شعر : لیال خیامی

تصویر گر : رضا جنگی

مجموعه

شعر کودکانه

تو مزرعه بچه هابود ِيه االغ زِيبا

اسمش چي بود<<گوش دراز>>بِيدار مِيشد صبح زود

صبح تا غروب حرف مِيزدحرفهای خوب٬ حرف بد

حرف مِيزد او مرتبهميشه تا نصف شب

آقا خروس و هاپوکالفه و اخمالو

همش مِي گفتن به اونخسته شديم االغ جون

اسبه مِي گفت: بچه هاِيه روزی از اين روزا

آقا االغ شيطونمياد با چشم گريون

گم مِي کنه صداشوحرفا و خنده هاشو

خالصه بچه ها جونِيه روز االغ شيطون

وقتي که داشت حرف مي زدحرفای خوب٬ حرفای بد

يواش٬ يواش و يواشکم شد و کم شد صداش

گوش دراز بيچارهديد که صدا نداره

همش تو صحرا و دشتاين ور و اون ور مي گشت

غصه مي خورد حسابينه خنده ای٬ نه خوابي

االغ که بود پشيمونگفت تو دلش خدا جون:

شدم حاال پشيمونصدام کجاست خدا جون

ساعتي بعد توی دشتصداش دوباره برگشت

خوشحال و شاد و خندونرفت پيش حيوونا اون

با خنده گفت: يه چيزیبا کم حرفي عزيزی

آی رشته رشته رشتهپر حرفي خيلي زشته

شعر : لیال خیامی

تصویر گر : رضا جنگی

مجموعه

شاراتشعر کودکانهن انت

ز همیا