یک نظریه

Preview:

DESCRIPTION

یک نظریه. وقتی ملتی مقهور می‌شود‌ تا هنگامی که زبان خویش را خوب حفظ کند، گویی کلید زندانش را در دست دارد. این سخن آلفونس دوده ( Alphonse Daudet ، 1849-1897) نویسندة فرانسوی، مربوط است به روزگار استیلای آلمان بر استانهای آلزاس و لورن فرانسه ( Alsace and Lorraine ). - PowerPoint PPT Presentation

Citation preview

یک نظریه

ک�ه ت�ا هنگ�امی مل�تی مقه�ور می ش�ود وق�تی

ز�ب�ا�ن خ�ویش� را خ�وب ح�ف�ظ ک�ن�د، گ�وی�ی کل�ی�د

زندا�نش را� در دست دارد.

( دوده آلف��ونس س��خن ( Alphonse Daudet ، 1849-1897این

نویس�ن�دة فران�س�وی، �مرب�وط اس�ت� ب�ه ر�وزگ�ار اس�ت�یالی� آلم�ان

( Alsace and Lorraineبر استانهای آلزاس و لورن فرانسه )

زب�ان فق�ط وس�لة س�خن رف������ع و گفتن م�ا روزان�ة نیازمن�دیهای نيس�ت بلک�ه ب�ا موج�ودیت اه�ل ف�رهنگی و فک�ری

زبان بستگی دارد.

و پرمای�ه زب�انی ک�ه مردمی توان�ا ندارن�د، از فک�ر ب�ارور و زنده و آفریننده بی بهره اند.

هر ق�در در تق�ویت زب�ان، این بنی�ان در ش��ود، غفلت زن��دگی مهم انگ�اری س�هل م�ردم فک�ر پ�رورش

شده است.

کس�انی ک�ه ح�د و رس�م مع�انی کلم�ات و

آنه�ا ب�رای خودش�ان روش�ن نيس�ت، م�رز

چگون�ه می توانن�د درس�ت بیندیش�ند و چ�ه

حاص�ل کنن�د؟ مط�رح می توانن�د را چ�یز

پریش��ان گویی بی گم��ان پریش��ان فکری

است

تاثیر زبان در ایجاد حالتهای روانی

تاثیر عاطفی

یک غزلجواني شمع ره کردم که جويم زندگانی را

نجستم زندگاني را و گم کردم جواني را کنون با بار پيري آرزومندم که برگردم

به دنبال جواني کوره راه زندگاني را کاروان گم کرده را مانم ،به ياد يار ديرين

که شب در خواب بيند همرهان کارواني را بهاري بود و ما را هم شبابي و شکر خوابي

اي گل شبيخون جواني را چه غفلت داشتيم چه بيداري تلخي بود از خواب خوش مستي

که در کامم به زهرآلود شهد شادماني را ي اال اي همزبان دل یسخن با من نمي گو

بي همزباني را ةخدايا با که گويم شکو نسيم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان ديده

به پاي سرو خود دارم هواي جانفشاني را نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتن

که از آب بقا جویند عمر جاوداني را

رباعی یک

نیست فردا دسترس ترا امروزجز سودا نیسته فردات بة اندیشو

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

دیگر غزلینه به من بر بعد مرگم نه به خود زحمت بسیار دهید

سر گور و کفن آزار دهیدنه پی سنگ نه پی گورکن و قاری و غسال روید

لحد پول به حجار دهیدکه بدان به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسی

عضو بود حاجت بسیار دهیدکه دگر این دو چشمان قوی را به فالن چشم چران

خوب دو چشمش نکند کار دهیدبه فالن وین زبان را که خداوند زبان بازی بود

هوچی رند از پی گفتار دهیدراست کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است

تحویل علی اصغر گچکار دهیدبه فالن وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاه

سنگ تراش ته بازار دهیداز عرق کلیه ام را به فالن رند عرق خوار که شد

کلیه او پاک لت و پار دهیددر جوانی ریه ام را به جوانی که ز دود و دم بنز

ریه او شده بیمار دهیدمعده ام چانه ام را به فالن زن که پی وراجیست

را به فالن مرد شکم خوار دهیدد فاطمه بی دندان غم dبه که، گر سر سفره خور

دندان مرا نیز به آن یار دهید

دیگر شعریمیهن به برگشت چو مکه از رجب حاجی

خانه             به آورد ره گونه صد دو آوردنفیسی       اجناس و گرانقیمت اشیای

نشانه بود را همه ظرافت و حسن کزفریزر و یخچال و ساعت و رادیو از

شانه       و آیینه و حوله و ادکلن تامخمل تختی رو و ابریشم ی پرده از

زنانه       ملبوس و مردانه جامة تاچیده و بسته را همه محکم جعبة در

زمانه               آفات ز نبینند لطمه تاظریفی               است نوشته جعبه آن بر که دیدم

" بهانه "   !         بتخانه و کعبه تویی مقصودحالت ابوالقاسم از شعر

سخن اهمیت

پن���دارها و انديش���ه هاي آدمي در نه���ايت ، ممكن �انديش�ه ةاس�ت تب�ديل �به س�خن ش�ود. س�خن� مجس�م

اس�ت .� اگ�ر� �انديش�ه� اي وا�ال و درس�ت� و پن�د�اري ني�ك iدرس�ت و �گف�تن i� نوش�تن� i دا�ش�ت�ه باش�يم � ام�ا م�وهبت�ص�حي�ح� در ت�وان م�ا نب�اش�د، �س�تم ب�ر� اندي�ش�ه �و� در iن�ه�ايت � س�تم ب�ر �نيك�ي ك�رد�ه �ايم� زي�را بخ�ش ا�عظمت��و�ا�نi نوش��ت�ن اكتس��ابي اس��ت �. ا�نس��ان � ج��ز د�ل � و ز�ب�ا�ن چ�ي�زي نيس�ت ؛ �يع�ني � دل مح�ل � اند�يش�ه� و زب�ان وس��يله ي ب�ي��ان ان�ديش��ه �اس��ت . پس �انس��ان ، ج��ز

.انديشه ، چيزي نيست

گوید می مولوی

اي برادر! تو همه انديش���ه اي مابقي تو، استخوان و ريش���ه اي.

گر بود انديشه ات گل ، گلشني ور بود خاري ، تو هيمه ي گلخني.

كلمات امالي قواعد و قوانين عربي و فارسي تركيبات و

فارسي در رايج مهم مباحث

بی

: به عن00وان پيش00وند صفت س00از ب00ا نيم فاص00له نوش00ته بي مي ش0ود: بي چ0اره ، بي دانش ، بي دولت ، بي ه0نر، بي خ0بر، بي دل ، بي ك00اره ، بي ادب ، بي س00ر و ته ، بي دس00ت و پ00ا،

بي ياور، بي خورد و خواب ... در واژه ه00اي زي00ر، »بي « پيش00وند محس00وب نمي ش00ود و ب0دان جهت ج0دا نمي نويس0يم : بيه0وده ، ب0يزار، ب0يراهه ،

بيگانه .

می

مي : به عن00وان پيش00وندي كه مفه00وم اس00تمرار به فعل مي بخش0د، ب0ا نيم فاص0له نوش0ته مي ش0ود:

مي رود، مي رفت ...

هم

هم : کلم��اتي را ک��ه ب��ا هم ت��رکيب مي ش��وند، مي توان در چند گروه جاي داد:

- گ�����روهي مث�����ل: هم کالس، هم س�����فر، 1هم جنس، هم چنين، هم شهري، هم کار...

- گروهي مثل: هم دل، هم درد، هم راه...2- گروهي مثل: همشيره، همسايه، همسر...3- گ����روهي مث����ل: هم طبق����ه، هم ص����نف، 4

هم قامت، هم خاصيت، هم اتاقي...- گروهي مثل: هم مسير ، هم مسلک...5- گروهي مثل: همايش، هماهنگ...6

هیچ

هيچ : اغلب به ص�ورت ص�فت مبهم به ك�ار مي رود و هم��واره ج��دا نوش��ته مي ش��ود: هيچ چ�يز، هيچ ك�دام ، هيچ كس ، هيچ گ�اه ، هيچ گ�ونه ، ب�ه هيچ وجه ، در هيچ ح�ال، هيچ

يك.. .

بهبه )ح�رف اض�افه( : معم�والz ج�دا نوش�ته مي ش�ود: به كت�اب ، ب�ه

خير�، به سالم�ت ، به� دل� ، به� نام� خدا...در موارد زير پيوسته نوشته مي شود:

وق�تي ب�ر س�ر فعل بياي�د: ب�رفت ، ب�رو، بروم...

بر س������ر بن فعلي بياي������د كه به دوام ك������ار داللت دارد: بس�ازبفرو�ش )كس�ي كه � ك�ارش س�اختن و ف�روختن مس�كن

است( .

بر س��ر اس��مي بياب��د كه به هم راهي آن ، تب��ديل به ص��فت مي� ش���ود: بخ���رد� )خردمن���د�(، ب���دا�نش )دانش���مند(، به���نر

)�هنرمند(، بن�ام )نام� دار(.

در تركيب�ات ع�ربي : بالفص�ل ، بالع�وض، بشخص�ه، ب�رأي العين، بعين�ه، ب�نفسه، لذاته، ما�بازاء..�.

ها

ب00ا نيم فاص00له نوش00ته مي ش00ود: ، جمع ة: نش00انهاكتاب ها، اين ها، آن ها، چه ها...

)i-( نقش نماي اضافه- بع0د از مص0وت بلن0د »-P ا« تب0ديل به »ي « مي ش0ود: دان0اي راز به

جاي داناءT راز...- بع0د از مص0وت بلن0د »-W و«: ب0وي ج0وي T مولي0ان به ج0اي ب0وء ج0وء

موليان ...وT م0ا، جل0وT خ0انه ، ة- بع0د از مجموع0 Pو«: ره ر P-« مص0وت و ص0امت

لباس نوT شما...بع0د از مص0وت كوت0اه »-T «: خ0انه ي ش0ما، ب0وته ي گي0اه ، زي0ره ي -

کرمان...طب0ق نظ0ر فرهنگس0تان بای0د ب0ه ص0ورت خان0ة نوشت.-

Wوي من ... WويT دان0ا، ه0ر دWويT ش0ما، رادي0 - بع0د از مص0وت كوت0اه »-W «: ت0- بعد از همزه بر كرسي واو »ؤ«: لؤلؤي الال...

- بع0د از هم0زه ب0ر كرس0ي الف »أ«: منش0أ ك0ار )ب0دون نشانه (.

همزه در کلمات فارسی

در كلمات فارسي ، از به كار بردن همزه به جاي »ي « پرهيز كنيم :

بنويسم ننويسيم آيين آئين آيينه آئينه پاييز پائيز

دانايي دانائي فرماييد فرمائيد

نمائيم نماييم

تنوین و كلمات عربي بر وزن »افعل « كلمات غربي و فارسي

تنوين نمي پذيرند: بنويسيم ننويسيم

e اكثر اكثرا

e حداقل اقال

e به ناچار ناچارا

e گاهي گاها

e تلفني تلفنا

e شفاهي / به زبان / زباني زبانا

e e/ دوم / دوم اين كه دوما ثانيا

e e/ سوم / سوم اين كه سوما ثالثا

e درخواست ما اين است خواهشا

کلمات غیر عربیعربي غير :كلمات ننويسيم مؤلف « »طاي با را

ننويسيم بنويسيم

اطاق اتاق

اطريش اتريش

اطو اتو

امپراطور امپراتور

باطري باتري

باطالق باتالق

بليط بليت

طاقديس تاقديس

بقیهطبر تبر

طبرخون تبرخون

طبرزد تبرزد

طبرزين تبرزين

طپانچه تپانچه

طپق تپق

طپيدن تپيدن

طرخان ترخان

طنبور تنبور

طوفيدن توفيدن

طهران تهران

لغويمشابهتهای

:تباه و فاسد شده بر اثر نم کشيدن؛ آب ديده: فلزي که خوب ساخته شده باشد.آب داده

: جزيره ؛ āb-xast آب خوست : ميوه ي آب انداخته و تباه شده .آب خست

؛ برجستگي سوهانآج: دندان فيل.عاج:

:آينده؛ آجل•: شتابنده.عاجل•

: پايان؛ آخiر: ديگر.آخdر

؛ پاييز نام ماه آخر،آتشآذر:نام پدر ابراهيم نبي.آزر:

؛ رساترابلغ: دورنگ، سياه وسفيد.ابلق:

: پيروان؛اdتباع: پيروي کردن.ات�باع

: ثمرها؛ اثمار.: افسانه هااسمار

:کره ي آتش؛اثير:گرفتار.اسير

: نيکوتر؛ احسن:آفرين برتو که نيکو کردي.احسنت

: زندگان )جمع حي(؛اdحيا: زنده کردن. اiحيا

: جمع خبر؛ اdخبار•: آگاهي دادن.اiخبار•

: برادران؛اiخوانوان dخdدو برادر.ا :

: جمع سند؛ اdسناد: نسبت دادن.اiسناد

؛ ماننده جمع شبيه،اdشباه: Pح، روح و سايه.اdشباح: ب Pجمع ش

: جمع شعر؛ اdشعار: اطالع دادن.اiشعار

: جمع شعاع است به معني پرتو. اشعه درست اشعه هاجمع بستن آن به

نيست.

: جمع عPرPض؛ اdعراض: روي گردانيدن.اiعراض

: جمع عPلPم، نام هاي خاص؛اdعالم: آگاه کردن. اiعالم

لغوکردن؛اiلغا: تلقين کردن. اiلقا:

: نشانه ها؛اdمارات : حکومتها، اميري کردن ها؛ اiمارات

: ساختمان ها.عiمارات: نشانه؛اdمارت

: حکومت؛ اiمارت .: بنا، ساختمانعiمارت

: آرزو؛ اdمdل:کار.عمل

: نسبت دادن؛انتساب : گماشتن. انتصاب

: چهارچايان؛اdنعام: بخششاiنعام

: کنايه از تکبر؛ بادi بروت صحيح نيست. باد و بروت:

: نام موسسه اي مالي؛ بانک: صدا. بانگ

: دو معني دارد:با وجود اين- به سبب اين،1- برخالف اين؛2

: غلط است.با اين وجود

: هنگامه؛بحبوحه: غلط است.بهبوهه

: بيابنگرد؛بdدdوي: )به سکون دال( ابتدايي، اوليه. بdدوي

: کمال فضل و ادب؛براعت: بيزاري.ءتابر

: کلمه اي عربي به معني پاره اي از برههزمان است؛

: معني ندارد.برحه

: معرب پياده است؛بيدق: پرچم، علم.بيرق

: تالش و جنبش. تپيدن: صحيح نيست.طپيدن

: )بر وزن شعله( شيء نادر و ط�رفهعجيب.

طPرفه: )بر وزن ضربه( يك بار جنباندن پلك.

: تجزيه کردن؛ تحليل: الاله االالله گفتن.تهليل

که dرdتارک ها، ميراث ها. ت :: شاخه ي درخت؛تdرکه

پاک : تصفيه در عربي به معناي تصفيه حساب است و تصفيه حساب در کردن و پالوده کردن

موقعي به کار مي رود که حساب پرداخته و پاک شده باشد و ديگر کسي طلبکار نباشد. به همين

هر نوع اقدام براي انتقام جويي و تريب مجازا به اطالق مي شود؛ کينه کشي

يعني »مساوي کردن، يکسان کردن، تسويههم سطح کردن )مثال زمين ناهموار را(.

موازنه در ايجاد تعادل و به معناي تسويه حساب است. اين ترکيب به معناي مجازي به کار حساب

نمي رود و با تصفيه حساب مترادف نيست«

: در عربي مال همراه جهازعروس؛

هيز dصفت اسب است به معني ج :تندر و و چابک.

: واژه ي جديدي است که جهازيه وجهيزيه به جاي جهاز به کار مي برند.

: مانع ميان دوچيز؛ حايل: ترسناک.هايل

: ناحيه؛ حوزه: پهنه اي که آب آن به يک رود حوضه

مي ريزد.

: خواه ناخواه / خواهي نخواهينوشتن آن با حرف اجباري، از روي ناگزيري.

نخواهي( يا ناخواه / خواهي وعطف )خواه نادرست است.

در زبان عربي به معني : دربدروازه اي است كه بر ورودي شهر

درTنصب شود. نبايد آن را به جاي e بايد نوشت در فارسي به كار برد. مثال

مسجد نه درب مسجد.

: مخ؛دiماغ: بيني.دdماغ

: آفتاب ؛ذ�كا: تيزهوشي؛ذdكا : تيزهوشي. ذكاوت

: تيزهوش ؛ ذكي: پاك دامن.زكي

: خواري؛ذiل�ت ل�ت dخطا، لغزش. ز :

: ذي ربط / زيرربط صفتي است به معني كسي كه با ذي ربط

كاري ارتباط يا در كاري مسووليت دارد. نوشتن آن به صورت »زير ربط« غلط

فاحش است.

: بازگشت انديشه به خود براي رويهبررسي ژرف تر؛ نوشتن آن به جاي

»روش« درست نيست.

: جمع شأن به معني مقام و كار شؤون شؤوناتاست. جمع بستن آن به صورت

درست نيست.

: كسي را زدن و به او ضرب و شتمفحش گفتن و ناسزا روا داشتن است؛

: كسي را زدن و ضرب و جرحمجروح كردن.

:فراز( به معني phrase)از واژه ي فرانسوي فراز

است آن را در معنی »بخش« به کار جملهنبریم.

»ممنوع« و »حرام« )در : محظورمقابل مباح و حالل(

: آن چه از آن مي ترسند« و محذورe به معني »مانع« و »گرفتاري« توسعا

خ : تاريخ نگار؛م�ور�خ وdر� : تاريخ دار.م�

لغوی تفاوتهای

: ظاهرا اصل اين کلمه از حوله/هوله ترکي و دگرگون شده ي خوابلي، به

معني پارچه ي خواب دار يا بافته ي خواب دار است. پس نوشتن آن با هاي

هوز به اصل نزديک تر است زيرا در زبان ترکي به علت نبودن مخرج صوتي

خ، آن را با هاي هوز تلفظ مي کنند.

و کاربردهای آن نقطه

خبري کامل جمالت پايان در

بلندي دةدر يک بيابان وسيع، يک بوته ي خار قصياست.

در پايان جمالت انشايي در عرفان شايد هيچ کلمه اي را پرمعني تر و

پهناورتر از عشق نتوان يافت.

در پايان جمالت امري عيب کسان و احسان خود منگر.

اختصاري ةپس از نشان ه0 . ق. )هجري 428- ابن سينا، متوفي به سال

قمري ( شارح آراي فلسفي ارسطو است.

پس از اعداد يا حروف و ديگر نشانه هاي تفصيلي

البته از عاليم ديگر مثل خط فاصله )-( و

پرانتز نيز استفاده مي کنند.

. مخزن 1- آثار نظامي از اين قرارند: . ليلي و 3. خسرو و شيرين؛ 2االسرار؛ مجنون...

ويرگول

در بين عبارت ها و جمله هاي غير مستقلي كه با هم در حكم يك جمله ي كامل باشند - آن را كه حساب پاك است ، از محاسبه

چه باك است ؟

آن جا كه چندين كلمه يا عبارت تابع يك حكم يا اسناد هستند

- فردوسي ، نظامي، مولوي ، سعدي و حافظ بزرگ ترين سخنوران ايران اند.

ميان متبوع و تابع همانند عطف بيان يا بدل

سراي غزل ، بزرگ ترين شهریار0 لطیف ترین عواطف بشری را ، معاصر

وارد غزل کرده است.

در ميان دو كلمه يا دو عبارت كه احتمال داده شود خواننده آن ها را غلط بخواند

0 امام، امت اسالم را زنده کرد.

براي جدا كردن بخش هاي مختلف يك نشاني يا مرجع يك نوشته

(، بوستان ، 01363 سعدي ، شيخ مصلح الدين، )چاپ دوم ، تصحيح و توضيح غالمحسين

يوسفي ، تهران، انتشارات خوارزمي .، 019125 تهران ، خيابان دكتر شريعتي ، كدپستي

.92كوچه علوي ، شماره ي

به جاي حرف عطف ، بين جمله هاي هم پايه :Pن كه خود افتي . )در 0 بد مكن كه بد افتي ، چPه مكاين دو مثال هر ويرگول به جاي يک واو نشسته

است.

تغيير معني در جابه جايي ويرگول قيد ،خسته از سفر)، بازگشت . خسته از سفرمرد، -

(است.

قيد است.(خسته )، از سفر بازگشت . خسته 0 مرد،

صفت است.(خسته ، از سفر بازگشت . )مردT خسته 0

صفت خسته از سفر، بازگشت . )مرد خسته از سفر0 .(است

) ؛ ) ويرگول � نقطه

بع000د از جمله اي مي آي000د كه از نظ000ر اص000ول دس0توري ، مس0تقل و از نظ0ر مع0ني ، كامل اس0ت و نقطه 0 0نش00ان 0كم00ال 0مع00ني 0به 0 ش00م0ار مي رود و0لي 0 ويرگ000و0ل بي000انگر ا0ي0ن اس000ت كه0 نويس000ند0ه0 توض0يح 0ت0ا 0تفس0ير0ي اف0زو0ده 0، خوانن0ده را 0به عطف

توجه مي خواند:

0 مشك آن است كه خود ببويد؛ نه آن كه عطار بگويد.

هنگام تفكيك بخش هاي مختلف وابسته به يك حكم كلي كه در بين اجزاي هر يک از بخش ها

وير گول به کار رود، از اين عالمت استفاده مي کنند:

017 درصد مردودها بدين ترتيب بود: كالس الف ، درصد.20 درصد؛ كالس ج ، 13درصد؛ كالس ب ،

) ... ( » « گيومه

هرگاه نويسنده بخواهد كه قول ديگران را در ميان سخن خود مشخص كند، در ابتدا و انتهاي

سخن او از اين نشانه استفاده مي كند:

- سعدي مي گويد: »همه كس را عقل خود به كمال نمايد و فرزند به جمال .«

در آغاز و انجام كلمه ها و اصطالح هاي تازه ، جعلي ، عاميانه يا كلمه هايي كه موردتأكيد قرار

مي گيرند:

0 اهل منطق »استقرا« را استداللي مي دانند كه ذهن را از حكمي جزئي به حكمي كلي برساند.

هرگاه سخن منقول شامل چند پاراگراف يا بند باشد، گيومه در آغاز هربند و فقط در پايان بند آخر قرار

مي گيرد، مطابق نمودار فرضي زير:...........................................«

. .............................................................«

. .............................................. ..................

...........................................«». ..................

... هرچند اگرچه،

0 اگ0ر چه ع0الم اس0ت ولي اهل عمل ص0الح نيس0ت . )غلط (

0 اگ00ر چه ع00الم اس00ت ، اهل عمل ص00الح نيس00ت . )صحيح(

0 ع0الم اس0ت ولي اهل عمل ص0الح نيس0ت . )صحيح(گرچه سيم و زر ز سنگ آيدهمي

در همه س0نگي نباش0د س0يم و زر

فعل: بایست

آن چه بايست ندادند به من و آن چه دادند نبايست مرا

فعل: باید

آن کس که نبايد، بر ما زودتر آيد

تو ديرتر آيي به بر ما که ببايي

تاکید: قید بایست

مديحه سرايان درباري بر حسب وظيفه در ايام خاص بايستي اشعاري

مي سرودند

قید: باید

اين خبر را بايد به او برسانيد

ویرایش انواع

فني -1 ويرايش

زباني -2 ويرايش

محتوايي -3 يا علمي ويرايش

زبانی ویرایش کارکرد

زبان ذاتي ابهام رفع

وق0تي ک0ه مض0اف و مض0اف الي0ه کن0ار ي0ا ص0فت اگ0ر مي گيرن0د، ق0رار هم مض0اف الي0ه ديگ0ري ب0ر آن ه0ا اف0زوده ايج0اد ابه0ام ک0ه اس0ت ممکن ش0ود،

کند.

گنبد مسجد + بزرگ

گنبد مسجد بزرگ گنبد بزرگ مسجد

روشنان فلکي را اثري در ما نيست.حذر از گردش چشم سيهي بايد کرد

نشاط اصفهاني

راقم اين س0طرها ب0ر اين اس0ت ک0ه ب0ا تام0ل در مب00اني و مف00اهيم آن چ00ه ام00روزه ب00ه عل00000000000وم انس0اني

مع00000روف اس00000ت، چش0م انداز و مس0ائل آتي آن و نس000بت آن را ب00ا جامع00ه تب00يين

کند.

راقم س000طوري ک000ه در پي مي آي0د، ب0ر آن اس0ت ت0ا ب0ا تام0ل در مب0دا مبن0ا و معن0اي آنچ0ه ک0ه ام0روزه عل0وم انس0اني ن0ام گرفت0ه اس0ت، آين0ده، مس0ائل و نس000بت م000ا را ب000ا اين عل000وم تب000يين نماي000د.« )معل000وم نيس000ت ک000ه س0طور در پي مي آين0د ي0ا

راقم

باغ بزرگ؛ باغ بزرگي را ديدم:

باغ، بزرگ بود؟ باغ م0ال يکي از بزرگ0ان

بود؟

باغي بزرگ ديدم،• ابهام برطرف مي شود .•

انتخ0اب مي کنن0د • ن0اگزيري اس0مي از گاهي که مضحک از آب در مي آيد.

•Tمثال از ترکيب وصفيتخم گ0ذار • اتحادي0ة م0رغ اس0مي گ0روه

را س0اخته اند. از نظ0ر م0رغ داران تخم گ0ذار م0رغ داران تخم گ0ذار ص0فت زب0ان منط0ق اس0ت ام0ا ب0ه لح0اظ امک0ان عملي باي0د آن را

صفت مرغ بدانيم.

پسران وزير ناقص عقل به گدايي •به روستا رفتند

ضمير مرجع در ابهام

پليس تروريستي را که سايه به سايه •دنبالش بود، دستگير کرد.

افسر نگهبان گفت که امشب نوبت •نگهباني من است.

پدر و مادر بيمارش را بردند.•

ابهام در جا به جايي مسند اليه و مسند

از رهگذار حادثه قارون شود •گدا

ترجمة غلط و تحت اللفظي، سبب ابهام

او پس از فرار از زندان در جنگ •داخلي اسپانيا که در آن کشته شد،

شرکت کرد.در آفريقا انسانها از کودکي به پيري •

مي رسند.

بي دقتي در شمارش سبب ابهام مي شود

دو خواهر و برادر به علت وبا جان •سپردند

بي دقتي در کاربرد صفت تفضيلي سبب ابهام مي شود

»خط من از خط ميرعماد بدتر •است.«

کاربرد نادرست صفت سبب ابهام مي شود

»هيچ کارمند وظيفه شناسي تن به •دريافت رشوه هاي ناچيز نمي دهد.«

با وجود...

ترکيبي دو معنايي

معني اول: به علت وجودT؛ مثل: با وجود •اين شاگردان آشوبگر در کالس، تدريس

غير ممکن است.

•...Tمعني دوم: علي رغم وجود - با وجود ضعف پيري، روزي ده ساعت

کار مي کند.

گاهي مع0ني آن مبهم اس0ت: ب0ا وج0ود •اف0رادي مث0ل آن0ان وض0ع دانش0گاه اص0الح نمي ش0ود )ب0ه س0بب وج0ود آن0ان ي0ا علي

رغم وجود آنان(؟

ابهام از فعل ها يا مصدرهاي دوپهلو )دووجهي(

»کشتار مسلمانان همه را متعجب •کرد.«

ابهام در دخالت قيد

- »ايمان داشتن، بدون شک، کار دشواري است.«

معاني مثبت در جمالت منفي، سبب ابهام مي شود

براي اين کتاب نمي توان قيمتي قايل شد.•

ابهام در صفات مبهم•

»همه ي مردم وظيفه شناس نيستند.«-

ابهام در تشبيه•

من مثل تو زود باور •نيستم

ابهام در تتابع اضافات•

جامعه شناسان اقوام بدوي•

پارادوکس، شبهه يا شطحيه، •سبب ابهام

e - »منتقد پنج غلط از مقالة او گرفت که اتفاقاهمه درست بود.«

نوشتن يا ترک ... ي سبب ابهام •مي شود

»دولت شوروي... يورشي جدي براي تحصيل امتياز نفت در شمال ايران،

آغاز کرد. کابينه / کابينه ي محمد ساعد را زير فشار شديد قرار داد تا به مذاکره در باب نفت تن در دهد«

نادرست ابهام عادت هاي سبب ،

قبال چن000ان ك000ه »•گف0تيم، شناس0ايي عوام0ل م0وثر ب0ر بهب00ود به00ره وري ن0يروي انس0اني... در گ00رو ش00ناخت دقي0ق كاركن0ان...

است.«

عن00وان آن چنانك00ه •ش0000د، شناس0000ايي

در عوام000ل م000وثر بهب0000ود به0000ره وري ن00يروي انس00اني ... در گ00رو شناس00ايي دقي000ق كاركن000ان...

است.«

انتخ00اب راه ه00اي »•مناس0ب ب0راي انج0ام

... مت0أثر دادن كاره0ااز عوام00ل محيطي داخلي و خ0000ارجي

ب00ر س00ازمان م00ؤثراست.«

: اثرگذار•صفتي متأخر و خارج از •

فصاحت زبان است. بايد به جاي آن »مؤثر« را به

كار برد.

چگ000ونگي انج000ام »•... مت000أثر از كاره000ا

عوام000000ل محيطي داخلي و خ0000ارجي

ب0ر س0ازمان اثرگ0ذاراست.«

: به معني چيزي را نشان دادن است. ارائه گرديدننبايد آن را به معني نوشتن به كار برد

در مق0اطع مت0والي ب0راي درك به00000تر مط00000الب تم000رين آزمايش000گاهي

.نوشته ايم

آزمايش0گاهي در تم0رينهر مق0اطع مت0والي ب0راي درك

ارائ0ه گردي0ده به0تر مط0الب .است

ارسالي Tارسال شدهاين كلمه را به جاي صفت مفعولي

به كار بردن درست نيست.

شوراي تحص000000000يالت ةتكميلي پاي00000ان نام00000

از ارس0ال ش0دهآق0اي... را تص0ويب ة ...دانش0كد

كرد.

شوراي تحص000000يالت تكميلي پاي000ان نام000ة

از ارس000اليآق000اي... ... را ة دانش00000000كدتصويب كرد.

در تركيب »اصول : اصول اساسياساسي« يكي از واژه ها حشو است.

اين كت000اب ب000ه ش000ما • ك00ه امك00ان مي ده00د

اص00ول علم جغرافي00ارا ب0راي ارتب0اط به0تر ب00ا مت00ون جغرافي00اي ط000بيعي... ب000ه ك000ار

ببريد.

اين اين كت0اب ب0ه ش0ما • ك0ه امك0ان را مي ده0د

اص00000ول اساس00000ي را ب000راي جغرافي000ايي

ارتب0اط به0تر ب0ا مت0ون جغرافي00اي ط00بيعي...

به كار ببريد.

بر روي چيزي كاركردن

متناس000000ب ب000000ا شايس00000000تگيهاي

اختصاص00000000000ي س00000000000000ازمان س000000رمايه گذاري

كنيم.

بر روي • شايستگيهاي

اختصاصي سازمان سرمايه

گذاري كنيم.

: به جاي اين بايد بطور تفصيلنوشت: مفصل، مفصال...

اص000الح در م000وردزمين، در كت000000اب باغب00اني عم00ومي،

بحث ش0ده مفص0لاست.«

ب0ه اص0الح زمين راج0ع•در كت0000اب باغب0000اني

بط0ور تفص0يلعم0ومي بحث شده است

مصطلح غلطهای

بطور كلي•سط بطور متو• اليمتوبطور • مختصربطور • بطور مستمر•بطور مشترك•

بعنوان ضروري

برخي از اس00يدهاي • ض0000روريآمين0000ه

شناخته شده اند

برخي از اس00يدهاي •بعن00000وان آمين00000ه

ش000ناخته ض000روري شده اند

: تركي0بي اس0ت ك0ه دو ج0زء آن هم0ديگر را عدم وج�ودنقض مي كنن0000000000000000000000000000000000000000000000000000000000د

بارن00دگي ي00ا وج00ود• آن نس00بت فق00دان

ةب0ه زم0ان مش0اهد ي0ا ارن0دگيقبلي.../ ب

آن نس0بت ب0ه ع0دم ةزم0000ان مش0000اهد

قبلي...«

وج00ود ي00ا ع00دم •بارن000دگي وج000ود

نس0بت ب0ه زم0ان مش000000000000اهده

قبلي...«

ف حضور• �درست نیست ،معردرست است. ،معروف حضور•

يك بهترين راه

براي س00ازمان دهي راه به0000000000000تري

وجودندارد؛ براي س00ازمان دهي

وج000ود راهي به000ترندارد.

يك بهترين راهبراي سازماندهي

وجود ندارد.

مصطلح و غلط جمالت

مي توان به شناخت دقيق فرهنگي آيا چگونه •؟دست يافت

نظم باور نداشته باشد، بايد آن به وقتي قومي •را به زور تحميل کرد

فعل هاي مجهول

كامل يك ةبه ترجم• علمي يك ةمقال

امتياز تعلق مي گيرد

به ترجمه كامل يك •مقاله علمي يك

داده امتياز مي شود

حذف فعل بدون قرينه

يک ديديم ةدر شکل شمارکه فرايند رسمي برنامه

ريزي استراتژيك با وجودي سازمان ةفلسف

ارتباط دارد. اين فلسفه نيز از ارزش ها، خط

مشي ها، اهداف كلي و تأمين عوامل موفقيت در رسيدن به اهداف، نشات

.مي کند

فراين0د رس0مي برنام0ه ري0زي اس00تراتژيك، همانگون00ه ك00ه در ش0كل ش0ماره ي0ك نش0ان

ةداده ش000ده، ب000ا فلس000فوج000ودي س000ازمان ك000ه از ارزش000ها، خ000ط مش000يها، اه00داف ي00ا مقاص00د كلي و عوام00ل مهم م00وفقيت ك00ه ك0اربردي ب0راي دس0ت ي0ابي ب00ه اه00داف بي00ان ش00ده،

.نشات مي گيرد

وجه وصفي

كاربرد »را«

با توجه به معادالت تبديل...، سطوح

كه از را مختصاتي اي... مي گذرند، ةنقط

مشخص كنيد.

با توج0ه ب0ه مع0ادالت تب00ديل...، س00طوح

ك000ه از مختص000اتينقط0ه ... مي گذرن0د

مشخص كنيد.را

اگ000ر ش000ما رادي000و و تلويزي0ون را ب0ه عن0وان منب0ع ب0ه ك0ار مي بري0د، مك0000000ان اب0000000زار

را ن0يز هواشناس0ي ايدر آن مش0اهده ب0ه ك0ه

، ك00000ار رفته ان00000دبنویسید.

اگ000ر ش000ما رادي000و و تلويزي0ون را ب0ه عن0وان منب0ع ب0ه ك0ار مي بري0د، مك0000000ان اب0000000زار

آن ك000ه هواشناس000يمش000اهده را انج000ام

را ن00يز قي00د داده ان00د.كنيد

جمالت طوالني

اين كت00اب ب00راي دانش جوي00اني نوش000ته ش000ده اس000ت ك000ه در T... تخص00ص ندارن00د ام00ا عل00ومممكن اس0ت ب0راي دانش جوي0ان رش00ته هاي... ن00يز مفي00د باش00د. توض0يحات مش0روح و ت0اريخچه ي انقالب ك0ه در اين كت0اب مط0رح ش0ده اند، درك آن0ان را درب0اره ي بس0ياري از موض0وع هايي ك0ه در روش ه0اي س0نتي زمين ش0ناختي ب00000ه عل00000وم زمين مرب00000وط مي ش00وند، ت00رقي خواه00د داد. چ00ون اين مب00احث ن00يز در اين كت0اب ب0ه اختص0ار مط0رح ش0ده

اند

اگرچ00000ه اين كت00000اب ب00000راي دانش0جويان غيرتخصص0ي عل0وم نوش0000ته ش0000ده اس0000ت، ام0000ا دانش0جويان رش0ته هاي تخصص0ي عل0وم ن0يز درخواهن0د ي0افت ك0ه توض0يحات مش0روح و ت0اريخچه ي انقالب س0بب ب0اال رفتن دركش0ان از بس0000ياري از موض0000وعهايي خواه00د ش00د ك00ه در درس00هاي مت0000داول ك0000ه روش س0000نتي رهي000افت ب000ه عل000وم زمين از طري0ق زمين شناس0ي را دنب0ال مي كنن00د، ب00ه اختص00ار مط00رح

شده است.

گاهي در نوشته ها حشو به کار مي برند

)گردش کار / سير کار(، سير گردش کار •(، ليلة القدر)شب قدر / ليلة القدرشب • م0رگ / مل0ک ة)فرش0ت مPلP0ک الم0وت ةفرش0ت•

الموت(، )فينال / مرحله ي آخر(، فينال آخر •)کاميون / ماشين باري(، کاميون باري، •)متح0د ش0دن / ب0ا هم متح0د ش0دن ب0ا هم، •

شدن(،

)مثمر / ثمر بخش(، مثمر ثمر •)مدخل / محل ورود(، مPدخل ورودي •)مرغک / مرغ کوچک(، مرغک کوچک، •)مسلح / داراي سالح(، مسلح به سالح •)احاط00ه / از ه00ر ط00رف احاط00ه از ه00ر ط00رف، •

محاصره کردن(، سوال پرسيدن )سوال کردن / پرسيدن(، •)پيش بيني کردن(، از قبل پيش بيني کردن، •

)استارت / شروع / آغاز(، استارت شروع •)استمداد / کمک طلبيدن(، استمداد طلبيدن •)اوج کوه / قله ي کوه(، اوج قله ي کوه •)بازنويسي / دوباره بازنويسي دوباره •

نويسي(، )بر او / عليه(، بر عليه • )پارسال / سال گذشته(، پارسال گذشته•)پس / در اين صورت(، پس در اين صورت • )تخم کبوتر (، تخم مرغ کبوتر •

)حWسن / خوبي(، حWسن خوبي•)نخل / درخت خرما(، درخت نخل خرما •)دست بند / بند دست(، دست بند دست • )دستگاه تهويه (، هواة دستگاه تهوي• )بازگشتن(، دوباره بازگشتن• )ديشب / شب گذشته(، ديشب گذشته • )رايحه / بوي خوش(، بوي خوشة رايح• )روزنامه ها / خبرهاي روزنامه هاي روزانه•

روزانه(، )ريسک / کار خطرناک(، ريسک خطرناک •

)سال فيل / عام الفيل(، سال عام الفيل•)سقوط / افتادن(، سقوط به پايين •)ده سالگي(، سن ده سالگي • )حجر االسود / سنگ سنگ حجر االسود •

سياه(، )سوابق / گذشته ها(، سوابق گذشته •)مشغله / وقت کار(، مشغله ي کاري • )مفيد / فايده بخش(، مفيد فايده•)نزول / پايين آمدن(، نزول به پايين •)نيم رخ / نصف صورت(، نيم رخ صورت •

)منزل / محل نزول / اتراق(، منزلگاه •)منظره / محل تماشا(، منظرگاه •)ميقات / محل مالقات(، ميقاتگاه •)ميدان(، ميدانگاه • )ميعاد / محل ديدار(، ميعادگاه• )نشيمن / محل نشستن(. نشيمنگاه•

شاعرانه دل درد یک

•. یلینن پینان چر بو اوچیدیم، بیر

سلینن، • آشان داغدان ، باغالشیدیم

الینن • دوشن اوزاق ، آغالشیدیم

•! سالدی کیم آیریلیغی ، گوریدیم بیر

•! قالدی کیم قیریلدی ،کیم میزده اولکه

شاعرانه دعای یک

ای خدا این وصل را هجران مکن سر خوشان عشق را نا الن مکن

باغ جان را تازه و سر سبز دار  قصد این بستان و این مستان مکن

چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن خلق را مسکین و سر گردان مکن

بر درختی کا شیان مرغ توست شاخ مشکن ، مرغ را پران مکن

شمع جمع خویش را بر هم مزن قصد این پروانة حیران مکن

نیست در عالم ز هجران تلخ تر هر چه خواهی کن ، ولیکن آن مکن