Upload
aghaeisali
View
50
Download
3
Embed Size (px)
DESCRIPTION
Motzki Hadith Studies in the West
Citation preview
1
بسمه تعالي
:پژوهي در غرب حديث
حديثطور و تخاستگاهاي درباب مقدمه
هارالد موتسكي
نيا مرتضي آريمي ي هترجم
نخست در اطالق : دنرب در اشاره به دو چيز به آار ميرا ) خبر: در لغت(اصطالح حديث مسلمانان
تمام اين ي ه آلي يا مجموع و دوم بر نوع١,)جمع صحابي(بر روايتي از پيامبر يا يكي از صحابه
حديث در شكل آاملش متشكل است از يك متن و اطالعاتي درباب طريق نقل آن آه اصطالحا ٢.روايات
ناقالن است آه روايت ي ه به عبارت ديگر، اسناد حديث همان سلسل.شود ناميده مي) تأييد: در لغت(اسناد
هاي مربوط به تابعين حديث عادتا بر گزارش. انددرگ ميزباتر آم مرجعي قديم را به شاهدي عيني يا دست
هايي آه حول و حوش حديث مطرح است، شود و تمامي پرسش پس از ايشان نيز اطالق ميو افراد
.ودشيگونه روايات هم م دامنگير اين
را رويدادي تاريخي در زمان پيامبر، خلفا يا ديگر صحابه گاه : احاديث بسيار متنوع استينمضام
ي، فقهي، اخالقي، قرآني، تفسيري عبادآنند؛ و گاه اطالعاتي درباب اعمال و آراي اعتقادي، گزارش مي
توان سراغ از اين رو، احاديث را نه فقط در جوامع به اصطالح حديثي مي. دهند و جزآن به دست مي
ت مربوط به زندگي پيامبر تأليفاجمله درهاي آن فراوان هست؛ از گرفت، بلكه در ديگر منابع نيز نمونه
هاي تاريخ صدر اسالم، تفاسير قرآن، رسائل فقهي، و آتب تراجم و گزارش، )متون سيره و مغازي(
از آنجا آه موضوعات اخيرالذآر در مجلدات ديگري از اين مجموعه مورد بررسي قرار . طبقات
بااين همه، اين . واهد بودطور آلي خ گيرند، تمرآز اصلي ما در آتاب حاضر بر موضوع حديث به مي
مرزبندي تصنعي و اعتباري است، چراآه مطالعات حديثي حتي اگر ظاهرا آلي باشند، غالبا بر نوع
.اند خاصي از حديث مبتني
.آنند معاصر و برخي از مؤلفان غربي اصطالح حديث را تنها به روايات پيامبر اطالق مي بسياري از مسلمانان -1 .رود آار مي ي حاضر با حرف بزرگ به در مقاله) ÍadÐth(ي حديث در اين صورت واژه-2
2
و ٣, در اين مدت شش مقاله بايد ترجمه.گزينش مقاالت در اين آتاب چند سال پيش صورت گرفت
از همين رو، ممكن نبود مقاالت بسيار جديدي آه احتماال با . شد ميسازي ويرايش، تايپ و نمايهآل آتاب
. بوديمدر گزينش اين مقاالت بيشتر در پي دو هدف . اين مجموعه متناسب هم بودند در آتاب بگنجانيم
ي ها ششناختي؛ و دوديگر مروري آلي بر پژوه نخست گردآوري مطالعات حديثي از منظري روش
٤.اند انتشار يافتهيافته در سنت آآادميك غرب قان پرورشمحق اي آه به قلم حديثي
خاستگاه و نقل حديثـ ١
مبادي مطالعات حديثي جديدـ ١ـ١
آم از قرن هفدهم ترين ناقالن و نويسندگان جوامع حديثي دست ماهيت حديث، چگونگي نقل آن و مهم
سبب اصلي . قرن نوزدهم آغاز شدباب از پژوهش اصيل علمي در اين اما٥,در اروپا شناخته شده بود
بود آه گسترش ها فزاينده به ديگر فرهنگي هطور آلي و عالق اين امر شكوفايي دانش تاريخ به
اروپاييان ي هبااين همه، رونق بيشتر عالق. بيشتر آن آمك آردي هبه توسعهاي اروپايي استعماري قدرت
رشد و تحول االهيات مسيحي، پيدايش : يز استبه متون مذهبي اسالم در قرن نوزدهم وامدار سه چ
.ـ انتقادي درباب زندگي مسيح، و ظهور رهيافت نقد متن در مطالعات عهدين مطالعات تاريخي
د آه پيش از هر م آساني پديد آبه دست چندان تصادفي نبود آه نخستين مطالعات حديثي سان بدين
اينان دريافته . دلمشغول بودند) ص(ي حضرت محمد ـ انتقادي از زندگ اي تاريخي چيز به تدوين سيره
اين امر ٦.و تاريخ صدر اسالم استترين منبع شناخت زندگي پيامبر بودند آه پس از قرآن، حديث مهم
محققان عالقمند به پژوهش در نهادها و در اين راه، و آنان را به تحقيق در وثاقت تاريخي حديث آشانيد
ان بعدي رو ند، دنبالهشناخت را ميصدر اسالم آه اهميت حديث در اين امور هاي فقهي و مذهبي انديشه
. ندبود
ي مقاالت آلماني و ترجمهگوئندولين گلدبلوم براي : دانم در اينجا از مترجمان به خاطر آار دقيقشان تشكر آنم بر خود الزم مي-3
همچنين از آقاي لورنس آنراد، سرويراستار آل اين مجموعه، به خاطر پيشنهاداتش در . ي مقاالت فرانسوي ماتئو گوردون در ترجمه
.گزارم ها بسيار سپاس اصالح و بهبود ترجمه آل اين مجموعه، به خاطر تصحيحاتشان در نثر از آقاي جان سمدلي، مدير انتشارات اشگيت و آقاي لورنس آنراد، سرويراستار-4
.ويژه، از لورنس آنراد آه پيشنهادات بسيار ارزشمندي در نگارش اين مقدمه به من داد ممنونم به. گزارم ام بسيار سپاس انگليسي5- See Barthélémy d’Herbelot, Bibliothèque orientale, ou dictionnaire universel (Paris, 1697), 416. 6- William Muir, The Life of Mahomet (London, 1858), ii.
3
نخستين مطالعات مهم حديثي در غرب آه همگي در ربع سوم قرن نوزدهم انتشار يافتند آمابيش
شخصيت، اقوال و افعال پيامبر اسالم و مؤسس دين جديد، : آردند از موضوع ارائه مياينچنين تصويري
اين عادت عمومي پس از وفات . طبيعي موضوع محوري گفتگوها در زمان حيات وي بوده استطور به
امر را نبايد تنها در دلبستگي و احترام مسلمانان نسبت به آن عزيز علت . وي ادامه و حتي افزايش يافت
ايي در شؤون منبع راهنمقرآن به عنوان همگان دريافتند ترين سبب اين بود آه مهم. از دست رفته دانست
اين خأل با . در حال گسترش به فراتر از شبه جزيره عربستان آافي نيستي هو حيات عملي جامع
بنابراين مسلمانان آوشيدند ٧.شد مراجعه به تصميمات و الگوي نبوي، يعني همان سنت پيامبر رفع مي
افتاد، سنتي را برساخته و م هرجا الزو پيامبر را گردآوري آنند؛ ي هتمام اطالعات ممكن الحصول دربار
ين ميراث چشمگير حديثي متداول در قرن سازي ا اي هم در غني حرفه نيمهپردازان هصق ٨.بدو نسبت دهند
. آردند محتواي احاديث را غالبا در حافظه ثبت، و شفاها نقل مي. سزا داشتند سهمي بهنخست هجري
مخالفت وجود رغم رحلت او، معدودي از مسلمانان بهپس ازهم ذلك پيشتر در زمان حيات پيامبر و مع
،اواخر قرن نخست هجري در.آشكار با نوشتن حديث، به ثبت و نگارش آتبي احاديث اشتغال داشتند
حجم فراواني از تا هاي شخصي برخي از ناقالن زبردست را ترغيب آرد ابتكار عمل خلفا و انگيزه
اين محدثان محتواي تأليفات خود را عمدتا از . و نگارش آننداحاديث موجود در آن زمان را گردآوري
گفتارها يادداشت برداشته شاگردان نيز از درس. دادند هاي شفاهي به شاگردان خود انتقال مي طريق درس
جامعان حديث فراهم آمد، ترين مهمفات يتألسان بدين. آردند اين مطالب را به شاگردان خود منتقل ميو
اند، هيچ اثري قرن دوم نگاشته شدهي ههاي حديثي آه تا پيش از نيم مجموعهن ي افانه امروزه ازاما متأس
7- William Muir, The Life of Mahomet , xxix-xxxi; Aloys Sprenger, “Über das Traditionwesen bei den
Araben”, Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 10 (1856), 2. 8- William Muir, The Life of Mahomet , xxxi; Otto Loth, “Ursprung und Bedeutung der ÓabakÁt”,
Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 23 (1869), 594.
4
به صورتتر شد و اسالم با گردآوري و جعل فربهي طي قرون بعدي، ميراث حديث٩.باقي نمانده است
١٠.درآمد تر تأليفات بسيار حجيم
بت پراآنده و موردي، بنيادي شفاهي داشت، اين تصوير از نظام نقل حديث آه به رغم آتاپرتودر
آنان از يك سو، بخشي از . دديدگاهي دوگانه داشتننخستين عالمان غربي درباب وثاقت تاريخي حديث
و برخي ) نقصشان پذيرفته بودند مثال آنهايي آه علماي اسالمي به دليل اسانيد آامل و بي(روايات نبوي
مربوط به مثل روايات(يگر مسلمانان قرن نخست و آغاز قرن دوم هاي مربوط به صحابه و د از گزارش
را صحيح تلقي ) هاي حديثي آتابت حديث و اخبار مربوط به دفترها و نگاشتهي دگاه صحابه در مسألهيد
از سوي ١١.بسا در جريان نقل تاحدي تحريف شده باشند پذيرفتند اين روايات چه آردند، گواينكه مي مي
احاديث رايج در قرن سوم آه پس از آن هم رو به ي هپنداشتند آه عمد مان غربي چنين مي عال،ديگر اما
به نظر اين دسته از عالمان، دو عامل اساسي ١٢. ناقالن بوده استداعافزايش گذاشت، حاصل جعل و اب
.اند در تحريف و دستكاري روايات دخيل بوده
در اين دوره، . شد كل شفاهي منتقل مي مواد حديثي اساسا به ش قرنيكي آنكه بيش از يك .١
هاي ورزي ناقالن نبود، بلكه تمايالت و غرضي هآيفيت نقل حديث صرفا متأثر از حافظ
اسالمي ي هاين بدان معناست آه تحوالت جامع. بخشيد پنهان نيز بدان سمت و سو مي
آه دريافت ورده بود آه در چگونگي فهم و نقل ناقالن نسبت به رواياتيآشرايطي پديد
١٣.گذاشت آردند، ناخودآگاه تأثير مي مي
9- William Muir, The Life of Mahomet , xxxii-xxxix; Sprenger, “Traditionwesen”, 4-8; idem, “On the
Origin and Progress of Writing Down Historical Facts Among the Musulmans”, Journal of the Asiatic
Society of Bangal 25 (1856), 375-81; R.P.A. Dozy, De voornaamste Godsdiensten. Het Islamisme
(Leiden, 1863), 80; Alfred von Kremer, Geschichte der herrschenden Ideen des Islams (Leipzig, 1868),
138; idem, Culturgeschichte des Islams unter den Chalifen (Wien, 1875), I, 475-76. 10- Von Kremer, Geschichte der herrschenden Ideen, 136. 11- William Muir, The Life of Mahomet , xxxv, xxxvi-viii; Sprenger, “Traditionwesen”, 2, 7; idem, “On
the Origin and Progress of Writing Down Historical Facts”, 376, 379, 380-81. 12- Dozy, Islamisme, 81; von Kremer, Geschichte der herrschenden Ideen, 142-143; idem,
Culturgeschichte, I, 477-81. 13- William Muir, The Life of Mahomet , xxxv-vi.
5
موجود در جامعه زمينه را براي دستكاري در احاديث و دوم آنكه منازعات سياسي و مذهبي .٢
١٤.ساخت موجود و جعل روايات جديد مهيا مي
آه شان در منابع اسالمي نبود هاي انتقادي محققان غربي نخست بار صرفا از طريق بررسي
اي از روايات صحيح، محرف گرفته در آغاز قرن سوم هجري آميخته د ميراث حديث اسالمي شكلدريافتن
هاي انتقادي نقد حديث در ميان مسلمانان متقدم بنا آردند آه خود آنان آار خود را بر روش. و جعلي است
ر موارد وثاقت حديث پرداخته و براي تمايز احاديث صحيح از ديگي هپيشتر به تحقيق در مسئل
نقد حديث، ي هبااين همه، اين شيو. هايي مخصوص به خود ابداع آرده بودند شده و جعلي، روش تحريف
پرداخت، اما به اسانيد و راويان ذآرشده در آنها ميي ه محققان غربي، بيشتر به بررسي سلسلنظربه
آوردهاي غربي به دستان برخي از مؤلف. تحقيق در شواهد دروني متن روايات آمترين توجهي نداشت
ي ه اما جملگي اتفاق نظر داشتند آه شيو١٥,نگريستند اعجاب ميي هعلماي اسالمي در اين زمينه به ديد
هايي از آن پيدايش مجموعهي هنقد حديث در ميان مسلمانان به قدر آافي سختگيرانه نبوده و تنها نتيج
ي هاگر بنا به تصور رايج، پديد. بوده است ]يفموثق، حسن و ضع[ هاي مختلف وثاقت احاديث با درجه
آوتاهي پس از رحلت پيامبر آغاز شده باشد، ديگر شناخت روايات جعلي تنها از ي هجعل حديث به فاصل
صحابه از عالوه مصونيت گروهي به. طريق بررسي اتصال اسانيد و وثاقت ناقالنشان ميسر نخواهد بود
هاي عقالني ــ آه محتواي احاديث را فارغ از باورهاي مذهبي رسينقد و نيز خودداري محدثان از بر
نتيجتا نخستين نسل از ١٦.بخش در نقد حديث گرديد از پيدايش روشي نتيجهتحليل آند ــ مانع
را بسيار آمتر از " جوامع صحيحه"پژوهان غربي شمار احاديث صحيح موجود در باصطالح حديث
و دوزي گرفته آه حداآثر نيمي از احاديث را اصيل ميور از وايل، :آردند ميعلماي اسالمي برآورد
داشتند آه ازاين رو، اينان اظهار مي١٧.شمرد ر آه تنها چند صد تا را واقعي ميمرآ ندانستند، تا ف مي
جديد آن است آه اندك احاديث صحيح را از ميان هزاران مورد جعلي جدا ي ه نقد حديث در دوري هوظيف
١٩. اما اغلب خودشان اين امر را پي نگرفتند و روشي براي دستيابي به اين هدف پيش ننهادند١٨,آند 14- Ibid, xxxviii-ix. 15- Dozy, Islamisme, 82; Muir, The Life of Mahomet , xlii-xlv. 16- William Muir, The Life of Mahomet , xliv-lii; Dozy, Islamisme, 81-82. 17- William Muir, The Life of Mahomet , xliii; Dozy, Islamisme, 82; von Kremer, Geschichte der
herrschenden Ideen, 142. 18- William Muir, The Life of Mahomet , lii; Dozy, Islamisme, 82; von Kremer, Geschichte der
herrschenden Ideen, 136, 142.
6
آه تحقيقات جديد تا هاي اصلي ، پرسش١٨٧۵ تا ١٨۵٠يان در اولين مطالعات غربي انتشاريافته م
آي، چگونه و چرا اين نوع : هايي قديمي بودند روزگار حاضر را نيز به خود مشغول آرده، پرسش
از چه اص از احاديث پديد آمد؟ چگونه انتقال يافتند؟ ميزان وثاقت آنها چه اندازه است؟ تا چه اندازه و خ
هايي ما چه روش انتقادي جديد به آار گرفت؟ـ همچون منبعي در مطالعات تاريخيرا توان آنها ميراهي
درست است خر بازشناسيم؟ شده و مجعوالت متأ سازند احاديث صحيح را از روايات تحريف را قادر مي
موضوعات به نجا به طور جداگانه يدر ا ، اما به منظور ايضاح بيشتر,اند مرتبطها به هم آه اين پرسش
.خواهيم پرداختمختلف
خاستگاه و ارزش تاريخيـ ٢ـ١
ديدگاهمعرف ميور نظرآار گرفت؟ منبعي تاريخي بهي هتوان حديث را به مثاب تا چه اندازه مي
: پژوهان غربي است ان نخستين حديثاول در ميمتد
هيچ خبر مهمي ... ؛ توان پذيرفت حديث را جز با احتياط فراوان و نقادي بسيار دقيق نمي
از ديگر شده انگاشت مگر آنكه برخي را صرفا نبايد به دليل وجود يك روايت، اثبات
بايد در برابر ] مورخ [٢٠....جانبي به نفع آن وجود داشته باشدشواهد احتمالي، قياسي يا
و هرآنچه ... اي اتخاذ آند سرسختانهموضع] رواياتدر [ي ه گمراه کننديها يانبدارج
، مطالب فراوان و قابل ماند يآنچه باقي مآنگاه در . ، رد آنددارد ها ياز آن جانبدار ينشان
٢١.نگاري پيامبر خواهد يافت اعتمادي براي سيره
بينانه، راه را براي شكاآيتي ين ديدگاه انتقادي و درعين حال خوشقرن نوزدهم ادر اواخر
ي هگون وثاقت حديث را بهپرداختند، محققاني آه عمدتا به پژوهش در روايات فقهي مي.تر باز آرد بزرگ
ها و سير تطور حديث مطرح هاي جديدي درباب خاستگاه و در نتيجه ديدگاهر سؤال بردنديزتري يافراط
.دش
:د بهنگاه آني. آار آيد تواند در نقد تاريخي حديث به هايي پرداخته آه مي وي به بحث از مالك. تنها مورد استثنا، ويليام ميور است-19
William Muir, The Life of Mahomet , liii-lxxxvii. 20- Ibid, lxxvii. 21- William Muir, The Life of Mahomet , revised ed. by T. Wier (Edinburgh, 1923), lxxv.
.lxxxviiص . لحن اين عبارت در چاپ اول تأآيد و قاطعيت آمتري دارد
7
Über die(" سير تطور حديث" با عنوان ١٨٩٠ نيز در پژوهش جامعي آه در سال دتسيهرگل
Entwickelung des ÍadÐth ( ي هگذاشت آه نقل اخبار دربار ميمنتشر آرد، بر اين نكته صحه
هاي اصلي روايات را فراهم آوردند آه نسلي هپيامبر در دوران حيات وي آغاز شده بود و صحابه بدن
اوليه و اصلي ي هبدن"آند آه بتوان درباب مياما وي در اين امر ترديد . آن را غنا بخشيدندبعدي
توان آه حديث را نميبود اين گلدتسيهرگيري نهايي نتيجه٢٢.داوري قطعي و مطمئني آرد" ديثاحا
حديث . چونان منبعي تاريخي در شناخت تاريخ صدر اسالم، يعني زمان پيامبر و صحابه به آار گرفت
آيد، چراآه بخش اعظم احاديث در اين دوره شكل تنها در شناخت مراحل بعدي گسترش اسالم به آار مي
آوشيدند آلي متفاوت از ديگر محققان بود آه مي بهگلدتسيهر بنابراين، اهداف پژوهش ٢٣.گرفته است
، بلكه در جستجوي گشت او به دنبال روايات صحيح نمي. تاريخي پيامبر را بازسازي آنندي هسير
بيشتر به بررسي رواياتي عالقمند بود آه مسائل و مشكالت گلدتسيهرتر، به عبارت آلي. مجعوالت بود
آيند، اما نه براي شمار مي از نظر او روايات، منابع تاريخي به٢٤.دوران پس از پيامبر را منعكس آند
هاي بلكه فقط و فقط به آار شناخت زماناند، آنند به آن دوره متعلق آه وانمود مياي شناخت دوره
.اند خورند آه در آن زمان پديد آمده ميمتأخري
ن را مطرح آرده آ و ديگران فرضيه و احتمال ميور علل جعل و تحريف حديث را ــ آه گلدتسيهر
اختالف ميان داد آه ي نشان ميوالمثل في. آرد هاي فراواني از منابع متعدد تبيين مي بودند ــ با ذآر مثال
سبب توليد رواياتي شد آه اين دسته از عالمان با آنها دنياي مذهبي خود " متقي"حاآمان اموي و عالمان
حاآمان اموي در ). retrojected(دادند ساختند و آن را به پيامبر و خلفاي راشدين نسبت مي را مي
هاي خود را به آمك احاديثي ياستها، با همين شيوه به مقابله پرداختند و س واآنش به اين مخالفت
از همين جا، احاديثي پديد آمد آه . ساختند مشروعيت بخشيدند آه عالمان طرفدارشان به نفع آنها مي
آرد و در مقابل، احاديثي ساخته شد آه را تأييد مي آنها يو اصول سلطنتاميه خروج عليه حاآمان بني
هايي چون شيعيان علي و گروه. آرد ايشان را تحريم مياميه شورش عليه ضمن پشتيباني از حكومت بني
22- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien (Halle, 1889-90), II, 5; English translation: Muslim
Studies, ed. S.M. Stern, trans. C.R. Barber and S.M. Stern (Chicago, 1867-71), II, 18-19.
Otto Loth, “Ursprung”, 595: نگاه آنيد به. بوده استي لوت اين نظر پيشتر عقيده23- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 5 (= Muslim Studies, II, 19). 24- See also Ignaz Goldziher, Vorlesungen über den Islam (Heidelberg, 1910), 43; English translation:
Introduction to Islamic Theology and Law, trans. Andras and Ruth Hamori (Princeton, 1981), 40.
8
خالفت آنار گذاشته شده بودند، با طرح مطالبات و دعاوي خويش، رواياتي ي هآه از دايرعباس هم يبن
سياست ديني عباسيان، پس از به قدرت رسيدن آن بود آه به گسترش . دادند را به زمان پيامبر نسبت مي
ي هعينا همچون دور. اي بخشند مطالعه و توليد حديث تحرك تازهبهو بالتبع عات مذهبي و فقهي، مطال
اميه، وابستگي شخصي عالمان به حاآمان در زمان خلفاي عباسي سبب پيدايش رواياتي با رنگ و بني
اختالف نظرهاي مكاتب ابه پيامبر و صحابه، حتي تعابيري مرتبط بمنسوب در احاديث . بوي سياسي شد
آه آرا و نظرات خود را تعليم (المثل اختالفات ميان اهل رأي توان يافت؛ في را مي اسالمي و علماي
مراآز علمي مختلف ميان نظراختالف نيز و ؛)دادند آه روايات را تعليم مي(و اهل حديث ) دادند مي
بهره ديث از ح ، خودهاي فردي و جناحي رقابتدر هاي مختلف افراد و گروه. در مسائل فقهياسالمي
اي هاي منطقه اي و پيمان هاي قبيله هاي شخصي، وابستگي ها عمدتا ريشه در نزاع آه اين رقابت گرفتند مي
يي سبب ظهور احاديث تنها و بهنفسه اختالفات فياين دهد مي نشان گلدتسيهر افزون بر اين، ٢٥.داشت
آردند ز زبان پيامبر و صحابه نقل ميهاي شگفت و پرشور را اغلب از آن رو ا اند؛ قصه ساختگي نبوده
٢٦.هاي آموزنده و اخالقي حجيت و اعتبار دهند بيان آنند يا به حكمتاي اخالقي را آه نكته
ان هموارهآنشناسي غربيان گذارد و تأثير بسياري بر اسالم٢٧, درباب حديثگلدتسيهراي ه نوشته
با اين همه، محققان بعدي تفسيرهاي متفاوتي از نتايج .اند بدان نگريستهو تحسين فراوان اعجاب ي هبه ديد
اند وي ديدگاه آنان مبني بر عدم اصالت و وثاقت مجموعه احاديث برخي پنداشته.اند آار وي به دست داده
پنداشتند آه در اصل آار خود ميي هاما همينان در ادام. آند متداول در قرن سوم هجري را تأييد مي
ي ه تاريخي صحيح وجود داشته آه آشف اين دسته از روايات وظيفي هبا ريشياتي احاديث صحيح يا روا
25- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 28-130 (= Muslim Studies, II, 38-125). 26- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 153-74 (= Muslim Studies, II, 145-63).
:ي آنها اين موارد است از جملهي تاريخيت آن مقاالت ديگري نيز منتشر آرده آه گلدتسيهر درباب خاستگاه حديث و مسئله-27
“ÍadÐth und Neues Testament”, in his Muhammedanische Studien, II, 382-400 (= Muslim Studies, II,
346-62); “Neutestamentliche Elemente in der Traditionslitteratur des Islam”, Oriens Christianus 2
(1902), 390-97 [Repr. in his Gesammelte Schriften, ed. J. Desomogyi (Hildesheim, 1967-73), III, 315-
22]; “Neuplatonische und gnostische Elemente im ÍadÐ×”, Zeitschrift für Assyriologie und verwandte
Gebiete 22 (1908), 317-344 [Repr. in Gesammelte Schriften, V, 107-34].
9
اين مبناي گلدتسيهرتر برگرفتند و از مطالعات ديگران موضعي افراطي٢٨.دانشمندان تاريخ است
طور آلي بايد ساختگي دانست، بدين معنا آه حديث دقيقا شناختي را استنتاج آردند آه حديث را به روش
٢٩.گردد مان مرجعي آه بدان منتسب است، بازنميبه ه
تناقضات دروني در آار وي ي هص نتيجاخطور به گلدتسيهرهاي متفاوت از مطالعات برداشت
اصلي احاديث منقول از پيامبر و صحابه هيچ ي هآرد آه درباب مجموع مياز يك سو، وي ادعا . بود
روايات منتسب به ايشان صرفا بازتابي از ي هت عمدتوان گفت و اينكه قسم سخني با قطع و يقين نمي
.استبوده قرن نخست پس از اسالم روشن دوي همشخص است آهتحوالت مذهبي، سياسي و اجتماعي
از سوي ديگر، . اين سخن قابليت آن دارد آه به شكاآيتي تمام عيار درباب حديث تفسير و تعبير شود
ني بر اينكه شماري از احاديث اصيل نيستند، بلكه بيشتر مبگلدتسيهرشده از سوي ارائهشواهد
انجامد آه اين حكم را بايد اند، لزوما به اين استنتاج نمي اسالميي ه تحوالت بعدي در جامعي هدهند انعكاس
اصيل ي ه افزون بر اين، اگر قضاوت قطعي درباب مجموع٣٠.بر تمامي احاديث اسالمي صادق دانست
تواند از آنها به عنوان منابع تاريخي استفاده ق ميرواياتي آه محق در آن صورت ٣١,احاديث ممكن نباشد
28- See, for instance, Theodor Nöldeke, “Zur tendenziösen Gestaltung der Urgeschichte des Islam’s”,
Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 52 (1898), 16-33; Carl Heinrich Becker,
Islamstudien. Vom Werden und Wesen der islamischen Welt (Leipzig, 1924-32), I, 521-22.
تفاوت تنها در روشي است آه هريك به . هاي قديم نيست اين رأي چندان متفاوت از ديدگاه نقد حديث در ميان علماي اسالمي در دوره
.برند آار مي29- E.g. Friedrich Schwally, “Die muhammedanischen Quellen und die neuere christliche Forchung über
den Ursprung der Offenbarungen und die Entstehung des QorÁnbuches”, in Theodor Nöldeke,
Geschichte des QurÁns, 2nd ed. by Friedrich Schwally, Gotthelf Bergsrässer, and Otto Pretzl (Leipzig,
1909-38), II, 146:
، تاريخ قرآنتئودور نلدآه، (> ه خالفش اثبات شوداصل اولي در هر حديث فقهي آن است آه آن را مجعول بدانيم، مگر آنك<
.با اين حال، شوالي اين قاعده را منحصر به حديث فقهي دانسته است). ١۴۶، ص ٢بازنگاري فريدريش شوالي، ج درباب ي او از آن جمله، يكي اين عقيده. آموز دارد تمايل گلدتسيهر براي استنتاج نتايج آلي از چند مثال جزيي نكاتي عبرت-30
: گيرد آند، نتيجه مي با آنكه وي وجود اشتباهات تاريخي در حداآثر يك درصد اين روايات را اثبات مي. روايات صحاح سته است
يابيم بخش بسيار ناچيزي از مطالب اين جوامع رسمي حديثي ــ و يا شايد هيچ ــ را آار گيريم، درمي چنانچه معياري علمي به<
:نگاه آنيد به> .آنند ي زماني منسوب دانست آه اين روايات ادعا مي همان دورهتوان قاطعانه به مي
Ignaz Goldziher, “Principles of Law in Islam”, in The Historian’s History of the World, New York,
1904, viii, 302. .توان اثبات آرد ررسي آرده است، اين مدعا را هم نمي درحاشيه به اين نكته بايد اشاره آنم آه با توسل به رواياتي آه وي ب-31
10
ــ اثبات *شان يخياشتباهات تارالمثل با نشان دادن آند، تنها منحصر به مواردي خواهد شد آه بتوان ــ في
رواياتي آه اثبات جعلي اما قطعا فراوان ,نينامعتعداد آن اما بااين حساب، با .آرد آه مجعوالتي متأخرند
خود، اين دسته از ي ه آيا منطقي است آه با تعميم نظريطور قطعي ممكن نيست، چه بايد آرد؟ بودنشان به
اين بود گلدتسيهرفرض از آنجا آه پيششمار آوريم؟ روايات را نيز مجعوالتي متأخر از زمان پيامبر به
نامعتبر ي هاند، استدالل وي به اين نتيج)جعلي(تأخر و م )اصيل(آه منابع موجود حاوي روايات قديمي
هم صرفا به اين شمار آورد، آن از نظر تاريخي انجاميد آه هر روايت قديمي را ضرورتا بايست متأخر به
.شد اين روايات را اصيل و قديمي دانست دليل آه بنا به روش وي، نمي
خ در آار خود نبايد حديث را به عنوان منبع مور) ١ :گرفت هنتيجتوان يم گلدتسيهرمطالعات از
هاي بعدي، تنها در شناخت دوره) ٢ .آار گيرد به) زمان پيامبر و تقريبا آل قرن اول(شناخت صدر اسالم
ن ي ا٣٢.توان به عنوان منبع استفاده آرد آه امكان اثبات تأخر آنها وجود داشته باشد از معدود رواياتي مي
. بديا يمشدت آاهش اد و منابع موجود براي شناخت تاريخ صدر اسالم بهموامر بدان معناست که
در هرحال، . رفتن تا اين مرحله نبودندي هويژه آنها آه ذهني تاريخي داشتند آماد بسياري از محققان، به
درست است آه وي در توصيف حيات . خود نيز در شكاآيت خويش انسجام آامل نداشتگلدتسيهر
اما همو در پذيرش اخبار و روايات مربوط به صحابه و ديگر ٣٣,آرد استفاده نميديث از احا،پيامبر
anachronism.کند اشاره ميanachronistic يا anachronismي خود به اصطالح جا و چند جاي ديگر از مقاله ـ مؤلف در اين*
, اشتباه تاريخي, ينابهنجاري تاريخ<و ) داريوش آشوري(> نابهنگامي, بگاهي ناـ<نگاران ايراني به را مترجمان و فرهنگ
> پريشي خطاي تاريخي؛ نابهنگامي و زمان<و ) محمدرضا باطني(> چيزي ناسازگار با زمان يا خالف روند تاريخ, گرايي واپس
شيء يوضع أو يحدث في غير , المفارقة التاريخية<برخي از مترجمان عرب نيز آن را به . اند ترجمه کرده) شناس محمد حق علي(
نگاري بدين ويژه در تاريخ اين اصطالح به. اند برگردانده) هاشم صالح(> المغالطة التاريخية<يا ) منير البعلبکي(> زمانه الصحيح
هاي دوران ديگر ي فکري يک دوره از منظر باورها و ارزش رود و مراد از آن توجه به رويدادها و منظومه کار مي معناي خاص به
عجالتا مثالي مرتبط با بحث حاضر اين است که روايتي از پيامبر بيابيم که در . توان يافت ده ميهاي فراواني براي اين پدي نمونه. است
). مترجم(يا حدوث و قدم قرآن اشاره شده باشد , قدريه, هاي متأخر اسالمي چون جبر و اختيار آن به مفاهيم و نزاعي پيامبر ي سيره آارگيري روايات سيره پرهيز و براي ارائه ه از بVorlesungen über den Islam نتيجتا گلدتسيهر در آتاب -32
شوالي آه اين مشكل را دريافته بود، آوشيد ). ٣٢ و ٧ي انگليسي، ص ؛ ترجمه٣۶ و ۵جز در صفحات به(آند تنها به قرآن بسنده مي
). Schwally, “Quellen”, 144(آند ميهاي گلدتسيهر تنها بر روايات فقهي صدق روايات سيره را با اين ادعا حفظ آند آه يافته
.آند بااين همه، وي هيچ دليلي بر اين مدعاي خود ارائه نمي . ي خود منسجم و باثبات نبود چنانكه در پاورقي قبل ديديم وي در اين عقيده-33
11
مشكل اينجا بود ٣٤.انگاشت آرد و آنها را از نظر تاريخي صحيح مي افراد تا دو سه نسل بعدي ترديد نمي
آورد در عصر پيامبر ممكن نيست اخبار صحيح را از روايات مجعول جدا آه وي از يك سو دليل مي
اي اين ساخت آه بر اساس چه معيار تازه گاه روشن نمي رسيد، هيچ هاي متأخر مي آرد، اما وقتي به دوره
.شود پذير مي امر امكان
آم در برخورد با پژوهان غربي، دست بار آورد آه حديث اين نتيجه را بهگلدتسيهرمطالعات حديثي
طور آلي صرفا محصول ت افراطي آه حديث را بهاما اين برداش. تر شوند روايات فقهي نقادتر و محتاط
ويژه در ميان محققان عالقمند به تاريخ مذهبي صدر آرد، به تحوالت متأخر از عصر پيامبر قلمداد مي
ي را مردود گلدتسيهربرخي چون يوهان فوك حتي به صراحت شكاآيت . طرفداراني پيدا نكرداسالم
)١فصل ( حاوي ترديدهاي وي دراين باره است در اين آتاب ه آ يكي از مقاالت فوكي هترجم. شناختند
آمتر شكاآانه در برخورد با منابع از رهيافت تقرير مناسبياين مقاله در عين حال . گنجانده شده است٣٥
.دهد دست مي اسالمي را به
ي پژوه ، شكاآيت افراطي وي در حديثگلدتسيهرهاي تأثيرگذار سال پس از انتشار نوشته۶٠ تا
از اين نظريه جانبداري آرد آه خود قرن بيستم، يوزف شاخت در آثاري هدر نيم .اي نيافت د تازهمؤي
خود در ي هوي در نخستين مقال. هاي رسيده از پيامبر و صحابه اصيل نيستند يك از مجموعه روايت هيچ
را آنار بگذاريم آه اساسا دليل اين تصورات بي... ما بايد <: نويسد مي) ٢همين آتاب، فصل (اين باب
در پژوهش او ٣٦>.رسد اي اصيل و موثق از اخبار وجود داشته آه به زمان پيامبر مي هسته
آه در شرف تأثيرگذاري عميق بر تمام آثار پس از خاستگاه فقه اسالميخود، با عنوان برانگيز چالش
معتنابه از روايات فقهي منسوب به ي هاولين مجموع<: تر بيان آرد را مشروحيش خوي ه ادل،خود بود
از پيشترپيامبر، از اواسط قرن دوم هجري به اين سو و در مقابله با رواياتي ساخته شدند آه اندآي
حجم فراواني از روايات موجود در نخستين <؛ >شد صحابه و ديگر مراجع رسمي نقل و روايت مي
34- See, e.g., Muhammedanische Studien, II, 17, 19, 20, 29, 31, and passim (= Muslim Studies, II, 29, 31,
32, 39, 41, etc.); idem, Vorlesungen, 41 (Eng. Trans., 38-39). 35- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 28-130 (= Muslim Studies, II, 38-125). 36- Joseph Schacht, “A Revaluation of Islamic Traditions”, Journal of the Royal Asiatic Society, 1949,
146-47.
ي محمدحسن محمدي مظفر، ، ترجمه"ارزيابي مجدد احاديث اسالمي"جوزف شاخت، : اين مقاله اآنون به فارسي ترجمه شده است
)مترجم. (١٢٨-١١٨، ص ٣۴ي پياپي ، شماره۴، سال نهم، ش علوم حديث
12
٣٧>.رواج و تداول يافتند) يعني در قرن سوم هجري(جوامع حديثي و غير آنها تنها پس از عصر شافعي
.دا پا را فراتر نهگلدتسيهرروشني از موضع با اين دعاوي، شاخت به
نخست، تحقيق درباب جايگاه و نقشي آه روايات : شاخت نظريات خود را بر دو پايه بنا آرده بود
ند، و دوم، بررسي سير رشد روايات منقول از پيامبر و صحابه نظرا و عمال براي فقيهان قرن دوم داشت
در هريك از مدارس و مكاتب فقهي اوليه، مشرب فقهي آورد آه در بخش اول، وي استدالل مي. فقهي
عكس، به٣٨.بودن روايات منقول از پيامبر انحصرمتا آن زمان آبشخور آن اي ظهور آرده بود آه ويژه
بعد در ي ههاي فردي بودند آه در مرحل و استنتاجهاي فقهي تا حد زيادي مبتني بر تأمالت اين مشرب
قرن دوم به اين ي ه به تدريج با احاديث نبوي آه محدثان از نيم. درآمده بودند٣٩"آنف حمايت صحابه"
مدارس فقهي قديم عليه اين . در مدارس فقهي قديم آشفته و متأثر شد" سنت جاريه"دادند، آن سو رواج مي
سرانجام تدريج رو به آاستي نهاد و ها به اين مخالفت اما٤٠,پرداختند ميفت شديددسته از احاديث به مخال
٤١. از بين رفت]آتاب، سنت، اجماع[ درباب منابع فقه ) ٢٠۶. م( شافعي ي هتأثيرگذاري نظريبه لطف
مدارس ي ههاي اولي از مشرب٤٢طور آلي متأخرتر وايات بهر<شاخت از اين تحول نتيجه گرفت آه
>. آه در اوايل قرن دوم پديدار شده بودنداند قديمفقهي
مجموعه رواياتي پيرامون موضوعات ي هشاخت در جانب دوم استدالل خود آوشيد با مقايس
جوامع حديثي آهن يا صحاح سته ، ) دوم قرن دومي هنيم(ترين آثار فقهي موجود قديمبرگرفته ازمختلف
تطور و تكامل روايات فقهي ، )بعد قرن چهارم به( و فقهي متأخر ، و تأليفات حديثي) دوم قرن سومي هنيم(
بدان رسيد اين بود آه مطالب موجود در اين آثار از وياي آه نتيجه.تر ترسيم آند اي دقيق گونه را به
بعد، وي فرايند رشد مشابهي را براي ي همرحل در. آنند حكايت مي] روايات فقهي[مراحل متوالي رشد
هجري، مفروض گرفت و مدعي شد روايات ١۵٠ پيش از ي هدور يعني حدودا ٤٣,"ويندتقبل ماي هدور"
37- Joseph Schacht, The Origins of Muhammadan Jurisprudence, 4th impression (Oxford, 1967), 4 [1st
edition 1950]. 38- Ibid., 80. 39- Ibid., 138. 40- Ibid., 57. 41- Ibid., 136. 42- Ibid., 80. 43- Ibid., 149.
13
اساسي از روايات فقهي ي ه، مؤلف اولين مجموع) ق١٧٩. م(فقهي منقول از پيامبر آه مالك بن انس
:رسيم اي مي چنين قاعدهه لذا ب٤٤.يك نسل پيش از او شكل گرفته است ورده،گرد آ
ضرورتا توان موثق يا خالفش اثبات نشود، نميآه را تا زماني ينبوهيچ روايت فقهي <
صحيح در زمان خود يا ابهام گزارهيبا اندکتوان گفت اين حديث حتي نمي. دانستموثق
مجعول از رأيي فقهي دانست يانيبآن را بايد عكس به. صحابه بوده استعصر يا ] امبريپ[
٤٥>.بندي شده است آه بعدها صورت
اين سخن عينا درباب روايات منقول از صحابه و تا حد بسيار زيادي، راجع به روايات تابعين نيز
ي ه بنابر اين، نيم٤٦.گونه روايات اندآي زودتر آغاز شده بود صادق است؛ با اين تفاوت آه جعل اين
گرفت و اين اوليه در آن دوره شكل روايات فقهي مجموعه نخست قرن دوم را بايد زماني دانست آه
با آغاز دوم قرن دوم، يعني ي هنيماند آه از اي راه يافته نخستين جوامع حديثي خود به ي هنوب روايات به
جوامع حديثي اوليه و مابعد آن يافت در اما بسياري از رواياتي آه ٤٧.اند ادبي تدوين شدهي هدور
نظر شاخت، نتايج پژوهش وي درباب به٤٨.اند بعد ساخته شده دوم قرن دوم بهي هشود، تنها از نيم نمي
وي . آند هاي حديثي، ازجمله روايات آالمي و تاريخي نيز صدق مي احاديث فقهي بر ديگر حوزه
هاي متعارف براي پيامبر نگاري اي از سيره بخش قابل مالحظه<: گويد روايات سيره چنين ميي هدربار
مستقال ، خاستگاهي بسيار تازه داشتند و از همين رو، اند آه در قرن دوم هجري پديد آمدهگونه بدان...
٤٩>.ارزش تاريخي ندارند
فقه مباديآتاب . هايي دوگانه روبرو شد با واآنشگلدتسيهرنظريات شاخت هم مانند احتجاجات
اما ٥٠,عيار، روشمند و بسيار اصيل مورد تحسين همگان قرار گرفت اسالمي وي به عنوان اثري تمام
روايات منقول از " اصليي هجوهر" اصلي احتجاج وي ــ مبني بر اينكه ي هدرباب نقطه محققان ديدگا
ترين انتقاد از شاخت اين بود آه وي به جدي. متفاوت بودپيامبر و صحابه هيچگاه وجود نداشته است ــ
ت آه اس] رسمي[شكل حديث صورتي . قدر آافي ميان شكل حديث و محتواي آن تفاوت ننهاده است 44- Ibid.
). در همين مقاله٢٩ي نگاه آنيد به پاورقي شماره( سال پيش ابراز آرده بود ۴٠اين رأي را شوالي قبال، . جا همان-4546- Ibid., 150, 176. 47- Ibid., 176. 48- Ibid., 4, 138, 143-51. 49- Schacht, “Revaluation”, 148-51. 50- Ibid., 4, 138, 143-51.
14
درواقع پيش از قرن دوم هجري بر تن روايات پوشانده نشده است؛ اما محتواي حديث به زماني بسيار
اي از جان برتن راجع مناسب از اين نوع واآنش به ديدگاه شاخت، مقالهاي نمونه٥١.گردد تر بازمي قديم
عميقا و براي مدتي مديد بر هاي شاخت با اين همه، انديشه٥٢.است) ٣همين آتاب، فصل (به مفهوم سنت
هاي وي را هيچ بررسي جديد درباب حديث انجام نشد آه بتواند ديدگاه. پژوهي غربيان تأثير گذارد حديث
ناديده انگارد، و درواقع تمامي محققان بعدي ناگزير بودند موضع خود را نسبت به پژوهش شاخت
.مشخص آنند
هاي شاخت به سه بر اساس رويكرد محققان به ديدگاهتوان هاي حديثي پس از شاخت را مي پژوهش
هاي آنهايي آه نقاط اصلي ديدگاه) ٢آلي مردود دانستند؛ محققاني آه آراي وي را به) ١: دسته تقسيم آرد
.اند معطوف داشتهبهبود و اصالح اين ديدگاهتالش خود را به و آساني آه ) ٣وي را پذيرفتند؛
. شاخت به صحنه آمدندمبادي فقه اسالميها پس از انتشار آتاب گروه نخست در نخستين دهه
نمايان گروه را محققان مسلماني تشكيل ي ه چهر٥٣,جز اندك غيرمسلماناني آه در اين گروه جاي داشتند به
نقل مستمر حديث عزيمت اين عالمان اين فرض بود آه ي هنقط. دادند آه با تحقيقات غربي آشنا بودند مي
هاي شخصي زود و در قرن نخست هجري پس از وفات پيامبر وجود داشته آه گاه در مجموعهنسبتا
اين مطالب آه از طريق درس، . شده است برخي، غالبا به اين صورت ــ مكتوب ميي هافراد ــ و به عقيد
مؤلفان جوامع يافت، خود ميراثي را فراهم آورد تا امالء، و استنساخ متون مكتوب به شاگردان انتقال مي
مدونان ي هاين جوامع مجددا مورد استفاد. حديثي در قرن دوم، بتوانند احاديث را از آنها استخراج آنند
نقل مستمر حديث ي ه از آنجا آه اين دسته از محققان به وجود شواهدي دال بر نظري٥٤.بعدي قرار گرفت 51- Cf. Erich Gräf, Jagdbeute und Schlachttier im islamischen Recht. Untersuchung zur Entwicklung der
islamischen Jurisprudenz (Bonn, 1959), 338; S.G. Vesey-Fitzgerald, “Nature and Sources of the
SharÐÝa”, in Majid Khadduri and H.J. Liebesny, eds., Law in the Middle East, I: Origin and
Development of Islamic Law (Washington, 1955), 93-94; Noel Coulson, A History of Islamic Law
(Edinburgh, 1964), 64-65; Fazlur Rahman, Islamic Methodology in History (Karachi, 1965), 1-87, esp.
76 (for the opinions of these authors see also Motzki, Origins, 29-34, 38). 52- John Burton, “Notes Towards a Fresh Perspective on the Islamic Sunna”, British Society for Middle
Eastern Studies Bulletin 11 (1984), 3-17. ) درباره او ادامه را ببينيد(و نبيه عبود ) ٢٩، ص مباديي واآنش او نگاه آنيد به موتسكي، درباره(ي ايشان يوهان فوك از جمله-53
.است54- Cf. Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, I (Leiden, 1967), 53-233; MuÎammad
ÍamÐdullÁh, “History of the Early ÍadÐth Compilation”, in Sahifah Hamman ibn Munabbih, 10th ed.
15
اند ياتي آه بعدها به جوامع حديثي درآمدهدرنگ نتيجه گرفتند آه بخش اعظم روا اطمينان داشتند، بي
هاي حديثي، شواهد اينان روايات سيره به معناي عام بود آه از مجموعهي ه عمد.اند الجرم قديمي و اصيل
اين دسته از . شد يافته از قرن سوم تا پنجم هجري استخراج مي هاي تدوين آتب تراجم و رجال، و فهرست
و شاخت، به گلدتسيهر رويكرد رخالفانگاشتند و ب فروض و مسلم ميمحققان وثاقت منابع خود را م
بيشتر اين مؤلفان صرفا به رد نظريات . سپردند خود احاديث را به محك هرگونه نقد و آزموني ميندرت
تنها اندآي از اين عالمان شهامت . جاي آنها دلخوش بودند هاي خود به ديدگاهي ه و شاخت و ارائگلدتسيهر
٥٥.آوشيدند احتجاجات آنان را ابطال آنند و شاخت را داشتند و ميگلدتسيهر استداللي با ي همواجه
آردند آه هر حديث، تا وقتي آنكه تصريح آنند ــ از اين قاعده پيروي مي نويسندگان اين گروه ــ غالبا بي
.خالفش اثبات نشده، اصيل و موثق است
و بودن،غيرانتقاديبه دليل احتجاج گروه نخست را گروه دوم آه طرفدار نظريات شاخت بودند
بعد، چندين مقاله و آتاب منتشر به٧٠ ي ه از ده٥٦.آننده نبودن رد آردند شده را به دليل قانع ارائهشواهد
احاديث منقول از پيامبر و صحابه تا پيش از عزيمت همگي آنها اين ديدگاه شاخت بود آه ي هشد آه نقط
شده در نظر آنها، اين امر حقيقتي اثبات. اند و لذا بايد آنها را جعلي دانست د نيامده بودهقرن دوم هجري پدي
آردند آه هر شناختي پيروي مي اآنون آنان از اين اصل روش. بود آه ديگر ترديد در آن راه نداشت
ه اثبات هاي بعدي را بايد جعلي دانست، مگر آنكه خالفش ب حديث و روايت منتسب به تابعين و نسل
(Luton, 1979), 1-111 [the 1st edition in Arabic, Damascus, 1953; the first English edition, Luton, 1961];
MuÒÔafÁ al-SibÁÝÐ, al-Sunna wa makÁnatuhÁ fÐ l-tashrÐÝ al-islÁmÐ (Cairo, 1961 [but already written in the
1940s]), 1-235; MuÎammad ÝAjjÁj al-KhaÔÐb, al-Sunna qabla l-tadwÐn (Cairo, 1963); Nabia Abbott,
Studies in Arabic Literary Papyri, II: QurÞÁnic Commentary and Tradition (Chicago, 1967), 1-83;
MuÎammad M. AzmÐ, Studies in Early ÍadÐth Literature, 2nd ed. (Indianapolis, 1987) [1st ed. Beirut,
1968].
توان متوجه شاخت هم دانست، اند؛ با اين همه، نقد آنان را مي برخي از اين نويسندگان تنها گلدتسيهر را مورد انتقاد و حمله قرار داده
.۴۵-٣۵، ص مبادينيز نگاه آنيد به موتسكي، . آنند اي تند و افراطي تفسير مي را به گونهچراآه آراي گلدتسيهر به گلدتسيهر و شاخت حمله Studies in Early ÍadÐth Literature محمد مصطفي االعظمي پيشتر در آتاب خود با عنوان -55
رياض و (On Schacht’s Origins of Muhammadan Jurisprudenceبرده بود، اما بار ديگر در آتاب ديگرش يعني
The Early Development of Islamicاحمد حسن نيز در آتاب . شاخت را مورد نقد قرار داد) ١٩٨۵نيويورك،
Jurisprudence )هاي شاخت را از منظري فقهي ابطال آرد ، برخي از ديدگاه)١٩٧٠آباد، اسالم. 56- See e.g., John Wansbrough’s review of Abbott’s book in Bulletin of the School of Oriental and
African Studies 31 (1968), 615. Cf. also Motzki, Origins, 37-38.
16
تاريخي در شناخت صدر آارگيري حديث به عنوان منبعي از بهگران برخي از اين پژوهش ٥٧.رسد
آننده از احاديث هرگونه تصوير قانعي هآردند، چراآه متقاعد شده بودند ارائ آلي خودداري مي اسالم به
٥٨.صحيح و اصيل ناممكن است
راي شاخت درباب حديث را آــ و نه تمام ــ در گروه سوم محققاني جاي داشتند آه تنها برخي
دو رهيافت . اصالح آنندديدند ي را آه بسيار افراطي يا آلي ميتنكاديگر پذيرفته بودند و درپي آن بودند
برخي از اين محققان ميان شكل و محتواي روايات تمايز قائل ) ١: خورد چشم مي متفاوت در ميان اينان به
گونه آه در جوامع مكتوب با شاخت توافق داشتند آه شكل بسياري از احاديث آناينان در اين نكته. شدند
گونه روايتي از پيامبر و روايي آمده، جعلي و متأخر است، اما اين ادعاي شاخت را رد آردند آه هيچ
آساني چون نوئل آولسون، خويتر ينبل، جان برتن، و . صحابه در طول قرن نخست وجود نداشته است
هاي ديگر آوشيدند با استفاده از برخي روشي هدست) ٢. توان در اين دسته جاي داد ويد پاورز را ميدي
رهيافت انتقادي وي به متون را تكامل بيشتر بخشيدند تا احاديث را آنان . شاخت، نتايج او را محك بزنند
حديثي در قرن نخست هجري گذاري آنند و به اين پرسش پاسخ دهند آه آيا واقعا هيچ تر تاريخ دقيق
.اند اس، گرگور شولر، و هارالد موتسكي در اين دسته شناساني چون يوزف فان وجود نداشته است؟ اسالم
ينبل . آنم هاي برخي از نمايندگان اين دو دسته رويكرد از گروه سوم به اختصار اشاره مي به ديدگاه
به ديدگاه ماقبل شاخت ٥٩,"هاي حديث اسالمي ستگاهگذاري تقريبي خا تاريخ"اي با عنوان در مقاله
پنداشت آه نخستين بار وي مي٦٠.گردد آه مبادي حديث در زمان پيامبر شكل گرفته است بازمي
هاي آموزنده و اخالقي درباب سيره و هاي ديني خود به ترويج حكايت به سبب انگيزهپردازان هصق 57- Cf. Patricia Crone, Roman, Provincial and Islamic Law: the Origins of the Islamic Patronate
(Cambridge, 1987), 32-34; Albrecht Noth, “Gemeinsamkeiten muslimischer und orientalistischer
ÍadÐ×-Kritik. Ibn al-ÉauzÐs Kategorien der ÍadÐ×-Fälscher”, in Udo Tworuschka, ed., Gottes ist Orient,
Gottes ist der Okzident. Festschrift für Abdoljavad Falaturi zum 65. Geburtstag (Köln and Vienna,
1991), 40-41 (trans. as Chapter 16 in this volume). 58- E.g. John Wansbrough, The Sectarian Milieu: Content and Composition of Islamic Salvation History
(Oxford, 1978), ix-x and passim; Patricia Crone and Michael Cook, Hagarism: the Making of the
Islamic World (Cambridge, 1977), 3, 152; Patricia Crone, Slaves on Horses: the Evolution of the
Islamic Polity (Cambridge, 1980), 14-15. 59- Published in his book Muslim Tradition: Studies in Chronology, Provenance and Authorship of
Early ÍadÐth (Cambridge, 1983), 9-76. 60- Ibid., 9.
17
۶٧٠اما تنها در اواخر قرن نخست ــ و نه تا پيش از سال . فضايل پيامبر و نخستين مسلمانان پرداختند
ينبل اين فرضيه را . آغاز شدتري هماهنگتر و ميالدي ــ بود آه نقل حديث به صورت رسمي۶٨٠يا
عرضه و رواج برمبناي پژوهش در روايات مربوط به منشأ پيدايش اسناد، مبادي نقد نقل حديث، و
بر و برخالف شاخت گلدتسيهر اين بدان معناست آه ينبل همانند ٦١.باط آردحديث در برخي مناطق استن
. پاياني قرن نخست هجري متداول شده بودي هاين باور بود آه احاديث رسمي منقول از پيامبر در دو ده
در اين امر ترديد گلدتسيهر نيز همانند واشدن نظام نقل روايات، دليل تأخير در يكسان بااين حال، به
ينبل در ٦٢.جز مواردي استثنايي، اساسا بتوان احاديث صحيح و اصيل نبوي را شناسايي آرد داشت آه به
) احاديث حالل و حرام(اين دعوي خود پيرو شاخت بود آه در قرن نخست هجري، هيچ حديث فقهي
بود آه ذهن و گونه احاديث تنها برآمده از آراي فقهي تابعين در قرن دوم اين٦٣.وجود نداشته است
اما از سوي ديگر، وي بر خالف ٦٤.دارندن پيامبر ا بي مستقيمتباطگونه ار ضميري فقهي داشتند و هيچ
هاي فقهي صحابه و تابعين را بعدها اظهار داشت آه حتي اگر بيشتر روايات مربوط به قضاوتشاخت
به نظر ينبل، ٦٥.ريخي مردود دانستبه آنان نسبت داده باشند، نبايد آنها را يكجا به عنوان امور غيرتا
،توان تعيين آرد، اما در بيشتر موارد سند آن ميي هگيري حديث را با بررسي سلسل زمان و مكان شكل
٦٦.برد آخر قرن نخست نميي هشيوه نقل حديث را جلوتر از زمان تابعين يعني پيش از دو دهاين
. اعظم سنت اسالمي از تفسير قرآن ناشي شده استآرد آه بخش جان برتن از اين تز جانبداري مي
آورد آه اين احاديث به سنت ديد، دليل مي تكاليف علمي مي از جنس تمرين واو آه متون حديثي را بيشتر
آه اين آنجا تابااين حال، . اند عيني و تاريخي پيامبر و صحابه اشاره ندارند و به اين معنا غيراصيل
آنندگان در اين دارد و به اين دليل آه نخستين شرآتآنند آه ريشه در قرآن احاديث مباحثي مطرح مي
اين روايات مطالبي خام و ابتدايي از عصر پيامبر و صحابه بنا آردند، ي هبر پايرا مباحث، آار خود
٦٧.اند ريشه در زمان خود داشته 61- Ibid., 10-23. 62- Ibid., 71. 63- Juynboll, Muslim Tradition, 11-17, 34-39, 72. 64- Ibid., 71. 65- Ibid., 31. 66- Ibid., 72-73. 67- Burton, “Notes”, 3-17; idem, An Introduction to the ÍadÐth (Edinburgh, 1994), 181 and passim.
:آند ر اين آتاب خود ديدگاه مشابهي ارائه ميديويد پاورز هم د
18
هاي شاخت بودند و ــ جدا از تا اينجا ديديم آه ينبل و برتن همچنان عميقا تحت تأثير پژوهش
اما در اين ميان، . مالحظاتي چند ــ اصوال تشكيك آلي وي درباب وثاقت تاريخي حديث را پذيرفته بودند
خاستگاه و گسترش روايات ، نظريات شاخت راجع به درآشاآش حديث و آالماس در آتاب يوزف فان
تاريخي نشان داد جوهره و ـ وي با تحليلي روايي. منقول از پيامبر، صحابه و تابعين را متزلزل ساخت
اي اصلي برخي از روايات آالمي منسوب به پيامبر و صحابه بسيار قديمي است آه در پارهي ههست
هارالد موتسكي در پژوهشي راجع به ٦٨. قرن نخست جستجو آردي هتوان رد پاي آن را تا نيم اوقات مي
اس رسيد، اما روش وي مبتني بر نتايجي بسيار مشابه با فانجوامع حديثي غيررسمي و اوليه، به
موتسكي تحليل خود .اس بود و بسيار متفاوت از فان) source-critical approach(نبع رهيافت نقد م
ها و نتايج شاخت درهم آميخت و به اين هاي انتقادي از مفروضات، روش از روايات فقهي را با بررسي
نامطمئن، مفروضاتيي ههاي شاخت درباب خاستگاه و گسترش حديث برپاي يهنتيجه رسيد آه نظر
درباب ي کليها يد از داوريبا, يبه نظر و .بنا شده است گويي و مشتي تعميم و آلي دار هايي مسئله روش
. ، مسير پژوهش را به سمت روايات جزيي و موردي سوق دهيمز کردهيپرهخاستگاه و وثاقت حديث
تاآنون که يآثاراستفاده از و , تر شده اصالح" نقد منبع"هاي روشبا آرد آه تدالل ميموتسكي اس
گرگور شولر، هارالد موتسكي و ٦٩.تر روايات ممكن خواهد بود گذاري مطمئن ، تاريخاند منتشرنشده
اي از اس، به بررسي پاره هايي نظير فان آارگيري روش توجهي به نظريات شاخت و به ديگران با بي
٧٠.گذاري آرد توان آنها را در قرن اول هجري تاريخ احاديث خاص پرداختند آه مي
David Powers, Studies in Qur’an and ÍadÐth: the Formation of the Islamic Law of Inheritance
(Berkeley, 1986). See also Coulson, History of Islamic Law, Chapter 2. 68- Josef van Ess, Zwischen ÍadÐ× and Theologie. Studien zum Entstehen prädestinatianischer
Überlieferung (Berlin, 1975), 1-30, 104. 69- Harald Motzki, Die Anfänge islamischer Jurisprudenz. Ihre Entwicklung in Mekka bis zur Mitte des
2./8. Jahrhunderts (Stuttgart, 1991); English edition, Origins (See above, n. 50); idem, “The MuÒannaf
of ÝAbd al-RazzÁq al-ÑanÝÁnÐ as a Source of Authentic AÎÁdÐth of the first Century AH”, Journal of
Near Eastern Studies 50 (1991), 1-21 (Chapter 15 of this volume); idem, “Der Fiqh des -ZuhrÐ: die
Quellenproblematik”, Der Islam 68 (1991), 1-44; English translation: “The Jurisprudence of Ibn ŠihÁb
az-ZuhrÐ: a Source-Critical Study” (Nijmegen, 2001: http://webdoc.ubn.kun.nl/mono/m/motzki-
h/juriofibs.pdf). 70- Gregor Schoeler, Charakter und Authentie der muslimischen Überlieferung über das Leben
Mohammeds (Berlin, 1996); Harald Motzki, “The Prophet and the Cat: On Dating MÁlik’s MuwaÔÔaÝ
19
آردند آه حديث را بايد جعلي دانست تا زماني آه اآان را رد مياين دسته از محققان هم ادعاي شك
هاي اينان از اظهارنظر. خالف آن اثبات شود، و هم دعوي مخالفان آنان را آه به عكس اعتقاد داشتند
آردند و تنها زماني راجع به روايات خاص و جزيي آلي درباب وثاقت تاريخي حديث خودداري مي
پيش از آنكه بتوانيم درباب نظر آنان، به٧١.آردند آه به بررسي آامل آنها پرداخته باشند داوري مي
ديثي بسيار تري ارائه دهيم، بايد احاديث و جوامع ح خاستگاه بخش معيني از احاديث، قضاوت آلي
هاي هريك از اين دو دسته محققان از گروه روش٧٢. نقد منابع تحليل آرده باشيمي هبيشتري را با شيو
٧٣. تفصيل بيشتري خواهد آمداسوم در ادامه ب
هاي حفظ و نقل حديث شيوهـ ٣ـ١ and Legal Traditions”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 22 (1998), 18-83; idem, “The Murder of
Ibn AbÐ l-Íuqayq: On the Origin and reliability of Some MaghÁzÐ-Reports”, in Harald Motzki, ed. The
Biography of MuÎammad: the Issue of the Sources (Leiden, 2000), 170-239; idem, “Die Prophet und
die Schuldner. Eine ÍadÐ×-Untersuchung auf dem Prüfstand”, Der Islam 77 (2000), 1-83. ثمر و بيهوده عمدتا، اگر نگوييم مطلقا، بي"هاي غربيان درباب وثاقت حديث اي گفته است آه پژوهش وائل حالق اخيرا در مقاله-71
The Authenticity of Prophetic“: ي اند؛ نگاه آنيد به مقاله نظر وي، اينان به بررسي يك شبه مسئله پرداخته به". است
ÍadÐth: a Pseudo-Problem”, Studia Islamica پژوهش وي مطمئنا اين گروه از محققان . ٩٠-٧۵، ص )١٩٩٩(، ٨٩، ش
حتي اين هم محل ترديد است آه . آنند دهد، چراآه اينان از بيان اظهارات آلي در اين موضوع خودداري مي را مورد حمله قرار نمي
اق ديگر محققان غربي را در اين قضاوت خود مورد نظر داشته است، چراآه معموال هدف اصلي آنان رد يا تثبيت ديدگاه وائل حل
ي روياروي آنان همواره ميزان وثاقت حديث به عنوان منبعي تاريخي بوده است؛ مسئله. محققان مسلمان درباب حديث نبوده است
اينكه دانشمندان اصول . دهند ي زماني خاصي را به ما نشان مي روايات در حقيقت چه دورهيعني پرسش اصلي اين بوده است آه اين
دانند هيچ ارتباطي با معضل روياروي محققان غربي ندارد آه الصدور مي اغلب احاديث را ظني!) و نه دانشمندان اصول حديث(فقه
. اند اريخي بودهدرصدد استفاده از اين مطالب حديثي به عنوان منابع و مدارك تهاي غربيان راجع به وثاقت تاريخي هاي مختلف در پژوهش ي رهيافت همچنين نگاه آنيد به نتايجي آه شولر از بحث درباره-72
Charakter und Authentie, 9-19.:در آتاب. روايات اسالمي يافته استبسيار مهم و مرتبط با موضوع خاستگاه و تاريخيت حديث آه در يكي از مسائل . در همين مقاله xxxvii-li نگاه آنيد به صفحات-73
اين نوشتارگنجانده نشده، اين است آه چگونه حديث با فقه درآميخت؛ علت آن بود آه بررسي اين مطلب در بحث از تطور و تكامل
:ام آردهي حاضر اشاره ترين منابع اين بحث در مقاله حال، به مهم بااين. تر است فقه اسالمي مناسب
Schacht, Origins; Motzki, Origins; Calder, Studies; Dutton, Origins ( اطالعات آامل را درآتابشناسي پايان مقاله
) Ahmad Hasan, Development ;(ببينيد Ali Dere, Die ÍadÐ×hanwendung bei ImÁm ;( را ببينيد۵۵ي پاورقي شماره
MÁlik b. Anas (-179/795) im Spiegel der an ihn von aš-ŠaibÁnÐ (-189/804) und aš-ŠÁfiÝÐ (-204/819)
gerichteten Kritik (Aachen, 1995).
20
، چه مدت بحث از خاستگاه و وثاقت تاريخي حديث اين بوده است آه تا يكي از مسائل مطرح در
اند؟ اهميت اين پرسش پرواضح است، مكتوب درآمدهشکل و درچه زماني به شفاهي نقل شدهاحاديث
العاده حساس و شكننده نقل شفاهي فوق. چراآه هر روايتي طي فرايند نقل در معرض خطر تغيير است
شود، بيشتر ميلذا هرچه دوران نقل شفاهي بيشتر ادامه يابد، احتمال تحريف اطالعات اصيل اوليه . است
از آنجا آه ثبت .هايي براي دريافت و انتقال مطالب وجود داشته باشد مگر در صورتي آه فنون و روش
انساني ي ههاي حافظ تعبير ديگر آاستي اطالعات به صورت مكتوب، ضعف بسيار مهم نقل شفاهي، و به
از سوي ديگر . لعاده مؤثر استا آند، براي باالبردن دقت در حفظ اطالعات، آتابت فوق را برطرف مي
تواند از هرگونه تغيير و تحريف جلوگيري آند؛ چراآه اشتباه در خواندن متن و نمينقل مكتوب هماما،
.توان ناديده گرفت آاري عمدي آن را نمي استنساخ آن، غفلت از نگهداري، يا دست
حديث اساسا به صورت روايات اسالمي اين بود آه ي هتصور نخستين محققان غربي در زمين
ترين گذار معروف هاي حديثي آه به دست ما نرسيده، اما پايه مجموعهو اولين شفاهي نقل شده است
اين رأي بازتابي از ديدگاه ٧٤.اند نخست قرن دوم تأليف شدهي هاند، خود در نيم جوامع حديثي بعدي بوده
بسياري درباب حديث، گلدتسيهرهاي پژوهشاز زمان انتشار. رايج در ميان عالمان اسالمي قديم است
علت آن بود ٧٥.بدين نظر رسيدند آه دوران نقل شفاهي تا پايان قرن دوم هجري به طول انجاميده است
حجم فراواني از روايات اسالمي داير بر مخالفت شديد مسلمانان با آتابت حديث گلدتسيهرآه از يك سو
نخست قرن سوم هجري ي ه را در نيمآغاز تدوين متون حديثيرا گردآورده بود و از سوي ديگر، وي
فصل ( مؤثر وي درباب آتابت حديث در اين آتاب ي ه انگليسي مقالي ه ترجم٧٦.گذاري آرده بود تاريخ
٧٧.آمده است) ۴
. در همين مقالهxvي نگاه آنيد به صفحه-74 :نگاه آنيد به. ي دوران طوالني نقل شفاهي، نورمن آالدر است يكي از طرفداران اخير نظريه-75
Norman Calder, Studies in Early Muslim Jurisprudence (Oxford, 1993), 161-71 (درباب روايات فقهي). 76- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 203-45 (= Muslim Studies, II, 189-226). 77- Cf. Ignaz Goldziher, “Kämpfe um die Stellung des ÍadÐ× im Islam”, Zeitschrift der Deutschen
Morgenländischen Gesellschaft 61 (1907), 860-72 [reprinted in Gesamelte Schriften, V, 86-98].
مطالعات گلدتسيهر در کتاب . بااين همه، اين امر محل ترديد است آه اين استنتاج از سخن گلدتسيهر واقعا نظر خود او هم بوده است
انديشد که نگارش حديث يکي از چنين مي) Muhammedanische Studien, II, 8-9 = Muslim Studies, II, 21-22 (اسالمي
پردازد که بر وي بدين منظور به گردآوري آن دسته از اخباري مي. هاي مسلمانان براي حفظ روايات بوده است ترين روش قديمي
21
آوشيدند اين حكم گران مسلمان ، برخي از محققان و در صدر ايشان، پژوهش١٩۶٠ ي هدر ده
را پشت سر اي بسيار طوالني گفت نقل حديث به صورت شفاهي دوره نند آه ميرايج غربي را ابطال آ
همگي از آتابت ند آه آورد گرداي عظيم از اخبار و روايات منابع اسالمي را آنان مجموعه. گذاشته است
با آنان همچنين . گفتند حديثي در قرن دوم هجري سخن ميهاي مجموعهحديث در قرن نخست و تدوين
ها را چنين استدالل آردند آه اين مجموعه،ها اين مجموعه قديمي از سخ خطيهايي از ن طعهقيافتن
آوشيدند اين دسته از علما مي٧٨.سناد رواياتشان از درون تأليفات بعدي بازسازي آردا ي هتوان برپاي مي
ي افراد معروف آتابي آرد برخ تأآيد مي رواياتي آه دال بر ممنوعيت يا مخالفت با آتابت حديث بود يا
ي اينان براي مخالفت با ديدگاه.اند، نسبي بينگارند آرده نداشته يا از آتابي در معرض عموم استفاده نمي
آردند آه مسلمانان از ، اين رأي را مطرح مييكي دو قرن نخست قائل بودحديث تا به نقل شفاهي آه
.يث و روايات داشتنداحادعمومي عادت به آتابت پيوسته هاي نخست زهمان رو
هايي منتشر آردند آه در واآنش به اين رأي پژوهش" نقل حديثبودن شفاهي "ي هطرفداران نظري
بنا به استدالل آنان، اين . داد هاي يكسان در نخستين مدونات حديثي را نشان مي برخي اختالفات ميان نقل
هم بازسازي متون اصلي و اوليه را ناممكن آتابت زودهنگام حديث در تضاد است و ي هامر هم با نظري
٧٩.سازد مي
عكس، شولر در مقاالت متعدد خود چنين استدالل آورده است آه آساني آه بر سر نقل شفاهي يا به
هاي اسالم تصور نظام آموزش و فراگيري علم در نخستين سدهاند، از مكتوب حديث بحث و جدل آرده
امع بزرگ حديثي آه در قرون سوم و چهارم فراهم آمدند، منابع به نظر وي، جو. اند درستي نداشته
هايي از نوشته دست، بلكه عمدتا يا صرفا نقل شفاهي نبوده) و مدون(هاي صحيح شان ضرورتا آتاب اوليه
گفتارهاي شاگردان اين درس. اند شخصي خود نوشته بودهي هها بوده است آه استادان براي استفاد درس
يا بعدا از روي دفاتر استادان نوشتند و آردند يا بالفاصله مي آه به صورت شفاهي دريافت ميحديثي را
توجه دارد که صرف مخالفت در برابر او خود به اين نکته , به عالوه. نگارش زودهنگام احاديث در قرن اول هجري داللت دارند
. دهد که حديث نوشته شده بوده است حديث نشان مي, نگارش78- Abbott, Studies, II, 2; Sezgin, Geschichte, I, 53-84 and passim; Azmi, Studies, Part II and passim. 79- E.g. George Stauth, Die Überlieferung des Korankommentars MugÁhid b. Éabrs (Ph.D. diss.,
Giessen, 1969); Fred Leemhuis, “1075 TafsÐr of the Caiene DÁr al-kutub and MuºÁhid’s TafsÐr”, in
Rudolph Peters, ed., Proceedings of the Ninth Congress of the Union Européenne des Arabisants et
Islamisants (Leiden, 1981), 169-80; Sadun M. Al-Samuk, Die historischen Überlieferungen nach Ibn
IsÎÁq (Ph.D. diss., Frankfurt, 1978).
22
اما .] آتابت صرف احاديث بدون درس و سماع ارزش چنداني نداشتبنابراين [ ٨٠.آردند مكتوب مي
ب و رسي به مطالب مكتوب محدثان، بدون سماع مستقيم از آنان را عي ندرت آسي دست بعدها ديگر به
.دانست عار مي
هاي مختلف آثار حديثي منسوب به مؤلفان توان ادعا آرد وجود اختالف ميان نقل بنابراين، نمي
مرآب از نقل اي شيوه اين امر اوال بايد براي تبيين و توجيه. قديمي صرفا ناشي از نقل شفاهي آنهاست
در تلخيص، ترآيب و حتي شاگردان لو ثانيا به آزادي عمرا فرض آنيم سماعي /مكتوب و نقل شفاهي
اي آه در دو قرن نخست بر بحث و مشاجره ٨١.توجه آنيمشان تغيير متون در هنگام نقل مطالب استادان
سر جواز يا ممنوعيت آتابت حديث درگرفته بود، احتماال در اصل عمل نقل حديث اهميت و تأثير چنداني
ترجمه شده ) ۵فصل (در همين آتاب ، موضوعحث از اين شولر در بي هترين مقال مهم ٨٢.نداشته است
.است
:نگاه آنيد به). aural(نقل سماعي يا شنيداري : بگوييم) oral(جاي نقل شفاهي آند به از همين رو، سباستين گونتر پيشنهاد مي-80
Sebastian Günther, “Modern Literary Theory Applied to Classical Arabic Texts: ÍadÐth Revisited”, in
Verena Klemm and Beatrice Gruendler, eds., Understanding Near Eastern Literatures (Wiesbaden,
2000), 175. 81- Gregor Schoeler, “Die Frage der schriftlichen oder mündlichen Überlieferung der Wissenschaften im
frühen Islam”, Der Islam 62 (1985), 201-30; idem, “Weiteres zur Frage der schriftlichen oder
mündlichen Überlieferung der Wissenschaften im frühen Islam”, Der Islam 66 (1989), 38-67; idem,
“Mündlische Thora und ÍadÐ×. Überlieferung, Schreibverbot, Redaktion”, Der Islam 66 (1989), 213-51
(the translation is Chapter 5 in this volume); idem, “Schreiben und Veröffentlichen. Zur Verwendung
und Funktion der Schrift in den earsten islamischen Jahrhunderten”, Der Islam 69 (1992), 1-43, English
translation of an earlier shorter version by Claude Gilliot as “Writing and Publishing: On the Use and
Function of Writing in the First Centuries of Islam”, Arabica 44 (1997), 423-35; idem, Écrire et
transmettre dans les débuts de l’islam (Paris, 2002). Cf. also Stefan Leder, Der Korpus al-Hai×am ibn
ÝAdÐ (st. 207/822). Herkunft, Überlieferung, Gestalt früher Texte der aÌbÁr Literatur (Frankfurt, 1991),
3-14; Motzki, Origins, 95-104. 82- For that discussion see Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 194-202 (= Muslim Studies, II,
181-88); Schoeler, “Mündliche Thora und ÍadÐ×”, passim; Michael Cook, “The Opponents of the
Writing of Tradition in Early Islam”, Arabica 44 (1997), 437-530. M.J. Kister, “…LÁ taqraÞÙna ÝalÁ l-
muÒÎafÐyyÐn wa-lÁ taÎmilÙna l-Ýilma Ýani l-ÒaÎafÐyyÐn…: Some notes on the Transmission of ÍadÐth”,
Jerusalem Studies in Arabic and Islam 22 (1998), 127-62.
23
احاديث غير سنيـ ۴ـ١
صرف نظر از مباحثي آه با . ه استبودتمرآز مپژوهي غربيان عمدتا بر احاديث سني حديث
حضرت علي آه قيام وي سرآغاز از نوادگان ــ منسوب به زيد بن عليمجموع الفقهانتشار آتاب
حديث شيعي توجه به ٨٣, ميالدي مطرح شد١٩١٩ در سال آيد ــ شمار مي بهي هزيدي ي هگيري شاخ شكل
از حديث دهد آه آگاهي غربيان ، نشان مي١٩٧٠اي در سال ژرار لوآنت در مقاله. اندك بوده استبسيار
در . د به اين سو تغيير آر١٩٧٠ ي ه اما اوضاع و احوال از ده٨٤. اماميه تا چه اندازه اندك استي هشيع
وي درباب منابع ي هترين مقال مهم. آمك آندموضوع به ايضاح بيشتر اين اين زمان اتان آلبرگ آوشيد
روي ديگر محققان همه دنباله٨٥.مجددا چاپ شده است ) ۶فصل ( اماميه در اين آتاب ي هحديث شيع
اي آه از بررسي نتيجه ٨٧.هاي اخير مورد توجه قرار گرفته است حديث خوارج نيز در سال٨٦.اند وي
به قرن دوم توان آغاز تدوين احاديث غيرسني را نيز ميشود اين است آه ها دستگير مي اين نوشته 83- Eugenio Griffini, ed., Corpus Juris di Zaid b. ÝAlÐ (Milan, 1919), with a review by Gotthelf
Bergsrässer in Orientalistische Literaturzeitung 25 (1922), 114-23; Rudolf Strothmann, “Das Problem
der literarischen Persönlichkeit Zaid b. ÝAlД, Der Islam 13 (1923), 1-52; Wilferd Madelung, Der ImÁm
al-QÁsim ibn IbrÁhÐm und die Glaubenslehre der Zaiditen (Berlin, 1965), 53-61; Sezgin, Geschichte, I,
552-60. 84- Gérard Lecomte, “Aspects de la littérature du ÍadÐ× chez les Imamites”, in Le shîÝisme imâmate.
Colloque de Strasbourg (6-9 mai 1968) (Paris, 1970), 91-103. 85- Etan Kohlberg, “Al-uÒÙl al-arbaÝumiÞa”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 10 (1987), 128-66.
See also idem, “An Unusual ShÐÝÐ isnÁd”, Israel Oriental Studies 5 (1975), 142-49; idem, “ShÐÝÐ
ÍadÐth”, in Alfred F.L. Beeston et al., eds., The Cambridge History of Arabic Literature, I: Arabic
Literature to the End of the Umayyad Period (Cambridge, 1983), 298-307. 86- E.g. Asma Afsaruddin, “An Insight into the ÍadÐth Methodology of JamÁl al-DÐn b. ÓÁwÙs”, Der
Islam 72 (1995), 25-46; Mohammed Ali Amir-Moezzi, “Remarques sur les critères d’authenticité du
hadÐth et l’autorité du juriste dans le shÐÝisme imâmate”, Studia Islamica 85 (1997), 5-39; Ron P.
Buckley, “On the Origins of ShÐÝÐ ÍadÐth”, The Muslim World 88 (1998), 165-84. 87- ÝAmr K. EnnÁmi, Studies in IbÁÃÐsm (al-IbÁÃÐya) (Beirut, 1972), 81-102; J.C. Wilkinson, “IbÁÃÐ
ÍadÐth: an Essay on Normalization”, Der Islam 62 (1985), 231-59.
:هاي مختلف غربيان درباب منابع حديث اباضيه نگاه آنيد به براي بحث راجع قضاوت
Ersilia Francesca, Teoria e pratica del commercio nell’IslÁm medievale. I contratti di vendita e di
commenda nel diritto ibÁÃÐta (Rome, 2002), 32-39; idem, “La fabbricazione degli isnÁd nella scuola
24
به قرن دوم هجري توان آغاز تدوين احاديث غيرسني را نيز ميشود اين است آه ها دستگير مي نوشته
بوده اهل سنت رواياتتر از آن، طوالني) Standardization (سازي يكسانبازگرداند، گواينكه فرايند
اند آه در احاديث اهل هايي مواجه با همان پرسشعيناحديث غيرسني، ي هحوز بديهي است محققان .است
چه بوده است؟ آيا شناسايي يا روايات هاي خاص مجموعهخاستگاه : ؛ از قبيل اينكهسنت مطرح است
از چه اند ممكن است؟ تدوين شدهآنها براساس حديثي هاي ترين مجموعه منابعي آه قديميبازسازي
چنانچه معياري در نقد و جايگاه و آارآرد اسناد چه بوده است؟ شد؟ يث استفاده ميحد در نقل ييها روش
ميان آيا درهاي آن چه بوده است؟ ، چه تحوالتي را پشت سر گذاشته و روشگزينش حديث وجود داشته
.ترند ها همچنان نيازمند بررسي عميق تبادل احاديث رايج بوده است؟ اين پرسشمذاهب مختلف اسالمي
اسناد) اعتبار(ثاقت خاستگاه و وـ ٢
اسناد در مطالعات اسالمي و غربيـ ١ـ٢
اين است آه طريق شود سلسله سندي آه در آغاز هر حديث آاملي ذآر مينقش نظر مسلمانان، به
هم معناي لغوي . بخشدتأييد و تثبيت را خاستگاه متن آن حديث و از اين راه، آند مستندنقل حديث را
. آنند اين نقش را بازگو مي)ثبت و تثبيت= ( و هم معناي اصطالحي آن)د و پشتيبانيتأيي= (ند اسناد و س
با توجه به چنين .تك راويان موثق باشند و تك،شود آه سلسله سند متصل اما اين امر تنها وقتي محقق مي
ن در ناآو تالش , در ميان عالمان اسالمينقد حديث محور اصلي ند، تعجبي نيست آه آاربردي براي س
اگر معلوم شود آه .بوده استتنها بر سند احاديث استوار ق ق از غيرموثتفاوت گذاردن ميان روايات موث
اصول اعتقادي مقبول در سند حديث ضعفي ندارد و اگر هيچ دليل ديگري چون مخالفت با قرآن يا
منابع اسالمي . شمارند اسالمي وجود نداشته باشد، در آن صورت حديث را صحيح و موثق ميي هجامع
محققان سني از نظر ، و٨٨غاز شدآآنند آه نقد سند روايات خيلي زود از قرن دوم هجري ادعا مي
اين .اند پژوهي انتقادي حديثهمين اند محصول تهيه شده، جوامع بزرگ حديثي آه در قرن سوم مذهب
ibÁÃÐta: il Musnad ar-RabÐÝ b. ÍabÐb”, in U. Vermeulen and J.M.F. van Reeth, eds., Law, Christianity
and Modernism in Islamic Society: Proceedings of the Eighteenth Congress of the Union Europèene
des Arabistants et Islamistants (Leuven, 1998), 39-59. 88- Cf. Eerik Dickinson, The Development of Early Sunnite ÍadÐth Criticism: the Taqdima of Ibn AbÐ
ÍÁtim al-RÁzÐ (240/854- 327/938) (Leiden, 2001), 41ff.
25
ن همه، مسلمانان مباني و صور مختلف بااي. يافتند) canonical(رسمي جايگاهي تقريبا مدونات حديثي
٨٩.تنقيح آردنداي روشمند گونه به قرن پنجم تا ششم ي هنقد حديث را تنها در فاصل
بسيار نازل و ابتدايي بود، چه بيشتر محققان غربي از نظر نقد حديث در ميان مسلمانان ي هشيو
و متن روايات را داشتهسند توجه در آار نقد حديث يكسره به بررسيآردند مسلمانان اينان تصور مي
اين داوري ٩١.شمردند نظر تاريخي نامعتبر مين خود سند را از غربيا در مقابل، ٩٠.اند فراموش آرده
آنان بود آه سبب اين بهبلكه بيشتر ، مباني نقد حديث اسالمي نبود آامل سندها ياايشان مبتني بر بررسي
آنها را شد نمي و از اين رو،بودار آشکار يبس شان شتباهات تاريخياا ي يجانبداريافته بودند آه احاديثي
شوند، ه نيز فراوان يافت ميآه در آتب صحاح سترا روايات اينعالمان مسلمان معذالك، .اصيل دانست
ناقدان حديث اين بدان معناست آه . دندمرش ميادي حديث در ميان محدثان اسالمي ترين محصول نق عالي
اند، زيرا سندهاي روايات را موثق و نداشتهچنين رواياتي گونه ايراد و اعتراضي نسبت به يچمسلمان ه
االصول امري چنين نتيجه گرفتند آه نظام اسناد عليمحققان غربي از اين پديده . ندانگاشت معتبر مي
، قادر به باشد بررسي سند صورت پذيرفته ي همشكوك و نامعتبر است و نقد حديثي آه صرفا برپاي
و شاخت هماهنگ بود آه اعتقاد گلدتسيهر ي هبا نظري اين استنتاج ٩٢.شناسايي روايات جعلي نيست
المعرفة و ) ٣٦٠. م(ي رامهرمزي نگاشتهالمحدث الفاصل: ي نقد حديث عبارتند از هاي روشمند مسلمانان درحوزه نخستين رساله-89
مقدمة في علوم صالح با عنوان ترين اثر آز آن ابن ترين و موشكافانه ؛ اما دقيق)٤٠٥. م( تأليف حاآم نيشابوري في علوم الحديث . اند ر شدههاي متعدد منتش ها همگي با تصحيحات و چاپ اين آتاب. استالحديث
90- See e.g. Schwally, “Quellen”, 127.
مثال روشنش همين . شمارد رسد تحقيقات غربي جايگاه متن حديث در فرايند نقد حديث مسلمانان را ناچيز مي بااين همه، به نظر مي
هاي اسالمي برخي داوريانگارند، حال آنكه است آه غربيان جرح و تعديل روات حديث را عمدتا نقد و بررسي سند روايات مي
هاي مختلف حديث يك راوي با ديگر راويان بوده ي متن ها مبتني بر مقايسه گونه جرح و تعديل دهد اين درباب راويان حديث نشان مي
.استريخي اذعان هاي تا آلويز اشپرنگر و يوهان فوك از معدود محققان غربي بودند آه به اهميت و سودمندي اسناد روايات در پژوهش-91
: نگاه آنيد به. داشتند
Aloys Sprenger, Das Leben und die Lehre des Mohammad nach bisher grosstentheils unbenutzten
Quellen (Berlin, 1861), I, 330-49, and passim; Johann Fuck, “Traditionalismus”, 22-24 (=
“Traditionalism”, 113-14). 92-
26
پيامبر و صحابه نسبت آم در مواردي آه به دستــ داشتند اغلب احاديث اصيل نيستند و اسناد آنها نيز
٩٣.شدابجعلي بايد شود ــ داده مي
طور خاص ناگزير به اين ترين بخش سند به شناخت قديملي و طور آ د بهاناسبحث درباب اعتبار
به عبارت ديگر، از آي اين رسم در ميان ناقالن حديث پرسش انجاميد آه خاستگاه يا منشأ اسناد چيست؟
هاي مفصلي حول اين مسئله مطرح شد آه مسلمانان نيز بحثمتداول شد آه منبع خبر خود را ذآر آنند؟
بسيار قديم، ) ١: آردندارائه سه تاريخ زماني براي پيدايش اسناد و در مجموع شتندر آنها مشارآت داد
تا ۶٠ سال ي هتقريبا در فاصل(در زمان تابعين ) ٢؛ ) هجري۶٠تا حدود سال (در زمان حيات صحابه
از مختلفيمالحظات عوامل و . ) هجري١٨٠ تا ١٢٠حدودا ( نسل بعدي ي هدر دور) ٣؛ ) هجري١٢٠
يا تحقيقاتي در خود /ه تأمالت تاريخي، اخبار موجود در منابع اسالمي راجع به خاستگاه سند، وجمل
ها را در ادامه اي از اين ديدگاه چكيده. گذاري بوده است مبناي استنتاج هريك از اين سه تاريخسندها
گيري آرد سون پي جيمز رابي هتوان در مقال ميتري از اين موضوع را گزارش مفصلخواهم آورد، اما
. عينا چاپ شده است)٩فصل (آه در آتاب حاضر
سنت ناقالن در اشاره به نام محدثان قبل از خود آغاز زودهنگام ي هنظريآساني آه از تصور
ي هبتناي زندگي خود برپاياآرم، درصدد اپس از وفات پيامبر مسلمانان اين است آه آنند طرفداري مي
وقتي از ظواهر چنين پيداست .رايج شدپيامبر مربوط به نقل اخبار ز همين زمان الگوي نبوي بودند و ا
احتماال از آرد، يا به نقل از وي گزارش ميپيامبر ي همالقات نكرده بود سخني دربارآسي آه پيامبر را
يز در انگ موضوعي نزاعاي حساس يا مسئلهويژه وقتي ، بهمنبع خبر خود را اعالم آندخواستند او مي
در ( سوم ي ه اسالمي پس از قتل عثمان، خليفي هجامع و اختالفات به نظر اينان، دودستگي٩٤.ميان بود
٩٥.استسيار مهم در پيدايش اسناد بوده يكي از اسباب ب، ) هجري٣۵سال
ت با درگذش آهآنند مياستدالل چنين تابعين اعتقاد دارند، ي هسناد در دورگيري ا آه به شكلييآنها
همگان را مجبور اين وضع .وجود نداشت پيامبر ي هدربارواسطه ديگر اطالعات بياآثر صحابه،
93- See above, xviii, xxii-xxiii; also Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 147-52 (= Muslim
Studies, II, 140-44); idem, “Neue Materialien zur Litterature des Überlieferungswesens bei den
Muhammedanern”, Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 50 (1896), 478, 484-86
[reprinted in Gesammelte Schriften, IV, 67-110]; Schwally, “Quellen”, 125-27; Schacht, Origins, 163. 94- Cf. Sprenger, “Traditionswesen”, 1-3; Azmi, Studies, 213. 95- Abbott, Studies, II, 1; Azmi, Studies, 213.
27
گاه برخي ٩٦.منبع و مأخذ سخنش را مطالبه آنند پيامبر دهد، ي هخبري دربارساخت آه هرگاه آسي
اسالمي ي هعمنازعات در جامفزوني : دهند به عامل تاريخي خاصي پيوند ميگذاري را اين تاريخمحققان
با عنوان آه از آن ) هجري۶٠در سال (امويان ي هسرسلسلپس از مرگ معاويه، پنجمين خليفه و
تابعين برگرفته از خود برخي ي ه احتجاج ديگر به نفع وجود اسناد در دور٩٧.آنند ياد مي" دومي هفتن"
١٢۴متوفاي (فته شده زهري از روايتي آه در سند آن گالمثل يوزف هوروويتس في. روايات بوده است
هري، يعني نتيجه گرفته آه در نسل پيش از زبرخي از منابع و راويان خود را نام برده است، چنين ) ق
اي انگليسي از ترجمه٩٨.رفته است آار مي در پايان قرن نخست هجري، اسناد بهقدم تابعين متي هدر دور
برخي از ي هآيد، به ضميم شمار مي ها در اين زمينه به هوروويتس آه يكي از نخستين تالشي هاين مقال
مطالعات جديد هم نشان داده است .گنجانده شده است) ٨ و ٧فصل (مالحظات بعدي خود او در اين آتاب
٩٩. دوم قرن نخست هجري وجود داردي ه قديمي از نيميهاآه رواياتي با سند
سند به آاربرد وي .داند، شاخت است أخر ميسناد را بسيار متدر ميان غربيان، آسي آه منشأ ا
دانست آه طي اي مرتبط مي هاي اجتماعي را با آشوب نداشت و ظهور اسناد اعتقادپيش از آغاز قرن دوم
شاخت اين ديدگاه هوروويتس را .)هجري ١٣٢ـ١٢۶ (عباس واگذار آردند آن، امويان خالفت را به بني 96- Loth, “Ursprung”, 595-96; James Robson, “The IsnÁd in Muslim Tradition”, Transaction of the
Glasgow University Oriental Society 15 (1953), 15-26; Motzki, Origins, 119. 97- Robson, “The IsnÁd in Muslim Society”, 21; G.H.A. Juynboll, “The Date of the Great Fitna”,
Arabica 20 (1973), 142-49; idem, Muslim Tradition, 17-19; 75; idem, “Muslim’s Interpretation to his
ÑaÎÐÎ, Translated and Annotated with an Excursus on the Chronology of Fitna and BidÝa”, Jerusalem
Studies in Arabic and Islam 5 (1984), 263-311. 98- Josef Horovitz, “Alter und Ursprung des IsnÁd”, Der Islam 8 (1918), 43.
ي خود نتوانست اثبات آند آه حديث اما هوروويتس در زمان تأليف مقاله). همين آتاب آمده است٧ي اين مقاله در فصل ترجمه(
:اين نكته را سالها بعد ينبل و شولر در اين دو اثر نشان دادند. گردد مورد بحث به زهري بازمي
G.H.A. Juynboll, “Early Islamic Society as Reflected in its Use of IsnÁd”, Le Muséon 107 (1994), 179-
85; Schoeler, Charakter und Authentie, 62-79. :جز منابعي آه در پاورقي پيشين گذشت، نگاه آنيد به به-99
Lawrence I. Conrad, “Portents of the Hour: ÍadÐth and History in the First Century AH”, paper
presented at the Colloquium on ÍadÐth and History, Cambridge 1986; Motzki, Origins, 126-36, 157-67,
240-41; idem, “The MuÒannaf of ÝAbd al-RazzÁq”, 13-21; idem “Die Fiqh des -ZuhrД, 29-42 (English
Trans., 32-47); idem, “The Prophet and the Cat”, 73-74 and passim; idem, “Die Prophet und die
Schuldner”, 22-46.
28
ربع آخر قرن ازآم ، دستهخبرفاده از سند در ميان راويان و مدونان آند آه معتقد بود است صريحا رد مي
گيري متأخر و ديرهنگام اسناد با اين اعتقاد ديدگاه شاخت درباب شكل ١٠٠.اول هجري متداول بوده است
گردند، تنها و هاي قديمي در قرن نخست هجري بازمي خورد آه رواياتي آه به شخصيت پيوند ميوي
ونزبرو هم رواج سند را چندان زودتر از پايان قرن دوم هجري .اند دوم ساخته شدهتنها در قرن
١٠١.آند گذاري نمي تاريخ
به حوادثي گانه درباب خاستگاه و پيدايش اسناد، هاي سه از مدافعان هريك از اين نظريهبرخي
رود سبب آنند آه گمان مي استناد ميهاي داخلي در ميان مسلمانان ــ ها و جنگ ويژه فتنه تاريخي ــ به
سيرين ، يعني خبري منسوب به ابنشگفت اينكه همگان به منبعي واحد .اند آارگيري و رواج اسناد شده به
.گرفتند ، مردم ديگر از سند روايات سراغ مي"پس از فتنه"گويد آه ميآنند استناد مي) ق١١٠م (
تفسير " نخستي هفتن"سيرين را به ابني هلند، اين جملمحققاني آه خاستگاهي بسيار قديم براي اسناد قائ
هاي پاياني قرن نخست را زمان آغاز اسناد دوم آه دههي هدست. آنند آه پس از قتل عثمان پديد آمد مي
. بوده است آه در پي مرگ معاويه روي داد" دومي هفتن"سيرين دانند، گمان دارند آه مقصود ابن مي
داند آه به سقوط خالفت ميعباس اميه و بني سيرين را منازعات بني نه در آالم ابنشاخت هم مراد از فت
١٠٢.امويان انجاميد
سندها از روي گذاري ـ تاريخ٢ـ٢
100- Schacht, Origins, 37, n.1.
آننده نيست، چراآه ديدگاه هريك از اين دو نفر در جاي خود سازگاري و انسجام ي شاخت عليه هوروويتس چندان قاطع و قانع رديه
عمل "اما هوروويتس از . پيش از قرن دوم معمول نبوده است" عمل مستمر و متعارف استفاده از سند"گويد ت ميشاخ. دروني دارد
. سند به متون حديثي است" ي ورود اوليه"گويد، بلكه تنها درصدد تعيين زماني براي سخن نمي" مستمر و متعارف استفاده از سند
آارگيري آن در روايات، در مناطق مختلف امپراطوري اسالمي منتفي دانست آه سند و بهافزون بر اين، اين احتمال را نيز نبايد
: در اين باره نگاه آنيد به. سرگذشت و تحوالت مختلفي را پشت سر گذاشته است
Motzki, Origins, 22-23, 240-41. 101- John Wansbrough, Quranic Studies: Sources and Methods of Scriptural Interpretation (Oxford,
1977), 179. سيرين را توان اين نقل منتسب به ابن آند آه اساسا آيا ــ و تا چه ميزان ــ مي اين پرسش همچنان ذهن آدمي را به خود مشغول مي-102
ي واقعي اين سخن گر گويندهسيرين برسد و ثانيا، حتي ا توان اطمينان يافت آه اين سخن واقعا به ابن درست و واقعي دانست؟ اوال نمي
ي تر است آه سخن وي را معطوف به منطقه اين فرض معقول. دانيم آيا مراد وي آلي و عمومي است يا نه درستي نمي او باشد، به
.Motzki, Origins, 22-23: باره نگاه آنيد به دراين. علمي خود وي، يعني بصره بدانيم
29
نگريستند و ميالدي، اغلب محققان غربي با شك و ترديد بسيار به سند روايات مي١٩٧٠ ي هتا ده
آلي آنان سندها بهدر نگاه اما اين بدان معنا نيست آه .ددانستن ميناطالعات تاريخي براي يمنبعرا آنها
بحث و بررسي راجع به اعتبار و منشأ سند نشان .ندا نداشتهمتون هيچ نقشي در انتقال و هبودمجعول
ترين بخش سند يعني قديم: اعتبارند دار يا از نظر تاريخي بي مسئلهني از سندها تنها بخش معيداده بود آه
ايشان اما احتمال .قرن نخست هجري، از قبيل پيامبر، صحابه و تابعين بودام مراجعي از آه شامل ن
تقسيم سند به دو بخش اصيل و مجعول را نخستين بار . پذيرفتند را مي هاهاي جديدتر سند قسمتاصالت
ودتر، زوي، رواياتي آه سند آامل دارندباور به از آنجا آه . ١٠٣تر از هرآسي مطرح آرد صريحشاخت
نام الجرم بايستآهآرد چنين فرض ميوي ، نتيجتا اند شدهن اول قرن دوم ساخته و پرداخته ي هنيماز
متأخر، هاي دورهدر بنابراين، در احاديثي آه ١٠٤.جعلي باشدتابعين اوليه، صحابه و پيامبر در اين سندها
همين ميزان بخش جعلي سلسله سند ، به اند دوم قرن دوم يا حتي بعد از آن ساخته شدهي همثال نيم
.شود تر مي طوالني
ند ديد ميآه ديگرشان ترآيب آردندي هتبع او ينبل، اين برداشت خود را با تجرب شاخت و به
ودارندو متعدد اند، بلكه گاه چندين سند مختلف سلسله سند واحد نقل نشدهصرفا با يك بسياري احاديث
شاخت اين راوي ١٠٥.رسند مشترآي در نسل سوم يا چهارم پس از پيامبر ميغالبا به ناقل اين سندها
پژوهان حديثآند، حقا خاطرنشان مي ويآه همچنان١٠٦.ناميد" مشتركي هحلق) ترين پايين"(مشترك را
و برخي از محققان غربي نيز با آن آشنا ١٠٧شناختند راوي مشترك را ميي ه پديدقديم از آغازمسلمان
محل توان را مي مشتركي هترين حلق اين ديدگاه بود آه پايين،نمود ميتازه آنچه در اين ميان ١٠٨.اند بوده
چنين ديدگاهي با اين .يك روايت واحد دانستسندهاي در بخش اصيل جعول و هاي م قسمت صالتا
103- Schacht, Origins, 171. 104- Ibid, 163-65. 105- Ibid, 163-65. 106- Schacht, Origins, 171-72.
:نگاه آنيد به. ي اخير خود برداشت مسلمانان از اين موضوع را مفصال توصيف آرده است ينبل در مقاله. ١٧٢ همان، ص -107
Juynboll, “(Re)appraisal of Some Technical Terms in ÍadÐth Science”, Islamic Law and Society 8
(2001), 307-15. 108- Sprenger, MoÎammad, I, 330-49; J.H. Kramers, “Une tradition à tendence manichéenne (la
`manageuse de verdure`)”, Acta Orientalia 21 (1950-53), 10-22 (the translation is Chapter 12 in this
volume).
30
يعني : انندغالبا يكسسندهاي مختلف يك روايت مجعول در هاي تكه شاخت آامال هماهنگ بود آه ي هيافت
را سند ينبل اين بخش .شود عينا تكرار ميدر اين بخش از سندهاي مختلف يك روايت واحد نام راويان
مشترك در ي هترين حلق اين پايين، شاخت و ينبل براين اساس١٠٩.ناميد) single strand (ق منفرديطر
نشان نيك آن سندمنفرد يقرطو حديث آه متن١١٠خواندندنده يا جاعل آن حديث پديدآورهر حديث را
و حديث تحليل سند١١١.تابعين دانستآبار توان از نسل پيامبر، صحابه يا نمي را شخصدهند اين مي
روش مناسبي براي تعيين زمان و مكان پيدايش احاديث خاص رسد آه نظر مي مشترك بهي ه حلقي هپديد
همين (تشريح آرده استخوبي اني اين تحليل سندي را به، مب تحقير زناناحاديثبررسي باينبل ١١٢.باشد
.)١٠فصل آتاب،
را به گذاري اسانيد تاريخبراي خود ي هاعتبار روش تاز، اي ديگر با طرح فرضيهشاخت و ينبل
راويان نام هم در روايات جعلي و هم در روايات اصيل، نظر آنان، به. دساختنمحدود موارد خاصي
سند روايات را با توانستند افراد مي از يك سو، .اند روشمندي ساخته و پرداخته شدهصورت آمابيش به
اضافه آنند آه در اصل به يكي از مثال نام پيامبر را به سند روايتي . ترقي دهندتر افزودن مراجع قديمي
) backward growth of isnÁds( "ي اسانيد وارونهرشد " شاخت اين آار را .رسيده است صحابه مي
به اين منظور صورت روايت، سند براي هاي اضافي شاخ و برگجعل از سوي ديگر، ١١٣.ناميد
نقل آن روايت تنها يكي آه سرپوش نهند بر اين حقيقت يا را پنهان آنند مشترك ي هنام حلقآه پذيرفت مي
:ي المثل در مقاله في. اهميت اين پديده را خاطرنشان آرده استهاي خود ينبل در بسياري از نوشته-109
Juynboll, “Some IsnÁd-Analytical Methods”, 353. 110- Schacht, Origins, 171-72; Juynboll, “Some IsnÁd-Analytical Methods”, 353, and passim.
111-. از جمله . گذاري احاديث به خود جلب آرده است ققان را براي تاريختوجه و اهتمام علمي برخي از مح" ي مشترك حلقه"ي پديده-112
: زيرهاي پژوهشدر
Amikam ElÝad, “Some Aspects of the Islamic Traditions Regarding the Site of the Grave of Moses”,
Jerusalem Studies in Arabic and Islam 11 (1988), 1-15; idem, Medieval Jerusalem and Islamic
Worship: Holy Places, Rituals, Pilgrimage (Leiden, 1995), 15-22; Frantz Rosenthal, “Muslim Social
Values and Literary Criticism: Reflections on ÍadÐth of Umm ZarÝ”, Oriens 34 (1994), 35-38 ( بدون اينكه
ي مشترك نام ببرد از اصطالح حلقه ); Rudolph Peters, “Murder in Khaybar: Some Thoughts on the Origins of
the QasÁma Procedure in Islamic Law”, Islamic Law and Society 9 (2002), 132-67. 113- Schacht, Origins, 165-66.
31
آه فردي رد آ مي مطرحشاخت اين احتمال را ١١٤.داشته است) single strand (منفرد طريق با دو سند
وات حديث در رآه بود يدعم و ينبل حتي ١١٥,رواج داده باشدبا استفاده از نام آسي ديگر را روايتي
سند دست جعليهاي رشتهايجاددر خودها، از جمله مؤلفان جوامع بزرگ حديثي، دورهي ههم
) spread of isnÁds( " و طرقاسانيدر يتکث" رامورد ادعاگونه اعمال شاخت اين ١١٦.اند داشته
١١٧.ناميد
گذاري احاديث تحليل سند در تاريخشد اعتبار روش سند سبب مفروض جعل يا دستكاري ي هشيو
زير را تحليل سند بخش بودن روش بردن به اين معضل، نتيجه مايكل آوك با پي. جدي افتدي هبه مخاطر
تأثير گذاشته احاديث بر بخشي از سندساسا ا اسانيد ريتکث احتجاج وي چنين است آه اگر .سؤال برد
، روي داده باشد) significant scale(در سطحي گسترده از نظر تاريخي اسانيد ريتکثچه و چنانباشد،
اي قالهبا نگارش موك آ ١١٨.گذاري آرد توان روايات را از روي سندشان تاريخ ديگر نميدر آن صورت
روش شاخت ممكن است ــخارجيشواهد بر اساس گذاري آنها ريخ تاــ آه الزمانآخر روايات راجع به
نشان داده است آه اين مشترك را به محك آزمون گذاشته و ي ه بر اساس حلق احاديثگذاري در تاريخ
آتاب ١١فصل بسيار مهم در ي هاين مقال ١١٩.بيانجامدنادرستي هاي به استنتاجادگي س بهتواند يروش م
.آمده استحاضر
را معيار اين ينبل . دبو بخش نتيجه سندشان گذاري احاديث بر اساس تقادهاي مايكل آوك از تاريخان
د آه کن وي احتجاج مي. آه داراي مقبوليت تاريخي استگره زد " اصيل مشتركي هحلق ترين پايين" هب
partial( يفرع مشترك ي ه حلق)بيشتر معقولش سه تا يا( مشترآي به تعداد زيادي ي هچنين حلق
common link (اي است آه خود شاگرداني داشته ، راويفرعي مشترك ي همراد وي از حلق. نياز دارد
114- Ibid, 171. 115- Ibid, 173. 116- E.g. Juynboll, “Some IsnÁd-Analytical Methods”, 366, 374, and passim. 117- Schacht, Origins, 166-69, 171.
:المثل نگاه آنيد به في. نامد مي) diving" (شيرجه"ي مشترك را ينبل جعل عناصر سند براي پنهان آردن نام حلقه
Juynboll, “Some IsnÁd-Analytical Methods”, 366-70. 118- Michael Cook, Early Muslim Dogma: a Source-Critical Study (Cambridge, 1981), 107-16. 119- Michael Cook, “Eschatology and the Dating of Traditions”, Princeton Papers in Near Eastern
Studies 1 (1992), 23-47.
32
مشترك ي هتنها داراي يك حلق مشترك ي هترين حلق پايينحال اگر ١٢٠.آنند مينقل از او و آنها روايت را
وجود ا يكي دو شاگرد بتنها نفردي آنار آن، ناقالن مو درآند، باشد آه روايت را از وي نقل ميفرعي
seeming( "ظاهري مشتركي هحلق"بايد مشترك را ي هترين حلق ، در آن صورت، پايينداشته باشند
common link (در چنين موردي .گذاري روايت ناديده گرفت را در تاريخاوتوان آه مي دانست
١٢١.نسبت داددي طبقات بع از فرعي مشترك ي هحلقبه را بايد پيدايش حديث
ي هسلسل ي هگذاري احاديث برپاي هاي آنان در تاريخ روشفرضيات شاخت و ينبل در باب سند و
محققان مسلمان و برخي شكاآان معتدل نيز . مايكل آوك مواجه نبودي تندرو مانندانكاآشروات، تنها با
،پژوهان اسالمي حديث از منظر محققان و اعظمي)مصطفي(محمد . به اين روش اعتراض داشتند
هارالد موتسكي هم ١٢٢. تحرير درآوردي ه به رشت اسناددربابهاي شاخت مفصلي عليه ديدگاهي هردي
مشترك را ي هد و حلقيناسا ريتکثد، يناسا ي وارونههاي شاخت و ينبل در فرضياتشان راجع به رشد تعميم
مشترك در ي هپيدايش حلقي ممكن است سبب علل مختلف،يواستدالل بنا به ١٢٣.مورد ترديد قرار داد
ا ي مشترك در نسل تابعين ي هترين حلق پاييناستنتاج نادرست است آه بگوييم يت اين آل .سندها شده باشند
120- E.g. Juynboll, “Some IsnÁd-Analytical Methods”, 354-56.
منفرد تشكيل يافته باشد، ينبل نام آن را طريقيا تنها از يك " فرعي مشترك حلقه"ي مشترك از تعداد بسيار کمي وقتي حلقه
.٣٨٠نگاه آنيد به همان مأخذ، ص . نامد مي" عنكبوت" NÁfiÝ the mawlÁ of Ibn“ : نگاه آنيد به" (عمر نافع، مولي ابن"ي خود راجع به ينبل اين رهيافت را به خوبي در مقاله-121
ÝUmar” (برخي ديگر از محققان غربي از جمله مارآو شلر و خانم ايرنه شنايدر در آثار خود، از همين روش . استتصوير آرده
.اند ينبل پيروي آرده
Marco Schöller, “Palmen (lÐna) der BanÙ n-NaÃÐr und die Interpretation von Koran 59:5. Eine
Untersuchung zur Bedeutung des koranischen Wortlauts in den ersten Jahrhunderten islamischer
Gelehrsamkeit”, Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 146 (1996), 337-49; Irene
Schneider, Kinderverkauf und Schuldknechechtschaft. Untersuchungen zur frühen Phase des
islamischen Rechts (Stuttgart, 1999), 74-121. 122- Al-Azami, Schacht’s Origins, Chapter 8. 123- Motzki, Origins, 24-25; idem, “The Prophet and the Cat”, 53-64.
:ي اسانيد را اري ربين هم در اين آتاب خود نقد آرده است ي رشد وارونه نظريه
Uri Rubin, The Eye of the Beholder (Princeton, 1995), 234-38.
اند، مرادم اين است آه آنان ي رشد وارونه و تکثير اسانيد را تعميم داده و آنها را آلي ساخته گويم شاخت و ينبل فرضيه وقتي مي
يث را تبيين آيند ــ سير تطور و تكامل آل تاريخ حد اي موارد خاص حقيقتا درست از آب درمي ها ــ آه در پاره اند با اين پديده خواسته
.آنند
33
ي هحلق= [بهتر است اين راوي در بسياري موارد،. استحديثآن ، پديدآورنده يا جاعل پس از آن
به اي علمي هدر حلقاي طور حرفه مطالب را بهمند حديث بدانيم آه مدونان روشاولين را يكي از ]مشترك
ي هتر از زمان حلق منشأ روايت قديميتوان پذيرفت آه با اين فرض، مي.آرده است القا ميشاگردانش
هاي مشترك را با جعل يا دستكاري در سند توان انكار آرد برخي حلقه درست است آه نمي.مشترك باشد
در ١٢٤.داريم در دست ناين حكم جزييبراي تعميم اهد آافي وشمدارك و اند، اما ود آوردهوج بهروايت
توان به مانع را مي مشترك ي هترين حلق تحليل سند، اموري چون پاييني هگذاري حديث بر پاي روش تاريخ
توان آن را خط اما نمي، ] اما ممكن است,آه گذر از آنها دشوار [مسابقات دو يا نوار مرزي تشبيه آرد
سودمندي توان در مي ديگر احتجاج موتسكي اين است آه .نقل جعلي و اصيل دانستفاصل و قاطع ميان
هاي مشترك قادر است حلقه,ها افكند آه وي مدعي است با اين روشترديد هاي ينبل ت و روشفرضيا
بايد امكان وجود د آه نآ حتي وي پيشنهاد مي١٢٥.ظاهري تشخيص دهدهاي مشترك حلقهاصيل را از
لورنس آنراد آه اين امر را جدي بگيريم، همچنانهاي مشترك در ميان افراد قرن نخست هجري را حلقه
نيز آن را نسبت به و آندرياس گرآه و گرگور شولر ١٢٦,اثبات آرده است صحابه ي هطبقدر قاطعانه
١٢٧.اند تابعين اوليه نشان داده ي ه بن زبير از طبقةعرو
به سه دليل سند ي هگذاري روايات برپاي انتقادات مايكل آوك از تاريخدر برابر موتسكي همچنين
:قرار زير آورده است
ــ آه هنگام بررسي سند با آنها " ي عنكبوتي شبكه"و " شيرجه"ي مشترك، يا اموري ديگر از قبيل اين حقيقت آه راوي حلقه-124
تكرار توان معيار ها را اعتبار ببخشد، زيرا آسان مي تواند تبيين آلي ما از اين پديده اند، لزوما نمي شويم ــ مكرر و پردامنه روبرو مي
است آه در ] ي شاخت و ينبل[موتسكي درصدد نقد اين مدعا. آار برد هاي ديگر نيز به فراوان را براي تأييد و اثبات برخي تبيين
.هاي مطرح در آن حوزه را تبيين و حل آند تواند تمام پرسش ي منبعي تاريخي، يك تفسير يا يك روش خاص مي مثابه بررسي حديث به125- Harald Motzki,”Quo vadis ÍadÐ×-Forschung? Eine kritische Untersuchung von G.H.A. Juynboll:
ÝÝNÁfiÝ the mawlÁ of Ibn ÝUmar, and his Position in Muslim ÍadÐth LiteratureÞÞ”, Der Islam 73 (1996),
40-80, 193-231; idem, “The Prophet and the Cat”; idem, “Der Prophet und die Schuldner”; idem, “Al-
radd ÝalÁ r-radd – Zur Methodik der ÍadÐ×-Analyse”, Der Islam 78 (2001), 147-63; idem, “The Murder
of Ibn AbÐ Íuqayq”. 126- Conrad, “Portents of the Hour”. 127- Schoeler, Charakter und Authentie, Chapters 2 and 3; Andreas Görke, “The Historical Tradition
about al-ÍudaybÐya: a Study of ÝUrwa b. Zubayr’s Account”, in Motzki, ed., Biography, 240-75.
34
توان مي١٢٨.حدسي بيش نيستاين ادعا آه ابداع و جعل سند سنت رايج و عمومي بوده، )١
وك را تأييد مدعاي آ است؛ اما اين شده ميابداع يا جعل تمام يا بخشي از سند پذيرفت آه
صورت ) significant scale ("سطحي گسترده"در اي واقعا چنين مسئلهآند آه نمي
.پذيرفته است مي
آه مورد ادعاي مايكل ) traditionist culture( "زده فرهنگي سنت"معقوليت جعل در )٢
،سطحي گستردهد در يناسار يتکثرواج حاصل از آن، يعنيي ه و نتيج١٢٩آوك است
خاصيت تبديل به امري بي و آن راآند مينقض را و آارآرد نظام اسناد غرض اصلي
١٣٠.آند مي
نتايجي به گذاري روايات هاي شاخت در تاريخ روشعلت اينكه ارزيابي مايكل آوك از )٣
را بررسي مشترك ي ه حلقي ه شاخت از پديدتفسيروي تنها منجر شد، اين است آه منفي
يكي از اولين بسا چه مشترك ي هحلق داشت آه توجهال اين احتمبه گر وي ا. درآ مي
١٣١.آورد مدونان روشمند حديث باشد، نتايج بهتري به دست مي
گذاري احاديث هاي تحليل و تاريخ ـ روش٣
گذاري احاديث ـ تاريخ١ـ٣
و بااين بوده بدبيناسناد محققاني آه عموما به پيداست، وب خشده تا اينجا مباحث گفتهآه از همچنان
دين ي هاولي و تحوالت خاستگاهاي درباب درصدد استفاده از روايات اسالمي براي رسيدن به نظريهحال
گيري زماني شكلي ه براي تعيين دور.اند داشتهروياروي خود همواره تنگناي دشواري را ، اند بودهاسالم
رسد اين ه يا شاهدي آه به ذهن مي نخستين قريناحاديث، چه معيار ديگري جز حديث در اختيار داريم؟
شاخت، ينبل و بسياري ديگر اين .راه يافته استمنابع حديثي به ببينيم هر روايت اولين بار آي است آه
صد البته . آورد خود مي" شاهد"، تنها دو حكايت از متون سيره و تراجم را Early Muslim Dogma آوك در آتاب -128
.آيد هاي جزيي، آن حكم آلي درنمي ، اما از اين مثالهاي بيشتري هم ارائه دهد توانست نمونه مي .؟؟129
130- Motzki, “The Prophet and the Cat”.32. 131- Motzki
35
حد نهايي يابيم، روايتي را در آن ميترين منبعي آه قديمي١٣٢.اند آار گرفته را بهگذاري تاريخي هشيو
تأليف يا تدوين آن آتاب آم در زمان يعني اين روايت دست،است) terminus ante quem (يزمان
و مدعي شدند زمان و مكان تأليف اما شاخت و ينبل از اين هم فراتر رفتند .داشته است بايست وجود مي
نظر ؛ يعني بهمورد بحث بوده است روايت١٣٣)breeding ground (مهد پيدايش ،ترين منبع اين قديمي
وجود نداشته ]terminus post quemيزماني حد اوليه= [ش از تأليف آن منبع آنان، اين روايت پي
شاخت آه تنها به .ستا) an argument from silence( برهان خلفمبتني بر اين استنتاج .تسا
در يبهترين راه براي اثبات اينكه روايت<: آورد توجه و اهتمام داشت، چنين احتجاج ميروايات فقهي
را اين روايت آس هيچ ،در آناي پيدا آنيم آه مسئله يا مناقشه وجود نداشته، اين است آه فالن زمان
استناد به آن حتمي و قطعي باشد؛ حال آنكه اگر چنين روايتي وجود داشت، حجت فقهي خود قرار نداده
آشاند آه در يآن دسته از جوامع حديثي ماين برهان خلف را به استفاده از ي ه ينبل حتي دامن١٣٤>.بود
عادت مدونان مسلمان : آند خود استدالل ميوي در دفاع از رأي . توان يافت گونه بحث فقهي نمي آنها هيچ
؛ لذاهاي تأليفي خود بگنجانند مجموعهدست آورده بودند در اين بود آه تمام آنچه از پيشينيان خود به
اين ١٣٥.شمار آورد به خودي هر زمان و منطق تمام روايات موجود دحاوي را بايد جوامعهريك از اين
، از >در آن ذآر شده استمنبعي دانست آه نخستين تر از توان قديم هيچ روايتي را نمي<آه اج تاستن
هاي شاخت و قرار گرفت آه معتقد بودند مقدمات و فرضيه مورد نقدمحققان غربي آن دسته از سوي
132- Schacht, Origins, 140; G.H.A. Juynboll, “The man kadhaba Tradition and the Prohibition of
Lamenting the Dead”, in idem, Muslim Tradition, 96-133; M.J. Kister, “Pare your Nails: a Study of an
Early Tradition”, Journal of the Ancient Near Eastern Society of Columbia University 11 (1979), 63-70.
ي وارد، ادامهبراي ديگر م. است آه در آن از اين روش استفاده آرده است) M.J. Kister(اين تنها يكي از مقاالت متعدد آقاي قسطر
.مقاله را ببينيد133- Juynboll, Muslim Tradition, 132. 134- Schacht, Origins, 140. 135- Juynboll, Muslim Tradition, 98.
ي مربوط به وجوب حجاب براي همسران پيامبر، از اين روش استفاده آرده گذاري روايات اسباب نزول آيه ينبل اخيرا در تاريخ
.٣٩٣-٣٩٢، ص ٢٠٠٢، ٢اوليف، ج ي جين دمن مك ، ويراستهدايره المعارف قرآن، "حديث و قرآن"ي هاست؛ در مقال
“ÍadÐth and the QurÞÁn”, in Jane D. McAuliffe, Encyclopaedia of the QurÞÁn, II (Leiden, 2002), 392-
393.
36
براي رسيدن به چنين را ما راه ،آهناساسا آمبود منابع در اين راه خود محل ترديد است و ينبل
١٣٦.استنتاجي بسته است
ترين ي قديمي هگذاري روايات برپاي روش تاريخاز برهان خلف، توسل بهبدون برخي از غربيان
در مقاالت متعددش قسطر يعقوب. المثل آقاي م في. اند بهره بردهاند، آمدهروايات در آناين آه منبعي
اما از اينجا نتيجه ١٣٧,شمارد آه در منابع قرن دوم آمده باشد مي" قديم"روايتي را اجع به سنت اسالمي، ر
چه چنانبه همين نحو، . استهپديد آمدبا تأليف آن منابع زمان هم درست مورد بحثگيرد آه روايت نمي
توان متأخر بوده و نميورد بحث رد آه البد روايت مگي نمينتيجهبيابد، متأخر يروايتي را تنها در منبع
زماني ي ه فاصلالبا و در غار محتاط استيدر دادن تاريخ براي روايات بس قسطر .آن را قديمي دانست
براي از درون روايات ي ناداتگردآوري شواهد و استاو بيشتر درصدد . آند پيشنهاد ميرا يا يطوالن
و از منظر هر آنچه در منابع قديم و جديد از د ممكن خواهد تا ح ميو در اين راه ، خاص استيمباحث
گاه در پي هيچوي طور آلي، به. آاملي ارائه دهديبررس، تمامي فرق و مذاهب اسالمي آمده است
اي به عنوان نمونه١٣٨.متون مختلف اسالمي نبوده است مورد بحث در ي ه تحوالت تاريخي مسئلي هارائ
136- Cf. Motzki, Origins, 22, 90-91; idem, “Quo vadis ÍadÐ×-Forschung”, 57-60. 137- E.g. Kister, “Pare Your Nails”.
گويد، چراآه اين روايت پيشتر در پاپيروسي متعلق به قرن دوم هجري و نيز در سخن مي" روايتي قديمي"قسطر در اين مقاله از
:همچنين نگاه آنيد به ديگر مقاالت وي در زير. شود تفاسير قرآن همان دوره يافت مي
Kister, “You Shall Only Set Out for Three Mosques: a Study of an Early Tradition”, Le Muséon 82
(1969), 173-96; and “ÍaddithÙ Ýan banÐ isrÁÞÐla wa-lÁ Îaraja: a Study of an Early Tradition”, Israel
Oriental Studies 2 (1972), 215-39.
صحابه (= آند، بلكه در اين آار به زمان وفات افرادي گذاري نمي يف اين منابع آهن تاريخي زمان تأل گاهي قسطر روايت را برپايه
:در زير..."علي المصحفيينالقرآن التقرؤون "ي المثل نگاه آنيد به مقاله في. آند آه آرايشان در روايت آمده است توجه مي) يا تابعيني
Kister, “LÁ taqraÞÙna”, 157-62. :اند، از جمله اري ربين و روبرتو توتولي در مقاالت زير يگر محققان غربي هم روشي مشابه با قسطر برگرفتهرخي از د ب-138
Uri Rubin, “Morning and Evening Prayers in Esrly Islam”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 10
(1987), 40-64; idem, “Apes, Pigs, and the Islamic Identity”, Israel Oriental Studies 17 (1997), 89-105;
Roberto Tottoli, “Traditions and Controversies Concerning the suºÙd al-QurÞÁn in ÍadÐth Literature”,
Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 147 (1997), 371-93; idem, “The
Thanksgiving Prostration (sujÙd al-shukr) in Muslim Traditions”, Bulletin of the School of Oriental and
African Studies 61 (1998), 309-13.
37
را در اين »بررسي روايتي آهن: هاي خود را آوتاه آنيد ناخن«با عنوان وي ي همقالاز رهيافت قسطر،
.ايم گنجانده) ١۴فصل (آتاب
آلي را به اين روايات حاوين منابعتري قديم ي هگذاري روايات برپاي تاريخاي از محققان دسته
سندگاني از قرن دوم و به نويو منتسب آنند آه منابع موجود اينان از اساس انكار مي. اند مردود شمرده
فرايندي طوالني از ند اين آثار محصول ا يدعم، و درمقابل آرده باشندرا واقعا خود آن افراد تدوين سوم
در حال ( بوده و به دست عالماني وابسته به مدارس نوظهور)ويرايشتهذيب، (گردآوري و تصحيح
رسيد، آن را به مراجع ميستواريو اآمال اي از وقتي آتابي به درجه. فراهم آمده است)ظهور
. اساس نظريات و مضامين اين آتاب را شكل داده بودان يشها دادند آه آموزه تري نسبت مي قديمي
حيات نويسندگان مساوي با زمان توان را نميها آتابروايات موجود در اين تاريخ پيدايش بنابراين،
زماني حدابتدا يا انتهاي زندگي اين افراد را نبايد ي ههم از اين رو، دورو ، ادعايي آنها دانست
)terminus ante or post quem (براي اين مدعيات سه دليل زير را ١٣٩.شان انگاشت روايات آتب
:اند ارائه آرده
يعني . دهند آن آتاب به مؤلفي نسبت ميرسم اين است آه هر آتاب را بنابر سند يا روايت )١
ي هي از آتاب يا حتي ابتداي دستفصلابتداي روات ابتداي آتاب، يا با توجه به نام سلسله
اما سندها عموما قابل اعتماد نيستند .آنند آتاب، مؤلف آن را تعيين ميخاصي از روايات
.آيند نميآار بهآتاب روايت و تاريخدر تعيين و لذا
نقل، اقتباس و تغيير هايي آشكار از نشانهخود و روايات موجود در آنها هنات اوليمدو )٢
.دارند
اين علوم اسالمي در قرون دوم و سوم هجري نيز ر تطودرباب تاريخ ات اي فرضي پاره )٣
١٤٠.آنند استنتاج را تأييد مي
مطالعات قرآنيترين آتب تفسير قرآن است آه در آتاب درباب قديمي) John Wansbrough( اين نظر جان ونزبرو -139
)Quranic Studies( مطالعاتي درباب نورمن آالدر هم در شش فصل نخست آتابش با عنوان .ه آرده است ارائ١٤٨-١٢٢، ص
:نگاه آنيد به. همين ديدگاه را نسبت به متون فقهي مطرح آرده استي نخست فقه اسالمي در دوره
Norman Calder, Studies in Early Muslim Jurisprudence, Oxford, 1993. ها و مقاالتي از ميكلوس موراني، ياسين داتون، هارالد موتسكي، آريستوفر ندارها نگاه آنيد به آتاب براي انتقاداتي بر اين پ-140
:ملچرت، و آندرياس گرآه در زير
Miklos Muranyi, “Die frühe Rechtsliteratur zwischen Quellenanalysie und Fiktion”, Islamic Law and
Society 4 (1997), 224-41; Yasin Dutton, The Origins of Islamic Law: the QurÞan, the MuwaÔÔaÞ and
38
گذاري ر تاريخآنها را در آا ,سندها اعتمادي به با احساس بيآن دسته از محققان آه از يك سو
تاريخي روايات اسالمي را به عنوان منبعيتوانستند ديگر نميشمردند، و از سوي فايده مي روايات بي
و آلي دست بردارند بهگذاري روايات تاريخاز فكريا : آلي آنار گذارند، دو راه پيش روي خود داشتند به
صدر اسالم دلخوش بمانند، و يا به دنبال شواهد به داشتن تصوراتي اجمالي و ابتدايي از تحوالت تاريخي
و ات يروا در آنار سند .تاريخ پيدايش روايات را تعيين آردبگردند آه با آن بتوان ند سز جي ديگر
آساني آه اين روش مشكل .استخود روايات متن مانده باقيشاهدتنها ردار، ب تاريخ يثيحدهاي مجموعه
، آنها را با اتكاي صرف به محتوا و شكل رواياتاين است آه چگونه آنند ميجايگزين را انتخاب
آار گرفت بهگلدتسيهرنخستين بار محور نسبت به اخبار و احاديث را ـ اين رهيافت متن .گذاري آنند تاريخ
ت قديمي از اگاه مالك خود در تفكيك رواي هرچند وي هيچ.اعتنا بود آه خود عموما به سند روايات بي
.توان دريافت هايش مي از برخي مثالشناختي وي را جديد را به صراحت ذآر نكرده است، مباني روش
: اصل زير در مواضع مختلف آتاب وي آمده استچهار
ن روايت متعلق آدهند روايت نشان ميبهه يافت راه) anachronisms( اشتباهات تاريخي )١
١٤١.زمان ادعا شده است از متأخري ا دورهبه
نشان را ك مسئله ي رتطورشد و در فروعات و مراحل ثانوي رواياتي آه مضمونشان )٢
١٤٢.محتواي آمتر پرورده دارندزمانشان جديدتر از آنهايي است دهند، مي
قديمي و دهند، رواياتي آه تصويري نامناسب از پيامبر و نخستين مسلمانان ارائه مي )٣
١٤٣.اند موثق
Madinan ÝAmal (Richmond, 1999), 26-27; Motzki, “The Prophet and the Cat”, passim; idem, “The
Author and his Work in the Islamic Literature of the First Centuries: the Case of ÝAbd al-RazzÁq’s
MuÒannaf”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 28 (2003), 166-97; Christopher Melchert, “BukhÁrÐ
and Early ÍadÐth Criticism”, Journal of the American Oriental Society 121 (2001), 7-19; Andreas
Görke, Das KitÁb al-AmwÁl des Abu Ubaid al-QÁsim b. SallÁm. Entstehung und Überlieferung eines
frühislamischen Rechtswerkes (Princeton, 2003). 141- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 23-27, 138-40 (= Muslim Studies, II, 34-37, 133-
34). 142- Muhammedanische Studien, II, 25-26 (= Muslim Studies, II, 36-37). 143- Muhammedanische Studien, II, 29-30 (= Muslim Studies, II, 39-40).
39
اي تاريخي هريشتماال حهاي رقيب، ا در ميان گروهها و انتقادهاي متقابل سرزنش )۴
١٤٤.اند داشته
باآنكه .آرد استفاده ميرواياتدر تعيين زمان پيدايش احاديث از روشي مبتني بر متون شاخت نيز
آتابي آه نخستين بار روايت در آن آمده است، توجه سند و همچون وي در اين آار به امور ديگري
گذاري تنش تاريخ مي هرا برپايچنانچه روايتي . متن حديث در نظر وي بر سند آن تقدم داشتآرد، اما مي
ترين مهم. داد متفاوت بود، وي متن را بر سند ترجيح مياين تاريخ با ظاهر سند آن روايت آرد و مي
: متن به قرار زير استي هگذاري روايات برپاي مباني شاخت در تاريخ
اي فقهي و آه عبارت است از مسئله(نخست بايد محتواي آن براي تعيين تاريخ يك روايت )١
کرده است ــ يگونه که شاخت بازساز ــ آنر فقه در جريان آلي تاريخ تطورا ) آنپاسخ
١٤٥.قرار دهيم
اند آه تر از رواياتي اند، قديمي و احكام آوتاه فقهي درآمدهرواياتي آه به صورت اقوال )٢
١٤٦.حالت نقل و حكايت دارند
اند آه به فرد معيني اييتر از آنه ، قديميشان نامعلوم است اقوال و احكام فقهي آه گوينده )٣
١٤٧.شوند نسبت داده مي
.ترند ل قديميت مشروح و مفصاظهاراو فشرده از آوتاه بيانات )۴
اند آه به روشني تر از متوني قديمي،آنند مي را تلويحا بيان ]فقهي[اي متوني آه مسئله )۵
١٤٨.دهند هرچه تمام آن را شرح و بسط مي
در سالها پيش آه ) form analysis method( "روش تحليل صوري"، ١٩٧٠ ي هدر ده
ون تمارس مطالعات اسالمي هم راه يافت و ي ه، به حوز تورات و انجيل پرورش يافته بودهاي پژوهش
روايتي بسيار اي آه راجع به مقاله وي در .آار گرفت را در بررسي روايات اسالمي بهاين روش اشپايت
هاي نسخه ي همقايسبا ، آوشيد )١٣همين آتاب، فصل . كن(نوشته است معروف و منسوب به پيامبر
144- Muhammedanische Studien, II, 35 (= Muslim Studies, II, 44). 145- Schacht, Origins, 176-79. 146- Ibid., 180, 188. 147- Ibid., 180-89. 148- Joseph Schacht, “Modernism and Traditionalism in a History of Islamic Law”, Middle Eastern
Studies 1 (1965), 393.
40
اشپايت آار خود را با اين فرضيه ١٤٩.آن را بازسازي آندروايت، سير تحوالت تاريخي مختلف از متن
جزو سنت شفاهي و ضبط شوند، مكتوب ثبتناتدر مدو متني پيش از آنكه اتفختالاآغاز آرد آه تمام
هاي اوليه و متأخر اين صورتآوشد شاخت، ميمشابه با آار اده از مقدماتي آنگاه وي با استف.اند بوده
:مراحل تشكيل يافته استروش وي از اين ١٥٠.متن را بازشناسي آند
روايتر مختلف يك وآند آه آنها را ص مي را گردآوري متن هدزاي از نو نخست مجموعه )١
.شمارد مضمونشان را مرتبط با هم ميو
.آند شان مرتب مي حسب پيچيدگياين متون را بر )٢
پيوند ) ؛ ب متنميزان تطور) الف: گيرد مورد تحليل قرار مينكته سه ،هريك از متوندر )٣
اوليه يا تحوالت ي هدهند واژگاني آه نشانشواهد ساختاري و ) اجزاي متن؛ جدروني
.اند روايتمتأخر
ترتيبي ،براين اساس ؛بندي آرده طشان دستهن مرتبيماتوجه مض اين متون را بانهايت در )۴
.دهد تحوالت روايت ارائه ميسير زماني از
از اين پس، .ه است آنها بهتر و بيشتر شدگذاري تاريختوجه به متن احاديث براي از آن زمان،
: گذاري شاخت بود آه اين فرض بسيار حياتي در روش تاريخها بسياري از پژوهش عزيمت ي هنقط
هاي تاريخ اند آه در جريان نخستين سده) discourseگفتمان،(= فكريي هك منظوميروايات بخشي از
روايات فكري در ي هحل و سطوح مختلف اين منظومارود مر گمان مي. بسط و تكامل يافته استاسالم
مقايسه با ديگر متون آه به همان موضوع درو باشد تر هرچه محتواي روايت پيچيده.منعكس شده است
اين رهيافت را لورنس آنراد در دو . روايت متأخرتر استدهد، ي پاسخ هاي بيشتر پرسشبه اند، داختهپر
١٥١. آرده استشريح و اثباتوضوح ت به خود ي همقال
149- R. Marston Speight, “The Will of SaÝd b. a. WaqqÁÒ: the Growth of a Tradition”, Der Islam 50
(1973), 249-67. See also idem, “A Look at Variant Readings in the ÍadÐth”, Der Islam 77 (2000), 169-
79. 150- “The Will of SaÝd b. a. WaqqÁÒ”, 249. 151- Lawrence I. Conrad, “Epidemic Disease in Formal and Popular Thought in Early Islamic Society”,
in Terence Ranger and Paul Slack, eds., Epidemics and Ideas: Essays on the Historical Perception of
Pestilence (Cambridge, 1992), 77-99; idem, “ÝUmar at Sargh: the Evolution of an Umayyad Tradition
on Flight from the Plague”, in Stefan Leder, ed., Story-Telling in the Framework of Non-Fictional
Arabic Literature (Wiesbaden, 1998), 488-528.
41
، شاخت و اشپايت گلدتسيهر متن، آه ي هگذاري احاديث برپاي هاي مختلف تاريخ برابر روش در
و يقدقآافي ي ه اين افراد به اندازهاي فرض پيشده آه مباني و اند، اين ايراد مطرح ش آار گرفته به
آه در اند نشان داده را زير سؤال برده ورضياتاعتبار اين مباني و ف برخي همچنين .ستيانه نبين باريك
نظر به .هاي دوري بسياري وجود دارد دست آمده از تحقيقات اين سه محقق غربي، استدالل نتايج به
توان احاديث را مي تقريبي و صرفا در مواردي خاص وطور نسبي ين روش، تنها بهبا ارسد مي
تاريخ نسبتا تكيه بر متن حديث بتوان با تنها طور آلي محل ترديد است آه اين امر به.گذاري آرد تاريخ
١٥٢.دقيقي از پيدايش آن ارائه داد
گذاري هايي در تاريخ بال روشبه دن ميالدي، برخي از محققان غربي ١٩۴٠ ي هدر اواخر ده
آه پيشتر همچنان.جوامع حديثي باشداتكا بر متن حديث يا ي هشيوتر از تر و دقيق آاملاحاديث بودند آه
گذاري ررسي متن حديث، از سند آن نيز در تاريخبهاي خود، آوشيد در آنار اشاره شد، شاخت در تالش
آه پيشتر در قرن نوزدهم از سوي اي وه شي با رجوع بهزر در همين دوره، يوهانس آرام.استفاده آند
ارائه تري از اين دو روش و جامعترآيب متوازن آوشيد ١٥٣,آار رفته بود به آساني چون آلويز اشپرنگر
دوازده صورت مختلف ، استاي آه به زبان فرانسوي نگاشته شده تقريبا فراموشي ه در مقالز آرامر.آند
وي ١٥٤.آند متون و سندهاي هريك از آنها تجزيه و تحليل ميي هبا مقايسبه پيامبر را منسوب ياز حديث
نتايجي ،و از اين راهد آن ياستخراج ماين روايات را يهامتون و سندهاي دروني به دقت تمام ارتباط
.آورد دست مي و عناصر اصلي متن آن بهحديث مورد بحث راتخاستگاه و تطوجامع درباب بسيار
سال بعد، يوزف ٢۵قريب . همين آتاب آمده است١٢ مهم آرامرز در فصل ي ه انگليسي مقالي هترجم
نخست وي در فصل ١٥٥.قدر پرداختقضا و اس با استفاده از روشي مشابه، به بررسي منشأ روايات فان
شبيه آار خود لورنس آنراد در (زير از رهيافتي مشابه، البته همراه با بررسي سند و ديگر شواهد اس نيز در دو آتاب يوزف فان
:استفاده آرده است) Portents of the Hourي سابقش با عنوان مقاله
Josef van Ess, Zwischen ÍadÐ× und Theologie and Der Fehltritt des Gelehrten Die “Pest von Emmaus”
und ihre theologischen Nachspiele (Heidelberg, 2001). 152- Cf. Harald Motzki, “Dating Muslim Tradition”.
:ي ديويد پاورز با اين مشخصات ي اشپايت، نگاه آنيد به مقاله براي ارزيابي انتقادي ديگري از مقاله
David Powers, “The Will of SaÝd b. AbÐ. WaqqÁÒ: a Reassessment”, Studia Islamica 58 (1983), 33-53. 153- Sprenger, MoÎammad, I, 330-49 and passim. 154- Kramers, “Tradition”, 10-22. 155- Josef van Ess, Zwischen ÍadÐ× and Theologie, passim.
42
الت اين روش را اشكا و ،تشريحرهيافتي مرآب از تحليل متن و سند را ، در آشاآش حديث و آالم آتاب
مردود ضمن ، اس در جانب ديگر، مايكل آوك در بررسي انتقادي خود از آتاب فان.آند بررسي مي
ريتکث ي هرد آه احتمال مجعول بودن سند روايت، به سبب پديدک استدالل مين يچن، شمردن اين روش
انتقادات فرضي، انتزاعي يد نيستبع ١٥٦.شود ميگذاري روايات در تاريخآن آارگيري مانع از به، اسانيد
نناپشتيباند اين روش ه باشسبب شداس ، و آلماني بودن آتاب فاناس مايكل آوك از روش فان و آلي
.ي پيدا نكنداديز
رگور گ. از سر گرفته شد ميالدي ١٩٨٠ ي هاما، بار ديگر در اواخر دهاس رهيافت آرامرز و فان
لورنس آنراد يكي از ١٥٧, آتابت حديث پرداختجواز و عدم جواز د رواياتبه بررسي محتوا و سنشولر
،موتسكي در بررسي مبادي فقه اسالميهارالد و ١٥٨,تجزيه و تحليل آردآخرالزمان را / مالحماحاديث
مهمي آه راجع به ي هنيز در مقال ماهر جرار ١٥٩.پرداختچندين حديث فقهي از اين منظر به آاوش در
شماري خود را کار شروع ي ه نقط١٦٠,هدت در جهاد و ارتباط آن با حوريان بهشتي تأليف آردمفهوم شها
آوشيده قرار داده و ) ق١٨١متوفاي (بارك منسوب به عبداهللا بن مي هروايات موجود در مجموعاز
يش اين مضمون، تاريخ پيداآنها از نظر ساختار و متون مختلف ي ه و مقايس رواياتداسناي بررس با است
هاي حديثي متأخر آمده، روايات مشابه آه در آتاببا بررسي وي همچنين . ددست آور روايات را به
۴٧، سال االبحاثي هي عربي فصل نخست اين آتاب را آه به تشريح اين روش اختصاص يافته، ماهر جرار در مجل ترجمه
. آورده است١٠١-۵، ص )١٩٩٩(156- Cook, Dogma, 107-116. 157- Schoeler, “Mündliche Thora und ÍadÐ×”, 231-49; (= “Oral Thora”, 20-42). 158- Conrad, “Portents of the Hour”. 159- Harald Motzki, Anfänge 115-24, 129-32, 143-51 (=Origins, 125-36, 142-48, 158-67); idem, “Der
Fiqh des -ZuhrД, 29-42 (= “The Jurisprudence of Ibn ŠihÁb az-ZuhrД, 32-47; idem,”Quo vadis ÍadÐ×-
Forschung?”, 68-80, 193-226; idem, “The Prophet and the Cat”, passim; idem, “Die Prophet und die
Schuldner” 22-50; idem, “The Murder of Ibn AbÐ l-Íuqayq”, passim. اين . ١٢١-٢٧، ص )١٩٩٣ (۴١، االبحاث، "دراسه في احاديث فضل الجهاد و الحورالعين: مصارع العشاق" ماهر جرار، -160
شناختي منتشر آرده با اين مشخصات آتاب) بدون متن عربي نسخه(ي خود تري از بخش نخست مقاله ي انگليسي آامل نويسنده نسخه
:است
Maher Jarrar, “The Martyrdom of Passionate Lovers: Holy War as a Sacred Wedding”, in Angelika
Neuwirth, Birgit Embaló, Sebastian Günther, and Maher Jarrar, eds., Myths, Historical Archetypes and
Symbolic Figures in Arabic Literature: Towards a New Hermeneutic Approach (Beirut, 1999), 87-107.
43
ماهر ي همقال . نشان دهد رايك نوع ادبيدر قالب اين دسته روايات عديتحوالت بسير توانسته است
فلسفي و يبا مالحظاتا ر مضامين روايات اسالمي توان دهد چگونه مي جرار در عين حال نيك نشان مي
١٧ وي در فصل ي ه انگليسي مقالي هترجم ١٦١.دآر تفسير يفرهنگي بازتر يها نهيشيپشناختي از جامعه
سندي روايات هاي متني و اي از ديگر مطالعات جديد، به موضوع تفاوت در پاره.آتاب حاضر آمده است
آتاب لودويگ ١٦٢؛"راشلفد للالو" روايت فقهي راجع به اري ربين ي هالمثل در مقال توجه شده است؛ في
تحقيق مارآو شلر زرع؛ پژوهش فرانتس رزنتال در حديث أم١٦٣؛خنده و شوخي در اسالمامان درباب
تجزيه و عراب و غيراعراب؛ و ؛ پژوهش سليمان بشير درباب ايكي از آيات قرآن يريتفسدر روايات
اثري آه به تازگي نوشته، رهيافت اس هم در فان١٦٤.از موضوع سراق حديث رنه شنايدتحليل خانم اير
يك مختلف از يهاسندها و متني ه وي با مقايس.گرفته است پيمجددا پيشين خود در تحليل حديث را
هجري تا اول قرن ي نخست مهي ندر شام ي هدر منطق پيدايش ، سير تحول آن از آغازروايت آالمي
آتاب جاي اين جاياس در فان.آند را بازسازي ميو پس از آن ر جوامع حديثي قرن سوم آن دپذيرش
اجتماعي و آالمي روايت مورد بحث ـ هاي مختلف ادبي، تاريخي، سياسي زمينهبه بررسي خود، دائما
١٦٥.پردازد مي
وان روشي در عن آه از تحليل متن و سند، بههاي گرگور شولر و هارالد موتسكي، با پژوهش
اسناديـ متنيرهيافت ــ آه تحليل آردند، اين استفاده ميهاسند ريتکثشناخت نقل صحيح و مواردي از
؟؟؟؟: ي وي نگاه آنيد به سه پاراگراف زير در مقاله-161
162- Uri Rubin, “ÝAl-walad li-l-firÁshÞ: On the Islamic Campaign against ÝzinÁÞ”, Studia Islamica 78
(1993), 5-26; idem, The Eye of the Beholder; idem, Between Bible and Qur’Án: the Children of Israel
and the Islamic Self-Image (Princeton, 1999).
اي ي جغرافيايي يافتن منطقه"مراد وي . آند استفاده مي" تعيين منشأ عمومي روايات"هاي خود، از اسناد براي اري ربين در نوشته
).٣ ، ص Between Bible and Qur’Án" (واج يافته استاست آه اين روايات در آنجا شكل گرفته و نخستين بار از آنجا ر163- Ludwig Amman, Vorbild und Vernunft. Die Regelung von Lachen und Scherzen im
mittelalterlichen Islam (Hildesheim, 1993), 39-73, 140-70. 164- Franz Rosenthal, “Muslim Social Values and Literary Criticism”, 31-56; Marco Schöller, “Palmen”,
337-62; Suliman Bashear, Arabs and Others in Early Islam (Princeton, 1997); and Irene Schneider,
Kinderverkauf, 74-121. 165- Josef van Ess, Der Fehltritt des Gelehrten.
44
هاي متعدد با نقلالظاهر ي آه علياحاديث بررسي اب اين دو ١٦٦.يشتري يافتتكامل برشد و شد ــ ناميده مي
به تواند نقل، مي روايات در تمام سطوح مختلفهاي مختلف متن در تحقيق، نشان دادند آه اند روايت شده
)دندن سريتکثي دهي از پديبالتبع حاکو (اند به هم وابستهاين متون ه آيا آمك آند آ پاسخ اين پرسش يافتن
١٦٧.اند آار بسته خود بهدر مطالعات را اين روش برخي ديگر از محققان غربي نيز ، از آن زمانيا نه؟
بازسازي تاريخ نقل به ، بلكه سازد ميفراهمتر روايات را گذاري دقيق كان تاريخمنه تنها ااين روش
محققاني آه يها افتهيي برپايه .آند نيز آمك ميجريان نقلمتن آنها در احاديث و تغييرات پيداشده در
آم دست ـ ـ، اماامري است آه در گذشته روي داده است "ها سندريتکث" ,آنند با اين روش آار مياآنون
. آه مورد ادعاي مايكل آوك بود"گستردهي چنان سطح"در نه ــ اند در احاديثي آه آنان بررسي آرده
١٦٨.استاستفاده آرده ] در علم رجال [همين روش در ارزيابي وثاقت روات حديثاز نيز افتخار زمان
single( گانهيتنها به بررسي يك روايت گذاري آه تاآنون مطرح شد، هاي تاريخ روش
tradition (است راجع به موضوعي خاص آه تمام حديثي، گانهيروايت منظور از. اند توجه داشته
توان آن را روايتي مي، از همين رو، واسالمي، متن واحد و يكساني دارندهاي مختلف آن در منابع نقل
مجموعه روايات منسوب به توان با استفاده از اين روش تمام مي درست به عكس، .دانستکسان يو واحد
روايات آهآثاريهاي روايي يا ، مجموعهآردمپيشتر اشاره آه همچنان.رد آرا بررسييك راوي واحد
بااين حال، محققان . دارندمنفرد گذاري روايات در تاريخنقشي بسيار مهم اند، در آنها نقل شدهنخستين بار
به ن مدورا که آن ياند تا بتوانند تمام روايات داختهپر حديثي هم اين جوامعبه بررسي خود غربي
منابع ييشناساسند روايات براي از اين روشدر .گذاري آنند تاريخ, منسوب ساخته استيخش اشم
را در اين روش برخي از غربيان ،پيشتر در اواخر قرن نوزدهم ميالدي. آنند استفاده مي کتابمدون
166- Gregor Schoeler, Charakter und Authentie, Chapters 2 and 3; Harald Motzki,” Quo vadis ÍadÐ×-
Forschung?”. :ها اشاره شد، نگاه آنيد به بدان١۵٩ عالوه بر آثار موتسكي آه در پاورقي -167
Andreas Görke, “The Historical Tradition about al-ÍudaybÐya”, 240-75; Ulrike, Mitter, Das
frühislamische Patronnat. Eine Untersuchung zur Rolle von fremden Elementen bei der Entwicklung
des islamischen Rechts (Ph.D. diss., Nijmegen, 1999), Part B; idem, “Unconditional Manumission of
Slaves in Early Islamic Law: a ÍadÐth Analysis”, Der Islam 78 (2001), 35-72; Peters, “Murder in
Khaybar”, 140-52. 168- Iftikhar Zaman, “The Science of rijÁl as a Method in the Study of ÍadÐths”, Journal of Islamic
Studies 5 (1994), 1-34.
45
و ١٩۶٠ ي هتنها در ده ، اماپژوهي حديثي ه در حوز١٦٩؛آار گرفته بودند بررسي روايات تاريخي به
برخوردار ماشهرت و توجه عاز اين روش ،آثار فؤاد سزگين درباب جوامع حديثيپس از انتشار
منابع مدونان حديث تماميوي مدعي بود آه. د روايات متمرآز بودسنبر رهيافت سزگين تماما ١٧٠.شد
اين ادعا سرآغاز بحثي علمي بود آه .مكتوب بوده استجا تا ابتداي صدور حديث همهبع آنان و منابع منا
نتايج اين بحث و ي هچكيد. جايگاهي اساسي داشتنددر آن "بازسازي شده " و هم متون اين منابعهاهم سند
، ] مقاتل الطالبيينراجع به[ در آتاب خود سباستين گونتر١٧١.حاصله از آن پيشتر در همين مقاله گذشت
١٧٢.آار برد روايات تراجم و طبقات بهبررسيدر روش سزگين رااي از شده تر و اصالح صورت آامل
ورت مستقل برجاي ص بهامروزه آه تر آهن]روايي[ناگفته پيداست آه شناخت و بازسازي منابع
گذاري روايات اندازه در آار تاريخ بيد، آين دست مي بهر ، بلكه تنها و تنها از البالي منابع متأخاند نمانده
١٧٣.اهميت دارد
در اين . آنداصالحبيشتر را"بازسازي منابع آهن" يعني, روش سزگينه است موتسكي آوشيد
متمايزاز جعلي را نقل صحيح , با آندر جستجوي معياري ديگر بود آه بتوان , سندعالوه بر وي راه
متعلق به ) pre-canonical قديمي (*رسميـ كي از متون حديثي پيش پژوهشي آه راجع به يبا وي .دآر
ترين منابع آه شناسايي مهم در دست است چندين معيار اينچنيني انجام داد، نشان داد دوم قرن دوم ي هنيم
منسوب حجم فراواني از روايات با اين روش .سازد آن را براي ما ممكن ميمنابع نابعن آتاب و نيز مآ
موتسكي از . گذاري آرد خود آتاب تاريختر از پيشتوان تا يكي دو نسل مي يك راوي يا ناقل واحد را به
از گذاري روايات منفرد آه ، براي آنترل يا اصالح تاريخيگذار خي تاردست آمده از اين روش نتايج به 169- Julius Wellhausen, Prolegomena zur ältesten Geschichte des Islams, in his Skizzen und Vorarbeiten,
IV (Berlin, 1899). 170- Fuat Sezgin, BuÌârî’nin kaynaklar¤ hakk¤nda ara¢t¤rmalar (Istanbul, 1956); idem, Geschichte, I,
passim. 171- Above, xxx-xxxi. =)هاي حفظ و نقل حديث ـ شيوه٣ـ١( . 172- Sebastian Günther, Quellenuntersuchungen zu den “MaqÁtil aÔ-ÓÁlibiyyÐn” des AbÙ ’l-Faraº al-
IÒfahÁnÐ (gest. 356/967). Ein Beitrag zur Problematik der mündlichen und schriftlichen Überlieferung
in der mittelalterlichen arabischen Literatur (Hildesheim, 1991). 173- See also Ella Landau-Tasseron, “On the Reconstruction of Lost Sources”, in Lawrence I. Conrad,
ed., History and Historiography in Early Islamic Times: Studies and Perspectives (Princeton,
forthcomming). ).مترجم( منظور متون حديثي موجود پيش از جوامع رسمي حديثي است - *
46
در آتاب ] عبدالرزاقفنصمراجع به [ وي ي همقال ١٧٤.هاي ديگر حاصل شده بود استفاده آرد روش
.دهد دست مي را به "بازسازي منابع" يعني, اي از روش وي خالصه، ١۵حاضر، فصل
هاي ديگر در تحليل احاديث ـ رهيافت٢ـ٣
از .اند هاي حديثي مطرح شده تاآنون بسيار به ندرت در پژوهشهاي ادبي جديد مفاهيم و تئوري
تا همين اواخر اند، ميالدي با اين رويكرد نگاشته شده١٩۶٠ ي ه دآتري آه در دهي هباب نمونه، دو رسال
هاي دانيل ارزشمندي و فوايد اين رهيافت را دو محقق غربي به نام ١٧٥. پيدا نكردنداي اقبال و ادامه چهي
نت درباب هاي جرالد ج نت مفاهيم و تئوريبوم ١٧٦.ندا هسباستين گونتر در مقاالت خود نشان دادبومنت و
آار بهداستانيـ در تحليل ساختار و سبك خبر نقليرا ) Narrative Discourse(روايي ـ ان نقليگفتم
غيرواقعي هاي روايات مورد بحث را بهتر است حكايت پردازياستدالل آورد آه گونتر نيز ١٧٧.برد
و بسيار يونهاي در اي از ويژگي پاره<هاي حكايت شناسي يافته به نظر وي، استفاده از ١٧٨.بشماريم
هاي در رواياتي آه به صورتاستفاده از تحليل ادبي >.اين متون را آشكار خواهد ساختانگيز شگفت
.آند رهنمون ميرديابي و آشف سير نقل آن حديث بهحتي ما را اند، مختلف نقل شده
174- Harald Motzki, Anfänge/ Origins; idem, “The MuÒannaf of ÝAbd al-RazzÁq”; idem, “Der Fiqh des -
ZuhrД /“The Jurisprudence of Ibn ŠihÁb az-ZuhrД. 175- Eckart Stetter, Topoi und Schemata im ÍadÐ× (Ph.D. diss., Tübingen, 1965); R. Marston Speight,
The Musnad of al-ÓayÁlisÐ: a Study of HadÐth as Oral Literature (Ph.D. diss., Hartford, 1970). :ي زير بدين مسئله پرداخته شده است ي ماهر جرار، تنها در مقاله ي پيشگفته جز اشاراتي آوتاه در مقاله به-176
Sahair El Calamawy, “Narrative Elements in the ÍadÐth Literature”, in Cambridge History of Arabic
Litrerature, I, 308-16. 177- Daniel Beaumont, “Hard-Boiled: Narrative Discourse in Early Muslim Traditions”, Studia Islamica
83 (1996), 5-31; Sebastian Günther, “Fictional Narration and Imagination within an Authoritative
Framework: Towards a New Understanding of ÍadÐth”, in Leder, ed., Story-Telling, 433-71. See also
idem, “Modern Literary Theory Applied to Classical Arabic Texts”, 171-176.
:دهد تري را نشان مي آارانه ي زير رهيافت محافظه تحليل مارستون اشپايت در مقاله
R. Marston Speight, “Narrative Structures in the ÍadÐth”, Journal of Near Eastern Studies 59 (2001),
265-71. 178
47
اندك نقد حديث در ميان مسلمانان توجه و اعتناي موضوع هاي خود به محققان غربي در پژوهش
مورد را نقد حديث اسالمي در هاي روشمنتشر نشده است آه هيچ اثري در حقيقت تاآنون .اند داشته
نخستين مدونان حديث در قرن سوم هجري براي تفكيك آند آه يا تحقيق ،بررسي و ارزيابي قرار دهد
توجهي و فقر بي اين١٧٩.اند استفاده آردههايي از چه روشموثق از موارد جعلي يا محرف روايات
به . درباب نقد حديث مسلمانان بوده استگلدتسيهرخشن تند و هاي داوريي هبسا نتيج چهمطالعاتي
مبتني بوده از قبيل سند ,يشكلهايي بر مالكبه طور کلي قريباتاسالمي نقد حديث سيستم وي، ي هعقيد
نقد حديث در ١٨٠.اند اي داشته سيار حاشيهبشده يا صرفا جايگاهي متن يا محتواي احاديث فراموش.است
رواياتي اند حتي ها قادر نبوده ، اين روشگلدتسيهرآارآمدي بسيار اندآي داشته، و از نظر ميان مسلمانان
پس .اند بوده) crudest anachronisms( ١٨١" اشتباهات تاريخيترين عيان"حاوي را شناسايي آنند آه
متخصصان برخي از حتي و بسياري از محققان غربي، قبول اين ديدگاه مورد ،گلدتسيهر از
در نظام نقد حديث بحث سندي ي هبه سيطرود خ هرچند ، آلبرشت نت١٨٢.واقع شداسالمي پژوهي حديث
عملكرد نقد و سير تحولتر از اهداف، تر و متوازن تصويري معقولآوشيد ذعان داشت، امسلمانان
هاي انتقادي غربيان رهيافتپژوهي اسالمي را با دست دهد و جايگاه نقد متن در حديث به مسلمانانحديث
در آه دهد نيك نشان مي آتاب حاضر آمده است، ١۶ آن در فصل ي ه وي آه ترجمي همقال ١٨٣.مقايسه آند
،يحديثي در قرن سوم هجرجوامع مدونان انتقادي هاي نقد حديث اسالمي و روششناخت سير تطور
١٨٤. نيازمنديمموردي وتاچه اندازه به مطالعات جزيي
179 180- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 138-52 (= Muslim Studies, II, 133-44).
:نگاه آنيد به. ، ديدگاهي مشابه وي ارائه آرده استزندگاني محمدپيش از وي، ويليام ميور در آتاب
William Muir, The Life of Mahomet , I, xlii-xlv. 181- Ignaz Goldziher, Muhammedanische Studien, II, 149 (= Muslim Studies, II, 141).
ي جيمز رابسون با مشخصات ، و مقاله)ـ اسناد در مطالعات اسالمي و غربي١ـ٢ (xxxiii-xxxiv نگاه آنيد به همين مقاله، ص -182
:شناختي زير آتاب
James Robson, “Standards Applied by Muslim Traditionalists”, The John Rylands Library Bulletin 43
(1960), 479.
......آند گواينكه جيمز رابسون در اين مقاله، اين رأي را با صراحت آمتري نسبت به عبارات گلدتسيهر ابراز مي183- Noth, “Gemeinsamkeiten”.
:نگاه آنيد به. ديكنسن آغاز شده استاي از آلود ژيليو و آتابي از اريك اين آار اخيرا با مقاله-184
48
∗ ∗ ∗
آتاب به مضامين خاصي از احاديث مقاالت اين خوب پيداست آه الذآر فوقاز مجموع مطالب
و وثاقت منشأ، نقل، حفظ / شكل، خاستگاهي از قبيلتر آليبيشتر به مسائل انتقادي ، بلكه دنپرداز نمي
بر متون حديثي حاضر، ي همجموعهاي ب الت اين آتاب و ديگر آتا گواهي مقابه. حديث توجه دارند
در اين مجال اندك، فرصت آن نيست آه . اند تأثير گذاردهفرهنگ اسالمي عقالنيت و از يمختلفجوانب
ما از چه تأثير عظيمي بر شناخت و منابع اين متون نشان دهيم به درستي آرده، حق مطلب را ادا
.دنياي آهن اسالم دارندي گير شكل
مشكالت در برخورد با است آه يا شناسي روش داشتنهايي از حديث مستلزم اما چنين استفاده
مطالعات و بر از اين طريق به روشي بيانجامد آه و ،رگزيندبرهيافتي انتقادي و منسجم ،تاريخيفراوان
به اين پرسش پاسخ با قطع و يقين آه هنوز بسيار زود است .حاآم شود در غرب يهاي حديث پژوهش
ي هچند دهتا همين بسياري از محققان .هاي آنوني سرانجام به نتيجه خواهد رسيد آيا بحث و جدلدهيم آه
بخش اعظم اين منابع و ،چنداني نداشتندتوجه علمي و پژوهشي ،متون و منابع حديثي موجوداخير به
بيفزاييم آه در اين ميان، .آرده يا اصال نكرده استجلب به خود ا توجه انتقادي آسي رندرت هنوز هم به
.گيرند با سرعت فراوان در دسترس ما قرار ميتر وسايل آمك پژوهشي و منابع تازه
بناي تحقيقات بعدي خود سنگشده در اين آتاب، طرح محثابموضوعات و م، تمام اين احوالبا
هر پژوهش .هاست اين پرسشگرفتن و جدياز رويارويي گزير و هر پژوهشي در آينده نا ،خواهد بود
ــ است، ــ در فقه، تاريخ، مناسك، آالم يا اعتقادات حديثي خاصي بحث از ماستفادهمهمي آه درصدد
آينده نيز جز وبرگزيند ديدگاهي خاص نسبت به مسائل انتقادي آه در اين مقاله مطرح شد، ناگزير بايد
.اين نخواهد بود
Claude Gilliot, “Le traitement du ÍadÐ× dans le TahÆÐb al-Á×Ár de ÓabarД, Arabica 41 (1994), 309-51;
Erick Dickinson, The Development of Early Sunnite ÍadÐth Criticism.
49
شناسي منابع آتاب
هاي عمومي در باب حديث نگاري تك
Azami, MuÎammad M. Studies in Early ÍadÐth Methodology and Literature,
Indianapolis, 1977.
Burton, John. An Introduction to the ÍadÐth. Edinburgh, 1994.
Ignaz Goldziher, “ Über die Entwicklung des HadÐth”, in his Muhammedanische
Studien, II, (Halle, 1890), 1-274. English translation: Muslim Studies, ed. S.M.
Stern, trans. C.R. Barber and S.M. Stern, II (Chicago, 1971), 1-251.
Guillaume, Alfred. The Traditions of Islam: an introduction to the Study of the
Hadith Literature. Oxford, 1924.
Juynboll, Gautier H.A. Muslim Tradition: Studies in Chronology, Provenance
and Authorship of Early ÍadÐth. Cambridge, 1983.
ÑiddÐqÐ, MuÎammad Z. ÍadÐth. Literature: Its Origins, Development and
Provenance and Authorship of Early ÍadÐth., ed. And rev. By Abdal Hakim
Murad. Cambridge, 1993 [1st edition, Calcutta, 1961].
50
خاستگاه و نقل حديث-١
خاستگاه و ارزش تاريخي-٢-١
Abbott, Nabia. Studies in Arabic Literary Papyri, II: QurÞÁnic Commentary and
Tradition. Chicago, 1971.
Abbott, Nabia. “ÍadÐth Literature – II: Collection and Transmission of ÍadÐth ”,
in Alfred F.L. Beeston et al., eds., The Cambridge History of Arabic Literature, I:
Arabic Literature to the End of the Umayyad Period (Cambridge, 1983), 289-98.
Abdul Ghaffar, Suhaib. H. Criticism of Hadith among Muslims with Reference to
Sunan Ibn Maja. London, 1986.
Abdu Rauf, Muhammad. “ÍadÐth Literature – I: The Development of Science of
ÍadÐth”, in Alfred F.L. Beeston et al., eds., The Cambridge History of Arabic
Literature, I: Arabic Literature to the End of the Umayyad Period (Cambridge,
1983), 271-88.
Ansari, Zafar I. “The Authenticity of traditions – A Critique of Joseph Schacht’s
Argument e silentio”, Hamdard Islamicus 7 (1984), 51-61.
Al-AzmaÐ, MuÎammad M. On Schacht’s Origins of Muhammadan
Jurisprudence. Riyadh and New York, 1985.
Azmi, MuÎammad M. Studies in Early ÍadÐth Literature, 2nd ed. Indianapolis,
1978 [1st ed., Beirut, 1968].
Berg, Herbert. “Hadith Criticism”, in Herbert Berg, ed., The Development of
Exegesis in Early Islam: the Authenticity of Muslim Literature from the
Formation Period (Richmond, Surry, 2000), 6-64.
Burton, John. “Notes Towards a Fresh Perspective on the Islamic Sunna”, British
Society for Middle Eastern Studies Bulletin 11 (1984) 3-17 (فصل سوم در همين کتاب).
51
Crone, Patricia. “A Practical Guide to the Study of Islamic Law – (c) Tradition
(ÍadÐth)”, in her Roman, Provincial and Islamic Law: the Origins of the Islamic
Patronate (Cambridge, 1987), 23-34.
Ess, Josef van. Zwischen ÍadÐ× and Theologie. Studien zum Entstehen
prädestinatianischer Überlieferung. Berlin, 1975.
Fück, Johann. “Die Rolle des Traditionalismus im Islam”, Zeitschrift der
Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 93 (1939), 1-32. English Translation:
“The Role of Traditionalism in Islam”, trans. Merlin L. Swartz, in his Studies on
Islam (New York, 1981), 99-122 (فصل اول در اين کتاب).
Goldziher, Ignaz. “ÍadÐth und Neues Testament”, in his Muhammedanische
Studien, II, 382-400.
Goldziher, Ignaz. “Neutestamentliche Elemente in der Traditionslitteratur des
Islam”, Oriens Christianus 2 (1902), 390-97 [Repr. in his Gesammelte Schriften,
ed. J. Desomogyi (Hildesheim, 1967-73), III, 315-22].
Goldziher, Ignaz. “Neuplatonische und gnostische Elemente im ÍadÐ×”,
Zeitschrift für Assyriologie und verwandte Gebiete 22 (1908), 317-344 [Repr. in
Gesammelte Schriften, V, 107-34].
Goldziher, Ignaz. Vorlesungen über den Islam (Heidelberg, 1910). English
translation: Introduction to Islamic Theology and Law, trans. Andras and Ruth
Hamori (Princeton, 1981).
Hallaq, Wael B. “The Authenticity of Prophetic ÍadÐth: a Pseudo-Problem”,
Studia Islamica (1999) 75-90.
ÍamÐdullÁh, MuÎammad. “History of the Early ÍadÐth Compilation”, in his
Sahifah Hamman ibn Munabbih, 10th ed. (Luton, 1979), 1-111 [the 1st edition in
Arabic, Damascus, 1953; the first English edition, Luton, 1961].
MuÎammad ÝAjjÁj al-KhaÔÐb, al-Sunna qabla l-tadwÐn (Cairo, 1963)
.١٩۶٣، السنة قبل التدوين، قاهره، محمد عجاج خطيب
52
Motzki, Harald. Die Anfänge islamischer Jurisprudenz. Ihre Entwicklung in
Mekka bis zur Mitte des 2./8. Jahrhunderts. Stuttgart, 1991; English translation:
The Origins of Islamic Jurisprudence: Meccan Fiqh before the Classical Schools,
trans. Marion Katz. Leiden, 2002.
Motzki, Harald. “The MuÒannaf of ÝAbd al-RazzÁq al-ÑanÝÁnÐ as a Source of
Authentic AÎÁdÐth of the first Century AH”, Journal of Near Eastern Studies 50
.(فصل پانزدهم در همين کتاب) 1-21 ,(1991)
Motzki, Harald. “Der Fiqh des ZuhrÐ: die Quellenproblematik”, Der Islam 68
(1991), 1-44. English translation: “The Jurisprudence of Ibn ŠihÁb az-ZuhrÐ: a
Source-Critical Study” (Nijmegen, 2001),
http://webdoc.ubn.kun.nl/mono/m/motzki-h/juriofibs.pdf.
Motzki, Harald. “The Question of the Authenticity of Muslim Traditions
Reconsidered: a Review Article”, in Herbert Berg, ed., Method and Theory in the
Study of Islamic Origins (Leiden, 2003), 211-57.
Nöldeke, Theodor. “Zur tendenziösen Gestaltung der Urgeschichte des Islam’s”,
Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 52 (1898), 16-33.
Powers, David. “The Will of SaÝd b. AbÐ. WaqqÁÒ: a Reassessment”, Studia
Islamica 58 (1983), 33-53.
Powers, David. Studies in Qur’an and ÍadÐth: the Formation of the Islamic Law
of Inheritance, Berkeley, 1986.
Robson, James. “Muslim Tradition: the Question of Authenticity”, Memories and
Proceedings of the Manchester Literary and Philosophical Society 93 (1951-52),
84-102.
Robson, James. “Tradition, the Second Foundation of Islam”, Muslim World 41
(1951), 22-33.
Schacht, Joseph. “A Revaluation of Islamic Traditions”, Journal of the Royal
Asiatic Society, 1949, 143-54 (فصل دوم در همين کتاب).
53
Schacht, Joseph. The Origins of Muhammadan Jurisprudence, 4th impression,
Oxford, 1967 [1st edition 1950].
Gregor Schoeler, Charakter und Authentie der muslimischen Überlieferung über
das Leben Mohammeds. Berlin, 1996.
Schwally, Friedrich. “Die muhammedanischen Quellen und die neuere christliche
Forchung über den Ursprung der Offenbarungen und die Entstehung des
QorÁnbuches”, in Theodor Nöldeke, Geschichte des QurÁns, 2nd ed. By Friedrich
Schwally, Gotthelf Bergsrässer, and Otto Pretzl (Leipzig, 1909-38), II, 122-224.
Sezgin, Fuat. “ÍadÐ×”, in his Geschichte des arabischen Schrifttums, I (Leiden,
1967), 53-233.
Al-SibÁÝÐ, MuÒÔafÁ. Al-Sunna wa makÁnatuhÁ fÐ l-tashrÐÝ al-islÁmÐ. Cairo, 1961.
.١٩۶١, قاهرة, ي التشريع االسالميالسنة و مکانتها ف, السباعييمصطف
حفظ و نقل حديثي شيوه ها-٣-١
Calder, Norman. Studies in Early Muslim Jurisprudence. Oxford, 1993.
Cook, Michael. “The Opponents of the Writing of Tradition in Early Islam”,
Arabica 44 (1997), 437-530.
؟؟؟ , علوم حديثي مجله< يابوالقاسم سر: ترجمه شده استياين مقاله اکنون به فارس
Goldziher, Ignaz. “Kämpfe um die Stellung des ÍadÐ× im Islam”, Zeitschrift der
Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 61 (1907), 860-72 [repr. In his
Gesamelte Schriften, V, 86-98]. ( ن کتاب آمده استيي آن در فصل چهارم ا ترجمه ).
Günther, Sebastian. Quellenuntersuchungen zu den “MaqÁtil aÔ-ÓÁlibiyyÐn” des
AbÙ ’l-Faraº al-IÒfahÁnÐ (gest. 356/967). Ein Beitrag zur Problematik der
mündlichen und schriftlichen Überlieferung in der mittelalterlichen arabischen
Literatur. Hildesheim, 1991.
54
Kister, M. J. “…LÁ taqraÞÙna ÝalÁ l-muÒÎafÐyyÐn wa-lÁ taÎmilÙna l-Ýilma Ýani l-
ÒaÎafÐyyÐn…: Some notes on the Transmission of ÍadÐth”, Jerusalem Studies in
Arabic and Islam 22 (1998), 127-62.
Leder, Stefan. Der Korpus al-Hai×am ibn ÝAdÐ (st. 207/822). Herkunft,
Überlieferung, Gestalt früher Texte der aÌbÁr Literatur. Frankfurt, 1991.
Schoeler, Gregor. “Die Frage der schriftlichen oder mündlichen Überlieferung
der Wissenschaften im frühen Islam”, Der Islam 62 (1985), 201-30.
Schoeler, Gregor. “Weiteres zur Frage der schriftlichen oder mündlichen
Überlieferung der Wissenschaften im frühen Islam”, Der Islam 66 (1989), 38-67.
Schoeler, Gregor. “Mündlische Thora und ÍadÐ×. Überlieferung, Schreibverbot,
Redaktion”, Der Islam 66 (1989), 213-51 ( ي آن در فصل پنجم اين کتاب آمده است ترجمه ).
Schoeler, Gregor. “Schreiben und Veröffentlichen. Zur Verwendung und
Funktion der Schrift in den earsten islamischen Jahrhunderten”, Der Islam 69
(1992), 1-43. English translation by Claude Gilliot: “Writing and Publishing: On
the Use and Function of Writing in the First Centuries of Islam”, Arabica 44
(1997), 423-35.
Schoeler, Gregor. Ecrire et transmettre dans les débuts de l’islam. Paris, 2002.
ي احاديث غيرسن-۴-١
Afsaruddin, Asma. “An Insight into the ÍadÐth Methodology of JamÁl al-DÐn b.
ÓÁwÙs”, Der Islam 72 (1995), 25-46.
Amir-Moezzi, Mohammed Ali. “Remarques sur les critères d’authenticité du
hadÐth et l’autorité du juriste dans le shÐÝisme imâmate”, Studia Islamica 85
(1997), 5-39.
Bergsrässer, Gotthelf. Review of E.Griffini, Corpus Juris di Zaid b. ÝAlÐ (Milan,
1919), in Orientalistische Literaturzeitung 25 (1922), 114-23.
55
EnnÁmi, ÝAmr K. Studies in IbÁÃÐsm (al-IbÁÃÐya). Beirut, 1972.
Kohlberg, Etan. “An Unusual ShÐÝÐ isnÁd”, Israel Oriental Studies 5 (1975), 142-
49.
Kohlberg, Etan. “ShÐÝÐ ÍadÐth”, in Alfred F.L. Beeston et al., eds., The
Cambridge History of Arabic Literature, I: Arabic Literature to the End of the
Umayyad Period (Cambridge, 1983), 298-307.
Kohlberg, Etan. “Al-uÒÙl al-arbaÝumiÞa”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam
10 (1987), 128-66.
Lecomte, Gérard. “Aspects de la littérature du ÍadÐ× chez les Imamites”, in Le
shîÝisme imâmate. Colloque de Strasbourg (6-9 mai 1968) (Paris, 1970), 91-103.
Madelung, Wilferd. Der ImÁm al-QÁsim ibn IbrÁhÐm und die Glaubenslehre der
Zaiditen. Berlin, 1965.
Strothmann, Rudolf. “Das Problem der literarischen Persönlichkeit Zaid b. ÝAlД,
Der Islam 13 (1923), 1-52.
Wilkinson, J.C. “IbÁÃÐ ÍadÐth: an Essay on Normalization”, Der Islam 62 (1985),
231-59.
خاستگاه و وثاقت اسناد-٢
Al-Azami, MuÎammad M. “The IsnÁd System: Its Validity and Authenticity”, in
his Schacht’s Origins, 154-205.
Cook, Michael. “The Dating of Traditions”, in his Early Muslim Dogma: a
Source-Critical Study (Cambridge, 1981), 107-16.
Cook, Michael. “Eschatology and the Dating of Traditions”, Princeton Papers in
Near Eastern Studies 1 (1992), 23-47 (فصل يازدهم در اين کتاب).
56
Goldziher, Ignaz. “Neue Materialien zur Litterature des Überlieferungswesens
bei den Muhammedanern”, Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen
Gesellschaft 50 (1896) [reprinted in Gesammelte Schriften, IV, 67-110].
Görke, Andreas. “Eschatology, History, and the Common Link”, in Herbert Berg,
ed., Method and Theory in the Study of Islamic Origins (Leiden, 2003), 179-208.
Horovitz, Josef. “Alter und Ursprung des IsnÁd”, Der Islam 8 (1918), 39-47
( ي آن در فصل هفتم اين کتاب ترجمه ).
Horovitz, Josef. “Noch einmal die Herkunft des IsnÁd”, Der Islam 11 (1921),
164-65 ( ي آن در فصل هشتم اين کتاب ترجمه ).
Juynboll, G.H.A. “Muslim’s Interpretation to his ÑaÎÐÎ, Translated and
Annotated with an Excursus on the Chronology of Fitna and BidÝa”, Jerusalem
Studies in Arabic and Islam 5 (1984), 263-311. Repr. in his Studies on the
Origins and Uses of Islamic Hadith (Aldershot, 1996), 263-311.
Juynboll, G.H.A. “Some IsnÁd-Analitical Methods Illustrated on the Basis of
Several Woman-Demeaning Sayings from ÍadÐth Litrerature”, al-QanÔara 10
(1989), 343-84. Repr. in his Studies, 343-83 (فصل دهم در همين کتاب).
Juynboll, G.H.A. “NÁfiÝ the mawlÁ of Ibn ÝUmar, and his Position in Muslim
ÍadÐth Literature”, Der Islam 70 (1993), 207-44. Repr. in his Studies, 207-44.
Juynboll, G.H.A. “Early Islamic Society as Reflected in its Use of IsnÁd”, Le
Muséon 107 (1994), 151-94. Repr. in his Studies, 151-94.
Juynboll, G.H.A. “ShuÝba b. ÍajjÁj (d. 160/776) and his Position among the
Traditionists of BaÒra”, Le Muséon 111 (1998), 187-226.
Juynboll, G.H.A. “(Re)appraisal of Some Technical Terms in ÍadÐth Science”,
Islamic Law and Society 8 (2001), 303-49.
Juynboll, G.H.A. “ÍadÐth and the QurÞÁn”, in Jane D. McAuliffe, Encyclopaedia
of the QurÞÁn, II (Leiden, 2002), 376-97.
57
Robson, James. “The IsnÁd in Muslim Tradition”, Transaction of the Glasgow
University Oriental Society 15 (1953), 15-26 (فصل نهم در اين کتاب).
تحليل و تاريخ گذاري احاديثي روش ها-٣
Amman, Ludwig. Vorbild und Vernunft. Die Regelung von Lachen und Scherzen
im mittelalterlichen Islam. Hildesheim, 1993.
Bashear, Suliman. Arabs and Others in Early Islam. Princeton, 1997.
Conrad, Lawrence I. “Portents of the Hour: ÍadÐth and History in the First
Century AH”, paper presented at the Colloquium on ÍadÐth and History,
Cambridge 1986.
Conrad, Lawrence I. “Epidemic Disease in Formal and Popular Thought in Early
Islamic Society”, in Terence Ranger and Paul Slack, eds., Epidemics and Ideas:
Essays on the Historical Perception of Pestilence (Cambridge, 1992), 77-99.
Conrad, Lawrence I. “ÝUmar at Sargh: the Evolution of an Umayyad Tradition on
Flight from the Plague”, in Stefan, Leder, ed., Story-Telling in the Framework of
Non-Fictional Arabic Literature (Wiesbaden, 1998), 488-528.
van Ess, Josef. Der Fehltritt des Gelehrten Die “Pest von Emmaus” und ihre
theologischen Nachspiele. Heidelberg, 2001.
Görke, Andreas. “The Historical Tradition about al-ÍudaybÐya: a Study of ÝUrwa
b. Zubayr’s Account”, in Harald Motzki, ed., The Biography of MuÎammad: the
Issue of the Sources (Leiden, 2000), 240-75.
Görke, Andreas. Das KitÁb al-AmwÁl des ÞAbÙ Ubaid al-QÁsim b. SallÁm.
Entstehung und Überlieferung eines frühislamischen Rechtswerkes. Princeton,
2003.
58
Jarrar, Maher. “MaÒÁriÝ al-ÝushshÁq: dirÁsa fÐ aÎÁdÐth faÃl al-jihÁd wa `al-Îur al-
ÝÐn’”, al-AbÎÁth 41 (1993), 27-121.
, ١٩٩٣, ۴١, االبحاث>, احاديث فضل الجهاد و الحور العينيدراسة ف: مصارع العشاق, <رارماهر ج
.١٢١ـ٢٧ص
Jarrar, Maher. “The Martyrdom of Passionate Lovers: Holy War as a Sacred
Wedding”, in Angelika Neuwirth, Birgit Embaló, Sebastian Günther, and Maher
Jarrar, eds., Myths, Historical Archetypes and Symbolic Figures in Arabic
Literature: Towards a New Hermeneutic Approach (Beirut, 1999), 87-107 ( فصل
.(هفدهم در همين کتاب
Juynboll, G.H.A. “The man kadhaba Tradition and the Prohibition of Lamenting
the Dead”, in his Muslim Tradition, 96-133.
Kister, M.J. “You Shall Only Set Out for Three Mosques: a Study of an Early
Tradition”, Le Muséon 82 (1969), 173-96.
Kister, M.J. “ÍaddithÙ Ýan banÐ isrÁÞÐla wa-lÁ Îaraja: a Study of an Early
Tradition”, Israel Oriental Studies 2 (1972), 215-39.
Kister, M.J. “Pare your Nails: a Study of an Early Tradition”, Journal of the
Ancient Near Eastern Society of Columbia University 11 (1979), 63-70 ( فصل هفدهم
.(در اين کتاب
Kister, M.J. “On ‘Concessions’ and Conduct: a Study in Early ÍadÐth”, in
G.H.A. Juynboll, ed., Studies on the First Century of Islamic Society (Carbondale
and Edwardsville, 1982), 89-107, 214-30.
Kramers, J.H. “Une tradition à tendence manichéenne (la ‘manageuse de
verdure’)”, Acta Orientalia 21 (1950-53), 10-22 ( دوازدهم همين کتابترجمه در فصل ).
Melchert, Christopher. “BukhÁrÐ and Early ÍadÐth Criticism”, Journal of the
American Oriental Society 121 (2001), 7-19.
59
Mitter, Ulrike. Das frühislamische Patronant. Eine Untersuchung zur Rolle von
fremden Elementen bei der Entwicklung des islamischen Rechts. Ph.D diss.,
Nijmegen, 1999.
Mitter, Ulrike. “Unconditional Manumission of Slaves in Early Islamic Law: a
ÍadÐth Analysis”, Der Islam 78 (2001), 35-72.
Motzki, Harald. ”Quo vadis ÍadÐ×-Forschung? Eine kritische Untersuchung von
G.H.A. Juynboll: ÝÝNÁfiÝ the mawlÁ of Ibn ÝUmar, and his Position in Muslim
ÍadÐth LiteratureÞÞ”, Der Islam 73 (1996), 40-80, 193-231 (English translation
forthcoming).
Motzki, Harald. “The Prophet and the Cat: On Dating MÁlik’s MuwaÔÔaÝ and
Legal Traditions”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 22 (1998), 18-83.
Motzki, Harald. “The Murder of Ibn AbÐ l-Íuqayq: On the Origin and reliability
of Some MaghÁzÐ-Reports”, in Harald Motzki, ed. The Biography of MuÎammad:
the Issue of the Sources (Leiden, 2000), 170-239.
Motzki, Harald. “Die Prophet und die Schuldner. Eine ÍadÐ×-Untersuchung auf
dem Prüfstand”, Der Islam 77 (2000), 1-83.
Motzki, Harald. “Al-radd ÝalÁ r-radd – Zur Methodik der ÍadÐ×-Analyse”, Der
Islam 78 (2001), 147-63.
Motzki, Harald. “The Author and his Work in the Islamic Literature of the First
Centuries: the Case of ÝAbd al-RazzÁq’s MuÒannaf”, Jerusalem Studies in Arabic
and Islam 28 (2003), 166-97.
Motzki, Harald. “Dating Muslim Traditions: a Survey”, Arabica 51 (2004),
forthcoming.
Muranyi, Miklos. “Bemerkungen zu einem ÍadÐ× des YaÎyÁ b. SaÝÐd al-AnÒÁrÐ.
Die Problematik des Tayammum in der frühislamischen Überlieferung”, Israel
Oriental Studies 5 (1975), 129-41.
60
Muranyi, Miklos. “ ‘Man Îalafa ÝalÁ minbarÐ Á×iman…’: Bemerkungen zu einem
frühen Traditionsgut”, Die Welt des Orients 18 (1987), 92-131.
Muranyi, Miklos. “Zwischen ÝaÒr und maÈrib in Mekka. Ein Augenzeugenbericht
von al-Lai× b. SaÝd aus dem Jahr 113/732”, Die Welt des Orients 23 (1992), 101-
28.
Peters, Rudolph. “Murder in Khaybar: Some Thoughts on the Origins of the
QasÁma Procedure in Islamic Law”, Islamic Law and Society 9 (2002), 132-67.
Rosenthal, Frantz. “Muslim Social Values and Literary Criticism: Reflections on
the ÍadÐth of Umm ZarÝ”, Oriens 34 (1994), 35-38.
Rubin, Uri, “‘Al-walad li-l-firÁsh’: On the Islamic Campaign against ‘zinÁ’”,
Studia Islamica 78 (1993), 5-26.
Rubin, Uri, Between Bible and Qur’Án: the Children of Israel and the Islamic
Self-Image. Princeton, 1999.
Schacht, Joseph. “The Growth of Legal Traditions in the Literary Period”, in his
Origins, 140-51.
Schneider, Irene. Kinderverkauf und Schuldknechechtschaft. Untersuchungen zur
frühen Phase des islamischen Rechts. Stuttgart, 1999.
Schöller, Marco. “Palmen (lÐna) der BanÙ n-NaÃÐr und die Interpretation von
Koran 59:5. Eine Untersuchung zur Bedeutung des koranischen Wortlauts in den
ersten Jahrhunderten islamischer Gelehrsamkeit”, Zeitschrift der Deutschen
Morgenländischen Gesellschaft 146 (1996), 337-49.
Speight, R. Marston. “The Will of SaÝd b. a. WaqqÁÒ: the Growth of a Tradition”,
Der Islam 50 (1973), 249-67 (فصل سيزدهم اين کتاب).
Zaman, Iftikhar. “The Science of rijÁl as a Method in the Study of ÍadÐths”,
Journal of Islamic Studies 5 (1994), 1-34.
ديگر در تحليل حديثيرهيافت ها
61
Brown, Daniel. Rethinking Tradition in Mdern Islamic Thought. Cambridge,
1996.
Calamawy, Sahair El. “Narrative Elements in the ÍadÐth Literature”, in Alfred
F.L. Beeston et al., eds., The Cambridge History of Arabic Literature, I: Arabic
Literature to the End of the Umayyad Period (Cambridge, 1983), 308-16.
Dickinson, Eerik. The Development of Early Sunnite ÍadÐth Criticism: the
Taqdima of Ibn AbÐ ÍÁtim al-RÁzÐ (240/854- 327/938). Leiden, 2001.
Elad, Amikam. “Some Aspects of the Islamic Traditions Regarding the Site of
the Grave of Moses”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 11 (1988), 1-15.
Fierro, Isabel. “The Introduction of ÍadÐth in l-Andalus (2nd/ 8th- 3rd/ 9th
Centuries)”, Der Islam 66 (1989), 68-93.
Graham, William A. Divine Word and Prophetic Word in Early Islam: a
Reconsideration of the Sources with Special Reference to the Divine Saying of
ÍadÐth QudsÐ. The Hague and Paris, 1977.
Günther, Sebastian. “Fictional Narration and Imagination within an Authoritative
Framework: Towards a New Understanding of ÍadÐth”, in Stefan Leder, ed.,
Story-Telling in the Framework of Non-Fictional Arabic Literature (Wiesbaden,
1998), 433-71.
Günther, Sebastian. “Modern Literary Theory Applied to Classical Arabic Texts:
ÍadÐth Revisited”, in Verena Klemm and Beatrice Gruendler, eds.,
Understanding Near Eastern Literatures (Wiesbaden, 2000), 171-76.
Juynboll, Gautier H.A. The Authenticity of the Tradition Literature: Disscussions
in Modern Egypt. Leiden, 1999.
Landau-Tasseron, Ella. “The ‘Cyclical Reform’: a Study of the Mujaddid
Tradition”, Studia Islamica 70 (1989), 79-116.
62
Lecker, Michael. “The Death of the Prophet MuÎammad’s Father: Did WÁqidÐ
Invent Some of the Evidence”, Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen
Gesellschaft 145 (1995) 9-27.
Lecker, Michael. “WÁqidÐ’s Account on the Status of Jews of Medina: A Study
of a Combined Report”, Journal of Near Eastern Studies 54 (1995) 15-32.
Muranyi, Miklos. “Ein altes Dokument über ÍadÐ× Fabrikationen in der frühen
medinensischen Jurisprudenz”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 10 (1987),
119-27.
Muranyi, Miklos. Beiträge zur Geschichte der ÍadÐ×- und Rechtsgelehrsamkeit
der MÁlikiyya in Nordafrika bis zum 5. Jh. d. H. Bio-bibliographische Notizen
aus der Moscheebibliothek von Qairawan. Wiesbaden, 1997.
Nagel, Tilman. “ÍadÐ×- oder die Vernichtung der Geschichte”, in: XXV.
Deutscher Orientalistentag vom 8.-13.4.1991 in München. Vorträge (Stuttgart,
1994; Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft, Supplement 10),
118-28.
Nagel, Tilman. “Die Inschriften im Felsendom und das islamische
Glaubensbekenntnis – der Koran und die Anfänge des ÍadÐ×”, Arabica 47 (2000),
329-65.
Noth, Albrecht. “Gemeinsamkeiten muslimischer und orientalistischer ÍadÐ×-
Kritik: Ibn al-ÉauzÐs Kategorien der ÍadÐ×-Fälscher”, in Udo Tworuschka, ed.,
Gottes ist Orient, Gottes ist der Okzident. Festschrift für Abdoljavad Falaturi
zum 65. Geburtstag (Köln and Vienna, 1991), 40-46 ( ترجمه شده در فصل شانزدهم اين
.(کتاب
Robson, James. “Tradition: Investigation and Classification”, Muslim World 41
(1951), 98-112.
Robson, James. “The Material of Tradition”, Muslim World 41 (1951), 166-80,
257-70.
63
Robson, James. “The Form of Muslim Tradition”, Transaction of the Glasgow
University Oriental Society 16 (1955-56), 38-50.
Robson, James. “Standards Applied by Muslim Traditionists”, Bulletin of the
John Rylands Library 43 (1960), 459-79.
Speight, R. Marston. The Musnad of al-ÓayÁlisÐ: a Study of HadÐth as Oral
Literature. Ph.D. diss., Hartford, 1970.
Speight, R. Marston. “Narrative Structures in the ÍadÐth”, Journal of Near
Eastern Studies 59 (2001), 265-71.
Stetter, Eckart. Topoi und Schemata im ÍadÐ×. Ph.D. diss., Tübingen, 1965.
هايکتاب شناس
Anees, Munawwar A., and Alia N. Athar. Guide to Sira and Hadith Literature in
Western Languages. London and New York, 1986.
von Denffer, Ahmad. Literature on Hadith in European Languages: a
Bibliography. Leicester, 1981.
Geddes, C.L. An Analytical Guide to the Bibliographies on Islam, Muhammad
and the Qur’Án. Denver, 1973.
Juynboll, Gautier H.A. “Hadith Literature”, in Paul Auchterlonie, ed., Middle
East and Islam: A Bibliographical Introduction. Supplement 1977-1983 (Zug,
1986), 60-68.
Saadeghy, Behnaam, et al., eds. A Selective Bibliography oh Hadith Studies
(1995ff: http//www/personal.umich.edu/~beh/islam_hadith_bibl.html).