23
ول ص ا ره ط ا خ ی س ی و ن ره ط ا خ خ ی ت س: ا ي ا ون ن ك ا ي رهاي ط ا خ را راي% ب ی س ك ل ق ن د؟ ردهاي ك ا ي ا ا ي ه% ب خالاس س ح ا د ردهاي ك كه ان ت6 ست دو ی ل ت ح ر هت% ب ار @ ما ش@ ش ی را ط ا خ را ل ق ن د؟ ت ك ی م ا ي ا و رر ا د ردهاي ك كه د ت ن وا ن% ن ت م او رهاي ط ا خ را كه ت س دو د، داري راي% ب ران گ ي د د تJ ن و گ% ي ا ي د؟ ت س ی و ن% ن ا ي ا د ت ن دا ی م كه او ور ط چ ه% ب ن ي ا ي% ب و خ@ ش ی را ط ا خ را ل ق ن د؟ ت ك ی م خ س ا ي ن ي الها اX و س ار ت س% ی ساده . او ت س ا ه% ب ن ي ا ل ت ل د% وب خ ره ط ا خ د وي گ ی م كهً ولا ا وم ه ف م ره ط ا خ را ه% ب وان ن عf ك ي ة ت@ س و ن ل ق ت س م و ا% ي ت ي و ه كه هاي ي گ@ ر ب و ی ص و ص خ م دارد، ده ت م ه ف ؛ ت س اً ا ت ن ا@ ي ه% ب ول ص ا و واعد ق ره ط ا خ ي ب و گ و ره ط ا خ، ی س ی و ن ی ه گا ا و سلط ی دا ت~ ن رده ك ا . لد ت س ا ن لي او دم ق در ري گت اد ي وه ن@ س ره ط ا خ، ی س ی و ن ن ت خ ا ت@ س وم ه ف م ت س ا» ره ط ا خ« . @ ماكه ش صد ق ري گت اد ي ره ط ا خ ی س ی و ن را ه% ب ورب ص یص ص خ ت و هاي رف ح د، داري ره ط ا خ را ه وب گ خ ف ي ر ع ن د؟ ت كت ی م ف ي ر ع ن ود خ را در كادرر ب ر د ت س ی و ن% ن و ش سپ ن ا را ا% ي ی ف ن ر ع ن كه در حه ف ص عد% ن د، ت ن وا خ ی م سه ی ا ق م د ت كت. كارگاه1 ف ي ر ع ن @ ما ش ار ره ط ا خ ؟ ت س ي خ

اصول خاطره نویسی

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: اصول خاطره نویسی

نویسی خاطره اصول

:ستیچ خاطره كرده‌ايد؟ نقل كسي براي را خاطره‌اي تاكنون آيا‌نقل را خاطراتش شما از بهتر خيلي دوستتان كه كرده‌ايد احساس حال به تا آيا

مي‌كند؟‌ديگران براي داريد، دوست كه را خاطره‌اي او مثل بتوانيد كه كرده‌ايد آرزو آيا

بنويسيد؟ يا بگوييد مي‌كند؟ نقل را خاطراتش خوبي اين به چطور او كه مي‌دانيد آيا

‌كه مي‌گويد خاطره خوب دليل اين به است.‌او ساده بسيار سؤال‌ها اين پاسخ= ‌ويژگي‌هاي كه هويت با و مستقل نوشتة يك عنوان به را خاطره مفهوم اوًال

= است؛ فهميده دارد، مخصوصي ‌خاطره و گويي خاطره‌ قواعد و اصول به ثانيا‌شيوة يادگيري در قدم اولين است.‌لذا كرده پيدا تسلط و آگاهي نويسي،.‌»خاطره«‌است مفهوم شناختن نويسي، خاطره‌داريد، حرفه‌اي و تخصصي صورت به را نويسي خاطره يادگيري قصد شماكه‌سپس و بنويسيد زير كادر در را خود تعريف مي‌كنيد؟ تعريف چگونه را خاطره

.كنيد مقايسه مي‌خوانيد، بعد صفحة در كه تعريفي با را آن‌1 كارگاهچيست؟ خاطره از شما تعريف‌است: شده تعريف صورت اين به كمابيش مختلف لغت فرهنگ‌هاي در خاطره‌آن، در نويسنده كه است نوشتار از شكلي و ادبي انواع از يكي خاطره،‌آنها در و داده روي زندگي‌اش در كه را وقايعي يا صحنه‌ها يعني، خود؛ خاطرات

.‌مي‌دهد شرح است، بوده شاهدشان يا داشته نقش:خاطره دیفوا

‌به حس انتقال براي راه‌ها صميمانه‌ترين و عام‌ترين از يكي نويسي خاطره‌قواعدي و ساده اصولي رعايت با مي‌تواند كس هر و است نوشتن وسيلة‌خاطرات و كند ثبت را خود زندگي مهم اتفاقات شكل، ساده‌ترين به محدود،

‌ناشدني، تكرار تجربيات شكست‌ها، و پيروزي‌ها همچون زندگي شيرين و تلخ.‌كند ماندگار را احساسات و عواطف و مهم حوادث

= نويسي خاطره آيا شما نظر به ‌آيا است؟ سرگرمي و تفنن قصد به صرفا‌آن از شدن ناراحت يا بردن لذت و گذشته يادآوري در فقط خاطره ارزش مي‌شود؟ محدود‌2 كارگاه

دارد؟ فايده‌هايي چه خاطره نوشتن شما نظر به= شما كه دارد زيادي فايده‌هاي خاطره نوشتن ‌اشاره آن مورد چند به احتماًال

.‌مي‌شماريم بر را فوايد اين از تعدادي نيز كرده‌ايد.‌ما:خاطره ساختاري هاي ويژگي

زندگي لحظه‌هاي بهترين ثبت.‌1

Page 2: اصول خاطره نویسی

= ‌علل يا فراموشي بي‌حوصلگي، علت به كه است آمده پيش شما براي احتماًال‌ذهن به فقط را آنها و نكرده‌ايد ثبت را زندگي‌تان مهم حوادث از برخي ديگر،‌روز هر كه تازه‌اي اطالعات سبب به ما ذهن كه اين از خبر بي سپرده‌ايد؛ خود‌مي‌كند.‌به پاك را قبلي اطالعات از برخي خودكار طور به مي‌دهيم، آن به

‌زيادي آثار منشأ مي‌تواند كه را شيرين و تلخ حوادث اين از بسياري دليل همين‌تلخ لحظه‌هاي مي‌توان خاطره‌ها نوشتن مي‌بريم.‌با ياد از باشد، زندگيمان در.‌كرد ثبت را زندگي شيرين و آيندگان براي اجتماعي مهم مسائل ثبت.‌2

‌فرهنگي، وضعيت مي‌توانند مي‌شوند، نوشته زمان و دوره هر در كه خاطراتي‌امروزه چنانكه سازند؛ روشن آيندگان براي حدي تا را دوره آن … و اجتماعي‌وضعيت و جنگ انقالب، مانند گذشته، سال‌هاي وقايع و مسائل از بسياري.‌مي‌شود شناخته آزادگان و رزمندگان خاطرات روي از اسرا،

تجربه از بهره‌گيري.‌3‌استفاده آن بطن در نهفته تجربيات از مي‌توان خاطره هر خواندن وسيله به

= كار به روزمره زندگي در را آنها و كرد ‌خوانديم خاطره‌اي در اگر گرفت.‌مثال‌شيء آن و زده دست بوده، خاك در كه شيئي به مين، با ناآشنا رزمنده‌اي كه

‌دست ناآشنا اشياي به ،جنگي مناطق از بازديد هنگام ديگر است، شده منفجر.‌نمي‌زنيم

شنيدن و ديدن قدرت افزايش.‌4‌كه باشد داشته را توانايي اين بايد بنويسد، خاطره مي‌كند تالش كه شخصي‌كه بنويسد گونه‌اي به را خاطره بتواند تا بشنود و ببيند بقيه از دقيقتر و بيشتر

.‌است گرفته قرار فضا آن در خود، كه كند احساس آن مخاطب نوشتن در مهارت افزايش.‌5

‌نيز فرعي خاصيت اين داراي شده، گفته ويژگي‌هاي بر عالوه نويسي خاطره‌و مي‌كند كمك نوشتن در انسان توانايي افزايش و پيشرفت رشد، به كه هست

.‌برمي‌دارد شدن نويسنده سوي به گامي خاطره نويسندة نظر، اين از‌خواننده كه باشد شده نوشته طوري بايد خاطره زبان:‌يك صميمت.‌1

‌نمي‌گويد:‌همان دروغ و است معتقد مي‌نويسد آنچه به نويسنده كند احساس‌محدوديتي هيچ از و مي‌كنيد تعريف دوستتان براي را مهمي اتفاق شما كه طور‌به و تكلفي بي‌هيچ نيز را خود خاطره است بهتر نمي‌بريد، رنج تعريف اين در

:كه باشيد داشته نظر در نيز را نكته اين بياوريد.‌اما كاغذ بر صميمانه، گونه‌اي‌عفت نگارش، قواعد به توجهي بي معني به محدوديت، نبود و صميمي بيان.نيست قلم حرمت و كالم

‌مبحث پايان در نوشته‌اي، هر در آن از استفاده طريقة و زبان دربارة‌·.‌داد خواهيم توضيح بيشتر ساختاري ويژگي‌هاي

‌و ندارد جمله اركان كامل رعايت در اجباري نويس، خودماني:‌خاطره‌ نثر.‌2.‌ببرد كار به بيان نوع با متناسب و دلخواه صورت به را آنها مي‌تواند

‌زبان تعريف به توجه با نويس خاطره‌ كه دهيد قرار توجه مورد نيز را نكته اين‌پرهيز شكسته صورت به كلمات نوشتن از كه است بهتر نوشتاري، و گفتاري

Page 3: اصول خاطره نویسی

‌»برويم«‌ننويسد جاي به يا »خونه«، »خانه«‌‌ننويسد جاي به مثال، كند.‌براي«.‌»بريم

‌و بودن برجسته خاطره، ساختاري ويژگي حوادث:‌مهم‌ترين برجستگي.‌3‌ديگر، عبارت است.‌به خاطره نگارش و خلق در حوادث ساختن برجسته= = كه سازيم مطرح خاطره عنوان به مي‌توانيم را واقعه‌اي معموًال ‌برايمان اوًال= باشد؛ افتاده اتفاق ‌بناي زير قولي هب و باشد داشته وجود حادثه‌اي آن، در ثانيا

= باشد، روزمرگي و تعادل حالت در تغيير خاطره، ‌داشته وجود نادر اتفاقي مثال.دهد روي بار يك فقط است ممكن كه باشد

‌3 كارگاه باشد؟ خاطره يك نوشتن دستمايه مي‌تواند يك كدام زير، نوشتة دو از

‌بعد و رفتم مدرسه به خوردم، را صبحانه‌ام شدم، بيدار صبح امروز :‌منالف.‌برگشتم خانه به‌كه بروم مدرسه به خواستم و خوردم صبحانه شدم، بيدار صبح امروز :‌منب

…است شده گم كيفم ديدم‌خيال آن، در‌ كه است نوشتن از صورتي نويسي گرايي:‌خاطره واقع.‌4

‌را واقعي حادثه‌اي فقط نويسنده و ندارد اساسي نقش گرايي ذهنيت و پردازي‌بيان كاست و كم بدون است، گذاشته اثر او در و آمده پيش او براي كه

.‌مي‌كند‌خالل در را خود ذهنيات نمي‌تواند نويس خاطره كه نيست معنا بدان ويژگي اين

‌و خيالي خاطره‌اي است بهتر كه است اين مقصود بلكه كند، مطرح خاطره‌خواهد داستان شبيه بيشتر نوشته‌اش ترتيب بدين كه چرا ننويسد واقعي غير.‌خاطره تا بود

4 كارگاه.‌دهيد پاسخ شده مطرح سؤاًالت به و بخوانيد را زير مثال دو

q 1‌-،همراهي همدردي ‌با شيشه جاي به كه مي‌زد كالس پنجره به را خودش كشان زوزه‌ سردي با

‌درهم را درس كالس آرامش مقوا، تق تق صداي و بود شده بسته مقوا.‌مي‌ريخت

‌دانش نيمكت و ميز كنار مي‌داد، نفت بوي مدام كه را كالس سوز نفت چراغ‌كنار مي‌كند، سرما احساس كدامشان هر تا خواستم آنها از و بردم آموزان‌هميشه كه كالس آموزان دانش از يكي كند.‌زهرا گرم را خودش و بيايد چراغ‌كردم:‌شايد فكر دخو بود.‌با رفته فرو خود در داشت، گرفته‌اي و غمگين چهرة

.‌باشد شده سردش‌و آمد بيرون ميز پشت از آهسته شو.«‌زهرا گرم چراغ كنار بيا :‌»زهراگفتم.‌ايستاد چراغ كنار مدرسه انتشارات من«، »ليالي كتاب از

Page 4: اصول خاطره نویسی

q 2‌-كه داشتم باشم.‌دوست داشته طال زيادي مقدار كه داشتم دوست خيلي‌‌‌وجود طال خيالم و فكر در هميشه خاطر اين به و باشد طال از چيزم همه

.‌داشت‌ديدم.‌پيرمرد را اندامي كوچك پيرمرد كه مي‌زدم قدم كوچه توي روز آن

‌بزرگترين به را تو مي‌خواهم و جادوگرم يك گفت:‌»من و آمد من نزديك= كه مي‌خواهم چيزهايي از تو نيز آن ازاي برسانم.‌در طال يعني آرزويت ‌بعدا.‌زد غيبش زدن هم به چشم يك در و گفت را اين گفت.‌او خواهم‌اتفاقات اين كه نمي‌شد كشيدم.‌باورم عميقي مي‌زد.‌نفس جوري بد قلبم….‌نباشد خيال و رويا

ريدبنكس ًالرين نوشتة ميداس«، شاه »ماجراهاي ازكتاب آزاد، برداشتي باشد؟ خاطره يك از قسمتي مي‌تواند مثال دو اين از يك كدام.‌1‌كردم فكر خودم )با دارد وجود ذهن‌گرايي يك مثال در كه اين به توجه با.‌2

‌پردازي، خيال هم و ذهن‌گرايي هم دوم، مثال در باشد(‌و شده سردش شايد نيست؟ خاطره مثال، دو اين از كدام هيچ كه گفت مي‌توان آيا‌تاريخي، خاطرة خصوص به خاطره، يك مكان:‌در و زمان بودن مشخص.‌5

‌آن اجتماعي وضعيت نحو، اين به تا باشد مشخص زمان و مكان است بهتر.‌شود روشن آيندگان براي حدي تا نيز دوره

‌و نگارشي فنون ندارد قصد كه جا آن از خاطره روشني:‌نويسندة و رواني.‌6‌گونه‌اي به را خاطره است بهتر دهد، نمايش خاطره‌اش در را ادبي صنايع‌نيفتد.‌او زحمت به مورد اين در و بفهمد را آن سادگي به مخاطب كه بنويسد‌و فهم‌تر قابل را هخاطر موضوع، پيچاندن از پرهيز و نوشتن ساده با مي‌تواند

‌را داستانش مي‌تواند سادگي به نويس داستان يك كه آن حال نمايد؛ گذارتر اثر‌زيبايي يا اعتبار سبب نويسي پيچيده همين حتي و بنويسد پيچيده و مبهم گنگ،.‌شود او كار‌جايي از را خاطراتش كه است بهتر خاطره انتها:‌نويسندة و ابتدا داشتن.‌7

= كه مشخص ‌از يك هيچ و كند آغاز است، خاطره حادثة شروع معموًال‌آمدن وجود به از تا نيندازد قلم از را خاطره آن به مربوط موضوعات.‌بدهد را آنها پاسخ يا نمايد جلوگيري خواننده ذهن در متعدد سؤال‌هاي‌عقالني انتهاي و پاياني نقطة به رسيدن بدون را خاطره نبايد همچنين نويسنده

‌ادامه باشد.‌همچنين داشته خاصي مقصود كار اين از كه آن مگر سازد، رها‌خاطره آن زيبايي به اصلي، حادثة يافتن پايان از پس خاطره مورد بي‌ ندادن.‌مي‌كند كمك

‌مي‌افتد، اتفاق خاطره يك اصلي حادثة كه زماني مدت بودن:‌در خالصه.‌8.‌دهد روي نيز ديگر فرعي حادثه چندين است ممكن

:نويسي خاطره فرآيند

‌است ممكن شده‌ايد، آشنا نويسي خاطره قواعد و اصول و ويژگي‌ها با كه حال‌نويسي«‌با خاطره قواعد و اصول »بيان كه بيايد پيش برايتان سؤال اين

‌بودن راحت و نبودن گير پا و دست يعني، شد؛ گفته ابتدا در كه موضوعي

Page 5: اصول خاطره نویسی

= كه حالي دارد.‌در تناقض خاطره، نگارش شيوة ‌ندارد. وجود تناقض اين اساسا:‌مي‌رسد نظر به كافي موارد اين ذكر بحث، شدن روشن براي

‌و صحيح خاطره، مورد در جزوه ابتداي تعريف همان كه است اين واقعيت.‌1‌نيز جهان مختلف فرهنگ‌هاي در و دارد علمي مبناي تعريف است.‌اين منطقي

‌كه طور همان است.‌خاطره، شده ذكر خاطره براي همين شبيه تعريف‌هايي‌است نوشته اعانو صميمانه‌ترين و عام‌ترين بي‌تكلف‌ترين، از يكي گرديد، ذكر‌رعايت آن در نويسي خاطره قواعد و اصول كه دليل اين به خاطره، يك به و

‌حد در و نسبي همگي قوانين و ويژگي‌ها اين زيرا گرفت خرده نمي‌توان نشده،‌و است شده ارائه فن استادان توسط تجربه اساس بر كه است ايده‌هايي.‌كند كمك خاطره بودن ذارترگ اثر و شدن شيواتر شدن، جذاب‌تر به مي‌تواند

‌به تبديل مرحله‌اي سه فرآيند يك طي مي‌تواند مهم حادثه يا اتفاق يك.‌2‌فرآيند سه است.‌اين جزوه اين هدف كه شود خاطره از جذاب و مؤثر گونه‌اي

:‌كرد تعريف گونه بدين مي‌توان را‌مهم رويداد يا اتفاق يك از شخصي آن، طي‌ كه گفتاري:‌فرآيندي خاطره ـ الف‌خاطره، نوع اين واقع مي‌سازد.‌در خاطره‌اي جمله‌ها، و كلمه‌ها قالب در

= شكلي ‌آن هدف و است اتفاق يك بيان از بي‌قاعده و بي‌تكلف ساده، كامال‌جمله‌ها، لمات،ك خاطره، نوع اين است.‌در اتفاق يا رويداد آن ذكر فقط

‌نقشي و نيستند پايه‌اي و اساسي نقش داراي ديگر چيز هر و فضاسازي‌ها= و دارند عهده بر نوشتة هر عناصر ساير حد در و طبيعي ‌اين داراي معموًال

:‌ويژگي‌هاست‌تكيه جمله، اركان شدن جابه‌جا شكسته، كلمات بردن كار به زبان، صميميت،

.‌فرعي حوادث و حواشي بر نكردن‌را گفتاري خاطره يك نويسنده، آن در كه خام:‌فرآيندي نوشتاري خاطره ـ ب

.‌مي‌آورد كاغذ روي= و ندارد گيري پا و دست قواعد و اصول چه اگر خاطره از گونه اين ‌صرفا

‌گفتاري خاطره از بيش آن، ادبي‌ ارزش است، گفتاري خاطره يك نگارش‌:جمله از كند، رعايت آن در را نگارش قواعد حداقل بايد نويسنده كه چرا است

‌و زايد عبارت‌هاي يا كلمه‌ها از است عبارت زوايد:‌حشو و حشو حذف.‌1= كه بي‌نقشي ‌مي‌رود.‌اين كار به روزمره و عادي صحبت‌هاي در معموًال‌كه شود »عرض مانند كالم، تكيه جمله از دارد، مختلفي صورت‌هاي عبارت‌ها

«.‌موپا توپ متابا، كتاب ميزا، »چيز مانند تكرار·، حشو «‌يا…خالصه بله، …= متناسب، فاعل‌هاي و فعل آوردن.‌2 ‌كلي طور به … و رفتي تو رفتم، من مثال

.‌جمله اركان توالي و ترتيب نسبي رعايت‌گوينده است ممكن گفتاري، خاطرة خواننده:‌در به كافي اطالعات دادن.‌3

‌انتهاي در بعد و نكند بيان خود جاي را آنها و كند فراموش را مطالب برخي‌مخاطبان، تذكر اثر در يا كند بيان و آورد ياد به را موضوع آن گفتارش،

‌چون خام نوشتاري خاطرة در نمايد.‌اما تكميل را مانده جا قسمت‌هاي‌حادثه دربارة كه را اطالعاتي مي‌تواند دارد، نوشتن براي كافي وقت نويسنده

Page 6: اصول خاطره نویسی

‌منتقل خواننده به را همگي و كند مرتب مي‌داند، ًالزم و كافي خاص، اتفاق يا.‌نمايد

‌قواعد و اصول طبق بر كه خاطره بيان از ادبي:‌شكلي نوشتاري خاطره ـ ج‌است.‌اين قبل گونة دو از بيشتر آن گذاري اثر و زيبايي جذابيت، و شده تدوين= خاطره از نوع ‌به خام نوشتاري خاطره بازنويسي و ويرايش اثر در معموًال

‌نوشتاري خاطرات هستند، فن اين به آگاه كه عده‌اي مي‌آيد.‌امروزه دست‌عالئم از استفاده نيز و نويسي خاطره اصول رعايت و روان نثر با را خام

‌اين به كه كتاب‌هايي ميان مي‌كنند.‌از تبديل ادبي نوشتاري خاطرة به نگارشي،:‌كرد اشاره زير موارد به مي‌توان شده‌اند، چاپ صورت

‌آشنايان و دوستان زبان )ره(‌از خميني امام زندگي /‌خاطرات آفتاب پاي به پا‌حسين‌زاده، /‌ويراستاران:‌فهيمه ستوده تدوين:‌اميررضا و /‌گردآوري امام

/‌رجب‌زاده شهرام‌/‌بازنويسي فرخ‌مهر علي كوشش /‌به معلمان /‌خاطرات يادبود رسم به

.‌يونسي حسن و كاموس، مهدي آقاغفار، علي نيك‌خواه، خاطره:‌كبري‌كوشش )ره(‌/‌به خميني امام زندگي /‌خاطرات درخشيد كه اي ستاره

نظري مرتضي‌مرتضي كوشش /‌به عراقي اسراي روايت به تحميلي جنگ خاطرات.سرهنگي

:خاطره زبان

‌زبان كه ساختيم مطرح را موضوع اين خاطره، ساختاري ويژگي‌هاي مبحث در‌در اجباري خاطره، نويسندة ديگر، سوي از و باشد صميمانه بايد خاطره‌جابه‌جا بيان نوع با متناسب را آنها مي‌تواند و ندارد جمله اركان كامل رعايت.‌بشكند را كلمات نبايد كه حال عين در نمايد؛6 كارگاه

‌كلمات از نمي‌توانيم چرا خاطره، درمورد شده گفته ويژگي‌هاي به توجه با كنيم؟ استفاده شكسته:‌7 كارگاه است؟ زباني نوع چه خاطره با متناسب زبان‌زبان به جع را كلياتي بايد ابتدا دهيم، پاسخ فوق سؤاًالت به بتوانيم آنكه براي

‌وسايل شناسايي به نياز خود نقاشي خلق براي نقاش كه طور بدانيم.‌همان‌خوبي به آنها از يك، هر كاربرد نوع و چگونگي از آگاهي با بتواند تا دارد كارش

‌براي متناسب زباني و بشناسد را بانز انواع بايد نيز نويسنده يك كند، استفاده.‌بيابد خود نوشتة.‌مي‌شود تقسيم نوشتاري زبان و گفتاري زبان بخش‌ دو به كلي طور به زبان‌مي‌گوييم.‌زبان سخن يكديگر با آن بوسيلة كه است زباني همان گفتاري زبان

‌از:‌گونه، است عبارت كه مي‌شوند قائل زبان اين براي صورت سه شناسان.‌لهجه و گويش

Page 7: اصول خاطره نویسی

‌از مختلف دوگونه كودك، يك و افتاده جا و مسن مرد يك گفتن سخن نحوه.‌است گفتاري زبان

.‌است ايراني گويش سه نيز گيلكي كردي، تركي،‌و جنوبي اصفهاني، يزدي، لهجه‌هاي مي‌توان نيز مختلف لهجه‌هاي ميان از

.‌زد مثال را مشهدي گفتاري زبان هاي ويژگي

… و نون لونه، شكسته.‌مثال:‌خونه، كلمات از استفاده.‌1.‌صندلي روي نشستم و خونه جمله.‌مثال:‌اومدم اركان جابه‌جايي.‌2 بردارم؟ رو كتاب‌ها لحن.‌مثال داشتن.‌3 كجان؟ مچه‌ها بچه متاباكو؟ مثال:‌كتاب.‌lزوايد و حشو داشتن.‌4

:‌نوشتاري زبان.‌مي‌شود تقسيم ادبي و علمي گونة دو به نوشتاري زبان‌مي‌‌كند، دًاللت خود علمي معناي بر كلمه هر آن در كه است زباني علمي، زبان

‌يك انتقال نوشته، اين هدف تنها و مي‌شود حفظ جمله‌ها اركان توالي و ترتيب.‌قلب فعاليت چگونگي بيان مانند است، حقيقت

‌ادبي آرايه‌هاي از آن در كه است نوشتاري زبان از گونه‌اي نيز ادبي زبان= دًاللت خود اصلي معناي بر كلمات و مي‌شود استفاده ‌»سرو«‌در ندارند.‌مثال

‌و قامتي بلند مفهوم بلكه نمي‌رود، كار به سرو درخت معني به زبان اين.‌كند مي دًاللت شهادت و شهيد »ًالله«‌بر و مي‌رساند را استواري

‌llمعيار زبان‌زبان و گفتاري زبان شامل كه است كشوري هر رسمي زبان معيار زبان

‌داستان يا خاطره نوشتن در كه است زباني همان و مي‌شود ديده نيز نوشتاري.‌مي‌شود استفاده آن از

معيار زبان هاي ويژگي=‌ دًاللت خودش حقيقي معناي بر كلمه هر زبان، اين وضوح:‌در.‌1 ‌مي‌كند.‌مثال

‌دارد. دًاللت سرو درخت مفهوم »سرو«‌بر و مي‌رساند را كوه »كوه«‌مفهوم= را ويژگي همين نيز جمله‌ها ‌جملة انداختم«، بيرون به »نگاهي جملة دارند.‌مثال‌مفهوم از غير معنايي بر رازي نيست داستان يا خاطره يك براي زيبايي چندان‌در نگاه«‌مي‌باشد؛ انداختن بيرون »به معني به و مي‌كند دًاللت خود حقيقي‌نگاه را كرد:‌»بيرون استفاده جمله اين از مي‌توان آن جاي به كه حالي.«‌كردم

زوايد و حشو نداشتن.‌2

‌عبارت است.‌به سادگي معيار، زبان ويژگي‌هاي از ديگر سادگي:‌يكي.‌3‌كردن معني به عامه زبان در كه مي‌بريم كار به معيار زبان در را كلمه‌اي ديگر،‌)با مي‌گويند مردم عموم كه مي‌نويسيم گونه همان يعني، باشد؛ نداشته نياز

‌زبان به بايد سادگي ظرن از معيار زبان معيار(.‌پس زبان ويژگي‌هاي رعايت.‌كنيد توجه زير مثال باشد.‌به نزديك گفتار

Page 8: اصول خاطره نویسی

‌كه مي‌كرد بلغور حرفهايي و بود كشيده را زبانش تيغ خان خيروك، نبودي‌قامت و باخت رنگ نگاهم زود نداشت.‌خيلي ارزش تو و من پيش پشيزي.‌باشد بايد كه هماني شد و نشست گل به نگاهم پيش فربه‌اش و ستبر بيگي حسن /‌ابراهيم اعماق در ريشه

‌زبان در كه بيان:‌گفتيم نحوة و راوي نوع براساس جمله اركان جابه‌جايي.‌4‌نيستيم، جمله اركان ترتيب و زبان دستور قواعد رعايت به مقيد و ملزم معيار‌بزنيم. هم به را جمله اركان سبب بدون بتوانيم كه نيست معني بدان اين اما

‌ابتداي در را آن كند، كيدتأ خاصي كلمه بر بخواهد نويسنده اگر مثال، براي‌را جمله اركان مي‌تواند باشد، داشته را زير اهداف اگر مي‌آورد.‌همچنين جمله

:‌كند جابه‌جا‌(منطق و دليل )با خود مخصوص زبان نوعي داشتن ‌ـ3 تأكيد ‌ـ2 لحن ايجاد-‌1lداده توضيح كامل طور به خاطره يك توليد فرآيندهاي درمبحث زوايد و حشو‌‌

.‌است شدهllخوانندگان، درس كه است مشتركي ادبي و فرهنگي زبان معيار، زبان‌‌

‌كتاب‌هاي نويسندگان و نويسان روزنامه‌ دانشمندان، سياستمداران، روحانيان،‌و مي‌نويسند آن با و مي‌برند كار به را آن تخصصي و فني و علمي و درسي.‌مي‌كنند مقصود اداي

:خاطره انواع جزئي‌نگر خاطرة ـ الف‌و مي‌بيند كمرنگ را داستان حادثة كه هنگامي نويسنده خاطرات، از برخي در‌و جزئيات به نمي‌داند، كافي بودن، گذار تأثير براي تنهايي به را آن

‌با را همه كرده، زيادي توجه داده، روي آن در حادثه كه صحنه‌اي ريزه‌كاري‌هاي‌و زنده را حادثه فضاي سويي، از ترتيب مي‌كند.‌بدين تعريف تاب و آب

‌فضاي ديگر، سويي از و مي‌كند لمس‌تر قابل را آن و مي‌دهد نشان واقعي‌تر‌در مي‌كند.‌اگر پر صحنه‌ها جزئيات يا فرعي حوادث كمك به را حادثه خالي‌و بي‌دليل و نباشد برخوردار ًالزم آگاهي و دقت از نويسنده كار، اين انجام

‌عطاي او و برد خواهد سر را مخاطب حوصلة بپردازد، ريزه‌كاري‌ها به ناشيانه!‌بخشيد خواهد لقايش به را خاطره‌بتوانند جزئيات اين كه بپردازيد صحنه جزئيات به صورتي در فقط پس،

.‌كنند جذب بيشتر را او ساخته، نزديك‌تر خاطره فضاي به را مخاطب جزئي‌نگر خاطره براي مثال

‌كه ‌مي‌گذشت‌76–‌77 تحصيلي سال از روز چند بود.‌فقط عجيبي موجود‌كه فهميد مي‌شد دقت كمي بود.‌با رضا كرد.‌اسمش جلب كالس در مرا توجه‌به زود خيلي هم نكته اين است.‌اما استعداد با و هوش با آموزي دانش رضا

‌عجيب هم هست.‌ظاهرش هم گذران وقت و بي‌حوصله او كه مي‌آمد دست= و داشت گرفته و اخمو .‌چهره‌ايبود ‌نمي‌شست. را صورتش و دست معموًال‌بود عجيب مي‌گويم اين مي‌داد.‌براي بو هميشه چرك از هم لباس‌هايش حتي.‌مي‌كرد فرار درسي تكاليف انجام از شده، طور هر كه

Page 9: اصول خاطره نویسی

‌كار بي رضا كه شدم متوجه بودم، داده تكليف بچه‌ها به كالس سر روز يك‌گفت: و شد جمع چشم‌هايش در اشك پرسيدم، را علتش است.‌وقتي نشسته

.«‌دزديده‌اند را دفترم خدا به »آقا يادبود رسم به مجموعة /‌از ناسازگار

‌توصيف بر تكيه با نويسنده باًال مثال در مي‌كنيد، مشاهده كه طور همان‌بيشتر چه هر را او )رضا(، نظر مورد شخصيت جسماني و اخالقي ويژگي‌هاي

‌حادثه شدن ديده كمرنگ از هم وسيله، اين به و مي‌كند نزديك مخاطب به.‌مي‌شود خاطره بيشتر جذابيت باعث هم و مي‌كند جلوگيري

كلي‌نگر خاطره ـ ب‌حادثه شرح به بيشتر نويسنده آن، در كه است خاطره روايت از نوعي

‌مي‌رساند.‌دقت حداقل به كرده، حذف را حاشيه‌اي و زايد اجزاي و مي‌پردازد‌باشد، برخوردار كمي نسبي تعادل و برجستگي از حادثه اگر كه باشيد داشته‌طور .‌بهردنمي‌آو وجود به مخاطب در لذتي هيچ كلي‌نگر صورت به آن نوشتن

:نكنيد فراموش را نكته اين كلي‌است بهتر باشد، نامتعادل و برجسته خاص، بسيار موقعيتي داراي خاطره اگر‌با و معمولي خاطره‌اي اگر و كنيد استفاده آن ثبت براي كلي‌نگر روش از

.‌كنيد ثبت جزئي‌نگر صورت به را آن باشد، اندك حادثه‌اي برجستگي كلي‌نگر خاطره براي مثال‌لحظه‌هاي همان در شد، آغاز شما نيروهاي حملة وقتي رمضان، عمليات شب‌مي‌خورد. هدف‌ها به هم دقيق بسيار و باريد ما مواضع روي زيادي آتش اول،‌فرار آنان از كنند.‌عده‌اي مقاومت نتوانستند ما افراد سنگين، حملة از بعد

.‌شدند كشته عده‌اي و كردند

‌و آمدم بيرون سنگر از ديدم، طور اين را وضعيت وقتي بودم، سنگر داخل من‌آنجا هم سرباز رفتم.‌چند ـ كريدي عزيز ستوان ـ گروهان فرمانده مقر به

‌و تار دارند نيروها چون بدهد، نشيني عقب دستور كه گفتم فرمانده بودند.‌به‌از مي‌توانيد، كه طور هر و جلو گفت:‌»برويد و نپذيرفت او ولي مي‌شوند، مار

… و آمدم بيرون مقر از ناراحتي كنيد.«‌با جلوگيري ايراني‌ها پيشروي عراقي اسراي خاطرات از

دارد؛ تندي آهنگ خاطره مثال اين در مي‌كنيد، مالحظه كه طور همان= و مي‌افتد اتفاق هم سر پشت حوادث يعني ‌انجام كاري جمله هر در تقريبا

‌حذف را ادبي صنايع ساير و تشبيه‌ها صفت‌ها، ممكن حد تا مي‌شود.‌نويسنده= ندارد، ساكن و ايستا حالتي جمله‌ها از كدام مي‌كند.‌هيچ ‌يا توصيف از مثال.‌است شده خودداري فضاسازي

:خاطره راوي نوع

ماجرا در سهيم ـ الف

Page 10: اصول خاطره نویسی

‌عنوان به است، داشته آن در نقشي خود كه را حادثه‌اي مي‌تواند نويسنده:‌كند.‌مثال ثبت خاطره

‌درمي‌آوردند، را كفشهايشان امام كه درگاهي جلوي مي‌خواستم كه است يادم‌از هم بود.‌هميشه خيس زمينها و بارندگي اوقات، اكثر چون بيندازم، روزنامه

.‌مي‌كرديم استفاده خارجي روزنامه‌هاي‌روزنامة خانه بودند.‌در آورده روزنامه و بودند آمده ايران از عده‌اي روزي

‌امام كفشهاي و انداختم؛ زمين روي را آگهي‌ها صفحة من نبود.‌لذا هم خارجي‌را پايشان كه همين بپوشند، كفش خواستند وقتي گذاشتم.‌ايشان آن روي را

‌اين كه اين كردند:‌»مثل سؤال بگذارند، روزنامه‌ها روي تا كردند بلند«‌است؟ ايراني روزنامه‌ها

.«‌آگهي‌هاست صفحة اين ولي آقا، حاج كردم:‌»بله عرض=‌ و نگذاشتند روزنامه‌ها روي را پايشان حال اين با :‌فرمودند و برگشتند مجددا.«‌باشد آنها در … يا علي يا محمد اسم شايد»

نظري مرتضي كوشش )ره(‌/‌به امام /‌خاطرات درخشيد اي ستاره ماجرا ناظر ـ ب

‌نداشته خاطره موضوع حادثه يا اتفاق در نقشي است ممكن خاطره نويسنده‌آن نوشتن به سعي است، برده لذت آن از چون و بوده آن شاهد فقط و باشد

:‌مي‌كند.‌مثال‌فوق‌العاده‌اي زندگي هم وقت هيچ و بود مردم معمول زندگي مثل آقا زندگي

‌اتاقشان وارد بود.‌وقتي زياد خيلي ايشان مطالعة خاطر همين نداشتند.‌به‌ميز يك و مي‌نشستند شده‌اند.‌ايشان گم كتاب توي مي‌ديديم مي‌شديم،= و بود دورشان كتاب متر بلندي به و بود جلويشان ‌كتابها اين ًالبالي ايشان اصال

.‌مي‌شدند گم.«‌نشده‌اند بلند جايشان از آقا مي‌گفتند:‌»هنوز شوخي به ها بعضي‌كه چاي بودند.‌فقط اتاق آن توي هميشه ببينند، را آقا مي‌آمدند دوستان وقتي

‌چاي من به يعني كه مي‌زدند چاي استكان به نعلبكي توي قاشق با مي‌خواستند.‌مي‌آمدند و مي‌شدند بلند هم غذا بدهيد.‌موقع

نظري /‌مرتضي درخشيد كه اي ستاره:نويسي خاطره‌ عملي راهنماي

‌خاطره شناختن براي قواعدي و اصول فقط شد، گفته تاكنون كه مواردي تمام

‌كار به نوبت ذهنيت، اين يافتن از پس بود.‌اما آن دربارة كلي ذهنيتي يافتن و‌زير، پرسش‌هاي به بايد كار اين مي‌رسد.‌براي خاطره نوشتن و عملي

.‌داد مناسبي پاسخ‌هاي سوژه ـ الف كرد؟ جلب خود به را نظرم كه افتاد من براي مهمي اتفاق چه امروز.‌1 بود؟ كجا آن قوت نقطة و شد ماندگار من ذهن در اتفاق اين چرا.‌2‌بيشتري ‌دقت2 شماره پرسش به نوشتن، هنگام در بايد خاطره نويسنده‌·

‌شده خود ذهن در آن شدن ماندگار سبب كه را كار قوت نقطه بكوشد و كند

Page 11: اصول خاطره نویسی

‌ذهن در را آن و كند توجيه را خاطره اين وجود بتواند تا نمايد رنگ‌تر پر است،.‌سازد ماندگار نيز خود مخاطب

راوي ـ ب‌خاطره، نگارش براي خود، نظر مورد سوژه يافتن از پس است بهتر نويسنده

‌اين كند.‌در تعيين آن موضوع با متناسب و خاطره نسبت به هم را راوي نوع‌در سهيم »راوي از كنيد سعي امكان حد تا شد، گفته كه طور همان بخش

‌ناظر »راوي از صورتي در فقط و كنيد استفاده خاطره بيان ماجرا«‌براي‌رواني و روحي ابعاد دادن نشان و پردازي شخصيت كه كنيد رماجرا«‌استفاده

‌نمي‌تواند ماجرا در سهيم راوي كه توضيح اين باشد.‌با ًالزم اصلي شخصيت‌بسيار كار صورت اين در زيرا كند، بيان را خود روحي ويژگي‌هاي و ذهنيت‌ها

‌ماجرا بر ناظر شخصيتي راوي اگر كه صورتي در بود؛ خواهد باور قابل غير‌شرح خالل در مي‌تواند باشد، متمايز خاطره اصلي شخصيت از و باشد

‌او شكافته، نيز را خاطره اصلي شخصيت فكري و روحي ويژگي‌هاي حوادث،.‌كند خود خاطرة درگير بيشتر را خواننده وسيله اين به تا كند روانكاوي را خاطره نوع ـ ج‌بودن جزئي‌نگر و كلي‌نگر موضوع، به توجه با بايد نويسنده بخش، اين در

‌تحرير رشتة به قالب دو اين از يكي در را آن و كند مشخص را خود خاطرة.‌درآورد

‌برگ و شاخ كردن كم با بايد باشد، جذابي و نادر حادثة داراي او خاطرة اگر.‌بنويسد كلي‌نگر صورت به را خاطره و كند برجسته را حوادث نقش روايت،

= خاطره‌اش هم اگر ‌جزئيات در دقت با مي‌تواند باشد، معمولي و عادي نسبتا‌براي خاطره شخصيت‌هاي شناساندن و ماهرانه فضاسازي‌هاي صحنه‌ها،.‌بپوشاند حوادث«‌را سير بودن »اندك ضعف مخاطب،

خاطره آغار ـ د‌كه روش‌هايي كند؛ شروع را خاطره روش چند به مي‌تواند خاطره نويسنده

‌بتوانيد كه آن براي باشيد.‌اما آنها از برخي آورندة پديد مي‌توانيد هم شما حتي‌خاطره‌اي سادگي به مي‌يابيد، دست كار اين در نسبي پختگي به كه هنگامي تا‌نوشتن آغاز روش‌هاي از نمونه دچن بياوريد، كاغذ بر دارد وجود ذهنتان در كه را

.نيستيد روش‌ها اين از استفاده به ملزم شما اما مي‌كنيم، ذكر را خاطره

:كليشه‌اي عبارت‌هاي كمك به شروع

‌گرفتن، دست به قلم زمان و نوشتن براي تصميم‌گيري زمان بين هميشه‌فاصله اين برسانيد.‌اگر حداقل به را آن كنيد سعي بايد كه هست فاصله‌اي

‌نظر مورد موضوع از افتادن دور و اراده سستي تنبلي، سبب شود، زياد زماني‌مي‌توانيد فاصله كردن كم و كار اين از جلوگيري مي‌شود.‌براي نوشتن جهت= ‌قول به تا كنيد استفاده خاطره شروع براي كليشه‌اي عبارت‌هاي برخي از فعال

.‌باشيد نداشته را نوشتن شروع مشكل شود«‌و زده كار »استارت معروف‌:هستند اينها كنيد، استفاده آنها از خاطره شروع براي مي‌توانيد كه هايي عبارت

Page 12: اصول خاطره نویسی

…«‌ ‌بود58 »سال بود«‌يا زمان:‌»صبح يك از استفاده.‌1‌لب مجيد و آن:‌»من به بخشيدن جان سپس و ساكن صحنة يك از استفاده.‌2

…«‌ كه بوديم نشسته شط…«‌ تحميلي جنگ جريان تاريخي:‌»در رويداد يك از استفاده.‌3…«‌ بودم ابتدايي اول تحصيلي:‌»كالس سني مقطع يك از استفاده.‌4‌ابري »هوا بود‌«‌يا باريده برف متوالي روز هوا:‌»سه وضعيت از استفاده.‌5

«‌بود‌اما است مشكل استثنايي مدرسه يك در كردن مقدمه:‌»كار يك از استفاده.‌6‌تهران استثنايي مدارس از يكي مي‌دهد.‌در خاطر رضايت و آرامش انسان به…«‌ مي‌كردم كار‌از يكي مدير دور، خيلي سال‌هاي مختصر:‌»در توضيح يك از استفاده.‌7

‌سمت به كه افتادم راه جود شهر دروازة از روز بودم.‌يك اراك دبيرستان‌هاي…«‌ زندان در روز .‌يك بودم اسير سال »چهار «‌يا… مدرسه

‌ويران خاطر به كه مهاجراني بود.‌از مهاجر هم شخصيت:‌»او يك معرفي.‌8‌روستاها و شهرها ديگر به عراقي‌ها، دست »به كاشانه‌شان و خانه شدن

…«‌ بود رضا بود.‌اسمش عجيبي »موجود بودند.«‌يا كرده مهاجرت‌رخ شديدي زلزله كرمان شهداد ‌در1360 سال اتفاق:‌»در يك از استفاده.‌9

…«‌ داد.«‌بوديم عراق مرز مكان:‌»نزديك از استفاده.‌10‌را خودش زوزه‌كشان سرد صحنه‌پردازي:‌»بادي يا توصيف يك از استفاده.‌11.«‌بود شده بسته مقوا با شيشه جاي به كه مي‌زد كالس پنجره به«‌بود روزهايي »عجب «‌يا… روزها آن بخير يادش.‌»12 … كه مي‌آيد يادم.‌13 … نمي‌رود يادم وقت هيچ.‌14… كه هست خاطرم در.‌15

:گزارش و خاطره تفاوت

‌اتفاق آن در كه برمي‌گيرد در را زماني محدودة از قسمتي فقط خاطره.‌‌به محدود زماني در جذاب فكري يا باشد داده روي خاصي حادثة يا برجسته

‌است شنيده‌هايي و ديده‌ها شرح گزارش، باشد.‌اما كرده خطور انسان ذهن.‌مي‌شود انتخاب گزارشگر توسط خاص موضوع يك دربارة كه

‌مختلف مراحل بايد نويسنده جنگي، مناطق از بازديد گزارش در مثال، براي‌در اما كند؛ ثبت ـ باشد نيفتاده اتفاق آن در مهمي حادثة كه چند هر ـ را سفر

‌افراد يا او براي كه را مهمي اتفاق‌هاي يا اتفاق فقط نويسنده نويسي، خاطره.‌مي‌كند ثبت نويسي رهخاط قواعد و اصول رعايت با است، آمده پيش ديگر

qجنگي مناطق از بازديد گزارش براي مثال‌

Page 13: اصول خاطره نویسی

‌از بازديد براي بسيجيان از كارواني همراه ماه، فروردين هشتم روز صبح‌بيست از پس و بود گرم بسيار شديم.‌هوا كشور جنوب عازم جنگي مناطق … و كرديم استراحت آنجا در مدتي رسيديم.‌سپس …شهر به ساعت‌روي خاصي اتفاق هيچ نوشته نوع اين در مي‌كنيد، مالحظه كه طور همان

= و نمي‌دهد .‌است بازيد يك گزارش صرفاqجنگي مناطق از بازديد خاطرة براي مثال‌

‌از بازديد اردوي در من اصرار به كه بود.‌مسعود ظهر از بعد نيم و يك ساعت‌مي‌ريخت. اشك و بود شده منقلب سخت بود، كرده شركت جنگي مناطق‌چيزي كه مي‌زدم باد را خودم چفيه با داشتم من و بود گرم خيلي شلمچه هواي … ديدم بود نشسته مسعود كه محلي نزديكي در درست را مين شبيه

= گزارش نثر.‌2 ‌را خاطره نثر بي‌تكلفي و سادگي و صميميت حالت معموًال= نويسي گزارش ندارد.‌در ‌به جمله اجزاي توالي و ترتيب مي‌شود سعي معموًال‌با و تكلف بدون نويسنده نويسي، خاطره در شود.‌اما رعايت نسبي صورت‌.مي‌آورد هم لدنبا به بخواهد، كه صورت هر به را جمله‌ها محدود نكاتي رعايت

‌خاطره در چه اگر يعني، است؛ خاطره از واقعگرايانه بسيار گزارش،.‌3‌يا شخصيت ذهنيت‌هاي مي‌توان گاهي كرد، دوري خيالپردازي از بايد نويسي

‌گزارش كه صورتي در برد؛ كار به خاطره خالل در هم را خاطره شخصيت‌هاي‌ت،ذهنيا نمي‌تواند نويس گزارش و شنيده‌هاست و ديده‌ها ثبت نويسي

.‌كند بيان را انسان‌ها عواطف و احساسات

‌نشانی یا وبالگ به میتوانید نویسندگی مورد در خود سواًالت کردن مطرح برایکنید مراجعه زیر

www.write down.blogfa.com‌[email protected]

محمدی)آریان( :‌مهدی تنظیم و گردآورینور راهیان منبع:‌سایت