24
د ق ن اب ت ک ب ت مک در د ت ي رآ ف ل: م کا ت ن ي آ اب ت! ک که وسط ت اي ق! آ س مدر ي ي ا ت! ط ا ت ط ف ي ل ا ت! ده5 ش!، س آ در ع ق وآ ا ت ه!دف ي ف مع خ ي ار ت! ر کF ق و ده ت! ق ع در ب ه م!د ع ي5 ! ش ت ه ب وآن ن عQ ک ي ان رت ج ي ي د ت ق ع در لام ش آ ه ب دگان ت!F ي وآ خ ي ي ر ! غ و ر ي ! غ، مان ل! س م ه ت5 ! س و ت ده5 ش! هf رچ گ . آ س آ ن ي آ اب ت! ک !اب ک ت ب ت5 مث ادي ت ر دآرد، آما هاي ن ث ت ط ي ف ي م ر ي ب در عه ام ج ه ت5 ! س دآ دآ ت! ي س آ آر وآن ! ن ع اب ت! ک روع5 ! ش ي م م ي ث! ک و دري ق! اي ت! ع م رآ ! ن آ م ي ه وآ ! خ ورx ! ظ ن م. ب ف کا5 ش! آر ب ت مک در ا جF ن ي آ ب ت مک ي ي د ت! ق ع و !ري کF ق ع ي5 ! ش ت ه!دف. س آ ن ي آ اب ت! ک ا ت ه وچ ت ه ب دمه ق م ده ش ت و ت ن ي آ س آ که ان5 س! تهد د د ت ي رآ ف ل ک5 ! ش ري ي! گ و ل م کا ت ب ت مک ع ي5 ! ش ت در سه رن! ف ش خ ي ي م !لا ش آ ه وب گf ج وده ! ت ه . ب س آ ارب ت! ع ر گ ت د ن ي آ اب ت! ک ان5 س ت ده ت ه د خ ي ار ت ه5 ش ت د آت و وه ح ي ر ک ق ن ان ت ع ي5 س اره درت وم ه ف م، ب م آما در دآ ت ي آ و سf شپ ور ظ ت ن آ در ي ط سه رن ف ب! ش خ ي ه ب ي کل5 ! ش که ما رآ ن آ ور ر م آ ي م م، ي س ا ت5 س ي م. در د5 اش ت ر ه ي ب کث م در ول ط خ ي ار ت ولاب ح ي و ي ي رآ ي ! ي غ ن رخ ي م لا5 ت مه!د. د در ب ت ک م !ف! ل ت خ م ي ه ف ق و ي م لا ک ي ي رآ ي ! ي غ ن در !ول ط خ ي ار ت! رخ دآده . آما س آ !وآل س ن ي آ س آ که درQ ک ي! ب ت مک ي له آ ن ي آ ل م کا ت و ر ي ! ي غ ن ه وب گf ج رخ ي مه!د؟ د آن ر ي ! ي غ ن ن مک م س آ آر دو ب ه ج د: آر5 اش! ت ب ت ا ج! ه' آرآب ده ت!F کث ب ت مک و آر ب ت ا ج! ب ف ا درت! ده. آر ت!F کث رx ظ ت ه' آرآب ده ت!F کث ر ي ! ب دو ام ق م ي م وآن ت در رx ظ ت ام ق م: ب ف ر گ ن ي و ک ت و ام ق م غا ظ ق. ان ت ي ر گ آ ي س ک مان گ د ت کQ ک ي ب ت مک ي له آ آرx جاظ ل ن ي ک ت ل م کا ت دآ ت!² ي ي م د ت ک ن ي آ ا ت ل ص آ ي له آ ودن ! ت ن آ ب ت مک گار ش!ار ا ت، س آ رآf ! ج که آر !رف ط د دآوت ج ه' آرآب ده5 ش! . آر س آ رx ظ ن م ب ف ا درت! ده ت!F کث ب ت مک دو ب ل ج! ا ي م وآن ! ت در رx ظ ت ا : ت ب ف گ که ت ي آ دآده ها ه ب خ ي در ت! آر ب ت ا ج! ه' آرآب ده ت!F کث ب ت مک ده س ر د5 اش ت و ا ت که ت ي آ ل م وآ ع ي ي رو ي ب ع ن ما دن ت س ر ن آ لا5 ت م د. وت5 ! س ن ي د !لام ش آ در !ول ط23 ش!ال ل ک5 ! ش ب ف گ و !ام ک آح ن آ ه ب خ ي در ت! ه ب ب ف ا درت! دگان ت!F کث ن آ ه' آرآب ده5 شQ ک . ي ب س آ ل م عا ن مک م ب س آ م ه ف رآدآب م ده ورت آ ي ع ي ب! ط د.5 اش ت س آ که م ه ف ما آر !رآدآب م ده ورت! آ ن مک م س آ در ! ول ط م! ان ر ل م کا ت دآ ت!² ي ي ه د. گ! ا ت! ک ن مک م س آ ده ورت! آ ب ت مک ي لب مط! ا رآ ه' آرآب د ت ک آما ل م وآ ع ي ي رو ي! ب ع ن م! ا آر دن س ر ن آ ه ب ب ف ا درت! ده ت!F کث ي! ک ت ! رد. گ آر اظ ق! ن ف ع ! ض ي ل! ص آ ن ي آ اب ت! ک ع! دم ه وچ ت ه ب ن ي آ ل م وآ ع ي ي رو ي! ب در ل م کا ت ب ت مک وده ! ت ه وچ ت. س آ ف ل و م ر ي5 ش پ ي ه ب ده ورت آ و ب ف ا درت ده تF کث وده ت هf . چ ب س آ ي مل وآ ع ب ج م ده5 ش! س آ که در !ول ط سه رن! ف رآي ! ن ب ف ا درت! دگان ت!F کث

مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

Embed Size (px)

DESCRIPTION

مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

Citation preview

Page 1: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

تکامل: فرآيند در مکتب کتاب نقد

و فک''ر تاريخ معرفي هدف با واقع در است، شده تاليف طباطبايي مدرسي آقاي توسط که کتاب اين مس''لمان، غ''ير و غ''ربي خوانن''دگان ب''ه اسالم در عقيدتي جريان يک عنوان به تشيع مذهب در عقيده داش''ته جامعه در نيز منفي طنينهاي اما دارد، زيادي مثبت نکات کتاب اين است. اگرچه شده نوشته

در مکتب از ش''کافت. منظ''ور خواهيم آنرا معناي قدري و کنيم مي شروع کتاب عنوان از است.ابتدا ک''ه اس''ت اين نويس''نده مقدمه به توجه با کتاب اين است. هدف تشيع فکري و عقيدتي مکتب اينجا

اس''ت. ب''وده چگون''ه اسالمي نخست قرن سه در تشيع مکتب تکامل و گيري شکل فرآيند دهد نشان در ام''امت، مفه''وم درب''اره شيعيان تفکر نحوه و انديشه تاريخ دهنده نشان کتاب اين ديگر عبارت به

باش''د. مي شناس''يم، مي ام''روز آنرا ما که شکلي به نخست قرن سه طي در آن تطور سپس و ابتدا کالمي و فقهي مختل'ف مک''اتب در ده''د. مثال مي رخ تغي''يراتي و تحوالت تاريخ طول در مکتبي هر در

تغي''ير و تکام''ل اين الهي مکتب يک در که است اين سوال است. اما داده رخ تاريخ طول در تغييراتي ج''انب از و مکتب کنن''ده ارائ''ه ج''انب باشد: از جهت دو از است ممکن تغيير ان دهد؟ مي رخ چگونه

بي''ان. مق''ام و تک''وين گ''رفت: مق''ام نظر در توان مي مقام دو نيز کننده ارائه نظر کننده. از دريافت ب''ودن الهي اص''ل با اين کند مي پيدا تکامل تکوين لحاظ از الهي مکتب يک کند گمان کسي اگر قطعا

مکتب کنن''ده دري''افت منظ''ر است. از شده ارائه خداوند طرف از که چرا است، ناسازگار مکتب آن و باشد رسيده مکتب کننده ارائه جانب از تدريج به ها داده اينکه گرفت: يا نظر در توان مي حالت دو و گ''رفت ش''کل س''ال23 ط''ول در اس''الم دين ش''وند. مثال آن رس''يدن م''انع بيروني عوامل اينکه يا

م''رادات فهم اس''ت ممکن عام''ل اس''ت. ي''ک ش''ده ارائ''ه آن کنندگان دريافت به تدريج به آن احکام کن''د. پي''دا تکامل زمان طول در است ممکن آورنده مرادات از ما فهم که است باشد. طبيعي آورنده ب''ه آن رس'يدن از م''انع ب''يروني عوام''ل ام''ا کن''د ارائ''ه را مط''البي مکتب آورن''ده است ممکن گاهي

تکام''ل در ب''يروني عوام''ل اين به توجه عدم کتاب اين اصلي ضعف نقاط از گرد. يکي کننده دريافت شده موجب عواملي است. چه بوده کننده دريافت و آورنده به بيشتر مولف است. توجه بوده مکتب چ''ه در ام''ام مثال اينک''ه ده''د؟ رخ تکام''ل مکتب، کنن''دگان دري''افت ب''راي قرن سه طول در که است

باي''د را مطالب مطالب کدام شرايط آن به توجه با و است کرده مي زندگي هايي دشواري و شرايط کام''ل ترس''يم ع''دم کت''اب اين به اساسي هاي نقد از کرد. يکي بيان نبايد را مطالب کدام و کرد بيان و اص''حاب و الس''الم عليهم ائم''ه بين مناسبات بر که است اجتماعي تاريخي شرايط و سياسي وضع

است. بوده حاکم آنها شاگردان

ب''وده س''نت اه''ل مکتب از متفاوت بسيار تشيع کالمي و فقهي مکتب بيروني گيري شکل مثال براي فقيهي ده''د نمي مع''ني اس''ت. مثال بوده حکومت راستاي در کامال آنها فکري منظومه است. چراکه

ک''رده منص''وب را او حک''ومت خ''ود ک''ه چرا کند، تقيه اعتقاداتش و احکام بيان در انس بن مالک مثل ک'ه ان'د گفت'ه م'ا ب'زرگ ان'د. علم'اي ک'رده مي تقي'ه الس'الم عليه صادق امام مثال حاليکه است. در

اس''ت، نرس''يده ما دست به اند گفته ائمه که مطالبي از بسياري علما و ائمه شاگردان تالش عليرغماند. نکرده بيان ائمه را مطالب برخي اينکه ضمن

چ''ه ت''ا و ب''وده موفق خود هدف در حد چه تا مولف دهيم نشان که است اين ما هدف ها گفتار اين در مول''ف اول فص''ل اس''ت. در ت''اريخي مستندات با سازگار آن هاي گيري نتيجه و کتاب مطالب اندازه تم''ايز اين ک''رد. آي''ا متم''ايز را خود چگونه و گرفت شکل چگونه شيعه جامعه که کند مي بيان ايشان ک''ه اس''ت مدعي ايشان داشت؟ وجود تمايز اين نيز کالم و فقه حوزه در اينکه يا و بود سياسي صرفا

Page 2: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

اس''ت. در ش''ده مکتب ي''ک ب''ه تب''ديل ت''دريج ب''ه سپس و است بوده سياسي صرفا تمايز اين آغاز در و سياس''ي مفه''وم ي''ک ابت''دا امامت که دهند مي توضيح ايشان امامت مفهوم تکامل و امامت آموزه

ايش''ان دوم فص''ل است. در شده تبديل معرفتي و علمي مفهوم يک به سپس و است بوده اجتماعي ايش''ان ديگر پردازد. بحث مي ميانه فقهي جريان و مقصره و غاله مثل مختلفي جريانهاي بررسي به علم''اي ک''ه نقش''ي و اس''ت غيبت دوران آغ''از از پس ش''يعه اعتق''ادي و فکري بحران سوم فصل در

قب'ه ابن کالمي آراي ب'ه چه'ارم فص'ل در داش'تند. ايش'ان بح'ران اين از شيعيان کردن دور در شيعهپردازد. مي غيبت مسئله در زيديه شبهات به پاسخ در او تالشهاي و رازي

س''ه ک''ه اس''ت اعتق''ادي ه''اي ام''وزه از اي مجموع''ه شيعه مکتب که است اين ايشان ادعاي اجماال ب''وده قائ''ل بشري فوق مقامات ائمه براي که غاليانه است: نسخه داشته وجود تاريخ در آن از نسخه و نص ب'ه قائ'ل ک'ه عاميان'ه نس'خه و اس'ت دانس'ته مي ديني عالمان صرفا را آنها دوم نسخه است،

باشد. مي ائمه براي عصمت

مي ب''دل و رد که سواالتي و احاديث متن به مراجعه از که است بوده اين ايشان تالش روش لحاظ به کدام به ناظر امام پاسخ يا و اند کرده مي فکر چگونه شيعيان دوره آن در که کند استنباط است شده

از ص''رفا بلک''ه ن''دارد، تن ب''ه اي دراي''ه و رج''الي نگاه ايشان است. بنابراين سياسي يا فکري جريان ک'ه اس'ت کتابه'ايي س'اير از متف'اوت ايش'ان ک'ار لح'اظ اين کند. از مي بررسي آنرا تاريخي ديدگاه شده مطرح موارد از اي خالصه بخش هر در است. ما شده نوشته آن اعتقادات و تشيع تاريخ درباره

گ''زاره ه''ر براي مولف که مراجعي و منابع کنيم. سپس مي بيان فصل هر از هايي گزاره قالب در را م''ورد ه''ر در مول''ف گ''يري نتيج''ه درب''اره داوري به آنگاه و کرده بررسي را داده قرار استفاده مورد

پرداخت. خواهيم

کتاب: مقدمه بررسي

گردد: مي استنتاج اصلي نکته چند اند نوشته کتاب اين بر مولف که اي مقدمه در

و الموم''نين ام''ير ره''بري احقيت و بيت اه''ل علمي م''رجعيت ب''ه اعتق''اد تش''يع اص''لي هس''ته-1 و دين کليت بلک''ه نيست حکومت تنها تشيع مسئله آنها نظر است. از جامعه در ايشان فرزنداندانند. مي ائمه آن از آنرا علمي مرجعيت

منص''وص ام''ام ي''ک ام''امت سند مهمترين و باشد مي نص طريق از شيعي نظر از ائمه امامت-2اوست. بودن

و است شده نقل حديث کتابهاي در است، رسيده ما دست به شيعه امامان از که اصلي ميراث-3باشد. نشده نقل که نيست چيزي

اند. فهميده مي بهتر ما از ائمه اصحاب کرد ادعا توان نمي مجموعه اين فهم در-4

اند. نکرده تفکيکي و کرده خلط ضعيف و اصيل روايات بين نخستين محدثين-5

اعتب'ار درب'اره هم بح'ثي محترم مولف بود کرد. بهتر استخراج کتاب مقدمه از توان مي را مباني اين را کافي احاديث کدام ايشان که اند نگفته مثال ميکردند، کتاب اين در خود استفاده مورد منابع و متون رج''ال بين ف''رق ي''ا و چيس''ت؟ ايش''ان نظ''ر از ک''افي و محاسن کتاب بين فرق مثال يا و ندارند قبول

Page 3: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

مح''دثين ک''ه ند ميک ادعا چون و کند مي استفاده منابع اين تمامي از مولف چيست؟ کشي و نجاشي کن''ابع اين از چگون''ه که کنند مشخص بايد ايشان شدند، نمي قائل تفکيک ضعيف و اصيل احاديث بيناست. خالي ايشان مقدمه در بحث اين جاي متاسفانه حاليکه کرد. در استفاده بايد

اس''ت: داش''ته وج''ود مکتب دو ض''غري غيبت آغاز در که کنند مي اشاره نيز ديگري نکته به مقدمه در ش''يخ اعتقادات کتاب دو در اختالفات دومکتب اين بين اختالف دهنده بغداد. نشان مکتب و قم مکتب م''ا روايت مفيد اند: شيخ زده مثال دو موضوع اين براي محترم باشد. مولف مي مفيد شيخ و صدوق

مي رد را م''ودتهم اج''ره جعلت روايت ي''ا و پ''ذيرد نمي کرده نقل صدوق که را مقتول او مسموم منادارد: زير شرح به توضيحي به نياز مورد دو اين کند. اما

نمي امام''ان که بوده اين غاليان اعتقادات از يکي گويد مي و کند مي مطرح را غلو بحث صدوق شيخ مقت''ول. يع''ني او مس''موم من''ا معتق''ديم: م''ا م''ا و کنند مي اشتباه آنها که گويد مي پاسخ در و ميرند

اس'ت. مرح'وم ائم'ه نم'ردن ب'ه اعتق'اد نفي بلکه نيست روايت اين پذيرش عدم يا و پذيرش مسئله ب''ه اعتقاد نفي که مطلب اصل داند. ولي نمي مستند آنرا و است کرده رد را روايت اين تنها هم مفيد

اص''ال ک''ه چ''را نيست، عقيده در اختالف دهنده نشان اين واقع کند. در مي قبول را است ائمه نمردن تنه''ا دو اين کند. اختالف نمي روايت اين بر تاکيري چندان هم او خود و است ديگري چيز صدوق بحث

است. روايت يک بودن مستند پذيرش در

مي بيت اه''ل م''ودت را پي''امبر رس''الت اجر قرآن آيه اعتبار به گويد مي صدوق شيخ اينکه ديگر نکته از ن''ه ش''ود مي داده خ''دا ج''انب از دارد. اج''ر توض''يح به نياز جمله اين گويد مي مفيد دانيم. مرحوم

ک''ه خ''واهم مي ش''ما از ام''ا گيرم مي خدا از را رسالتم اجر من که است اين آيه مردم. معناي جانب ش''ما از من گويد مي است. پيامبر منقطع استثناي يک جمله اين يعني بداريد، دوست را من بيت اهل

دو اين بين که است اين شود مي گاهي که را. تصوري بيتم اهل دوستي فقط مگر خواهم نمي چيزي اس''ت. حد اين در اختالفات اين عمده حاليکه در است داشته وجود اساسي اعتقادي اختالفات مکتب

آن ب''ه خ''ود ج''اي در ک''ه پ''ردازد مي اختالف''ات اين از هم ديگ''ري موارد به مولف کتاب دوم فصل درکرد. خواهيم اشاره

اول: فصل بررسي

بع'د در ام'امت مفه'وم تکامل و گيري شکل نحوه ها" به مسئوليت و " حقوق عنوان تحت اول فصل مي ص''غري غيبت دوران ابتداي تا تشيع تاريخ کوتاه مرور واقع در پردازد. که مي اجتماعي و سياسي

جري''ان س'ه پي''امبر درگذش'ت از ک''ه: پس نماي''د مي ادعا نويسنده بحث مورد گزاره اولين باشد. در نه''ايت در بيت. ام''ا اه''ل طرف''داران و ق''ريش کردن''د: انص''ار، مي تالش خالفت آوردن بدست براي

رياس'ت و ق'درت مس'ند ب'ر خالفت عن'وان ب'ه را خ'ود مق'دمين و معم'رين از يکي توانس'تند قريش اي ع''ده و کردند معرفي را السالم عليه علي خم غدير در پيامبر که دانيم مي (. اوال29 ) ص بنشانند

از آن اص''لي روايت داس''تان برس''انند. اين قتل به را ايشان گرفتند تصميم عقبه تنگه در بازگشت در ن''يز آن س''ند و اس''ت آم''ده11 جلد در حزم ابن المحلي کتاب در آن شرح و است سنت اهل مصادر ش''د. انتخ''اب خليف''ه بالفاص''له ايش''ان س''پاري خاک از قبل و خدا رسول وفات از است. پس صحيح

حض''ور با شورايي که کرد خواهد تصور آن از بعد و قبل جمالت و جمالت اين خواندن با کتاب خواننده

Page 4: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

خالفت ب''راي خود نظر مورد نماينده از گروه هر و است شده تشکيل قبايل بزرگان و اصحاب تمامي نهايت''ا مشورت و مخالفين و موافقين سخنان شنيدن و بررسي و بحث از پس نهايتا و کرده جانبداري

جري''ان گردي''د. در انتخ''اب خالفت ب''ه ص''حابه متق''دمين از يکي است آمده عمل به که گيري راي در شايس''ته خالفت اينک''ه عنوان به چالشي اصال و است نبوده آنجا بيت اهل طرفداران از کسي سقيفه

ک''ه چ''را نيست صحيح نيز اينجا در معمر کلمه از استفاده اينکه دوم نبود. نکته آنجا در است بيت اهل باش''د خليف''ه پيامبر عموي عباس که بودند قائل اي عده نکرد. حتي را ادعا اين اول خليفه خود اتفاقا ام''ا اس''ت نک''رده معرفي جمالت اين براي را مرجعي هيچ نويسنده است. اگرچه بيشتر سنش چون

ويلف'رد ه'اي نوش'ته و مق'االت يع'ني کت'اب اين اص'لي من'ابع از يکي ب'ا منطب'ق کامال فوق برداشت محم''د حض''رت جانشيني نام با دارد کتابي باشد. مادلونگ مي غربي شناسان اسالم از يکي مادلونگ پ''يرامون مختل''ف نظ''رات و پرداخت''ه رس''ول حض''رت رحلت از پس تاريخي وقايع به آن در )ص( که

و وج''ود ب''ر مبت''ني ش'يعه نظري''ه صراحتا کتاب آن در البته است. که کرده بررسي را خالفت مسئله ب''ود ف''راهم الزم زمين''ه اگ''ر اس''ت قائ''ل هم او نماي''د. ام''ا مي رد را خالفت تع''يين جهت نص ل''زوم

بود. بيشتر سايرين از المومنين امير شايستگي

ضد فعال جمعيت يک صرفا اول قرن پايان تا تشيع جنبش که کند مي تصريح نويسنده بعدي گزاره در و ش''د مي ش''ناخته ب''ود، اس''المي جامعه قانوني رهبران عنوان به بيت اهل حقوق طرفدار که دولتي

ديگ''ر عب''ارت ب''ود. ب''ه نک''رده ج''دا مس''لمانان اعظم س''واد از اعتق''ادي و فقهي نظر از را خود راه اعتقادات مثل مسائل ساير در بود خالفت و حکومت درباره صرفا مسلمانان ساير با شيعيان اختالف

است. نبوده مسلمانان ساير و تشيع بين تفاوتي گونه هيچ قرآن تفسير و دين فقهي احکام و نظ''ر از چ''ه اس''الم صدر در بخصوص خالفت مفهوم که گفت بايد نويسنده اصلي مدعاي به پاسخ در

اس''ت. نبوده صرف زمامداري و ظاهري حکومت معناي به وجه هيچ به سنت اهل نظر از چه و شيعه قض''اوت و افت''اء مقام و خالفت مقام بين عباس بني خلفاي زمان در بخصوص بعدي قرون در اگرچه بج''ز ش''ئون تم''امي در ک''ه ب''ود کس''ي معن''اي ب''ه خليف''ه پي''امبر رحلت از پس اما شدند قائل تفکيک

در را م''ردم باي''د زمام''داري ب''ر عالوه ک''ه کسي يعني بود. خليفه خدا رسول جانشين وحي، دريافت و ک''رد مي راهنم''ايي و رهبري اسالمي حدود و احکام اقامه و قرآن تفسير اعتقادات، بيان دين، امور

اب''وبکر خالفت زم''ان در اصحاب اختالفات به توجه با مطلب کردند. اين مي اطاعت وي از هم مردم ب'ود. احک'ام ص'حيح اج'راي س'ر ب'ر بلک'ه رياس'ت س'ر بر نه آنها اختالفات گردد. چنانکه مي روشن اس''ت. اگ''ر ش''ده نق''ل ت''واريخ در ن''ويره بن مال''ک قت''ل و ارت''داد جنگه''اي مش''هور قضيه در چنانکه

در ي''ا و ش''دند؟ المومنين امير توسط قرآن آوري جمع از مانع چرا بود حکومت سر بر فقط اختالفات حک''ومت ب''ه مرب''وط مسائل صرفا اختالف مورد مسائل گرفت باال اختالفات که عثمان خالفت زمان ق''رآن، آوري جم''ع س''ر ب''ر اب''وذر و ياس''ر عم''ار مسعود، بين عبدالله مثل افرادي اعتراض بلکه نبود

هنگامي که است آمده طبري تاريخ در معاويه خالفت زمان در مثال يا بود. و اعتقادات و احکام اجراي مي''داد؟ قرار دست کدام در را انگشتر پيامبر که پرسيد مي مردم از آمد مدينه به حج زمان در وي که دس''ت در را انگش''تر م''ردم بعد به آن از داد مي دستور راست، دست در شنيد مي پاسخ هنگاميکه و

نم''از در آن''را داد دس''تور خواند مي بلند نماز در را الله بسم پيامبر که شنيد چون يا دهند. و قرار چب نم''از(. در فاتح''ه سوره الله بسم باره در وي بحث و رازي فخر تفسير به کنيد بگويند. ) رجوع آهسته

اس''ت اين دهن''ده نش''ان همگي کرد ذکر توان مي آن براي متعددي هاي نمونه که تاريخي شواهد اين هم خالفت س'ر ب'ر اختالف'ات و نبوده سياسي مقام يک صرفا خالفت مقام اول، قرن در بخصوص که

است. نبوده قدرت به رسيدن براي تنها

Page 5: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

نبوده يافته سازمان عقيدتي مکتب يک ابتدا در شيعه اينکه درباره خويش ادعاي اثبات براي نويسنده کشي رجال کتاب از مشابه مضمون با السالم عليه صادق امام از حديث دو به31 صفحه پاورقي در

ال و حاللهم ال و حجهم مناس''ک اليعرفون هم و ابوجعفر يکون ان قبل الشيعه : " کانت کند مي اشاره ص''ار و الن''اس عن اس''تغنوا ح''تي حاللهم و حجهم مناسک بين و لهم فحج جعفر ابو کان حتي حرامهم

تا شيعيان که است اين روايت دو هر الناس." مضمون عن يتعلمون کانوا ما بعد منهم يتعلمون الناس علي''ه باقر امام انکه از پس اما گرفتند، مي فرا مردم ساير از را احکام السالم عليه باقر امام از قبل

از پس و شدند نياز بي مردم ساير از فرمود بيان آنها براي را حرام و حالل و حج صحيح احکام السالم گ''يري نتيج''ه نوس''ينده ت''رتيب اين گرفتن''د. ب''ه مي فرا شيعيان از را صحيح احکام که بودند مردم آن

از ممت''از فقهي و حق''وقي مکتب ي''ک عنوان به السالم عليه باقر امام ازمان از تشيع مکتب که کرده نظ''ر در را دوران آن ش''رايط باي''د ت''اريخ تحليل در اوال که گفت بايد پاسخ درآمد. در مسلمانان ساير

ش'يعيان ب'ر روز ب'ه روز ش'رايط معاوي'ه خالفت زم'ان پرداخت. از پردازي نظريه به سپس و گرفت س''رراه از و رسانده قتل به مختلف انواع به را شيعيان بطوريکه ، گشت مي تر سخت المومنين امير

عمال و داش''ت ادام''ه السالم عليه سجاد امام زمان در و کربال فاجعه از پس وضع داشتند. اين مي بر آزادي آنه''ا اص''حاب و ائم''ه ک''ه اس''ت نب''وده بود. چنين پاشيده هم از کربال قيام از پس شيعه جامعه اس''الم احک''ام و معرف بيان به و داده تشکيل درس کالس مکان و زمان هر در که باشند داشته عمل

نداش''تند خ''ود ام''ام ب''ه دسترس''ي اص''ال س''رکوب و خفقان شرايط خاطر به شيعيان اکثر و بپردازند ب''ه ن''اظر هم السالم عليه صادق امام گيرند. عبارت فرا ديگران از را احکام که بودند مجبور بنابراين

مجب''ور و دانس''تند نمي را احک''ام زم''ان آن در ش''يعيان ک''ه ش''ده تصريح چنانکه است موضوع همين دانس''تن خ''اطر ب''ه ايش''ان کوشش''هاي با و السالم عليه باقر امام زمان بپرسند. در سايرين از بودند

ي'اد ابوحنيف'ه از مثال را خ'ود احک'ام که نبوده قرار شدند. يعني ممتاز اسالمي جامعه از صحيح احکام عمل چنين و بگيريد ياد ما از بعد به اين از گوييم مي ما اينکه يعرفونه" نه " ال گويند مي بگيرند. امام

ق'رن پاي'ان تا تشيع که گرفت نتيجه روايت اين از توان نمي تاريخي شرايط به توجه با کنيد. بنابراين ش''ده مس''تقل مکتب ي''ک به تبديل السالم عليه باقر امام زمان در و بوده سياسي جنبشي صرفا اول

است.

در خ''ود والي ب''ه ام''وي خليف''ه عب''دالملک نام''ه يکي کند مي اشاره مرجع دو به نويسنده باره اين در ک'ه است اين ارجاء. سوال درباره حنفيه محمد بن حسن از اي رساله ديگري و طبري تاريخ در مدينه

اول ق''رن در ش''يعه مع''رفي و شناساندن براي را مستندي يا و مرجع منبع، دو اين از غير نويسنده آيا بن کنيم. حسن ارئه را توضيحاتي دوم منبع درباره اينجا در است الزم است؟ نداشته اختيار در هجري . است کرده تاليف ارجاء بنام اي رساله و است بوده خود زمان در کيسانيه پيشوايان از حنفيه محمد ک''ه است موضوع اين درباره ارجاء است. رساله انداختن عقب و انداختن تاخير معناي به ارجاء لغت

از پس و ان''داخت ت''اخير به حضرت آن افضليت عليرغم را السالم عليه المومنين امير خالفت خداوند نص درب''اره شيعه اعتقاد رد واقع در رساله اين هدف و است داده قرار عثمان و عمر ابوبکر، خالفت

مع''روف مرجئه به ائمه روايات لسان در گروه اين پيروان رو اين باشد. از مي ائمه بودن منصوص و و بودن''د الس''الم علي''ه الموم''نين امير خالفت در تاخير و افتادن عقب به قائل که کساني يعني شدند، که ديگري گروه با گروه اين البته است. که بوده شيعه مقابل در جريان معناي به هنگام آن در مرجئه

وي رازي ح''اتم اب''و الزين''ه کت''اب باشد. در مي متفاوت شدند معروف مرجئه به بعد دوران در ها بعد

Page 6: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

علي علي عم و اب'ابکر فض'ل من ک'ل ل'زم قد لقب هو دهد:" والمرجئه مي شرح را معنا همين دقيقا ک''افي اصول عمر". در و بکر ابي علي عليا فضل من کل لزم قد لقب هو التشيع ان کما ابيطالب بن ت''ا دهي''د آم''وزش را ديني اعتقادات خود جوانان به که است شده نقل السالم عليه صادق امام از نيز

نويس''نده از باي''د اس''ت. ح''ال گ''روه همين مرجئه از منظور اينجا در نکنند. که منحرف را آنها مرجئه از يکي نام''ه و ام''وي خليف'ه نام''ه از به''تر منبعي اول ق''رن در ش'يعه مع'رفي براي آيا که کرد سوال

در ام''وي خليف''ه اس''ت؟ نب''وده ايش''ان اختيار در حنفيه محمد بن حسن يعني شيعه عقيدتي مخالفين واقعي غير جايگاه در را آنها و دارند را بيت اهل حب کوفه اهل که نويسد مي مدينه والي به خود نامه هج''ري اول ق''رن در ش''يعه معرفي تمام اند. آيا شده مسلمين جماعت تفريق موجب و نشانده خود

تش''يع مفه''وم درباره آنها شيعيان و السالم عليهم ائمه روايات و ها گفته به شد نمي آيا است؟ هميننمود؟ استناد

32 ص''فحه پ''اورقي در نخس''تين ق''رون در تش''يع مفه''وم گ''يري ش''کل درب''اره قبل مباحث ادامه در به تشيع رفته رفته السالم عليهما صادق امام و باقر امام زمان : " در که کند مي ادعا چنين نويسنده

آن شيعيان از بسياري شد. البته شناخته کالمي و اعتقادي فقهي، ، سياسي مستقل مکتب يک عنوان دانسته نمي منصوص و معصوم امام را ايشان و نبوده آشنا آن واقعي شکل به امامت مفهوم با دوره

حاليک''ه ب''ود". در رايج بس''يار تلقي اين و دانس''تند مي پي''امبر خان''دان ح''ق را خالفت که اند. اگرچه بودند. خ''ود المومنين امير امامت بر نص به قائل که شد مي اطالق کساني به شيعه اصطالح اساسا صرد بن سليمان قيام جريان در طبري تاريخ اند. در کرده نص از صحبت جلوتر صفحه چند در ايشان

ان''د ب''وده السالم عليهم بيت اهل خالفت حقانيت و نص به قائل که کساني عنوان به شيعه از خزاعي ک''ه چرا پيوستند او به شيعيان از کمي عده مختار قيام ابتداي در نيز دليل همين به و است شده تعبير

هم'راهي س'ليمان ب'ا دلي'ل همين ب'ه ش'يعيان ام'ا ب'ود، حنفي'ه محمد خالفت به قائل ظاهر در مختار ه''ر و ش''يعه داش''ته السالم عليه بيت اهل به محبت که کس هر به سنت اهل رجالي کتب کردند. در

اين حاليک''ه است. در شده مي اطالق رافضي يا و غالي شيعه است بوده نص به قائل آنها براي کس ب'ر نص ب'ه قائ'ل ک'ه اس'ت کساني شيعه از منظور شيعه رجالي کتب در و بوده غلط اساس از تعبير

و نب''وده ش'يعه ک''ه ان''د داش'ته هم ش'اگرداني ائمه اند. البته بوده السالم عليه ائمه عصمت و امامت و ائم'ه اص'حاب بين ک'ه اس'ت الزم اينج'ا حنيف'ه. در ابو مثل اند دانسته مي ديني عالم صرفا را ائمه را ائم''ه اص''حاب عقايد و نماييم مراجعه رجال کتب به شويم. اگر قائل تفکيک ايشان شاگردان ساير

اند. بوده آنها حجيت و امامت بر نص به قائل آنها اتفاق به قريب اکثريت که بينيم مي کنيم بررسي

عين''ا آنرا ما که کند، مي تکرار را ادعا همين حديثي استناد75 صفحه در کتاب دوم فصل در نويسنده آنه''ا که بودند قائل ائمه اصحاب از گروهي که کند مي اشاره متن در کنيم. نويسنده مي نقل اينجا در

علم و عص'مت مث'ل آنه'ا ب'ه بش'ري ف'وق جنبه دادن نسبت هرگونه با و باشند مي ابرار علماء صرفا اص''حاب از بس''ياري ک''ه تعب''ير اين ک''نيم بررس''ي را رج''ال کتب اگ''ر نمودن''د. اوال مي مخالفت غيب

نق''ل ائم''ه اص''حاب درباره آنچه معموال کشي يابيم. رجال مي غلط کامال را اند انديشيده مي اينگونه ابي ابن عبدالل''ه از ادع''ا اين بر شاهد عنوان کند. به نمي آن درباره هم داوري و کرده گردآوري شده

بن معلي و او بين من''اظره به و نمايد مي ياد گروه اين از فرد محترمترين و مهمترين عنوان به يعفور عب''د نظر نيز امام که گويد مي و کرده اشاره باره اين در السالم عليه صادق امام شاگرد ديگر خنيس

آوريم: مي اينجا در آنرا کامل متن ما مطلب شدن روشن براي نمودند. اما تاييد را الله

Page 7: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

أب''رار علم''اء : األوص''ياء يعفور أبي ابن فقال ، خنيس بن ومعلى يعفور أبي ابن تدارء الس''الم علي''ه الله عبد أبي على : فدخال قال ، أنبياء : األوصياء خنيس ابن وقال ، أتقياء عب''د أبا : يا فقال السالم عليه الله عبد أبو : فبداهما قال ، مجلسهما استقر : فلما قال515 - ص2 - ج الطوسي - الشيخ الرجال معرفة اختيار. أنبياء أنا قال ممن أبرأ الله

حديث نقل در ظاهرا نويسنده گرفت: اوال نتيجه توان مي حديث اين درباره که آنچه اما االئم'ه کلم'ه از اوص'ياء کلم'ه بج''اي کت'اب متن در ک'ه چ'را اس'ت ش'ده اش'تباه دچ'ار

کلمه و دارد امام از تري گسترده مفهوم وصي اينجا در حاليکه در است کرده استفاده تع''يين نص با که است کسي رساند. وصي مي را بودن منصوب و بودن منصوص وصي

غيب، علم ن''ه و آنهاس''ت ب''ودن ن''بي درب''اره الله عبد و معلي بين بحث گردد. ثانيا مي مث''ل اس''الم پي''امبر اوص''ياء آي''ا اس''ت اين بحث محل واقع بودن. در منصوص و عصمت حديث اين در اينکه خير. ضمن يا هستند نبوت مقام داراي اسرائيل بني پيامبران اوصياء

مبن''اي ب''ر چگون''ه نويسنده که اينجاست است. سوال شده تصريح نيز امام غيب علم به نب''وده غيب علم ي''ا و نص ب''ه قائ''ل يعفور ابي بن الله عبد که گرفته نتيجه حديث اين

ادع''ا اين خالف ک''ه ش''ده نق''ل بزرگ صحابي همين از بسياري احاديث حاليکه است. در علي''ه ص''ادق ام''ام خ''ادمين از اگرچه هم خنيس بن معلي آنکه دهد. ضمن مي نشان را

عالق''ه ک''ه اس''ت داش''ته ق''رار ب''االيي جايگ''اه در علمي ش''ان لحاظ از اما بوده السالم گفت''ه ک''ه نماين''د. همانگون''ه مراجع''ه رج''الي کتب در وي حال شرح به توانند مي مندان

اين و اس'ت ب'وده ائم'ه ب'ه نب'وت مق'ام تسري سر بر صحابي دو اين بين اختالف شد جوامع بسياري در چنانکه است شده مي سوال ائمه از اصحاب توسط کرات به مسئله ج''واب در آن در ک''ه دارد وجود محدث و نبي بين فرق عنوان تحت بابي شيعه روايي کس''اني يع''ني مح''دث عن''وان به ائمه از انبياء و انها بين فرق بر مبني اصحاب سوال

مي وحي ن''بي ب''ر چنانک''ه خ''اص بصورت آنان بر اما شنوند مي را فرشتگان صداي که همين بحث م'ورد مس'ئله هم اينج'ا اس'ت. در ش'ده تعب'ير ش'ود، نمي ن'ازل وحي شود، نتيج''ه ک''ه گفت باي''د آنه''ا. بن''ابراين غيب علم يا و بودن منصوص نه و باشد مي نطلب قائ'ل السالم عليهما صادق و باقر امام اصحاب از بسياري اينکه بر مبني نويسنده گيري

منش''اء نيست. شايد دقيق که است ادعايي اعتقاد، اين دانستن رايج و اند نبوده نص به اين در باشد. که االيمان حقائق کتاب و مامقاني مرحوم المقال تنقيح کتاب از تعبير اين

است. نيامده ادعا اين براي مشخصي مدرک و سند نيز دوکتاب

ب''ه دوره ه''ر ام''ام که اند داشته اميد دوره هر شيعيان" گويد مي نويسنده کتاب33 صفحه در ام''ام زم''ان نماي''د. در ري''زي پي را عدل و قسط حکومت و کرده قيام جور خلفاي عليه قائم، عنوان

توق''ع و انتظ''ار اين به امام اما نمايد قيام قائم، عنوان به ايشان که داشتند اميد مردم از بسياري باقر آنه''ا نظ''ر از که چرا شد ازشيعيان برخي حيرت باعث العمل عکس اين که نداد مثبت پاسخ عمومي

ش''ده ادع''ا ن''يز نمايد." و قيام عدل کردن پا بر و خود حق احقاق براي بايد پيامبر خاندان از حق امام را ايش''ان س''کوت بس''ياري بطوريکه بود تر شديد بسيار صادق امام زمان در انتظار و توقع " اين که

در شرکت از را شيعيان صادق امام کردند. اما مي نااميدي و ياس اظهار ديگري عده و دانسته حرام ام''ام را خ''ود نبودن''د مايل حضرت آن که دهد مي نشان رواياتي و فرمود منع اي مسلحانه حرکت هر

الس'الم علي'ه ک'اظم امام از رفتار اين نيست. شبيه محمد آل قائم او که فرمود مي صريحا و بخوانند

Page 8: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

امتن''اع اثر در که است اين کند مي مقدمات اين از نويسنده که گيري است." نتيجه شده گزارش نيز گرفت. ب''ه شکل امامت مفهوم درباره نظراتي تجديد و تغييراتي تدريج به حکومت عليه قيام از ائمه مي ق''رآن مفس''ر و اعتق''ادات و احک''ام کنن''ده بيان که کسي عنوان به رفته رفته امام که ترتيب اين

نيست. حکومت تشکيل دنبال به لزوما که شد معرفي باشد

نمي مش'اهده ادع'ا م'ورد س'رگرداني و تح''ير از اث'ري نويس'نده نظر خالف بر روايات بررسي با اما ت''ا ک''نيم مي نق''ل اينج''ا در عين''ا را نويسنده استناد مورد روايات ما موضوع شدن روشن گردد. براي

اس'تناد آنه''ا ب''ه نويس''نده که رواياتي اما.دارد صحت او گيري نتيجه و نويسنده ادعاي حد چه تا ببينيماست: زير شرح به کرده

:173 - ص1 - ج البرقي خالد بن محمد بن - أحمد المحاسن تركن''ا لق''د والل''ه الل''ه : أص''لحك الس''الم علي''ه جعف''ر ألبي : قلت ق''ال ، الواس''طي الحميد عبد عن

من أت''رى الحمي''د عب''د : ي''ا فق''ال ، يديه في يسأل منا الرجل أوشك حتى االمر لهذا انتظارا أسواقنا الل''ه الل''ه رحم ، مخرج''ا ل''ه الل''ه ليجعلن والله ، بلى ؟ مخرجا له الله يجعل ال الله على نفسه حبس ؟ الق''ائم أدرك أن قب''ل مت : ف''إن : فقلت قال ، أمرنا أحيى عبدا الله رحم ، علينا نفسه حبس عبدا

والش'هيد ، بس'يفه مع'ه . " كالمق'ارع نصرته محمد آل من القائم أدركت : " إن منكم : القائل فقال.شهادتان له معه

ام''ام ب''ودن ق''ائم ب''ه اي اش''اره ام''ا است، شده اشاره فرج انتظار ثواب و اهميت به روايت اين در مي اس''تخراج ح''يرت چگون''ه روايت اين ذي''ل و ص''در از است. نشده اذهان در السالم عليه صادق

مط''الب تم''امي يکج''ا ائم''ه اص''حاب ک''ه اس''ت نب''وده اينگونه گرفت نظر در بايد که اي گردد. نکته آن''ان ب''راي قب''ل از ائم''ه اس''امي و تعداد اينکه يا و باشند گرفته فرا عقيدتي کتاب يک از را عقيدتي است. طبيعي کامال او مشخصات و فائم قيام زمان درباره پرسشها اينگونه باشد. بنابراين مشخص

هم'ه ب'ه ائم'ه ک'ه نب'وده اس'ت. الزم ب'وده خودش زمان امام شناسايي اي شيعه هر اصلي مسئله اي ع''ده اينک''ه ب''ود. بن''ابراين خواهد چه بعدي ائمه اسامي و است نفر چند ائمه تعداد که کنند اعالم اف''راد اينکه نيست. ضمن عادي غير مسئله نيستند، قائم صادق امام و باقر امام که اند دانشته نمي علت ب''ه و کنن''د اعتراض آنان به که نبوده اينگونه شدند. مثال مي قانع ائمه توضيحات شنيدن از پس است. غلطي تعبير حيرت و سرگشتگي تعبير بپيوندند. بنابراين ديگر هاي فرقه به آنها قيام عدم

325 - ص الصدوق - الشيخ النعمة وتمام الدين كمال - 342 - ص1 - ج الكليني - الشيخ الكافي م'ا والل'ه كثيرة بالعراق شيعتك : إن له قلت قال السالم عليه جعفر أبي عن ، عطاء بن الله عبد عن اذني''ك تف'رش أخ''ذت ق''د عط''اء بن الل'ه عب''د ي''ا : فق'ال قال ؟ تخرج ال فكيف ، مثلك بيتك أهل في

الن''اس على عمي من : انظروا قال ؟ صاحبنا : فمن له : قلت قال ، بصاحبكم أنا ما والله إي للنوكى رغم أو غيظ'ا م'ات إال باأللس'ن ويمض'غ باإلص'بع إلي'ه يش'ار أحد منا ليس إنه صاحبكم فذاك ، والدته

.أنفه

ايش''ان قي''ام ب''راي ش''رايط و نب''وده ق''ائم ايشان که گويند مي صراحت به حضرت نيز روايت اين درماند. مي مخفي مردم از والدتش که است کسي قائم که گويند مي و نيست فراهم

331 - ص8 - ج الكليني - الشيخ الكافي عب''د أبي إلى واح''د غ'ير وكتب وسدير نعيم بن السالم عبد بكتاب : ذهبت قال خنيس بن المعلى عن االمر هذا يؤول أن قدرنا قد بأنا العباس ولد يظهر أن قبل المسودة ظهرت ( حين السالم ) عليه الله

Page 9: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

إنم'ا أن'ه يعلمون أما بإمام لهؤالء أنا ما أف : أف قال ثم األرض بالكتب : فضرب قال ترى؟ فما إليك. السفياني يقتل

معن''اي ب''ه آنه''ا ام''ام من ان''د فرم''وده و ک''رده معرفي جدا عباس بني از را خود امام روايت اين در ب''ه و کردن''د مي تبلي''غ را چ''يزي چنين خدعه قصد به هم عباس بني نيستم. چنانکه خليفه و فرمانده اند نکرده نفي را شيعي معناي به خود امامت اينجا در نداشتند. بنابراين اعتقادي حضرت آن امامت

اند. نموده انکار را عباس بني بر خود رياست و فرماندهي بلکه

243 - 242 - ص2 - ج الكليني - الشيخ الكافي يس''عك م''ا : والل''ه ل''ه ( فقلت الس''الم ) علي''ه الل''ه عب''د أبي على : دخلت قال الصيرفي سدير عن

) المؤمنين ألمير كان لو والله وأنصارك وشيعتك مواليك : لكثرة قلت ؟ سدير يا : ولم فقال ، القعود وكم س''دير : ي''ا فقال ، عدي وال تيم فيه طمع ما والموالي واألنصار الشيعة من لك ( ما السالم عليه

؟ أل'ف : م'ائتي قال ألف ومائتي ، : نعم قلت ؟ ألف : مائة قال ، ألف : مائة قلت ؟ يكونوا أن عسى : نعم قلت ينب''ع إلى معن''ا تبل'غ أن علي''ك : يخف قال ثم عني : فسكت قال الدنيا ونصف : نعم قلت ؟ بالحم''ار ت''ؤثرني أن أت''رى س''دير : يا فقال ، الحمار فركبت فبادرت ، يسرجا أن وبغل بحمار فأمر فح''انت فمض''ينا البغ''ل وركبت الحمار فركب فنزلت بي أرفق : الحمار قال وأنبل أزين : البغل قلت

ح''تى فس''رنا فيها الصالة تجوز ال سبخة أرض : هذه قال ثم ، نصلي بنا انزل سدير : يا فقال ، الصالة هذه بعدد شيعة لي كان لو سدير يا : والله فقال جداء يرعى غالم إلى رنظ و حمراء أرض إلى صرنا

هي ف''إذا فعددتها الجداء على عطفت الصالة من فرغنا فلما وصلينا ونزلنا ، القعود وسعني ما الجداء. عشر سبعة

دلي''ل و ک''ردم مي قي''ام داشتم باور نفر17 اندازه به اگر گويند مي صراحت به امام فوق روايت درشود. مي قانع هم سدير واند. فرموده بيان را خود قعود

536 - ص1 - ج الكليني - الشيخ الكافي بين ن''ذر : علي ل''ه فقلت ، بالمدين''ة وه''و الس''الم علي''ه جعفر أبا : أتيت قال نعيم أبي بن الحكم عن

يجب''ني فلم ، ال أم محم''د آل ق''ائم أنك أعلم حتى المدينة من أخرج ال أن لقيتك أنا إن والمقام الركن إني : نعم فقلت ، بع''د لههنا وإنك حكم : يا فقال طريق في استقبلني ثم ، يوما ثالثين فأقمت ، بشئ

علي : بك''ر فق''ال ؟ بش''ئ تجب''ني ولم ش''ئ عن تنهني ولم تأمرني فلم ، علي لله جعلت بما أخبرتك ن'ذرا علي لل'ه جعلت : إني فقلت ، حاجتك عن : سل السالم عليه فقال عليه فغدوت ، المنزل غدوة

محمد آل قائم أنك أعلم حتى المدينة من أخرج ال أن لقيتك أنا إن والمقام الركن بين وصدقة وصياما حكم : ي''ا فق''ال ، المعاش فطلبت األرض في سرت ، أنت تكن لم وإن رابطتك أنت كنت فإن ، ال أم

؟ الس''يف صاحب : فأنت قلت ، الله لىإ نهدي : كلنا قال ؟ المهدي : فأنت قلت ، الله بأمر قائم كلنا الل''ه أولي''اء ب''ك ويع''ز الل''ه أعداء تقتل الذي : فأنت قلت ، السيف ووارث السيف صاحب : كلنا قال

ص''احب وإن [ ؟ ] س''نة وأربعين خمسا بلغت وقد أنا أكون كيف حكم : يا فقال ؟ الله دين بك ويظهر. الدابة ظهر على وأخف مني باللبن عهدا أقرب االمر هذا

پاس''خ در حضرت و نمايد مي سوال السالم عليه باقر امام قيام امکان درباره راوي نيز روايت اين در پ''ر داد و ع''دل از را زمين ک''ه آنکس''ي ولي هس''تيم خ''دا امر کننده برپا ما همگي که دهند مي توضيحاست. ديگري فرد کرد خواهد

Page 10: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

ام''ام قيام عدم از پس شيعيان دهد نشان که اي اشاره يا و عالمتي روايات اين از کدام هيچ در نهايتا ش''يعيان که است است. طبيعي نيامده افتادند سرگرداني به و شده حيرت دچار السالم عليه صادق

و قل''بي آرزوي اين داش''تن اما دهد، رخ تر زود چه هر محمد آل قيام و فرج که داشتند آرزو دوره آن و ام''امت درب''اره س''رگرداني و ش''ک از اس''ت متفاوت بسيار آن وقوع کيفيت و وقت درباره سوال ک'رد، ش'ک او ام'امت در باي'د پس نک'رد قي'ام ظ'اهري شرايط بودن آماده وجود با امامي اگر اينکه

اصل به مراجعه با حاليکه دهد. در مي نشان ما به دوره آن شيعيان از را تصوير اين نويسنده چنانکهشويم. مي مواجه کند، مي گزارش مولف که آنچيزي از متفاوت تصويري با کامال روايات

در ش''رکت از و بخوانن''د ام''ام را خود نبودند مايل صادق امام که کند مي ادعا مولف ديگري جاي در است: زير شرح به مولف استناد مورد روايتهاي کردند. اما مي پرهيز سياسي درگيري هرگونه

289 - 288 - ص1 - ج البرقي خالد بن محمد بن - أحمد المحاسن عم''ر : أدخلت ق''ال ، مس''لم بن مع''اذ عن ، الكن''دي سيف بن حسين عن ، الحكم بن علي عن ، عنه : ل''ه فق''ال ، ش''يئا من''ك يس''مع أن يريد وهو ، أخي عمر : هذا له ( فقلت ) ع الله عبد أبي على أخي فق''ال ، جهله على يعذرهم وال ، غيره العباد من الله يقبل ال الذي عن : أسألك فقال ، شئت عما سل

وص''يام ، الخمس والص''لوات وآل''ه عليه الله صلى الله رسول محمدا وأن ، الله إال اله ال أن : شهادة وااليتم''ام ، جمل''ة الل''ه عن''د من ج''اء بم''ا واالقرار ، البيت وحج ، الجنابة من والغسل ، رمضان شهر ، المؤم'نين أم'ير : علي فق'ال ، الل'ه أص'لحك لي : س'مهم عم'ر فق'ال ، محم'د آل من الح'ق بأئمة

: ل''ه فقال ، يشاء من الله يعطيه والخير ، علي بن ومحمد ، الحسين بن وعلي ، والحسين ، والحسن : قال ، فضلهما وعلي ولمحمد ، ألولنا يجرى كما آلخرنا يجرى االمر : هذا - قال ؟ فداك جعلت فأنت - ؟ ف''داك جعلت فأنت ، قال ، والنهار الليل يجري كما يجرى االمر : هذا - فقال ؟ فداك جعلت فأنت : الق''رآن - ق''ال ؟ ف''داك جعلت : ف''أنت قال ، والسارق الزاني حد يجرى كما يجرى االمر : هذا قال لتزي'دني : أنت ف'داك : جعلت : قلت ق'ال ، القيام'ة ي'وم إلى الن'اس في تجرى وهي أقوام في نزل. أمر على

درب''اره س''پس و کنند مي معرفي را السالم عليهم باقر امام تا ائمه يک به يک حضرت روايت اين در روايت متن از کنن'د. چنانک'ه مي بي'ان را پاس'خ مس'تقيم غ'ير بلک'ه ص'راحت به نه خودشان امامت

بيان آنرا صراحتا تقيه علت به نبودند مايل حضرت که بوده اي گونه به شرايط ظاهرا است مشخصکنند. نمي هم مخالفتي حال عين در لي و کنند

327 - ص1 - ج العياشي مسعود بن - محمد العياشي تفسير : ق''ال ، ب''ه أدين ال''ذي ديني عليك أعرض السالم عليه الله عبد ألبي : قلت قال يعفور أبي ابن عن

به جاء بما وأقر ، الله رسول وآله عليه الله صلى محمدا أن وأشهد الله إال إله ال ان أشهد قلت ، هاته ، فيهم أق''ول م''ا بك وأقر قلت ، جعفر أبى إلى انتهيت حتى األئمة له وصفت : ثم قال ، الله عند من

األول الكالم م''ع له : قلت يعفور أبي ابن : قال أبان قال ، الناس في باسمي تذهب ان : أنهاك فقال " فق''ال منكم األم''ر وأولي الرس''ول وأطيعوا الله " أطيعوا القرآن في الله قال الذين انهم : وأزعم

الل''ه وليكم : " إنم''ا ق''ال ؟ آي''ة أي ف''داك : جعلت ل''ه : قلت ق''ال ف''اقرأ األخ''رى واآلية الله عبد أبو ، الله : رحمك : فقال " قال راكعون وهم الزكاة ويؤتون الصالة يقيمون الذين آمنوا الذين و ورسوله

. االمر هذا على الله : رحمك : فقال قال ؟ االمر هذا على الله رحمك : تقول : قلت قال

تقري''ر و تايي''د را خودش''ان ام''امت ب''ر مبني يفور ابي ابن الله عبد قول صراحت به حضرت اينجا درکنند. مي

Page 11: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

181 - ص1 - ج الكليني - الشيخ الكافي : كان فقال وآله عليه الله صلى النبي بعد األئمة عن السالم عليه الله عبد أبا : سألت قال ذريح عن

الس''الم علي''ه الحس''ين كان ثم إماما السالم عليه الحسن كان ثم ، إماما السالم عليه المؤمنين أمير أنك''ر كمن ك''ان ذل''ك أنك''ر من ، إمام''ا علي بن محمد كان ثم ، إمام الحسين بن علي كان ثم ، إماما

جعلت أنت : ثم : قلت ق''ال ثم ، وآل''ه علي''ه الله صلى الله رسول ومعرفة وتعالى تبارك الله معرفة وتع''الى تبارك الله شهداء من لتكون حدثتك إنما : إني لي - فقال مرات ثالث عليه - فأعدتها ؟ فداك

. أرضه في

ان''د. س''ياق نک''رده خ''ود ام''امت درب''اره مخالفتي و اند فرموده تقرير را راوي قول امام نيز اينجا درهستم. امام من گويند مي که دهد مي نشان کامال روايت

567 - 565 - ص2 - ج الطوسي - الشيخ الرجال معرفة اختيار أب''و الط''اق وم''ؤمن أن''ا الس''الم علي''ه الله عبد أبي وفاة بعد بالمدينة كنا ، قال ، سالم بن هشام عن

وص''احب أن''ا علي''ه ف''دخلنا ، أبي''ه بعد االمر صاحب الله عبد أن على مجتمعون والناس ، قال ، جعفر في األم''ر أن الس''الم عليه الله عبد أبي عن رووا أنهم وذلك ، الله عبد عند مجتمعون والناس الطاق ؟ تجب كم في الزك'اة عن فسألناه ، أباه عنه نسأل كنا عما نسأله . فدخلنا عاهة به يكن لم ما الكبير

م''ا : والل''ه ل''ه قلن''ا ، قال ، درهم ونصف : درهمان قال ؟ مائة : ففي قلنا ، خمسة مائتين : في قال فخرجن''ا . قال المرجئة تقول ما أدري ما والله : ال فقال ، السماء إلى يديه فرفع ، هذا المرجئة تقول

ب''اكين المدين''ة أزق''ة بعض في فقع''دنا ، األحول جعفر وأبو أنا نتوجه أين إلى ندري ال ضالال عنده من إلى ، الزيدي''ة إلى ، القدري''ة إلى ، المرجئ''ة إلى ،نقول نتوجه من والى نقصد من إلى ندري ال حيارى

أن فخفت ، بي''ده إلي يومي اعرفه ال شيخا رجال رأيت إذ كذلك : فنحن . قال الخوارج إلى ، المعتزلة ش''يعة اتف''ق من على ينظ''رون جواسيس بالمدينة له كان أنه وذاك ، جعفر أبي عيون من عينا يكون نفس''ي على خ''ائف ف''اني : تنح جعف''ر ألبي . فقلت منهم يك''ون أن فخفت ، عنق''ه فيض''ربون جعفر

وتبعت بعي''د غ''ير فتنحى ، نفس''ك على وتعين تهل''ك ال عني فتنح ، يريدك ليس يريدني وانما ، وعليك أبي ب''اب على بي ورد ح''تى أتبع''ه زلت . فما منه التخلص على أقدر ال أني ظننت أني وذاك ، الشيخ

! ق''ال الله رحمك : ادخل لي فقال بالباب خادم فإذا ، ومضى خالني ثم السالم عليه موسى الحسن إلى وال ، القدري''ة إلى وال ، المرجئ''ة إلى : ال ابت''داءا لي فقال السالم عليه الحسن أبو فإذا : فدخلت

الق ، : نعم قال ؟ أبوك مضى فداك جعلت له : فقلت . قال إلي إلي إلي ، الخوارج إلى وال ، الزيدية : انشاء فقال ؟ بعده لنا فمن فداك : جعلت قلت ، : نعم قال ؟ موت في مضى فداك : جعلت قلت ،

ال أن الل''ه عب''د : يري''د فقال ، أبيه بعد من أنه يزعم الله عبد أن فداك جعلت قلت ، هداك يهديك الله . أيض''ا ه''داك يه''ديك أن الل''ه انش''اء فقال ؟ بعده من لنا فمن فداك : جعلت له قلت قال ، الله يعبد ق''ال ، المسألة طريق أصب : لم نفسي في قلت ، ذلك أقول : ما قال ؟ هو أنت فداك : جعلت قلت

م''ا أك''ثر وهيب''ة ل''ه اعظاما الله اال يعلمه ال شئ فدخلني ، : ال قال ، امام عليك فداك : جعلت قلت ، : س''ل ق''ال ؟ أبوك يسأل كان عما أسألك فداك : جعلت . قلت عليه دخلت إذا أبيه من بي يحل كان ش''يعتك ف''داك : جعلت قلت ، ق''ال ، بحر هو فإذا فسألته ، قال ، الذبح فهو أذعت فان ، تذع وال تخبر

منهم آنس''ت : من ق''ال ؟ بالكتم''ان علي أخ''ذت فق''د إليك وأدعوهم إليهم فألقي ضالل أبيك وشيعة : فخ''رجت . قال حلقه إلى بيده وأشار بحذال فهو أذاعوا فان ، بالكتمان عليهم وخذ إليهم فألق رشدا

: ثم ق''ال ، بالقصة فحدثته ، قال ، الهدى : قلت قال ؟ وراك ما لي فقال ، جعفر أبا فلقيت عنده من عليه قطعوا ثم قال ، وسألوه كالمه فسمعوا ، عليه : فدخلوا قال ، بصير وأبا عمر بن المفضل لقيت طائف'ة اال علي'ه قط'ع علي'ه دخ'ل من ك'ل : فكان قال ، أفواجا الناس لقينا : ثم قال ثم السالم عليه ذل''ك رأي : فلم''ا . ق''ال الن''اس من قلي''ل اال أح''د علي''ه يدخل ال الله عبد فبقي ، وأصحابه عمار مثل

: فأقع''د هشام : فقال قال ، الناس عنه صد سالم بن هشام أن : فأخبر قال ، الناس حال عن وسأل.ليضربون واحد غير بالمدينة لي

Page 12: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

و اس''ت ش''ده اش''اره السالم عليه صادق امام وفات از پس تقيه شرايط به صريحا نيز روايت اين در فرماين'د. مي بي'ان را صريح نظر اظهار امکان عدم ، گلو به اشاره با روايت متن طبق نيز کاظم امام

مع''رفي ام''ام را خ''ود السالم عليه کاظم امام که است مشخص کامال جواب و سوال از حال عين دراست. امام ايشان که است کرده يفين راوي اينکه نمايند. ضمن مي

728 - 727 - ص2 - ج الطوسي - الشيخ الرجال معرفة اختيار فق''ال ، لهم''ا ف''أذن ، رجالن ل''ه فاستأذن السالم عليه الله عبد أبي عند : كنا قال ، األعرج سعيد عن

أن يزعم''ون ق''وم بالكوف''ة ق''ال ، فين''ا ذل''ك أعرف : ما قال ؟ الطاعة مفترض امام : أفيكم أحدهما أبي بن الل''ه عب''د فهم ، وتس''مير واجته''اد ورع أص''حاب يكذبون ال وهم ، الطاعة مفترض إماما فيكم : قال ، يقولوه أن لهم قلت وال بذلك أمرتهم : ما السالم عليه الله عبد أبو . فقال وفالن وفالن يعفور

: . ق''ال فخرج''ا قام''ا وجهه في الغضب رأيا : فلما قال ، شديدا غضبا وغضب وجهه واحمر ذنبي فما الل''ه صلى الله رسول سيف أن يزعمان وهما ، الزيدية من رجالن هما : نعم قلنا ؟ الرجلين أتعرفون

عب''د رآه م''ا والل''ه ال ، مرات ثالث الله لعنة عليهم : كذبوا . فقال الحسين بن الله عبد عند وآله عليه الحسين بن علي لىع رآه يكون أن اال : اللهم قال ثم ، قط عينيه من بواحدة ولده الذي أبوه وال الله . عالم''ة ميس''رته وفي عالمة ميمنته في فان ؟ عالمته ما فاسألوهم صادقين كانوا فان ، متقلده وهو

رس''ول لراي''ة عن''دي أن : والله والمته وآله عليه الله صلى الله رسول لسيف عندي ان : والله وقال لخ''اتم عندي أن والله ، وعصاه السالم عليه موسى لواح ال عندي أن والله ، وآله عليه الله صلى الله

عن''دي أن والل''ه ، القرب''ان فيه''ا يق''رب موس''ى كان التي الطست عندي أن والله ، داود بن سليمان وآل''ه عليه الله صلى الله رسول كان الذي للشئ عندي أن والله تحمله المالئكة به جاءت الذي لمثل أوحى ج''ل ع''زو الل''ه : إن قال . ثم نشابة المسلمين إلى يصل فال والمشركين المسلمين بين يضعه

فألبس''هم رجال رجال جن''ده ط''الوت . فدعى مالها درعك لبس من اال جالوت يقتل لن أنه طالوت إلى . فقتل''ه إلي''ه فبرز إليه فأبرز جالوت تقتل أنت أنك داود : يا فقال داود اال منهم أحد يمالها فلم الدرع

جعف''ر أب''و لبسها وقد ، يمالها وآله عليه الله صلى الله رسول درع لبس إذا من الله انشاء قائمنا فان . وكانت فكانت أنا ولبستها ، عليه فخطت

ام''ام آنه''ا رفتن از پس و دارد م''ذهب زي''دي م''رد دو آن براب''ر در تقيه به صراحت روايت نيز اينجا درنمايند. مي اشاره امام عالئم از بعضي به و خوانده امام را خود صريحا السالم عليه صادق

719 - 718 - ص2 - ج الطوسي - الشيخ الرجال معرفة اختيار : الس''الم عليه الله عبد ألبي قلت قال ، حازم بن منصور عن ، صفوان عن ، أيوب بن أحمد بن جعفر

: ان قلت ، . ق''ال : ص''دقت ق''ال ، بالله يعرفون الخلق بل ، بخلقه يعرف أن من وأكرم أجل الله ان اال وسخطه رضاه يعرف ال وأنه وسخطا رضا الرب لذلك أن يعرف أن ينبغي فقد ربا له أن عرف من

لهم وأن ، الحج''ة أنهم ع''رف لقيهم ف''إذا الرس''ل يطلب أن فينبغي ، ال''وحي يأت''ه لم لمن برس''ول الحج'ة ه'و كان وآله عليه الله صلى الله رسول أن يعلمون : أليس للناس فقلت ، المفترضة الطاعة

ك''ان من وآل''ه علي''ه الل''ه ص''لى الل''ه رس''ول مض''ى : فحين . قلت : بلى قالوا ؟ خلقه على الله من ال ال''ذي والزن''ديق والق''دري المرجى به يخاصم هو فإذا القرآن في فنظرت ، : القرآن قالوا ، الحجة ش''ئ من فيه قال ما ، بقيم اال حجة يكون ال القرآن أن فعرفت بخصومته الرجال يغلب حتى به يؤمن قلت ، وحذيفة يعلم روعم يعلم كان قد مسعود : ابن فقالوا ؟ القرآن قيم : من لهم . فقلت حقا كان

ك''ان وإذا ، السالم عليه علي اال كله ذلك يعرف كان ما : إنه فقالوا ، أحدا أجد : فلم : ال قالوا ؟ : كله ينك''ر ولم أدري ه''ذا وق''ال ، أدري ال ه''ذا وق''ال أدري ال هذا وقال أدري ال هذا وقال القوم بين الشئ وك''ان ، مفترضة طاعته وكانت القرآن قيم كان السالم عليه عليا أن . وأشهد قوله القول كان ، عليه

Page 13: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

فق''ال ، ح''ق فه''و الق''رآن في ق''ال م''ا وأن''ه ، وآل''ه عليه الله صلى الله رسول بعد الناس على حجة الل''ه رس''ول ت''رك كم''ا بع''ده من حجة ترك حتى يذهب لم السالم عليه عليا : ان . فقلت الله رحمك وأن ، حج''ة ك''ان أن''ه الحسن على وأشهد ، علي بن الحسن علي بعد الحجة وأن وآله عليه الله صلى

ح''تى ي''ذهب لم أن''ه الحس''ن على أشهد ، وقلت رأسه وقبلت ، الله رحمك ، فقال ، مفروضة طاعته مفروض''ة طاعته وكانت ، الحسين الحسن بعد الحجة وأن ، وجده أبوه ترك كما ، بعده من حجة ترك

من حج'ة ت'رك ح'تى ي'ذهب لم أن'ه الحس'ين على : أشهد . وقلت هرأس وقبلت الله : رحمك فقال ، وقبلت الل''ه رحم''ك فق''ال ، مفروض''ة طاعت''ه وك''انت ، الحسين بن علي بعده من الحجة وأن ، بعده

بعده من الحجة وأن ، بعده من حجة ترك حتى يذهب لم الحسين بن علي أن : وأشهد . وقلت رأسه أقبله رأسك : أعطني . فقلت الله : رحمك فقال ، مفترضة طاعته وكانت ، جعفر أبو علي بن محمد

أب''وه ترك كما بعده من حجة ترك حتى يذهب لم أباك أن علمت وقد ، الله : أصلحك فقلت فضحك ، رأس'ك أعط'ني قلت الل'ه رحم'ك : ك'ف فق'ال ، مفترضه طاعتك وأن الحجة أنت أنك بالله وأشهد ،

. أبدا اليوم بعد أنكرك فال شئت عما : سلني قال ثم ، فضحك ، رأسه فقبلت أقبله

ن''يز زي''ر م''دارک نماين''د. در مي تاييد را خود امامت و کنند مي تقرير را راوي قول امام نيز اينجا در اختي''اران''د. ) فرم''وده تقري''ر و تايي''د را خ''ود ام''امت الس''الم عليه صادق امام صورت همين به عينا

آنه''ا ذک''ر از اختص''ار علت ب''ه ( ک''ه727 ص ت''ا718 – ص2 - ج الطوس''ي - الشيخ الرجال معرفة اين اس''اس ب''ر چگون''ه نويس''نده ک''ه اس''ت اين ش''ود مي مط''رح ک''ه سوالي نموديم. اما خودداري

ب''ه تقي''ه ش''رايط ن''يز م''ورد دو يکي و دارد صراحت صادق امام امامت به آنها اکثر اتفاقا که روايات خودش''ان خوان''دن امام به تمايلي صادق امام که کرده گيري نتيجه چگونه است، شده بيان صراحت ت''اريخ در کج''اگش''تند. حس''ني س'ادات و زيدي''ه روي دنبال'ه شيعيان از بعضي آن تبع به و اند نداشته

بنوالحس''ن به ما بگويند امام قيام عدم از پس که اند بوده افراد کدام است؟ شده ذکر مطلبي چنين درباره اما است، شده نقل نيز آنها اسامي و هست گزارشي چنين واقفيه از برخي پيوستيم. درباره

نفس قت''ل از روز15 از پس ق''ائم است. اينک''ه شده نقل گزارشي چنين حسني سادات به پيوستن از يکي به مربوط که است روايتي است. بلکه نداشته حسني سادات به ربطي نمايد، مي قيام زکيه

بن عبدالل''ه فرزند روي بر زکيه نفس عنوان دادن قرار با واقع در حسني است. سادات ظهور عالئم حاليک''ه درکنن''د. اس''تفاده خ''ود گ''رد اف''راد آوري جم''ع براي عنوان اين از خواستند نوعي به حسندهد. نمي نشان را باشد زکيه نفس به شيعيان گرايش دهنده نشان که سندي هيچ مولف

ب''ني علي''ه قي''ام در ش''رکت از علي''ه صادق امام داري خود از پس که گويد مي38 صفحه در مولف ص''رفا ام''ام اينکه آن و شد ايجاد امامت مقام به نسبت شيعيان فکر طرز در تغييري رفته رفته اميه

و ق''رآن تفسير و حرام و حالل بيان صرفا اش وضيفه پيامبر خانواده در فرد ترين دانشمند عنوان به علمي و مذهبي نقش بر اکنون شد، مي امام سياسي نقش بر قبال که تاکيدي و است اعتقادات بيانگرفت. مي صورت وي

حک''ومت تش''کيل اينک''ه ام''ا است درستي حرف است دين بيان امام کار دانستند مي شيعيان اينکه نس''بت ائمه که دهد مي نشان روايات حاليکه نيست. در صحيحي حرف چندان نيست امام کار عدل

از يکي را حکومت و دانستند مي نامشروع را خلفا حکومت صريحا و داشته موضع کامال حکومت به حک''ومت گويد مي و کند مي مراجعه باقر امام به فردي وقتي مثال دانستند.براي مي امامت شئون

ام''ام هس''تم، خ''ودم شهر در اي شده شناخته فرد چون شوم خود قوم عريف من که است خواسته حک''ومت اين و داش''ت خواهن''د شرع خالف انتظارات تو از آنها چون نکن قبول که فرمايند مي او به

به حضرت کنم؟ چکار االن و بروم جهاد که ام کرده نذر من گويد مي ديگري است. فرد مشروع غير کن.در مرزب'اني و ب'رو اس'ت واجب اس'المي مرزه'اي حف'ظ چون اما نرو جهاد اينها با گويند مي او

Page 14: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

ش''د، س''وال حنفيه خوله با السالم عليه المومنين امير ازدواج درباره وقتي ،44 صفحه42 ج بحار مش'روع را خلف'ا حک'ومت الس'الم علي'ه المونين امير که فرمايند مي صريحا السالم عليه باقر امام نکردند. رفتار او با اسير عنوان به و گرفتند اجازه حنفيه خوله برادر از المومنين امير و دانست نمي روايت در همينط''ور اس''ت. و نبوده مشروع شيعيان نظر از حکومت که دهد مي نشان سواالت اين

زير:

و شد پيشنهاد حکم بن هشام توسط بار اولين عصمت نظريه که کند مي ادعا راستا همين در مولف بر که نکرده مشخص مولف ( اوال39 نمود. )ص فوق نظر شدن پذيرفته به شاياني مدد و مساهمت

اس''ت اين منظ''ور است. آيا داده اي نظريه چنين که است بوده فرد اولبن هشام مدرکي چه اساس منظ''ور شايد نبودند؟ معتقد عصمت به شيعيان و است نبوده مطرح قبلي ائمه زمان در عصمت که

را عص''مت مس''ئله هش''ام مانن''د ب''ه کس هيچ اس''ت گفته که باشد عمير ابن سخن به اشاره مولف تش''يع کالمي مس''ائل تدوين در اي ويژه نقش حکم بن هشام ننمود. اگرچه روشن و واضح من براي

چنانک'ه اس'ت داده پيش'نهاد شخص'ا را نظري'ه اين او ک'ه اس'ت مع'ني اين ب'ه اين اما است، داشته بس''ياري رواي''ات اينکه اند. ضمن بوده قائل عصمت مسئله به اند بوده هشام بر متقدم که اصحابي

ب''وده هش''ام اب''داع مس''ئله اين ک''ه ده''د نمي نشان وجه هيچ به که است رسيده باره اين در ائمه از مط''رح عص''مت بوسيله حجت به اظطرار به استدالل حتي که بينيم مي کنيم دقت اگر است. اتفاقا

چ'ون و گ'رفت خطا بدون منبع يک از بايد را دين که داشتند قبول مردم که معني اين است. به شده منص''وص از قب''ل عص''مت ل''زوم باشد. بنابراين مي نص به نياز کرد شناسايي را منبع آن توان نمي منص''ور قول از ايم آورده آنرا قبال که189 صفحه کافي1ج روايت است. چنانکه بوده مطرح بودن

و هستند حجت ائمه که کند مي عرض امام به دهد. او مي نشان وضوح به را مطلب همين حازم بن بايد پس هست اختالف قرآن تفسير درباره امت بين در چون گويد مي است. او مفتزض آنها طاعت بحار کتاب در اي کند. و بيان را عقايد و قرآن صحيح تفسير و نشود خطا مرتکب خود که باشد کسي

ک''ه اس''ت اين دهن''ده نشان که کند مي نقل ائمه از رواياتي حجت به اظطرار باب در42 ص23 ج ب''وده اينگون''ه هم ائمه براي است نداشته راهي خطا درآن و است گفته مي حق پيامبر که همانطور

. است

43 - 42 - ص23 - ج المجلسي - العالمة األنوار بحار أم الهداة أمنا الله رسول : يا وآله عليه الله صلى الله لرسول السالم عليه علي قال

ض''اللة من الل''ه اس''تنقذهم بن''ا القيام''ة ي''وم إلى اله''داة من''ا بل ، : ال قال ؟ غيرنا من.الضاللة بعد إخوانا يصبحون وبنا ، الفتنة ضاللة من الله يستنقذهم وبنا ، الشرك

193 - ص25 - ج المجلسي - العالمة األنوار بحار الس''الم عليهم علي ( عن2) آبائه عن السالم عليه الرضا موسى بن علي سيدي حدثني

الي''اقوت القض''يب إلى ينظ''ر أن س''ره : من ق''ال أن''ه وآل''ه علي''ه الل''ه ص''لى النبي عن ول''ده من األئمة و عليا فليتول به متمسكا ويكون بيده وجل عز الله غرسه الذي األحمر

. خطيئة و ذنب كل من المعصومون وهم وصفوته وجل عز الله خيرة فإنهم ،

، معص''وما إال يك''ون ال من''ا : االم''ام قالالسالم: عليه سجاد امام از نقل به193 ص25ج در يا و .منصوصا إال يكون ال فلذلك ، بها فيعرف الخلقة ظاهر في العصمة وليست

مي''ان در عصمت گردد. اصل مي مطرح روايت اين در نص بر متقدم عصمت بحث بينيم مي چنانکه علي'ه عس'کري حسن امام معاصرين از اهوازي سعيد بن حسين چنانکه است اجماعي ائمه اصحاب

Page 15: مقدمه کتابی در نقد کتاب مکتب در فرآیند تحول

ح''داقل منظور اينجا هستند. ) در معصوم ائمه که نيست ما علماي بين خالفي هيچ گويد مي السالم ب'ه قائ'ل ت'وان مي مس'ئله اين در و باش'د مي معاص'ي در عص'مت و دي'ني مسائل بيان در عصمت

استفاده عصمت اثبات براي آن از که است احاديثي از ثقلين حديث شد(. حتي شيعه علماي اجماع ثقلين ب''ه که چرا دانند مي معصوم را امت حديث اين استناد به سنت اهل علماي است. برخي شده

است. داشته وجود پيامبر زمان از عصمت مفهوم است. بنابراين کرده تمسک