حقیقت بسوی گامی بررسي علمي و تطبيقي در مورد

عقائد و مبادي مذهبي اهل تشيع و تحوالت در آن از بدو

تا كنون

نویسنده:ةیالدمشق عبدالرحمن

مترجم:الله رحمه یریدب اسحاق

این کتاب از سایت کتابخانه عقیده دانلود شده است.www.aqeedeh.com

book@aqeedeh.com :آدرس ايميل

www.nourtv.netسايت هاى مفيدwww.sadaislam.comwww.islamhouse.comwww.bidary.netwww.tabesh.netwww.farsi.sunnionline.uswww.sunni-news.net www.mohtadeen.comwww.ijtehadat.comwww.islam411.comwww.videofarsi.comwww.aqeedeh.comwww.islamtxt.comwww.ahlesonnat.comwww.isl.org.ukwww.islamtape.comwww.blestfamily.comwww.islamworldnews.comwww.islamage.comwww.islamwebpedia.comwww.islampp.comwww.videofarda.com

بسم الله الرحمن الرحیمفهرست مطالب

5..................................................................ناشر مقدمة7.................................................... مؤلف مقدمة8............................................ قرآن تحريف ادعاي15................. قرآن تحريف مورد در خوئي امام ديدگاه16..................................................... نبوي سنت

19.............................................. ائمه قبور زيارت21............. مصائب هنگام به ائمه از شيعه خواستن مدد

21.............................. آن مورد در غلو و ائمه عصمت24...........................................دانند نمي غيب ائمه

27...................... آن پاداش و بيت اهل واليت به ايمان29......................................... بيت اهل و سنت اهل

30............... بيت اهل مورد در شيعيان تفريط و افراط33........................................... صحابه و سنت اهل34........................................... صحابه و تشيع اهل

يا سZني و شZيعه ميZان افكZني تفZرقه بسZوي ديگر گZامي35............................................... اهتديت ثم كتاب

38................................ اصحاب ميان در نظر اختالف41.................................................. امامت مسئله

46......بودند كرده اشتباه او مخالفين و است علي با حق52 اصحاب مورد در توزان كينه از يكي و مالك امام مباحثة

53.........................................................عاشورا58.......... شيعيان قبال در فرزندانش و علي امام موضع

62......................................... موقت ازدواج يا متعه68............................................................. تقيه

72........................................................... خمس73.................... شيعيان دوازدهم امام يا موعود مهدي

76.........«انتقام گرفتن براي بازگشت» لالنتقام الرجعة77..............................................................بداء

أن أشهد افزودن 78 شيعيان توسط اذان در الله ولي عليا.هستند كربال خاك از شود مي ادعا كه مهرهايي بر سجده .

7980.............................................نمازها كردن جمع80.................................... جمعه نماز برگزاري عدم

82.................................................امروز شيعيان به را مسZZلمانان غZZير توانند مي شZZيعيان آيا ديگر پرسشي

87...........................................كنند؟ دعوت اسالم89.................................................. تاريخ و شيعه

90...........................................بغداد خونين فاجعة92....................................حاضر بحث از گيري نتيجه

ناشر مقدمة تحت اس%%ت گفت%%اري مي ش%%ود گ%%رامي خوانندگان تقديم اينك آنچه اين كه جادانس%%تيم . به و%ا%ل%س%%ن%ة% ا%ل%ش%%ي%ع%ة% ب%ي%ن% و%م%ق%ا%ر%ن%ة% د%ر%ا%س%ة% عنوان گفتاري برسانيم . اين چاپ به آنرا اضافاتي با و كرده ترجمه را گفتار با ن%%زديك از كه ش%%يعه مذهب در نظر صاحب علماي از يكي از است

دين با آن%%را و داش%%ته ك%%امل آش%%نايي ش%%يعه م%%راجع و مت%%ون و مذهب رضي ايشان اصحاب و پيامبر سيره و كريم قرآن كه اسالم راستين

ش%%يوه اي با و منطقي بگونه اي مي باشند آن بيانگر اجمعين عنهم الله .است نموده مقايسه و مطابقت وروشن مستدل

نامي%%ده ش%%يعه م%%ذهب عن%%وان به ام%%روزه كه آنچه نيس%%ت ش%%كي تا س%%%%با بن عبدالله زم%%%%ان از خ%%%%ود حي%%%%ات ط%%%%ول در مي ش%%%%ود

س%%هم به كس هر و گرديده واقع زيادي تغيير و تبديل كنون دستخوش سياس%%ي م%%ذهب كه آئين اس%%ت . اين اف%%زوده آن به چ%%يزي خ%%ويش

ع%%امه از متم%%ايز ه%%اي ويژگي با جدي%%دي م%%ذهب به تب%%ديل ب%%ود محض .است گرديده مسلمين كه اس%%ت غالة ش%%يعيان عقايد همان فعلي شيعيان اعمال و عقايد اينكه كرده ان%%د. كما رد را آن گذش%%ته ه%%اي زمان در منص%%ف ش%%يعيان

.كرده اند اشاره آن به هم ديگران و معاصر عالم /برقعي الله آيت خواهيد اس%%ت شما اختيار در نوشته بصورت اينك كه گفتار اين در

و تض%%اد يك%%ديگر با ان%%دازه چه تا ش%%يعيان گفته ه%%اي و عقايد كه ديد م%%راجع به بايد مكت%%بي هر شناخت براي است دارند. بديهي دوگانگي

كه اس%%ت مكتبي تنها شيعه كرد. اما مراجعه مكتب آن معتبر متون و و مت%%ون به م%%راجعه با بلكه نيس%%ت ، ممكن ط%%ريق اين از آن شناخت

چ%%را مي خ%%وريم ، بر بيش%%تري ابهامات و تضاد دوگانگي به شيعه كتب .است استوار تقيه بر شيعه مذهب اساس كه

تف%%رقه هاي سياست از پ%%اره اي به گ%%ذرا و كوت%%اه چند هر همچ%%نين و مظ%%الم و اس%%المي امت درمي%%ان اي%%ران ش%%يعه سردمداران افكنانه

نس%%بت مس%%لمين ، مي%%ان برادري و وحدت دروغين مدعيان تبعيضهاي تش%%كيل را اي%%ران ج%%امعه از ب%%زرگي بخش كه اي%%ران س%%نت اهل به

كه اي%%ران ش%%يعة حاكم%%ان ديد خ%%واهيم و است شده اشاره مي دهند،

مخفي خ%%واهي اسالم نقاب پشت در را خود مزورانه و واقعي چهره كرده اند و رحمت پ%%اك آئين و زده اس%%الم ريش%%ه بر تيشه چگونه عمال

.داده اند جلوه مخدوش جهانيان افكار در را محمدي رهائي گ%ونه هر از ب%%دور حقيقت و آگ%اهي ش%%يفتگان و مص%%نفان كه باشد

آن%%ان بر امر حقيقت تا كنند ت%%أمل نوش%%ته اين در تعصب و پيشداوري .گردد آشكار

.شود واقع تعالي حق قبول مورد كه آن اميد و ا%إل%ص%ال%ح% إ%ال% أ%ر%ي%د% و%م%ا%

بسم الله الرحمن الرحیم

مؤلف مقدمة ی%و%ع%ل% ر%س%و%ل%ه% ی%ع%ل% و%ا%ل%س%الم% و%ا%ل%ص%ال%ة% ،% م%ي%ن%%%ا%ل%ع%ا%ل% ر%ب% ا%ل%ح%م%د%ل%ل%ه%

أ%ج%م%ع%ي%ن% و%أ%ص%ح%ا%ب%ه% آ%ل%ه% كه ش%%يعه ب%%رادر هر به را س%%خنم و پي%%ام كه مفتخ%%رم من بع%%د، اما

گشاده روحيه اي و سليم عقلي و پاك قلبي با و سازنده انتقاد پذيراي .كنم تقديم مي كند استقبال آن از

از اس%%ت برگ%%رفته اي و خالص%%ه داريد رو پيش در كه مجم%%وعه اي ابع%%اد و مب%%دأ تش%%يع ، پديده آنها در كه كتبي رين مهمت و ترين معروف

.است گرديده تشريح آن درج با و شيعه مراجع هاي كتاب متون از را شده ذكر مطالب كليه اص%%ل م%%راجعه هنگام به عزيز خوانندة تا مي گوييم باز صفحه شماره موض%%%وع به بتواند آس%%%اني به و نش%%%ده م%%%واجه مش%%%كلي با كت%%%اب

.يابد دسترسي همه كه نيس%%ت مع%%ني ب%%دين مي ش%%ود نقل من%%ابع اين از كه آنچه جه%ان شيعيان كه اس%ت اين ه%دف بلكه هس%تند، معتقد آن به متفق%ا

ش%%وند. زي%%را آگ%%اه آم%%ده هايش%%ان كتاب در آنچه از شيعه ملت تقريب%%ا. بيخبرند كتابهايشان در موجود تناقصات از ايشان عموم

ب%دون حاضر بحث كه اس%ت اين ك%رد اش%اره آن به بايد كه نكته اي جز آن ه%%دف و گردي%%ده تأليف گذشتگان از كوركورانه تقليد و تعصب

ديگ%%ري چ%%يز عم%%وم به حق نمايان%%دن و متع%%ال خ%%داي رض%%اي جلب .نيست

و ها روش از اس%%تفاده و احساس%%ات خش%%ك ، تعص%%ب از همچ%%نين پره%%يز مي ش%%ود، اختالفات دامنه گسترش موجب كه ناپسند عبارات

س%%نت اهل عقيده ميان محكي و ميزان مثابه به بحث نموده ايم . اين .است تشيع اهل و

قرآن تحريف ادعاي س%%نت اهل كه است اين مذاهب و فرق ساير از سنت اهل ويژگي

انح%%%راف و روي زي%%%اده و غلو از ب%%%دور و مي%%%انه عقي%%%ده اي داراي س%%نت مجيد( و )قرآن خدا كتاب از سنت اهل عقيده مي باشند. زيرا

خط%%ا، و نقص از خالي است كتابي مي گيرد. قرآن سرچشمه پيامبر ج%%انب از اس%%ت حج%%تي همچ%%نين و ه%%دايت و ن%%ور آن سراسر كه

پيامبر بر شده وحي آيات شامل مجيد بندگان . قرآن براي پروردگار.مي باشد تحريف يا و زياد و كم هيچگونه بدون

گذش%%ته همچن ديگر خداوند دشمنان كه است اين توجه قابل نكته و نداشته آن پيرامون شبهات پراكندن و قرآن تحريف جهت در سعي

كه چ%%را نمي كن%%د، عمل خ%%ود وع%%ده خالف هرگز خداوند كه البته صدا﴿ اس%%ت : فرم%%وده خداوند uن ل ننح إ ا رل%%ذكٱ نانز uن ﴾٩ فuظ%%ونلح ۥله وإ

آن ح%%افظ خ%%ود همانا و ك%%رديم ن%%ازل )ق%%رآن ( را ذكر ما» .[29]الحج%%ر: .«مي باشيم

آمده ، شيعيان كتب در آنچه اما در ق%%رآن ص%%ريح نص مغ%%اير ك%%امال م%%%رأة» كت%%%اب مي ت%%%وان جمله آن گردي%%%د. از ذكر كه اس%%%ت آيه اي

ا%ل%ب%ر%ه%%ا%ن%» كت%%اب و مجلس%%ي ، باقر مال شيعه محدث نوشته » العقول مش%%هور مفسر بح%%راني هاش%%م س%%يد نوش%%ته «ا%ل%ق%%ر%آ%ن% ا%ل%ت%ف%س%ي%ر% ف%ي%

ر%ب% ق%ر%آ%ن% ت%ح%ر%ي%ف% ا%ث%ب%ا%ت% ف%ي% ا%ل%خ%ط%ا%ب% ف%ص%ل%» كتاب و ،49 ص شيعه ن%%ور نوش%%ته«ق%%رآن تح%%ريف اثب%%ات در ق%%اطع س%%خني » «ر%ب%%ا%ب%أ%ا%ل%

الله نعمت نوش%%ته » األن%%وار النعمانية» كت%%اب همينط%%ور و طبرس%%ي علم%%اء از بس%%ياري اينها بر ب%%رد. الوه ن%%ام را357 ص2 ج الجزائ%%ري

آن از مط%%البي و اض%%افه مط%%البي ق%%رآن به كه مي كنند تأكيد ش%%يعه .داده اند آن در تغييراتي پيامبر اصحاب گرامي و است ، شده كاسته

ر%ب% ق%%ر%آ%ن% ت%ح%%ر%ي%ف% ا%ث%ب%ا%ت% ف%ي% ا%ل%خ%ط%ا%ب% ف%ص%ل%» كتاب در طبرسي اص%%حاب مي گوي%%د: الجزائ%%ري الله نعمت از نقل به 30 ص«ر%ب%ا%ب%أ%ا%ل%

و اجماع قرآن تحريف مورد در متواتر احاديث صحت تشيع ( بر )اهل .نموده اند اتفاق

ش%%يعه مراجع معروف%%ترين و ت%%رين بزرگ از يكی كه كليني همچنين ص%%حيح از بيش اعتب%%اري ايش%%ان نزد , كه«الكافي» كتابش است, در

حقیقت بسوی گامی7

نويس%%د: مي 734 ص%%فحة2جلد دارد, در س%%نت اهل ن%%زد بخ%%اري ه%%زار( ب%%وده )هف%%ده 17000اكرم پيامبر بر شده نازل آيات مجموع

قرآن آيات دانيم مي كه حالي )در است مي باشد(. وي 6000 تقريبا نك%%رده جمع آوري كس%%ي ‡ائمه جز را ك%%امل ق%%رآن كه مي دهد ادامه .1است

[.240 ص اول ج ص%%ولأ ال في الك%%افي در كافي نگارنده ] همچنين ل%%%مصحف عن%%دنا وإن قال أنه »مي كند: ترواي صادق جعفر امام از

مص%%حف همانا» يع%%ني : .«واحد حرف قرآنكم من فيه ما والله فاطمة هم ح%%رف يك آن در ش%%ما ق%%رآن از كه خدا به قسم و است ما نزد فاطمه .«دندار وجود

كه مي گوي%%د: ق%%رآني تفسيرش مقدمه در الصافي تفسير نگارنده بلكه نيس%%ت نازل گرديده محمد بر آن چنانكه است ما اختيار در اينك

و مي شود يافت فرموده نازل خداوند آن چه خالف قرآن اين در بعضا م%%وارد از بسياري در و گرفته قرار وتغيير تحريف مورد موجود قرآن

از بعض%%ي اس%%امي همچ%%نين محم%%د« و »آل و«علي» چ%%ون كلم%%اتي اض%%افه الص%%افي تفس%%ير اس%%ت . ص%%احب حذف گردي%%ده من%%افقين

جمله از ق%%رآن پ%%يرامون ما بزرگ%%ان و م%%راجع اعتق%%اد مي نمايد: بنابر در نقص%%ان و تح%%ريف به معتقد آنها كه مي رسد نظر چ%%نين به كلي%%ني .2بوده اند قرآن ك%ت%%ا%ب% ت%ح%ر%ي%ف% إ%ث%ب%%ا%ت% ف%ي% ا%ل%خ%ط%%ا%ب% ف%ص%ل%» كتاب در طبرسي نور

را ش%%%يعيان رواي%%%ات مجموعة از روايت ه%%%زار دو«ا%أل%ر%ب%%%ا%ب% ر%ب%.كند ثابت را قرآن تحريف تا كرده آوري جمع

و تق%دير در ش%يعيان و است ش%يعه مش%هور علماء از طبرسي نور از كه اش%%رف نجف در واقع مرتض%%ويه حج%%رة در را وي, او از تجليل

كتاب سپرده اند. اين خاك به است شيعيان هاي گورستان مقدسترين .است رسيده چاپ به ايران در

عثمان كه است كرده ذكر البالغة نهج شرح در بحراني ميثم كمال ديگر هاي قرآن كردو متفق ثابت بن زيد قرائت بر را مردم عفان بن ن%%ازل خداوند ط%%رف از كه را آنچه از بس%%ياري بي ش%%ك و س%%وزاند را

.3گردانيد باطل بود شده ج الكافي ، الحجة - 1 .428 ص 1 ،ص - 2 صافي تفسير .14 مقدمه .1 ج 11 ص البالغة نهجشرح - 3

حقیقت بسوی گامی8 هاي شخص%%يت و م%%راجع از كه قمي و كلي%%ني آقاي%%ان اين بر عالوه

نموده ان%%دكه ادعا و ك%%رده ذكر را آي%%اتي مي روند بش%%مار شيعه بزرگ نم%%ونه گرديده اند. براي حذف سپس بوده ، موجود قرآن در آيات اين همان به را آيه ابتدا مي شويم . متذكر را خيالي آيات اين از مورد چند

در آنچن%%انكه آن%%را س%%پس مي آوريم ، ش%%ده اند م%%دعي آنان كه صورتي :مي نماييم ذكر است موجود قرآن uي وuالية u في ورسوله الله يطuع من و»-%% 1 uمة أوال عل فاز فقد ئ ف%%وزا

.1«عظuيماهٱ يطuعu ومن﴿ است : بدين گونه آيه اين اصل وله لل زافو ف%%از فقد ۥورس%%

uيما [.71]األحزاب: ﴾عظuل س%%أل »-%% 2 uع%%ذاب س%%ائ %%افuرين واقuع ب uلك uوالي%%ة u ل uي ب له ليس عل.2«دافع

أل﴿ اس%%ت : چ%%نين قرآن در آيه اين اصل ا س%% uلس%% uع%%ذاب ئ ١ واقuع بل ل .[2-1]المعارج: ﴾٢ دافuع ۥله سلي فuرuينك

.3«علي والية في عبدنا یعل نزلنا مما ريب في كنتم ن إو»- 3uن﴿ اس%%ت : ص%%ورت ب%%دين ق%%رآن در آيه اين مما بري فuي كنتم وإ

ل فأ دuناعب على نانز uسورة توا uهuمث من ب .[23: ة]البقر ﴾ۦل.4«ينقلبون منقلب ای محمد آل ظلموا الذين وسيعلم »- 4

است : چنين قرآن در واقعي آيه ذuينٱ لموسيع﴿ ظلمو ل uبون منقلب أي ا .[227]الشعراء: ﴾ينقل

. 5«علي في به يوعظون ما فعلوا أنهم ولو»- 5هم ولو﴿ اس%%ت : شكل اين به قرآن در ادعا مورد آيه اصل أن %%وا فعل

uهu يوعظون ما هم ارخي لكان ۦب uيتتث وأشد ل .[44]النساء: ﴾اب لم وإن علي في ربك من اليك أن%%زل ما بلغ الرس%%ول أيها يا»-%% 6

.6«رسالته بلغت فما تفعل ﴿ اس%%ت : اينگونه اصل در آيه هاي ولٱ أي س%% غ لر uلي أن%%زuل ما بل إ مuن كك ب uن ر غ فما علتف لم وإ .[47: ة]المائد ﴾ۥرuسالته تبل

نازل پيامبر بر آيه اين وقتي مي نويسد الثقلين نور تفسير نگارنده واليت ابالغ مورد در من به آنچه گفتند: اگر علي به حضرت آن شد،

ج الحجة، الكافي - 1 .ايران چاپ 414 ص 1 ،ج الحجة، الكافي - 2 .422 ص 1 ،ص الحجة ، الكافي - 3 ، 414.ج - 4 قمي ، .125 ص 2 تفسيرج الحجة ، الكافي - 5 .224 ص 1 ،.454 ص1 ج ،تفسير نور الثقلين - 6

حقیقت بسوی گامی9

ب%%اطل من اعم%%ال همه نمي ك%%ردم ، اعالم ب%%ود شده داده دستور شما.شد مي

م%%دعي ش%%يعيان كه هس%%تند آي%%اتي از ب%%رخي مي كنيد مالحظه آنچه را اس%%الم پي%%امبر گ%%رامي اصحاب كه مي باشند آنها در تحريف وجود.مي كنند آن به متهم

بروج%ردي اص%%غر علي ش%%يعه م%%رجع از قاج%%ار شاه محمد سلطان بنويسد. شيعه عقايد بيان و توضيح در كتابي كه بود كرده درخواست ك%%رد. ت%%أليف » عقايد الش%%يعة» بنام كتابي منظور همين به بروجردي

ما مي كند: بر نظر اظهار چنين قرآن تحريف مورد در كتاب اين در او تغي%%ير و تح%%ريف از خ%%الي اص%%لي قرآن كه باشيم معتقد است واجب

كردند جمع آوري من%%%%افقين از گ%%%%روهي كه را ق%%%%رآني اس%%%%ت . اما موع%%ود مع%%دي ن%%زد اص%%لي قرآن و گرديده تغيير و تحريف دستخوش

.1مي باشد ب%%اور را ق%%رآن تح%%ريف آگ%%اه و مخلص ش%%يعيان كه نيس%%ت ترديدي

آن%%ان زم%%انيكه تا ما نظر به نمي دارن%%د. اما و كتاب ك%%افي از ص%%راحتا قابل نجويند تبري هستند، قرآن تحريف مدعي كه شيعه مراجع ديگر

باطل عقي%%دة پنداش%%تن زشت وج%%ود هس%%تند. با مالمت و نك%%وهش.است ناروا عملي قرآن تحريف اثبات بر پافشاري قرآن تحريف

الق%%دس( كه روح پس%%ر، )پ%%در، تثليث عقي%%دة مسيحيان از بسياري و نم%%وده تق%%بيح و رد را اس%%ت ، آن مبلغ كليسا نب%%وت به معتقد ص%%رفا

بر همچن%%ان آن%ان حقيقت ، اين عليرغم مي باشند. اما مسيح حضرت .ندارند باور را آن مبادي خود كه مانده اند باقي مسيحيتي عل%%يرغم تا است كرده وادار را شيعه مذهبي رهبران حقايق همين

انك%%ارخود در آنها كنن%%د. اگر انك%%ار را ق%%رآن تح%%ريف باطنيش%%ان ميل ش%%يعه مذهبي رهبران كه كنند اعتراف نكته اين به بايد هستند صادق

بوده اند ق%%رآن به تح%%ريف معتقد گذش%%ته ، در نوشته هايشان اساس بر ق%%رار عم%%وم دس%%ترس در كه است كتبي مطلب اين شاهد دارد. مثال ك%%ريم ق%%رآن تح%%ريف كه است ساختگي رواياتي بر مشتمل كه كافي

.مي كند ادعا را را ق%%رآن تح%%ريف ديگ%%ري داليل به بنا تش%%يع اهل از ديگر گ%%روهي

.نموده اند ابراز پيشين علماء ادعاهاي با را خود مخالفت و انكار

ايران 27 ص الشيعة عقايدكتاب - 1 .چاپ

حقیقت بسوی گامی10 تح%%ريف انك%%ار به مجب%%ور را ش%%يعيان از گروه اين كه موردي اولين

تا شد خواس%%ته ادعايش%%ان م%%ورد قرآن آنان از كه ، بود اين كرد قرآن به را مدعايش%%ان ص%%حت و داد مط%%ابقت موج%%ود ق%%رآن با آن%%را بتوان قبل سال 1300از ايشان زعم به كه قرآني فايده رساند. زيرا اثبات

رهنم%%اي قرآن اينكه نه آيا چيست ؟ است ، مهدي امام نزد سرابي در است ؟ مردم هدايت مايه و ها انسان ن%%زول از باريتع%%الي هدف اصوال ب%%رد ج%%ايي به ره مي توان ها سازي افسانه با آيا است ؟ بوده چه قرآن

خداوند كه نم%%ود تصور مي توان مردم اين براي از تر بزرگ زياني آيا و؟!.دارد نگه پوشيده اسالمي امت از طويل مدتي براي را خود كتاب

تح%%ريف ادع%%اي از دس%%ت ش%%يعيان شده موجب كه موردي دومين عثم%%ان عمر، )ابوبكر، ثالثه خلفاء كه است حقيقت اين بردارند قرآن

علي حضرت با امور كليه در ( پيوسته ايش%%ان و مي كردند مشورت و مش%اور وف%%ات لحظه تا و نداش%%ته دريغ ارش%%اد و راهنمايي از هرگز

عمر حض%%رت ت%%اريخ گ%%واهي به اينكه بوده ان%%د. كما آن%%ان راهنم%%اي لهلك علي ل%%وال»كه : نموده اند عن%%وان را حقيقت اين افتخ%%ار باكمال

علي صورت گيرد، قرآن در تحريفي كه بود قرار اگر . بنابراين «عمر جلوگيري آن از شدت به و شده مطلع آن از كه بودند شخصي اولين

از آيه اي هيچ به نس%%بت علي حض%%رت اينكه به ت%%وجه مي نمودن%%د. با ق%%رآن هم%%ان موج%%ود قرآن پس ننموده اند، ترديد و شك اظهار قرآن .مي باشد ايشان تاييد مورد

از گ%روه اين توس%%ط ق%%رآن تحريف انكار باعث كه موردي سومين كه اس%%ت اين شده شيعيان ب%%راي خ%%دا كت%%اب تح%%ريف عقي%%ده اص%%وال.است قبول قابل غير و زشت تشيع پيروان

و ش%%يعيان از ب%%رخي تا ش%%ده ب%%اعث كه اس%%ت داليل و موارد همين تقيه اي كنن%د. انك%ار را ق%رآن تح%ريف تقيه به توسل با ايشان زعماي

كه اس%%ت مطل%%بي ظ%%اهري اظهار معتقدند، آن به شيعيان كه به قلب%%ا.نمي باشند معتقد آن

با مي باش%%د، ك%%افي همان آنها معتبرترين كه شيعي مخالف مراجع ق%%رآن تح%%ريف اثب%%ات در سعي خيالپردازيها و واهي روايات به توسل

داشته ، و مداوما مي ش%%وند. تا توزيع مردم بين و رسيده چاپ به علنا ن%%%اب اس%%%الم داعيه كه مذهي تش%%%يع س%%%ردمداران از يك هيچ كن%%%ون

از جلوگ%%يري جهت اق%%دامي و مخ%%الفت ترين ك%%وچك دارند را محمدي به نس%%بت را م%%ردم اينكه نياورده اند. كما بعمل كتب اين نشر و چاپ از را آن%%ان و نكرده آگاه آمده قرآن تحريف پيرامون كتب اين در آنچه

حقیقت بسوی گامی11

.نمي دارند برحذر خطير اين معضل عقي%%ده الق%%اء در س%%عي شيعي مرجع هاي كتاب درحاليكه ،بنابراين

ق%%رار دس%%ترس عموم در و ش%%ده چ%اپ پيوس%%ته و دارند قرآن تحريف مي ش%%وند، داده آم%%وزش آخون%%دها به علميه حوزه هاي در و مي گيرند

مق%%دس ايش%%ان به آنچه ب%%ازنگري فكر در ان%%دكي نبايد ش%%يعيان آيا باشند؟ است شده نمايانده

قرآن تحريف مورد در خوئي امام ديدگاه و رهبران اعتقاد مورد در او با مي كردم ، برخورد شيعه اي با هرگاه

ايش%%ان مي پ%%رداختم . مب%%احثه به ق%%رآن تح%%ريف به ش%%يعه پيش%%وايان پ%%يروان از را خ%%ود و نبوده چيزي چنين به معتقد كه مي داشتند اظهار و نم%%وده مع%%رفي اش%%رف نجف علميه حوزه وقت رئيس خوئي امام

قب%%%ول ق%%%ابل غ%%%ير را ب%%%وده ايش%%%ان نظر با مغ%%%اير كه نظ%%%ري هر مس%%لمانان نظرات و آراء بررسي از بعد خوئي الله مي دانستند. آيت

ص البي%%ان تفس%%ير كتابش در قرآن تحريف پيرامون شيعيان خصوصا ش%%ديم ، مت%%ذكر گذشته در آنچه كرده است : از نتيجه گيري چنين 252 خراف%%اتي قرآن تحريف بحث كه گرديد مبرهن و واضح خواننده براي العقل ض%%عيف كه مگر پ%%ذيرفت نخواهد را آن كس%%ي و نيس%%ت بيش

كس%%اني عقي%%ده به كه دارد ن%%يز ديگري نظر خوئي الله آيت باشد. اما كت%%اب در مي باش%%د. وي تر نزديك هس%%تند ق%%رآن تح%%ريف به معتقد كه

ام%%ير از ديگر ق%%رآني وج%%ود مي گوي%%د: در چ%%نين 222 ص م%%ذكور دارد، تف%%اوت س%%وره ها ت%%رتيب در ق%%رآن اين با كه علي الموم%%نين

زحمت از را ما قرآن آن وجود بر علماء اجماع و نيست . اتفاق شكي موج%%ود مط%%البي ق%%رآن آن در اگ%%رچه مي كند، بي نياز آن وجود اثبات اعتب%%ار اين به مطلب اين اما نمي باش%%د، ق%%رآن اين در كه است بوده

ق%رآن تحريف باش%%د, بر تحريف ق%رآن از اض%افي مط%الب ح%ذف كه به اض%%افي كلمات شود گفته كه است اين صحيح نكرده, بلكه داللت خ%داي ج%انب از ك%ريم ق%%رآن مف%%اهيم ب%%رخي توض%%يح و تفسير منزلة مس%%ئله دو به ت%%وان مي خ%%وئي الله آيت نظرية اين ان%%د. از بوده تعالي

:برد پي با و شده جمع آوري علي حضرت توسط كه ديگر قرآني وجود- 1

.هايي دارد تفاوت مسلمين ، اختيار در موجود قرآن هم%%راه به آنها ن%%زول معن%%اي به ق%%رآن در تفصيل و شرح وجود-%% 2.بود خواهد متعال خداوند جانب از آيات

درمي%%ان دانش و عقل به كه اس%%ت ام%%امي از ش%%گفتي بس%%ي جاي پيروانش مي توانند او فت%%واي اساس بر كه امامي دارد، اشتهار علماء

حول نبايد ما چرا نمايند. راستي اقتداء سني امام به نمازهايشان در

حقیقت بسوی گامی13

ها فريبكاري و پردازيها براي خيال آن در كه ش%%%%ويم جمع مح%%%%ور يك اين بر نم%%اييم . اگر اع%%تراف موج%%ود ق%%رآن به همه و نباشد ج%%ايي

u و اتح%%اد موضوع الم%%ذاهب بين تق%%ريب داعيه پس ممكن نباش%%د، اتف%%ا.مي رسد بنظر محال سني ( امري و )شيعه

نبوي سنت س%%نت اهل تش%%ريع منبع ت%%رين مهم نب%%وي سنت كريم ، قرآن از بعد

.مي باشد و اق%%وال پرتو در كه ،پي%%امبر ك%%ردار و گفتار از است عبارت سنت گ%%ردد. اهل س%%نت مي تفس%%ير و توض%%يح ق%%رآن حض%%رت آن افع%%ال

از اط%%اعت كه مي باش%%ند. چ%%را پيامبر سنت به منسوب كه مفتخرند من س%%نت از»« بس%%نتي عليكم » كه : مي نمايند، اكرم پيامبر فرموده

كه را آنچه فقط سنت اهل قبول مورد احاديث از . شيعه«كنيد پيروي مي گذارن%%د. كنار را بقيه و پذيرفته باشد مذهبشان با همسو و موافق

چ%%يزي كسي مي خ%%وانيم: اگر الكافي كتاب در كه است حالي در اين كفر م%%رتكب شك ب%%دون كند رد را پي%%امبرش س%%نت و خ%%دا كت%%اب از

.1است شده علي از و[ا%ل%ع%ل%م% ف%ض%ل% ب%%ا%ب%70 ص%1 ج% ص%%و%ل%أ%ا%ل%] كتاب همچنين

.«والناشد رس%%وله وس%%يرة الله بكتاب العمل علينا» مي كنند: روايت س%%نت و خ%%دا كت%%اب به كه اس%%ت الزم ما بر»يعني : السنة رفع بسنته اي

.2«باشيم آن ترويج دهنده و كرده عمل پيامبر اس%%ت : چ%%ون آم%%ده 22 ص طبرس%%ي االحتج%%اج كت%%اب در همچ%%نين

.كنيد مقايسه پيامبرش سنت و خدا كتاب را، آن شنيديد را حديثي پيامبرمان سنت به منسوب ما همگي كه دارد عيبي چه راستي به

وال﴿ اس%%ت : فرم%%وده متع%%ال خداوند چن%%انكه باش%%يم ؟ %%وا مuن تكونuينمش%%لٱ ذuينٱ مuن ٣١ رuك ل ق%%وا دuينهم فر %%انوا يع وك u%%ل اش%% uما بuحuز ك ب

.[32-31]الروم: ﴾٣٢ فرuحون هuملدي ش%%يعه و انداختند تف%%رقه خودشان دين در آنهائيكه مشركين از نباشيد»

.«است داردخرسند خود نزد آنچه به گروه گروه ( بودند. هر )گروه

. الكتاب والسنة ی الرد ال باب 55 ص 1 ج الكافي في األصول - 1.82 ص 2 ج نهج البالغة - 2

حقیقت بسوی گامی14uن﴿ مي فرمايد: و ذuينٱ إ ل ق%%وا دuينهم فر %%انوا يع وك u%%ن تلس%% اشuهمم﴾

گ%%روه گ%%روه و انداختند تف%%رقه خ%%ود دين در آنه%%ائيكه » .[159]األنع%%ام: .«نيستي ايشان از تو شدند،

به بمع%%اويه و علي مناقش%%ات از پس ب%%ار اولين ب%%راي شيعه واژه گروه گرديد. يك اطالق آنها پيروان عب%%ارتي به علي ش%%يعه اص%%طالحا طرف%%دار گ%%روه يع%%ني معاويه شيعه ديگر گروه و علي طرفدار گروه

قض%%اياي ي%%افتن خ%%اتمه از پس القاع%%ده علي ش%%دند. نامي%%ده مع%%اويه از را خ%%ود ض%%رورت ديگر ن%%يز عب%%ارت اين مع%%اويه و علي به مرب%%وط

داراي كه مس%%تقلي ف%%رقه به ام%%روزه واژه اين اما مي ده%%د، دست اطالق مي باش%%%ند، س%%%نت اهل از مس%%%تقل مب%%%ادي و فكر عقي%%%ده ،.مي شود

اسالم پيامبر منهاج و روش به جستن تمسك يعني سنت اصطالح خدا كتاب به معتقد كه مي شود شامل را كساني سنت اهل عبارت و اهتم%%ام آنها حف%%اظت و رع%%ايت جهت در و هس%%تند او پي%%امبر سنت و

.مي ورزند ح%%اليكه در بدانند س%%نت اهل را خ%%ود بعضي است ممكن ،بنابراين

عين در اما خوان%%ده نم%%از اس%%ت ممكن بسا نباش%%د. اي چ%%نين حقيقتا اس%%ت ، م%%برهن و واض%%ح ص%%ورت اين در باش%%ند. كه ب%%دعت اهل حال س%%نت با را اين%ان . اين%%ان از سنت اهل نه و هستند سنت اهل نه اينان .اينان با را سنت و نيست كاري

را س%%نت كه هس%%تند كس%%اني تنها ائمه مي گويند كه كس%%اني دعوي هنگ%%ام آن در كه است . چرا واقعيت از دور به سخني نموده اند حفظ

تمموأت دuينكم لكم تملأك ميولٱ﴿ فرستاد: فرو را آيه اين خداوند كه uع كمعلي uسلٱ لكم ورضuيت متuين إ دينت%%ان امروز» .[3: ة]المائد ﴾ادuين مل برايت%%ان را اس%%الم دين و گردان%%دم تم%%ام ش%%ما بر را نعمتم و كردم كامل را

نه به رسد چه بودند ك%%وچكي بچه ه%%اي پسر ب حس%%نين .«كردم اختيار و جمع آوري را س%%%نت كه آنه%%%ايي آمدن%%%د. آنها از بعد كه ديگر ام%%%ام گس%%تردند ع%%الم نق%%اط اقص%%ي در و آم%%وخته م%%ردم به و كرده منتشر

همچ%%ون بودن%%د. كس%%اني پي%%امبر بيت سايراهل و همسران اصحاب ، اب%%وبكر عف%%ان ، بن عثمان طالب ، ابي بن علي عبدالمطلب ، بن عباس

.انصار و مهاجرين ساير و فاروu عمر صديق ،

ائمه قبور زيارت بر خدا فرمود: لعنت كه دارند بياد را پيامبرشان وصيت سنت اهل

دادند. قرار سجده گاه را نيكانشان و پيامبران قبور كه نصاري و يهود.مي دارم باز آن از را شما من كه كنيد چنين نيز شما مبادا

همانند مبادا تا شنيدند جان بگوش را پيامبرشان وصيت سنت اهل .شوند گرفتار شرك بيكران ظلمت به نصاري و يهود

پيامبرش%%ان وص%%يت به بنا ن%%يز را خ%%ود حاج%%ات اينكه كما از ص%%رفا چ%%يزي اس%%ت : »هرگ%%اه فرم%%وده ايش%%ان كه چ%%را خواهند مي خداوند

از فقط داش%%تيد كمك به ني%%از اگر و بخواهيد خداوند از فقط خواستيد نخواس%%ته كمك مردگ%%ان از س%%نت اهل بخواهي%%د«. ل%%ذا كمك خداوند

و م%%أمن تنها نمي ميرد هرگز و است حي پيوسته كه را خداوندي بلكه حاج%ات و نيازها ب%رآوردن به ق%ادر و شايس%ته كه مي دانند خ%ود ملجأ

.مي باشد بندگانش 252 ص قم البص%%يرة مكتبة چ%%اپ «االرش%%اد» كتاب در مفيد آقاي

عم%%ره صد و صدحج با برابر حسين امام قبر مي نگارد: زيارت چنين اين مي رود. مش%%ابه بهش%%ت به كند زي%%ارت را او ق%%بر كه هر است . و« العريضة خطوطة في الخطيب مع» كت%%اب در مي ت%%وان را مطلب اهل ائمه نم%%ود. آيا مش%%اهده ن%%يز18 ص انص%%اري شيعي شيخ نوشته

وخشنودند؟ راضي گفته ها اين از بيت ص2 ج الرض%%ي اخب%%ار عيون خود، كتاب در قمي بابويه ابن آنچه يا به كند زي%%ارت را ص%%ادق جعفر قبر كسي اگر كه است ، نوشته 259

او ق%%بر كن%%ار در ش%%بي كس%%ي اگر و رس%%يد خواهد حج 70 پ%%اداش او است . اگر كرده زيارت عرش در را خداوند كه است اين مثل بخوابد

باشد الح%%رام الله بيت زي%%ارت از بيشتر ائمه قبور زيارت ثواب و اجر خ%%دا خ%%انه زي%%ارت ب%%راي اشتياقي و عالقه هيچ ديگر كه نيست شكي دادن جلوه مقدس براي دعوتي مگر نيست اين ماند! و نخواهد باقي

ب%%از آن از را ما خداوند كه ايش%%ان ه%%اي بارگاه و گنبد و خ%%دا بن%%دگان .است داشته

بوس%%يدن جمله از ائمه قب%%ور زي%%ارت هنگام به امروز شيعيان عمل ك%%ردن ن%%ذر غلوآم%%يز، زيارتنامه ه%%اي خوان%%دن مق%%ابر، ديواره%%اي و در

حقیقت بسوی گامی16 حل ب%%راي ايش%%ان از ح%%اجت طلب قب%%ور، ض%%ريح و گنبد جهت ام%%وال

از ديگر بس%%يار خراف%%ات و ايشان مقابر پيرامون طرف مشكالتشان ، قبيل اين اس%%الم كه پي%%امبر است نصاري و يهود اعمال با مشابه عينا اس%%ت . دانس%%ته لعنت مس%%تحق اعمالش%%ان اينگ%%ونه خ%%اطر به را آنها

قبره%%اي كه كند لعنت را نص%%اري و يه%ود مي فرماي%%د: خداوند چن%%انكه .دادند قرار سجده گاه را نيك شان افراد و انبياء

و بوس%%يدن ت%%وجيه ب%%راي ش%%يعه بززگ%%ان و م%%راجع اينكه عجيب تر اس%%تناد حجراالس%%ود بوسيدن به ائمه ضرائح و قبور بر كشيدن دست

از )يكي قياس توسط شرعي احكام استنباط با اينكه حال و مي كنند.مي كنند مخالفت سنت ( بشدت اهل نزد احكام استنباط منابع

و ام%%روز ش%%يعيان آنچه مي%%ان منص%%فانه مقايس%%ه به كس%%ي اگر ب%پردازد، مي دهند انج%ام قب%ور زي%ارت هنگ%ام به يهوديان و مسيحيان

و كليس%%اها در مس%%يحيان مي ياب%%د. زي%%را در را واح%%دي ريش%%ه بي شك بوس%%يده ، را گ%%راميش مادر و عيسي حضرت تماثيل و تصاوير ديرها

مي پردازن%%%د. عب%%%ادت به آنها مق%%%ابل در و مي كش%%%ند دس%%%ت آنها بر حد از بزرگانش%%ان و علم%%اء قب%%ور زي%%ارت در يهودي%%ان كه هم%%انگونه

بوس%%يدن همچ%%ون مش%%ابه اعم%%الي ن%%يز هندوها و مي گذرند. بودائيان از خواس%%تن ح%%اجت و ام%%وال ك%%ردن ن%%ذر و زاري و گ%%ريه و ها بارگاه

.مي دهند انجام قبور صاحبان يهودي%%%ان ، ش%%%يعيان ، بين كه زنج%%%يره اي ارتب%%%اط و مش%%%ابهت اين

هس%%تيم ، آن ش%%اهد ما و دارد وج%%ود بودائي%%ان و هن%%دوها مس%%يحيان ،هu ون﴿ مي فرماي%د: كه مي آورد بيادم%ان را متع%ال خداوند فرموده يض%

ل ذuين �ق ٱل ل مuن كف%%روا گذش%%%ته ك%%%افران گفته با» .[30: التوبة] ﴾ ق.«مي كنند اختيار مشابهت

مصائب هنگام به ائمه از شيعه خواستن مدد مي جوين%%د. اما تق%%رب خداوند به بحس%%نين دوس%%تي با س%%نت اهل

كمك بزرگ%%وار دو اين از ش%%يعه ها دعاهايش%%ان در مي خواهن%%د. مثال را خواستن مدد سنت مي خوانند. اهل را غيره و جعفر علي ، حسين ،

پس%%نديده س%%نت اهل نمي دانن%%د. ب%%راي جائز بنده اي و مخلوق هيچ از عبدالحس%%ن حس%%ين ( يا )بنده عبدالحسين را خود فرزندان كه نيست

حقیقت بسوی گامی17

در مس%%%يحيان عمل اين آنها خ%%%ود حس%%%ن ( بنامن%%%د. چن%%%انكه )بن%%%ده را حاجاتش%%ان مي كنن%%د. اهل س%%نت تق%بيح را فرزندانش%ان نامگ%%ذاري

مشكالتش%%%ان رفع ب%%%راي خداوند از تنها و مي طلبند خداوند از فقط و مي جوبند مدد اهل به الله« اس%%ت . آن%%ان »يا مداومشان ذكر صرفا و نمي دانند مق%%%دس و معص%%%وم را ايش%%%ان اما مي ورزند محبت بيت

و عبدالله خداوند ن%%%%زد نامها پس%%%%نديده ترين و به%%%%ترين كه معتقدند و مي فرماي%%د: زش%%ت ترين پي%%امبر مي باش%%د. همچن%%انكه عبدالرحمن خ%%دا بن%%دگان از يكي بنده كه است نامي خداوند نزد نامها منفورترين

خداوند از غ%%ير كسي بن%%ام كس فرمودن%%د: هر شود. همچ%%نين ناميده كس%%ي مي فرماي%%د: اگر ن%%يز اس%%ت . و ورزي%%ده ش%%رك كند ي%%اد سوگند

كن%%د. درمي%%ان ي%%اد س%%وگند خداوند به بايد كند ي%%اد س%%وگند مي خواهد را خ%دا از غ%ير به كردن ياد سوگند پديده مي توان كثرت به مسيحيان .نمود مشاهده

آن مورد در غلو و ائمه عصمت واقفند. دين در ‡بيت اهل اهتمام و فضيلت به خوبي به سنت اهل

احتم%%الي هاي لغزش و اشتباهات انجام از مانع مقام اين معتقدند اما از پي%%امبران ب%%ود. ح%%تي نخواهد اس%%ت ، آن مقتض%%ي بشر ط%%بيعت كه

آدم ب%%ني كل» اس%%ت : فرموده اسالم پيامبر نبوده اند. مصون اشتباه و كاراند خطا آدم فرزن%%دان همه » .«نوالتواب%% الخط%%ائين وخ%%ير خط%%اء

كه پي%%%%%%امبراني بسا چه . «كنندگانند ت%%%%%%%وبه كنن%%%%%%%دگان بهترين خطا را مواضعش%%ان از ب%%رخي و نم%%وده س%%رزنش را آن%%ان پروردگارش%%ان

.است كرده تصحيح پي%%امبر11 تا1 آيات عبس سوره در خداوند خطاب طرف چنانكه

مي فرمايد: است, كه اسالم گراميى عبس﴿ %%%%ول ه رuيكيد وما ٢ مىأعلٱ ءهجا أن ١ وت ى ۥلعل ك %%%%ز ﴾٣ ي

او پيش بيامد آنكه بس%%بب نم%%ود اع%%راض و كرد ترش رو» .[3-1]عبس: بس%%بب گناهان )از مي شد پاك وي شايد را شما كرد خبردار چيز نابينا, چه

.«(شما پند فرموده اسالم پيامبر به خطاب خداوند توبه سورة43 آية در يا و

ه عفا﴿ است : uم عن%%ك ٱلل ت%%را كندخ%%دا عفو» .[43: التوبة] ﴾�له أذuنت ل.«آنها به دادي اجازه چرا

حقیقت بسوی گامی18 اس%%الم پي%%امبر م%%ورد در خداوند احزاب سورة 37 آيه در همچنين كنف فuي فuيوتخ﴿ مي فرمايد: u%%هٱ ما س ىوتخ دuي%%هuمب لل اسٱ ش%% هٱو لن لل

آنچه خود ضمير در مي كردي پنهان و» .[37]األحزاب: ﴾هشىتخ أن أحق اس%%ت س%%زاوارتز خداوند و مردم مي ترسيدي از و آنست كننده آشكار خدا.«بترسي او از كه آن به

وذا﴿ اس%%ت : فرم%%وده چ%%نين عيسي حضرت درباره قرآن همچنين ونuٱ uذ لن ق لن أن فظن اضuبمغ ذهب إ أن تuلظلمٱ فuي فنادى هuعلي دuرن ال uل uال هإ ب أنت إ ي نكحس%% uن uمuينلظٱ مuن كنت إ و» .[87]األنبی%%اء: ﴾٨٧ ل

س%%خت وي بر كه ك%%رد گم%%ان پس برفت ، خشمگين چون را ذالنون كن ياد حق به معب%%ودي هيچ م%%اهي ( كه ش%%كم )در تاريكي ها ك%%رد ندا پس نگيريم ،.«بودم ستمكاران از من بي شك راست ، تو پاكي تو، جز نيست

رب ق%%ال﴿ مي خ%%وانيم : چنين نوح قول از7 آيه هود سوره در يا وي uن uك أعوذ إ uهu لuي سلي ما لك أس%% أن ب معuل ۦب uال نuيحموتر لuي فuرتغ وإرuينخلٱ من أكن uپن%%اه تو به بي ش%%ك پروردگارا» گفت: .[7]هود: ﴾٤٧ س

اگر و نيس%%ت ب%%دان آگاهي م%%را كه را آنچه تو از بپرس%%م اينكه از مي ب%%رم .«بود خواهم زيانكاران از مرا نكني رحمت و نيامرزي

أن م%%عأط لذuيٱو﴿ مي فرمايد: ابراهيم حضرت قول از قرآن نيز وuي خطuي لuي فuريغ دارم توقع آنكه و» .[82]الش%%عراء: ﴾٨٢ ل%%دينuٱ ميو ت .«قيامت روز در را گناهانم بيامرزد كه

طعن ائمه عص%%مت به اعتقاد آيا هستند چنين خدا پيامبران وقتيكه س%%بب نيس%%ت ؟خداوند آنها بش%%ري ط%%بيعت و ايش%%ان به ت%%وهين و

- مي فرماي%%د: چ%%نين ق%%رآن آي%%ات از يكي در را بن%%دگانش آف%%رينش uيب﴿ كم لوكمل عمل كه بيازمايد را شما تا» .[72]الملک: ﴾اعمل سنأح أي

.«است شايسته تر و نيك كدامتان نيست . الهي آزمايش اين محدوده از خارج مخلوقي هيچ ،بنابراين

داده ق%%رار فرشتگان خصوصيات و صفات از فقط را عصمت خداوند.است نيفزوده فرشتگان به صفت اين در را بشر افراد از يك هيچ و

ونيع ال﴿مي فرماي%%%د: خداوند هٱ ص%%% %%%ونويف أم%%%رهم ما لل ما عل خداوند دس%%%%%تورات از را فرش%%%%%تگان ».%%%%% [4]التح%%%%%ریم: ﴾مرونيؤ

.«مي كنند عمل مي شوند داده دستور آنچه به و سرپيچي نيست

نمي دانند غيب ائمه ائمه ب%%راي وي%%ژه خصوص%%يت و الع%%اده خ%%ارق امور اثبات در سعي

تص%%ريح ش%%يعيان تأليف%%ات مي باش%%د. چن%%انچه ش%%يعيان غلو روش%%نگر خواهد پيش در آنچه و آم%%%ده پيش آنچه علم داراي ائمه مي كنن%%%دكه

.هستند آمد خط%اب خداوند فرم%وده مغ%اير شيعه كتب در مطالبي چنين وجود

غيب علم من اگر محمد اي مي فرماي%%د: بگو كه اس%%ت پي%%امبرش به من به ب%%%دي و مي خواس%%%تم خ%%%ود ب%%%راي زي%%%ادي خ%%%ير مي دانس%%%تم

[.188 آيه اعراف سوره ]نمي رسيد. 52 ص« االس%%المي الحكومة» كت%%ابش در خمي%%ني گفته سنت اهل

آنچنان ماداراي مي گويد: امامان كه مي دانند. آنجا مردود بشدت را، آن به رس%%ولي هيچ و مق%%رب فرش%%ته هيچ كه هس%%تند وااليي مق%%ام

در كلي%%ني گفته نوربوده ان%%د. يا جه%%ان آفرينش از پيش نمي رسد. آنها علم بيت اهل كه : به مض%%مون ب%%دين 402 ص1 ج» ، الحجة الكافي»

هيچ كه هس%%تند علمي چن%%ان امام%%ان داراي و اس%%ت ش%%ده داده غيب كت%%اب در آملي ي%%افت . حر نخواهد دس%%ت آن به رس%%ولي يا و فرش%%ته

كه : مي كند ادعا152 ص ،«%ة%ا%أل%ئ%م% ة%م%ع%ر%ف%% ف%ي% م%ه%م%ة%%%%ا%ل% ا%ل%ف%ص%%و%ل%» فرش%%تگان و انبي%%اء از هس%%تند پي%%امبر بيت اهل از كه ام%%ام دوازده .واالترند

اس%%تثناء را محمد حض%%رت اس%%الم پي%%امبر شيعه زعماي از عده اي )عيس%%ي ، ال%%والعزم پي%%امبران ديگر ايش%%ان ، از ديگري نموده اند. عده

.گردانده اند مستثني نيز ابراهيم ( را و نوح موسي ، جعفر ام%%ام از261 ص1 ج ،% ا%ل%ح%ج%ة% ،% ا%أل%ص%%و%ل% ،% ا%ل%ك%%ا%ف%ي%» در كليني در وآنچه اس%%ت زمين و آس%%مانها در كه : آنچه مي كند روايت ص%%ادق آگ%اهم . و شد خواهد و ش%%ده آنچه از و مي دانم اس%%ت جهنم و بهشت عصر هم خضر و باموس%%ي مي افزاي%%د: اگر ايش%%ان از نقل به كلي%%ني آگ%%اه آن از آنچه به و ترم ع%%الم ايش%%ان از كه مي گفتم آنها به ب%%ودم .مي كردم آگاهشان نبودند رويه%%ايي زي%%اده چنين از بيت اهل خود كه مي كنند تأكيد سنت اهل

ق%%رآن از آنچه بن%%ابر مس%%لمانان س%%اير اين بر عالوه و نب%%وده خش%%نود

حقیقت بسوی گامی20 را افس%%انه هايي چ%%نين آموخته ان%%د، اك%%رم رس%%ول س%%نت و ك%%ريم

.نمي پذيرند ب%%راي تالش از را ما اس%%ت موج%%ود شيعيان كتب در كه تناقضهايي

.مي كند بي نياز مطالب اين رد گمان كسانيكه از صادق جعفر امام كه است آمده كافي كتاب در

جز كه فرمودند و نم%%وده ش%%گفتي اظهار مي دانند غيب ائمه مي كرند داش%%تم را كن%%يزم فالن تن%%بيه قصد من نمي دان%%د، غيب كس%%ي خداوند

.1ندارم اطالعي آن از كه گريخت جايي به او ولي فقط كه بجاس%%ت ش%%يعيان رويه%%اي زي%%اده و غلو دادن نش%%ان براي ك%افي بخش%هاي كتاب عن%%اوين برخي و موضوعات فهرست به نگاهي

.بيندازيم داده مالئكه و انبياء به كه علومي تمام از اينكه : ائمه مورد در باب

.برخوردارند است شده پيش آنچه هر و آم%%%ده پيش آنچه هر اينكه : ائمه م%%%ورد در ب%%%اب

در كه نيام%%ده پيش گذش%%ته در را آنچه و مي دانس%%ته اند را آمد خواهد پوش%%يده آنها بر چ%%يز هيچ و مي دانند را آن كيفيت ائمه وق%%وع صورت .نيست نمي ميرند و مي دانند را خ%%ود مرگ زمان اينكه : ائمه مورد در باب

.خود اراده با مگر باشد ائمه اختي%%%ار در حك%%%ومت اينكه : هنگ%%%اميكه م%%%ورد در ب%%%اب

ب%%%%دليل تص%%%%ميم نيازي اخذ در و راند خواهند حكم داوود همچ%%%%ون .نمي گيرند قرار مؤاخذه مورد و داشت نخواهند ائمه توس%%ط كه اس%%ت ق%%رآني ك%%امل اينكه : ق%%رآن م%%ورد در ب%%اب

.است شده آوري جمع 91 ص اس%%المي حك%%ومت عن%%وان تحت كت%%ابش رد ن%%يز خمي%%ني «.است قرآن تعاليم همانند ائمه تعاليم »مي گويد:

مگر نيست حق به است مدم اختيار در كه چيزي )فصل (: هر باب .است نباشدباطل ائمه طرف از اگر و باشد ائمه طرف از اينكه

.است امام به متعلق زمين اينكه : تمام مورد در باب مي باش%د. ش%يعيان روي ه%اي زي%اده و غلو بي%انگر و م%بين همه اين

دع%%وت ميانه عقي%%ده اي به ال%%تزام به را ما ك%%ريم ق%%رآن در خدايتعالي مي دارد. از ح%%%%ذر بر عقايد در روي زي%%%%اده و مب%%%%الغه از و مي كند

ج الحجة الكافي ، - 1 .257 ص 1 ،

حقیقت بسوی گامی21

﴿مي فرماي%%د: كتاب اهل به خطاب آنجائيكه أهيلٱ ل uت تغ ال بuك %%وا فuي لuكم وال دuين هuٱ على تقولوا uال لل در كتاب اهل اي ». [171]النساء: ﴾حقلٱ إ

.«نگذريد حق از خداوند مورد در و نكنيد روي زياده و غلو خود دين از دين در نص%%اري ( ن%%يز و )يه%%ود كت%%اب اهل مي دانيد، كه همانگونه

يه%%ود و ش%%دند تثليت ب%%اطل عقي%%ده به معتقد نص%%اري و گذش%%تند حد خداوند دخ%%تران مالئكه و پس%%ران مس%%يح و عزيز كه داش%%تند اعتق%%اد.هستند

مي نويس%%د: پي%%امبر593 ص« القل%%وب حي%%اة» كت%%اب در مجلسي او چپ برپ%%اي و حس%%ين او راس%%ت پ%%اي بر ح%%اليكه در بودند نشس%%ته را ابراهيم گاهي و حسين گاهي بود. پيامبر نشسته ابراهيم پسرش پروردگ%%ارت فرم%%ود و شد ن%%ازل جبرئيل مي كردن%%د. ناگه%%ان نوازش را يكي بايد نمي ش%%%%وند، جمه يكجا دو گفت : اين و فرس%%%%تاد م%%%%را

پس%رش به نگ%%اهي خ%دا ك%ني . رس%%ول او رافداي دومي و نگهداشته حس%%ين ف%%داي را اب%%راهيم گفت : من كن%%ان گ%%ريه و ان%%داخت اب%%راهيم

!!!.بماند زنده حسين تا شدم راضي ابراهيم مرگ وبه كردم و برتر را بيت اهل دوس%%تي كه اس%%ت ح%%دي ب%%دان تا ش%%يعيان غلو از كافي كتاب در مي دانند. چنانكه حج و زكوة و روزه و نماز از واالتر

نم%%از، است ، چيز5 بر اسالم بناي »كه : است شده روايت ابي جعفر م%%وارد اين از ك%%داميك شد س%%وال وي واليت . از و روزه حج ، زك%%وة ،.1«است برتر همه از داد: واليت جواب جعفر ابي است ؟ واالتر

آن پاداش و بيت اهل واليت به ايمان به باشد بيت اهل واليت به معتقد كس هر كه معتقدند ش%%%%%%يعيان

شده باش%%د! به م%%رتكب بس%%ياري گناه%%ان چه اگر رفت خواهد بهشت س%%ال دوه%%زار خداوند »گفته اند: ايشان كه شده منسوب ابي عبدالله

زير و خداوند ن%%زد هن%%وز كه نوش%%ت كت%%ابي كائن%%ات آف%%رينش از قبل را ش%%ما من محمد آل شيعيان مي گويد: اي كتاب است . آن او عرش

بم%%يرد ح%%الي در بكنيد. ه%%ركس مرا نافرماني اينكه از پيش بخشيدم .2«داد خواهم جاي جنت در را او من نباشد محمد آل واليت منكر كه

.20تا 18 ص 2 ج- 1.228 ص 3 ج البرهان- 2

حقیقت بسوی گامی22 آم%%ده 110 ص3 ج كاش%%اني الله فتح از الص%%ادقين منهج تفسير در

ك%%ار هيچ انج%%ام وج%%ودآن با كه اس%%ت نيك چنان علي است : دوستي .ندارد زياني بدي

العريض%%ة خط%%وط في الخطيب مع كتاب در شيعه انصاري عبدالله باد كه پاك مي كند را گناهان آنچنا بيت اهل مي نويسد: دوستي 12 ص

.مي ريزد فرو را درختان برگ مرف%وع اس%%ت : ش%%يعيان آم%%ده 72 ص2 ج الروضة كافي ، كتاب در وزي%%ادي ب%%اران قطره ه%%اي ق%%در به گناهانش%%ان چه اگر هس%%تند القلم .باشد شنها فرم%%ود: خداوند كه اس%%ت آم%%ده 23 ص البره%%ان تفسير مقدمه در اورا كه اس%%%ت . كس%%%ي بن%%%دگان بر من حجت ط%%%الب ابي بن علي

به و بكند م%%را نافرم%%اني گ%%رچه ب%%رد نخواهد جهنم به را او ش%%ناخت چه نشناس%%دگر را او ق%%در كه را كس%%ي ك%%رد نخ%%واهم داخل بهش%%ت . باشد كرده مرا اطاعت

نزد به آورده اند: شخصي 8 ج«ا%ل%ر%ف%و%ع% ف%ي% ا%ل%ر%و%ض%ة% ،% ا%ل%ك%ا%ف%ي%» در دارم دوس%%ت را داران روزه گفت : من و رسيد بيت اهل ائمه از يكي نم%%%%از اما دارم دوس%%%%ت را گ%%%%ذاران نم%%%%از و نمي گ%%%%يرم روزه اما

مي ش%%وي كساني محش%%ور با گفت : تو ج%واب در امام نمي خوانم . آن . داري دوست را آنها كه

به بيت مي خ%%%وانيم : اهل 111 ص«الكشي الرج%%%ال» كت%%%اب در ام%%ام چنانكه بودن%%د، ب%%رده پي طرفدارانشان و شيعيان رويهاي زياده درب%%اره و گذش%%ته حد از عزير به نسبت گفت : يهوديان العابدين زين

و عزيرند از آنها نه و آنها از عزير نه پس گفتند خواس%%%تند ه%%%رچه او او درب%%اره ج%%ائيكه تا گذشته حد از مسيح حضرت به نسبت مسيحيان

هستند، عيسي از آنها نه و آنها از عيسي پس نه گفتند خواستند هرچه يه%%ود كه مي دارند روا افراط آنچنان ما حق در ما شيعيان از قومي و

از آنها نه پس داشتند، روا عيسي مورد در مسيحيان و عزيز مورد در.آنهائيم از ما نه و ما

هالك گ%%روه دو من م%%ورد در»فرم%%ود: كه علي از اس%%ت روايت حق از وي عدول باعث او دوستي كه افراطي شد. دوستدار خواهند

مي كند دور حق از را وي كينه و بغض كه اف%%راطي دشمن و مي شود.1«هستند ميانه و وسط گروه من مورد در گروه بهترين و

: نهج البالغة- 1 ج ،2 : .8ص

حقیقت بسوی گامی23

ق%%ول از257ص: الكشي رج%%ال كت%%ابش در كشي ش%%يعه مح%%دث اف%%ترا ما به كه دروغگ%%وئي شر از مي نويس%%د: ما ص%%ادق جعفر امام

مي آورد: ايش%%ان قول از259ص: بود. در نخواهيم امان در مي بندد به را خود دروغ به كه آنان از بيش ما با كسي كه است چنان ما وضع

.كرد نخواهد دشمني مي دهند، نسبت ما

بيت اهل و سنت اهل خ%%دا رس%%ول بيت اهل س%%اير و ائمه علي ، حض%%رت به سنت اهل پ%%در و لزهرا فاطمه حضرت همسر علي مي ورزند. حضرت عشق

هس%تند،وي مس%لمين و اس%%الم افتخار مايه و قهرمان حسنين گرامي دف%%اع اس%%الم مق%%دس آرمانهاي از پيامبر ركاب در طفوليت زمان از

س%%نت مكتب اس%%المند. اهل شاگردان برترين و گرامترين از و نموده بغض و كينه و ايم%%ان عالم%%ات از را الله رسول بيت اهل و علي حب

جمه%%ور كه اس%%ت اعتق%%ادي اين مي دانند نفاق نشانه هاي از را ايشان س%%نت اهل كتب از هيچيك در آن%%را خالف و اند متفق آن بر مس%%لمين .يافت نمي توان

نظر از مي دهند، نسبت علي حضرت به تشيع اهل كه را آنچه اما اس%%ت . چن%%انكه اس%%الم تع%%اليم از خارج و روي زياده و غلو سنت اهل

از«ا%ل%ع%ر%ي%ض%ة% خ%ط%%و%ط% ف%ي% ا%ل%خ%ط%ي%ب% م%ع%» كت%%اب در گرديد ذكر پيشتر علي معتقدند: واليت شيعيان كه است آمده نيز18 ص انصاري شيخ

.هاست نيكي كننده زايل وي با دشمني و گناهان كفاره 226 ص كت%%اب همين چه%%ارم جلد در و البره%%ان تفس%%ير مقدمه در و تمام بن%%دگانم بر من حجت علي فرم%%ود اس%%ت : خداوند آم%%ده چنين

ن%%ور از را زمين و آس%%مانها اس%%ت . خداوند من علم بر من امين و نور.علي آفريد نور از را كرسي و عرش و پيامبر

علي حض%%رت به الهي خصوص%%يات و ص%%فات اينگونه دادن نسبت اين شيعي استنادكتاب هاي است . به مشركانه و ناپسند ناروا، عملي مي بايس%%ت ج%%برئيل كه اس%%ت رايج ايشان از گروهي ميان نيز اعتقاد

اما مي شد نازل علي بر ش%%د. ج%%البتر نازل محمد برحضرت اشتباها و افع%%ال اين خودش%%ان تنها نه تش%%يع اهل از گ%%روه اين كه اينجاس%%ت

و اعم%%ال ب%%دين ن%%يز را س%%ايرين دارند سعي بلكه باورداشته را اعمال .سازند مجاب عقايد

ص الكش%%ي رج%%ال كت%%اب در كه آنچه س%%نت اهل نظر از همچ%%نين پ%%ذيرش وق%%ابل واقعي غ%%ير اس%%ت آم%%ده علي حضرت قول از184

اس%%ت : من گفته كه مي ش%%ود داده نس%%بت ايش%%ان به آنجا اس%%ت . در

حقیقت بسوی گامی25

هس%تم ، ب%اطن و ظ%اهر و آخر و اول من هستم ، الله جنب و الله وجه .هستم خدا راه و زمين وارث من

حد ب%دان تا آن%را بعدها و نبود بسيار ابتدا در كه مسيحيان غلو از ما عب%%ادت را عيسي مس%%يح پيامبرشان خداوند عبادت بجاي كه رساندند

عمل پيامبرش%%ان وص%%يت به سنت آموخته ايم . اهل عبرت مي كردند،ركم» فرمود: كه مي كنند ه أذك uى أهلu فuى الل بيت اهل م%%ورد در». «بيت

.«بگيريد نظر خدا از من رابايد او بيت اهل و ع%%ترت يعني محمد حضرت ميراث ما نظر از

را بحفص%%ه و عائش%%ه پيامبر همسران شيعيان داشت . ولي گرامي پي%%امبر همس%%ران مگر براستي قرارمي دهند. و نفرين و طعن مورد

و پس%نديده روش ادب اس%%ائه و ت%وهين آيا و نيس%تند!؟ او بيت اهل از جايزي است ؟

بيت اهل مورد در شيعيان تفريط و افراط اس%%ت : آم%%ده 79 ص آملي حس%%ين نوش%%ته االخب%%ار اصول كتاب در

در كفر فرم%%ود: ريش%%ه و ك%%رده اش%%اره عائش%%ه خانه سوي به پيامبر اس%%ت : آم%%ده مجلس%%ي « القل%%وب حي%%اة» كت%%اب ب%%ود. در خواهد اينجا

.بكشند و كرده رامسموم پيامبر مي خواستند حفصه و عائشه اهل از تع%%دادي مورد در ايشان غلو جز نيست چيزي شيعه ويژگي

و مي برند باال پرستش و تقديس مرز تا را آنان كه ائمه و پيامبر بيت و داشته روا ناسزا و توهين پيامبر بيت اهل بقيه به نسبت آنها اصوال

كه رفت%%اري نمي آورن%%د. هم%%ان بش%%مار پي%%امبر بيت اهل زم%%ره در را اينان اهل سنت نظر از مي دارند. اما روا بحفصه و عائشه به نسبت

از متق%%ني و محكم داليل خ%%ود ادعاي اين براي و پيامبرند بيت اهل از فرم%%ود: پي%%امبر همسران درمورد خداوند دارند. آنچنانكه قرآن خود

ما﴿ uن هٱ يرuيد إ uيذ لل جٱ عنكم هuبل أه سل%%ر ﴾اهu%%يرتط ويطهركم تuبيلٱ ل دور بيت اهل ش%%ما از ناپ%%اكي مي خواهد خ%%دا كه همانا» .[33]األح%%زاب:

در تع%%الي تش%%ريعي خداي اراده كه . «كردني پاك را شما كند پاك و شود آيه اين در ش%%%يعه نظر تكوي%%%ني . از اراده نه و مي باشد مط%%%رح آن

آياتي درميان آيه اين درحاليكه نيستند خطاب مورد پيامبر همسران كه مي باشند. آي%%اتي خدا رسول همسران آنها كلي خطاب كه است

پيش%%ه تق%%وي نب%%وت ، بيت وف%%اداري به مل%%زم پي%%امبر همسران آنها در

حقیقت بسوی گامی26 از اط%%اعت و زك%%ات و نم%%از به امر مت%%انت ، و حج%%اب حفظ نم%%ودن ،

مي دهد قرار مقابلشان راه دو خداوند و مي شوند خدا رسول اوامر اوامر اين به مل%%تزم بايد كنند انتخ%%اب را وي رس%%ول و خ%%دا اگر كه

افتخ%%ار ديگر كنند انتخ%%اب آن%%را ه%%اي زينت و دنيا زن%%دگي اگر و باش%%ند اس%%تدالل ش%%يعيان داش%%ت . ن%%يز نخواهند را الله رس%%ول همس%%ري

خ%%دا رس%%ول همس%%ران آي%%ات اين در خداوند منظ%%ور اگر كه مي كنند به فعل آنج%%ائيكه از مي رفت بك%%ار م%%ؤنث ص%%يغه مي بايس%%ت اس%%ت همس%%ران به خط%%اب اس%%ت رفته بك%%ار ﴾يطهركم﴿ مذكر جمع صورت بيت اهل فقط ايش%%ان زعم به كه ديگ%%ري گ%%روه بلكه نب%%وده پي%%امبر

بي اس%%%اس اس%%%تدالل اين با )و بوده اند آيه خط%%%اب م%%%ورد هس%%%تند مي گيرن%%د( ن%%تيجه را ائمه س%%اير عصمت آن تبع به و بيت عصمت اهل

اين اس%%ت غ%%الب م%%ؤنث ص%%يغه بر م%%ذكر صيغه عربي زبان در اصوال زب%%ان در مث%%ال اس%%ت . ب%%راي مع%روف تغليب قاعده به نحو در قاعده آنجا در خ%%انم ع%%ده اي كه ش%%ود مك%%اني وارد شخص%%ي هرگ%%اه ع%%ربي فقط مك%%ان اين در اگر اما.% ع%ل%ي%ك%ن% ا%ل%س%%ال%م%بگويد: بايد باشند حاضر

تبديل مذكر به صيغه تغليب قاعده بنابرهمين باشد حاضر نيز مرد يك از ن%%يز بيت اهل . واژه ع%ل%ي%ك%م% ا%ل%س%%ال%م%بگوي%%د: بايد مي ش%%ود. يع%%ني

م%%ورد در ش%%يعه اس%%تدالل رد است . براي برخوردار خصوصيت همين به يازي%%ده ، دس%%ت قرآن ، توسط قرآن تفسير روش به كافيست فوق توجه است رفته سخني بيت اهل از كه قرآن ديگر آيه چند كنيم . مثال

الله رحم%ة كه گفتن%%د: » اب%راهيم حضرت همسر به فرشتگان خطاب حض%%رت ق%%ول از ش%%ريفه آيه اين يا ال%%بيت « و هل أ عليكم وبرك%%اته

ه فق%ال﴿ مي فرماي%%د: كه همسرش به موسي uألuه%%u كثومٱ ل دو هر در ﴾ا اين مخ%%اطبين كه معتقدند س%%نت اهل مانند ن%%يز ش%%يعيان ف%%وق مورد يا اهل براي و بوده إموسي حضرت و ابراهيم حضرت همسران آيات بزرگ علماء اصل اين است . به رفته بكار مذكر جمع صيغه بيت اهل

بن علي و211 ص4 ج البي%%ان ، مجمع در طبرس%%ي همچ%%ون ش%%يعه تفس%%ير در كاش%%اني و139 ص2 ج قمي تفس%%ير در القمي اب%%راهيم

ديديم همچنانكه نموده اند. بنابراين اذعان 95 ص7 ج الصادقين منهج مالحظه ق%%ابل وض%%وح به همسران به بيت اهل اطالق كريم قرآن در

اهل بزرگداشت و تك%%ريم م%دعي كه كس%%اني است چگونه پس است م%%ادران ق%%رآن تعب%%ير به كه پي%%امبر همس%%ران به هستند، پيامبر بيت

نه مگر نمي دارن%%د؟ روا را شايس%%ته و بايس%%ته احترام هستند مؤمنين uيٱ﴿ مي فرمايد: خداوند كه است اين ب u لىأو لن uينمؤلٱب هuم مuن مuن u%%أنفس

حقیقت بسوی گامی27

اولي تر خودشان از مؤمنين بر پيامبر» .[67]األحزاب: ﴾تهمأمه ۥجهووأز اينكه مگ%%رنه وانگهي . «هس%%تند مؤمنين مادران ايشان همسران و است

ش%%يعيان آنچه بن%%ابر حفص%%ه و عائش%%ه ب%%اطني تمايل و نيت از خداوند تا داش%%%ته آگ%%اهي داش%%%ته اند، را پي%%%امبر ج%%ان قصد آنها كه مدعيند

سازد؟ آگاه خطر اين از را پيامبرش بيت اهل م%%ورد در ش%%يعيان غلو مس%%ئله به برمي گ%%رديم ديگر ب%%ار

اط%%اعت او داشتنداز را عيسي حضرت دوستي ادعاي كه مسيحيان حد از او از تمجيد و تع%%%%%%ريف در بلكه نمي كردند فرم%%%%%%انبرداري و

پ%%يروي مگر نيست چيزي محبتي مي پرستيدند. اينچنين را او گذشته ، ك%%افي تنه%%ايي به كس%%ي از تمجيد و نفس%%اني . تع%%ريف خواهشهات از

است . چ%%را پيروي و اطاعت است هدايت الزمة آنچه بلكه نمي باشد اين و ش%%ده تحس%%ينگر ش%%خص ف%ريب ب%اعث مب%%الغه آميز تحس%%ين كه

ن%%زد او ش%%فاعت ب%%اعث عمل اين كه مي آورد بوج%%ود وي در را ت%%وهم و تعقل دروازه ه%%اي رويها زي%%اده اينگ%%ونه اينكه هم و مي گردد خداوند

و غلو با مس%%يحيان همانند ن%%يز تش%%يع مي بن%%دد. اهل را او آزادانديشي .رفته اند فراتر شرع و عقل حدود از روي زياده

كه كس%%اني به نس%%بت گرفته ان%%د. هم را اعت%%دال ج%انب س%%نت اهل به نس%%بت هم خ%%وارج ( و )مثل مي كنند را پي%%امبر بيت اهل ب%%دگوئي ش%%يعيان ( و )مثل مي نمايند اف%%راط بيت اهل دوس%%تي در كه كس%%اني

و مي پرس%%تند را بيت اهل كه رس%%انيده اند حد ب%%دان تا را اف%%راط اين و مي پندارند كعبه زي%%ارت ث%%واب از بيش%%تر را ائمه قب%%ور زيارت ثواب

بر را جهنم خداوند كند زي%%ارت را بيت اهل قب%%ور كسي مي گويند: هر.1مي گرداند واجب او بر را بهشت و حرام او

نهاد؟ اعتقادات اين بر مي توان شرك جز نامي آيا و بن%%%%%دگان بين واس%%%%%طه قبرها كه مس%%%%%ئله اين س%%%%%نت اهل

ف%%رض مي دانن%%د. اگر م%%ردود بشدت را مي گيرند قرار پروردگارشان چ%%را پس اس%%ت ، حج صد با برابر بيت اهل مق%%ابر از يكي زيارت كنيم

اين چرا نباشد؟ آن از بيشتر شايد ثوابي چنين با پيامبر مرقد زيارت را غلوهايي چنين مي كنيم . در مالحظه پيامبر بيت اهل حق در صرفا

آيا نمي بي%%نيم ؟ را ه%%ايي افراط چنين محمد حضرت به نسبت حاليكه

ص خبارأعيون ال-% 1 قمي بابويه كتاب 255 ابن از مع الخطيب في خطوط العريضة وص انصاري .18 عبدالله

حقیقت بسوی گامی28 و دانس%%ته اس%%الم پي%%امبر خ%%ود از ب%%االتر را پي%%امبر بيت اهل شيعيان دارند؟ دوست او خود از بيشتر را پيامبر اهل بيت

صحابه و سنت اهل را خود قلوب سنت اهل ،پيامبر ياران و اصحاب خصوص در اما و

داش%%ته اند. و نگ%%اه پ%%اك آنها م%%ورد در ش%%بهه اي و پ%%يرايه هرگ%%ونه از با آنحض%%%رت مت%%%ابعت و هم%%%راهي ح%%%رمت و افتخ%%%ار كه معتقدند

وص%%يت به س%%نت نمي كن%%د. اهل براب%%ري ديگ%%ري ف%%رد هيچ هم%%راهي من اص%%حاب و ي%%اران اس%%ت : به فرموده كه مي كنند عمل پيامبرشان

قد ﴿ اس%%ت : فرموده خداوند مگوئيد. همچنانكه ناسزا اب ل ه ت على ٱللuي ب مهجuرuين ٱلن ارu ٱ�و أنص%% ذuين ٱ�و بع%%وه ٱل اعةu فuي ٱت رةu س%% �ع :التوبة] ﴾ٱ� و مه%%اجرين آن و پي%%امبر بر خ%%دا شد مت%%وجه ب%%رحمت آئينه هر» .[117

.«مشكالت و تنگدستي وقت در كردند وي پيروي كه انصاري

صحابه و تشيع اهل الروضة كافي ، كتاب جمله از است آمده شيعه كتب در آنچه از اما

القل%%وب حياة كتاب و92 ص عامري قيس بن سليم كتاب و265 ص مرتد ايش%%ان رحلت از بعد پي%%امبر مجلسي : اصحاب از260 ص2 ج

و ش%%گفتي بس%%ي مق%%داد. ج%%اي و سلمان ابوذر، نفر سه بجز گرديدند و زحمت سال 23 از پس الهي تأييدات با كه است پيامبري از تعجب وي رحلت از پس بالفاص%%له كه نمايد ت%%ربيت اص%%حابي مبارزه و جهاد

چ%%نين ادع%%اي صحت در نبايد شوند! آيا مرتد و كافر يكباره به همگي ش%%اگردان همه وحي مكتب در تحص%%يل سال 23 پايان در كه معلمي

؟!.شك كرد نفر،4 يا3 مگر مي شوند، مردود وي در عمر و مي نويس%%د: اب%%وبكر246 ص8 ج ك%%افي كت%%اب در كلي%%ني

داش%%ته روا علي بر آنچه بياد و نكرده توبه كه كردند ترك را دنيا حالي .باد آنان بر مردم و فرشتگان و خدا لعنت پس نيافتادند بودند

آيه : شرح در صافي و كليني uن﴿ ذuينٱ إ ل ثم ءامنوا ثم كفروا %%وا ثم ءامن .[137]النس%%اء: ﴾كف%%روا

كه اس%%ت . چ%%را ش%%ده ن%%ازل عمر و اب%%وبكر مورد در آيه اين مي گويند كفر علي با بيعت ع%%%دم با اما آوردند ايم%%%ان ابت%%%دا عمر و اب%%%وبكر.ورزيدند

89 ص عامري قيس بن سليم كتاب و401 ص الطرائف كتاب در بدكار بازني المطلب دعب نامشروع ارتباط حاصل عمر كه است آمده ناروا هاي تهمت اين گونه بيان از زبان و قلم براستيكه است . )و بوده (.دارد شرم رفيقش و ب%%ود. او ش%%يطان از ب%%دتر مي گوين%%د: او ابوبكر مورد در به اعتقاد درحاليكه بميرد كس هر و بوده اند دروغگو و ظالم ... ، عمر

.1است مرده جاهليت مرگ به دارد، آن ها خالفت هر مي نويسد اليقين حق 270 ص در مجلس%%ي عثم%%ان م%%ورد در گن%%اه از اس%%ت گناهش م%%رده مظلوم%%انه عثم%%ان كه باشد معتقد كس

. است بيشتر مي پرستد گوساله كه كسي

ص حق اليقين - 1 ايران 204 مجلسي .چاپ

حقیقت بسوی گامی30 و رض%%وي رضا محمد الش%%يعه « از علي »ك%%ذبوا كت%%اب در آنچنانكه

اصحاب مي كنيم آنها مشاهده العريضة خطوط في الخطيب مع كتاب . مي كنند دروغگويي و اسالم با دشمني به متهم را پيامبر

نزديك%%ترين و ايم%%ان در س%%ابقين م%%ورد در غلو اهل گفت%%ار ايناست هم زمان حاضر در ش%%يعيان . نش%%ريات خ%%دا رس%%ول ياران و اصحاب

اس%%ت . سابقش%%ان مواض%%ع هم%%ان بر تش%%يع اهل اص%%رار نش%%اندهنده در اسالمي به اصطالح حكومت برقراري از پس كه بود اين ما انتظار ش%%يعه آخون%%دهاي چه اگر باش%%يم ، كم%%تري افراط و غلو شاهد ايران ، اس%%ت آم%%ده ش%%يعه كتابهاي ق%%ديمي در آنچه پ%%يرامون گفتگو از خ%%ود

را پيش%%ين علم%%اء اظه%%ارات رد و تق%%بيح ج%%رأت هرگز اما شرمسارند خ%%ود عقايد اص%%الح به آگ%%اه و دل شيعيان بيدار از بسياري ولي ندارند

س%%نت اهل ب%%رادران با و كرده اجتناب افراط و شرك از و پرداخته اند.ندارند چنداني عقيدتي اختالف اسالمي عالم درسراسر خويش

و شيعه ميان افكني تفرقه بسوي ديگر گامي اهتديت ثم كتاب يا سني

كه ايران در شيعي مراكز اخيرا مي%%ان اختالف%%ات بس%%ط از تحقيق%%ا آنگ%%اه » «ا%ه%ت%%د%ي%ت% ث%م%» ن%ام به كت%%ابي مي ش%%وند، منتفع سني و شيعه

كه - «شدم هدايت آنگ%%اه » «ظ%ل%ل%ت% ث%م%» آن ب%%راي ن%%ام بهترين اتفاقا س%طحي در س%ماوي تيج%اني محمد آق%اي از- اس%%ت «ش%دم گم%راه

توزيع سنت اهل كشورهاي در بخصوص و جهان سراسر در گسترده جري%%ان و است نگارنده شخص صوفيانه تجربيات كتاب كرده اند. اين

كه اس%%ت س%%نت اهل علم%%اي اص%%طالح به از ع%%ده اي با وي مباحث%%ات جمالت بعضي به گذرا هرچند مي انجامد. نگاه شدنش شيعه به نهايتا

ديد خواهيد گ%رامي خوانن%%ده ش%%ما مي ان%%دازيم . و كتاب اين عناوين و مي گيرند قرار ايشان هتاكي مورد پيامبر همسران و اصحاب چگونه

.است كرده هدايت را او خداوند كه اينست وي گمان درحاليكه درازي زب%%ان او به نس%%بت آزردن%%د، را پي%%امبر مي نويسد: اصحاب ،

به او نبودن%%د. با قائل اح%%ترام او به و نك%%رده اداء را او حق نمودن%%د، س%%%رپيچي خ%%%دا دس%%%تور از و مي ورزيدند عن%%%اد پ%%%رداخته ، ج%%%دال

.1مي كردند.89-88ص: - 1

حقیقت بسوی گامی31

مي دانس%%تند ب%%االتر پي%%امبر از را خ%%ود مي كن%%د: اص%%حاب اض%%افه )اص%%%حاب ( نيس%%%تند. آنها اح%%%ترامي هيچگ%%%ونه شايس%%%ته بن%%%ابراين

ح%%ديث آنها فض%%يلت در تا كردند اج%%ير را العقلي ض%%عيف هاي انس%%ان.1كنند جعل

نمي ترس%%يد. خ%%دا از و نداش%%ت تقوي مي كند: عمر اضافه همچنين جه%%%اد به رفتن در و گرديدند مرتد و ش%%%ده متم%%%ايل دنيا به اص%%%حاب

.2دادند نشان سستي تع%%يين را تق%%وي مالك نويس%%نده اس%%ت ! آيا عجي%%بي بس%%يار سخنان

رافتح بالد س%%%اير و ش%%%هرها كس%%%اني چه متع%%%ال ؟ خداوند يا مي كند وقف را فرزندانش%%ان و م%%ال و ج%%ان و كرده منتشر را اسالم نموده ،

مي كند گم%%ان پ%%رداز خي%%ال نويس%%نده نمودن%%د. ش%%ايد اسالم گسترش خ%%ود مذبوحانه اقدامات نتيجه عالم غرب و شرق در اسالم گسترش

حاص%%ل اس%%الم گسترش كه است اين حقيقت مي باشد؟ وي امثال و نداي توانسته كه است بوده پيامبر ياران هاي دالوري و ها جانفشاني

برس%%اند. جهاني%%ان گ%%وش به ع%%الم غرب و شرق امروزدر تا را اسالم به زدن دامن در س%%عي پيوس%%ته كه گس%%تاخ نگارن%%ده برخالف اصحاب

رض%%ايت جلب و خ%%دا رسول فرمايشات از پيروي جز دارد، اختالفات به كه مي كند متهم را آنها وجود اين نداشتند. با هدفي و قصد خداوند

ش%%گفتي بس%%ي كرده ان%%د! ج%%اي سس%%تي جه%%اد در و داشته چشم دنيا.است

107 ص در شدند. و مرتد مي نويسد: اصحاب 104 ص در تيجاني گفتند يهودي%%ان مانند و دادند، تغيير و تبديل دين در مي گويد: اصحاب

كه دادند گواهي خودشان عليه كردند. خودشان سرپيچي اما شنيديم .داده اند تغيير را پيامبر سنت .داد تغيير را پيامبر سنت مي نويسد: عائشه 109 ص در

در مي توان وفور به را اساس و بي پايه عبارات و جمالت اين نظير و ش%%ده ترجمه بس%%ياري ه%%اي زبان به كت%%اب ي%%افت . اين كت%%اب اين

و ش%%رق در كت%%اب اين توزيع مشغول تمام سعي با تشيع سردمداران از يكي عن%%وان به كت%%اب اين اكن%%ون هم هس%%تند. ح%%تي ع%%الم غ%%رب

اي%%ران داخل دانش%%گاههاي درس%%ي واح%%دهاي دانش%%جويان به ج%%برا و مي ش%%ود ت%%دريس از كه ه%%دايت ط%%الب و آگ%%اه دانش%%جوياني بعض%%ا

.93-92ص: - 1.101-99ص: - 2

حقیقت بسوی گامی32 اس%%تاد با آم%%ده ، خ%%ود به مي ش%%وند، ش%%گفت زده كت%%اب اين مط%%الب كه مربوطه ، با و ب%%وده علميه حوزه ه%%اي التحص%%يالن ف%%ارغ از عموم%%ا مي پردازن%%د. كه مب%%احثه به دارن%%د، مس%%تقيم رابطه اي%%ران ، اطالع%%ات متأس%%فانه كميته به وي مع%%رفي دانش%%جو، ش%%دن مش%%روط به گاه%%ا مي انجام%%د. بن%%ابراين وي نم%ودن زن%%داني يا اخ%راج ح%تي و انضباطي

انديش%%ي آزاد و لهجه ص%%راحت به جه%%ان تم%%ام در كه دانش%%جويان ، حق اي%%ران اس%%المي اص%%طالح به حك%%ومت در عامن%%د، و خ%%اص شهره

و نداشته خود درسي هاي كتاب مطالب خالف نظري اظهار هيچگونه مب%%ادا كه مي گيرند بدن%%دان لب اعتراض عواقب و خطرات هراس از

.گردند طلبي آنارشيسم به متهم و كينه و ش%%ده گم%%راه گس%%تاخ نويس%%نده اين كه اس%%ت روش%%ن

ور بالن%%دگي به آنها همت با اس%%الم كه كس%%اني به نس%%بت دش%%مني اش .مي نامد هدايت را است رسيده شد

همين به و ب%%وده مذهب صوفي ابتدا تيجاني بدانيم كه است جالب اس%%ت . ب%%وده ش%%يعه نظري%%ات با مش%%ابه نظ%%راتي نقطه داراي دليل

از ج%%زئي تص%%وف »مي نويس%%د: خل%%دون ابن ش%%هير م%%ورخ همچنانكه «.است تشيع

همانند مي دهن%%د، انج%%ام ص%%وفيان و ش%%يعيان كه مش%%ابهي اعم%%ال دو اين مردگان از جستن مدد و ائمه و اولياء تقديس قبور، بر سجده گ%%روه دو هر اينكه مي كن%%د. كما نزديك هم به بيشتر چه هر را مسلك ندارن%%د. كت%%اب قب%%ول كم%%ال و تم%%ام به را پي%%امبر س%%نت و خدا كتاب

ممكن س%%ني و ش%%يعه وح%%دت اينكه بر اس%%ت ديگ%%ري دليل تيج%%اني و ي%%اران اص%%حاب انك%%ار و عن%%اد از دس%%ت ش%%يعيان اينكه مگر نيس%%ت

و مواضع اينكه بر است قاطعي دليل نيز و برداشته پيامبر همسران .ندارد چنداني فرق ديروز و امروز شيعيان نظرات نقطه

اصحاب ميان در نظر اختالف روي پي%%امبر اص%%حاب بين آنچه از را قلمش%%ان و زب%%ان س%%نت اهل

مش%%اجرات اين كه دارند اعتق%%اد و داش%%ته اند نگ%%اه پ%%اك اس%%ت ، داده آن به ش%%دن آل%%وده از را ما هاي دست خداوند كه اس%%ت ب%%وده فتنه اي

نم%%ائيم . آل%%وده بدان زبانمان را و قلم چرا پس است ، داشته نگاه پاك مؤاخ%%ذه است آمده پيش آنها بين آنچه از را ما خداوند اينكه خصوصاuل﴿ مي فرمايد: كرد. حق تعالي نخواهد بت ما لها خلت قد أمة كت كس%%

حقیقت بسوی گامی33

عما لون تس وال تمكسب ما ولكم %%انوا %%ونيع ك .[134: ة]البقر ﴾١٣٤ مل ش%%ما و نمودند حاص%%ل آنچه آنس%%ت بر درگذش%%ت ، اس%%ت كه ام%%تي اين و»

مي دادند انج%%ام گ%%روه آن آن چه از ش%%ما و مي نمائيد حاص%%ل آنچه راس%%ت .«شد نخواهيد سؤال

اص%%رار جز نيس%%ت چ%%يزي ش%%يعه و سني ميان اختالف اصلي علت و به اص%%حاب ناس%%زاگويي و ح%%رمت هتك و ق%%رآن تح%%ريف به شيعيان

پيامبر اصحاب توسط كه احاديثي شمردن مردود و پيامبر همسران اينكه بر مب%%ني ايشان نوشته هاي و گفته ها است . و شده آوري جمع

آوردند ايم%%ان اينكه از بعد اص%%حاب برگش%%تند. ما ج%%اهليت به مج%%ددا اختالف نش%%ود، برداش%%ته اختالفات زنجيره از حلقه اين اگر مي گوئيم

و س%%%%مينارها ماند خواهد ب%%%%اقي ابد تا تش%%%%يع و س%%%%نت اهل بين گ%%روه دو مي%%ان تق%%ريب و اختالف رفع منظ%%ور به كه كنفرانس%%هايي

الم%ال بيت اس%راف مگر داش%ت نخواهد ثم%ري هيچ مي شود تشكيل همس%%ران و اص%%حاب به نس%%بت ناسزاگويي و حرمت مسلمين . هتك

.تشيع است مذهب بر بطالني خط پيامبر را پي%%امبر اص%%حاب به گ%%ويي ناس%%زا كس%%ي چه بدانيم است جالب

.بود بدكرار چه او و داد قرار سنت شيعيان براي مس%لماني به تظاهر كه يهودي شخصي بار اولين را قبيح عمل ين ا

ام%%روز متأس%%فانه و نه%%اد ب%%دعت علي حض%%رت ش%%يعيان بين مي كرد.هستيم بدعت اين شاهد علم%%اي معت%%برترين و ترين بزرگ از كه نوبختي شيخ را حقيقت اين شده است . متذكر44-45: ص«فرق الشيعة» كتاب در است شيعه

عبدالله را پي%%امبر اص%%حاب به ناس%%زاگويي اس%%اس كه مي نويسد وي اس%%الم به تظ%%اهر به كه بوده االصل يهودي نمود. وي بدعت سباء بن

س%%باء مي نويس%%د: ابن مي كرد. نوبختي اصحاب عليه توطئه به اقدام را اص%حاب س%اير و عثم%ان و عمر و ابوبكر بدگويي كه بود كساني از

ك%%ار اين به را او علي مي گفت و مي نم%%ود ب%%رائت آنها از و مي ك%%رد نم%%ود. وي مؤاخ%%ذه و دس%%تگير را او علي حضرت است . كرده مأمور

ب%%وده مس%%لمين مي%%ان ج%%دائي و تفرقه ايجاد او قصد كه كرد اعتراف فري%%اد داد. م%%ردم او كش%%تن به فرم%%ان علي حض%%رت اس%%ت . آنگ%%اه

دوس%تي ادع%اي كه مي كش%ي را كسي آيا اميرالمؤمنين ، برآوردند: يا كه هنگ%%ام آن ش%%خص مي كن%%د: اين اض%%افه نوبخ%%تي دارد؟ ترا رس%%ما

وقتي و است موسي جانشين و وصي يوشع كه مي گفت بود يهودي

حقیقت بسوی گامی34 پي%%امبر جانش%%ين و وص%%ي علي مي گفت ش%%د، مس%%لمان ظاهر به كه

.نمود عنوان را آنحضرت جانشيني كه بود فردي اولين است . وي ديگري اعتبار به و دارد يهوديت در ريشه اعتباري به امروزي تشيع

داده اس%ت . اختص%اص خ%ود به را )زرتش%تيان ( رس%وماتي مج%%وس از مي نامن%%د. م%%يرزا رافض%%ي را ش%%يعيان مخ%%الفين كه است علت بدين ش%%يعه چ%%را اينكه بر ديگ%%ري دليل » الت%%واريخ ناسخ» كت%%اب در تقي

علي ابن زيد اينكه آن اس%%ت . و نموده بيان است رافضه به موسوم منتس%%ب ايش%%ان به زي%%ديه ش%%يعه ف%%رقه كه بيت اهل بزرگ%%ان از يكي

عمل مس%%لمين ساير همچون عبادات و عقايد در فرقه اين مي باشد، خالفت ليكن مي باش%%%ند اب%%%وبكر افض%%%ليت به معتقد فقط و مي كنند

چ%%رابه كه ش%%دند شيعيان متعرض - مي دانند صحيح نيز را ثالثه خلفاء او از مي دهن%%د. ش%%يعيان نس%%بت ن%%اروا ه%%اي تهمت بعمر و اب%%وبكر

در خ%%ير جز من گفت وي مي گويي ؟ چه آنها مورد در تو پس پرسيدند ترك را او و نيستي ما از تو پس گفتند نمي گويم . آنها چيزي آنها مورد

آن از . پس «رفض%%تموني» كردند ت%%رك مرا امروز گفت : كردند. زيد ناميده رافضه مناسبت بدين كردند ترك را علي بن زيد كسانيكه روز

روي زي%%اده م%%ذهب در كه را كس%%اني علي بن زيد آن%%روز از ش%%دند. كلمه با مي دانس%%تند، ج%%ائز را اص%%حاب به ت%%وهين و طعنه و مي كردند

.1مي كردند خطاب رافضه عبدالله است : روزي آمده 302 ص1 ج ثقفي » الغارات» كتاب در

بعمر و اب%%وبكر يهلع را او خواس%%ت و آمد علي خ%%دمت س%%باء بن نداري ؟ اين جز كاري تو آيا گفت و نمود تنبيه را او كند. علي تحريك ع%%برت و پند علي س%%خنان اين از ش%%يعيان كه اس%%ت چگ%%ونه پس

بن عبدالله علي كه ب%%ود اين مگ%%رنه نمي ش%%وند! و آگ%%اه و نمي گيرند محك%%وم اع%%دام به باب%%وبكر و عمر به گفتن ناس%%زا خاطر به را سباء.نمود

.590 ص 3 ج ناسخ التواريخ - 1

امامت مسئله او فرزن%%دان و علي ام%%امت به تص%%ريح خداوند معتقدند ش%%يعيان

پيامبر جانشيني به ديگران از اولي تر و شايسته تر علي و است كرده عثم%%%%ان و عمر و اب%%%%وبكر مي گويند و اس%%%%ت ، ب%%%%وده و علي به

اض%%افه و كرده ان%%د، غص%%ب را خالفتشان حق و كرده ظلم فرزندانش عثم%%%ان و عمر و اب%%%وبكر خالفت ص%%%حت به معتقد كس هر مي كنند

.است كافر بلكه فاسق باشد، اين بر مي نويسد: شيعه 390 ص23 ج«بحار األنوار» در مجلسي

كه را آنها از اط%%اعت و ائمه از يكي ام%%امت كس هر كه متفقند اصل خواهد جهنم در هميشه و كافر كند، انكار است دانسته فرض خداوند

برت%%ري به اعتق%%اد و كفر علي مي نويس%%د: نافرم%%اني ن%%يز بود. كلي%%ني .1است شرك او جز ديگري كس ق%%رآن در است : آياتي آمده 654 ص1 ج«نور الثقلين» تفسير در

ح%%%ذف ق%%%رآن از را آي%%%ات اين اما كرده اند علي ام%%%امت به تص%%%ريح يهاأ يا» كرده ان%%د. مانن%%د: ح%%ذف ق%%رآن از را آي%%ات اين كرده ان%%د. اما

بلغت فما تفعل لم ن إو علي في كرب من كالي ن%%زل أ ما بلغ الرس%%ول .«رسالته او كه است اين كرد استنباط مي توان نيز خميني گفته هاي از آنچه

كت%%اب در اس%%ت . خمي%%ني ش%%ده تح%%ريف ق%%رآن كه ب%%وده ب%%اور اين بر خود جانشين بايد پيامبر كه معتقديم مي نويسد: ما اسالمي حكومت

نمي ك%%رد، را ك%%ار اين اگر و ك%%رد هم را ك%%ار اين و مي ك%%رد معين را.2بود نكرده ابالغ را خود رسالت

و علي ام%%%امت به آن در كه ق%%%رآن در نص%%%ي وج%%%ود به اعتق%%%اد مهمي س%%اختاري اي%%رادات و تناقضات باشد، كرده تصريح فرزندانش

.آورد خواهد بوجود را پي%%امبر رحلت از بعد خالفت امر در مس%%لمين تن%%اقض : آنچه اولين

بوده اس%%ت . چن%%انكه مش%%ورت و ش%%وري اساس بر دادند انجام اكرموأم﴿ مي فرماي%%د: خداوندورى رهم در» .[38]الش%%وری: ﴾نهمبي ش%%

.52 و 45 ص 1 ج ،الحجة ،الكافي - 1ص - 2 اسالمي .20 حكومت

حقیقت بسوی گامی36 ام%%ور از هم خالفت كه اس%%ت واضح .«كنيد مشورت يكديگر با امورتان

.آنهاست ترين مهم از بلكه مسلمين ، به علي حض%%رت كه اس%ت آمده « البالغة نهج» تناقض : در دومين

هرگ%%اه و اس%%ت انصار و مهاجرين آن از شوري كه شد متذكر معاويه و بود خواهد خداوند رضايت موجب آن كردند، اتفاق فردي امامت بر.1شد خواهد خشنود آن از

علي است : سپس آمده شد، نقل آنحضرت از كه روايتي ادامه در بيعت ب%%امن گفت : ق%%ومي و كند بيعت او با كه خواس%%ت مع%%اويه از

نه پس بودن%%%%د، ك%%%%رده بيعت عمر و اب%%%%وبكر با كه آنچه بر كرده اند شخص%%ي نه و برگزيند خ%%ود رأي به مي تواند است حاضر كه شخصي

مي ت%%وان روايت اين كند. از رد را مردم رأي مي تواند است غايب كه عثم%%ان و عمر و اب%%%وبكر خالفت كه ب%%%وده معتقد علي كه ب%%%رد پي

ب%%وده م%%ردم رض%%ايت و مشورت اساس بر و شرعي موازين مطابق .است

با علي حض%%رت كه القولند متفق ش%%يعه و تناقض : س%%ني سومين ش%%يعه بزرگ%%ان از ب%%رخي اس%%ت . گ%%رچه ك%%رده بيعت گانه سه خلفاي

علي كه مي كنند اع%%تراف اما نم%%ود، اع%%تراض ابت%%دا علي مي گويند.نمود بيعت ايشان با و پذيرفت را خالفت از پس

و آنها خالفت صحت و مشروعيت به اعتراف علي بيعت ،بنابراين كه مي كند كس%%ي تكفير به حكم كه است . مجلسي شيعيان بر حجتي به نسبت باشد، عثمان و عمر و ابوكر خالفت بودن شرعي به معتقد

مي كند؟ حكمي چه است بيعت كرده آنها با كه علي حضرت 91 ص« الش%%%يعة وأص%%%ولها صلأ» كت%%%اب در الغط%%%اء كاش%%%ف

را خ%%ود س%%عي نه%%ايت عمر و اب%%وبكر كه ديد چ%%ون مي نويس%%د: علي گس%%%ترش و ارتش تجه%%%يزات توحي%%%د، كلمه نشر و اعتال معط%%%وف ها تبعيض و س%%تم و ظلم رفع جهت در و نموده اند اس%%المي فتوح%%ات .كرد بيعت و صلح آنان با مي كنند، كوشش

كه اس%%ت, آنجا تيج%%اني گفته ه%%اي مغ%%اير الغط%%اء كاشف گفته هاي گرايش دنيا به و كرده سستي جهاد عمر( در و )ابوبكر مي گويد: آنها

.كردند پيدا هنگ%%ام به ايشان كه است روايت علي از«شرح نهج البالغة» در خالفت ب%%راي ف%%رد مس%%تحق ترين ما نظر گفتن%%د: از اب%%وبكر با بيعت

.7 ص 3 ج نهج البالغة - 1

حقیقت بسوی گامی37

را او نيك گذش%%ته ما و ب%%وده پي%%امبر غ%%ار يار او كه چرا است ، ابوبكر مردم امامت كه داد دستور او به پيامبر كه است كسي مي دانيم . او

.1بود حيات قيد در پيامبر درحاليكه گيرد برعهده نماز در را دو گ%%انه س%%ه خلف%%اي با علي بيعت ت%%وجيه ب%%راي ش%%يعه آخوندهاي

.مي آورند دليل آن رفتن بين از از، ه%%راس و اسالم بخاطر علي اينكه : بيعت اول خالفت دوران بگ%%وئيم كه بس همين ت%%وجيه اين رد اس%%ت . در ب%%وده

خالفت كه ب%%%وده اس%%%المي طاليي عصر عثم%%%ان و عمر و اب%%%وبكر پي%%دا گس%%ترش افريقا ش%%مال تا غ%%رب از و بخ%%ارا تا شرق از اسالمي

.كرد ع%ذر ديگر عب%%ارتي به اس%%ت . »و بوده تقيه علي اينكه : بيعت دوم

واقع در و اس%%ت كرده بيعت ظاهر به علي اينكه گناه « يعني از بدتر اول دليل از دليل اس%%%%%%ت . اين ب%%%%%%وده ناخش%%%%%%نود آنها با بيعت از

و فريبن%%ده و سازش%%كار چه%%ره اي علي از كه چرا است ، بي اساس تر تمايل خالف بر مي كند و مي گويد كه را آنچه كه مي كند ترسيم ترسو

و داش%%ت ؟ شخص%%يتي چ%%نين علي آيا براس%%تي مي باشد. و باطني اش س%%ني و ش%%يعه زب%%انزد آنحض%%رت طل%%بي حق و شاعت كه اين نه مگر

آن از من »كه : ش%%%ده روايت علي از» البالغة نهج» در مي باش%%%د؟ ب%%از خ%%دا راه از را آنها گ%%ري مالمت هيچ مالمت كه هس%%تم گ%%روهي .2«نمي دارد

و وزير ايش%%ان ح%%اليكه در باش%%د، ك%%رده تقيه علي اينكه پ%%ذيرش است دشوار اينكه است . كما دشوار بوده اند، گانه سه خلفاي قاضي

نفر س%%ه و آورد در عمر حض%%رت نكاح به را دخترش علي بپذيريم كه را همه اين و ك%%رد نامگ%%ذاري س%%ه گانه خلفاي نام به را فرزندانش از تقيه دادن نس%%بت مي گويند سنت باشد. اهل داده انجام تقيه حال در و اس%%ت بيت اهل به ريشخندي و طعنه زمين فردروي شجاع ترين به

هس%%تند علي دوستي مدعي كه شيعيان است شايسته آيا مي پرسند معم%%ولي آدم يك ش%%ان در حتي كه بدهند ايشان به هايي نسبت چنين

؟!.نيست هم علي كه اس%%%ت ش%%%ده روايت 181%%%%182 ص« البالغة نهج» در

را ديگر كس%%ي و كنيد رها گفت : م%%را و ك%%رد رد را خالفت پيش%%نهاد132 ص 1 ج ، ة نهج البالغ شرح- 1.195ص: - 2

حقیقت بسوی گامی38 اميرت%%ان كه اس%%ت آن از به%%تر برايتان باشم وزيرتان اگر من بجوئيد،

از بعد كه است شده اضافه « البالغة نهج» 322 صفحه در . و باشم كردن%%د، بيعت علي با م%%ردم هنگ%%اميكه عثم%%ان حض%%رت ش%%دن كشته

نه و داش%%تم خالفت به عالقه اي نه من قس%%م خ%%دا گفتن%%د: به ايش%%ان .گماشتيد آن بر مرا و داديد دعوت آن به مرا شما اما واليت ، آرزوي

يه اي آ وج%%ود به معتقد علي كه دري%%افت مي توان روايت دو اين از رها م%%را نمي گفت مي ب%%ود چ%%نين اگر و اس%%ت نب%%وده امامت مورد در

خداوند دستور از صورت اين در كه بجوئيد. چرا را ديگر كسي و كنيد علي ام%%ات به ق%%رآن بپ%%ذيريم اينكه ف%%رض ب%%ود. )به ك%%رده س%%رپيچي

(.باشد كرده تصريح از مع%%اويه نفع به حسن ام%%ام كه القولند متفق تشبع و سنت اهل م%%رد حسن بود: پسرم فرموده پيامبر گرفت . چنانكه كناره خالفت

بزرگ گروه دو بين او واسطه به خداوند كه شايد و است مقامي واال.كند برقرار آشتي و تفاهم مسلمين از

ك%%رد؟ كن%%اره گيري خالفت از حسن ام%%ام چرا كه اينجاست سوال مع%%ترض ايش%%ان اق%%دام اين به ش%%يعه زعم%%اي از بعض%%ي كه چند هر

اس%%ت ش%%يعه زعم%%اي از يكي كه س%%رد بن س%%ليمان هستند. همچ%%ون :يعني ،«مومنين%ال مذل يا عليك السالم »مي گويد: ايشان به خطاب

يا عليك الس%%الم بگويد اينكه )بج%%اي مس%%لمين كنن%%ده ذليل اي تو بر سالم » و103 ص« الكشي رج%%ال» كت%%اب در مطلب همين . «اميرالمومنين (

و190 ص«ارش%%%%اد المفيد» و215 ص 2 ج« يعق%%%%وبي ت%%%%اريخ» احتج%%اج » و162 ص«ا%أل%ئ%م%ة% ا%ح%%و%ا%ل% م%ع%ر%ف%ة% ف%ي% ا%ل%%%%م%ع%م%ع% ا%ل%ف%ص%و%ل%»

كتاب در هم مجلسي باقر محمد است . مال آمده 148 ص«طبرسي.است كرده اذعان مطلب اين به 393 ص1 ج« جالء العيوم»

اينكه و گذشته پيرامون جدل و بحث مي پرسند سنت اهل اينجا در ش%%يعيان آيا دارد؟ سودي چه مي شد خليفه مي بايست كسي چه ابتدا

خالفت بار اين و برگردانيم عقب به را تاريخ مي توانيم كه مي پندارند تف%%%رقه و اختالف جز ها ج%%%دل و بحث اين نتيجه ب%%%دهيم ؟ علي به را

وح%%دت خواه%%ان راس%%تي به ش%%يعيان اگر است ؟ ديگري چيز آيا بيشر آنها از ما مي كنند؟ تازه را گذشته خاطرات چرا هستند اسالمي امت

آنها نظر به مگر و ندارند علي عصمت به اعتقاد آنها مگر مي پرسيم موض%%وعي به ش%%يعيان كه اس%%ت چگونه پس نيست ؟ معصوم حسن و برداش%%ته دس%%ت موض%%وع آن از بحس%%ن و علي كه مي كنند تكيه

.گرفته اند كناره

كرده اشتباه او مخالفين و است علي با حق بودند

كه متفقند اين بر س%%نت اهل معاويه و علي ميان اختالف مورد در علي حك%%ومت از بودند او با كه كساني و معاويه و بوده حق بر علي

يك ح%%تي مي خواهند ش%%يعيان از س%%نت بودن%%د. اهل ك%%رده س%%رپيچي س%%نت اهل موض%%وع اين مغاير كه بياورند سنت اهل عقيده در نوشته

در خ%%ود بزرگ%%ان از كتاب صدها مي توانند سنت اهل عكس باشد. بر بر مع%%اويه خ%%روج س%%نت اهل كه كنند ثابت ايشان به و بياورند عقيده

اهل دارن%%دكه سعي شيعيان چرا مي دانند. پس اشتباه عملي را علي س%%عي چ%%را و دهند جل%%وه علي مخ%%الفت و مع%%اويه ص%%ف در را سنت

اهل دش%%منان را آنان و دهند نسبت بني اميه به را سنت اهل مي كنند.كنند معرفي بيت

و گ%%%رفت م%%%ذهبي رنگي اختالف اين كه نپائيد دي%%%ري متأس%%%فانه و عقايد و اص%%ول در جدي%%دي روش داراي و مس%%تقل گروهي شيعيان

س%%طح اين در مع%%اويه و علي ميان اختالف شدند. اما مواريث و فقه اختالف نداش%%تند. بلكه اختالفي غ%%ير و عقايد و اصول در آنان و نبوده

از آنچه به ربطي و ب%%ود شخص%%ي س%%اليق و حكوم%%تي مس%%ايل در آنها خ%%ود ادع%%اي اين اثب%%ات نداش%%ت . ب%%راي بودند آم%%وخته اك%%رم رسول نهج ش%%يعه منبع ت%%رين مي آوريم . مهم ش%%يعيان خ%%ود كتب از داليلي آوري جمع علي به ش%%ده داده نس%%بت روايت آن در كه اس%%ت البالغة چ%%نين ايش%%ان از نقل به 114 ص 3 ج البالغة نهج اس%%ت . در ش%%ده برخ%%ورد ش%%ام اه%%الي با ما كه ب%%ود اينگ%%ونه ك%%ار اس%%ت : ابت%%داي آمده

دوت و است يكي پيامبرمان و يكي خدايمان كه است روشن كرديم ، و خ%%دا به ايمان از غير بيشتري چيز آنها از است . ما اسالم به ما همه

اختالف آن در آنها و ما كه . آنچه یمنمي خ%%%واه پي%%%امبرش تص%%%ديق .بود عثمان خون كرديم

جز مي گوين%%د، ش%%يعيان آنچه ب%%رخالف و آنحض%%رت گفته ،بن%%ابراين پي%%امبر اص%%حاب و علي مي%%ان ديگ%%ري اختالف عثم%%ان قتل مس%%ئله

اص%%حاب مي%%ان جدائي و تفرقه از علي است . حضرت نداشته وجود مي گفت : م%%رثيه آنها م%%رگ در اينگ%%ونه و مي خ%%ورد حس%%رت پي%%امبر

حقیقت بسوی گامی40 پذيرفتند، را آن پس شدند، داده دعوت اسالم به كه قومي آن كجايند گ%%%ريه از هايش%%%ان چشم دادن%%%د، ق%%%رار حكم آن و خواندند را ق%%%رآن

چس%%بيده كمرهايش%%ان به گ%%رفتن روزه از هايش%%ان شكم و خش%%كيده خش%%كيده ، خداوند درگ%%اه به التم%%اس و تض%%رع از هايش%%ان بود. دندان

بنظر خس%%ته خداترس%%ي از و زرد داري زن%%ده ش%%ب از چهره هايش%%ان ديدار تشنه داريم حق ما پس رفتند، كه بودند برادرانم مي رسيد. آنها

.1بگيريم دهان به غم انگشت آنها جدائي از و باشيم آنها اصحاب و علي ميان محكم و دوستانه روابط از حكايت سخن اين بن عمر نك%%اح به را كلث%%وم ام دخترش علي اينكه كما مي كند، پيامبر

ص5 ج كلي%%ني ك%%افي مانند تش%%يع اهل از هائي درآورد. كتاب خطاب 1 ج قمي « اآلم%%ال منتهي» و350 ص 3 ج طوس%%ي استبصار و346

.كرده اند اعتراف حقيقت اين به 184 ص خطاب بن عمر هنگاميكه ها رومي با جنگ در مي خواست شخصا

منع رفتن از را او علي حض%%رت نمود. مشورت علي با كند شركت ح%%امي و اعراب نماد و قلعه او كه زيرا بماند باقي بايد او گفت و كرد

گفت : اگر او به علي حض%%رت . س%%پس 2اس%%ت مس%%لمين پناهگ%%اه و اگر و است اعراب قوت ونقطه ريشه اين مي گويند ببينند ترا ها عجم به و پ%%ذيرفته را رأي ب%%ود. عمر خواهيد ام%%ان در كرديد قطع را ريشه .3نرفت جنگ

از گ%%رهي علي كه اس%%ت آم%%ده 2 ص ،3 ج البالغة نهج در همچ%%نين را ايش%%ان علي مي كردند. حض%%رت را عثمان بدگوئي كه ديد را مردم

از م%%ردي من و مي كنند را او ب%%دگوئي مي گفت : مردم و نمود مذمت .مي كردم او دلجوئي در بسيار سعي كه بودم مهاجرين

را خ%%ويش فرزن%%دان از تن سه ثالثه خلفاي دوستي شدت از علي عثم%%ان . گ%%رچه و عمر اب%%وبكر، ه%%اي نام به ك%%رد، نامگذاري ها آن بنام

اين به ش%%يعيان هاي كتاب اما نيستند آگاه حقايق اين از شيعيان عامه ص طبرس%%ي «ال%%وري اعالم » ه%%اي كتاب دارن%%د. مانند اقرار موضوع

،213 ص2 ج«يعق%%وبي ت%%اريخ » ،186« صارش%%اد ال%%%مفيد» ،302 « الغمة كشف» ،142 ص اص%%فهاني ف%%رج ابي « الط%%البين »مق%%اتل.182 ص مجلسي «جالء العيون» و64 ص2 ج اردبيلي

:مي كند توصيف چنين را پيامبر اصحاب علي ديگر جايي در.235 ص نهج البالغة - 1.18 ص 2 ج ،نهج البالغة - 2.30 ص 2 ج نهج البالغة - 3

حقیقت بسوی گامی41

نيس%%%ت . آنها مثل ش%%%ما از هيچكس دي%%%دم ، را محمد ي%%%اران من و قي%%ام در ها شب آل%%ود، غب%%ار و م%%وي ژولي%%ده مي كردند ص%%بح ايشان قيامت روز ياد بود. از خاك بر هايشان پيشاني ها غروب بودند، سجود

س%%جده هاي اثر در هايش%%ان مي ايس%%تادند. پيشاني آتش ش%%عله هاي بر ج%%اري چشمانش%%ان بر اش%%ك خ%%دا ذكر از و بود شده سائيده طوالني .مي كرد تر را هايشان گريبان و مي شد

و ب%اد از درخت%%ان كه مي لرزيدند چن%%ان او ثواب اميد و خدا ترس از .1طوفان

حسين فرزندان و نهاد نام عمر و ابوبكر را فرزندانش نيز حسين اسامي اين به را خود فرزندان عمر و ابوبكر داشت مي گرا براي هم هايش%%ان كتاب در ن%%يز شيعه علماء كه است واقعيتي اين و نهادند نام .2كنيد كرده اند. مالحظه اعتراف آن به

از يكي اس%%ت ، هفتم ام%%ام ش%%يعه اعتقاد بنابر كه جعفر بن موسي و217 ص2 ج الغمة كشف نه%%اد. كت%%اب ن%%ام اب%%وبكر را خود فرزندان

ام%%ام كرده اند. همچنين ذكر را موضوع اين 561 ص الطالبين مقاتل حس%%ين بن علي او گذاشت . پ%%دربزرگ نام عائشه را دخترش مذكور

كش%%ف) ب%%ود نامي%%ده عائشه را دخ%%ترش ن%%يز ط%%الب ابي بن علي بن علي ش%%يعيان دهم ام%ام ( همچ%نين283ص%%: الغمة والفصول الهمة

.3داشت عائشه بنام دختري و حسن بنام پسري هادي محمد بن .4نه%%اد ن%%ام اب%%وبكر را فرزن%%دش ط%%الب أبي بي جعفر بن الله عبد .5داشت نام عمر آنها از يكي كه داشت فرزند سه علي بن حسن اص%%حاب به نس%%بت ش%%يعيان موض%%ع كه اس%%ت اين بر دال همه اين كه هست كسي شيعيان از آيا گرنه نيست ! و بيت اهل موضع پيامبر

به ت%%وجه با كن%%د؟ نامگ%%ذاري عمر يا عائش%%ه يا اب%%وبكر را فرزن%%دانش ارادت و دوستي ادعاي اينجا در ما كرده اند را كار اين بيت اهل اينكه

بيت اهل مي گ%%وئيم : از و كرده امتحان را بيت اهل به نسبت شيعيان كنيد پ%يروي عائش%ه و س%%ه گانه خلف%اي بن%%ام فرزندانتان نامگذاري در

.189-190 ص نهج البالغة - 1الور-% 2 ج 213 ص یاعالم يعقوبي تاريخ الطالبين ،% 228 ص 2 ، ،116و 78 ص مقاتل

( مسعودي التنبيه واالشراف ص جالء العيونو 263 ص شيعي ) .582 مجلسي : ةكشف الغم- 3 : ةمهم%والفصول ال 324ص 2ج .283ص .123 ص مقاتل الطالبين - 4ج - 5 يعقوبي .166 ص ةمهم%الفصول ال و81 ص عمدة الطالب و 228 ص 2 تاريخ

حقیقت بسوی گامی42 و بي محت%%وا ادع%%ائي جز بيت اهل از پيرويت%%ان و ارادت ادع%%اي وگرنه .بود نخواهد ديگري چيز حقيقت از عاري

فض%%يلت منكر گفت : من كه مي كند روايت ب%%اقر ام%%ام از طبرسي . 1است افضل عمر از ابوبكر اما نيستم عمر

متصف را ابوبكر او ديد وقتي شد متعجب علي بن محمد از مردي ص%%%ديق به موص%%%وف را او ن%%%يز تو آيا پرس%%%يد و مي كند ص%%%ديق به

نگويد ص%%%ديق را او كس هر و گفت : بلي ، علي بن محمد مي ك%%%ني ؟.2كرد نخواهد تصديق آخرت و دنيا در را قولش برجس%%ته ترين و ت%%رين بزرگ توس%%ط مي شود ذكر كه رواياتي تمام و اس%%ت ش%%ده روايت ايشان كتب ترين مهم در شيعه مراجع و علماء

ام%%ام محمد بن جعفر مي ك%%نيم . از اس%%تدالل شيعيان خود منابع از ما او از و رس%%يد ايشان خدمت دانا زني كه است روايت شيعيان ششم

زن آن ج%%واب در جعفر بن نمود. محمد سوال عمر و ابوبكر مورد در مالق%%ات به كه آنگ%%اه گفت : من زن ب%دار. آن دوس%%ت را دو گفت : آن

ك%%رده امر آنها دوس%%تي به م%%را تو مي گ%%ويم او به ش%%تافتم پروردگارم .3گفت : بلي درجواب بودي . امام

اينكه مرتين . بخ%%اطر ابوبكر مي گفت : ولدني پيوسته صادق جعفر ط%%ريق از مي رس%%د. اول اب%%وبكر به ط%%رف دو از صادق جعفر نسبت

از دوم اس%%ت . و ابوبكر فرزند قاسم كه قاسم ، بنت فاطمه مادرش ، م%%ادر كه بن اب%%وبكر عب%%دالرحمن بنت اس%%ماء م%%ادربزرگش ط%%ريق .4مي باشد فاطمه

ش%%د. زنش كش%%ته قرآن تالوت حال در مي گويد: عثمان مسعودي داخل وحس%%ين حس%%ن كشتند. آنگاه را اميرالمؤمنين كه برآورد فرياد و ب%%ود ك%%رده پ%%رواز روحش كه يافتند حالي در را عثمان و آمدند خانه

به علي رس%%يد بزب%%ير و طلحه علي ، به خ%%بر گريس%%تند. اين او بر حسن ص%%%ورت بر ب%%%ود غمگين و پريش%%%ان حاليكه در آمد خانه درون

المؤم%%نين گفت: ام%%ير و كوبيد حس%%ين س%%ينه بر مش%%تي و زد س%%يلي بن محمد به و بوديد خانه نزديك ش%%ما حاليكه ش%%د, در كش%%ته چگونه

ص االحتجاج- 1 .230 طبرسي .174 ص 2 ج كشف الغمة - 2ج الروضة ، الكافي - 3 .101 ص 8 ،و 195 ص عمدة الطالب -% 4 ايران ج ةالحج، الكافي و 186 ص مفيد%االرشاد الچاپ ،

.472 ص1

حقیقت بسوی گامی43

ال%%ذهب ك%%رد. )م%%روج لعنت را زب%%ير بن الله عبد و گفت ناسزا طلحه(344 ص2 ج مسعودي

ص بيروت دارالمعرفة چاپ الطالبين مقاتل در اصفهاني ابوالفرج جالء در ومجلس%%ي 64 ص2 ج الغمه كش%%ف در اردبيلي ،142 و87

در ط%%الب ابي بن علي فرزند مي نويس%%ند: اب%%وبكر582 ص العي%%ون همچن%%انكه رس%%يد به ش%%هادت ك%%ربال در حس%%ين ام%%ام ب%%رادرش رك%%اب ش%%هيد ن%برد همين در داش%%ت ن%ام ابوبكر نيز او كه حسين امام فرزند

و263 ص واالش%%راف تن%%بيه ازجمله ش%%يعه تأليف%%ات س%%اير ش%%د. در اس%%ت . ش%%ده اع%%تراف موض%%وع اين به هم 74 ص2 ج الغمه كش%%ف

ام%%ام فرزند مي نويس%%د: عمر582 ص العيون جالء كتاب در مجلسي ام%%ام خ%%ود عم%%وي رك%%اب در ك%%ربال در كه ب%%ود كساني جمله از حسن

مجلس%%ي گفته با م%%ورد ان در رس%%د. اص%%فهاني به ش%%هادت حس%%ين بن عمر» مي نويس%%د: 116 ص الط%%البين مق%%اتل در و نيس%%ت موافق

«.درآمد اسارت به بلكه نشده حسن شهيد ش%%ده داش%%ته نگ%%اه پوش%%يده ش%%يعه عامه از كه است حقايقي اينها

ام%%ام ش%%هادت س%%وگ در شيعيان كه است شگفتي بسي است . جاي ن%%يز و اب%%وبكر ب%%رادرش از ن%%امي ح%%تي ح%%اليكه در مي گريند حس%%ين

مي%%ان به رس%%يدند ش%%هادت به ايش%%ان رك%%اب در كه اب%%وبكر فرزن%%دش نيستند؟ رسول بيت اهل از دو اين مگر آيا چيست ؟ نمي آورند! علت

اين از ش%%يعه م%%ردم عامه كه نيست شيعه زعماي صالح به اينكه با و از نش%%ان كه دارند ه%%ايي نام تن دو آن كه ش%%وند! چ%%را آگ%%اه حق%%ايق و پي%%امبر اص%%حاب به نس%%بت بيت اهل محبت عمق و صميمانه رابطه

ش%%يعه زعم%اي چ%را راس%%تي به دارد. و بعمر و ابوبكر آنان رأس در و بيت اهل مي%%%ان عميق محبت و پ%%%اك ص%%%ميمانه ، رابطه مي خواهند كه آنچه نگاهدارن%%د؟ مخفي ش%%يعه عامه ديد از را پي%%امبر اص%%حاب عمر و ابوبكر را فرزندانشان كه مي انگيزاند رابر مسلمين از بسياري در آن%%دو كه چ%%را اس%%ت ، بو اب%%وبكر واالي ش%%أن و فرخن%%دگي بنامند،

.بوده اند اسالم پيامبر به افراد ترين نزديك واقع

مورد در توزان كينه از يكي و مالك امام مباحثة اصحاب

)از فالن و فالن با من گفت و رس%%يد/م%%الك ام%%ام خ%%دمت م%%ردي اس%%ت : فرم%%وده ج%%واب در مالك دارم . امام دشمني و اصحاب ( كينه

uل﴿ ذuينٱ جuرuينمهلٱ ءuفقرال أخ ل مuن رuجوا uهuمووأم رuهuمدuي الفض%% تغ%%ونيب لهuٱ من رون انوورuض%%% لل هٱ وينص%%% وله لل ورس%%% ۥ uكأول ﴾٨ دuقونلصٱ هم ئ

كه اس%%ت فق%%رايي مه%%اجرين ، ب%%راي في ء ام%%وال »ترجمه : .% [8]الحشر: خداوند خوش%%نودي و نعمت مي طلبند و اموالشان و خانه ها از شدند رانده

ام%%ام .«ص%%ادقين ايش%%انند و رس%%ولش و خ%%دا مي كنند نص%%رت و ي%%اري را، م%%الك ام%%ام داد: خ%%ير پاس%%خ م%%رد هستي مهاجرين از گفت : تو مالك ذuينٱو﴿ تالوت كرد: را آيه دنباله uيملٱو لدارٱ تبوءو ل uهuمقب مuن نإ ون ل ب uيح

uلي هاجر من دورuهuم فuي يجu%%دون وال هuمإ مما حاجة ص%% %%وا uرونويؤ أوت ثهuم على u%%ان ولو أنفس%% uهuم ك ة ب آن%%ان » ت%%رجمه : .[9]الحش%%ر: ﴾خصاص%%

گزي%%ده س%%كني مدينه در مهاجرين از قبل و آوردند ايمان كه راست كساني به آنچه به نس%%بت دارندو دوست را مهاجرشان برادران )انصار( آنها بودند

كه را آنچه و نمي ورزند حسادت است شده داده اموال )مهاجرين ( از آنها پرس%%يد: آيا م%%رد آن از م%%الك امام . «مي كنند ايثار دارند نياز آن به خود

ام%ام س%%پس گفت : خير. جواب در مرد )انصار( هستي ؟ ايشان از توذuينٱو﴿ نمود: تالوت را يه آ دنباله مالك %%ون دuهuمبع مuن ءوجا ل نا يقول رب

uخ لنا فuرغٱ uناووإلu ذuينٱ ن u سبقونا ل uيملٱب uنا فuي علتج وال نuإ قلوب ل uين اغuذ ل ل نا ءامنوا ك رب uن حuيم رءوف إ آن%%ان نيز و» ترجمه : .[10]الحشر: ﴾١٠ ر اي مس%%لمين ( مي گويند )س%%ائر انص%%ار و مه%%اجرين از بعد آم%%ده كه راست

پيش%%ي آوردن ايم%%ان در ما از كه را ما ب%%رادران و را ما بي%%امرز پروردگ%%ارا آورند ايم%%ان آنانيكه به نسبت كينه اي هيچ ما هاي دل در مده قرار و جستند

.«مهرباني و بخشنده تو آئينه هر پروردگارا م%%رد هس%%تي ؟ گ%%روه اين از تو پرس%%يد: آيا م%%رد آن از م%%الك ام%%ام

بغض كسي گفت : هر مالك باشم . امام گروه اين از گفت : اميدوارم .نيست گروه اين از گويد ناسزا آنان به و داشته دل در را آنها كينه و

ناس%%زا ايش%%ان به دوم و اول آيه مص%%اديق به كس هر عب%%ارتي به .بود نخواهد مي شود شامل را آنها سوم آيه كه كساني زمره در گويد

78 ص« الغمة كشف» كت%%اب در اردبيلي را مب%%احثه همين مش%%ابه

حقیقت بسوی گامی45

ذكرك%%رده طالب ابي بن علي بن حسين بن علي از نقل به تبريز چاپ مي گويند ناس%%زا عثم%%ان و عمر و اب%%وبكر به كه آنهايي است : مشكل

اصحاب آنها كه هستند اين از بي خبر اينكه بر عالوه آنها كه است اين پ%%در برخي و داماد آنان كه هستند اين از بي خبر بلكه بوده اند، پيامبر

به ديگ%%ري از پس يكي را دخ%%ترش دو بوده ان%%د. پي%%امبر پي%%امبر زن عمر دخ%%تر حفصه و ب%%ود عمر داماد خدا درآورد. رسول عثمان نكاح

عايش%%ه و ب%%ود اب%%وبكر دام%%اد همچ%%نين داشت . پي%%امبر همسري به را كه ك%%رد تص%%ور مي ت%%وان آيا برگزي%%د. پس همسري به را ابوبكر دختر

و اص%%حاب و مي بس%%ت خ%%انوادگي پيم%%ان ناص%%الح اش%%خاص با پيامبر برمي گزيد؟ ناصالحي همنشينان

عاشورا ش%%هادت به آن در ي%%ارانش و حس%%ين كه اس%%ت روزي عاش%%ورا

متأثرند و غم%%زده وي%%ارانش حس%%ين ش%%هادت در سنت رسيدند. اهل سر قمه، و چاقو و زنجير با و نمي كنند زاري و گريه شيعيان مانند اما

بسا اي و مي ك%%نيم مشاهده نمي كنند. متأسفانه خونين را پشتشان و خردس%%ال كودكان پشت و سر از چگونه كه ديده اند نيز مسلمين غير ج%اري خ%ون وغ%%يره زنج%%ير و چ%اقو اص%ابت از ناش%%ي جراحت اثر در

مي شود. كودكان مرگ به منجر موارد بعضي در عمل اين و مي شود س%%ن به خردس%%ال بچه ه%%اي و اطفال اين آيا مي پرسيم شيعيان از ما

در س%%اله هر كه گاهه%%ايي كش%%تار در اينكه از قبل رس%%يده اند، تكليف ش%%وند؟ داده شركت مي شود پا بر لبنان در نبطيه و پاكستان و ايران

مراس%%م اينگ%%ونه نمي كن%%د؟ مش%%وه را اس%%الم چه%%ره عمل اين آيا و ور ش%%عله را تش%%يع و س%%نت اهل جوانان ميان اختالف آتش كه هستند

كه مي شوند ناگواري حوادث موجب و مي كنند تن ص%%دها ج%%ان بعضا به خداوند آيا اس%%ت ؟ دس%%ت از اين مي كند. آيا قرباني را طرف دو از و بري%%زيم را هايمان خون و كنيم مجروح را خودمان تا داده دستور ما

خداست يدن و شريعت از اين آيا بگيريم ؟ خودمان بدست را جانمان هنگ%%ام و جه%%اد مي%%دان در را جانهايمان اگر اوست ؟ پيامبر سنت از يا

تحسين و تبريك شايسته بي ترديد كنيم قرباني خدا دشمنان با مقابله ب%%دور مي دهند انجام عاشورا مراسم در شيعيان كه آنچه اما هستيم ،

.مي گيرد انجام خودشان بدست و دشمن با نبرد ميدان از

حقیقت بسوی گامی46 م%%أواي مگر و نش%%ده ش%%هيد حس%%ين مگر مي پرس%%يم ش%%يعيان از

هس%%ت « پس كه» اس%%ت چ%%نين اگر نيس%%ت ؟ ج%%اوداني بهش%%ت شهدا و رواي%%%%ات دارند س%%%%ودي چه و چه ؟ ب%%%%راي زاري و گ%%%%ريه اينهمه

و شيون به را آنها و برمي انگيزانند را مردم احساسات كه نوحه هايي مي نويس%%د:468 ص2 ج«جالء العين» در مجلسي دارند وامي زاري

چش%%مش از و گرياند را م%%ردم يا و ك%%رد حس%%ين گريه ب%%راي كسي هر اگرچه را گناهانش خداوند باشد هم قطره يك گرچه شد جاري اشك

.بخشيد خواهد باشد، هم دريا كف اندازه مي ك%%رد گ%%ريه فرزن%%دش ب%%راي و بود شده شهيد فرزندش كه زني

سرنوش%%ت از را او كه خواس%%ت ايش%%ان از و رس%%يد پي%%امبر خ%%دمت بيش%%تر او بر اس%%ت جهنم اهل فرزن%%دش اگر كه كند آگ%%اه فرزن%%دش

شادمان فرزندش شهادت و نكند گريه است بهشتيان از اگر و بگريد بالفاص%له زن اس%%ت . آن بهش%%ت در فرزن%دت فرم%ود باش%%د. پي%%امبر

ش%%ادمان و خوشحال كه برمي گشت درحالي و كرد قطع را گريه اش .بود

قتل كيفيت تا مي ش%%ود برپا س%%اله هر كه آوري نف%%رت مراسم اين ها ج%%دائي و اختالف%%ات به كن%%د، تك%%رار و دهد نم%%ايش را حس%%ين امام شوند فراموش بايد گذشته ها دشمني و كينه و زده دامن تازه مجددا

.مي كند ان%%داختن دور و اس%%المي امت وح%%دت به دعوت شيعه سردمداران

به موس%%وم نمايش%%ات اين با ح%%اليكه در مي كنن%%د، گذش%%ته كينه ه%%اي .مي كنند عمل گفتارشان عكس عاشورا

شهادت به كساني چه را يارانش و حسين راستي به اينكه پرسش رسانيدند؟

و ح%%ادثه آن اينكه يا رس%%اندند؟ ش%%هادت به را ايشان سنت اهل آيا نكته به نوشته هايش%%ان در ب%%ود/ ش%%يعيان منتظ%%ره غ%%ير روي%%ارويي

قتل به ش%%يعيان خ%%ود را حسين اينكه آن و كرده اند اعتراف خطيري 34 ص1 ج«الش%%يعة اعي%%ان » كت%%اب در امين محس%%ن رساندند. سيد

u مردم از تن هزار مي نويسد: بيست كردن%%د، بيعت حسين امام با عرا اما درح%%اليكه و نمودن%%د، خ%%روج وي عليه و ك%%رده خي%%انت او به بع%%دا

از قبل رساندند. حس%%ين قتل به را ايشان بودند، او با بيعت به متعهد به كه نبوديد ش%%ما فرمودن%%د: مگر ايشان به خطاب شود كشته اينكه

مجهز لش%%كري ام%%روز اما رس%%يده ، ف%%را قي%%ام زم%%ان نوش%%تيد من اينك اما خواس%%تيد كمك ما از روزي افس%%وس ايس%%تاده ، روي%%ارويم

حقیقت بسوی گامی47

با حاليكه مي گيريد. در بكار ما عليه بود ما دست در كه را شمشيري با و شكس%%تيد را بيعتت%%ان بودي%%د، ك%رده بيعت خدا دشمنان عليه و من

و ان%%ديش بد خ%ود دوس%%تان به نس%%بت ش%%ديد. ش%%ما پيمان هم دشمن مانند و ش%%كيتد را بيعتت%%ان و كرديد گش%%تيد. حم%%اقت دش%%من ب%%ازوي خ%%دابر دوري و آوردي%%د. لعنت هجوم ما بر و هر از پروانه ها و مگسها

.1باد امت اين سركشان به خط%%اب ك%%ربال در حس%%ين ام%%ام ياران از يكي يزيد بن حر سپس

ش%%ما گفت : آيا چ%%نين بودند ك%%رده خي%%انت حس%%ين ام%%ام به كه آن%%اني او اينكه تا كرديد دع%%وت خ%%ويش نزد به خدا صالح بنده اين كه نبوديد را او تا مي آوريد حمله او به و مي كنيد ت%%رك را او آيا و آمد ش%%ما پيش

به را ش%%ما شماس%%ت . خداوند دست در اسيري چون او پس بكشيد؟.2نياشامد آب تشنگي روز

به م%%دتي تا اگر كرد: خدايا دعا چنين خدا بدرگاه حسين امام آنگاه را آنها و كن تقس%%%يم مختلف روهه%%%اي به را آن%%%ان دادي ، مج%%%ال آنها

زي%%را مگ%%ردان خشنود آنان از را حكام و بگردان آور خنده هاي ميمون و كردند حمله ما بر اما كنن%%د، ياري را ما تا دادند دعوت را ما آنان كه .3كشتند را ما

وارد حس%%ين بن علي مي نويس%%د: هنگ%%اميكه يعق%%وبي ش%%يعه مورخ بر گفت : اينها وي مي كنند، گريه كنان فرياد كه ديد را زنان شد كوفه

.4كشتند؟ را ما كساني چه پس مي كنند، گريه ما ك%%رد كن%%اره گيري حك%%ومت از مع%%اويه نفع به حسن امام هنگاميكه

ش%%ما از را خ%%ودم من كوفه اهل گفت: اي چنين كوفه اهل به خطاب - بر3 برديد را - م%الم2 كش%تيد را - ب%درم1دلي%ل: سه به ك%ردم جدا

اط%%اعت و بش%%نويد كردم بيعت معاويه با كرديد. من فرو نيزه شكمم پرت%%اب ايش%%ان بس%%وي اي ن%%يزه اسد بني از مردي هنگام اين كنيد. در

.5شكافت را ايشان پاي ران كه كرد ص ش%%ماره و نويس%%نده ن%%ام درج با ما )كه ش%%يعيان خود هاي كتاب

اين نش%%انگر كرديم ( بخوبي منعكس را آنها نوشته هاي از گوشه هايي .145 ص طبرسي از االحتجاج - 1.242 ص ی باعالم الهدیاعالء الورو 234 ص مفيد%االرشاد ال- 238و18 ص ة كشف الغمو 949 ص طبرسي ازاعالء الوري ، 241 صمفيد %االرشاد ال- 3ج - 4 يعقوبي .235 ص 1 تاريخ م%%روج و 162 ص الفص%%ول ال%%%مهمة 90 ص مفيد%%%االرش%%اد ال 540 ص كشف الغمة -%% 5

ج الذهب 431 ص 2 مسعودي

حقیقت بسوی گامی48 به را وي بودن%%د، حس%%ين حم%%ايت و كمك م%%دعي كس%%انيكه اس%%ت

و دوس%%تي به تظاهر و ريختند تمساح اشك سپس و رساندند شهادت كه هس%%تند كس%%ي جن%%ازه پي در هم هن%%وز و كردند بيت اهل محبت

و سر و گريه ها اين رس%%%%%%%%انده اند. اگر قتل به را او خودش%%%%%%%%ان به نس%%بت ايش%%ان ارادت و دوس%%تي ش%%دت از الواقع في ها سينه زدن

سينه اش كه پيامبر عموي حمزه براي اينها چرا پس است ، بيت اهل دوس%%تداران م%%دعيان خوردن%%د، و آورده در را جگ%%رش و ش%%كافتند را

پي%%امبر رحلت در چ%%را يا و نمي ده%%د؟ ق%%رار ت%%أثير تحت را بيت اهل از پي%%امبر درگذشت فاجعه است كه اين نه مگر نمي كنند، سوگواري

است ؟ دردناك و تر بزرگ فاجعه اي هر مي ش%%ود. آيا خوش%%نود عاش%%ورا روز در اعمالي چنين از خداوند آيا

اس%%ت . الهي شكر آوردن بجا روز عاشورا چيست ؟ عاشورا مي دانيد فرع%%ون و داد نجات را قومش و موسي خداوند كه بود روز همين در مش%%اهده م%%دينه به ورود ابت%%داي در كرد. پي%%امبر غرق را پيروانش و

ش%%د، جويا را آن علت مي گيرن%%د، روزه را عاش%%ورا روز يه%%ود كه كرد و موس%%ي روز اين در كه خداوند از ش%%كرگذاري ب%%راي گفتند: يهوديها از من »فرم%%ود: اسالم مي گيريم . پيامبر روزه داد، نجات را يارانش

روزه را عاشورا حضرت پس هستم ، تر نزديك موسي برادرم به شما«.بگيرند روزه نيز سايرين تا دادند دستور و مي گرفت

شيعيان قبال در فرزندانش و علي امام موضع به ب%%ود. او خشميگن تر شيعيان بر فرزندانش ، به نسبت علي امام

با جنگ به نه%%ان و آش%%كار و روز و ش%%ب را شما گفت : من شيعيانش با اينكه از بحنگي%%د. قبل آنان با گفتم شما به و نمودم دعوت قوم اين

. از1كردند حمله ش%%ما به مك%%رر اينكه تا كنيد بجنگ%%د. سس%%تي ش%%ما تفهيم را نكردي%%د. ش%%ما حركت كنيد، حركت جهاد براي خواستم شما

و نفهميديد. مخفيانه كردم ، توجيه و اجابت كردم ، دعوت را شما علنا خم كم%%ان چ%%ون غ%%روب مي كنم ، اس%%توار را ص%%فوفتان نكرديد. صبح اس%%ت ، غ%%ايب عقلت%%ان اما حاضر هايتان جسم كسانيكه مي شويد. اي

را خ%%دا حكم اميرت%%ان هس%%تند. ش%%ما رأي اختالف گرفت%%ار رهبرانت%%ان اه%%الي نمي آوري%%د. ام%%ير ج%%اي به را او حكم ش%%ما اما مي كند اطاعت

خ%%دا هس%%تند. به او مطيع آنها اما مي كن%%د، را خ%%دا نافرم%%اني ش%%ام ده من درهم . از ازاي در دين%%ار كنم ، مع%%امله مع%%اويه با دارم دوس%%ت

از مي گ%%ويم س%%پاس را بدهد. خدا من رابه آنها از نفر يك و بگيرد نفر ق%%رار آزم%%ون در ش%%ما توس%%ط مرا كه آنچه به و نموده مصلحت آنچه

پ%%يروي مي ش%%ويد داده دس%%تور چه آن به كه گ%%روهي داده اس%%ت . اي خ%%دا، به نمي كنيد. س%%وگند اجابت شويد داده دعوت چون و نمي كنيد

مي فكن%%د، ج%%دايي ش%%ما و من مي%%ان خداوند رس%%د، فرا من اجل چون ستمگران معاويه كه نيست شگفت بيزارم . آيا شما همنشيني از من

گ%%%ونه هيچ ب%%%دون مي كنند اط%%%اعت او از مي خوان%%%د، را فروم%%%ايه من از اما بخش%%ش و باب%%ذل مي كنم دعوت را شما من چشمداشتي ،

.2مي كنيد مخالفت من با و مي شويد پراكنده مبتال ان%%دوه و غم چن%%دين به ش%%ما مي فرماي%%د: از ادامه در حضرت

اينكه هس%%%تيد. دوم كر اما داريد گ%%%وش اينكه با اينكه هس%%%تم . اول با اينكه س%%%%وم هس%%%%تيد. و گنگ و الل واقع در اما مي زنيد ح%%%%رف چ%%ون پايمردي در جنگ هنگام نمي بينيد. به اما داريد، چشم وجوديكه اعتم%%اد ق%%ابل ب%%رادران چ%%ون بال و سختي هنگام در و نيستيد آزادگان

گم را ساربانش%%ان كه هس%%تيد ش%%تراني بس%%ان كس%%انيكه نيس%%تيد. اي .68 ص نهج البالغة - 1.100 ص 2 ج نهج البالغة - 2

حقیقت بسوی گامی50 پراكن%%ده ديگر س%%وي از مي كنند جمع را ش%%ما سو يك از اگر كرده اند،.1مي شويد زي%%را كرد خواهند غلبه شما بر قوم اين مي كنم گمان خدا به قسم

و هس%%تيد پراكن%%ده اما ب%%وده حق بر شما و هستند متحد خود باطل بر اط%%اعت خ%%ود امام از باطل ره در مي كنيد. آنها را امامتان نافرماني

مي كني%%د. خي%%انت شما اما مي كنند، اداء صاحبش به را امانت و كرده .2مي كنيد فساد شما و مي كنند اصالح شهرها در آنها

به و نمي كنم ب%%اور را ش%%ما گفت%%ار خ%دا به قس%%م »فرمود: همچنين را نمي ترس%%انم . ش%%ما ش%%ما توسط را دشمن و نبسته ام اميد ياريتان

.3است ؟ كدام دردتان داروي مي شود؟ چه هس%%تيد ش%%ما من درد ح%%اليكه در باش%%يد، دردم داروي مي خ%%واهم

درآورد. باخ%%ار رفته فرو بدنش در كه را خاري بخواهد كه كسي مانند را ش%%ما وق%%تيكه مي دهي%%د؟ ت%%رجيح آخ%%رت بر را دنيا آيا ش%%ما بر واي

است مرگ حالت در كه كسي مانند مي كنم دشمن با جهاد به دعوت آتش اگر مي كنم فكر من خ%%%دا به مي چرخ%%%د. س%%%وگند هايتان چشم ش%%دن ج%%دا مانند مي ش%%ويد جدا ابوطالب پسر از شود شعله ور جنگ .4بدن از سر

داش%%تم دوست را ش%%ما نمي ش%%ناختم . خ%دا و ندي%%ده را ش%%ما اص%%ال با و كرديد ل%%بزيز خش%%م از را س%%ينه ام و چركين را گرداند. قلبم هالك

گفتند ق%%ريش اينگه تا آلوديد را انديش%%ه ام تان نافرماني و بي اعتنايي .5نمي داند چيزي جنگ دانش از اما است دليري مرد ابوطالب پسر دس%%تور گرما فص%%ل در ش%%ما به مي فرماي%%د: چ%%ون ديگري جاي در

در چ%%ون و بگ%%ذرد گرما تا ده مهلت ما به گفتيد دادم جه%%اد آم%%ادگي .6بگذرد سرما تا ده مهلت گفتيد خواندم جهاد به را شما زمستان

دع%%وت چون نمي كنند اطاعت دستور از كه شده ام كساني گرفتار از كمك انتظار شود. چگونه هالك پدرتان نمي كنند اجابت شوند داده

و كن%%د؟ جمع را ش%%ما كه نيس%%ت دي%%ني آيا داري%%د؟ را پروردگ%%ار جانب ي%%اري و مي زنم فرياد درميانتان برانگيزاند؟ را شما كه نيست غيرتي

.189و 188 ص نهج البالغة- 1.65 ص نهج البالغة - 2.75 ص البالغة نهج- 3.83و 82 ص البالغة نهج- 4.70 ص البالغة نهج- 5.69 ص البالغة نهج- 6

اج%%را را دس%%تورم نه و مي كنيد گ%%وش م%%را ح%%رف نه ش%%ما مي ج%%ويم .1مي كنيد

.2برويد او كمك به ش%%ما كه اس%%ت كسي آن بدبخت خدا به سوگند به م%%را و مي ان%%داخت فاص%%له ش%%ما و من بين خداوند داش%%تم دوست

.3مي برد شايسته تري افراد ميان كردن%%د. به وامانده و خسته مرا شدم . اينها وامانده و خسته يا خدا

بدتري فرد جاي من به و بده من به را شايسته تري جماعت اينها جاي .4كن مسلط اينان بر را

به مي گوي%%د: قس%%م ك%%وفه اهل از ش%%يعيانش مورد در حسن امام در من خان%%دان و مصون و من خون تا مي بند پيمان معاويه با من خدا

مي كنند گم%%ان كه كس%%اني كه اس%%ت اين از به%%تر اين و باش%%ند ام%%ان همين بجنگم مع%اويه با اگر خ%دا بكش%%ند. به م%را هستند، من شيعيان

با اگر خ%%دا به مي دهند. قسم تحويل معاويه به و كرده اسير مرا قوم .حفظ مي كند را احترامم كنم صلح او

كوفه اهل گفت : من او كه مي كند روايت حسين امام از طبرسي پيمانش%%ان پايبند گفتار در نه و كردار در نه شناختم . آنان و آزمودم را

ما به هس%%تند، ش%%ده اي مس%%خ هاي نمي كنن%%د. انس%%ان دف%%اع و نيس%%تند.5مي كشند شمشير ما روي بر اما ماست با هايشان دل مي گويند

و ابليس ف%%رود محل مي گوي%%د: بص%%ره بص%%ره اهل م%%ورد در علي.6فتنه هاست كشتگاه روايت اس%%ت شيعه امامان از يكي كه كاظم موسي امام از كليني كه اين اس%%ت ديگران از ما شيعيان تمايز است : وجه گفته كه مي كند بيازمائي%%د، را آنها هرگ%%اه و نيس%%تند بيش كنندگاني توصيف ما شيعيان .7يافت خواهيد مرتد را ايشان

.90 ص البالغة نهج- 1.118 ص البالغة نهج- 2.203 ص البالغة نهج- 3.65 ص البالغة نهج- 4ص - 5 طبرسي .149%148 االحتجاج .18 ص3 ج البالغة نهج- 6ج الروضة ،الكافي - 7 .228 ص 8 ،

موقت ازدواج يا متعه در رواي%%اتي اينكه بر مب%%ني مي گويند ش%%يعه كه را آنچه س%%نت اهل

ازدواج كه اس%%ت نكته اين نش%%انگر كه هس%%ت سنت اهل حديث كتب در اختالف اما مي پذيرند را بوده جائزه روزي چند براي و ابتدا موقت

كتب همين در ديگ%%%ري رواي%%%ات مي گويند س%%%نت اهل كه اينجاس%%%ت چند كه م%%وقت ازدواج اينكه بر مبني است آمده سني و شيعه حديث ولي بود جائز و حالل اسالم صدر در روزي آن تح%%ريم در خ%%داود بعدا خدا رسول ولي بود جائز ابتدا كه االغ گوشت يا و فرمود نازل آيه اي .كرد تحريم را آن هميشه براي هميش%%ه ب%%راي االغ گوش%%ت و شراب متعه ، يعني مورد سه اين لذا ب%%راي كه هستند نيز ديگري موارد اينكه شده اند. كما ممنوع و تحريم

سنت اهل از هم است ، معروف و ثابت خدا كتاب در منسوخ هميشه پي%%امبر س%%نت گ%%اهي معتقدند كه هس%%تند كس%%اني تش%%يع اهل از هم و

م%%ورد اين به 26 ص البالغة نهج در اينكه مي كن%%د. كما نس%%خ را قرآن عمر فقهي نظريه با علي مخالفت عدم همچنين است . شده اشاره

دهنده نش%%ان م%%وقت ازدواج دائمي و قطعي ب%%ودن ح%%رام بر مب%%ني علي ش%%أن كه است . چ%%را امر اين قطعي حرمت در اصحاب توافق در آنهم بپوش%%اند را حق و كند اع%%تراف باطل به كه بوده اين از باالتر

را آن و ك%%رده بيان را حق كه گرفته وعده علم اهل از خداوند حاليكه پوش%%%يده را حق كس مي فرماين%%%د: هر هم نكنن%%%د. پي%%%امبر كتم%%%ان

اين بر مي ش%%ود. عالوه بس%%ته آتش با دهانش قيامت روز نگهداشت ، س%%%فارش آن به و مي دانند ج%%%ائز تش%%%يع اهل كه ص%%%يغه اي يا متعه

مح%%دودي م%%دت ب%%راي و اس%%الم صدر در كه موقتي ازدواج با مي كنند.دارد ريشه اي و اساسي هاي تفاوت است بوده جائز

دين اص%%ول از اص%%لي را م%%وقت ازدواج اينكه : ش%%يعيان نخس%%ت ص 6 ج» الفقيه ال يحض%%ره من» كتاب در قمي بابويه مي دانند. ابن

من پ%%دران و من دين از گفت : ص%%يغه ص%%ادق مي گوي%%د: جعفر366 منكر كس هر و ك%%رده عمل ما دين به كند عمل آن به كس هر است ،

تفس%%ير در مطلب اين اس%%ت . همچ%%نين ش%%ده ما دين منكر باشد آن .است آمده 495 ص 2 ج كاشاني نوشته الصادقين منهاج

حقیقت بسوی گامی53

باشد ص%%يغه منكر كه كس%%ي ش%%يعه اعتق%%اد اينكه : بنابر دوم تفاوت .1است مرتد و كافر

غض%%ب كه مي دانند ص%%دقه همانند را ص%%يغه اينكه : ش%%يعه س%%وم مي گويند نموده و خيالپردازي و مي گرداند دور شخص از را خداوندي

امان در ناخشنودي از كند صيغه يكبار كس هر كه است گفته پيامبر.2بود خواهد

بخش%%ش عملش اين ازاي در مي كند صيغه كه اينكه : كسي چهارم 463 درص قمي ب%%ابويه مي ش%%ود. ابن او ح%%ال ش%%امل الهي غفران و

جبرئيل مع%%راج شب مي نويس%%د: در« الفقيه ال يحضره من» كتابش تو امت از را زناني آن من مي گويد خداوند محمد گفت: اي پيامبر به.مي كنند, بخشيدم صيغه كه

مي كند ص%%يغه كه كسي پرس%%يد: آيا ص%%ادق جعفر ام%%ام از م%%ردم براي گفت: اگر جوابش در صادق جعفر رسيد؟ خواهد او به پاداشي نيكي يك ب%%رايش بگويد زن آن به كلمه اي هر كند ص%%بغه خ%%دا رض%%اي

و مي بخشد را گناهانش خداوند شود نزديك آن به وقتيكه مي نويسد، ريخته او ب%دن بر كه آبهايي اندازه به خداوندي غفران كند غسل چون

.3مي شود او شامل حال مي شود، ع%املي ت%رين مهم را ص%يغه يا م%وقت ازدواج اينكه : ش%%يعيان پنجم معتقدند باش%%دو بهش%%ت به آن%%ان ورود رهگشاي مي تواند كه مي دانند

در مي توانند كه مي رس%%%اند درجه اي به را آن%%%ان م%%%وقت ازدواج كه رواي%%تي خ%%ود س%%خن اين اثب%%ات كنند. براي رقابت پيامبران با بهشت ص%%يغه يكب%%ار كس كه : هر مي دهند نس%%بت پيامبر به جعلي و موهوم

با كند ص%%يغه دوب%%اره اگر و ب%%ود خواهد ام%%ان در خداوند خش%%م از كند من با كند ص%%يغه ب%%ار سه اگر و شد خواهد محشور قيامت روز نيكان

.4كرد خواهد رقابت بهشت در به مي دهند هش%%دار نمي كنند صيغه كه را كساني اينكه : آنها ششم

هر» گفته ان%%د: چنانكه مي رس%%د، كمي پاداش آنان به قيامت در اينكه

.495 ص 2 ج منهاح الصادقين - 1ج الصادقين منهاجتفسير - 2 .493 ص 2 كاشاني .336 ص 6 ج من ال يحضره الفقيه - 3.366 ص 3 ج من ال يحضره الفقيه- 4

در قي%%امت روز باش%%د، نكرده صيغه كه برود دنيا اين از حالي در كس .1«است گرديده قطع بدنش اعضاي كه شد خواهد حاضر حالي

ك%%رد ص%%يغه مي ت%%وان زن%%انيكه ب%%راي عددي اينكه : محدوديت هفتم بخواهد زنيكه تع%%داد هر مي تواند م%%رد يك كه يع%%ني نيس%%تند قائل مثال

.2كند صدقه بيشتر يا و زن هزاران گرچه است جائز هم دوشيزه صيغه معتقدند اينكه : شيعيان هشتم

.3باشد گواه بدون و او ولي اجازه بدون اج%ازه ب%دون نك%%اح فرم%ود كه اس%%ت پي%%امبر حكم مغاير گفته اين

. است نادرست ولي بل%%وغ س%%ن به هن%%وز كه خردس%%ال دخ%%تر متعه نهم : ش%%يعه تف%%اوت

مي كند روايت عبدالله ابي از مي دانند. كلي%%ني مباح را است نرسيده ابي ك%%رد؟ ص%%يغه مي ت%%وان را ك%%وچك دخ%%تر شد: آيا پرسيده او از كه

ف%%%%ريب و باشد بچه خيلي اينكه مگر گفت : بله ، ج%%%%واب در عبدالله ديگر باشد رس%%يده حد آن به اگر كه ح%%دي آن شد گفته او بخ%%ورد. به

.4گفت : دهسال ابي عبدالله است ؟ چقدر نمي خورد فريب ج%%%ائز مي ش%%%ود ص%%%يغخ كه را زني با ل%%%واط اينكه : ش%%%يعيان دهم

در اس%%ت ،هنگ%%اميكه آم%%ده رضا امام به منسوب روايتي مي دانند. در داده ق%%رار حالل را آن ق%%رآن از گفت : آيه اي وي شد س%%ؤال فرu مورد .«طه%%ركمأ هن بن%%اتي ه%%ؤالء»گفت : لوط حضرت اينكه آن و است دهند انج%%ام لواط عمل او هاي مهمان با مي خواستن لوط قوم روزي

صورتيكه در هستند، پاكيزه تر شما براي گفت : دخترانم لوط حضرت .5چيست ! آنان خواسته مي دانست لوط

يا و زناك%%%ار زن ص%%%يغه معتقدند اينكه : ش%%%يعيان ي%%%ازدهم تف%%%اوت مش%%روع زن مه%%ريه پ%%رداخت با ص%%يغه اس%%ت اش%%كال بال ش%%وهردار نيس%%ت . خ%ير يا دارد ش%%وهر زن آيا اينكه دانستن به نيازي و مي شود،

م%%ردي روزي مي نويسد، قصادu جعفر از نقل به كافي كتاب در كليني را زيب%%ايي زن كه م%%واقع بعض%%ي گفت : من و رس%%يده ايش%%ان خدمت

.495 ص 2 ج منهاج الصادقين تفسير - 1ج االستبصار- 2 طوسي .259 ص 7 ج حكامأو تهذيب ال 143 ص 3 شيخ ج نجم حكام أشرائع الو 254 ص 7 ج حكامأتهذيب ال- 3 الحللي .186 ص 2 الدين 7 ج حكام أتهذيب ال،% 145 ص 3 ج طوسي االستبصار 436 ص 5 ج الكافي في الفروع -% 4

.255 ص.415 ص 7 ج حكام أتهذيب ال،243 ص 3 جاالستبصار - 5

يا و دارد ش%%وهر اينكه از ن%%دارم ب%%اكي و مي كنم ص%%يغه را او مي بينم تو بر كه آنچه ندارد ربطي تو به گفت : اين قصادu است . جعفر زناكار

.1بپردازي را زن آن مهريه كه است اين است الزم ش%%ود ب%%اعث صيغه شايد كه مي كنند استدالل شيعيان مورد اين در

تحري%%ر» كت%%اب در ب%%ردار. خمي%%ني دس%%ت خ%ويش عمل از زناك%%ار زن .است كرده اشاره مورد اين به «الوسيلة

ماهه%%ا، مي تواند ص%%يغه زم%%اني م%%دت مي گويند دوازدهم : ش%%يعه غري%%%زه ارض%%%اي جهت دقيه چند ب%%%راي يا و س%%%اعت چند يا و روزها

.2باشد مرد و زن جنسي در موض%%وع اين براي و مي گويند الفروج استئجار را صيغه نوع اين گذاشته اند عنوان هايشان كتاب . الفروج باعارة يسمي ما باب مثال و ص%%يغه بين ف%%رu مي پرس%%يم شد ذكر كه م%%واردي همه به ت%%وجه با

كنيم فرض اگر چيست ؟ پول قبال در مردان و زنان نامشروع رابطه هس%%تند، م%%دعي آن%%ان از بعضي آنچنانكه موقت ازدواج مدت ترين كم

مرد دوازده صيغه در سال يك ظرف است ممكن زن يك باشد يكماه در نفر دوازده كه اس%%ت اين به راض%%ي شريفي مسلمان باشد! كدام

انج%%ام عملي چ%%نين م%%ادرش يا و خ%%واهر دختريا با ن%%وبت به يكس%%ال خواهد چه كنيد ت%%أمل باشد يكم%%اه از كم%%تر ص%%يغه م%%دت اگر دهن%%د؟

!.شد چ%نين را خ%ود زن%%دگي كه است متناسب زن يك انساني شأن با آيا

اين ت%%ازه و درآي%%د؟ ديگ%%ري م%%رد آغوش به مردي آغوش از و بگذراند پيامبر گفته با مغاير اين آيا گيرد! و انجام محمد شريعت بنام عمل

.كنم كامل را اخالق مكارم تا شده ام مبعوث فرمود: من كه نيست مي پسندد؟ دخترش يا خواهر براي را عمل اين كسي چه

اخالقي مك%%ارم كم%%ال بي%%انگر كه مي ك%%نيم نقل پي%%امبر از ح%%ديثي اجازه من به خدا رسول گفت : اي و آمد پيامبر خدمت است . مردي

را م%%رد آن مي خواس%%تند و ش%%ده براف%%روخته كنم . اص%%حاب زنا تا بده ب%راي آيا پرس%يدند م%رد آن از و ش%دند م%انع خ%دا رس%%ول كنند، تنبيه

بقيه فرمودند گفت : خ%%ير. پي%%امبر م%%رد مي پس%%ندي ؟ را زنا م%%ادرت الفروع -% 1 ج استبصار،% 463 ص 5 ج الكافي في ال،% 145 ص 3 طوسي ج حكام أتهذيب

.255 ص7 ا 460 ص 5 ج كافي في الفروع - 2 ج الستبصار، .151 ص 3 طوسي

كسي داري دوست شود. آيا زنا مادرشان با ندارند دوست هم مردم هم م%%ردم بقيه فرم%%ود گفت : خير. پي%%امبر مرد كند؟ زنا خواهرت با

پرس%%يدند م%%رد آن از كند. سپس زنا خواهرشان با كي ندارند دوست فرم%ود گفت : خ%ير. پي%امبر م%رد مي پسندي ؟ دخترت براي را زنا آيا

.كند زنا دخترشان با كسي ندارند دوست هم مردم خ%%ود شخص%%ي من%%افع و مزايا نبايد كه است اين نشانگر حديث اين

را آنچه و بگيريم نظر در شود منجر ديگران زيان به كه صورتي در را.بپسنديم ديگران براي نبايد نمي پسنديم خود براي كه

اين از يكي افتادم بود گرفته صورت نفر دو ميان كه گفتگويي بياد شد اوپرس%%يده از مي ك%%رد. وق%%تيكه دف%%اع ص%%يغه از و ب%%ود ش%%يعه دو

خ%وبي ك%ار ب%ود: بس%يار گفته مرد آن چيست ؟ صيغه مورد در نظرت من ص%%يغه به را خ%%واهرت ب%%ود ش%%ده گفته او به وق%%تيكه و اس%%ت

ش%%ده گالويز مق%%ابلش ط%%رف با و ش%%ده ، خشمگين مرد آن دربياورد،.بود

زن به اس%%الم كه حي%%ائي و عفت و ك%%رامت و ارزش پرس%%يد بايد و مي كند پايم%%ال را زن ك%%رامت ص%%يغه كج%%ا؟ ص%%يغه و كجا بخش%%يده

باش%%د. اهل تج%%ارت ب%%راي ك%%االيي و بي ارزش زن كه مي شود موجب لگدكوب براي مجوزوسندي بعنوان صيغه از دين در نوآوران و بدعت اهل دوس%%تي و مذهبشان از پيروي نام تحت آنهم زن تجارت و كردن

اينها اما ب%%رد باال را زن جايگاه و مرتبت اسالم مي كنند. استفاده بيت .ندازند بي بي ارزشي و ذلت گرداب در را زن مي خواهند مذهبش%%ان به جوانان جذب براي را موقت ازدواج انديشه شيعيان

م%%ذاهب ف%%رuو س%%اير كه اس%%ت وي%%ژه اي امتي%%از كه زيرا مي گيرند بكار ب%%اي اس%%ت مج%%وزي م%%وقت مي دانن%%د. ازدواج م%%ردود را آن اسالمي

ارضاء براي كه آنهايي دارندو ضعيفي اراده و ايمان كه كساني جذب .جنسي اند مطلق آزادي خواهان جنسي تمايالت

تقيه قل%%بي اعتقاد با مي شود كرده اظهار و آورده زبان به كه آنچه يعني

.دروغگويي تجويز يعني عبارتي به و باشد مغاير شخص باطني و آن و اس%%ت نفاق عالم از عالمتي دروغگوي كه معتقدند سنت اهل

و دشوار و سخت شرايط و حاالت از بعضي در مي دانند. اال حرام را خطر مع%%رض در كفار جانب از مسلمانان زندگي و جان كه استثنايي

است داده اجازه مؤمن به شرايطي اسالم چنين در باشد داشته قرار ميل و خواس%%ت مغ%%اير كف%%ار، ش%%كنجه از نج%%ات و خالص%%ي ب%%راي كه

اينكه ش%%%رط به البته نمايد كفر به اظه%%%ار ب%%%اطني اش آنچه به قلب%%%اu كفر﴿ مي فرمايد: متعال نباشد. خداوند موافق مي گويد هuٱب دuبع مuن لل

uيم uهuإ uال ۦن أك من إuنمط ۥبهوقل رuه u%% مئ uيملٱب كه هر» .[106]النح%%ل: ﴾نuإ دلش و ب%%روي ش%%ود ك%%رده ج%%بر آنكه مگر ايم%%ان از بعد بخ%%دا ش%%ود ك%%افر

.«ايمان به باشد آراميده و ق%وت تف%اوت به نسبت علمش و مهرباني اش و لطف به خداوند

در م%%ؤمن كه داده اس%%ت ، را اج%%ازه اين مق%%اومت در بندگانش ضعف است اين بهتر كند. اما كفر به اظهار مي رود جانش بيم كه شرايطي

كفرآم%%يز اظه%%ارات از و كند پاي%%داري و استقامت مؤمن كه و ظ%%اهرا رابطه اين در اساسي شرط كند. دو خودداري باطنا م%ورد بايد حتم%ا مجوز اين اول : گيرند. شرط قرار نظر و س%%خت شرايط براي صرفا

.عادي حاالت در نه و است دشوار مج%%وز دوم : اين ش%%رط كف%%ار با م%%ؤمن م%%واجهه م%%واقع در ص%%رفا

كه اس%%ت اين به%%تر گف%%تيم مسلمانان . همچنانكه مقابل در نه و است و مق%%%%اومت ايم%%%%انش بر كه بايد اولي وهله در و نكند تقيه م%%%%ؤمن مق%%ابل در كه مس%%لماني اما ش%%ود م%%رگش منجر گ%%رچه كند پاي%%داري

اين طبق بر مي تواند كند مق%%%اومت آخر به تا نتواند كف%%%ار ش%%%كنجه تقيه ش%%يعه عمل كند. اما است شده قائل برايش خداوند كه مجوزي

ايم%%ني و معم%%ولي شرايط در هم و دشوار و سخت شرايط در هم را كف%%ار با م%%واجهه در چه و باشد مس%%لمان با مواجهة در چه آسايش ، و

داده ان%%د. بر ق%%رار مذهبش%%ان اصول از اصلي را تقيه و مي دانند جائز اس%%ت . اين بي دين نكند تقيه كس%%ي چن%%انچه ش%%يعيان عقي%%ده طبق

حقیقت بسوی گامی58 آمده شيعه مختلف كتب در موضوع ك%%افي اصول باب در است . مثال

نه »فرم%%ود: صادق جعفر امام مي نويسد كليني 223 و217 ص2 ج امر نكند. اس%%الم تقيه كه كسي ندارد دين و است تقيه در دين «دهم

ت%%رس و كرده حق بر پافشاري و مردانگي و صداقت و راستگويي به تقيه ش%%يعه عقي%%ده طبق بر اما مي كند نك%%وهش را ذلت و ب%%زدلي و

تق%%رب خ%دا به آن با كه اس%%ت وس%%يله اي و اس%%ت دين اركان از ركني نمي پ%%ذيرد. و را آن آئي%%ني و دين هيچ كه ايس%%ت نكته اين و مي جويند

بت پرس%%%تان يا زرتش%%%تيان يا و مس%%%يحيت از اعم آئي%%%ني و دين هر از را پيروانش%%ان و مي دانند م%%ذموم و ناپس%%ند و زش%%ت را دروغگويي

انس%%ان شخص%%يت بر مخ%%ربي و منفي اث%%رات مي كنن%%د. تقيه نهي آن ش%%خص در نكوهي%%ده اي ع%%ادات و خص%%ائل ايج%%اد به منجر و مي گذارد دوگانگي شخص%%يت و دوروئي منفي هاي خصلت اين جمله از مي شود

دس%%تورات و اس%%ت . تع%%اليم ب%%اطن و ظ%%اهر و عمل و بيان مغايرت و را آن%%ان و نهي منفي هاي خص%%لت اين گ%%ونه از را مس%%لمانان اس%%الم

اينكه اس%%ت . كما ك%%رده ص%%ريح موض%%ع اتخ%%اذ و ص%%داقت به سفارش ف%%ريب كه اس%%ت اين مس%%لمانان ب%%ارز مشخص%%ات از كه آم%%وخته ايم

.مي كنند عمل حق به فقط و نمي دهند ش%%يعيان كه ب%%ود كرده ياد سوگند شيعه آخوندهاي از يكي جايي در گفته ج%%واب در جلسه در حاضر نمي كنن%%د. اش%%خاص تقيه ديگر اينك

باش%%ي ! نك%%رده تقيه خ%%وردي س%%وگند اآلن ش%%ما ب%%دانيم كجا از بودند تقيه موض%%وع اما باشد گفته راس%%ت ش%%يعه آخوند آن كه است ممكن

مذهبش%%ان اص%%ول در اص%%ل يك عن%%وان به و س%%اخته را آن شيعيان كه آخوندهاي آنچه آيا كه مي شود مردم دودلي و ترديد موجب آورده اند،

و است دلشان حرف مي گويند شيعه عامه حتي يا و شيعه آن به قلبا مي دارند اظه%%%%ار آنچه اينكه يا هس%%%%تند معتقد مي گويند كه چ%%%%يزي و است ظاهري و قلبا روش%%ن نيس%%تند. معتقد مي گويند آنچه به باطنا و مالمت ق%%ابل ش%%يعيان ص%%حبت ط%%رف اش%%خاص و م%%ردم كه اس%%ت

امر اين كه برمي گ%%ردد كس%%اني به مالمت نيس%%تند. بلكه س%%رزنش داده ان%%د. بررس%%ي جل%%وه فض%%يلت )تقيه ( را رذيلت اين و ناشايس%%ت

مع%%رض در حق كلمه از دفاع اعتالءو راه در كه بيت اهل ائمه زندگي بي%%انگر بخ%%وبي داش%%ته اند ق%%رار ش%%كنجه ح%%تي و ناماليم%%ات و س%%تم

نش%%ان و اس%%ت حقش%%ان به مواض%%ع بر آنها مق%%اومت و ايس%%تادگي ب%%دور فريبك%%اري و تقيه از غ%%ايت به گفتارش%%ان و اعم%%ال كه مي دهد

ش%%هادت پ%%ذيراي حق از دف%%اع براي او بيت اهل و است . حسين بوده

حقیقت بسوی گامی59

ب%%ود مخالف الرشيد هارون حكومت با جعفر ابن موسي شدند. امام .بود اسير و زندان در ها سال دليل همين به و

و س%%خت ش%%رايط از غ%%ير به را تقيه از اس%%تفاده ش%%يعه آخون%%دهاي در كه آنچه مي ش%%وند. اما منكر باشد مي%%ان در ج%%اني خطر هنگاميكه

مي كند رد را شيعه آخوندهاي گفته اين است آمده شيعيان خود كتب خ%%دمت بود ديده خوابي كه مردي است آمده كافي كتاب در جمله از

هم ابوح%%نيفه هنگ%%ام اين كن%%د. در تعبير تا خوابش تا آمد صادق جعفر ابوح%%نيفه از ص%%ادق جعفر داش%%ت حض%%ور ص%%ادق جعفر جلس%%ه در

تعب%%ير را م%%رد خواب كند. ابوحنيفه تعبير را مرد آن خواب تا خواست گف%%تي . درس%%ت تو ابوح%%نيفه اي خدا به قسم گفت صادق جعفر كرد.

آن تعب%%ير من گفت م%%رد آن شد خ%%ارج جلس%%ه آن از ابوحنيفه وقتيكه به كه چ%%را مي گويند ناصبي سنت اهل به )شيعيان پذيرفتم را ناصبي

گفت ص%%ادق هس%%تند( جعفر بيت اهل دشمن سنت اهل شيعيان نظر گفت ص%%ادق جعفر به م%%رد نيس%%ت گفت او آنچن%%انكه تو خ%%واب تعبير خ%%وردي . هم س%%وگند و اس%%ت كرده تعبير درست گفتي او به كه شما

رس%%يده اش%%تباه به او كه خ%%وردم قس%%م من بله گفت ص%%ادق جعفر م%%%وقعيكه در تقيه از كه مي ش%%%ود مش%%%خص روايت اين . از1است

كه چ%%را اس%%ت استفاده ش%%ده نب%%وده ، ك%%ار در هم خط%%ري هيچگ%%ونه و ص%%ادق جعفر تا ب%%ود ن%%برده بك%%ار زوري و ج%%بر هيچگ%%ونه ابوح%%نيفه .كند تعبيرش پذيرش به مجبور ديده بود، خواب كه مردي آن همچنين

اهل مس%%اجد در ش%%يعيان نم%%از به مي ت%%وان عملي تقيه م%%وارد از كه مهره%%ايي بر خ%%ود مس%%اجد و منازل در كرد. شيعيان اشاره سنت در اگر گ%%اهي اما مي كنن%%د، س%%جده هستند كربال خاك از مي كنند ادعا

هنگ%%ام و مي خوانند نم%%از مهر ب%%دون بخوانند، نماز سنت اهل مساجد م%%راجعت تك%%رار را نماز ش%%ان مساجدش%%ان در يا و من%%ازل در مج%%ددا

در را اجتهاد و فتوي مراتب كه موسوي موسي را مورد مي كنند. اين با مقايس%%ه در است . ايش%%ان كرده نشان خاطر گذرانده ، نجف حوزه انص%%اف و آگ%%اهي تس%%نن اهل به نس%%بت شيعه علماء و آخوندها ساير

خ%%ود در كت%%اب كه نوش%%ته تص%%جيج و شيعه بنام كتابي و دارد بيشتري .است تأملي

.292 ص 8 ج الكافي الروضة- 1

خمس ايفا ش%%يعه م%%ذهب بق%%اي مس%%ئله در مهمي و اساسي نقش خمس

.مي كند يك يع%%ني خمس بايد م%%ذهب اين پ%%يروان شيعه ، اعتقادات طبق بر اين بدهند وامامانشان مراجع به را خويش كار و كسب و درآمد پنجم جمع آوري ب%%اعث و اس%%ت ش%%يعه م%%راجع ب%%راي عظيمي درآمد منبع

علم%%اء و مراجع كه شرعي مي شود. توجيه آنان توسط زيادي ثروت مي ش%%وند متوس%%ل آن به م%%ردم ك%%ار و كسب خمس اخذ جهت شيعه

كه اس%%ت ق%%رآن آيه ه%%اي از يكي از آن%%ان نادرس%%ت تفسير و برداشت لموعٱو ﴿ مي فرماي%%%د: ما ا uم أن ي من تمغن هu ف%%%أن ءش%%% uل ه ل ۥخمس%%%

uول س%% uلر u%%ذuي ول لٱو بىقرلٱ ول uيلuٱ نuبٱو كuينuمسلٱو مىيت ب ]األنف%%ال: ﴾لس%% از آن پنجم يك چ%%يز هر از يافتيد غ%%نيمت آنچه كه بدانيد و» ت%%رجمه : .[41.«است مسافرين و مساكين و يتيمان )او( و خويشاوندان و رسول و خدا

و خ%%دا س%%هم كه مي كنند استنباط آن از و تفسير اينگونه را آيه اين پ%%رداخت رس%%ول مق%%ام ق%%ائم و امام به بايد القربي ذي و خدا رسول

.1شود اس%ت جنگي غن%ائم به مربوط آمده آيه اين در كه آنچه واقع در اما

و كس%%ب به ارتب%%اطي هيچگ%%ونه مي گويند شيعيان كه آنچه خالف بر و اين نش%%انگر نيز پيامبر سيرت در ندارد. بررسي مردم تجارت و كار

م%%ردم ك%%ار و كس%%ب از كه ايش%%ان ن%%دارد وج%%ود موردي هيچ كه است در كه مؤرخي%%ني باشند. همچنين كرده مطالبه خودشان براي سهمي

بيت اهل و خلف%%%اء زم%%%ان در زك%%%وة جمع آوري به راجع كتابهايش%%%ان ش%%ده مط%%البه خمس%%ي كس%%ي از كه نكته اين به رانوشته اند مطالبي

از كه طوس%%ي حس%%ن بن نكرده ان%%د. محمد هيچگونه اش%%اره اي باشد علميه ح%%وزه مؤس%%س و هج%%ري پنجم ق%%رن در شيعه فقاء بزرگترين

خمس به اش%%اره اي هيچگ%%ونه مع%روفش فقهي كت%%اب در نجف اس%%ت فقهي مس%%ائل تمامي كتاب ان در كه است حالي در اين است نكرده

ديگ%%ري داليل و داليل اس%%ت . همين ش%%ده بيان بزرگ و كوچك از اعم كتاب -% 1 به شود ج مجمع البيان مراجعه قرآن تفسير حسن 543 ص 4 در بن فضل از

.طبرسي

حقیقت بسوی گامی61

از بعضي تا شده اند باعث كرد خواهيم اشاره نيز آنها از بعضي به كه و كس%%ب از خمس دري%%افت ك%ردن اعالم حرام به مجبور شيعه فقهاء

مق%%دس به ملقب اردبيلي احمد شيعه فقيه جمله شوند. از مردم كار.اردبيلي

اق%%دام مردم ناآگاهي از استفاده سوء با شيعه آخوندهاي و مراجع من%%افع ب%%دنبال بيش%%تر ن%%تيجه در و مي كنند عظيمي ث%%روت انباشت به

مزارها بر م%%ردم توس%%ط كه را نذرهايي اگر كنيد هستند. تصور مادي م%%راجع به ن%%تيجه در و مي شود تقديم امام زادگان و ائمه هاي بارگاه و مي كنن%%%د، دري%%%افت آنها خمس%%%يكه به مي رسد ش%%%يعه آخون%%%دهاي و

جمع آوري آخون%%دها و مراجع اين توسط هنگفتي سرمايه چه بيفزائيم .مي شود و م%%راجع توس%%ط را خ%%ود ص%%يغه كه هس%%تند زن%%اني اين بر عالوه

ع%%وامل اين مجم%%وعه مي دانند بزرگ بس افتخاري شيعه ، آخوندهاي خ%%وش و ثروت من%%دترين شيعه آخوندهاي و مراجع كه مي شود باعث

.باشند دنيوي لذائذ از بهره وري در افراد شانس ترين كه مي ش%%ود م%%وجب و اس%%ت م%%ذهب اين فريبن%%دگي از همه اينها از و باش%%ند دني%وي لذائذ و مادي%ات در غ%رق شيعه آخوندهاي و علماء و اس%%اس كه ب%%اطيلي و خراف%%ات به اع%%تراف و حق به مواض%%ع اتخ%%اذ.كنند خودداري است ، استوار آن بر شيعه مذهب بنيان خ%%وردن از ش%%يعه آخوندهاي و مراجع اگر بود خوب چه به راستي و

دن%%وي لذائذ به نس%%بت و مي كش%%يدند دس%%ت م%%ردم ام%%وال ن%%احق به .نمي بودند مردم بدوش باري و نمي داشتند رغبتي

شيعيان دوازدهم امام يا موعود مهدي اعتق%%اد اس%%ت ، مهم ش%%يعه عقايد بررس%%ي در كه ديگ%%ري موض%%وع

.است زمان امام مهدي ، ظهور به شيعيان و فساد را دنيا كه آنگاه و الزمان آخر در سنت اهل عقيده طبق بر

پي%%امبر بيت اهل از م%%ردي توس%%ط متعال خداوند گيرد، فرا گمراهي او مي كند. ن%%ام ياري را مسلمين و اسالم است ، نيامده بدنيا هنوز كه او دع%وت و عبدالله يع%ني پي%امبر پ%در ن%ام پ%درش ن%ام و پيامبر نام

رابطه همين ب%%%ود. در خواهد عيسي حض%%%رت ن%%%زول با همزم%%%ان اهل خالف اس%%ت . بر آم%%ده س%%نت اهل حديث كتب در زيادي احاديث

حقیقت بسوی گامی62 فرزند محمد بلكه عبدالله بن محمد نه او مي گويند ش%%%يعيان س%%%نت 5 از و آم%%ده ب%%دنيا هج%%ري دوم ق%%رن در كه اس%%ت عس%%كري حس%%ن از بعد است . شده مخفي و گرفته پناه سامرا در سردابي در سالگي س%%رداب از شخص اين تا منتظرند هنوز شيعيان سال 1200 گذشت !.كند هدايت را آنان و بيايد بيرون

اين امك%%ان علمي و عقلي نظر از آيا ببي%%نيم كه نيست اين ما قصد زن%%ده بتواند س%%رداب يك درون آنهم س%%ال 1200 شخصي كه هست

رد را فريض%%%ه اي چ%%%نين علمي و عقلي م%%%وازين كه هرچند بمان%%%د، از فراتر و هرك%%اري به ق%%ادر خداوند كه معتق%%ديم ما مي كنن%%د. ام%%ا،

عمر م%%ورد در ق%%رآن تص%%ريح و اس%%ت بش%%ري دانش ه%%اي و يافته ها.مي كند بسنده را ما كهف اصحاب عمر يا نوح حضرت

خ%%ود كتب به كه اس%%ت ك%%افي ش%%يعيان پن%%دار و تص%%ور اين رد در كه اس%%ت آم%ده نوشته ها اين در بيفكنيم ، نظري مورد اين در شيعيان

.نداشت فرزندي و بود عقيم عسكري حسن از عس%%كري ، حسن وفات از بعد كه مي كنند روايت شيعه محدثين

بودند باردار هم كنيزانش و همسران و نداشت فرزندي او كه آنجائي جعفر برادرش و مادر بين را او ميراث خويشاوندانش و اقوام بناچار

.1كردند تقسيم و نيس%ت ث%ابت او زن%دگي در عس%كري حس%ن ام%ام براي فرزندي

نديده فرزندي او براي عسكري حسن امام مرگ از بعد مردم عموم .2نشناخته اند و

س%%%ال 90 تا70 بين من امت عمر كه فرم%%%وده اس%%%الم پي%%%امبر غ%%ايب كه ف%%ردي همچ%%نين وج%%ود بر امروز تا شيعيان اينهمه است . با

مي كنند. ج%%الب اصرار است بيشتر هم نوح عمر از عمرش و است ادعا كه س%%ردابي ب%%يرون تا كرده اند م%%أمور را شخص%%ي كه اينجاست

است شده مخفي آنجا در زمان اما مي كنند ا%خ%%ر%ج% % بزند فرياد مرتبا او جانش%ين ديگ%%ري كس بم%يرد م%رد اين وق%%تيكه % ف%ر%ج%ك% ا%ل%ل%ه% ع%ج%ل%

ب%%راي اس%%ت عظيمي درآمد منبع خ%%ود ن%%وبه به مك%%ان مي ش%%ود. اين روزه همه ش%يعيان از زي%ادي تع%داد كه چرا شيعه آخوندهاي و مراجع مك%%%ان اين به مشكالتش%%%ان رفع و ش%%%فاء طلب يا و زي%%%ارت جهت

ص -% 1 ص ةمهم%الفصول ال% 408 ص ةكشف الغم% 339 صمفيد %االرشاد ال% 505 كافي و 377 ص طبرسياعالم الوري % 289 .762 ص 2 ج جالء العيوم كتاب %

.345 صمفيد %االرشاد ال و 380 ص طرسي اعالم الوري - 2

حقیقت بسوی گامی63

زم%%ان ام%%ام تق%%ديم اص%%طالح به را نذرهايش%%ان و خ%%يرات و مي روند .مي كنند

«انتقام گرفتن براي بازگشت » لالنتقام الرجعة

ام%%ام مه%%دي بازگش%%ت يا رجعت ش%%يعه معتق%%دات از ديگر يكي ام%%ام بازگشت اساسي اهداف از يكي كه مي گويند و است دوازدهم س%%ردابي از مه%%دي چون مي گويند است . آنها انتقام گرفتن دوازدهم

همچ%%نين و بيت اهل خداوند بيايد بيرون است ، شده مخفي آن در كه مي كن%%د، زن%%ده كرده اند غص%%ب را خالفتش%%ان كه بيت اهل دش%%منان و عمر و اب%%وبكر آنها رأس در و بيت اهل دشمنان از شيعيان )منظور را اهل بيت خالفت غاص%%بان گ%%ردن مه%%دي ام%%ام اس%%ت ( و عثم%%ان ه%%دف كه مي گ%%يرد. )يع%%ني را بيت اهل انتق%%ام بدينوس%%يله و مي زند و ع%%دل گس%%تردن و گمراهي و ظلمت از جهان نجات نه است انتقام

و بيت اهل دش%%منان آنها بق%%ول ك%%ردن زن%%ده فاي%%ده پرس%%يد داد( بايد ؟!.درچيست آنها كشتن و زدن گردن مجددا س%%رداب از مه%%دي چون است آمده 172 ص1 ج صافي تفسير در

پدرانشان اعمال جرم به را حسين امام قاتالن نسل و ريه آيد بيرون را يزيد و مع%اويه و ق%ريش از نفر500 مه%دي كشت . شخص خواهد.زد )حد( خواهد شالق را پيامبر همسر عائشه نيز و زده گردن ج%%رم به حس%%ين ق%%اتالن ذريه و نس%%ل كه شيعيان گفته و قول اين

زي%%ادي مش%%ابهت مي رسند قتل به و شده مجازات پدرانشان كارهاي :مي گويند كه دارد مسيحيان عقيده و فكر با

اش%%تباه و گن%%اه ب%%ار كه مع%ني اين به «موروثة %%%ال االولي الخطيئة » بيايد ب%%دنيا آن%%ان از فرزن%%دي هرگاه و مي كنند حمل فرزندان را پدران

.بود خواهد فرزند گردن بر پدر گناه ق%%رآن در كه است خداوند فرموده مغاير شيعيان قول و عقده اين

هيچ كس%%ي » .[164]األنع%%ام: ﴾رىأخ روuز وازuرة تزuر وال﴿ مي فرمايند:.«كرد نخواهد حمل را ديگري گناهان بار

بعمر و اب%%وبكر مي گويند آنها كه آنط%%ور ك%%نيم ف%%رض اگر ح%%ال آنها ادع%%ايي مه%%دي كه است چگونه اما باشند، كرده ظلم يا و اشتباه

كه اس%%ت اين نه مگر اس%%ت ؟ پي%%امبر همسر مج%%ازات انديش%%ه در توصيف هستند. آيا مؤمنين مادران پيامبر همسران فرموده خداوند

حقیقت بسوی گامی65

م%%برا و طه%%ارت نش%%انگر مؤمن%%ان م%%ادر بعن%%وان قرآن توسط عائشه .نيست مي دهند نسبت شيعيان كه افترايي و تهمت از ايشان بودن

س%%ني و ش%%يعه وح%%دت خواس%%تار چگ%%ونه شيعيان اينجاست سؤال زعم به تا هس%%%%%تند رجعت منتظر و معتقد ح%%%%%اليكه در مي ش%%%%%وند

اهل به بگيرند. شيعيان انتقام پيامبر اصحاب از روز آن در خودشان اينكه كما اموي هستند، آنها كه مي دهند نسبت سنت اص%%حاب مداوما

م%%ورد اين در مي دهن%%د. ش%%يعيان ق%%رار لعن و طعن م%%ورد را پي%%امبر ب%%راي ث%%واب و بخش%%ايش و رحمت ندانسته ( موجد و ناخواسته )البته

پي%%امبر اص%%حاب به ناسزاگوئي هر با كه چرا هستند، پيامبر اصحاب بپ%%ذيريم مي ت%%وانيم مي افزايد. چگ%%ونه صحابه ثواب و اجر بر خداوند كينه و حقد پي%%امبر ي%%اران و اصحاب ترين نزديك به نسبت كه كساني

داريم را اص%%حابش و پيامبر از پيروي و رهروي افتخار كه ما با دارند!.داشت خواهند برادري و دوستي سر

بداء و ش%%ده تعيين قبل از مسير در ناگهاني تغيير يعني اصطالح در بداء

مع%%ني ش%%يعيان اتف%%اق به ق%%ريب پيشامد. اك%%ثريت يعني عبارتي به يا تك%%%رار را آن دعاهايش%%%ان در بارها ح%%%اليكه در نمي دانن%%%د، را ب%%%داء

مي كنند، علي دهم امام قبور زيارت هنگام كه دعاهايي در مخصوصا الس%%الم » :مي گويند مي خوانن%%د، عس%%كري حسن يازدهم امام و نقي

كه كس%%اني اي شما بر سالم كه » :يعني .«فيكما بدالله من يا عليكما.1«شد بداء مرتكب شما مورد در خداوند

ش%%يعه عقي%%ده طبق بر كه اس%%ت اين دعا اين از ش%%يعيان انگ%%يزه هنگاميكه مي ش%%%%%ود. اما منتقل ارشد فرزند به پ%%%%%در از ام%%%%%امت بناچ%ار ي%%افت ، ي%%افت وف%%ات صادق جعفر امام ارشد فرزند اسماعيل

ي%%افت . انتق%%ال صادق جعفر كوچك فرزند جعفر بن موسي به امامت خداون%%دي منص%%ب ش%%يعه اعتق%%اد به بنا كه امامت مسير در تغيير اين

مي گويند و ناميده اند ب%داء را ن%دارد ت%أثيري آن در م%ردم رأي و است و گ%%رفت ق%%رار م%%ترقببه اي غ%%ير ح%%ادثه و پيش%%امد مق%%ابل در خداوند مي%%ان همينجا ب%%ود. از متف%%اوت قبلي حكم با كه ك%%رد ج%%اري حكمي

آم%%دن بوج%%ود منجمله بن%%ديهايي گ%%روه ب%%اعث و افتاد اختالف شيعيان در - 1 جمله از شيعه كتب است 292 ص مفاتيح الجناندر آمده دعا .اين

حقیقت بسوی گامی66 و علم%%اء ش%%د. متأس%%فانه شيعيان صفوف در اسماعيليه بنام گروهي

و ب%%اطل خداوند به ها نس%%بت اين مي دانند اينكه با ش%%يعه آخون%%دهاي نعوذبالله« جه%%الت » نسبت حذف جهت در اينكه جاي به و نارواست

از تع%%الي ب%%اري ذات حكمت و علم دادن جل%%وه ن%%اقص و مم%%اداني و اين از تا مي كوش%%ند شرمس%%ارانه كنن%%د، اق%%دام ش%%يعه عقائد اص%%ول و آگ%%اه خداوند كه اس%%ت معتقد واقعي كنن%%د. مس%%لمان ف%%رار مسئله

مي داند مي دهد، روي آينده در كه را آنچه و است الغيب عالم و خبير ش%%%د. نخواهد واقع خداوند اراده و درخواس%%%ت ب%%%دون ام%%%ري هيچ و

با مي دهد روي آين%%ده در آنچه از خداوند ب%%ودن آگ%%اه كه نيس%%ت شكي اين عجيب تن%%اقض و ت%%وجه ق%%ابل اس%%ت . نكته تض%%اد در ب%%داء انديشه

هر و آم%%ده پيش كه آنچه هر امامانش%%ان مي گويند ش%%يعيان كه است از كه مي دهند نس%%%%بت بخداوند اما مي دانن%%%%د، بيايد پيش كه را آنچه !.ناآگاه است و بي خبر مي شود واقع آينده در آنچه

توسط اذان در الله ولي عليا أن أشهد افزودن شيعيان

اين اس%%ت . اما الهي ب%%زرگ اوليا از علي كه معتقدند س%%نت اهل خداس%%ت . كما ولي علي كه ب%%دهيم ش%%هادت اذان كه نمي شود دليل نش%%ده گفته اذان در مط%%البي چ%%نين علي حضرت خود زمان در اينكه

ورود بر را راه نم%%از در مط%%البي چ%%نين ك%%ردن داخل اس%%ت . اص%%وال خواهد ب%%از نم%%از در ديگ%%ري مط%%الب ام%%ام و حس%%ن ام%%ام ك%%رد. مثال

در چ%%را پس هس%%تند، خ%%دا اولياء كه هستند نيز ديگري افراد و حسين يا ن%%دهيم ؟ آنها ب%%ودن الله ولي به ش%%هادت اذان اس%%امي چ%%را اص%%ال

از ائمه م%%رتبه و ش%%أن مگر نك%%نيم ؟ داخل اذان در را گذشته پيامبران در و هج%%ري دهم ق%%رن در بدعت اين است ؟ باالتر آنان مرتبه و شأن اين به شيعه علمائ شد. تمامي موسوم صفوي اسماعيل شاه زمان

الله ولي علي اش%%هدان تكرار مي كنند اضافه و مي كنند اذعان مسئله ملت كي%%ان و وج%%ود نش%%اندهنده دي%%اري رو ش%%ه در العمل خ%%ير وحي .آنجاست در شيعه

بيت اهل س%%اير زم%%ان در نه و علي زم%%ان در نه اس%%الم ، ص%%در رد مي خ%%واهيم ش%%يعيان از اس%%ت . ما نشده گفته اذان در مطالبي چنين

حقیقت بسوی گامی67

كه اذاني به و كنند تص%%حيح را اش%%تباه اين و ح%%ذف را ب%%دعت اين كه و اص%%حاب و پيامبر محضر در و اكرم رسول مسجد در حبشي بالل

.برگردند مي گفت علي منجمله

كربال خاك از مي شود ادعا كه مهرهايي بر سجده هستند

هيچ و دارند زي%%%ادي ارزش ش%%%يعيان ب%%%راي مهرها و ها خشت اين نش%%ود. ش%%يعيان يافت آن در مهرها اين از كه نيت شيعيان از خانه اي

ادعا دارن%%د. آنها جيبش%%ان در مهرها اين از پيوس%%ته ها مس%%افرت در بر و هستند حسين امام شهادت محل كربال از مهرها اين كه مي كنند

س%%جده سنت اهل نظر مي بوسند. از را آن و كرده سجده مهرها اين نه كه اس%%ت . چ%%را كب%%يره گن%%اهي ديگ%%ري ، چ%%يز هر يا و مهرها اين به

و دس%%%تور چ%%%نين او بيت اهل نه و علي نه و پي%%%امبرش نه و خداوند.نداده اند ما به را اجازه اي

نمازها كردن جمع عش%%اء« را و مغرب » نمازهاي عصر« و و ظهر» نمازهاي شيعيان

مع%%ارض كه است ديگ%%ري ب%%دعت مي خوانن%%د. اين هم با و كرده جمع uن﴿ مي فرماي%%د: كه اس%%ت متع%%ال خداوند ق%%ول لوٱ إ %%انت ةلص%% على ك

uينمؤلٱ مuن uت فرض مؤمنين بر نماز آئينه هر» .[103]النساء: ﴾اقوتمو ابك .«شده كرده معين وقت در و است

مي آوردن%%د. بج%%اي خ%%ودش وقت در را نمازها از يك هر نيز پيامبر بيمار ايشان كه مواقعي مانند استثنايي شرايط و موارد بعضي در اال

روي م%%ترقبه اي غ%%ير حادثه هنگاميكه يا و باراني هاي شب در يا بودند و مي داد مي نمودن%%%د. عمل جمع را نمازها م%%%وارد اينگونه در ص%%%رفا

كتب در كه اس%%ت رواي%%اتي مغ%%اير حتي نمازها كردن جمع در شيعيان از82 ص3 ج» البالغة نهج» در اس%%ت . منجمله آم%%ده ش%%يعيان خ%%ود گفته ش%%هرها مسئولين و استانداران به خطاب كه شده روايت علي

به خورش%%يد كه هنگ%%امي آن تا بخوانيد م%%ردم با را ظهر اس%%ت : نم%%از آن بخوانيد عص%%ررا نم%از و گ%ذارد، س%%ردي به رو ه%وا و متمايل غرب ص%%اف خورش%%يد و قدش%%ان برابر دو اش%%خاص س%%ايه كه روز از هنگام

حقیقت بسوی گامی68 و مي كند افط%%ار دار روزه كه هنگام آن بخوانيد را مغرب نماز است ،

.شب آخر تا و شد ناپديد شفق كه هنگام آن به بخوانيد را عشاء نماز

جمعه نماز برگزاري عدم زم%%ان ام%%ام مه%%دي زم%%انيكه تا داده اند حكم ش%%يعه فقه%%اء اكثريت

م%%ردم و نيس%%ت واجب مساجد در جمعه نماز اداء است نكرده ظهور ج%%اي به يا و بخوانند مس%%اجد در را جمعه نم%%از اينكه به هستند مختار

نص مغ%%اير ش%%يعيان عمل اين بخوانن%%د. ظهر نماز خانه هايشان در آن ﴿ مي فرماي%%د: كه اس%%ت ق%%رآن ص%%ريح هاي ذuينٱ أي ءامنو ل uذا ا %%ودuي إ نuلصلو uيو مuن ةuل عوس%%ٱف جمعةuلٱ م uلى ا ذuك إuٱ رuه لل بيلٱ وذروا :الجمعة] ﴾ع

نم%%از ب%%راي مي ش%%ويد داده نداد وقتيكه آورده ايد ايمان كسانيكه اي » .[9.«را فروش و خريد كنيد رها و خدا ذكر بسوي بشتابيد جمعه

حر مانند كرده اند مخ%%الفت نظريه اين با هم شيعه فقهاء از بعضي ك%%ار روي از است .بعد بوده جمعه نماز اداء وجوب به معتقد كه آملي

به اكن%%ون حاكميت كه استدالل اين با و ايران ، در شيعي حكومت آمد نماز رسيده ، زمان امام نايب .مي شود برپا ايران در جمعه مجددا و اختالف عملي ، هاي ب%%دعت اين همچ%%نين و اساس%%ي تر ختالف%%ات ا

.مي كنند بيشتر را سني و شيعه ميان فاصله

امروز شيعيان ما و ش%%ده مط%%رح ش%%يعه مذهب نام تحت كه اباطيلي و انحرافات

اث%%رات كنيم ، اشاره آنها ترين مهم رؤس به گفتار اين در كرديم سعي ام%%روزه كه اس%%المي بي%%داري و اس%%المي امت ب%%راي زيانباري و منفي اس%%الم از چهره اي كشيدن تصوير است . به داشته هستيم ، آن شاهد

اس%%ت فري%%بي ع%%وام و تخ%%ريب ت%%رور، م%%ترادف كه ش%%يعيان توس%%ط و اعم%%ال تا داده اس%%ت قرار اسالم دشمنان اختيار در طاليي فرصتي

پاك چهره بدينوسيله و دهند تعميم اسالم تماميت به را شيعيان رفتار.سازند مخدوش جهانيان افكار در را اسالم مبين دين

حج صد با برابر بيت اهل ائمه قب%%ور زيارت زمانيكه بگيريد نظر در هيچگ%%ونه ب%%دون ام%%اكن اين زائ%%رين شود گفته و دانسته عمره صد و

پي%%دا ش%%يعه اي ديگر آيا مي رون%%د، بهش%%ت به يكس%%ره ج%%وابي و سؤال باشد. بي دليل داشته كعبه زيارت براي اشتياقي و تمايل كه مي شود اي%ران بر ح%اكم ش%%يعه س%%ردمداران گذش%%ته هاي س%%ال در كه نيس%ت و عربس%%تان به منفج%%ره م%%واد و اس%%لحه قاچ%%اق در س%%عي بار چندين

هنگ%%ام به مس%%لمانان مك%%ان ترين مق%%دس در بل%%وا ايج%%اد و خرابكاري اي%%ران ش%%يعه حاكمان 1986 سال در جمله داشته اند. از حج مراسم

جاس%%ازي حج%%اج اص%%طالح به هاي كيف درون پالستيكي منفجره مواد آن%%ان ت%%وطئه كه داش%%تن را حج مراسم زدن برهم قصد و بودند كرده .شد كشف اجراء از قبل

بر تظاهرات بهانه به ايران شيعه حاكمان 1987 سال در همچنين در اخالل به اق%%%دام مش%%%ركين از ب%%%رائت و اس%%%رائيل و امريكا عليه

ف%%ريب كنندگان تظاهرات از نفر400 نتيجه در كه كردند حج مراسم .شدند كشته ايراني خورده

ط%%ولي ب%%ود. اما اس%%رائيل و آمريكا عليه بر تظ%%اهرات آنها به%%انه آنه%%ائيكه شد معل%%وم همگ%%ان بر و كرد رسوا را آنها خداوند كه نكشيد در دست خفا در هستند اسرائيل و امريكا با مبارزه و دشمني مدعي تجه%%يزات و )اس%%لحه غيبي امدادهاي و دارند اسرائيل و امريكا دست

گ%%اهي از هر آن از مي كنند. قبل دريافت امريكا و اسرائيل جنگي ( از و اي%%ران مي%%ان پنه%%اني روابط بر مب%%ني گروهي رسانه هاي در اخباري

حقیقت بسوی گامی70 ص%%ادق هنگ%%اميكه 1983 س%%ال در جمله مي ش%%د. از منتشر اسرائيل

داش%%تن هم%%راه ج%%رم خمي%%ني ( به )فرزند احمد زن ب%%رادر طباطب%%ايي از نفر ميليونها ش%%د، گير دست آلمان فرودگاههاي از يكي در هروئين پاس%%پورت بر را اس%%رائيل كش%%ور به ورود مهر آلمان تلويزيون طريق

يك 1981 ژوئيه هجدهم در آن از كردند. پيشتر مشاهده شخص اين اي%%ران ، ب%%راي اسرائيلي تجهيزات و اسلحه حامل آرژانتيني هواپيماي آن هوائي ضد دفاع توسط و منحرف سابق شوروي داخل به اشتباها رس%%مي س%%خنگوي 18/8/1981 ت%%اريخ گردي%%د. در س%%رنگون كش%%ور پ%%رواز ش%%ماره با آرژانتي%%ني هواپيم%%اي يك كه ك%%رد تأييد قبرس دولت ب%%ارگيري ته%%ران مقصد به آويو تل مب%%دأ از91 ژوئيه يازدهم در224

نشس%%ته زمين به الرناكا فرودگ%%اه در گيري س%%وخت جهت ب%%ود ش%%ده س%%ومين هواپيما اين كه ب%%ود ك%%رده اعالم سخنگو اين است . همچنين

اس%ت . آم%ده ف%رود ق%برس در ته%ران آويو تل مسير در كه باري ست با مص%%احبه اي در اي%%ران اس%%بق جمه%%ور رئيس ص%%در ب%%ني ابوالحس%%ن

در كه ب%%ود ك%%رده اع%%تراف 24/8/81 بت%%اريخ هرال%%دتربييون روزن%%امه وج%%ود روابطي اي%%ران و اس%%رائيل مي%%ان او جمه%%وري رياس%%ت زم%%ان اس%%ت . در نداش%%ته را زمينه اين در م%%داخله ت%%وان او اما است داشته ص%%دور با اس%%رائيل كه ك%%رد اق%%رار بيگين من%%اخن 1982 ژوئن س%%وم نش%%ريه اس%%ت . يك ك%%رده ي%%اري را اي%%ران نظ%%امي تجهيزات و اسلحه 7/4/84 تاريخ در ابزرور مجله و84 مارس هجدهم تاريخ در سوئدي

دالر، ميليارد4 مبلغ به ايران به اسلحه صدور قرار انعقاد موضوع به اي%%ران اگر پرس%%يد بايد بودن%%د. و ك%%رده اش%%اره اسرائيل و ايران ميان

ب%%%راي خط%%%ري و اس%%%رائيل دش%%%من كند مي ادعا كه آنط%%%ور واقع%%%ا و اس%%لحه گس%%يل با اس%%رائيل چگ%%ونه مي رود شمار به ها صهيونيست

بعد س%%ال چند مي كن%%د؟ تق%%ويت را اي%%ران حاكم%%ان جنگي تجه%%يزات ف%%اش اي%%ران به هم امريكا سوي از نظامي تجهيزات فروش ماجراي

.شد معروف ايران واترگيت رسوائي به و دش%%من واقع در آنها مي كنند ادعا ايران شيعه حاكمان اگرآنچنانكه

نظ%%امي تجهيزات ايران براي امريكا داشت امكان آيا هستند، امريكا بفرستد؟ انجيل و كيك و كلت رفسنجاني براي و

ته%%ران امريك%%ايي ( به )مقام فارلين مك سفر از جهانيان هنگاميكه آن عوايد انتقال و امريكا سوي از ايران به نظامي تجهيزات تحويل و

جمه%%ور رئيس رفس%%نجاني ش%%دند، مطلع نيك%%ارگوئه انقالبيون ضد به ف%%ارلين مك س%%فر به تهران جمعه نماز در ناچاري روي از ايران فعلي

حقیقت بسوی گامی71

در ما پاس%%دار ب%%رادران گفت تم%%ام وقاحت با و كرد اعتراف ايران به !.نرسيد ما به چيزي و خوردند را كيك فرودگاه

ش%%ده اش%%غال سابق شوروي نيروهاي توسط افغانستان هنگاميكه حاكم شيعه دولت مي كردند، جهاد كفار با كشور اين مسلمانان و بود و ب%%ود س%%ابق ش%%وروي با روابط س%%طح ترين ع%%الي داراي اي%%ران بر

و اي%%ران مي%%ان حس%%نه روابط بر افغانس%%تان اش%%غال مس%%ئله هيچگ%%اه اي%%ران ش%%يعه س%%ردمداران ديگر ج%%انب نگذاش%%ت . از ت%%أثير ش%%وروي

و تف%%رقه ايج%%اد و اس%%المي كش%%ورهاي در تخ%%ريب و ت%%رور در س%%عي شيعي احزابي افغانستان دارند. در و داشته مسلمانان ميان اختالف

ك%%ردن منح%%رف افغانس%%تان جه%%اد هنگ%%ام كارش%%ان كه انداختند ب%%راه مجاهدين صفوف در تفرقه ايجاد و جهاد يعني اصلي مسئله از اذهان

.مي كنيم مشاهده افغانستان در آنرا سوء آثار هم هنوز كه بود تا كردند تح%%%ريك و تجه%%%يز را ش%%%يعيان از گ%%%روهي لبن%%%ان در يا

تحت را اف%%رادي يا و دهند ق%%رار حمله م%%ورد را فلسطيني مسلمانان ن%%زد را اس%%الم م%%نزه چه%%ره بدينوس%%يله و رب%%وده اسالمي جهاد عنوان

داخل در ح%%تي اي%%ران ، ش%%يعه سازند. س%%ردمداران مخدوش جهانيان و اسالم بهانه به و نكردند رحمي هم ايران شيعيان به نسبت و ايران از تن ه%زاران خودش%%ان ، حك%%ومت حفظ واقع در و تش%يع كيان حفظ

و گذراندند تيغ دم از بودند حكومتش%%ان مخ%%الفت كه را اي%%ران م%%ردم جز و كردند كشورها ساير آواره را ايران شيعه مردم از تن ها ميليون نياوردن%%د. هم%%راه به اي%%ران مردم براي ارمغاني فساد و فقر ويراني ، هس%%تند، سني و شيعه وحدت خواهان مي كنند ادعا كه ايران حاكمان را اي%%ران ج%%امعه از ب%%زرگي بخش كه اي%%ران س%%نت اهل به نس%%بت

ط%%رu از و مي كنند اعم%%ال مض%%اعفي س%%تم و ظلم مي دهند تش%%كيل س%%نت اهل م%%ذهب تغي%%ير ص%%دد در تطميع يا تهديد منجمله گون%%اگون

1372 با برابر ميالدي 1994 س%%ال در اينكه برآمده ان%%د. كما اي%%ران مش%%هد ش%%هر در س%%نت اهل مس%%جد اي%%ران دولت شمس%%ي هج%%ري هزاران هنگاميكه بعد روز چند و كرده تخريب فيض ( را شيخ )مسجد

يك به اق%%دام ش%%هر اين مكي مس%%جد در زاه%%دان س%%نت اهل از از تن ك%رده فيض ش%يخ مس%جد تخ%ريب به نس%بت اعتراض آميز گردهمايي

مس%%لمانان و ك%%رده حمله مس%%جد درون به دول%%تي نيروه%%اي بودن%%د، آم%%اج رحم%%انه بي بودند ش%%ده جمع خ%%دا خ%%انه درون كه را بي پن%%اهي

و زخمي و كش%%ته را آن%%ان از تن دهها و دادند ق%%رار خ%%ود گلوله ه%%اي

حقیقت بسوی گامی72 هنگاميكه ايران كردند. حاكمان زندانها روانه و گير دست را تن صدها

سينه كردند، تخريب را هندوستان در بابري مسجد متعصب هندوهاي تمس%%اح اش%%ك ب%%ابري مس%%جد ش%%هادت س%%وگ در و مي كردند چ%%اك

و مش%%هد فيض ش%%يخ مس%%حد تخريب با كه نپائيد ديري اما. مي ريختند زاه%%دان مس%%لمان مردم رگباربستن به خدا خانه حرمت هتك سپس چهره ش%%ان از فريبك%%اري و تزوير پ%%رده ش%%هر اين مكي مسجد درون .1افتاد فرو منجمله و اي%%ران ش%%يعه حاكم%%ان تزوير و فريبك%%اري موارد ديگر از

س%%لمان ب%%ودن القتل واجب بر مب%%ني خمي%%ني فت%%وي خمي%%ني ، شخص ب%ود. اما ي%ارانش و پي%امبر و ك%ريم ق%رآن به اه%انت ج%رم به رشدي ش%%يعيان كتب در كه اهانت ه%%ايي ب%%ود، ك%%رده فرام%%وش خميني گوئي

داش%%ته روا پي%%امبر همس%%ران و اص%%حاب و ق%%رآن س%%اخت به نس%%بت .است بيشتر و باالتر نوشته رشدي سلمان كه آنچه از شده ، و آن تح%%ريف به اصحاب كردن متهم و خدا كتاب به طعنه جمله از

نيز و هستند او بيت اهل كه پيامبر همسران به گوئي دشنام و ناسزا.آنحضرت ياران

آنها در كه ش%%يعي ه%%اي كتاب كه مي داد فتوي ابتدا خميني بود بهتر كامل و صحت در ترديد ايجاد و پيامبر همسران و ياران به ناسزا جز

آنچه كه شوند. چرا پاكسازي نمي شود، يافت ديگري چيز قرآن بودن و مش%%ابهت نوش%%ته رش%%دي س%%لمان آنچه و آم%%ده ش%%يعيان كتب در

.دارند هم با زيادي همساني ب%%اقر محمد مال طبرس%%ي ، ن%%ور رش%%دي ، س%%لمان بين ف%%رقي آيا

وج%%ود يهودي مستشرق گلدزيهر قمي ، عباس شيخ كليني ، مجلسي ، داده گواهي خدا كتاب عليه كه هستند دروغيني گواهان همگي دارد؟

مي كنن%%%د. آيا ت%%%وهين آن به و ك%%%رده ايج%%%اد ترديد آن مص%%%اديق در و و اس%%ت ؟ محمدي پاك آئين همان هستند آن مدعي اينان كه اسالمي

به اين از بعد بايد شنونده و خواننده است ؟ اسن بيت اهل دوستي آيا جز س%%ني و شيعه ميان وحدت و يگانگي آيا كه گويد پاسخ سؤال اين

در دارد؟ امك%%ان زده اند چنگ آن به ش%%يعيان كه انحراف%%اتي اص%%الح با م%%ذهب در ديگر م%%ذاهب ادغ%%ام با م%%ترادف وحدت به دعوت حقيقت

چنانچه است تشيع كس%%اني به مي كنن%%د. ما را ك%%ار اين ايران در عمال و علم%%اء وق%%تيكه تا مي گ%%وئيم دارند را اس%%المي وح%%دت آرزوي كه

كتاب -% 1 به شود مراجعه آگاهي بيشتر كتاب و السنة والجماعة في ايران هل أبراي .خراسان سنت اهل فرياد

حقیقت بسوی گامی73

در موجود انحرافات و نكنند عدول ناحق شان مواضع از شيعه مراجع بيشتر رؤيايي اسالمي امت وحدت انديشه نكنند، اصالح را مذهبشان

و بيت اهل بنام كه است تجاوزاتي و انحرافات همه بود. اينها نخواهد ب%%يزار آنها از واقع در بيت اهل كه مي گ%%يرد انج%%ام بيت اهل م%%ذهب .هستند

يا و بي خبرند يا كه س%%نت اهل فرزن%%دان از دس%%ته آن به خط%%اب به حاضر و ك%رده اختالط كس%%اني با چگونه مي گوئيم مي كنند، تجاهل

ناس%%زا و دش%%نام عائش%%ه و عمر و اب%%وبكر به كه مي ش%%ود دوس%%تي مي گويند؟

تسلس%%ل دور اين ش%%اهد ما نش%%ود اص%%الح عقي%%ده اين زم%%انيكه تا اين عقي%%ده س%%ايه در كه ديگ%%ري خميني ه%%اي از گذش%%ته و بود خواهيم اين قرباني%%ان از ن%%يز ش%%يعه م%%ردم ع%%امه ك%%رد، خواهند ظه%%ور ب%%اطل .بود خواهند عقيده

غير مي توانند شيعيان آيا ديگر پرسشي كنند؟ دعوت اسالم به را مسلمانان

در ش%%يعيان عملك%%رد بررسي از بعد محققين كه است اين حقيقت دعوت در نقشي هيچگونه شيعه كه رسيده اند نتيجه اين به زمينه اين نيز آن نداشته اند. علت اسالم به كفار و مسلمانان غير روش%%ن كامال

ب%%اعث ش%%يعيان ك%ردار و اعم%%ال و انديش%%ه عكس اس%%ت . به بديهي و.است شده اسالم از مسلمانان غير دوري و بدبيني آن ش%%ايد كن%%د، دع%%وت اس%%الم به را مس%%يحي يك ش%%يعه اي اگر

به مي گويد ش%%يعه مي ك%%ني ؟ دع%%وت چ%%يزم چه به بپرسد مس%%يحي در مس%%يحيت در كه اس%%ت غل%%وي آن از ع%%اري اس%%الم كه چ%%را اسالم به ش%%ما مي گويد ج%%واب در دارد. مس%%يحي وجود مسيح عيسي مورد غلو آنق%%در امامان ديگر و حسين علي ، حضرت مورد در خودتان نوبه

بوده ان%%د. نوره%%ايي جه%%ان ازآف%%رينش قبل آنها مي گوئيد كه مي كنيد از هم حس%%%ين . ما يا مي گوئيد و مي خواهيد كمك حس%%%ين از ش%%%ما

مسيح . شيعه عيسي يا مي گوئيم و مي خواهيم كمك عيسي حضرت مي كنم . دع%%وت او عب%%ادت و خ%%دا يگ%%انگي و توحيد به ت%%را مي گويد مي خ%%واني چيزهايي چنين به مرا چطور مي گويد جوابش در مسيحي

عبدالحس%%%ين و عب%%%دالعلي فرزن%%%دانتان اس%%%امي ش%%%ما ح%%%اليكه در از بخواهيد كمك خ%%دا از اينكه بج%%اي ش%%ما مي گويد مي گذاريد. شيعه

را ك%%ار همين هم ش%%ما مي گويد مي خواهي%%د. مس%%يحي كمك عيس%%ي به مي خواهيد ي%%اري آنها از و كرده طواف را امامانتان مي كنيد. قبور

از مي ك%%نيم را ك%%ار همين هم بخواهي%%د. ما كمك خ%%دا از اينكه ج%%اي خداوند ن%زد آن%ان زي%را مي خ%واهيم كمك م%ادرش و عيس%ي حض%%رت

.بااليي دارند مقام كرده اي%%د. غلو عيس%%ي حض%%رت م%%ورد در ش%%ما مي گويد ش%%يعه وس%%اير كرده اي%%د. او غلو حس%%ين م%%ورد در هم شما مي گويد مسيحي

آن%%ان ب%%راي و مي دانيد معص%%وم و مخلوقات همه از برتر را امامانتان آم%%ده پيش كه را آنچه امامانت%%ان مي گوئيد و هستيد قائل مطلق علم

مق%%امي داراي آن%%ان گفته ايد ح%%تي و مي دانند بيايد پيش كه را آنچه و

حقیقت بسوی گامی75

مق%%%ام آن به پي%%%امبري هيچ يا و مق%%%رب فرش%%%ته هيچ كه هس%%%تند.نمي رسند

جه%%ان آفرينش از قبل او مي گوئيم عيسي حضرت مورد در هم ما داده برت%%ري انبي%%اء و فرش%%تگان همه بر را او خداوند و ب%%وده ن%%وري

ش%%ما اس%%ت گناهان كفاره عيسي حضرت دوستي گفته ايم است . ما هم گناهي هر دارد، دوست را بيت اهل كسي زمانيكه تا مي گوئيد نيز

.شد نخواهد نوشته حسابش به بكند گ%%رفته ، ق%%رار تغيير و تحريف دستخوش شما كتاب مي گويد شيعه كتابت%%ان كه مي گوئيد هم ش%%يعه ها ش%%ما مي گويد جوابش در مسيحي

را آي%%اتي و علي اسم و داده تغيير را آن اصحاب و شده تحريف قرآن كرده اند. حذف مي كند، پيامبرتان از بعد علي جانشيني به تصريح كه

ت%%رك را ش%%ده اي تح%%ريف كت%%اب كه مي خواهيد ما از شما چطور پس !.برويم ؟ ديگري شده تحريف كتاب دنبال به و كنيم مي گ%%وئي ش%%ما و خداس%%ت پيش نشده تحريف انجيل مي گوئيم ما ما مي%%ان ف%%رقي چه اس%%ت . پس غ%%ايب ام%%ام نزد نشده تحريف قرآن

دارد؟ وجود شيعيان شما و مسيحي ها را عيسي حض%%رت پيروان و دوستان و اصحاب مسيحي ها ما تازه ش%%ما ح%اليكه خودمي دانيم . در الگوي و اسوه را آنان و داريم دوست ق%%رار ت%%وهين و س%%رزنش م%%ورد را پيامبرتان ياران و اصحاب شيعه ها برگشته اند دين از و بوده طاغوت و شيطان آنان مي گوئيد و مي دهيد

نيك پيش%%وايان مي توانيم ما چگونه است . پس ناجائز آنان از پيروي و ب%%دي اص%%حاب كه ش%%ما پي%%امبر دين به و ك%%نيم ترك را خود شايسته و

ح%%رام را زنا و دروغ كه را مس%%يحيت چگ%%ونه بي%%اوريم . و روي داش%%ته بن%%ام را زنا و تقيه بن%%ام دروغ كه ش%%ما دين به و ك%%نيم رها كرده اعالم درآئيم ؟ داده است قرار مباح صيغه گريستن به تظاهر و زني هود با شما همانند ما مي خواهيد شما آيا

شويم ؟ نزديك خدا به خود خون ريختن و عزاداري و نمي توانند ش%%يعيان كه اس%%ت آش%%كار و روش%%ن داليل همين به بنا.كنند دعوت اسالم به را كفار

م%%ذهب تغي%%ير ب%%راي س%%عي به مح%%دود ش%%يعيان تالش عم%%ده بلكه اس%%تفاده س%%وء با كه است سنت اهل فقير و بي سواد مردم از برخي

مي كنن%%د. كما تطميع شان و فريفته را آنها ماديشان فقر و ناآگاهي از

حقیقت بسوی گامی76 مس%%لمانان م%%ادي ازفقر استفاده سوء با مسيحي ميسيونرهاي اينكه

.كشاندند مسيحيت به را ايشان از تعداد تطميع با و غ%%ير دع%%وت در تنها نه ش%%يعه كه مي ك%%نيم تكرار ديگر بار ،بنابراين شيعيان عمده كار بلكه نداشته ، نقشي هيچگونه اسالم به مسلمانان

اين بر اس%%ت . عالوه بوده مسلمين صفوف در اختالف و تفرقه ايجاد ش%%كوه و بدبين اسالم از را كه اذهان هستند رسوماتي داراي شيعيان

.مي كند مخدوش را محمدي پاك آئين عظمت و بر ح%%اكم ش%%يعه نظام اعمال شيعيان ، اعمال و افكار عملي نمونه

زدن دامن جنگ ، جز ق%%درت گ%%رفتن بدس%%ت هنگام از كه است ايران اهل به نس%%بت س%%تم و ظلم و تبعيض كش%%تار، و ت%%رور اختالف%%ات ، به

چندين و ايران شيعيان به نسبت بيدادگري و ظلم حتي و ايران سنت اس%%المي امت براي خيري هيچگونه الهي ، امن حرم در خرابكاري باراست نياورده ارمغان به

تاريخ و شيعه كه مي كند بس%%ياري مص%%ائب و فج%%ايع از حك%%ايت اس%%الم ت%%اريخ

ف%%اطمي عبيدالله كه ش%%يعه ب%%اطنيه ه%%اي حركت توس%%ط مس%%لمين كش%%تارهاي و تخ%%ريب ش%%ده اند. ت%%رور، دچ%%ار ب%%آن ب%%ود، آن مؤس%%س اسماعيليه ، قرامطه ، حشاشي ها، همچون فرقه هايي توسط بسياري

را مك%%رمه مكه كه كس%%اني يا و گ%%رفت ص%%ورت بهائي%%ان و عبي%%دي ها زم%%زم چاه درون را اجسادشان و رساندند قتل به را حجاج و تصرف

حتي و يافت ادامه ايوبي الدين صالح ظهور تا اينها انداختند. شرارت و نش%%دند م%%وفق ولي آمدند بر هم اي%%وبي ال%%دين ص%%الح ترور صدد در

و ت%%ار را فرقه ها اين اي%%وبي ال%%دين ص%%الح بدس%%ت خداوند س%%رانجام .ماركرد

بغداد خونين فاجعة غ%%ني ف%رهنگ انهدام و بغداد كامل تخريب بار مصيبت فاجعه تاريخ را مس%%لمان ها ميليون كشتار و مسلمين نواميس به تجاوز و اسالمي ف%%اجعه ك%%رد. اين نخواهد فرام%%وش هرگز و هرگز خ%%ان هالكو توسط

بالله معتص%%م ش%%يعه ازوزي%%ران تن دو مساعدت و تحريك با نظير كم از بودند عب%%ارت تن دو پيوس%%ت . اين وق%%وع به عباس%%ي خليفه آخرين

حقیقت بسوی گامی77

با كه فيلس%%%%وف و منجم طوس%%%%ي نص%%%%يرالدين و علقمي بن محمد هالكو به او تس%%%ليم و بالله معتص%%%م به خي%%%انت ورود بر را راه عمال

پ%%اداش به نفر دو كردند. اين باز آن ، انهدام و بغداد به تاتار لشكريان وزارت به هالكو س%%وي از ك%%ارانه جنايت و ك%%ارانه خيانت اق%%دام اين

. شدند منصوب و تعريف به 142 ص اسالمي حكومت كتاب در خميني وجود اين با

ن%%امش ي%%ادآوري هنگ%%ام به و پ%%رداخته طوس%%ي ال%%دين نصير از تمجيد و طوس%%ي نص%%يرالدين گف%%تيم چن%%انكه هم كه ح%%الي ( در) مي گويد

به و انه%%دام و بغ%%داد ك%%امل تخريب مسبب و عامل علقمي بن محمد.بوده اند مسلمان ها ميليون كشتار و اسالمي ميراث رفتن غارت طوسي نصيرالدين مي نويسد« والنهاية البداية» كتاب در كثير ابن

تع%%داد و تض%%عيف را ارتش توانس%%ت تا بود عباس خليفه وزير ابتدا كه دري%%افت حق%%وقي داد. س%%ربازان ك%%اهش ه%%زار ده به را س%%ربازان كث%%ير بودن%%د. ابن مساجد دروازه هاي بر گدائي به مجبور و نمي كردند

او از و نوش%%ت هالكو به ن%%امه اي ش%%يعه علقمي ابن كه مي كند اضافه تس%%خير علقمي كن%%د. ابن حك%%ومت آن بر و بيايد بغداد به كه خواست

و اقتص%ادي سياس%ي ، مش%كالت و داخلي اوض%اع به ت%وجه با را بغداد را هالكو بدينوس%%يله و مي داد جل%%وه آس%%ان هالكو س%%وي از نظ%%امي ،

.كرد بغداد بر حمله به تشويق و تحريك به نس%%بت علقمي بن محمد كينه توزي مي نويسد كثير ابن كه چنان

بر را او بجاي تس%%نن ، ش%%يعه مذهب جايگزيني به اميدش و سنت اهل به دوس%%تي دس%%ت عباسي خليفه و مسلمين به خيانت با تا داشت آن

.كند دراز تاتارها سوي با كه بود كساني اولين از طوسي الدين مي نويسد: نصير كثير ابن

م%%ذاكره از بعد و رفت تاتارها اردوگ%%اه به غالمانش و افراد و خانواده ك%%رد هالكو مالقات به ترغيب را او و بازگشت معتصم نزد به هالكو با بگ%%يرد. مالي%%ات كه ش%%رط اين به دارد ص%%لح قصد هالكو گفت او به و

هالكو مالق%%ات به علقمي ابن و طوسي نصيرالدين همراه به معتصم او اما رفت جلس%%ه از را او داد دس%%تور و ك%%رد توهين خليفه به شديدا

خليفه قتل به ت%%رغيب را هالكو طوس%%ي بياندازن%%د. نص%%يرالدين بيرون در آنق%%در طوس%%ي نصيرالدين اما شد متردد ابتدا كرد. هالكو معتصم را خليفه قتل دستور هالكو سرانجام تا كوشيد معتصم قتل به ترغيب ن%يز علم%اء و قض%ات از گ%روهي عباس%%ي خليفه همراه كرد. به صادر

حقیقت بسوی گامی78 هر و كرده حمله شهر به تاتارها شدند. آنگاه كشته هم ، آنها كه بودند

بغ%%داد كوچه ه%%اي در بط%%وريكه مي كش%%تند مي يافتند كه را جنبن%%ده اي را بقيه و ك%%رده غ%%ارت توانس%%تند كه را ب%%ود. ه%%رچه شده جاري خون

.سوزاندند كه هوا فساد اثرات نوشته اند يونيني الدين قطب و ذهبي كثير ابن و رس%%يده دمش%%ق به تا ب%%ود، بغداد در آنها كثرت و اجساد تعفن نتيجه

ب%%ود. هيچكس شده بيماريها ساير و وبا به دمشق مردم ابتالء موجب به آنه%%ائيكه و مس%%يحي ها و يهوديان مگر نبود امان در تاتارها حمله از

ن%%يز و ش%%ده پناهن%%ده علقمي ابن و طوس%%ي نص%%يرالدين خانه ه%%اي كه علقمي ابن و نص%%يرالدين ش%%يعيان . از ديگر گ%%روهي وزراي قبال

هم هالكو سوي از خدمتي شان خوش پاداش به بودند، عباسي خليفه .شدند منصوب وزارت به

حاضر بحث از نتيجه گيري و دارد؟ ما به ربطي چه گذش%%ته بگويد ش%%نونده يا و خوانن%%ده شايد

ابن و نصيرالدين طوس%%ي گناه در را شيعيان همه كه است درست آيا بدانيم ؟ شريك علقمي

را آنچه مس%%ئوليت بود نخواهد عادالنه كه البته گفت بايد جواب در تم%%ام عهده بر شده اند، مرتكب علقمي ابن و طوسي نصيرالدين كه

كسانيكه به مي خواهيم نيست . بلكه اين هم ما قصد و بدانيم شيعيان ق%%رار اي%%ران حكام فريبكارانه افكار و گفته ها تأثير تحت است ممكن در خمي%%ني مي دانس%%ته ايد آيا بگ%%وئيم و ب%%دهيم هش%%دار باش%%ند گ%%رفته

ي%%اد او )رض ( از عن%%وان با و طوس%%ي تعريف ، نص%%يرالدين از كت%%ابش نص%%يرالدين مي نويسد اس%%المي حك%%ومت كت%%اب در خمي%%ني مي كن%%د؟ فق%%دان م%%ردم و ك%%رده ايف%%اء اس%%الم به كمك در مهمي نقش طوسي

ارزن%%ده اي خدمات كه را او نظير ديگري كسان و طوسي نصيرالدين .مي كنند احساس كرده اند، اسالم به

ارزنده خدمات از خميني از منظور مي دانيد آيا بگوئيم مي خواهيم است ؟ بوده چه اسالم به طوسي نصيرالدين

تجليل طوس%%ي نص%%يرالدين از تا داش%%ته آن بر را خمي%%ني كه آنچه اهل پ%%يروان از تن ها ميليون كش%%تار در شخص اين سازي زمينه كند،

.است بوده خان هالكو توسط سنت س%%نت اهل به نسبت عميقي كينه چه خميني كه مي دهد نشان اين هس%%ت بي غرض%%ي آزاده و واقعي مس%%لمان هيچ آيا است . واال داشته

نكند؟ انزجار و تنفر ابراز هولناك فاجعه اين مسببين از كه )رض ( عن%%وان با و تع%%ريف طوس%%ي نصيرالدين از كه خميني همين

چنين تنها نه مي كند ياد خطاب بن عمر از هنگاميكه مي كرد، ياد او از مي گويد. هم ناسزا و فحش ايشان با بلكه نمي دهد ايشان به عنواني

چنگ از را بغ%%%داد كه بن خط%%%اب عمر به خمي%%%ني كه اس%%%ت چگ%%%ونه مي فرس%%تد لعنت ب%%رد سرزمين آن به را اسالم و كرد خارج مشركين

را بغداد كه طوسي نصيرالدين به اما و س%%پرد كف%%ار دس%%ت به مجددامي فرستد؟ درود شد، مسلمان ها ميليون كشتار باعث

حقیقت بسوی گامی80 پيش هالكو وزي%%ران و همدس%%تان م%%نزلت و شأن خميني نظر نه آيا

؟!.پيامبر اصحاب به مرتبه و شأن يا است باالتر خداوند پند آن از بايد كه اس%%ت ع%%برتي آئينه مثابه به تاريخ اينكه ديگر نكته حاضر زم%%ان در ص%%حيح حركت و اصولي مواضع اتخاذ براي و گرفت

از را خ%%ود ص%%فوف بايد كه مي آم%%وزد ما به ب%%رد. ت%%اريخ س%%ود آن از جن%%ايت و خي%%انت جز پيش%%ه اي ت%%اريخ ط%%ول در كه جرياناتي و گروهها ب%وده اس%%المي امت دش%%منان دس%%ت در دستش%ان هم%واره و نداشته .كنيم جدا است ، نياك%%ان كه انح%%رافي عقايد هستند. هم%%ان هم هنوز اينكه آخر نكته

گذش%%ته تلخي در و دردن%%اك فج%%ايع باعث و مسبب آن از پيروي با آنها.بوده اند

لبن%%ان دروزيها فريبك%%ارانه و خصمانه مواضع شاهد حاضر زمان در ب%%وده ايم . اس%%الم دش%%منان با آنان همدستي و اسالمي امت به نسبت معتقد و مع%%اد منكر الواقع في اسالم ظاهري نام با فرقه اين پيروان

مي دهن%%د. نس%%بت ناروا تهمت هاي پيامبر به و هستند ارواح تناسخ به نيروه%%اي اس%%رائيل ، س%%وي از لبن%%ان اشغال هنگام به 1983 سال در

خود دروزي برادران با دروزيها، نفوذ تحت منطقه در يهودي اشغالگر دروزيا اي%%ام همين كردن%%د. در برپا جشنها مناسبت همين به و مالقات

نصيريها بودند. يا شده متحد سني نيروهاي عليه بيورت در شيعيان و اينكه هس%%تند. با ديگر ق%%رآني به معتقد و پنداش%%%ته خ%%دا را علي كه

مي كنند تكفير را اسماعيلي ها و نصيريها الظاهر علي امامي شيعيان كه را آنچه اما .است ديگري چيز مي دهند، انجام عمال

ت%%وافق و ارتب%%اط كه هس%%تند اين بر گ%%واه خ%%وبي به روزم%%ره وقايع س%%ني و ش%%يعه ميان مشترك وجود از بيشتر نصيريها و شيعيان ميان

كه نك%%رده ايم فرام%%وش ع%%امل جبل ش%%يعيان م%%ورد در مي باش%%د. يا.كردند همكاري صليبي ها با چگونه

نهض%%ت هاي سردمداران از برخي كه است تأسف بسي جاي اما و قانع اند اين وبه مي زنند آگ%%اهي نا به را خود گذشته وقايع در اسالمي

يا مي ش%%ود! و مس%%لمانان مي%%ان وح%%دت از مانع مسائل اين طرح كه م%%ذهب و دارند ف%%رق ديروز شيعيان از امروز شيعيان مي گويند اينكه

چهارگ%%انه م%%ذاهب كنار در پنجم مذهب عنوان به را جعفري مذهب و دس%%ته اين كاش مي كنند. اي قلمداد مالكي و حنبلي شافعي ، حنفي ،

و فرقه هاست اين اعمال و افكار و عقيده نمايانگر خودشان به كمي .باطلند اهل از و حق دشمنان فرقه ها اين كه به راستي

حقیقت بسوی گامی81

وح%%دت كه بدانند بايد هس%%تند شيعيان با وحدت خواهان كه كساني كه اس%%ت ممكن غ%%ير و دارد عقي%%ده وح%%دت با تنگاتنگي ارتباط كلمه باشد. مشرك ديگري و موحد يكي كه شود برقرار وحدت نفر دو بين

به س%%وي را دس%%تش يكي ق%%بر، به رو ديگ%%ري و كند قبله به رو يكي و امامزاده يا و امام قبر به سوي را دستش ديگري و كند بلند آسمان

مس%%لمانان ، ب%%راي كه كن%%د. چ%%را بلند نجف سامراو و كربال به سوي يا قلبهاس%%ت وح%%دت مطل%%وب است . وح%%دت كلمه وحدت شرط توحيد

همانا و باش%%يم داش%%ته فاص%%له هم از جغرافي%%ايي نظر از چن%%دكه هر و ق%%رآن طبق بر و خداوند رض%%اي م%%ورد كه اس%%ت آن حقيقي وحدت .گيرد صورت پيامبر سنت جميع و آنها و ما كه مي نم%%ائيم مس%%ئلت ب%%زرگ خداوند از پاي%%ان در

آخ%%رت و دنيا س%%عادت متض%%من كه راهي و راست راه به را مسلمين و ح%%ركت توفيق ما همه به مي خواهيم خداوند از و كند هدايت است ،

در را آنها و ما و كند عطا مي پس%%ندد او كه مس%%يري در برداش%%تن گام تبعيت آن از بش%%نوند را حق س%%خن چ%%ون كه دهد ق%%رار كساني زمره

مفيد همه بر را نوش%%ته اين كه مي خ%%واهيم يكتا خ%%الق از مي كنن%%د. و.ببخشد ما بر را، لغزشهايمان و بگرداند