32
م ی ح ر ل ا ن م ح ر ل ه ا ل ل م ا س ب م ی ح ر ل ا ن م ح ر ل ه ا ل ل م ا س ب ان رب مه ده و ن ی ا# ش خ ب د داوب ام خ ه ب ب ان رب مه ده و ن ی ا# ش خ ب د داوب ام خ ه ب ب

درخت و سيب

Embed Size (px)

DESCRIPTION

كمك به پدر و مادر

Citation preview

Page 1: درخت و سيب

الرحمن الله الرحمن بسم الله بسمالرحیمالرحیم

بخشاینده خداوند نام بخشاینده به خداوند نام بهومهربانومهربان

Page 2: درخت و سيب

پسربچهپسربچهو و

سیب سیب درخت درخت

Page 3: درخت و سيب

 يكی نبود يكی نبود

يكی بود ...يكی بود ...

در روزگاران در روزگاران قديمقديم

درخت سيب درخت سيب تنومندي تنومندي بود ... بود ...

با ...با ...

Page 4: درخت و سيب

پسر بچه كوچكيپسر بچه كوچكي ..................

Page 5: درخت و سيب

 این پسر  این پسر بچه ...بچه ...

خیلی دوست خیلی دوست داشت داشت

با اين درخت با اين درخت سيب مدام بازي سيب مدام بازي

كند ...كند ...

از تنه اش باال از تنه اش باال رودرود

از سيبهايش از سيبهايش بچيند و بخوردبچيند و بخورد

و در سايه اش و در سايه اش بخوابدبخوابد

Page 6: درخت و سيب

 زمان گذشت ...  زمان گذشت ...

پسر بچه پسر بچه

بزرگتر شد و به درخت بي بزرگتر شد و به درخت بي اعتنااعتنا

ديگر دوست نداشت با او ديگر دوست نداشت با او بازي كندبازي كند

........

........

........

اما روزي دوباره به سراغ اما روزي دوباره به سراغ درخت آمددرخت آمد

Page 7: درخت و سيب

 درخت سيب درخت سيب

به پسر گفت : به پسر گفت :

» های ...» های ...

بيا و با من بيا و با من

بازي كن... « بازي كن... «

Page 8: درخت و سيب

پسر جواب داد :پسر جواب داد :

» من كه ديگر بچه » من كه ديگر بچه نيستمنيستم

كه بخواهم با درخت كه بخواهم با درخت سيبسيب

بازي كنم....« بازي كنم....«

» به دنبال » به دنبال سرگرمي هائیسرگرمي هائی

بهتر هستم بهتر هستم

و براي خريدن آنهاو براي خريدن آنها

پول الزم دارم . «پول الزم دارم . «

Page 9: درخت و سيب

  درخت گفت:درخت گفت:

» پول ندارم من» پول ندارم من

ولي تو مي ولي تو مي توانيتواني

سيب هاي مرا سيب هاي مرا بچينيبچيني

بفروشيبفروشي

و پول بدست و پول بدست آوري. « آوري. «

Page 10: درخت و سيب

 پسر تمام سيب های درخت را چيد و  پسر تمام سيب های درخت را چيد و رفترفت

سيبها را فروخت و آنچه را که نياز سيبها را فروخت و آنچه را که نياز داشت خريدداشت خريد

و ........و ........

....

فراموش کرد ... فراموش کرد ... باز باز درخت را درخت را

و پيشش نيامد..و پيشش نيامد..

و درخت دوباره غمگين شد...و درخت دوباره غمگين شد...

....

Page 11: درخت و سيب

مدتها گذشت و پسر مبدل به مرد مدتها گذشت و پسر مبدل به مرد جوانی شدجوانی شد

و با اضطراب سراغ درخت و با اضطراب سراغ درخت آمد ...آمد ...

» چرا غمگینی ؟ «» چرا غمگینی ؟ «

درخت از او پرسید :درخت از او پرسید :

» بیا و در سایه ام بنشین» بیا و در سایه ام بنشین

بدون توبدون تو

خیلی احساس تنهائی خیلی احساس تنهائی می کنم... «می کنم... «

Page 12: درخت و سيب

پسر ) مرد جوان ( پسر ) مرد جوان (

جواب داد :جواب داد :

» فرصت کافی ندارم...» فرصت کافی ندارم...

باید برای خانواده ام تالش باید برای خانواده ام تالش کنم..کنم..

باید برایشان خانه ای باید برایشان خانه ای بسازم ...بسازم ...

نیاز به سرمایه دارم ...«نیاز به سرمایه دارم ...«

Page 13: درخت و سيب

  درخت گفت : درخت گفت :

» سرمایه ای برای کمک » سرمایه ای برای کمک ندارم ...ندارم ...

تو می توانی با شاخه تو می توانی با شاخه هایمهایم

و تنه ام ...و تنه ام ...

برای خودت خانه برای خودت خانه بسازی ... «بسازی ... «

Page 14: درخت و سيب

پسر خوشحال پسر خوشحال شد...شد...

... و تمام شاخه ها و تنه ی درخت را برید... و تمام شاخه ها و تنه ی درخت را برید

Page 15: درخت و سيب

و با آنها ... خانه ای برای خودش و با آنها ... خانه ای برای خودش ساخت ...ساخت ...

Page 16: درخت و سيب

دوباره درخت تنها مانددوباره درخت تنها ماند............

و پسر بر نگشتو پسر بر نگشت............

زمانی طوالنی بسر آمدزمانی طوالنی بسر آمد............

Page 17: درخت و سيب

پس از سالیان دراز...پس از سالیان دراز...  

در حالی برگشتدر حالی برگشت

که پیر بود و...که پیر بود و...

غمگین و ...غمگین و ...

خسته و ...خسته و ...

تنها ...تنها ...

Page 18: درخت و سيب

 درخت از او پرسید : درخت از او پرسید :

» چرا غمگینی ؟ » چرا غمگینی ؟

ای کاش می توانستم ... ای کاش می توانستم ... کمکت کنم ..کمکت کنم ..

Page 19: درخت و سيب

  اما دیگر .... نه سیب   اما دیگر .... نه سیب ….….دارم ....دارم ....

نه شاخه و تنهنه شاخه و تنه

حتی سایه هم ندارم برای پناه حتی سایه هم ندارم برای پناه دادن به تو ...دادن به تو ...

هیچ چیز برایهیچ چیز برای» ...» ... بخشیدن ندارمبخشیدن ندارم

Page 20: درخت و سيب

پسر ) پیر مرد ( درجواب گفت :پسر ) پیر مرد ( درجواب گفت :

» خسته ام از این زندگی» خسته ام از این زندگی

و تنها هم ....و تنها هم ....

Page 21: درخت و سيب

فقط نیازمند بودن با تو ام ...فقط نیازمند بودن با تو ام ...

آیا می توانم کنارت بنشینم ؟ «آیا می توانم کنارت بنشینم ؟ «

....

... . ..

... . ..

... . ..

Page 22: درخت و سيب

پسر ) پیر مرد ( پسر ) پیر مرد (   

کنار درخت کنار درخت . . . .نشست . . .نشست . . .

. . .. . .

با هم بودند با هم بودند

به سالیان و به به سالیان و به سالیانسالیان

در لحظه های در لحظه های شادی و شادی و

اندوه . . . اندوه . . .

Page 23: درخت و سيب

آن پسر آیا بی رحم و خود خواه بود ؟؟؟ آن پسر آیا بی رحم و خود خواه بود ؟؟؟   

؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟

؟؟؟؟؟؟

Page 24: درخت و سيب

نه . . .نه . . .  

ما همه شبیه او هستیمما همه شبیه او هستیم

و با والدین خود چنین و با والدین خود چنین رفتاری داریم ...رفتاری داریم ...

؟؟؟؟؟؟

Page 25: درخت و سيب

درخت همان والدین ماستدرخت همان والدین ماست

تا کوچکیم ...تا کوچکیم ...

دوست داریم با آنها بازی کنیمدوست داریم با آنها بازی کنیم

......

تنهایشان می گذاریم بعد ...تنهایشان می گذاریم بعد ...

و زمانی بسویشان برمی گردیمو زمانی بسویشان برمی گردیم

که نیازمند هستیمکه نیازمند هستیم

یا گرفتاریا گرفتار

Page 26: درخت و سيب

برای والدین خود وقت نمی گذاریم ...برای والدین خود وقت نمی گذاریم ...  

به این مهم توجه نمی کنیم که به این مهم توجه نمی کنیم که ::

پدر و مادر ها همیشه به ما همه پدر و مادر ها همیشه به ما همه چیز می دهندچیز می دهند

  

تا شاد مان کنندتا شاد مان کنندو مشکالتمان را حل ...و مشکالتمان را حل ...... و تنها چیزی که در عوض می خواهند ... و تنها چیزی که در عوض می خواهند

اینکه ...اینکه ...

*** تنهایشان نگذاریم ****** تنهایشان نگذاریم ***

Page 27: درخت و سيب

 به والدین خود عشق بورزید به والدین خود عشق بورزید فراموششان نکنید فراموششان نکنید

برایشان زمان اختصاص دهیدبرایشان زمان اختصاص دهید

همراهی شان کنیدهمراهی شان کنید

شادی آنهاشادی آنها شما را شاد دیدن است شما را شاد دیدن است

گرامی بداریدشانگرامی بداریدشانو ترکشان نکنیدو ترکشان نکنید

Page 28: درخت و سيب

: تعالى الله : قال تعالى الله قال

$ن# #د&ي $و&ال #ال و&ب )اه' #ي إ ( #ال إ $ 'د'وا &ع$ب ت ( ال& أ 0ك& ب ر& $ن# و&ق&ض&ى #د&ي $و&ال #ال و&ب )اه' #ي إ ( #ال إ $ 'د'وا &ع$ب ت ( ال& أ 0ك& ب ر& و&ق&ض&ى

و$ & أ &ح&د'ه'م&ا أ &ر& #ب $ك ال ع#ند&ك& 'غ&ن) $ل &ب ي #م)ا إ 9ا ان #ح$س& و$ إ& أ &ح&د'ه'م&ا أ &ر& #ب $ك ال ع#ند&ك& 'غ&ن) $ل &ب ي #م)ا إ 9ا ان #ح$س& إه'م&ا $ه&ر$ &ن ت & و&ال 'ف: أ )ه'م&آ ل &ق'ل ت & ف&ال &ه'م&ا #ال ه'م&ا ك $ه&ر$ &ن ت & و&ال 'ف: أ )ه'م&آ ل &ق'ل ت & ف&ال &ه'م&ا #ال ك

&ر#يم9ا ) ك 9 ق&و$ال )ه'م&ا ل &ر#يم9ا )و&ق'ل ك 9 ق&و$ال )ه'م&ا ل &ه'م&ا( 2323و&ق'ل ل &ه'م&ا( و&اخ$ف#ض$ ل و&اخ$ف#ض$ Cب ر) و&ق'ل ح$م&ة# الر) م#ن& Cالذ0ل &اح& ن بC ج& ر) و&ق'ل ح$م&ة# الر) م#ن& Cالذ0ل &اح& ن ج&

ا ) ص&غ#ير9 #ي &ان )ي ب ر& &م&ا ك ح&م$ه'م&ا ا )ار$ ص&غ#ير9 #ي &ان )ي ب ر& &م&ا ك ح&م$ه'م&ا ( ( 2424ار$ : اسراء : سوره اسراء 2323وو2424سوره

Page 29: درخت و سيب

: فرماید می :خداوندبزرگ فرماید می خداوندبزرگرا او جز كه كرد مقرر تو پروردگار را و او جز كه كرد مقرر تو پروردگار و

] احسان ] خود مادر و پدر به و [ مپرستيد احسان ] خود مادر و پدر به و مپرستيدتو كنار در دو هر يا دو آن از يكى اگر تو كنيد كنار در دو هر يا دو آن از يكى اگر كنيد ] اف ] حتى آنها به رسيدند سالخوردگى [ به اف ] حتى آنها به رسيدند سالخوردگى به

مكن پرخاش آنان به و مكن مگو پرخاش آنان به و مگوبگوى ) شايسته سخنى آنها با بگوى )و شايسته سخنى آنها با از( ۲۳۲۳و از( و و

بگستر آنان بر فروتنى بال مهربانى بگستر سر آنان بر فروتنى بال مهربانى سرچنانكه كن رحمت را دو آن روردگارا بگو چنانكه و كن رحمت را دو آن روردگارا بگو و

پروردند ) خردى در پروردند )مرا خردى در ( ( ۲۴۲۴مرا : اسراء : سوره اسراء 2424وو2323سوره

Page 30: درخت و سيب

:) ( ص الله رسول (: قال ( ص الله رسول قال

فى لربه و لوالديه المطيع فى العبد لربه و لوالديه المطيع العبد . عليين . اعلى عليين اعلى

: ) ( فرمود ص اكرم : پيامبر ) ( فرمود ص اكرم پيامبر

و مادر و پدر مطيع كه و بندهاى مادر و پدر مطيع كه بندهاىقيامت روز باشد، قيامت پروردگارش روز باشد، پروردگارش

. است جايگاه باالترين .در است جايگاه باالترين در

ج العمال، ج كنز العمال، ص 1616كنز ص ، ،467467 . .

Page 31: درخت و سيب

: از :باتشکر از باتشکر

جواد شريفيان جواد شريفيان

اکبر ظهيریاکبر ظهيری

روح الله رستمیانروح الله رستمیان

Page 32: درخت و سيب

 هر کس می تواند هر زمان و به هر تعداد  هر کس می تواند هر زمان و به هر تعداد

فرزند داشته باشدفرزند داشته باشد

ولی پدر و مادر راولی پدر و مادر را

فقط یکبارفقط یکبار

برای نشان دادن احترام خود به والدینانبرای نشان دادن احترام خود به والدینان

را برای تمام دوستانتان بفرستید را برای تمام دوستانتان بفرستید فایل فایل ایناین