Upload
sara-jan
View
348
Download
10
Embed Size (px)
Citation preview
تخصصي زبان لغاتAlive -زنده سر زنده
Allege - کردن ارائه اوردن دليل
Alleviate - - کردن کم کردن ارام کردن سبک
Allied - وابسته- متفق پيوسته
Alternative - ديگر اوليجور با مختلف ديگر يکي
Amazing اور شگفت
ambulance سيار بيمارستان
Ambulant پايي سر
Ambulation حرکتگردش
Ameliorate - - يافتن بهبودي کردن اصالح کردن بهتر
Amnesia -نيسان فراموشي
amount -اندازه مقدار
Amount to ) دادن ) تشکيل شامل بر -بالغ
Ample فراوان
Amplitude -دامنه فراواني
Amputate کردن اندام قطع
Amputation عضو قطع
ancient قديمي
Anemia خوني کم
Anesthesia بيهوشي
Angina وخفگي اسپاسم عالئم داراي بيماري انژين
Anguish اضطراب
Anisocytosis خون در مساوي نا قرمز هاي گويچه
Annotate کردن نويستفسير حاشيه
Annual ساليانه
Anomalous ناهنجار
Anorexia اشتهايي بي
Antecedent مقدم پيشين
Anterograde عقب به حرکت کششيا
Anthrax زخم سياه
Antibiotic زنده موجود ضد
Antibiotic- resistant ( نسبت بيوتيکي انتي ( مقاومت بيوتيک انتي به
Anticipate کردن پيشبيني
Antidote پادزهر
Anti-microbial ميکروبي ضد
Antiquity باستان روزگار
Anxiety اضطراب
Anxious - -مايل مشتاق نگران
Apart -فقط تنها
Apathetic - احساس بي تفاوت بي
aphasia گفتن سخن در اختالل
Aponeurosis غالفعضله
Apoplexy سکته
Apothecary -فروش دوا داروگر
apparatus - اسباب دستگاه
Apparent -معلوم اشکار
تخصصي زبان A لغاتadenoma غددي نسج از مرکب پوششي تومور
Adenopathy بدن هاي غده به مربوط بيماري هرنوع
Adjacent همسايه مجاور نزديک
Adjust کردن مطابق کردن تنظيم
Administration ) مصرف ) نظام برقراري اجرا
Admire کردن پسند
Adoption اقتباس
Adrenal gland کليوي فوق غده
Adult رسيده رشد به بالغ بزرگسال
Advance برتر
Advantage سود
Advent ورود و ظهور
Adverse گار ناساز مخالف
Advertise شده اعالن شده داده اگاهي
Advisable توصيه قابل
Advise کردن توصيه کردن نصيحت
Aesthetics زيبايي علم
Afebrile تب بدون
Affect - نتيجه – اثر بر نمودن تاثير بر کردن اثر
Affecationate خونگرم مهربان
Affinity نزديکي وابستگسپيوستگي
Afflict – کردن رنجور کردن مبتال
affliction - مصيبت پريشاني
Affluent فراوان
Agent عامل
Ages visual بينايي به مربوط دوره
Agglutination شدن دلمه پيوستگي هم به
Aggravate - کردن اضافه کردن تر بد
Aggregate شدن جمع کردن جمع
Aggressive پرخاشگر
Agility -حرکتسريع چاالکي
Aging -داشتن سن سالخورده
Agitation - هيجان اشفتگي
Agraphia - نوشتن نيروي فاقد
Agriculture زراعت
Ahead پيشجلو
Aid - ياري کردن کمک
Ailment - دادن غذا دادن قوت
Alarm - دادن هشدار کردن هراسان
alchemy کيميا علم
Alert هوشيار
Alertness - هوشيار گوشبزنگ
Alexia - کلمات- کوري بعلت ناخواني خواندن توانايي نقصدراسيبمغزي
algane دريايي جلبکخزه
Alimentary غذايي
Ailments دادن غذا
Abandon شدن تسليم شدن واگذار
Abate -شدن کم کاستن
Abbreviate کردن مختصر
Aberrant موق̀عيتعادي و محل از انحراف
abnormally طبيعي وغبر عادي غبر
Abrasion مالش
Absence غيبت
Absolutely مطلقا
Absorbent جاذب
Abstinence – -الکلي مشروبات استعمال از پرهيز خودداري پرهبز
abundant – فراوان بسيار
Abuse کردن استعمال بد بردن بکار بد
Abuser -کننده ضابع فحاش
Accelerate کردن سربع شتاباندن شدن تند
Accept کردن قبول پذيرفتن
Acclimatization گرفتگي سازشخو
Accompany کردن ضميمه کردن همراه
Accomplish - موفقيت با کردن تمام دادن انجام
Accomplishments -معلومات فضائل
Accost مخاطبساختن
account نمودن محاسبه
Accreditation - کردن اطمينان ساختن معتبر
accumulate شدن جمع
accumulation انبوهي اوري گرد آوري جمع
Accurately دقبق بطور
Achieve بافتن دست رسبدن
Achievement يابي دست پيروزي
Aching back درد پشت
Acholia - زرداب فقدان بيصفرايي
acke درد
Acne جوشصورت
Acquired اکتسابي
Acquired capacity اکتسابي استعداد
Actually واقعا
Acuity هوشي تيز
Adaptability -وسازش توافق قابليت سازگاري
adaptable مناسب توافق قابل
addiction اعتياد
تخصصي زبان A لغاتApparently ظاهرا
Appearance ظهور شدن ظاهر
Appendicular - اندامها به مربوط اپانديس به مربوط
Appetising اوردن اشتها
Appetite اشتها
applauding - کفزدن کردن تحسين
Applicable - اطالق قابل اجرا قابل
Application استعمال
Apply - کردن استعمال بردن کار
Appoint - کردن تعيين کردن منظور
appositive - بدل وصفي کلمه
Appraisal -کردن تعيين ارزيابي
Approach نزديکشدن
Appropriate مناسب
Approximate تقريبي
Aquiculture - ديم غير زراعت
Area -ميدان سطح
Arise - امدن بوجود شدن بلند
Arm pit بغل زير
Arouse - کردن تحريک کردن بيدار
Arrangement ترتيب
Array -ارايش نظم صف
Arteriosclerosis تصلبشرايين
Arteriovenous ratio سرخرگ به وسياهرگ مربوط
Arthropod vector پا بند ناقل
Articulation - فصل بندي فصل
Artificial مصنوعي
Ascertain ) کردن کردن )ثابت معلوم
Aside - يکطرف - به جداگانه کنار به
Aspect - - لحاظ- منظر سيما جنبه
Asphyxia خفگي
Aspirate مکش نتيجه در مايع کشيدن
Assess - - ارزيابي ادن کردن تشخيصد تعيين
Assign تخصيصدادن
Assignment واگذاري
Assistance - -همدستي کمک مساعدت
Assistant -همدست معاون
Associate - مربوطساختن پيوستن
Association -داشتن ارتباط پيوستن
Assumption فرض
Assumed فرضي
Astronomer شناس ستاره
Astute -هوشيار زيرک
asymptomatic عالمت بدون
Atherogenesis داخليشريان قشر در سفت زرد ضايعات ايجاد
Atherosclerosis تصلبشرايين
E
Exception استثنا
Excretion مدفوع دفع
Excess - اضافه- افزوني زيادي
Excessive اندازه بيشاز مفرط
Exchanger - کننده مبادله کننده تبادل
Excision -يکعضو جراحي کردن خارج معموال شکافتن قطعبدن کامل
Excite برانگيختن
Excitement - - انگيزش تحريک هيجان
Exclude - داشتن نگه بيرون کردن مستثني
Excrete کردن دفع
Exemplification - اوري مثال اوري نمونه
Exemplify فهماندن مثال با
Exemption معافيت
Exert دادن نشان بردن بکار
Exfoliate -شدن پوسته پوسته ترااشيدن
Exhaustion -حياتي قدرت فقدان کاهشيا فرسودگي خمش
Exhaust - وگاز بخار خروج اگزوس
Exhaustion - خستگي رفتگي تحليل
Expand - شدن متسع شدن باز
Expect داشتن انتظار
Expectancy -اميد احتمال
Expenditure - مخارج هزينه
Expense مصرفکردن
Experiment ازمايش
Expert -کارشناس ماهر
Expertise - کردن فني نظر اظهار کردن قضاوت استادانه
Explicate - کردن روشن دادن توضيح کردن تفسير
Exponent - - نماينده دهنده شرح تعريفکننده
Expose معرضگذاشتن در
Exposure گرفتن معرضقرار در
Exposuremucosal تماسمخاطي
Extend کردن دراز
Extensive - زياد- جامع وسيع
Extent وسعت
Extracorporeal بدن خارج به مربوط
Extract - کشيدن- بيرون عصاره شيره
Extraordinary:n,.adj. - عادي غير العاده فق
Extremely - شدت - به زياد خيلي نهايت بي
Eye ball چشم کره
eye sight چشم نور
Eyelid پلکچشم
East شرق
Economic اقتصادي
Edema خيز ادم
Edge -کناره لبه
Edible خوردني
Education تحصيالت
Effective -کارائي موثر
Efficiency -فعاليتمفيد کارائي
Efficient -امد کار موثر
Effort کوشش
Ego -خود ضمير
Elaborate - کار پر درستشده استادانه
Elbow ارنج
Electric lamp الکتريکي المپ
Electrically الکتريکي بطور
Electrophoresis الکتروفورز
Element -عنصر عامل
Elicit - کردن استخراج کردن استنباط
Epidermoid - بيروني پوست روپوست به مربوط
Epilepsy صرع
Epinephrine ادرنالين نفرين اپي
Epithelium سطحي پوشاننده اليه تليوم اپي
Equal -يکسان مناسب
Equilibrium -توازن ارامش
Equip - کردن مجهز کردن اماده
Equipment -لوازم اسباب
Equivalent معادل
Eradicate - کردن وقمع قطع کندن ريشه از
ergot مرضچاودار
Eroded شده سائيده
Erroneous -اشتباه نادرست
Error خطا اشتباه
Erysipelas استرپتوکوکچرکزا اثر در عفوني حاد بيماري سرخ باديابد گسترشمي جلدي وزير پوستي نسج در التهاب
Erythema -قرمزي سرخي
Erythroblastosis fetalis نوزادان انميهمولتيک جنيني اريتروبالستوز
Erythropoiesis - سازي ن خو سازي سرخ گويچه
Escape يافتن رهائي
Escherichia coli منفي گرم ايشکل ميله هاي باکتري از کولي اشريشيازا بيماري ومعموال متحرک غير يا محرک
Esistence هستي
Esophagitis وففاژيت از مري التهاب
Essential -ضروري الزم
Establish - سوختن نهادن بنا
Established infections - يافته استقرار شده بنا عفونتهاي
Estimate - تخمين کردن براورد
Estrogen زنانه جنسي هورمون
Estrus زنان تحريکجنسي مرحله
Etiology علتشناسي
Euthyroid سالم تيروئئد داشتن
Evaluate کردن ارزيابي
Event - اتفاق- رويداد واقعه
Evenyually - اتفاق انجام سر
Evidence - مدرک ساختن اشکار به دادن گواهي
Evident - -واضح ر اشکا معلوم
Evolve - اوردن در دادن بيرون کردن گشاد کردن بار
Exact -عينا درست
Exaggeration -مبالغه اغراق
Examination ازمايش
Exanthem جوش
Excellent -شگرف عالي
Eligible - شرائط واجد انتخاب قابل
Eliminate - کردن محو حذفکردن
Elongated - باريکشدگي کشيدگي
Elusive کننده اغفال
Elucidate - دادن توضيح کردن روشن
Emaciate - رفتن تحليل کردن الغر
Emaciation الغري
Embolish خون لخته حرکت
Embryo -رويان جنيني
Emergence -ظهور ز برو
Emotion - اضطراب انگيز احساسهيجان
Emotional -روح هيجانات احساسات
Emphasis تاکيد
Emphasize - دادن اهميت دادن نيرو
Emphysema امفيزم
Employ کردن استعمال
Employer -کننده استخدام کارفرما
Empower دادن قدرت کردن وقدرت اختيار صاحب
Enclose - دادن قرار گذاشتن درميان
Encounter - تصادفبرخورد شدن روبرو
Encyclopedia المعارف دايره
Endemic -اي منطقه بيماري اندميک
Endless پايان بي
Endurance -پايداري تحمل
Endure کردن تحمل
Enentuate - دادن نتيجه شدن منجر
Energetic - -انرژي داراي فعال کاري
Enfeeble - ضعيفکردن کردن سست
Engage کردن استخدام
Enhance - افزودن چيزي شدت بر کردن زياد
Enlarge - شدن وسيع کردن بزرگ
Enlargement بزرگي
Enough بسنده کافي
Enrolled - کرده نويسي نام داشته عضويت
Ensue - امدن دنبال از پسامده از
Ensure - در مطمئنشدن کردن مراقبت
Entensive پهناور
Enterance ورود
entirely - کال- بکلي تماما
Entritis روده التهاب
Enumerate -داشتن محسوب شمردن
Environment -اطراف محيط
Epidemic - درم اپي شبيه ر گي جا همه
D
Draw پريدن عقب
Dream رويا
Drench sweat بودن خيسعرق
Dress کردن پانسمان
Dressing بندي زخم بانداژ اتاق
Drill -کردن سوراخ کندن
Drive محرک
Droneh خيساندن
Droplets - قطراتکوچک معلق کوچک ذرات
Drying or wiping کردن وپاک کردن خشک
Dual -اي دوجنبه دوتايي
Ductless مجرا بدون
Ductless gland - داخلي مترشح دروني غده
Due -کامال درست
Due to -بسبب بعلت
Dull - واضح غير مات تيره
Durable بادوام
Dust storm -غباري طوفان
Duty وظيفه
Dyspnea تنگينفس
Discreet - خرد با بصير احتياط با
Discriminate - تبعيضقائلشدن مشخصکردن
Discuss - کردن مطرح کردن بحث
Disequilibrium موازنه عدم
Disgraceful -اور رسوايي ننگين
Disguise - کردن پنهان دادن قيافه تغيير
Disinfectant غفوني دارويضد
Dislocated - امده در مفصل از شده جا جابه
Dismiss مرخصکردن
Disorders اختالالت
Disorganize - کردن نظم بي کردن مختل
Disparate - مختلف ناجور مقايسه قابل غير
Dispensaries - داروخانه خانه پزشک
Disposal دسترس معرضگذراي در
Dispose دادن ترتيب
Disregard گرفتن ناديده
Disrupt -ترکيده شکسته
Dissecting - کردن موشکافي کردن تشريح
disseminate - افشاندن کردن منتشر
Dissemination - اشاعه - پخش انتشار
Distal - مبدا از دور مرکز از دور
Distance -کاميابي موفقيت
Distended - بزرگشدن کردن باد دادن بسط
Distillation تقطير
Distinct -مشخص واضح
Distinction تشخيص ترجيح امتياز فرق
Distinctive -متمايز مشخص
Distinguish تشخيصدادن
Distintegrate - شده فاسد شده تجزيه
Distress -دلتنگي پريشاني
Distribute دادن کردن- تعميم توزيع
Disturb - مضطربساختن زدن برهم
Disturbance -مزاحمت ناراحتي
Division بندي طبقه
Doctrine عقيده تعليم
Domain - - دايره- حفره زمين ملک
Dominant - -عمده برجسته غالب
Dosing - دادن دوا دارو مقدار
Dot -خال ذره نقطه
Dotage پيري اثر در کودني
Doubtful مشکوک
Drain درناژ تخليه
Dramatic -نمايشي مهيج
Designated - کردن معرفي کردن نامزد
Desire داشتن ميل
Despite - رغم علي اينکه وجود با
Destroy - کردن خراب کردن نابود
Destruction تخريب
Detail -تفصيل دادن شرح جزئيات
Detect -کردن پيدا کشف
Deterioration - زوال فساد شدگي بدتر
Detergent کننده پاک
Determine - گرفتن تصميم کردن تعيين
Detoxification کبد اعمال از که ماده يک خواصسمي بردن بين ازاست
Determent -ضرر زيان
Detrimental - ناک درد مضر اور زيان
Develop - دادن بسط دادن توسعه
Devert منحرفکردن
Devise - کردن اختراع کردن درست
Devote - اختصاصدادن وقفکردن
Diagnose تشخيصدادن
diagnosis تشخيص
Diagnostic تشخيصي
Diphoresis - زياد عرق مفرط عرق
Diarrhea اسهال
Diathermy حرارت با درمان
Diet - غذايي جيره غذايي رژيم
Dietary غذايي رژيم به مربوط
Different -متمايز متفاوت
Definite صريح روشن
Digestive -کننده هضم گوارشي
Dilate - دادن اتساع کردن گشاد
Dilute کردن رقيق
Diminish - يافتن تقليل شدن کم
Diminiution ومواد اندازه در دادن دست از کاهشيا
Diplomacy سياست
Diplopia دوبيني
Disablement - بودن عاجز ناتواني
Disadvantage -زيان اشکال
Disapproved نکردن تصويب
Disasterous اميز مصيبت
Discharge - ترشح مرخصشدن
Disciplines - اوردن - در انضباط تحت رياضت انضباط
Discopathy ديسک بيماري
Discover کشفکردن
Discoveries کشفيات
Damage - خسارت زيان
Dark- pigmented رنگشده سياه ماده با سياهرنگ پيگمانتاسيون
Deadly -کشنده مهلک
Deal داشتن کار سرو
Debilitated کردن ناتوان
Debility وناتواني ضعيف
Debris -مانده باقي خرده
Decade دهساله دوره دهه
Decay - پوسيدگي شدن فاسد
Decide گرفتن تصميم
Declare - کردن اظهار کردن اعالم
Decline کردن تنزل
Decompose - شدن فاسد کردن تجزيه
Decorate -کردن تزئين پيراستن
Decrease يافتن کاهشنقصان
Decrepit -وناتوان ضعيف سالخورده
Deduce - کردن استنباط کردن استتاج
Deem -فرضکردن پنداشتن
Deer اهو
Defect نقص
Defence کردن دفاع
Deficiency کمبود
Definition -معني تعريف
Definitive قطعي
Deformity تغييرشکل
Defunct - مرحوم- متوفي مرده
Degenerative کننده فاسد
Dehydration اب دادن دست از
Delay انداختن تاخير به
Deletion حذف
Deliberate دادن انجام عمدي
Delicate -حساس ظريف
Delirium )هذيان )ديوانگي
Demand کردن- تقاضا مطالبه شدن خواستار
Demented فراموشي بيماري داراي شخصي
Dementia جنون ديوانگي
demolish - کردن ويران خرابشدن
Demonstrate کردن اثبات
Deervate کردن بيعصب
Denote - بودن عالمت دادن معني
Denture مصنوعي دندان
Dependence وابستگي
Depict - تعريفکردن- دادن شرح کردن ترسيم کشيدن
Deplete - کردن خالي کردن تهي
Deposit نشيني ته
Depress -کسلشدن افسرده
Deprive کردن بهره بي کردن محروم
Derange - کردن ترتيب بي زده هم بر
Derivative مشتق
Deion توصيفکردن
Deserve - - بودن اليق بودن شايسته بودن سزاوار
C
Creature - جانور افريده
Credit - افتخار - ابرومندي اعتبار
Cremation سوزاني مرده
Cretinism کرتينيسم
Crippling - چالق- لنگ فلج
Criterion - م̀عيار- مالک ميزان
Critical -بحراني وخيم
Critically - بحراني يا وخيم بطور
Crops محصوالت
cruel -بيرحم ستمکار
Crush - بودن شکننده شدن خرد
Crushed کردن خرد
Crust - -کبره چيزي سختهر پوسته قشر
Crusty -ماننند پوسته سخت
Crux -مهم بسيار نکته معما
Cry کردني گريه
Cryotherapy درماني سرما
Culture فرهنگ
suppository شياف
Cure - کردن معالجه دادن شفا
Curettage از مواد ساير يا زائد رويشهاي وبرداشت قطع کورتاژکورت بوسيله بدن سطوح ساير يا حفرات ديواره
Curette -زائدو رويشهاي وبرداشتن قطع براي اي وسيله قاشکبدن حفرات ديواره از مواد ساير
Curiosity کنجکاوي
Curios -دقيق کنجکاوي
Currently - معموال متداول بطور
Curtail - نمودن مختصر کردن کوتاه
Curtain -مانع پرده
Curve - منحني خط خم
Cushioning کاهنده اصطکاک از
Cyanosis -اکسيژن کم نسوج در کبود پيدايشرنگ سيانوز
Cytochrome کروم سيتو
Constipation يبوست
Constitute - کردن ترکيب دادن تشکيل
Constitutional اساسي قانون مطابق
Construct -کردن بنا ساختن
Construction ساختمان
Consult -از مشورت مشوتخواستن
Consume مصرفکردن
Contact -برخورد تماس
Contagion -واگيري سرايت
Contagious -مسري واگير
Containing - محتوي شامل
Contaminate - کردن سرايت الودن
Conte کوتاه داستان
Contemplate - داشتن نظر در کردن تفکر
Contemporary -معاصر همزمان
Continual -دار ادامه دائمي
Contraction انقباض
Contraindication - استعمال عدم مورد استعمال منع
Contribute - دادن اعانه کردن کمک
Contribution - کمک- اعانه سهم
Contrivance -تدبير اختراع
Convalescence -بيماري از بعد تدريجي بهبودي
Convenience -راحتي اسودگي
Conversely - وارونه معکوس طور به
Convert -معکوسکردن برگرداندن
convey - رسانيدن کردن نقل بردن
Convulsion - انقباضات عاديعضالت تشنج غير
Cornea قرنيه
Cooling - - کردن ارام کردن ماليم خنکشدن
Cooperation -مساعدت همکاري
coordination -تناسب هماهنگي
Coroner ناگهاني علتمرگهاي جستجوي مامور
Correct ) کردن ) اصالح صحيح
Correspond - بودن بوط مر هم به بودن برابر
Cortisone هورمون نوعي
Coryza خوردگي سرما
Cottony کرکي
Cough up - کردن سرفه سرفه با گلو از پريدن وبيرون پرتشدن
Coughing سرفه
Crack ترک - کاف
Cramp انقباضعضالت
Cranky اخالق بد دوام بي سست
Create - کردن- احداث کردن خلق افريدن
Community اجتماع
Comparative تطبيقي مقايسهاي
Compart - کردن تقسيم کردن جدا
Compatible -موافق سازگار
Compensate - کردن جبران پاداشدادن
Compete - کردن همکاري کردن رقابت
Complain کردن شکايت
Complaint شکايت
Complete -کردن کامل کامل
Complicate - بغرنج کردن پيچيده
Complication -گرفتاري عوارض
Compliance -اوردن بر اجابت قبول
Compound ترکيب
comprehension - - ادرک قوه دريافت درکمطلب
Comprehensive -مدرک جامع
Concede - فرضکردن مسلم کردن واگذار
Conceive - کردن تصور کردن درک
Concentration غلظت
Concept - فکر کلي تصور
Conceptual -ادراکي تصوري
Concern بودن مربوط يا متعلق
Concession -تسليم امتياز
Conciousness -اگاهي هوشياري
Conclusion - عاقبت- خاتمه پايان
Condemn کردن محکوم
Conduct کردن هدايت
Conduit - مجرا گذر اب
Confidence - جرات- قلب قوت اطمينان
Confident مطمئن
Confirm - کردن استوار کردن ثابت
Confront - کردن مقابله کردن روبرو شدن مواجهه
Confusing - کردن اشتباه هم با کردن برهم در
Congeal - - شدن دلمه بستن يخ سفتشدن
Congener - کار هم جنس هم
Congestion - - تراکم- انبوهي خوني پر احتقان
Conjunction -اتصال پيوستگي
Conjunctivitis -ملتحمه التهاب
Connecting کردن متصل
Consequently نتيجه در
Considerable - مالحظه قابل
Consideration بررسي
Constant - پايدار - هميشگي ثابت
Constantly دار ادامه
Circulation گردشخون
Circulatory گردشخون
Circumcise کردن ختنه
Circumstance - رويداد شرايطمحيطچگونگي
Citrate -سيتريک اسيد نمک سيترات
Civilized متمدن
Claim ادعا
Clamp off وسيله داشتن نگه گيره با
Claudication لنگي
clause جمله از جزئي
clauses -جمله از جزئي عبارات
Clay ) سفال )خاکرس
Cleft lip لبشکري
Cleft- palate شکري کام
Climatic اقليمي هوايي و اب
Clog - بستن کردن مسدود
Clot خون لخته
Clump ) (-رفتن راه دشواري با انبوه
Clumsy ترکيب بد
Coal tar - بدست چسبناکوسياهرنگ ماده زغالسنگ قطرانزغالسنگ از امده
Coccidian يا انگلي کوکسيد هاي ياخته تک از گروهي
Coccus کرويشکل کوکوسباکتري
Cochlea گوش حلزون
Coded -رمز قاون
Coexisting وجود
Cohort - - طرفدار- همکار پيرو گروه
Coincident -موافق مصادف
Collaborate - تشريکمساعي کردن کار هم با
Collapsed -اضمحالل کالپس
Collar گردنبند يقه
Collation -ترتيب تطبيق مقابله
Color-blind (- احساسوشناخت از انحراف نوع موردهر در رنگ کوري) رنگها طبيعي
Column -پايه ستون
Combination ترکيب
Combining - اميختن ترکيبشدن
Come into داخلشدن
Come out امدن بيرون
Comerstone -اساس بنياد
Comment تفسير نظريه
Common cold - زکام معمولي خوردگي سرما
Communicability - رساندني کردني ابالغ
Communication - انتقال- سرايت ابالغ
Communities - جماعت- اشتراک جامعه
Carry on دادن ادامه
Cases حالت مورد
Casts -ها طرح قالبها
casualty -وبال قضا خطر
Catalogue کردن فهرست نامه فهرست
Catalyst وناگهاني بزرگ تغيرات
Cataract مرواريد اب
Catarrhia زکام
Catastrophe انگيز فاجعه بار مصيبت
Catch به شدن دچار
Caters کردن تهيه وسايل
Cathartics مسهل
Catheter -کاتتر سوند
Cause - - علت سبب کردن ايجاد
Cauterization - داغ کردن داغ
Caution - پيشبيني احتياط
Cavity حفره
Cecatrice زخم جاي
Century قرن
Certain معين
Certain customs معين رسمهاي
Chain زنجيره
Chairman رئيس
Challenge کردن رقابت
Chamber -حفره اتاق
Chance ) داشتن- ) بخت فرصت شانس
Characterize مشخصکردن توصيفکردن
Charge کردن مطالبه
Checks کردن مقابله
Chemotherapy درماني دارويي- شيمي درمان
Chief -عمده مهم
Chills لرزيدن
Chips -شده زمينيسرخ سيب شدن ورقه تراشه
Chlorophyl -کلروفيل سبزينه
Choice - انتخاب برگزيده
Cholecystitis - صفرا کيسه التهاب سيست کوله
Cholelithiasis صفرا کيسه در سنگ وجود
Choler -تندي صفرا
Cholrea وبا
Chorea عصبي بيماري نوعي
Chronic مزمن
Chronic irritation تحريکمزمن
Circle -اي حلقه حلقه
Caesarean سزارين
Calculation محاسبه
Calf -پا ساق نرمه
Caliber - دهنه داخلي قطر
Callisthenics - اندام ورزشزيبايي ورزشسبک
Calmy ارامي به
Cancerous growth مانند سرطاني رشد
Candidiasis - تيره قارچهاي از عفونتحاصل ياز کانديد
Canon - قانون کلي قانون
Canule وکوتاه توخالي باريک لوله
Capacity -ظرفيت استعداد
Cardiac -قلب به مربوط قلبي
Cardiac infraction انفارکتوسقلبي
Cardiopulmonary ها وريه قلب به مربوط
Care مراقبت
Care taken - محافظت کردن مراقبت
Caries دندان خوردگي کرم
Carrier ناقل
B
تخصصي زبان لغاتBow leg کماني پاي
Bowel روده
Brady cardia قلبونبض ضربان کندي
Brain wash مغزي شستشوي
Brake ترمز
Branch -شعبه شاخه
Breast پستان
Breathe نفسکشيدن
Breed يافتن تکثير
Brilliant -درخشان تابان
Brought out - - گشتن نمايان سبب شدن ظاهر
Brownish رنگ اي قهوه
Bruise ديدن ضربه
Brush پاککن ماهوت
Bud - جوانه - غنچه شکوفه
Buffy پريدگي رنگ
Build up کردن تقويت
Bulk اصلي قسمت
Bunches -خوشه دسته
Bundle کردن وبسته دسته
Burden -سنگين وزن بار
Burnt سوخته
Buttock -سرين کفل
Bypass ) کردن ) تقاطع فرعي گاه گذر
Bear -اوردن بردن
Beat - ضربان کردن مغلوب
Bed-wetting ادراري شب
Beg - خواهشکردن خواهش
Belch ) زدن ) اروغ
Bend خميدن
Beneficial سودمند
Benefit -رساندن- منفعت فايده استفاده
Benign prostatic Hypertrophy پروستات بافت خوشخيم افزايشحجم
Beyond پيشاز
Bibliography - کتابشناسي نوسينده يک کتابهاي فهرست
Bile صفرا
Bilingualism - دان زبان دو زبانه دو
Biological زيستشناسي يا حيات علم به وابسته
Biopsy بافت از برداري نمونه
Birth mark - بر گرفتگي ماه عالمت زادي مادر خال زادي مادر عالمتبدن
Bisect کردن دونيم
Bladder مثانه
Blanket پتو
Blemish - اسيبزدن کردن وارد خسارت
Bloating -کردن باد نفخ
Block - انسداد اوردن بند
Blood urea nitrogen (BUN) خون اوره ازت ميزان
Blood –poisoning خون سميشدن
Blow شدن دميده
Bluish-black ابي به مايل سياه
Blur تيرگي لکه
Boating راني قايق
Bogey هدفزدن به را توپ يکضربه با
Boggy - ابکي نرم
boil جوشاندن
Bone marrow استخوان مغز
Boned استخوانيشده
Bone meal - شده خرد يا شده پودر کننده حاصلخيز
Bony استخواني
boost - بردن باال رفتن باال ترقي
Booster dose - مقدار بردن جلو مقدار دادن تقويت
Borderline خطمرزي
Border line cases - رشد بدون بدني بلوغ ذهني مانده عقب
Boss -رئيس برجسته
Bout -تقال کشمکش
Bowel روده
Bowl - جام کاسه
Bacillus -کند هاگمي توليد که ايشکل ميله باکتري باسيل
Back bone فقرات پشتستون تيره
Back ground عقب نما دور زمينه
Bacterium;n.pl.=bacteria -ميکروب باکتري
Bag- like - - جانور مانند کيسه عضو کيسه ياخته تک
Balance -متعادل توازن
Band کردن دسته
Barbiturate اور خواب و دارويمسکن بعنوان باربيتوريک اسيد نمکميشود تجويز
Bare -برهنه لخت
Base -پايه رده
Based on اساس بر
Bath - شستشو کردن استحمام
Bean -باقال لوبيا
Beany - جزئي ارزش کم
M
Made up - شاملشدن ز ا تشکيلشدن
Mail پستفرستادن با
Mainly - عمده بطور اساسي بطور
Maintain - کردن نگهداري دادن ادامه
Maintenance نگهداري
Make into -کردن ايجاد ساختن
Make up - ساختن تشکيلشدن
Malaise احساسناخوشي
Malignant بدخيمي
Mammal پستاندار
Mammary -پستان به مربوط پستاني
Management -مديريت کنترل
Mania - شديد هيجان با که رواني اختالل حالت ديوانگي جنوناست وسرخوشيهمراه
Manifest - ساختن اشکار واضح معلوم ساختن معلوم
Manner - رفتار- طريقه روش
Manufacture - ساختن کردن توليد
Map نقشه
Marathon -صحرائي مسابقه ماراتن
Marine دريائي
Marked - کردن نشان بر کردن داللت
Marrow استخوان مغز
Muscle عضله
Musculature مخصوص ناحيه يک عضالت يا بدن عضالني سيستم
Mask -کردن پنهان ماسک نقاب
Mass -توده حجم
Material ماده
Mattress تشک
Meal خوراک
Means - وسايل وروشها راه
Meant - داشتن هدفوقصد منظور به نشانه
Measles سرخک
Media محيطها
Mediator واسطه
Medium ) ( بدن محيط محيطکشتواسطه
Melancholia ماليخوليا
Melancholy سودا
Melanoma (مالنوسيتها منشا با بدخيم تومور مالنوم
Melena ان در خون وجود خاطر به مدفوع سياهي
Melt ) ابشدن ) ذوبشدن
Membrane -پوسته غشا
Menarche ماهيانه عادت شروع
Meninge مغز پرده
Mental -عقالني فکري ذهني
Mentally-ill رواني بيماري
Merchandise - کردن تجارت التجاره مال کاال
Mere فقط
Mesenchyme مزانشيم
Message - فرستادن- مخابره پيغام
Metastase متاستاز
Meticulous - دقت وسواسدر بسيار دقت
Midwife -قابله ماما
Milestone - مهم بسيار مرحله برجسته مرحله
Libido - اوليه محرکهاي از حاصله انرژي جنسي ميل
Lift کردن بلند
Ligament - ليگامان- رباط رشته
Ligature - بند رگ بند زخم
Likely احتمالي
Limb اندام
Limit کردن محدود
Limp لنگيدن
Lining داخلي سطح در پوشاننده يا محافظ اي ماده استرکيسه يا حفرات
link - متصلشدن پيوستن
Liquefy کردن مايع به تبديل
Listless ميل بي
Literacy -سوادي با سواد
literally - کلمه به کمه لفظ به لفظ
Lively زنده سر روح با
Liver کبد
Livid کبود
Load فشار بار
Local موضعي
Localize ) ( ايشدن ويژه مکان به مربوط کردن متمرکز
Locally موضعي محدود
Location - -مکان جا محل
Lodging - منزل- جا مکان
Lookinto - کردن بررسي کردن امتحان
Loosen - کردن سست کردن شل
Lower امده پائئن
Lubricate کننده چب
Lump -برامدگي توده
Lunacy -جنون ديوانگي
Lupus erythematosus لوپوساريتماتوز
lyphatic - لنفاوي - رگ به مربوط لنفي رگ لنفاوي
Jagged دار دندانه ناهموار
Jaundice زردي يرقان
Jogging اهسته دادن بيقاعدگيهل رفتگي عقب يا جلوامدگيزدن تنه دويدن
Jump back عقبکشيدن به
Junction اتصال الحاق
K
Keek دوطرفصورت در نرم نسوج از برجستگيگرد گونه
Ketoconazole قارچ اطيفضد وسيع داروي يک
knee زانو
l
Labor زايمان اتاق
Laborer عمله کارگر
Laboriously زحمت پر دشوار
Lack -نقصان فقدان
Lacation شير ترشح
Lag کردن تاخير
Laid خواباندن
Lake ناقصبودن
Laminar - اي ايصفحه پرده اليه اليه
Lapse - باطلشدن- زايلشدن افتادن
Lassitude تبسبک
Lasted -داشتن دوامو ماندن
Latency - - پنهاني پوشيدگي پيدائي نا
Latent پنهان
Later - تر- عقب اخري اخر
Laudable ستايش قابل
Laxative يبوست ضد
Leaning تمايل
Leave گذاردن باقي اثر
Lecturing کنفرانس سخنراني
Legend - شرح- داستان افسانه
Length -درازا طول
Leprosy جذام
Lesion -ضايعه زخم
Lesson - شدن کم شدن کمتر
Lethal -اور مرگ کشنده
Lethargic بيحال سست
Lethargy - کاذب مرگ الودگي خواب
Leukemias ( ازدياد همراه ها لوسمي يا ها لوکومي خون سرطانهايگلبولهايسفيد ( توجه قابل
Leukocytosis -خون در هايسفيد گويچه تعداد شدن زياد لوکوسيتوز
Liable مستعد
Insert دادن جا
Insidious موذي
Insomnia خوابي بي
inspection -بازديد معاينه
Instance - نمونه زدن مثل
Instep - - اغاز رويه پا پشت
Institution -موسسه بنگاه
Instruct - - دادن ياد دادن تعليم دادن دستور
Instructor مدرس
Intact بيعيب نخورده دست
Intake and out put شده ودفع شدن مايعاتخورده
Integral تمام کامل درستصحيح
Integrate کردن کامل کردن تمام
Intellectual فکري ذهني عقالني
Intelligibility وضوح روشن بودن مفهوم
Intensive شديد فشرده
Interaction وانفعال فعل متقابل اثر
Intercourse اميزش مقاربت
Interlock - پيچيدن هم به کردن قفل هم به پيوستن همم به
Intermittent کردن متراکم نوبتي متناوب
Internal secretion داخلي ترشح
interstitial بينابيني
Interval فاصله ايستوقفه
Intoxication مسموميت
Intractable خودسر لجوج
Intraoperative جراحي عمل زمان به مربوط
Intricate پيچيده بغرنج
Introduce دادن نشان کردن مطرح
Invade کردن حمله کردن تهاجم
Invader کننده حمله مهاجم
Invading growth تهاجمي رشد
Invariable يکنواخت ناپذير تغيير
Invalid ناتوان
Invalidism معلولي
Inversion نسبت به معکوسمعکوسکردن
Investigation تجسسرسيدگي
Involve شدن درگير
Iodize ) زدن ) يد کردن تزريق يد
Ioneer پيشقدم پيشرو پيشگام
Iredecambly نشدني جبران ناپذير پايان بطور
Irrepavable ناپذير ناپذيرمرمت جبران
Irritation خراشازردکي
Isolation ) کردن) منفرد جداسازي
Itching خارش
items پخش تکه
Independently -ازادانه مستقالنه
Indicate - به کردن اشاره دادن نشان
Indigestion هاضمه سوئ
Indiscriminately - وجانبداري تمايل بدون يکسان
Individual - بفرد- منحصر شخصي انفرادي
Induce - کردن وادار کردن تحريک
Inexpertly - بيمهارت تجربه بي
Infancy بچگي
Infantile -بچگانه بچگي
Infect کردن الوده
Infection عفونت
Infectious عفوني
Inference -نتيجه استنباط
Infest داشتن وفور
Infestation - پايان بند توسط بيشتر الودگي
Infiltration of cancer tissue بافتسرطاني وجايگزينشدن نفوذ
Infirmary - - اموزشگاه بيمارستان خانه پرستار
Inflame کردن ملتهب
Inflammation التهاب
Influence بر کردن تاثير
Influential - توانا باتاثير نفوذ با
Influenza -زکام انفلونزا
Ingredient عناصر عوامل ذرات جزئ
Ingress ورود
Inhale - زدن دم هوا کشيدن داخل به
Inhalation استنشاق دم
Inherited - - جانشينشده بردن ميراث به گرفتن ديگري از
Inheritance وراثت
Inhibit - شدن مانع کردن مهار
Initial - اغاز - در واقع قسمت اولين اول
Initiate - کردن بنياد کردن وارد تازه
Inject کردن تزريق
Injure - دادن ازار اسيبرساندن
Injury جراحت
Injustice -عدالت بي ظالم
Innate - فطري- زادي مادر طبيعي
Innermost ترين داخلي
Innervate ) ( اعصاب توزيع نحوه کردن گيري عصب
Innovation -تازه واصالحات تغييرات نواوري
Inoculate - کردن تلقيح زدن واکسن
Inotropic انقباضيقلب برنيروي موثر
Inquiries پرسشتحقيق
Insanity عقل زوال
Iatrogenic پزشک کار يا توجه عدم از ناشي
Id نهاد
Identical -برابر يکسان
Identify - دادن- هويت تشخيص شناختن
Ignorance -بيخبري ناداني
Ignore - کردن توجهي بي گرفتن ناديده
Illumination - دادن نور سازي روشن
Illusory - واقعي غير کننده گمراه
Illustration تصوير
Imagination -خيال تصور
Imbalance -توازن عدم
Imitate کردن تقليد
Immediately )بالفاصله)فورا
Immense - زياد خيلي اندازه بي
Immerse - کردن ور غوطه کردن اب زير
Immobile بيحرکت
Immune ازاد مصون
Immunization مصونيتسازي
Impair - کردن خراب رساندن زيان
Impairment -ضرر زيان
Impediment عايق مانع
Impending بودن مشرف
Imperishable نشدني فاسد
Impermeable ناپذير نشت
Impetigo پوست وميکروبي التهابي بيماري زخم زرد
Impetus - انگيزه- جنبشي نيروي
impinge - خوردن کردن برخورد
implementation -انجام اجرا
Impression ) مهر ) جاي اثر
Impressive -برانگيزنده تاثيرعميق
Improvement -اصالح بهبود
Impure ناخالص
In opportune -موقع بي نابهنگام
In reality حقيقت در
In regard - - توجه با کردن توجه کردن رعايت
In spite of - اينکه وجود با رغم علي
Inanimate - - بيجان برانگيختن دادن رح
Incapable ) ( ) ( استعداد- بدون نبودن قادر قادر غير ناتوان
Incapacitate - ساختن ناقابل کردن صالحيت فاقد
Incapacity -ناتواني عجز
Incidence - بروز- تالقي برخورد
Incision -بريدگي برش
Inclination -تمايل نهاد
Incline شدن مستعد
Include - اوردن حساب در بودن شامل برداشتن در
Inclusion برداشتن در
Incomparable - مانند بي مقايسه قابل غيرر
Incorporate پيوستن هم به
Incredible نکردني باور
Incubation نهفته
Indeed ) ( حقيقتا واقع در
Herb علف گياه
Heredity وراثت
Heritage - -ارث بخشش ميراث
Hernia - يکعضو- طبيعي غير زدگي بيرون فتق
Hiccup سکسکه
Hierarchy - بندي درجه مراتب سلسله
Hinder - انداختن تاخير به شدن مانع
Hoarseness گرفتگي
Hodgekin’s disease بيماري نوعي
Hole -گودال سوراخ
Holistic - همه يا کليه به تماميتمربوط کليت
Hollow - افتاده گود يا تهي ميان
Homologous - -متشابه همولوگ همانند
Honorable -محترم شريف
Hook -چنگک قالب
Host ميزبان
Humor خلط
Humoral بدن خلطهاي به وابسته
Hunger گرسنگي
Hunting -شکار صيد
Hurt صدمه
Husk سبوس
Hybrid باشند متفاوت هاي گونه از که والديني فرزند
Hydrocephalus هيدروسفالي
Hydrophobia اب ترساز
Hygiene بهداشت
Hyperplasia جديد سلولهاي رشد نتيجه در بافت افزايشحجم
Hypnosis خوابمصنوعي
Hypnotic - اور خواب خوابمصنوعي به مربوط
Hyponatraemia پالسما در سديم يون کاهشمقدار
hypothermia - بدن طبيعيحرارت غير بودن کم
Hypothesis فرضيه
Hypoxia بدن کاهشاکسيژن
Habit عادت
Habitually - هميشگي عادي بطور
Haemorrhoids بواسير
Halitosis - دهان بد بوي بو نفسبد
Hallucinosis توهم دچار پيوسته بيمار ان در که حالتي مداوم توهماست
Halt - وقفه- پايان ايست
Halves ها نيمه
Handicapped - انداختن عقب کردن مانع دچار
Handle بردن بکار
Handshaking دادن تکان دست
Harbor پناهگاه
Hardening - کردن سخت سفتشدن
Hardy -طاقت پر بادوام
Hasty - تامل پر زده شتاب
Hatch نشستن تخم روي
Hazard - دادن- قرار معرضخطر در خطر مخاطره
Hazardous خطر پر
Headache درد سر
Heal - دادن التيام کردن خوب
Healthy -تندرست سالم
Heartbeat قلب ضربان
Hed-wetting ادراري شب
Heed - توجه کردن مالحظه
Hematemesis خون استفراغ
Hemodilution - رقيق پالسما به نسبت خون سلولهاي کاهشدرصدخون شدن
Hemophilia هموفيلي
Hemoptysis سرفه با همراه ريه از خلطخوني يا خون خروج
Hence - اين بر بنا اينرو از
Herald دان خبر
Gravity زمين جاذبه
Graying کبود خاکستري
Grief غصه اندوه غم
Grind ) ( کردن خرد شدن منجر شدن سائيده
Gripes پيچش درد پيچششکن زور
Gross بزرگ درشت
Guard کردن نگهباني
Guide - کردن اداره کردن هدايت کردن راهنمائي
gum لثه
Gadgets -ابزار اسباب
Gain اوردن بدست
Gait - برداشتن گام زدن قدم رفتن راه
Ganglion عصبي عقده سيستم در خاکستري ماده از اجتماعي
Gangrene -عضو قانقاريا فساد
Gargle - گلوشوئي کردن غرغره
Gash -شکاف بريدگي
Gastric -- اي معده معده به ممربوط
Gastritis معده التهاب
Gastro scope معده داخلي معاينه اسباب
Gauge - اندازه درجه
Gelatin ژالتين
Genealogy -سلسله شجره
Generation -پيدايشتوالد توليد
Genesis -تکوين پيدايش
Genetics -سناسي نسل ژنتيک
Genitourinary tract تناسلي ادراري دستگاه
Geriatric است سالخوردگان به مربوط که پزشکي علم از بخشي
ميکروب
Germinal - زاينده زاينده اليه به مربوط
Germination -زني جوانه رويش
Gestures گفتن سخن در وحرکات اشارات
Get back اول حالت به برگشت
Girdle - کرست بند کمر
Give off دادن بيرون
Glance - اجمالي نظر کردن اشاره
Gland غده
Glossary - معاني - فهرست لغت فرهنگ
Glove دستکش
Goal هدف
Goiter - تيروئيد غده بزرگشدن گواتر
Good hand توانائيمهارت
Groove -عادي يکنواختجاري کانال
Gout نقرس
Gown رفتن
Graceful -خوشاندام زيبا
Grade - - پيوند- نوع طبقه رتبه درجه پايه
Gradual تدريجي
Facet - شکل- جنبه سطح
Facilate کردن اسان
Fact واقعيت حقيقت
Fade شدن ناپديد کم کم
Faecal مدفوعي
Fail شکستخوردن
Faintness -سستي ضعف
Fairly - روشن- بطور بيطرفانه منصفانه
Fall Out - پريشان مرتب نا
Famine -خشکسالي قحطي
Fancy - - داشتن سر در داشتن ميل اشتن د عالقه
Far –reaching زياد اثر داراي گسترده
Farless کمتر خيلي
Farmer کشاورز
Fashion مد
Fasty خوشطعم
Fat چربي
Fatal -مهلک کشنده
Fatal heart tone قلبي کشنده ريتم
Fatal potential - مرگ به مربوط بالقوه عامل کشنده عامل داراي
Fatigue خستگي
Fatten کردن حاصلخيز
Fault - اشتباه- گناه تقصير
Favor ( طور به کاري انجام به کردن کمک کردن طرفداري توجه) جانبه يک
Favorable مطلوبمساعد
Fear ترس
Feature - الگو - شکل خصوصيات
Febrile -زا تب تب
Fees اجرت
Ferment مخمر
Fertility - حاصلخيزي باروري
Fetied - - گنديده متعفن بو بد
Fettle -وترتيب نظم اراستن
Feverishness دار تب
Fevolutionize - کردن انقالبي دادن اساسي تغييرات
Fibrillation عضالني هاي رشته نظم انقباضبي
Fibroma تومور نوعي
Field زمينه ميدان
Fight - جنگيدن کردن مبارزه
Fill کردن پر
Filthily -پليد کثيف
Fine ظريف
Firm -استوار محکم
Fit مناسب
Fitness تناسب
Fix کردن درستنصب
Flabby ونرم شل
Flake out شدن پوسته پوسته
Flatulence -وروده معده در گاز تجمع نفخ
Flavour طعم
Flaw -کردن دار عيب عيب
Flexibility -انعطافخمش قابليت
Flexible - لنحنا قابل خورده پيچ
Float شدن شناور
Flood -طوفان سيل
Floor کفزمين
Flu ( influenza or the common cold) خوردگي وسرما انفلوانزا
Fluctuate - - دودلي اوردن جنبشدر به کرد تغيير
Fluctuation نوسان
Flutter -لرزش تکان
Fly مگس
Folklore -اجدادي رسوم
Follicle دفعي يا ترشحي کوچک غده يا کيسه
Folliculitis فوليکول التهاب
Follow up -تعقيب پيگيري
Foodstuff غذائي ماده
Forbidden - کردن غدقن کردن منع
Force into=drive into - کردن وارد نيرو با داخل به راندن
Forecast - پيشبيني حدسقبلي
Foreskin گاه پوستختنه
Forest جنگل
Forgetfulness فراموشي
Fortify - کردن نيرومند کردن تقويت
Foundation - بنياد- ريزي تاسيسپي اساس
Fragile - ظريف- لطيف نازک
Fragility شکنندگي
Frequent مکرر
Fresh تازه
Friable شونده خرد ترد
Friction )مالش )حساسيت
Frost زدن سرما
Frozen - زده يخ شده سرد
Frustrate - گذاشتن عقيم يا نتيجه بي کردن خنثي
Fuel - سوخت نيرو تجديد
Full up کردن پر کامال
Fulfill - - کردن اجرا اوردن بر دادن انجام
Fully تماما کامال
Fume گاز دود
Fundamental - - پايه اساسي دهنده تشکيل
Further بعدي
furthermore -اين بر عالوه بعالوه
Safe ايمني سالم
Sailing بادباني
Sailor ملوان
Salvia دهان اب بزاق
Sallow,nonhealing cancer نشونده سرطانهايسطحيوخوب
Salvage زوائد مصرفمججد دادن نجات يابي باز
Sanguine قرمز خون به مربوط خوني
Sanitary بهداشتي
Satellite ماهواره انگل پيرو
Satisfy - کردن خوشنود کردن راضي
Savage وحشي
Scaffold - کالبد بست چوب
Scale -فلس پولک
Sacple پوستسر
scalpel کوچکجراحي چاقوي
Scaly فلسفلس پولکدار
Scar زخم اثر
Scarcity کميابي
Scarletfever تبمخملک
Scarp - بريدن عمودي بريدن
Scene منظره
Schizophrenia -روانيمزمن اختالل جواني جنون شيزوفرني
Scholar -مريد طلبه دانشجو
Scoliosis ها مهره خميدگيطرفيستون
Scope حدود حوزه
Scotomata ئي بينا ميدان در کور لکه
Scratchy خراشدار
Scratch -خاراندن خراشيدن
Scrub سفتمالشدادن
Rude - تربيت بي ادب بي
Rudimentary بدوي ناقصاوليه
Rule قانون
Ruly بدرستي براستي
Rumen سيرابي شکمبه
Ruminant کننده نشخوار
Ruminate کردن نشخوار
Runny nose ابريزشبيني
Rusty تمرين به محتاج فرسوده
Resemble داشتنن شباهت
Reserve -اندوخته ذخيره
Reservoir مخزن
Reside داشتن اقامت
Resident ) مقيم ) رزيدنت
Resilient پذير بهبود
Resistant -پايدار مقاوم
Resource - منبع- مايه وسيله
Respect -مراجعه رجوع
respiration تنفس
Respirator تنفسمصنوعي دستگاه
Respiratory تنفسي
Respond to به دادن پاسخ
Restlessness تابي بي و قراري بي
Restore - کردن تعمير دادن بهبود
Restrain - از کردن جلوگيري کردن مهار
restricte کردن محدود
Restricted to به محدود
Result نتيجه
Resume يافتن ادامه
Retain داشتن نگاه
Retarded افتاده عقب
Reticuloendothelial system رتيکولواندوتليال سيستم
Retina شبکيه
Retrograde - کننده تنزل کننده برگشت
Retroversion سويعقب به يکعضو چرخشتمامي
Reveal - مکشوفساختن ساختن اشکار
Revert -کردن رجوع برگشتن
Rhinal بيني به مربوط
Riction اصطکاکمالش
Right-away معطلي بدون فورا
Rinse دادن ابشستشو با
Rise پيشرفت
Ritual پرستش ائين شعائرتشريفات به مربوط
Robust هيکل قوي
Role نقشوظيفه
Rose-bush ) برگ و گلسرخ )شاخ بوته
Roughy - تقريبا کلي بطور
Rouse اوردن هيجان به
Rub ماليدن
Rubber الستيک
Rubbing مالش
Rubella ويروسي بيماري سرخجه
Regardless رغم علي
Regimen غذائي پرهيز
Region -وسيع بسيار محوطه ناحيه
Regression -کردن قهقرائي سير پسرفت
Regrettable تاسف قابل
Regular ) عادي) منظم
Regularity ترتيب وقاعده نظم
Rehabilitation - بخشي توان کردن تواني نو
Reinforce - - کردن مدد کردن محکم کردن تقويت
Relapse - -کردن عود عود برگشت
Relationship -ارتباط وابستگي
Relatively -بالنسبه نسبه
Relaxation استراحت
Release کردن رها
Relevant -مناسب مربوط
Relied - کردن تکيه کردن استناد
Relieve - دادن تسکين کردن راحت
Religion مذهب
Reluctant ميل بي
Rely on کردن ( تکيه کردن) اعتماد
Rejection نپذيرفتني
Remain ماندن باقي
Remain -ماندن بجا ماندن
Remarkable - العاده فوق مالحظه قابل
Remedy کردن اصالح
Remediable پذير درمان
Remission بيماري بهبودي
Remote -پرت دوردست
Removal کردن دفع کردن دور )دفع
Renal کليه به نزديک کليه به مربووط
Rennet - شيردان مايه مايه پنير
Repair کردن ترميم
Repel نپذيرفتن کردن رد
Replacement جايگزيني
Replenish کردن پر دوباره
Report گزارشکردن
Represent نماياندن نمايشدادن
Representative نمونه نماينده
Reproductive restraint امدن بوجود دوباره منع تکثير قوه از جلوگيري
Reproductive system اورنده بوجود دوباره سيستم
Require داشتن احتياج
Requisite شرطالزم
Reqularly قاعده
Qarieties مختلف انواع
Qualify توصيفکردن
Qualities خصوصياتچگونگي
Quantity - کميت - اندازه مقدار
Quarantine قرنطينه
Quicken - کرن فعال کردن تسريع
Quiescent بيحرکت ساکن
Quite -تماما کامال
R
Race مسابقه
Race - نژاد نوع
Radical -اساسي اصلي
Radiculopathy عصبي هاي ريشه به مربوط هاي بيماري
Radium راديوم
Ragged ناهموار زبر
Raising بودن باال
Raise امدن باال
Rank کردن بندي دسته
Rare کمياب نادر
Rate ميزان
Rather نسبتا
Ratio نسبت
Ray اشعه
Reassure دادن قلب قوت يا اطمينان دوباره
Receive کردن دريافت
Recent -اخري اخير
Receptive کننده درک
Recipient گيرنده شي شخصيا
Recognition -تصديق شناسايي
Recognize -کردن يق تصد شناختن
Recoil کشش
Recomment - کردن معرفي سفارشکردن
Recording ) ثبتعالئم ) ثبت
Recover يافتن بهبود
Rectum - بزرگ روده انتهايي قسمت روده راست
Recuperate يافتن بهبودي
Recurrent - راجعه کننده عود
Red crescent احمر هالل
Reduce کردن کوچک کاهشدادن
Reduction کاهش
Refer - مربوطساختن کردن ارجاع
References - منابع مراجع
Regaining کردن پيدا يا اوردن بدست دوباره
Regard - کردن نگاه به بودن وابسته
Prophylaxis بيماري از پيشگيري
Proportion اندازه
Propose - تکليفکردن کردن پيشنهاد
Prospective - اينده در موثر اينده به مربوط
Prostate پروستات
Prosthetic مصنوعي عضو
Protect - کردن حمايت کردن نگهداري
Protein reach زياد پروتئن داراي
Prothesis - يکعضو گذاشتن وکار يساختن مصنوع يکساختمان مصنوعي
Protocol - نامه- پيوند قرارداد موافقت
Protozoan اغازي ياخته تک به وابسته
Protract دادن طول
Protuberance - برجستگي برامدگي تورم
Proud سربلند
Provide - کردن فراهم کردن اماده
Provinces -ايالتواليت استان
Previously - سابقا- قبال پيشتر
Provocation -انگيزش تحريک
Prowess -مهارت دالوري
Proximity -جواز نزديکي
Prune - اراستن حرسکردن
Pseudogout نقرسکاذب
Psychiatry روانپزشکي
Psychology روانشناسي
Psychosis ارگانيک علت بدون يا با روانيشديد اختالل
Puffy - کرده باد پفکرده
Pulsate تپيدن
Pupil مردمکچشم
Purblind - چشم تار کور نيم
Purple -زرشکي ارغواني
Purulent -شدن دار چرک چرکي
Pus چرک
Push back - زدن کنار زور با زدن کنار
Postulation - در ان قطر پوستکه چرکي تاول پوستول ايجاداست حدود متر ميلي
Pustule برامده دار چرک زخم
Put forward کردن پيشنهاد
Putlishes کردن منتشر
Putrefaction پوسيدگي گنديدگيتعفن
Putrid متعفن فاسد
Pyogen چرک کننده توليد چرکزا
pyorrhea دندان چرکPremature death وقتمعمولي از قبل مرگ
Premenopausal يائسگي از قبل به مربوط
Permorbid بيماري شروع از قبل افتادن اتفاق
Preparation ساختن اماده مقدماتي اقدامات
Prepare شدن اماده
Prescribe کردن تجويز
Preion تجويز نسخه
Presence حضور
Preservative محافظ نگهدارنده
Preserve کردن حفظ نگهداشتن
Perspiring کردن دفع ريختن عرق
Pressure فشار
Pressure sore فشاري زخم
Presume فرضکردن
Revaile - امدن غالب شدن شايع
Prevalence -نفوذ عموميت شيوع
Prevental -شايع متداول
Prevention پيشگيري
Preventive - کردن پيشگيري کردن جلوگيري پيشگيري به مربوط
Previous قبلي پيشين
Previously جلوتر
Pride کردن تفاخر
Prime - - قسمت- مهمترين اصلي عمده
Primipara - سالم فرزند ويک داده انجام زايمان يک که زني زا يکاورده بدنيا
Prince شاهزاده
Principle -قانون اصل
Procedure -عمل طرز اقدام
Process -مراحل فرايند
Proctoscope روده راست مستقيم مشاهده براي دستگاهي
Profound -ژرف عميق
Progression پيشرفت
Progressive - پيشرونده رونده جلو
Prolapse افتادگي پائين
Proliferate يافتن تکثير
Proliferation -ازدياد تکثير
Prolong - يافتن امتداد کردن طوالني
Prominent -بارز برجسته
Promote - دادن رفيع دادن ترقي
prompt - اماده- معطلي بي فوري
Promptly درنگ بي
Pronunciation -تلفظ طرز تلفظ
Proof - نشانه - گواه دليل
Proper -مربوطخاص مناسب
Plaque کوچک صفحه
Plasmodium vivax ويواکس پالسموديم
Plate روکشصفحه
Pledget بندي زخم باند
Pleocytosis نخاعي مغزي مايع در سلولها افزايشتعداد
Plethora پرخوني
Plugged in ) ارتباطشده ) ايجاد با شده متصل
Poetic -شاعرانه شعري
Piokilocytosis خون در طبيعي غير گويچه وجود
Point -موضوع نکته
Point of view نظر نقطه
Point out - ساختن متوجه دادن نشان
Poise ) ثبات )توازن
Pollutant کننده الوده
Pollution الودگي
Polyclonal مختلف سلولهاي از مشتقشده
Ponderous سنگين
Poorly - ضعيف کافي غير بطور
Populary -متداول يا مشهود بطور ساده بريان
Population جمعيت
Pore کوچک منفذ
Position موقعيتوضعيت
Posses بودن دارا داشتن
Post operative جراحي عمل پساز
Post- natal تولد از بعد به مربوط
Postural بدن وحالت وضع به مربوط کيفيتي
Potassium پتاسيم
Potential پتانسيل
Pour ريختن
Poverty -دون پست
Practice - پرداختن تکراري تمرين
Pragmatic -گرايي واقعيت فعال عملي
Prase کردن تحسين
Practitioner -بکار دست پزشک
Pratrome -مقدماتي نشان
Precaution کردن احتياط
Precentice شدن سردسته
Precipitate کردن رسوب کردن سرعتعمل به
Precipitation نشيني ته شتابرسوب
Precisely صريح معين طور به
Predispose کردن مستعد کردن اماده
Preferably مرجع بطور ترجيحا
Preference مزيت برتري
Percent درصد
perfectly کامال
Performance نمايش
Periodic -اي دوره متناوب
Periodically گهگاهي
Perior -قبلي پيشين
Peritonitis -صفاق التهاب
Permanent ماندي پايدار
Permit دادن اجازه
Persist کردن اصرار کردن پافشاري
Persistence پيوسته مداوم تماما سراسر
Personality -هويت شخصيت
Pervasive -فراگيرنده نافذ
Pest واسيب ازار مايه
Petrousapicitis - التهابصخرهاي اي صخره دندان ريشه نوک التهابيه نوک
Phagocyte خوار بيگانه فاگوسيتسلولهاي
Phalanx انگشت بند
pharmaceutical دارويي
Pharmacognosy دارو به مربوط
phenomena طبيعي اثار حوادث ها پديده
Phenotype فنوتيپ
Pheochromocytoma کليه فوق غده مرکزي ناحيه تومور فئوکروموسيتوما
Philosophy تفويض حکمت فلسفه
Phlebotomy وريد بررشدر
Phlegm خلط
Photic -روشنايي و نور به وابسته نوري
Photograph عکسبرداري
Physician پزشک
physiognomy ازرويصورت واخالقي تعيينشخصيتفکري
Physiotherapy درماني فيزيک
Pictorial -مصور تصويري
Pigmentation پيگمانتاسيون
Pillow -بالش متکا
Pinching - دادن فشار گرفتن نيشگون
Pioneer -پيشرو پيشگام
Pipe ) کشي) لوله لوله
Pitch قير
Plague طاعون
Plain - مباهات بلندي سر
Plan طرح
Plangent - صدا پر ارتعاشکننده
Plantar پائي کف
Pacemaker تحريکقلب مصنوعي دستگاه
Pack بستن کردن بندي بسته
Package کردن بندي بسته
Paint درد
Painkiller مسکن
Painstaking - سعيوکوشش - زحمتکش رنجبر
Pallor پريدگي رنگ
Palpation -دست با معاينه لمس
Palpitation تپشقلب
Palsy فلج
Pandemic گير جا همه بيماري
Panic وبيعلت ترسواظطرابشديد
Pap test نيکوالئو پاپا ازمون
Parallel برابر بموازات
Paralysis فلج
Paranatural - ذهني اختالل نوعي
Paranoia -خيالي ديوانگي
Parental - خوراکي غير راه تزريقي راه
Paraoxysm - مرضتشنج ناگهاني حمله
Particle خورده ريزه
Particular -ويزه خاص
Particularly -مخصوص دقيق
Passage - مطلب قطعه
Patch ) کوچک - ) لکه يا ناحيه يک نبودن جور ناجور وصله
Pathologist اسيبشناس
Pattern -نمونه الگو
Pause - مکث وقفه
Pay attention کردن توجه
Peak نوک
Pearly -وار مرواريد دوار
Pellet -حبساختن قرص
pellut - نجس الوده
Pelvis لگن
Penetrate - کردن نفوذ کردن سوراخ
Pencillinase باعث که باکتريها بوسيله شده ترشح ماده پنيسيلينازميشود پنيسيلين اثر وقفه
( در حلق از اوفارنکسقسمتي به مربوط وگلو دهان به مربوط
Orophrygeal ( از اوفارنکسقسمتي به مربوط وگلو دهان به مربوط) وزبان دهان عقب در حلق
Orthosis به مربوط وسيله هر يا بست نوعي ارتوپدي کمربندميشود بسته بهبودي يا محافظت براي مربوطه قطعه به که بندي شکسته
Osteomyelitis -ميکروبچرکزا بوسيله استخوان عفونت استئوميليت
Osteopennia استخواني کاهشتوده
Osteoprosis استخواني پوکي
Otherwise -واال وگرنه
Otosclerosis - البيرنتگوش اوليه کانوني بيماري
Out-of-doors - ازاد فضاي منزل خارج
Out break بيماري يک ناگهاني بروز
Outcome حاصل برامد
Outdoor - صحرائي ازاد هواي در
Out look - دورنما انداز چشم
Outosome از کروومزوم 22يکي جز به انسان کروموزوم جفتجنسي
Outpatient سرپايي بيمار
Outstand in برجسته
Over-tax نهادن سنگين بار
Overlook - دادن دست از کردن پوشي چشم
Override کردن پايمال برتريجستن
Overwork خيليطوالني يا خيليسخت کردن کار
Oviparous گذار تخم
Oxygenate زدن اکسيژن
Oyester صدفخوراکي
Oblivion فراموشي
Oblong کشيده مستطيل
Obscure تاريک
Obstetrics مامائي
Obstruct - شدن مانع کردن مسدود
Obtain اوردن بدست
Obvious -واضح بديهي
Occasion -مناسب فرصت
Occupation شغل
Occupy بودن شاغل کردن کار
Occur افتادن اتفاق
Occurrence -وقوع اتفاق
Oil-seeds روغني هاي دانه
Offender -متجاوز متخلف
Offer کردن پيشنهاد
Officials - عاليرتبه رسمي
Offspring -فرزندان اوالد
On the Aadvice Of physician دستورپزشک با
Ancology سرطانها مطالعه علم
Onset - -نيرومند شروع ه حمل
Ooplasm تخم سلول سيتوپالسم
operate کردن عملي موجبشدن انداختن بکار
Opitate -مخدر افيون
Opinion -نظر عقيده
Opportunistic فرصتطلب
Oppose -ضديت مخالفت
Opposition مخالفت
Optical چشمي
Optimism خوشبيني
Optimize - ساختن بهينه بودن خوشبين
Optimum efficiency -مطلوب کارايي
Option - ميل- اظهار اختيار
Orally شفاهي
Orderly ) (گماشته بيمارستان خدمتکار
Ordinary -عادي معمولي
Organic -بنياني ساختماني
Oriental - اسيائي- شرقي درخشان
Orifice -سوراخ روزنه
Narocotic بيهوشکننده اور خواب
Nasal بيني به وابسته دماغي تو دماغيحرف تو
Nasopharygeal فارنکس نازو به مربوط
natal زايشي
nausea تهوع
Necessary وضروري الزم
Neglected ورزيدن غفلت
Negligent -انگار سهل کاهل
Neoplasm طبيعيسلولها وغير جديد رشد
Nettlerash کهير
Neuromuscular -عضالني عصبي
Neurotic اعصاب اختالل دچار
Neutralization - سازي اثر بي خنثيسازي
Nevertheless - معهذا اين وجود با
Nightmare -کابوس بختک
Nodule )برامدگيعقده )ندول
Norm - نمونه ميزان
Norm chromic غلظتمعموليهموگلبولين داشتن عادي رنگ داشتن
Normocytic عادي قرمز گلبولهاي به مربوط
normovolemia سالم افراد در خون حجم
Nostrum - انحصاري داروي ويژه داروي
Notabley عمده بطور برجسته بطور
Notice توجه
Notion انديشه تصور
Notorious بدنام
Noxious اسيبرسان مضر اور زيان
Nuisance - بال - افت اذيت ازار
Numb -کرخت بيحس
Nursling خوار کودکشير
Nutrient -مقوي مغذي
nutrition خوراک تغذيه
Mind فکر
Mineral -کاني معدني
Minute خيليکوچک
Misconstrue - کردن تفسير بد کردن تعبير بد
Misdeed -کرداري بد خالف
Miss دادن دست از
Mitotic -ميتوز به مربوط ميتوزي
Mitral - قلب ميترال دريچه دولختي دريچه
Moan کردن وزاري ناله شکايت
Mobility تحرک
Modify - کردن تعديل دادن -تغيير
Moderately -متوسط بطور معتدالنه
Moist مرطوب
Molasses -مالس شهد
Mold قارچي کپک
Mole - گوشتي خال سياه خال
Molecule ذره ملکول
Monitor - پديده يا حاالت دائم کنترل براي دستگاهي دهنده اگاهيکننده مراقبت معين هاي
Monomania وسواسدرچيزي يکموضوع در ديوانگي
Monotonous بم زيرو بي تنوع بي
Mood - خلق حال حالتحوصله
Morbidity -محلي در ناخوشي شيوع ناخوشي
Morocco مراکش
Mortality مير و مرگ
Mosquito پشه
Motionless بيحرکت
Motivation انگيزشتحريک
Mottling خال
mucosal ومخاط مخاطي غشا به مربوط
Mummify کردن موميائي
Mumps اوريون
Muscles ماهيچه
Mute گنگالل
Myelin احاطه را مياني عصبي يکرشته اکسون که نرمي مادهکند مي
Myelinated دار ميلين
Myogenic عضالت عضالنيو هاي رشته مولد
Myxedema کاري کم با اغلب که پوست در خشکموميشکل تورماست همراه تيروئيد
Myriad بيشمار هزار ده هزارها
myxomatosis ميکزومي استحاله