2
يكنمتر! من فكر م دك مريض: هستم. مسابقه يك اسب ا هرص ر پس اين ق��ر دكت��ر:ر يكبار بخور! چهار دوگاري هستند؟ شما سير: گاوهاي امدا به د مرد امدار: نه! دا پختوپز ميكنند؟ گاوهاي شم مرد: � نه! ميكنند؟ هبازيّ گاوهاي شما ترق مرد: � نه!ش گرفته!ري شما آت امدايدانم چرا د پس نم مرد: يش راك فيل پا يها ن��هي مورچه روي ا خ��راب گذاش��ت و آن ر كرد. ني ش��دند و ازها عصبا مورچهن ريخت؛ بهجز يكي پايمه را تكان هل با يك رفتند. في بدن فيل باحكم نشسته بود. گردن فيل مرچه كه روي مو آفرين!« ند: فري��اد زد فتخار اي��ن باز پاي ديگر اه��اي مورچه»! خفهاش كن، خفهاش كن فه، ماس��ت بخورد چه اّ زر ميدان��ي اگ��ر ل��ي:ّ او ميشود؟ يخ مصرفشسد، تار معدهاش برا ماست به ت دومي: ميشود!ام تم ی ز ر د و گ ی ل ع و بخند بخوان18 1393 مهر1

18 - roshdmag.ir fro… · ص ص وپ م ی رم یوسوم مث ي م :رگر ي وصت مث ي د ير ّ ي وصت 29هحفص رد باوج زارد ندرگ و يلاخلاخ

  • Upload
    others

  • View
    6

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: 18 - roshdmag.ir fro… · ص ص وپ م ی رم یوسوم مث ي م :رگر ي وصت مث ي د ير ّ ي وصت 29هحفص رد باوج زارد ندرگ و يلاخلاخ

مريض: دكتر! من فكر مي كنم يك اسب مسابقه هستم.

دكت��ر: پس اين ق��رص را هر چهار دور يك بار بخور!

مرد به دامدار: گاوهاي شما سيگاري هستند؟مرد: گاوهاي شما پخت وپز مي كنند؟دامدار: نه!

مرد: گاوهاي شما ترّقه بازي مي كنند؟� نه!مرد: پس نمي دانم چرا دامداري شما آتش گرفته!� نه!

يك فيل پايش را مورچه ها الن��ه ي روي گذاش��ت و آن را خ��راب

كرد.مورچه ها عصباني ش��دند و از

بدن فيل باال رفتند. فيل با يك تكان همه را پايين ريخت؛ به جز يك مورچه كه روي گردن فيل محكم نشسته بود.

مورچه ه��اي ديگر از پايي��ن با افتخار فري��اد زدند: »آفرين! خفه اش كن، خفه اش كن!«

اّول��ي: مي دان��ي اگ��ر زّرافه، ماس��ت بخورد چه

مي شود؟

دومي: تا ماست به معده اش برسد، تاريخ مصرفش

تمام مي شود!

درزی علی گو

ن و بخندبخوا

18

1393

هر م

1

Page 2: 18 - roshdmag.ir fro… · ص ص وپ م ی رم یوسوم مث ي م :رگر ي وصت مث ي د ير ّ ي وصت 29هحفص رد باوج زارد ندرگ و يلاخلاخ

دكتر: خب، حاال يكي يكي حرف بزنيد، ببينم مريض: دكتر! من فكر مي كنم دو نفرم!چه مي گوييد!

� تق تق تقصدايي از داخل خانه: كسي خانه نيست!

صدايي از بيرون خانه: پس خوب شد نيامدم!

مریم هاشم پور

ویوس

م م ميث

گر:وير

ص ت

ویوس

م مميث

يّد: س

رگرصوي

ت

جواب در صفحه29

خال خالي و گردن درازآب مي خوره با پاي باز

توي دلش علف پُرهسرش به ابرا مي خورهمن ديدمش بگم كجا؟

تو جنگالي آفريقا!

قارچ و پنير و فلفلگِرده نمي خوره قِل

بوش مي پيچه توي بادبرش داري، كِش مي ياد

1

2