396

2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

  • Upload
    trinhtu

  • View
    251

  • Download
    16

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب
Page 2: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 2

بارهکمی بدانید : رمان فوریو در نهاده شده است. انیو عرضه محصوالت تلفن همراه بن دیبا هدف تول ویرمان فور

یفرهنگ کتابخوان یاعتال ریدر مس زیهر چند ناچ یتالش دارد گام ویفور رمان کشورمان بردارد. یغن

و تیحما ای یکمک مال چیبدون ه ویرمان فور تیذکر اس ت وبس ا انی ش ا یمحتوا دیتول نهیدر زم گریادارات ، سازمان ها و موسسات د یاز سو یبانیپش ت

.دباش یم تیتلفن همراه مشغول به فعال یبر رو یو اجتماع یمحصوالت فرهنگ wWw.Roman4u.ir : ویرمان فور تیوبسا آدرس

Roman4u@: تلگرام کانال

2یکی یدونه من نام رمان : نگین حبیبینویسنده :

طراحی و صفحه آرایی: رمان فوریو wWw.Roman4u.iRآدرس سایت :

Roman4u@ کانال تلگرام :

تمامی حقوق این کتاب نزد رمان فوریو محفوظ است

Page 3: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2 یکی یدونه من

نگین حبیبی

:تهیه شده دریو وب سایت رمان فور

Page 4: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من یباسمه تعال

:مقدمه

ام شده شکستنی چه روزها این

باهرگفتاری

باهرکرداری

باهرنگاهی

درونم پیچد می شدن شکسته صدای

ام شده تلخ چه روزها این

قهوه مثل

تریاک مثل

درد مثل

کند می تلخ راهم خودم کام گاهی تلخی این و

ام شده سرد چه روزها این

آدمها همه از

دنیا همه از

رویاها همه از

باغ درون تنهای برفی آدم مثل

گذرد می سخت برایم چه روزها این

است زنده هنوز امیدم اما

Page 5: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

5

!شدم آپدیت

:شد شروع زندگیم جدید ورژن خب

!حذف خیلیا

!دایورت بعضیا

!میزنم دور بزنی دور

!میکشم بکشی،الیی الیی

یمزندگ از اضتتافی نیستتتن،آدمهای زندگیم تو خیلیا زندگیم جدید ورژن تو فتر قلبمه،هرکیم تو جاش موند الک،هرکی تو ریختم شتدن،رفیقامو کات

!درک به کال

:اول فصل

همب آوری چندش لبخند یم*س*ت با فرشیدی...لعنتی دیگه کن امضا...اه از آب بزارم اگه..الشخور مرتیکه...دادم جوابشو مستخره لبخند یه با که زد

اب من حاال زمین بزنه رو تو بود مصتتمم مهدی که االن تا..بره پایین گلوت ودشخ دست کنترلش که بود رسیده حدی به دیگه...شدم تر مصمم دیدنت

...گرفتم دستش زیر رو ورقه...ناجور بود خطرناک من برای این و نبود

میکنی؟ من برای امضا یه...عزیزم-

رمو مور بدنم که کرد حلقه کمرم دور دستشو...آورش چندش لبخند دوباره مضاشا...چیه برگه اون بفهمه اینکه بدون و گرفت دستمو توی خودکار..شد آروم...نوشیدم رو الکل از یکمی و زدم بدجنسمو و مندانه پیروز لبخند..کرد مهدی نای با من..پوشم نمی باز لباسای این از دیگه بمیرم یعنی...شدم بلند

Page 6: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 6

خدایی ولی..میکنه کارایی چه به مجبور منو ببین شتتعور بی...دارم کار پیرهن یه...شم راحت فطرت پست مردای این دست از میاد خوشم خودمم یه کمرش طرف دو روی و بود باز خیلی اش یقه که زانو باالی تا خردلی موزیک کننده کر صدای...خلوت اتاق یه توی رفتم..اه اه...داشت سوراخ

گذاشتتتم شتتالمو..پوشتتیدم شتتلوارمو و مانتو...بود کرده پاره گوشتتمو پرده رو ورقه...لبم گوشه نشست پوزخند یه..کردم نگاه ورقه به دیگه بار یه..سرم

اوج به دیگه فرشتیدی..شتدم خارج اتاق از و دستتیم کیف داخل گذاشتتم چندش با..ورش و دور دخترا و مبل روی بود شده ولو و بود رسیده یم*س*ت

فتاس نشانه به سری...میخورن وول هم توی پسرا و دختر..برگردوندم رومو و درآوردم گوشتیمو...زدم بیرون بود پارتی توش که ای خونه از و دادم تکون

مشتتکیش آئودی دنبتال حتال درهمون...گترفتتتم رو متهتدی شتتمتاره رو یگوش بودو داده تکیه ماشین کاپوت به که خورد بهش چشمم...میگشتم

بهم ترس با دید منو که سمتش رفتم...درآورد مشکیش اسپرت کت جیب از :گفتم رفتمو ای غره چشم...کرد نگاه

...خورمت نمی..نترس-

و ودب داده تکیه کاپوت به چنان هم اون اما..بشینم ماشین توی برم خواستتم :گفتم کردمو نگاهش...بود زده زل بهت با من به

ندیدی؟ چیه؟آدم-

:گفت کردو جور و جمع خودشو مهدی

...نمیزنی غر برمیگردی ماموریتت از وقتی باره اولین ولی..چرا-

Page 7: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

7

و هرانند در ستتمت رفت بدو که ستتمتش برداشتتتم خیز و باال و بردم کیفمو :گفتم کفری لحن با کرد بازش

ارتک بکپ بگیر..نمیزارین شما..کنه رفتار درست میخواد بار یه آدم..آخه- ..دارم

ماشتتین توی و رفتم...نشتتستتت گرفتو خودش به جدی قیافه دوباره مهدی دستمو...داد قرار سپر دستشو که سرش توی بزنم یکی خواستم...نشتستتم

:گفتم عقبو کشیدم

دجورب بپوشم لباسا این از کنی مجبور منو..دیگه بار یه..بخدا!مهدی وای- ..میگیرم حالتو

روشتتن ماشتینو و داد تکون ستتری..داشتت خبر ستگم اخالق از که مهدی ...کرد

:گفت تمام جدیت با

خانوم؟ آنا کردی کار خب؟چی-

..میزد صدام طناز کسی کمتر...بود آنا عارمم*س*ت اسم...آنا

..ترم راحت طناز با..میگن بهم مشتریا رو آنا..مهدی اه-

کاشتی؟ سرم به گلی چه بگو حاال..اوکی-مهدی

و داشتتبورد روی انداختم...درآوردم کیفم از رو ورقه زدمو خبیثی لبخند :گفتم

خوردش به الکل چقدر میدونی...بود اینجوری چرا این..چندش مرتیکه- ...شدم نجس میکنم کنم؟احساس شم*س*ت کامل تونستم تا دادم

Page 8: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 8

نکرد؟ که اذیتت-مهدی

رزمی کالس سال همه میکنم؟این نگاهش وایمیسم هالوئم من کردی فکر- چی؟ که رفتم

...باش مراقب..مردن اونا..بهرحال-مهدی

!راستی...اوکی-

:گفت کردو نثارم نگاهی نیم

!چی؟ راستی-

شد؟ چی بود داده قول بهم حامد که پورشه اون-

بده؟ رو پورشه اون که کردی تکمیل کارتو تو-مهدی

:گفتم رفتمو فرو صندلی توی دلخوری با

یارمب مدارکو نصف تونستتم آقا خب..برگشتتم رفتمو مرگ پای تا من خب- !دیگه

...دستته پورشه بیار دیگشم نصف اون-مهدی

مهدی حامدو البته...بودم متنفر شدت به حامد و مهدی دندگی یک این از مهدی..هه!کاری چه اونم...بود مهم کارم برام من بهرحال...میکرد کنترل

مهدی کمک با که آپارتمانی خونه به...رفت کردو پیاده خونه جلوی منو سر اب که داد سالمی نگهبان...شدم البی وارد...انداختم نگاهی بودم گرفته

کفشتته که زدم رو8طبقه دکمه...رفتم آستتانستتور ستتمت به...دادم جوابشتو پسر یه...شد وارد هامان بعد مدتی و گرفت قرار آسانسور در الی ای مردونه بهم لبخندی و شد وارد..میکرد زندگی من باالی طبقه..خوشتگل و جذاب

Page 9: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

9

رموس تفاوت بی...کرد حرکت آسانسور...داد فشار خودشتو طبقه دکمه زدو دلم هب اصال ولی..بود کرده خواستگاری دوبار ازم هامان...بودم گرفته پایین من اما..میشکستن دست و سر براش دخترا از خیلی اینکه با...نشست نمی اسم نمیخوام اه..یاده..یاد منو طوستیش چشتمای با هامان..نبودم اونا جزو

هک هایی ستتختی دوباره..گذشتتته خاطرات دوباره..بیارم زبون به نحستشتتو خارج آسانسور از خواستم خودم طبقه به رستیدم..اه...کشتیدم ستال6این

:کرد صدام هامان که بشم

...آنا-

وخودشتت..زده گندی چه فهمید..کردم نگاهش عصتتبانیت با و برگشتتتم تند :گفت کردو جور و جمع

...پیشنهادم درباره...زاد فرخ خانوم-

:دادم جواب سریع

...منفیه-

:گفت دلخوری با

چرا؟ آخه-

تورو من بابا..اه..بیام کنار باهات تونم نمی...نمیاد خوشتتم ازت چون- ...مسخره!ببینم؟ رو کی باید نخوام

رفتم راستتت یه..داخل رفتم و کردم باز کلید با درو و واحدم ستتمت رفتم و مانتو همه از اول..اتاق داخل رفتم...کشتتیدم ستتر آبو بطری و آشتتپزخونه میز پشتتت نشتتستتتم پوشتتیدمو ستتفید خواب لباس یه درآوردم شتتلوارمو

Page 10: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 01

بود ردهک جلفم دخترای شبیه که صورتمو روی غلیظ آرایش دقت با...توالتم این به..خودم چشتتمتای حیف...برداشتتتم ستتبزمو لنزای...کردم پتاک

تازه هک بلوندم موهای توی دستی...برداشتم مشکیمو گیس کاله...خوشگلی دست از...میومد خوشتم العاده فوق رنگش از..کردم بودم، کرده رنگشتون

به چشمم...تخت روی کشیدم دراز...بودم شده خسته مشتکی موهای اون ونا ترک..بابا مرگ از بعد..شد اشک پراز چشتمام دوباره..خورد بابا عکس

ردهنک تاحاال که کارایی...فسقلی اتاق یه توی اومدن!بزرگی اون به عمارت فروشی دستت..مردم خونه کردن تمیز..شتوری ظرف..شتوری کهنه..بودم دوران اون از...وای وای وای!وقت نیمه کارای!شتتهر پایین های مغازه توی

وزار اون اوقات بیشتتتر تقریبا...میکردم مرگ آروزی بار هزار روزی..متنفرم وضتتع اون از که دوستتال...شتتدم چی بودمو چی نره یادم که میارم یاد به رو

تمبرمیگشتت شتا کافی توی وقتم نیمه کار از که روز یه...گذشتت استفبار ناراحت خیلی دید وضع اون تو منو اینکه از...دیدم خونه جلوی رو مهدی

ولی نگه که داد قول اونم...دیده منو نگه کی هیچ به که دادم قسمش...شتد ردایم کثیف های پیشتتنهاد از بهتر!بهتر این از چی گفتم منم...کنه کمکم

اختالس کارای مهدی...کردم زندگی اتاق همون تو اولش...ه*ی*ش*ا*ل اما..نمیرن لو دوتا این چجوری موندم من..بدتر اون از حامد و میداد انجام

یه بهم...مدیونشم من ولی..میکردم خودمو کار من..نبود مهم برام کارشون اینجور و میگرفتم امضتتتا میتاوردم متدارکیو متیرفتم متیتدادن آدرستتی

مبر داد پیشتتنهاد مهدی نزنن آستتیب بهم مردا بعضتتی اینکه بخاطر...چیزا

Page 11: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

00

تیر یه اونورم از...دارم3دان االنم..تکواندو رفتم منم...رزمی های ورزش که گرفت برام مجوز با کلت یه هاش پارتی با هم مهدی...رفتم اندازی

عطافان برای...میرم ژیمیناستتتیکم که دوستتاله البته...کیفمه توی همیشتته ما مهره جور یه..میفته راه من با کاراش بیشتتتر مهدی...چیزا اینجور بدنمو یه و میشم ستوخته مهره یه کنم خطا پا از دستت اگه میدونم خوب و براش

زیرآب نفرو چنتد ستتر میتدونستتتم خوب!آشتتغتال ستتطتل راستتتت متری011 خونه یه تونستم باالخره!باری نکبت زندگی چه...اوففف...کرده شرکت برای البته..میکنم مترجمی هنوزم...بگیرم تهران متوسط بخش توی

و هیجتان،فراز یکم آخته...شتتتده معنی بی و تکراری زنتدگیم...مهتدی قحم*س*ت که بودم کرده کاری چه من آخه...زندگی این به لعنت..اه!نشیب

...رفتم خواب به شبه هر مزخرف فکرای همین باشم؟با عذاب همه این

برام یخچتال از دختره و گتذاشتتتم شتتکالتی کیتک یته روی دستتتتمو :گفت دماغیش تو صدای با... پیشخون روی روبروم گذاشت...درآورد

یسم چیزی- روش؟ بنو

:گفتم کردمو نگاهش سرد

...بدید8و2شمع یه...کافیه...نخیر-

یه...گذاشت پالستیک داخل شمعارو و گذاشت جعبه داخل رو کیک دختره ژوپ سوار...کردم حساب پولشونو و داری حساب سمت رفتم...نوشت رسید ارکپ خونه جلوی ماشینو...کردم حرکت خونه سمت به شدمو سفیدم پارس کیکو شتتدمو خونه وارد...کنم تموم تموممو نیمه کار بتایتد امروز..کردم

Page 12: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 02

اام...بود تولدم امروز خیرسرم...درآوردم شالمو و مانتو...اپن روی گذاشتم یکوک...نزنم نق بهتره پس..نفهمه کسی خواستم خودم خب...غریبانه چقدر

سال6زود چقدر...28...گذاشتم شمعارو...نشتستم خونه کنج و برداشتتم روشتن شتمعارو...چطورن؟خوشتبختن؟هی ها بچه االن یعنی...گذشتت

سال6من خب ولی...شد جاری اشکام..دوختم چشم سوختنشون به و کردم ایدش بودم؟خب اهمیت بی انقدر نگشتتن؟یعنی دنبالم چرا...شتدم ناپدید

یی مقصتتر...ندون مقصتتر اونارو!طناز نه...بودم طاها چقدر...بدبخت تو هی خواستن ترنم و مرضتیه و ستاغر و لیال چقدر...خونش بیای کرد اصترار

وقعم اون...بکش حاال نکردی؟پس قبول کنن جور برات شرکت توی کاری شمع نزدیک...یومد نمی بند اشتکام...حاال اما!گرررگ حد در بودم مغرور

:کردم زمزمه زیرلب...شدم

...طناز مبارک تولدت-

سال6بکشتم؟ رو خوشتبختی طمع منم میشته چی..کردم فوت شتمعارو و رفتم و کردم پاک اشتتکامو...دراومد صتتدا به در نبود؟زنگ بس رنج دردو

باز درو و کشتتیدم باال مو بینی...مهدیه که دیدم در چشتتمی از...در پشتتت این بازم اه...اومدن حامد با مهدی...ها کاناپه روی نشتستم رفتم و...کردم

و زد گرمی لبخند مهدی...!من خونه نیار اینو گفتم صتتدبار..چندش پستتره ...روبروم نشست

ورا؟ این..سالم-

:گفت و مهدی کنار نشست حامدم

Page 13: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

03

...بگیم تبریک اومدیم..تولدته گفت مهدی-

:گفتم سردم لحن با کردمو نگاهش تفاوت بی

...کردین لطف-

:گفت...میشه میش قاراش اوضاع داره دید که مهدی

مه ای دیگه کاره برای تبریک بجز ما البته...مبارک تولدت..جان طناز- ...اومدیم

:گفتم کردمو قفل سینم روی دستامو...انداختم باال ابرومو تای یه

خب؟-

...حامد منو...میکنه درست مشکل ما برای داره یکی..ببین-مهدی

:گفتم بازم

خب؟-

کردیمو اختالس ما میکنه ثابت که مدارکی و بری میخوایم ازت ما-مهدی ...بری کش اش خونه از

که؟ یادته..کنم تموم تموممو نیمه کار باید امشب من ولی-

کار درضمن..مهمه یکی این..ولی..بده انجامش..کنار به اون...آره-مهدی بعدم...بیاری دستت به رو خونه صتاحب اعتماد باید..نیستت روز دو یکی

...کنی پیدا میزاره مدارکو که اتاقی

بزنم؟ گولش کنمو بازی نقش یعنی-

:گفت انداختو یکی اون روی پاهاشو از یکی مهدی

...آره-

Page 14: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 01

:گفتم چپو سمت کردم رومو

...بابا برو-

...میدیم بهت خوبی پول حامد منو-مهدی

چقدر؟-

خوبه؟ تا811-مهدی

اونجا برم اینکه ولی...میشدم وستوسته داشتتم..کردم نگاه مهدی حامدو به !بدم سوتی اگه...سخته کنم بازی نقش بمونمو

بدم؟ سوتی اگه خب-

!نمیدی سوتی باش مطمئن-مهدی

:گفتم و زدم پوزخندی

...مطئنی ازم چقدر-

...میگم که مطمئنم..آره-مهدی

خونش؟ کجاهست حاال-

:گفت بیخیالی با مهدی

!پاریس-

:گفتم پریدمو جا از فنر عین

!فرانسه؟-

گرفتت؟ برق چرا-حامد

!نزن زر یکی تو-

:گفتم مهدی به رو!وسط نپره میخواست خب...کرد نگاهم غیض با حامد

Page 15: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

05

مهدی؟ پاریس چرا-

این؟ از بیشتر دلیل...میکنه زندگی فرانسه یارو چون-مهدی

...بشم؟سخته زبون هم فرانسوی یه با باید من ولی..صحیح این خب-

آرنج و کشتتید جلو خودشتتو یکم مهدی...کاناپه روی شتتدم ولو دوباره و :گفت زدو خبیثی لبخند...داد قرار زانوهاش روی دستاشو

...ایرانیه...اتفاقا-

:گفتم ذوق با

!دروغ؟-

:گفت کردو اخم مهدی

!بگن؟ دروغ که میخوره کسایی به قیافم من-

می دهنم تو حرف میزد حرف جدی وقتی پایین،خدایی انداختم ستترمو !ماسید

...تافردا..بده خبره بهم..بگیر تصمیمتو..بهرحال-مهدی

:گفتم سریع

!زود چقدر!فردا؟-

:گفت کفری لحن با مهدی

!اینو؟ میفهمی..مهمه برامون میگم-

:گفتم کردمو اخم

!باال میبره من برای صداشم چه!نفهمم؟ من میگی داری-

:فتگ آرومی لحن با و شد بلند بعد..بشه آروم که کشید عمیقی نفس مهدی

Page 16: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 06

...میزنم زنگ بهت فردا-

:گفت حامدو به کرد رو

...حامد بریم-

:گفت طرفمو گرفت رو ای جعبه یه...طرفم اومد شد بلند حامد

...مبارک تولدت-

:گفت و مهدی سمت رفت...گرفتم ازش رو جعبه

نمیدی؟ هدیه طناز به تو...مهدی-حامد

..بریم...دادم قبال هدیمو من-مهدی

:مگفت...بودم عاشقش من که بو خوش گرونو خیلی ادکلن یه...بود داده آره

...بخورین کیک میموندین-

:گفت دادو باال ابروشو تای یه مهدی

میکنی؟ بازیا بچه این از بازم-

:گفت زدو لبخندی که کردم نگاهش حرص با

...شرمنده..بریم باید داریم کار-

ولی...میکرد جبران جوری یه میزد ضدحال که بود این مهدی خوبی حداقل بدرقشون در دم تا و زدم بهشتون لبخندی!طناز نیار زبون به استمشتو اه..را

ککی برای چنگال و چاقو و دستتتی پیش که آشتتپزخونه توی رفتم..کردم هب...طال دستتتبند یه..کردم باز بودو داده بهم حامد که ای جعبه در...ببرم

بودم گرفته عیدی عشقم اولین از عید موقع پیش سال6 که برلیانی دستتبند داده بهم اونو که کسی شاید..بفروشم اینو نتونستم سال6این تو..کردم نگاه

Page 17: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

07

طالی دستتتبند...یادگاری یه...بود عزیز برام..خب ولی...کرده نتامردی داشتم حوصله نه و میکردم استفادش نه!آشغال ستطل توی انداختم حامدو

گوشتتیمو...خوردم کیکمو و میخورد؟نشتتستتتم دردم چه به..کنم آبش برم اهاط مناسبت هر برای که هایی پیام به...کشیدم دراز تخت روی و برداشتم

مشونه توی..انداختم نگاه دوباره میفرستادن مرضیه و ترنم و لیال و ساغر و شتتونبه..اه...کنن ترحم بهم که...میترستتیدم من اما..برگردم که بودن گفته

چیکارش...بود انگیز وستتوستته بدجور..مهدی پیشتتنهتاد اون!فکرنکن حستتتاب این بتا..داشتتتم متاموریتت0ستتتاعتت...بود8کنم؟ستتتاعتت

...خوابیدم گذاشتمو زنگ ساعتمو...بخوابم ساعتی1میتونستم

الک یه زدمو صورتم روی هم مشکیمو نقاب..زدم مشکیمو تیپ معمول طبق مگذاشت مشکیمو کوله...گذاشتتم سترم روی داشتتو پره جلوش که مشتکی

کارای این برای که مشتکی پراید ستتوار...بیرون زدم خونه از و دوشتتم روی ویجل...رفتم بود داده بهم مهدی که آدرسی به و...شدم بودم خریده مخفیانه

به..ادمد تکیه بهش و شدم پیاده ماشین از...داشتم نگه بزرگی ویالیی خونه رفتم...بودم سنجیده موقیعتارو تموم اومدم که قبل دفعه...دوختم چشم خونه جست یه با و گذاشتم دیوار باالی دستمو...بود تر کوتاه که خونه پشت دیوار

متتاستتتاژ پتامو کچ یکم...گرفتت درد پتام مچ...اویییی...اونور پتریتدم تیرکمون این از...کنم پیدا رو دوربینا که زدم شتتبمو در دید عینک...دادم

دیدمومی که دوربینی هر و گرفتم دستم میکننو پرت ستنگ که کوچوالهایی شب!بیداره یارو هنوز انگاری نه...خونه در پشتت رستیدم...میکردم خورد

Page 18: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 08

خاک... میاد شون قهقه صدای چون..خونه آورده دختر احتماال...دارا زنده پنجره ولینا لبه روی پامو...بود باز بالکن پنجره...خونه پشت رفتم!برسرتون

میرفتم آروم آروم..پنجره یکی اون لبه روی پتاهتامو از یکی..گتذاشتتتم ثیفک مظفری...دیدمشتتون که ستتومی پنجره باالی به گرفتم دستتمو...باال چنتتدش اه اه!نمیتادا بتدش هم دختره...میزنته الس چته دختره بتا ببین

به رستتیدم که رفتم باالتر و نکردم نگاهشتتون دیگته...یتدتشب*و*ستت نای کنه گیر حلقت تو آخ..شتتدم مظفری اتاق وارد و توش پریدم...بالکن یه با..صندوق گاو ستراغ رفتم...آوردی دستت به حروم راه از رو همه!خونه

خب خب...کنم باز درشتتو تونستتتم ابزار و دستتتک چندتا و گوشتتی وقت یه که بردارم شتونو همه مجبورم..اینجاستت مول و پول چقدر...خب

کوله توی ریختم نبودو و بود هرچی..اومدم مدارک برای فقط نکنه شتتک ونا و مظفری...در کنار مبل پشت پریدم جت عین...شد باز اتاق در که...ام

بالکن میرفتن،وارد هم صدقه قربون که درحالی هم دست در دستت دختره خارج اتاق در از پاورچین بودم،پاورچین نشتتستتته که درحالی...شتتدن

یه که میشدم خروج راهروی وارد داشتم...اومدم پایین ها پله از بدو...شدم و درآوردم کمونو دوباره...شتتدم قایم و کشتتیدم عقب ستتریع..دیدم دوربین کسریل خیلی...شدم حیاط ای،وارد مندانه پیروز لبخند با...ساختم کارشو

:زد داد که شنیدم رو مظفری صدای که کردم باز حیاطو در

!آنا-

Page 19: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

09

دختره کمر دور دستشو بود،و ایستاده بالکن روی...کردم نگاهش و برگشتتم یه و درآوردم کلتمو...بودن زده زل من به تعجب با هردو و بود کرده حلقه بدو و کشتتید بلندی جیغ دختره که کردم خالی کنارشتتون پنجره توی گلوله خارج سرعت به خونه از زدمو پوزخندی...طور همین هم مظفری..تو رفت اسداف این بین دیگه...کردم حرکت خونه سمت به و شدم پرایدم سوار...شدم

گاو از که پوالیی...ستراغشون میام میدونستتن...بود شتده مشتهور استمم مکرد حرکت دوباره و خیابون گوشتته انداختم بودمو رفته کش صتتندوقش

روی زا نقابمو و شدم پیاده...کردم پارک پارکینگ توی ماشینو...خونم سمت :نیدمش رو کسی صدای که آسانسور سمت رفتم می داشتم..برداشتم صورتم

ببخشید؟-

شده خشک ترس از چشمام...هیععع!هامانه دیدم که صدا ستمت برگشتتم حرص با نفسمو...اوففف...آوردم دست به عادیمو حالت سریع ولی...بود

هامان...داشتتتم بود،برش گرفته چشتتمامو جلوی کاله چون..دادم بیرون :گفت بود کرده تعجب

یی؟چرا..آنا- زدی؟ تیپ مدلی این تو

میشه؟ مربوط شما به-

:گفت آسانسور سمت میرفت که حالی در هامان

...اومده دزد فکرکردم نشناختمت آخه...نه-

ولی بود دزدی شتتبیه کارم...اینجا نه دزدی،ولی رفتم من...زدم پوزخندی دشمبع...نداشتم کاری پوال به...برمیداشتم خاصیو مدارک من...نبود دزی

Page 20: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 21

وارد هامان با..زمین میزدم بودنو فاستتد که کستتایی..بود مشتتخ هدفام هامان...ها طبقه های شمارنده به بودم زده زل حرفی بدون...شدیم آسانسور

:گفت

شب؟ موقع این...تو مثل دختری..ولی-

بیرون رفتم من و شد باز آستانستور در...شتد ستاکت که کردم نگاهش تند :گفت هامان

...بخیر شب-

:گفت سرد و سمتش برگشتم

...همچنین-

هرکدوم و.. شدم وارد..کردم باز درو و انداختم کلید...خونم ستمت رفتم و ایلباس...گرفتم ربعه یه دوش یه و حموم رفتم...انداختم جایی لباستامو از

کوتاه آستتتین یه...گذاشتتتم کمد داخل و کردم جمع حال توی شتتدمو پرت و پیچیدم موهام دور ای حوله..پوشتتیدم زرد آدیداس شتتلوار با مشتتکی هدیگ االنم...بخرم ستتشتتوار یه نداشتتتم اینو پول حتی اوایل اون...خوابیدم

ردننک خشک همین بخاطر شده البته...بیزارم سشوار از و کردم عادت بهش ...بخورم سرما موهام

***

باال آوردم سرمو...میزدم بهم مو قهوه خوری چای قاشق با و بود پایین سترم باید دیگه دقیقه5کردم، نگاه ساعتم دوختم،به چشم شا کافی محیط به و

خوب اخالقمو چون نکنه دیر باشتته،امیدوارم اینجتا حتامتد فرستتتتاده

Page 21: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

20

مزه مزه مو قهوه.پایین انداختم ستترمو دوباره.میرم میشتتم میدونین،بلند :شنیدم کنارم رو دختری نازک صدای بعد کمی.کردم

آنا؟-

:گفتم سردی لحن با!رمز زدم،اسم پوزخندی

.بشین-

کال که بودم من ولی نبود عشتوه با اونقدرم نشتستتت،البته ادا و ناز با دختره رشتد چشمای عملی،با بینی دختر یه.بودم شده بین ریز و گیر ایراد خیلی

مصنوعی،موهای های شده،مژه کاشته های شده،گونه پروتز مشتکی،لباش ونهم میخورد تکون یه بود،یعنی بیرون شالش از نصتف تا که یش*ر*ا*ب

از کمی فقط من...بودی تر سنگین نمیزاشتتی...شتونش روی میوفتاد شتالم نداشتتتم،یه زیادیم آرایش...میکرد ملوستتم همین بود،بخاطر بیرون موهام

ویر میزاشتم دستمو اگه مطمئنا!دختره این کالباستی،ولی رژ با چشتم خط جور این و پنکیک و کرم عالمه یته توی میرفتت فرو دستتتم صتتورتش

:گفت و شد وا نیشش دختره...چندش!بود کرده غلیظی آرایش!چیزا

...شدما تموم-

:گفتم و زدم پوزخندی...مزگیش خوش همه این از کردم اخم

چطور خونوادت میکنی آرایش مدل یه روز هر میکردم،اگه فکر داشتتتم- ...میشناسنت

Page 22: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 22

بتازم میتدونستتتت...نزد حترفی شتتتد،ولتی قترمتز خشتتم از دختتتره عسری...دادم سر طرفش به میز روی و درآوردم کیفم از پاکتو...میچزونمش

...کیفش توی انداخت و گرفت پاکتو

:گفتم کردمو دراز سمتش دستمو

ییچ- !سو

:گفت انداختو بهم نگاهی دخرته

...بگیری خودش از گفت حامد-

:گفتم و برداشتم کیفمو..کردم جمع دستمو حرص با

کجاست؟ حامد اونوقت-

:گفت شدو بلند دختره

.شرکت-

بیرون شتتا کافی بزنم،از تنه بهش شتتد باعث که شتتدم رد کنارش از جلوی.حامد شرکت سمت رفتم و گرفتم بودم،تاکسی نیاورده اومدم،ماشین

به کردم،نگاهی حستتاب پولشتتو و شتتدم وایستتاد،پیاده بزرگ ستتاختمون یه وارد زدمو پوزخندی!حروم مال همش..انداختم حتامتد خراش آستتمون

راهروی یه.اومدم بیرون آسانسور از...زدم رو02طبقه دکمه..شدم آستانسور ومدها بود بار اولین...شدم بزرگ سالن یه وارد که کردم باز درو.در یه باریکو

یه ارشکن و بود در یه سالن ته...بودم شتنیده زیاد تعریفشتو ولی اینجا بودم رفتم.بود مبل ستالن دور تا دور.بود نشتتستته جوون دختر یه پشتتش که میز

:گفتم و دختره میز سمت

Page 23: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

23

ببخشید؟-

دخترارو این حامد این موندم من...سبکه جلفو دخترای این از که اینم...اوه :گفت طلبکارانه میکنه،دختره پیدا کجا از

بفرمایید؟-

...داشتم کار سرلک آقای با-

:گفت کردو نازک چشمی پشت دختره

دارین؟ قبلی وقت-

.نخیر-

.هستن استراحت درحال.بفرمایین پس-

.میدن اجازه خودشون.اومده آنا بگید.محترم خانوم-

:گفت انداختو نگاهی سرتاپام به دختره

باشین؟ آنا؟کیشون-

میشه؟ مربوط شما به-

...هستم منشیشون من.میشه مربوط که بله-منشی

!تو نه حامده با حسابم طرف من.باشی که هستی منشی-

...سرلک آقای و نه خانوم،حامد نشین پسرخاله زود-منشی

...بابا برو-

نگاهش حرص با...جلوم پرید منشتتیه که حامد اتاق ستتمت برم خواستتتم :گفت خشم کردم،با

محترم؟ خانوم میرین کجا-

Page 24: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 21

برم؟ نمیزاری-

!نه-منشی

:زدم داد

...ببینم بیرون بیا!حامد هوی!حامد-

ترس با حامد...میزدم داد فقط من ولی بگیره جلومو میکرد ستتعی منشتتیهل گرفت،کرواتشتتو خندم وضتتعش دیدن با...اتاقش از بیرون اومد کرده شتت

اشتهد این...آشتفته که موهاشتم...آرنج تا بود تازده پیرهنشتم بود،آستتینای میکنده؟ کوه یا میکرده استراحت

:گفت محکمی صدای با حامد

!خبره؟ چه اینجا-

ماش گفتم ببینن،منم شمارو دارن اصرار که خانومن این سرلک آقای-منشی ...انداختن راه هوار و داد هستین،ایشونم استراحت حال در

:گفت و جلو اومد حامد

...طناز...سالم-

وخودش نگه،حامد اسممو ابروگفتم و چشم با و کردم اشتاره بهش تعجب با :گفت کردو جور و جمع

آنا؟ چطوره طناز-

:گفتم کشیدمو راحتی نفس

من سپردین اینا به چرا بگیرم امانتیمو شترکت بیام من گفتی که تو...خوبه- میام؟

Page 25: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

25

.تو بیا...نبود حواسم ببخشید-حامد

که کردم نگاه بود،بهش جلوم هنوز کرد،منشیه اشتاره اتاقش به دستتش با و :گفت و اومد سرم پشت حامد و اتاق توی رفتم غرور کنار،با رفت

.لطفا قهوه دوتا محمدی خانوم-

.روبروم اونم و مبل،نشستم روی بشینم کرد اشاره...بست درو و

...شن نمی پیدا که پرروهایی چه...اوففف-

:گفت خندیدو حامد

...بیای نداشتم انتظار-

:گفتم کردمو نگاهش غیض با

ویت پامو سیاه صدسال من وگرنه...بود وسط پورشه پای چون بودم مجبور- ...نمیزارم خرابه این

.باشیم باهم ناهارو بیا اومدی که حاال ولی...نزار باشه-حامد

نشست دوباره...داد ستفارش ناهارو و نذاشتت که کنم مخالفت خواستتم .روبروم

حامد؟-

:گفت کردو مرتب میزو روی های پوشه حامد

بله؟-

فرانسه؟ توی پیشنهاده اون میگم،درباره-

:گفت مبلو پشتی به داد تکیه و نشست صاف

خب؟-

Page 26: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 26

.باشم داشته اطالعات یکم میخوام-

مرده این که حد این بدم،در اطالعات بهت تونم نمی زیاد بدون-حامد عنیداره،ی رو فرانسه توی ها شرکت ترین بزرگ از داره،یکی ما علیه مدارکی

رقیبای از یکی...روغن تو نونش و...معروفه خیلی محوصتتالتش مارک تو میخوایم ماهم...داره باالیی امنیت هرلحاظ از خونش.مائه ستترستتخت

...بیاری مدارکو اون برامون و اونجا بری

!احمق؟ آخه اونجا برم ای بهونه چه با باالئه،من امنیت میگی..خب-

:گفت زدو خبیثی لبخند حامد

...پرستار عنوان به-

:گفتم تعجب با

سالشه؟ چند مگه!مرده؟ پرستاره-

:گفت خندیدو بلند حامد

...کنی مراقبت باید بچش از...سالشه31مرده..نه-

:گفتم کشیدمو راحتی نفس

..تو دست از...اوففف-

:گفتم زار حال با یدفعه

اونجا رفتم پاشدم ایران از من نمیکنه شک اصال...نیستم بلد داری بچه من- بکنم؟ بچشو پرستاری که

Page 27: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

27

انقدر دختره بعدشم.اومده در گل آبو از حدودی داره،تا سال1بچش-حامد براش مرده همین بخاطر.بیرون انداخته پرستتارو چندتا که هستت شتیطون

.باشی کجا از و باشی کی نیست مهم

.اومدم کنار باهاش حدودی تا شاید خب..دختره پس..زاره کارم وای-

...میای کنار-حامد

انکه برای شتتد کوفتم که ناهار خوردن از آوردن،بعد ناهارو و زدن دراتاقو پارکینگ به متنفرم،رفتیم خیره نگتاهای از...اه.بود کرده زوم روم حتامتد

چشتتمک بهم بود پارکینگ ته کته رنگی مشتتکی پورشتته ستتاختمون،ییچو حامد...میزد ستتوارش ازش خداحافظی از بعد منم و داد بهم ستتو تیدس...بود شده تنگ ماشینا این برای دلم بود وقت خیلی..خدا وای..شدم :گفتم کشیدمو فرمونش روی

خوشگلم؟ بزنیم دوری یه بریم-

پدال روی پامو!داره خفنی صدای عجب موتورش جون کردم،آخ روشتنش دور دور خیابونا تو شب8ساعت تا..شد کنده جا از ماشتین که فشتردم گاز

یه باید.کردم پارکینگ،پارک توی احتیاط با خونه،ماشتتینو رستیدم...میکردم ونهخ وارد و کردم پارک بیرون پارستتو پژو...بکنم پارستتم پژو برای فکری

شلوار اب مشکی سفید کوتاه آستین یه با لباسامو...مبل روی شدم ولو...شدم محکم ستترم باالی خوشتتگلمو بلوند کردم،موهای عوض مشتتکی آدیداس

وانلی یه و بیرون اومدم.شد شیطونی و اومد کش چشمم های گوشه که بستم شال یه.بود رفتم،هامان در پشتت...دراومد صتدا به در زنگ که خوردم آب

Page 28: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 28

نیسی یه..کردم باز درو و گذاشتتم سترم و برداشتتم در کنار کمد از ستفیدو :مگفت کردمو نگاه هامان به!منه؟ مال!جون آخ...رشته آش توشم.بود دستش

داشتین؟ کاری..سالم-

:گت و زد لبخندی هامان

.شمائه برای ساختمون،اینم اهالی برای کرده درست مامانم اینو-

:گفتم برداشتمو آشو کاسه

...نکنه درد مادرتون دست-

.میکنم خواهش-هامان

:گفت که ببندم درو خواستم

زاد؟ فرخ خانوم-

:گفت کردم، نگاهش و برگشت

...راستش-

اومد.اومد بیرون ازش مهدی و شتتد باز که آستتانستتور در به خورد چشتتمم .ما سمت

.سالم-مهدی

خوبی؟.مهدی سالم-

:گفت اون به هامان و میکرد نگاه هامان به موشکافانه که حالی در مهدی

...ممنون-

:گفت منو به کرد رو بعدم

..طن شدم مزاحم داشتم کارت-

Page 29: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

29

:گفت پریدو باال ابروهاش یدفعه

...آنا-

:گفتم زدمو بهش هولی لبخند

...تو بیا-

نموندم،درو جوابش منتظر و کردم خداحافظی هامان داخل،از رفت مهدی ها ناپهکا روی بود نشسته و بود درآورده کتشو اور که مهدی سمت به و بستم .نشستم روبروش و رفتم

میخوری؟ چیزی-

.برم باید.ممنون نه-مهدی

داشتی؟ کار چی خب-

بود؟ کی پسره این-مهدی

.باالییمون همسایه پسر...هامان-

داره؟ عالقه بهت-مهدی

:گفتم راحت خیلی...کرد نمی سواال این از مهدی...خوردم جا

..آره-

:گفت بیخیالی با مهدی

داری؟ دوسش هم تو-

.نه-

.خوبه-مهدی

خوبه؟ چیش-

Page 30: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 31

کردی؟ فکر پیشنهادم به راجب.میگم بهت-مهدی

پوزخندی...میومد گیرم بتابتش میلیون811نبود، فکریم بتد.فکر تو رفتم باال گرفتم سرمو...داشت تومنو0111حکم برام میلیون811پیش سال6زم،

:گفتم و

.قبوله-

:گفت زدو لبخندی مهدی

یانه،چون داری عالقه هامان به که پرستتیدم همینم بخاطر.میدونستتتم- .میشد پاپیچت

.باش نداشته نگرانی هیچ اون طرف از-

دیگه هفته میکنم،یه جور و جفتت برات کتاراتو همته من.اوکی-مهتدی باشه؟.میری

..میدادیا لو اسممو داشتی.باشه-

:گفت خندیدو مهدی

...کردم عادت واقعیت اسم به...کنم چیکار خب-

:گفت رفتو در سمت به و پوشید مشکیشو کت اور و شد بلند مهدی

.فعال.میبینمت-

...کردم اش بدرقه در دم تا و شدم بلند

:گفت برگشتو لحظه یه که میرفت داشت مهدی

.مبارکه.دیدم تو پورشه-

:گفتم زدمو لبخندی

Page 31: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

30

.خداحافظ.ممنون-

شدید.خوابم اتاق به رفتم و بستم درو.آسانسور داخل رفت و داد تکون سری تمگذاش بالش روی سرمو تا...نداشتم مکار شکار که امشبم..میومد خوابم

...رفتم خواب به

***

بهش نگاهی...برداشتتتم میز روی از بودو گذاشتتته جلوم مهدی که بلیطی ...بود فردا برای..کردم

دیگه؟ بدی انجامش میتونی مطمئنی-مهدی

:گفتم کردمو نگاهش حرص با

!خبرته؟ چه...گفتی بهم اینو بار8 االن تا پیش ساعت2 از!وای-

:گفت پایینو انداخت سرشو مهدی

...بشه برآب نقش هامون نقشه بعد...برنیای پسش از میترسم..آخه-

:گفتم مشکوکی لحن با و کردم باریک چشمامو

نمیگین؟ من به که هست چیزی نکنه-

:گفت سریع بود شده من شک متوجه که مهدی

جااون دوماه باید...نشی پشیمون وقت یه گفتم...چیزی چه...اصال نه..نه- ...بمونی

مئنبیرون،مط داد نفسشو مهدی که دادم تکیه مبل پشتتی به راحت خیال با که امنیتی های برنامه که تاب لپ یه ازش...!میکنه مخفی ازم چیزیو یه بودم

یاد همب رو دزدگیرا و صندقا گاو و دوربینا با کردن کار و انداختن کار از روش

Page 32: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 32

رایب باید...افتادم راه خونه سمت به و گرفتم بود کرده نصب میداد،داخلش و خونه اومدم..خریدم شیک لباس دستت چند و رفتم...میشتدم آماده فردا

پیش برم میخواستتتم قبلش..بود02ستتاعت پروازم فردا...بستتتم چمدونمو ...بابا

زدمو خیتل لبخند...کشیدم دست اسمش روی و پاشیدم بابا قبر روی گالبو هی من که ناراحته خیلی بابا مطمئنا..کردم تعریف براش ستتفرمو ماجرای خواستتته اینجور من برای ستترنوشتتت و دنیا ولی...شتتدم کتار خالف

این به لعنت...نشتتستتت لبم گوشتته پوزخنتدی...!ستترنوشتتت...!بود یکم...میومدن قبر سمت به که افتاد ای بچه و زن و مرد به نگاهم...سرنوشت

ای درختچه پشت خودمو سریع!شتد گرد چشتمام تعجب از کردم دقت که بتتاورم..کتتردم قتتایتتم نتتداشتتتتت دیتتدی و بتتود بتتابتتا قتتبتتر کتتنتتار کتته

گلومو بغض...شتتد منقبض فکم.. .ستتال6بعد...اینجا...طاها!نمیشتتد ودب نشسته جوری طاها...بیرون آوردم درختچه پشت از سرمو آروم...گرفت

بچه...بچه دختر یه...بود بهم پشتتتش هم تمنا...میدیدم رخشتتو نیم که حرف به شروع بابا با طاها...نفهمیدم خودم شدم عمه کی..آخی!اوناست؟

...کرد زدن

نگه استترپ شتترکتو کن کمکم..کن کمکم کنم؟بابا کار چی دیگه..بابا-طاها ...بود طناز اگه...سخته برام خیلی تنهایی...دارم

:داد ادامه کشیدو آهی

Page 33: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

33

ما زا برنمیگرده؟چرا ما پیش نه؟چرا مگه میدونید کجاست؟شما بابا،طناز- اصرار پیش ستال6 تره؟چقدر مهم خونوادش از غرورش انقدر فراریه؟چرا

رحمت به نیاز گفت کشتتیدو داد نکرد؟ستترم قبول...کنیم کمک بهش کردیم می اس ام اس براش فتامیتل هتای بچته همته نتدارم؟هرستتتال کستتی

جواب ولی میخونته پیتامتامونو همته یعنی..میره تتاییتدش...فترستتتتیم ...کن کمکمون کنیم؟بابا اصرار بهش چقدر...نمیده

خجالت..برگردم تونستم نمی دیگه ولی..شدم غیب که کردم اشتباه میدونم :گفت و بچه دختر اون به کرد رو طاها...چی برای نمیدونم...میکشیدم

بابایی؟ به میدی کوچولوت کیف از گالبو اون...طرالن-

دوز ای بچگونه لبخند طرالن...قشنگی اسم چه..بود طرالن اسمش!طرالن؟ در گرفت طاها سمت به و درآورد صورتیش کوچولوی کیف از گالبو شیشه

:گفت ای یدفعه تمنا لحظه این

...هست گالب شیشه یه اینجا!طاها-

گل ستهد و بابا قبر روی بودم گذاشته من که گالبی شتیشه به تعجب با طاها :گفت تعجب با کنارش لیلیوم

...بوده اینجا...طناز-

مونه بگردن دنبالم بیشتر اینکه قبل!استاستی..دادم گاف!سترم به خاک ای صاف شدم دور که کمی...شدم دور ازشون پاورچین نشسته،پاورچین جور

فاصتتله هنوز...دوییدن به کردم شتتروع و کشتتیدم عمیقی نفس و وایستتادم رفتهگ فرودگاه برای که سمندی تاکستی به رستیدم..نداشتتیم باهم چندانی

Page 34: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 31

زنگ گوشتتیم...کرد حرکت فرودگاه ستتمت به راننده...توش پریدم و بودم :گفتم میزدم نفس نفس که بود،درحالی مهدی.خورد

بله؟-

:گفت کفری حالت با مهدی

..االن تا-

این اب داره و عصتتبانیه کشتتید،میدونستتتم عمیقی نفس و کرد قطع حرفشتتو حنل با...میشد آروم میکشید عمیق نفس میکنه،وقتی آروم خودشتو کاراش

:گفت خونسردی

کجایی؟-

:گفتم دادمو قورت دهنمو آب

رسیدی؟ فرودگاه،تو میام دارم-

...رسیدیم مسافر از زودتر ما.بله-مهدی

باهاته؟ کی مگه-

.حامد-مهدی

:گفتم کردمو اخم

!کشوندی؟ خودت دنبال چرا احمقو اون-

میام دارم فهمید.میشنوه باش زدنتم حرف مراقب..باش آروم..طناز-مهدی .بیاد کرد ات،اجبار بدرقه

:گفتم کشیدمو عمیقی نفس

.فعال.میبینمت.اوکی-

Page 35: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

35

.فعال-مهدی

ورشتتکستتتگی دلیل که بود گفته بهم طاها میاد یادم...کردم قطع گوشتتیو مهه بابا و میبندن داد قرار باهاش افراد ستتری یه...بوده برداری بابا،کالهیل برای وقتشتتو کاالها همه میزنن جا اونا که بعدم...میزاره کاالها اون تحو ودگاهفر رسیدیم باالخره...هی...میاره باال بدهی کم بابا،کم دست رو میمونه

چتته...شتتتدم ستتتالن وارد و گرفتم راننتده از چتمتدونتمو...متهترآبتاد زد،برگشتم شونم به پشت از یکی...میخوردن وول هم تو جمعیت!ازدحامی

:گفتم تفاوتی بی با.حامده دیدم

.سالم-

:گفت زدو لبخندی حامد

...مافیایی خانوم سالم-

...شد بسته دهنش و اومد دستش کار حساب که کردم نگاه بهش غیض با

کو؟ مهدی-

...اینجام من-

زدمو لبخندی!ندیدمش؟ چطور..میومد روبرو از که بود مهدی صتتدای :گفتم

.سالم-

:گفت دادو لبخندمو جواب هم مهدی

.سالم علیک-

:گفت اعتراض با حامد

Page 36: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 36

به بهم و میکنه نازک برام چشم میبینه،پشتت منو وقتی چی؟طناز یعنی آقا- زهتا و میکنه ستتالم بهش زودتر میبینه رو مهدی وقتی میده،ولی ستتالم زور

...نیست عدالت این!میزنه لبخندم بهش

:گفتم من و خندیدیم مهدی منو

!نه تو ولی..آدمه مهدی چون-

:گفت و شد سینه به دست حامد

...ترم سر مهدی از هرلحاظ از من...نیست انصاف اینم-

:گفتم انداختمو باال ابرومو تای یه

مثال؟-

:گفت ردو فکر کمی حامد

این؟ از بهتر چی!معاشرت آداب!هیکل!پول!تیپ-

:گفتم کردمو اشاره سرم به

...هیچه اینا باشی نداشته عقل...باشیا داشته اینارو همه-

:گفت مهدی

بریم طناز...نیستتتم ایم تحفه همچین..بردارین کل کل از دستتت حاال- ...شد دیر پروازت

زدمو بودم چزونده الزم حد تا حامدو اینکه بخاطر ای مندانه پیروز لبخندیل چمدونمو...افتادم راه مهدی دنبال دش انجام اینا و بلیط دادم،کارای تحو

بهم دوتا این چقدر که بماند و کردم خداحافظی حامد و مهدی از من و میومدن افرادی برم،اونجا خودم واقعی استتم با شتتد قرار!کردن ستتفارش

Page 37: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

37

هک دستم کنار...نشستم نظرم مورد صندلی روی و شتدم هواپیما وارد.دنبالم ...بستم چشمامو و گذاشتم گوشم توی هدفونمو...بود کوچولو دختر

چشتتم اطرافم به و برداشتتتم هدفونو..اومد گریه صتتدای گذشتتت که کمی موکرد نزدیک بهش سرمو...میکنه گریه داره دختربچه همون دیدم که دوختم

:گفتم

عزیزم؟ شد چی-

ودب مامانش کنم فکر بود،که کنارش که میکرد،زنی گریه فقط بچه دختر :گفت

بابا یشپ بریم باید ما ولی...وابستن بهم گرفته،خیلی بزرگشتو مامان بهونه- شایلین؟ نه مگه

!اسمایی چه...شایلین..عزیزم

کنار...بود شده بلند ها بعضی اعتراض صتدای و میکرد گریه فقط شتایلین :گفتم گوشش

داری؟ دوست آهنگ-

یلش مهربونی لبخند...زد لبخنتدی کردو نگتاه بهم شتتایلین و دادم تحو آهنگ...رفت خواب به کم کم و شد آروم...گوشش توی گذاشتم هدفونمو

گذاشتتتم منم و داد بهم هدفونو خوابید،مامانش شتتایلین وقتی...بود الیت به...بود پنجره کنار نداشتتم،صتندلیم دادن گوش حوصتله کیفم،دیگه توی

یه در..."برد خوابم که شد چی نمیدونم...دوختم چشم ابرها و آبی آستمون جیغ و تخراس توی افتادم..دریایی چشم جفت یه با تابلو یه..کردم باز اتاقیو

Page 38: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 38

با!بود؟ خوابی چه این..خدایا وای...کردم باز وحشت با چشتمامو!کشتیدم ادود تکونم سما مادر...بودم شده خیره روبروم به و میدادم فشار گلومو دستم :گفت

خانوم؟خوبید؟-

یه برام مهماندار.دادم تکون آره عالمت به ستترمو و کردم نگاه بهش ترس با وبارهد و صندلیم پشتی به دادم تکیه سرمو...آورد سرحالم که آورد آب لیوان

خوابی چه این...میترستتیدم دوباره خوابیدن از...شتتدم خیره آستتمون به نه خوب نه حس یه...داشتم حستی چه خواب این دیدن از دونم نمی!بود؟

یل چمدونمو.اومدیم فرود و پاریس رستتیدیم باالخره!بد از و گرفتم تحو یه...نمببی رو آشنایی بلکه میکردم نگاه اطرافمو و دور..اومدم بیرون فرودگاه نمس شلواری و کت مرد یه!زاد فرخ طناز!کرد جلب نظرمو کوچیک تابلوی

حبتص فرانسوی باهاش و طرفش رفتم...بود دستش تابلورو اون فرانسوی که دستتفی در شتتیش ماشتتین یه طرف به...بیام دنبالش باید گفت که کردم

نماو و نشتتستتم طمانینه با...کرد باز برام آخرو در و رفت بود و ام بی آرمش ونچ.گرفت تماسی و برداشت گوشیشو...نشست من روبروی و داخل اومد

دسفی بزرگ دروازه یه به...همراهمونن بله..آقا چشم...آقا بله میگفت همش چه...اوووووه!داشتتت قرار کنارش هم نگهبانی ایستتتگاه یه...رستتیدیم بزرگ جاده یه وارد ما و شتتد باز بزرگ دروازه...اومد در کارم!تجهیزاتی

جلوی و زد دور ماشین که میدون یه به رسیدیم دقیقه ده بعد تقریبا...شدیم از...تداش نگه بود کاخ شبیه که سفید بزرگ خیلی خیلی خیلی عمارت یه

Page 39: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

39

خواستت ازم مرده...شتدم خیره عمارت به باز دهن با و شتدم پیاده ماشتین نگاه بهم هم مشتتکوک چه!نگهبان چقدر...داخل رفتیم باهم...برم دنبالش یه هب...بگیرم ازتون حالی یه...ها احمق!خوردم باباشونو ارث انگار!میکردن

هی هم ها پله زیر...باال میرفت و میخورد پله طرف دو از که رستیدیم جایی راهرو اون جلوی باال،منم رفت و وایسم گفت بهم مرده...بود خورده راهرو

:دادم اس ام اس مهدی به...وایسادم

...میگیرم تماس شد،باهات اثبات موقعیتم...رسیدم-

هچ..شتتدم خودم به نگهبانا نگاه متوجه که کیفم توی گذاشتتتم گوشتتیمو یمشک جین شلوار یه...نپوشیدم لباس انگاری میکنن نگاهم همچین!هیزن

اصال کهاین...بودم گذاشته مشکیم شال یه...پوشیدم مشتکی چرم پالتوی با مهسور فرم لباس با فرانسوی مسن زن یه...خدا به دارن مشتکل!نیستت باز

چشمای و سفید پوست...ستمتم به اومد میشتد کت و دامن شتامل ای،که و دز بهم لبخندی...بود بسته سترش باالی که داشتت بلوند موهای و ستبز :گفت

...سالم-

:فتمگ و شد وا نیشم!میکرد صحبت فارسی داشت...کردم نگاهش تعجب با

هستین؟ ایرانی شما...سالم-

:گفت و زد لبخند دوباره زنه

ادی گذاشتن،منم فارستی زبان کالس برامون آقا...هستتم فرانستوی من نه- درسته؟..باشی طناز باید تو...گرفتم

Page 40: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 11

بپرسم؟ شمارو اسم میتونم.بله-

...کنی صدا ژاکی منو میتونی...ژاکلینم من-

...ممنونم-

اب!اومد بود زلزله صتدای مثل که جیغی صتدای که بزنه حرفی اومد ژاکلین بود اه پله که ستترم باال به ژاکلین دیدم که کردم نگاه و اونور و اینور تعجب

چی این وای!!!شتتدم خیس کنم نگاه ستترمو باال خواستتتم تا...میکنه نگاه مگه...دیدم پوستو سرخ بچه دختر یه که کردم نگاه سترم باال به بود؟ستریع

:گفت کردو اخم ژاکلین!میشه؟ پیدا پوستم سرخ اینجا

بود؟ کاری چه این...کنین بس!رزا خانوم-

یه...میکنن صحبت احترام با باهاش که مهمیه شخ کیه؟انگاری رزا؟این بهم و وایساد جلوم و اومد پایین ها پله از بدو بدو رزا...ووییی!پوست؟ سرخ تمستتم آبیشتتو تفنگ و زد شتتیطونی لبخند...بود رونم تا قدش...شتتد خیره

رو آب از ستتیلی که میکردم نگاهش دراومده حدقه از چشتتمای با...گرفت شده خیره دختره به شده باز هم از دستتای و باز دهن با!شتد خالی صتورتم

:گفت هاش خنده بین در بعدم...خندید غش غش و زمین نشست که بودم

-Zhaky... par …humide…forme…Zhaky

...(شده خیس..صورت..ژاکی...ژاکی)

از رو آبی تفنگ و رزا سمت رفت ژاکلین که میکردم نگاهش داشتم غیض با دم چیزهایی و زد زانو رزا روبروی و مبل روی کرد پرت و گرفت دستتتش یقهدق چند از بعد..میکردم نگاه بهشون سینه به دستت منم...گفت گوشتش

Page 41: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

10

بودم زده زل عصتتبانیت با..اومد ستتمتم به و گرفت رو رزا دستتت ژاکلین هتن نیم یه لباسش!اومد در حدقه از چشتمام که کرد درازی زبون برام..بهش ...بود پوستی سرخ کاله و دامن با پوستی سرخ

...شیطونیه دختر رزا...جان طناز ببخشین منو واقعا-ژاکلین

:گفتم حرص با

...معلومه..بله-

:گفت کردو باز زبون رزا

بشه؟ من پرستاره میخواد این-

...باشین مودب پس..خانوم رزا بله-ژاکلین

مراقبت اعجوبه این از باید من..ببینم وایستتا!میزد حرف فارستتی هم رزا..ا ...که میمیرم!کنم؟

:گفت و وایساد جلوم اومد دوباره رزا

نداره؟ زبون-

:گفتم زدمو بهش لبخندی

.دارم چرا-

...گفتی شد خوب-رزا

که گوشش تو بخوابونم ماده و نر یه میخواستت دلم...شتدم قرمز خشتم از :گفت کردو نگاهم دوباره رزا!بزنه حرف اینجوری طناز با نباید بفهمه

!میاره دووم چقدر یکی این ببینم-

Page 42: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 12

رشتتد زودتر مغزش کنم ستالشته؟فکر1واقعا این!!!باال رفت ها پله از بعد و :گفت و کنارم اومد ژاکلین...کرده

...آقا پیش بریم-

به شممچ رسیدم که پاگرد اولین...دوم طبقه رفتم دنبالش و دادم تکون سری زده زل بهت دریایی آبی چشتتم جفتت دو کته افتتاد بزرگ تتابلوی یته

که بودم عکستته به خیره جوری همین!بود آشتتنا چشتتما این چقدر...بودن فیدستت بزرگ در یه پشتتت رستتیدیم رفتم،که دنبالش کرد،به صتتدام ژاکلین

باز رود بود،ژاکلین هم کنار هاشون دستگیره که بود در دوتا یعنی...سلطنتی قدم استرس با...موند در جلوی همون خودش...داخل برم کرد اشاره و کرد

روی میچکید آب موهام از که جور همین!بود؟ شده مرگم چه..برمیداشتتم ای خونه هی اتاقه همین اصال...جلوتر رفتم و کردم پاکشون دستم پیشونیم،با

ات سته طرفم آشتتپزخونه،یه طرف بود،یه ستتالن طرف یه...خودش برای بود قرار راستتتم ستتمت اتاقا و چپم ستتمت ستتالن و آشتتپزخونه البته!اتاق

...شدم سالن وارد جلوتر رفتم که یکم...داشتن

داشت و بود نشسته سلطنتی مبل روی و بود من به پشتش که دیدم رو مردی کردم ای هسرف...شد نمی اما ببینم صورتشو که کشیدم گردن...میکشید پیپ

جرهپن از که نوری بخاطر تونستم نمی بازم کرد،اما نگاهم شونش روی از که رموس...جلوش برم کرد اشاره دستتش با...ببینمش بود خورده صتورتش به

ولیروبروم، وایساد و شد بلند که کردم حس...جلوش رفتم و پایین انداختم رساستتت از دیگه بنال!زنه؟ نمی حرفی چرا..وا...بود کرده پر میز یه بینمونو

Page 43: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

13

قیافه روی شتتد میخ چشتتمام!وایستتاد قلبم که باال گرفتم ستترمو...مردم زده زل تعجب با اونم..نداشت امکان این!نه..یومد نمی باال نفستم...مرده

بود جذاب هنوزم که طوسیش چشتمای به...بود زده خشتکش و من به بود :گفتم زیرلب...بودم شده خیره

...رادمان-

شده تر پخته فقط..بود نکرده تغییر اصتال...میکرد نگاهم همچنان اون ولی وایساده جلوم ای سرمه شلوار و کت یه با...هیکل همون..موها همون...بود دل االخرهب!بود؟ این میگفتن که رقیبی و رییس!بود؟ خونه این مرد این...بود داییص و ناباوری با گرفتو دستاش بین سترشتو.. کندیم هم به کردن نگاه از

:گفت رفته تحلیل

پرستاری؟ همون تو پس-

اهچ ته از که صتدایی با...بود شتده قفل دهنم..کنم صتتحبت تونستتم نمی :گفتم میومد

...آره-

و مبل پشتی به داد تکیه خونسترد خیلی و کرد جور و جمع ستریع خودشتو :گفت و انداخت پاش روی پاشو

رایب خوشبختی اظهار انتظار پس..نیستم خوشحال دیدمت اینکه از اصال- ...باش نداشته دوباره دیدار

زدمو پوزخندی...پرید باال ابروهام تعجب با رادمان نگاهی تغییر این از :گفتم

Page 44: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 11

...ندارم انتظاری همچین-

کردی؟ پیدا منو چطور-رادمان

...اینجا فرستادنم...میگشتم کار دنبال..نکردم پیدات-

:گفت و زد چرخ دورم و اومد طرفم به شد بلند.داد تکون سری

کسی ی بچه اون..بچه پرستار!رسیده کجا به بزرگ زاد فرخ طناز ببین...واو- ...بوده خودش کارمند روزی که

لبمو وستپ و بود ریخته بهم عصبیم سیستم میکرد تحقیرم داشتت اینکه ازییدم بخندل...بریزم بهم صورتشو فرم بزنم مشت یه داشتتم دوستت...میجو

:گفتم زدمو الکی

ستترم بال دیدار اولین در که حدی به...داری شتتیطونی و خوشتتگل بچه- ...آورده

:گفت کردو نگاه خیسم سرتاپا بدن به و وایساد جلوم رادمان

...مادرش عین درست...جذابیه شیطونو دختر..آره-

:گفتم زدمو زل چشماش توی

ندارم؟ مادرشونو با زیارت افتخار من ولی...صحیح-

:گفت زدو پوزخندی رادمان

...نیست اون با آشنایی به نیازی-

:گفت و مبل روی نشست

بدی؟ انجام کارو این میخوای مطمئنی-

:گفتم قاطعیت با

Page 45: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

15

.بله-

ستترت ای دیگه بالهای چه رزا ممکنه که بدونی خب،باید بستتیار-رائمان سیک اینجا...بشی دوست باهاش کنی ستعی باید تو و...این از بدتر..بیاره

جوری عبدم به این از!تنهایی پس کنه نمی مزخرفا اینجور و همدردی باهات ...میکنی صحبت باهام هم احترام با...نمیشناسی منو که میکنی رفتار

:گفتم و گرفتم منظورشو

...آقا بله-

اینجا خودمو جوری یه باید ولی...آقا بگم بهش بود ستتخت خیلی برام :گفت زدو پوزخندی رادمان...ماموریتم اجرای برای میکردم محکم

...طناز میکنم صبر آرزوی برات...خوبه-

:گفت و کرد صدا ژاکلینو که کردم نگاه بهش حرص با

...اتاقش به ببرش-

میک...برد و کشتتید منو بازوی و داد تکون تعظیم نشتتونه به ستتری ژاکلین رت کوچیک اما خودش اتاق در عین دیگه ستفید در یه رادمان اتاق از جلوتر

هجداگان واحد یه اینجام...کرد بازش و رفت در اون سمت به ژاکلین که بود :گفت ژاکلین...اتاق یه و کوچیم سالن یه...نقلی آشپزخونه یه...بود

...بخیر شب...فردا تا کنی استراحت میتونی امروزو-

:گفتم زدمو لبخندی

...بخیر شب-

Page 46: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 16

نه دبو نفره یه نه که تخت یه با اتاق یه..شتتدم اتاق وارد...بستت درو و رفت رایشآ سفید،میز دیواری کمد یه...مشکی قرمز رنگش و بود دونفره،متوسط

لوارش با سفید کوتاه آستتین یه آوردم در خیستمو لباستای...مشتکی ستفید وخیستتم اتاق،لباستتای توی بالکن توی رفتم و پوشتتیدم مشتتکی آدیداس بعدا...دیواری کمد توی گذاشتم چمدونمو بشه، خشک تا بند روی گذاشتم

با چطوری من..وای...تخت روی انداختم خودمو..چینم می لبتاستتامو هتا ای افتاده اون از اگته...متامتانش تتازه وای..کنم ستتر رزا و رادمتان

ساله6من اما کرد ازدواج من بعد راحت چه رادمان...زدم باشته؟پوزخندی نمی چرا..نداشتتته دوستتتت خنگه...میزنم پس میادو ستتمتم بته هرکی

این به لعنت..اه...شده هوایی دلم دیدمش دوباره...کن کمکم خدایا!فهمی؟ ...رفتم خواب به و نکردم درگیر فکرمو این از بیشتر دیگه...دل

موتراش خوش پاهای ساق که سفید زانو روی تا دامن یه..وایسادم آینه جلوی رو خونه عیتموق میرفتم باید...سفید کوتاه آستین یه میداد،با نشون خوبی به

توی کردم شتتروع و بیرون اومدم اتاق از!کاری روز اولین..میکردم بررستتی فتمر...بود بزرگ قدی پنجره یه راهرو ته...دوربینا شمردن و زدن قدم به راهرو

دوربین؟چه!تا02...زدم کمر به دستتتامو و بیرون دادم نفستتمو و ستتمتش چهب کرده ازدواج کنم،رزا پیدا رو اتاقه تا...بشتتمرم رو دوربینا تا من!خبره؟

:اومدم خودم به رادمان صدای با...آورده دنیا به اشم

!طناز-

Page 47: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

17

اومدچشه؟ این...وا!میکرد نگاه بهم غضبناک چشمای با...سمتش برگشتم ترسناک خیلی..دادم قورت دهنمو آب ترس با چشتمام توی زد زل و جلوم :گفتم آروم...دیدم نمی ازش ها قیافه این از پیش سال6...بود شده

آقا؟ بله-

:کشید داد

!خالته؟ ی خونه مگه!پوشیدنه؟ لباس طرز چه این-

داشتن که خدمتکار چندتا..میکردم نگاه بهش اومده در حدقه از چشمای با وننگاهم منگ نبودن بلد فارسی چون برگشتتن،ولی میشتدن رد کنارمون از

:گفتم شمرده و آروم و دادم قورت دهنمو آب...میکردن

...نمک برطرفش من که کجاست از مشکل بگید..بگید...منش ایران آقای-

:گفت و شد خیره بهم سینه به کرد،دست جور و جمع خودشو رادمان

این با من بدون!میگردی راحت انقدر که نیستتت خودت ی خونه اینجا- !شدی؟ شیرفهم..شم نمی تحریکت پوشیدنات لباس

با اییفکر چه آقا ببین..اومد جوش به خونم..گفت تر بلند رو شدی شیرفهم :گفتم!کرده خودش

شمارو بخوام که ای عالقه هیچ من..شدید متوجه اشتباه فکرکنم...ببخشید- هم شمارو بخوام برسه چه...دارم زیاد دردسر من...ندارم کنم خودم جذب

...کنم اضافه دردسرام به

Page 48: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 18

فاصتتله گفت میشتته...نداشتتت باهام چندانی فاصتتله..جلو اومد دوباره اش دهش قفل بهم دندونای بین از...بود متر چندسانتی صورتم تا صتورتش

:گفت

..میشنوم جدید جدید جکای..هه!دردسرم؟ من!دردسر؟-

وژاکلین داد با و گرفت فاصتتله ازم...چشتتماش توی بودم زده زل پررویی با می لبمو پوستتتت...میشتتتدم تتحقیر داشتتتتم ختیتلتی...کترد صتتتدا

ییتدم اب کنم؟ژاکلین تحمل گودزیالرو این میتونم من یعنی..خدایا...جو ...رسوند خودشو باد سرعت

...این به ببر-رادمان

:داد ادامه کردو اشاره من به و

.بده رسمی یونیفرم یه-

:گفت کردو من به نگاهی ژاکلین

...آقا چشم-

دور دور فعال...بگیرم تو از حالی یته من ای...برد و گرفتت منو بتازوی سمونآ مرغای که..رادمان بیارم سترت به بالیی بیفته من دستت بزار...توئه

که رگبز اتاق یه به برد منو ژاکلین...ببین حاال..کنن گریه حالت به هارهار نمده!بودن کار مشغول که بود خیاط کلی با خیاطی چرخ میز کلی داخلش

بعد کرد صتتحبت باهاش کمی و خیاطی ستتمت رفت ژاکلین...موند باز لباستتای از پر..شتتدیم اتاق وارد...اتاق یه ستتمت بردم و گرفت بازومو

Page 49: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

19

هب داشتو برش و ای سترمه شتلوار و کت یه ستمت رفت ژاکلین...مختلف :گفت دستمو دادش...اومد طرفم

ست؟ اندازه ببین بپوشش برو-

یناسرآست روی!بودما شده خوشتیپ چقدر...بود اندازه..کردم پروش و رفتم تممک...بود کتون جنس شلوارمم...بود شتده دوخته طالیی نوار کتم یقه با

اومدم پرو اتاق از...بود انگلیسی اش یقه...دوخت خوش کتی های پارچه اومد،با مطرف به و شد بلند دیدنم بود،با نشسته صتندلی روی بیرون،ژاکلین

:گفت کردو نگاهم تحسین

...شدی خوشگل خیلی...واو-

...ممنون-

هی ژاکلین...شد کشیده چشمام که بستتم محکم سترم باالی کش با موهامو اومدیم اتاق از و داد،پوشیدمش بهم ستانتی7پاشتنه ورنی ای سترمه کفش هب رفتیم...شنیدیم رو رزا گریه صتدای...شتدیم اصتلی خونه وارد...بیرون

داشتتت و بود نشتستته مستتن زن یه کمر روی که رزا به تعجب با...ستمتش ادوایس زنه...بود پا و دست چهار زنه..کردم نگاه بره راه که میکرد مجبورش

...شد بلند رزا گریه دوباره که

..برو..برو..مادام-رزا

...تونم نمی دیگه کنین باور..رزا خنوم-مسن خدمتکار

Page 50: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 51

توی پاهاشو رزا...برداشتم مستن خدمتکار کمر روی از رو رزا و جلو رفتم و دمبو گرفته زیربغلشتتو من زمین،ولی بزارمش میگفت و میداد تکون هوا

...کنم آرومش داشتم سعی

...طناز کن ولم..اه...کن ولم!کن ولم-رزا

!ساکت!عنق بچه نکن گریه انقدر..اه-

تو بزنه زل مظلومی حالت با و بشتته ستتاکت رزا شتتد باعث زدم که دادی اییااروپ شتتبیه...کنم آنالیز صتتورتشتتو بیشتتتر تونستتتم می حال...چشتتمام

وهایم...بود طوسی و آبی بین خاص رنگ یه چشماش...سفید پوست...بود ودهنش دوباره و ببندم چشمامو شد باعث که زد جیغ یدفعه...روشن ای قهوه

:میگفت که ومد رادمان صدای...گریه هار هار و کرد باز

!خبره؟ چه اینجا-

بود وایساده ها پله روی که رادمان به و شدیم ساکت همه بلندش صدای از هاش اخم...بهمون رسید و اومد پایین مونده باقی های پله از...شدیم خیره

ازم لیو بود کرده بغلش،بغلش زیر از اینکه با که رزا به...بود توهم حسابی :گفت و انداخت نگاهی داشت فاصله

گلم؟ دختر شده چی-

:گفت اشک از پر چشمای با رزا...نمیاد مهربونی بهش اصال!ایتتتتتتتتتش

...زمین بزاره منو بگو اول-

رزا...گذاشتتتم زمین روی رو رزا ستتریع که کرد بهم نگاهی آنچنان رادمان :گفت رادمان و کرد مرتب شو لباس

Page 51: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

50

زلزله؟ درآوردی لرزه به رو خونه که شده چی میگی حاال-

هب رو اخم با بعد...رفت ضتتعف براش دلم بار اولین برای که خندید ناز رزا :گفت من

...کرد بلند کمرش از منو طناز که میگرفتم سواری مادام از داشتم-

توانداخ بود کمرش به دستش و بود وایساده سترپا که مادام به نگاهی رادمان :گفت

...میکنه درد کمرش مادام..خب-

:گفت و برگردوند ما از روشو قهر حالت به سینه به دست رزا

!میخوام سواری من ولی-

:گفت رادمان که کردم فوت نفسمو کالفگی با

!بشین-

:گفت بیشتری تحکم با کردو اخم رادمان...کردم نگاه بهش تعجب با

...بشین میگم!کری؟ مگه-

...زمین روی نشستم زانوهام روی و رفتم براش ای غره چشم

...زمین روی بزار دستاتو کف-رادمان

دهب ستتواری بچم به میگه زبونی بی زبون با داره...کردم کارم این اکراه با بزنم مهدی به زنگ یه باید نبود یادم..ااااه...میکشتتمت بخدا مهدی!دیگه

یلش جدید و خوشتتگل فحش چندتا و کرد بغل رو رزا رادمان...بدم تحو ...شد بلند ام بیچاره کمر قریچ قریچ که کمرم روی گذاشت

!اوخ-

Page 52: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 52

!نباشه حرف-رادمان

این با..میشتتم آب خجتالتت از دارم وای...آورده گیر حیوون مگته...وا ..اه...خدمتکارا جلوی..لباسا

...ببینم برو-رزا

رایب اگه بخدا...سنگینه چقدر خدایا وای...رفتم جلو قدم چند...ایشششش موندم نمی اینجا ثانیم صتتدم یه کنم عرض چه که لحظه یه نبود ماموریتم

میومد چاه ته از که صدای با!دیگه همینه خفت و ذلت دوراهی...میزدم جیم :گفتم

یی؟ چند...رزا- کیلو

...برو راهتو!نداره ربطی تو به اونش-رزا

که ریزی های خنده به و دادم ادامه راهم به و بیرون دادم نفستتمو حرص با !نکبت..نکردم توجهی میکرد رادمان

****

....آییییییی...رادمان روحت تو ای...آیتتتتتتت...آی-

رزا...میکردم ناله و بودم گرفته کمرمو دستتتام با و بودم افتاده تختم روی بیچاره بدبخت من پشتت از دادن رضتتایت ستاعت یک بعد باالخره خانوم

گوشیمو و خوابیدم دمر!من؟ چرا آخه..مهدیه تقصیر همش..اه...پایین بیان :ادد جواب بوق اولین با...گرفتم رو مهدی شماره و برداشتم شلوارم جیب از

الو؟طناز؟-

:گفتم کفری صدای با

Page 53: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

53

!فرستادی؟ منو تو جائه اینجا شعور بی!کوفت طنازو-

:گفت خندیدو بلند صدای با مهدی

دیدیش؟-

:گفتم اکراه با

...نحسشو قیافه کردم زیارت آره-

بهت رادمان که بودی کستتی تنها میخواد؟تو بودن شتتاکی این حاال-مهدی ...ببخشید...کرد نمی شک

:هوا رفت منم داد و داد صدا کمرم که خوردم تکون یه

...بمیری...آختتتتتخ-

:گفت متعجب صدای با مهدی که خوابیدم باز طاق

طناز؟خوبی؟-

:گفتم ناله با

...نیستم خوب...نه-

شده؟ چی باز-مهدی

:گفتم حال درهمون و دادم ماساژ کمرمو

دخترخانوم به که کمرم رو گذاشتتته رو رزا رفتته...احمق رادمتان...آی- ...آی...بودم کولی نازنازیش

:گفتم که زد قهقه مهدی

...شعور ی ب!جذام..یاتاقان!مرض!درد!کوفت-

:گفت کردو قطع خندشو مهدی

Page 54: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 51

...دیگه نشو پررو نمیگم بهت هیچی من حاال-

...بزارم مرگمو کفه میخوام گمشو برو حاالم...بابا برو-

.بای.باشه کارتم به حواست..کالم عفت...باش مودب-مهدی

..بای-

ودب شده دوساعت از کمتر...بستم چشمامو و کردم پرت تخت روی گوشیو ودب شده وصل اتاق در جلوی...اومد در صدا به بود اتاقم توی که آیفونی که

هک اومدم پایین تخت رو از خرامان خرامان...میشد متصتل کنترل اتاق به و :گفتم زیرلب حرص با و گذاشتم کمرم روی دستمو..خورد صدا کمرم

!روحت تو ای-

:دپیچی اتاق توی ژاکلین صدای...زدم سبزشو دکمه و آیفون سمت رفتم

...داره کارت رزا پایین بیا..طناز-

...بابا باشه..اه-

که تممیگشتت رزا دنبال...پایین رفتم و پوشتتیدم دوباره زدم،کتمو قرمزو دکمه هوا یدمپر متر دو و شنیدم سرم پشت از کامیونو بوق مثل بلندی بوق صدای

ستشهد بزرگ بوق یه رزا دیدم تعجب کمال در!سرم پشت سمت به برگشتم و :گفتم کردمو اخم...زده زل بهم خبیث لبخند با و

بود؟ کاری چه این-

:گفت و شد رد کنارم از ناز با رزا

...کردن اذیت-

:گفتم رفتمو دنبالش و کردم پوفی

Page 55: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

55

داشتی؟ کارم چی-

:گفت کردو نگاهم اخم با و برگشت

پرنسسه؟ یه با زدن حرف طرز چه این-

:گفتم کردمو نگاه بهش...گرفت خندم

خانوم؟ شاهزاده داشتین کاری-

:گفت زدو لبخندی

...میخوام سواری من!شد حاال-

:گفتم متعجبی و بلند صدای با

چی؟؟؟؟؟؟-

:گفت کردو تعجب من تعجب از رزا

...میخوام کولی گفتم؟گفتم عجیبی چیز-

به و کردم پوفی..بود شده جلب ستمتم به نگاها همه کردم نگاه برم و دور به :مگفت اکراه با...نشستم پا و دست چهار زمین روی و رزا سمت رفتم ناچار

...باال برو-

راه به کردم وع شتر....خدااااااا..ای...آخ...کمرم روی نشتستت و رفت رزا ...میبستم درد از چشمامو وقتا بعضی...افتادن

میداد؟ سواری بهت کی من قبل ببینم-

...قبلیم پرستار-رزا

رفت؟ اون چرا خب-

...نداشتم دوستش چون-رزا

Page 56: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 56

:دادم ادامه مالیمت با پس...بود باهاش اومدن کنار برای راه بهترین این

نداشتی؟ دوستش چرا-

...میپرسی سوال چقدر..اه-رزا

...دیگه کنجکاوم-

:گفت خندیدو رزا

...داشت دوست بابامو..نداشت دوست منو اون چون-

:گفتم آروم ولی متعجب صدایی با

!باباتو؟-

عشوه اباب برای همش...اینجا میومدن که پرستارایی بیشتر یعنی...اوهوم-رزا ...میریختن شتری

:گفتم خنده با

گرفتی؟ یاد کجا از حرفارو این-

...بابام فامیالی هم...بابا هم...همه از-رزا

...آها-

:گفتم و اومد یادم چیزی یدفعه

کجاست؟ مامانت...راستی-

:گفت یدفعه...نگفت چیزی کشیدو پرسوزی آه رزا

!طناز وای-

:گفتم و وایسادم تعجب با

چیه؟-

Page 57: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

57

:گفت تردید با

...کردم خیس کنم فکر-

:گفتم حال همون در و زدم جیغ دلم ته از

!زود...باش زود..پاشو-

گندی چه...خدا ای...درآوردم کتمو و شتتدم بلند..اومد پایین کمرم از رزا ...بود زده

...دارم0-رزا

:گفتم منگی با

ها؟؟؟-

یی..اه-رزا ...دارم دستشو

...برو خب-

تنها؟ تنها-رزا

!دیگه بفرستم؟برو باهات رو همه میخوای پس-

!دیگه ببر منو-رزا

زیاد مردم های بچه از...بودم کرده عادت ولی...کردم نگاهش تعجب با خیستتش دامن به چندش با و کردم بغل،بغلش زیر از...بودم کرده مراقبت

:گفتم دادمو تکون تاسف نشونه به سری...کردم نگاه

!خودت خودمو به زدی گندی-

Page 58: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 58

یی سمت به رفتیم و برداشتم کتمو گذاشتم ور رزا...طبقه همون توی دستشویی توی خودم و فرنگی توالت روی یی روشتو تمک شستن مشغول دستتشتو :گفتم رزا به...گرفتم دستم و شستم کتمو...اه اه!شد نابود..شدم

!شد؟ تموم-

...وایسا-رزا

شچند با و انداختم نگاه بود شده خیس که محلی به و کردم جا جابه کتمو :گفتم بلند صدیا با...برگردوندم سرمو

!شد؟ تموم-

..آره...آره-رزا

یی داخل رفتم :گفتم برگردوندمو رومو و نکردم نگاهش ولی دستشو

بشوری؟ خودتو بلدی-

!نوچ-رزا

:گفتم سمتشو برگشتم تعجب با

!نوچ؟-

چندش اب ولی نبود بارم اولین اینکه با...داد تکون منفی عالمت به سرشو رزا یرز زدمش...بود سبک چقدر..کردم بغلش...شتستمش و کردم باز شتیرآبو

:گفت و زد کنار صورتش جلوی از موهاشو رزا!هندونه شبیه...بغلم

...ببخشید-

:گفتم کردمو نگاهی بهش

...اختیارین صاحب-

Page 59: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

59

یدمد رستتیدم که اول پاگرد توی..میرفتم باال ها پله از داشتتتم...خندید ریز داوم ها پله از بودن پولدار بود معلوم که شلواری و کت مرد چندتا با رادمان

نگاهشون داشتتم جوری همون...داشتت فاصتله باهامون پله چند...پایین نگاه رزا به رادمان...دوختن چشم بهمون و وایسادن ایناهم رادمان...میکردم

..کرد

رهمسخ لبخند و...زمین گذاشتم رو رزا ستریع...رفت باال ابروش تای یه و :گفت بچگونش بامزه لحن با رزا...زدم ای

...سالم-

بهشون منم...دادن فرانسوی به سالمشو جواب مردا اون همه عالوه به رادمان بی رادمان...خرد بی نفهم!رادمان جز به...دادن جوابمو آروم که کردم سالم ...بیرون فرستادم محکم نفسمو رفتن وقتی...شد رد کنارمون از توجه

...بودن کی دیگه اینا-

...بندن می داد قرار بابا با که کسایی-رزا

...آها-

:گفتم و گرفتم دستشو

...بریم بدو-

روی...میومد خوابش...پوشتتندمش جدید لباس یه و اتاقش توی رفتیم و دور این ها بچه!خوابید تا گذاشتتتم موزیک براش و خوابوندمش تختش و شدم بلند!موسیقی با اینا میخوابیدیم مامانا شبونه های قصه با ما!رو زمونه

با که کردم بلند سترمو..شتدم رادمان ستتینه به ستینه که اومدم بیرون اتاق از

Page 60: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 61

دستم یتو کت به رادمان!عصبانیه؟ کال این..کردم برخورد عصبانیش قیافه :گفت کردو نگاه

نیست؟ تنت کتت چرا-

...بود کرده خیسش رزا-

شی؟ ظاهر مردا اون جلوی اینجوری مجبوری-رادمان

پوشیده وبود باز خیلی یقش که سفید بندی تا اوه اوه..کردم نگاه لباسم به :مگفت و پوشوندم یقمو دستم با!داری؟ چیکار من به تو بگو آخه...بودم

!منو نخور تو حاال-

:گفت و زد پوزخندی

!تو؟-

صاف گلومو و پوشتیدمش...بود شتده خشتک کتم.نکردم توجه حرفش به :گفتم جدی خیلی و کردم

.نمیشه تکرار دیگه.ببخشید منو-

:گفت زدو پوزخندی رادمان

...امیدوارم-

باز درو...اتاقم ستتمت افتادم راه و کردم خم کمی احترام نشتتونه به ستترمو رفتم و پایین انداختم سرمو...میکنه نگاهم داره رادمان دیدم که کردم،برگشتم

سرم از فکرا این تا دادم تکون سرمو...داشتم خاصی حس یه....اتاق داخل :داد جواب ژاکلین که زدم آیفونو سبز دکمه و اتاق توی رفتم...بپره

بله؟-

Page 61: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

60

زد گند رزا...بشتتورن ببرن کتمو باال،این بفرستتت خدمتکارو یه..ژاکی- ...بهش

:گفت و خندید ژاکلین

...باش منتظر.باشه-

.بای.اوکی-

.بای-ژاکی

شکیم شلوارک یه با لباسامو و کردم پرت تختم روی زدم،کتمو قرمزو دکمه تمرف و برداشتم کتو...اومد اتاقم زنگ صدای...داشتم که کردم،تا عوض کتو و کردم باز درو...دیدم دخترو خدمتکار یه در چشتتمی از...در جلوی

یتو از...رفتم آشتتپزخونه ستمت به و بستتتم درو تشتتکر از بعد..دادم بهش برای و اتاقم توی خوردم،رفتم و برداشتتتم فانتزی نون با کالباس یه یخچال .خوابیدم ساعتی

****

کاناپه روی بودم نشتتستتته من!میکرد بازی ماشتتین اتاق توی داشتتت رزا های خدا،بچه چی؟ای برای بازیش ماشتتین دختره این موندم من!روبروش

:گفت که بودم زده زل بهش جوری همین...رو زمونه دوره این

منو؟ نخوری-

:گفتم و دادم چینی بینیم به

..تلخه گوشتت..نخیر-

:گفت زیرلب رزا

Page 62: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 62

...معلومه آره-

:گفت که بدم جوابشو خواستم

...بیار باال از من برای وب*و*ساتو اون برو-

باال؟ کدوم-

:فتمگ سریع و تعجب با...برد بازیاش اسباب کمد باالی سمت به دستشو

...نمیرم اونجا من بزنی سرمو-

:گفت کشیدو دستمو رزا

...میری دقیقا-

:گفت رزا که بردارم صندلی خواستم میلی بی و کالفگی با

...بردار رو صندلی این نه-

:گفتم برمیداشتم میگفتو رزا که صندلی همون که درحالی

!داره فرقی چه حاال-

تمرف می باال صندلی از که درحالی...نگفت هیچی زدو شیطانی لبخند رزا :گفتم

...بازی ماشین نه کنی بازی خاله بری باید نمیدونم،تو من آخه-

مخ خودمو یکم...رسید نمی دستم ولی بردارم ماشینو که کردم دراز دستمو کردم نگاه پایینو و برگشتم سریع و ترس با خورد تکون صندلی دیدم که کردم

،انگشتباال رفت ابروم تای گرفته،یه رو صندلی پایه دستاش با رزا دیدم که :گفتم گرفتمو سمتش تهدید نشانه به مو اشاره

Page 63: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

63

دونممی من بکشی پام زیر از رو صندلی خواستی گرفت گاز مغزتو خر اگه- ...تو با

ویر ناچار نشد،به...بردارم وب*و*ساتو کردم سعی دوباره و برگشتتم بعدم ردمبرگ خواستم..جون،گرفتمش کردم،آخ دراز دستمو و وایسادم پاهام ستینه

به رست با!بگیرم کمدو باالی تونستتتم فقط من و شتتد خالی زیرپام دیدم که نگاهم داره ستتینه به دستتت رزا و افتاده صتتندلی دیدم که کردم نگاه زیرپام :گفتم...میکنه

اینجا بیار رو صتتندلی خب!میکنی؟ نگاهم وایستتادی ماستتت عین چرا- ...دیگه

:گفت دادو نشون رو صندلی پایه رزا

...شکسته-

:گفتم دوباره...بود وروجکش خود کار...کردم نگاهش غیض با

...بده نجات منو کن صدا رو یکی نکن،برو نگاه منو بر و بر حاال-

:گفت معمولی صدای با رزا

...آهااااای...میوفته داره طناز بیاین...آهای-

:گفت منو به کرد رو بعد

...شنوه نمی کسی-

جیغ حرفه از شدم دوختم،مجبور چشم بهش اومده در حدقه از چشمای با :گفتم رزا به رو...کنم استفاده کشیدنم بنفش

...شنون نمی نفر چند بگیر،ببینیم گوشاتو شما-

Page 64: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 61

هک کشیدم جیغ ام حنجره ته از و کردم باز دهنمو من و گرفت گوشتاشتو رزا و اکلینژ ثانیه ایکی توی!بیفتم بود نزدیک که خورد مختصتتر تکون یه کمد :گفتم...خنده زیر زدن شون همه!اتاق توی اومدن بدو رادمان خدمتکارو دوتا

!بدین؟ نجات منو بیاین نخندین میشه-

ل داشتتت دستتتام دیگه...ستترم پشتتت اومدن چهتارنفرشتتون هر شتت دمکر جدا کمد از نداشتو تحمل دیگه که دستامو و بستم چشتمامو...میشتد

با مکرد که بازشون...بودم بسته چشمامو ترس با...زمین خوردم!شتاال که خاک!شد بزرگ جغد اندازه چشمام..شتدم مواجه طوستی چشتم جفت دو

انتتداختتت خودمو ستتریع!!!میکنم؟ کتار چی رادمتان روی متن..عتالتم :گفت و نشست رادمان...کنار

...زمین میخوردی تر محکم-

ازوموب دستتتم یه با که درحالی...بود گرفته درد بازوم..گفتم ایشتتی زیرلب :گفت رادمان...میکردم ناله میدادم فشار

تارزانی؟ میکردی؟مگه چیکار باال اون-

:گفتم کردمو نگاهش حرص با

صندلی از برم میخوان ازم که گرفتن اشتتباه تارزان با منو دخترتون...نخیر- ...میکشن زیرپام از رو صندلی بعدم!بیارم ب*و*ساتو براش و باال

:گفت رادمان..خندیدن ریز همه

...گذشت خیر به که حاال-

Page 65: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

65

من وستتط این حاال..نکردن دعوا دخترشتتو اصتتال..ا ...!رفتن شتتدنو بلند :گفتم کردمو نگاه رزا به حرص با!چی؟ مردم می میوفتادم

...داره توان کارت این-

...داد دادمه کارش به زدو شیطونی لبخند

بازی خودش برای داشت جور همین!بازی پازل سراغ رفت که بود8ساعت رستت باال رفتم و کرد گل اتاق،شتتیطونیم توی رفت شتتد بلند که میکرد

ونبهمشتت پام با زدمو خبیثی لبخند...زیادن هاش تیکه چقدر اووو...پازلش خیلی..گریه زیر زد پازال دیدن با و اومد کاناپه،رزا رو نشستم سریع...ریختم

:گفت گریه با منو به کرد رو...میکردم نگاهش ریلکس

بود؟ تو کار-

...نه-

:گفت مالیدو چشماشو و کرد مشت دستاشو رزا

...بود کارتو..بود کارتو-

:گفتم سمتشو رفتم کالفه...میرفت باالتر مراتب به صداش

...میکنیم درستش باهم دوباره بیا...نکن گریه..حاال خب-

...نمیخوام دیگه..نه-رزا

بشی؟ آروم تو کنم کار چی خب-

:گفت کردو دراز سمتم دستاشو رزا

...ببر راهم کن بغلم...میاد خوابم-

Page 66: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 66

زدن،اون قدم به کردم شتتروع...کردم بغلش دادمو بیرون حرص با نفستتمو دترب که کنم اذیتش خواستم بار یه!نگاه توروخدا..شونم رو گذاشت سترشو

تشتخ روی گذاشتمش...برد خوابش ساعت نیم بعد باالخره...کارارو کردم ...اتاقم توی برگشتم و

****

که ارز به کالفگی با و بودم زده چونم زیر دستامو و بودم نشتستته زانو چهار پازم آخه..میکردم نگاه میذاشتتت کنارهم پازلشتتو های تیکه ذوق با داشتت

یی برم بشتتم بلند خواستتتم!میکنن؟ ذوق براش انقدر بازیه رزا هک دستتتشتتو :گفت و گرفت دستمو

کجا؟-

یی برم میخوام- ...دستشو

...بشورم دستمو برم میخوام من..وایسا جا همین-رزا

...اتاقت توی برو خب-

...وایسیا جا همین..نباشه حرف-رزا

یی رفت رزا...سرجام نشتستتم حرص و غیض با میک ی فاصله که دستشو گل فضتتولیم حس...افتاد نیمه نصتتفه پازل به نگاهم...داشتتت باهامون

تمومش دقیقه یه بود،توی آستتون خودم،خیلی ستتمت گرفتم پازلو...کرد :شد درست حرف این سر کردم،آخر

" مامان"

Page 67: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

67

ازش کسی بود؟چرا کی زن رزا،این مامان ستمت شتد کشتیده فکرم دوباره طفره همش ولی...پرستتیدم اش درباره ژاکلین از زد؟چندبار نمی حرفی

کم مبود اینجا که روزی سه این تو...نزن حرف اش درباره میگفت میرفت،یا پیدا ومدارک اون محل تا میره کجاها ببینم نتونستم همین بخاطر دیدم رادمانو

که حاال!مستتخره میکنم،چته دزدی اولم عشتتق از دارم من..هته...کنم اباب و مامان برای دلم..گرفت دلم.دوره مامانش منه،از شبیه رزا میبینم،چقدر

خلوت بودم من که کردم،اینجایی نگاه اطرافم و دور به...بود شتتده تنگ کل اینا دونم نمی من...بودن آمد و رفت در خدمتکارا جلوتر کمی بود،اما

دستتت کرد؟یه دیر چرا رزا!آمدن؟ و رفت در انقدر میکنن کار چی روزویی سمت رفتم شدم میخواد؟بلند وقت انقدر شستن :دمز درشو و دستشو

رزا؟-

...اومدم وایسا...وایسا-رزا

و ردمک استفاده فرصت از فاصله این تو...دیوار به دادم تکیه سینه به دستت دیگه ندتاچ ببینم باید..کردم فعال بودمو کرده وصتتل کتم یقه به که دوربینی کیف..اومد داختل رادمتان و شتتد بتاز خونته ورودی در...دارن دوربین

اول پاگرد ها،توی پله سمت رفت و ژاکلین دست داد پالتوشو و ستامسونت کونت سرشو.دادم سالم بهش و گرفتم دیوار از امو تکیه...افتاد من به نگاهش

یی از رزا!نادان خرد بی احمق!باال رفت و داد لحن با و اومد بیرون دستتشتو :گفت شیطونش

...برو حاال-

Page 68: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 68

یی داخل رفتم...پازلش سمت رفت که کردم نگاهش مشکوک بعد و دستشو ینهآ توی خودم به..زدم باال آستینامو...بشورم دستامو که اومدم!کار اتمام از

:گفتم و گرفتم آینه سمت به امو اشاره انگشت...کردم نگاه

...نیست تو مال اون...طناز نکن فکر بهش-

یی کاسه طرف دو گذاشتم دستامو بیحالی با :گفتم و روشو

!که نیست من دست دله خب-

:گفتم و شدم صاف دوباره

تکون میده؟ستر تکون ستر من واسته!نمیده؟ اهمیت پشتیزی بهت دیدی- ...سرت فرق تو بخوره دادنت

ییدستش مایع زیر گرفتم زدم،دستتمو آب دستتمو کردم،یکم باز شتیرآبو و و شتتستتتن مشتتغول و زیرشتتیرآب گرفتم دستتتمو...دستتتم روی زدم از یکم

ستتفت دیدم که ببندم شتتیرآبو که کنم باز هم از دستتتامو خواستتتم...شتتدم با!جدیده؟ مدل مایع!چیه؟ دیگه این!برستترم عالم خاک!!!بهم چستتبیدن

:گفتم و باال گرفتم دستمو تعجب

شد؟ چی..وای-

!نشد ولی کنم جداشون هم از کردم سعی

!حاال کنم سرم تو خاکی چه..خدایا وای-

یی از بود زوری و ضرب هر به ینوژاکل بلند صدای با و اومدم بیرون دستشو :گفت هراسون و طرفم اومد بدو که زدم صدا

!شده؟ چی-

Page 69: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

69

:گفتم کردمو اشاره دستام به

!هم به چسبیدن ببین-

:گفت انداختو دستم بهم نگاهی ژاکلین

...میام من االن مبل روی بشین برو..چسبه کنم فکر-

و اومد وکوچول تشت یه با ژاکلین بعد دقیقه چند...مبل روی نشستم و رفتم ...روبروم میز روی گذاشتش

...توش بنداز دستاتو-ژاکلین

...توش انداختم دستامو آروم

گرمه؟-ژاکلین

...ولرمه نه-

.میام االن وایسا-ژاکلین

دهکر کارو این هرکی...گرفتاریی چه..میکردم نگاه دستتتام به جوری همین ...کنارم اومد رزا...بره در قسر نمیزارم

...بشه جدا چسبه؟فکرنکنم..طناز؟ا شده چی..وای وای-رزا

...کردم نگاه بهش تعجب با

!بود؟ تو کار-

:گفت زدو خبیثی لبخند رزا

...بیرون انداختمش اومده پرستاری هر بودم گفته بهت-

زار...پایین اومد ها پله از رادمان که میکردم نگاهش باز دهن با...رفت بعدم ...سمتم به اومد و دید کرد،منو نوازش موهاشو رادمان و رادمان بغل پرید

Page 70: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 71

اومده؟ پیش مشکلی-رادمان

:بودگفتم پایین سرم که جور همین

...چسبیدن بهم دستام!که میبینین-

:گفت میزد موج توش خنده که صدایی با رادمان...خندیدن ریز رزا و رادمان

!کیه؟ کار یعنی-

:گفتم کردمو نگاهش حرص با

...دونین نمی که نگین-

...دونم نمی نه-رادمان

ربیاره؟د بازیا بچه این از میتونه کی اون از غیر به..دیگه دخترتونه کار خب-

:گفت اعتراض با رزا

!نیستم بچه من-

:گفتم آوردمو در زبون براش

!هستی دادی نشون کارت این با-

کرد بود،خالیش آب قابلمه توی...سمتمون اومد کوچولو قابلمه یه با ژاکلین مکشید دستامو سریع و ستوخت دستتم تمام کردم احستاس که تشتت توی

....بیرون

!سوختم وای-

باز هم از که دستتتام به نگاهم...میکردن نگاهم تعجب با نفرشتتون ستته هر :گفتم کنون جیغ جیغ و ذوق با و افتاد بودن شده

...!شدن جدا!خدا وای!شدن جدا-

Page 71: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

70

هک ای حوله با دستامو و شدم بلند...میکردن نگاهم باز دهن با شون هرسته :گفتم رزا به رو و کردم تمیز بود آورده برام ژاکلین

..من کوچولوی..ها مونه نمی جواب بی کارت این-

...اتاقم توی رفتم بدو و گذاشتم احترام رادمان به بعدشم

****

الچیق توی منم...میکرد بازی باغ توی داشت رزا مانر داشتم بهش نزدیک آ دو و افتاد دستم از کتاب وحشت با..اومد رزا جیغ صدای یدفعه...میخوندم

شتتده زخم زانوش روی و زمین روی بود افتاده...بود رزا که ستتمتی به رفتم ..کنارش نشستم...بود

خوبی؟رزا؟-

کردم ستتعی...میکنه مو کله رادمان االن..خدایا وای...میکرد گریته فقط ...کنم آرومش

...نکن گریه..آروم..عزیزم..رزا-

:موایساد سرجام سریع و شنیدم سرم پشت از رادمانو عصبی صدای یدفعه

!شده؟ چی-

:گفتم کردمو نگاه بهش

...افتاده-

:گفت کردو نگاه بهش نگرانی با و کرد نگاه رزا به

..نکن گریه..رزا؟دخترم؟عزیزم-

:گفت کردو نگاه بهم

Page 72: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 72

!نیستی؟ پرستارش نبود؟مگه بهش حواست چرا-

:گفتم پیشمونی با

...شدم غافل ازش.ببخشید-

ارودر و میرفتم راه ازش جلوتر...خونه ستتمت رفت و کرد کرد،بغلش پوفی روی گذاشتتت رو رزا رادمان..شتتدیم رزا اتاق وارد..میکردم بتاز براش با...سمتش رفتم و برداشتم رو اولیه های کمک جعبه رزا کمد از بدو...تخت رادمان که میکرد کارا،گریه این انجام میون..کردم پانستتمان زخمشتتو دقت

رفتم...دیگه بود نازنازی خانوم ولی..بود ستطحی زخمش...میکرد آرومش :گفتم دادمو نوازش موهاشو و سرش باالی

...شد تموم...عزیزم نکن گریه-

...میریخت چشماش از اشک هنوز کرد،ولی نگاه بهم رزا

بگم؟ قصه برات میخوای-

پرنسسا؟ قصه-رزا

:گفتم زدمو لبخندی

...آره-

:گفتم کردمو جا به جا خودمو...دوخت چشم بهم ذوق با رزا

یه کیی..میکرد زندگی باباش با فقط که بود دختری روزگاری،یه روزی یه- اطاعت ازش همه بودو شتتده بزرگ نعمت و ناز تو که دختر یه..باباش دونه

...میکردن

چی؟ یعنی اطاعت-رزا

Page 73: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

73

:گفتم و کردم فکر یکم

.حرفش به دادن گوش یعنی-

ادامه؟ حاال..آها-رزا

اهنگ رزا به مهربونی با و بود نشتتستتته رزا تخت اونور کردم نگاه رادمان به ...میکرد

:دادم ادامه

پول خودش اندازه به پستتره اون...شتتد زندگیش وارد پستتر یه روز یه- رو پستتره فهمید روز یه دختره که...میکردن دعوا باهم روز هر...نداشتتت نمی هیچی غرورش خاطر به اما داشت دوستتش هم پستره...داره دوستت

.گفت

چی؟ یعنی غرور-رزا

قطف...باشتتیم خودمون فکر به فقط یعنی...بگم برات چجوری دونم نمی- ...نیست بهتر ما از فکرکنیم..باشیم داشته دوست خودمونو

.فهمیدم آها-رزا

:دادم ادامه

...رفت بین از چیزشون همه و شد ورشکست دختره بابای روز یه-

شدن؟ فقیر-رزا

:گفتم غم با

...آره-

..کننده ناراحت چقدر...آخی-رزا

Page 74: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 71

:دادم ادامه و زدم تلخی لبخند

زحمت ستتالها دختر...خارج رفت و کرد ول رو دختره هم پستتره اون- یه تا...کرد زندگی بدبختی و فقر توی...خرید جون به رو سختی کشتید،هر

...دید رو پسره باالخره روز

:گفت ذوق با رزا

!خب؟ خب-

دیدم که چرخوندم سمتش به سرمو...شده خیره بهم رادمان کردم احستاس بندیدست به دیدم که کردم نگاه راستم دست به...راستم دست روی کرده زوم پوزخندی دیدم که کردم نگاهش دوباره.میکنه نگاه بود داده پیش ستتال6که حذف نامه لغت از پوزخندو استتم این من میشتته کی آخ...لباشتته رو

:گفت رزا که دادم تکون تاسف نشونه به سرمو!کنم؟

...دیگه طناز؟بگو-

:گفتم...بودم کرده اخم...آدم اعصاب رو میره تکنو که رادمانم این

...بخواب بگیر.بسه جا همین تا فعال-

:گفت دلخوری با رزا

...بگو-

بهت فهمیدم که بعدا..میشتته چی بعدش دونم نمی تازه...میشتته مزه بی- ...بخواب حاال.میگم

رادمان که میکردم نوازش موهاشو داشتم...بست چشتماشو دلخوری با رزا :گفت

Page 75: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

75

...خوابید-

:پرید دهنم از اختیار بی..بود رادمان شبیه خیلی...کردم نگاه رزا به

...شبیهته خیلی-

سریع...گرفتم گاز لبمو گوشه...باال رفت ابروش تای کردم،یه نگاه رادمان به :گفتم کردمو جور و جمع خودمو

برم؟ میتونم من...آقا ببخشید-

:گفت و شد بلند رادمان

...برم باید منم اتفاقا-

که اتاقش ستتمت میرفت داشتتت.اومدیم بیرون اتاق از باهم و شتتدیم بلند :گفتم

ببخشید؟-

.سمتم برگشت

برم؟ خرید برای روز یه میتونم من-

.هست خونه خیاط که اول طبقه ولی-رادمان

...بزنم قدم پاساژا توی میخوام...نگرفته دلمو اینجا چیزی ولی..میدونم-

...داری اخالقارو همون هنوزم-رادمان

تغییر خیلی من نته....زدم تلخی لبخنتد و پتایتیتن انتداختتتم ستترمتو !خیتتتتلی..کردم

...بری میتونی کردی هروقت،وقت.باشه-رادمان

.فعال.ممنونم-

Page 76: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 76

تراماح این از شدم خسته اه..اتاقم توی رفتم و گذاشتتم احترام بهش ستر با بینادور برای بهم مهدی که ای برنامه...کردم باز تابمو لپ..ایش...گذاشتنا

دستتتم باهاش کردن کار که کردم کار باهاش یکم...کردم نصتتب بودو داده دادم بدنم به قوسی و کش..9:16...کردم نگاه مانیتور صفحه پایین به...بیاد

دادم ابت خودمو آروم و گرفتم شو نرده...بالکن روی رفتم...بستم تابو لپ و ستتمت که چرخوندم سترمو...شتتنیدم گیتار صتتدای...زدم زل آستتمون به و

الچیق توی راستتتم و نرده روی گذاشتتتم آرنجمو...میزنه گیتار داره یکی آ :شد بلند رادمان صدای که گذاشتم چونم زیر دستمو

میگذره چی دلم تو من دونه نمی اصال اون

داره خودشو راه اون

داره خودشو میگم،خدای چی من فهمه نمی اصال اون

داره خودشو کنه،هدفای نمی ناراحتش ناراحتیم اصال اون

دوباره کشت حرمتارو دیدی میکنه،یهو عصبی منو میتونه وقتی

:گرفت اوج صداش رسید که آهنگ جای این به

بیرون فرداش همین میزنه...اون

میموند داشت لیاقت اگه

داشت دوستم منو اگه

میموند حرفاش رو میخواست آرامش واسم

شد تموم خودش جون شد،به تموم شد تموم

شد تموم شد همون میگفتن دوستام که هرچی

Page 77: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

77

بود اینورا از هرگز یه اولشم از اون

بود حیا بی میخندید میگفت هرچی هرکی

بود گرا مادی روی دو یه اولشم از...اون

بود بازیگرا عین میکرد بازی نقش داشت دائم

نیست همراهم جایی هیچ نیست،دیگه من با دیگه اون

نیست بدن عوض مثل نزدیک دیگه

:گفت بلند خیلی آهنگو تیکه این

!نیست همسرم دیگه-

حاال...بودم آهنگ محو...کشید گیتار های تار روی بار یه هاشو انگشتت و زا یدفعه...بود شده تنگ صداش برای دلم میکنم،چقدر،چقتتتتدر فکر که

الچیق نکنه...قلبم روی گذاشتم دستمو...اتاقم تو رفتم بدو که اومد بیرون آ خودم برای مختصر شام یه و آشپزخونه توی رفتم...بیخیال!باشته؟ دیده منو

و چرا..بودم چیز یه فکر فقط خوردن و کردن درست طول در...کردم درست اتاقم رد گرفته؟زنگ طالق رزا مادر از یعنی!نیست همسرم دیگه گفت کی به بازش و.. در دم رفتم...شتتد کردن فکر بیشتتتر مانع دراومد صتتدا به که

اتاق دم رو رزا که ببندم درو اومدم...الله بستتم!نبود کستتی ولی...کردم اههکوت قدش انقدر...عقب رفتم قدم چند و کشیدم بلند هیععععع یه...دیدم ...میکرد نگاهم تعجب با جوری همون!نمیشه دیده

(شده؟)توته؟ چیزی-رزا

Page 78: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 78

و سر به!داشتت؟ مشتکل زدن حرف تو هنوزم این...گرفت خندم لحنش از هک داخل اومد!پتو و پشتی با شتلوارک و تا یه...انداختم نگاهی وضتعش

:گفتم

!کجا؟-

:گفت تعجب با رزا

...بخافم پیشت میخوام-

:گفتم تعجب با

میکنی؟ مسخره یا میزنی حرف اینجوری واقعا رزا؟تو-

...هستم جوری همین..نه-رزا

..بیرون برو...خب خیله-

من اام..کرد نگاهم مظلومیت با...دادم نشون بیرونو دستم با و کردم باز درو :گفتم و شدم تسلیم باالخره...اونور بودم کرده رومو

...میام منم اتاق تو برو-

:گفت کشدار و زد لبخندی

...باشتتتته-

دقیقه00:6ساعت...شدم شام ظرفای شستن مشغول و آشتپزخونه توی رفتم رزا!دیدم که اتاق تو اومدم مالیدم می گردنمو که حالی در...شتد تموم کارام

ویر انداخته منم لحاف و پشتی...شده ولو تختم روی ریلکس خیلی خانوم و دادم تکونش دستتتم با...ستترش باال رفتم و زدم کمرم به دستتتامو...زمین :گفتم

Page 79: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

79

!پاشو..هی...هی-

:گفت و کرد باز چشماشو از یکی

هوم؟-

:گفتم و کردم اشاره زمین به

...زود!بخواب پایین برو-

:گفت و انداخت زمین به نگاهی

...میگیره درد(کمرم)کملم-

:گفتم اعتراض با

!میگیره درد منم کمر خب-

...ام بچه من ولی-رزا

اب!میزارم جماعت بچه سر به سر دارم چرا آخه فهمیدم که بزنم حرفی اومدم :گفتم و توالتم میز سمت رفتم حرص

...بخواب.اوکی-

رفتم و برداشتم مستواکمو...گرفت بغل پشتتیشتو و زد شتیطونی لبخند رزایی داخل یه در!نکردم پیداش گشتتتم دندون خمیر دنبال هرچی...دستتتشتتو پیدا دندون خمیر یه که کردم باز داشتتتو قرار آینه کنار که کوچیک کمتد وارد چجوری بودم فکر تو...شدم شستن مشغول و مستواک روی زدم!کردم توی ونوصتاب تلخ ی مزه که بردارم دوربینارو رمز بتونم که بشتم کنترل اتاق

یا!بیرون میزد حباب دهنم از کردم نگاه آینه توی خودم به...کردم حس دهنم درانق متاسفانه ولی...کشتیدم آب دهنمو ستریع!چیه؟ دیگه این ابوالفضتل

Page 80: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 81

به...زوندمیسو گلومو و گلوم توی بود ریخته صابون بیشتر که بودم شده هول من!نداشت اسم یا پوستر اصال...انداختم نگاهی برداشتم که دندونی خمیر انداختنش کنن تمیز اتاقو اومدن نکنه..بودم آورده ایران از دندونمو خمیر

دست از...میرفت گیج مزخرفه؟سترم انقدر اینجا دندونای خمیر اه دور؟اهیی اتاقو المپ...خوردم آب یکم و آشتتپزخونه توی رفتم..اومدم بیرون شتو با کرد نگاهم و برگشتتت رزا که کنم مرتب خوابمو جای که کردم روشتتن :گفت وحشت

خوبی؟!طناز-

تهوع حالت...میشد تر بستته هرلحظه چشتمام...کشتیدم موهام به دستتی ادمافت و شد سست پاهام که جلو رفتم!میزدم ام ستکستکه...داشتتم عجیبی

نگاهش فقط من ولی کرد صتدام...ستترم باال اومد ترس با رزا...زمین روی بلند زار!حلقم تو ام سکسکه یعنی!بودا وضعی یه...میزدم سکسکه میکردمو

چشمامو...میشد تر تار چشمام لحظه هر...بیرون رفت خونه از بدو با و شد االب رادمان دیدم که کردم باز چشمامو...خورد تکون شونم بعد کمی...بستم و رفت سیاهی چشمام...بود گنگ صداها...میشه بسته و باز دهنش و سرمه ...ندیدم چیزی دیگه

دیدم که چرخوندم سرمو...بودم تختم روی اتاقم توی...کردم باز چشتمامو تهگذاش سرشو دستم کنار که رادمان به خورد چشمم...وصله سرم دستتم به

صتورتشو...خوابه بود معلوم منظمش نفستای صتدای از و تخت روی بود وشنر هوا...ببینمش واضح میتونستم که بود گذاشتته دستتش روی جوری

Page 81: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

80

طناز وای...دارم دوستتت رو چهره این چقدر...زدم زل صتتورتش به...بود چشتتمامو...نفهم بفهم اینو!داره بچه!داره زن اون!میکنی؟ غلطی چه داری یدمد رو رزا که کردم باز چشمامو..شد باز اتاقم در...نکنم نگاهش که بستم :گفت آروم و سرم باالی اومد

خوبی؟-

:گفتم میومد چاه ته از که صدایی با و زدم لبخندی

...آره-

ام به و برداشت تخت روی از سرشو رادمان ولی بود آروم صتدامون اینکه با :گفت من به رو و کرد اخمی رزا به..زد زل

خوبه؟ حالت-

رفتم و شتتدم بلنتد تختت روی از...دادم تکون آره عالمتت بته ستترمویی وریج همون رادمان دیدم که اتاقم توی رفتم...بود گشنم چقدر...دستشو

و زدم لبخندی..بود خوابیده و تخت روی بود گذاشته سرشو بود نشتسته که عوض ستتالن توی رفتم و برداشتتتم فرممو لباستتای و کمدم ستتمت رفتم بازی عروستتک با و بود نشتتستتته صتتندلی روی آشتتپزخونه توی رزا...کردم

رزا روبروی نشستم..کردم روشن سازو قهوه و آشپزخونه داخل رفتم...میکرد :گفتم و

بود؟ شده چی دیشب ببینم-

:گفت و پایین گرفت سرشو خجالت با رزا

...بودی زده خمیری صابون دندون خمیر بجای تو-

Page 82: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 82

...نداشتم خمیری صابون که من ولی-

:گفت و باال آورد سرشو رزا

!بود من مال-

:گفتم کردمو توهم اخمهامو

!بود کارتو پس-

...آره-رزا

چرا؟-

خودم برای قهوه یه و رفتم...دراومد ستتاز قهوه صتتدای که بزنه حرف اومد ...ریختم

...بری اینجا از که میکنم هرکاریم...نمیاد خوشم تو از هنوز من بگم-رزا

حالیت!تخس دختره!هی برم رو رو...بیرون زد واحدم از حرف این زدن از بعد جام از...آشپزخونه داخل اومد رادمان که میخوردم رو قهوه داشتم...میکنم

ام قهوه یه و لیوانا سمت رفت تفاوت بی...گذاشتم احترام بهش و شدم بلند :گفتم...شد خوردن مشغول و روبروم نشست...ریخت خودش برای

بود؟ افتاده برام اتفاقی چه دیشب بپرسم میشه..ببخشید-

:گفت کردو نثارم نگاهی نیم رادمان

...بودی خورده صابون که میدونی خودت-

:گفتم...زد پوزخندی حرف این زدن از بعد

بعدش؟..میدونم اینشو-

کنم؟ تعریف قصه برات راویم من مگه-رادمان

Page 83: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

83

:گفتم حرص با

.ممنون...نه-

توی گتذاشتتتت لیوانشتتو رادمتانم...شتتستتتم لیوانمو و شتتتدم بتلنتدیی :گفت...بود کم باهام اش فاصله...ظرفشو

.بیمارستان توی...دادن شستشو اتو معده-

تشس ام معده...میکردم نگاه خودم به داشتتم تعجب با...بیرون رفت بعدم زدم واحدم از و شستم بود؟لیوانارو بد وضتعم انقدر!بود؟ شتده داده شتو و

اتاق توی ینژاکل پیش رفتم وقتی تا اومدم بیرون اتاقم از وقتی از دقیقا.بیرون خورده باباشتتونو ارث انگاری!میکردن نگتاه بهم جوری یته همته کنترل

کنترل اقات بود؟وارد چشون اینا...میکردن نگام محبت با بعضیام البته!بودم جلوی و میداد نشتتون دوربینارو که مانیتور از بود پر کامل دیوار یه...شتتدم

و ینادورب و بودن نشتستتته پشتتشتتون مرد چهارنفر که بودن میزهایی مانیتورا من...کردم نگاه دوربینا به زرا حال بتا...میکردن کنترل رو خونته امنیتت

!بگذرم؟ دوربین اینهمه بین از چجوری

طناز؟-

کمرنگی لبخند...دوختم ژاکلین به و گرفتم دوربینا از چشم ژاکلین صدای با :گفتم زدمو

.سالم-

:گفت اش مادرانه محبت با و گرفت بازوهامو دستاش با و جلو اومد

جان؟ طناز خوبی-

Page 84: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 81

:گفتم تعجب با

جوریین؟ یه چرا شما ببینم...ممنون-

:گفت و گرفت اش خنده ژاکلین

جورییم؟ چه مثال-

:گفتم میکردم، نگاه دوربینا به که درحالی کردمو مرتب کتمو

خیلی بعضتتیا...میکنن نگاهم ابولهل مجستتمه مثل میدونم،بعضتتیا چه- ...که هم تو...مهربون

:گفت و گرفت اش خنده که انداختم ژاکلین به نگاهی

...میدم توضیح برات بشین بیا-

:گفت و نشست کنارم و مبل روی نشوند منو

ینکها میکنن نگاهت ابولهل مجسمه مثل خودت قول به بعضیا اینکه دلیل- برات میکنن نگاه محبت و مهربونی با که اونا ولی...میشتته حستتودیشتتون

...خوشحالن

چیه؟ واسه این و-

:گفت ذوق با ژاکلین

شد؟ چی دیشب میدونی-

:گفتم تفاوتی بی با

...خوردم خمیری صابون-

شد؟ چی بعدش دونی نمی-ژاکلین

...نه-

Page 85: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

85

ایو...سرت باال اومدیم آقا منو کردی غش وقتی...دیگه همینه خب-ژاکلین ردتب کرد بغلت فکر بدون که انقدر...بود شده دستتپاچه چه آقا دونی نمی

...موند پیشت صبحم بیمارستان،تا

:گفتم بلندی تقریبا صدای با

!کرد؟ بغل منو رادمان-

ژاکلین ابروی تای یه و سمتم برگشتتن تعجب با همه...زمین بود افتاده فکم ردیدت با ژاکلین!االن رادمان از حداقل...بود بعید اینکار رادمان از...باال رفت :گفت

رادمان؟-

چیزی و پایین انداختم ستترمو!گافی چه...گرفتم دهنمو جلوی دستتتم با :گفت مهربونی صدای با ژاکلین...نگفتم

...میدی باد به سرتو چون..نشه تکرار دیگه باش مراقب-

:گفتم و باال گرفتم سرمو

همینه؟ نگاها این معنی پس-

...کنه بازی حیاط توی بره میخواد که رزا پیش برو حاالم...اوهوم-ژاکلین

کجاست؟-

.دنبالش برو...اتاقش-ژاکلین

که اول پاگرد توی...ها پله ستتمت افتادم راه و کردم خداحافظی ژاکلین از میان ها پله از دارن همستتنش تقریبا پستتر دوتا با رادمان رستتیدم،دیدم

به هک پسرا اون از یکی.گذاشتم احترام رادمان به و وایستادم سترجام...پایین

Page 86: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 86

طبعی شوخ با و جلوم پرید مشتکی ابروهای و چشتم با میومد جذاب نظر :گفت

!دارم؟ رو کی با آشنایی افتخار!سالم-

:گفتم آروم و کردم نگاه بهش تعجب با

...رزا پرستار..هستم زاد فرخ طناز...سالم-

و داشتتت ای قهوه چشتتمای و ای قهوه موهای که پستتره یکی اون و رادمان :گفت ایه قهوه مو و چشم اون...جلو بود،اومدن خوشگل و بود خوشتیپ

یی؟ طناز پس..ا - تو

و گفت آخی...زد ای ستتلقمه بهش رادمان که کردم نگاه بهش تعجب با :گفت و کرد دراز طرفم دستشو مشکیه مو و چشم اون.شد ساکت

.رادمان دوست...بهرادم-

:گفتم و گرفتم دستشو

.خوشبختم-

:گفت و کرد دراز طرفم دستشو ایه قهوه مو و چشم اون

.رادمان دوست.وحیدم منم-

:گفت بار سرزنش لحن با رادمان.فشردم اونم دست و زدم لبخندی

!باشی؟ رزا پیش االن نباید مگه...ببینم-

بهراد و وحید شتتده چی..وا...کردیم نگاه بهش غیض با بهراد و وحید منو :گفتم جانب به حق قیافه با!گرفتن؟ منو طرف

!آقا پیششون میرفتم پاتون پیش داشتم اتفاقا-

Page 87: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

87

رادمان...گرفت اشتتون خنده وحید و بهراد که گفتم حرص با آخرو آقای :گفت بهراد...گذشت کنارمون از و زد پوزخندی

...ایول!آبجی داری فدایی-

مانراد دوستای...رزا اتاق ستمت رفتم و زدم لبخندی...رفتن وحید با بعدم ملتح یخو کوه این تونستن چجوری موندم منم...نبودن خودش شبیه اصال

نشسته کاناپه روی آماده و حاضر رزا...شدم داخل و زدم رو رزا اتاق در!کنن :گفت و سمتم اومد دید منو تا...بود

کردی؟ دیر(چرا)چال-

.اومد پیش ای مسئله یه...ببخشید-

بالشدن و دادم بیرون حرص با نفسمو...شد رد کنارم از و برداشت توپشو رزاالچیق توی...رفتم گاهن میکرد بازی توپش با که رزا به و بودم نشتتستتته آ

الچیق یه توی رادمان و وحید و بهراد...رزا پیش رفتم...میکردم ام نزدیک آ تمرف...پیشتشتتون رفت دویید رزا...داشتتن دید کامال ما به و بودن نشتستته ...دنبالش

...دیگه بیا!بهراد عمو-رزا

!ندارم بدو بدو حوصله...توروخدا نه-بهراد

میای؟ تو وحید عمو-رزا

:گفت و زد لبخندی وحید

!ام پایه که من-

:گفت و زد لبخندی رزا

Page 88: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 88

.دیگه بیا بهراد عمو...شد حل وحید عمو-

:گفت و کشید لپشو و کرد رزا به شیطونی نگاه بهراد

.بریم.باشه-

:گفت و رادمان به کرد رو رزا

میای؟...بابا-

:گفت بود صورتش روی که اخمی با رادمان

...نه-

:گفت و رادمان بازوی به زد بهراد

...بیا...دیگه نشکون رو بچه دله..اه-

:گفت و زد پوزخندی رادمان

...بره طناز خب-

:گفتم تعجب با

کجا؟-

!وسطی-رزا

:گفتم و زدم بهم دستامو ذوق با

!میام منم-

:گفت بهراد و خندیدن بهراد و وحید

موندم من...ام بچه میکنه ذوقی چته ببین...بگیر یتاد طنتاز از...بفرمتا- ...کن بازی بچه با دقیقه دو بیا!میدونی پدر خودتو چجوری

:گفت شدو بلند و کرد بهراد نثار نگاهی نیم خندیدم،رادمان

Page 89: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

89

...بریم-

رزا و منو شد قرار...حیاط وسط رفتیم باهم و گرفت رادمانو دست ذوق با رزا و ت پرتاب دومین توی رزا...بزنن مارو رادمان و وحید..باشیم وسط بهراد و

نتونستن کردن سعی هرچقدر...موندیم بهراد و من!شتد زده رادمان طرف از و شد باز موهام کش...بود شده شل موهام بودیم دوییده انقدر...بزنن مارو

مه کمرم از تر پایین تا شون اندازه...هام شونه روی ریخت پشتم پر موهای بود موهاش به نگاهم بهراد...موند باز دهنش موهام دیدن با رزا...بود اومده

:گفت و خندید وحید...لعنتی..اه!زدش تو با وحید که

بهراد؟ بودی کجا-

:گفت و خندید بهراد

...طناز کرد پرت حواسمو چجوری...توروخدا ببین-

:گفتم اعتراض با

!چه من به..ا -

:گفت و کرد اشاره موهام به بهراد

...المصب داره موهایی چه..ببین-

:گفت رادمان که پایین انداختم سرمو خجالت با

...میومد بیشتر بهت مشکیت موهای نظرم به-

:گفت و کرد جور و جمع خودشو که کردیم نگاه بهش تعجب با نفر سه هر

...کن مشکی رنگشونو بار یه..میگم یعنی-

:گفت و برداشت توپو بعدم

Page 90: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 91

...بدیم ادامه رو بازی بیاین-

از..گرفت ام خنده که زد برام چشتمکی و کرد اشتاره رادمان به ستر با بهراد رد زرنگی با توپو تاپرتاب8 تا...وایسادم رادمان روبروی..بیرون رفت زمین :تگف رادمان...بود وحید دست تو !بودن شده عاصی دستم از دیگه..کردم

...اینور بنداز!وحید-

هب نگاهی رادمان...رادمان طرف کرد پرتاب توپو و زد خبیثی لبخند وحید وحید و رادمان!بهم زد توپو که کرد اینکارو چرا بودم منگ...کرد تو و من

الچیق توی و رفتم حرص با...بهم زدن دستتتاشتتونو کف اونام..نشتتستتتم آ :گفت وحید...اومدن

...رو همه.کنم دعوتتون شام یه به میخوام...شدیم پیروز که حاال...خب-

!کباب جون آخ-رزا

!کباب؟-

زار که چلوکبابیه یکشتتیم...داره ایرانی رستتتوران چندتا وحید..آره-بهراد ...عاشقشه

طناز؟ میای-وحید

:گفتم و کردم نگاه رادمان به

.ندارم اجازه من ولی.دارم دوست خیلی-

:گفت کردو ناگه رادمان به وحید

.بیار طنازم...بیا رادمان؟توهم-

:گفت کردو نثارمون نگاهی نیم رادمان

Page 91: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

90

...نه یا میکنم وقت ببینم-

ادود تکون تاسف نشانه به سری بهراد.خونه طرف به رفت و شتد بلند بعدم :گفت

!که واقعا-

:گفت و من به کرد رو

.میشه راضی...نباش نگران-

:گفت و زد لبخندی وحید

.فعال.هستم منتظرتون-

من...کردم بازی رزا با8ستتاعت تا.اتاقش توی رفتم رزا با منم.رفتن بهراد با برده خوابش زمین روی!بچه؟ این میاره کجا از رو انرژی اینهمه مونتدم

نییع...اومدم بیرون اتاقش از...تختش روی گذاشتتتمش کردم بغلش...بود در...ببینم رستورانشو دارم دوست میکنه؟خیلی قبول وحیدو دعوت رادمان ...که کردم باز اتاقمو

طناز؟-

برم کرد اشتتاره...اتاقش در جایگاه توی رادمان...صتتدا ستتمت برگشتتتم :گفت کردو اخم..طرفش رفتم خرامان خرامان...پیشش

...میومدی تر آروم-

:گفتم تفاوتی بی با

داشتین؟ کاری-

..باش آماده فرداشب...وحید دعوت درباره-رادمان

Page 92: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 92

ادمانر دراتاق یدفعه..پریدم پایین باال و کردم ذوق...رفت و بست درو بعدم خنده..گرفتم پایین سرمو و وایسادم سرجام..کرد نگاهم تعجب با و شد باز با که شقیاف دیدن با...باال گرفتم سرمو...نمیگه هیچی دیدم...بود گرفته ام

روی دستتتام و بودم شتتده خم...خنده زیر زدم پقی میکرد نگاه منو ناباوری نمی ولی...بود شتتده ستترخ خنده از...گرفتم باال ستترمو...بود شتتکمم

:گفتم خنده با...داریه خود چه...خندید

آقا؟-

چقدر...خنده زیر بزنه و بره بین از داریش خود که بود کافی کلمه همین روز چند این تو...بود شتتده تنگ هاش خنده برای دلم...میخندید قشتتنگ

شنگق خیلی لبخند با میبینم که حاال...بودم دیده پوزخند و اخم ازش فقط تیاد باید چندبار..طناز اه...پایین گرفتم ستترمو!میشتته جذاب...میشتته تر

کرده تعجب حسابی اش خنده دیدن از!داره زن...نیستت تو مال باشته؟اون :گفت میبست اتاقشو در و میخندید که درحالی...بودم

...بخیر شب-

امو شتده حبس نفس بستت که درو...اتاق داخل رفت..دادم جوابشتو آرومیض بعد و اتاقم ستمت رفتم...بیرون دادم رمختص شتام خوردن لباستو تعو

...خوابیدم

لوله وارشل با..رونم روی تا سفید پالتوی...انداختم نگاهی آینه توی خودم به شنهپا کفشای...خوشمل آرایش یه...بودم کرده فر موهامو...مشتکی تفنگی

Page 93: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

93

ونبیر اتاق از و برداشتتتم مشتتکیمو دستتتی کیف...پوشتتیدم ستتانتیمو01 :گفت و سمتم اومد بدو رزا...اومدم

شدم؟ خوشمل-

پیرهن با بود پوشتتیده لی شتتلوار یه...انداختم ستترتتاپاش بته نگتاهی ندیلبخ...بود دستش قرمزم پالتوی یه...بود کرده گیس موهاشتم...گلبهی

:گفتم زدمو بهش

!خیلی...آره-

:گفت و گرفت دستمو رزا

.منتظره پایین گفت بابایی-

.بریم باشه-

و زد دور میدونو ای قهوه آونتادور المبورگینی یه...حیاط داخل رفتیم باهم دمیا!جیگریه ماشینه عجب!داره صندلی دوتا اینکه..ا ...داشت نگه جلومون

بدنه...بخره برام اینام از یکی میلیون811اون عالوه به بگم مهدی به باشتته خم سترشو رادمان...اومد پایین راننده کمک طرف شتیشته...میزد برق اش

:گفت کردو

.دیگه سوارشین-

:گفتم و پنجره نزدیک رفتم

.داره صندلی دوتا اینکه ولی-

Page 94: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 91

طرف در...ما سمت اومد و شتد پیاده...کشتید موهاش توی دستتی کالفی و پام روی گذاشتتت رو رزا بعدم...صتتندلی روی داد هل منو و کرد باز مارو :گفت رزا...انداخت راه ماشینو و نشست خودشم!بست درو

...بود شده تنگ ماشین این برای دلم..وای-

:پرسیدم باکنجکاوی

چرا؟-

:گفت و طرفم برگشت رزا

و مامانی منو..بود نفرمون ستته رفتنای بیرون برای متاشتتینته این آخته- ...اینکه بعد ولی..میذاشت پاش روی منو همیشه مامانی...بابایی

:گفت تحکم اخمو با و کرد قطع رو رزا حرف رادمان

...ساکت!رزا-

جای من پس...سینم روی گذاشت سرشو دلخوری با و نزد حرفی دیگه رزا به رهباالخ...دوختم چشم خیابونا به و زدم تلخی گرفتم؟لبخند رو رزا مامان

چتتلتتوکبتتابی" بتود نتوشتتتته تتابتلتوش روی کته بتزرگ رستتتتوران یته با رزا...مشدی پیاده..کرد پارک پارکینگ توی ماشینو رادمان...رسیدیم"ایرانی

منو دستتت دستتتش یکی اون با و گرفت رادمانو دستتت ستتدتشتتا از یکی وراد باهم..زدم پوزخندی..ام خونواده یه کردم حس لحظته یته...گرفتت

بقهط رفتیم و گذشتتتیم میزا کنار از تعجب درکمال ولی...شتتدیم رستتتوران اتاقارو در شتماره تک تک رادمان!در از پر توشتم!طوالنی راهروی یه...باال

با...مشتتکی جین شتلوار...کنم آنالیزش تونستتم فرصتت این تو...میخوند

Page 95: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

95

موهاشم...مشکی اسپرت مخمل کت با مشتکی و ستفید چهارخونه پلیور جلوی...استتتغفرالله!بود شتتده جیگری چته المصتتب...بتاال بود داده

نفره شتتش میز یه اتاق وستتط...شتتدیم وارد و کرد باز درو...وایستتاد02در باهم ستترپا بهراد و وحید...بودن میز چیدن حال در خدمتکارم دوتا...بود

...اومدن سمتمون به ما دیدن با...میزدن حرف

...رادمان آقا..خانوم طناز..سالم!به به-بهراد

:گفت رزا به رو و شد خم

!کوچولو رزا و-

:گفت کردو نازک چشمی پشت رزا

...نیستم کوچولو من-

:گفت و خندید بهراد

.بفرمایید...لعنت برمنکرش-

یرشز مشتتکی پیرهن یه...درآوردم پالتومو...نشتتستتتیم میز پشتتت و رفتیم بهراد و وحید های شوخی و خنده با...بود گیپور آستیناش که بودم پوشتیده

شیرین و رزا با که... آوردن چیزا اینجور و شتامم،میوه بعد...خوردیم شتامو به ارد چرخ میز با پیشخدمت یه و شد باز اتاق در...شدیم سترگرم زبونیاش

جلوی...میز روی گتذاشتتت وش*ر*ا*ب هتای بطری...اومتد ستتمتمون گوشی با رزا...ریخت ش*ر*ا*ب برامون و گذاشت گیالس یه هرکدوممون

ش*ر*ا*ب خوردن مشتتغول رادمان و برهاد و وحیتد...میکرد بتازی من :گفت وحید!داشت جیغی رنگه چه...بودم زده زل بطری به من ولی..شدن

Page 96: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 96

طناز؟ خوری نمی چرا-

گلوم که نوشتتیدم ازش یکم..برداشتتتم گیالستتو و زدم کمرنگی لبخنتد رفت و شتتد بلند جاش از بهراد...بودم نخورده بود وقت خیلی...ستتوخت مر*ق*صتت!آهنگیه عجب وای...گذاشتتت آهنگ یه...استتتریو ستتمت

و داد قرار خودش روبروی منو...کشتتید دستتتمو و ستتمتم اومد...گرفت ادبهر بازیای جنگولک از انقدر البته..یدمر*ق*ص باهاش منم...یدر*ق*ص :گفت و بهراد طرف اومد وحید...یدمر*ق*ص چجوری نفهمیدم که خندیدم

...منه نوبت برو-

...بدجنس-بهراد

احستتاس وحید جلوی..یدنر*ق*صت من با کرد شتتروع وحید و رفت بهراد :گفت رادمان به رو وحید...میکردم بودن معذب

...رادمان ر*ق*صب توهم بیا-

من روبروی رادمان و من سمت داد هلش بهراد که کنه مخالفت اومد رادمان باهاش نداشتم دوستت اصتال...کنه عوض آهنگو رفت بهراد...گرفت قرار

ازمون و خورد زنگ رادمان گوشتتی یدفعه...بود پایین ستترم...مر*ق*صتتب :تگف دقیقه چند از بعد رادمان.دادم بیرون نفسمو..آخیش...گرفت فاصله

...اومده پیش برام کاری یه من...خونه بریم شین آماده...طناز-

خداحافظی وحید و بهراد از.کردم آماده خودمو و رزا و دادم تکون ستتری و رسیدیم...کردیم حرکت خونه ستمت به و شتدیم ماشتین ستوار...کردیم

پارکینگ توی ماشتتینو که رفت و کرد پیاده میتدون جلوی متارو رادمتان

Page 97: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

97

زنگ گوشتتیم که خونه ستتمت میرفتم رزا با داشتتتم...کنه پارک ماشتتیناش :گفتم میومد خوابش که رزا به..بود مهدی...خورد

...میام االن داخل برو-

:کردم برقرار تماسو.داخل رفت و داد تکون سری رزا

الو؟-

خوبی؟.سالم-مهدی

...ممنون-

...زدن قدم به کردم شروع

خوبی؟ تو-

کردی؟ چیکار ببینم.مرسی-مهدی

توی مبزن بردارم کنترل اتاق از کدشونو باید فقط...درآوردم دوربینارو آمار- .ببینم دوربینارو بتونم که تابم لپ

.نیفتی گیر باش مواظب...آها-مهدی

.هست حواسم-

ما؟ پسرخاله از خبر چه-مهدی

گرفتی؟ دل به کینه رادمان از چرا تو ببینم..نگو که اون...اوففف-

:گفت و شد جدی مهدی

.بگم نمیتونم که دالیلی به-

:گفتم پس و میدم باد به سرمو کنم فضولی اگه دیدم

.کارم میکشه طول یکم بهرحال...آها-

Page 98: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 98

...چیزی یه..طناز.اوکی-مهدی

هوم؟-

نشدی؟ عاشقش دوباره...که تو-مهدی

..مطمئنم...گرفتم خودمو جلوی من...وایسادم

دل کرد بازی احستاساتم با که پیش ستال6از منم...داره بچه زنو اون...نه- .ندارم ازش خوشی

بهش دوباره اگه چون.کنی کنترل خودتو کن سعی..میکنم تاکید بازم-مهدی .میکنی درست مشکل برامون کنی پیدا احساسی

.هست حواسم!که گفتم-

.فعال.باشه-مهدی

.فعال-

تعجب با...ام خونه درندشت باغ توی دیدم که برگشتم..کردم قطع رو گوشی هک بردارم قدمی خواستتم...زدم زل کشتیده فلک به ستر درختای به ترس و

از...باال رفت قلبم ضربان..دهنم توی اومد قبلم..شنیدم خش خش صدای اون از دیدم که صدا ستمت برگشتتم!!!ستگه که فهمیدم خس خس صتدای

وای...دوییدم و زدم جیغ فکر بدون...میومد سمتم به داشت!گرگیاست سگ غجی مدام..میفتادم پس داشتتتم ترس از...کن کمکم خدایا!کفشتتا؟ این با

تمام با دیدم که ستگه ستمت برگردوندم سترمو...میخواستتم کمک و میزدم طرف از رادمان صدای!کمک...خداااایا...حسین یا!میاد داره دنبالم سرعتش

:میگفت که شنیدم راستم

Page 99: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

99

!ندو...ندو!طناز-

نفستتم جا یته...میتدوییتدم فقط...کردم نمی گوش حرفش بته من ولی یه شدم پرت یدفعه...بود شده کم سترعتم...یومد نمی باال نفستم...گرفت باال آروم نفستتم..زدم ازش و درآوردم کیفم از رو استتپره ستتریع...طرفی

نگاه اطرافمو و درو و برگشتتتم وحشتتت با!ستتگه؟...ببینم وایستتا...اومد و آه و زمین روی نشسته که رادمان به افتاد چشمم!کرد؟ پرت منو کی...کردم

ستتر باال رفتم بدو...کردن دور رادمان از رو ستتگه خدمتکارا...میکنه ناله از..ودب کرده پاره تیکه شلوارشو پاچه سگه..اوه اوه...نشستم کنارش و رادمان درد با...کردم نگاه رادمان به ترس با..بود جتاری زمین روی خون پتاش

:زد داد عصبانیت با و انداخت من به نگاهی...بود بسته چشماشو

!آخه؟ نمیدی گوش چرا!ندو؟ نگفتم مگه-

المبورگینی همون...پایین انداختم ستترمو و بستتتم چشتتماشتتمو دادش از خدمتکاره یه...راننده کمک صندلی روی نشوندن رادمانو...آوردن آونتادورو

ییچو..گرفتم جلوشو که راننده در سمت میرفت داشت رفتمگ دستش از سو :گفت کردو نگاه بهم تعجب با رادمان...رول پشت نشستم و

میای؟ چرا تو-

:گفتم و کردم روشن ماشینو

...دیگه بکنم کاری یه باید...گرفتم وجدان عذاب-

Page 100: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 011

رادمان هب...انداختم راه ماشینو...صندلی به داد تکیه سرشو و نزد حرفی دیگه زبا ترافیک یکم...میزدم بوق مدام...اه!ترافیتک بته خوردیم...کردم نگتاه

:گفت آروم رادمان...کردم زیاد شد،سرعتمو

بکشی؟ منو که نمیخوای...برو تر آروم-

هب یدفعه!برو تر آروم میگه..دهنش تو بزنم موقعیت تواین میخواستتت دلم ور زدم قدرت تمام با و تعجب با...بود ماشتتین یه جلوم کردم نگاه روبروم

ترف کله با اوه اوه!رادمان ولی...دارم نگه فرمون با خودمو تونستم من...ترمز یضغ با برگشت...کردم نگاهش ترس با...سرجاش برگشتت و داشتبورد تو

و انداختم راه ماشتتینو...شتتد زدنش حرف مانع پاش درد که کرد نگاهم پیاده ماشتتین از...رستتیدیم داد آدرستتشتتو رادمان که درمانگاه یه به باالخره

دستتتم به...کردم دراز طرفش دستتتمو...کردم باز رادمانو طرف در...شتتدم بانیتعص از دستامو!برام بود فحش بدترین یعنی!!!شتد بلند و نکرد توجهی وبازوشتت که بیفته بود برداشتتت،نزدیک قدم یه رادمان...بودم کرده مشتتت

:گفتم حرص با...گرفتم

کنم؟ کمکت بزاری که سخته انقدر-

این پس خب...شونم دور انداخت دستتاشو از یکی...انداخت بهم نگاهی رومآ و کمرش پشت انداختم دستمو...اوفففف!کنم کمکش داد اجازه یعنی

بی که دهانی بر لعنت...میشتتکستتت کمرم داشتتت...بیاد راه کردم کمکش قصدش روی از عوضی!میکنی؟ کمکش بگی بودی مجبور!شتود باز موقع

اینجوری من بختاطر ختب ولی!من روی بود انتداختته وزنشتتو تتمتوم

Page 101: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

010

اشمپ...زدن بهش هاری آمپول یه احتیاط برای و دکتر اتاق بردم رادمانو...شد حس...بیاد ماشتتین تا کردم کمکش طوری همون دوباره...کردن پیچی باند

اهگ تکیه یه به خودم من..هه...بودم شتده رادمان گاه تکیه که داشتتم خوبی دارم نیاز

ندومو هر..نشد بدل و رد بینمون حرفی اصال راه بین...کردم روشن ماشینو جلوی و زدم دور خونه،میدونو رستتیدیم وقتی..بودیم شتتده خیره جلو به

پیاده کردن کمک رادمان به اومدن خدمتکار چندتا...داشتتتم نگه عمارت :کردم کنم؟صداش تشکر ازش باید...شدم پیاده ماشین از...شه

منش؟ ایران آقای-

:گفتم و زدم لبخندی...سمتم برگردوند سرشو

.متاسفم و ممنونم-

ییچ...داد ادامه راهش به و برگشتت و نگفت چیزی..زد لبخندی نوماشی سو روی..کردم عوض لباس ستتریع.اتاقم توی رفتم خودم و خدمتکار به دادم

با..دمز زل سقف به...گذاشتم سرم زیر دستامو و کشیدم دراز باز طاق تختم لبخند اینجا اومدم وقتی از...اومد لبم به کمرنگی لبخند امشتتب یادآوری

هک دیدم می...بزنم کنترل اتاق به ستتری یه باید هی،امشتتب...میزنم زیاد اما...میزنه کنترل اتاق به ستتر یه و میاد بیرون اتاقش از خواب قبل رادمان کد چجوری بودم مونده...بود عجیب خیلی!میشتتد غیب دفعه یه بعدش

کارم ایبر که وسایلی ستاک ستر باال رفتم...بردارم کنترل اتاق از دوربینارو کی یچه مطمئنا...برداشتتتم رو بود بو بی که کننده بیهوش استتپری یه...بود

Page 102: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 012

یی فهمه،چون نمی ابخو به سریع بو این استشمام دوبار از بعد نداره،و بو بازیام بدجنس این از چقدر...نشتتستتت لبهام روی خبیثی لبخند...میرن

ستتریع ها ثانیه چقدر...کردم نگاه دیوار روی ستتاعت به...میومد خوشتتم طالییم موهای خرمن زیر مشکیمو حریر نقاب...بود0ساعت...میگذشتتن

یی...میشتته تر باحال لباس نه،با...وایستتادم آینه جلوی...زدم و شتترت ستتو اسپره...خندیدم ریز..شدم تر مرموز حاال...پوشیدم ام مشکی جین شتلوار

مرفت ها پله از...اومدم بیرون اتاق از پاورچین پاورچین و آروم.برداشتتتم رو مهنوز...گذشتتتم آشتتپزخونه کنار از...بود زمین زیر کنترل اتاق...پایین

هپل راه وارد و شدم رد کوچیک راهروی از...بودن کردن تمیز مشغول چندنفر در یه راهرو ته...طوالنی و کور و سوت راهروی یه دوباره...شدم زمین زیر صدا دنبو که کشتم خودمو و گرفتم درو دستتگیره...ستمتش به رفتم...بود

باهم زدن حرف و دوربینا گرم ستترشتتون...زدم دید یکم...کنم باز الشتتو تا31حدود...روبروشتتون هم دوربینا بود،مانیتور من به پشتتتشتتون...بود

که بود این دلیل یه خب ولی!ندیدن منو چجوری موندم من...بود دوربین کردم باز بیشتر درو...برمیداشتم قدم تاریکی توی و بودم پوشیده مشکی من

پیس و درآوردم آروم رو اسپره...مبال پشتت رفتم و خوردم کوچیک قل یه و شده دقیقه2 تقریبا...کردم تر محکم دهنم روی نقابمو...هوا روی زدم!پیس

مدید و آوردم باال سرمو آروم...اومد کیبوردها روی افتادنشون صدای که بود امدح خداروشکر..مانیتورها سمت رفتم پاورچین پاورچین...بیهوشن!بعله

با!شتتد نمی حالیم هیچی وگرنه..بودن داده یاد بهم چیزی یته مهتدی و

Page 103: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

013

رو دوربینا کتد تونستتتم و رفتم ور بود جلوشتتون میز رو کته متانیتوری داربی وقت یه که لرزید می دستتتام من و بود پیچ در پیچ خیلی...دربیارم

با پیشو دقیقه01 فیلم دور یه...کردم یادداشت کدارو گوشیم با سریع...نشن خندیپوز...کردم حذف بودن گرفته منو که دوربینایی فیلم و دیدم تند دور اول طبقه وارد...کردم خاموش رو راهرو برق...بیرون اومدم اتاق از و زدم

یی و وایسادم گوشته یه...شتدم یه درآوردم،زیرش جینمو شلوار و شرت سو بمنقا با...مشتتکی شتترت تی با بودم پوشتتیده ستتبز آدیداس راحتی شتتلوار

ردمک باز دورم موهامو...بود زمین روی که بزرگی گلدون پشت گذاشتمشون بیشتتتر قدمی چند...شتتدم رد رادمان اتاق ازکنار..پله راه ستمت افتادم راه و

:شنیدم صداشو که بودم نرفته

!زاد فرخ خانوم-

بدم،هنوز نشتتون عادی خودمو کردم بستتتم،ستتعی چشتتمامو!وایستتاد قلبم :تمگف تصنعی لبخند با و سمتش برگشتم...بود بدنم توی استرس

آقا؟ بله-

:گفت و کرد نگاهم مشکوک

میکردی؟ کار موقع؟اینجا؟چی این-

داروهای اون کردم فکر من!بود شتتده بین ریز انقدر چرا این...خدایا وای بهخوا االن ساخته کارشو خورده دردش تسکین برای که آرامبخش و مسکن :گفتم فکر بی!خوابه

...میخواستم آب-

Page 104: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 011

ونمخ تو مگه آخه...گزیدم دندون با پایینمو لب...پرید باال ابروش تای یه میخ سرجام ستمتم،منم اومد آروم میکرد،اما درد پاش اینکه با!نیستت؟ آب

وکشمشک لحن با...روبروم دقیقا..بهم رسید...بود پایین سرم و...بودم شده :گفت

نیست؟ نیست؟آب آشپزخونه واحدت توی مگه ببینم-

درونمو استرس اینکه برای...میلرزید دادم،دستتام قورت زور به دهنمو آب :گفتم آروم...کردم قالب بهم و پشتم برم نکنن،دستامو آشکار

..که...بگیرم آب آشپزخونه از برم خواستم..خ...بود شده تموم آب-

که؟-رادمان

...شدم پشیمون که-

چرا؟-رادمان

...که چون..که چون-

:تمگف و میزد برق حسابی تاریکی توی که طوسیش چشمای توی زدم زل

معطلی حوصله بود شلوغ...بعد...میکردن تمیز اونجارو داشتتن که چون- ...شدم پشیمون نداشتم

دکر گرد عقب...کردم تر زبونم با لبمو...بهم زد زل جوری همین لحظه چند عمیقی نفس...شد خارج دیدم از و رفت پایین ازش و پله راه سمت رفت و

ابککن،ب نگاه منو آهنگ و تخت روی پریدم...رفتم اتاقم سمت وبه کشیدم ...زدم زل سقف به...کردم پخش تابم لپ از بخشو جهان

جنونه خود بهونه هر به چشمات خواستن

Page 105: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

015

میدونه خودش نمیگم، چیزی ندارم، کاریش

بمونه بزار دیوونه دل میدونه خودش

بهونه پی میگرده همش اونکه پای به

نبودن واسه شکستن واسه گذشتن واسه

رفتن حرف از میترسه همش اونکه کنار

غرورش واسه بجنگه باهات نمیخواد اونکه

صبورش دل گرفتش، دل شکستش، دل

گریه برای چشمام دل دل

گریه هوای نگات منو

قصه؟ آخر میشه چی بگو

غصه؟ و غم یا میمونم تو با

کن دعا برام خرابه حالم کن، نگاه منو کن، وا چشماتو

روزم دو یکی قلبت مهمون روزم، و حال از نداری خبر

کن دعا برام خرابه حالم کن، صدا منو قدیمم مثل

روزم دو یکی قلبت مهمون روزم، و حال از نداری خبر

رفتن یادت از احساسم و من من؛ از شدی رد آروم آرومه

تو عزیزی بازم تو کردی هرکاری

تو نریزی بهم که کردم کاری هر

کد و کردم باز دوربینارو طرفم،برنامه گرفتم تابو لتب و کردم قطع آهنگو قرار روم جلوی دوربینا همه لحظه چنتد از بعتد...کردم وارد دوربینتارو

Page 106: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 016

و ستتتمب راحت خیال با تابو لپ...خندیدم ریز و زدم خبیثی لبخند..گرفت ...خوابیدم

که یشبود لباسای رفتمو قبلش بود،البته خواب هنوز رزا...بود صبح00ساعت رو دوربینا با و بودم اتاقم تو منم.برداشتتتم بودم گذاشتتته گلدون پشتتت نهممک چون...میشدم عمل وارد شب باید..میکردم احتیاط خیلی...میرفتمیزیون،روی روبروی سالن توی...شده ستیستتمشون وارد چیزی بفهمن تلو

خورده صبحونه7ساعت...بود روبروم میز روی تابم لپ و بودم نشسته مبل تخم خودم برای و آشپزخونه توی رفتم شدم بلند...بود شده ام گشتنه..بودم ردمآو گرفتم دستم تابه توی جوری همون شد آماده وقتی...کردم درست مرغ

سخرمگ این اه!شد زده اتاقم زنگ صدای که تابم لپ کنار میز روی گذاشتم االن نشو ناراحت ما،شما شکم برستیم؟حاال شتکممون به ما زاره نمی کیه

در،از پشتتت رفتم شتتدم بلند...شتتدما دیوونه...درمیام خجالتت از میام هک رزا به و کردم باز درو..کیه فهمیدم..آها...نبود کسی..کردم نگاه چشتمی

.کردم نگاه بود وایساده در جلوی

...خانوم شاهزاده بخیر صبحتون-

(!متعالی)متالی عالی صبح!سالم-رزا

گرفتی؟ یاد اینو کجا از-

...میگیره زبونم آخرشو فقط...میگه بهم همش بابایی-رزا

:گفتم و خندیدم

...میگیری یاد-

Page 107: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

017

خودشه خونه خب سرت تو خاک...مبل روی نشتست رفت پررو پررو رزا خونه دوربینای داشت که تاب لپ به زد زل تعجب با...کنارش نشستم!دیگه

!گافی عجب!بستم تابو لپ سریع...میداد نشون رو

بود؟ چی اون-رزا

:گفتم سریع

!فیلم-

:گفت تفاوتی بی با رزا

میاری؟ برام آب یه..طناز...آها-

براش آب لیوان آشپزخونه،یه توی رفتم شدم بلند و کردم نگاهش تاستف با به چشتمم که رزا دستتت بدم لیوانو خواستتتم...ستتالن توی اومدم و ریختم با!افتاد میزدن پا و دستتت مرغ تخم تابه توی که غریبی عجیب های جستتم

توی...کردم نگاه تابه توی ستیاه ستوستکای به اومده در حدقه از چشتمای بنفش جیغ یه دل ته از بود، دستتتم لیوان و بودم شتتده خم که حالت همون

سوسک هب...افتاد دستم از لیوان...گرفت دستاش با گوشاشو رزا کشیدم،که با و رد سمت رفتم بدو...شد زده شدت به اتاقم در!داشتم عجیبی حساسیت

ترس و بهت با مرد و زن خدمتکار دوتا و ژاکلین...کردم بتازش شتتدت در هب میخواست که درحالتی ژاکلین راست دست و در پشت بودن وایساده

به اومدن بهراد و رادمان و شد باز رادمانم اتاق در...موند ثابت هوا روی بزنه ...بودم شده خیره بهشون جوری همین و میزدم نفس نفس...سمتمون

شده؟ طناز؟چی خوبی-ژاکلین

Page 108: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 018

ارخدمتک زن و مرد و ژاکلین...کردم اشاره سالنو سمت لرزید می که دستم با ستترجا رادمان داد صتتدای که بیرون بیام اتاق از خواستتتم...شتتدن وارد

:کرد میخکوبم

!بمون سرجات-

و نپایی گرفتم ستترمو...بود پام به کردم،نگاهش نگاهش ترس و تعجب با تهرف شتیشه دیدم و گرفتم باال پاهامو از یکی...میاد خون داره پاهام از دیدم توی رادمان...شدم سوزشش متوجه تازه..بستتم چشتمامو درد با...پام کفه

:گفت عصبانیت با...بود اتاقم در جایگاه

!نکن نجس اینجارو...تو برو بیا-

اطرافش و دور آدمتای نگران ذره خونشتتته؟یته فکر این!مونتد بتاز دهنم دهش جمع چشمام توی اشک درد بخاطر...متنفر!رادمان متنفرم نیست؟ازت

مکمک که سمتم اومد بهراد..کردم نگاهش غیض با و سمتش برگشتتم...بود تاقا وارد و زدم تنه کردم،بهش نگاه رادمان به عصبانیت با...زدم کنه،پستش

رفتهگ دیوار به دستمو که حالی در!کیه؟ کرده جمع پول کرده فکر یارو...شدم رو اولیه های کمک جعبه و رفتم آشتتپزخونه ستتمت به کنان لی لی و بودم

باال پاهامو از یکی...تخت لتب نشتتستتتم...اتتاقم توی رفتم...درآوردم مپا سمت میرفت دستم کنم؟هی کار چی این با من...خدایا وای...کشتیدم

سیدممتر ولی میکرد اذیتم شیشه...نداشتتم دلشتو..برمیگشتت دوباره ولی ستتیک یدفعه...پام روی دیگم دستتت یه و بود بتادین دستتتم یه...بیاد خونه

دیدم کردم نگاه...زمین روی روبروم نشتتستتت و قاپید دستتتم از بتادینو

Page 109: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

019

روی دستتتام...میکنه نگاه پاهام زخم به رفته درهم های اخم با...رادمانه :گفت زیرلب...میکردم نگاه بهش و بود تخت

...احمق کرده کار چی خودش با ببین-

مچ شدست با سفت که کشیدم عقب پام،پاهامو کردن پانسمان به کرد شروع پایین ستترش اون میکردم،اما نگاهش غضتتب و غیض با چستتبید پاهامو

ویر گذاشتم...کشیدم پاهامو شتد،ستریع تموم پاهام پانستمان وقتی...بود :گفت و کشید موهاش توی دستی کالفه...کردم بغل زانوهامو...تخت

!تو؟ چته ببینم-

:گفتم و طرفش برگشتم غیض با

!نفهمیدی؟ یعنی-

بفهمم؟ باید رو چی-رادمان

نیعصبا که بود بود؟ها؟این چی اومده خون پام دیدی اینکه بعد کار اولین- انه،فکری خوبم من آیا که باشی نگران اینکه از تر بیش!کشیدی داد سرم شدیو

فقط منمیگ من!بود شدن عصبانی واکنشت اولین همین واسه!خونتی کثیفی عین بکنی رفتارو این هرکی با نکن فکر...باش همه نگران!نه باش من نگران

رقت خیلی...بدی تاوان بدجور باید جاهایی یه...میکنه نگاهت ماستتت !خودخواهی و تو دوس پول روی دو آدم یه تو!انگیزه

:گفت حرص با

توهین و راحت انقدر دادی اجازه خودت به چطور!شتتد؟ تموم حرفهات- !بزنی؟ حرف باهام آمیز

Page 110: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 001

دلم ویت چندهفته این توی که هرچی..بود رسیده اوجش به عصبانیتم دیگه :گفتم بلندتری صدای با... گفتم بودو مونده

ستترتاپات داره ای فایده چه!داره؟ ای فایده چه داشتتتن پول اینهمه واقعا- !باشه عالی ذاتش باید آدم!باشه؟ عالی و دار مارک لباسای

ازب که اتاق،درو در سمت رفتم شتدم بلند پام درد وجود با حرف این از بعد و زد ای مستتخره لبخند...بهش زدم زل بهت با...بود در پشتتت بهراد کردم

روی نشتتستتته رزا دیدم که ستتالن توی رفتم تفتاوت بی...کنتار رفتت و لینژاک...میکنه گریه داره و زانوهاشه روی گرفته،سرشم بغل مبل،زانوهاشو

و رزا سمت رفتم...میرن دارن و کردن جمع رو خورده شیشه خدمتکارم دوتا و برداشت زانوهاش روی از سرشو که دادم نوازش موهاشو...نشستم کنارش

توی پرید ناگهانی طور به...زد زل بهم اشتتکیش و خوشتتگل چشتتمای با :گفت بچگونش صدای با رزا!زمین با مماس فک...باز دستام..من!!بغلم

...بشه اینجوری خواستم نمی...ببخشید-

پشتتت زدم صتورتشتو جلوی موهای...پام روی نشتوندمش زدم،و لبخندی :گفتم و گوشش

پشیمونی؟-

...خیلی..آره-رزا

نکنی؟ اذیتم میدی قول دیگه پس-

:گفت بعد و کرد فکر کمی رزا

...شاید..دونم نمی-

Page 111: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

000

می غش غش...دادنش قلقلک به کردم شتتروع و مبل روی خوابوندمش :میگفت حرفهاش بین و خندید

. ..وای...توروخدا..نکن..طناز..وای-

انرژی عجیب جور یه هاش خنده از...خندیدم می غش غش باهاش منم هردوشون...میرن دارن بهراد و رادمانو دیدم که در طرف چرخید سرم...گرفتم

رزا اب بازی مشتتغول دوباره و برگردوندم رومو تفاوت بی...ستتمتم برگشتتتن و اینور رزا با شب تا...رفتن که فهمیدم در شدن کوبیده صتدای از...شتدم میکنم خدا خدا فقط...شدم جور باهاش خوب...کردیم بازی و رفتم اونور

خوابونده رو رزا تازه من و بود شتتده شتتب...کنه اذیتم نخواد دیگه کته ستترد هوا چقتدر..وییی...بتالکن روی رفتم...شتتتدم اتتاقم وارد...بودمالچیقی همون بته خورد چشتتمم...بود داشتتت رادمان شتتب اون که آ

به خورد چشتتمم...اونجاستتت رادمان دیدم کردم دقت که یکم...میخوندالچیق نزدیک که دوربینی ردمک بازش!تاب لپ سروقت رفتم...بود رادمان آ

داشپی میکردم پایینشتتون باال داشتتتم که جور همین..کردم باز دوربینارو ویر اینمه با...کردم تنگ شرت تی یه!بود واضح ولی بود ستفید و ستیاه تصتو

هی با میداد نشون خوب عضتالنیشو بازوهای و ورزیده بدن که بود پوشتیده این توی!شتتب؟ ستتاعت این...ستتت دیوونه این!خدا وای...راحتی شتتلواریی یه حتی بدون!سرما؟ هایمو توی دستی...آسمون به بود زده زل!شرت سو

الچیق از شتتد بلنتد و کشتتیتد پرپشتتتش تابو لتپ در...بیرون رفتت آ دستتت و خوابیدم باز طاق...تخت کنار عستتلی روی گذاشتتتمش...بستتتم

Page 112: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 002

و بهرش...زدم زل سقف به...گذاشتم پیشونیم روی قائم صورت به راستمو سکوت شتب یه...میخونه آهنگ شتب اونجا؟یه میره چی برای...هرشتب

دگیزن تو فضولی تو طناز بگه نیستت یکی آخه!اصتال چه من به اه...میکنه خوابم که کردم پهلو اون و پهلو این انقدر...والله!میکشتتی؟ ستترک اون اینو ...برد

****

دوهفته...بودم کشیده دراز میزارن استخر کنار که راحتیایی صندلی این روی سترسنگین رادمان با همچنان من و میگذشتت پام شتدن زخمی ماجرای از

و بود جمعه امروز...کنه معاشرت باهام نداشت ای عالقه اونم البته...بودم وشیدهپ کوتاهشو آستتین پیرهن با زانو تا نارنجی شتلوارک یه...بودم تعطیل

تهبستت چشتتمامو...نمیداد گیر پوشتتیدنم لباس به تعطیل روزای رادمان.بودم نگت براش دلم چقدر...لیال..آخ...میگرفتم آفتاب حموم لیال قول به و بودم

چیز یه کردم احستتاس یدفعه...هی...ببینمش میتونستتتم کاش ای..شتتده باز چشم وحشت با...دهنم توی اومد ام معده و شکمم روی افتاد ستنگین

...شکمم روی نشسته رزا دیدم که کردم

..اونور برو..رزا..آخ-

...راحتم جوری همین!نوچ-رزا

...اینور بیا...ناراحتم من ولی-

:گفتم و برداشتم چشمم از آفتابیمو عینک...کنارم نشست رزا

...شیطونی انقدر چرا تو...بچه دهنم توی اومد ام روده و دل همه-

Page 113: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

003

:گفت و خندید ریز رزا

...دیگه دیگه-

قیعمی نفس..بود عالی هوای...بستم چشمامو...استخر لب رفت شد بلند لب های آب روی پاش یدفعه...دوختم رزا به و کردم باز چشمامو...کشیدم هب ولی دادم هلش و سمتش رفتم سریع که میخورد لیز خورد،داشت استخر عمیق نفس یه و باال آوردم سرمو...استخر توی افتادم خودم جاش به!جاش

مگردن استخر تو میفتاد رزا اگه حاال!داریم؟ ما شانسه...خدا وای...کشتیدم دراز مسمت دستی که استخر لب اومدم آروم آروم!بود گیوتین ال رادمان توسط

هی شامل که بیرون لباسای با...رادمانه دیدم که کردم نگاه سترمو باال...شتد وایستتاده جلوم بود ستتفید پیرهن و ستتفید استتپرت کت یخی،با جین

یرو گذاشتم دستامو اش شده دراز دست به توجه بدون و کردم اخمی...بود فتمر...میدیدم خوردنشو حرص وضوح به...باال کشیدم خودمو و استخر لبه

:گفتم و رزا طرف

عزیزم؟ خوبی-

:گفت ترس با رزا

خوبی؟ خودت تو-

:گفتم و زدم لبخندی

...پایین بیایم دوباره کنم عوض لباسمو بریم بیا..آره-

آلود غضب نگاهای به توجه بی...زدم کنار صورتم جلوی از خیسمو موهای و وحید رفتم جلوتر که یکم...گذشتم رزا دست به دستت کنارش از رادمان

Page 114: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 001

قرار روبروم و شتتدن نزدیک بهم قدم یه!باهمن؟ روز هر اینا..دیدم بهرادو :گفت بهراد...گرفتن

...شدی کشیده آب موش!خودتو ببین...طناز واااای-

:گفتم و خندیدم

..گرفتیم دوشیم یه..نداره عیبی-

در حدقه از چشتمای با...دوشتم رو انداخت و درآورد کتشتو ستریع وحید اشتوگذ شونم روی دستشو که دربیارم کتو خواستم...کردم نگاه بهش اومده :گفت

.بده پسش بهم باال رفتیم...میخوری سرما-

...میشه خیس...آخه ولی-

...کنه خشکش ژاکلین میدم...نداره عیبی-وحید

:گفت بلند و کرد اشاره رادمان به بعدم

!تو بریم بیا رادمان-

تمش دستتاش و میکرد نگاه بهمون حرص با..کردم نگاه رادمانو و برگشتتم موهاش توی دستی...زدم شد؟پوزخندی اینجوری چرا این..!وا...بود شده

:گفت کشیدو

.میام منم برین شما..شما-

و کت با لباستتامو.خونه داخل رفتیم رزا با و کشتتیدم راهمو بهش توجه بی رزا دست دستم یکی اون با..گرفتم دستم وحیدو کت...کردم عوض شلوارم

و بهراد اب سالن آخر که میگشتتم وحید دنبال...پایین رفتیم باهم و گرفتم رو

Page 115: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

005

هرادب..بود نشتتستتته پیانو پشتتت رادمان...پیشتتشتتون رفتم...دیدمش رادمان کنار هنفر یه مبل روی...دستشون کنار مبل روی وحید و بود ایستاده کنارش

ایفض توی رادمان صدای که کردم تشکر و دادم بهش کتو و نشتستتم وحید :شد انداز طنین خونه

تو بوی ز مم*س*ت شبا

تو روی ز ها خیالم

خود خیال از خرامون

تو کوی ز کردم گذر

مبگ دروغ تونستم نمی که خودم به..شدم اش العاده فوق صدای محو دوباره توقف لحظه چند میشتتدن رد که خدمتکاراییم...داشتتتم دوستت صتداشتتو

که داشتتتن رادمان اخالق از خبر..میدادن ادامه راهشتتون به بعد و میکردن :داد ادامه رادمان...بکنن الکی توقف جا یه نباید

نم نم زده بارون بازم

کم کم میشم عاشق دارم

دستام تو دستاتو بزار

هردم عزیز هردم عزیز

:رادمان صدای دوباره و...زمین به زدم زل...پام روی نشست رزا

یی من گ*ن*ا*ه جادو تو

یی من نگاه هرسو تو

بانو ای من خواب از مرو

Page 116: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 006

یی آهو منم صیاد تو

زارو تنهایی شب

یارو نبود هرگز کسی

بودم تو یاد خراب

مارو نگاهت از بردی تو

نم نم زده بارون بازم

کم کم میشم عاشق دارم

دستام تو دستاتو بزار

دم هر عزیز دم هر عزیز

"فالحی مازیار/خیال بانوی"

و طرفمون برگشتتت غرور با...زدیم دستتت براش همه شتتد تموم که آهنگ :گفت

بود؟ چطور-

!عالی-وحید

:گفتم تفاوتی بی با انداخت من به نگاهی رادمان

...ندارم نظری-

:گفت و پرید باال رادمان ابروی تای یه

بلدی؟ خودت...میگی اینو اطمینان با چقدر-

Page 117: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

007

به ازهت این بعد...بودم ای حرفه پیانیست یه من!زد باال هنرمندیم غیرت رگ نشتتون تو به بلدی یه من آخ!بلدی؟ خودت میگه من به رستتیده دوران

:گفتم و طرفش به رفتم...مبل روی گذاشتم رو رزا...بدم

...پاشین لطفا-

با رزا...پاش رو گذاشت رو رزا و نشتست سترجام رفت و شتد بلند رادمان :گفت ذوق

!بزن عالی!طناز-

:گفتم و خندیدم

...اوکی-

:گفت بهراد

...کنیم کیف یکم...زمین بزنی رادمانو پوز بزن جوری یه...طناز-

:گفت اعتراض با رادمان

ضدمنی؟ بر جدیدا!بهراد-

کوردای روی دستتامو...نگفت چیزی و خندید بهراد یسع...کشیدم پیانو آ :خوندن و زدن به کردم شروع... باشه عالی اجرام کردم

میلرزید تنم من تو و من آتیش کنار سرد هوای

کرد گرمم

تو تنه

زیاد خیلی داریم دوسیت و هم ما

داره

Page 118: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 008

تو های شونه رو

میاد خوابم

تنم حرارت میچکه میسوزم دارم

تنم روی

میگیرم تورو میشم نزدیک تو به

بغلم تو

تنم حرارت میچکه میسوزم دارم

تنم روی

میگیرم تورو میشم نزدیک تو به

بغلم تو

. حرارت میچکه میسوزم دارم تنم

تنم روی

میگیرم تورو میشم نزدیک تو به

بغلم تو

تنم حرارت میچکه میسوزم دارم

تنم روی

میگیرم تورو میشم نزدیک تو به

بغلم تو

"سلطانی نهال/سرد هوای"

Page 119: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

009

کوردا روی دستتتمو بار یه کنار که بهراد به...کردم باز چشتتمامو...کشتتیدم آ خودمو جلوی گرفت،ولی ام خنده قیافش دیدن از..کردم نگاه بود دستتتم تمبرگش...بود شده خیره بهم مبهوت و مات و بود مونده باز دهنش...گرفتم

هیجان و ذوق با رزا!بود بهراد مثل وضتتعشتتون اونام وحید و رادمان ستتمت حرکات مات اونا ولی...خنده زیر زدم پقی و نیاوردم طاقت...میکرد نگاهم

و باال آورد دستاشو بهراد...زدم زل بهشون و کردم قطع امو خنده...بودن من دستتتا شتتپلق شتتپلق صتتدای یدفعه که زدن دستتت به کرد شتتروع آروم آروم و وایسادن خدمتکارا بیشتتر دیدم که کردم نگاه ورمو و دور تعجب با!!!اومد سساپرن مثل و وایسادم...شد شل نیشم...میزنن دستت تحستین با برام دارن

یدوح و رادمان به کردم رو...گرفت اشونم خنده که...گذاشتم احترام بهشون :گفت و بهراد و

!بود؟ عالی انقدر-

...بود اجرایی عجب!حس توی بودی رفتی کامال دختر-بهراد

ارشگیت رادمان خب ولی!میزنی رادمان از بهتر کنم اعتراف باید دیگه-وحید ...عالیه

:گفتم تمسخر حالت با و زدم پوزخندی

...آره-

:گفت و زمین روی گذاشت رو رزا رادمان

...میخوریم باهم ناهارو...پایین میام ناهار باال،موقع میرم من-

:گفتم حرص با و مبل روی نشستم...رفت و

Page 120: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 021

...بکنه خالی و خشک تعریف یه میاد زورش!خان حسود-

:گفت مالیمت با وحید

...پیش سال6از البته...جوریه همین رادمان-

:داد ادامه وحیدو حرف بهراد

...دمیباری روش و سر از شرارت و میشناختیم،شیطنت ما که رادمانی وگرنه-

تغییر انقتدر رادمتان چرا کته بود جتالتب خودمم برای...نگفتم چتیزی وحید و بهراد از بعدش...خوردیم خنتده و شتتوخی بتا نتاهتارو...کرده

قبول...میر*ق*صب داد پیشنهاد اتاقش،رزا به رفتیم رزا با و کردم خداحافظی خشپ تکراره رو قلبم پاشایی مرتضی آهنگ کرد روشن که رو کردم،استتریو

:گفتم تعجب با!شد

...بدی گوش فرانسوی آهنگای میکردم میدی؟فکر گوش اینارو تو-

:گفت یدر*ق*ص می که درحالی رزا

...یمر*ق*صب بیا حاال...دارم دوست بیشتر رو ایرانی آهنگای من-

و یدیمر*ق*ص فقط شب تا...شدم ر*ق*ص مشغول باهاش و زدم لبخندی یتو رفتم خوابید که رزا...بود شتتیرینی بچه خیلی رزا...کردیم شتتوخی

یدد حوصله که بودم خستته انقدر...گرفتم دوش یه..بودم کرده عرق..اتاقم ...ردب خوابم گذاشتم بالش روی سرمو که همین...نداشتم دوربینارو به زدن

****

کمچشم،ی خط یه...میکردم آرایش داشتم و بودم نشتسته توالتم میز جلوی هی بود ستترد هوا چون...بود بلند کافی اندازه به هام قرمز،مژه رژ گونه،با رژ

Page 121: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

020

ای قهوه جین شتتلوار با زانو ستتر تا دوخت خوش ستتوخته ای قهوه پالتوی مو یمشک کیف...بود سرم کرمی دخترونه و خوشگل کاله یه...بودم پوشیده

کمی داشتم دوست من و بود عید نزدیکای...بیرون اومدم اتاق از و برداشتم :کرد میخکوبم سرجا رزا صدای...بخرم خودم برای لباس

!طناز-

...بود ومروبر لب به لبخند بیرون لباسای آماده،با و سمتش،حاضر برگشتم

بله؟-

...بیام باهات میخوام منم-رزا

...جان رزا نمیشه آخه-

:گفت و کوبید زمین به پاهاشو رزا

!بیام میخوام-

اما...کنم آرومش داشتتتم ستتعی و هاش شتتونه روی بودم گذاشتتته دستتامو :میگفت که شنیدم رادمانو صدای...نداشت شدن ساکت قصد انگاری!نه

!شده؟ خبر چه دوباره-

و رادمان سمت رفت بدو رزا...بود مونده ها پله راه ستمتش،وسط برگشتتم ...سمتم اومد رادمان..کردم مرتب مو کاله...بغلش توی پرید

اومده؟ پیش مشکلی چه-رادمان

...پایین گرفتم سرمو

...بیرون بیاد باهام میخواد رزا-

...بیاد خب-رادمان

Page 122: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 022

:گفتم و باال گرفتم سرمو

.کنم قبول خونه بیرون در مسئولیتشو تونم نمی من ولی-

:گفت کرده بغ قیافه با رزا

...بیاد باباییم خب-

خوب من...نبود فکریم بد.کردم نگاه رادمان به و دادم باال ابرومو تای یه تمداشتت بودم،اونم گرفته ژاکلین از پاستاژ آدرس یه...شتناختم نمی اینجارو :تگف رادمان...یانه کنم پیداش نبود اونجا،معلوم میرفتم میکردم ریسک

...نمیری شمام.نمیشیم طناز مزاحم نه-

:گفتم سریع...گریه زیر زد دوباره رزا

.نیستم بلد خوب اینجاهارو منم...بیان شمام خب-

گذاشتتت رو رزا...کردم نگاهش منتظر...کرد نگاه بهم چندلحظه رادمان :گفت و زمین

...میام منم.پایین برین شما-

مشبرد و گرفتم رزارو دستتت و زدم لبخندی...پرید پایین و باال ذوق با رزا دوباره...بیرون اومد پیک و شتتیک رادمان دقیقه01 از بعد...حیتاط توی

تا اشوآستین که مشکی پیرهن مشکی،با جین شلوار یه...پیشش سال6تیپای اومد...بود داده باال موهاشتتم...جیگری مخمل جلیقه و بود زده تا آرنج

ییچو...آوردن رو آونتادور ماشتتین که ستتمتمون و گرفت خدمتکار از ستتو هی به...کردیم حرکت..روپام گذاشتم رو رزا و نشتستم منم...شتد ستوارش

یتو بزاره ماشتتینو که رفت و کرد پیاده مارو رادمان!رستتیدیم بزرگ مجتمع

Page 123: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

023

بیشتتترشتتون و...ایرانیاستتت مال مجتمع این گفت رادمان...پتارکینتگ از یکی روی...مجتمع داخل رفتیم باهم و فشتتردم رو رزا دستتت...ایرانین

:ودمب من مخاطبش که رسید گوشم به پسر یه صدای...نشستم ها نیمکت

برمیاد؟ دستمون از کاری..دخترخانوم-

با و بودن وایساده مغازه یه در جلوی ایرانی پسر دوتا...صدا سمت برگشتتم زار سمت برگردوندم رومو بیخیالی با...میخوردن منو داشتن هیزشتون نگاه

دارن بود معلوم هاشتون قدم صتدای از...میکرد بازی گوشتیم با داشتت که :گفت پسره همون دوباره و سرم باال اومدن...سمتم به میان

نداشت؟ جواب ما حرف-

:گفت پسرا از یکی...کرد نگاه پسرا دوتا اون به تعجب با رزا

...داره سگ مامانش عین..چشماشو وای-

:گفت پسره همون دوباره...رزائم مادر من کردن فکر...هه

کوچولو؟ کجاست بابات-

...که میریخت بهم اعصابم داشت دیگه

!داشتین؟ کاری...منم باباش-

بود شده خیره پسرا دوتا اون به عصبانیت و تحکم با که رادمان به و برگشتتم روی متورم های رگ از اینو!باال بود زده غیرتش رگ..اوه اوه...کردم نگاه

میشد خوبی به اش شده مشت دستای و شتده سترخ صتورت و پیشتونیش و جلو و اومد زنن نمی حرفی پستتر دوتا اون دید کته رادمتان...فهمیتد

:گفت تحکم با دوباره...وایساد روبروشون

Page 124: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 021

!داشتین؟ نداشت؟کاری جواب حرفم-

فسن...رفتن و گرفتن فاصتتله ازمون قدم قدم بودن گرخیده کامال که پستترا :گفت من به و گرفت بغل رزارو رادمان...کشیدم عمیقی

...پاشو-

متس به بیخیال...بود توهم حسابی اخمهاش..کردم نگاه بهش و شدم بلند دستتتمو مچ رادمان...شتد کشتیده عقب به دستتتم که رفتم ها مغازه از یکی

:گفت گرفتو سفت

...نخور جم کنارم از باشی داشته مزاحمها این از دوباره خوای نمی اگه-

اشهب معنای به سری...بگم چیزی نتونستتم که بود صتداش تو تحکم انقدر مدست مچ..المصب...کرد ول دستمو مچ...گرفتم قرار کنارش و دادم تکون یطوس مانتوی یه...رسیدیم مانتوفروشی مغازه یه به...اوففف...شتد خورد

یه...یطوس تفنگی لوله شلوار یه با برداشتم میشتد کلوش کمر از که ستاتن هم مشتتکی ستتانتی01پاشتتنه کفش یه..برداشتتتم هم مشتتکی شتتال

حساب رو همه و عقب داد هل منو رادمان که کنم حساب خواستم...خریدم نم به...نداد اجازه مردونگیش مثال...نگفتم چیزی ولی..موند باز دهنم!کرد

که مغازه یه به چشتتمم که زدیم قدم یکم...اومدیم بیرون مغازه از!چته؟ به شبردم و گرفتم رو رزا دستتت ذوق با...افتاد میفروختن بچگونه لباستای

یرو دوزی گل با سفید نخی پارچه ای حلقه آستین پیرهن یه...ستمت اون و رفتیم باهم...بود ناز خیلی...گرفت چشتتممو اش ستتینته م*س*تق

دیممیکر نگاه لباسش به داشتتیم رزا با..اومدیم بیرون مغازه از..خریدیمش

Page 125: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

025

ارز بندش ای،پشت مغازه یه داخل برد و کشید منو دستت رادمان یدفعه که نگاه رادمان به تعجب با...اومد همراهم بود من دستتت تو دستتتش کته

به پاش اب و بود وایساده سینه به دست...بود عصبی و کالفه اش قیافه...کردم :گفت رزا یدفعه...میزد ضرب زمین

...مامانی!بابا..ا -

اون متاسفانه ولی..میگفت رزا که سمتی برگشتم وستریع شتد گرد چشتمام تفرص بازم..اه...شد ما به پشتش و گذشت مغازه جلوی از میگفت که زنی

یی بخاطرهمین رادمان پس...رفت دستم از که..مغازه داخل کشید مارو یهو هجوم ذهنم به دیگه های چرا دوباره اه!چرا؟ اما...نشتتیم روبرو زنش با

:گفت عصبی رادمان...آوردن

!مامان نگو بهش نگفتم بهت صدبار مگه-

مغازه به نگاهی...نگفت چیزی و پایین انداخت ستترشتتو نتاراحت رزا ذوق با و رزا پیش رفتم جو تغییر برای...بود مردونه لباسای مغازه...انداختم

:گفتم

...کنیم انتخاب لباس یه بابات برای بیا...رزا-

:گفت و زد لبخندی رزا

!بریم-

یعنی...یومد نمی خوب نظرمون به چیزی میزدیم،ولی دور رو مغازه توی لباستتا اون میکردم فکر هرچی ولی..بود اونجا عالی مدالی و عالی مارکای

یشمشک جین شلوار با ستفید مردونه پیرهن یه یدفعه...یومد نمی رادمان به

Page 126: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 026

ودب خوشگل خیلی...بود مشکی جلیقه یه لباس کنار...کرد جلب توجهمو :گفت کردو صدام رزا...داشت کم چیز یه ولی

...بیاد بهش این فکرکنم..طناز-

کتون مشتتکی استتپرت کت تتک یته دیتدم کته رزا ستتمتت برگشتتتم :گفتم زدمو لبخندی...دستشه

...میاد بهش خیلی!آره-

من..بهتر...مبال از یکی روی بود نشتتستتته...نبود همراهمون اصتتال رادمان و ستتمتم اومد دختره...کردم صتتدا هارو فروشتتنده از یکی.بودم تر راحت :گفت

جانم؟-

بشه؟ آقا اون ی اندازه لباسا این میکنید فکر..ببخشید-

:گفت و کرد لباسا به نگاهی دختره...کردم اشاره رادمان به و

...دختر ها عالیه ات سلیقه..میخوره..آره-

:گفتم زدمو لبخندی

...ممنون-

به بعدم..کرد بلندش و گرفت رادمانو دست رزا...بیاره رادمانو بره گفتم رزا به :گفت رادمان...بودم من که سمتی آورد و داد هلش زور

چیه؟-

:گفتم

نمیاد؟ بهتون لباس این..ببینید-

Page 127: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

027

تعجب کمال در اما زد برق چشتتماش..انداخت لباستتا به نگاهی رادمان :گفت

.ندارم نیاز لباس من-

:گفت رزا

...خریما می طناز منو..نخری اگه-

..نزدم حرفی...کرد نگاه من به رادمان

روزمندانهپی لبخند...کنه حساب براش لباسو گفت فروشتنده به و کرد پوفی یباال طبقه بریم داد پیشنهاد رادمان...اومدیم بیرون مغازه از رزا با و زدم ای

ای هشیش آسانسور سمت به رفتیم...بخوریم ناهار برای چیزی یه و مجتمع تیمرف رادمان مخالفتای وجود با...باال طبقه رفتیم و بود مجتمع وستتط که

خوردن از بعد.دادیم ستتفارش چیز یه هرکدوم فودی،و فستتت یه ستتمت میشد حالم به خوش هی داشت که منم..شتهربازی بریم داد گیر ناهار،رزا

اصتتال رادمان...شتتهربازی رفتیم...خونه اون توی پوستتیدم..نزدم حرفی ستتوار رو ای هروستتیله ذوق با که بودیم رزا منو..کرد نمی شتترکت باهامون به ستد رادمانم...باشه نداشته خطر رزا برای که هایی وسیله البته...میشدیم

شهربازی رستورانای از یکی توی هم شتامو...میومد سترمون پشتت ستینه مرفت...خریدم بلیط تا سه و رفتم..خورد فلک و چرخ به چشتمم...خوردیم

:گفتم و رادمان و رزا سمت

!فلک و چرخ بریم-

Page 128: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 028

تای هی رادمان و پرید پایین و باال ذوق با رزا...دادم نشون بهشون هارو بلیط و :گفت پریدو باال ابروش

!تا؟ سه چرا-

...میاین ما با شماهم چون-

...یام نمی من نه-رادمان

شکشیدم و رادمانو بازوی دیگم دست با و گرفتم رو رزا دستت دستتم یه با :گفتم و فلک و چرخ سمت

!میاین سر با میاین اتفاقا-

صف توی.اومد لبم به لبخندی ناخودآگاه...شتنیدم ریزشتو خنده صتدای بود رمنتظ...بود گرفته بغلش جمعیت زیادیه برای رو رزا رادمان...وایسادیم

به وحشتتت با...چستتبوند خودش به منو و شتتد حلقه کمرم دور دستتتی که که کردم نگاه بود شتتده حلقه کمرم دور که دستتتی به...کردم نگاه اطرافم غلب ابرو و چشم با که کردم نگاه بهش تعجب با...رادمانه دست شدم متوجه

برام هی پستتر چندتا دیدم که کردم نگاه ستتمت اون به...داد نشتتون دستتتمو این از...پایین انداختم ستترمو..میزنن چشتتمک میانو اشتتاره و ابرو چشتتم

نمی طولی نزدیکی این که حیف امتا...داشتتتم خوب حس یته نزدیکی بستتته و پوشتتیده ستتر...شتتدیم ها اتاقک از یکی ستتوار باالخره...کشتتید

طرف یه رادمان و طرف یه رزا منو.بود کابین تله اتتاقکای شتتبیته...بود زا رادمان،و سمت رفت و شد بلند ذوق با رزا که باال رستیدیم...نشتستتیم

توی ستترش رادمان..میزد دید بودنو شتتده مورچه اندازه که هایی آدم اونجا

Page 129: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

029

ارز ترستتیدم می منم..میخورد تکونی یه گاهی از هر اتاقک..بود گوشتتیش رزا...هباش رزا به حواسم که رادمان کنار نشستم رفتم...جایی به بخوره سرش عجیب تکون یه اتاقک که بودم فکر توی جوری همین...بود رادمان طرف نمی چشمو چشم....شد تاریک جا همه...طرفی یه شدم پرت من و خورد

من نه وای..آره!جهنمه؟ اینجا باشتتیمو کرده ستتقوط نکنه...خدا وای...دید به...شد روشتن کمی بودم که جایی یدفعه..اه..تاریکه چقدرم...دارم آرزو اضطراری برقای!ام زنده دنیامو همین تو هنوز نه دیدم که کردم نگاه ورم و دور

بلند مخواست!افتادیم؟ گیر!..یاابوالفضل...بود شده روشن که بود شهربازی فمواطرا...کردم گیر انگاری جایی یه به بشتتمو بلند تونم نمی دیدم که شتتم خودش به منو و کمرم دور انداخته محکم دستشو رادمان دیدم که کردم نگاه

رادمان به نگاهم...وای!رزا؟!...وضعیه؟ چه این!کافر برسر خاک!!!چسبونده ابودت جلو به تعجب با نگاهش اونم..میشدم آب خجالت از داشتتم...افتاد

جدا حصار از..آخیش...کرد باز سریع کمرم دور از دستتشتو کردم نگاهش تشدس کی اون با رادمان دیدم که شده چی رزا ببینم که چرخیدم سریع.شدم

مین حرکت اتاقک...کشیدم آستودگی روی از نفستی...گرفته بغلش رو رزا ام اینکه و شتتدم برق نبود متوجه تازه..دادم قورت دهنمو آب ترس با...کرد

طولی استترس این ولی!عجیب گرفتم استتترس!!!معلقیم هوا و زمین وستط سمونف...دراومد حرکت به اتاقک یدفعه و شد روشن اصلی برقای و نکشید

رجامستت رفتم و گرفتم بغل رو رزا...میزد تند تند قلبم.دادم بیرون حرص با بازم...ودب کرده سرگرم خودشو گوشیش با و بود پایین سرش رادمان...نشستم

Page 130: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 031

نخفقا سکوت عجب...میشدم ذوب داشتم!رادمان خونسردی و بیخیالی به تنیس یکی آخه...بشم اینجا سوار یومدم نمی میشکست پام کاش ای!آوری

بود چی برای ستتوارشتتدنت فلک و بود،چرخ کم بود،آبت کم نونت بگه رفت اول رادمان...پایین گذاشتتتم رو رزا...پایین رستتیدیم دیوونه؟باالخره

تکون هرازگاهی اتاقک...پایین آوردش و کرد بغتل کمر از رو رزا..بیرون شودستت رادمان که پایین بیام خواستتم...میخورد تاب جورایی یه...میخورد

آخه...کنم ضایعش اینجا بود بد..انداختم نگاه ورم و دور به..کرد دراز سمتم رادمان...میشتتناستتن رادمانو هستتتن اینجا که هایی آدم بیشتتتر که میدیدم

رادمانو دستت خوب دختر یه عین پس...بود معروف فرانستته توی حستابی آخ!میمردن داشتتتتن حستتودی از دختتترا...پتایتیتن اومتدم و گترفتتتم

بتایتد دیگته...گرفتم بغلم رو رزا و زدم بهشتتون پوزخنتدی...بستتوزین خوابش..عزیتتتتتتتتتتتتزم...بود گذاشتتته شتتونم روی ستترشتتو رزا..میرفتیم

ماشینو رادمان...کردیم حرکت خونه سمت به و شدیم ماشین سوار...میومد مکرد جا به جا دوشم روی رو کنه،رزا پارکش که خدمتکارا از یکی دست داد :گفت رادمان که

...من به بدش-

و افتاد راه جلوتر رادمان...نزدم حرفی من و برداشتت دوشتم روی از رو رزا :گفتم...رزا اتاق به رسیدیم...سرش پشت من

..اتاقش میبرمش من..من به بدینش-

Page 131: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

030

ازدر دستامو و رادمان سمت برگشتتم..داخل رفتم و کردم باز رو رزا اتاق در و.زد لبخندی و کرد نگاه رزا به...بغلم توی گذاشتتت رو رزا رادمان...کردم

:گفت آروم...زد کنار صورتش از رو رزا موهای

.بودم ندیده خوشحال انقدر و رزار حال به تا...ممنونم امشب بخاطر ازت-

:گفتم خودش عین آروم و زدم لبخندی

..بخیر شب...نکردم کاری-

..بخیر توهم شب-رادمان

یتو رفتم...گذاشتم تخت روی رو رزا...بستتم درو پا با من و رفت رادمان خوش بهم خیلی امشتتب...کشتتیدم دراز کردمو عوض لباستتامو و اتاقم

خوشبختی احساس ستال6بعد...داشتتم ای عالی و خوب حس..گذشتت ولی...داره آرامش شب یه فقط!شتب یه برای زندگیم کردم احستاس..کردم طوفانه؟ از قبل آرامش،آرامش این که داشتم غیب علم مگه

برای هم رزا...میخوندم رمان و بودم نشتستتته پذیرایی مبلهای از یکی روی لبخندی و میکردم نگاهش هرازگتاهی...پریتد می پتایین و بتاال خودش

یلش جام از فنر مثل...داخل اومد رادمان و شتتد باز خونه در...میدادم تحو پله متس افتاد راه و خدمتکار به داد عصتبانیت با پالتوشتو و کیف...پریدم

با!نداد اهمیت اصال یعنی...گذاشت جواب بی که کردم بهش سالمی...ها هب سری یه و اتاقم برم که شدم بلند!االغ پستره...مبل روی نشتستتم حرص داغی و سوزش احساس و شکمم به خورد شتاب با چیزی یه که بزنم دوربینا

گاهن بهم ترس با شتده واژگون ستینی با که خدمتکاری و شتکمم به...کردم

Page 132: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 032

تعصبانی با...شلوارم و کت به زد گند قهوه با..اه...انداختم میکرد،نگاهی :گفتم فارسی به و خدمتکار دختر به زدم زل

!کجاست؟ حواست-

:گفت و شد ظاهر سرم پشت از جن عین ژاکلین

!نیست بلد فارسی که اون-

:گفتم حرص با...گذاشتم قلبم روی دستمو و کشیدم خفیفی جیغ

...تر آروم!ترسیدم...ژاکی-

:گفت هول با حرفم به تفاوت بی ژاکلین

!لباست...طناز وای-

از...ماتاق سمت افتادم راه و زدم پس دستشو که کتم به بزنه دست خواستت نج عین طرفیم از!لباسام روی قهوه ریختن طرفی از!رادمان ادبی بی طرفی باز شتتدت به اتاقو در!اعصتتابم رو بود رفته بدجور ژاکلین شتتدن ظاهر وتاهک آستین پیرهن با زرد آدیداس شلوار یه و درآوردم شلوارمو و کت...کردم و مداد بهش شلوارو و کت...اتاقم در پشت اومد خدمتکار...پوشیدم سفید

صتتدای که گذشتتتم رادمان اتاق کنار از...گرفتم پیش در رو پله راه مستتیر گرد عقب سترجام!کرد میخکوبم سترجام صتدا همین و شتنیدم شتکستتتن

دستامو از یکی...شدم نزدیک اتاق به آروم آروم!بود؟ رادمان اتاق از...کردم رد سمت به هایی شتیشه خورده یدفعه...بود باز نیم در...در روی گذاشتتم

که مکرد نگاه ها شیشه خورده به شده گرد چشمایی و تعجب با...شد پرتاب زا داشتم...نرم؟!داخل؟ برم یعنی...شنیدم رو چیزایی شتدن ریخته صتدای

Page 133: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

033

چی صتتدای...شتتدم وارد آروم و دادم جرات خودم به...میمردم فضتتولی آروم...هباز سوم اتاق در دیدم که اتاقا سمت رفتم!شکستن صدای بود؟دوباره

نهکتابخو یه!بود بزرگ چقتتتتتتدر!موند باز دهنم اتاق دیدن با..کردم بازشیی متوجه تازه!رادمان..و...بود کتاب قفستته دورتادورش!بزرگ هک بلبشتتو

مه به حال در بازم!بود ریخته بهم کتابارو همه...شدم بود انداخته راه رادمان :کردم صداش...سمتش رفتم...بود کتابا ریختن

آقا؟-

و کرد نگهم شونش روی از...کرد توقف و کشتید دستت کارش از لحظه یه :گفت آروم

میکنی؟ چیکار اینجا..تو-

...راستش-

یکی اون و کرد خم پاهاشو از یکی...زمین روی نشتست و برگشتت رادمان شده خم پای زانوی روی گذاشت راستتشتم دستت...گذاشتت دراز پاشتو

:گفتم آروم...پشتش خونه کتاب به داد تکیه...اش

اومده؟ پیش مشکلی-

برق طوستتیش چشتتمای تو اشتتک...مونتد بتاز دهنم...کرد نگتاه بهم و ینپای گرفت سرشو...روبروش زمین روی نشستم زانو با ناخودآگاه...میزد

:گفت

شده؟ چی بدونی میخوای-

Page 134: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 031

نشتستم آروم...کنارش برم کرد اشتاره...کردم نگاهش منتظر و..نزدم حرفی :کرد شروع رادمان...گرفتم بغل زانوهامو و کنارش

...شد شروع پیش سال6 از من مشکل این-

بودیم؟ شوهر و زن که زمانی یعنی...شد فعال شاخکام

پایه شتترکت یه خواستتتم...فرانستته اومدم وقتی...پدرت فوت بعد-رادمان ستدرخوا بابام قدیمی دوستای از یکی از...داشتم کم پول ولی کنم گذاری

بهم کردن کمک ازای در گفت مرده...بود فرانسوی مرد یه اون...کردم کمک جهنتی این به و...خیلی...کردم فکر خیلی...کنم ازدواج دخترش با بتاید

ما!لیزا جز نبود کسی!بود؟ کی دختر اون حاال...کنم قبول شرطشو که رسیدم ات و باشتتیم خوشتتبخت باهم میکردیم ستتعی لیزا منو...کردیم ازدواج باهم

مشکالت همه...اومد دنیا به رزا و گذشت دوستال...شتدیم موفق حدودی ازیب...کرد نمی رسیدگی بهش لیزا!شد شتروع رزا اومدن دنیا به از بعد تازه

...گرفته یاد من از زدنشو حرف بچه...کرد نمی

ستتال6 که لیزا همون...شتتد باز تونل اندازه!کنم عرض چه که تر نیم دهنم ...نمیدونم...باشه بوده اسمی تشابه شاید!بودمش؟ دیده پیش

:داد ادامه و شد بغضدار صداش و زد پوزخندی

ویت دوستام از نفر موناکو،چند سفر رفت روز،لیزا یه...روز یه...بگذریم- رواینکا حق لیزا!شتتدم نابود بدجور لحظه اون... دیدنش پستتره یه با موناکو

با ریکا تونستم نمی رزا بخاطر...شد نابود زندگیمون!وجه هیچ به...نداشت ...دادم طالقش فقط بخاطرهمین...باشم داشته لیزا

Page 135: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

035

از که من!بگی؟ زودتر اینو میمردی ختب...گرفتن طالق پس...اههههته ...مردم فضولی

گذاری ستترمایه خودم زحمتای روی و دادم پس باباشتتو پوالی-رادمان میگه!میخوام بچمو من میگه اومده خانوم ستتال2 بعد حاال...حاال...کردم

میگه...ببره بگیره بچمو میخواد میگه...گذاشتتته کنار رو بوده کرده هرکاری ...ببره دخترمو میخوام!کنم نمی محبت بهش اینجا من

ازمهم که نبود این حقشتتون...نبود رادمان و رزا حق این...گرفت درد قلبم گل و آب از که حاال و کرده ول دخترشتو که نبوده مادر زن اون...جداشتدن

:تمگف و گذاشتم شونش روی دستمو ناراحتی با...ببرتش میخواد دراومده

داری؟ حلی راه-

پیش رزا دارم؟مطمئنم نگه رزارو چجوری...اینه مشتتکلم منم...نه-رادمان ...میشه اذیت لیزا

ذشتهگ ساعتی نیم حدود...فکر تو رفتم منم...پنجره سمت رفت و شد بلند :گفت یدفعه که بود

!فهمیدم-

:گفت و زد زانو جلوم و سمتم اومد...دوختم چشم بهش و باال گرفتم سرمو

!کنم کار چی باید فهمیدم-

:داد ادامه...کردم نگاهش پرسشگرانه

Page 136: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 036

لیزا قوتی که...باشه مچ رزا با که دختری..بکنم سوری ازدواج مدت یه باید- بازی نموز نقش بتونه که دختری!نه بگه نه یا بیای من با میخوای پرسید ازش

...شم خالص لیزا دست از منم و کنه

نگاهشتتو منظور...کرد نگاه من بته رادمتان...کردم نگتاهش تعجتب بتا نکنه!شتتد درشتتت چشتتمام یدفعه...زدم زل بهش منگوال عین...نفهمیدم

:گفتم و پریدم جا از فنر عین!منم؟ میگه که دختری!منم؟ منظورش

!نکن فکرشم-

:گفت و شد بلند

چی؟ فکر-

...باشم زنت من اینکه..اینکه-

...منظورم...نبودی تو منظورم من-رادمان

:گفت کردو قطع حرفشو یدفعه

!نه که چرا-

:مگفت و گزیدم لبمو...اللیا نمیگن نزنی حرف تو!طناز سرت تو خاک ای

...نکن فکرشم گفتم-

مستتئله همین درگیر شتتب تا...رزا پیش رفتم و اومدم بیرون واحدش از و رزا بترای دلتم...کتنتم کتمتکتش داشتتتتتم دوستتتت ختیتلتی...بتودم

ینا میرسی هدفت به تو بعد...بشم تو زن من بگو آخه...طفلی...میسوخت بیرون اتاقش از و خوابوندم رو رزا...بیخیالش!میاد؟ من گیر چی وستتط .خوابیدم و رفتم اتاقم به...اومدم

Page 137: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

037

****

هر رادمانم..بودم فکر تو همچنان من و...بود گذشتتته ماجرا اون از روز دو شتتده طلستتم مدارک اون از اثری هیچ طرفی از...میشتتد تر داغون روز یه ایدب...میکرد بازی تختم پایین رزا و بودم کشتتیده دراز تختم روی!نبود

روی...نمیگیره ازشتون ستراغی هیچ رادمان...بکنم مدارک اون برای فکری روی قائم صتتورت به دستتتمو و خوابیدم بازی طاق و کشتتیدم دراز تخت

ایدب کجا از!کجاست؟ مدارک یعنی...زدم زل سقف به و گذاشتتم پیشتونیم بتدجور خنگته بتپرستتم؟آخته رادمتان از بتایتد جتوری بتفتهتمتم؟یته

بشتتم؟آخته نزدیتک رادمتان بته چجوری؟بتایتد..پس...ضتتتایعستتتت ارک این دوباره نباید!نه نه..اگه..اگه یعنی...نشتستم ستیخ یدفعه!چجوری؟

مه...کنم تموم کارمو مبتونم ولی...نباید!نه..آخه..ولی!بکنی رو احمقانه رو از..همینه آره...خودش سی میره هرکی بعدم!من هم میرسه هدفش به اون

اتاق ستتمت رفتم خرامان خرامان...اومدم بیرون اتاق از و شتتدم بلند تختم اینکارو نباید..کردم غلطی عجب...میلرزید دستتتام..زدم درشتتو و رادمان

:دمشنی صداشو که برم برگشتم و شدم پشیمون...اصال..نه دوباره!بکنم

طناز؟-

رفتم...میکرد نگاهم تعجب با و بود باال ابروش تای یه...ستتمتش برگشتتتم :گفتم و ستمش

...کنم صحبت باهات باید...باید-

Page 138: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 038

رفت...واحدش داخل رفتم آروم...کنار رفت و کرد بهم نگتاهی رادمتان :گفت و آشپزخونه سمت

.بیام من تا سالن توی بشین برو-

ربض زمین روی پام با و نفره تک مبل روی نشتستتم رفتم تند هایی قدم با نشتتستتت و اومد قهوه فنجون دوتا با! میگیرن نفستتمو دارن انگاری...گرفتم

یکی اون روی پاهاشتتو از یکی و گذاشتتت میز روی هارو قهوه..روبروم ونفنج توی قهوه و میلرزید دستم...برداشتم هارو فنجون از یکی...انداخت

گذاشت و گرفت دستم از فنجونو فهمید رادمان انگاری...میرفت پایین و باال :گفت و میز روی

نمبشی ندارم وقت دارم کار خیلی من ببین!داری؟ استرس انقدر چی واسه- ...کنما نگاه کارات به

از واهخودخ این به!کنم؟ کمک کی به اومدم ببین...کردم نگاه بهش غیض با هایی خفت چه کارات دادن انجام برای ببین مهدی...اوفففف!راضی؟ خود

:گفتم آروم!کنم؟ تحمل باید رو

بگیردش؟ ازت میخواد لیزا که...رزا مورد در-

خب؟-رادمان

داری؟ فکری چه-

همچین اونم ستتوریم،که ازدواج جز به.رستته نمی ذهنم به فکری-رادمان ...نمیشه جدا ازم بعدش مطمئنا...شه نمی پیدا دختری

!اینو؟ ببین توروخدا...دادم تکون تاسف نشونه به سری

Page 139: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

039

...کن باز نوشابه خودت واسه کمتر-

:گفت و زد پوزخندی رادمان

دخترا همه که میدن نشتتون همینو اتفاقات همه...میگن همه..گم نمی من- معلوم دیگه...!بکنم زندگیم وارد رو یکی و بیام حاال...میشتتن من جذب !بیرون کنم پرتش زندگیم از باید کندنی جون چه با نیست

:فتگ که برم شدم بلند...شدم پشیمون اصال!کنم خفش میخواد دلم!واااااای

داشتی؟ باهام کاری نظرم به-

:گفتم و سرجام نشستم دوباره...لعنتی اه...افتادم ماموریتم یاد دوباره

کردی؟ پیدا حدودی تا دخترو اون گفتی روز اون یادته-

:گفت و داد تکون سری رادمان

.آره-

هستی؟ سرحرفت هنوزم-

:گفت پریدو باال ابروش تای یه

...دخترا اون مثل یکی توئم...بشی؟عمرا زنم تو که-

بودم داده فشتارشون بهم که انقدر دندونام!میشتد ذوب داشتت خونم دیگه ودمب کرده فرو توشون که دستم ناخونای بخاطر دستمم کف!بودن شده خورد تمدس یدفعه که در سمت رفتم و شدم بلند عصتبانیت با...بودن شتده زخم

و دمز زل طوسیش چشمای به عصبانیت با و عقب برگشتتم...شتد کشتیده :گفتم

!شد خورد دستم!چته؟-

Page 140: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 011

:گفت کشیدو موهاش توی دستی و کرد ول دستمو

...بشین بیا حاال.میخوام معذرت-

...نمیام-

پرتم و النس توی بردم و کشید بازومو که دستگیره روی بزارم دستمو خواستم :گفت و روبروم نشست!احمق شعور بی...مبل روی کرد

کنی؟ قبول میخوای یعنی-

:گفتم قصد روی از

رو؟ چی-

:گفت کفری لحن با

!دیگه بشی سوریم زن اینکه-

:گفتم کردمو نازک چشمی پشت

...کنم فکر باید-

:گفت کردو هستریکی خنده

...ندارما شوخی وقت من..طناز-

:مگفت میکنه له میزنه منو االن..نیست جایز لجبازی و شوخی دیگه دیدم

.موافقم.آره-

:گفت کشیدو راحتی نفس

اینجا من قبل.میزنیم حرف دربارش میام شتتب...حله پس...خب بستتیار- .دارم کار ای جلسه یه برم باید االن.باش

:گفتم و شدم بلند

Page 141: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

010

چند؟ ساعت.بزاره باز برام اینجارو در بسپار ژاکلین به پس-

.فعال.7:31-رادمان

زا خداحافظی یه میمیری...اومدم بیرون اتاقش از منم و اتاقش سمت رفت امدست بین سرمو میرفتم اتاقم ستمت که جور همون!بیاری؟ بیرون دهن اون

:گفتم ناله با و کردم قایم

...کن کمکم تو...خدااااا ای-

روی خودم و تخت روی گذاشتتتمش...بود خوابیده رزا..اتاق داخل رفتم رو وی تی که بود دقیقه7:21ستتاعت.دیدم وی تی کشتتیدمو دراز کاناپه

بیخیتالش!میکنته؟ ونیم*س*تز خواب رزا این اووووو..کتردم ختامتوش رفتم و شتتدم پشتتیمون که واحتدم در ستتمتت برم خواستتتم...شتتدم

یه!مکن کیف دربیارم حرصتشو برم رادمان از دیرتر میخواستتم...آشتپزخونه توی جوری همون فنجونو خوردمش وقتی...کردم درستتت خودم برای قهوه

یتی اتتتاق ستتمتتت رفتم...بیرون زدم واحتدم از و انتداختتتم ظترفشتتو رو دقیقه7:51کردم، نگاه مچیم ستتاعت اومده،به االن تا احتماال...رادمان با...اومده رادمان نشتتد،پس باز که چرخوندم درو دستتتگیره.میداد نشتتون باز شتتدت با در ثانیه0 عرض در که...زدم در به ای تقه پیروزمندانه لبخند

مزد کنارش خونسردی با...بود در جایگاه توی خشمگین گاوهای مثل! شتد :گفت و بست درو سرم پشت...شدم داخل و

!چنده؟ ساعت میدونی-

Page 142: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 012

ستترم پشتتت اونم رفتم ستتالن ستتمت به...آره یعنی که دادم تکون ستترمو :گفت دوباره...اومد

چیه؟ شناسی وقت میدونی بپرسم میشه پس-

طرف کشتتید و کشتتید بازومو پشتتت از یدفعه...دادم تکون ستترمو دوباره دانیچن فاصله صورتم با صتورتش...بهش بودم چستبیده تقریبا...خودش دندونای الی از...بود معلوم کامال عصبانیت و خشم چشماش از...نداشت

:گفت شدش فشرده بهم

!چیه؟ کارت این اسم پس-

:گفتم و زدم پلک چندبار....کردم رنگین خودمو نگم دروغ

...نمیدونم-

من!مهمه خیلی من برای نیستتت مهم وقت تو برای اگه خانوم بدون-رادمان !میفهمی؟...دارم کاری قرار دیگه ساعت یه

شتتده قرمز کردم نگاه بازومو...کرد ولم که دادم تکون آره معنای به ستترمو :مگفت زیرلب میدادم مالش بازومو که درحالی...الهی بشکنه دستت!بود

...احمق-

:گفتم و مبل روی نشستم غره چشم با که کرد نگاه بهم غیض با

!لطفا باشین زود.دارم کار اطالعتون محض منم-

:گفت و مبل روی نشست حرص با

...دارم شرایطی یه من ببین...خب-

:گفتم و بردم باال سکوت عالمت به دستمو

Page 143: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

013

.دارم شرایط منم-

:گفت کردو قالب بهم دستاشو و پاهاش زانوی روی گذاشت دستاشو آرنج

.میشنوم-

:گفتم...بودیم هم فیس تو فیس...نشستم خودش عین منم

و ارمد دالیلی اینکارم برای...میکنی معرفی خونه این خانوم منو اینکه اوال- ینکاروا بچسبونم(کردم اشاره بهش...)تو به خودمو اینکه برای که نکن فکر

براخ میدونم برستته،چون لیزا به ستتریع خبر که میگم این برای اینو...میکنم ماهه؟ چند...میشه خونده صیغه یه...میرسه زود

.ماه یه0-رادمان

اوکی؟.مسجد میریم که اونم.ماه یه.اوکی-

.اوکی-رادمان

:گفت کردو نگاهم مشکوک بعد

نمیخوای؟ چیزی ازم اینکار درقبال یعنی-

:گفتم بیخیالی با

.میکنم اینکارو رزا بخاطر من.نه-

.مسجد میریم فردا پس.باشه...آها-رادمان

ساعت؟-

.میدم خبر بهت-رادمان

.فعال.باشه-

Page 144: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 011

قرار دیوار روم،روی جلوی دستتتی که در ستتمتت رفتم و شتتدم بلنتد قرار روبروم! کمرم آخ...دیوار بته چستتبونتدم خودمو ستتریتع..گترفتت

این...لهال بسم...زدن تند به کرد شروع قلبم که زد شتیطونی لبخند...گرفت من و..کرد نزدیک بهم صتورتشتو شتد؟آروم جنی چرا!شتد؟ اینجوری چرا

:گفت و آورد باال گوشیشو آروم...توروخدا...نشو نزدیک..رفتم عقب

...شماره-

ندیپوزخ...طناز بگیرن گل منحرفتو ذهن...کردم نگاه گوشتتی به تعجب با :گفت و زد

باشه؟ این غیر میخواستی مگه-

وارد شتتمارمو و گرفتم دستتتش از رو گوشتتی...کردم نگاهش حرص با رهپس...زدم بیرون واحدش از سریع و سینش روی کوبیدم رو گوشی...کردم تمرف!تو با عمرا یکی من...الدنگ بکن غلططتو...آره هم ما کرده فکر...االغ و خوردیم شام باهم...میدید وی تی داشت و بود شتده بیدار رزا اتاقم توی

و یمخوابید تخت روی هردومون که تفاوت این با...خوابید من پیش شبو رزا جا چهب یه که بود ای اندازه به تخت البته...نیفته که گرفتم بغل رزارو من

...بشه

***

روی تا کتی مانتوی یه...بودم وایساده اتاقم قدی آینه روبروی آماده و حاضر موهامو...دسفی بلند پاشنه کفش با یخی جین شلوار یه و سفید رنگ به رونم

و نهدخترو آرایش یه...انداختم سرم سفیدم شال یه و بستم سترم باال محکم

Page 145: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

015

صتتدای زدم،با در به ای تقه و رادمان اتاق ستتمت رفتم...بیرون زدم اتاق از :گفت بلند

!بازه در بیاتو-

:گفت که سالن سمت بود؟رفتم کجا..شدم داخل و زدم کنار درو

.اتاقم-

قدی آینه جلوی...اتاق توی رفتم!میکنه؟ کار کجا تتا چشتتاش این...وا که جور همون...بود کالفه...میرفت ور کراواتش با داشتتت و بود وایستتاده

:گفت بود کراواتش کردن درست گرم سرش

ای؟ آماده-

:گفتم

...که میبینی-

آینه هب و روبروش رفتم کالفگی با...کشتتید پوفی و کرد نگاهم آینه توی از :گفتم و دادم تکیه

زدی؟ حرف رزا با-

...مامانش بشی تو خداشه از اون..آره-رادمان

:گفتم یدفعه...میزد غر زیرلب هی...رفتم بهش ای غره چشم

!میکنی؟ اه اه هی چته خب-

:گفت آروم...کرد نگاهم و شد متوقف لحظه یه

...کراواتمم درگیر-

نیستی؟ بلد مگه-

Page 146: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 016

:گفت و شد بستن مشغول دوباره

...رفته یادم سال6 این تو...میبست برام لیزا قبال-

نشوسنگی نگاه...شدم کراواتم بستن مشغول و زدم پس دستتاشو آگاه ناخود تیوق...بود کرده کپ بدبخت..کردم نمی اعتنایی میکردم،اما حس خودم رو

دتن تند به کرد شتتروع قلبم..کردم نگاهش شتتد تموم کراوات بستتتن کار :گفتم پته تته با و کشیدم دست ازش سریع...زدن

...منتظرم پایین من..من-

اعتنایی بود تعجب با همراه که نگاهاش به و زدم بیرون واحدش از ستریع و وریاینج چرا...کشیدم عمیق نفس یه و قلبم روی گذاشتم دستمو...نکردم

یینپا سمت به...شد کشتیده مانتوم گوشته که بودم غرق افکارم شتدم؟توی یدمب*و*س گونشو و شدم خم...دیدم رو رزا خوشگل چشمای که کردم نگاه

:گفتم و

جونم؟-

بشی؟ من بابایه زن میخوای راسته-رزا

:گفت دلخوری با رزا...دادم تکون آره عالمت به سرمو

چی؟ من پس...باشی نداشته دوست منو بابای بودی داده قول تو ولی-

:گفتم و خندیدم

!دارم دوست تورو فقط من-

پایین ها پله از و کردم بغلش کمر از که شتتد آویزونم گردن از و خندید های سکو از یکی روی...حیاط ستمت رفتم و دادم ژاکلین به رو رزا...رفتم

Page 147: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

017

و فتمر تفاوت بی...کرد ترمز پام جلو رادمان کادیالک که بودم نشسته حیاط رسیدیم...افتاد راه حرف بدون رادمانم...راننده کمک صندلی روی نشستم

پارک گوشه یه ماشینو...بود کرده هماهنگ روحانی یه با رادمان...مسجد به حیاط توی گفت بهم رادمان...مستتجد ستتمت رفتیم...شتتدیم پیاده و کرد

دستتت آبش به...حیاط وستتط حوض لبه نشتتستتتم...بیاد و بره تا بشتتینم رتبم شالمو..ببینم توش میتونستم خوبی به خودمو...بود زالل چقدر..زدم

:اومد رادمان صدای...کردم

طناز؟-

...همراهشه روحانی یه دیدم که سمتش برگشتم

سنیم تقریبا مرد...داد جوابمو آرومی به اونم..گفتم آرومی سالم و شدم بلند رفت و گفت تبریتک بهمون...خونتد برامون رو صتتیغته همونجتا...بود

اقیاتف چه!میشه؟ چی یعنی..بود درگیر اومدم،فکرم بیرون مسجد از...داخل گاهن ورمو و دور..آورد خودم به منو بلندی بوق که بودم فکرا همین میفته؟تو

زا...ستتمتم به میاد داره شتدت با ماشتتین یه و خیابونم وستط دیدم که کردم تونستم نمی...بود شده گرد تعجب از چشمام...شدم خشک سترجام ترس

و مرفت کنار ماشتتین جلوی از یدفعه که...بود هنگ کال مغزم...کنم حرکتی هک کردم بازشون آروم...بودم بسته چشمامو ترس از...زمین روی شدم پرت

داده نجتاتم پس..آخیش...زمین روی افتتادم رادمتان بتغتل تتوی دیتدم خودش همراه منو رادمان...شتتدم موقعیتم متوجه هتا؟؟؟؟؟؟؟تازه..بود

:گفت نگرانی با و زمین روی نشوند

Page 148: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 018

خوبی؟-

:گفت عصبی لحن با...دادم تکون آره عالمت به سرمو

!بود؟ کجا حواست-

:گفتم کردمو نگاهش منگی با

ها؟-

:گفت و داد تکون سرشو

...کن فراموشش-

ردب بود گرفته دستتتمو که جوری همون...کرد بلندم و گرفت دستتتمو بعدم شک تو هنوز...ماشتین داخل نشتستتم...کرد باز برام درو..ماشتین ستمت

رادمان...بود شتتده ریخته بهم ذهنم...بودم پیش لحظه چند این اتفاقات گذاشته سرمو مدت تموم...خونه سمت کرد حرکت و ماشین توی نشتست

رادمان...میکردم نگاه مختلف های مغازه و ها برج به و صتتندلی روی بودم بابک از تو عشق به فقط آهنگ...کرد پلی آهنگو و ضبط سمت رفت دستش

:گفتم و سمتش برگشتم تعجب با!!!جهانبخش

!میدی؟ گوش ایرانی-

چطور؟..آره-رادمان

...باشی داشته دوست بیشتر خارجی و فرانسوی آهنگ کردم فکر...آخه-

:گفت دادو تکون سری رادمان

کشتتورمو آهنگای میدم ترجیح بیشتتتر من ولی...داره خودشتتو جای اونا- .کنم گوش

Page 149: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

019

...دوست میهن چه...اوووو-

:گفت ای بامزه لحن با

زده غرب جتا این اومتدم روز دو کردی کردی؟فکر فکر چی...بتعتلته- ...نیست خبرا این از خانوم شدم؟نخیر

بودم ردهک تعجب و بود کرده صحبت باهام لحن این با بود بار اولین اینکه با زمزمتته آهنگو زیرلتب رادمتان...نگفتم چیزی دیتگته و ختنتدیتدم آروم

...گرفتم انرژی!شادی آهنگ عجب...میکرد

چشمات اون عشق به تو عشق به فقط

صدات شنیدن دیدنت عشق به

اومدم عالقه با راهو تموم

ندم دست از تورو ابد تا میدم قول

میشم بیدار خواب از تو عشق به فقط

پیشم اختیار بی تورو میکنم حس

دارم دوست دنیارو تو عشق به فقط

زارم نمی تنهات هم لحظه یه حتی

محبتم از پر تو عشق به فقط

راحتم آرومو پیشمی که وقتی

شدی همیشگی برام چقدر ببین

شدی زندگی تو من امید تنها

Page 150: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 051

دستمو مچ رادمان که شم پیاده ماشین از خواستتم...خونه رستیدیم باالخره :گفت...سمتم گرفت حلقه یه...سمتش برگشتم...گرفت

...کنی ضایع خدمتکارا جلو نباید..کن دستت-

:گفت دوباره...کردم دستم و گرفتم ازش رو حلقه و گفتم ایشی

...منی همسر شما میکنم اعالم میام االن-

اچر دونم نمی...کنه پارک ماشتتینو که رفت..شتدم پیاده و دادم تکون ستری به و شد شل نیشتم..شتد آب دلم تو قند منی همستر شتما گفت وقتی ولی

:گفت و بغلم پرید رزا کردن باز برام که درو...افتادم راه خونه سمت

اومدی؟....طنازی-

:گفتم کردمو بغلش تعجب با

!خوبی؟ تو...آره-

...آررره-رزا

:تمگف و زمین گذاشتمش اول پاگرد روی...رفتم پله راه سمت به و خندیدم

...بیام منم اتاقت برو تو-

متس میاد داره رادمان دیدم که برگشتم...باال طبقه رفت و گفت چشمی رزا که زد همب دستاشو ژاکلین که کرد ای اشاره ژاکلین به...کنارم وایساد...ها پله

ای سرفه تک رادمان...وایسادن پله راه جلوی و اومدن سریع خدمتکارا همه :گفت کردو

...مطلب سراصل میرم پس...میاد بدم رفتن حاشیه از-

:گفت و شونم دور انداخت دستاشو

Page 151: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

050

...خانوم این امروز از-

:گفت کشیدو عمیقی نفس

...هستن من همسر-

تر زبونم با لبمو...میکردم نگاه همشون به استترس با...شتد شتروع پچا پچ هام شتتونه روی دستتتاشتتو...خودش ستتمت برگردوند منو رادمان..کردم

پشتتت گذاشتتت دستتتاشتتو از یکی...کردم نگاهش واج و هاج..گذاشتتت داغ لباش حرارت از...یدب*و*ستت پیشتتونیمو و جلو آورد ستترمو...گردنم بلند هورا و جیغ و دستتت صتتدای..بستتتم چشتتمامو ناخوداگاه...شتتدم

لبخندی و خدمتکارا سمت برگشت و...شتد جدا م از ستریع رادمان...شتد بدبختا...شتتد لبخندتر جیغ و دستت صتدای رادمان لبخند با...زد بهشتون

انداختم رموس...میکنن ذوقی چه ببین میبینن رییسشونو لبخند بار یه سالی :گفت و گوشم دم آورد سرشو رادمان...پایین

...دیگه بزن لبخند بهشون...بکشی خجالت خواد نمی حاال-

لیو شد جمع درد از چشماش که پاش روی گذاشتم کفشمو پاشنه غیض با :گفت حرص با!نگفت اوخ و آخ

...میشیما تنها ما-

و لبخندتصتتعنی...زد بهم چشتتمکی که کردم نگاهش ترس و تعجب با ویت رفتم...باال طبقه سمت افتادم راه سریع و زدم خدمتکارا به ای مسخره

بازی مشتتغول باهاش و رزا اتاق توی رفتم...کردم عوض لباستتامو و اتاقم ...شدم

Page 152: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 052

اتاقش از و زدم لبخندی...بود خوابیده معصتتوم..کشتتیدم رزا روی رو پتو اتاقم ستتمت رفتم میدادم مالش هامو شتتونه که درحالی...اومدم بیرون

ردهک خالی اتاقمو وسایل همه..ستمتشتون رفتم!میکنن؟ چیکار اینا..ا ...که میبردن بودنو برداشتتته آرایشتتمو میز و کمد و تخت من اتاق از...!بودن

رد جلوی رادمان...رسیدم رادمان اتاق به که رفتم دنبالشون!کجا؟...ستمت حرکت آروم که میکرد زد گوش مرد خدمتکارای به هی و بود وایساده اتاقش

:گفتم و پیشش رفتم...کنن

خبره؟ چه اینجا-

:گفت و داد تذکر خدمتکارا از یکی به

باشه؟ خبری چه میخواستی-

:گفتم کردمو اشاره وسایلم به

میبریشون؟ کجا...وسایلم-

:گفت و طرفم برگشت

.اتاقم میبرم-

ها؟؟؟-

زندگی نم بغلی نرفته؟اتاق یادت که نقشتو...بقیه نکردن شک برای-رادمان اوکی؟..میکنی

:گفتم منگی حالت با

...آها-

Page 153: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

053

قبلی اتاق از...شدم جدیدم اتاق وارد...رفتم دنبالش...واحدش داخل رفت شمامچ یدفعه...نشستم تختم روی...بود سبز و آبی طرحش...بود تر بزرگ

خدمتکارا به نگاهی...چمدونم ستتمت رفتم بدو!تابم لپ..شتتد درشتتت لپ وقتی...کردم باز زیپشو آروم...بودن اتاق کردن تمیز مشغول هنوز..کردم یو تی رادمان...سالن توی رفتم شدم بلند...شتد راحت خیالم دیدم تابمو

برگشتتتم...بیرون رفت واحدش از و شتتد رد کنارم از...کرد خاموش رو نمی راحتی حس...آشتتپزخونه داخل رفتم و زدم پوزخندی...کردم نگاهش

شتتیر لیوان یته!ای قتافیته عجتب...کردم نمی اینکتارو کتاش ای..کردم افرد از...تخت روی کشیدم دراز و...اتاقم توی رفتم...بود0ساعت..خوردم

...خدااااا بدبختم اینقدر چرامن!من؟ بکشم باید بدبختی چی

****

کجام؟ستتیخ من...خوابیدم دیگم پهلوی روی...میکرد اذیت چشتمامو نور بلند و دادم بدنم به قوسی و کش...اومد دستم مکانیم موقعیت تازه...نشستم

میز روی از!بود شده آمازونیا مثل موهامو...واااای...آینه جلوی رفتم شتدم روی رفتم...کردم شتتونه موهامو ستتری ستتر و برداشتتتم شتتونمو توالتم خوشم ماتاق از...بود تر بزرگ قبلی اتاق تراس از از تراسشم المصب...تراس رادمان به چشمم که کشتیدم می عمیق نفس داشتتم جوری همین...میومد داخل برگشتم...کردنه ورزش و دوییدن مشتغول ورزشتی لباس با که خورد

روی و بیرون کشیدم بودو یخچال توی هرچی و آشپزخونه توی رفتم...اتاق دهز بهم واحد در...دهنم توی گذاشتم گرفتم خودم برای لقمه یه...چیدم میز

Page 154: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 051

یخچال از و آشتتپزخونه توی اومد...رادمانه دیدم که کشتتیدم گردن...شتتد آب جوری همین خواست کرد باز سترشو...برداشتت رو معدنی آب بطری :گفتم یدفعه که بخوره

!نخور بطری با-

:گفت طرفمو برگشت...زد خشکش جوری همون

ندارم؟ اینکارو اجازه...خودمه خونه اینجا-

:گفتم و طرفش برگشتم

آب بطری اون از من.اینجام من که وقتی تا نه ولی...داری اجتازه..چرا- ...نکن اینکارو پس میخورم

:گفت و داد تکون سری

!صحیح-

و تمبرداش پرتقالو آب لیوان...بست درشو و یخچال توی گذاشت رو بطری وندهم ثابت هوا توی دستم...کشید سر و قاپید دستم از که دهنم سمت بردم ترلکن...داشتن دید بهم کامال سالن و آشپزخونه...سالن سمت رفت... بود پرستتید ستترش با و ستتمتم برگشتتت...کرد روشتتنش و برداشتتت رو وی تی

بعد...شتتدم ام صتتبحونه خوردن مشتتغول و رفتم براش ای غره چیه؟چشتم توی رفتم پس..خوابه گفت رادمان که رزا اتاق برم خواستتتم...صتتبحونه

هخستتت مانیتور به کردن نگاه از چشتتمام...رفتم ور دوربینا با یکم..اتاقم مین ازشتتون مشتتکوکی کار اصتتال!نتیجه بی بازم...بستتتم تابو لپ...شتتد ستترجا!زن یه صتتدای.اومدم بیرون اتاقم از و دادم مالش چشتتمامو...بینم

Page 155: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

055

ایقدم با!لیزا؟...برداشتم چشمام جلوی از دستتمو ستریع...کرد میخکوبم این..دمش سالن وارد و کردم پوفی...نیست لیزا!نه...که سالن سمت رفتم تند

روبروی و شتتد ستتالن وارد و شتتد رد کنارم از بود؟رادمان کی دیگه دختره رادمان...سرجام بودم وایساده جوری همون...نشست دونفره مبل روی دختره

:گفت و سمتم برگشت

...اینجا طناز؟بیا-

رفتم و کردم رادمان به نگاه یه و دختره به نگاه یه...کرد اشاره دستش بغل به و خرهباال که کردم نگاه رادمان به پرستتشتگرانه نگاه با...نشتستتتم رادمان کنار

:گفت فضولیه من درد فهمید

...هستن فرخی بیتا خانم ایشون-

پروتز لبای!آبی لنزای..شتتدم دقیق اش چهره روی...ایرانیه پس...اووووو رنگ به..کرده رنگ موهای...کشیده ابروهای!!!شده کاشته های گونه...شده

آرنج تا میزدی صتورتش به انگشتتت یه...نگوووو که آرایشتم...یش*ر*ا*ب خط..ای سرمه مصتنوعی های مژه...نارنجی رژ!کرم و پنکیک توی میرفتی انرادم به رو برداشتمو دست کردنش آنالیز از...شدم خسته اوففف..چشتم

:گفتم

خب؟-

...هستن رزا پرستار بعد به این از ایشون-رادمان

:گفتم پریدمو جام از فنر عین..کردم داغ یدفعه

یجم؟ اینجا من مگه- !هو

Page 156: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 056

:گفت شدو بلند رادمان

مراقبت رزا از ایشتتون تو بجای ماه یه این میشتتی؟تو عصتتبانی چرا..آروم- ...میکنه

...شغلمو نباید..نیست حالیم من-

رگشتب و بستت درو...اتاقش توی برد و کشتید دستتمو رادمان گفتم اینو تا :گفت و سمتم اومد...طرفم

بزنه؟ حرف سرت پشت داری دوست-

:گفتم منگی با

حرفی؟ چه-

:گفت و اش دونفره تخت روی نشست حرص با

رزا پرستار اومدی اول تو بندازه شتایعه همه بین دختره این داری دوستت- بیاری؟ دست به منو که بود قصد این به ولی شدی

:تمگف سریع...نکردم فکر قضیه این به اصال...حرا غار مثل موند باز دهنم

...بودم اینجا پرستار من میدونن که خدمتکارات خب-

کروف این بفهمه دختره این اگه ولی..نگن چیزی سپردم بهشون...آره-رادمان ...سرشون تو میندازه

میشناسیش؟ مگه-

...بود منشیم-رادمان

:گفتم تعجب با

!شده؟ پرستار اومده منشیت-

Page 157: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

057

با ماون...شه پرستار یاد گفتمب..نبود خوب گریش منشتی کار..آره-رادمان ...کرد قبول سر

:گفتم منظور با

...اومده سر با چرا معلومه-

:گفت و رفت برام ای غره چشم

باشه؟..کن قبول...نزن حرفی حاالم-

:گفتم دادمو تکون سری

...باشه-

:گفتم زیرلب...رفتم دنبالش..بیرون رفت اتاق از شد بلند

...اعجوبه این دست از بکشه چی باید رزا-

تو بودم زده زل...میزد موج چشتتماش تو خنده...طرفم برگشتتت..وایستتاد همون روی نشیت...سالن ستمت رفت و داد قورت شتو خنده..چشتماش

وهقه خوردن مشغول ناز و آز با بیتا همون یا دختره...کنارش نشتستتم..مبل شبه دوباره و کردم نازک براش چشمی پشتت..بود پایین سترش...بود اش

دماغش!کردم کشتتف اینم...آها...بود مصتتنوعی زیتادی...شتتدم خیره صنعیت لبخند با که زد بهم ای مسخره لبخند و باال و گرفت سرشو...!عملیه

:گفتم رفت سر حوصلم...دادم جوابشو

.دارم کار کنین؟من تموم کارو زودتر نمیشه-

:گفت کردو استقبال بود شده کالفه انگار که رادمانم

کردین؟ قبول شرایطو...فرخی خانوم خب-

Page 158: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 058

:گفت نازکش صدای با کردو باز دهن باالخره بیتا

.بله-

:گفتم سریع

سالته؟ چند-

:گفت و سمتم برگشت

-25.

:گفتم زیرلب و باال بردم ابرومو تای یه

...جوونی-

:گفتم و باال گرفتم سرمو

کرده؟ معرفی بهت منو رادمان-

...هستین دومشون همسر شما گفتن..بله-بیتا

:گفتم بیتا به رو و کردم نگاه رادمان به زیرچشمی

..خوشبختم...شده داده الزم توضیحات پس-

امونچشم توی نفرت با...فشرد دستمو آروم که کردم دراز طرفش به دستمو :مگفت رادمان روبه...کردم جدا دستش از دستمو سریع.میکردیم نگاه بهم

...فعال...رزا پیش میرم من-

:گفت رادمان که شدم بلند

...بده نشون رزا به ببر خودت با رو فرخی خانوم...دارم جلسه یه من-

:گفتم میلی بی یومد؟با نمی خوشم ازش چرا...انداختم بیتا به نگاهی

...بیا دنبالم..اوکی-

Page 159: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

059

بیتا به هینگا..زدم اتاقشو در...رزا اتاق به رفتیم..اومد دنبالم و شد بلند بیتا :گفتم خنده با...بغلم پرید رزا و شد باز در که کردم

چطوره؟ من رزای-

:گفت شدو جدا ازم رزا

!خوب خوب-

عرفیشم خواستم...کرد نگاه منو پرستشگرانه...افتاد بیتا به چشتمش یدفعه :گفت زودتر بیتا که کنم

...جدیدت پرستار..بیتام من...عزیزم سالم-

:گفت رفتو بیتا به ای غره چشم کرد،بعد تعجب اول رزا

...پررو چه-

خوشتتش بیتا از پس...خندیدم آروم و برگردوندم رومو..گرفت ام خنتده ...نیومده

:گفت آویزون لوچه و لب با بیتا

پرروئه؟ کجام من-

:گفت سریع رزا

...دیگه هستی-

:گفت منو به کرد رو بعدم

چی؟ تو پس-

حرفی و فهمید منظورمو اونم...نگو هیچی دادم عالمتت و گزیتدم لبمو :گفتم و بیتا طرف برگشتم...نزد

Page 160: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 061

..کنه بازی پایین ببر رو رزا-

اصتتطالح به اتاق طرف به بیخیال...داد تکون ستتری و کرد نگاهم بیتتا :گفت طرفمو اومد...پوشید می کتشو داشت رادمان!رفتم مشترکمون

اومد؟ خوشش بیتا از-

:گفت که دادم تکون منفی عالمت به سرمو

..میکنه اش بیچاره-

وشمگ توی گذاشتم هدفونو...بستم درو و اتاقم داخل رفتم...زدم پوزخندی از و شدم بلند سریع...شنیدم جیغ صدای یدفعه...کشیدم دراز تخت روی و

لهپ راه روی که ژاکلین...کردم نگاه ورمو و دور سراسیمه...اومدم بیرون اتاق :گفت بود ها

...حیاطه از صدا...خانوم-

رو کلمه این بود وقت خیلی...شتتد آب دلم تو قند خانوم کلمه گفتن از و دور...حیاط توی رفتم بدو!جیغ صدای..نبود حواسم وای...بودم نشتنیده

دهز خشکش ولی بود کرده باز ماشینشو در که دیدم رادمانو..کردم نگاه ورمو ستتمت برگشتتتم!جیغ صتتدای دوباره...کرد نگتاه منو و برگشتتت...بود

الچیقا از صدا...صتدا رو بیتا که رفتم سمت اون به تند قدمای با...میومد آ جیغ میخوادو و کمک ترس با و کرده جمع خودشتتو میز روی که دیتدم ستتفید و گرگی ستتگ یه...میکنه بازی ستتگش با داره هم رزا؟رزا...میزنه

جیغ وقفه بی..کردم اخم و بیتا ستتمتت برگشتتتم..نتازه خیلی..کوچولو :گفتم و سمتش رفتم..میزد

Page 161: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

060

!میزنی؟ جیغ چرا چته!هیس-

:گفت طرفمو برگشت بیتا

...کن دورش..سگه..سگه-

:گفتم و رزا طرف برگشتم

..اونور ببر سگو..رزا-

اومتتد و بستتتت دورتر بردش و بستتتت ستتگو قالده معطلی بتدون رزا :گفت و سمتمون اومد رادمان...سمتم

اومده؟ پیش مشکلی چه-

:گفت پررویی با بیتا

اینجوری تونم نمی من..ببرین اینجا از رو سگه این توروخدا...رادمان آقا- ...بمونم اینجا

:گفت کردو پرپشتش موهای توی دستی رادمان

...میکنم براش فکری یه-

بودم بیتا جای من اگه!بود؟ رادمتان رادمتان،همون این...مونتد بتاز دهنم :گفتم سریع!کنی تحمل باید میگفت صدرصد

ها؟ بکنی براش میخوای فکری چه-

:گفت عصبی حالت با رادمان

تو؟ میگی چی-

!که آره؟واقعا بشکونی رو رزا دل بیرون بندازی رو سگه میخوای-

...خونه داخل رفتم و گرفتم رو رزا دست بعدم

Page 162: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 062

اتاق بردمش!مصتتنوعی؟ دختره این یا مهمه براش بچش نیستتت معلوم لبخندی..بود کرده بغض...زدم زانو جلوش...تخت روی نشوندمش..خودم :گفتم زدمو

تو؟ ناراحتی چرا-

:گفت کردو نگاهم رزا

...کنم بازی برفی با میخواست دلم کردم؟فقط اشتباهی کار-

باشه؟ نباش ناراحت پس...نکردی اشتباهی کار اصال اصال اصال نه-

:گفت بغض با

...باشه-

:گفتم کردمو الکی اخم

...ها باشه ناراحت نباید خانوم رزا-

دست باالخره...عزیزم...خندید غش غش...دادنش قلقلک به کردم شروع و :گفت...کشیدم باهاش کردن بازی از

طناز؟-

جونم؟-

...مه گشنه-رزا

...بخوریم کنیم درست چیزی یه بریم-

برای کالباس ساندویچ یه..آشپزخونه توی رفتیم باهم و گرفتم رو رزا دست وی تی رفتیمو باهم بعدشتتم...خوردیم کردمو درستتت خودش خودمو که حاال...میدادم نوازش موهاشو...پام روی بود گذاشتته سترشتو...دیدیم

Page 163: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

063

رو وی تی...خوابه دیدم که کردم نگتاهش...دارم دوستتش خیلی میبینم و تیک صدای...بستم چشتمامو و مبل به دادم تکیه سترمو...کردم خاموش

بستتته و باز خونه در..بود شتتکستتته رو خونه ستتکوت ستتاعت تتاک رزا خواست...روبروم اومد...نکردم باز چشمامو...رادمانه میدونستم...شد از...کردم بغل رو رزا خودم و زدم پس دستتتشتتو که...برداره پام روی از رو

خیلی... دیگه دارم حق خب...بودم دلخور دستتتش از...بیرون زدم واحد رزا...میکرده اذیتم داشته بودم، شده رزا پرستار تازه که موقع اون بود ضتایع

رفتم...بود اتاقش توی رادمان....واحد توی برگشتم و تخت روی گذاشتم رو در دنش بسته و باز صدای که تخت رو کشیدم دراز...بستم درو و اتاق توی

بازش و اتاقم در جلوی رفتم آروم...میومد رادمان اتاق از در صدای...شنیدم پس!نبود باز رادمان اتاق در...انداختم بیرون به نگاهی در لوالی از..کردم

همون!رادمانه؟ اتاق توی مخفی اتاق نکنه...هیععععع!بود؟ در کدوم صدای لپ!لعنتی...دادم هدر وقتمو الکی وقت اینهمه پس...نشستم در جلوی جا

توی دوربینی..شدم متوجه تازه..انداختم دوربینا به نگاهی و کردم باز تابمو تابو لپ...فشتتردم بهم دندونامو حرص با!بودن نذاشتتته کار رادمان اتاق

...کشیدم دراز تخت روی و تخت زیر گذاشتم

****

داد و جیغ داشتتت بازم...شتتنیدم رو رزا صتتدای که اومدم پایین ها پله از ..میکرد بحث بیتا با داشت...سمتش رفتم...میکرد

!میکنین؟ دعوا چرا-

Page 164: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 061

:گفت طرفمو برگشت رزا

...میخوام سوار-

خب؟-

!نمیده سواری بیتا-رزا

...میکرد نگاه رزا به اخم با...کردم نگاه بیتا به

...شو خم-

:گفتم و باال بردم ابرومو تای یه...کرد نگاه بهم تعجب با

...شو خم!چیه؟-

خودم که افتادم روزی یاد...کمرش رو گذاشتم رو رزا من و شد خم اکراه با و تمیرف راه بیتا...مبل روی نشتستتتم...گرفت ام خنده و بودم کرده اینکارو

نشده دقیقه5...شدم خوندن مشتغول و برداشتتم رمانمو کتاب...میکرد ناله ونهم...سمتمون اومد بیتا و رزا دیدن با و پایین اومد ها پله از رادمان که بود

مانراد که گفت بلند اوخ یه بیتا...میکردم نگاهش کتاب باالی از جوری :گفت و...برداشت بیتا کمر روی از رو رزا سریع

خوبی؟-

دادو مالش کمرشو و زمین روی نشتستت بیتا...کردم نگاهشتون باز دهن با :گفت

...کمرم...نیستم خوب نه....آخ-

:گفت کردو بلندش گرفتو بیتارو بازوی رادمان

...دکتر بریم بیا-

Page 165: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

065

من به اصتتال!راحتن؟ باهم انقدر چرا اینا!!!دیگه آره یعنی نزد حرفی بیتا نمیشتته آخه ولی...نکن فکر بهش...خیال ؟بی...مهمه من برای چه؟چرا

نگتاهشتتون واج و هتاج رزا!میگیرن قلوه میتدنو دل من جلو دارن...کته :گفتم گرفتمو رو رزا دست...میکرد

...میگیره یاد بچه...بکشین همو ناز دیگه جای یه برین-

سرخ عصبانیت از صورتش رادمان مخصوصا...گرفتن منظورمو هردوشتون ترف رزا...اتاقش به رفتیم رزا با و کردم نازک چشتتمی پشتتت!حقته...شتتد

رفک بودمو نشتتستتته تختش روی منم..کرد بازی باهاش و تبلتش ستتمت این میک میخواست دلم میکردم؟شاید حسودی بیتا به داشتم چرا...میکردم انقدر چرا...ندارم حقو این من ولی...باشتته من مال رادمان های توجته

رادمان گها...میشه حسودیم بیتا به که کنم انکار تونستتم نمی...اه!بدبختم؟ ..میشدم عاشقش دوباره شاید بود تر مهربون یکم

****

خواستم نمی منم...بود گذشته ماجرا اون از روز دو...میزدم قدم حیاط توی حس هیچ...بود مونده عید به دیگه هفته یه...باشم داشته برخوردی رادمان با

باز که شدم خونه وارد و گوشتم پشتت انداختم موهامو...نداشتتم خاصتی هک درحالی ستراستتیمه بیتا دیدم که ستتالن ستتمت رفتم کالفه!جیغ صتدای

تاشدس دیدم کردم دقت که یکم...میدوئه داره گرفته سرش باالی دستتاشتو :گفت سمتشو رفت عصبانیت با ژاکلین...چسبیدن بهم

!نزن جیغ-

Page 166: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 066

:گفت دوباره ژاکلین...شد ساکت بیتا

!شده؟ چی-

...چسبیدن بهم دستام-بیتا

:گفتم موانداخت نگاهی بهشون و پایین آوردم بیتارو دستای و نزدیکشون رفتم

...چسبه-

!نمیشه؟ باز-بیتا

...نه-

میاد ها پله از داره رادمان دیدم که..ها پله سمت رفتم حرف این زدن از بعد میکرد گاهن دستاش به نگرانی با که بیتا به نگاهی بعد و من به نگاهی...پایین

:گفت انداختو

بیتا؟ شده چی-

:گفت دادن بهش دنیارو رادمان صدای شنیدن با انگاری بیتا

کنم؟ چیکار!چسبیدن بهم دستام-

ینژاکل به رو و مردونش دستای توی گرفت دستتاشو و ستمتش رفت رادمان :گفت

...بیار ولرم آب تشت یه برو-

کنار مبل روی نشتتوند رادمتان،بیتارو...رفتت و گفتت چشتتمی ژاکلین از...سمتم اومد بدو رزا...میز روی گذاشت تشتتو و اومد ژاکلین...خودش

رادمان...پام به چسبید و اومد...خودشه کار فهمیدم شتیطونش هاش خنده بدجور لحظه اون یعنی!داد نوازشتشتون و آب توی گذاشتت بیتارو دستتای

Page 167: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

067

رمتنف رادمان از...شدم عصتبانی مرگ حد به!ریخت بهم عصتبیم ستیستتم ویت باال رفتم نکنم تحمل این از بیشتتر رو صتحنه اون اینکه برای...شتدم اینجوری چرا...بود شتتده تند نفستتام...ریختم بهم اتاقو همته...اتتاقم درانق پسر یه یعنی...اتاق کف چرا؟افتادم چرا ریختم؟چرا بهم چرا!شدم؟

بهم اتاق به نگاهی!ندادم؟ راه قلبم به رو پستتری ستال6 که منی!مهمه؟ برام آروم و شدم بلند!داره؟ اینارو کردن جمع حوصله کی..ااااه...کردم ام ریخته

..کردم جور و جمع اتاقو آروم

****

االب محکم موهامو...پوشیدم مشکی جین شلوار با مو ای سرمه چرم پالتوی آینه لوج نشستم...پوشیدم مو ای سرمه ورنی بلند پاشنه کفش...بستم سترم

لب رژ...مشکی سایه..زدم مداد زیرچشمم..مشکی چشم خط...آرایش میز اومدم اتاق از و برداشتتتم مشتتکیمو کیف شتتدم بلند!تکمیل و کالباستتی

اومد و شتتد بلنتد مبتل روی از رزا...اومتدم پتایین هتا پلته از...بیرون :گفتم زدمو لبخندی...طرفم

بریم؟-

.بریم-رزا

:شنیدم بیتارو نحس صدای که کنم حرکت خواستم گرفتم دستشو

خانوم؟ میرید کجا-

:گفتم و سمتش برگشتم

بگم؟ شما به باید-

Page 168: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 068

:گفت و وایساد روبروم اومد

بریدب جایی رو رزا میخواید اگه ولی.نه برید جایی میخواید خودتون اینکه- .بله

رادمانم...بود اعصتتابم رو بدجور روز چند این دختره این..زدم پوزخندی :فتمگ کردمو تر زبونم با لبمو...بود شده زیاد روش..گفت نمی بهش هیچی

با هبچ این مستتئولیت تو قبل..باش هستتتی هرکی...ختانوم ببین،بیتتا- ...کنی دخالت کارام تو ندارم فهمیدی؟خوش!منه

نهخو از و زدم ای پیروزمندانه لبخند...کردم کیف..شد بسته بدجور دهنش باز عقبو در شد پیاده راننده...رفتم مشکی جنستیس ستمت به...بیرون زدم رادمانو صتتدای که بشتتم ستتوار خودم خواستتتم...نشتتوندم رو رزا...کرد

که بشم ستوار خواستتم..نکردم توجهی بهش...میکرد صتدا منو...شتنیدم منو و شونم روی گذاشت دستشو...سرم پشت به رسید...کرد صتدام دوباره

:گفت عصبی...برگردوند

کردم؟ صدات دفعه چند!کری؟ مگه-

:گفتم حرفش به توجه بی

داشتی؟ کاری-

:گفت کشیدو موهاش توی دستی کالفه

کجا؟-

...قصربازی میبرم رو رزا-

!چی؟ واسه-رادمان

Page 169: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

069

...خونه این تو پوسید دلش بچه...تفریح واسه-

اب رو رزا که میکنه استتتفاده فرصتتتی هر از...برگشتتته موناکو از رزا-رادمان ..ببره خودش

...ببرتش زارم نمی من...کرده غلط-

:گفتم که بزنه حرفی خواست

!میدم اطمینان بهت-

:گفت آروم که دید نگاهم توی چی دونم نمی

...باشین مراقب..باشه-

ندهران به و..ماشین توی نشستم...خونه سمت به رفت حرف این زدن بعد و ترف ذوق با من از جلوتر رزا...بازی قصتتر به رستتیدیم...کنه حرکت گفتم

رزا..ودب گذشته ساعتی یه..میرفتم دنبالش..میرفت هرجا...ساختمون داخل برام...بادی سرسره باالی رفت...بود شده دوست سنش هم پسرای و دختر با

رقب..دادم تکون براش چپمو دست و زدم بهش لبخندی داد،که تکون دست موا حلقه راستم دست شصت و سبابه انگشتت با...چشتمام توی زد حلقه

ایبر انتهاش که بازی یه...الکی بازی یه!چیه؟ حلقه این فایده...چرخوندم دهش تموم بازیش رزا نفهمیدم که بودم افکارم غرق انقدر...نیست معلوم من

:گفتم...اومدم خودم به که کرد صدام...ایستاده کنارم و

جانم؟-

.بریم..شدم خسته...خسته-رزا

.بریم.باشه-

Page 170: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 071

رونبی قصربازی از...داد تکون دست دوستتاش برای رزا...گرفتم دستتشتو نشتتوندم رو رزا...کرد باز برامون درو راننده...ماشتتین ستتمت رفتیم..اومدم ...بزنه خشکم شد باعث زنی صدای که صندلی روی

...رزا-

حبس ستتینم توی نفس لیزا دیدن با...صتتدا ستتمت برگشتتتم ستتریع ازهت..سمتش برگشتم...بستم ماشتینو در که رزا ستمت بره خواستت...شتد

:گفت زیرلب...کرد کپ دیدنم با...شد من متوجه

...طناز-

:گفت کردو گیری جبهه یدفعه

!داری؟ چیکار من بچه با...تو-

:گفتم زدمو پوزخندی و آوردم دست به مو خونسردی

داری؟ بودنو بچه این مادر حق میکنی فکر!بچه؟-

اینجایی؟..چطور تو...تو-لیزا

:گفت یدفعه

درسی جایی به وقتی...کنه ازدواج من با اول...بود نقشته همش پس..پس- ...کرده فراموشت که بود گفته دروغ...شد موفق...برگردونه تورو

:گفتم کردمو قطع حرفشو

ندگیهز از پاتو...نیست مربوط تو به دیگه..باشه داشته ای نقشته هر رادمان- ...بیرون بکش دخترش اونو

Page 171: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

070

ندهک جا از سرعت با ماشین،ماشین توی نشستم ستریع حرف این زدن بعد :گفت رزا...میزد تند تند قلبم...شد

بود؟ لیزا-

:گفتم بعدش...دادم تکون آره معنای به سرمو و سمتش برگشتم

داری؟ دوستش-

...نه-رزا

ویت بردش بیتا...میومد خوابش رزا...خونه رستتیدیم...نزدیم حرفی دیگه اتتاق توی رفتم میتاوردم در پتالتتتومو کته حتالتی در...ختوابتش اتتاق

داخل اومد زدن در بدون رادمان که کردم آویزون کمد توی پالتومو...خوابم :گفتم...شدم خیره بهش و زد خشکم جوری همون...اتاق

چیه؟ برای در میدونی-

چی؟-رادمان

:گفتم و بستم کمدو در

که کسی هاگ و بزنی ضربه بهش دستت با بستتس وقتی اینکه برای در این- من یدید اصال آقا...تو بیای بده اجازه دید مناسب موقعیتشو و بود اتاق توی

کنی؟ چیکار میخواستی بودم پوشیده نامناسب لباس یه

میز متس رفتم...نگفت چیزی و پایین انداخت سرشو..بود گرفته اش خنده :گفتم نشستمو صندلیش روی و آرایشم

داشتی؟ کاری-

:گفت و تختم لب نشست رادمان

Page 172: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 072

...دیده شمارو لیزا که شنیدم راننده از...آره-

:گفتم حرص با زیرلب

...لق دهن-

:گفتم عادی صدای با بعد

.دید مارو آره-

:گفت و باال پرید ابروش تای یه

خب؟-

ازدواج من با اول داشتتته نقشتته اول از رادمان اینجاییو چرا گفت...هیچی- ...برگردونه تورو رسید جایی به که کنه،بعد

گفتی؟ چی تو خب...کرده فکرایی چه ببین..عوضی زنیکه-رادمان

...بیرون بکشه رزا و تو زندگیه از پاشو گفتم-

همین؟-رادمان

!همین..آره-

لبه روی کنارش رفتم...کنم زد گوش بهش رو چیزی باید کردم احستتاس :گفتم و نشستم تخت

رادمان؟-

:گفت بود گرفته دستاش بین سرشو که حالی در

بله؟-

میکنی؟ درستی کار داری میکنی فکر-

:گفت و شد خیره بهم و نشست صاف

Page 173: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

073

کار؟ کدوم-

.میکنی جدا اش بچه از و مادر یه داری اینکه...اینکه-

:گفت زدو پوزخندی

میخواد؟نه خودش برای رو رزا اون میکنی متادره؟فکر اون میکنی فکر- هن میخواد سهامو اون لیزا...رزائه اسم به من اموال سوم یک...میکنی اشتباه ...رزارو

میدونی؟ کجا از-

...داد نمی اهمیت رزا به ای ذره اون..شناختمش سال6 این تو من-رادمان

یرو از رادمان...نگفتم چیزی و پایین انداختم سرمو..شدم قانع حدودی تا :گفت شدو بلند تخت

...کن آماده خودتو...اینجا میاد زودتر دیده تورو لیزا که حال این با پس-

:گفتم منگی با

ها؟-

...کن فراموشش..هیچی-رادمان

روی و کردم عوض لباستتامو...میومد خوابم خودمم...بیرون رفت اتاق از !بود؟ چی نقش از منظورش...کشیدم دراز تختم

***

نزده اینجا به ستتری هیچ لیزا اما...بود گذشتتته لیزا دیدن ماجرای از روز دو لوددان فیلم یه...بود روبروم تاب لپ و بودم خوابیده دمر تختم روی...بود

یی فیلمای این از...میکردم نگاه بودمو کرده یصدا!انگیز هیجان و ماجراجو

Page 174: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 071

ما زارب!لعنت معرکه خرمگس بر اه...دراومد بود عسلی روی که گوشیم ویبره ستتابقه!بود رادمان...کردم نگاه اش صتتفحه به و داشتتتم برش.ببینیم فیلم یه

...کردم برقرار تماسو...بزنه زنگ بهم ایم خونه یه توی وقتی نداشت

بله؟-

.اتاقم بیا-رادمان

پسره!پرستی احوال نه...علیکی نه..ستالمی نه...موند باز دهنم!کرد قطع و ابوت لپ...رفتم نمی وگرنه نداشتم غرغراشو حوصله که حیف...نادون احمق

اتاق مد رفتم و اومدم بیرون اتاقم از...تختم زیر گذاشتتم و بستتم حرص با وارد...داخل برم داد اجازه که زدم درشو...بود اتاقم دیوار به دیوار که رادمان

:گفتم سریع و شدم

خوبی؟ تو خوبم من..سالم-

:گفت نشستو سریع..بود کشیده دراز تختش روی رادمان

ها؟-

:گفتم کردمو اشاره گوشیم به

...گیری نمی جزام بگی خداحافظ یه آخرش و سالم یه اولش میزنی زنگ-

:گفت و خندید ریز

...بشین بیا-

...نشستم کنارش و رفتم حرص با..کرد اشاره دستش بغل به

داشتی؟ کاری-

:کردم تیز گوشامو...میگفت چیزایی زیرلب داشت

Page 175: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

075

..سه...دو..یک-

:داد ادامه...کرد نگاه مچیش ساعت به

...هشت..هفت..شش..پنج-

میشمری؟ چیو داری-

...نه:داد ادامه

:گفتم بلند صدای با

...بگو منم به خب-

:گفت یدفعه

!ده-

:گفت سمتمو برگشت..کردم نگاهش موندم واج و هاج

..مجبورم ولی کنم اینکارو نمیاد خوشم واقعا اینکه با-

چیکار میخواد ابوالفضتتل یا!میگفت؟ چی این...شتتد درشتتت چشتتمام لباشتتو و..زد خیمه روم و تخت روی خوابوند منو حرکت یه توی!کنته؟

شها سینه روی بودم گذاشته دستمو!کمک خدایاااا وای!!!...لبام رو گذاشت صدای با!المصب؟ میرفت عقب مگه ولی عقب بدم هلش داشتم ستعی و

دچن بعد...اومد زنونه کفشای تق تق صدای...زد خشکم اتاق در شتدن باز ستنش و شد جدا ازم نور سرعت به رادمان...شد بسته شدت با اتاق در ثانیه االن...یومد نمی باال نفستتم...بود زده خشتتکم جوری همون...تخت روی نشتتوندم و گرفت دستتامو از یکی رادمان...کنه روشتن منو یکی!شتد؟ چی

Page 176: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 076

زد رادمان...!دادم بیرون نفسمو محکم و اومد باال نفستم تازه...تخت روی :گفتم عصبانیت با کردمو نگاهش غیض و اخم با...خنده زیر

!داره؟ خنده-

:گفت کردو قطع اشو خنده سریع رادمان

...قیافت ولی...نه-

:گفتم بازوشو به زدم...خندید ریز و پایین انداخت سرشو

!کردی؟ بود کاری چه این-

:گفت بود پایین سرش که جور همون رادمان

...بود لیزا..اتاق توی اومد که کسی-

:گفتم پریدمو جا از فنر عین

!دید اینجوری مارو..سرم به خاک وای!لیزا؟-

:گفتم یدفعه...فکر تو رفتم

نگفتی؟ کارتو دلیل-

!دی؟فهمی..گرفتم زن من بفهمه..بشه من بیخیال لیزا میخواستم..اه-رادمان

:گفتم کردمو تر زبونم با لبمو

...آره-

میزد موج صداش توی خنده که حالی در و اتاقش بالکن سمت رفت رادمان :گفت

...شدی گلی لپ...بزن صورتت و دست به آب یه برو-

Page 177: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

077

دکور بود این بمیر،آرزوم بعد کن آرزو یته میگفتن بهم لحظته اون یعنی حواله مشتتت و ستتیلی انقدر...شتته خنک دلم بیارم پایین رادمانو صتتورت

از حرص با!کنما شتکت بزنم!بادمجون مزرعه بشه کنم،صورتش صتورتش میز صتتندلی روی نشتتستتتم و خودم اتاق توی رفتم..اومدم بیرون اتاقش یتو...ریختم بهم موهامو و توالت میز روی گذاشتم دستامو آرنج...توالت

یه عسری...لبام سمت شد کشیده نگاهم..شدم خیره خودم به توالت میز آینه ردمک پرت دستماالرو...کردم پاک لبامو محکم و برداشتم کاغذی دستتمال

یچ رزا رزائه؟یعنی پیش لیزا االن پس...توالت میز زیر آشغال ستطل توی ندبل گوشیم اس ام اس صتدای..میخواد؟اوفففف لیزارو میگه!میگه؟ بهش

از پیام یه...سرجام نشستم دوباره داشتم برش تخت روی از شدم خم...شد :کردم بازش.مهدی

خبر؟ خوبی؟چه.سالم-

:دادم جوابشو و کشیدم موهام توی دستی

.ست دیگه جای یه زندگیش محل.کردیم قضاوت زود.سالم-

این!تونستتتم؟ می من مگه ولی.بزنم حرف رمزی بود خواستتته ازم مهدی امدارک اتاق که برسونم بهش جوری یه خواستم.بود زدنم حرف رمزی نهایت اب که دیدم رو لیزا...بتالکن روی رفتم.نیستتت میکردیم فکر کته جتایی

ردوا.رزا اتاق ستتمت رفتم ستتریع دیدنش با...بیرون زد خونه از عصتتبانیت :کردم صداش.شدم اتاقش

رزا؟کجایی؟-

Page 178: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 078

:میگفت که اومد بیتا صدای

.اینجاست-

روی ودنب نشسته رزا و بیتا.میومد اتاق از که صدا سمت رفتم و کشیدم پوفی :گفتم بیتا به رو...میکردن حل پازل و زمین

.بیرون برو-

تکه زا یکی.رزا کنار نشستم.رفت شتد بلند کردو نازک چشتمی پشتت بیتا :گفتم..کردم بازی باهاش و گرفتم دستم پازلو های

رزا؟-

:گفت بچگونش بامزه لحن با سمتمو برگشت

بله؟-

از صتتدام که درحالی.کرد نمی کم استتترستتم از این اما...گرفت ام خنده :گفتم لرزید می استرس

دیدی؟ مادرتو..مادر-

:گفت تفاوتی بی با رزا

میگی؟ رو لیزا-

لیزا؟ میگی بهش چرا-

ومن پول فقط اون.نداره بودنو من مادر لیاقت اون میگه همیشتته بابایی-رزا مامان اونو کم خیلی من.دیدمش نمی اصتتال بود مامانم که وقتیم.میخواد

...ندارم دوستش اصال من.کردم صدا

:گفت آروم.دادم تکون تایید عالمت به سرمو

Page 179: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

079

طناز؟-

هوم؟-

:گفت زدو لبخندی

-.منی مامان توفقط

بغلش و پام روی نشتوندمش ناخودآگاه بچگونش احستتاستتات ابراز این از .یدمب*و*س موهاشو روی...کردم

بگیرم؟ مادرتو جای میتونم من میکنی فکر-

برام.بیرون میبری منو.میکنی بازی بتاهام.لیزایی از بهتر خیلی تو.آره-رزا !ازهمه تر مهم.میخوابونی منو.میکنی درست غذا برام.میخری لباس

:گفت کردو نگاه بهم

.میگی قصه برام-

:گفتم.شد شل نیشم

گفت؟ چی مامانت.ازم نکن تعریف انقدر حاال خب-

...اه!لیزا بگو-رزا

گفت؟ چی.نکن قهر.باشه باشه-

سایلو عالمه یه برام باشتم اونا پیش گفت...پیشتش برم گفت..هیچی-رزا .کنه نمی محبت بهم بابا گفت.میخره بازی اسباب

گفتی؟ چی تو خب-

.بمونم طناز مامان و بابا پیش میخوام گفتم منم-رزا

Page 180: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 081

اینجوری کستتی روز یه کردم نمی فکر!!!طناز مامان...خندیدم غش غش :گفتم شد قطع که ام خنده!کنه صدام

.کنه جبران داره دوست شاید..خب-

نمم...زد حرف کسی با و بالکن روی رفت شد تموم حرفامون وقتی..نه-رزا .کردم گوش قایمکی

:گفتم کنجکاوی با

!خب؟-

بدون من.کنه نمی میگفت،قبول همش ولی میزد حرف کی با نمیدونم-رزا !خداحافظ میبینمت باشه.میشم نابود سهام اون

:گفتم تعجب با

کردی؟ حفظ شو همه-

طناز؟...آره-رزا

جانم؟-

ناراحته؟ بابا-رزا

.بری پیشش از تو خواد نمی.داره دوست خیلی تورو..جورایی یه-

.میمونم پیشش من بگو بهش برو-رزا

.بگو خودت خب-

.بگم بریم پس-رزا

که زدم در به ای تقه.رادمان اتاق در پشت رفتیم باهم و گرفتم رو رزا دستت ارشک میز پشت رادمان...کردم باز آروم درو.تو بریم داد اجازه چندثانیه بعد

Page 181: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

080

موکرد ای سرفه تک...میشته تر جذاب طبی عینک با!ابهتی چه اوووو..بود :گفتم

.داره کار باهات..رزا-

کاری؟ چه خب-رادمان

و برداشت عینکشو رادمان.دادم تکیه اتاق در به من...رادمان سمت رفت رزا دستاشو رزا...رزا سمت چرخوند دارشو چرخ صندلی...میز روی گذاشتت

غلشب...کشید رو رزا لپ و زد لبخندی رادمان...کنه بغلش رادمان که کرد باز :گفت بعدش.پاش روی گذاشتش کرد

خب؟-

.ببره منو میخواد ناراحتی،لیزا تو بابا...چیزه-رزا

:گفت و شد غمگین اش چهره رادمان

.خیلی.آره-

میکنی؟ کار چی تو برم من اگه-رزا

.میکنم دق تنهایی از-رادمان

:گفت یدفعه

!بری؟ میخوای-

:گفت ساختگی ناراحتی با رزا

.باشم تر راحت لیزا پیش کنم فکر.آره-

Page 182: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 082

پس.میشد سته حیف ولی بزنم گاز درو دستتگیره خنده از میخواستت دلم که کرد نگاه من به رادمان...دادم گوش حرفاشتتون به و موندم وقار با خانومو

:گفت عصبی لحن با رادمان...انداختم باال ای شونه

!ناراحتی؟ اینجا یعنی-

.نه-رزا

:گفت بود شده گیج که رادمان

ها؟؟؟-

بابا؟ ها چی-رزا

یانه؟ بری میخوای باالخره-رادمان

:گفت طلبکارانه رزا

!برم؟ من میخواد دلت-

...نه-رادمان

میگی؟ چی پس-رزا

...بری میخوای گفتی خودت-رادمان

!گفتم؟ کی من..ا -رزا

!گفتی االن رزا..واااای-رادمان

...نگفتم نه-رزا

.گفتی-رادمان

!م..ت..ف..گ..ن-رزا

.نگفتی باشه-رادمان

Page 183: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

083

.خندیدم ریز و برگردوندم رومو

:گفت مهربون لحن با رادمان

میمونی؟ بابا پیش پس-

:گفت کردو بغل رادمانو گردن رزا...سمتشون برگشتم

...معلومه-

:گفت کردو بغل رو رزا رادمانم

...من برم کردنت ناز قربون به ای-

با..دنبو بابام و من عین دقیقا...لبم رو نشست صمیمیت اینهمه از لبخندی اینجا من بود زنده اون اگه..زد حلقه چشتتمام تو اشتتک بابا یادآوردن به

تمانداخ سرمو...میکردم ناز بابام واسه داشتم رزا عین اینجوری االن..نبودم اتاق ویت رفتم...ندادم گوش حرفاشون بقیه به و بیرون رفتم اتاق از و پایین توی...بود گلوم توی بدجور بغض..توالتم میز صندلی روی نشستم...خودم

هک میکردم دل و درد باهاش که بود نفر یه کاش ای..کردم نگاه خودم به آینه در صتتدا به اتاق در که بود گذشتتته دقیقه01...کنه باز ستتر لعنیت بغش این

:گفتم و تخت روی نشستم...اومد

بفرمایید؟-

رو شتتد خم...وایستتاد روبروم و بستتت درو...اتاق داخل اومد رادمتان :گفت مهربون و آروم...صورتم

رفتی؟ چرا-

:گفتم حرفش به توجه بی

Page 184: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 081

کو؟ رزا-

:گفت کنارمو نشست رادمان

.بیتا دست دادمش-

خیلی چشماش..کنم نگاه چشتماش توی تونستتم نمی...ستمتم برگشتت گلوم توی بغض هنوز..میشدم ذوب نگاهش زیر داشتم...بود شتده مهربون

قورت بغضتتمو داشتتتم اینکه بخاطر داشتتت خفیفی لرزش چونم..بود بود،دستتتشتتو پایین ستترم..خودش ستتمت برگردوند منو رادامن...میدادم

:گفت...باال آورد چونم،چونمو زیر گذاشت

.نگاه منو-

و آروم بازم.زدم زل طوسیش خوشگل چشمای به و باال آوردم چشمامو آروم :گفت مهربون

کردی؟ بغض تو؟چرا چته-

مآرو...بزنم حرف بتونم که کشیدم عمیق نفس یه...کردم جدا ازش خودمو :گفتم

.میشه حسودیم بهتون-

ما؟ به-رادمان

.بابامه منو مثل تون رابطه دقیقا.رزا و تو به..آره-

:گفتم کردمو نگاه چشماش توی

...بود زنده اگه-

Page 185: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

085

منو مات رادمان...لغزید هام گونه روی اشتکام...بزنم حرف نتونستتم دیگه بیارم موسر کشیدم،خواستم عمیق نفس یه...پایین انداختم سرمو...کرد نگاه رادمان...گرم آغوش یه توی رفتم فرو و گرفت قرار کمرم پشت دستی که باال

:گفت گوشم دم...کرد حلقه کمرم دور دستاشو

...کن میکنی؟گریه اذیت خودتو چرا...کن گریه-

گریه صتتدا بی و آروم...بشتتن ستترازیر اشتتکام که بود کافی جمله همین ملیال،ساغر،ترنم،!خیلی...بود شتده تنگ خونوادم و بابا برای دلم..میکردم

نوازش دستشو رادمان...شد بلند آرومم هق هق صتدای...هی!رضتیه،طاها آغوش این یعنی...کردم پیدا آرامش چقدر...کشتتید می کمرم روی گونه

شدوست که کسی آغوش توی که داشتم خوبی احساس!بخشه؟ آرامش انقدر تنگ مهربونیاش این برای دلم چقدر فهمیدم تازه...کردم پیدا دارم،آرامش

می کاش ای!سال6بعد...دیر چقدر اما.داشتم احتیاج بهش چقدر.بود شده جدا خودش از منو..کاش ای..رادمان باشتتم داشتتته دوستتتت تونستتتم

گرفت...آورد رو کاغذی دستتتمال توالت میز روی از و شتتد بلند...کرد :تگف آروم...کردم پاک اشکامو و بیرون کشیدم اش جعبه از یکی...سمتم

شدی؟ خوب-

نگاهتو اونجوری نکن..ختدایتا وای..کردم نگتاهش کردمو بلنتد ستترمو :گفتم و پایین گرفتم سرمو...میشم ذوب دارم...پسر

.آره-

بکنم؟ برات میتونم ای دیگه کار-رادمان

Page 186: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 086

دلم خونهب یکم داشتم دوست...بزنه گیتار داشتم دوست چقدر..فکر تو رفتم میکشتتیدم خجالت.میشتتم آروم صتتداش با میدونستتتم خوب.بشتته آروم :گفت رادمان!پرروئه دختره چقدر میگفت حاال..بگم

.بگو.نکش خجالت-

:گفتم و دریا به زدم دلو!من ضایعم چقدر..اه

میزنی؟ گیتار...چیزه-

:گفت نشستو لبش کنج کمرنگی لبخند...باال پرید ابروش تای یه

االن کن صتتبر...نمیشتته چرا!بگی میخوای چی که کردم فکر من...اووو- .میام

قرمز!چشمامو...توالتم میز آینه میز جلوی رفتم سریع...بیرون رفت اتاق از که مشکی گیتار با رادمان.سرجام نشستم بستمو سرم باالی موهامو...شتده

برداشت توالتو میز صندلی...پیش سال6گیتار همون...داخل اومد میزد برق :گفت و دستش گرفت گیتارو...جلوم نشست و

بزنم؟ چی-

عالمه یه بزنه بخواد اینکه قبل ببین توروخدا..کردم نگاهش واج و هتاج هب کرد شروع خودش یدفعه...یاد نمی یادم یکیشم االن!بودا ذهنم تو آهنگ

درچق..بود پایین سرش..میزد فقط..کالم بی...ها قلب سلطان آهنگ...زدن قطع نگآه دقیقه چند بعد...بودم رفته فرو گیتار صدای خلسه توی...قشنگ م*س*ت قربون آهنتگ بتار این...زدن بته کترد شتتروع دوبتاره...شتتتد

:خوند رو فالحی نگاهت،مازیار

Page 187: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

087

ماهت چشمای نگاهت،قربون م*س*ت قربون

بودمو صتداش شتده مستخ منم...میخوند و چشتمام توی بود زده زل دقیقا نگاهم خاصی حالت یه با...چشماش توی زدم زل که نبود حواستم اصتال ..عجیب غم یه...میکرد

پاهات آروم دستات،صدای گرمی قربون

ندیدی جونو ندیدی،رفتن بارونو چرا

ندیدی اشکامو ندیدی،چرا هامو خستگی

بود؟ سبد چندتا بود،بدیاش چقدر دنیا این مگه

نمیذاشتی هام غم ذاشتی،توی نمی تنهام که تو

بباره آسمون ستاره،میشه دوتا با گفتی

خیابون خیس بارون،غربت گریه منمو

جوری یه دلم که میخوند ستتوز با...داشتتت خاص بغض یه صتتداشتتم ...خونده آهنگو این قصد از انگاری...شد

آهم پر گریه نگاهم،پر ی باغچه توی

چیدی گالشو ی میدیدی،همه بودیو کاشکی

رفته شده غم پر هفته،که روزای تموم

میبینیم عکساتو میشینیم،فقط گلدونت و منو

و تگف نوچی...بکشه دست زدن از شد باعث که خورد زنگ گوشیش یدفعه خودم دستتت کار داشتتتم...پایین انداختم ستترمو ستتریع منم.داد جواب

Page 188: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 088

اب یکم.کنم ضایع خودمو نباید...بودم کرده روی زیاده بدجور امروز!میدادم :گفت.کرد قطع بعد کردو صحبت گوشیش

.دارم کار برم من.دیگه دفعه یه ایشالله...ببخشید-

به و تخت رو انداختم خودمو...بیرون رفت اتاق از...دادم تکون ستترمو دیوون مگته!کتارا؟ این چی یعنی..دیوونته ی دختتره....زدم زل ستتقتف

یالخ و فکر فقط تو و کنه ترکت پیش سال6 مثل دوباره داری شدی؟دوست دوستتتش خب ولی...خوام نمی اینو!نه نه نه!داره؟ دوستتتت که باشتتی کرده دستتتش به بتونم شتتاید...شتاید..ولی...بگم دروغ خودم به تونم نمی..دارم بعد که بیارم دستتتش به کنم ستتعی باید...بکنم خودمو تالش باید!بیارم

بخاطر بود شتتده ستتنگین ستترم..همینه آره..نخورم وقتهارو این افستتوس ای حلقته آستتتین یشتتمی پیرهن یته...گرفتم دوش یته و رفتم...گتریته

یمشک تا یه زیرش میداد،بخاطرهمین نشتون بدنمو بودو پوشتیدم،حریر و توالت میز جلوی نشتتستتتم...مشتتکی آدیداس شتتلوار با پوشتتیدم جذب

یآب چشمای...میکردم نگاه خودم به آینه توی...کردم خشک حوله با موهامو کوچیتتک و ای قلوه لبتای...قلمی بینی...ستتفتیتد پتوستتتت..دریتایتی سفید شبیه پیش ستال6...بود طالیی بیشتترش که بلوند موهای...صتورتی

بغلم تیوق...افتادم هام بازوم به نگاهم!!!شدم سیندرال شبیه االن...بودم برفی لبام روی لبخندی ناخودآگاه...بازوهام روی گذاشتتته دستتتامو...بود کرده

.نیست زاد فرخ طناز اسمم رادمان، نکردم خودم مال تورو من اگه...نشست

!طناز؟-داد با رادمان

Page 189: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

089

...بابا اومدم-

ینج شلوار با روشن آبی پالتوی یه...انداختم خودم به آینه تو نگاهو آخرین کوچیک آرایش یه میخواستتت دلم!تکمیل..ستتفید استتتار آل کفش...یخی رزا دادگاه آخر و دوم جلسه امروز...نداشتم رادمانو غرغر حوصله ولی بکنم

ودب این میدونم چه بودو گرفته قرار ترس و راهی دو بین اول جلسه رزا...بود فتگ کردیم صحبت باهاش وقتی...بمونه باباش پیش میخواد نزد حرف که

...میگه چیو همه دوم جلسه

کجایی؟!طناز؟-رادمان

تکم میزنه االن...نبود یادم!اه انرادم...بیرون رفتم اتاق از بدو...میکنه شتت این زار...رفتم دنبالش...بیرون رفت دید منو تا و بود وایساده واحد در جلوی

رادمان...هبهتر براش کجا ببینه قاضتتی قول به مثال که بود لیزا پیش روزو دو رادمان و شدیم رادمان کادیالک سوار...گذشت براش سختی به روز دو این

روی رادمانم دست...میلرزید استترس از دستتام...روند دادگاه تا گاز تخته هک بگم و دستش روی بزارم دستمو داشتتم دوستت خیلی...لرزید می دنده

مقاومت عقلم بر احساسم آخرم..کشیدم می خجالت ولی...نباشه ناراحت یزیچ کردو نثارم نگاهی نیم...دستش روی گذاشتم نرم و آروم دستمو کردو

کشیدن بیرون دستم زیر از دستتشتو اینکه...کشتیدم عمیقی نفس...نگفت و کرد کپار سرعت با ماشینو...پارکینگ داخل رفتیم...دیگه خنگم...خیلیه

وهامم به دستی...شدم پیاده کشیدمو دلم ته از نفسی..شتد پیاده ماشتین از ازدر سمتم به دستتشتو..وایستادم کنارش..رفتم رادمان ستمت به و کشتیدم

Page 190: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 091

نگاهش تعجب با و کردم حفظ ظاهرو اما موند باز دهنم تعجب از..کرد دستش توی دستمو و کردم تر زبونم با لبمو...زد بهم کمرنگی لبخند...کردم

نزدیکی این از چقدر...ستتاختمون ستتمت به افتادیم راه باهم...گذاشتتتم تجربه داشتتتم خاصتتیو شتتیرینی یه دلم توی!میدونه خدا میومد خوشتتم میتونستتتم پیش ستتال6 که چیزی..عشتتق نام به چیزی شتتاید...میکردم

شده واقعی شوهرای و زن مثل...کردم محروم ازش قلبمو اما کنم امتحانش رو من با زندگی کی پس!نبودیم؟ شوهر و زن واقعا چرا..گرفت دلم...بودیم

و یزال دیوار کنار نیمکت روی...دادگاه اتاق در پشت به رسیدم!میشد؟ راست بلند جاشتتون از ما دیدن با...بودن نشتتستتته رادمان همستتن پستتر یه و رزا

اونام..کرد حرکت ستمتشون به و داد خفیفی فشتار دستتمو رادمان...شتدن فضتتا به نورو که بود دیوار روی بزرگی قدی های پنجره...ما ستتمت اومدن ما کفشای صدای فقط و بود شده قطع صتداها همه انگاری...میکرد پخش

ستد دیدن با لیزا...هم به رسیدیم...بود شده انداز طنین فضتا توی که بود پسر اون بازوی دور انداخت دستتشتو...زد پوزخندی رادمان دستت تو من

یباتقر روشن،موهای آبی چشمای...کردنش آنالیز به کردم شروع...خوشگله ده رادمان چهره!معمولی غربی چهره یه..متوستتط لبای...مردونه بینی...بور

خودش به منو بیشتر رادمان!خدا وای...طوسی چشمای اون...بود این برابر :گفت و چسبوند

داخل؟ بریم میتونیم...شد دیر ببخشید-

:گفت پسره اون

Page 191: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

090

.بفرمایین.بله-

فهمیدم باهم شتتون مکالمه توی که پستتره اون و لیزا بعدم رادمان منو اول یانگلیستت باهم ستتریع انقدر.لیزا نامزد.انگلیستتی پستتر یه.ویلیامه استمش

و شتدیم ستالن وارد...نفهمیدم حرفاشتون از زیادی چیز میکردن صتحبت نرادما..بود پایین سرش...نشست ما روبروی و تر دور یکم رزا...نشتستتم

:گفتم گوشش دم...بود رزا به خیره

.توئه مال رزا...نباش نگران-

لبخند...زدم بهش لبخندی و کردم دور ازش صتتورتمو که ستتمتم برگشتتت دستش توی چپم دست...پایین انداخت سرشو و پاشید صورتم به دلنشینی

دلنشتتین برام اینکارش چقدر...میکرد بازی انگشتتتم توی حلقه با..بود ماهم و نشتتستتت از قاضتتی...کردیم قیام همه و شتتد وارد قاضتتی...بود

رزا و رادمان برای نداشتتتم،فقط رو جلستته حوصتتله اصتتال..نشتتستتتیم کرف بود خورده رقم برام که روزگاری به و پایین بودم انداخته سرمو...اومدم

ستتوری!رادمان استم به پستری با شتدن آشتنا...ناز و آز با عمر یه...میکردم توی روز اون وای...شدن جدا تلخ...شتدن باهاش،عاشتقش کردن ازدواج

تک...شدم روح بی و شد جدا بدنم از روح و روز اون!طاها و تمنا عروستی ثباع و شد تموم گرون خیلی برام میگفت طالق از رادمان که حرفایی تک هک بود گذشته طالق از ماه یه تازه...طالق!بعد و...دارم دوستش که نگم شد

بد اهاشب...کرد سکته شرکتش ورشتکستگی بخاطر جونم از عزیزتر بابای تحمل رو ستتختی ستتال6بعدم...بابا ببخشتتی منو امیدوارم.میدونم کردم

Page 192: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 092

بابا ستترد مزار همدم تنها...نریختم تنهایی توی که اشتتکها چته...کردم عب رادمان دوباره دیدن و اینجا به اومدن برای مهدی پیشنهاد که بعدشم.بود

رو رزا که قاضتی صتدای با!زندگیشتتون با شتدن قاطی و رزا دخترش عالوه قدمای با رزا...باال گرفتم ستترمو..آورد بیرونم افکار از کرد می احضتتار

ابجو تا که پرسید سواالت سری یه قاضی...جایگاه ستمت رفت بچگونه کی پیش میخواد پرسیدن رزا از سر آخر...شدیم لب به جون رادمان منو داد

که دمکر بستتته و باز پلکامو که کرد من به نگاه یه...کرد ستتکوت بمونه؟رزا توی دادگاه!طناز مامان بابامو:گفت و کردو رادمان به نگاه یته..بگو یعنی

یزال چشمای تو خشم و رادمان منو لب رو نشست لبخند...رفت فرو سکوت درشپ پیش رزا که کرد صادر کردو بررسی مدارکو سری یه قاضتی.ویلیام و

دادگاه از ویلیام و لیزا همراه و رفتن غره چشم بعضیا زدم دست بعضیا!بمونه ستتمتمون به جایگاه روی از رزا...رفتیم رزا ستتمت به...شتتدن ختارج پرید رزا و نشتتستتت زانو روی و رفت جلو رادمان که وایستتادم..دویید اومد...چرخید خودش دور،دور چند کردو بلندش خنده با رادمان...بغلش وصورتش جلو موهای...رزا سمت رفتم..زدم بهشون پررنگی لبخند..سمتم

:گفت رادمان..یدمب*و*س گونشو و گوشش پشت زدم

...طناز مدیونتم-

:گفتم کردمو ساختگی اخم

کردم؟ اینکارو رزا واسه نگفتم مگه!چی؟ مدیون-

Page 193: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

093

شادی با رادمان..شدم لذت غرق که یدب*و*ست گونمو و گرفت گردنمو رزا :گفت

!بگردیم؟ بریم!تعطیل کار امروز-

:گفتیم باهم رزا منو

!بریم-

هب رفتیم گذاشتتتمو پام روی رو رزا من قبل مثل و رفتیم ماشتتین ستتمت به رستورانو یه هرقسمت و بود پایه کوه مثل...هوا و آب و خوش جای یه سمت

الچیق الچیقا از یکی توی.بود آ رادمان...دادیم ستفارش غذا و نشتتستتیم آ حد در...زد نمی قهقه و میکرد حفظ مردونشو غرور بازم ولی بود خوشحال

بود گذاشتتته دستتتمو.بود کرده خودش جذب منو همینش.کوتاه خنده یه :گفت...بغلم پرید رزا...بودم شده خیره بهشون و زیرچونم

...باشی مامانم همیشه تو دارم دوست-

خودمم.پایین انداختم سرمو...شتد غمگین کردم،نگاهش رادمان به نگاهی همنطق توی رفتیم غذا بعد...آوردن غذارو چون نگفتم چیزی...گرفت دلم دکبادبا دوتا.بود شده جمع اونجا بازی و گردش برای هرکی که سبزی و آزاد

به انرادم وقتایی یه و میکردیم بازی رزا منو.کردیم بازی به شروع و خریدیم دختر و پدر این از رو شتادی این!خدا بودیم شتتاد چقدر...میکرد کمک رزا

عقب عقب و باال میدادم بادبادکو جور همین...کتافیته برام همین...نگیر وردمخ پشت از اومدم خودم به تا و کوچیک چاله یه توی رفت پام...میرفتم

فهمیدم کته کردم نگتاهش گردن رو از...ستتفتت تقریبتا جستتم یته بته

Page 194: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 091

کردم احساس...بود شده خیره آستمون به و بود گرفته هامو شتونه...رادمانه خیره ستترم باال بادبادک به و نزدم حرفی..بشتته جدا من از خواد نمی دلش خودمون به مارو رزا صدای که بودیم فرورفته رویایی خلسه یه توی..شتدم

:آورد

!بادبادکم-

و کردیم اهنگ بهم رادمان منو...بود رفته دستش از بادبادک...سمتش برگشتیم ستته حاال...نکنه گریه که دادم بهش بادبادکمو...ستتمتش رفتیم و خندیدیم

انقدر...خونه برگشتیم و شد شب باالخره.بودیم شده خیره آستمون به نفری بعد ارب اولین برای...برد خوابم بالش روی گذاشتم سرمو تا که بودم خستته

.بود لبم رو لبخند خواب قبل سال شش

****

مشتتکوک بدجور رادمان روزا این...میومدم پایین پله راه های پله از داشتتم کرده درگیر ذهنمو خیلی...میومد اتاقش از مختلف صتتداهای مدام..میزد به منو ماشینی موتور غرش صدای...میشدم اتاقش وارد جوری یه باید...بود

نارک مشکی بوگاتی یه...پنجره پشت رفتم بدو!!صتدایی عجب..آورد خودم نوم یکی خدای بود؟وای کی صاحبش!بود جیگری چه...بود وایساده میدون رفط در که میکردم ماشینو صاحب پردازی خیال ذهنم توی داشتم...بگیره رفط به بیشتر کنجکاوی با...شد پیاده ازش رادمان و شتد باز راننده کمک کفش بلند پاشتتنه و شتتد باز انتظار از بعد باالخره در...کردم نگاه راننده

اشتد که دختری به...شد بسته ماشین در...گرفت قرار زمین روی سفیدی

Page 195: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

095

سریع..افتاد من به نگاهش!بود؟ کی دیگه این...انداختم میکرد نگاه خونه به این...شد فعال رادارام..زدن تند تند به کرد شتروع قلب..پنجره پشتت رفتم

و شتتد باز در که نکشتتید طولی!چی؟ اومد؟واستته رادمان بود؟با کی دختره ...داخل اومد رادمان

ازوموب پشتت از که ها پله ستمت رفتم تفاوت بی و کردم نثارش نگاهی نیم در که هم چشتتمای توی زدیم زل...خودش ستتمت برگردوند منو و گرفت رادمان دست از بازومو خواستم...داخل اومد دختره همون و شتد باز خونه

شمتال...دختره ستمت برگشتت و خودش به چستبوند منو که بیرون بکشتم میلی یب با ناچارا...نداشتم رادمانو قدرت اصال بود،چون نتیجه بی فرار برای

انسویفر لهجه با...روبروم وایساد...کردم نگاه طرفمون به میومد که دختره به :گفت فارسی زبان اما

درسته؟..باشی طناز باید...تو-

هلومپ روی که دستشو رادمان!میشتناسته؟ منو یعنی...باال پرید ابروم تای یه :مگفت کردمو تر زبونم با لبمو..بده جواب یعنی داد خفیفی فشار بود

دارم؟ رو کی با آشنایی افتخار.بله-

:گفت کردو دراز سمتم دستشو دختره همون

.هستم لنزا-

:گفت سرد و دادم دست باهاش یومد نمی خوشم اصال اینکه با

.فعال.دارم کار من ببخشید.خوشبختم-

Page 196: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 096

روی اما...ها پله ستتمت رفتم و کردم جدا کمرم از رادمانو دستتت دستتتم با همسخر لبخند رادمان...شدم خیره بهشون ها نرده الی از و وایسادم اول پاگرد

مبالی به دستتت با رادمان.داد جوابشتتو هم لنزا که گفت چیزی و زد ای قدرچ...خدا وای!کنارهم؟!دونفره مبل روی نشستن باهم.کرد اشاره سلطنتی

نزال با گفت و گپ مشغول و مبل پشت انداخت دستشو رادمان...شد گرمم ای قهوه چشتتمای...شتتدم دقیق لنزا چهره روی و گفتم ایشتتی...شتتد

بینی با فرم خوش لبای...اش شتتونه روی تا بلند مشتتکی موهای..روشتتن چشتتماش فقط!معمولی چهره گفت میشتتد تقریبا..فرم خوش و کوچیک

خدا!!!کردن پر رادمانو بر و دور موشگل و خوشگل دختر چقدر..بود خاص دراز تخت روی و اتاقم توی رفتم...باال رفتم ها پله ار حرص با...بده شانس

عصبی و انداختم روش پامو یکی اون و کردم خم پاهامو از یکی...کشتیدم میکنن کرکر و هرهر چته...مخم رو بود رفتته بتدجور لنزا...دادم تتکتون

رادمان جغد شتتبیه چهره متوجه که بودم فکر توی انقدر...ها ورپریده!باهم با..گذاشت دهنم جلوی دستشو که کشیدم بنفش جیغ یه..نشتدم باالسترم بند نفستتم داشتتت...کردم نگاه بود دهنم روی که دستتتش بته تعجتب

:گفتم کردمو تازه نفسمو...برداشت دهنم روی از دستشو سریع...میومد

!من؟ سر باال وایسادی عزراییل مثل خبرته چه...وااااای-

:گفت غرور با رادمان

...باشی داشته من مثل خوشگلی عزراییل بخواد دلتم خیلی-

:گفتم...تخت روی نشست...کردم نگاهش سفیهانه اندر عاقل

Page 197: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

097

...تنهاست...برس خانوم لنزا به داری؟برو چیکار-

:گفت و خندید رادمان

...خانوم حسود-

:گفتم کردمو نگاهش باز بادهن

!من؟-

:پرسید کردو اشاره خودش به رادمان...کردم اشاره خودم به و

من؟ پس نه-

:گفتم کشیدمو دراز تخت روی دوباره

.بخوابم میخوام..ندارم حوصله...دیگه داری چیکار بگو-

...میخوابی اتاق اون میای میکنی لطف شما-رادمان

:گفتم تعجب با

!چرا؟-

.میکنه اقامت اینجا لنزا چون...نیومد باال کاشتیم رو چرا-رادمان

:گفتم کردمو بهش پشتمو

خودمو اتاق من...هستتت خونه این تو اتاق اینهمه...دیگه اتاق یه بره لنزا- ...نخواستم جانشین خواستم جا.دارم دوست

رکتح یه در و زانوم زیر دستم یه و...گرفت قرار گردنم زیر دستی یه یدفعه عطر بوی که کردم نگاه برمو و دور وحشتتت با...شتتدم بلند تخت روی از

:گفتم تعجب با...کرد مم*س*ت تلخش و خنک

!میبری؟ کجا منو-

Page 198: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 098

اتاق مستتیر و رفت بیرون اتاق از داشتتت بغلش توی منو که جور همون هشب ترس با..بست پاش با درشو و شد اتاق وارد...گرفت پیش در خودشو

تسم برد منو!کمممممک!یاحسین..زد بهم شتیطونی لبخند...میکردم نگاه ویر خوابوند منو!ابلیستته نیستتت عزراییل این..الله بستتم!نه وای...تختش خندیدو...نشستم سریع...کنارم نشتستت تخت اونور از خودشتم...تخت :گفت

میترسی؟ چی از-

!تو از-

:گفت تعجب با رادمان

!دارم؟ ترس من-

..والله آره-

:گفتم که خندید دوباره

اینجا؟ آوردی منو چی واسه-

...لنزاست اتاق مدت یه برای اونجا که گفتم-رادمان

!چی؟ که...ااااه-

:گفت کردو اشاره اتاق به رادمان

...میمونی اینجا تو و-

اینجا لحظته یته فقط...لحظته یته برای عمرا من...حرا غتار شتتد دهنم :گفتم فکر بدون!بمونم

...اینجا بیاد لنزا بگو خب-

Page 199: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

099

:گفت و باال رفت ابروش تای یه...شد سکوت لحظه چند

اینجا؟..بیاد-

:داد ادامه..دادم قورت دهنمو آب

میخوابه؟ شوهرش از جدا خونه این صاحب زن چرا گن نمی بعد-

:گفتم سریع

...بودیم هم از جدا که الانم تا خب-

...اینجاست لنزا االن ولی-رادمان

!چه؟ من به اه-

درو...اومد سرم پشت رادمانم...اتاق در سمت رفتم از حرف این زدن از بعد :گفت شیطنت با...شدم روبرو لنزا خندون چهره با کردم باز که

شدم؟ مزاحم-

:گفت پته تته با و سریع

...راستش...نه-

:گفت سریع رادمان

...میایم االن جان لنزا ببخشید-

یوارد به چسبوند محکم منو...بست درو و اتاق داخل کشید منو دست یدفعه :گفت تحکم با کنارگوشمو آورد سرشو...اومد در کمرم صدای که

!ی؟شد شیرفهم...طرفی من با بدی آب بندو لنزا جلوی کلمه یه فقط اگه-

از و تگرف دستمو...بزنم حرفی نتونستم که بود صتداش توی تحکم انقدر :گفت بهش لبخند با رادمان...بود نشسته پذیرایی توی لنزا...شد خارج اتاق

Page 200: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 211

دبای اما...کنن آماده برات اتاقو میگم االن...ای خستتته حتما...ببخشتتید- ...میکرد مطالعه اونجا طناز تو قبل چون صبرکنی

:گفت شدو بلند سریع لنزا

...باشم طناز کارای مزاحم خوام نمی من-

...نیست مشکلی نه-رادمان

ارک این از رادمانو دست توی بودم عروسک یه کال...مبل روی نشستیم باهم نباید تمیگف بعد میخندید میگفتو دختر کلی با...گرفت می حرصم خیلی

هرچی به لعنتت..اه...نیستتتم واقعیش زن من بفهمن لیزا و ختدمتکتارا و میگفتن لنزا رادمتانو!بتاد خودم بر لتعتنتت کته کتردم ختودم!تتقتلتبته

عموق!کیه؟ لنزا این نفهمیدم آخر..میکردم نگاهشتتون فقط منم...میخندیدن مکوفت ناهار بگم کال..خوردیم ناهارو و پایین طبقه رفتیم همه...شتتد ناهار

سه...خوردم حرص غذا جای به منم...رسید می لنزا به زیادی رادمان...شد میره گفت...شد آماده خانووووم لنزا اتاق...رادمان واحد داخل اومدیم نفری

تتخ روی...مشتترکمون اصتطالح به اتاق توی رفتم منم...کنه استتراحت روبراهم دوساعته چرت یه...بودم شده خسته خیلی صبح از..کشتیدم دراز

کشتتید دراز رادمان..کردم باز چشتتمامو تخت شتتدن پایین و باال با...میکرد :گفتم نشستمو سیخ...تخت روی

!میکنی؟ چیکار اینجا تو-

:گفت و پیشونیش روی گذاشت قائم صورت به دستشو رادمان

میکنم؟ چیکار چی یعنی-

Page 201: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

210

!خوابیدی؟ اینجا چرا یعنی...یعنی-

میخوام...خودمته تختت...خودمته اتتاق...خودمته خونته چون-رادمتان اوکی؟.بخوابم

.خوابم نمی تخت یه روی تو با من...نوکیه نه-

:گفتم حرص با رادمان

.بخوابم بزار...دارم جلسه برم باید دیگه ساعت یه...درنیار بازی بچه-

...دیگه جای یه برو..خستم..بودم بیدار صبح از منم خب-

حرص با...کشید خودش روی رو ابریشمی لحاف و کرد من به پشت رادمان ...خوابیدم وی تی جلوی کاناپه روی رفتم و برداشتم مو پشتی

دوباره و زد پوزخنتدی..انتداختت بهم نگتاهی و شتتد خیز نیم رادمتان ...زهرمار ای...خوابید

دوباره و کشتتیدم کمرم به دستتتی...شتتده خشتتک..کمرم آخ..زدم چرخ یه اما بکشم جیغ خواستم اول...هوام روی کردم احساس یدفعه اما...خوابیدم

رو گذاشتت منو...شتدم ستاکت رستتید مشتامم به که تلخی عطری بوی با که کردم باز چشمامو..کردم احستاس خودم روی رو ستنگینی چیز...تخت :گفتم و شدم خیز نیم سریع!بهم زده زل دیدم

میکنی؟ نگاه من خوابیدن به چرا تو...تو-

اسپرت کت که حالی در...لباساش کمد سمت رفت زدو پوزخندی رادمان :گفت پوشید می مشکیشو دوخت خوش

.بخواب راحت پس...جلسه برای میرم من-

Page 202: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 212

ودموخ..بیرون زد اتاق از و برداشت سامسونتشو کیف حرف این زدن از بعد اتاق یه توی روز چند این با چجوری من...خداااا هی..تخت روی انداختم اش اراده میشتناسم رادمانو من که اونجوری...نیاره؟نه سترم بالیی!باشتم؟

یه خرهمست!نداره؟ دوستتش که کستی با!بکنه؟ اینکارو بخواد چرا بعدم...قو خیلی نرسید؟رادمان فکرم به مدارک؟چرا...انداختم اتاق به نگاهی...ست

روی از...نشتتستتت لبم روی خبیثی لبخند!کرد اش لونه وارد شتتیرو راحتل کش با موهامو و شتدم بلند تخت مشغول دیوارا ستمت رفتم...بستتم شت تابلوی یه..افتاد بود مانند کنج که دیوار ز قسمت یه به چشمم که بودم گشتن

مونه این!وایسا..بود آویزون دیوار به دریایی چشم دوتا از بزرگ العاده فوقییه دهشتت برداشتتته اونجا از وقته خیله ولی...بودم دیده راهرو توی که تابلو

کیه؟توی چشمای این..چی؟ واسه!اینجاست؟ تر بزرگ اندازه با حاال...بود برم ناخودآگاه قدم چنتد شتتد بتاعتث در تق تق صتتدای کته بودم فکر

:گفتم...رفتم در سمت به و گذاشتم قلبم روی دستمو..عقب

بله؟-

:اومد لنزا صدای

...لنزا طناز؟منم-

...گرفتم قرار جلوش و کردم باز درو

داشتی؟ کاری-

:گفت زدو لبخندی لنزا

...بزنیم قدم بریم باهات میخواستم راستش..آره-

Page 203: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

213

:گفتم و باال رفت ابروم تای یه

بامن؟چرا؟-

...دوست یه و.رادمان زن عنوان به.بشم آشنا بیشتر باهات دارم دوست-لنزا

:گفتم زیرلب و زدم پوزخندی

...دوست-

:گفت لنزا!دوست نه خطری زنگ من برای تو گفتم ذهنم توی

گفتی؟ چیزی-

:گفتم زدمو ای مسخره لبخند

یی یه من کن صبر پس...نه- .میام االن.بپوشم شرت سو

یی یه و داخل رفتم کنار یمرفت لنزا با...پوشیدم و برداشتم ستفید شترت ستو گهایرن و بودن گرفته استتتخرو بر و دور برق تیر مثل که برقای...استتتخر وندمم من...استخر لب نشستیم...بود کرده روشن فضتارو داشتتن مختلفی

:پرسید!بیام؟ بیرون این با باید چرا

شدی؟ آشنا رادمان با چجوری-

...پیش سال6از-

:گفت تعجب با لنزا

لیزا؟ با ازدواج قبل یعنی-

:گفتم تعجب با من اینبار

میشناسی؟ رو لیزا-

:پرسید و داد تکون سرشو لنزا

Page 204: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 211

شدین؟ جدا هم از شد چی-

:فتمگ آروم...دونستم نمی سوالو این جواب خودم حقیقتا...فکر توی رفتم

...احمقانه اشتباه یه شاید..دونم نمی-

داری؟ دوستش خیلی-لنزا

کیو؟-

!دیگه رادمانو-لنزا

:گفتم خندیدمو

سوالیه؟ بیست-

...دیگه بگو-لنزا

ایدب میگفتم؟فعال باید ولی..داشتتتم؟آره دوستتتش من...فکر تو رفتم بازم :میکردم؟گفتم بازی نقش لنزا جلوی

...میمیرم براش-

براش جونمو من باشتته داشتتته دوستتت واقعا منو رادمان اگه...گفتم راستتت :گفت و خندید لنزا...میدم

...رمانتیک چه..اوووو-

:پرسید

سالته؟ چند-

.28...اممم-

.ترم بزرگ ازت من پس-لنزا

چندسالته؟ مگه-

Page 205: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

215

.32-لنزا

:گفتم باز دهن با

!میگی؟ دروغ-

...نه-لنزا

...نمیاد بهت اصال-

نظر به تجربه با و پخته خانوم یه...باشتتی داشتتته28میاد تو به اتفاقا-لنزا ...میرسی

:پرسیدم...نشست لبم روی کمرنگی لبخند

نکردی؟ ازدواج-

تدوس دیگه.گرفتم طالق کردو خ*ی*ا*ن*ت که کردم نامزد بار یه...نه-لنزا .باشم خوش عمرمو بقیه دارم دوست...کنم ازدواج ندارم

...آها-

نببی...شتتیرینیه دختر خب ولی!شتتدم صتتمیمی این با زود چقدر باش منو ...باشیم دوست باهم ما نمیزاری رادمان

شدی؟ آشنا رادمان با چجوری-

!میکنین؟ کار چی اینجا-

معرکه خرمگس بر ای..برگشتتتیم بود رادمان صتتاحبش که صتتدا ستتمت به این بتتا تو ستتنم ببینم من بیتای دیرتر دقیقته دو نمیتونی ختب!لتعتنتت

:گفت..لنزا کنار نشست...نزدیکمون اومد...نکبت!چیه؟

لنزا؟ میمونی..میان ها بچه عید امسال-

Page 206: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 216

!عیده؟ کی-

.دیگه روز سه-رادمان

...گذشت زود واقعا؟؟؟؟چقدر-

...میمونم آره-لنزا

کین؟ ها بچه راستی-

:گفت و چشمام توی زدم زل رادمان

بدونی؟ میخوای-

:گفتم گفته چی اینکه به توجه بدون

...خب آره-

:گفت کردو پوفی

و محمد،مهدی،رزیتا و شروین،مرضیه و آرمان،ساغر و شایان،ترنم و لیال- !تمنا و طاها و محسن

ایدنب!نه نه نه..شد نمی باورم..شدم خیره بهشتون نلبعکی اندازه چشتمای با مبست چشمامو...زد حلقه چشمام توی اشک...نباید...دیدمشتون می نباید

:گفت نگرانی با لنزا...لغزید هام گونه روی اشک که

طناز؟ خوبی-

:گفتت بهت با رادمان

طناز؟-

فتمر تند قدمای و عجله با و شدم بلند..نیست هیچی یعنی دادم تکون سرمو براتون دلم خیلی...زدم زار دل ته از و تخت روی انداختم خودمو.اتاق توی

Page 207: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

217

دمآ یه من...ندارم ای اجازه همچین من...ببینمتون یتونم نم ولی...شده تنگ که میزدم ارز داشتم ای دقیقه چند...گرم سواستفاده آدم یه کثیفم آدم یه پستم

راننگ چشمای با..بود رزا...کردم بلند سرمو...گرفت قرار موهام روی دستی :گفتم زیرگوشش...کردم گریه بازم و بغلم گرفتمش...میکرد نگاهم

بخشی؟ می منو..رزا-

کردی؟ اشتباهی کار مگه-رزا

:گفتم لرزون صدای با

...ببخش منو کنم ترکت شدم مجبور روز یه اگه.ببخش منو..آره..آره-

:اومد رادمان صدای

!بری؟ میخوای مگه-

بیانو اونام که برم مدت یه بهتره!نه؟ که چرا...کردم جتدا خودم از رو رزا بره گفت...کرد جدا ازم رو رزا اومد..دادم تکون آره عالمت به سرمو...برن

و روبروم نشتتستتت اومد..انداخت تخت گوشتته درآورد کتشتتو...اتاقش :گفت گرفتو دستاش با بازوهامو

بری؟ میخوای کجا؟کجا-

اینجوری چرا...کردم نگاه بود شتتده ستترخ عصتتبانیت از که چشتماش به- گفتم؟ چی من مگه!شده؟

...ببینن منو خوام نمی..برن بیانو ها بچه که مدت یه برای..برم میخوام-

!ببینن؟ نباید چرا-رادمان

...نباید..نباید-

Page 208: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 218

شتپ گذاشت دستتشتو رادمان..بزنم حرف نتونستتم و گرفت گلومو بغض :گفت آروم...گذاشت سینش روی سرمو و گردنم

.بگی تو هرچی..نکن بغض..باشه-

داج رادمان از و کردم پاکشتتون..بود گرفته راه اشتتکام.گرفتم آرامش دوباره :گفتم.شدم

داری؟ هارو بچه عکس ببینم-

.دارم تابم لپ توی...آره-رادمان

.ببینمشون میخوام...میخوام-

روی هردومون آورد بیرون تابو لپ و کیفش ستتمت رفت شتتد بلند رادمان عکستتارو تک تک رادمان...بود روبرمون تاب لتپ و خوابیتدیم شتتکم

چشمای همون...بود شتده عوض چقدر.بود لیال عکس،عکس اولین...زد یه و سرش باال شایان بودو نشسته صندلی روی..میکرد خودنمایی طوسیش

:گفتم سریع.لیال پاهای روی دختر

کیه؟ دختره این-

.دخترشون.درسا-رادمان

چندسالشه؟..جونم ای-

.رزائه سن هم-رادمان

.طوسیه چشماش اینم...چشماشو-

Page 209: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

219

تردور شروین و بود نشسته تپه یه روی.ساغر عکس.بعدی عکس زد رادمان ادمانر بپرسم من اینکه قبل..میداشتن بر قدم طرفش به پسر یه همراه اون از

:گفت

.تره بزرگ رزا از سال یه.پسرشون.سامیاره این-

.شروینه شبیه-

تیپای اون از ترنم.آرمان و ترنم عکس.بعدی عکس زد و خندید رادمتان کاله هی...شونش روی بود گذاشته مشتی صورت به کت یه..بود زده خاصشو

یه روی اشوپاه از یکی که ارتشی پوتینای..سرش روی بود گذاشته باباکرمیم آرمانم...ودب گرفته کالهشو های لبه دستاش دوتا با و بود گذاشته سنگ تکه رو ودستش بچم پسره یه و شونش یه روی بود گذاشته دستتاشتو سترش باال

:گفتم سریع.ترنم دیگه ی شونه

چیه؟ اسمش!پسرشونه اینم-

:گفت خندیدو رادمان

.آریا...عجولی چقدر-

سالشه؟ چند آریا.نازن چقدر اینا..خدایا-

.سال6-رادمان

کنار چادر با مرضتتیه.بود رضتتا امام حرم.مرضتتیه...بعدی عکس زد رادمان .بود جلوشون ام بچه پسر یه بود وایساده محمد

.رزائه سن هم.بردیائه اسمش کوچولو پسره این-رادمان

...ملوسه و خوشگل چادر توی مرضیه چقدر...آها-

Page 210: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 201

تمنا و طاها...بود بامزه عکستتشتتون چقدر!!طاها..بعدی عکس زد رادمان پشت.بودن هم روبروی و...بودن گذاشته هم های شتونه روی دستتاشتونو

سریع...میزد لبخند شیطنت با که بود معلوم دختربچه یه صورت پاهاشتونم :گفتم

!طرالنه-

:گفت تعجب با رادمان

!میشناسیش؟-

:گفتم ناراحتی و باغم

رو منات و طاها که و بابا قبر ستتر رفتم بار آخرین برای اینجا به اومدن قبل- !سالشه؟ چند.بود طرالن که...بچه دختر یه با دیدم

.رزا سن هم-رادمان

:گفتم و زدم تلخی لبخند

ساالی و ستن هم و.منه شتبیه رزا.میشته تکرار ها بچه این برای چی همه- نزدیکن؟ بهم خیلی.من مثل..داره خودشو

وارمامید.میکنه رو آریا سامیارو طرالنو و بیتابی،درسا خیلی رزا..آره-رادمان .نشه من مثل زندگیش

شدی؟ غیب چرا-رادمان

...نگفتم چیزی دادمو قورت دهنمو آب

:گفت و نشست رادمان

نیست؟ گشنت-

Page 211: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

200

...نه-

.میرم من پس..باشه-رادمان

خیلی..تابلو همون جلوی رفتم...بیرون رفت اتاق از..دادم تکون ستترمو روی که..بلند پلکای اون...خاص نگاه یه چشتتما اون..شتتدم خیره بهش

مهکنار رادمان که نفهمیدم که بودم فکر غرق انقدر.بود انداخته سایه چشما :گفتم...میکنه نگاه عکسه به داره و

خوردی؟ شامتو-

.آره-رادمان

!گذشته؟ چقدر مگه-

.دقیقه15 یه-رادمان

با!نیستتت؟ حالیم چیزی اینجام دقیق15من...کردم نگاهش باز دهن بتا :پرسیدم کنجکاوی

کیه؟ چشمای اون-

ویت و گرفت بازوهامو دستاش دوتا با!خاص جور یه...کرد نگاهم برگشتت از چشمای با!!!یدب*و*س چشمامو روی و اومد جلو یدفعه...زد زل چشمام

کار چی دونستتت نمی خودشتتم انگاری...کردم نگاه بهش دراومده حدقه بودم وایساده جوری همون..بیرون رفت اتاق از و شد جدا ازم ستریع..کرده

هاینک فکر از...کردم نگاه چشتتمام به..توالت میز جلوی افتادم راه..سترجام احساس چرا...نشتست لبم رو لبخندی بود یدهب*و*ست چشتمامو رادمان

ناپهکا روی باید دوباره اینکه از..بود خواب موقع دیگه!داره؟ دوستم میکردم

Page 212: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 202

تمگذاش و برداشتم تخت روی از بالشتتمو..شتد بلند نهادم از آه میخوابیدم اومد رادمان و شتتد باز اتاق در که بیارم پتو برم خواستتتم...کاناپه روی

یی..کشتتید پوفی و انداخت من به نگاهی...داخل که مشتتکی شتترت ستتو :تگف کردو کاناپه ه نگاهب یه..کمدش توی گذاشت و درآورد بودو پوشیده

درمیاری؟ بازی بچه داری بازم-

:گفتم میگشتم پتو دنبال که درحالی

بخوابم؟ تو با باید چرا بود؟من کجا بازی بچه-

:گفت خودشو سمت برگردوند منو یدفعه

میترسی؟ من از-

:گفت...نگفتم چیزی

گم مین زور کسی به من که بدون اینو.کنی بیرون ذهنت از فکرو این بهتره- به ساله6 که انقدر نیست مهم برام نیازم اصال من ضتمن در.باشته من با که

باشه؟!نترس پس.نشدم نزدیک دختری

:گفتم...دادم تکون سرمو فقط زد حرفارو این تحکم با انقدر

..پتو یه حداقل-

...تخته روی که همونیه فقط..نگرد الکی-رادمان

لندب آستین پیرهن یه و کمد ستمت رفتم..کردم نگاهی تخت روی لحاف به نیاز و مرده اونم..نیستتت که پیغمبر پستتر باشتته هرچیم رادمان..برداشتتتم

پشت رفتم..دارم اعتماد بهش خب ولی..باشم خودم مراقب باید من...داره ستتمتت رفتم و اومتدم بیرون دیوار پشتتت از...کردم عوضتتش و دیوار

Page 213: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

203

بیرون حرص با نفسشو لباسام دیدن با...بود خوابیده باز طاق رادمان...تخت همب پشتتتشتتو اونم!فاصتتله با اما کنارش خوابیدم رفتم ریلکس خیلی...داد دقیقه دو...گذاشتم سرم زیر دستمو یه و خوابیدم بهش کرده پشت منم...کرد

:گفت که بود نگذشته

طناز؟-

:گفتم آروم

بله؟-

کجا؟ بری؟آخه میخوای واقعا-رادمان

...میکنم فکریش یه دونم نمی-

یسرد سوز با که بودم نازم خواب وستطای...خوابیدیم و نزدیم حرفی دیگه به رو صورتش انداختم رادمان به نگاهی...کردم باز چشمامو...شتدم بیدار

اتاق بالکن به کجاست؟چشمم از سرما..بود3..کردم نگاه ساعتو...بود من ویر دوباره اومدمو..بستتتم درو و ستمتش رفتم...بود باز نیمه درش...افتاد

خودم روی لحافو بیشتتتر...بود رادمان به پشتتتم...کشتتیدم دراز تختت که رگشتمب خوابیدن طرفه یه از شدم خسته...بود گذشته دقیقه چند...کشیدم

خاک وا..کرد جمع جنین مثل خودشتتو نیستتتو رادمان روی لحافی دیدم زا یکم!چی؟ بیچاره این پس!برداشتم؟ خودم برای لحافو همه من چرا!عالم

زیاد فاصتتلمون..اه...موند بیرون خودم پشتتت ولی...کشتتیدم روش لحافو روی لحاف حاال...شتتد بهتر...شتتدم نزدیک بهش یکم ناچار به...بود

رادمتتان لبتای روی محوی لتبتخنتد...بتود کتافتی انتدازه بته هتردمتون

Page 214: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 201

مدت یه تونستم اینجا از کاملم رفتن قبل حداقال..لنزا بده خداعمرت...بود ...بستم چشمامو لب به لبخند...باشم پیشش

صتتورت روبروم...کردم باز چشتتمامو میخورد شتتونم به که هایی تکون با تو خونستتردیش...اوففف!میخنده؟ همیشتته این...دیدم رو لنزا خنتدون

:گفتم زدمو تصعنی لبخند...حلقم

...بخیر صبح..سالم-

..خانوووم بخیر ظهر بگی باید-لنزا

:گفتم شدمو خیز نیم

..بودم خسته چقدر دیگه واقعا؟ببین-

خوابیده رادمان پیش دیشتتب شتتد نمی باورم...کردم نگاه دستتتم بغل بهیی رفتم..نشست لبم رو کمرنگی لبخند..بودم و دست نشست بعد و دستشو

:گفت...پیشش رفتم...بود آشپزخونه توی لنزا...بیرون اومدم صورت

..بریزم قهوه برات من میز پشت بشین-

:گفتم..خوردن به کردیم شروع و آورد قهوه دوتا...نشستم و نزدم حرفی

...کنم درست ایرانی غذای یه میخوام!من با امروز ناهار پس-

:گفت زدو بهم ذوق با دستاشو لنزا

منو رادمان اونم...نخوردم بیشتر دوبار...ایرانیم غذای عاشتق من...وااای- میکنی؟ درست چی حاال.ایرانی رستوران بود برد

:گفتم کردمو فکر کمی

...سبزیه قورمه مرده کشته رادمان میدونم-

Page 215: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

205

..داده سفارش همونو فقط رستوران رفتیم که چندبار..آره-لنزا

...کنم آماده وسایلشو برم من پس-

هم ساالد...کردم دم برنجو..کردم آماده رو سبزی قورمه وسایل و شتدم بلند که درحالی..شد آماده غذا که بود بعدازظهر2 طرفای ساعت...کردم درست

هی و کنارم اومد لنزا میکردم نگاه شتتاهکارم به و بودم برداشتتته رو درقابلمه :گفت و کشید نفس

..باشه چی خودش ببین...خوبی بوی چه...اوووممم-

خوردن درحال...کشیدم بشتقاب توی دوتامون برای رو غذا و زدم لبخندی که اتاق سمت میرفت داشت..داخل اومد رادمان و شد باز خونه در که بودیم اما...بودیم گرفته زیرنظر حرکاتشو لنزا منو...شتد خشتک سترجاش یدفعه

عدب!اتاق توی رفت...کرد ما به نگاه یه برگشتت..بود غذامون به حواستمون با فیدس کوتاه آستتین بلیز یه شتامل که راحتی لباستای...برگشتت دقیقه01

ویت رفت و گذشت آشپزخونه از.بود پوشیده شد می مشکی آدیداس شلوار :گفت لنزا...بود مونده باز متر یه لنزا منو دهن!!!پذیرایی

رادمان؟-

:گفت بود داده لم کاناپه روی که درحالی رادمان

بله؟-

خوری؟ نمی...ها سبزیه قورمه-لنزا

دادو هتکی آشپزخونه دیوار به...طرفمون اومد شد بلند و کشتید پوفی رادمان :گفت

Page 216: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 206

خب؟-

...ها کرده درست طناز-لنزا

:گفت تفاوتی بی با رادمان

خب؟-

خوری؟ نمی-لنزا

:گفت میرفت در طرف به که حالی در رادمان

...بهتره برام آشپزخونه غذای همون..شم مسموم میترسم-

تموم حرکاتش و حرفاش این یعنی..بیرون زد واحد از حرف این زدن از بعد خوشحالی با االن کردم فکر!بودم کرده فکری چه باش منو...ستوزوند تنمو

و بود شتتده کور اشتتتهام...خام خیاالت!میخوره غذارو باهامون و میشتتینه کخش میز روی بود چنگال یکی اون توی قاشتقو دستتم یه توی که دستتام

ویر گذاشتم بشتقابو و بشتقاب توی انداختم چنگالو و قاشتق...بود شتده :گفت گرفتو دستمو لنزا که برم خواستم...کابینت

...میزنه ضدحاال این از رادمان...نشو ناراحت-

:گفتم زدمو پوزخندی

...میشناسمش..آره-

زالن جلوی حداقل..االغ پسره...تخت روی انداختم خودمو و اتاق توی رفتم لمحوصتت...کردم بازی یکم برداشتتتمو گوشتتیمو!میمیری؟ نکنی ضتتایع منو

یه...دمبو دیدن فیلم درحال...کردم روشن اتاقو ویه تی...بود سررفته بدجور آب آشتتپزخونه توی برم شتتدم بلند...شتتد تموم فیلمه و گذشتتت ستتاعت

Page 217: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

207

به آروم آروم...شنیدم چنگال و قاشق صتدای شتدم که راهرو وارد...بخورم وایساده رادمان...بیرون آوردم دیوار کنار از سرمو و شتدم نزدیک آشتپزخونه

غذا خودش برای داشتتت و بود روش قابلمه که گتاز اجتاق جلوی بود نشتتستتت.کردم قایم خودمو...میز طرف اومد...موند باز دهنم...میریخت

غذا زمین،تا روی نشتتستتتم همونجا...شتتد خوردن مشتتغول و میز پشتتت تگذاش ظرفشو و شد تموم غذاش شد که ساعتی نیم...بشه تموم خوردنش

یی ماشتتین توی بزیرل بود وایستتاده کابینت جلوی که حالی در...ظرفشتتو :شنیدم یکمشو بود سکوت خونه چون...گفت چیزی

نزنم؟ لب رو شده درست اون دستای با که چیزی میتونم چطور-

رو کی دستتتای این...اومد در حدقه از کامال..شتتد درشتتت چشتتمام حرفهای تحلیل و تجزیه درحال...شتتنیدم اشتتتباه...بابا من؟نه!میگفت؟

شودست که رادمان به...پریدم جام از بلندی هیعععع صدای با که بودم رادمان و گذاشتتتم قلبم روی دستتتمو منم...کردم نگاه بود گذاشتتته قلبش روی

:گفتم زیرلب بستمو چشمامو

...دیوونه-

:گفت تردید با رادمان

میکنی؟ چیکار اینجا تو-

:گفتم کردمو باز چشمامو از یکی

ها؟-

:گفتم پس...دادم گوش حرفاشو من فهمید می نباید..کردم فکر یکم

Page 218: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 208

...گرفت پام قوزک که بخورم آب بودم اومده-

اینجایی؟ کی از-رادمان

.اومدم االن همین-

:گفت لحن باهمون بازم رادمان

باشم؟ مطمئن-

دادی؟ انجام خالف کار میکنی؟مگه اینجوری چرا ببینم وایسا-

:گفت سریع رادمان

...اصال نه نه-

وراهم جلوی و گذاشت دیوار روی دستشو که آشپزخونه توی برم خواستتم :گفتم کردمو نگاه بهش..گرفت

چیه؟-

:گفت خاروندو گردنشو پشت دستش یکی اون با

...چیزه-

یی صدای یکم :گفتم...شنیدم رو ظرفشو

...کنار برو-

ی ماشین روبروی..آشپزخونه داخل رفم..کنار رفت ناچار به رادمان یظرفشو :گفتم وایسادمو

یی نمیاد یادم- .باشم کرده روشن رو ظرفشو

Page 219: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

209

ولی..گرفت خندم خالی قابلمه دیدن با..کردم باز سرشو و قابلمه سمت رفتم ستتمت برگشتتتم...دادم قورت مو خنده که گرفتم گاز لپمو دهنم داخل از

:گفتم و رادمان

بود؟ خوشمزه-

:گفت دستپاچه و شد جدا دیوار از بود داده تکیه دیوار به که رادمان

چی؟-

:گفتم کردمو اشاره قابلمه به سرم با

...غذا-

و در سمت رفت رادمان...شد زده واحد در که بزنه حرفی خواستت رادمان میگفت و میکرد صتتحبت رادمان با خدمتکار..در جلوی رفتم...کرد بازش

حین هیمن در...ها پله راه سمت به رفتیم رادمان با...اومدن وحید و بهراد که :گفتم

رادمان؟-

بله؟-رادمان

کنم؟ کار چی هارو بچه اومدن موضوع...میگم-

:گفت متفکر قیافه با رادمان

...دونم نمی-

...کشیدی زحمت!بع-

:گفت و جلوم وایساد...ها پله پایین رسیدیم

کنم؟ چیکار داری انتظار-

Page 220: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 221

رامب کاری یه زنتم عنوان به که االن...بمونم اینجا تونم نمی من...بابا خب- ...بکن

!شوهری و زن دعوای-

دویح با...سمتش برگشتتیم...کرد میخکوب سترجامون مارو بهراد صتدای :گفت بهراد..سمتمون اومدن

هم؟ به پرین می گربه و سگ عین دوتا شما چتونه-

یه برای باید من بال و اال میگه فهمیده هارو بچه اومدن موضتتوع-رادمان ...برم مدت

میکنی؟ فرار ازشون نیستن؟چرا خودت فامیالی مگه خب-بهراد

...نیست مناسب دیدنشون موقعیت االن..برم مدت یه باید-

:گفت یدفعه وحید

...من خونه بیا-

:گفت همو تو رفت هاش اخم رادمان..وحید سمت برگشتیم همه

...نکرده الزم-

:گفتم برداشتم نه گذاشتم نه منم

شم؟ نمی که مزاحمتون وحید آقا..نه که چرا-

:گفت استقبال با وحید

..خونه این بزرگی به نه البته..داره زیادی های اتاق منم خونه...اصال!نه-

:گفت کردو قطع حرفشو بهراد

...برینه بهشت که خونه این-

Page 221: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

220

:گفت رادمان...خندیدیم بهراد و منو

...هتل میبرمت...نیست نیازی که گفتم-

:گفت وحید

..برمیگرده بعدم میمونه من خونه روز میکنی؟دو هزینه چرا-

:گفت پریدو وحید حرف وسط بهراد بازم

..واه واه...عاشق چه..نمیره که همیشه برای..برمیگرده بابا-

:گفت دوباره وحید...اش کله پس زد یکی و خندید رادمان

طناز؟ چیه نظرت-

بگه نرو؟بازم بگه میخواستت دلم چرا...شتد کشتیده رادمان ستمت نگاهم و ستترد همچین..خانوم طناز باطل خیال زهی هتل؟ولی میبرمت خودم

:گفتم وحید به بالفاصله..شدم پشیمو فکرم از کرد نگاهم خشک

...موافقم من-

:گفت زدو لبخندی وحید

...بریم باهم برم خواستم وقتی..شو آماده برو پس-

یافهق چرخیدم که اول پاگرد توی..اتاقم توی رفتم و دادم لبخند با جوابشتتو یه و اتاق توی رفتم توجه بی...میکرد ام بدرقه نگاهش با که دیدم رادمانو و شتتیک ستتاک یه توی گذاشتتتم و..برداشتتتم روز دو برای لباس چندتا

مکار یعنی...نشتتستتتم تخت کنار و گذاشتتتم تخت روی ستتاکو...کوچیک بهم چیزی رادمان چرا اشتباهه وحید؟اگه پیش میرم که اشتباهه درسته؟کارم

Page 222: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 222

ستترمو...میشتتم دیوونه دارم واااای!بفهمم؟ خودم میخواد گه؟یعنی نمی ...شد زده اتاق در..کشیدم پرسوز آه یه و تخت روی گذاشتم

بفرمایید؟-

طناز؟-

لنزا دست در دست...کردم بلند تخت روی از سترمو ستریع رزا صتدای با پام رو بیاد کردم اشتتاره و زدم خستتته لبخند یه...بودن وایستتاده در جلوی :گفتم و یدمب*و*س موهاشو...پام رو نشست و اومد تند تند...بشینه

تو؟ خوبی-

:گفت سریع رزا

بری؟ میخوای چرا-

روی نشتتستتت اومد زدو لبخندی...کردم نگاه لنزا به و گزیدم پایینمو لب :پرسید...تخت

نیستی؟ رزا مامان بری؟مگه میخوای چرا میگه راست-

:گفتم...خندیدم آروم که گفت بامزه لحن با آخرو تیکه این

که؟ میدونی...ببینن منو رادمان فامیالی فعال خوام نمی..ولی..چرا-

خودت مراقب..خودته میل بازم..بهتر زودتر هرچه من نظر به ولی..آها-لنزا ...باش

لبخند..بهتره صتدرصتد یعنی...بیتائه از بهتر لنزا کردم حس بار اولین برای توی رادمان و شتتد باز اتاق در...گفتم ممنونی زیرلب و زدم بهش مهربونی

:گفت انداختو بهم سردی نگاه...شد ظاهر در جایگاه

Page 223: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

223

..میره داره وحید..پایین بیا پاشو-

!زدم یخ من سردی همه این از

از و برداشتم ساکمو یدمب*و*س گونشتو..تخت روی گذاشتتم آروم رو رزا اومدیم...میومد سرم پشت..شدم رد رادمان کنار از...کردم خداحافظی لنزا

طبق...رادمان سمت برگشتم...بود مشکیش فراری سوار وحید...حیاط توی ردمک باز دهن...کردم تر زبونم با لبمو...میکرد نگاهم سینه به دست معمول

:ماسید دهنم تو حرف حرفش این با که کنم صحبت که

...خداحافظ-

اندازه چشمای با...خونه داخل رفت من به توجه بدون حرف این زدن بعداز قدرچ ببین...لرزیدن به کرد شروع چونم..کردم نگاه شتدنشتو دور نلبعکی

با...پایین نیاد اشکام که بستم چشمامو...شه راحت شرم از میخواست دلش که کرد اشتتاره دستتتش با...طرفش برگشتتتم وحید ماشتتین بوق صتتدای

شستمن ستریع و کردم رادمان زیبای و بزرگ خونه به نگاه یه و برگشتتم...برم درآهنی یه به رسیدیم...خندوند منو و زد حرف خونه تا وحید...ماشین توی

اینجا..شتتدیم خونه حیاط وارد...کرد بازش ریموت با...مشتتکی و بزرگ یمیرفت سریع داشت خونه حیاط تا طوالنی جاده یه که رادمان خونه برخالف

برش و دور..بود پارک مثل حیاطش...طبقه دو ساختمون یه...حیاط وستط وحید...شتتدم پیاده ماشتتین از...نیمکت تا ستته دو طرفش دو و بود درختییچ کموسا دسته...داخل کرد راهنماییم و خدمتکار مرد یه به داد ماشینو سو

و شیک خونه..شدیم خونه وارد...میدادم فشارش و بودم چسبیده دستتی دو

Page 224: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 221

زچی یه قصر اون اصال...رادمان خونه اندازه به نه میگم بازم ولی..بود مدرنی بقهط رفتیم...دنبالش منم و رفت باال مارپیچ پله راه از وحید...ستتت دیگه

سترمو..داخل برم کرد اشتاره دستت با و کرد باز رو اتاقی یه در وحید...دوم میشتتکستتت پات طناز!بودم؟ معذب چرا...داخل رفتم و پایین انداختم

:گفت دادو تکیه اتاق در به وحید...کردما غلطی عجب...اینجا نمیومدی

...من اتاق اونجام...تو اتاق اینجا-

:داد ادامه...کرد اشاره روبرویی اتاق در به و

نمی کرف دیگه...بگو خدمتکار به خواستی هرچی...پایینه آشپزخونه دیدی- بهم خواستتتی هرچی..هستتت چی همه...بگم بهت باید رو چیزی کنم ..میرم دیگه من...بگو

:پرسیدم

...خلوته میکنم احساس داره؟آخه خدمتکار چندتا اینجا-

:گفت کردو ریزی خنده

این...کجا( نوشتم؟ درست)هشم و خدم اونهمه با رادمان خونه..دیگه آره- به باشه شلوغ خونم ندارم دوست...دارم خدمتکار تا01جمعا...کجا کوره ده

بعدی؟ سوال...خاطرهمین

:گفتم زدمو خجالت با لبخندی

...هیچی دیگه-

:گفت بست می اتاقو در که درحالی وحید

Page 225: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

225

صتتدات میاد خدمتکار...مونده ستتاعت ستته دو شتتام تا...کن استتتراحت- ...میکنه

کال...بود ای ساده و شیک اتاق...انداختم اتاق به نگاه یه تازه رفت که وحید ریعس...بود اتاق کنج ام نفره یه یاستی تخت یه...بود یاستی دکوراستیونش

...تخت رو انداختم خودمو و درآوردم پالتومو ساکو

****

و در سمت رفتم سریع...نشتستم وحشتت با که شتد زده شتدت با اتاق در برای یینپا برم گفت فرانسوی به و بود در پشت خدمتکار زن یه..کردم بازش خونه توی انقدر...گرفتم دوش یه و حموم توی رفتم و بستتتم درو...شتتام

اینام به وحید کاش ای...ستتخته برام اینجا کردم صتتحبت فارستتی رادمان شلوار اب پوشتیدم ستفید تونیک یه..گرفتن دوش از بعد...میداد یاد فارستی یزم پشت وحید..پایین رفتم و پیچیدم سترم دور رو حوله..مشتکی آدیداس

:گفت زدو لبخندی من دیدن با میخورد غذا و بود نشسته

خوابیدی؟ خوب-

:گفتم دادمو لبخندشو جواب

...انداختم زحمت توی توروهم ممنون..آره-

...زحمتی چه..بابا نه-وحید

و رسید می بهم خیلی وحید..شدم خوردن مشغول..نشستم وحید روبروی بعداز...میکرد معذبم همین..میذاشتتت جلوم غذارو اون و غذا این مدام

مخواب...کشیدم دراز تخت روی...اتاقم توی رفتم بالفاصتله شتام خوردن

Page 226: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 226

نوچی...خورد زنگ گوشیم که میشتد گرم چشتمام کم کم داشتت...میومد خودنمایی گوشیم روی رادمان اسم...آوردم درش شتلوارم جیب از و گفتم

لبممق...لرزید ملی دستام...تخت رو نشتستم و شتدم بلند فنر مثل..میکرد :دادم جواب و کشیدم عمیق نفس..میزد تند

الو؟-

فکرایی چه...ذوقم تو خورد و شتتد پخش گوشتتی توی رزا بچگونه صتتدای !بودم کرده

طناز؟ الو-رزا

:گفتم زدمو تلخی لبخند

من؟ وروجک چطوری-

:گفت و خندید بچگونه رزا

چطوری؟ تو..خوبم..مرررسی-

...خوبم منم-

من؟ بی اونجا میگذره خوش-رزا

...میکردیم بازی باهم بودی اینجا..رفته سر حوصلم..اصال.نه-

..اومدم شاید پس-رزا

:اومد رادمان صدای

رزا؟کجایی؟-

:گفت عجله با رزا

..بای..میکنه کلمو زدم زنگ تو به بفهمه بابا االن...طناز برم من-

Page 227: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

227

خشتتک دستتتم توی گوشتتی...کرد قطع بالفاصتتله حرف این زدن از بعد اهمیتم بی براش زده؟انقدر زنگ من به رزا نداشت خبر رادمان یعنی...شد هگرفت گلومو بغض که درحالی...بزنه؟نامرد زنگ من به رزا نمیده اجازه که

رو چکید چشمم گوشته از اشتک قطره یه..گذاشتتم بالش روی سترمو بود ...رفتم خواب به رادمان و رزا از پر فکری با و بستم چشمامو...بالش

****

یه و وایسادم...میکردم ورزش و دوییدم می خودم واسته حیاط توی داشتتم بممیخکو سرجا دختر یه صدای...خوردم بود دستم تو که بطری از آب قلپ :شد خشک دهنم جلوی بطری و کرد

یی؟ طناز- !تو

شتمبرگ..کشید دستم از رو بطری و اومد تر نزدیک کفشتاش تق تق صتدای فارسی راحت خیلی..یومد نمی فرانسوی...ساله07یا08دختر یه..ستمتش

:گفت کردو ذوق یدفعه دختره...میزد حرف

...چشماشو..نشدی عوض اصال..زاد فرخ طناز..واااای-

دفعهمیشناسه؟ی منو که کیه این...موند می باز بیشتر دهنم هرلحظه تعجب از دهش حلقه گردنم دور که دستاش رو گذاشتم دستمو...شد آویزونم گردن از

:پیچید گوشم تو وحید صدای...کنم جداش خودم از کردم سعی و بود

...فرناز کن ولش-

بعد...شد خیره وحید به و شد جدا ازم بالفاصله بود فرناز اسمش که دختره :گفت

Page 228: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 228

..نامرد توئه پیش زاد فرخ طناز بودی نگفته-

:داد ادامه و زد وحید برای چشمکی

ناقال؟ کردی تورش کی-

اومد وحید...موند باز حرا غار اندازه دهنمون و کردیم نگاه بهم وحید منو :گفت و جلو

میگی؟ چیه پرتا و چرت این تو..بریم بیا..فرناز-

:گفت..خوردم جا که چسبید منو بازوی و شد دور وحید از فرناز

...میام طناز با من-

بار هی ثانیه دو هر فرناز...داخل رفتیم باهم...تو بریم که کردم اشاره وحید به بر صتتورتمو منم...میکرد زیتارت منو مبتارک صتتورت و برمیگشتتتت

به دوحی...سالن توی مبالی روی نشتستیم!بود؟ کی دیگه این...میگردوندم تدس...برد باال نه عالمت به سرشو فرنازم..شه جدا ازم که کرد اشاره فرناز

:تمگف و طرفش برگشتم..گرفتم فاصله ازش و کردم جدا بازوم از فرنازو

میشناسی؟ کجا از منو بگی خوای نمی-

:گفت ذوق با دوباره فرناز

..نازه چقدر..صداشو ووییی-

نهک عوض سریع بحثو خواست وحید...شدم خیره بهش و پرید باال ابروهام :گفت

.اومده روسیه از تازه.منه خواهر..فرناز ایشون..طناز ببخشید-

:گفت پریدو وحید حرف وسط فرناز

Page 229: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

229

...دارم عکساتو ی همه من-

:آوردم زبون به سوالمو!عکسامو؟...طرفش برگشتم سریع

!عکسامو؟-

شهب ورشتکست شترکتتون اینکه قبل پیش ستال6نیستت؟ یادت..آره-فرناز ...داری اینترنت توی عکس عالمه بودی؟یه کرده بازی تبلیغ چندتا

بزرگش فرناز که اونقدر نه ولی...بودم معروف من آره...اومتد یتادم تتازه :گفتم آروم...میشناختن منو دارا شرکت بیشتر...میکنه

...آها-

زا عکس یه...صورتم جلوی آورد چندثانیه از بعد و درآورد گوشتیشو فرناز آرایشی محصوالت از ییک تبلیغ برای...پیش ستال6 برای اووو..بود خودم

یه...ستتبز شتتال با ستتفید مانتوی یه..بود تنم باال از عکس...شتترکتمون :گفت فرناز...کشیدم پرسوزی آه..روزگار

میشناسی؟ منو داداش چطوری نگفتی راستی-

:گفت وحید...وحید سمت برگشتم

...منه مهمون روز چند برای-

:گفت و شد بلند مبل روی از وحید...باال طبقه رفت و نزد حرفی دیگه فرناز

...میکنه رفتار غیرعادیه یکم من خواهر این..ببخشید-

:گفتم زدمو لبخندی

...نداره عیبی نه-

Page 230: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 231

نگز گوشیم..خوردم مختصری صبحونه و آشتپزخونه توی رفتم شتدم بلند وشیگ با بازم بود رزا..دادم جوابشو میرفتم باال پله راه از که درحالی...خورد

:رادمان

...خودم مامانی سالم-رزا

:دادم جوابشو خودش عین...نشست لبم رو لبخندی

...خودم دختر بر سالم-

:گفت و خندید رزا

چطوری؟-

...ها میکنه دعوات زدی؟بابات زنگ چطوری تو..مرسی-

...فامیالشه گرم سرش بابایی نه-رزا

:گفتم سریع..شدم خشک سرجام

اومدن؟ بابا فامیالی-

...نگو که شلوغه اینجا انقدر...آره-رز

:اومد بچه پسر یه صدای

..دیگه بیا..رزا-

:گفتم سریع

بود؟ کی این-

:گفت دادو رو پسره اون جواب رزا

..سامیار-

:گفتم زیرلب

Page 231: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

230

...عزیزم-

شدی؟ چی-رزا

...داریا جدید مامان نگی بهشون..رزا..هیچی-

.گفته بهم باباهم..هست حواسم نه-رزا

..کن بازی برو حالاهم..باش مراقب پس.باشه-

..بای ب*و*س باشه-رزا

.بای-

که درحالی...شتتد زده اتاق در که اتاقم توی رفتم...کردم قطع رو گوشتتییی :گفتم میاوردم در ورزشیمو شرت سو

بله؟-

.فرناز..منم-

...تو بیا-

نشتتستتت و اومد ذوق با فرناز..تخت روی نشتتستتتم و برداشتتتم حوله یه :گفتم...کنارم

جان؟ فرناز داشتی کاری-

...سوزن می حسابی دیدم تورو من بدونن ها بچه اگه...وااای-فرناز

:گفتم و خندیدم

مهمم؟ انقدر-

Page 232: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 232

وتور چشمای رنگ لنزای میرن ها بچه بعضی..بخواد دلت تا...اووو-فرناز هی اصتتال...میکنن عمل دماغشتتونو.میکنن پروتز الکی لباشتتونو...میزنن

..شن نمی تو شبیه میکنن هرکاری اما..وضعی

:فتگ کردو نگاه چشمام به...بردم عقب صورتمو که شد نزدیک صورتم به

..میشه پیدا کم..خاصه اصال تو چشمای رنگ-

:گفت کردو نگاه لبام به

اینجوری اصتتال بینمت می که االن اما...پروتزه لبات میکردم فکر من..ا - ...نیست

...نیست پروتز هم واقعا-

...بابا میدونم-فرناز

:گفت و درآورد گوشیشو

..دوستام واسه بفرستم میخوام..بگیریم باهم عکس یه بزار-

:گفتم زدمو لبخندی

...باشه-

و گرفت عکسو...شدیم خیره دوربین به هردو و گردنم دور انداخت دستشو :گفت...انداخت بهش نگاه یه

..میشه حسودیم بهت..دختر برانگیزه تحسین زیباییت..واو-

نمی خودم بودم خوشتتگل انقدر من..خاروندم ستترمو م اشتتاره انگشتتت با حالت اب و طرفم برگشتت یدفعه..میکنه؟بیخی مبالغه داره این یا!دونستتم؟

:گفت مشکوک

Page 233: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

233

چیزیه؟ حید و تو بین..ببینم-

:گفتم سریع و...پرید باال ابروهام

...اصال نه-

:گفت آویزون لوچه و لب با

...باشی داداشم زن تو داشتم دوست خیلی من ولی-

:گفتم و کردم تر زبونم با لبمو

...اجازه با حموم میرم من جان فرناز-

:گفت ذوق با بیرون میرفت اتاق از که حالی در فرناز

...میبینمت...باشه-

ونیمپیش روی دستمو کف و بیرون دادم محکم نفسمو...بیرون رفت اتاق از دوش یه و رفتم...عمرا نه وای!وحیتد؟ منو!میگته؟ چی این...گتذاشتتتم

ذره یه نرادما برای دلم...کردم روشن تابمو لپ و اتاقم توی برگشتم..گرفتم توی لنزا..زدم مشترکمونو اصتطالح به واحد..خونه دوربین زدم...بود شتده

دلم واااای...اومد بیرون اتاق از رادمان...میدید وی تی داشت و بود ستالن چه..باشتتی مهم برام انقدر کردم نمی فکر...پستتر بود تنگیده برات چقدر پیرهن و مشکی جین شلوار با سفید اسپرت کت یه!المصب پوشیده لباسیم

رفتن باهم رادمان و لنزا!بیرون؟ لباس چرا..ا ...ستتفید و طوستتی چهارخونه وایستتا!جمعیت خبره چه...ااااهههه...راهرو دوربین زدم ستتریع...بیرون و منات ترنمو و مرضیه و ستاغر و لیال..لرزید چونم..جمعیت این این..ببینم اسمش که پسربچه همون مرضیه بغل...میزنن حرف باهم که دیدم رو رزیتا

Page 234: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 231

امیارس و ساحل و رزا و درسا...بودن پوشیده بیرون لباسای همه...بود بردیائه و شتتایان...پریدن می اونور و اینور هی و میکردن بازی باهم داشتتتن آریا و

داشت قدیم مثل شتروین...دیدم محستنو و طاها و محمد آرمانو و شتروین و بود وایساده گوشته یه!مهدی...خندوند می رو همه و درمیاورد بازی بامزه باهم و آقایون سمت اومد رادمان...میزد دید رو خونه مشکوک همیشته مثل

ویت رفتن...کرد راهنمایی پایین ستتمت روبه خانوما لنزاهم...پایین رفتن بعداز و شدن خوشگلشون ماشینای سوار کدوم هر...ماشتینارو!واو...حیاط امروز!اومد یادم تازه هیععع...بستتم تابو لپ...شتدن خارج حیاط از مدتی بازم درو..تو برم داد اجازه وحید...زدم درو و وحید اتاق دم رفتم بدو...عیده ...کرد نگاهم و آورد باال سرشو...بود کارش میز پشت..شدم داخل و کردم

عیده؟ امروز میدونستی تو وحید-

...آره-وحید

چند؟ ساعت-

6ستتاعت میشتته ما زمانی منطقه واستته..عیده8ستتاعت ایران توی-وحید .غروب

کردی؟ آماده سینو هفت-

:گفت خندیدو وحید

...داری ذوق خیلی انگاری-

:گفتم آویزون لوچه و لب با

...باشم رزا و رادمان پیش امسال داشتم انتظار ولی..نه-

Page 235: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

235

:گفت سرد و پایین انداخت سرشو..رفت هم تو هاش اخم وحید

یل سال موقع...اتاقت برو- ...میکنم صدات تحو

جوریاین یدفعه چرا!چی یعنی..اتاقم توی رفتم ولی...کردم تعجب لحنش از اهمب...اتاق توی اومد دوباره فرناز...تخت رو نشتتستتتم...بابا شتتد؟بیخیال

ستتفره...ستتالن توی رفتیم باهم بدو...شتتد 6 ستاعت که زدیم حرف انقدر ردهک تنظیم ایرانی شبکه روی رو وی تی و بودن چیده میز روی ستینو هفت نشست تا...میز سمت اومد آروم آروم وحید...میز پشتت نشتستتیم...بودنیل ستال صتندلی روی رنازف به وحید منو...گفتیم تبریک بهم همه!شد تحو

قبول اصتترارش با ولی..ستتت مستتخره!!!من بته وحیتد و دادیم عیتدی سرمو تا من و برگشتیم00ساعت...شام برای بیرون رفتیم باهم بعدش...کردم

...برد خوابم بالش روی گذاشتم

****

خونه ای شیشه در...پایین رفتم ها پله از و کردم تر مرتب دوشم روی شنلمو قدم با...صورتم روی میزد نم نم بارون...شتدم حیاط وارد و کردم باز وحید نیمکت چون...رفتم حیاط ی کناره چوبی نیمکت ستتمت به آهستتته هایی

سرما لیو نبود خیس اینکه با..روش نشستم آروم.بود بود،خشک زیرسایبون دستتتام با شتتد مور مور لحظه یه بدنم...بود کرده یخ و بود خورده بهش

االن...کردم نگاه شب بارونی آسمون به...بشم گرم که دادم مالش بازوهامو برام خیلی...دورم رادمان از که روزه ستته...شتتده عید که روزه ستته دقیقا

Page 236: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 236

طناز دردیه بد عاشق هی...شتده تنگ هاش تخم و اخم برای دلم...ستخته ...گرفت خندم فکرم از...شده گرفتارش

میخندی؟ چی به-

تو اشبود،دست وایساده دورتر ازم کمی...برگشتم سمتش به وحید صدای با :گفتم و زدم لبخندی.بود شده خیره بهم و بود جینش جیب

اینجایی؟ کی از-

:گفت و کنارم نشست و اومد سمتم به وحید

میخندی؟ چرا نگفتی...اومدم االن همین-

:گفتم زیرلب...زدم رنگی پر لبخند و گرفت ام خنده دوباره

...هیچی-

:گفت کردو نگاه آسمون به وحید

نیست؟ سرد-

...یکم-

و ردمب باال نه عالمت به دستمو که دوشم رو بندازه دربیاره پالتوشو خواست :گفتم

...نیست نیازی-

:گفت و پوشید پالتوشو دوباره وحید

...میشه سردت آخه-

...بشم اذیت که نیست حدی به سرما-

Page 237: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

237

نجرهپ خونه،پشت ای شیشه ساختمون به خورد چشمم...نگفت چیزی دیگه نگاهمو رد وحیدهم...میکنه نگاهمون لبخند با که دیدم فرناز،فرنازو اتاق

:گفت و خندید ریز...کرد دنبال

..بینه می باهم تورو منو که میشه خوشحال چقدر دونی نمی-

مچینه اصال!نه نه نه...نکنه!چی؟ یعنی حرفش این...پرید باال ابروم تای یه اون و دادیم تکون دست براش که داد تکون دست برامون فرناز...نکن فکری

:گفت آروم وحید...کنار رفت پنجره پشت از

طناز؟-

هی و داد قورت دهنشو آب...کردم نگاهش منتظر...سمتش برگردوندم سرمو :گفت زیرلب...چشمام توی زد زل عجیب جور

...چشماتم ی دیوونه-

:گفتم و نشنیدن به زدم خودمو ولی کردم تعجب مرگ حد در اینکه با

وحید؟ بگی میخوای چیزی-

اب کردم شروع..نداشتم خوبی حس...میشد وارد استرس بهم کم کم داشت و دش بلند کردو ای سرفه وحید..زمین روی زدن ضربه عصبی حالت به پام

...وایساد روبروم

هنموذ که وقته خیلی که مطلبیه یه...بگم چوری نمیدونم...راستش-وحید هک بگم میخوام ولی..ولی..نه یا بگم درسته دونم نمی...کرده خودش درگیر

...شم راحت

Page 238: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 238

حس...میشتتدم دیوونه داشتتتم...میشتتد تندتر هرلحظه استتترس از نفستتام من حس شتتتایتتد...زدم نمی حرفی ولی بگته چی متیتخواد متیتکتردم

:داد ادامه وحید...اشتباهه

یه همه میکردم احستتاس بودم،ولی دوستتت زیادی دخترای ستتن،با این تا- لیو کنم پیدا دختر یه توی رو ویژگی اون کردم ستتعی خیلی..دارن کم چیز ..که روزی...که روزی تا..شدم خیالش بی منم..شد نمی

سرهم پشت..لرزید می دستام وضتوح به...وایستادم روبروش و شتدم بلند گوش حرفتاش بته داشتتتم چرا دونم نمی...میتدادم قورت دهتنتمو آب

:داد ادامه وحید...بود قفل پاهام لحظه اون...میدادم

ادبهر رادمانو با وقتی...پیش ماه یه رادمان،تقریبا ی خونه اومدم که روزی- جالب...باال اومد ها پله از شیطون قیافه با دختر یه میومدیم پایین ها پله از

بود ریدخت اولین اینکه جالبتر و..خونست اون پرستار فهمیدم که بود اینجا گفته بهراد منو به دربارت رادمان...میکرد برخورد رادمان با پروا بی اینقدر که

...بود

:گفت و آسمون به کرد روشو...کردم نگاهش کنجکاو...شد فعال رادارم بازم

ازدواج باهم ستتوری شتتوهر و زن عنوان به پیش ستتال6 که بود گفته-وحید ..رسیدین بهم دوباره که بوده خدا کار حاال..کردین

:گفت و سمتم برگشت

ردارتک و اخالق شیفته بیشتر و بیشتر روز هر من...نیست این ماجرا ولی- رفتار وقار با و ختانوم از میکردم تحستتینتت بیشتتتر روز هر...میشتتدم

Page 239: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

239

همه...خوندین ماهه یه صتتیغه یه رادمان و تو که میتدونم من...کردنتت چی نکردم پیدا دیگه دخترای توی که ویژگی میدونی...میدونم متاجرارو

بود؟

:گفتم زیرلب...بود شده منقبض فکم

...نه-

...میشد باز دهنم سختی به...بود شده گرفته ازم تکلم قدرت اصال

و دور هک دخترایی بیشتر...شتی نمی نزدیک پسترا به پول برای اینکه-وحید انیرادمانی،رادم کنار وقتی که دیدم می من ولی...بود پولم خاطر به بودن برم حسودی بهش پسترا حتی که میشتکنن،کستی دستت سترو براش دخترا که

رو ویژگی این تو کته فهمیتدم...دی نمی اهمیتت بهش متیتکتنتن،وقتی ..تو...داری

:گفت سریع و بست چشماشو و داد قورت دهنشو آب

...منی آل ایده دختر تو-

از حرفارو این انتظار من..من...اومد بند نفستتم و وایستتاد لحظه یک قلبم جور همین..شتتد جمع چشتتمام توی اشتتک..من..وحید نه داشتتتم رادمان ورد وحید از نور سرعت به و برگشت پاهام به قدرت...میکرد نگاهم منتظر

روی انداختم شتتنلمو..کردم قفتل درو و اتتاقم توی رفتم بتدو و شتتدم ینمس قفسه...بودن گذاشته کار دیوار روی که ای آینه جلوی وایسادم...تخت

شد می دوار استرس بهم وقتی..بود پیشونیم روی عرق..میرفت پایین و باال با..میکردم گلوم توی خفگی آستتمم،احستتاس خاطر به میاوردم کم نفس

Page 240: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 211

ای قهت چند در...رفتم عقب قدم چند در صدای با...بودم گرفته گلومو دستم :اومد وحید صدای...خورد

طناز؟-

تا..بشنوم حرفاشو دیگه خوام نمی...گزیدم لبمو!کنم؟ کار چی...خدایا وای هی بزنه حرفا این از دیگه کلمه یه داشتتتم،مطمئنم نگه خیلی خودمو اینجا

با...قفله در فهمید که کنه باز درو خواست...گوشش زیر میخوابونم ستیلی :گفت و زد در به بیشتری شدت

...درو این کن طناز؟باز-

:گفت و رفت باال صداش یکم

...کنم صحبت باهات باهات،میخوام ندارم کاری بیرون بیا...طناز-

ر...کشتتیدم می عمیق نفس و بودم چستتبیده دیوار بته روی خوردم ستت :اومد فرناز صدای...بودم گرفته تنگی نفس..زمین

وحید؟ شده چی-

:اومد وحید آروم صدای...شد سکوت

..بخوابیم بریم هیچی-

ردمک دستمو رسید مغزم به خون تازه..رفتن که فهمیدم هاشون قدم صدای از ای...اینجا یومدم نمی اول از کاش ای..لعنتی...درآوردم اسپرمو و کیفم توی

مغزت این به لعنت...هتل رفتم می بودم کرده گوش رادمان حرف به کاش مگوشی..بود تند نفسام هنوزم ولی...اومد جا نفسم که زدم رو استپره...طناز دیگه...رادمان اسم دوباره...آوردم درش جیبم از...لرزید شلوارم جیب توی

Page 241: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

210

صتتحبت باهام ای دقیقه دو یکی و میزد زنگ روز هر..رزائه میدونستتتم :گفتم و برداشتم رو گوشی...بود نزده زنگ امروزم...میکرد

..مامان خوشگل سالم-

...طناز-

رو نشستم شدم بلند...کشیدم خفیف هیعع خط،یه پشت رادمان صتدای با :گفتم آروم و تخت

یی؟ رادمان- تو

:پیچید گوشی توی اش خسته صدای

باشه؟ ام عمه داری انتظار پس-

:گفت...خندید مردونه اونم که خندیدم آروم..گرفت خندم شرایط اون تو

..دنبالت میام 8ساعت صبح فردا..ایران رفتن ها بچه-

:گفتم تعجب با

!فردا؟-

:گفت تمسخر با

گذشته؟ خوش چیه؟بهت-

:گفتم سریع

.فعال..منتظرم..نه نه-

آستتودگی ستتر از نفستتی...کردم قطع باشتتم جواب منتظر اینکه بدون و نمی تحمل صتتاحبشتتو و خونه این دیگه که کردم ذوق خیلی..کشتتیدم

.پتو زیر خزیدم و کردم جمع لباسامو سریع.کنم

Page 242: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 212

یی توی رفتم جت مثل..پریدم خواب از گوشیم هشدار صتدای با و دستشو ینج شلوار و مشکی پالتوی و بیرون اومدم بدو...شستم صتورتمو و دستت

باز درو آروم..کردم باز درو قفل...دستم گرفتم ساکمو...پوشتیدم مشتکیمو سیک...بکشم سرک که بیرون بردم سرمو آروم...نیاد ازش صتدایی که کردم داشتم...پایین رفتم ها پله از پاورچین پاورچین و بیرون اومدم اتاق از...نبود

:کرد میخکوبم سرجا صدایی که در سمت میرفتم

کجا؟-

گاهن بود نشتتستتته صتتبحونه میز پشتتت که فرناز به چرخیدم پا پاشتتنه روی موزد لبخندی...ستتمتش رفتم و فرستتتادم بیرون نفستتمو حرص با...کردم :گفتم

...دیگه میرم-

:گفت و شد بلند یدفعه فرناز

میری؟ کجا-

.خونم گردم برمی-

نبودی؟ مهمون تو مگه-فرناز

.دارم خونه اینجا خودم من...روز چند برای..راستش خب-

:گفت و جلوم وایساد...سمتم اومد فرناز

...میشه تنگ برات دلم-

:گفتم کردمو بغلش

...ببینیم همو دوباره میدم قول-

Page 243: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

213

نگاه اش صتتفحه به...خورد زنگ گوشتتیم که زد لبخندی و شتتد جدا ازم :گفتم...میزد چشمک رادمان اسم..کردم

.برم من دیگه خب-

...کن صبر-فرناز

والجرعه زدم لبخندی.دستتتم داد و برداشتتت میز روی از شتتیر لیوان یه دمفهمی که طور این...حیاط توی رفتم و کردم خداحافظی ازش...سرکشیدم

لیو بود ریموتی اینکه با...حیاط در ستتمت رفتم...بود اتاقش توی وحید گذاشتتتم پامو در از که قدم یه..کردم بازش آروم...شتتد می باز دستتتیم

ینماش از رادمان...باال گرفتم سترمو...دیدم رو ماشتینی الستتیکای..بیرون هک بردارم قدمی خوایتم..سمتم اومد...شد خیره بهم و بست درو...شد پیاده

ها؟یه...چه یعنی حرکت این االن..زمین خورد فکم...کشتید آغوش تو منو و تمبرگش...بود سرم پشت به نگاهش شد،ولی جدا ازم...کشید عمیق نفس گاهن غضب و غیض با مارو و بود حیاط توی وحید...کردم نگاه سرمو پشت ستتمت رفت و کرد رهتا منو...توهم رفتت هتاش اخم رادمتان...میکرد ازب قفلش که زد ماشتتینشتتو ستتمتش،دزدگیر میرفت داشتتت وقتی...وحید

دوحی نکنه...میگفتن؟نکنه چی یعنی...جلو صندلی روی نشتستتم...شته به!دارم؟ دوستتتش منم بگه و کنه زیاد داغشتتو پیاز نکنه!بگه؟ چیزی بهش ستترمو...خدا نکنه؟ای باور رادمان وااای...ندارم وحید به حستتی که والله

بسته و باز شدت با ماشین در...کشیدم کشدار آه یه و داشبورد روی گذاشتم اخم یه..بود توهم هاش اخم حسابی رادمان..سرجام نشتستم ستیخ..شتد

Page 244: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 211

تمداش...کرد روشن حرص با ماشینو و کرد وحید خونه در به نگاه یه...غلیظ حرف این از باید رادمان چرا آخه..ولی..بود گفته بهش احتماال..میمردم

خالص من شر از میشه خوشحال که چرا؟اون واقعا بشه؟نه ناراحت وحید پدال روی میکردمو حس من بودو وجودش توی که عصتبانیتی تموم...شته تعجب...داشتتت نگه خونش بزرگ و آهنی در جلوی...کرد ختالی گتاز :گفت تو؟آروم نرفت چرا..کردم

...شو پیاده-

:گفتم..سمتش برگشتم

نمیای؟ تو مگه-

...جایی برم باید من برو تو نه..نه-رادمان

صبح؟ وقت این-

:زد داد بلند تقریبا صدایی با

!دیگه برو د -

ضمح به...شدم پیاده ماشین از و فشردم ساکمو دسته...شدم شکه کارش از من آخه..لرزیدن به کرد شروع چونم...شد دور ازم نور سرعت به در بستتن

سمت رفتم!هاته؟ بداخالقی فقط تو از من ستهم که کردم یگ*ن*ا*ه چه بایئ من،چجوری خدای واااای...کنن باز درو که گفتم و نگهباین اتاقک

تنهتا یکم میتونم...نیستتت بتدم برم؟ولی خونته حیتاط تتا راهو اینهمته ..مهربونم خدای..خدایا...زدن قدم به کردم شروع..باشم

Page 245: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

215

منو میکردم فکر که زدم؟کستتی صتتدا خدارو من..من...وایستتادم لحظه یه قدم به کردم شروع دوباره..دارم احستاستو همون هنوزم نداره؟ولی دوستت

دوستتت منو خدا اینکه خاطر به بتدبختیام همته میکنم احستتاس..زدن قبول..ودمنب براش خوبی بنده آره...نبودم براش خوبی بنده بخاطراینکه..نداره دوستم و باشی دوست باهام بازم..بازم..شه نمی..شه نمی..خدا ولی..دارم

ههرلحظ و باریدن به کرد شروع بارون..کردم نگاه آستمون باشتی؟به داشتته :میگفت بهم همیشه..افتادم مرضیه حرف یاد...میشد تر شدید

بنده داره،حتی دوست هاشو بنده همیشه..خدا..هاست نزدیکی همین خدا- بنده همه بخشتته؟خدا می اونارو خطاهای که چطوره...خطاکارشتتو های

...داره دوست هاشو

بارون چیز یه از...چکیدن گونم روی بارون همراه اشتتکام و ترکید بغضتتم خیسی ایپ به میزاره ببینتت کسی کنی،اگه گریه چقدر هر میاد،اینکه خوشم

از چقدرررر میکنم حس که االن...شده قرمز چشمات که بارون سرمای و اگه..بودم کرده فراموش خدارو من..من...دونستتتم نمی و بودم دور خدا

تجربه باهاشتتو بودن دوباره...دیدم نمی رادمانو دوباره من نبود خدا لطف بارون دیگه...باشتتم باهاش همیشتته کن کاری..نوکرتم خدایا...کردم نمی

خونه حیاط به و کردم تر تند هامو قدم!تگرگ به میشتتد تبتدیل داشتتت و رس دیدن با نگهبانا...رسید خونه های پله به و گذروندم رو میدونو..رسیدم رود یکشیون...کنار رفتن در جلوی از سریع و کردن نگاهم تعجب با ضعم

توجه بدون...بودن کرده تعجب خدمتکارا...شتتدم داخل من کردو باز برام

Page 246: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 216

روی کشتتیدم دراز...کردم عوض لباستتامو و رادمان اتاق توی رفتم بهشتتون توی کاناپه روی پالتوش چون...اینجاستتت هنوزم لنزا میدونستتتم..تخت

حالی در...کردما غلطی عجب...لرزیدم می ستترما از...بود افتاده پذیرایی ..رفتم خواب به خورد می بهم سرما از دندونام که

مسر چقدر خدااا وااای...کردم باز چشمامو پیشونیم روی خیسی احساس با رو ستید و پیشونیم روی گذاشتم دستمو!خیسی احساس دوباره!بود سنگین

روی رادمان دیدم که کردم کج گردنمو یکم...کردم احستتاس پیشتتونیم روی شخیستت دوباره و برداشتتت پیشتتونیمو روی نشتتستتته،حوله کنارم تخت لبه

گلوم ته تا که دادم قورت دهنمو آب..ستترم روی گتذاشتتت بتازم...کرد رادمان صدای...میکرد درد حسابی چشمام بود؟پشت شده چم من!سوخت

:گوشم توی پیچید

خانوووم؟ چطور-

حس گلومو خشتتکی شتتده؟که چم مگه بگم کنم بتاز دهن خواستتتم :بگم تونستم که چیزی تنها...کردم

..آب...آ-

ودستتش...ریخت آب برام و برداشتت تختو کنار عستلی روی لیوان و پارچ یکم...کرد نزدیک لبم به لیوانو و کرد بلندم یکم و گردنم پشتتت گذاشتتت

پس آها..کردم ریزی عطسه یدفعه...آخیش...شتد تر گلوم که خوردم ازش مغزت...داره عاقبتوهم این!بارون اون توی زدن قدم دیگه بله...خوردم سرما

Page 247: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

217

خودم تو...خورده بهم ام روده و دل کردم احساس...طناز فندق کوچیکی به :اومد در اوخم و آخ...شدم جمع

...شکمم وویی...اوییی-

:گفت نگرانی با رادمان

شدی؟ چی-

:گفتم دردم از بریده نفسای با

...شکمم...مامانی ووویییی..آخ-

یی توی رفتم بدو و زدم کنارش که بزه حرفی خواستت رادامن قتیو!دستشویی در که بودم شستن دست حال در شدم بهتر ندشب پشت و شد زده دستشو

:رادمان مضطرب صدای

خوبه؟ طناز؟حالت-

:گفتم دادمو قورت زور به دهنمو آب

...خوبم آره...آره-

یی از کیهت دید منو تا و بود داده تکیه دیوار به رادمان..اومدم بیرون دستتشتو به مودست...میرفت گیج بود سنگین که انقدر سرم...سمتم اومد.گرفت شتو

درانق چرا این...تخت ستتمت برد و گرفت زیربازومو ستتریع...گرفتم دیوار پتورو و تخت روی خوابوندم...بود شده مهربون چقدررر!بود؟ شده عوض

درد از صورتم..شتدید نه کردم،اما درد شتکم احستاس دوباره..کشتید روم :گفت و تخت روی کنارم نشست...شد جمع

میکنه؟ درد هنوز شکمت-

Page 248: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 218

:گفتم شاکی و عصبی لحن با

...عایا؟اوییی بشه خوب دقیقه دو توی میتونه-

تگذاش راستشو دستت آرنج و خوابید پهلو به..کنارم خوابید و خندید آروم آروم و توپ زیر برد چپشم سرش،دست به چسبوند دستشو کف و پشتی روی

بهش ولی..کردم باز تعجب با چشمامو!شتکمم کردن نوازش به کرد شتروع کاراشتتم همین دیوونه..زدن تند تند بته کرد شتتروع قلبم...نکردم نگتاه پیدا ینتسک شکمم درد!میکنم؟ فکر اینجور من یا بخشه شفا دستش...دیگه صداش که بودم ور غوطه رویاهام توی..شدم لذت غرق کارش این با...کرد :آورد خودم به منو

شدی؟ خوب-

سر بر خاک..بشه جدا ازم خواست نمی دلم...بود مهربون و آروم صتداش :گفتم آروم!من هیزی این با کافر

...نخیر-

:پرسید آلودش خواب صدای با دقیقه ده بعد...نزد حرفی و خندید ریز

شدی؟ خوب-

:گفتم بودم بسته چشمامو که درحالی

..نه-

صتتدای بعدم شتتد متوقف دستتتش حرکت مدتی بعد...نگفت چیزی بازم هک جور خوابیدم،همون پهلو به...میداد خوابش از خبر که منظمش نفسای

آروم و دستش سمت بردم دستمو...بود برده خوابش بود سرش زیر دستتش

Page 249: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

219

و تگرف ام خنده یدفعه...پشتی روی افتاد سرش که برداشتم سترش زیر از دوباره...بود مونده باز زور به چشتتمام...گرفت درد ستترم ولی خندیدم آروم

می وقتی بود ناز چقدر...شتتدم خیره بهش و پشتتتی روی گذاشتتتم ستترمو هننشتتستتت دلم به طور این پستتری تاحاال بگم تونم می جرات به...خوابید

همین با..داشتتتم دوستتت اش مردونه غرور و ستتردی همین با رادمانو...بود ودب شکمم روی که دستتش یدفعه...حستابش بی و موقع بی های مهربونی

اربید...بغلش توی فتم فرور...فشتترد خودش به منو و شتتد حلقه کمرم دور هایی وقت اون وگرنه...فهمم می خوب خواب و بیدار بین فرق من...نه!بود؟

گوشتته االن مدارک برداشتتتن برای های خونه و ها پارتی توی رفتم می که عرق...شتتد گرمم آغوشتتش توی رفتم اینکه از...میخوردم خنک آب زندان اراضین نزدیکی این از اصال..نگفتم چیزی ولی...شد زیادتر پیشونیم روی

...رفتم خواب به و بستم نبودم،چشمامو

ازش خودمو خواستتتم تا..بودم رادمان بغل توی هنوز کردم باز چشتتم وقتی هب بستم،ولی چشمامو سریع...کرد باز چشتماشتو و خورد تکونی کنم جدا

خیره من هب تعجب با...بگیرم زیرنظرم حرکاتشو بتونم که گذاشتم باز حدی معنی!نشست لبش روی دلنشینی لبخند و شد عوض نگاهش ولی...بود شده انداخت صورتمو جلوی موهای..کنه روشن منو چه؟یکی یعنی حرکت این

رفت و برداشت حولشو و شد بلند...کرد جدا کمرم از دستشو و گوشم پشت در...بیرون فرستادم محکم نفستمو یه و کردم باز چشتمامو...حموم ستمت

اومدن بدو رزا با دستتت به ستتینی لنزا...تو بیان دادم اجازه...شتتد زده اتاق

Page 250: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 251

گونشتتو و کردم بغل کمرشتتو محکم...بغلم پریتد ستتریع رزا...داختل :گفت و اومد بیرون بغلم از رزا...کنارم نشست لنزا..یدمب*و*س

چطوره؟ گلم مامان-

:گفتم خودش لحن با و زدم لبخندی

چطوره؟ خودم دخمل-

:گفت پامو روی گذاشت رو سینی لنزا...خندیدیم سه هر

...دادی کشتن به مارو که...بشی قوی بخور-

مگه؟ بود شده چی-

اینکه بدون...بودی مونده که زیربارونم...خونه اومتدی کته خبر بی-لنزا توی دید خونه اومد رادمان که وقتیم...بودی خوابیده کنی خشتتک موهاتو

مراقب چرا که سرش روی گذاشتت رو خونه بعدم...ستوزی می داری تب تبش خانوما خانوم که شتتدیم زنده مردیمو دیگه هیچی...نیستتتین خانومم

...اومد پایین

ودستش لنزا..بود مونده باز دهنمم نلبعکی اندازه بود شده تعجب از چشمام :گفت خنده با بستو دهنمو و چونم زیر گذاشت

کردی؟ دوس اور چته؟چرا-

!من؟ خاطر سرش؟به رو گذاشته رو خونه رادمان-

:گفت لبم سمت گرفت می سوپو از قاشق یه که حالی در لنزا

..ها زنشی باشه؟مثل این غیر باید مگه...اوهوم-

Page 251: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

250

لنزا از سوپو قاشق...دونه نمی ما سوری ازدواج از چیزی لنزا اومد یادم تازه شتترت تی یه...اومد در حموم از رادمان...خوردن به کردم شتتروع و گرفتم درو محول یه...ورزشی طوسی شلوار با بود پوشیده نایک آرم با سفید جذب

شتتوخی با دید رادمانو تا لنزا...میکرد خشتتک باهاش موهاشتتو بود گردنش :گفت

یلت سالم و صحیح خانومت...آقا بفرما- ...تحو

:گفت خنده با...سمتمون اومد و زد لبخندی رادمان

...شما نه بودم مراقبش من که فعال-

:گفت و سمتم برگشت بعدم

شد؟ خوب شکمت-

تکون آره عالمت به ستترمو و زدم لبخنتدی...کردم نگتاهش تشتتکر بتا و مچش به بست و برداشت مچیشتو ستاعت و عستلی ستمت رفت..دادم

:گفت بعد...انداخت بهش نگهش

...دارم کاری یه..برم من-

:فتگ من به رو و برگشت ولی..دستگیره رو گذاش در،دستشو سمت رفت

..باش خودت مراقب بیشتر هم تو-

حرف و سو خوردن مشتغول و زدم لبخندی...بیرون رفت و زد چشتمکی ...شدم رزا و لنزا با زدن

****

Page 252: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 252

رادمان رفتار...شدم خوب کم کم و بود گذشته مریضتیم ماجرای از روز دو بلق از بدتر!نه بشه خوب باهام اینکه نه...شد عوض باهام بعد به شب اون از

بهم بخیر صتتبح و ستتالم یه زور به..زنه نمی حرف باهام دیگه...شتتد روز دو این کالفگی از...یخه و ستترد نگاهاش...کنه می دوری ازم...میگه

و اطحی توی برم که پایین میومدم ها پله از بود،داشتتم ریخته بهم اعصتابم خشک ها پله روی پام فرناز و وحید دیدن با ولی..کنم عوض هوایی و حال

با هردوشتتونم...بود گل دستتته یه وحید دستتت که کردم تعجب این از...زد مانینهط با ها پله از...پرید باال ابروم تای یه..بودن پوشیده رستمی لباستای

یب*و*ستترو دادمو دستتت باهاش و وایستتادم فرناز جلوی...اومدم پایین فرناز به رو و زدم بهش تصتتعنی لبخند...انداختم وحید به نگاهی..کردم :گفتم

مهمونی؟ میرین ایشالله-

...نه-فرناز

...پس-

:کردم کامل حرفمو و دادم قورت دهنمو آب

گل؟ دسته این...لباسا این-

:اومد وحید سر پشت از رادمان صدای

...اومدن خواستگاری برای-

چتتی ایتتن...شتتتتد متتنتتقتتبتتض فتتکتتم...وایستتتتاد کتتار از قتتلتتبتتم :گفتم کردمو تر زبونم با خواستگاری؟لبمو...گفت؟خوا

Page 253: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

253

کی؟ خواستگاری سالمتی به-

راحت چقدر...میکرد نگاهم تفاوت بی چقدر...وایستتاد وحید کنار رادمان :گفت زدو پوزخندی رادمان..هه...کرد می صحبت موضوع این ی درباره

...تو برای-

و مبرگشت حرص با و فشردم هم روی دندونامو...کردم نگاه وحید به غیض با سرهپ..تخت روی انداختم خودمو و اتاقمون توی رفتم...باال رفتم ها پله از من...زنش خواستتتگتاری بیتان میتده اجتازه راحتت چتقتدر...االغ ی

نمی..محرمشم االن..ولی..ولی..نیستم زنش آره...نیستم زنش...زنشم؟نه رادمان و شد باز اتاق در...بعد؟نامرد بشه تموم ام هفته یه این بمونه تونستن

:گفت و سمتم اومد..داخل اومد

رفتی؟ چرا-

:گفتم عصبانی و کردم نگاهش نفرت با

!خوب...دادی نشون تو مردونگی خوب...اومد خوشم!آفرین-

:گفت پریدو باال ابروش تای یه

باشم؟ هات کنایه و نیش حقم*س*ت که کردم کاری-

:گفتم و چشماش توی زدم زل...روبروش وایسادم شدم بلند

خودت به چطور..مردی؟تو میکنی فکر واقعا مردی؟نه میکنی فکر االن- خواستگاریم؟ بیان بزاری زنتم هنوز من وقتی میدی اجازه

:گفت و زد پوزخندی

زنمی؟ کردی فکر واقعا نکنه-

Page 254: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 251

لبمو...کردم ضتتایع خودمو خوب چقدر...شتتد بستتته دهنم حرفش این با :گفتم آروم...گزیدم

میگی؟ چی لنزا به-

:گفت و جینش شلوار جیب تو انداخت دستاشو رادمان

مدت شتتدن تموم اینته،بعد مهم...بتدونته چیزی اون نیستتت نیتازی- ...بگیری سامون سرو صیغه،توهم

:مگفت دارم نگهش ثابت میکردم سعی که لرزون صدای با و زدم پوزخندی

میشم؟ خوشبخت من کار این با میکنی سامون؟فکر سرو-

نداری؟ دوست وحیدو شی؟مگه نمی-رادمان

رادمان...در طرف برگشتتتیم هردو...شتتد زده اتاق در که بزنم حرفی اومدم :گفت طرفمو برگشت

...منتظریم..سالن تو بیا...بپوش خوب لباس یه برو حاالم-

انامک این نه...تخت رو نشستم و شد شتل پاهام..رفت بیرون اتاق از بعدم چرا...میکنه وانمود داره...بینم می من که نیستتت رادمتانی این...نتداره

اینبارو احستتاستت...طناز نیستت؟نه قلبش ته از حرفاش میکنم احستاس شتباها دوباره زد؟دیدی پست بازم دیدی؟دیدی!راسته راست...میگه اشتباه

زیبا احستاسم با دوباره..داد بازیم دوباره...فهمیدم!دیدم میکردی؟آره فکر چرا برشتتن و دور زیادی دخترای!معناستتت تمام به گر حیله یه اون...کرد

ولق به...برس زنتدگیت بته..نبینش توهم ببینته؟پس بتایتد منو من؟چرا باید چندسال!دری به در اینهمه دیگه بسه..بده سامون سرو خودش،خودتو

Page 255: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

255

طوری این برامون روزگتار کته حتاال...کنی؟چنتدستتتال؟بتاشتتته دزدی شدم بلند...چرخش ال نندازیم سنگ که چرخیم می باهاش میچرخه،ماهم

الیمیم آرایش و بستم سرم باالی موهامو...پوشتیدم بلند ستفید پیرهن یه و از امدست کشیدم می چشم خط داشتم وقتی...گرفتم خودمو تصمیم...کردم پشت مشتکی مداد یه...شتدم خیالش بی...لرزید می بغض و حرص زور

میاد یادم...بود شده تنگ قرمز رژ برای دلم چقدر...قرمز رژ با زدم چشمام رادمانی دیگه..حاال ولی...زدم می کم خیلی رادمان خاطر به پیش سال6 از

پیش سال6 رادمان که دستبندی...بدم انجام رو کاری خاطرش به که نیست زا و شدم بلند...توالت میز روی گذاشتم و درآوردم دستتم از بودو داده بهم

می بهم رو خونه ستتکوت کفشتتام تق تق صتتدای..اومدم بیرون اتتاق ستتمت رفتم غرور با...متین و وقتار بتا...شتتدم ستتالن وارد...ریختت یه لمب روی رادمانم..کنارهم مبل روی بودن نشسته فرناز و وحید...پذیرایی

یل لبخندی و نفره یه مبل یه روی نشتتستتتم...نفره دوحی...دادم فرناز تحو :گفت

...بشی راضی کردم نمی فکر-

:فگتم و زدم تصنعی لبخند

...ندارم مقابله توان دیگه منم...گفتن زور بهم همه که فعال-

نه لیو بود خوبی پسره وحید...بزنه حرفی نتونستت دیگه حرف این زدن با :گفت کردو ای سرفه تک رادمان...من برای

Page 256: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 256

انگاری و...نیست رسمی جلسه به نیازی و آشناییم باهم همه دیگه...خب- ...زدن باهم حرفاشونو طناز و وحید

یحرف زدم؟نذاشت وحید با حرفامو کی من...کردم نگاه رادمان به تعجب با :داد ادامه و بزنم

یمتین و خوب پسر...میشناسمت که ستاله خیلی و منی دوستت وحید،تو- ...کنی خوشبخت طنازو بتونی امیدوارم...ای زندگی مرد..هستی

:گفتم پریدمو حرفش وسط

...بزنم حرف منم بزار...دوزی می بریو می خودت واسه چی-

به رو دادمو قورت دهنمو آب..کردن نگاهم تعجب با وحید فرنازو و رادمان :گفتم وحید

میشم؟ برات خوبی زن من میکنی فکر چرا-

:گفت و شد جا به جا کمی وحید

و...شناختمت خوب دوماه این تو...خوبیم شتناسه آدم اصتوال من..خب- ولی بودم دوستتت زیادی دخترای گفتم،با بهت حرفامون توی که طور اون

ککم رادمان از که بعدشم...نداشتتن گفتمو بهت که ویژگی اون کدوم هیچ ...گرفتم

:گفتم کردمو رادمان نثار نگاهی نیم

قبلش؟ با داری اعتقاد ازدواج بعد عشق به-

...ازدواج بعد به بیشتر-وحید

:گفتم و دادم تکون تایید نشانه به سری

Page 257: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

257

...کنم ازدواج باهات که میکنم قبول بعدش...دارم شرط یه-

:گفت وحید و کردن نگاهم کنجکاو همه

...شنوم می-

...حامد نه کنه پیدام بتونه مهدی نه که برم جایی باید..تصمیمم آخرین

...دیگه کشور یه بریم..بریم کشور این از-

کجا؟-وحید

...باشه فرانسه و ایران از دور فقط..دونم نمی-

:گفت دقیقه3یا2 بعد...دوخت چشم زمین به متفکر وحید

...نیست مشکلی..اوکی-

:گفتم و کردم قطع حرفشو

...کشور کدوم نگو-

:گفتم کردمو رادمان و فرناز به نگاهی

...بدونه چیزی کسی خوام نمی-

دوحی...بشنوه دیوار گفتم در به...دیدم می رادمانو خوردن حرص وضوح به :گفت زدو لبخندی

عروستتی جشتتن یه چیه نظرت...کنم می صتتحبت باهات بعدا...باشتته- ...کوچیک نامزدی یه بگیریم؟درواقع کوچک

:گفتم و دادم تکون آره عالمت به سرمو

...نیست خوب زیادیم پاش و ریخت.دارم قبول...نیست فکریم بد-

Page 258: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 258

ولی...باشه شتلوغ حستابی عروستیم که بودم این عاشتق...گفتم می دروغ قبول بشتتم راحت خونه این رادمانو دستتت از ستتریع داشتتتم دوستتت چون به رو نامزدی روز وحید...رفتن و کردن خداحافظی فرناز و وحید...کردم

توی گذاشتتتم لباستتامو و رادمان اتاق توی رفتم...داد می خبر رادمتان داد لم و کاناپه روی انداخت کتشتتو و اتاق داخل اومد رادمان...چمدونم

:گفت...روش

کجا؟-

:گفتم میکردم جمع لباسامو که درحالی

ازدواج دارم باشتتم؟ناستتالمتی اتاق این توی بازم کته نتداری انتظتار- ...واویال دیگه...غریبه مرد یه توهم..میکنم

:گفت حرص با گرفتو بازومو پشت از و سمتم اومد

غریبم؟ من حاال-

نیستی؟-

تو خوشتتبختی من ای؟بیچاره عصتتبانی من دستتت از مثال االن-رادمان ...میخوام

:گفتم گرفتو بغضم

شتتروع جدیدو زندگی یه میخوام...بهرحال...نیستتت من خوشتتبختی این- ...شدم وحیدم عاشق بین این شاید...دیدی چه خدارو...کنم

حیف..داشتم دوست رو طوسی چشمای این چقدر...چشتمام توی زد زل زد پوزخندی...دوختم زمین به و گرفتم ازش نگاهمو...نشدن من مال آخرم

Page 259: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

259

دیوونه دارم!من خداای واااای...بیرون رفت اتتاق از..کرد رهتا بتازومو و ..میشم

یا برم من داره دوستتت چی؟باالخره یعنی نقیضتتش و ضتتد رفتارای این فتمر و برداشتم چمدونمو...دیگه چیه دلت حرف بگو دوکلوم لعنتی...نه؟اه شب چند میخوام گفتم بهش الکی...کرد تعجب دیدنم با رزا...رزا اتاق توی که فتمگ قصه رزا برای...کرد استقبال ذوق با اونم..بخوابم خودم دختر پیش

اگه خدااایی...گرفت مرخصتتی رادمان ار روز دو برای دیروز بیتا...خوابید رفتم شتتدم بلند تخت روی از...هه!میداد؟ اجازه من به بودم بیتا جای من

بابک آهنگ زیرلب!برفی عجب..زدم کنتار رو پرده...بتالکن پنجره لتب :خوندم جهانبخشو

برف برف برف..قراره بی امشتتتب من قلتب...میبتاره برف برف..برف- ...درآره صدامو دوباره تا...میاره یادم هاتو خاطره..میباره

:دادم ادامه لرزون صدای با...گرفت گلومو بغض

باز برف جای..بباره امشتتب هرچی داره حق...داره غصتته دلش آستتمونم- ...ندارم شک دیگه مطمئنم..کنارم میشینی

پشت...بود هم روبروی رزا و رادمان اتاق پنجره...چکید هام گونه رو اشکام من...ودب زده زل برفا به و بود شلوارش جیب تو دستاش..بود وایساده پنجره

ادامه...بود توهم هاش اخم...نداشت زیادی دید من به اون اما..دیدمش می :دادم

Page 260: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 261

بودی هگفت...نشستی اتاقت تو تنهایی..هستتی فکرم توهم که ندارم شتک- روی آدمک ی خنده...شیشه پشت میای هی چرا پس...شه نمی تنگ دلت ستتردمه...شتته نمی کی هیچ تنگ دلم من...کرده زنده خوبمو روزای...برفا

...سرده خیلی سردمه

شتتده خیس اشتتک از حستتابی هام گونه...دادم مالش بازوهامو دستتتام با ...کردم گریه اینجوری سال6این توی بار اولین برای..بود

دهز یخ...میباره برف کم چه ستتاکت چه باز...میباره برف داره دوباره باز- برف برف برف..راهم به چشم فقط..راهم به چشم...مگ*ن*ا*ه بی دستای ...قراره بی امشب من قلب...میباره

****

همه واحد مثل...بود کرده آماده جداگانه اتاق یه برام رادمان که بود روز دویی،یه و حموم تخت،یه یه نبود،فقط تموم چی و کاناپه دستتت دستتتشتتو

یزیون بیرون اصتتال روز دو این تو...بود وصتتل دیوار به که دی ای ال تلو نمی...میخوردم و رفتم می رادمان بعد که شتتام و ناهار برای جز نیومدم

هشتتد ضتتایع خودم پیش بد بار این...شتته تازه دلم داغ ببینمشتتو خواستتتم پاهامو و بودم نشسته کاناپه روی...مزه بی شوخی یه بود شده برام دنیا...بودم

تو ستتیگارم یه بودو پام کنار ستتیگاری جا یه...میز روی بودم گذاشتتته شتتده افستترده زیادی...کشتتیدم پک یه...بودم بستتته چشتتمامو...دستتتم

روز کی که بده خبر بهم رادمان زودتر هرچی خواستتت می دلم...بودم قبول اصتترارش به ولی...باشتتم ستتربارش خواستتت نمی دلم...عروستتیه

Page 261: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

260

انبود،مام کوچیک جشن یه...باشن رزا و لنزا عروسی توی نبود قرار...کردم عالوه به...دختراشتتون دوستتت و زنا و وحید دوستتتای بودنو وحید بابای و

وحید...استتترالیا رفتیم می روز ستته یا دو بعد عروستتیم بعد...رادمتان خیره دودش به و کشتتیدم محکم پک یه...کار برای اونجا بره میخواستتت

از...داخل اومد رادمان و شد باز در که لبم سمت بردم سیگارو دوباره...شدم وضتتع این با منو حاال...اتاقم بیاد نداشتتت ستتابقه...کردم کپ دیدنش

دهپوشی ای سرمه اسپرت کت یه...زد خشک در دستگیره روی دستش!دیده نگاهم ناباوری با...ستتفید جین شتتلوار ستتفید،با مردونه پیرهن بتا بود

ستنش...جلو اومد شل قدمهایی با و کرد نگاه دستم توی سیگار به...میکرد سیگارو...بود دستم توی سیگار به نگاهش فقط...کرد نمی نگاه بهم...کنارم

با جوری همون!نستوخت؟..اوییی..فشتترد مشتتتش توی و گرفت دستتم از پایین ستترش...میگه چی ببینم بودم منتظر...بودم زده زل بهش ستتردی

زنهن داد االن...ترسیدم می کم کم داشتتم...میزد کندتر هرلحظه قلبم...بود دستمو که کردم دور ازش آروم کشتیدی؟خودمو ستیگار خونم تو چرا سترم

به و آورد باال ستترشتتو...بهش چستتبیدم...خودش ستتمت کشتتید و گرفت توی اشک...بود چشماش توی اشک هاله یه...وایساد قلبم...زد زل چشمام

ینکها خاطر به...نریزه اشکاش که فشرد می بهم لباشو...میزد برق چشماش احساس خواستم نمی..پایین انداختم سرمو داره نگه خودشو نباشه مجبور

ایدب چی چی؟برای واسه اما...گرفته اش گریه زن یه جلوی که کنه کوچیکی

Page 262: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 262

لباش...باال آورد صتتورتمو و چونم زیر گذاشتتت بگیره؟دستتتشتتو اش گریه :گفت میومد چاه ته از که لرزون صدایی با و خورد تکون

...چرا-

:گفت دوباره...کردم نگاهش فقط

کنه؟ می اذیتت انقدر چی..کشیدی؟چی سیگار چرا-

وزر این به منو تو محبتی بی و توجهی بی بگم؟بگم بهش باید چی..هه خواستتتگار برام میدی اجازه کنی مشتتورت باهام اینکه بدون درآورد؟اینکه

ستتتیب منو دهن که بگم؟تو بهت باید چی!برم؟ بفرستتتی منو راحت و بیاد :گفتم ولی بود احمقانه جوابم اینکه با.زدم پوزخندی...لعنتی

کشی؟ می سیگار چرا تو-

:گفت دادو تکون راست و چپ به سرشو

..باید..تو مثل دختری چرا..چرا...کشم نمی سیگار وقته خیلی..من-

گوشه زا اشک یه..شونم روی گذاشت پیشونیشو...بزنه حرف نتونست دیگه هی توی...بزنم حرفی خواستم نمی...نکردم حرکتی...شد سترازیر چشتمم زدیکن بهم انقدر که بود بار آخرین این شاید..بودم رفته فرو شیرین خلسته

:گفت آروم...کنم خرابش خواستم نمی پس..بودیم

...عروسیته شبش..میشه باطل صیغمون...دیگه روز سه-

:داد ادامه کشیدو عمیق نفس یه

...کن آماده خودتو پس...خرید میری وحید با...فردا-

Page 263: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

263

رفت اتاق از کنه نگاه بهم اینکه بدون و برداشتتت شتتونم روی از ستترشتتو ورز از چشمام...قدی آینه جلوی رفتم...لرزیدن به کرد شروع چونم...بیرون

شونم به بریزم؟نگاهم اشک خواستم نمی چرا ولی...بود شتده قرمز اشتک نای روی رادمان سر...جلو کشیدمش یکم...بود خیس پیراهنم روی...افتاد

مردو یه گریه چرا...نفهمیدم؟چرا من چرا!کرده؟ گریته پس...بود شتتونم ستتیگار دیگه...دیگه...درآوردم زندگیمو کس عزیزترین گریه درآوردم؟چرا

یه ممیر...خرید میرم ویحد با فردا باشه...میکنم بخواد هرکاری...کشم نمی و زمین ادمافت زانو با...نکنه گریه دیگه که...نبینه منو دیگه که...دیگه کشتور

زار زار و پوشوندم صتورتمو دستتام با...کردن گریه به کردم شتروع هار هار ...افتادم هق هق به و کردم گریه

****

دیوونه داشتم...میزدیم دور خودمون برای وحید با پاساژ توی جوری همین همه باید که بود داده گیر نداشتتتم،اینم گشتتتن حوصتتله اصتتال...شتتدم می

:گفت و کنارم اومد وحید..اه...بگردیم پاساژو

ببینی؟ نمیای چرا پس..جان طناز-

:گفتم طرفشو برگشتم

ها؟-

:گفت و زد لبخندی وحید

یرس دیگه دنیای یه توی شما بعد...کنیم می صدا خانومو داریم ستاعته یه- میکنی؟

Page 264: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 261

:گفتم و خاروندم پیشونیمو

میگی؟ چیو...وحید ببخشید وای-

نشتتونم شتتب لباس یه کردو دراز ای مغازه ویترین طرف به دستتتشتتو وحید پرنستتستتا مثل دامنش...بود نامزدی مجلستتی لباس یه..جلو رفتم...داد

مشتتکی و قرمز رنگش...داشتتت حلزونی متدل دامنش..بود بود،دکلتته حیدو...مغازه توی رفتم دیدمش تا که جوری...بود ناز و خوشگل خیلی..بود

منم...هببین تنم توی اینو نامزدی روز توی میخواد گفت کنمو پروش نذاشت آقا شتتلوار و کت خریدن بعداز باالخره...نبودم مایل همچینم...نزدم حرفی متس به و مشکیش آئودی ماشین سمت رفتیم..اومدیم بیرون پاساژ از داماد

پتاریس رستتتورانتای بهترین از یکی...کردیم حرکتت وحیتد رستتتوران چی همه...کردیم رزرو باغو و رفتیم بعدش...خوردیم اونجا ناهارو...بود

امیدم تموم...نبود آماده ازدواج این برای که بود من دل این فقط...بود مادهآ نای تالشم و ستعی همه...مندشتم عالقه وحید به بتونم ازدواج بعد بود این یادهپ رادمان خونه جلوی منو وحید...باشم داشته خوبی ارتباط وحید با بود شد ازب در تا...کن باز برام درو که نگهبانی سمت رفتم دوباره...رفت و کرد

بود شتتب اینکه بخاطر...وایستتاد در جلوی رادمان ستتفید گاالردو ماشتتین چرا این..ماشتتین ستتمت برگشتتتم!المصتب میزد پرژکتور بدجور چراغاش

دو هک زد بوق یه که میکردم نگاهش داشتم منگوال مثل وایساده؟همینجوری الیدرح!بودم گرفته راهشو جلوی فهمیدم تازه...عقب رفتم و هوا پریدم متر

Page 265: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

265

لوج وایساد ماشین..دادم بیرون نفستمو قلبم روی بودم گذاشتته دستتمو که :گفت آوردو پایین شو شیشه...پام

..باال بیا-

:گفتم کردمو نگاهش غیض با

...نمیام!باال؟ همینه؟بیا حرفت تموم!کردم می سکته داشتم-

:گفت و انداخت باال ای شونه

...نگیره درد پاهات امیدوارم...میلته هرجور-

دالپ روی گذاشت پاشتو و انداخت ستفیدم بلند پاشتنه کفشتای به نگاهی خشک ببخشید یه...فشردم هم روی دندونامو حرص از!رفت...گاز،ویژژژژ

توی که انقدر...خونه سمت افتادم راه!نمیاد بیرون بشتر این دهن از خالی و به میگه هرچی چرا..احمق پسره...بود شده خسته پاهام بودم رفته راه پاساژ

جون پاهام دیگه..رستتیدم دقیقه01 بعد باالخره!آخه؟ پیونده می حقیقت زن یه خنده هرهر صدای...داخل رفتم و کرد باز برام درو نگهبان...نداشت

باهم بیتتا و رادمتان دیتدم...جلو رفتم...شتتنیتدم ورودم بتدو در مردو و اینکارو من دادن حرص برای رادمان بود ضتتایع وضتتوح به...میخنتدن

رموزم لبخند با...ستتمتم اومد و کرد قطع شتتو خنده دید منو تا بیتا...میکنه :گفت

...طنازجون باشه مبارک...سالم-

سریع دبر فکرم به پی باشه؟انگاری مبارک چی..انداختم باال ابرومو تای یه :گفت

Page 266: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 266

...میگم عروسیتو-

ازدواج میخوایم وحید منو دونستتت می کجتا از این...زمین افتتاد فکم نگاه رادمان به چشتتمش گوشته با...گفته بهش اون...عوضتتی کنیم؟رادمان

:گفت کردو

...گیری می سامون سرو باالخره-

با و غیضتتی نگاه یه...شتتدم رد کنارش از و زدم تنه بهش و زدم پوزخندی قهطب رفتم و انداختم میکرد نگاه بهم ستتینه به دستتت که رادمان به نفرت

ییدم می لبمو پوست...بستم شدت با و کردم باز اتاقو در...باال کیفمو...جو دوبتتاره...کنم پرت چیزیو یته خواستتتت می دلم...تختت رو انتداختم

نمی آروم کردم نمی پرت چیزیو تا...بود برگشتتته پیشتتم ستتال6عادت تا...انداختم نگاهی اتاق به فشتتردم می بهم دندونامو که درحالی..شتتدم برش ستتریع...بود میز روی کریستتتال گلدون اومد نظرم بته کته چیزی

دیوار بته ممکنم قتدرت آخرین بتا و انتداختم بهش نگتاهی...داشتتتتم ایفض توی پیچید هاش شیشه شتکستتن وحشتتناک صتدای...کوبیدمش

پالتومو...کردم پاکشون سریع...شد جاری چشمام از اشک...اتاق ستاکت زیر رفتم لباسا همون با...کردم باز سردو شتیرآب و حموم توی رفتم...کندم صورتم به آب که گرفتم باال سرمو...داد آرامش بهم ولی شد ستردم...شتیر

چرا پس..پس..داره دوستتتم رادمان کردم می حس..میکردم حس...بخوره همب ما زاره نمی لعنتی تکبر احساس این غرورش؟بازم گه؟بازم نمی هیچی

صدای...افتادم گریه برم؟به من بزاره که داره ارزش انقدر برستیم؟غرورش

Page 267: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

267

یه فقط...شتتد می داده انعکاس و میخورد حموم دیوار و در به هقم هق !تموم بعدش...زنشم دیگه شب یه...شب

ای هعاد ال فوق زیبایی لباس...انداختم نگاهی خودم به آرایشگاه آینه توی ریختتته شتتونم دور و بودن کرده فر بلونتدمو متوهتای...بتود داده بتهتم با هک مشتتکیمو گردنبند!قرمز رژ عالوه به..بودم کرده مالیمی آرایش...بودن پمچ دست به..گردنم دور انداختم بود شده تزیین براق و ستفید های نگین دادم قول خودم به موقع اون تا..میشه باطل مون صیغه8ساعت...کردم نگاه

یمگوش...نیستم اینجوری که من نامرده رادمان...درنیارم دستم از مو حلقه که حیدو اسم که گوشیم صفحه به نگاهی...شد پاره افکارم رشته و خورد زنگ دوست چرا...نشست لبم گوشته پوزخندی...انداختم میزد چشتمک روش

راست و چپ به باشه؟سرمو رادمان استم وحید استم جای به االن داشتتم میکشتتمو شتتنل...تمومه دیگه رادمان...بپره ستترم از فکرا این که دادم تکون

اومدم آرایشتتگتاه پول کردن حستتاب از بعتد و دوشتتم روی انتداختم اومد و شتتد پیاده بالفاصتتله...بود نشتتستتته ماشتتین توی وحید...بیرون

روبروم...بودن متا منتظر بتاغ توی همته...نبود کتس هتیتچ...ستتمتتتم صتتورتم به نگتاهی و برداشتتت صتتورتم جلوی از شتتنلمو...وایستتاد :گفت و لبش رو نشست لبخند...انداخت

...خانومی شدی ماه چه-

Page 268: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 268

قانهعاش اون...نداشتم وحیدو لیاقت من...لبم گوشه نشتست تلخی لبخند هب لحظه یه...بود تلخ لبخند یه فقط من جواب و میکرد عالقه ابراز بهم

:گفتم آروم...لرزیدم خودم

...سردمه تو؟من وحید؟بریم-

:گفت کردو ای خنده تک وحید

...میکنه سحر آدمو تو زیبایی..نبود حواسم اصال ببخشید...وااای-

حیدو کمک با..نشستم و رفتم..کرد باز درشو و ماشین ستمت رفت ستریع حرکت و شتتد ستتوار وحید...بستتتم درو و ماشتتین داخل دادم دامنمو

قعش به فقط..شد پخش جهانبخش بابک آهنگ..کرد روشن ضتبطو...کرد :گفتم تعجب با!تو

وحید؟-

جانم؟-وحید

...میدی گوش خارجی آهنگای تو دارم سراغ من که اونجایی تا-

:گت خنده با وحید

..آره-

خب؟-

...بزارم آهنگو این گفت..داده بهم رادمان فلشو این-وحید

:گفتم زیرلب و ضبط سمت بردم دستمو

دنیاست؟ توی آهنگ یه همین فقط مگه..اه-

:بازم تعجب کمال در ولی..دادم فشار رو بعدی دکمه

Page 269: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

269

شتتنیدن..دیدنت عشتتق به..چشتتمات اون عشتتق به...تو عشتتق به فقط- فقط..ندم دست از تورو ابد تا میدم قول..اومدم عالقه با راهو تموم..صدات

به فقط..پیشم اختیار بی تورو میکنم حس..میشم بیدار خواب از تو عشق به ..زارم نمی تنهات هم لحظه یه حتی...دارم دوست دنیارو تو عشق

و دمکن دستگاه از فلشو عصبانیت با..بود شتده خشتک ضتبط روی دستتم :گفت تعجب با وحید..داشبورد توی انداختمش

...که بود شد؟قشنگ چی-

:گفتم عصبانیت با

...نبود قشنگ اصال-

:گفت و خندید وحید

اونو..زرده رنگش..هستتت دیگه فلش یه..نشتتو عصتتبانی..خانومم باشتته- ..بردار

یه گاهدست به زدم و برداشتم داشبورد از فلشو و انداختم وحید به نگاهی نیم رادمان کارای این معنی..شد آروم اعصابم...شد پخش خارجی شاد آهنگ اااای میشتتم دیوونه دارم!کنه؟ پخش برام اهنگو این باید چی؟چرا یعنی ...خدااا

در و شد پیاده سریع وحید...سمتمون اومد مهمونا...باغ به رسیدیم باالخره یادهپ و گرفتم دستتتشتتو...کرد دراز ستتمتم دستتتشتتو...کرد باز برام ماشتتینو

با...گفتن تبریک بهمون و ستتمتمون اومدن وحید بابای و مامان...شتتدم هرا باهم..کردم حلقه وحید بازوی دور دستتتمو جمعیت به تصتتنعی لبخند

Page 270: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 271

هب چشتمم که بشتتینم خواستتم...جایگاه ستتمت رفتیم..باغ ستمت افتادیم خاص غم یه با...بود وایساده بهراد کنار سفید شلوار و کت با...افتاد رادمان منو غم با حاال...برگردوندم رومو و کردم نگاهش نفرت با...میکرد نگاهم

دوساعت...بود6 ساعت...وحید کنار نشستم!کرده غلط خیلی!میکنه؟ نگاه میز یه ستتر بهراد و رادمتان و وحیتد منو...خوردیم اول شتتامو...دیگته راه...میاد خودش بعد تا جایگاه ستتمت برم گفت وحید شتتام بعد...بودیم ههم که میگذشتم ر*ق*ص پیست وسط از داشتتم...جایگاه ستمت افتادم متس برگشتم...کرد روشتن پیستتو کل ستفید نور یه و شتد خاموش چراغا

وحید بندش پشت و شد پخش زاده طالب حمید امشب آهنگ که جمعیت نگاهش داشتتتم ماستتت عین جوری همون...ستتمتم اومد *ق*صر با

من به نگاها همه..میاورد مر*ق*صتت به داشتتت بدجور آهنگه...میکردم ...یدنر*ق*ص وحید با کردم شروع و کشیدم عمیق نفس یه...بود

دیدیم همو رسیدیم،باز بهم

کشیدیم نقشه بودنمون ما برای

بمونیم ابد تا و بشیم ما که باید تو و من

جوونیم بسازیم،باهمدیگه بهتر فردایی

آسمونیم تو ایم،انگار پرنده باهمیم ما

آشیونیم هم وقتی سرهم روی کشیم می پر

نگآه که سمتش برم منم خواستم...کنار رفت وحید و شد قطع آهنگ یدفعه گرفت ام خنده...وسط اومد بهراد بار این و شد پخش بیگی سامی جونم ای

Page 271: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

270

بازی مسخره هی ر*ق*ص بین بهراد...یدنر*ق*صت باهاش کردم شتروع و ...خندوند می منو و میاورد در

شو مهمونم و بیا چشام رو جونم،قدمات ای

دلم پریشونه شو،ببین خونم گرمیه

خونم تو بپیچه تنت عطر میخوام جونم کن،ای آرومم بیا

دیوونم سرگردون یه نیستی که تو

داغونم که جونم،بیا ای

یی نفستم جونم،عمرم ای تورو خوشحالم چه که آی کستم همه عشتقم،تو جونم ای...دارم

تورو خوشحالم چه که تنم،آی تو خون مثل بودنم،عشتقت جونم،دلیل ای ..جونم ای..دارم

قطف آهنگ بالفاصله...کنار رفت و زد دستی بهراد...شد قطع آهنگ دوباره کمف...سمتم اومد زنون قدم رادمان...شد پخش جهانبخش بابک تو عشق به

:گفت آروم و روبروم وایساد...بود شده منقبض

خانوم؟ ینر*ق*صب نمیخواین-

دادن تکون به کردم شتتروع آروم و زدم تلخی لبخند...بود گرفته گلمو بغض مجلسی و شیک خیلی..یدنر*ق*ص به کرد شتروع مردونه رادمانم..دستتام

هماهنگی بهم...یدنر*ق*ص به کردم شتروع منم کم کم...یدر*ق*صت می با..اهنگ این با...کنه دیوونه منو داشت قصد...بودیم کرده ایجاد رو خوبی

...لعنتی..نگاه این

Page 272: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 272

چشمات اون عشق تو،به عشق به فقط

صدات دیدنت،شنیدن عشق به

ندم دست از تورو ابد تا میدم اومدم،قول عالقه با راهو تموم

میشم بیدار خواب از تو عشق به فقط

پیشم اختیار بی تورو میکنم حس

دارم دوست دنیارو تو عشق به فقط

زارم نمی تنهات هم لحظه یه حتی

محبتم از تو،پر عشق به فقط

راحتم پیشمی،آرومو که وقتی

شدی همیشگی برام چقدر ببین

شدی زندگی به من امید تنها

زده زل بهم و بودیم هم روبروی..زد خشتتکمون ماهم...شتتد قطع آهنگ ببین..گزیدم لبمو...کرد می نگاهم افتاد،بادلخوری وحید به نگاهم...بودیم زنش داشتتم هسترم خیر!فهمید وحیدم که میکردم نگاه هم به ضتایع چقدر

و شد پخش شاد آهنگ یه و شد قطع آهنگ یدفعه...بود7ساعت...شدم می از رادمان..وسط کشید وحیدو بهراد...ر*ق*ص برای وسط ریختن جمعیت

ونمی از...نبود من متوجه کسی...شد ناپدید و رفت عقب عقب میوجمعیت ویت قلبم بغض زور از...باغ خلوت گوشه یه سمت رفتم و شدم رد جمعیت

معلوم صتتورتم توی وضتتوح به استتترس...کوبید می وار دیوونه ستتینم تساع یه حاال..شدم پشیمون که بندازمش دربیارم مو حلقه خواستم...بود

Page 273: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

273

شتپ سمت کشیدم و کشید دستمو مچ دستتی که برگردم خواستتم...مونده با هک کردم نگاه روبروم فرد به ترس با...دیوار به چستتبیدم محکم...دیوار :گفتم و کردم تر زبونم باز لبمو...زد خشکم طوسی چشم دوجفت دیدن

میکنی؟ کار چی داری-

:گفت و پایین انداخت سرشو رادمان

..نباید..نباید...تو-

:گفت لرزون صدای با...کنه تکمیل حرفشو بودم منتظر

...کنی ازدواج وحید با نباید-

:گفتم و کردم اخم

باشی؟ کی شما-

:گفت تحکم با رادمان

!شوهرت-

:گفتم زدمو پوزخندی

شوهر؟-

رقب تاریکی توی ساعتش...انداختم نگاه بود سترم کنارم که دستتش مچ به :دادم ادامه...میزد

...میشه گرفته ازت اسم دیگه،این دقیقه15 تا-

.بیای من با باید میگم ایت دقیقه15شوهر عنوان به حاال-رادمان

:گفتم خشم و عصبانیت با

....ها نامزدیمه جشن بیام؟مثال کجا باهات!میگی؟ چی میفهمی-

Page 274: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 271

..رفت می باالتر مرور به صدام

وآبروم دلیلی چه دلیلی؟به چه بزنم؟ها؟به بهم چی برای نامزدیمو جشتن- ونوقتا بده بهم دلیل یه...بده بهم کننده قانع دلیل ببرم؟یه آدم اینهمه پیش

..فقط...میام باهات بخوای هرجا

..دارم دوستت-

:گفتم آروم و لرزون صدای با...گفت چی االن این...ماسید دهنم تو حرف

گفتی؟ چی-

:گفت و انداخت پایین سرشو رادمان

...دارم دوستت-

یرلبز...بودم شده خیره بهش ناباوری با...زدن تند تند به کرد شتروع قلبم :گفتم

...دیر چقدر-

:گفت آروم

میای؟ باهام حاال-

بیام؟ کجا...باهات-

:گفت و باال گرفت سرشو رادمان

اگه...شتتدی که شتتدی قانع اگه..میدم توضتتیح برات چیو همه..بیا باهام- ..میشم ناپدید دیگه بعدم...جا همین گردونم می برت نشدی

:گفتم کردمو نگاه بهش...نخوردم تکون جام از که بکشه دستمو خواست

داره؟ شنیدن ارزش حرفات-

Page 275: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

275

:گفت دادو بیرون حرص با نفسشو

...بشکونم غرورمو میخوام بخاطرش که اونقدر-

ویت نگاهش همیشگی تحکم با همراه کنم؟التماس اعتماد بهش!برم؟ یعنی !باداباد دادم،هرچه بیرون محکم نفسمو...میزد موج نگاهش

مودست...بشنوم حرفاشو میخواست دلم..دادم تکون باشه عالمت به سترمو ویت دستم یه...کشید می خودش دنبال منم...دوییدن به کرد شروع و گرفت

نخورم که بودم گرفته دامنمو دیگته دستتت یته بتا و بود رادمتان دستتت با و ردک روشن ماشینو...شدیم سوار و مشکیش بوگاتی سمت رفتیم...زمین

ستتمت افتاد راه...شتتد کنده جا از ماشتتین ممکن ستترعت ترین ستتریع کوچه..داشتتت نگه کوچه یه توی و کوچه پس کوچه توی رفت...خیابونا برگشتتتم منم...ستتمتم برگشتتت و کرد خاموش متاشتتینو...بود خلوتی :گفتم و شد خورد اعصابم...میکرد نگاهم جوری همین...سمتش

بگی؟ چیزی نمیخوای-

:گفت...شد خیره روبرو به و داد بیرون حرص با نفسشو

از..بشتتی ای دیگه کستته مال..خوام نمی...طناز دارم دوستتتت من...من- ...میشم دیوونه باشه دیگه نفر یه دست توی دستت اینکه تصور

:گفتم و زدم عصبی پوزخندی

داری؟ دوستم فهمیدی تازه-

:گفت و طرفم برگشت

Page 276: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 276

دیگه..خوردم سال6 این توی غرورمو چوب من...فهمیدم که ستاله6..نه- ...بکشم عذاب خوام نمی

:گفت و صندلی به داد تکیه سرشو

دوستتت یه عنوان به...کنم ازدواج باهات گفتی بهم...وقتی پیش ستتال6- نستمدو نمی...بودم ناپخته بودو کم عقلم موقع اون..کردم قبول پیشتنهادتو

براش پستترا همه که طنازی این فهمیدم نمی...تو نه من نه..میکنم کار چی و عاشقش روزی یه منم عاشقشن همه که دختری این...میشکنن پا و دست

حس یه...نداشتم ای عالقه بهت اصال اول ماه چند تا...بشتم اش دلباخته حساسم؟ روت فهمیدم کی میدونی...بود دوستانه

:گفت شدو خیره روبرو به زدو تلخی لبخند...کردم نگاهش پرسشی

منداشت دوست اصال..یدیر*ق*ص عربی وقتی...رامسر به سفر اون توی- ویر از میخواست دلم..مهدی به خوردی اتفاقی وقتی...ببینه تورو پستری

حس...کم کم..بخوره زنم به دستش خواست نمی دلم...کنم محوش زمین یول..شدم موفق...گرفتم جلوشو ولی..میاد وجود به ای عالقه یه داره..کردم خودتو ملوس های گربه بچه عین محستتن،وقتی و رزیتا عروستتی توی

یه که کردم حس..کردم بغلت منم...رفت دستتتم از اختیار...بغلم انداختی ودیوب زده رژو اون وقتی دونی نمی طناز وااای...موناکو توی...براتم گاه تکیه شتتده ناز خیلی روز اون...بودم شتتده عصتتبی چقدر بود بهت نگاها همه

چشتتمای اون با بازی لج و تخستتی با وقتی...عروستتیت روز مثل...بودی ماتچش اون با..کنی نمی پاک رژتو که گفتی و چشمام به زدی زل دریاییت

Page 277: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

277

لذت غرق چقدر کردی مراقبت ازم پرستتتار مثتل وقتی...کردی جتادوم که زدمی وار دیوانه قلبم...گشتم دنبالت شهرو نصف شدی گم وقتی...شدم یارودن میخواستتت دلم کردم پیدات پلیس اداره توی کنم؟وقتی گمش نکنه خلع چشمات با بازم ولی...دادی حرصم انقدر که کنم خراب سترت روی

هک ستوخت می دلم کردیم؟انقدر بازی فوتبال باهم یادته...کردی ستالحم وقتی...زدی جا بگی ترستتیتدم می ولی بکشتتم آتشتتین ستتییتل برات

دستتتت از ترستتیدم می روز هر..بود نزدیک طالقمون روزای...برگشتتتیم رامب چقدر نمیدونی!طالق گفتم کردو غلبه احساسم بر غرورم بدم،آخرشتم

یبعض که بود راحت خیالم...داشتم دوستت هنوزم طالق بعد...بود سخت ،وقتیزدی بهم حرفارو اون پدرت،وقتی چهلم روز توی..ببینمت میتونم وقتا

مدماو بالفاصله...شدم متنفر ازت مرگ حد به کردی بیرونم خونه از اونجور موشفرا چیو همه که کردم می فکرایی چه ولی...کردم ازدواج لیزا با...فرانسه جا ایران توی وجودمو نصتتف فهمیتدم کته بود موقع اون تتازه...میکنم

یچ که بری میگفت غرورم دنبالش،ولی برو میگفت احستاسم...گذاشتتم القط و رزا اومدن دنیا به بعد...متنفره ازت بزنه؟اونکه پستت بشته؟دوباره

حس دیدنت با...شتتد نمی باورم دیدمت وقتی.رزا شتتد زندگیم لیزا،تموم که کردی قبول وقتی...میگفتم زور میدادمو گیر بهت الکی و برگشت نفرتم لنزا و ابیت به وقتی...کردم نمی باور اصتتال کنی بازی زنمو نقش مدتی برای

فهمیدم تازه وحید خونه رفتی وقتی..میشتتدم لذت غرق میکردی حستتودی میشم،که پا خواب از روز هر تو عشتق به فقط...عاشتقتم وار دیوونه هنوزم

Page 278: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 278

اومدم که موقعی...بشنوم قشتنگتو صتدای ببینم،اون دریاییتو چشتمای اون روعش داره دوستت که گفت بهم وحید وقتی..کردم بغلت ناخوآگاه دنبالت

ماون.کرده خواستگاری زنم از رویی چه با که کردن بحث و جر باهاش کردم مبعد..نداره دوستت که نیست؟طناز سوری ازدواجتون مگه گفت جواب در

بستتته دهنم لحظه اون.مانعی یه تو..داریم دوستتت همو طناز منو که گفت که بودم ندیده ازت رفتاری..یانه داری دوستتتم دونستتتم نمی واقعا...شتتد

..بشم خوشبختیت مانع چرا گفتم پس..کنم خوش اون به دلمو حداقل

:گفتم پریدمو حرفش وسط

!گفته؟ اینو وحید واقعا-

:گفت تحکم با طرفمو برگشت

بگم؟ دارم دروغ من-

خیلی..خیلی..بتاشتتته گفتته حرفتارو این وحیتد واقعتا نزدم،اگته حرفی :داد دادمه رادمان!بیاره؟ دست به دروغ با منو میخواست..پسته

دونستم می...کشید تیر شدت به قلبم میکشی سیگار دیدم وقتی...بگذریم- ازدواج بتاهتاش داری ستترلجبتازی از و نتداری دوستتتت وحیتدو کته

یدار نکن،دوست لجبازی دختر بگم بهت داشتم دوستت خیلی...میکنی شدوست بگم بهش بزار..خب گفتم..امشب تا...شد نمی ولی..نکن ازدواج

کاری..بینمش نمی دیگه و میرم زد پستتم کرد،اگه که کرد قبولم دارم،اگه ..حاال...نبینیم همو خیابوناهم توی اتفاقی بعد سالهای در حتی که میکنم

:گفت و سمتم برگشت

Page 279: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

279

اطرخ به که پدر یه عنوان به نه..دار شتترکت یه عنوان به میکنی؟نه قبولم- قبولمداره، دوستت عاشقونه که مرد یه عنوان میکنه،به درخواستو این دخترش میکنی؟

حاال ولی..بودم لحظه این منتظر چتتتتتتقدر...لرزیدن به کرد شروع چونم کامبده؟اش بازیم دوباره بخواد کنم؟اگه قبولش باید یعنی...بودم شتده الل

فتوگر قاب صورتمو دستاش با نگرانی با رادمان..هام گونه روی شد سترازیر :گفت

کرد؟ ناراحتت عزیزم؟حرفام میکنی گریه چرا-

:گفت و زد لبخندی...نه یعنی که دادم تکون راست و چپ به سرمو

شده؟ چی پس-

:گفتم گریه با و بستم چشمامو

غرورت دادی؟چرا؟انقدر عذاب خودتو خودمو ستتال اینهمه چرا...چرا- داشت؟ ارزش

:گفت دادو نوازش موهامو دستش با و بغلش توی گرفت سرمو

..وقت هیچ...دم نمی عذابت دیگه...ببخش منو-

:گفت و شدم جدا رادمان از سریع!!!8...افتاد ماشین ساعت به نگاهم

!هشته ساعت-

:فگت و انداخت ساعت به نگاهی سرسری رادمان

...هشته خب-

:گفت کردو نگاه ساعت به دوباره باشه کرده تعجب انگاری یدفعه

Page 280: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 281

!!هشته ساعت-

زدیم گریه و رمتانتیک فضتتای اون میون...کردیم نگتاه بهم تعجتب بتا :گفت اش خنده میون رادمان...زیرخنده

..کنیم بغلت دقیقه دو نتونستیم...دادی لفتش انقدر..دیدی-

:گفتم بازوشو به زدم خنده با

...حیا بی-

میکنی؟ قبولم...نگفتی حاال-رادمان

بده؟اون بازیم باید کنم؟چرا قبولش...ستتکوت بازم و شتتد قطع مون خنده اون که حاال...میزنه موج صداقت طوسیش چشتمای توی...داره چی همه

بخاطر غرورمو باید دارم دوستتتش که منم شتتکونده من خاطر به غرورشتتو بگو..بودی لحظه این منتظر که میدی؟تو لفتش چرا طناز...بشکنم عشمقم

:گفتم و زدم لبخندی!بگو..آره

..میکنم قبولت...قلبم ته از-

جلوی رفت و شتتد پیاده ماشتتین از یدفعه...زد خشتتکش لحظه چنتد با رادمان..شدم پیاده ماشتین از تعجب با!!!زدن داد به کرد شتروع...ماشتین :گفت بلند صدای

...اااخدا عاشقتم!خیلی...بزرگی خیلی خدایا!کرد قبولم...نوکرتم!خدایا-

:گفتم خنده با و سمتش رفتم سریع

...کردی بیدار بدبختو مردم..بابا خبرته چه!رادمان-

:گفت و گرفت بازوهامو دستاش با و خندید

Page 281: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

280

...دنیام مرد ترین خوشبخت من االن بفهمن بزار..بشن بیدار بزار-

:گفتم ساختگی اخم و الکی اعتراض با و شونش به زدم که کرد بغلم

..نامحرمیا شما...آقا هوی-

:گفت شدو جدا ازم سریع

..میشیم محرمم-

ها؟؟؟-

چیه؟نمیخوای؟-رادمان

..آره یعنی..نه-

:گفت ای بامزه لحن با و خندید رادمان

...دربیاورم خود دائمی نکاح و عقد در تورو بریم...بریم-

..شدیم ماشین سوار باهم و خندیدم

تو هنوز آقا حاج و بود شتتده تموم نماز تازه...مستتجد همون ستتمت رفتیم ویت نشستیم...کردم سرم که داد بهم سفید چادر یه خانوم یه...بود مستجد :گفتم ناراحتی با..خواست رو ها شناسنامه آقا حاج...رادمان کنار مسجد

...نیاوردم شناسنامه من-

:گفت زدو لبخندی رادمان

وحید؟ به بدم اینکه برای بود من دست شناسنامت نیست یادت مگه-

...شد راحت خیالم...آورد در کتش از رو شناسنامه

مبعدش...گفتم رو بله من درآخر و خوند دائم عقد برامون..نزدم حرفی دیگه حاج بعدم...کردیم امضا چندتا...آوردن اتاقش از آقارو حاج دفتر...رادمان

Page 282: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 282

ناال چون...کنین اقدام بعدا میتونین ازدواج ستتند گرفتن برای گفت آقتا هک شه بلند خواست و گرفت دستمو سرخوشی با رادمان...نیستت همراهم

:گفت آقا حاج

...دارم کارت لحظه یه بیا..پسرم-

گوشش دم چیزی آقا حاج...آقا حاج ستمت رفت و کرد ول دستتمو رادمان دستمو...سمتم اومد چشتمو گفت دوبار کردو ریزی خنده رادمان که گفت :گفت گرفتو

خانومم؟ بریم-

کجا؟-

...خوب جای یه-رادمان

:گفتم یدفعه...کرد حرکت ماشین...شدیم ماشین سوار باهم

...وحید..رادمان وااای-

:گفت کردو اخم رادمان

چی؟ وحید-

...زدیم بهم رو عروسی شد بد-

کنی؟ ازدواج باهاش داشتی دوست نکنه-رادمان

:گفتم خنده با

...کردم بازی احساساتش با میکنم حس فقط..دیوونه بابا نه-

مگفت بهراد به من ضمن در...نداشتتی کاری باهاش که تو...بیخود-رادمان ...گفته وحید به االن تا احتماال..ببرمت امشب میخوام که

Page 283: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

283

:گفتم...دادم تکون تایید عالمت به سرمو

رادمان؟ راستی-

جونم؟-رادمان

نرادما زبون از شنیدن کوتاه کلمات همین حتی..نشتستت لبم رو لبخندی :گفتم فضولی با..بود شیرین برام

گفت؟ چی بهت آقا حاج-

:گفت و خندید رادمان

بدونی؟ میخوای-

:گفت و خندید دوباره که دادم تکون آره عالمت به سرمو چندبار

..من فضول-

:گفتم اعتراض با

...دیگه نکن اذیت..رادمان اه-

دو هی بکنین،قبلش میخواین هرکاری میزنی؟گفت چرا..بابا باشتته-رادمان شدی؟ راضی...بخونین نجابت نماز رکعت

:گفتم آروم...گرفت رنگ هام گونه...گزیدم لبمو یدفعه

...گو رک چه-

:گفت خندیدو رادمان

کی؟من؟-

...آقا حاج نه-

Page 284: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 281

ادهج یع به رسیدیم دوساعت بعد تقریبا...نزد حرفی خندیدو دوباره رادمان :گفتم...کوهستانی

کجاست؟ اینجا-

:گفت پیچید می و میزد راهنما که درحالی رادمان

!آلپ نشاط با های کوه-

اینجا؟ اومدیم واقعا؟چرا-

...دختر بصبر یکم-رادمان

ستترد حستتابی هوا..شتتدیم پیاده باهم و کرد پارک پارکینگ توی ماشتتینو رفتیم باهم و گرفت دستتتمو...دوشتتم روی انداخت و درآورد کتشتتو...بود

بقهط رفتیم ای شیشه آسانسور با و شتدیم وارد...بلند ستاختمون یه ستمت رو مانراد..بود نشسته فرانسوی مرد یه میز پشت..شتدیم اتاق یه وارد...باال اون سمت برد و برداشتت بلیط دوتا کتش جیب از...زد لبخند و من به کرد

دری و کرد سرچ چیزی کامپیوتر کرد،توی نگاه بلیطا به یکم هم مرده..مرده خارج دره اون از و گرفت دستتتمو دوبتاره رادمتان...کرد بتاز برامون رو

کابین تله چپ،یه سمت رفتیم!بوم پشتت باال شتبیه بود چیزی یه...شتدیم اخلد بریم اینکه قبل..کرد باز برامون درو و اومد خدمتکار مرد بود،یه بزرگ

سفارش انقدر شدن ستوار کابین تله یه...رفت کردو ستفارشتات ستری یه زا... دستش رو گذاشت برداشتو شتونم روی از کتو رادمان...میخواد؟ایش

چشمام جلوی از دستتشو یدفعه...داخل برد منو و گرفت چشتمامو پشتت ردزلمب و بیل زمین،با افتاد فکم اتاقک داخل منظره دیدن با من و برداشتتت

Page 285: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

285

مبل داشتتت،دوتا داشتتت،تخت فرش...بود اتاق یته...شتتد نمی جمعیی...داشتت کوچولو تیکه یه و خوری ناهار میز..داشتت حموم و دستتشتو

با..تخت رو انداخت کتشو و تخت سمت رفت رادمان!!!داشتت آشتپزخونه :گفت و خندید بود شده اتاقک محو که من دیدن

شده؟ چی-

:گفتم بهت با

کجاست؟ اینجا-

میاد؟ خوشت...هتلی کابین تله میگن بهش-رادمان

:گفتم...آشپزخونه سمت رفت

...رادمان رویاییه خیلی..ست العاده فوق-

ورج میشه کشی قرعه با و زور به اینجارو...میاد خوشت میدونستم-رادمان زیبای همنظر با بشی بیدار طناز،وقتی کن فکر..اینجایی روز سته برای..کرد

...بشی مواجه کوها

:گفتم طرفشو برگشتم ترس با

!روز؟ سه-

:گفت سمتمو اومد بود دستش آب لیوان که حالی در رادمان

...روز سه..آره-

شتپ با و دستش دادم لیوان...سترکشیدم نفس یه و گرفت دستتش از لیوان :گفتم...کردم پاک لبمو دستم

وقت؟ یه نیفتیم-

Page 286: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 286

..نباش نگران...نداره امکان-رادمان

ودموخ ترس با...لحظه یه برای فقط...اومد در حرکت به کابین تله یدفعه :گفت رادمان...کشیدم جیغ یه و رادمان بغل انداختم

میترسی؟ چرا...بردی سرمو..وااای-

میوفتیم؟ نگفتم-

...نیوفتادیم که ما-رادمان

خورد؟ تکون اونجوری چرا پس-

...کنه حرکت میخواست چون-رادمان

:گفتم تعجب با و شدم جدا ازش

میکنیم؟ حرکت داریم االن ما یعنی-

:گفت زدو لبخندی رادمان

...آره-

:گفتم کردمو نگاه برم و دور به

...کنم نمی حس هیچی من..شه نمی باورم-

:گفتم..شد دور ازم رادمان

کجا؟-

یی در که حالی در رادمان :گفت میکرد باز رو دستشو

...بدم انجام رو آقا حاج بگیرم،اعمال وضو میرم اجازه با-

دارم واقعا من یعنی...پایین انداختم سرمو و شتدم سترخ خجالت از دوباره :گفت واقعیش؟رادمان واقعی میشم؟زن رادمان زن

Page 287: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

287

...کمده توی..اینجا آوردم لباساتو از سری یه...راستی-

یی داخل بره خواست :گفت برگشتو که دستشو

طناز؟-

:گفت زدو چشمکی...سمتش برگشتم

...بگیرا وضو برو شمام-

:زدم جیغ

!نشو تربیت بی..رادمان-

یی توی رفت سریع با و تبرگش دوباره که کمد سمت برم خواستم...دستشو :گفت مظلوم حالت

طناز؟-

:گفتم و سمتش برگشتم

جانم؟-

ونتک سوالی سرمو...کرد اشاره آشتپزخونه به دستتش با زدو برق چشتماش توی پرید جلدی که کردم نگاهش بد...درآورد گرفتنو وضتتو ادای که دادم

یی باز کشتتوهارو از یکی..کمد ستتمت رفتم...بستتت درو و دستتتشتتو سفید شلوار با گلبهی کوتاه آستین پیرهن و درآوردم زور به لباستامو...کردم

وبارهد...گرفتم وضو آشتپزخونه توی رفتم و کردم پاک آرایشتمو...پوشتیدم چادرمو داشتتتم...انداختم ستتجاده دوتا...ستترم رو انداختم چادرو اومدمویی از رادمان که میکردم صتتاف آستتتین که درحالی...بیرون اومد دستتتشتتو :گفت شیطنت با میداد پایین لباسشو

Page 288: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 288

...تری هول ما از که شما...خانوم حاج کرده چه ببین!بع-

:زدم جیغ

!رادمان-

به کرد شتتروع و کرد نگاهم عشتتق با...اش ستتجاده ستتمت اومد و خندید دادن بعد...خوندن نماز به کردم شتتروع ستترش پشتتت منم...نماز خوندن

خدا از مهرو روی گذاشتم یدم،سرموب*و*ست مهرو و کردم ستالم،ستجده ادمانر قیافه با کردم بلند که ستترمو..نگیره ازم رو خوشتتبختی این خواستتم

:گفتم بعد...نزنم جیغ که دهنم جلوی گذاشتم دستمو...شدم روبرو

میکنی؟ نگاهم اینجوری چرا..میکردم سکته داشتم-

جرمه؟ خانومم کردن نگاه-رادمان

سجاده شدم بلند و خندیدم...کنه سالح خلع چجوری منو میدونست خوب روی گذاشت شو سجاده توالت،رادمانم میز روی گذاشتمش کردم جمع مو

مبرداشت سرم روی از روسریمو و چادر...آشپزخونه سمت رفت و توالت میز اتاقک دیوار رو بزرگی های پنجره...توالت میز روی کردم،گذاشتتتم تا و

به و یکیشتتون ستتمت رفتم...رستتید می رونم نزدیک تا دیوار عرض...بود اومد رادمان...بود معلوم کامال بیرون تاریک فضای...زدم زل شب آستمون

:گفتم گرفتمو سمتم،ازش گرفت فنجون یه و پیشم

چیه؟ این-

...قهوه-رادمان

:گفت انداختو بهم شیطونی نگاه

Page 289: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

289

...میکنه کمک بیداری به-

:گفتم سریع

...شدی حیا بی چقدر تو رادمان!هیععععع-

:گفت رادمان

مشکلیه؟..باشم حیا بی خانومم برای دارم دوست-

و میز روی گذاشتتمش شتد خالی فنجونم وقتی..خوردم مو قهوه و خندیدم رادمان..شد حلقه کمرم دور دستی حسن همین در..زدم زل آسمون به دوباره :گفت و شونم روی گذاشت سرشو

...پیشمی نمیشه باورم هنوزم-

:گفتم و دستش روی گذاشتم دستمو

...پیشتم باش مطمئن-

نوستتان در لبام چشتتمامو بین نگاهش...خودش ستتمت برگردونتد منو عشرو و لبام رو گذاشت بستم،لباشو چشتمامو..نزدیک آورد سترشتو...بود همراهی باهاش و کردم حلقه گردنش دور دستمو...لبام یدنب*و*س به کرد

بودمو من...رادمان بودمو من حاال...زندگیم مرد به ستتپردم خودمو و کردم های هب*و*س بین که بودم من...کشتیدم می انتظارشتو ستالها که عشتقی ...عاشقانش های نجوا بودمو من..بودم شده غرق رادمان

با...انداختم خودم به نگاهی...شتتدم بیدار خواب از ستترما احستتاس با نه دیدم...کشیدم سرم روی پتورو شدمو سترخ خجالت از دیشتب یادآوری

نمی اورمب..نشستم برداشتم سرم از پتورو...بزنم یخ باید باشه جوری همین

Page 290: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 291

قندتو اسم این آوردن از!رادمان زن..زن...رادمان کنار..باشم اینجا االن شد نهآشپزخو از دست به دستی پیش رادمان که بود شده وا نیشم..شتد آب دلم

یه ستتیبی که حالی در رادمان...زد خشتتکمون جوری همین...اومد بیرون اختگیس عصبانیت با...میکرد نگاه ام برهنه بدن به بود کرده باد لپشو طرف :گفتم

...ها وره این سیاه تخته..هوی-

دورم پتورو...تخت روی کنارم نشست اومد...گرفت ازم نگاهشتو و خندید از بود پایین ستترم...دهنم ستتمت آورد ستتیب تیکه یه رادمان...پیچیدم

:گفت مهربون لحن با رادمان...برم خجالتم این با خودم قربون!خجالت

میکشه؟ خجالت ما،چرا خانوم حاج-

:گفتم زدمو زل چشماش تو و باال گرفتم سرمو

ها؟؟؟-

:گفت

...بخور سیبو این بیا حاال!شد حاال-

محکم دورم پتورو شتتتدم بلنتد...خوردم و گرفتم دستتتتش از ستتیتبتو یه و کمد سمت رفتم و فشردم هم روی لبامو...کشتید تیر کردم،زیرشتکمم

:گفت رادمان...برداشتم خودم برای لباس دست

میخوای؟ کمک-

...خوبم!نه نه-

Page 291: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

290

گیج ستترم لحظه یه...اومدم بیرون پوشتتیدم لباستتامو حموم،وقتی رفتم :زد صدام رادمان که دیوار روی گذاشتم رفت،دستمو

طناز؟-

به رفتم و کردم بستتته و باز چشتتمامو بار یه...بود آشتتپزخونه از صتتدا میز به نگاهم..کرد میز به اشتتاره..ریخت می قهوه داشتتت رادمان...طرفش

زیبایی صتتورت به که مخلفات عالمه یه..باحاله چقدر...اههههه..خورد :گفتم میزو پشت نشستم...بود شده چیده میز روی

...دیدیم چشم به هم هنراتو این نمردیمو..بابا نه-

:گفتم طرفمو برگشت اخم با رادمان

...بزنیا مردن از حرف باشه بارت آخرین-

:گفتم و خندیدم

...نیست خودمون دست مرگمونم وقت...بابا باشه-

:گفت..طرفم گرفت فنجونو و میز پشت نشست

یت بخور- ...خانومی شی تقو

بتته کردیم شتتروع...گرفتم دستتتش از فنجونو و زدم بتهش لتبتختنتدی :گفت رادمان...خوردن

خوبه؟ حالت باشم مطمئن-

:گفتم و خندیدم

..خوبم...بابا آره-

Page 292: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 292

مانراد صبحونه بعد...نوشید شو قهوه فنجون و نگفت هیچی و زد لبخندی یدمد که سالن داخل میکنه،رفتم جمع میزو سالن،خودش توی برم من گفت

شجمع و ستتمتش رفتم تند قدمای با...گزیدم لبمو!تخته روی مالفه هنوزم الفهم...حموم بندازم ببرم اینو رفته یادم چرا که میزدم غر هی زیرلب...کردم

متس رفتم و برداشتم رو قبلی شد،مالفه راحت خیالم که گذاشتم جدیدی که درحالی رادمانم...اومدم بیرون حموم از..گذاشتتتمش گوشتته حموم،یه

حرکت یک در یدفعه...ستتالن توی اومد میکرد خشتتک حوله با دستتتاشتتو دمانرا که زمین میخوردم سر با داشتم و سرامیکا روی خورد لیز پام!ناگهانی

:گفتم کشیدمو راحتی نفس...داشت نگهم

...بودا نزدیک-

...خانوووم باش مواظب بیشتر یکم-رادمان

تی روبروی کاناپه روی نشستم و شتدم جدا ازش...گرفت خندم لحنش از :گفتم...وی

رادمان؟-

:گفت کنارمو نشست رادمان

جونم؟-

ردهک تغییر سال،خیلی شتش بودی؟بعد شتده سترده انقدر چرا تو..میگما- ...بودی

:گفت کشیدو آهی

...میکنه آدم با کاری هر زمونه...خواهر خونه که نزار دلم رو دست-

Page 293: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

293

هخیر بهش دارم نگهش داشتتم ستعی و میزد موج توش خنده که ای قیافه با تبرگش کرد حس که نگاهمو سنگینی..بود دوخته چشتم وی تی به...شتدم از که دادم هلش...خندیدم همراهش منم خنده زیر زد قیافم دیدن با...طرفم نمی دبن خندم...نشست دوباره...گرفت شدت خندمون و پایین افتاد کاناپه آروم...شدم ساکت که یدب*و*س لبمو گوشته و نزدیک اومد یدفعه...یومد :گفت

کامل منو که نبود وجودم از تیکه یه...بودم شتتده ستترده که بود بخاطرتو- ...کنه

هک جیغی صدای یدفعه...زدم لبخندی و شدم خیره بهش مهربونی و عشق با رادمان!جنایی فیلم جون آخ...آورد خودمون به مارو درمیومتد وی تی از

هربعدازظ خود تا..آورد پفک و چیپس و آشتتپزخونه توی رفت بدو و خندید یچیه نتونستتیم شتتب تا که بودیم خورده تنقالت انقدر...دیدیم فیلم فقط

دهکر دراز پاهاشو و بود نشتسته کاناپه پایین رادمان..بود9ستاعت..بخوریم :گفتم...روش بودم کشیده دراز من که ای کاناپه به بود داده تکیه..بود

...رادمان-

از که بود حیوونایی ندم*س*ت پی حواستش ی همه...نشتنیدم ازش جوابی :کردم صداش مالیمت با بار این و دوباره...میداد نشون وی تی

...رادمانم-

:گفتم آروم صدایی و حرص با..میاوردم جوش داشتم دیگه!نداد جواب بازم

...!رادمان-

Page 294: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 291

:زدم جیغ و کمرش به زدم لگد پام با!هیچی بازم

!رادمان هوی-

:گفت طرفمو برگشت یدفعه

!!!ها؟-

:گفتم کردمو درشت چشمامو

زدنه؟ حرف طرز چه هاااا؟؟این-

:گفت و خندید

..میره ضعف نکن،دلم اونجوری چشماتو حاال...ببخشید-

...مه گشنه من پاشو...ببندیا منو دهن چجوری بلدی خب...خوبه خوبه-

نگرفت؟ شکمتو جای یه پفک چیپسو همه این...بخور منو بیا د -رادمان

:گفتم تخسی با و بستم چشمامو

...میخوام غذا من...نکن بحث من با-

:گفت یدفعه

...!طناز-

:گفتم و کردم باز چشمامو

ها؟-

:گفت کردو دراز وی تی طرف به دستشو

...اینی شبیه چقدر تو-

یر به :گفتم جیغ با...کردم نگاه میداد نشون وی تی از که ماری تصو

!آره؟ اینم شبیه من-

Page 295: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

295

با ردموک دنبالش شدمو بلند...کرد فرار شد بلند و خندید شتیطنت با رادمان :گفتم جیغ جیغ

!مارم؟ شبیه من میگی حاال...درآرم تو از پدری یک من-

:گفت خنده با و حال اون در رادامنم

...بود تو شبیه خیلی چشماش!کن باور-

:تگف چشمامو توی زد زل...کردم ترمز منم...طرفم برگشت وایساد یدفعه

...اینجوری-

چجوری؟-

:گفت کردو مرموز و درشت چشماشو

...اینجوری-

!آره؟ مرموزم من که-

رفتم...آشتتپزخونه توی دویید چرخوند حتدقته توی یکم چشتتمتاشتتو یالیخ بی با...بود زده بیرون میز پشت از که دیدم موهاشتو...نبود..دنبالش

می چیزی دنبال که حال همون در..کردم باز درشتتو و یخچال ستتمت رفتم :گفتم گشتم

...بیرون بیا...بسه شوخی..رادمان-

:زدم جیغ یدفعه!نیست بیا بیرون ای بهونه هیچ با این...نه دیدم

!پام وای-

مرغی تخم بته دستتتم..طرفم دوییتد میز پشتتتت از فنر عتیتن رادمتان ویر از مرغ تخم زرده!صورتش توی کوبیدم داشتمو برش خورد،بالفاصله

Page 296: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 296

چیزی رفتارم جواب در ولی...اومد لباسش سمت به و شد سرازیر موهاش :گفت نگرانی بست،با دهنمو که گفت

طناز؟ خوبه حالت-

رادمان...کشیدم خجالت کارم منه؟از فکر به وضعش این با این..گزیدم لبمو :گفت انداختو خودش به نگاهی

دیگه؟ بازیه مرغ تخم...کلک ای-

:گفتم و باال گرفتم سرمو

بازی؟-

قرار روبروم...سمتم اومد...برداشت ازش چیزی یه و یخچال ستمت رفتم :گفت کردو نگاه سرمو باال یدفعه..چشمام توی زد زل...گرفت

...وایسا لحظه یه..طناز وای-

ستترم باالی مرغو تخم پوستتت شتتکستتتن چیک صتتدای ثانیه از آنی در مرغی تخم موهام همه...بود شتتده دیر که عقب برم خواستتتم!شتتنیدم

اشتمگذ برداشتم مرغو تخم بسته و یخچال سمت گرفت،رفتم غیضتم!شتد رسنگ میز پشت رفت و برداشتت مرغ تخم چندتا ستریع رادمان...میز روی

نگاه پنا گوشه از...اپن پشت رفتم منم!ایول!کنیم بازی میخواد پس...گرفتر مرغ تخم یه...بیرون بود زده میز از کردم،پاهاش صاف که سمتش دادم ست

:گفت کشیدو عقب پاشو شکست،سریع پاشو به خورد

...وایسا میگیرم حالتو-

:گفتم و خندیدم غش غش

Page 297: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

297

...بگیری حالمو تا باش-

خورد صاف!کرده پرت مرغو تخم نگو...سرمه باال مرغ تخم یه دیدم یدفعه رفتم عسری!نیستم طناز نکردم مرغیت تخم اگه...تربیت بی ای...سرم وسط با هک باال کردم پرتاب مرغ تخم یه منم...باشم رادمان نزدیک که کمد پشت برای همش...کردم شیطانی خنده...هوا رفت آخش سرشو توی خورد شدت

:گفت رادمان که کردیم می پرتاب مرغ تخم هم

!بس آتش لحظه یه-

از..بیرون اومد میز پشت از...داشتم نگه بودو دستم تو آماده که مرغی تخم ستترش روی مرغ تخم پوستتته...شتتدم زمین پخش خنده از اش قیافه دیدن

باد رشونس میخورد سرشون توی ضربه یه تا جری،که و تام کارتون شبیه!بود :گفت بعد...خندید همراهم و دید آینه توی خودشو رادمان...میکرد

خمت همه...بخوریم بشکنیم بیار مرغو تخم یکی شتد،اون تموم بازی اگه- ...شکستیم مرغارو

گاز،روغنو اجاق روی گذاشت رو تابه رادمان...شدم بلند و دادم تکون سرمو وضعم حموم،چون رفتم من اول...خوردنش مرغو،بعد تخم ریختم،بعدشم

اومدم در حموم از وقتی...میداد مرغ تخم بوی موهام بود،همه تر اضطراری پشت رفتم پوشیدمو سفید کوتاه دامن با مشکی جذب تا یه...رفت رادمان

از رادمان...شدم موهام کردن خشک مشغول حولم با و نشتستتم توالتم میز یدهپوش آدیداس طوسی شتلوار با کوتاه آستتین ستفید پیرهن اومد،یه حموم

:گفت میکرد خشک حوله با موهاشو که حالی در...بود

Page 298: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 298

موهاتو؟ کشی نمی سشوار-

کشی؟ می تو مگه-

کمرت تتا خرمن خرمن موهتات کته کوتتاهته،تو متوهتام متن-رادمتان میکنی؟ خشکش حوله با داری میشه خشک زودی این به مگه...رسیده

:گفتم و زدم پوزخندی

عادت دیگه...نداشتم هم ستشتوارو یه خرید پول من که نبودی موقع اون- ..کردم

باال که دیدم رادمانو آینه کردم،از نگاه آینه به...شتتد ستتکوت لحظه یته انینگر با و سمتش برگشتم سریع...دیدم می چشماشو توی اشک...سترمه

:گفتم

شده؟ چی-

به زدش...درآورد سشوارو توالت میز کشوی توی از و باال کشتید شتو بینی موهام،تمام کردن خشتتک به کرد شتتروع و آینه ستتمت برگردوند منو...برق

خودشو...کرد خاموش سشوارو دقیقه01 بعد باالخره...بود پایین سرم مدت :گفت دار بغض و آروم گوشم کرد،کنار خم

و درنمیاوردم بازی کردی،غد بیرونم خونت از وقتی..من اگه..اگه...شاید- ...کشیدی نمی عذابارو این پیشت گشتم برمی دوباره

گوشمو روی و کرد حلقه گردنم دور از دستاشو...گونم روی خورد سر اشک :گفت آروم دوباره...یدب*و*س

...من عشق بکشی عذاب نزارم دیگه...میدم قول-

Page 299: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

299

رژ و توالت میز سمت رفت دستش یدفعه..دادم تکون باشه معنای به سرمو روی مالید رژو دیدم که بودم کاراش منگ..کرد بازش و برداشت رو قرمزی

با...خنده زیر زد غش غش دیدنم با که طرفش برگشتتتم تعجب با...بینیم توی!کرد کپ لحظه چند!لبش روی مالیدم و گرفتم دستتتش از رژو حرص

:گفت زنونه لحن با و طرفم برگشت..دید خودشو آینه

...میادا بهم قرمز رژ چقدر...خواهر اوا-

گفتم می بهش که بود رادمانی همون این...خنده زیر زدم کاراش لحنشو از متونستتت تا هام،منم گونه جون به افتاد برداشتتتو دیگه رژ یه!یخ؟ قندیل

هخند از کشیدم دست کارامون از که دقیقه ده از بعد...کردم رژی صتورتشو هی بودیم گرفته شتتکممونو دستتت یه با...زمین روی کردیم پرت خودمونو

و خنده زیر زدیم دوباره کردیمو نگاه رو همدیگه...بود رژ دیگمون دستتت :گفت دار موج صدای با رادمان...کوبیدیم زمین روی پاهامونو پاشنه

...طناز شدی دلقکا شبیه-

:گفتم حال درهمون

!دلقک؟ میگه زنش به آدم..کن صحبت درست-

و ردک باز شتتیرآبو...رفتم دنبالش...آشتتپزخونه توی رفت شتتد بلند رادمان که وردمآ براش حوله بشوره،یه صورتشو کردم شیر،کمکش زیر برد صورتشو

رادمان کمک با و کردم باز آبو شتتیر خودم کنه،بعدش خشتتک صتتورتشتتو شدت به بودو02کردم،ساعت خشک صورتمو حوله با...شتستتم صتورتمو

Page 300: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 311

رادمانم...تخت روی خوابیدم رفتم مستتواک زدن از بعد...میومد خوابمیی از و زد مسواکشو :گفتم بیرون اومد دستشو

...رفت یادم..کن خاموش رو وی تی رادمان،اون-

روی کرد پرت کنترلو بعد و کرد خاموش رو وی تی کنترل با و زد لبخندی امصد...هردومون روی کشید خوابید،لحافو کنارم و تخت سمت اومد.کاناپه

:زد

کوچولو؟ خانوم-

عین و زدم یلبخند...بغلش برم که بود کرده باز برام سمتش،دستاشو برگشتم :گفت یدوب*و*س موهامو روی...شدم پنهان بغلش توی کوچولو پیشی یه

هنخندید انقدر تاحاال بگم تونم می جرات به...گذشت خوش خیلی امروز- ...بودم

:گفتم و کردم حلقه کمرش دور دستمو

!منم-

...خانومم بخیر شب-رادمان

:گفتم بودم خواب م*س*ت که درحالی

...رادمانی بخیر شب-

این هک دارم امید!روزا بهترین..میکردم تجربه زندگیمو روزای بهترین داشتم ...باشه داشته ادامه روزا

با چشمامو جلوی...چشمم توی خورد قیمم*س*ت نور چشمام کردن باز با :اومد رادمان شاد صدای...گرفتم دستم

Page 301: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

310

...آلو خواب بابا دیگه پاشو-

ومدمی بیرون آشپزخونه از که رادمان به و برداشتم صورتم جلوی از دستتمو :داد ادامه...کردم نگاه

...نازی خواب تو شما پامیشیم هروقت که ما-

:گفتم زدمو لبخندی

..کن حسودی اونم به...میخوابم تو از بیشتر دقیقه دو من حاال-

یی،صتورتمو رفتم شتدم بلند میز اب دوباره...بیرون اومدم و شستم دستتشتو های شتتوخی و خنده دوباره و شتتدم مواجه بود چیده رادمان که خوشتتگلی

ادمانر!میکردیم بازی استتتیشتتن پلی و کاناپه روی بودیم نشتتستتته...دیروز پای روی گذاشتتتم ستترمو و وی تی جلوی انتداختم رو دستتتته...برد

لبم رو پررنگی لبخند...یدب*و*ستت موهامو و کرد خم ستترشتتو...رادمان :گفتم یدفعه...نشست

!سوال یه-

:گفت خندیدو

...بپرس تا ده شما-

:گفتم

...جونم به افتاده پیش هفته چند از خوره مثل سوال یه-

خب؟-رادمان

:گفتم مقدمه بدون

!چیه؟ لنزا با نسبتت-

Page 302: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 312

روی از...موند ثابت موهام روی میکرد نوازش موهامو باهاش که دستتتی :تمگف گوشمو پشت انداختم صورتمو جلوی کردم،موهای بلند سرمو پاش

شد؟ چی-

:گفتم...باال رفت ابروم تای یه...کرد نگاه منو به پاچه دست

شده؟ چی گی نمی-

:گفت پته تته با رادامن

..اون...چیزه-

:گفت دادو بیرون حرص با نفسشو...کردم نگاهش منتظر

!بود دخترم دوست-

لز رادمانم!باال زد خونم حسودی...باال رفتن تعجب از ابروهام دوتا بار این ینیموب دستش با...موندم حرکاتش بهت تو...زیرخنده زد بهم،یدفعه بود زده

:گفت کشیدو

...حسود ای-

:گفتم زدمو پس دستشو

کنم؟ حسودی نباید نکنه چیه-

طناز؟ کردی باور نکنه-رادمان

:گفت مبلو به داد تکیه...کردم نگاهش وایسادم دوباره

...لیزائه لنزا،خواهر-

:گفتم تعجب با

رزا؟ خاله یعنی...هیععع-

Page 303: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

313

بعد...ببینتشون بود اومده جوره فامیل های بچه با اینکه واسته...آره-رادمان بازی چی همه فهمید می لنزا کردم،اگه ازدواج دادم نشتتون لیزا به من اینکه خواهرن خب ولی...لیزائه از بهتر خیلی لنزا البته...گرفتن می ازم رو رزا بوده

...کن نمی پنهون هم از دیگه،هیچیو

:گفت کردو شیطون لحنشو بعد

...برسیم بهم ما شدن باعث...بیامرزه رو لیزا و لنزا پدر خدا ولی-

:گفتم یدفعه..خندیدم

!داری؟ فوتبال تو ..رادمان-

:گفت کردو نگاهم شیطون رادمان

!وروجک؟ سرته تو فکری چه-

سالن،باهاشون وسط ریختم بالشارو تمام شتدم بلند و زدم براش چشتمکی سالن وسط و درآورد کمد از فوتبالو تو رادمان...کردم درست دروازه دوتا

دقیقه کردیم،توی ای دقیقه05 بازیمونو...بازی به کردیم شروع...گذاشتت به هم،اومد برای گرفتیم می زیرپا جوری همین!2-2شتتدیم، مستتاوی 02

ستترجاش...کردم باز دستتتامو و دروازم جلوی من،وایستتادم دروازه ستتمت از پا با توپو خواستم...رفتم سمتش به منم که اومد سمتم به دوباره...وایساد

بهم گاهین ببینم،نیم توپو که جلو بردم سرمو...چرخید که دربیارم پاش زیر سمت ترف...سمتش برگشتم دوباره...برگشت و زد شیطونی انداخت،لبخند

لبامو روی که کردم بلند ستترمو یدفعه...وایستتادم جلوش رفتم دروازه،بدو

Page 304: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 311

و داوم بالشا به تو خوردن تق صدای که بودم کارش شک تو..یدب*و*س :گفت خوشحالی با!باز دقل ای...زمین روی خوردن سر هم روی از بالشا

!3-2!بردم-

:گفتم کردمو اخم

!بود بازی دقل-

...داره کلکارو اینجور بازی-رادمان

...الله حی اال ال!ه؟ب*و*س با آخه ولی-

:گفت خندیدو

...شماستا با امشب شام خانوم حاج-

تکون تاسف نشانه به سری...تخت روی کشتید دراز حرف این زدن از بعد سمت کردم پرتاب رو برداشتم،یکی زمین روی از بالشارو شتدم خم...دادم

منم قهقه و شد بلند آخش صتدای...رادمان ستر تو خورد صتاف که تخت صاف و بگیره تونست نمی که کردم پرتاب سرهم پشت بالشارو...هوا رفت

بعداز...بودم شده قرمز خنده از که منم..سرش تو یا شتکمش تو یا میخورد توش خنده که صدایی با رادامن...آشپزخونه توی رفتم بدو بالشا شدن تموم :گفت میزد موج

...دیگه داره تاوان کارت این-

:گفتم خنده با

یه های جواب!نخیتتتتتر- من از رو بازی اونجوری بازی دقل با آقا،شما هو ...جوابش اینم بردی

Page 305: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

315

ماکارونی برای کردن،دلم درست غذا به کردم نگفت،شروع چیزی خندیدو هاینک از بعد...میومد خوشش رادمانم...کردم درست اونو پس.بود شده تنگ

صتتداش دوباره...نشتتنیدم جوابی اما..زدم شتتد،صتتداش آماده ماکارونی آخی...خوابه خوابه تخت روی ستتالن،دیدم توی رفتم!جواب بی بازم..زدم

...دادم تکونش..باالسرش نشست رفتم...عزیزم

...رادمان-

:کردم صداش دوباره...نگفت چیزی

...رادمان آقا-

:گفتم سرشو باالی بردم سرمو..نزد حرفی خوابیدو باز طاق

...آمادست غذا...دیگه شو بلند..جان رادمان-

می نگاهم اینجوری چرا..چشتتمام توی زد زل و کرد باز چشتتماشتتو یدفعه :گفتم...کرد بغلم...شد جوری یه کرد؟دلم

..بیا..درنیار بازی مسخره..رادمان-

:گفت کردو قطع حرفمو

...لحظه چند فقط..هیتتتس-

:گفت جداکردو خودش از منو...نزدم حرفی

پیشمی؟ تو اینکه...خوابه یه همش کنم می فکر چرا-

...پیشتم که بینی میکنی؟می فکرو این چرا-

از...بریم اینجا از اینکه بعد میکنم حس..نیست این منظورم...نه نه-رادمان ..میدم دستت

Page 306: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 316

:گفتم پیشونیشو روی زدم

پسر؟ سیاهه سقت انقدر چرا تو..ا -

:گفت غم با رادمان

...بدم دستت از ندارم طاقت دیگه بخدا-

:گفتم و زدم عشقی با و مهربون لبخند

..نباش اینجوری پس..ندارم ناراحتیتم طاقت...ندارم دوریتو طاقت منم-

:گفت لبخند با کردو باز چشماشو ثانیه چند از بعد...بست چشماشو

کرده؟ درست چی خانوم حاج ببینم!خب-

عوض رو جو بخواد وقتی فهمیدم می خوب..آشپزخونه توی رفت شد بلند دفعهی ناراحتم هروقت!استاده توش که الحق..بکنه اینکارو میتونه کنه،خوب

نوکرتم خدایا...بخندم منم میشتته باعث و میزنه دار خنده حرفای و میخنده نخورد مشغول و کشیدم غذارو براش و آشتپزخونه توی رفتم...نگیرش ازم

:شدیم،گفت

...باشه خوب فوتبالت انقدر کردم نمی فکر خدایی ولی-

پیش ستتال6عالوه، به...فوتبالیام دختر اون از کردی؟من فکر هه،چی هه- بچه اب وقتا کردم،بعضی می زندگی آدم همه اون با بزرگ خونه اون توی وقتی

...میکردم بازی فوتبال هاشون

دش کالفه رادمانم بود شتد،معلوم خورد اعصتابم گذشتته یادآوری با دوباره رفتیم فیلم دیدن بعد و خوردیم شامو باهم...میخورد غذاشو حرص با چون

...بخوابیم که

Page 307: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

317

****

بلند...دراومد گوشتتیم زنگ صتتدای که خوردم می ناهارو رادمان با داشتتتم یزکردم،خ پیداش تخت گشتتتم،روی گوشتیم ستالن،دنبال توی رفتم شتدم

اسم هب وحشت با...کردم نگاه اش صفحه زدم،به چنگش و سمتش برداشتم ه کردب شتتروع دستتتام...کردم نگاه بود گرفته تماس باهام کته کستتی

انورادم صدای!بزارم؟ دلم کجای اینو...شد حبس سینه توی لرزیدن،نفسم :شنیدم

طناز؟ کیه-

ماست دوختم،رد چشم مهدی اسم به دستپاچگی سمتش،با برگشتم ستریع :گفتم زدمو

...بدم جواب شاید که میزنن زنگ هرسال...دیگه هان بچه...هیچی-

:گفت مشکوک رادمان

کی؟ دقیقا-

!لیال..لی-

دوباره...دادم قورت دهنمو آب...داد تکون تایید عالمت به ستترشتتو رادمان می گاز زبونمو پرتی حواس از همش غذا بین...میز پشتتت نشتتستتتیم

:گفت رادمان...گرفتم

شد؟ چت بابا-

.خوبم...هیچی-

ببینی؟ هارو بچه نمیخوای..میگم-رادمان

Page 308: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 318

:مگفت پایینو انداختم سرمو دوباره...دوختم چشم بهش و باال آوردم سرمو

...دونم نمی-

:گفت شدو خوردن غذا مشغول رادمان

..ببینیشون اینه من نظر ولی-

به رستیدم می5یا1ستتاعت امروز...دادم ادامه خوردنم غذا به و نزدم حرفی قافیه عجب..ا !گذشتتت خوش خیلی..گذشتتت روز ستته...اولمون جایگاه

پیرهن یه...نبود اون به حواسم اصتال!کنم؟ کارش چی..مهدی..واااای!ای که توپال و مشتتکی،مانتو آدیداس شتلوار با بودم پوشتتیده قرمز کوتاه آستتین

یی یه ناپار نداشتتتم،به ویت وستتایلمو بقیه و پوشتتیدم مشتتکی شتترت ستتو باز کبین تله در و رستتیدیم باالخره...گذاشتتتم داشتتت رادمان که چمدونی

عمیق نفس کردمو باز دستتتامو و بیرون پریتدم رادمتان از زودتر...شتتد :گفتم...کشیدم

...آزادی!آخیش-

:گفت خندیدو رادمان

بودی؟ زندونی اونجا نکنه-

:گفتم خندیدمو

...بابا نه-

:داد خورد،جواب زنگ گوشیش

بهراد؟ جانم-

-....

Page 309: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

319

...بره خب-

-...

فهمی؟ می گرفت می ازم دروغ به طنازو داشت بهراد،-

-...

...اینجاست آره-

-....

.میشه چی ببینم باشه-

:گفتم سریع...کرد قطع گوشیو

میگفت؟ بود؟چی بهراد-

:گفت اخم با رادمان

...ینکن خداحافظی ازش رفتن قبل بیاین استرالیا،میگه میره داره وحید-

:گفتم تعجب با

چی؟ ی واسه!میره؟ داره-

...اونجا شده منتقل کاراش همه-رادمان

:گفتم

...ببینیمش بریم پس خب-

:گفت خودشو سمت برگردوند گرتو بازومو پشت از که برم خواستم

گفت؟ دروغی چه اون دونی ببینیش؟نمی بری میخواد دلت-

:گفتم پریدمو حرفش وسط

Page 310: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 301

به منو دروغ به داشت وحید شاید..رادمان،شاید نیست مهم چیزا این االن- ایپ تا میدادم،من بازیش نباید خواستمش نمی من اگه...ولی میاورد دست

عذرخواهی ازش برم باید نامردیه این...رفتم در بعد کشتتوندمش عروستتی ...کنم

راه پارکینگ ستتمت به و کرد ول بازومو بود شتتده قانع انگاری رادمتان اشینم...بهراد به زدم زنگ...شدیم ماشین سوار باهم و رفتم دنبالش...افتاد

:داد جواب بوق چندتا بعد...افتاد راه

الو؟طناز؟-

رفته؟ بهراد؟خوبی؟وحید الو-

:گفت کردو آروم صداشو بهراد

...هست هنوز...نه-

کجایین؟-

..فرودگاه میریم دیگه ساعت نیم یه..خونه-بهراد

.فعال.فرودگاه میایم راست یه ما پس-

.بینمت،فعال می-بهراد

پرواز داشتتت انگار که بود جوری ماشتتین کردم،ستترعت قطع گوشتتیو دگاهفرو ستمت به بدو و پایین پریدم ماشتتین از...رستیدیم باالخره...میکرد

می چشتتم هرچی...دویید می ستترم پشتتت شتتدم،رادمان وارد...دوییدم زنگ بهراد به اینه عاقالنه کار دیدم آخرم..کردم نمی پیدا وحیدو چرخوندم

.بزنم

Page 311: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

300

بهراد؟ الو-

کجایی؟ الو-بهراد

شما؟ کجایین..فرودگاه توی-

...میکنه چک پاسپورتشو داره وحید-

...اومدیم...آها-

خرهباال..دوییدن به کردم شروع دوباره و گرفتم دستتشو..بهم رستید رادمان خشتتک دید مارو تا کردن،وحید بغل همو بهراد و وحید...کردم پیداشتتون

گاهمن فقط...وحید جلوی رفتم..میزدیم نفس نفس...بهشون رسیدیم...شد :گفتم...نه یا عصبانیه اینکه..فهمیدم نمی نگاهش از میکرد،هیچی

...وحید-

چند عدب انگشتشو!سکوت یعنی که بینیش روی گذاشت ستبابشو انگشتت :گفت برداشتو ثانیه

تدست به دروغ با داشتم..کردم اشتتباهی کار من...بگی هیچی خواد نمی- ...میدادم دستت از دروغم با روزی مسلما و میاوردم

:گفت زدو لبخندی

..ارزشه با خیلی برام اینجا اومدی که همین-

:گفت گوشم دم..توهم رفت رادمان های گوشم،اخم نزدیک اومد

...قلبمی توی همیشه-

:گفتم ناراحتی با

...وحید-

Page 312: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 302

:گفت خندیدو عقبو برد سرشو

...خواهر یه عنوان به-

کشیدمش و کردم حلقه رادمان بازوی دور دستمو...لبم رو نشست لبخندی :گفتم...جلو

که ببخش رادمان،منو هم من هم...دادیم انجام اشتباهی کار ما..بازم ولی- ...کردم امیدوارت

ویر گذاشت دستشو..کرد نگاه رادمان به...نگفت هیچی زدو تلخی لبخند لحظه یه..شد دور ازمون...برگشت و پایین انداخت سترشو...رادمان شتونه

:گفت زدو رنگی پر لبخند...طرفمون وایساد،برگشت

...دیدنم نیاین اگه نامردین!بخشیدمتون-

هرسته داد،که تکون دستت برامون...خندیدیم و کردیم نگاه بهم رادمان منو آهی...شتتد ناپدید نظرمون از دقیقه چند از بعد...دادیم تکون دستتت براش

...رادمان خونه سمت رفتیم بهراد و رادمان با و کشیدم

****

کیمش شال یه...پوشیدم سوخته ای قهوه جین شتلوار با مشتکی پالتوی یه انتیس ده پاشنه کفشای...کردم پیدا عالقه حجاب به سرم،جدیدا رو گذاشتم ویت اومد رزا...داشتم دوستش خیلی بود مخمل جنسش...پوشیدم مشکیمو

:گفتم...بغلم پرید و اتاق

!کرده خوشگل چه خانوم رزا ببین...وااای-

:گفت خندیدو

Page 313: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

303

...منتظره پایین بابایی بیا-

:گفتم کشیدمو لپشو

...پایین بریم-

ادهد تکیه آونتادورش به شدیم،رادمان خارج ورودی در از...پایین رفتیم باهم توی نشتتستتتیم...گرفت بغلم از رو رزا و ستتمتمون اومد دید مارو تا...بود

حرکت شهربازی سمت به...نشست من پای روی رزا معمول طبق و ماشین شتتکممونو خنده از که خندیدیم رزا های بامزگی از راه توی کردیم،انقدر

توی زارهب ماشینو رفت کرد پیاده مارو رسیدیم،رادمان باالخره...بودیم گرفته دیوونم هفته یه این توی!مهدی بازم...خورد زنتگ گوشتتیم...پتارکینتگ

:دادم جوابشو...کرده

بله؟-

:گفت کفری صدای با

!بدن حقیرو ی بنده جواب دادن افتخار خانوم طناز عجب چه!بتتتتته-

داری؟ نزنی؟چیکار کنایه نیشو انقدر میشه-

:گفت عصبانیت با مهدی

حامد به چی یعنی فهمم نمی من!ها؟!بودی؟ گوری کدوم هفته یه این تو- !نمیاری؟ مدارکو دیگه گفتی

:گفتم آرامش با

به تونم نمی فهمی؟من می..کردیم ازدواج باهم رادمان مهدی،منو ببین- ...کنم خ*ی*ا*ن*ت رادمان

Page 314: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 301

:گفت رسید،بعدش گوشمم به پوزخندش صدای

هشنید!مدارک؟ یا بیاری دست به دل اونجا بری که فرستتادم تورو من..هه- !نفرتته؟ متنفری؟این رادمان از بودم

:گفتم عصبانیت با

...کنا صحبت درست-

:گفت پریدو حرفم وسط مهدی

از دیدی هرچی نمیاری اگه یا میاری مدارکو نیستتت،یا حالیم من ببین-یی مقصر افتاد اطرافیانت برای هراتفاقی...دیدی خودت چشم ...تو

لبمو...شد خشک دستم توی گوشی...گوشی توی پیچید بوق صدای بعدم ستترم تو خاکی چه من بیاره رزا و رادمان ستتر بالیی اگه...اگه...گزیدم :اومد رادمان صدای!بریزم؟

...بریم خانومی؟بیا-

گرفتتت رو ستتمتش،رزا رفتم و زدم هولی لبخنتد...ستتمتش بترگشتتتم برخالف...شتتهربازی داخل رفتیم و کردم حلقه بازوش دور بغلش،دستتمو

یومد،اینبار نمی جا هیچ باهامون رادمان و شتتهربازی اومدیم که باری اون این..فلک چرخو رفتیم...خرید می بلیط میرفت و شد می قدم پیش زودتر

:گفت رادمان...نشستیم کنارهم بار

رفت؟ برق...اومدیم که باری میاد؟اون یادت-

:گفتم خندیدمو

Page 315: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

305

فهمیدم که میمردم ترس از داشتم!شب اون بود شتبی عجب...یادمه...آره- ...داشته نگه منو نجاتم فرشته

بیرون فلک و چرخ از وقتی...انداخت رزا منو کمر دور دستتتشتتو و خندید کشتتیدمش و گرفت رادمانو بازوی پشتتت بود،از رادمان بغلم اومدیم،رزا

گوشتتیمو و زدم بهش کرد،چشتتمکی نگاه بهم تعجب خودم،با ستتمت و خندیدن رادمان و دوربین،رزا تتایمر روی جلومون،زدم درآوردم،گرفتم

د،میش گرفته عکس که کردم می نگاهشتون تلخی لبخند گرفتن،با ژستت هچ خدارو..باشم داشته عکسو رفتم،این کنارشون از روزی یه اگه خواستتم

کنارهم رادمانم منو...بادی قصر برای رفت رزا!نیومده ما به که دیدی،خوش متس اومد..پایین پرید و باال رفت که دور چند...کردیم می نگاه بازیش به

:گفتم...شدم نزدیک بهش...سمتش برم کرد اشاره و ها نرده

جونم؟-

:گفت یدوب*و*س گونمو رزا

...میخوام پشمک من...خودم مامی قربون-

خندیدمو!داشتتت زبونی عجب بچه این!کردم تعجب زدنش حرف طرز از :گفتم

...باشه-

پشتتمک دکه جلوی..بخرم پشتتمک میرم گفتم بهش و رادمان ستتمت رفتم با که جور همین...شتتد آماده پشتتمک بودم منتظر و بودم وایستتاده فروشتتی

..کرد جلب نظرمو جمعیت بین کسی میکردم نگاه اطراف به لبخند

Page 316: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 306

محو لبم از لبخند...کردم نگتاهش تر دقیق و کردم بتاریتک چشتتمتامو کیمش سرتاسر تیپ با که مهدی به وحشتت با...تنم به افتاد رعشته...شتد و رفتم عقب عقب اختیار بی...بودم دوخته چشم داشتت فاصتله ازم کمی

که کردم نگاه عقبو برگشتتم...رفتم راستت ستمت به تند قدمای برگشتتم،با یچپ پام...شد تندتر قدمام و تند نفستام!ستمتم میاد داره آروم قدمای با دیدم

هر به!!!میشتتد نزدیک دادم،داشتتت ماستتاژ پامو مچ...زمین افتادم و خورد فقط...کردم نگاه اطرافمو و شتتدم بلند زمین روی از شتتد زوری و ضتترب

یی راهروش ستتمتش،وارد رفتم بدو!کرد جلب نظرمو که بود دستتتشتتویی از یکی توی پریدم فکر بدون...شدم ردوتاه...کردم قفل درو و ها دستشو

می دنمب..بود شده قبل از تندتر نفسام...سینم قفسه روی گذاشتتم دستتمو نزدیک هرلحظه...!اومد قدمهاش صدای...ترس از مردم می داشتم...لرزید

یی در روزنه زیر از شتو ستایه باالخره و تر نزدیک و خودمو...دیدم دستتشو ادمانر صدای با یکدفعه که تر نزدیک و نزدیک..نزدیک...دیوار به چسبوندم

:زد صدام رادمان!کنار رفت سایه

طناز؟کجایی؟-

یی رادمانه،در شدم مطمئن وقتی...پسر بده خیرت خدا...آخیش ور دستشویی از...کردم باز آروم :گفت طرفمو اومد رادمان..اومدم بیرون دستشو

شده؟ چی-

:گفتم پته تته با

...هیچی..هی-

Page 317: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

307

:گفت گرفتو قاب صورتمو دستاش دوتا با

!شده زرد صورتت!اومده؟ پیش مشکلی-

:گفتم کنارو زدم دستشو

...خوبم-

:گفت کردو حلقه بازوهام دور دستشو رادمان

ی سمت رفتی گفت دکه دنبالت،صاحب کردی،اومدم دیر دیدم- ...یدستشو

المح میکر فکر اینکه بخاطر رادمان...بود تنم به لرز هنوزم..نگفتم چیزی شتتد نداشتتتم،روزم خوشتتی روز و حال که خونه،منم برگردیم گفت بده

یض لبتاستتتامو...خونته برگشتتتیم!زهتر کنتار کشتتیتدم دراز...کردم تعو :گفتم سمتشو برگشتم و سرم زیر گذاشتم دستمو..رادمان

رادمان؟-

:گت کردو باز چشماشو..بود خوابیده باز طاق

جونم؟-

بپرسم؟ سوال یه-

...بپرس-رادمان

خ*ی*ا*ن*ت بهت کنه،اگه ستتواستتتفاده..اعتمادت از یکی اگه..اگته- میکنی؟ کار چی...کنه

:گفت سمتمو برگشت رادمان

پرسیدی؟ سوالو این یدفعه شد چی-

:گفتم زدمو ای مسخره لبخند

Page 318: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 308

..رسید ذهنم به...جوری همین

هی باشتته،یا کستتم ترین نزدیک که...داره فردش به بستتتگی خب -رادمان ...غریبه

...هردو-

یراحت به باهاش دیگه خب اما...بخشیدمش باشته،شاید غریبه اگه-رادمان ...نیستم سابق

باشه؟ کست ترین نزدیک اگه و-

معلوم...بخشیدمش ستالها بعد شتاید...بخشتمش نمی وقت هیچ-رادمان پرسی؟ می اینارو چرا حاال..نیست

...بخیر شب...هیچی-

ختاندا کمرم دور دستشو نزدو حرفی ولی بود شده مشکوک اینکه با رادمان ...خوابید و

!کنم؟ کار چی...کن کمکم خودت خدایا

***

از شوبازی هم رزا بودو رفته که بود روز دو لنزا...میزدیم دور پاساژا توی رزا با یه کنار از داشتتتیم...بیرون بردش می روز هر لنزا من بود،قبل داده دستتت میز پشت بره مبگیرم،گفت بستنی براش داد گیر که میگذشتیم فروشی بستنی بستنی به...موندم منتظر دادمو بستنی دوتا ستفارش...بگیرم براش تا بشتینه

برگشتتتم و شتتد،گرفتمشتتون آماده ها بستتتنی...کردم می نگاه مختلفه های و کنارش بود نشسته!!!دیدم کنارش رو مهدی تعجب کمال در که رزا سمت

Page 319: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

309

مرفت و کشتتیدم عمیق نفس شتتدم،یه قایم دیوار پشتتت...خندید می باهاش :گفت مرموز لبخند با شدو بلند دید منو تا مهدی...سمتشون

شما؟ خوبی...خانوم طناز!بتتتته-

:گفتم عصبانیت با

...بیرون بکش زندگیم از پاتو...مهدی کن گم گورتو-

:گفت کردو مرتب پالتومو های یقه..جلوم وایساد مهدی

کنی تموم کارو اون اگه...داریم،اگه باهم نیمه نصتتفه کار یه ما...دیگه نه- این عمرت آخر تا بیرون،وگرنه میشه کشیده زندگیت از پام که موقعست اون

...داری خودت با وحشتو

شبه ولبخندی رزا ستتمت برگشتت..گرفت دستتتم از هارو بستتنی از یکی :گفت و سمتم برگشت دوباره..زد

...باش شد،مراقبش نصیبت خوشگلی دختر-

درد بودم فشترده بهم دندونامو انقدر...شتتد دور ازمون و زد مرموزی لبخند :گفتم..زدم زانو جلوش و رزا سمت رفتم...بودن گرفته

گفت؟ چی بهت آقا عزیزم؟اون خوبی-

...بابا پسرخاله...دیگه مهدیه شناسینش؟عمو نمی مگه-رزا

گفت؟ بهت چی..میدونم..میدونم-

...بیرون اومدیم مامانی با میکنی،گفتم چیکار اینجا گفت-رزا

:گفتم و بهش دادم رو بستنی

...بریم...باشه-

Page 320: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 321

میز شتپ بودم نشسته...رفتیم خونه ستمت به سترعت به و گرفتم دستشتتو دراورد کتشتتو...اتاق توی اومد رادمان...میکردم شتتونه موهامو و توالت

:گفتم سمتشو رفتم... تخت رو انداخت

...نباشی خسته..سالم-

:گفت...کنارش تخت،نشستم رو نشست

...شم نمی خسته دیگه که بینم می رو تو...ممنون-

:گفتم زدمو لبخندی

رادمان؟-

:گفتم کشیدمو عمیقی نفس...کرد نگاهم منتظر و سمتم برگشت

بگیری؟هوم؟ بادیگارد رزا برای چطوره...چطوره-

:گفت و باال رفت ابروش تای یه

چی؟ بادیگارد؟واسه-

...بیرون بره بخواد شاید...میشه بزرگ داره دیگه..خب-

:گفت کردو قطع حرفمو

...کنم می براش فکری یه..باشه-

حس خودم روی نگاهشتتو ستتنگینی...کشتتیدم ستترآستتودگی از نفستتی و کنزدی اومد و زد لبخندی...بود لبام به نگاهش...باال گرفتم سرمو...کردم

به منو و کمرم دور انداخت نشتدم،دستتشو مانع...لبام رو گذاشتت لباشتو آروم و پیرهنش دکمه ستتمت رفت دستتتام..کردم فشتترد،همراهیش خودش ...و لباسم سمت رفت دستش...درآوردم تنش از پیرهنشو...کردم بازشون

Page 321: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

320

زل ودب فرستاده برام مهدی که اسی به و بودم نشسته توالت میز صندلی روی بلد مدارکو محل من مگه اما...میخواد مدارکو فقط بود گفتته...بودم زده

:گفت...اومد حموم از رادمان!بودم؟

کشیدی؟ سشوار موهاتو-

:گفتم میزتوالتو کشوی توی انداختم رو گوشی و زدم لبخندی

...آره-

:گفت سرمو باال اومد

...بدم نشونت رو چیزی یه میخوام بلندشو حاال...خوب دختر آفرین-

چشتتمای تابلوی همون ستتمتت رفتیم...کرد بلنتدم و گرفتت دستتتمو :گفت...وایسادیم روبروش...دریایی

کیه؟ مال چشما این بدونی بودی کنجکاو خیلی-

هب...کرد اشاره چشمام به روبرومو وایساد...دادم تکون آره عالمت به سرمو :گفتم کردمو اشاره چشمام

!من؟ چشمای-

:گفت به و زد لبخندی

...آره-

:گفتم ناباوری با

!منه؟ چشمای...چشما این..یعنی-

...دادم برش عروسیمون عکس از از عکسو این...آره-رادمان

...آشناست برام انقدر چرا میگم...بگو پس-

Page 322: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 322

تیکی دایص تابلو...کشید تابلو کناره به دستی...تابلو سمت رفت و خندید لوتاب پشت دری متوجه تازه!مخفی اتاق..موند باز دهنم!!!رفت کنار و خورد برم کرد اشتتاره و کرد باز درشتتو رادمان!طالیی و ستتلطنتی در یه...شتتدم اتاق دیوار و در...واو...اومد دنبالم کردو روشتن داخل،برقارو رفتم...داخل

کلکی عجب رادمانم این...!االن تا پیش سال6از!من عکسای تابلو از بود پر ...بودا

اومد؟ خوشت-رادمان

آوردیش؟ کجا از عکس همه این-

گرفته عکاسی توی که هرعکسی از...کردم جمعشون...نداره کاری-رادمان ...گرفتم کپی یه بودی

...آها-

:گفت دستپاچگی با رادمان...زد می صدامون که اومد خدمتکار صدای

...کنن پیدا رو مخفی اتاق نباید...بریم-

رمونظ بود اتاق آخری که بزرگی بیرون،میز ستتمت کشتتوند و گرفت بازومو ...اونجاست مدارک حتما...حتما...کرد جلب

****

تهبستت ستترم باالی موهامو...انداختم نگاهی بلندم و دکلته ستتفید لباس به از...پوشیدم سفیدمو سانتی7 پاشتنه کفشتای و کردم مالیمی آرایش...بودم همه و بود رزا تولد امروز...بودن کرده تزیین جارو همه...اومدم بیرون اتاق خونوادشتتون همراه رادمان دوستتتای و کارمندا همه...بودن تکتاپو توی

Page 323: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

323

و بدم مهدی به مدارکو خواستم می..کردم می تموم کارو باید امروز...بودن ریدپ اتاقش از رزا...میاوردم گیر موقعیت یه باید ولی...شم خالص شرش از

:گفت گرفتو ژست مدال عین..اومد سمتم به و بیرون

چطوره؟-

نگاه ودب کوتاه جلو از و داشت توری دنباله پشت از که روشنش آبی پیرهن به :گفتم زدمو چشمکی...بود کرده فر موهاشو..انداختم

!شدی ماه-

واقعا مشتتکی پیرهن با ستتفید شتتلوار و کت...باال اومد ها پله از رادمان جلوه همیشتته از بیشتتتر براقش و طوستتی چشتتمای...بود کرده جذابش

:گفت ذوق با کردو نگاه رزا به..سمتمون اومد...میکرد

...خوشگلم دختر شدی خوشگل چقدر...واااای-

:گفت منو به کرد رو

...گیرا و جذاب همیشه مثل-

موقع...داشتتتم استتترس...مهمونا پیش رفتیم باهم و زدم بهش لبخندی کمرم دور دستشو...پیستت وستط رفتیم رادمان منو...شتد تانگو ر*ق*ص

و ستینش روی گذاشتتم ستینش،سترمو روی گذاشتتم دستتامو..کرد حلقه میدم قول بخدا..ببخش منو:گفتم دلم توی..یدمر*ق*صتت هماهنگ باهاش فقط..میکنم اینکارو زندگیمون بخاطر...نکنم خ*ی*ا*ن*ت بهت دیگته

کردن فوت از بعتد و آوردن رو رزا کیتک...شتتتد تموم ر*ق*ص!هتمین و وسط کشید رادمانو کیک،رزا خوردن بعد...داد برش سالگی،کیکو5شمع

Page 324: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 321

شدم رد جمعیت میون از آروم!بود موقعیت بهترین االن..یدر*ق*ص باهاش رزونل قدمایی با...باال طبقه رفتم...بود حیاط توی تولد...شدم خونه وارد و

و یدمکش عمیق نفس یه...تابلو جلوی وایسادم...کردم باز اتاقو در سریع اما اتتتاق وارد کردمو بتاز رفتت،درو کنتار تتابلو...زدم تتابلورو کنتار دکمته اتاق،اتفاقی توی اومدم رادمان با که میز،دیروز ستمت رفتم ستتریع...شتدم

پیشتتونیم روی ستترد عرق...میز پشتتت رفتم...دیدم میز کمد توی مدارکو پاک انگشتتتم با بودو شتتده جمع عرق که لبم بتاالی...بود نشتتستتتته

و بیرون دادم محکم نفستتمو و هم روی گذاشتتتم محکم چشتتمامو...کردم دمشکشی شدت با و کمد دستگیره روی گذاشتم کردم،دستمو باز چشمامو

اینجا دیروز همین تا!چی؟ یعنی...نیستتت مدارک!نیستتت...ولی...بیرون !کجاست؟...خدایا...بود

میگردی؟ اینا دنبال-

با...عقب شدم پرت شد وصل بهم ولت221برق انگاری رادمان صتدای با می دستتتش توی مدارک..بود کرده غلیظی اخم..کردم نگاه بهش وحشتتت

طناز...رفت شتتدم بدبخت..میداد بودنش عصتتبانی از حاکی این و لرزید خشم با و سمتم اومد که میخوندم اشهدمو داشتم!صلوات و فاتحه...مردی

:گفت خودشو سمت کشید بازومو

آره؟ میگشتی اینا دنبال-

:گفت لرزون و دار بغض صدای با...شدم خیره بهش ترس با

کردی؟ باهام اینکارو چرا...چرا-

Page 325: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

325

:زد داد تر بلند صدای با

؟مدارکوخ*ی*ا*ن*تمن؟آره؟ محبتای جواب این!ها؟!شتتدی؟ الل چرا- !دادی؟ بازی بود؟منو بازی همش میخواستی؟نکنه کی برای

گونه از اشک..بودم شده الل ترس از من و رفت می باالتر مرور به صداش :داد ادامه...چکید می هام

آخه...شتتدی نزدیک بهم چرا نفهمیدم که بودم احمق چقدر!بزن حرف د - چیز یه برای فقط دخترا بقیه مثل هم تو نفهمیدم چرا!چراااا؟!هااااا؟!چرا؟

....خداااااا چرا!ثروته اومدی،اونم

:گفتم گریه با

...میدم توضیح بهت-

:گفت کردو قطع حرفمو

اشتتک الکیم...نیستتت توضتتیح به نیازی..واضتتحه چی همه!ببند دهنتو- ...نریز تمساح

:گفتم کردمو پاک اشکامو...فشردم هم روی دندونامو

..کن باور...نیست میکنی فکر که اونجور نه-

:گفت کردو قطع حرفمو دوباره

آب از زرد تو هم تو!کنم؟ اعتماد بتاید چی بته دیگته!کنم؟ بتاور چیو- ماحمق چقدر...گفتم می که کصافطایی همون قاطی رفتی توهم...دراومدی

...من

Page 326: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 326

ستتمت رفت و خواب اتاق توی داد هولم رادمان...گرفت راه اشتکام دوباره و ستتمتش رفتم...داخلش انداخت لباستتامو تموم و درآورد کمد،چمدونمو

بخورم اکفش اون با شد باعث که کشید دستتشو شتدن با گرفتم،که بازوشتو چمدونمو و ستتمتم شتتدم،اومد بلند...نکردم اعتنا ولی گرفت دردم..زمین :گفت..داد دستم

نمی کنه خ*ی*ا*ن*ت بهم کستتم ترین نزدیک اگته بودم گفتته بهتت- ...کن گم گورتو حاال...بخشمش

یش دستتای بین بازومو که بزنم حرفی خواستتم متس کشوندم و گرفت قو ستتوخت می گریه از چشتتمام..خلوت حیاط به میخورد پله بالکن،بالکنش

و خورد پیچ پام...ماشتینش ستتمت بردم...ریختم می اشتتک صتدا بی ولی تموم بمونم جوری همین اگه کشتتید،دیدم می منو رحمانه بی اون افتادم،اما

بخاطر میخوردم تلو تلو همش اما شتدم بلند کردم میشته،ستعی زخمی پام اب کرد،ماشین روشن ماشتینو و شتد ماشتین،ستوار توی کرد پرتم...کفشتم

می پرواز داشتتتیم...خیابونا ستتمت رفت...شتتد کنده جا از ستترعتت می داشتتتم وحشتتت از من و میکرد عوض رو دنده ستترهم کردیم،پشتتت

داد هول ماشتتین از منو اومد...داشتتت نگه هتل یه جلوی باالخره...مردم ویت رفتیم...نبود حرفام بدهکار گوششم..شتدم می دیوونه داشتتم...بیرون

با یابعض بودم کرده گریه انقدر...گرفت برام اتاق یه و داد شناسناممو...هتل اخلد رفتیم...پایین بودم گرفته سترمو همین میکردن،بخاطر نگاهم تعجب

رآسانسو از...باال رفتیم طبقه چند نفهمیدم اصال حال اون آستانستور،توی

Page 327: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

327

و داخل داد هولم...کرد باز درشتتو و اتاقی ستتمت رفت..بیرون داد هولم پا خودم مگه!میده؟ هول من چقدر این...بست درو و داخل اومد خودشتم

تسس لرزید،پاهام می بدنم..نداشتم رفتن پای موقع اون واقعا ولی!ندارم؟ اب جلومو اومد...کردم نگاهش..لرزید می بدنم...سمتم برگشت...بود شده :گفت شک

میکنی؟ کار مهدی برای-

:زد داد بدم جوابی نتونستم...بود آروم صداش

!آره؟-

:گفتم زیرلب...کردم نگاهش ترس با

..آره-

پچ صورتم...گوشم توی خوابوند محکم یکی و باال رفت دستتش یدفعه به کشتتیدم دستتتمو..ستتفیدم لباس روی چکیتد قرمز قطره چنتد!شتتد

زدنه طرز چته این..بشتتکنته دستتت..بود اومتده خون بینیم...صتتورتم سینش قفسه عصبانیت زور تند،از بود،نفساش شتده قرمز چشتماش!آخه؟

:گفت...شد می پایین و باال

...طناز پستی خیلی-

روعش و افتادم زانو دو روی...بست شدت به درو و بیرون رفت اتاق از بعدم ...رفتم خواب به زمین روی که کردم گریه انقدر...کردن هق هق به کردم

انقدر چرا!زمینم؟ روی چرا من...شتتدم بیدار خواب از ستترما احستتاس با یرت کمرم که نشتستم فنر عین!رادمان..مدارک..تابلو..کیک...تولد!ستردمه؟

Page 328: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 328

زیر زدم دوباره و شتتدم خیره نقط یه به...اومد یادم چی همه تازه..کشتتید دنبال و دهنم جلوی گرفتم دستتتمو!اومد خون ازش کردم باز دهنمو گریه،تا

یی دیدم هک کردم توش،سرفه پریدم و کردم پیداش گشتتم،باالخره دستتشتویی کاسته توی افتاد دندونام از یکی ودمب داده فشار دندونامو انقدر...!روشو

المریم کردم،همه نگاه پریدم رنگ و زرد صورت به آینه توی...!بود شکسته هنگا بودو خالی که دندونی جای و کردم باز صورتم،دهنمو روی بود ریخته

خون...کردم سرفه دوباره...میومد خون هنوزم..بود آخری دندونای کردم،از ریهگ بیرون،هنوزم اومدم اتاق از و شستم اونم...بود شده خشک بینیم روی

گوشتیمو!نیومده خوشتی من به گفتم...شتدم نمی ستاکت کردم،اصتال می اوج ام گریه و تخت رو آوردم،نشتتستتتم رو رزا و رادمان عکس و برداشتتتم

یی من بدبختی عامل...شتتی ستتاقط دنیا از ایشتتالله مهدی!گرفت تو!تو مهدی ماس..داشتم برش خورد،سریع زنگ گوشیم...گرفتی ازم خوشبختیمو

:زدم تماسو برقراری دکمه!کنه فوران عصبانیتم شد باعث

رادمان...کردی نابودم...پاشیدی ازهم شد؟زندگیمو خوب!عوضی آشغال- روی نتبتیتنم استتمتتتو دیتگته حتاالم!فتهتمتی؟؟؟ متی..متتتنتفتره ازم

مفهومه؟؟؟؟...گوشیم

ارز بازم و تخت رو انداختم خودم و کردم قطع بزنه حرف بزارم اینکه بدون ....زدم

و بود جلو بودم،گوشیم گرفته بغلم توی زانوهامو بودمو نشتسته تخت روی مخوشبختی...داشتیم خوشی روزای چه...میکردم نگاه رو رزا رادمانو عکسای

Page 329: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

329

بلند وسرم سریع اتاق در وحشتناک صدای با...هی!نکشید طول بیشتر دوماه نگاه در چشتتمی از و دادم قورت دهنمو آب..اتاق در ستتمت رفتم...کردم تونستم نمی...کنم باز درو نداشتتم جرات...گزیدم لبمو!رادمان..را...کردم :گفت داد با بندش پشت و زد در به تر محکم...کنم نگاه چشماش توی

ازب...نیومدی بیرون اتاق این از روزه دو تو میدونم که من..درو این کن باز- !کن

آروم...شبشتتکونت بزنه تا بهتره کنم باز درو گفتم که زد در به لگدی پاش با بلند آخم و دیوار به خوردم که داد در به محکمی هل چنان کردم،اما باز درو :گفت جلومو وایساد..بست درو داخلو اومد...!شد

!ها؟!کردی؟ نمی باز درو چرا-

:گفت تمسخر با...نگفتم چیزی

...کنی کار چی باید نکشی خجالت..بکش خجالت..آره-

می ینمس تو قلبم..کردم مرتب خودمو..تخت روی کرد پرتم و گرفت دستمو :گفت کردو قفل سینش توی دستاشو جلومو وایساد..کوبید

...کارت دلیل...بگی بهم..باید-

:گفتم جلوشو وایسادم

...من-

:گفتم کشیدمو عمیق نفس یه

رییس تو اینکه از اطالع بدون اما..خونت به اومدم مدارک بخاطر اول!آره- دادن انجتام جز بکنم تونستتتم نمی کتاری اومتدم وقتی..ای خونته اون

Page 330: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 331

دوباره..شد گیر پام شدم سوریت زن وقتی اما..کارم پی میرفتم بعدشم.کارم باهم هک روزی تا..کنم فراموشت تونستم نمی دیگه...برگشت بهت ام عالقه

...بود زندگیم روزای بهترین بگم تونم می جرات به..کردیم دائم عقد

:گفتم گریه با همراه و...گرفت بغضم

براش مدارکو اگه که کرد تهدیدم..عوضتتی مهدی اون..بعدش ولی..ولی-ییدستش توی وقتی شهربازی تو شب اون...میاره بال رزا و تو ستر...نیارم و یشپ بود اومده بودم رزا با پاستتاژ توی وقتی روزم یه...بود کرده دنبالم بودم

...بود دنبالم سایه مثل همش..کرد تهدیدم...رزا

:گفتم بلند صدای با و گرفتو شدت گریم

دستتت از رو رزا..بدم دستتت از رو تو ترستتیدم می!ترستتیدم می من- یب خواستم..خواستم...بود داده نشون بهم خوشتشو روی تازه زندگی..بدم

نداشتم دوست اصال من..کنه گم گورشتو که بدم بهش مدارکو صتدا سترو دوستتتت بخدا..رادمتان دارم دوستتتتت من...کنم خ*ی*ا*ن*ت بهتت

...منو..رادمان ببخش منو...دارم

:گفت عصبانیت با کردو قطع حرفمو

...کن تمومش!بسه-

:گفت و باال آورد سکوت عالمت به دستشو

...بشنوم چیزی خوام نمی دیگه-

Page 331: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

330

اشکاش که فشرد می هم روی لباشو...بود زده حلقه چشماش توش اشتک ویت...چکید گونش از اشک یه و شتکست مقاومتش باالخره...پایین نریزه

:گفت غم با زدو زل چشمام

یکرد کاری چرا..چرا..کردی اینکارو باهام چرا..لعنتی داشتم دوستت من- ...بمونم دوراهی توی

شتتدمو نزدیک بهش آروم...یومد نمی بند بودو گرفته راه تازه منم اشتتکای ینشد،ب مانع..سینش روی گذاشتم سرمو...کردم حلقه گردنش دور دستامو شدت البته..ریختیم می اشتک صتدا بی و آروم هردوتامون...موند حرکت

شتتد می باعث این و میکرد ریش دلمو هاش گریه!بودا تر زیاد من اشتتکای که روزی اونم برا یه فقط!بودم ندیده بابامم گریه تاحاال.بگیره اوج گریم

اشتتک زن یه جلوی داره!مغرور رادمان این حتاال..کردن ختاک متامتانو رونبی در از داشت..سمتش برگشتم...در سمت رفت و شد جدا ازم...میریزه

:گفت...کرد نگاهم شونش روی از و وایساد از که رفت می

...برگردی باید!ایران برای بگیر بلیط زودتر هرچه...زودتر-

زندگی همه!چی؟ واسه!برگردم؟!ایران؟!چی؟..چی!رفت و بستت درو بعدم بهراد به زدم زنگ!برم؟ کجا من...اینجاست من وجود همه...اینجاست من

بود کرده بتعج هتل،بدبخت بیاره و کنه جور برام ایران برای بلیط یه گفتم و یموگوش...کردم بغل زانوهامو و تخت رو نشستم دوباره...نگفت چیزی ولی

و ردمک زمزمه زیرلب داشتمو دوستش خیلی که تو مثل کی برداشتم،آهنگ :ریختم اشک همراهش

Page 332: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 332

خواد می تورو دلم بدجوری نیستی میاد تو بی دیگه روز یه بازم

باشم اینجوری که قسمت شاید

جداشم ازتو من اینجوری سخته خیلی

همه این اینجوری! من؟ مثل کی

!داشت؟ دوست

هات روشونه سـرشو! من؟ مثل کی

!میزاشت؟

نمیزاشت روهم چشماشو تو بی لحظه یه

بجات و هیشکی نیستی اینکه با.دارم دوستت هنوز باز ولی نیستتی اینکه با نمیزارم

نیستی من پش

انتظارم چشم من ولی

خواد می تورو دلم بدجوری نیستی میاد تو بی دیگه روز یه بازم

باشم اینجوری که قسمت شاید

جداشم ازتو من اینجوری سخته خیلی

همه این اینجوری! من؟ مثل کی

!داشت؟ دوست

هات روشونه سـرشو! من؟ مثل کی

!میزاشت؟

نمیزاشت روهم چشماشو تو بی لحظه یه

Page 333: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

333

بجات و هیشکی نیستی اینکه با دارم دوستت هنوز باز ولی نیستتی اینکه با نمیزارم

نیستی من پش

انتظارم چشم من ولی

***

رادمان

دیوار ترکای تموم که بودم اومده بودمو رفته میزدم،انقدر قدم اتاقو طول داشتم دستتتمم یه و بود کمرم روی دستتتم بودم،یه حفظ ستترامیکارم های نقطه و

برام طناز کار!کنم؟ کار چی بتایتد کته بودم فکر تو همش..دهنم جلوی یم هرچند...کرد می اینکارو باید چرا...!بود درک غیرقابل و باور غیرقابل

نمی راضتتی دلم بازم ولی کرده اینکارو رزا منو جون نجات برای گفت اگه باشه،ولی کنارم همیشه میخوام..عاشتقشم دارم،یعنی دوستتش...!شتد شهنمی برام باشم،زندگی داشته گالیه ازش همش ماجرا این بخاطر دلم توی

مگوشی..میکشته طول خیلی کارم این کنم،ولی صتاف باهاش دلمو باید!که برش...بود عسلی روی که گوشتیم ستمت وایستادم،برگشتتم...خورد زنگ

:کردم برقرار تماسو..بود داشتم،طاها

خوبی؟..جان طاها الو؟سالم-

خوبی؟ رادمان،تو مرسی-طاها

داشتی؟ قربانت،کاری-

رسید؟ براش رزا آره،هدیه-طاها

Page 334: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 331

.رسید..آره آره-

.بیایم دوباره نشد بودیم اومده عید برای دیگه،چون ببخشید-طاها

...حرفیه چه این اباب نه-

:گفتم..کشید آهی شد،طاها سکوت

طاها؟ شده چیزی-

نبالد چقدر میشم،دیگه دیوونه دارم بگم،ولی اینو نباشه درست شاید-طاها پیدا نازوط میگه بابا!طناز یا میاد خوابم به بابا یا شتتبا بیشتتتر!بگردم طناز

روانیم داره اب*و*ستتکا این...!میکنه گریه همش خواب توی کنم،طنازم ...میکنه

!میگیری؟ اوج یدفعه داداش،چرا آروم جان طاها-

:گفت خندیدو مردونه طاها

نه؟ باشی من جدی حرفهای توی پارازیت یه باید همش تو-

:گفتم کردمو تلخی خنده

...طاها،من-

ودب گفته بستتم،طناز دهنمو کجاستت،ولی طناز میدونم بگم،من خواستتم هادام پس.نداشتتت ربطی من به دیگه پس..پیشتشتتون میره موقع به خودش

:دادم

...کنم می پیدا طنازو من-

اشپید مدت چه توی میخوای کنم،تو پیداش نتونستم سال6توی من-طاها !کنی؟

Page 335: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

335

عان،غمکن به بازگردد گشته گم شاعر،یوسف قول به...میشته پیدا ایشتالله- ...مخور

:گفت و خندیدو طاها

..شده شاعر من برای چه گمشو،ببین برو-

:گفتم الکی عصبانیت با

ودش احزان ی کلبه...بودم؟آها کجا!دیگه شاعریم فاز توی ننداز پارازیت..ا - ...مخور غم گلستان روزی

داداش؟ دیگه کردم حساب هم تو روی پس...چشم،چشم،چشم-طاها

...جان،آره طاها آره-

نداری؟ باشه،کاری-طاها

.فعال..سالمتی فقط..نه-

.فعال-طاها

ویر اومد بود گوشیم زمینه صفحه که رزا و طناز عکس...کردم قطع گوشیو عاشتتق...کشتتیدم دستتت طناز چشتتمای به و زدم تلخی صتتفحه،لبخند

جهانبخش بابک عشق صدای کردم،آهنگ روشن رو استریو...چشتماشتم ...شد پخش

قلبم تپش قلبت صدای

هم با یکیه عشق صدای

اسمیم دوتا ما آدم دوتا ما

جسمیم دوتا تو روحیم یه ماها

Page 336: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 336

هنوز تو مثل نیست کسی

روز یه بشه بتونه که

دنیام همه

توام عاشق هنوزم

بگم چی دونی می که تو

خوام می رو تو خوام می رو تو

عزیزم عاشقشی بازم روزا اون مثل دوباره دارم دوست

مریضم و خرابه من حال نیستی وقتی بدونی دارم دوست

نباشی آرزوم و روم به رو تو بشینی لحظه یه دارم دوست

پاشی به پا که اون میاره کم سخته خیلی من دل غمگینه

جداشی تونی می مگه

غروبی توی ساحل یه مثل

خوبی همیشه بدشم اگه من

قایق تن رو بارون هوای

عاشق تو و من توتنها و من

دور تو و نزدیکم تو به

غروب ی خسته دوتامون

دردیم پر

شبی شم عادی نذار

سردی چرا سردی، چرا عاشقی آتیش توی

Page 337: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

337

عزیزم عاشقشی بازم روزا اون مثل دوباره دارم دوست

مریضم و خرابه من حال نیستی وقتی بدونی دارم دوست

نباشی آرزوم و روم به رو تو بشینی لحظه یه دارم دوست

پاشی به پا که اون میاره کم سخته خیلی من دل غمگینه

جداشی تونی می مگه

عزیزم عاشقشی بازم روزا اون مثل دوباره دارم دوست

مریضم و خرابه من حال نیستی وقتی بدونی دارم دوست

نباشی آرزوم و روم به رو تو بشینی لحظه یه دارم دوست

پاشی به پا که اون میاره کم سخته خیلی من دل غمگینه

جداشی تونی می مگه

رد کردم می گوش آهنگ به و بودم داده تکیه تخت ستتتون به که جور همین کاش ای!بودا طناز منو درباره جورایی یه آهنگه این خدایی...شتتد زده اتاق

مبزار میگه عقلم...دادم دستتت از کنترلمو یدفعه..بردم نمی اینجا از طنازو ارهدوب اتاق در..اوففف..بیارمش االن همین برم میگه قلبم بمونه،اما همونجا

!دره پشت یکی اومد یادم تازه!شد زده

...تو بیا-

اومد شتتد می کشتتیده زمین روی عروستتک پاهای که عروستتکش با رزا :گفتم لبخند با سمتشو رفتم...تو

جانم؟-

...شده تنگ براش میاد؟دلم طناز مامان کی پس..بابایی-رزا

Page 338: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 338

:گفتم زدمو تلخی لبخند

..خونوادش پیش رفته مدت که،یه گفتم-

برمیگرده؟-رزا

:گفتم زیرلب دوختمو چشم زمین به

...برنگرده شاید-

:گفت ترس با رزا

!گرده؟ نمی بر-

:گفتم زدمو بهش لبخندی

...بیتا پیش برم،برو باید من-

نشونه هب کردم،سرشو برخورد بیتا با که اومدم بیرون اتاق از و برداشتتم کتمو :گفت لبخند با...سمتم اومد و کرد خم یکم احترام

برین؟ میخواین جایی..رادمان آقا سالم-

:گفتم رفتو باال ابروم تای یه

بدم؟ پس حساب شما به باید-

:گفت و شد هول نداشت ازم رفتارو این انتظار چون

...نکردم جسارتی همچین..نه-

...شدم خارج خونه از و پایین رفتم ها پله از و دادم تکون سرمو

طناز

منو اینکته..نشتتتد رادمتان از خبری هیچ امتا..گتذشتتتت دیگم روز دو ازدر تخت روی!میکنه دیوونم فکرشتتم!نه وااای..ازش باید یا..یا..بخشتیده

Page 339: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

339

توتخ به کوبیدم زدم محکم پاهامو...میکردم نگاه ستتقف به بودمو کشتتیده نکنه...پایین پریدم فنر شد،این زده اتاق در...کردم آشتفته دستتام با موهامو

بهراد افهقی با با کردم باز درو کیه ببینم اینکه بدون درو ستتمت رفتم!رادمانه؟ :گفتم اویزون لوچه و لب با...شدم روبرو

...سالم-

:گفت زدو لبخندی

داشتی؟ رو ای دیگه کسه انتظار-

:گفتم میرفتم کاناپه سمت به که حالی در

...بشین بیا..آره-

:گفت خنده با نشستو روبروم اونم و نشستم

بال؟ داشتی کیو انتظار-

:گفتم حالی بی با

...بهراد نکن اذیت-

!هم تو..بابا باشه-بهراد

بلیطو؟ آوردی-

بری؟ میخوای واقعا-بهراد

برم؟ نباید-

که همون!میزدین؟ دم ازش رادمان و تو که عشتتقیه همون ببینم،این-بهراد از دوباره پیش دوماه بود نزدیک که همون!کشیدین؟ عذاب سال6 بخاطرش

Page 340: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 311

اشتتتباه ه*و*س با عشتتقو!دارین؟ شتتما عشتتقیه چه این!بپتاشتته؟ هم ...شما!نگرفتین؟

:گفتم حرفشو وسط پریدم عصبانی

...تو...ه*و*س نه!عشقه این!کن صحبت درست-

:گفتم لرید می چونم که درحالی...شد جمع اشک چشمام توی

...نداری خبر هیچی از..تو-

:گفت بهراد...پوشوندم صورتمو دستام با بعدم

اینکه رادمان،از خونه اومدی چی برای اینکه از...چی همه دارم،از خبر- االن و زد غیبت رزا تولد شب چرا اینکه شدی،از رادمان سوری زن چی برای

خیالبی میکنن فکر بقیه فکر که انقدرام من..خبردارم چی همه از...اینجایی ینمب نمی الزم خب دارم،ولی خبر اطرافم اتفاقات همه نیستم،از اعتنا بی و

جاهای به داره رادمان و تو کار میبینم که کنم،حاال صتتحبت دربارشتتون رادمان و وت به اینارو و دوست،بیام یه عنوان به دونستم وظیفم کشیده باریک

...بگم

گفتی؟ اونم به!رادمان؟-

تباها دلش باید که گفت بود،بعدشم سکوت خب،جوابم ولی..آره-بهراد ...پیشت برگرده تا شه صاف

:گفتم زدمو برداشتم،پوزخندی صورتم جلوی از دستمو

داشتتته نگه قلبش توی ستتال6منو کینه اون...نمیشتته صتتاف وقت هیچ که- !بکشه طول سال02احتماال زدم بهش بدتری رکب که حاال...بود

Page 341: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

310

:گفت خندیدو بهراد

!میدویین هم سمت دارین عصا با موقع اون کن فکر-

:گفتم کردمو پرت سمتش رو کاناپه کوسن

!کوفت-

:گفتم حالی بی با دوباره

!آوردی؟ برگردم،بلیطو باید پس-

:گفت میزو روی گذاشت پاکتو یه کتش جیب از بهراد

رداف برای بلیط اینم...میدونی خودت دیگه...کردم بهت نصتتیحتامو من- .8 ساعت شب

...زود چقدر!فردا؟-

..فرصت اولین در گفتی خودت-بهراد

:گفتم یدفعه

...کشیدی زحمت.ممنون..هرحال در..اومد یادم..آهان-

..زحمت نه رحمت ما برای داداشمون زن برای کردن بابا،کار نه-بهراد

:گفتم خندیدمو

!بدن کاخ یه بهت سپردم کنی،می زنی دستمال خواد نمی حاال-

:گفت خندیدو

..ممنون.دارم چیزا جور این از کافی اندازه به خودم من-

تبرگش آخر لحظه..کردم اش بدرقه در دم تا..اتاق در سمت رفت و شد بلند :گفت طرفمو

Page 342: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 312

...خداحافظ..بدین فرصت خودتون میگم،به بازم ولی-

...سالمت به-

رزا برای تخت،دلم روی نشستم...بستم درو من و آسانسور داخل رفت بهراد و دمش بلند...بار آخرین برای حداقل..ببینمش دارم دوست...بود شده تنگ

زرگب آهنی در رادمان،جلوی خونه سمت رفتم گرفتمو پوشیدم،آژانس لباس ماشتتین که نگهبانی ستتمت رفتم و کردم حستاب آژانستو پول...شتدم پیاده

کشوطرفم،عین برگردوند سرشو و داد پایین رو در،شیشه جلوی وایساد رادمان :گفت ریلکس خیلی خیلی برداشتو چشمش از

میکنی؟ کار چی اینجا تو-

انقدر من چرا!خونمه مثال اینجام..زنشتتم من ستترش گرفت،خیر درد دلم خواهی عذر ازت که من...لعنتی شتتدی ستترد انقدر چرا تو...بتدبختم ،البتهکردم کارو این رزا و تو برای گفتم که کردم،من غلط گفتم که کردم،من

بفرستتته منو باید چرا..ولی...نداشتتتم ازش زودی این به بخشتتش انتظار :گفتم دادمو قورت دهنمو آب!برم؟

قبلش ایران،گفتم میرم دارم شب8ساعت فردا..اومدم رزا دیدن برای..برای- ..بیام

:گفت و زد زل جلو به کردو قطع حرفمو

..ببینیش که پیشت میارم رو رزا8 ساعت قبل فردا-

:داد ادامه کردو نثارم نگاهی نیم

...برگرد پس-

Page 343: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

313

به کرد شتتروع چونم!شتتد خونه وارد و داد فشتتار گاز پدال روی پاشتتو بعدم پیش،وقتی ستتال6مثل..خب آره!اومده کنار رفتنم با راحت چقدر..لرزیدن یه کردم،مثل قبول حرفاشتتو که بودم احمق چقدر!زد طالق از حرف راحت

فریتب دختر یته..هته...دور کرد،انتداختم مچتالم کتاغتذی دستتتتمتال باالخره...ریختن می پی در پی اشتتکام..رفتن راه به کردم شتتروع..خورده

متوحه یدفعه..رفتم می راه و رفتم می راه جور همین...خیابونا به رستتیدم اذانو صتتدای که کردم بلند ستترمو وایستتادمو..شتتدم هوا شتتدن تاریک کرده عقد رادمان با که دیدم رو مسجدی روبروم که چرخوندم سر...شتنیدم

آرامش بهم بتونه نماز شتتاید..کردم؟شتتاید می کار چی اینجا من!بودیم وضو و رفتم..شدم مسجد حیاط وارد و کردم مرتب سرم روی شتالمو...بده

سجاده کردم،یه سرم برداشتتمو ستفید چادر یه و شتدم مستجد گرفتم،وارد و کردن ستجده و دادن ستالم بعد...خوندن نماز به کردم شتروع و برداشتتم تا چادرو و طاقچه روی گذاشتم رو ستجاده و شتدم بلند مهر یدنب*و*ست

پوشیدم،واقعا کفشامو و اومدم بیرون مجسد سبد،از داخل گذاشتتم و کردم مسجد در سمت رفتم می داشتم...میزنه موج دلم توی آرامش...شدم سبک

:داد قرار خطاب منو کسی که

دخترم؟-

یدمد کردم نگاه اطرافم و دور به وقتی باشته،ولی من با کردم نمی فکر اولش مارو که آقا حاج همون که دیدم و نیستت،برگشتم دیگه من همستن دختری

:گفتم و پایین گرفتم سرمو!روبرومه بود کرده عقد

Page 344: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 311

...آقا حاج سالم-

:گفت زدو ای پدرانه لبخند آقا حاج

ورا؟ این شده دخترم،چی سالم-

.خوندم نماز بود،اومدم گرفته دلم..راستش-

شده؟ باز دلت حاال-آقا حاج

...شدم آقا،سبک حاج بله-

رادمان آقا بدون شده چی حاال...میده آرامش انسان به همیشه نماز-آقا حاج اینجایی؟

..اومدم تنها اینکه..اومده پیش دلخوری یه-

...بشه رفع دلخوریتون تن پنج حق به ایشالله-آقا حاج

...برم باید دیگه ندارین؟من کاری..آقا حاج مرسی-

...باش خودت مواظب.دخترم برو-آقا حاج

و گرم خون میومد،آدم خوشم خیلی آقائه حاج این شدم،از خارج مسجد از تنگ بابا برای دلم گرفت،دوباره بغضتتم..بابام مثل...بود صتتحبتی خوش

نظرمو خوشگل عروسک یه که گذشتم فروشی عروسک یه جلوی از...شد یه بزار...خریدمش رزا برای و مغازه داخل رفتم...بود ناز چقدر...کرد جلب

بیال داخل رفتم می رسیدم،داشتم هتل به..بچم باشه داشته من از یادگاری زل ندهران..بود باز راننده طرف کرد،شیشه جلب نظرمو ای مشکی بوگاتی که

امبر بوقی...شدم خشک سرجام!مهدیه فهمیدم که شتدم دقیق!من به بود زده بدبخت!کرده؟ پیدا جامو..گذشتتت کنارم از کردو روشتتن زد،متاشتتینو

Page 345: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

315

عوض لباستتامو و شتتدم اتاقم وارد...شتتدم هتل وارد و گزیدم لبمو..شتتدم که بخوابم میرفتم خوردم،داشتم کردم،شتاممو جمع وستایلمو همه...کردم

یو تی جلوی میز روی که سمتش شد،رفتم بلند گوشیم اس ام اس صدای :مهدی کردم،از باز اسو و بود

...دریایی چشم قیامت به دیدار...گرفتی کم دست هشدارمو-

،یاروتخت روی کشیدم دراز و کاناپه روی کردم پرت رو گوشی عصبانیت با ایپ سنگ به!گرفتی کم دست هشتدارمو میگه تازه ریخته بهم زندگیمو زده

...رفتم خواب به و کردم بلند رو استریو صدای..زکی گفته قزوین

***

گفت زد زنگ بهم االن انداختم،رادمان خودم به نگاهو آخرین آینه جلوییی یه..منتظرمن هتل پایین دیداسآ شلوار با بودم پوشیده سفید شترت ستو

دراومده هام بود،گونه افتاده کردم،گود نگتاه زیرچشتتمتام بته...ستتفیتد طولشو..شدم البی وارد...رفتم بیرون اتاق از و کشیدم گونم به دستی...بود

ییش در به و کردم طی رکنا کنترلی جلوش رستتیدم وقتی..رستتیدم کشتتو آنتادور دنبال چشتتمام با و اومدم پایین ها پله بیرون،از اومدم هتل رفت،از

بلوار کرد،اونور جلب توجهمو ماشینی چراغای چشتمک...گشتتم رادمان زاستمتشون،ر رفتم لبخند با و دادم بیرون محکم نفستمو...دیدم ماشتینشتو

ود،هنوزب نشسته ماشین توی سمتم،رادمان دویید و شد پیاده ماشین از زودتر رفتمشگ بغلم،محکم پرید رزا که بودم خیابون وسط و بودم نگذشته بلوار از

:گفتم یدموب*و*س بود بسته خرگوشی که موهاشو روی و بغلم

Page 346: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 316

چطوره؟ من خوشگل-

...بود شده تنگ برات بودی؟دلم کجا..مامانی-رزا

...عزیزم ببخشید-

:گفتم..بهم زد زل و برداشت سینم روی از سرشو رزا

میکنی؟ نگاهم اینجوری چیه؟چرا-

:گفت خندیدو رزا

...مامانی بود شده تنگ چشمات برای دلم-

...یدمب*و*س رو رزا طوسی و آبی چشمای روی زدمو تلخی لبخند

سرجام ومن ماشینی الستیکای جیغ صدای که هتل توی برم برگردم خواستم شماموچ ماشینی چراغ نور که کردم نگاه راستمو سمت برگشتم!کرد متوقف

اب ماشتین!کردم وحشتت که دیدم فرمون پشتت رو کستی لحظه یه!کرد کور بودم،چشمام شده خشک سرجام ترس از من و میومد ستمتمون به سترعت

به بود چسبونده خودشو هم رزا.بود کرده هنگ مغزم!شتد نمی این از گردتر برخورد ماشتتین بدنه به ناگهانی حرکت یه توی...!کردم بغلش محکم!من

بیام،ولی خودم به شد باعث رزا جیغ صتدای!هوا شتدم پرت متر دو کردمو و زمین خوردم شدت با بستم،که چشمامو وحشت از...بود شتده دیر دیگه

جاری سرم از خون!کرد اصابت خیابون جدول به سرم خوردمو غلت چندبار نمذه به که چیزی تنها...فجیع میکرد درد پاهام و دستام...صورتم روی شد

غلمب توی بیهوش...میرفت سیاهی چشمام...کردم نگاهش سریع!رزا..رسید درد از اشکام حالم اون تو...بود برداشته خراش یکم پیشتونیش...بود افتاده

Page 347: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

317

جمعیتو نفر یه...میکردن پچ پچ و بودن شده جمع سرم باالی همه...دراومد دادم تشتتخی ولی دید می تار چشتتمام اینکه با...جلوم زد زانو و زد کنار

از دستام...شنیدم می بیدادشو و داد صتدای ولی بود گنگ صتداها..رادمانه رزا رادمان...یومد نمی باال نفسم...زمین روی افتاد و شد شتل رزا کمر دور موندهن تنم توی رمق دیگه...زد کنار جمعیتو و گرفت بغلش زمین روی از رو

یاتمحت تموم کردم احساس...میشد بسته بخوام اینکه بدون چشمام...بود و خارج دهنم از که بود خون فقط میکردم اشتباه ولی...میاد باال داره ام معده

هک رفتم می هوش از داشتم دیگه...بود شده خونی سفیدم لباس شتد،تموم ستتمت بردنم..برانکارد روی گذاشتتتنم کردنو بلندم زمین روی از نفر دو

مداو و در الی گذاشت دستشو یکی که بستتن می درو داشتتن...آمبوالنس اشک چشتماش توی...گرفت دستتمو و کنارم نشتستت..بود رادمان...باال

تاریکی بعد و چکید گونش روی اشتتکی دیدم آخر لحظه...بود شتده جمع ...مطلق

****

رادمان

ل دستتتش بیهوش گفت که کردم نگاه پرستتتار به وحشتتت با...شتتد شتت جون داشت کامل،وجودم،عشقم،نفسم نه ولی..شتد راحت خیالم...شتده تنیمک روی...عمل اتاق بردن طنازو و بیمارستان رسیدیم باالخره...میداد

هوشبی..تختش باالی رفتم...آوردن رو رزا موقع همین...افتادم بیمارستتتان هی داخل بردنش!شد می تخت نصف قدش...میومد خون پیشونیش از و بود

Page 348: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 318

اهامپ و دست...اتاقش داخل رفت اتاق،دکتر داخل برم نذاشتن دیگه...اتاقل غلط..خدایا...نگیرشتتون ازم خدایا...نیمکت روی افتتادم و شتتد شتت

همون رفت،اگه نمی اگه..بیرون،اگه مینداختم خونه از طنازو کردم،نباید با ملع اتاق توی االن دیگه..تو بیاد میذاشتتتم ببینه رو رزا بود اومده که روز

صورتم جلوی دستمو...منه تقصیر همش!کرد نمی نرم پنجه و دستت مرگ چرا دمر یه بگن که نبود مهم برام کردن،دیگه گریه به کردم شتتروع و گرفتم

همگ!نیستتتیم؟ آدم مردا ما مگه...کن نگاهم تعجب با همه که...میکنه گریه زنگ گوشتتیم!ضتتعیفه؟ کنه گریه که کستتی گفته نداریم؟کی گریه حق

وبود،گلوم بهراد..درآوردم جیبم از گوشتتیمو و کشتتیدم باال بینیمو...خورد :دادم جواب کردمو صاف

الو؟بهراد؟-

..داشتم کجایی؟کارت رادمان سالم-بهراد

:گفتم بغض با و کردم قطع حرفشو

...بهراد بیمارستانم-

:گفت تعجب با بهراد

!چی؟ برای!بیمارستان؟-

:گفتم دراومدو اشکم

...کردن تصادف...اینجان..هردوشون...رزام...طنازم..بهراد-

:گفت عجله با بهراد

پسر؟ بیمارستانی کدوم-

Page 349: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

319

وچشتتمام و دادم تکیه دیوار به ستترمو..کردم قطع گفتمو بیمارستتتانو استتم فرانسوی هب سمتشو رفتم بدو..بیرون اومد دکتر و شد باز رزا اتاق در...بستم :گفتم

دخترم؟..دکتر-

:گفت فرانسوی به دکترم

زن هی با که دختریه همون ندیده،این جدی آستتیب شتتکستته،البته پاش یه- کرد؟ تصادف

...بله-

آستتیبی زیاد بود کرده درستتت براش زن اون که ستتپری بختاطر-دکتر رلکنت چی همه که بشتته گرفته ستترش از عکس چندتا یه باید فقط...ندیده

...بشه

ستتمت به دادمو قورت بغضتتمو...کرد محافظت..رزا از..طناز..رفت بعدم ودمب کرده پنهان دستام بین سرمو...نیمکت روی نشتستم...رفتم عمل اتاق

بهراد نگران قیافه با که کردم بلند سرمو...گرفت قرار شتونم روی دستتی که تمگرف سرمو..نشد ولی...درنیاد اشکم که فشردم هم روی لبامو..شدم روبرو و فشترد می شتتونمو دستتتش با بهراد...لغزید هام گونه روی اشتکام و پایین

می طنازو باید من..شتتد نمی آروم چیزا این با من دل میداد،ولی دلداریم من...شنیدم می صداشو ون دیدم،دوباره می چشماشو اون دوباره دیدم،باید

رژ نه کرد تحریک منو اندامش نه که دختری...میخواستتتم خدا از طنازمو خودش جتذب منو وجودش پتاکی بلکته...هتاش عشتتوه قترمتزش،نته

Page 350: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 351

ای..داره حتاال...کرد تحریتک منو چشتتمتاش تتوی کترد،گستتتتاختی عمل اتاق توی طناز که بود ستتاعت3 و بود غروب7 ستتاعت...خداااا

شونه به بود داد تکیه سرمو بیحالی با...بود نمونده تنم توی رمق دیگه...بود :گفت بهراد یدفعه...بودم بسته چشمامو و بهراد

!رادمان-

چجوری اومد،نمیدونم بیرون عمل اتاق از دکتر دیدم که کردم باز چشمامو :گفتم فرانسوی بهش،به رسوندم خودمو

دکتر؟ شد چی-

:گفت فارسی به تعجب کمال در

!هستید؟ ایرانی شما-

:گفتم من انداختیمو نگاهی بهم بهراد منو

چطوره؟ خانومم دکتر؟حال شد چی...بله-

:گفت پایینو انداخت سرشو دکتر

از تادو که کرده اصابت ماشین بدنه به شدت با انقدر...بگم چی دونم نمی- دستشم یه...کمائه توی...دیده جدی آسیب سرشم...!شتکستته هاش دنده

یدبا فقط...بگم چی دونم نمی دیگه...هست مغزی مرگ احتمال...شکسته ...کرد دعا

:فتگ بهراد...بود شده منقبض بودم،فکم دوخته چشم دکتر به تعجب با

مونه؟ می کما توی چقدر-

Page 351: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

350

ماک توی سال یه ماه ماه،شش ماه،سه ممکنه،یه...نیست معلوم زمانش-دکتر ...نیست معلوم بعدش عوارض اما...باشه

به فقط نگاهم...بیرون آوردن طنازو و شتتد باز عمل اتاق در..رفت بعدم رشمس...بود شده پاره لبش بود،گوشه افتاده خراش هاش بود،گونه صورتش

بخش بردنش...بود اومده ستترش بالیی چه ببین...بود شتتده پیچی باند مروبرو پلیس دوتا که رزا اتاق ستتمت رفتم می داشتتتم...ویژه های مراقبت

:گفتن فرانسوی به...گرفتن قرار

منش؟ ایران رادمان آقای-

:دادم جوابشونو

..بله-

:گفت پلیسا از یکی

صتتحبت باهاتون کردن دخترتون و همستترتون که تصتتادفی درباره باید- ...مشکوکه تصادف این...کنیم

:گفتم کردمو باریک چشمامو

نظر؟ چه از-

:گفت دوباره پلیسه همون

دیدن،که کمینشتتون در رو مشتتکی بوگاتی یه که گفتن اطراف اون مردم- رفشونط به بو کرده روشن ماشینو خیابون به دونفر اون ورود بعد بالفاصتله

بهمون ماشتتینم پالک مردم...کرده برخورد بهشتتون باشتتدت بعدم و اومده ...دادن

Page 352: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 352

خب؟-

کستتی شتما،به بپرستم میگردن،خواستتم دنبالش دارن ما همکارای-پلیس !نیستید؟ مشکوک

دشتتمنی طناز با کستتی رفتم،چه فرو فکر به و پتایین انتداختم ستترمو کی پس..نداشتتتن خبر طناز حضتتور از منم رقیبای از کدوم داشتتت؟هیچ

:گفتم باشه؟یدفعه میتونه

!فرهمند مهدی..پسرخالم-

فرده؟ اون که میکنین فکر چی برای-پلیس

و..کرده تهدیدش مهدی قبلش روز چند از که بود گفته من به همسرم چون- ای فرانسه اومده دونم نمی...اما..میاره بال خودش دخترمو یاد من ستر گفته

...نه

...منش ایران جناب همکاریتون از ممنون..کنیم می چک ما-پلیس

پلیسا...فشردم دستشو زدمو ای خسته لبخند که کرد دراز سمتم به دستتشتو !باشه پست حد چه در باید باشه اون کار اگه!مهدیه؟ واقعا یعنی...رفتن

به کردن اهنگ با...طناز اتاق شیشه پشت رفتم بزنهفمنم سر رزا به رفت بهراد طناز...کشید تیر بودقلبم طناز اتاق شیشه روی که ای یو سی آی برچستب

..من تقصیر...منه تقصیر همش!باشه؟ اینجا باید چرا من

رزا...نیستتت طناز بهبودی از عالئمی هیچ ولی گذشتتته روز28 ماهو ستته ستتر طناز به میاد من با روز کردن،هر باز پاشتتو شتتده،گچ خوب تقریبا

فقط میکنم من که کاری و گذشتتته چی امروز میکنه تعریف میزنه،براش

Page 353: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

353

بی و سرد طناز....میکنم نگاه طناز و رزا به و میشینم اتاق گوشه یه!ستکوت قصتته براش و میکنه نوازش طالییشتتو موهای رزا و افتاده تخت روی روح ...رفتم رزا سمت به شدمو بلند مبل روی از!میگه

...دخترم بریم-

:گفت کشیدو آهی انداختو بهم نگاهی رزا

ازب چشماشو اصال...میخوابه میگیره همش میگم قصه بهش بابایی،انقدر- ...کنه نمی

:گفت شدو جاری چشماش از اشک

دست نمیگه و کنه نمی میزنم،دعوام دست موهاش به وقتی دیگه چرا..چرا- یاد بهم خودش که هایی قصه براش وقتی چرا...!میشه موهام،خراب به نزن نمی لپمو چرا!ایتت؟ تیلته چشتتمتای قربون گته نمی متیگم بتودو داده

میشه؟ بیدار کی کشه؟بابایی،مامان

پاکشتتون ستتریع دراومد،ولی منم اشتتکای رزا ستتوزناک حرفهای اینهمه از :گفتم کردمو

..بابا نفس نکن گریه میاد،تو هوش به مامان-

ای هب*و*ستت طنتاز پیشتتونی روی هردومون و شتتتدم کردم،خم بغلش از که هستتت ماهی طرفمون،یه اومد اومدیم،لنزا بیرون اتاق از...کاشتتتیم که هرازگاهی و اومده اونم..بود داده لو رزا شتده،یعنی باخبر طناز تصتادف

ستتمت رفتم و لنزا بغل دادم رو رزا...طنازه پیشتته میاد پیش برام کار منیی خودم دیدن از...زدم زل خودم به آینه توی و زدم صورتم به آب...دستشو

Page 354: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 351

و پریده رنگ صورت و افتاده گو چشمای با!رادمانم؟ همین من!کردم تعجبیی از...شته نمی باورم!صتورتم؟ روی ریش ته مرفت و اومدم بیرون دستشو

:گفتم...لنزا سمت

...خونه برو رزا با تو...هستم اینجا امشب من-

:گفت انداختو بهم نگرانی نگاه لنزا

خوبی؟ رادمان-

چطور؟ آره-

...گفتم همین بخاطر..پریده رنگت آخه-لنزا

...برین میتونین...خوبم نه-

تمک جیب از و نیمکت روی نشتستم...رفتن لنزا با و یدب*و*ست گونمو رزا نرفت شده کارم ماه سه این درآوردم،تو بودو داده بهم آقا حاج که جیبی قرآن

تومیزنم،شرک سر شرکت و خونه به تر بیمارستان،کم به اومدن و مستجد ب منی یه...خوندن به کردم شتتروع کردمو باز رو صتتفحه یه...بهراد به ستتپردم ...برد خوابم که شد چی دونم نمی که میخوندم داشتم ساعتی

ستتینم روی باز قرآن بودمو کشتتیده دراز نیمکت کردم،روی باز چشتتمامو اتاق داخل رفت بود کرده عمل طنازو که دکتری همون که نشتتستتتم...بود

ندت تند کرد،قلبم معاینه طنازو یکم...شتتیشتته پشتتت رفتم ستتریع...طناز شتتو قوه چراغ و کرد باز طنازو چشتتمای دکتر...داشتتتم بدی میزد،حس

ازطن تخت کنار دیجیتالی دستتتگاه به طناز،نگاهی چشتتمای توی انداخت روشو..روشو بیرونو کشیدن طناز دهن از رو لوله...!خط فقط!نه...انداخت

Page 355: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

355

و نشدن مانع دکترا...سمتش رفتم و کردم باز اتاقو در وحشت با!کشیدن پرده ندب اشکام..طناز تخت سمت رفتم ستستت قدمای با...اتاق از بیرون رفتن بیرون پرده زیر از دستتت...نمرده اون!نه!طناز..شتتد نمی باورم..یومد نمی مگرفت سردشو و ظریف و دخترونه دستت و زمین رو نشتستتم زانوم با...بود

جوان یکی که کردم گریه زار زار و دستش روی گذاشتم سرمو...دستتم توی :گفت مانند

...رادمان-

یی باهمون که دیدم طنازو...کردم نگاه سرمو پشت برگشتمو سریع شرت سو تتخ برگشتمو...وایساده اتاق ته خونی صورت با خونی ورزشتی شتلوار و

:صدا اون دوباره!بود روش پرده کردم،بازم نگاه طنازو

...رادمان-

:تر تاریک من چشمای و شد بلندتر صداش!بود مرد یه صدای بار این

!رادمان-

که بهراد به...میزد تند تند قلبم!نشستم کردمو باز وحشت با چشمامو یدفعه بهراد!وحشتتتناکی خواب عجب...انداختم نگاهی میکرد نگاهم نگرانی با

:گفت

میدیدی؟ خوبی؟خواب رادمان-

:گفتم وار زمزمه زیرلب

..آره..آره-

میکردی؟ گریه خواب تو چرا-بهراد

Page 356: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 356

دیدم که بودم منگ هنوز...بود خیس هام گونه...کشتیدم دستت صتورتم به پشتتت رفتم بدو!!!طناز اتاق داخل رفت بود کرده عمل طنازو که دکتر همون

دستتگاه طنازو بین نگاهم..کردم نگاه بهشتون وحشتت و ترس با و شتیشته اقات از دکتر آستتودگی کمال در...!بود نوستتان در دکتر حرکات و دیجیتالی

:گفتم شدمو ظاهر جلوش جن عین..بیرون اومد

دکتر،چطوره؟-

:گفت خندیدو دکتر..کردم اشاره طناز اتاق به سر با و

کم کم داره حیاتیش عالئم...وایمیستته؟خوبته قلبم من نمیگی..پستتر- ...میده جواب داره دعاهات...برمیگرده

سمت فتمر کشیدمو پیشونیم به دست کالفگی با...رفت و زد شونم به دستی :گفت بهراد...بهراد

رادمان؟ گفت چی-

...برمیگرده داره طناز حیاتی عالئم خداروشکر گفت-

خوبه؟ میگم،حالت...خداروشکر خب-بهراد

ها؟؟-

خوردی؟ چیزی...شدی گچ عین...صورتت-بهراد

:گفتم ناله با صورتمو روی گذاشتم دستامو

مثل داره بوجدان عذا...منه تقصتتیر چی همه...میشتتم دیوونه دارم بهراد- ...میشم روانی من بیفته اتفاقی طناز برای اگه...میخوره جونمو خوره

نیست؟ اینجایی؟بخاطرعشقت وجدان عذاب بخاطر میگی داری-بهراد

Page 357: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

357

:گفتم کردمو گیری جبهه سریع

دارم فقط..میرم منم بره اون..منه وجود نصف میزنی؟طناز حرفیه چه این- ...!بیرون انداختمش خونه از چرا که میشم دیوونه

:گفت زدو شونم به دستی بهراد

خوب داره حالش گفت دکتر که پسر،دیدی نکن اذیت خودتو انقدر حاال- ...برگرده روت و رنگ بخوریم چیزی یه بریم بیا...میشه

وردیموخ مختصر غذای یه و بیمارستتان بوفه رفتیم وحید با کردمو موافقت کارای به که رفت بعد و موند دوستتاعتی وحید...طناز پیش برگشتتیم دوباره

هک دستی و نشتستم صتندلی روی...طناز اتاق داخل رفتم...برسته شترکت ستترمو...ستتوخت می بدجور چشتتمام...کردم نوازش و گرفتم بودو ستتالم

...رفتم خواب به و دستش کنار گذاشتم

بلند ستترمو ستتریع...کردم باز چشتتمامو دستتتام خوردن تکون احستتاس با ویت که طناز دستتت به!بار یه فقط..دیگه بار یه فقط..نوکرتم کردم،خدایا

زا دستتتمو!خورد تکون ترتیب به انگشتتتاش که دوختم چشتتم بود دستتتم از بدو...خورد تکون طناز پلکای...دهنم جلوی گرفتم ذوق و خوشتتحالی

رستارپ چندتا با ایرانی دکتر همون...گرفتم دکترو ستراغ و اومدم بیرون اتاق پر چشمامو شوق اشک..دادم تکیه در چارچوب به...شتدن طناز اتاق وارد یاطح توی گوشه گرفتم،یه وضتو و رفتم ستریع...شتکرت خدایا..بود کرده

شتتکر نماز کردمو پهن داشتتتمو همراه خودم با که ای ستتجاده بیمارستتتان پرستتتار یه..بود خالی طناز اتاق ستتمت رفتم نماز خوندن از بعد...خوندم

Page 358: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 358

ستهب اتاق در...اتاقش سمت رفتم من و گفت آدرستو...بخش بردنش گفت ارهدوب یعنی..داشتتتم،یعنی استتترس..دستتتگیره رو گذاشتتتم دستتتمو...بود

یگهد بود،بیمار تنها اتاق توی...شدم وارد و کردم باز درو!بینم؟ می چشماشو :فتمگ گرفتمو دستشو سرشو باال رفتم...بود بسته چشماشو..نبود ای

...طناز-

شک توی!بیرون کشتید دستتم از دستتشتو کردو باز چشتماشتو وحشتت با :گفتم...هم تو رفت هاش اخم..موندم

خوبه؟ طناز؟حالت-

:گفت میومد چاه ته از که صدایی با طناز

!اتاقم توی بیاد غریبه یه وقتی نیستم خوب نخیر-

رهاشا خودم میشه؟به مگه!شناسه؟ نمی منو یعنی!تونل اندازه موند باز دهنم :گفتم کردمو

...شوهرتم من...شناسی؟رادمان نمی منو-

:گفت برگردوندو ازم روشو طناز

...نداشتم رادمان اسم به شوهری میاد یادم من که اونجایی تا-

منتظر زدم درو...دکتر اتاق ستتمت رفتم شتتدمو خارج اتاق از حرص با :گفتم زدمو در به ای تقه دوباره..نشنیدم جوابی موندم،ولی

دکتر؟-

Page 359: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

359

قیقاد دیدم که برگشتتتم...نبود اتاقش توی که کردم باز نداد،درو جواب بازم غش دکتر...قلبم روی گذاشتم دستمو کشیدمو بلندی هیععع!سترمه پشتت

:گفت خندیدو غش

گشتی؟ می من دنبال-

..گشتم می مامانم پسرخاله،خاله دنبال! ن -

:گفت خندیدو دوباره

فورانی؟ پسر؟درحال شده چی-

:گفتم کشیدمو عمیقی نفس

داره؟ مشکلی...طناز..دکتر-

:گفت کردو صاف عینکشو دکتر

چطور؟-

...شناسه نمی منو میگه آخه...آخه-

روفک توی رفت بود زده زل من به که همونجور و کرد باریک چشماشو دکتر :گفت

گرفته؟ فراموشی...یعنی-

فراموشی؟-

االن..باشن نگران تو..بشیم مطمئن تا بگیره عکس آزمایشو چندتا باید-دکتر ...باالسرش میرم

ستامد بین سرمو و نیمکت روی نشستم...طناز اتاق سمت رفت و گفت اینو هوش به که شتتکر مرتبه صتتدهزار خدارو حاال!جدید دردستتر یه...گرفتم

Page 360: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 361

نشسته جا همون دوساعتی یه...نوکرشم خودم نشناسه صدسالم منو..اومده که مکرد نگاهش سوالی..کنارم نشتستت اومد دکتر که بودم فکر توی بودمو :گفت

...مدت کوتاه زدم،فراموشی می حدس درست-

شناسه؟ نمی رو کی هیچ یعنی-

کی هر روب تو...نه بشناسه،بعضیارو بعضیارو ممکنه...نیستت معلوم-دکتر ...بده خبر بهم میشناسه،بعد کیارو ببین بیار میشناسه که رو

منی بعد...بیاد و برداره رو رزا و لنزا که بهراد به زدم رفت،زنگ شتتد بلند پیش ببرمشتتون بودن منتظر ذوق با و خوشتتحال همه...اومدن ستتاعت

اونام...نشناسه بعضیارو ممکنه و گرفته فراموشتی طناز گفتم طناز،بهشتون در دنش بسته صدای با بود پنجره به روش شدیم،طناز اتاق وارد کردنو قبول

:گفت سمتشو رفت سریع بود،رزا نشسته...سمتمون برگشت

میشناسی؟ منو..مامانی-

:گفت کردو نگاه رزا به تعجب با طناز

!توئم؟ مامان من-

:گفت و جلو رفت لنزا!شد ناامید امیدمون اولین...اوفففف

جان؟ طناز میشناسی منو-

:گفت دادو قورت دهنشو آب...لنزا به زد زل طناز

لنزا؟..لن-

Page 361: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

360

رفت بهراد!شناسه؟ نمی منو میشناسه رو لنزا چطور این!شد درشت چشمام :گفت و جلو

!چی؟ من-

:گفت خنده با ثانیه چند بعد و شد دقیق بهراد قیافه روی دوباره طناز

!بهراد-

:گفتم...هم تو رفت اخمهام

کیان؟ اینا میدونی-

:گفت انداختو بهم نگاهی طناز

...کین دونم نمی دقیق ولی...توئن فامیالی کنم می حس-

...رزائم خاله من-لنزا

:گفت تعجب با طناز

!من؟ خواهر یعنی-

:گفت انداختو نگاهی من به لنزا

نمیاد؟ یادت..رادمان،لیزا قبلی زن خواهر...نه-

:داد ادامه لنزا..داد تکون نه عالمت به سرشو طناز

...نیست خودت دختر هم رزا-

:گفت کردو نگاهی رزا به طناز

...نداشتم دختری من میبینم میارم فشار ذهنم به هرچی چرا میگم-

!دخترتم من میگفتی همیشه تو ولی-رزا

...نداشتم دختری من...نخیرم-طناز

Page 362: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 362

:گفت تخسی با رزا

!داشتی..داشتی..داشتی-

:گفت خودش عین طنازم

...دیگه نداشتم میگم..تخس دختره..آی..نداشتم..نداشتم-

:گفتم و لنزا به کردم رو

...سرشون رو میزارن بیمارستانو دوتا این االن..ببر اینجا از رو رزا-

ولی...بیرون بپره بغلش از میکرد تقال رزا ولی کرد بغل رو رزا و خندید لنزا :تگف بهراد...طناز تخت کنار رفتم...بیرون بردش شدو موفق لنزا درآخر

...رادمانم دوست منم-

و گرفت سرشو یدفعه انداختو نگاهی بهراد من به طناز...کرد اشاره من به و :گفتم...بست چشماشو

خوبی؟-

...کرد گزگز سرم یکم...اوخی-طناز

اومده؟ یادت چیزی-

گرفتم؟ فراموشی من میگی داری-طناز

...بله-

..میکنم فکر هرچی ولی-طناز

:گفت زیرلب...چشمام توی زد زل و شد ساکت یدفعه

...چشمات-

:گفتم رفتو باال ابروم تای یه

Page 363: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

363

!چشمام؟-

:گفت پایینو انداخت سرشو طناز

...آشنائن چشمات-

:گفتم زدمو پزوخندی

آشنائن؟ برات چشمام میگی آخرش زدی زل من به همه این-

:گفت اعتراض با

ببینم...نمیاد یادم ازت ای دیگه چیز..دیگه اومد یادم چشتمات فقط خب- کردیم؟ ازدواج ما چندسال

:گفتم کالفگی با

...ماه5 میشه نتیجه بودی،در کما توی ماه سه شما-

:گفت و تخت روی کشید دراز دادو تکون تایید عالمت به سرشو

...بخوابم میخوام بیرون برین دیگه خب-

:گفتم تعجب با

!برم؟ منم-

:گفت سرشو روی کشید پتورو

!بیرون..میکنه معذبم تو حضور دقیقا-

:تمگف باز دهن با...بیرون اومدیم اتاق از کشیدو بازومو و سمتم اومد بهراد

!میکنه معذبش من حضور میگه...اههههه-

:گفت خندیدو بهراد

ه؟خون نمیری...نباش ناراحت...میاد یادش چیز همه داره کم کم که میبینی-

Page 364: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 361

...برو تو...میمونم..نه-

...فعال..باشه-بهراد

...فعال-

...طناز اتاق کنار نیمکت روی نشستم و رفت بهراد

*****

طناز

دهش بودم،چی چی نمیاد،اینکه یادم زیادی بیمارستانم،چیز توی که ماهه یه اون نمیدن،مخصوصا حسابی و درست جوابمو کدومشونم اینجام،هیچ که

کردنو باز پامو گچ...والله!زده جا شتتوهرم جای خودشتتو که موزی رادمان منو که بهراد به داشت،سپرد کار کلی امروز رادمان...میشتم مرخ امروز

رادمان...کردم نگاه اش صتتفحه به..خورد زنگ گوشتتیم...کنه مرخ :برداشتم!بود

الو؟-

خوبی؟...خودم خانوم حاج سالم-رادمان

یکی اون...کشید سوت سرم..نماز...کابین تله...چادر!خانوم؟ حاج..حاج :گفتم سرمو روی گذاشتم دستمو

!اه-

شد؟ چی-رادمان

؟داشتی کاری...میکرد اذیتم که میومد یادم داشت چیزایی یه..هیچی..هی-

زد؟ زنگ بهت بگم،بهراد خواستم-رادمان

Page 365: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

365

چطور؟ نه-

یکنزد بیمارستان به اش خونه اومده،چون پیش کار خونه توی براش-رادمان ...دادم انجام تلفنی ترخیصتم کارای...دنبالت میام من اونجا برون تره

نداری؟ کاری...باشه-

...فعال...دلم عزیز نه-رادمان

به...دکشتتی می تیر قلبم برد می کار به عاطفی های کلمه وقتی...کردم قطع نبیرو بیمارستتتان از پوشتتیدمو لباستتامو...داشتتتم حستتاستتیت کلمات این

چشتتمام،حال جلوی گرفتم دستتتمو خورد چشتتمام به که آفتاب...اومدم اس بهرادو خونه آدرس برام رادمان...شده آزاد زندان از که داشتم رو زندانی

نیماشی الستیکای جیغ صدای که بهراد خونه ستمت رفتم می کرد،داشتتم مهدی؟مهدی...مشتتکی بوگاتی..تصتتادف...کرد خشتتک ستترجام منو

توی زد رادمان که ستتیلی...بغلم توی دختربچه یته پریتدن..کیته؟هتتل خیره بود دستتتتم کتنتار کته پتارکتی بته...رزا تتولتد شتتتب..گتوشتتم

پسرخاله...مهدی!مهدی دیدن...فروشی پشمک دکه...شتهربازی...شتدم کسی...زمین رو نشستم!سال6..ستال6...ستال6!مدارک ماموریت..رادمان

فرخ طناز..من...گرفتم دستتتام با ستترمو!بود مهدی زد بهم ماشتتین با که وقتی از...شدن رد سینمایی فیلم مثل چشمام جلوی از خاطرات همه...زادم

رفتهگ بغلم رو رزا که وقتی تا کنم سواری دوچرخه گرفتم یاد بودو سالم5 که جمع چشمام توی اشک...اومد یادم چی همه!بهم زد ماشین با مهدی بودمو

دلی چه ببین...کردم ی*ا*ن*تخ* رادمان به من..من..خ*ی*ا*ن*ت...شد

Page 366: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 366

نم...ندارم لیاقتشو من..من...نیاورده روم به رو هیچی مدت این توی که داره در...زدم سرهم پشت خونشو زنگ و بهراد خونه ستمت رفتم بدو...برم باید بیرون ستتراستتیمه بهراد..خونش ای شتتیشتته در ستتمت رفتم بدو..شتتد باز

:گفتم جلوشو وایسادم..اومد

رادمانو لیاقت..من..بهراد...چی همه..!اومد یادم چی همه..همه...بهراد- خواهش ازت...ایران برگردم میخوام...کن جور بلیط یه برام..برام...ندارم

...بهراد میکنم

:گفت گرفتو بازوهامو بهراد

بری میخوای خودت؟چرا با میکنی اینجوری چرا...بتاش آروم...طنتاز- ایران؟

داییخ اون رو تو...کنم پیدا خودمو برمو باید...بشتتم پاک باید...برم باید- ...کن جور بلیط یه برام االن همین...پرستیمش می که

...نکن گریه..باشه..باشه-بهراد

تنشس...اومد بهراد ساعت نیم بعد..نشستم ها پله روی...خونه داخل رفتم ستتر نفس یه و گرفتم دستتتش از..طرفم گرفتت آب لیوان یته...کنتارم ...میزد تند تند قلبم هنوزم...بود شده وارد بهم بزرگی شک..کشیدم

خوبی؟-بهراد

...نه-

بری؟ میخوای واقعا-بهراد

Page 367: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

367

دوباره و برم باید...ندارم رادمانو لیاقت برم،من باید بهراد...برم باید آره..آره- ..برمیگردم کردم پیدا لیاقتشو کردم حس اگه...بسازم خودمو نو از

کنی؟ پیدا خودتو که میکشه طول میکشه؟چقدر طول چقدر-بهراد

مبرگشتتت بگو..رفتم من بگو..دنبالم امروز میاد رادمان فقط...دونم نمی- ...!ایران

نی؟ک نمی ظلم رادمان حق رفتی؟در بگم من اینجایی تو وقتی یعنی-بهراد

:گفتم پایینو انداختم سرمو

هم حق در نیستتت صتتاف باهم دالمون وقتی باشتتم کنارش اینجوری اگه- ...بدم زمان هردومون به باید...کردیم ظلم

پرواز شتتتب00 ستتتاعتت...خونته داختل رفتیم...نزد حرفی دیگته بهراد اتاق توی رفتم سریع...دراومد صدا به خونه زنگ که بود8ساعت...داشتتم

وکوچول یه رو پرده و پنجره پشت رفتم...در ستمت رفت بهراد...شتدم قایم تا رادمان بلند صتتدای...میکردن صتتحبت باهم رادمان و بهراد...زدم کنار

محکم درو بیرونو رفت دقیقه چند بعد...نبود واضتتح اما میومتد اینجتا توی اومد بالفاصتتله بهراد!شتتده عصتتبتانی خیلی بود معلوم...بستتت

:گفت...اتاق

چرا.نمیزارم من برگرده بخواد طنازم دیگه گفت...شتتد عصتتبانی خیلی- طناز؟ میکنی باهاش اینکارو

Page 368: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 368

چشتتم شتتد می دور خونه از کته رادمتان متاشتتین بته و نگفتم چیزی خداحافظی یه از بعد...فرودگاه رفتیم بهراد با...شتتد00ستتاعت...دوختم

...شدم پرواز بخش کوتاه،وارد

....بعد سال یک

کالفگی با..کردم پرت طرف یه کفشتتامو از لنگه هر..کردم باز رو خونه در مدر،رفت کنار کمد به کردم آویزونش...کشیدم سترم از چادرمو و بستتم درو

هک بخورم آب لیوان یه کشیدم،خواستم سرم از مو آشتپزخونه،مقنعه ستمت وضتتو و کردم عوض لباستتامو رفتم و شتتدم بیخیالش...ام روزه اومد یادم

همقال بقیه کردن ترجمه به کردم شتروع..خوندم عصترمو و ظهر گرفتم،نماز تهران رد فرانسه سفارت توی برگشتم وقتی بود،از داده بهم سفارت که هایی

به..کمه چیز یه شده،فقط روبراه زندگیم خداروشکر...شدم کار به مشتغول دیلبخن...رزا رادمان و دوختم،منو چشم بودم زده دیوار به که عکسی تابلوی ادامه کار به کردمو مرتب چشتتمم روی عینکمو و نشتتستتت لبم گوشتته

نشستمو...گذاشتم کنار کارو شدمو خسته که بود1 نزدیکای ستاعت...دادم افطارو ی ستتفره شتتدمو شتتد،بلند اذان موقع بتاالخره...دیتدم وی تی

اذان...خوندم بودو رمضون ماه برای که دعا یه و زمین روی چیدم،نشتستتم رامب لحظات این چقدر...خوردن به کردم شروع گفتمو الله شتد،بستم گفته

که نداشتتتم گالیه ازش اصتتال بودمو ممنون خیلی رادمان از...بود شتتیرین خدا به منو رادمان...رسیدم واقعی عشق به رادمان عشق از نیومد،من دنبالم

Page 369: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

369

رفتم نماز خوندن بعداز...میرسونه رادمان به منو روزی یه خدا رسوند،حتما ...خوندم برداشتمو رمان کتاب یه و اتاقم توی

****

وارد ای ضتتربه حستتینی آقای اتاق در به کردمو مرتب ستترم روی چادرمو وارد کردمو جا جابه دستتتم توی رو مقاله...داخل برم داد اجتازه...کردم ...شدم

...حسینی آقای سالم-

:گفت دوز کرد،لبخندی بلند سرشو بود نشسته میزش پشت که حسینی آقای

...بفرما..دخترم سالم-

:فتمگ مبلو روی نشستم..کرد اشاره داشت قرار میزش جلوی که مبلی به و

...مقاله از حسینی،اینم آقای-

بعد...انداخت بهش نگاهی و داشتتت میزش،برش روی گذاشتتتم رو مقاله :گفت دقیقه چند

...ما برای افتخارین یه شما...زاد فرخ خانوم آفرین-

...دارین لطف-

:گفت انداختو بهم نگاهی

بگین؟ میخواین چیزی-

:گفتم شدمو هل

دارم نذر هرسال من میدونین شمام...میشه تموم داره رمضون ماه..راستش- ...رضا امام حرم برم

Page 370: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 371

:گفت زدو ای پدرانه لبخند حسینی آقای

بگیری؟ مرخصی میخوای..میدونم..دخترم بله-

:گفتم شادی با

...بله-

!تعطیلی امروز از که برو-حسینی آقای

:گفتم تعجب با

!االن؟ از-

!نیست؟ فطر عید فردا مگه-حسینی آقای

..ممنون خیلی..چرا..آها-

..کن دعا ماهم دخترم،برای میکنم خواهش-حسینی آقای

...خداحافظ...حتما-

...دخترم سالمت به-حسینی آقای

خداحافظی همکارام از شادی کشیدم،با عمیقی نفس و اومدم بیرون اتاق از شب9ساعت برای وسایلمو و خونه رفتم..کردن دعا التماس ازم اونام کردمو بهراد...داشتتتم برش کاناپه روی از...خورد زنتگ گوشتتیم...کردم جمع

اون از رادمانو احوال و حال من میزد زنگ بهم همش ستتال یه این بود،توی با ستتابق،دیگه ستترد رادمان همون شتتده بازم رادمان گفت پرستتیدم،می می

:دادم جواب...کنه نمی خنده ماهم

خوبی؟..داداشی سالم-

خوبی؟ مرسی،تو..گلم آبجی به سالم-بهراد

Page 371: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

370

خبر؟ چه...آره-

:گفت کشیدو آهی بهراد

...زنشیا هنوز برگردی؟مثال نمیخوای تو دختر...همیشگی خبرای-

برام زمانو خودش خدا...میخوام زمان دیگه یکم...ولی..میدونم آره..آره- ...میکنه مشخ

مثتتل...میزنی خودتو حرف تو بگیم هترچتی متاکته...اوفتفتف-بتهتراد مشهد؟ همیشه،میری

.میکنم حرکت قطار با9ساعت...آره-

طناز؟ نداری کاری خب...سالمتی به-بهراد

.سالمتی،خداحافظ نه،فقط-

.خداحافظ-بهراد

هب گرفتمو آژانس یه...کردم می حرکت باید بود،دیگه7کردم،ستتاعت قطع نگاهی داشتتتم که کوچیکی ویالیی خونه به...افتادم راه آهن راه ستتمت

مکک تقلید مرجع یه از و مشتتهد رفتم برگشتتتم که پیش ستتال انداختم،یه توی حرومو مال نمیشه گفت کردم،اونم جمع که حرومی مال برای خواستم

به پولو مالو اون باید گفت.حرامه هم مورد اون در چون کرد مصرف نیک راه لمث بود شتتده ناپدید حامد ولی حامد دنبال رفتم برگردونی،منم صتتاحبش

فتگ گفتم،اونم براش رو ماجرا و تقلید مرجع پشت برگشتم مهدی،دوباره اون صاحب انستانه،ولی ذمه در که حقی اون به مظالم.)کنم مظالم رد باید

که سیک میشه،مثل گفته نیست ممکن فرد اون به دسترسی یا نیستت معلوم

Page 372: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 372

دموار این در.نداره بهش دسترسی و نمیشناسه رو اون صاحب ولی و بدکاره مال از مقتداری داره خودش برگردن کته حقی آن و جبران برآوردن برای

ناو مقدر که جایی در بده،البته فقیر به مظالم رد عنوان به باید خودشتتو احتیاط برا بده،بنا فقیر به معین مقدار همون به بتاید بتاشتته مشتتخ

مرجع)شتترع حاکم اجازه و اذن بتا بتایتد مظتالم رد واجتب،پرداختت هب حروممو مال همه گرفتمو اجازه تقلیدم مرجع از منم خالصه.(باشه(تقلید به اونارو های صتتاحب از کدوم هیچ چون بخشتتیدم فقرا به ظالم رد عنوان

یم ازشون مدارکو اون اینکه بعد شناختم می هم اگه...شناختم نمی درستی از و کردم توبه...کردم می گمشون بازم من میدادنو مکان تغییر جا در دزدیم ای خونه یه آوردم دستت به کردم وقت نیمه کارای که ستالی2 توی که پولی

نوع هر!پاکم من حاال..شتتدم کار به مشتغول ستفارت توی کردمو اجاره رو راه رستتیدم باالخره...دارم خدایم از را پاکی این و ناپاکی هرنوع آلودگی،از

توی و شدم قطار شدم،وارد ایستتگاه وارد کردمو حستاب آژانستو آهن،پول آهنگ دادن گوش مشغول و گذاشتتم گوشتم توی نشتستتم،هدفونو ام کوپه ازب برداشتم،چشمامو گوشم روی از هدفونو شدمو خسته مدتی بعد...شدم :فتمگ زدمو لبخندی!من به زده زل بود ایم کوپه هم که پیرزنی دیدم که کردم

مادرجون؟ شده چیزی-

:گفت پیرزنه

دخترم؟ چندسالته-

-29.

Page 373: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

373

:گفت زدو ای ضربه بود چوب از که صندلیش به پیرزنه

...خوشگلیا تخته به بزنم-

:گفتم زدمو لبخندی

...دارین لطف شما-

موند باز دهنم!گرفت عکس ازم و آورد باال گوشتتیشتتو حرکت یه در یدفعه :گفتم

بود؟ کاری چه این جون مادر-

:گفت زدو لبخندی

...کنم خواستگاریت ام نوه برای اومد،میخوام خوشم ازت-

:گفتم کنارشو نشستم..کردم مرتب مو مقنعه

شوهر من...بگیری عکس بعد بگیری اجازه من از باید مادرجون،شما آخه- ..نگاه...دارم

:دادم ادامه...دادم نشون بهش چپمو دست حلقه

...کن پاک عکسو برم،اون بلورینت دستای اون قربون حاال-

:گفت خندیدو پیرزنه

..بیا...دختر میگفتی زودتر اینو خب-

پیرزنه...کشیدم سرآسودگی از نفسی...کرد پاک عکسمو و باال آورد گوشیشو :گفت دوباره

دخترم؟ چیه تو طاووسه،اسم من اسم-

...طنازه،مادرجون من قشنگی،اسم اسم چه-

Page 374: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 371

:گفت خانووووم طاووس

بدی؟ نشونم داری شوهرتو عکس ببینم...قشنگه خودت عین اسمتم-

:گفتم زدمو لبخندی

...صبرکنین...ندارم که چرا-

شهربازی توی که خودمو و رزا و رادمان عکس و درآوردم کیفم از گوشتیمو :گفت وگرفت صورتشو جلوی دستش با پیرزنه...دادم نشونش بودیم گرفته

ای؟ روسری بی چرا تو!الله حی اال ال-

:گفتم خندیدمو

اینجوریم؟ نظرتون به االن.جون مادر بود قدیما قدیم مال-

:گفت انداختو نگاهی سرتاپام به برداشتو دستشو

..خانوم پارچه یه..والله نه-

مهربون زن...میشد آب کیلو کیلو دلم توی قند بود کرده که تعریفی اینهمه از :گفت کردو نگاه رادمان عکس به...نشست دلم به...بود زبونی خوش و

پستترو این میاد دلت ها،چطور داره رویی و بر خوب ماشتتالله،شتتوهرت- بدزدنش؟ ترسی مسافرت؟نمی بری تنها بزاری

:گفتم خندیدمو

شهب گذاشتم،هرچی پا به براش!تازه...نیست اینکاره من مادرجون،شوهر نه- ...میده خبر بهم

:گفت بازومو به زد خنده با که زدم براش چشمکی

...شیطون ای-

Page 375: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

375

:گفت ذوق با کردو نگاه رزا عکس به

دخترته؟..نازه چقدر دختر این...واااای-

...بله-

تون دادین،همه تشکیل رو ای خونواده نگاه،چه توروخدا-خانووووم طاووس ...جذاب و خوشگل

.مادرجون مرسی-

زدیم،صتتبح حرف باهم داشتتتن نگه نماز برای که بعدی ایستتتگاه تا دیگه اجاره اتاق یه مستتافرخونه یه توی خانوم طاووس با...مشتتهد رستتیدیم

بخرم،وقتی گوستتفند یه من که رفتیم موقت استتتراحت یته کردیم،بعتدیلش آقا حرم به و رفتیم باهم خریدمش چه دونم نمی اصتتال...دادیم تحو

هی...میشه باز دلم حرم میام وقتی همشم..میشم جوری یه مشهد میام حسیه نماز رایب مسافرخونه،میخواستم برگشتیم زیارت بعد...عجیبیه هوای و حال شد چی دونم کشیدم،نمی بود،دراز مونده ساعتی دو یه ولی...حرم برم ظهر

...برد خوابم

امام حرم...زدم زل جلو به تعجب با...میده تکون هوا توی چتادرمو بتاد !رادمان...دستم توی قرآن...رضا

هب دستی...پیشتونیم روی بود نشتستته سترد عرق...پریدم خواب از یدفعه :گفت خانوم طاووس...بیرون دادم نفسمو کشیدمو پیشونیم

عزیزم؟ دیدی خواب-

:گفتم ریختمو آب خودم برای پارچ از

Page 376: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 376

...خوابی چه اونم...اوففف-

:گفتم شدمو بلند...کشیدم سر سره یه آب

میاین؟..نماز برای حرم برم میخوام جون،من مادر-

..روب تنها تو..گرفته درد پاهام اومدم پیاده که دخترم،صبح نه-خانوم طاووس

...فعال...باشه-

ویر گذاشتم،چادرمو مشکی مقنعه و مشکی جین شلوار با سفید مانتوی یه که دیدم رو آقا حرم دور از...اومدم بیرون خونه از و کردم مرتتب ستترم

بیجی قرآن و نشستم گوشه یه شدمو صحن وارد... نشتست لبم رو لبخندی ووض قبل از...گفتن اذانو...شدم خوندن مشغول درآوردمو مانتوم جیب از مو

اب کردم دل و درد رضا امام با یکم اینکه بعد...خوندم نمازمو داشتتم،رفتمو ..بیرون اومدم حرم از اشکی چشمای

دوباره و کردم مرتب سترم روی چادرمو..میزدم قدم حرم حیاط توی داشتتم خشکم هلحظ چند برای...وایساد قلبم..گرفتم باال سرمو وقتی ولی افتادم راه اهامب فاصله با اما روبروم دقیقا رزا و رادمان!میکردن؟ چیکار اینجا..اینا...زد

برشتون بهم..نوکرتم خدایا..هام گونه روی گرفت راه اشتکام!بودن وایستاده روی..سمتم دویید پایینو پرید رادمان بغل از رزا...عاشقتم خدایا...گردوندی

یه...مبغل نبودم،پریدم خواب..کردم دراز سمتش به دستامو نشستمو زانوهام :گفت کشیدو عمیق نفس

...مامانی-

:گفتم گریه با

Page 377: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

377

دلم؟ عزیز خوبی..خوشگلم سالم...عزیزم سالم-

برنگشتی؟ پیشمون؟چرا نیومدی خوبی؟چرا تو مامانی..خوبم آره-رزا

...ببخش منو..جان رزا ببخش منو-

:گفت زدو چرخی شدو جدا ازم رزا

...ها شده سالم6شدم؟ بزرگ-

:گفتم خندیدمو

..شدی بزرگ خیلی...آررررره-

...نشدی بزرگ هنوز تو انگاری ولی-

لز..شدم بلند...دوختم چشم زد حرفو این که رادمان به و کردم بلند سترمو بزنه هک باال آورد مشت با دستشو...بود شده تنگ براش دلم بهش،چقدر زدم

:گفتم دادمو قرار سپر دستامو سرم،سریع تو

!نه وای-

:گفت خندیدو...کردم باز چشمامو...پایین آورد دستشو

کشیدیم؟آره؟ می نازتو میومدیم باید ما آخرشم-

که حاال...شه صاف باهام دلت میخواستم من...نیست اینجور هم اصتال- نه؟ صافه باهام دلت یعنی اومدی

:گفت زدو مهربونی لبخند رادمان

تاحاال! راستی...تره صاف باهات همیشه از دلم االن...میگی راست...آره- !میاد بهت انقدر چادر دونستم نمی

:گفتم خندیدمو

Page 378: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 378

...منتظره بریم؟مادرجون میاین حاال...!ممنونم خیلی خیلی-

کیه؟ مادرجون-رادمان

:گفتم میکردم بغل رو رزا که حالی در

آشتتنا باهاش مشتهد اومدم وقتی زبون،از و ستر خوش و مهربون پیرزن یه- ...نشه نگرانم که بریم زودتر حاالم...شدم

به ای تقه..وایسادم اتاق در خونه،پشت مستافر رفتیم باهم و خندید رادمان :گفتم زدمو در

مادرجون؟-

:اومد صداش

...دخترم بفرما-

...ها باهامه مادرجون،نامحرم-

:گرفت خندمون رادمان منو که اومد مضطربش صدای

...بده مهلت دوقیقه یه..کافر سر تو عالم خاک..ا -

:گفت لحظه چند بعد

...بفرمایین-

:گفتم کردمو باز درو و خندیدم

...یاالله-

سرشو رو میذاشت نماز موقع ه ک سفیدی در،چادر جلوی اومد مادرجون :گفت کردو تعجب رادمان دیدن با...بود گذاشته

خوشتیپس؟ پسر همون این-

Page 379: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

379

:گفت شدو گرد تعجب از چشماش رادمان

میشناسین؟ منو-

:گفت مادرجون

...پسرم بشین بیا...بابا آره-

جوری همون...نشتتستتت روبروش مادرجون و مبل روی نشتتستتت رادمان :گفت تشر با انداختو بهم نگاهی بود،مادرجون زده خشکم

!دختر دیگه بیار چایی دوتا برو-

ات آشپزخونه،سه توی رفتم و برداشتم سترم از چادرمو و چشتم گفتم ستریع اخم..خندیدن می مادرجون و رادمان...پیشتتشتتون اومدم و ریختم چایی

:گفتم کردمو ساختگی

هم؟ به میگین چی-

فضولی؟ مگه-جون مادر

:گفت جون مادر...خنده زیر زدیم کردیمو نگاه بهم تعجب با رادمان منو

...میزدی که ای بامزه گفتم،حرفای می تو با آشناییم از داشتم-

ستتفید برف مثل موهای از تیکه یه بود مادرجون بغل که زدم،رزا لبخندی :گفت بیرونو کشید روسریش زیر از بودو

...داره سفیدی موهای چه ببین...مامانی وای-

:گفت روسریشو توی کشید موهاشو سریع مادرجون

بود؟ کاری چه این..عالم خاک اوا-

:گفت جون مادر...خندیدیم رادمان منو

Page 380: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 381

...بخرم فیروزه یه برات بریم-

:گفت ذوق با رزا

...بریم-

:گفتم سریع

...خرم می براش نکشید،خودم مادرجون،زحمت نه-

:گفت زدو چشمکی جون مادر

...باشه داشته من از یادگاری یه بزار-

رفتن اتاق از رزا با و کرد ستتر مشتتکیشتتو چادر مادرجون...زدم لبخندی وکنارش نشستم...کشید آهی اونم که کشیدم رادمان،آهی موندمو من...بیرون :گفتم

شد،اومدی؟ چی-

برگشتن قصد انگاری کنم،شمام تحمل دوریتو این از بیشتر نتونستم-رادمان :گفت سمتمو برگشت..اومدم نداشتین،خودم

مدنیام،هنوز همه بشه روزی یه بتونه که نیستت تو مثل کستی هنوز...طناز- لمث دوباره دارم دوست...میخوام فقط تورو میدونی خودت که عاشتقتم،تو

هیچ من نبودی تو باشتتیم،وقتی هم عاشتتق دوباره...باشتتیم باهم روزا اون زا بیشتتتر لیاقتت تو...بینم می که نداشتتتم،حاال زنتدگیم برای امیتدی

بتته زنمی،متعلق تو...طنتاز بتدم دستتتتت از نمیتونم متن..ولتی...متنته پیشم؟ برگردی هنوزم،نمیخوای...منی

Page 381: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

380

منو زندگیم مرد که...شتتادی غم،از از شتتد،نه جمع چشتتمام توی اشتتک گفتم..دنبالم اومده و بخشیده

ما..میکردم حس کنارم حضتورتو ستال یه این تموم توی من...عشتقه این- گذاش باشول بغلشو گرفت منو گفتم اینو تا...هستیم بودیمو هم پیش همیشه

موهامو کش کشیدو سرم از یدنم،روستریموب*و*ست به کرد لبام،شتروع رو اون...بود شتتده تنگ بودن باهاش برای دلم...کردم همراهیش کرد،منم باز

ونا سارینائه،گفت نامزدی فردا پس که گفت رادمان..تهران برگشتتیم شتب برام ازشتتون دوری دیگه کردم،واقعا قبول ببینم،منم خونوادمو و برم روز

!بود سخت

پوشیده اش یقه که بلند ستفید پیرهن انداختم،یه نگاهی آینه توی لباستم به طحیا وارد...سرم روی بودم گذاشتته حریر شتال ربع،یه سته آستتین بود،با خونه ستتمت رفتیم آژانس با...بودن منتظر حیاط توی رزا و رادمان...شتتدم رادمانو دست استرس از...شدیم پیاده خونه در جلوی...ساغر بابای و مامان اطحی وارد...بودم گرفته رو رزا دستت دستتم یکی اون با...فشتردم و گرفت ازب درو رادمان و شدم قایم در رسیدیم،پشت خونه بزرگ در به...شدیم خونه

:گفت رادمان..کردن سکوت همه که کرد ای سرفه...کرد

خیلیا اینجاست،که یکی االن...مطلب ستراصل میرم..راستتش...ستالم- ...داده نشون خودشو سال7 بعد حاال و دنبالشن ساله7

وارد که داد هل کمرمو بود،رادمان پایین در،ستترم جلوی برداشتتتم قدم آروم دو...بودن کرده ستتکوت همه...بستتت درو و شتتد وارد شتتدم،رادمان خونه

Page 382: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 382

کردم بلند آروم ستترمو...دیدم روم جلوی مشتتکی ورنی مردونه کفش جفت گونه از اشک...بود اشک پر مشتکیش چشتمای...دیدم روبروم طاهارو که

حلقه کمرش دور دستمو کرد،منم بغلم...دراومد اشتکم منم...چکید هاش :گفت گوشم دم طاها...کردم

تو؟ بودی کجا!سال همه ایتتتتتن..گلم آجی-

می حاال...خوردم غرورمو گول من...ببخشتتید منو توروخدا..ببخشتتید- ...کردم اشتباهی چه فهمم

:گفت کردو جدا خودش از منو طاها

...اینجایی االن که اینه نیست،مهم مهم-

بابایی؟ منه خانوم،عمه این-

توی طاهارو شتتلوار که ای دختربچه به و پایین گرفتیم ستترمونو طاها منو :گفت کردو بغل رو دختره طاها...شدیم خیره بود گرفته دستش

...طنازته عمه مغرور و شیطون خانوم این...عزیزم آره-

:گفت طرفمو برگشت دختره

...طرالنم عمه،من سالم-

:گفتم یدموب*و*س گونشو

...عمه عزیز سالم-

اومد رضتتوانه مامان...میکردن نگاهم تعجب با همه..کردم نگاه بقیه بته :گفت گرفتو دستمو..بود شده جمع چشماش توی اشک..جلو

گلم؟ عروس برگشتی-

Page 383: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

383

:گفتم زدمو لبخندی

..کردم اذیتتون خیلی..ببخش منو..مامان..بله-

...کردم بغلش

ادب شتتیطونو و مغرور خانوم دختر این باید ما...کنار برین..هوی هوی- ...کنیم

و اللی و ترنم و ساغر جانب به حق های قیافه بندش پشت و کنار رفت طاها ارهقر االن میدونستم..زدم بهشون لبخندی گرفتو خندم...شد ظاهر مرضتیه

منو...اتاق یه توی بردن و گرفتن دستتتامو و ستتمتم اومدن!کنن ماخذه منو دوش کمر به دست ساغر...ستمتم برگشتتن و بستتن درو مبل روی نشتوندن

:گفت

میکنی؟ فرار ما از حاال که...خب خب-

!ستتتتتتال7 میکنم تاکید!سال7 اونم-لیال

نه؟ یا طناز،فهمیدی شعوری بی خیلی-ترنم

...میاد بهت حجاب چقدر ببین-مرضیه

ازم که مرضتتیه به تعجب با ستتاغر و لیال و ترنم!شتتدن ستتاکت همه یدفعه زیر زدیم کردیمو نگاه بهم همه...کردن نگاه گالیته نته بود کرده تعریف

:گفت ساغر...خنده

خواهر شدی محجبه تو شده چی..میگه راست-

...براتون میگم...داره داستان-

:گفتم...روبروم زمین رو نشستن چهارتاشون هر

Page 384: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 381

!االن؟-

!عصر فردا! ن -ساغر

...وایسین وایسین-ترنم

اریناس و رزیتا و ترنج و مریم،تمنا و با،مهسا لحظه چند بعد..رفت شد بلند زندگیمو سال7 این داستان و خندیدم من و زمین نشستن همه...داخل اومد

سرپ مرضتیه،آریا پستر هاشتون،بردیا بچه داستتانم آخرای...گفتم براشتون بچه طرالن و لیال ی بچه ستتاغر،درستتا های بچه ستتاحل و ترنم،ستتامیار

...اتاق داخل اومدن سارینا نامزد و باباهاشون رزیتا،همراه پسر تمنا،رادمهر

****

پوشتتیده عالوه بود،به خوشتتگل انداختم،خیلی نگاهی عروستتم لباس به روی بودم گذاشتتته خوشتتگل کاله بودم،یه نکرده درستتت هم مو بود،مدل

باهام مرضتتیه و ترنم و ستتاغر و بودم،لیال کرده خوشتتملم آرایش...ستترم :گفت سمتمو اومد ترنم...بودن

!شدی جیگری چه-

...کن درویش چشماتو-

:گفت کردو هیزا شبیه قیافشو مثال ساغر

...چشما قربون-

برام چشتمکی...شتتدم روبرو لیال قیافه با که برگردوندم رومو و گفتم ایشتی :گفت زدو

!دادی خودت دست کار که شما...بگم اومد یادم تازه-

Page 385: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

385

:گفت گوشم دم که کردم نگاهش سوالی

...مرغا غاطی اومدی که هم تو-

ودوربینشتت!شتتدم روبرو مرضتتیه قیافه با که برگردوندم رومو و بازوش به زدم :گفت مرضیه!گرفت عکس ازم و باال آورد

...شعوری بی خیلی...میاد بهت کاله چقدر-

فتیمر باهم... پایین بیایم گفت بود رادمان...خورد زنگ گوشیم که خندیدم ومن پیشتتونی کردو دود استتفند برامون رضتتوانه مامان...باغ بعدشتتم..آتلیه

ترنم و دقیقه،ساغر چند بعد..نشستیم جیاگاه داخل رفتیم.یدب*و*س رادمانو و سمتمون اومدن شوهراشون همراه تمنا و سارینا و رزیتا و مرضتیه و لیال و

رادمان منو...گرفتن دورمونو هم ها ،بچهر*ق*ص پیستتت وستتط آوردنمون اهاشب کشیدو رادمانو دست شروین بعد یکم...یدنر*ق*ص به کردیم شروع

اومدن،بعدشم لیال و شایان ید،بعدشونر*ق*ص من با ید،ستاغرمر*ق*صت و خوردیم شام...آرمان و ترنم طاها،بعدشم و تمنا محمد،بعدشم و مرضتیه آروم و گرفتیم قرار هم روبروی رادمان منو...دونفره ر*ق*ص برای اومدیم

و گردنم پشت گذاشت دستشو رادمان که بود ر*ق*ص آخر...یدیمر*ق*ص از...هووووو گفتن خنده با همه و شتتد قطع آهنگ...یدب*و*ست پیشتونیمو

به که!چاقو ر*ق*ص بعدشتم..انداختم پایین ستترمو و شتدم قرمز خجالت تهنشس!ر*ق*ص فقط بعدشتم رستیدو پایان به فامیل کوچولوهای بچه لطه

دیدم یدفعه...دوستتتاش پیش رفت گرفتو اجازه ازم ستترجام،رادمان بودم و ریاآ و ساحل و سامیار و دیدم،رزا برگشتم!کنارم نشتستن گوزیال تا هشتت

Page 386: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 386

باری دامنم با که دخترا...کنارم نشتتستتتن رادمهر و درستتا و طرالن و بردیا :گفت درسا...میکردن

نیست؟ پرنسس دوازده و شبیه،باربی رزا؟مامانت-

جنیه؟ منظورت-رزا

...آره-درسا

...خانومم شاهزاده منم...بعله-رزا

طناز؟ خاله نه مگه!پرنسم منم پس-سامیار

:گفتم خندیدمو

!بتتتتتتعله-

منه؟ ی ملکه پرنس کی ببینم-

بچه رایب ساختگی اخم...کنارم شدم،وایساد بلند!رادمانه دیدیم که برگشتیم :گفت کردو ها

بدزده؟ ازم منو ی ملکه میخواد کی نشنیدین؟گفتم-

:گفتم خندیدمو!بودن ترسیده بدجور ها بچه

...میکنن خیس خودشونو االن..کن بس..رادمان-

دم خندیدن،رادمان شتتدو راحت خیالشتتون هم ها بچه که خندید رادمان :گفت گوشم

...پیست وسط برو!خودم جذبه قربون-

!چی؟ واسه-

...برو میگم-رادمان

Page 387: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

387

خاموش برقا که وایستتادم پیستتت وستتط و پایین رفتم ستتکو های پله از و بود وایساده سکو روی که رادمان روی نور افتاد،یه من رو نور یه یدفعه!شد

:گفت کردو ای سرفه تک!بود دستش میکرفون

دست به برای ستال7 که زندگیم،کستی عشتق به میکنم تقدیم آهنگو این- ...گرفتیم قرار کنارهم باالخره و کردم صبر آوردنش

خوندن به کرد شروع...زدیم دست براش من عالوه به همه

تازه حرف یه دنباله

بودم تو رویای توی

عالقم ابراز واسه

سرودم رو ترانه این

که ها واژه عبور تو

میگشتم یش هم پشت

حرف این به رسید آخرش

نوشتم و دارم دوست

..نوشتم دارمو دوست

قدره دارم دوست من

ستاره پر آسمون

میام تو سمت که جوری

اشاره بی اراده بی

اشاره بی اراده بی

Page 388: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 388

قدره دارم دوست من

نمیدونی تو که قدری

ابد تا بگم که قدری

میمونی خاطرم توی

..میمونی خاطرم توی

رفته نشونه من سمت

عزیزم تو عشق تیره

انگار اومده من دخل

گریزم راه شد بسته

یدونست یکی من عشق

نداره همتا اصلنم

بارون مثل همیشه تو

میباره تو دل روی

میباره تو دله روی

قدره دارم دوست من

ستاره پر آسمون

میام تو سمت که جوری

اشاره بی اراده بی

اشاره بی اراده بی

قدره دارم دوست من

Page 389: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

389

نمیدونی تو که قدری

ابد تا بگم که قدری

میمونی خاطرم توی

میمونی خاطرم توی

براش توانم تمام با منم...زدن دست براش شد،همه جمع اشک چشمام توی :گفتم زیرلب..کرد نگاه من به...زدم دست

...عاشقتم-

...زد بهم ای عاشقونه لبخند

یکی هک گرفت وایسادم،دستمو...سمتم اومد که کنارش برم برگردم خواستم :زد صدام

...طناز-

عین ماون!مسعوده دیدم که برگشتم...کرد اشاره سرم پشت به سرش با رادمان :گفت...نزدیک اومد...حاال!بود شده ناپدید من

...سالم-

...سالم-

:گفت کردو رادمان به نگاهی مسعود

حتی...خورده گره بهم دوتا شتتما ستترنوشتتت انگاری...میگم تبریک- کاریهر بخاطر..ببخشین منو..رادمان..طناز...هم پیش برگشتین..سال7بعد ...کردم که

:گفت و مسعود شونه روی گذاشت دستشو رادمان

Page 390: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 391

...میگه چی طناز ببین...پسر بخشیدمت که من-

:گفتم پایینو انداختم سرمو..کرد نگاه من به مسعود

..ببخشدت باالیی اون تا...بخشیدمت من-

:گفت زدو لبخندی مسعود

...ممنون-

یک نفهمیدیم که بود گذشته خوش بهمون انقدر...گذشت زود خیلی شب اومد رادمان که مبل روی بودم نشتستتته...رفتن مهمونا همه!شتد شتب آخر

:گفتم...کنارم

کجاست؟ رزا-

...خونش رضوانه،بردش مامان پیش-رادمان

چی؟ واسه!واقعا؟-

:گفت زدو بهم چشمکی رادمان

...داریما باهم کارایی یه ما اینکه مثل-

:گفتم بازوشو به زدم خندیدمو

!که شدی حیا بی دوباره-

:گفت گوشمو دم اومد

...کردما صبر ساله بزنیم؟یه جیم چطوره-

!رادمان-

:گفت خندیدو رادمان

...کردم شوخی بابا خب-

Page 391: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

390

:گفتم زدمو چشمکی

...بزنیم شده،جیم کم خونم شیطونی-

خاطرات دوباره!دوییدن به کرد شروع و گرفت دستمو حرکت یک در رادمان :گفتم...کرد حرکت ماشینو توی نشوندم...پیش سال یه

کردی؟ چیکار مهدی رادمان،درباره راستی-

یل که مدارکو-رادمان ...شدن ناپدید حامد هم و مهدی دادم،هم پلیس تحو

وقت؟ یه برنگردن...ترسم می من-

:گفت کردو اخم رادمان

...بترسی نداری حق تو پیشتم من وقتی-

:گفتم خندیدمو

...بابا باشه-

:گفت زدو لبخندی رادمان

گفته؟ چیزی بهت داداشش درباره مرضیه-

:گفتم کشیدمو آهی

وجتدانی عتذاب چته ببین...کرد عتذرخواهی ازم عروستتی توی...آره- !بود نوشته خودش پای داداششو گ*ن*ا*ه...داشت

رارق...داشت نگه بزرگ برج یه جلوی...نزد حرفی دادو تکون سرشو رادمان ات داشتت،شاید اونجا زیادی کارای فرانسته،رادمان برگردیم دیگه ماه یه بود

یول بود سخت برام فامیل های بچه از دوری شاید...گشتتیم برنمی ستالها ینگپارک توی برد ماشینو رادمان...نداشتم غمی بودم رزا و رادمان کنار وقتی

Page 392: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 392

حرکت آستتانستتور ستتمت به و گرفتیم همو دستتت...شتتدیم پیاده باهم و لبخندی بهم رادمان...شدیم خونمون وارد...زدیم رو21طبقه دکمه..کردیم

روعش و برداشت سرم از کالهمو!دیوار به چسبوند منو یدفعه..بست درو زدو دستمو...مونده دلش توی ستال یه این عقده انگاری..یدنمب*و*ست به کرد جدا هم از که دقیقه ستته دو بعد..کردم همراهیش و انداختم گردنش دور

یک در...خنده زیر زدیم و کردیم نگاه بهم...میزدیم نفس نفس شتتدیم غلمب و گردنم زیر انداخت دستشو یه و زانو زیر انداخت دستتشو یه حرکت

خواب اتاق وارد..کردم حلقه گردنش دور دستمو و خندیدم غش غش...کرد ...بست پاش با درو و شد

!دیگه بیا طناز-

...اومدم...وایسا-

اومدم اتاق از...پوشتوندم کردم،شتلوارشتو ستفت رادینو بیبی مای چستب !در جلوی اومد جن عین..زدم رو رزا اتاق در...بیرون

مامانی؟ جانم-رزا

...بخونه میخواد بابا بیا-

ور ستالن،نشتستتم توی رفتیم و گرفت کردم،دستتمو دراز ستمتش دستتمو نشتتستتت رزا..میز روی نشتوندم رو چهارستاله رادین و زدم کنار مبل،کیکو

زدو بهمون لبخندی...کرد جا به جا دستتتش توی گیتارو رادمان و کنارم :گفت

حاضرین؟-

Page 393: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

393

:گفتیم باهم همه

!بله-

ره به میکنم تقدیم اهنگو این ازدواجون ستتالگرد پنجمین عنوان به-رادمان ...پسرم و همسرم،دخترم...تون سه

زدن به کرد شتتروع رادمان...زدیم لبخندی کردیمو نگاه بهم رزا رادینو منو ...خسروی سیروان از رو زندگی دارم دوست آهنگ

میگه گوشم توی صدایی یه دیگه صبح یه

دیره دیگه فردا کن زندگی امروزو میره داره تو های ثانیه

وخیابون کوچه به میزنه بارون نم نم

اینه زندگی غمگینه یکی خنده می یکی

همینه قشنگیش همه

و دور ابرای نورو خورشیدو

میده انگیزه بهم آسمونه و زمین تو که هرچی

امروزو کن زندگی دیروزو کن رها

جدیدهتتتتتت شروع یه دوبارست زندگی یه روز هر

:خوندیم باهاش

رو زندگی دارم دوست

چون شم نمی امید نا سخت یا آسون اگه بد یا خوب

رو زندگی دارم دوست

کن دنیا تو خودت به نگاه یه کن وا چشماتو

Page 394: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 391

باشه دلت تو هدف یه اگه

شه جا تو دستای تو دنیا کل میتونه

رویا وب*و*سکا واست میسازه دنیا جاده

انتخابه یه این کن مشخ راهتو خوابه یکی و بیداره یکی

ترسیدی آینده از اگه دیدی هو سیا ابرای اگه

روت پیش های افق تو کن پرواز و پاشو

میسازی رو فردا بخوای تو بازی می سرنوشت نگوبه

…بگو و باال ببر دستاتو پس

...رو زندگی دارم دوست

کرد دستشو رادین یدفعه زدیم،که دستت رادمان برای همه!شتد تموم آهنگ توی دستشو اونم...موند باز رادمان دهن!رادمان صتورت به زد و کیک توی

:گفتم!رادین صورت به زد کردو کیک

!کردی؟ کیکی رو بچه صورت چرا..ا -

یه...کردم نگاه رادمان به حرص با!شتتد کیکی خودمم صتتورت دیدم یدفعه :گفت رزا...صورتش توی زدم و برداشتم کیکو تیکه

!بخوریم؟ کیکو نبود قرار مگه..ا -

:گفتم شیطنت با کردمو نگاه بود شده برهم و درهم که کیکی به

!دمکشی پختنش برای که زحمتی اون حیف...نداره خوردن دیگه کیک اون-

و ما زیبا کیک شد شروع دوباره!رزا صورت به زدم و برداشتم کیک تیکه یه شب...میکرد پر رو خونه فضای که بود ما های خنده صدای فقط وسط این

Page 395: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

2یکی یدونه من

395

و اتاقش توی بردم رو رزا منم...بخوابونه بود برده رادمان،رادینو...بود شتتده ویر بود خوابیده رادمان...اتاقمون توی رفتم...بیرون اومدم خوابید وقتی

امروزو توالتم،ختاطره میز ستتمتت رفتم و زدم بهش لبخنتدی...تختت اطراتمخ دفتر صفحه روی...زدم خوشبختیم سر از رنگی پر لبخند...نوشتم :خوندمش آروم و باال گرفتم سرمو...نوشتم رو شعری

نوایی بی نوای و ماییم...زهرا یا-

رهخی من به عشتتق از بود پر که لبخندی با کردم،اونم نگاه رادمان به آینه از :دادم بود،ادامه شده

!مایی حریف اگر الله بسم-

خدا هرکار...بدیاش و ها خوبی همه داریم،با دوست رو زندگی همه ما آره هم از رو خونواده کنه،یه جدا هم از سالها دونفرو ممکنه داره،اینکه حکمتی

...بشن جمع دورهم و برسن بهم دوباره دنیا این از روزی در کنه،ولی دور

میگیری؟ سخت رو زندگی چرا

...بزن شدی؟زنگ کسی دلتنگ

...کن ببینی؟دعوت رو کسی میخوای

...بده کنن؟توضیح درکت بقیه میخوای

...داری؟بپرس سوالی

...دنبالش میخوای؟برو چیزی

...کن میاد؟حفظش خوشت چیزی از

...کن نمیاد؟ترکش خوشت چیزی از

Page 396: 2 : دینادب ویروف نامر هرابرد یمکdl.roman4u.ir/Novels/Shahrivar96/Yeki Ye Done Man 2_wWw...ملد هب لاصا یل W..دوب هدرک یراگتساوخ راب

wWw.Roman4u.iR 396

...بگو هستی؟بهش کسی عاشق

.!باش نگیر،ساده میکنیم،سخت زندگی بار یه فقط ما

یز نگین حبیبی ازبا تشکر یبا رمانبابت نوشتن این عز ز مراجعه کنید یورمان فور برای دانلود رمان های بیشتر به سایت