271
ابلیس نقاب1

بخش نمایش آنلاین رمانهای سایت ... ables.pdf · ینعی نیا بخ مینک لمع هنادنمشوه دیاب هکنیا موس هشیمن بوسحم راکتب

  • Upload
    others

  • View
    45

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

نقاب ابلیس

1

نقاب ابلیس

2

رمان های عاشقانه :آرایی صفحه و طراحی

www.romankade.comآدرس سایت :

تمامی حقوق این رمان نزد سایت رمانکده محفوظ است

)فرات(بایفاطمه شک | س یرمان نقاب ابل

باشد ی م سندهی رمان با نو ی محتوا تیمسئول

س یرمان: نقاب ابل نام

)فرات( بای: فاطمه شکسندهینو

یاس یس ،ی: اجتماعژانر

: خالصه

نقاب ابلیس

3

رمان متفاوت است. نیشاپ و...؛ اما ا یدانشگاه و کاف عیدرباره وقا میاخوانده اد یز رمان

.ترهای حرف مذهب یپا م ینیهم بنش بارکی د ییایب

شان...!عاشق شدن یو حت شانیهایشوخ شان،یهادغدغه شان،یهادرد و دل یپا

.میها بگذرانرا با آن ی و چند روز میبزن شانی دوست داشتن یا یهم به دن یسر د ییایب

که یجوان ؛ی امروز یهااز همان جوان یکیتر. کوچک ایتر بزرگ ی کم د یهم سن و سال توست؛ شا یداستان جوان داستان،

.ابد یی دوست و دشمن را بشناسد؛ و ناگاه خود را در اردوگاه دشمن م نیمرز ب خواهد ی م

هزاربار اند،ستاده یا یجنگ دانیدر م قای اما دق اند؛ی نس مبارزه است. دهه هفتاد از ج کند؛ی فرق م شانیهااما جنس انتخاب جوانند

تر از جنگ سخت. سخت

و پنجه زند ینقاب فرشته بر چهره م سیاما در جنگ امروز، ابل کشد؛یم ریو شمش ستد یای م ت یرو به رو س یجنگ سخت، ابل در

.کند ی پنهان م یکش مخملدست ریرا ز نشیآهن

کنار بزنند...! سیرمان، قرار است نقاب را از چهره ابل نیا یهاجوان

نقاب ابلیس

4

)ع(... نیرب الحس بسم

مقدمه« ی جا »به

منتشر بشه. د یکه با دم یرس جهینت نیفکر کردم و به ا ی لیمنتشر کنم؛ خ نجایرمان رو ا نیخواستم ا ی اول نم د،یرو بخوا راستش

دوستش دارم: »و ی لیمرتبطه و هم خ یلیسوره مبارکه اسراء اومد که هم به داستان خ 36 ه یقبل انتشار هم قرآن رو باز کردم و آ

نکن، ی رویپ ی که به آن علم ندار یزیعلم، ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئوال.)و از چ هلک ب سیال تقف ما ل

گوش و چشم و قلب دربرابر آنچه به آن اعتقاد دارند مسئولند.(«. رایز

رو برعهده شی رایرمان نبودم و دراصل من فقط کار و ن یا سندهیمن شخصا نو نکهیچندتا نکته مهم رو بگم: اول ا د یقبلش با خب

که بعدا یلیمنو بفرستن جلو!!! به دال دوششون بوده، نخواستن نامشون فاش بشه؛ و قرار شد ی که بار رو یدوستان ه یداشتم. اما بق

و کانالش منتشر شده. اما بعد به تیسا ی نوشته شده و تو یفرهنگ م یت هی جلد هست که توسط ورمان، در واقع د نی. اگمیم

. میبد رش ییتغ کمیو می( باهم ادغام کنیبا تو بودن و بهشت جهنم یهر دو جلد رو)روزها میگرفت م یتصم ،یلیدال

داره ی خوب یخسته کننده باشه اما محتوا کمیهمون فصل اول( یعنیقسمت اول) ستیممکنه ب د،ین رو زود قضاوت نکن : رمادوم

ممکنه می با تو بودن« هست که چون فکر کرد ی. فصل اول خالصه شده »روزها دش یچند دور بخون ی حت کنمیم شنهادیو پ

. اما نسخه میداد رییروند داستان رو تغ کممیصفحه ش حذف شد)!!( و پنجاهو میاز سر و تهش زد ن،یحوصله همشو نداشته باش

بذارم. ارش یدراخت تونمیخواست م یاقدام موجوده و اگر کس تیسا یتو یاصل

نقاب ابلیس

5

از ی کیو نوشته شده یمجاز یعالمه مقاله موثق و مستنده که توسط کارشناسان ارشد فضا ه ی دهی فصل اول، چک ی: محتواسوم

مقاالت رو به زبان روان و ساده و نیبهشون ارادت دارم( همه ا ی لیکارشون درسته و بنده خ یلیاون کارشناسان ارشد)که واقعا خ

.تیسا ی. اصل مقاالتش موجوده تو ذاشتهرمان گ انیجر ی خالصه شده تو یلیخ

ساعتها مطالعه و جه ی و البته جذابتر از فصل اوله. فصل دوم نت م یازش کم نکرد یزی (، کامله و چی: فصل دوم)بهشت جهنمچهارم

یمنتشر شده تو ی ها امیها و پ لم یمداربسته و ف ی نایدورب ی ها لمیاخبار و ف ز ی( و مشاهده و انالمی رمستقیو مصاحبه)غ ق یتحق

برام گرون تونه ی. انتشار فصل دوم م ستی ن ی قعاشخاص و مکان ها وا یو اسام م یداد یداستانکه البته بهش رنگ ه یمجاز یفضا

بود که نیهم ی. و برا دونمیکشورم مسئول م ی فداه( و مردم و مخصوصا جوونا یتموم بشه اما خودم رو در برابر امام زمان)روح

(.شد یم دمیهمکارا حاضر نشدن نامشون منتشر بشه )و نبا ه یبق

...!د یفهم ی . چرا؟ بعدا مستیاز لطف ن یماه خال ی د یرمان، االن و تو نیبگم که انتشار ا نمیا

و می داد نه ی هز یل یرمان خ ن یا ی. چون پاد یو قضاوت نکن د یحتما حتما حتما رمان رو تا آخر بخون خوام ی که ازتون م خالصه

...د ی مطالب رو بدون نیواجبه که ا

کردم! یپرحرف د یببخش

بایشما، فاطمه شک دوستدار

97ماه ید

دعا التماس

نقاب ابلیس

6

)ع( نیرب الحس بسم

...! تیمظلوم امن یشهدا ،ییسجاد شاهسنا د یو شه انیحداد نیمحمدحس د یبه شه میتقد ز،یناچ نیا

با تو بودن( یاول)روزها فصل

ی. با بخوردی زنگ م لمی. موبانمینشی م مکتین ی. رو رسمی اند، مرا تازه کوتاه کرده شیهاسبز دانشگاه که چمن یفضا به

جواب ش یهفته پ ک ی. از همان زنمیرد تماس م د،یآی صفحه م ی . عکس خندان حسن روکشمی م رونی ب بمی آن را از ج یحوصلگ

بروم که ییجا خواهد ی چون دلم م د یحسن رد تماس زدم؟ شا یچرا برا دانمی کنم؛ اما نم دایتا خودم را پ دهمی ها را نمبچه

!کشند ی دوتا پسرخاله آخر مرا م ن یکنم. ا لیتحل ه یرا تجز نیدحسیس یهاکه ذهنم را آرام شود و حرف یینباشد. جا کسچیه

ام. مضطرب شده نطور یمن ا ده، یو اضطراب و حاال که شور انتخابات هم خواب جان یپر بود از ه ،یامسال بخاطر جو انتخابات خرداد

.نیدحسیاش س دوتاست: حسن و پسرخاله ن یا ریاش تقصبه انتخابات ندارد. همه یربط

نقاب ابلیس

7

کاروان خواستند ی م ن، یاربع ی . براشناختمی را البته از کالس تکواندو، دورادور م نیدحسی. س میپارسال باهم آشنا شد نیاربع

ببرند. اسم من را هم نوشت.

در دلم افتاد. ، یکالس اول یهاجنس اضطراب بچه از ی شان است و من بار اولم، اضطرابهمه بار دوم و سوم دمید یکاروان، وقت در

و نگذاشت تنها بمانم. د یمثل فرشته نجات رس نیدحسیجا بود که س دوتا دوتا بودند و من تنها. همان ای یمخصوصا که همه گروه

دانشگاه همان. ئت یبه ه میهمان و باز شدن پا نیدحسیبا س یوستشان. دجمع یمرا هم برد تو

بسته بپوشم. اما خوب قهی که دائم صف اول نماز جماعت باشم و ستمین ییهااز آن ی عنی ستم؛ین ی مذهب ی لیمثبتم اما خ بچه

خودمم یطرفم نه آن طرف. برا نیاهل اعتدالم، نه ا شتری. بغمبرمیو اوالد پ اند ی ام مذهباعتقادات خودم را دارم. باالخره خانواده

!گرید

در نمیباعث شده بروم در الک خودم تا بب ،ی در صف باطل یگفت اگر در جبهه حق نباش یمخصوصا وقت ن،یدحسیمواجهه با س اما

.امستاده یکدام طرف ا

ی که بخواه یریگی قرار م یروز در موضع ک یچون آخرش ؛ یو راه خودت را برو ینباش ی طرف چیه شود ی نم د یگویم نیدحسیس

من طرف حقم و خالص! ییکه بگو ستین نی . ایتا تهش برو د یبا ،ی حق و باطل. هرکدام را هم که انتخاب کرد نیب ؛ یانتخاب کن

د ی. چون فقط انسان است که بایندار واری با در و د ی فرق یعن ی ،یاگر انتخاب نکن د یگوی . میصرف کن ش یرا برا اتیزندگ د یبا

که یزیچ نی ترمودبانه گفت،ی را م هانیداشت ا ی ندارد )وقت یو صندل ز یم نیا با یفرق اتی زندگ ،یانتخاب کند و اگر انتخاب نکن

ی ندار وانیبا ح ی فرق د یخودش را کنترل کرد که نگو ی لیخانه دانشگاه بود. بنده خدا خکتاب یهایو صندل ز یم د،یبه ذهنش رس

!( یاگر انتخاب نکن

ی خوب انه یم یخارج یهارسانامیبا پ نیدحسیآمد. س ان یو تلگرام و جنگ نرم به م یمجاز یجا شروع شد که حرف فضاهمان از

خودش را هم دارد. یهاندارد و استدالل

نقاب ابلیس

8

اما آنقدر دوستش دارم که م،یکه در تلگرام نباش کند ی م د یو تاک رد یگیتلگرام موضع م ه یبدانم چرا آنقدر عل خواهد ی دلم م یلیخ

: خشکه مقدس! و ند یگو یم های که بعض ی زیچ گذارم؛ی بودنش م یمذهب یلیخ ی با او بحث کنم و مخالفتش را پا د یآی دلم نم

یمعتقد است در فضا نیدحسیدولبه است...! اما س یمثل چاقو یمجاز یفضا فهمد ی م بعدتر یان شاهلل کم گفتمی در دلم م

جبهه حق و باطل دارد. ،ی قیحق یو مثل فضا کند ی دشمن هم فرق م ی سنگربند ،یمجاز

. دوباره آن را در لرزدی م بمیدر ج یرسم، گوش یسر کوچه مسجد که م رم؟ یدر الک خودم بمانم تا جواب بگ د یبا یتا ک باالخره

.کنمی صفحه افتاده. تماس را وصل م یرو م ی. اسم مرآورمی م

جانم؟-

هو؟ ی ی سالم داداش قهرو. کجا رفت کیعل-

شده؟ یمسجد. چ رمیسالم، دارم م-

ادیچرا نم کنه؟ی کجاست؟ چکار م ی دمصطفیاز صبح تا حاال دوستات ما رو کشتن بس که زنگ زدن سراغت رو گرفتن. س -

چکارت نی رو مسجد، ببخورده و غرق در تفکر شده! امشب ب یضربه عاطف دمونیجواب بده که آقا س د یمسجد؟ مامانم دائم با

دارن؟

... از مامانم معذرت بخواه، شرمنده. رمیجواب سواالم رو بگ د یآدم شم... فقط با دمی جان! قول م ی آبج د یببخش-

؟ یندار ی دشمنت شرمنده. کار-

نقاب ابلیس

9

. یعل اینه، فعال. -

! چه عجب! د ی : به! آقاس کند ی باز م م یاجلو و آغوشش را بر د یآی . به محض ورود، حسن مامده یبه در مسجد رس کنم،ی قطع م ی وقت

:د یگوی اند بلند مدور هم جمع اطیاز ح یاکه گوشه ی! و رو به جمعنورایاز ا

! گه؟ید د یخوای م ی! چیمصطف د یاز س نم یا د یایب -

. نمیبینم یعکس العمل ن،یو به جز دست تکان دادن مت د یآی شان با آمدنم به طرفم نمشش نفره -انتظارم، جمع پنج برخالف

:خنددی حسن م

شون جالبه! جلو پنج نفر. تو هم برو خودت رو بنداز وسط، بحث سادهیتنه وا ه ی نیدحسیبحثن! س ری درگ-

تلگرام، ،ی مجاز یمثل فضا ی . کلماترودی شان باال و باالتر مبحث کردن یبه طرف جمع. صدا کشاند ی و م رد یگی دستم را م و

بشنوم. ترق یتا دق کند یکه کنجکاوم م یز یچ شود؛یم ده یشن شتریاعانه به ظالم و... ب ، یستیونیصه نستاگرام،یا

:د یگوی م ییرای گ تیدر نها شهیمثل هم نیدحسی. س دهند یگوش دادن دست م نیها در حبچه رسم،ی بهشان م ی وقت

ی توش کارا می نتون ایرانیکه ما ا کنهی نم مشیو تلگرام سنگر ما باشه، پس چرا دشمن تحر یگ یباشه که شما م نطور ی خب اگه ا -

یخوب نیوقت تلگرام به ااون ده،یهم بهمون نم یاساس ی داروها یکرده و حت می رو تحر ز یدشمن که همه چ م؟ یو خوب بکنمثبت

مفت دست ما باشه؟ د یبا

:ستیول کن ن نیاما مت کند،یرا از ادامه بحث منصرف م نیدحسیاذان مسجد، س یصدا

نقاب ابلیس

10

سوال مهم! ه ی ی صبر کن، تمام حرفات قبول، ول دجانیس -

:د یگوی م د یس

بعد. یبرا د یبذار شه،یم ری االن نماز د-

.نیدحسیدنبال س افتد ی با سماجت راه م نیمت

م؟یش ی دشمنان م ت یباعث تقو میدار ی که چطور وفتاده یمن هنوز برام کامال جا ن د، یآقا س -

. افتمی خودآگاه دنبالشان راه مام ناهم که مجذوب بحث آنان شده من

داد: ح یبرام توض ع،ی آرام اما سر ییضمن وضو گرفتن با صدا نیحس د یس

نود درصد میمطلب را باور کن نیمهم وجود داره که متأسفانه ملت ما فراموش کردند؛ اگر ا ی لیخ یمسئله کی ی قبل از هر بحث-

و هرگز دوست ما نخواهد شد. گذارهی با ما را کنار نم یدشمن هرگز دشمن م یباور کن نکه یحل شده است. ا ه یقض

:مینینشی صف جماعت م در

نقاب ابلیس

11

همه بر، یاپ و واو واتس سبوک یو ف نستاگرامیمثل تلگرام و ا یاجتماع یهانرم افزارها و شبکه نیرو داشته باش که ا نیفعال ا-

بدم. حی ساخته شده؛ تا بعد کامل برات توض هاستیونیتوسط صه

. شودی ها آرام ماهلل اکبر امام جماعت، همهمه یصدا با

سبز آن طرف یو فضا ستی ابر مه ی. هوا نشومی م اده یپ کاوم، ی را م ابانیکه با چشمم خ یو درحال زنمی جک م ی را رو موتور

.دهیچی خاک و چمن همه جا پ یاند و بورا تازه آب داده ابانیخ

: کنمی ل**ب زمزمه م ریز

پور . یکاظم ی فروش کتاب-

شهیاز پشت ش شیهاقفسه شتریکه ب ستینسبتا بزرگ یفروش . کتابکنمی م شیدایتا پ خوانمیم ی کی یکیها را مغازه سردر

. گردمیم شخوان ی. با چشمم دنبال پزند ی با نور نئون چشمک م پوریکاظم یفروش مغازه، عنوان کتاب شهی. پشت ش داستیپ

تر، درحال بستن مسن یهم مرد گر ید یاست و حسن درحال کمک به او. طرف ی مشغول صحاف یچوب یزیپشت م ن،یدحسیس

باشد. نیدحسیپدر س خوردی است که به سن و سالش م قیبا طرح نستعل ییچند کتاب داخل کاغذ کادوها

نم، یبی را درحال دست تکان دادن م نیدحسیحسن و س ی افتاده به جانم، اما وقت د یچرا ترد دانمینم کنم؛ی پا آن پا م نیا یکم

. زدیری فرو م میدهایتمام ترد

نقاب ابلیس

12

دست دادن جلو ی و دستش را برا ستادهیا شخوان یپ ی. حسن جلوگذارمی و پا به داخل م دهمی مغازه را هل م یاشه یش در

: آوردی م

! یدمصطفیآس کم یسالم عل-

:خنددی و م کند ی دستش را دراز م شخوانیهم از پشت پ نیدحسیس

!میکمک الزم داشت ،یاومد ی کرد ی سالم داداش، چه کار خوب-

ام،یی که آنقدر گرما من ی . براکند ی سرحالم م یرا برداشته، حساب یفروش کتاب شیو صدا کند ی خنک کولر که با قدرت کار م باد

! ارزدی م نیدحسیمثل س ی کس دن ید یکار شاق برا ن یکار است. اما انجام ا ن یظهر خردادماه دشوارتر ازدهیرفتن ساعت رون یب

:د ی گوی از پشت سرم م یی. صداکنم ی و قطرات عرق را پاک م کشمی م امی شانیبه پ یدست

!هاییچای م ،ی جلو باد کولر، عرق کرد ستیجوون! نا-

:کند ی . همان مرد مسن با لبخند نگاهم مگردمی طرف صدا برم به

پسرم! ی! خوش اومد د یسالم آقاس -

نقاب ابلیس

13

: د یگویم نیدحسی . س دهمی خجالت دست م با

من! یعموجان محمود، مثل پدر برا-

: میگوی م نیدحسیس به

اسن؟شنی که من رو م یکرد فیچقدر ازم تعر -

:دهد ی جواب م نیدحسیس یبه جا عمومحمود

:د یگوی و با خنده م رسد ی به دست سر م ین یریدمنوش و ش ینی کنه و من نفهمم!حسن س دای پ د یدوست جد د یمحاله س -

هست! ادیز د یس جان یا قا؟یدق د یکدوم س -

. آنقدر ساده بای. دکور مغازه ساده است و زیع یبو کننده طبخوش کی ا یعود یبو هی شب یز یچ ده؛یچ یهمه جا پ یعطر خاص یبو

. خوردی که به چشم م ستیزی چ نیاول یاو امام خامنه ی نیکه عکس امام خم

که لبخند آقا را ی بکر و خودمان یها. از آن عکسند ینشی به دل م شتریاست که ب یااز امام خامنه یهم البته، عکس شخوانیپ ی رو

توام، یهاعکس هم با خط شکسته نوشته: »مجنون خنده ری. آقا کتاب به دست، کنار قفسه و غرق در لبخند. زدهد ی بهتر نشان م

بخند!« شتریب

نقاب ابلیس

14

دست در گردن هم گذاشته شده، د یو عکس دو شه ی صحاف لیچسب و کاتر و وسا ،یمیو قد بایالبته چند جلد قرآن ز ز یم ی رو

.شودی م دهید

:د یگوی به من م کند،ی م یحافظ را با مهارت تمام صحاف وانید کی که یدرحال نیدحسیس

کنم. ی را صحاف گهیسه تا کتاب د د یداداش. خدا تو رو رسوند. تا شب با ی خوش اومد -

:دهمی تکان م سر

ن؟یشلوغه، کمک الزم ندار یلی سرتون هم که خ د،یدار ی خوب اریبس یمغازه -

:زند ی لبخند م ی محمود به گرم عمو

عمو! یکار باش یتا چقدر پا-

: میگوی با لبخند م زنم، یلباسم را باال م ن یکه آست ی حال در

عموجان؟! نیترسونی بچه م-

:شنومی حسن را از پشت سرم م یصدا

نقاب ابلیس

15

.. فعال دمنوشت رو بخورمی دار یل یعجله نکن داداش، کار خ-

داعش به مجلس و حرم امام را ی ستیدرباره حمله ترور یگزارش رسد،یفقط به ما م شیاست و صدا ز یم ی که رو ی کوچک ی ویراد

:دهد ی . عمو محمود با تأسف سرش را تکان مکند ی پخش م

!شونستیونی صه یرو بکنه... هم خودشون، هم اربابا شونشه یخدا ر-

:د یگوی و م کند ی م د ییهم با سر تا حسن

بوده و کیکوچ یلیخ شوناتیکشور منطقه هم داعش جرات عرض اندام داشته باشه؟ حاال عمل نیترتو امن شد ی باورش م یک-

سرش را نکهیاست بدون ا یکه هنوز مشغول صحاف نیدحسیران؟س یاطالعات ا ر یدررفتن از ز ی چطور نایهم یزود جمع شدن، ول

:د یگوی بلند کند، م

توش راحتن. حاالم نایا ه، یرمزگذار امایتونستن در برن. تو تلگرام پ نیهم ی. براشدنی تو تلگرام هماهنگ م نایا دم یبهت قول م-

! مهیسه یرانی داعش و خون هفده نفر ا اتیجنا یتو تلگرامه، تو ی به نظر من هر ک

:پرسمیو م کنمی تعجب نگاهش م با

مم؟یسه ایداعش ن یا تیکه من، تو جنا یچ یعن ی! د یدستت درد نکنه آقاس -

نقاب ابلیس

16

:دهد یادامه م یشگ ی. اما با همان لحن آرام همداردی برنم کند،یم یکه صحاف یحافظ یباز هم سرش را از رو نیدحسیس

دو طرف د یبا ،یاجتماع یهاشبکه نکه یا یعن یکاربر محورن. شونیهمگ یاجتماع یهاها و شبکه رسان امیپ ن یداداشم، ا نیبب-

را به وجود یمتصل بشه و شبکه اجتماع گه یو به همد رهیشکل بگ هاام یداشته باشه تا پ سنده یخواننده و نو ایو شنونده، نده یگو

ندارن. ی تیهو چیه یاجتماع یهانرم افزارها و شبکه نیا ،پس اگر کاربرا نباشن اره،یب

اون نرم افزار ی . بعد با باال رفتن تعداد اعضاکنهی اون اضافه م یواحد به تعداد اعضا کیها شبکه نیدر ا تیهر کاربر با عضو خب،

داره. یفراوان ری ادعا کنه که حوزه تاث تونه یم تیکم کم اون سا ت،یسا ای

ی کشورها ی و در کنار رهبرا استیکشور دن نیترت یو پرجمع نیتررئیس جمهور بزرگ کنهیادعا م رش یکه مد سبوک، یف مثل

نفر هستن! ارد یلیدر حال حاضر حدود دو م یشبکه اجتماع نیا ی. چون کاربران و اعضاکنهی شرکت م یتو جلسات جهان گهید

.کند ی و بالفاصله خودش را در هوا گم م شودی بلند م مانیهادمنوش وانیاز ل بخار

:د یگوی م نیدحس یحرف س د ییدر تا حسن

بخار! میگی آب کنار هم باشن. وگرنه بهش نم یهابخار هست که مولکول ی بخار تا وقت شه، یکه بلند م ییبخارها نیدرست مثل ا-

:پرسمی تر شود. در همان حال متا خنک زنمی نبات هم م یارا که با هل معطر شده، با شاخه دمنوشم

. میدی نم یپول تی! ما که موقع عضوم؟یکنی بهشون کمک م ت،یعضو نی با ا یهستند؟ ما چطور یها، کشبکه نیا یحاال صاحبا-

نقاب ابلیس

17

:دهد ی که از سوالم خوشش آمده ادامه م نیدحسیس

مهم شون ی عنی. میسازی م ر یتاث یها حوزه شبکه نیا یبه اندازه خودمون برا تیسود مشخص شد. ما با عضو نیاول نجایتا ا-

.میکنی م

:میگوی م عیسر

. شرفتهیقدرت و پ یهامؤلفه نیتری از اصل یکی تیجمع ه،یعیکامال طب نیخب، بله ا-

:کنمی بدون مکث سوال م و

یو بعد کم شودی گرد م یکم نیدحسیس یهاحرفم، چشم نیهستن؟مسلمونن؟!با ا ییها چه کساشبکه نیا ی رایخب مد -

: کند ی را بلند م شیصدا

! ثیخب یهود یمشت ه یدشمن مسلمونا هم هستن، نیتررحم یو ب نیترسرسخت چ،یه ستن یمسلمون؟ نه بابا! مسلمون که ن-

:د یگوی و م گذاردی لبش م یدمنوش را رو وانیهم ل حسن

...! ستیونیمشت جوجه صه ه ی ن،یدحسیبه قول س ای-

نقاب ابلیس

18

:د یگوی ام م آر یمحمود هم که تا االن ساکت بوده، با همان صدا عموجان

و نیتربزرگ عه یهاست؛ در واقع تفکر ش اون ی تنها مزاحم اصل رانی و ا خوانی را م ایبر کل دن یو سرور ییآقا هاستیونیصه-

داره رانیا دنی گذاشتن؛ چون د ران یتمام هدف و تمرکزشون را رو ا نیهم یهاست برااون یهایخواه اده یسد در برابر ز نیتری قو

التیهنگفت و تشک یهانه یبا هز نیهم ی . برارهیم نیتمام دستاورداشون از ب رنیجلوش را نگ ر و اگ کنه ی انقالبش را صادر م

آرام و نرم ی لیساختند تا اهداف خودشون را خ ایرانیاز مسلمونا به خصوص ا ق یدق یها را به منظور جاسوس شبکه نیا یمیعظ

.ره یم ادهایو از شه یم ریهم که داره کم کم پ ی میقد بدن، نسل ر ییرا تغ د یکنند و کال نوع نگاه و تفکر نسل جد ادهیپ

: د یگویو م داردی برم یصحاف یرا برا یگر یحافظ را تمام کرده، کتاب قطور د وانی آن د یکار صحاف گر یهم که د نیدحسیس

قبل هم نرم افزار یزاکربرگ مدت ی آقا ن یبه نام مارک زاکربرگه. ا ست یونیبچه صه ه یبوک، متعلق به سیو ف نستاگرامیا-

ضد خدا؛ اما یعن ی دونه؛ی م ستیآتئ هی کرده. زاکربرگ، خودش رو ی داریدالر خر اردیلیم میاپ رو به مبلغ نوزده و ن واتس

یجهان معرف ست یونیصه نیرگذارتریاون رو تأث گه،ید یخارج یهای از خبرگزار ی لیپست و خ می اورشل ی ستیونیصه یروزنامه

ی قبل ر یپرز، نخست وز مونیهم ش شیفرد جهانه و چند سال پ نیمندترشدن به ثروت لیکردن و گفتن به سرعت در حال تبد

خطاب کرده بود. هودیاون را پسر خوب یست یونیمنحوس صه میرژ

:کند ی تازه م ینفس و

ی عنیمقام زاکربرگه! و نفر سوم قائم اهوینتان ن یامینفر زاکربرگه بعد بن نیجهان، اول یهاستیونیصه نیرگذارتریتأث ستیدر ل-

کردن از تمام یمسئله جاسوس نیا قدرنی ! ادوننی م رشونیوزاز نخست ترست یونیو صه رگذارتریزاکربرگ را تاث های لیخود اسرائ

ا،یسازمان س یابزار کنترل مردمه که تاکنون اختراع شده. برا نی مندترقدرت بوکس یکردن ف ار براشون مهمه که اقر ایدن

بوده. ا یرو ه ی وستنی پ قتی به حق بوک سیف

:پرسمی ام، مجوابم را کامل نگرفته هنوز

نقاب ابلیس

19

سته؟ یونیجوجه صه ن یتلگرام هم مال ا ه؟ یصاحب تلگرام ک -

: د یگوی م رد، یگی م ی کشت ی صحاف لیکه با کتاب و وسا ی و در حال یهم با همان خونسرد نیدحسیس

یاما دفتر تلگرام تو کنه؛ی م یزندگ کای فرار کرده و تو آمر ه یاز روس ی ول هی روس تش یآدم ضدخدا به نام پاول دروف که اصل هی-

سواره... ی سرور کامال دولت کی ی از سروراش در کاخ انگلستان بر رو ی کیآلمانه و نیبرل

:د یگوی م جان یو با ه آورد ی را باال مسرش حسن

یکرده و از اتفاق، در کشورها دایطرفدار پ یلیخ ران یا ی نرم افزار که اتفاقا تو هی یها... فکر کن سازنده جالبه ی لیخ یحاج -

! ی! ستوان جنگ روانهی متخصص جنگ روان ست،یاصال مطرح ن گهید

:د یگوی م یجد - ی و با حالت شوخ گذاردی م زی م یشده رو یدمنوشش را که االن خال وانیل حسن

مون شد! من برم گل گاو زبون دم کوفت م یچندش حرف زد یستایون یصه نی! از بس درباره امایدمنوش بخور هی میاومد نیبب-

کنم!

:کند ی من اشاره م وانی و با چشم به ل خنددی م عمومحمود

رد شد! بخور عمو، س -

نقاب ابلیس

20

نترنتیدر ا ی و سودده یر یواحد اندازه گ -.کنمی م کیدمنوش را به لبانم نزد وان یو ل دهمی لبخند جواب عمومحمود را م با

نرم افزارها کاربر محور هستن، پس نی باالست. چون ا خورش ک یکل تیفالن سا گنیکه م د یباش ده یشن دمیو تاچه و شا کیکل

فعال تره و هر تیباشه، اون سا شتریب یکه هرچ ت یفعال ی عنیمحتوا هم د یو تول کننی م محتوا د یکاربران هستن که دارن تول نیا

که آمار شهیو باعث م شهیم ادتر یو کاربر به تبعش ز د یکنن مقدار بازد تیفعال شتریبشن و ب شتری کاربران ب ی عنی وزرها یچقدر

.کننی م هیبه جذب سرما روعش هان یآمار باالتر رفت ا یباالتر و باالتر بره. وقت هاتیسا نیا

: کند ی سوال م میمر

! ؟ی چ یعنی-

. کنند یدرست م هی خودشون سرما یراه و فروش اطالعات کاربران برا نیاز ا ییو درآمدزا تیدر سا غاتیبا گرفتن تبل ی عنی -

:پرسد یمبل م یاش زده و لم داده رو چانه ر یکه دستش را ز میمر

فروش اطالعات کاربران؟! -

ها!ها و شبکه رسان امیپ ن یا یکاربرا یمثل من و شما و همه یبــله! فروش اطالعات کاربران -

مانیهاشان به حرف هم حواس ی. اما حاال مادر و پدر و مرتضمیگفته بود را بگذارم کف دست مر نیدحسیهر چه س خواستمی م

.فهممی مادر م یپدر و رفت و آمدها گاهی گاه و ب یهارا از نگاه نیهست. ا

نقاب ابلیس

21

تایو خالصه نها یاس یس یروانشناس ، یاقتصاد یروانشناس ،یاجتماع یروانشناس ک یکنن و به ی م زیاطالعات را آنال ت،یو در نها -

که همه از یمختلف یهارا به شرکت زهایآنال ن یا جیو بعد نتا رسند ی م رانیا ی عنیاز جامعه هدف یاجتماع یمهندس ک یبه

.فروشنی دشمنان ما هستند، م

:د یآی م رونی از اتاق ب خواند،ی که مثال تا االن داشت در اتاقش درس م - ترم برادر کوچک - ی مرتض

گه؟ ید یهمون جاسوس -

که: زند ی طعنه م می . مرکند یمبل رها م ی خودش را رو و

! انهیاز ما درجر شتری! ماشاهلل بگه؟ید یخوند ی تو درس م-

. گذاردیم ز یم ی را رو وه ی ظرف م مادر

: د یگوی . در همان حال مزند ی و گاز م داردی برم یبیهم از خدا خواسته س ی مرتض

دوتا اختراع بکنم سم،یبنو ی.اس.آ یدو تا مقاله آ رم،یبگ سانسیو فوق ل سانسیل ه یبشه، خواهر من؟ که پس فردا ی بخونم که چ-

بلند بشم، مسافر ی کاریاز ب تایگوشه خونه و خوشحال باشم که نخبه مملکتم! و نها نمیبدن، بعدم بش رنامه یو بهم مدرک و تقد

و درس خوند تا افتاد مرد! د یزجر کش ی آرزو به دل که کل ، ۀد یپول ند کاریب ۀ نخب سنیبنورو قبرم رم، یبزنم! تهشم بم

ندارد: یتمام شیهاهم طعنه میمر

نقاب ابلیس

22

! خوره؟ی ها مآخه تو کجات به نخبه -

:کند ی چشم تنگ م ی مرتض یو برا ند ینشی م می کنار مر مادر

درست رو بخون! نیداده، بچه؟ بش ادتیحرفا رو ن یا یک-

:میگوی و م کنمی م یو مرتض م یبه مر رو

ادامه بدم؟ د یدی حاال اجازه م-

: د یگوی است، م ه یتر از بقدنبال کرده و مشتاق یکه بحث را حساب مادر

! زمیادامه بده عز-

د ی. شاکند یو نگاهم م گذاردی م زی م یو روزنامه را رو کند ی را خاموش م ون ی زیبحث بودم، پدر تلو یکجا د یایب ادم ی که ن یاز ا قبل

. رومی منبر م شانیدارم برا - ستمیها نحرف نیکه سرم فقط به درس گرم بوده و اهل ا-تعجب کرده که من

.دهد ی گوش م ق یچون دق زند؛ی اما حرف خوب م زند ی پدر را دوست دارم؛ کم حرف م تیخصوص نیا

نقاب ابلیس

23

:دهمی هم با اعتماد به نفس ادامه م من

و یها دارن در مورد گرون شبکه نیمردمه، همه تو ا ی که رو ی و فشار کنهی م دادیکه داره ب ی کاریو ب ی مثال االن با توجه به گرون-

. خب االن کامال صاحبان و گنیهم م یو از احواالت روزانه خودشون برا هال یبا انواع تحل کننی اوضاع نابسامان کشور صحبت م

نیا یاصل یداخل سرورها ره یاطالعات اول م نیما خبر دارند؛ چون تمام ا یها از احواالت اجتماعو شبکه اهرسان امیپ نیمالکان ا

.هیاجتماع یهاو شبکه هارسانام یتمام پ یروند کار نیبه دست طرف مقابل. ا رسهیبعد م شه،یم ره یها ذخشبکه

ن« یخورده به سقف و زشته با ما بپر کالستون گه ید ایمسجد؟ یای! نمنییدای! کم پد یآقاس »سالم

حسن است که به محض خروجم از جلسه امتحان فرستاده. امیپ

بچه خودش درس نداره؟! نیا -

خودم؛ هرچه باشد، عصر در برگشت از دانشگاه، راهم را به سمت مسجد صاحب الزمان)عج( کج یدلتنگ ایحسن است امیپ بخاطر

باشد، فقط به نماز جشیفرمانده بس نیدحسیکه س ی محال است مسجد یدو ساعت به اذان مغرب مانده؛ ول یکی. هنوز کنمی م

بسنده کند.

. کنند ی اند و صحبت مکه در صحن نشسته منیبینفر جوان و نوجوان را م ستی حدود ب شوم،ی وارد م ی وقت

نقاب ابلیس

24

: کند ی و بازهم طعنه بارم م زدیخی جمع برم نیاز ب حسن

؟ یاز فقرا کرد ی اد ی! چه عجب، د یبـه آقاس -

نباشه؟ هیکنا ش یکیت، که تو هر پنج تا جمله ی کن تیریمد ی تونی م -

خنده گفت: خنده

رو نه! نیا یکنم، ول تیریمد تونم ی هوا رو م یبه جان تو، بحران آلودگ-

: میگوی کنم، م دایرا پ نیدحسیکه س چرخانمیجمع چشم م نیکه ب یدرحال

!یبار مردم کن کهیت ی اومد ای! اصال تو به دنگهید ه یمادرزاد -

! آخه بچه آنقدر رسهینم نیدحسینگاه چپ بهت بندازم... زورم به تو و س تونمی نم ی هست غمبرمیاوالد پ د یاستغفراهلل... س -

مظلوم؟

: کنمی نازک م شیچشم برا پشت

نقاب ابلیس

25

کجاست؟ نیدحسیس نمیکباب شد! حاال بگو بب گرمیمظلوم! ج یآخ-

. ادیطبقه باال کالس تکواندو داره، االن م د یبگم آقاس د یبا ی ول ،یبگ شه یو روت نم یمن اومده بود دن ید ی البته برا دونمی م -

:د ی گوی که م نیدحسیس یصدا

داداش! ی سالم! خوش اومد -

برگردم. شودیو باعث م دهد ی مان خاتمه مجدل به

. مینینشی وار م! حلقه شهیباز کرده، مثل هم میآغوشش را برا نیدحسیس

: د یگوی پانزده سال دارد و پشت لبش تازه سبز شده م - چهارده داستیاش پدو رگه یکه از صدا ینوجوان

و کله کننی آدم رو فقط نگاه م ه؛یستیونیصه ینرم افزارها نایکه ا م یگیبهشون م یرو هر چ های از حزب اله ی! چرا بعضد یآقا س -

دنبال کارشون، انگار نه انگار؟ رن یبعد هم م دن،یتکون م

ارائه دهد: ب یکند و به ترت یانگار بخواهد اطالعاتش را سازمانده کند؛ی مکث م یکم نیحس د یس

قورباغه پخته است. ی استراتژ ش یکیداره، یدشمن چند تا استراتژ -

نقاب ابلیس

26

حاال چرا قورباغه پخته؟! -

ی و استراتژ ی ستیونیرابطه قورباغه را )آن هم از نوع پخته شده( با تلگرام صه دارم یکه سع یدرحال م؛ یگوی را من با خنده م نیا

دشمن بفهمم!

:د یگوی م نیحس د یس

پنجما سته،یچهارما دو ز سته،یآب با ی رو تونهی خاص داره! اوال قدرت جهش داره، دوما سبکه، سوما م ی ژگیچون قورباغه چند و-

قورباغه یکف پا ییسنسورها ایها عصب نکه،یتر او از همه مهم رهیخودش رو بگ ک ینزد واناتی ح تونهی کنه م یحرکت نکه یبدون ا

داره یخاص یهایی چون توانا کنه، ی متفاوت م واناتیح هی و او رو از بق دهیپرش و فرود بهش م یابر یاد یوجود داره که قدرت ز

ضرر برسونه. هی به بق تونهی هم مهم خودش رو نجات بده و تونه ی م ی عن یندارن، واناتی ح هی که بق

ده؟ یمثال، نقشش مثبت و مف نیا ی تو نه یقورباغه مهمه؟! منظورم ا یعنی-

موثر واقع تونه ی م یعن یمهم و تواناست؛ یگونه ک یمثال نیقورباغه در ا میرو گفتم که بفهم حاتی توض نیجان. ا ی بله مصطف-

موثر باشه. تونهی نگاه دشمن مهمه، نه تفکر و توهم ما... پس قورباغه م د،ی. دقت کنهی در نگاه دشمن، آدم موثر ی کس ی بشه. گاه

ی کنه. دشمن خودش رو معرف ریپاشو درگ د یفلج کردن قورباغه، با یکه برا دونهی خوب م یلیقورباغه پاهاش حساسه. دشمن خ

نقاب ابلیس

27

بندازه، به محض یقورباغه رو در ظرف آب داغ ک یکه اگر دونهین دشمنه. دشمن مکه قورباعه نفهمه او اد یب یطور د یبا کنه، ینم

د یقورباغه چکار با نیبردن ا ن یاز ب ی. خب پس برارونیب پرهی مآب رو حس کنه، فورا یقورباغه، داغ یکف پا ی سنسورها کهنیا

بکنه؟

: د یگویو م دهد ی م رون ی. بعد نفسش را ب ند یها ببآن یرا رو شیهاحرف ر یتا تأث گذراند ی از نظر م ی کی یکیها را بچه صورت

که یبه طور کنه؛ی کم، آرام گرمش م اریو با شعله بس ده یاجاق قرار م یو اون رو رو ذاره ی م یدشمن قورباغه رو در آب خنک-

قورباغه آروم آروم به آب گرم عادت یاپ یها و سنسورهاو عصب شهی. آب کم کم گرم مشهیقورباغه اصال متوجه گرم شدن آب نم

اون یسادگ ن ی! دشمن به همشهیبجهه و پخته م رون یب تونهی نم گهیقورباغه د تیدر نها ده،یرو از دست م تشیو حساس کنهی م

برد تا بتونه نابودش کنه. ن یقورباغه رو از ب تیدشمن اول حساس یعنی. برهی م نیاز ب ی رو به راحت

یجلو کند ی م یکه سع یشاد و سرحال است، درحال ی بیندارد و امروز هم به طرز عج یتمام شیهای هم که مزه پران حسن

: د یگوی م رد، یاش را بگ خنده

دارن؟ اهیس ی اونم از اون سبزاش که خال خاال م؟یامون قورباغهما االن همه ی عنی -

. شودیخارج نم نیدحسیتا همه خوب بخندند؛ اما رشته کالم از دست س کند ی صبر م د ی. س رودی وا م از خنده به ه تیجمع

:دهد ی م ادامه

؟ی چ ی عنیکرده، یی زدا تیبگه حساس تونهی م یبرده. ک نی ها رو از باون یهاتیدرسته حسن جان، دشمن حساس -

نقاب ابلیس

28

:د ی گوی از نوجوانان م یکی احمد

ته امون یتازه بعض م،یخوب برشته شد گهید رون،یب م ییایب م یتونیو عمرا نم م یو دوسش دار میما االن به تلگرام عادت کرد یعنی-

! میگرفت

اما کم تر از قبل. خندند،ی همه م دوباره

ی امال زندگو ک یع یطب یط یمح ی عنی. کنهی م یکه قورباغه در اون کامال احساس راحت کنه ی فراهم م ی طیدشمن مح ی عنی -

که با یکردن! به طور ایبه موثر بودن و ضربه زدن به دشمن رو هم کامال مح ازین ی مردم ما هم، حت ی ! برانیریو ش بایو ز یعاد

و خوشنودن. توهم موثر ی راض اریو از خودشون بس کننی مبارزه م هاستیونیو... با صه نستاگرام یخاطر دارن تو تلگرام و ا تیرضا

. شهیانجام م ییحساست زدا یطورن یا شه؛یآب خنکه که داره کم کم گرم م یبودن، همون قابلمه

فکر یهر نوجوان ی بوده؛ ول یزندگ یشگ یهم یهااز سنت یکیاطرافش، ط ینوجوان با خانواده، خودش و مح کی یهاچالش

ی مینس ،یزندگ یهادر برابر طوفان فهمد یبعدا م یول ند،ینمای ها بزرگ م. چالش مشکل را دارد نیاست که ا یاو تنها کس کند ی م

مینشود اسمش را نس د ینوجوان امروز شا یبرا یاند، ولوجود داشته شهیهم خیاردرطول ت ینوجوان یهانبوده! چالش شیب

نگران ایکه گو شودی م یاهفته کی. دمیشانزده ساله را پکر د یکه مرتض دمیفهم ی را وقت نیگردباد. ا ی گذاشت، باد است و گاه

. دانمی که نم ستیزیچ

کرده؛ اما شتریرا ب مشیمستق ریته دلش نگران است. پدر هم نظارت غ دانمی اما م گذارد؛ی م ادش یز یهادرس یرا پا هان یا مادر

است و ی حرف گوش کن و آرام یدارد. کال بچه یاانه یم ی مجاز ینه با فضا رود، ی بد م ینه دوستان ناجور دارد، نه جاها ی مرتض

. گرددی دنبال دردسر نم

نقاب ابلیس

29

. بعد هم اخم افتد ی که دست گرفته از دستش م ی و کتاب قطور پردیاز جا م م یکه مر یآنقدر ناگهان شوم؛ی در زدن وارد م بدون

:کند ی م

چکار کنم؟ د یتو، با یایمن نخوام سرزده ب-

اتاقت رو خراب کن بشه جزو سالن! واری: دمیگوی م تشیو بدون توجه به عصبان ی خونسرد با

! یجمهور نشد س ییهرهرهر! ممنون از راهکارتون... خوبه مشاور ر -

:رم یگی م یو جد یرسم افهیق

برو به جهنم! ؟یکنی ! به ما انتقاد میاس یبزدل س ۀ شناسنام یسواد ب ی ب یا-

:د یگوی با خنده م میمر

؟ یما شد یمزاحم وقت گران بها یخب حاال واسه چ -

. نمینشی و م کشمی عقب م رش یتحر ز یرا از پشت م یصندل بندم،ی را پشت سرم م در

نقاب ابلیس

30

:د یگوی همان لحن معترض م با

و ورداشتما!ر تونی اجازه اومدم تو اتاقتون و صندل یب د یببخش -

م؟ یرو چکارش کن ی ! بذار اصل کارم رو بگم! مرتضمیرو ول کن مر نایا-

م؟یکه چکارش کن ی چ یعنی-

هست؟ ش یزیچ هی چند وقته ینیبی ما رو باش! مگه نم ی آبج-

:د یگوی م یتفاوت یب با

خب؟!-

؟ یدونی تو نم ن؟یخب به جمالت! چشه ا-

ندازهی که داره پالس م ید یفهمی ... شمام اگه حواست بود مدمیفهم یی زایچ ه ینه به داداششون. دوما گنیبه درخت م نیاوال ا-

! یکمکش کن یستیبلد ن یوقت اری. انقدرم به روش نادیکمک خواستنش نم یسر و صدا ه، یچون کال بچه آروم ی! ولد یکمکم کن

؟ یگ یم طورن یانداخته که ا ی چشه خب؟ چه پالس-

نقاب ابلیس

31

هست یهرک یول ، یک دونمی... نمدهیرس ی که به پوچ کنه ی داره بهش القا م ی کی! رهیگی خط م ییجا ه یاز نیا نم دوی فقط م-

ی ول ست؛ی کنه. فعال خطرناک ن دایپ یچطور دونهی خودش رو گم کرده و نم یداشته باشه... مرتض ازیخودشم به کمک ن د یشا

. می فتیخطرناک بشه به فکر ب کهن یقبل ا د یبا

: یبه صندل دهمی م هیتک

؟یگرفت ادیرو از کجا نایاوه تو ا-

شده بود... البته اون شوهر کرد، خوب شد! ی نطوریاز دوستام ا ی کی -

:میگو ی . مخنددی م طنت یبا ش و

! م؟یشوهرش بد ؟یبا مرتض م یخب، االن چکار کن-

:شودی م رهیرو خمتفکرانه به روبه میمر

پسرونه و ط ی باشه که بتونه بره تو مح یک یبهتره یراحته، ول بایمن خواهرشم و باهام تقر ره؟یگی خط م یاز ک د یاول فهم د یبا-

بلد هم باشه چکار کنه!

:کند ی را کج م شیها**ب ل

نقاب ابلیس

32

! ادیبرنم یل یاز تو که خ-

یهاشب نیدحسیس ی.از وقت زند ی ها سر و کله موقت است با نوجوان ی لیکه خ ی! کسنیدحسیس خورد،ی م یاذهنم جرقه در

کنم که هرجا هستم، خودم را به می تنظ ی ام را طورام برنامه شده د یجمعه در مسجدشان جلسه پرسش و پاسخ گذاشته، مق

سبک شود تا من به موقع برسم! خواهد ی نم کیهفته انگار تراف نیاش برسانم. اما اجلسه

ام.از جلسه را از دست داده قهیدق ستی. حدود ب شومی و وارد م گذارمی م ی را داخل جاکفش میهاکفش

گه؟ ید رون یب میایکال ب یعن ی د،یگیطور که شما م نیا ه؟ یچ یمجاز یما تو فضا فهیپس وظ -

:دهد ی م لشیتحو یخنده با نمک نیدحسیس

یرانیا یهارسانام یتو پ ی خب، حت ی . ولستین یستیونیصه_یچند تا نرم افزار جاسوس نیصرفا ا ی مجاز ی جان! فضا نینه ام-

. میهدر بد هودهیب یهاوقتمون را با چت کردن د یهم نبا

:خواهد ی م ی ترجواب کامل نیام

م؟ یانجام بد ییچه کارا یعنیپس دجانیس -

نقاب ابلیس

33

بستر رو نکهیا یعنی. میعالمانه عمل کن اریبس د یبا نکه ی: اول امیچند تا هنر رو با هم داشته باش د یبا ی مجاز ی ما در فضا -

و میهم هدف خودمون رو کامل بشناس و می هدف دشمن و ابزار دشمن رو بشناس د ی. هم بامیدوست و دشمن رو بشناس م،یبشناس

گرانیکه د یی کارا یعن ی. می مبتکرانه عمل کن د یبا نکه ی. دوم اهیو اهداف خودمون چ نبه اهداف دشم دنیرس یهاراه میبدون

تکرار شده به ی میکار قد کینه شه،یم دهیدر اون د تیکه خالق هیکار ،ی . کار ابتکارمیانجام دادند رو ما با همون روش انجام ند

یعنی نی. خب امیهوشمندانه عمل کن د یبا نکهیا سوم. شهیکار محسوب نمکردن و کامنت گذاشتن که ابت کیعنوان مثال ال

؟یچ

:دهند ی طرف و آن طرف جواب م ن یتا فکر کنند. بعد از ا شوند ی چند لحظه ساکت م هابچه

.میطرح و نقشه داشته باش د یبا -

. میبعد وارد عمل بش م،یرو خوب بشناس یمجاز یفضا یا یدن د یاول با -

:د یگوی م دهد،ی ها گوش م بچه یهاکه با دقت به حرف نیدحسیس

شه ی. و همیو باز ی و شاد حینه صحنه تفر د ینی صحنه رو صحنه نبرد و جنگ بب د یبا نا یا یقبل از همه یاحسنت به همتون؛ ول -

ما را به یتا کامال اعتقادات ما رو نابود نکنه و هست یعنی. شهی نم یما راض ی و فکر یکیزی باشه که دشمن جز به حذف ف ادتون ی

یکردن و باز یاول از همه، از باز د؛ی ریخود را درنظر بگ ، ییفضا ن یو در چن یدشمن نیچن ا. اگر بشهینم یخطر نندازه راض

ی شده از سو یطراح نیفرمودند: در زم یا. امام خامنه د یکنی م زی شده پره ی که با قواعد او طراح یدشمن ن یخوردن در زم

وقت چ یه رک،یباهوش و ز ی روین هی یعنی ؟ی چ یعنی هجمل ن یا د یدونی به نفع اوست. م د یچه بباز د یچه ببر د، ینکن یدشمن باز

که دشمن از حضورش هم کسب ده یاجازه نم ی دشمن سوار او بشه. حت ده ی. اجازه نمکنهیدشمن نم م یتقد یخودش رو دو دست

.د یمؤثر باش اریبس د ی. و باد یمبتکر باش د ی. باد یعالم باش د ی. باد یباش اریهوش د ی. باد ی فکر کن د یکنه. با تیمشروع

نقاب ابلیس

34

پا و نیکه ا نیدحسی. س چطور شروع کنم دانمی را بپرسم. اما نم یتا مشکل مرتض رومی جلو م شود،یکه خلوت م نیدحسیس دور

.نمینشیو کنارش در صف جماعت م گذارمیم میرو. مهرم را روبه زند ی لبخند م ند،یبی آن پا کردنم را م

!یکمکم کن یبتون د یهست... گفتم شا ی مشکل هی راستش... -

! یدر خدمتم اخو -

! م؟یچکارش کن د یباشه، با دهیرس ینوجوون به پوچ ه ی اگه د،یس -

:زند ی خنده م ریز نیدحسیس

!؟ی به دوران نوجوان ی! نکنه برگشتنمیبده بب حی! درست توضستیکه ن ایراحت نیباشه! به ا دهیرس ی به پوچ ی چ یعنی-

شده! ی منزو یلی نه... داداشم... چند وقته خ -

:د یگوی م یشگ یهم یبا همان خونسرد نیدحسیس

خب؟-

نقاب ابلیس

35

ی ول ؟یک میدون ی نم ره، یگی م ریداره تاث یک یانگار از گهیو خودش رو گم کرده... م کنهی م یاحساس پوچ ی مرتض گه یخواهرم م -

کاریچ دونم ی . سرش به درس و کتابشه. نمستین ادیهم ز نای تو تلگرام و ا ی . حترهیسر به ز یلیخ ست، ین ی بچه بد ی آخه مرتض

کنم، گفتم به شما زحمت بدم.

قدقامت الصاله... -

:شودی به شانه من بلند م هی و با تک دهد یسرش را تکان م نیدحسیس

لیبار دل نیا د یساکت است. شا شهیمثل هم ی.مرتضاریرو هم ب یجمعه مرتض نیکوه. ا میری ها صبح، با بچه ها مما جمعه -

هم خسته د یکرده و با ی کوهنورد یحساب نیدحسیسنش و س هم ینفر از نوجوان ها ستیب-هم باشد. با ده یسکوتش خستگ

:پرسمی . بلند ماشتهام گذ شانه ی باشد. ترک موتور نشسته و سرش را رو

؟ یچطور بود مرتض-

.اومد ی م رم یخوب بود. کاش ام-

ر؟ یام-

. هیبچه خوب ی لیاز دوستامه. خ ی کیآره؛ -

:د یآی م امیپ نیدحسی. همان موقع از س افتد ی تختش م ی آنقدر خسته است که رو ی و مرتض میرس ی خانه م به

نقاب ابلیس

36

.ارش یبا داداشت امروز؛ بازم ب می صفا کرد یل یسالم برادر! خ-

:سمینوی م

؟ ید یهم رس یاجه ی به نت ؟ یخب... باهاش حرف زد-

زنگ بزنم؟ ست،یهم دور و برت ن ی و مرتض ی تو! اگه وقت دار یاوه چقدر هول -

:د یگوی سرحال و قبراق م شهیمثل هم نیدحسی. س زنمی زنگ م خودم

خوبه؟ تونی! احوال اخود یسالم آقاس -

شد؟ ی چ ؟یخوش گذشته بوده بهش. دستت درد نکنه. باهاش حرف زد یلیسالم... ممنون. آره خ-

. یصبر کن کم یاگه گمی هول کرد. م نیبابا بازم ا یا-

:د یگوی و م کشد ی م یق یعم نفس

نقاب ابلیس

37

خودش ،یهمونه که تو گفت دمیهم داشته. اما از حرفاش فهم یخوب تی . تربهیپسر خوب و باادب یلی شما خ یدمرتضایآس ن،یبب-

!نیکنه! هم دایخودش و هدفش رو پ یکمکش کن د یهدف نداره... با کنه ی رو گم کرده. حس م

. ئتهیاتفاقا اهل نماز و مسجد و ه ی شده؟ مرتض ی جورنیخب اصال چرا ا-

.دهی بهش خط م یکی... رهیگی م ر یتاث یکیانگار از یعنی. ستی خودش ن یحرفاش، حرفا یردم مرتض ... من حس کنیبب-

ده؟ یکه خط م ی چ یعنی-

درسته؟ ست، ین یمجاز یاهل فضا م یلیبد نداره و خ یدوستا ی مرتض یگفت -

که با خوادی درساش م ی هم فقط تلگرام داره که اونم برا یمجاز ی . فضانیخوب یهابچه یول ستنین ی دوستاش مذهب ی آره. بعض-

سر تلگرام. رهیم شتر یکه امتحانا تموم شده ب رایاخ یمعلماشون در تماس باشه. ول

باشه؟ دوست، معلم؟ یمیباهاش صم ی لیخ یکه مرتض ست ین یهوم... کس-

. کس ستین نا یاهل خالف و ا ی ول ستا،ین ی ره مذهب. البته پسهیمیباهاش صم شتریش که بمدرسه ی از دوستا یکیدوست که... -

.شناسمی من نم یعن ی دونم؛ ی م د یرو بع یاگه ید

عضوه؟ ییچه کاناال و گروها یتلگرام تو ی تو یدون ینم-

نقاب ابلیس

38

نه. -

یفضا د یعضوه. با ییتو چه کاناال یکن بفهم ی سع ا،یدوست نی! تو همایاریدرن ی. آقا باال سر بازیکن باهاش دوست بش یسع-

سر ی! بذار خودش بهت بگه! نفهمم رفته باش یاریدرب یو جاسوس باز ییبازجو ی! نر یمصطف ا،یند یسوت ی. ولیرو بفهم شیفکر

!شیگوش

باشه بابا، حواسم هست! -

ه؟ ی ک یعنیکه دهد ی تو. سرش را تکان م د ی ایمنتظر اجازه من شود، م کهن یو بدون ا زند ی در م میمر

: میگوی م آرام

.نیدحسیس -

: آوردی م نییرا پا شیهم صدا او

:فهمد ی م نیدحسیزود قطع کن، کارت دارم! بدو!س -

؟ یندار یبرادر! کار یاحضار شد -

نه. ممنون از کمکت. -

نقاب ابلیس

39

. ادیهفته بعدم بگو با همون دوستش ب یراست -

ی اعلیچشم. بازم ممنون، -

! یاعلی -

: د یگوی م ع یقطع کنم. سر کند ی صبر نم ی حت میمر

گفتن؟ ی م یچ-

از دوستاش! ایاز تلگرامه، ای. رهیگی م ر یتاث یکیداره از گفت ی م -

شده! ینجور یشده ا یمیصم شتریب ر یپسره، ام ن یبا ا یاره.. منم حس کرده بودم. از وقت -

م؟ ی مر ی کارم داشت -

:د یگوی و م ند ینشی تختم م ی رو میمر

؟ یکنه مرتض یتو تلگرام چکار م یدون ی تو م -

نقاب ابلیس

40

: میگو یو م کنمی را تنگ م میهاچشم

؟ یدونی نه! مگه تو م -

ی تو مغز جوونا کننی م ق یتزر ید یو ناام اس یکه دائم دارن یی! کاناالدهیرو م ی چندتا کانال تلگرام ی حرفاش بو یعن یآره... -

مردم!

:پرسمی درست بود. م نیدحسی. پس حدس س زنمی م ی صندل یرو یچرخ

کرده! یبهش معرف ی کی! گردهی نم نایکه خودش دنبال ا ی اخه مرتض-

: کند ی را جمع م شیهاو ل**ب دهد ی تکان م سر

براش فوروارد کرده بود! ریدوتاش رو بهم نشون داد، پستاشون رو. ام یکی-

نا؟ یبود ا ایحاال چ -

بده، آدماش همه بد و پست و نامردن، دولت ایبده! دن ز ی! کال همه چیو احساس بدبخت ید یناام یلقاکه گفتم! ا یی زایچ نیهم -

خدا هم دوستم ستم، یمهم ن ی چکیه یمن رو دوست نداره، برا یشده، مملکت افتضاحه، کس یو حکومت بده، همه جا پر بدبخت

تا راحت شم! رم یبرم بم د ینداره، با

نقاب ابلیس

41

: میگویگرد شده م ینعلبک کیکه به گمانم به اندازه ییهاچشم با

بود؟ نایهمه ا-

:د یگوی و م دهد ی م رونیب نه یرا از س نفسش

بنده ی... مرتضامیرمستق یالبته غ برن،ی سوال م ریرو هم ز نا یو ا نی! د ناستیمضمونش ا ی که من گفتم؛ ول مینه انقدر مستق -

گذاشته. ر یروش تاث نایاخدا هم آنقدر فشار درس روش بوده که

:میگوی تر از قبل. م نگران یلیخ یل یام، خنگران شده یحساب

وقت نره خودش رو بکشه؟ معتاد نشه؟ ه ی -

:اندازدی ابرو باال م میمر

به دادش برسه، اگه ما تونه ی م ینی د یفضا ن یحرومه. هم نایا دونهیمتعهده و م نیبه د کهن یداره، اونم ا ازیامت ه ی ینچ! مرتض-

! می کمکش کن

بچرخه! ری مدت با ام ه ی م یخوبه نذار -

نقاب ابلیس

42

:کند ی اخم م نیدحسیس

! گهید یکینه، ر ینذاره. وگرنه حاال ام ریروش تأث ر یام ی که حرفا یطور ه ی ، یکن منیرو ا ی خود مرتض د ی! باستیراهش ن ن ینه! ا-

؟ یچطور-

گهیکن و بگو حاال که د ی خوب رو تو سروش بهش معرف ی. آروم آروما! کاناال و گروهارونیبکشش از تلگرام ب یابهونه ه یبه -

د؟یخونی شماها چقدر کتاب م نم،ی! بعدم ببیتلگرام رو الزم ندار له، یها تعطمدرسه

من؟ کتاب؟-

:دهمی دهانم را قورت م آب

.خوننی م یلیمامان و خواهرم خ ی... ولخونمی اگه باشه م شهدا ی کتابا شترینه! ب یل ی... خزهی من... چ -

: شودیگرد م نیدحسیس یهاچشم

شه؟ یمگه م ؟یخونینم گهید یکتابا یعن ی ؟یچ-

:کند ی لحنش را آرام م ام،دهیخجالت کش ی کم ند یبی م ی وقت

نقاب ابلیس

43

یدرست و حساب یروح غذا نی! خب اید یبه روحت غذا نم ی ول ید ی! به بدنت غذا میخوری سه وعده غذا م ی تو روز ن،یبب-

ن، یکتاب خوندن. باهم شروع کن ی تو واد یار یرو همراه خودت ب یکن مرتض ی ! اصال سعشهیو الغر م رهیگی م ه ینخوره، سوءتغذ

بهت. دمی اصال خودم کتاب م ا، یشروع نکن نیسنگ ی با کتابا ی تره. ولهم راحت یمرتض ی نطوریا

یامان یکتابها ی برا یا. آخر مغازه، قفسه کشد یها مقفسه ن یو دنبال خودش ب کند ی بلندم م یصندل ی از رو رد، یگی را م دستم

است.

بمونه! نیحرفشون رو زم میبذار د ی! نباد یکتاب بخون کننی م ه یها توصهمه دارن به جوون ن یآقا ا -

:زند ی با خودش حرف م ییگو کند،ی ها را مرور م دور عنوان ک ی. کند یرا کج م شیهاو ل**ب کشد ی ها مکتاب ی را رو دستش

. هودهیهم خوبه درباره فرجام امی. آهان التکاتوریبه زبان طنز و کار کایآمر خیخوبه. تار کایمستطاب آمر خیخودت تار ی خب... برا-

گل... یمرتضا د یآس ی اما برا گه یخب د

:پرسد ی م کند ی ها را برانداز مکه با دقت کتاب طورنیهم بعد

دوست داره بخونه؟ یچ-

:دهد ی . خودش جواب مدانمی که نم دهم ی را تکان م سرم

نقاب ابلیس

44

دوست داشته باشه، نه؟ یسیپل د یبا-

: گهیو م ارهیم رونیکتاب که کنار هم بودن را ب دوتا

. صبرکن... آهان هیکی شونمسنده یرمانن. پسرونه و باحال. نو نای. البته او پسران دوزخ حیمس یهاه یآقا داداشت؛ گر یهم برا نایا-

خوبه. یلیهم براش خ نیکردم. ا داش یپ

برچسب خورده. شانیاند و پشت و رو ها جلد شده. همه کتاب گذاردی دستم م ی و رو کشد ی م رون یاز قفسه ب یکی ی کیرا هاکتاب

:د یگوی م

هفته دستت باشه ها! ه یهر کتاب -

یاامام خامنه ه یعمل به توص یبرا مییبگو ی اعلی کیبا هم د یبا روم؛ ی م ی خوشحالم امشب دست پر سراغ مرتض یلیخ

!« ی»کتابخوان

گاه«یشود که امام گفتند: »پا ی م یباشد، همان جشیفرمانده بس نیدحسیکه س یمسجد

یو ال یتا ورزش ریبگ ی هنر ی نوجوانان افتاده. از فرهنگ یبه فکر کالس برا نیدحسیاست که بعد از ماه رمضان، س نیهم یبرا

خواهران هم برادران. یو... هم برا ، یآموزش دفاع شخص ،یاط یقرآن، خ ی فتوشاپ، حفظ و روخوان یهاماشاءاهلل! کالس

نقاب ابلیس

45

.کند ی م ییرا به قسمت باال راهنما می مادر و مر ،یاو بعد سالم دست و پا شکسته ستاده یمسجد منتظرمان ا اط یدر ح حسن

که: کند ی م هی حسن گال روند،ی م یشان تمام شد، بروند خانه و من بعد از نماز برگردم. وقتکالس میگذاری م قرار

! یاخو ن یکرد ریچقدر د-

داشتم، ساکت همه رو ضبط اجی. منم چون به حرفاش احتزدی ف محر ی آورده بود ه ریگ یمن بود. استادم گوش مجان ریتقص -

شد، شرمنده داداش. رید نیهم ی کردم. برا

دست تنهاست. د یکه س ن یزم ر یز م ینداره؛ بر یبیع-

.هاستیصندل دن ی. پرده پروژکتور و بلندگوها را نصب کرده؛ االن هم مشغول چکند ی خودش به اندازه پنج نفر کار م نیدحسیس

دستمال نمدار مشغول ک ی. حسن هم با نمیکه بچ دارمی شده را برم ده یهم چ یرو یهایدسته از صندل کیو کنم ی م سالم

.شودی م های صندل ی ریگردگ

: د یگویدر همان حال م نیدحسیس

پونگ هم گرفتم که قراره تا قبل از غروب برسه. اگر من مشغول کالس بودم شما نگ یپ ز ی. دوتا مانیمبرادرا گهیساعت د مین-

سالن؛ تلفن حسن رو دادم بهشون. ی انتها د یبذار د، یریبگ لیتحو

نقاب ابلیس

46

:اندازدی و بلندگو م کروفون یبه م یو نگاه ستد یای دست به کمر م حسن

ها! دهی سوت کش ی تو نقطه اوج سخنران مید یتو عمرمون د کروفون یم ی واال ما هر چ کنه؟ی درست کار م ن یداداش ا د یس -

. کنهی نترس ان شاهلل کار م -

! میآهنگ پت و مت بزنه تا درستش کن نجایا اد یب میگی : کارم نکرد به حسن ممیگوی م

یاست. هروقت خرابکار شیهایمزگاز خوش ی کیکار نیا کند؛ی م د یبا دهانش آهنگ پت و مت را تقل کند،ی شروع م حسن

.کند ی را م کارن یا یالیخ یحسن در کمال ب شود،ی م

:پرسد ی و م خنددیم نیدحسیس

کتابا رو؟ نیخوند یراست-

چرا مرگ بر گنیم ی که ه یینایا یدون ی خوب بود؛ م یلیرو خوندم تا االن. خ کاستیآمر اتیکه در مورد جنا ی بله... کتاب -

. برهی وقت م یلیم خنامه انیدرس و پا ی وقتم کمه، کارا یرو بخونن. ول نیا د یبا کا،یآمر

:د یگوی م کند،ی را بلند م ی دسته صندل نیطور که آخر همان نیدحسیس

نقاب ابلیس

47

یمجاز یو فضا یگوش یکه برا ی . همون وقتمیساعتم به کتاب وقت ند مین ی حت شه ینم ل یدل ی کار رو همه دارن. ول دونم،ی م -

ی جزو کارا اد یب دن، یمثل خوردن و خواب د یحله! حضرت آقا گفتن کتاب با م یکتاب بذار ی شم نه، نصفش رو برارو، همه میذاری م

روزمره مردم.

.خوانمی مبخوانم و ن ی درس ریدر طول روز هست که بشود کتاب غ ییهاباالخره زمان د؛یگوی . راست مماند ی نم م یبرا یجواب

:پرسد ی دوباره م نیدحسیس

دوست داشت کتابا رو؟ ؟یچ ی مرتض -

:خندمی م

! مونهی م یسیپل یهالم یف نیع گفت ی حال کرده بود، م ی لی! خیـلیآره خ-

کرد و االن هم بدون مقدمه و فقط با یها سالم و احوال پرس . آرام با بچه ستیو چندان هم سرحال ن دهیرس رتر ید یهفته کم نیا

بسم اهلل شروع کرده: کی

در یحداکثر یرگذار یتاث ایاو، و هیمانند استفاده از سالح دشمن عل ،یرنگارنگ و دهان پر کن یکه با شعارها یکجان اون افراد -

ه یجنگ افزارها رو توج ن یخودشون در ا تیمسخره، حضور و فعال هاتیجدست تو ن یو از ا یاجتماع یهابه اصطالح شبکه نیا

. رنیها رو بگ بچه ن یا ینابود یجلو انیداشتن! ب نگهجا ما رو اون یهاو جوون کننی م

نقاب ابلیس

48

نیدحسیس ی. دلم برا ند یایشان کنار بسن یهااند با چالش شده که نتوانسته ییهانوجوان نیاز هم یک ی ریدوباره درگ ایگو

برسد؟! اش ی به خانواده و زندگ کند ی وقت م ی . کسوزدی م

نیتا عمق وجودش از ا داستیرا خش زده. پ شی. بغض صدازند ی داد م بایتقر د یحاد و دردناک است که س ی لیموضوع خ حتما

: زدیبر رون یآتش را ب نیا خواهد ی و م سوزدی درد م

چهل و هشت ی و اخالق ی نترنتیبه کشور باز شد، آمار جرائم ا نستایمثل تلگرام و ا ییهاو شبکه رساناام یپ نیا ی که پا ی از زمان-

نوجوون و هزار و ی دخترا ی و خودکش یو آتنا اصالن ی شیقر شیچندتا مورد مثل ستا ی عنی ؟ یچ یعنی د یدونی درصد رشد کرد! م

! گهیمسئله د کی

:دهد یادامه م نیاندوهگ یو با همان صدا ند ینشی م یصندل ی رو

رسونده؟ نه! االن نجا یفقط ماهواره وضع جامعه رو به ا نیکنی اپ همشون قتلگاهن! فکر مو واتس نستاگرامیتلگرام و ا نیبابا ا-

یکه بخوا ی ها دارن، هر چرت و پرت و شبکه رساناام یپ نیکه ا یافتضاح ی فضا ن یتو ا ی! اراده کنیماهواره داشته باش ستیالزم ن

ی د یکار مف چی منجالب ه نی. تو ادنیرو به باد م شونی ما تو تلگرام دارن عمر و جوون یاز ماهواره! جوونا ربدت ی لیخ ، یکنیم دایپ

خوبه؟! چند تا آبرودار از دست رفته باشن ی. چند تا بچه مذهبرونیب د یاریدوستاتونم ب رون، یب د یای ب د یکرد! تا آلوده نشد شهینم

روابط ناجور شده باشن، خوبه؟! چند تا نوجوون گمراه و معتاد شده باشن، ی قاط تر عکساشون لو رفته باشه، خوبه؟! چند تا دخ

تا فته یاتفاق ب د یبا یو آتنا اصالن یشیقر شیمثل قتل ستا گهید یکرده باشن، خوبه؟! چند تا ماجرا یخوبه؟! چند نفر خودکش

قتلگاهه؟ نجایا میبفهم

.زنند ی ها هم الم تا کام حرف نمنشسته و رگ گردنش ورم کرده. بچه اش یشانیپ ی . عرق روردیتا نفس بگ کند ی م سکوت

:د یگوی و آرام م کند ی را صاف م شیصدا نیدحسیس

نقاب ابلیس

49

جواب پس بده؟ بره با امتیروز ق تونهی م اگه که،یحوادث شر نیها عضو باشه، چه بدونه، چه ندونه تو همه اشبکه نیتو ا ی هرک-

حال کنه! والسالم! نستاش یتلگرام و ا

.خوردی تکان نم یحاکم شده و کس ینیسنگ جو

داده. هیتک شیهارا بر دست اش یشانیگذاشته و پ زیم یدستانش را رو نیدحسیس

دارد جو را بشکند. ی. حسن سعشودی ها کم کم بلند مپچ پچ بچه ی. صدامیروی و حسن کنارش م من

:نیدحسیسر شانه س زند ی م دست

؟ یدوباره ک ؟ یختیبهم ر قدرنیشده دوباره که ا یچ-

.م ینیکه بنش گذاردی م یصندل

: د یگوی گرفته م یو با صدا داردی برم شیهادست یسرش را از رو نیدحسیس

نقاب ابلیس

50

. رهیگی م شیتند حرف زدم. بخدا آدم آت قدرن یا د یببخش-

: دهد یم نیدحسیآب دست س وانیل کی حسن

به من کممی! زیتو خودت نر قدرنینشو، برادر من! ا رشونیدرگ نقدری صدات گرفت! آخه چقدر بگم ا ی بخور بس که داد زد ایب-

بسپار!

. خوردینم شتر یجرعه ب کی نیدحسیس

:د یگو یو م گذاردی م زیم یرا رو وانیل

روش نقدریشده... ا ستایآتئ غاتیبعد رفته جذب تبل ،یو آدم حساب دهیخون، پولدار، مامان و بابا فهمپسره خالق، باهوش، درس -

اثر گذاشتن و خامش کردن که... ال اله االاهلل!

د ی: دعا کنکند ی زمزمه م نیدحسی. س ردیگی کند. دوباره ضربان قلبم شدت م هیگر خواهد ی . انگار مپوشاند ی دست صورتش را م با

ناموفق بوده... االن تو کماست. ش یبراش... خدا رحمش کرده، خودکش

: د یگویم نیدحسیس

پر اد یم ی به نظر منطق یل یکه خ یاتی. دائم مغزشون رو از چرند دنی شون فرصت فکر کردن نمضاله، به مخاطب یکاناال نیا-

. غالبا هم مخاطبا کم سن و سالن. رهیگی م ر ی کنه. فقط تاث لیتحل تونه ی. مخاطب نمیبمباران اطالعات گنیحالت م نی. به اکننی م

ن یو تموم! ا شنیم د یناام ا یاز کل دن عی. بعدم سررنیو از دست م کننی شک م کیو کوچ اده س ۀشبه هی شون کمه، با اطالعات

نقاب ابلیس

51

ی لیدفعه خ نیا ی کنه، نذاشتم... ول یگرفته بود، مونده بودم چکارش کنم... چندبارم خواست خودکش ریتاث نقدریبنده خدا که ا

براش! د یمنفجر شده! دعا کن نمیقالش گذاشته و ا دختره دختره ارتباط داشته تو تلگرام که ه یبا نکهیبود، مثل ا تریجد

اه کنم. را نگ نیدحسیندارم صورت س دوست

قرمز شده و محاسنش تر! شیهااالن چشم حتما

! ند یرا بب سمیهم خودم دوست ندارم صورت خ د یشا

.دهد ی را ماساژ م اش ی شانیو آرام پ شیهاقه یشق یرا گذاشته رو شیهاحالش بهتر نشده. دست هنوز

شود! خوب باالخره او هم یعصبان ایهم ممکن است ناراحت، خسته نیدحسیفکر نکرده بودم که س نیچرا تا به حال به ا دانمینم

!ستیآدم است؛ فرشته که ن

:شنومی از سالن م یااز گوشه ییهازمزمه

درست استفاده کنن! خواستنی م-

خودشونه! ریتقص -

! رونیب انیکه همه ب شهینم-

نقاب ابلیس

52

! یجان چهمه بزرگان که اون نیپس ا-

: آوردی خودش نم یاما به رو شناسد،ی صدا را مهم قطعا صاحبان نیدحسیس

نجایبه ا ی رو دادن به ما که وضع فحشا و جرم و خودکش نایدولبه! ا یجنگ افزارن، نه چاقو نایزبونم مو درآورد انقدر گفتم ا-

تگاهن، دوما دارن به همه باشه، اوال لبه پر د یشون مفخودشون استفاده ال یاگه به خ ی ! حتمیبکن د یما استفاده مف که ن یبرسه، نه ا

یرو ی. در به نرم کنمی و بازش م اندازمی را در قفل در م د ی!کلدنی م تیتلگرام انجام شده مشروع اسطهکه به و ییتایاون جنا

ی . مادر به طرز بد یآی م ییرایجواب مادر از اتاق پذ ی. صداکنمی بلند سالم م اط، ی. از همان حبندمشی و آرام م چرخد ی پاشنه م

از قبل. شتر یتر و بمهربان یلی ! خردیگی م لمیتحو یاسابقه

را! هانت یکاب ایرا، وارهای د ای م، یها را بشوفرش ای د یبا د یگوی به من م یامواقع، احساس مسخره جورنیا

. با کشد ی را دستمال م ییرایپذ ی زهایامروز ساکت است و م د،یآی به استقبالم م هیکنا ک یدر بدو ورودم، با شه یهم که ن یبا ا میمر

شده. ی خبر ایهمان وسواس خاص خودش. گو

.د یگوی خودش م دانمی. چون م پرسمی از مادر نم اما

مهارتش غبطه نی. به اد یماجرا را بگو رد یگی م م یمادر تصم کنم،ی را عوض م میهاو لباس میشوی دست و صورتم را م ی وقت

موضوع را مطرح کند. کی تا م، یهست یروح داریپا ط یهرکدام از ما در شرا یچه زمان داند ی م قای . دقخورمی م

؟یتو مرتب کردن خونه کمکم کن کم ی یتونی . م می جان، مادر! امشب مهمون دار ی مصطف -

نقاب ابلیس

53

:پرسمی م

اد؟ یقراره ب یک-

:د ی گوی م ند یچی را داخل ظرف م هاوه یطور که م همان مادر

مهمون خاص. هی خاصه و یل یخ یمهمون هی-

ه؟ یآدم خاص ک ن یا ادیقراره ب یخب ک -

: میگوی . مردیگی طاقچه و گردش را م ی رو ییکه افتاده به جان قاب عکس دا کنمی رو م میمر به

زنه؟ ی چش شده، چرا ناراحته حرف نم نیا-

دستم تا دهانم را ببندد که سوال نکنم. دهد ی را م وه ی ظرف م مادر

ها را ببر. بشقاب ایبعد هم ب ،یاصل ز یرو بذار رو م نیا -

به آشپزخانه. گردمی و برم دهمی انجام م ه ی ثان یمحوله را در س فیوظا

نقاب ابلیس

54

به من؟ نیگی چرا نم ه یمامان مهمون ک -

است که فعال حرف نزن و کارت را بکن! نیا که مضمونش ییداد. از همان لبخندها لم یفقط لبخند تحو مادر

. متعجب به مامان رودی به من نگاه کند، به اتاقش م نکه یو بدون ا اندازدی م ییشولباس نیرا داخل ماش یر یدستمال گردگ میمر

: میگوی م

! رمینم رون یب نجایچه خبر شده، از ا نیتا نگ -

: د یگوی م رود، ی جانش م م یمر یقربون صدقه قد و باال که ی در حال مادر

. ادیخواستگار م می مر یمامان جان، داره برا یچیه-

. کنمی م خ یلحظه کیو چد یپی مادر در ذهنم م جمله

: کشمی را در هم م میو ابروها نمینشی آشپزخانه م ز یم ی رو

بهم؟ نیمن؟! چرا نگفت یبدون اجازه -

نقاب ابلیس

55

! میکنی ما اقدام نم ، ینکن د یینه اتفاقا تا تو تا - آرامم کند. خواهد ی ام، م شده یرتیغ دهیکه فهم مادر

حرفش نیجمله را گفته که دلم خوش شود، اما با ا نیام و نخواهم شد و فقط امشخص است که چندان آدم حساب نشده گرچه

.شومی آرام م یکم

: میگوی م ده،یدرهم کش یو با همان ابروها یعصبان

هست؟ ی ک قواره ی ب نیحاال ا -

: د یگوی همچنان آرام م مادر

!شیشناس ی پسر فوق العاده خوب! شما هم م هی ده؛یپسر شه-

.شومی شتاب از جا بلند م با

شناسم؟ی رو م ی من ک ؟ی ک -

:دهد ی را دستم م ی نیریظرف ش مادر

خودت! یدوستا نیاز بهتر یکی-

نقاب ابلیس

56

:دهد ی هم از پشت هلم م بعد

پسر خوب! نیبکش. آفر یجاروبرق ه ی. بعدم زیم ی بذارش رو-

نی. آخررمیگی م راد یو به هرکدام ا گذرانمی از فکرم م ی کی ی کیدوستانم را کنم،ی وصل م زیرا به پر ی جاروبرق میکه س یدرحال

د یایبه ذهنم ب یبعد نهیگز نکهی زدواج کرده. قبل از اهم است؛ اما ا د ی است که فرزند شه نیدحسی س د،یآی که به ذهنم م یکس

:د یگوی مادر م

. انی! زهرا خانم )مامان حسن( با دوتا دختراشون دارن میکنی اوه چقدر فکر م-

حسن؟ ؟ یچ -

:زند ی م بم یکه مادر نه ی بلند، طور یلیام. خرا بلند گفته نیا

بچه؟ یزنی آره! چرا داد م-

چرا؟! دانمی . نمرد یگی از دستش لجم م یول ست،ین یحسن پسر بد نکه ی. با اشومی جارو زدن م مشغول

بهم برخورده ی. کم شودی نم رمیدست گ یز یکنم؛ اما چ دایپ اهینقطه س ک یتا زنمی و ورق م کنمی ذهنم پرونده حسن را باز م در

حساس نقدریا د یبه خودم بقبوالنم که نبا کنمی م ینباشد! سع دوست دارم سر به تن حسن یبیاند. به طرز عجکه به من نگفته

نقاب ابلیس

57

امشب حداقل چشمم د یآرام کردن خودم، با ی کند! اما برا ان یاز حد قل ش یب د یاست که نبا درانه فقط احساسات برا هان یباشم و ا

! فتد ی ن چارهی به حسن ب

دانست،ی ام و مادر هم که حالم را م. به مادر هم گفته میکه به مسجد برو میاآماده یهم من و هم مرتض زنند،ی زنگ در را م ی وقت

باشم. خواهد ی نکرد. اگرچه انگار دلش م ی مخالفت

ی خبر شیهاطنت ی. از صورت خندان و ش شودی با گردن کج و چهره مظلوم وارد خانه م ش،یپشت سر مادر و خواهرها حسن

یمن هم شب خواستگار ی عنیبود! زاریاست از کت و شلوار ب ادم یکه یی باشد؛ تا جا دهیکت و شلوار پوش شودی . باورم نم ستین

آن روز را! اوردی! خدا نشوم؟ی م یشکل نیا

که بلدم را منتقل کند. ییکه تمام ناسزاها روم ی به حسن م یا. چشم غره میشوی خارج م ی با ورود حسن، من و مرتض زمانهم

.فهمد یمنظورم را م قایهم دق حسن

. کنار هم، در شبستان فشارند ی و دست هم را م کند ی م کیسالم و عل یشده، به گرم یمیصم نیدحسیبا س یکه حساب ی مرتض

پس آورده بودند. گه ید یهاچند جلد کتاب بود. ظاهرا بچه د ی . دست س مینینشی مسجد م

.دهد یامانت گرفته بود را پس م نیدحسیکه از س ی کتاب ی مرتض

:پرسد یم نیدحسیس

باهاش؟ ی ! نوش جونت! حال کردیخوب آقامرتض-

نقاب ابلیس

58

نهج یاز رو ی حیمس ش یکش ه ی ی ول م،یدون ی قدر نهج البالغه رو نم میاعه یبود! واقعا چقدر بده که ماها که بچه ش ی! عالیلیخ -

. کنهی موعظه م سایکل یما تو ۀالبالغ

.« ند یآی ها به صدا در م: »ناقوس خوانمیجلدش م ی کتاب را از رو نام

:دهد ی سر تکان م تیبا رضا نیدحسیس

؟ یبدم بخون یحاال چ-

:کند ی که در دستش هست، اشاره م یی مجموعه کتاب ها به

؟یمجموعه »از او« رو بدم بخون -

ن باهاش. آخه داستانش کرد ه یدوستش داشتن و گر یلیرو دادم مامانم هم خوندن، خ یی کتاب رو ن یدوجلدش رو خوندم. هم -

. مهییدا ی ماجرا هیشب

:کشد ی م یآه نیدحسیس

خدا رحمت کنه همه شهدا رو. -

نقاب ابلیس

59

. دمیخب پس من جلد سه و چهارش رو بهت م -

انگار منتظر بوده سوالش را بپرسد: ی مرتض

مگه اونا جوون نبودن؟ د؟یآقاس ه یفرق ما با اونا چ-

:کند ی را تنگ م شیهاچشم نیدحسیس

!فهمم؟ی منظورت رو نم-

سوال هم تو ذهنمه که براش دنبال ی کنم... کل ی کنم، جوون حیمن االن شونزده سالمه. دوست دارم آزاد باشم، تفر د، ینیبب ی عنی -

! چرا؟ کردنی فکر نم ینجور یسن من بودن و اشهدا هم هم ی از دوستام مثل منن. ول ی لی. خگردمی جواب م

: د یگوی و م کند ی م نییبود را باال پا ش یروکه روبه ییاهچند بار کتاب نیدحسیس

با شهدا؟ ه یفرق ما چ یدون ی م -

: دهد ی و ادامه م کند ی نم صبر

نقاب ابلیس

60

بحرانا و سواال و ن یهم یکه تو نهی فرقشون ا ی رو دوست داشتن؛ ول ح یاونا هم بحران و چالش و سوال داشتن. اونا هم تفر-

د یکار با و چه استیدن ی کجا قایکردن به فرصت. تونستن بفهمن جاشون دق لیها رو تبد چالش نیا یعن یها متوقف نشدن. عالقه

رو انجام بدن. شونفه ی که سرجاشون باشن و وظ د بو نیهم حاشونمی انجام بدن!اونا تفر

یهااست با چشم یجلد، عکس مرد ی. رو دهد ی نشان م یو به مرتض شد کی م رون ی با جلد کرم رنگ ب یها، کتابکتاب نیب از

عکس نوشته: »ادواردو«. ر ی. آشناست. زییو محاسن خرما یروشن، صورت استخوان

. مینیبی که ما م هیی زایباالتر از چ یل یخ ،یکه قشنگ ثابت کرد هدف زندگ ی. کسهی لیادواردو آن د یکتاب رو بخون. درباره شه نیا -

. یاومده باش ای کجا به دن کنه ی هم نم ی فرق

: د یگویو م ردیگی کتاب را م ی مرتض

رمانه؟ -

. هیعال یلیخ گم؛ یم ی چ یتا بفهم ی بخون د ی. داستان مستند ادواردو که چطور ساختنش. باهی ! ماجراش واقعیچه رمان ی آره ول -

:پرسد ی . بعد منیدحسیشده به چهره س قیرا جمع کرده و دق شیهال**ب ی مرتض

کرد؟ د یباشه، چکارش با د یاز خدا ناام ی اگه کس-

خدا حواسش بهش هست و اگه خدا ی عنیآورد که اگه خلق شده ادش ی د یبا شه یهم ی فکر کرد... ول د،یرو فهم لشیدل د یبا -

. کردی دوستش نداشت، خلقش نم

نقاب ابلیس

61

بخورد. میکند که به درد مر ی معرف یبخواهم کتاب نیدحسیاز س زند ی سرم م به

:زند ی ام مام. دست بر سر شانه گرفته فهمد ی م نیدحسیرا مطرح کنم، س شنهادمیو پ م یایب رونیب الیکه از فکر و خقبل از آن اما

گرفته؟! شیپالسکوت آت ؟یدمصطف یآس شده یچ-

: میگوی و م زنمی م ی تصنع یلبخند

نه بابا! خوبم! -

ام:به شانه کوبد ی با کف دست م گریچند بار د نیدحسیس

و منم باورم شد! ی آره! تو گفت-

گوشم و گفت: ک یرا آورد نزد صورتش

حسن برام گفت. مبارک باشه. -

نقاب ابلیس

62

بار نیو ا پردی ازجا م شهیهم مثل هم می . مریناگهان شهیبروم؛ مثل هم میبه اتاق مر راستک ی شودی باعث م امی کنجکاو حس

عادت به در زدن و یگرفتم رو م یشد، تصم د یسف واریرنگش مثل گچ د دم ید ی . وقتافتد ی م نیکه در دستش بود به زم یگوش

شده. رهیفقط به من خ می مر یول کنم،ی م یواهاجازه گرفتن کار کنم! بالفاصله معذرت خ

ناراحت نشو، حاال بگو چه خبر؟ گه ید د یببخش -

.کند ی نگاهم م بازهم

؟ یچطور بود؟ جواب رد داد ؟ یشد با حسن صحبت کرد یچ -

یهمان احساسات ی هم دوستش دارم. ول یل ی. اتفاقا خستین ی جواب رد داده باشد! حسن که پسر بد خواهد ی چرا دلم م دانمینم

اسمش گر یکه بگذرد، د ی حد کیهم کار کنم. از میهای خودخواه یرو د یرفت، باعث شده حالم گرفته شود. با که ذکرش

!یخودخواه شودی م رت، یغ شودینم

به من بفهماند حوصله ندارد. خواهد ی اما هنوز ساکت است. انگار با رفتارش م کند،ی نگاهم نم میمر

: د یگویو آرام م کند ی رم مو به آشپزخانه احضا زند ی م میصدا مادر

. بذار فکراش رو بکنه. زمینداشته باش عز یرو فعال کار م یمر-

د یمان برود. اصال اصل حرفم شااما دوست ندارم از خانه کند،ی خوشحالم م میمر ی. خوشبختنیدلم هم خوشحالم، هم غمگ ته

که ی : »الکگفتند ی بزرگترها م میکه از قد مم یمر ی عمر زندگ ک یهم نگران د یاند ماجرا را. شابه من نگفته نکهیباشد، نه ا نیهم

نقاب ابلیس

63

ریدرگ شتریب ردیرا بگ ی اصل میتصم د ی! حتما او که بامیمر چاره یب ست؟ی چ نده یآ دانستمی نم من !« و هیعمر زندگ هی ! بحث ستین

است با خودش.

***

پدر است که خودم البته ی محوله از سو فهی ام. وظآمده ق یتحق ی . براکنمی ها را نگاه مکوچه گرید بارک یترک موتور و نمینشی م

ق یتحق د ی! بایج یخوب بس یلی پسر خ کیبه میخواهرمان را بده شودی! نمستیکه ن ی مشتاق بودم که انجامش بدهم. الک اریبس

میمادر و مر یرا برا جیرا گزارش بدهم. نتا جیکه نتا روم ی اند و االن مآمده رونین سربلند بم ق ی! البته خانواده حسن، از تحقمیکن

. حاال هم گوش به زنگ تلفنم. کنمی تلفن اعالم م قی و به پدر هم از طر میگوی م

از اتاق یرانی ا وزپلنگی زهرا خانم است. مثل فهممی گرم مادر م کی و از حالت سالم و عل شودیزنگ تلفن بلند م یصدا عصر

محور کند یم ی به در و دارد سع دهیاتاقش است، گرچه شک ندارم االن چسب ی اما تو می . مرنمینشی و کنار مادر م میآی م رون یب

: د یگوی گوش دادن م یشده به مادر. مادر بعد از مدت رهیخ ق،یبا همان نگاه عم ممادر را بفهمد. پدر ه ی وگوهاگفت

جلسه تنها با حسن آقا صحبت کنه، بعد ان شاءاهلل ه ی خوادی جون م م یپدر مر د یاجازه بد ی هم خوبه؛ ول ی لینداره خ یاشکال-

. شمیتون ممزاحم ییدادن جواب نها یبرا

د یمالقات با س ن ی. بعد از آخریاست و فکرم کنار مرتض نیدحسی...!نگاهم به س اوردیخوب حالش را جا ب دوارمیپدر گرم! ام دم

بهتر شده. یلیحالش خ

اما د؛یایب رون یتوانست از بحران ب ی . مرتضروند ی اند و مراه رفته غ ی لبه ت ی که رو ستی همه جوان و نوجواناز آن ی کیفقط ی مرتض

...شیهاسن و سالاز هم یلیخ

نقاب ابلیس

64

ادیرا به یتلخ ز یو انگار چ کند ی نفس تازه م نیدحسیآخر. س فینشسته و من رد شانپ یاک یهااول کنار بچه فی رد ی مرتض

:د یگوی آورده باشد، م

تلگرام، با نیهم قیمسلح بود که از طر یروها یاز کارکنان ن ی کیافتاد، دختر شیچندوقت پ نیکه هم یتلخ ی مورد از اتفاقا هی-

یعنی د یفهمیکرد... م ی هاش لو رفته بود. پدر دختره از ترس آبروش خودکشعکس ی پسر رابطه برقرار کرده بود اما بعد از مدت هی

که ی دشمن یراه نفوذه برا ه ی نیاتفاق افتاده؟ ا ن یچندبار ا دونهیتلگرام از دستمون رفت! خدا م اطرما بخ یروهایاز ن یکی ؟یچ

! زنهی خالص م ری جلو و ت ادیها مخونه نخبه یتا تو یطورن یرو از کار بندازه... دشمن ا یو علم یو نظام ی تیامن ی روهاین خوادی م

ی خب دشمن برا م؟ یستیما که نخبه ن د ی... حاال ممکنه شما بگ کنهی م ی به جاسوس اررو واد روهایو ن کنه ی م ی ریگشروع به باج ای

لیتو رو تبد کنهی م یاز اطالعاتت سع یکنه، با جاسوس دایشما پ یبه نفع خودش تو یتیشما هم برنامه داره برادر من! هر ظرف

شهیم ش جه ی که نت دنیوشو مشست هاستیکاذب و آتئ یهاعرفان یتو کاناال یما رو طور یکنه به برده خودش! ذهن نوجوونا

دشمن که یهای! چرا؟ بخاطر سمپاش شهیکه گفتم م یی نایهجده ساله مرتکب ا-ون هفدهو قتل! جو ی فحشا و ت*جاوز و خودکش

شتریب ایفسادها نیکمتر شد ا م،یتو تلگرام ساخت ی کانال و گروه مذهب همهن یا د ینی! بب می ما خودمون رو در معرضش قرار داد

هم داد؟ یاجه یشد؟! نت

ی وسط سالن و گاه شه ی. من همخوردیو تکان نم کند ی گوش م نیدحسیس یهاام که با دهان باز به حرف شده قیدق ی مرتض به

تر از قبل.هستم؛ البته کم یکه کامال به کالس مسلط باشم. همچنان نگران مرتض ستمیایم واری سالن کنار د یهم انتها

:دهد ی ادامه م یمحزون اما بلند یبا صدا نیدحسیس

! فقط با ستنیقابل گفتن هم ن یکه بعضا حت ییهابیهمه آس نی! با ا د؟یبری سود م د یدار د یکنی بازم فکر م ف یتوص نیابا -

جرائم یچهل درصد شیباعث افزا ییبه تنها که ن یبه جز ا یستیونیابزار مجرمانه را متوقف کرد. تلگرام صه نیا شه یم نگ یلتریف

. هیستیونیجنگ افزار صه نیاز وجود ا یناش ی تیو امن یاس یس ،یفرهنگ ،یاز مفاسد و اختالالت اجتماع یاریدر کشور شده، بس

اون، لهیبه وس خوانی که م ی نیخائن یمکان امن برا هی شدن نستاگرامیدر رتبه دوم قرار داره، در واقع تلگرام و ا نستاگرامی البته ا

. کننتوطئه و فتنه ی نظام مقدس اسالم ه یعل م یرمستقیبه صورت غ

نقاب ابلیس

65

:د یگوی و آرام درگوشم م د یآی اذان است. حسن از پشت سر جلو م کینزد

؟ یاخو می ریوضو بگ میبر-

چرا بعد دانم ی آدم شود! البته نم د یاما با سوزد،ی م شیدلم برا نکهی. با ا کشد ی که خودش را عقب م اندازمی بهش م یتند نگاه

دارم ابهتم را ی که سع ی. در الک خودش فرورفته. درحال کند ی م طنتی و ش ی تر شوخآدم شده و کم یصحبتش با پدر، تا حدود

: میگوی م یبه عنوان برادر زن حفظ کنم، محکم و جد

! میبر -

فوتبال ز یم ه یپا ریو حسن مشغول تعم کند ی م ی پنگ باز نگیها پهم با بچه نیدحسیرا برداشته؛ س نیرزمیها زبچه یسروصدا

ند؛یآی به شوق م یدرحال باز نیدحسیس دنیاند از دکه تازه آمده ییهاحسن بنده خدا! بچه نیاست. چقدر مظلوم شده ا یدست

ها بچه او و نی ب دهد ی اجازه نم کهنیباشد. ا نیدحسیس ت یمحبوب لیدل ن،یا د یو شا کنند ی به او م یشتر یب یکیانگار احساس نزد

ی کی یکیها هم نفس نفس زنان . بچه کند ی و بلندگو و پروژکتور را چک م کشد ی م یبه پنج، دست از باز قهی. چنددق فتد ی فاصله ب

در مورد یخواهش کن د یاز آقاس شه یم ی است: »داداش م یمر د؛یآی م امکی. پند یآی و م ند یشوی شان را مدست و صورت روند ی م

. خواهش...« و شکلک لبخند اینکن تی بدن؟ داداش! حسن آقا رو اذ حیکم توض ه یار که تو تلگرام کانال داره ی دات ا یاخامنه

.فرستد ی م

:سمینوی م

:سد ینوی و م فرستد ی م تی!« شکلک عصباندمی... اما درباره حسن قول نمگمیم د ی»باشه به س -

!« یمصطف گه ینکن د ی»بدجنس -

نقاب ابلیس

66

حرم عقد کردند. با آن ادا نیرزمیمشهد و ز م یرفت شیهفته پ نیهم افتد ی م ادمیدارد؟! ی . اصال چه معن ردیگی م لجم

از نظر من. د ی ! خب خنده هم داشت؛ شامی شان را سرخ کردصورت مانیهای و بامزه پران مید یخند ی! چقدر با مرتض شانیهااصول

!میبه »حسن جان« و... بگذر دهد ی شکل م رییتغ گریروز د سهلفظ »حسن آقا« دو نی! اد ید یحاال اگر ند

: سمینوی م طنتیش با

ندارم البته فعال!« شی»باشه، کار-

جلسه شروع شده: آورد ی م ادم ی نیدحسیس ی. صدافرستد ی بار فقط شکلک اخم م ن یا میمر

عامل ستمیس ی هوشمند دارا لیصرفا با موبا ای یعامل ستم یبا هر س ای ندوزی صرفا با و ای وتر یاگر دشمنان ما صرفا با کامپ د ینیبب-

جا متوقف همون ایدر همون قسمت گرید دند،یرس ی و اثر انگشت و... به اهداف خودشون م هیمثل اسکن عنب یو امکانات خاص

یستیونیصه ی و ضد تعامل یضد اجتماع یهاکه شبکه ده ینشون م هان ینداشتند. ا نهیهز همه نیبه ا ی ازین گهید شدند،ی م

یاها مثل کارگر و عمله شبکه نیدشمن رو به صورت کامل پر کرده و ما به عنوان کاربران در ا یاطالعات یهاخالها و باگ قتایحق

رینرم و غ یو از دشمن به شکل م یتسلط دشمن رو کم کن نیا م یتونی که م یی که تا جا نهی. اما بحث ما امیها هستاون ی برا یمجان

. می نکن یرو یپ ی اراد ا ی یاراد

:د یگوی و بلند م کند یکه همراهش را باز م ی حال در

چنان در تلگرام حضور دارند؟! خودشون هم یهابا توجه به صحبت یسراغ جواب سوال دوم، چرا خود رهبر میخب حاال بر-

نقاب ابلیس

67

: د یگویو م بنددی را م ی گوش صفحه

گفته حضرت آقا تو تلگرام هستن؟! ی ک -

. باشد ی م شان یدفتر ا ی روابط عموم ،ی. تنها مرجع موثق انتشار اخبار رهبر انقالب اسالم د یآی پرده م ی رو دریل تیااز س یعکس

سوال کردند: دریل تی. از ساشودی پشت سرش ظاهر م یعکس بعد

زیرا جا تر یو توئ سبوکیف یستیونیصه یضداجتماع یهاآر در شبکه ی دات آ ی به نام خامنه ا یاصفحه تیحضور و فعال-

با دفتر ندارد. یجواب داده شده، صفحه مذکور ارتباط د؟یدانی م

مجموعه ری. زستیمجموعه دفتر آقا ن ریآر ز یدات ا یاخامنه تی! ساد یگوش بد ی ادیز یقرائت ی! به قول آقاد یبرادران دقت کن -

دفتر تی. ساهی انقالب اسالم یفرهنگ یپژوهش یمجموعه موسسه ری. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آقا زهیموسسه انقالب اسالم

ی ندارن؛ اما از نظر اطالعات یارتباط یالتیآر با دفتر معظم که از نظر تشک ی دات آ یا. خامنه درهیل تی فقط سا یمقام معظم رهبر

و هر جا دارهایگرفته تا تمام د اناتیاز ب کنه ی به حضرت آقاست رو منتشر متمام آنچه مربوط یعنی دارن یبا هم ارتباط تنگاتنگ

ما فتوا و کالم خود مقام معظم اریباشه مالک و مع ادتونی شهی اما هم کنه؛ی همه رو منتشر م برن یم فیتشر شونیکه ا

آر! ی دات آ یانه خامنه ست،ی ارهبر ما امام خامنه د،ینی. ببستی رهبر

:د یگوی از پشت سر درگوشم م اط، یآرام و با احت حسن

نقاب ابلیس

68

شده. گفتن ضی مر ست، یدختر کوچولوش رو ببرن دکتر. حالش خوب ن د ی خونه با ره ی امشب قبل از نماز م نیدحسیجان! س د یس -

.می و مراقب باش می ها رو تا نماز مغرب جمع و جور کنما بچه

که خودشون برن. گمیم م ی! باشه به مامان و مریآخ-

:د یگوی ترس و لرز و هزاربار رنگ به رنگ شدن م با

خانوم قرار دارم... میبا مر ستم ی... آخه منم نزهی... چیدونی خب م-

اگر چهارتا ای شودی م جاد یتر صدا اکه اگر بزنم پس گردنش کم کنم ی بودند! حساب م رونیب شبی! دهان یا رند ی جوگ چقدر

:د یآی چشمم م یجلو میمر امک یمتن پ بارهک یاستخوان را در دهانش خرد کنم؟ که

... خواهش...ا ینکن تیداداش! حسن رو اذ-

:روم ی به حسن م یاغره چشم

باشه خوش بگذره... -

.کنمی م یو از حسن خداحافظ گردانم ی برم د یصورتم را به طرف س ن،یدحسیس یصدا با

نقاب ابلیس

69

جلسه تمام شده است. یعنیها صلوات بچه یصدا

:د یگوی و م اندازدی به ساعتش م ینگاه نیدحسیس

دکتر، با اجازه همه برادرا. میبر د یبا ستیسادات ما حالش خوب ن نب یوقت ندارم ز گه یامروز د-

دومی . پشت سرش مرودی م یادست و پا شکسته ی. بعد از خداحافظشودی تاپش را جمع کند. از جا بلند ملپ ی حت نکه یبدون ا و

:د یگوی و م زند ی م ی کنم. چشمک یکه خداحافظ

ها باش!! مراقب بچه یها رو بکشجور متأهل د ی! باگهید یمجرد -

که هستم، جانیاز هم خواهد ی لوس! دلم م ۀمز ی . برودی و با شوق و ذوق م کشد ی تاپ را م هم فقط زحمت جمع کردن لپ حسن

ها دوباره دل نسوزاند! بچه ش یو خواهر ما آنقدر برا فتد ی ب افه یصورتش. بلکه از ق یکفشم را محکم پرت کنم که صاف بخورد تو

دارم. االن هم در فکر ازیاست به ورزش ن ریذهنم درگ یوقت شهی. همشومی مشغول م شانو من هم همراه ی سراغ باز روند ی م

: نمیدحسیس یهاحرف

آنقدر از ی عنیدارد. ی معن ی لیحرف خ نیا د؟ یکه حضرت آقا خودشون بگن حرف من را از خودم بشنو می کن ی کار د یا باچر-

خواندم که یی ! جاد یمن که خودم هستم؛ حرف من را از خودم بشنو ند یواضح بگو د یبا شانیاند که اطرف آقا دروغ پخش کرده

مرد را... کند ی سوز م رتیغربت، غ

چ یبله! ه اندازم؛ی به سالن م ی. نگاهکنمی . به آن جوان تازه وارد فکر مچرخد ی اما فکرم همه جا م کنم،ی م یها بازبا بچه ظاهرا

رفته. ست، ین یخبر

نقاب ابلیس

70

و د یآی کم حرف که سر ساعت م اریبس ی. جوان کند ی جوان هم سن و سال من، در جلسات شرکت م کیاست که یاجلسه چند

. سر کالس هم فقط گوش رودی هم نم های باز ز یو اصال سراغ م زند ی نم ی حرف چکسی. با هرودی عد از کالس هم بالفاصله م ب

.کند ی نه ضبط م سد،ینوی نه م دهد؛ی م

گفت: عی سر یل یخودش کامال حواسش هست؛ چون خ دمیگذاشتم، فهم انیدر م د ی هم که موضوع را با س ی وقت

.د یکن کاری چ گم یبه وقتش م د،ینداشته باش یاصال بهش کار-

:پرسد ی م نیمت

رفته؟! یک د،یکنی فکر م د یدار یبه چ ی دمصطفیآس -

ام.بلند فکر کرده باز

من کم آوردم! ها،هیعال تیباز نی. متستین ی زیچ -

. نمینشی که به همه جا مسلط باشم، م یاسالن در گوشه یبه احمد که منتظر نشسته و خودم انتها دهمی را م راکت

طرف ی ب کنمی به وضوح حس م گری . حاال ددانیطرف م نیاند ااند و آوردهبخواهم، دستم را گرفته که نیبدون ا کنم ی م فکر

اند.وشو داده مغزم را شست کند ی . هرکس نداند، فکر مشیو رفقا نیدحسیام طرف س . آمده ستمین

نقاب ابلیس

71

...! رومی اکانت م تی دل نه یسراغ گز ماتیدر قسمت تنظ کنم، ی را باز م تلگرام

که از ییهاو با چشم پردی اش. دومتر از جا م سر شانه زنمی و ناگهان دستم را محکم م شومی م کیاز پشت سر به حسن نزد آرام

: گرددی زده، نفس نفس زنان برم رون یحدقه ب

(هایجده سادات. )سالم اهلل عل ای -

که انگار که در اوج گرما، درون وجودم ی طور شوم،ی . خنک مشودی بامزه م ی لیخ دنیموقع ترس اش افه یخنده. ق ریز زنمی م

دهیبر نیهم ی. برا ستیکردن ن یو االن هم وقت تالف رسد ی زورش به من نم داند ی روشن کرده باشند! طفلک حسن، م یکولرگاز

: د یگوی م دهیبر

... شما...؟د ی... خوبدمی... ترس د یسالم... آقاس -

:خندمی صدا م یب

؟ یبهتر ایتر هم شدم! شما گوسالم! بله! االن خوب کیعل-

الحمدهلل!-

نقاب ابلیس

72

م؟یامروز کالس ندار ه؟ی موضوع چ-

خواستی م د یس -: د یگوی م خندد،ی صدا به آن م یگذشته است و ب ه ی حالش از گر ایه و گونفسش باال آمد یکه حاال کم حسن

یتابستون یهاکالس م یگفتن ما وقت ندار ا ی. بعضنیسیکنه، گفته خاطرات مباحثاتتون را برام بنو یابیبازخورد کالساش رو ارز

!ینیبی که م نه یهم هم ش ه یم او هم اجازه داد بق یبگ جانی اجازه هست هم م؛ی دار ادیز

فی به رد دهی! از ته سالن رس یبزرگ شرفتی. چه پزند ی دوم نشسته و لبخند م ف ی. ردگردمی چشم دنبال همان جوان ساکت م با

دوم!

از همان ینه. اتفاق ایهست ی گریکس د ند یکه بب اندازدی م هی به بق ی نگاه نیدحسیس شود،ی که تمام م های و مزه پران هاخنده

:پرسد ی جوان ساکت م

؟ ید یرس یاجه ی شما به چه نت-

جوان ساکت را هم خواهد ی و م ستین یوجه اتفاق چیکه برخالف تصور، سوالش به ه دانمی م شناسم؛ی را م نیدحسیمن س البته

: د یگوی م -است اریاسمش سام میدانیکه حاال م - وسط گود. جوان اوردیب

فرهنگ خودش رو یهر تکنولوژ ی بار با دوستا و خانواده بحث کردم به من گفتن تو فرهنگ استفاده از تلگرام رو ندار ک یمن -

نزدم. یحرف گهی. منم دافتهیهمه اتفاقات بد م نیکه ا نهی هم ی داره. مردم ما فرهنگ استفاده از تلگرام رو ندارن؛ برا

:پرسد ی م اریگرد شده از سام یهابا چشم نیدحسیس

نقاب ابلیس

73

د؟ی بد حیشما نحوه استفاده از سم در غذا رو برام توض شه یم-

:دهد ی خودش جواب م نیدحسیو س کند یمات و مبهوت نگاه م اریسام

! می دونی ما م یول د یدونی آهان پس شما فرهنگ استفاده از سم کشنده رو در غذا نم -

:دهد ی امه ماد نطوریسکوت، ا هی از چند ثان بعد

فرهنگ استفاده و نحوه مصرف گهیبودن، همان سم کشنده است، د یستی ونیموندن در تلگرام. صه یبرا ه ی حرفا همش توج نیا -

دشمنان اسالم ت یباعث تقو گهید ی عنینحوه استفاده از تلگرام رو بلدم! گهیهستم، د ی حزب الله یاالن بنده که مدع ه؟ی چ گهید

باعث باال رفتن ی. چون علما بالفاصله بعد از ثبت نام در هر نرم افزار شمی م تیهم باعث تقو جانم! کامال ری ! نخشم؟ینم نیو مسلم

.میچه نکن م یبکن ت یچه فعال شهی محسوب م یکه شروع سودرسان میش ی اون م یآمار اعضا

ست؟ین یستی ونیگوگل صه ی عنی ؟ یکنیو ازش استفاده نم یکنی رچ نمگوگل مطلب س نیمگه خودت تو هم گنیآخه به من م -

و شودی م یبعد چطور فقط تلگرام سودرسان هاست،ست یونیمال صه های از خوردن یبعض یماها حت ی از لوازم زندگ گهید یلیخ ای

حرامه؟!

که مورد یاما مطلب -خوشحال است. اریبه حرف آوردن سام م یمستق ر یاز غ داستیکه پ زند ی م یدار ی لبخند معن نیدحسیس

دن،یرس ی خودشون م ی و اطالعات یمال یهابا گوگل به همه خواسته نیکه اگر دشمنان اسالم و مسلم نهیتوجه قرار نگرفته، ا

. اگر ساختنیو نم کردن ی نم ی حرو طرا هارسانام ینرم افزارها و پ نیو بعد ا ساختنی ... رو نم د یاندرو ساختنی رو نم لیمسلما موبا

با اراده یست یونیصه ی ها و نجس افزارهاشبکه ن یدر ا تیو فعال تیبا عضو ستیقرار ن میری ما با گوگل تا مچ پا در باتالق فروم

نه م؛یبکش رون یخودمون رو هم از باتالق ب ی پا نیهم م یکن یعس د ی! ما بامیخودمون، سرمون رو هم داخل باتالق فروببر یشخص

نقاب ابلیس

74

دشمن بر خودمان را کم تیو اشراف و تسلط و حاکم ر ینفوذ و تاث زانی. ما هر مقدار که از م می سرمون رو هم در اون فروببر کهنیا

.میقدم مبارک برداشت ه ی م، یکن

:د یگوی آرام م شود،ی باز م خش یکه تازه دارد اریسام

سرعتش گنینرم افزار سروش را م نیهم ای! کننی گوگل رو نداره، اصال نصب نم ت یجو اصال قابل یمثال پارس چون االن د یآقا س -

. رونیب مییایاونوقت ما م د ینرم افزار مثل تلگرام درست کن ه ی گنیم ستیامکاناتش مثل تلگرام ن نه،ییپا

:خنددی باز هم م نیدحسیس

مثل یاالن نرم افزار نکه یبه صرف ا شه یم ا ینبود؟ ازشون سوال کن آ ایاصال دن ی ستیونیقبل از تلگرام و گوگل صه ا یالبد دن -

االثم والعدوان رو حالل و یاعانه به ظالم و تعاونوا عل ی نی! سوال کن کدام مرجع و عالم دم؟یکن تی حما نیاز ظالم میتلگرام ندار

! دونسته؟مستحب و واجب ای زیجا

: د یگوی م کند،ی ها نگاه مکه به تمام بچه ی در حال عد ب

د؟ید یصفوان جمال را شن یماجرا-

گفتند: بایتقر همه

نه! -

نقاب ابلیس

75

: دادی م حیتوض اریسام یساده، روان و با محبت برا یلیخ نیحس د یس

شتر بود و به شتر یوسائل حمل و نقل داشت که در آن زمان ب هیبنگاه کرا کی - ایبه اصطالح امروز - بود که یصفوان مرد -

دستگاه خالفت ی و قبراق بودند که گاه یسرحال، قو ت،یفی شتراش با ک یعن یبود ادیز لشیباکالس، متشخص و وسا یقدر

حمل و نقل او را خواست. سفر مکه، لوازم یروز هارون برا ه ی. کردی حمل و نقل بارها استفاده م یاو برا ی از شترها د، یهارون الرش

السالم بود، حضرت از او سوال ه یروز که در حضور امام کاظم عل هی یلوازم. صفوان بعد از مدت هی کرا ی هم با او بست برا ی قرار داد

کردند:

امام بود صفوان اران یو از عه یآخه صفوان ش ؟ یداد هی ( کراد یمرد ظالم ستمگر )هارون الرش نیرا به ا تیصفوان چرا شترها-

. دادمی نم هیدادم و اال کرا هی نبود. چون سفر، سفر حج و سفر طاعت بود کرا تیسفر معص یدادم، برا ه ی جواب داد: من که به او کرا

بکن، اآلن که یامراجعه ک ینه؟ گفت: نه، هنوز نگرفتم. حضرت فرمودند: به دل خودت ای یتحضرت فرمودند: پولت را گرف

تو را بده؟ صفوان ه یقدر زنده بمونه که برگرده و کرا ن یکه الاقل هارون ا یته دلت دوست دار ایآ ، یداد هی او کراشترهات را به

گناه است. هارون ، یظالم هست یبه بقا یمقدار که راض نیگفت: بله، منتظرم برگرده تا پول من را بدهد. حضرت فرمودند: تو هم

. او را حاضر کردن. هارون د یاوریفروخته است. دستور داد او را ب جاکیرا لشیو وسا وقت خبردار شد که صفوان تمام کاروان کی

کردم اگر کار هم بخواهم بکنم رفک ست،ی کار از من ساخته ن نیا گریشدم، د ریگفت من پ ه؟ یفروختن کاروانت چ ه ی: قضد یپرس

. ستیچ هی قض دانمی است. گفت: نه، من م نیگفت: راستش هم ؟یباشد. هارون گفت: راستش را بگو، چرا فروخت یاکار ساده

کار، خالف شرعه. انکار هم نکن، به خدا ن ینده و به تو گفته ا ه یاسالم( به تو گفته شترهات را به من کرا ه یبن جعفر )عل یموس

جا اعدامت کنند. نیهم دادمی دستور م م یدراز با خاندان تو دار ان یکه ما از سال یاد یاگر نبود آن سوابق ز مقس

: دادی م حیبا شور و حرارت توض نیدحسیس

و دوست د ینرم افزارها استفاده کن نیاز ا د یکه دوست دار زانیم نیمهمه دوستان. شما به هم یلیموضوع کمک به ظالم خ نیا-

.د یدیکار خالف شرع انجام م د یدار زان یم نیشون پهن باشه، به همباشند و بساط دارینرم افزارها همچنان پا ن یکه ا د یدار

نقاب ابلیس

76

. شودیکم کم بلندتر م نیحس د یس ی. صداکند ی نگاه م د یو فقط به س زند ی نم یحرف اریسام

یگسترده و بزرگ یکوبیجشن و پا یرانیهزار ا ۵۰۰کشتن یبرا ن یفرورد ۱۳هر ساله مصادف با هاستیونیصه د یدونی م -

زدن ادتونه؟یکه نسنسیو ییکای! ناو آمرشنیمشغول م یکوبیبه رقص و پا یدسته جمع ابوناشونیکه تو خ ی !! به طوررن؟یگی م

سینفر رو کشتن؛ بعدشم فرمانده ناو از دست رئ ۲۰۰از ش یفارس انداختن و ب جیرو خل ۶۷ما رو در سال ی مسافربر یمایهواپ

. به قول آقا اباعبداهلل میباش ی رانیا م، یستیاگر مسلمان ن مییایکشتارش مدال شجاعت گرفت؟ الاقل ب نی به خاطر هم کایجمهور آمر

. امدهیرس ر ید یاقه یپنج دق .شومی م ادهیو پ زنمی جک م ی.«موتور را رو د یالاقل آزاده باش د ی ندار ن یالسالم( »اگر د هی)عل

با آرامش راه افتادم. ن،یهم ی و برا ند یآیم رتر یها دبچه ه یاست؛ اما مطمئن بودم بق یمیتاذاتا انسان آن نیدحسیس دانستمی م

زود ی لیاما خ پرد؛ی از جا م کنمی سالم م یکه وقت یفکر؛ طور یرفته تو ی. حسابزند ی قدم م بیدست در ج یاگوشه نیدحسیس

:دهد ی و دست م خنددی م

! یدمصطفیبه! آس -

ومده؟ یها ناز بچه یکس-

نه! امروز قرارمون فرق داره. حسن که فعال دستش بنده. -

:زنمی و طعنه م دهم ی را تکان م سرم

! یلیخ-

نقاب ابلیس

77

. انیم ار یو سام د یو سع ی فرداست قرارمون. امروز فقط عل ان، یها هم نمبچه ه یبق -

:دهد ی م حیتوض ند،یبی متعجبم را م افهیق ی وقت

بهتره. می. گفتم خودمون باش یحل همون مشکل که گفته بود یبرا-

یدر وضوخانه، سع یوقت یعنی . دمید اریمچ سام ی را رو ینسبتا مواز ییهاخط یجا ی اتفاق یلیکه خ افتمی هفته قبل م اد ی عیسر

اوردیخودش ن یهم به رو د یفهم ی جا هستم و وقتش باز کند، حواسش نبود که من آن ها آتل را از دستدور از چشم بچه کردی م

مغزم روشن شد و به ر یجا بود که چراغ قرمز آژبودند به گمانم. همان غ ی ت یجا مزرنگ، قر یهاو دستش را پنهان کرد. خط

...اریسام شد،ی اما باورش نم دانست،ی م ییزهایهم البته چ ن یدحسیگفتم. س نیدحسیس

شود و یم یبا او صم کند ی م یکه تازه وارد است، سع ند یرا بب یحواسش هست به جمع بچه ها؛ اگر کس شهیهم نیدحسیس

دوست دارد، یخوردن ی برنامه دارد. مثال فالن یهر کس اتیتک تک افراد با توجه به اخالق یو مسجد. رو ئتیبکشاندش به ه

ها که بچه کند ی دوستانه و سالم درست م یهاها جمعحساب نیهم ی . رورودی م نمایس ادیز یکی ال است، آن اهل فوتب یفالن

یادر جامعه د یها بامعتقد است بچه نیدحسیو مسجد شوند. س ئتیکم کم جذب ه ها،ی خوش نیهم ن یخوش بگذرانند و در ح

جذب یما برا ستیالزم ن د یگوی است، لذت حالل را بچشند که سمت گناه نروند. م طانیش ۀ کاذب و وسوس یهات یکه پر از جذاب

که گردد ی م یشگ ی. فطرت جوان دنبال نشاط هممیمان عقب بکشو از اصول م یمان راه بدهدر جمع - ی ولو کم -جوانان، گناه را

.شودی م دا یشاد پ یمانیا یهادر جمع

اریسن سامچون هم ی. علردیگی هم کمک م ی وسط از عل نیتمرکز کرده. ا اریسام ی از همه رو شتریهم هست که ب یچندوقت

را شانراهنیکه پ شویر یهااست، از آن بچه مثبت یراههم بچه خوب و سربه ی . خود علرند یگیتر باهم ارتباط م است، راحت

خودمان نیدحسیخشک باشد هان، نسخه دوم س نکهی! البته نه اشمارند ی را م ابانیکف خ یهاو سنگ اندازند ی شلوارشان م ی رو

است!

نقاب ابلیس

78

:پرسمی م نیدحسیس از

شناسمش؟یوسط؟ نم نیا ه یک د یحاال سع-

بشنون! حتینص خوانی مستأصلن که م یلی. امروز خودشون گفتن براشون حرف بزنم. معلومه خهی . بچه خوبارهیدوست سام -

ن یهم قد من است، منظورم ا بایتقر ی. علکند ی و سالم م دهد ی . از همان دور دست تکان م د یآی مان مکه به طرف نمیبی را م یعل

. در کل، دهیپوش یاسورمه یانداخته دور گردنش و شلوار و گرمکن ورزش ه یاز خود نباشد! چف فی بود که بلند است؛ البته تعر

. ستیبد ن پشیت

شد. با پانزده شانیدایپ نکه یهم برسند. بله! مثل ا د یو سع اریتا سام م یستیای و منتظر م میکنی م ک یبا هم سالم و عل ی گرم به

آوردند! ف یحضرات تشر ر، یتأخ قه یدق

است. نماز را همان باال قرار است شیمان است؛ ساعت سه صبح، کوه. هوا گرگ و م. کار هرهفته م یافتی و راه م میدهی م دست

:زند ی لبخند م نیدحسی.س شکند ی م اریسام خ یزند، اما کم کم ی حرف نم یاول کس قهی. ده دق میبخوان

؟ یبگم مثال؟ درباره چ یچ-

ن؟یرو بپرس لش یدل نیخوای دست من! نم ی رو یهاخراش نیا -

نقاب ابلیس

79

:اندازدی شانه باال م یتفاوت ی و با ب دهد ی کارش را بلد است. سر تکان م نیدحسیس

! رم؟یمگه من فضولم که آمار دست مردم رو بگ -

رو... هی قض دونهی هم که م د یسع ؛ یعل ،ی دمصطفیشما، س ی امروز حرفم رو بزنم. جلو خوامی ! م د یس گمیم یجد -

یخودش راض اریفاش شود. اما حاال که سام جان یهم زی. انگار دوست ندارد همه چکند ی نگاه نم اریبه چشمان سام نیدحسیس

.د یبگو خواهد ی هر چه م اریسام دهد ی است، با سکوتش اجازه م

. خوش بودم؛ دلم شدمی دوست نم کدومچیبا ه یداشتم؛ ول ادیتجربه دست انداختن و چت کردن و قرار گذاشتن با دخترا رو ز -

ی. ولمیباهم مچ بش کرد ی التماس م زد، یبار دختره اومده بود زار م ه یدختر شدن تموم کنم! ه یرو با گرفتار میخوش خواستینم

!خواستی خب، من دلم نم یول شدنا؛یم نابود. ذاشتمی محل نم کدومچ یبه ه

! آخر بچه آنقدر چاره ی. بآوردی خودش نم یو به رو دهد ی و آرام آرام استغفار قورت م شودی م د یبنده خدا دارد سرخ و سف یعل

و مظلوم؟! دارشتنیخو

و تمام! مثل میرفتی باهم م ییجا یشهرباز ،ی ... پارکمیذاشتی . قرار مشدمی جا آشنا ماز دخترا همون یلیبودما. با خ نستایشاخ ا -

دختره اومد... ه یاز همون قرارا، یکیتو ی ! ولی کامال معمول یدوستا

اش نداد ادامه دهد.هم بغض اجازه د یشا خورد،ی را م حرفش

:د یگوی ل**ب م ریز د یسع

نقاب ابلیس

80

مهناز!-

فاصله، ی و من با کم د یآی م اریسام یپاهم با یجلوتر و تقر نیدحسیحالش را! س م یکه نفهم کند ی کوه و ابر و آسمان را نگاه م یعل

. کند ی جلوتر از همه حرکت م ی هم با فاصله از هر دو کم د یو سع یهمراه عل

. دزددی م اریهم نگاهش را از سام نیدحسیس

ۀدختر دم ی... ددمیو تمام! اما د یخواستگار رم یبچه آدم م نیع ست،یکه بد ن م یبرام با همه فرق داشت، با خودم گفتم وضع مال -

...شعوریب

:دهد ی هم کمک م د ی. سعخواهد ی کمک م د یو از سع شودی ساکت م دوباره

هم به یلیخ ست، ین گه ید چکس یبا ه اریاز سام ری به غ کردی نبود و وانمود م هی مثل بق دنشیمهناز با همه فرق داشت. لباس پوش -

شوکه د یدختره رو که د یهم عکسا اریوحشتناک بود. سام ی لو رفت، وا نستایعکساش تو ا هوی. اما کردی ابراز محبت م اریسام

بود که چند روز باهاشون بود و بعد خالص! ییپسرا ه یمثل بق اریدختره، سام ی برا ی ول خواستش،ی م اریشد، رگش رو زد... سام

داف بود رو از پشت بسته بود. یدست هرچ

مانیهابچه د یاصال چرا با ار؛ یده سامتلخ و عشق پاک و فنا ش یتراژد نی نکند. دلم آتش گرفته؛ نه بخاطر ا ه یدارد گر یسع اریسام

برساندشان؟ جانیشوند که به ا یروابط ریدرگ یزود نیبه هم

:غردی مندانه و بغض آلود مگله اریسام

نقاب ابلیس

81

یو بچه مسجد یرفت ئت یهمه ه نیرو دارم االن؟ خدا کجاست که به دادم برسه؟ ا یبگم دردم رو؟ ک یبه ک د؟یکنم س کاریچ-

که به دادم غمبریکجا بود قرآن و خدا و پ زدم، ی داشتم زار و ضجه م یما بد، تو خوب! تو بگو وقت زا، یچ نیا ته یو حال یهست

که حالم خوب شه؟ کنه ی نم ی کار هی برام نتیچرا امام حس نا؟یا وغه مادرم کجا بود؟ نکنه در یبرسن؟ دعا

د یبزند، سع ی حرف د یآی انگار تکان خورده باشد. تا م ستد؛یای م یاالسالم( لحظه ه ینام اباعبداهلل )عل دن یبه محض شن نیدحسیس

مشابه دارد: یهااز تجربه تیبه انفجار که حکا هی شب یزیچ شود؛ی هم سر درددلش باز م

،یپارت رمیمن شب عاشورا م ی بزنه به کمر ما؟ چرا وقت ادینم نیزنی م تون نه یکه آنقدر براش تو سر و س ین یاصال چرا امام حس -

کنه؟ یخدا سنگم نم

نیدحسیکند!س ه ی و گر ند یها بنشمثل بچه جانیهم خواهد یانگار م چاره یهم ب ی. علکند ی شان ماذان همراه من، ساکت یصدا

به نماز. فقط ستد یای جلو م نیدحسیو س کند ی پهن م یرا عل راندازی . زمیریگی و با همان آب کم، وضو م آوردی درم یآب یبطر

.کند ی ممان و نگاه ستادهیاست که ا د یسع

هم با ا یدن ینیبی تمام شود. چون با چشمان خودت م ی که دوست ندار باستیافق، آنقدر ز ی روکوه، روبه ی آسمان، باال ریز نماز

.خواند ی تو نماز م

:د یگوی جسورانه م یا لحن . بدهد ی مجال نم نیدحسیبه س د یگفتن؛ اما سع حاتی به تسب میکنی شروع م شود،ی که تمام م نماز

؟ یخونی چرا نماز م-

نقاب ابلیس

82

که: رودی چشم غره م اریسام

.ستن یهمه که مثل تو کافر ن-

.کند ی ساکتش م ار،یبه سام یبا نگاه مهربان نیدحسیس

مثال بزند که مثال مثل غذا ایبخواند د یسع ی را برا اتینماز حرف بزند، روا ی درباره آثار روح ند یبنش نیدحسیدارم س انتظار

: د یگویتمام م ی مکث، با سادگ یبعد از کم نیدحسیو... اما س میدار از یخوردن است که به آن ن

چون دستور خداست! -

! یراحت نی دستور خداست؛ به هم چون

یو اجتماع ی و جسم یروحنماز و روزه و حجاب و... آثار ی برا مینیکه بنش می چقدر خودمان را معطل کرده بود کنمیم احساس

اما دارد؛ی جسم و روح و اجتماع را سالم نگه م ن،یکه احکام د ستین نی در ا ی! شکرند یرا بپذ نیکه جوانان قبول کنند د میبشمار

خدا و قصد قربت معنا یپس رضا م،ی! اگر هدف خودمان باش م؟یعمل کن د یپس نبا میاگر ندان م،یدانی ها را نمما که تمام حکمت

بود؛ دستور خدا چون و چرا ندارد! نیمنظورش هم نیدحسیندارد! س

است. حاتیکه مشغول گفتن تسب کند ی نگاه م نیدحسیبه س یاه یتعجب کرده، چندثان نیدحسیجواب س یهم از سادگ د یسع

:پرسد ی بعد م

؟ ی! حالل است، حرام است، که چرینپوش، بمهاش؟ نرو، نخور، نکن، با بنده کنه ی بد تا م نقدر یخدا چرا ا-

نقاب ابلیس

83

: د یگوی قبلش م یبا همان سادگ نیدحسیس

که همه رو خوشبخت کنه! فقط سیبنو د یقانون جد ه یبسم اهلل! یفهمی م شتر یب یکنی خدا؟ اگه فکر م ای یفهمی م شتریتو ب -

کردما! ی آخرش گفتن عجب غلط یکار رو کردن، ول نیا هایلیخ

:پرسد ی م گرید ی سوال د یو صراحت حرف بزند. سع یدر اوج سادگ خواهد ی امروز انگار م نیدحسیس

البد از اون باال هم ؛یچارگ یو ب یدائم بدبخت اره؟یبال سرمون م نقدریکه ا ی در حال م،یچرا خدا انتظار داره به حرفش گوش بد -

بهمون! خندهی داره م

:دهد ی جواب م و د یگوی را م حاتشیاذکار آخر تسب نیدحسیس

آدم شدنه! بلکه اون وسط، یو بال هست بازم برا ی! اگرم بدبختستیآدم شدن ماست، وگرنه خدا که محتاج ما ن ی همش برا-

دماغمون رو یکه تا جلو ستیمثل ما ن کنه،ی داره چکار م دونهیکنارته! در ضمن خدا م ست،یخدا اون باالها ن فته یب ادتی

؟ یزندگ شد ی نم مزهی ب یلیخوب بود، خ ی مشکالت نبود و همه چ نی. بعدم وجدانا اگه هممینیبی م

:د یگوی رو به ما م نیدحسی. س دهد ی جواب نم گرید د یسع

م؟ ی عاشورا بخون ارتیز-

نقاب ابلیس

84

نشسته، همه موافقند. یسنگ ی تر روو آن طرف ستیکه حواسش به ما ن د یجز سع به

سالم و چندخط روضه ک یعاشورا، ارتیشود. ز خته ی که با بغض آم ییدارد؛ مخصوصا صدا ی قشنگ ی. صداخواند ی را م ارتیز یعل

که ستیاست. آنقدر دور ن س یهم خ د یسع یها. چشمکند ی مان م و آرام شکند ی مان را گرفته بود را مکه راه نفس ی کوتاه، بغض

را نشنود. مانیصدا

آرام شده. اری. ساممیافتی حلت بفنائک...!دوباره راه م ی الرواح التا یاباعبداهلل، و عل ای ک یعل السالم

ما که اریبود. وگرنه سام صال ینبود؛ بخاطر است ی السالم(، از سر لجباز هی )عل نیدرباره خدا و قرآن و امام حس زدی که م ییهاحرف

!ستیها نحرف نیاهل ا

:د یگوی باز هم با طعنه م د یسع اما

د؟یآقاس گهید یزار هی گر ی کوه برا یما رو آورد -

:شودی م دانیوارد م نیدحسیکه حالش بهتر است، با اشاره س یعل

! کنهی حالش رو خوب م ه یگر یگاه ست،یخب مگه بده؟ حال آدم که خوب ن-

د؟یکنی م ه یو گر د یزنی م نه یو س د یریگی روضه م د یحالتون داغونه که دائم دار شه یهم ایشما مذهب ی عنی -

نقاب ابلیس

85

:خنددی م نیدحسیهم مثل س یعل

م،ی غم دار گه،ید می! دوما خب باالخره آدم می جشنم دار م،یکنی نم ه یکه گر شه یهم م؟ یئتیگفته ما دائم تو روضه و ه ینه! اوال ک -

آقا تیبا عنا م،یکنی م هی اباعبداهلل گر بتیمص ی خودمون برا ک یمشکالت کوچ یغصه خوردن برا یبه جا یوقت یول م، یمشکل دار

ها! هی زیچ ه یروضه! یو خوردن چا ه یگر نیبعد ا ده یبه آدم دست م ی نشاط خاص هی! اصال شهیحالمون بهتر هم م

میایب د یمن هم با یعنی. فهماند ی را م نی هم با نگاهش هم نیدحسیام. س کرده ی را باز ج یاز حد نقش هو ش یب کنمیم احساس

وسط.

: میگوی و م کنمی م نیرا سبک سنگ میهاحرف یکم

که آدم احساس نه ینشونه ضعفه؟ نه اتفاقا! نشونه زنده بودن قلبه، نشونه ا ا ی هی بد زیچ ه یمعتقدن گر ایچرا بعض دونم ی من نم-

هم الزمه! هی آدم الزمه، گر یقدر که خنده برا داره، درک داره، هنوز آدمه! همون

:شودی نم یراض د یسع

کنمی مثل شما فکر و رفتار نم نکه یا لی از دال ی کی یول گما،یم نویا د یاز نظرتون حرومه. ببخش یشاد های آخه کال شما مذهب-

شون من عسلم تحمل هیبا شد ی برخورد داشتم که اصال نم های از بچه مذهب یلی خشک و خشن باشم! چون با خ خوامی که نم نهیا

کرد!

: د یگوی م یعل

نقاب ابلیس

86

به هم داره؟ ی! چه ربط فهممینم-

به هم داره؟ یچه ربط یچ-

و رفتار تو! دهیخشک و بداخالق، به عق یئتی رفتار چهارتا بچه ه-

:دهد ی ساکت است، خودش ادامه م د یسع ند یبی م ی گرفته چکار کند. وقت ادی نیدحسیهم از س یعل

د یما با یکه، الگو یمثل اونا باش یکن یسع د ی! تو اصال نباستیآخه اسالم که رفتار اونا ن یها، ولزشت بوده ی لیاونا کارشون خ-

بد عمل یچون چهارتا مذهب شه ینم ل یاونا هستن. اصال دل ی السالم( باشن. اسالم واقع هم یوآله( و ائمه )عل ه ی)صلوات اهلل عل امبریپ

! یکن خوب باش ی! تو سعیمحروم کن قتیکردن، تو هم خودت رو از حق

: د یگوی م روزمندانه یپ اریسام

و دوستاش فرق دارن با همه؟ د یگفتم آقاس ید ی! دد یآقا سع ید ید-

را ی رانیجوان ا خواهند ی بوده که م ییهاالقائات رسانه ر یزدن رگ دستش هم تحت تاث فهممی م بهتر شده، اریکه حال سام حاال

. د یافسرده و ناام یکنند به سالمندان لیتبد

- به آرامش دن یرس یهم برا ی بهتر یهاراه دهد ی اما حاال آرامشش نشان م شود،ی با خراش دادن دستش آرام م گفتی م اریسام

!نیهم خواهد،ی امام م خواهد؛ی به آرامش، خدا م دن یرس ینسل برا نیهست. ا - یآن هم از نوع واقع

نقاب ابلیس

87

جلسات به مسجد یفقط برا نیدحسیاست و س انی!تابستان کم کم رو به پاستیو پول هم ن حی به انبوه امکانات و تفر یازین

ی منتظر خبر خوب ییتر شده گواز قبل شاداب کنمی حس م نمش،یبی . هربار که م رودی زود بعد از از کالس م ی لیو خ د یآی م

است.

اند.اند نشستهکرده دایو... خالصه هر جا که پ ن یزم ی ها، رومسجد کامال پر شده. پله نی رزمیاست و ز ریغد د یع شب

در یمدارتی وال ی که ادا ین یو بعد هم در مورد منافق کند ی بودن آغاز م مدارت یو وال تیاول صحبتش را در مورد وال نیدحسیس

.دهد ی م حیتوض ی مختصر تند، یدشمن وال یول آورند ی م

؟ فقط با که فرمودند حفظ نظام از اوجب واجبات است را جامعه عمل پوشاند ی نیفرمان امام خم نیا شه یچطور م د یدونی م -

د یبا یخارج یهااستیو چه در س یداخل یهااستیها، چه در س در تمام عرصه تیبا وال یهمراه یعنی یمدارتی. والیمدارتیوال

تیهستند که دم از وال یاد یز یعده هی نظام را حفظ کرد. متأسفانه شه یم له یوس نی. تنها به امیباش تیگوش به فرمان وال

بدونن که د یبا نای. اگنی م ش یبرا یمن درآورد حاتیتوض ایو کننیرا نقد م یرهبر یهااستیمدام سخنان و س ی ول زنند ی م

ثبت نخواهد شد. مدارانتی وال ستینامشون هرگز در ل

صداش را بلند کرد و گفت: نیحس د یس

در آن جبهه شونیبود. از همون وحله اول که حضور ا شون یا یمدارت یسالم در کربال، وال هایعل نبیحضرت ز ی تجل نیاول-

و در برابر رن یگی قرار م د یز یکه در کاخ یتا زمان شن، یم ریو خودشون هم اس شنیم د یهمه شه دونستند ی خطرناک بود و م

از امام ر یبه غ یگریاگر هر فرد د نینبود. قطعا بدون شونیا یمدارتیجز وال یز یچهمش ال؛یاال جم ت یما رأ گنیم د یزیجسارت

. د ید یاست که د ن یهم نبیبود، باز هم رفتار و گفتار و اعمال حضرت ز تیوال گاهیکه برادرشون بودن، در جا السالمه یعل نیحس

.یتیشکا ایگله چگونهیبدون ه کردن ی حرکت م تیوال ی باز هم، پا به پا

نقاب ابلیس

88

محبت یو با لبخند گذراند ی ها را از نظر م . تک تک بچه گذاردی م زی م یرا رو شیهاو دست شودی بلند م شیاز جا نیدحسیس

:د یگوی م زیآم

شیدر مصر که ب نیبودن ما و شماست. گروه اخوان المسلم مدارتیوال ن یانقالب هم نیا یتنها رمز ماندگار د یبرادران! باور کن-

انقالب رو حفظ کنن. اما به نیسال ا ک ی ی ن حتشد نتونست روز یانقالبشون پ یو مبارزه داشتند، وقت الت یاز هشتاد سال تشک

انقالب پابرجاست و ان شاءاهلل نیرغم صدها توطئه کمرشکن همچنان ا ی ساله که عل چهل کیملت ما نزد ی تمداریبرکت وال

.فیفرجه الشر ی برسه به دست موال صااحب الزمان عج اهلل تعال

.دهد ی را تکان م نی رزمیها زصلوات بچه یصدا

یی همان بال د یش ی م دهیصورت به خاک ذلت کش نیا ر یدر غ د؛یتکون نخور ی از پشت رهبر یطیشرا چ یه ،ی طیشرا چیتحت ه -

بدتر، چون از ملت یلیخ دمیشا ارن، یم منیو عراق و افغانستان و هیهاست دارن سر مردم مظلوم سور الکه س ارنیرو سرمون م

هستند. یالعاده عصبانما زخم خوردن و فوق

. بردی فکر ضربان قلبم را باال م ن یکردن است! ا تی در حال وص نیدحسیس ایگو

چون و چرا. یباشه، ب ی بودن چه نبودن، که جواب سواالتتون را بدن، شما همچنان چشمتون فقط به دهان رهبر یچه افراد -

ها حسرت داشتنش را دارن. که تمام ملت هی باشه. رهبر ما کس ای ابر قدرت در تمام دن تونهی م رانیصورته که ا ن یفقط در ا

اما شود؛یها بلند م هق بچه هق یکه صدا ییتا جا د؛یگوی السالم( م ه ی )عل نیرالمؤمنیموال ام تیهم از مظلوم یساعت م ین حدود

.کند ی صلوات جمع م ک یبحث را با کبارهی

چرا؟ به دلم شور افتاده و فکرم کامال قفل شده است. دانمی نم ست؛یامشب انگار خودش ن نیدحسیس اصال

نقاب ابلیس

89

صبح ساعت لهی. هر کس ماد یمهمان من هست یهمگ گهید ی: برادرا جمعه دهد ی ها خاتمه مبچه هیبه گر نیدحسیبلند س یصدا

که قسمت دهی را پرده کش اطی. حسن وسط حمیبعد از نماز برنامه جشن دار ی.امشب براد یمونی جا م د ییایب ریباشه، د نجایهشت ا

ی. من هم برا کنند ی هم صحنه و دکور را درست م ی هستند و تعداد ی صندل دن یچ مشغولها خواهران و برادران جدا شود. بچه

. رومیم های صندل دنیچ

که قسمت خواهران ببرم. دارمی برم یدسته صندل کیکم دارند. یشده، اما صندل شتریقسمت خواهران ب تیجمع

:د یگوی دخترانه م ییصدا رسم،ی که م ی . به ورودستیبرم نبه دور و حواسم

به من! د یکجا آقا؟ بد -

: میگوی م اورمیسرم را باال ب نکهی. بدون اکشد ی را گرفته و م های از جلو صندل یی روین

! گهید ارم یدارم م د؟یکم ندار یخب مگه صندل-

:دهد ی طرف خودم. همان صدا جواب م کشمی را م های صندل و

با خواهران خادمه، نه شما. تشمیقسمت خواهرانه. مسئول نجایا-

.... ـید ارم ی! منهینه سنگ -

نقاب ابلیس

90

. آورمی ! سرم را باال مبردی و م آورد ی و از دستم درم کشد ی را محکم م های چون صاحب همان صدا صندل ماند؛ی تمام م مهین حرفم

چادرش نییبه عقب خم شده و پا یکم اد،ی. بخاطر وزن زبردی ها را مآن اورد، یخودش ب یرا به رو های صندل ینیسنگ نکه یبدون ا

.کشد ی م نیبه زم

.خندند ی و م کنند ی دو سه نفر نگاهم م ستیحواسم ن مانم؛ی م میسر جا یاهیچندثان

.ند یچیکنار هم م یکها را با چابدخترانه، آن یاست که صاحب صدا ییهای دنبال صندل نگاهم

:زد ی تشر م امستادهیجا اهمان د یدی اگر م دانمی کند؛ که م رون ی مرا ب د یایب ستیسرش گرم است که حواسش ن آنقدر

قسمت خواهران است! نجایا-

. آوردی مرا به خودم م نیدحسیس یصدا

ها را از دستم صاحب آن صدا آن دانمی هفتم قسمت خواهران است که م ف یرد یهای صندل ر یچرا تمام جشن، ذهنم درگ دانمینم

نشسته! هایهمان صندل ی مادر هم رو یو مرتب کرده است. راست دهیکش

رشه؟« یاتفاق مهم بود که هنوز ذهنت درگ نی آخه آنقدر ا ؟ یمصطف »چته

: دهمی . فکر کنم وجدانم باشد! جوابش مد ی گوی را م نیاز درونم ا ییصدا

نقاب ابلیس

91

کنه! عمیبودم که ضا دهینکرده بود! اصال تا حاال دختر ند عم یضا ینجور ی دختر ا هی! آخه تا حاال دونمی خودمم نم-

جنبه!« ی! بشی د یخوبه اصال ند ؟یعنی یبر سرت! آنقدر هول شد »خاک

:زند ی م میکه حسن صدا گردمی وجدانم م یبرا ی جواب دندان شکن دنبال

شربتا رو ببر اونور قسمت خانما. نیا ای! بد یآقاس -

: د یگوی . مرمیگی بزرگ شربت را م ینیس

. کننی مسئول قسمت خواهرانن. خودشون تعارف م ، یمادرم را صدا کن خانم صبور ایخانم می بده به مر ای -

دخترانه یباز هم دست .شومی م ره یشربت خ یهاوان ی و به ل ستمیایخواهران م ی انبه. قسمت ورود ایهلوست به گمانم، شربت

بپرانم: ی تعارف د یایام، بدم نمدر موضع انفعال قرار گرفته نکهی. با اردیگی شربت را م ینی و س کند ی چادرش را جمع م

نقاب ابلیس

92

من ببـ.... د یخوای م نهیسنگ -

حرفم تمام شود: دهد ی اجازه نم بازهم

ممنون! -

یی نایب یهاعصب نکهی سمت صورتش؛ اما قبل از ا رود ی و نگاهم م رود ی باال م ی کم اریاخت ی ب میهابرود، پلک خواهد ی م ی وقت

.رودی و م گردد ی به مغزم برسانند، برم یامیپ

آنقدر که »خانم د ی. شاکنمی ها نگاه مو به تعارف کردن مهربانانه او به خانم امستاده یجا او من همان گذردی چقدر م دانمینم

:د یو بگو رد یرا به طرفم بگ شربت ی خال ینیس « یصبور

!د یطرف! شربت هم به همه نرس نیهنوز ا د ینداد ک یک-

کنم که به قسمت یادآور یرا با پر عوض کنم و بدهم دستش؛ بعد هم به حسن یشربت خال ینیو س م یبگو یمن چشم و

ببرم. ش یشربت هم برا ینیس ک یو ده ینرس ک یخواهران ک

:کند ی بازهم تعارفم گل م دهم، ی را که م هاک یک

....سـیکم و کسر ن یزیچ-

نقاب ابلیس

93

: رمیگیجواب م ی بازهم تند و جد و

نه! ممنون. -

و چادر، اما مهربان و محجوب. یو خشک و قاب گرفته در روسر یجد یصورت رود؛ ی باال تا صورتش م یبار هم نگاهم کم نیا

که یاسرود، دکلمه، مسابقه یها. گروه رودی م شیپ ی به خوب ن،یدحسیو منظم س ق یدق اریبس ی زیجشن با برنامه ر برنامه

ها.بچه ن یکوتاه حاج آقا و پخش جوائز ب یاست و در آخر سخنران نیدحسیگرداننده آن خود س

. کنمی م کی نزد میهارا به ل**ب وان ی. لزنمی م هی تک وار یو به د ی زدی ک یبا ک دارمی شربت انبه برم وان یل کی یرفع خستگ یبرا

یاچشمم. جرعه ی جلو د یآی و مهربان دوباره م ی ام. آن صورت جد آب انبه را دوست داشته شهیهم رود؛ ی زبانم م ر یطعم انبه ز

!دهد ی انبه م م. اصال امشب، طعنوشمی م گرید

؟ ی مشغول صحبتند. با ک میمادر و مر نمیبی زبانم است که م ر یانبه امشب هنوز ز طعم

ی جلو رد یگی و چادرش را م خنددیصدا م یب ست، ین یاش خشک و جد چهره گر یبار د نیدخترانه! ا یصاحب همان صدا با

بشه!«؛ حتما دایدندوناش پ خندهی م ی: »زشته دختر وقتگفتی م شهیهست مادربزرگم هم ادمیبلند نشود. شیصورتش که صدا

.کند ی اصل عمل م نیاو هم به ا

نقاب ابلیس

94

:خوردی . همراهم زنگ م پرسد ی اش و البد احوال خانواده را م سر شانه زند ی هم م مادر

د؟ ییجان بابا کجا یمصطف-

. زنهی. مامانم داره با خانما حرف م کنمی ها کمک م... دارم به بچه میمسجد اط یتو ح-

دم در، منتظرتونم. د یایب-

. امیو م زنمیچشم االن مامان رو صدا م -

.رومی و به سمت مادر م کنمی م یها خداحافظو حسن و بچه نیدحسی تمام شده، از س بای تقر کارها

اضافه شده. مشغول صحبت هستند، ظاهرا خانم یو همان دختر، خانم مسن یو خانم صبور می جمع چهار نفره مادر و مر به

. چهره کند یم د ییمادر را تأ یهانگه داشته و با سر حرف شیهال**ب ی رو یر گرفته و لبخند کوچکدر موضع انفعال قرا یصبور

که به جز رم ی. اصال من آنقدر خوب و سر به زدمشانیکجا د د یآینم ادم ی کنم ی آشناست؛ اما هرچه فکر م م یآن خانم مسن برا

من خوبم! نقدری! انمیبیرا نم ییجا ابانیفرش خسنگ

کن بابا« شیجنبه؟ چشات رو درو ی آخه آدم آنقدر ب ؟ یری:»جمع کن خودت رو! چرا آنقدر درگشودی وجدانم بلند م یصدا دوباره

نقاب ابلیس

95

را صاف میمظلوم، صدا افهی. قستمیای مادر م یچندقدم روم، ی و جلو م کنمی اش محواله ت« یترب یام. »بخسته شده شیغرغرها از

تا مادر را متوجه کنم. رم یگی به خودم م ری و سر به ز کنمی م

مامان... -

که پشتش به من باشد. مادر ستد یبا یکند طور ی دخترانه محو شود و سع یلبخند صاحب همان صدا شودی من باعث م یصدا

:د یگوی و رو به خانم مسن م خنددی اما هنوز هم م

... یدمصطفیپسرم س -

:زند ی م یرنگ مسن هم لبخند کم خانم

ماشاهلل! خدا نگهش داره براتون! -

:کنمی و رو به مادر م میگو ی م ک یرا تبر د یع یتصنع ی و با لبخند گذارمی م نه یتعارف ندارم. دست بر س حوصله

دم در. د یایبابا گفتن ب -

نقاب ابلیس

96

خواهد ی به منزل، م نایکه بعد از رساندن مادر ا د یگوی م می. اما مر افتند ی راه م نیبه طرف ماش میو با مر کند ی م یخداحافظ مادر

باهم باشند. شتر یب د یبا حسن جانش برود شام بخورند که شب ع

: کنمی کج م ش یرا برا میها**ب ل

داره، نه اخالق، نه جنم... افه یتحفه؟ نه ق نیداره آخه ا یچ ی وا یوا یوا -

که بعدا مثل رم یگی زن نم نیهم ی ! اصال برامیمر نیکه ساکت شوم. چقدر لوس است ا روند ی زمان چشم غره م و مادر هم میمر

نشوم! م یحسن و مر نیا

نه؟ تو بدتر از ای یزنی حرفا رو م نیبعد امشبم هم نم یبب خوامی : »آره جون خودت! مشودی م زیآم طنت یش یوجدانم کم یصدا

نشون!« نم یخط، ا نی! ایشیم نایا

دخترانه همراه با خانم یهمان صاحب صدا شومی شوم که متوجه م نی سوار ماش خواهمی و م کنم یگفتن »برو بابا« ساکتش م با

!شوند ی حسن م نیو همان خانم مسن داخل ماش یصبور

! جمیمن چقدر گ یخواهر حسن باشد. وا د یخانم مسن مادربزرگ حسن است! پس آن دختر هم با نیکه ا افتد ی م ادمی تازه

ستادهیکه همراه دخترش ا شودی شوم که مادر متوجه مادر حسن م نی سوار ماش خواهمی و م کنم یگفتن »برو بابا« ساکتش م با

:د یگوی و به من م شودی م ادهیپ نیدم در مسجد. بعد هم از ماش

نقاب ابلیس

97

.مشونیندارن. برسون له یفکر کنم وس -

یاما وقت ستی هم چندان موافق ن ی. خود خانم صبورنیدم ماش آوردشانی و خالصه با هزار تعارف و التماس و قسم م رود ی م جلو

منم! عتاینفر هم طب کینفر اضافه است! آن ک ی و میکه جا ندار میرس ی م جه ینت نیبه ا کنند،ی قبول م

: میگوی و کتک خورده م ر یسر به ز افهیو با همان ق رومی جلو م خودم

.د یی. شما بفرمارمیم اده یمن پ ست،ین ی طور-

شودی سوار م ، ی و ابراز شرمندگ یمعذرت خواه ی . مادرش هم بعد از کمگذاردی مادر نم ی منصرف شود ول خواهد ی م ی صبور خانم

. افتمیو من هم پشت سرشان راه م

موتور! نیذوالجناح؛ بس که ناز و خوش رکاب است، ا ند یگوی ها به موتورم م! بچه یحم خالذوالجنا یجا

. کنمی فرستاده پخش م می برا یرا که عل یمانینر درضایس د یجد ی داخل گوشم و مولود گذارمی را م یهندزفر

هاست:جوان یمشغول دعا برا ی مانینر یآقا

بشن...! د یالاقل بفرستشون شه ،ید یاگه زن بشون نم-

است. ترنیسنگ ک یتراف کنند ی شربت پخش م ای ینیریهمچنان شلوغ است و هر جا که ش هاابانیخ

نقاب ابلیس

98

. اورمیها را دربعاشق ی بکشم و ادا ق یتابستان، نفس عم یشبانگاه م یدر نس خواهد یآنقدر آلوده است که دلم نم هوا

!دهد ی مانده. امشب طعم انبه م زبانم ری ز ی زدی کیطعم انبه و ک اما

بودم دهیها کتاب خربچه ی . خودم هم برام ی راه افتاد ی و با مرتض م یکرد یبسته بند م،ید یرا خر د یهفت صبح سفارشات س ساعت

س«یرمان »قد نیدحسیس یاما اصرار کرد برا ی. مرتضریغد د یبه مناسبت ع ند«یآی ها به صدا در م . کتاب »ناقوس هیبه عنوان هد

صحبت اریبا سام نیدحسیاتوبوس. س ک ینفر بود؛ به اندازه یس -ست یحدود ب تیمسجد. جمع مید یرس ۵/۷را بخرد. ساعت

آرام. یتند و گاه یگاه کرد؛ی صحبت م ی جد یل یداد. خ ستیبا دست عالمت ا نیدحسیشان که س خواستم بروم طرف کرد،ی م

و در آغوشش گرفت و بعد هم انگار نه انگار، اری. آخر دست انداخت گردن سامد یتا حدود هشت و ربع طول کش شانیهاصحبت

. میها سوار شدند و با سالم و صلوات راه افتادتا بچه میمنتظر ماند یوس برگشتند سمت جمع. تا هشت

. از د یگویم شانت یاخالص و مظلوم یو فداکار ن ویفاطم پ یحرم، ت نیاز مدافع کند؛ی صحبت م ی در راه با مرتض نیدحسیس

! میبود یدست و خنجر دوستان داعش ریدرحال خواندن اشهد ز ک،یکنی رفتن به پ ی حرم نبودند ما االن به جا ن یاگر مدافع نکهیا

نیگار اکه ان کند ی و تشکر م شودی خوشحال م یبه قدر نیدحسی. س دهد ی م نیدحسیرا به س اش ه یکه جلو نشسته، هد ی مرتض

بوده! اش ی زندگ ه یهد نیاول

صحبت کند و من گوش بدهم. اما نیدحسیفقط س خواهد ی و حوصله حرف زدن ندارم. دلم م زند ی چرا دلم شور م دانمینم

یرو اری. سامکنمی باز م اریبفهمد سر صحبت را با سام ی زیچ خواهمی . چون نمکند ی نگاهم م نی ماش نه ییاز آ شومی متوجه م

:کند ی م را زمزمه یو آرام آهنگ کوبد ی م یدسته صندل

نقاب ابلیس

99

... شهیآخر گه یآخه بسه/ م گم یم / شهیعاشقه هم / شهیدل من، سر به راه نم-

ی . اصال مگر عشق انقدر دم دستند یآی م روند،ی ست! م ی شهر نیب انهیکه، هزار ماشاهلل پا ست ی! دل نی! عجب دل رد یگی م امخنده

بار باشد که ن یاول د یشا ی ها؛ ولحرف نیبودم عشق مقدس است و از ا دهیشن اد یو برود؟ ز د یایو اتوبوس ب ونیست که مثل کام

دوباره آن چهره خشک که صاحب آن صدا بود، ی. راستکردمی و حسن را مسخره م میهم مر ترلانقدر بهش دقت کرده باشم. قب

.د یآی رده ذهنم مپ ی رو

:کند ی و خودش را جمع م ند یبی ام را مخنده اریسام

!د یینجایحواسم نبود شما ا یدمصطفیآقا س یبرادر اخو د یاستغفرهلل ببخش ی وا ی ا -

:زند ی م نهیو س ردیگی دم م و

خلبانان... ملوانان... -

: میگوی . مستین ی تصنع شیشاد داستی. خوب است که خوشحال است. پشودی م شتر یب امخنده

که ببرمت! ست یهمراهم ن ی! گون یراحت باش برادر اخو-

باهم، نه به هم! م؛یخند ی م

نقاب ابلیس

100

:پرسد ی م

؟ ید یخند یاون اول به چ-

:پرسمی عوض کردن فضا م ی . براشودی تلخ م ی اش کم. خنده میگویم هان یو ا یشهر نیب انهیرا درباره پا فکرم

انقدر خوبه؟ یجد ی... عشق حاال جد اریسام گمیم-

! ی: عالقه چندم قلبمیفهمی ما عچق رو خوب م ه؟ یچ می دونی وا! ما که عشق رو نم -

:زند یلبخند م طنت یو با ش چرخاند ی را کامل به سمتم م اش تنه

زنن؟ی حرف از عشق م ی دمصطفی آقا س یشده برادر اخو یچ-

بابا! یچیه-

؟ یریگی ! تو چرا زن نمیبرادر اخو گمیم-

: گذارمی و کالس م کنمی را گرد م میهاچشم

نقاب ابلیس

101

؟یی که االن کجا زدی زنگ م قه ی االن چه آزادم! حاال اگه زن داشتم دم و دق ی لیخدا وک نیبب م؟وونه یمگه د رم؟یمن؟ زن بگ -

...یهست یبا ک ؟یکنی چکار م

خنده: ریز زند ی م ار یمادر است. سام ؛ یبخاطر زنگ گوش ماند ی ناقص م حرفم

رو، مسئول نظارتت زنگ زد! یبابا آزاد! بابا راحـت! بردار گوش -

خندد؛ی هم تمام وقت م اریو سام رد یگیرا م یط یمح ط ی. مادر اطالعات کامل شراکنمی و تماس را وصل م روم ی م یاغره چشم

بکشم. خوشحالم که خوشحال است. نیآتش ل یسب شیبرا شومی د از قطع تماس، مجبور م که بع یطور

نه؟ اینگفت؛ عشق خوب است یراست

گرفته تا فوتبال و... و بالی کرده، اهلل اعلم! اما تا به حال انقدر خوش نگذرانده بودم. از وال دایرا از کجا پ نجایگرم! ا نیدحسیس دم

و یمحتوا نباشد. نماز و سخنران یها. حواسش هم هست برنامه بنوجوان ی برا یعال ی دورهم کی بعد هم جوجه با نوشابه و خالصه

ش هست. یمسابقه هم سرجا

. اندازمی و گردنم را هم عقب م کنمی را از پشت ستون م میها. دستراندازیز ی رو کنمی و خودم را رها م بالی از وال شومی خسته م

! امخته ی عرق ر تر یل م یو ن کی م یبگو توانمی . به جرات م کشمی م ق یو چند نفس عم گذارمی هم م یرا رو میهاچشم

نقاب ابلیس

102

:د یآی از پشت سرم م یمیصم ییصدا

!د یآقاس یخسته نباش -

. ستادهیسرم ا یاست که باال نیدحسی. س کنمی را باز م میهاام، چشم که سرم را به پشت خم کرده طورهمان

داداش! یسالمت باش -

:ند ینشی . کنارم مزنمی نفس نفس م هنوز

؟ یکنی کار نم تری ارو حرفه بالیچرا وال گمی! م یاخو یچه کرد -

کو وقتش؟ کو پولش؟ -

االن... ه یبگم بهت... گفتم فرصت خوب خواستمی م یز یچ هی ... د یس گمیم-

ر یز گذاردی و دستانش را م ر یحص یرو کشد ی آمده با من مشورت کند. دراز م نیدحسیهم س کبار یکه باالخره کنمی م ذوق

: کشمی سرش. من هم دراز م

نقاب ابلیس

103

!د یجون بخوا آقاس -

: د یگوی و م کند یرا با زبان تر م شیهاشده. ل**ب رهی. به آسمان خرودیم نییباال و پا ش یگلو بکیس

... هی... برم سور ونیفاطم یهابا بچه د ی... باد یبا ی عنی... خوامی ... میچندوقت هی راستش... من -

خشک شده؛ می . گلوکنمی باشد. حرفش را چندبار در ذهنم تکرار م ی رفتن نیدحسیس شودی . باورم نمماند ی م امنه یدر س نفس

: میگوی م د یایاز ته چاه در م ایکه گو ییحکم برادر دارد. با صدا میبرا نیدحسیس

ان شاهلل... رهیخ-

خواهمی که تنها تنها برود! اصال من هم م شودی. نمکشد ی آه م نیهم یجمله چقدر حرف دارم؛ برا ن یپشت ا داند ی هم م خودش

. میگوی را بلند م نیبروم! ا

: د یگوی م رد، ینگاهش را از آسمان بگ نکه یا بدون

راحت المیخوام خ ی که؟ م یفهمی . مد ی مسجد رو بچرخون یکارا د یبمون د یکه حرفم رو کامل بزنم! تو و حسن، با ید نذاشت -

باشه!

... میرج طان یبا ش نجا،یا د یذاری ... ما رو هم م د یکنی م ی تکخور د یری ... اونجا مد یما بهترون... از د یآقاس گهیبله د -

نقاب ابلیس

104

چشمانم ینگاه مصممش رو بتی. هکند ی نگاهم م م یطرفم و مستق چرخاند ی چشم م نبار یبلند شود. ا مانیصدا گذاردی نم بغض

.کند ی م ینیسنگ

جنگ نرمن! فقط یهاکشته نایا کنن؟یدارن جوونامون رو تباه م ینی بی مگه نم نجاینداره! ا یو اونجا فرق نجای! ایدمصطفیآس -

رو فاسد کنن! بازم بگم؟ عه ینذار جوون ش سایبهشت، وسط جهنمه! وا یجاشونم به جا ستن،ین د یشه

: د یگویافتاده. م شیهاشم عرق مخلوط شود. عکس آسمان در چ ز یر یهاتا اشکم از چشمم سر بخورد و با دانه زنمی م پلک

!یدمصطف یسنگره آس ه یسنگر -

.کشند ی هورا م دنشیها با د. بچه ونددیپی م اند یکه مشغول باز ییهاو انگار نه انگار، به جمع بچه شودی م بلند

یاپنبه یاست، با ابرها ی . آسمان آبدهمی م رونیمانده بود را ب امنه یکه تا االن در س ی و نفس زنمی را به آسمان گره م چشمم

آن باال نیدحسی. س شیهای برادر ش،یهای خوب ش،یهایو مهربان نیدحسیآسمان؛ مثل س نی. انتها ندارد ازیانگ الیقشنگ و خ

گردد؟ ی دنبال چه م

بپرسم: عشق چطور است؟! نیدحسینشد از س یراست

نقاب ابلیس

105

:د یگوی و م رسد ی م مه ی. مادر سراس میشوی مبل م یولو رو ی مرتض با

تو حموم! د یراست بر ه ی! نجایا د ینیلباسا نش نی! با انمیبب د یپاش -

تا حمام. میکشی و م م یکنی ! به زور خودمان را بلند ممیاده یاست که انگار در گل خواب ف یانقدر کث مانیهاهم دارد. لباس حق

. ردیدوش بگ ی تا مرتض کنم یمن فقط لباسم را عوض م اما

هم یچشمانم رو گذاردینم نیدحسی. فکر س امیشانیپ ی رو گذارمیحرکتم. ساعدم را م نی. عاشق ارومی م رجهیتخت ش ی رو

!« یسماق بمک یبمون د ی و تو با رهی! اون میشد! خاک تو سرت مصطف یرفتن یراحت نیبرود. »عه عه عه! به هم

د یکه لباس سف - خوب هم یدم دارد و صورتش قرمز است! مصطف کی ! همان که دوتا شاخ و د یگوی بد درونم م یرا مصطف نیا

یچ نیدحسیتو بشناس! س فهی دوما وظ ه، ی کار زشت ی لیخ ی ! اوال حسودی: »حواست باشه ها آقامصطفدهد ی جواب م -دهیپوش

!« یکن عجنگ نرم دفا دونی تو م ی سیوا د یگفت؟ االن با

د ی! شما که نبوددونهی عاشق شده خودش نم نیچشه! ا دونم ی رو من م نیا د ی: »ولش کنشودی وجدانم بلند م ی موقع صدا همان

زبونشه...« ری اون شب تو جشن مسجدشون! آقا از اون شب تاحاال مزه انبه ز

: کنند ی خوب و بد هم ذوق زده شروع م ی کند! مصطف یرو اده یاعصاب من پ یوجدان قسم خورده رو نیا

نقاب ابلیس

106

بادا بادا مبارک بادا -

به خدا! ها،نیا اند وانه ید

دارد. یکه کار مهم رساند ی را م امیپ نیگرم، ا رعسلیش وان یل ک ی. مادر با کند ی شان راحت ممادر به اتاق، مرا هم از دست ورود

:نمینشی تخت م ی رو

دستتون درد نکنه! ن؟ی د یعه مامان چرا زحمت کش-

نشسته، یصندل یکه رو نمیبی از حد مهربان مادر را م ش ینگاه ب یاما وقت کشم؛ی ها سر مو مثل نخورده رم یگی را م رعسلیش

:آورمی م نییرا پا وانیل

شده مامان؟ یزیچ-

چقدر! ینه قربونت بشم! بخور مامان... الغر شد -

خورده یعالم خوراک کیجوجه کباب و خ یا س اگر امروز دوت ی اش الغر شده! حت! در هرصورت معتقد است بچه گریاست د مادر

. کنمی مادر را نگاه م یچشم ریو هربار ز نوشمی م شتریب نه یبار با طمأن نیباشد. ا

نقاب ابلیس

107

:پرسد ی م گذارم،ی م ز یم ی را که رو وانیل

تو قدت چقدر بود؟ یمصطف-

:کنمی را پاک م میهادور ل**ب زیم یدستمال رو با

چطور مگه؟ ش،یو هشتاد و ش ک ی -

:د یگوی انگار که با خودش حرف بزند، م مادر

خب پس درست گفتم... -

:پرسمی گرد شده م یهاچشم با

؟ یبه ک-

:پرسد ی م یاسابقه یتوجه به سوالم، با محبت ب یب

اون شب؟ ید یخواهر حسن رو د ، یجان، دختر خانم صبور یمصطف-

نقاب ابلیس

108

...«دمیشدم... هم پسند عیهم از دستش ضا دم،ی... بگو هم دگهی: »اره دد یگوی م وجدانم

:خواند ی م یاش، سنتدو رگه یکه با آن صدا د ی آی از حمام م یمرتض یصدا

...د یکار جهان سرآ /یعاشق شو ارنه روز -

و کنم ی مشغول م ز یم ی رو یهاجواب ندهم. خودم را با مرتب کردن کتاب دهم ی م حیام. ترجنشان ندهم داغ شده کنمی م یسع

: میگوی آرام م

الاله اال اهلل! -

من درست نیهم ی سر درس و کتابشه... برا شتر یب گفت ی ... مامانش ممشیبود ده یتا االن ند به یبود... عج ی بیدختر نج ی لیخ -

. ایبودمش تو مهمون دهیند

:زنمی را به آن راه م خودم

به من داره مامان جان؟ ی چه ربط نایخب ا-

به سنگ خورده: رمیت دهد ی معنادار مادر، نشان م لبخند

ان شاهلل! کنه ی م دایربط داره پسر گلم! ربط پ-

نقاب ابلیس

109

!« یکرده... شما خبر ندار دایحاج خانم؟ ربط پ یکار ی: »کجاد یگوی ل**ب م ر یز وجدانم

:دهد ی. مادر ادامه م دهمی نم جواب

. خود الهام هم دختر میشناس ی خانواده رو خوب م نی... ما اهیخوب یلیمادر، الهام دختر خ هی خوب یلی. دختر خیمصطف شهیم ر ید -

شدم دختر را آشنا نیکه با ا ی مدت ن یالعاده محجوب و صبوره. من تو اهم فوق اد، یو ظاهر به تو م پی ... هم از نظر ت هیافوق العاده

رو راه نداده... خالصه یخواستگار چیتا االن ه گه ی... زهرا خانم مدمیو ند دمیحرکت نادرست ازش نشن هی ای ی کلمه حرف اضاف هی

تو... یبرا یخواستگار میبر رم یازت اجازه بگ خواستمی م

از خداشه حاج خانم!« نی: »ادهد ی من جواب م ی چرا ته ته دلم خوشحالم؛ هم خوشحال هم مضطرب. وجدانم به جا دانمینم

:شودی بلند م یمرتض یصدا

مامان حولم کجاست؟-

:د یگوی و بلند م چرخاند یسرش را به سمت در م مادر

... ارمیشستمش؛ االن برات م-

نقاب ابلیس

110

واریبه د هی و سرم را تک کنمی را تر م میهاچشمم! ل**ب یجلو د ی آی با کت و شلوار محسن افهیکوزه. ق ی هم افتاد تو اطیخ

بپرسم؛ حاال مطمئنم عشق خوب است! یاز کس ستی. الزم ن دهمی م

سر امیشانیخشک است و عرق از پ م ی. گلوکنمی که من احساس گرما م ست،یآخر تابستان آنقدرها هم گرم ن یروزها یهوا

هم بخاطر د ی ندارد. شا ده یاما فا رم؛یرا بگ ی شانیبار هم مجبورم با دستمال عرق پ کی قهیهر چند دق م؛یابروها نییتا پا خوردی م

.امده یپوش ر است که به اصرار ماد ی کت و شلوار

برق توانمی و م کند ی و بامزه نگاهم م یلبخند نمک ک یسرم افتاد. با یدار حسن رو ی معن یهانگاه هیسا م، یاول که وارد شد همان

رفته: سهی . وجدانم از خنده راوردیرا سرم در ب هاختن ی ها و مزه رهمه طعنه یتالف خواهد ی م نم؛ی بب شیهارا در چشم طنتیش

.خنددی !« و م؟یدمصطفیآس د یباالخره آدم به آدم رس ی د ی»د

یکرده؛ وجدان ب ی و بدجور اعصابم را خط خط خنددی ام مکوتاه و تازه مرتب شده ش یاست قاه قاه به ر ی وجدانم چند روز کال

وجدان من!

نگاه تر، یجد یو صدا ی مثل آن شب، مسجد، صورت جد د،یایب نییبدنم پا ی دما یبلکه کم خواهد،ی شربت انبه خنک م دلم

ه بودم! ها را خودم خوردشربت ینیجسورانه. کاش آن شب، همه س ی محجوب و رفتار

از حالم ندارم. یفیدوستش دارد، اما من... تعر می به دل مادر افتاده، مر مهرش

ست؟یچ دانمی ام که نمشده ی ام. از آن شب، گرفتار حالتشده ی. حتما من هم آن شکلیشب خواستگار افتم،ی حسن م افهیق ادی

.امیشانیبه پ کشمی ! مجهول است! دست م دانمی نم ست،یغم ن ست،ین ی اسم ندارد. شاد

نقاب ابلیس

111

استکان را با قند ، ینیشده س ن ییتز ۀ . چشم دوخته به لبستین یاز حرارت چا دانمی . گرچه مکند یمقابلم، داغ ترم م یچا ینیس

. یاش خشک است و جد . حتما االن هم چهرهدارمی برم

یگرما دانمی ام؛ اما م کولر نشسته چهیو من درست مقابل در ند کی تر. کولرشان با تمام قدرت کار م داغ است و من داغ یچا

که با باد کولر خنک شوم. ستین ط یمح

از کنار حسن رد شوم و بروم به اتاقش، در خواهمی م ی. وقتمیچه بگو دانمی . واقعا نممیاتاق که صحبت کن میاست برو قرار

: میگوی گوشش آرام م

... گمیبعدا بهت م -

:د یگوی دار ملحن کش با

! گهید استیرسم دن ی ول د،ی! ببخشرسهی نم دای! من زورم به بچه س یشما تاج سر-

در امان بماند. تمیتا از عصبان ردیاش را بگ خنده ی جلو کند ی م ی ام چطور شده که سعحالت چهره دانمینم

! یزدی کیبا ک خواهد،ی شربت انبه م دلم

نقاب ابلیس

112

گوشم: یتو چد یپی م یمداح یصدا

اکبر اومد... ی جسم عل ه ی... تنش شبیپرپر اومد... وا ۀ الل یسر اومد... وا ی ب دی... شهیوا-

چون همه در کند«ی نم ه ی»مرد که گر د یگوی نم چکس یه نجای. استین دایپ شیکه ابتدا و انتها ی تیام به جمعرا سپرده خودم

به حال خودشان. کنند ی م هی چه مرد، چه زن، همه گر نجایسر. ا ی ب ی مرد دنیبا د میاشک کرده مانی مردانگ

شد امسال! یمحرم عجب

ها مثل آن سال که غواص ،دهیتازه رس ی زیعز دهد ی اسفند و گالب نشان م ی محکم طبل. بو ادیو فر د یآی لرزان سنج م یصدا

ایالسالم( و ه ی )عل نیاحسی د،یو سف اهیبزرگ و کوچک، سرخ و س یهاپرچم چرخند؛ی ها مدست یها رومان بودند. پرچم مهمان

...! راراه د ی السالم( آب زن هی ابالفضل )عل

نجایهمه مسحور حجت خدا بر مردمند. ا نجایبرود. ا تواند یبماند. نم تواند ی نبارد. نم تواند ینزند. نم نهیس تواند ی نم یکس نجایا

( است.فیالشرفرجه یتعالاهللفاطمه )عج یقدمگاه مهد نجا ی. اد یآ یالسالم( م ه ی)عل نیحس یبو

پرواز کنم تا خود تابوت. سر و صورتم را تبرک کنم و خودم ت،یسر جمع یبزنم، بدوم، ضجه بزنم و از باال ادیفر خواهد ی م دلم

به اربابش رفته!« یل یخ کنه،ی راست گفت: »آقا محسن فرق م شبید نیدحسیاست، س یبینوحه بخوانم. حال غر

نقاب ابلیس

113

اگر نیدحسیس دانمی ام. نمشده شانیپر نطوریا نیهم ی کنم. برا هیبزنم و گر نهیاو هم س ی است که به جا نیدحسیس سفارش

السالم( ه یفاطمه )عل نیاز حس یخبر ،ییجا شودی . مگر م د یآی به چشم م یلیخ اش ی خال ی. جازدی م نه یبود چطور س نجایا

نباشد؟ نیدحسیباشد و س

د«یاند که »شهاند و آمده اند. اصال همه گم شده هم گم شده میحسن و مر ست، یام. مهم نالهام آمده بودم، اما االن گمش کرده با

کند! شانیدایپ

بغض را نی. اخواهد ی م ادی. دلم فرزند ی سر لبخند م یب دیشه اندازم،ی. هرطرف نگاه م سوزدی م میهاام. چشمآتش شده کپارچهی

.شودی نم فیهم حر ستنیگر

پس چرا االن؟ داد،ی ! آنتن نمشنومی زنگ همراهم را م یآن همهمه و سر و صدا، صدا در

.د یآ یخوب نم شی. صداکنمی است. تماس را وصل م نیدحسیس

؟یع یتش ؟ یخوب د،یسالم آقاس -

. ادیسالم. صدات خوب نم-

...نیخواستم التماس دعا بگم... هم-

... میمحتاج-

نقاب ابلیس

114

نیدحسیگم کرده بودم. س تیکاش او را هم در جمع دمش،یدیاالن م خواهد ی . دلم مشودیقطع م ست،یواضح ن شیصدا

و دلسوز را! ر یمهربان، بص

سرخ و ییهابا چشم شان،یپر ، ی! خاکمیاشده هاوانه یسرگردانم. همه مثل د میساعت و ن کی کنم دایاز مراسم، تا الهام را پ بعد

متورم.

:پرسمی الهام که هنوز ساکت است م از

؟ ی دعام کرد-

: کنمی را صاف م م ی. صداد ییتا یعن ی گذارد؛ی و پلک برهم م کند ی گرفته. آرام تبسم م شی. صداکند ی رمق و خسته نگاهم م یب

چه خبر بود... -

.کنمی . او هم انبه دوست دارد. به طرفش دراز م امده یبا طعم انبه خر وه ی. آبممینینشی جدول م ی . روکشد ی آه م فقط

اند.هم آمده د یو سع اریو اشک آلود. مطمئنم سام یخاک ار،یسام پ یبا ت ییهامتفرق. جوان تی جمع نیب چرخانمی م چشم

نقاب ابلیس

115

که دشمن و سنگرم کجاست، حاال دانمیام، حاال که م شده دایحاال که پ خواهد ی بماند. دلم م یخال د ینبا نیدحسیس یخال یجا

خواهد ی. دلم نمنجایتا ا ده یدستم را گرفته و دنبال خودش کش یکس کنم ی و بجنگم. احساس م ستمیام، بادوست را شناخته

می: »تا آخرش هستزنمی م امک یپ شی. برامیطرف هست نیما ا نکهیا د ی را گرفته، به ام دانیطرف م ک ی نیدحسیمتوقف شوم. س

تخت...« التیداداش... خ

: کنمیرا به طرف الهام دراز م دستم

با هم! م؟یبر شهیجا موندن رو دوست ندارم! م ه یمن -

:د یگو یم شود،ی که بلند م یو درحال ردیگی . دستم را مزند ی و لبخند م فهمد ی منظورم را م الهام

با هم! -

که یرا با همراه ای. دنمیبود دنشیعاشق جو ی که از بچگ ی زدی کیمثل کاغذ ک ماند،ی مان مثل طعم انبه مازدواج ی سادگ طعم

. کنمی جا ماندن و تکلف را دوست ندارد عوض نم کی

: کنمی و زمزمه م دارم یجک برم ی را از رو ذوالجناح

...میر یکه آرام نگ م یما زنده به آن-

: دهد ی ادامه م شود،ی سوار م کهی الهام در حال و

نقاب ابلیس

116

ما عدم ماست. ی که آسودگ م یموج-

فصل اول انیپا

داستان ادامه دارد... نیا

(یفصل دوم)بهشت جهنم نیفرورد

شده است( تیمختلف روا یها د ید ه یفصل از زاو نی)ا

)حسن(

جهینت ن یبه ا دآقا،یچقدر در حسابم هست. تا برسم به مغازه حم دانم ی. نمپوشمی و کفش م شمارمی تعداد را م گرید بارکی

ها هتل ست! نه آن یکاف نیهزار تومان. هم یس شودی نفر، م یس ی و برا شودی حدودا هزار تومان م وهیآبم کی که امدهیرس

ام!اند نه من سر گنج نشسته آمده

نقاب ابلیس

117

اند که سنگ ها انقدر از سر و کول هم باال رفته . بچه رودی درهم م ی دمصطفیها تعارف کنم، چهره س به بچه برمی را که م هاوه یآبم

: د یگوی در گوشم م ی . مصطفخورند ی هم باشد، م

! تو مسئول فتنی که پس ن ی گرفتیم کم یک ه ی هاچاره یب نیسوزوندن ا یکالر ی لیخ ؟ یدر آورد یدوباره گداباز ه؟ یچ نیا-

ندارکات؟ ای یتدارکات

: دهمی باال م ابرو

!می بنداز نیسفره رنگ هی م،یبده بفروش کنه ی خوب کار م ته ی ! اگه کلیاخو م یبودجه ندار-

: د یگویم کند،ی رفتن بدرقه م یها را براکه بچه یدرحال یمصطف

م؟ ی و هشت صفر رو چکار کن ستیو ب نیحاال اربع-

:کنم ی م ی رو به مصطف دهمیکه با کامران دست م یدرحال

آنقدر حرص نخور! رسونه،ی صاحب مجلس خودش م -

که محکم با ی پر سروصدا و شلوغ است. درحال شهی. احمد مثل همکشد ی را به سمت خودش م یاحمد، مصطف یصدا

:د یگوی م دهد،ی دست م ی دمصطفیس

نقاب ابلیس

118

! پسرعموهاتونن!یدوتا کوچه باالتر هست هفتگ ئتیه ه ی! د یآقاس -

: خنددی. احمد مکند ی متعجب به احمد نگاه م یمصطف

شون؟ئت یبار ه ه ی م ی هستن... بر یماه یآدما یل ی. خدند یکه س نهیمنظورم ا-

زند پست احمد: یم یمصطف

.میزنی . بعدا باهم حرف مشنیفعال برو خونه، مامانت نگران م-

:دهد ی م رون یو نفسش را ب وار یبه د دهد ی م ه یتک ی. مصطف رودی است که م یکس نیآخر احمد

. نیاربع یتو فاز کارا میبر د یهفته هم گذشت... از االن با ن یاوف... ا-

: کشمی م رون یها را بو پرونده رومی سمت کمد م به

ها آوردن... بچه ده،یمدارک جد نا ی... امیها رو درست کنپرونده نیا ایفعال ب-

: د یگوی و م کند ی چند پرونده را نگاه م ی ها. مصطفکنار پرونده مینینشی م

نقاب ابلیس

119

نن؟ یبفرستم آموزش فعال بب ی رو چجور ناینصفش ناقصه! خب من ا نایبابا، ا یا-

: کنمی بلند م سر

کم کم... تو براشون کارکرد بزن... ارنیتو بابا! م یخوری چقدر حرص م-

؟ ی ... اونوقت ما چزی... همش مرتب، تمنیخواهران رو بب یهاتو برو پرونده -

باشه! ی جی! دلت بسسی بودن که به کارت ن یجی! بسد یآقاس ست یپرونده مهم ن-

: خوردی حرص م میهای باز ال یخ یاز ب یمصطف

منظم باشه! د یبا یجیبس-

وحدت کجا بود؟ امبر؟یعمر و ابوبکر ملعون چه کردند با دختر پ نیهمه بدونن ا د یبشه! با یروشنگر د یبا م؟یگفته لعن نکن یک-

حرفا... ن ینمالن با ا رهیسرتون رو ش م؟ یوحدت داشته باش نیرالمومنیبا دشمن ام د یبا

نقاب ابلیس

120

دش یبه اسات یچه جواب فهمم یسن اما اصال نم ی باال یبه مصطف امره ی. خروزیدر سالن کنفرانس است و فکرم در روضه د دلم

. گفتند یم شیبودند و التماس دعا دش یکه همه مر ی و مسن د یس ی. روحانچد یپی در ذهنم م روزیسخنران د یصدا .دهد ی م

.شد یلعن بر خلفا بلند م یصدا شیهاحرف نیب م مثل خود امام بود، انگار! هر بار ه شانیبرا

جز من. سرم هنوز درد شوند ی جلسه دفاع تمام شده. همه از جا بلند م فهممی و م میآی به خودم م فرستند،ی همه صلوات م ی وقت

کال دم،یقسمت از شعر را که شن کی. اما د یگوی مداح چه م دمیتند بود! انقدر تند که نفهم روزید یمداح تمی . بس که رکند ی م

جا که مداح خواند:. آن رونیدست احمد را گرفتم و زدم ب

ست. )نعوذ باهلل( ا ن یدارم و نامش حس ییخدا-

نیچرا اصال به ا دانم ی نامه و دفاعش بود. نم انیپا ر یدرگ ی برود ول ینمانده است. قرار بود مصطف م یتا االن، اعصاب برا روزید از

دارد! یامکانات خوب شانئت یشده که ه امیحسود د یحسادت باشد؛ شا د یشا م یگوی لحظه با خودم م ک یندارم. یدل خوش ئتیه

ی ک فهممیام که نمهستند. انقدر در خودم فرو رفته یمهندس مصطف یندارد و همه دنبال آقا یبا من کار ی فعال کس خداراشکر

بدهد. ینیری رستوران تا ش م یکه برو میتمام شد و نمره نوزده را گرفت و راه افتاد یدمصطف یدفاع س

حرف بزنم تا به ی با مصطف د یاما با گذارند؛ی چندبار سربه سرم م است و ر یذهنم درگ فهمند ی حواسم پرت است که همه م انقدر

: د یگویپشتم و م زند یم ی برسم. آخر سر موقع ناهار، مصطف جه ینت

برج... نیع یچته تو؟ شد ؟یشد ی نیزم بیتو انقدر س هیچ-

نقاب ابلیس

121

ادامه دهد: گذاردی نم میمر

ن یمسجد گفته بود... سخنرانش کال وحدت ب ی از نوجوونا ی کیکه ئتهیه نیا می رفته بود روز ی... درهیعه! داداش! خب ذهنش درگ -

سوال! ر یرو برد ز نا یو ا نیمسلم

:شودی م یو جد خشکد ی م یبر لبان مصطف خنده

؟ یچ-

:شکنمی و مهر سکوتم را م نمیبی را مناسب م فرصت

بود. مداحشونم که...گفت! کال حرفاش بودار شه یدلش خواست به خلفا و عا ی هرچ ی به اسم روشنگر-

: رودی درهم م ی مصطف چهره

حسن! نکنه... -

ز یو آرنجش را بر م گذاردی قاشق را در بشقاب م ی . مصطفافتد ی به جانم م ی بی. دلشوره عجرمیگی منظورش را م ده ینکش هی ثان به

و الهام هم می *«، نه فقط من، که مرهای راز ی. با خروج کلمه »ش شودی م شتر یام بدلهره شنوم،ی اش را که م. زمزمه دهد ی م هیتک

اند.نگران شده

نقاب ابلیس

122

ست. ی رازیش دصادقی*: منظور فرقه طرفدار س

( ی)مصطف

عمد؟ اگر عمد ایها جهل است حرف نیا لیثابت نشده که دل مانیکنم. هنوز برا قیتحق ئتیقرار شد خودم بروم درباره ه بارنیا

که لباس گوسفند ی شد، اما گرگ شانفیحر شد ی و المذهب بودند، راحت م نید یباشد، خدا به دادمان برسد. اگر کافر و ب

چرا با د؟یجنگ ی م غمبریچرا با اوالد پ ند یگوی مردم م م،ی ریرا بگ شانیجلو م یبخواه م است. اگر ه شتریباشد خطرش ب دهیپوش

د؟ یمخالف - که قربانش بروم-جلسه اباعبداهلل

و خونسرد است. اما من الیخ یو نگرانم. حسن برعکس من، ب خورمی از حد حرص م ش یهم به قول حسن، من ب د یشا دانم؛ینم

! شومیچه م داند ی که بجنبد، خدا م تم یریام. رگ مد به پدرم رفته

اش رقمه نی! اد یمحسن شه ئتی. هد یآی اسفند م یاند و بو از اول تا آخر کوچه را پرچم زده . کنمی م دایفکرها آدرس را پ نیهم با

:پرسمی م کند یکه اسفند دود م یرمرد ی. از پمیبود دهیرا نشن

ه؟ یش چجوربرنامه نجایا ئت یه د،یببخش-

نقاب ابلیس

123

:د یگوی پدرانه م ی را مسلمان کند، با لحن یخواهد کافر ی که انگار م رمردیپ

ن، یها برنامه دارن و از دهم تا اربعنسل اندر نسل عالم زاده هستن. از اول محرم تا دهم، صبح ه،یروحان د یس هی مال نجایا ئتیه-

)ع( کرده. نیوقف امام حس شویشبا روضه ست. حاج آقا همه زندگ

:دهمی تکان م سر

بده، ممنون... التماس دعا! ریبده... خدا به شمام خ رشونیخدا خ-

حسن، یها. برعکس حرف امده یرس یشده. اواخر سخنران هینیخورده و مثل حس بانه یاست که سا ی بزرگ اطی. حشومی م وارد

مشرف ی که به مجلس تا حدود نمینشی م یا. گوشه کند ی م یبا شور و حرارت سخنران -است د ی که او هم س - ی جوان یروحان

که آمده، خدا به دادمان برسد! یتیجمع نیاند. با اها پر کرده ها را هم خانم پر شده و اتاق اطیباشم. ح

مگه م؟ یآوردن نماز بخون امبر یپ نیکه بدعت به د ییبا کسا د یاست! چرا در هفته وحدت با عه یبه ضرر ش د یگی که شما م یوحدت-

امبریپ تیرفتار رو با اهل ب نیکه ا ی اون د؟یزنی رف از وحدت مکه مقابل اهانت به حضرت زهرا)س( ح د یندار ی نید رتیشما غ

چکار کای! به آمر روانشیاون کافره! هم خودش، هم پ کنه، ی رو غصب م یحق امام عل زنه،ی مدر خانه آل عبا رو آتش کنه،ی م

د؟یکنی رو لعن نم تیدشمن اهل ب یول د یگی م کایدارن؟ مرگ بر آمر

:م یگوی به لندن! در دلم م رسمی فقط م کنم ی ! هرچه فکر مسوزدی جمالت سخنران دارد م نیمغزم با ا کنمی م حس

... هیسور ی رفتی م یشد ی که االن پا م ی اگه داشت ینی د رت یآخه غ-

نقاب ابلیس

124

:د یگوی که م م یفکرها نیکتک زدن سخنران! در ا یتا بلند نشوم برا دهم ی قورت م یو آرام استغفراهلل شودی مشت م میهادست

... کمیوالسالم عل-

. تیاهل ب ت ینه بخاطر شعر، که بخاطر مظلوم رد؛یگی . دلم آتش مخواند ی در مدح حضرت عباس م یت یو چندب د یآی م یمداح

خصلت نیبرتر ی ریاند: »گوشه گ)ع( فرموده یامام عل نکه یو ا د یگوی . از تقوا مگفتی است که حسن م ی رمردیپ ، یبعد سخنران

دو گروه باطل برپاست؛ نه نیاست که جنگ ب ی طیدرباره شرا ثیحد نیا د یگوی و نم د یگوی را م نیاست.« ا رک یافراد باهوش و ز

نبرد حق و باطل.

به ختنیآتش ر ی دارد، طاغوت است! طاغوت! بجا عه یحکومت ش یکه قبل از امام زمان ادعا ی. حکومت د یمردم از خدا بترس -

ک ی د؟یدیهدر م ه یسور یهای ! چرا خون خود رو در دفاع از سنانی خود آقا ب د یدعا کن ه،یجنگ در سور ی جنگ، به جا زمیه

د؟یش ی م یچرا شما قاط ت،هس های هود یو نیفلسط یمردم ناصب نیب یجنگ

بمان تا حجت د یگوی م ی . اما حسدهمی م هان یا ایدست خودم یکار کی بمانم رشتیبلند شوم که بروم؛ چون اگر ب خواهمی م

تمام شود! تیبرا

دوم هم تمام ی . سخنراننمیبی نم یزیباشد. چ شانن یاز همان سرکرده لندن نش یعکس د ی. باچرخانمی چشم م وارها یتا دور د دور

:د یگوی . مداح مرسد ی م یزن نهیو نوبت به س شودی م

!د یبش ونداری جلو، م د یایجوونا ب-

نقاب ابلیس

125

. شودی هشت تا م نمیبی که م یاصحنه دن ی. ناگاه چشمانم با دنند ینشی دور مجلس م رمردهایو پ روند ی جلو م ترهاجوان

و... آورند ی را در م شانیهاراهنیپ

ام:سر شانه زند ی م یمرد ناگهان

جوون؟ یریشما نم-

: افتمی بکنم! به من من م یکار نیابدا چن من

... تونمی من... من نه! نم-

:شودی مرد برافروخته م چهره

چرا؟ ؟یچ-

...ستین یخب... خب کار خوب-

ه؟ یکار بد دالشهدایس ی برا ی گفته عزادار یک-

نقاب ابلیس

126

...ارمیلباسم رو درب خوامی نزدم! من فقط نم ی حرف ن یمن همچ-

کنان به طرف در خروج ر ی. آخر کار هم محترمانه و تکفشوند یو دورمان جمع م کند ی توجه چندنفر را جلب م مانیصدا

!کنند ی م امییراهنما

شان کرد!)الهام(جمع شودی نم یراحت نیمردم، به ا ی نفوذ رو نی. با اشودی ده برابر م امیبحمداهلل حجت تمام شد. نگران خب

شان، خانه می. امشب دعوت داراوردمیخودم ن ی است، به رو ختهیبهم ر دمید یوقت ن یهم یاست. برا اد یروزها کارش ز نیا دانمی م

مسائل، نیبا ا دانم ی. نمد یآی دردسر م یحاال، بو نی. از همند یمشکوک را بب ئتی . حسن گفت رفته همان هستیخودش ن ی ول

نه؟ ای م یکه افتاده را بگو یاتفاق

دارد به زور یو سع ند ینشی جمع م نی ب بارد،ی م ش یاز سر و رو یو ناراحت یخستگ نکهی. با اد یرس کردمی آنچه فکر ماز زودتر

:پرسد ی م ی بخندد. حسن به شوخ

؟ یرو بخور ئتیشام ه یخب مهندس، چرا نموند -

: د یگوی را نگرفته است. آرام م ه یاما انگار اصال قض یمصطف

من ابدا شام اونجا رو بخورم! -

: شودیم یمدت چندان سرحال نبود. جد نیادامه دهد. خود حسن هم ا د یو نبا ستیخوب ن ی حال مصطف فهمد ی م حسن

نقاب ابلیس

127

چه خبر بود؟ -

:زند یم ی عصب ی پوزخند یمصطف

لخت نشدم! نکهیا یفقط برا رون،یفکرش رو بکن! من رو انداختن ب-

وسط بحث: دود ی پابرهنه م ی مرتض

! یناراحت نیپس بگو! از ا-

سر و یمرز انفجار است. ب ی که رو فهممی م زند،ی دوباره پوزخند م ی. وقت شودی هم نم ی متوجه طعنه کالم مرتض ی حت یمصطف

:میگوی م یحرف زدن. به مادر مصطف یبرا اند افته ی یجا را گوشه دنجبه آشپزخانه. مادرها آن روم ی و م شومی صدا بلند م

براش گل گاو زبون دم کنم؟ شه یناراحته، م کم ی ی مصطف د یببخش-

:شودی مادر گرد م چشمان

؟ ی چرا؟ از چ-

نقاب ابلیس

128

مسجدشون! یکارا نیبخاطر هم-

همه گل گاو زبون دم کن. اونجاست. یحاال برا اد،یجوش ب یی چا یمادر آب رو گذاشته بودم برا ایب-

)ع( تیکه به خورد مردم محب اهل ب یانحراف د یدارد از عقا ی . مصطفییرایدر پذ میهاو گوش کند ی در آشپزخانه کار م دستانم

: خوردیو حرص م د یگوی م دهند،ی م

نیراحت به مدافعان حرم توه ی لیرو گذاشت طاغوت! خ یاسالم یجداست و اسم جمهور استیاز س نیقشنگ گفت د یلیخ-

انقدر نایکه ا م یکرد ی ما چه کم کار ست یوسط! معلوم ن نیا میجی کرد، ما هم که هو ی طرفدار ل ییقشنگ از اسرا یلیکرد، خ

رو وار یدر و دو گنیم خوادی دلشون م یس؟ هرچ فکر کردن خونه خاله نایانداره که جیبس نجا ی! مگه ازننی حرف م ان یم یعلن

ما! ی کایبه مرگ بر آمر دنیم ر یو گ کننی م ریلعن و تکف

:زند ی . حسن حرف من را م ستین ی انحراف خطر کم ن یبدجور دور برداشته. حق هم دارد. خطر ا یمصطف

مردم استفاده یرو یدارن از ن نای! استنیمیجلومون وا ان یمردم کفن پوش م ممیشون کنجمع میبر دجان؟یس میچه کن یگ یم-

درصد فکر هی شفا هم گرفتن! نجا یخودشون ا ال یبه خ های لیحتم دارم خ کردن؟ی رو احترام م خشونیچقدر ش ید ی! ند کننی م

بار کن! یو باقال ار ی! خر بمیکن لشیکن تعط

:کند ی است، سر بلند م نیزم یکه تا االن نگاهش رو یمصطف

بود... نیدحسی! کاش حداقل س می ریبه سرمون بگ یچه گل د یبا نمیورز بذار بب شه یجلسه اند هی فردا نیهم-

نقاب ابلیس

129

حرفش را هم نزن! ی عنی گزد ی و ل**ب م اندازدی ابرو باال م می . مردهمی عالمت م می و به مر ستمیای آستانه در آشپزخانه م در

. تر هم هستخطر بزرگ میندارد بگو یاصال آمادگ ی . امشب مصطفد یگوی راست هم م

ها زودتر دم بکشد!)حسن(گل گاو زبان کاش

هم از آن خوبان روزگار است که یاست. حاج آقا محمد یخوش است که جلسات پرسش و پاسخ به قدرت خودش باق دلم

ند کی م امیی هوا زند ی م ن یروزها، هرکس حرف از کربال و اربع نیها را بدهد. اها جا باز کند و جواب سوال توانسته در دل بچه

جمعه، هم یهاها بزنند! شبکه آتش به دل جامانده رند یگی هم انگار بودجه م ویو راد ونیاز دوستانم عازمند. تلوز یلیبدجور. خ

. میبریو الهام را هم م یو مصطف می. با مر شیدنبال کارها رومی اصال خودم م م؟ی . چرا ما نرومی رانی کال و ی من و هم مصطف

. هردو د یشوی م وان یو چنگ در تشت پر از کف، ل هیچهارپا ی نشسته رو ی را ببرد. مصطف ی چا ینیس د یایکه ب زنمی را صدا م نیمت

. ردیگیم یکشت هاوان ی با ل ی عصب یو کم ختهیبهم ر ،ی شان. مصطفها و سواالتبچه یهابه بحث م یدهی و گوش م میساکت

را اش ی . دست کف کشد ی و کال دست از کار م کند ی . ناگهان سر بلند م کند ی م ریس هاچه ب یهاو در حرف ستین نجا یکه ا داستیپ

.شودی اش و سراپا گوش مچانه ریز زند ی م

با دشمن د یچرا ما با رسه؟ی بهشت به مشامش نم ی )ع( دشمن باشه، بویکه با امام عل یکه کس میندار ثیمگه حد د،ینیآخه بب-

!ستعه یش به ضرر نکه یا م؟یاماممون وحدت داشته باش

یلیو خ امبریپ ی صحاب امبر، یچهارم، داماد پ فهی)ع( رو به عنوان خلی دشمنن؟ اونا امام عل تیگفته اهل سنت با اهل ب یک-

که از حرم حضرت هی مدافع حرم سور یشهدا نیاز هم یلیاحترام قائلند! خ تیاهل ب یهم برا یل یقبول دارن! خ گهیمقامات د

ییجاها هی بله ممکنه کنن،ی م ی دارن کنار هم زندگ ی و سن عهیبودن. االن ش سنت شدن از اهل د ی )س( دفاع کردن و شهنبیز

. میبا هم دشمن باش شهینم لیدل ی ول میداشته باش ی دتیو عق یاختالف فقه

ناآشناست: پرسد ی که سوال م ییصدا

نقاب ابلیس

130

!جاستن یدشمن هم ستن؟ی! چرا؟ مگه اونام دشمن اسالم ند یکنی خلفا رو لعن نم ی ول د،یگیم کایآخه شما مرگ بر آمر -

است: دهیو عق لی که نشان دهنده استحکام دل ی سوال کننده، آرامش دارد. آرامش یحاج آقا برعکس صدا یصدا

! ندازهی لعن کردن فقط مسلمونا رو به جون هم م ی! علن د ینکن یلعن علن م یگی م د، یرو لعن نکن تی دشمن اهل ب م یگی ما نم -

ه ی! بله معصوم نبوده د ینکن ن یتوه امبریبه همسر پ م یگی ! ما مبرهی رو م ان یعیلعناست که سر ش نی داعش االن به بهونه ا د ینیبب

از د یاثباتش با ی چرا برا !می حق م یدونی ! بعدهم، ما که میکن ن یتوه امبرتیشما به ناموس پ شهیل نمیاشتباه بزرگ کرده؛ اما دل

اهل سنت. چرا اونا رو ی کتابا ی تو یهست؛ حت عهیش تیدر اثبات حقان ت یو روا ه یو آ ل یهمه دل نیا م؟ یو لعن استفاده کن نیتوه

با دشمنانشون ن یائمه با فحش و توه ید ی و علم بودن، کجا د تیعقالن ربشه؟ ائمه ما مظه یکه روشنگر د یکنی مودبانه مطرح نم

. میشون رو خراب کنچهره نکه ینه ا م، یریازشون الگو بگ د یصحبت کنن؟ ما با

کافره! تمیاگه اونا کافرن و دشمن اسالمن، دشمن اهل ب کا؟یمرگ بر آمر د یگی. چرا م دمیمن به جوابم نرس -

آقا مسعود، مالک مسلمون بودن اعتقاد به اهلل و نبوت حضرت محمد)ص(. نیبب-

:دهد ی . حاج آقا ادامه مفرستند ی صلوات م همه

اما شه،یکامل نم ت یرو داشته باشه مسلمونه. بله البته اسالم بدون وال نایا ی و اعتقاد به قرآن و معاد و داشتن قبله واحده. هرک -

دامن یهستن که تو های . دشمن ما وهابستنیدشمن ن ی دارن، ول ییهایکاست هی اسم اهل سنت رو کافر گذاشت. اونا شهینم

کره یو پ شهیر ک یدو شاخه از ی و سن عهیشد که ش نیکال از اهل تسنن جداست. پس تا االن ا نو حسابشو کانیعربستان و آمر

ز داخل ما رو بخشکونن. معلومه که ما اگه ا شهیکال ر خوانی دشمن اسالمن. م ستن، یونیکافرن! صه ل، ییو اسرا کایواحدن. اما امر

نقاب ابلیس

131

شهیهم تی ! اهل بستنین د یزیو ه یکه فقط معاو تیاهل ب من. دش میسیاسالم وا یمقابل دشمن اصل میتونی نم م، یباهم بجنگ

دشمن دارن.

ه؟ ی چ یتون با قمه زن شما مشکل گه، ید زی چ هی-

:دهد ی جواب م ی. حاج آقا با حوصله و بدون خستگ کنند ی تعجب م همه

گوگل کلمه ی تو نیکار. بعد هم، شما بر نیبه ا ست ین یراض نمیحرامه، امام حس ی و سن عهیزدن به بدن طبق فقه ش بیآس -

ا ی. مردم دنرهیخار و غ ی و عزادار یاز قمه زن ادیم یدردناک یهاچه صحنه د ینیبب د،یسرچ کن یسیرو به انگل عهیمسلمان ش

با ؟ یکردی م دایپ یچه حس ،ید یدی رو م نا یو ا یعالقمند به اسالم بود یی اروپا ه یاونوقت اگه تو مثال نطورن،یا هاعه یش ننیبی م

چهره عهیش شهیباعث م ی قمه زن ؟یکارا رو بکن ن یو ا یبش عه یش یتو حاضر بود اند؟یعقل ندارن، وحش نایا ی گفتی خودت نم

زدن به نفس رو حرام کردن. بیکه آس ی و قرآن تیتهمته به اهل ب نیکنه. ا دایاحمق و خشن پ

:د ی گوی که م د یآی م یعل یصدا

بعد. یباشه برا ش یکه! بق کننی! حاج آقا فرار نم شهیم ریداره د ه،ی امشب کاف یها برابچه -

:د یگوی حرف آخرش م ی . حاج آقا براشوند ی م یعل م ی اعتراض تسل یبا کم هابچه

و میو دوستان رو هم بشناس می کن یو باهاشون دشمن میرو بشناس ت یدشمنان االن اهل ب د یبا ،ی واقع عهیها به عنوان ش بچه -

لندن باشه غاتشیکه مرکز تبل ی عیما تش ند یفرمای حضرت آقا م هه، یفق ی ول ت ی. االن ادامه دهنده راه اهل بمیکن ی باهاشون دوست

...زننی م یحرف تفرقه و قمه زن ایک شهحواسمون با د ی. بامیخوای رو نم

نقاب ابلیس

132

نیب ی عاشورا. مصطف ارتیو ز خوانند یم لیکم ی من هم پشت سرش. دعا رود؛ی ها مبچه نیو ب دیشوی دستانش را م یمصطف

:د یگوی آرام م ارتیز

دامن دوست! یتو یای نم یر یلعن قبل سالمه! انگار تا از دشمن فاصله نگ ن،یبب-

:خوردی در ذهنم م یالحظه جرقه کی. د یگوی م راست

.«نهمیالکفار، بعد رحماء ب یقرآن هم خدا اول فرموده: »اشداء عل ی تو-

ن یالحرم نی در ب قایکه انگار دق خواند یم ی طور خواند؛ی قشنگ م ی. علمیرانیو رانی . شب جمعه است و ومیزنی نم ی حرف گرید

: ردیگی همراهش دم م ی. مصطف ستادهیا

کربالتو... د یاون که د ترچاره یب /دهی اون که حرم رو ند چاره یبراتو... ب زمیری م یب یهواتو/ اشک غر رمیگی جمعه م یهاشب-

!میاما که از او جا مانده چارهیب

نقاب ابلیس

133

( می)مر

!کننی رو جذب م هامونی ئتی دارن آروم آروم بچه ه د؟ یپس شمام متوجهش شد -

.« ستی: »هنوز وقتش ن یعن ی کند ی . الهام اخم م د یکه بگو روم ی الهام چشم غره م به

یق ی. نفس عمزنند ی جلسه را بهم م یاه یو سکوت چندثان خورند ی بهم م ح یتسب یها. دانه کشد ی م قی عق حیبه تسب یآقا دست حاج

: د یگوی و م کشد ی م

فهمن،ی انجام بشه. مردم خودشون م نجایا یو روشنگر می کن شتر یجذب مسجد رو ب د ی. فقط باد یتند برخورد کن خوادی فعال نم-

. میرو بگ قت یکه ما هم حق ی به شرط

: د یگویو م دهد ی م رییآرام ندارد. حالت نشستنش را تغ یمصطف

شون گرمه! ! انگار پشت کننی م یمهابا دارن سم پراکن ی ب یلیمشکوکن! خ یلیخ نایا یحاج-

:د یگوی م رفت،ی که تا االن با انگشتانش ور م حسن

انقدر تند برن! د یچه خبره و نبا دوننیتازه کارن و داغن و نم دمیشا-

:شودی به جلو خم م یکم یمصطف

نقاب ابلیس

134

با ضابـ... میریاگه توجه نکردن خودمون م م؛ یکنی گزارش رد م هی ! گهید نهیکارش هم ج یبس ینداره؟ خب شورا جیبس نجایمگه ا-

: داردی جلو نگه م ستیا آقا دستش را به نشانه حاج

که اگه م ی! بذار اول مردم رو روشن کنیگون یتو ی زیهمه رو بر ی بر هوی ،یکه چکش شهینم یول ،ینگران دونمی ! مد یآقاس سایوا-

شده باشن! ه یمردم توج م،ی کرد یکار

وصل باشنا... ییجاها هی به ست،ین د یبع نایاز ا-

.ارهیماجرا رو درب ی و سپاهه که ته و تو ی انتظام ی روی. کار نستین جیبس فه ی وظ گه یاون د-

:کند ی سر بلند م نوشت،ی آقا که تا االن داشت صورت جلسه م یعل

معلوم شد. د یمحسن شه ئت یه نیا ف یپس تکل-

:کند ی م یرو به مصطف حسن

پس؟ می قرار شد چه کن -

نقاب ابلیس

135

:د یگوی شمرده م یمصطف

که مواظبشون باشن. میدی و گزارش م میکنی م یروشنگر-

:کند ی و رو به ما م دهد ی م رونیب ی بلند یرا با صدا نفسش

. د یهست، حتما گزارش بد ی مدل ن یاگه جلسه زنونه ا د ین یخانما، شما حواستون به جلسات زنونه باشه، بب-

:د یگوی و م دهد ی را فرو م شیلوآب گ الهام

. میبگ میخوایمسئله مهمه که م ه یاتفاقا -

:د یگوی و م ند ینشی خواب رفته. چهارزانو م شیکه پاها داستیپ یمصطف

. نییبفرما -

:کند ی که خودت بگو. الهام شروع م کند ی . فاطمه با ابرو اشاره مخواهد ی و از او کمک م کند ی به فاطمه م ینگاه الهام

مادر ه یبخاطر نذر ایمجلس روضه زنونه. گو ه یبه شنی دوستاشون دعوت م هی فاطمه خانم از طرف ش،یراستش چندروز پ-

که قابل تامله. دن ید یی زایاما فاطمه خانم چ ره؛یصبح جمعه دا یمجلس هر هفته روزا نیا د،یشه

نقاب ابلیس

136

:د یگوی و م کند ی صاف م یی. فاطمه صدادهد ی ا به فاطمه پاس مراه ادامه حرف ر نیاز ا الهام

ندادن و گفتن ی زیچ ی نیریداشتن. مثال به جز قهوه و ش یبیجلسه روضه زنونه بود، اما رفتار عج هی نگاه اول ی درسته. تو -

خوند و نیشعر غمگ ه ی خانم هی چندتا دختر اومدن فلوت زدن و ،یمداح ی به جا ای. کننی م میفقرا تقس نیصبحانه رو ب نهیهز

د یتاک یلیخ ی کیمراسم بود. اگه بخوام خالصه بگم، ی که تو ه یخانم یاصل مطلب، صحبتا ست،یمهم ن نایکردن. حاال ا ی غم نواز

رو انتخاب کنن! شون یراه زندگ و ن یآزاد باشند تا خودشون د د یها باهم معتقد بود نوجوون یکیزن و مرد، ی برابر ی رو کردی م

درسته، پس درسته! و ت یحیمثال من اگه فکر کنم مس و خود فرده صیتشخ ن،ید تیبگه مالک حقان خواستی م ییجورا هی یعنی

محبته! مان، یحق باشن، چون اصل ا توننی م ان ینداره و همه اد یربط نشیآدم به د مانیا گفتی م ییجورا هی

: میگویخودکار در دستش را با چشمانش ببلعد! م خواهد ی اخم کرده که انگار م یطور یمصطف

. میاون خانم داشت یبود که ما از حرفا یکه فاطمه خانم گفتن، برداشت یی نایالبته ا -

:پرسد ی ل**ب م ری ز یمصطف

روضه؟ ن یکجا بود ا-

چهارراه باالتر. هی د یمحدوده بود، شا نیهم ی تو-

:کشد یم شیموها ن یب یدست حسن

نقاب ابلیس

137

!بارهی و زمون م ن یاز زم-

( ی)مصطف

دارند خودشان را جیبس یها! همه بچه ستمینگرانم؛ اما فقط که من ن ی هم من توهم توطئه داشته باشم و الک د یشا دانم،ینم

ست؟یرفته، حرف حسابش چ نیدحسیکه همسر س یاروضه نیا ست،ی ها. تازه معلوم نفرقه نیا یبرا می بکن یکه اقدام کشند ی م

.شودی کارمان سخت م یلیباشند خ یی . اگر بهاخوردیم هایی به بها دش یاعق ند،یگویها مگرچه آن طور که خانم

د یایب د یخودش با ست؟ ین نجایا جی. اصال مگر او فرمانده بسکنمی بود« را مثل ذکر تکرار م نیدحسی »کاش س ۀچندروز جمل نیا

کارها را جمع کند!

! فعال قرار شده میعمل نکن شودی اما نم م،ی شتاب زده عمل کن د ینبا دانمی دست گذاشتن. م ی ام از دست روخسته شده راستش

می جذب را باال ببر د یکنند. با ی موضوع طراح نیر اد ییام پوسترهاگفته یفرهنگ یها. به بچه یروشنگر ی رو میرا بگذار مانی انرژ

.د باش شتریب رمان یکه دامنه تاث

تنها انتخاب توانم ی اند. من هم نمها مثل هم بچه یهاده یا شتر ی. باندازمی م میروروبه یبه کاغذها ی . نگاهخوردی به در م یاتقه

کجا فهممی . تازه م شودی م رهیو مبهوت به من خ کند ی . الهام که در را باز مدهمی بعد. اجازه ورود م ی بگذارم برا د یکنم، با

: ردیگی اش مام. الهام خندهانبوه کاغذ و پوشه نشسته ن یام. چهارزانو بنشسته

نقاب ابلیس

138

ه؟ ی چه وضع ن یا یمصطف-

:خندمی و م رود ی از تنم م یخستگ

... کردمی رو مرتب م هابچه یهاداشتم مدارک و پرونده -

:د یگوی خنده کنان م الهام

ها! هیانسان رو ی ن فهیکارا وظ ن یا یفرمانده. ول نیجانش ی آقا د یریپذ تی مسئول مید یباشه بابا، فهم -

مادرش حالش خوب نبود، گفتم بره خونه. د، یزحمت کش یلیچندروز خ نیا چارهیب یمهد -

:ند ینشی م میروو روبه چد یپی چادرش را دور کمر م الهام

اد؟ یاز دست من برم ی کمک -

!ادیمن که از خدامه کمک از دست شما برب-

اد؟ یپس برم-

نقاب ابلیس

139

: میگوی و م گذارمی را که دستم است، کنار م یاپوشه

ن؟ یکرد ی روضه زنونه فکر ن یا یبرا-

ره یتابلو دستش بگ اد یکه نم ی . کسگهیم ی چ می نیهرهفته، بب م یبر می مر ا یهر هفته بره. قرار شد من شهیم تیفاطمه خانم اذ-

.د یفهم شهیمن فالنم... سخت م ستم،یمن آتئ ام،یی بگه من بها

کرد؟ د یچه کار با اش یکه به نظرت با سم پراکن نه ینه، منظورم ا-

اش:چانه ریز زند ی و دست م دهد ی هم فشار م یرا رو شیها**ب ل

! دونمی رو نم نیجاهل. ا ایعامده، دهیمادر شه ایبهش اعتماد دارن. حاال یل یمردم خ ده،یمادر شه ه یمراسم ی چون بان-

ه؟ یچ دشونیاسم شه-

؟ یگ یم ی عنی. گفتنی م نطوری... مردم امید ی ازش ند ی ... نه من، نه فاطمه خانم، اسم و عکسدونمینم-

: میگوی م ی. به سخت شودی کامم تلخ م کنمی م حس

نقاب ابلیس

140

آره. -

: میگوی تر شود، م آرام نکهیا ی. براکند ی لبخندش را محو م ینگران غبار

ن یکه ا یمردم ینطوریحاج آقا جواب بده. ا د یبگ ای د یجلسات خودمون جوابش رو بد ی تو د،یشما فقط شبهاتش رو بشناس -

.شنیم نهی هم واکس دنیشبهات رو نشن

:د یگوی م مندانهگله

بزرگن. ی. اکثرا خانمانهییترها پاکه جذبمون از جوون نه یمشکل ا-

از جوونا ی. بعد هم بگو هرکسریدست کم نگ نمیا نیهم ی. برا رگذارنیتاث یلیکه سنشون باالتره، مادر هستن و خ ییخب خانما-

داره. زه یو نوجوونا که بتونه دونفر رو جذب کنه، جا

: د یگوی ها، ماست و مشغول جمع کردن پرونده نی که نگاهش به زم طورهمان

کربال. م یبر ی اومده بودم بگم پدرت گفتن جور شده خونوادگ-

دهیشن یبه سخت رم یاز پشت بغض نفس گ میصداببارند. گذارمیاما نم جوشد،ی . ناخودآگاه چشمانم مستد یای از ضربان م قلبم

:شودی م

نقاب ابلیس

141

اده؟ یپ ؟یگ یراست م-

:باردی اما او هم نم درخشد؛ی او هم م چشمان

... ادهی... پگمیآره... راست م-

نی. به زمسوزدیقلبم دارد م کنم ی . حس منیی . از چشمش تا پاشودی م دهیصورتش کش ی خط نازک رو کی د،یگوی را که م ادهیپ

:فهمد ی خودش م آورم؛ ی کلمه از آن همه حرف را به زبان نم کی و شومی م رهیخ

... ـیاالن نم دونم، ی آره م -

سنگر م،یاگر ما برو نکه یا دنیفهم یبرا ست یالزم ن یحرف چی. هسوزدی . حتما قلب او هم م ردیگیتمام نشده، باران م اش جمله

شود؟ ی چه م یخال

را سر به راه کند، اما نتوانست. من هم قبول ندارم که مرد شیهامن خودش را نگه دارد و اشک ی ش کرد جلوتال یلیخ الهام

زنمی ها مهم که شده، مثل بچه امی اثبات مردانگ ی . براستیقلب هم مرد ن ینکند، قلب ندارد. مرد، ب ه ی . مرد اگر گرکند ی نم ه یگر

که ییهاکه بلندشان کنند. مثل بچه خواهند ی اند و بابا مخورده نیکه زم ییها. مثل بچه میاشده اه. هردو، مثل بچه هی گر ریز

!می خواهیاند، بابا مکتک خورده

هل من ناصر را بهتر یصدا جانیاباعبداهلل باشد، ا یاریوضع را رها کنند. اگر قرار به نیا امد یشان نهم دل می و مر حسن

مان پر از التماس دعاست؛ . نگاهمیزیری و اشک پشت سرشان م میکنی . خودمان با خنده و اشک پدر و مادرها را بدرقه ممیشنوی م

.رسد ی ها به کربال مزودتر از آن انمکه دل میاشده ییآنقدر هوا

نقاب ابلیس

142

اند؛ مثل داده ه یتک واریبه د سیبا صورت خ م ی. الهام و مرکند ی تمام روح و تنم درد م کنمی حس م روند،ی و مادر که م پدر

به صورتم یکند. دست هی گر د ی. فکر کنم حسن معتقد است مرد نباخوردی است و بغضش را م نییها. حسن هم سرش پادختربچه

: میگوی و به حسن م کشمی م

کنه؟ ی تو هم روحت درد م-

.خواهد یمان بابا م. دل شکند یها مو مثل بچه اندازدی . خودش را در آغوشم مدشوی هم بچه م حسن

( ی)مصطف

سرم شودی تصادف، باعث م یصدا ه یشب ییام که صدا. هنوز قفل نزده زنمی جک م ی مسجد و رو اطی داخل ح برمی را م ذولجناحم

، یحاج آقا محمد نمی که نب ست ین ی. هنوز ازدحام طوررومی به کوچه م مهی. سراس د یآی را بلند کنم. از داخل کوچه سر و صدا م

به حاج آقا که االن نشسته است و رسانمیسرم و خودم را م ی تو زنمیم ی صحنه دو دست نیا دن یافتاده. با د ن یزم ی آلود روخون

: د یگوی م خته یدرآماش باهم چکار کنم. حاج آقا که درد و خنده د یبا دانمی. نممالد ی را م شیدست و پا

! یزد و رفت پدر صلوات -

تا زنگ بزنم اورژانس... نی... تکون نخورنیسیوا ن؟یزد؟ االن خوب یشد حاج آقا؟ ک یچ-

خوردن بود! ن یزم ه یدر حد ؟ یکنی چرا انقدر شلوغش م-

نقاب ابلیس

143

کند،ی صورتش را پاک م یخون رو یو با دستمال دهد ی آب را دست حاج آقا م وانیکه ل یکاظم )خادم مسجد( درحال حاج

:د یگوی م

گفت و رفت! ی زیچ ه یدوترک بود... اومد زد، ی موتور هی-

: کنمی به حاج کاظم م رو

برنداشت؟ ی پالکش رو کس -

:د یگوی و م کند ی فکر م یکاظم کم حاج

پوشونده بود، المروت! یز یچ هی نه! آخه پالک رو با -

گفت؟ یچ نید ینشن-

:دهد ی آقا جواب م حاج

به خودت بگم. ایچرا... بعدا ب-

به اورژانس زنگ م یگوی م ی . به علپرسند ی و از اوضاع م شکافند ی را م ت ینفس نفس زنان جمع اند،ده یو حسن که تازه رس یعل

: د یگوی طور که دستش را از درد گرفته، مهمانمردم را متفرق کند. حاج آقا سپارمی بزند و به حسن م

نقاب ابلیس

144

جلو، مردم نمازشون رو بخونن... نیسیحاج کاظم وا ای! خودت د ینشه ها، آقاس لینماز جماعت تعط-

: کنمی به حاج کاظم م ینگاه

بو*س*ه! ی ... دست خودتون رو ممارستانیبا حاج آقا برم ب خوامی من که م -

کنار نمینشی . خودم ممیگذاری و حاج آقا را به زور و اصرار من داخلش م رسد ی ندارد. آمبوالنس م رش یجز پذ یاکاظم چاره حاج

:پرسمی. م یکالنتر یدنبال کارها روند ی و حسن م ی حاج آقا و عل

گفت حاج آقا؟ یچ-

... نایو ا فت یدر ن ت یو با مرجع ی تیانگار گفت تو طرفدار دشمن اهل ب یول دم؛ ینشن ق یمنم دق-

آنقدر حواس جمعند و... یعن ی. شودی نم باورم

دردشان آمده یسیانگل عه یحاج آقا درباره ش ریاخ یهااز حرف یا. معلوم است عدهستیتا بفهمم کار ک ستیالزم ن یگر ید حیتوض

که...

دارد! جیبس نجایا دهم، یو بزنند و دربروند. نشانشان م ند یایخاله است که ب یاند خانه کرده فکر

نقاب ابلیس

145

( ی)مصطف

و م یرصدشان کن میارفته شیطور که پو همان میکند قرارشده ما نگران نباش ی اقدام جد تواند یفعال نم د یگوی م ی انتظام ی روین

برسد. نیدحسی که س ی. حداقل تا زماند یآیاز دستم برنم یواقعا کار نکهی . مثل امیبه سپاه گزارش ده

اط یبه ح میدو روز حاج کاظم نماز را بخواند. هنوز پا یکی د یکه معلوم است، با طورن ی. امیرس ینماز مغرب به مسجد م یبرا

. اند ستادهیها اکه بچه ییبه جا رومی که ذولجناح را قفل نزده بودم. م اندازدی م ادمیها همهمه چندتا از بچه ی که صدا دهینرس

:د یآی نگران به سمتم م یاهره با چ ند یبی مرا که م نیمت

فکر کنم موتور شما رو زدن! د،یآقا س -

: میگویم نیو به مت کنمی تند م قدم

که موتور من رو زدن؟ ی چ یعنی-

.مید یخسارت نزدن چون ما زود رس ی لیخ ی دونفر با ماسک اومدن با چماق افتادن به جونش؛ ول یکی... عصر دونمینم-

نقاب ابلیس

146

هم شیهاتو رفته؛ رنگ یکم شیهاقسمت یشکسته و بعض شیهانه ی از آ یکی. رسمی واژگون شده، م نیزم یذولجناح که رو به

: د یگوی . کامران مختهیر یکم

.می نتونست، امونش نداد ی ول سهیبنو نیرو زم یز یچ هی ،یبا اسپر خواستی م شونیکی در رفتن. مید یما رس ی وقت-

: میگوی م نیو به مت رم یگی را از ذولجناح م نگاه

دنبالشون؟ نینرفت -

:دهد ی سن خودم پاسخ مهم به ی غر یجوان ن، یمت ی جا به

گمشون کردم. یکردم برم؛ ول یچرا من سع -

خورد که: یحسن در ذهنم چرخ م جمله

!باردی م مانیو زمان برا ن یاز زم-

. با ستیبپرسم جوان تازه وارد ک کنمی است که فراموش م ر یاند؟ آنقدر ذهنم درگکه آنقدر جسور شده میاچقدر غفلت کرده مگر

: میگوی ها مگرفته به بچه یهمان صدا

االن... شهیم ری نماز د د یبر-

نقاب ابلیس

147

چکار کنم دانمیام. نمحرفم را گوش کنند و بروند. اما خودم هنوز نشسته ع یو درب و داغون هستم که سر خته ی م رانقدر به حتما

؟ یگستاخ همهنی مقابل ا رم یبگ یو چه موضع

:د یگوی سرم م ی مهربان از باال ییصدا

...م یکنی غصه نخور درستش م ؟ ی نماز اخو م یبر یخوای نم -

و فشار ط یدست به طرفم دراز کرده. در آن شرا ن، یریش یکه با لبخند نمیبی همان جوان تازه وارد را م کنم،ی را که بلند م سرم

. انقدر که ند ینشی و مهرش به دلم م اندازدی م نیدحسیس ادیاش مرا چرا چهره دانمی مرهم است. نم ن یبهتر میلبخند برا ،یروح

که به نماز برسم. شومی و بلند م رودی م ادمیچندلحظه مشکالت از یبرا

:زند ی و لبخند م فشاردی از نماز، دستم را م بعد

د؟ییشما گنیکه م یدمصطف یآقا س -

:خندمی هم به زور م من

بله... -

:فشاردی تر م را محکم دستم

نقاب ابلیس

148

سرود درخدمت باشم. ی به عنوان مرب ام یآقا... قرار شده بود ب نیدحسیعباسم... دوست س -

است. ری آماده کردن سرود د ی برا دانمی . م میانکرده ی کار چینمانده و ه شتر یدو روز ب یکیآبان زدهم یتا س افتد ی م ادمی تازه

:فهمد ی را از نگاهم م نیعباس هم ا

یا گه یسرود داشته باشه... کار د گروه هی ... کال خوبه مسجد میکنی آماده م یز یچ هی پنجم آذر یحاال روز دانش آموز نشد، برا -

هم اگه از دستم براومد درخدمتم.

:رسد ی نشده که حسن مثل اجل معلق م لیکامل در ذهنم تحل شیهاحرف هنوز

! یبعد عمر م ید یبه! عباس آقا... چه عجب ما شما رو د-

بودمش؟ دهیبوده. اما چرا من تا االن ند نیدحسیس ی میکه عباس از دوستان قد افتد ی م امی دوزار تازه

و فقط چندبار او را با دانستهی زنگ زده بوده، اسم عباس را نم نیدحسیکه س شبیاو هم تا د د یگوی م پرسم،ی حسن که م از

دوستش دارم. شتر یکرده، ب اش ی معرف نیدحسیبوده. همان اول هم مهر عباس به دلم نشست. االن هم که س دهید نیدحسیس

.خندند ی م شهیچشمانش هم

( می)مر

نقاب ابلیس

149

:ماند ی ام. دهان الهام باز مزده یقرمز و مشک پیچادر، ت ری . ز دارمی چادرم را برم م،ییایب ی به چشم کس نکهی از ا قبل

ه؟ یختیچه ر نیا می خاک برسرم مر-

: میگوی م زم، یری م رون ی را ب م یو موها کنمی که شالم را باز م یدرحال

ارم؟ یدرب گوالرویدختر ژ یبرم ادا ایجیبس افه ینه پس، با ق -

که کنند یدر را باز م ی . وقتشودیم دایام پ. انقدر عقب است که گوشواره اندازمی ام مطرف و آن طرف شانه نیطرف شال را ا دو

شان را عقب سرما شال نیکه در ا شودی . جدا سردشان نمشودیو بدنم مورمور م خوردی سوز سرما به گردنم م ند،یایداخل ب

برند؟ی م

: ردیگی اش مخنده ام،افه یاز ق الهام

!پیت نیخواهران با ا جیبس ی! تصور کن مسئول فرهنگ ادی! چقدرم بهت میبود ی ! تو اگه آب بود شناگر ماهرمیمر ی وا-

:شومی که بخندم، نگران م نیا ی جا به

نه؟ یوضع بب نیمن رو با ا اد،ین جیبس یاز خانوما یکیوقت هی گمیم-

نداره! د ی د یلیخ م یکه نشست امیی! جاشناسمتی منم نم یکه تو کرد یشیآرا نینترس بابا با ا-

نقاب ابلیس

150

نگاه را تجربه نکرده بودم. ن یترها با حسرت و تعجب. تا به حال او جوان کنند ی نگاهم م تیعصبان یبا تاسف و کم یگاه ترهامسن

که: زنمی م بیمعذبم. به خودم نه افه یق نیبا ا

... یکن ینقش باز کم ی د ی... بعدم باستینامحرم که ن یخب جلو -

: میگوی و به الهام م اورم ی. طاقت نمشود ی چادرم تنگ م ی برا دلم

...یجورن یسرم هم ی چادر رو بده بندازم رو-

چشمش به من ،ی دارد و تمام مدت سخنران م یمال شیته آرا ک ی!( خودش هم ینی: حسد ی)دقت کن ینیخانم حس شانسخنران

و اندازدی از سر انزجار و تنفر به من م ینگاه کند،ی نگاهم م ینیکه خانم حس یهربار درست زمان ،یاست. الهام هم طبق نقشه قبل

و محو سخنان گهربار خانم اورمیرا درب فتهیش دان یمر ی ادا د یبردارد. من هم با ادداشتی! حواسش هست که تندتند زند ی غر م

بشوم، مثال! ینیحس

زند؛ی مادرانه م یمن لبخند دنی. با دینیخدمت خانم حس روم ی و م دهمی نم تیاهم ی مثال به مداح شود،ی که تمام م یسخنران

: میگوی شوم جلوتر بروم. با عشوه م ق یکه تشو یطور

صحبت کنم؟ یمن با شما خصوص شه ی... مد یببخش-

نقاب ابلیس

151

محبت یخانه. طور یهااز اتاق ی کیبه بردی و مرا م ردیپذ ی ام که با آغوش باز مکرده یو چطور نقش باز دهیدر من چه د دانمینم

ها را آدم نطوریا ده یکجا آموزش د ستیجذاب. معلوم ن یدارد و هم اخالق ی خوب ان یاست جذبش شوم! هم ب کی که نزد کند ی م

جذب کند؟

: میگوی م ی فتگ یهمان حالت ش با

یل یکه خ ییدرباره من؟ مگه اسالم فقط به ظاهره؟ مگه اونا کننی نامربوط م یچرا دائم فکرا دن؟یم ر یچرا انقدر به ظاهر من گ-

بشم... ایاختالسگرا و داعش ه یظاهرم مثل مسلمونا باشه که شب خوادی من دلم نم اند؟ی خوب یآدما شهیم شونی مسلمون یادعا

! کافر باشم بهتره! خوامی من نم گن،ی م نا یکه ا نه یاصال اگه اسالم ا

کند: یدرد انگار که بخواهد ابراز هم فشارد؛ ی و م رد یگی را م دستم

قتی حق ه ی نکه یدارن به ا ازی... آدما ننی! ببیخدا رو بزن د یو ق یتو کال کافر باش شه ینم لی دل نیاما ا زم؛ یعز ی گ یم ی چ دونمی م -

خدا و ی که ب ییاز کسا ی لیاالنم، خ نیخدا باشن. هم ی ب تونستنی چون نم ساختن،ی بت م نمی هم ی رو بپرستن. برا ییماورا

! شهیکرد! آدم پژمرده م شهینم ی که زندگ مان یکشه. اصال بدون ای م ی کافرن کارشون به خودکش

خشکه مقدسا! نیمثل مسلمونا باشم؛ مثل ا خوامی نم یمن خدا رو دوست دارم؛ ول -

:دهد ی م ی روزیپ یبو لبخندش

گفته ی! بعدهم، ک ستین ن یجز ا مانیعشق! ا یعنیحبت! م یعنی مانمی قلبه! ا یتو مانیخب چه اشکال داره؟ مهم قلب توئه! ا -

ه یفقط نیخانه بهانه! دکعبه و بت ییبه سمت خدا. مقصود تو برنی هستن که همشون بشر رو م نی د همهن یفقط اسالمه؟ ا نید

ها به از جاده یک یاز کدوم یدوست دار ینیخودت بب یجوون، حق دار ه ی . تو به عنوان ابه خد رسنی م انم یجاده ست! همه اد

نقاب ابلیس

152

که نهی االن سر ا ایدن یو جنگا تو ای ! همه بدبختیمثلشون باش د ی! فکر نکن چون پدر و مادرت مسلمونن توهم بایخدا برس

!شنیم دهیسنج تی انسان اریشون، با معکه آدما صرف نظر از مذهب ی من بهتره؛ درحال نید گهیم یهرکس

نام دارد. تمام شبهات مطرح شده، ین ید سمیمعاند اسالم است و پلورال یده از رصد کانال هااستخراج ش ی انحراف د یعقا نی)ا

ست.( ی و منطق ی علم یپاسخ ها یدارا

: آورمی تازه آگاه شده را درم یهاآدم ی . اداخواهد ی که م یخوب بلد است بحث را ببرد به سمت چقدر

ه؟ یخود شما چ شنهادیخب االن پ-

تمام قای دق د یچون با شومی . سراپا گوش و چشم مشومی م کیدارم به هدفم نزد ا ی. گوکند ی دل دل م یزدن حرف یبرا انگار

:د یگوی را به خاطر بسپارم. م شیلحن صدا ی حاالت و رفتارها و حت

هی تو به عنوان ی آزادکه بناش به صلح باشه و به ی نیبده نه ظاهرت... د تیبه قلبت اهم شتریرو انتخاب کن که ب ین ی... دنیبب-

با نتیهم بکن د ی . سعدهینم ی تعصبا معن نیا د؛یو حصار کش وار ید ی زن و مرد الک نیب د یکه؟ نبا یخانم احترام بذاره؛ متوجه

که نهیتر ا! از همه مهمستین نید استیس یواد ی که دائم تو رو بندازه تو ین یپدر و مادره. د یب استیمخلوط نشه، س استیس

... گهیم یقلبت چ ن یخوبه. در کل، بب دهیاصالت رو به اخالق م ید یاگه د ه، ی چ شیاخالق نیقوان نی. بب د یبه روز باشه و جد نتید

تر حرف بزند: وادارش کنم واضح د یبا

د؟ یبکن ییراهنما هیشما شه یرو از کجا شروع کنم. م قم یتحق دونم ی نم ی لیمن خ-

نقاب ابلیس

153

: شودی وشو دهد، در دلش قند آب متوانسته مغزم را شست نکهیا الی. حتما االن به خنمیرا در چشمانش بب ی روزیحس پ نمتوای م

...اندی و وبالگم هست، اونام منابع خوب تی... چندتا سایکه بخون ارم یبرات چندتا کتاب ب نجا، یجلسه ا ی ایاگه بازم م -

. میباهم صحبت کن شتر یهفته بعد ب یبرا گذارمی و قرار م رمیگی ها را مو وبالگ هاتیسا آدرس

. رودی شده و خوشبختانه م رش ید ی هم کم ینیاند. خانم حسمراسم تمام شده و اکثرا درحال رفتن م،ییآی م رونیاز اتاق ب ی وقت

که چه خبر؟ دهد ی الهام عالمت م

.« گمیم امی: »االن می عنی که گذارمی برهم م پلک

:پرسد ی سرش. تند م یباال رسمی م

شد؟ یچ-

رو درست کنم... ختمیاول سر و ر سایوا-

شود،ی که پاک م هاش یبه صورتشان؟ آرا مالند ی م ستیچ هانی! اشدمی به جان صورتم. داشتم خفه م افتمی دستمال مرطوب م با

میآی م رون یب یی . از دستشوکنمی را دست م میهاو ساق بندمی . شالم را درست مشناسمی و تازه خودم را م کشد ی صورتم نفس م

:پرسد ی دهد بپوشم، م ی و الهام همانطور که چادرم را م

نقاب ابلیس

154

... گهیشد د یبگو چ-

: دهمیتکان م یعالمت تاسف سر به

هنوز کامل بهم اعتماد نداره! ی ول ت؛ییهلم بده به سمت بها می مستق ریغ خواستی . انگار مخوردیم هایی به بها دش یعقا یلیخ-

! هی چ می نیبب میرو داده. بر تیآدرس چندتا سا

)الهام(

شتریب شانیشوند. محتوا لتر یروزها ف نیهم ستین د یهم بع گر ید یو آن دوتا لتراند یف شانیو وبالگ، هشت تا تیده تا سا نیا از

. دوتا درباره اندن ید کی. هر کدام هم درباره زنند ی نم سم یاز پلورال یبرعکس تصورمان حرفاما چرخد،ی م سم یحول محور سکوالر

سکوالر درباره د یاز اسات یک ی د یوبالگ هم درباره اسالم است. البته عقا ک یدوتا درباره زردشت، هود،یدرباره ی کی ت،یحیمس

/ انتشارات 1388پژوهش)رنجبران، داود/ جنگ نرم/ ک یاستاد محترم، طبق نی! اکند ی م یاسالم که االن خارج از کشور زندگ

را به خود اختصاص داده ی شبهه، نفر اول شبهه افکن59(، در دوره اول اصالحات با مطرح کردن 55تهران/ صفحه شهیساحل اند

و دو شبهه، رتبه دوم را کسب کرده! و در دوره دوم با چهل

یعنی نی است. ا تییدرباره بها تیسا کیاست و فقط سمیو بودا و هندوئ ی شرق یهاسه تا درباره عرفان گر،ید تیچهار سا از

یهادر کنار آموزه شیهاحرف لی. از تحلمیرا انتخاب کن میکه بخواه ینی هر د میجلوه دهد که ما مختار طورنیا خواهد ی م

بوده. تییهم بها اش ی اصل ف که هد میرس ی م جهینت ن یبه ا ت،ییبها

:د یگوی م ده،یدرهم کش یاو با چهره کند ی رها م یصندل ی پشت یخودش را رو میمر

م؟ یمردم! چه کن د یبه عقا زنهی جلو گند م رهیم ی داره لودر ن یا گمیالهام، م -

نقاب ابلیس

155

دهم: یداررا دل می دارم خود و مر یام؛ اما سعهم آشوب شده خودم

حرفاش فقط ظاهر قشنگ داره. فهمنی نه، باالخره مردم عقل دارن. م-

: د یگوی شده، م رهیخ نیکه به زم همانطور

. شنیست. خوب بلده چطور مغز آدما رو بشوره! جوونا راحت جذب اخالقش مروانشناس بالفطره هی نی... ایدونی آخه تو که نم-

درصد ممکنه حرف اشتباه بزنه! هی فکر کنن توننی نم گهید

:زند ی در ذهنم جرقه م یفکر

.. خوبه؟ .میذاریم امیخوان... مسابقه کتاب میمسجد... کتاب بد ی ها، تودر خونه م ی... برمیکتاب بد م، یمر-

: کند ی نگاهم م دانه یناام میمر

با کدوم پول؟ -

... شهیرو هم، باالخره جور م م یذاری . خودمونم مشهیاز مردمم پول جمع م میکنی م دایپ ریدوتا خ-

نقاب ابلیس

156

تو فکرته؟ یچه کتاب-

شوم... خوبه؟ هیسا-

: فشاردی را برهم م شیها**ب ل

خوبه! -

( ی)مصطف

در یاش. علو دار و دسته یخدمت عل میای نگذاشته بود ب جیبس یوقت بود، کارها ی لی. خرومی م یها دوباره به سالن رزممدت بعد

ییهاهم حرف یهنر ی. در گروه فرهنگ چرخاند ی را م ی رزم یهااو کالس ست،ین د یاست و حاال که س نیدحسیواقع شاگرد س

!گرید تاس نیدحسیخت س گفتن دارد. دستپ یبرا

:د یآی و جلو م کند ی سر و وضعش را مرتب م یکم ند،یبی که م مرا

... نورای! چه عجب از اد یبه! سالم آقاس -

که فشارش را حس کند: ی طور کشمی و م رمیگی را م اش ی کمربند مشک یبندها

! یزرد بود ادمه یبار نیبچه؟ آخر ی گرفت یمشک ی تو ک-

نقاب ابلیس

157

:زند ی م یدارشتن یاز سر خو یلبخند یعل

واجبه! شکسوتان یاحترام پ -

چروک ایمانده شیتا رو یهاخط یجا ایوقت است سراغش نرفته بودم. ی لی. خکشمی م رونیتکواندو را از داخل ساکم ب لباس

مدت چقدر بدنم خشک شده بوده! نیا فهممی ه مبه گرم کردن. تاز میکنی ها شروع مبچه هی . با بقپوشمشی م ست، یشده. مهم ن

:د یگوی آرام م کند،ی که کنار من نرمش م یعل

کردن؟ ی هوس ورزش رزم د یشده آقاس یچ-

: دهمی جواب م کنم ی را تحمل م میکه درد حاصل از کشش پاها یدرحال

! یاخو ی مبارزه بش الیخی شم! بهتره ب ه یتخل خوامی م ست،یحالم خوش ن -

سر شیهاو نه به آن داد زدن اش ی فروتن نیکه درست نرمش کنند. نه به ا زند ی ها تشر مو به بچه د یگوی م ی»آهان« آرام یعل

ها!بچه

ها گم شده، اما بچه یصدا ن یب دنمیکش اپیک یعرق شوم. صدا سیکه خ زنمی ضربه م چاره یب یهات یبوکس و م سهیبه ک انقدر

کتاب پخش د یبا د، یگوی راست م م یباشد! مر ستاده یا م یجلو یرازیش ای ب یالحب اسری. انگار خود شنومی خودم را م ی خودم صدا

نقاب ابلیس

158

کانال را ببرد به سمت یهابرنامه د یهم با یبگذارد. مهد یشگاهینما ریس م یهم بگو یبه واحد فرهنگ د یها. بابچه نیب میکن

به سمت پرسش و پاسخ. میبری . حاج آقا هم که کارش را خوب بلد است. جلسات را میمباحث اعتقاد

را حس می. تازه درد پاهامیآی به خودم م م،ی که سرد کن زند ی م م یصدا یعل ی مغزم بهتر کار کند. وقت کند ی کمک م ورزش

از ورزش؟ امی دور ایبخاطر شدت ضربات است دانمی . نمکنمی م

ها اند قرار است تست بدهند. بچه سرود اسم نوشته نیتمر یکه برا ییها. بچه رسد ی که عباس م کنمی حوله عرقم را خشک م با

تست گرفتن تا قبل از نماز مغرب تمام شود. د ی. بارند یگی دورش را م

مویلشربت آب وان یل کیبا یکه عل میهاعباس و بچه ی. مشغول تماشاشومی از شبستان؛ نشستن که نه، رها م یاگوشه نمینشی م

:رسد ی م

د؟یس کنه ی پاهات درد م-

:د یگوی م ی . با دلسوزدهمی تکان م سر

ی عروس ین یریما ش برس! صفر تموم شه تیذره م به زندگ ه ی! د یانقدر حرص نخور س ؟یکنی خب چرا همه کارا رو خودت م-

!مایخوای م

:پرسد ی کند. م ری نمانده. خدا خودش بخ نیبه اربع یزیچ افتد ی م ادمی تازه

ست؟ین نطوریا انیاد هی بق ی تو یول زنه، ی چرا انقدر اسالم حرف از جهاد م د یازم پرس ش یها چندروز پبچه ه ی... د یس گم یم -

نقاب ابلیس

159

:کنمی م یبه عل ی. نگاهخواهد ی . دلم شربت انبه منوشمی جرعه از شربت م کی

؟ یبهش جواب داد یخب تو چ-

:د ی گوی با همان تواضعش م یعل

ست؛ ین یگری وحش شیاسالم جهاد معن یگفتم تو ی ول میدرست سوال جواب بد م یستیواال ما که مثل شما و حاج آقا بلد ن-

! گهینه کس د د یجنگ د یهم توش حرامه، چون بخاطر خدا با ی دفاعه. نامرد ی برا ، یجهاد فقط مبارزه با کفر و ظلمه نه مردم عاد

مردم رو مجبور کرده باشن اسالم رو ایداده باشن یباز ی به مسلمونا اجازه وحش د، ننوشتن موقع جها نیمعصوم ره یس یجا چیه

موندن و آروم آروم یحی مس نایها بعد فتح اون سرزمو لبنان، تا مدت هی و سور نیمردم فلسط ... نشون به اون نشون که رنیبپذ

با حمله د یحساب مردم با ن یکنن... چون با ا بولزورشون نکرد اسالم رو ق یخودمون... کس ران یمردم ا ن یهم ایمسلمون شدن.

جهاد نیدر ح امبرا یپ یل یهم اصل جهاد بوده خ ی د یتوح ان یهمه اد ی! تازه طبق قرآن، تو داشتنیاسکندر، دست از زردشت برم

.ستیحکم رو نده کامل ن نیا ین ی. چون مبارزه با ظلم حکم خداست. اگه دشدنیم د یشه

:آوردی م نییرا پا شیصدا یکم

هم بگم؟ یاگه ید زیدرست گفتم؟ به نظرتون الزم بوده چ -

. د یبگو د ی. همانقدر که باد ی گوی و ساده م چاند یپی . جواب را نمگریاست د نیدحسیس تی. حاصل تربزنمی م لبخند

هم خوبه... یلیآقا... خ ی عل ی جواب داد یعال-

نقاب ابلیس

160

بحث را عوض کنم: خواهمی . ماندازدی م ریبه ز سر

تو مسجد؟ ی افتاد ینطور یکه ا یبهمن ی ورود-

:زند ی م لبخند

!د یس م یمخلص شهیما هم -

پشت سر اش یشگ یچقدر دوستش دارم. عباس با لبخند هم م یبگو یبه عل برد ی م ادم یسرود، از یهابچه یپر سر و صدا آمدن

طرفم: دودی با ذوق م یاند. مرتضسرشان گذاشته ی ها مسجد را رو. بچه د یآی ها مبچه

! ی خوان شدم مصطفتک -

!طورند نیهم اما هنوز بچه است! همه پسرها شود، ی لبش دارد سبز م پشت

سالمت کو بچه؟ -

سالم. -

نقاب ابلیس

161

: یشانه مرتض ی رو زند ی دست م عباس

ن؟ یدی ازش استفاده نکنه! چرا مسابقات قرائت قرآن شرکتش نم فه ی داره، ح ی خوب یصدا-

! نی! دستتون درد نکنه داداش ما رو شکوفا کردمیواال ما خبر نداشت-

:پرسد ی مقدمه م یکنارم و ب ند ینشی عباس م روند،ی که م هابچه

ه؟ یچ های راز یفرقه ش نیا هی قض-

: شودی درد و دلم باز م سر

رو به یرازیش ی گرفتن حرفا ئتیاومدن ه های سینگلیآقا ش یعل نی... به قول اایلندن عه یش نیعده از ا هی ... دونمیبابا... چه م یا-

به نید یمسجد رو گرفتن زدن. ذولجناح منم که د ی حاج آقا ی ول میکن یروشنگر میکنی م یسع می. حاال ما دار دنیخورد مردم م

انداختنش! ی چه روز

:کند ی را جمع م شیلبها

.کننی رفتارا رو م ن یکه ا ستیآخه معلومه سرشون به کار خودشون ن ستن؟یمشکوک ن کمیعجب... -

هشت صفر باشه. و ستی و ب نیحواسمون به اربع د ی. باکنمی فکر رو م ن یمنم هم-

نقاب ابلیس

162

به سپاه؟ نیدی گزارش م -

اعتماد یبه کس یالک نیدحسی. س کشمی زبانم را بکشد؟ اما از فکرم خجالت م ر ینکند آمده که ز گذرد،ی لحظه از ذهنم م کی

.کند ینم

الزمه ط ی مح ن یا یتو کنم ی . حس ممیواحد مشخص اطالعات ندار ه ی هنوز یول م؛ یبکن شهینم ی کار نیاز ا شتریآره فعال ب-

.سنیوا گاهیکار اطالعات پا ی پا یچندنفر جد

. چطور است اطالعات را به حسن و عباس بسپارم؟)حسن( خوردی در ذهنم م یاجرقه

نگران بود و به نظر ی . مصطفباشد نطوریهم دوارم یاست. ام شتریب ی االن ثوابش از عزادار میهست نجای ا نکهی قول عباس، ا به

دارند. یلندن عهیدرباره ش یشگاهینما ریس ، یفرهنگ یهاروز قبل را کامل وقت گذاشت و با بچه یبه جاست. عل اش یها، نگرانبچه

م ید یو د میبود. صبح که آمد ده یاند. حاج کاظم به موقع رس چندتا از پوسترها را پاره کرده مید یمسجد، د م ید یرس یصبح اما وقت

فاصله افتاده و پوسترش با عکس آقا پاره شده، همه م«یخواهی لندن است را نم غاتش یکه مرکز تبل ی عیکلمات جمله »ما تش نیب

عباس نیآقا دوتا بزند. معلوم است ا یگفته بود از پوسترها ی عل به و فتد یاتفاق ب نیا زدی اما خداراشکر، عباس حدس م می وا رفت

!کند ی است که انقدر کله اش خوب کار م نیدحسیدوست س

یاست که رو نیباشد. من نظرم ا د«ی»محسن شه ئت یو حواسمان به ه نجایا م ییایگفت ب ی ماجراها مصطف نیهم ی برا اصال

عباس نی. ا مینینشی م اط یآخر مجلس، در ح م یروی . ممیشوی تابلو م ینجور یا د یگوی اما عباس م میبزن دشانیو د میموتور باش

ران یکه ح کند ی م ادداشتیو سخنان سخنران را د یپای مجلس را م ق یدق قدرهم چشمانش! ان کند ی اش خوب کار مهم کله

.سد ینوی . بدون نگاه به دفترچه و بدون نقطه ممانمی م

نقاب ابلیس

163

! رودی که نذرکرده قمه بزند و فرزندش االن بهتر از ما راه م د یگوی م ئت یاز خادمان ه ی کی جیدرباره شفا گرفتن فرزند افل مداح

از ی. چقدر ناراحت کننده است که کسانرند یگی م دهیشان را نادحکم یبه راحت یاکه عده بند ی مظلوم و غر امبریپ ت یچقدر اهل ب

شناخته شود. یاسالم ناب محمد گذارند یو نم کنند ی سوءاستفاده م تیب ل احساسات پاک مردم به اه

ام و به شانه زند ی عباس م ی وقت نیهم یام. براحواسم به مجلس باشد، محو دست تند و نگاه نافذ عباس شده نکهیاز ا شتریب

نه...! غ،ی. قمه، تشودی گرد م نمیبی که م یزی چ . چشمانم ازپرمی از جا م باره ک ی م«ی»پاشو بر د یگوی م

:می گوی خفه به عباس م یی. با صداکنمی را گم م میو پا دست

...ستایاالن وقت رفتن ن م؟ یچکار کن-

:د یگوی تر از من مآرام ییبا صدا عباس

... گرچه میگزارش بد میکه! پاشو بر م یتابلو کن د یها حسابمون رو برسن؟ نباکه با همون قمه ی از منکر کن ینه ی سیوا یخوای م-

همه رو جمع کنه! زهیبر ی انتظام یرو یکه ن ستین ی مجلس پارت

. یچشمش به در خروج ک یهاست و چشمش به قمه زن کینگاه کردن به صحنه را ندارم. عباس دل

.د یآی دروغ نم ی. بو کشمیمسجد را نفس م ی. هوا میشوی وارد م یه عزاداربه مسجد، همراه دست میرس ی م ی وقت

:د یآی سراغمان م ده،یسو و آن سو دو نیاز صبح تا االن ا داستیکه پ یمصطف

نقاب ابلیس

164

ن؟یشد انقدر زود برگشت یچ-

که حرف بزند: دهمی اما من امان نم کشد،ی م ی و به کنار رد یگ یرا م ی دست مصطف عباس

...زننی ! تو روز روشن دارن قمه مد یس زننی دارن قمه م-

ی که حرف فهمد ی را م ی. عباس حال مصطفرودی حرفم وا م دن یسرحال بوده، با شن ز، یجست و خ همهن یکه تا االن بعد ا یمصطف

!دهد ی م ه ی تک یدرباره حرمت لعن علن شانیکنار عکس آقا با فتوا وار،ی به د ی . مصطفزند ینم

)الهام(

تالش دارد ،یران یا شمند یمثال اند ی و معدود یخارج شمندانیاست و از زبان اند سمیدرباره سکوالر شتر یکه داده هم ب ییهاکتاب

مانند تییبها ن یادیبن د یعقا ج یو ترو غینرم به تبل ی لیجامعه! بعد هم خ ازیاست نه ن یتجربه و احساس شخص ک ی نیاثبات کند د

(. میکتب ضاله، از نامبردن آنها معذور نیانحراف ا د یخطر شد لیپردازد )به دل ی و... م یو مظهر اله ثاقیم

و م یسرمان بزن ی تو د یکه با میادهیرس ییو االن به جا می کنار زد مانی را از زندگ نیدردمان همان وقت شروع شد که د اصال

ی ازهایرا اگر از جامعه حذف کرد، کفاف ن نیهم واضح است. د لش یع مدرن باال رفته؟ دلدر جوام یچرا انقدر آمار افسردگ مییبگو

داشته باشد! یفرد ازیکه فقط ن کند ی نم یدرون غار زندگ انچون انس دهد؛ی را هم نم ی فرد

د یبه خورد مردم بدهد، چندان ناام بندهیفر ی را به شکل ییبها د یدارد عقا یسع ی نیخانم حس میامطمئن شده نکه یوجود ا با

. میهست یخوانسواالت مسابقه کتاب یاما درحال طراح رود،ی هم به مراسم م گر یکردن ماجرا، چندبار د ی عاد یبرا می . مرمیستین

نقاب ابلیس

165

ا کتاب تمام وقتش را گذاشته ت می . مرمیکتاب بخر یتعداد قابل توجه میامردم جور شده و توانسته یهاپول هم از نذرها و کمک

آماده یمختصر ی بسته فرهنگ یبدبخت ک ی. در کل، با هزار و میکتاب را به صورت بروشور چاپ کن یهاده یرا خالصه کند و بر

. میشده به زبان ساده پاسخ بده ه ک ییشبهات را تا جا میاکرده ی و هشت صفر. سع ست یب یبرا میاکرده

. راه ند ینشی عقب م ی صندل می و مر گذاردی م -که االن دست ماست-پدرش نیها را پشت صندوق عقب ماش جعبه یمصطف

. چند کوچه میدهی م ح یتوض یخواندرباره مسابقه کتاب ام،یا تیو ضمن تسل میزنی ها را مپخش بسته. در خانه ی برا میافتی م

:پرسد ی با گرفتن بسته م یخانم -د یشه مادرخانه همان مثال یحوال- میروی که م ترنییپا

. نیبهم کتاب داد روز ید یممنون ول -

:خندمی جلوه دهم و به زور م یدارم عاد یاما سع رود؛ ی درهم م میهاآن که بخواهم، اخم یب

کتاب بهتون داد؟ یبه کتاب دادن. ک میما امروز شروع کرد-

هم دادم که بدن به یاصدقه ه ی بده، رشون ی. خدا خنایو ا سته یریموسسه خ هی گفتنی گفتن از طرف موسسه )...( اومدن. م-

بضاعت. یب یهابچه

ن؟یشما ازشون کارت خواست-

. رنیگی هم م ه ی. خمس و زکات و فطرکننی هم کمک جمع م یمذهب یتهایاقل یفقرا یبرا گفتنی نه... م-

زبانش را بکشم: ریز د یچون با آورم ی خودم نم ی است. تعجبم را به رو دنییدرحال رو میهاشاخ مکنی م حس

نقاب ابلیس

166

دادن بهتون؟ یبود!( حاال چ نیآفر نیعالم در ا ی... )تمام ناسزاهانیآفر-

.ارمیمادر... بذار برم ب دونم یچه م-

است. با خواندن عنوان کتاب، یکی. کتاب بارگرددی کتاب برم کیو چندلحظه بعد با رودی . مکند ی م ی که همکار خداراشکر

من! یهم داده بود؛ وا م یکه به مر ییهاکتاب نیتراز ضاله یکی. زند ی م رون یچشمانم از حدقه ب

:پرسمی بر خودم مسلط شوم. آرام م د یبا

دادن؟ یم هاه یبه همه همسا -

.سته یآره. گفتن هد -

اومد گفت از موسسه ی حاج خانم، هرکس یول م؛ ی... ما از طرف مسجد نیبخون نیریما رو هم بگ هیهد نیآهان... حاال شما ا-

و فکر نکنم معتبر باشن. دم یموسسه نشن نیدرباره ا یز ی. چون من چنینیبب قی اول مدارکش رو دق امه یریخ

ضاله نداشته باشه! یموقع حرفا هی ه؟ی چ ن یبب ر، یکتابش رو بگ نیا ا،یبده دخترم. ب رتیخدا خ-

ارزش خواندن ندارد! یکه حواسش هست هرکتاب کنمی و تشکر م زنمی بدهد. لبخند م ر یخ یاریهوش یهاآدم ن یبه چن خدا

نقاب ابلیس

167

( ی)مصطف

سر آماده د ی. چقدر زحمت کشکشمیاز ته دل م یداخل. همراه جواب سالمش آه د یآی م میو مر خوردی به در م یآرام ضربه

و کتاب داردی برم زی . چند قدم به سمت مند یبی م زیم یکاغذ پاره را رو یهامن، خودش تکه حی. قبل از توضیکردن بسته فرهنگ

:دهد ی و نشانم م رد یگی شوم را در دست م هیپاره شده سا

ست؟پاره نایشده؟ چرا ا یچ یمصطف-

:دهمی م هی تک ز یلبه م به

به خوانی رو م ی چ دونمی . نمدنیجواب م عی سر میزنی حرکت م ه یچرا تا ما دونمی رو انداخته بودن دم در مسجد. نم نایامروز ا-

؟یچ ایانقدر جسورن و پشتشون گرمه؟ نکهیرخمون بکشن؟ ا

عکس پاره شده آقا را ی . وقتداردی پاره شده را برم ی و برشورها گذاردی م زیم یرو - شده م یکه از وسط دو ن -کتاب را میمر

اند.عکس آقا پاره شده، حس کردم قلبم را زخم زده دمید ی. حق هم دارد. من هم وقتشودی اندوه نگاهش چندبرابر م ند،یبی م

:کند ی و نگاهم م آورد ی را باال م سرش

نقاب ابلیس

168

! یمصطف م،ی ما دست بردار خوانی م-

: میگوی دلگرم کننده م یبا لحن جوشد،ی و سرکه م ریدلم مثل س نکهیا با

درسته؟ م، یداری ما دست برنم ی ول-

:پرسد ی داخل. سالم کرده و نکرده م د یآینکرده که الهام م د ییتا هنوز

ها رو پاره پوره کردن انداختن در مسجد؟از بسته یکیراسته که -

او ند،یشان کند. بهتر، اگر عکس پاره شده آقا را ببکه نگاه رود ی نم م،ی . الهام برعکس مرکنمی پاره اشاره م یدست به کاغذها با

.شودی هم قلبش زخم م

کنن؟ یم ی نجوریچرا ا نای ا یمصطف-

:کشمی به صورتم م یدست

شاخ و شونه بکشن که مثال سرمون به کارمون باشه! انخوی البد م-

نقاب ابلیس

169

: می گروه سرود را بشنو نیتمر ی صدا شودیباعث م ، یاقه ی چند دق سکوت

!میکشی م ریشمش / یل**ب تر کند ول /میما در غالف صبر/ پنهان چو آتش-

:شکند ی را م مانن یسکوت ب میمر

.ننیتدارک بب خوانی م نایصفر تموم شده ها! مامان ا یمصطف-

: وارید یرو شومی . آوار ممیندازیهمه کار راه ب نیرا هم وسط ا یبساط عروس د یبا افتد ی م ادمی تازه

رفته بود. ادمیکال یوا -

به عکس آقا که پاره شده: یو نگاه کند ی به من م ینگاه الهام

... میبش ی عروس ی کارا ر ی. اگه درگنجایا م یرو بذار مونیهمه انرژ د یآخه االن... االن با -

:ند ینشی م ی صندل ی رو میمر

بشه ها! ر ید ی لیممکنه خ م ینسیوا نا یا ی اما اگه االن جلو شهینم ری د ی ! عروس گهیرو م نیمن با حسن حرف زدم. اونم هم-

نقاب ابلیس

170

: د یگویم چسباند ی عکس آقا را م یهمانطور که با چسب نوار الهام

عقب. میرو بنداز یو موافق باشن، عروس یاگه موافق باش -

!رود ی زبانم م ر یحرفم را الهام زد. طعم انبه ز زنم؛ی م لبخند

!(د یقسمت را چند دور بخوان نی)ا

( می)مر

مثل تو فکر ی من رو مجبور کن یاما حق ندار ؛یداشته باش یهر اعتقاد یزه دار . تو اجاهی امر شخص ه یبه نظر من، اعتقاد ی ول-

دمی. من به تو حق میقی نه حق ه یمسئله ذهن هی فقط د،یگیکه شما م ی خودش محترمه. تقدس ی برا یکنم. چون فکر هر آدم

! یآزاد یعنی نی به من حق بده که با کائنات لذت ببرم. ا همتو ، یداشته باش یموقع نماز احساس خوب

:زند ی است، لبخند م نیزم یکه نگاهش رو ی و درحال زند ی م نیزم یچندبار با خودکار رو الهام

ش؟یکه خودت ساخت یسجده مقابل سنگ ایست؟ گاو، عاقالنه ه یبه نظرت سجده کردن مقابل -

نقاب ابلیس

171

:دهد ی و سر تکان م کند ی را جمع م لبانش

احمقانه! ی لیخ اد؛یاحمقانه به نظر م کمینه... -

:دهد یشانه باال م یتفاوت یبا ب الهام

اعتقاده، به نظرت محترمه؟ هی نمیو بهش اعتقاد دارن. ا کننی م ییکارا نیهند، هنوزم همچ ی تو های لیخ ی ول-

:زند ی . الهام لبخند مکند ی م یبا انگشتانش باز مهسا

و ده یعق ایدن ی به تعداد همه آدما میبگ می ! اگه بخواشهینم ش یبر درست لیاعتقاد داشته باشن دل یز یعده به چ هی نکه ی! انیبب-

رو که یبگه حرف من درسته پس طبق حرفم کار تونه ی م ی چون هرکس شهیحرف درست وجود داره سنگ رو سنگ بند نم

قبولش دارم و به روحم گره قا یکه من عم یز یچ یعن ی دهی. عقدهیعق میرو گذاشت ار یکه مع ن یا ه؟یمشکل چ ! دمیانجام م خوامی م

غلط باشه. ایدرست تونه ی خورده. م

:کند ی چشم تنگ م مهسا

ست؟یکامال درست ن کسچ یه دهیعق یگ یتو م یعنی-

: کنمی الهام را کامل م حرف

نقاب ابلیس

172

. میگی م زیچ هی و می دار ده یعق ه ی. هرکدومم می سیبنو یالملل نیمعاهده ب ه یکه مثال باهاش میقانون بخوا هی حاال فرض کن ما -

م؟ یبذار اریرو مع دهیکدوم عق م؟یبکن د یچکار با

:دهد ی تند و فرز جواب م مهسا

!ارهیمع تی! انسانگهید ارهی. عقل معمیهمه عقل دار ی خب ول -

و ما به ه یعقالن ری ( غتیحیدر مس یی)اعتقاد به سه خدا ث یخشونت، تثل ، یبندوبار یگاو و بت، ب دنیحساب، پرست نیخب با ا-

ه؟ یاون مردم چ ف ی. حاال اگه بخواد قانون ما اجرا بشه، تکلمیکرد یاحترام ی از مردم جهان ب ی اد یتعداد ز هی محترم د یعقا

! هی شخص زی چ هی اعتقاد -

:د یگوی م الهام

. هیامر اجتماع هی دهیعق م،یچه نخوا می. پس چه بخواذارهی جامعه اثر م ی ما تو ی بر اساس اعتقادشه و رفتارا یاما رفتار هرکس -

.سته ی نظر ه یدر حد ست،یاسمش اعتقاد ن گهید ،ی تو قلبت نگهش دار ی اگرم تالش کن

حرفم هنوز مانده است: ادامه

کنه؟ ی م فش یتعر ی. کخوادیم فی تعر تینمونه! انسان یکلمه باق ه یگه در حد ا ه یخوب زی چ یل یخ تیانسان یاما گفت-

نقاب ابلیس

173

ثابت و مقدسه. مثل عفت، صداقت، عدالت، صلح... ایدن ی تو همه جا یاصول انسان یسر هی-

حرفش کامل شود: گذارد ینم الهام

ی لیبعد هم خ ؟ یبساز ی ذهن یزایرو براساس چ نتیقوان یتونی چطور م ؟یقی نه حق ه،ی مسئله ذهن هی تقدس ی مگه خودت نگفت-

ستن؛ یآدما ن اریمع میگی که م نهیهم ی. برا ستیشون ن. چون به نفع کنن ی رو قبول ندارن و بهشون عمل نم نایهم ایاز مردم دن

برگردن، شونده یفطرت. اما اگه همون مردم از عق میگی رو م نیرو قبول دارن، هم زایچ ی سر هی. بله مردم همه قتهی حق اریمع

به شونی کیو ارزش آدما به نزد قتهی حق اریقابل احترام و باارزشن، مع یالله فه ی. آدما بخاطر مقام خلکنهی نم ر ییتغ قت یحق

نیهم یعنی دم یباشه جز خدا؟ توح تونه ی م یز یچ چه قتی حق نی. حاال اهی و عقالن یثابت و واحد و واقع قتی . چون حققتیحق

خدا باشه فقط. ارمونیکه مع

: زنمی م یاروزمندانه یپ لبخند

... یکتاب اله ،یاله نده ینما ،یباشه مقدسه. قانون اله ی که اله یز یهرچ ه؛ی قی حق ز یچ ه یجپس تقدسم -

د؟ یکن ل یرو بهم تحم توندهیعق د یخوای شما م یعنی-

:زند ی . الهام لبخند مد یگوی را م نیکه ا گرددیدندان شکن م یدنبال جواب داستیپ

.میرو نشون بد قت یحق میتونی م یچطور فکر کنه، ول می رو مجبور کن یکس میتونی ما نم-

نقاب ابلیس

174

! هیآزاد قتی حق قته؟ یحرفتون حق د یدونی از کجا م-

یکه تو هیی حرف ما هم کتاب خدا ی! مبنایرو خودت گفت نیکجاست؟ ا قت یحق دونهی خودشم نم یگ یکه شما م یای آزاد-

محکمم وجود داره! یهاگرچه استدالل ست، یاثباتش ن ی به استدالل هم برا ازین ی بشر انقدر واضح و مشخص بوده که حت خیتار

:شودی و بلند م کند ی ساعتش نگاه م به

. خوشحال شدم.میکنی برم. بعدا با هم صحبت م د یمن با د یببخش -

:دهد ی م با مهسا دست الهام

.نمتونیبب شم ی. خوشحال ممی )ص( جشن دارامبریپ الدیجمعه به مناسبت م-

:زند ی م یساختگ یلبخند

فعال. ، یمرس -

: کنمیاش مدم در بدرقه تا

. یعل ای-

نقاب ابلیس

175

( ی)مصطف

: رومی سرشان م ی اند که باالنفس تازه نکرده ن یتمر ن یبعد آخر هنوز

شون ناقصه؟ هنوز پرونده ایها کبچه -

:میگوی . مدهد ی جواب نم یکس

. کی ی دوره مقدمات ی اسم رد کنم برا خوامی م اره، یب گه یتا هفته د اوردهیمدارکش رو کامل ن ی هرک-

. ند یگویم شانیهای و از دالور رند یگیم افه یق ه ی بق یاند براها که دوره را رفته . آن شودی جمله، همهمه م نیا دن یمحض شن به

:د یآی و به سمتم م کند یم یها خداحافظعباس با بچه

د؟یس ی چطور-

نقاب ابلیس

176

. کنهی حوزه قبول نم ه،ی از عکسا فتوکپ یل یخ گفتی م یهاشون. مهد پرونده نیکردن با ا رمون یپ-

آدم رو. کنهی م ریبه قول تو پ یانسان رو یکار ن ، یبنده خدا مهد -

مسئول آموزش اسلحه و حفاظت. یمسجد ماست، قرار شده شما بش یتو ک ی ی دوره مقدمات-

: د یگوی زمان م. همفرستد ی و اول مرا م امستادهیمن سمت راست ا د یگوی که برود تو؛ اما م زنمی و تعارف م کنمی دفتر را باز م در

به صالح هست آموزش داده بشه؟ نجایا ی مطمئن-

گرفت: یمسئله را فوق جد د یبا ی عنیحرف را بزند نیعباس ا ی وقت

چطور؟ -

بهتر باشه حداقل آموزش سالح رو د یگارد گرفتن، شا همون یعل یلیخ اییبها نیو ا د یمحسن شه ئتیکه هست و ه ی جو نیبا ا-

. گهید یجا میبذار

: رودی درهم م میهااخم

خطرناک باشه؟ د یآخه چرا با دونم؟ی شده که من نم یافتاده؟ خبر ی عباس اتفاق-

نقاب ابلیس

177

: شودی و آخر هم منصرف م کند ی دل دل م یز یگفتن چ یبرا عباس

نگران شدم. یجورن یداداش. هم الیخ یب-

بدونم! د یهست منم با یز ینه خوب اگه چ-

که عباس بتواند از جواب دادن طفره برود. جلسه امروز هم مثل یداخل؛ طور ند یآی م یکی یکی و زنند ی شورا در م یهابچه

:پرسمیاست. م د یمحسن شه ئتیه مانیهاو باز هم محور حرف شودی شروع م ی با صوت قرآن عل شهیهم

نه؟ ایارتباط دارن هایرازیبا فرقه ش د یبفهم د یتونست-

:دهد ی و حسن جواب م اندازدی م ریسر به ز عباس

. یلندن عهیش یهااز شبکه ی کی یبرا فرستهی رو م اشون یو سخنران ای عزادار لم یف میدارن که مستق لمبردار یف هی مید یآره. فهم-

شبکه )...( .

: کنمی ها نگاهش مبرق گرفته مثل

؟ یمطمئن -

نقاب ابلیس

178

:کنمی . معترضانه رو به عباس م دهد ی تاسف سر تکان م با

. میکنی جمعشون م میری حوزه خودمون م یهارو جمع کنه، بذار با بچه نایا خوادی نم یانتظام یرو یاگه ن-

:کند ی بود، ناگاه سر بلند م ن ییکه تا االن سرش پا عباس

. ستی! االن وقتش ند ینه س -

هفته وحدت، اومدن مراسم برائت از اهل سنت راه انداختن، اون موقع یتو یوقتشه؟ البد وقت ی پس ک ست؟یو وقتش ن ی چ یچ-

باهاش سر و صدا کنن، آره؟ یوقتشه که حساب

ام.باشد، برعکس من که برافروخته ی دارد آرام و عاد یسع عباس

داره که اقدام ل یما دلحت یهستن، ول نایا یکارا انیاالن در جر گهیو سپاه و صدتا نهاد د ی انتظام یرو یمطمئن باش ن دجانیس -

اگه نبود ه، ییهوی یاقداما نیاز ا شتر یب یلیخ ی . مطمئن باش اثر روشنگرمیو کارمون رو ادامه بد می. بهتره ما هم صبر کنکننینم

. کردی نم شونی انقدر عصبان

هم کالفه شده: یعل

م؟ یدونی که ما نم یدون ی م یزیعباس شما چ-

نقاب ابلیس

179

:د یگوی دارد رفع تهمت کند م ی که مورد اتهام قرار گرفته و سع یمانند کس عباس

یاز طرف ما هستن تا تو یاقدام چکش ه یبگم االن احتماال منتظر خوام ی باشه؟ منم مثل شما. فقط م نطور یا د یآخه چرا با -

زدن داشته باشن. ی برا ی هاشون حرفرسانه

:د ی گوی نگران م یبا حالت حسن

! دنیم گان یها کتاب ضاله رادر خونه ان یدارن م م؟ یرو چکار کن اییبها ، یچیه نیحاال ا-

:شودی دلم تازه م داغ

. میاونا بکن ی هم برا یفکر ه ی د یآره، با-

:د یگوی کاظم م حاج

پاره پوره کردن انداختن در مسجد. م یداد یبسته فرهنگ میکه، ماهم که رفت نید ید-

است: ره یخ ن یمتفکرانه به زم یعل

نقاب ابلیس

180

یمنطقه هم که مسجد نیمردم جمع شه. چون باالخره همه مردم ا یهاکتابا از خونه نیا یراه هیبا د یاما با ،یچجور دونم ی نم -

مسجد. ی تو میرو بذار غمونی همه تبل میتونی نم ستن،ین ی جیو بس

.شکشیپ های مسجد ریجذب اون طرف بشن. حاال جذب غ یو مسجد ی مردم مذهب میکه نذار نه یا ت یاالن اولو ی ول-

: د یگوی که مشغول نوشتن صورت جلسه است م ی. مهد د یگوی را حسن م نیا

مردم. نی ب م یبازم کتاب پخش کن د یبا گم ی.من ممیهم جذب داشته باش یاز قشر خاکستر میکانون، تونست یبخاطر کالسا -

: شودی دلخور م یکاظم کم حاج

مخارج مسجد هم روز به روز ی برا دنیکه مردم م ی رو بزنم. پول رایبه خ شهیروم نم گه یمن؟ واال من د ز یآخه با کدوم پول عز -

د؟یآقاس گم ی. اشتباه مدهیم جیچهارمش رو به بس ک یامنا ئت یرو هم ه کهی. همون آب بارشهیتر مداره کم

:کنم ی م د ییرا با سر تا حرفش

لیوسا دوزن،یم ف یمسجد دارن ک ی. مثال االن خانماد یبه حال پول بکن ی فکر ه ی. اگه میپولش رو ندار ی منم با کتاب موافقم ول-

نیهم ی . ما هم خوبه توفروشنی م ی به عنوان محصول اقتصاد مقاومت ارنیم کننی و مربا درست م یترش سازن،ی م ی نییتز

که پولش خرج کتاب بشه. میکن ضه عر یزیچ هی ی اقتصاد مقاومت شگاهینما

نقاب ابلیس

181

:زند ی چشمک م یعل

م؟یپاک کن ی و سبز م یکن بتیدور هم غ می نیاز فردا بش یگ ی! م د یدستتون درد نکنه آقاس -

:کند ی رو به من م ی توجه به حرف عل یب حسن

؟ ی فرهنگ یکارا ی برا م ید رو بذاراز درآم یبخش هی میبه پولش ندارن بخوا ی مال ازین میدونی خواهرا که م ی خب االنم از بعض-

:دهمی . سر تکان م د یگوی و الهام را م م ی. مرستیمنظورش ک فهممی م یآن

ان شاهلل. کنم یم شیریگ یپ ه، ی خوب دهیآره ا-

ها!ترم هست، بچه مهم یزای : چکند ی تا حاال در فکر بوده، شروع م داستیکه پ عباس

که از نطورینه؟ اما ا ای د یضدانقالب رو رصد کرد یچندوقته کاناال نیا دونمی : نمدهد ی . عباس ادامه مگرددی به طرفش برم هانگاه

مملکت و تی و در کنار غر زدن به وضع شنیساده خارج م ونیاپوزس هیکه دارن آروم آروم از حالت نه یا شه،یبرداشت م اماشونیپ

شهیهم نایا یهای . سم پراکنکننی م کی شورش تحر ی دارن مردم رو برا ت،یو روحان نیسوال بردن د ر یمسئوالن و ز یفسادها

یدارن از الگو نای! اکننی م امیو کارش تمومه و مردم دارن ق هیکه نظام درحال برانداز کننی القا م نطوریدارن ا را یبوده، اما اخ

ها و و سلطنت طلب های استارت یتا ر ریبگ ن یاومدن؛ از منافق دونیبه م هم همه احزاب کنن،ی انقالب خودمون برامون استفاده م

ادیرو فر نیظاهرا با هم اختالف نظر داشته باشن و ا د ی... حاال شاهایمذهب یجنبش سبز و مل یهاته مونده یو حت ی رازیفرقه ش

بهتره ما ط،یشرا ن یا ی. حاال تو کننی وسط دارن عشق و حالشون رو م نیهم ا هاییجبهه هستن. بها ه یدر اصل یبزنن ول

ییهاو تهمت عاتیشا ا ی کنن،ی نم یچرا حضرت آقا کار گنیکه دائم م ن یمثال ا ؛ی مجاز ی شبهات فضا یرو م یرو بذار مونیانرژ

. یانقالب ی تاینهادها و شخص ه یدرباره سپاه و بق شه یکه مطرح م

نقاب ابلیس

182

: شودیم ق یبه صورت عباس دق یعل

م؟ یرو ول کن ایازریو ش اییبها یگ یم یعنی-

:زند ی لبخند م عباس

اونا جواب داده بشه. د یاز طرف همه مطرحه. با شهیشبهاته که هم یسر هی . شهیسراغ ر م یبر د ینه بر عکس! از با-

.شنیهم شاملش م نای ا م یرینظامشن. اگه ما اصل رو هدف بگ اده یهم پ نایهم باشه، ا یاز اون اگه شورش ریغ-

:زند ی با خودش حرف م ایشده، گو ره یخ ی اکه هنوز به نقطه ی. علکند ی م د ییحرفم را تا نیا عباس

... گنیفتنه همون فتنه اکبره که م نیانگار ا-

( ی)مصطف

رتریدلخور باشد که د یکم د یجمع و جور کردن مسجد. الهام شا یبرا میمانی و خودمان م م یکنیخانه م یرا با هم راه هاخانم

که بعد از ست ین یب یعج زیچرا؟ چ دانمی نم رم؛یگی دلشوره م افتد،یاما ساکت است. چشمم که به چشمان سرخش م ؛میروی م

را تیها. هرچقدرهم که اشکستند ین یها رازدار خوب. چشمد یچشمانم سرخ است شا م چشمانش سرخ باشد. خودم ه ل یکم یدعا

.دهند ی را لو م زیو ورم چشمانت همه چ یسرخ ،ی پاک کن

نقاب ابلیس

183

:کند ی جمله خالصه م ک یرا در اش ینگران د یو شا یتمام دلخور الهام

. د یبمون یلیخ خوادی خونه... نم د یایزود ب-

:ییمحض دلجو زنمی م یلبخند

باشه چشم. -

شانیتنها راه ستیکه خوب ن افتد ی . به دلم بد ممییفقط ما بایکه کوچه خلوت شود. تقر کشد یمادر انقدر طول م یخداحافظ

: کنمی . دوباره به الهام سفارش مستند ی. بچه که ن شودی کنم؛ اما نظرم عوض م

راه... یتو ن یهم سوار نکن ی ... کسنیدر رو قفل کن نیسوار که شد -

: ردیگی را م د یحوصله کل یب

. شهیلحاظ م یتی امن ریابچشم! تمام تد -

ری. غکند ی م خکوبم یدرجا م شهیو شکستن ش غ یج ی ام که صدا. تازه وارد مسجد شدهشوند ی م یاست که راه م یو ن ازدهی ساعت

به سمت در مسجد. حسن همراهم دوم یوار م وانهید فهمم،ی حال خود را نم گری. دد یآی مردها هم م اد یفر ی صدا غ،یج یاز صدا

افتاده. چادر سر ن یزم ی که رو م یمر ا یالهام است دانمی . نمند یبیخوب نم شمانممسجد. چ یهاو پشت سرمان بچه دودی م

نقاب ابلیس

184

نیداده به ماش ه یسرشان. مادر تک یباال رسد ی از من م ترع ی. حسن سرشوند ی پراکنده م نی. چند مرد از دور ماش ستین شانیکی

یهاشهیافتاده. خرده ش نیزم یهنوز هم رو امو اله گرددی دنبال چادرش م شان یپر میصورتش. مر یانش را گرفته جلو و دست

زهرا ا یو نی حس ای اد یاش. فرشده تا گونه دهیکش می مر ی روسر ر یاز ز یکیدستش را زخم کرده. خط سرخ و بار ن،یپنجره ماش

:پرسمی از مادر م اد یگوشم را پرکرده. با فر

کار رو کرد؟ نیا یشد؟ ک یچ-

:شنومی م ی ادیفر ی. صداکند یاشاره م ی لرزان به سمت مادر

. هیرفتن... همون کاپشن طوس یدنبالشون. اونور د ییبدو -

چه دانمینم قا یکه مادر اشاره کرد. هنوز دق یتبه سم دوم ی م هاوانهی. مثل دکنمی به اندازه سوار موتور شدن هم صبر نم یحت

: شودی در ذهنم تکرار م اد یبگردم. فر یدنبال چه کسان د یافتاده و اصال با یاتفاق

... موتور... یکاپشن طوس -

: شودی صحنه در ذهنم تکرار م دوم،ی که م یدرحال

... چماق... نیهرکدام با دو سرنش کلتیچهارشانه و بلند، دوتا موتور س ،یمشک ،یدور صورت، طوس دهیچیپ یهاشال گردن -

دانمی بعدش ندارم. فقط م یبرا یابرنامه چی. هکاومیها منشانه یها را در جستجو. چشمانم کوچه دومی ... الهام... تندتر ممیمر

کنم. داشانیپ د یبا

نقاب ابلیس

185

با ستادهیکوچه ا چ یدر پ یام. کسدر کدام کوچه دانمی . نمدهمی و گوش م ستمیای . مکند ی سرعتم را کم م کلتیموتور س یصدا

و یبا قد بلند و کاپشن طوس ی گری. مرد دستیچون اصال حواسش به من ن دهیروشن کوچه مرا ند ک یموتور روشن. حتما در تار

دنبالشان. دوم ی . خودش است! مد یآی م اد یفر ی. از پشت سرشان صدادهد ی گاز م موتور و راننده پردی ترکش م ده،یصورت پوش

شاندنیچی. همراه پ دومی و م کنم ی جمع م می. تمام توان را در پاهارمی گی جان م شتریها دنبالشان هستند، ببچه دانمی حاال که م

اما حاال کند،ی درد م می. پهلوهاشنومی نم گریها را دبچه یدارند مرا از سرشان باز کنند. صدا ی ها هم سع. انگار آن چمیپی م

ک یداخل چند یپی تا تندتر بدوم. م اورند ی دوام ب شتر یب کنمی التماس م میهاه ی شوند. به پاها و ر ریگن یزم ی جور کی د یبا دانمی م

زنم؛ی به موتورشان م ی توان لگد تمامبهشان و با رسمی . مستین نجایهم ا ی است که انگار چراغ شهردار کیبن بست. انقدر تار

! حاال شهیخون و خرد ش م،ی . مادر، الهام، مرچرخند ی موتور همچنان م یها. چرخ فتند ی ب نیشان بهم بخورد و زمکه تعادل یطور

کنم ی م چگونه؛ دعا دعا دانم یها برسند. نمشان دارم تا بچه نگه نکه یندارم جز ا یاافتاده. برنامه نیزم یرو یصاحب کاپشن طوس

از پشت سر گردنم را یچه کنم دست دانمی نم قای و دق امدهیکرده باشد. هنوز نفسم باال ن رشانی گن یخوردن زم نیزم نیهم

. واری طرف د کند ی پرتم م ، یو قبل از هر حرکت ردیگی م

یکمربند مشک گذردی لحظه از ذهنم م ک یسر پا شوم. دهند ی. مهلت نمرودی م جیو سرم گ شومی م دهیکوب وار یبه د محکم

اند که چقدر گرفته ستیاند و معلوم نخسته تیهای باز ش یسه نفر قلچماق از سر ی ! آن هم وقتخورد؟ی به چه درد م قا یتکواندو دق

! یعبرت همگان شو ه یکه ما یر یبم ینه درصد چاقو و قمه هم دارند و قرار هست طور و خالصت کنند و تازه به احتمال نود

، یعروس ج، یبس ئت،ی کار، ه ،یو مرتض م یمر ن،یدحسیس ، یو پدر، درس، مسجد، الهام، زندگ مادر

! شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

. درد نفسم را رودی فرو م میدر پهلو شانیک یاسپرت نیکفش سنگ نم،یبنش نکه یتا بلند شوم اما قبل از ا کشمی را باال م امباالتنه

که: شنومی را م شانیو صدا شومی که نتوانم ناله کنم. در خودم جمع م ی طور بردی م

نقاب ابلیس

186

شونه؟ فرمانده -

...ستی . اسمش مصطفدمشیخودم د نشه؛یجانش نی. استیفرماندشون فعال ن دم ینه من شن-

و کند ی بلندم م ی کف دستش دو برابر صورت من است! مثل پر کاه فهممی تازه م رد، یگی را م بانمیگر شانی ک یدستان ی وقت

:زند یام. با خشم به چشمانم زل م مانند ابتکار عمل، توسل و دفاع را فراموش کرده ی می. کال مفاهواریبه د کوبدمی دوباره م

؟ ییتو مصطف-

خم شوم. انقدر سخت نفس شودیم باعث مدر شکم شیحرف زدن ندارم. ضرب زانو ی برا ی جواب بدهم. نفس کند ی صبر نم یحت

ر یسرم هم ت ن، ی. با برخورد زانوانم با زمد یگوی و ناسزا م کند ی م می کمک بخواهم. رها ایناله کنم توانمی نم ی که حت کشمی م

.کشد ی م

و چهره نند یخوب بب کنمی . چشمانم را مجبور م د یایدرب شانیهااز حرف ی به درد بخور ز یبلکه چ کنمی م زتریرا ت میهاگوش

:پرسد ی م یقبل ی تر از آن دوتاکلفت ییدو مرد نقاب پوش را خوب به خاطر بسپارند. صدا کل یراننده موتور و قد و ه

ناقص؟ ایچکارش کنم؟ خالصش کنم -

. ادیکه حساب کار دستش ب یموقوف! فقط درحد ی کار ف ینه! کث-

نقاب ابلیس

187

آخه... -

بذار اونم به وقتش! -

بلند شدن ی. دوباره براشومی م میشانی پ ی. تازه متوجه خون رو ردیگی درد در سر و گردنم شدت م کنم، ی سرم را بلند م یکم

لحظه با خودم ک ی. زدیری . همراه سرفه، از دهانم خون مزند ی م نمی و به زم خورد ی م امنه یبه س ی گریکه لگد د کنمی تالش م

قیکه اصال ال رسمی م جه ینت نیو به ا گذردی چشمم م شیاز پ امی نه؟ زندگ ای شومی م ابحس د یشه رم، ی بم نجایاگر ا میگوی م

!مانمی زنده م جهیو در نت ستمین

کار از توسل و نجات گذشته و بهتر است اشهد بخوانم. با فهممی م دهند،ی قرارم م تیهم با لگد مورد عنا گرید قهیچند دق ی وقت

.د یآی م انش یعیکه هنگام مرگ به مالقات ش یکس دنید د یبه ام کنم؛ ی م ی تمام کوچه را ط نند یبی که درست نم یمانچش

، یعروس ج، یبس ئت،ی کار، ه ،یو مرتض م یمر ن،یدحسیس ، یو پدر، درس، مسجد، الهام، زندگ مادر

...! شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

.دهد ی را جان م میهاآشناست، گوش میکه برا ی ادیفر یصدا

ها اونور... اونجان... بچه -

مضطرب ضارب آهنگ فرار دارد: یصدا

نقاب ابلیس

188

سرمون! زنیری بسشه... االن م می ... برمیبر-

ری زکه یاگر با چماق ی نگهشان دارم؛ حت د یچطور اما با دانمی ندارد. نم دهیدر بروند، وگرنه مردنم هم فا د یکه نبا گذردی دلم م از

راحت است شانالی. خپرند ی .سه ترک پشت موتور م فتند ی هست به جانم ب بش یکه احتماال در ج ییچاقو ایپنهان کرده راهنشیپ

. خون صورتم را کند ی . تمام تنم درد مچد یپی م امنه یاند. با هر نفس، درد در قفسه س کور خوانده شان؛که جان ندارم بروم سراغ

.ستیاما االن وقت نشستن ن رد، یگی . درد شدت مستمیبا میپا ی تا رو رمیگی م واریبه د یگرفته. دست

...! یعروس ج، یبس ئت،ی کار، ه ،یو مرتض م یمر ن،یدحسیس ، یو پدر، درس، مسجد، الهام، زندگ مادر

)ع( در یعل ای اد یفر ی. صدازنمی به موتور ضربه م روی با تمام ن فتند،یراه ب نکه یو قبل از ا میدر پاها زمیری مانده رمقم را م ته

.چد یپی حنجره و گوشم م

...! شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

به کاپشن و شال اندازمی موتور را واژگون کنم. دست م توانمی بار نم نیعباس است. ا ی. صداشودی م ترک یها نزدبچه یصدا

...! یعل ا ی ادیبه سمت خودم. دوباره فر کشمشی م می رویکه ترک موتور نشسته. با تمام ن یگردن نفر سوم

خورده اما نی . بدجور زمشوند ی که دوستانش منتظرش نم کند یها انقدر نزداما عباس و بچه خورد؛یم ن یزم ی و رو شودی م واژگون

ام!زده نیرا زم شاننیام و قلچماق ترچاقو نکشد. من هم دست انداخته میکه برا ستین ج یانقدر گ

زهرا! ایکمکش... نی! برد یها س بچه -

نقاب ابلیس

189

. رمیگی شکمم را بدرد دستش را م شیچاقو نکهی از ا قبل

...! شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

سرم: یباال رسد ی م ی. علکنمی پرت م یرا به سمتچاقو گرمیکه از درد، چاقو را رها کند. با دست د چانمیپی م انقدر

کمک! نیایها ببچه ؟ یشد یچ د یزهرا! س ای -

:کشمی م ادیفر

. نشونیری... دوتاشون در رفتن... بگ نشونیریبگ -

رون یخون همراه سرفه از دهانم ب یها. لخته د یآی م ریآژ ی. صداشومیرها م میدنبال آن دونفر و من سرجا دوند ی جلوتر م چندنفر

نفس ندارم که جواب بدهم خوبم. زند،ی م م یصدا ی. علزدیری م

. شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

. شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

نقاب ابلیس

190

. شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

. شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

. شهیخون و خرد ش م،ی الهام، مر مادر،

)حسن(

کار رو کردن؟ نیبوده و چرا ا یهنوز معلوم نشده هدفشون چ-

را از آشپزخانه ی چا ینیس ی کرده. مرتض یدو سه روز چقدر خودخور نیا داستیاش پگرفته ی. از صداپرسد ی م میمر پدر

: د یگوی است؛ حق هم دارد. شتاب زده م ی . او هم عصبانگذارد ی م مان یو جلو ردیگی م

!نی! شک نکناییکار اون بها ای! دهیمحسن شه ئتیالبد کار همون ه-

:پرسد ی . پدر دوباره میمرتض ی به خام د یشا زند؛ی م یز یلبخند ر عباس

بودن؟ یک نایا د یبگ د،یبود ریگ یمدت پ نیشما که ا -

:کند ی تازه م ینفس عباس

نقاب ابلیس

191

یرو ین قاتی خودشون رو خراب کنن. من از روند تحق ی نجوریکه ا ستنینبودن؛ اونا آنقدر احمق ن ئتیاز اون ه د یمطمئن باش -

خبر ندارم. یانتظام

: پرسد یم بانه یکند. عباس نج ت یعباس را اذ نی از ا شتر یب د یآی دلش نم پدر

نمش؟ یبب شهیحالش خوبه؟ م یمصطف-

...د ییباشه. بفرما خواب ده یاتاقشه... بع ی تو-

یرو دهیخواب ی . مصطفشودی وارد اتاق م ان یاهلل گو ای. عباس افتمی و من هم پشت سرشان راه م شودی عباس م یراهنما ی مرتض

: شودی م ز یخ میو ن زند ی ما لبخند م دنیدستش گرفته؛ اما به محض د یتخت و کتاب

سالم. -

و ند ینشی . عباس مشکفد ی م ی عباس، گل از گل مصطف دنیبلند شود. با د دهد ی و عباس اجازه نم شود ی از درد جمع م صورتش

. اما جواب عباس فرق د یهمان است که پدرش پرس ،یسوال مصطف نی کند. اول ییرایکه پذ رود ی م ی مرتض کند؛ی م یاحوال پرس

: آوردی م نییپا ی را کم شی. صداکند ی م

.اند ی استارت ی ر نا ی! ایراز ینه فرقه ش ن، یینه بها نایکه با کمک تو گرفتنش، اعتراف کرده، ا که اون پسره، همون نطور یا-

نقاب ابلیس

192

که برقم گرفته باشد: انگار

از کجا اومدن؟ هو ی نایا -

اما چندان شوکه نشده: یمصطف

! ارنیدرب یباز ع یضا ینجور یا ستن یخر که ن ایسیلی نگ یش نیا دادم؛ ی احتمال م-

: رمیگی م یشانیرا به پ دستم

سرمون! زنی بر نامیهمونا کم بودن که ا-

بوده؟ یحاال معلوم نشده هدفشون چ-

:د یگوی آرامتر م عباس

زده به سرشون اومدن هوی ه، یفکر کردن خبر نامی. اکشنی خط و نشون م های حزب الله ی روزا دارن برا ن یکه چقدر ا یدون ی م -

فقط عضله داشتن، نه مغز! نا یمحضه! ا تی اداها خر نیهمه آدم، ااون یتر از اونن که بفهمن جلو بچه ی لیمعلومه خ ی سراغ شما. ول

: د یگوی م ی با نگران یمصطف

نقاب ابلیس

193

ها رو هم منهدم کنن؟! بچه ه ینزنه به سرشون برن بق هوی نایا ست؟ین یخطر گه ید ی مطمئن-

است: آرام عباس

دنبالشونه. س ینه ان شاهلل. پل-

چکار کنن؟ ئتهیه نیقرار شده با ا یدون ینم-

.شنیدارن رصد م هامیی . بهاکننی. تحت نظرن؛ به موقعش عمل م رنشونیبگ زنیبر شهینم-

:زند ی م یچشمک یمصطف

! ایبه اون باالها وصل ؟ یدونی رو از کجا م نایا -

:خنددی م ریسر به ز عباس

! گهیرو م نایهم ششیپ د ی. شمام بردمیشن ی رو از افسر آگاه نا ینه ا-

)الهام(

نقاب ابلیس

194

یکسان کردمی اما فکر نم ده؛یخط و نشان کش های حزب الله یبودم رهبرشان برا دهیاند. شنبوده یاستارت ی ر د یگوی م حسن

نفر آدم حمله کردند و نیمسجد و مقابل چند در یاست که جلو نیقابل باورتر، ا ر یباشند که به حرفش توجه هم بکنند! از آن غ

زود دررفتند.

ی. فقط صدانیبود محکم خوردم زم یشد و چون کمر دهیبه کتفم خورد؛ چادرم از پشت کش یا. ضربه ستین ادمی قیدق من

را شکستند و نیماش یهاشه یش یک ستی ن ادم ی ی برسند. حت ی تا حسن و مصطف د یچقدر طول کش ستین ادم ی دم؛ یشن غیج

ی»چ د ی زنان پرس ادیفر یمصطف یشکست. وقت م یسر مر که چه شد دمیند ی و زخم شد. حت هاشه یخرد ش یدستم رفت رو

د ی. آنقدر تند دو د یصورتش سرخ شد و دو نم یروشن نور چراغ برق، بب هی شده؟« هم نتوانستم جوابش را بدهم. فقط توانستم در سا

ذولجناحش شود. حداقل سوار می که نتوانستم بگو

ند یواضح بگو خواهند ی . نمدهید یجد بیآس شیهااز دنده یکی ند یگوی . ممشینیبب مارستانی ب م یبرو می من و مر نگذاشتند

!میاشکسته! انگار ما بچه

بزند و نگذارد فرار کند. بعد نیرا از موتور زم شانی کیتوانسته یمصطف دمیشن ی و من دزدک گفت یکاظم داشت به حسن م حاج

! یانتظام ی رویداده. حتما به ن لشیو برده تحو ده یهم عباس آقا رس

فکر کنم. طاقت شترش یبه ب اماورده ی ام »اگر...« و طاقت ناست، بارها با خودم فکر کرده یبستر یکه مصطف ی چندروز نیا

را لعنت کردم و شکر گفتم. فقط طانی اگر به ذهنم آمد، ش نیا عزا شود و... هروقت مانی فکر کنم ممکن بود عروس اماورده ین

شده باشد. بخو ی که مصطف د یایب ی وقت نیدحسیکاش س

. دهد ی نم یدلسوز ی بو شانیهااما حرف ست؛ی مردم و تورم و گران شتی و مع ی است که همه جا حرف از فساد اقتصاد یچندروز

. اند چه یباز زند؛ی مردم فقط دستاو شان،یشعارها نی. انگار ببرند ی سوال م ر یکال نظام را ز یاو عده تازند ی جمهور م س ییبه ر یاعده

نقاب ابلیس

195

مشکالت کشور با کار و مطالبه دلسوزانه دند یفهمی مردم است. که اگر بود، م شتیمع ست،یمهم ن شانیکه برا یزیانگار تنها چ

. یو لشگر یان کشور به سر نیاغتشاش و توه یمردم برا کینه تحر شودی حل م

را گذرانده هانی دارد، سپاه دارد، آقا دارد. بدتر از ا د یمملکت صاحب دارد، شه نی. استمیشان، نگران نوجود همه هارت و هورت با

که عرضه ی استارت یچون صاحبش حفظش کرده است. به قول پدر، چهارتا سلطنت طلب کوروش پرست و اراذل و اوباش ر

جنم داشته باشند هشتگ »براندازم« را ترند یل ی! خمیرژ ضینظام و تعو یپوشک بچه را هم ندارند، چه رسد به برانداز ضیتعو

کنند! تر ییتو

رفتند ینم دند،یترس ی هم که اگر م ی . حسن و مصطفدهیهم نترس م ی. مردمیچرا نترس دانمی اما نم م؛ی ه ما بترس کار را کردند ک نیا

شتریکار ب ی . ذوقم برایکتاب نهم د شگاهیآماده کردن نما ی شده برا شتریذوقم ب چ، یکه ه ترسمی چرا نم دانمی دنبالشان. نم

شده.

کی د ی. شامیآماده شو یمراسم نه د یبرا د ی. باشودی و من هم بهتر م میمرخص شود، حال مر یکه مصطف گر یدو سه روز د تا

فتنه. یشهدا یبرا میگرفت ادواره ی

)حسن(

نقاب ابلیس

196

مان گرم سالم کرد، احوال ی . اما وقتمیسخت شناخت مشید ید ی که وقت ی آفتاب سوخته شده و چشمانش گود رفته؛ طور صورتش

که نیدحسیسرپا شده؛ س ستی وقت ن یلیخ ی است. مصطف نیدحسیهمان س مید یف زد فهمدست داد و حر د،یرا پرس

. اوردیخودش ن یبه رو د،ی و خند د یهم فقط ل**ب گز ی ماجرا را، محکم در آغوشش گرفت. مصطف دانستینم

. حسادت که نه، اما به حالش غبطه روزی هم تمام شده و برگشته؛ سربلند و پ نیدحسیتمام شدن کار حکومت داعش، کار س با

: »فإن حزب اهلل هم الغالبون...« یتحقق وعده اله لهیکه شد وس خورمی م

اسالم و هیکه با داع یداعش د،یکش یرانی و عراق را به و ه ی را در رعب و وحشت انداخت و سور ایسال تمام دن نیکه چند یداعش

و دوستانش جمع شد. دست آنها که نیدحسیشده، با دستان س اش یدماغ اربابان غرب یکه مو یآمد، داعش دانیکفر به م تیحما

آمد. نینبود؛ دست خدا بود که در آست

گاه دست به نبیو ز د یگوی از خاطراتش م نیدحسی. س داردی پدر نشسته و چشم از او برنم یپا یرو نیدحسیکوچک س نبیز

را نیدحسی. انگار بخواهد تمام نبودن کنار س گذاردی و چشم برهم م دهد ی م ه یپدر تک ۀو گاه سرش را به شان کشد ی صورت پدر م

مدافع حرم و... یشهدا یهابچه ه یشد و مثل بق بشیفرصت نص نیکه دوباره ا ش چندساعت جبران کند. خوش به حال نیدر هم

بماند!

سرش یبچه باال نی!( بوده، اهوش یب د ی خواب )بخوان یاز خستگ د یمدت که س دتمامیگفته بود س می به مر نیدحسیس همسر

! دهیخواب نیدحس ی. شب هم کنار س کردینشسته بود و پدرش را نگاه م

شام هی آن که بخواهم، خاطره تعز ی ! بگذردی سه ساله چه م یکوچولو نبیدر قلب ز فهمد ی تا خودش تجربه نکند، نم چکسیه

.د یآی چشمم م ی جلو بانیغر

چندماه نیبرلب دارد و ا ی لبخند تلخ ی. مصطفبردی و مادرش او را به اتاق م شودی آرام بسته م نبیز یدرشت و مشک چشمان

و تصادف حاج آقا و م یبامزه الهام و مر شیو نما ی نیتا خانم حس د یمحسن شه ئتی. از ه کند یم ف یرا تعر نیدحسینبود س

نقاب ابلیس

197

صورتش را ی و گاه رد یگی را بغض م شی صدا ی. گاهزند ی درباره خودش نم ی حرفاما ها؛یاستارت یخودش و حمله ر ذولجناح

اخم.

هنوز مهربان است. انقدر نیدحسیوجود، نگاه س نیاست و گاه اخم. با ا ی. واکنشش گاه تلخند دهد ی فقط صبورانه گوش م د یس

دوست دارد! شتری را از من ب ی مصطف د یشا گذردی لحظه از دلم م کیکه کند ی را نگاه م ی مهربان مصطف

: زنمی م ش ی. آرام با آرنج به بازوستین نجایکه ا داستیو پ دارد ی فرش برنم یهاکه چشم از گل شومی م م یمر متوجه

م؟ ی مر یی کجا -

: کند ی زمزمه م آرام

جا... چیه -

: کند ی نگاهم م می و مستق آورد ی را باال م سرش

!میری با هم م میهرجا بر-

نگران من و د یفهم ی به راحت شودیدارد پنهانش کند. م یسع یشده ول شان یو پر نیغمگ یاست کم ی مدت م یشاد مر نگاه

هاست.بچه ه یو بق یمصطف

نقاب ابلیس

198

: شودیجا مجابه ی کم یبا نگران نیدحسی. س کند ی م فی خوردن حاج آقا از موتور را تعر نیبا آب و تاپ زم یمصطف

حال حاج آقا چطوره؟ -

:اندازدی به من م ینگاه بعد

! ؟ینگفته بود -

...« یشدی نگران م ی بود ایتو اونور دن گفتم ی م ی: »خب چیعنیکه کنمی نگاهش م مستأصل

:پرسد ی م ی . دوباره از مصطفگذردی خوب بلد است از چشمانت بفهمد در دلت چه م زند،ی م یلبخند

حاال همه حالشون خوبه؟ -

:دهد یجان گرفته جواب م نیدحسی با آمدن س ا یکه گو یمصطف

شما که اونم الحمداهلل حاصل شد. ی نبود جز دور ی بله همه خوبن، مالل-

که: پردی . ناخودآگاه از دهانم مداند ی را نم ی مصطف یهنوز ماجرا نیدحسیس

نقاب ابلیس

199

دو روزه مرخص شده خداروشکر... یکیهم ی مصطف -

:کند ی اخم م نیدحسیو س رود ی چشم غره م یمصطف

مارستان؟یب-

دارد از جواب دادن طفره برود: ی سع یمصطف

نبود. ی زینه چ -

نیدحسیاز دست س نکهیاز ا یبا خوشحال ی . مصطفگذاردی جمع م ان ینبات را م ی چا ینیاز شانس خوبش فاطمه خانم س و

شود: فشیحر یاز آن است که مصطف زتریاما ت نیدحسی. س زند ی تعارف م ه یو به بق دارد ی خودش برم ی استکان برا ک یدررفته

ه؟ یچ ش ه ی قض مارستانیب نمی بگو بب د یخب آقاس -

.خندمی م اریاخت ی و ب رود ی دوباره به من چشم غره م یمصطف

( ی)مصطف

نقاب ابلیس

200

ما... ار یع یاست معن یلباس خاک نیاعتبار ما/ شهادت افتخار ما/ هم تیوال-

:کند ی . درگوشم زمزمه مگردمی . به طرفش برمزند یام م آرام دست سر شانه یعل

و شربتا پخش شد. ک یک-

ومد؟ یکم ن-

نه خداروشکر. -

؟ یریدستت درد نکنه. االن کجا م -

. زایم ی رو مین یو بچ میری بگ لیکتابا رو تحو میبر د یبا-

:زند ی م خشکم

د؟ید ی رو نچ شگاهیمگه هنوز نما -

: د یگوی م سرافکنده

نقاب ابلیس

201

بفرستن. توننی شرمنده... گفتن زودتر نم -

:دهمی تکان م سر

تون.کمک انیب گم ی. به خواهرام منین یبچ نیها رو بردار و بردوتا از بچه ی کیخب باشه. -

.رند یها را بگ بروند کتاب فرستمی را همراه حسن م ن ی. احمد و متکنمی ست اشاره به احمد مبا د و

که هرکجا و / میجان به کف دالوران کشور انیج یما/ بس ی قدس آرزو ییما/ قدم قدم رها یاست در گلو رت یغ نینفس نفس طن-

... میامر رهبر ع یهرنفس مط

:ستد یای کنارم م نیدحسیس

!مای دونستی شمام صدا داشته و ما نم یدمرتضیآس نیا گم یم -

:زنمی م لبخند

داره. عباس کشفش کرد! ییته صدا هی . آره شنوهی گوشاتون قشنگ م-

نقاب ابلیس

202

:خوانند یها مگروه سرود است. بچه ی که مشغول رهبر م یکنی به عباس نگاه م هردو

و خون... غی در جنگ ت /میااز جان گذشته -

: آوردی م ترنییپا یمرا ک شیصدا نیدحسیس

. هی بچه ماه یلی عباس رو بدون! خ ن یقدر ا -

: کنمی م د ییسر تا با

! م؟یباال بزن ن یبراش آست یاهیپا د یس گم یکمک حالمونه! م یلیخ-

: ردیگی م اش خنده

کرده؟ ریسخنران چرا د نیمردم، زنگ بزن بب یبرا دنینقشه کش ی به جا-

ساعت؟ مین می. چکار کنرسهی م ر یساعت د مین هی که، یزنگ زدم گفت تراف-

:د یگوی و م کند ی فکر م یقدر

نقاب ابلیس

203

جشنواره عمار رو بذار. یاز مستندا یکی-

.ستیتر از شهد شهادت ن نیریما ش یبرا /میمن عسل هست ی ما از تبار قوم احل-

. مسعود با کنمی . من تعجب مکند یتازه واردمان. مکث م یهااز نوجوان یکی افتد؛ی برود که چشمش به مسعود م خواهد ی م

نیدحسیدر گروه سرود باشد. س د یدارد و با ی خوب ی صدا گفتی که عباس م یدرحال ستاده؛ یا ینه چندان خوشحال کنار یحالت

:پرسد ی م

ست؟ی ن شونن یپس چرا مسعود ب-

از یکی می که به الهام بگو رومی و من م رد یگی صحبت با او را به عهده م نیدحسی. س دانمینم ی عنیکه اندازمی مباال شانه

جشنواره عمار را پخش کند. یمستندها

.میالمقدس ت یب ییفکر رها /میرس یم ل یچون س /میرتیطوفان غ-

ی که تا حدود الم ی. خفتد ی تر بپرده واضح ی تا مستند رو کنمی ها را خاموش م. چراغ روند ی م نییمردم پا ق یسرود با تشو یهابچه

مشغول صحبتند. یاکه گوشه زنمی و مسعود م نیدحسیبه س ی سر شود،ی راحت م

گه رهبرم؛ چون بهش اعتقاد ندارم. عباس آقام گفتن ا ییبرم و داد بزنم فدا ستمیمن حاضر ن ی اصرار کرد، ول ی لیعباس آقا خ-

رهبر بشم؟ مگه رهبر یفدا د یامام زمان هست، من با یچرا وقت د یشما بگ د ی. آقاس ستین یاصرار شم، یم ت یواقعا سختمه و اذ

معصومه؟

نقاب ابلیس

204

جواب، از مسعود یبه جا نیدحسی. س شومیشان مو وارد بحث رمیگی با لبخند مشغول گوش دادن است. اجازه م نیدحسیس

:پرسد ی م

؟ یکنی تو چرا از امام زمان اطاعت م خب

. میشون که ائمه باشن اطاعت کنالسالم( و فرزندان هی )عل یدستور دادن از امام عل امبریخب، چون پ-

: شودی م یجد یکم نیدحسیس

انسانه! ه ی امبر یخدا که هست! از خدا اطاعت کن! پ ؟یکنی اطاعت م امبریاون وقت چرا از پ-

: خوردی مبه مسعود بر انگار

! میاطاعت کن امبریخود خدا دستور داده از پ-

:د یگوی خرسندانه م نیدحسیس

ست. قبول؟ و ائمه امبریحکم خدا اطاعت از پ یعنی ؛یاطاعت کن امبرش یاز پ د یبا ، یاز خدا اطاعت کن ی آهان! پس اگه بخوا-

.دهد ی سر تکان م مسعود

نقاب ابلیس

205

از خداست، درسته؟ چون یرو یپ نیع ی روی پ نیکنن، ا ی رویپ نید یاز علما د یبا انیعیش بن،یغا یحاال اگه ائمه دستور بدن وقت-

السالمه. هی امام صادق عل ثیحد نیشون حکم خداست، ا. پس حکماتهیقرآن و روا یفقها هم بر مبنا یست و فتوا دستور ائمه

: آوردی سرش را باال م مسعود

ازش اطاعت کرد؟ د یباشه هم با لییاسرا یبن یاگه مثل علما یباشه، حت نیهرکس که عالم د ینعی-

ماست که فهی وظ نیاون عالم رو مشخص کردن، ا اتیبذارن؟ ائمه خصوص عهیلقمه آماده دهن ش شهیائمه هم ی چرا انتظار دار-

نفسشون ی خود محافظت و برخالف هوا ن یکه از د زگار یپره یاز فقها د یالسالم( با هی امام صادق )عل تی. طبق روامشیبشناس

( 131، ص 27ج عه، ی. )وسائل الشمیکن یرو یدستورات خدا هستن پ عی و مط کننی رفتار م

:کند ی را قطع م نیدحسیحرف س مسعود

اهلل تیاهلل، مثل آ ت یهمه مجتهد و آ ن یرو داره؟ اصال ا اتیخصوص نیا یاخامنه یکه آقا دنیرس جه ی نت نیخب چطور به ا-

...یآمل ی مکارم، جواد ،یستانیس

ی برا ی ول م، یکن د یتقل مش یدونی که اعلم م ی از مجتهد میتونی م د ی تقل ی درسته، تو میدار یادیز ی مجتهدا ی گ یم نکه یاوال ا-

هم یاس یاز لحاظ س یاامام خامنه هم الزمه. علما همه قبول دارن که یاس یس تیکفا ی جامعه، عالوه بر علوم حوزو یرهبر

ی که دائما دارن رو ی نینفر متخصص د نیچند ی عنیبرعهده مجلس خبرگانه؛ یستگ یشا ص ی. بعد هم تشخشترهیب شونیستگ یشا

کنن. دایشون پپرونده ی فساد کوچولو تو هی نتونستن نکهیآقا هم اعتراف کردن به ا یدشمنا ی. حتکننی رهبر جامعه نظارت م

نقاب ابلیس

206

را قبول دارد: نجایکه تا ا داستیچهره مسعود پ از

اما فدا شدن رو نه! د،یگی باشه، اطاعت رو هستم، درست م-

: میگویو م کنمی فکر م ی. کمکند ی جواب دادن را به من واگذار م ق یعم یبا لبخند نیدحسیس

؟ی کردی چکار م یالسالم( بود ه ی)عل نیاگه زمان امام حس-

:دهد ی جواب م عیسر

نکن! سه یمقا یاخامنه یرو با آقا ن یامام حس -

بپرسم: ینجور یبذار ا-

امام بود. ب ینا یمسلم معصوم نبود؛ ول ؟یکرد ی چکار م لی در مواجهه با مسلم بن عق -

: کند ی فکر م یقدر

! دادمی . جونمم براش مدمیجنگ ی رکابش م یتو -

نقاب ابلیس

207

برو جلو!« ینجور یهم ن یکه: »آفر فهماند یبا نگاهش م نیدحسیس

: میگوی م

که نه یرهبر، بخاطر ا ی جانم فدا میگی مسلم مثل فدا شدن در راه امامه. پس االنم اگه ما م ی فدا شدن برا یدونی چرا؟ چون م -

در رکابشونه. دنیامام زمان هم مثل جنگ بیفداشدن در راه نا

:پرسد ی . ناگاه مکند ی فکر م میهااست و درباره حرف رهیخ نیزم به

م؟ یامام؟ مگه ما دوازده تا امام ندار د یگی اصال چرا م-

:د یگوی م حیصر یلیخ نیدحسیس

نه! -

: د یگویم نیدحسی. س کند یبا چشمان گرد شده نگاهش م مسعود

از ائمه ماست؟ ی کیمثال امام کفار هم ؟یچ یعنی . میزنی رو با امامش به صدا م یهر ملت امت ی: روز قد یفرمای سوره اسراء م یتو -

امام م،یباشه! امام نار دار شه یهنرپ ای ستیفوتبال هی امامت تونه ی . میکنی که ازش اطاعت م یکس شوا،یراهبر، پ ی عنینه! امام

اشاره ،یاامام خامنه م یگی م نکه یمختلف هستن! پس ا یهاماشاءاهلل امام ی درسته، اما ال م یامام معصوم دار ه . دوازدمیجنت هم دار

نیب اتیادب یمخصوصا تو ؛یاس یس ی اشاره داره به رهبر شتریرهبر ب یی رهبر، بار لغا می. اگه بگ میدار شون یاز ا مونی رویبه پ

نقاب ابلیس

208

و دهیرو پوشش م نا یا یکه هردو ه یکلمه قرآن ه ی. اما امام یو معنو ینیصرفا د گاهیبه جا م یاهلل هم اشاره دار تیآ م ی. اگه بگ یالملل

. ینید ی اشاره داره هم رهبر یاس یس یهم به رهبر

.گذارمی را با مسعود تنها م نیدحسیس ده؛ی. سخنران رس خوردی زنگ م همراهم

)حسن(

ام.نخورده یدرست و حساب زیبدهد، از صبح تا االن چ رش ی. خدا خرسد ی سر م ک یو ک رکاکائویدوتا ش با

:د یگوی است م تیکه نگاهش به جمع ی و درحال ندینشی راننده م یندلص ی رو

فتنه. یبه سمت شعارا رهیشعاراشون داره م-

. تیبه جمع شودی م ره ی و خ گذاردی م یرا کنار رکاکائو یو ش ک یندارد! عباس اما ک مانی. شکم گرسنه ازنمی را با ولع گاز م کیک

!کند؟ی اش بدون خوردن هم خوب کار مچطور است که کله دانمینم

نقاب ابلیس

209

ی. درحالاند ده یچیشال گردن دور صورتشان پ ایاند ماسک زده رند یگی م لمیکه ف یا. عدهزنند ی دست م اندارند،یکه م یچندنفر

: میگوی م بلعمی را م ک یکه ک

ماسک دارن مشکوکنا! نای ! انیبب -

:مالد ی و دستانش را به هم م کند ی م دایرا ز نیماش یدرجه بخار عباس

! مییکایاقدام خشن نکنن عمال آمر ی تا وقت م؟ یبکن می تونی دانشجوئن! اما چکار م نایمعلومه! ابدا من باور کنم ا-

کا؟یآمر ؟یچ-

:خنددی م

!می بکن م یتوانی نم یغلط چیه -

:دهد ی داشبورد دستم م یاز رو یکنان چند دستمال کاغذ . عباس خنده زدیری م رونیب امی نیاز ب رکاکائویخنده، ش از

جمع کن خودت رو! -

:د یگوی است که م نیدحسیس ی. صدازند ی حرف م میسیعباس با ب کنم، ی م ز یرا تم صورتم

نقاب ابلیس

210

...کننی م نی... به آقا دارن توهستیاصال حرف اقتصاد ن گه ی... ددنیناجور م یدارن شعارا نجایا -

و اغتشاش وسط است: یابانیخ یر یبرعکس ما آرام است؛ انگار نه انگار که حرف درگ عباس

؟ ییشما کجا دجانیس -

...ابونیوسط خ برنی رو م تیدارن جمع دراشونیدانشگاه. ل ی در اصل یرو ترک موتور، با احمد، روبه -

بهت حساس یول ر، یبگ لم یکه تابلو نشه ف یجور هی . یکن ییرو شناسا دراشونیکن ل ی فقط سع ، یکن یاقدام خوادینم د یس -

.نایبرخورد کنه با ا ی بلده چجور ی انتظام ی روینشن. ن

. یعل ایباشه. -

: کنمی و رو به عباس م اندازمی را داخل پاکت زباله م رکاکائویو ش کی ک پوسته

هم دارنا! گهید یفکرا نایا -

:دهد ی باال م ابرو

نقاب ابلیس

211

دستشونه! نیمخصوصا اونا که دورب ر، یبگ لم یحکم ته مونده دارن. تو فقط ف نا ینگران نباش. ا -

اما کند ی م یانداریم یبا کاپشن طوس ی. جوانتیاز وسط جمع ردیگی م لم یاست، ف یآب شیزده و سرتاپا یکه ماسک تنفس یخانم

اند. تا تماشا آمده یبرا یاد یتعداد ز د ی. شارد یگی م لمیدست ف به یگوش ده، یپوش یبا لباس بنفش و رو ی گریماسک ندارد. خانم د

زد. هنوز کنترل شانب یغ ، یلفظ ی ریدرگ ی اما بعد از کم دادند ی م یاقتصاد یهم شعارها یمذهب ی دانشجوها ش، یپ قهیچنددق

خارج نشده. یانتظام ی رویاوضاع از دست ن

را متفرق کنند، اما تیدارند جمع ی! سعشویهمه ر روند؛ی م تیو به دل جمع شوند ی م اده یو پ رسند ی چند موتور سوار سرم ناگاه

:زنمی عباس م ی . با آرنج به بازوشودی اوضاع متشنج م

کنن؟ ی چکار م نجایشد؟ ا داشونیاز کجا پ نایا-

:شودی برافروخته م یکم عباس

... ی... واکننی از منکر م ی! مثال دارن نهدونمینم-

:زند ی حرف م میسیب با

ه؟ یشون چحرف حساب تیوسط جمع ختنی که ر ییهای حزب الله نیا-

ی روی. ن دهند ی متفرق، پراکنده شعار م تی. جمعد یآی کف و سوت م یکه صدا نمیبی . فقط مرد یگی م ی چه جواب شنومینم

:د یگوی بتا بلند م نس یی متضاد گوشم را پرکرده. عباس با صدا ی. شعارهاردیگیرا م یر یدرگ یجلو یانتظام

نقاب ابلیس

212

! یعل ایباشه اومدم... ؟یانقالب؟ فردوس ؟یچ-

)حسن(

ام.نخورده یدرست و حساب زیبدهد، از صبح تا االن چ رش ی. خدا خرسد ی سر م ک یو ک رکاکائویدوتا ش با

:د یگوی است م تیکه نگاهش به جمع ی و درحال ندینشی راننده م یصندل ی رو

فتنه. یبه سمت شعارا رهیشعاراشون داره م-

. تیبه جمع شودی م ره ی و خ گذاردی م یرا کنار رکاکائو یو ش ک یندارد! عباس اما ک مانی. شکم گرسنه ازنمی را با ولع گاز م کیک

!کند؟ی اش بدون خوردن هم خوب کار مچطور است که کله دانمینم

ی. درحالاند ده یچیشال گردن دور صورتشان پ ایاند ماسک زده رند یگی م لمیکه ف یا. عدهزنند ی دست م اندارند،یکه م یچندنفر

: میگوی م بلعمی را م ک یکه ک

نقاب ابلیس

213

ماسک دارن مشکوکنا! نای ! انیبب -

:مالد ی و دستانش را به هم م کند ی م ادیرا ز نیماش یدرجه بخار عباس

! مییکایاقدام خشن نکنن عمال آمر ی تا وقت م؟ یبکن می تونی ر مدانشجوئن! اما چکا نایمعلومه! ابدا من باور کنم ا-

کا؟یآمر ؟یچ-

:خنددی م

!می بکن م یتوانی نم یغلط چیه -

:دهد ی داشبورد دستم م یاز رو یکنان چند دستمال کاغذ . عباس خنده زدیری م رونیب امی نیاز ب رکاکائویخنده، ش از

جمع کن خودت رو! -

:د یگوی است که م نیدحسیس ی. صدازند ی حرف م میسیعباس با ب کنم، ی م ز یرا تم صورتم

...کننی م نی... به آقا دارن توهستیاصال حرف اقتصاد ن گه ی... ددنیناجور م یدارن شعارا نجایا -

نقاب ابلیس

214

و اغتشاش وسط است: یابانیخ یر یبرعکس ما آرام است؛ انگار نه انگار که حرف درگ عباس

؟ ییشما کجا دجانیس -

...ابونیوسط خ برنی رو م تیدارن جمع دراشونیدانشگاه. ل ی در اصل یرو ترک موتور، با احمد، روبه -

بهت حساس یول ر، یبگ لم یکه تابلو نشه ف یجور هی . یکن ییرو شناسا دراشونیکن ل ی فقط سع ، یکن یاقدام خوادینم د یس -

.نایبرخورد کنه با ا ی بلده چجور ی انتظام ی روینشن. ن

. یعل ایباشه. -

: کنمی و رو به عباس م اندازمی را داخل پاکت زباله م رکاکائویو ش کی ک پوسته

هم دارنا! گهید یفکرا نایا -

:دهد ی باال م ابرو

دستشونه! نیمخصوصا اونا که دورب ر، یبگ لم یحکم ته مونده دارن. تو فقط ف نا ینگران نباش. ا -

اما کند ی م یانداریم یبا کاپشن طوس ی. جوانتیاز وسط جمع ردیگی م لم یاست، ف یآب شیزده و سرتاپا یکه ماسک تنفس یخانم

اند. تا تماشا آمده یبرا یاد یتعداد ز د ی. شارد یگی م لمیبه دست ف یگوش ده، یپوش یبا لباس بنفش و رو ی گریماسک ندارد. خانم د

نقاب ابلیس

215

زد. هنوز کنترل شانب یغ ، یلفظ ی ریدرگ ی اما بعد از کم دادند ی م یاقتصاد یشعارهاهم یمذهب ی دانشجوها ش، یپ قهیچنددق

خارج نشده. یانتظام ی رویاوضاع از دست ن

را متفرق کنند، اما تیدارند جمع ی! سعشویهمه ر روند؛ی م تیو به دل جمع شوند ی م اده یو پ رسند ی چند موتور سوار سرم ناگاه

:زنمی عباس م ی . با آرنج به بازوشودی اوضاع متشنج م

کنن؟ ی چکار م نجایشد؟ ا داشونیاز کجا پ نایا-

:شودی برافروخته م یکم عباس

... ی... واکننی از منکر م ی! مثال دارن نهدونمینم-

:زند ی حرف م میسیب با

ه؟ یشون چحرف حساب تیوسط جمع ختنی که ر ییهای حزب الله نیا-

ی روی. ن دهند ی متفرق، پراکنده شعار م تی. جمعد یآی کف و سوت م یکه صدا نمیبی . فقط مرد یگی م ی چه جواب شنومینم

:د یگوی نسبتا بلند م یی متضاد گوشم را پرکرده. عباس با صدا ی. شعارهاردیگیرا م یر یدرگ یجلو یانتظام

! یعل ایباشه اومدم... ؟یانقالب؟ فردوس ؟یچ-

نقاب ابلیس

216

( ی)مصطف

دوتا ند یآی است که م شهی. با خودم گفتم مثل هممینگرفت یچندان جد م، ید یدانشگاه شن یرا جلو انیخبر اعتراض دانشجو ی وقت

انقالب باشد، ابانیمان به خحواس د یبه حوزه احضارمان کردند و گفتند با یاما وقت شود؛ی و تمام م روند ی و م دهند ی شعار م

هست. یاقتصاد تیبه وضع ییدانشجو تراض اع کی فراتر از ییخبرها دمیفهم

که ترکم نشسته برسد: ی تا به عل کنمی را بلند م می. صدااند ده یعصر د ی برا ییهاخواب ا ینبود، اما گو ی که خبر صبح

هشت چندسالت بود؟ سال هشتاد و -

: د یگوی هم بلند م یعل

دوازده سال! چطور؟ -

نه؟ ای اد یم ادت ی یزیچ نم یبب خواستمی م ، یچیه-

نه. یلیخ-

: زنمی اند. داد ممان داده دست میسیکه چرا ب خورمی دل حرص م در

نقاب ابلیس

217

بهت گفتم؟ یک نیسرمون. بب زنیری م کنه،ی تابلومون م مایسیب نیا-

دامنمون! یانداختن تو م یسیب ه یمون کردن که محاصره ید یخط نده. د الینبود. گفتن ممکنه موبا یاچاره-

: د یگویم ی. علسوزاند ی ماه صورتم را م یمحاصره را خوب آمد! باد سرد د نی. اردیگی م امخنده

چه خبر قراره بشه؟ س ی... معلوم نیسمت فردوس ان یو عباسم دارن م نیدحسیانگار س -

کنه! ریدا بخخ-

نی. مسجد اشنومی اذان را از همراهم م ی. صداند یآی و م روند ی مردم م ست؛یعاد ز ی. ظاهرا همه چمیرس ی م ی فردوس دانیم به

. میجم بخور نجایهم از ا شودی و نم ست یدور و بر ن

: شنومی م میسیعباس را از ب یصدا دهم،ی . سالم نماز را که مم یخوانی م ابان یرا کنار خ نماز

جان؟ یمصطف د ییکجا-

مترو. ستگاهیکنار ا ، یفردوس دون یم-

نقاب ابلیس

218

که؟ یدونی . میبه سمت ما، حواستون باشه به همه چ نیایآروم ب یلیخ م، یپل کالج ک یما االن نزد-

کجاست؟ نیدحسیآره. س -

اونا با موتور. مینیسمت شما. ما با ماش انیاونام دارن م-

. یعل ای. نمتیبی باشه، م-

: زنمیاش مهنوز در سجده است. سر شانه یعل

امشب رو! ه ی نییپا ای... از معراج ب می بر د یپاشو داداش... با-

: میگوی . خجالت زده مشومی آب م افتد،ی و چشمم به چهره برافروخته و چشمان سرخش م داردی سر از سجده برم ی وقت

...! یکرد ی م ریاون باالها س ی لیشرمنده انگار خ-

:شانیشگ یهم یشعارها شود؛ی . کم کم سروصداها شروع م ند ینشی و ترک موتور م خنددی م بزرگوارانه

! رانیا ی نه غزه، نه لبنان، جانم فدا-

نقاب ابلیس

219

! کتاتوریمرگ بر د-

-...

ی. علشودی تندتر م شانیو شعارها رودی باالتر م شانی. لحظه به لحظه صدامیکن دایرا پ درهایل د یبا گردانم؛ی چشم م تیجمع نیب

. ردیگی م لم یف ت یکه درحال صحبت است. دارد از جمع کند یوانمود م یطور ی حالت پرواز ول یهمراهش را گذاشته رو

ها در داستان یز یچ ی. گاهستادهیش ابه حالت آماده با ی انتظام یرو یاند. نرا بند آورده ابانیپنجاه نفر هم نباشند؛ اما خ د یشا

شانلیکه شکل و شما یتی. جمعد یام را بفهمدلشوره ی تا معنا د یباش ت یموقع نیدر ا د یاما با د؛ین یبیم هالم یو در ف د یخوانی م

عباس است که یاند. صدااند و صورتشان را با شال گردن پوشاندهزده یماسک تنفس ایتا دانشجو و اکثرا خوردی به اوباش م شتریب

: د یگوی م میسیپشت ب

کشته نشه! ی کس د؛ یاگه شده خودتون سپر بش یکشته نشه! حت ی کس نیها مواظب باش بچه -

)حسن(

مرگ بر...! مرگ بر...! -

نقاب ابلیس

220

ست/ اصل نظام نشانه ست. سبز و بنفش بهانه -

. میما همه باهم هست /د ینترس د ینترس -

... کتاتوریمرگ بر د-

انگار کاود؛ یم تیجمع ن ینگران است. با همان نگاه نافذش ب ی. عباس هم که تا االن آرام بود، کمرودی جلو م یمتری لیم نیماش

: میگویاند. مپراکنده شده ابانیکه در خ نمیبی . اوباش را مگرددی م ی دنبال کس

سرمونا... زنیری و وضعمون م شیر نیبا ا -

:د یگوی را برداشته. عباس م ابانیبوق خ ی. صدادهد ی است، فقط سرتکان م ابانیکه حواسش به خ عباس

! کننی م مون مه یق مه یق نیماش یتو ان یبه قول تو، م هوی. دهیجواب نم نیماش یتو گه یکنار، د میبزن د یبا-

: دهمیچشمان گرد شده جواب م با

تره! که خطرناک ادهیپ-

نقاب ابلیس

221

پارک کند: یابکشد و گوشه رونی ب ابانیرا از خ نیدارد ماش یسع شنود؛ی حرفم را نم انگار

ما. شیپ انیبگو ب ن،یدحسیبزن به س م یسیب -

:زند ی . عباس با شانه چپش حرف مجانیهم د یایب شودی و قرار م دهمی م ت یموقع نیدحسی. به س کند ی پارک م دوبل

ی تو کرویم د یخودمون، اگرم خبرم نرس یهابه بچه دم یم ل ی! اگه زنده موندم و گرفتمش تحوتی تو دل جمع رم یمن دارم م-

دهنمه!

گرد شده باشد: ینعلبک ک یبه اندازه د یشا چشمانم

! یترسونی من رو م یدار ؟یزنی ت حرف مچرا با شونه -

یو مهربان تیاش جد . چهره کند ی . نگاهش تا مغز استخوانم نفوذ مکند یچشمانم را نگاه م م یمستق چرخاند ی را به سمتم م اش تنه

را باهم دارد:

اما اصل کار با خودمه! ن؛ یکمکم کن د یبدم. شمام با ل یکنم و تحو دایمعرکه رو پ ار یب شیآت ه ی د یمن با ن،یبب-

.. ! مگه ما فقط.فهممینم-

کمک. ایبگو و ب یاعلی ه ی. تو فقط دهیم حیبرات توض نیدحسی. بعدا س یبپرس ستیالزم ن ن یاز ا شتریب-

نقاب ابلیس

222

هردومان را از جا شهیشکستن ش یمجهول شده است. صدا میبرا یکم تشی هم نه. حاال شخص شناسمشی هم م کنمی م حس

:د یگوی عقب را ترکانده! عباس بلند م شه یکف دست، ش ک یاندازه د یتکه سنگ شا کی. پراند ی م

!زننی م شمون یبدو االن آت-

:زنند ی م ادیفر چندنفر

!اند ی! اونا اطالعاتدشونیریاونا مامورن! بگ -

. کشد ی و دنبال خودش م رد یگی . عباس دستم را ممیپری م رونیب نیاز ماش ن،یبه جان ماش فتند یبا چماق و قمه ب نکهی از ا قبل

قدم تند ای رند یگی م لمیف ایرو هستند، اده یکه در پ یاست. مردم نییها پا. کرکره مغازه می رو گم کن اده یخودمان را در پ د یبا

:زند ی م میسیب نیدحسیدر بروند. به س که اند که زودتر از معرکرده

. مییرو اده یتو پ م،یشد ادهیما پ د؟ یس ییکجا-

. نمیبی م ابانیخ ی آتش را آن سو یسرخکه میادهیرا نشن نیدحسیجواب س هنوز

مردم...! یهانیزباله، نفت، ماش یهاسطل

...!آتش

نقاب ابلیس

223

. میرا بپوشان مانیهاصورت د یگوی . عباس ممیشوی پنهان م ابانی. پشت چند درخت در جدول خرسند ی و احمد م نیدحسیس

. د یپای را م ابانیو شعار و سوت و کف، گوشمان را پر کرده. عباس خ هاشه یو شکسته شدن ش هانیو بوق ماش ر یدزدگ یصدا

:د یگوی که چشمش به مردم است، م یدرحال نیدحسیس

نکشه، وگرنه... های فقط خدا کنه کار به گادر -

:د یگوی نبوده، ناگاه م نیدحسیکه حواسش به س عباس

...درن یل نایکالهدار دارن، ا یکه لباس طوس یی نایا ن،ینیبب-

:پرسد یم نیدحسیس

؟ یهمونه که دنبالش-

: د یگوی قاطع م عباس

.ستگه یعده د هی دست یفقط کارشون مجلس گرم کردنه! رشته اصل دن،یپوش یکه طوس یینا ی. استینه... مطمئنم اون ن-

نقاب ابلیس

224

:زند ی م می سیب یمصطف به

د؟ ییکجا-

است: اد یفر ه یشب ی مصطف یصدا

! میزنی م ی کی م،یخوری بانک )...( دوتا م ،یفردوس یضلع شرق -

شده؟ ی ری درگ-

بشه. ی چ گه ید قهیتا دو دق ستیاما معلوم ن م؛ یکمک. االن خوب م یرفت زدن،ی رو داشتن م سی پل یها! بچه ینفهم یبفهم-

!نییاتوبوسم اومد پا ه ی شهیزدن... ش شیرو آت سیپل ینایماش

:د یگوی م یو خطاب به ما و مصطف کند ی فکر م یکم عباس

دنینظام... مفهومه؟ احتماال نقشه کش هیعل کننی ! علمش مادیاوباش ب نیاز ا یک یقطره خون از دماغ ه ی فقط هی ها االن کافبچه -

میبذار د یاسلحه نداشته باشه! نبا یتون باشه کسعلمش کنن! حواس د یدونفر از خودشون رو بزنن، به عنوان شه یک یخودشون

نیبه دشمن که االن ا دن یم یادنبالشون... اونا دارن خوراک رسانه می تا بر ن یکن دایرو پ دارن نیکه دورب ییبسازن! کسا د یشه

! یعل ای ن؟ید ی! فهمیس یب یب ک ی تر یآشوبا شده ت

:کند یرو به ما م شنود، ی را که م یو عل یمصطف « یعل ای» یصدا

نقاب ابلیس

225

تا ن یکن یساختمونا هستن. سع یباال ای رو ادهیپ ی. احتماال توستنی ن ت یدارا. اونام وسط جمع نی سراغ دورب میبر د یها باچه ب-

.تی دل جمع ی تو نینر نیتونی م

ها از جا از نرده ی . تعداددهند ی اند و تکان مرا گرفته ابانیوسط خ یها. نرده میسرمان را بلند کن شودی باعث م یبیعج یصدا

اند به اند. مثل قوم مغول، افتاده هم رحم نکرده ی و رانندگ یی اند. شعارها اوج گرفته. به موانع راهنماافتاده ابانیاند و وسط خدرآمده

. سوزند ی مردم. چند سطل زباله در آتش م یهانیها و موانع و ماش تا نرده ر یخط تندرو بگ ستگاهیاست. از ا ابان یخجان هرچه در

:د یگوی ناگاه م نیدحسی. س زنند ی شعار، سوت م ی به جا

اون وسط؟ کنهی اون دختره چه کار م -

و ماجوج، با اجوج یقوم ن یا نی. تنها بمیرس ی م دهیو صورت پوش یکوتاه طوس یبا مانتو ی و به دختر میریگی نگاهش را م در

:د یگوی . احمد مکند ی ! پشتش به ماست. عباس چشم تنگ مابانیوسط خ قای دق رود؛ی آرامش راه م

انگار! ره یگی م لم ی! داره فرهیراه م لکسیباهاش نداره! چقدر ر یهم کار یکس-

:پرسمی م

دختره؟ ی مطمئن-

! خورهی مقنعه داره! جثه ش هم به پسرا نم ؟ ینیبینم-

نقاب ابلیس

226

:زند ی م نیدحسیبا آرنج به س عباس

خودشه... نود و پنج درصد خودشه! -

( ی)مصطف

کف و سوت گم شده است. تردد یصدا نیشان بشکستن یاما صدا زند؛یری م ی گریپس از د یکی اتوبوس ستگاهیا یهاشهیش

دونفر هم یک ی. سوزند ی تر مدوتا درخت آن طرف یکیدشوار شده. هاکلتیموتور س یو برا رممکنیغ یسوار یهان یماش یبرا

. زند ی به سرم، تعادلم را برهم م ینی. ناگهان ضربه سنگ کشند ی دورش هورا م ه یاند و بق سطل زباله ک ی ی نفت رو ختنی مشغول ر

: دودی به طرفم م ی. علروند ی م یاهیچشمانم س

شد؟ فکر کنم سرت شکسته! یچ د،یس -

: میگوی ندارد. آرام م یاست؛ اما درد چندان یخون گذارم،ی سرم م یرو دست

خوردم! بیغ ری ت سین یزیچ-

:کند ی صورتم پاک م ی خون را از رو یدستمال با

نقاب ابلیس

227

نامردا! کننی سنگ پرت م -

. افتد ی م نیما، هنگام شعار دادن برزم ی که در فاصله سه چهار متر یبه سمت جوان رودی حواسش به من است و حواس من م یعل

و به جوان اشاره زنمی را پس م یخورده. دست عل نیچرا زم دانمیهم نداشته باشد. نم شتریال بهجده س د یافتاده در جدول، شا

:کنمی م

رو بزنن! ی کی خوانی ... انگار میعل-

به جرآت دو برابر کلش ی. هشودی م کی به جوان نزد ده یو پوش اهیسر تا پا س ی . مردکند ی و جوان را نگاه م گردد ی هم برم یعل

:د یگوی و م شود ی بلند م یجوان است. عل

بزن گزارش بده که پس فردا شر نشه! میسیب د یس -

؟یبکن یخوای : چه کار م زنمی اما داد م بندد،ی را م م یچرا ناخودآگاه بغض راه گلو دانمینم

کشته بشه! ی کس میبذار د ینبا-

یدائم دستش را رو ی. انگار کسد یآی خش خش م ی. فقط صدادهد یجواب نم زنم،ی م میسی. به عبان بدهد ی به راهش ادامه م و

سر و صداها جواب نی. از برمیگی را م نیدحسی. س ستیدلشوره گرفتن ن ی برا یبگذارد و بردارد. زمان مناسب میسیب یشاس

:دهد ی م

؟ یجانم مصطف-

نقاب ابلیس

228

! فتهیب ی اما ممکنه اتفاق بد ره، یرفته جلوشون رو بگ ی بزننش! عل خوانی م نیرو انداختن زم یکی نجایا د یس -

! ستیما وضعمون بهتر ن نجایا ؟ یگ ینم سیچرا به پل-

... حالل کن!شهیم یچ نم یفکر نکنم بتونن کمک کنن. بب-

بزنند یکه به راحت ی که جوان افتاده، نقطه کور است. طور ییکجا هستند؟ جا های . پس گارد ند یگوی چه م شنومی نم گرید

و شعار بدهند: رند یاش را سردست بگ بکشندش و بعد جنازه

آن که برادرم کشت! کشم،ی م کشمی م-

. کند ی متوقفم م ی آخ بلند ی که صدا یانتظام ی رویبه سمت کانکس ن روم ی کمکش کند. م خواهد یسر جوان است و م یباال یعل

و وحشت زده در همان حالت نشسته دهی افتاده و دستش را گرفته. جوان، ترس نیزم یرو ی حاال جوان نشسته و عل گردم، ی برم

را باهم یمتوجه من نشده و خواسته کار جوان و عل پوش اه یبلند شود. مرد س انشزانو ی دارد رو یسع یو عل رود ی عقب عقب م

یصدا بسته. دوباره اسلحه را به سمت عل لتریاسلحه ف ی . روفهممی ن گرفته، مشاکه به سمت یارا از اسلحه نیتمام کند، ا

اگر جلو بروم، دانمی داد بزند و کمک بخواهد. م کنم ی که حاال خودش را سپر جوان کرده. در دلم به جوان التماس م ردیگی م

خبر سیکه به پل دهد ی درهم رفته، عالمت م یاو با چهره افتد ی چشمش به من م یماشه بلغزد. عل ی ممکن است دست مرد رو

دهم.

نقاب ابلیس

229

فهممی نم یانتظام یرو ی. تا کانکس ند یآیبرم پوش اهیبا نگاهش به من بفهماند خودش از پس مرد س خواهد ی گرفته. م زیخ یعل

و رند یدرگ کنم،ینم شانیدایاما پ دومی م سیسو و آن سو به دنبال پل نیاست! مثل مرغ سرکنده ا ی. کانکس خالدومی چطور م

یابانیغول ب کیبا هان یو دور از چشم دورب ابانینوزده ساله، کنار جدول خ ی جیبچه بس کینکه یخبر از ا ی و ببند؛ ب ر یمشغول بگ

یاست. عل رهیو مرد خ ی عل یر ی. جوان با زبان بند آمده به درگمیکه بود ییجا گردم ی است. برم بان یضدانقالب دست به گر

. به حوزه بردی نشسته! ماتم م ی عل نهیس یرو پوش اه یپرت کند؛ اما مرد س ییو به سو اوردیتوانسته اسلحه مرد را از دستش درب

به یاست لگد نیبکنم، ا توانم یکه م یکار نی. اول دومی م یبه سمت عل دهم،ی را م ت یکه گزارش موقع یو درحال زنمی م میسیب

حساب من را برسد، اما نه! پا نکهیا یبرا د یشا شود، ی . بلند مامدهیسر و گردن مرد بکوبم و نقابش را بکشم. مرد هنوز به خودش ن

:زند ی م اد یدردآلود فر ییبا صدا ی . از پشت سرم علشودی دنبالش، در خم کوچه گم م دوم ی ! مگذاردی به فرار م

... نذار در بره... د یس رش یبگ -

! نیاصال به درک اسفل السافل کنم، ینم شیدای پ گردم ی کردم. هرچه م شی ام که چرا رهامانده؛ عذاب وجدان گرفته ی عل شیپ دلم

خودش را سمت ی سرخ شده و عل یاطراف عل نی. زمکنمی را باور نم نم یبی که م یابرسانم. صحنه ی تا خودم را به عل گردم ی برم

:دهد ی را تکان م یباز شده، با دست عل نش . جوان که کم کم زبادهیجدول کش

!یپرستی م ی بدبخت شدم! پاشو به هرک ی آقا... جون مادرت پاشو! وا -

گرم ی عی. ماکنمی ماه، احساس گرما م یشکافته. در سوز د ش یابرو ی. باالنمینشی م ی و خودم کنار عل زنمی جوان را کنار م دست

گرم و سرخ! یع یما خته؛ یر شیهالباس ی رو

:زنمی . چندبار به صورتش مکند ی زمزمه م ی زی ل**ب چ ر یبازند و ز مهین چشمانش

نقاب ابلیس

230

...ای ی د یآدم جواب م نیع ی از بازوت کجات رو زده؟ عل ریمزه! غ یب ستین ایمسخره باز نی! االن وقت ایعل-

:د ی گوی لرزان م ییبا صدا جوان

لوش... با چاقو زد به پهلوش! زد به په -

یمحال است برسند. عل ک یتراف نیاما نه. در ا رمیکه اورژانس را بگ رود ی . دستم م دهند ی جواب نم چکدامیه نیدحسیو س عباس

:شنومی م یرا به سخت شیصدا رد، یگی دستم را م

. شهیسر و وضع من رو... بعدا داستان م نیا ننی... سر جدت مردم نب د یس -

بچه! یریمی م ی! داریکنی فکر م ییزایبه چه چ-

:رم یگی را م نیدحسیس دوباره

! رهیمی ... داره ممی رو ببر ی عل انیرو بفرست ب یکی ای ا یخودت ب ایتو رو به قرآن، -

:دهد ی جواب م باالخره

نقاب ابلیس

231

. فرستمیرو م جیبس یهاچندتا از بچه -

که دهی. آنقدر ترس میکنی . جوان را هم سوار ممیاندازی م نیرا پشت ماش ی و عل رسند ی نشده م قهی بدهد، پنج دق رشانیخ خدا

. مچ د یکشی خط و نشان م یانتظام یروین ی و برا شکستی م شهیداشت ش شیساعت پ م یمقاومت نکند. انگار نه انگار که تا ن

. تکانش دهد تواند ی و نم ده ید بیآس شیپا

. زند ی م -رمق یهرچند کم فشار و ب-تا مطمئن باشم نبضش یگردن عل یرو گذارمی دستم را م ست،یحواسم به اطراف ن گرید

:شنومی را م یزنگ همراه عل ی . فقط صدازنند ی حرف م مارستانیب نیترک یکه درباره نزد شنومیها را نمبچه یصدا د،یآی خوابم م

روشن... یچون احمد می ثاریدشمن/ آماده ا ی از نامردم م یهرگز نهراس -

صفحه نوشته »مادر جان گلم« حتما نگرانش شده که زنگ زده، حاال جواب ی. رو کشمی م رونیب بش یرا از ج نیخون همراه

:زند ی . دوباره زنگ مزنمی مادرش را چه بدهم؟ رد تماس م

دشمن... ی از نامردم م یهرگز نهراس -

بخواند: گذارمیم زنم،ی هم نم رد تماس گرید

ای ک یجان... لب نیحس ای ک یجان... لب نی حس ای ک یجان... لب نیحس ای ک یجان... لب نیحس ای کی جان... لب نیحس ای کی لب -

جان...! نیحس

نقاب ابلیس

232

)حسن(

و ما هم دنبالش. رودی و دنبالش م د یپای رو دختر را م ادهیاز کنار پ کند،ی م بشی طعمه تعق نیکه در کم یمثل پلنگ درست

: د یگوی م نیدحسیآن که چشم از دختر بردارد، به س یو ب گرداند ی برم ی سرش را کم

بره جلو! خوادیحاالحاالها م نیا -

:د یگوی . عباس آرام م ردیگی م لم یو ف رود ی راه م تیجمع ان یهمچنان م دختر

داره! ییبرنامه ها ه ی . حتما مسلحه و ستیفرستادن ن لمی فقط ف تش یمطمئنم مامور -

. شودی رو م ادهیو به طور کامال نامحسوس وارد پ رود ی م رون یها بآشوب ان یآرام آرام از م م،یرس ی که م ی فردوس دانیم یحوال به

یلیخ زنند؛ی حرف م یاکلمه و چند رود ی مرد، آرام به طرفش م دنی. دختر با دستادهیرو ا ادهیدر پ پوش اه یسر تا پا س ی مرد

که مرد کند ی . عباس صبر مرودی کوچه م کی و داخل دهد ی به مرد م یز ی. دختر چمیکه بشنو ستی ن ممان آنقدر ک کوتاه. فاصله

:کند ی برود، بعد به ما رو م

ی ول کنهی و چکار م رهیکجا م ن ی! شما با موتور برو دنبال مرده، ببد یرو نزنن. س یجا، مواظب باش کس نیهم سایاحمد! شما وا -

! یعل ای د یپشت سر من، بر ی اینشو. حسن! شمام با فاصله م ریباهاش درگ

نقاب ابلیس

233

اما مهربانش را به ،یو عباس. عباس نگاه جد مانمی تا گمش نکند. من م کند ی قدم تند م د ی. س روستاده یهمچنان در پ مرد

: دوزدی صورتم م

ای. ایبعد من ب قه ی تو پنج دق رم،ی. حاالم من ممیش می تقس م، یکه اگه گمش کرد یا یتوام ب خوامیاصل کار، کار خودمه. اما م -

.یعل

.گذردی م میبه اندازه پنجاه سال برا قه ی . پنج دقرودی م و

. کاش امشب نمشیبی مثل عباس. درست نم م،یپای . تمام کوچه را منمیبی . دلشوره دارم. عباس را سخت مشومی کوچه م وارد

ها خانه نی ساکنان ا دانمی نم کنم، ی ها مبه خانه یکارش. نگاه ی ها جمع شود و برود پآشوب نیزودتر تمام شود. کاش زودتر ا

تفاوت؟ ی ب ایدرچه حالند؟ نگرانند

بزند: میسی تا ب گذردی چقدر م دانمینم

؟ یحسن جان هست-

هستم. بفرما؟ -

:زند ی نفس م نفس

حتما د یبا نی کن دایرو پ گهیسمت من. همد اومدهی م کرده ی داشته فرار م دتشیدوباره د یگفته مرده رو گم کرده، وقت نیحس-

. میریاون مرده رو بگ

نقاب ابلیس

234

. نمتیبب تونم ینم ،یدور شد یلیعباس خ-

! یعل ایکن، مفهومه؟ داش یحسن حتما مرده رو پ-

:زنمی م م یسیب نیدحسیس به

: دهیدو داستیپ زند،ی او هم نفس نفس م د؟یس یی کجا -

.یینونوا هی ی روکوچه پارسم؛ روبه -

.مینیبی تمدن، اونجا هم رو م ی تو ای. بامی برات ی من تو-

.دمیرس گه ید قهیمن تا دو دق-

.نمتیبی م-

. برمی بغلم م ر یاز سرما و دستانم را ز کشمی م ترنییرا پا امی . کاله بافتن رومی و به سمت تقاطع پارس و تمدن م رسمی تمدن م به

اش، . از چهره برافروخته میرس ی و به هم م کنمی . پا تند مستادهیسر تقاطع ا نیدحسیبلکه گرم شوم. س دارمی تندتر قدم برم

:دهد ی نشان م رود،ی ما آرام م ی متربا فاصله ده ه . مرد را کدهیدو داستیپ

نقاب ابلیس

235

. میبر-

:د یگوی م آرام

بندازه. ریدختره رو گ تونه ی چون اگه برسه به دختره عباس نم م،یعباس گفت حتما خفتش کن-

و من هم پشت سرش: کند ی تند م قدم

مسلح نباشه؟ -

! می به خدا. ما دو نفر د یام-

: میگوی از پشت سر م آرام

د؟یشناس یم یع یآقا، منزل رف د یببخش-

نقاب ابلیس

236

. خم کوبمی با زانو به شکمش م یقبل از هر اقدام گردد،ی ناگهان برم یو وقت ایبه در زنمی . دل مفتد یب ر یتله گ نیاست با ا د یبع

به سرم یرا داشته. حاال چه خاک ی اتفاق نیکه انتظار چن داستیو ناله سر دهد. پ ند یاز آن است که بنش تریااما حرفه شودی م

کی. االن که رفتمی م ی ها، به کالس رزمبچه ه یو بق نیدحسیو با س کردم ی و دانشگاه را بهانه نم ر کاش درس و کنکو زم؟یبر

خورد؟ ی ام به چه دردم مکه خوانده ییهاو درس ی رتبه سه رقم ستاده،ی مقابلم ا ده یآموزش د لیگور

شان که بلدند ! خوش به حال رودی به گردنش، و مرد از هوش م گذاردی م و آرام دست اندازدی م نشیضربه زم کیبا نیدحسیس

چه کار کنند!

. بندمیرا از پشت م شیهادست یکیبند پالست. با دست رمیگی را م روز یو ژست فرماندهان پ آورمی خودم نم ی را به رو ترس

:زند یم م یسیبه حوزه ب ن،یدحسیس

! دنیتا مردم ند نشیببر د یایب ع یسر هوشهی االن ب مش،یریعباس گفت بگ -

؟ یآوردی م ایبالها رو سر داعش نیهم هم هی! تو سور ی... چه کرد د یبه س -

!ادا یبهوش م گهیساعت د میبفرستن ببرنش، تا ن نیماش ه یمزه ترشح نکن بچه! بدو بگو -

ده؟ یخود عباس کجاست؟ چرا جواب نم د،ی چــشم! رو تخم چشام! س -

دنبال دختره... ره یخودش م میریرو بگ نیا گفت ا. به مدونمینم-

نقاب ابلیس

237

گهید قهی تا پنج دق کتونن؛یرو چک کن حتما. نزد شونییکارت شناسا فرستم،ی گشت )...( رو م یهااز بچه یک یاالن من -

د؟یستی که ن د ید ی. فقط تو رسنی م

بفهمه! یکیاگه طول بکشه ممکنه یکوچه هم خلوته؛ ول م یینه پشت درختا-

:زند ی م میسیو دوباره ب دهد ی م لیمرد را تحو نیدحسی. س رسند ی م عیسر

دنبالش! م یبر د یعباس کجاست؟ بگ -

... ی... واکی... نزدد یکوچه جمش یتو سا،یوا-

: بردی را باال م شیو صدا شودی نگران م نیدحسیس

کجا؟ ک ینزد-

سفارت انگلستان!-

. درخشد ی م ث یخب سیاست، نام انگل یکه هرجا سخن از تفرقه و فتنه و برانداز د یارا درک کرده نیتا چه حد ا دانمینم

: د یگویم نیدحسیس

! یعل ایدنبالش... رمیم -

نقاب ابلیس

238

خش خش و فش فش یدا. فقط صدهد ی جواب نم م، یریگی و هرچه عباس را م م یهست دن ی. درحال دوشودی م شتر یب امدلشوره

.د یآی م

مکث، ی. بعد از کم شودی و رها م شودی فشرده م ه یحدود پنج، شش ثان ی. شاس دهد ی گوش م ترق یو دق ستد یایم نیدحسیس

. خط، نقطه، خط! یاه یشش ثان ا یفشار پنج کی . و بعد دوباره هیاما به مدت سه ثان شود؛ی دوباره فشرده م

فش... فـ... فـش... -

:شودی م برافروخته

... بدو! خوادی ... کمک مدهیداره مرس عالمت م-

: میگوی م دوم،ی که پشت سرش م یدرحال

خواد؟ ی کمک م گهیچرا درست نم-

... تونهی ... حتما نمدونمینم-

آب و یجو انیاز م ی. کسد یپای و آرام کوچه را م ستد یای م نیدحسی. س مید یرس د یبه کوچه جمش یک فهممی نم اصال

از دانمیو ناگاه نم دود ی م نیدحسی. همان دختر! س شودی . باورم نمدودی و لنگان لنگان م پردی م رونی داخل کوچه ب یشمشادها

نقاب ابلیس

239

ی. دختر سرش را رو رسد ی سرش م یباال نیدحسیس کند،ی زند. دختر ناله می م نشیو زم خوردی دختر م یبه پا ی زیکجا چ

: د یگوی خطاب به من م ندازد،یب رون یرا از دهان دختر ب انوریدارد س ی که سع یدرحال نیدحسیگذاشته. س نیزم

! ابیعباس رو در-

کنار کوچه! یداخل جو نم،یبیکه دختر بود را م ییهمانجا

هاشم! یقمر بن ای-

صدا بسته. دستش، صورتش، لتر یاش فاسلحه یآورده تا دختر را بزند. رو رونیب ی سر و دستش را از جو یبه سخت داستیپ

دانمی . ماتم برده، خشکم زده! نمزدیری هم خون م ش یرها شده، از گلو ن یزم ی ! گردنش رونیهمه خون ش،یهااش، لباس اسلحه

:د یآی م م یسیب ی چکار کنم. صدا د یبا

رو یعل انیرو بفرست ب ی کی ای ایخودت ب ایرو کشتن... ی جواب بده... عل نیتو رو به امام حس ؟ ید ینمعباس... چرا جواب -

دونمی من م ، یاگه جواب ند ی مرتض ید جواب بده تو رو به قرآن... به وال ؟ ید ی! عباس... عباس چرا جواب نمرهیمی ... داره ممیببر

ده؟یمجواب ن نم یدحسیو تو! چرا س

عباس آرام و نرم یهاخون کامم را تلخ کرده. ل**ب ی. بو شودی سست م میپاها رود،ی م یاهیاست. چشمانم س ی مصطف یصدا

نجایکه االن عباس ا خوابد ی آب م ی در جو یاوانه ی. آخر کدام دشناسمی . عباس را نمکشند ی سوت م میها. گوش خورند ی تکان م

است! وانه یعباس د گفت؛ی راست م نیدحسی. س میسی آن هم با اسلحه و ب ده،یخواب

. کنمی اما افتادنش را حس م نمش،یبی. نمرسد ی سرمان م یباال نیدحسیس

نقاب ابلیس

240

هاشم... یقمر بن ای-

( ی)مصطف

:کند ی ها نگاهم ممثل برق گرفته احمد

د؟یس ی شد ینجور یچرا ا-

:دهمی را تکان م میهال**ب یام؟ به سخت شده ی . مگر چجورکنمی نگاهش م مات

رو زدن... یعل-

االن کجاست؟ حالش چطوره؟ -

نقاب ابلیس

241

را یچاقو و جراح ر،ی ت ، یزیمثل اتاق عمل، خونر ی کلمات شان،یهاحرف نی. ب رودی ها مبچه هی سراغ بق ند،یبی بدم را که م حال

ی افسر انتظام ی چطور ماجرا را برا دمینفهم یچه گفت. حت دمیالبته درست نفهم زد،ی حرف م هانی. دکتر هم درباره هم شنومی م

:شنومی را م یعل راهزنگ هم ی کردم. فقط صدا فیتعر

جان... نیحس ای کی لب -

شوکه یل یصورتش را پاک کرده باشند، وگرنه مادرش خ یهاحداقل خون دوارم ینه، ام کند؟یچکار م ندش یمادرش بب اگر

فعال م یگوی! م دانمی چه م ، یجهاد ینور، اردو انیرفته مسافرت، رفته شمال، راه م یگوی مادرش م . به ند یبب د ی. اصال نباشودی م

. ندتانیبب تواند یدستش بند است. کار دارد، نم

. کشد ی م ریبازهم ت رمش،یگی . با دست مکشد ی م ری. سرم ت شومی رها م ی صندل یآن که بخواهم، رو یو ب شوند ی تار م چشمانم

.شوند ی ها دورم جمع مبچه

:کند ی ها سرود کار م با بچه عباس

و خون. غی در جنگ ت /میااز جان گذشته -

:خواند ی م ئتیدر ه یعل

سر و سامان توام/ سائل احسان توام... ثارهلل... یب-

: ردیگی و دم م زند ی م نه یآرام به س یاگوشه عباس

نقاب ابلیس

242

...نیحس نواین د ی... شهنیکربال حس بیغر-

:خواند ی م ئتیدر ه یعل

ثارهلل... اباعبداهلل... نیتو حرم تو... حس /رمیبم شاالینفس نفس من/ شعر غم تو/ ا -

:کند ی م نیها سرود تمربا بچه عباس

... میرهبر انییفدا / میدریح انیجیبس-

. ردیگی مسجد عکس م یهااز گروه سرود بچه یعل

شعبان. مه ین یهای نیریمثل ش ن،ی ریش خندد،ی . عباس مروند ی اند و از سر و کولش باال مگرفته انیها در مرا بچه عباس

.بوسد ی شان را مو صورت ماه کشد ی عکس آقا م یرو ی. دستچسباند ی م وار یپوسترها را به د یعل

:کند ی م یانداریم عباس

... الیتنهاست واو نیحس ال یاناالعباس واو-

نقاب ابلیس

243

:کند ی مجلس شب تاسوعا را گرم م یعل

!امد یعلمدار ن امد،یعلمدار ن /امد یو ساالر ن د یس نیحس یسقا /امد یو علمدار ن ریاهل حرم م یا-

: ردیگیها دم م بچه هی همراه بق عباس

...نی... حسنی... حسنی... حسنیحس -

:شودی و پژواک م خوردی مسجد م یهادسته ها و گل هزاربار به پرچم شانیصدا

...نی... حسنی... حسنی... حسنی... حسنیحس-

. رودی درهم م میها. اخم خوردی اند مسرم بسته یکه رو ی. دستم به باند کشد ی م ر یبازهم ت رمش، یگیبا دست م کشد،ی م ر یت سرم

: ردیگی احمد دستانم را م

سرت شکسته؟ ی چرا نگفت د یس -

کجاست؟ یعل-

نقاب ابلیس

244

هنوز تو اتاق عمله! -

عباس کجاست؟-

! دونمینم-

ن؟ یگفت یبه خانواده عل-

هنوز نه! -

اون پسره... اون کجاست؟-

! یافتاد هوی... ایکرده بنده خدا! توام ضعف کرد یتخت کنارته! چه ضعف ی رو د؟یس یمفتش شد -

.کشد یم ر ی. سرم دوباره تنمینشی م

:ترسد ی م شتریب افتد،ی . چشمش که به من مشانیبند، لرزان و پر، با دست تخت نشسته یهم رو پسرک

به جون امام! می سیحرفا ن نی... ما مال اابونیآقا غلط کردم! بخدا خر شدم اومدم دوتا شعار دادم تو خ -

نقاب ابلیس

245

: ردیگی دستش را باال م احمد

آدم حرف بزن! نیجون امام رو وسط نکشا... ع -

مقابل فساد ن یای! هنوز اصال هجده سالمم نشده... خرمون کردن... گفتن بستمین نایو منافق و ا ستی من ترور غمبر، یبه پ ر،یبه پ-

... شکر خوردم آقا... من طاقت کتک خوردن ندارم. کنمی م یدارم چه غلط دونستم ی ... نمنیکن امیق

:کنمی نگاهش م ه یاندر سف عاقل

دسالته؟ خواست تو رو کتک بزنه بچه؟ چن یک-

تو هفده. رمیم گه یشونزده... دو سه روز د-

ه؟ یاسمت چ-

! یرعلیام-

زدت از پشت سر؟ یک-

جلو. د یشد اون دوست شما پر یچ دمیخورد. بعدش نفهم چیپام پ نی. فکر کنم همون مرد گندهه... افتادم زمدونمینم-

نقاب ابلیس

246

: کند ی با اندوه زمزمه م احمد

.یعل-

( ی)مصطف

یزار بزند، وقت د یکند، اصال با هی هم گر د یمغرور باشد. مرد با ی اگر مصطف ی حت کند،ی م هی هق هق هم گر کند،ی م هی گر مرد

اش ی در مردانگ قش ی و سر خاکش برود. اصال مرد دوباره با حضور رف ند یاش را ببجنازه تواند ی نم یاند و حتکرده د یرا شه قش یرف

شک کرده است.

ی ماتم زده و ب م، یتی یها. مثل بچه ندش یکرد. خوش به حال حسن که توانست بب پوش اه یمان را س ما همه با ما نبود، ا ی ادیز مدت

رفته مسافرت. اصال مییبگو د ی. باپرسد یاول از همه حال عباس را م د،یایهوش ببه یدور تختش. وقت م، یروی م یحال به اتاق عل

! ستیعباس فعال ن مییگوی ! م دانمی رفته کربال، سامراء، اصال مکه! چه م

کما رفته. به نظر من که حالش ی تو گفتی م نیدحسیاما س دم،یدکتر را نفهم یها. من حرف کند ی نم دارش یب مانه ی گر یصدا

اند. آنقدر وصل کرده یهمه دم و دستگاه به عل ن یکه ا کنند ی ! دکترها شلوغش مدهیخوب است، فقط خسته است و گرفته خواب

اش را شکسته یشانیپ نیدحسی. س نند یبی که خواب خدا را م ییهابخوابد. مثل بچه کند ی که آدم هوس م ده یقشنگ خواب

.بوسد ی م

:پرسد ی گرفته م یبا صدا حسن

نقاب ابلیس

247

بود؟ یعباس ک یگ یچرا نم-

: ردیگی را م یدست عل نیدحسیس

ا،یرازیبود. بخاطر گزارش شما درباره فرقه ش گهید ز یچ هی )...( بود، اسمشم یهااز بچه یکیها. عباس خودمون بمونه بچه نیب -

رو نیسازمان منافق یاز جاسوسا یک ی د یشب فتنه هم با ی . تورهیشون رو تحت نظر بگ و فرقه ادیب یقرار شد با پوشش مرب

کم بود. من و عباس باهم وارد دانشکده روی بودن و ن ری چون اون شب همکاراش هم گ ؛می . قرار شد ما کمکش کنکردی م ریدستگ

.دمشیدوبار د ی کیهم هیسور یبود. تو یبچه باهوش یل ی. خگهیقسمت د ه ی اما اون رفت شاخه )...( و من م،یشد

:پرسد ی . احمد مکند ی را نوازش م ی و چندبار دست عل شودی ساکت م رسد،ی که م جان یا به

کنن؟ ی اقدام خوانیشد؟ نم یچ ئته یاون ه فیتکل-

:دهد ی جواب م ر یسر به ز نیدحسیس

ایفرار کردن از کشور خارج شدن ای هامیی. اون بهاکننی عباس کارشون رو بلدن... دارن آروم آروم جمعشون م ی دوستا-

. شونم یگرفت

نیدحسی. س پرسمی را بلند م ن یا م؟ییسرود چه بگو یهاو بچه ی. به مرتضریس دل ک یبخوابم، رمیبگ ی مثل عل خواهد ی م دلم

:د یگوی . احمد مخوردی و بغضش را م کند ی را نگاه م ن یهمچنان زم

مراسمش... م یبر کنن؟ی م عشیتش یک-

نقاب ابلیس

248

ی. با دلخورندازدی ب ریو سر به ز اوردیکه احمد تاب ن کند ی به احمد نگاه م یو طور آورد ی ناگاه سرش را باال م نیدحسیس

:د یگوی م

!شنیدفن نم د یدارن، نه مراسم... قبرشونم گمنامه، به اسم شه ع ی)...( نه تش یهابچه -

:پرسد ی م حسن

دونن؟ ی خانوادش م-

:دهد ی سر تکان م نیدحسیس

از خودش داره... خدا صبرشون بده... ترک یهنوز نه... پدرش جانباز شصت و پنج درصده. چهارتا خواهر و برادر کوچ-

هم مارستانی. از بکند ی حالم را بدتر م مارستانیب ی مواد ضدعفون یبو زنم،ی م رونی. از اتاق بکند ی. قلبم درد م سوزدی م امنهیس

زنم،یالهام است. رد تماس م خورد، ی عباس. همراهم زنگ م ش یبزنم. بروم کربال، پ رون یاز تهران هم ب شد ی کاش م زنم،ی م رون یب

! نمشیبب د ی. بانمشیبب د یبا

نقاب ابلیس

249

)الهام(

از حسن ی هم کم ی. مصطف دهد ی دارش حال درونش را نشان مخش ی. چشمان سرخ و صداشهیاز هم شتریاست؛ ب شانیپر

. به دانمیو هم نم دانمی حالشان را هم م نیا لیهاست. دلبرادر از دست داده ه یباشد؛ اما حالشان شب تودارتر یکم د یندارد، شا

اند؟شده نطور یپس چرا ا ش؛ی رو به افزا اش یاریکه حالش بهتر است و درصد هوش یاما عل د؛یاست شا یخاطر عل

. ختهیهم بهم ر نیدحسی. س شکنند ی م یک یتحر نیتربا کوچک دانمیخاکستر. م ریبه آتش ز ماند،ی فشان محالشان به آتش نیا

یهم کس د یبدحالند. شا نطوریا هان یکه نمرده و ا ی! کسمی نزن یاز عروس ی حرف نده یگفته تا چهل روز آ یمصطف گفتی م میمر

! میدانی مرده که ما نم

اتاقم. زنگ یتو د یایتا زنگ بزند و ب کنم یمشغول م ی هدف خودم را با روسر یب نه،یآ ی . جلود یآیذولجناحش از کوچه م یصدا

و گذاردی. سر به سرم نم خنددی نم نه؟یبه آ د یادهیها چرا چسبشما زن د یگوی اتاقم، اما نم یتو د یآی م شه، یو مثل هم زند ی م

:د یگوی و آرام م ستد یای مشود. فقط در دهانه در شتریتا سرعتم ب اطیح هببرد ب داردی چادرم را برنم

. می زود بپوش بر -

خندمی . من هم مثل قبل نممیکه برو پوشمی . زود مشومی حال م ی . من هم بزدیری م یکه بر صورتم نشسته بود، آن ی و شوق شور

. کنمی معطل نم شتر یو ب

من، که یپابار نه هم ن ی. اکنمی و من هم سکوت م د یگوینم چیبه بهشت زهرا، ه میتا برس میکه سوار ذولجناح ی مدت تمام

: میگوی سر صحبت باز شود م نکهیا ی . برارودی چندقدم جلوتر م

نقاب ابلیس

250

رنگ عشقه؟ ینکنه تو هم معتقد ؟ ید یپوش اهیچرا س -

م . به کند ی اکتفا م یرنگ و به لبخند کم د یآی به خودش م یا. لحظه کردهی است، انگار اصال به من گوش نم نییپا سرش

! دانمی. اما حاال نممیشد ی دار مهم بود، باهم غم یاگر غم ی طور شود. حت نی. سابقه نداشت اختهیمرا هم بهم ر اش یختگ یر

حالش بد است. دانمی م کنم،ی گمنام. من هم اصرار نم یتا خود شهدا میزنی قدم م م، یروی نم ید یشه چیبار نه سر مزار ه نیا

اشک. یعن یشان مردها سکوت م، یکنی م هی ها که گر. مثل ما زن کند ی مردت گرفته است، فقط سکوت م ی وقت گفتی مادر م

خواهد ی شان نمشان را بداند. دل درد دل یکس خواهد ی شان نممردها دل م،یشوی م لها که محتاج درد و د برعکس ما زن گفتی م

سر به سرش د ی. نبایسکوتش را گوش کن یصدا ، یحرف چ یبدون ه د یها، تو هم باوقت نجور یا گفت ی حرف بزنند. م یبا کس

! یخوشحالش کن یکن ی سع د ینبا ی. حتیبگذار

بگذارم تا خلوت کند. داخل شیتنها یکم د یاصال با د یپشت سرش، شا ستمیای . مرودی جلوتر نم ستد،یای گمنام م یشهدا کینزد

ست، یچندان هم پرحرف و شلوغ ن یام از سکوتش. مصطف. خسته شده نمینشی. ناچار مند ینشی م ی مکتین یرو رود، ی قطعه نم

اش را.نگاه ماتم زده نیاش را. نه اسکوت چندروزه ن یا هسکوت و نگاه نافذش را دوست دارم، اما ن

ام. غصه چرا. حتما من هم مثل او شده دانمینم بندد،ی را م می . بغض راه گلوکند ی زمزمه م یز ینامعلوم، چ یاست به نقطه ا رهیخ

دارد. ر یواگ یهم مثل سرماخوردگ

( ی)مصطف

نقاب ابلیس

251

تمام قندها و ی نیریبه ش خندد،ی و م ستاده یا ران ینه! کنار دکل پرچم ا ت،یجمع نی. بنمشیبی است که م یبار ن یدوم

داستیو پ نداخته یاما صورتش گل ن ده؛ی پوش راهنی پ هیال ک یماه، فقط ی د یسرما نیاست که در ا ب ی. عجایدن یهاشکالت

نیدحسی. پس س کند ی من را هم باز م یهااش، ل**ب . خندهنندش یبی نمو انگار شوند ی . مردم از کنارش رد مستیسردش ن

تر است! عباس از من هم سالم گفت، ی اشتباه م

او گشتم، ی. من دنبالش م ختیری حبه حبه قند م شیهاو از کنار ل**ب د یخند ی . مدمشیگمنام د یهم در قطعه شهدا روزیپر

دنیگمنام. دمش گرم که نگذاشت آرزو به دل د یام، قطعه شهدادنبالش گشته یدرست یجا دمیاست! فهم یبامعرفت ق یآمد. رف

ی مگر مصطف د یمومن بگو ن یبه ا ستین یک ی. دنمیخرابم، آمد د د ی. فهمفهمد ی را م ق یرف یهاناگفته حرف ق، یاش بمانم. رفدوباره

دارد؟ برو خدمت موال، عشق و حالت را بکن! دن یدرب و داغون هم د

عباس را. کاش ی ماجرا داند ی. حق هم دارد دلخور باشد. نمد یایمسجد ب یهادلخور بود، قرار شد با خانم روزم یاز رفتار د الهام

در تشیغصه بخورم بخاطر مظلوم دانمی. نم دنشیراز بود؛ از جمله جنگ زش یهمه بدانند؛ اما عباس اهل راز بود، همه چ شد ی م

بخورم. غبطهبه شهرتش در آسمان ای ن،یزم

اعد عالم را برهم هم به الهام گفتم. آخر او قو د ی. شااورمیاز دلش درب د ی ام. بادار شدهداغ داند ی دلخور شده و حق هم دارد. نم الهام

کیتا االن، روزیرا ببخشد. از پر میهای بداخالق نیا د یشا م، یگوی م شی! براسد یشان نخکه نخود در دهان ستیها نزده! او از آن زن

دارد. ر یواگ یکلمه حرف نزده. انگار غصه هم مثل سرماخوردگ

یعل یعباس است. جا عیی. انگار تشاند دهیپوش اهیو حسن و احمد هم س نیدحسیباشند. س فتادهیکه عقب ن کنم ی را نگاه م هابچه

داغ برادر سخت است و داغ ن؟یغمگ ای میخوشحال باش میدانی . نممی کردی و پشت سرش تکرار م داد ی ! اگر او بود، شعار میخال

اما رفاقت، سببش مودت است. گذارد،ی کنار هم م نسبتر. آخر برادرها را سخت قیرف

نقاب ابلیس

252

نیاست ب ف یبالتکل گرید ی قی و رف میااز دست داده ق یرف کیبکشند، ایرا به رخ دن شانیداریمان دوباره پاامروز مردم نکه یا یابر

شاد است، ما مان یبعد از فتنه، جشن گرفتن هم دارد. اگر آقا یسرافراز نیعهد، ا د یتجد نیا دن،یبه رخ کش ن یماندن و رفتن. ا

قلبمان... آخ! ی فقط کم م؛یما هم خوب د . آقا خوب باشنمیهم شاد

جواب به یدوشش انداخته. برا ی هم پرچم را رو اری. خود ساماند دهیصورتشان کش یرو ران ی. پرچم اشیهم آمده، با رفقا اریسام

نیمسئول یبعض د یشا د یگوی هم آمده، م د یسع یت. حتپد ی انقالب نم ی قلبش برا گرید یرانیجوان ا کنند ی که فکر م ی همه کسان

یعل یشان است. فقط جاهم همراه یرعلیشده و ام ق یهم رف یرعلیبا ام اریرا دوست دارد. سام رانشیرا قبول نداشته باشد، اما ا

ها را سامان بدهد.جوان نیاش، اباشد که با جذبه ی کی د یست؛ باالخره با یخال

زد! بشیعباس کجا رفت؟ غ ی. راستند یبی . عباس هم از آن باال م نند ی بب ایدن یهان یکه تمام دورب رم یگی آقا را باالتر م عکس

حضرت مادر برگشته. شی. حتما پستی مردم، ن نیب گردانم ی چشم م

کند. شانی که رهبر ستیاما عباس ن خوانند؛ی مسجد سرودشان را م یهانوجوان

.میکشی م ریشمش / یل**ب تر کند ول /میما در غالف صبر/ پنهان چو آتش-

)حسن(

. درسته که د یریرو بگ تونی نی دهن و ب یجلو یز یچ یاپارچه هیکه با نه یا د یکنی که م ی کار نی اول اد،یطوفان شن م ی وقت-

هوا هست که براتون مضره! یعالمه گرد و غبار اضافه هم تو ه ی ژنیاکس ریغ ی ول ن،یدار ازین ژنیو به اکس د ینفس بکش د یخوای م

پره از یمجاز ی! فضاطورهنیهم ط ی. االنم شراد یریرو ازش بگ ازتونیو فقط ن د یکن لتر یف و ر د یکشی که نفس م ییهوا د یپس با

نقاب ابلیس

253

جا هیهمه اطالعات د،یجداکردن خوب و بد و درست و غلط ندار یبرا یلتر ی. اما چون فد یندار ازیشما به همش ن ی اطالعات، ول

! شهیوارد مغزتون م

:اندازدیم تیپاراز احمد

مون! همه میش یخوبه! پرفسور م نکه یخب ا-

:زند ی پس کله احمد م ی مرتض

؟ی پرفسور شد ی لیاالن تو خ-

هم پژمرده. انگار عباس خنده را هم با نیدحسیس یها، خنده . اصال انگار بعد از عباس کند ی اکتفا م یرنگ به لبخند کم نیدحسیس

مهمان کند. صدا صاف نشینمک یهابازهم ما را به خنده نیدحسیحالش بهتر شود، س ی اگر عل د ی! شادانمی خودش برد، نم

:دهد ی و ادامه م کند ی م

کوه اطالعات، درست و غلط رو جدا کنه! هی نیاز ب نهیسخته! مغز شما که وقت نداره بش یلیخوب و بد خ کیاونجا تفک گهید -

هی راحت یلیدشمن خ ست،یو فضاش دست ما ن ستین نستاگرام یتلگرام و ا یرو ی ! چون نظارت درستنییپا ده یهمش رو باهم م

یتو کنه ی م ی . بعدم همش رو خال خورهیبرنم ییبه جا امی و انقالب یدوتا پست مذهب حاالجا؛ اون زهیری عالمه اطالعات مضر رو م

لطف کردن و تلگرام رو نیکه باالخره مسئول نیشه. ا لتریف د یبا نستای تلگرام و ا میکه معتقد هیلیاز انبوه دال ی کی نیمغز شما، ا

تونه ی در عوض م یتلگرام مانوسن، ول یکاربر ط یکنه، چون با مح تیذذره مردم رو ا ه ی ل یبه ظاهر اون اوا د یکردن، شا لتر یزدن ف

. اگه دقت شنونی راست و دروغ نم یو اونور خبرا نوریهمش از ا گهی کنه. چون د شتر یرو ب یآرامش اذهان عموم ی ادیتا حد ز

و گرفتن یاز تلگرام خط م ،کردن ی که آشوب م ییهاخورده بیاون فر قای. چون دقد یاغتشاشات هم خواب نگیلتریبعد از ف د،یکن

.شدنی م کیتحر

نقاب ابلیس

254

:پرسد ی م اریکه شرمنده نشود. سام کند ینگاهش نم نیدحسی. س کشد ی و آه م اندازدی م ریسر به ز یرعلیجمله، ام نیا با

بزنه بشکنه اد یداشته ب تی! مامورخوادینم ک یتحر گهیجاسوس بودن؟ د هاشونی لیکه اغتشاش کردن خ یی نایا د یگی مگه نم-

بره!

توانمی مسجد. م گرش ید ی است و پا مارستانیب شیپا کی روزها نیشده بود، ا ق یرف ی لیخ ی . با عللرزدی از خشم م اریسام یصدا

ها حال بدش که بچه زد یری اما در خودش م ست؛ین یبهتر از مصطف نیدحسیس دانمی . م نمیبب ی لرزش اشک را در چشمان مصطف

: نند یرا نب

ت شده؟ انقدر تشنه که بودن که گول خورده بودن. تاحاال تشنه یپاک یجوونا و نوجوونا ایلینبودن. خ ینجور ینه، همشونم ا -

تا آب بهت بدن؟ یرو بد زتی همه چ یحاضر بش

:دهد یجواب م د یسع ار،یسام یبجا

!میش ی م ری آره، ماه رمضونا کامل تبخ -

:د یگوی م نیدحسی. س رودیچشم غره م د یبه سع اریسام

مخصوصا از نطوره،یاگه آب گل آلود و تلخ بهت بدن. آدم کال هم ی! حتیکنی قبولش م ده،یبگه بهت آب م ی هرک ط یتو اون شرا-

رو بهش نشون ندن و راست و دروغ رو برعکس جلوه بدن، همون دروغ رو به ی اصل قتی . حاال اگه حققتهینوع جوون؛ تشنه حق

از یبعض شه ینظام و انقالب رو اشتباه و دروغ نشون داده بودن، باورتون نم قت ی. به اون جوونام حقکنهی قبول م قتی حق یجا

نقاب ابلیس

255

ندارن و یچون آگاه نن،یبی ون شبهه رو م ما ا یجوونا یاما وقت ره؛یگیش مخنده نه، یبی ضدانقالب رو که آدم م یشبهات کاناال

مال نیا سنینوی م رش یز دن، یرو نشون م الی و ه ی کسع ان ی. مثال مکننی بدون فکر قبولش م عیبا انبوه اطالعات مواجهن، سر

که نشد مدرک ال یو یعکس خشک و خال ه یفالن مسئوله! آخه با کدوم سند و مدرک؟ ای یفالن روحان ایپسر فالن سردار سپاه

کردنه. با لعم یو احساس ی جانیه عتشیحالتشه که از فتوشاپ استفاده نکنن. نوجوون هم طب نیبهتر نی! تازه ایدرست و حساب

! کنهی آشوب م ره یم ک،ی تحر نیترکوچک

ی تا کس دهد ی اما به جلسه ادامه م کند؛ی را بدرقه م ر یبا نگاه ام نیدحسی. س رودی مو شودی . بلند مستیخوش ن یرعلیام حال

ماست که ریجز ما. تقص ست ین چکسیه ری ها رفته، تقص یاستارت ی دنبال ر ریکه ام نیا گفت یم نیدحس یمتوجه او نشود. خود س

.میاشان داده هل راهه یکار عمال به سمت ب ن یبا ا و میامان نگفته را به جوانان قت یحق

( می)مر

! مسخره ییخدا ی بعد ادعا کنه، ی م تی مهدو ی( اول ادعاتییگذار فرقه ضاله بها ه یمحمد باب )پا یتناقضه! عل ه یخودش نیا-

! کنهی م دایهم پ د یو مر رو یادعا هم خط خوش بوده! تازه جالبه که بعد نه سال، پ ن یا لیاز دال یکی ست؟ین

که: پردی از دهانم م ناگاه

بودن! یک گهید نایا -

نقاب ابلیس

256

:دهد ی م دنیها فرصت سوال پرس از بچه ی کیبه اش،یاه ی. مکث چندثاندهد ی م لمیتحو ینگاه و لبخند م ین فاطمه

حرف مفت بزنه؟ ادیراحت ب نیبه کارش نداشت که ا ی کار ی کس -

:زند ی م یاروزمندانه یپ لبخند

ینور ینعلیحس رزایها کامل بخوابه! مباعث نشد فتنه نیرو رحمت کنه، دستور داد باب رو اعدام کنن. اما ا ر یرکبی چرا! خدا ام -

موعود منم و اسم یباب مبشر ظهور من بوده و مهد گهیو م کنهی م «یالله ظهری»من ی بوده، بعد اعدام باب ادعا روانشیکه از پ

ی افند یو بعدم شوق شهیم نشی. بعدم پسرش عبدالبهاء جانشییبها گنیم روانشیجا به بعد به پ. از اون بهاءاهلل ذارهی خودش رو م

عده ملهم به الهامات نیمعتقدن ا اییالعدله که بها ت یبه عهده نه نفره در ب هایی عبدالبهاء. البته االن اداره امور بها ی نوه دختر

العدل کجاست؟ تیب نیاطاعت کرد! حاال ا د یصادر بشه از طرف خداست و با ون که ازش یهستن و معصومن و هر دستور هیبیغ

دونه؟ ی م یکس

: د یگوی و چندلحظه بعد م اندازدی ها مبه بچه ینگاه

کجاست؟ هایی قبله بها د یدونی تر بپرسم... مکامل د یبذار-

:د یگوی و خطاب به فاطمه م رسد ی شربت سرم ی نی. الهام با س گرددی پاسخ مدخترها دنبال انیبا چشمانش م بازهم

م؟ یخانم اجازه ما بگ -

نقاب ابلیس

257

:خنددی م فاطمه

! نمیبگو بب-

!لییاسرا-

:کند ی بلندتر جواب الهام را تکرار م فاطمه

! لهییاسرا ها،یی العدل هم قبله بها ت یبعله! هم ب-

که از نای. مبکند ی از الهام تشکر م ی است! فاطمه با لبخند یدنیشان دبهت زده و متعجب یها. چهره شودی ها بلند ماز نهاد بچه آه

:د یگوی شلوغ مسجد است م یهانوجوان

ل؟ییآخه جا قحط بود؟ چرا اسرا-

:دهد ی خوشش آمده و پاسخ م نا یاز سوال مب فاطمه

. د یبه طرف من نماز بخون د یبا گفتی و م کرد ی م یی خدا یادعا ییوقتا هی مرد و قبرش اونجاست. ل ییاسرا ی خب چون بهاء تو-

شون سمت بهاء هست!االنم قبله

:د یگوی ناگاه م ست یک شومی ها که متوجه نماز بچه یکی

نقاب ابلیس

258

؟ییبعد خدا یامبریپ ی وا چه مسخره! اول ادعا -

:پرسد ی م نبیز

!خوندن؟ی بهاء زنده بود چطور به طرفش نماز م یوقت -

:دهد یجواب م یخند ش یبا ن فاطمه

اصال خودش چطور نماز ایرو به آدم زنده نماز خوند؟ شهیبهش جواب ندادن! که چطور م چوقتی که ه ه ییجزو سواال نمیا-

که چرا دنیپرسی هم ازش م ی ! وقتخواستی ک مهاش از خدا کمنوشته یبعض یتو ی داشت ول ییخدا ی! بعدشم ادعاخونده؟ی م

باطنم ظاهرم رو! زنه،ی من باطنم رو صدا م اهر! ظنیفهمیشما نم گفتی م ، یکنی م یی تناقض گو

:پرسمی بوده« را خواند. م وانه ی بشر د نیجمله »ا شودیها مچهره همه بچه در

ه؟ یچجور تییو بها ت یخب اونوقت رابطه باب-

:پسنددی سوالم را م فاطمه

د ی. حاال بازن یبر ایباب رو به در می جدا از هم هستن و بهاء گفت تمام تعال تییو بها تیکه باب د یدونی ها مبود... بچه ینکته خوب-

کدوم هم عمل نشد؟ چ یبا خودش آورد که به ه میاز تعال ی اگه باب اومد که فقط بهاء رو بشارت بده، پس چطور انبوه د یپرس

نقاب ابلیس

259

ی! البته بعض ختیر ایباب رو تو در می آورد و تمام تعال ید یجد م یباب اعدام شد و بهاء بعد باب تعال نشوشدن یی قبل از اجرا چون

ی که کس نیمگه ا ست،ین ایهم در دسترس همه بهائ نایداشته! ا ی باب اختالل عقل ده یاسناد و متون از باب وجود داره که نشون م

! شهیمتن نم یکه متوجه معن نهیبی کنه؛ تازه م جمه تر یکنه و به فارس دای باشه و اونا رو پ قیاهل تحق

:پرسد ی م نایمب

س؟ یباب قابل ترجمه ن م یتعال یعنی-

، یکنینم تیرو رعا یی قواعد ابتدا یهات حتچرا تو نوشته دنیهم ازش پرس ینداره! وقت یاصال صرف و نحو درست و حساب-

و بیاحکام عج ایصرف و نحو موجود اشتباهه و من کارم درسته! نیو ا کنمی جواب داده بود که صرف و نحو رو من ابداع م

دار بشه و احکام چندش بچه گه یمرد د هی از تونه ی دار نشه، ماز همسرش بچه ی زن اگه که نیکه از خودش درآورده، مثال ا یبیغر

مسجد الحرام یحت ی همه اماکن مذهب ایسوزونده بشه د یاز کتاب باب با ر یهمه کتابا غ گهیکه م نی ا ایکه باب آورد، یاگه یآور د

بشه. ی نشد و قرارم نبود عمل یعمل چکدومیه نایا ه بشه و فقط ساختمان و آرامگاه خودش سالم بمونه! البت بیتخر د یبا

:د یگوی و م گذاردی م نیشربت را زم ی خال ینیس مالها

پول اییالعدل چقدر از بها ت یهرسال ب د یدونی ! م رهیانتظار نم نیاز ا شتری بزرگ بشه ب سمیونیدامن صه یکه تو یاها از فرقه بچه -

داره؟ یمنفعت مال ی ستیونیصه می رژ یبه مقبره بهاء چقدر برا اییسفر بها ای ل؟ییاسرا ی تو شهیم ریو چقدر پول سراز رهیگی م

خود دارد. یشون جانحس ت یشون و فعال ردهپشت پ یاس یس یحاال کارا

:پرسد ی م نبیز

نقاب ابلیس

260

هم دارن؟ یاس یس ت یمگه فعال -

:دهد ی با اندوه سر تکان م فاطمه

به نفع استعمار داشتن. یاس یس یتایاز همون اول فعال اییادراصل، به ی حرامه ول استیظاهرا دخالت در س تییبها ی چه جورم! تو-

دفاع از کشورشون، دست ی بودن! بعد انقالبم به جا یی از وزرا بها یلیهم خ ی دوران پهلو ی. تو سیبودن هم انگل هی هم طرف روس

، یتیضدامن یتا یاز فعال ر یپست باشه؟ االنم غ تونهی کمه! چقدر آدم م رن یبم ی مسلمونا هرچ نیا گفتنی دست گذاشتن و م ی رو

لحظه رو هم از دست ندادن ه یو منظم دارن و افتهیسازمان التیتشک هی جوونامون و یرو کننی م یکار فرهنگ دایدارن شد

سوزوندن! ش ینفوذ و آت یبرا

:پرسد ی م نب ی. فاطمه هم. زکشند ی آه م هابچه

شن؟ یجذبشون م ا یچرا بعض ست؟ یادعاهاشون احمقانه ن نیخب مگه ا-

! تیبه معنو ازین-

:دهد ی . بعد ادامه م ند یها را بببچه یتا تشنگ چرخاند ی جمع م نیب ینگاه

. می صحبت کن تری تخصص کم ی د ی. بذارهی فطر زی چ هی یو خداپرست نی به د ازیبشر ن یبود. چون تو امبر یپ نیزم یآدم رو نیاول-

قدرت ه یداشتن به پرستش ازی. چون ن دنیپرستی رو م یی قدرت ماورا هی ا یرو، یبت هی دوران باستان اقوام مختلف د، یکناگه دقت

همون یاشتباه شناختن،ی خودشونو نم ی که خدا یی کنه. اما اونا هیبه خدا تک د یو با نه یبی مطلق؛ چون بشر خودش رو ناقص م

نقاب ابلیس

261

و یبه پول و شهرت و لذت و تکنولوژ نهی بی . چون خودش رو کامل نمطورهنیاالنم بشر هم ن، ی. اگه دقت کندنیپرستی بت رو م

رو گذاشت کنار، اصالت رو دادن به ن یبت بشر مدرن! از بعد رنسانس که اروپا کال د شن یم نایو در واقع، ا شه یقدرت و... متوسل م

سم،یمثل مارکس ییها! مکتب ستیاون ن ریغ ی هست، ول نمیبی انه مبا حواس پنجگ یو گفتن هرچ ی اضیو ر یعلم تجرب

نیا یسردمدارا کثر ا دنید ،یبعد مدت ی به وجود اومد. ول ده یعق ن یا ه یسا ریز هاسمیاو انبوه سمیبرالیل سم،یاومان سم،یکمون

یرفت باال تو ی و فساد و خودکش یکردن. کم کم آمار افسردگ ی خودکش ایآخر عمر خل و چل شدن ای ده یمکاتب و عق

ای. غربیباش بند ینداره پا یل یو دل ی مونینم بند یبه اخالق هم پا یحت ینداشته باش مانیبه خدا و معاد ا ی شون. چون وقتجامعه

اما م،ی قبول دار کم یزیهم هست، متاف عهیماوراء الطب میریپذ ی داره، به حس پرستش. گفتن باشه، ما م از ین تیآدم به معنو دنیفهم

. سمیشد سکوالر نی! اد یخدا رو به جامعه باز نکن ی پا ی! ولادیحال ب گرتونیتا ج د یخودتون عبادت کن یبرا د یخدا رو نه! اصال بر

تونهی نم نام یا ی حرفا... ول ن یو از ا وگایکاذب گرم کنن. مثل ارتباط با جن و کائنات و یهاکردن سر مردم رو با عرفان یسع ای

ن یهم از هم تیی. بهابرهی آدم رو به قهقرا م تاینها یعمل کنه؛ ول یمسکن موضع هی مثل تاینها د ی فطرت بشر رو ارضاء کنه. شا

. تییسمت بها ادیداشته باشه م ینید هی ازش یبه ن اسخپ یکه بخواد هم آزاد باشه هم برا ی. کسکنهی استفاده م یخالء معنو

هم خدا رو داره، هم خرما رو. کنهی از گناهان آزاده. طرف فکر م ی لیروابط زن و مرد و خ تییبها یچون تو

: د یگوی و بعد به الهام م کند ی به ساعتش م ینگاه

که؟ یوقت اذان نزد -

:کند ی ها م. فاطمه رو به بچه دهد ی با لبخند سر تکان م الهام

باشه؟ رونیداره، دختر بعد مغرب ب ی به حرف! اصال چه معن د ی! من رو گرفتنمیبب د یپاش -

نقاب ابلیس

262

( ی)مصطف

او نبوده؟ کنارش ریتقص میبگو ی . به چه زبانسوزدی م ش یاز راهرو کز کرده. دلم برا یاو گوشه شیهادست نیرا گرفته ب سرش

: گذارمی اش م. دل ندارد نگاهم کند، حق هم دارد. دست بر سر شانهنمینشی م

براش دعا کن. نکارا، یا ی! به جادونهی تو رو مقصر نم چکس یباور کن ه-

واقعا دوستش دارم؛ نه یباشد ول بیعج ی کم د یاست. شا مانیپش دانمی . میرچشمیز کند؛ی سرخ است. فقط نگاهم م چشمانش

بگذارم که شیتنها خواهمی . ماش یمانیبخاطر پش ایباشد، اش ی بخاطر پاک د یدوستش دارم. شا ستم،یوت نتفا یب ایتنها متنفر

:د یگوی م

.د یآقاس -

: گردمی برم

جانم؟-

یطور ه ی دادن،ی جو م یطور هی دن؟ینگفت دارن سم به خوردم م یچه کار کنم که خدا من رو ببخشه؟ چه کار کنم که کس -

ایروش در فنون اقناع فن ارابه ن ی! )امیمونی عقب م م،یو اگه باهاشون همراه نش شهیکه انگار نظام داره ساقط م ذاشتنی پست م

... دائم میرفاه داشته باش م، یآزاد بش م،یما آگاه بش ذارنی آخوندا نم گفتنی م گرده، ی داره برم امهرشونیآر گفتنی واگن نام دارد( م

گفتن ی و م میو پاسدارا رو محاصره کن ا یجیچطور بس دادن ی م اد یکاناالشون ی ... تومیکن امیق د یاب خوندنی مون مگوش ی تو

نقاب ابلیس

263

القا یطور هی ... می سیوا ایگارد یچطور جلو دادنی م ادیبراشون... م یرو بفرست لمشیعکس و ف نیشون رو که کشتهرکدوم

رو اش یلینظام و آخوندا... منم خ ی و عکس درباره فساد تو لمی. دائم فمی بکن ی کار ه ی د یو با م ییما رانیکه مامور نجات ا کردنی م

که کردن ی بود... انقدر مغزم رو پر م یبکنم! حس باحال یکار هی د یبا کردمی حس م شتریو ب خوندمی رو م رش یز کردم،یباز نم

که بهمون ستنین ی زیاون چ ایجیبس دمیتازه فهم ن، یچشمم افتاد زم ی جلو ی عل ی! وقت کنمیم ی دارم چه غلط دمیفهمینم

نشون دادن!

:پرسمی . مردیگیو دهانم مزه خون م شودی آن شب، کامم تلخ م یادآور ی از

باشه؟ یجعل دادنی که نشونتون م یاون به قول خودت مدارک د یشا یفکر کرد چوقت یه-

منم حال دادن،ی آدرس فالن کتاب رو م ایمنبعشه، گفتن ی م دادن یم نکیل ه ی. کردی بود که آدم بهشون شک نم ی طور هی-

...نیرو بب نینه؟ مثال ا ای گه یراست م نم یکنم و بب داینداشتم برم کتابه رو پ

را یعرب یگرفته و کتاب لمیخانه آستان قدس فخاص در کتاب یابا لهجه ی. مرددهد ی را نشانم م یلم یو ف آورد ی را درم همراهش

در عراق. او کتاب را باز د یتبع یها)ره(، در سالینیاز طالب با امام خم ی کیدرباره خاطرات یکتاب گذارد؛ی م ن یمقابل دورب

تارند! ریتصو نییپا ت یفیها بخاطر کنوشته رد،یگی م لمیصفحه ف یکه از رو نی. با اخواند ی م راتاز خاط ی کی یو از رو کند ی م

را اشتباه ی. کلمات عربکند ی هاست، ترجمه منوشته ر یکه دستش ز ی را درحال ه یو بق خواند ی را م یچند کلمه از جمالت عرب

اش پر از اشکال است و اصال ترجمه کنم،ی م زیها رنوشته ی رو رابزرگ بزند. چشمانم یدارد به امام تهمت ی. سعکند ی ترجمه م

با موضوع متن متفاوت است! زند ی اش حرف م که مرد درباره یموضوع

کنمی را متوقف م لم یآرام باشم. ف کنم ی م ی. سع بردی شرمانه است که ضربان قلبم را باال م ی که به امام زده بزرگ و ب ی تهمت انقدر

:میگوی نسبتا بلند م ییو با صدا

نقاب ابلیس

264

ش غلطه؟ تو ترجمه یفهمی نم ن؟ ینخوند یعرب رستانیدب ی! مگه تو کنهی مداره اشتباه ترجمه دونهی! خودشم م گهیداره چرت م-

رو تکون داده؟ ایبچسبه که دن ی ها به آدموصله نیاصال امکان داره ا ؟یشناس ی رو م ینیامام خم

: د یگوی م شرمنده

برامون بگه ومد ی ن چکسیه ی نمره، ول یبرا م یخوند نیچهار کلمه اصول د ی و زندگ ن یکتاب د یبه ما نگفت... فقط تو چکسیه-

! یاحمق ،ی که انگار اگه قبول نکن رنیگی م یفکرو ژست روشن سنینوی بود... چرا باور نکنم؟ انقدر حق به جانب م ی امام ک

)حسن(

:کند ی . حتما حضورم را متوجه نشده که بازهم درد و دل مشنومی را سخت م شی. صدالرزدی م شیهاشانه

... نیماش یرو بردارم بذارم تو قم ی با دست خودم جنازه رف ستیبارم ن نی بشه... اول د یچشمم شه یجلو قمیرف سیبارم که ن نیاول-

تار مو ازت کم ه یو افغانستان هی ترک ینشد، تو فت یحر ی کس ه یسور ی تو نکه یدلم از کجا خونه؟ از ا یدونی ! م ستیبارم ن نیاول

ن یاربا اربات کردن. دلم از ا ی تهران، وسط تهران، اونطور نیتو هم ی ول شد؛ی نم تیچی و ه یرفتی م ا یرینشد. تا خود قلب تکف

که نیا یو به جا ارمیجوب درب یت رو از تو جنازه د ی... بازهیبر ابونیجوب کنار خ ی تو د یکه خونت با سوزهی م نی... از اسوزهی م

دونم ی که منم نم ییجا ه یو کاناال، تایهمه سا یو همه جا برات پوستر و بنر بزنن و عکست بره تو ی بش عیی دست مردم تش ی رو

... یشد د یشه د ینفهم ی تکون نخوره. اصال احد یشد د یشون شهدر خونه ی که جلو یدل مردم یکجاست دفنت کنن و آب تو

به حال دل مام بکن! ی فکر هی یول ؛ یکنی م ی چه عشق و حال یدار ایکه االن اون دن دونمی م

نقاب ابلیس

265

. زند ی گمنام و با عباس حرف م د ی. نشسته کنار مزار شهنمیرا بب نیدحسیس هی . دوست ندارم گرشکند ی هربار در گلو م شیصدا

خشک شده. شیهااست. انگار اشک رهیخ شیروآن سوتر نشسته و به روبه ی هم کم یمصطف

. خواهد ی م ش یحرفها نیرا ب ی عل یام. شفاآتش گرفته شیهاسرما، از حرف نی. در اند ینشی را م نیدحسیس یهادرد و دل کاش

سوختم...! ، یگفتم عل

مردم مید ی د ی. وقتیارمن د یآقا در منزل شه دن یو دوم بهمن بود و د ستیرا آرام کند، ب ماننهیکه توانست درد س یزیچ تنها

. میآقا آرامند، آرام شد مید ید ی. وقت مید ی قشنگش نقشه کش نده یآ یتخت شد و برا مانال یانقالب خ ید، برا آمدن شه یمثل هم

. چقدر دلم میشد ی نم ضیمر چوقتیه یارمن د یآن وقت ما هم مثل مادر آن شه دادند،ی وه میچقدر خوب بود اگر آقا به ما هم م

من را هم آرام کرد. د،یدست آن پدر شه ی بشوم. اما دست آقا تو ایهمه دن الیخ ی دستم و ب یتو رم یدست آقا را بگ خواستی م

همه را آرام کرد.

. به اشاره و رودی م یسر مصطف ی و باال تکاند ی لباسش را نم یها. خاکشودی و بلند م کشد ی به صورتش م یدست نیدحسیس

مراسم یاند باننذر کرده ی . خانواده علهیشب اول دهه فاطم م، یتا به مسجد برو ن یزم ی از رو کند ی را بلند م ی مصطف ، یلبخند

. به مادر یرس ی م راتیآخر دوباره به سرچشمه خ ،یرا که بگرد ا یتمام دن دانند ی پسرشان. همه م ی شفا یامسال باشند برا

.دهد ی مادرش را نشان م ،یهم که بشو نیبازمانده خدا در زم نی. دست به دامان آخریرس ی م هایخوب

اکبر ی. مجلس مادر است اما دلم روضه علیمداح ی اسپند، صدا یبو اه،یس یهادوباره حال محرم گرفته است. پرچم مسجد

.میاستاده یا ی زننه یبه س م، یآی . به خودم که میعل یبا صدا خواهد،ی م

یل یو من هم به عنوان طف ند یهاها. صاحب عزا آن به بدرقه بچه اند هستاد یا ی و مصطف نیدحسیو س شودی دارد تمام م مجلس

: خوردی زنگ م نیدحسی . همراه س ستمیای کنارشان م

نقاب ابلیس

266

.میاومد م،ییایباشه باشه االن م ؟ی راندازیهنوز تموم نشده؟ ت -

: د یگوی م کند،ی که متعجب نگاهش م یمصطف به

...خوانی م رویبدو! پاسداران هنوز شلوغه ن -

شون نکردن؟مگه هنوز جمع -

مردم. یهاخونه ی تو زنیری . دارن مهی منطقه مسکون قا یدق ست؛یجا هم مثل انقالب ن. اون شهینه... داره بدترم م-

تو رفته. ای خته، ی رنگش ر ایعاشورا! عصر یذولجناح هم شده مثل ذولجناح تابلو ن یکه ذولجناحش را آماده کند. ا رودی م یمصطف

چراغش هم شکسته.

: میگویم نیدحسیها به س بچه مثل

ام؟ یمنم ب شهیم -

نقاب ابلیس

267

: رمیگی و جوابم را م زد یریکه دلم م کند ی نگاه م یطور

سر بهش بزن. هی ، یعل شینه! تو برو پ-

ام؟ یچرا من ن-

دست به ری گنفس ی با بغض مارستان،ی. تا بشوند ی که دور م یو مصطف نیدحسیبه س امره ی. با حسرت خرودی و م دهد ی نم جواب

کف و سوت و شعار آنقدر در ذهنم ی. صدا رند یدرگ ش یهستم که در پاسداران، با دراو ییهاو عباس های . دلواپس علبانمیگر

سوت بکشد. میهاکه گوش چد یپی م

تخت ی آرام رو شه،ی. مثل همگرداند ی م حیبه دست نشسته و پدرش تسب حی. مادرش مفاتمارستانند یهم ب ی و مادر عل پدر

! حداقل داند ی . همان بهتر که نم د یدوی و تا خود پاسداران م شد ی در گلستان هفتم چه خبر است، بلند م دانستی . اگر مدهیخواب

. گفتم پهلو و بازو، سوختم! زند ی نم ر یت ش یوو به باز درد یرا نم ش یپهلو قوبا چا ی کس گریراحت است که د مانالیخ

: کنمی . آرام در گوشش زمزمه ممی باهم حرف بزن ی بلند شود و کم کاش

یخوای... نمیانتظام ی رویداعش مسلک افتادن به جون ن شیمشت درو هیپاسداران ابون یخ یپسر؟ تو ید یچرا خواب ،یعل-

خط سیپل یدارن با چاقو و قمه و تفنگ برا س یبرات مهم ن زن؟ یمردم رو بهم بر یخونه زندگ زنیکه بر ست یبرات مهم ن ؟یپاش

کشن؟ ی و نشون م

نقاب ابلیس

268

قرارم، کاش یرا ندارم. ب مارستانیدل ماندن در ب رون،یب زنمی . از اتاقش م شودی بفهمد، نگران م د یرا گفتم. نبا هانیچرا ا دانمینم

را نیدحسیکه س رود ی االن کجا هستند؟ دستم م ی. راستمیگویرا م ی و مصطف نیحسد ی. س بردند ی من را هم با خودشان م

بدهد...! اب که جو تواند ی نه! نم رم،یبگ

صورتم یشور و گرم رو یهااشک ن یا یک دمی. نفهمیعل ی شفا ت یاز عباس، به ن ابتیبه ن خوانم؛ی حضرت زهرا)س( م نامهارتیز

!یاجازه و هماهنگ یب دند؛یغلط

سحر شد؟ ی ! کشودی تا اذان صبح مانده. باورم نم یساعت می. نکنمی اخبار را چک م آورد؛ی تاب نم دلم

: خوانمی م ی . خطوط را به سختکنند یشروع به سوختن م یبا نور گوش اند،ده ینخواب د یآی م ادشانیتازه چشمانم

.... شیه دست دراوب س یپل یروها یو سه نفر از ن ی جیبس کیشهادت -

را شانیصدا زنند،ی پرستارها را صدا م ی. مادر و پدر عل فتند یهم ن یرو کنمی التماس م میها. به پلکسوزند ی م شتریب چشمانم

:خواند ی م انیدرم ی کی. چشمانم کلمات را شنومی گنگ م

... یانتظام ی روی مردم... اتوبوس... ن یآتش... سالح گرم... قمه... خانه ها -

: کنمینگاه م شوند ی که تار و واضح م ی. دوباره به کلمات دوند ی م ی به سمت تخت عل پرستارها

گرفتن... ری... اتوبوس... زیجیبس -

نقاب ابلیس

269

. زانیاشک ر کند،ی جا سجده م همان یعل پدر

:د یگوی با شوق م ییصدا

فاطمه زهرا)س(. ای-

سالح گرم و سرد، اتوبوس...! ،یراندازیت ،یجیبس

: د یگوی است که م ی مادر عل یگمانم صدا به

فاطمه زهرا)س(. ای-

فصل دوم انیپا

ن یللمتق والعاقبه

نقاب ابلیس

270

... تیمظلوم امن یشهدا ،ییسجاد شاهسنا د یو شه انیحداد نیمحمدحس د یبه شه میتقد ز،یناچ نیا

زهرا ای

97تابستان با؛یشک فاطمه

نقاب ابلیس

271

جعه کنین . امر سایت رمان های عاشقانهبرای دریافت رمانهای بیشتر به

www.romankade.com