3
1 ن الرحیم الرحم بسم ا نظریه ی معرفت شناسیطون اف ازحمد نقوی سید مکی از ی مسائلیریخ بدانی که در طول تان اطراف بود. سوالاختن جها و شن، فهمیدنیشه کرد به فکر و اندن را وادارنساز از دیربا که ا پاسخ هایه شد.گون داد گونان به جرات مین میا در ایز تاثیرکی اوان گفت ی ت ترین گذار همین سوال در پاسخ به نظریات که شاید دیرینه شکل گرفت، ن ظریه ی معرفتطون است. اف سال724 / 724 جهان میطون در آن چشم بهت که اف کرد، از آن جههم، در تاریخ علم، تصور بسیار من سالی را می توا)حتماا( ق.م است تنهاد. کسی که نه گشایوه بررد، بلکه ع بعد معرفی خواهد ک نسل هایاط را به اد خود سقر ارائه گذار در فل تاثیراتی نظری ی سفه و کرد.ربیت خواهد ارسطو نیز ت علم، شاگردی چونروپاه رسمی انشگا اولین دا کسی که بنا به قولی" آکادمی" کردیس خواهد تاس را. د عرصه وار با شعر و هنرهرا ابتداطون ظا اف را از مدینهدان و هنرمنعرانی رفت که شا علم شد و تا جای ی ی فاضلهد بیرون کرد ی خو نگردد.فت مکدرل پردازی، معر تا با خیا خیال و عقیده های پرده توان بدان رسید که تنها در صورتی می به نظر او معرفتی که بناانهسان بر دهند و ان کنار زده شو ی غار ر ود تا آن حقی نظریهحات در آرد. البته این اصطیند و معرفت بدستب قت اصلی را بد که باید به شرح آنص خود را دارن معانی خاطون ی اف بپردازیم.طون افه با در مواجها چه وقت می چه؟ یعنی این پرسش که معرفت یاند؟ می دزی چیوان گفت کسی ت تعیین مصداقدر صدا د ابتد معرفت،ر می شود یادآو دو نکته را آن که معرفتدن. دومی خطا نبوعلق خود است، یعن آن با متول معرفت، مطابقت آن که شرط ا . یک درباره باید ی" هست آنچه" باشد، نه" آنچه نیست" یا" ل شدن است آنچه در حا" باشد و تغییعلق معرفت باید ثابتعنی مت ، ی رکند. ی ن است،)تغییر( ر حال شدنئی که د که در مورد شی، در حالی باشد با متعلقشاید خطا باشد، بلکه باید مطابق، معرفت نبطونه اف در نگا واقع اح بان راعرفتما مطابقت م بخواهیمرچه بخواهیم هرچه ه ر از کنیم، وض ع فرق کرده است.ل شدن است،زی که در حا به نظر او، چیجود ثابتعنی وی( جوداب و و ما تنها در بوهوم استارد، بلکه واقعیت م واقعیت ند می) معرفت توانیم پیدا کنیم.

سید محمد نقوی - معرفت شناسی افلاطون

Embed Size (px)

DESCRIPTION

مقاله ای بسیار مختصر ذر باب معرفت شناسی افلاطون

Citation preview

Page 1: سید محمد نقوی - معرفت شناسی افلاطون

1

بسم اهلل الرحمن الرحیم

افالطون شناسی ی معرفتنظریه

از

سید محمد نقوی

که از دیرباز انسان را وادار به فکر و اندیشه کرد، فهمیدن و شناختن جهان اطراف بود. سوالی که در طول تاریخ بدان مسائلی یکی از

گوناگون داده شد. پاسخ های

ی معرفت ظریهنشکل گرفت، دیرینهنظریات که شاید در پاسخ به همین سوال گذار ترین توان گفت یکی از تاثیردر این میان به جرات می

افالطون است.

ق.م )احتماال( را می توان سالی بسیار مهم، در تاریخ علم، تصور کرد، از آن جهت که افالطون در آن چشم به جهان می 724/724سال

سفه و ی نظریاتی تاثیر گذار در فلارائه اد خود سقراط را به نسل های بعد معرفی خواهد کرد، بلکه عالوه برگشاید. کسی که نه تنها است

.را تاسیس خواهد کرد "آکادمی"کسی که بنا به قولی اولین دانشگاه رسمی اروپا علم، شاگردی چون ارسطو نیز تربیت خواهد کرد.

ی خود بیرون کرد ی فاضلهی علم شد و تا جایی رفت که شاعران و هنرمندان را از مدینهافالطون ظاهرا ابتدا با شعر و هنر وارد عرصه

تا با خیال پردازی، معرفت مکدر نگردد.

ود تا آن ی غار رکنار زده شوند و انسان بر دهانهمعرفتی که بنا به نظر او تنها در صورتی می توان بدان رسید که پرده های خیال و عقیده

ی افالطون معانی خاص خود را دارند که باید به شرح آن قت اصلی را ببیند و معرفت بدست آرد. البته این اصطالحات در نظریهحقی

بپردازیم.

ابتدا در صدد تعیین مصداق توان گفت کسی چیزی می داند؟ این پرسش که معرفت یعنی چه؟ یا چه وقت می در مواجهه باافالطون

. یک آن که شرط اول معرفت، مطابقت آن با متعلق خود است، یعنی خطا نبودن. دوم آن که معرفت دو نکته را یادآور می شود معرفت،

ی نکند. ر، یعنی متعلق معرفت باید ثابت باشد و تغیی"آنچه در حال شدن است"یا "آنچه نیست"باشد، نه "آنچه هست"ی باید درباره

در نگاه افالطون، معرفت نباید خطا باشد، بلکه باید مطابق با متعلقش باشد، در حالی که در مورد شیئی که در حال شدن )تغییر( است،

به نظر او، چیزی که در حال شدن است، ع فرق کرده است.وضاز کنیم، رهرچه بخواهیم هرچه بخواهیم مطابقت معرفتمان را با واقع اح

پیدا کنیم.توانیم معرفت ( میواقعیت ندارد، بلکه واقعیت موهوم است و ما تنها در باب وجود )یعنی وجود ثابت

Page 2: سید محمد نقوی - معرفت شناسی افلاطون

2

با توجه به مقدمات فوق می توان فهمید که او به نوعی محسوسات را به دلیل متغیر بودنشان واقعیت موهوم می داند که نمی توانند متعلق

ی نظر هاآنند، به رد نظریات دیگر می پردازد. یکی از ی معرفت بیان کمعرفت حقیقی قرار گیرند. او پیش از آن که نظر خود را درباره

. 1ی بیان او در رد این نظر این است که، نیست. خالصهتفصیل بیان مجال دقیقا برابر با ادراک حسی می داند. اینجاست که معرفت را

.اصوال ادراک حسی، معرفت نیست. 2و ،مثل معارف ریاضی معرفت منحصر در ادراکات حسی نیست

ت؛ هر کدام از این دو نیز به دو قسمت چنین جهان ذهن نیز به دو قسمجهان واقع به دو قسمت تقسیم می شود و همفالطون، در نگاه ا

تقسیم می شوند.

او عالم محسوس )دوکساستا( را متعلق گمان می داند که معرفت و علم آور نیست. عالم محسوس دو قسمت است که به طبع آن مراتب

آنها آثار هنری نقاشی و ... اند، یایکونس یعنی تصاویر و سایه های اشیاء محسوس که نمونه ت متعلق به آن نیز دو مرتبه دارد.فمعر

ترین درجه را دارند که منجر به پندار یا خیال )ایکازیا( می شوند. ولی اگر کسی به جای درک این تصاویر، خود اشیاء ظاهرا پایین

ن از گما ی عقیده )پیستیس( رسیده است. هر دوی این مراتب، مراتبیمحسوس را درک کند، در معرفت شناسی افالطونی، به درجه

)دوکسا( هستند.

. یک قسمت آن که می توان به نوعی آن را واسطه میان را نیز به دو قسمت تقسیم می کند )نئوتا( پس از این تقسیم بندی، او عالم معقول

د، به نماته ماتیکا( است. کسی که این مفاهیم را درک ک-عالم محسوس و معقول نیز دانست، ریاضیات )مفاهیم ریاضی یا صور واسطه

ای از معرفت است. و می توان گفت حتی راهی است برای رسیدن به معرفت حقیقی. جهان شناسی ی تعقل خواهد رسید که مرتبهدرجه

هر یادی یا اصول اولیهافالطونی، عالمی باالتر نیز دارد که عالم علوی و اصلی است، که آن را عالم مثل یا صور می نامند. عالمی که مب

ی اصلی و کامل هر چیزی وجود دارد، اصلی که در آن تغییری چیزی در آن جای دارد. بنا بر نظر افالطون، این عالم است که در آن نمونه

تعلق منیست. اصلی که این جهان محسوس از روی آن نسخه برداری شده است. در معرفت شناسی افالطونی، این جهان است که می تواند

معرفت قرار گیرد، کسی که این جهان را درک کند، معرفت حقیقی و علم بدست آورده.

افالطون در تبیین این عالم تفاوت های آن را با عالم محسوس این گونه می شمارد:

در عالم مثل، از هر چیزی تنها یک نمونه وجود دارد بر خالف عالم محسوس. .1

که در آن کمال نیست. عالم محسوسمل اند، برخالف در عالم مثل، اشیاء و افراد کا .2

هر آنچه در عالم مثل وجود دارد، دارای ثبات است برخالف عالم محسوس که در آن همه در حال صیرورت اند. .3

حاکم است. ه در عالم محسوس نسبیتدر عالم مثل همه چیز مطلق است در حالی ک .7

موجودات عالم مثل، صرف )خالص( اند درحالی که موجودات عالم محسوس مخالطند؛ یعنی در عالم محسوس ممکن است .5

.، زیبایی، بلندی قد، انسان و ... در یک موجود یا مصداق جمع شوند ولی در عالم مثل این گونه نیستمردانگید چیز مانند، نچ

Page 3: سید محمد نقوی - معرفت شناسی افلاطون

3

موجودات عالم مثل ازلی و ابدی اند ولی موجودات عالم محسوس غیر ازلی و غیر ابدی اند. یا به عبارت بهتر موجودات عالم .6

مثل در بند زمان نیستند.

موجودات عالم مثل در بند مکان نیستند بر خالف موجودات عالم محسوس. .4

سوس قائم به غیر اند. اینجا نباید بحث با جوهر و عرض اشتباه موجودات عالم مثل قائم به ذات اند ولی موجودات عالم مح .4

نجا مراد از قائم به ذات بودن این است که هیچ گونه وابستگی ندارند بر خالف عالم محسوس.یگرفته شود. ا

میدم. بنابر آن چیزی است که من فهاین خالصه و چکیده ای از معرفت شناسی افالطون

این پیش فرض مطرح ی اول،سوالی که برای من از ابتدای این بحث مطر ح است این است که، چرا از همان ابتدا و در مرحله

ا معرفت و چر ر باشد؟یتواند متغیا به عبارت بهتر چرا معرفت نمیاست که چیز متغیر نمی تواند متعلق معرفت قرار گیرد؟

شناخت حتما باید ثابت باشد؟

منابع:

فروغی، محمد علی: سیر حکمت در اروپا .1

1کاپلستون، فریدریک: تاریخ فلسفه، ج .2

1ملکیان، مصطفی: تاریخ فلسفه غرب، ج .3