اره بیست و دوم شم/ سال پنجمن بارلو گروه دخترا چگونه خود راوست بداریم؟ د}یمانن اقهرمانا{ لی بی ولزلین شاغلدرااس گناه در ماهش احس کاای عاشقانهار هد های قراید ها و نبای بحی مسیر زندگیقش دعا کردن د ناه نابخشودنی گن شایسته بود؟حیک مسی توان ی چطور می از پوکی استخوانری پیشگی چیست؟ هدف از روابط جنسیدیل شدن از یک مورمون به تبحیک مسی ییدن تو آمدهسی امروز به د عیNEW SEASON

Barlow Girl · ،كوب ســيف يارب هدــش فرص تاقوا

  • Upload
    vannhan

  • View
    223

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

سال پنجم / شماره بیست و دوم

گروه دختران بارلو

چگونه خود را دوست بداریم؟

ولزلی بیلی }قهرمانان ایمان{

کاهش احساس گناه در مادران شاغل

باید ها و نباید های قرار های عاشقانه

نقش دعا کردن در زندگی مسیحی

گناه نابخشودنی

چطور می توان یک مسیحی شایسته بود؟

پیشگیری از پوکی استخوان

هدف از روابط جنسی چیست؟

تبدیل شدن از یک مورمون به یک مسیحی

BarlowGirlعیسی امروز به دیدن تو آمده

NEWSEASON

New SeasonThe youth magazine

مقاله تعلیمی ...........۱2ستاره های زمینی ....... ۱۰ در پرتو کالم ..................۸آشیانه ما...............۶ سخن سردبیر................ 4فهرستپندینک .......... ۳۰الهیات مسیحی.............2۸زوجی خوشبخت .......2۶قهرمانان ایمان .................24در دنیای ما ........22داستان قوم خدا.........2۱گپی با جوانان .....۱۸شهادت زندگی ...................۱۶دانستنیها ......۱4

معرفی کتاب ........۳۹ایستگاه واژه شناسی.....۳۷راه موفقیت .....................۳۵از ما بپرسید............۳2ترنم دل.......۳۱

کلیه حقوق مجله برای فصل نو محفوظ می باشد

استفاده از مطالب این مجله با ذکر منبع مجاز است.

copyright c 2014New Season

All Rights Reservedwww.geranbaha.com

[email protected]

E d i t o r

ما در کلیسا و شاید هم در خارج از کلیسا حرفهای بسیار زیبایی می زنیم که به هيچ وجه به معنای واقعی آنها فکر هم نمی کنیم. بطورمثال با قاطعیت و تعصب خاصی می گوییم: »من به بخشش گناهان اعتقاد دارم.« در نگاه اول بسیار سخن زیبا و قابل تعمقی است. اگر کسی مسیحی است، پس بطورحتم به بخشش از گناهان معتقد است. »به هيچ وجه این نیاز به گفتن هم ندارد!« اما اگر تعصب را کنار بگذاریم باید به این قسمت از ایمانمان با نگاهی دقیق تر بنگریم. بخشش گناهان به آن سادگی که ما فکر می کنیم هم نیست. اگر به ایمان

واقعی رسیدگی نشود به زودی خاموش می گردد.

ما ایمان داریم که خداوند گناهان ما را بخشیده است، اما خداوند اگر ما مردم را نبخشیم این کار را برای ما انجام نخواهد داد. در مورد قسمت دوم این جمله هیچ شکی نیست. این نکته به خوبی در دعای خداوند نشان داده شده است، اگر ما دیگران را نبخشیم خداوند نیز ما را نخواهد بخشید. هیچ استثنایی نیز در این قسمت وجود ندارد. ما باید تمام آن گناهان را به یاد بیاوریم و ببخشیم. تمام کینه ها و نفرتها، حتی اگر بارها تکرار شده باشند و اگر این کار را نکنیم باید توان مواجه شدن

با بخشیده نشدن گناهانمان را داشته باشیم.

برای یافتن بین دستاویزی باشید که در نظر داشته تبرئه شدن و یا به زبان ساده تر بهانه آوردن و بخشیده شدن تفاوت زیادی وجود دارد. بخشیده شدن می گوید: »بله، تو این کار را انجام دادی، اما من پشیمانی تو

“بیایید نزد من ای متامی زحمتکشان و گرانباران و من به شام آرامی خواهم داد.”

که روزانه باید هزاران مورد را بخشید و نادیده گرفت، به راحتی شوهری که کل روز قر می زند، دوستی که تمام خوبی ها را فراموش کرده و خیانت می کند، مادر شوهری که فقط به قلبتان خنجر می زند و یا فرزندی که با ناسپاسی هایش شما را به ستوه آورده است. چطور

می توان این کار را انجام داد؟

این کار تنها با یادآوری کاری که خداوند برای ما انجام داد امکان پذیر است، هنگامی که در دعای شبمان به خداوند می گوییم: »خطاهای ما را ببخش، چنانکه ما نیز خطاکاران خود را می بخشیم.« اگر این کار را نکنیم فیض خداوند را انکار کرده ایم، به یاد داشته باشیم که خداوند هیچ استثنایی در این مورد قائل نخواهد شد و

منظور او بطوركامل مشخص است.

پس تمام گناهانی که در طول روز بر شما روا داشته شده است را در شب به یاد آورید، هم چنین گناهانی که مرتکب شده اید را نیز یادداشت کنید و به نزد خداوندی

را قبول می کنم، من هیچ وقت این مساله را بر علیه تو در قلبم نگه نخواهم داشت و همه چیز به حالت قبل باز خواهد گشت.«، اما اگر کسی پشیمان نباشد چیزی باشد، انجام گناه برای دلیل از پر ذهنش و برای بخشیده شدن وجود ندارد. بنابراین با این توضیح

بخشیده شدن و بهانه آوردن دو چیز مختلف هستند.

حال ما می توانیم بگویم که خداوند تمام بهانه های ما را بهتر از خودمان می داند، حتی او از بهانه هایی که در پس ذهن ماست نیز آگاه است. پس باید بر روی گناهانمان متمرکز شویم و اگر بخواهیم برای او بهانه بیاوریم وقت خود را تلف کرده ایم. زمانی که شما نزد دکتر می روید بر روی قسمتی که مشکل دارید متمرکز او با بخواهید اگر است بسیار مسخره و می شوید، درباره قسمتهای سالم بدنتان حرف بزنید. اگر گوش و چشمتان سالم است، خود دکتر می داند و نیازی به

صحبتهای اضافه شما نیست.

می آید میان به سخن دیگران بخشش از زمانی که موضوع کمی متفاوت می شود. ما حتی باید به گناهان دیگران نیز بدون بهانه هایشان نگاه کنیم. مردم فکر می کنند اگر شما از آنها می خواهید که کسی که خیانت کرده و یا از اعتمادشان سو استفاده کرده را ببخشند، در واقع از آنها می خواهید که آن چه که اتفاق افتاده را نادیده بگیرند و انگار که اتفاقی نیافتاده است. اما اگر درواقع این طور باشد دیگر چیزی برای بخشیدن وجود ندارد. اما اولین قدم این است که تمام نفرت را در قلبتان بکشید، این شامل هر حسی است که در قلبتان وجود دارد که می خواهید طرف مقابل را مسخره یا تحقیر کنید و یا حتی به او آسیب بزنید تا تاوان کارش را پس بدهد. در مورد خودمان همیشه بهانه به نظرمان بسیار کافی و مناسب است، اما در مورد دیگران قبول بهانه ها به این آسانی ها هم نیست. یک موضوع دیگر این است که شاید طرف مقابل حتی آنقدرها هم از کرده اش پشیمان نباشد. اما مسیحی بودن به این معناست که ما بتوانیم گناهانی که حتی غیرقابل بخشش هستند را ببخشیم همانطور که خداوند گناهان ما را بخشیده است. این کار بسیار دشوار است. زمانی سخت تر هم می شود

بیاورید که عادل است، او قلب ما را می شناسد و امین است، او می بخشد و التیام می دهد. تمام ناراحتی هایتان را به پای صلیب او بریزید و به آغوش او پناه بیاورید،

دوای درد شما نزد اوست.

امیدوارم که از خواندن این قسمت از مجله فصل نو لذت ببـــرید و خواهش می کنم که هر گونه نظر و یا پـــیشنهادات

خود را با ما در میان بگذارید.

به گناه، نگاه کردن یعنی واقعی بخشش گناهی که هیچ بهانه ای را نمی پذیرد، نگاهی که باید زشتی، ترس و کثیفی که این گناه را

پدید آورده به خوبی نشان دهد. {

آشیانـــه ماشیوه برای كاهش

احساس گناه در مادران شاغل

فقــط بايد مادر باشــيد تــا بتوانيد درك كنيــد كــه يــك مــادر مجبور اســت در زندگي با مســايل زيادي دســت و پنجه نرم كند. وارد شــدن كــودكان به زندگي مــا هرگز ســاير مســئوليت هايمــان را نفــي نمي كند و پــس از ورود اين بركات دوست داشتني به زندگي هايمان ناچار مي شــويم بيــن اين مســئوليت جديد و ساير وظايفمان هماهنگي ايجاد نماييم. متاســفانه بســياري از مادراني كه سعي مي كنند بين همه چيز در زندگي هايشان هماهنگي ايجاد نمايند، خودشان را زير بار يك فشــار سنگين احساس مي كنند و احســاس گنــاه بــه سراغشــان مي آيد بــه طوريکه حس مــي كنند نمــي توانند وظايف خود را به بهترين صورت ممکن انجام دهند. اين فشار در مورد مادراني كه كار مي كنند بيشتر و شديد تر است. اگر شــما كار مي كنيــد اعم از اينكه يك كار پــاره وقت يا تمام وقت داريد، ترك كــردن فرزنــد و رفتن به محــل كارتان

بر روي زمان با کیفیت تمرکز نمایید:

به طور مشخص به عنوان يك مادر شاغل كميت زماني كه براي فرزندتان اختصاص مــي دهيــد كاهش مي يابد اما شــما بايد ســعي كنيد كيفيت زماني كــه به دلبندتان اختصــاص مي دهيــد را باال ببريد. ســعي كنيــد كارهايي كــه منجر به اتــاف وقت مي شــوند را به حداقل برسانيد تا بتوانيد زمــان اختصاص يافته به خانــواده اتان را افزايش دهيد. از جمله اين موارد مي توان بــه اوقات صرف شــده براي فيــس بوك، تماشــاي تلويزيون و حتي خوابيدن اشــاره كــرد. همه اين موارد براي شــخص خودم دشوار بود ولي مي دانستم كه سپري كردن وقت با فرزندانم از اهميت بسيار باالتري

برخوردار است.

خداوند ما را تشــویق مي کند که بطورحتم یك روز تعطیل داشته باشیم

و در آن هیچ كاري انجام ندهیم) در كتــاب مقــدس از ايــن روز تحــت عنــوان

شبات نام برده شده است(.

اگر كارتان در خارج از منزل است، داشتن يك روز تعطيل آســانتر به نظر مي رســد امــا در مورد كارهاي خانگي اين موضوع كمي دشــوار تر اســت همانند خــود من. من و همســرم روز جمعــه را روز خانواده قرار داديم و در اين روز من سعي مي كنم ايميل هايم را چك نكنم و تلفن هاي كاري را جــواب ندهم و حتي زياد كارهاي خانه را نيــز انجــام ندهم و فقط بــر روي وقت گذراني با همسر و فرزندانم تمركز داشته باشم. به اين ترتيب ، اين روز بسيار فرح بخش اســت. من سعي مي كنم اين روز را حفظ كنم و به موانعي كه در اين راه ايجاد مي شــود نه بگويم. اگربراي شــما دشوار اســت كــه يــك روز كامــل را بــه تعطيلي اختصاص دهيد ســعي كنيد يك روز صبح و يــك روز بعــد از ظهر را به طور جداگانه

برايتــان درجاتي از احســاس گنــاه را به همــراه خواهــد داشــت و ممکن اســت احســاس كنيــد كه مــادر كاملــي براي فرزندتان نيستید و این مشکل در مورد مادران تنها شــدیدتر جلوه می کند. من خودم هم بعد از شــش ســال ماندن در خانه با یک کار پاره وقت مشغله هایم را زیاد کردم و این احساس گناه به سراغم آمــد. در مــورد من انتخاب این شــغل اختیاری بود، چون از من خواســته شــد که در صورت تمایل در کلیســا خدمت کنم و من می دانســتم کــه در آن لحظه خداونــد از مــن دعوت کرده اســت و به

خاطر همین احســاس کردم که باید این پیشــنهاد را قبول کنم. به هر حال خیلی زود احســاس گنــاه به ســراغم آمد ولی بطوركامــل آگاه بــودم که این احســاس چیزی نیست که خواسته و اراده خداوند باشــد بنابراین شــروع به دعــا کردن و خوانــدن کتــاب مقــدس در ایــن رابطه نمودم تا ببینم که خداوند می خواهد در این خصوص به من چه بگوید. در ادامه به نکاتی اشاره می کنم که احساس کردم خداوند در قلبم گذاشت که هم برای من بود و هم برای ســایر مادران شاغلی که

با احساسی مشابه من درگیرند:

رضایت و لذت بردن را تمرین کنید:

اگر احساس مي كنيد از شغلتان لذت نمي بريد حال به هر دليلي اعم از موقعيت، درآمد، ساعات كاري يا هر دليل ديگري سعي كنيد ناراحتي را از خودتان دور كنيد و آنچه كه در پيش رويتان قرار دارد را با آغوشي باز بپذيريد. به احتمال خيلي زياد خداوند اين جايگاه و موقعيت را براي شما فراهم كرده است و او بر همه چيز كنترل دارد. زمانيکه سعي مي كنيد از كارتان لذت ببريد، ذهنتان آرام مي شود و به جاي

براي اين كار انتخاب كنيد.

اجازه دهید خداوند كاري که شما نمي توانید انجام دهید را

انجام دهد: یك مادركامل باشید

در اواخر روز، مادران شاغل يا خانه دار، كم كم خســته مي شــوند و اين به خاطر آن اســت كه همگي ما انســان هستيم و به همين دليل اســت كــه خداوند فيض

بي كرانش را به ما عطا نموده است.

امــا مــرا گفت:»فيــض مــن تــو را كافي است؛ زيرا قدرت من در ضعف به كمال مي رســد.« پس با شــادي هرچه بيشتر بــه ضعفهايم فخر خواهــم كرد تا قدرت

مسيح بر من ساكن شود.« دوم قرنتيان ۱2 : ۹

بــراي اينكــه با شــما صادق باشــم بايد اعتراف كنم كه نقش من به عنوان مادر به شــکل يــك حيطه ضعــف در زندگيم خودنمايــي مــي كنــد. گاهــي اوقــات از كودكانم نااميد مي شــوم و بر سرشــان فريــاد مي كشــم و بعد از مــدت كوتاهي ناراحتي و پشــيماني و احســاس گناه به ســراغم مــي آيد. به هــر روي اين بخش از كتاب مقدس به شــدت به من يادآور مي شود كه وقتي من ضعف دارم، قوت خداوند مي تواند در ضعف من كار كند، البته اگر من به او اجازه اين كار را بدهم. خداونــد مشــکات و چالش هــاي مرا مي شناسد و فيض او در مواقعي كه من خطا مي كنم براي ياري دادن آماده است. زمانيکه احساس مي كنيد نمي توانيد آن مادري باشيد كه در ذهنتان وجود دارد، مي توانيد در آخر روز خود و فرزندانتان را به دســت خداوند بســپاريد و به او و تواناييــش تــوكل كنيــد و ايمان داشــته باشــيد كــه او مراقب همه چيز اســت.

اينكــه دائــم در آرزوي موقعيت ديگري باشــيد و بــراي انجام كارتان احســاس گنــاه كنيد آرامش خواهيد داشــت. اگر از صميم قلبتان خواهان يك شغل ديگر هستيد، به شما توصيه مي كنم براي آن دعا كنيد. رضايت و شــادماني،آرامش خداوند را به زندگي شــما وارد مي كند و

احساس گناه را از قلبهايتان مي زدايد.

زيــرا نمــي گويــم، نيــاز از ســر را ايــن آموخته ام كه در هر حال قانع باشم

فيليپيان 4: 11

برای هيچ چيز نگران نباشيد، بلكه در هر چيز با دعا و استغاثه، همراه با شكرگزاری، درخواســتهای خود را به خدا ابراز كنيد. بديــن گونه آرامش خدا كه فراتر از تمامی عقل است، دلها و ذهنهايتان را در مسيح

عيسی محفوظ نگاه خواهد داشت.

فليپيان 4: 7-6

6New season . 2016New season . 20167

آيا تا به حال به اين فكر افتاده ايد كه در زندگيتان يك فهرســت پنهاني وجود دارد كه نمي گذارد شما

يك مسيحي شايسته و مقبول باشيد؟من بسياري از اوقات به اين نتيجه مي رسم كه چنين ليستي در زندگي بســياري از مســيحيان وجــود دارد زيرا جماتي مانند :"من مســيحي مقبولي نيســتم" يا "ايــن كار با اصول

مسيحيت تطابق ندارد را زياد مي شنوم"حتي گاهي اوقات در مورد خودم هم به اين نتيجه مي رسم

كه يك مسيحي شايسته و پسنديده نيستم.مــن بــه طور مرتــب به كليســا نمــي روم. هــر روز كتاب مقدس نمي خوانم. من در جواب به همه سواالت دوستانم نمي گويم:"عيســي پاسخ همه سواالت است". دعاهاي من از جمات كوتاهي تشــکيل مي شوند كه آنها را به خداوند تقديم مي كنم و در بيشتر موارد خواسته هاي خيلي زيادي از او دارم. من خشــمگين مي شــوم و بيشتر از آنكه صبور باشم، عجول و ناشکيبا هستم. دروغ مي گويم و حتي گاهي

اوقات آرزو مي كنم كاش به جاي شخص ديگري بودم.مطالــب باال فهرســت كامــل زندگي من نيســت، اما فكر مي كنم تصوير به نســبت روشــني از مسيحيت من ترسيم

نموده است.در ذهن من فهرســتي كه از آن، يك مســيحي كامل خارج

مي شود چيزي شبيه به موارد زير است:باكره، كسي كه در تمام طول عمرش الکل مصرف نكرده، بــه هيچ وجه با كلمات ركيك و فحاشــي آشــنايي ندارد، 2-3 مرتبه در هفته به كليســا مي رود، هرگز دروغ نگفته و خيانت نكرده اســت و حتي موي ســر و صورت خود را

كوتاه نمي كند.نكته آخر نشــان مي دهد كه تعريفي كه من از يك مســيحي كامل و شايسته دارم به شدت تحت تاثير تصاويري است

كه از شمعون، داوود و يحيي تعميد دهنده و غيره دارم.مضجك اســت، نه؟ كتاب مقدس بارها متذكر شده است كه هيچکدام از اين افراد كامل و بي عيب نبوده اند و هر

كدامشان به گونه اي دچار سقوط شده اند.اما در ادامه به عيسي مي رسيم، عيسايي كه اعام كرد:"به

نزد من بياييد و از من پيروي كنيد."

عيســي هرگز فرمــان نداد كه همانند او رفتــار كنيم، بلکه فرمود با او همراه و همگام شــويم. من فكر مي كنم عيسي خودش مي دانست و آگاه بود كه من نمي توانم توسط يك

فهرست از " بايد ها و نبايد ها" به شباهت او در آيم.من فكر مي كنم كه عيسي مي دانست كه پطرس، متي، لوقا و من مسيري طوالني در پيش رو داريم و زمان الزم است تا توكل كردن و اعتماد نمودن به او را ياد بگيريم و او را با

تمامي دل و جان محبت نماييم. من مي دانم كه عيسي زماني كه فرمود"از پي من بياييد" آگاه بود كه جاده اي كه در پيش روي پيروانش قرار دارد مسطح نيســت و فراز و نشيب هاي زيادي دارد. من مطمئنم كه عيسي و شاگردانش هم بارها بر سر دوراهي هاي متفاوتي متوقف شدند و در مورد اينكه به كدام سو بروند با يکديگر بحث كردند و يا حتي شــاگردانش گفتند:"عيســي ما تو را

نمي فهميم و از كارهايت سر در نمي آوريم."من گاهي اوقات فراموش مي كنم كه آن شاگردان هم انسان بودنــد. آنها به محض زمين گذاشــتن تورهاي ماهيگيري و پيروي از عيســي به مســيحياني نيکو و شايســته تبديل

نشدند.من مطمئنم كه عيســي مي دانست كه پيروي از او سهل و ساده نيست. در متي 16: 24 عيسي به شاگردانش فرمود: "اگر كسي بخواهد مرا پيروي كند، بايد خود را انكار كرده،

صليب خويش برگيرد و از پي من بيايد"اين پيروي به آن معنا نيست كه دست در دست يکديگر در پارك قدم بزنيم و از سوي ديگر به مفهوم آن فهرستي كه در باال به آن اشاره نمودم هم نمي باشد. در اين مسير لغزيدن، شــك كردن و حتي گفتن " عيســي جان ببخشــيد، من ديگر نمــي توانم تحمل كنم" نيز وجود دارد، اما من فكر مي كنم عيســي مي خواهد ما بدانيم كه شــك كردن و گيج شــدن و

خطا نمودن بخشي از ،فرايند پيروي كردن از اوست.آگاه شدن از اين حقيقت قلب مرا از سرشار از اميد كرد زيرا فهميدم كه مسيحي شايسته بودن به اين معني است كه تاش كنم در كنار عيسي بمانم و اگر هم لغزيدم عيسي نخســتين كسي است كه دســتانش را براي ياري به سويم

دراز مي كند.

چـــطور

ی توانم

ک يــــ

ی ــيح

ســم

ستـه شاي

بـود؟

در پرتو کالمIn light of the Bibleوی کنـد، باید “اگـر کـی بخواهـد مـرا پـريد خـود را انـكار کـرده، صلیـب خویـش برگري

متــی 16 : 24و ازپــی مـن بیاید”

عیـی جـان، مـن مـي خواهـم از پــی تـو روانـه شـوم و همراهیـت کنـم. مـن دعــــای من :

آگاهـم کـه گاهـی اوقـات لغزش مـی خورم و از مسـري درسـت خارج می شـوم و

حـیت بعـیض وقتهـا تـو را می رنجانـم و ناراحتت مـي کنم ویل با ایـن وجود تو در

کنـارم هسـیت و آغـوش گرمـت پناهـگاه امـن و آرام من اسـت. از تو سپاسـگزارم

کـه نمـی گـذاری فكـر کنم که من یك مسـیحی شایسـته و الیـق نیسـتم و با تمام

. من هم دوسـتت دارم و خطاهایـم بـاز هم دوسـتم داري و به فكر من هسـیت

مـی خواهـم کمكم کیض تا با گامهایــی اسـتوارتر در کنارت حرکت کنم. آمیـــــــن

8New season . 2016New season . 20169

منحــل بارلــو دختــران گــروه اســت ممکــن شــده باشــد ولی هیــچ وقت موســیقی گوش نــواز و

خاطــره هایــی که مــا با آنهــا داریــم از بین نخواهــد رفت.

خاتــــــــمه دادند.

آنها ســپس عضویت خود را در ســازمان خیریه

فیض اعام کردند، سازمانی که فعالیت وســیع و جنجــال برانگیزی

بــرای کمک به زنان در آمریکا و اســترالیا دارد.

اعضــای ایــن گروه مــی گوینــد: "ما ایمــان داریم که خداوند مردان فوق العاده ای برای ازدواج با ما در نظر

دارد، بنابراین ما هیچ ترس و نگرانی از این موضوع نداریم. در زمان معین، خداوند ما را به یکدیگر خواهد رسانید. در ضمن ما ســعی نمی کنیم که از مردان دوری کنیم، ما زندگیهایمان را مــی کنیم و خودمان را در فشــار قرار نمــی دهیم و عاجزانه به

دنبال دوست پسر نیستیم."

امید ، هدایتگر ما در زندگـی است

بلند شو دوباره

سایه ها را عقب بزن

در را باز کن

بگذار که امید دوباره زنده شود

ها را از خود بتكان خاکسرت

شعله ها برخاسته اند

چون کسا�ض که شكسته شده اند

انتخاب شده گان هستند

چشمانت را به باال بدوز

چون ما هیچگاه فراموش نشده ایم

امید روشنگر راه ماست

قلبهایمان زنده می شود

در هر لحظه

چشمانت را به شعله ای بدوز

که روشنگر راه توست

با صدای بلند آزادی ات را

فریاد بزن

فریاد کن آزادی ات را

ما انتخاب شده گانیم

چشمانت را به آسمان بدوز

ما فراموش نشده ایم

امید روشنگر راه ماست

برای طلوع آفتاب دعا کن

و به زودی صبح را خواهی دید

امید هدایتگر زندگـی ماست

آری آن روز خواهد رسید

ما پیـروز این جنگیم

امید هدایتگر زندگـی ماست

ستـاره های زمینیInformation

ان بارلو گروه دخرت

گیتاركا بارلو – نوازنده

ربه

لوران بارلو – نوازنده درام، خواننده

آلیسا بارلو – نوازنده کیبورد، خواننده

ین اخواهر سه

ایالــت متولــد هســتند ایلینویــز

و بــا هــم کار مــی کننــد، زندگــی مــی کننــد و خداوند را

می پرستند و هر سه با هم موسیقی بســیار نابی را به بازار عرضه می کنند.

پــدر و مــادر این ســه دختــر جــوان نقش به سزایی در زندگی هنری آنان دارند و در تمام طول

مسیر کنسرتهایشان با آنها صحبت کرده و همراهیشان می کنند، هم چنین پدرشان نیز عنوان مدیر گروه را بر خود

دارد. برای این سه خواهر صحنه تنها جایی برای سرگرم کردن مردم نیست، آنها با ایمانشان در آنجا می ایستند و همیشه اعتراف کرده اند که انســانهای کامل و بی عیب و نقصی نیستند. آنها چالشــهای زندگیشــان را با دیگــران درمیان مــی گذارند چون عقیده دارند که از این طریق رشد می کنند. این طور می گویند که خداوند در تمام پســتی ها و بلندی های زندگیشــان حضور

دارد و تمام جنبه های آن را پر کرده است. خواهــران بارلو در مورد خود این طور می گویند: "خداوند ســه دختر معمولی از ایلینویز را انتخاب کرد، کسانی که هیچ چیزی به غیر از ایمان به عیســی مســیح نداشتند. ما آماده بودیم که هر یک مســیر زندگی معمولی خــود را انتخاب کنیم که خداوند ناممان را صدا زد و گفت: "من حرفی با دنیا دارم بیایید و پیام

من را به مردم برسانید."اعضای این گروه نقش بسیار زیادی در جمع آوری کمک برای

طوفان زدگان کاترینا داشتند. این گروه در ســال 2012 در یک اعان رسمی و پس از انتشار آهنگ “امید ، هدایتگر ما در زندگی است” به فعالیت هنری خود

مسیحیانی وجود دارند که در زندگی در معرض وحشت عظیمی قرار دارند. این ترس ناشــی از این اســت که فکر می کنند گناهی مرتکب شــده اند که قابل بخشــش نیست. آنها از روز داوری و فرجام داوری در هراس می باشند و در عین حال می ترسند چون که فکر می کنند از نظر اخاقی صدمه دیده اند و دیگر برای خدا مفید نمی باشند. عیسی مسیح در مورد یک گناه غیر قابل بخشش ســخن گفته اســت و سخن او توســط متی و مرقس و لوقا ضبط گردیده اســت. بیان واقعه از زبان مرقس چنین اســت، " لیکن هــر که بــه روح القدس کفر گوید، تا به ابد آمرزیده نشــود بلکه مســتحق عــذاب جاودانی بود" )مرقــس 3: 29(. موضــوع در اینجــا درک مــا از مفهــوم "کفــر به روح

القدس" اســت. مفاد ایــن بیانیه حاکی از انــکار مداوم کاتبــان از تصدیق کار

روح القدس در زندگی عیســی مســیح بــوده اســت. آنهــا به جــای پذیرفتن و تایید القــدس روح اعمــال در عیســی مســیح، بــر ایــن عقیــده خــود اصرار مــی ورزیدنــد کــه قدرت

اعجاز انگیز عیســی ناشی از قدرت "بعلزبول" یا رئیس دیوها

)شیاطین( است.درک مفهــوم یــک عبارت خــاص در کتاب

مقدس با توجه به مفهوم گسترده آن در کام خدا بسیار مهم اســت. اهمیت این مسئله وقتی است که آن عبارت ظاهرا با روح کتاب مقدس منافات داشته باشد. کتاب مقدس با تمام رساالت آن فقط یک کتاب است و سعی ما باید بر این باشد که مفهوم جزئیات را از این کلیت یگانه به دســت آوریم و همیشــه به خاطر داشــته باشــیم که مبادا با گزینش یک مفهوم جزئی از ایــن کلیت یگانه، از آن به عنوان ابــزاری برای اثبات اموری که

واقعیت ندارند استفاده کنیم.جایــی دیگــر در کتاب مقدس صحبت از بخششــی می شــود که فراگیرنده است و شامل تمام گناهان ما می شود. یوحنا نوشته است : "خون پسر او عیسی مسیح ما را از هر گناه پاک می سازد" )اول یوحنا1: 7(. پولس رسول هم می نویسد: "پس هیچ قصاص

ه گنــــــانـــــــــا

نی د بخشــو

نیســت بر آنانی که در مســیح عیسی هســتند." )رومیان 8: 1(. بسیار مهم است که متوجه این نکته باشیم که هیچ عبارت شرطی و مســتثنی کننده ای در این آیات وجود ندارند و هیچگاه مفهوم این آیات این طور نیست که "خون پسر او عیسی ما را از هر گناه پاک می ســازد، به جز گناهان غیر قابل بخشش، که در صورت ارتــکاب چنین گناهی همچنان در گناه باقی خواهیم ماند." خیر! بخشش گناهان فراگیر و مشمول هر گناهی است و نیازی نیست چیــزی بر آن بیفزائیم دال بر این که اگر کســی مرتکب یک گناه غیرقابل بخشش شود، بخشش او کامل نیست. این مهم را باید

همیشه مدنظر داشت.تنها راه آمرزش گناهان، لزوم مرگ عیسی مسیح بر روی صلیب در واکنــش به ســخنان ملزم کننــده ی روح القدس اســت. تنهــا روح القــدس مــی تواند مــا را از گناهانمــان آگاه کنــد و راه رهیــدن از آنها را از طریــق فدیــه عیســی مســیح به ما نشان دهد. مقاومت در برابر کار روح القدس هرگونه امــکان برخورداری از نجات را منتفــی می کند و این دقیقا همــان کاری اســت که کاتبــان انجام دادند و موجب شــد که عیسی با آنها از عدم امکان بخشش سخن بگوید. آنها به قدری در مقابل عیســی مسیح سخت دل بودنــد که حتی مراحل خــارق العاده ی رســالت او را بــه جــای ایــن که بــه روح القدس

منتسب بدانند، ناشی از قدرت دیوها می پنداشتند.مقاومت و کفر گفتن به روح القدس بدین ترتیب، هرگونه امکان را برای برخورداری از نجات برای آنها منتفی می کرد و این بدین معنی است که گناه غیر قابل بخشش، ارتکاب یک گناه لحظه ای نیســت که شخصی مرتکب شده باشــد و هیچ گونه امکانی برای رفــع و رجوع آن نباشــد، بلکه عدم پذیــرش و مقاومت در برابر روح القــدس و باقــی مانــدن در آن گناه غیرقابل بخشــش و رد

کردن هرگونه امکان پاک شدن از گناه می باشد.به این دلیل است که شخصی که مسیحی است نمی تواند مرتکب چنان گناهی شود زیرا پاسخ او به روح القدس، همان روحی که او را قادر ساخته است که مسیحی شود، همچنین او را قادر ساخته

است که به گناه محکوم نگردد.

گـــــر اشــما به عنوان یک شخص

مســیحی درگیر وحشــت انجام یک گناه غیرقابل بخشش می باشید، فکر خود را متمرکز

بــه آیه ای که ظاهرا علیرغم مفــاد کلی کتاب مقدس شما را محکوم می کند، ننمائید. بلکه به طبیعت و ذات

فراگیر بخشــش خداوند نســبت به خود بیندیشید و ســپس به این باور خواهید رســید که شما پاک

و بی گنــاه مــی باشــید، آن چنان که هستیــــد .

12New season . 2016New season . 201613

دانـسـتنیهاInformation

پوکـی استخـوان/ بخش دومO s t e o p o r o s i s

کلسیم و ویتامین D مصرف کنید.پزشــک شــما بــه احتمــال زیاد بــه شــما توصیه خواهــد کــرد که مــواد غذایــی غنی از کلســیم و ویتامیــن د مصــرف کنیــد. ایــن مــواد غذایــی،

استخوان ها را سالم و قوی نگه می دارند.اســتخوان های شــما برای جذب کلســیم نیاز به ویتامین د دارند. کلســیم در مواد غذایی فراوانی ماننــد محصوالت لبنی) شــیر و ماســت(، یافت می شــود. مصرف بیشتر ویتامین د می تواند در افــراد پیر مانــع از زمین خوردن شــود زیرا افراد مسن ویتامین د کمتری در بدن خود دارند. برخی مطالعــات نشــان می دهــد مصــرف ویتامین د، احتمال شکســتگی اســتخوان را کاهش می دهد. بهتر اســت با پزشــک خود در مورد اندازه گیری میــزان ویتامیــن د خود صحبت کنیــد تا مطمئن

شوید که به میزان کافی آن را مصرف می کنید.

مصرف الکل را محدود منایید! مصــرف الــکل زیاد باعث کاهش شــکل گیری اســتخوان ها می شود و نیز ریسک زمین خوردن را هم افزایش می دهد. برای محدود کردن مصرف الکل، مردها حداکثر دو نوشــیدنی در روز و خانم ها حداکثر یک نوشیدنی در طول روز استفاده کنند.

دخانیات استفاده نکنید!در راســتای ورزش کــردن و رژیم غذایی، پزشــکتان به شــما توصیــه خواهــد کرد کــه دخانیات اســتعمال نکنیــد. مصرف دخانیات موجب کاهش تراکم استخوان های شما می شود و

سرعت از بین رفتن استخوان را افزایش می دهد.

فرآورده های سویا.فــرآورده های ســویا در رابطــه با کاهش احتمال شکستگی استخوان به دلیل پوکی اســتخوان مورد آزمایش قــرار گرفته اند ولــی مــدرک محکمــی کــه ثابت کنــد این محصــوالت در بهبــود این بیمــاری موثر هســتند، وجــود نــدارد. امــا ســویا منبع خوبــی از پروتئیــن غیــر لبنی اســت و به همین دلیل افراد بسیاری هنوز هم از آن

در رژیم غذایی خود استفاده می کنند.

ورزش کنید.

ســعی کنید به طور مرتب ورزش کنید؛ ورزش هایی از قبیــل پیــاده روی، دویدن آهســته، بــاال رفتن از پلــه، رقصیدن، وزنــه زدن، ایروبیک و ورزش های مقاومتــی. ایــن فعالیــت هــای بدنــی، بــا کار روی عضــات و اســتخوان ها برخاف جاذبــه ی زمین، اســتخوان ها را سالم نگه می دارند. برای اثربخشی بیشــتر، این ورزش ها را بهتر اســت به مدت ســی دقیقه در اکثر روزهای هفته انجام داد. ورزش های مقاومتــی نیز )مانند اســتفاده از وزنه و یا نوارهای کشی برای قوی کردن عضات( باید 2 یا 3 روز در

هفته انجام شوند.

استفاده از مکمل ها.اگــر فکــر می کنیــد کــه در رژیــم غذایی خود،کلســیم بــه مقــدار کافــی مصــرف نمی کنید با پزشک خود در مورد استفاده

از مکمل های کلسیم صحبت کنید.محققــان توصیــه می کنند که بهتر اســت مکمــل هایــی انتخــاب کنیــد از برنــدی شــناخته شده که از نظر قابلیت اطمینان نیز اثبات شــده باشــند. اکثر محصوالتی که با نام کلســیم وجود دارند، به آســانی توســط بــدن جذب می شــوند. ســازمان غــذا و داروی آمریکا بــا کمپانی هایی که در مورد بهتر بودن کلســیم گیاهی )که از گیاهان دریایی گرفته می شود( در درمان بیماری ها تبلیغ می کنند، برخورد قانونی کرد زیرا هیچ اثبات علمی برای تائید این

ادعا وجود ندارد.

درمان شكستگـی های نا�ش از فشارشکستگی های ناشی از پوکی استخوان می تواند باعث درد شدید در پشت بدن شود که برای چندین ماه نیز ادامه پیدا می کند. روش های درمانی که این درد را آرام کند شامل داروهایی هستند که در داروخانه یافت می شوند مثــل اســتامینوفن و داروهای غیراســتروئیدی ضدالتهاب بــه همراه داروهای قویتری که پزشــکتان تجویز کند.همچنین ممکن است پزشکتان برای حفاظت از ستون فقرات شما، استفاده از پشت بند یا شکم بند را توصیه کند.اگر شــما اســتخوان شکســته ای دارید که به دلیل بیماری پوکی اســتخوان اســت، درمانی که روند نازک شــدن اســتخوان ها را کند کند، بســیار ضروری اســت. و اگر ازقبل یک بار دچار شکستگی ستون فقرات شده اید، این

خطر برایتان وجود دارد که دوباره این اتفاق بیفتد.

شــما مــی توانیــد بــا انجــام ورزش هایی)مانند پیــاده روی، دویدن آهسته، باال رفتن از پله ها، رقصیدن و یا وزنه زدن(و بــا رعایــت یک رژیم غذایــی غنی از کلســیم و ویتامین د، اســتخوان هایی قوی داشــته باشید و از بروز پوکی استخوان جلوگیــری کنیــد. به طور خاص زنان جــوان نیاز دارند که از ریســک ابتــال به پوکی اســتخوان آگاه شــوند. آنــان با انجام اقدامات زودهنگام می توانند روند پیشــرفت این بیماری را

کند کرده و از بروز عوارض آن جلوگیری کنند.

ی و درمان بیماری پویک استخوان روش های پیشگري

14New season . 2016New season . 201615

هنــوز یــک مــاه از حضــورم در آنجــا نگذشــته بــود کــه دوســت دختــرم به مــن خیانت کرد و من دچار افســردگی شدیدی شدم. شبی در حال رد شدن از خیابان بودم که یک پاترول از روی پای چپــم عبور کرد. به بیمارســتان منتقل شــدم و از پایم عکس بــرداری کردند. نجات پیدا کردم ) هرچند در آن مقطع زمانی به دلیل ناآگاهیم، نجات خود را مدیون خدای ویکا می دانستم نه خدای حقیقی(. با وجود این که اســتخوان پایم آســیبی ندیــده بــود، ولی به مــدت دو

هفته مجبور بودم با عصا راه بروم.

روزی بــه کتابخانه رفتــه بودم که خانم مســیحی مهربانی از من اجازه خواست تا برای بهبود ســریعتر آســیب دیدگی پایــم دعــا کند و مــن هم قبــول کردم. جالــب بود که صبح روز بعــد برای راه رفتن دیگر نیازی به عصا نداشتم، ولی

هنوز مسیح را انکار می کردم.

یــک روز احســاس کردم که نیــاز دارم تــا بــه طبقــه دوم آن کتابخانــه بــروم. آنجــا بــود کــه با دختــری مســیحی به نام دینا آشــنا شدم. دینا کسی بود که برنامــه ی ســفرش بــه تگــزاس در آن هفته بــه دالیلــی غیرقابل پیــش بینی کنسل شده بود. اکنون ما می دانیم که

این نقشه ی خداوند بود.

ما به سرعت با هم دوست شدیم و در مــدت زمان کوتاهی شــروع به رفت و آمد با یکدیگر کردیم. فقط برای این که زمان بیشتری را با او سپری کنم، از دینا خواســتم تا همراهش به گــروه جوانان کلیســا بپیونــدم. پــس یکشــنبه ی آن هفته به همراه دینا به کلیســا رفتم. بار دومی که همراه او به کلیســا رفتم، شور و هیجان عجیبــی در قلبم حس کردم. بــار ســوم که بــه آنجــا رفتم احســاس کردم که باید گردنبند ستاره ی پنج پر خــود را دربیاورم. آن هفته در کلیســا، کشــیش در حال دعــا بود که گفت: " و خداوند خواهش می کنم شخصی را که در ایــن اتاق اســت و ازقبل جادوگری

بــه داشــتم ســال 16 هنگامــی کــه خواهــم مــی ام گفتــم کــه خانــواده همجنــس بــاز شــوم و آنهــا وقتــی 19 ســاله شــدم در اوایــل دســامبر مرا از خانــه بیرون انداختند. به یــاد دارم که چقــدر دل شکســته و هراســان بودم و فکر می کــردم که به تنهایی در خیابان خواهم مرد. موفق شدم برای چند شب اتاقی در یک هتل پیدا کنم و ســپس با اتوبــوس بــه آیداهــو رفتم تا بــا یکی از دوســتانم زندگی کنم. اما وقتی صاحب خانه اش متوجه حضور من شــد که در

قرارداد خانه نبودم، بیرونم کرد.

از آنجا من به یک پناهگاه بی خانمان ها رفتــم و پول هایــم را جمع کــردم تا به شــهر کاســپر بروم و با دوســت دختر قدیمیــم زندگی کنــم. در آنجــا گروهی از مســیحیان میســیونر بــرای خدمت بــه افراد بــی خانمان حضور داشــتند. مــن می ترســیدم که آنهــا بخواهند مرا مســیحی کنند ولی ایــن کار را نکردند.

من در آنجا سه ماه زندگی کردم.

مــی کرده اســت، نجــات بــده. او را از اســارتش رهایــی ببخــش." بندهــای در آن کلیســا بــه جــز دینــا و مادرش، شــخص دیگری از سابقه ی جادوگری مــن چیزی نمی دانســت. در آن زمان روح خداوند را در خود احساس کردم.

اشتیاقم برای خداوند به ناگهان شدت یافتــه بود. یک انجیل و صلیب خریدم و تمام تاشــم را کردم تــا همه چیز را در مــورد خداونــد و انجیــل بیامــوزم. در هفته های بعد نیز مرتب به کلیســا مــی رفتــم. در قلبــم بــا خداونــد نجوا می کردم و این حس را داشــتم که باید به او نشــان دهم که چقدر برایش شور

و هیجان دارم.

در آخر، دو هفته ی قبل تعمید گرفتم. این تعمیــد زیباترین تجربــه ی زندگیم بــود. بــا وجود آن که آب بســیار ســرد بود! من وقتی هشت سال داشتم غسل تعمید را مانند هر کودک مورمون دیگر گرفته بودم، اما از آنجایی که این کار را با خواســت خودم انجام نــداده بودم و

مسیح را به طور کامل ترک کرده بودم، انجــام این عمل به خواســت و اراده ی

خودم اهمیت زیادی برایم داشت.

من سه روز پیش بیست ساله شدم. سفرم به سوی مسیح بسیار سریع اتفاق افتاد و زندگیم را به کل دگرگون کرد. من دیگر بی خانمان نیستم و دیگر با افسردگی و همجنس گرایی دست و پنجه نرم نمی کنم. من و دینا با هم ثابت قدم هستیم و تنها کسی که او را از دینا بیشتر دوست می دارم، خداوند است. هرشب در قلبم خدا را شكر می کنم به خاطر حضور دینا در زندگیم که باعث شد آفریدگار حقیقی را بشناسم.

مــن در خانــواده ای مورمــون بــه دنیا آمدم و در خانه ای پر از خشونت بزرگ شــدم. این مذهب برایم کســالت بار و بــی معنی بود و نمی توانســتم به همان مذهبی احترام بگذارم که پدر خشنم به

آن تعلق داشت.

هنگامــی که بزرگ تر شــدم مشــکات احساســی و رفتاری فراوانی پیدا کردم. برخی از بیماری هایم شــامل سندروم اســپرگر، بیمــاری دوقطبی و اســترس )در روحــی هــای ضربــه از ناشــی نتیجه ی خشونت ها( بود. عاوه بر اینها سیستم ایمنی بدنم ضعیف بود و دچار

میگرن مزمن بودم.

وقتی 13 ســال داشــتم، در جســتجوی قــدرت و بهبــود شــخصیتم بــودم کــه شــروع کردم به تجربــه ی طالع بینی و شــیطان پرســتی. پس از آن که از یک تســخیر رها شدم، به "ویکا" تمایل پیدا کردم زیــرا برایم امن تر و پرمحبت تر بود، ولی اکنون می دانم که ویکا دروغی

بیش نبود.

شهادت زندگیتبدیل شدن از یک مورمون به یک مسیحی

شهادت داگالس

16New season . 2016New season . 201617

Conversation

With

Young People

خداوند می فرماید:"نيكو نيست آدم تنها باشد” )پیدایش 2: 18( و اینکــه یافتن همســر نیکوســت. ازدواج نه تنها پایه ای برای شــاد بودن اســت بلکه یک زندگی با کیفیت باالتر را برای ما به ارمغان می آورد و همچنین اســاس و پایه جوامع هم به شمار می رود. اساس و پایه یک ازدواج نیکو بسیار قبل تر از جشن عروسی و در دوران دوستی ها

و قرار ماقاتها گذاشته می شود.وقتــی کمی بزرگ می شــویم این ســوال را مطرح می کنیم که چه زمانی اجازه داریم دوســت دختر یا دوســت پســر داشته باشیم و با آنها قرار ماقاتهای عاشقانه بگذاریم؟ با وجود اینکه کتاب مقدس تعلیم مشــخصی در خصوص زمان انجام این کار ارائه نداده اســت اما والدین هوشمند و آگاه مــی تواننــد اصولی انجیلی در اختیار فرزندانشــان قرار دهند تا آنها در این خصوص از اســتانداردهای الهی

خارج نشوند و به وادی هرزه گری داخل نگردند.آموزش استانداردهای الهی قبل از یافتن دوست دختر یا پسر مناسب ممکن است از مد افتاده و قدیمی تلقی شود امــا بهتر اســت از این منظر به این مســاله نــگاه کنیم که قانون به هیچ کس اجازه نمی دهد بدون داشتن گواهینامه رانندگــی کند یعنــی تا زمانی که دانش و توانایی الزم برای راندن اتومبیل را کســب نکرده اســت . بــه همین ترتیب هیچ پدر یا مادر مسوولی هم به فرزندش اجازه نمی دهد در بزرگراه پر فراز و نشیب جوانی بدون آمادگی به تاخت و تــاز بپــردازد. جوانان باید آموزش ببیننــد تا بدانند که ارزش هــاي کتــاب مقــدس آنهــا را از رنــج هایــی که در این رابطه ممکن اســت متحمل شــوند مانند بیماریهای مقاربتــی، بارداریهای ناخواســته و بســیاری مــوارد دیگر

محافظت خواهد نمود.

بایــــــد ها

و نبایـد ها

بــــــــرای

قرارهای

عاشــقانه

در دنیای مدرن امروزی دیگر ازدواج ها کمتر به صورت شــیوه سنتی گذشته که پدرها و مادرها عروس و دامادشان را انتخاب می کردند، صورت می گیرد. در اغلب موارد جوانان ، خودشــان همســر مناســب خود را انتخاب نموده و سپس آنها را به والدین خــود معرفــی می کنند و در این شــرایط قرارهای مالقات ، الزمه شناخت جوانان و پیش نیاز ازدواج محسوب می شود اما چیزی که اکثر افراد از آن آگاه نیســتند این اســت که شیوه و چگونگی قرارها تاثیر زیادی بر نوع ازدواج خواهد گذاشت. رفتار و شیوه تعامل ما در این قرارها نشانه خوبی از میزان تعهدمان در روابط آینــده و نمایانگــر خوبــی برای میزان شــادی هایی اســت که در

آینده خواهیم داشت.در این مقاله می خواهیم شــیوه الهی برای یافتن همســر مناســب را مــورد بررســی قرار دهیم و قــرار ماقات های مــدرن را در مقابل

قرارهای الهی قرار خواهیم داد.

در ادامــه بــه برخــی باورهــای اشــتباه در این خصوص اشاره خواهیم کرد:

بســياري از افراد فكر مي كنند كه داشــتن رابطه جنسي الزمه يك دوســتي عاشــقانه اســت و شــيوه اي اســت كه از طريق آن مــي توان محبت و عاطفه را ابراز نمود و چنانچه اين رابطه به هم بخورد و افراد با شخص ديگري دوست شوند همين نقطه نظــر در مــورد فرد بعدي هم وجود خواهد داشــت. بزرگترين جريمــه ايــن خطا تجربــه ضربات عميــق روحي اســت، چراكه داشتن رابطه جنسي، بين دو فرد ارتباط عاطفي ايجاد مي كند و شکسته شدن اين ارتباط منجر به ايجاد زخم هاي روحي مي شود و در اينصورت فرد سعي مي كند اين ضربه را با وارد شدن به يك رابطه ديگر جبران نمايد و باز هم همان اشتباه قبلي را تكرارمي كند و در نتيجه آمار نشان مي دهد كه ميزان طاق و جدايي در بين افرادي كه از قبل رابطه جنسي داشته اند بسيار

بيشتر از افرادي است كه اين مساله را تجربه نكرده اند.

گپـی با جـوانان

“عاشق شدن دست خود آدم نیست”ممکــن اســت ما بــا يك نظر عاشــق و دلباخته كســي شــويم، اما عشــق حقيقي چيزي اســت كه با گذشــت زمــان رشــد مي يابد. عشــق واقعي بر مبنــاي احترام و تحســين شــخصيت و ويژگيهاي الهي طرفين شــکل

مي گيرد و رشد مي يابد )اول قرنتيان 13: 8-4(.

“همه باید رابطه جنیي را تجربه کنند”هيــچ كــس تا بحــال از نداشــتن رابطه جنســي نمرده است. بايد شکيبايي داشته باشيم و غرايز جنسي خود را در زمــان مناســب خــود ) بعــد از ازدواج( برآورده

سازيم ) سرود سليمان 3: 5(.

“اگر قبل از ازدواج رابطه جنی داشته اید زندگیتان تباه شده است”

خداوند هميشــه فرصــت توبه و بازگشــت در اختيار مــا قرار مي دهــد نصيحتي كه در اين مــورد مي توان ارائــه داد همانــي اســت كه عيســي به آن زن فاحشــه

فرمود:" برو وديگر گناه مکن" )يوحنا 8: 11(.

“ همه اینكار را انجام مي دهند”بر اساس آهنگها و فيلم ها اين گفته درست به نظر مي رسد، در حاليکــه آمــار چنيــن چيــزي را نشــان نمــي دهد.

New season . 201619

پرســش هايــي از برخــي بــه ادامــه در مــي پردازيم كه ممكن اســت يــك فرزند

جوان يا نوجوان مطرح سازد:

آیا می توانیم دستان همدیگر را یم؟ بــگري

زمانيکــه دســتان يکديگــر را مــي گيريــد،

مرگ نخست زادگانبالیــای مرص

خروج ۱۱- ۱2 - ۱۳

داستان قوم خداتحريــکات فيزيکــي آغاز مي شــود و ممکن اســت در را به روي صميميت هاي نابالغ جبــران خطاهــاي بــه منجــر و بگشــايد ناپذيــري گردد. بهتر اســت قبــل از اينكه وارد ايــن مرحلــه شــويد آشــنايي كامل از يکديگــر حاصــل نماييــد و در حقيقــت بــا

يکديگر نامزد شويد.

بوسیدن چطور؟ بوســيدن فرآينــدي صميمانه تــر از گرفتن دست يکديگر يا در آغوش كشيدن همديگر اســت و بهتــر اســت قبــل از نامــزدي از انجام اين عمل اجتناب شــود، چون ممکن اســت رابطه شما دوام نداشته باشد و اين عمــل در مورد مرد يا زني كه قرار نيســت همســرتان شود درست و پسنديده نيست. يــك لحظه فكــر كنيد لبان همســرتان قبا لب شــخص ديگري را بوســيده باشد، اگر اين مساله را نمي پسنديد در مورد خودتان

هم آنرا رعايت نماييد.

؟ و بیشرتاگــر رابطه فيزيکي دو نفــر از اين حد فراتر رود بــه طور حتــم از مرزبندي مســيحيت

خارج شده است.زمانيکه دو نفــر به قصد ازدواج با يکديگر

رابطه برقرار مي كنند بايد نكات زيادي را مدنظر قرار دهند. فرد مقابل براي چه چيزهايي ارزش قائل است؟ آيا او به خداوند اعتقاد دارد؟ پيش زمينه و استانداردهاي شخصي او چيست؟ الويت هاي او چه چيزهايي هستند؟ آيا من مي توانم او را دوست داشته باشم

و به او احترام بگذارم؟

بــا وجــود اينكــه تصميــم گيري بــراي ازدواج يك تصميم كاما شــخصي و فردي اســت ايــن گونه اطاعات بــه جوانان كمك مي كند تــا تصميمات عاقانه تري بگيرند و زندگي و جامعه سالم تر و بهتري داشته باشند.

اگر برخالف آنچه مدرنيته به افراد ديكته مي كند، جوانان سعي كنند به جاي برقراري رابطه جســماني به ارزش هاي خداوند بها دهند و ســعي بيشــتري در شناخت يكديگر حاصل نمايند زندگي زناشويي شادتر و موفقتري در پيش خواهند داشت و عــالوه بر اينها مي توانند از مشــاوره هــاي پيش از ازدواج نيز بهــره ببرند، چنين مشــاوره هايي به زوج هــا امكان مي دهد تــا نقاط قــوت و ضعف و تفاوتهــاي يكديگر را بهتر و بيشــتر بشناسند وهمچنين مهارتهاي برقراري ارتباط را نيز فرا بگيرند.

{

يجــي نتاكــه از روابــط جنســی

خارج از ازدواج ناشی مي گردد در واقــع تحقــق ايــن آيــه از كتاب

مقــدس اســت كــه مــی فرمايد:»هــر گنــاه ديگر كه انســان مرتكب شــود بيرون از بدن اوســت، اما كســي كه مرتكب بی عفتی می شود، نسبت

بــه بدن خــود گناه مــی كند« .18 :6 قرنتيــان اول

E g y p t d i s a s t e r s

خداونــد به موســي گفت يك باي ديگر هم بر سر مصريان مي آورد و قوم بني اسراييل بايد از همســايگان خود اشــيا طــا و نقره بخواهنــد و خداوند نيز نظر لطف مصريان را نســبت به قوم برخواهد انگيخت و آنها اينــكار را انجــام خواهنــد داد. موســي در نهايــت از طــرف خداوند بــه فرعون كه به شدت سختدل شده بود اعام كرد كه نيمه هاي شــب نخســت زاده هــاي مصريان و حتي چارپايانشــان خواهند مرد و در تمام مصــر ناله و شــيون به پا خواهد شــد، اما فرعــون به اين تهديد گوش نســپرد و قوم

بني اسراييل را آزاد نساخت.خداونــد نيــز بــه موســي و هــارون فرمان داد و گفــت كــه در روز دهــم آن مــاه هــر مــرد بايد يك بره نرينه بي عيب يك ســاله انتخــاب كند و تــا روز چهاردهم ماه از آن نگاهــداري نمايد و در عصــر آن روز همه قــوم بنــي اســراييل مي بايســت بــره هاي خــود را قربانــي نمايند و مقــداري از خون آنــرا بگيرنــد وبر ســر در خانه هــاي خود بمالنــد. گوشــت بــره را نيز كبــاب كنند و بــه همراه اعضاي خانواده اشــان در همان شــب با ســبزيجات تلــخ و نان بــي خمير مايه بخورند. آنرا شتابان بخورند كه پسخ

خداوند است.در همــان شــب خداوند از ســرزمين مصر عبور كرد و تمامي نخســت زاده هاي مصر اعم از انسان يا چارپا را زد و بر همه خدايان مصريان داوري نمود. آن خون نشانه اي بود كه خانه ها و ســاكنينش را نجات مي داد. بر طبق فرمان خداوند آن روز مي بايســت روز ياد بود باشــد و نســل اندر نســل آنرا به عنــوان فريضه اي ابدي جشــن بگيرند.

هفــت روز اين ايــام را جشــن بگيرند و در روز هفتــم از كار كردن خــودداري نمايند، مگــر بــراي تهيه غذايــي كه بايــد بخورند. در مــدت ايــن هفت روز قوم نمي بايســت از نــان خميــر مايــه دار اســتفاده نماينــد.

اگــر اســراييل گفــت:" بنــي بــه موســي فرزندانتان از شــما بپرسند كه معناي اين عبادت چيســت؟ بگوييد: اين قرباني پسخ بــراي خداونــد اســت كه در مصــر از خانه

هاي بني اسراييل حفاظت كرد."بنــي اســراييل هرآنچــه را كــه خداونــد به موســي و هارون فرمان داده بود را به طور كامــل بــه جــا آوردند.نيمه شــب خداوند همه نخســت زادگان سرزمين مصر را، از نخست زاده فرعون كه بر تخت مي نشست تــا نخســت زادگان زندانياني كه در ســياه چــال هــا بودنــد و نيــز نخســت زاده همه چارپايان را زد و نيمه شــب صداي شيوني بلنــد در سرتاســر مصــر برخاســت، زيــرا خانه اي نبود كه كســي در آن نمرده باشد.

شــبانه فرعون موسي و هارون را فراخواند و بــه آنهــا اجــازه داد كــه بــه همــراه قــوم بني اسراييل از مصر خارج شوند و گله ها و رمه هايشان را هم با خود ببرند. مصريان هم به اصرار از قوم اســراييل خواستند كه سرزمينشــان را هرچــه زودتر ترك نمايند، چون مي ترسيدند كه همگي جان خود را از دســت بدهند. بني اســراييل هم همانگونه كــه موســي گفتــه بــود، طلــب طــا و نقره كردنــد و مصريــان هم هرچه كه خواســتند بديشان دادند، به اين ترتيب بني اسراييل،

مصريان را غارت كردند.مدتي كه قوم بني اســراييل در مصر به سر بردند، چهارصد و ســي ســال بود و پس از

ايــن رها شــدند و به همين دليــل خداوند فرمان داد تا آن شــب را نســل اندر نسل

به ياد رهاييشان جشن بگيرند.از جملــه قوانيــن پســخ ايــن بــود كــه هيچ بيگانــه اي مجــاز نبــود از گوشــت آن بره بخورد مگر آنكه ختنه شــود و گوشــت آن نمــي بايســت از خانــه بيرون برده شــود و هيچکدام از اســتخوانهاي آن نمي بايســت شکســته گردد. هيچ ذكور ختنه نشــده اي

حق خوردن گوشت آن بره را نداشت.بني اســراييل هم، همگي، ايــن قانون را به جا آوردند و از سرزمين مصر رها شدند.

هــر داد:" فرمــان موســي بــه خداونــد نخســت زاده اي را وقف من كن. نخستين ثمره هر رحمي در اســراييل، خواه انسان و

خواه چارپا، از آن من است."اين همچون نشــانه اي بود به اين معنا كه خداوند با كشتن نخست زاده هاي مصريان، بخشــيد. رهايــي اســارت از را قومــش وقتــي كــه فرعون قوم را رها كــرد، خداوند آنها را از ســرزمين فلسطينيان عبور نداد و آنها را از راهي دورتر به ســمت سرزمين وعــده هدايت كــرد زيرا بيم آن مي رفت كه اگــر ناچار به جنگ شــوند، دوباره به مصر برگردنــد، بنابرايــن خداونــد قــوم را از راه صحرا به ســوي درياي ســرخ برد. موســي اســتخوانهاي يوســف را نيز به همراه خود آورده بود، زيرا يوســف پسران اسراييل را ســوگند داده بود كه پــس از رهايي از مصر استخوانهايش را با خودشان از مصر بيرون ببرند. خداوند در طول سفر در روز در ستوني از ابــر در جلــوي قوم حركت مــي كرد و در شب در ستوني ازآتش راهشان را روشنايي مي بخشيد تا بتوانند شب و روز سفر كنند.

20New season . 2016

در دنیــای ماIn our world

لئوناردو دی کاپریو با پاپ دیدار کرد

لئوناردو دی کاپریو، هنرپیشه آمریکایی، امروز در واتیکان با پاپ فرانسیس، رهبر مسیحیان جهان، به صورت خصوصی دیدار کرد.این دو در مورد نگرانی ها در زمینه محیط زیست سخن گفتند و لئوناردو دی کاپریو از موسسه خیریه اش چکی را به پاپ اهدا کرد.او همچنیــن کتاب آثــار هیرونیموس بوش، نقــاش قرن پانزدهم

میادی را به پاپ هدیه داد.در عوض پاپ هم نسخه ای جلد چرمی از لوداتو سی، بخشنامه ای که در خصوص محیط زیســت نوشــته و کتاب پیشــینش "لذت

تعالیم مسیح" را به لئوناردو دی کاپریو تقدیم کرد.

مردمانی که در کشور خود قتل عام می شوند و یا از گرسنگی می میرند و یا در کشوری که پناه گرفته اند مورد ضرب و شتم قرار می گیرند!

براساس این گزارش، این افراد در حالی که صورت های خود را پوشانده و بازوبند مشکی بسته بودند، اواخر شب گذشته جمعه 30 ژانویه ) 9 بهمن( با راهپیمایی در ایستگاه اصلی قطار شهر

استکهلم خارجیان را مورد ضرب و شتم قرار دادند.این افراد همچنین به میدانی که در حوالی ایستگاه واقع شده و از جمله مکان های تجمع پناهجویان به شمار می رود، حمله کردند.

ســوئد در میــان کشــورهای اتحادیــه اروپا از جمله کشــورهایی است که شمار زیادی پناهجو را پذیرفته است.

اما پذیرش مهاجر جدید در این کشور پس از اجرای برنامه کنترل کارت های شناســایی عکس دار به شــدت کاهش یافته اســت.

»۱۶ نفر« دیگر در مضایای سوریه از گرسنگی جان دادند:

ســازمان پزشــکان بــدون مرز اعــام کرده کــه از زمان ارســال کمــک بــه شــهر محاصــره شــده مضایــا در ســوریه بیــش از 16 نفــر دیگــر در ایــن شــهر جــان خــود را از دســت داده اند.به گفته این ســازمان شــمار کشته های ناشی از گرسنگی در این شــهر از دســامبر سال گذشــته میادی به 46 نفر رسیده است.مضایا که در غرب سوریه و در نزدیکی مرز لبنان واقع شده، از ابتدای تابستان سال گذشته میادی )2015( در محاصره ارتش سوریه و نیرو های حزب الله لبنان، متحد دولت سوریه قرار دارد.در اوایل ماه جاری میادی ســازمان ملــل متحد تایید کرد که کاروان های غذا و کمک های بشردوســتانه این سازمان به شهر

مضایا در سوریه رسیده است.بیاییــد لحظاتی ســرهای خود را خم کرده و بــرای مردمانی دعا کنیــم کــه از یک ســو از طــرف دشــمنان داخلی مــورد تهاجم و قتــل عــام قرار گرفته اند و از ســوی دیگر حتی در کشــوری که در آن پنــاه گرفته اند نیز امنیت ندارند. برای آرامش و شــادی کودکانــی دعــا کنیم که به جای بازی با عروسکهایشــان در این ســرمای جانفرســا سوار بر قایقهای قاچاقچیان شده اند و راهی ســفری نامعلوم اند. کاش دنیا جای امن تری برای این کودکان بود، جایی که سرپناهی می یافتند تا در رویاهای خود غرق شوند

و در آغوش مادرانشان پناه گیرند.

به گفته پلیس سوئد باندی متشكل از نزدیک به یک صد مرد نقاب پوش به شــماری از پناهجویان در اســتکهلم، پایتخت این کشور حمله کردند.

لئوناردو دی کاپریو برای بازی در فیلم "برخاسته از گور" نامزد جایزه اسكار بهترین بازیگر مرد نقش اصلی شده است.

22New season . 2016New season . 201623

ولزلی بیلیWellesley Bailey

خدمت به جذامیان آغاز می شود.بازگشــت از روی ناچــاری بــه ایرلند برای ولزلی بســیار دلســردکننده بود. اما این بازگشــت، برای او فرصــت هــای فراوانی را به وجود آورد تا با مردم بســیاری درباره ی مشــکاتی کــه جذامیان در هند با

آنها روبرو بودند، صحبت کند.در سال 1847، دوستان ولزلی و آلیس به نام خواهران پیم، از آنها دعوت کردند تا نزدشان به دوبلین بروند. این خواهران سپس از دوستان دیگرشان خواستند به آنجا بروند و از ولزلی درخواست کردند تا برایشان در مورد خدمتش به مردم جذامی توضیح دهد. داستان هایی که ولزلی تعریف کرد، نظر مردم

را جلب کرد؛ زیرا تا به آن روز در غرب چیز زیادی در مورد جذامیان گفته نشده بود.بعــد از آن، مــکان هایــی بزرگتــر از اتاق نشــیمن خواهران پیم برای ولزلی مهیا شــد و او موفق شــد به مخاطبان بیشتری در مورد کارش بگوید. او با مردم درباره ی برخی از نیازهای مالی صحبت کرد: " این که با مبلغ حدود پنج پوند می توان از یک فرد جذامی بزرگسال در پناهگاه مراقبت کرد و به ازای هر

کودک مبلغ بسیار کمتری نیاز است." صحبت ها و سخنرانی های ولزلی همچنین به صورت کتابچه ای با عنوان "جذامیان در هندوستان" منتشــر شــد. در مدت کوتاهی تمامی کتاب ها فروخته شدند و باید تجدید چاپ می شد. خواهران پیم،

توافق کردند تاش کنند تا سالی 30 پوند برای خدمت به جذامیان در هند جمع آوری شود.در سال 1875 سامت آلیس رو به بهبودی نهاد و آنها می توانستند به هندوستان بازگردند. ولزلی به عنوان میسیونر کلیسای اسکاتلند منصوب شد. او در ابتدا موعظه می کرد و سپس در اوقات فراغت خود هرکاری که از دســتش برمی آمد برای جذامیان انجام می داد؛ بطورمثال مقداری از بودجه ای که توسط خواهران پیم به هند فرستاده می شد را برای ساختن پناهگاه استفاده می کرد. وفاداری او به این دو خدمت باعث ایجاد تنش بین بیلی و ســازمان بشــارتی اسکاتلند شد زیرا آنها از او می خواستند که

بیشتر روی خدمت تعلیم و موعظه ی خود تمرکز کند. در سال 1878 به وی اجازه داده شــد تــا یک ماه به مرخصی

برود و توانست به ایرلند بازگردد.خــود وطــن بــه ولزلــی هنگامــی کــه برگشت، ماموریت خدمت به جذامیان بطورکاملــش رســمیت یافته بــود. او گــزارش داد که آنها تقریبا از 100 فرد مبتا بــه جذام نگهداری مــی کنند که اکثرشــان در قســمت شــمال هنــد به ســرمی برند. شــارلوت پیم بــه هیئت جدیــد اطــاع داد که آنهــا حدود 900 پوند ســالیانه پول جمع آوری می کنند. ولزلی بیلی به عنوان نخستین دفتردار و خزانه دار برای خدمت در هندوستان گماشته شد. خانواده ی بیلی به همراه ســه فرزندشان در سال 1879 به هند بازگشــتند. در این زمــان، ولزلی هنوز در حــال تــاش برای ادغــام خدمتش برای کلیســای اســکاتلند با کار بدون حقــوق به عنــوان دفتــردار خدمت به

جذامیان بود.سامتی آلیس دوباره به خطر افتاد. در ســال 1882، هیئت مبلغین اسکاتلند آنان را به کشور احضار کردند و سپس نام ولزلی را از لیست میسیونرهای خود حذف کردند. کمی بعد در همان ســال، خانــواده ی بیلی بــه ادینبــرگ رفتند، شــهری کــه ولزلی بــه عنــوان دفتردار خیریــه ای که بــا زنان در هندوســتان کار می کرد، مشــغول به کار شــد. وی همچنان به کارش در رابطه با خدمت بــه جذامیان ادامــه مــی داد. هنگامی کــه درآمــد حاصــل افزایــش یافــت، امکان توســعه ی کار نیز به وجود آمد.ولزلی بیلی در ســال 1886، از ســمت خود در خیریه اســکاتلند استعفا داد و به عنوان دفتردار تمام وقت در خدمت به جذامیان هندوســتان منصوب شد. ولزلــی و آلیس در همان ســال تصمیم گرفتنــد تــا بــا یکدیگــر بــه سرتاســر هندوستان سفر کنند و با چشمان خود نیازهای بیشــمار افــراد مبتا به جذام

را در تمام کشور مشاهده کنند.

رشد و توسعه خدمت:درســفری کــه ولزلــی بــه قســمت های

مختلف کشــور هندوســتان انجــام داد، نیاز عظیمی که جذامیان به این خدمت داشــتند برایــش بیــش از پیش آشــکار گردید. او شاهد تاش های میسیونرهای دیگــری نیــز بــود کــه بــرای مراقبت از جذامیــان فعالیــت می کردنــد و اغلب اوقــات نیز این خدمت را بدون حمایت سازمان تبشیری خود انجام می دادند. دیــدن هــا پــروژه از او هنگامــی کــه می کرد، به وی به چشــم یک متخصص و همچنیــن یــک منبــع حمایــت مالــی نــگاه می کردنــد. ولزلی نیز تــا جایی که برایش مقدور بــود بودجه ی الزم برای ســاخت پناهگاه هــا را تامیــن می کرد.

به همیــن منــوال درآمد بــرای خدمت بــه جذامیــان به طــور مرتــب افزایش می یافت. سه مرکز جمع آوری اعانه در انگلستان شروع به فعالیت کرده بودند- بولتــون. و چلتنهــام برایتــون، در

بــه ولزلــی و آلیــس در ســال 1887 اســکاتلند بازگشــتند و ولزلــی تمرکــز خود را بیشــتر روی رشــد و گســترش خدمتش گذاشــت. نامه های متعددی از شــهرهای مختلــف هندوســتان در تقاضــای حمایت خدمــت به جذامیان بــه دســتش می رســید. تا ایــن زمان، ولزلی تنها به کشــور هند فکر می کرد. ولــی بعدتر، نامه ی درخواســت کمکی از ماندالی در برمه به دســتش رسید. خدمت به جذامیان با تامین بودجه ای برای ســاخت خانه بــرای جذامیان در برمه پاســخ داده شــد. تا ســال 1891 چیــن نیز بــه فهرســت کشــورهایی که خدمــت بــه جذامیــان در آن انجــام

می شد، اضافه گردید.خانــواده ی بیلــی در آخرین دهه های قرن، در حال سفر به شرق و غرب دنیا بودند. ولزلی در ســال 1892 با توری به سرتاســر امریکا و کانادا ســفر کرد و دربــاره ی خدمتش به بیماران مبتا بــه جذام ســخنرانی کرد.ولزلی بیلی در ســیر ماموریت های خدمتی تبدیل به یــک مهره ی کلیدی شــده بــود و همه بــه دنبــال دانش و تجربــه ی کار او با جذامیــان بودند. وی در ســال 1893 به شــیکاگو دعوت شد تا در کنگره ی

جهانی مبلغین سخنرانی کند.

قهرمانان ایمان در عصر ما

قسمت دوم

ولزلی در سال 1906 دوباره عازم سفر به شرق شد. وی سپس در سال 1913 ســفری را آغــاز کــرد کــه در حقیقــت آخریــن ســفری بود کــه ولزلــی در آن توانســت از فعالیت هایــی که خدمت بــه جذامیان آنها را شــروع کــرده بود، دیــدن کند. ولزلــی و آلیس بیلی ســفر خود را از چین شــروع کردند و ســپس به نیوزیلند، استرالیا، فیلیپین، ژاپن و کــره رفته و دوباره به چین بازگشــتند و ســپس بــه مالــزی، ســنگاپور و هند عزیمــت کردند. او در طول این ســفر، با مقامات رسمی کشــورهای بسیاری ماقــات کرد و از خانــه هایی که برای جذامیان در تمام آن کشــورها ســاخته شــده بــود، دیدن کرد.هنگامــی که آنها در شــرایط برگشــتند، اســکاتلند بــه اروپا و کشورشــان بسیار طاقت فرسا شده بود. حجم کاری مربوط به خدمت به طرز چشــمگیری افزایش یافته بود. آنهــا در مدت زمان کوتاهی چند عضو کلیدی سازمان خود را از دست دادند و ســپس در ســال 1914 جنــگ آغاز شــد و بیلی یکی از پســران خود به نام

درموت را در جبهه از دست داد.

بازنشستگی:ولزلی بیلی در ســال 1917 در سن 71 سالگی تصمیم گرفت تا از خدمت خود بازنشســته شــود. او 50 ســال مفید از عمرش را وقف خدمت به مبتایان جذام کرده بــود. هنگامی که او می خواســت بازنشسته شود، کار خدمت به جذامیان بیمــار جذامــی از 14000 بیــش بــه در 12 کشــور جهــان در جریــان بــود.ولزلی بیلی در ســال 1937 در سن 91 ســالگی چشم از جهان فروبست. ولزلی در یکی از آخرین ســخنرانی هایش قبل

از بازنشستگی گفت:

"این خدمت و ماموریت در دعا تولد یافــت و در دعــا به بار نشســت. این خدمت در دعاها بود که پرورش یافت و تغذیه گردید و در عمق موفقیت آن از همــان لحظات اولیــه ی حیاتش،

دعا جریان داشت."

24New season . 2016New season . 201625

هدف از روابط جنسی چیست؟

قبــل از ایــن کــه زن و شــوهر در مورد یکدیگــر بــا بتواننــد مســائل جنســی گفت و گو کنند باید هدف خدا را از به وجــود آوردن تمایات و روابط جنســی بدانند. باید دانست که خدا، تمایات و مسائل جنســی را به وجود آورده است نــه انســان و دلیــل این که خــدا روابط جنسی را فقط چهارچوب ازدواج مجاز می داند این نیســت کــه او نمی خواهد مــا لــذت ببریم، بلکه خدا مایل اســت مــا از این روابــط در عالی ترین حد آن بهره مند شــویم. حــال ببینیم هدف از

روابط جنسی چیست.

خواهیم می قسمت این در که با هــم وارد یک مبحث گفتگوی عنوان با جدیدی

صمیمانه شویم.

مصاحبت صمیمانه :

پیدایــش 2: 18 مــی فرمایــد: "و خداونــد خــدا گفت خوب نیســت کــه آدم تنها باشــد پس برایش معاونی موافق وی بســازیم." این اولی چیزی بود خدا در مورد هــدف ازدواج تعلیــم داد. پــس ایــن امر در درجــه اول اهمیت قــرار دارد. وقتی خــدا ایــن مســاله را بــه مرد فرمــود، زن هنوز خلق نشــده بــود. خــدا تنها بودن را چیــز خوبــی نمــی داند. گاهی الزم اســت تنها باشــیم و گاهی هم خوب اســت تنهــا باشــیم ولــی خوب نیســت که در تمــام طول زندگــی خود تنها باشــیم و این اصــل حتــی در مورد کســانی هــم که ازدواج نکــرده اند صادق اســت. همه ما به مصاحبــت بــا دیگران و دوســتان صمیمــی احتیاج داریــم. خداوند بــرای این که آدم ایــن درس را یــاد بگیــرد که بــه مصاحبت احتیاج دارد تمــام حیوانات را به نــزد او آورد تــا اســمی بــرای آنها انتخــاب کند. وقتــی آدم کار خــود را تمام کرد متوجــه شــد خــدا همه آنهــا را به صــورت جفت آفریده اســت. ولــی آدم خودش شــریکی نداشــت. همه آنها می توانســتند نظیر خودشــان را به وجــود آورند ولی آدم نمی توانســت، چون تنها بود. ســپس خدا کاری کرد تا آدم از تنهایی بیرون بیاید. خدا هرگز نفرموده اســت که زن و شــوهر در زندگی زناشــویی خود مستقل از یکدیگــر زندگــی کننــد. زن و شــوهر به همدیگر وابســته اند. خدا بــه این دلیل

ازدواج را مقــرر فرمــود تــا نیاز انســان به مصاحبت برآورده شــود. هیــچ رابطه دیگری در زندگی انســان نمی تواند در حد دوســتی صمیمانه زن و شــوهر باشــد. یکی از تفریحات مورد عاقه من و همســرم این اســت که ســوار اتومبیل می شویم و در حالی که به موســیقی دلنشــینی گوش می دهیم مســافت زیادی را با اتومبیل طی می نماییم. بطورحتم الزم نیســت به جای مخصوصی برویم. ما از این که با هم هســتیم لذت می بریم. حتی الزم هم نیســت بطورحتم باهم حرف بزنیم. خیلی عالیســت کــه پهلوی همســرمان بنشــینیم و حرفی نزنیم ولــی بدانیم که مورد محبت او بوده و بهترین دوســتش هســتیم.

ــــــــــــــ

تــــــبخ

وش خ

جیزو

Happy Couple

باید چه انتظاری داشته باشیم؟گاهی ممکن اســت زن و شــوهر هفته ها باهم رابطه جنســی نداشــته باشــند به خصوص زمانی که با بیماری و اضطراب مواجــه شــده باشــند. در ایــن زمان زن و شــوهر نباید یکدیگــر را متهم نمایند و به باد تمســخر بگیرند. حتــی زمانی که با همســرمان رابطه جنســی نداشــته باشــیم می توانیم تماس های عاطفی زیادی با او برقرار نماییم. الزم اســت با ماحظه باشــیم. ممکن اســت گاهی شــوهر بطورتقریبی هر روز مایل باشــد باهمســرش رابطه جنسی داشته باشــد و ممکن است بعضی از زنان که به علت محدودیت جســمانی خود قادر به تحمل این امر نیســتند فکر کنند که شوهرشــان مثل حیوان عمل می کند. گاهی هم ممکن اســت که این امر برعکس باشــد. در طی زندگی زناشــویی نیازها و تمایات جنسی مرتب کم

و زیادی می شــوند. گاهی یکی از زوجین نیاز شــدیدی احســاس می کند در حالی که دیگری چنین احساسی ندارد. الزم اســت زن وشــوهر نســبت به نیازهای یکدیگر حساس باشــند و حتی زمانی که یکی از آنها

چنــدان تمایلــی بــه این عمل ندارد نیاز همســرش را ارضا کند. برخی از دالیل ایــن امر که بعضی از زوج ها به طور مرتب و منظم رابطه جنســی ندارند همیشــه به این روشنی نیست. بطورمثال مردی که خودش را خیلی درگیر کارش کرده است ممکن است اغلب به قدری از نظر فکری و بدنی خسته باشــد که نتواند با همســرش رابطه داشــته باشــد. گاهی اوقات هم علت این اســت که زن و شوهر

سعی نمی کنند برای یکدیگر جذاب باشند. در زوجی که در این مورد ضعیف عمل می کنند میل جنسی مرتب کم خواهد شــد. مردی که شــلخته باشــد و به ظاهرش هیچ توجهی نکند نباید از این که همســرش

باشد و به نیاز جنســی او توجه نمی کند گله ای داشــته باشــد. رابطه جنســی هم برای مرد و هم برای زن باید لذت بخش باعث گردد زن و شوهر در این زمان مخصوص به هم نزدیک تر و صمیمی تر از همیشه باشند. اگر رابطه ما با همسرمان خوب نباشد در برخی جهات میزان لذتی که از روابط جنسی می بریم میزان صمیمیت ما را با همسرمان نشان می دهد.

زوجهــای کمــی پیدا می شــوند که در مورد مســائل جنســی به طــرز مفیدی با یكدیگــر گفت و گو کننــد. بطورمعمول در چنین گفت و گوهایی چند مســاله اساســی مطرح می شــود و بقیه در حد تصورات باقی می ماند. مشــاوران امور زناشــویی پیوســته از زوجهای مختلف می شنوند که آنها به راحتی نمی توانند نیازها و تمایالت جنسی خود را با یكدیگر در میان بگذارند. اغلب زن و شوهر از ایــن که تمایالت جنســی خــود را با یكدیگر در میان بگذارند احســاس گناه می کنند و خیال می کنند با گفتن چنین مطالبی ارزش آنها در نظر همسرشان پایین خواهد آمد. صحبت کردن در مورد مسائل جنسی کار ساده ای نیست.

ارضای تمایالت جنی:

خدا به این دلیل طرح ازدواج را ریخت که تمایات جنسی ما ارضا شود. مردم مــی گوینــد بدون ایــن کــه ازدواج کنند می توانند از نظر جنسی ارضا بشوند ولی تجربیات ما در زمینه مشــاوره با افراد مختلف به ما چیزی غیر از این آموخته است. ازدواج برای این به وجود آمد تا تمایات جنســی ما در کنترلمان باشد.

درقسمت بعدی سعی می کنیم

تا توضیحات بیشتری در این مورد بدهیم، امیدوارم که این مقاالت گام کوچکی

در احیای رابطه شما باشد.

تولید مثل:

دومیــن دســتوری کــه خــدا بــا توجه به هــدف ازدواج بــه آدم و حــوا مــی دهد عبارت اســت از داشــتن فرزنــدان. به همیــن دلیل به آنها مــی فرماید: "بارور و کثیر شــوید." در این جا ازدیاد نســل بشر مورد نظر است. عده زیادی امروز این دستور خدا را نادیده می گیرند. این افــراد فکر می کنند بچه باعث دردســر اســت نه برکتــی از جانب خــدا. به نظر آنها تولید مثل بشــر چیز بدی است نه چیز خوبی. زوجی کــه می تواند صاحب فرزندانــی شــود ولــی به دلیل آســایش خــود از ایــن کار اجتنــاب مــی ورزد، از دستور خدا سرپیچی می نماید. خواهش مــی کنم دقت کنید کــه من در اینجا در مورد زوج هایی که به علل پزشکی قادر به بچه دار شدن نیستند صحبت نمی کنم.

لذت جنی:

زوجهای بســیاری دید غلطی در مورد روابط جنسی دارند. به نظر آنها روابط جنســی یعنی گناهی که ناچاریم مرتکب شــویم نه وسیله ای برای لذت بردن و ارضا شدن. پیدایش 2: 24 می فرماید: " از این ســبب مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، با زن خویش خواهد پیوست و یــک تن خواهند بود." از اول قرنتیان 6: 12-20 مــی فهمیــم که ایــن آیه در مــورد رابطه جنســی ســخن مــی گوید، آیــه 13 مــی فرماید: " جســم برای زنا نیســت...". آیه 16 نیز می فرماید: "آیا نمی دانید که هر که با فاحشه بپیوندد، با وی یک تن باشد؟ زیرا می گوید "هر دو یــک تــن خواهند بــود."" پس رابطه جنسی داشــتن با شخصی به معنی یک تن شدن با اوست. بدون شک از همان ابتدا رابطه جنســی بین زن و شوهر در

اراده خدا بوده است.

26New season . 2016New season . 201627

الهیات مسیحی

تحوالت فرقه گـرایانه در الهیاتC h r i s t i a n T h e o l o g y

آیین پروتستانآیین پروتســتان در نتیجه ی نهضت اصاحات دینی قرن شــانزدهم در اروپــا ظهــور کرد. ایــن جنبش با آن که در ابتدا بــه اروپای غربی محدود بود، در دوران جدید بسیار گسترش یافته است. مهاجران پروتستان در نخســتین مرحله ی گسترش آیین پروتستان از انگلستان، نیوزلند، آلمان و ســایر نقاط اروپا در آمریکای جنوبی ســاکن شدند و آیین پروتستان را به دین غالب در بســیاری از مناطق تبدیل کردند. بســیاری معتقدند که جاناتــان ادواردز یکی از برجســته ترین الهی دانان این دوره اســت. آیین پروتستان در قرن هیجدهم و نوزدهم به دلیل فعالیت های تبشیری باز هم گســترش یافت. انجمن های تبشیری انگلیکن، لوتری و باپتیستی در

بخش هایی از افریقا، آسیا و استرالیا فعال بوده است.

ظهــور جنبش روشــنگری در کانــون های آیین پروتســتان در اواخر قرن نوزدهم از اهمیت زیادی برخوردار بوده اســت. الهیات پروتستان اغلب خــود را در موضعــی دفاعــی مــی یافت که ناگزیــر بود از پاســخ دادن به تحــوالت و برنامــه های فرهنگی که در فرهنگ پیرامون آن رخ می داد. اهمیــت ایــن نکته را بهتر از هر چیز می توان با مطالعه ظهور و تحوالت آیین لیبرال پروتســتان مشــاهده کرد و اغلــب آن را یکی از رویکردهایی می دانند که بیشترین همگونی را با الهیات داشته است. نگرانی روزافزون از ایــن کــه آیین لیبرال پروتســتان تا کجا اعتقــادات و معیارهایش را با ارزش های غیردینی هماهنگ خواهد کرد، ظهور راســت کیشــی جدید را تســریع کرد که با نویســندگانی مانند کارل بارت، گره خورده است. با آن کــه ایــن جنبش همچنان از نفوذ و تاثیرگذاری برخوردار اســت، راه های دیگری برای به کار گرفتن میراث لیبرالی ظهور کرده اســت که مشــهورتر

از همه، پسالیبرالیسم و راست کیشی رادیکال است.

با این حال نیمه ی دوم قرن بیستم شاهد دو جنبش در آیین پروتستان بوده اســت و این آیین ها چنان شــتابی را ایجاد کرده که بســیار شایسته است آنها را فرقه بدانیم، یکی نهضت انجیلی و دیگری پنطیکاستالیسم،

که به بررسی هر دو می پردازیم:

C a r l . f . h . h e n r y

جنبش های پنطیکاستی )پنجاه گرا( و کاریزمایی

یکی از مهم ترین تحوالت در مســیحیت قرن بیســتم، ظهور گروه های کاریزمایی و مبتنی بر پنطیکاست بوده است. آنان برآنند که مسیحیت مــدرن مــی تواند قــدرت روح القــدس را کــه در عهد جدیــد، به ویژه در اعمــال رســوالن بیان شــده، از نو کشــف کــرده و از آن بهره ببرد. اصطاح "کاریزمایی" برگرفته از واژه ای یونانی به معنی عطایا به ویژه عطایای معنوی اســت که بنا به اعتقاد مســیحیان کاریزمایی، امروزه دســت یافتنی اســت. همچنین اصطاح پنطیکاســتی به حوادثی اشاره دارد کــه گفتــه می شــود در روز عیــد پنجاهه روی داده اســت )اعمال رســوالن 2: 1-12( و مســیحیان کاریزمایی آن را الگویی برای زندگی

متعارف مسیحیان تلقی می کنند.

امروزه کشــف مجدد عطایای معنوی با جنبشی گره خورده است که به پنجاهه گرایی معروف اســت و به طور کلی، اولین جنبش مدرن اســت که به روشنی تمایات کاریزمایی را نشان می دهد. سی.پیتر واگنر در پژوهشی درباره ی تحوالت جنبش های کاریزمایی در قرن بیستم،این جنبش را دارای سه "موج" می داند. اولین موج عبارت بود از پنجاهه گرایی کاسیک که در اوایل دهه ی 1900 ظهور کرد و از مشخصه های بــارز آن، تاکید بر ســخن گفتــن به زبان های مختلف بــود. موج دوم در دهــه ی 1960 و 1970 رخ داد کــه مربــوط بــه مذاهــب اصلی، از جملــه آییــن کاتولیک رومی بود؛ زیرا آنان درمــان گری معنوی و دیگر کرامات را مختص به خود می دانستند. موج سوم که در افرادی مانند جان ویمبر نمود یافته اســت، بر "آیات و شــگفتی ها" تاکید می کند.

گرچــه مــی تــوان گفــت کــه جنبــش کاریزمایــی ریشــه هــای تاریخــی بــه بطورعــام را بیســتم قــرن در تحــوالت آن امــا دارد، طوالنــی تبلیغــات چارلــز فاکــس پــرم )1873- 1929( برمــی گرداننــد. در ســال 1901، پــرم اندیشــه هایــی سیاســی را مطــرح کــرد کــه بــرای پنجاهــه گرایی اهمیت اساســی داشــت و از جمله ی آنها ســخن گفتن بــه زبان های مختلف و نیز ایــن اعتقاد بود که "تعمید روح القدس"، پــس از ایمــان آوردن یک مومن دومین برکت اســت. این اندیشــه ها را ژوزف ویلیام ســیمور، شــبان ســیاه پوســت، مطرح و تثبیت کرد. وی سرپرســتی یک جنبــش احیاگرانه ی کاریزمایــی مهم را در انجمن خیابــان آزوســا در مرکز لس آنجلس در ســال هــای 1906 تا 1908 بــه عهده داشــت. مهم تریــن گروه های پنجاهه گرای آمریکای شــمالی نظیــر جماعــت ربانی، ریشــه ی خــود را به ایــن دوره برمــی گردانند.

تجربــه و آگاهــی جدیدی که در مورد حضور روح القدس در کلیســای امروزی پدید آمده است سلسله مباحثی را در باب چیستی تعمید روح، و این که کدام یک از "عطایای معنوی" متعدد در پیوند با ایمان و معنویت شــخصی و بنا کردن کلیســا به منزله ی یک کل اســت، به همین دلیل بیشترین اهمیت را دارد که بر پنجاهه گرایی به طور کلی برچسب الهیات سنتی زده اند و گفته اند که این آیین بر تامل عقانی بر ایمان مسیحی تاکید می کند و بدین ســبب از جنبه های تجربی آن غفلت می ورزد.

Pentecostalism

C h a r l e s F o x P a r h a m

evangelicalChristian

آیین اجنیلیاصطاح "انجیلی" مربوط به قرن شــانزدهم بــه اشــاره بــرای زمــان آن در و اســت نویســندگان کاتولیکــی بــه کار مــی رفت که درصدد بازگشت به عقاید و اعمالی بودند که بیشــتر بــر کتاب مقدس مبتنــی بود تا اعتقــادات و اعمــال منســوب به کلیســای قرون وســطا در اواخر آن. این اصطاح به ویــژه در دهــه ی 1520 بــه کار رفت. این اصطاح امروزه به شــکل گسترده ای برای اشــاره بــه رونــد فرافرقــه ای در الهیات و معنویــات بــه کار می رود کــه تاکید خاصی بر جایگاه کتاب مقدس در زندگی مســیحی دارد. امــروزه آیین انجیلی، بر مجموعه ای

از چهار پیش فرض زیر استوار است:

مرجعیت کتاب مقدس و حجیت آن؛

کیفیت ویــژه و منحصر به فرد بودن نجــات و رســتگاری از طریــق مــرگ

مسیح بر صلیب؛

ضرورت توبه وایمان شخصی؛

ضــرورت، درســتی و نیــاز مبــرم بــه تبلیغ انجیل.

بــه تاریخــی، لحــاظ بــه انجیلــی آییــن دربــاره کلیســا خاصــی ی نظریــه هیــچ پای بند نبوده است و عهد جدید را در این زمینه پذیرای شماری از تفاسیر می داند و تمایــزات فرقــه ای را دارای اهمیت ثانوی

نسبت به خود انجیل می داند.

شــماری دوم، جهانــی جنــگ هنــگام از عرصــه بــه پــا انجیلــی دانــان الهــی از نهــاده اند که در این جنبش اهمیت دارند.

کارل.اف.اچ.هنــری )متولــد 1913( بــه خاطــر کتاب شــش جلــدی خدا، مکاشــفه ایــن اســت. یافتــه شــهرت حجیــت و کتاب دفاعــی قاطع از رویکردهای ســنتی انجیلی بــه مرجعیت کتاب مقدس اســت.

28New season . 2016New season . 201629

جلــوي آن تصميــم گرفــت روز يــك كــه بپرســد او از و بگيــرد را مــرد بــراي چــه هــر روز به كليســا مــي آيد.پيرمرد گفت كه او در پايين همان جاده كار مي كند و نيم ساعت وقت ناهاري دارد.وقت ناهاري او در حقيقت وقت دعايش اســت و او مــي خواهــد از ايــن فرصت براي كسب قدرت و نيرو استفاده كند.پيرمرد گفت:»من فقط چند لحظه اينجا مي نشــينم، چــون كارخانه از اينجا دور اســت، من هــر روز به اينجــا مي آيم تا بــه خداوندم بگويم كه چقدر خوشــحالم كه اينجا هســتم، چون دوستي همچون او دارم و او گناهانــم را از روي دوشــم بر داشته است. من زياد دعا كردن بلد نيستم، اما هرروز به او فكر مي كنم و به ديدنش مي آيم.« خادم كه به شــدت از اين مساله تحت تاثير قرار گرفته بود به پيرمرد گفت كه در هر زماني كه بخواهد مــي تواند به كليســا بيایــد و دعا كند.وقــت رفتن فرا رســيده بــود، بنابراين پيرمرد تشکر كرد و با سرعت به سمت در رفــت. پس از رفتــن پيرمرد، خادم بــراي نخســتين بــار در مقابل محراب كليسا زانو زد و قلب يخي اش آب شد و با محبت گرم شد و عيسي را در آنجا ماقــات نمــود. او در حاليکه صورتش

از اشــك خيــس شــده بــود، جمــات پيرمــرد را تكرار كرد و گفت:»خداوندا، بــه حضــورت آمــده ام تا اعــام كنم از اينكــه دوســتي همچون تو دارم بســيار خوشــحالم و از اينكــه تو گناهان مرا از دوشــم برداشتي ازتو سپاســگزارم، من زياد دعا كردن بلد نيســتم، اما هر روز بــه تو فكر مــي كنم.«چند روز گذشــت امــا پيرمرد ديگــر براي دعــا كردن به كليســا نيامد. كم كم خادم نگران شــد و بــه كارخانــه اي كه محــل كار او بود، رفــت و جوياي احوالش شــد. در آنجا به او گفتند كه پيرمرد بيمار است و در بيمارســتان بستري مي باشد. خادم به بيمارســتان رفت و ديد كه لبخند ها و شادي دروني پيرمرد آن بخش را متحول كــرده اســت و سرپرســتار بطورکامل در شــگفت اســت كه اين پيرمــرد تنها و بيمــار چطــور مــي تواند اينقدر شــاد باشــد، در حاليکه هيــچ ماقاتي ندارد و كســي جويــاي احوالــش نمــي شــود.آنها با هم به كنار تخت پيرمرد رفتند و

او گفت : من صحبت هاي ســر پرستار را شنيدم، اما او اشتباه مي كند، زيرا من هر روز به هنگام ظهر يك ماقاتي دارم، يك دوست بسيار عزيز به ديدنم مي آيد، او در كنارم مي نشيند و به من مي گويد:

ــــــــــــــــــــــــــترمن دلـــــــــــــــــــــ

اگر فقط چند لحظه از زندگیم باقـی مانده بود...

يکــي از خادمــان كليســا، در يکــي از روزهــا از مقابــل کلیســایی كــه در آن كار مي كرد رد مي شــد، تصميم گرفت ســري به كليسا بزند و ببيند چه كساني بــراي دعا كــردن به كليســا مــي آيند.چند لحظه بعد در كليســا باز شد و يك مرد از راهرو به سمت صحن كليسا آمد.مــرد اينكــه آن مشــاهده بــا خــادم صورتــش را نتراشــيده بود، اخــم كرد. و بــود چــروك كمــي پيراهنــش نداشــت. رويــي و رنــگ كتــش مــرد زانــو زد و ســرش را خــم كــرد، رفــت. و برخاســت جــا از ســپس مــرد آن هــم بعــد روزهــاي در آمــد. بــه كليســا ظهــر هنــگام بــه بــه غــذا ظــرف يــك درحاليکــه او چنــد دفعــه هــر داشــت، همــراه رفــت. ومــي زد مــي زانــو لحظــه و كــرد شــك مــرد آن بــه خــادم باشــد. دزد او شــايد كــه ترســيد

عيسی است كه امروز به ديدن تو آمده است.

»من فقــط اينجا آمدم تــا به تــو بگويم كه چقدر از اينكه دوستي همچــون تــو دارم به خودم مي بالم و من روي از را گناهانــت دوشــت برداشته ام. مــن از شــنيدن دعاي تو خوشحال مي شوم و هــر روز به تــو فكر امــروز و كنــم مــي عيسي اســت كه به ديدن تو آمده است.«

كمتر صحبت مي كردم و بيشــتر گوش مي دادم دوســتانم را به شام دعوت مي كردم، حتي اگر فرشهايم لکه دار و مبلهايم رنگ و رو رفتــه بودند.ذرت بو داده مي خوردم و در اتاق نشــيمن لم مي دادم، شــومينه را روشــن مي كردم و زياد به دوده هاي آن فكر نمي كردم.كمي براي گوش دادن به ســخنراني پدربزرگم در مورد دوران جوانيش وقت صرف مي كردم.ديگر در تابستان به هنگام ماشــين ســواري شيشه ها را باال نمي كشــيدم تا موهايم خراب نشــود و به هم نريزد.شــمع هاي صورتــي رنگ زيبايي را كه در كمد انبار كرده بودم روشــن مي كردم و از نور زيبايشــان لــذت مــي بردم بــا فرزندانم روي چمن ها مي نشســتيم و غلت مي زديم و از خراب شدن لباس ها يا چمن ها نگراني به دلمان راه نمــي داديم.كمتر به هنگام تماشــاي تلويزيون مي خنديدم و گريه مي كردم وسعي مي كردم احساساتم را براي تماشاي زندگي حقيقــي خرج كنم.بيشــتر در قبال كارهايي كه بر دوش همســرم بود احســاس مســوليت مي كردم .وقتي مريض مي شدم كمي به خــودم اســتراحت مي دادم و فكر نمي كردم كــه اگر من يك روز در خانه بمانم دنيا تعطيل خواهد شــد. وقتي همسر يا فرزندانم بــراي بوســيدنم به ســراغ من مي آمدنــد به آنها نمــي گفتم اول دستهايشان را بشويند، بلکه با آغوشي باز آنها را مي پذيرفتم و از آن لحظات لذت مي بردم بيشــتر از جمات »دوســتت دارم« و » متاسفم« استفاده می كردم. اگر يك فرصت ديگر به من عطا مي شد به هر لحظه آن چنگ می انداختم ...به آن نگاه مي كردم و سعي مي نمودم بطورحقیقی آنرا ببينم و آنرا زندگي كنم. زندگي موهبتي است كه براي محبت كردن به ما عطا شده، و من هم از صميم قلبم مي خواهم از اين موهبت به نحو احسنت استفاده كنم.

30New season . 2016

بپرسـیدز ما

ا

ه اند ا آموخت

ه مب

ض عا همه چريه د

ک

د. کن

ض میرا عو

یر تقد

گاه دید

از

عا ش د

نقی،

خداوند

سیحی ی م

دگـر زن

د

ت؟ ه اس

چگون

را ما

نهاه ت

ه نــت ک

ســن ا

د ایاون

خدده

ارار و

قدیه ت

کــریم

گذان ب

ر ایرا ب

نــا ـز ب

چیـــر

ز هل ا

قبــ

ما تی

وقت،

فه اسک وظی

عا ی. د

نیما ک

دعکه

هد ی د

ن مرما

ه فبلك

ند ی ک

ا مدع

به ت

عود

ما ود

و آن خود

می شض

عوقیقت

در حیز

ک چط ی

فقیم،

دهمی

ام ا انج

ه رظیف

ن وای

عا م د

دانید ب

بایچنین

هم د.

اونخد

ت طاع

در استن

ی زییعن

عا ر د

ی دندگ

. زتیم

هس

مودن س ن

تماو ال

ســتن خوا

ت فاع

شــ از

ه ترســت

شایند

داوور خ

در حضکردن

عا ز د

طراد

ســتی ا

" اند:

گفت او

بهســیح

ی مســ

عیریون

حواتی

وقت.

ســا

ســیح ی م

ســ عی

قدرته بین

رابط به

دقیقطور

ز" بامو

ا بیه م

را بکردن

ی د پ

دامی

ص صا

ختعا ا

ه دو ب

که ا را

انی زم

ن اوگی

سنت

سالو ر

عا ه د

د ک کر

میس

ســای اح

خوببه

ند داو

ــر خد. پس

ودنده ب

بر

را خود

ت وق

ا اوزیر

ت ســ

ی امند

شــارز

ز و آمی

ور ته

عمل

ص صا

ختن ا

ه آن ب

راوا فــ

ـوری با شـ

ق وعمی

تی صور

ب

ی گوی

و الرا ا

ه چت ک

ن اسن ای

ب می تعج

. ولداد

می

رار ن ق

ریوحوا

ار تیــ

در اخـودن

نمـدعا

ی ــرا

ب

و آن ید"

کندعا

ور طــ

"اینت:

گفــد و

دا

رد.ن ک

بیاد را

خوور

شهی م

دعااه

گ

PR

AY

مــن بیشــتر منتظــر بودم عیســی مســیح پاســخ درخواســت حواریــون را بــه ایــن طریق مــی داد، می خواهید بدانید چگونه دعا کنید؟ پس مزامیر داوود را بخوانیــد زیــرا در ایــن کتــاب دعاهایــی موجــود اســت کــه بــه راســتی ملهــم از خداونــد اســت. روح القــدس که مــا را در دعا کردن مدد می رساند، همان روحی است که در داوود دمیده شــد و چنــان دعاهایــی از داوود در مزامیــرش ضبــط گردید. وقتی کتاب خدا را می خوانیم ، چه عظمتی حس می کنیم. همه چیز را می بینیم . در دعاهای داوود همه چیز هســت. طلب شــفاعت هست، گریه هست، التماس هست و برتر از همه چیز یک ســتایش و شیفتگی خاص ، یک ستایش عمیق و باالخره شــکرها وشــکایت ها و توبه ها و بازگشــت ها، چه عالمی است این مزامیر داوود! و وقتی شما این دعاها را الگو قرار دهید، خواهید دیــد شــخصی که به ســتایش خداوند مــی پردازد چگونه متحول می شــود، چگونه تحولی در زندگی شــخصی که آموخته است چگونه قدردانی خود را به خداوند ابراز نماید، به وجود می آید! او به این نتیجــه خواهد رســید که با کمــک خداوند دارای شــناخت و آگاهی وســیع تری در زندگی و رشــد فکری و حس سپاسگزاری از خداوند گردیده است. در شــخصی کــه وقــت خــودر ا بــه دعــا و توبــه اختصــاص می دهد، چه تحولی به وجود می آید؟ او پیــش از آن کــه بــه چیــزی بیندیشــد، تقدس خداوند را می اندیشــد و لــزوم برقراری ارتباطی ولــو خیلــی دورادور را بــا خدا احســاس می کند.

را خداوند اراده تواند می ما تقاضای آیا ویل تغییـر دهد؟

مسلم است که خیر.

قرار امری تحقق به خداوند مشیت وقتی که جهان کنندگان دعا و ها دعا تمامی گیرد، نمی توانند هیچ گونه تغییری در نقشه خداوند ایجاد نمایند. خداوند نه تنها نهایت ها را مقرر کرده است بلکه حتی مقصد و هدف های نهایی را نیز مقدر کرده است و قسمتی از این جریان مشیت و خواست و قدرت خداوند است که خود را برای بنای انسان نیز به کار برده است در حدودی تا را خویش مردم دست یعنی و است باز گذاشته خویش سرنوشت گزینش

بدین جهت است که ما دعا می کنیم.

کتــاب مقــدس می گویــد: " دعا کنیــد خواهید یافت و شــادمانی شما تکمیل خواهد شد."در جایی دیگر آن را محدود کرده و می گوید: " دعا باید بر طبق خواســته خداوند باشــد نه امیال

خودتان."

ممكن است به من بگویید چه زمانی می توانم توقــع بــرآورده شــدن حاجات خود را داشــته

باشم؟

اگر تمام مواردی را که در کتاب مقدس درباره دعا گفته اســت، یک جا گرد آوریم کار مشــکل می شــود نمونه های دعایی که ما در کتاب عهد جدید می بینیم، بیشــتر در قالب قطعات ادبی، کلمــات قصــار و ضرب المثل هــا و اظهار نظر مختصــر دربــاره قوانیــن عمومــی می باشــد که

شائبه ای از وعده خداوند ندارند.

عیســی مســیح گفت: " اگر دو نفــر با هم جمع شــوند، هــر چیــزی را اراده کننــد و از خــدا بخواهنــد، خواهنــد یافــت." ایــن کام عیســی

New season . 201633

به شخصیت خود احترام بگذارید:درســت اســت که معایب شــما ممکن اســت موجب تفاوت شــما با ســایرین شــود امــا آیــا ایــن متمایز بــودن زیبا نیست؟! البته ســعی نکنید که زیاد از

حد، از دیگران متفاوت باشید!

ضعف هایتان را به چشم یک راهنما ببینید که شما را به سمت پیشرفت هدایت می کند:به آغوش گرفتن ضعف ها به این معنی نیست که دیگر نمی توانید خود را رشد بدهیــد. بلکه گاهی، آگاهی از ضعف ها کمــک مــی کند تــا آنها را محــو کنیم. اگردر خود ضعفی می بینید که دوست داریــد آن را در خود از بین ببرید، پس دیگــر منتظر نمانیــد و در این راه تمام

تاش خود را بکنید.

دلیل ناراحتی خود را بیابید:

بــدون دانســتن علــت اصلــی نگرانــی خــود، نمــی توانید با ضعــف های خود کنــار بیایید. خــود را بطورعمیق مورد بررســی قــرار دهید، ببینیــد آیا در زیر الیه ضعف های خود علتی نهفته است یا نه. در این صورت بهتر و آگاهانه تر می توانید با ضعف خود روبه رو شوید.

آیــا ضعف هایتــان موجــب ناراحتی و افســردگی تان شده اند؟ اگر پاسختان مثبت اســت پس حاال وقت آن اســت کــه خود را بــه خاطر آنچه که هســتید عاشــق و باشــید داشــته دوســت خــود شــوید. آغوش خــود را بــه روی ضعــف های خــود بگشــایید و خود را آنگونه که هستید، به طور کامل بپذیرید.

یکــی از چیزهایــی کــه مانع پیشــرفت ما می شــود این اســت که نمــی توانیم خودمان را دوســت داشته باشیم ، ما خودمــان را الیــق موفقیت نمــی دانیم چرا که اعتقاد داریم دارای کاستی های زیــادی هســتیم ، در ادامه بــه 9نکته اشاره می کنیم تا بتوانید کاستی هایتان

را در آغوش بگیرید:

Way of success

مســیح در برگیرنــده صاحیــت ســنت های عهــد عتیق در ارتباط با توافق جمعی روی مســایل مختلف می باشــد. یک نــگاه و برداشــت ســطحی از کتــاب مقدس، ایــن فکر را به ذهن ما متبادر می کند که یک نفر باید برای برآورده شــدن حاجــت خویــش، کس دیگــر را بیابد که با او هم صدا شــده وبــه حضــور خداوند دعا کند. چند نفر از ما دوســت داریم شــفای یک شــخص بیمار را ببینیم. پس اگــر ما بتوانیم بر اســاس آن چه که عیســی مســیح گفت، دو نفر بیابیم که در

این مورد اتفاق نظر داشــته باشند و به حضور خداوند دعا کنند که سرطان ها برای همیشــه خاتمه یابنــد، به فوریت خواســته مــا انجــام شــده و دعایمــان مســتجاب می شــود. ولــی بطورمطلق ایــن طــور نیســت و تحقق این شــرایط امــکان پذیــر نیســت و منظور عیســی مســیح از بیــان این آیه، چنیــن فراگیر نبوده اســت. چــه زمانی مــی توانیم به طور قطع و یقین مطمئن شــویم پاســخ خواهیــم گرفــت؟ را خــود دعاهــای

مــن فکر مــی کنم آن زمانــی که خداوند قاطعانــه وعــده هــای خــود را اعــام مــی کند. بــرای مثال به ما گفته شــده است اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، خداوند در بخشــش گناهان امین است و ما را از تمام ناراحتی و بی عدالتی ها

پاک خواهد کرد. این مسئله بدیهی است و در کتاب مقدس هــم آمــده اســت. که وقتی یــک نفر توبــه می کنــد و با روح پشــیمان نزد خدا می رود وبه گناهان خود اعتراف می کند، مــی تــوان بطورقطع مطمئن باشــد که دعای او مســموع و

پاسخ خود را خواهد گرفت.

مــواردی دیگر وجــود دارند که شایســتگی عرضه به حضور خداونــد را ندارنــد. اگر ما بــه کتاب مقدس احاطه داشــته باشیم، متوجه خواهیم شد مواردی وجود دارند که ما نباید از خداوند درخواست نماییم.. به خاطر می آوردم یک وقت مصاحبــه تلویزیونــی مــردی رامی شــنیدم کــه گرداننده یک خانه فحشــا بــود. او می گفــت با توافق خداونــد حرفه خود را آغازکــرده اســت و نتیجه گرفته بــود که رونق کار او بدین جهــت بود که خداوند حرفه او را برکت داده اســت! به نظر او خداونــد حرفه او را برکت داده بود و التفات خداوند را از طریق اعاناتی که به کلیسا می داد دریافت کرده بود. بسیار خــب، تقاضــا از خداونــد بــرای برکت دادن به چیزی که منظور نظر او نیست و از آن متنفــر اســت، دعایی اســت بر

علیه اراده خداوند.

وجــود دعــا از دیگــری هــای گونــه

دارنــد: آن دســته از دعاهایی

که مجــاز بــه عرضــه آنها به حضــور خداونــد هســتیم و اطمینــان داریم خداوند آنها را مســتجاب مــی کنــد و آن دســته از گناهانــی که عرضه

آنها به خداوند شایسته نیستند. دعاها و خواســته های خودر ا با فروتنی به حضور خداوند عرضــه کنید و اجازه بدهید که خداوند هم چنان "خدا" باقی بمانــد. خداوند بعضــی اوقات به ما جــواب مثبت و بعضی اوقات جواب منفی می دهد. پس نیازهای خود را به پیشگاه خداونــد ببریــد و اجازه دهید خداوند در مــورد آنها تصمیم

الزم را بگیرد.

از سوی دیگر عیسی مسیح ما را به دعا ترغیب و تشویق کرده و می گوید: " اگر طلب نکنید نمی یابید" و سپس به این مقایسه می پردازد "کدام پدر است که هــر گاه فرزندش از او نان طلب کند به او ســنگ بدهد یا اگر ماهی طلب کنــد ماری به او بدهــد" و نظایر آن. عیسی مسیح ما را ترغیب نموده است که درخواســت های خود را به خداوند عرضه داریم، هم چنان که پطرس رسول می گوید: " درخواست های خود را با شــكرگزاری به خداونــد عرضه دارید یعنی آن چه در فکر و قلب شماست" در موارد زیادی خداوند قول داده است دعاهای ما را مســتجاب خواهد کرد.

راه موفقیتـــــــــــــــــــــ

12

3

چگونه با وجود ضعف هایمان خودمان را دوست بداریم ؟

34New season . 2016New season . 201635

فصح يا پسخ

ایستگاه واژه شناسیTerminology Station

P A S S O V E R

اجازه ندهید که ضعف هایتان موجب عقب ماندگیتان شود:و روزمــره زندگــی پیــش چنــدی بطورکامــل عــادی یــک دوقلوی به هم چســبیده را می دیدم. پدر و مادر ایــن دوقلــو هــا، آنهــا را بــه گونه ای تربیت کردند که باور داشــته باشــند مــی توانند هــر کاری را کــه دیگران قادر به انجامش هستند، انجام دهند و البتــه آنهــا هــم ایــن کار را عملــی کردنــد! تصــور کنید اگر ایــن دو قلو به جای آنکه آغوش خود را به ســوی ایــن ضعــف بگشــایند، ذهن خــود را درگیر آن می کردند زندگیشان چقدر متفاوت از این زندگی طبیعی می شد؟

نقاط قوت خود را برجسته کنید:

به جای اینکه مدام بر روی چیزهایی که موجــب آزارتان می شــوند تمرکز کنید، یک دفترچه یادداشت بردارید و ســه ویژگیتــان را که به داشــتنش مــی بالید یادداشــت کنید. آیا ترجیح نمی دهید به جای داشتن زیبایی ای خیره کننده، تنی ســالم و خانواده ای

خوب و مورد پسند داشته باشید؟

آن ها را در گوگل بیابید:

اگر نقص شما جنبه فیزیکی دارد، آن را در گوگل جستجو کنید. درست شنیدید! در صفحــه گــوگل بنویســید »هیــکل چاق« یا »بینی بزرگ« و بعد تصاویر ایــن موضوعــات را بیابید. با این کار بطورحتم تصاویر بسیار تاثیر گذاری را خواهید دید که موجب احترام شما بــه آن نقــص فیزیکی تان می شــود!

از داشتن بعضی از ضعف هایتان خوشحال باشید!

اگر بتوانید نقطه قوتی در ضعف هایتان بیابیــد بــه احتمــال قوی خودتــان هم مایل به داشــتن چنین ضعفی هستید. آدمــی را خودتــان اگــر بطورمثــال، خجالتــی و ســاکت مــی بینیــد، ایــن شــاید به این معنا اســت که شنونده و

مشاهده گر بسیار عالی ای هستید.

در کنار ضعف هایتان فوق العاده باشید:trendwaching. ســایت اخیــرا بلــه com ایــن تعبیــر را ابــداع کرده اســت کــه با ایــن تعبیر انســان باید بــا رویی خوش به اســتقبال ضعف هایش برود. بــه گفتــه آنها : »همیشــه به انســان ها دیکته شــده اســت کــه باید به ســختی تاش کنند تا خود را شبیه انسان هایی کنند کــه دارای هیچ گونه ضعف، خطا و اشــتباهی نیســتند.« اما براســتی چه کســی ایــن را می خواهــد؟ پس آغوش خود را به سوی ضعف ها و نقص های خود بگشایید و در کنارشان فوق العاده

باشید!

4

7

56

اگرچه يهوديان پراكنده بودند ولي باز هم اورشليم براي آنها مركزيت

داشت. هر ساله تعداد زيادي از يهوديان، جديدان و خداترسان

براي شركت در اعياد مهم و بزرگ مذهبي به عنوان زائر به اورشليم

مي رفتند و به يهودياني كه در فلسطين سكونت داشتند ملحق مي گرديدند و با هم اعيادي را كه بيان كننده اتفاقات مهم در

تاريخشان بود را جشن مي گرفتند. از ميان هفت عيد، دو عيد در

زمان عهد جديد، از اهميت زيادي برخوردار بود كه عبارتند از عيد فصح و عيد پنطيكاست كه ما در

اين مقاله به عيد فصح مي پردازيم و به اميد خدا در مقاالت بعدي

ساير اعياد را نيز مورد بررسي قرار خواهيم داد.

عيد فصح: فصــح مهم تريــن عيد بود. اين جشــن ســاالنه، بيادآورنــده رهايــي يهوديان از دســت مصريان و هويت يافتن آنها به عنوان يك ملت مســتقل مي باشد. كتاب خروج باب هاي 11 و 12 بيان مــي نمايد كه چگونه خــدا باي نهايي را بــر ســر مصريــان آورد تــا آنهــا به يهوديان اجازه دادند كه از مصر خارج شــوند و به ســرزميني كه خــدا به آنها وعــده داده بــود، بروند) براي كســب اطاعات بيشتر به بخش داستان قوم خدا در همين شــماره رجــوع كنيد(. از طريــق راهنمايــي و هدايــت خداونــد، اســراييلي هــا از مصيبــت عظيمــي كه طــي آن تمــام نخســت زادگان مصري مردنــد، شــب يــك در حيوانــات و نجــات يافتنــد. بر طبق تاريــخ نگاري انجيلــي ايــن واقعــه در حــدود ســال 1300 قبل از مياد رخ داده اســت.به اســراييلي ها دســتور داده شده بود كه خود و فرزندانشان عيد فصح را هرسال

به عنــوان "يك قانــون جاوداني" نگاه دارنــد )خــروج 12: 24(. تمام مردان يهــودي كه در اورشــليم و يا نزديك به آن زندگــي مي نمودنــد الزم بود كه در عيد فصح شــركت نمايند مگر اينكه از نظــر جســماني قادر به شــركت در اين جشــن نباشــند. بســياري از يهوديــان پراكنــده و جديدان و خداترســان براي شــركت در ايــن جشــن بــه اورشــليم مي آمدند. زنان نيز شركت مي نمودند و در نتيجــه جمعيــت زيــادي هنــگام

جشن در اورشليم جمع مي شدند.

فصح يا پســخ يك جشن بهاري است و در دوران باستان به جو نوبرانه مربوط مي شــد. جو اولين غله اي است كه در

اسراييل مي رسد و درو مي شود.

بــر طبق كتــاب خــروج ، خداوند براي نجــات قــوم اســراييل 10 با بــر قوم اســراييل نازل نمــود تا اينكــه فرعون قــوم اســراييل را رهــا كنــد و دهمين و بدتريــن بــا مــرگ نخســت زادگان

مصريان بود.

خودتان را با کسی مقایسه نکنید:

اجــازه بدهید که امســال ســال شــما باشــد. دســت از مقایســه کردن خود بــا دیگــران بردارید و بــه خاطر آنچه که هســتید به خود عشــق بورزید. هر فــردی خصوصیــت هــای ذاتــی خود را دارد و ایــن همــان چیزی اســت که

موجب جذابیت زندگی می شود!

8

9

New season . 201637

معرفی کتـابBook Introduction

کتاب روح

هدف از نوشتن این کتاب، دوره هفت هفته ای است که افراد با خبر خوش و عیسی مسیح آشنا شوند. دوره ی روح باترکیبی از بخش های بررسی کتاب مقدس، سخنرانی، دی وی دی ها و فعالیت ها و مباحث گروهی شما را به سفری در انجیل مرقس دعوت می کند. این دوره از تجارب بسیاری از رهبران جوان در کلیساهای سرتاسر جهان بهره برده است که ســعی کرده اند هزاران نفر را با انجیل عیسی مسیح رو در رو نمایند. امروزه نیزمانند همیشه، جوانان در تمامی سنین بایــد پیام آمرزش و امید را بشــنوند و مفهوم و هدفی که زندگیشان را شــکل می دهد و باعث ایجاد یــک رابطه ی جدید و واقعــی بین آنها و خداوند می شــود را درک نمایند. چیزی که این دوره را متمایز ساخته است فیض خارق العاده ی خداوند اســت. این تعلیم روشن که با وجود این که ما بر علیه خداوند طغیــان کرده ایم، او ما را بسیار دوســت دارد. او محبتی فوق العاده زیاد و ارزشمند نسبت به ما دارد و این محبت را بر روی تپه ای در خارج از اورشلیم به ما نشان داده است.

کت در این دوره من تمام شــما عزیزان را به �ش

ید. دعــوت می کنم و امیدوارم که از آن لذت برب {

به قوم اســراييل دســتور داده شده بود تا بر سردر خانــه هاي خود خون بــره بمالند و روح خداوند با ديــدن ايــن خون از نخســت زاده آن خانــه خواهد گذشــت و واژه holiday در انگليســي هــم از ايــن واقعــه برگرفته شــده اســت. بــره اي كه بــراي اين كار انتخاب مي شــد مي بايست بي عيب و نقص باشد و از چهار روز قبل مورد مراقبت كامل قرار بگيرد. بره قرباني شــده كباب مي شــد و به همراه ساير اعضاي خانواده خورده مي شد. استخوانهاي آن نمي بايســت شکسته شود و الزم بود به همراه امعا و احشــايش كباب شــود. در حقيقت اين بره ســمبلي بود براي بره بي عيبي كه قرار بود ســالها بعــد براي گناهان بشــريت قرباني شــود و خونش

نجات دهنده ايماندارانش باشد.

گفتــه مي شــود كــه اســراييليان بعد از آزاد شــدن از بردگــي بــا چنــان عجلــه و شــتابي گريختند كه حتي براي ور آمدن نانهايشــان فرصت نداشــتند، بنابرايــن به يادبود اين واقعه يهوديان در اين عيد ناني كه خمير مايه داشــته باشــد و ور آمده باشــد را نمــي خورنــد، عــده اي ديگــر اعتقــاد دارند كه اســراييليان براي مســافرت از اين نــان كه از آرد و آب تشــکيل شده تهيه مي كردند زيرا ماندگاري بيشــتري داشــت. د ر اســراييل عيــد فصح هفت روزه اســت كــه روز نخســت و روز واپســين آن روزهاي تعطيل محسوب شده و افراد از كار كردن خودداري مي كنند و دعاها و ومراسم خاصي دارند .

برخــي از مفســرين عقيــده دارنــد نخــوردن نان خمير مايه دار در اين دوران به اين معناست كه هرچيــزي بايد با شــكل طبيعي و بدون تغيير به حضــور خدا برود و عــده اي ديگر بر اين باورند كه ور آمدن نشانه خراب شدن و فاسدي است و درنتيجه هيچ چيز فاســدي در حضور خداوند

پذيرفته نيست.

يهوديــان اوليــن شــب فصح را ســدر مــي نامند و در اين شــب كل فاميل دور هم جمع مي شــوند و در كنار يکديگر شــام مي خورنــد. ارتودوكس ها و محتاطان عيد فصح را هشت روزه برگزار مي كنند و در مراســم ســدر براي آنها در دو شــب متوالي يعني شــبهاي اول و دوم برگزار مي گردد. روزهاي مياني روزهايي هســتند كه انجام كارهاي ضروري در آنها امکانپذير است وليکن بيشتر به استراحت

و تفريح مي گذرد.

New season . 201639

www.geranbaha.com [email protected]

فصـلــ نــوكلیه حقوق مجله برای فصل نو محفوظ می باشد

استفاده از مطالب این مجله با ذکر منبع مجاز است.