11

Click here to load reader

Paradigm…..پارادايم

Embed Size (px)

DESCRIPTION

Paradigm…..پارادايم

Citation preview

Page 1: Paradigm…..پارادايم

Artist unknown

Page 2: Paradigm…..پارادايم

ميمون را در قفسي قرار دادند. در وسط ميمون را در قفسي قرار دادند. در وسط 55گروهي از دانشمندان گروهي از دانشمندان قفس يك نردبانقفس يك نردبان

..و باالي نردبان موز گذاشتندو باالي نردبان موز گذاشتند

Page 3: Paradigm…..پارادايم

هر زماني كه ميموني باالي نردبان مي رفت دانشمندان بر روي ساير هر زماني كه ميموني باالي نردبان مي رفت دانشمندان بر روي ساير ..ميمون ها آب سرد مي پاشيدندميمون ها آب سرد مي پاشيدند

Page 4: Paradigm…..پارادايم

پس از مدتي، هر وقت كه ميموني باالي نردبان مي رفت سايرين او پس از مدتي، هر وقت كه ميموني باالي نردبان مي رفت سايرين او ..را كتك مي زدندرا كتك مي زدند

Page 5: Paradigm…..پارادايم

پس از مدتي ديگر هيچ ميموني علي رغم وسوسه اي كه داشت پس از مدتي ديگر هيچ ميموني علي رغم وسوسه اي كه داشت ..جرات باال رفتن از نردبان را به خود نمي دادجرات باال رفتن از نردبان را به خود نمي داد

Page 6: Paradigm…..پارادايم

..دانشمندان تصميم گرفتند كه يكي از ميمون ها را جايگزين كننددانشمندان تصميم گرفتند كه يكي از ميمون ها را جايگزين كننداولين كاري كه اين ميمون جديد انجام داد اين بود كه باالي نردبان اولين كاري كه اين ميمون جديد انجام داد اين بود كه باالي نردبان ..برود كه بالفاصله توسط سايرين مورد ضرب و شتم قرار گرفتبرود كه بالفاصله توسط سايرين مورد ضرب و شتم قرار گرفت

پس از چندبار كتك خوردن ميمون پس از چندبار كتك خوردن ميمون جديد با اين كه نمي دانست چرا اما جديد با اين كه نمي دانست چرا اما

..ياد گرفت كه باالي نردبان نرودياد گرفت كه باالي نردبان نرود

Page 7: Paradigm…..پارادايم

. .ميمون دومي جايگزين گرديد و همان اتفاق تكرار شدميمون دومي جايگزين گرديد و همان اتفاق تكرار شدسومين ميمون هم جايگزين شد و دوباره همان اتفاق )كتك خوردن( سومين ميمون هم جايگزين شد و دوباره همان اتفاق )كتك خوردن( تكرار گرديد. به همين ترتيب چهارمين و پنجمين ميمون نيز عوض تكرار گرديد. به همين ترتيب چهارمين و پنجمين ميمون نيز عوض

..شدندشدند

Page 8: Paradigm…..پارادايم

ميمون بوده كه با ميمون بوده كه با 55آن چيزي كه باقي مانده بود گروهي متشكل از آن چيزي كه باقي مانده بود گروهي متشكل از اين كه هيچ گاه آب سردي بر روي آن ها پاشيده نشده بود، ميموني را اين كه هيچ گاه آب سردي بر روي آن ها پاشيده نشده بود، ميموني را

..كه باالي نردبان مي رفت را كتك مي زدندكه باالي نردبان مي رفت را كتك مي زدند

Page 9: Paradigm…..پارادايم

اگر امكان داشت كه از ميمون ها بپرسند كه چرا ميموني كه باالي اگر امكان داشت كه از ميمون ها بپرسند كه چرا ميموني كه باالي نردبان مي رود را كتك مي زنند شرط خواهيم بست كه جواب آن ها نردبان مي رود را كتك مي زنند شرط خواهيم بست كه جواب آن ها

::اين خواهد بوداين خواهد بود

””””من نمي دانم، اين اتفاقي ست كه اطرافمان مي افتدمن نمي دانم، اين اتفاقي ست كه اطرافمان مي افتد

اين جواب به نظر شما آشنا نمي آيد؟اين جواب به نظر شما آشنا نمي آيد؟

Page 10: Paradigm…..پارادايم

فرصت ارسال اين را براي اطرافيانتان از دست ندهيد چون ممكن فرصت ارسال اين را براي اطرافيانتان از دست ندهيد چون ممكن است از خودشان بپرسند كه چرا ما هميشه به كاري كه انجام است از خودشان بپرسند كه چرا ما هميشه به كاري كه انجام ..مي دهيم ادامه داده علي رغم اين كه راه ديگري نيز وجود داردمي دهيم ادامه داده علي رغم اين كه راه ديگري نيز وجود دارد

Page 11: Paradigm…..پارادايم

تنها براي دو چيز نمي توان حدي تصور نمود؛تنها براي دو چيز نمي توان حدي تصور نمود؛جهان و حماقت بشر. البته در خصوص مورد جهان و حماقت بشر. البته در خصوص مورد

..اول زياد مطمئن نيستماول زياد مطمئن نيستم

آلبرت اينشتينآلبرت اينشتين