289
ه ی عشق اله| OLIA نودهشتیا کتابخانهWwW.98iA.Co ایران کتابخانه مجازی در اولین نودهشتیا1

98iadl.98ia.org/pdf/elaheye-eshgh(98ia.org).pdf · 2018. 3. 5. · OLIA|قشع ی ههلا ایتشهدون هناخباتک WwW.98iA.Co ناریا رد یزاجم هناخباتک

  • Upload
    others

  • View
    5

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    1

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    2

    عشق ی الهه :کتاب نام

    کاربر انجمن نودهشتیا OLIAنویسنده:

    عاشقانه :موضوع

    یه ی صیغه باهم بازی لج لج و سر از که رضوانه میالد و اسم به جوون دوتا ی درباره داستان این: خالصه ... که میوفته براشون آمریکا اتفاقاطی در آمریکا میرن به تحصیل ادامه برای می شن ساله

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    3

    : مقدمه

    خسته شیرازآمدم بیچاره به

    بسته دربازه رسم دربازه به

    کن باز دربازه بان بازه در همان

    نشسته تنها غریب مجنون که

    زمان و بازمین عشقش برای باید کند تالش برایش باید خواهند رامی عشق وهمانا خواهد می لیاقت عشق بخواهد خالقش از را وعشقش بجنگد

    گذارد می تنهایت جوری باشد هواوهوس ازروی او عشق اگر چون نبندی دل کسی به راحتی به کن سعی چشمان معشوق که کن کسی اسیر را خود دارد را لیاقتت که بده کسی رابه آورد قلبت در به را قلبت که

    گرگان میانه شرایطی هیچ در وتورا شود فدایت حوا و آدم چونان که بمیر کسی برای باشد آهویت مانند . نگذارد تنها درنده

    موهای وبادستام شدم حمام وارد شه تا ساکت زدم روش وباعصبانیت آمد در میزعسلی روی ساعت صدای مسواک را سفیدم های دندان گرفتن ازدوش وبعد دادم ماساژ دوش ولرم آب زیر عسلیم و لخت بلند

    بستم کش موهام بابقیه کج روفرق جلوم وموهای باال بستم اسبی ودم کردم خشک را کردم ، موهایم زدن به نیاز سفیده پوستم کنم آرایش ندارم دوست زیاد کشیدم عقب مقنعه راکمی معمولیه حجآبم حالت باریمل بلندم های موژه به وکمی زدم آفتاب زد کرم یکم خودم دلخوشی برای بنابراین ندارم پنکک

    دراد خشک حالت از لبام اینکه وبرای کنه می ترازهمیشه تورونافذ درخشان منو سبزآبی چشمای که دادم پوشیدم پاهامه قوزک وجبی دو سرمه ای تا گشاد زیاد نه تنگ زیاد نه مانتوی یک زدم رژکمرنگ کمی

    برداشتم هم پشتیم وکوله پوشیدم مشکی اسپرت باکتونی هم لی تفنگی لوله شلوار یک زانومه تا چاکش شروع کنکورم دیگه ساعت تایک کردم نگاه ساعت به بیرون زدم اتاق واز انداختم طرفه یک دوشم روی

    : جوابم گفت در وبالبخند دادم سالم مادرم به رسیدم هال میشه ، به

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    4

    بیدارشدی کی خوشگل کم بخیر صبح عزیزم ماهت روی به سالم _ مامان

    : گفتم لبخند باهمون می کنه شاد ومنو می کنه برخورد گرم باهام همیشه زدم روش به لبخندی

    می پرسی چی واسه میشه وقت خیلی _ رضوان

    : گفت میومد طرفم به بالبخند طور همون

    می حاال اگه دنبالت بیاد نیست نیازی میری خودت بیدارمیشی وقت هر گفتم زد زنگ آخه ساحل _ مامان بیاد آژانس بزنم زنگ بری خوای

    : گفتم بوسیدم می هاش و گونه حالی در منم

    جونم مامان تر سریع اگه میشم ممنون _ رضوان

    سمند ماشین سوار دقیقه پنج از وبعد رفت تلفن طرف به( نمی شی بزرگ وقت توهیچ) ی کلمه با گفتن باپوزخند همچین بود هیزی باچشمای جوون پسر یک راننده دادم رو کنکور وآدرس آزمون شدم نقره ای

    بلند وصداش و گذاشت شاد آهنگ یک ببلعه درسته منو هرازان قراره انگار که زده زل من به مرموزی کرد

    ( چشمات به شهروز به نام جونم سعید از آهنگ)

    شد راه روبه دوباره من توبرگشتی وحال

    واشد رودنیام درخوشبختی

    برندارم توچشم ازچشمای میدم قول بهت

    دارم انگیزه شدن عاشق واسه دفعه این من

    ازدست نرم من نروکه بستست چشمات به جونم

    است خسته همه از که کسی بسته تودل به کی ببین

    توفنجونم فاله ای مونم می باتو جونم

    خونم شده رویایی برگشتی که ازوقتی

    پسندیدم نگاهت و تورودیدم وقتی

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    5

    تومیدم به دل ولی ناامیدم گفتم تو به

    خواب وبیداری میونه داری دوسم گفتی بهم

    موندگاری تو ولی میرن همه رفتن همه

    دست از نرم من نروکه بستست چشات به جونم

    خستست همه از که کسی بسته دل تو به کی ببین

    توفنجونم فاله ای مونم می باتو جونم

    خونم شده رویایی برگشتی که ازوقتی

    پسندیدم نگاهت و دیدم تورو وقتی

    میدم تو به دل ولی ناامیدم تو گفتم به

    خواب بیداری میونه داری دوسم گفتی بهم

    موندگاری تو ولی میرن همه رفتن همه

    دست از نرم من توروکه بستست چشمات به جونم

    خستست همه از که کسی بسته تودل به کی ببین

    توفنجونم فاله ای می مونم باتو جونم

    خونم شده رویایی برگشتی که ازوقتی

    از یارو این انگار بودیم رسیده خودم به شد تمام آهنگ وقتی که توفکربودم همش راه اخر تا اول از ومن سریع کردم رسیدم ، پول وحساب سالم کرد رحم خدا بود زده زل من به فقط همین جا خوده تا راه اول شه شروع کنکور تا مونده ربع یک هنوز داخل رفتمندارم ؛ هیزشو زشت نگاهای طاقت دیگه چاک به زدم

    : گفت سرم پشت صدا از دو می رفتم کلنجار باخودم همینجوری

    کردی ؟ چقدردیر رضوان _

    هردوشون به کردن سالم از بعد میان طرم به دارن سارا بالبخند و ساحل دیدم برگشتم

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    6

    جا ازهمه خیال بی توی ولی بزارم روهم پلک تاصبح نتونستم داشتم که هایی بااسترس دیشب من _ سارا نگزید ککتم خوابیدی قطبی خرس مثل

    : زد و گفت لبخندی ساحل

    خوابیدی هم همیشه بیشتراز تازه _

    بی بازم اگه تازه روزاست اون تالفیه کشیدم خوابی بی مدت همه این دیگه بسه آخه گفتم _ رضوان هی تریاکی معتادای مثل کنکور ی بدترتوجلسه هیچ شدنمی اضافه علمم به هیچی می کشیدم خوابی می شدن مشکوک من به هم بقیه میزدم و چرت

    : گفت سارا باکالفگی

    انداختی راه رستم خوان هفت اوه _

    : زد گفت لبخندی ساحل

    نمی خوابیدی دیشب اگه میوفتاد اتفاق چقدر _

    شدیم کنکور ی جلسه ووارد خنده زیر زدیم تا سه هر

    بیرون جلسه از سارا وساحل کنکورمن و اتمام از بعد کشید طول 21 ساعت تا شد شروع صبح 8 ساعت . بخوریم ای کوبیده کباب یک تا فرحزاد بریم ناهارو گرفتیم تصمیم آمدیم

    چرون چشم چهارتاپسر اونجا شدم کناریمون میز متوجه کردیم زدن حرف به شروع دادیم غذارو سفارش بگه اینا به نیست آخه یکی جووناش این اِال خوبه فرحزاد چیه همه زدن زل ما به زشتی های بالبخند

    غیرت بی مردم ناموس به زدی زل اینجوری نداری مادر خواهر خودت مگه یارو کن درویش چشات و بد حرصم میشم کفری دارم دیگه دارن دید ما به جهت هر از اونا نشستیم زاویه ای در درست ماهم

    آدم چهارتا به برسه چه بزنه زل بهم همش نمیاد یکی خوشم آمده در جوری

    ( نمی زدی اوق می شده حالی چه خداییش نه می شدی حالی چه توبودی)

    . بزنه تکشون تک به گرگی کف یک و شه بلند خواست می دیگه ؛ ساحل ندارن هم قیافه آخه اینام

    رخ به بیشتر چشماش و بودن آبی که کشیدش درشت چشمای داره گندمی گردوپوستی صورتی ساحل عملیش بینیه کنه می خودنمایی گندمیش صورت روی مشکیش شیطانی کلفت آبروهای می کشه

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    7

    ی بارژگونه پر های وگونه قرمزترشده بارژلب که کمی کشیده گوشتی ولبای کرده جاخوش روصورتش چشم خط توقاب آبیش وچشمای فرخورده دست یک بلندمشکی های وموژه گرفته رنگ ای قهوه

    برقی چه ریخته کشیده اتو جلوش چتری پرکالغیشو مشکی موهای. زنه می موج دریا آب مثل مشکیش . می زنه

    ای مدادقهوه بارنگ که ای کشیده بورکلفت آبروهایی بور موهایی سفید باپوستی کشیده سارا صورتی فر بلند های وموژه چشم خط قاب در داره نافذی مشکی درشت وچشمای کنه می نمایی خود روصورتش

    قلمی عروسکی وبینیه شده پوشیده مات صورتی بارنگ استخونیش های وگونه چشمه تو بیشتر خورده . شده زیباتر ای قهوه بارژمات داره ای کشیده نازک زیاد ونه گوشتی زیاد نه لبای داره

    من ولی شدن خیره ما به اینطوری دارن حق ها غیرت بی واون دارن کشی پسر تیپ هردوشون واقعا . نیوفتاد چقدرهم هه نیوفته هم اتفاقا تااین باشم پوش ساده ممکنه تا کردم سعی همیشه

    بشینن ماشین تو سارا برن و ساحل شد قرار شدن تمام از وبعد کردیم کوفت اونا های باالخره ناهاروبانگاه . کنم حساب برم هم من و

    خورد گره شکنندم الغرو دست موچ دور ای مردونه دست ناخداگاه بدم آقائه اون بهتا جلو آوردم پولو خدا بزرگ مادر نلبکی دوبرابر چشمام بادیدنش شده سیر جونش از کی ببینم تا برگردوندم روم و

    زل من به خیره خیره که پسراییه همون از یکی یارو این دارن تشیف پرو چقدر مردم خدایا شد بیامرزم اون دید خودش به منو منتظر نگاه وقتی دختر بگیر باباحالش و بیخی حاال نمی شد خسته خداییش بود زده

    گفت : زشتی لحن بایک انداخت و راه رو باال خونه صاحاب موتوربی

    خوشگله ما باشید خانوم مهمون _

    باغیظ نشست آبروهام بین نرمی اخم ویک بیرون کشیدم باخشم دستم و کردم و استفاده فرصت از من : گفتم

    باشیم شما مهمون ما باشید که کی شما _

    بود نکرده فرق ارزن قد که بالبخندی

    نکردم معرفی خودم و مازل ماد ببخشید اه _

    : گفت کشید ترکیبش بد لباسای به دستی یک کرد و صاف نکرش و صدای

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    8

    بدونم هم شمارو شریف اسم و میشه فرهآدم من _

    . کردم شروع زدمو کجی لبخند یک جوابش در منم

    بچه این وقت سر بابابریم بیخی حاال... می کنه شروع رضوان وقتی چون بخونه فاتحش و باید بیچاره) ( پرو

    بهش توپیدم زدم و پرخوشونت و نفس یک

    بزارید کنیدو لطف اگه ناراحتم گندتون روی دیدن از بسیار ومن بدونید منو شریف اسم نداره لزومی _ . میشم ممنون بسیار کنم حساب رو شده کوفت دوستاتون شماو لطف به غذای من

    فاکتور فشاش و دلم و حرفای بیشتر میوفتاد راه حسابی جنگ یک وگرنه شدم قائل تخفیف براش حسابیباال بیاد روم اون اگه انگاری ندیدید منو روی اون میگم همچین هه ندیدید من و روی اون تازه گرفتم

    مطلب اصل سر بابابریم بیخیال حاال برم زدنم الف قربون اخ نیست جلودارم هم عزرائیل

    . نیوفته غضبش میر حتما تونگاه نگاهم تا رفتم در چیز مثل کردن حساب از بعد خالصه

    هامونم صحنه این عاشق من اخ کردیم تااخر صداشو گذاشتیم و زادرو طالب عماد اهنگ ساحل توماشین . میده غرور حس بهم میدم گوش بهش هروقت چرا ولی نمی دونم اهنگم این عاشق

    به نام دختر ( زاده طالب عماد آهنگ)

    نوشته ها فرشته پیشونیه روی

    بهشته وسط جاش داره دختر هرکی

    گوهر. دوروطالمی باره ازآسمون

    دختر خنده می وقتی زروسیم ونقره

    دختر خونه چرا غ دختر یدونه یکی

    دختر محاسبونه دختر گآلبتونه

    دختر باهاته همیشه دختر قندونباته

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    9

    دختر لباته ورد قشنگونازش اسم

    دختر ستاره ماه و تاریک توشبای

    دختر نداره فرقی کوچیکوبزرگش

    چشماش و دخترعزیزه نمک کوه دختر

    ریزه ریزه می خنده می بنده

    دختر حیاط آب دختر شآخه نبات

    دختر باهات می مونه دلت داره غم که وقتی

    دختر خونه چرا غ دختر یدونه یکی

    دختر محاسبونه دختر گآلبتونه

    دختر باهاته همیشه دختر قندونباته

    دختر لباته ورد نازش قشنگو اسم

    ستاره ماه و تاریک توشبای

    نداره فرقی بزرگش کوچیکو

    عزیزه دختر دخترا نیسه

    ریزه ریزه می خنده بنده می چشماش و

    باهاته دختر سختی روزای حیاطه آب نباتهشآخه

    دختر ترک ترک شیرین انار مثل دختر بالکلک دختر نمک کوه

    دختر خونه چرا غ دختر یدونه یکی

    دختر محاسبونه دختر گآلبتونه

    دختر باهاته همیشه دختر قندونباته

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    10

    دختر لباته ورد نازش قشنگ و اسم

    دختر خونه چرا غه دختر یدونه یکی

    دختر محاسبونه دختر گآلبتونه

    دختر باهاته همیشه دختر قندونباته

    دختر لباته ورد نازش قشنگ و اسم

    دختر یدونه یکی

    دختر خونه چرا غه

    دختر گآلبتونه

    دختر محاسبونه

    دختر قندونباته

    دختر باهاته همیشه

    دختر لباته ورد نازش قشنگ و اسم

    باسالم جونم مامان دیدم کنم حرکت خواستم وتا حیاط وبستم ودر کردم خداحافظی دوشون هر از بالحنی مادرم بغلش وپریدم لبم رو نشست مالیم لبخندی سمتم میاد داره دست به اسپند وصلوات و

    : گفت ای مهربانانه

    من تغاری ته بود چطور کنکورت _

    بوسیدم گونشو محکم

    ندیدمش صبح از رهاکجاست راستی مامانی بود 12 _ رضوان

    عروسی خریدای رفتن باکیوان هیچی _ مامان

    زدم لبخندی

    شیکاگوو میرم من بعدش بگیرین عروسیشون و کنکورم جواب از تاقبل لطفا _ رضوان

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    11

    محوشد ازرولباش لبخند نمک نم حرفم بااین مامانم

    کار چی شیکاگو بری خوای می داره بهتری دانشگاهای خیلی ایران ایستادی تصمیمت رو هنوز _ مامان

    کردم گانه بچه آروم لحنم و منم

    دانشگاه تازه باهامن وسارا هم ساحل نیستم تنها من الهی جون مامان توبشم قربون آخه من _ رضوان عزیزم هستی چی نگرانه دیگه ایران تابستونامیام بعدشم دیگه چهارساله فقط ماکجا دانشگاه کجا شیکاگو

    نباش ، نگران ناراضی تو شد باباراضی که همین

    داخل کرد راهنماییم زدوبادستاش وخالی خشک لبخند یک زورزورکی مامانم

    ای خسته عزیزم کن برواستراحت _ مامان

    . آمادست ناهار گفت بنابراین خوردم ناهار دونست می خودش

    می اصال اینجا شد لبم ی گوشه لوچه به لبخندوبعد به تبدیل خندم تواتاقم زدم شیرجه خداخواسته از منم آدمی خستم ولی خیلی اینجاترکوندن اتمی بمب انگار طویله هاست شبیه بیشتر باشه دختر یک اتاقه خوره

    به دست باال زدم مبارکو های استین زیاد باخستگی بنابراین باشم بیخیال وضعی دربرابرهمچنین نیستم اینارو می کنه فکر ندونه هرکی می زنم الف جوری خداییش) میاد بدم ازشلختگی آخه خیلی شدم کار

    بعد 3 ساعت از کردم شروع کردم و عوض لباسام و( خخخخخخ نبودم اینجا من و کرده کثیف دیگه یکی گرم و ی دونفره تخت رو کردم پرت خودم و خستگی بعدا ز کردم تمیز اتاقم و غروب 6 ساعت ظهرتا از

    چیکار رو مونده کنکورم جوابه تا ماه و یک این تا فرورفتم توفکر کشیدم خستگی ازروی آه ویک نرمم . برد خوابم بودم پردازیام خیال کجای شدونفهمیدم گرم چشمم ناخداگاه کنم

    می داد وبابانشون مامان به خریداش و داشت رهآ بیدارشدم باصدای بود اینا 5/9، 9 ساعتای کنم فکر . باشن تارا آمده بادخترش رعناهم کنم فکر

    تارا شدو باز اتاق در شدم موهام بستن مشغول شستم دست وصورتم و رفتم شدم بلند ازجام نوق و بانق : گفت گانش بچه لحنه شدوباهمون اتاق وارد باخنده

    خریده چیا رها خاله ، خوبی ، بیاببین خاله سالم _تارا

    دادم نشون بهش خوش روی منم

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    12

    اینجان بابات یا کیوان میام ، راستی االن باشه _ رضوان

    اینجاست بابابزرگ فقط باش بابا، بیاراحت نه _تارا

    کردم تنم هم ریون ساده صورتی تیشرت یک گذاشتم روشونم بستم و راستم سمت کج موهام و خالصه هام بازی لوس این از خونگیمه آخه لباس من چیکارکنم می خوره کش سرش که بنفش شلوارک بایک

    پاهام می زارم و خونه ی برهنه های سنگ رو پاهام وقتی آخ بپوشم دمپایی هم خونه تو نمیاد حتی خوشم پایین سمت تارا به همراه بازکردم و اتاقو در بگذریم حاال میده حالی چه کردن کزکز به می کنن شروع

    . کردیم حرکت

    ( میالد )

    یاسوت ودرگاه باال آوردم مامان سرم و رسید گوش به غیژدر نهیب صدای می کردم چت باعرشیا بالبتاب کردواخم لبخندش وجمع یاس مامان زدم کوچکی لبخند روش به منم خنده می آروم آروم داره دیدم در

    کرد ساختگی

    دارنا گناه خدا به اطرافیانت به کن محبت ذره یه بزنی نمی تونی هم لبخند _ یاس مامان

    بی آبرو بی اطرافیان جور باید داره گناهی چه آخه اون کردم تر پرنگ خاطرش به لبخندم و ذره یک لبخند باهمون بکشه غیرتش و

    زدی ما به سری شده چیزی _میالد

    بفرمائید میل بیارید تشریف بدونید قابل مارو اگه آمادست شام آمدم بگم هیچی _ یاس مامان

    گرفتم جلوش و زور به میوفتادم خنده به یاس مامان لحن از کم کم

    . میام منم برید شما میام االن چشم _ میالد

    پایین رفتم شدمو بلند منم گذشت یاس مامان رفتن از بعد دودقیقه

    ( نمی گذرم یاس مامان های کتلت از بگذرم هرچیزی از من داریم کتلت امشب جون آخ)

    دادی انجام دانشگاهت و کارای نکن لوس خودت و دیگه خوب خیلی _بابا

    گرفتم خودم به جدی لحنی منم

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    13

    میدم انجام اونجا کافینت میرم باعرشیا فردا نه _ میالد

    داریم پرسرعت اینترنت مااینجا چرا کافینت _ یاس مامان

    می بردم دهانم سمت به لقمم و که حالی در کنم نگاهش بدون اینکه

    میریم داریم همین برای کامپیوتری خدمات برده تابش و لب هم عرشیا پیداکرده مشکل تابم لب _ میالد کافینت

    تهران میاد امشب مینو راستی _ یاس مامان

    شد بیشتر تعجبم

    میاد داره شده تمام دانشگاهش مگه _ میالد

    زد روم به لبخندی یاس مامان

    گرفته مدرکشم خواهرت نمی دونی حتی هستی برادری چطور تو گرفته مدرکشم عزیزم اره _ یاس مامان

    هست ؟ کی مشهد از پروازش _ میال

    میشه بلند ازفرودگاه22 ساعت هواپیماش _بابا

    فرودگاه میام منم _ میالد

    . دنبالش میره خودش بابات میرسه وقت دیر عزیزم نمی خواد _ یاس مامان

    شد تموم شامم ومن شد سکوت دقیقه پنج

    بدم انجام دانشگاهم و کارای برم کنید بیدارم زود صبح منو _ میالد

    . اتاقم تو رفتم گفتم و بخیر شب یک

    می دونم پیغمبر خدا از هم چیزایی یه کنم می استفاده نرگس ازعطرگل هم همیشه نرگسم گل عاشق من عذا ، نمازو ، روزه یعنی نیستن افراطیش نوع از ما خانواده ی ولی شدم بزرگ مذهبی خانواده ی یک ، در

    جاش به وشادیمونم جاش ؛ جشن به هامون

    بنابراین پربود ها صندلی ی همه شدیم وارد... کافینت بریم وبعد عرشیا دنبال برم باماشین من شد قرار . شه نوبتمون تا بشینیم بودیم مجبور

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    14

    تا بودم مردم به کردن نگاه مشغول و دوختم ای شیشه در به چشمم گذشت ما نشستن از بعد دودقیقه از نگاهم و خواستم دخترن سرنشیناش شدم ، متوجه گرفت دیدم و جلوی مشکی سوناتای ماشین یک

    . زد زل سرنشیناش و ماشین همون به کرد دنبال من و نگاه عرشیا نشد چرا ولی نمی دونم بردارم روشون

    . شب رنگ به مشکی وموهای گندمی باپوست دختر یک شد پیاده راننده همه از اول

    آرایش یکم فقط روح بی و رنگ بی ها اروپایی هو عین بور باموهای پوست سفید دختر یک هم ازپشت . رویته قابل کرده

    هم دیگه یکی صدای ناگهان برگردوندم روشون از سرمو خوره می بهم داره حالم میاد بدم همشون از ولی باشه دوستاش مثل داشتم توقع چرخوندم سمتشون به سرمو دوباره( رضوان) گفتن می بهش شنیدم

    نآشنا عجیب نیروی یک کنم نگاش خواستمنمی اگرم یعنی کنم آنالیزش خواستم بیشتر دیدم که باچیزی . گرفت می ازم کارو این قدرت ای خته

    تر نافذودرخشان سبزآبی کشیده درشت باچشمای سفید باپوست کشیده ونه گرد نه باصورتی دختر یک دخترا نه ساده کلفت عسلی وآبروهای گرفته حالت باریمل دستش یک بلند های باموژه دوستاشه از

    می وقتی گرفته جون کمرنگی ای قهوه بارنگ نازک زیاد ونه گوشتی زیاد نه ولبای زیباکوچیک بابینیه فرق عسلیش و موهای می کنه ترش بانمک میشن لبش گوشه های چاله میزبان صافش های گونه خنده

    فیروزه شال یک تره وباحجآب تر ساده دیگه دوتای ازاون کنم می اعتراف باال زده وباگیره شده جمع کج نخودی دمپای باشلوار شیری رنگ به گشاد زیاد ونه تنگ زیاد نه تازانو مانتوی بایه بسته خاصی بامدل ای

    . انداخته پشتش ترفه یک هم کوله یک مشکی کتونیه

    بااون فرقی هیچ من چشم به ولی بیاد نظر وزیبابه وساده کامل دختر یک پسری هر چشم به شاید برگردوند صورتشون از رو من همراه هم عرشیا برگردوندم رو صورتش از اعتنایی وبابی نداره دوستاش

    خودم و بشینن من روی روبه چرا باید اه اه اه مانشستن روی روبه صندلی رو آمدن باهم دختر تا سه هردخترا سمت به کافینته مسئول انگار آقایی یک دوختم زمین کف های موزائیک به وچشم کردم سنگین

    کرد شروع خاص وبالحنی وایسات رضوان دختره همون روی وروبه رفت

    کنم کمکتون تابتونم چیه شما کار بپرسم میشه ها خانوم ببخشید _ مسئول

    بیرون آمد ازدهنش که باچیزی میگه چی ببینم خواستم ناخداگاه ولی نبود مهم باال برام سرم وآوردم منم شد ، ظاهر روسرم توروتمیز دوتاشاخ اینکه هم بیرون ازفکربیام شد باعث هم

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    15

    مورد دراین ای شماسررشته نمی کنم فکر دانشگاهیه مدارک آمدیم خارج به ایمیل مآبرای _ رضوان باشید داشته

    وجورکرد جمع خودش و زود خیلی ولی ماسید رولبش لبخندش کم کم مسئول

    طراحی ای برنامه یک شما مثل ای ویژه های مهمان برای ماهم شلوغه اینجاخیلی چون خوب _ مسئول شماتو نیست الزم می کنیم ودیگه ایمیل براتون فرم همون ما براساس اونوپرکنید شما اگه فرم یک کردیم

    بشینید نوبت

    میگن بهش نشسته راست سمت دختری حاآلبگذریم می کشن چی یاروخانوادش زداین فک چقدر... ماشاا زد سارا لبخندی

    لطفا تا سه هاروبیارید فرم اگه میشم ممنون _سارا

    سارا سمت به روکرد رضوان ازاونجادورشد زشتش یاروبالبخند اون

    رسیده کثیفش هدف به تونسته فکرکنه ندارم دوست کاروکردی چرا این _ رضوان

    صدادرامد به ساحله اسمش بود نشسته چپ سمت ای دختره

    سواستفاده ازش واقع مافقط در ولی برسه هدفش به تونسته کنه فکرمی فقط اون خیرشم نه _ ساحل همین کردیم

    روندارم ایستادن تونوبت حوصله اصال یکی من باساحله حق _سارا

    خودکارمی گشتن دنبال انگاری دادورفت هارو وفرم دخترا برگشت طرف به تافرم یاروباسه اون دوباره همون کردم می یادداشت براش زدومنم می حرف باتلفن داشت عرشیا افتاد ما سارا به چشمای یکدفعه کرد صاف صداشو ای سرفه تک بایک آمد ما سمت به کنان من بامن رضوان دختره

    بگیرم قرض خودکارتونوازتون لحظه چند یه میشه محترم آقای ببخشید _ رضوان

    بیشتر پیش ی ازثانیه هرثانیه افتاد حرکت به دختره منواون بین عرشیا تعجب پراز نگاه حرفش بااین دیده من خودکاروتودستای رضوان هم طرف ازاون دونست می خوب منو اخالق اون چون شد می گشادتر ازترس دختره شدم بلند ازجام همچین ثانیه ودریک آمدم تصمیمم وگرفتم خودم به ندارم گفت نمی شه

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    16

    به دختره توچشمای ترس شدن بلند جاشون از حرکتم همراه دختره عرشیاودوستای رفت عقب به دوقدم . شدم متعجب کرد که باحرکتی ولی شد می دیده راحتی

    من سمت تندوپرخشونت روکرد بالحنی رضوان

    اه اه اه اه تودهنم آمد قلبم کاریه چه این دیگه نمی دم بگو بدی نمی خوای اگه خوب _ رضوان

    دختره سمتش وخودکاروگرفتم کردم غلیظی اخم یه دستش کفه بیوفته عرشیا چشمای بود مونده کم کردم مشت خودکارو دستم تا من چشمای از آروم آروم چشماش میزد موج توش هم ترس باتعجب لرزیدازترس می دستاش کرد تصاحب شکنندش ی کشیده انگشتای توسط شدوآروم خودکار کشیده

    همیشه من برگشت دوستاش سمت به ارام کرد ، ارام تشکر داد ازم دهنش وباسروصداقورت آب زیاده سینه بازهم ترس همه بااون یکی این ولی شم می خوشحال مونث جنس ازترسیدن کنم می اینکارو

    زد حرف باهام اینجوری دختریه اولین این کرد می جوابی حاضر بود روویبره صداش که وبااین سپرکرد فرم داشت مدت تمام بسوزونم دل براش ندارم دوست نداره وجود براش ترحمی جای اصال ولی

    ترشده سفید دیوارهم ازگچ رنگ ازپریدگی سفیدش وپوست لرزید می دستاش کرد هاروپرمی نمی خواست شاید زد حرف باهام تندوخشن اونطوری جراتی باچه پس افتاده وفشارش انگارواقعاترسیده

    . بود کارچی ازاین قصدش چه من بابابه کن ول اصال اه اه بیاره کم من جلوی

    برمی رخش به رنگ کم کم کرد دوستاشوپرمی خودشو فرم تندوسریع چه زدم زل بهش طوری همین من شدوسمت بلند ازجاش که تااین داده نوشتاریش عمل سرعت جاشوبه دستش لرزش انگاری گشت

    دوباره ودستوبدنش پرید رخش از رنگ من بادیدن دوباره نمی شه تابلو ولی آروم باشه خواست می آمد زد می سفیدی به بیشتر ورنگش لرزید می بیشتر پاهاش داشت برمی من سمت به هرقدمی روویبره رفت کرد صاف وصداشو من سمت خودکاروگرفت ایستاد من روی روبه آخر ودر

    خودکار خاطر به ممنونم... ممنو... مم... م _ رضوان

    دفعه این ولی گرفت فاصله ازم چندقدم بازهم شدم بلند ازجام برق ومثل نکردم را تلف ی ثانیه دوباره بترسونمش حد از زیاد پیش ی دفعه مثل نمی خواستم منم وبلندشدن کردن همراهیش دوستاش فقط

    جدی وخیلی گرفتم خودکاروازش نشست روپیشانیم مالیمی اخم یک ی نازپرورده ترسویه زیادی انگاری همیشه مثل سرد

    . خواهش _ میالد

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    17

    ترک زهره واقعا انگاری تره زیاد هواخیلی ازدمای حرارتش کردم خودکارولمس دوستاش پیش برگشت . زدم بهش تودلم پوزخندی یک شده

    ( رضوان)

    آنالیز ی قیافه داشتم توفکرفرورفتم گرسنمه خیلی گیرکردیم توترافیک پاتوق به رفتن درحال ماشین تو . عرشیا ، میالد کنم دوتاپسر ، فکر درسته اورم یادمی دوتارا به اون ی شده

    . داشت ای وورزیده درشت هیکل: عرشیا

    : ... میالد

    شدم دور ازافکارم ساحل باصدای ناگهان

    شو پیاده رضوان رسیدیم _ساحل

    . دادیم سفارش میگو خوراکه ، هممون ونشستیم کردیم انتخآب میزوصندلی سارا یک و ساحل همراه

    شونه چهار درشت هیکل یک: میالد بودم ، اهان کجا کردن فکر به کردم شروع دوباره من تاغذاروبیارنباال سینش ی قفسه کمک به بدنش عضالت بود گذاشته باز یغهش از دودکمه استیله خوش واقعا عضلی افسونگرابی چشمای میومد بهش واقعا گذاشته که ریشی باته گندمی پوستی کشیده صورتی شد می پایین

    دست یک پرپشت وآبروها وموهای افتی می آسمان بارانی شب یاد می زنی زل بهش وقت هر پررنگ . حالت خوش مشکی

    از لحظه اون در داشت که وخنکی تند عطرنرگس بوی اون تیپ بااون بودمخصوصا کشی دختر واقعا آدم . داد می آرامش بهم کردم می سکته ترس

    فکر رشته به تف ای شد زلیخاه جیگر عین فکرم سارا رشته باصدای دوباره

    من سمت روگرد آمیزی شوخی ولحن سارا بالبخند

    مجنون شدی عاشق آوردن عموغذارو کجایی _سارا

    خندیدم لحظه اون در فقط

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    18

    خریه کدوم مجنون چیه باباعاشق نه _ رضوان

    پسرایی ؟ توفکراون _ ساحل

    پایین انداخت سرشو سارا باپوزخندی

    کردم می تورش خودم نداشتن رو صبحی دمه اخالق اون اگه بودنا جیگری واقعا _سارا

    واسه آمد می وآبرو چشم کمی جیگر اون حداقل خودشه عین رفیقشم هیچی باباحاالاون آره _ ساحل کردمش می تور خودم

    زدم لبخندی منم

    خودت واسه میگی داری چی ها خوشه دلت _ رضوان

    رفت چید و میز روی گارسون غذاهارو حال درهمین

    . همین ببینمش رهگذر یک عنوان به حتی نمی خواد دلم اینه حرفم آخرین _ رضوان

    داخل رفتم قرقی ومثل نشدم جواب منتظر و دادم تکان دست ها بچه به شد درباز باآیفن زدم رو درخانه . ودروبستم

    ( میالد)

    عرق گند بوی بازم زیرکولر تابستون ی چله گرمه خیلی هواهم ندارم گرفتن دوش حال زیاد ازخستگی . خوده می هم به ازخودم حالم گرفتم

    ظاهر تودرگاه مینوبالبخند سرموچرخوندم دربازشد حمام برم تا بودم لباسام کردن جمع همینطورمشغول . شد

    اومد سمتم یه لبخند باهمون

    خبرمارونمی گیری کوچیکه داداش سالم _ مینو

    زدم رنگی کم لبخند

    . کنی منوتحمل ی قیافه هرروزهرروزباید شده تموم درسودانشگات دیگه خانوم آبجی سالم _ میالد

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    19

    گرفت خودش به جدیی محوشدقیافه ازرولبش لبخند کم کم حرفم بااین

    بزنم حرف باهات خوام می _ مینو

    آمدم خودم حرفآ ؟ به مینو و این آوردم درمی شاخ داشتم ازتعجب

    می زنیم حرف سرفرصت باهمبعدا حمام برم خوام می _ میالد

    نمی شه نه _مینو

    کنم حفظ ارامشم و کردم سعی شدم کوب میخ سرجام گفت جدی ومحکم همچین

    بگومی شنوم _ میالد

    نشست مطالعه صندلی روی دروبست

    برنمی گردی هم دیگه تاچهارساله شیکاگو بری خوای تومی وبعدشم نمونده کنکورخیلی تاجواب _ مینو ... و تنهایی اونجاهم

    کرد سکوت رسید حرف قسمت این به

    ... و هست هم عرشیا نیستم تنها اونجا من _ میالد

    بزنم حرمو بقیه نذاشت

    تنهاست روحت _ مینو

    دوباره بنابراین نفهمیدم حرفاش از چیزی فهمید هم خودش انگار بگم باید چی نمی دونستم ازتعجب . کرد شروع

    ما سنی اختالف گفت ولی بگه روبهت موضوع این خودش خواست می یاس مامان داداشی ببین _ مینو قبول یاس مامان خاطر به فقط بگم بهت من گفت بنابراین شیم می متوجه همو حرف تر راحت کمه باهم داره ارزش بیشترازدنیا برات دونم می کن

    اینقدر خواد می ازم چی تاببینم موندم وساکت کردم می نگاش جورگنگ همین تودهنم میومد داشت قلبم . کرد شروع دوباره کنه می چینی مقدمه

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    20

    سراصل اصالمیرم داره بروبیایی یه خودش برای پارسا پارسا ، خودآقای آقای داره همکار بابایه _ مینو این ی جمعه هم دختردومیش کرده ازدواج وقته خیلی دختراولیش تادخترداره سه پارسا آقای مطلب

    عروسیشه فرداشب یعنی هفته

    . بودم دراوردن شاخ درحال نداد ادامه دیگه

    داماد دوش ساق بشم من خواد بابامی نکنه کنم کار چی من خوب _ میالد

    . بسه خوشمزگی اینکه یعنی داد تحویلم جونی بی لبخند

    سوم دختر خواد ومی داره تصمیماتی بابایه کنی ، راستش شرکت مهمونی تواین توهم خواد بابامی _ میالد کنه توخواستگاری پارساروبرای آقای

    نگاش خنگا مثل جور همین کنم رومالقات عزرائیل خودم چشمای بودباهمین نزدیک زد که حرفی بااین بگودوست کنی ازدواج نداری بگودوست بزن دحرف المصب بزن حرف دآخه باباچرا ساکتی کردم می

    چرا بگودیگه ؛ نمی دونم گرفتی مونی دچرا الل متنفری نمیاد بگوازشون خوشت مونث بگوازجنس نداری ای نآشنا خته نیروی انگاریک بزنم حرف نمی تونستم چسبوندن بهم( آلفا) لباموباچسب انگار موقعه اون

    فکر مینواز باصدای... آخه چرا کرده پاک روازوجودم گفتن( نه) قدرت گرفته روازم زدن حرف جلوی . آمدم بیرون

    دیگه شیکاگو ببری باخودت اونوهم تونی می کنی ازدواج دختر بااون توبخوای اگه داداش ببین _ مینو بهت رومن موضوع این بگیره تصمیم تابتونه داشت اضطرابی چه یاس مامان نمی دونی اصال نیستی تنها می خودت تو داداش کنم می خواهش اونوببینی فقط کن قبول یاس مامان خاطر به کنم می خواهش بگم

    کنم می التماس ازت ننداز روشوزمین دفعه این نخواسته چیزی ازت تاحاال یاس مامان دونی

    می نباید کردم کاری ناخواسته چرا انگار نمی دونم ولی داد دست بهم زدن حرف قدرت شکر خدارو کردم

    عروسی میام باشه _ میالد

    . بود شده دیر حسابی ازحرفم برگشتن برای ودیگه شدم پشیمون حرفم ازاین حسابی بعدش ولی

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    21

    ***

    دستشه هم پلوخوری شلوار کت ویک ایستاده جلوم یاس مامان تالباساموبپوشم آمدم بیرون ازحمام کردم سالم بالبخند

    شلواروبپوشی کت امشبواین همین بخوام ازت میشه _ یاس مامان

    بندازم روشوزمین نخواستم حرفوزد این وترس باحس جوری

    هست ای امردیگه چشم اینم چشم _ میالد

    شد خوشحال

    هست ای دیگه عرض _ یاس مامان

    کردم پوفی یک

    بفرمائید _ میالد

    نیوفته پس اول همین کنه نگاه توصورتت کنه رغبت بزاردخترمردم بخند کمی امشب همین _ یاس مامان بیچاره

    . شدم هم موفق وصدالبته خندموبگیرم جلوی خواستم می سعی باکمی منم

    نباشم خودم میگی یعنی _ میال

    نباش عبوس گم می نه _ یاس مامان

    هست ای دیگه عرض چشم اینم _ میالد

    منتظریم پایین وبابات من بیاپایین زود فقط عزیزم نه _ یاس مامان

    خودم روی رو مردم سنگین نگاه باید چقدر میرم می امشب قطعا من ، من خدای بیرون ، اَه رفت ازاتاق . خدابخیرکنه کنم تحمل

    از مجبورم یاس مامان خاطر به دفعه این ولی باشم پوش اسپرت داشتم دوست همیشه شلواروپوشیدم کت . بگذرم خواستم

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    22

    خنکی تند بوی عجب زدهُم آخیش خودم به گیم عطرهمیشه از وکمی کردم باال شونه سمت موهاموبه کنه می نوازش بینیمو

    یادم بشه تموم امشب تر زود هرچه خوام می ازخدا نمی کنم راحتی احساس کفش وتواین لباس اصالتواین خارج ازاتاق جت مثل( منتظریم پایین وبابات من بیاپایین زود فقط عزیزم نه) بود گفته یاس ماما افتاد . شدم

    سوتی مینویکآوردم باال سرمو کردم احساس خودم روی مینورو تعجب پراز نگاه پایین میومدم ها ازپله زد برام

    کنی می خودت مجنون دختررو امشب قطعا خودتا واسه شدی ای تیکه عجب... باباایول... ایول _ مینو نگونه

    زدم بهش کجی پوزخند

    یاسوباباکجان ؟ ، مامان درست وبخون _ میالد

    ... دارم کار چی خوندن درس به دارم وکالت لیسانس منکه ست مطالعه سواد بی اوآلدرس نیست _ مینو من نکن دستوپاتوگم حاال ازهمین... منتظرتن توماشین پایین توروجانزاشتن دوماد شازده دوما نترس

    تو نه بره غش وضعف برات باید اون واهلل بهتری مطمئنا توازاون

    کردم براش اخمی

    خداحافظ میرم من کن پردازی جادوکمترخیال وروره کرده زیادی تنت به سرت _ میالد

    کشید آهی مینویک

    خداحافظ آه _ مینو

    بینمون و سکوت یاس مامان ، توجاده افتاد راه باباهم شدم ماشین سوار حرکت شدم ودریک خارج ازهال شکست

    ... و دریاصابری خانومش پارسا و اسم پارساشهریار آقای اسم _ یاس مامان

    گفتم : باغیظ بده حرفشوادامه نذاشتم

    نپرسیدم چیزی من _ میالد

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    23

    توذوقش زدم بدجوری انگاری

    چیه ؟ وداماد عروس حاالاسم _ میالد

    روبدونی دختره اسم خوای می فکرکردم _ یاس مامان

    کردم ای سرفه تک یک

    . بعد برای باشه اون روبگید مجلس صاحب اسم حاال _ میالد

    زد شیرینی لبخندی یاس مامان

    حسینیا باکیوان رهاپارسا _ یاس مامان

    قول به) کشیدم بلندی اه ، یک رسیدیم که تااین دادیم قرار خودمون سکوتوبین عروسی تامحل دیگه کنن اعدامم خوان می کنه فکرمی ندونه هرکی می کشم اه همچین جورمواقع تواین خدابیامرزم مادربزرگ

    . ازفکرامدم بیرون یاس مامان باصدای حاآلبگذریم(

    عزیزم شو پیاده _ یاس مامان

    دوختی خوش مشکی شلوار کت هیکلی آقای بایک شدیم عروسی سالن وباباوارد یاس مامان همراه خیلی وبااستقبال شکفت ازگلش گل بابام بادیدن چون ست پارسا آقای همون نظر به کردیم برخورد

    خانوم بایک بود نگذشته دقیقه یه هنوز داخل به کرد گرفتیم ، راهنماییمون قرار پارسا آقای گرمودوستانه . کردیم برخورد رویی خوش پوش خوش

    . کرد پرسی احوال یاس بامامان گرم ایستادو ما روی روبه

    اومد حرف به یاس گومامان و گفت بعدا زکلی

    کجاست ؟ دخترخانومتون پس _ یاس مامان

    تاچشمام پاهام ازنوک افتاد من به چشمش خانوم ، دریا کرد اشاره من به باچشمش حرفش همراه . شد می قبل ی ترازثانیه پرنگ هرثانیه ولبخندش منوآنالیزکرد

    آمد حرف ودراخربه

    داریم ای ویژه مهمون یه امشب گفتم بهش میشه پیداش هرکجآباشه االن _ دریاخانوم

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    24

    کوچولوازدوربه میزه ریزه دختر یک کردم بلند سرمو خورد گوشم به کفشی تق تق صدای موقعه درهمون باال همش به ازسینه بود همرنگش ازتور استیناش داشت تن به ای فیروزه بلند لباس میومد ما سمت

    همون این... این نمی شه باورم اصال من خدای شد ، وای می شب در ترشدنش براق باعث شده سنگدوزی خودم فکروخیال توی جور خانواده داره ، همین بااین نسبتی چه یعنی دیدم توکافینت روز اون ای دختره

    کردم می سیر

    آمدم خودم به خانوم دریا باصدای ناگهان

    توخونم ماه خونم چرا غ من تاقاریه ته اینم _ خانوم دریا

    خیال بی خودم و ولی نداشت اون ازحال کمی دست منم حال زل زده من به شده گشاد باچشمای رضوان . دادم نشون

    . برداشتم ازش چشم یاس مامان باحرکت

    خانوم پارچه یک... کمه براش هم هزارتاصلوات... هزارماشاال... ماشاال نازی دختره چه وای _ یاس مامان پیداکرد نمی شه جایی وزیبایی وخانومی متینی این به دختر...

    بااین خواسته پسندیده خودش انگاری مردم دختر زیربغل گذاشت چقدرهندونه بله هم یاس مامان ههه ... واهلل کنه اجباری ازدواج این به راضی منوهم کار

    . خانوما خانوم این سروقت بریم حاآلبگذریم

    دربرهوت همچنان ولی بکشه وخجالت بزنه لبخند کرد سعی کرد می سیر کامل درتعجب که بااین رضوان . بود

    . رفت صدقش قربون بار هزار گرفت اونودراغوشش یاس مامان

    . کنم ازدواج باهاش اصرار داره بابام یه دختر این یعنی نمی شه باورم هنوزهم

    . درگیرم باخودم درون از ولی دادم می نشون وجدی خیال بی خودموکامال

    . کنن پرسی سالمواحوال تاباهاشون رفتن عروسوداماد جایگاه سمت به خانوم بادریا یاس مامان

    من خوندن کور ولی روبزنم بیچاره دختره مُخ من خودشون قول تابه کردن کارو این ازعَمد کنم فکر . می بینید حاال می زنم زیرابشون و

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    25

    تواین لباسش رنگ کرده رها باز فردورش عسلیش و موهای: کنم آنالیزش تر دقیق تا کردم شروع اول فقط نکرده زیادی آرایش کرده ایجاد نافذودرخشانش چشمای بارنگ جالبی هارمونیه زنه می برق شب . چشم وخط باریمل رنگ کم رژ ویک رژگونه یک

    این دیدم اطرافش که آدمایی بین ولی نه باحجآبه نمی گم داره فرق بااطرافیانش جا همه تکه جا همه) پوشه وخوش وسنگین پوش ساده دخترا یه دست ازاون کنم فکر دوستاش ازاون حتی بهتره ازهمه

    از زندگیت به بابابچسب کن ول زاری خدامی بنده این بغل زیر هندونه داری توام ها شدی دیوونه باباپسر ( کن دوری مونث جنس هرگونه

    ناخوشایند دیدار اون از بعد مطمئنا بود یعنی بوده منتظره غیر براش انقدر یعنی بهته تو هم هنوز بیچاره... چرا پس نمی دونه اجباری ازدواج این ماجرای از هیچی یعنی همه از ومهمتر دید نخواهد منو دیگه

    توهم لحظه توچند نگاهمون کرد افتادباسوالی تازه هزاریش دو انگار آمدم بیرون ازفکر صداش باشنیدن . خورد گره

    خواهرمن توعروسیه اینجا اونم کنیم مالقات بازم رو دیگه هم دوباره فکرنمی کردم _ رضوان

    . ومصمم باشم جدی کردم سعی

    خبر چیزی از شما اینه ؛ انگاری جالبه که چیزی ولی ببینم اینجا شمارو نمی کردم فکر منم بله _ میالد درسته بودید توفکر دقیقه چند من آخه بادیدن ندارید

    سوزه می براش دلم هه کردن معرفی عادی مهمون یک فقط منو انگار شد بیشتر تعجبش حرفم بااین . کنن بازی باهاش بگیرن و تصمیم براش راحت اینقدر زاره ومی سادس اینقدر

    میزد حرف لرزان وصدایی بابغض شدو بیشتر تعجبش

    چیه ؟ حرفا ازاین منظورتون ببخشید _ رضوان

    دادم تحویلش پوزخندی یک

    گرفتن ؟ تصمیمی چه ما درمورد نگفتن هم شما به یعنی واقعا _ میالد

    تجربش حال به تا داد دست بهم حسی یک انگار چرا ولی نمی دونم بست حلقه توچشماش اشک کم کم کردم غلیظی اخم ؛ ناخداگاه عمرا هه دختر این به نسبت ترحم ، ترحم بگید بهش شما شاید بودم نکرده

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    26

    کنی ؟ می چرا گریه _ میالد

    کرد بلند کمی صداش و ازعصبانیت

    منم تا بزن حرف درست لطفا زنی می حرف داری چی درمورد نمی دونم فقط نمی کنم گریه من _ رضوان بفهمم چیزی

    شد پیداشون خانوم ودریا یاس مامان بگم بهش چیزی تاخواستم

    پنج بود بهتر نمی ذاشتن تنهامون نظرمن به هستن باشن نباید زمانی نیستن باشن باید که زمانی خدا ای ... واهلل نشد هم دقیقه

    . گرفتن گرم حسابی گوشه یه پارسا باآقای ورود اول همون از بشم قربونش باباالهی

    . وجورکنه جمع خودشو سریع رضوان شد باعث یاس مامان صدای

    رسیدید ؟ ای نتیجه چه به خوب _ یاس مامان

    بزنم حرف بارضوان مورد دراین نکردم وقت هنوز من احسان خانوم ببخشید من و وای ای _ خانوم دریا نمی دونه باره این در چیزی دخترم بنابراین

    شد محو لبش روی از لبخندش کم کم یاس مامان

    ... ولی نداره اشکالی _ یاس مامان

    گونه بچه صدای یک بزنه کامل حرفشو یاس مامان نذاشت صدایی یک

    رضوان رضوان ، خاله خاله _تارا

    می خواد چه ببینیم تا موندیم ساکت همه رضوان خواهر رعناست تارا دختر فهمیدیم رسید ما به بچه اون . بگه

    . نشست روزانوهاش بالبخند رضوان

    عزیزم جانم _ رضوان

    منتظرن ، سارا وساحل بگیریم عکس بریم بیا _تارا

    فرستادن تورو تنبل دوتا ، اون واقعا _ رضوان

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    27

    نشده دیر تا بریم بابا ، بیا کن ولش حاال _تارا

    تنهان دوستات برودخترم _ خانوم دریا

    . شد میخکوب سرجاش یاس مامان باحرف رفت می داشت رضوان

    آشنا شین باهم بیشتر بروتا توهم جان میالد _ یاس مامان

    برم دختر این همراه ، من من خدای وای. کرد می نگاهمون وگنگ ما سمت برگشت باتعجب رضوان . شم می دیوونه دارم دوستاش پیش

    رضوان همراه و بزارم رواحساسم پا هم بار این شدم مجبور خانوم ودریا یاس مامان خاطراصرارهای به . برم

    من به گنگ جور همین ورضوان ایستادم وکنارش رفتم رضوان سمت آروم آروم به زورکی لبخند بایک ودست گرفت قرار رضوان منو تارا بین بود خورده گره توهم لحظه توچند نگاهمون زده زل

    گشت می رضوان منو بین نگاش غلیظی ی باخنده کرد جلب خودش به مون هردو حواس هردومونوگرفت کنم برخورد خانوم ودریا یاس مامان بانگاه نمی خواستم چون برگردم نخواستم کنیم حرکت شدیم مجبور

    .

    دوست رضوان ولی وسط برن بارضوان شد ، تارا اصرار داشت توفضاپخش( پایه احسان) موزیک صدای تماشا ازدور دادم ترجیح منم برقصه( پایه احسان) وبااهنگ وسط بره شد تارا مجبور بااصرار های نداشت

    . کنم شرکت که تااین کنم

    دل چه ولی کنه تارا تقلید روی از داره سعی برقصه نیست بلد آخه تابلوئه گرفتم خندم و جلوی زور به احساس گرفته خندم خودم فکر از رقصه می تر قشنگ تارا ازش کنم می نمی تونه ، اعتراف ای خجسته

    هم رضوان به کنن می نگاه من به باتعجب دیدم رو سارا وساحل برگشتم ایستادن کنارم دونفر کردم . کردن اشاره

    . بود درگشت تارا ورضوان بین ونگاهم برگشتم اونادوباره به توجه بی

    ( عزیزی خیلی) پایه احسان آهنگ

    میشه همونی... داره چی همه

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    28

    همیشه ازم... خواستی تومی که

    قرارمونه... وصداقت عشق

    بمونه یادت... اینوهمیشه

    خوام می اونقدرکه... عزیزی خیلی

    دنیا تمومه... توباشه ماله

    وجونم عمرم... توباشه مال

    مونم می پیشت... تادنیادنیاس

    قلبم تمومه... توباشه مال

    کم کم میشه خوب... باتو چی همه

    ***************

    امیدی عشقی... عزیزی خیلی

    میدی خوشی دل... همیشه من به

    همیشه برام... عزیزی خیلی

    نمی شه بگوتموم... خوب روزهای این

    وجونم عمرم... توباشه مال

    مونم می پیشت... دنیاست تادنیا

    قلبم تموم... توباشه مال

    کم کم میشه خوب... باتو چی همه

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    29

    قرارمونه... وصداقت عشق

    بمونه یادت... اینوهمیشه

    خوام می اونقدرکه... عزیزی خیلی

    دنیا تمومه... توباشه مال

    وجونم عمرم... توباشه مال

    مونم می پیشت... دنیاست دنیا تا

    قلبم تمومه... توباشه مال

    کم کم میشه خوب... باتو چی همه

    نگاهم و سارا کرد که باسوالی گاه ناخدا شد بلند دستوجیغوسوت صدای آهنگ رسیدن پایان ازبه بعد . برداشتم رضوان ازروی

    همو نمیومد نظر به آخه توکافینت آمدید خواهرش عروسی به دارین اینا بارضوان نسبتی چه شما _سارا بشناسید

    بدین اجازه شما اگه هستن بنده پدر همکار پارسا آقای _ میالد

    . آمدن ما سمت تارا به همراه به رضوان شد تموم حرفم

    آمدیم خودمون حاال بگیریم عکس بیای کاشتی مارواونورسالن ساعته نیم وببین خنگ ی دختره _سارا قرمیدن مجلس وسط دارن خانوما خانوم دیدیم

    بااون واهلل توکه می بردیم فیضی یک گفتی می ماهم به برقصی خواستی می آخه باباجان _ ساحل آبروبردی فقط رقصیدنت

    کرده پیشرفت خوب هم خیلی خالم... نخیرشم _تارا

    دراومد رضوان صدای دراخر

    می شما وگرنه مجبورشدم تارا اصرار کرد... ببندین وتفنگ توپ به آدم و بعد بگیرین نفس _ رضوان برقصم بلدم ونه رقصیدنم اهل نه من دونید

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    30

    شد قرار دیدم خوب ویوی یک سالن اونطرف من کنی توجیح اشتباهت و نمی خواد حاال خوب _ ساحل بگیره وسارا عکس من از بیادتارا

    چی ؟ من پس _ رضوان

    بگذر خیرش از بگیری عکس نمی خواد بدی پس مارو کردن معطل تاوان توباید _ ساحل

    پیداشه یکی خدا به کارکن رورقصیدنت یکم کنی کارمی بامردم روارتباطت توروخداانقدر _سارا کنه می فرار جا در می بینه رقصیدنت و دربیاره توروازترشیدگی

    یه شاید بعدحاال بفرمایم شمادوتاروم یل وحلوای شیرینی باید اول من نیست بابااینجوریام نه _ رضوان کردم خودم واسه فکری

    . ازاونجادورشدن وتارا باقهقه سارا وساحل

    وسریع جدی وخیلی چرخوند من طرف به سرشو معطلی بی رضوان شدن دور ازما کامال که بعدا زاین : گفت

    حرفاچیه اون از منظورت حاآلبگو خوب _ رضوان

    کردم شروع تمام وباجدیت شد نمایان آبروهام بین غلیظی اخم یک

    برسونن هم مادوتاروبه بزور دارن قصد پدرمادرامون _ میالد

    . زد حلقه رضوان توچشمای اشک

    . دروبستم تودستشویی رفتیم وسریع دستشوگرفتم ناخداگاه چرا ولی نمی دونم

    فرق باهمه دختره میادچرا این سرم داره بالیی چه ، خدایا زدم دست ، چرا بهش کاروکردم این چرا من . آخه چرا شه ترمی تند قلبم ضربان بینمش می چرا وقتی داره

    : گفت بمی باصدای کنه خودشوکنترل داشت سعی رضوان

    ، آخه زورولی چرا به رحمیه بی کمال این ولی _ رضوان

    فهمید شه می راحتی به ناراحتی یکم تولحنم بار اولین برای من کرد سکوت دیگه

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    31

    زورمگه چرا ، چرا زور ، چرا به بپرسم خواست می دلم رو گفتن موضوع این بهم وقتی تو مثل منم _ میالد نظربدم ندارم حق من

    . رسوندم پایان به روخودم مردم سنگین ونگاه سختی باکلی شب اون

    داشت هیجان، ما سمت شدوآمد بلند مینوازجاش شدیم هال وارد

    خوشگله ؟ رودیدی شد ، دختره چی خوب _ مینو

    کرد دستی پیش یاس مامان بزنم حرف تاخواستم

    بلند یکم قدش اگه فقط وزیباییه ومتین خوب دختره واقعا خانوم پارچه یه... ماشاا آره _ یاس مامان نکنیم اقدام زودتر اگرهرچه میگم من میومدن هم به وخیلی ایستاد کنارمیآلدمن وقتی بود بهتر تربود

    ! پره ها می ازدستمون

    واهلل مونده دختره قد فقط شده حل عالم مشکالت ی همه انگار هههه باش مارو مامان

    تمامه چی همه این به برسه چه زنن می روهوا خوب دختر گفتن ازقدیم پسرم میگه راست مامانت _بابا جان رضوان مثل

    تر پرنگ لبخندش شد می بیشتر چشماش برق یاس باباومامان ی مینوباهرکلمه

    ببینمش بیام منم می زاشتین کاش ای مامان ، وای دیگه تمومه پس خوب _ مینو

    بودم مجبور یاس مامان ازحد بیش بااصرار های امشب خستم خیلی چرتوپرتاروندارم این تحمل دیگه . بود معذب هم خیلی تازه ایَم کنه چه می کرد فکر دختره ، هیچی من حاال باشم دختره پیشه همش

    . خوابیدم نرسیده بالش به گرفتموسرم حسابی دوش یک شدم اتاقم وارد

    ( رضوان)

    پاک ی حوصله کردم باز اتاقو در گرفتم کفشامودستم راه بین باال تواتاقم برم ها ازپله نداشتم نا ازخستگی گرفتم سرسری دوش یک اجبار ازروی بنابراین بخوابم باآرایش ندارم دوست ولی ندارم آرایشمو کردن درست حرفش این واقعا نکنه کردم می فکر میالدوحرفاش به داشتم شدم ولو روتختم آمدم بیرون همین . کن کمکم خودت من خدای وای باشه اجبار یک این نکنه باشه

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    32

    دیشبم لباسای کردن مرتب مشغول کردم جمع وموهامو شستم دستوصورتمو شدم بیدار گرسنگی از صبح داد پاسخمو رویی وباخوش دادم سالم بهش بالبخند آمدتو جونم مامان شد درباز شدم

    بده گوش حرفام به وخوب بشین بیا دخترم بزنم حرف باهات خوام می جان رضوان _ مامان

    . لرزیدن به کرد شروع منم تن کردو شروع جون مامان نشستم روش وروبه کشیدم کار از دست منم

    رم می ، سری زندگیشون سرخونه ورفتن کردن ازدواج خواهرات هردو دخترم ببین _ جون مامان ماه یک احسانه میالد اسمش احسان آقای پسر دیدی دیشب که پسری جان رضوان ببین مطلب سراصل

    اونم تازه( زدم پودخندی تودلم رسید حرف اینجای به) بااخالق خوبونجیبیه پسر تره بزرگ ازتو وبرای تورودیده کنه مشورتی باپدرت تا ماآمد ی خانه به کاری برای پیش ها مدت پدرش دانشجویه

    خودتم معقولین خوبو ، خانواده ی مینو اسم به داره خودشم از بزرگتر خواهر یک پسندیده پسرش هست که نیست قیافه خوش هست که نیست تیپ خوش آمده خوشت ازش مطمئنم من دیدیش دیشب تا زد زنگ صبح امروز مادرش گی می توچی حاال هست... ماشاا اونم که نیست اخالق غیرتو خوش

    حرف کمی بیان بزار نگو زود بگوولی نه بگی خوای می اگه کنم مشورت باتو گفتم منم بیان خواستگاری برگرده نظرت شاید بزنین

    اجازه کار واین اجباره یک این درسته آمد در آب از درست میالد حرفای بست حلقه چشمام تو اشک خوشم ازش دیدم رو دختره بگو دآخه یارو نیارم در تا ، تابلوبازی گزیدم لبمو دادنه اطالع نیست گرفتن حرفارو این خواست می دلم آمدم بیرون فکرم چرا ، از پس نداری دوست خودتم گفتی می تو نیومد

    گفتم قلبمه ازته انگار باظاهری بنابراین کنم توصورتش تفم یک بزنمو توروش

    شه می چی ببینم بیان نداره اشکالی _ رضوان

    *************

    . میزنن زنگ توگوشم میالد حرفای هنوز ولی می گذره رها ازعروسی ، دوروزه بیان امشب قرار

    دورنگ این ترکیب از چرا ولی نمی دونم کردم تن به پرنگ وسبز آبی از ترکیبی رنگ شلواربه کت یک کفش یک بگذریم خالصه کنه می ایجاد باچشمام جالبی هارمونیه وهم میاد بهم هم میاد خوشم خیلی

    کردم جمع سرم باالی باگیره موهاموکامل بستم مدلی ای فیروزه شال بایک پوشیدم هم مشکی روفرشی احسان خانوم باتیپ هستن مذهبی خانواده ی شنیدم اینا مامان از شد می دیده وسطم فرق موهای وفقط

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    33

    کمرنگ رژلب بایک ریمل یک فقط نکردم آنچنانی آرایش همین برای شد یقین برام رها تومهمونیه باآبروتربودازخودم نمی زدم شده لبام شدن براق باعث فقط زدم نمی کنه لبم بارنگ فرقی هیچ نارنجی کردم آنالیز خودمو قدی توآینه کرده ایجاد سفیدم وپوست چشمام بارنگ جالبی هارمیه تیپم آمد خوشم

    ازخودم گذاشتمو خودم زیربغل هندونه زیادی حده از بیش سقفم به اعتماد هه آمده خوشم خودم از واقعا تیپم نمی دونم آهان بودیم بابا، کجا بگذریم میشیم خارج موضوع اصل از همش باباماهم ای کردم تعریف

    شد تموم خودم کردن آنالیز دراخر رفتم می وضعف قش خودم برای حسابی ولی نه یا بود کش پسر . فرستادم توآینه خودم برای هم بوس یک چشمک یک همراه

    من ، مامانم ، بابام ، رها ، کیوان ، رعناوکامران هم آیفن باصدای می گذشت من شدن ازآماده ساعت یک . بزنم لبخند کردم سعی. کرده عرق دستم چرا کف دونمنمی فقط نبودم هول اصال شدیم بلند ازجامون

    تیپ بایک احسان خانوم وبعد پدرمیالده نظر به شد وارد لباس خوش مسن آقای یک همه از دربازشداول فراوانش های زیربوسه رفتوصورتم صدقم قربون هزاربار توعروسی ومثل شد وارد زیبایی ولبخند شیک

    ، بااون میالده شبیه خیلی شد وارد ساله 13یا11ظاهر دختربه یگ وبعد روشد روبه خاصی باگرماومحبتنگاه ... شدن وارد فرمودن رنجه قدم افتخاردادن هم میالد ، ودراخرخودشازده دادم انجام گرمی رفتار هم ... توحلقت می ریزیم داغ سرب یا خاستگاری یابیا انگار گفتن کرده اخم توروخداجوری کن

    آخه این... بردارم چشم ازش هم ثانیه یک نتونستم شد هال وارد وقتی از گرفته خندم خودم ازفکر هههه باکالس این خداگواهه شد شروع کردنم بابا بازغرغر ای بود قحطی آدم کردی توخلق خدا موجودیه چه

    . بگذریم خخخخ حاال داشتم تاحاال خاستگاریه ترین

    مالقاتش بار سه تاحاال من داره حقم می کنه داری خود رسمی های لباس ازپوشیدن هم توخاستگاری حتی نافذش آبی چشمای دستشه طبیعی نرگس گل سبدبزرگ نمیاد یک بهش اصال رسمی لباس فهمیدم کردم

    . مشکی اسپرت کفش بایک سوخته ای قهوه ی خونه چهار لباس یک کرده غرق منودرخودش

    جوابش و سردوخشک خودش مثل تر لجباز ازاون ومن کرد سالم وسرد خشک وخیلی آمد من طرف به توی گل از عطرش و بوی نمی تونستم حتی شدم مست نرگس گل باعطر داد من دست گل و سبد دادم مجاری کل تو می کنم بوش احساس میدن نوازش رو وبینیم وخنکن تند هردوبو بدم تشخیص سبد

    لحنم شدم عطر خوب بوی مست ، درحالی برن می فیض خوب بوی این از دارن واونام شده پخش تنفسیم ترشد مالیم

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    34

    ممنون _ رضوان

    نکرد باقبل فرقی هیچ لحنش ترازاینه احساس بی اون ولی

    خواهش _ میالد

    رفتار اینطوری توخاستگاریت دیگه آخه مرتیکه کنم چپوراستش همچین میگه شیطونه احساس بیشعوربی دادم می منفی جواب بهت گندت رفتار خاطرهمین به بودم چاکت سینه درصدعاشق یک اگه خدا به نکن

    حاال ترشیدم آخ منوبگیر بدو بیا کردم مجبورش من انگار خودخواه مغرور آدم خخخ نیستم که حاال خخخ . واهلل رفتارام اینطور مستحق

    ودیوونه خل عوضی نکرد بهم هم نگاهی نیم یک توسرم بخوره کی هم نگاه یک ازبدرورودش حتی نامرد . هه

    . آمدم خودم به جونم مامان باصدای چرخیدم می خودم توفکر همچنان

    بیابشین چرا وایستادی دخترم _ مامان

    پیشه منحرف پسره حاال رفت آبروم کل به کنه خدالعنتت میالد آخ باال آوردم خیتی چه فهمیدم تازه زده بهش رعدوبرق انگار آدمایه مثل دیدمآمدم خودم به برسه دادم نمی کنه خدابه فکرایه چه خودش

    . زده خشکم دست به گل باشن

    نشستم رها کنار ورفتم میز روی گذاشتم گلو کردمو وجور جمع خودمو فوری

    ! ها عاشقی خداییش ولی _ گفت درگوشم رها

    شد دوبرابر تعجبم

    چیه ؟ منظورت _ رضوان

    عوض کلی به رفتارت شد هال وارد پسره ازوقتی ها انداختی راه ای خنده ی سوژه آخه عجب _ رها پسری همچین نکرده نگاهم بهت نکرده اخمشوباز هم بار یک جنتلمنه خیلی پسره داری حقم شدالبته بپرونشی دستی دستی دربیاریو بازی گیج اگه خری خیلی دختریه هر آرزوی

    گرفتمو دندون به لبمو گندی که زدم خاطر به نیستم ازاوناش من ولی هردختریه آرزوی رها قول به شاید . همین کنن فکر رها مثل بقیم نمی خواست آخه دلم کردم مشت دستمو

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    35

    نگاه هام وقت می کردم بعضی احساس ودخترشو احسان خانوم های نگاه سنگینیه همش مجلس اول از تااینکه بندازه من به هم چشمی زیر یک نکرد نامرد نداره قلب انگار ابدا اصال اعجوبه این ولی باباشو

    . آمدم بیرون پردازیم خیال از جون مامان باصدای

    بزنین حرف باهم کمی اتاق تو برین باایشون پاشو دخترم رضوان _ مامان

    می گشاد می فهمیدم جونو مامان حرف معنیه که لحظه هر چشمام می کردم و بروبرنگاش خنگا مثل من آورد میالد خودم به منو رهاخوردم ازطرف نفهمید خودم جز کسی ای باضربه که تااین نلبکی شدعینهو می سرم ازپشت قدماش صدای افتادم راه اتاقم طرف وبه شدم بلند فوری منم وایستاده سرپا همینجور

    شد مجبور رها بود وایساده سرپا چقدر نبود معلوم کردم معطلش جور همین گرفت می خندم داشت آمد . گرفتم خندمو جلوی زور به خخخخخخخخ بزنه سوقولمه پهلوم به

    روتختم رفتو کنه اطرافش به نگاهی یا بگیره ای اجازه بدون اینکه میالد شدیم اتاق وارد کردم وباز دراتاق، بزنم بهش گرگی کف یک هیچی غرورم حاال شده خودمم خاطر به فقط آخرمجبورمیشم مردک نشست روبه انداختم و پاروپا سینه به ودست جلوش کشیدم میزتوالتمو صندلیه منم تمرگید روتختم رفت پروپرو

    . نشستم روش

    دستم روپاهام وبعد شد کشیده ایم وسرمه کرمیه فرش ازروی کم کم نافذش آبی چشمای برای سنگینه برام نگاهش نشست رولباش هم پوزخندکجی ویک زل زد چشمام وبه ودراخرروصورتم

    شدم ناراحت همین

    ندیدی ؟ آدم چیه _ رضوان

    ندیدم تو مثل هه _ میالد

    این مخالف نبودی تومگه ببینم بگو بگذریم حرفا ازاین حاال کورم ، کچلم ، چیم چمه من وامگه _ رضوان گورشده گوربه ی دختره این نیست من دهنه لقمه ی دختره این جونتون گفتی مامان چرا به پس وصله

    ! بده جواب هان بده جواب هان برسه ها اینجا به کار حاال خوره می بهم ازش حالم اه اه دیدم روتومهمونی

    . می کنه نگاه ومنو زده زل من به زده بهت همینجور گفتم جدیت وعصبانیت بااخم همچین

    وجورکرد جمع خودش و شد تمام حرفام وقتی

    نه بگو نشده چیزی که حاال بشکنم یاسم و مامان دل نمی خواستم _ میالد

  • OLIA |الهه ی عشق

    کتابخانه نودهشتیا

    W w W . 9 8 i A . C o ن ا ر ی ا ر د ی ز ا ج م ه ن ا خ ب ا ت ک ن ی ل و ا ا ی ت ش ه د و ن

    36

    . ها پرویه بچه عجب خداییش ولی بزنم زل بهش باتعجب منه نوبته حاال

    آقا شماست نوبته باشه نوبتیم حاال بشکنم جونم و مامان دل نمی تونم نمی شه ، نه نه بگم چه _ رضوان نه بگین باید شمایین

    غرید دندوناش فشردوازالی بهم ودندوناش و توهم کشید اخماش و

    اصلی جواب خودته مشکل این بعدشم فهمیدی نزن حرف جوری این بامن دخترجون ببین _ میالد چطوری می دونم باید خودم من ها میدی دستور من به باشه آخرتم ی دفعه داماد نه بده باید روعروس

    میده باد به سرتو توداری که زبانی این باش رفتارتم مواظب کنم ، رفتار

    می ریخت هری قلبم باهرکلمه زل زدم بهش باترسووحشت مدت شد درتمام خارج اتاق از باعصبانیت آخه ، خله بده باید روعروس اصلی می دونه جواب ازکجا می دونه هان کجا چیزارواز این یارو این اصال

    . نکردم فرض خررر خودم نسبت بال یارورو این می دونه من چیزارو این تارا هم

    شد قفل چرا دهنم زد حرف اینجوری باهام چطوری بیشعور بریزه ترسم تا کشیدم عمیق نفس تا چند بچرخ هویه های جواب میالد آقا مکافاته دار دنیا وایستا نشده دیر حاال بدم پرورو بچه این جواب نتونستم

    . وایستا حاال نیستم رضوان نکنم تال