بخش اول: صرفdl.daneshgahtehraniha.com/arabic/tahlilsarfi.pdfتساوخ یرای اه...

Preview:

Citation preview

برای رتبه برتر شدن باید از رتبه برتر ها یاری خواست Daneshgahtehraniha.com

و د رمقی کنکور

اولین

موسسه

کنکوری

کشور

با کادر

رتبه های

تک رقمی

و دو رقمی

کنکورآکادمی دانشگاه تهرانی ها

شماره تلفن : س 66125524-021 66125448-021

آدرس:

ابتدای خیابان آزادی -میدان انقالب-تهران

–ایستگاه اتوبوس های انقالب جنب –خیابان نوفالح

62 الکپ

کالس کنکور

مشاوره

و کتاب هجزو

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

1

ضمیر نام صیغه نام صیغه

منفصل

ضمیر

متصل

فعل

ماضی

فعل

مضارع

فعل

امر

یذهب ذهب ه هو للغائب مفرد مذکر غایب 1

یذهبان ذهبا هما هما ینللغائب مثنی مذکر غایب 2

یذهبون ذهبوا هم هم للغائبین جمع مذکر غایب 3

ذهبت ها هی ئبۀللغا مفرد مونث غایب 4 تذهب

تذهبان ذهبتا هما هما للغائبتین مثنی مونث غایب 5

یذهبن ذهبن هن هن للغائبات جمع مونث غایب 6

اذهب تذهب ذهبت ک أنت للمخاطب مفردمذکر مخاطب 7

ذهبانت ذهبتما کما أنتما للمخاطبین مثنی مذکر مخاطب 8 اذهبا

اذهبوا تذهبون ذهبتم کم أنتم للمخاطبین جمع مذکر مخاطب 9

اذهبی تذهبین ذهبت ک أنت للمخاطبۀ مفرد مونث مخاطب 11

اذهبا تذهبان ذهبتما کما أنتما للمخاطبتین مثنی مونث مخاطب 11

نأنت للمخاطبات جمع مونث مخاطب 12 اذهبن تذهبن ذهبتن کن

اذهب ذهبت ی أنا للمتکلم وحده متکلم وحده 13

نذهب ذهبنا نا نحن الغیرللمتکلم مع الغیرمتکلم مع 14

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

2

( اإلعراب، ترکیب، نقش کلمات:1

جرورفعل الزم + فاعل مرفوع + جارو م -1 أرکان جمله فعلیه:

فعل متعدی + فاعل مرفوع + مفعول منصوب + جارو مجرور -2

مبتدا مرفوع + خبر مرفوع أرکان جمله اسمیه:

، ان ون ، – -مرفوع : -

، ین ، ات – -منصوب : -

، ین - -مجرور: -

باشد.( می فعل الزمدهد، پس )چه کس و چه چیز را رفت، معنی نمیفعل الزم ) ناگذرا(: رفت:

باشد.(می فعل متعدیدهد، پس : )چه چیز وچه کس را گرفت، معنی میفعل متعدی ) گذرا(: گرفت

. علیکماهلل نعمۀا وواذکر . لطالبا ذهب فعل الزم؛ فاعل مرفوع )اسم ظاهر( فعل و فاعلش؛ مفعول؛ جارو مجرور محال

، منصوب، «واو»ضمیر بارز

المحفظۀ.فی الکتاب سعید عل. جالنوریإلالظلمات منک قوم أخرج ل، جارومجرورمتعدی، فاعل، مفعوفعل و فاعلش، مفعول، جارو مجرور، جارومجرور فعل

أنت؛ منصوب مرفوع،منصوب ضمیر مستتر

خبر جمله فعلیه محال مرفوع

.المدرسۀلیإ ذهب طالب. الالمدرسۀیف لطالب. امحترم الطالب مبتدا مرفوع، فعل و فاعلش، جار و مجرور محال مرفوع شبه جملهو مرفوع مبتدا مرفوع خبر مفردمبتدا مرفوع، خبر

ضمیر مستتر هو

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

3

« هطلب فارسال لقب» التحلیل الصرفی، تجزیه:

(: ) فعل(1مثال)

و فارسالفتح/ فعل و فاعله العلیمعلوم، مبنیمبنی لل، متعدیفعل ماضی، للغائب، ثالثی مجرد، صحیح و سالم، :قبل

جملۀ فعلیۀ.

کند. کتب، نظروا، علم. ماضی: بر زمان گذشته داللت می انواع فعل: -1

کند. یکتب، ینظرون، یعلم.مضارع: بر زمان حال و آینده داللت می

.، احسن، اکتبامر: اذهب

للغائب، للغائبین، لللغائبین، للغائبۀ، للغائبتین، للغائبات نام صیغه: -2

لمخاطبین، للمخاطبین، للمخاطبۀ، للمخاطبتین، للمخاطباتللمخاطب، ل

الغیرللمتکلم وحده، للمتکلم مع

ی ماضی آن فقط سه حرف اصلی داشته باشد. یذهبون: ذهبفعلی که اولین صیغهثالثی مجرد: -3

بر سه حرف اصلی، حروف اضافی دیگر هم داشته باشد. ی ماضی آن عالوهفعلی که اولین صیغهثالثی مزید:

یحسنون: أحسن )إفعال( / یعلمون: علم )تفعیل( / مفاعلۀ / تفاعل / افتعال / انفعال / تفعل / استفعال.

مثال: وصل / اجوف: کان / ناقص: هدی.معتل و نوع آن: -4

صحیح و نوع آن: مهموز: أکل) مهموزالفاء( / سأل )مهموزالعین( / قرأ )مهموزالالم(.

مضاعف: حب، ود

سالم: کتب، ذهب

د.الزم: فعلی که فقط فاعل داشته باشمتعدی یا الزم: -5

متعدی: فعلی که عالوه برفاعل، مفعول هم داشته باشد.

نویسد(یکتب )می معلوم: فعلی که فاعل آن مشخص باشد. کتب ) نوشت( ، معلوم و مجهول: -6

شود(یکتب ) نوشته می ) نوشته شد( ، مجهول: فعلی که فاعل آن نامشخص باشد. کتب

کند.ای که اعراب و حرف آخر آن تغییر میمعرب: کلمه معرب و مبنی: -7

کند و ثابت است.ای که اعراب و حرف آخر آن تغییر نمیمبنی: کلمه

ی هستند.فعل مضارع مبن 12و 6های فعل ماضی و امر و دو صیغه تمامی صیغه -

ذهب: مبنی بر فتح / جلسوا: مبنی بر ضم / ذهبت: مبنی بر سکون.

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

4

(: ) اسم( 2مثال )

، معرب، منصرف، صحیح اآلخر/ فاعل و مرفوعمشتق و اسم فاعلاسم، مفرد مذکر، معرفه بال، :فارس

محال الیه مجرورمضافالسکون/ ، معرفه، مبنی علیلنصب أو للجر، للغائبضمیر متصل لاسم، :ه

السکون.اسم اشاره، مفرد مذکر، معرفه، مبنی علی هذا:

«ۀ» / مضاف / تاء تأنیث – – –عالمتهای اسم: ال / تنوین اسم: -1

رد مذکر: طالب / مفرد مونث: طالبۀ: مفاسم از نظر جنس و تعداد -2

مثنی مذکر: طالبان، طالبین / مثنی مونث: طالبتان، طالبتین

سر: طلاب، مدارسجمع مذکر سالم: طالبون، طالبین / جمع مونث سالم: طالبات / جمع مک

معرفه: اسم شناخته شده. معرفه و نکره: -3

التلمیذ کتاب اضافه: معرفه بال: الکتاب / معرفه به علم: ایران، شیراز / ضمیر: هو، أنت، ها، ک / معرفه به

ا، الذی، التی، الذین، الآلتی اسم اشاره: هذا، هذه، هوالء، ذلک، تلک، اولئک / اسم موصول: من، م

یک کتاب، کتابی. اسم دارای تنوین، یا اسمی که معرفه نباشد. کتاب:نکره: اسم ناشناخته.

جامد و مشتق: -4

الف( جامد غیرمصدری: کتاب، جدار، قلم / جامد مصدری: احسان، انقالب، انتشار

فاعل: عالم، مصلح ) اصالح کننده( / اسم مفعول: معلوم، مصلح ) اصالح شده(ب( مشتق: اسم

اسم مکان و زمان: مغرب، مطبخ، مدرسۀ / اسم مبالغۀ: غفار، علامۀ )بسیار دانا(

و عمیاء، أحمر و حمراء / اسم تفضیل: أکبر و کبری صفت مشبهۀ: شریف، صعب، خشن، عطشان، أعمی

های معرب: ال و تنوین و مضاف.کند. الکتاب / عالمتهای اسممعرب: حرکت حرف آخر تغییر می معرب و مبنی: -5

کند.مبنی: حرکت حرف آخر ثابت است و تغییر نمی

... إیاک .. ( اسمهای مبنی: تمامی ضمایر ) هو، هما ... ه، ک، کم

های استفهام یا پرسشی ) من، ما، کیف، متی و ... (تمامی اسم

اسم اشاره بجز مثنی: ) هذا، هذه، هوالء، ذلک، تلک، اولئک(

ی، الذین، الآلتی)خاص( (اسم موصول بجز مثنی: ) من، ما ) عام( / الذی، الت

منصرف: کلماتی که تنوین دارند حتما منصرف هستند. الکتاب، رجل منصرف و غیرمنصرف: -6

گیرند. می -، فتحه –پذیرد و در حالت جر بجای کسره غیرمنصرف: تنوین نمی

ریم، فاطمۀ/ بهروز، یوسف، ابراهیم/أحسن، أفضل، أعلم/مساجد، مدارس، محافلایران، اصفهان، فلسطین، قریش/م

ممدود: زهراء / مقصور: کبری، دنیا / منقوص: قاضی / صحیح اآلخر: الکتاب اسم از نظر حرف آخر: -7

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

5

(: ) حرف(3مثال )

السکون.ال: حرف تعریف، غیرعامل، مبنی علی

الکسرب: حرف جر، عامل، مبنی علی الفتح.و: حرف عطف، غیرعامل، مبنی علی

: حرف جر: فی، ب، إلی، من، عن، علی .... انواع حروف -1

ن، لکنحروف مشبهه بالفعل: إن، أن، کأ

حروف ناصبه: أن، لن، حتی، إذن

حروف جازمه: ال، لم، لما ....

سوفحرف عطف: و / حرف تعریف: ال / حروف استقبال: س،

دهد.گذارد و اعراب کلمه را تغییر میی ما بعد خود تأثیر میکه بر کلمه عامل: -2

مانند: حرف جر، حروف مشبهه بالفعل، حروف ناصبه، حروف جازمه

دهد.گذارد و اعراب کلمه را تغییر نمیی ما بعد خود تأثیر نمیکه بر کلمهغیرعامل:

حرف عطف، حرف تعریف، حروف استقبال مانند:

هستند. مبنیتمامی حروف در زبان عربی معرب و مبنی: -3

و: مبنی بر فتح / ب: مبنی بر کسر / علی، إلی: مبنی بر سکون

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

6

نکات مهم ترجمه:

) ماضی منفی( ننوشت ما کتب ) فعل ماضی( نوشتترجمه فعل: کتب -1

ینویس) مضارع منفی؛ نفی( نمیکتب الت نویسد) فعل مضارع( مییکتب

دنویسینمی ) مضارع منفی؛ نفی ( نکتباالت ) مصدر( نوشتنکتابۀ

) فعل نهی( ننویس، منویس التکتب) فعل امر( بنویس اکتب

نویسید) فعل نهی( ننویسید، م ال تکتبا

رفت خواهد سیذهب، سوف یذهب: فعل مستقبل یا آینده س یا سوف + فعل مضارع: *

رفتمی کان یذهب:ماضی استمراری کان + فعل مضارع:*

بودرفته د ذهب ، کان ذهب:کان قماضی بعید کان + قد + فعل ماضی:*

کان+ فعل ماضی:

استرفته قد ذهب: ماضی نقلی* قد + فعل ماضی:

آموز: دانشطالب: ) مفرد( روز یوم اسم از نظر تعداد: -2

آموزان: دانشطلابروزها : )جمع( أیام

متهیوب نم هبکتا فیحرف جر + ضمیر: -3

شانیهاخانه از شبکتا در

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

7

ترجمهو نکات قواعد

: ه فعلتشخیص زمان و صیغ -1

نوشت کتب : ماضی

ننوشت کتب ما ما + ماضی :ماضی منفی

نوشته است کتب قد قد+ ماضی :ماضی نقلی

نوشتمی کان یکتب + مضارع انک

نوشتمی یکتبالتلمیذ کان مضارعاسم کان + + کان ماضی استمراری

.خواندفرامی صداقتمرابهندایی راشنیدم که= إلی الصدق یدعونینداء سمعت ماضی + مضارع

نوشته بود کان قد کتب کان + قد + ماضی

نوشته بود کان التلمیذ کتب کان + اسم کان + ماضی ماضی بعید

.دیده بودمکتابخانه در راکتابی خریدم که آن= المکتبۀفی رأیته قدبا تک إشتریت ماضی + ماضی

فقط یکباار ارع یا ماضی بر یکدیگر عطف شوند ) کان (هرگاه در ماضی استمراری و بعید، دو یا چند فعل مض :1نکتهه

.گذاردآید ولی در ترجمه همه تأثیر میدر ابتدا می

.کردندمیو با هم بازی رفتندمیکودکان به باغ = معایلعبون الحدیقۀ وإلی یذهبوناألطفال کان

اسمی فاصله نباشد، باید با هام ری و ماضی بعید در صورتی که بین ) کان ( و ) فعل مضارع (در ماضی استمرا : 2نکته

آید .همیشه به صورت مفرد می ایند. اما اگر اسمی فاصله باشد. ) کان (مطابقت نم ددجنس و عاز نظر

العربیۀ باللغۀ مونیتکلا المعلمون کانو لعربیۀ ،اباللغۀ کان المعلمون یتکلمون: استمراریماضی

.کردندصحبت میعربی به زبان لمانمعترجمه:

إلی البیت التالمیذ کانوا ذهبوا إلی البیت ، کان التالمیذ ذهبوا :ماضی بعید

رفته بودندخانه آموزان به دانشترجمه:

مضارع التزامی: مضارع + مضارع

کند.گردم که مرا در فهم متون یاری میدنبال کتابی میترجمه: هم النصوصنی فی فدساعتاب یافتش عن ک

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

8

.آنها توجه نمایید نوع فعل و صیغهأفعال حتما به ترجمهدر : 3نکته

)ص(: خارج شوید اخرجوا )ص(: بنشیناجلس روید: میتذهبون : نوشتند کتبوا

)غ( خارج شو ( 3امر ) )غ(( بنشینید 1امر ) (9مضارع ) (3ماضی )

.شودترجمه میع اخباری منفی یا مستقبل منفی ه صورت مضاربر سر مضارع بیاید، ب (لن )هرگاه حرف ناصبه : 4نکته

نشست هرگز نخواهد، نشیندهرگز نمی :سلن یجل

خواهم نوشتهرگز ن، نویسمهرگز نمی :اکتب لم

شود. ترجمه می مضارع التزامی( بر سر مضارع بیاید، به صورت ) ان، کی، لکی، حتی، له هرگاه حرف ناصبه : 5نکته

تا عمل کنیمکه ، : برای این لنعمل بنشیند: تا حتی یجلس که بنویسید :ان یکتب

ماضی ساده منفهی یها ماضهی نقلهی شود و به صورت به آن فعل جحدگفته می سرمضارع بیایدبر ) لم (هرگاه : 6نکته

شود.ترجمه می منفی

نرفته است ،: نرفتلم یذهب است. انستهند ،: ندانستلم یعلم مثال:

.شودترجمه می ) هنوز ( ماضی نقلی منفی به همراهه صورت بیاید ب بر سر مضارع ) لما (هرگاه : 7نکته

: هنوز نرفته استلما یذهب اند : هنوز ننوشتهما یکتبال

. نایم کاساتفاده مای از کلمه) باید(، در ترجمه ارع غائب و متکلم بیایدجازمه وقتی بر سر مضلا( )الم أمرغائب : 8نکته

بداند باید: علملی تالش کنیم باید: جتهد لن

( و) ناا ( اساتفاده ز) ماا شود و در ترجماه آن ا گفته میی فعل نهنهی بر سر مضارع بیاید به آن هرگاه ) ال ( : 9نکته

. کنیممی

منشینید ،: ننشینید التجلسوا ، مرونرو :التذهب

.شوداستفاده می ه فعل نهی غائب و متکلم از کلمه ) نباید (در ترجم : 11نکته

: نباید برود الیذهب دنباید بنویسن : یکتبواال

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

9

ترجماه مضارع التزامهی بیاید، مضارعو هرگاه بر سر ماضی نقلیبیاید، به صورت ماضیبر سر ) قد(هرگاه :11نکته

: شاید برود قد یذهب : رفته استقد ذهب شود .می

اشتباه گرفت . ( چرا( به معنای) لم حرف) لم ( را نباید با ): 12نکته

؟ یورمی چراتذهب : لم ایهنرفت ،لم تذهب : نرفتی

.شودمه میترج مضارع التزامیفعل مضارع باشد، معموال به صورت هرگاه خبر ) لیت و لعل ( : 13نکته

.استقرار یابددر بین مردم صلح و آرامش ای کاش = بین الناسیستقر السالم لیت

.برگرددجوانی روزی ای کاش یوما = یعودالشباب لیت

شاود و مضاارع باه صاورت بین آنها آورده می ) تا (( بیاید کلمه امر یا نهی هرگاه مضارع در جواب طلب ) : 14نکته

شود.ترجمه می التزامی

.به دست آوریبه مردم نیکی کن تا دلهایشان را قلوبهم = ستعبدتإلی الناس أحسنمثال:

.شودصورت مضارع اخباری ترجمه می به صورت مضارع التزامی، و جواب شرط به فعل شرط، : 15نکته

شود.روز میهرکس صبر کند پی: ظفر صبر من شود.هر کس تالش کند موفق می :ینجح یجتهدن م

: بودن فعل تشخیص الزم و متعدی -2

که باید توجه کنیم هنگام ( قز، ر ، علم ، جعل أعطی) گیرند. می فعال در زبان عربی دو مفعول به ای از اپاره : 1نکته

آید. ف متمم میمت و یا همراه حرو دیگری بدون عال )را (وال یکی از دو مفعول با عالمت ترجمه به فارسی معم

قرار دادم. را براسرارخویش امین تو = اریعلی أسرأمینا کعلتج

داد.ز آموای را به دانشمدیرجایزه = جائزۀ التلمیذأعطی المدیر

.کامل کرده است نعمت خود راند : خداوهنعمت م اهللأتقد

.پاک کنیم دلهایمان را: ما باید ناقلوب یجب علینا أن نطهر

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

11

.رودمراه حرف متمم به کار میی، همفعول زبان عربی، گاهی در ترجمه فارس: 2نکته

بلغت المنزل : به خانه رسیدم. أجابه : به او پاسخ داد. المشرکین : با مشرکان جهاد کن. جاهد

:بودن فعلتشخیص معلوم و مجهول -3

.نماییماستفاده می شدن ( هول به زبان فارسی، اغلب از فعل)های فعل مجدر ترجمه صیغه : 1نکته

.شودخوانده میقرآن : القرآن یقرأ .کشته شدندشهیدان :الشهداء قتل

نائب فاعل اگر مفرد باشد، فعل آن به صورت مفرد، و اگر مثنی و جمع باشد فعل آن به صورت جماع ترجماه : 2نکتهه

شود .می

: مهمانان مورداکرام واقع شدند. الضیوف کرما : مهمان مورداکرام واقع شد.یف الضکرم ا

: نوع باب ثالثی مزید -4

شاوند و نیااز باه ترجماه مای متعهدی روند اغلب به صاورت به کار میإفعال و تفعیل های فعالی که در باب ا :1نکته

به دارند.مفعول

مرد فرزندش را فرستاد.: ولده رسل رجل ا

کنیم. استفاده می ) باهم، با یکدیگر(است و احتیاج به مفعول ندارد و در ترجمه آن از کلمات الزم ،باب تفاعل :2ته نک

کنیم .استفاده می ) با(میان فاعل و مفعول از کلمه اعلۀباب مفو در

سعید مکاتبه کرد. با علی عیدا =علی س کاتب مکاتبه کردند. با یکدیگرمحمد و علی محمد و علی = تکاتب ماضی باب مفاعلۀ ماضی باب تفاعل

روند که در هنگاام ترجماه فارسای نیاازی باه ترجماه آن ای از افعال همراه حرف جر خاصی به کار میپاره : 3نکته

حروف نیست.

کرد ( ) احساس شعر به ، ) به دست آورد ( یلع لصح ، () مسخره کرد من سخر :ثالم

) جستجو کرد ( نع ثحب، ) گرفت ( أخذ به، () انجام داد قام به ، ) تصمیم گرفت ( عزم علی

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

11

متعدی، و باب افتعاال و تفعال گااهی الزم و گااهی ، باب استفعال غالبامإنفعال به صهورت الز های باب فعل : 4نکته

شوند.متعدی ترجمه می

: یادگرفت. تعلم : بدست آورداکتسب : خارج کرد جاستخر : منفجر شد انفجر

:بودن اسم تشخیص معرفه یا نکره -5

.کنیمتفاده میاس معموال از) ی، یک( های نکرهاسمترجمه در :نکته

خواندم. یك مجلهدر ای راالهمق = مجلۀ فی مقالۀ قرأت

:بودن اسمتشخیص مفرد یا مثنی یا جمع -6

: زود عاجل بیگانگان : جانباال مردان : جالر : امتحانها امتحانات : امتحانن امتحا

، آینده: دیر آجل : دوستاناالصدقاء هاهدف: أهداف : دانش آموزان تالمیذ آموز: دانش لمیذت

: درسهاالدروس هانعمت : نعم : سنگ هااحجار : سنگ رجح

( غ ) پر ها و کیسهت شبمظل ، )ص(های پرهای شب و کیسه= تاریکی المملوءۀظلمات اللیل و األکیاس

: اسماء اشاره -7

شود.ترجمه می مفرد باشد، اسم اشاره به صورت )الا ( هرگاه اسم بعد از اسم اشاره ) مشارالیه( دارای : 1نکته

آموز، کوشا است. دانش این: مجتهد الطالبهذا

ند.آموزان کوشا هستدانش این مجتهدون : الطالبهوالء

شود.ترجمه می صیغه خودی آن طبق بیاید، اسم اشاره )مشارالیه(بدون ) الا ( اسم اشاره هرگاه اسم بعد از : 2نکته

است. یآموزدانش این: طالبهذا

آموزانی هستند.دانش هااین: طالبهوالء

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

12

اسات و در جماالت اسامیه باه آنجها به معنای )ظرف مکان( فیه مکان است و نقش مفعولاسم اشاره ؛هناك : 3نکته

رود.به کار میوجود دارد، هست ( معنای )

روند.آموزان به مدرسه میدانش آنجا التالمیذ إلی المدرسۀ = ذهبی هناك

.وجود داردتاب روی صندلی ک= علی الکرسی کتاب هناك

ند.وجود دارماهیانی در دریاها = فی البحار أسماك هناك

: ضمایر -8

ترجمه ضمیر متصل بسیارمهم است.در تشخیص انواع ضمیر و ترجمه صحیح هریک دقت کنیم. :1نکته

و: کارت عملك : کتابش کتابه : آرزوهایشانآمالهم

در تشخیص مرجع ضمیر غائب بسیار دقت کنید. : 2نکته

ذهبت فی مسیرها. هی و هازمامفهم ترکوا الناقۀ اواترک

اساتفاده ل جمله قرار بگیرد، در ترجمه آن از کلماتی مانند) تنهاا، فقاط ( در او منفصل منصوبی رضمیهرگاه : 3نکته

.کنیممی

.کنیمتو را عبادت می فقط = نعبد إیاك ال منصوبمفعول به مح

: اسم موصول -9

بود. خواهند هرگاه دارای ) الا ( بیایند، به معنی) که ( و) التی( الذی(کلماتی مانند ) : 1نکته

مان بود.نزدیک مدرسه که رفتم به مسجدی قرب مدرستنا. ذیالذهبت إلی المسجد

اسهم و گاهی اسم استفهام و گاهی حرف نفی ایم، گاهی چه که تاکنون خواندهوجه به آنبا ت دقت کنیم که ) ما ( : 2نکته

است. به کمک قرائن موجود در جمله، باید هریک را از دیگری تشخیص داد. موصول

؟ این چیست ؟ هذا ما : نبود کان ما استفهام نفی

آنچه نزد توست، در راه خدا انفاق کن . عندک فی سبیل اهلل ماب قأنف موصول

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

13

: بودن اسمنوع مشتق -11

صافت فااعلی باا حالتی داللت دارد و معاادل آن معموال اسام فاااعل یاا دهنده یا دارندهفاعل بر انجام اسم : 1نکته

است. ، ا ( پسوندهایی از قبیل) نده

: دانا عالم کننده: اصالح مصلح کنندهیاری : رناص

صفت مفعولی باا پساوند م مفعول یا کند و معادل آن معموال اسشدن داللت میشدن یا واقعاسم مفعول بر انجام : 2نکته

.است (شدن )

شده: احترام محترم شده: یاری منصور

شود.استفاده می رجمه اسم مبالغه معموال از قید) بسیار(در ت : 3نکته

آمرزندهبسیار : غفار ردروغگوبسیا :کذاب

نیاید، به صورت صفت شود و اگر) من (صورت تفضیلی ترجمه میبیاید به اگر بعد از اسم تفضیل حرف) من ( : 4ه نکت

شود.عالی ترجمه می

: بهترین کتاب أحسن کتاب : نیکوتر از من أحسن

شاود، توجاه باه مفهاوم عباارت گاهی میان اسم تفضیل با فعل ماضی باب إفعال در ظاهر مشابهت ایجاد می : 5نکته

راهگشای مسأله است.

خدا قرآن را نازل کرد. اهلل القرآن = أنزل

.زید، همانا قرآن بهترین کالم استقرآن بیامو = الحدیث أحسنفإنه تعلموا القرآن

:ترجمه حروف مشبهه -11

.آید و بیانگر تأکید استعبارت میمعموال در آغاز ) إن (: 1نکته

.خداوند نیکوکاران را دوست دارد همانا اهلل یحب الامحسنین. إن

رود و معادل حرف ربط در زبان فارسی است.به کار می که () که، این به معنایآید می در وسط جملهأن ( ): 2نکته

.او در امتحان قبول شده است کهدانستم قد نجحت فی االمتحان = نهاأ علمت

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

14

کنیم.استفاده می شک، تنها (ری مانند) فقط، بیر ترجمه عباراتی که دارای کلمه ) إنما ( است از تعابید : 3نکته

.ز آن خدا و پیامبرش و مؤمنان استا عزت فقط لله و لرسوله و للمؤمنین = زۀالعإنما

کنیم.استفاده می مضارع التزامیی آن از باشد معموال در ترجمه مضارعدر صورتی که لعل (خبر) لیت و : 4نکته

صلح در جهان استقرار یابد. کاش فی العالم = یستقرلسالم ا یتل

آسمان بر ما ببارد. شاید علینا = تمطرالسماء ل لع

: حروف جر -12

آید و حتما باید ترجمه شود.دقت کنید که حروف جر فقط قبل از اسم می : 1نکته

.) تا ( حتی) مثل ( ، که ، ) بر روی ( لیع، ) برای (له ، ) در ( فی ، ) از ( من : حروف جر

: بر روی درختیشجرۀعلی ؛ اش: در خانهبیتهفی : از کتابی ؛ ن کتابم : از خیابان ؛ من الشارع

:به، مفعول مطلقتشخیص فاعل، مفعول -13

.گیردفعل به صورت مستتر قرار می گاهی در داخل اسم پس از فعل همیشه فاعل نیست. فاعل : 1نکته

کند.به خدا نزدیک می انسان راعلم إلی اهلل = إلنسانیقترب ا العلم

شود.اگر فعل مفرد باشد، ولی فاعلش جمع باشد، در این صورت فعل به صورت صیغه جمع ترجمه می : 2نکته

آموزان رفتند.دانش : التالمیذ ذهب

جملاه دارد ناه فعهل به آید یعنی نظر می تأکید فعلباید توجه نمود که این کلمه برای ترجمه مفعول مطلقدر : 3نکته

فاعل و نه مفعول به.

اساتفاده تردیاد ... ( شک، بای ، مسلما، بیکامال، حتما، یقینا : )از قیودی مانند مفعول مطلق تأکیهدی در ترجمه : 4نکته

شود.می

خداوند قرآن را نازل کرد. قطعا = تنزیالنزل اهلل القرآن

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

15

کنیم.استفاده می ند(به نیکی، به خوبی، سخت، همچون و مان از قیودی مانند ) مفعول مطلق نوعیدر ترجمه : 5نکته

صبر کن. به نیکی جمیال = صبرافاصبر

کند.مستمندان زندگی می همچونخسیس در دنیا الفقراء = عیشخیل فی الدنیا ش البیعی

در ترجمه مفعول مطلق نوعی باید از ترجمه آن به صورت مفعول به پرهیز کرد. : 6نکته

من یعلم أن اهلل مجازیه بإساءته و إحسانه. عملاعمل

( غ )..ام ده که یقین دارد خداوندانج عمل کسی را -1

)ص(....ن کسی که یقین دارد خداوندکردعمل همچونعمل کن -2

: بودن جملهجمله و سئوالی یا منفیبودن تشخیص اسمیه یا فعلیه -14

آید.له میکه در عربی فعل معموال ابتدای جمگیرد، و حال آندر زبان فارسی، فعل معموال در آخر جمله قرار می :1نکته

علی إلی المدرسۀ. ذهب .رفتعلی به مدرسه مثال:

کنیم.استفاده می ) است (های مختلف فعل ربطی ل، از صیغهفاقد فع یهای اسمیهجملهدر پایان : 2نکته

است د در مدرسه= سعی سعید فی المدرسه است= علی عالم علی عالم مثال:

) غ ( ( آوردنفراهم) فراهم ساخت = قد وفرت ) غ ( مهیاکردن ( شدن،آمادهآماده کرد ) = هیأ دق

شود.خبر مفرد در صورتی که مثنی یا جمع باشد معموال به صورت مفرد ترجمه می : 3نکته

) صحیح ( راستگو هستند.دگی خود مؤمنان در زنفی حیاتهم = صادقونالمؤمنون

) غلط ( گویند.راست میمؤمنان در زندگی خود

اساتفاده ه فارسی آن معموال از فعال ربطای) اسات، هسات، هساتند ( اگر خبر مبتدا، فعل نباشد، برای ترجم : 4نکته

شود.می

.هستندموزان امید آینده آدانش الامستقبل = أملالتالمیذ

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

16

کام یااا زیاااد نشاودوساختااار عربی یا فارسهی ،های زبان مبدأت از عبارتتا آنجا که ممکن اس ،در ترجمه : 5نکته

جمه رعایت شود، در ترجمه هر جمله چند تعبیر وجود دارد که بایاد بهتارین جمالت زبان مقصد)عربی یا فارسی(درتر

تعبیر را انتخاب کرد.

: مه النفی جنسترج -15

کنیم.استفاده می .... نیست (هیچ ... از عبارت ) النفی جنسی در ترجمه : 1نکته

.نیستتر از حق شمشیری برنده هیچ أقطع من الحق = ال سیف

خواهدبود. ن(هرگاه بر سر خبر النفی جنس حرف ) لا ( بیاید، النفی جنس به معنای ) نداشت : 2نکته

ندارم.هیچ کتابی ی =ل ال کتاب

در زبان فارسی است. داشتنمعادل فعل ترکیب ) کان + لا ( : 3نکته

داشت.سلیمان ارتشی یش = ج لسلیمان کان داشتم.ابی کت کتاب = لی کان

: ترجمه حال -16

است. ، با ( ، ا ان قید حالت فارسی)ارسی است. عالمت حال معادل قید حالت ف : 1نکته

آمدند. باشتابو خندانآموزان دانش

در حین انجام فعل است برخالف مفعول مطلق حالت و چگونگی فاعل یا مفعولدادن معموال نشان وظیفه حال : 2نکته

که مربوط به خود فعل است.

( شوند)ماضی، مضارع، ماضی اساتمراری ز جمله ترجمه میمطابق نیاهای وصفیه، مانند جمله های حالیهجمله : 3نکته

کنیم.مله را ترجمه میبخش دوم ج ، که (در حالی کهودن )آوریم، سپس با افزیعنی ابتدا صاحب حال را می

ماضی استمراری= ماضی + مضارع ماضی بعید یا ماضی ساده= ماضی + ماضی

ارع التزامیمض = مضارع + مضارع

آموخته بود ) آموخت (معلم خارج شد در حالی که مطالب بسیاری را به ما أشیاء کثیرۀ = و قد علمناالمعلم خرج

کردند، از کالس خارج شدند.آموزان در حالی که با یکدیگر صحبت میدانش= هم یتحاورونوالطالب من الصف خرج

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

17

: ترجمه صفت -17

شود هرچند در عربی مفرد نباشد.صفت در فارسی همواره به صورت مفرد ترجمه می : 1ه نکت

آموز کوشا: دانش التلمیذة المجتهدة

آموزان کوشا: دانش التلمیذتان المجتهدتان، التلمیذات المجتهدات

باشاد. لاذا در بیاید، معنای آن را دارا مای (که قبل از آن موصول) الذی، التی ..ربی بدون اینی وصفیه عجمله : 2نکته

رود.به کار می ساز؛ی ) که ( موصول، صفتترجمه فارسی معموال با کلمه

خواند.درسش را می که آموزی را دیدمدانش = تقرأ درسها تلمیذةرأیت جمله وصفیه محالمنصوب اسم نکره

هم صفت بگیرد. تواند هم مضاف الیه واسم می : 3نکته

آید.الیه میصفت قبل از مضاف فارسی در -الف

آیدالیه قبل از صفت میمضافعربی در -ب

انمتاریخ کتاب ما مهربانپدر او شدیدعطش داستان جالبکتاب مضاف الیه مضاف الیه الیهالیه صفت مضافصفت مضاف الیه صفت مضاف

فام ماه است این نور نقره = الفضیۀ القمر هذه أشعۀ= سالم بر بندگان صالح خدا ؛ الصالحین اهلل عبادعلی السالم الیه صفتمضاف الیه صفت مضاف

= در بزرگ مدرسه الکبیر المدرسهباب کشد = تشنگی شدیدش او را می الشدید هشطیقتله ع صفت الیهمضاف صفت الیه مضاف

= در کارهای اجتماعی و سیاسی ما السیاسیۀو الجتماعیۀا نناشؤوفی ی اسالمی ما = عقیده اإلسالمیۀ ناعقیدت الیه صفتمضاف صفت الیه مضاف

: رجمه تمییزت -18

تواناد رو مای اسات و از ایان اصل ) مبتهدا ( در آید معموال تمییز می یلضپس از اسم تفدر جمالتی که تمییز : 1نکته

توان آن را به صورت یک کلمه ترجمه کرد.ترجمه شود و می شکل جمله اسمیهبه

.استتر اخالقشاو خو = استاو از نظر اخالق نیکوتر = أخالقا أحسنهو

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

18

کنیم.تمییز را ترجمه می گاهی با آوردن تعبیراتی مانند) از نظر، از جهت، از لحاظ ( : 2نکته

از نظر دانش در شهر معروف شد. = علمافی المدینۀ اشتهر

قلبم از ایمان پر شد. = إیمانا قلبی ملیء

: ترجمه عدد و معدود -19

ان فارسی معدود فقط یک حالت دارد و آن مفرد است لذا معدود عربی به هر شکل باشاد، باه صاورت در زب : 1نکته

.شودمفرد ترجمه می

آموز: یازده دانش أحد عشر تلمیذا ؛ : چهار کتاب أربعۀ کتب مثال:

در زبان عربی عبارتند از: تیبیاعداد تر : 2نکته

عشر، ثانی عشر(حادی عاشر، الث، رابع، خامس، سادس، سابع، ثامن، تاسع،، ث ، ثانی أول)

نقش صفت برای اسم ماقبل خود دارند. بر وزن، فاعلاعداد ترتیبی یعنی

: سال سومالسنۀ الثالثۀ درس دوم :الدرس الثانی: مثال

ساعت چهارم الساعۀ الرابعۀ : امام هشتم اإلمام الثامن :

خواندم. درس سومرا از صفحه دوم= الثالثمن الدرس الثانیۀ قرأت الصفحۀ

: ترجمه استثناء -21

ترجمه نماییم . با استفاده از کلمه ) فقط ( بت و حتی مؤکدمفرغ را به صورت مثتوان استثنای گاهی می :1نکته

آموزمگر این دانش نیامد ؛ آمد آموزاین دانش فقط = هذا الطالب إال اجاءم

ترجمه کلمه ) عند ( : -21

به هنگام، ) به صورت باشد زمانظرف چنانچه و (نزد )اشد معموال به صورتب ظرف مکانچنانچه (ند) عکلمه :1نکته

شود .ترجمه می ( وقت

) ظرف مکان ( آموز است دانش نزد کتاب التلمیذ = عند الکتاب

) ظرف زمان ( رویم غروب به مسجد می به هنگام الغروب = عندإلی المسجد نذهب

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

19

رود. برای بیان آن از کلمه ) عند ( و یاا حارف نمی به کار داشتن(عل خاصی برای مفهوم) چون در زبان عربی ف: 2نکته

شود.استفاده می جر ) لا (

داشتمکتاب ارزشمندی کتاب قیم = عندیکان : مثال

دارم ی کوچکیکتابخانهمکتبۀ صغیرۀ = یل

داریمما دوائی دواء = عندنا

برادری دارملی أخ = او کتابی داردله کتاب =

:ترجمه کلمه ) کل ( -22

همهه و )بیایاد باه معناای م جمعاسد از آن باشد و اگر بعمی ) هر(بیاید به معنای فردیم اگر بعد از آن اسم ( ل) ککلمه

شود.ترجمه می (تمام

آموزاندانش همه یا تمام = الطالب کل آموزیدانش هر = طالب لک جمع مفرد

: لترجمه ضمیر فص -23

شود.استفاده میهمان است، آن است که، چنین است ( تنها، )ترجمه ضمیر فصل از تعابیری چون در

نیاز و ستوده است.خداست که بی تنهاو الغنی الحمید = هوو اهلل ضمیر فصل

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

21

عربی دبیرستان لغات مهم و کلیدی کتاب

الضاللۀ : گمراهی الرخاء : آسایش مورشوون : ا دهیمنسمح : اجازه می

الی : رسیدن بهللوصول المصائب : سختیها الخمول : سستی الکسالۀ : تنبلی

النوم : خواب مجتمع : جامعه األشرار : بدان الثقب : سوراخ

سکینۀ : آرامش سعید : خوشبخت الشعوب : ملتها الحیاۀ : زندگی

النباتات : گیاهان الجهال : نادانان ظلمات : تاریکیها شوندیفوزون : موفق می

شباب : جوانان راتب : حقوق بال : ذهن رائع : زیباوجانانه

أیدیهم : دستانشان ثغور : مرزها خوف : ترس بینیالتشاوم : بد

تلطیف الجو: لطیف کردن هوا انتصار : پیروزی األعداء : دشمنان نعم : نعمتها

الجبن : ترس لحم : گوشت هاأکیاس : کیسه هاالفتن : فتنه

البحار : دریاها الخبز : نان أمس : دیروز أفضل : بر ترین

ایام الشیب : زمان پیری تحمل : تحمیل می کنی أجانب : بیگانگان النجاح : موفقیت

: تقلید کردن محاکاۀ الفرص : فرصتها ودع : ترک کرد الحدید : آهن

دووب : با پشتکار ثمینۀ : گرانبها الثقافۀ : فرهنگ أخطر : خطرناکتر

الکلب : سگ البلدان : کشورها الحضارۀ : تمدن الحبر : مرکب ودوات

العظم : استخوان ضغط الدم : فشار خون عاش : زندگی کرد نماذج : الگوها

الجوع : گرسنگی ین : سیگار کشیدنالتدخ الماضی : گذشته بطل : قهرمان

االعشاب : گیاهان ، علفها األخیار : نیکان المستقبل : آینده شجع : تشویق کرد

المسلم : مسلمان منح : بخشید ، عطا کرد سبیل : راه آمال : آرزوها

من أجل : بخاطر دراسۀ : تحصیل تقدم : پیشرفت هاالمجاالت : زمینه

البئر : چاه المجد : بزرگی فشل : شکست قیمۀ : ارزش

اللون االخضر : رنگ سبز الجهد : تالش و کوشش علی:بدست آوردنالحصول نشیط: فعال

الرجاء : امید البرودۀ : سرما حاذق : ماهر المرضی : بیماران

دموع : اشکها جناح : بال أبناء : فرزندان قوی : نیروها

سمع : شنید حفلۀ : جشن االمهات : مادران مساعدۀ : کمک کردن

عطلۀ : تعطیلی الفضۀ : نقره اآلخرین : دیگران

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

21

شاطی البحر : کنار دریا الذهب : طال یوفر : فراهم می سازد

العصفور : گنجشک سجل : ثبت کرد ذریعۀ : بهانه

حرض : تشویق کرد الطقس : آب و هوا هبط : فرود آمد

التغاضی : چشم پوشی عاجل : زود هامد : سرد و خاموش

عین الماء : چشمه آب آجل : دیر اللغۀ : زبان

الظروف : شرایط الوقایۀ : پیشگیری عانی : رنج برد

الحدائق : باغها استخدام : بکار بردن مذعور : پریشان

الحقول : کشتزارها انتاج : تولید : کفشحذاء

تغرید : آواز خواندن العلم ؛ الرأیۀ : پرچم قلق : نگران شد

الفحص : معاینه کردن الصیام : روزه تعب : خسته شد

وصفۀ : نسخه نسی : فراموش کرد مر : تلخی

گاههاالجامعات : دانش السلحفاۀ : الک پشت حلو : شیرین

الموظف : کارمند جاهز : آماده ذاق : چشید

تذلیل : خوار کردن شدائد : سختیها زمیل : همکار ، همکالس

نبأ : خبر فخاخ : دامها ضوء : نور

تشجیع : تشویق کردن تلوث : آلودگی غابۀ : جنگل

افتیمنتأخر: عقب می عش : النه صیف : تابستان

آالم : دردها دور : نقش اء : زمستانشت

التبعیۀ : دنباله روی مرفوع رأس : سر بلند أزهار : شکوفه ها

التکاسل: کاهلی، تنبلی جیل : نسل مستنقع : باتالق

الحرمان : فقر و بدبختی رد الفعل : واکنش الربح : خسارت

یلۀ أمس: دیشبل العطش : تشنگی المستشفی : بیمارستان

الحصۀ الرابعۀ: زنگ چهارم تضحیۀ : فداکاری الصیدلۀ : داروسازی

اشتری : خرید زود : مجهز کرد

بردیعانی: رنج می قیمۀ: ارزش

ظمآن: تشنه رویتروح: می

غص: گلوگیر شد

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

22

التکریم : بزرگداشت المحرقۀ : سوزان السجادۀ : قالی ، قالیچه

تمسک : متمسک شدن المدن : شهرها اجازه داد سمح :

التین : انجیر المرضی : بیماران الرغبۀ : میل و شور

الثقافۀ : فرهنگ المسرحیۀ : نمایش نامه الشباب : جوانان

الثمن : قیمت الممرضات : پرستاران شعر ب : احساس کرد

الجراثیم : میکروبها ده، موفقالناجح : قبول ش الصحف : روزنامه

الحاذق : ماهر النجدۀ : کمک ، یاری الضفدعۀ : قور باغه

الحضارۀ : تمدن الوسام : مدال الطاغیۀ : ستمگر

البطن : شکم هیأ: مهیا ساخت، آماده کرد الطاقۀ : نیرو

القلق : نگران القمیص : پیراهن عطش : تشنه شد

لیت : کاش القیمۀالغذائیۀ:ارزش غذایی ق : آویزان کردعل

الکحول : الکل یجب علینا: باید،بر ماست

الکریات الحمراء : گلبولهای قرمز خون العنق: گردن

الکم : آستین الفأرۀ : موش

اللبن : شیر الفضۀ : نقره

الباهظ : گران االسوۀ : الگو ، نمونه 1عربی

البدیع : عالی، زیبا و نو األشجع : شجاع تر : دور شدابتعد

البصل : پیاز ألقی : انداخت ابتلع : بلعید

البکاء : گریه األمالح : مواد معدنی االجیال : نسلها

البنات : دختران انعقد : برگزار شد االحذیۀ : کفشها

ذیب : شکنجهالتع االولی : سزاوارتر اإلخوان : برادران

تقدم : پیشرفت الصحف:روزنامه فروشبائع ارتعد : لرزید

الرخاء : آسایش و رفاه الدلیل : راهنما األرخص : ارزان

الزیت : روغن الرخیص : ارزان الرطب : خرما

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

23

الساعی : کوشا یل : سنگینالثق المجدۀ : کوشا 2عربی

سخاء الکف : بخشندگی الجاهزۀ : آماده ابتهج : شادمان شد الدووب : با استقامت

السراج : چراغ الجراب : کیسه االبل : شتر ذاق : چشید

شبع : سیر شد الحار : گرم اتبع : پیروی کرد الذبابۀ : مگس

شرذمۀ : گروه اندک حاکی : تقلید کرد ی کردناإلجتناب : دور الراتب : حقوق

الشین : ننگ ، بدی ، رسوایی حاول : تالش کرد األحمر : سرخ الرتق : بسته

الصامد : پایدار الحراس : نگهبان األخیار : نیکوکاران الرسائل : نامه ها

: گیاه تلخالصبر حصل علی: بدست آوردن االسبوع : هفته الرملی : شن زار

الصمود : پایداری الصوب : جهت و سو هااألکیاس : کیسه الزخرف : زر و زیور

الضیاع : نابودی الحلم : رویا ألجأ الی : وادار کرد الساحۀ : میدان

الطیران : پرواز الخبز : نان اآلمال : آرزوها حینئذ : در این هنگام

الظبی : آهو الخبیر: با تجربه،کارشناش األمانی : آرزوها الطرق : راهها

الظلماء : تاریکی الخطۀ : نقشه االنتفاع : بهره بردن البوساء : فقیران

المبید : نابود کننده التحلی : آراسته شدن تمتع : بهره مند شد التشاوم : بد بینی

المثالی : الگو ، نمونه نالتنقیۀ : پاک کرد تنافس : رقابت کرد التفاول : خوش بینی

األعداء ، العدی : دشمنان الدابۀ : جنبنده ، چارپا البدع : بدعت البهجۀ : شادمانی

العظم : استخوان الدستور : قانون اساسی روییالبشاشۀ : گشاده تأمل : درنگ کرد

نالهبوط : فرود آمد الغیوم : ابرها المرۀ : تلخ العناء : رنج

الیتامی : یتیمان الفتی : جوان ، جوانمرد المزهریۀ : گلدان العناد : مخالف ، دشمنی

قرون : شاخها القدوۀ : الگو، نمونه المضیئۀ : درخشان الغامض : پیچیده

قصر : کوتاهی کرد القربۀ : مشک آب ، کوزه المملوء : پر الغایۀ : هدف

القندیل : چراغها قرع : در را کوبید المواصلۀ : ادامه دادن رالغزاۀ : مهاجمان اشغالگ

قنط : نا امید شد النهب : غارت ، چپاول المنهوم : حریص الغضاضۀ : لطافت ، تازگی

القیم : ارزشها نهج : نشان داد ناول : عطا کرد ، تسلیم کرد الغی : گمراهی

الهامد : سرد و خاموش و بی آب و علف مثالیۀ : الگوهای واال و نماذج غیر : دگرگون کرد

اللون : رنگ الکدح : زحمت و رنج الکد : زحمت وتالش

المرء : انسان، شخص لعق : چشید الکوکب : ستاره ، سیاره

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

24

الرأیۀ : پرچم البیئۀ : محیط 3عربی

سافرت کردرحل : م التبجیل: بزرگداشت اآلباء : پدران

زود : مجهز کرد التدریب : تمرین األخضر : سبز

الستار : پرده تخلص : رهایی یافت األسود : سیاه

السلم : نردبان تذوق : چشید األحمر : قرمز

سمی : نامید التضحیات : فداکاری ها أجلس : نشاند

السنن : سنتها ردتقدم : پیشرفت ک أحصی : شمرد

السیادۀ : سروری الثقافۀ : فرهنگ أدی : انجام داد

السیی : بد الجبن : ترس أشفق علی : دل سوزی کرد

الشحنۀ : بار الکتریکی الحبر : جوهر و مرکب األضواء : نورها

الشعور : احساس الحصۀ : زنگ أعد : فراهم کرد، مهیا کرد

الشیب : پیری الحفاوۀ : به گرمی نص : شکار کرداقت

الصبا : کودکی حمل: بار کرد،تحمیل کرد اإلقدام: شجاعت و دلیری

صفق : دست زد الحنان : مهربانی ألقی : انداخت

الصیدلۀ : داروسازی الخراج : مالیات األمل : امید و آرزو

ضحی : فداکاری کرد دلربا الخلاب : االمی : بی سواد

الضوضاء : سر و صدا الخلق:عادت،خلق و خوی اندفع: روانه و رهسپار شد

الطائع : مطیع الخمول : سستی انزعج : ناراحت شد

ضیع : تباه ساخت الدم : خون اهتم ب : توجه کرد

الظاهرۀ : پدیده الدموع : اشکها البال : فکر

الظهر : پشت بدأ : شروع کرد طل : قهرمانالب

الظمآن : تشنه الذریعۀ : بهانه البکاء : گریان

عانی : رنج برد الذکری : یادبود البهجۀ : شادمانی

عسی : شاید، چه بسا رابط : آماده شد عید األضحی : عید قربان

العقد : گردنبند ورشدائرۀ التربیۀ و التعلیم : اداره آموزش و پر

الکآبۀ : مصیبت،افسردگی المارق : از دین برگشته

قوس قزح : رنگین کمان الماطرۀ : بارانی

رضا يزدي دکتر عربي كنكور

25

الکسل : تنبلی المترف : ثروتمند

اللبن : شیر المتربص : در کمین

لیت : ای کاش المثابرۀ: استقامت و پایداری

: به دست آوردن النیل المخطیء : خطا کار

نعم : چه خوب است المزدحمۀ : شلوغ

الهون : به آرامی المذعور : پریشان

هیأ : آماده کرد المستأهل : شایسته

واجبات : تکالیف المظلم : تاریک

واجباتهم المدرسیۀ : تکلیف های مدرسه شان المعدات : تجهیزات

اصل : ادامه دادو المقت : کراهت، بدی

الوحید : تنها الملون : رنگا رنگ

ودع : ترک کرد الممر : راهرو

وصف : تجویز کرد المنی : آرزو

وهن : سست شد المواجهۀ: مقابله،رویارویی

الفصل : قیامتیوم نسی : فراموش کرد

نشأ : رشد یافت

النواۀ : هسته

غلظ : سخت گرفت

هاالفتن : فتنه

الفرص : فرصتها

الفئۀ : گروهها

قبل : بوسید

قنص : شکار کرد

Recommended