Upload
leylaa
View
215
Download
0
Embed Size (px)
DESCRIPTION
Â
Citation preview
سال پنجم شماره 1611 يكشنبه 25 دي 1390
بازخواني يك تجربه خالق در مرمت شهري
بهشت بر فراز منهتننگاه
آزموده را آزمودن خطاست
هم اكنون بيش از يك قرن از رشد انقالبي ش��هر هاي صنعتي جهان و ظهور كالنشهر ها مي گذرد، شايد بهترين تصوير از شور و شوق پيش��گامان ساختن شهر هاي هيوالوار مدرن را بت��وان در فيلم س��ينمايي »متروپوليس« فريتس النگ، س��اخته 1927 مشاهده كرد. شهري با آسمانخراش هاي سر به فلك كشيده، راه هاي تو در تو، جاده هايي معلق بر فراز شهر، كارگراني كه زير زمين و حكمراناني كه روي زمين زندگي مي كنند. اين فيلم نشانگر روح زمانه اي است كه در آن يك چيز حرف اول را مي زد؛ پيشرفت انسان. همگام با ايده پردازي آرمان ش��هر گرايان مدرن در عرصه انديشه و هنر، معماران آن روزگار هم بيكار ننشس��ته بودند و تحت تاثير روح زمانه سوداي عينيت بخش��يدن به ايده هاي آرماني رايج و ساختن فضاهاي��ي براي ابرانس��ان را داش��تند. هيچ عجيب نيس��ت كه اين ايده پ��ردازان آرماني نزديكي بس��ياري با تن��دروان زمانه خويش در عرص��ه سياس��ت داش��تند. متروپوليس تصويرگ��ر يك ش��هر آرماني، اما فاشيس��تي ب��ود، اين گ��روه قدرتمند و برگزي��ده بودند كه ح��ق حيات بر روي زمين و اس��تفاده از موهبات ش��هر آرماني را داشتند در حالي كه كارگران محرك اقتصاد شهر آرماني، محكوم به زندگي زير زمين بودند. مايكل س��وركين معم��ار و منتقد امريكاي��ي در ارائه تصويري از انديش��ه آرمانش��هر گرايانه اي كه پشتيبان ش��هر هاي صنعتي قرن بيس��تم بود، معتقد است: »آرمانشهر بهشت عقل گرايان است، با مكمل نوين و بزرگش كه همان علم اس��ت و سيستم هاي اقتصادي و اجتماعي و تشكيالت لجس��تيكي موازي اش، با واسطه گري و هاله پوزيتيويس��تي، هم در نمود بيروني و هم در دستاوردهايش، با تكيه بر افسانه خودمختاري، خ��ود را ب��ه واس��طه مجموع��ه اي از حقايق خداگونه، فراتر از وكالت بشري قرار داده اند.« ام��ا ش��روع جنگ هاي جهان��ي و فروريختن آرمانش��هر هاي قرن بيس��تمي، بس��ياري از انديش��ه هاي وحش��ت در را انديش��مندان آرمانگرايانه فرو برد. براي انديشمنداني چون هانا آرنت و آيزايا برلين آشويتس نقطه پاياني
ادامه در صفحه 15آرمانشهر بود!
شهرآرا
س��ال 1۸۴7 راه آهني در نيويورك س��اخته شد كه بنا ب��ود بار جابه جا كند، اما مس��ير اين راه آهن درون ش��هري معروف به وست س��ايد كه قرار داشت مايحتاج كارگاه ها و كارخانه هاي بي ش��مار ش��هري صنعتي را به مقصد برس��اند در تقاطع با خيابان هاي ديگر ش��هر آنچنان حادثه آفريد كه خيابان دهم – آنجا كه به اين خطوط آهني مي رسيد - معروف شد به خيابان مرگ. حتي تالش گروهي از اسب سواران كه تحت عنوان كابوهاي وست س��ايد استخدام شده بودند تا پيش��اپيش قطار بتازند و پرچم تكان بدهند ه��م نتيجه نداد. پس بعد از س��ال ها بحث و جدال عمومي بر سر هزينه و فايده اين مسير آهني، نهايتاً سال 1929 سياستگذاران شهر با مسووالن راه آهن مرك��زي نيويورك تواف��ق كردند ت��ا راه متقاطع با ترافيك عمومي ش��هر را كه شده بود تهديدي براي جان ش��هروندان با مس��يري كه از باالي س��ر شهر و از دل كارخانه ه��ا و كارگاه ه��ا مي گذرد جايگزين كنند و به اصطالح يك تقاطع غيرهمس��طح از مسير high( قطار باري بس��ازند. همين شد كه هاي الينline( متولد ش��د؛ مسيري فلزي كه از روي شهر و از دل س��اختمان ها عبور مي ك��رد و مصالح اوليه را صاف مي برد مي گذاش��ت توي كارخانه ها- هنوز هم مقطع هايي از اين مسير كه از دل كارخانه ها گذشته
در شهر دست نخورده باقي مانده است.سال ها لوكوموتيوهاي هاي الين در شهر مي رفتند و مي آمدند و به اصطالح خون مي شدند در رگ هاي نيوي��ورك صنعتي. گوش��ت و مرغ را از دش��ت هاي اطراف س��وار مي كردند و مي رساندند به كارگاه هاي بس��ته بندي مواد غذايي. تا روزي كه نيويورك ديگر جاي كارخانه نبود؛ مراكز صنعتي يكي بعد از ديگري در شهر تعطيل شدند و خط آهن هاي الين شد ردي از آهن زنگ زده كه تنها نشانه حياتش علف هاي هرز
و گل هاي وحشي بود.سال 19۸۰ بود كه بر سر تخريب كامل هاي الين رقابتي بين دالالن زمين در نيويورك شروع شد تا با تخريب��ش زمين هاي اطراف را به اصطالح احيا كنند و ب��ه قيمت خوبي بفروش��ند. به نظ��ر هم منطقي مي رس��يد. اگر قرار بود اين ري��ل فلزي كاري براي ش��هر نكن��د پس خوب تر ب��ود كه نباش��د و جلوي پيشرفت زمين هاي اطراف را هم نگيرد. در اين بين چيزي كه كس��ي ش��كي در آن نداشت اين بود كه اين پس��ماند ش��هري عجيب و غريب بايد از منطقه همسايگي اش محو شود تا پتانسيل كامل محله براي
پيشرفت بروز يابد.كمپين دوستان هاي الين
با تمام توجيهاتي كه مسووالن شهري براي محو هاي الين داش��تند هنوز ه��م خيلي ها با تخريب آن مخالف بودند؛ آنها كه كودكي شان را كنار قطارهاي در رفت و آمد اين مسير گذرانده بودند و بعدها هم كه قطاري در كار نبود هر از گاهي كه از شهر پرهياهو خسته مي شدند خود را به بلنداي پل مي رساندند تا كمي نقش داناي كل را براي شهر بازي كنند و مثاًل
همه را ريز ببينند.هاي الي��ن براي خيل��ي از اهالي محله چلس��ي نيويورك تمام ش��هر بود. نمادي از زندگي و پويايي ش��هر كه نمي شد روزي نيويورك را بدون آن تصور كرد. همين باعث ش��د سال 1999، همان موقع كه هاي الين از هميش��ه به نابودي نزديك تر بود دو نفر از اهالي منطقه، گروهي به نام »دوستان هاي الين« تشكيل بدهند و شروع به عضوگيري كنند. هر چند اولين هدف »دوس��تان هاي الين« تنها جلوگيري از ناب��ودي آن بود، اما بعدتر از دل همين گروه ايده اي براي حفاظت از خط آهن متروك مطرح شد كه به يك��ي از خالق ترين ايده هاي تغيير كاربري و مرمت
شهري تبديل شد.»دوستان هاي الين« كه حاال ديگر تعدادشان كم نبود ايده تبديل مس��ير هاي الين به پاركي شهري و ايجاد فضايي عمومي در دل شهر نيويورك را مطرح كردن��د. اعضاي اين گروه معتق��د بودند اگرچه اين ساختمان ها هس��تند كه شهر را شكل مي دهند اما آنچه روح ش��هر را توصيف مي كن��د فضاهاي بازي است كه امكان گرد هم آمدن شهروندان را مي دهد و عرصه هايي براي تعامالت مدني شان ايجاد مي كند. ب��ا اين تفكر »دوس��تان هاي الين« كم كم تبديل به اجتماعي گس��ترده از شهروندان ش��دند كه حامي توس��عه عمومي مسير هاي الين براي پياده ها بودند. اين گروه نهايتاً توانست در سال 2۰۰۴ بودجه شهري الزم براي مرمت و تغيير كاربري راه آهن متروك را از ش��هرداري بگيرد، پروژه را كليد بزند و كاري كند كه كم كم همه باورش��ان شود كه مي شود به جاي با خاك يكسان كردن و از نو ساختن با كمي فكر آنچه
هست را تبديل به احسن كرد.طرحي برخاسته از زمينه
طراح پارك شهري هاي الين معمار منظر جيمز كورنر اس��ت ك��ه با همكاري ش��ركت معماري ديلر اسكوفيديو در مسابقه اي شركت كرد كه او را رقيب معماران برجسته اي مثل زاها حديد و استيون هال و ماي��كل ونواكنبرگ كرد، اما درنهايت س��ناريويي كه براي اين ريل فلزي متروك نوش��ته بود توانست ب��ه تعادلي بي��ن پاكيزگي و ژوليدگ��ي كيفيت هاي
صنعتي هاي الين برس��د و پيروز اين مس��ابقه شود. كورن��ر در جاي��ي گفته اس��ت: »م��ا هاي الين را به عنوان روباني دراز و پرپيچ و خم اما با س��ناريوهاي فرعي ويژه تصور مي كرديم. ما مي خواس��تيم حس ت��داوم هاي الين را حف��ظ كنيم ام��ا در عين حال تنوع هايي هم در آن به وجود بياوريم.« طرح شامل نيمكت هاي چوبي است كه انگار از سطح كف پارك جدا ش��ده اند، همچنين بسياري از قسمت هاي خط آهن حفظ و به بخش هايي از پياده رو تبديل شده اند و معماري محوطه پارك را ش��كل داده اند. در نتيجه هم��كاري با معمار منظ��ر هلندي پي��ت اودولفت، كورنر محدوده گس��ترده اي از س��بزينگي پيشنهاد مي ده��د كه ب��ا تاكيد زياد بر علف ه��اي بلند و ني، گل هاي وحش��ي و علف هاي ه��رزي را كه در طول زمان رهاس��ازي هاي الين در مس��ير آن رشد كرده
بود يادآوري مي كند.معجزه اي براي آهن زنگ زده
پارك ها در شهرهاي بزرگ معموالً به عنوان نوعي پناهگاه تصور مي شوند، جزيره هايي سبز كه قرار است در مي��ان دريايي از بت��ن و آهن كمي آرامش بخش باشند. اما داستان هاي الين متفاوت است. در مواجهه با هاي الين اولين چيزي كه جلب نظر مي كند دقيقاً همان چيزي است كه پارك هاي شهري براي دوري از آن خلق شده اند – سازه اي سياه، خشن و سنگين كه زماني راه آهني غيرهمسطح را نگه مي داشته، راه آهني كه روزي واگن هاي باري را مستقيماً مي آورده جلوي كارخانه ها و انبارها و حداقل از اين نگاه بيشتر شبيه يك يادگار باس��تاني متروك به نظر مي رسد تا يك
واحه شهري.ت��ا همين اواخ��ر، هاي الين در واق��ع يك عتيقه شهري در حال فروپاشي بود اما تقريباً يك دهه بعد از اينكه مسووالن شهري سعي كردند آن را از چهره نيوي��ورك پاك كنند، ام��روز به يكي از نوآورترين و دعوت كننده ترين فضاهاي عمومي شهر نيويورك و شايد كل امريكا تبديل شده است. ستون هاي سياه فلزي كه روزي خط آهني رها شده را حمل مي كردند حاال ي��ك پارك معلق را حم��ل مي كنند – پاركي كه هم تفرجگاه اس��ت، هم ميدان شهري و هم باغ گياه شناس��ي. پاركي كه قدم زدن در آن شبيه هيچ تجربه ديگري در نيويورك نيس��ت؛ ش��ناور ش��دن هفت متر باالتر از س��طح زمين كه در آن واحد هم به زندگي خيابان متصل ات مي كند و هم از همهمه
آن دور نگه ات مي دارد.راحت تر بود كه كل مس��ير آهني هاي الين را از روي نقش��ه پاك كرد و به جايش پاركينگ و واحد مس��كوني س��اخت، ام��ا كمپين اهال��ي محله براي حفاظت و نگهداري از هاي الين كه كم كم داشت به زباله دان تبديل مي ش��د، راه ديگري را انتخاب كرد؛ راه��ي كه قرار بود با يك تير چند نش��ان بزند. هم تاريخ و هويت شهر را حفظ كند، هم جلوي افزايش تراكم شهر را بگيرد، هم به اكولوژي و تصفيه هواي آلوده ش��هر كمك كند. مقاومت اهالي محله چلسي در برابر محو هاي الين يك واكنش دسته جمعي بود به آنچه مي خواس��ت تمام خاطره هاي چند نسل از نيويوركي ه��ا را هم��راه هاي الين محو كند و احياي هاي الين به عنوان مسيري سبز براي استفاده عموم حالتي نمادين براي شهر داشت، انگار كه كسي زمان را براي ش��هر نيويورك به عقب برگردانده باشد، به قبل از صنعتي شدن، به قبل از دود و بوق ماشين ها. مسيري كه روزي صدا و لرزش حركت لوكوموتيوهاي باري را از البه الي ش��هر عبور مي داد حاال سبزي و آرامش را به دل ش��هر مي برد. اين تغيير كاربري را مي توان نمادي از بازگشت طبيعت به شهر دانست، بازگش��تي قهرمانان��ه بعد از يك دوره 12۰ س��اله از س��بكي از زندگي كه حاال ديگ��ر خيلي هم طرفدار ن��دارد. حاال ديگر خيلي ها هس��تند كه دل ش��ان با صداي اگزوز ماش��ين ها نمي لرزد و روياي صنعت و سرعت وسوسه شان نمي كند، انگار كه دل شان براي دنياي قبل از زغال سنگ تنگ شده باشد و بخواهند
كمي عقب عقب در تاريخ راه بروند.در نيوي��ورك هم مثل هر ش��هر ب��زرگ ديگري معم��والً »چيزهاي خ��وب« آس��ان رخ نمي دهند، جايي كه طرح هاي خوب غالباً، اگر كه اصاًل ساخته شوند، مصالحه مي ش��وند. هاي الين اما در اين بين يك اس��تثناي مبارك است، تحققي نادر از وضعيت نيويورك معاصر كه در آن ايده اي خارق العاده نه تنها تش��خيص داده ش��ده بلكه بهتر از آن چيزي از آب درآمده كه كسي تصورش را مي كرد. نيويورك را هم كه كنار بگذاريد اين در هر شهري معمول نيست كه ايده اي غيرمعمول و فريبنده براي يك فضاي عمومي راه��ش را از ميان رونده��اي طراحي، چانه زني هاي سياس��ي و روال هاي فرسايشي ساخت وساز باز كند و دس��ت نخورده و سالم همان طور كه در ذهن طراح شكل گرفته بود اجرا شود. همه اين ويژگي ها باعث ش��ده پروژه هاي الين صرفاً يك پروژه مرمت شهري نباشد. شايد بشود اين پروژه را آغازگر نگاه جديدي دانس��ت كه بايد در اداره ش��هرها كم كم تسلط پيدا كند تا كمي از مش��كالت شهرنشينان رفع و رجوع شود. آزمون و خطاي تمام اين سال ها حاال به مرحله جديدي رسيده كه تازه اول راه احياي كيفيت زندگي در شهرهاي بزرگ است. تداوم هاي الين به اين شيوه، تداوم تجربه هاي جماعتي اس��ت كه به جاي خراب كردن اصالح مي كنند و از تغيير و تجربه بيم ندارند....
تاريخ مي خواهد نفس بكشد»خوش به حال��ت امريكا، كاخ هاي قديمي نداري.« وقتي به اين جمله مي انديشيم، نيزه ها و قلعه هاي تاريخ عذاب مان مي دهد. اينك همه ج��اي دنيا چه دندان ها براي هم تيز نمي كنند و س��ر ارث و ميراث تاريخ به جان هم افتاده اند تا پاي تاري��خ و ميراث اش را از گليمش درازتر كنن��د. حتي كش��ورهاي تازه پا مث��ل كره هم مي گويند: انا رجل. حاال ما در پاس��خ به گزاره باال مي گوييم ك��ه اينجا از كاخ هاي قديمي پر اس��ت و هيچ نگراني هم در كار نيست. تاريخ اينجا زياد هم دس��ت و پاي كسي را نمي بندد و آنقدر متواضع است كه راه را براي خيابان ها و خط هاي ممتد سفيدش به راحتي باز مي كند و كالهش را هم به احترام برمي دارد. يا مثل بعضي بازنشسته ها صبح به صبح شال و كاله مي كند و به آمار بيكاران مي افزايد. ديدگاه تفكر مدرن خداحافظي با تاريخ بوده است و نگاه موزه اي به بناهاي تاريخي. آن هم به بعضي از آنها. بناهايي كه با قرص و آمپول س��رپا هستند. بودن شان براي آن است كه هر وقت نوستالژي جامعه درد گرفت نگاهي به آنها بيندازد. بعضي وقت ها هم، بيكاري بناهاي تاريخي در خيابان ها و چهارراه ها و بيكاري لودرها و بيل ها در پاركينگ ها مديران را ب��ه فكر مي ان��دازد كه حاال در و تخته به هم مي آين��د، كلنگ ها را روب��ان ببنديد و قيچي افتتاح بياوريد. مساله اين است كه به حال خود گذاشتن اين بناهاي ارزشمند يا به نوعي باعث ابتذال آنها مي شود يا بعضي ها را قلقلك مي دهد كه در عصر تفكيك و تجميع، دس��تي به سر و روي گذشته بكش��ند. حاال كه همه جا عنوان مي شود بازنشسته ها سرمايه هاي كشورند- هر چند كه عموماً با س��رمايه داري مخالفند- اين سرمايه هاي بي زبان هم بايستي در شكل دهي به زندگي عمومي شهروندان نقش ايفا كنند. نه به سياق مدرن موزه شوند و نه قرباني سياست هاي اشتغال زايي يك شبه. اينكه هر بناي تاريخي چه كاربري جديدي مي تواند داشته باشد به مطالعه بينارشته اي نيازمند است و مشاركت محلي. در هر دوره زماني م��ردم نيازهايي دارند كه براي برطرف كردن آن مي كوشند. مي توان از بناهاي تاريخي به گونه اي اس��تفاده ك��رد كه در رفع نيازهاي كنوني مردم كمك كند بدون تخريب آنان. اصفهان به عنوان يكي از شهرهاي تاريخي داراي بناهاي ارزشمند زيادي است. از جمله آنها حمام هاي تاريخي است. حمام خسرو آقا حمامي ب��ود در دل ناحيه تاريخي اصفهان. كنار گوش مي��دان امام و حد فاصل دروازه دولت و ميدان نق��ش جهان در تقاطع با خيابان اس��تانداري. شبي وقتي شيخ لطف اهلل براي نماز صبح آماده مي شد، شاه عباس هنوز خواب بود و در خيابان هم آدمي قدم نمي زد، حمام ويران شد. به همين راحتي يكي از ارزشمندترين حمام هاي صفوي طعمه ش��د. هنوز هم الشه حمام پيداست. به جايش هم اينك خياباني خوابيده و چراغ خطري كه هميشه بيدار است. تمام ماشين ها مجبورند به احترام حمام نود ثانيه بايستند. خزينه حمام روزي حمام را گرم مي كرد و امروز خزانه بعضي را. فارغ از اينكه مقصر كيس��ت، اين تخريب از نوعي نگاه خبر مي دهد. نگاهي كه حكايت از آن دارد كه امروزه به بناهاي تاريخي نيازي نيست و يا الاقل در اولويت نيازها نيست. حال آنكه با تغيير مناسب كاربري ها مي توان نيازهاي امروز را برآورده كرد. جين جيكوبز از »محيط عاطفي« س��خن مي گويد. محيطي كه امكان اجتماعي بودن و رش��د ش��خصيت اجتماع��ي را فراهم مي كند. وي معتقد است در اثر تفكرات و نگاه مدرنيست ها، محيط عاطفي از بين رفته و نظارت اجتماعي، گمگشتگي، ترس و از خودبيگانگي به دنبال آورده است و به اين نتيجه رسيده كه سالمت رواني و امنيت در محيط هاي تاريخي با وجود سطح بهداشت پايين تر به مراتب بيشتر از شهرهاي مدرن است. چند خيابان آن طرف تر در يكي از محالت قديمي اصفهان به نام دردشت و كوچه حاج محمدجعفر، حمام وزير ساكن است. اين حمام هم متعلق به عصر صفوي است. اين حم��ام پس از مرمت ب��ه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان تبديل ش��ده است. فارغ از آنكه آيا اين طرح مرمتي صد درصد موفق بوده يا نه، اختصاص يك مكان تاريخي براي كانون پرورش فكري كودكان قابل تحس��ين است. با اين تغيير كاربري هم كالبد حمام همچنان در خاطره جمعي ساكنان محل خواهد ماند و هم اينكه خاطره هاي نسل جديد را خواهد ساخت. مقايس��ه كنيد اين طرح را با حمام خسرو آقا. بنايي كه قرن ها خاطره جمعي شهر را مي ساخته و صبح به صبح با خميازه مغازه هاي همس��ايه بيدار مي ش��ده، سه ساعته تخريب مي شود. اما در حم��ام وزير ضمن اينكه حمام به حال خود رها نشده و از نگاه موزه اي به آثار تاريخي پرهيز شده، در سرنوشت و روزمرگي هاي سكنه نقش ايفا مي كند. فرآيند تبديل يك بناي تاريخي به يك بناي موثر، فرآيندي پيچيده است. مديران و كارشناس��ان نبايد به تنهايي هم تصميم ساز و هم تصميم گير باش��ند. ساختار بوروكراتيك و دس��تگاه هاي دولتي آنقدر بزرگ شده اند كه مردم را نمي بينند. يا اگر صحبتي از مش��اركت در پروژه مي ش��ود مشاركت همه جانبه نيست. هم اينك بايد به دولت ها گفت! عقب تر بايستيد؛
تاريخ مي خواهد نفس بكشد.
11
ليال خدابخش
كار
ه پن ب
شدل
بديز ت
ل ا(قب
يني ال
هاك)
وروي
نيهن
ه آ را
يرمس
يني ال
هاي
هر ش
كار
پ
سيدمهدي طباطبايياحمدعلي نامداريان
حل جدول شماره 1606
جدول شماره 1607عمودي
1 - مكان عبادت - كش��ورها 2 - تاالر بزرگ - رش��د كردن - س��ازی كه با لب نواخته می ش��ود 3 - مخفی - مخفف تو را – جدايی ناپذير ۴ - از ميوه های تابستانی - خلل رسانيدن - آزمون كوتاه 5 - هميشه داد و فرياد كردن - استفراغ 6 - دهان - آشيانه جغد - نهنگ 7 - اسب چاپار - سجده كردن - به گرو بردن ۸ - پرنده وحشی حالل گوشت - دومين دورقمی - يك عاميانه – پرده در 9 – زمان ها، اوقات - من می دانم – خط كش بيگانه 1۰ - ابريشم ناخالص - جنون مردم آزاری - مخفف ش��اه 11 - فتنه، بدی - حيران – فاس��د 12 - نيك - نتايج - دروغ بستن 13 - چادر دوخته نشده كه حاجيان می پوش��ند - محل س��وخت اتومبيل - موش خرما 1۴ - داداش - مچ دس��ت - دوستان
خاموش 15 - پرده تاشو - رودی در امريكا كه به خليج مكزيك می ريزد.
افقي 1 - اثری از هرمان ملويل - كسان و افراد 2 - آبزی مفيد - انقالبی فرانس��ه كه در حمام كشته ش��د - فيلمی ساخته آلفرد هيچكاك 3 - گل شقايق - خانه - قوم وحشی ۴ - حقه و كلك - پيشوا - قلعه حكومتی 5 - انبار كش��تی - از قاريان قرآن – بهره وری سياس��ی 6 - گروه��ی از مردم - از گياهان دريايی – صفت پس��نديده 7 - نامی دخترانه - صدا، صوت - گرسنه نيست ۸ - مال - شهر فارس 9 - پرس��تار كودك - خاطر - عرب 1۰ - ش��اگرد مغازه - تبريك گفتن - خس��يس 11 - اثری از »آنتوان چخوف« نويسنده روسی - علت – از الفبای انگليسی 12 - رنگ دريا - دادگاه بين المللی - اس��تاد و زبردست 13 - گرفتگی زبان - واحد مايعات – پرده دری 1۴ - فس��اد و تباهی - ناليدن - جلگه وس��يع 15 - فعال و كاری
- كشوری در قاره كهن.
قانون هاي حل جدول سودوكو 1 - در هر سطر و ستون بايد اعداد يك تا 9 نوشته شود. بديهي است كه هيچ عددي نبايد تكرار شود.
2- در هر مربع 3×3 اعداد يك تا 9 بايد نوشته شود و در نتيجه هيچ عددي نبايد تكرار شود.
حل سودوكو سخت شماره 117
جدول سودوكو آسان شماره 118حل سودوكو آسان شماره 117 جدول سودوكو سخت شماره 118
[email protected] حسين امينيان
دريچه