173

رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

  • Upload
    others

  • View
    15

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک
Page 2: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک
Page 3: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک
Page 4: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

2

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.زدندمی کلنگ باارزشی شیء یافتن تالش در سخت همه بود، فرساییطاقت و گرم روز :زد فریاد هامعدنچی از یکی ناگهان !(یافتم یافتم،) ملگیا ملگیا، -

همگان چشمان در شدمی را حیرت. آمدند باارزش سنگ آن تماشای به و کشیده کار از دست اطرافیان ترینکمیاب از یکی او. درخشیدمی داشت، وزن قیرات ۱۱۵ حداقل که بزرگ الماس بر نور. دید

.داشت دست در را جهان هایالماس .دادند هدیه پرستیدند،می خدا عنوان به که بتی به تبرک برای و برده معبد به را او هاآن بعد چندی

روزی اینکه تا. آمدندمی معبد آن به نیایش و دعا برای هندوها از زیادی یعده هرروز. گذشت هاسال ... .و شد معبد وارد خارجی یک

*** درخشش انعکاس دیدم، را او بارولینا برای که روزی. برد دریا عمق به مرا جواهر به عمیقم نگاه

.بستم پلک زدن برای را امخیره چشمان شخصی صدای با. دید چشمانم در شدمی را الماس نه؟ قشنگه،! امید الماس - !بله اوه - .میاره بدشانسی معتقدن هاشصاحب یهمه ست،شدهنفرین میگن -

.شد خیره الماس به من مانند ها،چشم آن دیا به دادم، الماس به دوباره را نگاهم و کردم سکوت !شدهنفرین و زیبا کمیاب، -

:گفت خندان و داد تغییر را خود جدی لحن .نیاورده بدشانسی زیادم موزه این واسه نظرمبه حال هر به -

.آورد جلو را دستش

Page 5: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

3

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!امینه - .دادم دست متقابال

.هستم سیسیلیا - .خوشبختم - .کرد اشاره الماس به !خوشگلیه بندگردن - .دادم تکان تائید نشانه به را سرم لبخند با .داشت من یگذشته به زیادی شباهت دختر این. شد دور «بینمتمی بعدا» گفتن با

لباس. شد گم حاضرین یهمهمه میان مشکی، بلندپاشنه کفش صدای و برداشتم قدم آرام هم من .بود سالیمیان از نشان همه و همه ودم،ب بسته باال که جوگندمی موهای و ساده مشکی

و شدندمی دیده بیشتر صورتم در که هاچروک این. خندیدم و شدم خیره چروکینم دست در ساعت به «.ایشده پیر دیگر تو»: گفتمی ترواضح

با نگهبانان و درآمده صدا به خطر آژیر شد، بسته در ناگهان که رفتم خروجی در سمت به آرامآرام برای مکانی پی در پریشان و کرده نگاه اطراف به. شدند خروجی و ورود هر مانع بر سعی یاهوه

.بودم ایستادن اشیای به زدنصدمه یا و دزدی ینشانه موزه، در هم آن آژیر صدای این مسلماً بود؟ خبر چه اینجا

چیزی؟ چه اما است؛ قدیمی زنی شدم متوجه ورودم، محض به. کرد راهنمایی النس انتهای در اتاقی سمت به مرا نگهبانان از یکی

.است هاخانم شناسایی و بررسی درحال جدی، ایچهره و بلند قد با چاغ تقریبا .بودم نکرده کاری که من دانستم،نمی را دلیلش فراگرفت، را وجودم ترسی .بود منفی نتیجه ولی بیابم؛ آشنا فردی تا گرداندم چشم

کجاست؟ دختر آن انداختم، اطراف به گذرا نگاهی دوم بار برای و کرده ریز را چشمانم .رفت مخالف جهت به او آمدم،می خروجی در سمتبه که زمانی درست بودم مطمئن

:پرسید انداخته کارت به نگاهی مسئول زن شناسایی، کارت دادننشان و بدنی بررسی بعد

Page 6: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

4

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

درسته؟ آتاکی، سیسیلیا - :گفتم و دادم تکان آرام را سرم

.هستم خودم بله - .زد لبخندی

هستی؟ کجایی عجیبیه، فامیلی! آتاکی - .گرفتم دستش از را کارت و زده لبخندی متقابال

.دوروبرام همین اهل - .رفتم خروجی در سمتبه بودم، کرده حفظ را لبخند که درحالی

. شدند پیر من همراهبه نیز انهخ این لوازم شاید. نشستم امقدیمی و راحتی مبل روی و آمده خانه به قابل و محتوابی هایسریال دیدن در عالیقم پیر هایزن بیشتر مانند. کردم روشن را تلویزیون

.شدمی خالصه بینیپیش چندلحظه خبرها، تیتر در مشکی نوار داخل زیرنویس دیدن با اینکه تا کردممی عوض کانال مدام «موزه از آبی الماس بندگردن شدن دهدزدی»: ماندم خیره زدن، پلکبدون

.شود درگیر کمی ذهنم شد باعث بند،گردن همان و موزه نام :گفت حیرت با خبرنگار

بوده ایحرفه دارسابقه یک سارق که شده گفته گرفت، صورت مألعام در و روشن روز در دزدی این - ...و

باید. کرده شناسایی را سارق پلیس گشت،ان اثر یافتن بدون چطور که باشد سوال هم شما برای شاید هرگز که دارد وجود جهان در دارسابقه و سارق یک تنها زیرا ست؛کافی هاآن برای دلیل همین گفت

.نداشته انگشتی اثر دختر آن که نفرینی آیا بوده؟ سارق کی یعنی: جمله از آمدند، سراغم به دیگری از پس یکی هاسوال شد؟ خواهد هم ایحرفه دزد این گیرگریبان ،زدمی حرف آن به راجع

:گفتم کالفگی با و آمدم خودم به !پرسممی سوال مدام سالهپنج هایبچه مثل دارم سخته، خیلی پیرشدن پسر، اوه -

Page 7: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

5

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.برگرداندم را سرم صدایی با :گفت و زد لبخندی تیانا

زنی؟می حرف خودت با داری باز عمه - .بارهچهارمین هفته این: راموس

!پنج: تیانا !شینمی امخونه وارد خبربی هفته این توی که بارههفتمین این بگم باید دوقولوها، شما -

:گفت و کرد ـغـلم*بــ تیانا .بیفته برات اتفاقی نکنه ترسیممی خب. جانعمه اوه -

.کردم اخم نه؟ یا مُردم ببینین تا میاین روز هر که شدم پیر قدراون - !عمه: کرد اعتراض تیانا .خوادمی سالم غذای یه و گشنشه عمه فعال - .برداشت قدم سمت، همان به افتاده ایشانه با که کردم اشاره آشپزخانه به

:گفت و نشست کنارم راموس اینا که اینه منظورم نیست؟ عجیب قدیمی، چیزهای همه این بین کردنزندگی کنیمی فکر عمه -

میگم؟ چی که فهمیمی شدن، بدریخت خرده یه االن و رفته مدشون دیگه .کردم اخم کنجکاوش و جدی یچهره به که ذهنمه این کنیمی فکر هم شاید یا هام؟چشم یا شدن خراب من هایسمعک کنیمی فکر -

!شده خراب ...نبو این منظورم. نه: راموس

.کنمنمی تقلید کسی از و دارم رو خودم زندگی سبک من تو برخالف و بودند مد من زمان هااین - :گفت گونهاعتراض و کرد اخم

!عمه - .دادم تکان هایشچشم جلوی را اماشاره انگشت

Page 8: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

6

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!پسر زدی گند. نمیشه درست دیگه آ، آ - .بودیم خیره تلویزیون به نشست، ساکت ـغـل*بــ به دست

.اختاند باال را دستانش از یکی راموس آخر، سکانس شدنتمام محض به .میرهمی دختره تهش که بود معلوم -

:گفت لب زیر که شدم خیره او به ـغـل*بــ به دست !خواممی معذرت - .برداشتم او از را سنگینم نگاه تیانا آمدن با

.مفید و خوب غذای یه بفرمایید: تیانا !پیر هایزن مخصوص و: گفتم وارزمزمه

:گفت روییخوش با تیانا !شدی غرغرو پیرزنای به شبیه لیخی جدیداً عمه -

.زدم لبخندی .ندارین ایعمه دیگه بدین، ادامه طورهمین اگه -

که نشستند غذاخوری میز دور من، ندیدن ترس از آرام و ساکت هردو و کرده حس را تهدید بوی .افتاد زمین به قدیمی و چوبی صندلی شکستن دلیل به راموس ناگهان

.داد تکان را سرش تیانا .قدیمیه خیلی خونه این گفتم بهت -

زیرا بودند؛ البته. زدندسرمی من به که هستند کسانی تنها دو آن داشتم، هاآن با که رفتاری برخالف به همیشه برای و کرده خداحافظی تنگیدل ابراز و سفارش کلی بعد دوقلوها شام، خوردن از بعد

.نمودند مکان نقل دیگر شهری کنم، عادت نیز دو این نبودن به باید حاال اما بود؛ بخشلذت بسیار دیدممی را هانآ که کوتاهی مدت .هانبودن تمام مانند افسوس روزها این. خوردمی را نداده انجام که کارهایی افسوس تربیش شود،می پیر آدم وقتی

.کردم فرار هاآن از که چیزهایی خیلی افسوس ،خورممی

Page 9: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

7

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

آن دورتادور چوبی حصار که حیاطی به و کردم خفه شد،می خارج دهانم از امیدین به بنا که را آهی .چسباندم لـبانم به را قهوه فنجان و نشسته چوبی صندلی روی. انداختم نگاهی بود، شده پیچیده

روز هر مانند همه و همه ارکیده، گل خوش بوی کوچک، هایبوته و هادرخت رنگارنگ، هایگل .ساخت زنده رایمب را خاطرات

شدم؟ مرتکب بزرگی اشتباه برگشتن، با آیا اندیشیدم خود با مرا نیز کردم ترک را هاآن که افرادی به نسبت وجدانعذاب. نبود هایمغصه دلیل تک تنهایی، اخیراً

.ساختمی قراربی .آشنایی صدای چه شد؛ پخش ذهنم در صدایی

.خواستیمی که طورهمان: گفت او .بستم را مچشمان

هستی؟ کی تو - :انگیزطنین صدای همان

.شناسیمی دیگری هرکس از بیشتر را او تو که شخصی - .نمیاد یادم چیزی اما -

.نشنیدم صدایی هستی؟ کی تو بگی میشه - .ستپیری توهماتِ از یکی هم این انگار سکوت، هم باز اما شد؛ فراموش هاسال گذشت در که بود وقفهبی الالیی صدای شنیدم،می که صدایی تنها زمانی

سوهان نیز صداها این بلکه بازگشته الالیی صدای تنها نه دیشب از بگویم تردقیق بخواهم اگر حاال .شدند روحم

.سالم - .زدم لبخند بود، همسایه دختر صدای

کنی؟می کارچی اینجا سالم - :گفت باالخره رفت، کلنجار خودش با کمی

Page 10: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

8

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

بمونم؟ اینجا رو شب تونممی - داره؟ خاصی دلیل اما البته، -

:گفت و خاراند را سرش ...که آورد بار به مشکالت سرییه خونه کشیلوله خب - .باشه فهمیدم، -

.کشید ـوش*آغـ در مرا و سمتم دوید حالخوش !سیسی ماما مرسی -

:شد خمیده لبانم !متنفرم کلمه این از - .کردمی تکرار هربار هم باز متنفرم، سیسی مامان همان یا سیسی ماما مهکل از فهمیدمی اینکه با

:گفت و کشید باال هایمشانه تا را پتو عطیه خواب، هنگامِ شب !سیسی ماما خیربه شب - .دخترگلم همچنین -

که نوری به و کرده باز را چشمانم متعجب شنیدم، پا صدای بعد کمی. کرد خاموش را هاچراغ و رفت .شدم خیره بود هاخواب اتاق بین راهرو، در تویی؟ عطیه -

:گفتم بلندتر نشنیدم، صدایی راهرویی؟ توی تو عطیه، -

نام همچنان. رفتم آمد،می چشم به حاال که سایه سمتبه و زده کنار رو پتو ناچاراً بنابراین بود؛ فایدهبی به و کرده برخورد چیزی به چپم پای ناگهان ردم،کمی دنبال را نور کورمالکورمال و زده صدا را عطیه .افتادم زمین

:غریدم و کردم نگاه عطیه دامن پایین به کالفه و عصبی !نمیگی؟ چیزی چرا -

.بود خواب لباس مخالف کامالً لباسش. بردم باالتر را سرم. دادنمی جواب هنوز

Page 11: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

9

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:زدم لب متعجب افتاد، شخص آن طالیی موهای و چهره به که نگاهم !الیز -

.گرفت سمتمبه را دستش و زد لبخندی !یادته رو من هنوز که حالمخوش - :پرسیدم کنجکاوی با اومده؟ پیش مشکلی. طورهمین منم -

:داد جواب شد، اخم به تبدیل لبخندش .داریم مشکل یه ما فهمیدی، درست - جنگل؟ به راجع -

:گفت و داد تکان منفی نشانه به را سرش !آبیه طلسم از ترخطرناک خیلی و نیست جنگل فقط دفعهاین -

:نالیدم ناامیدی با و کردم فکر کمی .تونمنمی دیگه من اما - :گفت که کردم اشاره خودم به منم بشی، کشته تو وقتی بگم بهت باید نباشی، من همزاد دیگه نمیشه دلیل شدی پیر اینکه -

.برعکس و میرممی میرم؟ب طبیعی مرگ به اگه -

.زد لبخندی .باشی همه ناجی باید تو هم باراین. کن کمک بهم فقط -

:گفت خیالبی ناگهان. دادمی گوش ما مکالمه به داشت باز دهانی با رفت؛ عطیه سمتبه هردو نگاه چی؟ یعنی همزاد - .کنیمی گردیخواب داری االن تو بخواب، برگرد عطیه -

.انداخت باال ابرو !اوه -

Page 12: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

10

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.بست را در دیگری حرف هیچ ونبد و :پرسید کنجکاو الیزا

کرد؟ باور یعنی - :گفتم و دادم بازی را چشمانم

.خیالن و توهم توی کننمی حس همیشه نوجوونه، دخترای خاصیت - !اوه: الیزا

:گفتم که ایستادیم طورهمان کمی .گرفت درد کمی زانوهام من آخه بخوابی؟ خواینمی -

.رفتیم خواب اتاق تسم به و خندید***

.شدم خیره ناآشنا خیابان به بگی؟ بهم اینجا قراره خب - بگم؟ رو چی - این با چطور و شه شکسته چطور قراره آبیه، طلسم از بدتر چقدر طلسم این کنیم، کارچی قراره اینکه -

کنیم؟ رو کاراین قراره پیر روحیه و بدن :بود،گفت جاده انتهای به او نگاه

.فهمیمی خودت رو هااین نه - .افتاد راه به و :گفتم متعجب !شنوم؟می رو جمله همون هنوزم واقعا یعنی -

.ایستاد و زد لبخندی .میگن بهت اونا کنی، مالقات نفر چند با خواستممی - :گفتم سرم، پشت دیدن با زمانهم چشمانش، اشاره به کی؟ -

Page 13: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

11

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

تیپ با زیبا زنی همراهبه کالسیک تیپ با جذاب و قدبلند مردی. زدم لبخند آشنا دوشخص بادیدن .بود کالغ پَرِ سیاهی به هاآن موهای و شب تیرگی به هردو چشمان رسمی،

.داره احتیاج مصنوعی دندون به اینجا یکی بینممی - .شدم نزدیک هاآن به تنگیدل رفع برای و خندیدم

.روسان نمیشی عوض وقتهیچ تو - .زد ندیلبخ آماندا

.کردی تغییر خیلی تو عوضش - :گفتم و کشیده ـوش*آغـ در را آماندا

.بود شده تنگ براتون دلم شدم، پیر فقط - .انداختم نگاهی بود، کرده باز کردنـغل*بـ برای که روسان دستان به

.سیسی بود شده تنگ برات منم دل: روسان .ببندش - :گفت و انداخت پایین فوری را دستانش ام،جدی لحن شنیدن با .اخمو پیرزن -

:گفت خندان چهره همان با گذاشت،می نمایش به را اشگونه چال لبخند، هربار با آماندا .بگذره خوش بهمون قراره -

:زد ـغـل*بــ به دست الیزا بگید؟ بهش الماس نفرین به راجع نیست بهتر - الماس؟ نفرین -

:گفت و برد موهایم بین را دستش متعجب ،الیزا و من سوال به توجهبی آماندا آبیه؟ موهات هنوزم که نیست عجیب - بیشتر؟ الماس نفرین از -

.شد جدی باالخره شوخش لحن روسان .کنیم شروع بهتره الیزاست، با حق -

Page 14: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

12

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:پرسید آرام و شد متوجه الیزا کردم، نگاه جاده انتهای به چندبار راه در رفتیم، من خانه سمت به شده؟ زیچی -

:گفت و بود هاحرف این از ترباهوش اما دادم؛ تکان طرفینبه را سرم .نمیاد اون - .برگشت قلبم ضربان نظم حرفش، شنیدن با

.بود شده ورشعله وجودم در الیزا آمدن با اشدوباره دیدن برای امید کورسویی شاید :گفت ف،اطرا به گرانهستایش نگاه با روسان خانه، به ورود محض به درسته؟ خواستی،می که طورهمون - .آوردم باال را سرم متعجب حرفش شنیدن با !بودی؟ تو -

.بودم من اون نه: الیزا :گفت خیالبی و انداخت امقدیمی و راحتی مبل روی را خودش روسان

زنین؟می حرف چی به راجع دارین - .هیچی -

.نشست شکنار هم آماندا زد، گاز و برداشت را سیبی خودم کارم، این دیدن با. آوردم کیک برش تعداد همان با و قهوه فنجان چهار و رفته آشپزخانه به

.بودم شده امجوانی دوران همسایه پیرزن مانند دقیقا. گرفت امخنده :گفت و کشید خودش سمت به را کیک روسان

...داره که مزیتی تنها پیر، هایآدم با وآمدرفت - :داد ادامه و برد دهان به چنگال با را یبزرگ تکه

.دارن کیک خونه تو همیشه که اینه - !بسه -

.شدمی اششنویحرف باعث بااقتدارم، صدای. نشست صاف بالفاصله .چیه الماس نفرین قضیه بگین بهم زودتر بهتره -

Page 15: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

13

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:کرد شروع درنگ کمی با روسان ...دروغ و کوتاه هایانهافس با معمولی ظاهر به الماس یه آبی الماس -

:پریدم حرفش میان آبی؟ الماس ببینم، کن صبر -

.داد تکان را سرش ایشیشه ظرف یه تو باید و ستشدهنفرین الماس این. وصله بندگردن یه به که آبی الماس درسته، -

اون درواقع نیست، نفرینش خاطربه این البته و میرهمی بالفاصله بزنه دست الماس به هرکی. باشه .میشه مرگ باعث و شده آلوده زهر به قدیم هایزمان در الماس

داره؟ عوارضی چه نفرین این خب - که داشتن شکستن به نیاز هم دیگه هاینفرین خیلی شکستی، رو جنگل نفرین که وقتی از: روسان

.نمیرن بین از کلمات با فقط بشکنیم؟ رو الماس خودِ باید -

هیچ دست به نباید که قدرتمنده سنگ یه مثل بگم، باید عوارضش به راجع. دونمنمی هنوز: روسان .بیفته جادوگری .کردم ریز را چشمانم

.ایشیشه محافظ و بندگردن آبی، الماس. کنم فکر بذار - :گفتم تند و زدم بشکنی

.امید الماس واشنگتن، موزه - !آفرین: روسان .بود ویژگیش بود،ن عوارض گفتی تو که اونی ضمن در -

.باشه جادوگر یه باید دزدیده اونو هرکی شدنشه،دزدیده اصلی مشکل اما: آماندا .کنیم پیدا رو الماس باید اول: الیزا

.دارم ایایده یه من من، دنبال اومدین همین واسه - :گفتم کوتاه لحظاتی بعد. شوم دستپاچه شد باعث سکوتشان، و هاآن پرسشگرانه نگاه

Page 16: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

14

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.برسیم الماس به تا کنیم پیدا رو جادوگر اول که اینه نظرم من خب - .برگرداندند را سرشان زمانهم

.داری ایده واقعا کردم فکر: روسان !ستایده اینم -

.دوننمی همه رو این اما آره؛: روسان .کردند تأیید سر دادنتکان با بقیه

:گفت آماندا کنیم؟ پیداش چطور ولی همینه؛ نقشه -

کرد تأکید هایشحرف ادامه در روسان وقتی مخصوصاً است؛ سخت جادوگر پیداکردن بود، هاآن با حق اوضاع تحلیلتجزیه درحال همچنان. باشد معمولی انسان یک به شبیه کامالً او ظاهر دارد احتمال که

.درآمد صدا به در زنگ که بودیم بودی؟ کسی منتظر: الیزا

:داختمان در به را نگاهم متعجب !نه -

.بره کنی ردش زود بهتره: روسان .شدنمشوکه با شد مساوی در کردن باز رفتم، در سمت به و داده تکان را سرم

:گفت لبخند با و برگرداند را صورتش بود، ایستاده در به پشت .بزنم حرف باهات آبی الماس به راجع باید ای،خونه که خوشحالم سیسیلیا اوه -

:گفتم لب زیر پرید، باال هایمابرو از یکی !امینه -

:گفت و کرده رفتار مرموز تعقیب،تحت شخصی مانند و زد ایدستپاچه لبخند تو؟ بیام تونممی - .آمدم خودم به .البته بله -

Page 17: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

15

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

بالفاصله خانه، بودنکوچک دلیل به و برداشت قدمی چند. شود خانه وارد تا رفتم کنار در ورودی از تعجبی او واکنش از. بود چرخش در هاآن بین نگاهش متعجب و ایستاد شد؛ گراندی حضور متوجه .بود شده کوبمیخ هاآن نگاه شدم، متعجب بقیه واکنش دیدن با اما نکردم؛

:گفت و شکست را جمع سکوت باالخره روسان .ممکنه چطور تو؟ -

:گفتم کالفه ناگهان چرخیدمی هاآن بین کنجکاو و متعجب نگاهم شده؟ چی -

:گفت امینه به رو جدی کامالً ایچهره با الیزا ای؟زنده که شده چی دارم، رو سوال همین منم -

:داد پاسخ باالخره و کرد منمن کمی امینه .دونمنمی هم خودم راستش - .بودیم خیره مرموز، دختر آن به سکوت در همه. بنشیند بقیه کنار تا خواستم او از دست اشاره با :پرسیدم هستی؟ کی بگی میشه - :گفت روسان دهد، جواب که کرد باز دهان تا .همزاد یه -

.نشست ابروهایم میان ریزی اخم کی؟ همزاد -

:داد جواب الیزا باراین و کرد باز دهان دوباره .گذرهمی مرگش از وقتهخیلی که قدیمی اجداد از یکی - ست؟زنده چطور پس اوه، -

.انداخت باال شانه آماندا ...پرسیدن رو این راستش -

.شدم منتظر و چرخاندم حدقه در را چشمانم

Page 18: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

16

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.دونمنمی که گفتم: امینه کردی؟ پیدا کجا از رو من -

اینجا؟ اومدی چرا: روسان .نیست سخت کوچیک شهر این تو تنها و مرموز پیرزن یه پیداکردن: امینه

.واشنگتنه اینجا - .کردم تعقیبت خب: امینه

چرا؟ - .دزدیدی رو الماس تو کردممی فکر چون -

:گفت بلند صدای با روسان ها؟ -

:داد ادامه رفت، او سمت به که هانگاه .الماسه خاطربه دونستممی -

.بیای کمک واسه تو نبود نیازی: الیزا .همزادم یه من اما: امینه :گفت آرامی لحن با آماندا

.کنه کمک بتونه شاید میگه، درست - .باشد مفید امینه است ممکن بود، آماندا با حق دادم تکان را سرم

*** روز چند این در همه. نمود تهیه اند،برده سرقت به را الماس رفتمی احتمال که کسانی لیست روسان

.کوچک سرنخ یک از دریغ اما بودیم؛ تالش در سخت اخیر .بودند دارانسابقه هاینگاری چهره بررسی حال در آماندا همراه بردم؛ روسان سمت به را نگاهم

:پرسیدم بود، کرده مشغول را ذهنم اول روز از که سوالی باشه؟ تونهمی کجا سونار کنیمی فکر - :گفت مکث کمی از بعد و آورد باال را سرش امناگهانی سوال با

Page 19: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

17

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!زوده مُردن واسه. نهنک خودکشی امیدوارم دور، جای یه رفته که رسهمی نظر به دونم،نمی - .کردم ریز را چشمانم

میری؟می هم تو وقتاون - .داد تکان تأیید نشانه به را سرش روسان

:گفت متفکر و داد هل میز روی من، سمتبه را اینقاشی ناگهان. شد بررسی مشغول هم باز نیست؟ آشنا چهره این نظرتبه - .بود آشنا شک بدون طراحی این. رفتمفرو فکر به وسال،سنکم دختری چهره دیدن با

:گفت و نشست مبل دسته روی قهوه فنجان با الیزا هست؟ جدیدی چیز -

.شناسیممی که نفره یه به شبیه خیلی نظر به گفت روسان که طورهمون نقاشی این راستش. آره: آماندا :گفت قاطعانه و انداخت دستم روی برگه به نگاهی

.ندیدمش من نه، - .شناسمشمی من اما: امینه

...که گفت و داره خوبی حافظه الیزا چون مطمئنی؟ - .آمد حرفم میان

.نبوده جنگل توی وقتهیچ اون خب - .کیه بگی هم ما به بهتره پس: روسان به دست. پیداست اشپیشانی میان هایاخم و جدی هاینگاه از این بود؛ بدبین او به نسبت روسان

.کند دریافت جوابی تا شد منتظر ـغـل*بــ :گفت روسان به رو معصوم، همیشه یچهره با امینه

ظرف مونالیزا، جمله از هنری آثار ترینبزرگ دزدیدن سابقه. پَراهیتیه اسم به هندی دختر یه اون - .داره رو دیگه چیزای خیلی و ناپلئون شمشیر مینگ، امپراتوری

.ستموزه تو هنوز که مونالیزا اما - .انداخت گذرا ینگاه

Page 20: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

18

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.تقلبیه اون - :گفت خیره نگاه با و گرفته دست به را نقاشی روسان

.کنیم پیدا رو پراهیتی بیاین پس - :گفت هیجان با و نشست روسان کنار سرعتبه امینه

.دارن خاصی الگوی یه همیشه دزدا جوراین زدم، حدسایی یه من راستش - :داد ادامه و کرد گذاریعالمت را نقشه

خط واشنگتن دور... خب پاریس لور و کنگهنگ هنر بعد ونکوور، شناسیمردم موزه موزه، اولین - .کشید

.موزه آخرین از اینم - :گفتم ناگهان بودیم، خیره او به متعجب همه

.نیست واقعی مونالیزای مونالیزا، نمیشه باورم هنوز - .کرد کج را سرش الیزا

.باشه زرنگ قدرینا امینه نمیشه باورم منم - .زد لبخندی امینه

و جادوگرا به نسبت باید همیشه من و افتاد جنگل تو زیادی اتفاقای بود، زنده جرجیس که وقتی - .بودممی محتاط هاطلسم :گفت و داد تکان را سرش بود، نقشه به نگاهش همچنان روسان

...که بزنیم حدس تونیممی پس - :داد ادامه ید،کش خط متروپولیتن موزه دور

.بعدیه سوژه این - .انداختم نقشه به نگاهی

.نیویورک برم داشتم دوست همیشه. خوبه - وجوجست به شهر در روسان و آماندا و برویم موزه سمت به امینه و الیزا همراه به من شد، این بر قرار

.بپردازند

Page 21: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

19

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.شدیم مواجه عطیه با خانه، از خروج محض به بعد روز :گفتم فوری که بود خیره ما هب متعجب .تعطیالت بریم هم با قراره دورن، هایفامیل اینا -

.آمد خودش به و داده تکان را سرش اممصنوعی لبخند با کردند، سالم زمانهم بقیه .بگذره خوش بدی، توضیح نیست نیازی اوه، -

:پرسیدم اخم با پس بود؛ پیدا کلماتش بین تردید کردی؟ بخرا رو چیزی بازم -

.خندید مصنوعی کامالً و بلند ...نه ،نه -

:گفت زیرسربه و ساکت .آره -

:گفتم رفتیممی ماشین سمت به عجله با که طورهمان دادم، دستش به را خانه کلید فهمیدی؟ خوام،می سالم رو امخونه من -

.داد تکان دست خوشحال .راحت خیالتون سیسی، ماما حتماً - :کرد تکرار و خندید بلند برگشت، سمتم به متعجب روسان سیسی، ماما هکلم شنیدن با !سیسی؟ ماما -

:گفتم درهم هایاخم با و دادم ماساژ را زانوهایم !متنفرم کلمه این از -

:گفت و زد را ماشین استارت .بیای کنار باهاش بهتره -

همین با وپازدندست با را اخیر چندسال این من پیری؟ با کنارآمدن دادم، خیابان به شیشه از را نگاهم و پرشور امجوانی دوران که منی برای انعطافغیرقابل و ضعیف بدن پذیرفتن کردم، سپری مسائل .بود غیرممکن بگویم، است بهتر یا سخت بودم، چابک

Page 22: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

20

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.رسیدمی نظربه دشوار حد از بیش برایم شرایط روزها این :کردم بررسی را اوضاع خودم با یا طلسم شکستن چهارم، چالش. الماس یافتن سوم، چالش. سارق یافتن دوم، چالش. پیری اول، الشچ

.پیری با آمدن کنار آخر چالش و نفرین .آمدم خودم به روسان صدای با که بودم افکار در غرق همچنان

.رسیدیم - .شهر میدان به دو، آن و رفتیم موزه سمتبه نفرسه ما نقشه، طبق

به زدههیجان کودکان، مانند و شد فراموشم زمان و مکان موزه، قدیمیِ و بهاگران ٔ اشیا دیدن با کنارم الیزا و امینه که بود ایشیشه جعبه در قدیمی کتاب یک کوبمیخ نگاهم. بودم خیره اطراف

.ایستادند .کنی پیداش تونستی که خوشحالم: الیزا :دادم خپاس نامحسوس شدم، هاآن متوجه تازه که من .البته بله -

.کردم اشاره کتاب به و زده ـغـل*بــ به دست .ایناهاش -

.بخونم رو مربوطه هاینوشته کردم سعی .هرات ۱۵24 قلم به نظامی خمسه -

.جالبه نظر به: الیزا :گفت و انداخت اطراف به نگاهی امینه

.کتاب این سراغ بیاد داره احتمال نوددرصد. باشیم منتظر جاهمین بهتره - درصد؟ده اون و -

.دیگه چیزای سراغ بره اینکه: امینه شهر که بود دو آن برای واقعی چالش درواقع کردیم،می نگاه اطراف به گاهی از هر و ایستادیم منتظر

بسته زودیبه موزه درهای»: گفتمی که شخصی صدای. کردندمی زیرورو باید را بزرگی آن به

Page 23: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

21

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

و شده مشکوک ما به نگهبانان اینکه تا شدیم منتظر قدرآن. پیچید رافاط فضای در« .شودمی .کردند بیرونمان

.ماندیم حرکتبی چندثانیه برای سه هر سوم، شخص دیدن با. کردیم حرکت آماندا و روسان سمتبه را سرش درهم هایاخم با و داشت بزرگی چشمان و رنگخرمایی موهای که ایسبزه دختر به روسان

.کرد اشاره بود، انداخته پایین .پراهیتی هاافسانه دختر کنم،می معرفی -

پرسید و انداخت من به نگاهی ریزشده، چشمان با دختر کیه؟ پیرزن این - :گفتم اخم با !بزن حرف درست ترتبزرگ با کوچولو خانوم -

.کرد سکوت و پرید باال ابروهایش از یکی برای را غیرمعروفی و کوچک رستوران روسان. دادم غذا سفارش و برده باال را دستم. نشستیم هرسه .درستی انتخاب چه و بود کرده انتخاب وگوگفت

.بودم خیره مرموز دختر آن به اخم با .نیستی ایمردمی آدم که دادی نشون اتجمله اولین توی -

:گفت و زد ـغـل*بــ به دست .طورههمین -

.رفت راستش دست مچ دور بنددست به نگاهم داشته؟ نگهت جوریاین پس اوه، - .کرد نگاه بنددست به اخم با

.کنی دیگه کاریشیرین یه داشتی قصد هم امروز رسهمی نظربه: آماندا .زد پوزخندی

فهمیدین؟ کجا از - .بخوره اتسلیقه به نکنم فکر ولی رسید؛می نظر به جالبی کتاب: امینه

Page 24: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

22

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت کنجکاو کتاب؟ کدوم ثانیاً دونید،نمی امسلیقه به راجع اوالً - .هرات کتاب -

چی؟: پراهیتی .نظامیه خمسه کتاب منظورش: الیز .هرچی حاال -

همان با و زنیممی حرف چیزی چه به راجع دانستنمی هنوز رفت،می ضعیفی به من یحافظه اخیراً .بود خیره ما به گنگ نگاه

:گفتم کالفه .متروپولیتن هموز خیال،بی -

.نبودم کتاب دنبال من راستش. اون آها: پراهیتی :پرسید مشکوک امینه

بودی؟ چی دنبال پس - .زد تکیه و کشید لبش کنار ،زیپ بستن مانند را دستش

.نمیگم وقتهیچ - چرا؟ اما: آماندا

.داد تکان منفی نشانه به را سرش .شکست را سکوتش باالخره روسان

.بینیمی بد وگرنه بدی، رو الماس ودز خیلی بهتره - :گفت و شد متعجب اش،ناگهانی حرف از !الماس؟ کدوم - .امید الماس -

منظورتونه؟ آبی الماس همون: پراهیتی .کجاست بگو فقط: روسان

Page 25: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

23

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!فهمینمی وقتهیچ: پراهیتی :کرد زمزمه قروچهدندان با و برداشت خیز سمتش به عصبی روسان

.کجاست وبگ گفتم بهت - :گفت مِنمِن با و ترسید کمی

.دونمنمی خودمم خب راستش،... ر - چی؟ یعنی: الیزا

.گرفتش ازم یکی: پراهیتی :پرسید عصبی امینه

کی؟ - .ناتان اسم به یکی: پراهیتی :گفت متفکر طورهمان و کرد فکر کمی روسان

سنگیه؟ چشم ناتان منظورت - !خودشه: پراهیتی :گفت و کرد باز را او بنددست و ایستاد هبالفاصل روسان

.قدیمیه دوست یه دزد،شاه نظر به. بعدی سوژه سراغ بریم خب - :پرسید متعجب پراهیتی

شناسینش؟می شما - .زد لبخندی آماندا

.کنینمی فراموشش ببینیش اگه. البته - .گرفت نادیده شدنمی زد، اهیتیپر که را حرفی اما گرفتم؛ نادیده رفت او به روسان که را ایغرهچشم

.دیدمش من - و زدم اشاره روسان به کردم، فکر کمی. کردم مکث حرف این شنیدن با ولی بودیم؛ رفتن حال در

:گفتم .دردبخورهبه بیارش، -

Page 26: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

24

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت پسوندش و زد لبخندی روسان .سیسی ماما چشم -

.زد دستش به بنددست چرخاندم، حدقه در را چشمانم .بزرگامامان دست از: پراهیتی :گفتم شدیم،می ماشین سوار که درحالی

.بودم مشکوک امینه به من االن همین تا کنین باور - .شد خیره من به شدهدرشت چشمان با و ایستاد صاف بود، شده خم که امینه .زدم مصنوعی لبخند

.پیریه خاطربه - :گفت آمیزطعنه لحن با پراهیتی

.شکاکن خیلی المعمو پیرزنا آره - (!باش ساکت) چوپ -

:نکرد تغییری لحنش (پیرزن. )بودیا - .ادببی -

.نشست و زد پوزخندی :گفت او به رو کرد، چک را نقشه روسان ایستادیم، استراحت برای راه میان

.بیابونه یه میگی که اینجایی - :داد جواب پراهیتی

.بود پیش هفته همین دم،بو اونجا که ایدفعه آخرین مطمئنم من ولی - .شد دزدیده الماس که وقتی دقیقاً -

.اون به دادمش بالفاصله و آره: پراهیتی :گفت و انداخت گذرا نگاهی نقشه به ایستاد، روسان کنار آماندا

بکنه؟ خوادمی کارچی الماس با -

Page 27: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

25

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.برد او سمت به را نگاهش روسان .بدم بهش رو اون طال یسکه عالمه یه ازای در خواست ازم فقط دونم،نمی: پراهیتی

.عجیبه: آماندا عجیبه؟ طالها دادن وقتاون نکرد، رحم خودش چشمای به که کسیه ناتان: روسان

سرم متعجب زد روسان که حرفی با. بودم گذاشته باز را آن در و نشسته ماشین صندلی روی زانو درد از .بردم باال را چیه؟ منظورت -

.طوالنیه داستانش: روسان سال؟چهل اندازه -

...ولی قدراون نه: روسان .کردم سپری جنگل از برگشتن بعد من که بود زمانی گذر منظورم فهمید. کرد مکث متعجب :گفت خیالبی پراهیتی

کنه،می تعریف بینمش،می که بار هر ولی نشه؛ باورت شاید. میگه بهت خودش دیدیش وقتی - .مشد حفظ که گفت قدراون

.داره گفتن واسه جالبی داستان حتماً - :گفت و زد لبخندی آماندا

.تو آبیِ طلسم داستان اندازه به نه - .بود مهربان چقدر زدم، لبخند متقابال .نداشتند توجهی او به دیگران زیرا من؛ برای شاید البته آمد،می نظربه عجیب امینه سکوت

.مشدی مستقر کوچک یخانه مسافر یک در شب .بردمی گذشته یادبه مرا داشت، قدیمی الالیی صدای دیدم،می عجیبی خواب

- Hani eski zaman masalları anlatır

Hüznümü huzura dolarsın . رفتم سمتش به بود، ایستاده بزرگ پنجره کنار و داشت تنبه قدیمی شنل مادرم

Page 28: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

26

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.بود آرام همچنان هازمزمه

- Kaşım gözümden çok içim bir parçan

Annem sen benim yanıma kalansın متعجب. اندشده شاداب دستانم پوست شدم متوجه که کنم لمس را او خواستم و برده جلو را دستم

زدهشوک خودم تصویر دیدن با رفت؛ پنجره شیشه سمت نگاهم هم زمانهم کردم، لمس را صورتم .رفتم عقب .برد تشنگی اوج به مرا خودم، جوانیِ دیدن از هیجان پریدم؛ خواب از زناننفسنفس .غریبه من برای ولی بود؛ اممادری زبان. کنم معنا را ترکی توانستمنمی هنوز یک یا بود عجیب کابوس یک خواب این دانستمنمی خواب، از دریغ اما کشیدم؛ دراز و خورده آب

.شیرین رویای صبحانه خوردن از بعد شدم، حاضر رفتن برای یخواببی و گریه شدت از قرمز چشمان با صبح .افتادیم راه ونیمهنصف

.بودم خیره خاکی خیابان به سکوت در هاساعت :پرسید روسان باالخره

سیسی؟ شده چیزی - :گفتم لرزان دادن، تکان سر با .نه - خوبه؟ حالت مطمئنی - .دارم کسالت ذره یه فقط آره، - .بیا کنار باهاش - ی؟چ با - اتفاق همه برای و طبیعیه انسان عمر گذر ولی باشه؛ کنندهناراحت شاید کنه،می اذیتت که همینی با -

.میفته .تو برای نه -

Page 29: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

27

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت .من برای حتی -

:داد ادامه کوتاه مکثی بعد .میرممی باالخره اما کُندتر؛ هرچند میشم، پیر معمولی انسان یه مثل منم همزادم مرگ بعد - ...که سونار اام -

.آمد حرفم میان .کرده عوض رو من سرنوشت سونار شاید دونممی آره -

(خدا بده نجاتم) موجه بچاعو بگوان: پراهیتی .بودم نشده ماشین در حضورش متوجه حتی کردم، نگاه بود داده تکیه شیشه به کالفه که پراهیتی به

:گفت بلندی صدای با ناگهان ماشین؟ کیی اون تو برم تونممی - .نه - .نشست صاف ام،قاطعانه «نه» شنیدن با

:دادم ادامه .پیشش بری خوایمی هم تو ندارم، اعتماد امینه به جوریشمهمین -

:گفت وارزمزمه و زد تکیه شیشه به دوباره .ننشستن پیرزن یه با حداقل بهتره، حالشون دوتا اون کنم فکر -

اعتراض اما داشت؛ خواهند خوبی سفر مراتب به دو آن و آمدمی ششخو امینه از الیزا نظر،به هرچند .کردم

.کنممی رفتار نوجوون دخترهای مثل دارم که من - :گفتم هندی زبان به حرفم، پسوند

.کمینه گوده - گرفتی؟ یاد جوریچه رو هندی تو بعدشم نوجوونا، نه میدن فوش التا و پیرزنا معموال راستش: پراهیتی

.هندی فیلمای از -

Page 30: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

28

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

کنی؟می شوخی - .گرفتم یاد بود، دانشگاهیمهم که هندی پسر یه از راستش کردم، شوخی آره - فریاد تقریباً بلند صدای با بپرسم، را او غمگین چهره دلیل خواستم تا. شد خیره بیرون به زدهغم نگاه با :زد .جاستهمین -

و خشک روستایی آمدمی نظربه واقع در نبود، یابانب جاآن نقشه برخالف. کرد ترمز شدت به روسان .است علف و آببی

پیاده ماشین از متقابال امینه و الیزا. بودیم خیره روبهرو منظره به شدنپیاده با همچنان و شده پیاده .آن گرمخون مردم و هاخانه جمله از رسید،می نظر به عادی کامالً چیزهمه روستا در. شدند :گفت پراهیتی گذشت، که کمی

.بیاین دنبالم - .شدیم زیرزمینی راهروی یک وارد و زده کنار را هاخانه از یکی یپرده او، دنبال به قدم چند برداشتن از بعد بنابراین بود؛ دشوار برایم وسالسن آن با هم من و رسیدمی نظربه طوالنی راه

:پرسید نگرانی با آماندا. ایستادم به؟خو حالت -

:گفتم و داده تکان را سرم !سمن هاپله این. گرفت درد پاهام خردهیه -

:گفت لبخند با و داد تغییر را نگرانش چهره روسان سیسی؟ ماما کنم کمکت خوایمی - یک به باالخره که رفتیم قدرآن. دادیم ادامه را راه دیگری حرف هیچ بدون و زدم لبخند ناراحتی با

.پرید باال ابروهایم. داشت را خودش خاص سبک آن معماری که زیبا قصری. رسیدیم قدیمی قصر ست؟شاهزاده یه ناتان -

:گفت آمیزطعنه لحن با. ایستادند کنارم بقیه و روسان .گذرانخوش یزادهاشراف یه -

Page 31: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

29

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

دارند؛ یماجرای دانستممی. شد خیره روسان به خنده با برد،می لذت او خوردنحرص از انگار که آماندا باالخره و شد باز قصر هایدروازه. کرد خواهد بازگو را داستان خودش سنگیچشم پراهیتی، گفته به اما

لحن با پراهیتی. بود او کوبمیخ بقیه و من نگاه اول همان از. ببینم را ایافسانه زادهاشراف آن توانستم :گفت و داده تکان را آزادش دست شاد

!ناتان سالم - اشـرهنه*بـنیمه و ورزیده بدن. بود بسته را چشمانش و نشسته اشسلطنتی سنگه تخت روی بر او

ششآب دریایی موجودات مانند گردنش، روی و برف رنگ به موهایی استخوانی، صورت خیس، هم :داد جواب لحن همان با و زد جذابی لبخند. داشت

.پراهیتی سالم - .انداخت ما به نگاهی

.آوردی دوستاتم باراین که بینممی - یخیره نیز من. شد خنده به تبدیل ناتان لبخند. برد باال را اسیرش دست مظلوم حالت با پراهیتی .شدم او سنگی چشمان

بفهمی؟ تونیمی چطور - :گفت کوتاهی مکث بعد .چشمام طریق از -

فهمیدن ینشانه به را مسر. کرد اشاره هایشششآب به که هاسنگ همان با بپرسم کردم باز دهان :گفتم بالفاصله و دادم تکان

بشینم؟ داری ایدیگه چیزی یا صندلی یه - .کرد اشاره سلطنتی طرح با قدیمی مبلمان به و زد لبخند !دردسر هزار و پیری: ناتان

:گفت بود، کرده سکوت آلوداخم نگاه با حال به تا که روسان. نکردم توجهی حرفش به .بدن تشخیص رو قدیمی دوستای تونننمی ششاتآب پیداست که رطواین -

:زد لب باالخره. ماند خیره روسان به اشسنگی چشمان با متعجب ناتان

Page 32: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

30

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!ای؟زنده هنوز تو - .کرد تعجب روسان باراین

!نباشم؟ بود قرار مگه - !مُرده همزادت شنیدم من: ناتان

.ایستادم زده شوک :گفتم حال همان با میگی؟ داری چی -

:گفت اخم با آماندا. برگشت من سمت به نگاهش داری؟ اینقشه چه باز -

.زد لبخند ناتان .شنوممی رو صدات حالمخوش. آماندا سالم! اوه -

.رفت روسان سوی نگاهم. پرید باال ابروهایم از یکی طوالنیه؟ آماندا و من آشنایی داستان گفتم یادته: روسان

.کرد اشاره ناتان به. دادمتکان تأیید انهنش به را سرم .داستانشه این -

.کرد باز زبان مدت همه آن از بعد الیزا. بودیم شده خارج بحث از. دادم تکان طرفین به را سرم افتاده؟ اتفاقی چه سونار برای -

.الیزا سالم: ناتان :داد جواب حوصلهبی شده؟چی بگو. ناتان سالم -

:گفت هیجان با ناتان بود قرار. شد داوطلب هم سونار و گرفت صورت آزمایشی یه خب! گفتنمداستان عاشق من! وای -

.مُردمی جوریاین اون و کنند خالی رو خونش تموم :زد لب ناراحت روسان

Page 33: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

31

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.بکنه ما با کارواین خواستمی نمیشه، باورم - .داد تکان را سرش ناتان

.بشنو رو داستان یهمه - :داد ادامه. بودیم خیره او هب همچنان

گرمی آب صدای فقط و میشه خالی خونش داره که کنه متقاعد رو اون تا بود دروغ یه فقط این اما - رو حس این بهش هارگ توی آب خوردنتکون. بود سازیصحنه تا چند و شد تزریق بهش کمکم که توی خونی دیگه کرد احساس بسته چشمای با هم سونار. کنهمی حرکت داره خونش که دادمی

.مُرد دقیقه چند از بعد و نیست وجودش :گفتم متعجب

مُرد؟ چطور نشد تخلیه خونش وقتی - :کرد زمزمه ناراحتی با الیزا

!طبیعی مرگ مثل دقیقاً شد؛ جدا بدنش از روح فکر این با و میرهمی داره که شد تلقین اون به - بودند؛ کرده سکوت همه. شدم عزادار پدربزرگم برای من اما د؛نبو وقتش حاال. آمد سراغم بدی بغض سنگیچشم این هایحرف که کند ثابت هایششوخی با روسان کاش. شدمی زده حرفی کاش ای ولی

با را من روح و آمده ایفرشته فردا و امروز کنم حس شد باعث واقع در مرگ این! نه اما است؛ دروغ دنیا این در طوالنی مدت به توانستممی که منی برای مرگ از ترس. برد دخواه ابدی دنیای به خودش در که هاییکاش ای و آمد سراغم به دیرینه حسرت آن. بود دیگران از آورترهدلهر شکبدون بمانم،

.ماندند کاش ای همان، حد رسیم؟ب میگی الماس به راجع که قسمت اون به و بگذریم داستانا از خوایمی: امینه شنل و برخاست آرامآرام ناتان. کردمی فکر الماس به لحظه آن در که بود کسی تنها امینه

بزرگ نهایتبی سالن یگوشه که کوچکی دریاچه درون و زد کنار هایششانه روی از را اشتجمالتی به گارنگرن هایخوراکی با دیگر یخدمه چند و شدند آب وارد او همراه خدمه چند. رفت بود، قصر

:گفت و کرد اشاره ما به دست با. رفتند سمتش !مهمانن باالخره. کنید پذیرایی ازشون -

Page 34: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

32

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

بیشتر اول از هرچند. ایستادند بسته درهای پشت بلند هاینیزه با هیکل قوی نگهبانان و شد بسته درها چشم به انگیزقتر شدتبه او. بود روسان با حق شدم متوجه تازه من اما داشتند؛ حضور خدمه این :گفتم قاطعانه و ایستادم. بود فایدهبی ناراحتی و عزاداری. آمدمی نداری؟ نظری الماس به راجع -

.شد انگور خوردن مشغول خیالبی .ندارم نه -

.کردمکث .شدند سنگ به تبدیل چطور جالبه برات حتماً بگم؟ بهت هامچشم به راجع خوایمی -

(ره؟دوبا) پعرسه؟: پراهیتی تمام من مانند امینه، و بودندفرورفته فکر به بقیه. گذاشت صندلی یدسته روی را سرش کالفه

:کرد گفتن به شروع خودش که ندادم جوابی. بود ناتان به حواسش اینو هاینوعهم که بود موقعهمون. درآوردم اینجا از سر بودم کوچیک بچه یه وقتی پیش هاسال -

.دیدم. شدم کنجکاو کمی. داشت ششآب هم دختر آن. کرد اشاره بود، ما به نگاهش لبخند با هک دختری به

.است سنگی هایچشم آن پشت نظیریبی داستان واقعاً شاید .داشتند فرق من با خیلی االن، برعکس. تونستمنمی اما بشم؛ ملحق جمعشون به خواستم: ناتان :داد ادامه نامحسوس و آرام

.ندبود زشت خیلی - .کرد اخم دختر

.شنیدم - :گفت و زد لبخند او به رو تا کنه کمک بهم خواستم ازش. رسیدمی نظربه خوبی مرد. شدم آشنا گرددوره یه با بعد چندسال -

رو چیزی عوض در ولی شد؛می شاملش که دیگه قدرهای سرییه و باشم داشته ششآب بتونم .بود ناممکن برام که خواست

Page 35: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

33

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:دمپرسی متعجب !چی؟ -

:گفت من از ترمتعجب پراهیتی !چشماش. گرفته شوخیت -

.پراهیتی عجولی همیشه تو: ناتان .فهمیدممی باید بود، او با حق. انداخت باال شانه پراهیتی

.مونده خوبش قسمت: ناتان :گفت کالفگی با پراهیتی

!کن خالصمون و بگو - وحشتناکی درد باعث آب به برخورد با چشمام خالی کاسه شدم، آب وارد و دادم رو چشمام وقتی: ناتان .عمیق و تازه زخم روی نمکآب پاشیدن مثل شدند،می

.کردم جمع را صورتم !وحشتناکه اوه - .بذارم جاش و بدم صیقل رو سنگ دوتا چشم، جایبه شدم مجبور منم! طورههمین -

.برد باال را دستانش پراهیتی .پایان. آمد وجود به سنگیمچش ناتان که شد این و - .بود فرساطاقت برایش داستان این دوباره شنیدن واقعاً. پراه بیچاره. زدم لبخند پراهیتی کالفگیِ به

خوای؟می چی برای رو الماس :امینه .داد پایان رفتنطفره به داستانش گفتن از بعد ناتان

.امنه من پیش جاش اون - .کرد جلب خود به را همه توجه او جدی لحن

.شدی عاقل باالخره بینممی. خوبه: روسان :گفت زمانهم. پوشید را شنلش دوباره و شد خارج آب از .دارم احتیاج الماس اون به من. گرفته رو جاهمه سالیخشک. میره بین از داره روستا این -

Page 36: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

34

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

نداری؟ ایدیگه قصد که باشم مطمئن یعنی: روسان :گفت قتدارا با و ایستاد ما به رو .کنی امتحانم تونیمی -

.بود شکاک او به هنوز روسان .ببینمش باید: آماندا

.زد لبخند آماندا صدای شنیدن با .بخوای تو هرچی -

از. کردیم دنبال را ناتان سروصدابی همه. یابند شدت روسان هایاخم شد، باعث او صمیمی لحن آن فقط نور این منبع. رسیدیم نورانی اتاق یک به ات کرده عبور انگیزشگفت و طوالنی راهروهای

پخش داشت، قرار آن دورتادور که زیرزمینی هایلوله به اتاق کف از آب. بود اتاق بین معلق بندگردن .زد ـغـل*بــ به دست ناتان. شدمی چیه؟ من قصد شدین مطمئن حاال -

در را بندگردن باید حاال. بودیم شده یجگ کامالً همه. دهد نشان العملیعکس چه دانستنمی روسان بازگردانیم؟ موزه به را آن یا برویم و کرده رها مکان همین .کردیم برگزار مخفیانه ایجلسه و رفته دیگر سمتیبه تکبهتک حرفی هیچ بدون

.بمونه جاهمین میگم من - !باشه نظرتحت باید ولی ندارم؛ مشکلی منم: الیزا

:فتگ اخم با روسان کنه؟ سوءاستفاده ازش این از بعد نخواد معلوم کجا از. ببریم رو الماس بهتره -

.داد نظر وارزمزمه امینه .اوله یگزینه با من رأی -

.منفی رأی یک و مثبت رأی چهار: آماندا :گفت معترض روسان

!آماندا -

Page 37: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

35

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.آدمه االن اون. کن فراموش رو گذشته روسان: آماندا :داد ادامه و انداخت ناتان به نگاهی

.داده انجام مفید کار یه دفعهاین اما آدمه؛ همون هنوزم خب - .میرهمی خودشم نباشه آب اگه چون آره؛: روسان .کردی تأیید خودتم دیدی! ها: آماندا

!ستفایدهبی جذابه، شدتبه و داره گونه چال که فرفری مو یه با بحث - .زد لبخندی آماندا

.است شده منتشر و ساخته دانلود نگاه سایت در کتاب این

www.negahdl.com .سیسی ممنونم -

:گفت و کرد باز را پراهیتی بنددست کالفه روسان. دادم تکان «کنممی خواهش» ینشانه به را سرم ...ولی مونه؛می جاهمین بندگردن - :غرید. شود درچشمچشم او با ندبتوا تا کرد خم پایین به را سرش و ایستاد ناتان قدمی چند در .سراغت میام میری، اشتباهی رو راه داری بفهمم اگه ولی -

:گفت نماییدندان لبخند با ناتان !حتماً -

:زد فریاد بلند و داد تکان دست پراهیتی. شدیم خانه راهی چندساعت از بعد .همگی خداحافظ - دخترک. زدم لبخند کرد،می تماشا را ما رفتن قصر ورودی از و بود ایستاده ناتان کنار در که او به

به ورودم محض به. بود رسیده جهانی هایسرقت به دزدیدله از رؤیاهایش به رسیدن برای که فقیری را خانه پاک هوای و آرامش و بسته را چشمانم. شد تزریق وجودم به آرامش کوچکم و قدیمی یخانه

با. رفتم آشپزخانه سمت به عجله با. خورد مشامم به سوختگی ندت بوی ناگهان که بردم هایمشش به به دست. کشیدم آسوده نفسی داد،می قرار سینک میان را سوخته تابهماهی پاچهدست که عطیه دیدن

.زدم ـغـل*بــ

Page 38: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

36

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

اینجایی؟ هنوز تو و گذشته چقدر دونیمی عطیه - :گفت بالفاصه

خب و بمونه من پیش روزی چند بود قرار کوچیکم خواهر راستش! سیسی ماما متاسفم واقعاً! وای - ...اون

.داره احتیاج تعمیرات به روز هر تخونه جوریشمهمین. نداری کوچیکت خواهر به نیازی تو - .ایستاد زیربهسر !متاسفم -

.چرخاندم حدقه در را چشمانم شه؟ تموم تخونه تعمیر تا مونده چقدر -

:گفت عجله با عطیه .صبح فردا تا طفق -

. ایستادند کنارم آماندا و روسان .آقا و خانوم سالم: عطیه :گفتند زمانهم و دادند تکان دست متعجب هردو

.سالم - کجان؟ امینه و الیزا -

.رفت عجله با بده خبری اینکه بدون هم الیزا و خونه برگرده خواست امینه: آماندا .اومدم خداحافظی برای. یمرفتمی داشتیم هم ما درواقع خب: روسان .ساختمی اسیرم گاهوبیگاه که کذایی بغض همان. آمد سراغم بغض

.بود خوبخیلی برام این. ببینم رو شما دوباره تونستم حالمخوش - .زد لبخند روسان

.طورهمین هم ما برای - .کشیدم ـوش*آغـ در را آماندا

.شوقم و پرشور و جوون دختر یه قدیما مثل کردم حس شما لطف به روزا این -

Page 39: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

37

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!جنگلی ناجیِ تو نره یادت. باهوشی و شجاع سیسیِ همیشه تو. ببینش! اوه: آماندا من حماقت که الیژا زدنپس هم بود، شجاعتم از نشان که جنگل نجات هم. بردم نمی یاد از وقتهیچ

سمتم به روسان آخر یلحظه. کردم بدرقه را هاآن و ایستادم امچوبی یخانه درِ کنار. کردمی ثابت را .گرفت را هایمشانه و آمد .بشی گذرزمان تسلیم نباید. سیسی حرفایی این از ترقوی تو -

:گفت دید، را من غمگین نگاه وقتی میگم؟ چی که فهمیمی -

.دادم تکان را سرم .فهمممی -

.زد لبخند .امیدوارم -

و کوتاه سفر. کردم تماشا را هاآن رفتن. رفت و کرد احافظیخد دیگر باری و انداخت آماندا به نگاهی روی نمک پاشیدن مانند داشت؛ درد برایم ـذت،*لـ از بیشتر قدیمی دوستان همراه به داشتنیدوست

رنگارنگم حیاط منظره به و نشسته ایگهواره چوبیِ صندلی روی بر. هستند بهبود به رو که هاییزخم فنجان. دادندمی آرامش من به که بودند چیزی تنها ارکید هایگل و خانه ینا شکبدون. ماندم خیره را خود یقهوه فنجان عطیه. زدم لبخند عطیه دیدن با و آورده باال را سرم. شد گذاشته میز روی قهوه

:گفت و کرد نزدیک لـبانش به .میای نظربه سنت از ترنجوو خیلی که هستی کسی تنها تو اما میدم؛ گرمیدل بهت کنی فکر شاید -

.خندیدم .کنیمی رفتار سنت از ترکوچیک خیلی توام خب. ممنون -

.نشست کناری صندلی روی !سیسی ماما تو دست از -

مهم برایش اصالً یا خیر یا دارد خبر سونار مرگ ماجرای از هم جیکوب دانمنمی. گذشت روزی چند همیشه برای و گفته ترک مرا عصبانیت و خوریدل با هستیم همزاد یک او و من فهمید وقتی هست؟

Page 40: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

38

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

وقتی آخر یلحظه است؟ جنون بر مبنا همزادبودن مگر ای؟دلخوری چه اما رفتند؛ شهر این از :گفت و انداخت ایتوزانهکینه نگاه رفت،می .نداره وجود جنگلی. سرتون به زده مَرد اون و تو - .بست را درش محکم و داده قرار قبع صندوق در را هاچمدان عصبانیت با .بودم اونجا هاماه من دونی؟می کجا از تو - .شد خیره من به پوزخند با !چمن و درخت مشت یه دیدم؟ چی دونیمی و بودم اونجا دیروز همین -

:پرسیدم کنجکاو رفتی؟ درست مطمئنی - .ایدیوونه تو که مطمئنم هم این از و مطمئنم -

همسرش. برد خود با و کشید داشتند، ماندن قصد و زده فریاد را من نام گریه با که را کودکانش دست .کردنمی درک را دیگری آن یک هیچ که ایمکالمه بود؛ محتوابی یمکالمه این ناظر سکوت در خارج ایافسانه جنگل از عجله با آن خاطربه که برادری. شدند جاری هایماشک ماشین، دورشدن با

همه این. شدمی سرازیر چشمانم از اشک هنوزم هامدت از بعد آن یادآوری با. کرد ترک را من شدم، .نبود من حق تحقیر و توهین

مخفی چیزا بعضی باید همین برای. آدما یبقیه مثل نداره، رو چیزها خیلی درک قدرت اون: الیزا .بمونن

.ایستادم و آوردم باال را سرم متعجب !ی؟برگشت چی برای - اومدم؟می نباید -

.دادم تکان را سرم افتاده؟ اتفاقی نکنه. کردم تعجب فقط نبود؛ این منظورم -

.کردم حفظ را آرامشم نیز من. شد خیره هاگل به آرامش با و نشست چوبی صندلی روی کنارم !منم هم دلیلش و افتاده اتفاق چیزا خیلی -

Page 41: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

39

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

چیه؟ منظورت - :گفت و کردعوض را بحث

ثابت علمی نظر از که بیننمی رو چیزی فقط و نیستن پذیرانعطاف که آدماییه اون از برادرت نظر هب - .باشه شده .کشیدم آهی

.طورههمین - .بوده تحملغیرقابل براش ببینه، رو جنگل تونستهنمی اینکه شاید - .بود ترسخت من بودنِ تحملِ شاید -

.بیاورم یادهب چیزی روزها آن از دیگر خواستمنمی .خونه یه مثل داره؛ رو خانواده گرمای قصر قصرین، تو هم کنار الیژا و تو که االن کنم فکر. بگذریم - .نداریم بیشترمون. ندارم ایخونه روزها این -

.بنشینم آرام توانستمنمی دیگر شده؟ چی -

نمایش به واضح طوربه را او شخصیت همهوهمه خاطر آرامش و طوالنی مکث. انداخت من به نگاهی منتظر. بفهمم چیزی توانمنمی نزند حرفی خودش تا. بود خیالبی ملکه او باالخره خب. گذاشتمی

.رسید گوش به آشنا صدایی ناگهان که ماندم .سیسیلیا سالم: ناتان

.بود پوشانده اشتجمالتی و بزرگ شنل با که ـرهنه*بـنیمه بدن. کردم دقت ظاهرش به کنی؟می کارچی اینجا تو. ناتان مسال -

.کرد تغییر جدیت به شادش لحن !اومده پیش مشکلی یه -

:گفتم سپس انداختم، او به نگاهی. ایستاد کنارم الیزا مشکلی؟ چه - !شده دزدیده الماس -

Page 42: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

40

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:پرسیدم زدهشوک !افتاد؟ اتفاق این کی - شده شروع تازه بلکه نرسیده، پایان به تنها نه یآب الماس داستان رسیدم نتیجه این به داد که جوابی با

.بود !اومدین که روزی دقیقاً - .بود جاش سرِ رفتیممی که ما اما - .ساعت چند برای فقط البته بود، امن جاش شما رفتن موقع! درسته -

:گفت خیالبی الیزا .کردیم راهنمایی اونجا به رو دزد ما کنهمی فکر ناتان -

:پرسیدم متعجب !بردیم؟ اونجا به رو دزد ما -

.کنهمی فکر طوریاین ناتان: الیزا :گفت کالفه ناتان

.نبود این منظورم من - !دزده ما از یکی کنهمی فکر هم شاید: الیزا

باشه؟ دزد ما از یکی ممکنه یعنی - :زد فریاد و شد عصبی ما کنندهگیج و سریع مکالمه از او !آب - جدیده؟ فحش این - .خوادمی آب نظرمبه: لیزاا

.دادم تکان را سرم .آها - :گفتم و کردم اشاره خانه داخل به .دردسر هزار و بودنآبزی -

Page 43: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

41

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

را شنلش که حالی در بعد کمی. شدیم خانه وارد او دنبال به و خندیدیم آرام الیزا و من. رفت و کرد اخم .نشست مبل روی ما مقابل کرد،می تن به

.بیان بگید دوستاتونم یبقیه به بهتره مکنفکر: ناتان .بدن انجام تعمیرات سرییه باید اونا: الیزا

تعمیراتی؟ چه - .کرده حمله جنگل به جادوگر یه که گفتن برگشتم، جنگل به وقتی: الیزا

ندیده؟ صدمه که کسی! من خدای اوه - .داشت بدی معنای این و کرد سکوت

.دزدیده وگرجاد همون رو الماس شاید: ناتان .کردم باز را در. شد کشیده سمت آن به هرسه نگاه. درآمد صدا به در زنگ :زدم لب متعجب پراهیتی دیدن با !باشه؟ تونهمی کی بعدی نفر -

چی؟: پراهیتی .داخل بیا هیچی، -

.داد تکان دست لبخند با پراهیتی .ناتان سالم -

.پراهیتی سالم: ناتان .دهش چی شنیدم: پراهیتی ابروهایم شوکه. کشیدم کنار در، به شخصی برخورد با که بپردازیم بحث ادامه به و بسته را در خواستم

.پرید باال !امینه -

:گفت آرام و داد ماساژ را سرش .سالم -

Page 44: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

42

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

او به دیگر باری کنم اعتراف باید. شدم خیره امینه به اخم با. نشستند هردو. کردم اشاره مبلمان به .زد لبخندی الیزا. دمبو مشکوک

.کشیدی کارااین از دست دیگه گفتی که یادمه - .آبیه الماس بحث اما درسته؛: امینه

.شدم خیره چشمانش به شکاک مهمه؟ چقدر برات آبی الماس مگه -

:گفت جرئت با امینه .بود مهم جرجیس برای که قدرهمون -

.داد قرار زانوهایش روی را اشخوردهگره ستاند و شد خم بود، کرده سکوت دو آن آمدن با که ناتان :گفت متفکر

بوده؟ مرد یه تو همزاد که نیست عجیب - .بردن نام اون از هاکتیبه توی حتی میشه؛ شناخته برتر همزاد یه امینه که همینه برای: الیزا

:داد ادامه هزدهول دید، را من خوردل نگاه وقتی الیزا. گرفت خود به جانببهحق قیافه امینه .داشت همزاد دوتا و شکست رو جنگل طلسم اون. برتره همزاد یه هم سیسیلیا البته و -

.شدم جانببهحق من باراین .بده انجام نتونست هم امینه حتی که کاری البته -

:گفت خنده با و چرخید ما بین نگاهش ناتان ؟ برتریه چالش یه این اوه - .نیست مهم من برای امینه نبودن یا ودنبرترب. نیست طوراین نه -

:گفت و چرخاند حدقه در را چشمانش امینه کجاست؟ الماس بفهمیم نیست بهتر -

.شد جدی ناتان .بگیرم پس رو الماس باید! درسته -

.کنیم پیدا رو جادوگر باید اول: الیزا

Page 45: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

43

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

مکث کمی از بعد الیزا الخرهبا. بودم او زبان از جمله آن شنیدن محتاج. دوختم چشم دهانش به منتظر :گفت تفکر و .جنگل به برگردیم باید -

.داد جلوه خیالبی را خود اما شد؛ متوجه ناتان. کردم رها نامحسوس را نفسم بیام؟ تونممی منم: پراهیتی

:گفت و ایستاد ناتان .برنمیاد تو دست از کاری نه، -

.کرد اعتراض پراهیتی ...اما -

:گفت الیزا بیای؟ تونیمی خودت گفته کی اصالً -

:زد لب و شد خیره او به متعجب ناتان !چیه؟ منظورت - .بیاد قراره هم پراه که اینه منظورش - :گفت معترض ناتان اما کوبید؛ هم به را دستانش حالخوش پراهیتی .خطرناکه براش شرایط این تو جنگل - :گفتم آرام او گوش زیر و زده اشنهشا روی را دستم شوم، آماده رفتممی که حالی در معمولی؟ دختر یه برای نگرانی همه این -

.شدم ناتان متعجب نگاه متوجه آخر یلحظه. رفتم اتاقم به و زده لبخند*** اولین الیزا. ببینم چشمانش در را پشیمانی تا بود اینجا هم جیکوب کاش. ایستادم جنگل ورودی کنار

اطراف به باهیجان پراهیتی. شدند جنگل وارد دیگری از پس یکی بقیه و کرد گذر مرز از که بود نفری :گفت لب زیر و انداخت نگاهی

!عجیبه خیلی اینجا -

Page 46: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

44

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.کشید عقب شوکه رفت، او سمت به که پراهیتی نگاه. زد کنار را وبرقشپرزرق و بزرگ شنل کالهِ الیزا !کردی تغییر چقدر تو -

:گفت لبخند با الیزا. شد روحبی دوباره او استخوانی صورت و بود درآمده اشواقعی رنگ به الیزا موهای .شدند آشکار هاواقعیت -

:کرد زمزمه گوشم کنار آرام پراهیتی زنه؟می حرف جوریاین چرا -

. کاوید را اطراف موشکافانه نگاه با برگشته، جنگل این به دیگر باری هاسال از بعد نظربه که امینه اهالی دیگر. رفتندمی سوآن به سواین از پریشان و کرده پرواز آسمان در بزرگ و کوچک یهاپری

اما العاده،خارق هایانسان عنوان به حاال بودند، حیوان یا غریب و عجیب موجودات زمانی که جنگل راه قفهوبی که او رفتم؛ الیزا سمت به عجله با. هستند تالش در سرزمینشان بازسازی برای زدهغم منظره به ایستاد، وقتی. آمدند هم پراهیتی و ناتان من، دنبال به. رسیدمی نظربه پریشان رفتمی .بود آبی چشم پسر همان آن پادشاه حاال که باشکوه و بزرگ قصر. ماندم خیره روبهرو

. شد دربار زرگب هایاتاق از یکی وارد و زد کنار را شنلش عجله با. طورهمین نیز ما شد، قصر وارد. بود کشیده دراز تخت روی بیمار حال با که آشنا فردی آمد چشم به که چیزی اولین رفتم، داخل وقتی :کرد زمزمه و گرفت را دستش الیزا

برادر؟ احوالیدناخوش هم هنوز - که آبیچشم مرد آن. بخوانم چشمانش میان را غم توانستممی. شد کشیده من سمت به اشخسته نگاه

کنارش و رفتم نزدیک. بود مرگ بستر در حاال داشتند، واهمه هایشقدرت و ابهت از همه روزی .نشستم

افتاد؟ اتفاق این چطور - .انداخت من به گذرا نگاهی الیزا

.کرد حمله جنگل به خبیث جادوگر آن که زمانی - !بود هاحرف این از ترقوی که الیژا اما - .شود یلتبد دوباره تواندنمی او -

Page 47: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

45

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

خواست من از سر یاشاره با و ایستاده ـغل*بـ به دست در، کنار روسان شدم متوجه کردم، باز دهان تا :گفت بود، پیدا صورتش از خستگی که روسان. نشستیم همه. بروم بیرون

.الماسه دنبال جادوگر - خوردن مشغول ناتان ن،دیگرا برخالف. آوردند میوه جمله از هاییخوراکی و نوشیدنی قصر خدمتکاران

:پرسید کنجکاو امینه. شد جنگل؟ اومده چرا اما -

:گفت و کرداخمی روسان .اینجاس الماس چون -

.نشست صاف شوکه. پرید بیرون ناتان دهان از نوشیدنی اینجا؟ آوردتش کی - :داد جواب خاصش یجذبه با .من -

:گفت ناباور ناتان !مونهمی جاهمون گفتی تو -

:گرفت خود به متفکر چهره انروس واقعاً؟! اوه -

.من به بدش برگرده جادوگر اینکه از قبل: ناتان .تونمنمی: روسان

.باشه امان در جنگل طوریاین شاید اون، به بدیش باید منم نظربه - !تونمنمی که گفتم - چرا؟ اما - .پادشاهه پیش - الیژا؟ -

!ببریمش بفهمه اینکه بدون مریضه که االن تونیممی خب: ناتان

Page 48: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

46

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

را او انداخت،می ما به که مشکوکی یا پریشان هاینگاه. نداد جوابی و کشید عمیقی نفس روسان .دادمی جلوه عجیب

:گفت و شد قصر سالن وارد الیزا حین، همین در .نیست گفتنسخن به قادر پادشاه زیرا -

:پرسیدممتعجب !دیده؟ آسیب خیلی -

یاد به ناگهان. نداشتم گفتن برای حرفی دیگر. کردیم سکوت. داد تکان مثبت یانهنش به را سرش .رانا طورهمین و افتادم ماتیاس

. آمد خواهد سمتم به خنده و شوخی با ماتیاس شد؟ خواهد چه ببینم را دو آن وقتی اندیشیدم خود با .شده مغرورتر اًحتم ست،جذابی و خوشتیپ انسان و نیست شامپانزه یک دیگر که حاال .است شده پیر من مانند حال به تا احتماالً رانا،

:پرسید خواهم او از حسیه؟ چه پیرشدن - :گفت خواهد زیبایش لبخند با او و !خوب و بد -

است قرار من و نشده پیر اصالً شاید اما شود؛می دیده بیشتر هاچروک خاطربه گونه چال آن حتماً .نمک حسودی او به حسابی

نشدند؟ ها آن چرا شده آگاه من آمدن از روسان وقتی نیامدند؟ دیدنم به دو آن چرا :پرسیدم

کجاست؟ رانا - .انداختم باال شانه. شد خیره چشمانم به متعجب و آورد باال را سرش روسان

.نیست عجیب بپرسم اون از اینکه. ندیدمش رفتم وقتی از من خب ولی بود؛ یهویی سوالم درسته - .بزنی حدسایی یه بتونی شاید اما توئه؛ با حق: روسان

.چرخاندم همه بین را متعجبم نگاه

Page 49: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

47

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

...و باشه شده پیر ممکنه اون خب - .کردم مکث

ایه؟دیگه چیزِ - :گفت تاسف با روسان

.مُرد پیش هاسال رانا - بود؟ چه او مرگ دلیل چرا؟ اما بود؛ دشوار برایم واکنش دادننشان. شدم شوکه

:آوردم زبان به را سوالم و آمده خودم به چطوری؟ - :گفت ما به رو الیزا. گفتند چیزی الیزا به عجله با نگهبانان بزند، حرفی خواست تا !بشتابید -

دنبالش به باید بود؟ چه چاره. انداختیم هم به نگاهی گیج. شد خارج قصر از سرعتبه هم طورهمان .رسیدیم آشنا و چوبی خانه یک به تا رفتیم قدرآن. رفتیممی :گفتم لب زیر !نمیشه باورم -

اما نداشتم؛ عادت جذاب چهره آن با ماتیاس دیدن به. طورهمین نیز من و شد خانه وارد عجول روسان به نگاهش. کردمی ناله درد از خون در غرق. بود وخیمش حال کنم، باور توانستمنمی اصالً که چیزی

:زد لب توان تمام با افتاد من !سیسی... س - .دادم تکان را سرم و رفتم نزدیک آلوداشک چشمان با !خنده و شوخی به کنیمی شروع و میشی بیدار دوباره. ماتیاس میشه خوب حالت تو -

:گفت. شد گم دردهایش میان که زد لبخندی !نه دیگه -

:داد ادامه کوتاه مکثی از پس .ببینمت تونممی بارآخرین برای حالمخوش -

Page 50: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

48

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

به غمگین همه. بود گرفته را فضا بدی جو. ریختممی اشک صدابی. شد زدنم حرف مانع بغض ایستاده. کنم تحمل نتوانستم دیگر. یافت رهایی درد، از باالخره دقایقی از بعد. بودیم خیره او دادنجان

:گفتم اقتدار با و .کنم برگزار جلسه یه وقتشه - او به موشکافانه. نبود ما همراه او که شدم متوجه تازه الیژا، بالین بر امینه دیدن با. برگشتیم قصر به

.شدم خیره کنی؟می کارچی اینجا تو -

:گفت و گرفت الیژا از را نگاهش گرفتم؟می اجازه تو از باید -

.گذاردمی نمایش به را اشواقعی ذات هستیم تنها که حاال پس. پرید باال ابروهایم !میدی نشون خودتو داری که بینممی - .مشکوکی من به بیخود تو. ستفایده بی بحث سیسیلیا ببین - معصومی؟ آدم یه واقعاً تو یعنی - .نیستم بد هم میگی تو که جوریاون ولی کنم؛نمی معصومیت ادعای من -

:گفتم سر اشاره با همراه !بیرون برو -

آن یادآوری با. بودم او همسر من جنگل این قانون براساس. نشستم ژاالی کنار. شد خارج اتاق از میلبی :گفتم آرام و گرفته را دستش! غرور و بود جوانی. زدم لبخندی روزها

!ذاشتمنمی تنهات وقتهیچ کاش - سونار، مرگ. شودمی تکرار وقفهبی برایم مرگ یکلمه شنیدن روزها این. دادم تکیه تخت به را سرم در بدنم و داشتم سن کهولت هم من باالخره! خودم مرگ زودی به شاید و ماتیاس مرگ ،رانا مرگ دیگر باری اینکه بدون. دید خواهم آسیب حتماً بپردازم، مبارزه به قدیم مانند اگر. بود فرسایش حال

تمام نرهبرا بودند؛ شده جمع همه خواستممی که طورهمان. رفتم سالن سمتبه بیندازم، او به نگاهی : گفتم جدی نگاه با و نشستم. هاقبیله

Page 51: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

49

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.داره هاییقدرت چه و کیه جادوگر این بدید توضیح بهم باید - :گفت آماندا کوتاهی مکث از بعد !هست هم ارواح شکارچی اون نیست، جادوگر فقط -

.زدم گره هم به را دستانم خب؟. شد جالب -

مرگ، یفرشته تئوری مثل هاافسانه گفته به و کنه ذیهتغ قدرت برای بقیه روح از تونهمی: آماندا .داره تن به کهنه شنل همیشه :گفت او حرف یادامه در روسان

!آبیه الماس قدرتش منبع ترینبزرگ و - :گفت عصبانیت با ناتان

!ارواح شکار نه بشه استفاده آب آوریجمع برای باید الماس اون - .زد پوزخند روسان

.زنهمی خوب حرفای رهدا کی ببین - .کنیم فراموش رو گذشته بیا روسان: ناتان .شد خیره او به متعجب آماندا بار این

!کنمنمی باور - :داد ادامه و زد لبخندی

!زنهمی خوب حرفای داره واقعاً - ...من: ناتان

سمتبه عجله با خیس هایلباس و موها با زیبا زنی. ماند تمامنیمه او حرف و شد باز شدتبه بزرگ درِ :گفت تندتند و آمد ما .اومده سیسیلیا دونستمنمی! کردم دیر متاسفم -

.کرد نگاه جمع به باالخره و نشست صندلی روی کجاست؟ اون خب -

Page 52: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

50

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.خورد تکان گردنش روی هایششآب و پرید باال ابروهایش از یکی من دیدن با :پرسید

بینم؟می درست دارم - .ینیماه سالم: ناتان :داد جواب میلبی. شد تبدیل اخم به متعجبش نگاه

!ناتان سالم - .زدم لبخند

!چهره این با تو دیدن یاندازه به نکنم فکر اما باشه؛ جالب برات من پیرِ یچهره دیدن شاید - .رفت سمت آن به سرها یهمه سوم شخص صدای با !خرسندم مکان، این در شما یهمه دیدن از - ؟الیژا -

حتی نبود، هازخم از خبری. ایستاد من چندسانتی یفاصله در و آمد سمتمبه بعد و زده جذابی لبخند !خراش یک از دریغ

:گفتم متعجب و بردم صورتش سمتبه را دستم ممکنه؟ چطور -

.گرفت را دستم .شدی باعث تو -

.زد ـغـل*بــ به دست روسان. انداختم بقیه به گذرا را نگاهم !همزادها تقدر -

. شودمی او نجات باعث جنگل، اهالی به همزاد یک شدننزدیک که بودم کرده فراموش کامالً! اوه. است یافته بهبود کامالً او و یافتند التیام آرامآرام هازخم بود، دستانم در دستش وقتی رسیدمی نظربه

که شد یادآور دیگر باری زد، حلقه چشمانم در که اشک. گرفت جای هایملب میان غمگین لبخندی الماس به زیادی شباهت. بودم خیره او آبی چشمان به. شودمی نیز احساسات تشدید باعث پیری

.شد پاره هردویمان افکار یرشته ناتان صدای با ناگهان بود من سیاه چشمان یخیره هم او. داشتند

Page 53: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

51

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

ذاریم؟ب تنهاتون ما یا داره ادامه جلسه بپرسم خواستممی! اهم - روی را اشرافی شنل خدمتکاران رفت،می اشپادشاهی تخت سمت به که طورهمان. زد لبخند الیژا :گفت ابهت همان با. دادند قرار او سر روی را سلطنتش تاج و هایششانه

دسترسی الماس به اگر. قبل سال از ترقوی سال هر و دارد سن صدهاسال از بیش مخوف جادوگر - .ماندمی ما نزد الماس بنابراین است؛ غیرممکن وا شکست یابد، بودم حالخوش. ماند ساکت الیژا یچهره در جدیت و نافذ نگاه دیدن با داشت اعتراض قصد که ناتان شنل از نگاهم. است قبل از بیشتر اند،شده جمع جادوگر دادنشکست برای که کسانی تعداد باراین

در پشم یا خز دارای اشرافی هایشنل نوع این معموالً. رفت نناتا بنفش شنل سمت به الیژا قرمز و برد باال را دستش ماهینی. است خزدار هایلبه با هاییکاله شامل هاآن یزنانه نوع اما بود؛ سرشانه

:گفت .بگیریم عهده به رو الماس نگهداری افتخار اگه شیممی خوشحال ما! سرورم -

:زد فریاد. رسید گوش به ناتان صدای بالفاصله !هم ما -

:داد ادامه ترآرام و کرد مکث کمی .بشه ما نصیب افتخار این اگه شیممی حالخوش هم ما -

کیا؟ و تو دقیقاً: روسان .هامخدمه و من: ناتان

آرام آمد،نمی چشم به حضورش حال به تا که بالداری پری. کرد کج را صورتش و زد پوزخندی روسان :گفت متین و .کرد خواهند غرور احساس شوند، جواهر حافظ اینکه از هاپری -

.کوبید زمین به را اشطالیی عصای الیژا .کرد خواهیم محافظت او از خودمان اما گزارم؛سپاس شما همکاری از -

Page 54: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

52

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

خارج قصر از و کرده تعظیم یکبهیک هردسته سران یهمه کمکم. بود بحث پایان معنای به این کوتاهی تعظیم از بعد و ایستاد .داشت را رفتن قصد که بود کسی آخرین ماهینی ها،آن میان. شدند :گفت

.بینمتمی دوباره حالمخوش! سیسیلیا ملکه - .زدم لبخند رضایتمند و خشنود ملکه، یکلمه شنیدن از .کنیم صحبت هم با نشد وقت. طورهمین منم - به. شدم مرتکب را بزرگی اشتباه مقام، این زدنپس با من .سرزمین این ملکه. بودم ملکه من واقع در

:گفت من به رو و کرد تعظیم الیژا .کنیم صحبت االن تونیممی -

:گفت الیژا ناگهان که رفتیم قصر خروجی سمت به هم با حالخوش !سیسیلیا -

.ایستادم بله؟ -

!بمان منتظر: الیژا :گفت که دادم تکان را سرم ماهینی برای تأسف با .منتظرم دریاچه کنار من. نیست مشکلی -

:گفت الیژا. بودند خیره ما به کنجکاو بقیه و روسان. ایستادم او رویبهرو و برگشتم .بروید توانیدمی شما -

همراه به کوتاهی، تعظیم از بعد و انداخت پایین را سرش میلبی و گفت لب زیر ای«لعنتی» پراهیتی .شدم رفتنشان رگنظاره. رفتند بقیه

.شنوممی - !هستی جسور هم هنوز: الیژا

!نه رو من ولی داد؛ تغییر رو چیزها خیلی پیرشدن - .شنوممی را این حالمخوش -

Page 55: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

53

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.ایستاد من رویروبه و برخاست جای از کنم؟ برآورده هستی او طالب که را ایخواسته آن داری دوست -

.شدم متعجب کنی؟ شبرآورده تونیمی تو که دارم دوست رو چی من -

.گرفت را دستانم و زد لبخندی .فهمید خواهی زودیبه -

رسیدیم،می نظربه نوه و مادربزرگ مانند حاال اما بودم؛ او همسر من شاید شدیم، جنگل وارد زنانقدم .آمد لبانم به لبخندی تصورم از :گفت حالخوش الیژا لبخند، این دیدن با .رویاست مثال من، برای تو دوباره دیدن -

:گفتم و زده ـغـل*بــ به دست .دیدنم به بیای تونستیمی تو -

.داد تکان منفی نشانه به را سرش .توانستمنمی _ ...خودتـ ولی تونستی؛می تو -

.پرید حرفم میان .است غیرممکن جنگل، مرز از من عبور. توانستمنمی -

.کردم ریز را چشمانم کنجکاو چیه؟ منظورت -

منظره به هردو کرد، نشستن به وادار نیز مرا و کشیده را دستم و نشست دریاچه ساحل هایشن روی .شدیم خیره دریاچه

برای جنگل، به کمک برای فراخواندم را تو بارها داد، رخ فراوانی اتفاقات هاسال گذشت طی: گفت .نیامدی هرگز تو اما من؛ به کمک

!متاسفم -

Page 56: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

54

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

غیرممکن نظربه هرچند کنی، جبران را گذشته بتوانی امیدوارم بازگشتی که اکنون ،نیست احتیاجی - .است

.شود سبک کمی هاحرف این گفتن با بتواند تا کردم سکوت بود؛ پیدا گالیه کلماتش تکتک از و شدند کشته مردمم، تمامیِ نسل از نیمی روز آن. کرد حمله جادوگر که ستزمانی منظورم آخر بار -

.هستم ناالیقی پادشاه چقدر من که کرد ثابت این .شد سکوتم مانع هایشحرف میان غمِ .عادلی پادشاه یک تو -

:گفتم ادامه در و خندیدم .الیزا از بیشتر البته -

.زد لبخند .بودیم خانواده یک حاال ساختی،نمی خاطرآزرده مرا رفتنت با اگر رفتی،نمی اگر -

:کرد زمزمه و انداخت من به نگاهی !خوشبخت خانواده یک - .کردم شدنشآرام بر سعی پس شد؛می تبدیل کمکم کرد، باد گردنش آبیِ رگ عصبانیت از !میدم قول بهت نمیرم، جاییهیج دیگه و اینجام من حاال باش، آروم -

.شد خیره دریاچه به دوباره و برگشت اشعادی حالتبه کمکم داری؟ واهمه شوم، هیوال به تبدیل هم باز اینکه از -

.کردم رها را بازویش !بدم دست از رو تو که اینه از ترسم. نه - .نکرد توجهی حرفم به .شوم تبدیل توانمنمی دیگر من اما -

:گفت که برگشتم سمتش به کنجکاو .یافت نخواهم دست واقعی الیژای به هرگز دیگر بیفتد، اتفاق این باردوم برای اگر زیرا -

Page 57: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

55

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

الماس دوعدد مانند رفت؛ هایشچشم سمت به نگاهم کمکم و شدم خیره صورتش به عجبمت .درخشیدندمی

فهمیدم تازه رفتم، که وقتی. بودم هاچشم این و صورت این تنگدل هاسال کردم اعتراف خود با .است داشتندوست از بیشتر او به من یعالقه :گفت بیندازد من به نگاهی اینکه بدون

!طورهمین هم نم - :پرسیدم گیج

چی؟ - .زد لبخندی

بخوانم؟ را ذهنت توانممی من که ایبُرده یاد از - از هم هنوز وسالسن این با. فراگرفت را وجودم شرم است، باخبر من افکار از او اینکه فهمیدن با

پایین را سرم پس نم،ک برقرار چشمی ارتباط مخاطبم با توانستمنمی و شدندمی قرمز هایمگونه خجالت و برخاسته جای از بیندازد، نگاهی من به دیگر باری اینکه بدون و حرفی هیچ بدون الیژا. انداختم .رفت و زده بال شد؛ بزرگ پرنده یک به تبدیل

گذاشت؟ تنها را من او. شدم خیره رفتنش به متعجب آب از. چکیدمی رنگشخاکی بلند لباس و سروصورت از آب که حالی در زنانقدم ماهینی بعد کمی .شد خیره دریاچه منظره به من مانند نشست، کنارم هاشن روی زده کنار را خیسش موهای و شد خارج

!بود عجیبی یمکالمه - شنیدی؟ هم تو - .هستیم کنجکاو معموالً هاآبزی ما -

. شد معذب امخیره نگاه از. دادمی نمایش خوبی به را او سفید پوست و بود چسبیده بدنش به لباس .زد لبخندی

شده؟ چی - ...خب موقع اون. دیدمت بار اولین برای که کنممی تصور رو روزی دارم -

Page 58: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

56

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت و خندید. گذاشتم نیمه را حرفم بودم؟ زشت خیلی موقع اون -

.خندیدم !عجیبه خیلی فقط نه -

.طورهمین منم برای: ناتان فاصله کمی میلبی. نشست ماهینی و من میان و شده خارج آب زا. کردیم اخم او دیدن از هردو

.زدیم پس را دستش هردو که گذاشت ما هایشانه روی لبخند با را دستانش. گرفتیم :گفت ناتان

زنکیم؟خاله حرفای عاشق من دونیدنمی مگه! خانوما - .بود اخمو همچنان ماهینی اما خندیدم؛

.بدین ادامه! خب: ناتان .بیای من با بهتره! سیسیلیا: ماهینی

.شدیم دور ناتان، متعجب یچهره گرفتننادیده با و گرفت را دستم ارکید و یاس هایگل دیدن با. بودم ندیده را آن هرگز حالتابه که برد جنگل از اینقطه به را من

.بردم او سمت به را امخیره نگاه متعجب !نالعاده فوق اینا - .ممنوعه من برای جورایییه اهگل این دیدن - چطور؟ - برای اینجا به اومدن درواقع ساخت؛ تو یادبودِ عنوان به رو کوچیک باغ این پادشاه رفتی، وقتی -

!ممنوعه ما یهمه هنوز ماهینی. کردم ـغـل*بــ را پاهایم و نشسته جاهمان من؟ برای یادبود. شدم خیره هاگل به دوباره .شدیم خود افکار در غرق هردو .بود ایستاده کنارم

کدوم از کی که فهمیدیممی شناختیم،می خودمونو نوعهم همه بود، نشده شکسته طلسم که وقتی - که داشتیم رو زندگی همون. دراومد پیش هاقرن حالت به چیهمه و شد تموم نفرین. ستقبیله

Page 59: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

57

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

. گرفتم اشتباه آبزی یه با رو پری یه من روز یه اینکه تا بود خوب چیزهمه. کردند دریغ ما از اجدادمون قدبلند و زیبا نیستم؟ حالخوش من چرا داریم رو واقعیمون ظاهر همه ما که حاال کردم فکر خودم با

کافیه؟ اینا آیا اما شدم؛ :داد ادامه و کرد مکثی

کامالً دریا توی اما گردنمه؛ روی هایششآب کنهمی متمایز بقیه با منو که چیزی تنها خشکی توی - .میفته اتفاق دیگه تغییرات سری یه و میشن باله مثل هامدست. دارم فرق

.است نهفته درسی اطالعات، این پشت حتماً اما بود؛ چه منظورش دانستمنمی. دوخت چشم من به !بودم وغریبعجیب موجود همون کاش کنممی آرزو اوقات گاهی -

خواست؟می هچ او. پرید باال ابروهایم از یکی !بگی خوایمی چی دونمنمی راستش. عجیبیه آرزوی -

:گفت و کشید عمیقی نفس. نکند سقوط دره از اشتباهاً کسی اینکه برای. است شده گذاشته نرده بزرگ یدره یک یلبه -

در که چیزهایی سرییک کردنعوض. بماند هست که طوریهمان باید چیزها بعضی اوقات،بعضی .شویم پرت دره از شودمی باعث پرتگاه، یلبه از نرده برداشتن مثل است، زندگیمان

:کرد زمزمه رفت،می که طورهمان و داد قرار امشانه روی را دستش .بپذیر هست، که طوریهمان را حقیقت و هایشمانع با را زندگی -

و آمده کنار شرایطم با که بفهماند من به داشت قصد او. سردرآوردم هایشحرف از حاال. کردم سکوت جنگل، سکوت. داشتم دوست را تنهایی این همیشه برخالف شدم؛ تنها دیگر باری. بپذیرم را آن !هاگل عطر بوی و هاپروانه زدنبال

کنار آن با چرا واقعاً. شدندمی خاطرمآرامش خواستار نحوی به مشکلم فهمیدن با کدام هر اخیراً .طبیعت کار نتریعادی با آمدم؟نمی

.افتادم راه لنگان گالیه، و غرغر با. یافت تشدید زانوهایم و کمر درد که ایستادم کالفه دوروز! کمردرد االن. بود زانو درد فقط قبالً. میشه بدتر داره روزبهروز. نمیام کنار باهاش معلومه خب -

.کنم ندگیز باال دوز با قرصایی و سمعک و استکانیته عینکای با باید دیگه

Page 60: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

58

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.شدند دیدم مانع و شده رها بودم، بسته سوئیسی مدل که موهایم !بلند موهای این به چه پیرزنو من. توروخدا کن نگاهش - عوض در و کرد فروکش عصبانیتم. افتاد رنگآبی موی تار چند به نگاهم که زدم کنار را موها دستم با

.شدند زنده خاطرات***

دیگر پچپچ اما بودم؛ افکارم در غرق و آلودخواب. نداشتیم جدیدی ستاوردد هنوز روز چند گذشت با از. دانستمنمی هم خودم کردم؟می فکر چیزی چه به. دادنمی را خواب یا تمرکز یاجازه جمع، حاضرین

گفتم. کردممی حس قبل از بیشتر هرلحظه را بودناضافی برگشتیم، «ارکید سرزمین» به که وقتی روی آن مرزی ساختار یبرازنده آن نام و داشت نام ارکید ،سرزمین این است درست رکید؟ا سرزمین

وضوح به را دنیا مخفی هایمکان تمام که دارد وجود اینقشه اما است؛ پنهان اینکه با. بود نقشه. شد بیشتر امپیشانی هایچین. بودم خوانده منیسا یعنی مادربزرگم، کتاب در را این. است کرده نمایان .ایستادم هیجان با! است درست نقشه؟

!آخ. مخفی ینقشه - .نشستم دوباره. درآمدند صدا به هردو کمر و زانو درد

سیسی؟ خوبه حالت: روسان چیه؟ نقشه از منظورت: ناتان

!روسان پرسیدی که ممنون. خوبم - :گفتم شد، سالن واردتازه که الیژا به رو و رفتم ناتان به ایغرهچشم

.کنیم پیدا هم رو باشه رفته جادوگر ممکنه که جایی تونیممی کنیم، پیدا رو نقشه بتونیم اگه - را آمده راه حرفی هیچ بدون الیژا بعد کمی. طورهمین هم بقیه. فرورفت فکر به و کرد مکث الیژا

که آوردم یاد به. دادندمین را ایستادن یاجازه مفاصل دردهای اما بروم؛ او دنبال به خواستم. بازگشت سالمت احساس کم بسیار بالعکس حاال اما افتاد؛می اتفاق ندرت به دردها این قبل یهفته چند تا

قصر خروجی سمت به و شده تبدیل زاغ به کهدرحالی. ایستاد دید، را من زار نگاه که روسان. کردممی :گفت داشت،برمی قدم

Page 61: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

59

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.بزنیم حرف مفصل پادشاه و من هامدت از بعد وقتشه االن شاید - :گفت لبخند با و داد تکیه خیالبی ناتان. ایستاد ترسیده آماندا

.نمیشه چیزیش روسان! نترس - :گفت رفت،می کهدرحالی و کرد اخمی او به .بیفته پادشاه واسه اتفاقی ترسممی. دونممی -

.آوردم زبان هب را سوالم کند؟ کاری چنین روسان باید چرا. کردم تعجب بزنه؟ آسیب پادشاه به باید چرا روسان -

.گرفت خود به ایجدی حالت ناتان. شد خیره من به پرمعنا نگاهی با آماندا !آماندا بذاری، تنهاشون بهتره -

ترسناک شک بدون که معناهایی شد؛می تداعی برایم او یخیره نگاه معنای. برگشت و کشید پوفی هایمقدرت هنوز آیا که انداخت فکر این به را من زاغ، عنوان به روسان یدوباره دیدن. آمدندمی نظربه .است رفته بین از آوردم دستبه سرزمین این در که هاییغنیمت پیرشدن با یا دارم را

.است سفٔ تا باعث: الیزا است؟ خیره من به نفرت با گونهاین چرا. داد تکان طرفین به را سرش که کردم نگاه او به پرسشی

در و شده مرز وارد که زمانی از دقیقاً. آمدنمی خوشم اصالً نگاه این از بود؟ چه حرف آن از منظورش .ایستاد ناتان. داشت را نگاه همین داشتیم، مکالمه قصر

.بکشم نفس رو حیاتم یمایه و دریاچه به برم وقتشه! خب - :گفت حالیخوش با و یستادا متقابالً پراهیتی. کرد اشاره هایششش به و بیام؟ تونممی منم -

:داد پاسخ لحن همان با ناتان !بهتره باشی دور وغریبعجیب پیرزنای از نه؟ که چرا! حتماً -

به راجع نظری چه گذرانخوش ناتان که نبود مهم برایم اصالً. خندید و انداخت من به نگاهی پراهیتی «حیات یمایه»: بود این آمد، شممچ به که ایکلمه تنها فقط. دارد من

Page 62: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

60

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

و آماندا فکر در غرق یچهره الیزا، عصبی نگاه دیدن با اما کنم؛ بیان را افکارم تا کردم باز را دهانم بود؛ روسان فهمید،می را هایمناگفته و گفته اخیراً که شخصی تنها. شدم پشیمان امینه عجیب سکوت

قدم هدفبی. شدم خارج قصر از خمیده الیزا، سنگینِ نگاه زیر و توجهجلب بدون! رفته کجا به حاال اما آن در سرزمین باشکوه هایمراسم که مکانی همان درست. رسیدم جنگل وسط به اینکه تا داشتمبرمی

تصویر به خاطراتم. من ازدواج مراسم و الیزا خاکسپاری الیژا، گذاریتاج مراسم: جمله از شدمی برگزار .بودم خودم عروسیِ جشن در مهمان یک مانند تدرس شد، کشیده برده یاد از هم را نامش حتی که دوستانش و ریزجثه آبی گنجشک زدنبال و کوچک هایپری صدای

تور و داردنباله یشدهکاریسنگ سفید لباس با. آورد لبانم به لبخند شادابم و جوان صورت دیدن. بودم به که لبخندی حتی و نشدم الیژا چشمان برق متوجه روز آن. داشتمبرمی قدم زیرسربه سرم، روی بلند چشمانش که سونار مانند نبودم؛ افتاد،می اتفاق اطرافم در که چیزها خیلی متوجه. ندیدم را داشت لب

.بود شده زدههیجان دیدمی عروس لباس در را خود ینوه اینکه از شکبدون و داشت اشک از ایالیه با من و تعجب با او بودیم؛ خیره هم به هردو. شد کشیده من سمت به نگاهش و ایستاد عروس .برگرداند حال به مرا فریادی صدای ناگهان. حسرت

!کنیمی اشتباه داری - از نیمی که پرنده دو دیدن با. رساندم متحرک هایدرخت پشت به را خودم و دویده اما بود؛ سخت

.کردم اخم بود، انسان هاآن :زد فریاد بلندتر دیگری که بگویم چیزی خواستم زده، ـغـل*بــ به دست

!برو اینجا از - بر سعی و رفته جلو. نبودند خودشان امروز دو، این اما نبودم؛ من مخاطبش اینکه با. ترسیدم

.داشتم کردنشانآرام !روسان باش آروم -

بال عصبی شد، من نگاه متوجه وقتی ولی یافت؛ تغییر خوریدل به چندلحظه برای الیژا خشمگین نگاه :زد فریاد دیگر باری روسان که شود دور خواست و زد .من به بده رو نقشه. کنهنمی درست رو چیزی فرارکردن. تو نه میرم اینجا از من نه -

Page 63: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

61

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.برگشت و کرد مکث الیژا .نیستی او شناسایی به قادر تو -

.سپردم گوش دو آن مکالمه به و گرفتم فاصله او از. گرفت آرام هم روسان .نیست سخت دادی، که اطالعاتی این با جادوگر پیداکردن اما دونم؛می: روسان

:گفتم. کنم سکوت نتوانستم !نباشه نقشه به نیاز حتی شاید -

.شد کشیده سمتمبه هردو نگاه چیه؟ منظورت: روسان

...ناتان - .پرید حرفم میان

.خوادمی رو الماس فقط. نیست مهم براش جادوگر! احمقه یه ناتان - .دادم تکان طرفین به را سرم

رسیدم نتیجه این به بکشه، نفس رو حیاتش مایه تا میره گفت ناتان وقتی. ندارم اون به کاری. نه - ...باشه جادوگر حیات مایه جورایییه آبی الماس اگه که

.کردم مکث .دوروبراست همین اون -

:گفت لب زیر و انداخت باال ابرو روسان .آفرین -

.شد شدیدتر الیژا هایاخم که زدم لبخند دارید؟ نیاز نقشه به هنوز: الیژا

.بخوره درد به شاید! آره راستش - :گفت لبخند با. کرد باز را هایشبال روسان. رفت و زد بال و کرد اشاره روسان به سر با .کردی حلش جمله یه توی تو بدم، نجاما جروبحث دوساعت تو نتونستم من که کاری - .کنممی خواهش -

Page 64: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

62

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

یپرنده یک و زاغ یک. شدم خیره هاآن رفتن به. کرد دنبال آسمان در را الیژا پرواز مسیر و گرفت اوج مانند چگونه و چطور نفهمیدم. برداشتم قدم آرامآرام. نداشتند قبل چندلحظه به چندانی شباهت که آبی

نظیربی گرما این زمستان، این در. نشستم گرم هایشن روی. شدم کشیده دریاچه سمت به هاقدیم دیگر باری را بهار من اصالً! دور؟ قدرآن چرا یا دید؟ خواهم دوباره را تابستان آیا اندیشیدم خود با. بود. نرسد یانپا به زمستان این هرگز من برای شاید. شدم خیره آب روی خورشید نور انعکاس به بینم؟می

.رسید گوشم به ماهینی آرام صدای بعدش و آب خوردنتکان صدای .اول ینقطه به برگشتیم - جادوگر؟ یا من چیه؟ به راجع اول ینقطه از منظورت دقیقاً -

.جادوگر: پراهیتی همخفیان و راحت قدراین چرا فهمممی حاال. کردم نگاه بود، نشسته ساحل کنار که پراهیتی به متعجب

.آمدنمی چشم به هرگز او حضور. کردمی دزدی .اینجایی هم تو نفهمیدم -

.نشست من کنار و آمد نزدیک !ستالعادهفوق جنگل این کردممی فکر که طورهمون. اینجام من خب: پراهیتی

.است العادهفوق همیشه اول روزهای. زدم لبخند !باورهلغیرقاب و عجیب جنگل، این امروز به تا من برای -

:پرسید مقدمهبی کوتاهی، سکوت از بعد (شد؟ چطور) هووا؟ سع کی -

.چیست منظورش فهمیدم .(افتاد اتفاق فقط! دونمنمی. )گیا هو بس! پتا نهی -

.زدم لبخند فهمیدی؟ چطور تو -. اشتنیهددوست خیلی نه، که چرا. )هووا پیار تومهه افکورس. هنسوم بهود. پیاری بهود! نا کیو: گفت

.(شدی عاشق تو که البته. خوشتیپه خیلی

Page 65: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

63

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.خندید پراهیتی. بود خیره ما به آرام و ساکت ماهینی .راجا هاره توم وو اور رانی اوسکه توم -

اینقطه به و کرد کج را صورتش سریع. خورد تکان ماهینی هایششآب ناگهان که خندیدیم هرسه .شد خیره جنگل میان دور،

شده؟ چیزی - :گفت سمت، همان به خیره نگاه با ماهینی

.کنممی احساس رو خطر دارم من! خطر - و بلند اینیزه دستش همان در حرکت این با. داد تکان پایین به را دستش رفت،می که طورهمان به و دوید نیزه شدنکامل محض به. شد کامل نیزه که نکشید ثانیه به. گرفت شکل کمکم اینقره

:زد فریاد پراهیتی که دویدم. کردیم نگاه یکدیگر به حیران پراهیتی و من. رفت متس همان بگم؟ ناتان به - «!کنه؟می کارچی مگه بگی اگه»: گفتم خود با

با ناتان که بودم نشده نزدیک ماهینی به هنوز. زد صدا را نامش چندبار بلند صدای با که ندادم جوابی .ایستاد کنارم نهـره*بـنیمه بدن و خیس موهای

:گفت نداره؟ کمک به نیازی مادربزرگ -

. شدند محو من دید از و شده دور هردو بعد کمی. رساند او به را خودش من از زودتر که نکردم توجه. داشتم هایمنفس به دادننظم بر سعی زناننفس. گذاشتم درختان از یکی روی را دستم خمیده و خسته

:گفت و دخور تکانی درخت ناگهان .آمدیدمی نباید! سیسیلیا ملکه -

:داد ادامه که کشیدم را دستم شوکه ...اشتب یک شما بازگشت - .درآمد عادی درخت یک حالت به و کرد سکوت پراهیتی آمدن با

Page 66: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

64

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

اشتباه من آمدن گفتمی او بگوید؟ چه داشت سعی درخت این یعنی. نشست امپیشانی میان اخمی :گفت زناننفسنفس پراهیتی چرا؟ اما شتم؛گبازمی نباید و است

رفتن؟ طرفی کدوم فهمیدی. زد غیبشون - .دادم تکان منفی ینشانه به را سرم

.نه - .شد کالفه پراهیتی

!سنگیچشم دست از وای - :داد ادامه

برگشته؟ جادوگر نکنه شده؟ خبر چه کنیمی فکر - .بود پرت حواسم

ها؟ - شته؟برگ جادوگر نکنه میگم - دیدن. رفتیم قصر سمتبه عجله با. باشد برگشته جادوگر است ممکن بود، او با حق. آمدم خودم به

.نبود بیش ضدحالی قصر سکوت .خودشه صددرصد! که گفتم -

ارتباط بر سعی و کرده تمرکز. خیر یا دارم را هایمقدرت هنوز آیا کنم امتحان که بود این زمان حاال :گفت. زدم صدا را او ثانیه چند از بعد. تمداش الیزا با ذهنی

!داریم نیاز کمک به سیسیلیا - کجایین؟ -

:داد جواب الیزا .جنگل غربی قسمت -

نگاهی لبخندم به کنجکاو پراهیتی. نیاورد دوام این از بیشتر پریشانم ذهن. شد قطع ارتباطم بالفاصله :گفت و انداخت

؟کردممی اشتباه نکنه خندی؟می چرا -

Page 67: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

65

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.دارم رو قدرتام از سری یه هنوزم که حالمخوش فقط. بود تو با حق! نه - شد؟ چی خب. آها -

:گفتم زدههول .غربی قسمت غربی، قسمت! دارن احتیاج کمک به - زودتر تا داشتم عجله اما بروم؛ سمتی کدام دانستمنمی. کاویدم را اطراف و نگریستم سوآن و سواین به

.برسانم اهآن به را خودم .کرد اشاره سمتیبه دست با و چرخاند چشم العملمعکس خاطربه پراهیتی

!طرفه این - ینشانه به را دستم. ایستادم خمیده و خسته مقصد، به رسیدن محض به. گرفتم پیش از را راه همان

.بردم باال صبر .کنید صبر...صب -

نیرویِ. گرفت را وجودم تمام وحشت آور،دلهره یمنظره آن دیدن با. ایستادم صاف و کرده تازه نفس و ایشیشه ظرف یک در الکتریسیته آوریجمع مثال به بود؛ معلق آسمان و زمین بین مانندگوی آبیِ .بودم گرفته کمدست را او کنم اعتراف باید باشد، درست اگر بود؟ جادوگر او آیا. گرد

به کرد،می پرتاب سمتمان به که هاییرعدوبرق فقط. شدنمی دیده داشت، قرار آن منبع در که شخصی .آمدمی چشم

آسمان در باالرفتن با بزرگ رنگآبی یپرنده یک همراه به هستند، روسان و آماندا حتماً که زاغ دو سعی بلند هاینیزه با هاآبزی از چندنفر همراه به ماهینی و ناتان. بودند او از ضعفینقطه یافتن بر سعی

پرواز پریشان نیز پری چند. شد خودشان به زدنصدمه باعث کاراین اما کردند؛می گوی کافتنش بر .کردندمی بررسی را اوضاع زمین روی یا کرده

!خدا وای: پراهیتی روروبه منظره خاطربه کمکی هیچ بدون ساعتنیم از بیشتر ببرم پی شد باعث پراهیتی حیرت

زده جادو به دست و نشسته باشد، امینه رفتمی احتمال که شخصی کنار در الیزا. اممانده ومبهوتمات تبدیل کردم سعی باراین و ایستادم دوباره. خَأل یک از دریغ اما کنم؛ تمرکز کردم سعی و نشستم. بود

Page 68: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

66

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

دستانم نیرویی و یافت تغییر چشمانم ناگهان داشتم، گرفتنآرام قصد و شده ناامید که زمانی دقیقاً. شوم هاآرنج. رفتم نزدیک دیگران یزدهحیرت چشمان مقابل. نشست صورتم روی پوزخندی. کرد احاطه را فریاد با شد مساوی نیرو کردنپرتاب. گرفتم او سمت به سپس و داده قرار هم کنار را دستانم مشت و

:زد فریاد کشیده صورت به او. الیزا !نه -

و فراگرفت را جاهمه نور بارهیکبه. بردم جادوگر سمت به الیزا از را نگاهم متعجب. بود شده دیر اما .رسید گوش به ترسناکی یقهقهه صدای***

شد،می دیده که کسی اولین. کنم باز را هاآن توانستم سختی به. داشتند عجیبی سوزش و درد چشمانم .بود شدیدش هایاخم و الیزا

.کردم تشکری لب زیر و زدم لبخند روسان به. آمد کمکم به دستی که بنشینم کردم سعی افتاد؟ اتفاقی چه -

.برگردی باید تو: الیزا .زد صدا را نامش تشر با الیژا

!الیزا - سمتم به دوباره. کرد اخم بود، ایستاده اتاق ایشیشه و بزرگ یپنجره کنار من به پشت که او به

.برگشت !نابودگری تو -

.کنیمی رویزیاده داری الیزا: روسان .خواستممی کمک تو از هرگز نباید: الیزا !بگذار تنهایمان: الیژا :غرید بلندتر که کند اعتراض خواست الیزا

!بگذارید تنهایمان -

Page 69: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

67

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

چرا الیزا و زده سر من از اشتباهی چه دانستمنمی. بودم کرده سکوت. رفت بقیه همراه و ایستاد اجبار به .برگردم من خواهدمی کردم؟ کارچی من الیژا، -

.نشدی مرتکب اشتباهی تو: الیژا ...الیزا اما - .زند فریاد را شکستش چطور داندنمی او... او -

:گفتم وارزمزمه خوردیم؟ شکست ما - .شد آزاد هم اسارتش آخرین از او فراگرفت، را جاهمه نور وقتی -

. زنده موجود هزاران زندگی نابودگر بودم؛ نابودگر من. بود الیزا با حق پس. بستم دردمند را چشمانم .کشیدم عمیقینفس

.گردمبرمی من - !گردیبرنمی تو _ .برم باید - :گفت شمردهشمرده و عصبانیت با !کرد نخواهی ترک را جنگل تو - !برم بذار کنممی خواهش. برگردم باید من! الیژا نه -

:گفت لب زیر. شد خیره پنجره به ـغـل،*بــ به دست شنید، را پرخواهشم صدای وقتی .دیگر باری -

رفتنم از کسی که گرفتم قول او از. زدم نشنیدن به را خودم اما گفت؛ چه شنیدم. آمد سراغم بغض مرا غمگین نگاه با مرز کنار هم باز. آمد برنخواهد هاآن دست از کاری دیگر رفتم وقتی و نشود باخبر تصمیم این شرایط نه، خودم باراین و بودم مصمم من اما بمانم؛ شتدا امید دیگر باری. کردمی بدرقه

:کردم زمزمه و داده تکان هوا در را دستم. بود گرفته را .آبیچشم پسر خداحافظ -

Page 70: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

68

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

*** .خواهندمی ورود اجازه جرجیس، فرمانده سربازان، رهبر -

:گفت ربازس به و برداشت اشدوساله یبچهپسر با کردنبازی از دست پادشاه .است اجازه -

.بود خیره کودکش به لبخند با هنوز ملکه !سرورم - .نشست هایشانلب میان لبخند و شد کشیده سمت آن به هردو نگاه جرجیس صدای با

!برادر آمدید خوش: ملکه :گفت مشتاق نگاه با و ایستاد حالخوش بود، شده خم تعظیم برای که او !بینممی را خواهرم دفرزن باالخره که حالمخوش -

.کرد گالیه ملکه نیستید؟ خوشحال من دیدن از! اوه -

.داد قرار او شانه روی را دستش و ایستاد هاآن کنار پادشاه. کشید ـوش*آغـ به را خواهرش و زد لبخند !ستایشی الیق تو. گرفته را جاهمه جوان یفرمانده شجاعت ی آوازه -

.پادشاه سپاسگزارم: جرجیس حال در پهلویش زخم. فشرد هم به درد از را لـبانش بالفاصله. گرفت ـوش*غــ*آ به را دککو

.بود ریزیخون***

سیسیلیا !بریده را امانم ترس و کنجکاوی. شوممی قبل از ترتاببی لحظه هر من و گذشته آمدنم از روز دو فقط

تمامی است ممکن شده، آزاد که حاال. بود برده ازبین را جنگل موجودات از نیمی اسار، از قبل جادوگر خواهند خطر در شک بدون الیزا و الیژا نباشم، آنجا مناسب زمان در من باراین اگر و کند نابود را هاآن :گفتم خیالبی الیزا، یادآوری با. بود

Page 71: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

69

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

صبر. هکن رفتار من با خواهرشوهرا مثل که میده معنی چه اصالً. باشم دور ازش تا خواست خودش - ؟ بود چی ایکینه و بد هاینگاه از منظورش ببینم کن

.رفتمی سوآن به سواین از ذهنم بشه و بشه بد قدراین یهو باید چرا. باشم من ذارهنمی وقتاون داشته، نگه هم رو پراهیتی حتی -

چرا؟ واقعاً. عصبی ملکه شده دفعهاین نه... اف ملکه همون هاآدم ما. گفتممی سخن خودم با هم باز. کشیدم عمیقی نفس ناامید. چرخید خالی یخانه در نگاهم از یادی هرگز اما شناسند؛می را ما و شناسیممی زیادی افراد که شویممی آزرده این از تنهایی، از بیشتر

صدای. شودمی ناراحتی باعث نداشتنش از بیشتر نیستند، کنارت در وقتی خانواده، داشتن. کنندنمی ما دارد قصد و داده آب به گلدسته باز عطیه حتماً. رفتم سمت همان به حوصلهبی. رسید گوش به زنگ

ماندنش از همیشه ولی نداشتم؛ خوبی برخورد او با است درست. بگذراند من ی خانه در هم را امشب ...اما کردم؛ باز را در لبخند با. بودم خشنود

هستین؟ آتاکی خانم شما. سالم - .کردم نگاه داشت، استخوانی صورت و کشیده اندام که خودم از ترجوان نسبتاً زن به متعجب و کنجکاو

اومده؟ پیش مشکلی. خودمم بله - :گفت زدههول

.دخترمه به راجع راستش! نه نه، - .دهد ادامه تا دوختم چشم دهانش به منتظر

.امعطیه مادر من - :گفتم دادم،می دست که طورهمان و انداختم باال ابرو

افتاده؟ اتفاقی. حالمخوش دیدنتون از! اوه - :گفت و شد خیره هایشکفش به غمگین

...عطیه خب، - .شدم نگران

خوبه؟ حالش عطیه -

Page 72: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

70

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.داد تکان منفی ینشانه به را سرش .بیمارستانه تو زیاد، نه -

.شد گرد چشمانم چطور؟! چی -

:داد ادامه دور فعلیش زندگی محیط از مدت چند باید اما میشه؛ خوب حالش که گفتن دکترا. کرده تصادف -

.بمونه :گفتم لب زیر !پرتحواس یدختره -

.دادم تکان را سرم. شد کاسته امنگرانی از کمی برمیاد؟ من از کمکی. بدید انجام نفعشه به چی هر -. شد اضافه آن به نیز وجدانعذاب و یناراحت. کردممی حس که نبود چیزی تنها نگرانی زد، که حرفی با :گفت او .خوابیدمی شما پیش اومدمی شبا خیلی شنیدم -

.دادم تکان را سرم !درسته -

:داد ادامه هرشب اینکه اما باشه؛ تنها و مستقل تا رفت ما یخونه از اون. بود عجیب من برای راستش -

.بود برانگیز شک خوردهیه اینجا اومدهمی :گفتم خود با .شدمی عوض نظرت کردهمی کاریشیرین یه هرروز فهمیدیمی اگه - داد؟ جواب چی دونیمی. پرسیدم رو دلیلش روز یه - خواسته؟می تعمیرات شخونه اینکه -

.داد تکان طرفین به را سرش

Page 73: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

71

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

شما پیش خونه تعمیرات یبهونه به هرروز گفتمی. بگذرونه وقت شما با داره دوست خیلی گفت - .دارین نفرت تنهایی از دونستمی چون موند؛می

.زد لبخندی داشت؟ بزرگی این به قلب وپاچلفتیدست یعطیه. کردم سکوت امروزی خیالبی جوونای شبیه بیشتر روزروزبه اون بدم بهش رو بودنمستقل اجازه اگه کردممی فکر -

و مهربون دختر یه به شد تبدیل شما با آشنایی با هبلک نشد، طوراین تنها نه فهمیدم روز اون اما میشه؛ !پذیرمسئولیت

:گفت و کرد خداحافظی دید، که را امطوالنی سکوت .بپرسم حالتو اومدم فقط. بود نگرانت عطیه -

:گفتم بلند آخر یلحظه .ممنونم گفت سیسی ماما بگو عطیه به - .داد تکان دست ماشین از !حتماً -

و بود گونهاین نرم اخالق و مهربان چهره آن با الیزا. نیستند رسند،می نظربه که ورطآن هاآدم گاهی !داشتنیدوست و شیرین دختر چنین هایشوپاچلفتیدست و خیالیبی با عطیه و پکر قیافه با ناتان. شدم خیره بودند، زده یخ که گل هایبوته به و نشسته ایگهواره صندلی روی

بدون. بودم حضورش و رفتار حالجی دنبال به و کردممی نگاه او به متعجب. نشست کنارم غمگین :گفت کند، نگاه من به اینکه

.بیرون انداختن هم رو ما! هی - چرا؟ -

.بدزده رو الماس خواستمی بازم آقا چون: پراهیتی .رفت پراهیتی سمت متعجبم نگاه

حماقت؟ حد این تا - :گفت اخم با ناتان

فهمی؟می. دارم زنیا بهش -

Page 74: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

72

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.دادم قرار هایملب روی را قهوه فنجان حرفاست این از ترزرنگ الیژا خب ولی فهمم؛می آره -

:گفت خیالبی .داد لو منو اون! بود امینه کار -

.پرید باال ابروهایم باشه؟ مهم امینه واسه باید چرا -

دورتادورش که بزرگ آبی الماس اون کرد فاعترا باید البته خواد؛می رو الماس خودشم شاید: پراهیتی !ستکنندهوسوسه داره، براق نگین :گفت عصبی ناتان

.بود من دستای توی الماس االن بودی، داده انجام کارتو درست اگه! باش ساکت تو - :زد فریاد او از ترعصبی پراهیتی

نه بیاری، دست به الماسو تونیمی نه برم اگه. کنی صحبت طوریاین من با نداری حق! ناتان ببین - !رو ایدیگه یعتیقه هیچ !آب: ناتان

...د من سر گفتم: پراهیتی :گفت متعجب و کرد مکث

!چی؟ - .خوادمی آب کنم فکر - کنارم پراهیتی. شد خانه وارد و زد پراهیتی صورت روی را شنلش که کردم اشاره داخل به دست با

.بود کالفه نداخت،ا میز روی را ناتان شنل و نشست .(خونه برم خواممی. )جاناهه گعر موجه -

.کشیدم عمیقی نفس .(طورهمین منم. )بی موجه -

Page 75: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

73

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

یخانه همان بودم؛ شده بزرگ آن در که خواستممی را ایخانه آن اما هستم؛ خودم یخانه در اینکه با .روحبی و سرد

*** :بگوید و هزد لبخند توانست سختی به جیسجر. زد صدا را نامش و آمد سمتش به نگران ملکه

!نیست مشکلی - روخنده و زیبا دختری متوجه چشمانش بازکردن با. رفت حال از ناگهان و داد دایه دست به را کودک

:گفت دختر که بنشیند کرد سعی. شد بود، خیره او به هیجان با که .کنید استراحت است بهتر -

:گفت متعجب جرجیس !ی؟هست کی تو -

:داد پاسخ لبخند با دختر .امینه هستم، شما همزاد من -

*** :گفت و برد فرو شیر لیوان در ته تا را بیسکویت پراهیتی

مثل عوض در و نیستی هندی اما بزنی؛ حرف ترکی نیستی بلد ولی تُرکی؛ تو نیست عجیب - میگی؟ اردو خوردنآب .تُرکم دونستمنمی خودمم راستش - :تگف پر دهن با !آها -

.زد لبخند .بمونم پیشت گفتی که ممنونم - !کنممی خواهش - .کردم اخم چکید،می سروصورتش از آب که ناتان به .بودم نخواسته این از ولی -

Page 76: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

74

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت اشهمیشگی لبخند همان با. گذاشت او یشانه روی را دستش و نشست پراهیتی کنار .بمونیم اینجا واجمونمازد از بعد گرفتیم تصمیم تازه! کن تحمل -

:گفت و زد پس را او دست پراهیتی !ناتان کنم،نمی ازدواج تو با من - !پراه گیرم،نمی رو تو منم -

.چرخاند چشم پراهیتی قصرت؟ به برگردی خواینمی تو - کردم؟ تنگ رو تو جای مگه - .گرفت فاصله او از .کردی تنگ رو جام االنم همین. آر - .بره بین از سالیخشک گردمبرمی وقتی منتظرن همه. ستنی آب اونجا - !شناسوظیفه پادشاه! اوه -

«!سیسیلیا دارم، نیاز تو به»: شد پخش ذهنم در الیژا صدای ناگهان که برداشتم اتاق سمت به قدمی .برگشتم پراهیتی و ناتان سمت به کرد؟ حمله دوباره جادوگر برگشتم، وقتی -

:گفت پراهیتی .میشه دردسرساز حتماً سکوتش این گفتمی. بود نگران خیلی پادشاه. زده غیبش نظربه راستش !نه -

:گفتم رفتم،می که طورهمان .باشی اینجا تو و باشه رفته ناتان اومدم وقتی امیدوارم. نیستم روز چند من -

.شد خیز نیم ناتان میری؟ داری کجا - .عزیزام دیدن به -

.زد لبخند پراهیتی .بگذره خوش -

Page 77: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

75

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

*** .نیستی آماده تو: جرجیس

.گذردمی چه او اطراف در نبود مهم برایش و داشتبرمی قدم هیجان با امینه .امکرده کامل را کمان رنگین من -

:گفت خیال،بی و شاداب دختر به رو و ایستاد ـغـل*بــ به دست جرجیس .است عجوزه یک او - .است آب ا،هعجوزه ضعفنقطه و دانممی -

و پروانه گل، ساخت؛می مختلف هایشکل خنده با. برد باال را آب دستانش با و ایستاد دریاچه کنار نمایش به آسمان و زمین میان آب با را او صورت مهارت با و انداخت جرجیس به نگاهی. پرنده

:گفت و انداخت باال ابرو جرجیس. گذاشت .نیست بد -

:داد هادام رفت،می کهدرحالی .نداری را جادوگر یک با مبارزه آمادگی هنوز اما -

همان با و بود شده ناراحت کمی. افتاد دریاچه در و درآمده اول حالت به بود ساخته که معلقی تصویر. بلند ایقهوه موهای و روشن پوست درش، هیکلی با قدبلند مرد. شد خیره جرجیس رفتن به ناراحتی

دید،می سبزه پوستی با ضعیف و الغر مردهای فقط کوچکش روستای در که امینه برای او ظاهر کرد اعتراف خود با و زد لبخند. هستند احساسبی همیشه سفید مردان اندیشید خود با. داشت تازگی .دلرباست او برای هم احساسیبی این حتی***

بود، ایستاده من به پشت که وا به نگاهی. است من منتظر مرز طرفآن الیژا باراین همیشه، برخالف جنگل، به ورودم محض به خواست؟ کمک من از چرا است، سرحال و سالم قدراین وقتی. انداختم .آمد نزدیک زدههیجان و حالخوش. شد کشیده سمتم به نگاهش

.شدممی امیدنا آمدنت از کمکم - .شهبا اشتباهاتم جبران باید آخر روزای این دیگه! نشو ناامید -

Page 78: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

76

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.بود او کنجکاوی از نشان اخم این و کرد اخم آخر؟ روزهای -

.زدم لبخند خواستی؟ کمک من از چرا. نداشتم منظوری -

از جادوگر حضور از قبل روسان و او برای داده رخ اتفاقات فهمیدن بدون اینکه یادآوری با. کرد سکوت :پرسیدم بودم، رفته جنگل

شد؟ پیداش جادوگر چطور کنید، یداپ رو نقشه بودین رفته که شما - جنگل به آمدنم با. شدم خیره او به حرفبی هم من اجبار به. بود سکوت داد، من به که جوابی هم باز

.کردممی بودنسرزنده حس. رسیدمی نظربه عجیب او ناگهانی حرکت این. آویخت گردنم به را بندیگردن و زد کنار را موهایم الیژا

تا کشیدم دست الماس روی. بود امید الماس الماس، این. زد برق چشمانم. انداختم بندنگرد به نگاهی سمت به متعجب. نبود چروک از خبری. رفت دستانم سمت به نگاهم. شوم مطمئن آن بودن واقعی از :گفت. شدم خیره اشآبی چشمان به سؤالی نگاه با و برگشتم او .بمان کنارم روز چند فقط -

.دادم تکان آرام منفی ینشانه هب را سرم .کرد اصرار

!لطفاً - حرفی بود؟ من به بندگردن دادن او قصد آیا. برگردم خواست من از چرا و داشت فکری چه دانستمنمی کهدرحالی و زد لبخند. بود تأیید یک این او برای. بستم را دردمندم چشمان فقط نداشتم، گفتن برای

ترسیده. برد آسمان به خود با مرا حالخوش ناگهان. آمد ترنزدیک شد،یم پرنده به تبدیل کمکم :گفت که فشردممی را بازوانش

.کن پرواز- چی؟ -

Page 79: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

77

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

هایبال و بلند منقار قبل، هاسال یادآوری با. فراگرفت را آسمان کل جیغم صدای که کرد رهایم از بلندی صدای با. انداختم خودم به نگاهی آسمان همان در. درآمدم پرواز به و گرفتند شکل بزرگی :زدم فریاد هیجان

!بود شده تنگ براتون دلم - رفتم؛ باال توانستممی که آنجایی تا و گرفتم اوج. بود شده تنگ هاهیجان این برای دلم شک بدون .کردم باز را هایمبال دیگر باری درختان به نرسیده. ساختم رها را خودم آزاد، سقوط مانند سپس

تماشا مرا و زدمی بال نقطه یک در دورتر کمی هم الیژا. نداشت اندازه و حد اشتیاقم و شور و هیجان استفاده سرگرمی برای هابال این از که بود اولی بار. کردیم پرواز هم با و رفتم نزدیک. کردمی هاگل باغ به نگاهم انآسم از. گیرندمی شکل هابال این که ستدومی بار گفت باید واقع در. کردممی

کنارم هم الیژا. ایستادم و آمدم فرود جاهمان بودند؟ شاداب هم هنوز شدید سرمای وجود با چرا. افتاد عطر و کشیده عمیقی نفس. بردم هاگل از یکی نزدیک را صورتم و درآمدم امانسانی حالت به. ایستاد .کشیدم هایمریه به را آن خوش

!ممنونم - .زدم لبخند اشرسشیپ نگاه به .باغ بابت - دانستی؟می -

.برداشتم قدم دریاچه سمت به و دادم تکان تأیید نشانه به را سرم را متولدشده تازه نوزاد حس کردم؟می شادابی احساس چرا. نیست کمر و زانو درد از خبری. بود عجیب آب درون تصویرم دیدن با. شوم مطمئن بود، شده آزارم باعث که شکی از تا رفتم آب نزدیک. داشتم .رفتم عقب زدهشوک

زمزمه مدام لب زیر و کشیدم عقب و گذاشته دهانم روی را دستانم. کردم نگاه آب به دوباره طاقتبی :کردممی !خدایا! من خدای اوه -

:پرسیدم متعجب الیژا، لبخند دیدن با و کردم گردعقب

Page 80: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

78

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!کردی؟ کارو این چطور - .بود او کار نه، من - .بود شده ترروشن کمی که افتاد الماس رنگ به چشمم. کرد اشاره بندگردن به !نمیشه باورم - :گفتم و دوختم چشم او به .بینممی خواب دارم بگو - .نیست رویا این -

.دویدممی گرفته، را دستانم هواپیما مانند شد؛ خارج هایملب میان از ایزده هیجان جیغ !سیسی ماما بگین بهم ندارین حق دیگه! جوونم دختر یه من! جوونم دیگه من -

:گفتم الیژا به اشاره انگشت با و ایستادم !بگین رو کلمه این ندارین حق دیگه -

دست با و نشسته خسته ساعت چند از بعد باالخره. دادم ادامه هازدن جیغ به هم باز من و نگفت چیزی .شستن کنارم هم الیژا. زدم باد را خودم

.ممنونم - .بود سکوت فقط او پاسخ

.خواستممی دنیا توی ای دیگه چیز هر از بیشتر رو حس این. کنم تشکر ازت چطور دونمنمی واقعاً - :گفت که بودم خیره دریاچه به .مبارک سالروزت -

.برگشتم سمتش به متعجب !مساله 67 پیرزن یه االن من. ببینم کن صبر دونستی؟می کجا از تو -

.سیسی ماما مبارک تولدت! ساله 67 جوون یه: روسان :گفتم شادی با دونستی؟می هم تو -

.نشست چپم سمت

Page 81: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

79

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.گفتما بهش من! داری اختیار: روسان .ممنونم -

.بردم الیژا سمت را نگاهم .گرفت شدمی که بود تولدی کادو بهترین این. هردوتون از -

.داد بهت تا کردم اصرار من. بود غیرممکن این دیگه نه: روسان :گفت شوخ لحن همان با روسان که کرد اخم الیژا

!انکار پادشاه از اصرار من از باالخره ولی نده؛ بهت که کردم اصرار خب - :پرسیدم مقدمهبی. کردنمی تغییر هرگز او. خندیدم

افتاد؟ اتفاقی چه نقشه، دنبال رفتین وقتی - .طوالنیه داستانش: روسان

.پرید باال ابروانم زا یکی بازم؟ -

:گفت و انداخت باال شانه .دیگه کنم رفتار باهات جوونیات مثل باید شدی جوون که حاال -

.بود بینیپیشغیرقابل جادوگر حمله: الیژا .دهد ادامه تا کردم سکوت

و ددا دست من به عجیبی احساس ناگهان رفتیم،می کوه باالی کوچک معبد سمت به وقتی: الیژا ادامه راهمان به شدیم مجبور روسان مکرر اصرارهای با اما است؛ کمین در خطر بودم مطمئن. ایستادم

.دهیم .زد نماییدندان لبخند که رفتم روسان به ایغرهچشم به که بود آن از آشناتر بو این اما خورد؛ مشامم به آشنایی بوی. کردم مکث رسیدیم، که معبد به: الیژا

.رفتم خبریبی دنیای به رنگخاکستری مه دیدن با که بودم برنداشته قدمی. کنم شک وگرجاد وجود .گرفت را حرف دنباله هم او. کرد اشاره روسان به

Page 82: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

80

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

پاهام از یکی با فقط. کنم کارچی پادشاه با دونستمنمی اینم و شد پیداش کجا از مه اون دونمنمی - .جلو رفتم و زدم کنارش

:گفت اخم با فشحر میان الیژا کردی؟ چه تو -

.زد لبخند !کردممی شوخی. هیچی -

زیر و داد قورت صدا با را دهنش آب الیژا، وحشتناک هایاخم دیدن با. خندید مصنوعی کامالً و بلند :گفت بشنوم، من فقط که طوری لب .گفتممی رو جزئیات این نباید -

:گفتم نجاتش برای بعدش؟ خب -

هایقفسه و جعبه از بود پر اونجا. کردم باز رو چوبی یجعبه در و رفتم نزدیک نم بعدش: روسان .چوبی

کنی؟ باز رو کدوم فهمیدی چطور پس - که بودم نکرده بازش هنوز. درآوردم رو نقشه و کردم باز رو جعبه خالصه. بود گفته بهم پادشاه: روسان .شنیدم آهسته هایقدم مثل صدایی

.شد خیره من به رسناکت و جدی نگاه با ...یهو ترسناک فیلمای مثل -

.خندید. لرزیدم ترس از که گفت بلند قدرآن را آخر یکلمه .بود جادوگر خب -

.چرخاندم چشم ؟ شد چی بعدش - که بعدشم. کردم پرواز یعنی افتادم؛ راه عجیب جادوگر دنبال. گرفتم هم رو پادشاه.گرفتم رو نقشه -

.شد طوراون یهو بودی خودت

Page 83: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

81

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.هست اینجا هم معبدی همچین دونستمنمی - :داد پاسخ که کردم نگاه الیژا به .شدند هدایت راست راه به بعدها و بودند پرستبت ما اجدادیان -

:پرسیدم کوتاه مکثی بعد. دادم تکان را سرم بود؟ اونجا اول از جادوگر -

. است مخفیگاه برای انتخاب بهترین این و مانده متروکه که بود مکانی تنها معبد نظربه: الیژا .بماند مخفی آنجا است اسیر وجودش از بخشی که زمانی تا توانستمی .کردم آزادش هم رو وجودش از تیکه اون من و -

*** باشد؟ قدرتمند تواندمی چقدر مگر عجوزه یک: امینه

!نیست تنها او: جرجیس ..منظ: پرسید متعجب

.دآم حرفش میان .کرد خواهند حمله جنگل به خواهرانش همراه به او -

و رعب دشمن تعداد فهمیدن با و داشت شک هایشقدرت به کمی. بدهد جوابی چه دانستنمی امینه کنجکاو امینه. داشت لب به لبخند جرجیس باراولین برای هامدت از بعد. فراگرفت را وجودش وحشت :پرسید

خندی؟می - :ددا پاسخ جرجیس

باشد؟ قدرتمند قدراین روستایی دختر یک نیست عجیب - :گفت غرور با امینه

.ستشهری مردان تمام از بیشتر روستایی دختر یک قدرت - .بیا من با. نیست شکی آن در -

Page 84: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

82

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

او و انداخت باال ابرو امینه. رفت آب درون به رسیدند، دریاچه به وقتی. شد همراه او با خوشحال امینه و بزرگ شهر میان در ایشیشه قصر یک. ایستاد انگیزیشگفت یمنظره دیدن با. شد آب ردوا نیز

فهماند او به اشاره با. رفتندمی سوآن به سواین از روشن پوست با قدکوتاه و عجیب موجوداتی. عجیب .رفت نزدیک شناکنان لبخند، با و آمد خود به امینه. دهند ادامه راهشان به تا

.رفتند کنار تعظیم با و گشوده را درها جرجیس دیدن با محافظ سربازانِ. ایستادند قصر بزرگ در مقابل*** زدم لبخند. دید همه چشمان در شدمی را حیرت. آمد من سمت به هانگاه تمام ،شدیم قصر وارد وقتی

:گفتم و !بشید آشنا جوان سیسیلیای با -

. آورد بندگردن سمت به را دستش و آمد نزدیک آهسته. شد خیره الماس به زده شوک و متعجب امینه :گفت و آمد باالتر نگاهش. کشیدم عقب درهم هایاخم با و ترسیده

آوردی؟ دستشبه چطور - !داد بهم اون. نگرفتمش من - .زد ـغـل*بــ به دست. نشست امینه پیشانی میان شدیدی اخم. کردم اشاره الیژا به دونه؟می الماس روی زهر به راجع -

:داد جواب. بود الیژا مخاطبش .سیسیلیا مانند شخصی نه عادیست هایانسان برای زهر مسمومیت -

:گفت امینه. انداختم باال ابرو مغرور .عادیه هایآدم با روستا یک آبیاری از بیشتر سیسیلیا شدنجوون ارزش یعنی پس! اوه -

!ایتیکه عجب: روسان ساعتی. کشیدم دراز تخت روی و رفته هااتاق از یکی سمتبه حرفبی و چرخاندم هحدق در را چشمم

بارینارضایت ینتیجه و طوالنی جرّوبحث از نشان هاچشم آن. شد وارد خشمگین چشمان با الیژا بعد .گرفتمی سرچشمه داشت، پی در که شد؟ چی -

Page 85: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

83

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.ایستاد پنجره کنار .ماست از یکی جادوگر -

.ستمنش متعجب !چیه؟ منظورت - .گیردمی را سرزمینم اهالی جان و کِشدمی نفس ما بین راحتی به او -

.ایستادم او قدیمی یک یفاصله در و رفته نزدیک باشه؟ تونهمی کی - !دیگری زن هر و آماندا امینه، الیزا، -

را او الیزا وقتی. دمدامی حق او به البته داشت؛ شک خود خواهر به حتی. شدم خیره او به متعجب الیزا که اندیشیدم خود با و چرخاندم چشم. دارد الیژا حاال که داشت را حسی همین نظربه کرد، طلسم

هوا بی. گذاشتمی تمام سنگ من به زدنزبانزخم برای نیز او امینه مانند داشت حضور اگر کجاست؟ :پرسیدم

بردن؟ در به سالم جون عادی حیوانات فقط گفتنمی بود شده طلسم جنگل که موقعی یادته - .دهم ادامه تا شد خیره من به متعجب

!معمولی حیوون یه نه بود، انسان یه که ماتیاس اما - :گفت

.ندارد وجود ایعادی موجود هیچ سرزمین این در دانیمی خوب هم خودت - حس این نظربه. داشتم کسالت احساس و بودم خسته. بود ایمنطقی حال عین در غیرمنطقی دلیل .رفتم عمیقی خواب به و کشیده دراز تخت روی الیژا به توجهبی! نیست پیری اثرات فقط صدای آن و کرد تزریق بدنم به را وحشت و رعب بود هرچه! الهام یک یا کابوس یک! رویا یک

.الالیی بخشآرامش پاهایم کنار یپله به. نبود زارچمن از خبری اما یافتم؛ جنگل مرز در را خودم آشنا، هاییزمزمه صدای با

معلق سنگی هایپله از که قدمی هر با الالیی صدای. رفتم باال آن از ناخودآگاه و انداختم نگاهی

Page 86: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

84

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

معلق قصری رسیدم؛ هندو سبک به قدیمی و باشکوه قصری به اینکه تا شدمی ترنزدیک داشتمبرمی .هاآسمان میان در

مانع شنل بزرگ کاله. بود نشسته سلطنت تخت روی قدیمی و رنگخاکی شنل با یزن. شدند باز درها .شدمی او یچهره دیدن. کردمی زمزمه را الالیی لب زیر هم طورهمان. آورد باال را سرش کمکم. شدم میخکوب جاهمان

کج کمی را سرش! بود وحشتناک. شدم حایل عقب به کمی. ببینم را صورتش کامالً توانستم باالخره براق اما کوچک، الماس دو مانند چشمانش. خواندمی را الالیی آن همچنان شروری لبخند با و کرده با ایجمجمه فقط و نبود گوشتی یا پوست صورتش در! تاریکی در نگین دو مانند. درخشیدمی

:کردمی زمزمه او. دادمی تشکیل را او ظاهر عجیب، هایحکاکی

- Her yeni güne sevgiyle başlarsın

Annem sen benim yanıma kalansın صحنه این دیدن با اما خواند؛می الالیی نوازشدل صدای آن با مادرم که کردممی فکر روزآن به تا

.شد عوض کامالً نظرم .آمد سمتم به نگرانی با الیژا. پریدم خواب از دیدی؟ چه -

.بردم او سمت به را نگاهم مسیر و انداختم تابید،می اتاق پنجره از که ماه نور به نگاهی .رو جادوگر -

*** .آب از خالی قصر و شدند بسته درها. شدند قصر وارد هردو :گفت و برگشت او سمت به. کاوید را اطراف شادمان امینه

توست؟ آن از قصر این - :داد پاسخ رو،روبه به اشاره با و داد تکان طرفین به را سرش

.اوست قصر این حاکم! خیر -

Page 87: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

85

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

. کرد تعظیم و انداخت باال ابرو قصر، از بیرون آبزیِ موجودات ظاهرِ همان با موجود یک دیدن با امینه .زد لبخند پادشاه

.بیاورد من قصر به را دوستانش جرجیس نداشت سابقه. باش راحت - بین از امینه آمدن از بعد آن، یتجد و اخم نظربه. بود خندان نیز او. شد خیره جرجیس به لبخند با امینه امینه برای غیرمعمول ظاهر و کوتاه نسبتاً قد آن با پادشاه. است داده لبخند به را خود جای و رفته

:گفت برد،می خود با را آن کهدرحالی. گرفت را امینه دست و آمد نزدیک او. رسیدمی نظربه بانمک .نیست جایز سکوت خوارخون جرجیسِ لبخند دیدن بعد. بزنیم حرف باید -

:کرد زمزمه خود با متعجب امینه !خوارخون -

به فواره آبِ! تربزرگ نهایتبی سالن در بزرگ ایفواره. ببیند را اطراف توانست او ایستاد، پادشاه وقتی :گفت هیجان با امینه. رفتمی هااتاق تکتک به سالن کف هایکانال وسیله

!خدا وای - .ندیدخ پادشاه

آمد؟ خوشت - !البته -

.حالمخوش: جرجیس :گفت و برگشت سمتش به لبخند با. شد او حضور متوجه تازه

!گزارمسپاس - .داد تکان را سرش جرجیس

.نیاوردم دلیل این به را تو من اما کنم؛می خواهش- :پرسید. شد تبدیل کنجکاوی به لبخندش

آمدیم؟ چه برای پس - :تگف و شد جدی جرجیس

.ببری باال را آب هاکانال این از تا کنی سعی باید عجوزه شکست برای -

Page 88: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

86

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.شد متعجب امینه داریم؟ فاصله زمین سطح با چقدر دانیمی! است غیرممکن -

:گفت بست،می را در کهحالیدر. کرد اشاره پادشاه به جرجیس .آمد برخواهی هم کاراین پس از پس ای؛کرده کامل را کمانرنگین رنگهفت تو - .شد خیره فواره به امینه در، شدنبسته با

*** دیدی؟ را او تو: الیژا .دادم تکان را سرم

...صورتش و گفتینمی که بود تنش عجیب شنل همون! خودشه مطمئنم یعنی. دیدمش - :گفتم اخم با !مرگه فرشته شبیه قدراین اون بودین نگفته -

:داد جواب خیالبی و رفت کنار .بود جادوگر پس - دوتا مثل چشماش اون از ترعجیب! چوب روی حکاکی مثل بود؛ شده حکاکی کامالً شجمجمه. آره -

.درخشیدمی آبی الماس بود؟ چه قصدش - ...الالی فقط! دونمنمی -

:گفتم وارزمزمه. بودم الالیی آن معمای حالجی بر سعی و کرده مکث !مادره برای فرزند شعر یه اون. نیست الالیی اون -

:کردم معنا و خوانده ترکی زبان به را شعر ناخودآگاه

- Hani eski zaman masalları anlatır

Hüznümü huzura dolarsın .کنیمی بازگویی برایم را گذشتگان داستان که وقتی)

.(کنیمی بدل آرامش به را اندوهم و غم

Page 89: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

87

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

Kaşım gözümden çok içim bir parçan Annem sen benim yanıma kalansın

.است شده پارچهیک تو با روحم ابروهایم، و هاچشم از بیشتر) .(مانیمی کنارم همیشه تو مادرم

Hani bir biblon vardı kırdığım Üstüne ne kırgınlıklar yaşadın

.شکستم را آن که بود زینتی شیء یک دارم یادبه) .(کشیدی زیادی اندوه و رنج آن خاطربه

Ama bil ki ben de parçalandım Annem ben senin yanına kalanım

شدم اندوهگین تو مثل منم بدان اما) .(مانممی کنارت که هستم کسی من! مادرم

Annem annem Sen üzülme Sözlerin hep yüreğimde

.نباش اندوهگین تو! مادرم! مادرم) .(هست قلبم در همیشه هایتحرف

Annem annem Gel üzülmeBen hala senin Dizlerinde

.نباش ناراحت من خاطربه! مادرم! مادرم) .(هستم زانوهایت روی اکنون من

Uzayan sohbet gecelerinde Rolleri unutup dost oluruz

هرشب، طوالنی و دارادامه هایحرف میان در) (شدیمی من دوست و کرده فراموش را خود مادری نقش .دوختم چشم الیژا به و بردم البا را سرم

Page 90: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

88

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

- Bizi bağlayan bu kan değil yalnız

Annem biz birbirimize kalanız .نیست ما نزدیکی دلیل تنها خون)

(مانیممی همدیگر کنار همیشه برای ما مادرم

Ben kararlı uçarken yolumda Sen çatık kaşlarının altında

است دهش مقدر پرواز با من زندگی مسیر) .(است نشسته اندوه و غم ابروهایت زیر و

Her yeni güne sevgiyle başlarsın Annem sen benim yanıma kalansın

.کنیمی شروع عاشقانه را روز هر) !(مانیمی کنارم همیشه تو مادرم

.بود متعجب الیژا گویی؟می چه تو.. تو - :گفتم مکث کمی از بعد. شدم خیره چشمانش به !کشهمی خودش سمت به منو داره اون. دونهمی منو یگذشته جادوگر ونا -

:کرد زمزمه بخشآرامش لحنی با و گرفت را دستانم. آمد ترنزدیک الیژا !داد نخواهی او به را الماس تو -

«!داد نخواهم او به را الماس این هرگز من»: کردم تکرار خود با. فشردم دستم میان را بندگردن ***

که سقف از را نگاهش. برساند خشکی به را آب شد موفق باالخره درپیپی تالش هاساعت از بعد .داد جرجیس به و گرفت داشت، خشکی به تا ایشیشه کانال

هستم؟ آماده حاال - .زد لبخند پادشاه

Page 91: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

89

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.گرفتی یاد زود بسیار! است نظیربی - .سپاس -

.شویم آشنا نیز خندان هایعجوزه با برویم شدی آماده که حاال: جرجیس هایقدم با. کرد شنا زمین سطح سمتبه ها،آب پادشاه از خداحافظی با و کشید ایخفه جیغ امینه

:گفت لب زیر و شد خارج آب از سنگین !خدایا -

.زد کنار را خیسش و بلند موهای جرجیس ترسیدی؟ -

:گفت جانببهحق قیافه با و بست را دهانش امینه !نه که هالبت -

:داد ادامه و زد چانه زیر را دستش .باشد بیشتر هاآن تعداد کردممی فکر -

:گفت و زد لبخند زبانشیرین و دهاتی دخترک به جرجیس !کن شروع - .کرد حمله هاآن به یخی هایمشت با و دوید هاعجوزه سمت به

و رفته سوآن به سواین از ادوییج جاروهای با زنانقهقهه که هاییعجوزه به گذرا نگاهی امینه قدرت تمام با و کرده مشت را دستانش سپس انداخت؛ کردند،می پرتاب مانند آتشی بزرگ هایگلوله

سمت به یخ جنس از هایینیزه یخی، هایمشت عالوهبه هم جرجیس. کرد هدایت باال سمت به را آب و طوالنی ساعات. کردمی آب به تبدیل را یخ ها،آن به نیزه برخورد با و کرده پرتاب هاعجوزه پریشان جرجیس. بود رفته حال از هاعجوزه شکست از بعد امینه. رسید پایان به باالخره کنندهخسته با اما کند؛ دور آنجا از را امینه داشت قصد. کشید ایآسوده نفس تپیدن، حس با و کرد چک را او نبض

رنگ به او پوست از نیمی که افتاد عجوزی زن سمت به نگاهش. شد منصرف کفش یپاشنه صدای .نمود کج را سرش و ایستاد عجوز. شدمی نزدیک هاآن به خنده با و بود سبز

!عاشقی؟ و خوارخون جرجیس -

Page 92: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

90

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:غرید خشم با جرجیس. خندید کریه صدای با و بلند ماندی؟ زنده چطور تو - !ببین. نیستم عجوزه کامالً من - قصد. برد باال را دستانش و ایستاد جرجیس. کرد اشاره داشت، عادی رنگ که صورتش از بخشی به

:گفت عجوز اما کند؛ مشت داشت کنیم؟ معامله. خوب مرد نه! عاعا -

:گفت غرولند با جرجیس خواهی؟می چه -

.داد او دست به را الماسی و برد جلو را دستش عجوزه .را پادشاه فرزند من به تو وضع در و دهممی هدیه تو به را این من -

.گرفت او سمت به را اشیخی مشت جرجیس !داد نخواهم تو به را امخواهرزاده هرگز من -

:گفت آرامش با عجوز .تاسه هم آن شوند؛می فرزند صاحب هم باز هاآن! نباش عجول -

.دانستنمی هم را عجوز قصد ولی خواست؛نمی را الماس جرجیس قوانین از دور. بمانید هم کنار همیشه برای بتوانید کوچک دختر آن و تو کندمی مکک الماس این -

!پادشاه قوانین پادشاه. بود پیدا چشمانش از تردید. انداخت امینه به نگاهی جرجیس زد، عجوز که حرفی با

.پذیرفتمی را عجوزه معامله باید کند ازدواج دختر آن با خواستمی اگر. داشت بارهاین در سختی خواهی؟می نفرینی چه برای را کودک -

.زد قهقهه عجوزه .رسیدیم بهتری نتایج به حاال - :داد ادامه جدی نگاه با .است الزم من نفرین مداوای برای آن خون -

Page 93: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

91

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

*** :گفت بود، خیره بندگردن به که طورهمان و آمد نزدیک زدهشوک الیزا سالن، به ورودم محض به !برادر؟ دکردی چه شما -

منتظر. شد مبدل کنجکاوی به الیزا اخم. او کنار در نیز من نشست؛ اشسلطنتی تخت روی الیژا :گفت الیژا که بود ما جانب از پاسخی

.رسدمی اشواقعی مقام به او و بود خواهد ملکه گذاریتاج روز فردا - :زد فریاد عصبی الیزا

!است ناالیق او - :گفت آرامش با الیژا

تو؟ از بیشتر - جنگل میان در مراسم بعد روز. رفت بیرون قصر از خوریدل با و کرد فروکش الیزا خشم حرف این با

وبرق،پرزرق هم و بود سنگین هم که شدهکاریسنگ قرمز رنگ به داردنباله و بلند لباس. شد برگزار این از سرزمین اهالی تمامی داشتند، لب به لبخند که نبودند کسانی تنها آماندا و روسان. داشتم تن به

مهم برایش نظربه که امینه. نداشت حضور مراسم در اصالً و بود مستثنی الیزا. بودند خشنود تصمیم با. گفت ترک را مراسم الیزا، یافتن برای خواستن اجازه از بعد است، دادنرخ درحال اتفاقی چه نبود

:گفتم و زدم نماییندندا لبخند دونفر، یزدهشوک نگاه دیدن چیه؟ نظرت -

.کردممی رفتار بهتر باهات میشی، خوشگل قدراین فهمیدممی اگه: ناتان :گفت و زد او پهلوی به آرنج با پراهیتی

!داره صاحب خودش اون - .خندیدم

شدم؟ چطور پراه؟ چیه تو نظر - .کشید ـوش*آغـ به مرا هیجان با پراهیتی

!(خوشگل خیلی! )صورت خوب بهود -

Page 94: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

92

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

. است شده شروع مراسم فهمیدم بود، باران بارش صدای مانند که بخشآرامش موزیک شنیدن با رنگیخاکستری مه ناگهان گرفت، قرار سرم روی که تاج. شد برگزار پیشین رسومات طبق مراسم

زنانقدم مه میان از که جادوگر به. کشید عقب به مرا و فشرد را دستانم الیژا. ساخت تار را هادیده داریخش و ترسناک صدای با. شدیم خیره زد،می زمین بر را بلندش چوبی عصای و آمدمی نزدیک

:گفت کردی؟ لمس منو الماس حقی چه به - .اندشده جادو اینکه مثال به دادند؛نمی نشان واکنشی یکهیچ. بود آمده بند زبانم ترس از !نمیدم پسش من -

.آورد نزدیک را دستش و رساند من به را خودش دبلن هایقدم با جادوگر !گیرممی پسش خودم -

:گفت وارزمزمه. ماند حرکتبی الماس، متری سانتی یک در اشاستخوانی دست. بستم را چشمانم !نیست وقتش االن -

:گفت رفت،می کهدرحالی و برگشت زنانقهقهه .نیست وقتش امروز! جوان یملکه آوردی، شانس -

*** .دادم لم تخت روی و زده کنار را سنگین تاج مراسم، بعد !روزی عجب و سنگینی تاج چه -

:گفت و کشید را هاپرده خندان الیژا .شدی ملکه رسمیت به امروز. شد منصرف امروز هم جادوگر حتی -

.انداختم باال ابرو .بله -

.آمد نزدیک داشتی؟ مقامی چه شدنملکه از قبل دانستیمی - :داد ادامه که شدم خیره او به جکاوکن

Page 95: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

93

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.پادشاه همسر -*** تازه که امینه سمتبه بیرون از را نگاهش. نماید عمل عجوزه خواسته به تا داشت وقت روزی چند

.برد بود، کرده باز چشم شدیم؟ پیروز ما: امینه

:داد پاسخ و خندید .هستی جنگل جدید قهرمان تو. بله -

:زد دفریا هیجان با امینه !خدا وای -

.شد اتاق وارد لبخند با ملکه .آمدند هوشبه جنگل ناجیِ خوشحالم - !سرورم گزارمسپاس -

:گفت ملکه .هستی مندصحت کامالً که رسیدم نتیجه این به تو فریاد صدای از -

.زد لبخند جرجیس !شک بدون -

. گفت ترک را اتاق دیگری، حرف هیچ بدون و شده محو لبخندش امینه، به او خیره نگاه دیدن با ملکه .ایستادند هردو رسید، قصر از امنی ینقطه به وقتی. کرد دنبال را او متعجب خواهرش رفتن با جرجیس

شده؟ چه - :داد جواب و انداخت او به آلودیاخم نگاه ملکه

!بپرسم باید من را این - .انداخت باال شانه جرجیس

.نیست چیزی خب - .داریم قوانینی جنگل در ما چون امیدوارم؛ -

Page 96: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

94

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:کرد اضافه تشر با !باشی آگاه آن از باید - قبول را عجوزه با معامله تا کرد می ترغیب بیشتر را او ملکه العملعکس این. شد خیره ملکه رفتن به

فرشته چنین چطور او. افتاد کرد،می بازی پدرش همراه که کوچک پسر به نگاهش حین همین در. کند ساخت؟می خود خوشبختی قربانی را صومیمع

*** !شده بندگردن خیالبی جادوگر که عجیبه: روسان

نه؟ امروز که نگفته مگه! نیست عجیب زیادم: امینه !آره خب -

.رسهمی سروقتت دیگه روز یه یعنی پس: امینه .نگذاشت محل که کردم اخم امینه لبخند به

نکردین؟ کاری چرا شما. یمبیا جلو تونستیمنمی که ما: آماندا .بود شما مثل هم[ کردم اشاره الیژا به] آقا این -

نکردی؟ کاری چرا خودت: آماندا من؟ به نمیدی رو بندگردن چرا: ناتان .برگشت او سمت به همه نگاه

شد؟ پیدات کجا از تو - .وندیمم شب که شد این برم، خداحافظیبی زشته که دیدم مراسم از بعد راستش: ناتان

:داد تکان دست پراهیتی .سالم -

.پرداختیم بحث ادامه به و دادم تکان طرفین به را سرم .اومدبرنمی دستم از کاری منم راستش -

!بود هشدار یک این: الیژا .داد تکان را سرش روسان

Page 97: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

95

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.پادشاهه با حق! درسته - کنیم؟ کارچی باید حاال -

بدیم؟ الماسو باید: امینه .مانیممی منتظر ر،خی: الیژا

.نیست ساخته ما از کاری وگرنه بده، نشون رو خودش خودش، باید. پادشاست با حق بازم: روسان :گفتم ارادهبی و آمده سراغم قدیمی هایعادت بودم، شده جوان که حاال

.کنه کمک بتونه شاید منیسا کتاب - :گفت متفکر روسان

رسیدی؟ نتیجه این به تازه نیست عجیب - کجاست؟! خیلی نه -

.ماتیاس یخونه: آماندا هنوزم؟ -

.نگرفت رو کتاب سراغ دیگه کسی سونار و تو رفتن بعد خب: روسان تغییرات شدم که خانه وارد. رفتم ماتیاس باصفای و چوبی یخانه سمتبه دیگران گرفتننادیده با

ناراحتی غرق قدرآن قبل بار. شدمی دیده خانه این در رانا یسلیقه شک بدون. آمد چشمم به زیادی .گرفتند آشنایی افراد را اطرافم چگونه و کی نفهمیدم. بودم نشده یکهیچ متوجه که بودم

.بودند العادهفوق هردو ماتیاس و رانا: روسان .طورههمین: آماندا

برداشتم را آن. دمدا بود، دیوار گوشه میز روی که کوچک چوبی یگهواره به و گرفته هاآن از را نگاهم :گفتم لب زیر و مُرد؟ چطور رانا - .شنیدممی هم را هاآن جواب باید اطمینان برای اما زدم؛می بارهدراین هاییحدس واقع در

اجازه سرزمین هایحاکم اگه حتی اما باشه؛ شده عادی جنگل این توی قوانین شکستن شاید: روسان !پذیرهینم رو قانون نقض این جنگل روح بدن،

Page 98: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

96

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.دادم تکان طرفین به آرام را سرم .ندارم رو قوانین شنیدن حس -

.برد مرگ کام به رو رانا و مادربزرگت هاقانون همین اما: آماندا .کردم سکوت :گفت روسان

و رفتمی پیش خوب روزها که زمانی درست. ساختن جدید زندگی یه و دادن خانواده تشکیل اونا - .کرد تغییر چیزهمه شد،می کامل داشت خوشبختی این

:گفتم دیدم، را اشطوالنی مکث وقتی. دهد ادامه تا بودم منتظر هنوز شد؟ چی خب، - .رفت دنیا از رانا پسرش، دنیااومدنبه موقع درست -

جمله و کرده ریز را چشمانم. است مادر مرگ باعث دورگه، یک دنیاآوردنبه. شد مبدل یقین به حدسم .کردم تکرار وارزمزمه را روسان

پسرش؟ دنیااومدنبه - :گفت روسان به عصبانیت با آماندا

!گفتیمی سیسی به ماتیاس پسر به راجع نباید تو - .کردم اخم

کنین؟می پنهون چیو - .شد مانع آماندا اما دهد؛ جواب خواست روسان

...خب - !نه روسان - است؟کج رانا پسر بگو بهم نه؟ روسان چی یعنی - .دوره جای یه پسرش -

.دوختیم چشم دهانش به متعجب هردو که گفت را این سریع قدرآن دور؟ چقدر! اوه چی؟ -

Page 99: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

97

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!روسان: آماندا .متروکه هایکوه تا: روسان

:گفت و زد صدا را نامش تشر با آماندا نیست؟ ماتیاس پسر پیداکردن وقت االن نگفتم مگه روسان -

.ریدپ دهنم از خب: روسان .میشم خسته تبچگونه رفتارای این از دارم دیگه: آماندا

گفتم؟می نباید چرا اصالً: روسان .سال همه این از بعد اونم ماکسل؛ برگردوندن نه باشیم جادوگر نگران باید االن چون: آماندا

.شدی غرغرو و اخمو زنای شبیه دقیقاً: روسان ...شـ هایبچه شبیه هم تو: آماندا

:گفتم هاآن یبیهوده بحث میان عصبی کجاست؟ ماکسل! بسه -

:گفت آرام روسان .هاگرگ قبیله پیش -

*** . داشت را روستایی دخترک یبدرقه قصد ناراحتی با او. رفتند مرز سمتبه زنانقدم امینه و جرجیس

عجوزه .رفت شخص آن دنبال به ببرد، بویی امینه اینکه بدون و شد سوم شخص متوجه ناگهان :گفت و کشید جلو درخت پشت از را خودش

.طورهمین نیز من وقت! شده تمام وقتت - .شد عجوزه سبز کامالً صورت متوجه تازه جرجیس

!توانمنمی من - :گفت لبخند با عجوزه همین برای رسید؛می نظربه درمانده

است؟ کودک یک دادنازدست از کمتر دختر، آن دادنازدست ارزش - .کشاندمی تاریکی به را او امینه به نسبت فشضع

Page 100: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

98

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:زد لب .شب -

:کرد تکرار و زد لبخندی عجوزه !شب -

:گفت متعجب و آمد هاآن سمت به امینه !جرجیس؟ - بله؟ - کنی؟می چه -

.انداخت گذرا نگاهی عجوزه خالی جای به و زد لبخند بمانی؟ دیگر شب یک توانیمی -

تخت از را کودک. بود تاریک جاهمه. کرد قبول شادمانی با بود، جملهیک همین منتظر که امینه او برای را تصمیم کودک، خندان لـبان و معصوم نگاه. کشید ـوش*آغـ به و ساخته جدا کوچکش

.ساختمی دشوار .شد خیره جرجیس پُرِ دست به خندان و آمد بیرون درختان پشت از عجوزه

!تیگرف را درست تصمیم حالمخوش - :گفت و سپرد عجوزه ـوش*آغـ به را آلودخواب کودک. داشت تردید هم هنوز جرجیس

.شوم پشیمان حماقتم این از بعدها شاید - :گفت رفت،می دیگر بُعد به جادویی ایدروازه توسط که حالی در عجوزه

برای چه و ادیمد انجام که کارهایی برای چه شویم؛می پشمان آینده در همه ما. است امروز مهم - .ندادیم انجام که کارهایی نظربه که چیزی آن از ترعاقل عجوزه این که کرد اعتراف خود با. بود عجوزه رفتن گرنظاره جرجیس

:کرد زمزمه خود با و افتاد دستش میان الماسِ به نگاهش. است رسید،می .نشوم پشیمان امیدوارم -

***

Page 101: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

99

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

آورد؟ در هاگرگ قبیله از سر چطور ا،ران پسر ماکسل،. ببینم کن صبر - .طوالنیه داستانش: روسان

:گفت فوری که شدم خیره او به اخم با .میگم بهت بعداً. بریم بردار رو کتاب .بگم قصه تونمنمی دیگه من -

اطالعاتی جادوگر به راجع نه اما کردم؛ زیرورو را کتاب. شدیم خارج خانه از و برداشته را کتاب ناچار یاندازه به اتاق این. ساختم رها امسلطنتی و بزرگ تخت روی را خودم. هاگرگ قبیله یدرباره نه ود،ب

اتاق این در مانممی اینجا که مدتی برای خواست الیژا شدم، ملکه وقتی. بود بزرگ ام،چوبی یخانه .دیدم خسته یاچهره با را الیژا و شد باز در. باشم داشته اقامت

جادوگر؟ یا الیزاست به راجع - !هردو -

آرامش لحن با و ایستادم او کنار در. کرد تماشا را بیرون و ایستاد پنجره به رو اشهمیشگی عادت طبق :گفتم بخشی

.عصبیه شده، ملکه نیست، رگاش تو سلطنتی خون که یکی اینکه از الیزا شاید - .خیر - ...چی مشکلش پس - .کردم کوتس آمد، ذهنم به که فکری با خون تا کنندمی ازدواج باهم برادر و خواهر قدیم، هایسلطنت مانند شاید که کردممی فکر این به

پاسخ، آن و داد پاسخ اماحمقانه تفکر به او اما است؛ داشته قصدی چنین هم الیزا و بماند پاک سلطنت .بود محکم و کوتاه

!خیر - سمت به که آماندا و روسان دیدن با... . من حاال و کنیم اجازدو هم با خواست ما از الیزا. داشت حق

به نامحسوس «گردمبرمی»: گفتن با و برداشته بیهوده افکار از دست داشتند،برمی قدم جنگل جنوب نگاه اطراف به نشوم، دیده تا کشیدممی صورتم روی را شنل که طورهمان. پرداختم هاآن تعقیب .ناآشنا چقدر. کردم

Page 102: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

100

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.رسید گوشم به هاآن آرام صدای بودم؟ نیامده جنگل سمت این به حال به تا چرا کنه؟ کاری همچین بخواد االن چرا. ببینیمش نداد اجازه سال همه این: روسان !شده عوض نظرش شاید: آماندا

...گ همون از یکی اون! نگو مزخرف: روسان .شدم قایم فوری. ایستاد آماندا

عزیزم؟ کنی تکرار رو حرفت میشه - :خندید مصنوعی روسان

!زدی توهم. نگفتم هیچی - :گفت آماندا که دادند ادامه راهشان به .کرده حس رو سیسیلیا بوی شاید. بکنیم خودمونو سعی باید! روسان -

هادرخت شدیم،می ترنزدیک هرچه. رفتندمی رانا پسر دیدن برای هاآن. بود درست حدسم پس اوه هاییکوه به تا رفتیم قدرآن. کردیممی سفر دیگر دنیای به دنیایی از گویی شد؛می بیشتر بیابان و کمتر هاکوه آن باالی که گرگی. رسیدیم بود، سرزمین دو میان مرزی مانند که کشیدهفلکبهسر و بلند

.رساند روسان و آماندا به را خود و آمده پایین او. شدمی دیده سختی به بود، ایستاده دوتا؟ شما بازم - سپس کشید؛ بو و کرده کج را سرش. ماندم خیره او به متعجب ،گرگ مانندغرش صدای شنیدن با

:گفت !آوردین جدیدتونم دوست امروز که بینممی -

:گفت روسان. بود شده دیر اما شوم؛ پنهان تا کاویدم را اطراف زدههول .سیسی بیرون بیا. قدیمیه دوست راستش -

:گفتم دست، دادنتکان با و داده نشان را خودم ناچار .سالم -

:گفت روسان به رو و انداخت من به گذرا نگاهی سبز، چشم گرگِ .ببینه رو شما خوادنمی -

Page 103: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

101

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.داشت اصرار آماندا .بیایم تا خواست ما از خودش آخه. بدین اطالع بهش - .خوادنمی هنوزم. که گفتم -

.آمدمی چشم به سرم روی براق و بزرگ تاج کاله، رفتن کنار با. زدم کنار را شنل کاله و رفتم نزدیک .اومده سیسیلیا ملکه بگید بهش -

*** جنگل شاهزاده، ناپدیدشدن خبر. فراگرفت را قصر اندوه و غم باالخره و رسید پایان به طوالنی شب آن زودیبه را هاآن فرزند که دادمی خاطر اطمینان خواهرش به جرجیس. داشتوامی سکوت به را

.خواهدیافت. شد پدیدار کوچکی کودک با عجوزه و گرفت شکل قصر سالن میان در سبز غباری حین همین در

.بود یافته تغییر سبز رنگ به عجوزه چشمان سفیدیِ !دادی فریب مرا تو -

او فرزند کودک، این شد متوجه گرفت فاصله او از وقتی. کشید ـوش*آغـ به را کودک و دوید ملکه .نیست

:گفت و زد ـغل*بـ به دست جرجیس .کنم قربانی را خواهرم فرزند توانستمنمی -

:زد فریاد عصبانیت با عجوزه .گرداندمبازمی مادرش به را او کودک، این مانند و خواستممی را شاهزاده خون از قطره چند فقط من -

:زد لب ناراحتی با و چکید زمین به چشمانش میان از اشک مانند خون ...تو... تو اما شوم؛ انسان یک دوباره خواستممی فقط من. دادی فریب مرا تو -

:کرد تکرار دیگر باری توان آخرین با و افتاد زمین به عجوزه ناگهان !باد تو بر نفرین... دادی فریب مرا تو اما -

سنگی یمجسمه به تبدیل همیشه یبرا او جانبی جسم. رفت دنیا از و گرفت او سمت به را دستش .شد

Page 104: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

102

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

یزدهحیرت چشمان به نگاهی. نشست او بالین بر بود، پشیمان شدت به خود یکرده از که جرجیس :گفت پادشاه به رو و انداخت دیگران

نیست؟ او برگرداندن برای راهی - از حماقتی چنین شاهد هاینک از او. زمان آن در حتی داد؛نمی دست از را خود اقتدار وقتهیچ پادشاه .داشت بدی احساس بود، جرجیس جانب

!کنممی شرمساری احساس هستم، ایرسوایی چنین شاهد اینکه از - .دوخت چشم پادشاه دهان به متعجب جرجیس

*** .خندید بلند صدای با روسان ناگهان. رفتیممی قصر سمت به حوصلهبی و افتاده سری با

:گفتم متعجب !چیه؟ - .ببینیمش نتونستیم شد حیف یچی،ه -

مزاح به شروع که برگرداندم روی غرهچشم با. فهمیدم را او یخنده معنای باراین. خندید دیگر باری :کرد

.بیار یادت رو لحظه اون دیگه بار یه آماندا - :داد ادامه حرکاتم، مویموبه انجام و من از تقلید به .داد نشون رو تاجش مغرور یقیافه با عدب. زد کنار رو شنلش جذبه با قشنگ - :گفت بلندی یخنده با !رعیت چه ملکه، چه ببینه؛ رو کسهیچ خوادنمی گفت طرف آخرشم -

زیادی روزهای ساختم،نمی منحرف حرف این از را ذهنش اگر. نخندد بلند کرد سعی و زد لبخند آماندا :گفتم بنابراین شدم؛ می خندیدنش شاهد

.بگو هاگگر یقبیله به راجع - .خندید

ندارن؟ شنوی حرف ملکه از چرا اینکه -

Page 105: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

103

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!روسان - .برداشت شوخی از دست

.طردشده قبیله - ن؟طردشده اونا -

.داد تکان مثبت ینشانه به را سرش گرفت؟ شکل ایقبیله همچین چطور -

...یزاده خب اونا: روسان تا خواستم اشاره انگشت با و گذاشته چشمانم روی را دستم. شد گشاد چشمانم حرف این شنیدن با

.ندهد ادامه و شده موضوع این خیالبی .بگو رو شبقیه! بسه بسه - .دارن پوزه و انپشمالو اونا - !بود گرگ که اون ولی دیدم؛ رو یکیشون - .شدند گرگ به تبدیل کامالً نفرین بعدِ ولی انسانن؛ شبیه بیشتر خب - شد؟می شکسته نفرینشون االن یدنبا مگه - نفرین السحرباطل نفوذ مانع هاکوه شد، شکسته نفرین وقتی. نطردشده اونا گفتم که طورهمون -

.شدند شدن؟ طرد چرا - !نمیگم دیگه... چون -

.ماندم خیره او به متعجب !چرا؟ -

.دویدم سمتش به عصبی که انداخت باال شانه !ایهگند ضدحال یه تو روسان -

:زد فریاد خندید،می کهدرحالی و کرد فرار .سیسی ماما لطفته نظر -

Page 106: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

104

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:زدم فریاد او از بلندتر صدایی با و خوردم حرص !سیسی ماما نگو بهم. جوونم دیگه من -

:گفت رفت،می که طورهمان و شده زاغ به تبدیل آماندا .کوچولوها بینمتونمی بعداً -

.نشستم مکث کمی از پس. ایستادیم دریاچه کنار حرکتبی او، رفتن با هردو خب؟ - .نشست هم او خالصه. پذیرفتننمی رو خودشون نوعهم از غیر به پادشاهی و پرخاشگرن و عصبی ها،گرگ قبیله -

.کرد تبعید رو اونا پادشاه باالخره و گرفت باال اختالفات درآورد؟ قبیله اون از سر چطور ماکسل - .بگه باید خودش. اونه داستان این -

خوردنتکان صدای. نداشت گیرمدل و چوبی یخانه آرامش با شباهتی دریاچه آرامش. کردم سکوت .شد دور و ایستاد حرفبی روسان. دادمی سوم شخص حضور از نشان آب

خوبیه؟ حس: ماهینی اینجام؟ اینکه - .خواستیمی که طورهمون شدی؛ جوون دوباره اینکه - !عجیبه برام. دونمنمی -

:گفت و انداخت من به نگرانی نگاه !نبود خوبی کاره نرده برداشتن -

نرده؟ کدوم: ناتان .است شده منتشر و ساخته دانلود نگاه سایت در کتاب این

www.negahdl.com .بردم باال را دستانم کالفه

.نیست پیداش چرا سنگیچشم که کردممی فکر این به داشتم -

Page 107: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

105

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت هیجان با ناتان !شدیا بانمک خیلی شدی جوون وقتی از... اِ -

.زدم دستش پشت به سیلی با که کشید را امگونه .شدیا پررو خیلی جدیداً هم تو -

.دوخت چشم دریاچه به ،برگردانده روی و رفت ناراحتی به خندانش صورت !گرسنگی و تشنگی از زجرکشیدن صدای. شنوممی رو عذاب صدای - :داد ادامه. شدم خیره او به متعجب اش،ناگهانی تغییر از .کشممی رو مُردن درد مرگ، هر با و بینممی رو روستا مردم تکتک مرگ - .شد خیره من به اشسنگی چشمان با .بینممی رو خودم از ترخودخواه یکی که بارهاولین -

:گفت رفت،می هکحالیدر. برداشت درخت یشاخه روی از را شنلش و ایستاد. دادند غذا و آب بهم شدند، منقرض خاندانم و نسل وقتی که جاییهمون. روستام به گردمبرمی من -

.بمیرم اونا درکنار باید منم بمیرن، باشه قرار اگه به را دستم. کنم کمک او به داشتم قصد. آمد سراغم وجدانعذاب. بود رفتنش ناظر سکوت، در ماهینی :گفتم و تمگرف بندگردن

!کن صبر - :گفتم لب زیر و فشردم دستم میان را بندگردن. دوخت چشم من به منتظر

.باش خودت مراقب - .داد ادامه خود راه به پراهیتی یزدهحیرت چشمان مقابل در و زد پوزخند

میره؟ کجا داره - :گفت داشت،برمی قدم آب سمت به که طورهمان ماهینی

.داره علقت بهش که جایی به - برای و ماندنجوان برای. شدم خودخواه من. بود ناتان با حق. شد دور و دوید ناتان سمت به پراهیتی

در سخت، مواقع در گذران،خوش ناتان مثل آدمی. کرد کور را چشمانم طمع سرزمین، این در ماندن

Page 108: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

106

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

صاحب به الماس روزی ینکها از و بودم خودم فکر به شرایط بدترین در حتی من اما ماند؛ مردمش کنار .داشتم واهمه برگردد، اشواقعی :گفت که شنیدم را ماهینی صدای آخر یلحظه

.شدی پرت دره از تو - مانند بود؛ نمانده برایم برگشت راه دیگر که عمیق قدرآن. بودم شده پرت درّه از من. گفت می درست دادنازدست یا بود ترسخت پیری با مدنآ کنار که اندیشیدم خود با! جهنم چاه در شدنپرتاب

اطرافیانم؟ پدیدار نداریم انتظار که زمانی درست و دارد استراحت قصد اخیراً جادوگر نظر به. برداشتم قدم متفکر در من خون که جنگل این در ام،خانواده عضو تنها ماکسل، برگرداندن برای زمان آن تا. شد خواهد

.کردممی تالش باید دارد، جریان هایشرگ***

وجودش تمام خشم. کرد مشت عصبی را دستانش بود، زده زانو که طورهمان جرجیس حکم، شنیدن با .فراگرفت را !نبودم مجازات این الیق من -

.نشنیدند را صدایش یک هیچ که بود گفته آرام قدرآن :داد ادامه پادشاه !ندارد را همزادی یا انسان هیچ با ازدواج یاجازه هم هایشقدرت دادنازدست از بعد حتی او -

غمگین نگاه با ملکه نبود؟ کافی او برای تبعیدشدنش و قدرت دادنازدست. برد باال را سرش متعجب زمین، به طالیی عصای شدنکوبیده صدای. آمدبرنمی او دست از کاریهیچ. شد خیره برادرش به

چالِسیاه یعنی سرزمین، نقطه دورترین به و کشیده زنجیر به را او سربازان. بود محاکمه پایان از نشان هرگز او. نبود او حق این. زدمی فریاد و دادمی تکان را زنجیرها جرجیس. بردند قدیمی معبدِ زیرِ مخفیِ مقامش از سوءاستفاده قصد و پادشاه فریب دلیل به اما نکرد؛ قربانی را شاهزاده خود، خوشبختی برای

طرفین به را سرش. واداشت سکوت به را او برداشتن، قدم و پاها حرکت صدای. شد مجازات .بیابد را منبع تا چرخاندمی

Page 109: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

107

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.داد خواهم نجات را تو - .ماند جثه ریز دخترک آن یخیره چشمانش

!امینه؟ - :پرسید متعجب جرجیس. کرد زنجیرها بازکردن به شروع و زد نماییدندان لبخند

آمدی؟ چطور تو - :گفت جواب در و داد تکان را سرش زنجیر، آخرین بازشدن با .همزادها قدرت -

هایکوه با که مرزی رسیدند؛ مرز به و گذشتند ها بیابان از. کرد خارج چالسیاه از را او مخفیانه امینه .شدمی مشخص بلند

*** .نیست االیز از خبری -

:گفت و کرد تن به را خود اشرافی شنل الیژا .دارد احتیاج زمان به وا - .کنیمی درکش که حالمخوش -

شده اهمیتبی برایم الیژا و الیزا روابط. نبودم حالخوش واقع در. شد محو لبخندم. رفت و زد لبخندی مانند من، برای سلطنتی لباس. بود همخون یک دیدن رسید،می نظر به مهم حاال که چیزی تنها و بود

روسان دیدن با. شدم خارج اتاق از لباس، تعویض از بعد. بود تحملیرقابلغ و سنگین مجلسی، لباس .دویدم شد،می خارج قصر از الیژا همراه به که !کن صبر روسان. کن صبر -

.ایستاد متعجب !سیسی؟ شده چی -

.زدم کنار بودم، بسته اسبی دم قدیم یاد به که را بلندم موهای .بزنم حرف باهات چیزی یه به راجع باید -

:گفت و انداخت او به نگاهی روسان. شد خیره من به کنجکاو الیژا

Page 110: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

108

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

چی؟ به راجع - شنیدن از سلطنتی خاندان بودم مطمئن. بزنم حرفی هاگرگ قبیله از الیژا حضور در توانستمنمی

.داد خواهند نشان واکنش بارهدراین موضوعی !تونمنمی اینجا - .میایم هم ما. آماندا پیش خونه برو. برسم اون به باید م؛داری کاری یه پادشاه و من - :گفتم شدیم، دور وقتی. بگیرد فاصله کمی الیژا از خواستم ابرو یاشاره با .ماکسله به راجع -

.انداخت باال ابرو .میام من باش، منتظر تو. باشه آهان، -

حال به تا هرگز که آوردم یاد به رخت،د یتنه میان در، یک دیدن با. گرفتم پیش را روسان یخانه راه .کرد باز را در لبخند با آماندا چندلحظه از بعد. ایستادم منتظر و زدم در. بودم ندیده را هاآن خانه

!سیسی - تو؟ بیام تونممی. سالم - .رفت کنار در مقابل از !اومدی خوش. بفرما. حتماً - .رفت باال ابروهایم ها،آن تمتفاو و براق نظیر،بی یخانه دکور دیدن با !زاغ یلونه مثل دقیقاً -

:گفت و خندید .باشه تعریف یه این اگه البته ممنون؛ -

.شدم جانببه حق !تعریفه که معلومه -

حیرت بود، خانه دیوار روی که انگیزیشگفت و بزرگ نقاشی. بودم خیره اطراف به حرفبی چندلحظه .کرد بیشتر را من .باشه داشته آدم اییادگاری همچین که خوبه -

Page 111: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

109

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

هردو بود؛ روسان و آماندا نقاشیِ. داد قرار میز روی را قهوه هایفنجان و انداخت نگاهی نقاشی به نمایش به را دو این انسانی هایصورت دیگر نیمی و زاغ هاآن از نیمی و داشتند لب به لبخند

.گذاشتمی بود؟ کی نقاشش. بسازیم خودمون از بلوییتا همچین هم الیژا و من باشه یادم -

:داد جواب و شد محو لبخندش. خندیدم .سونار - :گفت و نشست. شد خانه وارد روسان بعد لحظاتی. رفت بین از نیز من لبخند او، یادآوری با .شنوممی خب، -

شنوی؟می چیو: آماندا .انداخت باال شانه فقط جواب در روسان

ببینینش؟ کردین سعی چندبار - .باریک ماههرچند تقریباً: روسان زنین؟می حرف ماکسل به راجع دارین: آماندا .دادم تکان را سرم

ببینه؟ رو شما خواست خودش دفعهاین نگفتین مگه - ...که گفت کوهستان نگهبان اما آره؛: آماندا

.دقیقه یه دقیقه، یه - :گفتم و آوردم پایین را اماشاره انگشت

.کنیم راضی رو هاگرگ ایدیگه جور باید - سیسی؟ ماما سرته تو چی باز: روسان

.خوب فکرای یه - :گفتم و برگرداندم روی خانه، از خروج از قبل. شوند همراه من با تا خواستم اشاره با .سیسی ماما نگو بهم دیگه! ضمن در -

***

Page 112: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

110

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت و شد خیره بلند هایکوه به جرجیس .است غیرممکن مرز این از عبور -

:گفت و کرد بزرگ سنگی تکه دادنحرکت بر سعی لبخند با امینه !من برای نه - ایگله مانند و رفتندمی سوآن به سواین از هاگرگ. شد پدیدار جدیدی دنیای سنگ، کناررفتن با

:گفت و آمد نزدیک امینه دیدن با هاگرگ از یکی. شدندمی آماده حمله برای وحشی، شدی؟ ما قلمروی وارد چطور تو -

.زد لبخند .کنیم دیدار هاگرگ رهبر با باید -

آن به تا که جرجیس. شود همراه او با تا خواست جرجیس از لبخند با امینه. افتاد راه حرفبی گرگ .کرد دنبال را هاآن سر، دادنتکان با بود، متحیر لحظه

برای عظیم قصری ظاهر به بزرگ، هایسنگتکه دندا قرار با بودند توانسته هاگرگ که بود عجیب .بسازند خود رهبر

!ما رهبر - روروبه زخمی و بزرگ گرگی با و برد باال را سرش جرجیس. زدند زانو دو هر گرگ، صدای شنیدن با

.شد آید؟برمی ما از کمکی چه شجاع دختر. بایستید -

.رفت نزدیک و زد لبخند امینه .شود حفظ هم شخص این جان تا کنید کمک خواهممی شما، عزیز جان نجات جبران برای -

را سرش رهبر گرگِ. است داده نجات را هاگرگ رهبر جان امینه، چگونه، و کِی دانستنمی جرجیس :گفت و داد تکان

و گرفته نادیده را هایتفداکاری پادشاه، تا باشی شده مرتکب بزرگی خطای باید! خوارخون جرجیسِ - .باشد کرده تبعید را تو

.نبود گناهی چنین! خیر درواقع،: جرجیس

Page 113: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

111

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت باشد، آورده یاد به چیزی اینکه مانند ناگهان امینه خواستی؟می چه برای را الماس آن -

:گفت جواب در و زد لبخند جرجیس .تو برای -

*** !شده خل دختر این: روسان

.گفتم کی بگو. کننمی افقتمو بگیم بهشون اگه. نیست طوراین هیچم - :گفت و کشید را آماندا دست روسان

.ندارم رو الزم آمادگی هاگرگ دندونای زیر مُردن واسه اصال امروز. فردا واسه بذارش پس - :گفتم واراعتراض و کردم اخم رفتنشان به !لطفاً. روسان -

.برگشت سمتم به و ایستاد ...بکنم تواسه کاری یه خوایمی ازم مؤدبانه باره اولین -

.شد دور فوراً !تونمنمی امروز من شرمنده ولی -

موهایم سمت به نگاهم. است کرده شک الیژا حتماً. رفتم قصر سمت به و بازگشته را رفته راهِ متعجب دست رنگآبی تارهای روی. داشتند فاصله زمین با سانتبیست فقط که بودند شده بلند قدرآن رفت؛

:گفتم و کشیدم .نآزاردهنده برام هنوزم خاطرات - .بودند شده ایافسانه خواهران مانند شدم؛ روروبه الیزا و امینه با اتفاقی طور به ...کبوتر با کبوتر که بینممی - :دادم ادامه دو آن به اشاره با .باز با باز -

.گرفت را حرف ادامه الیزا و زد پوزخندی امینه

Page 114: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

112

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

...تیح نمانده شرافت - :داد ادامه سپس داد؛ نشان را انگشتش سر .چندرغاز -

.بد یاران با برخاست و نشست اثرات. چرخاندم چشم !چیه؟ مشکلت دونمنمی - :گفت رفت، می کهحالیدر .نداری هم را آن درک قدرت -

. شدم قصر وارد. رفت و برداشته درخت از را خود تکیه امینه او، دنبال به. زد کنار را شنلش یدنباله نزدیک او به حوصلهبی. بود ایستاده منتظر قصر، بزرگ یپنجره روبه الیژا زدم،می حدس که طورهمان .شدم

.شدن صمیمی هم با زیادی امینه و خواهرت میاد نظر به - .شد خیره من به و برداشت رفتند،می دریاچه سمت به که دو آن از را نگاهش

.دارم روسان و تو یهاردرب را نظر همین هم من - .کردم کج را لبم و پرید باال ابروهایم از یکی

بینم؟می درست دارم - .دهم ادامه شد منتظر کنجکاو

حسودی زاغ یه به داره، جریان آبی طلسم بدنش هایرگ تکتک توی که ارکید سرزمین پادشاه - کنه؟می

.شد جدی چیست؟ موضوع -

:گفتم ناچار. خیر یا است درستی کار موضوع، نای از رفتنطفره دانستمنمی .بینممی عجیبی خوابای یه جدیداً -

.نگفتم هم را اصلی موضوع اما نگفتم؛ دروغ هایی؟خواب چه -

Page 115: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

113

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

چشمای و رنگایقهوه بلند موهای با مرد یه. ستگذشته به راجع زنممی حدس ولی دونم؛نمی - .سالوسن کم دختر یه و عسلی

:دادم ادامه. شد خیره لـبانم به بود، کنجکاوی از نشان که ییهااخم با !پراهیتی یلهجه مثل... اوم. داشت لهجه دختره -

*** .داد شادمانی به را خود جای و رفته ازبین شوک اثرات بعد کمی. بود زدهشوک امینه

کنی؟ کاری چنین باید چرا - .زد لبخند جرجیس

.کنم ازدواج تو با بتوانم تا - .زند فریاد را حالیخوش این چطور دانستنمی و بود زدههیجان امینه

:پرسید جرجیس کنی؟می ازدواج من با -

.شد جدی امینه هستی؟ مطمئن -

.داد او دست به را الماس جرجیس !البته -

به سر دادنتکان و لبخند با فقط داشت؛ خواهد هاآن برای مزیتی چه الماس این دانستنمی هنوز امینه .داد مثبت جواب او خواستگاری

همین در کشید؛ ایزوزه آلفا گرگ. بودند نشده الماس رنگ شدنتیره یمتوجه زمان آن در یک هیچ .رسید گوش به هاگرگ دیگر یزوزه صدای حین

.رسدمی نظر به مناسب کوهستان همین شما، ازدواج مراسم برای - .زدند لبخند و دانداختن هم به نگاهی امینه و جرجیس

*** .پریدم خواب از هاگرگ سرزمین دیدن با

Page 116: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

114

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت و داد دستم به آبی لیوان الیژا خواب؟ همان هم باز -

.دادم تکان تأیید ینشانه به را سرم .برسانند جادوگر به را ما دارند سعی هاخواب این -

.دادم تکان را سرم نفی، عنوان به باراین این گردنم، تو انداختی رو بندگردن این وقتی از! آبیه الماس یقضیه ست،نی جادوگر فقط قضیه -

به چطوری و چیه الماس سرگذشت که بدن نشون بهم خوانمی انگار میان؛ سراغم دارن هاخواب .افتاد جادوگر دست دشوار مبرای خوابیدن که کابوس دیدن از بعد همیشه مانند اما بخوابم؛ کردم سعی گرفتم، آرام که کمی .شدم خیره الیژا به. بود سخت هم حاال شد،می .بخوابم راحت امشب کن کاری - آخرین این. گرفت شکل انگشتانش میان از رنگیکم مه. داد تکان صورتم مقابل را دستش لبخند با

و رفته روسان سراغ روز چند این تمام مانند صبح. رفتم خبریبی دنیای به بعد و دیدم که بود چیزی :گفتم

.بریم بود قرار امروز خب، - .بخورم صبحانه من بشین - :گفت و انداخت من به گذرا نگاهی. رسید گوش به شکمم صدای صبحانه، شنیدن با .بیار چیزی یه هم شکمو این واسه! آماندا -

.بود دیده تدارک مفصلی یصبحانه آماندا. نشستم غذاخوری میز سر و خندیدم .سیسی اومدی خوش - .آماندا ممنونم -

.شد خیره لبخندم به آلودیاخم نگاه با روسان .دونمنمی رو ماکسل به گیردادنت دلیل اصال - !نداری درکشم قدرت -

Page 117: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

115

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.آشناست برام جمله این چقدر - :گفتم که رفت فرو فکر به .ببینمش خواممی. منه خونهم اون - چی؟ - نیست؟ یادت. بود مدخترعمه ماکسل، مامان یعنی رانا، خب -

.زد میز روی آرام .شهعمه ینوه. ببین اینو! اوه اوه -

:داد ادامه داد،می تکان هوا در را دستانش که طورهمان ببینی رو تعمه ینوه بری خوایمی تو وقتاون. نیست خیالشم نداره، خبر خودشم مادر از طرف -

!خونته؟هم چون فقط :گفت خنده با و داد رارق میز روی را دستانش آماندا

.میاره بهونه داره - .زدم صدا را نامش و برگشتم او سمت به متعجب

!روسان - :کرد اعتراض

ببینم؟ باید کیو کوهستان، اون به برم نخوام اگه - .کردم اشاره آماندا به !اینو - .زد لبخند آماندا هایاخم به .که نداره اشکالی. کنممی تحمل مه دیگه روز چند یه. بینممی همیشه که اینو -

پشیمان تا خوردمی صبحانه آرامآرام عمد از او اما بودیم؛ منتظر در پشت آماندا و من بعد، دقیقه چند .شوم

.ریممی ما - .آمد عجله با و گرفت بزرگی یلقمه

Page 118: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

116

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

من؟ بدون - .بیای نداری دوست که زنممی حدس: آماندا

.بذارم تنها رو مظلوم هایبیچاره بدبخت شما تونمنمی ولی ندارم؛ دوست: روسان .افتاد سرفه به خورد، آماندا جانب از که ایسیلی با

.خندیدم .جوونه هنوز نکشش، -

*** .آمد سمتمان به گرگ همان که ایستادیم هاکوه مقابل

.کردم عادت شما دیدن به - ببینیم؟ رو قبیله رهبر میشه. کنیمی عادت بیشتر - رهبرید؟ دنبال حاال و شد تموم سلماک -

:گفت که دوختم چشم او به منتظر ببینه؟ رو شما بخواد باید چرا - .بشه حالخوش بره، بین از نفرینش که بدم پیشنهاد رو راهکاری یه بهش اینکه از کنم فکر -

.شد پدیدار جدیدی دنیای و رفتند کنار کوه، دامنه در بزرگ هایسنگ .ابمخو مثل دقیقا -

خوابی؟ چه: روسان :گفتم رفتیم،می گله رهبر سمت به گرگ همراه که طورهمان

نه؟ بودم نگفته شما به - بینی؟می خواب تو رو آینده: آماندا

.مبهم تصاویر سری یه بینم؛می چیزایی یه الماس یگذشته به راجع کنم فکر. نه - و رفتند کنار هاسنگ. کشید کوتاهی زوزه سبز چشم گرگ که ایستادیم قصر ظاهر به هایسنگ مقابل

.شدم خیره او به متعجب پشمالویی و بزرگ گرگ دیدن با. شدیم قصر وارد ما .ببری بین از رو ما نفرین قراره شنیدم -

Page 119: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

117

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

ببینم؟ یکیو قبلش میشه اما آره؛ راستش: گفتم متفکر :گفت و شد وارد ایبرهنهنیمه پسر حین همین در نیستم؟ من که منظورت -

.است رانا پسر او که کردمی ثابت اشگونه روی چال و داشت لب به لبخند .زدم لبخند متقابالً

ماکسل؟ - .زد ـغل*بـ به دست

!بشم روروبه پیرزن یه با االن کردممی فکر - :گفت شده، بندگردن متوجه تازه نظر به که رهبر

.کرده تقلب سرزمین یملکه انگار - .میاد نظر به طوراین: ماکسل

.شدم نزدیک او به و چرخاندم چشم درآوردی؟ اینجا از سر جوریچه - .باشه داشته اهمیتی نکنم فکر -

:گفت و نشست آلفا گرگ نزدیک سنگی تخته روی .میام داشتین احتیاج کمکم به موقع هر ولی ؛کردم زندگی جااین شدم، بزرگ اینجا - .کردم اخم مغرورش لبخند به بودی؟ کجا بود مرگ حال در پدرت وقتی -

به قدمی آماندا و روسان. شدمی پوزه به تبدیل دهانش و شده پشمالو کم کم صورتش و ایستاد سریع .برداشتند عقب

.نداره خبر بگم رفت یادم! آ آ: روسان .گرفتم را دستش و رفتم نزدیک

.آروم ماکسل، باش آروم - :گفت مانندیغرش صدای با. برگشت اولش حالت به آرامی به طورانهم و انداخت نگاهی دستانم به

Page 120: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

118

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

آورد؟ سرش رو بال اون کی - .جادوگر: آماندا

چیه؟ منظورت: ماکسل .بود جوک اومده، کوه پشت از زمانی یه: روسان

:بگویم و دانسته بیهوده را سکوت شد باعث ماکسل اخم .برسه بهش دستش بدیم اجازه نباید و اومده الماس دنبال حاال ولی کیه؛ دونیمنمی -

:گفتم کوتاه مکثی از بعد .کرد فدا رو جونش همین برای هم پدرت -

به نگاهی متعجب. رفت کوهستان خروجی سمت به خزدار کُتی برداشتن با و انداخت رهبر به نگاهی :گفت و ادایست مرزها، از خروج از بعد. شدیم خارج کوهستان از او دنبال به و انداختیم هم .کنیم ادب حسابی رو جادوگر این باید -

:گفت لبزیر روسان .شده تربیت خوب بود، ماتیاس پیش که سالیپنج اون حداقل خوبه -

.خندیدیم ماکسل؟ چندسالته تو -

.هیجده: ماکسل !جوونی خیلی اوه -

.کندمی حسودی سیسی ماما: روسان :گفت زدههیجان ماکسل سیسی، ماما یکلمه شنیدن با اینه؟ لقبت! جالب چه -

.اینه لقبش آره،: روسان :گفتم که خندیدند

!متنفرم کلمه این از -

Page 121: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

119

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

داد،می قرار او یشانه روی را دستش که طورهمان. شد نزدیک ماکسل به من، به توجهبی روسان :گفت

.خودت سنهم داشت همسایه یه این راستش - بود؟ دختر: ماکسل .آره: روسان

بود؟ خوشگل اِ،: کسلما خیلی کلمه این دیدم که منم. سیسی ماما گفتمی بهش همیشه دختره خالصه! جورمچه: روسان ...میاد بهش

.بودیم ایستاده حرکتبی آماندا و من. شدندمی دور ماکسل همراه وبه زدمی حرف همچنان بینی؟می داری: آماندا

چیو؟ - .کنهمی رفتار ماکسل با صمیمی خیلی داره روسان اینکه -

:گفتم وارزمزمه .بود ماتیاس با که وقتی مثل درست -

.داشتند حضور هامدت از بعد هم امینه و الیزا. شدیم جمع قصر در همه .بیندمی هستند مرتبط الماس به که را شخص دو خواب سیسیلیا: الیژا

.گفت آره،: روسان :گفت و آمد خودش به الیژا هایاخم دیدن با پادشاه؟ بدید توضیح بیشتر میشه. نگفت دقیق ولی گفت؛ که اینه منظورم! نه -

.شد وارد پراهیتی ناگهان. کرد پنهان را لبخندش آماندا .دارم شک چشمام به -

.سالم: پراهیتی .نشست ماکسل کنار. دادیم جواب زمانهم

:گفت درهم هایاخم با و حوصلهبی

Page 122: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

120

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.برگشتم همین برای. سررفت محوصله که توام یخونه یتو. برم باهاش نذاشت ناتان - نپرسیدیم؟ چیزی ازت ما هست حواست -

.آورد باال را سرش متعجب !واقعاً؟ -

:گفت خیالبی که دادم تکان را سرم .جوابتونه همین پرسیدین اگه. نداره اشکالی -

:گفت ماکسل، دیدن با که کنیم تمرکز بحث روی خواستیم .جدیدی تو !سالم اوه -

.داد را سالمش جواب متعجب ماکسل .کنیم رمزگشایی رو چیزا سری یه باید! بسه -

بودند؟ شکلی چه دونفر اون خوابت توی خب: روسان : دادم پاسخ آمد، من سمت به همه نگاه

...مرد یه و بود پراه مثل شلهجه. لهجه با سالوسنکم و الغر دختره - :پرید حرفم میان پراهیتی

.ایناست از یکی همزاد صددرصد. بوده هندی پس! اوه - ...هم بود همراهش که مردی اون. شاید -

:گفت و آمد حرفم میان دیگر باری بود؟ همزاد یه هم گاندی دونستیمی -

.کردم کج را لبم و انداخته باال را ابروانم از یکی متعجب !واقعاً؟ - آورد؟ دست به چطور رو موفقیت همه این کنیمی فکر - کنی؟می شوخی -

.کردم شوخی. آره: خندید .بود شده باورم پنهان، چه شما از نیست پنهان که خدا از

Page 123: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

121

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.سیسیلیا بده ادامه: الیژا نظر به طوراین. بود پری کنم فکر. بود سفید پوستشم و داشت رنگایقهوه و بلند موهای مرد، اون -

.بگن چیزایی یه بهم الماس یگذشته به راجع خوانمی که رسهمی الماسه؟ یتاریخچه منظورت: روسان

.درسته - .شکست را سکوتش الیزا

.امشنیده زیادی هایافسانه الماس مورد در من - هایی؟افسانه جورچه -

:الماس قبلی صاحبان از قدیمی هایافسانه تمام گفتن به کرد شروع الیزا به فرانسوی گردجهان یک. است شده یافت هند «جولکوندایِ» رد «کوال» معدن در الماس باراولین -

در. برد فرانسه به هند از خودش با میالدی ۱642 سال در را الماس این «تاورنیر بابتیست جان» نام این هست، شایعه که طوراین اما ندارد؛ وجود هند در الماس تاریخ یدرباره زیادی اطالعات حقیقت برده سرقت به را او فرانسوی مرد همان جان، که بوده آن هایآرایه و «سیتا عبدم» جواهرات از الماس صاحبان برای و شده الماس نفرین و لعن باعث امر همین هستند معتقدن مردم شایعات، بر بنا. است

ردهبُ هند از که بهاگران و فاخر جواهرات کنار در را الماس جان،. زندمی رقم را ناخوشایندی پایان او، الماس گونهاین و بدهند صیقل را الماس تا داد دستور هم پادشاه. فروخت «چهاردهم لویی» به بود، آن به بلکه شد؛نمی شناخته امید الماس عنوان به زمان آن در واقع در. داد دست از را خودش زیاد وزن

چهاردهم، لویی وسطت آن شدنصاحب از زمانیمدت گذشت از بعد. گفتندمی «فرانسوی آبی الماس» جانشینی هایجنگ به موسوم هایجنگ در اتریش امپراتوری و انگلستان هلند، بین بزرگ اختالف

اینامهتفاهم. پذیرفت رو اوترخت نامهتفاهم ۱7۱3 سال در نهایت در و خورد نظامی شکست اسپانیایی، بیماری، به ابتال به سرانجام او. ساخت فمتوق را او و داد پایان چهاردهم لویی طلبانهتوسعه امیال به که .رفت دنیا از میالدی ۱7۱۵ سال در و ورسای قصر در

:گفتم. کرد سکوت .باشه مرد جادوگر ممکنه کنممی فکر که بگم باید بدی، ادامه اینکه از قبل راستش -

Page 124: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

122

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:دادم ادامه متفکر هستیم؟ زن یه دنبال ما چرا اصالً -

.زد موج همه چشمان میان در تردید .نیست مشخص اصالً که هم بدنش و ستجمجمه فقط که شمچهره. وحشتناکه که صداش -

:الیژا ...اما - .ریممی اشتباهی رو راه داریم ما شاید. میگم درست دارم کن باور. الیژا نداره اما -

.بود پرت حواسمون. عقبیم جادوگر از قدراین همین برای: روسان نگاهم. باشد داشته باور من هایگفته به که شد یافت جمع میان از شخصی سرانجام. انداختم باال شانه میان را ترس نکنم، اشتباه اگر. بود متفاوت نگاهش. رسید امینه به تا کرد بررسی را حاضرین تمام

:گفت و ایستاد ماکسل. خواندم چشمانش .بدی نجات نفرین از منو قبیله تو و برگردیم بهتره. خب - .شد خیره من به کنجکاو لیژاا

داشتی؟ تصمیمی چنین سیسیلیا؟ شنوممی درست - :کردم زمزمه انداخته، پایین را سرم

.دادم قول - من؟ با مشورت بدون - .بودم مجبور ماکسل دیدن برای! متاسفم -

:گفت طوالنی مکث از بعد. انداخت ماکسل و من به نگاهی .داد نخواهد نجات را تو هم من سخاوتمندی گردی باری اما بخشیم؛می باراین -

کرد؟می تهدید مرا داشت او. انداختم باال ابرو :گفتم شدم، می خارج قصر از ماکسل شانهبهشانه که طورهمان و کردم کوتاهی تعظیم

.نشنوم تهدید ازت دیگه بار امیدوارم -

Page 125: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

123

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

مشترک وجه تنها و داشت پدرش به یادیز شباهت او. آورد لـبانم به لبخند ماکسل آرام یخنده صدای .ایستادیم مرز کنار. بود کوچک یگونهچال همان رانا و او بین

بشکنی؟ نفرینو چطور قراره خب - .بدم نشون تصویری بهت تا داخل بریم -

.شدند جمع هاگرگ تمام بعد چندی. شدیم کوهستان وارد ما و رفتند کنار هاسنگ تقصیر نشدین، انسان کامالً شکستنش از بعد اگه همین برای بودین گرگمهنی نفرین از قبل شنیدم -

.نیست من :گفت و خندید آلفا گرگ

.دونهنمی مقصر رو تو کسهیچ باش مطمئن -. آوردم زبان به ازدواجم مراسم روز در که کلماتی تمام خواندن به کردم شروع و نشستم یوگا حالت به با چشمانم، بازکردن با. رسید گوش به مهیبی صدای کمکم و گرفت را کوهستان تمام رنگآبی مه

:گفتم و برگرداندم را صورتم. شدم مواجه ـرهنه*بـ و موبلند مردی .شدم موفق کنم فکر -

:گفت لبخند با و کرد پاک بود، شده سرازیر چشمانم و بینی از که را خونی ماکسل .دادی دست از هم دیزیا انرژی موفقیت این واسه نظر به! درسته -

تمام مانند و داده تغییرشکل گرگ به دوباره بالفاصله. بودند شده انسان به تبدیل هاگرگ تمام .ایستادم فوری. کشیدند زوزه ها،پیروزی

.بریم نشدن، برهنه انسان یه به تبدیل دوباره که وقتی تا بهتره - بودیم نشده دور هاکوه از قدم چند هنوز. ویمش خارج کوهستان از تا کرد کمک من به لبخند با ماکسل

. بودم خیره او به متعجب. شد پوسترنگین پسری به تبدیل و رساند ما به را خودش نگهبان گرگِ که .کرد تعظیم

!ملکه گزارمسپاس - .دوختم چشم سبزش چشمان به .کنممی عمل میدم که قوالیی به همیشه من -

Page 126: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

124

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

از ماکسل. نبودم الیژا یبرافروخته چهره دیدار مشتاق اصالً من و بود شده شب برگشتیم، قصر به وقتی .رساندم او به را خودم و شدم منصرف قصر به ورود از. گرفت پیش را آشنا مسیری راه و شد دور من .میام منم. کن صبر -

خیره بسته در به هردو لحظه چند. رسیدیم ماتیاس یخانه به. شدیم قدمهم هم با و نگفت چیزی .بودیم

.میاد یادم جااین از رو زیادی روزای - .کرد باز را در !من برخالف -

.ماتیاس خون بوی داد؛می خون بوی هنوز خانه :گفت و کشید کوچک گهواره روی دستی

.بگیرم یاد ازش من نشد ولی بود؛ بلد خوب رو چوب روی حکاکی. تراشید برام خودش پدرم اینو - .بود او کایتح شنیدن زمان حاال

.االن همین تا اول از. کنی تعریف برام تونیمی - .زد غمگینی لبخند

اون. داشتم که بود کسی تنها پدرم. رفت دنیا این از مادرم کشیدم، دنیا توی که نفسی اولین با - موقع اون خب. دونستمنمی رو توجه همه این دلیل راستش. قبل از بیشتر همیشه و بود مراقبم هرروز .ندونم که نبود عجیب و بود سالم پنج از کمتر .کرد مکث

ایاضافه چیز اون تونمنمی انگار کنممی هرکاری و قبلِ روز از ترسنگین صورتم شدم متوجه روز یه - از منو تا بود مراقب پدرم فهمیدم بلند، یپوزه دیدن با و آینه جلوی رفتم. بردارم صورتمه روی که رو

.داره نگه دور مهست که هیوالیی ...ش گرگ به تبدیل تو چطور پس. انسان هم مادرت و بود شامپانزه یه نفرین موقع پدرت - نشدم؛ جوریاین ژنتیک طریق از من. حرفاست این از ترشایع خیلی گرگینه به شدنتبدیل ویروس -

.شدم گرگ آب قطره چند یوسیله به من

Page 127: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

125

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

مختلف هایافسانه در. بودم شنیده هاگرگینه به راجع زیادی هایداستان حال به تا. بود جالب گاز وراثت، به شودمی هاآن ترینمعروف از. دارد وجود گرگینه به شدنتبدیل برای متنوعی هایروش درست گرگینه پای زیر که هاییچاله از خوردنآب و کامل ماه نور زیر خوابیدن دیگر، گرگینه یک .کرد یاد شود،می .کنم امتحان را ماه نور زیر خوابیدن باید. رفتم روف فکر به خوردی؟ آبی جورچه یعنی - مسیر بیشتر توی اونا ردپای و کردن عبور جنگل از هاگرگ بشه، خبردار کسی اینکه بدون شب یک -

که آبی از اراده بی من گشتیم،برمی خونه به آماندا و روسان پیش از پدرم و من وقتی. شدمی دیده .خوردم بود، شده جمع ردپاها یتو

.شد جمع صورتم بود؟ چی آب اون - .بارون آب -

:داد ادامه زوزه همین ولی نبود؛ خودم دست. کشیدم زوزه م،گرگینه یک منم فهمیدم اینکه از بعد -

با منو پدرم، کردنزخمی از بعد و بیان شب شد باعث که بود واقعی هایگرگ برای ایرسانیاطالع .ببرن ونخودش

بیای؟ پدرت دیدن به نکردی سعی وقتهیچ - .دور از اما بودم؛ مراقبش همیشه -

:گفت و برداشت بود، ماتیاس و رانا نقاشی که دیوار روی تابلوی از را غمگینش نگاه تا اومدممی دیدنش به زیادی روزهای. باشیم داشته دیدار سرزمین اهالی با دادنمی اجازه قبیله رهبر - .شد پرت بو اون به پدرم از حواسم و خورد مشامم به مادرم بوی نکهای :دوخت چشم من به !بود تو بوی بو، اون - :گفتم خنده با

Page 128: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

126

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.دیگه خونیمهم ما - .کرد اشاره باال به و زد لبخند

بخوابی؟ اینجا امشب خوایمی - .شده تنگ قدیمی اتاق اون برای دلم! البته - .زدم صدا را ماکسل و خندیدم کودک، خواب سرویس دیدن با. شدم اتاق وارد و رفتیم باال طبقه به .توئه مال اتاق این کنم فکر - .گذراندم آنجا را شب و رفتم دیگری اتاق سمت به

حتی که آبی چشمان و شدید هایاخم شاهد ورودم محض به. رفتم قصر به و شدم بیدار زود صبح .شدم بود، رنگآبی چشمش سفیدیِ داخلِ هایرگه :گفت عصبانیت با که رفتم اتاق سمت به حوصلهبی داری؟ شب غیاب برای ایبهانه - .دارم بله - مرا خانه، به نیامدنم شب برای دیگر مردان تمام مانند. دوخت چشم من به خشمگین چشمان همان با

.کردمی بازخواست همون به رفتم استراحت برای و اومد خون مدهن و دماغ و چشم از. دادم شکست رو نفرینی یه رفتم -

.داشتم بهش خوبی احساس همیشه که ایخونه. یابم نجات پیری هایکسالت از تا کردنمی کمکی هم الماس این. رفتم اتاق به و نماندم جواب منتظر .رسید گوش به الیژا صدای که بودم خوابیدن یآماده

.شوم جنگل از رفتنت شاهد زودی به امیدوارم! پراهیتی - .رفت باال پراهیتی متعجب صدای که رفتم سالن سمت به کنجکاو

!پادشاه؟ طورههمین. برگردم خواستید ازم غیرمستقیم خیلی - .دارند گفتن برای مهمی حرف بردم پی بود، گرفته شکل که ایجلسه دیدن با .پراه درسته -

:گفتم الیزا به رو دیگران، به توجهبی و نشستم صندلی روی

Page 129: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

127

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

بدی؟ ادامه الماس به راجع رو داستانت میشه - :گفت و انداخت الیژا به نگاهی

سپرد جاکومن اندریه نام به کارشناس، یک به را الماس پانزدهم، لویی پادشاه میالدی،۱749 سال در - ایبهره الماس زیبایی از او اما کرد؛ پیدا گیریچشم کاهش الماس وزن گونهاین. دهد صیقل را آن تا

نجات سختی به هاآن از و گرفت قرار زیادی نافرجام ترورهای و تروریستی یحمله مورد زیرا نبرد؛ و شانزدهم لویی به الماس سپس. کشاند مرگ کام به آبله بیماری اثر بر را او تقدیر دست ولی یافت؛ .رسید آنتوانت ماری ملکه

:داد ادامه مکث کمی از بعد از پس. شدند اعدام گیوتین با میالدی ۱793 درسال ناموفق فرار و فرانسه انقالب از بعد نیز دو آن -

هایسنگ و جواهرات تمام. شدند سرقت وسیله این به زیادی جواهرات و رفت غارت به قصر آن رسیدمی نظر به طوراین. آبی الماس اسم به قیمتی سنگ یک جز به شدند بازگردانده قصر به قدیمی

.است کرده قاچاق انگلستان به را آن کادیت نام به مردی که اومد؟ سرش بالیی چه - .رفت دنیا از پاریس هایزندان از یکی در و ندید خیری الماس از نیز او - .رفتینمی بیرون جنگل از که وقتی اونم. داری بهش راجع زیادی اطالعات - .امشنیده را هااین تمام واقع در -

:گفت پراهیتی که شدم یرهخ امینه به مشکوک .گفتم بهش من - .نفهمیدم رو الیزا حرفای نصف من بگی؟ خودت هم رو شادامه میشه پس -

حدس که جدید الماس یه اینکه تا بود مفقود مدت یه الماس که اینه داستان یخالصه. باشه: پراهیتی تعلق( امید) هوپ خانواده به و بود شده تراشیده دوباره الماس این. شد پیداش آبیه الماس رفتمی

.گرفت مالی شکست هم الماس صاحبای از یکی فلیپ، هنری. گفتنمی امید الماس بهش همین برای -

قماربازیاش قرض خاطربه هم رو الماس. داد دست از رو شخانواده اعضای از نفر چند و خورد سنگینی

Page 130: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

128

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

شسالهنه پسر الماس، خرید از بعد «لین مک والش اوالین» اسم به زنی یه اینکه ترجالب. فروخت ۱94۱ سال و شد ورشکست هم همسرش کرد، خودکشی شساله2۵ دختر شد، کشته تصادف توی هاری اسم به طالفروش یه آخرشم! الماسه خاطربه میگن مردم. مُرد روانی بیمارستان یک توی

جوریاین خودش خیال به که کرد ااهد واشنگتن تاریخ ملی موزه به رو الماس ۱949 سال در وینستون .مونهمی امان در الماس نفرین شرّ از

:گفت روسان ناگهان. بودیم خیره او به سکوت در همه کنه؟نمی ما به کمکی گفتین که داستانایی این واقعا یا کنممی فکر طوراین من -

این به بنابراین است؟ درست شده، یافت هند در معدن یک از الماس. کندمی کمک واقع در: الیژا .کرد خواهند نمایان را هند در الماس وجود چگونگی سیسیلیا هایخواب که رسیممی نتیجه

برای که موضوعی آن سرانجام. برساند جادوگر به مارا سرنوشت بمانیم منتظر باید پس بود، او با حق .شد کشیده پیش بودند، شده جمع آن یدرباره بحث***

تمام مانند شدهکاریسنگ قرمز لباس آن با روستایی دخترک. رسید پایان به مخفیانه مراسم تدارکات عمیقی نگاه. شد سنگی جایگاه وارد جرجیس که بود ایستاده منتظر. شدمی دیده زیبا هندو هایعروس

یازمندشن و فقیر خانواده تمام امینه. بود سرزمین فرد قدرتمندترین زمانی که ایپری به انداخت؛ او به خود با. شد رنگکم لـبانش روی لبخند. کند ازدواج ایالعادهفوق مرد چنین با تا کرد رها روستا در را

بین از یا شود کم مرد این به نسبت اشعالقه است ممکن ندارد را خود سابق قدرت که حاال اندیشید را مراسم آلفا گرگ. بودند شده جمع هاگرگ تمام. شد مصمم او، لبان روی لبخند دیدن با اما برود؟ :کرد شروع

...ازدواج مراسم تا شدیم جمع همه ما - :گفت بلند صدای با پادشاه. شد نمایان پادشاه ارتش و ریخت فرو هاکوه از قسمتی ناگهان

.ایداده دست از را ایمانت و عقل روستایی دخترک آمدن با! جرجیس. خیانت و نافرمانی - :داد جواب و گرفت قرار ینهام مقابل جرجیس

.گرفت خواهم تصمیم خودم سرنوشتم برای. ستعدالتیبی این نیست، قانون یک این -

Page 131: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

129

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت و زد ایعصبی پوزخند پادشاه !نباش مطمئن - .کردند حمله هاگرگ به ارتش ،«کنید نابودشان» گفتن با

توان تمام با نیز هاگرگ. شد خود رزمی هنرهای دامن به دست نداشت، قدرتیهیچ که حاال جرجیس او که شد خیره جرجیس به ناامید. ببرد بهره هایشقدرت از نتوانست کرد سعی هرچه امینه. جنگیدند

.است فایدهبی که فهماند آن به سر یاشاره با هم در ار هاآبروی رهبر که کرد ضعف احساس وقتی جرجیس. بودند شده دستهم پادشاه با هادسته تمام جادوی توسط را او پادشاه. کرد برخورد زمین به ناگهان که برداشت او از را نگاهش. دید هاآن میان :گفت و ایستاد او بالین بر. بود زده زمین به خود

!نافرمانان تمامی برای ستدرستی عدالت این - .شد جرجیس مرگ باعث آن جادوی و کوبید زمین به را اشطالیی عصای***

:گفت او. داشتم که بود حسی تنها سردرگمی و وحشت الیژا هایحرف شنیدن با چنداننه ایآینده در باشد، داشته پیشروی چنین جادوگر اگر و رفته بین از جنگل از عظیمی بخش -

.شد خواهد یکسان خاک با جنگل تمام دور :گفت نگران الیزا

ارید؟ند را همسایه قبایل با دیدار قصد هنوز آیا - :پرسیدم متعجب. بود الیژا هایش صحبت مخاطب

!هست؟ هم ایدیگه قبیله قبیله، پنج جز به - .شیش: ماکسل

.بود هاگرگ قبیله منظورش. انداختم گذرا نگاهی اشباالرفته دست به .شیش خب -

.شد خیره من به زده، ـغـل*بــ به دست الیزا .ایمشده طرد هاآن طرف از ما ها،گرگ برخالف که قبیله یک -

Page 132: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

130

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت کوچک، سرزمین یک به اشاره با و گذاشت میز روی را مخفی نقشه روسان .کنیم اختالط زمین ساکنین اولین با کمییه باید -

*** :گفت و انداخت ما به نگاهی. ماندیم خیره پراهیتی به همه شد، تمام که بحث

کنین؟می نگاه بهم جوریاین چرا شده؟چی - .گرفت صندلی گاهتکیه روی را دستانش و ایستاد حوصلهبی. برگردد خانه به تا فهماندم او به ارهاش با چیه؟ دونیدمی -

:داد ادامه کوتاه مکثی بعد .دارم اطالعات خیلی هاگرگینه به راجع من -

واقعاً؟ اوه: ماکسل .زد لبخند

!نازکه خیلی ابروهات که تو ولی ست؛پیوسته ابروهاشونم و هستن پرمو هاگرگینه مثالً. آره - .کردم اخم متفکرش، یچهره به قابل راحتی به نیز انسانی حالت در حتی هاگرگینه که هستند این از حاکی هاافسانه عموم واقع در

یاد پیوسته ابروهای و خمیده هایناخن انسان، حالت در هاآن ینشانه ترینمهم از. هستند تشخیص به توانمی هاروش این از. دارد وجود هاگرگینه نفرین بردنازبین برای هاییروش نهمچنی. شودمی

جادوگرانِ افسون همچنین و میخ با گرگینه هایدست بستن یا و Aconitum نام به نایابی گل .کرد اشاره متخصص

به که طوراین اام بودم؛ شنیده هاافسانه براساس جنگل از خارج من که بود اطالعاتی یهمه هااین :گفت و خندید ماکسل. باشند داشته حقیقت هاافسانه تمام نیست قرار رسید،می نظر

.نیستم اصیل گرگینه یه من اصل در - :کرد زمزمه الیژا

!نیست شکی که این در - .انداخت باال شانه ماکسل

Page 133: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

131

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.نبودن بد هاگرگینه که همیشه - هایافسانه از بعضی در. اندنشده یاد شیطانی موجوداتی عنوان به همیشه هاگرگینه. است صحیح: الیزا

کمک هاگنجینه پیداکردن مثال برای یا و دفاع در هاآن به و بودند مردم خدمت در هاگرگینه قدیمی .اندکردهمی

:گفت رفت، می که درحالی پراهیتی تبدیل بشه، کبیره گناهی مرتکب زنی اگه که خوندم ارمنی هایافسانه توی بگم باید رفتنم از قبل - !شینمی دچارش حتماً تو و دوتا این. مونهمی حالت همون تو هاسال و میشه درنده گرگی به

.من به آخر در و کرد الیزا و امینه به ایاشاره خالصه دزدی در مهارتش تنها که مهربان قلب با دختری. کردم می درک را او عصبی رفتارهای دلیل .بود تحمل غیرقابل زنده موجودات رفتنازبین دیدن رایشب شد،می

ها؟گرگ نه بود هاپاک قبیله ما اصلی بحث که کنیدنمی فکر: روسان .نداشت ایفایده حاضر حال در هم آن ها،گرگ به راجع بحث اما بود؛ شده تمام ما جلسه. اوست با حق

*** .رفتیم دریاچه سمت به زنانقدم

بگی؟ بهم هاپاک یقبیله به عراج خواینمی - :داد جواب آماندا

.ببینیش خودت بذارم که گفت روسان راستش - .زدممی حدس - .دونینمی درست ایقبیله هیچ به راجع تو واقع در -

.ایستادم متعجب مطمئنی؟ - !کنم شک حرفم به که بگو چیزی - ...قبیله تا پنج -

.آمد حرفم میان

Page 134: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

132

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!شیش - ...قبیل تا شیش خب - !تاستهفت واقع در - بالداران همون یا هاپرنده قبیله ،حیوانات قبیله ،هاپری قبیله ها،آبروی قبیله ها،گرگ قبیله... خالصه - .هاپاک یقبیله و

.دوخت چشم من به منتظر .دونمنمی رو یکی اون - .میرن شمار به دسته آخرین سلطنتی خاندان. نیست قبیله آخریش - خب؟ - پولک و باله آب، زیر و دارند ششآب که اینه هاشونمویژگی. کنندمی زندگی آب زیر هاآبزی قبیله -

.دارند هم .گفت بهم ماهینی رو اینا - .ضخیم پوست بعضیام و دارند بال بعضیاشون ها، پری قبیله - .دونمنمی هیچی اینا به راجع راستش - .رو هاگیاه رویش هاشونمزمینی و کننمی کنترل رو هوا دارن، بال که اونایی - !جالبه - ...خب پرندگان، قبیله - :گفتم که کرد اشاره خودش به .بعدی برو - .شناسیمی که هم رو سلطنتی خاندان - ...بع برو -

:گفتم مرموز نگاهی با و انداختم باال ابرو ها؟پاک -

.کرد سکوت و گذاشت دهانش روی را دستش

Page 135: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

133

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.رساند ما به را خودش و شده خبردار حضورمان از ماهینی. نشستیم ساحل هایشن روی .بیام هاپاک سرزمین به باهاتون دارم دوست خیلی: ماهینی

.بیا خب: آماندا ...اینکه مگر بذارم؛ تنها رو مردمم شرایط این تو تونمنمی من. تونمنمی: ماهینی

چی؟ اینکه مگر - .کنم رو کار این ونخودش صالح به اینکه -

.خندیدیم .هستی زرنگی ماهی: آماندا

.هستی خوشگلی زاغ هم تو. ممنون - بپرسم؟ دارم، ربطبی کامالً سوالِ یه -

.خندیدند .بپرس: آماندا

بذارن؟ جایگزین یه الیزا یعنی ملکه، واسه بود قرار یادتونه - .ومدیمامی جنگل به باریک سالده فقط ما موقع اون: ماهینی

شیره؟ منظورت: آماندا کجاست؟ اون! خودشه - .کرد ترک رو جنگل نفرین، شکستن از بعد - برنگشت؟ اتفاق همه این از بعد که نیست عجیب - !افتادی یادش موقع به تو که اینه عجیب - الًکام ایچهره و ایقهوه چشمان اما بود؛ طالیی مو الیژا مانند. انداختیم نگاهی چهارم شخص به

.رسیدمی کمرش گودی تا آن بلندی و بود پرپشت او موهای. داشت متفاوت هستی؟ کی تو - .زدینمی حرف بهش راجع که امهمونی من -

:گفت طوالنی مکثی بعد. بود خیره او به متعجب نگاه با الیژا

Page 136: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

134

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

برگشتی؟ چه برای - .افتاده اتفاقی چه شنیدم -

.دهد ادامه تا بودم منتظر هنوز .دونممی رو هاپاک سرزمین به رفتن مسیر اینکه و -

:گفتم خوشحال و انداختم باال ابرو !شد این -

.کرد زیرورو را نقشه روسان :گفت راه؟ ترینسریع خب -

:داد جواب نامید،می سلطان را خودش که شیر .روز نصفِ میشه بریم مسیر این از که روزه دو راه ترینسریع - .کردم نگاه نقشه روی اششارها انگشت رد به !عجیبه -

عجیبه؟ چیش: روسان .شده شروع جنگل وسط از درست مسیر این اینکه -

و امینه. الیژا نه و آمد ما همراه الیزا نه. رفتیم مسیر شروع سمت به. ماند خیره نقشه به و نگفت چیزی :گفت سلطان. بودیم ستادهای جنگل میان در. نگذاشتند تنهایمان که بودند کسانی تنها روسان

.باشه طوریهمون هنوزم امیدوارم. خب - را راستش پای. دهد نشان را مسیر سلطان شدیم منتظر و انداختیم یکدیگر به نگاهی دو، آن و من

.رسید گوش به چوب با برخوردش صدای ناگهان. زد زمین روی چندبار چیه؟ این -

.شد نمایان ایدریچه و کشید بود شده پنهان خاک زیر که را طنابی سلطان !مخفی راه یه -

Page 137: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

135

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

الیژا حتی بودم مطمئن که مخفی تونل وارد او دنبال به و انداختیم هم به نگاهی متعجب دیگر باری راه که طورهمان. کرد روشن و برداشت مشعلی تونل یدیواره از سلطان. شدیم است، خبربی او از هم :گفت رفتیم،می .سابقه یملکه مثل هم پادشاه این کنم فکر - :پرسیدم اخم با چیه؟ منظورت -

.انداخت باال شانه نیومد؟ رو مهمی این به مالقات چرا -

:داد ادامه .کنمنمی تعجبی بگه، نه شما با همکاری به هاپاک رهبر حرمتیشبی همین خاطربه اگه -

.چرخاندم حدقه در را چشمانم .کنه ترک رو مرز تونهنمی اون - .ستبهونه شهمه -

:گفتم بنابراین بود؛ هاحرف این از ترسرسخت .نیست مهم برامون کن، فکر خوایمی هرجوری - داره؟ تو به ربطی چه - :گفت که کردم اشاره سرم روی تاج به .افتاده اتفاقا خیلی نبودم وقتی پس! اوه -

.نشد حس غیابتم اصالً اینکه و طورههمین: روسان .دادیم ادامه راهمان به و زدم لبخند وسانر به

امینه با شدن کالمهم به مرا نیز آماندا نبودن و کنم صحبت او با خواستمی دلم. بود ساکت امینه .ایستادم او کنار و کردم ترآهسته را هایمقدم. داشتندبرمی قدم جلوتر سلطان و روسان. کرد می ترغیب

.امینه - .بگو -

Page 138: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

136

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

داریم؟ مشکلی هم با تو و من - .شد خیره چشمانم به .بگو تو دونم،نمی -

.کردم شروع را توزانهکینه و ناپسند رفتارهای که بودم من این. بود او با حق .مشکوکی همیشه تو. بده حق بهم خب -

گفت و زد پوزخندی داریم؟ مشکلی هم با ما -

انسان اسکلت با زیادی اهتشب که عجیب هایاسکلت و جمجمه دیدن. دادم ترجیح را سکوت تابلوی به او نگاه. کردم نگاه الیژا چشمان با سپس و زده پلک بنابراین بود؛ برانگیز وهم کمی نداشتند،

الیزا و الیژا نقاشی. رفتمی شمار به مخفی اسرار جزو الیزا سلطنت دوران در که تابلو همان بود؛ نقاشی و بزرگ هایپنجره سمت به نگاهش بعد کمی. دانستمنمی را او خیره نگاه معنی! مجلل هایلباس با

نبود؛ بیرون نگاهش رد تصورم برخالف. رفت شد،می خیره بیرون به آن از همیشه الیزا که ایشیشه فکرهای که بود آن از ترخسته ذهنم. او به هم الیزا و شد خیره الیزا به. بود پنجره کنار الیزای بلکه

هم بسته چشمان با را این. ایستاد امینه. گرفتم دستانم میان را سرم و نشستم. دگیر جای آن در مثبت اما شد؛ چه نفهمیدم. ایستادند نیز دو آن فهمیدم دیگر پاهای صدای شدنقطع با. کنم حس توانستممی

.بودم رفته حال از بردم پی شدید هایخوردنتکان و روسان دهان از نامم شنیدن با سیسی؟ خوبه حالت - .دهم جواب توانستم سختی به خوابیدم؟ چقدر. خوبم آره - .کشید آسوده نفسی .ساعتنیم فقط -

:پرسید موشکافانه و کرد مکثی افتاد؟ اتفاقی چه - .ماندم خیره سیاهش کامالً چشمان به

Page 139: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

137

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.الیزا و الیژا - .کرد ریز را چشمانش

خب؟ - .دادم تکان طرفین به را سرم

.اشتباهه ذهنمه تو که چیزایی بگو مکنمی خواهش - :گفت و زد لبخندی

.داری منحرفی ذهن چه تو آخه. اشتباهه که معلومه - .بیام در انحراف از که بده توضیح پس - دونی؟می که اینو. گناهه یه برادر و خواهر بین ازدواج. سیسی ببین -

.ندادم جوابی. نیست طوراین اما داره؛می نگه پاک رو خون خواهر، با ازدواج که کردندمی فکر جاهلین از سری یه -

یه شنویمی وقتی باش داشته یاد به. میشه فلج و ناسالم فرزندان دنیااومدنبه باعث خونهم با ازدواج در هاییم؛حرف این از ترعاقل هم ما! داره ضرر ما برای چیز اون یا و کار اون بدون گناهه، چیزی. دوقلوان برادر و خواهر اونا درضمن. نشد رواج ما سرزمین توی هرگز رسوم و رسم جوراین نتیجه

.باشن وابسته هم به که منطقیه :گفت و گرفت را دستم

.بودیم رسیده االن گذروندی،نمی خواب توی رو ساعتنیم اون اگه. سیسی ماما پاشو هم حاال - به روز چند گذشت با اما ام؛شده جوان واقعا کردممی احساس اوایل. نداشتم ایستادن برای توانی من اما

.است فرسوده و پیر هنوز ظاهرم، برخالف من باطن که رسیدم نتیجه این .نیست مشکلی. باشیم منتظر هم دیگه کمیه تونیممی: سلطان

.داشت باالیی درک قدرت نظر به اما نداشتم؛ را توقع این او از .باشهن ایجدی مشکل امیدوارم: روسان

.نیست - .شینیممی جاهمین پس خوبه، خب: امینه

Page 140: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

138

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

روزگار. نداشتم هم را حرکت توان جسمانی نظر از اما بود؛ فرساطاقت من برای تنگ و تاریک تونل تالش جوانی همین داشتننگه برای هم حاال و خوردممی حسرت شدنجوان برای زمانی. ستعجیبی

حال هر به. نیست جنگل نجات که بود وقت خیلی جادوگر شکست از من مقصد! است درست. کنممی باید الماس این تصاحب برای اما کردم؛نمی هم چندانی کمک من و دارد زیادی رهبران جنگل

ترتیب این به. افتادم راه و شمرده عادی را زانو درد. ایستادم و فشردم دستانم در را الماس. جنگیدممی .رفتیم نداشتم، آگاهی آن وجود از قبل روز تا که مکانی ،هاپاک سرزمین سمت به ما

و ظاهر یدرباره اطالعات ندادن از ناشی هیجان این و بودم زدههیجان بسیار آنجا اهالی دیدن برای .بود هاآن توانایی

ان؟شکلی چه هاپاک - :گفت روسان دهد، جواب خواست تا سلطان

.ببینه خودش بذار! هیس - ...ن وناا: سلطان .دیگه ساکت میگم. لقیدهن چقدر: روسان .دونمنمی رو تمسخره کار این دلیل: سلطان .زدم ـغـل*بــ به دست

.طورهمین منم - :داد جواب لبخند با روسان

.بگیری سردرد کنجکاوی از خواممی - بود شنیده سونار از ناًمطمئ را گیرممی سردرد شوم کنجکاو وقتی من اینکه. کردمی انصافی بی خیلی او .گرفتم پیش دست. داشت سوءاستفاده قصد حاال و .گفت بهم آماندا راستش -

:گفت لبخند با و انداخت باال ابرو .نداره فایده بازیزرنگ. نمیده جواب کارا این آ، آ -

گویم؟می دروغ فهمید کجا از او. ایستادم متعجب

Page 141: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

139

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.محکمه دهنش آماندا چون - :گفتم متعجب .چرخاندم چشم

!بفهمیم؟ اینکه بدون بیرون اومدیم تونل از االن ما کنیدنمی فکر - .بودی شده غرق رویا توی که بودی تو این واقع در: امینه

سنگی، پهناورِ و بلند دیوارهای دیدن با و انداختم اطراف به نگاهی. بود او با حق زیرا ندادم؛ جوابی :گفتم ترمتعجب

!رسیدیم - دیگر بارسه کوتاهی مکث از بعد سپس کوبید؛ دوبار قصر بزرگ یدروازه روی و رفت نزدیک سلطان

دیدن با. شد پدیدار جدید دنیای یک و شدند باز من یزدهحیرت چشمان مقابل در هادروازه. کوبید نیز .ماندم حرکتبی جاهمان عجیب، کامالً موجوداتی

موجوداتی و قدیمی تمدنی سنگی، و عجیب هایخانه. ها پاک لهقبی آخر، و جدید یقبیله از هم این .هستند چه واقعاً موجودات این شوم مطمئن تا زدم پلک... . با

:گفت و شد هاآن سرزمین وارد لبخند با سلطان .انگیزشگفت هاینانسا از اینم -

.انداختم باال ابرو .اسبن اونا - .اسب قدرت با هاییانسان - .اسبن قعاًوا! نه -

.انداخت باال شانه .اسبنیمه یه -

. ایافسانه کامالً و آورحیرت بودند؛ اسب پایین به کمر از و انسان باال به کمر از سرزمین این موجودات :گفت رفت، می که طورهمان و زد من به ایتنه امینه

بینی؟می عجیب چیز یه اولته دفعه مگه -

Page 142: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

140

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

به راجع که هم چیزی تنها و بودم خوانده هاافسانه در فقط موجودات این به راجع اما نبود؛ اولم بار حتی نه و وجودشان نه دانستم،می عالیقشان به راجع نه. بود عجیبشان ظاهر همین دانستم،می هاآن

هاآن کردنصحبت فهمیدم نگهبانان، از یکی طرف از «آمدید خوش» گفتن با. کردنشان صحبت زنده شهر یک را مکان این جنگل، روزهای این برخالف مردم، هیاهوی و سُم صدای. است عادی

راه در. رفتیم داشت، آرتیمیس معبد به زیادی شباهت که قصری سمت به زنانقدم. دادمی نمایش و داشتند بلندی یا کوتاه ریش که بلند مو مردهای زیبا، هایزن. دیدم زیادی متفاوت هایچهره

سرزمین این هایمحله. بودند انسان کودکان بانمکی به صورتی دارای که دشانخو نوعهم کودکان .بود باستان یونان مشابه

و کرده بررسی را قصر تمام چشمانم با. رسیدیم قصر به طوالنی، مسافت کردنطی از بعد سرانجام :گفتم سپس

!جالبه - :گفت ،بود شده زدههیجان سرزمین این در بودن از نظر به که سلطان

!ندیدی رو پادشاه تازه - که پادشاه دیدن با. دادمی من به خوبی حس قصر، ورودی در سفید و بلند هایستون. شدیم قصر وارد .ماندم خیره بود، زیباتر مراتب به ایچهره با موجودات همان از یکی

.آمدید خوش - .بردم سلطان گوش نزدیک را سرم آرام

چیزی؟ ظیمیتع یا بزنیم زانو باید - .رفت پادشاه سمت به بدهد، من به جوابی اینکه بدون و خندید سلطان

!گزارمسپاس - :گفت تصورم برخالف و کرد اخمی پادشاه

اومدی؟ چی برای - :داد جواب لبخند همان با سلطان

.مهم کار یه برای -

Page 143: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

141

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

این به. بود سلطان چشمان در فقط رضایت این نظر به اما کند؛ برخورد بهتر او با پادشاه داشتم انتظار :گفتم بنابراین است؛ فایدهبی زمان آن در بافی حاشیه که رسیدم نتیجه

.دارم کمک درخواست شما از ارکید سرزمین یملکه عنوان به من - .انداخت من به گذرا نگاهی

.نداریم خبر دیگه سرزمین اون اتفاقای از که عجیبه ارکید؟ ی ملکه - بهت و برگرده که نداری توقع بیرون، ندازیمی خونه از رو نفر یه وقتی. نیست عجیب زیادم: روسان بده؟ رو کاراش گزارش

.انداختم باال ابرو .بود خوبی مثال -

:ها پاک پادشاه .مردمم این رهبر من اتیموسه، من اسم -

:داد ادامه. بود کرده گفتن به شروع بپرسیم، او از سوالی اینکه بدون دیگه شدند، مرتکب که گناهی با اما بودیم؛ خانواده یک ارکید سرزمین اهالی و ما پیش هاقرن -

.نبود مناسبی یکلمه خانواده .نداشت قصدی چنین او اما یابم؛ آگاهی ماجرا تمام از تا شدم کنجکاو

.نداره اثری خاکش توی طلسمی و نفرین که ساختیم شهری خودمون برای ما اون از بعد - گناهی؟ چه - .کشیدم آهی. نداد جواب و دوخت چشم من به ...جادوگر شکست برای. بخوام کمک شما از اومدم فقط. شکستم که هم رو نفرین. گذشت گذشته -

.امد حرفم میان ؟ جادوگره کدوم منظورت -

:گفت متعجب امینه !کنید کمک بهمون تونیدمی کردیم فکر ما. الماسه به وابسته که جادوگری - :گفت ناگهان. بود سکوت هم باز

Page 144: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

142

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.ببرید لذت ما سرزمین در اقامت از شما نویسم،می رو کشفیاتم من تا فعال. کنممی فکر بهش راجع -. شدیم خارج قصر از و انداختیم یکدیگر به نگاهی. شد دور داشت، دست به که ایبرگه و قلم همان با

:گفتم زیبا دختری دیدن با ناگهان. رفتیممی راه شهر در هدفبی !خوشگله چقدر وای -

.ماند خیره اسبنیمه آن به نیز هانآ نگاه !بودم این همزاد من کاش - .ندارن همزاد که اینا - کنی؟می شوخی - .ندارن واقعاً نه -

:گفت روسان زا مشکلی هر برای باید. بودن ناقص به شدیم محکوم بودیم، شدهنفرین چون ما. سلطانه با حق -

.برنمیایم مشکالت پس از خودمون چون بخوایم؛ کمک همزاد اومد؟ سرتون بال این که بودین شده مرتکب گناهی چه خب -

.بودن گناهکار ما اجداد نه، ما: روسان .میگم الیزا به: امینه

.برگشتیم سمتش به چیو؟ - !بودی اسبنیمه این همزاد کاش ای گفتی اینکه -

:گفتم لبزیر و رفتم ایغرهچشم .ستآماده چغلی واسه - :گفتم بلند او به رو و نمیاد؟ بر دستت از کمکی هیچ کردی دقت! امینه -

:داد جواب کنیم؟ پیدا الماسو دزد کرد کمک کی -

Page 145: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

143

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:داد ادامه. کردم سکوت بدزدتش؟ دوباره نتونه ناتان که شد باعث کی و - .کردم سکوت هم باز !منه سر صدقه از شدی، جوون بندردنگ اون لطف به االن اینکه پس -

رفتند؛ کجا هاآن دانمنمی. نشستم چمن روی درخت کنار در. رفتم جلو کالفه. بود فایدهبی او با بحث و گذشتمی هاسنگ میان از که کوچکی رود به. بودیم شده جدا هم از که شدمی ساعتی چند ولی

برخورد هاسنگ به بیشتر هرچه. دید رود این مانند یدبا را زندگی. شدم خیره شد،می ترزالل و زالل زمین، از دستانم برداشتن با. رفت امچروکیدهنیمه دستان سمت به نگاهم. شویممی پاک بیشتر کنیم،

سرزمین خاک روی طلسمی هیچ تاثیرگذاری از پادشاه منظور تازه من و شد شاداب پوستشان بالفاصله : گفت بیندازد، من به نگاهی اینکه بدون. تنشس کنارم سلطان. فهمیدم را .میشه فاسد درون از داره بدنت - نفهمیدم؟ کنیمی فکر - .میریمی داری که اینه معنیش پیری، حقیقت در تو که نیست این معنیش ولی -

.شدم خیره او به متعجب .بگیره جلوشو تونهنمی هم الماس این و رسهمی پایان به داره عمرت -

.کنم فرار مرگ از توانمنمی من بنابراین باشد، او با حق اگر. رفتم فرو فکر به و نداده بیجوا .دنیاست حقیقت ترینتلخ مرگ -

.بود او با حق ...بشنوی رو مرگش خبر که همین اما کافیه؛ کشه،می نفس جایی یه و ستزنده طرف بفهمی اگه -

:گفت آلودبغض صدایی با و گرفت غم را سلطان چشمان ناگهان. نداد ادامه .بودن هااسب همین کردن، کمک بهم که کسایی تنها موقع اون. دادم دست از کوچولومو دختر من - !متاسفم اوه -

.داد تکان را سرش

Page 146: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

144

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

به منو همیشه بود زنده وقتی یادمه. کنممی رو کاراین دخترم برای من اما باشه؛ سخت باورش شاید - .دیدیم خودش قهرمان عنوان

:گفتم لبخند با .زندگیشونه قهرمان اولین دخترا یهمه پدر -

.چکید هاسبزه روی اشکش .نداشتم قدرتی همچین من اما بدم؛ شفا رو بیماریش تونممی کردمی فکر -

.بردمنمی بهره او از آن دارابودن وجود با من که خوردمی را قدرتی حسرت .لیمعمو انسان بود، انسان یه مادرش - .شد خیره من به لبخند با منو همسرم. بدم نجاتش نتونستم دیگه شد، مریض وقتی اما داشتیم؛ ایعادی و خوب زندگی ما -

خودمو دختر جون نتونستم که حاال گفت اون. کرد بدرقه جنگل سمت به نفر هزاران جون نجات برای .میام بر پسش از که بدم نجات رو کسایی جون بدم، نجات اما بود؛ آورعذاب عزیزان دادنازدست شک بدون. داشت وجود سلطان دل در بزرگی غم چنین

کردم،نمی درک را مادربودن احساس حتی و نکردم تجربه هرگز من که چیزی فرزند، دادندستاز .نشست ما مانند هاسبزه روی و شد نمایان هم روسان. بود آورعذاب اندازه از بیش

.میگم پادشاه به - چیو؟ -

.زد شیطانی لبخند .شدی صمیمی خیلی سلطان با اینکه -

.انداختم باال را دستانم .بیاد در دماغم از سفر این بعداً قراره که دوروبرمه زیادی خبرچینای کنم فکر! اوه -

تکان هوا در را دستش روسان عوض در. نگفت چیزی و خندید نشست،می او کنار که حالی در امینه .داد .باشه بهش حواست میشه ـوا*اغـ زود زنم گفت. سپرد من دست رو تو پادشاه خالصه. وددانیخ -

Page 147: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

145

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

سخن؟ این و الیژا. انداختم باال ابرو متعجب گفت؟ همینو الیژا مطمئنی - .خوندم چشماش از من گفت،می داشت دلش تو راستش! نه -

.شد یم دیده چشمانش در هم هنوز غم. کردم نگاه سلطان به و خندیدم :ترکی زبان به هم آن کرد؛ آوازخواندن به شروع ناگهانی طوربه روسان

- Bir gün çıkıp gel uzak yollardan

(بیا و برگرد دور هایراه از روز یه)

Benim can yaramı sarmak için (جانم زخم بستن و درمان برای)

Çünkü bir nefes ki aşk sana benzer (توست شبیه قعش نفسی هر در که چون)

Benim can yaramı sar gülüm (گلم ای کن درمان و ببند را جانم زخم)

Çünkü derin bir nefes ki aşk sana benzer (توست به شبیه عشق که ستعمیقی نفس این که چون)

!خواندمی بااحساس چقدر. دادیممی گوش او به آرام و حرفبی

- Gökte parlayan ay kalpte

(قلبه تو تابهمی آسمان در هک ماهی)

İncinen söz çölde (بمانند دشت در دردناک هایحرف)

Işıldayan su sana benzer (توست به شبیه درخشان آب) .کردممی درک را کلماتش تکتک عجیبی طور به اما دانستم؛نمی را آن معنای اینکه با

-Hoyrat bir aşk içinde

Page 148: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

146

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

(سخت عشق یک خاطربه)

Yandım çok zaman (طوالنی مدت برای سوختم)

Söyle koca bir hayat nasıl geçer (گذره؟می چگونه بزرگ زندگی این که بگو)

Senle geçen her ömür sana benzer (توست شبیه گذردمی تو با که عمری هر)

Şimdi söyle bu hayat nasıl geçer (گذره؟می چطور زندگی این که بگو حاال)

Sensiz geçen her ömür küle benzer (خاکستره به شبیه بگذره، تو بدون که عمری هر)

:آمد حرف به باالخره امینه. نشد زده حرفی هم باز کرد، سکوت وقتی کنه؟ کمک کنهمی قبول اسبنیمه پادشاه کنیدمی فکر -

.نداشت کمک به میلی زیاد که نظربه. نیستم مطمئن: روسان ممکنه همین برای هستند اینخبه شناسایباستان و شناسستاره دانشمند،. هوشنبا خیلی اونا: سلطان .باشن داشته دخالتی ما مشکالت توی نخوان

.مغرورن بگو پس - .طورههمین - .بود ایستاده ما سر پشت پوزخندی با. کردیم نگاه عقب به پادشاه صدای با

*** :گفت. بشنویم بودیم، رشمنتظ که را جوابی تا شدیم خیره او به سکوت در .کنیم کمکی شما به نیست قرار مردمم و من -

.بودیم منتظرش وچهارساعتبیست این که نبود جوابی آن جواب، این گویممی قاطعانه :داد ادامه

Page 149: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

147

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

...بنابراین دیدین؛ رو شهر کل بودین اینجا که روزی یه این رسهمی نظربه - .کرد اشاره قصر خروجی به !خودتون یشدهنفرین سرزمین همون به برگردین نیدتومی -

با من ولی افتادند؛ راه سمت همان به افتاده سری با بقیه. درآمدند حدقه از و شدند گشاد چشمانم :گفتم عصبانیت

دوماً[ کردم اشاره خودم به] جانب این لطف به نیست، شده نفرین دیگه سرزمین، اون اوالً! اوه اوه - و پیوندزدنا اون با و هستین هافضاییآدم دست یساخته شماها. دونممی هاخودشیفته شما به راجع من

.اومدین وجود به وحشتناکشون هایجراحی .ببرد خودش با را من کرد سعی روسان

.است فایدهبی سیسی، بیا - .نیاوردم کم .نیستین زمین ساکنین اولین شما - :گفتم سلطان به رو واقعی هایاسب این. نیستید اصیل اسب یه شما[ دادم ادامه سپس. ]نیستند زمین اکنینس اولین اونا -

!خوشگل یخودشیفته بفهم اینو. کردندمی حکومت زمین به هاانسان از قبل که بودند بر سعی. نبود کردنتوهین برای مناسبی یکلمه خوشگل. داشتند حق. شدند خیره من به متعجب

:گفتم عصبانی صدای همان با. تمداش اوضاع کردنجمع .خنگین شمام یعنی خنگن؛ خوشگال که اینه منظورم -

.برد قصر از کشانکشان مرا ی«نچنچ» گفتن با روسان خاک ریزش و شدید خوردنتکان با. ایستادیم متعجب. خورد تکان زمین که بودیم مخفی تونلِ داخل :زد فریاد سلطان تونل، هایدیواره

!دکنی فرار - سالم ما یهمه که فهمیدم سلطان دیدن با. دادیم نجات را خودمان و رفتیم تونل خروجی سمت به

.نماندیم

Page 150: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

148

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

شده؟چی - :گفت و گذاشت راستش یشانه روی را دستش

.دستم رو افتاد تونل سقف از تیکه یه کنم فکر - :گفت شدید کبودی دیدن با. زد کنار را لباسش و رفت سمتش به روسان

.شکسته شونهش - .کردممی را خودم سعی او مداوای برای باید اما باشم؛ داشته قدرت قدرهمان هنوزم نبودم مطمئن

.گذاشتم اششانه روی را دستم و شدم نزدیک او به کنی؟می کارچی داری - .کنم تمرکز بذار -

بازشدن. کردم حس را ارکید خوش بوی لحظه چند از بعد. بستم را چشمانم هم من و شد ساکت :گفت لکنت با. او حیرت با شد مساوی چشمانم

!تونستیمی تو... تو - .چیست منظورش فهمیدم

.خواستی کمک ازم تو نه شناختممی رو دخترت نه. دونیمی که خودت ولی تونستم؛می آره - :گفتم و کشیدم سرم روی را شنلم کاله او به توجهبی. زدمی موج چشمانش در پشیمانی

.بدیم پادشاه به رو بد خبر باید روسان، بریم -***

:گفتم و گذاشتم او شانه روی را دستم. شدند پدیدار چشمانش آبی هایرگه خشم از .بربیایم پسش از هم با تونیممی تو و من. نیست پیداش جادوگر که بینیمی. نشده دیر هنوزم - :گفت فشرده هایدندان با موجودات تکتک روح تا او. دادید شکست را آن سادگی به الیزا و تو که یستن پدرم همانند جادوگر -

.گرفت نخواهد آرام نبلعد، را زنده .کردم ـلقه*حـ دورش پشت از را دستانم و کشیدم آهی

.بمیریم هم با بهتره بمیریم، باشه قرار اگه باراین -

Page 151: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

149

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

را دریاچه به او یخیره هایگاهن معنی. دوخت چشم بیرون به دوباره و انداخت من به نگاهی .فهمیدمنمی

.رفتمی شمار به عمرم هایلسا بدترین بودم دریا آن اعماق در که روزهایی - !بوده سخت خیلی مطمئناً -

.شد خیره چشمانم به و کرد کج را سرش .دادی نجات مرا تو - :گفتم لبخند با .کردی جوون دختر یه به تبدیل دوباره منو هم تو - .خندیدم لبخندش دیدن با .من نه کردی رو کار این خودت برای نظر به که -

ما خوشبختی زمان پیش هاسال. بودیم داده خانواده تشکیل الیژا و من اما نباشد؛ مناسبی زمان شاید برای عشق. ماست بودن هم کنار دوران دوران، حال این با داشتیم فراوانی مشکالت هم حاال و نبود احساس فقط و شدمی معنابی هاکلمه درک هستم، الیژا کنار وقتی ولی بود؛ مینامفهو یلمهک من

.دوختیم چشم او به منتظر و متعجب هردو و شدم دور الیژا از. شد قصر وارد عصبانی الیزا. زدمی حرف !برگشته او... جادوگر -

.رفتم الیزا سمت به. شد خارج قصر از و زد بال الیژا .بدیم شکستش بتونیم جوریاین شاید کنیم؛ یکی رو هامونقدرت یدبا -

.انداخت من به تندی نگاه داری؟ چه حاال اما بازگرداندی؛ را جانم عوض در دادم، تو به را قدرتم تمام که آخری بار - .خواممی کمک ازت مردم جون نجات برای من میگی؟ داری چی - جان نجات برای که نیستی گذشته سیسیلیای همان تو نیمدامی هردو! سیسیلیا است بس! آه -

.کند فداکاری ناآشنا موجودات :گفتم خودم با او دورشدن با آره؟ همزادها، قدرت -

Page 152: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

150

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

تداعی برایم کمکم گاهشبی و گاه هایعصبانیت و خشم معنای. بود فهمیده را من نیت و قصد او .کردم پرواز هابال شدنپدیدار از بعد و داده تکان را دستانم. شدمی

*** . رفتم سمتش به. بود داده تکیه درختی بر زخمی بازوی با الیژا. نبود جادوگر از خبری رسیدم، وقتی .کرد دگرگون را حالم ریخت،می زمین به اشخوردهزخم بازی از که رنگیآبی خون

الیژا؟ خوبه حالت -. کرد مداوا را او زخم خودش و زد پس را من الیزا ماا کنم؛ درمانش تا گذاشتم او بازوی روی را دستم

:گفت و نشست صاف سختی به الیژا .گرددبرمی او -

.بازگشتیم قصر به نیز ما و گرفتم را الیژا دست. رفت و انداخت من به نگاهی الیزا***

:گفت رفت،می کهدرحالی جرجیس مرگ شدنمطمئن از بعد پادشاه را تو هستی، پاک قلبی دارای چون ولی کردی؛می مداخلت ارکید سرزمین سائلم در نباید تو! امینه -

!بازگردی خودت سرزمین به است بهتر. بخشممی ها،گرگ یقبیله رهبر فرزند. بود باورغیرقابل برایش او مرگ. ریختمی اشک جرجیس بالین بر امینه میان که را رنگیآبی و بزرگ الماس بود، داده نجات هاعجوزه دست از را جانش که گرگیتوله همان یپوزه و سر با هاگرگ رهبر. دوخت چشم کوچک گرگ به متعجب امینه. داد او به داشت، اشپوزه

:گفت خونی .بخشدمی زندگی او به الماس -

و ستادای ناامید سرانجام انتظار، هاساعت از بعد. نیفتاد اتفاقی اما داد؛ قرار جرجیس سینه روی را الماس تمام کمکم جرجیس و گرفت فرا خاکستری به مایل رنگآبی نوری را کوهستان تمام ناگهان. شد دور

جرجیس به و برگشت متعجب امینه او، یدوباره شدنزنده با. داد دست از را بدنش گوشتو پوست مانع حیرت. درخشید می الماس دو مانند چشمانش و بود مانده باقی اسکلت فقط او ظاهر از. ماند خیره

.شد می امینه جانب از حرکتی نوع هر

Page 153: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

151

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت چگونه؟ - با جرجیس. دارد پوست و گوشت گویا که است پذیرانعطاف قدری به او یجمجمه که رسیدمی نظر به

:داد جواب لبخند رد سرزمین این اهالی از ایریشه و رگ که شدممی تبدیل جادوگری به باید تو با ازدواج برای -

.نیست وجودش***

به متعجب که او به رفتم،می قصر سالن سمت به که طورهمان و پریدم خواب از صحنه این دیدن با :گفتم بود، خیره من .بگم همه به رو مهمی چیز یه باید! الیژا -

یچهره به نگاهی. بود دشوار دیدم خواب در که چیزهایی آن گفتن .فراخواند را هادسته سران تمام الیژا روروبه ترسم با باید اما داشتم؛ واهمه باشد، دستهم جادوگر با هم او شاید اینکه از. انداختم امینه :کردم زمزمه ترس همان با سرانجام. شدممی .جرجیسه جادوگر اون! پری یه. مَرده یه جادوگر. بود درست حدسم -

:گفت خمیازه با روسان. شد زدهشگفت همه نگاه کیه؟ جرجیس - :دادم ادامه امینه، یترسیده و نگران یچهره به رو !امینه همزاد -

:گفت متعجب و پرید سرش از خواب جرجیس؟ همون -

:کرد زمزمه لب زیر آماندا .سزنده هنوز امینه همین برای پس -

:پرسید متعجب سلطان امینه؟ خوردی حیات آب تو -

Page 154: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

152

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:داد جواب امینه نوشیدنی همزادها از خیلی همین برای. میشه وابستگی باعث که زیاده قدراون همزادها بین کشش -

.مونندمی نزدیک همزادشون به همیشه طوریاین و خورنمی رو حیات آب .بود همزادها یساده کشش یک از فراتر شما میان حس شنیدم، که طورآن اما است؛ صحیح: الیژا ریختناشک جرجیس، یزدهیخ هایمشت مثل کوتاه تصاویری فقط. بودم ندیده زیادی چیز خواب در

باعث زد الیژا که حرفی همین برای. جرجیس شدنتبدیل و گفت او به پادشاه که جمالتی امینه، .شد من کنجکاوی

...جرجیس و امینه میگی داری یعنی - .شکست را سکوت روسان طوالنی مکثی از بعد. بود مرموز هم امینه سکوت. ندادم ادامه

.کنیم استفاده طعمه عنوان به امینه از بتونیم شاید - :گفت ساختگی هیجان با امینه. رفت او سمت به همه متعجب نگاه

!فکری چه وای - .زد ـغـل*بــ به دست و کرد اخم

.کنمنمی کاری همچین من - از را اشتکیه ترسیده افتاد، ما شرور لبخند به که امینه چشم. او به من و کرد نگاه من به روسان :گفت و گرفت صندلی

نه؟ گفتینمی که جدی - .شد خیره الیژا به متعجب که نداد جوابی روسان

!پادشاه - .رفتیم امینه سمت به الیژا، سرِ خوردنتکان با

*** :گفت ماکسل به رو و کرد محکم را طناب گره روسان

محکمن؟ طنابا این مطمئنی - .پیچید امینه پاهای دور را طناب ماکسل

Page 155: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

153

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.بستنمی طنابا این با منو هاگرگ ماه هر بیاد سیسیلیا اینکه از قبل تا. محکمه که معلومه - .زد ـغـل*بــ به دست متعجب روسان

!بستن؟می چرا - .ایستاد ماکسل

!کنم پاره تیکه رو هاگرگ یگله تمام بود ممکن و شدممی وحشی چهارده ماه موقع چون - .انداخت باال را ابروانش از یکی روسان

.بودی خشن چه! اوه -

.شد ماکسل خندیدن باعث که کرد کیدٔ تا «ش» روی نمیشه؟ خفه -

روسان. کردم اشاره بودند، پیچانده دهانش در را ضخیمی پارچه که امینه به. آمد من سمتبه نگاهشان :گفت سپس انداخت؛ او به نگاهی

.زدمی جیغ خیلی - .نبودیم زنده حاال تا وگرنه داده؛ دست از رو هاشقدرت کنمفکر: ماکسل

.درآوردم دهانش از را پارچه .بودی کثیف سگِ توی مردمی که کسی اولین بودم، نداده دست از رو هامقدرت اگه -

:پرسیدم گرد چشمان با. بستم را دهانش فوری !کرد؟می توهین جوریاین اول از این -

.شد محو کمکم اشپوزه و گرفت آرام داشت، را امینه به حمله قصد که ماکسل .کنهمی پیشروی داره. نه -

:گفت شدند،می دور کهدرحالی و گذاشت او یشانه روی را دستش روسان .کنی کار خشمت کنترل روی باید -

دریاچه نزدیک کردند، وصل آن به را او که درختی. رفتم قصر سمت به و گذاشتم تنها را امینه هم من .دید را نقطه آن قصر از شدمی و بود

***

Page 156: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

154

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

هاآبروی قبیله سمت به همین برای گرفت؛ دشمنانش از زیادی یکینه دوباره، تولد از پس جرجیس قصر به وقتی. بود قبل از ترقوی او اما کردند؛ فراوانی تالش او شکست برای سرزمین اهالی. رفت

او دیدن با پادشاه. داد قرار آن در را الماس و ساخت اییخی عصای قدرتش توسط رسید، ایشیشه :گفت زدهوحشت

کیستی؟ تو - :غرید بلندی صدای با ولی نداد؛ او به جوابی

!است مرگ خیانتکاران اعمال سزای - از که هاییجرقه با و برد باالتر را عصا. شدند خاکشیر و خرد هاشیشه قصر، کف به عصا برخورد با :زد فریاد بلندتر شد،می ساطع لماسا

شب تاریکی یک از بیشتر بار،یک سالده هر تا کنممی نفرین را هاآبروی سرزمین اهالی تمام من - .شوند نمایان نتوانند*** بسته درخت به طعمه عنوان به را امینه بارید،می برف کهدرحالی سرما فصل این در. گذشت روزی چند

.ایستاد الیژا کنار الیزا. بود دردناک گرفتهمه هایشیشه از آن دیدن. بودیم است؟ بیهوده کار این کنیدنمی فکر -

.کنم نگاه او به بتوانم تا بردم جلو را سرم .طورههمین منم نظر به -

هنوز. رفتم امینه سمت به ناچار. زدمی پرمعنا هاییحرف مناسب زمان در فقط و بود ساکت همیشه الیژا .آمد سمتم به عجله با هاآبروی قبیله اهالی از یکی که بودم نرسیده او هب

شده؟ چی - .شدم خیره چکید،می سروصورتش از آب که او به نگران

.بدم مهمی خبر آمدم - خبری؟ چه - !شده ناپدید اون سنگی، چشم ناتان -

Page 157: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

155

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفتم متعجب شده؟ ناپدید چطور فهمیدین؟ کجا از - .بود رفته صرشق به ما رهبر -

پیداکردن به راجع. بودم ندیده را ماهینی دیگر ها،اسب سرزمین به رفتنم از بعد که شدم متوجه تازه شدیدتر و شدید برف. کند کمکی توانستمی ماکسل شاید اما آمد؛برنمی من دست از کاری ناتان .آمد مسمت به ماکسل. کردم حس را گرما ها،گرگ قصر به ورودم محض به. شدمی اینجا؟ اومدی سرد هوای این تو چرا - .دارم نیاز کمکت به -

*** .انداخت هایمشانه روی را پتو .ممنونم -

.نشست من رویروبه بکشم؟ بو رو ماهی یه باید من فهمیدم؟ درست - .کنیم پیداش باید فقط. نیست عجیب زیادم - داره؟ ما برای ایفایده چه پیداکردنش -

.گرفتم آتش الیبا را دستم .داره روستاش مردم برای ولی نه؛ ما برای -

*** با. نداشت خاصی تعادل هاپری لطف به سرزمین هوای. تابیدمی جاهمه به آفتاب و بود شده قطع برف

:گفتم متعجب سنگی هایخانه دیدن !ساختین رو اینجا زود چه -

:گفت و گرفت کوچک کودک از را نگاهش ماکسل .دیگه اینیم ما خب -

Page 158: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

156

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

چشمانشان رنگ هاآن یتیره پوست برخالف البته بودند؛ پوست رنگین هاگرگ قبیله اهالی بیشتر سمت به نگاهم. شد خارج آب از محکم هایقدم با ماهینی ناگهان. ایستادیم دریاچه کنار. بود روشن

:گفت بمتعج. زدم صورتش روی سیلی با شدم، که او یخیره نگاه متوجه. رفت ماکسل !زنی؟می چرا - نزنی؟ زل کسی به ندادن یاد بهت مگه -

:پرسید ماهینی اینجا؟ اومدی چرا - .کنه پیداش خواستم ماکسل از همین برای شده؛ گم ناتان شنیدم -

:گفت و انداخت او به گذرا نگاهی .نیست نیازی -

:داد ادامه گشت،بازمی دریاچه عمق به کهدرحالی وقتهیچ بود بهتر. شدیممی پنهون اونجا نفرین خاطربه که مخفیگاهی همون به ریممی داریم ما -

.کنینمی پیداش نگرد، ناتان دنبال دیگه ضمن در! شکستنمی نفرینی هیچ ...هم او نکند بود؟ چه منظورش. ماندم خیره رفتنش به متعجب

ست؟زنده ناتان - .هبش دیده خوادنمی دلش مطمئناً اما شاید؛ -

:گفت ماکسل آب، در ماهینی فرورفتن از پس .نداری منم به نیازی دیگه کنم فکر - .ماندم ومبهوتمات من و رفت نیز او

*** درخت به هنوز او تعجب کمال در. دویدم سمتش به. کنم آزاد را امینه داشتم قصد که آوردم یاد به

:گفتم و برداشته را پارچه. کرد باز را چشمانش ناگهان که طناب بازکردن به کردم شروع. بود بسته .بستمتمی نباید. بود احمقانه کار این! خواممی معذرت -

.آورد نزدیک را سرش ناگهانی طور به و نداد جوابی

Page 159: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

157

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

*** چشم جرجیس وحشتناک صورت به خوشحال امینه. بود برگزارشدن حال در دیگر باری ازدواج مراسم .آوردند جابه را مراسم هم خودشان و دبودن دو آن فقط باراین. دوخت

هم جرجیس. ایستاد آن سانتی چند فاصله در و شد نزدیک او به لبخند با امینه مراسم، پایان از بعد :گفت او. زد لبخند متقابالً

!قدرتمندی سفید یک تو - :داد جواب جرجیس

.الماس این لطف به - .داد نشان او به را الماس .کنی را فکرش که ستآنی از بیشتر سالما این ارزش - :گفت و زد برق امینه چشمان بها،گران شیء آن دیدن با !شک بدون -

حاال که جرجیس جانبی جسم به ترسناک یقهقهه با. بلعید را او روح شرورانه و شد ترنزدیک ناگهان .شد خیره بود، استخوان فقط

.گرفت خواهم آن ازای در هم را معشوق جان که است باارزش قدرآن - پودر کمکم امینه گوشت و پوست حین همین در. شد خاموش جرجیس چشمان سفیدِ الماس درخشش

عصای. بود رنگآبی جرجیس، برخالف او چشمان درخشش. ماند باقی جمجمه یک فقط آن از و شده .شد خیره آن به و برداشت یخ خردشده هایتکه میان از را الماس. شکست و کوبید زمین به را یخی***

:گفتم متعجب. گرفت هایشدندان میان را بندنگرد اما شوم؛ دور او از خواستم !امینه؟ کنیمی کارچی داری -

نگاهی. دوید سمتم به الیژا. کشیدم عقب ترسیده. آمد نزدیک لبخند با او و شدند باز یکبهیک هاطناب طرف به. بگیرم پس را الماس شوم، پیر دوباره اینکه از قبل باید و بودم جوان هنوز انداختم؛ خودم به

Page 160: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

158

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

نگاه خورد، آن جسم به که ای ضربه با. کرد حفظ را او حرکت یک با امینه اما زدم؛ جستی الماس :گفت الیزا. رفت جادو صاحب سمت به هرسه

!شوید دور او از - باعث و کرد پرتاب ما سمت به را شندهک نور آن دست با او اما زد؛ ضربه او به جادو توسط دیگر باری بزرگ عصای یک داخل را آن و کرده جدا بندگردن از را الماس آرامش با امینه. بیفتیم زمین به شد

با که حالی در و کوبید زمین به را عصا. داد قرار نداشت، وجود قبل لحظه چند تا که جادویی و چوبی. شد نمایان اشواقعی یچهره و شده پودر بدنش پوست آمد،می من سمت به محکم و استوار هایقدم از بیشتر حاال. بود امزندگی پایان معنای به این. شدندمی چروک داشتند کمکم. کردم نگاه دستانم به

زمین از برخاستن بر سعی زحمت به و لرزان. بودم خورده را نوشیدنی آن کاش کنممی آرزو همیشه چشمانم مقابل را درخت یریشه طرح ظریف هایکفش با اشپریدهرنگ و استخوانی پاهای که داشتم در ترسناک جادوگران مانند شکبی هایشلباس. بردم صورتش سمت به را نگاهم و کشیدم آهی. دیدم

! مخوفش و سیاه شنل با پارهتِکِه یسوخته ایقهوه شایدم یا سیاه لباس. بود شناختممی که هاییافسانه .درخشیدندمی آبی نگین دو مانند چشمانش و بود نمانده چیزی جمجمه جز به وا صورت از

سمتش به که هاییشلیک شد؛ رزمهم برادرش با هم الیزا. کرد حمله او به و شد پرنده به تبدیل الیژا خیره الماس به چشمانم! طورهمین هم زدمی الیژا که هاییضربه. نداشت تاثیری هیچ کردمی پرتاب

را هاییاستخوان عصا دادنتکان با خندان امینه. شدمی دیگری هرچیز دیدن مانع الماس انعکاس. دمان :زد فریاد عصبی الیزا. باشد بزرگی گرگ زد حدس شدمی که کرد زنده

.داری قدرت و جوانی برای که طمعی و حرص از. کندمی تغذیه تو طمع از او - توانستم تمرکز با. گرفتم الماس از را نگاهم و آمدم خودم به. بود شده معنا برایم او خشم حاال

برای سرزمین اهالی از یک هیچ چرا اندیشیدممی خود با. رفتم او سمت به و کنم تشدید را هایمقدرت دیگر و هاپری حین همین در. بود شده سکنه از خالی کامالً جنگل ظاهر به! نیستند؟ حاضر کمک .کردممی تصور که بود چیزی آن از ترسخت جادوگر این با ردنب. آمدند کمک به قبایل***

Page 161: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

159

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

کج را سرش هاگرگ یقبیله رهبر پسر دیدن با. برداشت جرجیس از را نگاهش پاها صدای شنیدن با حرکتبی گرگتوله. رفت او سمت به محکم هایقدم با. ماند خیره او به حیرت با کوچک گرگ. کرد

:گفت و زد شروری خندلب امینه. بود ایستاده .داری فرق هاسگ آن با تو! کوچک گرگ -

.ماند بند زبانش ترس از گرگ شوی؟ ترقوی و تربزرگ خواهیمی -

.داد تکان طرفین به را سرش گرگ .آیدمی خوشم تو از من اما - شد،می خارج آن از که هاییجرقه وسیله به و گرفت دستانش میان را الماس امینه کند، فرار خواست تا .کرد تبدیل خودش همانند هیوال یک به را او .آیدمی خوشم تو از که گفتم -

اینکه از او. رفت جنگل سمت به و کشید سرش روی داشت، تن به که را رنگیخاکی و بلند شنل کاله رد که کوهستان از. بود خشمگین گرفت، آن از را هایشقدرت تمام و کرده تبعید را جرجیس پادشاه،

او سمت به یکبهیک دیگر هایگرگ زمان همان. کشید زوزه اشپروردهدست گرگ ناگهان شد،می .غریدندمی عصبانیت با و آمدند :غرید و ایستاد هاگرگ دیگر از جلوتر آلفا گرگ

!هستی هیوال تو - :داد ادامه زد،می موج آن در ناراحتی و خشم که صدایی با !ساختی هیوال یک هم را او تو و تداش زندگی حق من پسر -

که امینه. کردند پارهپاره را هایشلباس و شنلش و کردند حمله او سمت به طرف هر از هاگرگ هیچ که نبردی از پس بنابراین آمد؛برنمی شکناستخوان هایگرگ پس از بود، استخوان از متشکل

ناگاه. برد باال و گرفت دستانش میان را سالما قدرت تمام با نرسید، دشمن به او جانب از ایضربه واقع روستایی به شد؛ منتقل هادوردست به او. کرد درخشان را کوهستان تمام آن نور و درخشید الماس

فقط. افتاد زمین به و نداشته ایستادن توان. بود آمده دنیا به آن در که روستایی همان. «بهارات» در

Page 162: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

160

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

خواب دچار هاسال این تمام او و گذشت سال سالیان. کند مشت دستش میان را الماس توانست :زد فریاد هیجان با و برداشت را الماس هامعدنچی از یکی. میشد نامیده طلسم که بود عمیقی

(!یافتم... یافتم. )ملگیا... ملگیا - تکانی خاک زیر در دستانش استخوان. شد شکسته طلسم امینه، دستان میان از الماس شدنبرداشته با

.شد زنده دیگر باری او. گرفتند شکل او پوست و گوشت کمکم و خورده***

نابود را سرزمین اهالی تمام توانستمی تنهایی به بوده، امینه دریافتم تازگی به که ایافسانه جادوگر هنتیج این به آمدند،می بیرون هاخاک زیر از یکبهیک که متحرک هایاسکلت دیدن با اما کند؛

از دشوارتر مراتب به او با مبارزه. آمد من سمت به. کند کم را مبارزه هیجان خواهدنمی او که رسیدم با و کردم پرتاب سمتش به شد،می خارج دستانم کف از که را نیرویی. بود خبیث الیژای با مبارزه

. است ایستاده من قدمی چند در شکست بلکه نیست، کافی قدرتم تنها نه فهمیدم جادوگر به برخوردش را او من درپیپی هایخوردنزمین. خوردم زمین به دیگر باری. کرد هدایت من سمت به را جادو همان زیادی افراد. شدندمی ترضعیف و ضعیف هاآن. کردم نگاه دیگران به. کردمی مبارزه به ترغیب بیشتر

.دیدم انمچشم مقابل را عصایش که بود پرت حواسم. بودند شده کشته نیز میاد؟ خوشت ازت بودم گفته - .بودی نگفته نه - و سیاه زمین هم ترطرفآن کیلومتر چند تا که زد زمین روی صورتم کنار را عصا برخیزم، خواستم تا

.شد خاکستر .نمیاد خوشم اونا از ولی - آن با پوزخندش. یستادما دردمند. شدم خیره بودند، افتاده زمین به جانبی که اهالی دیگر و هاپری به

. کردم دنبال را نگاهش. رفت سرم پشت به من از اشخیره نگاه. بود ترسناک واقعاً اسکلتی صورت. شد مرمر سنگ مانند پوستش و آمده در یکدست یخی آبی رنگ به اشطالیی موهای و او چشمان

طورهمان. کردم کج را سرم. دشمی پراکنده آبی هایشعله نیز دستانش از. کردمی تغییر داشت الیژا :گفتم خیره

Page 163: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

161

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

!جالبه دیدنش هنوزم - کمکم هایمشانه و کمر پشت از هایمبال کهحالیدر. برگشتم امینه سمت به لبخند و امید کورسویی با .گیرد شکل دستم کف دور انرژی از ایهاله تا دادم تکان را دستانم بودند، رشد حال در .باشه انگیزهیجان کلی ارهقر آخر روزای کنم فکر -. کردم پرواز آسمان به و شد بال به تبدیل دستانم بار،مرگ انرژی کردنپرتاب با. دویدم سمتش به

به هم ما و بود خوبی ینشانه این. شد او به رساندنآسیب باعث زمان،هم هم آن الیژا، و من یحمله موجودات و بزرگ هایاسکلت همه آن میان رد آشنا افراد دیدن. دادیم ادامه درپیپی هایحمله

متحرک هایدرخت دیدن با اما شدند؛ کشته سرزمین اهالی از تعداد چه دانمنمی. بود سخت متفاوت از. افتاد بندگردن به نگاهم. است جنگل تاریخ نبرد ترینبزرگ این زد حدس شدمی جنگ، میدان در

.شدم پرت صورتم به ضربه خوردن با که ایستادم حرکت !خودخواهی هنوزم که جالبه - .بود سخت دیدن صورتم روی خون با !نیستم و نبودم خودخواه وقتهیچ من -

.کرد اشاره اطراف به. شدمی دیده آهسته صورت به بقیه حرکات و شده کند زمان ناگهان .میرنمی یکییکی دارن اونایی یملکه تو که مردمی بینی؟می -

ضربه که کسی تنها میان این در و مردندنمی هااسکلت. بود او با حق. رفت هاآن سمت به نگاهم .زد زانو مقابلم. بودند من مردم خورد،می نیست؟ طوراین! بهتر بیشتر، هرچی. داریم رو قدرت طمع هردو ما! برتر همزاد دو. همیم مثل ما - !نداشتم طمعی قدرت برای وقتهیچ من. کنیمی اشتباه تو -

:گفت کوبید،می زمین به را عصایش محکم هایقدم با کهدرحالی و ایستاد امینه ...تو. نداری طمع قدرت واسه تو درسته، -

.شد خیره من به الماس دو آن با و کرد مکث .داری طمع جوانی برای تو -

:داد ادامه

Page 164: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

162

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

کنم؛می تغذیه تو طمع از نم که کردمی حس اون. نبود من تقصیر تو با بدش رفتار یادته؟ رو الیزا - .بود نگران همیشه همین برای :گفت و بازگرداند عادی حالت به را زمان

.طمع - :گفت ایدورگه صدای با الیژا. کردم پاک را امخونی دهان و شدم خیره او به خشمگین چشمان با خوبه؟ حالت - .شد خارج دهانم از ی«آخ» .شکسته باالم از یکی کنم فکر - :گفتم. برد امینه پوزخند سمت به را گاهشن .شده ضعیف خیلی - سنگین هایمقد با. رفت ترشدن،عضالنی و تربزرگ به رو و کرد شکل تغییر به شروع بدنش الیژا.

.دوید !برمیام پسش از -

:زد فریاد و برد باال را دستانش زنان لبخند امینه که دویدمی طورهمان .دارد تغییر به نیاز جهان این! شدهیننفر قوم ای برخیزید - مانند که بودند بزرگ قدری به. برخاستند زمین زیر از پیکریغول هایاسکلت حین همین در

دیدن با. بودیم کوچک یپرنده یک حد در فقط هاآن مقابل ما شاید بودند؛ خراشآسمان هایساختمان .بازگشت من سمت به و داده تغییرجهت د،کر مکثی الیژا آمدند،می ما سمت به که هاغول آن .بریم باید. برنمیایم اینا پس از - :پرسیدم رسید، که من به چیه؟ منظورت -

با جادوگر. شد پدیدار هاگرگ یقبیله رهبر زمان همان در. برد مخالف سمت به کشانکشان مرا :گفت پوزخند

!کثیف سگای -

Page 165: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

163

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:زد فریاد دور همان از جذابش لبخند با حرف این نیدنش با. بود ایستاده رهبر از جلوتر ماکسل استخونه؟ سگا همین خوراک دونینمی مگه! جادوگر هی -

. داد سر بلند ایزوزه و شد گرگ او. پشمالو بدن و بلند یپوزه کرد؛ تغییر کمکم. شد محو لبخندش خدمت امینه به که گرگی اما آمد؛می عجیب ظاهر به شاید. کشیدند زوزه او مانند دیگر هایگرگ

میدان از را من الیژا. کردمی فراوانی کمک ما به هاگرگ یحمله. داد سر زوزه هاآن مانند هم کردمی واقع در هم من بال و شده ضعیف جادوگر کردم، حس که طورهمان. برگشت خودش و کرد دور جنگ

به دیگر قدم یک را ما این. آمدندبرمی هااستخوان شکستن پس از خوبی به هاگرگ. بود شکسته روسان سیاه هایبال روی خون. داشت فراوانی قدرت کم، سن آن با ماکسل. بردمی پیروزی سمت

...هم الیزا. زدمی برق .رفتم نزدیک ایستاده، بالینش بر درختی که او دیدن با. نیافتم را او کردم، وجوجست را اطراف هرچه

!بکش نفس الیزا! الیزا -. کردم چک را الیزا نبض. رسیدمی نظربه آشنا درخت این چقدر. بود خیره او به غمگین متحرک، درخت .زدمی هنوز

.شوید دور جنگل این از باید - .کردم نگاه درخت به و بردم باال را سرم متعجب

میگی؟ داری چی - !بود اشتباه سرزمین این به بازگشتتان دادم هشدار شما به -

.بود آشنا چرا درخت این فهمم یم حاال دونم؟نمی من که دونیمی چیزی -

.شد او زدن حرف مانع جادوگر یقهقهه صدای .باش الیزا مراقب. برم باید من -

به چپ دست اما شد؛ بال به تبدیل راستم دست. پیچید چپم یشانه در بدی درد. دادم تکان را دستانم .ماند باقی طورهمان شکستگی دلیل

Page 166: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

164

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

که بود زمانی من برای لحظه بدترین. کردیم نابود هم را زیادی افراد و دادیم دست از زیادی افراد .زد زمین به را الیژا جادوگر

قبل، برخالف. درآمد آبی رنگ به کامالً موهایم و گرفت فرا را وجودم سراسر خشم. شد بیهوش الیژا :گفت که رفتم جادوگر سمتبه. بودم پرندهنیمه یک حاال

کنم؟ نابود رو جنگل این خواممی چرا دونیمی - :داد ادامه. دوختم چشم او به عصبانیت با از قبل اینجا، موجودات ظاهر مثل تغییر یه کنه؛ تغییر باید دنیا این و نساده زیادی آدما... خب آدما -

.بدی نجاتشون اینکه هاقرن که کند اجرا را نفرینی همان داشت صدق او. گرفت هاآن میان را عصا و برد باال را دستانش

:زد فریاد حین همین در. بود شده دچارش جنگل پیش جنگل این به حتی. واشنگتن بعدشم پاریس، تا فرانسه از فرانسه، تا هند از. گشتم دنبالش هادهه من -

.برگشتم :داد ادامه ترترسناک و ضخیم صدایی با برتر و پاک موجودات با سرزمینی. بود خواهد من برای جدید دنیایی آغاز شما، دنیای رسیدن پایان به -

.کرد خواهم حکمرانی آن به که عجیب یجمجمه به مشت با سریع حرکت یک با. شدم او مانع که بکوبد زمین به را عصا خواست

:گفتم و زدم صورتش .زنیمی حرف مغرور هایاسبنیمه اون شبیه داری دیگه -

نه باراین. شد شاداب ، بود شدنچروک حال در کمکم که پوستم ناگهان که گرفتم دست به را الماس انجام را غیرممکنی کار باید ماندنجوان برای. یافت بهبود نیز امشانه شکستگی بلکه پوستم، تنها دادند،یم هشدار و ساخته آگاه آن به نسبت مرا اطرافیان حال به تا آغاز از که طمعی همان. دادممی

. شکستم هایمدست میان و برده باال را الماس حرکت یک با! بود ترقوی دیگر احساس هر به نسبت .رسید گوش به هم امینه فریاد صدای الماس پودرشدن با زمانهم !نه -

Page 167: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

165

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

چشمانش درخشش. آوردم صورتم نزدیک را اششدهحکاکی یجمجمه. افتاد حالبی جاهمان بعد و. شد خارج بریدهبریده هاینفس هایشدندان میان از و شدمی روشن و خاموش زن،چشمک چراغ مانند

.شد امپیشروی مانع صدایی کردم، باز را دهانم تا .شویم خوشبختی یخانواده توانستیممی -

.بود فایدهبی اما یابم؛ رهایی ذهنم درگیری از تا دادم تکان را سرم ...پادشاه همسر -

:زدم فریاد عصبی. گشتبرمی عادی حالت به کمکم صورتم !نه - !جنگل ناجی هست؛ ناجی تو سیسیلیا -

.ساختمی دور مقصدم از را من بلکه بود، دشوار تنهانه برایم الیژا صدای شنیدن تحمل !نه نه، نه، - .خوشبخت یهخانواد - لبم روی پوزخندی و رفت بین از منقارم. بودم حرفا این از ترمصمم. شدم خیره امینه چشمان به

او چشم یک نور و شده سیاه چشمانم از یکی. بود رفتنازبین حال در آرامی به او هایچشم نور. نشست .شد منتقل من به

من به و داده دست از را خود نور هم چشمش یکی آن کردم،می باز حد آخرین تا را دهانم کهدرحالی :مزد فریاد شادمانی با. یافت انتقال

!ضعیفی تو - :گفت بلعیدم، می او سانتی چند فاصله در را روح که طورهمان. شد خارج او جمجمه میان از روح

.شدی من تسلیم که ضعیف قدراون ضعیفی؛ تو! نه -. بود مانده باقی جمجمه فقط صورتم از آمدم، خودم به وقتی. شد پخش هوا در و شده خاک به تبدیل رهبر تعظیم با. شدمی دیده استخوان یک صرفاً هاآن از. شدم شوکه رفت دستانم به که نگاهم .دوختم او به را درخشانم چشمان ها،گرگ

.شد تمام جنگ! سرورم -

Page 168: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

166

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

که ایسلطنتی تخت بر و کوبیدم زمین روی بود، گرفته شکل دستانم میان ناخودآگاه که را عصایی .نشستم نداشت، وجود پیش ثانیه چند تا حتی

در وحشت و حیرت. کردند تعظیم کنانزوزه هاگرگ تمام که کوبیدم زمین به را عصا دیگر یبار بالین بر حاال که الیزا به. دادمی من به را خوشایندی حس سرزمین، ییافتهنجات اهالی تمام چشمان

هایمحرکت تمام الماس لمس از بعد. کردم نگاه بود، خیره من به زدهوحشت چشمان با و نشسته الیژا با الیزا و شدند جمع او کنار بقیه همراه به روسان ناگهان. گرفتم سمتش به آرام را عصا. بود غیرارادی

هاآن سمت به که ایجرقه. شدند محو دید از لحظه همان در و ساخت خود برای محافظی قدرت تمام :گفت تعظیم با و ازگشتب خود انسانی حالت به ماکسل. کرد برخورد زمین به بودم، کرده پرتاب

!ملکه نیستیم خونهم دیگه - سرعت با و شده تبدیل گرگ به دیگر باری زمان همان در و برداشت خیزی. شد دور بلند هایقدم با

.بود سکنه از خالی کامالً حاال جنگل. رفتند هاگرگ تمام او دنبال به. رفت***

.کرد دور زرگب پنجره از را او و گرفت را الیژا دست سیسیلیا کنی؟می نگاه دریاچه به داری اینجا از هم هنوز تو -

.برد او بلند و آبی کامالً موهای تار میان در را دستانش و زد لبخندی الیژا .نیست ایدریاچه هیچ دیدن به نیازی دیگر تو وجود با -

:گفت و خندید سیسیلیا شده؟ آبی چشمام و موهام چون -

:گفت متفکر الیژا .است ممکن -

. بود بازگشته اشعادی حالت به چیزهمه و شده بازسازی جنگل. شدند خیره بیرون به شیشه از هردو .شدند قصر وارد ناتان و ماهینی

اینجاست؟ کی ببینین: ناتان .سنگی چشم ناتان -

Page 169: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

167

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

:گفت و خندید ناتان ببری؟ بین از رو الماس طلسم تونستی چطور -

.شدند جمع جلسه میز دور هاآشنا و هادسته سران تمام یکبهیک. آمدند هم آماندا و روسان .پرسید درست سوال یه ناتان باالخره: روسان رو الماس اون وجودش توی خوبی موندهته با عجوزه داد، فریب رو عجوزه جرجیس وقتی شنیدم: آماندا .کنه ترکش نمیده اجازه طمع بزنه، دست بهش هرکی که نفرین یه. کرد نفرین واقعا. گیرهمی رو داری که چیزهایی تمام عوض در ولی میده؛ بهت بخوای هرچی الماس: روسان کنی؟ پیدا نجات تونستی چطور

:گفت ناراحتی با. خواند شدمی را غم چشمانش میان از. انداخت الیژا به نگاهی سیسیلیا .کنم پیدا نجات نتونستم وقتهیچ من -

.شد خیره بود، سیاه و آبی هایرگه از متشکل که او چشمان به متعجب الیژا سیسیلیا؟ گوییمی چه -

:گفت و چکید چشمانش از اشک .کنم کنترل رو خودم طمع نتونستم - :کرد زمزمه آرام خیره نگاه با .نتونستی هم تو کنم، پیدا نجات نتونستم من -

*** او به که فوالدی و ضخیم زنجیرهای و لقمط تاریکی دیدن با. کرد باز را چشمانش بارهیکبه الیژا

:زد فریاد دورگه صدای با. دهد نجات را خودش کرد سعی بود، وصل !کنید آزادم. ندارم همزادی هیچ به نیازی دیگه من. کاملم پادشاه یه حاال من! کنید ولم -

میان را سرش. کردمی عصبی را بود نشسته معبد در چالسیاه باالی که الیزایی او پیدرپی فریادهای :گفت و گرفت دستانش

.کنم اسیر را تو شدم مجبور دیگر باری. برادر بودم مجبور -***

Page 170: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

168

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.ایستاد او کنار روسان. فرارسید بهار فصل سرانجام. شد خیره گل از پر باغ به آماندا خاکی؟ کرم یا باغچه خاک کرده؟ ویار چی باز موفرفری خانوم خب -

.کشید اشبرآمده شکم روی دستی آماندا نشد؟ پراه و ناتان از خبری -

.داد تکان نفی نشانه به را سرش جواب در روسان سرزمین؟ اهالی یبقیه - .برنگشت دیگه کسهیچ. کردند ترک رو اونجا جنگل مردمِ یهمه - سیسی؟ - :غرید عصبی و اخم با .پیش وقت خیلی. مُرده سیسی - ...روسان اما - .بشنوم بهش راجع هدیگ خوامنمی -

با و دادند جواب بود، کرده سالم خندان که کناری یهمسایه به هاآن بین طوالنی سکوت از پس .شدند زیبایشان یکلبه وارد لبخند

.بخورم خوشمزه غذای یه کردم هوس رسهمی نظربه که طوراین خب - کنم؟ جمع کرم باغچه از -

.انداخت باال ابرو آماندا بازم؟ - .باغچه کود با کرم پاستای. نداره که مشکلی خب - !روسان - اوایل. پیوسته واقعیت به که بود ناممکنی رؤیای مانند دو آن برای ساده زندگی این. بست را در خنده با

.طلسم و نفرین از دور قدرت، از دور بود؛ زیبا شک بدون دورافتاده، و سرسبز روستای در بهار***

Page 171: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

169

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

اما ؛«.نیست غمی بگذرد گر»: گفت باید دیگران از نقل به. سخت هرچند آرام، هرچند گذرد؛می روزها همه که رسید خواهد روزی. شوند سپری گذر حالدر روزهای آن چگونه گرفت تصمیم باید گاهی

عمر. زمانیم همان شدنسپری زودتر مشتاق همه که رسدمی هم روزی باشیم؛ زمان ایستادن مشتاق اشتباه یک هرگز... هرگز و گرفت یاد باید. کرد تجربه باید. بد هرچند بیهوده، هرچند رد؛گذمی انسان رقم من برای دوم بار برای سرنوشت که چیزی و کردم من که کاری. شود تکرار نباید دیگر بار برای

.زد هاضربه. زدم ینزم به آرام را عصا. نبود ایزنده موجود هیچ از خبری. بودم نشسته تاریک قصر در تنها

بر که زمان همان. کردممی زمزمه سرودم، مادرم برای کودکی در که را شعری لب زیر. یافتند ادامه .بودم او دادنجان شاهد اشک با و نشسته بالینش

.کنیمی بازگو برایم را گذشتگان داستان که وقتی - .کنیمی بدل آرامش به را اندوهم و غم

وهایم،ابر و هاچشم از بیشتر .است شده پارچهیک تو با روحم !مانیمی کنارم همیشه تو مادرم. اوست الالیی شعر این کردممی فکر اشتباه به بود، هرچه توهم؛ یا بود پریشانم افکار دلیلش دانمنمی زیرلب همچنان. ارکید گل بوی پیچید؛ هوا در آشنایی و خوش بوی. کشیدم دراز سلطنت تخت روی :خواندممی .شکستم را آن که بود زینتی شیء یک دارم یاد به - کشیدی؛ زیادی اندوه و رنج آن خاطربه .شدم اندوهگین تو مثل منم بدان اما

.مانممی کنارت که هستم کسی من مادرم .نباش اندوهگین تو! مادرم! مادرم .هست قلبم در همیشه هایتحرف .نباش ناراحت من خاطربه! مادرم! مادرم

Page 172: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

170

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H

.هستم زانوهایت روی نوناک من هرشب، طوالنی و دارادامه هایحرف میان در

.شدیمی من دوست و کرده فراموش را خود مادری نقش .نیست ما نزدیکی دلیل تنها خون مانیممی همدیگر کنار همیشه برای ما! مادرم .است شده مقدر پرواز با من زندگی مسیر

.است نشسته اندوه و غم ابروهایت زیر و .کنیمی شروع عاشقانه را روز هر

.مانیمی کنارم همیشه تو! مادرم

پایان اثر این خلق بابت نویسنده از تشکر با

.است شده ساخته دانلود نگاه سایت در و شده نوشته دانلود نگاه انجمن در رمان این

Page 173: رمان کوتاه الماس آبی (جلد دوم طلسم آبی) | Aramis. H ......2 یبآ ساملا نامر W W W . N E G A H D L .C O M دولناد هاگن نمجنا ربراک

171

الماس آبی نرماW W W . N E G A H D L . C O M

دانلود نگاه انجمن رکارب

Aramis. H