83

Click here to load reader

قرآن و قرآن پژوهى

  • Upload
    milad

  • View
    616

  • Download
    17

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: قرآن و قرآن پژوهى

فهرست قرآن و قرآن پژوهى .   

- تعريف قرآن . 1   

- اندازه و حجم و تقسيمات قرآن . 2   

- آيه و سوره . 3   

- صورت و سبك قرآن . 4   

- محتواى قرآن . 5   

- حروف مقطعه يا فواتح سور. 6   

- وحى و كيفيت نزول قرآن . 7   

- جمع و تدوين قرآن . 8   

- قرائت و قراء بزرگ . 9   

- مكى و مدنى . 10   

- ناسخ و منسوخ . 11   

- شان نزول ) اسباب نزول (. 12   

- محكم و متشابه . 13   

- تحدى و اعجاز قرآن . 14   

- تفسير و تاويل . 15   

- تجويد و ترتيل . 16   

- قصص قرآن . 17   

- فقه يا احكام قرآن . 18   

- ترجمه قرآن . 19   

- فرهنگ آفرينى قرآن . 20   

- علوم قرآنى . 21   

- چاپ قرآن . 22   

تحريف ناپذيرى قرآن كريم .   

تعريف تحريف .   

محدث نورى و فصل الخطاب .   

جمع قرآن و مصحف عثمانى .   

داليل قائالن به عدم تحريف .   

( آيات قرآنى و وعده هاى صريح الهى بر حفظ قرآن . 1   

( احاديث . 2(   

( دليل سوم بر عدم تحريف قرآن . 3   

( دليل چهارم اعجاز قرآن است . 4   

( دليل پنجم نماز شيعه اماميه است . 5   

( دليل ششم ضرورت تواتر قرآن است . 6   

( بعضى از محققان . 8 و 7   

( دليل نهم . 9 ( 50 ـ 49) التحقيق , ص   

( دليل دهم يك دليل عقلى - تاريخى است . 10   

( دليل يا قرينه . 11[   

فهم قرآن با قرآن .   

سوره اعراف چنين است :. 11 ( آيه 1   

سوره نساء , چنين است :. 155 ( آيه 2   

سوره رعد چنين است :. 11 ( بخش اخير آيه 3   

( يك آيه ديگر قرآن . 4   

سوره آل عمران چنين است :. 133 ( بخش اول آيه 5   

سوره النازعات چنين است :. 41 و 40 ( آيات 6   

1

Page 3: قرآن و قرآن پژوهى

پژوهى .ق قرآن و رآن

قرآن - .1 تعريف

در فـرهـنـگ اسالم و تشيع قرآن را همــواره بــا صــفت كــريم بــه صــورت قــرآن كــريم ) اهــل

سنت ( با صفت مجيد , به صورت قرآن مجيد ) اهل تشـيع ( مى نامنـد و اين دو صـفت منشـا

قرآنى دارد. از قرآن مجيد دوگونه تعريف مى توان به دســت داد. نـخـســـت تـــعريف ســاده و

عرفى كه قرآن را كتاب مقدس و آســمانى اســالم و وحى الهى بــر حضــرت محمــد )ص ( مى

داند. دوم تـعريف علمى كه قرآن را وحى نامه اعجازآميز الهى مى داند كه به زبان عربى , به

عين الفاظ توسط فرشته امين وحى , جبرئيل , از جانب خداوند و از لوح محفوظ , بر قلب و

زبان پيامبر اسالم )ص ( هـم اجماال يكباره و هم تفصيال در مدت بيست و سه سال نازل شــده

ــان ــان وحى ) از مي ــده و كاتب ــود خوان ــاب خـ ــى از اصـحـ ــر گـروهـ ــرت )ص ( آن را ب و حض

اصحاب ( آن را با نظارت مستقيم و مـسـتـمر حضرت )ع ( نوشته اند و حافظان بســيار , هم

از ميان اصحاب , آن را حفظ و به تواتر نقل كـرده انـد و در عـصـر پـيامبر )ص ( هم مكتــوب

ــدود ــه ح بوده ولى مدون نبوده است , و در عصر عثمان با نظارت او طى چند سال , منتهى ب

ــاس , در 28سال ســوره , مى گــردد. و114 هجرى , مدون بين الدفتين ,از سوره فاتحه تا ن

ــه متن آن مقدس و متواتر و قطعى الصدور است و تالوت آن مستحب مؤكد است . ايـمـان بـ

ــفوظ قـرآن مـجـيد به توصيفى كه گفته شد و نيز معجزه الهى و سند نبوت دانستن آن و مـحـ

بودنش از خطا و هرگونه افزود و كاست ) تحريف ( , از ضروريات اسالم و مذهب تشيع است

. قـرآن به زبان عربى بسيار شيوايى كه مايه اعجاب فصـحاى عـرب ) و بعـدها اقـوام ديگـر (

گرديده و در تـاريـخ زبـان عـربى , سابقه و همانندى نداشته , در طى مدت بيست و سه سال

, يعنى سراسر زمـانـى كـــه حـضـــرت رســـول )ص ( بــه وظيفــه رســالت و ابالغ پيــام الهى و

دعوت به اسالم اشتغال داشـتـه انـد , بـه صورت بخش بخش ) منجما يا نجومــا ( بــر حضــرت

رسول )ص ( وحى شده است و چنانچه اشاره شد حافظان , حفظش كرده و كاتبان با نوشت

افزارهاى بسيار ابتدايى , با خطى كه هـنـوز نـقـطـه و نـشان و عالئم اعراب نداشته است , و

كوفى نام داشته است , در چندين نسخه بازنويس شده است .

قرآن - .2 تقسيمات و حجم و اندازه

ــوان گفت قرآن كتابى است كه در مقايسه با ساير كتابها , كتابى است متوسط الحجم و مى ت

حجم آن برابر است با عهد جديد ) اناجيل اربعه و رسـاالت وابسـته بـه آن ( يـا ديـوان حافـظ.

كلمه است . ) فرهنگ آمارى كلمات قرآن77807طبق دقيقترين آمار تعداد كل كلمات قرآن

جزء است . هر جزئى30 سوره و كال 114 (. قرآن داراى 1/23كريم , دكتر محمد روحانى ,

چهار ) يا دو ( حزب است . نيز هــر پنج آيــه را خمس ] خ [ و هــر ده آيــه را عشــر ] ع , و اين

(. تقســيم درونى و تفصــيلى ديگــر543عمل را تعشــير [ ناميــده انــد ) تــاريخ قــرآن , راميــار

قرآن , تقسيم آن به ركوعات است . منظور از ركوع , بخشى و گروهى از آيات اســت كــه در

يك موضوع آمده و اتحاد مضمونى دارد كه با شــروع آن موضــوع , ركــوع آغــاز مى گــردد و بــا

تغيير و تحول كالم به موضوعى ديگر , ختم مى شود. پيداست كه شماره آيــات منــدرج در هــر

ركوع , كم و زياد است , به خالف جزوها و حزبها كه بــه طــور مســاوى تقســيم شــده اســت .

ــدن وجـه تـسـميه ركوع را مى توان از آنجا دانست كه در نمازهاى شــبانه روزى , پس از خوان

سوره حمد در ركعت اول و دوم , مى توان به خواندن ســوره هــاى ديگـر , يـا الاقـل چنــد آيـه

اكتفا كرد. پيرو اين عقيده , بعضى كه قرآن شناس بوده اند , اوايل هر چند آيــه اى را كــه يــك

3

Page 4: قرآن و قرآن پژوهى

عنوان و موضوع را تـشـكـيـل مـــى دهــد , معين ســاختند و از آن جهت كــه بعــد از قــرائت آن

بخش , نمازگزار به ركوع مى رود , نام هر بخش را ركــوع گــذارده انــد. عــدد ركوعــات قــرآن

ركوع است ) به طـور متوســط و تقريـبى هــر صــفحه از قـرآن يـك ركـــوع540طبق مشهور

دارد ( ) مقاله قرآنهاى چاپى نوشته كاظم مـدير شـانه چى , در مشـكوة , شـماره دوم , بهـار

- 151 ش , ص 1362 (. گفتنى است كــه در قـرون جديـد , ابتــدا خوشنويســان قـرآن152

نويس در امپراتورى عثمانى و سپس در مـصـر و لبنان و سوريه , كوشيده انــد و توانســته انــد

كه قرآن مجيد را با رعايت قواعدى از جمله آغاز هـر صـفحه بــا اول آيــه , و پايــان صــفحه بــه

ــد )604پايان يك آيه , بنويسند و هر جزء را در بيست صفحه و لذا كل قرآن را در ــابت كنن كت

صفحه اضافى مربوط به صــفحات آغــازين و پايــانى اســت (. در ايـــن شــيوه كتــابت كــه در4

معتبرترين قرآن جهان اسالم ) مصحف المدينة , به كتابت عثمان طه , خـطاط هنرمند سورى

و طبع دارالقرآن عربستان سعودى در مدينه , و متن مبناى همين ترجمه هم هست نير رعايت

صــفحه30 سطر اســت . بـــعضى از غــرابت گرايــان قــرآن را در 15شده , هر صفحه داراى

عادى ) هر جزء در يك صفحه ( به خط بسيار ريز يـا غبـار , كتـابت كـرده انـد. و كـســانى كـه

غرابت گراتر بوده اند , كل قرآن را در يك صفحه - كه ابعاد آن از سراسر يك صفحه روزنـامه

عادى فراتر نيست - كتابت و چاپ كرده اند كه طبعا براى قرائت نيســت , و بــراى بــه همــراه

داشتن از جهت حفظ و تعويذ به قرآن است , و حــتى بــا ذره بين نــيز قابــل خوانــدن نيســت .

صــفحه , ولى بــا ابعــاد بســيار604همچنين قرآن را با تعداد صفحات عادى , فى المثل همان

كوچك در حـدود يـك - دو سـانـتـيمتر , بر روى كاغذى بسيار نازك ) حتى نازكتر از كاغذ خــاص

كتاب مقدس ( به طبع رسانده اند , كه آن نيز فايده هــاى غـير قرائـتى دارد. از ســوى ديگـر و

نقطه مقابل اين ابعاد كوچك , قرآن را در ابعاد بسيار بزرگ نيز كتابت كرده انــد كــه يـكـــى از

مشهورترين نمونه هاى تاريخى آن , قرآن مكتوب به خط محقق ) ولــو معــروف بــه ثلث ( بــه

ق ( است كه اوراق پراكنده آن ,838 - 802قلم شاهزاده هنرمند تيمورى , بايسنقر ميرزا )

ــرآن به ابعاد تقريبا بيش از يك متر در نيم متر , در موزه ها و كتابخانه ها , از جمله در موزه ق

كتابخانه آستان قدس رضوى , محفوظ است . كتيبه هاى مساجد در جهان اسالم نيز نمونه اى

از درشت نويسى آيات قرآن مجيد است .

سوره - .3 و آيه

(آيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه .فالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

واحد كوچك قرآن كريم , آيه است . در بيشتر موارد هر آيه يك جملــه اســت . ولى گــاه آيــاتى

هست كه متشكل از چند جمله و يك پاراگراف است ) نظير مثال آية الكرســى يـا آيـه نـور (. و

گاه حتى به اندازه چند پاراگراف است . مـانـنـد آيـه ديـن ) كـه آيــه تــداين و مداينــه هم گفتــه

اند ( كه بلندترين آيه قرآن است و در كتابت عثمان طه ) مصحف المدينة ( درست يك صــفحه

پانزده سطرى است . گاه هست كه آيه نه فقط از يك جمله كمتر است , بلكه فقط يك كلمــه

( , يا از آن هم كمتر مانند اغلب حروف مقطعه يا فواتح64است مانند مدهامتان ) الرحمن ,

سور نظير طه , يس يا الم . شناخت حد آيه توقيفى و از ســوى شــارع اســت . زيــرا حــتى در

فواتح سور فى المثل المص را يك آيه شمرده اند , ولى نظير آن يعنى المر را يك آيه نشمرده

اند. يا حمعسق ] حم . عسق [ را دو آيه شمرده انـد. ولى بـاز كهيعص يـك آيـه شـمرده شـده

است . كلمه آيه و جمع آن آيات , به معناى همين جمالت يــا جملــه واره هــاى قــرآن , در خــود

; آل عمـران ,252 , آيـات ; بقـره , 101 ; نحـل , 106قرآن هم آمده است . ) آيه : بقـره ,

آيـه ( ,و286 (. پـر آيـه تـرين سوره قرآن كريم سوره بقره اســت ) 1 ; نور , 1 ; يوسف , 7

آيه (. در تعداد كل آيات اقوال متعددى هست3كم آيه ترين سوره قرآن , سوره كوثر است )

4

Page 5: قرآن و قرآن پژوهى

. طـبـق معتبرترين قول كه ابوعبدالرحمن عبدالل�ه بن حبيب سلمى از اميرالمؤمنين على )ع (

6236نقل كرده و امام شاطبى آن را در ناظمة الزهر آورده است , تعـداد كـل آيـات قـرآن ,

ــك فقــره570آيه است ) تاريخ قرآن , راميار , (. تـرتـيب و توالى آيه ها , اعم از اينكه طى ي

وحى يا طى يك سلسله وحى متوالى نازل شده باشد , توقيفى است . يعنى خود اين امر نــيز

جزو وحى است و به امر الهى و رهنمايى جبرئيل انجام گرفتــه اســت . در مـــواردى هـــم كـــه

حضرت رسول )ص ( آيه يا آياتى را جابجا مى كردنــد و مى فرمودنــد : اين آيــه يــا آيــات را در

فالن سوره بين كدام آيات قرار دهيد , باز به رهنمود وحى بوده است . بعضى از آيات قــرآن ,

برجستگى و شهرت خاصى يافته اند و با نام كلمه يا معنايى از خود آيه مشــهور شــده انــد كــه

( ; آيه61 ( , آيه اذن يا آيه تصديق ) توبه ,10بعضى از آنها عبارتند از : آيه اخوت ) حجرات ,

( ; آيــه تبليــغ214 ( ; آيــه انــذار ) شــعراء 72 ( ; آيــه امــانت ) احــزاب , 3اكمــال ) مائــده ,

ه282 ( ; آيه تداين ) يا دين يا مداينه , بقره , 67) مائده , ( ; آيه تسميه كــه همــان بســم اللــ�

( ;33الرحمن الرحيم است در آغـاز كـلـيه سوره ها , جز سوره توبه ; آيه تطهير ) احزاب ,

( ; آيه سيف ]41 ( ; آيه خمس ) انفال , 9 ( ; آيه حـفظ ) حجر , 31 - 30آيه حجاب ) نور ,

( ; آيــه61 ( ; آيــه مباهلــه ) آل عمــران , 255 ( ; آية الكرسى ) بقــره , 5آيه قتال [ ) توبه ,

( ; آيه واليت )51 ( ; آيه و ان يـكـاد ) قـلم , 35 ( ; آيه نور ) نور , 24 - 23مشيت ) كهف ,

( ) براى تفصيل و شرح آنهــا ـ دايــرة المعــارف تشــيع , ذيــل كلمــه آيــه ... ( . آيــات3مائده ,

قرآنى به مكى و مدنى و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه تقسيم مى گردد كه شرح هر يــك

خواهد آمد. ب ( سوره . واحد بزرگ قرآن كريم , ســوره اســت . ســوره در لغت يعــنى بريــده

شده و در اصطالح گروهى مستقل از آيات قرآن كه مطلع و مقطعى دارد , و گفته اند كــه بــه

اين معنى از سورالمدينة ) ديوار دور شهر ( گرفته شده است . كلمه سوره به همين معنى در

( همچنين1 ; نور , 86 , 64 ; توبه , 23خود قرآن هم به كار رفته است ) از جمله در بقره ,

(. قــرآن مجيــد , كال13جمع آن سور ) بر وزن گهر ( نيز در قرآن به كار رفته اســت ) هــود ,

سوره دارد كه كمابيش به ترتيب بلندى طــول مــرتب شــده انــد. بلنــدترين ســوره قــرآن114

صفحه در كتابت عثمان طــه - مصــحف المدينــة ( و48 آيه , برابر با 286سوره بقره است )

آيه (. بـعضى سوره هاى قــرآن , نــام گــروهى3كوتاهترين سوره , سوره كوثر است ) داراى

دارند : الطــوال الســبع ] الســبع الطــوال [ : ) هفت گانــه بلنــد ( كـــه عـــبارتند از : بقــره , آل

عمران , نساء , مائده , انعام , اعراف و در مــورد هفتم , اختالف نظــر اســت كـــه آيــا شــامل

انفال و توبه است ) كه بين آنها بسم الل�ه الرحمن الرحيم فاصله نينداختـه اسـت ( يـا يـونس .

الـمـئون ] الـمئين [ : ) صدگانه ها ( به سـوره هـايى اطالق مى گـردد كـه تعـداد آيـات آنهـا از

آيه بيشتر است . ) مانند يونس , هود , يوسف , نحــل , كهــف (. المثــانى : ســوره هــايى100

است كه كمتر از صد آيه دارد ) مانند قصص , نمل , عنكبوت , يس و ص (. المفصل : ســوره

هاى اواخر قرآن كه نخستين آنها به اختالف اقوال سوره ق يا حجرات است . نامهــاى گــروهى

ديگر نيز براى بعضى از سوره ها به مناسبتهاى خاصى نهــاده انــد. از جملــه ســوره الم : هفت

سوره اين كه با الم آغاز مى شود. سور مسبحات : ) كه با كلمه سبحان , يـا ســبح , يـا يســبح

آغاز مى گردد , كه عبارتند از اسراء , حديد , حشر , صــف , جمعــه , تغــابن , و اعلى . ســـور

حـواميم : هفت سوره كه با حم آغاز مى گردد ) مؤمن , فصــلت , شــورى , زخــرف , دخــان ,

جاثيه , و احقاف (. سور طواسين : سوره هايى كه با طس يا طسم آغاز مى شود ) شــعراء ,

نمل , قصص (. سـور عزايم : چهار سوره اى چهار سوره اى كه در آنها سجده واجبه هست )

سجده , فصلت , نجم , علق (. الزهراوان : ) بقره و آل عمران (. المعوذتين : دو ســوره آخــر

قرآن ) فلق و ناس (. چهار قل : چهار سوره پايان قرآن كه با كلمــه قــل آغــاز مى شــود. نــام

سوره ها ) فاتحة الكتاب , بقره , آل عمران , نساء , تا آخر ( توقيفى يعــنى بــه تعــيين رســول

(. بعضـى سـوره هـا , دو يـا چنـد نـام581الل�ه )ص ( بوده است ) نيز ـ تاريخ قرآن , راميار ,

5

Page 6: قرآن و قرآن پژوهى

ــنى دارد از جمله : فاتحة الكتاب ) حمد , ام القرآن , سبع المثانى ( ; توبه ) برائت ( اسراء ) ب

ه ( ; اسرائيل ( نمل ) ســليمان ( ص ) داود ( مــؤمن ) غــافر ( , اخالص ) توحيــد , قــل هــو اللــ�

مسد ) لهب (. درباره اينكه ترتيب و توالى سوره هاى قــرآن كــه آغــاز آنهــا , فاتحــة الكتــاب و

پايان آنها , سوره ناس است , تـوقـيـفـى اسـت يـا اجتهادى ) اجتهاد صحابه ( و به راى و نظر

گردآورندگان بازمى گردد , اختالف اقوال است . بعضى گفته انــد تــوقيفى و بــه امــر و ارشــاد

پيامبر )ص ( و رهنمود وحى است . بعضى گفته اند اجتهادى است و به عهده سامان دهنــدگان

مصحف عثمانى است , چون حضرت رسـول )ص ( بـه داليـلـى كـه بـعـدا گـفته خواهــد شــد ,

قرآن را كتابت و جمع كرده ولى مدون بين الدفتين نكرده بودند. و بعضى گفتــه انــد آمــيزه اى

گانـه114از توقيف و اجتهاد است و اين راى پذيرفتنى تـر اســت . نـام و نشــان ســوره هــاى

بـه بـعـد ( و583قرآن مجيد در اغلب تاريخهاى قرآن ) از جمله تاريخ قرآن , تاليف رامـيـار ,

ــريم , نيز با آمار و ارقام مربوط به كلمات و حروف هر يك در فرهنگ آمارى كـلـمات قــرآن ك

تاليف محمد روحانى , و نيز در پايان هر قرآن طبع جديدى آمده است , و به رعايت اختصــار ,

از آوردن آن در اينجا خوددارى مى شود.

قرآن - .4 سبك و صورت

ــه از آنجا كه قرآن , متنى مقدس و قدسى است , نمى توان و از ادب شرعى به دور اســت ك

ــى درباره آن , هـمـانـنـد سـايـر كـتـابـها سخن گفت , يا آن را در معرض پژوهشهاى زبانشناس

و مخصوصا سبك شناسى آورد. ولى از سوى ديگر از آنجــا كــه قــرآن يــك ســند عظيم الشــان

زبانى و يك اثر بسيار مهم ادبى است , لذا شـايـد بـا قيد احتياط و رعايت احترام جنبه قدسى

قرآن , بتوان به ضرورت بحث و تحقيــق از اين زاويــه نــيز بــه آن نگريســت و دربــاره آن بحث

كرد. نثر در زبان عربى , در عصر جاهليت و اوان ظهور اسالم , سابقه و نمونه چندانى نــدارد.

نمونه هايش يا بعضى خطبه هاست يا سجع كاهنان . و در قـرآن سـجـــع فــراوان هســت , كــه

احتراما و براى آنكه به سجع كاهنان و شعر شبيه نشود به آن فاصــله مى گوينــد و مــراد از آن

كلمات مشابه پايانى هر آيه است . قرآن با شعر عربى هم كه سابقه درخشانى دارد , شباهت

ــدت ندارد. قـرآن , قول كسانى را كه مى گويند قرآن شعر و پيامبر )ص ( شاعر است , به ش

نــيز ـ69نفى مى كند و مى فرمايد كه به او شــعر نياموختــه ايم و ســزاوار او نيســت ) يس ,

(. اما در قرآن , جوهر شعرى بسيار است . يعنى بيان ظريــف و مجــازى و انــواع41الحاقه ,

استعاره ها و تمثيالت و تشبيهات هنرى . همچنين آيات موزون يا مــوزون افتــاده قــرآن نــيز از

يكصد فقره بيشتر است . با وجود اين , و با آنكه نفوذ قرآن در شعر و ادب عربى و فارســى ,

ــه بين بسيار عظيم است , ولى قرآن شعر نيست . اين نكته و واقعيت هم حيرت آور اســت ك

ه )ص ( و قرآن و ساير كلمات و ماثورات و خطبه ها و احاديث و آثــار بازمانــده از رســول اللــ�

على بن ابيطالب و ديگر بزرگان اسالم , شباهت چندانى ديده نمى شود. و بايد گفت كه قرآن

نوعى منحصر به فرد و تافته اى است جدا بافته . ارزش موسيقايى كلمات و جمالت قرآن نيز

از ديربــاز مــورد توجــه محققــان بــوده اســت . قــابليت خوشــخوانى قــرآن و ترتيــل و تغــنى و

همخوانى آن كم نظير يا بى نظير است . از سوى ديگر , قرآن با آنكه اينهمه قصص و حكايات

در بر دارد , قصه هم نيست . و با وجود اشارات تــاريخى , تــاريخ هم نيســت . امـــا مـــهمترين

مشخصه و خصيصه ساختارى قرآن كه شايد قدما نيز بــه آن توجــه داشــته انــد , اســلوب چنــد

وجهى و بالتشبيه گسسته نماى آن است . يـعـنى شاخه به شــاخه شــدن معــانى و مضــامين و

قطع پياپى توالى يك مضمون و مدام از معنايى به معناى ديگر پــرداختن . اين گسســته نمــايى

ظاهرى قرآن مجيد , در فرهنگ و ادب فارسى نظير دارد. دو كـتـاب عـظيم كه از شاهكارهاى

جاويدان زبان فارسى هستند , نيز همين اسلوب و ساختار را دارند. نخست مثنوى معنوى اثــر

6

Page 7: قرآن و قرآن پژوهى

ق (.792 ق (. دوم غزلهاى خواجه شمس الدين حافظ ) م 672موالنا جالل الدين بلخى ) م

در مـورد مـثـنـوى , مرحوم فروزانفر بر آن بوده اند كه تحت تاثير قــرآن , اين ســبك و ســياق

را پيدا كرده است . در مـورد غزلهاى حافظ كه به اصطالح بعضــى فارســى زبانهــاى پاكســتان

پاشان ) از پاشيدن ( است , نگارنده بـراى نخســتين بـار اين نظــر را مطــرح كــرده اســت كــه

حافظ با انقالبى كه ) به قول آربرى ( در غزل كرده است , نه تحت تاثير سنت شعرى و تاريخ

غزل فارسـى اسـت ) چنانكـه غـزلش هيچ شـباهت صــورى و سـاخــتارى بـا غـزل بزرگـترين

سلفش سعدى ندارد ( , بلكه تحت تــاثير ســاخت و ســاختار ســوره هــاى قــرآن كــريم اســت .

مسلمانها اعم از عرب و غير عرب , گــويى بيم داشــته انـد كــه بـه اين خصيصــه اشــاره كننــد.

قـديـمـتـريـن اشـاره اى كـه در اين بـاب ديـده مى شـود حـديثى اسـت كـه يكى از معاصـران

پيامبر كه يـهـوديى به نام سالم بن مشكم بوده است از سر شكوه و گاليــه بــه حضــرت )ص (

عرض مى كند : چـگـونـه از تـو پيروى كنيم حال آنه قبله ما را ترك كــرده اى و كتــابى هم كــه

آورده اى آن طور كه تورات متناسق است , تناسق ) نظم و نسق ( ندارنــد , كتــابى بيــاور كــه

مانوس و متعارف باشد وگرنه ما هم نظير اينكــه تــو آورده اى مى آوريم . ســپس خداونــد اين

آيه را ] در مقــام تحــدى [ نــازل كــرد : قــل لئن اجتمعت االنس و الجن ... ] اگــر انس و جـــن

هـمـدسـتى كنند كه نظير اين قرآن را بياورنــد , نظــير آن را نخواهنــد آورد , ولــو آنكــه بعضــى

ـ اسباب النزول , سيوطى ( اگر آن يهودى را بهانه جو و88پشتيبان بعضى باشند [ ) اسراء ,

نادان و سـخـن نـشـنـاس بـدانيم , در سخن دانى و قرآن شناسى طه حسين , ترديدى نيســت

كه بحث مـبسوطى در اين باره دارد و مى نويسد : مثال موضــوعهاى ســوره بقــره بســيار و از

هم بيگانه اند , و ايـن خـود دليل است كه اين سوره يكمرتبه نازل نگشــته , بلكــه بــه تــدريج و

خرد خرد نازل مى شده است . سپس دهها موضــوع و مضــمون متنــوع ســوره بقــره را بــراى

-149نمونه ياد مى كند ) ـ آئينه اسالم , نوشته طه حسين . ترجمه محمد ابراهيم آيتى , ص

(. از قرآن پژوهان اروپايى گويا ابتدا نولدكه اسالمشناس آلمانى كه مهمترين تاريخ قرآن151

را نوشته اسـت , در مقاله قرآن كه براى طبع يازدهم دايرة المعارف بريتانيكا نوشته است به

اين خصيصه از سبك قــرآن اشــاره كــرده و گفتــه اســت اصــوال ذهن هــر پژوهشــگر امــروزين

اروپايى سبك قرآن را به اصطالح ناپيوسته و پاشان مى يابد. ريـچـــارد بـــل يـــكى از برجســته

ترين قرآن پژوهان غربى , در كتاب مقدمه بر ترجمه قرآن بــه اين خـصـيـــصه اشــاره و آن را

ــرآن ــد ولى مــونتگمرى وات , قـ ــان وحى مى دان ــدقتى و اشــتباه ناســخان و كاتب ناشــى از بي

شـنـاس اسكاتلندى معروف كه اين مقدمه او را تهذيب كرده و گسترش داده است , تعليل او

را نادرست مى شمارد. آرتـور جـان آربـرى كـه از بزرگــترين اسالمشناســان و قــرآن پژوهــان

غربى است در مقدمه ترجمه قـرآنش به انگليسى , و نيز فريتيوف شوآن در كتاب فهم اسالم

, بهتر از ديگران به اهميت هنرى و زبانى - ادبى اين خصيصه ساختارى قرآن پى برده اند و آن

را حسن و هنر قرآن شمرده اند , نه عيب و ايراد آن . بــه نظــر مى رســد كــه اعجــاز و ســبك

تقليد ناپذير و خارق العاده قرآن , جز از اين طريق ميسر نمى شد. اگر بيان انديشه با رعايت

ترتيب و توالى منطقى و مضمونى در كتابهاى ديگر خطى باشد , شيوه بـيـان انـديـشـه قـرآن

حـجـمى و حلقوى و بلكه اگر غــريب ننمايــد كــروى اســت و بــه قــول آربــرى كنــترپوآنى و پلى

ــدى و نفى فونيك است . اگـر قـرآن مـى خـواسـت هـر مضمون را از فى المثل انديشــه توحي

شرك و تعدد آلهه تا هشدار به كافران و منافقــان تــا قصــص يكايــك انبيــاء تــا توصــيف جهنم و

بهشت , تا تسلى دادن حضرت رسـول )ص ( تـــا اشـــارات و تلميحــات تــاريخى بــه غــزوه هــا

هريك را در جاى خود و از آغاز تا انجام و يـكـبـار براى هميشه بياورد , سبكش عــادى و شــايد

مالل آور و حداكثر شبيه به تورات ادعايى آن يهودى , يــا فى المثــل تــاريخ طــبرى مى شــد. و

هرگز نمى توانست همانند صورت فعلى هنرى باشد. هنر در اين تلفيق و تلفيق هـنرى اسـت .

ــربى , نوشــته انيس ــة فى االدب الع ــاره تطوراالســاليب النثري ــن ب ــل در ايـ ــراى تـفـصـيـ ) بـ

7

Page 8: قرآن و قرآن پژوهى

المقدسى , مـخـصوصا فصلهاى اول و دوم همچنين مقاله قرآن و اسلوب هنرى حافظ نوشــته

نگارنده در كـتـاب ذهـن و زبـان حـافـظ و مقدمه بر ترجمه قرآن ) به انگليســى ( اثــر ريچــارد

بل , ويراسته مونتگمرى وات , فقصل پنجم ويژگيهاى سبك قرآنى (.

قرآن - .5 محتواى

مضامين و معانى قرآن بسيار متعدد و متنوع و درهم تنيده و سرشار از طراوت تكرار اســت .

ــا نهى و نفى شــرك و در قـرآن توحيد و دعوت به انديشه درباره خداوند و دعوت به ايمــان , ب

نفاق و ارتـداد , بـا انكار آلهه و تخطئه شيطان و بت پرستى و اشاره به گوشه هايى از قصص

انبياء از آدم تا خـاتـم )ص ( و اشـاره به گوشــه هــايى از زنــدگى و پرسشــهاى عــادى عربهــاى

معاصر پيامبر )ص ( از جـمله درباره اهله قمر يا حتى مسائلى چــون حيض , و وعــظ و پنــد در

باب گذران و لهو و لعب نما بـودن زنـدگـى و مـظـاهر آن چون مال ) با نهى از مال پرســتى و

مال اندوزى ( و تجمالتى چون داشـتـن پسران و نازيدن به باغ و بســتان , تــا اشــاراتى دربــاره

وحى و تنزيل و تاويل قرآنى تا احكامى فقهى چون تنظيم ميراث و تعيين سهم االرث و تازيانه

ــام اخالقى چــون ــا و احك ــليلها و تحريمه ــواع تـحـ ــدن دســت دزد و ان ــاران و بري ــه زناك زدن ب

ــدر و دستگيرى از بينوايان و اطعام مساكين تا رعايت حقوق والـدين و احترام فوق العاده به پ

مــادر , و نهى از مفاســد و رذايــل اخالقى , چــون كشــتن فرزنــدان از تـــرس فـقـــر يــا حميت

جــاهليت , و ربــاخوارى و توصــيه مكــارم اخالق از صــدق و اخالص تــا توصــيف فـرشـتـگـــان و

اعمال آنان و دهها و صدها موضوع ديگر در هم تنيده است , و طبق ساختار ظاهرا نـاپـيـوسته

يا گسسته پيوند قرآن مجيد كــه در بخش پيشــين بـه آن اشــاره كــرديم , همـه و همـه در كنــار

( اشــاره بــه وقــايع1همديگر آمده اند. مـاحـصـل آنـكه مضامين اصلى قرآن عبارت اســت از

( قصص انبياء و حكايات ديگر2تاريخى ) غزوات , هجرت رسـول الل�ه - ص - و نـظاير آن ( ,

( معــاد5 ( نهى از شــرك و نفــاق , 4 ( انديشــه توحيــدى و دعــوت بــه ايـــمان و اســالم , 3,

( فرشــته شناســى ) نــيز شــامل6شناسى ) توصيف عوالم اخروى و حيــات پس از مــرگ ( ,

ــاره شــيطان و شــياطين و جن ( , ــام فقهى , 7بحث درب ــام اخالقى ) اعم از8 ( احك ( احـكـ

( توجــه دادن بــه آيــات الهى و9وعــظ و ارشــاد و انــواع امــر بــه معــروف و نهى از منكــر ( ,

( اشــاره بــه10شگفتيهاى آفاق و انفس ) كه شباهت به برهــان نظم يــا اتقــان صــنع دارد ( ,

( داستان آفرينش و خلقت انســان , و انســان11شـرايـع پـيشين و كتب و صحايف آسمانى ,

ــه شناسى روان شناسانه . تـنـوع و تعدد موضوعات و مضامين قرآن مجيد تا به حدى اســت ك

فهرست موضوعى قرآن كه فـقـط سرعنوانهاى موضوعى را به نظم الفبايى با اشاره بــه نــام

سوره و شماره آيه ) يعنى بدون نقل آيـات قـرآنـى ( در بـر دارد حـجمش به اندازه خود قرآن

است ) ـ فرهنگ موضوعى قرآن مجيد , تدوين كامران فانى و بهاءالدين خرمشاهى ; همچنين

فهرس المطالب , تدوين محمود راميار (.

6. سور - فواتح يا مقطعه حروف

ــا. ــازگر ســوره ه ــنى آغ ــواتح ســور يع ــاى گسســته از هم , و ف ــنى حرفه ــه يع حــروف مقطع

اين دو اصطالح به آيات يا حروفى از قرآن مجيد اطالق مى گردد كــه مرمـوز هســتند. يـعـنـــى

مـعـنـاى آنـهـا يـا مراد از آنها از زمان جريان وحى تــا بــه امــروز - بــه نحــوى كــه مــورد قبــول

صاحبنظران و قرآن پژوهان باشد - روشن نشده است . ) براى تفصيل ـ سوره بقره , توضيح

(. 1آيه

قرآن - .7 نزول كيفيت و وحى

8

Page 9: قرآن و قرآن پژوهى

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــف ( وحى . ال

قـرآن مـجيد به توسط فرشته وحى , جبرئيل از سوى خداوند و بر وفق آنچه در لوح محفــوظ

ثبت است , به عين الفاظ بر قلب ] قواى دراكه [ حضـرت رسـول )ص ( وحى يـا نـازل شـده

است . وحـى , پـديـده اى اسـت واقعى و عينى و روحانى و عبــارت اســت از ارســال پيــام از

سـوى خداونـد بـه پيـامبران , و در مـورد قـرآن بـه حضـرت خـاتم االنبيـاء )ص (. قـرآن پـژوه

معاصر , استاد محمـد هـادى معـرفت , در تعريـف وحى نشـده اسـت : وحى پديـده اى اسـت

روحانى كه در بعضى از مردم پديد مى آيد كه با آن به خصايص روحى , ممتــاز مى گردنــد كــه

ــا ــا ب آنان را سـزاوار اتصال به مالاعلى مى گرداند , و اين يا با مكاشفه در باطن نفس است ي

شنيدن كه گـيـرنـده وحـى احـسـاسـى ناگهانى را درمى يابد كه از خارج وجــودش بــر او نــازل

مى گردد و برخاسته از ضمير خود او نيســت . و مى افزايــد كــه وحى از مقولــه ادراك وصــف

ناپذير است و اين پديده روحانى را كسى كه شايسته دريــافت آن اســت درمى يابــد. و جــز او

كسى نمى تواند ژرفناى آن را وصف كنـد , مگـر آنكـه بـه آثـار و عوارضـش از آن تعبـير كنـد.

( بــه2 ( بـــه صـــورت رؤيـــاى صـادقـــه 1 ( همو وحى را سه گونه مى داند. 1/26) التمهيد ,

( به صورت مباشــر ) بــدون واســطه ( كــه مخصوصــا دو صــورت اخــير بــر3وساطت جبرئيل

حضرت رسول )ص ( فرود مى آمده است . و صورت اول در آغاز بعثت بــراى حضــرت )ص (

پيش مى آمده است . شادروان راميار بــراى وحى مراحــل هفت گانــه شــمرده اســت ) تــاريخ

بـه بعــد (. شـــادروان145 (. و فرق آن را با الهـام بـاز نمـوده اســت ) پيشــين , 112قرآن ,

عـالمـه طـبـاطـبايى مى نويســد : آنچــه از قــرآن بــه دســت مى آيــد اين اســت كــه اين كتــاب

آسمانى ] قرآن [ از راه وحى اى كه به پيغمبر اكرم )ص ( شده به دســت آمــده , و وحى يــك

ــه نوع تكليم آسـمـانـى ) غـيـر مادى ( است كه از راه حس و تفكر عقلى درك نمى شود , بلك

با درك و شعور ديـگـرى اسـت كه گاهى در برخى از افراد بــه حســب خواســت خــدايى - پيــدا

ــافت مى مى شود , و دستورات غيبى يعنى نهان از حس و عقل را از وحى و تعليم خدايى دري

( همچــنين :107كند. عهده دارى اين امر نـيز نبــوت ناميــده مى شــود. ) قـــرآن در اســـالم ,

عقيده عمومى مسلمين - كه البته ريشه آن همان ظواهر لـفـظى قــرآن اســت - دربــاره وحى

قرآن اين است كه قرآن مجيد به لفــظ خــود ســخن خداســت كــه بــه وســـيله يكى از مقــربين

مالئكه كه موجوداتى آسمانى هستند , به پيغمبر اكــرم )ص ( فرســتاده شــده اســت . نــام اين

ملك يا فرشته , جبرئيل و روح امين است . سخن خدا را تدريجا در مدت بيست و سه سال به

پيغمبر اكرم )ص ( رسانيده و به موجب آن به آن حضرت ماموريت داده شده كــه لفــظ آيــات

(. بـه گـفته مرحــوم راميــار , واقعيت وحى بــه انبيــاء بــه90آن را بر مردم بخواند. ) پيشين ,

تواتر تاريخى رسيده است و مورد تاييد ياران و حتى دشمنان ايشان بوده است , ولــو آنكــه در

(. در حــين نـزول وحى بـه133تبيين و توجيه آن اختالف نظر بسيار اسـت . ) تـاريخ قـرآن ,

حضرت رسول )ص ( احوال سنگين گوناگونى دست مى داده است نظير لـــرزيدن , در هــواى

سرد عرق ريختن , به حالتى نزديك به بيهوشى و بهت درآمدن , و گاه قبل از فرارسيدن وحى

, صدايى مانند زنگ ) جرس ( مى شـنيده اسـت . بهـترين و كـاملترين توصـيف از آغـاز شـدن

به بعد , باب دوازدهم .1/205وحى در سيره ابن هشام آمده است . ) ـ سيرت رسول الل�ه ,

( پـس از انـقـضـاى هـر نوبت از وحى , حضرت رســول )ص ( الفــاظ قــرآن را كــه بــه نحــوى

روشن در خـاطـرش نـقش بسته بوده است , به ياد مى آورده و به كاتبان وحى كه عـده آنـان

را تا چهل نفر از صـحـابه با سواد ) از جمله خلفـاى چهارگانـه , ابى بن كعب , زيـد بن ثـابت ,

طلحه , زبير , سعد بن ابـى وقـاص ( يـاد كـرده انـد , امـال مـى فـرمـوده انـد و آنان با نوشت

افزارهاى بسيار ابتدايى آن را مـى نـوشته اند , و سپس با نظارت مستقيم حضــرت )ص ( بــر

مردم مى خوانده اند و حافظان , حفظ مى كرده اند. ) درباره حافظان اوليــه ـ تــاريخ قــرآن ,

به بعد (. ب ( نزول . نـزول قرآن مجيــد عبــارت اســت از فــرود آمــدن وحى بــه247راميار ,

9

Page 10: قرآن و قرآن پژوهى

تفاريق , از مصدر وحى ) خداوند ( به مهبط وحـى ) قـلـب حـضـــرت رســول - ص - ( در طى

مدت بيست و سه سال از ليلة القدر ) شبى از شبهاى فرد دهه آخر رمضان ( سال اول بعثت

, تا اندكى پيش از وفات آن حضرت )ص (. در قرآن مجيد , نزول وحى چون به خداوند نسبت

داده شود , انزال و تنزيل ناميده مى شود. نخسـتين سـوره اى كـه بـر حضـرت رسـول )ص (

نازل شده است , سوره علق ) اقرا ( اســت . بـــعضى گفتــه انــد ابتــدا فقــط پنج آيــه اول اين

سوره نازل شده است , بعضى از محققان هم برآنند كه نخستين سوره كامل كــه نــازل شــده

- 1/93است , فاتحة الكتاب ) سوره حمد ( است . ) التمهيـد , (. آخـرين سـوره اى كـه98

نازل شده است , سوره نصر است . بـعـضـى از قـرآن پـژوهان گفته اند كه قــرآن بتمامــه در

ليلة القدر به صورت جملة واحدة ) يكباره ( از لوح محفوظ به بيت العزة يا بيت المعمور ) در

آسمان چهارم ( نازل شده , و سپس نجوما يا منجما يعنى بخش بخش و بــه تفــاريق در طــول

- 18/253 سال به تفصيل نزول يافته است . ) بحاراالنوار , 23مدت (. مـــال مـــحسن254

فيض گفته اند مراد از اين ] دو نحوه نزول [ نزول معناى قرآن به قلب پيامبر )ص ( اسـت ...

سـپـس در طول بيست ] و سه [ سال , هر بار كه جبرئيل بــر او ظــاهر شــده و وحى آورده و

الفاظ آن را بر حضرت مى خوانده است , بخش بخش از باطن قلب او به ظاهر زبانش نزول

مى يافتــه اســت . ) مقدمــه نهم از تفســير صــافى (. عـــالمه طباطبــايى هم بــر آن اســت كــه

حقيقت قرآن , يعنى كتاب مبين در يك شب ) ليلة القدر ( بر قـلـب رســـول خــدا )ص ( نــازل

ــزول شده و سپس همين قرآن بعد از آنكه تفصيل يافت , تدريجا در طى مدت دعوت نبوى , ن

ــد علت185يافته است . ) الميزان , ذيل تفسير آيه بقره . ( نزول تدريجى قرآن , نظر به چن

( رخ دادن پيشامدهايى كه دســتورى و حيــانى يــا الهى مى طلبيــد ,1يا حكمت داشته است .

( تشريع حكمى در موقــع مناســب و3 ( كسانى پرسشى داشتند كه جواب اقتضا مى كرد , 2

( ايجاد روحيه ثبات قدم5 ( , 32 ( پايدار ساختن پيامبر ) فرقان آيه 4معين الزم مى نمود.

ــه و عــادات در مؤمنان و مجال دادن به كـافران يا تازه ايمان آوردگان تا براى ترك عقايد باطل

رذيله و ايجاد عقايد و عبادات و آداب درست به جاى آن ; همچنين سير از نــرمش و مماشــات

(. نزول قرآن مجيد , چند آيه به204 - 200با كفار به جهاد با آنان . ) تاريخ قرآن , راميار ,

(. 201 گفته اند. ) پيشين , 5 تا 3چند آيه بوده است كه تعداد اين آيات را

قرآن - .8 تدوين و جمع

ــورت ــا3مراد از جمع و تدوين قرآن اين است كه چگونه وحى , بيست و سه ساله كه به ص ت

ــروزى (5 آيه اى نازل مى شد , نهايتا به صورت مدون بين الدفتين و مصحف ) مانند كتاب ام

درآمد. كـهـنـتـريـن مـنـبع اين بخش مهم از سرگذشت يا تاريخ قرآن در احاديث اهــل ســنت و

نيز تا حدودى احاديث شيعه است . چنانكه حاكم در مستدرك گفته است جمع و تدوين قــرآن ,

سه مرحله دارد : الف ( زمان حضرت رسول )ص ( , ب ( زمان ابــوبكر , ج ( زمــان عثمــان .

الف ( زمان حضــرت رســول )ص ( . در سـراســـر عصــر نــزول وحى و حيــات پيــامبر )ص ( ,

قرآن به صورت مكتوب ولى پراكنده بود يعنى صــحيفه بــه صــحيفه . و چنانكــه اشــاره شــد بــا

نوشت افزارهاى ابتدايى و بر روى چيزهايى نظير تكه هاى چرم , اسـتخوانهاى شـانــه و دنـده

گوسفند و شتر , چوب درخت خرما كه پوست آن را كنده بودند , ســنگهاى صــاف و صــيقلى و

قطعاتى از حرير و اندكى نيز كاغذ نوشته شده بود. در اين مرحله , مهم اين بـود كـه بسـيارى

از صحابه , قرآن را حفظ بودند. سوره هاى قرآن كامل بود و حتى نـام داشــت , امـا تـا پايـان

حيات رسول الل�ه )ص ( مجموع بين الدفتين نبود. مهمترين عللى كــه پيــامبر )ص ( را از جمــع

( باب وحى باز بود و در هر وهله1نهايى و كتاب ساختن قرآن باز مى داشت دو واقعيت بـود

از وحى آياتى نازل مى شد كه حضرت )ص ( به كاتبان وحى مى فرمود : اين آيه يا آيات را در

10

Page 11: قرآن و قرآن پژوهى

( ديگر آنكه به گفته خطابى پيامبر )ص ( همــواره در2فالن سوره بين كدام آيه ها قرار دهيد.

انتظار نسخ احتمالى بعضى از احكام قرآن يا نسخ تالوت قسمتى از آن بود. ) ترجمــه اتقــان ,

(. لذا تا وحى به پايان نمى رسيد , امكان تدوين و مصحف سازى نبــود. بعضــى برآننــد1/200

ــاريخ كه مراد از جمع قرآن در عصر رسول الل�ه )ص ( همان حفظ آن در دلها بوده اســت . ) ت

(. جمع در زمان رسول الل�ه )ص ( را اصـطالحا تـاليف گوينـد. ) پيشـين ,211قرآن , راميار ,

213 .)

ــه داشــتند و در سـراسر ايام نزول وحى و كتابت قرآن , پيامبر اكرم )ص ( نظــارت همــه جانب

نوشتن و خواندن و حفظ ) از بر كردن ( آن را تعليم مى دادند يا تشويق مى كردنــد. در زمــان

ــان وحى255حيات ايشان , سى و هفت نفر حافظ تمامى قرآن بودند ) پيشين , (. تعداد كاتب

در عصر پيامبر )ص ( - كه گاه حافظ قرآن هم بوده اند - و كســانى كــه بـراى خــود نســخه اى

(. نـــتيجه يــك چــنين280برمى گرفتند , به بيش از پنجاه نفر مى رســيده اســت . ) پيشــين ,

ه )ص ( ] ســال يـازدهـــم همت و نهضت عظيمى اين بود كه قرآن به هنگام رحلت رســول اللــ�

هجرى [ به تمامى و چنانكـه در آخـرين عرضـه ] دوره كـردن پيـامبر )ص ( قـرآن را و عرضـه

داشـتن قرائت خود بر جبرئيل در هر سال يك بار و در سال وفات دوبــار [ تثــبيت شــده بــود ,

تاليف و گردآورى شود. در اين دوره بود كه قرآن به معناى درست كلمه تاليف شد. ) پيشين ,

, 1/201 , نيز ترجمه اتقان , 281 (. ب ( در زمان ابوبكر . رويـــداد يمامــه ) ســركوب205

ابوبكر شورشيان برگشته از اسالم از جمله متنبيان ] پيامبران دروغين [ را كـــه بـــه جـنـــگهاى

رده معروف است ( كه در آن عده اى كثير از حافظـان قـرآن ) تـا هفتـاد نفـر هم گفتـه انـد (

ــوبكر , كشته شدند , تكان عظيمى در جامعه نوپاى اسالمى ايجاد كرد. بـه پـيـشـنـهاد عمر , اب

خليفه وقت پذيرفت كه بايد براى حفظ قرآن اقدام عاجل به جمع و تدوين آن كرد. بـراى ايـن

كـار , زيــد بن ثـابت را كـه از پركـارترين و جـوان تـرين كاتبـان وحى و حافـظ قـرآن و داراى

ــه مصحفى اختصاصى بود , انتخاب كرد. شايد دليل انتخاب زيد با وجود جوانى اش , اين بود ك

عرضه اخير ) آخرين دوره و مقابله پيامبر )ص ( قرآن را با جبرئيل ( را كتابت كرده بود. زيـــد

هـمـه نـوشـته هاى پراكنده قرآنى را جمع كرد و هر آيه قرآنى را ولو آنكه دهها حافــظ و دههــا

ــابت , يكى از حفــظ ( مى نوشته , مؤيد و مطابق آن بود , با اخذ حداقل دو شاهد ) يكى از كت

پذيرفت . قرآن جمع و تدوين زيد همچنان متشكل از صحيفه ها بود و بصورت مصحف نبــود و

سرانجام آن را در جعبه اى نهادند و كسى را مامور حفظ و نگهبانى آن كردند. اين گــردآورى ,

هجرى طول كشيد. اين نســخه را طبــق وصــيت13 ماه و حداكثر تا وفات ابوبكر در سال 14

ــه ابوبكر در اختيار عمر نهادند. پـس از عـمـر نـيز طبق وصيتش آن را در اختيار دخترش حفص

ــرى24- همسر رسول الل�ه )ص ( - قرار دادند. ج ( جمع در زمان عثمان . عثمان در سال قم

به خالفت رسيد. در زمـان او بـا فـتـوحـات شگرف مسلمانان و رفتن آن به ســرزمينهاى تــازه

گشوده , اختالفات و مشكالت بسيارى در قرائت كلمات قرآن پيش آمده بود. و اين زنگ خطر

ه )ص ( و دو خليفـه پيش از خـود را بـه تازه اى بـراى عثمـان بـود كـه كـار ناتمـام رسـول اللـ�

سرانجام برساند و قرآن و جامعه اسالمى را از خطر پراكندگى برهاند. او انـجـمـنـــى مـــركب

از زيد بن ثابت و سعيد بن عاص و عبدالل�ه بن زبــير و عبــدالرحمن بن حــارث تشــكيل داد. اين

هيات با همكارى دوازده نفر از قريش و انصار ) كه حضــرت على )ع (بـر كــار آنـان بـه نـوعى

نظارت و اشراف داشت و آنان را به واضح و خوانا نوشتن تشويق مى فرمود - تــاريخ قــرآن ,

( كار استنساخ نسخه نهايى را آغاز كردند. نخستين كارى كه كردنــد اين بــود كــه423راميار ,

ــوبكر را ــان اب تمام نوشته هاى زمان پيامبر )ص ( را گردآوردند. سپس نسخه كتابت زيد در زم

كه نزد حفصه محفوظ بود , به امانت گرفتند. قـرار بـر ايـن بـود كه هــر وقت ســه تن همكــار

زيد با او در كتابت كلمه اى اختالف يافتند , به لهجه قريش كتابت كننـد. بــه ايــن تــرتيب كـار

11

Page 12: قرآن و قرآن پژوهى

ــى تدوين متن نهايى , بر مبناى صحايف بازمانده از رسول الل�ه )ص ( و نسخه هاى اخـتـصـاصـ

از جـمله نسخه محفوظ نزد حفصه و نسخه خود زيد , و با تكيه بــه حفــظ حافظــان و شــهادت

شاهدان , پيش رفت و مصحف امام يعنى مصـحف نمونـه و رسـمى و نهـايى كـه معـروف بـه

هجــرى ,30 ق تــا قبــل از ســال 24مـصـحـف عثمانى بود , در فاصله چهار پنج سال از سال

سرانجام يافت و از روى آن پنج يا شــش نســخه عينــا استنســاخ شــد. دو نـسـخـــه در مـــكه و

مدينه نگه داشته شد و سه يا چهار نسخه ديگـر همـراه بـا يـك حافـظ قـرآن كـه نقش معلم و

راهنماى درست خوانى را داشت , به مراكز مهم جهــان اســالم يعــنى بصــره , كوفــه , شــام و

بحرين ارســال شــد. سـپـــس عـثـــمان دســتور داد تمــام كتيبــه هــا و نوشــته هــا , اســتخوانها ,

پوستها , سنگهاى نازك سپيد , چـرمها , حريرها و نظاير آن كه آيات قرآنى بر آنها نوشته شده

بود و صحابه براى تدوين متن نهايى تقديم داشته بودند , با آب و سركه جوشانده و محو شود.

بعضى از محققان گفته اند كه اين آثار پراكنده را سوزاندند يا به نحو ديگــرى محــو كردنــد. تـــا

ريـشـه نزاع و اختالف بكلى از ميان برود و به اصطالح توحيد نص ] يگانه ســازى متن نهــايى [

حاصل گــردد. و مــردم را بــه اطــاعت از همــان يــك نســخه نهــايى ] مصــحف امــام - مصــحف

( , اين مصحف با خط ابتدايى كوفى431 - 407عثمانى [ فراخواند. ) تاريخ قرآن , راميار ,

ــك دو قــرن و فاقد نقطه بود , تا چه رسد به اعراب و نشانه هاى حركت حــروف . و در طى ي

بعد , مصاحفى كه از روى آنها استنساخ شد به تدريج نقطه و نشان پيدا كرد. ) بـــراى تفصــيل

بيشتر و اطالع از كيفيت ساير نسخه هاى همزمان با مصحف امام از جمله مصحف مـنـسـوب

بـــه حـضـــرت على )ع ( و ابن مســعود و ســاير صــحابه و داليــل درســتى كــار عثمــان و تاييــد

حـضـرت عـلـى )ع ( از عملكرد و پذيرفتن ائمه اطهار )ع ( همين مصحف عثمانى را نگاه كنيد

به مقاله تحريف ناپذيرى قرآن پيوست همين كتاب (.

بزرگ - .9 قراء و قرائت

ــده ــه نشــان دهن در فـرهـنـگ بشرى , هيچ خط از خطوط وابسته به زبانهاى معروف نيست ك

تلفظ كامل فصحاى آن زبان باشد. پديد آمــدن لهجــه و گويشــها در درون هــر زبــان هم امــرى

طبيعى و ناگزير است . از ســوى ديگــر , خطهــا در جنب كاســتيها , كژيهــايى هم دارنــد. يعــنى

امكان تصحيف نويسى يا تصحيف خوانى . در خـــط عـربـــى - فارســى كــه اصــوال همــان خــط

قرآنى است كه از كوفى به نسخ و سپس در ايران به نـسـتـعليق تكامل و تحول يافته اســت ,

چندين حرف يا گروه حرف هست كه تفاوتشان با يكديگر فقط در نقطــه اســت و در قــديم تــا

قرنها اين نقطه ها را به كتابت درنمى آوردند. بعدها هم كه رعــايت آنهــا شــايع شــد , همچنــان

امكان تصحيف نويسى و تصحيف خوانى وجود داشت , و همچنان وجــود دارد. بــه اين داليــل و

داليل ديگر اختالف قرائت در هر متــنى , بــه ويــژه در هــر متن كهــنى پيش مى آيــد. حـتـــى در

ديوان حافظ , كه متعلق به قرن هشتم هجرى و در واقع هشت قرن جوانتر و جديدتر از قرآن

مجيد است , اختالف قراآت فراوانى رخ داده است . در قرآن مجيد هم بــه طريــق اولى همين

مســاله و مشــكالت پيش آمــد. فتوحــات پيــاپى در زمــان خلفــاى راشــدين و گســترش عظيم

امپراطورى اسالم , نشان داد كه مردم غير عرب در تلفظ كلمات قرآن تا چه حد لحن ) غلــط

خوانى ( و تصحيف و تحريف دارند. عثمان با احساس مسئوليت هر چــه تمــامتر , كــار خلفــاى

پيشين را دنبال گرفت كه شمه اى از كار و كارنامه او را شرح داديم . با وجود نهــايت احتيــاط

و امانت دارى و امعان نظر و مشورت و دقت , اختالف قراآت در قرآن مجيــد هم راه يــافت ,

و نمى شد راه نيابد. و در واقع از آن زاده شد. در حيات و حضور خود پيامبر )ص ( نــيز گــاهى

تفاوت دو تلفظ نزد ايشان مطرح مى شد و حضرت يكى يا گاه هر دو را تصويب مى كردنــد و

حديث سبعة احرف ) اينكه قرآن هفت وجه مقبـول دارد ( نـاظــر بــه همين معناسـت , يعـنى

12

Page 13: قرآن و قرآن پژوهى

حضرت رسول )ص ( براى رفع عسر و حــرج , و تــا زمــانى كــه قــرآن هـــمه گــير شــود و هيچ

صاحب لهجه اى خود را از آن يا آن را از خود بيگانه نيابــد در اين بــاب چنــدان سـخـــت نـمـــى

گـرفـت , و اخـتالف تلفظها را , تا حدى كه مخل معنى نبود , خطير يــا خطرنــاك نمى يــافت .

( اختالف لهجــات . چنانكــه مثال تميمى هــا1علل عمده اختالف قراآت چند امر بود. از جمله :

( نبودن اعراب در خط عــربى و مصــاحف امــام ; تــا2به جاى حتى حين عتى عين مى گفتند.

ــال آنكه ابواالسود دؤلى به رهنمود حضرت على )ع ( اقداماتى در اين باب صورت داد ولى كم

( نبودن اعجام يا نقطه و نشان در حروف . بـراى3و تكميل آن دو سه قرن به طول انجاميد.

ــده ولى رفع اين نقيصه در اواخر قرن اول , در عهد حجاج بن يوسف , كوششهايى به ميان آم

( اجتهــادات فــردى صــحابه و4كمال و تكميل آن نيز تا آخر قرن سوم طــول كشــيده اســت .

ــك قاريان و بطور كلى قرآن پژوهان كه هر يك استنباط نحوى و معنايى و تفسيرى خاصى از ي

(6 ( دور بودن از عهد اول و مهد اول اسالم - مكــه و مدينــه -. 5آيه و كلمات آن داشته اند.

نـبـودن عـالئم سجاوندى و وقف و ابتدا هرگونه فصل و وصلى كه بعـدها علم قـرائت و تجويـد

عهده دار تدارك آن شد. نـمـونـه مـعروفى كه از اين كمبود زاده شــد و اختالف نظــر كالمى و

قرآن پژوهى دامنه دار و دراز آهـنـگـى در مـيان فريقين پديد آورد , وقت يا عدم وقف بر ســر

�ه يا العلم در آيه هفتم سوره آل عمران است كه شيعه پس از الل�ه وقــف نمى كنــد لــذا كله الل

راسخان در علم را داناى تاويل قرآن مى داند. از اواخـر قرن دوم و اوايل قرن ســوم نهضــت

تدوين قراآت درگرفت و بسيارى از قرائت شناسان بر آن شــدند كــه از ميــان انــواع قــراآت ,

صحيحترين آنها را برگزينند و ثبت كنند. نخستين كسانى كه به اين كــار همت گماشــتند هــارون

ق ( بـودنـــد كـــه فــرد224 ـ 157 ق ( و ابوعبيد قاسم بـن ســـالم ) 291 ـ 201بن موسى )

اخير , بيست و پنج تن قارى ثقه را شناسايى و قراآت ايشان را ثبت و ضــبط كــرد كــا قاريــان

ــد ) ق (324 ـ 245هفت گانه ) قراء سبعه ( از آن جمله بود. يك قرن بعد , ابو بكر بن مجاه

ق از ميان قاريان بسيار , قراء سبعه را بركشيد322كه قرآن پژوه برجسته اى بود , در سال

ــيز ــر ن , كه از آن پس مرجع طراز اول قرائت قرآن شناخته شدند . بعدها سه قارى بزرگ ديگ

بر اين عده افزوده شدند ) قراء عشره (. الـبـتـــه قاريــان چهــارده گانــه و بيســت گانــه هم در

تاريخ علم قرائت مشهورند ; ولى قاريان دهگانه كسانى هستند كه سند روايت آنــان از طريــق

تابعين تابعين , به تابعين و از آن طريق به صحابه , اعم از كاتب وحى و حافظ قرآن يا ديگران

, و سپس به رسول اكرم )ص ( مى رسد. سند روايت بقيه قراء به اين روشنى نيست و يا در

كتب معتبر مربوط به اين علم ثبت نشده اسـت . در اينجـا الزم اسـت بـه بعضـى اصـطالحات

علم قرائت اشاره كنيم . قـرائت يـعـنـى عـلـــم بـــه كـيـفـيـــت اداى كلمــات قــرآن و شــناخت

( مقـرى ) از مصـدر اقـراء ( يعـنى قـرآن3اختالف آنها بـه حسـب راويـان ) منجـدالمقرئين ,

شناس و قرائت شناسى كه اين اختالفها را به طريق شفاهى فراگرفته باشد و بشناسد و بيان

ــرائت اهميت كند. سنت شفاهى , يعنى استماع از استادان پيشين و حفظ سينه به ســينه در ق

شايانى دارد . مقرى بايد در عــربيت و نحــو و لغت و تفســير و روايت و درايت مهــارت داشــته

باشد. آموزندگان و قاريان , قرآن را نزد او يا بر او مى خوانند. قارى , قــرائت شــناس مبتــدى

را گويند كه حداقل سه گروه از قراآت را جدا جدا بشناسد. قارى منتهى - با ســابقه و مــاهر و

مجرب - آن است كه اكــثر قــراآت را بشناســد ) پيشــين (. بــا اين تعــاريف فى المثــل خواجــه

ــير و حافظ كه قرآن را از بر , در چهارده روايت مى خوانده است , و داناى نحو و لغت و تفس

قرآن پژوه برجسته اى است , مقرى بشمار مى آيد , نه قارى . پس هر مقرى , قارى است ,

ولى هر قارى , مقرى نيســت . نـمـونـــه اى از اخـتـــالف قـــراآت قـــرآنى را كــه فقــط ســوره

كوچك حمد ) فاتحه ( رخ داده است ياد مـى كـنـيـم : مــلك يـوم الـدين , همچـنين مليـك يـوم

ــذيرفتنى ( هســت الدين , به جاى مالك يوم الدين , حتى قراآت شـاذى ) غـريب و نادر و دير پ

كه اين عبارت را ملك يوم الدين و مالك يوم الدين خوانده است . دال در الحمــد , بــا حركــات

13

Page 14: قرآن و قرآن پژوهى

سه گانه خوانده شده است . و غيرالضالين , به جاى و الالضالين . اختالف قــراآت در سراســر

قرآن مجيد , طبق كتاب التسير فى القراءات السبع تاليف ابوعمرو عثمان بـن سـعـيـد دانى )

قمرى ( كه از معتبرترين و كهنترين منابع ثبت قراآت هفتگانــه و راويـــان چهــارده444 ـ 372

مورد , اعم از مهم يا غير مهم است و بيشتر از دو سوم آنـهـا بـه1100گانه است , در حدود

ادغـام يـا اظهار يا حاضر / غــايب خوانــدن صــيغه مضــارع ) بــه اختالف ي يــا ت بــر ســر فعــل

مضارع ( مربوط مى شود. بـعضى ديگر از منابع مهم و چاپ شده مربوط به قرائت و اختالف

قراآت قرآنى عبارتند از : الحجة للقراء السبعة , اثر ابوعلى فارسى ; همچنين الحجة فى علل

2القــراآت الســبع تــاليف همــو. الكشــف عن وجــوه القــراآت الســبع اثــر مكى بن ابيطــالب )

مجلد (. حـجـة الـقراآت , اثر ابوزرعه عبدالرحمن بن زنجلة ; النشر فى القراآت العشــر , اثــر

مجلــد ( غايــة النهايــة فى طبقــات القــراء , اثــر همــو. تـــفاسير قــديم شــيعه2ابن الجــزرى )

مخصوصا تبيان شيخ طوسى و مجمع البيان شيخ طبرسى در تفسير هر بخش از آيات قرآنى ,

به بحث مستوفا در باب قرائت و اختالف قــراآت مى پردازنــد. از ديگــر آثــار شــيعه اماميــه در

عصر جديد : القراآت القرآنية , اثر عبدالهادى الفضلى ) كه به قلم دكتر محمد باقر حجــتى بــه

فارسى ترجمه شده است (. و كتاب جامع چهــارده روايت در قــرائت قــرآن مجيــد , ترجمــه و

تـدوين دكـتر محمـد جـواد شـريعت . و مجلـد دوم التمهيـد اثـر محمـد هـادى معـرفت . قــراء

هـفـتـگـانـه و دهگانه : از قراء سبعه عده كثيرى نقل كرده اند , ولى قــرآن پژوهــان و قــرائت

شناسان بعدى , روايت دو تن از راويان هر قارى را كه از نظــر ضــبط و صــحت ســند و طــول

مالزمت و آمـوزش نـزد قـاريـان يا مقريان هفتگانه , دقيقتر و پــذيرفتنى تــر بــوده اســت , بــه

اصطالح استاندارد كرده اند , لذا چهــارده روايت پديــد آمــده اســت . در اينجــا اســامى قاريــان

(1هفتگانه و راويان چهارده گانه آنهــا را ـ كــه صــاحبان چهــارده روايت انــد ـ نقــل مى كــنيم

ه بن عــامر دمشــقى ) م ق ( ;245 ـ 153 ق (. راوى اول او : هـــشام بن عمــار ) 18عبداللــ�

ــير مكى ) 2 ق ( , 242 ـ 173راوى دوم : ابن ذكوان , عبدالل�ه بن احمد ) 45 ( عبدالل�ه بن كث

ــد ) 120ـ ــد بن محم ــبزى , احم ــوعمرو243 ـ ح 170 ق (. راوى اول : الـ ق ( راوى دوم اب

128 ـ 76 ( عاصم بن ابى النجود ) 3 ق (. 291 ـ 195محمد بن عبدالرحمن ملقب به قنبل )

ــاش ) 180 ـ ح 90ق (. راوى اول : حفص بن سليمان ) ـ95 ق ( ; راوى دوم : شــعبة بن عي

ق (. راوى اول : حفص بن154 ـ 68 ( زبـــان بن عالء - ابـــوعمرو بصـــرى ) ح 4 ق (. 194

ــاد ) 246عمرالدورى ) م ق (.261 ـ 190 ق ( ; راوى دوم : ابوشعيب سوسى , صالح بن زي

ق (. راوى اول : خالد بن خالــد كــوفى ك ابوعيســى156 ـ 80 ( حمــزة بن حــبيب كــوفى ) 5

( نـــافع بن6 ق (. 229 ـ 150 ق ( ; راوى دوم : خلــف بن هشــام ) 220 ـ 142شــيبانى )

197 ـ 110 ق ( راوى اول : ورش , عثمان بن سعيد مصــرى ) 169 ـ 70عبدالرحمن مدنى )

119 ق (. كسايى , على بن حمزة ) 220 ـ ح 120ق ( راوى دوم : قالون , عيسى بن سينا )

ق ( ; راوى دوم : حفص بن عمر الدورى ) كه240 ق ( , راوى اول : ليث بن خالد ) م 189ـ

راوى ابوعمرو بصرى يعنى زبان بن عالء هم بوده است (. چون سه تن بر اين قاريان هفتگانــه

( خـــلف بن8) قراء سبعه ( اضافه شود , قاريان دهگانه ) قراء عشره ( به دست مـى آيـــد :

ق ( ; راوى اول : اسحاق ) ابويعقـوب اسـحاق بن ابـراهيم بغـدادى ( ) م229 ـ 150هشام )

(9 ق (. 292 ق ( ; راوى دوم : ادريس , ابوالحســن بن عبــدالكريم حــداد بغــدادى ) م 286

ق ( ;238 ق ( ; راوى اول : رويس , محمــد بن متوكــل ) م 205 ـ 117يعقوب بن اسحاق )

( ابــوجعفر يزيــد بن10 ق (. 234راوى دوم : روح , ابوالحسن روح بن عبدالمؤمن هذلى ) م

ــدنى ) م 130قعقاع ) م ق ( ;160 ق ( ; راوى اول : عيسى , ابوالحارث عيسى بن وردان م

ــلم ) م ب ــليمان بن مس ــاز , س ــتر ـ170راوى دوم : ابن جم ــل بيش ــراى تـفـصـيـ ق (. ) بـ

, چهــارده1/246 , ترجمــه االتقــان , 174 ـ 1/99 ; النشــر ابن جــرزى , 7 ـ 4التيسير دانى ,

ــاره حجيت قــراآت روايت , محمد جواد شريعت , مقدمه (. قرآن پژوهان و اصوليان شيعه درب

14

Page 15: قرآن و قرآن پژوهى

هفتگانه و دهگانه بحث كرده اند. آيت الل�ه خوئى ـ اعلى الل�ه مقامه ـ در پايان دو فصل پربــارى

كه درباره قراآت و قراء دهگانه نوشته اند آورده انـد : در نـماز , قرائت بر وفق هر قرائتى كه

(. 183در زمان اهل بيت عليهم السالم متعارف بوده است , جايز است . ) البيان ,

مدنى - .10 و مكى

ــات ( مكى و مــدنى , ــا ) و آي قرآن پژوهان اعلم از اهل سنت يا شيعه براى شناخت ســوره ه

( ) قاعــده همگــانى ( آنچــه در مكــه ) و پــيرامون آن ( نــازل1سه قاعده يا معيار نهــاده انــد.

شده , ولو بعد از هجرت , مكى است . و آنچه در مدينه ) و پيرامون آن ( نـازل شـده , مـدنى

ــا2است . ــا ي ( قاعده ناظر به انسانها. آنچه خطاب به اهل مكه باشد ) غالبا يا يا ايها الناس ي

بنى آدم مكى است , و آنچه خطاب به مدينه باشد ) غالبا با خطاب يا ايهـا الـذين آمنــوا مـدنى

( ) قاعده زمانى ( كه محققان آن را جامع و مانع تر شمرده اند , اين است كه آيات3است .

و سوره هايى كه پيش از هجرت نازل شده است , مكى است , و آيات و سوره هايى كه پس

از هجرت فرود آمده است , مدنى است . چه در مكه نازل شــده باشــد , چــه در مدينــه يــا در

; تاريخ قرآن187 ـ 1/186 ; مناهل العرفان , 47 ـ 1/46سفرها و غزوات . ) ترجمه اتقان ,

(. شـنـــاخت مكى و مــدنى ســماعى اســت و مالك همــان اســت كــه از603 ـ 601, راميار ,

پيامبر )ص ( و صحابه و تابعان به ما رسيده است . بعضى نيز معيارهايى ديگر وضع كرده انــد.

( هـر ســوره اين كــه كال دارد ) و اين كلمـه1از جـمله : الف ( مشخصات سوره هــاى مكى :

( ســوره هــايى كــه3 ( هر سوره اى كه سجده دارد. 2فقط در نيمه دوم قرآن آمده است (.

درآغاز آن حروف مقطعه ) مانند الم و الر كـه بحثش گذشـت ( آمـده اسـت ) جـز بقـره و آل

( هر سوره اى كه قصص انبياء و امتهاى پيشين دارد4عمران , و درباره رعد اختالف است (.

( ســوره اى كــه يــا6 ( هر سوره اى كه قصه آدم و ابليس دارد ) جز بقــره (. 5) جز بقره (.

( سوره هــاى مفصــل يعــنى ســوره7ايها الناس و يا ايها الذين آمنوا ندارد. ) جز سوره حج (.

هاى كوتاه اواخر قرآن . مـرحـوم صـبـحى صالح پس از برشمردن همين ضوابط يا مشخصات

, و با قيد اين تصريح كه اين ضوابط نشانه هاى قطعى نيست , پنج نشانه ديگر براى سوره ها

( كوتاهى آيات و سوره ها و ايجاز آنهــا و شــدت و گــرمى تعبــير1يا آيات مكى برمى شمارد.

( دعــوت بــه اصــول ايمــان بــه خداونــد و روز قيــامت و2آنها , و تجانس آوايى و موسيقايى .

( دعوت بــه تمســك بــه اخالق كريمــه و اســتقامت در راه3تصوير و توصيف بهشت و دوزخ .

( فراوانى سوگند , بر وفــق5 ( مجادله با مشركات و نفى احوال و انديشه هاى آنان . 4خير.

( هر سوره اى كه در آن حدود ) احكام1اساليب عرب . ب ( مـشـخصات سوره هاى مدنى :

( هــر ســوره اى كــه در آن اذن جهــاد و2( و فرايض و قوانين اجتماعى و مدنى آمده اســت .

( هر سوره اى كه در آن ذكر منافقــان آمــده اســت ) جــز عنكبــوت (3احكامش آمده است .

(. صـبحى صــالح نشــانه607 ـ 605 ; تاريخ قرآن , راميار , 191 ـ 1/189) مناهل العرفان ,

( مجادلـه بـا اهـل كتـاب و1اى ديگرى هم براى شناخت سـوره هـاى مـدنى بـرمى شـمارد :

( طول اكــثر ســوره هــا و بعضــى آيــات و اطنــاب آنهــا و2دعوتشان به عدم غلو در دينشان .

( تفصيل براهين و ادلـه در مـورد حقـايق ديـنى . ) مبــاحث فى علــوم3اسلوب تشريعى آنها.

(. از اقــوال مشــهور اين اســت كــه ســوره هــا و آيــاتى كــه بــه اصــطالح184 ـ 183القرآن ,

شعرگونه تر يا شاعرانه ترند مكى اند , از جمله سوره هاى پرشــور آخــر قــرآن . ســوره هــاى

( سوره2 ( سوره هاى مكى . 1قرآن از نظر مكى و مدنى به چهار دسته تقسيم مى شوند :

( ســوره هــاى مــدنى بــا آيــاتى مكى .4 ( ســوره هــاى مكى بــا آيــات مــدنى . 3هاى مــدنى .

بـعـضـى فـهارس كه در عصر جديد براى آيات و كلمــات قــرآن تــدوين شــده اســت , از جملــه

المعجم الـمـفـهـرس اللفاظ القرآن الكريم , تدوين محمد فـؤاد عبـدالباقى , و فرهنـگ آمـارى

15

Page 16: قرآن و قرآن پژوهى

كلمات قرآن كـريـم , تـاليف دكتر محمود روحانى مكى ] ك [ , و مدنى ] م [ بودن هــر آيــه را

با عالمت نامبرده , تعيين كرده اند. مـنـبـع اخـير حتى آيات مستثنيات ) مكى در مدنى و مدنى

در مكى ( را هم با جدولهاى صــريح و روشــن نشــان مى دهــد. طـــبق آمــار و جــداول فرهنــگ

( 1/39آمارى كلمات قرآن كريم ) آيـه مـدنى بـا1768 كلمـه و 45653 آيه مكى بـا 4468

كلمه در قرآن مجيد وجود دارد. يـعـنـى هـفتاد و يك و شــش دهم درصــد آيــات قــرآن32154

مكى , و بيست و هشت و چهاردهم درصد آن مدنى است . همچــنين در فرهنــگ آمــارى عالوه

( , فـــهرست الفـاظ و1/627بر ضابطه هاى جديد و جدا از آنچه از منابع ديگر نقـل كــرديم )

بــه بعــد (. قــرآن1/631ماده هايى كه آيات متضمن آنها مكى يا مدنى اســت , آمــده اســت )

( چون ســوره هــا و آيــات مكى1پژوهان , فوايدى براى شناخت مكى و مدنى برشمرده اند :

زمانا بر آيات مدنى مقدم است , لذا معار خوبى براى تعيين ناسخ و منسوخ و خــاص و عــام و

( شناخت2 (. 603 ; تاريخ قرآن , راميار , 1/99مطلق و مقيد و نظاير آن دارد. ) التمهيد ,

( اطـمـيـنان به سالمت و مصونيت قـرآن از تغيــير3تاريخ تشريع و حكمت تدريجى بودن آن .

و تحريف كه از اهتمام عظيم مسلمانان صــدر اســـالم بــه امــر قــرآن و همــه شــئون كوچــك و

بزرگ آن برمى آيد كه حتى آياتى را كــه در ســفر يــا حضــر , در شــب يــا روز , در تابســتان يــا

زمستان و در بستر يا در حالت عادى بر پيــامبر )ص ( نــازل شــده تعــيين كــرده انــد. ) مناهــل

(. قـرآن پژوهان همچــنين از ســوره هــاى مكى603 ; تاريخ قرآن , راميار , 1/188العرفان ,

كه حكم مدنى و سوره هاى مدنى كه حكم مكى دارند ) يعنى با آنها معامله ســوره هــاى مكى

(. 174 ـ 173مى شود ( سخن گفته اند. ) مباحث ... صبحى صالح ,

منسوخ - .11 و ناسخ

نـسـخ در لغت به معناى ابطال و ازاله است و در اصطالح علوم قرآنى عبــارت اســت از رفــع

تشريع سـابـق - كـه ظـاهرا مقتضى دوام بوده - به تشريع الحق , به نحوى كه جمع آنها يا ذاتا

يا به دليل تنافى آشكار يا به دليــل خاصــى از اجمــاع يــا نص صــريح ممكن نباشــد. ) التمهيــد ,

( يــا پايــان2/72 ( يا ساده تر : رفع حكم شرعى , به دليل شرعى ) مناهل العرفــان , 2/720

يافتن تعبد مؤمنان به قرائت يك آيه يا حكم مستفاد از آن يا به هر دو. ) تفسير بيضاوى (. خود

قرآن مجيد به وقوع نسخ در قرآن تصريح دارد. چـنانكه مى فرمايــد : هــر آيــه اى را كــه نســخ

(. همچــنين : و106كنيم يا فروگذاريم , بهتر از آن يا هماننــدش را در ميــان آوريم . ) بقــره ,

چون آيه اى را جانشين آيه ديگر سازيم - و خدا داناتر است كه چه فرو فرستاده است - گويند

ــد هرچــه101تو دروغزنى , چنين نيست بلكه اكثرشان نمى دانند. ) نحل , (. همچنين : خداون

(. از نظــر قــرآن39را بخواهد مى زدايــد يــا مى نگــارد , و ام الكتــاب نــزد اوســت . ) رعــد ,

پژوهان مسلمان اعم از اهل ســنت و شــيعه , نســخ هم در قــرآن و هم در ســنت رواســت , و

نسخ قرآن به قرآن , و قرآن به سنت و سنت به سنت و سنت به قرآن جــايز اســت و ســابقه

بقره (. بـعـضى نيز مانند يهوديان ,106دارد ) براى تفصيل ـ تفسير ابوالفتوح رازى , ذيل آيه

منكر نسخ هستند و ايراد آنان به نسخ اين است كــه مى گوينــد خداونــد عـالـــم مطلــق و عالم

الغيوب است و همه كليات و جزئيات گذشــته و حــال و آينــده را مى دانــد , چــرا حـكـــمى مى

فرســـــــــــــــــتد كـــــــــــــــــه بعـــــــــــــــــد آن را تغيـــــــــــــــــير دهـــــــــــــــــد ؟

در پاسخ گفته اند خداونــد عالمــا و عامــدا حكم اول را مـــى فـرســـتد و خــود مى دانــد كــه آن

موقت و زماندار است , اگرچه اين زماندارى آن بر بندگان يــا حــتى بــر پيــامبر )ص ( پوشــيده

باشــد. ســـپس چــون زمــان آن سررســيد , حكم دوم را كــه متضــمن تبــديل اعم از تشــديد يــا

تضعيف حكم اول است , فرومى فرستد. مـوارد نـسخ در قرآن بســيار اســت از جملــه تبــديل

ــا234 ( به چـهـار مـاه و ده روز ) بقره , 240عده زن شوهر مرده از يك سال ) بقره , ( ; ي

16

Page 17: قرآن و قرآن پژوهى

ــرداخت صــدقه144مساله تغيير و تحويل قبله از بيت المقدس به سوى كعبه ) بقره , ( ; يا پ

سوره مجادله , و نســخ آن بالفاصــله در12اى پيش از نجوا با پيامبر )ص ( كه حكم آن در آيه

آيه بعدى همان سوره آمده است . يـا تبـديل وجـوب نمـاز شـب بـه اسـتحباب كـه حكم آن در

اوايل سوره مزمل , و نسخ آن در آخرين آيه همان سوره آمده است . ســيوطى بــر آن اســت

مورد نسخ صريح در قرآن مجيد وارد شده اسـت . ) تـرجـمــه اتـقــان , نــوع چــهل و19كه

آيه مشهور به منسوخه بودن را مشروحا ياد كرده و توضــيح22 به بعد ( زرقانى 2/69هفتم ,

ــر و نهى165 ـ 2/151داده است . ) مناهل العرفان , (. نـسخ فقط در احكام كه معروض ام

است و همه از آيات محكمات است رخ مى دهد , نه در قصــص و اخبــار يــا متشــابهات . مگــر

آنكه يك نهى , در لباس نفى و بصـورت خـبرى وارد شـده باشـد. قـرآن پژوهـان بـراى نسـخ ,

( نسخ حكم و تالوت با هم ) مانند آيات مجعولى كــه اهــل ســنت قائلنــد1انواعى شمرده اند.

كه ابتدا وحى شده و سپس حكم و تالوت آنها باهم نسخ شده است . اين مورد را شــيعه نمى

( نـسـخ حـكم و ابقاى تالوت , مانند آياتى كه پيشتر ياد شــد , و نســخ اصــطالحى و2پذيرد (.

( نسخ تالوت و ابقاى حكم ) مانند آيه مجعول به آيــه رجم , اين مــورد3مشهور همين است .

را هم شيعه نمى پذيرد (. بـعضى از مهمترين آثار ) چاپ شده ( درباره نسخ عبارتند از : كتاب

ق ( از اهل سنت كه به كوشــش جــان224الناسخ و المنسوخ اثر ابوعبيد قاسم بن سالم ) م

( كتاب الناسـخ و المنسـوخ , اثـر ابن متـوج بحـرانى , از علمـاى2برتون انتشار يافته است .

اماميه در قرن نهم هجرى . شرح سيد عبدالجليل حسينى قارى , كه با ترجمه و تعليــق محمــد

ق ( ,790 ( الناسخ و المنسوخ تاليف ابن العتائقى ) م . 3جعفر اسالمى انتشار يافته است .

كتاب در زمينه ناسخ و منســوخ معــرفى شــده73تحقيق عبدالهادى الفضلى كه در مقدمه آن

است .

نزول - ) (.12 اسباب نزول شان

شـنـاخـت شان يا اسباب نــزول هماننــد شــناخت مكى و مــدنى , ناســخ و منســوخ و محكم و

ــه آن متشابه از علوم و معارف قرآنى است و قرآن پژوهان و مفسران و مترجمــان قــرآن , ب

ــه بخش اعظم را تشــكيل نيازمندند. آيات قرآن به دو دسته عمده تقسيم مى شود. قـسمى ك

مى دهد , آياتى است كه به اراده الهى بــدون هيچ گونــه انگــيزه و مالحظــه ديگــر بــر حضــرت

رسول )ص ( وحى شده است . قســم ديگــر و كمــتر آيــاتى اســت كــه بــه دنبــال حادثــه اى يــا

ــه پرسشى پيش آمده است . سـبـب نـزول يا شان نزول عبارت از سؤال يا رويدادى اســت ك

در عصر رسـالت پيـامبر )ص ( پيش آمـده و انگـيزه نـزول آيـه يـا آيـاتى شـده اسـت . و چــه

بـسـيـار آيـــه هـــاى قـــرآن هـــست كــه بـا كلمـاتى چــون يســئلونك ) و مشــتقات ديگـر آن ( و

يستفتونك از پيامبر )ص ( حكم يا حكمت الهى پرسـيده شـده اسـت . اگـر معـرفت بـه سـبب

نزول نباشد , بسيار موارد هست كه خواننده از ظاهر آيه يا آيات قــرآن , راه بــه حــاق معنــاى

115واقعى آيه نمى برد. مـثـال از و لل�ه المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الل�ه ) بقره ,

( ) مشرق و مغرب خداى راست , پس به هر جا كه روى آوريد , رو به سوى خداوند است ( ,

ــر چنين گمان مى برد كه در نماز استقبال يعنى رو به قبله بودن واجب نيست و مى توان به ه

; تــاريخ قــرآن , راميــار ,131سو نماز خوانــد. ) بــراى تفصــيل ـ مبــاحث فى علــوم القــرآن ,

(. يـا از ايـنـكه گفته مى شود بر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده انــد628

( , چه بسا استنباط شــود93در آنچه در گذشته خورده اند , گناهى بر آنان نيست . ) مـائده ,

ــا ــا آنج كه خوردن خمر هم در گذشته بى اشكال بوده است و در آينده هم بى اشكال است . ي

كه گفته مى شود : ) صفا و مروه از شعائر الهى است , چون كسى حج يا عمره بگــزارد , بــر

( ممكن است چنين استنباط شــود كــه158او گناهى نيست كه بين آن دو را بپيمايد. ) بقره ,

17

Page 18: قرآن و قرآن پژوهى

سعى بين صفا و مروه مكروه است يعنى ترك آن اولى است . حال آنكه اين عمل جزو شعائر

و مناسك حج و انجام آن واجب است . علت اينكه با تعبير نفى جناح ) گناهى و عيب و ايـرادى

ندارد ( بيان شده اين است كه در محل تـپـه هـاى صفا و مروه در عصر جــاهليت دو بت بــوده

است و مسلمانان انديشناك بــوده انــد كــه مبــادا ســعى بين صــفا و مــروه يــادآور خــاطره بت

پرستى جاهليت و لذا ناروا باشد. پـس پـى بـردن به حكمت تشـريع و يـافتن اسـتنباط درسـت

فقهى بدون اعتنا و اتكا به سبب نزول , امكان ندارد. همه قرآن پژوهــان اهــل ســنت و شــيعه

برآنند كه معرفت به شان نزول راهى جز نقل و روايت صحيح , يعنى احــاديث و اخبــار صــحيح

مروى از پيـامبر )ص ( و صـحابه يـا معصـومين عليهم السـالم نـدارد. يعـنى علمى اسـت على

ــوم لفــظ االصول نقلى و تاريخى . اصوليان و قرآن پژوهان برآنند كه خصوص سبب , مانع عم

يا معنى نمى گردد . يـعـنـى بـا آنكه ممكن است شان نزول يك آيه يا گروهى از آيات ناظر بــه

مورد خاصى باشد , ولى مـحـدود و مقيد به همان مورد نمى شود , و با آنكه مــورد و مصــداق

خاص است ) خصوص سبب ( , لفـظ يـا معنـاى آن قابـل تسـرى و تعميم بـه مـوارد ديگـر هم

ــتان هست ) عموم لفظ يا معنى (. نـظـيـر آيه ظهار , يا لعان يا كالله يا آيه حد قذف ) در داس

افك ( كه ناظر به مورد خاص بوده است ولى براى همه مسلمانان ســارى و صــادق اســت . و

اين بيشتر در آيات االحكام و فقه القرآن پيش مى آيد. از آنجــا كــه شــان نــزول كــامال روايى -

تاريخى است , لذا مفسران و مترجمان و قرآن پژوهان براى آنكه پـى بـبـرنـد كه آيا هر آيه يـا

گروه آيات , اسباب نزولى دارند يا نه , بايد به مظان و منابع خاص آن مراجعه كنند. اين منــابع

( تفســيرهاى قــرآن , مخصوصــا تفســيرهاى روايى كــه2 ( مجموعه هــاى حــديث 1عبارتند از

ــه3سرشار از احاديث و ماثورات هستند. ( كتبى كه مستقال درباره شان نزول تدوين شــده ك

معتبرترين و معروفترين آنها اسباب النزول اثر واحدى , و لباب النقول فى اسباب الـنزول اثـر

ــد : سيوطى است . قـرآن پـژوهـان شيعه در عصر جديد , سه اثر در اين زمينه تدوين كرده ان

الف ( شان نزول آيات قرآن , تاليف صـدرالدين محالتى شـيرازى , ب ( آيـات بينـات در شـان

نزول آيات , تاليف دكتر محمد باقر محقق , ج ( اسباب النزول تاليف حجة االسالم دكــتر ســيد

محمد باقر حجتى .

متشابه - .13 و محكم

محكم از احكـــــــــــــــام بـــــــــــــــه معنـــــــــــــــاى اتقـــــــــــــــان اســـــــــــــــت .

و مراد از كلمه يــا آيــه محكمــه , آن اســت كــه معنــاى آن واضــح اســت و چنــد وجهى يــا مبهم

نيست . و به قول راغب اصفهانى چه از نظر لفظ , چه از نظر معنى , شبهه در آن راه ندارد.

مانند اكثر آيات تشريع ) آيـات االحكـام ( و مواعـظ و آداب و اخالق قـرآن . متشـابه از تشـابه

است يعنى همانندى , و هم ريشه با شبهه و اشتباه است . و عبـارت يـا آيـه متشـابه بـه گفتـه

راغب اصفهانى ظاهرش بيانگر باطنش نيست . شيخ طوسى مى نويسد : محكم آن است كــه

به خاطر وضوحش بدون قرينه يا داللت ] خارجى [ بـه صـرف توجـه بـه ظـاهرش مـراد از آن

دانسته شود .... و متشابه آن است كه با توجه به ظــاهرش مــراد از آن دانســته نشــود , مگــر

آنكه قرينه اى ] خارجى [ بر آن افزوده شود كه معناى مراد را برساند. ) تبيــان , ذيــل تفســير

سوره آل عمران (. بـه تـعـريـف ديگر متشابه لفظى است محتمل وجــوه معــانى كــه در7آيه

معرض شك و شبهه است و لذا محتاج به تاويل است ; و هم قابــل تاويــل صــحيح اســت و هم

تاويل فاسد. مانند اكثر آيــات خلــق ) آفــرينش انســان و انســانها , و تقــدير و صــفات و افعــال

(. اكـثريت عظيم آيات قرآنى محكم , و اقليت آنها ) در حـدود دويسـت3/8الهى . ) التمهيد ,

( متشابه است . بعضى از متكلمان و جدل پيشــگان بــا تمســك بــه آيــاتى3/14آيه ـ التمهيد ,

( و كتــاب احكمت آياتــه ثم فصــلت من لــدن حكيم138چون هذا بيــان للنــاس ) آل عمــران ,

18

Page 19: قرآن و قرآن پژوهى

ه2خبير. ) هود , ( منكر وجود متشابهات در قرآنند. و به عكس با تمســك بــه آيــاتى چــون اللــ�

( برآننــد كــه همـه قـرآن متشــابه يـا23الـذى انـزل احســن الحــديث كتابـا متشــابها. ) زمـر ,

ــق متشابهات است . اخـبـاريه نيز كمابيش همين حرف را مى زنند و فهم قرآن را جــز از طري

(. قـرآن كـريـم خـود بـه فصــيح3/15اخبار و احاديث معصوم )ع ( جايز نمى دانند ) التمهيد ,

ترين وجهى به وجود محكمات و متشابهات در قرآن تصريح دارد و درباره هــر يــك توضــيح مى

دهد : او كسى است كه كتاب ] قرآن [ را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن محكمات است كــه

اساس كتاب است و بخش ديگر متشابهات است

اما كج دالن براى فتنه جويى و در طلب تاويل ] دلخــواه خــود [ پيگــير متشــابهات مى شــوند ,

ــان آورده ايم , ــه آن ايم حال آنكه تـاويـل آن را جز خداوند و راسخان در علم - كه مى گويند ب

(. بـــعضى وجــود متشــابهات را7همه از پيشگاه خداوند است - نمى دانند. ) آل عمران , آيــه

عيب قرآن مى دانند و مى گويند اگر تمام آيات و عبــارات آن روشــن و محكم و بــدون تشــابه

بود , برتر بود. در پاسخ بايد گفت كه قرآن در قالب و بــر وفــق مــوازين كالم طــبيعى انســانى

نازل شده است . و در كالم بشرى از ساده ترين تعبيرات روزمره گرفته تا عاليترين تعبــيرات

و عبارات ادبى و هنرى , انـواع تـعـبـيرات مجازى و استعارى و تمثيلى و كنـايى راه دارد و هـر

جا كــه مجــاز باشــد , ال محالــه تشــابه و متشــابه پيش مى آيــد. زمـخـشـــرى در حكمت وجــود

متشابهات مى گويد : اگر تمامى آيات قرآن محكمات بود , همــه مـــردم از روى آسـانـگـيـــرى

بـه آن اكــتفا مى كردنـد و از آنچـه الزمـه بحث و فحص و تامـل و نظـر و اسـتــدالل اســت ,

ــود رويگردان مى شدند ... و هم از آنجا كه علما به روشنگرى برمى خيزند , و ذهن و ضمير خ

را در جست و جوى معانى درست و باز بــردن متشــابهات بــه محكمــات بــه كــار مى اندازنــد ,

فـوايـد بـسـيارى حاصل مى شود , و علم به پيش مى رود و كوشندگان در نــزد خداونــد ارج و

اجر افـزونـترى مى يابنــد ... و نــيز آنگــاه كــه ] ســرانجام و يــا بحث و فحص علمى [ مطابقــه

محكم و متشابه براى آنان مسلم مى گردد , طمانينه قلبى شان بيشتر و ايمانشــان اســتوارتر

سوره آل . عمران (. امـيـرالمؤمنين على )ع ( فرموده7مى شود. ) كشاف , ذيل تفسير آيه

اند : ان القرآن حمال ذو وجوه ) قرآن دربردارنده وجــوه معــانى گونــاگون اســت (. در ايـــنكه

متشابهات را بايد تاويل كرد , بين اكثر قــرآن پژوهــان مخصوصــا معتزلــه و شــيعه اتفــاق نظــر

است . فـقط ظاهرگرايان و بعضى از اشــعريان افــراطى و حشــويه برآننــد كــه بايــد از تاويــل

پرهيز كرد و آيات متشابه را حمل بر معناى ظاهرى كرد و در چون و چنـد آن ژرفكـاوى نكـرد.

چـنانكه درباره يك عده از آيات قرآنى كه مربوط به استواء خداوند بر عرش اســت ) از جملــه

( مـالـك بـن انـس گفته است : استوا معلوم است , و كيفيت آن مجهول اســت ] و3يونس ,

سوره54ايمان به آن واجب است [ و سؤال از آن بدعت است . ) ـ تفسير قرطبى , ذيل آيه

ــود , ــر آب ) ه اعراف (. حـال آنـكـه خود عرش الهى و استواء خداوند بر آن , و بودن عرش ب

ــران7 ( و حمل عرش توسط فرشتگان همه از متشابهات مهم قرآن است و متكلمان و مفس

در اطراف آن و معناى آن , بحث و تحقيق كرده اند. ديگر از متشابهات قرآنى , آيــات مربــوط

به رؤيت الهى است و تعبيراتى كه در آن از چشم و دســت و آمـــدن خداونــد ســخن گفتــه مى

شود , معروفترين كتاب از آثار قدما در زمينه تشريح متشابهات , متشابه القرآن , اثــر قاضــى

ق ( متكلم بــزرگ معــتزلى اســت . بـعـضـــى از آثـــار قـديـمـــى415عبــدالجبار همــدانى ) م

ق ( جامع نهج البالغـة كــه فقـط406شـيـعـه عبارتند از : حقائق التاويل اثر شريف رضى ) م

مجلد پنجم آن محفوظ مانده و به طبع رسيده است . تفسير نعمانى كــه منســوب بــه شــريف

ق ( هم هست , هم جداگانــه بــه نــام المحكم و الـمـتـشـــابه و هم تمامــا در436مرتضى ) م

بحار االنوار به طبع رسيده است , متشابه القرآن و مختلفه , تاليف ابن شهرآشــوب93مجلد

ق (. در عـــصر جديــد دو اثــر از آثــار قــرآن پژوهــان شــيعه در اين زمينــه588مازنــدرانى ) م

19

Page 20: قرآن و قرآن پژوهى

عبارت است از اضواء على متشابهات الـقـرآن , تـالـــيف شــيخ خليــل ياســين , و ديگــر مجلــد

سوم از كتاب التمهيد فى علوم القرآن , تاليف استاد محمد هادى معرفت .

قرآن - .14 اعجاز و تحدى

كـفـار مـكه و قتى كه با دعــوت پيــامبر )ص ( و كالم الهى روبــه رو شــدند , يــا از اســتماع آن

( يا مى گفتند اين جز سخن26خوددارى مى كردند و ديگران را هم بازمى داشتند ) فصلت ,

( يا مى گفتند اگر مى خواســتيم هماننــد اين مى گفــتيم . اين جــز25انسان نيست . ) مدثر ,

( در اينجاست كه خداوند تحدى31افسانه هاى پيشينيان ] اساطيراالولين [ نيست . ) انفال ,

مى فرمايد. يـعـنـى از منكران و معاندان مى خواهد كه اگر قرآن را غير و حيــانى و غــير الهى

ــرآن [ را34 ـ 33مى دانند نظيرى بـراى آن بـياورند ) طور , ( همچنين : يا مى گويند اين ] ق

برساخته است بگو اگـر راست مى گوييد ده سوره برساخته همانند آن بياوريد , و هركســى را

كه مى توانيد , در برابر خـداونـد , بـه يارى بخوانيد , آنگاه اگر از عهده پاسخ شما بر نيامدند ,

( و سرانجام مى فرمايد14 و 13بدانيد كه آن به علم الهى نازل شده است .... ) هود , آيات

: و اگر از آنچه بر بنده خويش فرو فرستاده ايم , شك داريد , اگر راست مى گوييد ســوره اى

همانند آن بياوريد , و از ياورانتان در برابر خداوند يارى بخواهيد. ولـى اگـر چـنين نكرديد - كــه

هرگز نخواهيد كرد - از آتشى كه هيزم آن انسان و سنگ است , و بــراى كــافران آمــاده شــده

( و اين تحـدى عـام اسـت . يـعـنــى88 (. ) نـيز ـ اسـراء , 24 ـ 23است , بترسيد. ) بقره ,

خـطـاب بـه همه انسانها اعم از همعصران پيــامبر )ص ( و اعم از عربهــا و همــه ادوار و همــه

سرزمينهاست . در عصر نزديك به عصر رسـالت و قـرون بعـدى , عـده اى از جملـه مسـيلمه

كذاب , در مقام معارضه با قـرآن برآمده اند و فقط كلماتى سست پيوند , بدون معناى بلند يا

حتى معناى عادى , كه نه نظير قرآن است , و نه نظير كالم متعارف , چيزهايى سر هم بنــدى

كرده اند. و بدينسان معجزه بودن قرآن تحقق يافته است . زيـــرا مـعـجـــزه عبــارت اســت از

امرى خارق العاده كه مقرون به تحدى و مصون از معارضــه باشــد و خداونــد آن را بــه دســت

پيامبرانش ظاهر سازد كه دليل بر صدق رسالت آنان باشد. و مـشـركـان عــرب , بــراى ابــراز

مخالفت با پيامبر )ص ( دهها جنگ بـه راه انداختنـد و سـالها خـود و جــامعه را گرفتـار بحـران

كردند كه امرى بسيار شاق بود , ولى نتوانستند به راه ساده تـر كـه آوردن نظـير قـرآن و لـذا

(. در مـــعناى4/16ابطال دعوى حقانيت آن بود , نرفتند. ) التمهيــد , محمـد هــادى معــرفت ,

( فصاحت شگرف و بالغت بيمانند كه نظير و بديلى ندارد ]1اعجاز قرآن چند وجه گفته اند :

(4 ( بيماننــدى معــارف و تعــاليم قــرآن . 3 ( موسيقى و آهنــگ آن . 2نظريه اعجاز زبانى [.

ــراهين5تشريعات آن كه موافق فطرت و عقل سليم است و سعادت دو جهانى دربردارد. ( ب

( مشتمل بر اخبار غيبى است , چه غيب مربوط به6آن قاطع و داراى فصل الخطاب است .

ــامت8 ( مشتمل بر اشارات علمى بر اسرار آفرينش اســت . 7گذشته , چه آينده . ( اسـتـقـ

بيان دارد و خـالى از تنـاقض و اختالف اسـت , بـا آنكـه در هنگامـه حـوادث بسـيار و در طـول

ــاى مخالفــان را از9بيست و سه سال نازل شده است . ( قـول بـه اينكه خداوند دلها و همته

آوردن نظير قرآن , منصرف داشته است ] نظريه صرفه [. مـعجزات پيــامبران پيشــين بيشــتر

حسى بوده است , ولى قرآن كــه معجــزه الهى و معجــزه جاودانــه و مســتمر اســالم و پيــامبر

اسالم )ص ( محسوب مى گردد , معجزه اى عقلى - علمى ) فــرهنگى ( اســت . بــه گفتــه اى

مشهور معجزه هر پيامبرى مناسب بــا پيشــرفتهاى زمانــه اش بــوده اســت , و چــون در عصــر

پـيـامبر ما )ص ( , شعر و ادب در ميان قوم عرب , هنرى واال محسوب مى گرديــده , خداونــد

براى پيامبر اسالم )ص ( , معجزه زبانى - ادبى انتخاب فرموده است . از ميان وجوه مختلــف

اعجاز قرآن كه برشــمرديم , دو وجــه برجســته تــر اســت . الـــف ( اعجــاز زبــانى - ادبى , كــه

20

Page 21: قرآن و قرآن پژوهى

اكثريت قاطع علماى اماميه برآنند و نيز بسيارى از قرآن پژوهان و ادب شـنـاسـان اهل ســنت

ــژوه از جمله جاحظ و قاضى عبدالجبار , و زمخشرى و عبدالقاهر جرجانى و سكاكى و قرآن پ

و هنرمد بزرگى چون خواجه شمس الدين محمد حافظ. ب ( نظريه صرفه . طبــق اين نظريــه

اعجــاز قــرآن كــريم در خــود قــرآن و از جملــه در فصــاحت بى نظــير و هــنر ادبى - زبــانى آن

نيست , بلكه در اين است كه خداوند صرف همم فرموده است . يـعـنى انديشه كسانى را كــه

قصد برابرى و نظيره آورى با قــرآن كــريم داشــته انــد , منصــرف گردانــده اســت . از علمــاى

اماميه , سيد مرتضى علم الهدى و شيخ مفيد طرفدار اين نظريه اند. امـا ايـن نظريه , نظريه

ــرآن را اى ضعيف و خدشه پذير است , زيرا ارزش ذاتى و ادبى - زبانى و محتوايى و سبكى ق

براى معجزه بودن آن كافى نمى داند. شـــايد علت گــرايش اين بزرگــان و نــيز نظــام معــتزلى

ــه از ) كه واضع اين نظريه شمرده مى شود ( و ابن حـزم ظاهرى و برخى ديگر از اشــاعره ك

نظريه صرفه دفاع مى كنند , اين باشد كه نظريه اعجاز زبـانـى - ادبـــى را نارســا مى داننــد و

ــد برآنند كه فى المثل آثار ادبى شامخ هر قوم و ملتى معجزه آسا و معارضه ناپذير و بى همانن

است . ) بـراى تـفـصـيـل دربـاره ساير وجوه اعجاز ـ مقاله اعجاز القرآن نوشــته دكــتر اصــغر

. همچنين فصل اعجاز القرآن در البيـان تـاليف265 ـ 2/562دادبه , در دايرة المعارف تشيع ,

آيت الل�ه خويى . هـمـچـنـيـن مجلد چهارم از كتاب التمهيد , تاليف استاد محمد هــادى معــرفت

كه سراسر درباره تحدى و اعجاز قرآن است (.

تاويل - .15 و تفسير

ــار تفسير در لغت يعنى شرح و بيان و توضيح و تبيين , و در قرآن يك بار هم به اين معنى به ك

( و در اصطالح علوم قـرآنى , چنـدين تعريـف بـراى آن بـه دسـت32رفته اسـت ) فـرقـان ,

ه27 ( عـلم فهم قرآن ) قــانون تفســير , ســيد على كمــالى , 1داده اند : ( ) تفهيم مــراد اللــ�

تعالى از قرآن است در حد مستطاع بشر , مستند به قواعــد لســان عــرب , و اســلوب آن , و

كتاب الل�ه و اثر مرفوع پيغمبر اكرم )ص ( و اوصياء او , غير معارض با عقل و كتاب و سنت و

(. 47 ـ 46اجماع . ) پيشين , ( عـلـمـى اسـت كه درباره قرآن كــريم از حيث داللتش بــر3

(1/471مراد الل�ه تعالى به قدر طاقت بشرى بحث مى كند. ) مـنـــاهل العرفــان , زرقــانى ,

( علمى است كه در آن از احوال قرآن از جهت نزول و سند و اداء و الفاظ و معانى متعلق4

(. سيوطى مى نويســد كــه بــراى1/471به الفاظ و متعلق به احكام بحث مى كند. ) پيشين ,

( صــرف3 ( نحــو 2 ( لـغـت 1مفسر الزم است كه در پانزده علم يا فن مهارت داشته باشد.

( اصول9 ( علم قرائت ] و اختالف قراآت [ 8 ( معانى و بيان و بديع 7 , 6 , 5 ( اشتقاق 4

( شــناخت ناســخ و12 ( شناخت اسباب نزول 11 ( اصول فقه 10دين ] و توسعا علم كالم [

( علم15 ( احــاديثى كــه مجمـل و مبهم را بيــان ] و روشــن [ مى كنــد. 14 ( فقه 13منسوخ

موهبت ; و آن علمى است كه خداى تعالى به كسى كه به آنچــه دانســت عمــل كنــد , بــه ارث

مـى سپارد و اشاره به همين است حديث هر كس به آنجه مى دانــد عمــل كنــد , خداونــد علم

( و بــه دنبــالش مى572 ـ 2/570آنچه نمى داند را به او خواهــد ســپرد. ) تـرجـمـــه اتـــقان ,

افزايد كه هر كس بدون شناختن اين علوم و فنون اقدام به تفسير قرآن كند , تفســير بــه راى

كرده است ; كه از آن نهى شده است . مصادر تفســير : عبــارت اســت از الــف ( خــود قــرآن

) چنانكه گفته اند القرآن يفسر بعضه بعضا ( كه چه بســيار آيــه هــايى كــه دربردارنــده تفصــيل

ه )ص ( و در براى اجمال آيه ديگر , يا تخصيص براى اطالق آن اسـت . ب ( سـنت رسـول اللـ�

عرف شيعه سنت معصومين عليهم السالم . اهل سنت قول صحابى و قول تابعى را نـيز جـزو

مصادر تفسير مى شمارند. شــيعه در پــذيرفتن احــاديث تفســيرى از صــحابه و تــابعين تســامح

بيشترى دارد تـا سـاير احـاديث آنـان . و احـاديث تفسـيرى صـحابه اى چـون ابن عبـاس و ابن

21

Page 22: قرآن و قرآن پژوهى

مسعود و تابعانى چون مجاهد و سعيد بن جبير را به حسن قبول تلقى مى كند. تاويل , لغتــا از

اول به معناى رجوع است ) قاموس (. اين كلمه در قرآن مجيد به كار رفته است ) آل عمران

و چند آيه ديگر (. در قــرون اوليــه بين تفســير و تاويــل فــرقى نبــوده اســت .59 ; نساء , 7,

چـنانكه حتى طبرى همواره در تفسير خود از كلمه تاويــل اســتفاده مى كنــد و مــرادش همــان

تفسير است . غزالى در مستصفى مى نويسد : تاويل گاه در تاويــل كالم و معــنى بــه كــار مى

رود. چنانكه در مورد آيـات متشــابه , و گــاه در تاويـل رؤيـا و احالم , چنانكـه در قصــه يوســف

هست , و گاه در تـاويل اعمال ,چنانكه در قصــه موســى بــا رجــل صــالح ) خضــر ( هســت , و

اصطالحا عبارت است از اخـراج داللــت لــفظ از داللت حقيقى بـه داللت مجـازى بى آنكـه از

عادت و عملكرد زبان عربى در تـجـوز عدول شود و بايد بر وفــق قواعــد عالقــه هــاى مجــازى

باشد مانند تسميه شى ء به شبه آن يا به سبب آن يا به الحق آن يا مقارن آن , يــا نظــاير آن .

بـعـضـى تاويل را عبارت از توجيه متشابهات دانسته اند و كشف معنــاى ثــانوى كالم كــه آن را

( استاد معرفت3/28بطن گويند , در برابر معناى آشكار كه آن را ظهر گويند. ) الـتـمـهـيـد ,

در تعريف ديگر از تاويل مى گويد عبارت است از معنى و مفهوم نهفته و پنهان از ظــاهر كالم

(. راغـــب در31 ـ 3/30است كه نياز بــه داللت صــريحى از خــارج آن لفــظ دارد. ) التمهيــد ,

مـفـردات مـــى گـــويد : اكــثر اســتعمال تفســير در الفـاظ اســت و مـوارد اســتعمال تاويـل در

معانى . تفسير در مفردات الفاظ است و تاويل در جمله ها. بعضى گفته انــد تفســير بــا وضــع

(. محمــد حســين31عبارت كار دارد و تاويل با معانى مســتفاد از اشــارات ) قــانون تفســير ,

ذهبى پس از بيان انواع تعريفها و فرقها بين تفسير و تاويل مى نويسد : تفسير راجع به روايت

(. در لـزوم تـاويل , هم قرآن1/22است , و تاويل راجع به درايت . ) التفسير و المفسرون ,

ــل قــرآن , كــار ناطق است و هم ائمه )ع ( و صحابه و هم قرآن پژوهان اعصار بعد , ولى تاوي

هركسى نيست . زيرا تفسير چنانكه اشاره شـد بـه دانسـتن پـانزده علم و فن و اخـذ از چهـار

ــه و ــعه امامي مصدر احتياج دارد , و تاويل از آن فراتر و دشوارتر است . و طـبـق قـرائت شـيـ

ــخان بعضى از بزرگان اهل سنت از آيه هفتم سوره آل عمران چنين مستفاد مى شود كه راس

در علم داناى تاويل قرآنند. و احاديثى هست كـه ائمـه فرمـوده انـد : مـا راسـخان در علميم و

تاويل قرآن را مى دانيم . نـخستين مفسر قرآن در تاريخ اســالم , شــخص پيــامبر اكــرم )ص (

شمرده مى شوند كه در پاسخ بــه ســؤال صــحابه , بســيارى از مفــردات و تعبــيرات قــرآنى را

تفسير فرموده اند. در كتب احاديث فريقين و نيز در اتقــان ســيوطى ) آخــرين فصــل ( نمونــه

هاى بسيارى از تفسير نبوى منقــول اســت . پس از حضــرت رســول )ص ( , بزرگــترين قــرآن

شناس , حضرت اميرالمؤمنين )ع ( است . مبالغه نيست اگر گفته شود كه تاريخ تفسير قرآن

به قدمت خود تاريخ قرآن اســت . و تـفـــسير بعضــى از صــحابه ماننــد ابن عبــاس و بعضــى از

تابعان , مانند مجاهد , عالوه بر آنكه در دل تفسير طبرى بــه نحــو پراكنــده , محفــوظ اســت ,

جداگانه هم به طبع رسيده است . تفسير به دو نــوع عمــده تقســيم مى گــردد. الــف ( تفســير

ــر نقلى ] بالمــاثور , روايى [ كــه عمــدتا متشــكل از احــاديث تفســيرى اســت . ب ( تـفـاسـيـ

عـقـلـى ] يـا درايى [ كه متكى به احاديث نيست بلكه به بحث عقلى و علمى آزاد مى پــردازد.

تفاسير را طبع موضوعشـان نـيز شناسـايى و طبقـه بنـدى مى كننـد. تـفـاسـيــر نحـوى ماننـد

تفسير فراء و ابوحيان غرناطى , تفاسير كالمى كه اشهر آنها , تفســير كشــاف زمـخـشـــرى و

مفــاتيح الغيب امــام فخــر رازى اســت ; تفاســير عرفــانى , ماننــد تفســير ســهل شوشــترى و

سـلـمـى و قشيرى و ميبــدى و ابن عــربى ; تفاســير فقهى ماننــد احكــام القــرآن ابن عــربى و

جصاص و كنزالعرفان سيورى و زبدة البيان اردبيلى , نخســتين تفســير مهم اهــل ســنت جــامع

ق ( است . در شـــيعه , تفســير على بن ابــراهيم قمى ) از اعالم قــرن310البيان طبرى ) م

سوم و چهارم هجرى ( و تفسير عياشى ) از اعـالم اواخـر قرن سوم هجرى ( يا تفسير فرات

كوفى ) معاصر كلينى ( كه هر سه روايى است , چه بسا قــديمترين تفســيرها بــه شــمار آينــد.

22

Page 23: قرآن و قرآن پژوهى

ق ( كه آميزه460ولـى مهمترين تفسير در ميان تفاسير اوليه شيعه , تبيان شيخ طوسى ) م

اى از شيوه عقلى و نقلى است . در ميــان اهــل ســنت چنــد تفســير هســت كــه اهميت علمى

بسيارى دارد و خوشبختانه از آنجا كه قرآن كريم و قرآن پژوهى و علــوم قــرآنى مابــه االتفــاق

فريقين وحدت بخش مذاهب اسالمى است , شيعيان نيز از ديرباز به تفاسير اهل سنت توجــه

و استناد كرده اند. اهل سنت نيز ) مخصوصــا در عصــرهاى جديــدتر ( بــه تفاســير شــيعه نظــر

داشته اند. مهمترين تفاسير اهل سنت پس از تفســير روايى عظيم طــبرى عبارتنــد از تفســير

ق ( ) كشف االسرار و عدة االبــرار ( كــه از امهــات متــون عرفــانى بــه زبــان520ميبدى ) م

ق ( كه مهمترين ميراث فكرى و538فارسى به شمار مى آيد ; تفسير كشاف زمخشرى ) م

مكتبى بازمانده از معتزله است . گـفـتـنى است كــه تنزيــه القــرآن عن المطــاعن , و متشــابه

ق ( نـيز جزو ميراث قرآن پژوهى معتزله است415القرآن آثار قاضى عبدالجبار همدانى ) م

ق ( مـوسوم به مفاتيح606و هر دو به چاپ رسيده است ; تفسير كبير امام فـخـر رازى ) م

الغيب كه على االطالق مهمترين تفسير كالمى جهان اسـالم بـر وفـق مشــرب اشــاعره يعــنى

ق ( ; تفســير نســبتا كوتــاه بيضــاوى671مكتب رسمى اهل سنت است ; تفسير قرطبى ) م

ــه685) م ق ( موسوم به انوارالتنزيل و اسرار التاويل كه قرآن پژوهان اهل سـنـت و شـيـعـ

ق ( كــه تفســيرى1137دهـها حاشيه بر آن نوشته اند , تفســير روح البيــان اســماعيل حقى )

127است عرفانى به عربى و آكنده از شعر فارســى ; تفســير روح المعــانى اثــر آلوســى ) م

ق ( موسوم به محاسن التاويــل ; تفســير1332ق ( و در عـصـر جـديـد تـفـسـير قاسمى ) م

المنار ) اثر مشترك شيخ محمد عبده و رشيد رضا ( ; تفســير فى ظالل القــرآن ســيد قطب و

ـ166دهها تفسير ديگــر. ) بــراى اطالع از تفاســير قــديم و جديــد ـ قــرآن پــژوهى , صــفحات

(. تفاسير عمــده شــيعه پس از تفســيرهايى كــه يــاد شــد عبارتنــد از مجمــع البيــان شــيخ285

ق ( كـه خـوش تـدويـن تـريــن و چـه بسـا مهمـترين تفسـير شـيعه در طى548طبرسى ) م

؟556اعصار و قرون است , تفســير ابـوالـفـــتوح رازى ] روض الجنــان و روح الجنــان [ ) م

ه ق ( كه قديمترين تفسير فارســى شــيعه اماميــه اســت ; تفســير منهج الصــادقين مال فتح اللــ�

ق ( ; و دو تفسير روايى1091 ق ( ; تفسير صافى اثر مالمحسن فيض ) م 988كاشانى ) م

؟1107) مـــاثور ( معـــروف : يكى تفســـير برهـــان اثـــر ســـيد هاشـــم بحـــرانى ) م

ق (.1242 ق ( و تفسيرهاى چندگانه شبر ) م 1112ق ( , و ديگرى نور الثقلين اثر حويزى )

مـهـمـتـريـن تـفـسـير عرفانى شيعه در قــرن چهــاردهم تفســير بيــان الســعادة , اثــر ســلطان

ق ( اســت , و مهمــترين و جــامع تــرين تفســير جديــد شــيعه كــه1327عليشــاه گنابــادى ) م

مجموعه متوازنى از تـفـسـيـر عقلى و نقلى است تفســير المــيزان اثــر عالمــه محمــد حســين

ش ( در بيست جلد به عربى كه به فارسى هم ترجمه شده است . 1360طباطبائى ) م

ترتيل - .16 و تجويد

بـه تـعـريـفى ساده , تجويد علم و قواعد درست خواندن , و ترتيل , هنر درست خوانى قـــرآن

ه ــ� مجيد است . تجويد از علوم شرعى و علوم قرآنى است . قـدمـت آن بـه عـصـر رسـول الل

)ص ( و مواظبت ايشان بر اداى درست كلمات قرآنى و آموختن درست خــوانى قــرآن بــازمى

گردد. امـت اسـالمـى همچنانكه به فهم معانى قــرآن و اقامــه حــدود آن متعبــد بــوده انــد , بــه

درست خواندن الفاظ و اصطالحا اقامه حروف آن هم به صفتى كه از ائمه قرائت دريافت مى

كردند , كوشا بودند و ايـن تـلـقـى شفاهى سينه به سينه از طريق قاريان و مقريان و نهايتا به

سنت و قرائت رسول اكرم )ص ( مـنـتهى مى شده است كه مخــالفت بــا آن يــا عــدول از آن

جايز نيست و تشــبه بـه آن و پـيروى هــر چــه دقيقـتر از آن , هــدف اعالى علم تجويـد اســت .

تـجـويد از شعب علم قرائت است , فرق آن با قرائت اين است كه علم قرائت متصدى ضبط

23

Page 24: قرآن و قرآن پژوهى

صحيح كلمات قرآن است كه هم اعراب آن درســت باشــد و هم ثبت و ضــبط كلمــات كــه مثال

ــد و طلح درست اسـت يـا طلع , اما تجويد بعد از علم قرائت و ضبط متن مجال ظهور مى ياب

ق ( قــرآن شــناس و833به اداى شفاهى درست كلمات مربوط مى گــردد. ابن الجــزرى ) م

قرائت پژوه معروف در تعريف ديگـرى از تجويـد مى نويســد : تـجـويـــد آرايـــه تالوت و پيرايـه

ــاز قرائت است و عبارت است از اعطاى حقوق حروف به آنها و حفظ ترتيب و مراتب آنها و ب

آوردن حرف به مخرج و اصل آن و پيوستن آن به نظيرش و تصحيح تلفــظ و تلطيــف نطــق بــا

نظر به صيغه و ساختمان هر كلمه بدون اسـراف و تكلـف و افـراط. ) النشـر , ابن الجـزرى ,

(. مبحث وقــف و ابتــدا هم از مبــاحث تجويــد اســت . وقــف يعــنى درنــگ كــردن و در1/211

اصطالح تجويد جدا ساختن كلمه است از مابعدش . تـرتيل يعنى هنر درست و شمرده و شيوا

خواندن قرآن مجيد و در قرآن چند بار و روشنتر از همه در آيه سوم مزمل به آن توصيه شــده

است : ) و رتل القران ترتيال ( ) و قرآن را شمرده و شيوا بخوان (. وقـتـى دربـاره همين آيــه

قــرآنى از اميرالمؤمــنين )ع ( پرســيدند فرمــود : الترتيــل تجويــد الحــروف و معرفــة الوقــوف

) ترتيل , خوب ادا كردن حروف و آشنايى به وقفهاى قرآن اســت (. ) النشــر , ابن الجــرزى ,

(. همين ابن الجزرى در تعريـف ترتيــل مى نويســد : پيوســته و آهســته خوانـدن بـدون1/209

شتاب است و قرآن بدون شتاب و به تانى نازل شــده اســت ] و بايــد بــه همــان نحــو بــا تــانى

( كتاب . 208 ـ 1/207خوانده شود [ ) پيشين ,

قرآن - .17 قصص

يـكـى از مضامين سراسرى و تكرار شونده قرآن مجيــد , قصــص انبيــاء و اقــوام و نــيز ســاير

قصه هاست , كــه غالبــا در بردارنــده نكتــه هــا و عبرتهاســت . بررســى و شــناخت قصــه هــاى

قرآنى , خود يك شعبه از علوم قرآنى را تشكيل مى دهد. چـنـانـكه در اشاره بــه ســبك قــرآن

ــون مجيد گفته شد بيان قرآنى پيگير , دنباله دار , پيوسته و متحد المضمون نيست , بلكه همچ

دسته گلى است از گلهاى رنگارنگ , و تلفيقى است از مضامين مـتعدد و به ندرت يك داستان

از آغاز تا انجام به دنبال هم مى آيد , اســتثناهاى معــروف , يعــنى بيــان سـراســـرى , عـــبارت

است از داستان حضرت يوسف )ع ( و برادرانش كه به صورت يكپارچه سراسر سوره يوسف

را در برمى گيرد. و داستان موسى در سوره طه , و داستان داود )ع ( در سوره ص و داستان

سليمان )ع ( در سوره نمل , يـا نـوح )ع ( در سـوره نـوح , يـا هـود )ع ( در سـوره هـود. ولى

داستان يونس در سوره يونس حتى به اندازه چند آيه هم نيست . و داستان ابراهيم )ع ( فقط

در سوره ابــراهيم نيســت . و در ســوره ابــراهيم , فقــط داســتان ابــراهيم )ع ( نيســت , بلكــه

ــوره مضامين و قصص ديگر هم هست . و بقيه و بلكه عمده داستان ابراهيم )ع ( را بايد در س

ســوره قــرآن پــرا كنــده اســت15بقره و سوره هاى ديگر يافت . اشاره بــه ابــراهيم )ع ( در

سوره پراكنده21) فرهنگ موضوعى قرآن , ذيل ابراهيم ( يا همچنين داستان موسى )ع ( در

است . ) پيشين , ذيل موسى (. نيز گفتنى است كه قصص قرآن , اعم از قصص انبياء است ,

يعنى در قرآن , داستانهايى جز قصص انبيــاء هم هســت , از جملــه داســتان اصــحاب كهــف در

سوره كهف , يا داسـتان قـارون در سـوره قصـص . بعضـى شخصـيتها يـا اعالم قصـص قـرآن

عبــارت اســت از : آدم , آزر , ابليس , ادريس , ارم ذات العمــاد , اسـحـــاق , اســـماعيل ,

اصحاب االخدود , اصحاب الرس , اصحاب الرقيم ) كه با اصحاب كهف يكى است ( , اصــحاب

السبت , اصحاب السفينه , اصحاب الصفه ) بدون بردن نام آنها ( , اصحاب الفيل , اصـحـــاب

القريه , اصحاب الكهف , بنى آدم , بنى اسرائيل , تبــع , ثمــود , جــالوت , جن , حــواء ) بــدون

بـردن نـام ( , حـواريـون , خضر ) رجل صالح ( , داود , ذوالقــرنين , ذوالكفــل , روم , زكريــا ,

زليخا ) بـدون اســـم ( , زيـــد بن حارثــه , زينب بنت جحش , ) بــدون اســم ( ســامرى , ســبا ,

24

Page 25: قرآن و قرآن پژوهى

سحره , سليمان , شعيب , صالح , طالوت , عاد , عزير , عيسى بن مريم , فرعون , قـارون ,

كنعان بن نوح , ) بدون اسم ( لـقـمان , لوط , حضرت محمد بن عبدالل�ه )ص ( , مدين , مريم

, مؤتفكات , ) شهرستانهاى لوط ( مـوسـى , نـصارى , نمرود , نوح , هابيل و قابيـل , هـاروت

و ماروت , هارون , هامان , هود , يــاجوج و مــاجوج , يحــيى , يعقــوب , يــونس , يهــود ) بــراى

تفصيل ـ فرهنگ موضوعى قرآن , ذيل قصص قرآن (. بعضــى از قصــص قــرآ ن , ماننــد قصــه

آدم و ابليس و موسى و فرعون و عيسى و مريم و طوفان نوح در كتاب مقدس ) عهد عتيق (

هم سابقه دارد , كه هم قـرآن و هم تـاريخ فرهنــگ رســمى اســالم و شــيعه , حضــرت رســول

ــق )ص ( را بى خبر از آنها مى داند , در قرآن تصريح شده است كه پيامبر )ص ( فقط از طري

49 ; هود , 44وحى از آنها با خبر شده و آنها را دريافت كرده است . ) از جـمله آل عمران ,

ــا52 ; شورى , 102; يوسف , ــد همان ( و مى فرمايد : ) بخوبى مى دانيم كه ايشان مى گوين

بشرى او را آموزش مى دهد. ] ايـن سـخن درســت نيســت چــرا كــه [ زبــان كســى كــه اينــان

كژانديشانه ادعا مى كنند گنــگ و بيگانــه اســت و اين زبــان ] زبــان قــرآن [ عــربى ] شــيوا و [

( بـه هر حال اگر قصه شناسان يا مستشرقان , نظـرى جـز اين103روشن است . ) نـحـل ,

ــى داشته باشند , مورد قبول مسلمانان و قرآن پژوهان مسلمان نيست . گفتنى است كه بعض

از صحابه كه ابتدا از اهل كتاب ) غالبا يهــودى ( بودنــد , ســپس اســالم آورده بـودنـــد , پس از

نزول قصص قرآن براى شرح و بسط آن قصص , شرح و بسطهايى از فرهنگ خود , نقل مى

كردند كه به آنها در مورد يهــود اســرائيليات و در مــورد نصــارى , نصــرانيات گفتــه مى شــود و

غـالـبا از وهب بن منبه و كعب االحبار , و عبدالل�ه بن سالم نقل شده و در بعضى تفاسير قرآن

, راه يافته است و در مورد روا يــا نــاروا بــودن آنهــا , احــاديث مختلفى نقــل شــده اســت . ) ـ

اسرائيليات در دايرة المعارف تشيع (. قرآن پژوهان براى قصص قرآن فوايدى برشمرده انــد.

( قـصـص انبياء جزو برتــرين معــارف آن روزگــار بــوده اســت , و چــيزى كــه جــز بعضــى از1

راســخان در علم از اهــل كتــاب , از آن اطالع نداشــتند , از طريــق وحى بــه پيــامبر )ص ( مى

رسيد و دستمايه تحدى آن حـضـرت )ص ( بـود , و ضمنا نشان مى داد كــه عربهــا بــا اســالم و

(3 ( معـرفت بـه تـاريخ گذشـتگان . 2اين اخبار و قصص از فرهنگ جاهليت به در آمده انـد.

( موعظــه و تهديــد4شــناخت چــون و چنــد حركــات ] و بــه قــول امروزيهــا فلســفه [ تــاريخ .

( ايـن قصص غالبا با اسلوب محاوره بيــان مى شــد كــه ســبك و شــيوه اى بكلى5مشركان .

تازه در ادب عرب , و مايه اعجاب و تحسين شنوندگان , و جزو مبانى هنر و اعجاز ادبى قرآن

( پند و عبرت گرفتن از سرگذشت پيشينيان و سبب هالك آنان , كه غالبا شرك و فساد6بود.

( آمــوختن بــه مســلمانان كــه بــر و بحــر وسيعســت و7و طرد انبياء عظام الهى بوده است .

ـ68آدمى بسيار و فوايد ديگر ) ـ اصول التفسير و قواعد , نوشــته خالــد عبــدالرحمن العــك ,

(. پـس از احـاديثى كه در بردارنده شرح و بسط قصـص انبيـاء و نـيز اسـرائيليات اسـت ,70

كهنترين منابع قـصـص قـرآن , عـبـارت اسـت از تـاريخ طبرى و تواريخ ديگـر ماننـد يعقـوبى و

ق ( ;427مسعودى ; عرائس الـمـجـالس فى قصص االنبياء , اثر ابواسحاق احمد ثعالبى ) م

قصص االنبياء كسائى ; و تـفـاسير قرآن از جمله ترجمــه تفســير طــبرى , قصــص برگرفتــه از

تفسير سورآبادى ; قصص االنبياء نـيـشـابـورى ; تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى , به كوشش

عسكر حقوقى كه جلد سوم آن تماما نصوص قصص قرآن برگرفته از همين تفســير اســت . و

ديـگـر از آثـــار قـــرآن پـژوهـــان شـــيعه , قصــص االنبيــاء قطب الــدين راونــدى ) بــه كوشــش

كتــاب در قصــص قــرآنى و174غالمرضا عرفانيان يزدى كه در مقدمه تصحيح خود از اين اثــر

قصص االنبياء را معرفى كرده است (. هـمـچـنـــين : قصــص قـرآن , صــدرالدين بالغى ; اعالم

قرآن , محمد خزائلى , تاريخ انبياء , تاليف و تـرجـمـه سـيد محمـد بـاقر موسـوى و على اكـبر

غفارى كه ترجمه و توســعه و تهــذيب قصــص القــرآن , تـــاليف محمــد احمــد جــاد المــولى ] و

ديگران [ است و اثرى ارزشمند به نام دراسات فنية فى قصص القرآن , اثر محمود بستانى .

25

Page 26: قرآن و قرآن پژوهى

قرآن - .18 احكام يا فقه

ــد , اولين و مهمــترين مصــدر قـرآن مـجـيـد كـه در اصطالح فقه و اصول به آن كتاب مى گوين

تشريع احكام و منشا فقه اسالمى است . قـرآن , جـامـع قوانين الهى و معيار سنجش اخبار و

ــا ــرم )ص ( ت احاديث بوده و خواهد بود و بر همين اساس اسـت كه از زمان نزول بر پيامبر اك

ــوده و خواهــد به امروز و براى هميشه به عنوان اولين مرجع احكام مورد توجه فقهاى اسالم ب

بود و تاريخ فقــاهت و اجتهــاد , خــود گــواه اين مدعاســت . ) منــابع اجتهــاد از ديــدگاه مــذاهب

(. معروف است كه آيات فقهى يا آيــات االحكــام در6اسالمى , نوشته محمد ابراهيم جناتى (

(. ولـى اسـتـنباط از قــرآن , نيــاز بــه14 ـ 13قرآن مجيد در حدود پانصد آيه است ) پيشين ,

معارف بسيار و احاطه بر علوم زبانى و ادبى ) از جملـه لغت و نحـو معـانى و بيـان ( و علـوم

قرآنى ) از جمله شناخت ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و اسباب نزول ( و علــوم شــرعى

و مبادى فقه و اصول دارد. تـا فـــى المثــل محقـق دريابـد كــه هــر امـرى در قـرآن , حــاكى از

وجوب نيست , و هر وجوبى با امر بيان نمى شود. و گاه نهى در قــالب نفى و اخبــار جانشــين

انشاء است . عمال اگر كسى به درجه اجتهاد نرسيده يا الاقل قريب االجتهاد نباشــد , اســتنباط

ــرآن فقهى اش از قرآن , اتقان و اعتبار علمى ندارد. هـمين است كه مساله حجيت ظــواهر ق

ــاب , در ــيز ـ در حجيت كت را كه پيشتر هم از آن بحث كرديم , به آسانى نمى توان پذيرفت ) ن

ــان200اصول فقه , تاليف محمد رشاد , ( و مراد از اين ترديد , تـايـيد يا تقويت موضع اخباري

ــه نيست كه كتاب را به شرط سنت و فقط از طريق سنت قابل فهم مـى دانـند ; غافل از آنك

ائمه اطهار , عليهم السالم , قرآن را ميزان و محك صدق اخبــار منقــول از خــود شــمرده انــد.

بلكه مراد ما تاييد مواضع اصــوليان و بيــان ضــرورت و اهميت اجتهــاد اســت . و نهايتــا چنانكــه

محققان گفته اند قرآن مجيد با آنكه قطعى الصدور است , ظنى الداللة است . ) نـيز ـ اصـول

(. فقها و قرآن پژوهان فقهى مشــرب همــه48 ـ 2/47فقه , مظفر , ترجمه عليرضا هدايى ,

مذاهب اسالمى , كتب بسيارى در فقه قرآن يا احكام القـرآن , تـاليف كــرده انـد. قـديـــمترين

ق ( و از امهــات متــونى كــه در اين146آيات االحكام اثــر محمــد بن ســائب كلــبى اســت ) م

زمـيـنه موجود و مدار تحقيق و مراجعـه اسـت , اين آثـار اسـت : فقـه القـرآن , تـاليف قطب

ــداد ســيورى ) م 573راوندى ) م 826 ق ( ; كـنـزالـعرفان فى فقه القرآن , تاليف فاضل مق

ق ( كه تحت عنوان تـفـسـيـر شاهى به فارسى درآمده اســت ; زبــدة البيــان , تــاليف مقــدس

ق ( ; قالئد الـدرر فى آيات االحكام باالثر , تاليف احمد بن اسماعيل جزائرى993اردبيلى ) م

ق ( ; مسالك االفهــام فى تفســير آيــات االحكــام , تــاليف فاضــل جــواد كــاظمى1150) م ح

ق (. و در1352) اواسط قرن يازدهم هجرى ( ; آيات االحكام , تاليف محمد باقر قــايينى ) م

ــت . عصر جديد دو اثر خوش تدوين در اين زمينه از سوى دانشمندان شيعه عرضه گرديده اس

نـخـست , ادوار فقه ) مجلد دوم ( اثر محمد شهابى , و ديگر احكام قرآن , اثر محمد خــزائلى

اثر از آثار فقهاى شيعه , و دهها اثر از فقهــاى32 كه 10 ـ 9) نيز ـ مـنـابع اجتهاد , پيشگفته ,

ساير مذاهب اسالمى را معرفى كرده است (.

قرآن - .19 ترجمه

درباره جواز ترجمــه قــرآن , قرنهــا بين علمــا و فقهــاى مــذاهب اســالمى بحث بــوده اســت .

چـون اغـلـب فـقـهـا و ائمه اربعه اهل سنت ) جز ابوحنيفه كه قول اولش بر جواز بـود سـپس

آن را مـوكـول به ندانستن عربى كرد ( حكم داده اند كه خواندن فاتحه و سوره در نماز جز به

عربى روا نيست , بعضى استنباط كرده اند كـه شـايد اصـوال ترجمـه قـرآن بـه هيچ زبـانى روا

نيست . اما سابقه ترجمه قرآن بسيار كهن است و معروف اســت كــه ســلمان فارســى بســم

26

Page 27: قرآن و قرآن پژوهى

الل�ه الرحمن الرحيم را به به نام يزدان بخشاينده ترجمه كــرده بــوده اســت . ) تـــاريخ قــرآن ,

( بعضى از منكران و مانعان ترجمه قرآن مى گفته انــد چــون كالم قــرآن معجــز653راميار ,

است و اين معجزه فقط در عربى است و به زبــان ديگــر درنمى آيــد , در اين صــورت ترجمــه

ــر آن ــيز ب قرآن به هر زبان ديگرى , محال و لذا چنين كوششى عبث و بيفايده است . بعضى ن

بوده اند كه ترجمه قرآن بــاعث مى شــود كــه توجــه مســلمانان و مخاطبــان از نص عــربى بــه

ترجمه معطوف گردد ; و رفته رفته در طول زمان متن اصلى مهجور بماند. ولـى طـرفـداران

جواز ترجمه به اين آيه از قـرآن اســتناد كــرده انـد كــه مـا انزلنــا من رســول اال بلســان قومـه

( ) هيچ پيامبرى نفرستاده ايم مگر ] با كتابى [ به زبان قومش (. چون اگر قرآن4) ابراهيم ,

ــرى در ــيرد. زمـخـشـ ترجمه شود , رسالت قرآن و پيامبر و نيز اتمام حجت بهتر صورت مى گ

تفسير همين آيه مى نويسد : قرآن ال جرم يا بايد به همه زبانها نــازل مى شــد , يــا بــه يكى از

آنها. و نيازى به نزول آن به جميع زبانها نيست , زيرا ترجمه , جانشــين اين امــر مى گــردد. در

سـالـهاى اخير , فتوايى از سوى علماى االزهر در اين باب صادر شده كه قائل به جواز ترجمه

قرآن است .

ــان ديگــر اســت , كــه ــه زب تـرجـمه قرآن به فارسى , گويا قديمترين و نخستين ترجمه قرآن ب

بيش از هزار سال پيشـينه دارد. تـاكــنون قـديمترين ترجمـه فارسـى , ترجمـه تفسـير طـبرى

دانسته مى شد كه در اواسط قرن چهارم هجــرى در مــاوراءالنهر بــه دســتور منصــور بن نــوح

سامانى صورت گرفته است . اما ترجمــه معــروف بــه قــرآن قــدس كــه در ســالهاى اخــير بــه

كوشش دكتر على رواقى انتشار يافته اســت , از آن هم كهن تــر مى نمايــد. تـرجـمـــه قـــرآن

مـوزه پـارس , كـه تصحيح و طبع آن نـيز بـه كوشـش دكـتر رواقى انجـام گرفتـه , ترجمـه اى

ق556ناقص اما بسيار ارزشمند از حدودا اوايل قرن پنجم هجرى است . ترجمه قرآن مورخ

به كوشش دكتر محمد جعفر ياحقى انتشار يافته است . تـرجمه هاى كهن ديگــر قــرآن كــه در

دل تفاسير آمده است عبارتند از : ترجمه منــدرج در تفســير تــاج الــتراجم فى تفســير القــرآن

ــش471لالعاجم تاليف عمادالدين طاهر اسفراينى ) م ــه كـوشـ ق ( مشهور به شهفور كـه بـ

آقاى نجيب مايل هروى نزديك به انتشـار اسـت ; ترجمـه منـدرج در تفسـير قـرآنى مـجـهــول

المؤلــف , مشــهور بــه تفســير كمــبريج ) بخــاطر آنكــه تنهــا نســخه نــاقص بازمانــده از آن در

كـتـابـخـانـه دانشگاه كمبريج محفوظ بوده است ( كه به كوشش دكتر جالل متينى در دو مجلد

انتشار يافته است . تـرجـمه تفسير سورآبادى ] ابوبكر عــتيق نيشــابورى [ كــه ترجمــه آيــات و

قصص قرآنى آن به كوشــش اســتاد يحــيى مهــدوى و مهــدى بيــانى در دو مجلــد انتشــار يافتــه

است , و كل تفسير به همت آقاى على اكبر سعيدى سيرجانى در دســت طبــع اســت . گفتــنى

قمرى در گذشته است . ترجمه قابل توجه و مهم ديگرى كه494است كه سورآبادى در سال

باز در دل تفسير محفوظ مانده است , ترجمه مندرج در تفسير نـوبـت اول كـشـــف االســـرار

ق ( اســت كــه بــر مبنــاى گســترش امــالى520و عـــدة االبـــرار, اثـــر ابوالفضــل ميبــدى ) م

ه انصـارى تـدوين شـده اسـت . پس از آن , ترجمـه منـدرج در تفسـير تفسيرى خواجه عبداللــ�

ابوالفتوح رازى شايان ذكر است . پـس از تـرجمه هاى منــدرج در تفســير منهج الصــادقين مال

فتح الل�ه كاشانى و تفسير جالء االحزان ] تفسير گازر [ , كه اهميت طراز اولى ندارد , بــه يــك

ق ( كه بارهـا1179 يا 1176ترجمه بسيار شيوا مى رسيم : ترجمه شاه ولى الل�ه دهلوى ) م

در هند و پاكستان به طبع رسيده است . از سـراســر عـصــر قــاجار يـك ترجمـه قابـل توجـه

باقى مانده است كه به قلم محمد طاهر مستوفى شيبانى , معروف به بصــيرالملك اســت كــه

از رجال فرهنگى و درباريان ناصرالدين شاه بوده است . اين ترجمه بارها , از جملــه در ســال

27

Page 28: قرآن و قرآن پژوهى

ش از سوى انتشارات محمد حسن علمى بــه طبــع رســيده اســت . در عـصـــر جـديـــد1344

1371 - 1288نـخستين ترجمه مهم قرآن مجيد , ترجمه عبدالحسين آيتى معروف به آواره )

ق ( اسـت كه در جوانى از سلك روحانى به درآمد و به بهائيه گرايش يـافت و كتـاب الكـواكب

الدرية في مثر البهائيـة را در تـاريخ بهـائيت نوشـت و از مبلغـان طـراز اول اين فرقـه گرديـد.

3سـپـس از نـاراستيهايى كه ديد سرخورد و از بهائيت , تبرى جست و كتــاب كشــف الحيــل )

ش ( را در رد بهائيت و بيــان پشــيمانى خــود نوشــت . ترجمــه او از قــرآن مجيــد1310جلد ,

- 1324 جلد , يزد , 3كتاب نبى يا قرآن فارسى نام دارد ) ش (. ) درباره او ـ دايــرة1326

(. بـهترين و شايد آخرين ترجمه تحت اللفظى قرآن در عصر242 - 1/241المعارف تشيع ,

جديد , ترجمه محمد كاظم معزى است كه بارها تجديد چاپ يافتـه اسـت . مـرحــوم مـحـيــى

ش ( از عرفـا و شــعرا و علمـاى1352 ق / 1393 ق - 1318الدين مهدى الهى قمشــه اى )

ش ترجمه خوشخوانى از قرآن كريم به دست داد. بـه1320ذوفنون معاصر در حدود سالهاى

تحقيق هيچ ترجمه اى از ترجمه هاى جديــد قــرآن اين چــنين بــا اســتقبال عظيم مــردم مواجــه

نشده كه بارها به تجديد چاپ رسيده است . حسن و عيب اين ترجمه , يك چــيز و آن افــزودن

و مزج تفسير با ترجمه است . با وجود اين اقبال بى سابقه مردم , قرآن پژوهــان اين ترجمــه

را آكنده از اغالط علمى مى دانند. ) براى تفصيل ـ نقد بسيار مفصل نگارنده بر اين ترجمه در

كتاب قرآن پژوهى (. در عـصر جديد كه اصوال صناعت ترجمه بهبود كلى يافته اســت , ترجمــه

1290تحت اللفظى قرآن مجيد نيز موقوف شده است . تـرجـمه مرحوم ابوالقاســم پاينــده )

ش ( نويسنده و مترجم پركارى كه ترجمه تاريخ طـبـــرى يـــكى از كارهــاى اوســت ,1363-

ترجمه اى متين و استوار است ولى خالى از اغالط نيست ; عالمه محمد فرزان , نقــد مفصــل

ش ( دو1357و عالمانه اى بــر آن نوشــته اســت . تـــا پـيـــش از انـقـــالب اســـالمى ايــران )

ترجمه قابل توجه از قرآن نــيز داريم : ترجمــه حكمت آل آقــا ; و ترجمــه زين العابــدين رهنمــا

مجلــد (. پس از انقالب اســالمى توجــه بــه ترجمــه4) همراه با توضيحات در پاى صــفحه , در

قرآن در ايران باال گرفته است و چندين ترجمــه انتشــار يافتــه اســـت , از جملــه ترجمــه جالل

الدين فارسى ; ترجمه محمد باقر بهبودى به عنوان معانى القرآن كه ارزش عـلـمـى آن نـازل

اسـت , ولـى از نظر احتوا بر تفسير همانند ترجمه قمشه اى است ) ـ نقد نـگـارنده بر اين دو

ترجمه در كتاب قرآن پژوهشى ; همچنين ـ نقد محققانه حسين استادولى بر ترجمه بهبودى در

ش (. همچــنين ترجمــه ابوالقاســم امــامى ; ترجمــه1372مجله مترجم ويژه ترجمــه قــرآن ,

محمد خواجوى ) ـ نقد نگارنده در كتاب پيشگفته (. ترجمه اى كه بيشتر از سـاير ترجمـه هـاى

جديد از استقبال مردم برخوردار بوده است . ترجمه شــيواى عبدالمحمــد آيــتى اســت ) ـ نقــد

نگارنده در كتاب پيشگفته (. تــرجمه قـرآن كـريم بـه قلم سـيد جالل الـدين مجتبـوى , محمـد

مهدى فوالدوند , كه در همين اواخر انتشار يافته است از بهترين و شيواترين ترجمه هاى عصر

جديد است . طـبـق آمـار منتشر شده در كتابشناســى جهــانى ترجمــه هــاى قــرآن مجيــد ) بــه

ــاى انگليسى , ويراسته اكـمل الدين احسان اوغلى , طبع استانبول ( كه كتابشناسى ترجمــه ه

م در بـــردارد , قــرآن مجيــد از آغــاز تــا زمــان1980 م تـا 1515قرآن را به هر زبان از سال

زبان ترجمه شده است . روى هـم رفـته مشخصات65 م ( به 1980تاليف اين كتابشناسى )

ــه اســت ( در اين2762كتابشناختى ترجمه و تفسير قرآن ) به اعتبار اينكه در بردارنده ترجم

اثر آمده است . قـديـمـتـريـن ترجمه قرآن به زبانهاى اروپايى , ترجمه انگليسى ناقصى است

م منتشر شده , ولى نخستين ترجمه كامل به زبان التين است كه در ســال1515كه در سال

م انتشار يافتـه اسـت . بهـترين ترجمـه هـاى فرانسـوى قـرآن ترجمـه كازيميرسـكى و1543

ترجمه بالشر است . بهترين ترجمه هاى آلمانى قرآن ترجمه اولمان , ترجمه هنينــگ , و اخــيرا

ترجمــه همــراه بــا توضــيحات و واژه نمــا ) كنكــوردانس ( اثــر رودى پــارت اســت . در دايــرة

المعارف اسالم ) در پايان مقاله قرآن ( از هشت ترجمـه قـرآن بـه روســى يـاد شــده اســت .

28

Page 29: قرآن و قرآن پژوهى

آخـريـن و بـهـتـريـن تـرجـمه قرآن به روسى كه در مقاله مزبــور بــه آن اشــاره شــده اســت ,

ترجمه اسالمشناس شهير روسى كراچفسكى اســت ترجمــه روســى پروفســور عثمــانوف هم

ه بسيار معتبر است . بهترين ترجمـه هـاى انگليسـى قـرآن , ترجمـه پيكتـال , آربـرى و عبداللـ�

يوسف على است .

قرآن - .20 آفرينى فرهنگ

قـــــــرآن مجيـــــــد سرمنشـــــــا اغلب علـــــــوم و هنرهـــــــاى اســـــــالمى اســـــــت .

( قرآن سندى تاريخى است و تا آنجا كــه بــه حــوادث اشــاره دارد , از جملــه بــه حــوادثى از1

زندگانى و روزگار پيامبر )ص ( و غزواتى چــون بــدر و احــد و حــنين , يــا اشــاراتى بــه فرهنــگ

جاهليت دارد , در حكم تاريخى مستند اســت . هـــمچنين بســيارى محققــان بــر مبنــاى نگــرش

( فـقـــه و اصـــول فـقـــه2تاريخى قرآن , فلســفه هــاى تـاريخ گونـاگون اســتنباط كــرده انـد.

مذاهب مختلف اسالمى , چنانكه در بخش فقه يا احكام قرآن ياد كــرديم , مســتقيما ريشــه در

قــرآن دارد. و تـــا امـــروز هـــم مـــحاكم شــرعى يــا نهادهــاى ديــنى و مجــالس قانونگــذارى در

كشورهاى اسالمى , يا مـجـتـهـدان و مـفـتـــيان , تعــارض نداشــتن قــوانين و احكــام و فتــاواى

( حديث يا سنت منبع مستقلى از قرآن است . اما با3جديد را با قرآن كريم رعايت مى كنند.

آن مناسبات و پيوند و همخوانى بســيار دارد. چـنـانـــكه گــاه قــرآن ســنت را نســخ مى كنــد يــا

تخصيص مى دهد , و گاه سنت قرآن را , كه در كتب مربوط به ناسخ و منسوخ , به تفصيل بــا

( عرفان يا تصوف اسالمى كــه اســاس آن بـر حب الهى يـا4مثالهاى بسيار بيان شده است .

ــايى54عشق متقابل انسان به خدا و خدا به انسان اسـت ) مـائده , ( , هـمچنين زهد و پارس

و اصالت ندادن به دنيا و مراقبه و محاســبه نفس , همـه در قـرآن ريشــه دارد. عرفـان قـرون

اوليه كه بر مدار زهد و پارسايى مى گشت , يكســره قــرآنى بــود. مكتبهــاى عرفــانى حكمى و

فلسفى متاخر از جمله مكتب ابن عربى نيز اساســش بــر تاويــل جســورانه از آيــات و قصــص

قرآن استوار است . چنانكه مهمترين متن عرفان نظرى در عالم اسالم كه فصوص الحكم ابن

فـص است كــه بــا گــرده بــردارى از قــرآن و بــر مبنــاى27 ق ( است , داراى 638عربى ) م

ــوالعالء عفيفى قصص قرآنى و شخصيتهاى انبياء و به نام آنها طراحى و تدوين شده است . ابـ

و12در مقدمه تصــحيح خــود از فصــوص , اين نكتــه را روشــن ســاخته اســت ) مقدمــه , ص

( قـرآن با5صفحات ديگر (. همچنين بحث عرفا از اسماء و صفات الهى عمدتا قرآنى است .

آيات عديده اخالقى و توصيه هاى بسيار به فضايل و نهى تخطئــه از رذايــل اخالقى , در حـــدى

بـه اخـالق و حـكمت عملى توجــه دارد كــه ميتــوان آن را يــك رســاله اخالقى متعــالى در نظــر

گرفت , و در اغلب مكاتب و كتب اخالقى , نفوذ آيات و احكام اخالقى قرآنى مشهود است . )

بـراى تفصيل در اين باره ـ تعاليم اخالقى در قرآن نوشته بشيردار , در كتاب تاريخ فلســفه در

( قرآن اساس دستور زبان عربى را نهاده6 (. 241 - 1/224اسالم , تدوين م . م . شريف ,

ــان است . بايد دانست كه نه قرآن تابع نحو و دستور زبان عربى است , بلكه نحو و دســتور زب

عربى تابع قرآن اسـت كـه فى المثـل سـبيل يـا رحمت را هم بـه صـورت مـؤنث و بـا ضـمائر

مؤنث , تلقى كرده است هم به صورت مذكر. از الكتاب سيبويه ) قرن دوم هجرى ( تـا مغـنى

ــردد761اللبيب ابن هشام ) م ق ( , تا معجم هاى نحو كه امـروز در جهان عرب تدوين مى گ

) از جمله ـ معجم النحو , تدوين عبدالغنى الدقر ( اساس همه يا اكثريت قاطع مثالها و شواهد

قرآنى است . در مورد علوم بالغى از جمله معانى , بيان و بديع نيز امهــات متــون بــر اســاس

تعبـيرات و زبـان و بيـان و شـواهد و مثالهـاى قـرآنى شـكل گرفتـه اسـت . چـنـانـكــه داليــل

االعـجـاز ) در علم معانى ( و اسرارالبالغة ) در علم بيان ( هر دو اثر عبدالقاهر جرجانى ) م .

ق ( اوج آنهاست . نفوذ قرآن در ادبيات عربى و فارسى و تركى و اردو و ســاير زبانهــاى471

29

Page 30: قرآن و قرآن پژوهى

جهان اسالم بسيار عظيم است . اغـلب فرهنگهاى عربى از لسان العرب تا المعجم الوسيط ,

شواهد و مستندات خود را از قرآن نقل مى كنند. زبانشناسـان عـرب بـه حـق برآننـد كـه اگـر

قرآن نبود زبان عربى نابود مى شد. ) ـ مباحثى در فقه اللغة و زبان شناســى عــربى . نوشــته

ــرى مى125رمضان عبدالتواب . تـرجمه حميدرضا شيخى , فصل دوم , به بعد ( اســتاد مطه

نويسد : زبان عربى , فقط زبان يك كتاب است , به نام قرآن . قرآن تنها نگهدارنــده و حافــظ

و عامل حيات و بقاى اين زبان است . تـمـام آثـارى كـه بـعـد به اين زبان به وجــود آمــده , در

(. 91پرتو قرآن و به خاطر قرآن بوده است ... ) خدمات متقابل اسالم و ايران , ــلم7 ( عـ

كالم اسالمى , چه علم كالم مذهب رســمى اهــل ســنت يعــنى كالم اشــعرى , و چــه علم كالم

اقليت آنان كه امروزه كمابيش مهجور است , يعنى كالم معتزلى يــا اعــتزالى ريشــه در قــرآن

ــذاهب شــيعه و ــوارج . علم كالم م ــتى خ ــه و ح ــه مرجئ ــر از جمل ــذاهب ديگ ــنين م دارد. همچ

محصوصا اسماعيليه و شيعه اماميه اثنا عشريه نــيز كــامال قــرآنى اســت . و از اصــول دين , و

اصول مذهب ) عــدل و امــامت ( دو گونــه بحث مى كننــد , عقلى و نقلى . و در بحثهــاى نقلى

ــر معتقــدات و كالم8اتكاى اصلى به آيات قرآنى است . ( فـلسفه اسالمى نيز كه تا حدودى ب

استوار است جز در بحثهاى خيلى فنى و اسكوالستيك , غالبــا بــه قــرآن نظــر دارد. و حــتى در

نــيز ـ17بحث اصالت وجود يا ماهيت نيز به آيــاتى از قــرآن مجيــد اســتناد مى كننــد. ) رعــد ,

تفسير الميزان ذيل همين آيه (. يا برهانهاى اثبات وجود خداوند را بـا آيـات قـرآنى تطــبيق مى

سوره فصلت (. و فلسفه اعصار متاخر53دهند. ) از جمله برهان وجودى يا صديقين را با آيه

از جمله فلسفه مزجى و متعالى مكتب مالصدرا كه آميزه اى از فلسفه و كالم و عرفان است

و مهمترين تز آن حركت جوهرى است , مبنــا و مســتند قــرآنى دارد. ) بــراى تفصــيل بيشــتر ـ

-1/195تعاليم فلســفى قــرآن در كتــاب تــاريخ فلســفه در اســالم . تــدوين م . م . شــريف ,

( هـنرهاى اسالمى مخصوسا ادبيات , معمارى , خوشنويسى , و بخشى از موسيقى9 (. 221

كه مربوط به تـرتـيـل و تـغـنى و همخوانى قرآن مجيد و نيز قوالى در مجالس سماع صوفيانه

و اعياد مذهبى , هـمـچـنـيـن كـتـابـت و كـتـابـسازى و كتاب آرايى با هنرهــايى چــون تــذهيب و

تشعير و تجليد و كـتـيـبـه نويسى كه جزو هنر معمارى است و آرايش درون و بيرون مساجد و

مقبره ها و نهادهاى خـيريه از جملــه تكيــه هــا و حســينيه هــا , و حــتى آب انبارهــا , غالبــا و بـه

مناسبت از آيات قرآنى استفاده مى شود , و در همه اين هنرها و فنون جنبى ديگر نفوذ قــرآن

ــارى بى حد و حساب و وصف ناپذير است . ) نيز ـ خوشنويسى در فرهنگ اسالمى , تاليف آنم

ــه10شيمل . ترجمه اسدالل�ه آزاد (. ( عـلـوم قرآنى و قرآن پژوهى چنانكه در بخش مربوط ب

آن خواهد آمد , و در سراسر اين مقاله هـم مالحظه مى گردد , در اطراف قرآن مجيد و براى

( از11فهم و تفسير آن و استفاده از قرآن شناسى در ساير علوم شرعى پديد آمده اســت .

همه وسيعتر و عظيمتر نفوذ قرآن در فرهنگ عامه و زندگى روزمــره مســلمانان اســت . زيــر

ــا تفــال و گوش نوزاد مسلمان اذان مى گويند و آياتى ) از قرآن مى خوانند. نـام نـوزاد را يـا ب

استخاره از قرآن انتخاب مى كنند يا نامهايى مى نويسند و براى تبرك در ميان صـفحات قـرآن

ــدان و روز و ســاعت ــام فرزن ــد. همچــنين ن ــر مى گيرن ــد و قرعــه وار يكى را ب قــرار مى دهن

تولدشان را در صفحه اول يا آخر قرآن خانوادگى مى نويسند. اسـتـخـــاره يـــعنى مشــورت بــا

قرآن و راهنمايى خواستن از جنبه قدسى و غيبى قرآن , سابقه اى به طول تاريخ قــرآن دارد.

و در بـعـضـى كـتـب كه مخصوص نوادر و نكته ها و ظرايف است , از اســتخاره هــاى تــاريخى

سخن مى گويند ) نيز ـ مقاله استخاره در قرآن پژوهى (. در اغلب مراسم دينى و اجتمــاعى و

اعياد و در ايران بعد از انقالب اسالمى در آغــاز هــر جلســه رســمى اعم از علمى يــا ادارى يــا

سياسى , آياتى چند از قــرآن مجيــد تالوت مى شــود. قــرآن همچــنين در عبــادت روزانــه نقش

اساسى دارد. زيـرابـه فـرموده رسول اكـرم )ص ( ال صـلوة اال بفاتحـة الكتـاب ) نمـاز جـز بـا

بار و شيعه به تفاوت مشربها , حداقل17خواندن فاتحة الكتاب درست نيست (. و اهل سنت

30

Page 31: قرآن و قرآن پژوهى

بار سوره حمد را در نمازهاى شبانه روزى خود مى خوانند. همچنين پس از قــرائت ســوره10

حمد به انتخاب خود يك سوره يا مجموعه آيـاتى از يـك سـوره قـرآن را كــه اصــطالحا بـه آن

ركوع گفته گفته مى شود , مى خوانند و تالوت قرآن از عبادات مستحب مؤكــد اســت و اغلب

مسلمانان هر روزه بخشى از قرآن و در ماه رمضان يك دور قرآن را مى خوانند. جـز قـاريـان

و مـقـريان و اهل تجويد و تالوت و ترتيل و تغنى و خوشخوانان كه قرآن كريم مدار و موضــوع

اصلى علم و هنر آنان است و رموز و فنون درست خوانى را سينه به سينه و با سنت شفاهى

و استاد - شاگردى از عهد رسول الل�ه )ص ( تاكنون ادامه داده انــد , در عــرف عــادى و نظــام

آموزشى قديم و جديد ايران و همه كشورهاى اسالمى , تعليم خواندن و درست خواندن و گاه

حفظ قرآن , جزو اصلى ترين مواد درسى و آموزشى بوده و هنوز هم با شور و شــوق بســيار

ادامه دارد. بـراى ايـــن كــار غالبــا از جــزء آخــر ) ســى ام ( قــرآن مجيــد يعــنى جــزء عم ] عم

يتسائلون , آغاز سوره نبا [ اسـتـفـاده مـى شـود و به چنين جزوه اى عم جزو ) كه بعضى بــه

ــنى و اشتباه عمه جزو مى نويسند ( گفته مى شود. امـروزه بـا گـسترش امكانات صــوتى و ف

نيز جهانگير شده رسانه هاى گروهى , در تالوت و ترتيل قرآن كريم تحـولى بـزرگ پديـد آمـده

ــبا هــر جــزء است . خوشخوانى قاريان هنرمند را به صورت نوار كاست , ضبط مى كنند. غـالـ

نوار يكساعته مى خوانند و نوارهاى كاســت30قرآن را در يك نوار و مجموعا كل قرآن را در

را به صورت يك مجموعه جمع و جور كه به آسانى قابل حمــل و نقــل اســت درمى آورنــد كــه

المصحف المرتا ] ترتيل قرآن , يا مصحف به ترتيل خوانــده [ نــام دارد. نــيز از طريــق رســانه

راديو و تلويزيون ترتيل و تالوت قرآن مجيد را پخش مى كنند. بـسـيـارى از كشورهاى اسالمى

, از جمله ايران , ايستگاه خاصى به نام راديو قـرآن دارنـد كـه در تمـام يـا بعضـى از سـاعات

ــون مجلس ــق تلويزي ــا از طـريـ ــازند. يـ ــر مى س ــرآن را منتش ــل ق ــبانه روز تالوت و ترتي ش

خوشخوانى قاريان و مقريان هنرمند را كه گاه همراه با همخوانى اســت , همچــنين مســابقات

كشورى و بين المللى قرائت قرآن را نشان مى دهند. جنبه قدسى و حرمت واالى قرآن باعث

شده است كه از آن براى حفظ و تعويذ استفاده كنند. از آيات قــرآن مخصوصــا آيت الكرســى

( و آيه و ان يكاد ) آخرين دو آيه سوره قلم ( حرز و تعويذ بــه صــورت حمايــل و255) بقره ,

گردن آويز و بازوبند مى سازند. بعضى از مسلمانها همـواره قـرآن كـوچكى بـه همـراه دارنـد.

رســم كتــابت قــرآن ) گــاه تمــامى قــرآن ( بــر پيراهنهــاى مخصــوص بــراى حفــظ در جنگهــا و

مخاطرات , امروزه كمتر و در گذشته بيشتر معمـول بـوده اسـت . گــاه ســوره يــس را بــر

ــبرك و پـارچه اى حلقوى شكل مى نويسند كه به آن حلقه ياسين مى گويند و اطفال را براى ت

حفظ از ميان حلقه آن رد مى كنند. گـاه آيـات قـرآن به محلول آب و زعفران توشته مى شود

و براى شفاى امــراض , مخصوصــا امــراض روحى , بــه بيمــاران نوشــانده مى شــود. قـــرائت

سـوره حـمـد براى بيمار رسم كهنى بوده است ) حافظ گويــد : فاتحــه اى چــو آمــدى بــر ســر

خسته اى ] بيمارى [ بخوان (. امـروزه رسـم قـرائت فـاتحه بر مرده و براى شادى روح او , و

ترتيب مجالس ذكر و قرائت قرآن ) مـجـالس فاتحه ( براى بزرگداشــت و طلب آمــرزش روح

درگذشتگان در سراسر جهان اسالم در شـب وفـات و روزهـاى ســوم يــا پنجم و هفتم و چهلم

و سال - بسته به اختالف و آداب و رسوم هر منطقه - برقرار است . همچنين بعضى از مــردم

وصيت مى كنند كه از ثلث ميراث آنان , يك يا چند دوره قرائت ] ختم [ قـرآن بـراى آنـــان بــه

شيوه استيجارى و با پرداخت اجرت يا حق الزحمه از كسى يا كســانى خواســته شــود. دربــاره

رعايت حرمت و احترام واال و عظيم قرآن سخن بســيار اســت . بعضــى پارســايان بــه احــترام

قــرآن , در اتــاقى كــه در آن مصــحف باشــد , نمى خوابنــد. همچــنين در آداب قــرائت و تالوت

قرآن , صحبت كردن در اثناى تالوت يا اظهار كسالت - از جمله خميازه كشــيدن - درســت بــه

ــه ال يمســه اال مانند هنگام نماز ممنوع شمرده شده است . اغـلـب فقهاى اسالمى بر مبناى آي

( حكم به لزوم طهارت شرعى ) وضو داشتن ( براى خواندن قرآن يا79المطهرون ) واقعه ,

31

Page 32: قرآن و قرآن پژوهى

دست زدن به آيات مقدس آن داده اند. نـووى كه از حــديث شناســان و قــرآن پژوهــان نامــدار

ــترام است , بر آن است كه مستحب است هنگامى كه قرآن را به نزد كسى مى آورند , به اح

(. به نظر مى رسد كــه در ميــان كتب مقــدس ,1/404آن از جاى برخيزد. ) مناهل العرفان ,

هيچ كتابى همانند و همچند قرآن در تمدن و فرهنگ و زندگى روزمره پيروانش , نفــوذ نداشــته

باشد.

قرآنى - .21 علوم

عـلـوم قـرآنـى اصطالحى است نسبتا جديد ولى مصداق آن كهن و تاريخ آن بــه قــدمت تــاريخ

ــرده قرآن است . و مـراد از آن عـلومى است پيرامون و بر محور قرآن شكل گرفته و رشد ك

و هدف آن شناخت هـمـه شئون مربوط به قرآن اعم از تــاريخ و تفســير و صــورت و محتــوا و

نهايتا استفاده بهتر بردن از قرآن در حــوزه علــوم شــرعى و معــارف ديــنى اســت . اين علــوم

( تاريخ قرآن ) ـ مقاله تاريخ ايـران در قـرآن پـژوهى . گفتـنى اسـت كـه مقالـه1عبارتند از :

( علم2حاضر يعنى قرآن و قرآن پژوهى در بردارنده يك دوره موجز از تاريخ قــرآن اســت (.

( علم رسم عثمانى , يعنى شناخت چگــونگى رســم4 ( علم قرائت و تجويد و ترتيل 3تفسير

ــزول . 6 ( علم اعجاز قرآن . 5الخط و امالى قديمى و ثابت قرآن مجيد. (7 ( علم اسباب ن

( علم10 ( علم شــناخت مكى و مـدنى . 9 ( علم محكم و متشــابه . 8علم ناسخ و منسوخ .

( علم غريب القرآن و مفردات قرآن و وجوه و نظاير ) واژگان شناســى قــرآن (.11اعراب .

ــه13 ( علم قصص . 12 ــق ب ( فقه قرآن يا احكام قرآن . شايد فن ترجمه قرآن را بتوان ملح

علم تفسير شمرد. سابقه علوم قرآنى بسيار كهن است , و بعضى از علوم قــرآنى كــه عمــدتا

نقلى و متكى بر حديث است مـانـنـد ناسخ و منســوخ و اســباب الــنزول , قــدمتش بــه انــدازه

قدمت علم حديث و احاديث مروى از معصومين عليهم السالم است . اما علم رسم عثمانى ,

همزمان با تدوين و جمع عثمانى و تهيه نسخ نهايى و رسمى قرآن ) معروف به مصــحف امــام

ــديل آن را و مصحف عثمانى ( پيدا شده است . و بسيارى از فقهاى مذاهب اسالمى تغيير و تب

شرعا جايز ندانسته اند و قرآن رسمى جهان اسـالم كـه در عصر جديد با اتكا به اساسى ترين

منابع قديم تهيه و چاپ شده است بر مبناى همين رسم يا رســم الخــط عثمــانى اســت . ايـــن

رسم الخط طبعا تفاوتهايى با رسم الخط امروز عربى و فارسى دارد و بــراى فارســى زبانــان

حتى تحصيلكرده ها دشوار خوان است زيرا در آن بسيارى الفها , به كتابت درنمى آيد از جمله

آنكه به جاى سلطان , سلطن , و جاى يا نــوح , ينــوح ) بــا الفى كوتــاه بــاالى طــاء , يــا نــون (

نوشته مى شود. ولى حق با كسانى است كه طرفدار تثبيت و استاندارد شمارى رسم عثمانى

هستند. زيـرا اصـالحـات اماليى و رسم الخط بر وفق مشربها و مكتبهاى زبانى و زبانشــناختى

يا سليقه اى , پـايـان نـدارد , و اصـوال هر كار كنيم و هر تدبيرى بينديشيم قرآن خوانى درست

, نياز به آموزش خـاص خـود دارد , و صـرف داشـتن سواد و تحصيالت و فرهنگ براى درســت

خوانى قرآن كفايت نمى كند. سـابـقــه عــلم قـرائت و شـناخت اختالف قـراآت نـيز بـه صـدر

ــد علم ــرآنى مانن اسالم و عصر رسول الل�ه )ص ( و صحابه بازمى گردد. ولى بعضى از علوم ق

اعجاز قرآن , يا اعراب قرآن متاخرتر است . زرقـانـى مى نويسد نخستين اثرى كــه در علــوم

قرآنى تدوين شده است البرهان فى علوم القرآن اثـر على بن ابـراهيم بن ســعيد مشــهور بـه

جلــد آن در دارالكتب15 مجلــد بــوده و نســخه خطى 30 ق ( اســت كــه در 330حوفى ) م .

المصرية محفوظ است . سـايـر آثـارى كه در علوم قرآنى و مشتمل بر همه يــا اغلب علــوم و

( فنون االفنان فى علــوم القــرآن ; و نــيز3 و 2فنون نامبرده , تدوين شده است عبارتند از :

ق ( ) و هــر دو محفــوظ597كتاب المجتبى فى علوم تتعلق بالقرآن هر دو اثر ابن جوزى ) م

ق (.641 ( جمال القــراء , اثــر علم الــدين ســخاوى ) م 4در دارالكتب المصرية در قاهره (.

32

Page 33: قرآن و قرآن پژوهى

( البرهان6 ق ( ) اين اثر به طبع رسيده است . ( 665 ( المرشد الوجيز , اثر ابوشامه ) م 5

ق (. ايـن اثــر عظيم و خــوش تــدوين چهــار794فى علوم القرآن , اثر بدرالدين زركشى ) م

جلدى كه به تصحيح محمد ابوالفضل ابراهيم به طبع رسيده است اساس و منبع اصــلى اتقــان

(8 ق (. 824 ( مواقــع العلــوم من مواقــع النجــوم , اثــر جالل الــدين بلقيــنى ) م 7اســت .

االتـقـان فى علوم القرآن , اثر محدث و قرآن پژوه مصرى ايرانى تبار , جالل الــدين ســيوطى

ق ( اسـت . اين اثـر مهمـترين اثـر در علـوم قـرآنى شـمرده مى شـود و از آن سـه911) م

ترجمـه بـه فارســى موجــود اســت . يكى ترجمـه قـديمى ) كــه نســخه خطى اش در كتابخانـه

ــوان مركزى دانشگاه تهران محفوظ است ( , دوم بـه قـلم آقاى محمد جعفر اسالمى تحت عن

ــاره اين ــنى ) درب دايرة المعارف قرآن ; و سومى به قلم حجة االسالم سيد مهدى حائرى قزوي

ترجمه و اين كتاب ـ مقاله ترجمه اتقــان نوشــته نگارنــده در كتــاب ســير بى ســلوك , و قــرآن

پژوهى ( متن عربى هم بارها به طبع رسيده است . بهترين طبع آن تصــحيح محمــد ابوالفضــل

ابراهيم , در چهار مجلد است . در عصر جديد در جهان اســالم چنــد اثــر قابــل توجــه در علــوم

( مناهل العرفان فى علوم القرآن , اثــر9قرآنى پديد آمده است كه مهمترين آنها عبارتند از :

ــه10 مجلد. 2محمد عبدالعظيم زرقانى در ( مـبـاحـث فى علوم القرآن , اثر صبحى صــالح ك

( المعجــزة11بارها تجديد طبع يافته و بــه صــورت نــاقص بــه فارســى ترجمــه شــده اســت .

الكبرى , اثر محمد ابوزهره ) ترجمه فارسى تحت عنوان : معجزه بزرگ , پژوهشــى در علــوم

قرآنى , به قلم محمود ذبيحى (.

قرآن - .22 چاپ

ــز30مـصـاحـف امام , يا مصحفهاى عثمانى پنج - ششگانه كه پيش از سال ــه مراك هجــرى ب

آن روز جهان اسالم فرستاده شد , مورد استفاده و احــترام بســيار قــرار گــرفت ; و در عصــر

ق ( اصـالحـاتـى در رسم الخط آن وارد شد و تا قرن سوم دستخوش اصالحاتى95حجاج ) م

ــاريخى از جمله نقطه گذارى حروف و اعراب گذارى شد. اما بر خود اين پنج - شش نسخه , ت

ق (614طوالنى و تاريك گذشته است . سه جهانگرد نامدار جهان اسالم , يعنى ابن جبير ) م

ق ( هـــر ســـه در عـــصر خــويش از مصــحف779 ق ( و ابن بطوطه ) م 626, و ياقوت ) م

عثمانى محفوظ در جامع كبير دمشق - كه مورد احترام فوق العاده مردم بـوده اسـت - ديـدن

ق از ميــان رفتــه اســت . ســاير1310كــرده انــد. امــا بدبختانــه اين نســخه در آتش ســوزى

مصحفهاى عثمانى هم سرنوشت نامعلومى يافته اند و با آنكه حــتى نمونــه هــايى از بعضــى از

50 م , در 1904آنها بـه طـبـع رسـيـده اسـت ) از جملـه در پطروگـراد / لـنينگراد , در سـال

ــير نسخه ( اما امروزه نشانه و اثر روشنى از آنها در دست نيست . و حتى تاريخ روشنى از س

و سرنوشت آنها در كتب تاريخ قرآن نيامده است . اما فقدان نسخه هاى اصلى زمــان عثمــان

زيانى در برندارد. زيـرا نـسـخـه هاى قرآن از همان روزهاى اول هزاران هــزار نوشــته شــده و

سينه به سينه و دست به دست گشته است تـا امـروز بـه مـا رسـيده اسـت . ) تـاريخ قـرآن ,

(. مـــهمترين مجموعـه هــا يـا گنجينــه هــاى نســخ خطى اعم از تـذهيب شــده يـا470راميار ,

( موزه قرآن وابسته به آستان قـدس رضــوى ,1خوشنوشته يا ساده قرآن مـجيد عبارتند از :

ش , چهار هزار و پانصــد نســخه بــوده اســت , و1346كه تعداد نسخه هاى قرآنى آن تا سال

امروزه به ده هزار نسخه مى رسد. قديمترين قرآن وقفى موجود در اين گنجينه , تاريخ ســال

ق اســت ) راهنمــاى گنجينــه قــرآن , تــاليف احمــد421 ق را دارد. و قرآن بعــدى مــورخ 393

( مجموعه يا گنجينــه ديگــر , متعلــق بــه كتابخانــه ســلطنتى ســابق2گلچين معانى , مقدمه (.

ــرده اســت . ايران است كه فهرست قرآنهاى خطى آن را خانم بدرى آتاباى نوشته و منتشر ك

ــه . 3 ــراى در تركي ــاپى س ــوپ ق ــوزه ت ــاهره . 4 ( م ــرية در ق ــا5 ( دارالكتب المص ( در اروپ

33

Page 34: قرآن و قرآن پژوهى

مجموعه شخصى چستر بيتى , نفيس تـرين كلكسـيون نسـخه هـاى خطى قـرآن در جهـان بـه

شمار مى آيد. كـهـن ترين قرآن كامل در اين مجموعه قرآنى است به قلم ابن بواب ) ـ دايرة

ق . گفتنى اســت كــه اين مجموعــه چنــد معــرفى و فهرســت391المعارف تشيع ( و با تاريخ

نگارى دارد كه فنى ترين آن به قلم آرتورجان آربرى اسالمشناس نامدار ) و نيز مــترجم قــرآن

به انگليسى ( است . اسـالمـشـنـاس ديـگرى به نام مارتين لينگــز نــيز چنــد آلبــوم مشــروح از

مجموعه هاى مهم قرآنهاى خطى را , از جمله آنچه در كتابخانه موزه بريتانيا محفــوظ اســت ,

منتشر كرده است . تاريخ چاپ قرآن به آغاز رواج چاپ در اروپا و جهان بــازمى گــردد. مـتـــن

م بــه1523 تــا 1503عـربى قرآن نخستين بار به وسيله پاگانينى در ونيز در فاصــله ســالهاى

م يــاد مى1530چـاپ رسـيـد ) دايـرة المعارف فارسى ( ) صبحى صالح اين تــاريخ را حــدود

كند ( و كليه نسخه هاى آن به دستور پاپ جمع آورى و نابود شد. سپس ابراهــام هينكلمــان آن

در هامبورگ به چاپ رساند. يكى از مهمترين چاپهاى قــديم و صــحيح قــرآن1694را در سال

م , اليپزيــك (. پس از چــاپ ايتاليــا و آلمــان كــه بــه آن1834در اروپا , چاپ فلوگــل اســت )

1787اشاره شد , اولين بارى كه متن قرآن براى مسلمانان چــاپ شــد , در روســيه در ســال

م , در سن پطرزبورگ بود. درباره اولين طبع قرآن در ايـران , منـابع اختالف دارنـد. بـعـضــى

ق يــاد مى كننــد ) تــاريخ جم قــرآن كــريم , جاللى1242اولين چاپ قرآن را در تبريز به سال

ق ) قرآنهـاى1246 ق ) دايـرة المعـارف فارسـى ( و بعضـى 1244 ( و بعضـى 406نايينى ,

(. ) براى تفصــيل بيشــتر135 , ص 2چاپى , نوشته كاظم مدير شانه چى , مشكوة , شماره

ــامبرده درباره ساير طبعهاى قرآن مجيد , و طبع آن در ساير كشورهاى جهان اسالم به منابع ن

مراجعه شود. ( نقطـه عطـف مهم در طبـع منقح و علمى قـرآن مجيـد , طبـع قـاهره اسـت .

م , چاپ زيبا و دقيقى از قرآن1923 ق / 1342صبحى صالح مى نويسد : در قاهره در سال

كريم , تحت اشراف مشيخه االزهر , به اهتمام هيــاتى كــه ملــك فــؤاد اول تعــيين كــرده بــود ,

منتشر گرديد. اين مصحف بر وفــق روايت حفص از قــرائت عاصــم تــدوين شــده بــود و عــالم

ــرآن , ــوم الق ــاحث فى عل ــرد. ) مب ــايانى از آن ك ــتقبال ش ــالمى , اس ــف100اس (. مـصـحـ

قـاهـــره , مـبـــناى كتــابت خوشــنويس نامــدار ســورى , عثمــان طــه قــرار گرفتــه و مصــحف

خـوشـنـوشته او در قطعهاى مختلف به تيراژ وسيع در سوريه انتشار يافته , و سپس در حــدود

ده سـال پـيـش ) ســالهاى اوليـه آغـاز قـرن پـانزدهم هجـرى ( مجمـع ملـك فهـد خـاص طبـع

مصحف در مـديـنه , با تعيين گروهى از خبرگان قرآن شناس و تــدقيقات علمى و فــنى بســيار

همان مصحف كـتـابـت عثمان طه را كه در واقع مصــحف قــاهره اســت , بــا بهــترين امكانــات

ميليــون2فنى و چاپى امروز , به زيـــباترين وجهى بــه طبــع رســانده اســت و ســاالنه بيش از

نسخه از آن را تجديد طبع كرده به حجاج و نهادهاى دينى سراسر جهان اهدا مى كند. بـه ايــن

ترتيب اين مصحف كه بر مبناى رسم الخــط عثمــانى كهن كتــابت شــده اســت , و خوشــبختانه

قرائت آن ) حفص از عاصم ( مورد قبول و استناد شيعه اماميه هم هست , در جهان اســالم و

سراسر جهان قبول عام و خاص يافته است و مى تــوان آن را مصــحف رســمى جهــان اســالم

تلقى كرد. و اين امر در ائتالف بين فريقين اثرى بسزا دارد. ) براى تفصيل در اين باره ـ قرآن

كريم به كتابت عثمان طه نوشـته نگارنـده در سـير بى سـلوك , و قـرآن پـژوهى نـيز ـ خاتمـة

الطبع همين مصحف كه اسناد علمى قرائت و كتابت و عالئم سجاوندى آن را شرح داده است

.)

كريم . قرآن ناپذيرى تحريف

تحريف . تعريف

34

Page 35: قرآن و قرآن پژوهى

ــار مى رود ( به نوشته ابن منظور حرف , انحراف , تحرف و احريراف ) كه با حرف على به ك

ــه صــورت يعنى عدول و ميل ) گشتن ( از چيزى است . تـحـريـف الـقـلـم يعنى قط زدن آن ب

يكبرى و مايل يا كج ; و قلم محرف يعنى قلمى كه اين گونه تراشيده شده و مقطع كج داشته

باشد. تحريف الكلم عن مواضعه , يعنى تغيير دادن آن . كلمه تحريــف در قــرآن بــه كــار رفتــه

ــد از آن است . يهود ) بنى اسرائيل ( معانى تورات را با كلمات مشابه تغيير مى دادند و خداون

( ) لسان العــرب ,13 مائده , 46تعبير فرموده است به يحرفون الكلم عن مواضعه ) نساء ,

ذيل ماده حرف (. بعضى از فرهنگها تحريف را به تغيير و تبديل معنى كرده انــد كــه جــامع تــر

ــار ســوم است ) تاج العروس (. در قرآن مجيد مشتقات تحريف چهار بار به كار رفته است . ب

ــق منهم يســمعون شبيه به دو مورد سابق الذكر است و بار چهارم مى فرمايد : و قد كان فري

( ) و حــال آنكــه گــروهى از آنــان كالم75كـالم الل�ه ثـم يـحرفونه من بعد ما عقلــوه ) بقــره ,

الهى را مى شنوند و پس از آنكه آن را دريافتنـد آگاهانـه دگرگـونش مى سـازند. ( بـعــضى از

صاحبنظران تحريف اصطالحى را هفت وجه دانسته اند ) صيانة القـرآن من التحريـف , محمـد

(. امـا تـحريف يا تحريفهايى كه در مبحث حريف پذيرفتن قرآن به14 - 11هادى معرفة , ص

كار مى رود , بيشتر تحريف لفظى است . زيرا تحريف معنوى ] معنايى [ يعنى تفسير بــه راى

بــه وجهى نــامعقول و تاويــل ناپســنديده و درآوردن معــانى آيــات قــرآن بــر وفــق اهــواء و آراء

مختلف كه در تاريخ تفسير قرآن از سوى غالب مكاتب كالمى يا گاه فقهى رخ داده اســت , از

ــه آن موضوع بحث ما خارج است . تحريف لفظى خود بر دو نوع است : الف ( به كاهش كه ب

ــل تحريف به نقيصه يا تنقيص ) كاهش ( مى گويند. چـنـانـكـه مدعيان قائل به تحريف فى المث

معتقدند كه آيه يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليــك بــه دنـبـالـــه اش فى على ) دربــاره على ( يــا

عبارت ان عليا مولى المؤمنين ) بيگمان على موالى مؤمنان است ( افزوده داشته اســت و در

جمع عثمان يعنى مصاحف امام او نيامده است .

نورى الخطاب .و محدث فصل

ــه يعــنى در نقطه عطف مهم در تاريخ مساله تحريف , تاليف كتابى است مســتقال در اين زمين

ادعا و سـعـى در اثـبـات وقـوع تحريف در قرآن , به قلم يكى از بزرگــترين محــدثان شــيعه در

ــى ) 1254اوايل قرن چـهـاردهـم , ايـن محدث حاج ميرزا حسين بن مولى محمد تقى طبرس

ق ( از شاگردان آيت الل�ه ميرزا محمدحسن شيرازى است كــه دو تن از معروفــترين1320-

شـاگردان او يكى حـاج شــيخ عبـاس قمى صـاحب مفـاتيح الجنـان و سـفينة البحـار و ديگـرى

آقابزرگ تهرانى صــاحب الذريعــة اســت . بهــترين شــرح حــال و آثــار او را هم همين آقــابزرگ

تهرانى , با استفاده از زندگينامه خودنوشت كوتاه او , نـوشته اســت كــه در مقدمــه مهمــترين

كتاب او كه آخرين مجموعه معتــبر حــديث شــيعه اماميــه بــه شــمار مى آيــد , يعــنى مســتدرك

الوسائل به طبع رســيده اســت . محــدث نـورى كتــاب فصــل الخطــاب فى تحريـف كتــاب رب

االرباب را در سه مقدمه و دوازده فصل و يـك خـاتـمه تدوين كرده اســت و در فصــول دوازده

گانه داليلى براى اثبات تحريف عرضه داشته است . آقـابزرگ تهرانى در شرح حالى كه نوشته

اسـت , از مكـارم اخالق و مـراتب زهـد و ورع و تعلـق خـاطر بــسيار محـدث نـورى بـه ائمـه

طاهرين )ع ( و تتبع عميق او در اخبار و آثــار شــيعه و اهــل ســنت حكــايت دارد. تمســك او بــه

اخبار در حد اعلى و بر وفق مشرب اخباريان است . چـنانكه عمرش را بر ســر تهيــه و تــدوين

35

Page 36: قرآن و قرآن پژوهى

ــده اين مستدركى بر وسائل الشيعه حر عاملى گذارده و به اذعان صاحبنظران به خوبى از عه

كار برآمده و كارش به عنوان آخرين مجموعه حديث , مخصوصا احاديث احكام شــيعه , قبــول

ــته , عام و استقبال تام يافته است . مـحـققان برآنند كه آنچه او را به نگارش اين كتاب واداش

ــان را اين گمان بوده است كه مخالفين , فضايل اهل بيت عليهم السالم و مثالب دشمنان ايش

از قرآن انداخته اند. در واقع هم اين كتاب را در جـواب يكى از علمـاى هنـد كـه از او پرسـيده

بوده چرا نـام ائمـه معصـومين )ع ( در قـرآن نيسـت , نگاشـته اسـت . ) صـيانة القـرآن , ص

(. شـاگـرد نـامــدار او آقـابــزرگ تـهــرانى , تـا حـدودى جانبدارانـه و توجيـه گرانـه , مى167

نويسد : در فـصل الخطاب ثابت كرده است كه تحريف به زيـاده و تغيــير و تبــديل و نظــاير آن

كه در كتبى غير از قـرآن رخ مـى دهـد , حتى بـه يـك كلمـه واحـده هم رخ نـداده , و مـا جـاى

چنين كلمه اى را در قرآن نمى شناسيم . و بر آن است كه در مورد آيــاتى جــز آيــات احكــام ,

تنقيصى از سوى جامعان قرآن وارد شده , بــه نحــوى كــه مــا عين منقــوص را كــه نــزد اهلش

ــاد محفوظ است , نمى شناسيم , ولى اجماال از طريق اخبارى كه مـؤلـف مـفـصـال در كتاب ي

( شيخ نورى در16/231كرده است , فقط به ثبوت نقص , علم اجمالى داريم ... ) الذريعة ,

ق از نگارش اين كتاب فراغت يافته و كتاب براى نخست بار به1292 جمادى الثانى 28تاريخ

ق به طبع رسيده اســت . نســخه خطى اصــل , يــا بــازنويس1298 شوال 12چاپ سنگى در

اصالح شده اى از آن , در كتابخانه آقابزرگ تهرانى در نجف محفوظ اسـت كـه نسخه عكســى

) زيراكســى ( آن در اختيــار راقم اين ســطور و جــزو منــابع نگــارش اين مقالــه بــوده اســت .

ــه نـگارش و انتشار فصل الخطاب , در حوزه هاى علميه شيعه مخصوصا در نجف و سامرا و ب

فاصله كـمـى در شـبـه قــاره هنــد و ســاير بالد اســالمى و شــيعى مــوج عظيمى از مخــالفت و

90 - 89اعتراض علماى شيعه , نيز اهل سنت را برانگيخته است . ) نيز ـ صيانة القرآن , ص

(. نخســتين و مهمــترين ردى كــه بــر او نوشــته انــد كتــاب كاشــف االرتيــاب فى عــدم تحريــف

الكتاب , نوشته يـكـى از معاصران محدث نورى يعنى شيخ محمود بن ابى القاسم مشــهور بــه

؟1323معــــــــــــــــــــــــــــــرب طهــــــــــــــــــــــــــــــرانى ) م

ق از نگارش آن فراغت يافتــه و كتــابى اســت در1302 جـمـادى الثانى 17ق ( اسـت كـه در

صـفـحه ) همچند خود فصل الخطــاب ( و سرشــار از اســتداللهاى مـتين و بـراهين300حـدود

قاطع است . چنانكه محدث نورى را مجبــور بــه بازگشــت از بعضــى آراء خــود و عقب نشــينى

كلى كرده است . محدث نورى هم به نوبه خود بر اين كتاب , ردى ) به فارسى ( نوشته است

, كــه بــا بعضــى از چاپهــاى فـصـــل الخطــاب همــراه اســت , و از خواننــدگان فصــل الخطــاب

درخواست كرده است كه اين رديه يا جوابيــه اش را كــه در حكم متمم فصــل الخطــاب اســت

حتما مطالعه كنند. نـخـسـتـين اشكالى كه مؤلف كشف االرتياب بر نورى مى گــيرد اين اســت

كه اگر قائل به تحريف باشيم يهوديان ما را شماتت خواهند كرد كه در عــدم اعتبــار بين كتــاب

ما و كتاب شما فرقى نيست . نورى جواب مى دهد كه اين مغالطه لفظى اســت . زيــرا مــراد

او از تغيير و تبديل صرفا نقص بعضى از وحى منزل است و آنهم در غير آيات احكام , ولى در

مـورد افـزايـش , اجـماع محصل بين جميع فرقه هاى مسلمانان هست بر اينكه حتى به اندازه

كوتاهترين آيه يا حتى يك كلمه , بـر قـرآن افـزوده نشــده اســت . ) بـراى تفصــيل ـ الذريعــة ,

(. آقـابـزرگ تـهـرانـى مـى نـويـسـد : و شفاها از او90 ; صيانة القرآن , ص 221 - 10/220

چنين شنيدم كه مى گفت من در اين كتاب ] فصل الخطاب [ نوشته ام كــه قــرآن موجــود بين

الدفتين , همچنان به صورت اوليه اى كه داشته و از آغاز جمع آن در عصر عثمان بوده , بــاقى

و محفوظ مانده است ; و هيچ گونه تغيير و تبديلى كه در ســاير كتب آســمانى وارد شــده , در

ــاب آن وارد نشده است . لـذا سزاوار بود كه نام كتابم را فصل الخطاب فى عدم تحريف الكت

بگذارم ; و نام گذاشتنش به اين اسم كه مردم بر خالف مــراد من حملش مى كننــد , خطــايى

در نامگذارى بوده است . ولى مراد من آن نيست كه مردم تلقى و تصور كرده اند , بلكه مراد

36

Page 37: قرآن و قرآن پژوهى

من اسقاط بعضى از وحى منزل الـهـــى اســـت و اگــر مى خواهيــد نــام آن را بگذاريــد القــول

- 16/231الفاصل فى اسقاط بعض وحى النازل ... ) الذريعــة , (. اسـتـــاد مـرتـضـــى232

عسكرى از قول يكى از دوستانش كه از علماى هند است , نقل كرده است كه دويست كتاب

به زبانهاى مختلف فقط در هند عليه نظريه شيعه در تحريف قرآن , چاپ كرده انــد. ) تحريــف

, 28ناپذيرى قرآن , كيهان انديشه , ويــژه قــرآن , شــماره (. گـفـتـنـــى46 ش , ص 1368

اسـت كــه خــالصه اى از فصـل الخطـاب بـه انگليسـى ترجمـه شـده كـه نسـخه اى از آن در

كتابخانه ملى ايران محفوظ است . بيشتر كتابهايى كه در رد قول به تحريف قرآن نوشته شده

يا مستقيما و تماما در رد فصل الخطاب نورى است . مـانـنـد هـمـان كـشف االرتيــاب كــه يــاد

شده ; يا حفظ الكتــاب عن شــبهة القــول بــالتحريف , اثــر ســيد محمدحســين شهرســتانى ) م

ق (. يا فصل و فصـلهايى بـه رد فصـل الخطـاب اختصـاص داده انـد. از جملـه مرحـوم1315

ه خــويى ) م ق ( در1412محمدجواد بالغى در مقدمه تفسير آالءالرحمن , و مرحــوم آيت اللــ�

كـتـاب الـبـيـان كـه در اصـل تفسير سوره فاتحــه اســت و مبــاحث قــرآن پــژوهى پربــارى نــيز

دربردارد , دو فصل تحت عنوان صيانة القرآن من التحريف و فكرة عن جمــع القــرآن مســتقال

به طـرح مـسـاله تحريف و رد آن به داليــل متقن و نــيز پاســخ بــه اهم شــبهات محــدث نــورى

�ه ابوالحسن شعرانى ) م 1353) بدون نام بردن از او ( اختصاص داده است . مرحوم آيت الل

ه حـســـن زاده آملى , در ذيــل مقالــه ش ( نيز تعليقاتى در رد فصل الخطاب دارد كــه آيت اللــ�

پربارى كه تحت عنوان فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب نوشته اســت , آن را بتمامــه از

خط استادش مرحوم شعرانى , نقل كرده است . سه تن از قرآن پژوهان معاصر نــيز كــه هــر

يك كتابى مفرد و مستقل در نفى تحريف قرآن نوشته اند ) استاد محمدهادى معرفة در صيانة

القــرآن من التحريــف ; اســتاد ســيد جعفــر مرتضــى عــاملى در حقــائق هـامـــة حـــول القــرآن

الكريم ; استاد رسول جعفريان را اكذوبــة تحريــف القــرآن ( هــر يــك فصــلى شــامل خـالصـــه

فـصـول دوازده گـانـه و اسـتـداللـهـاى اسـاســـى و مســتندات اصــلى محــدث نــورى در فصــل

الخطاب , همراه با رد روشن و كوتاهى آورده اند. در ايـنـجـا شبهات يا داليل قائالن به تحريف

را عمدتا بر مبناى كتاب فصل الخطاب محدث نورى طــرح مى كــنيم و پاســخ كوتــاهى نــيز در

جواب هر يك از آنها مى آوريم . از داليل دوازده گانه محدث نــورى در اين كتــاب , دو دليــل از

طريق شيعه و منابع شيعه نقل شده و بقيه از منابع اهل سنت است . جـالـب توجه اســت كــه

محدث نورى و همفكران او از كل گنجينه احــاديث اهــل ســنت , فقــط همين احـــاديث آحــاد و

ضعاف را قبول دارند كه نهايتا خود حــديث شناســان و علمــاى اهــل ســنت و مخصوصــا قــرآن

(1شناسان كوچكترين اعتبارى براى آنها يا در حاكى بودن آنها از تحريف قرآن قائل نيســتند.

مـحـدث نـورى بـه روايات اهل سنت و معدودى از احاديث شيعه استناد كرده اند كه قائلند بــه

اينكه هر آنچه در امتهاى پيشين رخ داده , طابق النعل بالنعل در امت اسالم نيز رخ خواهد داد

و از جمله اين رويدادها يكى هم تحريف كتاب آسمانى است . آيـت الل�ه خـويـى ايـن شـبهه را

چنين پاسخ مى دهد كه اوال ( اخبارى كه بــه آنهــا اشــاره شــده , اخبــار آحادانــد و افــاده علم و

ايجاب عمل نمى كنند. و ادعاى تواتر آنها گزاف است . چـرا كه هيچ چيز از آنها در كتب اربعــه

شيعه روايت نشده است ,و لذا مالزمه اى بين وقــوع تحريــف در تــورات و وقــوعش در قــرآن

نيست . ثانيا ( اگر اين دليل درست باشــد بايــد دال بــر وقــوع زيــادت در قــرآن باشــد. چنانكــه

تحريف تورات و انجيــل هم بــه زيــادت بــوده اســت و بطالن اين امــر واضــح اســت . ثـالـثـــا (

بـسـيــارى از وقــايعى كـه در امم سـابقه رخ داده نظـيرش در امت اسـالم رخ نـداده , نظـير

گـوسـالـــه پـرسـتـــى و سـرگـردانـــى چهــل ســاله بــنى اســرائيل در بيابــان و غــرق فرعــون و

يارانش و فـرمانروايى سليمان )ع ( بر جن و انس , و رفع عيسى )ع ( به آسمان و درگذشــت

ــا ( هارون كه وصى موسى )ع ( بود قبل از موسى )ع ( , و والدت عيسى )ع ( بدون پدر. رابع

اگر هم فرضا تواتر اين روايات و صحت داللت آنها را بپذيريم , شايد مراد اين باشد كــه زيــاده

37

Page 38: قرآن و قرآن پژوهى

و نقصان در آينده رخ مى دهد. چنانكــه از روايت بخــارى بــرمى آيــد كــه زمــان آن را تــا دامنــه

قيامت مى داند. پس نمى توان با اين روايات به وقوع تحريــف در صــدر اســالم و زمــان خلفــا

(. استاد سيد جعفر مرتضى عاملى بر اين داليل اين241 - 239استشهاد كرد. ) البيان , ص

نكته را هم مى افزايد كه از داليل وجوب مصونيت قرآن از تحريف اين است كه قرآن معجــزه

جاودانه است ] و پديده ادبى و هنرى است كه در آن لفظ و عـيـن الفــاظ و تعــابير و تمــاميت

متن آن كمال اهميت را دارد [ پس , قرآن بعد از اثبات دو صفت معجزه بودن و جاودانه بودن

ــى كتب آســمانى , ال محاله بايد محفوظ از تحريف مانده باشد , تا اعجازش برقرار بماند . ولـ

پيشين اصوال معجزه انبيا نبوده است , تا چه رسد كه معجزه جاودانه باشد , لــذا تكفــل حفــظ

( محدث نورى به روايات اهل2 (. 395آن بر خداوند واجب نبوده است . ) حقائق هامة , ص

سنت درباره جمع قرآن استناد كرده و گفته است كه جمع آن بر مـحور شهادت دو شاهد بوده

است كه اين مساله حاكى از عدم تواتر نقل قرآن است , و لذا امكان و احتمال تحريف در آن

راه دارد. در پـاسـخ بايد گفت كه قرآن در زمان خود رسول اكرم )ص ( و به اشراف و اهتمام

اكيد ايشان به دسـت كـاتبان وحى نوشته شده بود و فقط مدون و مجموع بين الـدفتين نبـوده

است كه شرح اين مـسـالـه خـواهـد آمد , و جمع زمان ابوبكر يـك سـال پس از وفـات پيـامبر

ســال پس از وفــات پيــامبر - ص - ( در18- 17)ص ( و جمع نهايى زمان عـثـمان ) در حدود

واقع جمع دوباره و مكرر و براى احـتياط بوده است و زيد و ياران او كــه گــروه تهيــه و تــدوين

مصحف امام بودند بر حافظه صدها حافظ قرآن و چندين و چنـد مصـحف نوشـته شـده كامـل

ولى غير مدون بين الدفتين , متكى بودند , لذا نيازى به شهادت دو شاهد براى هر آيه نبــود. از

آن گـذشـتـه مـسـاله شهادت شاهدين هم به فرض صحت به اين سادگيها نبــوده اســت , و بــه

( مراد از دو شاهد يكى كتابت و ديگرى حفــظ بــود , نــه دو1/205گـفـته ابن حجر ) االتقان ,

ــن شاهد عادى از كسانى كه نه حافظ تمامى و نه كاتب قرآن بوده باشند. يـعـنـى شـهـادت ايـ

دو گونه شاهد براى رعايت كمال احتياط بوده اســت ; و اين شــهادت مؤيــد مصــاحف مكتــوب

غير مدون و حفظ حافظان بوده است . و در مـورد نـادرى كه زيد شهادت يك نفره خزيمة بن

ثابت انصارى را براى اثبات آيه پايانى سوره توبه پذيرفت نه فقط به دليل ذوالشــهادتين بــودن

اين مرد بوده , بلكه به خاطر آن بــوده اســت كــه اين شـهـــادت بـــا حـــفظ حافظــان و كتــابت

كاتبان موافق بوده است ; و بر عكس شهادت يكنفره عمر را درباره افزودن آيه ادعــايى رجم

به قرآن , از آن جهت رد كرد كه مؤيدى از حفظ و كتابت ديگران و خــود زيــد نداشــته اســت .

سخاوى در جمال القراء مى گويــد مــراد اين اســت كــه دو تن شــهادت مى دادنــد كــه صــحيفه

مكتوبه در محضر پيغمبر )ص ( نوشته شده يا شهادت مى دادند كه از وجوه منزل قرآن است

كه عمدتا منقول از اتقان سيوطى است (. سـيـوطى پس148 - 147. ) قانون تفسير , ص

از نقل انواع معانى محتمل براى شهادت شاهدين مى گويد : يا شايد مراد اين بوده اسـت كـه

شاهدين شهادت مى داده اند كه هر آيه اى جزو آياتى بوده است كه در سال وفات پيامبر )ص

( از سـوى جـبـرئيـل بـر ايشان مجددا عرضه شد ) االتقان , تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ,

( مـحـدث نـورى در فصل سوم به روايات اهل سنت درباره آياتى كه ادعاى نسخ3 ( 1/206

ــت , ولى اين تالوت آنها شده است , استناد كرده است , و مساله نسخ التالوه را رد كرده اس

روايات را دال بر تحريف قرآن گرفته است . پاسخش اين است كــه مــا در مســاله بى اعتبــار

بودن و واهى بودن نسخ التالوه ) شرحش خواهد آمــد ( بـــا او مـوافـقـــيم و امثلــه اى كــه يــاد

كرده است يا دعا بوده است يا كالم تفسيرى پيامبر )ص ( يــا كالم بعضــى از صــحابه يــا اخبــار

( مـحــدث نــورى4آحاد و جعلى است . به اين مساله در طى اين مقاله بـازخواهيم گشـت .

دلـيـل چهارم خود را چنين بيان مى كند : اميرالمؤمنين عليه السالم قرآن مخصوص داشته كه

بعد از وفات رسول الل�ه صلى الل�ه عليــه و آلــه , بــراى خــود جمــع كــرده بــود و آن را بــر قــوم

ــان داشــتند و عرضه داشت , ولى از آن روى برتافتند. لذا ] حضرت [ آن را از ديدگان آنان پنه

38

Page 39: قرآن و قرآن پژوهى

اين مصحف نزد حضرت عليه السالم باقى بود , و امــامى بعــد از امــام پيشــين , آن را هماننــد

ه ساير خصايص امامت و خزائن نبوت به ارث مى برد ; و آن نــزد حضــرت , حجــة , عجــل اللــ�

فرجه , است و بعد از ظهورش آن را بر مردم ظاهر خواهد كرد و آنان را به قرائت آن دستور

خواهد داد ; و آن مخالف اين قرآن بوده هم از حيث تاليف و ترتيب سوره ها و آيـات و هـم از

حيث كلمات و از جهت زياده و نقصان ... ) فصل الخطاب , نسخه عكسى از نســخه محفــوظ

(. آيت الل�ه خويى در پاسخ اين شبهه مى نويسد76در كتابخانه آقابزرگ تهرانى در نجف , ص

: چنين مصحفى موجود بوده است و اضــافاتى نســبت بــه قــرآن موجــود ] مصــحف عثمــانى [

داشته است , اما دليلى در دست نيست كه نشان بدهــد آن زيـادات جــزو قـرآن بـوده اســت .

( محدث5 (. 242 - 241واقعيت آن است كه اين زيادات تفسيرى بوده است . ) البيان , ص

نورى در دليل پنجم از مصحف عبدالل�ه بن مسعود كه مخالف مصحف موجود ] عثمانى [ بــوده

به بعد (. مـحققان و قــرآن پژوهــان در اينكــه86است سخن مى گويد. ) فصل الخطاب , ص

عبدالل�ه بن مسعود , صحابى و قرآن شناس بزرگ و حافــظ قــرآن , نســخه اى از قــرآن بــراى

خويش نوشته بوده است , همسخن اند. او يـكـى از نـخستين كسانى بوده است كه از اختالف

ــت قراآت شهرهاى مختلف اسالمى نگران بوده اسـت و آن را سر منشا فساد مى دانسته اس

و همو بوده است كه به عثمان اشارتى براى توحيد مصـاحف كـرده اسـت . ولــى وقـتــى كـه

عثمان اين امر را جدى گرفت , و ســاير مصــاحف و نوشــته هــاى پراكنــده را بــه آب و ســركه

جوشانيده يا سوزانيد , ابن مسعود تكان خورد و گفت منظور او تا اين حد نبوده است , و لــذا

تـا مـدتـها از دادن مصحف خاص خــود بــراى آنكــه محــوش كننــد ابــا مى كــرد و حــتى كــار بــه

ــظ ــراى حف مشاجره و شكستن دنده هاى او كشيده بود. يك انگيزه عمده اصرار ابن مسعود ب

مصحف خود و نيز انتقادهايى كه از مصحف عثمانى مى كرد اين امر بود كه از گماشـته شـدن

زيد بن ثابت - كه جوان تـرين حافظـان و جامعـان قـرآن بـود - بــه سرپرسـتى تهيـه و تـدوين

مصحف امام , ناراضى بود و خود را - شــايد هم بــه حــق - بــراى اين كــار ســزاوارتر از او مى

- 14 ق ( , ص 316دانست . ) المصاحف , سجستانى ) م ; تــاريخ قــرآن , راميــار , ص15

(. تـفـاوت اصـلـى مصحف ابن مسعود با ديگر مصحف ها در اين بود كه سوره فاتحــه و356

معوذتين ) دو سوره آخر قرآن ( را در برنداشت و او آنها را دعا مى انگاشت . تفاوتهـاى ديگـر

اختالفات لهجه اى يا مترادفات و به اصطالح اختالف قراآت بود. ) بـراى فهرست نسبتا كاملى

( و ديگر زوايد تفسيرى ) همانند مصحف على -73 - 45از آنها المصاحف , سجستانى , ص

ــان او ع - (. در مـيـان هـمه مصاحف على )ع ( و ابن مسعود , نهايتا در عصر عثمان و به فرم

از بين نرفته است . مـصـحـف ابـن مسعود بعد از رواج مصحف امام ) عثمانى ( تا حدى مورد

ق فتنه398توجه مردم و قراء و ائمه قرائت بوده است . و بـه نوشته مرحوم راميار در سال

اى بر سر همين مصحف ) يا بازنويسى از آن ( ميان شـيـعـه و اهـل سـنـــت , در زمــان شــيخ

مفيــد در بغــداد درمى گــيرد و ســرانجام محكمــه اى تشــكيل مى شــود و حكم بــه امحــاى آن

مصحف مى دهد. هـمـو مى نويسد : با اينكه او هميشه ادعا مى كرد كــه همــه چــيز را دربــاره

قرآن مى داند , او مى داند كه هر آيه كى و كجا نــازل شــده , امــا چــيزى از او دربــاره تــرتيب

نزول آيات نقل نكرده اند. ترتيبى هم كه از مصحف او گفته اند چيز مهمى و فــرق چنــدانى بــا

(. در اين اثــر , تــرتيب مصــحف او362مصحف عثمانى نداشت . ) تاريخ قرآن , راميــار , ص

ه بن ــ� نيز از منابع كهن از جمله الفهرست نقل شده است . ( مشهور است كه سرانجام عبدالل

مسعود با هيات تهيه و تدوين مصحف عثمانى و نيز مصحف آنان آشـتى كـرد و رضـاى خـود را

- 155 ; قانون تفســير , ص 18اظهار داشت . ) المصاحف , سجستانى , ص 156 .) 6)

مـحدث نورى در دليل ششم , مانند دو دليل پيشين كه به مصحفهاى مستقل تمســك مى كــرد

به وجود مصحف ابى بن كعب و تفاوت آن با مصحف موجود ) عثمانى ( استناد مى كند. ابـــى

ــار صــحابه بـن كـعـب ملقب به سيدالقراء , مانند عبدالل�ه بن مسعود و عبدالل�ه بن عباس از كب

39

Page 40: قرآن و قرآن پژوهى

و قرآن شناسان بزرگ بوده است . الفهرســت تــرتيب ســوره هــا در مصــحف او را يــاد كــرده

(. تـفاوت مهم مصحف او بــا مصــحف عثمــانى اين بــوده اســت كــه دو ســوره30است ) ص

ــورى اضافى به نامهاى خلع و حفد دربرداشته است . ايـن امر بر خالف آرزو و انتظار محدث ن

نه فقط باعث اعتبار مصحف او نمى شود , بلكه چون هم با مصــحف عثمــانى و هم مصــاحف

ه بن مســعود , اختالف داشــته , معتبر ديگر چون مصحف حضرت على )ع ( و مصــحف عبداللــ�

ــحف او ـ ــاره ابى بن كعب و مص ــل درب ــراى تـفـصـيـ ــدارد. ) بـ ــتنادى ن ــل اس ــار قاب ــذا اعتب ل

- 340 ; تاريخ قرآن راميار , ص 53المصاحف , سجستانى , ص كــه متن ســوره هــاى353

( مـحـدث نـورى در دلـيـــل هـــفتم مى نويســد : چــون7ادعايى خلع و حفد را هم دربردارد (.

ابن عفان ] عثمان [ بر امت استيال يافت , مصاحف متفرقه را جمع كرد و از آنها به يارى زيــد

بن ثابت و كتابت و قرائت او و خودش , نسخه اى فـــراهم كــرد و آن را امــام ناميــد , و ســاير

مصاحف را سوزانيد يا پاره كرد , و اين كار را از آن روى كرد كـه بـاقـى مـانـده اى را كـــه در

(. 99دسـت مـردم مـانده بود و از آن غافل شده بود , از بين ببرد ... ) فصل الخطاب , ص

عثمانى . مصحف و قرآن جمع

ــد. در پاسخ بايد گفت همه قرآن پژوهان اعم از اهل سنت و شيعه در دو نكته اتفاق نظــر دارن

الـف ( اينكه قرآن در عهد پيامبر )ص ( و بــا اهتمــام و اشــراف همــه جانبــه ايشــان بــه دســت

كاتبان وحى كه تعداد آنان را تا بيش از چهــل نفــر هم گفتــه انــد , كتــابت شــده بــود. بزرگــانى

ه بن ه بن مســعود و عبداللــ� همچون حضرت على )ع ( و زيد بن ثــابت و ابى بن كعب و عبداللــ�

ــود عباس براى خود نسخه اى از تمامت وحى قرآنى نوشته بودند. منتهى اين كتابت بر كاغذ نب

بلكه با نوشت افزارهاى ابتدايى و بر ليف خرما و پوست تنه نخل و سنگهاى صاف و صيقلى و

نازك , و استخوانهاى پهن كتف حيوانات و رقعه هاى پوستى و نظاير آن بــوده اســت و اعتمــاد

فراوانى هم بر حفظ حافظان بيشمار داشته اند. ) درباره جمع و كتابت تمامت قرآن در زمــان

- 1/255 به بعد ; مناهل العرفان , زرقــانى , 1/202پيامبر )ص ( ـ االتقان , , البيــان ,256

; حقائق هامة حول القرآن الكريم , سيد جعفر مرتضى عاملى ,278 - 255آيت الل�ه خويى ,

63 - و اغلب تاريخهاى قرآن (. ب ( يك سال پس از درگذشت پيامبر )ص ( و با كشــته104

ــامبر شدن عده كثيرى از حافظان و قراء قرآن در نـبـرد يـمـامـه كه ابوبكر مسيلمه كذاب - پي

دروغين - و يارانش را سركوب كرد , به نظارت مـسـتـقـيم خود ابــوبكر و پيگــيرى و مشــاوره

عمر و مباشرت زيد بن ثابت يك نسخه كامل از قرآن نوشته شده و حتى بــه صــورت مجمــوع

بين الدفتين درآمده بود. اين نسخه پس از درگذشت ابوبكر و عمر نزد حفصــه دخــتر عمــر بــه

ارث يا وديعه مانده بود و عثمان آن را براى توحيد مصاحف و تدوين نسخه نهــايى موســوم بــه

مصحف امام , از او امانت گرفت و آن و مصاحف ديگر از جملــه مصــحف خــود زيــد و نوشــته

هاى كامل اما پراكنده را مبناى كار كرد و با دقت بـــى نظــيرى بـه همت و سرپرســتى زيـد بن

ثابت و هيات همكار او , و در زير نظر و انتقاد آزادانه كبار صحابه از مجموع آنها و نيز با توجــه

به حفظ حافظان و شهادت شاهدان - كه شرحش گذشت - آن نســخه نهــايى را فــراهم كــرد.

پس كار عثمان بيشتر توحيد نص و تكيه بر يك قرائت , يا دو يا چند تا آنجا كه كتــابت كلمــه اى

بدون نقطه , احتمال چنــد قـرائت را مى داد , و اعتمـاد بـر لهجــه قـريش , بـه هنگـام اختالف

ــاره تلفظها و قراآت , بوده است و كار او با آنكه اساسى بود , تاسيسى نبود. يعنى چنانكه اش

ــازنويس ــوبكر جمــع و ب شد قرآن پيش از آن هم در زمان حيات پيامبر )ص ( , و هم در عهد اب

شده بود. لذا كار عثمان و اعتبارش دربردارنده اعتبار كار عصر نبوى و عصــر ابــوبكر در جمــع

40

Page 41: قرآن و قرآن پژوهى

قرآن هم هست . و اگر خود حضرت رسول )ص ( اهتمام به جمع و تدوين نهايى قرآن نكردنــد

از آن بود كه به گفته هـمه قرآن پژوهان اهل سنت و شيعه , هنوز باب وحى باز بود و همواره

احتمال آمدن آيه اى كه در ضـمـن وحى به آن حضـرت )ص ( گفتـه مى شـده آن را در كجـا و

كدام سوره و بين كدام آيات قرار دهـــد , مى رفت و در واقــع هم وحى قــرآنى در طى مــدت

سال , تا اندك زمانى پيش از وفـات آن حضـرت )ص ( جريـان داشـت . لـذا پيـامبر )ص (23

ماذون و مايل به جمع نهايى نبـوده انـد. و در فــرهنگى چـون فرهنـگ صـدر اسـالم كـه آنهمـه

شفاهى و فاقد رسم و سنت كتابت بود , و تعداد باسوادانى كه خواندن و نوشتن بدانند در كل

آن جامعه به يكصد نفر نمى رسيد , اين اهتمـام عظيم بـــه شـــان قـــرآن و حـفـــظ كـتـــابت و

جمـع و تـدوين آن جــزو شــگفتيهاى تمـدن و فرهنــگ بشــرى و از افتخــارات اســالم اســت . از

مصحف امام شش يا هفت نسخه تكثير شد كه همه ارزش واحد داشت . يـكـى را در مـكـه و

يكى را در مدينه نگه داشـتند و بـاقى را بـه كوفـه و بصـره و شـام و يمن و بحـرين فرسـتادند

(. استاد سيد على كمالى دزفولى قرآن پــژوه معاصــر ممــيزات دهگانــه اى1/211) االتقان ,

براى جمع عثمانى ياد مى كند . از جمله اينكه : الف ( ] عثمان دستور داده بود [ هــر كس هــر

چه را از پيغمبر )ص ( شنيده بياورد , تـا هـمـه در ايـن كـار شـريك باشند و از اين جمع چــيزى

غائب نماند , تا هيچ كس در ذخيره اين مصحف شك نياورد و همه بدانند كه آشكارا در مرآى و

مسمع صحابيان بزرگ , انجام يافتــه اســت . ب ( اعتمـاد بـر عمـل گــروه اول در جمـع بكـرى

] ابوبكرى [. ج ( هر جا براى رفع اختالف از مسـموعات , چـاره نشـد لغت و لهجـه قـريش را

انتخاب كننــد. د ( بـــراى جـلـوگـيـــرى از شـــبهه و تطــرق فســاد مــوارد زيــر را نمى نوشــتند :

منسوخ التالوه ها ) كه عـنـوانـى مخترع است ( , آنچه در عرضه اخير بر ] پيامبر - ص - [ نبود

, آنچه قرائتش ثابت نبود , قراآت شاذ , قراآت آحاد , و الحاقــات تفســيرى . ه ( تــرتيب آيــات

هر سوره بر طبق توقيف مستند پيغمبر )ص ( در عرضه اخير بوده است . ) قانون تفســير ص

152 - (. جـمـع عـثمانى از همان آغاز و پس از فـروكش كــردن مخالفتهـاى عـاطفى و153

ــنين )ع ( احساساتى و حميتى , مـورد قبول بزرگان صحابه و در راس آنان حضــرت اميرالمؤم

قرار گرفته است و روايات متعددى به تعابير مختلف از حضرت )ع ( در تاييد عملكرد عثمان و

حاصل كار هيات منصوب او در تدوين مصحف امام , نقل شده است . سـيوطى در اتقــان مى

ــه نويسد : و ابن ابى داود به سند صحيح از سويد بن غفلة نقل كرده است كه گفت , على گفت

است : در حق عثمان جز خير چيزى مگوييد. سوگند به خدا آنچه در امر مصــاحف كــرد جــز بــا

شركت و نظارت بزرگان ما ] مال منا [ نبود. و فـرمـود دربـاره ايـن قـــرائت چـــه مى گوييــد ؟

به من رسيده است كه بعضى از آنـان ] مخالفـان و منتقـدان [ مى گوينــد قـرائت من بهـتر از

قــرائت توســت , و اين امــر نزديــك بــه كفــر اســت . گفــتيم پس نظــر شــما چيســت ؟

فرمود به نظر من ] كار درست همين است كه [ مــردم را بــر مصــحف واحــد گــردآورد تــا نــه

; همچـنين فتح1/210تفرقه و نه اختالفى باقى بمانـد. گفـتيم حـق بـا شماسـت . ) االتقـان ,

ق ( قـرآن444 (. هـمـچـنـيــن ابـوعمر عثمـان بن سـعيد دانى ) م 9/15البارى , ابن حجـر ,

شناس بزرگ , صاحب التيسير فى القراآت السبع , و المقنع در كتاب اخير بــا سلســله رواتش

از على بن ابى طالب )ع ( نقل مى كند كه فرمود : اگر من سرپرست ] تهيه و تدوين مصحف

واحد رسمى [ مى شــدم در مــورد مصــاحف همــان كــارى را كــه مى كــردم كــه عثمــان كــرد.

- ترجمــه االتقــان ,1/211. همچــنين االتقــان , 8) المقنع ,تحقيــق محمــد احمــد دهمــان , ص

(. اگر هم در صحت صدور اين روايــات ترديــد كننــد , عملكــرد و ســيره اميرالمؤمــنين1/209

على )ع ( حاكى از ايـن اسـت كـه عمل عثمان را تاييد يا دست كم تقريــر ) ســكوت ناشــى از

رضا و قبول ( كرده است ) شرح اين مساله خواهد آمد (. مـرحـوم آيـت الل�ه خـــويى در تاييــد

عملكرد عثمان مى نويسد : اينكه عثمان مسلمانان را بر قرائت واحـــدى گـــرد آورد , يـعـنـــى

قـرائتـى كه بين مسلمانان رايج بود و آن را به تواتر از پيامبر )ص ( فراگرفته بودند , و قراآت

41

Page 42: قرآن و قرآن پژوهى

ــر ديگر را كه مبتنى بر احاديث نزول قرآن بر سبعة احرف بود ) كه درباره بـطـالن آن پـيـشـتـ

در هـمين كتاب سخن گفته ايم ( منـع كـرد , اين عمـل عثمـان را احـدى از مـســلمانان بـر او

ــفوفشان و انتقاد نكرده است ; چرا كه اختالف در قرائت به اختالف مسلمانان و پراكندگى صـ

بر باد رفتن وحدت كلمه شان بلكه تكفير بعضى از بعضى مى انجاميــد و روايــاتى را نــيز نقــل

كرديم كه حاكى از نهى پيامبر )ص ( از اختالف در قرآن بود. ولـى كــارى كــه بــر او انتقــاد مى

كنند اين اســت كــه بقيــه مصــاحف را ســوزانيد و بــه اهــالى شــهرهاى ديگــر هم امــر كــرد كــه

ــاحف مصاحفشان را بسوزانند. مسلمانان بر اين كار او اعتراض كردند. حتى او را حراق المص

(. 277) سوزاننده مصحفها ( ناميدند . ) البيان , ص

الخطاب . فصل و نورى محدث

ــه يعــنى در نقطه عطف مهم در تاريخ مساله تحريف , تاليف كتابى است مســتقال در اين زمين

ادعا و سـعـى در اثـبـات وقـوع تحريف در قرآن , به قلم يكى از بزرگــترين محــدثان شــيعه در

ــى ) 1254اوايل قرن چـهـاردهـم , ايـن محدث حاج ميرزا حسين بن مولى محمد تقى طبرس

ق ( از شاگردان آيت الل�ه ميرزا محمدحسن شيرازى است كــه دو تن از معروفــترين1320-

شـاگردان او يكى حـاج شــيخ عبـاس قمى صـاحب مفـاتيح الجنـان و سـفينة البحـار و ديگـرى

آقابزرگ تهرانى صــاحب الذريعــة اســت . بهــترين شــرح حــال و آثــار او را هم همين آقــابزرگ

تهرانى , با استفاده از زندگينامه خودنوشت كوتاه او , نـوشته اســت كــه در مقدمــه مهمــترين

كتاب او كه آخرين مجموعه معتــبر حــديث شــيعه اماميــه بــه شــمار مى آيــد , يعــنى مســتدرك

الوسائل به طبع رســيده اســت . محــدث نـورى كتــاب فصــل الخطــاب فى تحريـف كتــاب رب

االرباب را در سه مقدمه و دوازده فصل و يـك خـاتـمه تدوين كرده اســت و در فصــول دوازده

گانه داليلى براى اثبات تحريف عرضه داشته است . آقـابزرگ تهرانى در شرح حالى كه نوشته

اسـت , از مكـارم اخالق و مـراتب زهـد و ورع و تعلـق خـاطر بــسيار محـدث نـورى بـه ائمـه

طاهرين )ع ( و تتبع عميق او در اخبار و آثــار شــيعه و اهــل ســنت حكــايت دارد. تمســك او بــه

اخبار در حد اعلى و بر وفق مشرب اخباريان است . چـنانكه عمرش را بر ســر تهيــه و تــدوين

ــده اين مستدركى بر وسائل الشيعه حر عاملى گذارده و به اذعان صاحبنظران به خوبى از عه

كار برآمده و كارش به عنوان آخرين مجموعه حديث , مخصوصا احاديث احكام شــيعه , قبــول

ــته , عام و استقبال تام يافته است . مـحـققان برآنند كه آنچه او را به نگارش اين كتاب واداش

ــان را اين گمان بوده است كه مخالفين , فضايل اهل بيت عليهم السالم و مثالب دشمنان ايش

از قرآن انداخته اند. در واقع هم اين كتاب را در جـواب يكى از علمـاى هنـد كـه از او پرسـيده

بوده چرا نـام ائمـه معصـومين )ع ( در قـرآن نيسـت , نگاشـته اسـت . ) صـيانة القـرآن , ص

(. شـاگـرد نـامــدار او آقـابــزرگ تـهــرانى , تـا حـدودى جانبدارانـه و توجيـه گرانـه , مى167

نويسد : در فـصل الخطاب ثابت كرده است كه تحريف به زيـاده و تغيــير و تبــديل و نظــاير آن

كه در كتبى غير از قـرآن رخ مـى دهـد , حتى بـه يـك كلمـه واحـده هم رخ نـداده , و مـا جـاى

چنين كلمه اى را در قرآن نمى شناسيم . و بر آن است كه در مورد آيــاتى جــز آيــات احكــام ,

تنقيصى از سوى جامعان قرآن وارد شده , بــه نحــوى كــه مــا عين منقــوص را كــه نــزد اهلش

ــاد محفوظ است , نمى شناسيم , ولى اجماال از طريق اخبارى كه مـؤلـف مـفـصـال در كتاب ي

( شيخ نورى در16/231كرده است , فقط به ثبوت نقص , علم اجمالى داريم ... ) الذريعة ,

ق از نگارش اين كتاب فراغت يافته و كتاب براى نخست بار به1292 جمادى الثانى 28تاريخ

ق به طبع رسيده اســت . نســخه خطى اصــل , يــا بــازنويس1298 شوال 12چاپ سنگى در

اصالح شده اى از آن , در كتابخانه آقابزرگ تهرانى در نجف محفوظ اسـت كـه نسخه عكســى

) زيراكســى ( آن در اختيــار راقم اين ســطور و جــزو منــابع نگــارش اين مقالــه بــوده اســت .

42

Page 43: قرآن و قرآن پژوهى

ــه نـگارش و انتشار فصل الخطاب , در حوزه هاى علميه شيعه مخصوصا در نجف و سامرا و ب

فاصله كـمـى در شـبـه قــاره هنــد و ســاير بالد اســالمى و شــيعى مــوج عظيمى از مخــالفت و

90 - 89اعتراض علماى شيعه , نيز اهل سنت را برانگيخته است . ) نيز ـ صيانة القرآن , ص

(. نخســتين و مهمــترين ردى كــه بــر او نوشــته انــد كتــاب كاشــف االرتيــاب فى عــدم تحريــف

الكتاب , نوشته يـكـى از معاصران محدث نورى يعنى شيخ محمود بن ابى القاسم مشــهور بــه

؟1323معــــــــــــــــــــــــــــــرب طهــــــــــــــــــــــــــــــرانى ) م

ق از نگارش آن فراغت يافتــه و كتــابى اســت در1302 جـمـادى الثانى 17ق ( اسـت كـه در

صـفـحه ) همچند خود فصل الخطــاب ( و سرشــار از اســتداللهاى مـتين و بـراهين300حـدود

قاطع است . چنانكه محدث نورى را مجبــور بــه بازگشــت از بعضــى آراء خــود و عقب نشــينى

كلى كرده است . محدث نورى هم به نوبه خود بر اين كتاب , ردى ) به فارسى ( نوشته است

, كــه بــا بعضــى از چاپهــاى فـصـــل الخطــاب همــراه اســت , و از خواننــدگان فصــل الخطــاب

درخواست كرده است كه اين رديه يا جوابيــه اش را كــه در حكم متمم فصــل الخطــاب اســت

حتما مطالعه كنند. نـخـسـتـين اشكالى كه مؤلف كشف االرتياب بر نورى مى گــيرد اين اســت

كه اگر قائل به تحريف باشيم يهوديان ما را شماتت خواهند كرد كه در عــدم اعتبــار بين كتــاب

ما و كتاب شما فرقى نيست . نورى جواب مى دهد كه اين مغالطه لفظى اســت . زيــرا مــراد

او از تغيير و تبديل صرفا نقص بعضى از وحى منزل است و آنهم در غير آيات احكام , ولى در

مـورد افـزايـش , اجـماع محصل بين جميع فرقه هاى مسلمانان هست بر اينكه حتى به اندازه

كوتاهترين آيه يا حتى يك كلمه , بـر قـرآن افـزوده نشــده اســت . ) بـراى تفصــيل ـ الذريعــة ,

(. آقـابـزرگ تـهـرانـى مـى نـويـسـد : و شفاها از او90 ; صيانة القرآن , ص 221 - 10/220

چنين شنيدم كه مى گفت من در اين كتاب ] فصل الخطاب [ نوشته ام كــه قــرآن موجــود بين

الدفتين , همچنان به صورت اوليه اى كه داشته و از آغاز جمع آن در عصر عثمان بوده , بــاقى

و محفوظ مانده است ; و هيچ گونه تغيير و تبديلى كه در ســاير كتب آســمانى وارد شــده , در

ــاب آن وارد نشده است . لـذا سزاوار بود كه نام كتابم را فصل الخطاب فى عدم تحريف الكت

بگذارم ; و نام گذاشتنش به اين اسم كه مردم بر خالف مــراد من حملش مى كننــد , خطــايى

در نامگذارى بوده است . ولى مراد من آن نيست كه مردم تلقى و تصور كرده اند , بلكه مراد

من اسقاط بعضى از وحى منزل الـهـــى اســـت و اگــر مى خواهيــد نــام آن را بگذاريــد القــول

- 16/231الفاصل فى اسقاط بعض وحى النازل ... ) الذريعــة , (. اسـتـــاد مـرتـضـــى232

عسكرى از قول يكى از دوستانش كه از علماى هند است , نقل كرده است كه دويست كتاب

به زبانهاى مختلف فقط در هند عليه نظريه شيعه در تحريف قرآن , چاپ كرده انــد. ) تحريــف

, 28ناپذيرى قرآن , كيهان انديشه , ويــژه قــرآن , شــماره (. گـفـتـنـــى46 ش , ص 1368

اسـت كــه خــالصه اى از فصـل الخطـاب بـه انگليسـى ترجمـه شـده كـه نسـخه اى از آن در

كتابخانه ملى ايران محفوظ است . بيشتر كتابهايى كه در رد قول به تحريف قرآن نوشته شده

يا مستقيما و تماما در رد فصل الخطاب نورى است . مـانـنـد هـمـان كـشف االرتيــاب كــه يــاد

شده ; يا حفظ الكتــاب عن شــبهة القــول بــالتحريف , اثــر ســيد محمدحســين شهرســتانى ) م

ق (. يا فصل و فصـلهايى بـه رد فصـل الخطـاب اختصـاص داده انـد. از جملـه مرحـوم1315

ه خــويى ) م ق ( در1412محمدجواد بالغى در مقدمه تفسير آالءالرحمن , و مرحــوم آيت اللــ�

كـتـاب الـبـيـان كـه در اصـل تفسير سوره فاتحــه اســت و مبــاحث قــرآن پــژوهى پربــارى نــيز

دربردارد , دو فصل تحت عنوان صيانة القرآن من التحريف و فكرة عن جمــع القــرآن مســتقال

به طـرح مـسـاله تحريف و رد آن به داليــل متقن و نــيز پاســخ بــه اهم شــبهات محــدث نــورى

�ه ابوالحسن شعرانى ) م 1353) بدون نام بردن از او ( اختصاص داده است . مرحوم آيت الل

ه حـســـن زاده آملى , در ذيــل مقالــه ش ( نيز تعليقاتى در رد فصل الخطاب دارد كــه آيت اللــ�

پربارى كه تحت عنوان فصل الخطاب فى عدم تحريف الكتاب نوشته اســت , آن را بتمامــه از

43

Page 44: قرآن و قرآن پژوهى

خط استادش مرحوم شعرانى , نقل كرده است . سه تن از قرآن پژوهان معاصر نــيز كــه هــر

يك كتابى مفرد و مستقل در نفى تحريف قرآن نوشته اند ) استاد محمدهادى معرفة در صيانة

القــرآن من التحريــف ; اســتاد ســيد جعفــر مرتضــى عــاملى در حقــائق هـامـــة حـــول القــرآن

الكريم ; استاد رسول جعفريان را اكذوبــة تحريــف القــرآن ( هــر يــك فصــلى شــامل خـالصـــه

فـصـول دوازده گـانـه و اسـتـداللـهـاى اسـاســـى و مســتندات اصــلى محــدث نــورى در فصــل

الخطاب , همراه با رد روشن و كوتاهى آورده اند. در ايـنـجـا شبهات يا داليل قائالن به تحريف

را عمدتا بر مبناى كتاب فصل الخطاب محدث نورى طــرح مى كــنيم و پاســخ كوتــاهى نــيز در

جواب هر يك از آنها مى آوريم . از داليل دوازده گانه محدث نــورى در اين كتــاب , دو دليــل از

طريق شيعه و منابع شيعه نقل شده و بقيه از منابع اهل سنت است . جـالـب توجه اســت كــه

محدث نورى و همفكران او از كل گنجينه احــاديث اهــل ســنت , فقــط همين احـــاديث آحــاد و

ضعاف را قبول دارند كه نهايتا خود حــديث شناســان و علمــاى اهــل ســنت و مخصوصــا قــرآن

(1شناسان كوچكترين اعتبارى براى آنها يا در حاكى بودن آنها از تحريف قرآن قائل نيســتند.

مـحـدث نـورى بـه روايات اهل سنت و معدودى از احاديث شيعه استناد كرده اند كه قائلند بــه

اينكه هر آنچه در امتهاى پيشين رخ داده , طابق النعل بالنعل در امت اسالم نيز رخ خواهد داد

و از جمله اين رويدادها يكى هم تحريف كتاب آسمانى است . آيـت الل�ه خـويـى ايـن شـبهه را

چنين پاسخ مى دهد كه اوال ( اخبارى كه بــه آنهــا اشــاره شــده , اخبــار آحادانــد و افــاده علم و

ايجاب عمل نمى كنند. و ادعاى تواتر آنها گزاف است . چـرا كه هيچ چيز از آنها در كتب اربعــه

شيعه روايت نشده است ,و لذا مالزمه اى بين وقــوع تحريــف در تــورات و وقــوعش در قــرآن

نيست . ثانيا ( اگر اين دليل درست باشــد بايــد دال بــر وقــوع زيــادت در قــرآن باشــد. چنانكــه

تحريف تورات و انجيــل هم بــه زيــادت بــوده اســت و بطالن اين امــر واضــح اســت . ثـالـثـــا (

بـسـيــارى از وقــايعى كـه در امم سـابقه رخ داده نظـيرش در امت اسـالم رخ نـداده , نظـير

گـوسـالـــه پـرسـتـــى و سـرگـردانـــى چهــل ســاله بــنى اســرائيل در بيابــان و غــرق فرعــون و

يارانش و فـرمانروايى سليمان )ع ( بر جن و انس , و رفع عيسى )ع ( به آسمان و درگذشــت

ــا ( هارون كه وصى موسى )ع ( بود قبل از موسى )ع ( , و والدت عيسى )ع ( بدون پدر. رابع

اگر هم فرضا تواتر اين روايات و صحت داللت آنها را بپذيريم , شايد مراد اين باشد كــه زيــاده

و نقصان در آينده رخ مى دهد. چنانكــه از روايت بخــارى بــرمى آيــد كــه زمــان آن را تــا دامنــه

قيامت مى داند. پس نمى توان با اين روايات به وقوع تحريــف در صــدر اســالم و زمــان خلفــا

(. استاد سيد جعفر مرتضى عاملى بر اين داليل اين241 - 239استشهاد كرد. ) البيان , ص

نكته را هم مى افزايد كه از داليل وجوب مصونيت قرآن از تحريف اين است كه قرآن معجــزه

جاودانه است ] و پديده ادبى و هنرى است كه در آن لفظ و عـيـن الفــاظ و تعــابير و تمــاميت

متن آن كمال اهميت را دارد [ پس , قرآن بعد از اثبات دو صفت معجزه بودن و جاودانه بودن

ــى كتب آســمانى , ال محاله بايد محفوظ از تحريف مانده باشد , تا اعجازش برقرار بماند . ولـ

پيشين اصوال معجزه انبيا نبوده است , تا چه رسد كه معجزه جاودانه باشد , لــذا تكفــل حفــظ

( محدث نورى به روايات اهل2 (. 395آن بر خداوند واجب نبوده است . ) حقائق هامة , ص

سنت درباره جمع قرآن استناد كرده و گفته است كه جمع آن بر مـحور شهادت دو شاهد بوده

است كه اين مساله حاكى از عدم تواتر نقل قرآن است , و لذا امكان و احتمال تحريف در آن

راه دارد. در پـاسـخ بايد گفت كه قرآن در زمان خود رسول اكرم )ص ( و به اشراف و اهتمام

اكيد ايشان به دسـت كـاتبان وحى نوشته شده بود و فقط مدون و مجموع بين الـدفتين نبـوده

است كه شرح اين مـسـالـه خـواهـد آمد , و جمع زمان ابوبكر يـك سـال پس از وفـات پيـامبر

ســال پس از وفــات پيــامبر - ص - ( در18- 17)ص ( و جمع نهايى زمان عـثـمان ) در حدود

واقع جمع دوباره و مكرر و براى احـتياط بوده است و زيد و ياران او كــه گــروه تهيــه و تــدوين

مصحف امام بودند بر حافظه صدها حافظ قرآن و چندين و چنـد مصـحف نوشـته شـده كامـل

44

Page 45: قرآن و قرآن پژوهى

ولى غير مدون بين الدفتين , متكى بودند , لذا نيازى به شهادت دو شاهد براى هر آيه نبــود. از

آن گـذشـتـه مـسـاله شهادت شاهدين هم به فرض صحت به اين سادگيها نبــوده اســت , و بــه

( مراد از دو شاهد يكى كتابت و ديگرى حفــظ بــود , نــه دو1/205گـفـته ابن حجر ) االتقان ,

ــن شاهد عادى از كسانى كه نه حافظ تمامى و نه كاتب قرآن بوده باشند. يـعـنـى شـهـادت ايـ

دو گونه شاهد براى رعايت كمال احتياط بوده اســت ; و اين شــهادت مؤيــد مصــاحف مكتــوب

غير مدون و حفظ حافظان بوده است . و در مـورد نـادرى كه زيد شهادت يك نفره خزيمة بن

ثابت انصارى را براى اثبات آيه پايانى سوره توبه پذيرفت نه فقط به دليل ذوالشــهادتين بــودن

اين مرد بوده , بلكه به خاطر آن بــوده اســت كــه اين شـهـــادت بـــا حـــفظ حافظــان و كتــابت

كاتبان موافق بوده است ; و بر عكس شهادت يكنفره عمر را درباره افزودن آيه ادعــايى رجم

به قرآن , از آن جهت رد كرد كه مؤيدى از حفظ و كتابت ديگران و خــود زيــد نداشــته اســت .

سخاوى در جمال القراء مى گويــد مــراد اين اســت كــه دو تن شــهادت مى دادنــد كــه صــحيفه

مكتوبه در محضر پيغمبر )ص ( نوشته شده يا شهادت مى دادند كه از وجوه منزل قرآن است

كه عمدتا منقول از اتقان سيوطى است (. سـيـوطى پس148 - 147. ) قانون تفسير , ص

از نقل انواع معانى محتمل براى شهادت شاهدين مى گويد : يا شايد مراد اين بوده اسـت كـه

شاهدين شهادت مى داده اند كه هر آيه اى جزو آياتى بوده است كه در سال وفات پيامبر )ص

( از سـوى جـبـرئيـل بـر ايشان مجددا عرضه شد ) االتقان , تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ,

( مـحـدث نـورى در فصل سوم به روايات اهل سنت درباره آياتى كه ادعاى نسخ3 ( 1/206

ــت , ولى اين تالوت آنها شده است , استناد كرده است , و مساله نسخ التالوه را رد كرده اس

روايات را دال بر تحريف قرآن گرفته است . پاسخش اين است كــه مــا در مســاله بى اعتبــار

بودن و واهى بودن نسخ التالوه ) شرحش خواهد آمــد ( بـــا او مـوافـقـــيم و امثلــه اى كــه يــاد

كرده است يا دعا بوده است يا كالم تفسيرى پيامبر )ص ( يــا كالم بعضــى از صــحابه يــا اخبــار

( مـحــدث نــورى4آحاد و جعلى است . به اين مساله در طى اين مقاله بـازخواهيم گشـت .

دلـيـل چهارم خود را چنين بيان مى كند : اميرالمؤمنين عليه السالم قرآن مخصوص داشته كه

بعد از وفات رسول الل�ه صلى الل�ه عليــه و آلــه , بــراى خــود جمــع كــرده بــود و آن را بــر قــوم

ــان داشــتند و عرضه داشت , ولى از آن روى برتافتند. لذا ] حضرت [ آن را از ديدگان آنان پنه

اين مصحف نزد حضرت عليه السالم باقى بود , و امــامى بعــد از امــام پيشــين , آن را هماننــد

ه ساير خصايص امامت و خزائن نبوت به ارث مى برد ; و آن نــزد حضــرت , حجــة , عجــل اللــ�

فرجه , است و بعد از ظهورش آن را بر مردم ظاهر خواهد كرد و آنان را به قرائت آن دستور

خواهد داد ; و آن مخالف اين قرآن بوده هم از حيث تاليف و ترتيب سوره ها و آيـات و هـم از

حيث كلمات و از جهت زياده و نقصان ... ) فصل الخطاب , نسخه عكسى از نســخه محفــوظ

(. آيت الل�ه خويى در پاسخ اين شبهه مى نويسد76در كتابخانه آقابزرگ تهرانى در نجف , ص

: چنين مصحفى موجود بوده است و اضــافاتى نســبت بــه قــرآن موجــود ] مصــحف عثمــانى [

داشته است , اما دليلى در دست نيست كه نشان بدهــد آن زيـادات جــزو قـرآن بـوده اســت .

( محدث5 (. 242 - 241واقعيت آن است كه اين زيادات تفسيرى بوده است . ) البيان , ص

نورى در دليل پنجم از مصحف عبدالل�ه بن مسعود كه مخالف مصحف موجود ] عثمانى [ بــوده

به بعد (. مـحققان و قــرآن پژوهــان در اينكــه86است سخن مى گويد. ) فصل الخطاب , ص

عبدالل�ه بن مسعود , صحابى و قرآن شناس بزرگ و حافــظ قــرآن , نســخه اى از قــرآن بــراى

خويش نوشته بوده است , همسخن اند. او يـكـى از نـخستين كسانى بوده است كه از اختالف

ــت قراآت شهرهاى مختلف اسالمى نگران بوده اسـت و آن را سر منشا فساد مى دانسته اس

و همو بوده است كه به عثمان اشارتى براى توحيد مصـاحف كـرده اسـت . ولــى وقـتــى كـه

عثمان اين امر را جدى گرفت , و ســاير مصــاحف و نوشــته هــاى پراكنــده را بــه آب و ســركه

جوشانيده يا سوزانيد , ابن مسعود تكان خورد و گفت منظور او تا اين حد نبوده است , و لــذا

45

Page 46: قرآن و قرآن پژوهى

تـا مـدتـها از دادن مصحف خاص خــود بــراى آنكــه محــوش كننــد ابــا مى كــرد و حــتى كــار بــه

ــظ ــراى حف مشاجره و شكستن دنده هاى او كشيده بود. يك انگيزه عمده اصرار ابن مسعود ب

مصحف خود و نيز انتقادهايى كه از مصحف عثمانى مى كرد اين امر بود كه از گماشـته شـدن

زيد بن ثابت - كه جوان تـرين حافظـان و جامعـان قـرآن بـود - بــه سرپرسـتى تهيـه و تـدوين

مصحف امام , ناراضى بود و خود را - شــايد هم بــه حــق - بــراى اين كــار ســزاوارتر از او مى

- 14 ق ( , ص 316دانست . ) المصاحف , سجستانى ) م ; تــاريخ قــرآن , راميــار , ص15

(. تـفـاوت اصـلـى مصحف ابن مسعود با ديگر مصحف ها در اين بود كه سوره فاتحــه و356

معوذتين ) دو سوره آخر قرآن ( را در برنداشت و او آنها را دعا مى انگاشت . تفاوتهـاى ديگـر

اختالفات لهجه اى يا مترادفات و به اصطالح اختالف قراآت بود. ) بـراى فهرست نسبتا كاملى

( و ديگر زوايد تفسيرى ) همانند مصحف على -73 - 45از آنها المصاحف , سجستانى , ص

ــان او ع - (. در مـيـان هـمه مصاحف على )ع ( و ابن مسعود , نهايتا در عصر عثمان و به فرم

از بين نرفته است . مـصـحـف ابـن مسعود بعد از رواج مصحف امام ) عثمانى ( تا حدى مورد

ق فتنه398توجه مردم و قراء و ائمه قرائت بوده است . و بـه نوشته مرحوم راميار در سال

اى بر سر همين مصحف ) يا بازنويسى از آن ( ميان شـيـعـه و اهـل سـنـــت , در زمــان شــيخ

مفيــد در بغــداد درمى گــيرد و ســرانجام محكمــه اى تشــكيل مى شــود و حكم بــه امحــاى آن

مصحف مى دهد. هـمـو مى نويسد : با اينكه او هميشه ادعا مى كرد كــه همــه چــيز را دربــاره

قرآن مى داند , او مى داند كه هر آيه كى و كجا نــازل شــده , امــا چــيزى از او دربــاره تــرتيب

نزول آيات نقل نكرده اند. ترتيبى هم كه از مصحف او گفته اند چيز مهمى و فــرق چنــدانى بــا

(. در اين اثــر , تــرتيب مصــحف او362مصحف عثمانى نداشت . ) تاريخ قرآن , راميــار , ص

ه بن ــ� نيز از منابع كهن از جمله الفهرست نقل شده است . ( مشهور است كه سرانجام عبدالل

مسعود با هيات تهيه و تدوين مصحف عثمانى و نيز مصحف آنان آشـتى كـرد و رضـاى خـود را

- 155 ; قانون تفســير , ص 18اظهار داشت . ) المصاحف , سجستانى , ص 156 .) 6)

مـحدث نورى در دليل ششم , مانند دو دليل پيشين كه به مصحفهاى مستقل تمســك مى كــرد

به وجود مصحف ابى بن كعب و تفاوت آن با مصحف موجود ) عثمانى ( استناد مى كند. ابـــى

ــار صــحابه بـن كـعـب ملقب به سيدالقراء , مانند عبدالل�ه بن مسعود و عبدالل�ه بن عباس از كب

و قرآن شناسان بزرگ بوده است . الفهرســت تــرتيب ســوره هــا در مصــحف او را يــاد كــرده

(. تـفاوت مهم مصحف او بــا مصــحف عثمــانى اين بــوده اســت كــه دو ســوره30است ) ص

ــورى اضافى به نامهاى خلع و حفد دربرداشته است . ايـن امر بر خالف آرزو و انتظار محدث ن

نه فقط باعث اعتبار مصحف او نمى شود , بلكه چون هم با مصــحف عثمــانى و هم مصــاحف

ه بن مســعود , اختالف داشــته , معتبر ديگر چون مصحف حضرت على )ع ( و مصــحف عبداللــ�

ــحف او ـ ــاره ابى بن كعب و مص ــل درب ــراى تـفـصـيـ ــدارد. ) بـ ــتنادى ن ــل اس ــار قاب ــذا اعتب ل

- 340 ; تاريخ قرآن راميار , ص 53المصاحف , سجستانى , ص كــه متن ســوره هــاى353

( مـحـدث نـورى در دلـيـــل هـــفتم مى نويســد : چــون7ادعايى خلع و حفد را هم دربردارد (.

ابن عفان ] عثمان [ بر امت استيال يافت , مصاحف متفرقه را جمع كرد و از آنها به يارى زيــد

بن ثابت و كتابت و قرائت او و خودش , نسخه اى فـــراهم كــرد و آن را امــام ناميــد , و ســاير

مصاحف را سوزانيد يا پاره كرد , و اين كار را از آن روى كرد كـه بـاقـى مـانـده اى را كـــه در

(. 99دسـت مـردم مـانده بود و از آن غافل شده بود , از بين ببرد ... ) فصل الخطاب , ص

عثمانى . مصحف و قرآن جمع

ــد. در پاسخ بايد گفت همه قرآن پژوهان اعم از اهل سنت و شيعه در دو نكته اتفاق نظــر دارن

الـف ( اينكه قرآن در عهد پيامبر )ص ( و بــا اهتمــام و اشــراف همــه جانبــه ايشــان بــه دســت

46

Page 47: قرآن و قرآن پژوهى

كاتبان وحى كه تعداد آنان را تا بيش از چهــل نفــر هم گفتــه انــد , كتــابت شــده بــود. بزرگــانى

ه بن ه بن مســعود و عبداللــ� همچون حضرت على )ع ( و زيد بن ثــابت و ابى بن كعب و عبداللــ�

ــود عباس براى خود نسخه اى از تمامت وحى قرآنى نوشته بودند. منتهى اين كتابت بر كاغذ نب

بلكه با نوشت افزارهاى ابتدايى و بر ليف خرما و پوست تنه نخل و سنگهاى صاف و صيقلى و

نازك , و استخوانهاى پهن كتف حيوانات و رقعه هاى پوستى و نظاير آن بــوده اســت و اعتمــاد

فراوانى هم بر حفظ حافظان بيشمار داشته اند. ) درباره جمع و كتابت تمامت قرآن در زمــان

- 1/255 به بعد ; مناهل العرفان , زرقــانى , 1/202پيامبر )ص ( ـ االتقان , , البيــان ,256

; حقائق هامة حول القرآن الكريم , سيد جعفر مرتضى عاملى ,278 - 255آيت الل�ه خويى ,

63 - و اغلب تاريخهاى قرآن (. ب ( يك سال پس از درگذشت پيامبر )ص ( و با كشــته104

ــامبر شدن عده كثيرى از حافظان و قراء قرآن در نـبـرد يـمـامـه كه ابوبكر مسيلمه كذاب - پي

دروغين - و يارانش را سركوب كرد , به نظارت مـسـتـقـيم خود ابــوبكر و پيگــيرى و مشــاوره

عمر و مباشرت زيد بن ثابت يك نسخه كامل از قرآن نوشته شده و حتى بــه صــورت مجمــوع

بين الدفتين درآمده بود. اين نسخه پس از درگذشت ابوبكر و عمر نزد حفصــه دخــتر عمــر بــه

ارث يا وديعه مانده بود و عثمان آن را براى توحيد مصاحف و تدوين نسخه نهــايى موســوم بــه

مصحف امام , از او امانت گرفت و آن و مصاحف ديگر از جملــه مصــحف خــود زيــد و نوشــته

هاى كامل اما پراكنده را مبناى كار كرد و با دقت بـــى نظــيرى بـه همت و سرپرســتى زيـد بن

ثابت و هيات همكار او , و در زير نظر و انتقاد آزادانه كبار صحابه از مجموع آنها و نيز با توجــه

به حفظ حافظان و شهادت شاهدان - كه شرحش گذشت - آن نســخه نهــايى را فــراهم كــرد.

پس كار عثمان بيشتر توحيد نص و تكيه بر يك قرائت , يا دو يا چند تا آنجا كه كتــابت كلمــه اى

بدون نقطه , احتمال چنــد قـرائت را مى داد , و اعتمـاد بـر لهجــه قـريش , بـه هنگـام اختالف

ــاره تلفظها و قراآت , بوده است و كار او با آنكه اساسى بود , تاسيسى نبود. يعنى چنانكه اش

ــازنويس ــوبكر جمــع و ب شد قرآن پيش از آن هم در زمان حيات پيامبر )ص ( , و هم در عهد اب

شده بود. لذا كار عثمان و اعتبارش دربردارنده اعتبار كار عصر نبوى و عصــر ابــوبكر در جمــع

قرآن هم هست . و اگر خود حضرت رسول )ص ( اهتمام به جمع و تدوين نهايى قرآن نكردنــد

از آن بود كه به گفته هـمه قرآن پژوهان اهل سنت و شيعه , هنوز باب وحى باز بود و همواره

احتمال آمدن آيه اى كه در ضـمـن وحى به آن حضـرت )ص ( گفتـه مى شـده آن را در كجـا و

كدام سوره و بين كدام آيات قرار دهـــد , مى رفت و در واقــع هم وحى قــرآنى در طى مــدت

سال , تا اندك زمانى پيش از وفـات آن حضـرت )ص ( جريـان داشـت . لـذا پيـامبر )ص (23

ماذون و مايل به جمع نهايى نبـوده انـد. و در فــرهنگى چـون فرهنـگ صـدر اسـالم كـه آنهمـه

شفاهى و فاقد رسم و سنت كتابت بود , و تعداد باسوادانى كه خواندن و نوشتن بدانند در كل

آن جامعه به يكصد نفر نمى رسيد , اين اهتمـام عظيم بـــه شـــان قـــرآن و حـفـــظ كـتـــابت و

جمـع و تـدوين آن جــزو شــگفتيهاى تمـدن و فرهنــگ بشــرى و از افتخــارات اســالم اســت . از

مصحف امام شش يا هفت نسخه تكثير شد كه همه ارزش واحد داشت . يـكـى را در مـكـه و

يكى را در مدينه نگه داشـتند و بـاقى را بـه كوفـه و بصـره و شـام و يمن و بحـرين فرسـتادند

(. استاد سيد على كمالى دزفولى قرآن پــژوه معاصــر ممــيزات دهگانــه اى1/211) االتقان ,

براى جمع عثمانى ياد مى كند . از جمله اينكه : الف ( ] عثمان دستور داده بود [ هــر كس هــر

چه را از پيغمبر )ص ( شنيده بياورد , تـا هـمـه در ايـن كـار شـريك باشند و از اين جمع چــيزى

غائب نماند , تا هيچ كس در ذخيره اين مصحف شك نياورد و همه بدانند كه آشكارا در مرآى و

مسمع صحابيان بزرگ , انجام يافتــه اســت . ب ( اعتمـاد بـر عمـل گــروه اول در جمـع بكـرى

] ابوبكرى [. ج ( هر جا براى رفع اختالف از مسـموعات , چـاره نشـد لغت و لهجـه قـريش را

انتخاب كننــد. د ( بـــراى جـلـوگـيـــرى از شـــبهه و تطــرق فســاد مــوارد زيــر را نمى نوشــتند :

منسوخ التالوه ها ) كه عـنـوانـى مخترع است ( , آنچه در عرضه اخير بر ] پيامبر - ص - [ نبود

47

Page 48: قرآن و قرآن پژوهى

, آنچه قرائتش ثابت نبود , قراآت شاذ , قراآت آحاد , و الحاقــات تفســيرى . ه ( تــرتيب آيــات

هر سوره بر طبق توقيف مستند پيغمبر )ص ( در عرضه اخير بوده است . ) قانون تفســير ص

152 - (. جـمـع عـثمانى از همان آغاز و پس از فـروكش كــردن مخالفتهـاى عـاطفى و153

ــنين )ع ( احساساتى و حميتى , مـورد قبول بزرگان صحابه و در راس آنان حضــرت اميرالمؤم

قرار گرفته است و روايات متعددى به تعابير مختلف از حضرت )ع ( در تاييد عملكرد عثمان و

حاصل كار هيات منصوب او در تدوين مصحف امام , نقل شده است . سـيوطى در اتقــان مى

ــه نويسد : و ابن ابى داود به سند صحيح از سويد بن غفلة نقل كرده است كه گفت , على گفت

است : در حق عثمان جز خير چيزى مگوييد. سوگند به خدا آنچه در امر مصــاحف كــرد جــز بــا

شركت و نظارت بزرگان ما ] مال منا [ نبود. و فـرمـود دربـاره ايـن قـــرائت چـــه مى گوييــد ؟

به من رسيده است كه بعضى از آنـان ] مخالفـان و منتقـدان [ مى گوينــد قـرائت من بهـتر از

قــرائت توســت , و اين امــر نزديــك بــه كفــر اســت . گفــتيم پس نظــر شــما چيســت ؟

فرمود به نظر من ] كار درست همين است كه [ مــردم را بــر مصــحف واحــد گــردآورد تــا نــه

; همچـنين فتح1/210تفرقه و نه اختالفى باقى بمانـد. گفـتيم حـق بـا شماسـت . ) االتقـان ,

ق ( قـرآن444 (. هـمـچـنـيــن ابـوعمر عثمـان بن سـعيد دانى ) م 9/15البارى , ابن حجـر ,

شناس بزرگ , صاحب التيسير فى القراآت السبع , و المقنع در كتاب اخير بــا سلســله رواتش

از على بن ابى طالب )ع ( نقل مى كند كه فرمود : اگر من سرپرست ] تهيه و تدوين مصحف

واحد رسمى [ مى شــدم در مــورد مصــاحف همــان كــارى را كــه مى كــردم كــه عثمــان كــرد.

- ترجمــه االتقــان ,1/211. همچــنين االتقــان , 8) المقنع ,تحقيــق محمــد احمــد دهمــان , ص

(. اگر هم در صحت صدور اين روايــات ترديــد كننــد , عملكــرد و ســيره اميرالمؤمــنين1/209

على )ع ( حاكى از ايـن اسـت كـه عمل عثمان را تاييد يا دست كم تقريــر ) ســكوت ناشــى از

رضا و قبول ( كرده است ) شرح اين مساله خواهد آمد (. مـرحـوم آيـت الل�ه خـــويى در تاييــد

عملكرد عثمان مى نويسد : اينكه عثمان مسلمانان را بر قرائت واحـــدى گـــرد آورد , يـعـنـــى

قـرائتـى كه بين مسلمانان رايج بود و آن را به تواتر از پيامبر )ص ( فراگرفته بودند , و قراآت

ــر ديگر را كه مبتنى بر احاديث نزول قرآن بر سبعة احرف بود ) كه درباره بـطـالن آن پـيـشـتـ

در هـمين كتاب سخن گفته ايم ( منـع كـرد , اين عمـل عثمـان را احـدى از مـســلمانان بـر او

ــفوفشان و انتقاد نكرده است ; چرا كه اختالف در قرائت به اختالف مسلمانان و پراكندگى صـ

بر باد رفتن وحدت كلمه شان بلكه تكفير بعضى از بعضى مى انجاميــد و روايــاتى را نــيز نقــل

كرديم كه حاكى از نهى پيامبر )ص ( از اختالف در قرآن بود. ولـى كــارى كــه بــر او انتقــاد مى

كنند اين اســت كــه بقيــه مصــاحف را ســوزانيد و بــه اهــالى شــهرهاى ديگــر هم امــر كــرد كــه

ــاحف مصاحفشان را بسوزانند. مسلمانان بر اين كار او اعتراض كردند. حتى او را حراق المص

(. 277) سوزاننده مصحفها ( ناميدند . ) البيان , ص

(. 158است . ) صيانة القرآن , ص

استاد سيد على كمالى دزفولى مى نويسد : آيا در تهيه مصاحف نمونه ) امام ( در هفده ســال

هجرى ( با حضور هزاران نفر از صحابه كه خــود28بعد از وفات پيغمبر اكرم ) يعنى در سال

پيغمبر )ص ( را ديـده بـودنـد و قـرآن را از او شنيده و ناظر بر امر و تصويب كننــده آن بودنــد

ــاخت ؟ ــه اى وارد س ــوان خدش ــت - مى ت ــل آن اس ــنين دلي ــتراض اميرالمؤم ــدم اع ــه ع - ك

(42 و 41 ; سوره فصلت , آيات 9هرگز. آيـا وعده خداوند به حفظ قرآن ) سوره حجر , آيه

در مــــــــورد حفــــــــظ همين قــــــــرآن بــــــــا مــــــــاده و هيــــــــات آن نيســــــــت ؟

ــل جز اين نمى تواند باشد. آيـا تـصويب ائمه ما ـ سالم الل�ه عليهم اجمعين ـ و تقرير ايشان دلي

قـــــــــــــــاطع قـــــــــــــــرآن بـــــــــــــــودن همين قـــــــــــــــرآن نيســـــــــــــــت ؟

48

Page 49: قرآن و قرآن پژوهى

(. درباره سوزاندن آيــات و ســوره هــاى پراكنــده و238البته كه هست . ) قانون تفسير , ص

مصاحف غيررسمى و متفرقه , بايد گفت كه بعضى از مـنـابع به عثمــان نســبت جوشــاندن آن

نوشته ها را در ديگ با مخلوطى از آب و سركه مى دهنــد , و بعضــى خــرق ) پـاره كــردن و از

بين بردن ( و بعضى دفن , و بعضى سوزاندن . سوزاندن را نبايد عملى خالف شرع يا متضمن

هتك حرمت دانست . زيـرا آتـش در فـقه اســالمى طــاهر و مطهــر اســت , و نيت عثمــان هم

نيت سوء يا حاكى از اسائه ادب نبوده است . لذا ســوزاندن بــا بــه آب شســتن فــرق اساســى

ندارد. همچنين تفاوت رسمها و فرهنگهــا را نــيز نبايــد از نظــر دور داشــت . قــرآن نــيز پس از

قرآن شدن , الزم االحترام و مقدس است . پيش از قرآن شــدن اين حكم را نداشــته اســت .

حـتـى امـروز هـم قرآنهاى كهنه و فرسوده و زايد كه به كار قرائت نمى آيـد , بـا احـترام و بـه

يكى از همين شيوه ها از بين برده مى شود. امـا اينكه بعضى مى گويند بايــد اين نوشــته هــاى

پراكنده را كه بر روى پوست و سنگ و ليف خرما و غـيـره بـوده نگهدارى مى كرد , فكر جديد

و امروزه پسند است كه موزه دارى و سنددارى و حفظ اشياء عتيقه مطلوب و ممكن است .

اگر عثمان چنين كارى مى كرد غرض خود را در نفى اختالف , نقض كرده بود. تــازه در جـايى

ــا و ــا , غـالـبـ كه خود مصاحف عثمان شش يا هفتگانه , با آنهمه دقت و اهتمام در نگهدارى آنه

بلكه تمامى از بين رفته است , يا الاقل از سرنوشت آنهــا اطالعى در دســت نيســت , چگونــه

مـمـكـن بـود آن استخوانها و سنگها و پوستهاى ريخته و پاشيده پراكنده محفوظ باقى بماند تــا

ــل هشــتمش را8آيا مورد استفاده محققان امروز و آينده قرار گيرد يا نه . ( محدث نورى دلي

وجود روايات و به قول خودش اخبار كثيره اى از مخالفان ] يعنى اهل سنت [ كه داللت صريح

بر وقوع تغيير و نقصان در مصحف موجود دارد , ياد مى كند. آيـت الل�ه خويى و حجــة االســالم

ميالنى و ساير قرآن پژوهان شيعه برآنند كه آرى احاديث نقص قرآن در ميان اهل سنت بسيار

ــه است . بسى بيشتر از آنچه در ميان احاديث شيعه هست . و اهـل سنت براى آنكه نه قائل ب

تحريف )تنقيص ( قرآن و نه بى اعتبارى كتب معتبر حديثشان از جمله صحيحين شــوند , قائــل

به پديده اى به نام نسخ التالوة يا منســوخ التالوة شــده انــد. يـعـنـــى آيــات و عبــاراتى را جــزو

وحى اوليه مى دانند كه سپس تالوت آنهـا منسـوخ شـده و حكمش يـا منتفى شـده يـا برقـرار

مانده است . از ايـن دست بسيار آيه ها , حتى سوره هــاى ســاختگى در بعضــى متــون حــديث

اهل سنت و از آنجا در كتب قرآن پژوهى و علوم قرآنى نقل شده اســت , كــه نمونــه مشــهور

آن آيه رجم است كه در مجاميع مـعـتـبـر حـديـث اهل سنت از جمله صحيحن و موطا و مسند

احمد و غيره , بــا عبــارات كمــابيش مـــختلف نقــل شــده اســت و يــك روايت از نص آن چــنين

است : الشيخ و الشيخة اذا زنيا فارجموهما البتة و در بعضــى اين عبــارت را هم اضــافه دارد :

ه )ص ( مى نكاال بما قضيا من اللـذة كـه عمـر گفتـه اسـت مـا اين آيـه را در عهـد رسـول اللـ�

خوانديم , سپس به دليلى نــامعلوم فرامــوش و مــتروك شــد. و چـــون هـــيچ كس جــز خــود او

حافظ و شاهد بر آيه بــودن آن نبــود , لــذا زيــد و هيــات او , آن را از عمــر نپذيرفتنــد. ) بـــراى

ــان , ــه ـ االتق ــاره اين آي ــفصيل درب ــواد بالغى , ص 2/86تـ ــد ج ــرحمن , محم 23 ـ 21 آالءال

, كه در همه آنها منابع125 ; صيانة القرآن , ص 150 ـ 146الـتحقيق فى نفى التحريف , ص

اصلى اهل سنت را ياد كرده اند (. بـعضى از ســوره هــا و آيـه هــا ى ديگـرى كــه در بعضــى از

مجموعه هاى حديث اهل سنت به عنوان جـزئى از قـرآن و يـا از مقوله نسخ التالوة ياد شــده

( ; آيــه شــهادة155 ; التحقيــق , ص 127عبارتنــد از : آيــه جهــاد ) صــيانة القــرآن , ص

( آيـه حـمـيـة ) الـتحقيق127 ( ; آيه فراش ) صيانة القرآن , ص 158 ـ 157) التحقيق , ص

( آيه يا ايها الرســول بلــغ مــا انــزل20 ـ 19 ( آيه حنيفية ) آالءالرحمن , ص 161 ـ 160, ص

اليك كه گفتــه انــد بــه دنبــال آن فى على يــا ان عليــا مــولى المؤمــنين اضــافه داشــته اســت .

ــق , ص ــق , ص 165 ـ 164) الـتـحـقـيـ ــان ... ) التحقي ــان البن آدم وادي ــو ك ــه ل ـ152 ( , آي

ــرآن , ص 153 ــيانة الق ــد ) ص ــع و حف ــوره خل ــنين س ــرحمن , ص 136 ( همچ ;23 ; آالءال

49

Page 50: قرآن و قرآن پژوهى

( كـه منبع اصلى آن دبستان المـذاهب اسـت ) تحقيـق رحيم رضـازاده25 ـ 24التحقيق , ص

( ] اغلب آيـه ها و سوره هايى كه ياد كرديم در كتاب حقائق هامــة حــول247 ـ 1/246ملك ,

به بعد با ذكر اسناد و منابع آنها آمــده اســت . [ اســتاد محمــد هــادى345القرآن الكريم , ص

ــه معرفة در اين باره مى نويسد : اين احاديث نه وزنى دارد , نه اعتبارى . چه از نظر سند , چ

از نظر مدلول . چرا كه مخالف صريح قرآن و اعتقاد و ضــروريات جمهــور مســلمانان اســت .

(. ديگر اينكه احاديث ضعيف و مجعول در همه مجاميع حــديث اهــل173) صيانة القرآن , ص

سنت و شيعه راه يافته است . پـاسخ مشروحتر به اين شبهه يا دليل در ضمن پاسخ بــه داليــل

( مـحدث نــورى در دليــل نهمش9يازدهم و دوازدهم محدث نورى در همين مقاله خواهد آمد.

مى گويد كه اسامى اوصياى خاتم النبــيين و دخت گــراميش صـــديقه طــاهره عليهم الســالم و

بعضى شمايل و صفات آنان در همه كتب آسمانى آمــده اســت , پس بايــد در قــرآن هم آمــده

باشد. اين دليل يا ادعا چنان واهى و بى اساس است كه نياز به رد نـدارد. محـدث نـورى ابتـدا

بايد به اصطالح سقف را بزند تا سپس بر آن نقاشى كند. از كـجـا ثـابـت شــده اســت كــه نـام

چهـــــــــارده معصـــــــــوم )ع ( در كتب آســـــــــمانى پيشـــــــــين آمـــــــــده اســـــــــت ؟

پاسخ شــيخ نــورى اين اســت كــه اين كتابهــا هم تحريــف شــده اســت و در اصــل آنهــا نــام اين

بزرگواران موجود بوده است . با اين حساب , اين ديگر دليل نيســت بلكــه صــرف ادعاســت .

آيـت الل�ه خـويـى در پاسخ بــه اين ادعــا مى نويســد : ) و از حقــايقى كــه نشــان مى دهــد نــام

اميرالمؤمنين على )ع ( صريحا در قرآن ياد نشده است , حديث غــدير اســت . زيـــرا اگــر نــام

على )ع ( در قرآن مذكور بود , حضرت پيامبر )ص ( محتــاج بــه نصــب و تعــيين ايشــان و برپــا

ــذب داشتن اجتماع عظيمى براى آن نبود. پس صحت حديث غدير ايجاب مى كند كه حكم به ك

( همچنين مى نويسد : و معــارض و نــافى جميــع251 ـ 45اين روايات كنيم . ) الـبـيـان , ص

ه ) امـام صـادق اين روايات , صحيحه ابوبصير منقول در كـافى اسـت . مى گويـد از ابوعبداللـ�

ه و اطيعــوا الرســول و اولى االمــر منكم ] نســاء , [59عليــه الســالم ( دربــاره ) اطيعــوا اللــ�

پرسيدم . گـفـت ايـشان در پاسخ فرمود در حق على بن ابى طالب و حسن و حسين ) عليهم

السالم ( نازل شده است . بـه ايـشان گفتم مــردم مى گوينــد پس چــرا نــام على )ع ( و اهــل

ه نيامــــــــــــــــــــــــــــده اســــــــــــــــــــــــــــت ؟ بيت او در كتاباللــــــــــــــــــــــــــــ�

ه )ص ( نــازل شــد و در آن تصــريح حضرت )ع ( فرمود : به ايشان بگو نماز هم بر رســول اللــ�

ــراى نشده بود كه سه ركعتى يا چهار ركعتى است , تا آنكه رسول الل�ه )ص ( خودشان آن را ب

(. 251مردم روشن كردند. ) البيان , ص ( مـحـدث نـــورى در دلـيـــل دهمش مى گويــد10

چرا از ميان همه قراآت مختلف كلمات و تعـابير قـرآنى , فقـط هفت وجـه يـا ده وجـه اختيـار

شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــده اســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت ؟

ه )ص ( و پاسخش اين است كه قرآن نص متــواترى بــه وحـــى و اعـــجاز نــازل بــر رســول اللــ�

ــد و در آن در منقول از اوست و جمهور مسلمانان و بزرگان ائمه دين آن را محفوظ داشــته ان

طى روزگـاران تغيـير و اختالفى رخ نـداده اسـت , امـا قـراآت ] و اخـتــالف آنهـا [ اجتهـاداتى

ــيانة ] متغــير و متفــاوت [ در تعبــير اين نص ] ثــابت و يگانــه [ و كيفيت اداى آن اســت . ) صـ

( دليل يازدهم محدث نورى اخبار كثيره معتبره صريحه اى است12 و 11 ( 179القرآن , ص

كه درباره وقوع سقط و دخول نقصان در قرآن موجود نقل شده است . و دلـيـل دوازدهـمش

اخبار وارده در موراد مخصوص از قرآن است كه داللت بر تغيير بعضــى از كلمــات و آيــات بــه

(. اسـتـاد مـحـمد هادى معرفة شرح175 , 161صورتى از صور دارد. ) فصل الخطاب , ص

مبسوطى در پاسخ به اين داليل دارد و مى نويسد احاديثى كه مـحـدث نورى در مورد تحريــف

فقــره از آنهــا داللت عامــه دارد و61 حديث است ; كــه بــه گفتــه خــودش 1122گرد آورده ,

فقره آن نص در موضوع است . ولـــى اكـثـريـــت عـظـيـمـــى از آنهــا نــه ســند دارد نــه1061

اعتبار , و از رسائل و منابعى نقل مى كند كه يا مجهول انــد يــا موجــود نيســتند , يــا موضــوعه

50

Page 51: قرآن و قرآن پژوهى

فقره از احاديث او منقول از اين گونــه كتب اســت . باقيمانــده815) جعلى ( هستند. و تعداد

مـورد آن كــه107 فقره است , اكثريتش به اختالف قرائت برمى گردد از جملــه 307اش كه

200در همين زمينه است يكجا از مجمع البيان شيخ طبرسى نقل شده است . باقى مى ماند

حديث كه تقريبا از كتب معتبر حديث نقل شده كه بر هفت نوعند. نـوع اول ( روايات تفسيرى

200يا توضيحى يا مربوط به شــان نـزول يـا تاويـل آيـه يـا تعــيين مصــداق و بخش اعظم اين

حديث را همينها تشكيل مى دهد. يـك نـمـونـه از آن ايـن است كه در آيه و اذا تولى سعى فى

( بــه دنبــالش چــنين بــوده اســت :205االرض ليفسد فيها و يهلك الحرث و الـنـسل ) بقــره ,

بظلمه و سوء سريرته كه بيانى تفســيرى و طـــبعا غــير قــرآنى بــراى توصــيف كيفيت فســاد و

اهالك كسى است كه در آيه از او سخن گفته شده است . نوع دوم ( احاديثى است از قــراآتى

كه منسوب به بعضى از ائمه عليهم السالم اســت كــه ممكن اســت مخــالف قــرائت مشــهوره

باشد ; يا موافق بعضى قراآت غير معروفه . نوع سوم ( احاديثى است كه در آنها لفظ تحريف

آمده است و ناآشنايان به اصطالح گمان كرده اند مراد همين تحريف مورد بحث اســت . حــال

آنكه مراد از آن تحريــف معنــايى و تفســير ] بــه راى [ غــير موجــه اســت . چنانكــه تحريــف در

اصطالح قدما و حتى قرآن مجيد به معناى تحريف معنـوى اسـت , و در اصـطالح متـاخرين بـه

معناى تحريف لفظى و تغيير و تبديل است . نوع چهارم ( رواياتى كه به آنها استناد كرده است

ــا ولى استنادش درست نيست . يـكـى مـثالش اين است كه از امام صادق و امام رضــا عليهم

ه ربى ) خـداى من السالم نقل مى كند كه پس از خواندن سوره توحيد مى گفته اند كـذلك اللـ�

اين چنين است ( , و محدث نورى گمان كرده اســت اين قــول و اذعــان , جــزو قــرآن اســت .

نـوع پـنجم ( درباره روايــات وارده در شــان امــام قــائم )عج ( اســت كــه مــردم را بــه قــرائت

مصحف على )ع ( كه از پدرانش به ارث برده است , الزام مى كنـد. بــه اين مسـاله در جـاى

خود اشاره كرديم كه مصــحف حضــرت على )ع ( در تــرتيب و تــوالى و اضــافات تـفـــسيرى و

نظاير آن با مصحف عثمــانى اختالف داشــته اســت ولى آيــه يــا ســوره اى كم يــا زيــاد نداشــته

است . نـوع ششم ( رواياتى است كه داللت بر افتادگى آيه يا جملــه يــا كلمــه اى دارد و ائمــه

نقدالحديث به اين نتيجه رسيده اند كه آنها زيادات تفسيرى است و از نص لفظ قرآن نيست .

نوع هفتم ( رواياتى است حاكى از اينكه آنچه در شــان فضــايل اهــل بيت عليهم الســالم بــوده

است , در طى آياتى پنهان بوده كه اگر قــرآن چنانكــه نــازل شــده خوانــده شــود , پديــدار مى

گردد. زيرا كه ثلث يا ربع قرآن دربــاره آنــان نــازل گرديــده اســت . در پـاســـخ بـــايد گفت اين

ــاقط روايات حاكى از آن نيست كه تصريحاتى در فضيلت اهل بيت )ع ( بوده است , سپس س

شده است . در همين قرآن موجود هم كم نيســت آيــاتى كــه در شــان و فضــايل آنــان اســت .

ق ( در تفسير آيه قــل ال اســالكم عليــه اجــرا اال المــودة فى القــربى1310چنانكه طبرى ) م

( بهترين وجه و معناى آن را در اين مى دانـد كـه مـراد , مـودت اقربـاى پيـامبر23) شورى ,

( آيت236 ـ 196)ص ( يعنى اهل بيت عصمت و طهارت )ع ( اسـت . ) صـيانة القـرآن , ص

الل�ه خويى نيز پاسخهاى متقنى به اين شبهات ) داليل يازدهم و دوازدهم محدث نورى در فصل

الخطاب ( دارد. از جمله مى نويســد : اين روايــات داللت بــر وقــوع تحريــف قــرآن بــه معنــاى

ــت , از متنازع فيه ندارد. تـوضيح آنكه بسيارى از اين روايات در عين آنكه سندشان ضعيف اس

ــه كتاب احمد بن محمد السيارى گرفته شده كه علماى رجال اتفاق در فساد مذهب او دارند ك

قائل به تناسخ بوده است , و نيز از على بن احمد كوفى گرفتــه شــده كــه علمــاى رجــال او را

كذاب و فاسد المذهب مى دانند. ديگر اينكــه بخش معظمى از روايــات او مربــوط بــه اختالف

قراآت است . و از قـول عـلـمـاى بــزرگ شـيعه چـنين نقـل مى كنـد كـه روايـات مربـوط بـه

(.253 ـ 245تحريف , مخالف اجماع امت اند بايد يا آنها را تاويــل يــا طــرح كــرد. ) البيــان ,

همچنين روايات بسيارى داريم كه حاكى از عرضه داشته احــاديث بــر قــرآن اســت كــه حــديث

مخالف با قرآن را بايد به ديوار زد و براى آن اعتبارى قائل نشد. در اين صورت قرآن حاكم بر

51

Page 52: قرآن و قرآن پژوهى

حديث و محك و مالك صدق آن است , نه بالعكس . يعنى نمى توان با حديث كه ظنى الصدور

است , درباره قرآن كه قطعى الصدور است , داورى كـرد. چـون بـه قـول معـروف الحديـد ال

يفلح اال بالحديد و رســتم را هم رخش رســتم كشــد. اشـــتباه روشــمندانه اخباريــان , از جملــه

محدث نورى , اين است كه اهميت گزاف و بى حـد و حصـر بــه هــرگونه حـديثى مى دهنـد و

نقادى و ارزشـيابى احـاديث را خـوش ندارنـد و از روايت الحـديث بـه درايــت الـحـديــث نمى

پردازند , و آگاهانه يا ناآگاهانه , مجموعه كل احاديث را بر خالف اجماع علماى فريقين قطعى

الصدور مى دانند. يا عمال با آن چنين رفتارى دارند. اگـر ايـنـهـمـه بـاريك بيــنى و بهانــه جــويى

كه امثال محدث نورى در كاروبار جمع و تدوين قــرآن مـــى كـــنند , در كاروبــار جمــع و تــدوين

حديث كنند بـه اين نتيجـه خواهنـد رسـيد كـه اين گونـه اتكـاى افــراطى بــه هرگونـه حـديث ,

پشتوانه علمى و عقلى و تاريخى ندارد و از آن گذشته نقض غرض دربردارد. زيـرا قــرآن ســند

بزرگ و حيانى و ركن ركين اسالم است كه اگر به هــر دليــل خدشــه دار شــود , ديگــر مجــالى

براى آنكه حديث معتبر و محدث محترم بماند , باقى نخواهد ماند. بـه قـول اسـتـاد ســيد على

كمالى دزفولى به عقيده ما مجتهدى كه قائل بـه تحريـف قـرآن باشــد , مجتهـد نيســت . زيـرا

مهمترين مستند اجتهاد را از دست داده است . مضافا به آنكه اجتهــاد در امــرى ضــرورى آنهم

(. شـيـواتـريـن دلـيل عقلى را در اين82از مسائل اعتقادى مورد ندارد. ) قانون تفسير , ص

زمينه شادروان عالمه طباطبايى عرضه داشته اســت : امــا آن قــرآنى را كــه زيــد بن ثــابت در

زمان عثمان گردآورى كرد , بدون شك حاوى جميع قرآن است و در آن يك كلمــه كم و يــا يــك

كلمه زياد نشده است . و قول به تحريـف قـرآن از درجــه اعتبــار ســاقط اســت . چــون اخبــار

ــه آن آحادى كه در تحريف وارد شده است , حجيت آنها متوقف بر حجيت قول امام اســت , ك

ه )ص ( اســت كــه را بـيان كرده است , و حجيت قول امام متوقف بر حجيت قول رســول اللــ�

ه متوقــف ــ� امام را وصـى و خـلـيفه و معصوم معرفى فرموده است ; و حجيت قول رسول الل

بر حجيت قرآن است كه رسول الل�ه را معصوم و امام و نــبى و ولى معــرفى كــرده اســت ; و

اگر قائل به كم بودن يا زياد بـودن يـك حـرف در قــرآن مجيــد بشــويم , تمــام قــرآن از حجيت

ساقط مى شود و سقوط اين حجت حـجـيت اخبار تحريف را نيز ساقط مى كند ... ] به تعبــير

ديگر [ اخبار تحريف كه قرآن را از حجيت سـقـوط مـى دهد , عمل به مفادش موجب اسقاط

خود آنها مى شود , يعنى از ثبوتش عدمش الزم مى آيد و بنابراين عمل به آنها مستحيل ] غير

ممكن [ است . ) مهر تابان , مجموعه مصاحبات آيت الل�ه سيد محمد حسين حسينى طهــرانى

( امثال محدث نورى از توالى افراطى207 ـ 206با عالمه سيد محمد حسين طباطبايى , ص

و در حد غلو به اهل بيت عـليهم الســالم , و حســرت اينكــه چــرا نــام مبــارك ايشــان در قــرآن

نيامده است , و نيز از بغض و تبراى افـراطى نسبت به اغيار - كه همه افتخــار جمــع و تــدوين

قرآن متعلق به آنان است - به قول مثل مـعـروف مـانـنـد كـسى عمــل مى كنــد كــه نــيزه بــر

سينه خويش فرومى برد تا كسى را كه بر تركش نشسته است بكشد ) الطاعن نفســه ليقتــل

ردفه ( يا طبق مثل فارسى براى درست كردن ابرو چشم را كور مى كنند.

تحريف . عدم به قائالن داليل

قرآن ( .1 حفظ بر الهى صريح هاى وعده و قرآنى آيات

مشــــــــــــــــهورترين اين آيــــــــــــــــات ســــــــــــــــه آيــــــــــــــــه اســــــــــــــــت .

( ما خــود , ذكــر ] قــرآن [9الف ( آيه حفظ : انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون . ) حجر ,

را نازل كرده ايم و خود نيز نگاهبان آنيم . مراد از الذكر قـرآن اسـت . چـنـانـكــه در چنـد آيـه

پيشتر در همين سوره مى فرمايد : و قالوا يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون . ) حجـر ,

52

Page 53: قرآن و قرآن پژوهى

( ) و گفتند اى كسى كه ذكر ] قرآن [ بر او نازل شده است , بيشك تــو مجنــونى . (. آيـــت6

الل�ه خويى انواع تشكيكاتى را كه در صحت استدالل و استناد به اين آيه هست ) ذكر به معنــاى

قرآن نيست , مراد حفظ اجمالى است نه همه آيات ( رد مى كند. امـا يك شــبهه را بــه خــوبى

طرح مى كند , ولى به همان خوبى پاسخ نمى دهد : آرى در اينجا شبهه ديـگـــرى هـســـت كــه

بر استدالل به آيه كريمـه بـراى عـدم تحريـف وارد مى شــود , و حاصــل شــبهه اين اســت كــه

مدعى تحريف در قرآن احتمال تحريــف در نفس همين آيــه را هم مى دهــد. زيـــرا ايـــن جـــزو

آيات قرآن كريم است و استدالل به آن صحيح نيست , مگر آنكه عــدم تحريــف ثــابت شــود. و

(.228اگر بخواهيم عدم تحريف را با آن ثابت كنيم دور باطــل پيش مى آيــد . ) البيــان , ص

خـود ايـشـان اين شبهه را چنين پاسخ مى دهد : زيـرا اين شــبهه بـراى كســى اعتبــار دارد كــه

عترت طـاهره را از خالفت الهيه بركنار مى داند , اما مؤمنــان بــه امــامت آنــان مى داننــد كــه

عترت به كتاب ] قـرآن [ اسـتدالل كرده اند و نيز تقرير اصحاب آنان بر همين مساله حاكى از

حجيت كتاب موجود است . به نظر راقم اين سطور اين پاسخ كافى نيســت . زيــرا توســل بــه

عترت و اينكه آنان قرآن موجود را تاييد كرده انــد فى حــد ذاتــه و باالســتقالل بــراى شــيعه ـ و

فـقـط براى شيعه ـ حجيت و دليليت دارد , ديگر الزم نيست كــه آن را بــه آيــه حفــظ يــا ســاير

آيات قرآن ضميمه كنيم . ايـن آيه و ساير آيات قرآنى كه در اين زمينه نقل خواهيم كــرد فقــط

براى كسانى اعم از شيعه و اهل سـنت , حجت اسـت كـه فقـط قائـل بـه تحريـف بـه نقيصـه

باشند. زيـرا ايـنـان قـائل بـه حـــذف و اســـقاط آيــات يــا ســوره هــايى از قرآننــد , ولى قــرآن

موجود را صحيح و قطعى الصدور مى دانند , لذا استدالل به آيات موجود را روا و درســت مى

دانند. شـبهه ديگرى هم در اطــراف اين آيــه هســت دايــر بــر اينكــه لــه لحــافظون را راجــع بــه

ــل و حضرت محمد )ص ( مى داند. ولى با وجود مرجع حاضر , ارجاع ضمير به مرجع غائب دلي

(. ب ( آيــه عــدم اتيــان باطــل : و انــه لكتــاب31قرينه مى خواهد. ) نيز ـ صيانة القرآن , ص

ـ41عزيز. ال ياتيه الباطــل من بين يديــه و ال من خلفــه , تنزيــل من حكيم حميــد. ) فـــصلت ,

( ) بيگمان آن كتابى ارجمند است كه در حال و در آينده ] دست [ باطل به آن نمى رسد ,42

وحى نامه ] خداوند [ فرزانه ستوده است (. پـيـداست كــه تحريــف , بــارزترين مصــداق اتيــان

باطل است كــه خداونــد ســاحت قــرآن را از آن مــنزه شــمرده اســت . ج ( ان علينــا جمعــه و

( ) همانا گردآوردن و بازخواندن آن بر عهده ماست . 19قرآنه . ) قيامة ,

احاديث ( .2(

ــارك الـف ( حـديـث مـشـهور ثقلين كه از طرق خاصه و عامه در حد استفاضــه اســت : انى ت

فيكم الثقلين كتاب الل�ه و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحــوض . ) من در

ــت و آن ميان شما دو يادگار گرانبها باقى مى گذارم , كتاب الهى و عترتم كه اهل بيت من اس

دو از همديگر جدايى ناپذيرند تا در آخرت در كنار حوض كوثر به نزد من بازآيند (. و بـــه قـــول

ــار مى آيـت الل�ه خـويـى , قـول به تحريف قرآن , كتاب را كه ثقل اكبر اســت از حجيت و اعتب

اندازد. زيرا اوال ( قول به تحريف مستلزم عدم وجوب تمسك به كتاب منزل است . زيـــرا كــه

كتاب به سبب وقوع تحريف ] به قول مدعيان [ بــر امت اســالم تبــاه مى گــردد , ولى وجــوب

تـمـسـك به كتاب به خاطر صريح اخبار ثقلين تا روز قيامت باقى است , پس قول بــه تحريــف

جزما باطل است . ثانيا ( از آنجا كه قول به تحريف موجب سقوط كتاب از حجيت مى گــردد ,

پس نمى توان به ظواهر آن تمسك كرد , پس قائالن به تحريف بايد به امضــاى ] تاييــد [ ائمــه

طاهرين براى اين كتاب موجود در دست ما مراجعه كنند. و مـعـنـى ايـــن امـــر اين اســت كــه

ــر اين حجيت كتاب موجود , متوقف بر امضاى ائمه است تا بتوان به آن استدالل كرد. و ظـاهـ

اخبــار متــواتره اين اســت كــه قــرآن يكى از دو مرجــع بــراى امت اســت و از ميــان دو حجت

53

Page 54: قرآن و قرآن پژوهى

مـسـتـقـل كه تمسك به آنها واجب است , كتاب برتر است , چــرا كــه ثقــل اكــبر اســت , پس

ــان , ص ــترت ( باشــد ... ) البي ــل اصــغر ) ع ــر حجيت ثق ــرع ب ــد حجيت آن ف ـ229نمى توان

( . ب ( حديث غدير كه باز حديثى متواتر است و از طرق خاصه و عامه نقل شده اســت231

. اگر قائالن به تحريف مى گويند تصريح بـه امـامت و واليت اميرالمؤمـنين على )ع ( از قـرآن

انداخته شده است , در پاسخ آن بايــد گفت كــه هم حــديث و هم واقعــه غــدير و نصــب پيــامبر

ــنين ــه چ ــر اينك ــويش داللت دارد ب ــر جانشــينى خ )ص ( على )ع ( را , على رؤوس االشــهاد ب

تصــريحى در قــرآن نبــوده اســت . ج ( احــاديث عــرض ) عرضــه داشــتن ( حــديث بــر قــرآن .

احـاديـث صحيحه اى داريم كه قائل به وجوب عرض خبرهاى متعارض , بلكه مطلق احــاديث ,

بر قرآن كريم اند. آنـگاه بايد آنچه موافق قرآن است اخذ كرد و مخالف با قرآن را رهــا كــرد ,

و در صورتى كه سوره ها و آيــات قــرآن مصـون از تحريـف و محفـوظ از نقصـان نبـود , اين

ــه قاعده از سوى ائمه اهل بيت طاهرين )ع ( مقرر نمى گشت . ) نيز براى نصوص احاديثى ك

ـ31در اين باره از منابع معتـبر شـيعه نقـل شـده اسـت . ـ التحقيـق فى نفى التحريـف , ص

ــا در37 ـ 35 ; صــيانة القــرآن , ص 32 ــوره هـ ــرائت سـ ــواب قـ (. د ( احـاديـــث وارده در ثـ

نمازها و غير آن كه اگر سوره هاى قرآن كامال مجموع و مدون و نزد مسلمانان محفوظ نبود ,

(. هـ (37 ـ 35اين امــر معــنى پيــدا نمى كــرد. ) بــراى نصــوص اين احــاديث ـ التحقيــق , ص

احاديث وارده از ائمه عليهم السالم در باب اينكه آنچــه در دســت مــردم اســت , همــان قــرآن

;42 ـ 41نازل شده از سوى خداوند است . ) براى نصوص اين احاديث ـ صيانة القرآن , ص

(. 43 ـ 41التحقيق ,

قرآن ( .3 تحريف عدم بر سوم دليل

اجمـــاع فـــريقين , و نـــيز اجمـــاع علمـــاى شـــيعه از عصـــر ائمـــه تـــا امـــروز اســـت .

ه خــويى و امــام خميــنى و ســاير بـزرگـان شـيعه از شــيخ صــدوق ) قــرن چهــارم ( تــا آيت اللــ�

مجتهدان و مراجع بزرگ شيعه قائل به تحريف ناپذيرفتن قرآن بوده اند. نام و نظــر بعضــى از

آنان را ياد خواهيم كرد.

است ( .4 قرآن اعجاز چهارم دليل

چـــــــرا كـــــــه تحريـــــــف منـــــــافى بـــــــا معجـــــــزه بـــــــودن قـــــــرآن اســـــــت .

زيرا با تحريف , معانى قرآن ضايع مى گردد و مدار اعجاز فصاحت و بالغت است كه دايرمدار

معنى و لفظ هستند. مـعجزه بودن قــرآن كــه بــراى آن تحــدى هم شــده اســت و معارضــان و

مخالفان در اين تحدى شكست خـــورده انـــد , بـــه شـــرط حفــظ كليت و تمــاميت آن و اينكــه

تمامى آن قابل استناد به حق تعالى باشد درست است , و اين امر جـزو معتقـدات مسـلمانان

; صــيانة47است كه قرآن معجزه جاودانه الهى و نبوى است . ) براى تفصيل ـ التحقيق , ص

(. 41 ـ 37القرآن ,

است ( .5 اماميه شيعه نماز پنجم دليل

زيرا ائمه طاهرين )ع ( و فقهاى اماميه قرائت سوره كامله اى را بعد از حمد در ركعت اول و

دوم هر نماز از نمازهاى پنجگانــه روزانــه واجب مى داننــد ; و اين حــاكى از اعتقــاد اماميــه بــه

نيفتادن چيزى از قرآن است . تـوضيح بيشتر آنكه قائالن به تحريف نمى تواننــد قــرائت ســوره

اى را كه محتمل تحريف است جايز و مجزى بداننــد. زيـرا اشــتغال يقيــنى , بـرائت يقيــنى مى

خواهد. پـس ايـن تـرخيص از سوى ائمه )ع ( خود فى نفسه دليل عدم وقوع تحريف در قــرآن

54

Page 55: قرآن و قرآن پژوهى

;234 ـ 233است وگرنه مستلزم ضايع كردن نماز واجب هر مكلف مى شــد. ) البيــان , ص

(. 48التحقيق ,

است ( .6 قرآن تواتر ضرورت ششم دليل

و اين امر از ضروريات دين است كه مجموع قرآن و همه بخشها و سوره ها و آيات آن از عهد

رسالت در طى اعـصار و قرون و در جميع طبقات مســلمانان بــه نحــو متــواتر نقــل و قــرائت

شده است و آنچه مدعيان در باب قرآنيت بعضى عبارات يــا تحريــف پــذيرفتن قــرآن بــه طــور

; التحقيــق ,35 ـ 33كلى مى گويند خبر واحد ] غــير متــواتر [ اســت . ) صــيانة القــرآن , ص

46 .)

محققان ( .8و 7 از بعضى

اهتمام خارق العاده پيامبر )ص ( و صحابه را در حفظ و جمع قرآن ; و نيز مجموع بودن قــرآن

را در عـهـد پـيامبر )ص ( ) و لو آنكه مدون بين الدفتين نبود ( كه يك واقعيت تــاريخى اســت ,

جزو ادله اثبات عدم تحريف مى دانند.

ص) , نهم ( .9 ( 50ـ 49التحقيق دليل

ه مقامــه , عرضــه داشــته دليلى عقلى است كه بهترين بيان آن را عالمه طباطبايى , اعلى اللــ�

است , و بالفاصله پيش از آغاز اين بخش , يعنى داليل قائالن به عدم تحريف , نقل كرديم .

است ( - .10 تاريخى عقلى دليل يك دهم دليل

بـه ايـن شـرح كه اگر قــرآن امــام ] مصــحف عثمــانى [ كــه در دوران خالفت عثمــان فــراهم

آمده , و هـمين است كه در دست ماست , محرف بود , هر آينــه بــر على )ع ( واجب بــود كــه

] اعتراض كند [ و تصحيح آن را در صدر برنامه حكومت خويش قرار دهد. همچنانكه تغيــيراتى

را كه عثمان در سنت پيغمبر داده بود , و زيان آنها كمتر از تحريف قــرآن بــود , در وقت اولين

اعالم برنامه حكومت خويش يادآورى كــرد ; چنانكــه فرمــود تيولهــايى را كــه عثمــان از بـيـــت

المال مسلمانان بخشيده است , پس خواهم گرفت , هر چند به مهريــه زنــان و خريــد غالمــان

( ] و پيشتر احاديثى را كــه بالصــراحه حــاكى از تاييــد95داده باشيد . ) قـانـون تـفـسير , ص

اميرالمؤمنين )ع ( از عملكرد عثمان و صحت مصحف عثمانى است , نقل كرديم .

قرينه ( .11[ يا دليل

مـؤيـده ديگر اين است كه هيات تهيه و تــدوين محصــف امــام ] عثمــانى [ بســيارى از كلمــات

قرآنى را كـه شايد تعداد آنها از صد فقره بيشتر باشد , بر خالف قواعــد امالى درســت عــربى

نوشته و حتى به تعبــير جســورانه ولى صــحيح مــرتكب اغالط اماليى شــده انــد , و اين تفــاوت

كتابت يا اغالط اماليى كـه فـى الـمـثل يبسط را يك جا با سين و يك جا با صاد نوشته انــد , يــا

مسيطر را به صورت مصيطر نوشته اند در رسم عثمــانى وارد شــده و عينــا تــاكنون محفــوظ

ســوره قــرآنى نوشــته انــد114 از 113مانده است . يـا بسم الل�ه الرحمن الرحيم را بــر ســر

ولى به حق و به تبعيت از وحى , بـر سـر سـوره توبـه يـا بـرائت ننوشـته انـد كـه داليـل آن را

مفسران ياد كرده اند. يـا حروف مقطعه ] فواتح سور [ يعنى حروف مرموز قرآنى نظــير الــر

55

Page 56: قرآن و قرآن پژوهى

يا كهيعص را كه هنوز هم رمــز و مـعــناى آن بـر قـرآن پژوهـان و مفسـران و اسالمشناسـان

مسلمان و غير مسلمان كشف نشده اسـت و نـظـريـه مقبولى در توجيه آنها عرضــه نگرديــده

است , عينا كتابت كرده اند ; و هيچ گونه اصالح قياسى و اجتهاد و تصرفى را روا نداشـته انـد.

چـنانكه بعدها بعضى از فقهاى بزرگ از جمله مالك و احمد بن حنبل حفــظ رســم يعــنى رســم

الخط عثمانى را واجب دانسته انـد ) بـراى تفصــيل در اين بـاره ـ مناهــل العرفـان , زرقـانى ,

ــه373 ـ 1/372 ( و ايـن اهـتـمام واال و حفظ غرائب و سهوها يا اغالط اماليى , به بهترين وج

حاكى از صحت جمع و تدوين و مصونيت قرآن از هرگونه تغيير خودسرانه و افزايش و كــاهش

فقره از غــرائب اماليى در رســم عثمــانى ـ118است . ) براى تفصيل و مشاهده فهرستى از

ـ189 ; حقائق هامة , سيد جعفر مرتضى عاملى , 348 ـ 315التمهيد , محمد هادى معرفة ,

(. ] بـراى مـالحظه آراء و نظــرات و حــتى فتــاواى بزرگــان شــيعه در تحريــف ناپــذيرفتن221

ــارف ــرة المع قرآن كريم , به روايـت كـامـل ايـن مقاله كه هم در كتاب قرآن پژوهى و هم داي

تشيع چاپ شده است مراجعه فرماييد [.

قرآن . با قرآن فهم

) القــــــــــــــــــــــرآن يفســــــــــــــــــــــر بعضــــــــــــــــــــــه بعضــــــــــــــــــــــا (.

تفسير القرآن اصولى مدون و نامدون دارد. فى المثل يكى از اصــول مــدون آن علم بــه زبــان

عربى و صرف و نحو و مفردات و تركيبات لغات قرآن اسـت . يـا بـه قـول زمخشـرى دو علم

ــد معانى و بيان , از علوم بالغى , براى مفسر قرآن الزم است . در ايـنـجـا وارد تفصــيل قواع

ــير قــرآن ــان تـفـسـ تفسير نمى شويم و فقط به همين اكتفا مى كنيم كه يكى از اصول و اركـ

كريم كه بسيارى از مفسران به آن اشاره كرده اند و بسيارى ديگر نيز بدون اشاره صــريح بــه

آن , آن اصل را رعايت و آن روش را در تفسير خود از قرآن كريم استخدام كرده اند , اهتمام

به حل مشكالت قرآنى به مدد خود قرآن است . در ايـن زمـيـنـه عـبـارت مـعـروفى هست كه

: القرآن يفسر بعضه بعضا ) يا : ان القرآن ... ( يعنى بخشهايى از قرآن , رروشــنگر بخشــهاى

ــيزان , صــبحى ديگر است . قرآن پژوهان معاصر , از جمله عالمه طباطبايى در مـقـدمـه الـمـ

به بعــد ( , مـحـــمد حســين ذهــبى در299صالح در مباحث فى علوم القرآن ) چاپ دهم , ص

( و استاد سيد على كمالى دزفـولى در قانون44 ـ 37 , ص 1آغاز التفسير و المفسرون ) ج

( به اين روش يا قاعده اشاره كرده اند , مرحوم سيد هبة الدين شهرستانى393تفسير ) ص

در كتاب تنزيه تنزيل عبارت القرآن يفسر بعضه بعضا را خــبر ) حــديث ( شــمرده اســت , ولى

منبعى براى آن ياد نكرده است . به قــديمتر برگــرديم . دو تـــن از قــرآن پژوهــان قــديم يعــنى

زركشى در برهان و سيوطى در اتقان نيز به آن اشاره كــرده انـد , كــه نظــر بـه اهميت آن دو

ه زركشــى ) در متن عبارات آنها را نقل و ترجمه مى كــنيم . امــام بدرالــدين محمــد بن عبداللــ�

ق ( در كتاب البرهان فى علوم القرآن كه اساس تاليف كتــاب مرجــع مهم قــرآن794گذشته

پژوهى سيوطى يعنى االتقان قرار گرفته است , مى نويســد : مســالة , گفتــه انــد كــه بهــترين

شيوه هاى تفسير , تفسير قرآن به قرآن است . زيـرا آنچه در جايى مبهم باشد در جاى ديگــر

روشن آمده است , و هر آنچه در جايى مختصر باشـد , در جـاى ديگـر مبسـوط آمـده اسـت .

. لـبـنـــان , دارالـمـــعرفة ,2) البرهان فى علوم القرآن , تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم . ط

ــان ,911 ـ 849 ( سيوطى ) 175 , ص 2بى تا , ج ــشتم اتق ق ( در نوع ) فصل ( هفتاد و هـ

ــه در تحت عنوان شناخت شروط مفسر و آداب تفسير مى نويسد : علما گفته اند : هـركس ك

قصد تفسير كتاب عزيز را داشته باشد , اول آن را از خود آن بطلبد كه هرچه در جايى مـــبهم

باشد , در جاى ديگر روشن است , و هرچه در جايى مختصر باشد , در جاى ديگر بســط يافتــه

است . و ابـن جـوزى كـتابى در اين زمينه دارد مشتمل بر مبهماتى ] از عبارات قرآن [ كــه در

56

Page 57: قرآن و قرآن پژوهى

جاى ديگر روشن شده است , و من در نوع مجمل ) فصل مربــوط بــه مبهمــات ( مثالهــايى از

آن نقل كرده ام . ) االتقان فى علوم القــرآن , للحافــظ جالل الــدين عبــدالرحمن الســيوطى .

- ترجمه فارســى اتقــان , ج200 , ص 4 , ج 1975تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم . قاهرة ,

(. گـفـتـنـى اسـت كه زركشى و سيوطى اين قول را از خود نگفته اند , و سخن557 , ص 2

خود را با قيل ) گفته شده است ( يا قال العلماء ) علماء گفته اند ( آغاز كرده اند. بـه احتمـال

( اسـت در كتـاب728 ـ 661قريب به يقين منشا اصلى قول آنان , قـول صـريح ابن تيميـه )

م ( كــه عبــاراتش1980كوچكى به نام مقدمة فى اصول التفسير ) لبنان , دارمكتبة الحيــاة ,

شباهت تام و تمام به عبارات زركشى و سيوطى دارد. از ابـن تيميه قديمتر كسى از مفسران

به اين قاعده تصريح نكرده است , نه شيخ طوســى , نــه شــيخ طبرســى , نــه ابوالفتــوح , نــه

زمخشرى و نه طبرى . ولى منشا اين قول در منابع كهنتر هم پيدا مى شود و چه منبعى كهنتر

از نهج البالغــــــه و چــــــه منبعى عظيم تــــــر و اساســــــى تــــــر از خــــــود قــــــرآن ؟

در اشاره به قرآن كلمــات133شرح اين اجمال خواهد آمد. اميرالمؤمنين على )ع ( در خطبه

�ه تـبـصـرون بـه , و تـنطقون به , و تسمعون بـه بلندى دارد , تا آنجا كه مى فرمايد : كـتـاب الل

) كتاب خدا كه : بدان - راه حق را - مى بينيد , و بدان - از حق - ســخن مى گوييــد , و بــدان -

حق را - مى شنويد (. بعد مى رسد بــه عبــاراتى كــه از نظــر بحث مــا حــائز اهميت اســت : و

ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض ... ) بعض آن بعض ديگر را تفسير كند و پــاره اى

(. 132بر پاره ديگر گواهى دهد. - نهج البالغة . ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى , ص

در قـرآن كـريم هم اين معنا هست كه بعضى از آيات يعنى محكمات , اساسى و در حكم كليد

(. يــك نـكــته و واقعيت7فهم بعضى ديگر از آيات يعنى متشابهات اسـت ) آل عمـران , آيـه

مهم حاكى از اين كه قاعده فهم قرآن با قرآن بس كهن و اصيل اســت اين اســـت كـــه خـــود

حـضـرت رسول )ص ( به آن اعتقاد داشته و عمل مى كرده اند ; كه بــه دو نمونــه از عملكــرد

ســوره187ايشان در تفسير قرآن به قرآن اشاره مى كنيم . نمونه اول (. در بخش اخير آيــه

بقره چنين آمده است : كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط االبيض مـــن الـــخيط االســود من

الفجر ... ) و بخوريد و بياشاميد تا آنكه رشته سپيد سپيده از رشــته ســياه ] شـــب [ بـرايـــتان

ه )ص ( و نــزول آشكار شود ... ( . اين الخيط االبيض و الخيط االسود از همان عهد رسول اللــ�

وحى براى بعضى از ســاده انديشــان مايــه اشــتباه شــده اســت . ميبــدى در كشــف االســرار )

( مى نويسند كه حضرت رسـول )ص ( بـــه2/81 ( و ابوالفتوح رازى در روح الجنان ) 1/505

عـدى بـن حاتم آداب روزه و نماز مى آموخت و به او گفت بخور و بنوش تا آنكه رشـته ســپيد

از رشته سياه برايت آشكار شود ) پيداست كه حضرت )ص ( همان كلمــات آيــه قــرآنى را بــه

ــا كار برده اند (. سپس اين عدى كه فرزند همان حاتم طايى معروف است و يك رشته رسن ي

ريسمان سپيد و يك رشـتـه ريسمان سياه , پيش چشم خود نگه مى دارد و بر او روشــن نمى

شده است كه كدام به كدام اسـت ; و تصــور مى كــرده اســت كــه مــراد حضــرت )ص ( و در

واقع مراد آيه قرآن اين است كه تا زمانى بـخـوريـد و بـيـاشاميد كه بتوانيد در تاريك - روشــن

فجر بين رشته سپيد رنگ و سياه رنگ فرق بگذاريد. حـضرت پيامبر )ص ( چون حكــايت عــدى

بن حاتم را شنيدند خنديدند و گفتند يا ابن حاتم انك لعريض القفا ) اى فرزند حــاتم تــو عــريض

القفا - يعنى كودن - هستى (. ميبدى دنباله داستان را چــنين مى نويســد : ] ســپس حضــرت -

ص - فرمود : اى پسر حاتم آن رشته سپيد و سياه مثلى اســت تــاريكى شــب و روشــنايى روز

را. نبيــــــــــنى كــــــــــه در عقب گفت من الفجــــــــــر ] يعــــــــــنى از ســــــــــپيده [ ؟

. ايـن حـكايت را بسيارى از محدثان و مفسران نوشته اند ; با وجود اين بعضى از مترجمان با

فضل و كمال معاصر هم همچنان به دام اين اشتباه افتاده اند و مى افتند. چـنـانـكــه مــرحوم

ابوالقاسم پاينده در ترجمه اين آيه مى نويسد : بخوريد و بياشاميد تا از طلــوع صــبحدم رشــته

57

Page 58: قرآن و قرآن پژوهى

سپيد از رشته سياه بر شما نمايان گردد. و آقاى محمد باقر بهبودى كه متتبع تر و قــرآن پــژوه

1369تر از اوست , در ترجمــه جديداالنتشــار خــود كــه تحت عنــوان معــانى القــرآن در ســال

منتشر شده است , در ترجمه توضيح آميز همين آيه چنين مـــى آورد : بـــه شــبهاى روزه دارى

مى توانيد بخوريد و بياشاميد تا آن لحظه اى كــه نخ ســفيد در اثــر روشــنايى نــور فجــر , از نخ

سـوره انـعـام چنين است : الذين آمنوا و لم يلبسوا82سياه ممتاز گردد ... نمونه دوم (. آيـه

ايمانهم بظلم اولئك لهم االمن و هم مهتدون . ) كـسـانى كه ايمان آورده اند و ايمانشان را بــه

ظلم ] شرك [ نيالوده اند آنانند كه امن ] و امان [ دارند و آنانند كه ره يافتــه انــد (. بـســـيارى

از مفسران ) از جمله ميبدى , ابوالفتوح , بيضاوى و قرطبى ( نقل كرده اند كه چــون اين آيــه

نازل شد , براى اصحاب پيامبر )ص ( سوءتفاهمى پيش آمد كه حضرت پيامبر )ص ( با اســتناد

به آيه ديگرى از قرآن مجيد آن را رفع كردند. قـرطـبـى در تـفـسـير گرانقــدرش مى نويســد :

و در صحيحين ] صحاح بخارى و مسلم [ از ابن مـسعود نقل شده است كه چون اين آيه نــازل

شد , اين امر بر اصحاب رسول الل�ه )ص ( گران آمد و گفتند كدام يــك از ماســت كــه در حــق

ه )ص ( گفتنــد چــنين نيســت كــه پنداشــته ايــد , آن خويش ظلم نكرده باشد. آنگاه رســول اللــ�

] ظلم [ در اينجا همانند آن است كه لقمان با فرزندش مى گويد : اى پسركم به خداوند شرك

(. مـتـرجـــمان معاصــر13مياور , چرا كه شرك ظلمى بــزرگ اســت . ) ســوره لقمــان , آيــه

آقايان بهبودى , آيتى و خواجوى در اينجا ظلم را به درستى به كلمه شــرك ترجمــه كــرده انــد.

امـا شـادروان مـهـدى الـهـى قمشه اى و نيز مرحــوم پاينــده ظلم را بــه ســتم و ظلم و ســتم

ترجمه كرده اند. در اينجا ممكن است اين سؤال براى خوانندگان پيش آيد كه اين قاعده متين

, بــــــــه كــــــــار تفســــــــير قــــــــرآن مـــــــــى خــــــــورد يــــــــا ترجمــــــــه آن ؟

در پاســـــــخ عـــــــرض مى كنم كـــــــه اين بنـــــــده از اين قاعـــــــده در ترجمـــــــه آن ؟

در پاسخ عرض مى كنم كه اين بنده از اين قاعده در ترجمه قرآن سود جسته ام . و به چندين

و چند نمونه از آن در همين مقاله اشاره مى كنم . زيـرا بـيـن تـفـسير و ترجمه از آن نظر كه

ما مى نگريم , يعنى از نظر فهم درست كتاب الل�ه فــرقى نيســت . از آن گـذشـتـــه تـــرجمه و

تفسير يك متن , حتى متن عادى و غير از قرآن , يـك كوشـش مشـابه و مشـترك اسـت . مى

توان گفت ترجمه نــوعى تفســير بســيار مــوجز اســت و بــالعكس هــر تفســير , نــوعى ترجمــه

گسترده است . آنـچـه مـسلم است هم مفسران بــراى فهم مشــكالت لفظى - معنــايى قــرآن

كريم به اين شيوه عمل كرده اند و هم بنده مترجم و احتماال مترجمــان ديگــر قــرآن . گـمـــان

نـمـى كـنم كه الزم باشد براى اثبات هماننديهاى ترجمه و تفسير قرآن , داليل بيشترى بياوريم

. اما داليل ديگرى هم مى توان به ميـان آورد. فى المثـل هم مفسـر و هم مـترجم قـرآن , بـه

علوم زبانى و بالغى توجه مى كنند. براى هر دو فهم اســتعارات و مجــازات و تشــبيهات قــرآن

اهميت دارد. براى هر دو فهم مفردات و معانى حقيقى ) غــير مجــازى ( و عــادى لغــات قــرآن

الزم است . براى هر دو فهم چون و چنــد صــرفى و نحــوى آيــات و عبــارات قــرآنى مهم و بــه

يكسان ضرورى است و نظاير اين . پس گزافه يا نادرست نيست كه ما از يك اصل تفسيرى ,

در ترجمه قرآن استفاده كرده ايم . اينك به عرضه مثالها مى پردازم .

است :.11آيه ( 1 چنين اعراف سوره

ــو را بازداشــت قـال مـا منعك اال تسجد اذ امرتك ... ] خداوند به شيطان گفت : [ ) چه چــيز ت

كــــــــــــــــــــــــــــــــــه ســــــــــــــــــــــــــــــــــجده نكــــــــــــــــــــــــــــــــــردى ؟

(. در بادى نظر چنين مى نمايد كه بايد بعد از منع ] ما منعك [ انتظار فعل مثبت داشت . يعنى

ان تســجد كــه ترجمــه اش چــنين مى شــود : چــه چــيزى تــو را از ســجده كــردن بازداشــت ؟

سوره ص ] سوره صاد [ نشان مى دهد كه حدس و انتظار ما درســت بــوده75و توجه به آيه

58

Page 59: قرآن و قرآن پژوهى

است . زيرا در آنجا همين گفت وگو بين حق تعالى و شيطان پيش آمده و مى فرمايد : قال يا

ابليس ما مـنـعـك ان تسـجد لمـا خلقت بيـدى ) فرمـود اى ابليس چـه چـيزى تـو را از سـجده

كـــــــردن بـــــــه آنچـــــــه بـــــــا دســـــــتان خـــــــويش آفريـــــــده ام , بازداشـــــــت ؟

.)

است , :.155آيه ( 2 چنين نساء سوره

فبما نقضهم ميثاقهم و كفرهم بيات الل�ه و قتلهم االنبياء بغــير الحــق و قــولهم قلوبنــا غلــف ...

) آنگاه بـه سـبـب پـيـمـان شكنى شان و كفر ورزيدنشان به آيات الهى و كشتنشــان پيــامبران

را به ناحق و ادعايشان كه دلهاى ما در پوشش است ... ( . چنانكـه مالحظــه مى شــود در اين

آيه يا آيات بعدى كه بر همين سياق است , ادامه كالم و پاســخ اينكــه بــه ســبب پيمــان شــكنى

شان و كفر و انكار ورزيدنشان به آيات الهى و غيره چه امرى رخ مى دهــد , نمى آيــد. بعضــى

از مفسران اشاره كرده اند كه پاسخ مقدرش اين است كه آنان را بدين سـببها لعنت كـرديم .

سـوره مائـده اسـت كـه بـاز در13ولـى قـول الـفـصـل و فـصـل الخطاب در اين مورد , آيـه

اشاره به بـنـى اسـرائيـل مـى فـرمايد : فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم ... ) آنگاه به سبب پيمان

شكنى شان لـعنتشان كرديم ... ( كه همه قرائن نشان مى دهد كه آن محذوف و پاســخ مقــدر

كه در آيه قبلى به حق انتظارش را داشتيم , طبــق صــريح اين آيــه لعنتشــان كــرديم اســت . و

ــه ــارت , كلم ــد , پس از آوردن آن عب ــرآن مجي ــود از ق ــه خ ــطور در ترجم ــده اين س نـگـارنـ

] لعنتشان كرديم [ را به همين ترتيب در داخل دو قالب آورده است .

آيه ( 3 اخير است :.11بخش چنين رعد سوره

... ان الل�ه ال يـغـيـر مـا بـقـوم حـتـى يـغـيروا مــا بانفســهم ... ) بيگمــان خداونــد آنچــه قــومى

ــه , يعــنى همين ــد (. اين آي دارند دگرگون نكند , مگر آنكه آنچه در دلهايشان دارند دگرگون كنن

سوره رعد كه محل بحث ماست , آيـه معـروفى اسـت و در عصـر جديـد هيچ11بخش از آيه

مصــلح و متفكـر مســلمانى نيســت كــه بـه آن اســتناد , آنهم اســتناد نادرســت , نكـرده باشــد.

نـگـارنـده اين سطور در ضمن مقالـه اى كـه در نقـد و معـرفى تفسـير المـيزان اثـر گرانقـدر

شادروان عـالمه طباطبايى نوشته ام از اين آيه و سوءتفهم بســيارى از متجــددان و معاصــران

( درج131 تـا 123درباره آن سخن گفته ام كه در كتـاب تفسـير و تفاسـير جديـد ) صـفحات

شده است . خالصه بسيار كوتاهى از آن بحث و ايـرادى كـه اينجـانب بـه آن متجـددان دارم از

اين قرار است . قـريـب به اتفاق مفسران قرن حاضر و ســاير محققــانى كــه دربــاره مســائل

اجتماعى و فلسفه تاريخ از نـظـر قـرآن تـحقيق كرده انــد , معنــاى اين آيــه را يــا اين بخش از

آيه را چنين گرفته اند كه خداوند زندگى و سرنوشت قــومى را از بــد بــه نيــك تغيــير نمى دهــد

مگر آنكه آن قوم به خود آيند و آينده خود را دگرگون سازند و كمر همت به تغيير محيط و حل

مشكالت خويش بندنــد. ظــاهرا اين معنــا و تفســير خيلى موجــه و مــترقى اســت و هيچ عيــبى

ندارد. جز اينكه با روح تعاليم اسالم و توحيد و قرآن منافات دارد. هر چند اين منافات در نظــر

اول چندان آشكال نيست . فحواى اين تفسير خيلى دنيوى و اصالت اجتمــاعى و اومانيســتى و

مادى و حتى ماركسيستى است . يعنى اراده يك قوم را سلسله جنبــان مى گــيرد و خداونـد را

قهرا دنباله روى آن . اين نحوه تفسير ظاهرا مانوس و باطنا بيگانه , بــه كلى بــر خالف اجمــاع

جمهور مفسران قديم است , نه با صدر و ذيل همين آيه وفـاق دارد , نـه بـا روح كلى قـرآن و

ه شــهيد محمـد بـاقر صــدر , اســتاد مرتضــى مطهـرى , تفكر توحيدى . بـزرگانى چون آيت اللــ�

مرحوم آيت الل�ه طالقانى , دكـتر على شريعتى , مهندس مهدى بازرگــان و حــتى از قــديمترها

59

Page 60: قرآن و قرآن پژوهى

سيد جمال الدين اسدآبادى نـيز آيـه را از دريچـه روحيـه انقالبى نگريسـته انـد. و بـه تعبـير مـا

اومانيستى يا اصالت اجتماعى معنى كرده اند. اما چنانكه اشاره شد اجماع قدما بـر خالف اين

ــل است . عـالمـه طـبـاطـبايى هم مانند قدما معنى مى كنند و با بحث موشــكافانه خــود در ذي

اين آيه , آن مـعـناى قديمى را به كرسى مى نشانند و راههاى توجيه معناى جديد را بــه حــق و

با استدالل قرآن شناسانه مى بندند. معدل آراء قدما و معناى مشروح اين آيه چنين است : كه

خداوند هر نعمـتى - اعم از ايمـان و طـاعت و اطـاعت و رونـق و رفـاه و راحت - كـه بـر اثـر

پيروى از فطرت و سنت الهى به قومى بخشيده باشد , مــادام كــه نيت خــود را نگرداننــد و در

سر رشته دارى و سبب سازى او شك و شبهه نياورند , و بالطبع گـرفـتار ناسپاسى و غفلت و

ــد ) و بطر ) نعمت زدگى ( و سرمستى و هوى پرستى نشوند , آن نعمت و نعيم را از نيك به ب

نه از بد به نيك چنانكه متجددان مى گويند ( مبدل نمى گردانــد. و چــون ) در ازاء ســوءنيت يــا

اعمال سوء يك قوم ( پادافراهى براى آن قوم مقــرر داشــت , آن پــادافراه بــد هيچ برگــردانى

ندارد , و در برابر خداوند هيچ يار و ياورى نخواهند داشــت . آرى ســنت الهى چــنين اســت كــه

بخشيدن نعمت با اوست و از اراده او آغاز مى شود , ولى مقرر است كــه از دســت دادنش و

تباه كردنش از اراده و عمل انسان آغاز شود. اين تفسير با شكورى خداوند و كفــورى انســان

متناســب اســت . بــه قاعــده شــريفه القــرآن يفســر بعضــه بعضــا بــازگرديم . بــه قــول عالمــه

طباطبايى دنباله اين آيه : و اذا اراد الل�ه بقوم سوء فال مرد لـه ) چــون خداونـد در حــق قـومى

پادافراه يا ناخوشى بخواهد , امر او برگردانى ندارد ( بهترين شاهد است بـر اينكـه مقصـود از

مـا بـقوم نعمت قبلى ايشان است , نــه اعم از نعمت و نقمت : آيــه اى كــه بالصــراحه معنــاى

ــا اين اين آيه را روشـن مـى گرداند و كلمات آن دقيقا برابر با كلمات آيه مورد بحث اســت , ب

ســوره انفــال اســت كــه53تفاوت كه كلمه نعمت و انعام الهى را بالصراحه اضافه دارد , آيه

مى فرمايد :. ذلك بان الل�ه لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفســهم . ) اين

از آن است كه خداوند دگرگون كننده نعمتى نيست كه بــر قــومى ارزانى داشــته باشــد , مگــر

آنكه آنچه در دلهايشان دارند بگردانند (.

قرآن ( .4 ديگر آيه يك

كه از آن هم تفسير اجتماعى يا اصالت اجتماعى و نهايتا شبه ماركسيستى به دست داده شده

( ) و اينكه انسان چيزى جــز39است , آيـه و ان لـيـس لـالنـسان اال ما سعى است ) النجم ,

آنچه ] از طاعات و حسنات كه [ در آن كوشيده است ندارد. ( متجــددان و مخصوصــا كســانى

كه چپ گرا بوده اند از آن اصالت كار و احترام به كار و توليد كــه در حكم بت و فــتى شيســم

ماركسيسم و كمونيسم اسـت , اسـتفاده كـرده انـد. يعـنى انسـان چـيزى جـز حاصـل كـار يـا

دسترنج خود ندارد. حـال آنـكـه از روح كلى قرآن و اينكه بارها از تقديم و پيشاپيش فرســتادن

اعمال نيك از دنيا به آخرت سخن گفته به اين معنا مى رسيم كه مراد از مـا سـعى حسـنات و

طاعات و كارهاى نيك و صالحات و ثواب است , نه صرف كار يا شغل . چـنـانـكـه ذيل آيه نيز

روشنگر معناى آن است كه مى فرمايد ) و ان سعيه سوف يرى ( ) و زودا كه حاصل عمــل او

(. وگـرنـه نفس كار يعنى كار دنيا از نظــر قــرآن ممــدوح نيســت و40پديدار شود ( ) النجم ,

( ) بيگمان كار و كوشش شما پراكنده است (. يـــا4فرموده است ان سعيكم لشتى ) الليل ,

( كــه زيانكــارترين مــردم را كســانى مى104الذين ضــل ســعيهم فى الحيــاة الــدنيا ) كهــف ,

شمارد كه كوشش ] دنياگرايانه شان [ در زندگانى دنيا هيچ و پوچ شده اســت . ايـــن آيـــه نــيز

( ) روزى كه35روشنگر معناى آيه مورد بحث است : يوم يتذكر االنسان ما سعى ) نازعات ,

انسان حاصل كوشش خود را به يـاد آورد (. همچــنين اين آيـه : و من اراد الخــرة و ســعى لهـا

60

Page 61: قرآن و قرآن پژوهى

( ) و كسى كه آخرت گرا باشد19سعيا و هو مؤمن فاولئك كان سعيهم مشكورا . ) اسـراء ,

و براى آن بكوشد و مؤمن باشد , اينان سعيشان مشكور است (.

آيه ( 5 اول است :.133بخش چنين عمران آل سوره

و ســــــــارعوا الى مغفــــــــرة من ربكم و جنــــــــة عرضــــــــها الســــــــماوات و االرض .

) و براى نيل به آمرزش پروردگارتان و بهشــتى كــه پنهــاى آن ] ... [ آســمانها و زمين اســت ,

بشتابيد ( . مشكل ترجمه اى اين آيه در اين است كه عرضها السـماوات و االرض چـه معنـايى

دارد. آيـا عـرض بـهـشت , عبارت از عين آسمانها و زمين , و يا چيز ديگر است و مـراد از اين

تعبــــــــــــــــــــــــــــــــير دقيقــــــــــــــــــــــــــــــــا چـيـســـــــــــــــــــــــــــــــــت ؟

ســـوره حـــديد روشــنگر معنــاى اين آيــه اســت و همين عبــارت را بــا افــزايش تــازه و21آيـه

ــراى روشنگرى دارد : سابقوا الى مغفرة من ربكم و جنة عرضها كعرض السماء و االرض . ) ب

نيل به آمرزش پروردگارتان و بهشــتى كــه پهنــاى آن همچنــد پهنــاى آســمان و زمين اســت ....

بشتابيد ( . پس عرضها السماوات و العرض , يعنى عرضها كعرض السماء ] يــا الســماوات [ و

سـوره آل عـمـران ( چـنين مى شود : و براى نيل133االرض . و تـرجـمـه كـامـل آيـه اول )

به آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن همچند پهناى آسمان و زمين است , بشتابيد.

است :.41و 40آيات ( 6 چنين النازعات سوره

ــاوى . ــ ــان الجنــــة هى الم ــ ــوى ف ــ ــه و نهى النفس عن اله ــ ــام رب ــ ــا من خــــاف مق ــ و ام

بعضى از مترجمان معاصر كه قرآن را از عربى به فارسى ترجمه كرده انـد , در معنــاى مقـام

ربه به اشتباه افتاده اند. چنانكه مرحوم ابوالقاسم پاينده آن را چنين ترجمه كرده است . و اما

هر كه از مــوقعيت پروردگــارش ترســيده ... . همچــنين اســتاد عبدالمحمــد آيــتى در چــاب اول

ترجمه شيواى خود از قرآن مجيد اين دو آيه را چـنين ترجمـه كـرده بـود : امـا هـر كس كـه از

عظمت پروردگارش ترسيده و نفس را از هوى بازداشته , بهشت جايگاه اوســت . اين ترجمـه

اشتباه است و بنده طى يادداشتى ايراد آن را براى جناب آيتى يادآور شدم , و ايشان در چاپ

ــكل بعدى ) سوم ( آن را اصالح فرمودند و ترجمه اصالح شده ايشان را نقل خواهيم كرد. مش

اساسى , چنانكه اشاره شد , مقام ربه است . مـهمترين نكته اى كه بايـد در نظـر داشـت اين

است كه مقام در قرآن مجيد بارها به كار رفته , ولى در هيچ مــورد بــه معنــاى مقــامى كــه در

زبان فارسى , مخصوصا فارســى جديــد , بــه كــار مى رود نيســت . حــق اين اســت كــه مقــام

ــير ــه تعب صدرى است به معنا و از ريشه قيام . پس مراد از مقام ربه يعنى وقوف و حضور و ب

ساده تر ايستادن بنده در پيشگاه خداوند در عرصه محشر و به هنگام حســاب . گفتــنى اســت

ــه اســت : و لـــمن كه همين تعبير با عين همين لفظ در يك آيه ديگر قرآن مجيد هم به كار رفت

( كــه جنــاب آيــتى آن را در همــان چــاپ اول46خاف مقام ربه جنتان ) سوره الــرحمن , آيــه

هـم , بـه درسـتى ترجمـه كــرده انـد : و هــر كس را كــه از ايســتادن بـه پيشــگاه پروردگــارش

ترسيده باشد , دو بهشت است . جز اينكه مفسران اعم از اهل سنت و شيعه , متفقا اين آيــه

و آن تعبير را به معنايى كه معروض افتاد تفسير كرده اند. يـك مـؤيـــد قــرآنى هم بــراى تعبــير

(6ايستادن در پيشگاه پروردگار وجود دارد : يوم يقوم النــاس لــرب العــالمين ) المطففين ,

) روزى كه مردم به پيشگاه پروردگار جهانيان مى ايستند. - ترجمه آقاى آيتى (. و بـا تـوجه به

اين آيه شكى باقى نمى ماند كه ايستادن بندگان در پيشگاه حق تعالى , از مقــاالت و مقــوالت

اعتقادى قرآنى و اسالمى است . و تـرجـمـه جديدى كه جناب آيتى از دو آيه اول ) النازعــات ,

61

Page 62: قرآن و قرآن پژوهى

( به دست داده اســت , از اين قـــرار اســت : امــا هــركس كــه از ايســتادن در برابــر41 ـ 40

پروردگارش ترسيده و نفس را از هوى بازداشته , بهشت جايگاه اوست .

است ( :.7 چنين انشراح سوره اول آيه

الم نشرح لــك صــدرك كــه معنــاى تحت اللفظى آن اين اســت كــه آيــا ســينه ات را بــراى تــو

نشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــكافتيم ؟

شـايـد از توجه به معنــاى ظــاهرى و تحت اللفظى همين آيــه باشــد كــه داســتانى تحت عنــوان

شرح يا انشراح صدر , ) يعنى شكافتن ســينه پيــامبر ـ ص ـ ( در ســيره نبــوى بــه وجــود آمــده

است . ) در ايـن بـاره ـ سيرت رسول الل�ه , مشهور به ســيرة النــبى ] ترجمــه فارســى كهن -

قرن هفتمى - از تهذيب ابن هشام از سيره ابن اسحاق [. ترجمه و انشاى رفيع الدين اســحق

بن محمد همــدانى , بــا مقدمــه و تصــحيح اصــغر مهــدوى . چــاپ دوم . در دو بخش . تهــران ,

( ) نيز تفسير ميبدى , ذيل همين آيــه (. امـــا150 ـ 149 ش , بخش اول , 1361خوارزمى ,

بـا مـراجـعـه به كاربرد شرح صدر در قرآن مجيد , آشكارتر مى گردد كـه اين تعبـير يـك تعبـير

مجازى است . چـنـانـكـه فرمايد : فمن يرد الل�ه ان يهديه يشرح صدره لالسالم , و من يــرد ان

يضله يجعل صدره ضيقا حرجا. ) هـركـس كـه خـداونـد هـدايتش را بخواهد دلش را به پذيرش

ــك مى ــگ و تاري اســالم مى گشــايد , و هــركس را بخواهــد در گمــراهى واگــذارد , دلش را تن

(. همچنين موسى )ع ( در دعــايش بــه درگــاه خداونــد مى گويــد : رب125گرداند ( ) انعام ,

( ) پروردگارا دل مرا برايم گشاده دار (. لذا معناى الم نشرح لك25اشرح لى صدرى ) طه ,

صـــــــدرك چـــــــنين مى شـــــــود : آيـــــــا دلت را بـــــــرايت گشـــــــاده نداشـــــــتيم ؟

.

8. تبشير ( تعبير مجيد قرآن در

ــت . ــه اس ــار رفت ــه ك ــا ب ــر باره ــا فبش ــر ي ــورت بش ــه ص ــرى آن ب ــيغه ام ــا در ص مخصوص

معناى معروف و ظاهر بشارت و تبشــير يعــنى مــژده دادن و نويــد دادن و نظــاير آن . چنانكــه

فرمايد و بشر الصابرين ) شكيبايان را بشارت ده ( و بشر المؤمنين ) مؤمنان را بشارت ده (.

امـا مشكل وقتى پديد مى آيد كه بشر و تبشير در جــايى بــه كــار مى رود كــه معنــاى بشــارت

ندارد , بلكه بر عكس معناى انذار و تهديد و توبيخ دارد. چنانكه فرمايــد : بشــر المنــافقين بــان

(.138لهم عذابا اليما ) منافقان را بشارت ده كه عــذاب دردنــاكى در پيش دارنــد. ( ) نســاء

همچنين : و بشر الذين كفروا بعذاب اليم ) كافران را به عذابى دردنـاك بشـارت ده ( ) توبـه ,

(. همچنين تعبير بشره يا بشرهم بعــذاب اليم در قــرآن بســيار اســت . پيداســت كــه عــذاب3

اليم , بشارت يا مژده ندارد. و ايـنكه بعضى از قـدماى مفسـران و لغويـان گفتـه انـد در اينجـا

خداوند تهكم ) طنز و طعن ( به كار بـرده است و به قصد ريشخند چنين تعبيرى فرموده است

ــه ــه بـ , درست نيست , و گويى از سر ناچارى اين دستاويز ادبى و بالغى را يافته اند. از تـوجـ

آيـاتـى از قرآن كريم به نحوى كه جاى ترديد و شــبهه اى بــاقى نمانــد , معلــوم و مســلم مـــى

گـردد كـه بشارت يا تبشير يك معناى ديگر و بلكه اصلى دارد كه عبارت اســت از صــرف خــبر

دادن و آگـاهـانـيـدن و نـظـارير آن ; بدون هيچگونه ارزشگذارى و يا جنبه مثبت نويدبخشــى يــا

ــارت مژده دهندگى ; و به اين معنى سه بار در قرآن كريم به كار رفته است . اين كاربردها عب

[ و اذا بشـر احـدهم بـاالنثى ظـل وجهـه مسـودا و هـو كظيم . يتـوارى من2 و 1هستد از : ]

القوم من سوء ما بشر به ايمسكه على هون ام يدسه فى التراب االساء ما يحكمـون . ) نحــل

ــاهلى هم از دخــتر59 ـ 58 (. پـيـداسـت كـه در اينجا طنز و تهكمى در كار نيست , و عرب ج

62

Page 63: قرآن و قرآن پژوهى

زادن زنش شاد نيست . ترجمــه آيــه چــنين اســت : و چــون يكى از ايشــان را از دخــتر ] زادن

همسرش [ خبر دهند , چهره اش ] از خشم و تاسف [ سياه شود و مى كوشد كه تاسف خــود

ــود بينديشــد [ را فروخورد. از ناگوارى خبرى كه به او داده اند از قوم خود پنهان شود و ] با خ

آيا او را به خوارى و زارى نگه دارد , يا ] زنده [ در گور كند. چه بد اســت برداشــت و برخــورد

( و اذا بشر احدهم بما ضرب للرحمن مثال ظل وجهه مسودا و هو كظيم . ) زخـرف ,3آنان .

( ) و چـــون يـــكى از ايشــان را بــه ] زادن [ آنچــه بــراى خداونــد رحمــان مثــال مى زننــد17

] دختر [ خبر دهند , چهره اش ] از خشم و تاسف [ سياه شود , و مى كوشد كه تاســف خــود

را فروخورد (. گمان مى كنم اين مؤيدات قرآنى كــافى باشــد. گـفـتـنـــى اســت كــه بعضــى از

تفاسير مثل جاللين و ترجمه ها مثل ترجمه شاه ولى الل�ه دهلوى نيز تـبـشير را در اين موارد ,

همانگونه كه ما معنى كرده ايم , به درستى , به صورت اخبار و خبر دادن ترجمه كرده اند.

است :.74آيه ( 9 چنين انعام سوره

ــيرى ؟ ــدايى مى گ ــه خ ــان را ب ــا بت ــدرش آزر گفت آي ــه پ ــراهيم )ع ( ب ــه اب ــود ك ــنين ب و چ

من تو و قومت را در گمراهى آشكار مى بينم . ايـن نـكـتـه صـريـــح كـــه نمونــه هــاى فــراوان

مؤيد ديگرى هم در قرآن دارد , يك مشكل كالمى ] اعتقادى - الهياتى [ بزرگ بــراى مفســران

و متكلمان مسلمان ايجاد كرده است . البته از آزر به عنوان و با قيــد پــدر ابــراهيم )ع ( همين

يك بار بالصراحه در قرآن نام برده شده است . اما در قرآن كريم , ابرهيم )ع ( بارهــا پــدرش

; انبياء ,45 - 42را از شرك و بت پرستى بازمى دارد و سرزنش مى كند . از جمله : مريم ,

- 85 ; صافات , 52 . و نيز همواره براى او به درگاه خداونــد اســتغفار مى26 ; زخرف , 87

. در اين موارد همـواره لفـظ اب بـراى4 , و ممتحنه , 47 ; مريم , 124كند. از جمله : توبه ,

پدر ابراهيم )ع ( به كار رفته است . بـعـضـى از متكلمــان و مفســران ) مخصوصــا شــيعه ( از

آنجا كه على االصول قائل به عصمت انبياء و پاكى دامان آنان از شرك هستند , همان طور كه

فى المثل در اثبات ايمان ابوطالب عم پيامبر )ص ( هم مى كوشند , از پذيرفتن اينكه آزر پــدر

ابراهيم )ع ( بوده است , ابا دارند. اما از سوى ديگر , چنانكه اشاره شد , اين معــنى كــه پــدر

ابراهيم )ع ( گرايش به شرك و بت پرستى داشته است در قرآن مجيد متواتر است . انـكـار و

سپس ادعاى اين مفسران و متكلمان يكى در اين است كه پدر ابــراهيم )ع ( آزر نــام نداشــته

اسـت و نـام اصـلـى او تارح يا تارخ بوده است و ديگر و مهمتر اينكه كســى كــه در انيجــا و در

جاهاى ديگر قرآن پدر ابراهيم )ع ( ناميده شده , جد پدرى يـا عمـوى اوسـت . زيـرا در عـرف

عرب رسم است كه عمو و دايى را پدر و خاله و عمه را مادر مى نامند. در مـورد ايـنـــكه عم

ســوره بقــره133را مى توان پدر ناميد يك دليل و شــاهد قــرآنى وجــود دارد و آن هم در آيــه

است , كه مى فرمايد ام كنتم شهداء اذ حضر يعقوب الموت اذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

قالوا نعبد الهك و اله آبائك ابراهيم و اسمعيل و اسحق الها واحدا و نحن له مسلمون . ) مـگـر

ــه پســرانش گفت پس از ] درگذشــت [ من شما شاهد بوديد كه چون مرگ يعقوب فرارسيد ب

چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه مى پرســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتيد ؟

گفتند خداى تو را و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را كــه خــداى يگانـه اســت مى

پرستيم ) ما فرمانبردار او هستيم (. در ايـن آيـه اسـمـاعـيل در رديف ابراهيم و اســحاق جــزو

آبـاء ] پـدران , نياكـان [ فرزنـدان يعقـوب شـمرده شـده اسـت . ابـراهـيــم پــدر اسـحــاق و

اســحاق پـدر يعقـوب اسـت و آن دو را مى تـوان آبـاء بـه شـمار آورد , ولى اسـماعيل بـرادر

ــا عم اسحاق و در واقع عموى يعقوب است . پـس مـالحـظه مى كنيم كه اطالق پدر بر عم , ي

را جزو پدران يعنى نياكان كسى ياد كردن , ســابقه صــريح قـرآنى دارد. لـــذا كـــسانى كــه مى

كوشند به صرف اينكه در قرآن آزر به عنوان اب ) پــدر ( ابــراهيم )ع ( شــمرده شــده , اثبــات

63

Page 64: قرآن و قرآن پژوهى

كنند كه آزر واقعا پدر او بوده است , موضعشان ضعيف مى گردد ; و بر عكس كسانى كـه بـه

داليـل تـاريـخـى و اعتقادى مى كوشند ثــابت كننــد كــه آزر عمــوى ابــراهيم )ع ( بــوده اســت ,

ــه در پشتوانه قرآنى صريح و بى سابقه ) يعنى نويافته ( اى مى يابند. ابـوعبيده تصــريح دارد ك

عرف عرب رسم است كه عمو و دايى را نيز پدر خطاب مى كننــد و در حكم پــدر بــه حســاب

مى آورند. چـنـانكه بعضى از مفســران , از جملــه ابوالفتــوح رازى , مى نويســند كــه حضــرت

رسول )ص ( در غزوه بدر فرمود : ردوا على ابى ) پــدر مــرا نزديــك من آوريــد ( كــه مــرادش

عمويش عباس بود.

هست ( .10 كريم قرآن در اى عديده موارد

كـــه معنـــاى يـــك كلمـــه مبهم را بالفاصـــله آيـــه يـــا آيـــات بعـــدى روشـــن مى كننـــد.

چنانكه در غالب مواردى كه عبارت ما ادريك ) تو چه مى دانى ( آمده است , بالفاصله معنــاى

ــوم آن توضيح داده شده است . الف ( و ما ادريك ما يوم الدين . ثم ما ادريك ما يوم الدين . ي

ه . ) انفطـار , ( ) و تـو چـه مى دانى روز19 ـ 17ال تملك نفس لنفس شيئا و االمر يومئـذ للـ�

جــــــــزا چيســــــــت . آرى تـــــــــو چـــــــــه مى دانى كــــــــه روز جــــــــزا چيســــــــت ؟

روزى است كه كس بـه كس نيســت و فرمـان در آن روز خــداى راســت . ( ب ( كال ان كتــاب

( ) چنين نيســت9 ـ 7الفجار لفى سجين . و ما ادريك ما سجين . كتاب مرقوم . ) مطففين ,

] كه مى انگاريد [ كارنامه فاجران در سجين است . و تو چه مى دانى سجين چيست . كتــابى

است رقم زده (. ج ( كال ان كتاب االبرار لفى عليين . و ما ادريك مـا علـيين . كتـاب مرقـوم .

( ) چنين نيست ] كه مى انگاريد [ كارنامه نيكــان در21 ـ 18يشهده المقربون . ) مطففين ,

علـــــــــيين اســـــــــت . و تـــــــــو چـــــــــه مى دانى كـــــــــه علـــــــــيين چيســـــــــت ؟

كتابى است , رقم زده , كه مقربان بــر آن گــواهى مى دهنــد (. د ( و الســماء و الطــارق و مــا

ــو چــه مى3 ـ 1ادريك ما الطارق . النجم الثاقب . ) طارق , ( ) سوگند به شب و طارق . و ت

دانى كــــــــــــــــــــــــــــــــه طــــــــــــــــــــــــــــــــارق چيســــــــــــــــــــــــــــــــت ؟

آن ستاره درخشان نافذ است (. ه ( فال اقتحم العقبة . و ما ادريك مـا العقبــة . فـك رقبــة . او

( ) پس به عقبه درنيامــد. و تــو چــه مى دانى كــه15 ـ 11اطعام فى يوم ذى مسغبة . ) بلد ,

عقبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه چيســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت ؟

بـرده آزاد كـردن اسـت . يـا اطعـامى ] بـه يتيمـان و بينوايـان [ در روز گرسـنگى ] و قحـط و

ــرح مى غال [ (. و ( همچنين موارد ديگرى كه همين شكل و شيوه را دارد و مساله مبهمى مط

به بعــد ; القارعــة ,27شود , سپس به آن پاسخ روشنى داده مى شود , از جمله : مدثر , آيه

به بعد. 5 به بعد ; همزه , 3

بدون ( .11 كه هست هم مواردى و

كــاربرد كلمــه مــا ادريــك امــر مبهم در يــك آيــه را در آيــه ديگــر روشــن كــرده اســت .

سوره عبس مى فرمايد و فاكهة و ابا. ) و ميوه و اب ] رويانديم [ ( ,31 ( در آيه 1از جمله :

و سپس به دنبــال آن مى افزايــد : متاعــا لكم و النعــامكم ) كــااليى بـــراى شـمـــا و چـــارپايان

شما ( كه طبق لف و نشر مرتب نشان مى دهد كه اب به معناى علــف و علفچــر و علفــزار و

ســوره مطففين28 و 27نظاير آن است . زيرا بايد خاص چارپايان باشد. ب ( تســنيم در آيــه

مطرح و بالفاصله معناى آن روشن مى شود. در آيات قبلى , سخن از رحيق مختــوم ) شــراب

ــون ) و سربه مهر ( مى رود , سپس مى فرمايد : و مزاجه من تسنيم . عينا يشرب بها المقرب

آميزه آن از تسنيم است : چشمه اى كه مقربان از آن مى نوشند.

64

Page 65: قرآن و قرآن پژوهى

)12. مجيد ( قرآن در خير

بارهـــــــــــــــــــا بـــــــــــــــــــه كـــــــــــــــــــار رفتـــــــــــــــــــه اســـــــــــــــــــت .

ــاى مـعـناى مهم و برجسته آن همان است كه در فارسى هم تا به امروز زنده اســت ) بــه معن

ــره , دو215خوبى , كار نيك ( اما گاه برمى آيد كه مراد از آن مال است . در آيـه ــوره بق سـ

بار كلمه خير , بار اول به معناى مال و بار دوم به معناى نيكى به كار رفته است : در بــار اول

ما انفقتم من خير است ) هر مالى كه ببخشــيد ( و بــار دوم و مــا تفعلــوا من من خــير ) و هــر

خيرى كه به جاى مى آوريد (. بـا تـوجه به اينكه بار اول با انفــاق بــه كــار رفتــه اســت , درمى

(. مـؤيـد ديگرش در آيـه مربـوط بـه272يابيم كه بايد مراد از آن مال باشد ) نيز ـ بقره , آيه

( ) اگر مالى باقى گذارد ( آغاز مى شود , و بــه180وصيت است كه با ان ترك خيرا ) بقره ,

قرينه وصيت و باقى گذاشتن درمى يابيم كه مراد از آن مال است .

النهار ( .13 و الليل اختالف تعبير

بارهـــــــــــا در قـــــــــــرآن كـــــــــــريم بـــــــــــه كـــــــــــار رفتـــــــــــه اســـــــــــت .

بـعضى گويند اين اختالف به همان معناى متعارف و امــروزين اختالف در زبــان فارســى اســت

) كه اتفاقا به همين معنى , جز در مــورد شــب و روز , در قــرآن كــريم ســابقه كــاربرد دارد (.

يعنى مراد تقابل و تفاوت آنهاست و شب و روز از نظــر اينكــه شــب خــاموش و آرام اســت و

روز روشن و پرتكاپوست , با هم اختالف دارند. ولـى با توجه به آيه ديگرى كه مى فرمايــد هــو

( معلــوم مى گــردد كــه مــراد از اختالف شــب و62الذى جعل الليل و النهار خلفــة ) فرقــان ,

روز , در پى يكديگر آمدن آنهاست . زيرا خلفة كه همريشـه و هم معنـا بـا خليفـه اسـت يعـنى

پيايند و جانشين يكديگر.

ختام ( .14 حسن براى

ــرم . ــان مى بـ ــه پايـ ــرآن , بـ ــا قـ ــرآن بـ ــته , از فهم قـ ــال برجسـ ــا دو مثـ ــه را بـ اين مقالـ

يك مثال يا مورد , مساله ال اقسم است كه صورت ظاهر آن يعنى سـوگند نمى خـورم . ولــى

مالحظه معانى آيه يا آياتى كه پس از كلمه ال اقسم آمده نشان مى دهد كــه مــراد حــق تعــالى

سوگند خوردن است , نه سوگند نخوردن . بعضى از مترجمان , حتى مــترجم فاضــل نامــدارى

چون مرحوم مهدى الهى قمشه اى نيز در ترجمه اين آيه , حيران بوده اند و دوگونــه و دوگانــه

عمل كرده اند. ال اقسم در قرآن كريم هشت بار به كار رفته است و مــا فقــط دو مثــال را بــا

2 ـ 1 ( ال اقسم بهذا البلد. و انت حل بهذا البلد. ) بـلد 1ترجمه مرحوم قمشه اى مى آوريم :

( ) قسم به اين بلد ) مكه معظمه و مسجد كعبه محترم ( ياد نكنم و حال آنكه تو ) اى رســول

گرامى ( در اين بلد منزل دارى (. اتفاقــا حقيقت بــر عكس اين اســت كــه مرحــوم قمشــه اى

تصور كرده اند. زيرا منزل داشتن حضرت پيامبر )ص ( حــرمت افــزاى مكــه اســت . لــذا بايــد

دليلى براى سوگند خوردن باشد , نه سوگند نخوردن . مـؤيـــد ايـــن قـــول و اين برداشــت اين

است كه خداوند در جاى ديگر به مكه سوگند مى خورد : و التين و الزيتون . و طور سينين . و

( كه مراد از البلد االمين مكه است . چـنـانـــكه خــود مرحــوم3 ـ 1هذا البلد االمين . ) التين ,

ــان قمشه اى چنين ترجمه كرده است : قسم به تين و زيتون ... و قسم به اين شهر امن و ام

) مكه معظمه (. ما خود ايشان ال اقسم را در آغاز سوره قيامت , مثبت ترجمه كرده اســت .

( ) چــنين نيســت كــه2 و 1ال اقسم بيوم القيامة . و ال اقـسـم بــالنفس اللوامــة ... ) قيامــة ,

كافران پنداشتند ( قسم به روز ) بــزرگ ( قيــامت . و قســم بــه نفس پــر حســرت و مالمت (.

65

Page 66: قرآن و قرآن پژوهى

الـبته بسيارى از مفسران و قرآن پژوهان و مترجمان صاحبنظر ال اقسم را به درستى شناخته

و مثبت ترجمه كرده اند.

66