461
1 ﻋﻘﻴﺪت ﺑﻪ ذاﺗﻲ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺧﺪاوﻧﺪ وﻏﻴﺮﻋﺎدي وﻣﻨﺸﺄﻋﻘﺎﻳﺪﻋﺎدي ﻋﻠﻢ،، و اﻧﺪروﻧﻴﻮﺑﺮگ واﻟﺪﻣﻦ راﺑﺮت ﻣﺎرك دﻛﺘﻮرآﺷﻨﺎ از وﺗﺮﺟﻤﻪ اﻗﺘﺒﺎس------ 2009

Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

1

تمايل ذاتي به عقيدت

، علم، ومنشأعقايدعادي وغيرعاديخداوند

اندرونيوبرگ و مارك رابرت والدمن

2009 -- -- -- اقتباس وترجمه از دكتورآشنا

Page 2: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

2

مندرجات

مقدمهتعريف - ي عقايددرسيستم عصبي مغزجستجو - خداوند – قدرت عقيده -چرامابايدچيزي راباوركنيم؟ -عقايد

چطورجامعه عقايدماراشكل –شعوري عقايدشعوري وغيراشتباه كسي كه عقيده اش بايك حقيقت – ميدهدآيابراي تشخيص واقعيت طريقة بهتري -ميكند

انعطاف – ميراث ديكارت وسپينوزا -وجوددارد؟ - درك كردن خداوند–واقعيت واوهام -پذيري عقايد

يل اعتقادبه هرچيزي كه امت ما–بيالوژي عقايدتصوري تقسيم جهان : مادربرابرآنها–م اعتقادكنيم داريمميخواهي

اخالق – خداوندوقدرت نامرئي –به جفتهاي متقابل

Page 3: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

3

هفده مراحل –مراحل پنجگانه : وانكشاف طفوليتتوسعة عقايددلسوزانه - ارادة آزاددربرابرپيروي–شرارت

تشكيل - تبديل كردن عقايدبه كردار–ومهربان -ين اقليت درآمريكا ناپسندتر- عقايددربارة خداوند

- آياعقيدة ديني توسط تعليم ضعيف ميگردد؟ طريقي كه 27 - معتقدين بهتر-بريكديگرباوركردن

حقايق فرضي - مغزاحمق- مغزماواقعيت راتحريف ميكند شناختن - راموردسوالهاقراردهيدودوباره بررسي كنيد

- انكشاف عقايدانعطاف پذير- محدوديتهاي عقيدهياچيزي خارج ازعقيدة ماوجوددارد؟ آ-جلوگيري ازفشار

تعيين كردن واقعيت-

Page 4: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

4

دين چون يك پديدة طبيعي دنيت. دانيل سي

مندرجات دين به حيث يك پديدة طبعي –تعريف دين

آياعلم ميتوانددين رابررسي : بعضي پرسشهادربارة علم كند؟ آياعلم بايددين رابررسي كند؟

–وادخام دين م– پيدايش اديان –تكامل تدريجي دين - آيادين به زندگي مفهوم ميدهد؟ -اخالق ودين

مابه -مادربارة ارزشهاي مقدس چيزي گفته ميتوانيم؟ اطفال چه بايدبگوييم؟

Page 5: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

5

تطابقم وحدت دانش

)ويلسن. ادوارد او( :اصول اخالقي ودين مافوق طبيعت گراي

تجربه گراي

؟ماچيستعيب

)كولين فلتام( )نتروپتالوژيآ(خصلت مرضي انساني

Page 6: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

6

I تمايل ذاتي براي عقيدت

مقدمه

چراعقايد؟درمسئلة خودشناسي وجهان بيني، اين ساختارذهني وطرزتفكر

يعني ذهنيت . است كه سلوك انساني راتعيين ميكند»عقايد«ياوعقيده است كه انسان رادربين سايرحيوانات روي زمين

ست كه انسان به عبارت ديگراين طرزتفكروعقيده ا. متمايزميسازدراحيوان عاقل يااحمق، خيررسان ياشرير، دلسوزيابيرحم، دوست يادشمن همنوع، سازنده ياويرانگر، صلحجويادهشت افگن، واقع

مشكل انسان ساختارجسماني آن . بين يااوهام پرست ميسازدنيست، بلكه همين ساختارذهني ياعقايداوست كه دربسياري

اين . عمده بازي ميكندمعضالت گذشته وامروزي جهان نقش

Page 7: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

7

تمايل ذاتي انسان به عقيده است كه انسانهادرطول زمانه هاخدايان مختلف اديان گوناگون، افسانه هاواساطيرشگفت انگيزراخلق كردندوبدورآنهاخودرامتشكل ساختندوبااحساسات آتشين باقرباني

همين عقايدوتصورات ذهن . سرومال درحفظ وتوسعة آنهاپرداختندززادگاه زميني اش به مقدسات آسماني ماوراي طبيعت انساني ا

مبدل گرديدندكه براي انسانهاي بدوي دربارة جهان مرئي ونامرئي، خلقت انسان وجهان، پديده هاوحوادث غيرمترقبه،

. وبسياري عوامل محيطي جوابهاي داشته اندچراعقايد؟ همين عقايداندكه جزءفرهنگها، ادبيات، سنن،

، سياستها، قوانين، روابط اجتماعي وانساني طرززندگي وسلوكراتشكيل نموده اندوتاامروزنقش خودرادرمسائل شخصي، ملي وبين

باوجودانكشافات علم وتكنالوژي اخيركه يك . المللي بازي ميكنندانقالب عظيم رادردانش بشري، وسايل زندگي ووسايل ويراني،

ابت، ارتباطات جمعي، كشفيات فضايي، پيشرفت درساحة طبوبآلخره كنترول واستفاده ازمنابع طبيعي به بارآورده است، بازهم

Page 8: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

8

انسانهانتوانسته اندتاسرحدات عقيدتي راكه ازدوران بدوي به ارث برده اندازبين برندومتناسب باعصرعلم وتكنالوژي من حيث يك نوع عاقل ومتفكردريك خانه مشترك باخيروشرمشترك،

. خودزندگي كنندبابكاربردن عقل واستعدادطبيعي چراعقايد؟ آن عقايد مطلق خواه ديني يااديالوژيكي وايزمهاي مختلف چون كمونيزم، فاشيزم، امپرياليزم، راشيزم، كه باتعصبات ونفرتهاهمراه بوده اندموجب چه مصيبتهاي وحشتناك توسط

البته انسانها چون حيوانات ديگربه . انسانها برانسانهانشده اند، زمين، وديگرضروريات عيني زندگي باهم خاطرنان، مسكن

ميجنگندوآنراوسيلة نامطلوب وناگزيربقاي حيات موجه ميدانند، اماجنگهاي عقيدتي باهمه قساوتهايش جنگهاي مقدس ناميده ميشوند، كه كشتن وكشته شدن دراين راه راآرمانهاي واالووظيفة

.ايماني ميدانندصرف ازمشخصات ذهني شريرانساني ميباشندباوجودآزادي عقيده درجوامع ديموكراتيك وجهان غرب كه يك پيشرفت قابل توجه درنتيجة قرنهامبارزات وفداكاريهاي بي

Page 9: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

9

حدوحصرانسانگرايان وآزادفكران اين بخش جهان به وجودآمده است، بازهم دين درسياستهاي داخلي وخارجي دولتهانقش مهم

ادين امادرجهان سوم، هنوزدربعضي كشوره. بازي ميكندعمالًبرزندگي شخصي، اجتماعي، سياسي حاكم، حتي

مجازات . دولتهارسماًمذهبي، وقوانين مذهبي مرعي االجرااندسنگسار، گردن زدنها، دست بريدنها، وانواع مجازات تحقيرآميزدرمالي عام تطبيق ميشوند، مرتدين، ملحدين، ومنتقدين

درسي درپروگرامهاي. بنام رافضيان به مرگ محكوم ميشوندمكاتب تدريس تيالوژي يكي ازمضامين عمده ميباشد، دختران به . طورمستقيم وغيرمستقيم ازكسب تعليم عصري محروم ميگردند

وحتي طبقة نسوان دربعضي كشورهاازنظرفكري وجسماني دردرچارديواري سترواخفامحصورنگاه داشته ميشوند، مطبوعات

حكومت وجامعه آزادقدغن وتحت سانسورپيشوايان مذهبي كه بر . مسلط اندقراردارند

Page 10: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

10

چراعقايد؟ ازجمله عوامل حالت متشنج امروزي جهان يك عامل چنانچه . عمده، به طورمستقيم وغيرمستقيم، انگيزة مذهبي است

مركزثقل سياست آمريكاومتحدينش را، منابع تيل شرق ميانه اين مركزجنگهاي -ازيك جانب، وجانب داري ازبيت المقدس

ازجانب ديگردربرابرجهان عرب به طورخاص وجهان - مقدس ازاين آب گل آلود، مذهبيون . اسالم به طورعام تشكيل ميدهد

براي . افراطي هرسه اديان آسماني به نفع خوداستفاده ميكنندمسلمانان زمينة جهادعليه كفار، براي يهودان حمايت ابرقدرت

درحكومتهاي ومتحدينش، وبراي مسيحيان محافظه كارزمينة نفوذشان عليه ديموكراتهاي مترقي داخلي وتهديدات دهشت افگنان

درجهان معاصرعالوه برانگيزه هاي . بيروني مساعدساخته استاقتصادي يكي ازعوامل جنگهادرقارة اروپا، آسيا، وافريقا، انگيزة مذهبي وايديالوژيكي است، چون جنگهاي جهاني اول ودوم،

هندوستان وجنگهاي كشمير، جنگ هندوومسلمانان درتقسيمجنگهاي عرب واسرائيل برسربيت المقدس، جنگهاي توسعه طلبي

Page 11: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

11

كمونيزم اتحادشوروي دراروپاي شرقي وافغانستان، جنگهاي كورياوويتنام، وجنگهاي جاري درعراق وافغانستان، ودهشت افگني مسلمانان درآمريكا ويوروپ، وغيره جنبشهاي مذهبي

رق آسياوآفريقاوغيره كه ذكرش به درداخل كشورهاي جنوب شاكنون دهشت افگنان وانتحاركننده گان مذهبي ثابت . درازاميكشد

ساختندكه بادسترسي شان به اسلحة تباه كن هستوي، شيميايي، . وبيالوژيكي هستي روي زمين رابه خطرنابودي مواجه ساخته اند

اين خطربه يك ملت، يك نژاديايك قاره محدودنميماند بلكه پس عالجش وظيفة مشترك انساني . ريست به همه بشريتخط

همه بشريت است، تاهمه ملل جهان منابع وامكانات مالي، سياسي، تعليمي، وارتباطات جمعي خودرادرريشه كن ساختن اين بيماري

. جنون آميزسرطاني مهلك به كاراندازند

Page 12: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

12

چراعقايد؟ديشند، اكنون وقت آن رسيده كه انسانهابايدبه خودبيان

نيازمنديهاي عيني ومشترك انساني خودرابشناسند، ريشه هاي ذهني شرارت خودراتشخيص دهند، مغزهاي خودراازعقايدمسموم كنندة نفرت انگيزناشي ازوهام وافسانه هاي ادواركهنه دربرابرهمنوعان خودآگاهانه درپرتوعقل وتفكرانتقادي خودتصفيه

خودرا، ومقام خودرادركائينات كنند، خودرا، تواناييهاوناتوانيهاي بيكران بشناسند، وازدعواي نيابت ووكالت قدرت ماوراي كائيناتي

من حيث موجودات اين زمين . كه بدون ماوراست دست بكشندخاكي، يك سيارة كوچك وزيبامربوط به يكي ازبليونهانظام شمسي دربين بليونهاگلكسيهاوكهكشانهاازنظرزماني ومكاني

ندولمحة اززندگي خودرابااخالق حسنه ومن حيث اليتناهي بشناسعناصرسودمندبه حفظ وحراست خانة مشترك اين كره خاكي

. بگذرانند

Page 13: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

13

به همين دليل دربارة تمايل ذاتي انسان به عقيدت ازكتاب داكتراندريونيوبرگ، ودين به حيث يك پديدة طبيعي ازكتاب

شناسي دنيت اقتباس وترجمه گرديدتادرخود. پروفيسردانيل سي . وجهان بيني خوانندة محترم بيشترموردتفكرانتقادي قرارگيرد

»مترجم« -

Page 14: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

14

خداوند مرموزترين - دربارة زندگي، جهان، هرچيز– ماازجمله همه عقايد

باتراكم فزايندة . مطالعات عقايدروحاني اندآنهاومشكلترين وابسته به فلسفة طبيعت انسان وتكامل شواهدعلمي دربارة توضيح

طرزديدهاي روحاني وديني كاهش ، تصورميشدكه انتظام گيتييشرفت دين، خصوصاًدرآمريكا، درحال پامابرعكس،. خواهديافت

خداوندبه اين سادگي ازبين . است، حتي درميان دانشمندان .نخواهدرفت

بسياري نظريات سعي دارندتاداليل وابسته به دليلش چيست؟ روانشناسي وجامعه شناسي راتوضيح كنندكه چرامردم

علم نورالوژي يا، اماجوابش درعقايدروحاني راپرورش ميدهند )محل تماس دوعصب(اخودسناپسهاي مغزم واقعاً، در–اعصاب

داريم ساده كه ماازلحاظ بيالوژيكي تمايل عبارت به . يافت ميشودخودوعميقترين اسرارجهان تعمق هستي تابه عميق ترين طبيعت

تفكر، مغزهاي ماحوزه تعمق ودرچنين حاالت . كنيم

Page 15: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

15

مواجه درجهان كه ماي روحاني راچون هرچيزديگرياقلمروهاها .واقعي حس ميكنندميشويم

ماصرف نگاه هاي اجمالي ومشاهدةدبختانه، ميكانيزمهاي درك بپاره كه اين ، وتازماني رادرك كرده ميتوانندماحول ماازواقعيت

حسي به آگاهي ياشعورماميرسند، مايك واقعيت داخلي رابه هاي. ق داشته ميباشدوجودمي آوريم كه باجهان واقعي بكلي فر

كه مابسياري تصورات ، درميابيمدانش خود درهستة ،بنابراينواقعي ثابت نشده اندقبول كه هرگزراوفرضيات غيرشعوري

. ميكنيممازندگي رابدون عقايدآغازميكنيم، درعين حال مغزهاي مابايك

درچندسال اول . دنتمايل طبيعي براي اعتقادكردن مجهزميگرد والدين، معلمان، رفيقان –زندگي، مابدون چون وچراعقايدديگران

. تامارابراي زنده ماندن دردنياكمك كننديگيريمفرامرا -راست است، واين ماطبيعتاًفكرميكنيم كه آن چه به ماگفته ميشوند

Page 16: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

16

ترعقايدوانديشه هاي مشكل براي ساختندروس اصلي زندگي . ميگردنداساس وپيچيدةما

، وهرطفل جهان راازميان تابه هرچيزعقيده كنيمميشويم دهمازااين . درك ميكندرا ، وحقايق قوم وخويشفانتزيها، خرد غباريك

اين دربارةچنددهه راميگيردتاكه يك طفل ظرفيت سوال كردن عقايداولي، كه به طورغيرشعوري درذهن ياحافظة مغزش درج

يااجنه -به خداوندمابراي اين كه بدانيم چرا. شده اندانكشاف دهدانكشاف حل ، بايدمرااعتقادداريم – بابانوئلوپري، اشباح، افسون، يا

درتشكل حتي ساده ترين ادراكي، شناختي، هيجاني، واجتماعي را . عقايددربارة زندگي رابدانيم

كه دستة ازعقايدابتدايي اش يكبار. استسرسخت مغزيك عضومشكل است تاعقايدوانديشه هاي مخالف مغزبراي گرديد، تأسيس

اين عواقب عميق براي افرادوجامعه دارد، . يكي كندبهم راراچه ديني، رتوضيح اين كه چرابعضي مردم عقايدمخرب ود

.، ترك كرده نميتوانندكمك ميكندسياسي، يارواني اند

Page 17: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

17

به خداوند، يادرموردهرعقيدةديني، مابايك عقيدةخاص يامشخصدرعوض مايادميگيريم تابه خداوندعقيده داشته . زاده نشده ايم

هستندنه يهودنه بقول ريچاردداكينز، اطفال. باشيم يانداشته باشيم بلكه، به آنهايادداده مي شودتابه يك دسته. مسيحي نه مسلمان

اين . ديگراعتقادنكنندانديشه هاباوركنند، وبه انديشه هاي افظه صب شناسي درحع اعتقادي هاباتكراركافي، ازنظراعتقادهاوبي

لوكهاوافكارآينده ستوسط آنها جاسازي يانشانده ميشوند، كهبيشتروقف قدروقت خودراهر لهذا،. دهندنفوذقرارميراتحت

بيشترآن – ياكسب پول ياجنگ ميكنيد –اعتقادبه خداوند . جزكامل واقعيت شماميگردديك عقايد

نه رات ماهرايپذيري مغزهاي ماماراميگذاردتاتغيخوشبختانه، شكل پس، وقتي كه . بدهيمخودودققيقانه رابه سيستمهاي عقيدتي

ذاشته ميشويم، ماقابليت ياتوانايي مادرمعرض انديشه هاي نوگ آنهارابه طوركلياما. بيالوژيكي داريم تاعقايداولي خودراتغييردهيم

. ترك نمي كنيم

Page 18: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

18

ياپتانسيلنهانياستعدادروحاني نيزداراي تمرينهاي مشق وطوري كه ديده . رابه طوربرجسته تغييردهندعقايدميباشندتا

دربارة مراقبه تجارب مختلفميشودانواع مختلف دعاوراتحريك كرده ميتواند، وتحقيق مانشان ميدهدكه اين خداوند

تحقيق . تجارب باعث تغييرمغزبه طرق مختلف شده ميتوانندكه تغييرات دائمي درجريانهاي عصبي كه نيزاظهارميداردما

.نظارت ميكنندواقع شده ميتوانندبردرك شعوري مادربارة واقعيت ل متفاوت واقعيت رادرك به اين مفهوم، شاغل روحاني يك شك

. ميكنداماآياكسي كه به خداونداعتقادنداردچطور؟ آياوقتي كه وي

بانشان دادن اولين بررسي مراقبه يادعاميكندچه واقع ميشود؟يك به مغزي وقتي يك خدانشناس دربارة خداوندفكرميكند،

فصهاي قدامي رخ لوبهايادرشناختي درجة قابل توجه ناهنجاري رامشكل روحانياحساس باالبردن يك يك بي اعتقادميدهد، براي

. ميسازد

Page 19: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

19

يك نظرمنفي دربارة دين نميباشد، غرض نويسندگان ازدراينجا باعث تحريك يامعنويريسرچ نشان ميدهدكه تمرينات روحاني

درحقيقت . جسماني وهيجاني سودمندبه شخص ميگرددناسالم بوده ازعقايدديني ديده شده اندكه ذاتاًشواهدبسياركمي

بطورمثال، بنيادگرائي ديني، بامطلقيت يادگماتيزم، تعصب، . باشنددرگيري اياكه ، بازهم ماگفته نميتوانيم وتبعيض همبستگي دارد

اين يابااديان بنيادگرااين تمايالت مخرب اجتماعي راترويج ميدهند جلب اشخاص متعصب به سازمانهاي طرفدارقدرت استبداديكه

ن، بايددانست كه بنيادگرائي تنهابه عقايدديني همجنا. ميشوند غيرمذهبيبمگذاران انتحارييك تعدادبه طورمثال، . منحصرنيست

هم شواهدي ونه . مساوي به بمگذاران ديني وجوددارند كه خدانشناسان نسبت به خداشناسان ادعايوجودداردتا

. كمتراخالقي اندتائيدكنده هم خدانشناسي، بلكه دينداري نمقصراصلي دراين واقعات نه كه – ديني ياسياسي– مقتدراستقدرت اشخاص وگروه هاي

Page 20: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

20

چنانچه هرشخص . پيروان شان راواژگون ميسازندياصول اخالقميتواندتامردم خوب رابه رفتاركامالًغيراخالقي دريك مقام قدرتمند

. سوق دهند اندمي تمرينات روحانيمشغول البته مردمي كه

، رابه طورارادي تغييردهندشناختي ي عصبيآموزندتاچطورطرحهااين . به اندازة كافي خوشي، دلسوزي، وصلح راارتقادهند كهطوري

كه دعاومراقبه براي : بزرگترين هدية دين به بشريت خواهدبودانكشاف وبهبودزندگي به كاررودتامردم بايك ديگربه مقاصد

لبه بوده امادين مانندسياست، يك تيغ دو. وجه احسن زندگي كنندموردستم ديگران را كه درحاليمي تواند، كه بعضي راآزاد

. قرارميدهد علت خشونت ذكريافته اند، عقايدديني اغلب اوقات به حيث يك

اماهرگاه درميكانيزمهاي مغزكه مارارهنمايي ميكندعميقترديده شود، درميابيم كه قوه هاي حاكم براخالقيات ومهارتهاي تصميم

بادانستن . لقترازآن ااندكه فكرش ميشودبسيارمغما گيري

Page 21: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

21

كه مابه توانايي طرزكارمغزهاي خود، ماخوبتربه اين عقيده ميرسيمكه آنهايي ودرمورد شخصي خودبيشترآگاه ذاتي حقانيتوناتواني

. مختلف ومساوياًباارزش اندشكيباترميشويمداراي عقايدمق مغزانسان واقعاًيك ماشين بااعتقاداست، وهرتجربة مابرع

عقايدشايدصرف يك فهم اجمالي . وكيفيت آن عقايدتاثيرداردازحقيقت راحائزباشد، اماهميشه مارابسوي ايديالهاي مارهنمايي

بدون آنها، مازندگي كرده نميتوانيم، چه رسدبه تغييردادن . ميكنندكه كي آنهاكيش مااند، آنهابه ماايمان ميدهند، وآنهامارا. جهان

» .من فكرميكنم، پس من هستم« گفت، ديكارت. هستيم ميسازندمن «كه گفتچنين دانش اعصاب، بهترخواهدبودتاازطرزديداما

».باورميكنم، پس من هستم

مغزجستجوي عقايددرسيستم عصبيپاليدن يك عقيده، حتي بابكاربردن پيچيده ترين تكنالوژي عكس

به كاربردن . برداري مغز، چون پاليدن يك سوزن دركاهدان است

Page 22: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

22

. ك استعارة ديني، چون پاليدن خداونددركائنات استيخداونددرهرجاست وهيچ جانيست، مربوط به اين است كه كي راميپرسيد، وعين چيزبه عقايدصدق ميكند؛ آنهادرداخل

، بازهم مربوط به آن است كه هرجاهستندودرهيچ جانيستنددرمغزكه فيلسوفان چون دنيت وبيكرحني اظهارميدارند. كي راميپرسيد

آنهااستدالل ميكنندكه . تصورياانديشة عقايدعلماًمعتبرنيستكه گوئي صاحب عقايدباشنديك ستراتيژي بامردم رفتاريامعامله

.خوب براي دانستن سلوك انساني استآنهائي كه طبيعت حس آگاهي انسان رامطالعه ميكنند، براي

باذهن ماشعبده هميشه عقايدچون يك شاگردجادوگركه وبازهم عقايدازمهمترين متاع انساني . به نظرمي آيندندبازيهاميك

توسط آنهاماتمدن اعماركرده ميتوانيم، انقالبهاميسازيم، . مااند تعيين نظام عالمموزيك وهنرراخلق ميكنيم، وارتباط خودرابا

عقايدماراعاشق ميسازند، وآنهامارابه دشمني ونفرت . ميكنيمداراي همة ما. رمهم استميكشانند؛ لهذادانستن طرزكارآنهابسيا

Page 23: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

23

نوع ، همة مابه آنهاضرورت داريم، وآنهاسرنوشت عقايدي هستيم .راتعيين خواهندنمودبشر

عقايدديني وروحاني خاصتاًبرتاريخ بشريت تاثيرعميق داشته اند، وهنوزمابه زحمت طرزكارآنهارابه سطح بيالوژيكي، سلوكي،

به اين نتيجه به حيث يك دانشمنداعصاب . درك ميكنيميارواني رسيده ام كه مطالعة عقايدشايديكي ازتالشهاي بسيارمهم، هم

بعالوه، مابايداين اكتشاف. ازنظرعلمي وهم روحاني، بوده باشد – مغزانسان –رابامعاينة آن قسمتي ازوجودخودكه باورميكند

. آغازكنيم بليون نورونهاياحجرات عصبي 100مادة خاكستري مغزكه داراي

باساختمانهاي اتصال دهنده داندرايت 10000 داراي وهرنورون آن هرگزامكان پذيرعصبي ميباشد، دانستن كامل وظايف ديگر

. بازنخواهدداشتماراازتالش آناماباوجودآن . نخواهدبودمغزمصروف ساختن عقايدداخلي دربارة كارروائيهاي خارجي

بعضي اوقات ماآن رادرست وبعضي اوقات درست . جهان ميباشد

Page 24: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

24

ي بسيارخاصخوشبختانه، مغزانسان بايك كيفيت. منميابينسبت به هرموجودزندة كه ميتواندسيستم عقايدش را: مجهزميباشد

چون يك عقايدلهذا،. تغييردهدديگردرروي زمين بسياربه سرعت خلبان نامرئي ولي هوشيارداخلي فعاليتهاي مغلق زندگي

. مارارهنمائي ميكندحتي . ماراچون واقعي نشان ميدهدهمچنان مغزمانقشة داخلي

به واقعيت آوازهاي كه بيماران مبتالب جنون جواني ياسكيزوفرن ميشنوندباوردارند، چون كه مغزبه جزاعتمادبه نقشه هاي كه

.ميسازدچارة ديگرندارد. پايدارنيستندبدبختانه، كه تخيل، حافظه، وشعورميكانيزمهاي بسيار

نوبه ساختن وعقايدب رحتي اتصاالت عصبي ماباكسب تجابه همين خاطرچيزهاي راكه دراول . دادن خودادامه ميدهدوتغيير

مشاهده ميكنيم هرباري كه آنهارادرشعورخودبه خاطرمي آوريم به طورمثال، مابه طورغيرآگاهانه خاطرات . كمي فرق ميكنند

داده ميباشيم كه بعضي تغييروآرايش چندين بارطفوليت خودرا

Page 25: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

25

.به خاطرمي آوريمبه اتفاق نه افتيده ميباشندكه اصالًراحوادثي جهان بيني دنياي وچون يك شگاف بزرگ بين دنياي بيروني و

، مغزمشغول تجديدنظرنقشه هاي شناختي دروني ماوجودداردميباشد، بعضي مشاهدات ياادراكات خودراانتخاب، ديگران خود

بهرحال، . راناديده ميگيرد، وخالهاراباحدسيات پرميكند -ماراكمك كرده ميتوانداختالفات ادراكي وشناختي دركشف مغز

. به طورمثال، مادركشف كردن دروغهاوتقلب بسيارخوب هستيمخارج ازآن، مغزتمايل داردتادربارة جهان برشهودياادراك مستقيم

. اين شهودمعادل يامترادف طبيعي عقايداند. خوداعتمادكند

كه يتعريفطرززا يزياديك محصولمردان وزنان تااندازة« تركيب انديشه ازييك محصول مابه حيث. ميباشند دارندخودشاناز

نزديك ياصميمي فرهنگ ومحيطي كه هاي دروني ياذاتي ونفوذداراي عقايدي دربارة طبيعت انساني خودرگ ميشويم، مادرآن بز

سيستمهاي دراين عقايدتابه يك سطح بسيارعميق . ميشويم

Page 26: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

26

هاي ما، صبي ما، اذهان ومغزما، سيستمهاي عجسماني رواني ، وحتي خون ورگ وپي سيستمهاي غدوات داخلي ما

مامطابق اين عقايدعميقاًقبول شده وسيستمهاي . مانفوذميكنند هيوارد. جرمي دبليو-- -- » . عقيدتي عمل، گفتار، وفكرميكنيم

تعريف عقايد :ازقاموس انگليسي آكسفورد

، مخصوصاً دارد، ياراست استوجود كه چيزي ي يك احساس-1 .چيزي كه ثبوت ندارد

. يك نظرقبول شدة محكم-2 . داشتن اعتماديااطمنان-3 . ديني ايمان-4

اين تعريف مانندبسياري تعريفات، بين چيزهاي كه ثابت شده بسياري مردم اين تشخيص .وثابت شده نميتوانندفرق ميگذارد

به هرحال، . ايدديني ناقص اندبكاربرده اندتااستدالل كنندكه عقرا

Page 27: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

27

معيارهاي )فلسفه، علم، قانون؛ وغيره(رشتهاي مختلف تفكرمختلف رابراي تاسيس كردن حقايق به كارميبرند، وازاينجاست

آنچه يك . ديني وعلمي ظهورميكنندهاي نظرسعه كه تضادهابين شخص شايدموجوديت خداوندقانع ميسازدبرهان به شخص رايك

خداشناس يك . متفات رابه كارميبردقانع نسازدراكه اصول ديگر يك رؤياياالهام رمزي يك عطية آسماني شايدعقيده داشته باشدكه

خوردكه اين است، درحالي كه يك متخصص اعصاب شايدسوگندباآلخره، آن . صرف يك موج شيمي برقي درقسمت قدامي مغزبود

بسيارتسليت برايش سيستم عقايدرايك شخص خواهدپذيرفت كه . باشدبسياربامفهومدهنده و

چيزي راابداًباوركنيم؟بايدچراما

، بسياري دانشمندان وحكيمان به ماگفته اندچه براي قرنهاسالوچطورباورنمود، خاصتاًدربارة چيزهاي كه ماتوسط حواس

ازمنطق وترغيب كسانبسياري. خودمستقيماًدرك كرده نميتوانيم

Page 28: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

28

ن كارميگيرند، درموردحقانيت شابراي قانع ساختن ماامااگرماچيزي راديده نتوانيم، وكدام شواهدقابل توجه ازموجوديت

يك كسي ، پس چراقولاش وجودنداشته باشددرحقيقت، چرامابايدچيزي رااصالًباوركنيم؟ ؟ سندبدانيمديگررابايد

ماقول والدين . وبازهم مابسيارچيزهاراباورميكنيمن دوستام؛ مانظرياتخودراسندميگيريم؛ مابه اخباراعتمادميكني

چون –باورميكنيم ي مختلف چيزهاخودرامي پذيريم؛ ومابه مامحبت راديده نميتوانيم، . كه جسمي درجهان ندارد–محبت

انديشه هاي مربوطه . بازهم قريباًهركس به قدرت آن عقيده داردآيااين . چون رومانس واحساسات شديدنيزوسيعاًقبول ميشوند

؟خارج ازتصورشعوري ماوجوددارندانديشه هادركدام جاي چرادربيالوژي مغلق جسم انسان ومغزانسان، ماسيستمهاي

ميسازيم؟ جواب ساده اين است رادربارة عقايدثبوت ناشده مجردازلحظة كه تولدميشويم، مابه ديگران . كه مابجزعقيده چارة نداريم

ه به حيث اطفال، ب. دهندياددربارة جهان به ماوابسته ميشويم تا

Page 29: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

29

مايك زبان مشخص ميدهند، يك دين خاص، ويك ذوق علم، وبه طورغيرشعوري فكرميكنيم كه ماحقايق رادربارة جهان مي

صرف به ماگفته ميشودتاچه را . مگرمانمي آموزيم. آموزيماغلباًاين سيستم عملي است چون كه يك طفل . باوركنيم

پس . خوردبسياري خطرات پوشيده درفعاليتهاي زندگي رانميداندوالدين ماازهروسيله چون تهديد، هوشياري، جزا، پاداش

آنهابه . كارميگرندتامارادرموردچيزهاي معين متقاعدسازنديعني : دشدنماميگوينداگرباورنكنيم چيزهاي بدي به ماواقع خواه

اگرنمازنخوانيم امسواك نكنيم خواهندافتاد، اگردندانهاي خودرتوسط دوستان، مالها، عقايد اين. ندماراجزاخواهدداد، وغيرهخداو

مادرطول زندگي بعضي . وديگران تقويه ميشوندسياسيونازعقايدخودرااصالح وتعديل ميكنيم؛ اماهرقدرپيرترميشويم،

. ، قسماًبه خاطرساختمان مغزسالخوردهآنهاكمترتغييرخواهندخوردباوجوداين، فرق نميكندكه چقدرسالخورده هستيم، مابه

.روزمارابه پايان رساندعقايدخودنيازداريم تا

Page 30: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

30

قدرت عقيدهكلمة عقيده باراول درارتباط باواقعي بودن تعاليم ديني به كاربرده

كلمة اصلي دراينجا . به خداونديك شخص واعتقادشد، يعني اعتماد، چون وجودخداوندنه موردآزمايش نه واقعيت است اعتقادياايمان

بيه كردنتعلمي بازهم، طريق ع. ونه باعلم اثبات شده ميتواندفرضيه هاي قابل تكذيب، وسپس جمع آوري

يات بسياري الهموجب خرابي معلوماتهاتاآنهاراتائيدياردكنند، خداوند تصورعالم كائنات. شناسان قرن چهارده دريوروپ گرديد

ازاين سقوط نمودچون برخي آغازبه – بازمين مركزآن –تي براي انديشه ثبواماگر. تصورباشواهدجمع آوري شده درتضادبود

چه واقع ميشود؟ مافقط به ميكانيزمهاي يااعتقادمعين نداشته باشيم ادراك، : اصلي كه توسط مغزهاي مااستعمال ميگردندرجوع ميكنيم

درك مستقيم مهم، يك عام اجتماعي، وشايدبسيارشناخت، توافقاگريك انديشه بي معني است، . درست به نظرميرسدازآن چه

Page 31: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

31

قوي را بسياريك سيستم عقيدتي شايد، ماوخوب معلوم نشود . بدورش نخواهيم ساخت

اخيراً، علم بابكاربردن نتايج آسيبهاي مغزي وتجارب باالي نسته ايم اي ماتوحيوانات، خاصتاًبه كمك تكنالوژي تصويرمغز

، هيجانات، حقايق فانتازيهاي كه پروسه هاي عصبتاگراف ي راوقتي كه يك فعاليت عصبما. ترسيم كنيمراتشخيص ميدهند

بامعلومات يك شخص وقتي كه راهبه به خداونددعاميكند، يا . مغايرعقيده اش مواجه شودمشاهده كرده ميتوانيم

نشانه ماشايدقادربه گرفتن تصويريك عقيدة بخصوص نباشيم، اماماواكنش هيجاني : هاي كه پشت سرميگذاردثبت كرده ميتوانيم

طريق ماتاثيرات بيالوژيكي يك به اين . يك عقيده راديده ميتوانيمبه . يك شخص ارزيابي كرده ميتوانيمة خاص راباالي انديش

طورمثال، يك عكس ازيك صحنة غم انگيزواكنشهاي مختلف رادراشخاص مختلف به بارخواهدآورد، واين واكنشهاباعقايدخاص

البته . ميتواند، رنج، يامرگ وابسته بوده اشخاص دربارة خشونت

Page 32: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

32

دايي آموختن ترسيم يانقشه كردن وظايف مغزي مادرمراحل ابت .قرارداريم

عقايدشعوري وغيرشعوري شعورانساني ازتحليل مادربارةطبيعتمعماهاومسائل بغرنج ديگر

واخالقيات ماعبارت ازعقايدهستند، اماآيايك ارزشها. ناشي ميشوندعقيدة ديني قسمتهاي مختلف مغزازيك عقيدة سياسي يارمانتيك

مختلف بسيار، اماعقايديكند؟ عقل سليم ميگويدبليراتحريك مبه طورمثال، ديده . جريانهاي عصبي مشابه راشريك كرده ميتوانند

غربي تصوريك ميشودكه يك مراقبت كنندة بودائي كه ازخداوندندارد، بازهم بامتمركزكردن توجه به يك شي مقدس

راهبة تبتي، برخي ازعين خط سيرعصبي رافراميخواندچون يك نسيس مقدس وقتي كه توجهشرابه يك عبارت امربوط به فرقة فر

بسيارمتفاوت اند، ازهم عقايدي كه . انجيل متمركزميسازد درحقيقت حاالت فكورانه. دروني اغلباًعين چيزاستامااحساس

Page 33: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

33

يك شخص ، به يك نحوي، به يك احساس خوش آيندوبرتر . بسيارمشابه انددربارةموزيك، عمل جنسي، ياغذاي خوب

فلهذابسياري فعاليتهاجريانهاي مشترك دارندكه ماآنهاراروحاني، اين نشان ميدهدكه . ديني، يافقط سرگرمي رك وساده مي پنداريم

بسياري فعاليتهاداراي جريانات عصبي مشترك اندكه ماآنهارابه باوجوداين، . حيث روحاني، ديني، ياسرگرمي محض ميدانيم

مختلفتمرينهاينن، يافرقهاي عصبي مهم نيزبين تجارب، س . وجوددارند

بين ازمامتقاضيست تاشواهدتازه اين فرضيه راتائيدميكندكه وآنهائي كهعقايدي كه مربوط به پروسه هاي حسي وادراكي اند

زشناختي مغزرخ ازپروسه هاي تصوري بيشترمجرددرمراككات ماازواقعيت كامالً به درحقيقت، ادرا. فرق گذارندميدهند

ازپروسه هاي مجردمعلوماتي مبدل ميشوندكه آنقدرپاكتهاي ميشوندچون مغزكه جهات يابي مغزبرداشتهادراكي، سلوكي، و

اين واقعيت تصوري نوبيشترپروسس . ازجهان برداشته شود

Page 34: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

34

. منفجرشودخواهدشد، تاكه يك بخش بسياركوچك آن درشعور ودرعمل متقابلميشويم اين واقعيتي است كه ماازجهان آگاه

. گيريمن دوروپيش خودازآن كارميباجها

چطورجامعه عقايدماراشكل ميدهد

ايدخوددوام دهيم بلكه هيجانات نه تنهاماراكمك ميكنندتابه عقاگركسي بايك عقيده .عقايدديگردفاع ميكنندمارانيزدربرابر

روي . مختلف ميĤيد، معموالًماچه ميكنيم؟ اول، مااوراردميكنيمباوروچه بسياركارراانجام داده است كه چه رابايدهمرفته، مغزماقبالً

كه باهم ي نورونها(راباورنكنيم، وجريانات عصبي مرتب شده اندبه ، يااين كهميشوندوصل يكجاباهم ميشوندمشتعل يكجا

بيشتربرغرايزخودنسبت احتماالًعالوه، ماب). باورميكنيمطورمتداول كارندهد، لفردكردن نظرمخااگر. به هركس ديگراعتمادميكنيم

، ماشايدبه بحث رارورزدوشخص ديگربه موضوع يامطلبش اص

Page 35: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

35

. قابل راقانع سازدطرف مي كندهرجانب سعتاكه پردازيم، بكه مقابل چيزي تغييرميخورد، ومهم نيست به ندرت بهرصورت،

. شماچقدرشايدرسيده يانارسيده باشدفته ي كه قبالًگ ساختن باشد، زيرا، طوريطدراثرشرهمه شايداين

جزپذيرفتن عقايداساسي دربارة جهان كه براي شان شد، نوزادان كشف اخيردربارة نورونهاي آيينه . ندارندچاره داده ميشوند

توضيح اين كه چرامغزهاي مابه جذب درنيزيامنعكس كننده وار. كندميمستعداندكمك آماده ياكردن سلوكهاي ديگران

، زبان والدين ودراماناآگاهانه به طورمداوم سلوكهاي رفيقان خنظارت ومنعكس خودرا، وعقايداجتماعي كه درآن زندگي ميكنيم

. ميسازيمن استدالل نمودكه اصالً ارتباط انساني بيشتربه اين ميتوا

تامردم ديگرمانندمافكر،عقيده، وسلوك عالقمنداست قبولي عقايدنزديكان مابه بقاي ماكمك ميكند، . كنندوبالعكس

بدون توافق عام . وهي رافراهم ميسازدزيرااين همبستگي گر

Page 36: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

36

ميداشتيم، يك محيط وبي نظمي كامل اجتماعي، ماهرج ومرجميتواندپادرميان كه درآن يك مستبدبسيارمساعدي

. گذاردوعقايدودستورات خودش رابه زورتحميل كندپس، توافق عام گروهي يك جزاساسي پروسة ساختن

حساساتي، ومجردات عقايدميگرددكه تجارب ادراكي، ارزشهاي اپس چطورمامناقشه . دريك كل قابل قبول اجتماعي مدغم ميسازد

تصادم مخالفعقيدتي وقتي كه سيستمهاي را،هاوجنگهاكه مرزهاي واقع ميشودوقتي اين ، ، به طورمثالكنارگذاشتميكنند

د؟ نداشته باش اصطكاكيامشترك گروپهاي فرهنگي مختلف دربارة بيالوژي عقيده ميدانيم اماكنون جوابش مبني برآن چه كه

، پذيرش، اين است كه اين مستلزم يك كارشاقه است تاشكيباييكه بدبختانه دربسياري نقاط جهان راپرورش دهيموقدرداني

اين مستلزم يك تالش شعوري دوامداراست . غيرمعمول اندكه برآن جامعه بناشده راتاايديالهاي روحاني وانسان گرايي

. بودبكاربريم

Page 37: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

37

يك حقيقت اشتباه ميكندعقيده اش باكسي كه مادرطول زندگي عقايدي راميدانيم كه عجيب غريب ياغيرنورمال

رابه طرق گوناگون غرائبمحققين مختلف اين . معلوم ميشوندصاحب نظران آموزش برنقشهاي زبان وحافظه . تحليل ميكنند

رات درتاسيس عقايدطفوليت تاكيددارند؛ داروشناسان رواني تاثي نساادوية مختلف برسلوكهاي معين رامطالعه ميكنند؛ عصب شنا

آسيبهاي مغزي وستروكهاراباالي تشخيص ياارزيابي يك تاثيرات به طورمثال، يك بيمارستروك . شخص ازجهان معاينه ميكنند

مغزي شايدبعضي وقت به غلط فكركندكه يك بازويايك لنگش وسه هاي ادراكي چنين آسيبهاواختالالت عصبي پر. مفقوداست

تحريف پروسه هاي شناختي تحريف ميكنند، واين زامغزرامجبورميسازدتابه نتيجه گيريهاي عجيب وغريب دربارة واقعيت

به طورشعوري، چنين بيماران بجز . يك وضع ياحالت برسندزيراآنهاآنچه چارة ندارندكه درك ميكنندپذيرفتن واقعيت نوي را

درغيرآن صورت ميتوانست . كنندرااحساس ميكنندوميبينندباورمي

Page 38: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

38

همة ماوقتي كه خواب ميبينيم مشكالت .احساس ديوانگي كننددرهنگام خواب ديدن توسط مغرفلج شده جسم ماادراكي داريم، اما

مادرخواب ميكوبيديم، جيغ ميزديم، وهرطرف ميباشد، ورنه امابيماران رواني درتشخيص بين فانتيزيهاوحقايق . ميدويديم

مغزهاي شان ي كه ، قسماًبه خاطرشترميداشته باشندبيمشكالت تعطيل كرده درهنگام بيداري روزميكانيرم خواب ديدن را

. نميتوانند

معلوم كردن واقعيت برايطريقةبهتري آيا وجوددارد؟پنداربه نتيجه متفاوت آغازميشود، وهرياانديشةپندارهرعقيده بايك

يان غربي بسياري دا. گيريهاوحقايق متفاوت راهنمائي ميشود، آغازميشوند كه خداوندخالق نهائي استاوقات بااين انديشه

ي مربوط روانشناس .به وجودآمدندخداوندفلهذاجهان وانسانهاتوسط

Page 39: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

39

اول جهان يعني : راسرچپه ميسازدبه تكامل تدريجي اين تصورخلق شد، كه ازآن زندگي به ) بيگ بانگ(انفجاربزرگازيك

هن انسانها، انهاپديدارگرديدند؛ وازذسرانجام انس. ميان آمد .تصوروعقيدةخداوندبه وجودآمد

هردين وهرفيلسوف معموالًبايك انديشة بنيادي مسلم درحقيقت، به طورمثال، ديكارت باشك كردن . آغازميشودوغيرقابل ترديد

اين شك اورابه نتيجه . حقيقت همه عقايدگذشته اش آغازنمودبه هرچيزديگرمشكوك باشد، سوق دادكه هرچندوي شايدگيري

من فكرميكنم، پس «. شك كندازموجوديت خودش اونميتوانست . افكاروجودهاي جداگانه بودنداومدعي بودكه جسم و» .من هستم

به حيث رامعاصرديكارت افكاروجهان فزيكي اماسپينوزا، جسم واحدياماده ميدانست، كه متفاوت ازيك مناظرياسيماهاي

. يادنمود» طبيعت«يا» خداوند«به نام وي آن رابه طورمتبادلبرخالف، اشكال معين بوديزم همة اين عقايدراردميكنند، درعوض اظهارميدارندكه جهان، طوري كه ذهن آن رادرك ميكند، يك

Page 40: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

40

به بودائي مراقبت ياتفكرتمرينات . وهم ياخيال واهي است – تمام عقايديك شخص –قصدخاموش ساختن تمام تفكر

. بيعت اصلي حقيقت درك شده بتواندكه ط، تاميباشندعقايدمادربارة حقيقت يااصالت وجود، نظربه فرضياتي كه

پس، كدام سيستم عقيدتي، . آغازميكنيم، متفاوت خواهندبود گودل قضية؟ به دست مي آوردرا صحيحترين نظرراجع به جهان

سپينوزاحل فكرميكندكه ماهرگزنميتوانيم به طوريقيني بدانيم، اما: كه حقيقت شامل سه نوع دانش است راپيشنهادنمودديگري

، كه وي آن رابه يه نظر. ، ودرك مستقيم يابصيرتيه، استداللنظريك تركيبي ازتجربة حيث يك شكل اساسي عقيده ميديد، مبني بر

يك –حسي، تخيل، ويك جمع آوري قسمي ازانديشه هاست تصوري كه درك امروزي مارادربارة پروسه هاي ادراكي

معهذا، سپينوزامدعي بودكه . پيش بيني ميكردمغزشناختي و يك شكل جامعترعقيده راميسازدزيرااين قواعد منطق استدالل

Page 41: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

41

مدل يانمونة عصب شناسي اين انديشه نيز. رابكارميبرد . مارادربارةعقايدشعوري پيشبيني ميكرد

هرچند، براي سپينوزا، عاليترين شكل دانش بصيرت يادرك به اوراوميبرده شخص رامافوق عقايدشخصي مستقيم بود، ك

به عقيدة سپينوزا، تكامل . واقعيت وحقيقت نزديكترميسازد باخوداحساس عميق تفكريك شخص ازنظرتااستدالل تابصيرت

. آوردب، ترس، ونوميدي آرامش وخوشي، وآزادي ازاضطرادراين حالت، يك شخص به ديدن ياتجربه كردن وجوديك

قابل تقسيم آغازميكند، اصطالحي كه غيراليتناهي، » ذات«درمجموع براي براي خداوند، طبيعت، وهمزمان سپينوزا

:خودحقيقت استعمال ميكرد يعني يك ذاتي كه –منظورم ازخداونديك وجودمطلقاًبيكران «

ابدي كدام صفات ذاتي داراي اوصاف نامحدوداست، كه هر ».ونامحدودراابرازميدارد

Page 42: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

42

ائي بين ذهن وطبيعت راازميان برد، دوتاگردواليزم ياسپينوزادرزندگي كه يك خداوندشخصي را ياتضادامادرطي آن، اومغايرت

براي ارتودكسي ديني . انساني مداخله كرده ميتوانست حذف كرد، هرگزراحت كننده نبود، ، چنين يك خداوندغيرشخصي17قرن

امروزبسياري مردم . گرديدقلمداديك خدانشناس پس سپينوزا .ت طبيعي مشكلي ندارندي اين شكل روحاندرپذيرفتن

ة كه شيوباست زيرااين ابصيرت قابل دلچسپيتصورسپينوزادربارة خلق همه اجزاي آنيكجاساختن راباجهاني ازيك تصويرمغزها

.ارتباط داردازاجزايش راخلق كنندميكنندتايك چيزبزرگترمارااجازه ميدهدتاآن چه كه حواس فهميده نمي بصيرت ك كنند؛ وتاآنجاكه تحقيق ميكانيزمهاي عصبي دربارة تواننددر

مابه حاالت شهودياادراك مستقيم ازطريق روحانيت نشان ميدهد،كه مارااجازه ميدهند اين پروسه ها. مراقبت ودعاداخل شده ميتوانيم

جاسازي اشتباهات تصوري كه درمنطق، استدالل، يانظرشخصي تا. ماراباال برده ميتواندباحيله پيشدستي نمايم، زندگي هاي شده

Page 43: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

43

براي درك شايد شهوديادرك مستقيم، خالقيت، وتمرين روحاني . رافراهم كنندي واقعيت وحقيقت وسايل بهتري ازتردقيق

ميراث ديكارت وسپينوزا

دانشگاه فاكولتة طب آنتونيوداماسيو، يك پروفيسرنورالوژي دره ذهن آيووا، استدالل ميكندكه ديكارت به غلط فكرميكردك

وجسم ازيك ديگرمستقل اندواحساسات انساني ومعقوليت ري ديكارت ازعقل دربرابراحساسات طرفدا. ضديك ديگرانداصالً

مابراي قابليت هيجانات كهميكرد، اماداماسيوبرخالف ميگويدتصميم گيريهاي ماوفهميدن جهان اساسي اند، نظري كه اكنون

. درعلم اعصاب وسيعاًقبول ميشود، چون افالطون، سقراط، وديكارت، سعي ميكندكه بين داماسيو

كه دانش درك تشخيص كند، استدالل ميكنددانش وعقيده مستقيم معلومات دربارة جهان است، درحالي كه عقيده عبارت

ايقان، صحت، ياحقيقت آن ادراك شرطيست كه ماراجع به از

Page 44: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

44

يگانه مشكل بااين استدالل اين است كه هرپروسة . ميگذاريمجمع آوري معلومات حسي، ادراك مارادربارة بي، به شمول عص

. جهان تغييرميدهد داماسيو، عقايدرايك تركيبي ازخاطرات وحاالت هيجاني داخلي

بصيرت هرلحظه دركه ميداند، يك پروسة خالق ذهن .ياشهودمارادربارة جهان استعمال، متروك، ياتعديل كرده ميتواند

درعقب سازمان دهندهك برنامةي«، روحانيت رابه حيث داماسيوتعريف » خوش نيت است، خوش خلق، وموزونيك زندگي كه

چون –تجربة ديني دربارة پس به عقيدة اوبيالوژي عصبي .ميكندبه ء سرانجام درالبراتوارجز–، وتوفيق جاودانيبركت، سعادت

. معين ومرتب خواهدشدءجز

انعطاف پذيري عقايدوعقيده، هواردآيخنبام داماسيومربوط به دانش مدل باتوسعة

ازدانشگاه باستن والكزاندربادكين ازبيمارستان مكلين

Page 45: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

45

دانش « :فكرميكنندكه دانش نسبت به عقيده انعطاف پذيرتراستاست تغييراصالحيبه كه هميشه معروضاست ييك گرايش

عقيده يك تمايلي ، درحالي كه تجديدشده ميرودتجربه توسط واين خط » .ميكند مقاومتتوسط تجربه دربرابراصالح است كه

راناديده ميگيردكه پژوهش شناختيتظاهرات فكري، غناي – عقيدتي انعطاف پذيروسريعاً تغييرخورده ميتوانند سيستمهاي

آن كه شخص بدون –خاصتاًدر طفوليت ومراحل بلوغ .ش آگاهي شعوري داشته باشدياتصوراتازتغييرانديشه ها

رميرسد كه عقايدهميش درتغييرات پي درپي اند، ومغزانسان به نظمتبادل دربارة درك كردن سعه نظرهاي پيوسته درحال تخيل و

تكامل نموده باشدتامغزرااجازة شايداين تغييرپذيري. واقعيت است . رادربرابراوضاع نووغيرعادي وفق دهدتفكرشدهدتا

400ال، درحدود به طورمث. مغزدرتخيل حقايق بالقوه نيزماهراستسنگ قبل ميالد، ديموكريتوس يك اتوم رادررؤياديد، كه اوآن را

، جوزف تامسن 1800دراواخر. پنداشتتهدابي ساختمان جهان

Page 46: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

46

. وجوددارندهاومتاداخل كه حتي اجزاي كوچكتردرپيشنهادكرددربارة » ابر«و»قوة نيرومند«دانشمندان ديگرهمعصرش مدلهاي

پيشنهادكردندكه بعداًدرنظريات كوانتوم تعامل متقابل ماليكولي را انديشه هابه بم اتومي وهم به سلسلةاين . داخل گرديدندميكانيك

خلع سالح اتومي، وحتي نمايشنامه هاي انرژي اتومي، پيمانهاي وابسته به همة آنهااصالًازظرفيت . زمين انجاميدكرة گرم شدن

. دآرند مغزناشي ميشوندتاعقايدانعطاف پذيررابه وجوابعصامجموعة ازتجاب ادراكي، ارزيابيهاي هيجاني، بنابرين، عقايدمايك

تفكرمبني ، تخيل، واندكه بافانتازيتجردهاي شناختي وباوجودلغزشهاي حافظة ما، . درك مستقيم مي آميزندشهوديابر

، وكمبوديهاي ذاتي آگاهي ما، انسانهابراي وتناقضات منطق ماخوب يابد، ماجهان را، .م داده اندانجاراخوبي نسبتاًبقايشان كار

وباره ابداع ميكنيم، درتجسس واقعيت يااصالت وجودنهائيهرروزد . روشن فكري، ياخداونديادميكنيم بنام حقيقت، هستيم كه

Page 47: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

47

نشان راهيچ موجودزندة ديگراين اشتياق شديدبراي حقيقت خودشعورباشد، كه ياماهيتاين به خاطرطبيعتدشاي. نميدهد

. جهان ميسازيم انعكاس دهيمردتاعقايدي را كه دربارة ماراميگذابرعكس، ماكه چه . اين قابليت درانواع ديگربسيارمحدوداست

حدي كرده ميتوانيموچه رادرعقيدة خودتشخيص ميتوان باوررا . وجودنداردود، وقتي كه تهديدميش. باچنين موضوعات عالقه نداردشيرخفته

. خودبرميگرددآرامش وبه غنودنميغرد، ميگريزد، وبعدبرآيد، غذامينه ميشوددرصددسوسماروقتي گرساماانسانهابه طوردائمي دريك حالت . بعدخودرادرريگهاگورميكند

چيزهاعيناًطوري دارندكه آگاهيآماده باش هستند، هميشه ازاين ماهرگزازداشتن پول كافي، محبت كافي، . كه ديده ميشوندنيستند

فلهذاماچون شيرخواب خوب مصئونيت كافي مطمئن نيستيم،ماميخوانيم . فكرميكنيمريم، ماميگيماويتامينهاوادويه .نداريموآرام

ومطالعه ميكنيم وبه عبادت ديني ميرويم، درجستجوي جوابهابراي

Page 48: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

48

درصورت يافتن . سوالهاي خود، وجستجوي حقيقت ميباشيمنظرازاين كه قطع ، امااختالفات، شايدعقايدخودراتغييردهيم

نقشه رااصالح ميكنيم، بعضي پاره هاي نومعلوماتچطورما . ماراتكان مي دهند

ناميد، امادرچنين انسانوقسمت نصيبآن راطبيعت ياميتوانيدشمايك حالت نااطمناني دوامدار، چطورماخوشي وآرامش رايافته ميتوانيم؟ قدم اول اين است تايادگيريم كه مابراي بقاي

ماميتوانيم . نداريمخودضرورت به دانستن حقيقت مطلقاسراريارمزهاي جهان ورمزهاي مغزقدرداني كنيم؛ وماميتوان از

يادگيريم تابربصيرت يادرك مستقيم خوداعتمادكنيم، تابرانگيزه صورت درآن . هاي بيالوژيكي وحتي معنوي خودباورداشته باشيم .ماخواهيم يافت كه خواب شدن درشب آسانتراست

Page 49: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

49

واوهامواقعيت،، يا دربارة واقعيت چيست؟ آيااشياواقعاًوجوددارنديقت ياحقآ

است، يك ياخيال واهيهرچيزيك وهمل درداخ كه ستشناوردريك مغزيياآگاهي رزودگذرشعوريتصو

كوانتوم فزيك خلق توسط پيچيدگيهاي كه،يك جهان اليتناهيگرديده است معلق ميباشد؟ چنين سوالهابراي وسوق

د، وهنوزتوافق عام دربارة واقعيت كه قرنهاموردبحث قرارگفته انجمعيت علمي امروزي، اكثريت . اصالًچيست وجودندارد

شايدازنظرجان الك طرفداري كنندوقبول كنندكه يك واقعيت . عيني وجوددارد

ماواقعيت راكه دارد، ياسوالي كه آيااصالت وجودياواقعيت وجودخ گيچ فهميده ميتوانيم، فيلسوفان رادرطول تاري هرگزچيست

به طورمثال، سقراط استدالل ميكردكه حواس واقعيت . كرده استراكه بودامعتقدبودكه واقعيتي . فهميده نميتواننددرهرصورترا

مادرك ميكنيم بيش ازيك وهم نيست كه تنهاازطريق تمرين

Page 50: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

50

) 1704 -1632(جان الك. درك شده ميتواندتفكرعميق ماانسانهابراي درك آن معتقدبودكه جهان بيروني واقعاًوجوددارد، ا

يك نظرآزمايش گراي كه ميبايدبرحواس محدودشان اعتمادكنند، خواص، ازنظرالك. كه تاامروزبرعلوم طبيعي مسلط است

رنگ، ذايقه، صدا، (يكه اثراتبود)حركت، سختي، وغيره(اشيابه هرحال، اين اثرات چيزي . رابراذهان ماميگذارند)وغيره

نيستند، بنابرين، وي ) ، وغيرهبلندسرخ، شيرين، ( جزانديشه هانتيجه گيري ميكند، ماهرگزبه طوريقيني فهميده نميتوانيم، هرشي

ازانديشه ماصرف . باشندممكن داشته به شمول خداوندچه خواصي به مغزدانش امروزي مادربارة. بوده ميتوانيمهاوعقايدخودمطمئن

. فرضيات مقدم الك راتائيدميكندطورعموم انگليس، ، يك اسقف كليساي)1753 -1685(كلي جارج بر

بين انديشه هاواشياي چون هيچ ارتباطينظرمغايرالك اتخاذكرد، ساخته شده نميتوانست، بركلي ترس كه ازآنهانمايندگي ميكنند

ازآن داشت كه چنين يك سعة نظرمنجربه شكاكيت خداشناسي

Page 51: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

51

ه يك خداوندغيرمادي، اقالًنظربكه وديني خواهدشد، خاصتاًچون پس بركلي .ك، توسط حواس مادرك شده نميتواندتعريف ال

استدالل ميكردكه صرف انديشه هارامامستقيماًدرك ميكنيم واقعي بعالوه، شمايك شي راكه به طورمستقل ازذهن . اند

چون كه ماده واقعاًوجودندارد، . وجودداردتصوركرده نميتوانيد، اين مفهومبه. واقعيت راستين يك واقعيت روحاني بوديگانه

. بركلي روح خداوندو روح انسان رايكي ميداندواقعيت به ندرت به ماهيت درفلسفة غربي، سوالهاراجعحتي درساحة فزيك . جدابوده اندازموضوعات دربارة خداوند

ستيفن هاكنگ : نجومي امروزي، خداوندهميشه موردبحث ميباشدبسياري حوادث، باكاميابي نظريات علمي درتوضيح « مينويسد

مردم به اين عقيده رسيده اندكه خداوندجهان راميگذاردتامطابق يك دسته قوانين تكامل كندودرجهان مداخله نميكندتااين قوانين

كه جهان وقتي كه به هرحال، قوانين به مانميگويد. رانقض كند اين هنوزبه خداوندمربوط -آغازنمودچه قسم معلوم ميشد

Page 52: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

52

.راچطورآغازكندوخواست تاآن ن دهداراپايش ميبودتاچطوركارفرض كرده ميتوانستيم داشت، ماي ميمادامي كه جهان يك آغاز

يا ااگرجهان واقعاًبكلي مستقل وخوددارام. داشتيكه يك خالق: ياكناراست، اين نه آغازونه انجامي ميداشتخودكفابدون حدود

» پس براي يك خالق چه جايي وجوددارد؟. فقط موجودميبود، چون كه مغزقادربه درك واقعيتهاي ابعصا رعلم نظعةسازيك

بدين معنيست كه چنين واقعيتها وجوددارند؟ ، آيامافوق است، الك ميگويدماهرگزنخواهيم دانست، بركلي ميگويدبلي

مهم نيست كه » .شايدبلي، شايدنه«اماهاكنگ شايدميگفتشماچطوربه آن مينگريد، علم مانع وجودقلمروهاي روحاني

.نميشود به هم اللاستداين ان علم اعصاب معاصرالك وبركلي راتوسط جه

جهان : دوواقعيتهابه صورت همزمان وجوددارنديكي ميسازدكهعيني كه مادرآن زندگي ميكنيم، وجهان ذهني كه توسط

Page 53: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

53

اين كه چگونه وكجاواقعيتهاي ذهني وعيني . مغزساخته ميشود . درداخل مغزماتقاطع ميكنندبه شكل معماباقي ميماند

اوهام روانشناسان شناختي واعصاب شناسان به 1970دردهة يافهم داخلبصري عالقمندشدندچون كه اين پديده هادرون بيني

واقعيت ميكانيزمهاي ادراك رافراهم ميكردكه نظرات مارا دربارةآنهاكشف كردندكه مغزبسياري اوقات تصورات . شكل ميدهند

. راخلق ميكندكه درجهان وجودندارند

درك كردن خداوندبراي قرنها، تحريك بصري وتحريك سمعي به كاربرده شده

دربسياري اديان، سرودخواني، دهل . رابرانگيزندتجارب رمزياندتا رؤياهاي زني، موسيقي، خوشبويي، شمعها، وچراغهاي رنگه

سرودمذهبي كليساي كاتوليك . آخرت راتحريك كرده ميتوانندآميزيهاي ريگي قبيلة نواهوهمگي رنگ ، وروم، سرودخواني هندو

Page 54: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

54

به كاربرده شده اندتاشاغل رابه حاالتي انتقال دهندكه پروسه هاي . عصبي حواسش راتغييردهند

دركليساهاي عيدگلريزان، بعضي اعضايك تخنيك درارتباط بسيارغيرمعمول راتمرين ميكنندكه به عقيدة شان آنهارا

به شنوندة . تگوميكنندآنهابه زبان گف: مستقيم باخداوندقرارميدهد؛ اتفاقي آنچه آنهاميگويندچون يك زبان خارجي به گوش ميخورد

تمرين كنندگان، اين گفتگويك راهرويست به يك امابرايات آياآنهاصرف شنيدن كلم. استبامعني تجربة دروني كه عميقاً

دوش تعريف سمعي غيرعمدي اندطوري كه توسط آزمايشهاييارمغلقتردرمغزبه وقوع ميرسد، بسبه نظرمن يك چيز گرديد؟

تاكيدميكند، مردم تجارب را برونرطوري كه داكتر، بايك نظردربارةمعني واهميت«ميدهندتااولويتهاي شخصي خودرا

. دوباره شكل ميدهند »نه دربارة حفظ ومراقبت خودحقايقبامنقطع كردن عمدي سازمان ادراكي تمرينات معنوي يا روحاني

به اين طريق تمرين كننده هاواقعيتي . ديك قدم فراترميرونمغز

Page 55: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

55

راكه درآن به طورنورمال به سرميبرند، به اميددرك لهذا، مي بينيم كه چطوردعا، . نواحي روحاني تغييرميدهندقلمروهايا

، وديگرتمرينات روحاني درحاالت خارق العادة شعوري كه مراقبهممانعت ميكنندتمرين كننده ادراكات روزمرة ما

. خودياازجادربرده ميتوانندازخودبيهارا

بيالوژي عقايدتصوريك خالي به طاقماننديك امادرهنگام والدت تقريباًمغزهاي

، ومابسياري ازسالهاي اول زندگي رادرانكشاف كارآغازميكننددانش سودمندوبامفهوم افزارشناختي كه ادراكات مارابه يك ي ست تاكارخوبوبهترا. دربارة واقعيت مبدل ميسازدمصرف ميكنيم

، زيراهرقدرپيرترميشويم به همان اندازه اتاقك عصبي انجام دهيمرا .ماكمترانعطاف پذيرميشود

نيست، زيرااين » يدلوحةسف«والدت يك امامغزدرهنگام ساختن چون قابليت – زيادمي آيد مجهزباكاردانيهايااستعدادهاي

Page 56: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

56

ظرهاي چرابسياري انسانهانكه را دليلي – رياضيزبان واجراكردن ازطرف ديگر، .دربارة واقعيت ميسازندتوضيح ميكندمشابه

آنچه مامي زيراعقايدمابه تندي متفاوت يامنشعب بوده ميتواننددانستن طرزديدمارادربارة كنيمتابه اتاقك عصبي عالوه پسنديم

. جهان تغييرخواهدداد ستماازمعلوماتيياطرزعمل چگونگي روندبيشترمنوط به عقايدما، واين عقايددرچندسال اول زندگي به سرعت ك ميكنيمكه مادر

بكاراست تواناييهاي شناختي ماچنددهه ي برا. تغييرخواهندخورد، ودراين مدت سيستمهاي عقيدتي ما، تابه حدبلوغ رسد

اماباپيشرفت سن . مانندارتباطات عصبي ما، بسيارانعطاف پذيراندعقايدماكمترانعطاف وباثبات شدن خط سيرهاي عصبي

توانائي مابراي تصفيه كردن به هرحال، . دنپذيرميگرد . عقايدمامتكاملترشده ميرود

تجربة زودترين مهارتهاي شناختي مامستلزم آزمايش يكي ازماه اول زندگي، يك كودك نميداند يك دردو. ماازواقععيت است

Page 57: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

57

تصوردائمي درچهارماهگي، . ديده نميشودوجودداردشي وقتي كه نقض ، به طورشعوري طفل دردوسالگي. ميشود نمايانشي ودوامدار

. راميشناسدودرجستجوي علتش ميشودشي وثابت قوانين دائمييك طفل چهارساله معماي ادراكي راشايدبامنسوب ساختن آن به

وهم ياخيال واهي رابه به هرحال، اطفال بزرگتر، . جادوحل كنداين واكنشهابه . دديدنحيث يك شكلي ازفريب يانيرنگ خواه

ازلحظة كه ورفزاينده مهارتهاي استدالل مغلق راتقاضاميكنند، طماسريعاًانكشاف نموده واساسي رابراي توقعات معين دربارة تولد

به اين ترتيب ماماهيت ياطبيعت . چگونگي كارجهان ميسازند . واقعيت راميشناسيم

جالب است كه شناسائي گفتارنسبت به شناسائي ديدزودترانكشاف رمثال، نوزادان آوازمادرشان رادرهنگام تولدميشناسند، به طو. ميكند

باهرچندما. روي اورانميشناسنداماقبل ازسه ماهگي اين براي انضمام سمعي بصري متولدميشويم، ياظرفيت استعداد

. به كاراست تادرمغزرخ دهدبسيارسالهاي انكشاف عصبي

Page 58: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

58

كه ميخواهيم اعتقادكنيمبه هرچه اعتقادماميل داريم

عات مايك نفوذقابل توجه برآنچه ماباآلخره دربارة جهان توقماانتظاروقوع چيزهاي معيني داريم، وماازمردم . اعتقادميكنيم دارد

عقايدبراي اين . انتظارداريم تابه شيوه هاي خاص رفتاركنندبه . ماضروراندتامارادربرخوردسازگارومثمرباجهان مساعدت كنند

عقايدي كه چه داشتن به اجتماعي، ماودات ادرمرطورمثال، بسياري اطفال بطورمثال، . بايدوچه نبايدواقع شودضرورت داريم

عقيده دارندكه اگرآنهابه كسي خوش رفتارباشند، آن شخص اين وديگرعقايداكثراً دراوايل طفوليت . بامهرباني پاسخ خواهدداد

. روابط ماباديگران استانكشاف ميكنندوزيادتروابسته به چه ديگران فكرميكنند وچگونه دربارة آنست كه مااين نيزمهم ا

چنانچه اطفال به . آگاهي داريموابسته ميباشندعقايدآنهابه عقايدما

Page 59: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

59

– به شمول عقايدغلط –سن پانزده ماهگي ميتوانندعقايدديگران رارابراي درك معلوماتوآن بشناسنددربارة اوضاع مختلف

ه اطفال نه به هرحال، ن. بكاربرندديگرانواكنش چگونگي براي تشخيص صحت كالنهايك ظرفيت خوب رشديافته

حمايت درحقيقت، كالنهاخاصتاًدربارة .عقايدخودشان دارند، بخصوص وقتي كه فراست آسيب پذيرهستند ندهعقايدخودفريباز

به طورمثال، . وجذابيت عقايدخودراباديگران مقايسه ميكنندرصدجواب د 90 ، تقريباً چندسالهقراربررسي هاي مختلف

دهندگان معتقدبودندكه آنهانسبت به اشخاص متوسط ذكيتر، يك بررسي درموردپروفيسران دانشگاه. ساعي اندصحتمند، وبيشتر

درصدمعتقدبودندكه آنهادرشغلهاي شان نسبت به 94: نشان ميدهدقراراحصايه قريباًنصف آن پروفيسران .همقطاران خودبهترهستندقيقت، بسياري مردم درلياقت درح. درادعاي خودغلط بودند

وشايستگي هاي شخصي خودغلوميكنند، بدبختانه عقايدبادكردة

Page 60: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

60

به تعويق واقعيت آزمونشان رابراي سبب ميشوندتاقابليت آنها . اندازد

بيشترواقعي باشند، پردغدغه ، هرچندشايدكه آنهااماعقايدبدبينانهنهاي اند، وبسيارزيادپريشاني يافشارسبب افرازيك تعدادهورمو

بسياربدبيني به ،بعالوه. مخرب ميشودكه براي صحت مضراند منجرشده ميتواند، كه سبب مانع شدن وظيفة افسردگياين بالنوبه، سبب بطالت . اساسي عصبي ميشودياناقلين ترانسمترها

جسماني، بي ثباتي مزاجها، ويك تعداداعراض وبيماريهاي اهوشياري ذاتي اش، چنين معلوم ميشودكه مغز، ب. جسماني ميگردد

. ابه طرف عقايدخوشبينانه متمايل ميسازدمارخوشبيني بسيارسودمندبوده ميتواند، ماراكمك ميكندتابراوضاعي كه مشكل ياخطرناك معلوم ميشوندفايق آييم؛ وخوشبيني مفرط به ارتباط شفايافتن ازيك بيماري خطرناك بين زندگي ومرگ

سيستم ميتوانندقايدمثبت شايدخيلي اهميت داشته باشد، چون ع . مقاومت دربرابربيماري راتحريك كند

Page 61: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

61

: مادربرابرآنها تقسيم جهان به جفتهاي متقايل

دهي، عالمت گذاري، وتعيين كردن كميت درپروسة سازمان، مغزمتمايل است تاهرچيزراتاحدممكن به اجزاي جهان

، مغزدرگوشه هاي مخفي لوب جداري سفلي. معدودكاهش دهديفة شناختي وجودداردكه تصورات مجردرادرگوشه هاي يك وظ

لغات متقابل . ميگذارد قطبي شده، يااصطالحات مربوط به دوتائيروشن «و» درون دربرابربيرون،» « باالدربرابرپائين،«چون

دكه خودپروسه هاي دانشمندان معتقدانبسياري » .دربرابرخاموشه پروگرام مانندي ك اند، روشن وخاموش ميشوندعصبي دوجزئي

يك كمپيوتريك كوددورقمي رابراي تحليل وتجزية معلومات به طورمثال، درسيستم بصري، . )روشن=1خاموش وo=(بكارميبرد

تحريك دكه تنهاوقتي ننورونهاي وجوددارحجرات عصبي يا، حركت ميكنديك سمت شي به يك افروخته ميشوندكه يابر

Page 62: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

62

مقابل درحالي كه نورونهاي ديگرتنهاباحركت شي به سمتدردوحافظه نيزبه ميكانيزم دوگانة روشن .برافروخته ميشوند

براي مغزآسان است . وخاموش درداخل مغزارتباط داده شده اندتااول كميت اشيارابه جفتهاتعيين كند، وبعدآنهارابه گروپهاي

روشن ياتاريك، خوش ياغمگين، واقعي : متمائزسازدمتقابل .غيرهو ،ياخيالي، خيرياشر، درست ياغلط

ابل قتكتاب تورات ازعقايدم. خداونداضدادراخلق كرد. درآغاز« درچندصفجة اول كتاب خلقت، خداوندآسمان وزمين . پراست

. راخلق ميكند، روشني راازتاريكي وخشكه راازآب جدا ميسازدطبيعت كه كند، آنهايي بعدخداوندمردوزن راخلق مي

پروسه هاي . خيروشرراباخوردن ازدرخت ممنوعه كشف ميكندعصبي كه اضدادراخلق ميكنندبسياري اوقات درنوشته هاي ديني

».وعلم دين اظهارميشوند

Page 63: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

63

يكباركه يك جفت مقابل خلق شود، بعدمغزيك تعصب ياتمايل . يك جانبة احساساتي رابرهربخش جفت ياجوره تحميل ميكند

، يكباركه مااشيا، مردم، وايديالهارابه گروپهاجداكنيم، بدينسانتمايل به اظهاريك ارجحيت براي يك جانب ونفرت براي مام

متاسفانه تبعيض وتعصب مامنحصربه . جانب ديگرخواهيم شدسياست وغيره امورنمي ماند؛ ارجحيتهاونفرتهاي مابه مردمي كه

اندنيزتوسعه مختلف نژادي داراي ريشه هاي فرهنگي، ديني، و هنري تاجفل، قرارپژوهش ،»مادربرابرآنها« اين ذهنيت . ميابند

، اشخاصي كه به طوراتفاقي معلوم گرديد1970دردهة درگروپهاي مختلف قرارداده ميشوند، آنهادربارة گروپ خودشان

، حتي احساس قويترودربارة گروپهاي ديگراحساس منفي ميكنندبنابرين، . موردبحث نباشنداگرموضوعات دين، جنسيت، وفرهنگ

گروپهاي بدخواهي ربه ج گروپ بودن منيكصرف يك عضورابه مردم هستيم تامابه طوربيالوژيكي متمايل . ديگرميشود

طبقه بندي وكليشه سازي كنيم، ، تاآنهاراگروپهاجداكنيم

Page 64: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

64

اين ذهنيت . ارزيابي كنيم وتبعيض آميزبه نحوترجيحيوبعدآنهارابه آساني ميتواندبه نژادپرستي ياتبعيض » مادربرابرآنها«ذاتي

.نژادي مبدل شود

قسمت عصبي - لعات تصويري مغزنشان داده اندكه اميگداالمطاباديدن باراول –سيستم هيجاني ماكه ترس رارجسترياثبت ميكند تازه ترين وبا، يك شخص ازنژادمختلف واكنش نشان ميدهد

اين چنين معلوم ميشودكه ودقيقترين مشاهدات . ميباشنددروني وبيروني مختلفمختلف بنابرتاثيرات واكنشهاطفال خوديادداده ميتوانيم تاديگران راخودبخودبه خاطرنژاد، مابه ا

يك تكنيك كه . جنس، لباس، ياشرايط اقتصادي ردنكننداين است تادرصنف درمكتب براي قطع عقايدمخالف به كارميرود

اطفال رادرگرپهاباديگراقليتهاقرارداد، ويك پروژه براي شان داده باشد، تبعيضهاازبين ميروند، داشتهيك آنهاشودكه نيازبه كمك هر

.خصومت پژمرده وتعاون شگوفان ميشود

Page 65: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

65

وقتي ماباهرعقيدة كه باعقيدة مامتضاداست روبروميشويم، سعي فايق ووقت بيشتربه كارداردتابراين تعصبات شناختي بيالوژيكي

حتي مابه اين . كار، ماروشن فكرترميشويمآييم، باچنين يك مربوط به ي عقايدچون خوب وبداكثراًارنظررسيده ميتوانيم كه بسيالبته، تاريخ به . ميباشنددلخواه ونسبي حاالت وشرايط مختلف

ماخاطرنشان ميسازدكه چقدرمشكل است تايك فكرروشن راحفظ اي آسياي صغيرگرفته تاگيتس گ، ازتركنيم، خاصتاًدرايام جن

مابه حقانيت هدف خودمطمئن «: هردوجانب، موضعبرگ تاعراق . عين چيزاست».متيقن هستيم وازنيل به پيروزيهاهستيم،

خداوندوقدرت نامرئينامرئي بودن وابهام، يكجابايك پذيرش واقعيت ازطرف جامعه به . طوركلي، عناصراساسي براي حفظ چنين عقايدبه نظرميرسد

اززمان بسيارقديم، هيوالهاي دريايي باورميشدكه واقعي اند، هابه نحوغيرقابل توضيح، وبه خاطري قسماًبه خاطرناپديدشدن كشتي

مادامي كه . كه هيچ كس واقعاًيك هيوالرانديده بود

Page 66: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

66

تصادف نكنيد، عقايدخرافاتي ميتوانندبه شواهدعيني راشما بخشقناعت طورالينقطع ادامه داشته باشندتاكه يك ايضاح

ك فلسفة قابل فكرسحرآميزيدرگذشته،. متبادل پذيرفته شودبراي حوادث راايضاحات كافي كه ، چون داحترام پنداشته ميش

دانشمندان قديم، چون اسحاق نيوتن . اسرارآميزمهياميساخت، سحروكيمياگريبه راجع ، محتاطانه سلطنتياكادميواكثريت

يااقالًتحمل –درآن زمان ازطرف كليساحمايت موضوعاتي كه . اظهارعالقمندي ميكردند -ميشدند

زءاصلي دربسياري سنن ديني اين تصورياانديشة نامرئي يك ج راباحواس - چون خداوند – يك چيزيهرگاه شما. ميباشد

يامعمول به هيچ طريق عاديآن را، فهميده ميتوانيدروزمرة تان شماخداوندرانميتوانيدتعيين بنابرين،. تشريح كرده نميتوانيد

نه خداوند، . يابه اجزاي جداگانه كاهش دهيديت، مقدارياكماماخودداري . شده ميتواندمسمي ابهاي عبراني قديم، اقالًمطابق كت

كه براي نام ستاناميدن خداوندمداخله دروظيفة تجريدي از

Page 67: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

67

اگرشماچيزي رادرك كرده . ميشودگذاري هرشي درجهان طرحنميتوانيد، پس چطوروجودداشته ميتواند؟ يك طفل

ويك كشيش خواهدگفت، » وددارد،فقط وج« شايدبگويد، خورد ».يمان ضرورت داريدشمابه ا«

كه دراامامغزبازهم سعي خواهدكردتاچنين افكارپارادوكس يامتضا. توسط ايضاحات منطقي حل كندچطورچنين قلمروهاوجوددارند،

به طورمثال، كتابخانة واتيكان داراي هزاران مقاالت است كه سعي ي راطبقه بندي، نام گذاري، وساده تااسرارقلمروروحاناندداشته ماتصورات دوگانه . ه فهم روزمرة ماازجهان سازگارشوندتابكنند

چون جنت ودوزخ، ياخيروشر، وماسعي ومتقابل رامعرفي مي كنيمداريم تااستدالل سببي راكه آنهاچگونه زندگي هاي

به طورمثال، بعضي مردم به . مارامتاثرخواهندساخت تحميل كنيم، اين عقيده ميرسندكه اگرشماصميمانه دعاكنيد

. دخواهدشنيدوبه حاجت شماپاسخ خواهددادخداونامااگركارخداونداسرارآميزباشد، طوري كه بسياري كتابهاي ديني

Page 68: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

68

فلهذامادرجستجوي هرگزفهميده ميتوانيم؟ آياماچگونه ميرسانند، معجزات، ياشواهدديگرياثبوت ميشويم، زيرااين بسيارمشكل است،

افقط به نامعلوم اقالًتاجائي كه به وظيفة نورمال مغزمربوط است، تتازماني كه خداونديك تصوراسرارآميزباقي ميماند، . اعتقادداشت

كه واقعيت نميدانندجويندگان به سوال كردن وتصوركردن آنچه يعني، معتقدين ديني . ، مجذوب خواهندبودياحقيقت چيست

تقالدارندهمان طوري كه فزيكدانان باعلم ميكانيك باخداوندكشمكش هستند، يايك نوجوان باعشق درتقاليا ياكميتكوانتوم

بدبختانه، هركوشش تاكليت زندگي راازنقطة . درتقالستجهان درچگونگي درك ، زيرامغزبه جايي نميرسدنظرشناختي بداند

ماشايدسعي كنيم تاخالهاراباعقايدبغرنج پركنيم، . محدوداست واينهاچيزهاي اندكه مارادر اماابهامات وشكوك باقي ميمانند،

وحقيقت، معني، براي دانشبيالوژيكي ماجستجوي به هرسوماميرويم، هرجاكه يك رازيامعماست، . ميكشانندعميقتر

. كنندشده اندتاكاوشمغزهاي مامقدر

Page 69: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

69

طفوليتاخالق وانكشاف ، بحث مادربارة عقايداصالًبرادراكات، احساسات، وافكاري تااينجا

. استكه مربوط به اشياوحوادث بيرون ازخودمااندتمركزيافتهاسبات مابامردم وارزشهايي منطرزمتضمن تشكيل اعتقادديگرسطح

طوري كه اطفال مي .ميگذاريمكه مابه اين اثرات متقابل اندآموزندكدام سلوكهادراوضاع مختلف اجتماعي خوب كارميدهند،

، درست وغلط، وانصاف آنهابه آموختن تصورات دربارة خوب وبدريك سيستم ابتدائي عقايداخالقي وبي انصافي آغازميكنندوآنهاراد

به تشخيص بين اعمالي كه يك احساس آنهاتدريجاً. بهم ميگذارندخوش بختي وسالمتي براي ديگران راپرورش ميدهندواعمالي كه

انكشاف دادن اين تشخيص براي تعاون . ضررميرسانندآغازميكننداين انكشاف اخالقي . باافرادوگروپهادرجامعه اساسي والزمي است

بابررسي جين پياجِت، . نهاده شده استدرحقيقت درژنهاي ماچگونگي ومراحل طفوليت دربارة انكشاف ادراكي ياشناختي

انكشاف اخالقي دريافت، كه يك طفل يك تسلسل عقايدمنطقي

Page 70: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

70

مغزانساني مطابقت داشته كه بامراحل بلوغيت رادربارة جهان . باشندميسازند

ات وي دربارة اطفال مربوط به ، ديويدالكيند، مطالع1960دردهة مشابه اديان مختلف نشان دادكه تفكرديني ازطريق يك انكشاف

برگ ، الرنس كوهل1970ودردهة . رشدميكنده به مرحلهحلمرباشامل ساختن شش مرحله توسعه دادكه عبارت مدل پياجت را

، اشتراك، وفاداري، عدالت، مجازات، خودارزش اندازعقايددربارة كوهلبرگ مدل بيش ازسي سال ميشودكه. خالقنصاف، واا

معهذا، . ازطرف چندين مطالعات سراسري فرهنگي تائيدشده است شكل گرفتن عقايداخالقي ومعنوي اين نظريات دربارة چگونگي

فكرميكنم كه بازهم .نوجوانان وكالنساالن هنوزجدال آميزاند – به شمول عقايدديني ومعنوي –سيستمهاي عقيدتي طفل

. حاًمصادف باانكشاف عصبي مغزميباشندصري

Page 71: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

71

كودكي وفقدان عقيده: مرحلة اولقابل تشخيص ، نوزادان فاقدعقايدميتوانيم هگفتتاآنجاكه ما

به زحمت، زاددرمرحلة ابتدائي انكشافياآشكاراند، زيرامغزنو پس، كودكان اصالً . معلومات حسي ميباشدقادربه يكي ساختن

ط تشخيص كرده بين راست وغلغيراخالقي اندزيرامغزشان. دنكه به وظيفة يك مغزبالغترتعلق دارنميتوانند، تصوراتي

درصدنسبت به مغزيك بالغ 30درحقيقت ميتابوليزم مغزيك نوزاد . كمتراست

وابسته برچگونگي مراقبت خيليمغزانكشاف دراين مرحلة اولي، ت اهمال ياموظبت متناقض، درصور. كودك ميباشدومواظبت

به طورمثال، تحقيق حيواني . شايدخراب شودزكودك فة مغوظيارتباط مادروكودك منقطع شود، تغييرات نشان داده است كه اگر

وبيماري عصبي درازمدت به وقوع ميرسندكه منجربه به پيرييعني به بيماري ذهني وجسمي . رواني آسيب پذيرشده ميتواند

. منجرشده ميتواند

Page 72: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

72

مانع قابليت طفل شده بعدتر ،يناامني شديددركودكان انسانمطالعات نشان ميدهندكه . برآيدفشاروپريشاني ميتواندتاازعهدة

عدم مواظبت مناسب سبب پسماني وظيفة شناختي عالي طفل، مانع معهذا، معلوم .انكشاف مهارتهاي اجتماعي كافي خواهدشد

)مشفقانه، غناي محيطي، وغيره تربيت(مداخلة بعديميشودكه . كه معلول فشارقبلي است برگرداندرايبي ميتواندآس

، پرورش دهندهبرخالف، مغزيك كودك كه دريك محيط سالم، سه ماهگي افزايش آخر، در به بارآورده شودتحريك كننده

به طورنظري، چنين يك . رشدرانشان خواهدداددرفعاليت عصبي وطفل درسن بعدي كمتراحساس نگراني وانده خواهدنمود،

.خواهددادراابرازرتهاي اجتماعي بزرگتروباديگران مها

آموختن : مرحلة دوممرحلة ديگرانكشاف عقيده تخميناًبين يك وشش سالگي واقع

اطفال به استعمال سمبولها، زبان، تخيل، وسخن . ميشود

Page 73: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

73

ابتدائي، بامفهوم، ولوآغازميكنندتاتجارب حسي شان رابه عقايديده ميتوانند، به علت ومعلول رافهمآنهامفهوم. متشكل سازند

. منطقي بي ربط هستند عموم دربارة تطبيق آن به يك طرزصورتدربارة يك چيزكه چگونه ازلحاظ تكاملي، اطفال خورد

چون بازيها، رفاقت، اقارب، – دن كافي نداركارميكندبلديتآنهاصرف يادميگيرندتاچطورباديگران . يازندگي به طورعموم

چيره دست گردند، به هاي ساده بسازند، زماني كه برقواعدبازي .اصلي آغازميكنندياتشريك مساعي تاسيس عقايدتعاوني

وهمكارانش، درانستيتوت تكنالوژي كاليفورنيا، يك لمنآجان تشخيص كردندكه حجرة دوك ساختمان بيمانندرادرمغزبنام

درعمرچهارماهگي ظاهرميشودوتدريجاًدرسه سال اول زندگي پستانداران اوليه دوك تنهادرحجرات . دنزيادشده ميرو

وانسانهايافت شده اند، وبه قابليت انكشاف يك احساس اخالقي بنابرگفتة آلمن، آنهادريك قسمت . ماارتباط دارند

وقتي كه يك آنهاو)قشرخال خالي قدامي(مرموزمغزوجوددارند

Page 74: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

74

نموي . رادرك ميكندفعال ميشوندكاريشخص بي انصافي يافريب اطفالدرايضاح اين كه چرارديرسالهاراميگبسيااين حجرات بيمانندقادرنيستندتادرست وباقانون بازي كنندكمك خورترازچهارسال

. ميكندبراي اطفال، دانستن تصورات دربارة درست وغلط

يك طفل سه ساله . داندمشكلترازتصورات دربارة خوب وبصرف پرسيدچرا، وي بامااگر»دزدي بداست«شايدبگويدطفل ميداندمجازات چقدربداست ».هيدشدمجازات خوا«خواهدگفت

، به اطفال دراين مرحلة نمو. نميداندرابرديگران نتايج دزدي اما اتصاالت ارزيابيهاي اخالقي آغازميكنند، امابه حدبلوغ رسيدن

كنترول دارندآگاهي اخالقيياجريانات عصبي كه براگربراي مغزدراين مرحله آسيبي برسد، . بسيارسالهارادربرميگيرد

هيجاني واجتماعي يدقابليت واكنش مؤثردربرابراشاراتطفل شا .براي رهنمائي راازدست دهد

Page 75: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

75

مغزهاي اطفال خوردسال داراي يك توليدبيش ازحد قسمتي - مغزنورونهاياحجرات عصبي اند، خاصتاًدرقسمت قدامي

توليدبيش . ميباشد كه مسئول منطق، برهان، وكنترول آگاهانهانتازي ارتباط داده شده است كه اعتقادبه فازحدبايك افزايش در

اطفال . ميشودناشي هيوالها، جن وپريها، وديگرموجودات خيالي به . توانائي كمتردارندتابين واقعيت، فانتازيها، ورؤياهافرق گذارند

زياداند، كه عصبي عبارت ديگراطفال خوردسال داراي ارتباطات عالوه برآن، . يكنندمتوليددربارة آنچه مي بينندمعلومات غلط را

بيشتربغرنج رادربارة واقعيت موضوعات هيجاني نظريك طفل سن ده سالگي ارتباطات نيم كره هاي مغزي تا. وتحريف ميسازند

بامرورزمان، اين ارتباطات عصبي . پوره رشدنميكننديك طفل براي بقاي عصبياتمازادوقتي كه مغزفيصله كندكدام ارتباط

حين پروسة شاخ . ريجاًبرداشته خواهندشد، تدزندگي سودمندتراند، بسياري اطفال نظرات واقعيترراانكشاف وبسياري ياتصفيهبري

آنوقت، تا. ، راترك خواهندكرد، ولي نه همهازعقايدجادويي شان

Page 76: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

76

درتشكل راتاآنهاخواهندبردبكار را )سرائيداستان (بسيارمهمابزارآنهاترين قصه مهم. دربارة جهان كمك كنندشانوافكاراحساسات

شده طيرياافسانه هاي فرهنگي وديني داخلهاآنهايي اندكه دراساكركتها، اطفال تشخيص هويت دادن به دراين قصه هاتوسط. باشند

رانيابتاًتجربه ميكنندكه ي اخالقي وحلهاي آنخوردسال تضادهامطالعات نشان ودها. ارتباط بزرگي خواهندداشتدرزندگي بعداً

دربارة خاصتاًآنهايي كه –عقيدتي بالغان داده اندكه سيستمهاي قصه هاي كه اين ازبقاياي قابل توجه آثارو–دين وروحانيت اند

. بالغان درسن نمويشان شنيده وخوانده انددربرخواهندداشت وخودبيني، اطفال همچنين همراه بايك شناخت شعوري فرديت

اين درك بسيارترسناك بوده . درك ميكنندكه خواهندمرد ويك اعتقادبه يك زندگي پس ازمرگ ماية تسلي بوده واند،ميت

غالب اوقات به يك اعتقادبه يك زندگي پس ازمرگ .ميتواندطفل توسط قصه هاي ديني وافسانه هاي اساطيري معرفي

ي كه ماوراي مرزهاي زندگي ميشوندكه دنياهاي شگفت آور

Page 77: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

77

رنوع دراساطيرآسيايي، جنتهاودوزخهاوه. تعريف ميكنندوجوددارند. تناسخ درجسم تازه وجوددارندحلول يااشباح، واختالفات دربارة

دراساطيربومي آستراليا، مردم خودشان رابه كوهها، درياها، اطفال خوردسال باچنين قصه . ودرختان تغييرشكل ميدهند

عقايدديني هاواشعارعميقاًمتأثرميگردند، كه اغلب اوقات بنيادهاي اماچون مغزهاي شان هنوزارتباط .ومعنوي شان راتشكيل ميدهند

پايدارونامتناقض بين علل ومعلول نساخته اند، بعضي تصورات .خ داده ميتوانندتفنني ر؛ امااطفال بين سن شيفته ميسازدوسال ران مردم هرسروحاني بخش

، ببينندبه طورواقعي ميخواهندتاآن رادررؤيا سه وهشت سالگي يني باقدرتهاي مافوق انسانوآنهاخداهاي روحاني رابه اشكال انسا

تربه دلچسپ است كه، اطفال يهود، خداوندرابيش. مبدل ميسازندوانمودميكنندنسبت به اطفال مسيحي كه طورسمبوليك ومجرد

درمكالمات اطفال، . معموالًبه خداونديك چهره ميدهند بعضي –خداوندرانيزچون يك شخصيت قوي مستبدتصورميكنند

Page 78: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

78

به اين منوال، روانشناسان . ات مجازاتياوقات مهربان، بعضي اوق باطني شدة قدرت پدرييك شكلبه استدالل ميكنند، خداوند

اول وجدان شخص مبدل ميگردد، وتصورات ضميرياواساس . ازطريق والدين ماساخته ميشوندخداوندمادربارة

سعي نيزآنهاازميكنند، آغبه تصورطوري كه اطفال دربارة خداوند، خوب وبد، يك قدم صحيح وغلطثردربارة ميكنندتايك تصورمؤ

. به سوي انكشاف سلوك قبول شدة اجتماعي راانكشاف دهنداساس عقايداخالقي اشان لهذاتعليمات ديني اطفال راكمك ميكنندتا

. كنندرابنيان گذاري شان، اطفال مغزوظايف شناختي قابل استفاده نبودن كامل امابخاطر

: مخلوط ميكنندوترسها رابافانتازيها يامنطقخوردبرهاناگرخداوندوجودداشته باشد، اوكجازندگي ميكند؟ آياهمين «

مراقبت ميكند؟ آيااوميداندكه من خواهرخودرادرغياب اكنون مراراكه خداوندهركس يك طفل، كه گفتةوالدينش » مادرم ميزنم؟

راي ، بعيناًقبول كرده بودديده ميتوانددرهرجا، وهروقت را

Page 79: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

79

نمونه مثاليست اين . ماهاازحمام گرفتن بدون لباس شناآباميورزيدكه چگونه احساسات گنهگاري وشرم، كه دراين مرحلة نمومعمول

. اند، باعقايدوتصورات ديني القاءميشوندگفته نميتوانندكه آيابه خاطرسلوك شان بسياري اطفال خورد

.ه خواهندشدتوسط يك خداوند نامرئي، قادرمطلق مجازات ياستودوالدين بادرك مستقيم اين قدرت راميشناسندبنابرين بعضي

براي ترغيب اطفال يك ترس ازقهرخداوندبه شايدمتمايل باشندتابه هرحال، . استمدادجويندشان تابه طرزخاصي سلوك كنند

قرارپژوهش وسييع . شايداتخاذچنين يك شيوه خالي ازضررنباشد اطفالي كه درفاميل –است كه توسط روانشناسان به عمل آمده

كالن ميشوندمتمايل اندتابه قدرتهااطاعت وازقوانين پيروي بنيادگرامتمايل اندتاخودبين يامعتقدبه حقانيت خود، نيز، اماآنهاكنند

حاكي ، و آميزعصبودربرابرمردم خارج ازگروپ شان تاندكه »مادربرابرآنها«آنهاداراي يك ذهنيت . باشند ازسرزنش

Page 80: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

80

ازطرف ديگر، گروههاي . رعمرشان باخودخواهندبردبسياري تاآخ . درصداعضاي شان ترك عضويت ميكنند50بنيادگرا، اطفال راترغيب وندمجازاتي، چون يك والدين مجازاتييك خدا

وقتي كه . ميكندتانگراني وتصورات تخريبي بالقوه راباطني سازندي عقايدمنفي انكشاف ميكنند، آنهانيزدراتصاالت عصبي مغزجاساز

.، ورهاساختن آنهاتاآخرعمرمشكل ميشوندميشوند

منصفانهچگونه اين كه آموختن : مرحلة سوم نمود معامله يابازي

بيشتروبيشتردربارة تفكيك شش وده سالگي،بين سناطفال به مبادالت شخصي نيزآنها. فانتازي ازواقعيت عالقه مندميگردند

ياگروهدريك جمعيتوقصه هاي كه مربوط به عضويت اين يك قدم اساسيت به سوي انكشاف . اندعطف توجه ميكنند

. قرينة اجتماعيعقايدشخصي درداخل يك

Page 81: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

81

مختلف راكه داراي عقايدوقوانين مختلف سن، مراجعدراين اطفال . طفل متحير است» پس كي رابايدباوركنم؟«. انددرك ميكنند

ن به عوض صرف تسليم شد» كشيش را؟آيامادرخودرا، معلم، يا«د، طوري كه طفل خوردتسليم ميشود، طفل قدرتمنبسياركالن ردمي بسازندكه يادخواهدگرفت تاچگونه اتحادهاراباآن مبزرگتر

به اين . فكرميكنندبه احتمال زيادنيازمنديهاي شان راارضاءميكننداسباب بازي خودراشريك كنند، نه به طريق، اطفال يادميگيرندتا

كه ري است، بلكه به خاط اين كارخوبخاطري كه الجرميكي شآنهاميدانندكه اگريك بازيچه رابه يك رفيق بدهند، دربدل

.گرفته ميتوانندرابدون عصباني شدن رفيق، ، وهرگاه نيزمبني بروفاداري وقدرداني ميباشندمراودات متقابل

يك كسي به طفلي يك نيكي بزرگ انجام ميدهد، طفل چون اطفال دراين مرحله .دبيشترمتمايل به نيكي متقابل ميشو

توسط انگيزه هاي آني خودپرستي وخواهشات تحريك ميشوند، رابه چون مساوات، انصاف، وعدالتصوراتبه طوركلي تبازهم

Page 82: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

82

چنين يانفوذكردن خزيدن اماشماآغاز. مشكل ميپذيرند . ديده ميتوانيددرشعورشان عقايدرا

اين مرحله ، اطفال درخوبي ياانصافيك احساس باوجودظاهرشدن آنهاشايداخالقاًبه . هنوزتوسط انگيزه هاي ناگهاني كنترول ميشوند

، امااگرفرصتي ميسرگردد، خاطرترس ازمجازات رفتاركنندتحريك آن هارااخالق راپشت سرگذاشته ونفع شخصي آنها

. گيرنياييد: اينجا منطق ساده است. خواهندنمودطقيتر، وبه درستي به همان اندازه منميشوند، بزرگترهرقدراطفال

آنهايك عقيده رابه عبارات مطلق . معتقدميشوندبيشترافكارشان اظهارميدارند، اماقابليت كافي ندارندتافكركنندوصحت بودن آن

طرزتفكرهمه آنها، به طورمثال، درتلة . راموردسوال قراردهند، وبه اين عقيده ميرسندكه آنهاافتند، ياهيچ نيزميتوانندگير

اين نوع مطلقيت . طورچاره ناپذيرخوب يابدهستندياديگران، به التفاتاخالقي براي سالهادوام كرده ميتواند، امااغلب اوقات بدون

Page 83: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

83

مكاتبه ومراودة قوي مهارتهاي كارداني يااطفال كه چون ميگذرد، .ندارند درمورداحساسات ومزاجها

دراين مرحله، مغزبه تصفيه وشاخبري ياتقليل اتصاالت بين براي انكشاف عصبي خودادامه ميدهد، يك پروسة كه حجرات انديشه هاي بيهوده، . اساسي استالزمي و پيچيدة منطق هايسيستم

ميكنند، ازبين برده ميشوند، اتصاالت عصبي كه آنهاراكمكواتصاالت عصبي كمك كنندةعقايدمهم جريانات يادرحالي كه اعي، سياسي، تمبغرنجتر، به شمول عقايداجاماعقايد. تقويت ميشوند

، فلهذاپروسة اندوديني مستلزم خيلي اتصاالت داخلي اختصاروپيراستن يك تاثيرفوق العاده برتمامي طرزتفكريك

. شخص دربارة جهان دارد

نوجواني، هرج ومرج، وخالقيت: مرحلة چهامكه اطفال براي هنگامي مملوازتضادوبرخوردهيجاني است نوجواني

يكي درجامعه خودراتقالميكنندوتاسيس وحفظ عقايدخودشان

Page 84: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

84

سازمان صحي جهان نوجواني رابه حيث يك دورة .ميسازندبعضي محققين، . بين ده وبيست سالگي تعريف ميكند زندگي

تغييرات مختلف بيالوژيكي، رواني، واجتماعي نوجواني . ده هة بيست سالگي توسعه ميابنددرنظرميگيرندكه تانيمةرا

نوجواني به يك زماني مطابقت ميكندكه ازنظرفزيالوژيكي عصبي،شاخ بري ياپيراستن عصبي . درآن ميتابوليزم درمغزكاهش ميابد

وتاثبات ميتابوليك درحدودسي سالگي ادامه (ادامه مي يابدپروسة شناختي باثبات ساخته ميشود، واتصاالت ). خواهديافت

.دكردن خواهعمركنترولعصبي باقيمانده تفكروسلوك ماراتاآخر نودراين براي خلق كردن اتصاالت نووتطابق به اوضاعبليت مغزقا

اين شايددراول عجيب به . كاهش مي يابدمرحله به طورقابل توجههنگامي كه سن ماازبلغويت ميگذرد نظررسد، زيرافكرميشود

مي افتد؛ اماراههاي رشدعقالني به تاخيرقابليت مابراي .ي ترغيب ميكنندوجوددارندكه خالقيت وآزادي فكررادركالنسال

Page 85: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

85

درشروع ده سالگي، اطفال تدريجاًازخوش ساختن خودبه سوي تصويب وستايش آنها. خوش ساختن ديگران تغييرجهت ميكنند

، باشنديادسته اجتماعي راميجويند، وميخواهندتاجزءگروه دراين .فلهذابايديادگيرندتاچطورمطابق توقعات يكديگربسربرند

اغلب انيدشخصي نوجوانحركت بسوي انطباق وپيروي، عقامهارتهاي زبان ومراوده . ميباشنداناوقات انعكاسي ازعقايدرفيقانش

باكلمات مسائل شانبردتاننيزمي افزايند، نوجوانان رااجازه ميده كرده عرض اندامانديشه هاي نو. نه بامشتهاكنندبحث

صرف تعديل واصالح ميتوانندوميكنند، امااكثراً، تصورات قديمدرسيستمهاي منطقي را اكنون تناقضات نوجوانبازهم،. ميشوند

.ندميتواكشف كرده عقايدخودشي يك شخص دربارة زندگي، روابط، اسدرنوجواني، عقايداسبافته دريك جهان بيني داراي ارتباط منطقي وروحانيت به تدريج

به تالش انطباق واستقالليت پيروي يابين ، امانوجوانان ميشوندنكنند، پيروي ازعقايدرفيقان شان اگرآنها. دادامه ميدهنخود

Page 86: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

86

اگرپيروي كنند، بازهم . شدن ازگروه اجتماعي رادارندخطربيگانه بايدباتضادهاي معامله كنندكه ازاثرات متقابل بااعضاي گروه هاي

وقتي كه تضادهاواقع ميشوند، مردم رفاقت . ديگربرميخيزندتحادهاي اجتماعي خودراتغييرميدهند، امامعموالًبه اين تالش تاا

حل اين تضادهاي دروني وبيروني ناتواني. سودمندتررابسازندمنجربه تغييرات عصبي ميشوندكه بعدهاموجب بي نظميهاي مزاج

.وديگربيماريهاي رواني ميشوندبه طورمشخص متحمل يك سوال خيلي احساساتي دربارة نوجوان

نوجوانان كه هنگامي . ارزشهاي شخصي، اجتماعي، وديني ميگرددسعي ميكنندتامنظورشان درزندگي ومقام شان رادرجهان بدانند،

راقسماًردميكنندوعقايدرفيقان خودرامي آنهاتاثيرات والدين به مربوطقبالًذكرشد، قوت هرعقيده اما، طوري كه . پذيرند

تجارب ادراكي، : تاثيرمتقابل پروسة عصبي درچهارسطح ميباشددرسال اول . وتوافق عام اجتماعيتجارب هيجاني،, تجارب شناختي

زندگي، عقايدمااصالً مبني بردرك ماازاشيادرجهان وواكنش

Page 87: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

87

كه اندمغزچون كه آنهامتضمن آن قسمتهاي ، مادربرابرآنهااند .كودكان خوردآنچه راباورميكنندكه مي بينند. كارميكنند

وي عصبي خود، باخودمختاري نمباتكميل كردن مغزنوجوان رقيب ولي عقايدازيك رشتة بزرگتر، كه به يكندبزرگترفعاليت م

اين شايددرتوضيح اين مسئله كه . مساويانه معتبرمنجرميشود . چراعالقمنديهاي ديني دراين مرحله كم ميشوندكمك كند

نوجواني شايدبراي صحت رواني نوجوان سن دردينداري دركاهش ك مطالعات متعدديافته اندكه دين درحفاظت ي. نشانة خوب نباشد

به صورت عموم . نوجوان ازافسردگي كمك كرده ميتواند فايده هاي متنوع راعرضه ميكنند، به شمول انجام كار عقايدديني

، كاهش دراستعمال موادنشه اعتمادبه نفس برتر، ميك برتراكادمتاسفانه، . اجتماعيكارهاي داوالطلبي و، انگيزش بزرگتربراي اي

وحانيت نوجوان متفرق نوشتجات پژوهش مربوط به طفوليت ور .يابي شوندبايدمحطاطانه ارز ها، لهذاهمة اين احصايهوپراگنده اند

Page 88: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

88

، پس وابسته اندتااينكه به افرادعالوتاً، همه نتايج به نفوس مردم . اين نتيجه گيريهاراموردانتقادقراردهدشايدنوجوان هريك

عقالني ونزول دينيغبلو: مرحلة پنجم

بخشي ازمشكل باهرتيوري ميشود؟ازنوجواني چه واقعبعدديگربه يك طريق خطي بالغ شود، يكبارنشونمااين است كه مغز

مورداستفاده به عبارت ديگر، مراحل هيچ ديگر. انكشاف نميكندپيش ميرود برندة جائزة نوبل ميشود؛ يك شخص . قرارنميگيرند مقيم دائمي صندلي دستش، باچپسهاويك آب جودرشخص ديگر

به هيچ طريق داراي انتخابهااند، وانتخابهاي شانمردم. ميشودبدتراين كه، . بامفهوم احصايوي دقيقاًپيشبيني شده نميتوانند

درسن سي سالگي توقف ميكند، وازآن رشدوانكشاف عصبي واقعاً به فعاليت ميتابوليك وناقل عصبي. جابه طرف سرپائيني ميرود

كه، ست ادلچسپ اين (تاآخرعمردوام ميكندكاهش آغاز، و

Page 89: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

89

مغزمردنسبت مغززن يك كمي سريعتربه به خشك شدن شروع ).ميكند

. به لحاظ عصب شناسي، روشن فكري وصلح غيرمحتمل اندتنهايك فيصدي كوچك ازبالغين به يك سطح اخالقي

زندگي شان توسط اصول اخالقي عالي خواهندرسيدكه درآنيتوانندكه بااينحال، به اين سطح آنهايي رسيده م. شوندكنترول

بسوي ايديالهاي كه دربرداردساعيانه كاركنند، گرچه اين پروسه . ميتواندده هاسال تفكروتامل وممارست رابگيرد

–راشايدنرمي ياشكل پذيري عصبي وقتي كه پيرميشويم مغزماتايك اندازه ازدست –يعني انعطاف پذيري براي تغييرووفق دادن

انتقال دهندةعصبي نشان كاهش درميتابوليزم مغزوفعاليت. دهدميدهندكه باپيشرفت سن، قابليت وتوانايي مابراي فورمولبندي

. كردن انديشه ها، وعقايدنوكاهش ميابديكباروظايف شناختي عمدة مغزدروسط نوجواني كامالًبه فعاليت خودبرسند، انكشاف مرحله اي طفوليت توسط انكشاف چندين

Page 90: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

90

بسته به ژنهاوتجارب طفوليت جهتي تعويض ميشود، امااين بازهم واتمايالت واستعدادهامستقرميگردندطوري كه باآلخره . ماميباشد

اماماانتخاب نيزميكنيم تاكدام . مايك ساحة موردعالقة خودراميابيم مهارتهاي هنري، مهارتهاي روشن –ساحات راانكشاف دهيم

ماميتوانيم . فكري، اجتماعي، ياسلحشوري ودالوري جسماني خودرا پيشتازگرديم؛ امااگربخواهيم حرفة طبابتجارت، سياست، يادرت

درهررشتة خاص برتري جوييم، بسياري ماناگزيريم تاتوجه ماميخانيك ماشين . خودرابريك تعدادمحدوداهداف متمركزسازيم

. ياجراح مغزشده ميتوانيم، ولي درعين زمان هردوشده نميتوانيم وتقويت باوجودكاهش درحجرات مغزي ما، مابه ساختن

تمرين ياورزش مغزي . مليونهاجريان درمغزادامه داده ميتوانيمشماعضالت نورارويانيده نميتوانيد؛ : مانندتمرين جسماني است

. شمافقط عضالتي كه داريدبه شكل خوب نگاه كرده ميتوانيدازسعي براي برترشدن درهركاري كه عالقمندي بيشترداريددريغ

Page 91: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

91

رات عصبي راتيزوزرنگ نگاه وحجاين ماشين راجاري. نكنيد .ميدارد

اگرميخواهيدتاتفوق : عين چيزدرانكشاف معنوي صدق ميكندداشته باشيد، به مشق وتمرين دوام دهيد، وشماعقايدمعنوي

امه اگربه تمرين خوداد. نيرومندخواهيدداشت كه (درشروع سي سالگي . شويدندهيدشايدبيشترغيرروحاني

، )است عصبي وكفايتيي دركارآئكاهش تدريجمصادف به ، نمازگذاري كمتربه دين دارند؛ ودرشصت سالگيگرايش كالنها

، وبه موجوديت خداوندكمترمتيقن كاهش ميابد درصد50شان به به هرصورت، درشروع پنجاه سالگي، يك افزايش. ميشوند

، كه براي مردم مسن درفعاليتهاي ديني متشكل به وجودمي آيدكنند، كه بالنوبه، طوري كه رافراهم ميروابط اجتماعي اندسبب بلندبردن صحت كشف كردهصدهامطالعات

عالوه برحمايت اجتماعي، آموزش عالي، . ميشوندازديادعمرو ني، ويك نظرخوشبينانه دربارة صحتفكري وعقالتحريك

Page 92: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

92

. اخالقي سبقت مي جويندادراك ياشناخت استدالل وبرنزول ، عقايدبه يك سطحي وبراي آناني كه استقامت به خرچ ميدهند

هنيروي عمدبه حيث كه اصول وايديالهاي اخالقي شايدبرسندمردماني چون . حاكم گرددسلوك شخصي واجتماعيبر

مهاتماگاندي وننه تريسا، ازنمونه مثالهاي اين سطح انكشاف .اخالقي ميباشند

هفده مراحل شرارتوي ازپيراند عبارت درتخريب اخالق انفرادي برجستهدوعوامل

وشكوك شخصياتاعتراضگروه وقدرت مرجع باصالحيت تابر، هرقدرعقايداخالقي يك شخص بعالوه. دنبرتري جويبيشترمتمايل ، به همان اندازه ضعيفترباشند

قراركشفيات . خواهدبودتاباعقايدشخص ديگرتوافق كند عوامل اصلي، فهرست ذيل صدهامطالعات دربارة سلوك اجتماعي

ميتواندتاعقايدشخص شخص ياگروهراروشن ميسازدكه هر

Page 93: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

93

سازدكه درغيرآن واداربه سلوكي وديگرراتحت نفوذقراردهدمرحلة قبلي اساس هرمرحله بر. ازانجام آن شايدانكارميكردصورت

د، سلوك ، وهرقدرشمابه پائين فهرست رفته ميرويميشودءبنا :قاهرانه ترميشود تر، وباآلخره، بيرحمانه ترمستبدانهگروپ

يك دسته ازايديالهاوعقايدي كه برتري تأسيس-1 .شمارابرديگران تلقين ميكنند

. فراهم كردن توجيه منطقي براي ايفاء عقايدشما-2 سلوكهاي صريحاًمشخصي كه اعضاي گروه شمابايدتصويب -3

.كنند تاحدممكن ازطريق مباحثه 3، و2، 1 تقويت مراحل -4

.وموادتحريري تاكه آنهاعقايداصلي شماگردند - داشتن به مراحل فوق موافق ياتعهدمقاطعه اي اعضارابه طور-5

گروه ورهبران آن تقويت اين يك احساس مكلفيت رادربرابر .ميكند

Page 94: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

94

وجذاب تاگروه شمارااعالن انتخاب يك سخنگوي گيرا-6 . كندايدشمارامستحكموعق

. ايجاديك سلسله مجازات براي آنهائي كه پيروي نميكنند-7آرزوي ايديالهاي ت پيروي ومجازات تااعضارادركيدبراهميأ ت-8

.شماكمك كندرابيابندتابه گروه اصراربراين كه هرعضومبتكرين جديد-9

.يكجاشوندميخواهندگروه راترك تأسيس مجازات شديدبرآنهائي كه -10 . كنند محدودساختن سعه هاي نظرمتبادل وارتباط يامكاتبه بين -11

. ه شمااعضاي گرو . ع شدن تماس، تاحدممكن، بامردم خارج ازگروه مان-12 . تشخيص يك گروهي كه مخالف عقايدوايديال شماباشد-13بي شخصيت وبدنام ساختن آنهائي كه اعضاي گروه -14

. شمانيستند

Page 95: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

95

. خصومت وتجاوزدربرابرخارج ازگروه تدريجاًافزودن-15 . درهنگام معامله بادشمن خلق كردن يك احساس گمنامي-16 دادن القاب گيرابه اعضاي – ي قربانيان تانهانامعني نگرفتن ي

پوشيدن يك يونيفورم يايك ماسك، يارنگ -فعال گروه خود .كردن روي خود

. ازبين بردن دشمن: حل نهائي-17

پنج مراحل اولي قريباًدرنيروهاي محرك هرگروه يافت شده ته به اجتماع ند، چه اجتماعي، سياسي، ديني، فرهنگي، ياوابسميتوان آگاهانه وجودنداشته باشدتاگروه يكي هرچندشايديك تصميم. اند

، اين تعريف به خاطروظايف شناختي تعريف نمودبرتررابرديگران درآخرين قسمت فهرست، . واقع ميشودخودبخودمختلف درمغز

مراحل نهائي . بيشتراستبدادي وشبيه به آئين ديني ميگردندگروه هامتخاصم راازنظراجتماعي اعضاي گروه هاي بكاربرده ميشوندتا

به هرحال، قريباًتمام اين . واداربه انجام اعمال نفاق افگن سازند

Page 96: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

96

مقامات نظامي وزندان مراحل به درجات مختلف توسط به تاوظايف شان راانجام دهندوبه كاربرده ميشونددرسراسرجهان

. اهداف شان برسندوانيم، كه سلوك اخالقي ازمثالهاي فوق، مانتيجه گيري كرده ميت

هرقدركه . خيلي وابسته به فعل وانفعاالت شخصي ماباديگران استماگمنام باشيم، به همان اندازه براي ماسلوك غيراخالقي

اگرشمادشمن رانبينيد، : ارتش اين رابخوبي ميداند. آسانتراستواگرشما اجسادمردگان رانبينيد، . فيركردن راكت آسانتراست

.مترتحريك ميشودعاطفة ضدجنگ ك

ارادة آزاددربرابرپيرويانتخاب اعمال مارامحدودميسازند، پس سوالي وقوانين اخالقي قواعد

كه هرجامعه، دين، وگروه به آن مواجه است تاچه اندازه سلوك چقدرآزادي بايدبه ماداده شود؟ اين سوال طوري . بايدكنترول شود

، اماسوال مشكل انسان داراي ارادة آزاداستوانمودميسازدكه

Page 97: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

97

. دراينجاست كه آيادركجاي مغزارادة آزادممكن قرارداشته باشد، تحقيق وپژوهش قادربه تشخيص يك قسمت خاص ازآنجاكه. نيستكه برارادة آزادياخودآگاهي كنترول داشته باشددرمغز

پروسه باانواع مختلف چنين مينمايدكه قسمتهاي مختلف درعوض، مطالعات تصويري . ط داشه باشندميم گيري شعوري ارتباتصهاي

رهنمائي مغزي مختلف نشان ميدهندكه لوب قدامي در، خيلي مهم استاستعدادماتاآزادانه عمل وتصميم گيريهاكنيم

. واين به معني ارادة آزادكه انتخاب شعوري است تعبيرشده ميتواندپستانداران نخستين پايه، وبعضي اين انتخاب اصالًمنحصربه انسانها،

. استتانداران ديگرپسبهرحال، مطالعات ديگرنشان ميدهندكه شايدمانسبت به آن كه

تحقيق جاري . فكرش ميكنيم انتخاب شعوري بسياركم داشته باشيميك ازت، به طورمثال، يافته است كه چندملي ثانيه قبل بنجامين ليبِيك شخص، فعاليت برقي شعوريگيري تصميم

فكري ندة يك توليدناخودآگاهدرمغزوجودداردكه شايدنشان ده

Page 98: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

98

يعني كه ماآگاهانه . باشدكه شخص درشرف داشتن آن استدرعوض، آگاهي . ارادةوقوع چيزهارانداريم

يك حادثة قبلي دربارة ثبت ويديويي ياشعورمابيشترماننديك بنابرين، ميتوان گفت كه ماارادة آزادرابه سطح شعوري . است

ن نيزميرساندكه مابه دم، ايبه عقيدة بعضي مر. استعمال نميكنيم .جوابگوبوده نميتوانيمخاطراعمال خود

حتي اگرخودآگاهي لحظة بعدازانجام عمل ماواقع شود، متباقي آيندهكه هرتحريكي مغزدربرابرافكارشعوري مابه عين طريق

، خواه آن تحريكات توسط راپروسس ميكند پاسخ خواهددادديگر به طورمثال، بالفرض كسي .دديگرقسمتهاي مغزباشنجهان ياتوسط

درچندملي ثانية اول، مغزشماشايدباتنظيم كردن . شماراتوهين كندحتي قبل ازاين كه . يامتجاوزواكنش نشان دهديك پاسخ دفاعي

شماازآن آگاه باشيد، شماشايد االشه ومشت خودرابراي جنگ شعورتان اين نيم ثانيه راميگيردپيش ازاين كه . كردن محكم كنيد

يك سلسله بعدازسنجيدنشعورشما. چه انجام ميدهيددرك كندازآن

Page 99: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

99

اين كاري ! صبركن« ميگويد،عوامل فزيكي، هيجاني، واخالقيمتوجه حركت يك ثانيه بعد». انجام دهمنيست كه من ميخواهم

مشت خودميشويد، اماخوشبختانه قسمتهاي ديگرمغزبه پاسخ دادن ! بدانتخاب ! باش« : دربرابرپيغامهاي لوب قدامي آغازميكنند

يك ملي ثانيه بعد، بازوي شماازحركت بازمي ايستد، »!غلطدرعين زمان، درقسمتهاي ديگرمغز، . ومشت تان سست ميشود

پس -» !پاسخ نشان بده! دفاع كن« احساسات هنوزجيغ مي زنندرابه » چشم دربدل چشم« مغز، گفتةيك قسمت ديگر

يك پاسخ زشتدرك كنيدآن راپيش ازاين كه . خاطرميĤوردمقصدمن ! نه «: ميگويدنيم ثانية ديگرميگذرد، وشعورشما. ميدهيد

من .. من زشت بودم ... بزرگتراست اوازمن ... ازتوهين اونبود يك چندملي ثانيه بعد، قسمتهاي » .بايدگپ خودراپس بگيرم

ابرازيك ديگرمغزاين معلومات نوراداخل ميسازد، ودفعتاًشماميشودتابارديگركسي ثبت اين درحافظه همة .عذرخواهي ميكنيد

كه شماراتوهين ميكند، مغزشمابه حافظة تازه دسترسي يافته

Page 100: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

100

شعورشماهم اندكي . پاسخ ميدهدين بيشتربه آراميميتواندوبنابر .پيش يك كودقويتررادرمغزشماثبت كرده است

، به وضوح معلوم ميشودكه ازروي تحقيق دربارة سلوك حيوانيحافظ، زبان، ووظايف مختلف كه وب قدامي وپروسه هاي ل(شعور

براي انكشاف سلوك اخالقي )راكنترول ميكننداجرايوي برطبق آن امابازهم بايدمغزراتربيت كنيم تا. وعقايدنقش عمده دارد

بامشق وتمرين كافي، . عمل كند، واين ده هاسال را دربرميگيرد وقتي كهماقادرخواهيم بودتابرتمايل براي عمل غيراخالقي

.ميابيم فايق آييمدرجامعه تحت نفوذويران كننده خودرا به استثناي بيماران عقلي –باآلخره، اكثريت بزرگ مردم

مضرخودبه يت واستعدادآگاهي ازاعمال سودمنديا ظرف- وعصبيگيري وهرچندهرعمل يك تركيبي ازتصميم . ديگران رادارند

قي رامنعكس ميسازد، ماهميشه سلوك اخالشعوري وغيرشعوريث ازاين سعة نظر، مابه حي. آينده راتحت نفوذقرارداده ميتوانيم

Page 101: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

101

خودبوده اخالقيغيراعمال كالنها، دربسياري موارد، مسئول . ميتوانيم

ومهربانانه عقايددلسوزتوسعةفعل وانفعال خالصه، سلوكهاي اخالقي وابسته به شبكه هاي وسيع

ودرجة . دن ميباش، هم درداخل مغزوهم درداخل جامعهيااثرمتقابلايداخالقي عقماكه درجة – درمغزوجامعهبازهم، - اتصال داخلي

ارزش تفكربرحسب . خودرابه كارميبريم تحت نفوذقرارخواهدداديك تسلسل اخالقي اين است كه ماراجازه ميدهدتاهروضعيت رابه

به عبارت . طريقه هاي مختلف عقالني وهيجاني ارزيابي نماييمطورمتفاوت حل خواهدشد، وابسته به قي به ديگر، هرموضوع اخال

. اين است كه مادرآن لحظه چطورفكرواحساس ميكنيمبه شيوه هاي مثبت اثرمتقابل داشته باشيم، بيشترهرقدرماباديگران

خواهيم داشت، به همان اندازه براي شان بيشتراحساس دلسوزياين، بايك آگاهي . وسلوك اخالقي مابيشترباالبرده خواهدشد

Page 102: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

102

ش يافتة اخالقي يكجا، يك سيعة نظرغنيتربه زايافدربرابرديگران دهدتاوجودخواهدآوردكه به ماكنترول بيشتر

اصالً، منظوركلي دين وتعليم . پاسخ ياواكنش نشان دهيمچطور سلوك دربارة انشعاب اجتماعيبيشترهمين چيزاست؛ وهرچه

بپردازيم، بهترآماده خواهيم مراقبهوعقايدخودبه تفكروادربرابراوضاعي كه به طورنورمال سبب كنش خودخواهانه، بودت

. مقابله كنيمميشدانه ، ياويرانگرنهنامعقوالبه هرحال، يكباركه مغزماسيستم اخالقي ماراتاسيس نمايد، هرقدربزرگ ومسن شده ميرويم آن سيستم به مشكل تعديل

، زيرامغزدرسن نوجواني بسياري ظرفيت ساختن اتصاالت ميشودكه چرااساس درتوضيح ايناين . نوراازدست ميدهدعصبي

يك جامعه وچرا،وساختمان اخالقي جوامع به آهستگي تغييرميكندبسياري اوقات ده هاسال به كارداردتاايديالهاي متفاوت

بازهم قابل يادآوريست كه، هرچه .رابپذيردكمك ميكند، عمل نمودن برآن بيشتردربارة يك ايديال اخالقي متمركزشويد

Page 103: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

103

بازهم، يك شخص ناگزيرخواهدبودتابه يقين . قيده آسانترميشودعبداندكه يك عقيدة اخالقي نوازعقيدة كه جانشين آن شده

. بهترخواهدبوديك تصويرخيره دربارة اخالق انساني به عمل كه دراين بخش

عقايداخالقي بسياري اوقات جاي خودرابه آمد، نشان ميدهدكه والدين قبيلوي راديديم كه ما. رند ميگذاانگيزه هاي خودپسندي

بااطفال خودرفتارتوهين آميزميكردند، شاگرداني كه به يك به خاطرخوش ساختنش دروغ ميگفتند، وكالنهاكه موجب ممتحن

رنج ديگران ميشدندصرف بخاطري كه برايشان گفته شده بافكر، هوشياربوديم كه خودشان ماشاهدآدمان . بودتاچنان كنند

ان بي رحم تغييردادند، حاضربه تحقيرواهانت آنهايي رابه قدرتمندبودندكه درسرراه شان استادميشدنديادربرابراوامرشان مقاومت

ومابايدخبرهاي قساوتهاراكه درسراسرجهان مرتكب .ميكردند ومردان وزناني كه حاضراندتاديگران رابخاطري –ميشوندبشنويم

. ندبكشانجام ميدهندرا كاردرست وبرحقكه معتقداند

Page 104: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

104

؛ شرائط فشارفوق العاده واقع ميشوندتحت اوضاعهمة اين اماب آسيب فوق العاده شده ودرچنين موقعيت، مردم عادي موج

آنهابرهمسران خودجيغ خواهندزدواطفال خودراتنبه . ميتوانند بخاطري كه احساس خطر، واماندگي، درهم شكستگيخواهندكرد

س دربرابرفشارمصئون وهيچ ك. ميكنند، ياازكنترول خارج ميشوندبيشترمتمايل اگرماتحت فشاروقت ياپول باشيم، ما. يامحفوظ نيست

توهين ماليه، ياقانون ترافيكي، فريبكاري درپرداختنقض يك به به شماصدمه فشارنه تنها. دوست خودميشويمكردن

طورفزيكي بهامغزرميرساندوشمارابه ديگران مضرميسازد؛ اين . ضعيف والغرميسازد

ختانه، اكثريت بزرگ مردم ازعقايدوسلوك اخالقي حمايت خوشببادرنظرداشت . ميكنند، فلهذاتمدن مابه كارخودادامه ميدهد

روش تايك اندازه چالشهاي كه ماروبروهستيم، انسانهااعتراضات وتنهايك . دربرابرديگران ابرازميدهندرافوق العاده وتحمل ياخالق

درحاالت . ف ميكننداقليت كوچك بي رحمانه ازحقوق بشرتخل

Page 105: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

105

هيجاني، عقايداخالقي ماشايدلغزش كنند، اماصرف به طورموقت، مبارزه وتقالي ما. چون بسياري ماازاشتباهات خودمي آموزيم

خودرابا دوستان خودشريك ميسازيم، وماتاميتوانيم به بهترين وجه ودراين پروسه مابه طورغيرشعوري به دشمنان خودگوش ميكنيم،

قابل پذيرش شدن وصلح بسوي اجتماعي بيشترحاظ يكي ديگرراازل . رهنمائي ميكنيم

به كردارتبديل كردن عقايددوستدارعقيده داريد، پس به يك خداوندرحيم وشمااگر

ديك حالت خوش آيندوآرام اين عقيده بايمتمركزساختن تفكربراگرتصورشماازخداوندتهديدكننده . ياصلح آميزراتحريك كند

موجب يك واكنش راقبت ياتفكربرآن عقيده وانتقام جواست، مازطرف ديگر، . فزيالوژيكي عصبي نگراني وترس خواهدشد

اين خشم كافي » خداونددرطرف مااست،«اگرمتيقن شديدكه ميتواندتايك جنگ رابه راه دشمن شمابه وجودآوردهنسبت به را

Page 106: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

106

ست كه چگونه تفكريامراقبت مربوط ابه شمااين بنابرين، .اندازيد؛ ميتوانيدترحم ياتنفرراپرورش دهيداانتخاب ميكنيد، شماردعا

بريك هرواقعيت متكيبراي خلق كردنامارهنمانيازي به اين حتمي نيست كه. تكرارتمركزيافتة انديشه هااست

مذهبيتشريفاتتفكريامرقبت شديدداشته باشد، امابسياري انواع . واكنشهاي بسيارقوي رااحضاركرده ميتوانند

واهيدتاترورستهارابه وجودآوريد، بدبختانه قاعده اش اگرشمابخازفاميل آنهارااطفال يانوجوانان رابگيريدو. بسيارساده است

به آنهابياموزيدكه وطن ياهدف شان عالي . جداكنيدودوستان شان وازبين تخريب ران برتراند، ودشمن متعهدبهاست، كه آنهاازديگ

امجورامعرفي كرده حتي انديشة يك خداوندانتق. آنهاستبردنميتوانيد، آن كه يك عمل خشونت آميزراعليه يك دشمن

اين عبادت راچندساعت درروزبراي . خواهدكرد نامقدس پاداشبكلي واقعي بعدازچندسال، اين تصورات . هفته هاوماهاتكراركنيد

عقيده خودش به يك واقعيت قبول خواهندشد، واحساس

Page 107: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

107

مغزدرحالت خشم تروريستهاي مشروط، باجسم و. خواهدشد، اين راآسان حتي مطلوب خواهديافت، گوش به زنگ دوام دارو

خاصتاًاگرپادشهاي –يك بم راانفجاردهد تايك ماشه راكش كندياچنانچه پروفيسرسوسيالوژي مارك . موعودبزرگ باشندبهشت

خشونت به دين ، آن رابي پرده ارائه ميدارد، جورگنسن ماير .قدرت داده ميتواند

يك قاعدة اعالن كننده گان وسياستمدارانايك حدي، گرچه تتفسيرياترجمة بخصوص واقعيت مشابه رابكارميبرندتايك

تكراريك قصة ناراحت . رادرذهن شنوندگان شان خلق كنند، ولوكه دروغ هم باشد، كانديدكننده دربارة يك

. بيشتروبيشترمردم باآلخره آن راباورخواهندكرداذهان مردم ياشعارقدرت مندرادرريواگرشمابتوانيديك تصو

–مثبت يك نتيجة ازطريق بازگوئي دائمي ووعدة - كنيدالقاء يافرآورده چون كوكاكوالآنهابه يك محصول

. تاآخرعمروفادارباقي خواهندماند

Page 108: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

108

حس آگاهي ماواقعيت راتوسط درجة فعاليت سيستم عصبي كه درمغزمارخ ميدهداندازه گيري ميكند، وهرقدرمادرموضوع

بيشترفكركنيم، تفكرماشكل واقعيتررابه خودتعمق ردمودربارة غذاي موردپسندخودبراي چندثانيه فكركنيد، . خودميگيرد

عين چيزدرموردهيجانات صدق . آب دهان شماجاري خواهدشدميكند، هرقدرشمادربارة يك احساس بخصوص ذهناًمشغول

. ميشويد، به همان اندازه واقعيتربه نظرخواهدرسيدمواظب دعا، تفكر، يامشغوليت ذهني خودباشيد، زيرااين ، بنابرين

اگرميخواهيدروحانيت . شايدباآلخره حقيقت شخصي شماگردد اگرميخواهيدآرامش –رايك جزءمركزي زندگي خودبسازيد

پس به هروسيله –مبدل سازيد به واقعيت راياحقوق بشريادلسوزي يوري كوانتم امااگرت. تاميتوانيدباالي اين ايديالهاتعمق كنيد

مطالعه كردن، ياتحليل رواني پيالة چاي شماست، پس خواندن، وانديشيدن آن مضامين درتبديل كردن آنهابه حقايق بنيادي

علم، روانشناسي، ودين همه داراي ارزش ذاتي . كمك خواهندنمود

Page 109: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

109

ند؛ وهركدام مارابه قشرهاي عميق يك واقعيت ا شخصي مفهومووديت مغز، هرگزكامالًفهميده متوجه ميسازدكه مابنابرمحد

. نميتوانيم

تشكيل عقايددربارة خداوندكه اري سوالها چون اينهاآنقدرعصب شناسيمربوط به مطالعات

دكه نبه وجودمي آورند، اماآنهابه مابصيرت نيزميدهجواب ميدهندبه طورمثال، يكي . چطورذهن ماعقايدراخلق وادامه ميدهد

دريك شخص شناسي مشابه خواهدپرسيدچرايك تجربة عصب سبب يك عقيده دربارة واقعيت ودرشخص ديگرسبب يك عقيدة

نيرونمايندگي براي بعضي مردم، خداوندازيك . ميشود مخالفيك براي ديگران، خداوند .ميكندكه جهان رابه وجودمي آورد

شخصيت است كه انسانهارارهنمائي ميكندتامطابق ايديالهاي نوزديگران خداوندرابه حيث قاضي ه. اخالقي عالي زندگي كنند

همچنان كساني وجوددارندكه . نهائي اعمال نيك وبدمي بينند

Page 110: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

110

اعتقادبه خداوندرابه خاطريك توضيح طبيعت گرائي جهان يكسره كدام ادراك كه فيصله ميكندچطورمغز. ترك نموده اند ياتصورواقعي است؟

هند، وقتي كه قسمتهاي مختلف مغزسطح فعاليت شان راتغييرميد. آنهاادراك سراسري مغزدربارة واقعيت رامتأثرميسازند

مغزيك (بصري فعال گردند، رؤياهاظاهرشده ميتواننداگرقسمتهاي هرگاه لوب جداري ياقسمت جهت يابي ). معجزه راميبيند شود، مردم شايداحساس كنندكه حضورمغزتحريك

كاهش . نزديك است) خداوند، يك فرشته، يايك اهريمن(ديگربي انتهابودن وبي اليت درقسمت جهت يابي بايك تجربة فع

نيزيك همراه است و) خداونددرهرجاحاضراست(حدوحصربودنمردم احساس كاهش يافتن احساس خودي، چنان كه

باخداوندياجهان (تعمق ومراقبه يكي ميگردندميكنندآنهابامنظور ،)فرقة مذهبي درمسيحيت(حرف زدن بازبانهادر). يكي بودن

رادادهواقعبينانهقدامي يك احساس اليت درلوبهاي تغييرفع

Page 111: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

111

باآلخره، .خودمخابره ميكندميتواندكه روح القدس ازطريق افزايش فعاليت درتلموس آن احساس واقعيت راباالخواهدبرد، كه

لذت به طوربه واكنش هيجاني درقسمتهاي لمبيك، اين مربوط آنچهبه ما، باآلخره .بخش، ترسناك، ياهيجان آوردرك خواهدشد

. احساس ميكنيم بسيارواقعي است باورميكنيمكه، امايكباركه اصالًدريك سطح ماقبل شعوري واقع ميشوداين همة

، يك پروسة متفاوت شروع رسانده شدمعلومات به لوبهاي قدامي پروسة كه تحليل ميكند، خالصه ميكند، طبقه بندي -ميشود

عبارت يف شناختي ديگروظا. ميكند، وتجربه راتعين كميت ميكندباخاطرات وعقايدگذشته، ويك تجربه يامشاهدهاندازمقايسه كردن

تجربه نواست، پس اگر. آغازميابدتسازماندهي مجددتصوراپروسه هاي شناختي مختلف بايدآن رابراي استعمال آينده ارزيابي

اينجا، درلوبهاي قدامي، شخص به طورشعوري فيصله . كنندبامعلومات حاصله راكه ي ياعقايدميكندتاقبول، رد،

اين پروسه درشخصي كه فعاالنه .كندتجديدنظردرتضادباشند

Page 112: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

112

درسنن شرقي، . درتمرينات ديني ومعنوي مشغول است رخ ميدهدبرتمرين فردي تاكيدميشود، پس عقايديك شخص باتجارب

درسنن غربي، اشتراك . دريك رديف قراردارنددعاي وي مراقبه وتندوشديدمعنوي فردي به تمرين درداخل گروه نسبت

معموالً، چنين اشتراك منحصربه فعاليتهاي گروهي .تاكيدميشودبااين . ديني، نمازهفته وار، وخواندن نوشتجات روحاني ميباشد

ميتوانديك احساس دروني مؤمن دربارة واقعيت وجود، اين فعاليتها راتقويت كندوعقايدديني راحفظ كنند، چه ازطريق تجربة شخصي

. ياپيروي ومتابعت اجتماعي

ترين اقليت درآمريكاناپسنده طبي هميشه به مطالعة واقعات استثنائي دلچسپي دارند، محققين

دربسياري سروي . والحادياخدانشناسي درآمريكانسبتاًنادراستتا 80يابررسيهانتيجه گيري اين بوده است كه تخميناً

اداراي عقايدمعنوي آمريكايان به خداوندعقيده دارنديدرصد90

Page 113: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

113

بررسيهاي . ميكنند درصد مردم ادعاي خدانشناسي1ديگراند؛ تنها درصدنفوس 8خدانشناسان تخميناًنشان داده اندكه سراري جهان

راتشكيل ميدهند، اماگمان كنم كه ارقام بلندترباشند، زيرامردمي به احتمال كمتردرچنين عقايدعوام پسندنيستندداراي كه

جدول دربعضي كشورها، طوري كه . يرندبررسيهاسهم ميگ، فل 2005در. درصدبررسد88زيرنشان ميدهد، الحادشايدبه

ذكرمن ازدانشگاه پيتزر، تازه ترين بررسي راارزيابي ونتيجه مليون مردم درجهان به 750 تا500گيري نمودكه بين

.خداوندعقيده ندارند

)1991(:فيصدي خدانشناسان دركشورهاي ذيل 88 رقآلمان ش 27 روسيه

26اسرائيل

Page 114: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

114

24 هاليند 23هنگري 15ناروي

14 بريتانيا 12 آلمان غرب

5 ايتاليا 3 آيرليند 1 آمريكا

كه به خداوندعقيده ندارند را مردمي فيصديتازه ترين سرويها( .)بسياربلندنشان ميدهند

ددربارة خداونداين قدرمتفاوت اندبه ميان اين سوالي راكه چراعقاي .مي آورد

به وقتي كه نيم آمريكايان كساني راكه به خداوندعقيده ندارندبيح ميكنند، ماخودداري ازاعتراف به تقشديدطورمعتدل يا

نوشتة پيوفاروم قرار. خدانشناسي رادرهرسروي فهميده ميتوانيم

Page 115: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

115

بين مردم كمتر درغيرمعتقدين خاصتاً« دربارة دين وزندگي مردم، حافظه كار، وبخش كهنة جامعه غيرمحبوب تعليميافته، بيشترم

هايي كه داراي تحصيالت كالج درصدآن37اماحتي » هستند،. بودندكساني راكه به خداوندعقيده نداشتندبه نظرخوب نميديدند

يامزاج ديني ياروحاني يك اين واقعاًمشكل است تاخو بررسيكردن مرتب ابسته به كشورراارزيابي نمود، چون بيشترو

است كه سوالهاچطورپرسيده ميشوند، وكدام تعريفات به كاربرده .ميشوند

محض يادآوري كرده نميتواندكه چراتوضيحعلماًهيچ كس چنان يك واكنش – آن، خدانشناسي ياضد–ازاعتقادبه خداوند

كه نورالوژي ازآنجايي . شديدرادرآمريكايان به وجودمي آوردبررسي اي احساساتي وسيعاًمطالعه شده است، تكنالوژي پروسه ه

مربوط به خدانشناسي وعقيدههيجاني برقي برجريان مغزي ممكنامابه خاطربايدداشت كه علم مربوط به . روشني اندازديك

تشخيص يك . مغزهنوزدريك مرحلة ابتدائي انكشاف خوداست

Page 116: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

116

.هيجان مربوط به يك فكرياعقيدة بخصوص بسيارمشكل استماميدانيم كه هرانديشه ياعقيده كه مكرراًبه بااين وجود،

خاطرآورده وفكرشوددرحافظه قوياًجاي ميگيرد، بيشتروبيشتردرمغز من حيث واقعيت قبول شده واهميت هيجاني

معمول است تايك مجله رابازياتلويژن درآمريكااين غير. پيداميكندتي ح. راروشن نمودكه درآن به يك بحث ديني برنخوريم

قضاياراجع به اوامرده گانه، دردادگاه عالي، درسالهاي اخير، ه دروازه مردم رابه سوگندوفاداري، مؤسسات خيرية ديني، دروازه ب

عيدميالدمسيح، بكاربردن شمعدان دركشتي ، دين نوواردكردن ، چنين توجه.افزايش يافته اندجنگي يهود، وبنيادگرائي

وهم غيرمعتقدين به بارمي موضوعات هيجاني رابراي معتقدين آورد، واين موضوعات بالنوبه اثرات عصبي قوي رادرجريانات

.برقي حافظة مغزبجاميگذارند ياگرمادين رابه حيث يك فلسفه ببينيم، پس الحاديك نهايت

راخيلي انديشة الحادهم حتي اين .ال ميكندغاشازيك طيف عقايدرا

Page 117: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

117

چندان ي شان خداوندكساني وجوددارند كه براچون ، ساده ميسازددراين شكل الحادعملي، . بازهم بي عقيدت نيستند ، مفهومي ندارند

پس . زندگي طوري سپري ميشودكه گوياخداوندوجودندارد راردميكنند؛ بخصوص جامعة حاكم كساني هستندكه خداشناسي

بازهم عقايدمعنوي رارعايت ميكنند، امانه آن عقايدي كه ازطرف 17به طورمثال، فيلسوف قرن .ب ميشوندحاكم تصويمراجع ديني

باروخ سپينوزابه حيث يك خدانشناس شناخته شده بودبه خاطري . كه اوبين طبيعت، واقعيت، وخداونديك فرق واضح نميكرد

مسيحيان اوليه نيزملحدين پنداشته ميشدندزيراآنهاخداهاي رومنهاي . آن زمان راردميكردند

يك شخص به درآن كه تيك الحادكالسيك باالحاددگمااين شكل . طورصريح موجوديت خداوندراردميكندمتضادبوده ميتواند

مشهوربود، واغلب درالحادجنگ طلب، كه درنيمة اول قرن بيست اوقات باكمونيزم وسياستهاي سوسياليستي، وافرادي كه سعي داشتندتابنيادهاي ديني يك جامعة بخصوص راتخريب كنند

Page 118: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

118

ختلف وجوددارندكه خودراملحدين حتي گروه هاي م. همبسته بود . روحاني ميدانند

درآمريكا، شماآزادفكران وبشرگرايان سكولرراخواهيديافت، حتي . همچنان راهبان، وكشيشان راكه به خداوندعقيده ندارند

جماعتهاي متشكل مربوط به كليساوجوددارندكه به كدام خداي ال، كليساي به طورمث.بخصوص ياقلمروروحاني معتقدنيستند

خلة خدايي انديشه هاي جنت، دوزخ، ومدا،همگاني وحدت گرايبالغ 000،600 كه اكنون به –آن اعضاي . راردميكند

معتقدبه –بود ويك وقت شامل جفرسن، ايمرسن، وتوروميشودآزادي، همگاني يك جهان بيني طبيعت گرايي وايديالهاي

ورياانديشة بدون آن كه براي تصعدالت، ديموكراسي است، سال اخير، هدف شان 450براي . خداوندكدام ضرورتي باشد» براي حقيقتجستجوي دوام دار« درتمرين كردن تحمل ديني

. بوده است

Page 119: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

119

؟ميشودضعيف توسط تعليم عقيدة دينيآيا، يك عقيدة عام ياغيرديني ديني ودنيويدرگروپهاي

ديني منجربه ضعيف ساختن انديشه هايوجودداردكه تعليم ميشود، امامدرك واقعي چيست؟ قراريك احصاية هريس، تعليم

92. شايديك تاثيراندك برعقايدروحاني وديني داشته باشد باالترنيست 12 شان ازصنف تعليمكه درصدآمريكايان ، فيصدي باهرسال تعليم كالج يادانشكده. برخداونداعتقاددارند

85رصدفارغان كالج، د90. پائين مي آيد، مانه آنقدرزيادمعتقدين . محصلين تعليمات عالي به خداوندعقيده دارنددرصد

درصد، واعتقادبردوزخ وشيطان 20اعتقادبرمعجزات تابازهم، بيش ازنيمي ازتحصيلكردگان . درصدپائين مي آيد30تا

. عالي قرارراي شماري به اين عقايدديني ادامه ميدهندسال اخيربه 100ر، تعصب مذهبي دازطرف ديگر، بين ساينسدانان، قرارسروي جيمزلوبا،كه 1914در. طورپيوسته نزول كرده است

درصدبه 53ساينسدانان مشهوربه عمل آورد، 400از

Page 120: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

120

وقتي كه اومطالعه اش رابيست سال . خداوندشخصي عقيده نداشتند درصدديگربه خداوندعقيده 68بعدتكرارنمود، لوبادريافت كه

. قادبه خداوندراادامه دادند درصداعت15درحقيقت، تنها. نداشتند، به منظوربهبودستراتيژي لوبا، ادواردالرسن والري 1997در

اكادمي ملي علوم، معتبرترين عضو517 بهويتهام پرسش نامه هارا كه – نيمي ازپاسخ دهندگان. سازمان ساينس درجهان، فرستادند

عبارت ازگروپ بيالوژيستان، رياضي دانان، فزيكدانان، وستاره 7 فيصدبه خداوندعقيده نداشتند، وتنها72 -ان بودند شناس

يك مشكوك يادرمورددين درصد21متباقي . درصدمعتقدبودندبايك فيصدي چشم گير، . موقف اگناستيك رااتخاذكردند

. ساينسدانان كمترين دلچسپي به دين نشان ميدهندتوسط الين يك تصويرخيلي متفاوت ازسروي مقدماتيبهرحال،وي يك گروپ خيلي . گرديدبرمالردانشگاه رايس اكلوندد

ازدانشگاهاي مختلف به شمول محققين فاكولتهيوسيعتراعضا 34تنها. استفسار نمود رادرعلوم طبيعي، اجتماعي، وسياسي

Page 121: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

121

كه ، درمقايسه باسروي درصدآنهاگفتندكه به خداوندعقيده ندارند. يباشدازنيم كمترمانجام شده انددرفيصدي توسط الرسن ويتهام

، ولواين اصطالح متمركزبود» روحانيت«اكلوندبرتوجه هرچند، ازعقايدديني مردم هرقدر«غيرصريح بود، مطالعه نشان ميدادكه

، دلچسپي شان رابه موضوعات روحاني شخصي فاصله ميگيرند » .حفظ ميكنند

درباالترين سطوح، اين مطالعات باهم يكجا، بازهم نشان ميدهندكه قايدديني سنتي، به شمول عقايدبخصوص دربارة ساينس وتعليم ع

براي اين مبهم باقي به هرحال، داليل . خداوند راتضعيف ميسازندمدرك بيالوژيكي شايدكساني كه دراين سطوح كارميكنند.ميمانند

نسبت به استداللهاي كه توسط دين ارائه ونجومي راصرف اكتشافات اينميشوندبيشترجالب توجه ميابند، ياشايد

دردورنماي روحاني هميشه متحول ازتغييرديگر يعكاسانبعضي مشاهده كنندگان، بالخاصه سنت گرايان .آمريكاباشند

Page 122: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

122

كه ديني، شايداستدالل كنندكه اين گستاخيست تافرض نمود . جهان راازطريق علم وتحقيقات انساني دانست

حال، بايدبه خاطرداشت كه اقالًيك چهارم بخش به هرانان ماامكانيت خداوندراباتمام قياسهاي ساينسدترينزيركاز

كه ستيفن هاكينگ طوري . ضدونقيض آن ردنميكنندنوشت، اگركدام روزي مابه » يك تاريخ مختصرزمان«دراثرش

:يافتن يك تيوري مكمل ومتحدجهان دست يافتيمپس همة ما، فالسفه، ساينسدانان، ومردم عادي، خواهندتوانست «

. چراماوجهان وجودداريم سهم بگيرندتادربحث راجع به سوالي كه عقل انساني نهايياگرجوابش رايافتيم، اين يك پيروزي

».آن وقت ماذهن خداوندراخواهيم دانست - خواهدبود، هاكينگ درچندين IIIشيفر. قرارگفتة پروفيسربرجسته هنري اف

مواردبسيارواضح ساخته است كه وي خدانشناس نيست، بلكه ، ديني رااتخاذنميكندغيرموضع گيري هرگاه يك ساينسدان يك

، وبعضي اوقات درميگيرندهردوجناحطرف ، ازمشاجرات مردم

Page 123: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

123

به طورمثال، داروين يك خدانشناس نبود، .حقايق گم ميشوندوي درتاريخچة . طوري كه بسياري مردم گمان ميكردند

خلقت جهان مختصرخودنوشت، كه اين رابسيارمشكل يافت تامعماي آغازهمه «وي گفت كه . ركندفك» يك تصادف كور«را

من بايدبه « ونتيجه گيري كرد، » چيزتوسط ماغيرقابل حل است، ».اگناستيك بودن خودراضي باشم

دربرابردين ياروحانيت به هرصورت، الحادضرورنيست كه آينشتاين، به طورمثال، اعتقادبه يك . خصومت داشته باشد

يني احترام خداوندشخصي راردنموددرحالي كه به اصول دازحوزة دين ناشي « وي معتقدبودكه اصل الهام علمي. ميگذاشت

نوع تا«بود يبعالوه، اواحساس ميكردكه دين داراي ظرفيت» .ميشودانسان راتاحدممكن ازاسارت خواسته ها، آرزوها خودخواهانه،

. وعلم براي انجام اين كارآماده نبود» وترسهاآزادكند،

Page 124: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

124

به يكديگرباوركردن ساختن واهدنشان ميدهدمابايددربارة، طوري كه شدرخاتمه

معلومات فراهم شده مربوط به عقايدروحاني ازسببي ارتباطات خدانشناسان دلسوز، خالق وجوددارند؛ . وديني خيلي محتاط بود

اين نشان . قاتالني وجوددارندكه به نام خداوندجنايت ميكنندان قضاوت كنيم بلكه مردم رابايدنه تنهاازروي عقايدشميدهدكه

. ازروي سلوك شان كه ازآن عقايدناشي ميشوندنيزقضاوت كنيم طرزانتخاب – مربوط به آن همه عقايد،–عقايدروحاني يامعنوي

مارابراي درك حقيقت منعكس ميسازند، واين يك تجربة حقيقت، زيبائي، .بي مانندبراي هرشخص استمنحصربه فرديا

بيل ايديالهاازطرف مردمان ديني همة اين ق–دلسوزي، اخالق . پذيرفته ورعايت شده ميتوانند يكسان يوغيردين

هم ذهن رابه امكاناتي كه قبالً خواب وخيالشعقايدمتفاوت به نميرفت بازكرده ميتوانند، واين بازبودن ذهن يابي تعصبي

توسط يك ديالوگ دلسوزانه بين همه جوانب بحث بهترين وجه

Page 125: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

125

به . نظرات علمي وديني حاصل شده ميتواند، خاصتاًبين روحانيعلم « وقتي كه ميگفت عقيدة من مطلب آينشتاين همين چيزبود

خواه ازميان » .بدون دين لنگ است، دين بدون علم كوراستتلسكوپ به دقت ميبينيم، يابه روح خودمي انديشيم، همة

اين طبيعت . اسرارجهان درشگفت شده ميتوانيمماازريبائي وتابراي عميقترين حقايق آن تجسس كنيم، مغزماست

نفهميم، اين حق ما، وميراث هرگزحقيقت راكامالًشايدولوما . بيالوژيكي ماست، تاتالش كنيم

-- -- -- --- ---

معتقدين بهترچيزي راكه يك شخص . هيچ چيزآسانترازخودفريبي نيست

.ميكند نيزباور به راست بودن آن آرزوميكند، وي )م. ق322-384(ديموستينيس

Page 126: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

126

:طريقي كه مغزماواقعيت راتحريف ميكند )27(

ازمطالعات علمي به دست مي آوريم بيشتربه چگونگي دانشي كه مااماترجمه هاتابع . ترجمه ياتفسيرماازمدرك وشواهدوابسته است

؛ عين قواعداندكه ادراكات ماازواقعيت راكنترول ميكنندتباهات نظري، آنهامملوازفرضيات، نتيجه گيريهاي كلي، اش

به تمايالت ياتعصب درعلوم اجتماعي، اين خطاها. وخطاهاميباشندعطف ميشوند؛ اماچنين تمايالت وابسته به دانش ياآگاهي

ساخته مغزدرميكانيزمهاي ادراكي وهيجاني همچنين شناختي ، هرفردآن رابه يك بارسيدن معلومات ادراكي به شعور .ميشونداين نوسازي واقعيت عبارت . باشدبيمانندمبدل ساخته ميچيزنوو

.ماراجع به جهان ميباشدهمه عقايدازمبناي ساختن منطق، استدالل، وتوافق عام اجتماعي نيزدرشكل دادن عقايدمانقش

رابه تعصب نيزمتمايل مهم دارند؛ امااين عوامل طرزجهان بيني ماباشناخت اين تعصبات، مامتفكرين بهتر، محققين بهتر، . ميسازند

Page 127: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

127

درطول پنجاه سال اخير، . نجام معتقدين بهترشده ميتوانيموسرامحققين، ساينسدانان، روانشناسان، وجامعه شناسان به صدهاپروسه هاي شناختي، اجتماعي، سلوكي، تصميم گيري راتشخيص داده

تعصبات ياتمايالت يك جانبه كه براي 27 از، ودراينجااند :دآوري ميشوندان اساسي اندياادراكات وعقايدمادربارة جه

ازطرف تمايل داريم تامعلوماتي كه مايك تعصب فاميلي -1داده ميشودخودبه براي مااعضاي فاميل ودوستان نزديك

مغزماباالي اين افرادتاآخرعمرمااعتمادكرده است، . خودباوركنيم .وبنابرين ماحرفهاي شان رابدون چون وچراقبول ميكنيم

مي كه داراي مقام مامعموالً مرد قدرتمنديتعصب -2 يامداركمابه آنهابدون بررسي منابع. وقدرت هستندباورميكنيم

.شان اعتمادميكنيموجاذب مابه كسان قدبلند بيتاذتعصب ج -3

ازنظرزيبائي خوش راكه بيشتراعتمادميكنيم زيرامغزآن چه

Page 128: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

128

كساني كه بيشترتماس چشم همچنين . است مي جويدآيند .ندميكنندبيشترباوركردني ابرقرار

وماتي كه معل مايك تمايل داريم تابريد تأيتعصب -4 ، درحالي كه به طورغيرشعوريازعقايدماپشتيباني ميكندتأكيدكنيم

ازآنجايي كه. معلومات متناقض به آنهاراردياناديده ميگيريمد، مدرك متناقض اغلب جريان عصبي ماجاگزين ميشونعقايددر . ميتواندراعبوركرده ن اتصاالت موجوددرمغزمااوقات

درارتباط باتعصب تأييد، همچنان نفع شخصيتعصب -5ماگرايش به حفظ عقايدي داريم كه متضمن منافع واهداف

. شخصي مااندبه اعضاي مابه طورغيرشعوريگروپيداخل تعصب -6

گروپ خودامتيازميدهم وندرتاًدرموردعقايدشان سوال ميكنيم، همنوائي ياتطابق طوري عيارشده اندتادرپي زيرامغزهاي ما . باديگران باشند

Page 129: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

129

مابه طورعموم عقايدمردم خارج تعصب خارج گروپي -7خاصتاًكه عقايدشان ، ياكم ميگيريمازگروپ خودرارد

بعالوه، مايك تمايل بيالوژيكي . باعقايدخودمافرق داشته باشندداريم تادرصورت مواجه شدن بامردمي كه ازنژادوفرهنگ

اعضاي ازآنهااني ميكنيم، حتي اگربامامتفاوت انداحساس نگر . گروپ ماهم باشند

مردم ديگربامابيشترموافق هرقدرتعصب توافق گروپي -8برعكس، . انددرستاند، احتمال بيشترميرودتافكركنيم كه عقايدما

، مابه احتمال موافق نيستندبامابيشترمردم هرقدربيشترعقايدخودماراسركوب وموردشك قرارخواهيم داد، ولوكه

. آنهادرست هم باشندازسيستمهاي مارا پيروي اين گرايشدنباله رويتعصب -9

هرقدر. آن تعلق داريم منعكس ميسازدعقيدتي هرگروپي كه مابه

Page 130: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

130

محاط شده باشيم، به احتمال بيشترمردم ماتوسط . عقايدآنهاوفق كنندتابابيشترماعقايدخودراتعديل خواهيم كرد

بررسي، تصورميكنيم كه مااغلباً، بدون تعصب تصوري -10اخالق مشابه اند، وجهان ، دم ديگردرگروپ ماداراي عقايدمشابهمر

يعني هركس چون مافكرميكنند، كه يكي . رابه عين شكل ميبينند زيرافرهنگهاي مختلف، و –ميباشد ازتعصبات بسيارخطرناك

. مانندمافكرنميكنند)چون تروريستها(شخصيتهاي مختلفدرجستجوي معلومات وقتي تنداشتعصب انتظار -11

، مايك تمايل داريم تاآنچه ميپردازيمتحقيقي به ، ياهستيمدرطبابت، مطالعات كه به هردوطرف . راانتظارداريم كشف كنيم

. انجام داده ميشوندن تعصب فراگيربه غرض رفع ايمجهول باشندبه خاطروظايف اعداد»يياعددجادويشماره «تعصب -12

ك يهرقدر. برعقايدمانفوذدارنددمغزنيرومنيامقداري كمي بزرگترخواهدبود، آن تاثيرهيجاني عددبزرگتروبرجسته تراست،

Page 131: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

131

تعيين مقدارشده باشد قوي كه يواين بالنوبه، اعتمادمارابرمعلومات . ميكند

ازديگران تاباوركنيم كه ما ماخوش داريماحتمالتعصب -13اشخاص . (مميتواني فايق آمده براحتماالتخوشبختترهستيم، وما

اين خوشبيني رابه نام .) افسرده، برعكس، عقيدة مخالف آن دارندبدينسان بسياري كالنها، . تعصب قماربازنيزيادميكنند

شبدرچاربرگه، يك (چون خاصتاًقماربازان، چيزهاي مخصوصراباخودنگاه ميكنندتادربخت ) يك پاي خرگوش، يك سكه

.وطالع شان كمك كنندمغزمامتمايل به ساختن يك تعصب علت ومعلول -14

رابطة سببي بين دوحوادث ميباشد، حتي وقتي كه چنين رابطه شمايك داروي ازگياه ميگيريد اگر. وجودنداشته باشد

ي شمارفع ميشود، شمادرمان رابه دارونسبت گوسرماخورد . درگيرباشندخواهيدداد، ولوده هاعوامل غيروابستة ديگرشايد

Page 132: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

132

ميكنيم كه تجارب خوش ماتصورتعصب لذت بردن -15آيندحقايق بزرگتررانسبت به تجارب ناخوش آيندمنعكس مي

كردن كنند، قسماًبه خاطري كه مراكزلذت بردن درمغزكنترول . ادراكات، خاطرات، وافكارراكمك ميكنندقوتااشياي ماترجيح ميدهيم ت تعصب شخصيت دادن -16

محرك داريم تاوماهمچنين تمايل . بدهيمبيجان رااوصاف زنده نمارااشكال انساني وحيوان ) يرهسايه ها، صداهاي نامعلوم، وغ(مبهمبه عقايدخرافاتي مختلف اين وظيفة ادراكي وشناختي. بدهيمنما

. منجرميشود

مغزماخودبخودفرض ميكندكه ادراكات تعصب ادراكي-17اين . وعقايدماحقايق عيني رادربارة خودماوجهان منعكس ميكنند

. منجرميشود» ديدن باوركردن است«ديم، كه به گفتة ق يكباركه مابه چيزي معتقدشديم، مداومتتعصب -18 اصرارخواهيم كردكه عقيدة درست است، حتي اگرمدركپيهم ما

Page 133: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

133

وهرچه ديرترعقايدمشخص رادوام دهيم، .رائه شودامتناقض .ميگردنداپايدارترعصبي م جرياندر

حفظ مغزماگرايش به حافظة غلطتعصب -19اين . ديرترخاطرات غلط نسبت به خاطرات صحيح دارد

نيزآسانتراست تاخاطرات غلط رادرديگران القاء نموداگرشرايط .معلومات باوركردني باشدمناسب و

وقتي كه دربارة گذشته تعصب حافظة مثبت -20حوادثي رابه يك شكل بيشترمثبت تاگرايش داريمفكرميكنيم، ما

. خاطرآوريموع آنهابه اصل وقومطلوب نسبت به باحثاتيماگرايش داريم تام تعصب برهان ومنطق-21

مانيزگرايش . كه براي مابيشترمنطقي معلوم ميشوند راباوركنيم. داريم تامعلوماتي راكه براي مابيمفهوم است ناديده گيريم

به قاعدتاً ماهمه حقايق ونظرياتي كه «قرارگفتة ويليم جيمز، ».ميكنيمدردمانميخورندباورن

Page 134: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

134

مابيشتركسي راباورميكنيم كه تعصب متقاعدسازي -22يك نقطة نظرخاص بيشتردراماتيك واحساساتي راجع به هدرمباحث

، ومادراحساسات تاباسخنرانان بزرگ بپيچدمغزمامايل است. باشد . ميتوانيمماندهوعقايدشان گير

مابه نامهاومعلوماتي كه درسريك يتوتعصب اول -23ميشوندبيشتراهميت ميدهيم وآسانتربه خاطرمي فهرست ظاهر

. آوريم مغزماشك وابهام راخوش ندارد؛ تعصب شك وترديد -24

، نه اينكه مشكوك بنابرين ماترجيح ميدهيم تاباوركنيم ياباورنكنيم .مانيمبباقي هيجانات قوي معموالًبامنطق واستدالل تعصب هيجاني -25

موجه اندن عقيدة داردكه ماخشم تمايل به فراخو. دخالت ميكندچنين يك عقيده ونگراني وحق به جانب هستيم؛ تشويش

. ميسازدكند؛ وافسردگي عقايدخوش بينانه رامبهمراتضعيف مي

Page 135: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

135

روزنامه ناشرين كتابها، مجالت، وطبع ونشرتعصب -26عواقب مثبت دارند، راترجيح ميدهندكه هاطبع ونشرآن نوشتجات

يك پروژة تحقيقاتي .ندراازنشربازميدا منفي ر بانتايجونوشتجاتكه نتيجه رانشان نميدهداحتمال نشرآن كمتراست نسبت به پروژة

عدديگراين تعصب تمايل خوانندگان ب. ميدهدنشان كه نتايج مثبت حقيقت كنندكه ميخودبخودفرض نشرميشودهرچيزي كه است تا . طع ظاهرشودقنيم كه درروزنامه هاي دارد، ولو

محققين يك تعصب ياناشناختهنقطة كورتعصب -27ازاينكه بسياري مردم . نقطة كورراتشخيص كرده اند

اين چقدردستخوش ي خود، يانازتشخيص تعصبات شناختچقدروسياست مداران ن اعالن كننده گا. عاجزاندتعصبات قرارميگيرند

به تعصبات عمداًاازاين نقاط كورخوب آگاهي دارند، وآنه. صوالت وانديشه هاي خودرابه فروش رسانندمامتوسل ميشوندتامح

تايك حدي، همة ماديگران رابازرنگي متقاعدميسازيم تاعقايد

Page 136: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

136

والدين اين كاررابااطفال خود، معلمين باشاگردان . خودمارابپذيرندعاشقان اين كاررابامعشوقه هاي خود، محققين باهمكاران خود، و

اوقات بدون بدبختانه، مااين كاررااغلب. انجام ميدهندخوددرنظرگرفتن شعوري منافع يانيازمنديهاي شخص ديگرانجام

. ميدهيم

مغزاحمق آداب ومراسم شناختي سال يكباربرحسب تمايل مابراي تعصبات

وقتي كه فيصدي زيادمردم براي آزمايش ساده لوحي ،مذهبيبه درروزاحمق اپريل، . ميروندنشان داده ميشوددورديگران

درميابندكه چقدرآنهامتمايل به باوركردن زودباور ان ليونهاقربانيم، راديوبي بي سي يك فلمي 1957درسال . قصه هاي زشت هستند

شده برداشته وخرمن ازدرختان آش بريده نشان دادكهتي ياسپگاز بسياري بينندگان تيليفونبنابرين . بود

Page 137: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

137

ويانندكه ستيشن تي خودشان رابركردندميخواستندتابدانندچطورسپگيك ميخك سپگتي رادريك قوطي چاشني « جواب شان گفت در

وصبورانه براي خرمن » يارب بانجان رومي بگذارندكه سيارة ، بي بي سي اعالن كرد1976درسال . آنهاانتظاركشند

پلوتووقتي كه ازعقب جوپيترميگذشت يك تاثيرغيرعادي ، اشته بود، واگرشمافقط درآن لحظه خيزميزديدگذبرجاذبة زمين

به . عجيب اماشگفت آوررااحساس ميكرديدك تاثيرشناي شماي، يك 2002درسال . ادعاي چنين تجربه راكردندمردم صدها

سوپرماركيت بريتانيااعالن يك نوع زردك اصالح شده رانمودكه يكشيد؛ اين به صدهامشتريان اگربه طورمناسب پخته ميشدصفير م

انويان ومبادايك كس فكركندكه تنهابرت. رابه ماركيت آوردلينكن رابه ، اعالن نمودكه يادگار1996رسفيددرزودباوراند، قص

صداي به صدهامردم خشمگين .كمپني موتورفوردفروخته بوددرهمان روز، رستورانت تاكوبِل . رابلندكردندشكايت

. دراخباراعالن نمودكه زنگ آزادي راخريده است

Page 138: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

138

هرچيزي كه : معني اين قصه هاواضح است آنعصب شناسي مربوط به وتوضيح . كنيدنويدباورميخوانيدياميشن

كه يك عضوگروپ يهركستنظيم شده تاطوري مغزما: ساده استيالوژيكي پس ماازلحاظ ب. كندميمايايك شخص باقدرت باشدباورمجله هاي راكه ميخريم، چينل متعصب يامتمايل به باوركردن

يم ردمي راكه شخصًادوست داركه انتخاب ميكنيم، ومرااخباري . ميباشيم

ودوباره داده قرارسوالهاموردراحقايق فرضي

كنيدبررسي كنجكاوباشيدو.معتقدخوبترباشيد،بسيارسوالهاكنيد.رميخواهيديكاگ

مشاهده كنيدومنبع وعميقترازنزديك . باحقايق سطحي قانع نشويدچگونه بين يك نظرشخصي ومعلومات يادگيريدتا. رابررسي كنيد

. رتعديل عقايدتان آزادباشيدواقعي فرق گذاشت، ود

Page 139: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

139

سوالهادرتوسعة ادراكات شماراجع به چون، بعدبيشترسوالهاكنيدسوال خودرابراي يافتن حقيقت باعالقمندي . جهان كمك ميكنند

. نه به مقصد لكه دارومتالشي ساختن عقايدديگراندنبال كنيدهيچ ودرستي ومهمترازهمه، بايدبه خاطرداشت كه ماهرگزصحت

حفظ كه ماقوياً رابه يقين دانسته نميتوانيم، حتي آنهائي رانوع عقايدساينس وطبابت معلوماتي كه دربارة. يمميكن

ميخوانيدبايدبسيارمحتاط بود، خصوصاًكه آن معلومات درمجالت اين . وروزنامه هاوديگررسانه هاي مشهورگذارش داده ميشودوقتي كه بارهادرموردمطالعة دين وروحانيت اتفاق مي افتد، خاصتاً

. مقياسهاي احصايوي بكاربرده ميشوند

شناختن محدوديتهاي عقيده نقشه اين است تابشناسيم خوب شدن مؤمن براي يكمرحلة ديگر

تخمين كرده م حقيقت رادربارة جهان صرف هاي راكه ماميسازي

Page 140: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

140

بنابرين هميشه يك شگاف بنيادي بين دانش ما، عقايدما، . ميتوانند . هدداشتوواقعيت وجودخوا

، امابراي ديگران براي بعضيهااين يك فكرناراحت كننده استمنظوراصلي چون . ماية تعالي نفس وتهذيب اخالق است

چگونگي كارواقعي دراينجاتحقيق مغزاست زيرامابدربارةمغزكمترميدانيم، وبه يقين كه مايك دهه بعدطرزكاربكلي متفاوت

ربوط به طبابت چنان مدرحقيقت، تحقيق . ازامروزراخواهيم داشتبه سرعت پيش ميرودكه ماپيوسته طريق مداواي بيماران

پس اهل طبابت به طورعموم افتخاربزرگ . راتغييرميدهيمرابه فروتني داردازاينكه ميداندكه واقعاًنميداند؛ اين

براي بهبودصحت يادميدهدوتصميم ماراقوت ميبخشدتاراهاي بهترما . خودبيابيم

به كه ماهرگزحقيقت رايعني ي دارد، محسناتمشكوك بودندرجستجوي سقرات چنين يك فلسفه را . آورده نميتوانيمچنگ اختياركرده بود، وي بسياري باسوال كردن هرچيزوهركسخرد

Page 141: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

141

اوقات تجاهل ياوانمود به ناداني ميكردتاعقايدمردم ديگررابيرون قدرت استدالل . اشتباهات رادرمنطق شان نشان ميدادسپس . كشد

سياست مداران يونان رابه وحشت انداخت زيرااين وي سقرات رابه مرگ آنها، فلهذاعقايداخالقي شان راچيلينج ميكرد

من صرف اين « حتي بازهم اواعالن كرد، . محكوم كردندبراي » .قدرميدانم كه من ادعاي خردنميكنم، خورديابزرگ

. سقرات قدرت درسوال كردن بود، نه درعقيده

نعطاف پذيرانكشاف عقايدا محدوديتهاي آنها، باموردسوال قراردادن عقايدخودماوشناختن

. آزادميسازيم سيستمهاي مختلف عقيدتي ماخودرابراي كاوشوقتي كه ماازديگران ميĤموزيم، مرزهاي كه معموالًماراازهم

. جداميسازندآغازبه منحل شدن ميكنند

Page 142: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

142

طوري كه ماسيستمهاي مختلف عقيدتي راكاوش ميكنيم، درطفوليت، بسياري ازعقايدمابه . الحاق دريابيماخودرادريك م

ماداده ميشوند؛ وماآنهاراعميقاًموردسوال قرارنميدهيم، زيرامغزهاي امادرنوجواني، ماظرفيت . ماكافي به حدبلوغ نرسيده اندتاچنين كنند

متاسفانه، قدرت توافق عام گروپي . آن راداريم تاخودمافكركنيمتقاضاميكندكه اعضايش به كند، زيراگروپ ازفرديت جلوگيري مي

اگر، درپروسة يك معتقدخوب شدن، . عقايدآن همنوايي كنندمااين تعليمات اخالقي راموردسوال قراردهيم، مابه سوالهاي

ماشايددفعتاًخودراخارج به طورمثال، . نوومشكلترروبروميشويمنه هم اين . ازگروپ دريابيم، واين يك راه متروك است

است، زيرازندگي درانزوامنجربه فشارجسماني عقوللزوماًمپس ماخودرادربين دوقطب مقابل يعني متابعت .وهيجاني ميشود

. اجتماعي وخودمختاري سازش ميكنيمتابين نظرات قرارگيريم، داشتن عقايدانعطاف پذيربه مااجازه ميدهد

. پديدارميشوندديالوگهاي پرمعني وبه عقيدة من دراين حالت،

Page 143: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

143

يري ازفشارجلوگدرارتباط باعقايدمتفاوت، اين نيزمهم است تاارزيابي نمودكه كدام

فشارخودش، . عقايدتاثيرويرانگربرخودشخص يااشخاص ديگردارد بازي زندگيبخشهردرچه فزيكي ياروانيست، نقش عمده را

. فشاركم براي تحريك نموي فزيكي ورواني سودمنداست. ميكند، زيراهورمونهايي كه س داردامافشاربسيارزيادتاثيرمعكو

طوري كه .آزادميشوندبه مغزشماآسيب دائمي رسانده ميتوانندقبالًگفته شد، يكي ازاولين قسمتهاكه توسط فشارمتضررميشوندعبارت ازهيپوكامپوس است، كه هيجان، حافظه،

آن ميكانيزمهايي كه –آموختن، وشخصيت راتنظيم ميكند فشاربرسيستمهاي . اساسي اند درساختن وحفظ سلوك وعقايدسالم

، ديگرجسم كه نمو، وظيفة جنسي وتوليد، سرعت قلب وتنفس . راكنترول ميكنندنيزنفوذداردفشارخون، وهاضمه

درحقيقت، فشارهربخش ثبات شناختي وهيجاني ماراتضعيف وتخريب كرده ميتواند، ومرهرقدردير تحت فشارباقي بمانيم، به

Page 144: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

144

بدينسان، . ارة واقعيت تغييرميدهدهمان اندازه ادراكات مارادربميشودتايك فردبسيارمضطرب يااندوهگين رابه اين فشارسبب

معتقدسازدكه جهان واقعاًبراي زندگي يك جاي خطرناك كه انسان بيچاره، نوميد، راعقايدي فشارو. وناشاداست

لنگ وعاجزاست به وجودمي آرد، واين افكارحتي ازنظراحساساتاندازة سيروتونين . ابيشترتحريك ميكنندافرازهورمونهاي فشارر

ويافتن راه مامعقوليت توانايي ودوپامين درخون پائين مي افتد، و .حلهاي خالق براي پرابلمهاي مارانيزتضعيف ميسازند

ميشوند، وآنهاباهم احساسات منفي باعث توليدافكاروعقايدمنفي : خبرخوش اين است. جريانهاي عصبي ديگررادرمغزاخالل ميكنند

اين پروسه هاي تابنابرشواهدبسيارقوي شماميتوانيد، خواه اين ازطريق آگاهانه باتغييرطرزتفكرتان قطع كنيدويرانگررا

. باشد يامداخلة درماني ادراكيمراقبه، دعا، ونيايش، وتوضيحات مطالعات داروي بي اثرياپالسيبو، مطالعات دعا

ي اندازندكه تحقيق آگاهي بريك بعدمهم روحيه انساني روشني م

Page 145: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

145

مغزمادربارة هيچ : بعضي اوقات ازطرف ساينس چشم پوشي ميشوددرعوض، درجستجوي حلهاي . چيزبه ثبوت مطلق ضرورت ندارد

به خاطرداشت وقتي كه اين رابايد. مسائل به طرق مختلف ميباشد ضرورنيست :ماعميق ترين عقايدخودرابررسي ميكنيم

. در بقاي ماكمك كندتاآنهادقيقاًدرست باشند؛ آنهابايدصرف بلكه بيشترازآن، آنهايك احساس اميدوخوشبيني رادربارة

. خودماوجهان فراهم ساخته ميتواننددوباره سيم كشي يك معتقدخوب شدن كارمشكل است، چون

امااگرمابه موفقيت كمي دست . مغزمستلزم حوصله وزمان استهاي خودرا يافتيم، مابهترقادرخواهيم بودتامحدوديتهاوهم توانايي

شجاعت سوال كردن جرأت وپس كساني كه . تشخيص دهيمقابل احترام هستند، چون اينهاكساني دربارة عقايدخودداشته اندرا

هستندكه جهان ماراباخالقيت ورغبت خودغني ساخته . اندتارشدكند

Page 146: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

146

آياچيزي خارج ازعقايدماوجوددارد؟يالوژي دانان، فزيكدانان، كيهانشناسان، بچون –هرقسم افراد

براي ثبوت آنچه –زمين شناسان، خداشناشان، وحتي بعضي اطفال براي بعضيها، علم نجات دهندة . اساساًواقعيست درتالش هستند

همه براي من، . براي ديگران، فلسفه يادين ناجي است. شان است . هستيداگردرتجسس مفهوم زندگينموداساسي اندتاكاوش

ثبوت به طورالينحل وابسته به منطق، دربسياري مكاتب فلسفي، استدالل، وتجربة شخصي ميباشد، اماتجربة شخصي معروض به تحريفات متعددادراكي، هيجاني، وشناختي ميباشدكه درهرمرحلة

آنچه باآلخره . عصبي به وقوع ميرسندپروسة درشعوراحضارميشوديك نظربسيارمحدودوذهني دربارة جهان

ستماتيك سعي ميكندتادرك ياتجربة سيطورعلم به . . خواهدبودذهني رابراي اندازه گيري واقعيت عيني بكاربرد، اماحتي نظرات

هرفرضيه نظرات مخالف . علمي دربارة واقعيت فرق دارند، پس خوددانشمندان درانتخاب شان كه كي وچه رادرميابد

Page 147: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

147

بعالوه، يك سيستم عقيدتي . راباوركنندموردآزمايش قرارميگيرندسايندان ميتواندبرنتيجه گيري يك بررسي نفوذكند همان دانشمنديا

ازجهان او اكدراقدركه يك سيستم عقيدتي خداشناس ميتواندبر . نفوذكند

ميتواندتابه يك سطح جزمي رسانده ، چون دين، نيزعلم ياساينسميگويند، عقيدة كه ساينس » علم گرائي ياساينتسيزم«اين را. شود

. جهان بايدبدانيم به ماخواهدگفتيك روزهرچيزي راكه مادربارةبازهم باشرايط علم گرائي شايدراست ثابت شود، اماطرزديدعلمي

حس آگاهي خودمامحدود باقي ميماند؛ به همين سبب البته، دين باعين . ماهرگزقادربه دانستن كامل جهان نخواهيم شد

.مشكل مواجه است چون –دارند بازهم، دانشمندان لحظات يافرصتهاي ازبينش

كه ازشناخت–ظهورياتجلي ارشميدس، نيوتن، وآينشتاين . روزمره سبقت جستندوبه حقايق غيرمنتظره دست يافتندياادراك

، راندآگاهي ياشعوتغييريافتةاين تجربيات، اصالً، حاالت

Page 148: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

148

، نمايش تخيلي، يااشكال شهودياادراك مستقيموآنهاتوسط روياها، به عقيدة من وقتي كه . توانندآغازشده ميمختلف مراقبت ومناجات

درچنين حاالت قرارداريم، مااجماالًيك نظرمتفاوت وشايددقيقتر ماخواه اين عمالًواقع شوديانشودمعلوم . ازواقعيت راديده ميتوانيم

نيست، امامعاينات برقي مغزبرمنشاءچنين بصيرت روشني . خواهندانداخت

آزمايش ، مستلزم يك شخص موردتجربة روحانيعلمي مطالعة ونتايج راانجام دهد كسي كه اندازه گيريها–ميباشد ويك مشاهد

بدبختانه، مشاهده كننده هرگزدرذهن شخص . راترجماني كندچه عيناًوي معلوم كندكه موردآزمايش به دقت نگريسته نميتواندتا

اين هميشه درمطالعة مراقبه . احساس ميكند،را، ياچه وقتمانميتوانيم اشخاص . ستودعايامناجات يك مشكلي بوده ا

موردمطالعه رابرشانه اش آهسته بزنيم وبپرسيم كه درحين مراقبة درپي كه مادميشابودند، زيراانقطاع سبب تغييرآن حالتي شان دركج

صل شك وترديد به وسيلة امغزاين ترجمة . كشف آن بوديم

Page 149: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

149

وقتي مايك كميت رابه – است )فزيكدان جرمن(هايزنبرگاصول . يكنيم، دقت كميت ديگركمترميشودطوردقيقتراندازه م

به طورمثال، . معادل دررشته هاي ديگردانش وجوددارندانسانشناسان ميدانندكه حضورشان فرهنگي راتغييرميدهدكه

به عين منوال، رياضيدانان بايدباتيوري ناقص . آنهابررسي ميكنندكه شايدهميشه ادعاهاي د، كه اظهارميداربودن گودل گالويزباشند

حتي ماشينهاي كه . ثبوت آنهاناممكن استكه جودداشته باشندوبراي اندازه كردن فعاليت مغزبه اب عصمتخصصين ا

خودمحدوديتهادارند؛ بنابرين، ماشين آن دردرست بودنكارميبرند . قدريك هنراست چون يك ساينس

تصوفي، اشخاص درتحقيق وبازجوئي من دربارة تجارب اين باوربودندكه آنهايك الية موردتحقيق من اغلب اوقات به

احساس پيوستهبلندترياعميقتررادرك ميكنندكه به آن خودرابعالوه، آنهابسياري اوقات احساس ميكنندكه تجربة . ميكنند

ازروي تحقيق من بامراقبه كنندگان . مذكورعميقاًواقعي است

Page 150: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

150

، راهبه هاي فرانسسكان، وپيروان عيدخمسين، من به اين بودائي دم كه هرقدريك كس بيشتربريك عقيدة معين توجهعقيده رسي

به همان اندازه آن راباآلخره واقعي احساس ، خودرامتمركزسازدمبني برتحريك جريانات عصبي خواهدكرد، واين حس واقعيت

هيجانات وتحريك حسي نيزاحساس . بخصوص درداخل مغزاست؛ به همين خاطربسياري مراسم ديني دنواقعيت راتشديدميساز

آنچه راتحقيق . ت مهيج، صوت ، وچراغ راباهم مي آميزندحرككشف نموده است اين است كه ادراكات شمادربارة واقعيت

. هم پيچيده يابافته شده اندايدشمابه طورنگشودني باوعق

كردن واقعيتتعيين يك وضاحت ذهني: ميباشدمعيارحس واقعيت شماوابسته به سه

اظ زمان وفاصله، وتوافق عام ازلح تجربه، تسلسل ودوام تجربهمعياراولي تقليل داده به هرسه آنهاازنظرمن . ديگران دربارة واقعيت

حس روشن ياواضح هرتجربه واقعيت رامعين -شده ميتوانند

Page 151: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

151

زمان، فاصله ياساحت، ات شمادربارةبه طورمثال، ادراك. ميسازد عبارت ازتجارب ساخت ذهني اندكه به واسطة مغزخلق ودوام؛ اگرشماوظايف مغزرابه هردليل تغييردهيد، يك تغييرقابل ميشوند

لهذا، زمان، فاصله، دوام، . توجه درهمةاين ابعادواقع خواهدشد به نظركه، وحتي حس نفس خودشمابه طورذهني تجارب نسبي اند .فعاليت عصبي مغز، ازلحظه به لحظه تغييرخورده ميتوانند

تصديق - است ازمعيارسوم براي تعيين كردن واقعيت عبارتيعني موافقت يك شخص باشمادليل . اين نيزذهني است -شخصي

راست بودن نظرشمانميشود؛ وبازهم، تاجايي كه به مغزتعلق دارد، حتي . تصديق ديگران براي تعيين كردن حقيقت اساسي است

وقتي كه مردم اشياي بكلي متفاوت رامي بينند، تحقيق وتجسس به اران ناآگاهانه مارابه همرديف ساختن فشارهمقطنشان ميدهدكه

. نظرات ماوادارميسازد آنچه ماواقعي ميدانيم يگانه داورياميانجي ذهني ماةرب تجلهذا،

اين واقعي احساس ميشود، . مايك ميزرالمس ميكنيم. ميگردد

Page 152: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

152

وقتي كه ماخواب ميبينيم، . فلهذاماباورميكنيم كه اين واقعي استشوند، قسماًبه خاطري كه سيستمهاي خوابهاي مانيزواقعي معلوم مي

اماوقتي كه . شناختي مختلف معلق ياموكول شده ميباشندبيدارميشويم، حواس مادوباره خودرابرقرارميسازند، فلهذاماتجربة

.خودرانظربه عقايدبرقرارشدة قبلي خودكمترواقعي تعبيرميكنيم ماپروسه هاي: عين چيزدرهنگام يك تجربة روحاني ماواقع ميشود

به طريقي حسي وعقايدمعين رابه تعليق مي اندازيم وديگران راوقتي . ميسازيم كه تجربه راميگذارندتاواقعي احساس شودبرجسته

كه به پايان ميرسد، مابه اصل آگاهي برميگرديم وتجربه را به طورمثال، : طريق صنف بندي ميكنيمبه يك ازجمله چندين

يف ياوهم بود، ياميتوان ماشايداستدالل كنيم كه تجربه يك تحر يعني ازواقعيت - استدالل نمودكه تجربة مامافوق واقعي بود

درموردديگر، مامعموالًفيصلة خودرابراساس . روزمرة ماواقعيتربود .ميكنيمعقايدقبلي خود

Page 153: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

153

آيابه تعليق درآوردن همه سيستمهاي عقيدتي ممكن خواهدبود؟ ه است، يك اين رابه حيث آگاهي خالص شناخته شددربوديزم،

حالتي كه درآن يك شخص بيداروآگاه است، درعين حال هيچ ندرتاًشخصي كه به . افكاربه طورآگاهانه پروسس يادرك نميشوند

براي خوردن چنين يك حالت ميرسدبايدتوسط يك كس ديگرفايدة چنين يك تمرين چه . شودياخواب شدن منقطع كرده

س عميق آرامش خواهدبود؟ ازنظربودايان، اين حالت يك احسا. استآزاد، تشويشها، وترسهاآوردكه ازعذاب خواهشات ميرا

اين مردم وقتي كه دوباره به واقعيت . صرف زمان حال وجوددارد – وقتي كه بادنياداري مشغول ميشوند –روزمره برميگردند

آنهانسبت به ديگران باخردترودلسوزتربه نظرميرسند؛ ووقتي كه اشيد، آنهاظاهراًيك احساس عميق شمادرحضورشان قرارداشته ب

دربارة اين چيزقابل دلچسپي براي من . مشعشع ميسازندآرامش راكه شخص شايديك راه بيرون رفتن ازسيستم حاالت اين است

. تجربه ميكردفكربازواقعيت راباوعقيدتي اش پيداميكرد

Page 154: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

154

مااكنون تكنالوژي اگرماچنين اشخاص بااستعدادرايافته بتوانيم، اريم تادرداخل مغزهاي شان بادقت نگاه كنيم دراختيارد

.تامارادردانستن واقعيتي كه آنهادرك ميكنندكمك كندشايددرارتباط بين واقعيت روزمره ساختة مغزوواقعيت بنيادي كه

هرقدرماعلم . اشتباه كنممارابازندگي، جهان، وهرچيزمي پيونددواب ، مجال بهتربراي جوروحانيت راتاحدودشان به پيش بريم

. دادن سوال نهايي داريمازدنيوي تاتصوفي . درآخر، مابايدهميشه به عقايدخودبرگرديم

دربارة واقعيت آگاه ميسازندوزندگي آيندة يارمزي، آنهاماراواگرواقعيت نهائي يك معماباقي ميماند، چه . ماراشكل ميدهند كه براي مامعني ومفهوم ميدهند، مارابه هاستبهتر، زيرااين سوال

.ماوراي دانش مانگاه ميدارندبيم درش سوق ميدهندوماراپي .اقالً، به همين چيزباوردارم

Page 155: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

155

: كتاباقتباس ازBorn To Beleave Andew Newberg, MD And Mark Robert Waldman, 2006

ديپارتمنتهاي پروفيسردرنيوبرگ، معاون اندرو: دربارة مؤلف

ن دانشگاه پنسلوانيا، ومعاون راديالوژي وروانپزشكي دربيمارستاوي مديرمركزبراي مطالعات . استپروفيسردرشعبة مطالعات ديني

اوداراي تصديق . روحانيت وذهن دردانشگاه پنسلوانيانيزميباشد، طب هسته اي، نامة هيئت مديره درطب امراض داخله

. وكارديالوژي هسته اي است .شرنموده استنو وكتابهاراطبعداكترنيوبرگ اضافه ازصدمقاالت

- -- --- --- براي مطالعات ، يك عضوانجمن درمركزمارك رابرت والدمن

وي مؤلف نه كتاب . روحانيت وذهن دردانشگاه پنسلوانيااست. استرؤيا، خالقيت، ونوشتن ومنتخبات دربارة روابط شخصي،

Page 156: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

156

، كه حاوي وي سردبيربنيان گذارروزنامةنشرادبيات اكادميك بودبوط به روانشناس مر شخصيت وسايكالوژي مافوق مطالب دربارة

. طبابت ذهن وجسم بودسويسي كارل جونگ، مطالعات ديني،

Page 157: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

157

II دين چون يك پديدة طبيعي

دنيت. دانيل سي

تعريف دين مفهوم اصلي ازبه مشكل تاكه درمعني كلمات غلوميكنندفالسفه «

دمبهم راكه يك تجر)خداوند(آنهابه نام؛ باقي مانندچيزي شان خداپرستي، پيش دنياخودنمايي بهبراي خودشان خلق كرده اند،

كه به يك ؛ حتي آنهاشايدخودشان افتخاركننديامعتقدين ميكنندهيچ تصورعالي وخالص خداوندرسيده اند، گرچه خداوندشان

Page 158: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

158

صيت توانايشخيك ونه ديگرنيستخيالي به جزيك ساية چيز )زيگموندفرويد ( ».ديني ميباشدتعليمات

دين راچطورتعريف كنم؟ مهم نيست كه چطورآن راتعريف كنم، چون من ميخواهم پديده هاي مجاوري راموردبحث وبررسي

چون روحانيت، تعهد به –اديان نباشند ) شايد(قراردهم كه جنون آميزبه گروپهاي قومي سازمانهاي دنيوي، سرسپردگي

طوري كه ماخواهيم ديد، . ... ، خرافات)پورتيياتيمهاي س(ونژاديمركب ازپديده هاي متنوع ن يادميكنيم ادياآنچه مامعموالًبه نام مختلف ناشي وحاالت، كه ازشرايطومختلف ميباشند

شُل وسست ي مفاهيم مختلف ميباشند، يك دستةميشوندودارااصرشيميايي مانندعن) نوع طبيعي(، نه يك راميسازند هاازپديده

. يانوع حيوانات ونباتاتيايك جنسچيست؟ اين سوال بايدباسوءذهن موردرسيدگي اصل وماهيت دين

ولوكه يك وابستگي عميق ومهم بين بسياري اديان . قرارگيرد

Page 159: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

159

بعضي مغايريامتبادلهاي وجوددارندكه داراي جهان وجوددارد، يقيناً اصلي خصيصةدرحالي كه فاقديك ياديگراندمشترك خصايص

باپيشرفت بيالوژي تكاملي درقرن اخير، مابه تدريج . ندميباشبندي كردن موجودات زنده قدرداني طبقه داليل عميق براياز

اران اسفنجهاحيوانات هستند، وپرندگان به داينسورهاياسوسم-كنيمشگفتيهاي هرسال و - ردارندنسبت به بقه هاوابستگي نزديكت

يك رسيدن به درمشكلي كه -مابايد پس .كشف شده ميروندنو - ومغلق چون دين رخ ميدهدنف يك چيزچنان گوناگوتعري

كوسه ماهي ودلفين ياگرازماهي . وتحمل كنيم–توقع داشته باشيم يكباركه .باهم بسيارشبيه هستند، ولي آنهاازعين نوع نيستند

، ماخواهيم ديدكه بوديزم واسالم، رشته خوب بدانيممادربارة اين ازهم آنهاسزاوارآن اندتابه حيث دونوع باتمام شباهتها، ب .فرهنگي دانسته شوندپديدةكامالًمختلف

دربرابرحيوانات يك خط قساوت قانون راجع به ستان،لدرانگتاآنجاكه مربوط به : اخالقي مهم راكه آياحيوان فقاريست ميكشد

Page 160: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

160

قانون است، شماميتوانيددربرابريك كرم زنده، يامگس ياماهي . زنده درفتاركنيد، امانه به پرنده، يابقه ياموشطوري كه ميل داري

ن اصالح واني بندي كردن خوب است، اماقالبته خط كشيدن وطبقه. د،كه اين قانون درموردبسياري ماهيان اصالح گرديدنشده ميتوان

. ولي قانون واخالقيات بااصول عميق بيالوژي كامالًوفق نميكنندن ونزديك ترين ماشايددريابيم كه كشيدن يك مرزبين دي

بامشكالت مشابه، ازجمله پديده هاي فرهنگي مجاورانشازآنجاكه به طورمثال، درآمريكا، . ، محاط استمگربيشتررنجش

.قانون اديان رابه خاطرموقف خاص اجتماعي شان جداكرده استبه حيث وديگرپديده هاي عصرنوازطرف پيروان شان جادوگري

ندكه راوجوددر، كساني ودرجانب ديگ. شده انددفاع اديان ادعاميكنندكه بيالوژي تكامل تدريجي يك دين است پس تعليم

. آن دربرنامة آموزشي مكاتب عامه جاي ندارد سيستمهاي«پيشنهادميكنم تااديان رابه حيث طورآزمايشي، منبه

اجتماعي كه شركت كننده گان آنهااعتقادبه يك عامل ياعوامل

Page 161: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

161

. تعريف كنم» تصويبش مطالبه ميشودداشته باشندكه مافوق طبيعين بدون البته اين يك طريق غيرمستقيم اظهارانديشة است كه دي

بدون يك ستون فقرات خداوندياخدايان ماننديك حيوان فقاريسرسپردةالويس انجمن دوستدارمطابق اين تعريف، يك . است

يك دين نيست، زيرا، هرچنداعضاي آن شايداوراپرستش پرسلي لويس مافوق طبيعي نيست، بلكه صرف يك انسان عالي كنند، اماا

امل مافوق طبيعي ضرورنيست تاداراي شكل انساني يك ع. استنه ( ي استعهدعتيق ياتورات صريحاًيك نوع مرد خداييهوة. باشد

–وباگوشهاي خودميشنود ، كه باچشمهاي خودمي بيند)يك زن. ودرزمان واقعي سخن ميگويدوعمل ميكند

چه ميكند، وبعدباوي حرف شدتاببيندكه ايوب پيامبرخداوندمنتظر(بسياري مسيحيان، يهودان، ومسلمانان اصرارميورزندكه .) زد

، براي هيچ چيزچون اعضاي حسي كهخداونديااهللا، داناي كلاين . ، درزمان واقعي عمل نميكند كهذات ابديضرورت ندارد، و

د، ، چون بسياري آنهابه خداونددعاميكننگيچ كننده است

Page 162: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

162

اميددارندكه خداونددعاي شان رافردامستجاب خواهدكرد، به ، وبه خداوندسپاس گذاري ميكنندكه جهان راخلق نموده است

آنچه راكه خدواندازماميخواهدتاانجام «كاربردن چنين عبارات چونكه ازاين ، اعمالي كه بااصرارشان »رحيم است«وخداوند» دهيم

مطابق يك سنت .رتضاداستخداوندابداًشبيه انسان نيست صريحاًد بين خداوندبه حيث ايجنت ياعاملياتشنج ديرين، اين كشش

وخداوندبه حيث ذات ابدي وتغييرناپذيريكي ازآن چيزهايي است كه خارج ازفهم انسان ميباشند، واين احمقانه وگستاخانه

. خواهدبودتابراي دانستن آن تالش ورزيد

دين به حيث يك پديدةطبيعيبطورفرهنگي اديان طبيعي بودن دين شايداين باشدكه مقصدم از، ازطريق زبان وسمبوليزم انتقال داده ميشوند، نه ازطريق وتربيتي

قي مادرتان راازطريق يني پدرخوديااستعدادموسيممكن بشما. ژنهابگيريد، اماديني كه ازوالدين خودميگيريد، آن به ارث ژنهاي خود

Page 163: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

163

مقصدمن ازطبيعي بودن . گيريدمي راچون زبان تان، ازطريق تربيتواقع چون گپ زدن به طورطبيعي چيزي كه اين است كه دين

كه مغايرمافوق طبيعي است، اش دين به مفهوم طبيعي . ميشودمركب ازحوادث، سازمانها، اهداف، پديدة انساني يعني اين يك

وغيره است كه همه تابع قوانين فزيكي ساختمانها، طرحهاممكه اين . نميباشندمستلزم معجزات، بنابرين نديابيالوژيكي ميباشخداوندواقعاًهوشمند، آگاه، وندوجوددارد، كه خداراست بوده باشد

مااست، بازهم دين خودش، به حيث يك دسته بامحبت، خالق همة . ازپديده هاي مغلق، يك پديدة كامالًطبيعي است

يكي . دوصدسال قبل، ديويدهيوم دوكتاب دربارة دين نوشتاساس دربارة ش ديگرو ة دين به حيث يك پديدة طبيعي،ربارد

–هيوم ميخواست تابداندكه آياكدام دليل خوب . منطقي دين بوددين طبيعي، به . براي اعتقادبه خداوندوجوددارد-كدام دليل علميتوسط شواهدواستدالل تاييد بودكه كيش ياعقيدة نظرهيوم، يك

الهام وي آن رابادين . هندسهميشدچون تيوري جاذبة نيوتن، ياعلم

Page 164: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

164

بسياري فالسفه . شده كه وابسته به پيغمبران بوددرتضادميدانستحثات براي موجوديت خداوندوعليه موجوديت دوهزارسال رادرمبا

، وبسياري آنهاهنوزهم به چنين به مصرف رسانده اندخداوندمن شك دارم تاكدام پيشرفتي دراين زمينه .مباحثات ادامه ميدهند

عالوتاً، بسياري مردم عميقاًمذهبي . رسدببه نظرآيندة قريب درازدست صرف - درهردوجانب–اصراردارند كه همة آن مباحثات

پس مطلب ازدين چيست؟ آيااين . دين استمطلب كلي دادن - وچراپديده چيست كه براي بسياري مردم اين قدرمهم است

اين ميدهد؟ كل شبه اينقدرزنده جان فرمان تابعيت وقوياً -وچطوردبحث قرارداده ميشود، ويكباركه سوال اصلي است كه دراينجامور

اين مابعضي ازجوابهاي متضادمربوط به اين سوال راواضح ساختبم، موضوع فلسفي براي مايك ديدگاه نوي خواهددادتامختصرابه ً

: نگاه كنيم استيگانه موضوعبنابراصراربعضي مردم سنتي كه يآنهاي. ه خداوندداليل خوب وجوددارندياندارندخواه براي اعتقادب

Page 165: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

165

ثابت كرده آن راواصراردارندكه ميدانندكه خداوندوجوددادكه .موردقضاوت قرارخواهندگرفتميتوانندروزي

بعضي پرسشهادربارة علم

؟ بررسي كندميتوانددين راآياعلم سوالي كه آياتظاهرات دنيوي دين بايدبه حيث يك جزءطبيعت

مربوط به آيادين خارج ازحوزة علم است؟ اين . ندمحسوب شواگرمقصدشماتجارب ديني، عقايد، تمرينات، . مقصدشمااست

وتاريخ انسان است، پس تضادها مؤسسات، ،كاردستيهاكتابها، ازلحاظ . ازپديدة طبيعي استكته لوگ حجيماين يك يقيناً

لهام ديني حاالت روانشناسي، اوهام ناشي ازادويه ووجدياا. بررسي اندردوتوسط متخصصين اعصاب وروانشناسان قابل غوروه

وشايستگي وابسته به دانش ياآگاهي، مشق وتمرين اهليتازلحاظ

Page 166: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

166

ازبركردن آيات مقدس جدول تناوبي عناصرچونازبركردن انجينري يامهندسي، پلهاي معلق ازلحاظ نمونه هاي. يكسان است

رض عين قوه وكليساي جامع هردوتابع قانون جاذبه ودرمعولهاي ، نامصنوعي قابل فروش نظرمتاعاز. دارندقرارهاوفشارها

. قرارميگيرند تحت نظم وقواعداقتصادياتهردومعماوانجيل ت لوجستيك يافن تداركات لشكركشي جنگهاي مقدس ازتداركا

يك جنگ صليبي يايك . جنگهاي بكلي دنيوي فرق ندارند اديسيپلينها دربسياري انتظامات يجهادتوسط پژوهشگران

فن فلزكاري بررسي شده تاغذاوگرفته ازانسانشاسي وتاريخ نظامي . ميتوانند

) 1999صخره هاي اعصار، (ستيفن جي گولد دركتابش به نام ازفرضية سياسي دفاع نمودكه علم ودين دوقلمرومستقل اندتازماني

باهم درصلح كه هريك درقلمروديگري مداخله وتجاوزنكندقلمروعلم دربارة همه امورعبارت ازحقيقت . انندزندگي كرده ميتو

وابسته به واقع امراست، وقلمرودين، به ادعاي وي، عبارت

Page 167: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

167

باوجودآرزوي گولدبراي صلح . ازقلمرواخالق ومعني زندگي استميان اين دوطرزديدهمواره درجنگ قابل ستايش بود، پيشنهادوي

ذهبي همه ن ماذهاچندان التفاتي پيدانكرد، چون دردرهردوجانب ادعاهاي ديني دربارة حقيقت ودانش جهان طبيعي بااين

ادعاهاي كه خداوندجهان راخلق بشمول ( پيشنهادمتروك ميشوند، درحالي كه )نمود، يامعجزات انجام ميدهد، يادعاهاراگوش ميكند

دراذهان دنياگرايان اين پيشنهادصالحيت بسيارزيادرابراي دين . ميدهددرموارداخالقيات ومعني زندگيروانشناسي معاصراين است كه يكي ازكشفيات حيرت انگير

ونبودن . چقدرآسان است تادربارة ناداني خودتان بيخبربودم توجه هركس رابه آن مات دربارة دين چيزيست كه ميخواهمعلو

فروگذاشت ازيك معلومات هنگفت دربارة دين ما. معطوف سازممردم فكرميكنندكه يكي ازعواملش اين است كه . كرده ايم

درحقيقت، . آنهادربارة دين هرچيزي كه ضرورت دارندميدانند غيرقابل نفوذرابين ساينسدانان ويك پديدة مكتومايك مانعةاگرشم

Page 168: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

168

، شمابمشكل كنيدريزي طرح ياكشف ناشده، حيثيتكم دلتنگ كنندةكاربهترازجعل كردن نشة ميتوانيدتا

دين ضوع، ونتاج مبهومي كه معموالًمو كردنبتغي .رااحتواميكندانجام دهيد

اينكه دربارةبسياردرقرن بيست، . ميتوان فايق آمدبراين موانع . نمودآموخته شدماعي رابررسيچطورپديده هاي انساني، اجت

نمونه تكنيكهاي احصايوي وتحليلي بسيارمغلقترگرديده اند، وماهاي بسيارساده شدة كهنه دربارة ادراك، احساسات، انگيزش،

بانمونه هاي راكنارگذاشته وآنهاراوكنترول رفتارانساني . جاگزين ميسازيم ازنظرفزيالوژيكي وروانشناسي بيشترواقعبينانه

دربارة دين به حيث پديدة ل اين نيست كه آياعلم شايستهسواآياماآن كه اين است سوال . اين ممكن است: طبيعي ممكن است

. بايدانجام دهيمرا

Page 169: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

169

ن رابررسي كند؟آياعلم بايدديآياواقعاً داليل خوبي، صرف نظرازحس كنجكاوي، براي انكشاف علم طبيعي دربارة دين وجوددارند؟ آيامارادرانتخاب پاليسي،

پاسخ به پرابلمها، بهترساختن جهان ماكمك خواهدكرد؟ درمادربارة آيندة دين چه ميدانيم؟ پنج فرضيه هاي بسيارمتفاوت

:گيريمرادرنظر؛ دنيوي كردن جوامع كه ديرزمان ميگذردروشنفكري ازعصر -1

درپيش چشم مادرحال ناپديدشدن براي دوقرن انتظارش ميرفتال برگشت است ودين نسبت به هروقت حجريان در. است

ن بزودي نقش اجتماعي واخالقي دراين سناريو، دي. مهمترميگرددوقتي . ازسرميگيردكه قبل ازصعودعلم درقرن هفده داشت عمده را

كه مردم ازشيفتگي شان باتكنالوژي وآسودگيهاي مادي دوباره به باارزش يك شخص بسيارحال مي آيند، هويت روحاني صفات

، ونفوس مردم به طورصريح بين مسيحيت، اسالم، ميگردديهوديت، هندو، ويك تعدادسازمانهاي ديني چندملتي عمدة ديگر

Page 170: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

170

ديك هزارسال ديگررابگيرد، شاي –باآلخره . تقسيم ميشوند يك دين عمده زمين -ياشايدتوسط فاجعه تسريع شود

.رافراميگيرد

طغيانهاي امروزي دين درحالت نزع مرگش است؛ -2 فقط يك وتعصب جنون آميزدينيازشوروشوق

وزشت به يك جامعة واقعاًنوين ميباشندكه درآن دين مختصرعبوردراين سناريو، گرچه . بيش ازهمه نقش تشريفاتي راانجام ميدهد

وموقتي حتي بعضي فاجعه هاي شايدبعضي احياء محليباشند، اديان عمدة جهان چنان به سرعت ازبين داشته وجودشديد

ازبين رفتن درحال سريعاًخواهندرفت چون به صدهااديان خوردكه رومن درمدت زندگي اطفال ما، شهرواتيكان به موزيم. هستند

سحرآميزاهللا مبدل اوهام سلطنت ، ومكه بهكاتوليك يوروپ . دشدخواه

كه هرگزچنين چيزي درگذشته يرابه مؤسساتشان اديان خود -3 كيش بدون انجمنهاي اصالً: ديده نشده تغييرشكل خواهنداد

Page 171: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

171

بدون استفاده ازمنابع (ياعقيده اندكه بافروختن كمك به نفس ن همكاري اخالقي دسته جمعي، به كاربردوميسرساختن ) خارجي

مراسم وعرف متداول تاروابط راتقويت ووفاداري درازمدت به مثابه يك بيشترعضويك دين بودن سناريو، دراين . رابناكنند

هركس . ميگردديك تيم فوتبال تماشاچي ورزش دوست دية جهاني اديان قدرداني اازهمزيستي مسالمت آميزدريك اتح

ستانه دو، ورقابتهنروموسيقي ديني شگوفان ميشوند. ميكندبه افتخار يك دين اختصاص ميگردد، يعني منجربه يك درجة

نظارت محيطي، تهية آب پاك براي بليونهامردم جهان ميكند، ماعي ومساوات درحالي كه دين ديگربه خاطردفاعش ازعدالت اجت

.معروف ميگردداقتصادي كاسته بيشترمانندكشيدن سيگار، شاعتبار وحيثيت دين از-4

هستندكه ميگويندبدون آن زندگي كرده كسانيميشود؛ چون ، وآموزش دين به امادلسردساخته ميشودتحمل ميشود، نميتوانند، وامع دربسياري جوامع ناپسندودرجرپذيرياثسال ترداطفال خ

Page 172: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

172

دراين سناريو، سياست مداراني . ميشودديگرواقعاًغيرقانوني اعالمكه انتخاب شده ميتوانندبشرطي كه هنوزدين راتمرين ميكنند

خودراازبابتهاي ديگرشايسته ثابت كنند، اماكسان معدودوابستگي جلب كردن به دين كسي راتوجه . ديني شان رااعالن خواهندنمود

آنقدرزشت پنداشته ميشودچون درمالء عام دربارة تمايل جنسي .شوداين كه آياطالق شده است اظهارنظرياوي

د، نصعودميكن جسماًبه آسمان انخوشبخت. روزقضاوت مي رسد-5 كه ، هنگامي رابكشندباقي جاگذاشته ميشوندتاعذابهاي جهنميومت

طوري كه غيب گوييهاي انجيل .ضدمسيح مغلوب ساخته ميشودوجنگ 1948خبرميدهند، تولددوبارة ملت اسرائيل در ازپيش

كه سطين عالمات روشن قيامت است، هنگاميامروزي برسرفل . رابه طاق نسيان ميسپارد حضرت مسيح سايرفرضياتثانيآمدن

. تنهايكي ازاين فرضيه هاراست خواهدبود؛ متباقي بكلي غلط اند

راست است، ردم فكرميكنندآنهاميدانندكدام يكبسياري م

Page 173: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

173

تادين كافي نيستدليل آيااين به ذات خود . اماهيجكس نميداندرابه طورعلمي مطالعه نمود؟ خواه شماشگوفاني يانابودي دين

ميخواهيد، خواه فكرميكنيدكه دين بايدخودراتغييردهديابه عين را، ازاين انكاركرده نميتوانيدكه هرچه واقع شود شكل باقي ماند

بنابرين، قابل يادآوريست . براي دنيافوق العاده مهم خواهدبودچقدرآنهايي كه عقيدة راسخ به احتمال پنجم دارندخبرهاي جهان

. مرورميكنندباپشتكار گويي رابراي شواهدتحقق يافتن پيشآنهامنابع شان راارزيابي ميكنند، برله وبرعليه تعبيرات مختلف آن

ليلي ديك آنهافكرميكنندكه . پيشگويي هابه مباحثه مي پردازندبراي بازجويي كردن آيندة دين وجوددارد، وآنهاحتي

مسيرحوادث آينده درقدرت واختيارانساني تعيين فكرنميكنندكه ، چون متباقي مابراي بازجويي پديده هادليل ديگرداريم. قراردارد

دلخوشي وناداني مارابه تلف كردن اين بكلي واضح است كه فرصتهاي كه پديده هارابه سمت سالم اداره وهدايت كنيم سوق

. داده ميتواند

Page 174: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

174

قبول ميكنيم راماارزش بررسي شديدطوفانهاي بحري چون ال نينو مابايدعين بررسي .راكرده ميتوانيمپس ماپيشگويي هواشناسي بهتر

. دقيق را، به خاطرعين داليل، به پديده هاي ديني توسعه دهيمقواي معدودي درجهان چون دين چنان نيرومندوداراي

يهاي وحشتناك طوري كه ماجدوجهدداريم تابي عدالت. نفوذميباشندحل سيارة مارابدشكل ساخته كه جاري رااقتصادي واجتماعي

نت وخفتي كه مي بينيم به حداقل رسانيم، ، وخشوكنيمدربارة دين اغفال كنيم تالشهاي مابه مابايدتصديق كنيم كه اگر

تقاضاي پس . وشايداوضاع راخرابترسازند، يقين ناكام خواهندشدبراي رسيدن به يك توافق دسته جمعي من براي يك تالش

يك موضوع - همه اديان–متقابل است كه درتحت آن دين . گردد براي مطالعة علمي مناسب

مابراي بازجويي اساس بيالوژيكي دين خاصتاًاكنون داليل جالب

، به مضروفاسدميشوند اديان – ندرتاً –بعضي اوقات . توجه داريم

Page 175: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

175

يك چيزي چون جنون ياهيجان عصبي گروهي انحراف ميكنند، اكنون ماتكنالوژي رااختراع كرده . وموجب ضرربزرگ ميشوند

وجب فاجعة سراسري جهاني شده ميتواند، خطرماچندين ايم كه ميك عشق مفرط ديني زهرناك دريك شب : برابرشده است

مابايدبدانيم چه چيزاديان . تمدن بشري راختم كرده ميتواندازشرايطي كه ياآگاهانه مطلع طورمؤثرميسازد، پس ماخودرابه را

آيادين . مدرآن اديان بالاستفاده ميشوندخودرانگاه كرده ميتوانيازچه تركيب يافته؟ چطوراجزايش باهم وفق ميكنند؟

بهم گيرمي افتند؟ كدام نتايج به كدام علل وابسته اند؟ چطورآنهاكدام خصايل به طورثابت باهم يكجاواقع ميشوند؟ كدامهايك

چيزتندرستي وپتالوژي پديدة ديني ديگررامانع ميشوند؟ چه نشناسي، جامعه شناسي، راميسازد؟ اين سوالهاتوسط علوم انسا

. روانشناسي، تاريخ، ومطالعات مختلف فرهنگي مطرح شده ميتوانند

Page 176: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

176

تكامل تدريجي دين

پيدايش اديان هندوها، برسراين كه آياشيواياويشنوخداوندبرتراست اختالف ميانه ين موضوع كشته شددارند، وبسياري بخاطراعتقادشان براوجود

كه يك زن حامله درحالت زايمان زولوس، وقتي ميان قبيلة .ندايك پيره مانندروح مار«است، بعضي اوقات ظاهرشدن خشمگين

براي بايديك بزيايك حيوان ديگرست كه مشعربراين ا، »زن . طفل سالم به دنياخواهدآمدقرباني شوددرآنصورتاجدادقبيله

مردم جيواروازكشورايكوادورعقيده دارندكه شماسه روح داريد، اين بعدازمرگ شمابه زادگاه (اازآوان تولدباخودداريدرروح واقعي

ميشود، كه به برميگردد، بعدبه يك شيطان ياروح پليدمبدلاشمنوبت ميميرد، به يك حشرة ديوآساتبديل ميشود، كه بعدازمردن

كه آن راباروزه گرفتن، غسل ي ؛ اروتام، يك روح)غبارميگردد

Page 177: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

177

ان آورحاصل ت اوهام ياهزيكردن دريك آبشار، وخوردن شربكه داردناميمون راشكست ناپذيرميسازداماعادتاين شما(ميكنيد

وموسياك، روح انتقام ؛)شمارادريك حالت بغرنج رهاميكندبه . رابكشدكه سعي داردتاسريك مقتول رافراردهدوقاتل گيري

. وخوردسازيدفشردههمين خاطربايدسرمقتول را مهم -اشته اندبراي هميش وجودندغريب اين عقايد وتمرينات

به قول مارسل . نيست كه مريدان سرسپردة آنهاچه ميگويندتاآنجاكه ماميدانيم، دين بدون استثنادرهرزمان « ، گوشيت

تنگ نظري يك تاريخدان ، امااين يك»ودرهرجاوجودداشته استي بودكه درآن يك زمان. است، واصالًاين حقيقت نداردمعتقدي ونه كدام نه كه زماني. عقايدوتمرينات ديني وجودنداشت

بعضي عقايدديني واقعاًقديم . اعتقادي دربارة هيچ چيزوجوداشتدرآرشيف روزنامه هامطالعه شده وظهورعقايدديگر، هستند به وجودآمدند؟ چطورهمة آنها. ميتوانند

Page 178: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

178

دين شما، شايدشماباوركنيد، وقتي به وجودآمدكه حقيقت بنيادي بعداوآن رابه ديد،آن ازطرف خداوندبه يك كسي آشكارگر

اين امروزشگوفان ميشودچون شماوديگرازهم . ديگران انتقال دادخوشبخت كيشان شماميدانندكه اين راست است، وخداوندشمارا

براي شماچنان اين . ساخته وتشويق نموده است تادين رانگه داريدوچراهمه اديان ديگروجوددارند؟ اگرآن مردم غلط . ساده است

چون انديشه هاي غلط قبلي دربارة زراعت ن اند، چرااديان شادرموقعش ياتعميرات كهنه فرونميريزند؟ شايدفكركنيدكه آنها

البته . فروخواهندريخت، تنهادين راستين، دين شما، باقي ميماندبعالوة يك تعداداديان . بعضي داليلي كه اين راباورنمودوجوددارند

آنهايي كه پيروان شان به –عمده امروزدرجهان به هزاران اديان شناخته – صدهاهزاريامليونهاميرسند

دوياسه اديان هرروزبه وجودمي . شدةكمترپرجمعيت وجوددارندناممكن است . به كمترازده سال ميرسند، وطول عمرشان آيند

Page 179: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

179

ده ياپنجاه يايك صدهزارسال گذشته چقدراديان آيادرتابدانيم .ته اندبراي مدتي شگفته اندواكنون براي هميش ازبين رف

كليساي .تاريخهاي مؤيدشان به چندهزارسال ميرسندبعضي اديان ازپروتستان كمترازپنجصدسال، . مورمون كمترازدوصدسال ميشود

. ازاسالم پانزده صدسال، ازعيسويت دوهزارسال ميگذردامروزي اديان يهودو، ميباشددوبرابرآنكمترازيهوديت حتي عمر

انواعنموده اند، هرچند كاملازيهوديت اوليه به طورقابل توجه ت . قابل مقايسه نيست دردوهزارسال اخيرمسيحيت انواعبايهوديت

اينهاحتي بامقايسة . كوتاه هستند اعصارازنظربيالوژيكيهاايننوشتن بيش . اعصارخصوصيات ديگرفرهنگ انساني طويل نيستند

ازپنج هزارسال قدامت دارد، زراعت بيش ازده هزارعمردارد، چهل هزارسال » صرف« شايد- كي ميداند؟– انزبدربارةزبان بسيارزيادنسبت . باشدعمرداشته ده يابيست چندآن وشايدعمر

تاريخي ياهرديني كه مادربارة آن دانش ،به هردين امروزي . قديمتراستيازمين كاوي داريم

Page 180: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

180

چه وجودداشته باشدچون دين ي چيزآن كهازآيااجدادما، پيش ؟ د دسته هاي شاديهاياشامپانزيهابودنچونآنها آياقسم بودند؟

دربارة چه صحبت آنهابعالوه ازغذاودرندگان وجفت شدن، رواني وفرهنگي كه درآن دين براي ؟ آياوسط يازمينةميكردند

اولين بارريشه گرفت چه بود؟ شباهتهادرانديشه هاي ديني كههم تفاوت وچيزپس، كدام

؟ اياشباهتهابه ندسرتاسرجهان ديده ميشوندتوضيح كرده ميتواخاطري اندكه همه انديشه هاي ديني ازيك انديشة جدمشترك

ند، انتقال يافتگسترش مردم درسرتاسرجهان وبه نسلهاهنگامناشي ياچنين انديشه هابه طورمستقل توسط هرفرهنگ صرف به خاطري

درموقعش ست كه ستنددوباره كشف گرديدند، وبديهيكه راست همردمي كه يكبار اندتوسط سوالهايي قالًاينهاا؟ به مردم خطورميكنند

ديگربه حل يافته اندباوركردني راياوظيفه منظوريك براي دين به دادن پاسخ يعني :زرسي گذاشته شدندبدون با آنهاعالقة نداشتند

تابراي مصرف آشكاروقت وانرژي يك نيازمندي انساني مناسب

Page 181: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

181

مفهوم براي مطلوب يا سه منظور.كه مستلزم دين است توضيح كند : دين عبارت انداز

بكاهدازمرگ رادهدوترس مادلداري مصيبتتامارادرهنگام - توضيح كرده نميتوانيم توضيح كندتاچيزهاي كه ما - كند وتشجيعودشمنان تشويقمحنتهابرابرتاتعاون گروهي رادر -

به هزاران كتابهاومقاالت دردفاع اين ادعاهانوشته شده اند، وچنين چرااين اما.شايدقسماًراست باشندجالب ومانوس هاي انديشه

يح كننده، ، يابه حيث توضسبب دلداريانديشه هابراي مردم شايدانديشه هاي بهتري براي تسليت ؟ياباالبردن تعاون گردند

چرااين انديشه هادرتوضيح حوادث گيچ كننده . وجودداشته باشند آياكدام وچطوربه وجودآمده اند؟براي مردم جذاب هستند؟

سركردة هوشيارقبيله دين رااختراع نمودتادربرابرقبايل رقيب سبب يك هم آهنگي قبيله اش گردد؟

Page 182: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

182

بعضي مردم فكرميكنندكه ماهرگرزبهترازچنين تصورات ساده . نجام داده نميتوانيمپروسه هاونتايج ازگذشتة بعيدا دربارة اين دكهميكن يتقحقيخيانت به غيظ شان ، واصراردارند بعضيهابرآن

امروزازبركت . آنهاغلط هستند. ميترسندكه آنهاغلط هستندمختلف مادرآستانة جواب دادن آن سوالهاكه موپيشرفت عل

البته، . ندهستيماچطوراديان به شكل امروزي اش درآمده اماجوابهاي اين سوالهاي مهم راباسعي مشترك –مانميدانيم تاهنوز

. كشف كرده ميتوانيم

موادخام دينپرستش كرده ميتوانيم كه درتمام ملل، كه گيري لهذا، مانتيجه «

پذيرفته اند، اولين انديشة دين نه ازيك تفكردربارة خدايان متعددراكارووظايف طبيعت، بلكه ازعالقمندي وابسته به حوادث زندگي،

، كه ذهن انساني راتحريك ميكنند، وازاميدهاوترسهاي بي پايان ) تاريخ طبيعي دين( ديويد هيوم -- - --- - » .ناشي ميشوند

Page 183: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

183

روانشناس، يايك تاريخدان بيالوژيست تكامل تدريجي يايك اجتماعي يايك انسان شناس به تنهايي به اين سوالهاجواب گفته

به خوشبختانه اخيراًيك تعدادازمحققين خبيردراين بخش. نميتوانندازآن جمله، كتاب . ده اند آم نايلپيشرفتهاونتايج اميدواركننده

برندة جايزة )1997تفنگ، ميكروبها، وفوالد، (دايمندجاردمشخص جغرافيايي وبيالوژي بسيار، دربارة تاثيرات پوليتزر

تلف جهان درادوارمختلف، يك برانكشاف زراعت درقسمتهاي مخ . استخيره كنندهاكتشاف شواهد دريكجاساختن بيالوژي بايك نسل نوازمحققينبرعالوه،

توسط تاريخدانان، انسانشناسان، وزمين قرنهاآثارجمع آوري شده انسانشناساني اندكه ،پاسكال بايروسكات اتران. كارميكنندكاوان

انجام داده اندودرتيوري ساحه اي رادرآفريقاوآسيا وسيعكارهايكتاب . اندروانشناسي شناختي نيزآموزش ديده تكامل تدريجي و

،)2001منشأتكامل تدريجي افكارديني، : شده بيان دين(اخيرآنها،درتوضيحات مراحل عمده )2002به خداهاي كه ماباورداريم، (و

Page 184: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

184

ديويد سلون ويلسن، يك بيالوژي دان . قدمهاي بزرگي برداشته اندتكامل تدريجي، دين، : كليساي داروين(تكاملي، كتاب اخيروي

دين دين بهترين قضيه براي فرضية كه، )2002وطبيعت جامعه، طرح ريزي شده يك پديدة اجتماعي كه توسط تكامل تدريجي

گروه هاي انساني ) نه دربين( است تاتشريك مساعي رادرداخلتوسط يك پروسة انتخاب ازنظرويلسن، دين . ميسازدبهبودبخشد

گروهي به وجودآمد، كه ازطرف بسياري دانشمندان نظري تكامل ه شرايط آن براي ك به حيث يك پروسة حاشيه ايتدريجي

غيرمحتمل به ي دوام داروبقاموفقيت رسيدن به داليل عميقي براي مشكوك بودن دربارة . نظرميرسدردميشود

انتخاب گروهي، بالخاصه درنوع انساني ما، وجوددارند، ودقيقاًبه يعني دين به حيث يك افزايش دهندة – خاطرقضية ويلسن

مابايد ازخيال واهي ت، براي بسياري مردم عميقاًجذاب اس -تعاون . اجتناب كنيم

Page 185: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

185

اصالًبراي توضيح دربارة پيروي مردم ازانديشه هاوتمرينات ديني براي قرنهاي . تكامل تدريجي ذهن انساني رابدانيممابايد مختلف،

متمادي، بسياري فالسفه والهيات شناسان ادعاميكردندكه ذهن ديكارت ، آنچهيك چيزغيرمادي، يابي جسم بود) ياروح(انسانياكنون ماميدانيم كه ذهن، طوري . ناميد) متفكر شي يك(آن را

كه ديكارت فكرميكرد، بامغز به يك طرزمعجزه آسادرارتباط به طورمشخصتر، يك سيستم ياسازمان نيست؛ اين مغزاست، يا

درداخل مغزاست كه همانندسيستم معافيت ياسيستم تنفسي ذهن جهان خطرناك، بنابرمقتضيات . ياهاضمه تكامل نموده است

يتناسلتوالدوعميقاًبه طرفداري ازچيزهاي كه به كاميابي . اجدادمابسياراهميت دارندسوق داده ميشود

، ساده مشترك اندداران جانبابعضي ازخصوصيات اذهان ماوديگران مخصوص به نسل مامربوط اند، وبسياربه تازگي تكامل

ميز، بعضي اوقات اين خصوصيات بعضي اوقات مبالغه آ. كرده اندقابل استفاده براي استثمارديگران ، گاهي غريبداراي نتايج فرعي

Page 186: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

186

بيشترچون اديان، يااديان بعضي ازاين خصوصيات . شوندمي شايدسالهاي تحقيق .دروغين، يااديان بدوي معلوم ميشوند

. رادربرخواهدگرفت تاهريك ازاين نظريات رايقيني سازد

اخالق ودين ارااخالقي ميسازد؟ آيادين م-1كه انسان درآيندة دوريك باوردارم به اين مناعتقادطوري كه «

ل ، اين يك فكرغيرقابخواهدبودنسبت به امروزموجودبسياركاملتربعدازچنان يك كننده ك تحمل است كه وي وهمه موجودات در

براي . نابودي كامل باشندمحكوم بهتكامل بطي دوامداروطوالني روح انساني راميپذيرند، تباهي جهان لي فناناپذيريآنهايي كه به ك

چارلس داروين- -- -- --- ».ماآنقدروحشتناك معلوم نخواهدشد

مردم غيرمسلمان زندگي شان رابسياردوست دارند، آنهاجنگ « آنهانميدانندكه زندگي . كرده نميتوانند، وآنهابزدل هستند

Page 187: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

187

. د، شماخواهيدمردشماتاابدزنده بوده نميتواني. بعدازمرگ وجوددارداگرزندگي بعدازمرگ يك بحرميبود، . زندگي بعدازمرگ ابديست

اين بسيارمهم است پس . زندگي شماصرف يك قطره دربحراستپس درزندگي بعدازمرگ كنيد، وقف اهللا كه زندگي خودرابراي

يك مجاهدجوان ازپاكستان، نقل قول --- » .پاداش خواهي شد ).م خداونددهشت به نا(توسط جسيكاسترن،

. دكرد، ومردم بدكارهاي بدمردم خوب كارهاي خوب خواهن«

» .دين الزميست - بدانجام دهندي مردمان خوب تاكارهاامابراي )1999ستيون واينبرگ، (.........................................................

بادادن يك دليل ،اخالقازدين درحمايت بسياري فكرميكنند،

: نقش مهم بازي ميكندتاعمل نيك انجام دهند، ست ناپذيرشك، وتهديديك مجازات بيكران درجنتبيكران وعدة يك پاداش

بنابرآن، بدون وعدة مكافات ومجازات، مردم . دردوزخ

Page 188: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

188

افراط خواهشات پست خوددريا خواهندلميدبهرسوبدون هدف، خودرافريب دادهشان راميشكنند، همسران هايقول ،نمودهبااين استدالل . ، وغيرهتهاي شان رااغماض خواهندكردمكلفي

ميرسد، كه راست به نظرن-1: وجوددارندواضح دومشكل دربارة طبيعت انساني محقر يك نظراين -2خبرخوش است، چون

. استمن هيچ شواهدي رانيافتم تاادعاي راتاييدكندكه مردم مذهبي

عقيده ياغيرمذهبي، كه به مكافات درجنت ومجازات دردوزخنسبت به شان ، غارت، ياعهدشكني ، بي عفتياحتمال كشتنندارند

تعدادمحبوسين درآمريكا نشان . بيشترباشدمردمي كه اعتقاددارند –ميدهدكه كاتوليكها، پروتستانتها، يهودان، مسلمانان، وديگران

درنفوس عموميآنها كه طوري–به شمول غيرمذهبيون وابستگي نورين وآنهايي كه م . نمايندگي ميكنند وجوددارند

چون مسيحيان يشايستگي ودنايت اخالقندارندعيناًداراي مذهبي، اعضاي ادياني كه هرارتباط بين ، هذالقياسميباشندمتولددوباره

Page 189: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

189

راسلوك اخالقي اين دنياومكافات ومجازات بعدازمرگووقتي كه به . ميباشنديداراي عين اوصاف اخالقردميكنند

فرضيةتااين زمان ارتباط ميگيرد، مدرك موجود ارزشهاي فاميلي، منورين آمريكاپائينترينميزان طالق دركه راتاييدميكند

). 1999بارنا(ميباشد مسيحيان دوباره متولدبلندتريندرواعتقادبه مكافات درجنت بعضي اوقات سبب تحريك اعمال

به هرحال، بسياري كساني درجمعيت . شده ميتواندتربسيارشريربرمكافات ومجازات ه وجوددارندكه ازداشتن يك عقيدمذهبي

، چون اين رابه حيث خداونددرجنت ودوزخ طرفداري نميكنند، ندميدانخداونديك تصورمربوط به دوران كودكي دربارة

به نارسي جاكشي كردن اصيل اصالًعوض تشويق تعهداخالقي تعليمي كه بانيات : بسياري متفكرين ديني توافق دراند .است

به يك شايدمعامله ميكندبراي رحم ابدي خوب يك شخص چندپيروزي ناچيزنايل آيند، يك چندروح خودخواه وبي

پست نمودن مبارزة بزرگترآنهابراي ، امابه قيمت فكررااغواكند

Page 190: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

190

هواپيماهادرمايك انعكاس آن رادرمنظورربايندگان. نيكوكاري 72كدام دربدل شهادت پاداش هر كهمي بينيم دسمبرالقاعده11 . بوددرجنت هاي باكرهحورشايداغلب اوقات يك زمان بسيارقديم، انديشة يك خداوندناظردر

به يك خودش راتاراجوازميداد جمعيت بي نظم وغيرقابل اداره لذاقول وقرار قابل اعتباردرآورد، بانظم وقانون كافي دولت مؤثر

رمايه تنهادرچنين يك فضاي اعتماد، س . ميتوانستنگاهداري شده وتجارت وعبورآزاد، وهمه چيزهاي ديگردريك جامعة گذاري . شگوفان شده ميتواندوفعال مؤثر

هاي وقتي كه طرحهاي اعتمادمتقابل دركشورامروز، مستقل ازهرعقيدة مشترك ديموكراتيك مدرن به طورمطمئن

گراييشكاديان عليه ، دفاع هيجان انگيزتاسيس ميشوندديني شروع ميبينددوران پيشينراچون بقاياي يك آنهاكه تباه كننده

راخلق ماديگربه خداوندپوليس ضرورت نداريم تااقليم. ميشوند، اماوي راپيش برده بتوانيمانساني وامورراايفاكندكه درآن ماقولها

Page 191: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

191

ودرتصوربسياري كساني كه ازترك –درسوگندهاي قانوني . كردن دين وحشت زده ميشوندوجوددارد

ه همه اديان زيربناهاي اجتماعي وسيع وجودداردكبه اين توافق شايدارزش . اخالقي فراهم ميكنند روحيةهمكاريبراي ايجادوحفظ

آنهابه حيث تشكيل دهندگان وتقويت كنندگان نيات بعضي تضادهابين ناشي ازوبي ربطينواقص ازهريامقاصدخوب

، ويك عملكمال گرايي احمقانهشايداين . باشدتعليمات آنهابيشتراتضادهاي كوچك خودرابماخواهدبود، تا بي عرضگي اخالقي

براي ساختن كارزيادي درحالي كه عقايدديني آشفته ساخت .وجودداردجهان به يك جاي بهتر

آيادين چيزيست كه به زندگي مفهوم ميدهد؟

سرويها، بيشترمردم جهان ميگويندكه دين بررسي يامطابق ياري ازاين مردم خواهندگفت بس. درزندگي شان بسيارمهم است

Page 192: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

192

اگرقول . خواهندبودكه بدون دين شان زندگي آنهابي مفهوم . چيزي براي گفتن باقي نمي ماندآنهاراسندگيريم درآن صورت

. اماباچنين كار، ماعمداًازبعضي سوالهاي جدي چشم پوشي ميكنيمبايدآن مابه يك طرزيآياهردين به زندگي مفهوم داده ميتواند،

آيا مردمي كه درچنگال پيشوايان مذهبي ؟ام وگرامي داريمرتحرااگول ميخورندوپس انداززندگي ، ياآنهايي كه چطورمي افتند

خودرابه فريبكاران ديني ميدهند؟ آيابازهم زندگي شان معني دارندولوكه دين بخصوص آنهايك تقلب است؟

ص مامردمان فقيروبيچاره رامي بينيم كه داروندارخودرابابسياراخالبه جيبهاي آن مكاران مياندازندكه وعدة رستگاري به

حتي دربعضي «. آنهاميدهندوفكرميكنندكه معني زندگي رايافته اند راپيشواي مذهبي شان متبرك قبايل مذهبي شرق ميانه، شب زفاف

» مترجم.دميسازآيامادربارة اين فريب خوردگان چه بايدبكنيم؟ آيابايدآنهارابه

دلخوش كنندة شان گذاشت، اوهام راحت بخش و

Page 193: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

193

باوجوداختالف نظرهادربارة مسائل اخالقي صدارابلندنمود؟يااين ظالمانه وكينه ميرسد كه به نظرقريباًيك توافق نظرعام ديگر،

زندگي ديگران مداخله نمودارزش باالبردن ورزي است تابه اوهام اختالفات . مگركه آن اوهام خودباعث زيانهاي بزرگترگردند– واين منجربه -ارة اين زيانهاكه چه خواهندبودبه وجودمي آينددرب

نگاه داشتن . استگرديده ل اساسي ومنطقيدلي درهم شكستن تماماسرارازمردم بخاطرخيرخودشان اغلب اوقات كارمعقول بوده

به كاراست تايك رازراافشاكند، وچون ميتواند، اماتنهايك شخص اتاختالفجوازاست يرت وبصحزم موارداين كه دركدام دربارة

رياكاري، دروغها، بخارمتعفن نتيجه اش يك وجوددارند، . ميباشدوحواس پرتي آشفتگي ولي بيثمرعصباني وتالشهاي فكرميكنندكه يهودان گمراه شده اند، هاكاتوليك

ردين غلط وپروتستانتهافكرميكنندكاتوليكهاوقت وانرژي خودرابهمه همه كاتوليكها؟همه مسلمانان؟ . ضايع ميكنند، وغيره

درهردين اقليتهاي. نيستندكهپروتستانتها؟ همه يهودان؟ البته

Page 194: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

194

معلوم نيست كه . بروزميدهندگپ گووجوددارندكه بدون تامل واقعاًمعتقدهستندكه همه كفارسزاوارمرگ هستند، چقدرمسلمانان

به قول جوهانس ). 89: 4(طوري حكم صريح قرآن است: 18كتاب تثنيه(يت درايام قديم، يهود)23. ، ص1997(جانسن

نيزارتداديابرگشت ازدين رابه ) 23: 3فرمان (ومسيحيت ) 20ازجمله اديان اسالم اماتنهاگناه واجب القتل ميدانستند، حيث يك

جانسن آن .ترك نكرده است وحشيانه رامي، اين تعليماتيابراهمون نه كرشنايابگوان، نه ساينتالوژي، مور« ، راچنين اظهارميدارد

درجهان اسالم . يامراقبت افضل درمكه ياقاهره بوده ميتواند ».تجديدمذهبي بايدازهرچيزي كه حاكي ازارتداداست مبراباشد

راه خالصي وماخودرادرتلة دوروئي يارياكاري گرفتاركرده ايم، فاميلهاي هستيم كه كالنهابه خاطراطفال باتمام آياماچون . نداريم

داند، واطفال هنوزوانمودميكنندكه به احساسات به بابانويل معتقبشرطي كه بابانويل عقيده دارندتاسرگرمي كالنهاراخراب نكنند؟ بالغ درجهان ! حالت مامانندآن چنان بي ضرروحتي خنده دارميبود

Page 195: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

195

معتدلهاي كه ازترس دين، مردم كشته ميشوندوميكشند، بابنيادگرايان سخت گيرداخل دين خودشان خاموش هستند،

اعتراف نميكنندكه عقيدةواقعي شان به خاطري به وبسياريشان ، ياهمسايگان رادلشكسته سازند يمباداپيرمردياپيرزنميترسند

. ازآنتربرنجندتاحدي كه ازشهربيرون رانده شوند، يابد، به نظرمن، ميدهد به زندگي مادين كه ستاگراين معني گرانبها

ن كاراست كه آيااين بهتري. معاملة نيستيك چندان كه اينآياغم انگيزنيست كه اين قدرمردم ؟ ه ميتوانيمانجام دادما

سكوت خودرادريك دسيسةدرسراسرجهان خالف ارادة شان يابه خاطري كه آنهادرخفابه اين عقيده ، ميابندويسننامخاموشي و

اندكه بسياري مردم جهان زندگي شان رادراوهام ضايع ، )اظهاركنندرا آنتا –راه ياگم-آنقدرنازك دل هستنداما(ميكنند

يك وهم خودشان نيزاعتقاددارندكه سنتيابه خاطري كه درخفا ).به خاطرمصئونيت خودشان به آن اعتراف نميكننداما(است

Page 196: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

196

هاي ديگري وجوددارند؟ ميانه روهاي شيوه كدام متبادل ياآياهستندكه به عرف وسنتي كه درآن كالن شده انداحترام دارند،

به اين سنت آنهاست، وآماده اندتاصرف به خاطري كه اين . سنت شان مبارزه كنندتفصيالتطورآزمايشي براي تيم سپورتي است، واين نيزبه يك زندگي مانندوفاداري به يك اين يك نوع . اگربسيارجدي گرفته نشود- مفهوم داده ميتواند

كه مردم رابه دروغ جنون آميزمحبت وعالقمنديست، امانه محبت .ادن، وكشتن سوق دهدگفتن وزجرد

دربارة ارزشهاي مقدس چه گفته ميتوانيم؟ما وسيع ابه يك هويت اخالقياصالًجايش راگرقبيله گرائي ما«

، عقايدديني ماديگرازامواج بازجويي اصيل وانتقاداصيل بگذاردداشتن وقت آن رسيده تادرك كنيم كه . محفوظ مانده نميتوانند

. استشرارت يك نوع خداپرستيناشي ازصرف اميدواري

Page 197: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

197

هرجاكه عقيده معكوساًمتناسب به توجيه آن رشدميكند، مااساس ».تعاون انساني راازدست داده ميباشيمهمكاري وواقعي

)عقيدةدينيپايان سام هريس، ( ...................................................

، شمابايدبرمطلقهاي كه معتدل گيريوضعم چنين يكبراي . اندبسيارنچسپيدعقايددينيهاي بسياري به ظاهراًيكي ازجاذ

. شده ميروداخالقي بودن آسان نيست، ودراين روزهامشكلتربيماري، قحطي، جنگ چون - بسياري آفات ومصايب جهانمعموالً

. اصالح ياچارةآنهابكلي خارج ازصالحيت وقدرت مردم بودند –ت لدال» بايد«، ، وچونچ كاري كرده نميتوانستنددرباره اش آنهاهي

–نستندتامصايب آنطرف دنيارا اميكند، مردم ميتو» توانستن«به اغماض كنند، بايك وجدان پاك-ولوكه دربارةآنهاخبرميبودند

بايك درآن زمان، زيستن. چون براي دفع آنهاچارة نداشتندچندپنداخالقي محلي ميتوانست تاحدممكن يك زندگي شايسته

.ه ديگرامان. راتضمين كند

Page 198: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

198

كس انجام داده ميتواندهزارچند ازبركت تكنالوژي، آنچه هرچه بايدبكنيم دربارة آن افزوده شده است، ودانش اخالقي ماكه

كودك توسط تيوب آزمايشيشماميتوانيد. نميتواندبرابري كرده جلوگيري كنيد؛ حمل توسط گرفتن قرصاز داشته باشيد؛

موسيقي ؛ءكنيد غريزة شهواني خودرارضاپورنوگرافيبابانكهاي حساب درراتان پول ؛ كاپي كنيدرايگانموردپسندتان

كه كشورهاي غريب دركمپنيهاي سگرتوپنهان كنيدخارج بمهاي زميني رابگذاريد، سهم بخريد؛جهان سوم رااستثمارميكنند

اسلحة هستوي رادرچمدانهاقاچاق كنيد، گاذسمي عصبي رابسازيد، همچنان، شماميتوانيدتاماهانه يك .دقيق راپرتاب كنيدبمهاي

صددالرراتوسط حساب بانكي خودبه طوراتومات براي تهيه كردن دريك كشوراسالمي محروم ازتعليم وسايل تعليمي به ده دختر

، يابراي بيماران كمك كنيدصدمردم گشنهيك بفرستيد، يابراي ، وبااستفاده ازتكنالوژي معاصربه ادويه تهيه كنيددرآفريقاايدز .دهاچنين كمكهاراانجام دهيدص

Page 199: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

199

شايداصل طالئي يااحكام ده گانه يايك فهرست كوتاه ه مخمصه هاراحل هماوامرونواهي مطلقاًغيرقابل گفتگوازديگر

هيچ كس . يكباركه طرزتطبيق آنهارابدانيدفقط ، وفصل كندهريك چطوراين هيچ واضح نيست تاانكارنخواهدكردكه

تابه همه معضالت كردتعبيران ميتو رادستورات يااصول مطلوباز ازطرف مخالفين » نبايدقتل كنيتو« دستوري كه. دوفق كنما

اصل . ذكرميگردد مجازات اعداموهمچنين توسط طرفدارن ديني زندگي هرانسان مساويانه : تقدس زندگي انسان واضح ومطلق است

مساويانه مصئون است؛ هيچ قيمتي برآن گذاشته شده ومقدس، آياچه كاري . ست دادن آن ازدست دان همه چيزاستنميتواند، ازد

بكنيم وقتي كه بيش ازيك زندگي انسان درخطرباشد؟ بايد، وهيچ يك ازديگري اگرهرحيات اليتناهي باارزش است

به طورمثال، گرده هاي معدودقابل باارزشترنيست، قسمت كنيم؟ چطوررايادست داشته پيوندموجود

Page 200: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

200

قي دين خودايمان مطلق آنهايي كه برحقانيت تعليمات اخال به طوراگرخودشان : خوديك مشكل انددارندياغيرقابل ترديد

پيشوايان روحاني ياكشيشان، ، يا باشندنكردهوتعمق شعوري غورياراهبان، ياامامان شان سزاواراين صالحيت موكل برزندگي خودآنهاباشند، پس آنهادرحقيقت شخصاًيك موضع غيراخالقي

. رااتخاذميكنندكه اين بكلي شايان تقليداست تاتعليمات الً گمان ميشودمعمو

اخالقي دين خودرابدون چون وچراقبول نمود، زيرااين قول به كسي كه طوري كه هميشه توسط متخصصين ( خداونداست

پس ). صالحيت موكل ياگماشته داردترجمه ميشوداختيارياكه يك موضوع بخصوص عقيدة اخالقي نه ميكندهركس كه ادعا

بحث، نه قابل مناظره، نه قابل مذاكره است، صرف به قابل، يابه ميگويدچنين خاطري كه اين كالم خداونداست، ياانجيل

چنين عقيده ... همه مسلمانان، ياهمه هندوهاياسكها«خاطري كه شودكه اين طوري معلوم بايد، »دارند، من نيزبه آن عقيده دارم

Page 201: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

201

،ندريگبراجدي اي شان تانظرهدناممكن ميسازبراي متباقي مامردم ف ، غيرمستقيم اعتراتگودربارة اخالقازگفبامعذرت خواستن

حمايت نميكنندوسزاوارشنيدن خودشان وجداناً نظراتاز ميكنندكه . نيستند

عقايدشان درعرصة مشتاق دفاعهمواره بسياري مردم عميقاًمذهبي پخش جزئي ازيك قطع نظر –هردين . بوده اندبازجوئي معقول

ي داراي يك جمعيت سالم ازمردمان - ديني زهرناك آئين ، اديان ديگر پيروانكه درفكرجهان ومشتاق دسترسي بهميباشد

رابراساس عقالني جهان اخالقي ، ومسائلهستنديامردمان غيرديني ، پارلمان چهارم اديان جهان 2004درجوالي . رسيدگي ميكنند

ان مردم اديان منعقدگرديد، ودرآن هزار)درهسپانيا(دربارسلوناكارگاهها، بابرگذاري ، گردآمده بودندبراي يك هفته مختلف

وانجام عبادات، همه جامع، نمايشات، مقاالت، جلسات : رارعايت كنندعين اصولمقررداشتندتا

Page 202: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

202

تاهمه سخن گويان شنيده شده ش كنندگوبرايت دويكنگوش - بتوانند

احترام آميزطرزيك شودبه گپ زده يدوبرايتزنگپ - ياعميق سازيد دهيدتفاهم متقابل راانكشاف - و،ودربارة نظرات خودفكركنيدارة طرزديدديگران بياموزيددرب - »راه هابسوي صلح، برنامة پارلمان « -- .بينشهاي نورادريابيد -

رنگارنگ ازكشيشان ومعلمين روحاني باقباهاي گروه هاي صان، همه دستهارابه مختلف، راهبه ها، وراهبان، سرودخوانان ورقا

همه اش – واحترامانه به يك ديگرگوش ميگرفتند هم داده بازهم دم خوش نيت وباانرژيبسياردلگرم كننده بود، امااين مر

. غيرمؤثرهستنددرمعامله بااعضاي راديكالتراديان خودشانمسلمانان معتدل . دربسياري موارد، ازآنهاميترسند

عليه وهابيت وافراط گرايان برگردانيدن نظراسالمي كامالًازامامسيحيان ويهودان وهندوهاي معتدل به عين يگرعاجزهستند، د

Page 203: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

203

عناصرراديكال خودشان تقاضاهاواعمال شنيع دربرابرمنوال . غيرمؤثراند

يوقت آن رسيده تاپيروان همه اديان غيرت وهمتي رابيابندتارسم – درهرسنت - افتخارميكندخداوندكه به دوستي ناگزيررااين . نيست، حتي بخشودني نيستتنهاقابل افتخارنه اين . رگردانندب

پيشوايان مذهبي اندكه پاسخ آورشرم بيش ازهمه و. شرم آوراستآنهادربرابرتقاضاي صميمي گروه هايشان براي رهنمائي اخالقي

بامخفي مسائل مشكلدراراية داليل دربارةراشان بي لياقتي خود كتابهاي مقدسغزش ناپذيرتعبيروتفسيرلشدن درعقب بعضي

اين يقيناًبراي مردم ممكن است تامعصومانه . پنهان ميكنندل براي سنجيدن داليباوركنندكه خدادوستي شان آنهاراازمسئوليت

احترام به . خداوندمحبوب شان عفوميكنداين احكام سخت فهم معصوميت يك شخص مارامجبورنميكندتابه عقيده اش احترام

تنهايك راه براي احترام به : يك شخص ميگوييممابه چنين . كنيمآن راوجداناً درروشني : حكم اخالقي خدادادوجودداردماهيت هر

Page 204: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

204

بكاربردن همه شواهدكه كامل عقل موردرسيدگي قراردهيد، باابرازمحبت احمقانه خدايي كه هر. دراختيارماست

.خوشنودميشدسزاوارپرستش نمي بود، واقداماتي به عمل مي دآنهايي كه ازاديان راحمايت ميكنن

بايدبه عين منوال به تاآنهارابيشترجالب بسازند، آورندجلب خود احترامكه باقبايخاطراضراري كه توسط بعضي آنهايي

كه خاطرنشان ميسازندفوراً دين مدافعين .مسئول گرفته شوندميكننددهشت افگنان داراي آجنداي سياسي اند، نه ديني، كه

دراينجاختم احتي درهمه مواردراست باشد، اماشايددرخيلي موارد، يتحت يك آجنداي سياسي متعصبين تشددآميزاكثراوقات . نميشود

وفاداري بدون چون وچراي لفافة ديني زيربناي سازماني وسنت واين راست است كه اين متعصبين . دهندميدين رامورداستفاده قرار

رهبري القاءيا سنن دينيبه ندرت توسط بهترين معتقدات آن ؟ دهشت افگني القاعده وحماس بازهم ي داردآياكدام فرق. ميشوند

بم گذاريهاي كلينيكهاي سقط جنين بازهم مسئوليت اسالم است، و

Page 205: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

205

افراط گرايان هندوبازهم فعاليتهاي قاتالنةمسئوليت مسيحيت، و . مسئوليت هندويزم اند

: مينويسد) 2004سرانجام دين، (طوري كه سام هريس دركتابش شايان خود، باتالشهاي جهان گرايان درهمه اديان وعتدلهام

پوشش متعصب شان شان براي هم كيشانهاي خوبرباكارضايت بي تعصبي و وخاموشانه، آنهاآهستهفراهم ميكنندحفاظتي به تغييرمحكوم ميكننددرحالي كه ازروابط عامة خوب رامعتدلها

. شان بهره برداري ميكنندمورداستفاده اديان توسط متعصبين خالصه، معتدلهادرهمه

نه تنهااين رابايدنكوهش كنند؛ و، قرارميگيرندآن دردين كوتاه كردن به غرض راآنهابايدتاميتواننداقداماتي

:هريس آن راچنين توضيح ميكند. خودشان به عمل آورندبراي رسيدن به يك صلح پايداربين اسالم وجهان غرب، «

كه براي اين دگرگوني . دي گرددبايداسالم متحمل يك تغييربنيامسلمانان مطبوع باشد، بايدتوسط خودمسلمانان به عمل آيد، اين

Page 206: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

206

مبالغه آميزنيست تابگوييم كه سرنوشت تمدن دردست مسلمانان ».معتدل قراردارد

شكل دادن دين خودشان براي تغييرمابايداين مسلمانان معتدل راي مسيحيان ويهودان يعني كه مابايدبه طورمساو-مسئول قراردهيم

معتدل وديگران رابراي همه افراط دراديان خودشان مسئول .قراردهيمافراطيون ديوانه به حيث پناگاه براي ازقباي احترام ديني چطورما

ادين رابه تبخشي ازحل اين ميبودجلوگيري كرده ميتوانيم؟ متبادل شايسته شيري مقدس وبيشتريك گاوطورعموم كمترازيك

چون –ست كه توسط بعضي ازمامنورين وروشي اراهاين . ساختخدانشناسان، اگنوستيكها، آزادفكران، بشرگرايان دنيوي، وديگران

. بخصوص آزادساخته انداتخاذميشودكه خودراازتابعيت دينيمامنورين ازهمه كارهاي خيرية كه توسط اديان به عمل مي

صدقه وخيراتماترجيح ميدهيم تامگرآيندواقف هستيم، ، زيرامانميخواهيم اازطريق سازمانهاي غيرمذهبي انتقال دهيمخودر

Page 207: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

207

، اين كفايت نميكندام . درنيكنامي دين شركت كنيمحتي خطرناك كارناخوشايندكاربيشتربايدانجام داده شود، واين

ازداخل ياسنتنامقدس ساختن زياده روي هادرهردينعبارت از . ميباشد

چه بايدبگوييم؟مابه اطفال حساسيت ضرورت خاص، وهمچنين ريسرچ دربارة يك موضوع

براطفال اخالقي وسياسي خاص، عبارت ازتاثيرتربيت وتعليم ديني م تحقيق، بعضي خوب بعضي خراب دربارة يك عالَ. خوردميباشد

ك والدين انكشاف طفوليت، آموختن زبان وتغذيه وسلو كه اندازه شده تصورقابلوتاثيرهمنشينان وهرچيزمتغيير

اماتقريبااين ، درده سال اول زندگي يك شخص وجودداردميتواندكه هنوزبه طوروسيع ، كنارميرودطفره يا ازدين محتاطانههمه

داليل خوب اخالقي ين واقعاًبعضي اوقات براي ا. نامكشوف استدربرابرتحقيق زيان ي دقيقاًقائم ومحفوظ تمام سدها. وجوددارند

Page 208: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

208

به هرتحقيق كه مادربارة ي باشدت مساوآورطبي درموردانسانهامامطالعات پرورش . تطبيق ميشوندبه عمل مي آوريم تربيت ديني

متقابل راكه اطفال مربوط به والدين مسلمان بااطفال مربوط والدين تحقيق كامالًبي .نخواهيم دادكاتوليك تعويض گردندانجام

. خطردراين موضوعات شايدناممكن باشديك آموزش وپرورش ديني به يك انديشة كه مردم بربعضي

تاوقتي كه آنهادربارة - طفل مضربوده ميتواندتمسخرخواهندكردشديدتركه درجهان يافت سيستمهايادستورهاي ديني

، وبدانندكه درآمريكاتمرينات ديني كه فكركنندميشوند. اندقبالًمنع شده انددرقسمتهاي ديگرجهان شايع كه هيچ طفلي نبايدبه حيث ريچاردداكينزفراترميرودوپيشنهادميكند

) يايك طفل ملحد(يك طفل كاتوليك يايك طفل مسلمانن هويت به ذات خودقضاوت پيش يتعيشناخته شود، چون اين

.ازوقت است

Page 209: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

209

من بدهيدتاكه ي را به طفل« نقل قول ميكند، هركس ازيسوعيون» آدم نشان خواهم داد،آن رايك من به شماهفت ساله ميشود،

اطفال واقعاًميداندكه - ديگري يسوعيون ياكس نه–اماهيچ كس شواهدتمثالي زياددربارة جوانان . پذيرهستندچقدرارتجاعي واصالح

بدون نتايج پيروي بعدازسالهارندكه سنن ديني شان راوجودداازطرف ديگر، بعضي اطفال درچنان يك . تبسم رهاميكنندخراب با

قانه زندانبانان زندان ايديالوژيكي به بارآورده ميشوندكه مشتا، خودشان )1999(به قول نيكوالس همفريخودشان ميگردند،

راازتماس باانديشه هاي آزادكننده كه شايدذهن شان به اطفال «وي درمقالة متفكرانة خودكه. راتغييردهندمنع ميكنندمسائل مربوط به دربارة تصميم گيري وي »خودچه بايدبگوييم؟

يستم عقيدتي به اطفال يك سياآموزشآ وچه وقت«اخالقي اويك آزمايش عمومي . پيش قدم ميشود»اخالقاًقابل دفاع است

، امابه راپيشنهادميكند ياآگاه مسبوقتوافقمبني براصل براي انتخاب كه يمعلوماتاگر، اين اطفال بعداًدرزندگي: طورفرضي

Page 210: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

210

؟ ، چه راانتخاب ميكردند ضرورت ميداشتندبه آنهاداده ميشدآگاهقواعد كلي ، و فراوان ميكندكه مدرك تجربياستداللي و

. نتيجه گيريهاي واضح بدست آمده ميتوانند، كه ازآن وجوددارد داشته باشيم، وحتي مكلف اجازهماتصوركنيم كه بعضي اوقات

مردمي كه نيابتاًدربارةشويم، تاچنين تصميمهاي وجداني را، واين م اتخاذكنيبگيرندآگاه را تصميم بنابركدام دليل نميتوانند

عام توافقبكاربردن فهمي كه ماقبالًدركارگاهازمسائل بادسته قرارداده مخاطب ايم رساخته ديگسياسي راجع به اين موضوعات

. ميتوانندشده رسيده باشند، آيااطفال شان به سن توافقكالنهاشايدباوجودي كه

قرباني جهالت والدين شان نميباشند؟ ماهرگزيك طفل همسايه اينقدردراغفال نگاه شود، يم گذاشت تارانخواه

اين اطفال مداخله كنيم، وبراي نجاتآيامانبايددرياراعبورنمود ؟ كه هولناك استولو

Page 211: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

211

درحيوانات پستانداروپرندگان كه بايدازچوجه هاي خودمواظبت نهاراازهمه مداخالت بيروني حفظ كننديك غريزة آ،تاكنند

كنيم كه والدين حق دراين صورت، ماعميقاًاحساس مي. همگانيستدرعين . دارندتااوالدخودراطوري كه مناسب مي بينندپرورش دهند

، )چون غالمان(ملكيت والدين نيستند اطفال حال، مابايدبپذيريم كهبه مردم بيرون به بلكه ناظرين ونگهبانان آنهاميباشندكه

خاطرنگهباني اطفال شان مستقيماًجوابگوهستند، يعني مردم بيرون . ه رادارندحق مداخل

ازيك طرف، بسياري اعالم ميدارند، حق زندگي مقدس ومصون هرطفل نازادحق زندگي دارد، وهيچ والدين حق سقط دادن : است

كه گر، عين مردم اعالم ميدارند، يكبارازطرف دي. آن راندارندكه تلقين ياشستشوي مغزي نشود، يطفل پيداشد، وي حق

سط والدين يادرغيراين صورت ازلحاظ رواني تو كه حق دارندوالدين، ازدست ميدهدوتجاوزقرارنگيردتحقيرمورد

تاطوري كه خواسته باشندطفل شان راپرورش دهند،

Page 212: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

212

درسراسرجهانراارزش آزادي بياييدتا. بجززجرواذيت فزيكيطفل حق آزادي هيچ . اماظاهراً، نه براي اطفال– گسترش دهيم

آيااطفال وييردهيم؟ آيامانبايدآن راتغ. نداردازتلقين شدن را گويندپرورش دهم؟ مردم ديگربرايم بكه خودراطوري

. به ميان مي آيندپرورش دينيآموزش و مشابه دربارة هايسوالمانبايدتصوركنيم كه فريبندگي فرهنگ غرب همه گنجينه هاي

قابل . شكنندة فرهنگهاي ديگرراخودبخودازبين خواهدبردسلمان غيرقابل تحمل يادآوريست كه براي بسياري زنهاي م

خواهدبودكه اگرفرصتهاي آگاه براي ترك چادرهاي شان . وبسياري ازسنن ديگرشان داده شوند

شايدكه به مردم درهرجااعتمادشده بتوانند، فلهذامجازباشندتاضرورنيست انتخابهاي . خودشان رااتخاذكنندانتخابهاي آگاه

بهترين ي باشندكه ، بلكه انتخابهاباشندكه مابراي شان توصيه كنيموقتي تااما. شانسي براي ارضاءاهداف موردنظرشان راداشته باشند

مابه به قدركافي درتصميم گيري شان آگاه ورسيده شوندآنهاكه

Page 213: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

213

، ، به طورواقعياموزيم؟ مادربارة همه اديان جهانبيبايدچه راآنها، به آنهامي آموزيم به طريق آگاهازلحاظ تاريخي وبيالوژيكي

مادربارة جغرافيه وتاريخ وعلم حساب به آنهامي طوري كه درمكاتب براي اطفال مابايدآموزش بيشتردربارة اديان . آموزيم

داده شوند، تابهاوموسيقي دينيوسنن ، نواهي وتشريفات مذهبي، كتاريخ دين راتدريس ميكنيم، بايدجنبه هاي مثبت ووقتي كه ما

تحريك ليساهادر نقش ك، به طورمثال–ومنفي آن راشامل سازيم ، شگوفاني علم وهنردراوايل اسالم، ونقش1960حقوق مدني دهة

زندگي اميد، حرمت، وعزت نفس به مسلمانان سياه دراعادة چون تفتيش – وجنبة منفي -متالشي شدة بسياري زندانيان ما

عقايد، ضدسامي گرايي، نقش كليساي كاتوليك درشيوع بيماري جلوگيري فتش به استعمال پوش توسط مخالدرآفريقاساري ايدز

اغماض يك آن نبايد چ دين نبايدموردالتفات، وهيچهي. حاملگي مادربارة ريشه هاي رواني وبيالوژيكي تمرينات هرقدركهو. شود

بايددربرنامة ، اين كشفياتوبيشتركشف ميكنيمورفتارديني بيشتر

Page 214: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

214

كه ماآموزش خودرادربارة علوم، آموزشي عالوه شوند، عيناًطوري اين بايدبخشي ازبرنامة . حت، وحوادث جاري نوميسازيمص

اجباري براي مكاتب عامه وهم براي مكاتب خصوصي آموزشي . باشدوالدين به اطفال كه تازماني : استپيشنهاداين يك ،لهذا يادنميدهندميسازد ياتنگ بستهن شان رااذهاچيزي كه احتماالً دخو ازطريق ترس يانفرت يا-1بامحروم ساختن شان ( ازبازجوئين شان ساختن توسط ناتوا-2

)ازتعليم، به طورمثال، يامنزوي ساختن شان ازجهانپس ميتوانندبه اطفال خودطوري كه خواسته باشندتعليمات ديني

بسته هاي شان راچشماگربخواهيد اطفال تان رااغفال يا. رابياموزندد، دين نكنراتصديق دين خوديدتامتيقن باشيدكه آنهادركالني كن

. به زوال باشدمحكومشمابايد

Page 215: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

215

علمديگردربارةبعضي سوالهاي يك تقاضابراي بازجويي-1

دين تاحق دارنددريك ديموكراسي باآزادي دين، مردم براي دفاع همه تقاضاهابعداعالم كنند، وخودرايگانه دين راستين

ردم اجازه همچنان دريك ديموكراسي، م. نپذيرندرااعالم شان ازماادعاهاي شان رابه هيچ باشند، اماباوجداندارندتامعترضين

چنين يك انكارازبازجويي بعضي اوقات . صورت تاييدنميكنيم واعالم قابل احتراميك كارقابل ستايش وفاداري به گروه ديني

شايدشماازجملة آن مردماني باشيدكه مغرورانه . تلقي ميشوددينشان نسبت به فاميل يادوستان ياملت ادعاميكنندكه دين براي . ياهرچيزديگرمهمتراست

متقاعدهستيدكه دين شمايگانه راه بسوي حقيقت حتي اگرشمااديان ديگردرسراسرجهان بايدكنجكاوباشيدكه چراهمه شمااست،

Page 216: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

216

شمابه منوال يك شخص بيروني پس . هستندچنان مشهورومتداوللهذا، . تبرميسازدچيزآنهارامعبدانيدكه چه دربارة اين اديان ميخواهيدمعلوم چطوربه نظريك شخص خارج ازدين شمادين شمااين كه ، چون بادانستن اين كه باارزش خواهدبوديك سعينيزميشود

واكنش نشان چطوردنكشف ميكنباشمادرمخالفت آنچه راخارجيان مؤثريت شمارادررساندن پيام شمابه ديگران بهترساخته ميدهند . ميتواند

، جهان پرمزاحمت امروزي مشاهده ميكنيمادره مطوري ك عجيب وغريبماكشورهاي ناكام، خشونت قومي، وبي عدالتي

راميبينيم، ويك سوالي كه همة مابه آن مواجه ناشي ازهمه جوانببه . ميشويم اين است كه كدام قايق نجات رابايدشناورنگاه كنيم

ندكه برنامه بهترين اميداكه ملل ديموكراتيك جهان عقيدةبعضيهاطمئن وقابل اعتمادرابراي بهبودوسعادت انساني فراهم هاي م

. وقتل عام جلوگيري ميكنند ميسازندوازهرج ومرج هستويديگران . عميقاًبه زحمت مي افتيماگرآنهاسرنگون شوندهمة ما

Page 217: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

217

ملل قايقهاي بهتررامهياميسازند، ماوراي معتقداندكه اديان دت ملت مربوط شان يكي واگرآنهابين خيروسعادت دين وسعا

رابايدانتخاب كنند، آنهابدون دودلي دين شان راانتخاب كه هم اكنون دريك ، شايدشمادرجملة آنهاباشيد. خواهندكرد

كشورديموكراتيك بااصل آزادي دين زندگي ميكنيد، پس شماازمصؤنيت قايق نجات : شمادريك وضع حساس قرارداريد

ازوفاداري خودبه آن ديموكراتيك برخوردارهستيددرحالي كهجلوترازمكلفيت به راشماوفاداري به دين تان . خودداري ميكنيد

. هموطنان تان قرارميدهيدحكومت يعني پذيرفتن –بهاي كه ميپردازيم براي بسياري ما،

ازارزانترين ي يك-قانون دنيوي ياغيرمذهبي كردن اول لهذاآنهايي كه وفادري . معامالت درروي زمين استسودايا به سيستمهاي - به طورانتقادي وآزمايشي وبطورمشروط - شان را

ابرازميدارندفرزانگي اصل آزادي دين دنيوي ديموكراسي راميشناسند، وازآن دفاع خواهدنمودولوكه بامنافع بخصوص شان

Page 218: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

218

آنهايي كه باوفاداريهاي ديگرازاين . به طورجدي مداخله كند ونه صرف يك –ميكنند وانموديك مشكلي راميكنندانكارتعهد

. مشكل نظريقرارداد، يك موردسوال نبايدكه دين را تمايل وسيع مردمبنابر

به . طريق موثربراي ناتوان ساختن انتقادعلمي به كاربرده ميشودوقتي كه سودمنداست، طريق علمي بكاربردن عبارت ديگر،

چيدن به نامكه گر، يدرغيرآن صورت بكاربردن طريقه هاي دپيشوايان دين به تغييردادن . ميشود، يك گناه علمي استآلوياد

آنهاباشدت ومهارت به . ؛ وهمچنان ساينسدانانكيش عالقه دارنداماآنهاتوسط . طرفداري نظريات محبوب خودشان مبارزه ميكنند

كه استعدادهاي درگيرنشونداصول علم وادارميشوندتادرتمريناتي گسترش يشه هاي كه ميخواهنداند به خاطر وه بالقميزبانانانتقادي

برتمرين دين حاكم تاحال چنين اصول تا. سازندناتوان دهند .شودتكامل نكرده اند

Page 219: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

219

علم چيست؟كارسازي-2ديني كه ازعلم ميترسدبي احترامي به خداوندومرتكب خودكشي «

رالف ( ---- --- --- -- -- --- --- - - - -- » .ميشود )والدوايمرسن

اب غيرقابل مقاومت بوده ميتواند؟آياعلم يك عادت خر

مطالعة علمي دربارة خودعلم، يك پژوهشي كه با بياييددريابيم ش شايدانگيزة جواب؟ماچرابه علم ميپردازيم. ازقبل درجريان است

، انگيزة كه كنجكاوي ماباشد، كه باسايرحيوانات مشترك استلعة آن اتوجه مارادربارة هرچيزنويامغلق متمركزميسازد، ومارابه مط

وصرفه ياط حتازروي اكنجكاوي بايد). محتاطانه(وادارميسازدعجيب نيست كه حيوانات كنجكاوي شان راصرف ، باشدجويي

. محيط زيست نشان ميدهند وابستگيهايدربارة نزديكترينخواه ماآغازعلم رابه علم هندسة مصرقديم تاريخ گذاري كنيم

ودوره هاي تقويم به ديني بااجسام سماوي فريفتگيتغييرشكليا

Page 220: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

220

به ، علم انتقادازخودش رادنبال كنيمستاره شناسي را. صرف يك چندهزارسال قبل آغازنمودخاطرشواهدواستدالل شديد

باعقايدوسلسله –، گرچه دين متشكل قديم استالبته، دين خيلي – دربارة نواهي ومقررات مراتب كشيشي وسيستمهاي تدوين شده

. فته، وباخط يانويسندگي همزمان ميباشدتقريباًباعلم سازمان ياريك مساعي ستاره شناسان ورياضي دانان باكشيشان درآغازتش

: بايك ديگركمك ميكردندداشتند، درسوالهاي مشكل انقالب زمستاني مامانده است؟ چه مذهبيتشريفاتچندروزتابه

مناسب دروضع درست موثرووقت ستاره هابراي مراسم قرباني مطرح ؟ پس بدون سوالهاي كه توسط دين شتقرارخواهنددا موردضرورتش رابراي انكشاف شايدهرگزپشتوانةميشدند، علم

، البته، اين ديدگاه هابه اين تازگي. حاصل كرده نميتوانستازهم جداشده رقيب هايبه جهان بيني ويژه اجنبه هاي فكريهاي

اند، انشعابي كه درآغازعلوم نوين درقرن هفده برمالوبرگشت تكامل تدريجي جنگ نيزيك نقش مهم درانكشاف . ناپذيرگرديد

Page 221: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

221

ابقات تسليحاتي براي اسلحة نو، علم بازي نموده است، چون مس، نقشه ها، آالت دريانوردي، سيستمهاي سازماندهي وسايل نقليه

–زراعت، صنعت، وتجارت . انساني، وبسياري چيزهاي ديگروابهاداشت به هرپروژة تمدن بشري سوالهاي كه ضرورت به ج

وجودآورد، وبه مرورزمان تكنيكهاي معتبربراي سوال وجواب . توسط تكامل فرهنگي، نه ژنيتيك تكامل نمودند

وپروژه هاي ديگرتمدن به وجودآمد، يك علم ازدين بنابرينسيارة زمين مانندآن هيچ چيزديگرپديدة بسيارتازة فرهنگي كه

پس علم . داده استنشكل رادرشصت وپنج مليون سال اخيرتغيير، يك تقويت به طورانفجاري قابل استفادهومحصولش تكنالوژي،

، مارانيرومندتر، بوده استتهاي انساني درهمه ابعادكنندة قدر، سريعتر، قادربه ديدن دورترازنظرمكاني وزماني، سالمتر، مصئونتر

بدين اين اما– تردربارة هرچيز، بشمول منشاءماساخته استدانات كه علم ميتواندبه همه سوالهاجواب گويدياهمه معني نيسساينسدانان خطاناپذيرنيستند، نه . رابرآورده سازدنيازمنديها

Page 222: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

222

قابل دسپلينيك آنهاباتقواترازمردم عادي هستند، اماآنهاتابع كردن سيستم تحميل، توجه هستندكه آنهاراصادق نگاه ميكند

غيرشخصي خودداري وتجديدنظر، وتايك حدزياد هاي دقيقانةهرچند دانشمنداني . ساختن همكاري وكمكهاي فردي شان

يامعتادين، ياصرف وجودداشته اندكه نژادپرست، ياشهوت پرستديوانة آشكاربودند، مساعدتهاي آنهاهميشه به طورمستقل ازاين

. باقي ميمانند كمبوديهاي شخصي شانشيمي، رياضي، چون فزيك، - اصليتشخيص بين علوم دربارة

بشمول (علوم اجتماعي فرعيو –الوژي ماليكولير، جيالوجي بيه علوم اجتماعي معموالًفكرميشودك،)مضامين ديگربشريتاريخ و

اصول كه باستييامنتهاآنهايكنوع علم. ابداًعلم نيستندالبته . قواعدمتفاوت، اهداف، واسلوبهاي متفاوت رل بازي ميكندياي فقط برسراين مسائل نگهاي ايديالوژيكي درداخل علوم اجتماعج

انسان شناسي، به دوبخش جداشده است، بخشي كه . ادامه دارندانداهانت يااصليسخت دانان وديگرساينسدانانطرفداربيالوژي

Page 223: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

223

علوم دانشمندانانسانشناسان فرهنگي كه طرفدارخودرادربرابردرحالي كه ، پنهان كرده نميتوانندنظري وابسته به ادبيات اند

. وال طرف مقابل رابه تقليل گرايان متهم ميسازنداينهابه عين مناخيراًكوشش دارندتااختالف بين يرسختگيك تعدادازانسانشناسان

، وآنهابايدباانتقاداتبيالوژي تكامل تدريجي وفرهنگ راحل نماينددسته بنديهاي مشابه . ايديالوژيكي معامله كنندپي درپي

اجتماع ديده شده درروانشناسي، اقتصاديات، علم سياست، وعلم اين مسلم است كه ايديالوژي يك نقش بزرگ . ميتواند

درچگونگي تعبيروتفسيراين بازجويي وپژوهشهاي علمي بازي انجام شده است دراين رشته هاكه باارزش يك قسمت كار. ميكند، وسپس ميباشد) آزمايشهاي مكررو (معلوماتهاي ثقهتأييدازشامل نتايج ازيك طرزديدنظري دربارة كه يك تفسيربهترميشودمعلوم . استنباط ميشودرقيب

Page 224: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

224

قراردادن درجايشراايديالوژي آياكدام ايديالوژي آزاد، تامسائل رابيطرفانه قضاوت

نه ؟ پس ايديالوژي چيست؟وجودداشته ميتواندكندبه نحوي غلط، بلكه تفكري كه مرضي است يابراي مافكرتتنهاهر

بالكين ،ايديالوژي مختلف بعدازمرورتعريفات. مضرباشدباطرزتفكري ايديالوژي كه استادحقوق دانشگاه ييل پيشنهادميكندنه كمك كنديكي دانسته كه به حفظ شرايط اجتماعي غيرعادال

.شودنه تنهاكه چه راست براي دانستن ايديالوژي، مابه يك انديشة «

ياغلط عقايددروغين . ضرورت داريمبلكه چه درست است نيزبدون تملق اند، كه چقدرغلط يامردم ديگر، قطع نظرازايندربارة

كه آنهاتاثيرات نشان داده بتوانيم ايديالوژيكي نيستندتاوقتي كه ما ».ايديالوژيكي درجهان اجتماعي دارند

اين يك تفاوت عمده بين اهداف وسلوب درعلوم اجتماعي وعلوم لوم اجتماعي نه تنهادربارة مردمع: راآشكارميسازداصلي

Page 225: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

225

وي وشيمي . آي.بيالوژي موليكوليردربارة اچچنانكه (ميباشنده مردم ة اين كربلكه دربا) دربارة تغذي انسان است

توسط ،بالكينبه گفتة ،بسياري ازمشاجره. چطوربايدزندگي كنند امپرياليستي يادميكندتحريك ترسي كه وي بنام مطلق گرايي

:ميشودرة عدالت وحقوق انساني دربانظري كه معيارهاي واقعي مطلق...

، خواه دنيوي ، چه ماقبل يامابعدصنعتيكه به هرجامعهوجودارنديامذهبي، تطبيق ميشوند، واين مكلفيت مردم داراي عقل سليم

كه است تامعيارهاي مثبت ومؤسسات همه جوامع راتغييردهندتا همنواييتطابق وقوق بشرعدالت وح اين معيارهاي مطلقآنهابه .كنند

كه بسياري مردم درآمريكابكلي مطمئن هستندكه اين راست يقيناً

است، وفكرميكنندكه اين وظيفة ماست تاراه ورسم آمريكايي رابه آنهافكرميكنندكه هرفرهنگي كه . گسترش دهيمهمه مردم جهان

Page 226: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

226

عميقاًدربارة اموركه چگونه زننده درك ميكنندپيام ماراه متبادلي راكه يگان. هميده اندچطوربايدباشندبه غلط فهستندو

يك نسبيت عبارت ازآنهاديده ميتوانندواقعاًتكان دهنده است، ادعاميكندهرچيزي راكه موردپسند يك گرايي اخالقي است كه

، غالمي، كودك كشي، ختنة تعددزوجات چون –فرهنگ است ازآنجاكه . ميباشدماوراازانتقادمعقول ومنطقي –دختران، وغيره

مطلق تحمل است، به نظرآنها، چنين نسبيت گرايي غيرقابل ياماحق به جانب وآنهاغلط .شودتصديق امپرياليستي بايدگرايي

!هستند، يا راست وغلط بي معني اند ت موافق– به طورمثال –درعين حال، بسياري مسلمانان

است، حال خواهندكردكه نسبيت گرايي اخالقي پستترين اهانت بصيرت راستين ميباشندتاچه داراي يگانهآنكه اصراردارندكه آنها

البته، بسياري هندوهاچنين . چيزبايددرجهان انجام داده شودهرقدريك كس دربارة عقايداحساساتي مختلف مردم . فكرميكنند

واقعاًيك درجهان بيشتريادميگيرد، بيشتربه اين فيصله ميرسدكه

Page 227: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

227

همگاني ساخته ودفاع حقيقتاًديدگاهي كه ازآن قضاوتهاي اخالقي .تواندوجودداشته نميتواندشده ب

نبايداعالن داشته باشدوراعلم تصورنميشودتاهمه جوابهاي اخالقي ماشايدبه علم مراجعه كنيم تافرضيات . شودكه آنهارافراهم ميسازد

تصريح خودمباحثات اخالقي دربارة راقبلي حقيقت امري براساس كه رافراهم ياتاسيس نميكندارزشهاي اين كنيم، اماياتاييد

بايداساس هركس .بناميشوندقضاوتهاي اخالقي واستداللهاي مااآنهيك حالت : درنظرگيردكه بالكين آماده ميكند باثبات راميانة

ياوضع روشنفكرانه كه به يك ديالوگ معقول ومنططقي اجازه ، قطع نظرازتفاوت بنيادي سهم گيردبدهدتادرمسايل بين مردم

. فرهنگي شانسوابقاابزارتفكرداده است تاجوامع خودوهمه تكامل فرهنگي براي م

اين ميبيندكه ، وبالكين عمارات وديدگاه هاي شان رابسازيم – كه وي بنام نرم افزارفرهنگي مينامد –ابزارتفكرهردواختياردهنده ، يعني واداركنندهآزادكننده وهم هردوناگزير

Page 228: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

228

جايگاهوقتي كه مغزهاي ما . هستندمحدودكنندهافزارهم وندكه تحت فشارهاي انتخاب طبيعي تكامل نموده تصوراتي گرد

سخن هاي طرزي كه اندهمان طورمحدودتفكرماهاي طرز، اندزبان مادري خودرايادميگيرم ماوقتي كه گفتن وشنيدنكه درفرهنگ انساني تكامل وتأمل امابازتابندگي . محدودميباشنددربارة تفكرونمايش دادن عادت فكركردن يعني نموده است،

.ميسازدنظراي ما، همه محدوديتهاراموقتي وقابل تجديدنمايشه :اقتباس وترجمه از

Breaking The Spell Daniel C. Dennet Published in Penguin Sooks 2007

پروفيسرفلسفه، ومعاون ،دنيت. دانيل سي :دربارة مؤلف كتاب

دردانشگاه تفتسمديرمركزمطالعات وابسته به دانش ياآگاهي :بهايش عبارت اندازكتا. است

Page 229: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

229

Brainstorm, Elbow Room, Consciousness -Explained, Darwin,s Dangerous Idea, and Freedom Evolves.

.س زندگي ميكندتوي درايالت ماسيچوس

Page 230: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

230

III

ودينياخالقاصول )وحدت دانش(ويلسن. ادوارد او

يااينكه : اين نتيجه ميرسدقرنهاي مباحثه دربارة منشاء اخالقيات به

دستورات اخالقي، چون عدالت وحقوق انساني، مستقل ازتجربة اين انتخاب بين . انساني انديااينكه آنهااختراعات انساني اند

خيلي به حيث يك نوع ماتصورات يافرضيات درطرزخودشناسياستدالل ، طرزع ياصالحيت دين رامي سنجداين مرج. دارداهميت

درست است توسط منطق اينكه كدام يك . يين ميكنداخالقي راتعباآلخره توسط آن جواب صحيح به دانسته شده نميتواند، امامحض

استدالل اخالقي، به عقيدة . خواهيم رسيد جمع آوري شواهدعيني .من، ذاتاًدرهرسطح باعلوم طبيعي موافق است

Page 231: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

231

انشعاب، طوري كه فكرميشد، بين معتقدين ديني ودنياگرايان ، آنهايي كه بين مافوق طبيعت گرايانانشعاب ت، بلكه نيس

فكرميكنندرهنمايهاي اخالقي خارج ازذهن انساني وجوددارند، يك . آنهارااختراعات ذهن فكرميكنندميباشدكه ، وتجربه گرايان

مافوق طبيعت گراي اخالقي، كه به مستقل بودن اخالقيات عقيده هذالقياس، . تواندبوده مييك خداشناس دارد، يك خدانشناس يا

يك تجربه گراي اخالقي، يك خدانشناس ياخداشناس بوده به مفهوم يهوديت ومسيحيت قانون گذارولوكه يك خداوند(ميتواندبه الفاظ ساده اختيارياحق انتخاب درمورداساس اخالقي ). نباشد

: قرارذيل است ،اشديانباشد دارم، خواه ازطرف خداوندبمن به استقالل ارزشهاي اخالقي عقيده«

درمقابل؛ خداونديك موضوع من معتقدم كه ارزشهاي اخالقي تنهاازانسانهامي آيند

».جداگانه استخداشناسان وفالسفه براي بااعتبارساختن اخالقيات قريباًهميشه

. مركزتوجه خودقرارداده اندوسيله يك من حيث مافوق گرايي را

Page 232: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

232

ول بي آاليش دربارة كه داراي اصرابه كارميبرند،آنهاقانون طبيعي عالمان .مصون استدربرابرشك وسازش بوده و سلوك اخالقي

مطابق اين. ديني مسيحي، قانون طبيعي راتظاهرارادة خداوندميدانندانسانهامكلفيت دارندتاقانون طبيعي راتوسط استدالل ، نظر

فالسفة . كوشاكشف كنندوآن رادرزندگي روزمرة شان بكاربرندداشته اساسي افوق طبيعي شايدباخداشناسان فرق دنيوي متمايل به م

آنهاقانون . هستندتشابه درمورداستدالل اخالقي مآنهاباشند، ولي كه به ميداننداصول چنان قويبيعي رابه حيث يك دسته ط

. مسلم ميباشد، منشاء آن هرچه باشدبديهي و نزدهرشخص معقولخالصه، مافوق طبيعت گرايي اساساًيكي است چه به

.ونداستنادشوديانشودخدابه طورمثال، وقتي كه توماس جفرسن، متعاقب جان الك، حقوق

اظهاراتطبيعي راازقانون طبيعي استنتاج نمود، وي بيشتربه قدرت اودراعالمية . عالقمندبودنسبت به منشاء خدايي يادنيوي آنها مافوق

رادريك جملة مافوق طبيعي آزادي استنباطات دنيوي وديني

Page 233: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

233

مااين حقايق رابديهي «: آميخت، تاهمه شروط رادربرگيردگرابهم به آنهاازطرف ميدانيم، كه همه انسانهامساوي آفريده شده اند،

اند، كه آفريدگارشان حقوق غيرقابل انتقال مسلم اعطاشدهاين ». خوشياعبارت انداززندگي، آزادي، ودنبال كردنينهاازجملة

اين به حيث اخالق نمود، واعالميه بنياددين مدني آمريكاراتشكيلسودمنديهاي . بسته ميسازدوا آمريكارابهم مردم متنوعمركزي

تيوري قانون طبيعي آنقدرگيرااند، خاصتاًكه به بدون شك راي پندارمافوق گراخداوندنيزاستنادميشود، كه شايد

امادرپهلوي موفقيتهاي نجيب آن بايدناكاميهاي مخوف . سازدازآن سوءتعبيرشده است، درگذشته دين باراين چن. نمودعالوهرانيز

. به غرض تسخيراستعماري، غالمي، وقتل عام استفاده شده استبزرگترين جنگهابه خاطري كه هرجانب هدفش راازلحاظ مافوق

به گفتة كاردينال . طبيعي مقدس فكرميكنندصورت گرفته اند ».رابه خاطرمحبت خداوندنفرت ميكنيمآه چقدرمايكديگر«نيومن

Page 234: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

234

شايدكاربهتري راانجام جديترتجربه گرايي، بادرنظرگرفتن ماپساخالق، ازنظرتجربه گراي، عبارت ازسلوك پسنديده . داده بتوانيم

تابه حيث يك قانون مبادي واصول درسرتاسريك جامعه استاين ناشي ازتمايالت ذاتي درانكشاف ذهني . اخالقي ابرازشود

–السفة روشن فكري ف بهمربوط» تمايالت اخالقي« -ميباشد ميشوند، درحالي كه ميان فرهنگهاوسيع ونزديكيباعث همگرايي

درهرفرهنگ مطابق رويدادوچگونگي تاريخي شكل صريح يادقيق قوانين، خواه باقضاوت مردم بيرون خوب . به خودميگيرندرا

هابازي فرهنگرادرتعيين رشد، وزوال يابداند، يك نقش مهم . ميكنند

زيراموفقيت . گرادرتاكيدآن بردانش عيني استاهميت نظرتجربهدربارة آن ةيك قانون اخالقي وابسته به تعبيروتفسيرمعقوالن

چگونگي بايد، آنهاي كه آن رابيان ميكنندتمايالت اخالقي استهمچنان موفقيت اخالق وابسته به .بدانندوانكشاف ذهن راكارمغز

باشد، ميپيشگويي درست ودقيق دربارةپيامداعمال بخصوص

Page 235: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

235

كه مستلزم يك مقدارزياددانش موافق . خاصتاًدرمواردابهام اخالقي . باعلوم طبيعي واجتماعي ميباشد

پس، استدالل تجربه گرااين است كه باكاوش ريشه هاي بيالوژيكي سلوك اخالقي، وتوضيح منشاءوتمايالت يك جانبة مادي آنها، ماميتوانيم تايك توافق عام اخالقي

جاري انكشاف . نسبت به گذشته رابسازيمتربادواممعقولترو تفكرانساني اين عميقترين پروسه هايدر تحقيق علميدربارة

. ممكن ميسازدمبادرت راة قرن طبيعت گرايي وتجربه گرايي شرح ويژانتخاب بين مافوق

استدالل اخالقي . آينده دربارة مبارزه براي ارواح انسانهاخواهدبود، جايي كه خواهدماندباقي متمركزسفه وفليادراصطالحات تيالوژي

تحليل مادي مبني برعلم تجزيه واكنون قراردارد، يابه سوي مربوط به اين قرارميگيردكجاكه دراين . تغييرخواهدكرد

درست ثابت ميشود، يااقالًكدام به كدام جهان بيني خواهدبودكه . درست محسوس يادرك ميشودطوروسيعتر

Page 236: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

236

تفريقي بين مافوق طبيعت گرايي تشخيصمنظورروشن ساختنبه مدافعين هردوجهان بيني ساختهوتجربه گرايي، يك مناظره بين

دراين مناظره، مافوق طبيعت گرابه حيث يك خداشناس، . شد .وتجربه گرابه حيث يك شكاك ارايه گرديد

يمافوق طبيعت گراموجوديت يك اولتربه دليل وبرهان خداشناسي ميپردازيم، زيرااگر

ديق شود، منشاءاخالقيات خودبخودتسويهخداوندقانون گذارتص .پس مباحثة ذيل رابه طرفداري ازخداشناسي آغازميكنيم. ميشود

تاموجوديت يك اميدواربوده ميتوانيدشماابداًآياچطور -روحاني وتصديق شهادت شماچطورآياراردكنيد؟ خداوندشخصي

وتوضيح ، واسالم راتأويل سه هزارسالة پيروان يهوديت، مسيحيتبه صدهامليون مردم، بشمول يك فيصدي بزرگ ؟ كرده ميتوانيد

ازتحصيل كرده گان كشورهاي صنعتي، ميداننديك قدرت درك مطابق . زندگي شان رارهنمائي ميكندوجودداردكه كنندة نامرئي

Page 237: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

237

كه به يك خداوندشخصي آمارتازه، نه درده آمريكايان درپنج يك . ش عقيده دارندمعجزات بهدعاهارامستجاب ميكندو

تجربه كرده اقالًيكباردر سال قبل ازراي پرسي آنهاحضورخداوندرابه تأييدازاصل اخالقي تجربه گرائي، آياعلم چطورميتواند. است

اينقدرمدرك وگواهي وسيع راردكند؟هاي معين به طرفداري بنابرمتدياشيوة علمي، ردپيشنهاد-

كجااندحقايقي كه . نطقي ميباشدازديگران براساس واقعيت مند؟ بارمسئوليت اثبات مستلزم رديك خداوندشخصي باش

شماست، نه بردوش آنهايي كه به دوش ردوجودخداوندبر . حضوريك خداوندعقيده دارند

، خداوندعلم رااستنتاج ميكند، علم مناسب ديده شودباطرزفكر اگر- اتربارة موضوعساينسدانان معلومات راد. خداوندرااستنتاج نميكند

، برعكس. براي ايضاح آنهاميسازندراهامعين جمع ميكنندوفرضيه خداوندظرفيت توضيح هرچيزرادارد، نه تنهاپديده هاي قابل تصور

ه پديده هاي احساس شخصي ونيمه خودآگاه، به اندازه گيري، بلك

Page 238: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

238

ابالغ شده انيي كه تنهاازطريق چينلهاي روحشمول الهاماتكه به جهان ماديازبيشتر، تصورخداوندلمخالف عبر. ميتواننداين ذهن مارابه آنچه . عالقمندميشود تاكاوش كنيماست مامعلوم

اين به مامي آموزدتابه . درخارج آن جهان قرارداردبازميسازدمعماهاي كه تنهاتوسط ايمان وعقيده قابل درك انددسترسي

. پيدانمودديگران . سازيدبه جهان مادي محدوداگرميخواهي افكارخودرا -

آياخودقوانين .دداردربرميدانندكه خداوندعلل نهايي خلقت راطبيعي بدون يك قدرت برترازكجامي آيند؟ علم به اين سوال

به عبارت ديگر، چرايك چيزي . خداشناسي جواب ندارد فهمماوراي معني نهايي وجودهيچ چيز؟ وجودداردنسبت به

. استزحوزه ياصالحيت علم، فلهذاخارج اقرارداردعقالني انسانهامبرم براي آياشمايك پيروفلسفة عملي هستيد؟ يك دليل عملي -

.اعتقادبراحكام اخالقي مقررشده توسط يك ذات عالي وجودداردازچنين يك اصل يامنشاء، گوياكه مقررات اخالقي منحصراً انكار

Page 239: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

239

به گفتة جان . ساخت انسان اند، يك عقيدة خطرناك استوعده . ازوجودخداوندانكارميكنندنبايدتحمل شوندآنهايي كه«الك

، براي يك ها، ميثاقها، وسوگندها، كه تضمينات جامعة انساني اند زيراحذف خداوند، حتيخدانشناس الزام ياتقدس ندارند؛

فزيكدان رابرت هوك، يك » .درفكر، همه راباطل ميسازدتنها كه بزرگ قرن هفده درانجمن نوتشكيل شاهي اظهارداشت

تادانش دربارة « اشدبايداين بمنظوراين سازمان روشنفكري كارهاي تخنيكي، وهمه هنرهاي سودمند، صنايع، چيزهاي طبيعي، نه مداخله كردن درالوهيت، (–رابهترساخت ماشينهاواختراعات

).متافزيكها، اخالقيات، سياستها، گرامر، فصاحت وبالغت يامنطقاقليت هم درستة عصرنوين و اين تمايالت درميان متفكرين برج-

آنهاتوسط ناراحتي . متداول اند علماي مربوط طبقة كارگربزرگروين حمايت طرف داانديشة تكامل عضوي طوري كه ازبرسر

به خلقتاين اصل تجربه گرائي، براساس .گرديدتقويت شدندحتي . وشرايط محيطي تقليل داده ميشود تصادفيمحصول تغييرات

Page 240: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

240

به دربرابرداروينيزم به خدانشناس معروف، ، يك جارج برناردشادارويني سرنوشت گرايي يافاتاليزم او. نوميدي واكنش نشان داد

به يك مفهوم را زيبايي، ذكاوت، عزت، وآرزو دادنتنزلوبه عقيدة بسياري . مجردازمجتمع كوركورانة ماده محكوم نمود

عقيم يابي باردربارة زندگي راكه نويسندگان، چنين يك نظرسانهارابه كمي بيش ازحيوانات باهوش تقليل ميدهد، دهشتهاي ان

. قتل عام نازيهاوكمونيزم راموجه ميسازد. تيوري تكامل تدريجي يك اشتباه وجوددارددرمورد پس يقيناً-

حتي اگربعضي ازتغييرات تكويني ياژنيتيك مطابق ادعاي رخ ميدهند، پيچيدگي شگفت داروينيزم نوين درداخل انواع

تنهاتوسط تصادف كوركورانه خلق زموجودات زندة امروزي انگيبارهادرتاريخ علم مدرك نوتيوريهاي متداول . شده نميتوانست

تكامل چرادانشمندان چنان مشتاق هستندتا. راواژگون ساخته استراتاييدوازامكان يك طرح هوشمندانكاركنند؟ تدريجي خودكار

Page 241: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

241

يك موجودات زنده دربارة مليونهاانواعطرح . اين بسيارنادراست . مجمع خودبخودي تصادفينسبت به توضيح ساده تربه نظرمي آيد

– توجه درموردذهن انساني و، خداشناسي نيروي جالبباآلخره -باكمي تعجب كه يك چهارم .روح فناناپذيركسب ميكند

، حتي نديشة هرنوع تكامل تدريجي انسانييابيشترآمريكايان اعلم رابسياردنبال كردن . كسره ردميكنند رايدراناتومي وفزيالوژي

به حيث عطية جاي مناسبش رابگذارتاعلم . نخوت علم است .تاقلمروي فزيكي اورابداندحفظ كندخداداد

تجربه گرايمن بااذعان اين كه دين يك جذابيت مقاومت ناپذيربراي ذهن -

. سودمنداست آغازميكنمانساني دارد، واين كه عقيدة ديني بيشتراين محبت، سرسپردگي، . ن ازاعماق روحية انساني برميخيزددي

اين به مردم اطمينان راكه . راقوت مي بخشدومخصوصاً، اميدمن هيچ چيزازلحاظ احساسات . مشتاقش ميباشندعرضه ميدارد

Page 242: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

242

درتصديق كركرده نميتوانم كه خداوندجذابترازتعاليم مسيحيت ف، ش را مجسم كردخودغالم، از جميع زندگي انساني، حتيتقدس از

دوباره ووي جان دادوبادادن وعدة زندگي ابدي براي هركس .برخاست

بي عدالتيهاي بدترين ، برابربا اماعقيدة ديني، جانب مخرب ديگر-تخميناًيك صدهزارسيستمهاي عقيدتي درتاريخ . مادي گرايي دارد

نژادي وقبيلوي راپرورش وجودداشته اند، وبسياري آنهاجنگهاي ان بزرگ به بارهادرهمزيستي هركدام ازاديبالخاصه . دداده ان

اسالم، كه به معني تسليم يااطاعت . باتجاوزنظامي گسترش يافتندكشورهاي حوزة شرق ميانه، هاي قسمتبسياري است، بازوراسلحه بر

برجهان نوين مسيحيت . مديترانه، آسياي جنوبي تحميل گرديد. روحاني تسلط يافتتوفيقبسط وتوسعة استعماري دراثرلطف وبا

يوروپ، كه به طرف شرق : ازيك تصادف تاريخي نفع برداين توسط اعراب مسلمان مسدودشده بود، بسوي غرب

كه درنتيجة آن صليب روآوردتاقارةآمريكارااشغال كند،

Page 243: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

243

باشمشيردريك رشته عمليات جنگي براي غالم ساختن . وكشتاردسته جمعي ضميمه گرديد

يك سرمشق آموزنده راازيهوديت پيروي فرمانروايان مسيحي -اگرمابه كتاب عهدقديم ياتورات ايمان داريم، ازطرف . كردند

خداوندبه بني اسرائيل امرشدتاسرزمين موعودراازبت پرستان شمابه كه حكمرواخداونديازاين مردم «. وكافران پاك كنند

كه نفس ث يك ميراث به شماميدهد، شمابايدهيچ چيزي حي: كامالًازبين ببريدمانيد، بلكه شمابايدآنهارانميكشدزنده

هيتيهاواموريهاوكنعانيان وپيزيهاوهيويهاوجبوسيهارا، طوري كه -16: 20كتاب تثنيه، (» به شماامركرده است،حكمرواخداوندشما

كه بيش ازيكصدشهرهاطعمة حريق ومرگ گرديدند، ). 17شهرجريكوآغازوباحملة عليه بالشكركشي يوشع پيامبر

. برسنگرجيبوسي يوريشلم انجام يافتداودنه به خاطرتوهين به اديان موجودبلكه اين حقايق تاريخي-

حمايت ازآنهاكه سيستمهاي اخالقي منشأمادي وبربخاطريست تا

Page 244: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

244

كردن تمدنهاي بزرگ توسط تسخيرهمه . ميكنندروشني انداخته دبسط وتوسعه يافته اند، ودرميان بهره برداران عمدة آنهاادياني بو

بدون شك عضويت دراديان تضمين . تصديق ميكردندندكه آنهاراا، بوده استارضاءكنندهازلحاظ رواني هميشه شدة دولت

وخردروحاني براي معتدل ساختن تعليمات وحشيانة ايام تسخيرتنازع جنگ درزياماهردين عمدة امرو. استتكامل نموده

باتحمل كردن ميباشد، وهيچكداميك برنده فرهنگها بينداروينيسريعترين جاده براي رسيدن به . هرگزنشونمانكرده استشانرقيب

يك دولت غالب بوده ازطرف وحمايت ضمانت موفقيت هميشه .است

وتعصب ديني تبعيض. حال ميپردازيم به موضوع علت ومعلول -شوند، عقيدة كه مبني بربرتري ذاتي وموقف ازقبيله گرائي ناشي مي

قبيله گرائي نه تنهادردين، بلكه . ميباشدويژة داخل گروپي چون نازيزم وكمونيزم، هردواصالًعقايدتعصب درايديالوژيهاي

هيچ . آميزاديان بدون خداوند، درخدمت قبيله گرائي قرارداده شدند

Page 245: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

245

پذيرفته چنان مشتاقانه ايديالوژيهايك ازيننميشدنداگرسرسپردگان شان خودرامردم برگزيده، دررسالت شان

وكشورگشايان گار، محاط بادشمنان شريرونابكار، وفاتحين پرهيز كرافت دربارة ماري ولستونگفتة .فكرنميكردندوتقدير ذيحق

هيچ« ، به همه سلوك انساني قابل تمديداستتفوق مردانه بجا، و وي صرف آن رابه خوشي كس بدرابه خاطربدي اش نمي گزيند؛

».استدرجستجويش كه ، خوبي اشتباه ميكندتسخيروغلبه توسط يك قبيله ايجاب ميكندكه اعضايش -

خاصتاًهنگام كشمكش د، ندربرابرمنافع گروپ قربانيهابدهيك قانون بسيارقديمي يااولية تظاهراين صرف . باگروپهاي رقيب

اين وقتي رخ ميدهدكه . زندگي اجتماعي درهمه حيوانات استنيازمنديهاي گروپ دربرابراطاعت باشخصيخسارت

نتيجة . حاصل ميكندموفقيت گروپاز كه يستزجبرانبيشترااديان انساني اين است كه مردم خودخواه، موفق متعلق به

توسط اعضاي فقير، عاري ازنفس پرستي بازنده وايديالوژيهاي

Page 246: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

246

يك زندگي .جاگزين ميشوندي برنده اديان وايديالوژيهامربوط به اش ، پادجنت زميني يادربهشت آسمانيدربهتربعدي، چه

موعوداست كه فرهنگهااختراع ميكنندتاتابعيت اجباري جامعه اطاعت به گروپ وتعليمات اخالقي به طورمكرر، . راموجه سازند

آن ازيك نسل به نسل ديگر، درتعليمات رسمي وعقيدة شخصي ازطرف خداوندمقرريابه حيث حقيقت بديهي امااين . متبلورميگرددضروري شيوة دبيرياتاين به حيث يك . نميشودازهواچيده

. اجتماعي تكامل ميكندجاندارانبقاءدر شايع درمسيحيت اين هاي بسيارخطرناك گيازخودگذشتيكي -

به انتظاريك زندگي دومي، . من براي اين جهان تولدنشده ام: است كهمحيط . خاصتاًدرمردم ديگر- كردتحمل راميتوان رنج وعذاب

ميتوان بيرحمانه ن دين رادشمنا. به مصرف رسانديعي راميتوان طب . لگدمال وشهادت انتحاري راستايش نمود

من بادودلي اين آيااين تماماًيك وهم ياخيال واهي است؟ -، يك دروغ نجيبانه ميناممراوهم، يابدتر، به اصطالح شكاكيون،

Page 247: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

247

. قوي نيستآنقبول كردكه مدرك عيني براي تاييدامابايد ومرگ وميرراتقليل كه دعابيماريمدارك احصايوي شواهدوسيستم معافيت ازطريق باالبردن وجودندارند، به جزشايدباميدهد

؛ اگرچنين ميبودتمام دنيابه طورمتوالي موجدمحركات ذهنيشده توسط كشيشان ك رمتبوقتي كه دولشكر. دعاميكرد

مغزقدامي نيكوكارووقتي كه . برخوردميكنند، بازهم يكي ميبازدپاشد، پس چه دوذهنش ازهم بجالدمنفجرشوشهيدتوسط مرمي

ميشود؟ ايامابه يقين تصوركرده ميتوانيم كه همه آن ساخته ازنوماديغيرمليونهاحجرات عصبي دريك حالت

، تاذهن شعوري راادامه دهد؟خواهندشد. شيوة استدالل منزجرخواهندشدين راستين بااين د ميدانم كه معتق-

مزاحمين كه ي آنهاينازل ميشود، ك گوآنهابرملحدين رخشم اماهيچ مدركي . پنداشته ميشوند وبدترازآن خائنين به نظم اجتماعي

مربوط به نشان داده نشده است كه غيرمعتقدين نسبت به معتقدين عين طبقة اقتصادي اجتماعي كمترتابع قانون ياكمترمثمربوده

Page 248: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

248

يك . دليرانه روبروميشوندمرگ كمتر، يااين كه آنهاباباشنددساينسدانان آمريكايي نشان دادكه درمور1996بررسي

. هستنددرصدشكاكيون يااگنوستيك14درصدخدانشناسان و46به فناناپذيري رانهمعتدالياتمايل درصديك آرزو36تنها

. درصدابداًدرچنين يك آرزونبودند64ابرازكردند؛ . نسبت به دينيك چشمة عميقترناشي ميشود خصلت حقيقي از-

يك جامعه است، كه باصول اخالقي ااين باطني كردن، به اندازةكافي قويست دنميشوشخصاًانتخابي فردتكميل عقايد

بي بنام اصولي كه. كندراتحمل ومشقت تاآزمايشهاي تنهايي كه درآن تصميمهاي شخصي خوب وراستين، ناميد يادرستي يعيب

. بادوام تقواستخصلت ياشخصيت بالنوبه منبع . احساس ميشوندنيست، كدام مرجعت ازمتابعخودش بوده، اين مستقل به ذات

عقيدة ديني نامتناقض وتوسط آن اوقات باغالبكه حال آن و . تقويت ميشود، اين خداترسي يادينداري نيست

Page 249: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

249

اين تراكم دانش عيني ومتشكل نوع . ونه علم دشمن است- متحدساختن مردم قادربهسيلة اختراع شدة كهبشراست، اولين و

اين طرفداري ازقبيله يادين . ميباشدمشتركيادرك درفهم وجهاني اين اساس يك فرهنگ واقعاًديموكراتيك. نميكند . ميباشد

. شماميگوييدكه علم پدبدة روحاني راتوضيح كرده نميتواند -درتجزيه وتحليل وظايف ذهن به پيشرفتهاي مهم چرانه ؟ علوم مغز

راآنهابه موقعش يك كه چوجودندارددليل آشكار. نايل آمده اندكه تفكرروحاني ي دربارة هيجانات واستداللي توضيح ماد .داده نتواندراميسازند

شماميپرسيداحكام اخالقي اگرازالهام ياوحي الهي نمي آيندپس -فرضية متبادل تجربه گرارادرنظرگيريد، كه احكام . ازكجا مي آيند

بيش اي برآنها. محصول مادي ذهن ميباشندوعقيدة ديني بكلي بقاء وباروري آنهايي كه به اديان قبيلوي همنوائي ازهزارنسل

اپي ژنيتيك قوانينوقت كافي براي . ندافزايش داده انداكرده

Page 250: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

250

– موروثي انكشاف ذهني ياتعصب تمايل-ياتشكيل نطفة نوكه احساسات اخالقي وديني رابه كامل كندتتاوجودداشت

. درآمديزهيك غربه شكل تلقين پذيري . وجودآورد قوانين تحت رهنمايي احكامي اندكه باتوفق عام اخالقياصول -

دين مجموعي ازروايات افسانه اي . آمدنايل انكشاف ذهني ذاتي است كه منشأيك مردم، سرنوشت شان، واين كه

درتشريفات خاص وقوانين اخالقي اشتراك چراآنهامجبوراندتا، باالطرف زيربه عقايداخالقي وديني از. كنندتوضيح ميكنند

اازباالبه آنه. ميشوندزمردم به طرف فرهنگ شان ايجادواحداثامنبع غيرمادي ديگرازطريق فرهنگ به پائين، ازطرف خداونديا

. مردم نمي آيند، به مدرك يياتجربه گراي كدام فرضيه، مافوق طبيعت گراآيا -

وشواهدعيني خوبتروفق ميكند؟ تجربه گراي، بايك تفاوت احدي كه اين نظرقبول ميشود، دراستدالل اخالقي ت.بزرگ

Page 251: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

251

تاكيدبيشتربرانتخاب اجتماعي، وكمتربرمرجع ديني وايديالوژيكي . خواهدشد

دورة ييردرحقيقت درفرهنگهاي غربي ازآوانچنين يك تغ - بخشي. ده است، امابه بسيارآهستگيروشنفكري درحال وقوع بو

ي قضاوت عواقب نارسائي بزرگ دانش است كه براازدليلش يك تصميم گيريهاي اخالقي ماضروريست، خاصتاًبراي درازمدت يعني

مادربارة خودوجهاني كه درآن زندگي ميكنيم . يك دهه يابيشتردرهربحران . خيلي آموخته ايم، امابسياربه كاراست تاهوشياربود

بزرگ يك وسوسه براي تسليم شدن به قدرت مافوق طبيعي ماهنوزتلقين . يك مدت خوب باشدوجوددارد، شايداين براي . تسليم ميشويمبه خداوندپذيرهستيم، ماهنوزبه آساني

مقاومت دربرابرتجربه گرائي نيزبنابريك كمبوداحساساتي-مردم . اين خونسرداست. ترويج ميكند كه ستالليدطرزاستدرمورد

براي آنها. دارندنسبت به استدالل به چيزهاي ديگرضرورت بيشتردرتشريفات ، آنهااشعاردارندبه رورت ضاظهارقطعي

Page 252: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

252

اشتياق به يك مرجع بزرگترازخودشان رويدادولحظات بسيارجدييك اكثريت درآرزوي فناناپذيري هستندكه تشريفات . دارند

. مذهبي آن راتصديق ميكند .احضارميكنند تاريخ يك مردم رابايادآوري موقر،مراسم بزرگ -

اين ارزش بادوام . ميگذارندآنهاسمبولهاي مقدس رادرجعبةنمايش مراسم است كه درهمه تمدنهاي عالي ازلحاظ تاريخي غالباًيك

. فرهنگ نفوذميكننداعماقسمبولهاي مقدس در. شكل ديني دارد . قرنهاراخواهندگرفت تاتعويض شوند

اگرماسنن كه اين يك روزغمگين خواهدبود: باتعجب بايدگفت- سوءتعبيرغم انگيزتاريخ اين يك. ستوده ومحترم خودرارهاكنيم

راازسوگندوفادري آمريكاحذف ) تحت خداوند(تاعبارتخواهدبودخواه خدانشناسان يامعتقدين راستين، . كنيم، وبه شنيدن ااد تاسوگندهارابادست ماندن بركتاب انجيلبياييد

ازكشيشان وراهبان دعوت .ادامه دهيم) پس خدايامراكمك كن(، وباتمام ابادعامتبرك سازندبه عمل آوريم تامراسم كشوري ر

Page 253: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

253

بدان وقتي كه . وسايل سرهاي خودرابه احترام همگاني خم كنيمبه سوزش رابدن پوست سرودهاي افتتاحيه ودعاهاي نيايش

، چيزي كه ، وروح قبيله قرارداريمشعرمادرمحضرآرنده اي، وشايدازعقيده برخودخداوند، ازخصوصيات عقيدة فرق

. بيشتردوام خواهدنمودشخصيت گرامي خود ي دراحترام به معني تسليمي ماسهم گير ا-

مانبايدفراموش كنيم .دبشري نيستاومبهم ساختن طبيعت واقعي نژقوت مادرحقيقت ودانش وشخصيت است، تحت . كه ماكي هستيم

يهوديت ومسيحيت توسط كتاب مقدس به . هرنام ونشان كه باشدمن موافق . غرورمقدمة نابودي ياهالكت استگفته ميشوندكه

تجربه گرائي . تباهي مقدمة غروراست: نيستم؛ اين برعكس آنستگيچ اين تيوري . هرچيزرادرفرمول يادستورمعكوس ساخته است

كننده كه ماموجودات بخصوص ياويژة هستيم كه توسط يك خلقت براي ان قرارداه شده ايم تابه حيث اوجخداونددرمركزجه

ايم كه دريافته چون ،ك نوعمابه حيث ي. جالل خداهاخدمت كنيم

Page 254: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

254

به تواضع.مفتخربوده ميتوانيمماتنهاوبه خداهاكمترمرهون هستيم، نشان داده ميشود، كه بهتر دراين سيارهمابقي زندگي واهمنوعان م

اعتناياتوجه واگرخداهاي كه . واقعاًكل اميد به آن وابسته استچه راكه دارند، البته ماستايش آنهاراباآن اكتشاف وبه تنهايي آن

. انجام داده ايم حاصل كرده ايمبه بهترين وجه درتوان ماست

اين . استدالل تجربه گرا، برحسب اعتراف قبلي ام، ازخودمن است ارسطو، اصول اخالقيبه درگذشته آنجديدنيست، ريشه هاييعت يك رساله دربارة طب( اثرديويدهيومودرشروع عصرجديدبه

ين جزئيات تكاملي واضح آن اول. ميرسندا)40- 1739انساني . به عمل آمد) 1871تبارآدمي، (توسط داروين دركتاب

من براي اولين بارمن استدالل مافوق گراي ديني، ازطرف ديگر، اش ازآن وقت درباره. ن مسيحيت آموختمحيث يك طفل دردي

مقيدبه احترام سنن قديمي آن وفطرتاً عقالًمكرراًفكركرده ام، ومن . هستم

Page 255: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

255

ضيه اي است كه مافوق گرائي ديني توسط مافوق گرائي قيزناين ويل امان. دنيوي تقويه ميشود، كه باآن مشابهت بنيادي دارد

كانت، كه توسط تاريخ ازبزرگترين فالسفة دنيوي شناخته شد، موردبحث استدالل اخالقي رابسيارزيادچون يك خداشناس

جنتهاي اخالقي ايعاملين ياوي استدالل كردكه انسانها. قراردادقادربه اطاعت ياشكستاندن كه هستندبايك ارادةكامالًآزادمستقل

، مستقل درانسان يك قدرت خودمختار« : شند ميبايقانون اخالقبه » . وجودداردمبني برلذات نفساني انگيزه هاي توسطازهراجبار

اعمالدربارة دستورقاطعامريايك درمعرض گفتة وي، اذهان مايك به خودي خوداين دستور. قراردانداشند بايدچگونه بماكه

انون چيزخوب است، سواازهمه ملحوظات ديگر، واين توسط اين قآن به واسطة هآن اصل رفتاركن كبربناتنها« : شناخته شده ميتواند

بسيارمهم، درطبيعت ».شماآرزوكنيدتايك قانون همگاني نيزگرددت يك كانت گفت، طبيع. جاي ندارد»بايد«طبيعي، ومافوق

سيستم علت ومعلول است، درحالي كه انتخاب اخالقي يك

Page 256: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

256

انسانها . موضوع ارادة آزاداست، كه درآن علت ومعلول وجودندارد هاي محض، غريزهخالقي، باباالرفتن از ادرگزينشهاي

ودريك قلمروآزادي داخل ميشوندكه ازقلمروطبيعت برتري يافته .به آنهاتعلق داردصرف به حيث مخلوقات عاقل

حال اين قاعده سازي يك احساس راحت كننده دارد، ، ازاين ياوجودهاي قابل تصورمعني نميدهدواصالًبرحسب مادي اما

نه بعضي اوقات يك انديشه . سبب كانت رابسياربه مشكل فهميد غلط است گيچ كننده بخاطري كه عميق است بلكه بخاطري كه

. ي مغزوفق نميكندچگونگي كارهابااين اكنون ماميدانيم، . ميباشداصول (مور، مؤسس فلسفة اخالقي عصري دركتاب. اي.جي

ازنظروي استدالل . اصالًباكانت موافق بود، )1903اخالقي، خاطريافتن اصول روانشناسي وعلوم اجتماعي بهبراساس اخالقي

، زيراآنهاصرف يك تصويرسببي نميتوانداخالقي صورت گرفته ساس توجيه اخالقي روشني انداخته راتحويل داده ميتوانندولي برا

. نميتوانند

Page 257: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

257

، يكبارديگربه )1971يك نظرية عدالت، (جان راولز، دركتابشفرضية باوركردني راپيشنهادكردكه او. روان شد راه مافوق طبيعت

اين . شودتعريف بايدذاتي انصاف خوبي ياعدالت به حيث يست كه اگرمامعلومات مقدماتي دربارة حالت دستور . رزندگي نمي داشتيم دنبال ميكرديمخودماد

كانت، مور، وراول بيالوژي كنوني اگربه مشكل باورميشودكه تاحال . م استدالل ميكردنداين قسراميدانستندوروانشناسي تجربي

به آخرميرسد، مافوق طبيعت گرائي نه تنهادردلهاي بيست قرن كه حققين دانشوران ومني به طورمحكم باقي ميماندبلكه معتقدين دي

روراولزقبل ازآنها، ، چون مودرعلوم اجتماعي وبشريبيشمار . فكرشان راازعلوم طبيعي مجزاكنندتتابرگزيده اند

بسياري فالسفه پاسخ خواهندادكه اخالق گرايان به چنان معلومات وفرض تشريحيك تمايل قبلي ژنتيك راشمانبايد. ضرورت ندارند

به يك ه يك نحوي جزءطبيعت انسان است، بكنيدكه چون اينمابايداستدالل اخالقي رادريك كته . امراخالقي مبدل ميگردد

Page 258: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

258

گوري بخصوص قراردهيم، ورهنماييهاي مافوق طبيعي راطوري . كه الزم اندبكاربريم

مامجبورنيستيم تااستدالل اخالقي رادريك كته گوري خاص زيراوانمودكردن قرارداده ومقدمات مافوق طبيعي رابكاربريم،

دستورات . الل غلط طبيعت گراي خودش يك غلطي استاستدكه نيستند بشريت پيامهاي آسماني خارجبه احتمال زياداخالقي

دريك بعدغيرمادي ذهنكه يمنتظروحي باشند، ياحقايق مستقلآنهابه احتمال زيادمحصول فزيكي مغزوفرهنگ . دراهتزازباشند

ارت ازاصول عبا، آنهازنگاه موافق بودن به علوم طبيعي. هستند . مبدل ميگردنددستورات واوامراندكه به قرارداداجتماعي

ين دردين ازبايدمعروبه پائين درتفكرمافوق طبيعي سلسلة سببي تعليم وبآلخره به سوي به ياقانون طبيعي توسط فقه ياحقوق الهي

: استدالل مافوق طبيعت گرايي چنين است. انتخاب فردي ميرود، واين ي وجودداردطبيع ياخدايي، مافوقيك اصل عالي يا«

بنابرين ».هوشياري ماخواهدبودتادربارة آن بياموزيم وپيروي كنيم

Page 259: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

259

رابايك )يك نظرية عدالت(راولزكتابشجان دريك جامعة « : فسخ ناپذيرميداندپيشنهادآغازميكندكه وي آن رامقرروتسويه شده قبول به حيث عادالنه آزاديهاي تابعيت مساوي

معاملة درمعرضوق تامين شده توسط دادگستريشده اند؛ حقچنانچه ».منافع اجتماعي قرارنميگيرندسنجي به حساب سياسي يادرجهان واضح ساخته اند، كه هرگاه مقدمةمذكورانتقادات بسياري

گردد، به منجربه بسياري نتايج غم انگيزشايدواقعي تطبيق گردديك . خصي ابتكارشسقوطضيق ساختن كنترول اجتماعي وشمول

انارشي، (مقدمة بسيارمتفاوت توسط رابرت نوزاك دركتابشافرادداراي حقوق « : پيشنهادمي شود) 1974 - دولت، واوتوپيا

كاري آنهااند، وچيزهاي وجوددارندكه هيچ شخص ياگروپ به اين حقوق . ) تخلف كنند ازحقوق شانمگراين كه(ه نميتواندداشت

چه ومامورينش ه دولت سوالي راكآنهاووسيع اندآن قدرقوي مارابسوي مكتب ، راولز« . دبه ميان مي آورندنكاري كرده ميتوان

Page 260: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

260

مساوات بشركه توسط دولت تنظيم ميشودرهنمائي ميكند، نوزاك . دريك دولت كوچك بسوي طرفداري ازآزادي فردي

درمقابل، تجربه گرا، درجستجوي يك منشأاستدالل اخالقي ، سلسلة سببي رامعكوس ده بتواندميباشدكه به طورعيني مطالعه ش

. معين ميباشد بيالوژيكي متمايل به انتخابهايازلحاظفرد. ميسازدبه حيث ، بعدضي ازانتخابهابصورت دستوراتل فرهنگي بعبنابرتكام

يك اعتقادبه به قوانين، واگرتمايل يااجباربه قدركافي قوي باشد، ربه گراي اصل تج . درمي آيندم طبيعي جهاناحكم خداونديانظ

احساس ذاتي قوي وتجربة تاريخي «: اين شكل راميگردمتداوله شوند؛ ماآنهاراتجربه اعمال معين ترجيح دادبه ميگردندتاموجب

باپيروي ازقوانين مربوط كرده ايم، وعواقب آنهاراسنجيده ايم، ويادكنيم، اين قوانين يك سوگندااليبياييدب. آنهاتوافق كرده ايم

برآنهاقراردهيم، وبه خاطرتخطي ياتخلف شرف شخصي خودراتصديق اين راتجربه گراي يةنظر ».آزآنهامتحمل مجازات شويم

نگيزه بعضي اباتاميكندكه قوانين اخالقي تعبيه ياساخته شده اند

Page 261: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

261

. وديگران راسركوب كندهاي طبيعت انساني توافقترجمه وتفسيرازطبيعت انساني نيست بلكه ازخواست »بايد«كلمة

طبيعت فهميدن نيازمنديهاومشكالتمعه است، كه بااوارادة جاين . معقول وپايدارساخته شده ميتواندانساني به طورفزاينده

صديق ميكندكه قوت تعهددرنتيجةدانش وتجربة نوكاهش يافته تراتقدس خودراازدست دهند، معين شايديعني دستوراتميتواند،

وعي ممنقوانين كهنه باطل شوند، وسلوكي كه يك وقتكه قوانين اخالقي نوبنابرعين اين رانيزتصديق ميكند. بودآزادگردد

. دليل شايدضرورت به اصالح داشته باشندصرف » بايد«درست است، حرف تجربه گراي اگرجهان بيني كهيك حرفي ، براي يك نوع گفتة واقعي است مختصرنويسي

)ياناگزيرشده بود(جامعه انتخاب ميكنداول آنچه برمشعراستحل معماي طبيعت گراي . ، وبعدقانون وضع ميكندتاانجام دهد

حلي كه . محصول يك پروسة مادي است» بايد«: ازاين قرار است . نشان ميدهددربارة منشأاخالقيات رافهم عيني

Page 262: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

262

.بررسي اساسي هستنديك تعدادمحققين اكنون درآغازچنين يك تكامل توسطموافق اندكه قوانين ياكودهاي اخالقي بسياري

به .تدريجي ازطريق اثرمتقابل بيالوژي وفرهنگ ناشي شده اندرادربارة تمايال اخالقي احياميكنندكه درقرن انديشة يك مفهوم آنه

هژده توسط تجربه گرايان انگليس چون فرانسس هچسن، . ديويدهيوم، وادم سميت انكشاف داده شده بود

ي وابسته به تمايالت اخالقي اكنون بنابرتعريف علوم امروزكه برطبق عواقب شان قضاوت سلوك ورفتاربه معني غرايزاست،

ناشي نطفه اياپي ژنتيك ياازقوانين بدينسان اين تمايالت. ميشوند، ثي درانكشاف ذهنيور مو ياتعصبات، تمايالت يك جانبهميشوندرا تصورات وتصميمها اند، كه باهيجان مشروطمعموالًمدة غرايزاخالقي عبارت ازرابطة عمنشأ. قرارميدهندنفوذمورد

قالب اصلي براي ءجز. استعهدشكني ديناميك بين تعاون و به ژنيتيك درهرنوع حيوانتدريجي كردن غرائزدرحين تكامل فشاري كه توسط دايناميزم به وجودمي قدركافي زيرك است تا

Page 263: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

263

ساحتن به آن سطح ذكاوت . قضاوت وبامهارت اداره كندآيد. اجازه ميدهدمغلق بسوي آينده را ذهني يهايسناريوهاياصحنه ساز

اين تنها، تاجايي كه دانسته شده، درانسانهاوشايددروابسته گان . رخ ميدهدنزديك شان چون شاديهاي عالي

ماهايااوضاع دشوارقابل مقايسه كه باتعاون قابل حل معپاداش ياثمرآن به . واقع ميشوند انددائماًودرهرجادرحيات روزمره

چون پول، مقام، قدرت، جنسي، دستيابي، وصحت طورمختلفكلي ياهمگاني اصل به ي مستقيم بسياري ازاين پاداشها. ميباشد

درازي عمرويك فاميل : شايستگي ژنيتيك دارويني مبدل ميشوند .مصون، روبه رشدوانكشاف

يعني : قابل توارث باشندالت انساني براي تعاون يافرار تمايبالفرضازاين لحاظ . ترهمكاراند، ديگران كمترهمكاربعضي اعضاذاتاًبيش

ياخصيصه هاي ذهني مانندهمه ويژه گيهافقط تمايل اخالقي صفات مشخصهازجمله. ميبودركه تاحال مطالعه شده اندديگ

ذاتي اخالقي به تمايل ئي آنهاباقابليت توارث مستند، نزديكترين

Page 264: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

264

بين پروسة معين دلبستگي ازيكدلي باانده ديگران واندعبارت ل ذاتي اخالقي تمايبه وراثت پذيري . نوزادان وپرستاران آنهاميگردندكه افرادهمكاربه طورعموم افزودشواهدفراوان تاريخ

كه برده ميشودتوقع . عمردازميكنندواوالدزيادازخودباقي ميگذارنددرطي تاريخ تكامل تدريجي، ژنهاي كه مردم رابسوي سلوك

. دمسلط گرد ساني به طوركلدرنفوس انهمكاري متمايل ميسازنديالت هزاران نسل به طورناگزيرتماچنين يك پروسة مكرردرطي

به استثناي ديوانه هاي مطلق، اين غرايزبه . آورداخالقي رابه وجودطورآشكارتوسط هرشخص تجربه ميشوندچون وجدان، عزت

افسوس وندامت، يكدلي، شرم، تواضع، وتخطي يابي حرمتي نفس، كامل فرهنگي رابسوي پيمانهاي متمايل ميسازندكه آنهات. اخالقي

دربارة افتخار، وطن پرستي، همگاني اخالقيبيانگرقوانين . دنبشردوستي، عدالت، دلسوزي، رحم، ورستگاري ميباش

جانب تاريك تمايل ذاتي سلوك اخالقي عبارت ازبيگانه ترسي زيراآشنايي شخصي ونفع مشترك درمعاملة اجتماعي اساسي. است

Page 265: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

265

وهميشه همين . اند، تمايالت اخالقي تكامل كردندتاانتخابي باشندبابسياراحتياط به اجنبيان مردم . طوربوده اندوخواهندبود

قبايل . ، ودلسوزي راستين يك متاع كمياب استاعتمادميكنندتنهاازطريق عهدنامه هاي كه محتاطانه تعريف شده باشندوميثاقهاي

هاي دراقرباني دسيسه هاي گروپزودخوآنها. ديگرهمكاري ميكنندفاقدصفات اندتاحريفان شان رارقيب فكرميكنند، وآنهامتمايل

آنهاوفاداريهاي .بكشندبرخورد چندين طيدروساخته انساني مستحكم گروپ خودشان راتوسط سمبولهاي مقدس ومراسم

بردشمنان اساطيرآنهامملوازپيروزي هاي حماسه آفرين. ميكنند . دتهديدكننده ميباشن

بامهارت دستكاري غرايزمتمم اخالقي وقبيله گرائي به آساني تنهاده هزارسال قبل، . خته استتمدن آنهارابيشترچنين سا. ميشوند

وقتي كه انقالب زراعتي درشرق ميانه، چين، وآمريكاي ميانه ده ازلحاظ تراكم آغازشد، نفوس مردم نسبت به جوامع شكاري

قطعات كوچك زمين مقيم شدند، قريه فاميلهادر. يافتندچندافزايش

Page 266: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

266

تخصصي يك اقليتكاربه حيث باآلخره هابسط وتوسعه يافتند، و. تقسيم گرديد چون صنعت كاران، تجاران، وسربازاندرحال نمو

مساوات گرا، بعدبه سلسله درحال نمو، دراول جوامع زراعتي وقتي كه رياستهاي قبيلوي . مراتب تغييريافتند

سران موروثي محصول زراعتي پيشرفت كردند، وبعددولتهادرمازادهميشه به قوانين اخالقي كهنه . وطبقات روحاني قدرت راگرفتند

تقريباًدراين . مبدل گرديدندبه مقررات اجباري نفع طبقات حاكم، فرمانهاي آنهاقوانين . وقت انديشة خداهاي قانون گذاربه وجودآمد

نفع حكمداران بازهم به- قدرت مقاومت ناپذيراخالقي رابه . معطوف داشتند

بنابرمشكل تخنيكي دربارة تجزيه وتحليل چنين پديده به شيوة عيني، وچون مردم دربرابرتوضيح بيالوژيكي وظايف قشري

اكتشاف مغزشان مقاومت نشان ميدهند، پيشرفت بسياركم دراين يك فلهذا، . بيالوژيكي تمايالت اخالقي به عمل آمده است

نزده به مطالعة اخالقيات ازقرن است كه رويدادحيرت آور

Page 267: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

267

درنتيجه، اوصاف . كمترپيشرفت نموده استبعد. وحياتي نوع انسان درنقشة علمي سفيدباقي ميمانندمتمائزبسيار

فكركنم اين يك اشتباه است تامحورمباحثة اخالقيات رابرفرضيات كه درموردمنشأتكاملي ووظايف مادي فالسفة معاصربي اساس

. قراردادنكرده اندي گزفكرمغزانسان هرمغلق بسيارچنين يك جهان ذهني ازقبل ساخته شده به نظراول شايد

معلوم شودكه به تنهايي توسط تكامل ژنيتيك خودكارخلق شده كافي كه تنهااين پروسهنشان ميدهداماتمام مدرك بيالوژي . باشد

رنوعهبعالوه . دنبودتابه مليونهاانواع زنده دوروپيش ماتوليدمثل كندقيقانه درطول حياتش اغلب اوقات توسط دسته هاي حيوان

، كه بسياري آنهادرآغازتصديق كردن ميشودغريزي رهنمايي باتمام اين مثالها، . هستندتحليلهاي ژنيتيك وبيالوژيكي عصبي

به كه سلوك انساني به عين طريق نامعقول نيست تااستنتاج نمود . وجودآمده است

Page 268: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

268

هردوعلم اخالق وسياست فاقديك اساس دانش قابل رسيدگي ميباشندتاپيش گوييهاي علت ومعلول دربارة طبيعت انساني

بزرگترين . كنند راارائهومنطقي وبراساس آنهاقضاوتهاي درست خالدردانش درچنين يك ماجراعبارت ازبيالوژي تمايالت اخالقي

ه دفهميده شموضوعات ذيل كردن به توجه با اين مطلب. است .ميتواند

باتشريحات دقيق وصريح نخست: تعريف تمايالت اخالقي -، بعدباتحليل كردن پاسخهاياواكنشهاي توسط روانشناسي تجربي

. اساسيعصبي وهورمونيطريقه آسانترين : ياژنيتيك دربارة تمايالت اخالقي نسل شناسي-

سه هاي مربوط به روانشناسي بااندازه گيريهاي وراثت پذيري پرو، توسط ارة سلوك اخالقي، وسرانجام، به زحمتوفزيالوژيكي درب . معينشناسائي ژنهاي

: ژنهاومحيط اثرمتقابلاف تمايالت اخالقي به حيث نتايج انكش-يخهاي تار: تحقيق وقتي بيشترموثراست كه دردوسطح به عمل آيد

Page 269: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

269

ازظهورفرهنگهاي سيستمهاي اخالقي به حيث جزءيابخشي افرادكه درفرهنگهاي گوناگون دانشت ياانكشاف معرفومختلف،

درانسانشناسي وروانشناسي چنين بررسيهاهم اكنون . زندگي ميكنندآنهاباكمكهاوهمكاريهاي بيالوژي درآينده . خوب پيش ميروند . تكميل خواهندشد

اوالًچراآنهاوجوددارند، : تاريخ عميق تمايالت اخالقي- آنهابه بقاء وموفقيت توالدوتناسل درطي بااعانتهاياالًاحتم

به طورتكويني ياوراثت تكامل كه ادوارطوالني زمان ماقبل تاريخ . كردند

بررسي، شايدمنشأومعني اصلي سلوك ازيك تقارب اين چندطرق دربارةپس اگرچنين است، . اخالقي موردتوجه قرارگيرد

يك باتركيب كردن انعطاف پذيري قوانين اپي ژنيتوهانيرو شده اخالقي مختلف يك اقدام يقينيتربه عمل آوردهتمايالت

ازروي آن دانش، ممكن ميشودتاتمايالت اخالقي قديم . دميتوان

Page 270: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

270

كه رابه طورمعقولتربه شرايط سريعاًمتغيرزندگي امروزي وفق داد . درآن، خواهي نخواهي ووسيعاًدرجهالت، ماخودرافروبرده ايم

نوبراي سوالهاي مهم دربارة استدالل اخالقي سپس شايدجوابهاي به قي درجه بندي شده ميتوانند؟ كدامچطورغرايزاخال. پيداشوند

م، وكدام توسط قانون وسمبول ماليبهترين وجه وتاچه اندازه تحت شرايط خارق العاده چطوراوامرساخته شده ميتوانند؟ بااعتبار

رترين وسايل براي بافهم نوموث؟ بوده ميتواندقابل پژوهش خواهي كه هيچ كس ازشكل توافقات . دنرسيدن به توافق معين شده ميتوان

باوجودآن، . صورت خواهدگرفت حدس زده نميتواندآينده دراين ديموكراتيك . بااطمينان پيشگويي شده ميتواند كه پروسة

عيف ساخته تضصادم اديان وايديالوژيهاي رقيب تتاخواهدبود، ن جهت روان است، ومردم ه هماتاريخ قاطعانه ب. شود

به هرچيزديگراستادگي تاستيزه جوهستندبسيارذاتاًبسيارزرنگ و، چون عقايدكهنه تغييردرميان نسلهابه آهستگي خواهدآمد .كنند

. به طورآشكارغلط باشند سرسختانه مقاومت ميكنندولوكه

Page 271: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

271

عين استدالل كه فلسفة اخالقي راباعلم دريك رديف موجودات اديان با. دمعلومات داده ميتواننيز هددربارةدينميدقرارد

. آنهايك دورة زندگي دارند. اندقابل مقايسه زندةعالي ، وبسياري آنهاپيداميشوند، نموميكنند، رقابت ميكنند، ميزايند

درهركدام اين مراحل اديان موجودات . دروقت مقدرميميرند. ميكنندوتقويت انساني رامنعكس ميسازندكه آنهاراتغذيه

انساني يازندگييك قاعدة اصلي دربارة موجوديتاظهاركنندةنهاآهرچيزي كه براي حفظ ودوام زندگي ضرويست يعني اند،

. سرانجام بيالوژيكي نيزاستشروع ميشوند، بعداًدرقدرت سيستمهاي عقيدتي اديان موفق مانند

به تحمل بيرون حلقة معتقدين نايل وشموليت توسعه ميابندتاكه كه توضيح قراردارد، يك اسطورة خلقتتة هردين درهس .آيند آنهايي –چگونه جهان به وجودآمدوچگونه مردم برگزيده ميكند

اكثراوقات .رسيدند درمركزآن -كه سيستم عقيدتي راقبول دارنديك معماوجوددارد، يك دسته ازتعليمات

Page 272: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

272

اسرارآميزوفورمولهاتنهابه پيشواياني ميسراندكه به يك حالت ، )علم ارواح(كباالي يهودي . روشنفكري رسيده اندبرترتنوريا

سيستم فراماسوني، وحكاكيهادربارة عصاچوبهاي روح بومي قدرت ازمركزپخش . آستراليايي ازمثالهاي چنين رمزيامعماميباشند

به گروه وابسته جمع آوري ووپيروان تازه كيشان ميشود، كردهبه خداهاتضرع معين كرده ميشوندآنجاكه مكانهاي مقدس. ميشوند شده ميتواند، تشريفات مذهبي برگذارميشوند، معجزات ونيايش

.ندوده ميشهامش يك قبيله باآنهايي كه مربوط به اديان پيروان دين به مثابة

آنهادربرابرردعقايدشان توسط رقباي ديني . اندرقابت ميكنندديگرآنهافداكاري دردفاع ازدين راستايش . به شدت استادگي ميكنند

. حترام ميكنندواريشه هاي قبيلوي دين وريشه هاي استدالل اخالقي متشابه

مراسم ديني، طوري كه بامراسم تدفين . هستندوشايديكي باشنداواخرعصرسنگ يوروپ وشرق در. مشهوداند، بسيارقديمي اند

Page 273: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

273

ميانه، معلوم ميشودكه اجسام مرده بعضي اوقات درقبرهاي كم وفه هارابرآنهاپاش ميدادند، ياشگعمق گذاشته ميشدندگل زرد

يدكه به دوآسان است تاتصورنموددرآنجامراسمي برگذارميگر ، طوري كه استنتاج علمياما .ارواح وخداهادعاوالتماس ميكردند

سلوك اخالقي خيلي وشواهدنشان ميدهند، عناصرپيشين يابدويدين بريك اساس . قديميترازتشريفات مذهبي دورة سنگ ميباشند

، واحتماالًهميشه به نحوي ازانحابراي توجيه وجودآمداخالقي به . كردن قوانين اخالقي به كاربرده شده است

تصديق خيلي بيشترازصرف نفوذنيرومندانگيزة ديني هيجانات گسترده ازنيروي خودرا ذهن. تاييداخالقيات استو

بگفتة . است ازجملة آنهاغريزة بقاءبه درجة اول. ميگيردن چيزي درروي زمين ترس اولي «، لوكريتيوس شاعررومياذهان آگاه مااشتياق براي يك زندگي » .بودتاخداهاراخلق كند

جذب اگرمازندگي ابدي جسماني داشته نميتوانيم، پس . ابدي دارندبه كه هرچيز. به دردخواهدخوردبه يك كل فناناپذيرشدن

Page 274: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

274

به كشانده ميشودبه ابديت به يك نوعي دهدوميومنظورفردمعني . هدخورددردخوا

تعليم ياعقيدة . زندگي منبع ديگرقدرت دين استمفهوم ونظارتكه ازعين منابع خالق چون علم وهنرهااستنتاج ميشود، منظورآن

براي توضيح مفهوم زندگي. استخراج نظم ازاسرارجهان مادي استروايات اسطوره اي رادربارة تاريخ قبيله ميبافند، عالم گيتي

موجوديت . هبان وخداهامسكون ميسازندنگياكيهان راباارواح كه مافوق طبيعي، اگرپذيرفته شود، به موجوديت دنياي ديگر

. بينهايت مطلوب وخواستني است داللت ميكندداراي توسط متحداصلي اش، قبيله گرائي، دين همچنان

ازمابه آهنگ محزون كاهنان وكشيشان. ميشوداختياروقدرت ريفات مقدس اعتمادكنيد، تشمراسم وبه «التماس ميكنند،

كه زندگي وقتي. يكي ازماهستيدجزءنيروي جاودان شويد، شماميشود، هرمرحله يك اهميت رمزي داردماكه شماگشوده

عبوري نشاني خواهيم شمارادوست داريم بايك تشريفات موقر

Page 275: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

275

رميشودكه شمابه آن دنياي بدون رنج كرد، آخرين آن وقتي برگذا » .وترس داخل شويد

، اين به زودي نداطيرديني دريك فرهنگ وجودنميداشتاگراسبه هزاران مرتبه درطول و، درهرجا، درحقيقت ايننداختراع ميشد

اين ناگزيري نشانة ازسلوك غريزي . وجوداشته استتاريخبسوي حاالت شود، حتي وقتي كه يادگرفته. وع حيوان استدرهرن. ق داده ميشودسوانكشاف ذهني ناشي ازهيجان توسط قوانين معين

اين نيست تافرض نمودهرجزءبخصوص مطرح كردن غريزة دين نسبت به عادت معمولي آن غلط است، فقط ريشه هاي اساطيرآن

تمايالت بادروالدت كه عميقترميروندودرحقيقت ارثي هستند، درژنهارمزي تحريك و ذهنيدرانكشاف ياتعصباتجانبه يك

نتيجة معمول تكامل يكبه حيث تعصبات چنين انتظار. ميشونداستداللي كه به سلوك ديني، .برده ميشودتكويني مغزتدريجي

يك مزيت انتخابي ارثي . باعالوه كردن قبيله گرائي تطبيق ميشودمنظوروعقيدة مذهبي كه توسط يك گروپ قدرتمنددرعضويت به

Page 276: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

276

تابع راه افرادخودحتي وقتي ك. وجودداردمتحدشده باشدقبول ميكنند، خطرمرگ رامشترك وبه خاطرهدفقرارميدهند

ژنهايشان به احتمال بيشتربه نسل نوانتقال ميكنندنسبت به آن . چنين عزم هستندگروپهايي رقيب كه فاقد

اصول دربارةمنشاء تجربه گراييك مفهوم عميقترتيوريبه بازهم مافوق واگرتجربه گرائي ردشود، . اشاره ميكنمودين ي اخالق

اكتشاف بسيارمهمي درتاريخ ئيدشود، تابه ناچارطبيعت گرائي تي مي افتدوقبارمسئوليت بردوش بيالوژييعني . خواهدبود انساني

اگرمدرك عيني جمع آوري . كه به شرح علوم انساني ميپردازدتوافق دربسياري شده توسط بيالوژي تجربه گرائي راتائيدكند،

يت ميرسد موفق به سلوك انسانيحوزه هاي غامض تجربه با امااگرمدرك درهرقسمت .طبيق شودوشايددرهرجات

، توافق عمومي ناكام واختالف بين علم وعلوم درتضادباشدائي رگ . هدماندخواباقي بشري درهمه اساسات شان دائمي

Page 277: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

277

اماتجربه گرائي، . هنوزخيلي دوراست تادراين موردبه فيصله رسيد ياخالقاستدالل گرديد، درمورداصول طوري كه دين آن دربرله ياعليه مدرك عيني . خوبترتاييدميشود

به طورمثال، . ضعيفتراست، امااقالًبازهم بابيالوژي نامتناقض استاحساساتي كه باوجدياخلسة ديني همراه اندبه طورآشكاريك

باتعصب ي ل مغزاقالًيك نوع اختال. عصبي بيالوژيكي دارد منشاء كيهاني مفهوممذهبي مفرط ارتباط دارد، كه درآن تقريباًبه هرچيز

ه ممكن ي همرفتور .، بشمول حوادث روزمرة ناچيزداده ميشود، هرچنداين باعقايدديني تصورنمودساختمان بيالوژيكي يك ذهن

غلط خودعقايدرانمي نمايدونه مافوق طبيعت گرايي راردبه تنهايي . كندميثابت

تخاب ن بسياري سلوك ديني ازتكامل تدريجي توسط اهمچنين، مناسب – طورناپختهنظرية كه به. ه ميتوانستندطبيعي بوجودآمد

. اقالً بعضي جنبه هاي اعتقادبه خداهارادربرداردسلوك. ميباشدديني به طورعموم، تمرين ، به حيث دلجوئي وقربانيتسكين يا

Page 278: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

278

آنهاعبارت . فرمانبرداري به يك ذات مافوق ميباشندازكردارهايوامع يك خصلت عمومي جازيك نوع سلسله مراتب اندكه

حيوانات، چون انسانهاعالمات دقيق. پستاندارسازمان يافته استوماهرانه رابكارميبرندتادرجه يارتبة شان رادرسلسله مراتب اعالن

. وحفظ كنندفوراًبه سلوك دانان ازيك سيارة ديگر. اصل مطلب قرارذيل است

عاليم مرضي بين سلوك مطيع حيواني ازيك طرف وتعظيمتشابه. برابردين واولياي امورازطرف ديگرملتفت ميشدندانساني در

به وتكريم متوجه ميشدندكه بسياري تشريفات ماهرانة تعظيم آنهاگروپ انساني فوق العاده مسلط مرئي اعضاي نا، خداها

نوع انسان درسلوك به اين نتيجه ميرسيدندكه وآنها. ندبرگذارميشو تدريجي اجتماعي، نه صرف دراناتومي، به تازه گي درتكامل

. انشعاب كرده استجدپستانداراولي غيرانساني ازيك كه باشرح مطالعات بيشماردربارة انواع حيوانات، باسلوك غريزي

نظامهاي دقيق فرهنگي روشن شده، نشان داده اندكه عضويت در

Page 279: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

279

نه تنها اين . ميگرددتوالدوتناسلموفقيت بقاء ومنجربه حاكمهعضويت . صدق ميكندستان نيز، بلكه براي زيردبراي افرادحاكم

ودسترسي عليه دشمنانحفاظت بهتردرهريك طبقه براي حيوانات نسبت به زندگي منزوي بهتربه غذا، مسكن، وجفت گيريها

. درگروپ حتماًدائمي نيست بعالوه، مادونيت.ميسرميسازدومجردردرجه وميميرند، ودرنتيجه بعضي اززيردستان د ضعيفافرادحاكم

. بخوداختصاص ميدهندمنابع بيشتري يارتبه ارتقاوتادريافت كه انسانهاي نوين موفق به اين تعجب آورخواهدبود

وووسايل پستاندارقديم شده اندازبين بردن پروگرامهاي ژنيتيك كلية مدرك . عبيه كرده باشندتابداع وبراي تقسيم قدرت گري دي

شان، بنابرميراث اجداداولية . نشان ميدهدكه آنهاچنان نكرده اندگيرابالخاصه مردان به پيشوايان مطمئن ياجسور، وانسانهاتوسط اين تمايل درسازمانهاي ديني قويترين . ميشوند واغواآساني فريفته

قدرت . به دورچنين پيشوايان ساخته ميشودتفكر مكاتب. استبه راآنهااگربه طورمتقاعدكننده ادعاي دسترسي بخصوص

Page 280: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

280

. رشدميكنده بتوانندكردخداوندمذكرلي چون حكمفرماي عااديان تكامل ميكنند، تصورذات متعال به كه مكاتب تفكرهنگامي

به مرورزمان قدرت . توسط اسطوره وآداب نمازتقويت ميشودوصالحيت مؤسسين وجانشينان شان دركتابهاي مقدس نقش

. مادونان متمرد، بنام كفرگويان كوبيده ميشوند. ميگردند ساز، هرگزبااحساس حيله گرنارس ذهن انساني سمبولبه هرحال،

اين سعي ميكندتافرهنگهاي . نميماندحوزة هيجاني راضي درهيچ دردين . كه به طوراعظمي درهربعدپاداش دهنده باشندرابسازد

تشريفات مذهبي، دعاونمازاست تاباذات متعال مستقيماًتماس تاغم طاقت فرسارانرم ساخت، تسليت ازطرف هم كيشانگرفت، ربارة غيرقابل توضيح، واحساس وسيع وبيكرانت دتوضيحا

. كه درغيرآنصورت خارج ازفهم است باكل بزرگترمشاركتكليداست، واميدي كه ازآن به وجودمي آيدابديست؛ مشاركت

دورنماي يك سفرروحاني به سوي ،بيرون از شب تاريك روحيك معدودخاص دراين سفري كه براي. روشني وجوددارد

Page 281: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

281

به سطوح تفكرمعين طرزذهن با. ندگي ميسرشده ميتواندزكه، ديگرپيشرفت روشن فكري ميرسد، تاحدي بلندتر

چنين . باكل داخل ميشود مرموزتبه يك وصلبيشترناممكن باشد درجمله اديان بزرگ، توسط هندو، بودايي، اهل نفكريشرو

چنين يك چيزي . تصوف، تاويزم، مسيحي تولددوباره ابرازميشوداحساسي كه به مشكل . ميشودي نيزمشاهدهكاهنان هذيانط توس

ميشود، اماويالكاتردريك جملة ذيل آن راخالصه نمودتعريف » . تادريك چيزكامل وبزرگ منحل شدست اخوشيآن «

طبيعت به حيث البته آن خوشي است، تاالوهيت راپيداكرد، يادرديست بول، وابكل داخل شد، يابه چيزي كه غيرقابل توصيف، مق

، ورنه خودراگمشده. ي آن هستندجستجوبه مليونهادر. چنگ زد. آواره دريك زندگي بدون هدف نهايي احساس ميكنند

داخل ميشوند، به آئين ديني تسليم ميشوند، آنهادراديان برقرارشده . ميسازند غشتهعهدجديدخودراآ دردرمانهاي

Page 282: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

282

، زاجزاي تركيب كنندة جريان برقي مغشايدهمة اين به حيث امااين يك موضوع نيست كه . تاريخ ژنيتيك توضيح شده بتواندو

. بايدآن رابي اهميت فكركندتجربه گراي سرسخترين حتي . انساني استيةانديشة وصلت عرفاني يارمزي يك جزءموثق روح

اين بشريت رابراي هزاران سال اشغال كرده است، واين سوالهاي ت گرايان وهم براي رابه ميان مي آوردكه براي مافوق طبيع

دام جاده پيموده شد، توسط ماميپرسيم، ك. ساينسدانان اهميت دارند رسيد؟ مقصودتاريخ به كدام سرمنزلصوفيان

تريسامقدسه بههيچ كس سفرحقيقي راباصراحت بزرگترنسبت وي . توصيف نكرده است، بزرگ هسپانوي ازاويالمتصوف

كه براي رسيدن خوددربارة قدمهاي) 65 -1563(درشرح حال وي . برداشته بودتشريح ميكندبه وصلت خدايي به وسيلة دعاها

يادعاي درآغازازدعاهاي عادي پرستش وتضرع فراتربه سصح دوم درآنجاذهنش استعدادهايش رابه . آرامش وسكوت حركت ميكند

» شودخداوند تازندانييك رضايت ساده «داخل جمع ميكندتا

Page 283: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

283

بااليش نازل رامش وقتييك احساس عميق تسليت وآ. بدهد. راتامين كند»آب نعمات بزرگ وبخشايش«كه خداوندميگردد

. دنيوي بي پرواميشودبارة امتعةسپس ذهنش درصرف » بت،سرمست بامح «، آن مقدسهوحسوم عبادت ردرحالت

. ، كه آن رانظارت وتحريك ميكندباا فكارخداوندعالقمندميشود درحالي كه اين رامينويسم، اي شاه من، مي بينيد كه من اكنون،«

عنايت فرما، ازتوالتماس ... تحت اين قدرت جنون آسماني هنوز، صحبت كنم ازعشق توديوانه شوندباهمه آنهايي كه بايد، دارم

، ياامركن كه من درجهان هيچ كاري يابگذارتابايكي صحبت نكنم ».نداشته باشم، يامراازآن بگير

ت رمزي ياتصوفي نايل به وصل،آن مقدسه درحالت چهارم دعا :ميشود

همه حواس دراين ... هيچ چيزوجودندارد، تنهاتمتع احساس «روحي كه ... نيست آزادهيچ يك آنها كه مشغول هستندطوريكار

بدين منوال درجستجوي خداونداست، آگاه است، بايك خوشي

Page 284: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

284

، كامالًدريك وجوددارد، طوري كه وجودداشترين، يمفرط وشبه آن جسماني ميكشد، وتمامي نيرويسنف نشئه بيخودميشود؛

باآلخره وصلتدرروح خداوندحل ميشود، وباروح . موفق نميشوند ».زيبائيهاي كه عطيةاوتعالي است مي آيدوادراك فهم

براي بسياري انگيزة اعتقادبروجودمافوق طبيعت وفناناپذيري مافوق طبيعت گرائي، خاصتاًوقتي كه توسط . مقاومت ناپذيراست

واني پروغني است؛ اين به ة ديني تقويت شود، ازلحاظ رعقيدتجربه گرائي به مقايسة آن عقيم . درست فكرميشودنحوي

، خط درجستجوبراي منظور نهائي. وغيركافي معلوم ميشودبه همين دليل، . سيرمافوق گراي خيلي آسانتراست تادنبال نمود

اب ، مافوق گرائي به جبرندة ذهن استگرچه تجربه گرائي علم هميشه عقايدديني رادرصورت داشتن . دلهاادامه ميدهدوجذب

درآمريكاپانزده . مگربي فايد. تضادنقطه به نقطه شكست داده است جنوبي وجوددارند، ازبزرگترين فرقة مذهبي كه مليون باپتيستهاي

طرفدارترجمة تحت الفظي انجيل مسيحي هستند،

Page 285: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

285

يكا، سازمان عمدة كهاماتنهاپنجهزاراعضاي انجمن بشرگراي آمر . جوددارد وستوقف بشرگرائي دنيوي وخداپرستي غيرمذهبي

بازهم، اگرتاريخ وعلم چيزي به ماآموخته باشند، آن اين است كه ذهن انساني تكامل . باحقيقت يكسان نيستنداحساسات شديدوآرزو

. اين تكامل نكردتابربيالوژي اعتقادكند. اعتقادكندردتابه خداهاككه مغزدرحال وقتي،تاريخماقبل وق طبيعي درطول پذيرش مافبنابرين بابيالوژي . داشتمزيت بزرگيبودتكامل

به حيث يك محصول عصرنوين انكشاف است، كه صريحاًدرتضاد. نمودوتوسط محاسبة عددي ياالگوريتم ژنتيك تصديق نميگردد

باهم درواقعحقيقت ناراحت كننده اين است كه هردوعقايدهردوحقايق عقالني كسب درنتيجه آنهائي كه براي . ندسازگارنيست

. باتمام معني حاصل نخواهندكردومذهبي اشتياق دارندهرگزهردورا علم مشكل راباسيرتكامليداردتامعماي حال، علم دين سعيدرعين

خداهاي اجدادماموجودات انساني . كندمانندبسوي تجردحل نهارابه حيث برحسب هيرودوتس، مصريهاآ. بسيارعالي بودند

Page 286: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

286

، )بسياري اوقات بااندامهاي حيوانات وابسته به رودنيل(مصري سهمگيري بزرگ . تمثيل ميكردندويونانيان آنهارابه حيث يوناني

يك - اين بودتاهمةخدايان رابه يك شخص واحد، يهوه عبرانيهاوموجوديت باهم بياميزند - پدرساالرمختص به قبايل صحرانشين

خدايي آنهاسيماي . ثالهاي منقوش مجازنبودندتم. اوراعقالني سازندبنابرگزارشهاي كتب مقدس، هيچ . كمترمحسوس ارائه ميكردندرا

بايهوه دربوته هاي شعله درگفتگوكس حتي حضرت موسيدرآن وقت .به روي اوتعالي نگاه كندتانميتوانست وركوه سينا

باوجودآن، . يهودان حتي ازگرفتن نام مكمل اومنع شده بودندداناي كل، تواناي كل، ديشة يك خداوند مبني برخداشناسي، ان

تاامروزبه حيث تصورديني ، درگيرامورانسانيوازنزديك در . كرده استاستادگي فرهنگ غربي برجسته در

دردورة روشنفكري ياتنوريك تعدادفزاينده ازدين شناسان منطقي رابايك نظريهودي ومسيحي، خواستندتاخداشناسي آزادفكر

جهان مادي وفق دهند، ازخداوندبه حيث يك شخص نيترعقاليا

Page 287: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

287

باروخ سپينوزا، فيلسوف برجستة يهودقرن . واقعي دوري جويندمافوق تجسم كردكه موجودهفده، خداوندرابه حيث يك

قابل كه اوآن راخداوندياطبيعت . درهرجادرجهان وجوددارداوبه خاطرفلسفه اش . اعالم نمودمعاوضه يامترادف اند

يرشخصي باوجودخطرتكفير، غ. زامستردام تبعيدگرديدتكفيروا. ادامه داشته استبه طورپيگيرعصرامروزي ساختن خداونددر

ازنظرپال تيليچ، يكي ازبانفوذترين عالمان ديني پروتستانت قرن شخص غلط نيست؛ ادعاي موجوديت خداوندبه حيث كه بيست،

آزادفكر، درميان بسياري ازمتفكرين معاصر. اين فقط بيمعني است مرحله ايشناسي دينشكلانكارازيك خداوندواقعي

هستي شناسيهاجزءيك هرچيزدراين افراطي ترين . رابخودميگيردسازي دربارة وابستگيهاي آشكار بي درزوبي نهايت مغلقةبافت

. خداونددرهرچيزآشكاراست. استة نهضت تجربه گرا، دربرابرانديشة ، پيش آهنگان آواردانشمندان

طرفداران آن اغلب اوقات متمايل به يك .خداوندمصون نيستند

Page 288: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

288

هرگاه :سوال راميپرسندآنهااين . نوع دين شناسي مرحله اي هستند شود، آياآن دانسته، وماده به قدركافي زمانفاصله، جهان واقعي

ك اميدهاي آنهابه فزي ؟دانش وجودخالق راآشكارخواهدساختيعني نهائي هستندمحول ميشوند، يةدانان نظري كه درپي هدف نظر

كه يك سيستم بهم پيوستن معادالتي اين نظريه دربارة هرچيز،دربارة نيروي جهان فزيكي آموخته شده ميتوانندتعريف آنچه هر

.... ميكندچيره علم ماراازخداوندشخصي كه يك وقتي برتمدن غرب

. بسياردوربرده استبودمعضلة روحاني بشري اين است كه ماازلحاظ ژنيتيك تكامل اصل

. كرده ايم تايك حقيقت راقبول كنيم وديگري راكشف كنيمازبين ببريم، تاتضادبين جهان آياچارة وجودداردتااين معضله را

بينيهاي مافوق طبيعت گراي وتجربه گراي راحل كنيم؟ غيرمحتمل آنهابعالوه، يك انتخاب بين . بدبختانه چارة وجودندارد

فرضيات اساسي . ماندب باقي ههميشاست تابه طوردلخواه براي

Page 289: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

289

ي هردوجهان بيني باشدت فزاينده توسط دانش قابل رسيدگي جمعدربارة چگونگي كارجهان، ازاتوم گرفته تامغزتاگالكسي

عبرت تاريخ اين عالوتاً، دروس . موردآزمايش قرارميگيرندنسبت به ديگري نه القيراروشن ساخته اندكه يك قانون اخ

عين چيزدرمورداديان صدق .استترآنقدرخوب، نه هم بادوامبعضي كيهان شناسيهانسبت به ديگران كمتردرست، . ميكند

عمال اندوبعضي دستورات اخالقي كمترقابل ا. وجوددارد، واين به اصول براساس بيالوژييك طبيعت انساني

ن ميدهدكه به نشامدرك. مناسب استواردواخالق ودين تنهابه يك سلسله محدودازدستورات اخالقي ، مردم خاطرنفوذآن

آنهادرداخل سيستمهاي عقيدتي . به آساني تربيت شده ميتوانندمعين نشونما، وتحت سيستمهاي عقيدتي ديگرخشك وپژمرده

. مابايدعلتش رابدانيم. ميشوندبراي من جسارت خواهدبودتادربارةچگونگي حل به اين منظور

انديشة يك منشأتكاملي، . ن بينيهافكركنمتضادبين جهامحتمل

Page 290: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

290

بيالوژيكي ژنيتيك عقايداخالقي وديني توسط مطالعات دوامدار درصورتي كه. ني مغلق آزموده خواهدشددربارة سلوك انسا

پروسه بعضي سيستمهاي حسي وعصبي توسط انتخاب طبيعي يااقالًيرتجربه گراي ، تعبباشندديگرتكامل كرده كامالًماديهاي

اين بيشترتوسط رسيدگي دربارة باهم تكامل كردن . تاييدخواهدشد . ژين وفرهنگ، تاييدخواهدشد

هرگاه پديده هاي اخالقي وديني به . تبادل آن رادرنظرگيريمحال مد، وخاصتاًتاحدي كه نسازگاربه بيالوژي تكامل كرده باشيك نحو

حسي وعصبي چنين سلوك بغرنج به حوادث فزيكي درسيستمهاي متروك ويك توضيح تجربه گراينظرربط داده شده نتواند،

. مافوق طبيعت گراپذيرفته خواهدشدبراي قرنهانوشتة تجربه گرائي درقلمروقديم عقيدة مافوق طبيعت گرائي منشرشده ميرود، دراول به آهستگي امادرعصرعلمي به

، بعدبه نارواحي كه اجدادماميدانستنداول به سنگهاودرختا. سرعت آنهادرستارگان هستند، آنجاكه اكنون. وهاي دورفرارميكردندك

Page 291: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

291

. امابدون آنهامازندگي كرده نميتوانيم. انهدام نهائي آنهاامكان داردآنهابايديك . مردم به يك قصه ياداستان مقدس ضرورت دارند

احساس منظوربزرگتر، به يك شكل ياشكل ديگر، داشته باشند، فناپذيري آنهاتسليم شدن به يأس . ده باشدهرقدركه عقالني هم ش

سرودخوان به عرض حال آنهايكجابا. ي رانخواهندپذيرفتحيوانحال، خدايا، راحت وماية تسل من «خودادامه خواهندداد،

آنهاچارة خواهنديافت تاارواح اجدادي خودرازنده نگاه »چيست؟ . كنند

تواند، اگرداستان مقدس به شكل يك كيهان شناسي ديني بوده نآن شيوه به . اين ازتاريخ مادي جهان ونوع انسان گرفته خواهدشد

، به حيث حماسة تكاملي واقعي. هيچ صورت پست كننده نيست. ون هرحماسة دينيچچنان مجلل است ، ذاتاًشعرتكرارميشود

به آساني داراي واقعيت مادي كشف شده توسط علم تسلسل . ميشودمحتواوعظمت بيشترازهمه كيهان شناسيهاي ديني

رديابي شده ازميان يك دورة عميق تاريخكه يادوام ردةانساني

Page 292: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

292

هزارمرتبه كهنترازآن است كه توسط اديان غربي است نوي دربارة اهميت اتياالهام مطالعة آن مكاشفات.تصورميشود

حقيقت اين مارابه درك اين . اخالقي بزرگ آورده است قبايل ترازيك مجموعةبه مراتب بيشكه انسان قادرساخته است

هستيم كه ازآن واحدژنحوض مابه حيث يك . ونژادهاستنسل ديگرمنحل ميشوند، براي ودربه وجودمي آيندافراددرهرنسل

ميراث وآيندة مشترك توسط بشرهميشه به حيث يك نوع اين چنين تصورات مبني برحقيقت اند، كه آزآن . متحدهستيم

افسانة نوتكامل كرده ويك ط فناناپذيري استنباعاليم نودربارة .ميتواندي علمي ، مافوق طبيعت گرائي ديني، ياتجربه گرائجهان بينيكدام

خيلي اهميت درطرزادعاي بشريت براي آيندهغالب ميشود، است، ميتوان اين موضوع تحت تاملدرهنگامي كه . خواهدداشت

به يك سازش رسيدبه شرطي كه حقايق مهم وبرجستة ذيل درك هنوزبراي علم ل اخالقي ودين وازيك جانب، اص. شوندكرده

Page 293: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

293

ازجانب ديگر، آنهاخيلي . امروزي بسيارمغلق اندتاعميقاًتوضيح كنداين كه نسبت به كاريامستقل اندبيشتريك محصول تكامل خود

علم . شده اندمسلم فرضتااكنون ازطرف بسياري دين شناسان يشود، درحالي متواضع روبرومچيلينجبه ل اخالقي ودين واصدر

طريقي راپيداكندتااكتشافات علم راجاه يك كه دين بايدبه نحوي تاحدي حفظ دين نيروواستحكام خودرا. تااعتبارخودراحفظ كنددهد

رابه شكل شاعرانه عاليترين ارزشهاي بشريتكه خواهدكرداين يگانه طريقي است . متناقض نباشدبادانش تجربي كندتا تدوين

كوركورانه، مهم اعتقاد. راميسرساختتارهبري اخالقي جالب. نيست چقدربااحساسات شديداظهاركرده ميشود، كافي نخواهدبود

بيرحمانه آزمايش ودهرفرضيه دربارة حالت انساني راعلم به نوبة خ . ودرموقعش اساس تمايالت اخالقي وديني راكشف خواهدكرد من، نتيجة احتمالي دربارة رقابت بين دوجهان بينيها، به عقيدة

معهذااين پروسه . خواهدبودنيوي ساختن حماسة انساني وخودديند

Page 294: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

294

بدون تزلزل عقالني سختگير آزادومباحثة، اين تاآخربازي ميكند . ميكندضااراتق دريك فضاي احترام متقابل

:مأخذ

CONSILIENCE (The Unity of Knowledge) Edward O. Wilson, 1998

:دربارة مؤلف. 1929ن، متولددربرمنگهام، االباما، درسال ويلس. ادوارد او

فعالً . آنجاي ازپروفيسربيالوژي درهاروارد، وبرندة جائزة تدريسپروفيسرتحقيق ومتصدي افتخاري درحشره شناسي موزيم حيوان

پوليتزر، وي نويسندة دوكتاب برندة جائزة . شناسي درهارواردالدوبلر، مورچگان، بابرت ه(و ) 1978دربارة طبيعت انسان، (

، همچنان دريافت كنندة بسياري افتخارات، وجائزه ها، ) 1990جائزة كرافوردازاكادمي شاهي بشمول مدال ملي علم،

) 1993(، جائزة بين المللي براي بيالوژي ازجاپان)1990(سويدن

Page 295: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

295

وبسياري مدالهادربارة حفظ طبيعت دادن لكچرهادرسراسرجهان . تس زندگي ميكندسچوايرين درماسااوباخانمش . ميباشد

Page 296: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

296

IV

؟ماچيستياعيب تقصير )كولين فلتام(

نقاضت نژادي چون –روزانه سبب رنجش بشريت ميشوند بسياري مسائلي كه «

محيط، فقرمختص يك وقومي، گسترش اسلحه، كثرت نفوس، سقط جنين، ي بدون متحدساختن دانش علوم طبيعي باعلوم اجتماع –ديار، وغيره وغيره

يك مرزهاسرتاسريتنهافصاحت وسالست . وبشري حل شده نميتواننددساخت، نه كه ازعينك هنظرروشن رادربارة جهان واقعي مهياخوا

نظرانه باپاسخ كوتهدربرابرضرورت آني ديده شوندياايديالوژيهاوعقايدديني ». شودحكم كرده

) 1998ويلسن، . او. اي(

درحالي كه - ام كه مشورت ده رسيده عقينبدبختانه، من به ايارزش دادن به آن ريشه ميگيردوازخوبي انساني معموالً

Page 297: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

297

يك پاسخ كوته نظروبدون معلومات كافي - كندكمك موقتاًولوازروانشناسان همقطارخود ) 1987(راو. ميباشددربرابراضطرار – محيطي روزمره به خاطرچشم پوشي ازخطرات–بنابرعين داليل

چيزخراب كه رم كه باتشخيص دادن يك اميدوا. انتقادنموديك وجودداردسطح فردي واجتماعيبه طورفراگيرانسانهابه در

درآن مشورت وپاسخهاي كه رابخودبگيردشكل نووبامالحظه بازهم درصورت لزوم به ررنج وعذاب دربرابوعملي دلسوزانه

اكادميك پليندسهمچنان، . ي داشته باشدييك جاطورمعتدل مافوق خطاي اصلي بوده نميتواند، روانشناسيوعملي... بيماري «اگرمانظرهاي چون راينهارت راكه خاصتاً

. قبول كنيم» درطرزتفكرمادربارة خودمانفوذميكندتمايل عمومي انسانهابه ( وپتالوژيآنترانساني يا خصلت مرضي

ويرانگريطورفردي وجمعي بسوي رنج، فريب، نامعقوليت، ) ك وخودراآزادساخته ميتوانددرراكه به مشكل آن معلوليت، و

تمدن (امدرمقاله اش به ن طوري كه فرويد،وسيع استدرحوزة خود

Page 298: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

298

نظرگيريم كه عادت تادر ازماميخواهد)1930وناخوشنودي آن، افرادبه حيث عليل، ومسئول قراردادن مادربارة برچسپ زدن

جدي تمدن ، اقالًبادرنظرگرفتن خاطربيمارذهني، جاني ياپريشانمتوازن شايدكننده آن به حيث عليل وعليل ؤسسات عمدة ماوم

ي پيشرفتهاي دراين اواخرروان پزشكي تكامل. ساخته شودومتعادل نموده است، ) انساني كلينيكيخصلت مرضي (عميق بسوي يك

درك خودبهساختن اوهام وخودخوشنوديبابرمالمااميدكه . حقيقت اصلي حالت ياطبيعت انساني خودنايل شويم

انساني چيست؟صلت مرضيخمن درجستجوي وقتي درفكرم آمدكه )انتروپتالوژي(اصطالح

؛ كندراافاده بيماريسنگيني يت وبشروسعت تا بودمكلمةيك بيماري رواني صرف نه همگاني باشدداراي مفهوم وچيزي كه

:وآن راچنين يافتم. غيرعادي

Page 299: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

299

نو، اظهار ، البته اين يك»وجوددارد يك عيبيدرمابه طورفراگير«يك كه بادرنظرگرفتن اين حقيقت . كامل، يابي چون وچرانيست

گفت ، بايدوجودداردمرضي درهمه انسانهاوجوامع چيزعميقاًكه به حيث آنتروپتالوژي شناخته خاصي شايدتنهايك مريضي

شايدتمايالت زيادي وجودداشته شودوجودنداشته باشد؛ بلكه، مسلم الوژيكي يك قضية فرضية آنتروپتتزيابراي جمعاً باشندكه .راميسازندازگناه يك سلسله تصويرات ياوابستگيهااينهاعبات اندازازنظرمن

اولي گرفته تابيگانگي هستي گراي، تمايالت قتل عام، سيستمهاي ، سلوك عصباني شايع ومتداول، بدبختي اجتماعي ستمگرومزخرف

حتي . وناتواني براي رسيدن به كامليت ياروشن فكريكه دهستن نوع بشرآن قدربدبين دربارة كلابعضيه

ه براي حيوانات ديگرگذاشتتازمين ين روندميگويندبهتراست ازبتصديق كنندكه بعضي قسمتهاياجنبه هاي ديگران شايد.شود

بشريت مريضي اندامابه طورعموم ماسالم، معقول، نجيب ومترقي

Page 300: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

300

نفي دراول نسبتاًمنيست بلكه كننده سرددلنظرخودم به كلي . هستيممن متيقن نيستم كه آياماذاتاًوبه طورالعالج مريض . نظرميرسدبه

ماصرف به ) آنتروپتالوژيك( يااينكه حالت مرضي انساني هستيم) يك مرحلة بسيارطوالني درتكامل ما(يك زمان يامرحلة معين

من دربين اميدواري براي تحقق يافتن تغييرالزمي . وابستگي دارد . ادي درماممكن نيست مرددهستمهيچ تغييربني كه ايقانيو

آنتروپتالوژي به طورخيلي مختصر

يك –خودراچه بناميم، شايد مانميدانيم كه حتي و( نوع انسان ) نژاد، نوع، حيوان انساني؛ نوع انسان، آدمي، بشريت، انسانها

ازشكل امروزي . ليون ميرسدب 6.5 بهتعدادش اكنون بودنتمائزموذرد، سال ميگ150.000تا 100.000ماتخميناً

. ماازشاديهاي ماقبل انسان به دومليون سال قبل يابيشترميرسدماتكامل كرده ايم ياخلق شده آيانداريم كه بكلي توافق ماتاهنوز

Page 301: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

301

شده ايمژنتيك معينة اين كه ماازلحاظ بوديم، يادربار گراييك چيزبين البين، آيامفهوم يك هستيياياآزادهستيم،

. معتبراست»نطبيعت انسا«بارة درماازاين حقيقت كه ماازحيوانات ديگردرتكامل خودبسيارفرق

، يعني درتمدنهاي خود، زبان، چشم پوشي كرده نميتوانيمداريمامابرخالف حيوانات، . زمينبربي چون وچرا تكنالوژي واربابي

به طوروسيع وبي (، مانسبت به حيوانات ماخودآگاه نيزهستيم. ادخطرمهيب درمحيط زمين هستيمجابروقادربه ايج) جهت

جاه طلبيهاي شخصي، ازلحاظ باوجودآگاهي ماازروش خود، پافشاري ميكنيم برآن ماپاليسي اجتماعي ياروابط بين المللي،

كركترانساني ماهرچه هست، ما به . وازتجارب خودنمي آموزيمنه تنهاازلحاظ فلسفي معضلة خودهستي، –يك وضع خطرناك

كه مابايددربرابرآن به طورواضح يابه – هستيم مواجه بلكه عمالً . طورضمني پاسخ گوييم

:ميشوندذيالً، ازخطوط برجستة آنتروپتالوژي يادآوري

Page 302: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

302

ماچيست؟تقصيردراينجامطرح كه دربارة آنتروپتالوژي مطالببسياري از

سابقة طوالني داراي بسياري . هستندياجهاني ميشوندهمگاني بعضي به سطح فردي، ديگران به سطح . دارند منشأتازهامابعضي

چون جنايت خطير، ناجوري (بعضي . ظاهرميشونداجتماعي افراطهاي استثنائي شايدبيشتر) مهلك، تروريزم وشرارتهاي ديگر

ارقام ذيل به . معمولي به نظرآيندزندگيبه سلوك نسبت . وجوه مشترك داردطورخاصي مرتب نشده اندوبعضي باديگران

اندشايدمشاهدات خامي كه قريباًتوسط هركس به آنهامشاهداتي دربسياري قسمتهاي آن بعضي مراجع عمل آمده ميتوانست، اما

. مربوطه رادرهرعنوان شامل ميسازم

دنياي حيواني يك اندازه تجاوزبراي در:خشونت ونفرتاگرماخشونت رابه حيث تعرض بيجهت يابي .بقاءالزمي است

Page 303: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

303

ش رادربين بعضي گروپهاي ايمانمونه هتناسب فرض كنيم، وسعي براي تعويض آنيوانات خواهيم يافت، اماتجاوزمعموليح

انسانهاسابقة طوالني ليكن . دربسياري حيوانات ديده ميشودتعدادكشته شدگان . هاي قبيلوي، جنگ وقتل عام دارنددازبرخور

بعضي . مليون تخمين ميشود190 بيست به قرندرجنگهاي نشان ميدهندكه خشونت مفرط وآدمخواري ازشواهدزمين كاوي

800.000بين اجدادمشترك انسانهاوانسانهاي اوليةمغاره نشين خصيصة يك فاحشعمده وخشونت . سال قبل وجودداشتخشونت تشدديامردم . نيزچنين خواهدبود21نژادبشريست ودرقرن

، به شكل بازيهاي سپورتي ومسابقاترادوست دارند، وبسياريقديمي ازهيجان جنگهاي خودراما. لذت ميبرندآن از ونمايشات

خشونتهاي داخل فاميل واجتماع، بين . مذهبي آزادساخته نميتوانيمهمچنان خشونت يك چهرة . مردان وزنان واطفال وجوددارند

زندگي شهري ميباشد، وخودكشي نيزبه حيث نفرت ازخوديانفرت ه اززندگي يك شكلي ازخشونت پنداشته ميشودكه منحصرب

Page 304: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

304

نفرت بالخاصه وقتي كه باعقايدمذهبي، ياملي گرايي . انسانهاميباشد يكجاگردد، به خطرناكترين خشونت، چون بمگذاريهاي انتحاري

محاكم جنايات جنگهاباتسليم شدن، ميثاقهاو. منجرشده ميتواندرواني براي ده هاسال جنگي به پايان نميرسندبلكه به حيث اثرات

رابه شمول گ جهاني همه جنگهاوروزي يك جن. دوام دارند . به پايان خواهندرساندخودما

سرمايه داري به حيث :مشخصات منفي سرمايه داريريشه اماشكل گرفت يك پديدة اخيركه باانقالب صنعي قرن نزده

. سريعترين بسيارقديم اند وهاي آن دربقاي اصلحترينمطلب ايدش» خودماسرمايه گذاري بيرحمانه براساس منافع «يعني

مرد، ريخ ظهورشكار، زندگي طفيلي، تفوقتا . ماراخوب اداكند، تجارت نامتناسب تقسيم كار، فئوداليزم، غالمي، انقالب صنعتيفراريت (بعضيها. وامتيازات ديگر، ثروت وفقرطوالني است

. راعلت اصلي جنگهاي امروزي ميدانند)اقتصاديراديده داري بازارآزادانگيزه هاوعاليم منفي سرمايه اماخودماامروز

Page 305: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

305

حرص، استثمار، تعدي، بيگانگي، غالمي مزد، چون : ميتوانيمتفاوت عظيم بين غني وفقير، توسعه گرائي تجارت جهاني، عدم

اوليت قراردان ي دربرابرتفكيك سياست ازتجارت، بي اعتناي . محل كارنيازمنديهاي صحي وايمني، وفشاررمندان وفريب مصرف ، استثماركابسياري تجارت براساس حرص

موفقيت پسنديدة بناميشود؛ وسپس به حيث ماشين كنندگان اطالق »رسمي شده حرص«سرمايه داري به حيث .يج ميشودوتر

» سيستم بازار«ازنظربعضيها، سرمايه داري به حيث .شده است ذاتاًمرضي ورهبرانش تجارتي امروزيكورپوريشنودورو؛

.پنداشته ميشود بع همه شرارتهاوپول به حيث من ،بيماران رواني

يك قسمت قابل مالحظة مردم :مشكالت رواني وعصبي) يااختالالت رواني(ازمشكالت صحي ذهني قابل تشخيص قراريك . رنج ميبرندياازحالت زندگي بكلي متفاوت ازاكثريت

Page 306: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

306

تخمين شده % 15ردم عامه شخصيت درمتبررسي، شيوع اختالالبين شخصيت عصبي تاختالالتراًبلندوقوع نسبتوبعضيهااست،

به مليونهاآنهايي كه معتقداند، وفكرميكنندارشدمديران شده ميشوندبه حيث بيماران ذهني دانستهمعموالًنورمال پنداشته

بيماران ذهني نيستند، شناسيم كه شايدباماهمة مامردمي را. ميتوانندت زندگي آنهاباپريشاني واندوه، وسواس، عدم تطابق بامشكال

. پژمرده ميشوند؛ وبسياري ما، شايدهمة ما، ازچنين مردمي باشيم يامشكالت چنين عوارض اندكه ازنداشتن آنهاييحتي بدترشايد. بازهم آنهارابه طورآشكاربرديگران تحميل ميكنندميكننداظهار

. مشكل رواني ياعصبي خالص نيستازيك نوع تاحدي هيچ كس نتيجة يك تركيبي چنين مشكالتهمةاحتمال ميرودكه

هركدام مابه ازاين كه ، دنهاميباشازتمايالت ارثي وآسيب پذيريكه درقالبهاي هستيم حيث يك موجودمنحصربه فرديابي مانند

، آسيب طفوليت، بخت بدازيم، يسرسخت اجتماعي جورنمي آان بمباربه تطابق كردن به تاگرفته ناكاموكوششهايزيانها

Page 307: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

307

ن امكان داردكه موفقيت نوع همچني. ضاهاي زندگي عصرياتق خودرابههاي به اين معني است كه ما آسيب پذيريدربقاءمايانژاد

، ووابستگي طوالني طفوليت منتقل ميسازيممشكالت صحي ذهني معرضوبه طوردوامداردر درازي عمر، فاميلهاي هستوي،ما

اجتماعي قرارداشتن، مارابه رنج عصبي مقررات فشارهايتراكم ممايل به برخالف بسياري حيوانات، ، ما. مستعدميسازند

انباشته نمودن رنج رواني هستيم وبسياري اوقات ازچنين رنج . دربرابرشرايط جاري واكنش عصباني نشان ميدهيم

شخص كهموافق باشندبه اين شايدمااز بسياري :نامعقوليتامااصطالح . درميان اوهامش نامعقول استواريفتة جنون فراربرده ميشود؛ بنابرين بعضي حيث يك توهين به كبه) ولنامعق(

. اصرارخواهندكردكه زنان اغلب اوقات نامعقول هستندمردهاساينسدانان، رياضيدانان، وفالسفة تحليلي شايدبسياري مارانامعقول،

. عاشق بودن، يك حالت نامعقوليت تلقي ميشود. بي منطق بيابندماهيت . نامعقول باشدعقيدة احساساتي وغيرانتقادي برهرچيزشايد

Page 308: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

308

اوقات درهم وبرهم بسياري مؤسسات اجتماعي وسياسي مابعضي به . به نظرميرسيمغيرحساسآن آن قدرنامعقول است كه مادربرابر

بليون پوندكل 519 بليون پوندازجمله 82طورمثال، درحدود انگلستان ازسبب بي كفايتي، حرص، 2006 -2005مصارف

اماازرقم تلف شدة . وده ضايع شدپالن گذاري ضعيف وغيره بيه بليون پوندمصرف دفاعي چشم پوشي ميشود، رقمي كه 28

مصرف ترميم محيطي راجبران ميكرد؛ واگرجلوترميرفتيم، مصرف تعليمي بليون پوند68شايداستدالل كنيم كه بسياري از

ازجامعة بخش زياد به عقيدة من. ضايع شده استبرمضامين بيهوده ته شده است، واين شامل دين، سياست، تعليم مانامعقوالنه ساخ

. وكارميباشدموردبحث مثال نامعقوليت يك ، دين رابه حيثهم اكنون، مداخالت خدايي، اغلباًدين برادعاهاي حقايق خدايي .قرارميدهم، عبادتگاهاي بخصوص، پيشوايان مذهبي واجبيامراسم تشريفات

اندن ديگران به شده ويك ماموريت براي برگرد ياتقديستدهين

Page 309: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

309

برخالف داكينزوديگران كه بكلي دين (من . استواراستدين وواقعيرمزي ياتصوفي اصليمعتقدم كه يك الهام ) راردميكنند

، وسيستمهاي اخالقي اساسي شايددرقلب همه اديان قرارداشته باشدامامن . بسياري اديان موقتاًدريك مرحلة تاريخ سودمندبوده اند

، دربارة خداوندياپايدار همه تصورات دائمي ان معتقدم كههمچن، رستاخيز، جنت )ياباكرهحمل معصومانه بشمول (معجزات

، پرهيز، طرزلباس وشيوه هاي وزخ، كشيشها، تشريفات مذهبيود . ، درنهايت نامعقول اند بخصوصزندگي

دستارياچادر، يك اين خداوندنيست كه به ماندن ريش، پوشيدنمربوط به لباس ايام عيداصراركند، بلكه ت سرتراشيده وسايرتغييرا

خودرأي چنين قيودات ازمردانييك شخص يايك گروپ كه بعداً راازطريق فرهنگهاي مختلف خودشان منتشرميسازند،

خلقت گرايان . تقويت ميشوند ات مرسومتوسط قرنهاخراف سال قبل خلق نمود، 6000اصراردارندكه خداوندجهان را

. كه ازآغازش بليونهاسال ميگذردباوجودهمه شواهدعلمي

Page 310: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

310

فانتزي، پرورش دهندة كه دين واينهاعقايدبدون ضررنيستند، چونكه باعث تقصيروديگربازيهاي ذهن وتفرقه هاي ديني است

ست واقعاً براي چيدربرابرزندگي كهوبي ميلي ، جنگهاي عظيمعقايددشمنان « گفتة معروف نيچه كه ). 2004هريس، (ميگردد

دراين باره بسيارچشم گير» يقت اندنسبت به دروغهاخطرناكترحق . است

ه هرگون: شايدمن درالحادخودشايدغلط ياحتي نامعقول باشم، كه ست كه سبب حفظوخطرناك ادين جامديك اشتباه تاريخي عليل

ياماادعانميكنم كه هريك. وهم ومانع فهم وادراك ميشودوادامة . ادارندازمعقوليت ياعلم لزوماًهمه جوابهار

مادربسياري ساحات سيستمهاومؤسساتي :سنت وعادت

. راخلق ميكنيم كه بي جهت برمفيديت آنهااصرارميورزيمخواه دربارة . وزندگي ماوجوددارندتاريخي وافردرجامعهاشتباهات

Page 311: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

311

طنت، ازدواج، دانشگاها، اعيادميالد، پوشيدن دريشي كليسا، سلكه سنت ياعادت يك ه يااين ك، وكراوات، وغيره سخن ميگوييم

. بود، به مشكل آن راترك ميكنيم نووبجااصالًدريك وقت درحالي كه مي بينيموعجيب بدبه نظرمخدرات رابه چرااعتياد

اعتيادبه چيزهاي ديگربراي ماعادي است؟ چرامانميتوانيم حالت نشستگي (متمادي مشكوك خودراتاسلوكهاي شخصي

)كاري، مسامحه، وغيرهپرغيرصحي، پرخوري، ولخرجي، كه همة مادرسنن اجتماعي وفرهنگي نامناسب درحالي تغييردهيم

، ياقوياًحتي وقتي كه ما، خفيفاً: الصه؟ به طورخگيرافتاده ايم. ميدانيم كه يك چيزي سودمندنيست بازهم به آن ادامه ميدهيم

. ميترسيم كه باترك آن يك خالباقي خواهدماند

تجاوزتنهايك جنبه :مشكوكمتجاوزوبه حيث مردان برخيلي ساحات زندگي به زيان آنها: است مرضي مردهاازخصلت

Page 312: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

312

ست كه مردهااين. تسلط داشته اندما ومحيط زمينيانساني جنگهاوديگراشكال خشونت راآغازميكنند؛ دربسياري جنايات

درسلسله مراتب سياسي وديني تسلط دارند؛ موجبدرگيرميشوند؛ كه ، نه مردها، زنهااندند؛ اين بيشتراستثماروآلودگي ميشو

واقعاً، مابه آساني . شب راه ميروندبايدمحتاط باشندياگردرتاريكفراموش ميكنيم كه مردهاجسامت قوي، وتمايل به خشم وخشونت

، به حيث رااساس تسلط مردوترس زندارندكه براي هزاران سال . پي ريزي كرده استتمدن پدرساالري اصليمحرك

صرف جنبة گستاخ ميتوان استدالل نمودكه اين پديده هاالبته بسويراهااندومانبايدكمكهاي بي حدوحصرآنهاخالقيت مرددربارة

اين بسيارمشكل . ناديده گيريمزندگي مصونتر، صحتمندتروراحتتر منفي جهتماواست تاعناصرمخرب راازمثبت مردهاجدانمود،

ايدآنچه بنام بغض همچنان ماب. يمميتوانكرده مشاهدهنيزرازنها مذكرومونث يادشده است خاصتاًبه اشكال نوين جنسوعداوت

فرهنگي است كه عبارت ازاماپدرساالري . آن بخاطرداشته باشيم

Page 313: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

313

– سال اخيردرآن زندگي كرده ايم 1200بسياري مااقالًبراي براي هزارسال چطورساخته شده اند، واين كه جوامع مااين كه ووابسته به خودبينيهاي به شمول -مهنوزچطورتشكيل ميشويما

پس –استشده ساخته باطني ازلحاظ رواني پدرساالري فرهنگيست صرف اين خواه . مابايدباهمة اين مواجه شويم

. ازمباحثه راتشكيل ميدهديابيالوژيكي، بخشي

بااين توصيهبسياري ما :فرهنگ دروغهابه حيث عاديوراست گويي » ست سياست اصداقت بهترين«تربيت شده ايم كه

به حيث يك توقع هنوزوسيعاًدرزندگي شخصي واجتماعي امادروغهاآن قدرفراگير، وظاهراًضروري اند، كه . ميشودانتظاربرده بپذيريم؛ ونه تنهابه حيث براي خودچون عاديوغ گويي رابايدمادر

. انسانهاي نوين بلكه به حيث يك نوع تكامل يافتهبه دروغهاآموخته ومشبوع شده خودزندگيماانسانهاازروزهاي اول

Page 314: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

314

اطفال خوردسال دروغ نميگويند؛ امايكي ازاولين درسهاي كه . ايم مواظب زبانهاي خودباشيممامي آموزيم اين است كه مابايدت كنيم خاصتاً، مانبايداذي. وهرچيزي كه درذهن ماميگرددنگوييم

همة مابه درجات . دددوروئي درمامشق ميگر. بلكه مهذب باشيمختلف دروغ ميگوييم كه ازشخص تاشخص وازفرهنگ تافرهنگ م

درحيات مكتب، درمصاحبه بدون دروغ گفتن ما. فرق ميكندبه مشكل –غل، درروابط نزديك هابراي كاريابي، درحيات كاروش

مثالً، (يابي آزار دروغهاي سفيدميانماشايد. ميتوانيمزندگي كرده؛ )ده استبرايش آورگفت كه چه يك تحفة قشنگ به كسي

حضرت مسيح مي آيد، ( دروغهاي خوش آيندبراي تقوية اخالقي ازلحاظ سياسي ر،؛ دروغهاي كو)ي شمارادوست داردحضرت عيس

؛ماميباشندياابتكار كاردانيباارزشترين ماكاالي(مصلحت آميز غيابت(ودروغهاي زشت رسوا ؛ )اقتصادبراي سالهاازقويترين است فرق )نيرنگ سياسيحيله وميز، درهنگام زنا، اظهارات فريب آ

Page 315: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

315

دروغ به : دروغ عين چيزاستميكانيزم اماباآلخره بگذاريم .منفعت جوئيبراي خاطرتسكين ناراحتي، براي بقاي زندگي يا

خواه آشكارايامبالغه آميز، كم انگاري –ازهرنوع آن گويي دروغ اساس واقعي سياستها، اعالنات، روابط عامه، -رياكارانه حذف، و

ژورنالستان شايدحقايق . د وديپلوماسي راتشكيل ميدهاتشفرو، علماي تحقيق رابخاطرجالبترساختن قصه هاي شان تحريف كنند

دربارة نتايج شان، دانشگاهادربارة برتري كورسهاي خود، وغيره ست وزيرانگلستان، يك مسيحي، توني بليرنخ. دروغ گويندشايد

ن جنگ باعراق دربارة اسلحة تخريب جمعي براي موجه ساخت رابين تاهرسازشيساده لوحيست شايداين اما. دروغ مشهورگفت

يك فرهنگي راخلق كرده ايم كه ما. حقيقت وسياست توقع نمود .به آن تن درداده ايموهمة مادرآن دروغ گفتن ضروريست

ديگربه خودبرعليه يكيك طبيعت دومي من حيث مازرنگي رادتايك حدي مارامغموم ايودروغ گفتن مارامغشوش وش. كارميبريم

ويك قسمت ، دروغ گويك نوع ياجنس . وعليل سازد

Page 316: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

316

يعني ملبس كردن است، وتزئينآرايشعبارت ازفرهنگ زيادلباس روشن فكري، زيباشناسي، خيال بافي، زندگي مدني در

. مبهوت ويكديگرراتحت تاثيرقراردهيماست تاخودرلفاظي ودرهم وبرهمرزبانهاي مبهم خودولباسهاي ژوليدهمادربراب

. خودچقدربي حس شده ايم همة مامي خواهيم تازنده :براي زنده ماندنهيجان زياد

انسانهاعبارت مشخصة. مانيم، يعني ازمرگ جلوگيري كنيمنژادانساني . سترلزوم بقاءبماواعتقاد مابراي زنده ماندن ازقابليت

وتكنالوژي علم . چندبرابرشده ميروددراثركوششهاي جمعي ما، لهذااحتمال عمرباالرفته كمك ميكنندمارابه تعويق انداختن مرگ

ازحق سقط جنين ومرگ آسان بسياري مردم مذهبي . ميرودملتهاحاضراندتابخاطر بقاءخودبمهاي اتومي رابرملل . انكارميكنند

. ديگرپرتاب كننددرحالي كه ميل زنده ماندن وبيزاري ازمرگ معقول وبديهيست،

به هرقيمت يك نوع ديوانگيست رمابرحفظ وتمديدزندگي اصرا

Page 317: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

317

. كه خطرات متناقض رادربرابربقاء وكيفيت زندگي خلق ميكندافزايش (سال100 يا90، 80دعمرمتوسط تاآيامنظورتمدي

، اگراغلب آن زندگي درزندان دركاروشرايط چيست)دركميت؟ )كاهش دركيفيت(رقت انگيز، دراندوه وغربت سپري شود

ر، آيامنظورازچندبرابرشدن نامحدودنفوس اگرنتيجه اشهمين طوگيچ كننده باشدچيست؟ اينجا، بايدكه بنيادگرايان مذهبي مخالف

. جلوگيري حمل، سقط ومرگ دلسوزانه به آن جواب دهند

: اين صحنه رادرنظرگيريم :مربوط به عالم هستيچرندري حيات اتفاقاًدراين سياره تكامل كرد، وزمين يكي ازبسيا

آن رابه مشكل ميباشدكه واقع سيارات نظام شمسي دريك كيهاني وماهنوزنميدانيم كه آياحيات . ميدانيم، وتاحال به مانامعلوم است

گروجوددارد، هرچندبه مامي گويندكه ازروي درجاي ديكه به اين عقيده هستيم بعضي ازما. آماربايدوجودداشته باشد

Page 318: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

318

ي به آن نظارت ميكند، اصالًدرعقب آن خداوندوجوددارد، كه و. وبعضي ازمافقط بازندگي ميسازند. پس مانبايدتشويش داشته باشيم

كرده تكاملي اتفاقبه طوركه راچناني زندگي ازما امابعضيبه تشويش مي را، ما مي بينندنيست يكدام منظورخاصي اباشدودار

دركائنات باشيم باشعور ماشايديگانه شكل زندگي. اندازدقيقتي روبروخواهيم شدكه خداوندرفته است، وزودياديرماباح، قبل ازاين فضاي وسيع آنچه بخواهيم استفاده كنيموماتنهاهستيم تا

بميرديازودترازآن به ازاين كه آفتاب درظرف شش بليون سال . يك سرنوشت شوم ديگردچارشويم

منظورهاي وجودندارندبه جزآن هايي كه خودمااختراع اكنون چون درتحقيق (فتهاي واقعي توام ميباشندميكنيم، بعضي باپيشر

وبعضي، چون هنرتصوري، يانهضتهاي مذهبي نو، ) وپژوهش طبي ت يانگهداشت تقويازلحاظ رواني بخاطركه مابراي سرگرمي يا

براي بسياري، منظورهاي خلق شده، . طرح ريزي ميكنيمماخود آنهابراياگر معلوم ميشوند، خاصتاًي وكافياساطير، مفاهيم، واقع

Page 319: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

319

به ايقان معتقدين حتي درعقب اما. والني وجودداشته باشندمدت طكه قرينةكيهاني مابه وجوددارد فرساينده احساس يك طورمستدلمعمول كارهاي روزمرة كه سوءظني تهديدكننده است؛طورمبهم

. استابداًغريب، بي معني وناشايستهطرح بسيارعالي مادرجودميداشت، وحتي اگرخداوندو. درحقيقت، پوچ ومزخرف

: عيناًچه منظوري داشتازخلقت مااوآياشايدبپرسيدكه شما ؟نيم، تااوراباخوديارومددگارسازيمتااوراپرستش ك

يااهمال كردن طفل اذيت:اذيت طفل به حيث عادي

درمورداطفال دانسته عموماًبه حيث خشونت فزيكي يااحساساتيدي واقعات زيا. ، يايك نوع ازمحروميت جدي وعمديميشود تاريخچة طفوليت هر. وجودداشته اندهميشه وجوددارندو،ازاين

قنداق كردن، غالمي، خشونت، ياواگذاري طفل،ترك بروقوع نوزادكشي، تجاوزجنسي، ختنه يابريدن عضوتناسلي دختران

Page 320: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

320

هرطفل شهري كه ازفاميل وسرپرستش. دهدميگواهي اين به تنها. جداميشوددرخطرربودن وقتل قرارميگيرد

آنچه . اذيت جنسي طفل مواجه شده ايمگيهاماباواقعات زيادازت است كه جدي پنداشته نميشودعبارت ازآسيبيازنظربسياري هنوز

گي ناسالم دروقت حاملگي به جنينهاوكودكان ازطريق شيوة زند . واردميكنيمجراحتيوتمرينات زايمان

مابسياري اوقات ميخواهيم تادرانكشاف اطفال خودعجله كنيم، راكوتاه سازيم تابتوانيم به كارخودبرگرديم شاندورة طفوليتتا

موفقانه رقابت دركارپرمحنت سرمايه دارواطفال مازوديادگيرندومعاشرت باشند، تادروغ اطفال بايدنيزيادگيرندتاقابل . ه بتواننددكر

اين . وانكشاف كنندوفق وسنتيعادي، مردم گويند، تادرميان ، آنجاكه اطفال ام ميرسدبه انجازطريق مكتب اكثراً

مجبورميشوندتاگوش كنند، درصنوف بزرگ خاموش بشينند، بااطفالي آميزش كنندكه ممكن ازطرف آنهااذيت شوند، خودرادرمعرض تاديب معلمين قراردهند، به موضوعاتي كه عالقه

Page 321: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

321

آنهابايداين رابراي دوازده سال يابيشترانجام . ندارندگوش دهندكه سال كاري 50ست براي گيدهند، وبسياري اش آماد

. درپيشروي دارنداوضاع براي اطفال دربسياري قسمتهاي جهان به آهستگي

. بسياردورهستندهنوزكمال مطلوب ازاما، بهبوديافته اند داطفال خودراقوياًدوست داشته باشيم امادرعين حال، ماشاي

ما، وتحت شالق سرمايه خود سنتاز دراثرپيروي كوركورانه شان نيازمندي هاي واقعيسيدگي وبرآوردن ازرداري،

رابايكنوع بيم احساساتي حفظ وحراست مانامعقوالنه . عاجزهستيم، آموزش وتلقين )2006(به عقيدة داكينز. كودكان يكجاميكنيم

تعاليم ديني اطفال نيزيك شكلي ازاذيت وبدرفتاري طفل محسوب د، هرآنچه تاريخچه شناسان رواني استدالل ميكننطوري كه . ميشود

درواقع ممكن خشونت فردي درزايمان وطفوليت رخ ميدهد .تحريك كندتاحدزيادرابعدي واجتماعي ونامعقوليت

Page 322: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

322

به آرزوي مابه آن رابودايان :ذهن مضطرب وناراحتد؛ اساساً، مالذت نميكن عطف نداريمكه چيزي

اظهارعقيده كرده است كه مسيحيت. بيشترودردكمترميخواهيم خطورت گناهان معمول هستند، و وشهوحسادت، طمع،

دانش درمانگران وابسته به . كه اعمال بداست گناهچنان افكاربدكارشان رابرمبناي نظرية قرارميدهندكه ياآگاهي

ديگران استدالل ميكنندكه . ريمبماازافكارغيرارادي منفي رنج مي، چون ممكن است مقصراصلي درآنتروپتالوژي باشدفكرخودش

ذهن رادر ، تصورات واحساساتحرفهاامدارمابه طوردوبعضي ناآگاهانه . كه باواقعيت اشتباه ميكنيممرورميدهيمخود

بسيارفكرميكنيم، ياميخواهيم تاازمحتوي افكارخودانكاركنيم، ن ا ديگر.، هيچ چيزاگربپرسندچي فكرميكنيم؟ ماشايدبگوييم

شان به ظاهراًدوامدارمقصر، ترسناك، عجيب وازافكارنگران، قوة شكل بعضي اوقات نارام فكر. وردردناك آگاه هستندط

شكل است تابگويم م. ابتكاررا، درهنر، ادبيات، فلسفه، علم ميگيرد

Page 323: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

323

كه عيناًذهن چيست وچطورازمغزفرق دارديابامغزوجسم يكي هستيم وكم يازيادميدانيم كه چه ذهنيك اماهمة ماداراي . است

پالن آينده است كه بسياري فكركردن دربارة .وچقدرفكرميكنيمامااين نيزشامل تشويش، پشيماني، بهانه ورياكاري، . چه بايدبكنيم

دسيسه، فانتيزي، رويا، آرزو، حسد، تقالبراي دانستن، يك جريان چهيكنيم ماتصورم. ازتمايالت وشيفتگيهاميباشدبي انتها

ي آوريم، تازگي آن به دست مچيزماراخوش خواهدساخت، آن راسپس . ، سپس مادربارة اهداف نوفكرميكنيمميرودبه زودي ازبين

، ادويه مي گيريم ياسعي مامينوشيم، دعاميكنيم، به تفكرفروميرويمبه گفتة . ميكنيم تاازاذهان بيقرارخودبه طرق مختلف فراركنيم

پاسكال، يگانه علت ناخوشي انسان اين است كه وي .نميداندچطوردراطاقش خاموش باقي بماند

Page 324: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

324

20 و11 ازقرارمحاسبه شايدعمرجهان بين :يتاريخ پيشرفتسال بليون 4.5مين حيات درز، سال باشدبليون

اسالفازعمر(سال100.000انسانهابيش ازماعمرازوعمردارداميب مانندبه ماازساختمانهاي . رد ميگذ) مليون سال2درحدود ما

درطول . ، بامغزبزرگ تكامل نموده ايمي امروزيدوپااين موجود. بان وتكنالوژي وانواعي ازمؤسسات راخلق كرديماين مدت ماز

ازميان اعصارهولناك يخ، قحط، زمين لرزه ها، خرابيهاي ما، ماسنن وپندارهاي ناگزير. آتشفشانها، جنگهازنده مانده ايم

دام مؤسسات موروثي خودگيرافتاده ايم مادر. خودراانتقال ميدهيمتكنالوژي يكي اكنون . همه چيزدرحال پيشرفت اند. وعمل ميكنيم

شكي نيست كه اين . نمايان اين پيشرفت استپديده هاي بسيار ازپيشرفت بي رحم امروزي قسماًناشي ازسرمايه داري وبازارجهاني

ي كه ماناگزيرهستيم تابه بنابرحقيقتهمچنان رقابتي است اماماگذشته رامن حيث سنت . پيشرفت خودادامه دهيم

اصلي اين مطلب .خلق ميكنيماشكال نورانيزباخودميكشانيم، اما

Page 325: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

325

بايدبه تمدن ما. كه امكان توقف ياحتي درنگي وجودندارداست حيث افراد، به جزدرهنگام حركت خودادامه دهد، ومابه

برروي اين بايدخودرا يابسيارپيري، يابيماري، بسيارخردساليهمه اشتباهات . ناممكن استتغييرات بنيادي . كشتي نگاه كنيم

حتي بعدازيك جنگ ياانقالب . تقال داده ميشوندانبامابه پيش ماباعين تقريباًكبير، يابه اصطالح يك دورة صلح، رنسانس ياتنور، ما

جنبشنيروي . به حركت ادامه ميدهيمآگاهي تحريف شدهبه كنيم، تاموجودي رارسيدگي وناتواني ماتامكث يعني –انساني . شدخودش ازبيماري انساني بااين شايد–آغازكنيمطرزنو

درحاليكه مابه پيش حركت :خيال واهي دربارة پيشرفت مبدل ميسازيم،ميكنيم، وبديهيست كه روياهاي معين رابه واقعيتها

. مرضي انساني پيشرفت كمترميكنيمخصلت اخالقي ياضدازلحاظ درتوان مااست، وماازلحاظ كه ازلحاظ مادي پيش ميرويم چون ما

پايان دادن به مثل(م استالزكه ميكنيم چون اصالحات اجتماعي ) اشكال علني غالمي، تبعيض نژادي، جنگ سرد، ياآزادي زنان

Page 326: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

326

. مااشكال نهفتة ستم رانيزبه پيش ميبريم واشكال نوراخلق ميكنيماماماپيشرفتهاي طبي ميكنيم امامامعضالت طبي وژنيتيك رانيزخلق

معوق مطرح ساختن مصايب محيطي رامابه طورمثال . ميكنيمدربارة تندرستي ملت نگرانيها .انكاريااغفال ميكنيمآنهارا، ميگذرايم

ت صحي شايدبه اقدام سياسي منجرشودتااصالحات رادرخدما، كه بيروكراتيك اندآن قدرتحريك كند، امااين اصالحات

عدم موفقيت درپيشرفت واقعي .منجربه پرابلمهاي نوميشوندوبه طورهمه اخالقي وسياسي به خاطرناتواني ماست تادرك كنيم

ماطوري فكرميكنيم مادامي كه مايك . جانبه وعاجل عمل كنيم انجام ميدهيم ماپيشرفت ميكنيم وازگفت وشنودعميقراچيزي

جنبش انساني مارابه كه گويا. روح امتناع مي ورزيموپژوهش پيش ميبرد، مارابه اين باوركه ماحتماًترقي ميكنيم نگاه ميدارد،

كه استدالل ميكند) 1997(تالس .واوهام ماراتقويت ميكندكرده ايم، قابل مالحظه پيشرفت بربريت چنگيزخان زمان مااز

سال 150تقريباً «دميگوي )1998(ماماتاريخدان هابس با

Page 327: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

327

غيرروحاني، بربريت درقرن بيست دنيوي يانهضت بعدازسقوطروبه افزايش بوده است، ونشانة ازپايان يافتن اين افزايش ديده

.بربريت تغييرميابداما نه درجه يااثرآنشكل . »نميشود

وهم جدايي ذهن مادربارة : يادوتاگرائيدامهاي دواليزمذهان اگوياكه كارتيزن خطاييعني وجسم بسيارگپ ميزنيم،

به اين ماشايد. جسم جاداردبنام يك موجودبيگانه دردرداخل ماولي ازآن دارددربربعضي غلطي راتوافق كنيم كه

توافق كنيم كه ادعابه اين ماهمين طور، شايد. شيمواقعاًآزادنميبا، نظام كيهان بودهدر يمامن حيث افراداتباع مسئول وموجودات

كه گوئي اين راست ازندگي خودراامام. وازآن بكلي جدانيستيمبرحسب ازلحاظ تاريخي، اشياياموضوعات . پيش نميبريمبوده باشد .ونث، عمومي وخصوصي وغيره ديده شده اندمذكروم

Page 328: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

328

پس برميگرديم به . اين مثالهاشايداكادميك ياپيچيده معلوم شوندتظاهرات بيروني تفكررا، به راستي آياما. زمان خودما

احترام نميكنيم؟ اين ا، مهمترازاحساسات وبدنهاخودتفكررواحساسات تظاهرات گريان وديگرجلوگيري يافرونشاندندر

فكركردن، – براي پيش بردن كاروبار. منعكس ميشوددردناكوآشفته احساسات نامناسباز بايد–پالن كردن، وانجام دادن

اين درموردمحل كارومكتب . جلوگيري يااقالًكم ساخته شوند، گفتاروكردارمعقوالنه، بامنظوربه : وتحصيالت عالي صدق ميكند

ماكارهاووظايف . ارزش داده ميشودنه به احساساتمناسب كاروحتي درفراغت، . يمعامه راازخصوصي وشخصي جداميكن

ماخودراخوش، معقول جلوه ميدهيم واحساسات ناخوش وآشفتة زندگي . خودرابراي دوستان نزديك يامشاورين نگاه ميكنيم

بيگانگي ازمحيط اين درخصوص .مااكثراًمبني بردوگانگي است سعي .چيزهاي ديگراستبسياري رنج ماوسعي ياطبيعي ونتايج

دربارة حقايق آنتروپتالوژي ن براي تاسيس ودانستن يك دسپلي

Page 329: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

329

ذات طبيعت دوگانة ما،. وبدگيرمي افتديك دواليزم خوب دردام به يك نحويماخوب وبدجداشده، گناهگار، نيازمندكفاره ياتفوق

راميسازد، تاخودمارانجات داده ماياپيشنهاداتگفته هاهمه هستة . باشيم

كه كمي مردم ازايناكنون :جانوردرباغ وحش خودش

بسياري تصديق . انكارميكننداازحيوانات تكامل نموده ايمم ماباحيوانات مشترك ژنيتيكساختمان بسياريخواهندكردكه

بدنهاهستيم داراي ما. يابيشترباشمپانزيها% 98است، درواقع ازحاالت وحفاظت وضرورت به آكسيجن، غذا وآب، خواب

ثريت هرچندكه اكنون اينهابه يك اك. مفرط داريمجويمشكالت باقي ميماندوضرورت عمده به حيث يسرهستند، م

مابسياري غرايزطبيعي . دامنگيربسياري ماميباشندخوراك . خودراكه كدام غذاوموادديگربراي مامضراندازدست داده ايم

Page 330: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

330

باوجودعدم توافق . يزجنسي، واحتماالًغرايزقلمروهستيمغراداري ما حيوانيچيز غريزه اي، ذاتي، ياحتيدربارة اين كه كدام

، مشكل است تااين دواليزم سرسخت بين اصليت درماوجوددارد .ودواصليت مدني خودراناديده گيريمخحيواني

ماخوداين تمدن رابناساخته ايم، يكنوع باغ وحش كه درآن بايدبه مابايدلباس بپوشيم، درحقيقت كه يعني . به شيوةمتمدن رفتاركنيم

مابايدمعيارهاي . استنامشروعبرهنگي درمحضرعام لباس مروج، و؛ باشيمجنسي نامنهاديك اقليت ، ياجزءجنسي راپيروي كنيم

به طورعموم مادربارة . وبعضي اشكال روابط جنسي نامشروع انديعني . روابط جنسي آزادانه وبه طورطبيعي صحبت كرده نميتوانيم

درغيرآن صورت چون . كه مابايدعاقالنه ياسنجيده رفتاركنيمخطرزنداني شدن ياتداوي درمعرض نداشته شده پديوانه ياجاني

اگرازمعيارهاي تمدن عدول كنيد، اقالً به . طبي قرارخواهيم گرفتبه طورعموم، بسياري ماگاه . حيث غيرنورمال شناخته خواهيدشد

گاه ازبعضي تنشهابين آنچه ماميخواهيم انجام دهيم وآنچه بايدانجام

Page 331: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

331

مدفتروقتي كه ميخواهيدهيم آگاهي داريم، به طورمثال ماندن دربه نوشتن يك گذارش مجبورساختن ذهن آفتاب قدم زنيم؛ در

ل جنسي مجازعوض عمل عمانجام دادن ؛ دلتنگ وبي مفهومبازي ؛ عمل خالف نزاكت؛ بابيگانهجنسي بي معني يابيهوده

بعضي ازمااين . وحتي متجاوزبودن، هيجاني، زشتگوشناخودآگاه كه ماازآنهاغرايزحيواني راآن قدرسركوب كرده ايم

بعضي . كنيمكنندنفرتكه برآن رفتار راكسانيشايد وماهستيمباسركوب كردن وداشتهازمابه طوردردناك ازاين تنشهاآگاهي

. آنهامريض ميشويمناموفقانة

:گرائيآنهاماو، گرائيي، مليئاگرقبيله شده تربزرگكه گروپهاي تكامل كرده ايم مادرگروپهاي كوچك

اماقبيله گرائي .تااتباع جهانيگرفته كوچك دسته هاي اند، ازجهان معموالً به . خطرناك طبيعت مااستوهنوزيك جزء بزرگ

Page 332: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

332

معين، عليه ديگران ساخته شده بين ملتهايها واتحادكشورهاي مليبرخوردهاي قومي ونژادي يكي )2006(فرگوسنبه نظر. است

وابستگي بعضي ما. ازسه عوامل عمدة جنگهاي قرن بيست بود ازبين كه به سختيعاليقي احساساتي به كشورزادگاه خودداريم،

كشورهاست، مامتعلق به 200جهان معاصرمتشكل از. ميروند، جميعتهاهستيم وگروهاي زبانياديان ومذاهب، نژادها، طبقات،

گروپهاياپيروان. قدرت باهمديگرداريممختلف كه وابستگيهاي ن پزشكان، سياست مداران، مشاورين ورواازمختلف ومتنازع

. طرفداران حقوق زنان وجوددارندفالسفه، مابسياري اوقات درگروپهاي مسلط ومظلوم متشكل ميشويم. اماچيزي كه دراينهامشترك است عبارت ازاحساس ماوآنهاميباشد

ماخوب وآنهابدهستند؛ مامومنين وآنهاكافران، بيدينان؛ مامتمدن . فدارماست نه به طرف آنهاخداوندطر. وآنهاوحشيان هستند

گرالزم بودبايدبرعليه ماا. ه نيستنكردارماعاقالنه اماكردارآنهاعاقالهجوم قرارداده ومستعمره راوضع كنيم، آنهاراموردباتيصوآنهات

Page 333: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

333

دربرابرآنهايك جنگ سردطوالني را ياما. ، ياحتي محوكنيمسازيم اين به هرسطح. وي نگاه كنيمادامه دهيم، خودراخالص ومنز

شده تروعوض بهترشدن، قبيله گرايي بد. مع ماديده ميشودجوا راچون مقدس ابدي به تاتفاضل وارثيتدنازماخواسته ميشو. است

ازاين جهت، مابراي قرنهابين . رسميت شناخته وتجليل كنيمماتشويق ميشويم تاتفاوت . گروپها، قبايل وملتهاباقي مانده ايمآنهاراناديده گيريم ضي كه يااختالفات فرهنگي راارزش دهيم عو

مشكالتماتشويق ميشويم تا. آنهارافكركنيمياخطرات ذاتي عصبي راتنهادرافرادببينيم ونه درگروپها، نژادها، اديان،

پتالوژيستهاي بدبين وخوشبينان مادربين آنترو. فرهنگهاوملتها . هستيمدمندمتردنيرو

دراينجا، منظورازشكل :وبصيرتكميابي هوش ياحتي به )پرورش يافتة مكتبزيركي (ذكاوتياهوش محدود

ديدن ،حس عالقمندي شديدعبارت از، بلكه اصطالح نابغه نيست ، داشتن بصيرت وخردنافذدرمسائل نزديك وجهانيدرقلب موضوع

Page 334: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

334

به تسلط نابخردي ياكودني وفقدانبانبودن نسبي آن، من. ميباشدخوش راضي وبسياري مردم . اشاره ميكنمبصيرت يارؤيا

بيش ستندتارهنمائي شوندوبدون انتقادپيروي كننديا، انتقادشان، هكه تحليل شايدبسياري ماچنين باشيم . ازشكايت عاجزانه نيست

تاسياست ي پنداشته آن رابه حيث وظيفةكسي ديگرودانستناست پس ماهمه اين وظايف رابه سي. كندوجامعه راتغييردهد

، دانشمندان فرهنگي مداران، فالسفه، مالها، تحليل گران روانيمايوس كننده، محول ميسازيم، كه بسياري آنهاتاحدي

ماازديگران توقع داريم . خودستايافاسدهستندبه كه رهبران ماولوبازهم، . وابهارابدانندورهبري كنندتاج

طورواضح راهاي حل ندارند، يانامعقوالنه عمل ميكنند، اماآنهاراعزل چر. استتاسف آوربرآنهااعتمادميكنيم، كه بسيارما

كه خيانت، فسادوبيكفايتي سياسي راخلق نميكنيموسازمانهاي رهبران رانپذيرند؟

Page 335: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

335

يمات عالي به يك ماركيت عرضه كنندةكه تعلبدبختانه، ازآنجاخالق ، تفكرانتقادي، بنيادي، قابل استخدام مبدل شدهمهارتهاي

ي اناين شاگرد. انددربارة سوالهاي بزرگ ازاهميت افتاده مستقل وين ضاوپاداش ميكندنه متفكرين وفعالاتق اند آنآمادة انجام راكه

داريم كه رهبران متوسط ماكورسهاي رهبري ميان تهي. مستقل راالبته مامثالهاي درخشاني ازرهبري درسياست . رابه وجودمي آورند

اريخي، وامروز، اين ودين نيزداشته ايم، اماچراازنظرتهستيدكه كه مايك مشكل اگرشماموافق قدرمعدودهستند؟

معدودحتي به آن چنان بيماري انساني مشترك داريم، چراافرادازآن باالرفته اند؟ اگرشماموافق اعتراف ميكنندوخودشان

ازآنتروپتالوژي دكه شايدبودا، عيسي وچندتن ديگرهستي، چرابشريت چنان تركيب شده كه اكثريت بزرگ باالتررفتند

يتوانند؟ اين عامل كميابي به ذات نمماظاهراًازعهده اش برآمده اين يقيناًكه . پتالوژي يك سوال عمده استخوددرمطالعة آنترو

توسط اعتراضات انارشيست دربرابراصل انديشة رهبريت ورؤياي

Page 336: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

336

غيرآنتروپتالوژيك، كه درشرايط مناسب شايدهمة مابه طور . همكارانه زندگي كنيم، وبه رهبران ضرورت نيست پيچيده ميشود

پيشرفت دربارة ياخيال واهي عرف، عادت ووهم :مل زمانعا

درموردسوال زمان بسياري ما. همه اش به زمان مربوط هستند وآينده استبراي هميش رفتهاگرماضي قبالً: متحيرشده ايم

وقت چيست؟ شمابه طورنظري قبول ناًعيهنوزنرسيده است، پس زمان واقعي است، و» حال«يعني، خواهيدكردكه تنهادم حاضر

به عبارت ديگر، زمان . صرف خاطره وپيش بيني استديگروبازمان ساخته زندگي درزمان ما، اما درواقعيت. تماماًدرذهن است

تقويم . نداني هستيم، حتي توسط زمان زشده برآن متكي هستيممابدون آنهادركجاميبوديم؟ بازهم، : ميكنندوساعت برمافرمانروايي

حيوانات . وي ماآنتروپتالوژيكي اندماشايدبگوييم كه توقعات دني

Page 337: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

337

حس شهواني آنهاازلحاظ كه ، ولومطابق ساعات زندگي نميكنند . شده اندياميزان وطبيعي ياجسماني به فصلهاعيار

بعضي ادويه،بعضي مراقبه كنندگان وصوفيان، واستعمال كنندگان . داشته اند زمانبدون واقعيت تجاربي ازچگونگي

، وقفه هاي كوتاه، ، هفتة كارروزمرهدركارهاي عادي ماآنقدرتقويم، تشريفات مذهبي مدت خواب متوسط متوقع، خطهاي افقي

متوسط بسته شده ايم، كه عمراحتمال دورة زندگي وساالنه، .بسرميبريمدرواقعيت حال زندگي خودراايام از يمابسياركم

هاي خود، درگذشته درادركله خوم زندگياايخالصه، مابسياري دم ، بيخبرازسپري ميكنيم )غيرواقعي(ذهني خودوآيندة

. باهمه غناي آن)واقعي(حاضر :معلومات، گول خوردة توضيحمملوازشخصيت

ضرورت هيجاني دسته جمعي تاريخ اساطير، دين، فلسفه وعلم بهدربارةمنظورومفهوم ماكه چرامااينجا هستيم حات مابراي توضيواقعي وعاجل ضرورت بعضي ازاين فعاليت توسط . گواهي ميدهد

Page 338: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

338

تحريك ميشود، به طورمثال، درعلم تاعلل وادويه براي بيماري يك توسط شايدامابسياري . كشف نمودرادردناك ومهلك

وترس، براي توضيحي كه اضطراب، حتي يك هراسآرزوياميلخاموشي، سكوت . تحريك شودموجودرارفع ياتسكين خواهدداد

منظوري اصلي قريب پوچي ياتهي بودن مارابه احساس بي وحات فهم است كه ماميخواهيم تاخودراباتوضيميسازندوقابل

)ومشغوليتهاي دوامدارحات نباشند، پس باسرگرميهاي اگرتوضي(ايضاحاتي تقاضاي به) اذهان نارام مارا(امااين بالنوبه مارا. پرسازيم

وشي آنهاراعرضه ميدارند، كه ديگران به بسيارخسوق ميدهدازاين ميتوانند وتجاران قالبي باشند، چون دالالن حاتولوكه توضي

حات امااين به توضي. شوندموفق به كسب تمجيدوپول راه ومزخرف نيزمنجرميشود؛ اين نه متضاد، غلط، بيمعني ومعلومات

ف روزنامه نگاري، ادبيات لفاظي سياسي، اراجيشاملتنها باشدمي »يياتاسهال نظر«وهمي ياخيالي، به گفتة تالس عصرجديد. زيادشامل تحقيق اكادميك مبتذل وبيسوادنيزميباشدبلكه تاحد

Page 339: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

339

زندگي ميكنيم، به ماگفته ميشود، » انشاقتصادد«اكنون مادريك اين براي ماخوب است، يااقالًاجتناب ناپذيراست، پس همة يقيناًكه

. به اصطالح باتحصيل وآموزش مادام العمرمجهزسازيممابايدخودرا، برعقيدة سيستمهاي معين ايضاح رابربراين پديدة ضميمهو

دين كلياين اساس . عالوه ميكننددفاع ايديالوژياحساساتي، بر، اينهامارافريفته همان طوري كه ماراهيجاني ميسازند. است

حاتي كه خسته توضيبه همين خاطر. ومبهوت نيزساخته ميتوانندوجذابيت خودراازدست ميدهنددرجستجوي كن

.تجديدنظرآنهاميشويماين درتوضيح اين كه چرادرآغازقرن بيست ويك، همة

، 2002درسال . مابامعلومات لبريزشده ايم كمك ميكند كتاب في نفردرروي كره زمين توليدكرده 800مامعلومات معادل

كتاب 120.000 ساالنه، )2004(ماك كرومبه گفتة .ايم 175.000درآمريكااين رقم به . درانگلستان به چاپ رسيده اند

. انترنت هرچيزوهيچ چيزرابه ماگفته ميتواند. اب درسال ميرسدكت

Page 340: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

340

گران «اكنون مامة اين معلومات مارابه كجاميبرد؟ اماه .هستيم» مختنق اطالعات«، »خستةمعلومات«، »بارمعلومات

ه ياست مداران راباگرمصاحبة تلويژني س :ترس ازغلط بودن

عبارت هرجستصحنه هاي بكه شايدبه اين توافق كنيدخاطرداريد، اظهارات ازجواب دادن مستقيم، ورياكاري، خودداري ازتلبيساند

خود، برپياماصرارميكانيكي ، به طورآدمانتكرارگفته ها، عموميغلطي خوداعتراف اماهرگزبر. وبه طورعموم دروغ ميگويند

. پذيري آنهاميكننداين داللت برضعف وخطاكه چون . كنندنمي اعتراف به غلط بودنبسياري مااز. تيمياست مداران ماهسساين اما

. اين به معني ازدست دادن اعتباراستكه . داريمخودتشويشنادراست كه يك اين ، دين ياديپلوماسي سياسيبالخاصه درزمينة

اعتراف وبه سخنگوي برجسته به يك اشتباه تاريخي خودالكهول وادويه اعتيادشخصي به ازياگذشته قساوتهاي ملي خاطر

Page 341: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

341

خطاناپذيري پاپ .دپوزش بخواهخوددرگذشته ة وغيرمخدرازخطرناكترين ونامعقولترين مثالهاي وديگرپيشوايان مذهبي شايد

امابراي بسياري مامشكل است تابه غلطي . ترس ازغلط بودن باشدبه انعطاف ناپذيري شايد. گذشته ياموجودة خوداعتراف كنيم

ايط داشته باشداماانعطاف پذيري درپاسخ به شرخودجايي قبت انعطاف ناپذيري، عا. نوباطرزديدنومهم دانسته نشده است

يعني عواقب اجتناب . ، جنگ استانكارازخطابودن محتمل خود، جنگها، طالقها، منازعات ودردسرهابه سطح شخصي ناپذيرآنها

به چطورعوض جنگ امامانياموخته ايم تا. دنواجتماعي ميباش . به گفتگوبپردازيمطورانعطاف پذير

ضمني هاييكي ازايديال :ودور /خصيتهاي پاره شدهشعبارت ازدرستي وبي عيبي است، يعني يك شخصيت يك ما

بازهم، واقعيت معمول . اخالقيپارچه،كامل، ويك شخصيت

Page 342: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

342

مادربين آرزوي. ودورويي است، پاره شدگي بسياري مادربارة دفاع خودماعليه بودن وبه طوركامل صادق بودن، ونيازبهكامل تادربارة لهذا، من هميشه كوشش ميكنم. ات پاره شده ايمخطر

رك اخالق، سياست، زيبايي وديگراحساسات واولويتهاي منوراست سخن گويم اماباچنين كارمن باعث آزردگي همسر،

اظهارات خودراماليم دوستان، همكاران وآمرين خودميشوم، پس ي ميسازم وبسياري اوقات يك چيزرافكرميكنم وچيزديگر

كشيش يك . ودشومدرومنميخواهم درجامعه منفورمن . يگويممسوسياليست يك . كه عمل زناي خودراپنهان ميكندتلويژن

معروف كه يك مقدارزياددارايي وسرماية خودراپنهان ميكند؛ رابه مكتبياكسيكه طرفدارتعليم دولتي است ولي اطفال خودش

سياست مدارجناح راست كه . قيمتي ميفرستدخصوصي ، خودش ستفدارمجازات سنگين براي فعاليتهاي غيرقانونيطر

آيااينهاصرف مثالهاي . درفعاليتهاي غيرقانوني درگيرميباشد . غيرمعمول اند؟ نخير

Page 343: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

343

گران رابنام يك دي اندمحبتمبني بركه يچقدرپيروان ادياننظريات شان هريك رادقيقاًبررسي كنيد، ميكشند؟ خداوندمحبت

اگرممكن رشان مقايسه كنيد، وببينيدراباكرداواينهارابشنويدميگوييم بسياري ما. وريابيابيدگيچندپاره تايك روح رابدون باشد

مابرحق گوئي، انصاف وعدالت، حرمت، شجاعت وغيره ايمان بااين مطابق مردم كيستندكه اين ، پس همةداريم

. يقيناً، اين شماهستيدومن. اين ماهستيم رفتارنميكنند؟ايديالها له رياكاري همه جاشايع است؟ بي عيبي كامل كارمشكي كودليلبه خاطرآن رنج ميبريد، مگراينكه دولتمندوبي شما، يقيناًكه است

قرباني محتمل چون برطرف شدن، ازحقوق حس باشيد، ياحاضربه دريك فرهنگ دروغ . مدني محروم شدن، به دارآويختن باشيد

ش ياتطابق به ساز، چطورزنده مانده ميتوانيدبه جزتوسط گوييها چنينآن؟ حتي اگرعليه رياكاري خودشماقهرمانانه مبارزه كنيد،

، شماكمترچانس دربارة آنتروپتالوژي خودفريبي است كاريخفيه .موفقيت داريد

Page 344: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

344

من يقين دارم، كه ماهميشه تحت : زندگي عصريايجابات

امااينهاتغييرميخورند، طوري كه . فشارهابوده ايميميرند، مريض يابي سرپناه ازگرسنگي مماتعدادكم امروزنسبتاً

هم ميشودكه تاكيدبه خاطري »نسبتاً«كلمةدراينجابر(. هستنددربعضي مناطق بسيارگرسنه، بيمار، وبي مسكن اكنون صوص يانمونه اي وجودندارد، طرززندگي بخهرچند.) وجوددارند

ميدانيم كه لياقت مادرآينده كنيم، كوشش سخت درمكتب بايدما مقام يامشاغل. عدم موفقيت نسبي ماراتعيين خواهدكردموفقيت يا، دوام مشاغل اكثراوقات خسته كنباوجودآن، . رقابتي اند

بخاطركرايه ياپرداخت قسط . براي ماچون زندان ميگرددودار. رآورده سازيمنيازمنديهاي اطفال خودراب. بايدكاركنيمسرپناه

. كنيمزندگيبسياري مابايدمطابق ايجابات فرهنگ مصرفي وماآنهاراناديده گرفته تقاضاها، مشاجره هاميرسندازهرطرف

Page 345: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

345

اينقدرزيادبه »فشار«اصطالح امروزاتفاقي نيست كه اين نميتوانيم؛ . كاربرده ميشود

يااين كه ادامه دهيم هاراآنهمه چيزبه سرعت واقع ميشودكه مابايدمحل . عقب مي مانيم وموقف خودرادرجامعه ازدست ميدهيم

، خانه بااختالفات آن، ، كارهاي بيروكراتيكطكاكهايشكاربااص. ندا عوارض خودشانداراي وتوقعات، همگيتضادها

، كنيمجديدمهارتهاي خودرا، بياموزيممادام العمرازماتقاضاميشودتا ، مصرفرابه عهده گيريمصحت خود يتمسئول، باشيمآگاهاتباع

دبه ماشاي. باشيماقتصاديمحرك درعين حال وكنندةآگاه به مراقبه ومطالعه ، مداواكنيم، تمرين كنيمراورزشگاه رويم، يوگا

.ميشودنيزموجب يك فشار، اماهمة اين فعاليتهاوغيره بپردازيم بسياري چيزهاي كه ماانجام ميدهيم به : مذبوحانهسعي

به تحقيق پيوسته وپايدار. خودماوجامعه ميباشدمنظوربهبوديجنگ، خطرات طبيعي ت، منظورشناختن علل فقر، مرض، جناي

ك نظري كه تاحدممكن آنهاراريشه بايصريحاً ،استومصنوعي

Page 346: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

346

دين وسياست، . علم وتكنالوژي به همين منظورميباشند. كن سازدبهبوداخالقي يارواني اجتماعي همه منظورومشورت وتداوي رواني،

توصيه هاي ضمني من براي كاهش خشونت، اذيت طفل، . انداقالً پيشرفت . ميباشند متوجه زبه همين جهتنامعقوليت وغيره، ني

،درحقيقت، اگر؟آياچه ميشداگرنميبوداما. يك وهم باشدشايدقسماًايده آل مارابسوي يك چيزمشابه بهسرانجام بهبودي مابرنامة كار

فالكت وبدبختي، بيعدالتي روي همرفته، ازبين بردن ؟ ميبردخياليداري يدسرمايه شا. ورنج هدف نهائي، حتي مسئوليت مااست

يااگرضدسرمايه داري، . هدرسيدخواكيفرش به جزايجهاني غيربيروكراتيك، غيرديكتاتوري چون زاپاتيستاي يكنوع اوتوپياي

شايدكه ماواقعاًبه پيشرفت هردومادي . شايديك روزي موفق شودشويم كه دريك ومعنوي نايل آييم وافرادمنورياروشن فكر

طرفدارمساوات، ، ساالري، منصفانهپدرمابعد)اوتوپيا(ايده آلعصر، )2005(تيلر. فاقدجنايت، تكنالوژي قابل تحمل زندگي كنيم

سال گذشته 6000 مارادرطول طبيعت مرضي انسانيدرحالي كه

Page 347: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

347

بازگشت بسوي «بازهم مارادرحال به طورمكمل توضيح ميكند، ين به مشكل تصورميشود، تاجايي كها. ميبيند» عصرتقواي كامل

امااگرمابه آن دست يافتيم، . نشان ميدهدروپتالوژي ماسابقة آنت پس چطور؟

رشته يك بابه يك نوعي كه تصوريك اوتوپيابرايم مشكل است وخندانخوش اشتراكي، روستائي، نسبتاًكوچك،سراسري ازمزارع

امااين .شايدچارة ديگرقابل تصورباشد. داشته باشدنمشابهت ، خالينسان هنوزدرجهان چيزي راكه وي اامكان داردكه بهترين آرز

به عبارت . به سعي آن بيارزدبه بارآورده نتوانسته استاًحقيقتيك جامعة بسيارهمكار، خوش ديگر، يك اتوپياي آينده، ياحتي

. كمي بويي ازبيهودگي ميدهديك مشرب به حيث يك هدف، اي انساني رابه شكل واقعي به نجيبترين آرزوهشماتوانستيدتااگر

، آيابازهم درحيرت نمي مانديدكه اين همه برسانيدئي مرحلة نهابراي درحالت ماقبل سقوط باغ عدن خياليراي چه بود؟ اگرماب

اگرشمايك . هيچ اصلي چه ميبود؟، هدف باقي ميمانديمهميش

Page 348: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

348

وازنظراخالقي يك زندگي پاك پيش برده باشيد، مسيحي هستيداهيدشد، وبه جنت عقيده داريدكه درآن جسماًزنده وپاداش خو

، باديگرنيكوكاران ابرهانشستهابديت راكه باالي آياواقعاًيك بزرگ به عنوان يك پيامددرحال گپ زدن ونواختن چنگ باشد

داريم، ازاينمروراجمالييك قي، قبالًديده ميتوانيد؟ مابه يك طرياتباع كشورهاي كامگاروصلح جوبسياري اوقات طوري كه

كه برمشقت ومصيبت وقتي :ميشوندبي نظمي وناهنجاري دوچار يك اوتوپياي) 2005(سيوندسن، بعدچي؟ به نظرفايق ميشوند سپسوماللت، مترادف به ماللت خواهدبودتحقق يافته

. پوسيداوتوپياراتدريجاًخواهداين ماراواپس به نامعقوليت ومزخرفيت وجودكيهاني مابرمي

خرفيت راپيش ميبرديم، اين مزدرزمان حال زندگي اگرما. گرداندنده ماندن براي زلي ميپذيرفتيم، دربرابرهيجان زيادرابه كمابه به نامعقوليت دين مقاومت ميكرديم، فكرميكنم واعتيادما

يانژادكاهش يافته واازبين ميرفتيم من حيث يك نوعاحتمال زياد

Page 349: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

349

ساختن خودمابه نسبت به جاودان )تمندانه ومسرورانهشايدشراف( . طورنامحدود

بقاءمانشان داده : گيرفتادنفعاليت سمبوليكام ددر

به ، يامستقيم، ازنيروي حياتي آنيازتجارب جسمانياست كه ما وسمبوليك، وساطتوسيله ايبسوي فعاليتهاي طورفزاينده

ازابزارسازي بدوي، شكارحيوانات، ساختن . كرده ايمحركت ي فعاليتهاي خانگي ضروري، مابسيارسرپناه ومصنوعات

وابسته به زيبائي، اساطير، اديان، وتشريفات راانكشاف داده صرفاًبه . انگيزه وسرگرمي بخشيده اند،، كه مارادوباره قوت قلبايم

عليه درندگان مواظبت و منحصرجسمانيتدريج ازنگرانيهايمغزهاي ماتكامل كرده ، شديمومحيط متخاصم آزاد

بقاءخودبخودي، وهيجانات مربوط باواكنشهاي اندتاازغريزه، . گردندمشغولدانستني وبيشترباپروسه هايترعالقمندكم

Page 350: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

350

، ايم پيش رفتهسوي فعاليت وابسته به دانشتوسط نبوغ، مابه فالسفه باكوششهاي طاقت فرساي بسياري اش خودفريبي، و

. خودآن رابراي تحليل ونمايش دادن، خوب مصورساخته اندسمبوليك راخلق ي اجتماعموازي به آن، ماسيستمهاي تنظيمي

ياتهديد سيستمهاي معروض به سقوط شامل كرده ايم، كه ليزم روحانيون، شاهي، امپراتوري، سوسياكنوني ت احكوم

توسط مربوط به زمين داري سيستمهاي . اندوكپيتاليزم جهاني بامرورزمان . سيستمهاي صنعتي وتكنالوژيكي جاگزين ميشوند

مي يط طبيعي بيشتردورساخته ماآموخته ايم تاازتماس جسماني بامحكنيم، به شمول خواندن ميتاكيددانستني ، وبرفعاليتشويم

كه برماتسلط دارداكنون بيروكراسي بنابرين، . وتماشاكردن زندگياموربسياري . ميباشدمجهز وارتباطات باتكنالوژي اطالعات

، خواندن ونوشتن راپورها، بازيكاغذ،كمپيوترمتكي براستعمال ماكه درسراسرجهان معامالت اجراآت مالي وغيره ميباشندبر نظارت

چندمليون مردم آيا . انجام ميدهيمابه طوررمزي وسمبوليكر

Page 351: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

351

درجلسات دفتري غيرضروري وغيرمثمرمي نشينند؟ است كه بعضيهاباانتقال مبالغ هنگفت شان آياچقدرمعقول

درسراسرجهان ميتوانندثروتمندشوند؟ كسان مشكل است تابين اريبراي بسيباچنين انكشاف عمومي

، وچيزي كه دواقعي، ضروري، اجتناب ناپذيروسودمنيك چيزمن نه . فرق گذارند ، وهمي وخطرناك استگمراه كننده

شخصاًغرق دركمپيوترهستندفكرميكنم بلكه تنهادربارة آنهاكه ازلحاظ ، مزخرفات مؤسسات بيروكراسي اسراف بجزكهآنهاي گاه هاوشرارتهاي ديني كه دانش تشريفاتي شده چوندانش

خشونت به نام ميشوندتاكه قبول لفظ به لفظ سمبولهاي شان چيزي ديگري رانه ديده ونه تصوركرده ،رسدموجه به نظرآنها

. رسم وعادت ارتباط نزيك داردالبته اين همه بامسائل . ميتواننداحساسات است وباباازدست دادن تماس باآنچه براي بقاءمااساسي

، مايك مقدارزيادقضاوت وكردارخودرا، به طورفردي طبيعي ما

Page 352: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

352

قرارداده ايم تاازاعمال سمبوليك واجتماعي، بريك تمايل اجباري . پيروي كنيم وبه دفاع آنهامعتادشويم

دراين جنبة : وسادگي عليه صراحتتحريم

: ندمي آينده اآنتروپتالوژي بسياري چيزهاي كه قبالًذكرگرديدنامعقوليت، هيجان براي زنده ماندن، ذهن دروغها، اوهام دنيوي،

مابسوي . زندگي عصريم، جانوردرباغ وحش خودش، ايجاباتنارابهرحال، . بزرگترتكامل وانكشاف نموده ايمهرچه پيچيدگي

. ، اماانكارميكنيمروشن وساده روبه روميشويم بسي ماهرروزبه چيز ااين برايم روشن است كه چه وكي راخوش وخوش ندارم، ام

من به ندرت دهن . هميشه درگفتاروكردارخودسازش ميكنم تمام خطابه ، يعنيخودرابدون فكركردن به گپ زدن بازميكنم كه ازلحاظ اجتماعي هاي من توسط فكروساطت وتوسط لساني

نادراست، نه به طيب خاطرخودبخودي يا. اظهارميشوندزننده نباشد

Page 353: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

353

يست كه دبلكه بخاطردارنكمترمردم هنرطيب خاطرخاطري كه رابراي مدت خيلي ميكنيم؛ وماآن يامنكوبماآن راجلوگري

كرده ايم كه وقوعش راخطرناك وغيرطبيعي زيادجلوگيريست ساده ، چيزيماباچشم خودميبينيمآنچه راكه . فكرميكنيم

به همين شكل ميبينندوگپ ميزنند،اطفال معصوم هنوز. وواضح، ماميدانيم يدانيمميك بوي ازموجوديت ما. مدت زيادامانه براي

جلسة غيرصادقانه ناراحت هستيم، ماميدانيم وقتي كه كه دريك براي اظهارهمة خسته، برانگيخته، اندوهگين يادرخوف هستيم؛ وما

. داريمآنهاكلمات ساده ماميدانيم كه سياستمداران ماراورشكسته ميسازند، كه جنگهامهيب

دمتهاي عظيم بين مرواجتناب پذيراند، كه تفاو. مزاحمت مي شوندداراونادارغيرعادالنه اندوموجب

مداران ماازارزشهاي ديموكراسي حمايت ميكنيم اماهيج ماوسياستكس ازتصميم گيري ديموكراتيك درهمه پرسي كه توسط

اين . تكنالوژي نوين به آساني انجام شده ميتواندتقاضانميكند

Page 354: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

354

وش واضح است كه همة ماميميريم ومن حيث افرادبزودي فرامچون . ، ولي همواره وانمودميسازيم كه چنين نيستخواهيم شد

ماميدانيم كه اظهاركردن واضح وساده بسياري اوقات ممنوع ، ماآن را، چون طفل درقصة لباسهاي يابيهوده وخطرناك است

ك وراست اظهارنميداريم؛ واين يك عادت ر نوامپراتور،تن دقيقانه سنن خطابه ونوش، كه ازطرف بسيارديرين شده است

فراست به اصطالح ما. دنوزيرك حمايت ميشواينكه دربارة خودرامنكوب ميكنيم وياشهودوغرائز . اظهاركنيم نگران هستيمخبره وماهربه طوربيشترچطورچيزهارا

ماشايديك جاي كوچكي براي سخن بي پرده وواضح حفظ كنيمبه مستقيماتاحساستبديل كردن عبارت ازشده قبول امامعيار

دربارة چيزواضح مادرك وآگاهي. يم، پيچيده يامهذب استمالوساده آن قدرسانسورشده است كه مازندگي روزمرة خودراغامض

به دروغ اظ شخصي، سياسي ودربسياري ساحات ازلحميسازيم و، فقط به تذكرراآيااگرشماحتي يك روز. زندگي ميكنيم

Page 355: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

355

سپري ، فكرومشاهده ميكنيداحساسچيزي كه دربارة عمل اظهارو ميكشيد؟سرحدتان به كجاميكرديد

من شخصاًهيچ :يآنتروپتالوژيك درجالهايگرفتاري

نمي فرديامؤسسه رابدون بعضي اوصاف مشخصة آنتروپتالوژيك كامالًبرآنهافايق نيامده ، من استنباط ميكنم كه هيچ كس شناسمفايق آمده ينهاشايدا، عيسي، كرشنامورتي، افرادمانندابود. است. )ومن جداًبه آن شك دارم(كرده نميتوانيماماماآن راتائيدباشند

اتباع شايستة عادي، حقيقت جويان اكثريت بزرگ ما، خواه نجيب اند، يافريب دهندگان شعوري، جنايت كاران يابيماران

ازايفاي درطول زندگي به وجه احسن شايدازلحاظ طرزتفكررواني، بعضي به . ريمتهاي داآن برآمده بتوانيم ولي مادراين كارمحدودي

بعضي اعتراض خواهندكردكه ، آساني براين اعتراف خواهندنمودامافقط يك تاريخچة . هستند وغيره ، نجيب، كاملخوشآنهاكامالً

زندگي هرقهرمان امروزي رابخوانيدتاخطاهاي غيرمترقبة

Page 356: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

356

بدبختانه، . فرشته نيستماننديكيك ابداًآنهاراكشف كنيد؛ هيچ ودقيق دربارة قهرمانان مردة بسيارگذشته ماتفصيالت درست

كنيم صوربارة آنهاهرچيزراتدرآزادهستيم تادراختيارنداريم، پس مابي دربارةقوت فانتزي ياوهم . وآنهارابصورت ايديال درآوريم

مرگ ذشتگي، كارمعجزه آسا، شكست دهندةگناهي، ازخودگ . درنظرگيريدحضرت مسيح را

ايديالهاي با يكنيم تازندگي آراستهااقالًسعي مفكرميكنم بسياري مبراي بسياري مايادداده . پيش بريمبه رانجيب ومنظورهاي خوب

ن رفتاركنيم به ديگران چنا« باشيم، تا» نيك سيرت« ميشودتا، تامهربان، بامالحظه، ساعي، »ميخواهيم به ماكنندآنهاطوري كه از

چنين دستورات شايدبخشييك تعداد. خندان، باحوصله باشيممراجعين براي ازبارمسئوليت انساني مشترك ماباشد، وبسياري

ي چنين توقعات اخالقي كه توسط منفتاثيراتمشوره از پس، اين يك جال. گواهي ميدهندداده ميشوندانتقال پدرومادر

آنچه مامعقول ياالزمي فكرميكنيم، كه سعي براي انتقال : است

Page 357: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

357

اعت پائين يامننفس تقصيروعزت مابسياري اوقات اضطراب، . راانتقال ميدهيم

يك -1 : توصيف ميشوندذيالًهاي وابسته به آنتروپتالولوژي جال - 2، يااجتماعيخالقي بصيرت دريك مشكل شخصي، اه ازدرج

كه اين ي مايوسيت- 3كوششهابراي حل ياغلبه يافتن برآن، تصميم براي -4، هرگزبرآورده نميشودكه ومراميبسيارمشكل

يك تمايل به چشم داشت عين چيزازديگران، -5ن، آادامه دادن بدترازاصل يك تمايل به اصالح بيش ازحد، يايك حلي كه -6

. ن صدق ميكنداين درمورد افراد، جوامع واديا. بيماري باشدمابايدبه چنين يك جال اين راعاله كنيم

امرام خودرابه دست كه م)خودفريبي(خودرامتقاعدساختن -7آورده ايم، وماديگران رابه انجام آن تشويق كرده ميتوانيم؛

به شايدمن .عمل ميكندمحيالنه رياكاري چگونه كه ماديده ايماماكه توانم كه من وزن باخته ام وقتي نآساني خودرافريب داده

خودش سياستمدارفاسدنابكاريااماهركشيش طورديگرنشاندهد،ترازو

Page 358: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

358

انع يامتقاعدساخته ميتواندكه وي يك آدم خوب وديگران راق . است

مشكل غذاهاي فاسدشدني فزيكي، ومشقتاحتياج درجهان واقعي ميدگلي، بعدازترويج توماس 1930دردهة . رادرنظرگيريد

تيل خطرناك، يكنوع گازرابراي يخچال ياستعمال سرب تتراا). كلوروفلوروكاربن(كشف نمودكه دراول بي ضررمعلوم ميشدخراب كننده برطبقة طوري كه اكنون ميدانيم اين گازتاثيرات

البته . محسوب ميشود20 قرن ازبدترين اختراعكه . اوزون داردراه حلهاي . همه اختراعات ويران كننده نيستند، امابسياري هستند

واكنشهاي ناگواردرازمدت پيشبيني ناشده كه دنكوتاه مدت ميتوانافيصله هاي دردناك بين موادسوخت حال ماب. داشته باشددرقبال

ومنابع انرژي متبادل ) اماخطرناك(ترهسته اي پاكاكنون يك سياست مداربه خاطريك . مواجه هستيم)اماناكافي(

كه هم منابع آب رابه ميگيردرخانه سازي موردانتقادقراپاليسي مصرف ميرساند، وهم موجب سمت كردن ساحة وسيع زمين، كه

Page 359: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

359

كاهش دادن پاليسي حكومت رادرمورد. يشودمانع آبياري طبيعي مبراي . اوقات انتظاربراي داخل شدن دربيمارستان درنظرگيريم

رسيدن به اين منظورشايسته، نرسهاودكتوران مجبورساخته ميشوندتامريضان راقبل ازوقت واغلب اوقات درحالت دردناك

طفال ازابراي بلندبردن معيارهاي تعليمي، . ازبسترخارج كنندومعلمين رابه نظارت وتفتيش انات بيشترگرفته ميشوندامتح

بيشترمجبورساخته ميشوند؛ هرچندكه سوية تعليمي باالميرود، لذت بردن ازآموختن باالرفتن سطح فشار، پائين آمدن ازهيچكس

. وغيره آگاهي نميدهدناجيان، آموزگاران، طرفداران محيط، معترضين حقوق حيواني،

نويسندگان، اصالح طلبان اجتماعي خوش درمانگران، فرهنگيان، ، اثردارندهاكه بربعضي تغييرات ارزندة معتدل بسياري آن،نيت

، نامعقوليت، هارياكاريدرمشكالت رواني حل نشدة خودشان، بادروغ گويي، هيجان زنده ماندن، قبيله گرائي، ترس ازغلط بودن،

دكه تحليل گران رواني معتقدان. وديگرناجوريهانيزغرق هستند

Page 360: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

360

ظاهري بسياري درمانگران ديگر، البته آنهايي كه تنهابااعراض معامله ميكنند، سرانجام ناكام ميشوندبخاطري كه

كه موجب سلوك غامض آنهاتضادغيرشعوري عميق اساسيتحليل . مي شودموردتوجه قرارنميدهند ياگيچ كننده واعراض آن

به مشكليك اگربادراين گفتة خودصائب اندكه گران رواني معامله نكنيداين شايدبه يك شكل ديگري ياجامعطورهمه جانبه

ونويسندة انجيل عين مطلب رابيان داشته، وتصوركلي ( برگردددراين تصورخودغلط ، اماآنها)كرمانيزمبني برهمين عقيده است

به طورهمه جانبه (خودشان انجام ميدهندهمان كارراگويا كهاندانندسايرما، باآنتروپتالوژي ، چون كه آنها، م)معامله ميكنند . القاءياتزريق ميشوندتشخيص ناشده

تدريجي و ماتغييردادن هاميرسانندكه همه كوششهاي اين جالاين خودش به . وهمي اند، وشايدهمة اين كوششهابيهوده باشند

.، بدبينانه احساس ميشودكنندهطورغيرقابل تحمل منفي، نوميد، راهاي گريزمي پاليمخوداستدالل دربنابران، ماآن راانكارميكنيم،

Page 361: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

361

. پيش مي اندازيم، ياآن راناديده ميگيريمبه ياواقعات استثنائي رافرضية من كه دراينجا تقديم آسانترين طريقه براي يك انتقاداز

، وخوب نوشته نشده ميكنم اين است تاگفته شوداين اصلي نيستجانب مثبت تجربة انساني (است، ومطلقاًيك جانبه است

، پرازنتيجه گيريهاي ثبوت منطقي داردمعايب، )ظرانداخته شدهازنيبود، آن ناشده، مثالهاي بي اساس است، وحتي اگرراست م

همه اش . است كه به تفكرنمي ارزدقدرمنفي وغيرقابل حل شايدراست باشد؛ واين مطلقاًدرست است كه من باصفات مشخصة

ة آنتروپتالوژي مطالع.آنتروپتالوژيك خودم گيچ وسردرگم هستم درجه است، كه تمام جهان 360لزوماًيك دسپلين

وخودمارادرپرتوتجسس خودقرارميدهد، بشمول گرانبهاترين كرشنامورتي، مكرربه گفتة . عقايد، آسيب پذيري وترسهاي ما

.ندكننده ومشاهده شونده يامشهوديكي هستمشاهده نش، است، باتمام جدي بودتحليل اكادميك اصالًخودش ناقص

، محدوديتهاي خودخواهچون هميشه توسط سنن تنگ نظر، رقابت

Page 362: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

362

. ميباشدشده محافظه كاري وبي شخصيت كردن مقيدمؤسساتي، ، اين اتفاقي نيست كه اين قدرمتفكرين ونويسندگان راديكال

شوپنهاور، نيچه، ماركس، داروين، : انديااحترازكرده ردرادانشگاهاامورتي، بيكيت وخيلي كسان فرويد، سارتر، ويتگن شتاين، كرشن

رمان نويسان داراي خالقيت بزرگ هنرمندان و يااين كه .ديگرياسقرات، عيسي وديگران . خارج ازچنين مؤسسات وجودداشتند

كه به دربارة مؤسسات شان چنان نقادان راديكال بودندكليساها، دانشگاها، . خاطرانتقادات شان جان دادند

ونابخشودنيكيفريالق وبيشتركمترخازمؤسسات پارلمانهاشايدوقف جستجوي حقيقت ) طوري كه ادعاميكنند(باشند، گويا

. وعدالت ميباشند

Page 363: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

363

مجموعة ازمطالب متمايل به : آنتروپتالوژي ؟فرض شوديايك نيرويكطرف

شكلاينبه جوابش شايد» ماچيست؟عيب « كهيسوالدرست ي چيزهايوبسيارنادرست مابسياري چيزهاي «باشد ،به طورنسبي سوزنده شايدبه عبارت ديگر، سوال اصلي ».داريم

به . وغيرموجه دانسته شود، به حيث معيوب شدهاززيرخراب انتخابي خيليمطالب طورمثال، كه فهرست فوق الذكرمن شايد

مالل بدبينانه، (ازشكاياتي باشدكه توسط يك طرزتفكرخاصاًدرست ياشماآن راقسماًموجه وقسم. شودتصور)انگيز، پوچ گرا

ازيك ناشي اين نظرشايداعتراض كنيدكه . ديده توانسته باشيدشخص سفيدپوست، غربي، ازلحاظ رواني متمايل، ازلحاظ سياسي

، بنابرين بي ساده لوح وازلحاظ الحادمتكبر، اكادميك ممتاز هرطوري كه آن رافكرميكنيد، اميدكهشما. استاعتباريامحدود

Page 364: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

364

ركنيدكه براي تان به هايش فكشماراآن قدرعالقمندسازدتابرآن جن . ، وچرامهم يااين كه غيرمهم به نظررسد

به يك مطالب من ميخواهم تااستدالل كنم كه اين مجموعة از صرف فانتيزي طرزفكرخاص كهشودميعالوه يانيروپديدة متحدودرحالي كه طرفداران اديان مختلف ياسيستمهاي . من نيست

دربارةراحات خودشان سياسي وعقيدتي ديگرشايدتحليلهاواصطالي طوري كه تنهامتعلق به آنهاوبكل» ماچيست؟ياتقصير نقص«

، به عقيدة من كه همة آنهارادرعين ازمن جداباشندرعايت كنندشايدكمي . كته گوري مربوط به آنتروپتالوژي قرارداه ميتوانيم

هايكي وعين اين پديده غيرمعمول باشدتااصرارنمودكه تصوركلي مسيحي ازيك ( ازنظرمن، گناه. ندچيزياداراي عين منشأا

تصوربودايي ازعذاب ( ، دوكه) شده، ازخدابيگانهحالت نابكاربودنمفهوم اسالمي ازجهل (، جاهليه)نارضايتي، ناهم آهنگيكشيدن،

اصطالحات مشابه ازاشكال . همه اساساًيكسان اند) شركياصبي بيگانگي، اختالل ع: چونبه عين چيزاشاره ميكنند سخنديگر

Page 365: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

365

هاي دسپلينبسياري فرهنگها، جوامع، اديان و. وغيرهفراگيريكي ازمشكالت مااين است . اكادميك بعضي ازاين مفاهيم رادارند

يابدون فكركردن قبول (كه مابه چنين دسته بنديهاعادي شده ايمشايداختالفات . ايم باالبرده، وحتي آنهارابه مقام قدسيت)كرده ايم

باشنداماهمة آنهابه آنتروپتالوژي جزئي درمعني وجودداشتهيك چيزخراب اصالًبه گمان من، . منسوب ميشوند

. به آساني روبه فسادميروداين كه وفاسددرنهادانسانهاوجوددارد، يا خطايي است نسبت به بنياديياتقصير خطايييك اين .مسائل معيندربارة

مشكل ديگراين است كه پيروان يك گروپ غالب اوقات فلهذايك انحصاردارند)وهرچيزديگر(دكه آنهابرحقيقتقدانمعت

تحريف به خودگرفته رنگ قبيله گرائي ياگفتگوديالوگ . وارد ناممكن ميشودودربسياري مواعتقادش (مسيحي دوباره متولديك بوش .وجارج دبلي

وموقف بنيادگراي بسياري )»محورشرارت«بر

Page 366: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

366

ي است كه بديه)واعتقادشان دربارة آمريكاوغرب كافر(مسلمانانمن آنهارامساويانه نامعقول . براي ديالوگ مساعدنيستند

تقسيم . مثال كمتربرجستة ديگر. ميدانموآنتروپتالوژي دائمي شده به و به زمان ارسطوبرميگردد، جداگانه دانش به رشته هاي

لهذا، ماشعبات، . باماباقي ميماندهادردانشگاطوربسيارآشكار، حل تضادوبرخورد، لعات صلحمراكزيامضامين روان پزشكي، مطا

آتش سوزي (شاف اجتماعي، مطالعات هالوكاست اخالق طبي، انكمه ادعاي تحقيق ويافتن راه وغيره، ه) نازيهادسته جمعي

خودشان رادرفروعات مشكالت مادارنداماهمگي حلهابرايبي اكادميك وعلم فروشي ياجزئيات اختالفات دانشمندانه، جاه طل

به تاازطريق خودشانرازنگراني براي بقايقطع نظ گم ميكنند؛ جوه، جلب شاگردان، وعرضة تاليفاتدست آوردن و

استادان و. به زندگي خودادامه دهنددرخورشاگردانهاشايدازموقف خودبه حيث پلوراليزم ياچندگانگي الزمي دانشگا

مذاهب مسيحي براي ده . وسالم وآزادي فكربه خوبي دفاع كنند

Page 367: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

367

به عين منوال . ة مسيحيان جهان گپ ميزنندهاسال دربارة قاطبدربارة يك پارچگي است كه روان پزشكان براي ده هاسال

ين يك نتيجة ا. قواعدشان گپ ميزننددسپلين ياياائتالف درسرطان خواب آلودماست تاصادقانه ناتواني آنتروپتالوژي و

كه درهمة مامشترك ومتداول است موردتوجه راآنتروپتالوژي .قراردهيم

:يادداشت

كتاب مقدس دربارة يةآمريكايان برنظر% 45يك شمارة آراء، ازقرار - . اعتقادكامل دارندانه هوشمندأانسان، ياخلقت، ياطرحمنش

انواع پستانداران 4000مارااز است تاه مشخصكافي يك انساني زبان - . سازدمتمائز

قيتهاي خارق خودپسندي، پوچي وحماقتش قادربه موف نوع انسان باوجود- .العاده ميباشد

Page 368: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

368

. درجنگ بوده استآن سال 46سال 100 م به بعد، ازهر901روسهاازسال -تكثيرهستوي ازمثالهاي . مليون مردم درجنگهاي قرن بيست كشته شده اند188

. توسعةآنتروپتالوژيك زمان ماستخوب وخطرناك درصدمردان 90 درصدزنان و80بيش از، )2003( ازقرارمطالعات پينكر-

همة ماتمايل به حسادت . دربارة كشتن كساني كه خوش ندارندخيالبافي ميكنند . وقتل داريم

مبني - تمدن صنعتي-شيوة زندگي ما«كه ) 2006(نظربه استدالل جنسن - ». سقوط خواهدكردگستردهپايداروبرايجابات است، وبزودي بدون خشونت

ائين معموالًبه حيث مشروع والزمي حمايت ميشود، درحالي باالبه پخشونت ازاين همچنين . كه خشونت پائين به باالبه حيث جنايت ودهشت پنداشته ميشود

ترويج پخش وشودكه اين انسانهانيستندكه خشونت رااغواكننده است تافرض پديدة طبيعي است كه ازانسان به حيث يك وسيله ميكنندبلكه خشونت يك

براي هزاران ) تسلط مردهابرزنان، اطفال وحيوانات(پدرساالري. يكنداستفاده مقويتراززنان هميشه ازلحاظ فزيكي شايدمردها ؛سال برمامسلط بوده است

صرف ، هازمين لرزهوقتل، به مانند تجاوزجنسي يابي عفتي. خواهندبودت عبارت ازخشونيگانه اشكال مؤثرمقابله به اين. تظاهرات نيروي فزيكي اند

- اندپاداشها، محبت وفهم ياادراك بزرگتر، پاليسي اجتماعي بازدارنده، شرم، . وهمة اينهابه طورموقتي وقسماًمؤثراند

Page 369: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

369

محصوالت طبيعي زمين % 60كه دبوم شناسي هزارساله نشان ميدهبررسي -به شمول ينا. قراردارندعرض خطردرموپروسه هاي الزمي زندگي اكنون جداً

.زيست ميباشدمحيط آسيب به ياآسيب به ذخايرآب، وف قطع جنگالت، اتالقصه (روي همرفته، تا« درموردبنيادگرائي ديني ميگويد،) 2004(فلينت -

يك )ت، وباعزم راسخ به آنهاچسپيدساخكردني رانهاي عجيب وغريب، باور ازپاتي ديويس، وي» . به نظرميرسد پروتستانتعريف صحيح دربارة دين

» هنردروغگويي«والدين خودرابه كند، كه نقل قول ميدختررونالدريگان . نمودنيزمتهم

فهرست سطحي شامل هرزگي، سخن چيني، » خرابي بخصوص زنهاچيست؟« -اج نوساني وابسته به گيري، دسيسه كاري، خيانتكاري، مز، خردهزرنگي

، ماشايدفكركنيم كه به طورجديتر. هورمون، وغيره بوده ميتواندشايدازلحاظ ، مقصربوده اند ياتن دردادنپتالوژي به خاطررضايت درآنتروزنها

التفات ازآدمان مقتدروثروتمند، داشتن عالقة تاريخي درجستجوي حراست وبكاربردن جذابيت مروودرسه كنجي قراردادن مردهاباشديدبراي دارايي وقل

دزدي، تيراندازي وكشتن بسياري مردهابه طورعادي در. باشندخودشان جنسي بسياري زنهامتجاوزهستندنه به اين طريق بلكه به . همديگررقابت ميكنندبا

، وزنان غل نوبا جوان، دختران. طورغيرمستقيم، بيشترعليه زنان ديگر، قرادادهخجالت، بدگوئي، تهمت، تهديدموردهمديگرراتوهين، سرزنش،

Page 370: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

370

ن پستاندارا ماصرف گفته ميتوانيم كه زنان. محروم ميكننداجتماعي وازحقوق . براي حفاظت خودانكشاف داده اندبنابركمزوري جسماني اولي چنين سلوك را

.نظامي چنان عمل ميكنندچون مردهاازلحاظ سياسي، اجتماعي، واماامروززنها من نميخواهم يك حقوق ...من نميخواهم يك سربازباشم «يدجان لنن ميسرا -

».دان باشم، مادر، من نميخواهم دروغ بگويم يك غ شده بود، كهبال 650.000 تعدادتلفات جنگ عراق به 2006بر دراكتو-

. راتشكيل ميدهدنفوسشدرچهل نه كودك درهمان هفته كه جفري ويس شانزده ساله درمكتب -

وخودش رابه ضرب گلوله، درمشيگان ازپادرآورد، احصاية وكالنها بهمليون كودك 10.6به نشررسيدكه ساالنه تقريباًگاردين مجلةدر

هرسال به اثرسينه بغل، اسهال، چيچك، ايدز، جروحات سالگي5عمركمتراز). 2005(زايمان بيشتردرآفريقا وجنوب شرق آسيا، وبيشتربه نسبت فقرميميرند

. اين رقم به ده برابرتلفات جنگ درقرن بيست ميرسد

2006 و 2004 ذكري ازبعضي رويدادهابينكه راگذارش ميدهدخبرسيالب دركارنوال روزنامة گاردين يك

. داده شدندوبه جاي مصون انتقال مردم توسط هواپيمانجات 120

Page 371: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

371

باترسي درجنوب غرب لندن ناحيةمن از« بنابرگفتة يكي ازآنهاكه به اينجاآورده شدم تابه آرامي زندگي كنم وحال ببينيددراينجا چه

بيكار آنهااز بعضيت ديگر، يك مصيبت درپي مصيب»واقع شد وطوفان موجب ويراني لغزش زميندرسكاتليند .نه شدندوبيخادرفلوريدا، يك طوفان دريايي سبب خرابي يك . گرديد

ياآب جوي اين طغيانهايطوري فكرميشودكه. ساحةوسيع گرديدفلم .وهوامربوط به گرماي زمين است، كه قسماً منشأانساني دارد

حتي طغيانهاي بيشترآب وهوا، شدارميدهدكه به ماهو »پس فردا«گفته ميشودكه . چك، قريب الوقوع باشديك عصريخبندان كو سال به بلندترين حدآن 420.000طول كاربن داي اكسايد در

. درصد بلندترازسطح ماقبل انقالب صنعتي رسيده است34يعني . ترس ازانحطاط سيستم تعليمي انگليس برده ميشود

. مظنون گرفتارشدنددهشت افگنان . دوام دارندكشتارهادرعراقهمچنان نگراني دربارة آرزوي . اسالم وجوددارددربارةنگراني

. حكومت اسالمي تركيه تاطالق راغيرقانوني سازدوجوددارد

Page 372: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

372

تشنج بين . ازچندين واقعات قتل دربريتانياگزارش داده ميشودان اسرجهربسي كشيدگيهادرس. اسرائيل وفلسطين ادامه دارد

اعتبارتوني بليرنخست وزيربريتانيابازهم موردسوال . وجوددارند دهشت افگني پيش اعمالنسبتاًقصه هاي مكرردربارة .دقراردار

مردم 2749نه وكشتن بيني شده بعدازتخريب برجهاي دوگاحقيقتاً، آن . ميشوندكشف درنيويارك 2001درسال را ي امروزيآسيب پذيري يگانه ابرقدرت جهاندهشتناك، رويداد

درسراسرجهان معروف اند، وبه كررمنقاط بحراني . نشان ميدهدنيزاحتمال زيادكه مردم عامه، ماتحت شعوري، به طوردائمي براي

دركشورهاي ديگراين . تحريك ميشونداعمال خشن آني دم كسي كه . نيروبراي خشونت واقعي وكشتن مبدل ميشود

ثروتمند غربي زندگي يك كشورديموكراتيك نسبتاًآرام، درحاضرميكند ، باوجودنواقص سياسي يااقتصادي يافشارشغل روزمره اش،

. بايدخودراخوشبخت بداند

Page 373: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

373

اطفال، معلمين، والدين 1000 يك مكتب با2004درسپتمبر توسط دهشت افگنان چچن جنوب روسيهشهرك بسالن در

درنتيجة . بااستعمال موادمنفجره وتفنگهابه گروگان گرفته شدند آنهابه شمول 300دست پاچگي وهراس تقريباًبيش ازاكرات، مذ

مبلغين عرب درآن گفته ميشودكه . اطفال به قتل رسيدند150درعقب آن بنيادگرائي اسالمي كه ، بودندي درگيروآفريقاينيروي مخصوص روس به . ره القاعده مقصرشناخته شدوباآلخ

رئيس . گرفتخاطربي نظمي وتكنالوژي عقب مانده موردانتقادقرار. دهدنشان قاطع وسرسختتحت فشاربودتاخودراجمهورپوتين

. صحنة دلخراشي بودكه درتلويژن به طوربي عاطفه نشان داده ميشد، راجابرانة روسبراي آن كي رامالمت نمود؟ آياسلطة

19كه ريشه اش به اوايل قرن (جنگجويان آزادي خواه چچنيا 42000ل انتقامي رادربرابركشتار؟ رهبران چچن اين عم)ميرسد

نويسندگان روزنامه . اطفال خودشان به دست روسهاموجه ميدانندبه كشتاراطفال عراقي دريك جنگ نامشروع كنوني اشاره ها

Page 374: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

374

ميكنند، واطفال بيشماري كه درچنددهة اخيردرشهردريسدن يي وبريتانيايي جرمني، هيروشيماونگاساكي توسط عساكرآمريكا

قابل مقايسه به متقابل هيچگونه اتهامات عليه آن كشته شدندكه چنين اعمال دوبارةآياچارة براي جلوگري ازوقوع. عمل نيامدهركس ، وقساوت بيهوده ودردناك وجوددارد؟ چنون آميز

اين نوع سلوك رافهميده ميتواندولي افزايش آنتروپتالوژيكي . هيچكس آن راازبين برده نميتواند

دورازساحل ك زمين لرزه دربحرهند، ي2004 دسمبر26درسوماترابه وقوع پيوست، كه امواجش به سرعت منجربه مرگ

اين . وخرابي بيشمارخانه هادرچندين كشورگرديد226.500تغييرمكان آني درطبقات زمين به زمين لرزه خودش ازسبب

وجودمي آيدكه يك حادثة جيولوژيكي نادرولي غيرقابل يزطبيعت كه داراي قدرت تخريبي قدرت حيرت انگ. جلوگريست

چندين هيروشماوباعث مصيبت بيشماردرسراسرجهان گرديدبه درحالي كه . ميشودشرارت انساني نسبت داده نهيچ وجه به

Page 375: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

375

آن شان معمول منطق سرچپةپيشوايان مذهبي اديان مختلف قرارمبرسال زمين لرزة ماه نوا. ميدانستندخداوندآميزاسراركارهاي را

. به حيث مصيبت خدائي توجيه شده بوده عين منوال بلزبن 1755 ثابت مادريك سيارة كه اكثراوقات. اماامروزمابايدبهتربدانيم

حدي دربرابرآن ماتا. زندگي ميكنيماماگاهي به طورمهلك لرزان، وتاحدي، چنين حوادث راپيشبيني وازآسيب غيرحساس شده ايم

،2004درسال به طورمثال . كلي آنهاجلوگيري كرده ميتوانيم . رادربرداشت كشته 35درآمريكاصرف گردباد 1700

توسط بمگذاران خودكشي درلندن ، چهاربم2005درجوالي انفالق داده شد، كه سه آن درقطارزيرزميني لندن ويكي آن

كشته وبه تعدادزيادزخميهاي 50درنتيجه، .دريك اتوبوس بودگان تشخيص باآلخره هرچهارانتحاركنند. وخيم رابجاگذاشتند

شدندكه مسلمانان بريتانوي وسه تن آنهازماني رادرپاكستان آنهاازمردمان نورمال . گذشتانده ودرآنجاآموزش ديده بودند

ودوست داشتني بودند، طوري كه فاميلهاودوستان شان آنهاراخوب

Page 376: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

376

به قاتلين متعصب كه به ، اين جوانان به طوراسرارآميزميشناختندبسياري . تغييريافتندي قايل نيستنداحترام هيچ )كافر(زندگي انساني

اين حمالت رادربرابربيرحميهاي عساكربريتانياوآمريكادرعراق . وافغانستان ميدانند

درجاي ) همچنان فقروگرسنگي(درحقيقت بمگذاري وخشونت. ديگرهميشه دراول سبب نگراني ميگردندبعدفراموش ميشوند

ون مستقيماًتوسط امابه صدها، شايدهزاران مسكونين لندن اكن دهشت اصليهرچندلندن هدف . اين رويدادمتأثرشده اند. اكنون كمتراحساس مصونيت ميكنندبودامابسياري مردم بريتانيا

تدابيرامنيتي بيشتربشمول قوانين شديدتروكارتهاي شناختي مباحثات دربارة ماهيت اسالم. شخصي اجباري اتخاذگرديدند

اسالم چون اديان اين كه . ودين به طورعام صورت ميگيرند. است مورداعتراض قرارميگيردديگريك دين صلح دوست

ازرهبران مسلمانان خواسته ميشوندتاآنهايي كه نفرت وخشونت امامباحثه به طورسطحي باقي . راوعظ وتبليغ ميكنندافشانمايند

Page 377: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

377

كردن خوددين به حيث يك معدودي ازانتقادهاي ميماندوآوازربارة سوالهاي بنيادي د. ه ميشوندماشين نفاق وخشونت شنيد

، باوجودي كه خردوسنن دين هنوزحرام شمرده ميشوندآياواقعاًمانبايدبه . سهيم هستند درچنين قساوتهاهميشهآنها

كه براينياحتي اشارهميكندطورجدي هرايديالوژي كه ادعاشتن كافرياخودرابه شهادت رساندن درجنت پاداش ك

؟سوال كنيمخواهدشد

:آنتروپتالوژي معاصرريشه هاي توروآمريكايي اظهارداشت سال قبل هنري ديويد150درحدود

. »بسي ازمردم زندگي بكلي نوميدانه وبدي راسپري ميكنند«كهاين جهان «)1851(آرترشوپنهاوردرعين حال فيلسوف جرمن

. تعريف نمود» راچون جاي كفاره، يك نوعي ازمستعمرة كيفريهاي صداتنوربه وجودآمد، باوجودخوشبيني كه توسط دورة

Page 378: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

378

نيچه درميان . انه وشكاكيت دراين دوره كم نبوده استبدبينديگران كمك نمودتادين راازلحاظ فلسفي موردسوال

داروين اصول تكامل . دادقراردهدوماراجرأت سوال كردنبيالوژي عصري راتشكيل رابنيان گذاري كردكه اساس تدريجي

نيزبه تراض دربرابردين رام بزرگترين اع؛ اماداروينيزنمودهرچندكه اكنون ازمدآفتاده است، ماركس به . وجودآورد

مورداعتراض قراردادوبراي جاگزين طورجدي سرمايه داري راساختن حكومت اجتماعي آزمايشهاي مهم به عمل آورد؛

، جهان دربارة كننده به حيث راه حل عمليويران باوجودانتقادربيرحمانه وسلسله مراتب ثروت بازاماركسيزم ميداندكه رقابت

علمي موجود هايفرضآينشتاين . اجتناب ناپذيرنميباشند كامالًموردتجديدنظرقراردادودرآشكارساختن قلمروهاي وسيع را

تكنالوژي خوب وخراب نوينزيك، وهمچنانكيهانشناسي وففرويدباتمام ناكاميهاي تحليل رواني تمايل انساني . كمك نمود

تفاوت بين دادن خودوديگران، مشترك بسوي فريب

Page 379: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

379

به .سيماياصورت ظاهروواقعيت راموضوع موردبحث قراردادامااين دانش . فرسوده استطورعموم دانش، سنت ديني را

مبارزة شان اصالًتحريك مردانه بوده است، طرفداران حقوق زنان واصالًاين . رابراي عدالت درقرن اخيربه آهستگي به پيش برده اند

ومنافع مكرراًبه تكنالوژي ، وابسته به يوروپ، غربيدانش تحريكبه طوربرجسته، . ومبدل ساخته شده است مختصآمريكايي

درحالي كه قرن بيست به بسياري شرارتهامباهات ميكند، دراين چون گاندي پيشروان اخالقي برجسته ازعصربه تعدادكم

ن هاي جواطورجالب، يك نظرخواهي تازه ازهنديبه . وجودداشتندگاندي رابه حيث نمونه مثال ستايش كردند؛ % 30نشان ميدهدكه

. ازبيل گيت ستايش به عمل آوردند% 37اما سال گذشته اكتشافات اروپايي، مستعمره ساختن 500مادر

سالهاي 300 يا 200. بسياري كشورها، غالمي واستثمارراديده ايمماعي جنگهاوبي عدالتيهاي اجتمعقوليت وصنعت مشخص، بااخيربا

. شده ايمراباعث آلودگيهاي بيمانندوما گذاري شده اند؛عالمت

Page 380: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

380

گرچه به هيچ وجه كامالًبردين سبقت نه (عقل وعلم باالرفته اند وساختمانهاي مغلق براي اموال وخدمات صنعتي )جسته اند

مقياس به حيث گاه هاي برجسته كاروازلحاظ تكنالوژي ازاحساسات درزندگي تاآموخته ايم يعني ما.اند درآمدهيامعيار

برماشينهاي صنعتي وابتكارات خودماكمتراستفادكنيم و. وحتي توسط آنهاكنترول شويممتكي باشيموتكنالوژيكي

آموخته ايم تاازجسمهاي خودكمتركارگيريم )يابسياري ما(ماوروزهاي خودرادركارهاي ذهني، اغلب اوقات بكلي

ك واپس به اصالً، ريشةاين سب. دركارسمبوليك مصرف كنيمزراعت شكارتايك طرززندگي مربوط به ادوارگردآورنده و

بسياري . استدرقرنهاي اخيرخيلي تشديديافتهميرسدامااين ام درپيشروي كمپيوترهانشسته ودرآن هيچماروزهاوسالهاي تم

جوامع بزرگ، باتمام كوچك تاگروه ماهمچنان از. ينيمب عيبي نمي. ال نموده يامنتقل شده ايمانتق بيروكراسيهاي غيرشخصي آنها،

ومصرفي به توليددسته جمعيطرزهاي زندگي خودكفاوحرفوي

Page 381: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

381

شغل يااستخدام مكملمعارف سراسري و. مبدل شده اندمالكيت خانه، حق سفركردن . ازآرزوهاي بسياري جوامع اند

شده شخصي بودن، اينهادربسياري كشورهامعمولي ودرپي خوشي . ميروند

، توصيف كنيميي ده ساله رابه طوردرست ره هااگرماقرنهاودوعلمي وتكنالوژي كه قرن بيست يك زمان كشف ميتوان گفت

اين شاهديك . بودمعيارهاي زندگي مادي وصحيپيشرفت بااماچنددهة . برگشت ازپدرساالري واذيت طفل نيزبوددرجه

وتفاوتهاي كلي اخيرآن شاهديك صعوددرمادي گرايي خودخواهپيشرفت، . رخوشي ولذت گرائي بوددرثروت، همچنان د

خودخواهي ولذت گرائي كه توسط سرمايه داري به وجودآمدبه ، وپذيرش اين كه سرمايه داري قيمت تجارب ناكام كمونيزم

قرن تمام بر و. شد بدست آوردهبازارآزاديگانه راه پيشرفت استجنگهاي بسيارمهيب، قتل عام نازيها وهيروشيماوناگاساكي كه

برجستة قساوت ونبوغ انساني كه درخدمت آن قساوتازمثالهاي

Page 382: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

382

اين نه تنهاقساوت بلكه يك ناتواني . قرارداشت سايه افگنده بوداين . ئل رابه طريق ديگري حل كنندتامساگيچ كننده بود

كه قرن بيست شايد باديوانگي انساني پيوستگي پيشرفت انسانيكه مگراين -سازدمشخص خوبتررابه طورغم انگيز

ي پي محيط، دروغهاوتعللهااز فادة پيوسته ومنظمدسوءاستماشاهابه حيث ميراث وتاثيرمهلك آن ر دربارة آن سوءاستفاده درپي

. باشيمدرازمدت قرن بيست ا، آنتروپتالوژي امروز، ياحتي انسانيت امروزراين مشكل است تا

يي گراشناسان، پيروان تعددبدون يك اندازه توافق باانسانچوب كج «به عبارت ديگر، .ي توصيف نموديادورةمابعدعصر

ملتها، اتحادها، فرهنگها، چون -گروپهاي ناقصشامل » نوع بشر، سنن، مؤسسات، افراد، هركدام پهاي ذينفعو وگر- اديان

، تمايالت ايديالوژيكي، جغرافياييمنشأ تركيبات بخصوصبابايك ديگر ، نقاط تاريك، اهداف، جاه طلبيها، ذوقها،محدوديتها

مايك رشددنياگرائي همراه بايك .رنبرداجتناب ناپذيرهستندد

Page 383: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

383

منافع سياسي ياهمگراييرشدبنيادگرائي ديني، يك تقارب مانميدانيم كه آيايوروپ .وازي بايك تباين داريمتجغرافيايي م

ماامروزنسبتاًخوب . تجددوتولددوباره استدرسقوط نهائي ياآمادة كه كند، هربرجستگيچين آماده است تاتظامتيقن هستيم كه

جنجالي شرق ميانه خيلي كه درحال نموميباشند، هنداقتصادونفوذ بوده باشد؛ واسالم ستيزه منشأجنگ سراسري جهانيك وشايد

متيقن بازهم آمريكاومتحدينش واين كه . جودرحال صعوداستهستندكه آنهاخوب ميفهمند، كه هركس درجهان متمدن

. سرمايه داري جهانيديموكراسي آزادميخواهد، همراه باانديشة كه چنين جهان بينيهاهمزمان بوده ميتواندبه )2004(گري

، اظهارميداردكه نوع بشريك گرداب بزرگي تمسخرميگيرداين بايدروشن باشدكه تحليل گران . ازايديالوژيهاي متضادميباشد

، برسروضع جهان، ، بعضي اوقات خشمگينانهانيحالت انسوانديشه هاي . ف نظردارندتشخيص علل ودرمانهااختال

Page 384: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

384

امروزي مبدل به واقعيتهاوتشويشات فراموش شده جيوپوليتيك . ميگردد

يفيت زندگي روزمره مبني بريك شايدبراي بسياري ما، ارزيابي كماميدانيم هرآنچه روزمره برمااثرداردبراي . حالت دم غنيمت باشد

همان دم، زندگيبراي بعضي، آن به معني يك . مهم استماكم ، زندگي براي بعضي. رحدوديافقط باالترازسطح فقراستد

البته تجارب فردي نظربه . منتهامبني بررشك استذلت يايابيش براي بسياري . ثروت، صحت، شخصيت وفرصت بسيارفرق دارند

به تعليم، كار، فاميل، روابط، ورعايت وابستهمازندگي روزمره منديهاوكمبوديهاي كردن اوامرونواهي وسنن جامعه، همچنان نياز

بي امايك قسمت زيادوقت مابه فراغت، . بيالوژيكي خودماميباشدميلي، بطالت، سرگرمي، فانتزي، انترنت، خريد، حاالت ذهني

درحالي كه وقت زيادمن برخواندن، . مختلف وخواب ميگذردچون - »كوچه«به فعاليت مصرف ميشود، نوشتن وفكركردن

عشوه گري، شراب خوري، ، كوچه گشتي، دلسردي، سخن چيني

Page 385: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

385

به همنهومخدرات، جرم كوچك، خشونت وقت بسياركم دارم؛ رفتن به دكتوران، شفاخانه هاوپسته چون -فعاليتهاي سن پيري

، مغزبه تحمل قابل ومشغول شدن درسرگرميهاي مساعدخانه ها، من گمان ميكنم كه بسياري مادرباره جهان، . درازساختن زندگي

جنگهاودهشت افگني، تغييردرآمارگيريهاي نفوس، خاصتاًدربارة وزندگي فاميلي نامطمئن، افزايش قيمتها، تقاطع بين سياستاقليم

. وشخصي نگران هستيمفتر، پريشانتروبرآن مصرو خودزندگيمادردرعين زمان ترولي كمترانساني، وبراي ماازنظرمادي غني.كمتركنترول داريم

بسياري قيافه هاي بيروح برايم . يك ديگروقت كمترداريم، به طورمثال، كه فاقدحس شوخي، هنرهاي معاشرتي دوكانداران

درموردبعضي حتي اماعين چيز. حيرت انگيزاستاند »انسانيت«ياكه ذهنيت شان متمركزبه آجنداووظيفه ميباشند، -مقطاران ه

. صدق ميكندوبكلي فاقدروابط صميمي شخصي وتفاهم هستند

Page 386: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

386

يم تااينكه براي خوشي ديگران مبارزه نكرده مامسروربوده نميتوانخوشي ولذت . برتن كنيمراي رياضت مابايدخرقه هاضمناً،. باشيم )دكتورين جان كالوين(كالوانيست، چون درگرائي. اگرمطلقاًغلط نباشد، مظنون است تفكررياضتسيستمهاي وديگر

حتي بوداازروشن فكري اش لذت برده نميتوانست تااينكه براي همين . ي ديگران ازرنج ووهم شان سعي به خرچ نميدادآزاد

رياضت قهرمانانه، انكارازتمامي آسايش ونعمات ياتجمل طوركه مفرط وبدون وثروت يك افراط غلط است، به عين منوال امتياز

اين افكارخودداري كرده بازهم، ماازپذيرفتن . غلط استانديشهفكرگيرمي افتيم ، چون كه مادريك تمدن ويك سيستم تنميتوانيم

ي نسبي همين طور، وقتي كه ماازغنا. كه مبني بردوگانگي است، بريمتوان لذت جمعي خودمي خودبانگريستن به گذشتة فقير

طوري كه ي انساني خودياموفقيتهاهابردست آوردماميدانيم كه مامابايدبه . توقفگاهي وجودندارد. نميتوانيممانده بودندباقي

، ينده را ومابايدمشكالت آادامه دهيمگير پيپيشرفتهاي خودباسعي

Page 387: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

387

انسان به سطح فردي بايك طرح ياتدبيرانديشناك؛ وبه سطح نوع . پيش بيني كنيمباسنجيدن خطرات دربرابربقاءخودما

دين چيست؟نقص

نه به اندازي مافقط به اندازةكافي دين داريم تاماراازيك ديگرمتنفرسازد، اما« ».كافي تايك ديگررادوست داشته باشيم

)سويفتجوناتان(

چون من . ومنفي دارممن دربارة دين يك نظرخيلي خودرأيعلوم ديني رامطالعه كردم، خويش چهارسال اول تحصيل عالي در

ازجمله يك . من عالقة خاصي به تصوف داشتمدترپيشترازآن وبعدرجهان من به حضرت عيسي، تعدادقليل پيشوايان خيال انديش

من . ، گاندي، وجيدوكرشنامورتي احترام دارم)بودا(گاتامامالحظات جدي دربارة واقعيت تاريخي عيسي ندارم، نه دربارة

ي خودوي وبسياري ازتعليماتش دربارةاخالق تجارب دين

Page 388: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

388

كتاب انجيل يك داستان جاذب دربارة توضيح . انيتوروحاغلباًدين . سركشي انسان وراه رستگاري ماارايه ميكندمنشأجهان،

چنانچه پيروان فرقة . داشته استقام بديهي وسودمنددرتاريخ مراكه معتقدبه اصول عدم تشدداندبه آساني امروزي مذهبي كويكر

مسلمانان، يهودان، ؛ وبه طورعموم مسيحيان، ميتوان تمجيدنمودمهرباني بازندگي راعمالًهندوان، بودايان وديگران كه سعي دارندتا

جهان بي هگاه ازيك زدين به حيث پنااتاميتوان . كنند سپريامامن به . قدرداني نمودعليه ظلمتيك حصاراميدبه حيث رحم و

، من به زايمان باكره. يك خالق، خداوند ياخداهاابداً عقيده ندارم، جنت ودوزخ، دعا، )ياتجسم دوباره(ات، زنده شدن دوبارهمعجز

ماليي -كشيشيمقام آداب نماز، اعيادديني، اماكن مقدس، من بسياري . اعتقادندارم-كنيسهيامسجد - ياهركليسا- كاهنيياظهارات كليساوديگراديان رادربارة سقط جنين، تمايالت جنسي، ا

. معقوالنه ميدانمغير بيموردومرگ دلسوزانه وديگرمسائل شخصيغامض بوده عميقاًازمسائل بين اديان وبرخوردتجاوزديني

Page 389: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

389

» روحانيت«و(به طورعموم، من دين. اندوهميشه خواهندبودراموانع آنتروپتالوژيكي جدي دربرابردانش ) باداليل كمي متفاوت

. وپيشرفت انساني ميدانم – يهوديت، مسيحيت واسالم –دراينجاسنت ابراهيمي من به . بوديزم»الحاد« شرك هندويزم ياونه دبحث قرارميدهم رامور

اديان 19درجهان كه ) 2001(نادعاي باريت، كوريان، وجانس فرقه هاي مذهبي33800 وتقريبًا سنن ديني عمده270بزرگ،

دين چراانسانها: كهسوال اساسي دراينجاست. مختلف وجوددارندوندراپرستش ياخداذات برتردارند؟ چرابسياري جوامع يكنوع

ازاين مابايدكه ،اين استآسانترين طريق جوابش ميكنند؟ همين خداوندآن رااين بخاطريست كه كه ،فيصله كنيميكي رادو

انساني آن راچنين درتكامليك چيزي كه ، يااينساختطوربه عبارت ديگر، آياخداوندماراخلق كردياماخداوندراخلق . ساخت

ه سوال دربارة ارادة آزادانسان، كرديم؟ استدالل برله خداوندمنجربدربارة رااستدالل برعليه خداوندسواالتي . ميشودرستگاريگناه و

Page 390: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

390

اي اعتقاد، يك درك برناامني وخوف، ضرورت انسان بدويمي به ميانكيهاني دربرابرتنهايي بيداري احتماليماقبل علمي، و

ي اول كه درآن انسانهااصالًعوامل خودراگزارشدر. آورد. ميشوندنگاشتهش خداونداند، جوابهاقبالًبراي ماجزبه جزياسرك

درداخل تكامل تدريجي وتاريخ م، كه درآن انسانهادرگزارش دونه ، عمل آورندبهترين سعي بهتاتوانسته اند شان تكراركنندة

بسي انديشه هاي .دارندوجودنقشه هاي تجويزشده نه جوابهاواين م كردتاسعي خواهفريبنده وجوددارندامامن جاذب وخداشناسي

بهترين ميان واديان راازكه ماخداوند، خداها: نظرراموردغورقراردهمخلق خودقبل سال پاسخ مادربرابرترسهاوجهالت پرهيجان چندهزار

ولي مقاصدمعيني رابرآورده ساخته اندهااينهرچندكه كرديم؛ ؛ اكنون وقت آن رسيده بسياري مشكالت رانيزخلق كرده اند

عقيدة ديني، واقعاًبرخوردهاي كاهش روبه ي تهايابازگشتاعودآن راترك راتصديق وچنين عقيده در والينفكذاتيخطرناك

. كنيم

Page 391: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

391

6.5درتقريباً. قاعدة معمول بوده وهنوزاستدينداري براي انسانهابليون 1.3دوبليون آن مسيحيان، ليون نفوس امروزي جهان، ب

خمين ت -دايان وغيرهيون بو مل360 مليون هندوان، 900مسلمانان، . ميرسد600.000بعالوه،تعدادساينتالوژيستهابهميشوند؛

تخمين مليون 850ملحدين/اگنوستيكها/ذهبيونغيرم/تعداددهريون كي اعتقادمطيعانه متاسفانه اين ارقام به ماگفته نميتواندكه.ميشود

وكي دردين سهم فعاالنه ميگيرد، اماآنهاداللت ياغيرفعاالنه جدي اكيتشك. ل توجه خداشناسي ميكنندبرتمايالت قابوبه ندبراي اولين باردريونان باستان ظاهرگرديدوالحاداحتماالً

طوروسيعتردرعصرروشنفكري اروپايي قرن هژده، بامتفكرين چون ماركس، نيچه، داروين . ش يافتند گسترولتير، مونتيسكووهيوم

حوادث دهشتناك . وفرويدبرتابوت خداوندبيشترميخهاكوبيدند، نيزدربارة حقيقت چون دوجنگ جهاني، هالوكاست وهيروشيما

يك خداوندقدرتمندياباعاطفه شك جدي به وجودآوردند، چه . محبت خدايي باشدداراي رسدبه اينكه قادرمطلق و

Page 392: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

392

به حيث به هرحال، شيوع ونفوذطوالني دين درتاريخ بشريت اكثراً ندكردهياضرورت مابه دين اتخاذس/وبراي حقيقت خداواندمدرك اين است كه مايك ضرورت تاريخي، ماقبل نظرمتبادل. ميشودست وآن ، هيجاني براي دين داشته ايم اماآن زمان گذشته اعلمي

فانتازي . نيستضرورت ديگرمناسب وعملياماحتي ملول . انكارشده نميتواند دين ديگردوخطرناكغيرسودمن

كه انسان گرائي ليبرال) 2004(آورتر، قرارگفتة گريسيستم ديني ، يايك »يش بي فكرمردمان متفكرك«خودشطوري به نظرميرسدكه مابعدديني : استازاوهام اميدبخشديگر

.صرف دين درلباس ديگراست

ريشه هاوقوةمحرك اديانبياييدوضع انسانهاياانسانهاي بدوي صدهاهزارسال قبل

، حساس قحطين نسبتاًسريع آگاهي، اباباالرفتآيا. راتصوركنيم

Page 393: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

393

وغارت، برخوردهاي بين گروپي، گرسنگي، بيماري، خطرشكاربعضي اوقات تغييرات شديدجوي غيرمترقبه، ومرگ، چگونه

سال 40.000(پيدايش دين رادردورة سنگبايداحساس ميشد؟ ، دفن كردن مردگان واعتقادبرموجودات سازيافزارصعودبا)قبل

قابل فهم به اين. تخمين ميكنندغيرفزيكي ومافوق طبيعي اعتقادبه نيروهاي خارق (ئيروحگراوابسته به عقايدنظرميرسدتا

ونسبت دادن قدرت مطلق به آن چه )العادة مهيب طبيعتراانكشاف ) منشأيهوه-خداواندآسمانياعتقادبر(ازآسمان ميĤيد

فهم است تاازآن خداهاكمك خواست وخشم واين قابل . دهندرميداردكه يك تصويرپدري اظها)2006(داكينز.آنهارافرونشاند

توضيح شده ميتواند، به اين شده براي دين ساخته باطني ذهني يا براي اطفالاين آسانتربودتامفهوم كه دراوقات خطرناك

درچندنسل ، كه به تدريج شونددادهمؤثردربرابرخطرات دستورات لسان .مبدل گرديدند عقايدديني اًبه، بعدغيرقابل سوالبه اساطير

ددين راپخش نموده باشد، وقتي كه اعضاي خودش شاي

Page 394: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

394

وضرورت به دستورات ومهاجرت ميكردند ميشدندگروپهاآوارهواحساس نموده باطني شده داشتندتاآنهارادردريانوردي كمك

جواني جنون مبتاليان هاي چنين تمايالت باصداراحت كنند؛ . نيزارتباطات دارند ياشيزوفرين

ري يگزارشات تصوالًچگونه اصبه آساني ديده ميشودكه انكشاف ومتعاقباً، بامحتمالًبه ميان آمدنددربارة خداهاواساطيري

متن و(، ازشفاهي به روايات به سننزبان، مشكل وپيچيده ترشده اند قابليت پيش بيني ومرگ .پيشرفت كردند) كتاب مقدس

خوفناك، وماتم، ذاتاًمنجربه رؤياهاوداليل منطقي يك زندگي كه »تيوري رام كردن دهشت«توضيح بنابر. بعدازمرگ گرديد

انديشه هاي . تقايافتانكارطوالني ماازمرگ به دين ارچگونه همراه باخوردن بعضي نباتاتي كه بدوي علت ومعلول مرگهان ؛ همچنيرژيم غذائي خداهااحكام به بودندبه آساني ميتوانست

ضرورت وابستگي گروپي عليه. ارتباط داده شوندباتحريمات ديگردشمنان انساني وطبيعي، وعليه مصيبت به طورعموم، به آساني

Page 395: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

395

كه مردم اعتقادبراينبه يك اعتقادبرخداهاي نگهبان ياميتوانست هرگروپ ديني به . دشومنجريك خداوندراستين هستندبرگزيدة

وبعضي اوقات اين ميشودبراي خودات امتيازجويايطورتقليدي كه ميدهد، ولوه هاي گروپي راتشكيلروي اصلي انديشني

، درجاهاكه تمايل براي خداوند. يانامعقول هم باشندهرقدرافراطي درك - ومعموالًچون مرد–وادوار مختلف به طورمختلففرهنگهاوژيك لآنتروپتاتصوري ازعنصر، اقالًيك شده استياتوصيف

اين حقيقت كه اديان تاريخي عمده ازآسيا وشرق . رانشان ميدهد .يزقابل توجه استميانه ناشي شده اندن

دربارة دين به حيث يك ضرورت، عقيده يااشتراكيتجربة جمعي، درنوشتة خود)2002(ويلسن. توصيف ميشودودستة ازتمرينات

، انتخاب يابوجودآمدن دين رااصالًبه تكامل تدريجيازنقطة نظرتوسط پيشوايان امادين البته. حيث يك منفعت اجتماعي ميداند

چون كاهنان، : ميشودكردهنيزتوصيف فردي گيراوفريبنده بسياري اديان . عارفان، پيامبران، ناجيان، كشيشان وآموزگاران

Page 396: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

396

سي، عيسي، ابراهيم، مو( مردانه دارندرؤيائي درمنشأخوديك عمده موجود، تجارب الهاميقبالًيك دين كه درزمينة ) بودا، محمد

چنين تجارب رمزي. اندودگرگوني مافوق مردم عادي داشتهص رابايك احساس دانش، جذابيت ورسالت اشخآن اوعرفاني

بين تجارب مستقيم وكوششهاي هميشه يك شكاف القاءميكنند؛ براي مفاهيم آنها، وشفاهي آنهاشان براي رساندن ياانتقال دادن

پيامبران .دانستن آنها، براي مردم عادي وجودداردوعوضي اخالق يف ميكنند، ناجيان تعر» دربيابانگريان وناالن«طور بهرا

گفته هايشان واقعي ازنارسائي شنوندگان شان ازدرك تجارب خودشان گاه گاه درسعي شان تاهستند، وآنهاسوگوار. خشمگين به نظرميرسند برسانندباالفاظشان گفتني غيرقابل عميق

يايك گروپ شكيك حواري نزديپيام توسط بعضي اوقات ود، امامعموالً شخص داده ميشدرك وانتقال كوچك ازياران

رادرموقع كهمبهم كمترواضح وتجويزات اخالقي مثالهاي تجذاب اصلي بينش صرف به تقليداتتغييرداده ميشوندبه طورسمبوليك

Page 397: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

397

سوال سرسخت اين است كه چطورازآنتروپتالوژي و.ميگذاردوا .هرگزآزادبوده ميتواندي انسانازتصويريادرغيرآنصورت

شخصي به پايان ميرسددين رمزي تجربة اصل هركجاكه ياآگاهي اصيل هرچندكه بسياري براي بينش. تولدميشود

براي متداول، عادت سعي ميكنند هستي يازندگيماهيتدر وپرستشتقليد، ازمؤسس دين تا اين است دينيوپيروان معتقدين

آن كه مراسم ديني راتمرين كنندبه اميد وتامشتاقانهبه عمل آورند . يابه جنت برده شوندوكرده باشند گيريجلوازمجازات متصور: باه بزرگ دراينجابه طورواضح به نظرميرسندبه نظرمن ، دواشت

يك شخص برجسته شايدتاحدي درست نفهمدكه درچنين ) 1(وبه طورعمدي ياغيرعمدي چه واقع گرديدبااليش تجارب رمزي

ن به غلط ميسازدياآنهارابه ديگرا يامبالغه آميزتجاربش رامتورمچنين تجارب ادعاهاي وآنهائي كه دربرابر) 2(، و ميدهدگزارش

داشته به همان عمق تجربةخودشان اندشنواوحاضربه پذيرش ، مبني رواننقشي رابه حيث پييك ياوآنهارادرست نفهمندنتوانند

Page 398: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

398

بودا، پسرآدمي، مسيح، ( شخص اصلي استثنائي استبرعقيدة كه ديگر، هيچ يك انسان به عبارت . انجام دهند)پيامبر

پيروان پيامهاي يا گيرندگانكامالًمنورياروشن فكروجودندارد،يك به طوركلي دين . اين پيامهاراتحريف ميكنند هميشهديني

چينائي، ازالهام هايسلسله تحريف است، چون نجواياسرگوشياشتياق شديديك چندياحتي بسياري كسان . وستمياوحي تافانتزي

ك تحريك ديني هرشخص غيرعادي يبه دورباعث ميشودتابارها . آورندنورابه وجود

داريم ) كامل وبي عيب( بسيارمعدوداصلي كه مارهبران رؤيائي، )2000(قرارتعريف ويلس . منحصربه حوزة سياسي نيستالبته

نيزبخاطرحرص، پول پرستي وآرزوي ثروتپاپهاي قرون وسطي وتقلب رابرحسب فريبپاپخودمؤسسة ويلس . مقصرهستند

تاانكارازهالوكاست، گرفتهازخيانت روشنفكريتحليل ميكندبعالوه ، روابط جنسي، اذيت طفل، نهان كاريدردورويي

. چيزهاي ديگربسياريخطاناپذيري اعتقادبركهتري زنهاو

Page 399: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

399

)2000شرمر، (مردم آمريكابه خداوندعقيده دارند % 96ازاين كه علمي مت احتمال داردكه دريك قس؟ماچه تصورميكنيم

ودولتمند، دريك جهان پرنفوس، انسانهادرآرزوي مفهوم، به انفرادي خودرا كه زندگيمنظوروتجارب عميق هستندچون

اشخاص . احساس نميكنندوبامنظور تحقق يافتهدلچسپ، طوركافي ، وجان تراولتا، تام كروزچون آمريكايي ثروتمند، نامدار

احاديث زباني بني (باالقدوناا، مازمشهورترين ساينتولوژيستهاهستند وميل گيپسن كرده استراتصديق ) اسرائيل، تفسيررمزي تورات

درحالي كه . عقيده داردكاتوليك عميقاًسنتي، غلط تاريخيبه گمان باشند، داراي تجارب روحاني اصلي آنهاوبسي ديگران شايد

نيت به روحاگريزخيال واهي واجتناب ازانكارگرائي كه ميرودتوضيحات بيشترقانع كننده راي انتخابهاي شان بدروغين مختلف

.باشند

Page 400: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

400

آنتروپتالوژي ديني امروزي :آياكدام يكي ازاينهانامعقولترين، ياآنتروپتالوژيكي است

؛مالءعامدر) حجاب( اصرارمسلمان برپوشيدن چادريا-1ديني درآموزش وپرورش، حكومت فرانسه عليه تظاهر دستور-2

اتب؛به شمول پوشيدن چادردرمك عليه 2004تهديدانتقام گيريهاي دهشت افگن در -3

).دوژورنالست اختطاف شدند(دستورحكومت فرانسهدراوايل ، كشديدگيهابين مردم ديني ودنيوي اين سنن وحوادث

اين شايدآسان باشدتااصرارنمودكه تطبيق . نشان ميدهندرا 2000هم جلوگيري ميكرد، باز) 3(و) 2(از ،معيارهاي تحمل واحترام

حتمي نبودكه حكومت فرانسه دليل اساسي ومنطقي اش داشت، ، وآن چنين اقدام ميكردبخاطرترس ازاسالم يافاشيستي

براي بعضيهابديهي معلوم شايد اين . ميبوداحتراممتقاضي شايدنيز، بازهم احتماالًبه اندكامالًبي تناسب يشودكه اعمال دهشت افگن

سه تهديديست براي سنت تحريم فرانعقيدة بعضي مسلمانان كه

Page 401: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

401

وبراي بعضي ازما، پوشيدن اجباري لباسهابه معني . مقدس شان، خودش خداونداعتقادبهبراساس ، )1(استحجب وفروتني

خشونتاصالًپافشاري برجلوه دادن هويت جداگانه و نامعقول،همه مردان ضمناًبه مفهوم بدگماني عميقوتفرقه اندازوبار . ياغيرمذهبي ميباشدي دنيوي تمام ارزشهاي غربكردن ورد، درپاكستان وديگرجاها، مدرسه هاي اسالمي ترويج ضمناً

درست شعايرديني، ساختن وضو، گذاشتن انجام دادن «ميشوند... متمركزساختن توجه آنها ... ريش، ماندن شلوارباالترازبجلك پا

ترويج آنچه كه مربوط به تاجايي ... برضدغيرمسلمانان نيست درخانه ميبينندوميخواهندبه صافيبلوك اسالمي مناسسكه را

، )2005(هريس بنابرگفتة . »دست نخوردة زمان پيامبربرگردند، ، زايمان باكرهواعتقادبرحمل معصومانه(ها سلوكهمة اين

هايشايدتشخيص جميعتهاي بزرگنسبت به دربين افراد)وغيرهابخودجلب رواوهام ديوانگي رواني مربوط به اختالل روان پزشكي

.ميكرد

Page 402: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

402

به تركيل چنين يك شخص. امروززنده وسالم هستنداديان سنتي :ميگويد

نه تنهايك اميد است، اين اين . من به آنچه كه بعدازاين واقع ميشوداميدوارم«وي خواهم با زندگياينپايان بعدازيك آگاهي ياوقوف مطلق است كه من

من ميدانم كه . ميشومدوباره متولدبخاطري كه من اوراقلباًپذيرفته ام، من . بودشمااگرخداوندراانتخاب نكنيدجهنم راانتخاب . من درآنجاخواهم بود، هرچه باشد

».ميكنيداين يك اظهارمتعصب وشيفتة خرافاتي نيست بلكه يك

ماشايدبگوييم كه اين نظرممكن . مسيحي است عقيدةمعمولاظهارباآن موافق مااين كه امابدون ضرراست، ياباشددرست ياغلط ياماشايدبگوييم كه اين .دفاع ميكنيمعقيده اش نيستيم اماازحق زندگي تان به حضرت وقفهيچ چيزديگربجز. غلط ومضراست

درصورت انتخاب يك دين ديگرياهيچ دين ، درست نيستمسيح چنين مردم آگاهي مطلق دارند؛ آنهايي . شماحتماًبه دوزخ ميرويد احساس عين .به مجازات هستندمحكوم كه بدون اين آگاهي اند

Page 403: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

403

، بيدين، ياملحدكسي ديده ميشودكلي اسالمي دربارة كافردرتصور . فلهذاسزاواردوزخ است كه به خداوندناسپاس است

طرفداران تولددوباره دربارة «به)مالي يهود(فيلدتوني بيرابي پيش جوازميخوانندتابه حيث خطاناپذيري كه كتابهاي مقدس را

. اشاره ميكند »ابه هرطريق ممكنه تحميل كنندرروندونظرات شان اشاره » معلول برآشفتةخانوادة ابراهيمي«اديانهمچنان وي به . تعددگرايي رايادميگرفتنددرس تاحالميكندكه بايد

، خصلت انشعابيآنهابايداكنون موقتي بودن«بيفيلدميگويدامابديهيست، كه . »ودرزهاي عميق خودشان راكشف ميكردند

مشتاق كنندوآنهايي كه آنهايي كه وعظ مي. ده اندآنهانكر، تبليغي، شناسيالهياتساساتي، احراازلحاظ انديك ديگرعقيدةپرشور

آنهابه . ودرنهايت ازلحاظ نظامي ياشبه نظامي تغذيه ميكنندبه ناتواني طورضمني به عدم توانايي مطلق خداوند،

تراف اعخداوندتاماوراي عصرماقبل علمي درتاريخ مداخله كندعليل خودشان ناقص وفروتني كه به خصلت داراي آنها. ميكنند

Page 404: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

404

كنندنيستند، ميخواهندتاديگران رامورداعتراض اعترافبه گفتة . قراردهنداماجاي خودشان رادرجنت محفوظ نگه دارند

جنس «ايكبي لغزشي وجودندارد، بلكه همة م، )2004(گري . هستيم»يانوع معيوب اصالح ناپذير

انگيزهانمدعيازجمله جنگ طلب لغزش ناپذيري رةدربامشكل درعصرخودماشايع عجيب وغريببه طوراين است كه هاي ديني

ارعاب گري «، درمطالعه اش دربارة)2001(جرگنزماير. است، مثالهاي مسيحيان مخالف سقط جنين كه »ياتروريزم ديني

كلينيكهاي سقط جنين رابم گذاري كردندوكارمندان صحي رابه ي كه مسئول رساندندشامل ميسازد؛ كاتوليكهاوپروتستانهاقتل

كشتن ومعيوب ساختن درآيرليندشمالي اند؛ مسلمانان كه مسئول بمگذاري وكشتن جمعي درسراسرجهان اند؛ قساوت وترورهاي

وديگران انديراگاندي ه توسط يهودان مرتكب ميشوند؛ قتل كتوسط سكها؛ ودست داشتن بودايان جاپاني درعقب

جرگنزمايرازقضية . تارگازعصبي درقطارزيرزميني درتوكيوكش

Page 405: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

405

، يك كشيش كليساي اصالحات لوتري كشيش مايك بري كه به خاطرحمالت آتش يادآوري ميكند،آمريكادالويرايالت از

. زنداني شده بودوقتل پرسونل طبي زني بركلنيكهاي سقط جنين حمايت ميكند، كه » ياقلمروتيالوژي حكومت«بري ازجامعة دنيوي ميباشد؛ تجوي تاسيس حكومت خداوندبردرجس

رااوميخواهدتايك آمريكاي تيوكراتيك يادولت مذهبيخواهان يك دولت عيناًطوري كه بسياري اسالم گرايان (ببيند

بري وهمقطارانش نه تنهامخالف سقط جنين ). جهاني مذهبي اندازي، سرگرميهاي فاحشه بازي، هم جنس ب«مخالف هستندبلكه

، توسط دولت ادوآزاديهاي خداد حقوق پدريسي، غصب جنبي ارزش ساختن پول وتوزيع دوبارة ثروت شان، دزدي ازاتباع با

».وآموزش داروينيزم درمكاتب عامهدة يك عقيعبارت ازمشترك است ستهاي تروراينبين ي كه چيز

شان وازلحاظ تيالوژيكي موجه جامدوانعطاف ناپذيربرحقانيتحقانيت، سختگيري وسفتي، بي عاطفگي . استبودن اعمال شان

Page 406: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

406

وجهان بيني غلط تاريخي باهم يكجاكركترهاي آدم كشي راخلق . كه براي جنايات شان توجيه ياحقانيت ديني رااقامه ميكنندميكنند

دفاع ازخودقابل فهم است اماضرورنيست خشونت ناشي ازنوميدي وملكي مردم بمباري جمعي . كه درزيرقباي دين جاه زده شود

. استصرف ديوانگي غيرقابل توجيه پاسخ معمول دربرابرهمچومعماهاي اخالقي اين است

اگركدام . چه چيزديگرانجام شده ميتواندخاص شرايط درتاپرسيدكسي به طورفزيكي شماياديگران راموردحمله قرارميدهد، البته

درجهان بسياري اوضاع . شمابه بعضي وسايل دفاع ضرورت داريدمادربرابرآنها چگونه واكنش نشان آيا تحمل وجوددارند، غيرقابل يك نوع كه مابه صفت يگانه ومشكل واقعي اين است؟دهيم

بخوداجازه داده ايم تادرچنين حالت رنج آورگيرشويم كه بعضي اين تايك اندازه ما. اوقات خالصي ازآن ناممكن به نظرميرسد

اكنون . ه ايمازلحاظ تكاملي وتاريخي به ارث بردصرف مشكل را بحرانات عودكننده )2004(بعضي، چون گري. درآن گيرهستيمما

Page 407: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

407

حل برايش رادريك بشريت چندين فرقه اي ناگزيرميدانند، كه . نهايي ناممكن است

به اطفال دربارة گنهگاري دادن تعليمقصه هاي كه چگونه عقده اي وورشكسته ترسو، مضطرب، حتي آدم يك منجربهخورد

همچنان قصه هاي اذيت فزيكي وجنسي . ش اندميشود، دلخرابه ارتباط تعليم اسالمي، يك . اطفال توسط متوليان كاتوليك آنها

سخت گيرميرفتم، من به يك مدرسة «شخص به خاطرمي آورد، اگريك يادوحرف . درآنجاده تابيست صفحة قرآن راحفظ ميكردمي يني كه مبند» .راغلط ميكرديد، بردستان خودلت ميخورديد

دون چون وچراي سران پوشالي، پذيرفتن بازبراطاعت مطلق، تقليدانساني (ازطريق مجازات خشن، كامالً باشدتمريناتكتاب مقدس و

وتحليل ء به پيروان تعليم داده ميشوندبايدافشا) يابه اصطالح خدايي، اماحفاظت پيروان ديني ازستم يك چيزفاظتح. كرده شود

. ت مساوي استهركس ازتعصب ديني داراي اهمي

Page 408: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

408

نام كليساي بدرآمريكافرقة مذهبي ازيك مثال واقعي وآموزنده اين . قابل يادآوريسترستاخيز بنيادگراي عيسي مسيح مقدسين

كه درسال وازفرقة مورمون پيروان است 10.000فرقه داراي فرقة «اين به حيث يك . ند چندزني راترك كردندجداشد1890

ش خواستاراست كه ازاعضايتعريف شده است» چندزنة متعصباين شامل حذف تلويژن، . تاازدستورات معين موكداًپيروي كنند

نفوذهاي بيروني، پوشيدن لباسهاي درازدرتابستان روزنامه هاوديگرفس، كه ازطرف پيروانش پيشواي آن، وارن جِ .وزمستان ميباشند

به حيث گماشتة خداوندوخطاناپذيرشناخته شده استايالت دن درجرم بي عفتي، تحت تعقيب پوليس امابخاطرشريك بو

قرارراپورها، . گرفتارگرديد2006وتاقرارداشت، ودرآگست ياوچهل زن . وي بسياري بچه هاراموردتجاوزجنسي قرارده بود

ه است، وخودرادراين طفل بود50داشت وپدربيش ازخطرناك شخصيت اين. مواردباالترازقانون آمريكاميدانست

ياعدم وردناپذيري، پيروي مطلق ، خطاردانهگيرائي مازمركب

Page 409: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

409

ديويدكورش وشعبة ديويدين قابل آئين ديني جامعة وسيع باقبول مسلحانه دراثربرخورد1993درسال ايشمقايسه ميباشدكه اعض . به قتل رسيدند، تكساسوآتش سوزي درويكو،هاي گرودربارة گپ ميزنيم عموماًماوقتي ماازفرقة مذهبي

دي فكرميكنيم كه بااديان عمده كمترارتباط نامشروع وغيرعاباًهمة چنين پديده هامخلوق ؟ تقريفرق ميگذاريمماچطور عيناً.دارندكتابهاي مقدس موجود، ازمبني برتعبيرات جديدكه ، اندمردها

درلباس مردانه قوانين، تشريفات مذهبي، وتوسط ميباشندنويامتون . شوند مشخص كرده ميوردبسياري معيارهاي اجتماعي

انتقال الهامات، وحق دسترسي خداوندوي به تنهاپيشواادعاميكندكه اگرچنين «. آن داردوگسترش تيازات وصدورپاليسي دريافت ام

، وهم مسيحاييبايك )هذيانيجنون ( پارانويايك شخص يكابامردم آسيب تشخيص وخودر است داراي استعدادهاي رهبريت

». اندين ديني الهاميبراي يك آئاجزاي آماده ميتواند، كرده خطرناك نباشد، اين يك وضعچنين يك شخص پرانوياولو

Page 410: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

410

وبيشترجامعه دربارة ي كه پيروان غيرانتقادستوقتيوحتي اگريك دين يك . باشندانحصاري ديني ساده لوح امتياز

فرقة كوچك وتازه نيست بلكه يك پديدة بزرگ وقديميست، بخصوص آن اتتاامتياز باشدبالقوه خطرناكشايدساده لوحي واين . ستم قبول نمودازدفاع دربرابربرتررا

يك كه باهم يكجاميشوندتاامليونهامردم خواه تني چند، هزاران ي، ومعموالً به طورآشكارمربوط به راتجليل كنندچيزنامعقول

تحقيق اختن جامعه باشد،پدرساالري كه درآرزوي واژگون س . دقيقانه راايجاب ميكند

ن وعلم دربسياري مواردشايدرهنمايان بهترنسبت به هرچندكه برهاتمايل ديني يااحساسات ذهني باشند، اين رانيزبايدبدانيم كه علم

موردسوءاستفاده قراردادشده توسط جاه طلبيهاي نامعقول ميتواندومخالفت به طورذهني دربرابراهداف تكنالوژيكي معين،

يك حتماًتلويژن، به طورمثال، . بعضي اوقات الزمي استمتروك شودطوري وبايدانتقاد، اصالح، احترازيا نيست چيزخوب

Page 411: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

411

كه يك كس آن رامناسب ميداند، امانه بخاطري كه يك پيشواي ي حتماًيگانهيك زنهذالقياس . ين ميگويدمذهبي جذاب به ماچن

كه ، اماكي فيصله ميكنددهن دست تاروابط پايدارراسازماطريقي ني است؟چندزني بهتر ياشخصيت برجسته وپيروان بت يك چهرهنهادربارة دين نه ت

پرستش ميباشد، ونه تنهادربارة سيستمهاي اخالقي ومعني نيزاست تاديگران رابه اين دربارة يك ماموريت. يامنظوراست

بسوي يك حكومت دين برگردانديامحكوم كندودربارةيك تالش حكومت مثالهاي زيادي از. مربوط به آخرت ميباشدمطلقه و

اشتياق شديدالهامي، . رسالة انقالبي قرون وسطي وجوددارندهزاطغيان خودشالق زني، ناآرامي اجتماعي، غربت، رياضت،

كشيدگي اجتناب ناپذيربين اينهاويك كليساي –روستايان زمان عيسي، يادوبود. بودومتداول معمولفساد، روبه دندولتم

غرب، باكشيدگيهاي معاصربينمشابهت دارنداينهانيزتاحدي ، كشورمتمول، روبه فسادخاصتاًآمريكا، به حيث يك

Page 412: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

412

اهللا، واسالم كه خودش رابه حيث قهرمان )حتي شيطاني(والمذهب .جهادرابرخودفرض ميداند، اطاعت ديني واگرالزم بودحس ميكند

نفرت «براسالم، ي به دلسوزروي ازدرحالي كه ،)2002(ليويس اظهارتأسفن معاصرآ »، فقروستمخشم وترحم بخودوكينه،

راتوصيه ميكندتاآنچه درسابق يك ميكند، وخالقيت مثبت مجدد . تمدن برجسته بوداحياشود

وغيرقابل ي نمي مانند، پيشرفت كامالًثابتباقتمدنهاپايدارالهامي ياوحي، جنبشهاي ديني وجاه طلبيهاي . برگشت نيست

تشنجات ملي وبين المللي، جنگهاوجنگهاي بزرگ بهم وابسته علم ازشي كه دان. اند كه تاحال ديده شده اجتناب ناپذيروطوريوتايك ده نموعلوم اجتماعي وبشري به دست آمده رشده طبيعي،

قرارگفتة اندازه ازحرارت بنيادگرائي ديني جلوگيري ميكنداما. ، تعهدبه معقوليت هنوزيك پديدة اقليت است)1996(ساگان

زطرف ه ا كپديده هاي نامعقولفهرست ساگان دربارة آنهاراتوهين ميدانند، بشمول ازتنقيد، ميشوندمليونهاآمريكايان تاييد

Page 413: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

413

تداوي، طرحهاي بدشگون، اجسام پرندة ناشناخته، ربودن خارجي، . شفايافتن بادعا، طالع بيني، نمازمعجزةشهرلوردس، جراحي رواني،

منابع بهترجهاني باتوزيع وتكنالوژي علم دربارةشايداطمنانده رويهاي نامعقول زياشايدتوضيح خوبتر و، شودپرورش دادهآنها

. نده دركاهش دادن شراتهاي دين كمك كباآلخرومنفي دين امشروعيت اديان كه به جنگ اجازه يياحرمت تقدس

برتعريف اديان بايديقيناًوقتي كه ماندن ميكدومخالفت راخفهنميدهمتمايل به محبت، نه جنگ؛ به دعوت كردن، نه تهديد؛ به بحيث

. ميشود انسانيست، نه استبدادي اصرارورزيم به مشكل فهميدهچهآن

براي آنتروپتالوژيحلهاي پيشنهادشده راه آن قدركه من ادعاميكنم انكارميكنندبه آنهايي كه ازخرابي مطالبمنفي بهرحال، بسياري پذيرفته اندكه . دپيشنهادات ضرورت ندارن

شبيه معني بدبيني وانكارگرايي دراينجابهحالت انسانيبودن وحتي بعضي پاسخهاي حلهاي نظري وعملي راه نيست، شوپنهاور

Page 414: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

414

اينهاپيروان ضرب المثلي. بولهوسي ياتخيلي راعرضه كرده اند »روشن كردن يك شمع بهترازناسزاگفتن تاريكي است«كه

وهمچنين وشايستگي رابررسيشمعها دراينجابعضي . ميباشند كدام راه حل ناگفته نماندكه. دارزيابي قرارميدهيمانتقادازآنهارامور

بسياري راه حلها، . ماوجودندارد خاص براي حالت آنتروپتالوژيخيلي اميدها، پيشنهادميشونداماازنظرتاريخي موفقيت كمتري

رستگاري واقعي اميدقابل فهم برايتعادل ومابايدداشته انددربري كه اينها صرف الونيرومند، بهبودي ياروشن فكري، عليه احتم . اميدهاي واهي وتجارب ناكام اندداشته باشيم

،حل هميشگيراه اش البته يك دين به اشكال توضيحي ودرماني، به فالسفة اخالقي. براي مصائب زندگي بوده استچون فلسفه،

مبادرت به درك وتوضيح انتخابهاوقيودات اخالقي، علل طورمثال، درترس« انسان راكه- )1651(سبها. خوشي وناخوشي نموده اند

؛ وزندگي انسان به سرميبردازخشونت ومرگدائمي وخطر - توصيف ميكند »، زشت، ددمنش، وكوتاهرامنزوي، فقير

Page 415: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

415

نهنگ «پيشنهادكردكه تنهايك حكومت نيرومند . ماراكنترول ومتمدن ساخته ميتواند»عظيم

رمسائل ومشكالت انساني، ربرابپاسخهاياواكنشهاي سياسي دازينرو، . آنهادربارة طبيعت انسانها، بسيارمتنوع اندطرزديدربناب

براي انارشيزم، ديموكراسي، ديكتاتوري، شاهي، ي راتجويزاتمعين دربارة طرزديد، بايك ياهرچهحكومت مذهبي، كمونيزم،

جهالت وبيخبري تابسيارحدعلم وتكنالوژي . پيشنهادميكنندنوع بشرمادي بهبودي رابوجودآورده ، ازلحاظراموردتاخت وتازقراردادهمامارابه حيث ماوخصلت موجوديت بعضي اوقات، همچنان اند

علم ژنيتيك وتكاملي بالخصوص داراي . هاتهديدميكنندانسانشك داريم كه به طورجهاني كدام نويدبزرگي انداما بسياري ما

موثر، انجينري ياالقاءژنيتيك آنتروپتالوژيكيضدداروي داوند، معقوليت تحليلي، خ. زي كرده بتواندابارنيرنگ محتمالًاين حلهاي راه هيچ يك ازاينها–، واعتمادبرمردم علم، دولت

زندگي بدون توانيم ي كه چطورماببراي مشكلنيرومندياواقعي

Page 416: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

416

اند، هرچندهريك ازاين عرضه نكرده بسربريمرا آنتروپتالوژيبه آنها، و، من جملهسنن مارادرادامة زندگي ماكمك كرده است

بدترين امكانات آنتروپتالوژيكيطورقابل بحث تاثيرات حتي . راكاهش داده اند

: صيراه حلهاي شخ

ويم كه ماشخصاًدربهبودمحيطي مابادستوري آشناميش انيم؛ يعنيتدابيربهترانرژي درخانه كمك كرده ميتوبااتخاذ

شخصي به معني ركنيم اماكردارمامحلي باشد؛ يعنيمابايدجهاني فكيم كه ماشخصاًبه ه امابراي قرنهاموكول به انديشة بود. تسياسي اس

. داردوميشنودجواب گوميباشيمخداوندي كه هركدام مارادوست ي نمايشاتهاي مطلقه وديكتاتورديده ايم كه چطوردولنهاي ما

بنابرجهان بينيهاي مختلف، . ندجريمه ميكنتهديدوراشخصيت ، باعمل يرمعتدلدرتغيبه طورارادي تانه بسيارزيادميتواندفرد

معموالً. باشدداشته تاثير درتغييربزرگخودگذريقهرمانانه يا

Page 417: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

417

براي مامهم اصلي كه چطوربااطفال خودرفتاركنيم طفل ظبتاموروش براي بهترين دربارةهرچندتوافق عام (است

كه من جهان بايدبراي ماقابل سوال باشدتكثيرنفوس. )وجودندارداماشخص . ، ميتوان داشته باشمذافرادچقدرنفو بليون 6.5 درمياندرجستجوي راه حلهاي محتمل براي حالت انساني است تاناگزيريك شخص . عرضه ميكندبرايش خودراطوري كه شود

بشمول انكار، رواقي انتخاب كندازاين رايك اختيارداردتاهر اميدواري برايي، تداوي، سياستهاي محلي، وصرف گرائ

. نيكوترين ساختنيانسان يعني هرسعي كه براي نگهداري» ساختنيانسان«صطالح ارازمنظو

صميميت،يعني – انساني استدربارة ماي كه گرانبهاترين چيز، بودنقصا، گذشت، نخوش مشربيديت، دلسوزي، عاطفه، فر

وقف بيعاطفه گي وتقليل دادن- فتواندادنحقيقت گرائي، ،خردي انساني صطالحات چون جدوجهدهااميتوانيم ما.شده باشد

Page 418: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

418

، انسانيت، ترويج انسانيت، ياحتي متمدن شدن ياتمدنساختنكه مادربارة اين ، حال.اماهمگي تاحدي غامض اندنمود، راجانشين

موافق نخواهيم به طورآشكار بدانيم سانين ياغيرايچه رااصالًانسان ساختن انسانييزغيرفق خواهندبودكه يك چمتامابسياري ما. بود

: وجودداردمتداولاخيرو زندگي ه هاي طرزدربارة بسياري جنبمنابع «به حيثو نژادپرستي، ستم، شكنجه، اذيت؛ غالمي، چون

به آن چون ؛ و قرارگيرد ومعاملهمورداستفاده» ياوسايل انساني توسط اعضاي كه انكشاف آنهامنتظرباالبردني ماشينهاي ناقص من ميخواهم تابيروكراسي رابه اين.ديده شودمصنوعي باشد

توسط كنم، يايك كته گوري وسيعترازاقالمي كه وه عالفهرست ، ياآن قانوني ياتجارتي به وجودمي آيندانگيزه هاي

انساني به نفع واجنداهاي ضرورتهايباالترازمعيارهاوفشارها، كه به آب وهواي پاك، ، كه دسترسي ماراسياسي به كاربرده ميشوند

انجمن بامعني، ، كاريافعاليتهاي آهنگهاي مطلوب روزمره . قطع ميكنندآزادافراد، وغيره

Page 419: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

419

حركت ازصنعتي ساختن به سوي جهاني ساختن كه طبقه بنديمي آوردانسانهارابه قالبهاي رابوجودبيخاصيت امتعه وخدمات

كثرت نفوس، افزايش اسكان . نيزمجبورميسازدمقررقانوني يك حفظ وادامة قابليت به طورنمايانساختن درشهرومركزي

تضعيف نيزراما وبامعني هم جواري باارزشروابط فردياس احسانجينري (پيشرفت تكنالوژي، بالخصوص دربيالوژي. ميكند

انسانيت حتي ، )ژنتيك، ادويه سازي عصبي، عصبي رواني، وغيرهكه ، چنان تهديدميكنندارا، جسم وذهن مارابه تغييردادنم

به گفتة .شويم مبدل ماشينه انسان ونيمهنيمبه ماصرف شايدمانبايدخودرادربرابرپيشرفت اجتناب «): 2003(فوكوياما

ناپذيرتكنالوژي به حيث غالمان بدانيم وقتي كه آن پيشرفت .»منظورهاي انساني رابرآورده نسازد

هم اين باز عبارت ازتنورياروشن فكري نيست؛ انساني ساختنقلبش اماگفته ميتوانيم كه . ميشود ياآلودهباآنتروپتالوژي عفوني

جنبه هاي، تاريكتريندرجاي درست قرارداردوماراازخرابترين

Page 420: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

420

نيروي باالترازهمه اين يك. آنتروپتالوژيك مزمن نگهميدارد . تخفيف كنندة آنتروپتالوژي است

ياراديكالصداقت اصلي

وب ارائه خ) 1994( نيست بلكه توسط بالنتونمفهوم نوياسرياين ان بيباك، پيامبران، انقالبيون، عارفآن اين عبارت از. شده است

هنرمندان ونويسندگان درطول تاريخ است كه آنچه رابه ل ن مااصطورواضح غلط ميديدندباصداي بلندبيان كرده اندودراذها

منظورم دراينجاازباريك بينيهاي فلسفي . نگهداشته اندحقيقت رادربارة مفهوم حقيقت نيست بلكه تأكيدبراهميت راستي وبي پرده

بالنتون استدالل . گفتن عليه دروغ گويي وفريب استسخنميكندكه هركدام ماانتخاب كرده ميتوانيم تاصادق بودعوض

، ناديده بدبختانه ماطوري تربيه شده ايم تاپنهان كنيم. فريبندهبه يك . گيريم، مبالغه كنيم، بهانه واگرالزم باشددروغ گوييم

تمدن راحمايت ختمان موجودةساكه مفهوم اين ضروري است تا

Page 421: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

421

تمرين راستي . ؛ امااين يگانه نوع متصورتمدن نيستكنيمرمشكل پنداشته ميشودچون كه بطورمخاطره وصداقت بسيا

كي درهمه وقت حاضراست تابه والدين، . استيضدفرهنگآميزان، معلمان، مشتريان، آمران، مصاحبه كنندگان، اطفال، همسر

ميبوديم وهميشه ؟ اگرهمة ماصادقصادقانه حرف زندپوليس . راست عمل ميكرديم، ضرورت به سيستم قانوني مغلق نميبود

باكمي تأمل فهميده ميشودكه مادروغ ميگوييم تازندگي رابدون نيست، به بي اثرامااين سنت، به هيچ وجه . اشكال سپري كنيم

. قيمت گزاف تمام ميشود

ارتقاي احساساتزتفكرمحفوظ ماطرزتفكرتنظيم شده راارزش ميدهيم، ماا

يابيخطرواظهارمهذب دربارة يك دسته ازنظرات محدودومشخص نسبت به گفتارپرشورترجيح ماليم راماگفتار. چشم پوشي ميكنيم

Page 422: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

422

گريان اكنون تقريباًدربسياري فرهنگها بالخاصه خشم و. ميدهيم ماازطفال خودتوقع داريم تاازاحساسات قوي .ممنوع اند

احتي نشان دادن رمكتب، يگريان يك طفل د.جلوگيري كنندخودحتي درتعليمات اين . ، عموماًقابل قبول نيستآسيب پذيري ورقت

به عين منوال درمحل كار، ازكالنهاتوقع . عاليتربيشترحقيقت داردبرده ميشودتامطابق تقسيم اوقات بدون شكايت كاركنندوآزرده،

حتي درمراسم جنازه، . افسرده، خشمگين ياخيلي هيجاني نشوندي ماميدانيم كه ازماتوقع ميشودتاباوقارباشيم، يعني كه بسيار

مردهابه طورعموم . بايداحساسات طبيعي خودرافرونشانيمامايك استدالل . كمترآزاداندتااشك ريزندوزنهاخشم نشان دهند

اطفال وكالنهانه تنهاگذاشته شوندبلكه تشويق قوي وجودداردكه ازسبب حساساتن راآزادانه ابرازدارند؛ اشوندتااحساسات شا

سركوب ياخفه كردن مزمن اين اندوثق مؤوآزارطبيعي ودرد سدشده به احساسات. سبب مشكالت ميشودهاست كهآن

طورغيرمقتضي درجاهاوزمان نامناسب سرريزه ميكنند، طفل

Page 423: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

423

مبدل بالغبه جانور به طورغيرمقتضيتهديدشده بعضي اوقات ي راقهراًبه پسري كه ازطرف پدرجسماًاذيت شده بعدهاكس(ميشود

عقيدة كه خفه كردن هيجان ماراجسماًمريض . )قتل ميرساند ميسازدشايدراست ياشايدنباشداماترس ماازاحساسات غيرمنطقي

. وغيرعاقالنه به نظرميرسد

روشن فكريبه يك حالت شعوري اطالق ميشودكه روشنفكري دراينجا رواني ي كه باعث رنجميسازدوآنهاراازاوهامافرادمعيني رابرخوردار

دونوع رنجي كه يكي آن اجتناب . بيرون ميكشدميشوند، اولي اش بادردجسماني، دومي ناپذيزوديگرش اجتناب پذيراست

ياخيال واهي كه ازوهم خودساخته همراه استاش بارنج رواني،غيرضروري وتحريف شده به وجودمي دربارةيك خودجدا، ازتفكر

ادريك حالت زندگيش ر) غيرروشنفكر(يك شخص عادي . آيد

Page 424: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

424

بسرميبرد، توسط ميكانيزمهاي دفاعيموجودبيگانگي ازواقعيت سركوبي، انكار، ندامت، چون ستراتيژيهاي غيرمعقول وغيرمؤثر

الك ، تدليس، انديشيدن، پيش بيني، وغيرهفانتازي، دروغگويي ازاينهاآگاه ومتعهدبه كاهش حتي آنهايي كه.وموم شده است

نسبت مصرف ميرسانندبه بااين فكرراآنهاهستند، زندگي خوددادن شخص منوربه ريشة همه رنجهاي .به اينكه ازآنهابكلي آزادباشند

چنين . رواني پي برده، وبراي هميش آن راريشه كن ساخته استكند، نه تجارب راتجربه نمييك شخص پيشرفتهاي كوچك اتفاقي

كامالًخارج ازحالت رواني دارد، بلكه بينشهايروحاني يا . زندگي ميكندكيپتالوژيآنترو. مابايدبعضي سوالهاي شكاك رامطرح كنيمالبته

روشنفكري اين قدرنادروطفره آميزبه نظرميرسد؟ آيااين چراتنورياياآن راميتوان صبورانه ناشي ميشودمفرطاندوه ودردشخصي ازلزوماً

درمردان، نه درزنان، اصالً؟ چرااين وباماليمت پرورش داداصطالح روحانيت بيان به نظرميرسد؟ چراب نه درغرودرشرقيان،

Page 425: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

425

وآياعقايديااصول آن مشكوك اخيراًاين قدرمتداول شده است ، ياعاديآياروشن فكري حالت معمولوخودفريب نيستند؟

طبيعي، اصلي، ماقبل آنتروپتالوژيك مااست يااين يك چيزنواست چراروشن فكري تابع ؟سودرحال تكامل هستيمبيشترمابه آنكه

نميباشد؟ آيااين بايك انتقالش وابسته به تعليمعلمي ياتحليل آزادسازي؟ چرااين قدرمردم مراحلياباواقع ميشودنهايي شكل

حماقتهاي شان، مارامايوس ميسازند؟، باقصه هادربارةگويامنورومصون هستندواقع ميشود؟ كه ممتازيآيااين تنهابه آنهاي

دواري براي آيااميواقعاًروشن فكري موثق وجوددارد؟آيا؟ اگراين مشكلترين مانعه دربرابرروشنفكري نيستازروشنفكري . استهمين طوربيمعني است، بياييدتانشان دهيم كه حرف پوچ و

امااگرچنين يك حالت موثق وجوددارد، به فكرمن اين . بايداقالًبخشي ازراه حل براي حالت آنتروپتالوژيك ماباشد

Page 426: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

426

خوش مشربي يامزاحزندگيهاباشغلهاي ياهدررفتن اتالف . خنده دارنيستي آنتروپتالوژ

روح كش خنده دارنيست؛ نه هم بمها، شكنجه، آلودگي، ساييدگي زمين، گرماي زمين، فسادحكومت، فقر، يافرسايش خاك

بازهم، مزاح يك مشخصة نوع . گرسنگي، بيماري، فالكت روزمرهوش طبعي امتناع ازخ. بشراست كه بدون آن مابسيارفقيرترميبوديم

اديان وبروكراتيك وبابسياري بابسياري سياستهاي فاشستيبه عبارت ديگر، مردمي كه . ميباشدمتعصب ورياكارانه وابسته

آنهايي كه خوشي خودشان وهدف شان رابسيارجدي ميگيرند، به طورخطرناك ميدهند، احتماالًياشرارت نسبتوسروررابابدي

درهم وبرهم است وهميشه زندگي. فاقداوصاف انساني شده ميباشداشتباهات رخ خواهندداد، سقوطهاي . چنين خواهدبود

دربارة خودزندگي بسيارچيز. تحقيرآميزبديهي خواهدبودحقيقت باشوخي گفته شده ميتواند، . مزخرف استوجودداردكه

بارهاپاسخ مناسب خوش مشربي. بانتيجة بهتربعضي اوقات

Page 427: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

427

به خوش مشربي . ماستزيستمربوط به بي مفهوم بودندربرابرحيث يك شكلي ازروشن فكري زودگذرهركس

. باالميرودازادبارومصيبت ومزخرف بودن بارهاًكه درحين يك است دربارة شخصيمزاحيك اين پس

وقتي ميشنودكه نظام شمسي سرانجام عمرش لكچركيهان شناسي . رآشفته گي قريب بودكه بيهوش شودازبسيابه پايان خواهدرسيد

. آه، شش بليون سال« پرسان وجويان، اوميگويد، درضمن ».من فكركردم شماگفتيدشش مليون سال. خداراشكر

راه حلهاي گروهي وتعليمي

انتقال داه شده اند، هاهميشه به طوردسته جمعيارزشهاودرماناغلباًبه طورفاميلي، توسط مثال وچشم داشت، توسط فولكلور،

درعرف . غيررسميدين وتعليم رسمي يااماهمچنان توسط وقعيت زندگي روزمره بازنگهداشته كه اطفال خوردازمعاصر

Page 428: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

428

عقايدقصة جن وپري دربارة ، درحقيقت آنهااغلب اوقات باميشوندبابانوويل، خداوند، (پرورش ميشوندبراي بسياري سالهازندگي

خواهدشد، مادروپدريك درست دندان پري، هرچيز ).، كسي به توآسيبي نميرساند، وغيرهندرديگرخودرادوست دا

ماوسعت آوردابار شايدبعضي موضوعات رامنتقدانه به جمعيتعليم بحث بامعني دربارة موضوعات . استآن شديداًمحدودواصالًذهني

تاحدي ناخوش آيند، يك عالمت مرضيمربوط به هستي معموالً به ن، آاًغياب. ياخارج ازكفايت والدين ومعلمين، پنداشته ميشود

ل نخستين راباتعصبات وقصه هاي جن دين گذاشته ميشودتااين اص . وپري خودش اشغال كند

Page 429: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

429

بشريترشدپروژة گريفيت براي بايك تخصص دربيالوژي، حالت جرمي گريفيت يك آستراليايي

اوباديگران بنيادي . دانساني راتحليل ويك راه حل راپيشنهادميكن، »حالت انسانيوعذاب رنج «وا. تاسيس نمودبشريترابراي رشد

عدم انكارمعمول ازوجوديك حالت انساني همگاني گيچ كننده، ازحالت انساني باوبدون كناره گيري، غيرغامض ساختن دين، انكار

يك جهان حالت «دستوربراي تاسيس يك نظام نوين يعنيويك گريفيت . راموردبحث قرارميدهد »اصالح شدة انساني نوين

پيامبرمعاصريامسيحاميبيندكه نه تنهاباحالت خودش رابه حيث يكبه گفته . انساني مواجه بوده است بلكه ازآن فراتررفته است

:خودشكه چراانسانهااين اين سوالازجواب به ناتوان بودنبه خاطرماتقاليارنج «

مسؤوليت، داشتهافگنانه عوض همكارانهنفاق سلوك طورهستند، يعني »حالت انساني«اين رنج ياحالت بخصوص. استبخصوص زندگي انساني بوده

يعني گي انساني، زنداساسي دربارة درحقيقت موضوعات . نوع مابوده است، آنقدرآزاردهنده ونهايتًاملول آوربوده است انسانموضوع طبيعت تفرقه انداز

Page 430: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

430

درباره اش اين بودتامقاومت كه انسانهاسرانجام يادگرفتندكه يگانه طريق عملي حالت انساني موضوع دربارة . بكشند ذهنهاي خودتمامي موضوع رااز، فكرنكنند

حتي باقبول اجتناب كنندازآن بودكه انسانهاآموختندتاآن قدردلتنگ كننده ».موجوديت آن

واكنشهاي معمول اند؛ آنتروپتالوژي، ياحالت ازناراحتي وانكاره برسرميزنان خوري پنداشت تفريحانساني، به حيث يك مبحث

كه اين مبحث دربين مشاورين رواني حتي . نميشود چون ناراحت كننده استنتظاردلچسپي برده ميشود،اازآنها

ضمناًفكرميشودكه مشورت يك بخش بزرگ راه حل انسان گراي ن پيشرفتهاي قابل لبرال براي مشكل حالت انساني ميباشدودرآ

بنابرآن، من باگريفيت موافقم كه. توجه به عمل مي آيند .پاسخ نورمال دربرابرمسئلة آنتروپتالوژي مزمن استيك انكار

كامالًازآن وبنابراين آنهايي كه باسوال عالقه ميگيرند، ازدرك كامل وورارفتن ازآن عاجزاند، به عقيدة انكارنميكنند، امامالل بسيارمشكليست اين . تسليم ميشوندگذاري اگريفيت به و

گريفيت ازيك . اشه باشدآوروحل ناشدني تاكدام چارة عملي د

Page 431: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

431

عالمان ديني نقل قول تعدادناول نويسان، شاعران، فالسفه، وميكندكه دربارة جهان چنين حقايق ناراحت كننده اشاراتي ارايه

ماتاريخ وعلم كافي درعقب خودداريم تادرك كنيم كه . داشته اندووقت آن تمثيل افالطون دربارة مغاره حالت ماراتعريف ميكند

قدم موقري رادربارة پذيرفتن آزادي عميق ومسئوليت رسيده تاگريفيت آن قدرساده نيست تافكركندكه بسياري . برداريم

به عقيدة اويك . انسانهاباوي به آساني توافق خواهندكردمردم . دراطراف چنين موضوعات وجوددارد» بي اعتنائييااثركر«

.دكردگفته هايش راردوداليلي رابراي اشتباه منطقش پيداخواهنگريفيت كدام راه حلي جزتشخيص من به اين نتيجه رسيده ام كه

رد، ندا)آنتروپتالوژي(دقيقانه ازاصل يامنشأحالت انساني . مشكل وبحث دربارة آن ساعي بوده استاودريادآوري

Page 432: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

432

مثبتياسايكالوژي روانشناسي روانشناسي مثبت يك تحريك است كه توسط مارتين سليگمن

به بازرسي جانب گرايجادشده است كه روانشناسان ديوخوشي آموخته ويك چطوراينكه غيرپتالوژيك سلوك انساني و

ك ي) 2004( كار. شده ميتواندعالقمندميباشدمهذب» علم خوشي« طرفداري ازروانشناسي مثبت مقدارزيادشواهدروانشناسي رابه

انكشاف دادن شاملخوشبيني علمي. ارايه ميكندوبكاربردن آن خودفريبي ضروري است، ازنظركار، . ثبت ميباشداوهام م

تادرباالبردن وسايل ياابتكارات مادريك جهان بي پناه وغم :ازاين رو. افزاكمك كند

است به شمول حقايقي كه مثبت معلومات منفي كه خالف يك جهان بيني «عموماًنورمال اند، نه استثنائي؛ مابريك جهان غيرمترقبه استعدادهاوصفات ما

وباالي انگيزه هاي ناگهاني، هيجانات، افكارواعمال ج ومرجوپرهراست كه آيندة مابه خاطري غم افزا. غم افزااستخودماكنترول نداريم، وآيندة ما

ازدست دادن جواني وزنده : به شمولميباشد ياتلفات ضايعاتمتضمن بسياريرزش؛ بااواستعدادها؛ ازدست دادن دوستيهاي صحت؛ تواناييهاي عقالنيدلي؛

Page 433: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

433

اجتناب كاركردن؛ وبه ناچارآيندة مامتضمن مرگهاي وظيفةاين اتيژيهاي خودفريبي رابكارميبريم تااماستر. ميباشدوعزيزان ماخودماناپذير

اداره وازعهد اش استكه خالف يك جهان بيني خوشبينانهمعلومات مهيب ». ميكانيزمهاي دفاعي واوهام مثبت ميباشد، شاملبرآييم

- ) 2004كار، (

احساسات شوپنهاور، كارطوري كه (منفي بودنباوجوداين حالت ، اين طريقي )خودخوب انعكاس داده استرادركتاب وهالبيك

اين به كارميبريم ماخودشناسي مثبت راعلي رغماست كه درآناوهام مثبت، برحسب اين نظر، . كه مارانجات دهدوخوشبين سازد

. پرورش داده شوندخوب هستندتاسايكالوژي مثبت مشتاقانه توسط يك تعدادروانشناسان

ن معلمين حرفه وتجارت، پاليسي اجتماعي، هم چنيدانشمندانو. ودرمانگران سلوك وابسته به دانش ياآگاهي برگزيده شده است

است ازطريق تربية پدري ماهيت آن صرف باالبردن مثبتها

Page 434: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

434

قرارمحاسبة . خوب، تعليم، روابط وانتخاب شخصيادريومدرآمريكاخوش بين مردم % 80، )2006(سگرسترام

نديادگيرندتاخوشبيني بدبينان ميتوانكه حتهستندومعتقداست ، يادآوري ميكندكه دين خوشي راباالميبردوي ازاين. باشند

كشفياتي كه كشف وي با. ميباشدباتفكرمثبت، درازي عمرهمراهدرآمريكاارايه روبه كاهش خوشي دربارة ) 2000(توسط لين

گرديدوفق نميكند؛ درحالي كه اكثريت بزرگ آمريكايان مذهبي تفنگ، آلودگي وخرابي هاي واضح برقوانينهم چنين هستند،

؛ ويك اقليت قابل توجه براجسام ناشناخته ديگرسختگيرنيستندسايكالوژي مثبت يك . ندروپديده هاي مشكوك ديگرعقيده دا

افسردگي همگاني قابل فهم است طريق پيكاريامقابله دربرابر غيرقابل فهم است چطورچيزي كه براساس اوهام قبول امابراي من . شايان احترام ياپايداري بوده ميتواندده باشدشده بناش

ازطرح وجنبشها نصوصبسياري نه تنهاروانشناسي مثبت، بلكه مثبت دربارة بدبختي كه داراي اين فحوايامفهومديني ورواقي مجدد

Page 435: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

435

كه مصاب بيماري عصبي )2002(سايمنس. اندحمايت ميكنندي ، يعن»آموختن سقوط كردن«حركي بود، رؤيايش رادربارة

بنابرين، . تشريح ميكندپذيرفتن زندگي باتمام جنبه هايشزيرازندگي درعميق ترين . اينجاست كه مابه خطاميرويم«

. » يك مشكل حل شدني نيست بلكه يك معمااستشحسطو اجتناب تاماازسعيكه تادعاكنيم بياييد، پس. جنت ماناقص است«وآنچه مه به همندانه، ودلسوزانه، سخاوتمامتفكرانهتا. كنيمن

عيبهركامالًباتاما. اندرسيدگي كنيم شدهشكستهدرزندگي مازندگي كنيم، وبدان وسيله پيروزي رابه دست انساني بسيارمهم و

پوچ تجربهمن اين نوع تحريف شاعرانه ساختنبه نزد. »آريم. واقع ميشودموثرصريحاًبراي بسياري مردم اين مزخرف است اماو

، كه )1990(زين است-اتكابديگرآمريكايي معلم متفكروابسته به تداوي ، وي براي كنترول كردن فشارپروگرام مراقبة الًنسبت به اين اق. بااصول روحاني يكي ميسازد رادانش ياآگاهي

بررسي دانشمندانة تديشي . استتوضيح سايمن كمترنامطبوع

Page 436: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

436

كه معروض به آسيب وآزآن دربارةمردمي) 1995(وكالهاونبينش يافراست غني وقدرداني لب اوقات بابهبوديافته اند، اغ

شايداين راست باشدكه مصيبت بزرگ. ميباشدعميقتراززندگييااحساس تالوژي مبتذل به يك تجربةآني يك شخص راازآنتروپ

استدالل ،اينبه الهياتشناسيموازي يك . باالبرده ميتواندنوحه گربه دربارة رنج كشيدن ارزش مثبت به طرفداري) 1998(اليسن

ديني امايك فرق بزرگ بين استدالل . استمفهوم عيدپاك مسيحوواقعاًتجربه ميĤيد بدستازرنج كشيدن ومصيبتكه مفاديدربارة

كرشنامورتي به كرات . وجوددارد ناخواندهكردن تغييرمثبت واين مزاح. گرگوني انتقادكرده است دازچنين راپورهاي شبه

است كه بايك خوشبين يك بدبين كسي–كنيم نبايدفراموش را . زندگي مي كند

Page 437: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

437

ي رؤيايي ونظريهاحلراه دربارة خطرات الهامي هشداردهنده ، افرادخيالپرستانماهميشه پيشنهادراهاي نويابرگشت به طرق كهنه داشته زندگي وطرزياشيوة

دربارةحالت اتجزتوضيحهيچ چيزبشايدعلم اساطيرودين . ايمعقل از بافلسفه. پنداشته نشودهستي ياعلم انساني مادركيهانناگوارعمل سعي ب ، وباعلم سياست ودسپلينهاي بعديگرفتيم كارانساني

وفهم ي حكومت كردن رابرايم تابهترين وسايل ه اوردآعلم طبيعي بسياري جوابهارادربارة . كنيم ريزيطرحخودما

سوالهاي بيالوژيكي وكيهاني فراهم ساخته است وعلم اجتماعي حتي به . غيرموفقانه گالويزميباشدبه طوررة جامعه وفردباسوالهادربا

ثابت اختالفات زيادي وجوددارند، يكي اصطالح درداخل علمنظم ومعني آن غائي جهان درمقابل ظورينازآنهادربارة بي م

. ميباشدخودآگاهي ماتازندگي راتحليل تالشهاي درپهلوي

غيرمترقبه ، مامتحمل حوادث طبيعي وآيندةخودراطرح ريزي كنيم

Page 438: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

438

خودماشده ياخصلت وهم چنان جنبة وحشيانه ومزخرف طبيعت عالي خودلذت برده ايم ويك اصالت عملي ايم؛ وازموفقيتهاي

منظورهاي خوب دربسياري موارد. بودن الزم راپرورش داده ايمحتي هتلرشايدبه اين عقيده : وطبيعت وحشيانه مصادف ميشوند

. مردمش دردل داشتبسياريرابراي بودكه بهترين منافع تأييدشده باشندبه ياتيوري رؤياهاي كه ازلحاظ علم نظري

. كابوسهاي خودكامه مبدل شده ميتوانند، چون درروسية كمونيستياماهمه انديشه . به طورغيرعادي وعجيب باقي مانده ميتواننديا

زمان مقتضي ، بعضيهاصرف رواج ميافتندهاوايديالوژيهامي آيندواز مردانهادعاي ذهني وابستگي بين ازشايد ما.ندان ميباشخودش

مردهابوده اند، كه اغلب اكثريت بزرگ خيالپرستان وايديالوگها(تمايل مابه نوسان ازو) اوقات درپي شهرت، قدرت وابديت ميباشند

امابه حيث يكنوع . ذكركنيمازيك عصردرهم برهم به عصرديگر به نارس،اراتااندازةنجه بليون انسانهامامجبورهستيم تاچيلي6اضافه از

. پيمانة وسيع موردبحث قراردهيم

Page 439: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

439

آينده نگرهاي رؤيايي، ازبين بردن بيماريهاي مه دادن فقر، برگردانيدن تغييراقليمخات

اين چون يك . كشمكش سراسريمتوقف ساختنمكروبي، عالمه براي ختلفي كهمؤسسات م. به نظرميرسدهافهرست آرزو آينده به نجهايوچيليم روانشناسي به مفهو 21گذاري قرن

توصيه هاي راارائه تحليل وتااندوجودآمده اندبه ندرت توانسته مؤسسهيك چنيناگراين نه بخاطربدبيني است تابگوييم . دهند

داشته وفاداري قوي به يك حقيقت جوئي، بدون آجنداهاي مخفي . بدنام باشندمطالبموادووحاضربه افشاي

ابداعات تكنالوژي مارابا، )2006(رتين ماخوشبينانةبه نظر ،ارتقاونجات داده ميتواند )زيستمساعدبه محيط (وابتكارت

. استميان دوره اي راه حل ومهاجرت به سيارة مارس وزرع آنمردم جوان رابايدگذاشت تاروحية . يك نوع تمدن نوبايدظهوركند

تفاوتهاي . شوند ازبندرهاشركتپيش قدم شدن شان درتأسيس امادردرازمدت.بايدموردبازرسي قرارگيرندودارائي كلي درثروت

Page 440: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

440

باتكامل (مابسوي يك حالت انساني كه درآن خودرا .بطورنامحدودبهبودبخشيم پيش ميرويم)غيراراديخودكاريا

امامارتين ازمحدويتهاوپيچيدگيهاي رواني زندگي مردم عادي سخن ي من شك دارم كه وي دربارة خصلت حلقه ها. نميگويد

معهذا، بسياري .آنتروپتالوژيكي خوب آگاهي داشته باشد است ومعلوم ميشودكه اگرماازمشكالت ودقيقازتحليلش زيرك

محيطي وبين المللي عاجل خودزنده برآمديم، انديشه هاي مارتين درست ياغلط، مورداستفاده بطوروديگران براي تغييراجتماعي،

. درحال وقوع استطراحي مصائب آينده قبالً. قرارخواهندگرفتماباانديشة تمرينات براي مصائب ناشي ازدهشت گرائي

شايدبسياري . آشناهستيم، به طورمثال رهاكردن اسلحة بيالوژيكيحكومتهاپالنهاي مفصل براي تخليه وپروگرامهاي رهبري عاجل

ميكانيزمهاي مخفي براي فاجعه هاي ذروي ووقوع درصورت درازمدت دربارة ضيهاطرفدارتدابير بع.معامله باافرادخائن دارند

اماتاحال مابه . نفوس، صحت وتمرينات زايمان هستند

Page 441: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

441

طوركارعادي، به حيث ابتكارات پاليسي اجتماعي، . نيستيمدرفكراصالحات آنتروپتالوژي

--- --- راه حلهاي محتمل براي مشكالت جهاني، كنترول ازجمله ازبين ت كه امريسموضوع يايك ) كاهش دادن آناحتماالًو(نفوس

كنش غريزي دربرابراين تايك اندازه يك پاسخ ياوا. نخواهدرفتزوجهاداراي يك يادوطفل اند؛ اماحتي بسياري وجودداشته است،

قطع«بعضي گروه هااكنون. استمشكوك ونامعلوماين روش راتوصيه ياتشويق ميكنند، خواه توسط عقيم ساختن، » داوالطلبانه

اًاينهابايك انسان گريزي اكثر. قطع كردن ادويهخودكشي، ياازطرف ديگرمابعضي . شند همراه ميبا ازانسانمرضيياتنفر

برحق شان كه )خاصتاًگروه هاي مذهبي(افرادوگروه هاي داريميك يلهاي بسياربزرگ داشته باشند، اين اصراردارند تافامگسترش يك دين يافرهنگ براي وعمليستراتيژي مستدل

درازي سداناني داريم متعهدبه تحقيق ساينهمچنان ما. ميباشد

Page 442: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

442

توسعة نفوس يك . انسانهاي صدسالةسالم ميباشندورؤياهاي عمرسوال . مشكل واضح است اماكنترول آن نيزيك مشكل است

گهداري وتغذي ما، اساسي درموردگنجايش محدودزمين براي ن. مي ماندمحاسبه وپذيرفته شودباقينفوس تعدادواين كه تابه چه

ساكن وس باعث گرسنگي وزدوخوردويك انگيزه براي ازديادنفشكي نيست . سيارات ديگرميشودنه براي كنترول نفوسشدن در

ومشكل شده ازسناريوهاي روزقيامت روبرويكيماباكه بآلخره . ماراحل خواهدكرد

. اكنون انتشارات فزاينده دربارة تغييرآب وهوايااقليم وجوددارند ختم تمدن وقت داريم، مگركه برايميگويندكه ماصرف ده سالسفرهوايي بايدپايان يابد، استعمال . تدابيرمؤثري اتخاذگردد

عايق دارساخته شوند، ي بايدشديداًكاسته شود، خانه هااتومبيل سعي هم ، وحتي ازآن پس شودستعمال انرژي تقليل وبهترديزاينا

كه به نظرنميرسدمحتمل اين ابداً. آهنگ بين المللي راايجاب ميكندكاروكسب «يااين دوراانتخاب كنيم، يكي ازبايدما. واقع شود

Page 443: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

443

درمشقت يك تشريك مساعي بيمانند، با»طوري كه معمول استيك جهنم محيطي غيرقابل ، يازندگيهاي نووطرزهاضروري وطرح

.بازماندگان نسبتاًاندك ياهيچباراتصور شايد 1945محدودنگهداشتن جنگهابه سطح منطقوي پس از

1970 درسالهاي. شده باشد صلح تلقيم اشاعةمفهوبريك يافتتوي به تدريج تقليل هستباهي تشويش مردم دربارة 1980و

2000اگرچه سالهاي . وبعدازختم جنگ سردناچيزشده است فاجعة، ووجنگدهشت گرائي ديني وبين المللي واشباح اوهامبا

اند، اين شايدبخاطرغيرحساس شدن ، همراه بوده محيطيابرخطرواقعي ومعتادشدن مابه تجمالت مادي بوده باشد، مادربر

مردم جهان روبه . درخواب بسوي روزقيامت روان خواهيم بودواحتمال كه مشتاق معيارهاي زندگي غربي دولتمندبوده اند انكشاف. تقاضابراي ضرورت يك رياضت جهاني نوراباوركنندنميرودتا

گي كرده انديك باجيره بندي درجنگ جهاني دوم زندآنهايي كه دشمن متمائزوواضح رانخواهندديدتادربحران كنوني شكست داده

Page 444: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

444

عوض توجه كردن به ،دررنج ظاهراًبي نظيرشانافراد. شودشايدبه خاطري كه . ثابت باقي خواهندماند ،خطرمهلك مشترك

فرق بين ترسهاي كه ماآنقدرباترسهاوتشويشات مشبوع شده ايمندوآنهاي كه واقعي نيستندكرده واقعي كه مستلزم اقدام عاجل ا

باقي »نظري«خطرهاي جهاني براي بسياري ما. نيمانميتوبامنفي بودن غيرقابل رازندگي روزمرة ماميمانندتاكه تاثيرات آنها

.جريحه دارسازند چشم پوشييك موردي داشته باشدبشرطي كه صرف ساده شايدفانتزي

وموادمهلك چراماهمه اسلحه. باشدحل مشكل براي خالق محرك قدغن كرده نميتوانيم؟ چراماثروت رادوباره توزيع كرده را

يتوانيم چرانمنميتوانيم تاگرسنگي وفقربراي ابدازبين برود؟كه جنبه هاي غيرانساني تا وكاهش دهيم تاكاررادوباره سازماندهي

هاي بيشترخالق وفراغت جايش رابه جنبه وغيرضروري آنجباري يااقالًجنبه هاي خسته كن چراتعليم اكنند؟ بزرگترواگذار

ترك نميتوانيم ورقابتي را، غم انگيزغيرضروري، بي ربط

Page 445: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

445

كنيم تامبتكربودوفرآورده خودراتحريك نميتوانيم چراما؟كنيمچون ادوية بيماري (باشندهاي رابسازيم كه ارتقادهندة زندگي

بدون منفعت شخصي كه مشكل طبيعت سرمايه)ايدزبراي آفريقادرهم وبرهمي امورانساني ساخت انميتوانيم، داريست؟ چرام

چون پارلمان بين المللي ، يك چيزي راتشخيص كنيمانسانهاخودت ين چيزهارابخاطرعرف وعادتأسيس كنيم؟ ظاهراًماارازنان

كه شبه قوة جاذبه ازمنفعت شخصي قطع نظر نميتوانيم،انجام داده خودميگوييم، به ماميگويندياماب.متوقف ميسازدشان درمسيرراآنها

غيرعملي ميباشندوماخيالپرستكه آنهاساده لوح وفانتزيهاي وبدبيني ي بدگمانراخودموفقيتهاي تمدن سرمايه داري ردكردن

، اختصارات مابافانتزي حاضردمامادرعين حال. ميدانيم مولودانساني، به طورمثال، انكارازتغييراقليمآنتروپتالوژي ودردر

. بسرميبريممااوالدتاريخ هستيم، «: يداردن راچنين اظهارمآ)2002(گولد

ومابايدراه وروشهاي خودرادراين جهان بسيارمتنوع ودلچسپ قابل

Page 446: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

446

، وبنابرآن تأسيس كنيمكه دربرابررنج مابي تفاوت است –تصوربرگزيدة ورسم پيشكش ميكندتادرراه رابراي ماحداكثرآزادي

ت، به اين فقط به مامربوط اس» .شويم ياناكامخودماموفق طورانفرادي وجمعي، تادربرابرحالت انساني طوري كه بخواهيم

به عبارت . ايممقيم شده ، همين طوركه درعالم هستي پاسخ دهيمنوع چوبهاي كج «كه ماباكانت متفق است، ) 2003(ديگر، برلين

براي تفاهم وتحمل دربارةتنوع ، هستيملزوماًغيرمتقارب، »بشرهيچ يك حل . مااستدالل ميكردپذيراجتناب ناتعددايديالوژيكي و

نميباشد، وهمه حاوياعتباردائميهمه جوابهاياداراي پيشنهادشده من . ميباشند وويرانگرينامعقوليت ، مزخرفيتبعضي تخمهاي

. ي يك حل احتمالي باشدباورنميكنم كه تنورياروشن فكري شخصع به وقوسعي دربرابردرپاسخ يك لوحه يابرروي كه اين اماازآنجا

يك روزي ماشايداستنتاج كنيم كه يابه عقيدةبسياري، نميرسد، علمي ياتكامل بعدي تحقيقاتميكانيزمهاي آن را

Page 447: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

447

هستيم تادربارة آن بدانيم برمالخواهندساخت يااين كه ماناگزير . اماقادربه حلش نباشيم

اين اين درطبيعت مااست تاراه حلهاراجستجوكنيم واست كه اشتباه انساني است، اين نيزواضح . ضروري استغالباًكه ماراه حلهارابراي همه مشكالت خودنمي يابيم وبسياري اين

يديادگيريم همچنان مابا. راخرابترميسازندحلهاي مامسائل ازراه عمل وتغييركنيم وچه وقت به طورعاجلكه چه وقت

پاسخهاي آني حل مشكل مانيم، دربباقي وانديشناك متفكر . ورزيمتعلل وپالن درازمدت خود

مردم كردبه عين منوال كهاتباع آينده به عقب به مانگاه خواهند«

ادوارگذشته نگاه ياشيفتگان جنگي عقب به تجاران غالم بهامروزآينده دربارةشيطان . ... ماخواهندبودانقرباني مردم آينده. ميكنند

ندداشت، وآن محتمالًشماومن خواهتعبيرخودشان

Page 448: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

448

، ماخودرابه چون بسياري مرتكبين اما،).وحكومتهاي ما(بودخواهد )1997باومايستر، ( » . نمي بينيمبدكنشحيث

آنتروپتالوژيقضيةيك خالصه از

بنابرعقيدةمتداولراكامالًنميدانيم اماياعالم گيتي مامبدأكيهان -1 )بِگ بانگ، ياانفجاربزرگ(يك گمان برده ميشودكه

ون سال قبل به طورتصادفي آغازهمه چيزبوده بلي 13.7تقريباً . شايدماهرگزنخواهيم دانست وشايداين مهم نباشد. باشد

بايك صداي خردكنندةكيهانشايدميشودكه فكر همچنين -2 .ازامروزازبين خواهدرفتبعد بليون سال 5بزرگ،

سال قبل به وجودآمده ايم 200.000 مليون تا 2 مادرحدود -3 هادرآيندة نزديك فاجعهاز ي توسط يكمن حيث يك نوعوما

. رفتيم بليون سال ازبين خواه6 يا 5شايدازده ياصدسال تادراين به عمل آورده ايم، مابهترين سعي براي دانستن حيات -4

باره ايضاحات واساطيرمختلف به شمول خلقت توسط

Page 449: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

449

كه ديده ميشودبه آهستگياين بسيار. دادعاشده اندخداون . است يك اشتباه تاريخي براي فرارازواقعيت ،غيرمفيدوخطرناك

قاعدةكلي واحداندازه گيري ترموديناميك ايضاح -5، قبل آغازميشوندباجديت و ،به درستيميكندچطورهمه پديده ها

، ازاين كه به تدريج وبه ناچارروبه زوال ومرگ روندقدرت خالقه وظاهراًتجديدحيات منقطع ولوموقتاًتوسط امواجي از

.گردند ، دربارة زندگي وآگاهي ازمرگ، كه مستلزم انهدام ناامني-6

مابراي ترديداست هميشه موجب پريشاني انسانهابوده ووشك تابراين داريم وكوششآگاهانه هستيم تالشهاي زنده ماندن خوددر

. ياانكاركنيم آييمفائق حقايقالزمي دانسته براي بقاي بسياري حيوانات شكار، سترواخفاء-7

نيروي زندگي ازيك معجوني زندگي وتمدن انسانها. ميشوندوفضايل چون تعاون، زبان، افزارسازي وخالقيت، بايك خصلت

. استمنفي معلوليت، ويرانگري، فريبكاري، حماقت، رنج ومرگ

Page 450: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

450

تكامل يك دوره ايدرما اين بسيارمحتمل به نظرميرسدكه -8حيواني، معصوم، شبيه تماس خودراباخصلت خودتدريجي

ازدست داديم، ركزبرزيستن، اصالًمبني برلذات جسمانيمتمپدرساالري، هنر، ودرمقابل زمان، زبان افزار، اندازه گيري، دارائي،

بقاي بعضي مزايايحاوي كه انكشاف داديم را دين وانديشهباطني ياناآگاهانه گي است، همچنين به طورغيرمحسوس زند

، ستني برجستهابه لحاظ دانخته ميشودتاحدي كه مياذهني سا . خودبيگانه شديم)نفساني، جسماني(خودفريب وازشخصيت طبيعي

اناتومي عصبي، ساختمان ژنيتيك، تاريخ، تمدن وطرززندگي -9تخيل قوةخالقيت وويرانگري انساني بي مانندما، وموجودة ما

.ودائمي ميسازندنموده ونامعقوليت ماراحمل چون (راي مسائل مامابقصدي شايدهمه راه حلهاي ، بسياري-10

بنديهاي اجتماعي، دين، فلسفه، سياست، تعليم، تداوي گروهسبب مشكالت وآميختن عرف شان خود) رواني، علم وتكنالوژي

Page 451: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

451

وناراحتي دانستن كامل ومقابله باناجوري براي ماناتواني وعادت . بنيادي ماميگردند

مثبت، اميد، انرژي رتباط بين قوه هاي درهم بافتة ماا-11، نه درك اندك ازاميدواريما. انميدانيمويرانگري وهالكت رو

تخفيف دادن تدريجي مشكالت مابلكه براي يك تنهابراي –؛ امااين رادانسته ايمپيشرفت نهايي درشعورانساني، روشنفكري

باقي واغفال كننده بازهم خيلي درهم برهم– اگرراست باشد . ميماند

يشوند، همه مل خودبيگانه مكا قسمت عمدة انسانهاازآگاهي -12كه وغامض هستند، وامكان داردمتالشيجوامع وفرهنگهانيز

ناپذيرومصيبت بارنه تنهابه بشريت زودياديرباعث زيان تغيير . زمين شودمحيط كرةبه خودش بلكه

ازحالت تنهاي علم هستيبه ارتباط امكان داردكه مااقالً-13 باشيم آگاه بهمبه طورخيره يام )دورةمابعدخداشناسي(خود

Page 452: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

452

زمان آن مسئوليت مابه حيث يك نوع رشدكند؛ امابطورهموبنابر .نمي شويمآن به انجامحاضرفلج وماتوسط دهشت

اين سناريوداده شده، مامكه به ت آنتروپتالوژي يك نام است-14 مالحظه كنيميتتاآن رابدانيم، تاآن رابه حيث يك تحريك معلول

تاحال ناشناخته، ، ي كهاه حلوتافرض كنيم كه يك نوع ردرآن صورت، اين . وناآزموده است، شايدقابل كشف باشد

تمهاي ضدفرهنگي وآخرت شناسي خواهدبود؛ اين باسيسخودشان ازلحاظ كه ، تفكرومؤسسات اجتماعي مرسوم . سازگاربوده نميتواندآنتروپتالوژي ملوث ياعفوني ميباشند

ابه طورجمعي وانفرادي حدواندازة خودفريبي كه درطبيعت م -15 انكار، حلهاي دروغين، تجليلهاي قبل برايجاسازي شده است، ما

ادعاي مرجع افرادجذابي كه گمراهانهموفقيت ودربارة ازوقت به هرحال ازاين به . خيلي مستعدهستيمباصالحيت مي كنند

بعدبايدعليه چنين مسائل مواظب بود؛ ديالوگ بايدعليه . عقايدتعصب آميزآغازگردد

Page 453: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

453

آنتروپتالوژيپاسخهادربرابرتزياقضيةدرك مستقيم ازشناخت بنابر تاحديبه عقيدة من همة ما

ويك پاسخ ضمني مطابق به طرززندگي آنتروپتالوژي طبقهي محتمل تاپاسخهايك سعي است ذيالً. داريمخوددربرابرآن

:بندي گرددكه راف ميكنم من اعت:)خوشي ولذت گرائي(هيدونيزمازنظر

زندگي شايدازكنترل وادارة شخصي من وهمچنين كنترول جمعي . من قبول ميكنم كه بيشترقسمت آن فاسداست. ماخارج باشد

شرايط، من تاميتوانم خودرابه طورواقع بينانه خوش نگاه دراين ، بدون آن كه )بخورم، بنوشم، عشق بازي كنم، وبشاش باشم( كنم

. سانمبخواهم به ديگران زيان رخصلت و حماقت قبولبا: مسئوليت شخصي واجتماعيازنظر

ويرانگري نوع انسان يابشر، من ميخواهم تاهرقدرميتوانم افرادبايدشيوه هاي زندگي سالم، . تامشكالت خودراتخفيف دهم

Page 454: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

454

داشته باشند؛ زيست محيطيبامساعداخالقي، به نفع اجتماع، محلي وجهاني حساس پاليسيهاي اجتماعي بايددربرابرنيازمنديهاي

.وپاسخگوباشندقضيه من بكلي : عمل قهرمانانه، فداكارانه، انقالبيازنظرامابه عقيدة من اين به تصديق ميكنم كه تمدن عليل است ياتز

وبايدموردچلينج شايدسياسي است كه وخاطرسازماندهي اجتماعي من مي پذيرم تادرراه آوردن تغييربنيادي . يامبارزه قرارداده شود

.تحمل رنج وسختي شوم، بميرم يااگرالزم بودكشته شومم: )بردن به وجودخداوندپي انكاراز(اگنوستيسيزمازنظر

آنتروپتالوژي، براي من هيچ دربارةبعدازشنيدن بحث هردوجانب، من من نميدانم كدام يك حقيقت دارد. كدام آن قانع كننده نبود

امابه ممشكوك هستدرموردآنهائي كه متيقن به نظرميرسندمن شايداگنوستيك باقي بمانم . شواهدگوش ميكنم

. ياشايدمتقاعدشوم

Page 455: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

455

كامالًتوافق دارممنفي تصويرمن با: بدبيني ونوميديازنظرمن راه نجات . عظيم استوتاثيرش باالي من يكي ازنوميدي

، من مستعفي، ازوضع دشوارانساني مانمي بينم، من اندوهگين هستم .ل به خودكشي باشمغيرفعال، حتي شايدمتماي

دراينجاارائه گرديدندمتضمن بسياري ازمنفيهاي كه : ارزيابيازنظر به وسوسة خودفريبي وسياست باتوجه. تحقيق وبررسي بيشتراند

عيني به خاطريك مميزي اطالعات، من جمع آوري خودزاوري .آنتروپتالوژي خيلي دقيق راتقاضاميكنم

راردميكنم، اين باتجربه يامزاج من بكلي اين قضيه ياتز: انكارازنظراين خيلي انتخابي . خودمن وفق نميكند، نه بامطالعة من ازحوادث

انكارشايدازلحاظ . قابل اطمنان نميباشدبسياربراي من است و .باشدياضعيف نيرومندروشنفكري

جهان طوري كه آن رامطالعه : جنائي يابيماري روانيازنظرمن به ارتباط سخ اپ. درهم وبرهم استحالت ميكنم يك

Page 456: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

456

اين باسياست . هرقدرميتوانيدبراي خودبگيريديعني : غارتگراستهركشتاردسته براي ديوانة كه رهبر. خودخواهي وفق ميكند

آماده براي هرفرصت ماركيتكه ، مقاطعه كارغيراخالقي جمعي . استم كه يك دارودستة من ومن عقيده داري: فانتيزي دينيازنظر

وماداليل نتظارماستدنياي بهترديگربه اماقصوروكمبوديهاي خودرامي . اسرارآميزكارخداوندرانميدانيم

سرانجام ، وپذيريم، كوشش ميكنيم تاازقانون خداوندپيروي كنيم .تكيه كنيمرحم اوبر

شناعت حالت انساني، من باقبول: عرفانيازنظرتصوفي ياتحليل ياازآن گريزنميكنم، يايك تجزيه ومقاومت، عميقاًبه ، بلكه خودم رادرميابم كه برابرآن نميسازمحصاراميددر

، لفظي، هواخواهي ومعامله خستگي، ماوراي يك حالت آگاهي . نموده امتغيير گري

Page 457: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

457

هرنوع پاسخهاي ممكن من نميدانم كه آيااين فهرستبسياري ماخواهيم ديدكه امابه عقيدةمن راوانمودميكند

به پاسخ ديگري اسخ پخودراازيكدركجاوفق ميكنيم، ومانيزقريباً البته، فهرست مذكورواصطالحات ياعبارات. درحال تغييرمي بينيم» فانتزي«به طورمثال، پيروان ديني اصطالح. آن نيزمتنازع فيه اند

» انكار«خوشبينان پتالوژيكي اصطالح . راردخواهندكردبه تقريبي چيزي راامااين طبقه بندي . راردخواهندنمود

داري ت به طرف درداخل آن ماتمايال.نيمماميدهدتابااليش كاركتالشهاي اصلي براي گالويزشدن به مسائل كه روبروهستيم وعليه

بليون مردم 6.5امابايداين رانيزقبول كنيم كه دربين . ديده ميتوانيمهيچ چيزشوق آدم . عظيمي وجودخواهندداشتفرقهاي جهان

، نميتواندكشي بعضي فعالين ديني يا انقالبي راهرگزمتوقف ساختهخودكامه، حبس به جزيكنوع ديده باني حكومت

تعدادفزايندة مردم اميدكه . متقابل ناخوش آينديامتساوياًتكتيكهاي عملي كه بايك اخالق شايستگي و شخصي يك احساس مسئوليت

Page 458: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

458

رهنمايي شود، ويك اميدواري براي همبستگي اجتماعي حتي . جهاني رادرك كنند

زاج ماوهمچنين به افقهاي فكريمابه خويام چگونگي پاسخبسياري ماازميان عينكهاي عالقمنديهاي . ماارتباط دارد شخصي

گرسنگي، خودداري ازدرد، منفعت، دلچسپي چون (آني ياضروريازمااصالًباآن موضوعات بعضي . مي بينيم)شهواني، وغيره

عالقمنداندكه فاميلهاي ما، همسايه گان، فرهنگهاوكشورهاي به (يهاي مامحلي وكوتاه مدت ميباشندزند؛ عالقمندمارامتأثرميسا

دربارة بعضيها. )راي بدهيم؟مابكدام حزب سياسي بايدطورمثال، خطرات محيطي، عدالت اجتماعي سراسري، صلح، براي يك آيندة

درفكرسناريوهاي وبعضيها. ده هاسال نگران هستندبشريت تاچقدروقت زنده بوده ميتواند، آيا: بسياردورميباشند

چه خودكيهاندورنماهابراي سيارة زمين، براي نظام شمسي وبراي . ؟ شايدبسياري مادربارة هركدام اينهاتايك حدي فكركنيمهستند

Page 459: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

459

بعضي ازمابه طورناسالم دربارة مدت آني يادرازمدت شايد . ازحدزيادنگران باشيم

دربارة نوع بشروپيشگويان خيليهاگفتةانتقاديون تصورميكنم كه، امابسياري حقيقي ميدانندرا)پيامبران روزمحشر(ياسرنوشت بد

وحتي آنهايي كه . خودراناتوان ميبينندتادرباره اش چارة بكنندخواهان تغييرهستندشايدندانندكه چطور، يااصالًدرتالشهاي

يك احساس مبهم بابنابرآن بسياري ما. خودكافي پيش نميروندراندن گذناتواني ونوميدي گذاشته ميشويم وچارة ديگري جز

، ولوكه بابعضي ندگي، بابقاءروزمرة خودما نداريمساختن بازياحالت اين . اجتماعي وايدياليستي آميخته گرددتالشهاي

به آنتروپتالوژي حاد. جنبه باشدازتاريكترينناگوارانساني شايدچارة كه مارويهمرفته يمعموليافهم كافي بداست امادرك اندازة

بازماندگان خالف طبيعت مابه حيث براي تغييردادن مسيرنداريم م نوميدي نامطبوع وغيرقابل تحمل .وحل كنندة مشكالت ميباشد

؛ اميد، ايمان وعقيده خيلي جذابترانداماسرانجام اوهام واضح است

Page 460: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

460

زندگي كردن درفضاي ذهني بسيارمشكل بين اينها. وآشكاراند مگرشايديگانه موقف صادقانة مقدماتي براي برتري يافتناست .باشدوحقيقي قموث

: ماخذ

What is wrong with us? (TheAnthropathology Thesis) Colin Feltam, England (2007)

:دربارة مؤلف كتاب كولين فلتام، پروفيسرمطالعات مشورت انتقادي دردانشگاه

موصوف رياست كورس انكشاف مسلكي . شفيلدهالم استوي يك سردبيرپيشين . ت وتداوي رواني به عهده دارددرمشور

اوبيش ازبيست .است) ژورنال انگليسي رهنمائي ومشورت(تداوي رواني «بشمول . كتابهارانوشته وبه نشررسانده است

Page 461: Philosophy for Afghan Intellectuals - Volume 12

461

رت، درتداوي رواني ومشومباحثات«، » 1992ونارضايتي آن، رة مشورت وتداوي رواني، كتاب رهنماي خردمنددربا«و» 19992006«.