Bijan Elahi_Selected Poems

Preview:

DESCRIPTION

in Farsi

Citation preview

بیژن الهی

٢

بیژن الهیشعرهايي شعر، در جنگ طرفه، اندیشه و هنر، جزوه

نامه تماشاي بررسی کتاب و هفتهمجله خوشه، دفترهاي روزن، شعر دیگر، مجله)1353–1343(

. . .و

٣

:فهرست

صفحه

1341ي سروده،1343آبان ماه ، 2جنگ طرفه10برف.1

1344مهرماههفتم،يشمارهپنجم،يدورهاندیشه و هنر12نکیا.215یآفتابيشبانه.317بهمنيحهیمد. 419امخاندهراتو.5

٤

صفحه

ي شعرجزوه134520فروردین ،1ي شمارهآزادي و تو.6134527اردیبهشت،2ي شمارهمرثیــهومدیحــه.7134538خرداد و تیر ،4و3ي شمارههاروت.8134549آذر،9يشمارهطاعون.9

134552آذر،9يشمارهتراخم.10134558آذر،9يشمارهسل.11134562آذر،9يشماره)شبانه(ي خون گلیلی در پرده.12

1346سالدیعمجله خوشه64آرامشدعا براي .13

1346سالدیعمجله خوشه:کاریاازمجلسپنج ICARE

_________________

66عدالت.1468خوابهاي مه.1569ایکارها.1671بالعکس.1772ایکار و ضامن آهواز.18

_________________

٥

صفحه

1346زمستاندفتر اولدفترهاي روزن74شقاقلوس.1979ي بختکچهره.2080گذردروزي بزرگ می.21

1347مهرماه کتاب اولشعر دیگر:چارگوش خودي

_________________

85ي پشتدر زمینه.2287نفیر زمستانی.2388به آب.2489چه زود پیر شد این گربه.25

_________________

1347مهرماه کتاب اولشعر دیگر:هاي سایهي منشور عشقبازيدوره

90واکنش.2692ترانک بادفر.2793ي مصريزخمه.2894مگس.2995شعر دیگر.30

٦

صفحه

97فعل.31

1348ماهدي،ششمکتاب5يشمارهاندیشه و هنر:هاي سایهي منشور عشقبازيدوره

99برچند.32100پریخوانی.33101مطلع.34102بومادران.35104رانشهریاغروب.36106کروشنیتار.37108یخاليکنجهاحراست.38109رانهیچشمگنه.39111ي دو گوشهزمینه.40113يسعتر.41114يسعتريمعلقه.42116تانداوا.43

1349دوم کتابشعر دیگر:هاي سایهي منشور عشقبازيدوره

118.گلوبند خانم آ .44119ي رخوتبه شیرینی و تلخی.45

٧

صفحه

120گشتهاشدر.46122هادر نم هاله.47123مقامه.48124میردو آمون می.49126اللکایی.50

1349زمستانـي شعر حجمویژهي بررسی کتابمجله127تشریح پیاز.51

1353اسفندماه 26ـ204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته:)49-50(سیاه در سرایش پارسیي دوره

128 DUPIN DETECTS 52.130 DOULEUR D'APRÈS DOYLE .53

132اتاقها.54134عقاقیر.55136ي مادر خانه.56137ستشود که توي این قصرم و هیچ اتفاق نیفتادهیکی دو هفته می.57139تشریفات.58

1353اسفندماه 26ـ204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته):50(نحو محو

141کتیبه.59

٨

صفحه

142به علی.60143شبتاب.61144گوزن.62145حلزون.63146دمجنبانک.64147عقاب.65148مرغ سفید.66149یی بخوانبراي من فاتحه.67

1353اسفندماه 26ـ204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته):50(علف دیمی

150علف دیمی.68151بادبادك.69152خوابخواب.70153امامزاده گل زرد، غروب.71154آیدبوي من که نمی.72155نه خیلی خیلیباال و .73156عقل سرخ.74157افشا.75158عصر که شد.76

1390تیرماهـ6ي شمارهاین شماره با تأخیر

٩

صفحه

):50(علف دیمی 159به سلمی.77

1390تیرماهـ6ي شمارهاین شماره با تأخیر):1348(رنگي بیدامنه

161دیروز پس از رگبار.78162آفرینگان.79164اقاقیا.80165هاي گاهیافته.81

دواتسایتوب166براي پرویز اسالمپور.82

١٠

برف_______________________

یکبارتنهاتوانستمیکشند،آغوششدرـگاه آنـانستیدمو

ریزدفرومیبهمنیچونخواستمیو

!آوردپناهآغوشمبه

بودبرفنامشبرفیتنش،برفازقلبش

تپششوبرفچکیدنصداي

. . .کاگلیهايبامبر

رااومنوباشدشکستهبهمنزیرکهییشاخهچون

١١

.میداشتمدوست

׀1341ي سروده׀1343آبان ماه ׀2جنگ طرفه ׀

١٢

نکیا_______________________

نخستشعر.شددرندهیکودک.استنیاخبرنیآخر

.دییببخشادهمیمنشاندنداناگرمنبرامزندهگردنباشتریپکهمنآمدمیمهاتانغیتجنگبهمیآیمییوانهیديییاستوايدهایخورشبابارنیا

.ستکردهمذابساطورهاراکه

کسهزارازپس،بودندگفتهکه)شانیابدنبال(کهکسهزارازپسو

،بودندنگفتهرایدوراننهادمسرپشتمنهزارهنیسومطلوعدرباشمکسنینخستکهدردیمعذاببهراخاكکهکهیینشستهدهقانبهتا

١٣

داردماتمبارانمرگبرسالها.اموزدیباندنیرو

نکیامنفرهاديقهیعتيشهیتبا

راخودوبرادرانمالدیمکلنگنینخست.کوبمیمشمافرقبر

دومشعر.میاسفنجمن

بودمبادگذاردر.برددرندهياهایبدرتابادمو

بادبودانباشتهشترمیپکهبادهمانبودساختهکورکودکانبادبادكشترمیپکهبادهمان

انباشتهخاهشنیابهرادلمورایمهربانکه.سازمهاکرانهنینگ،خودگریديازسودانمیمکین،دانمیمنکیوا

،یمهربانرسدیماحانستميگشادهدهانبه،بلعندیمراگرسنهپرندگانکهیرسدمفرهادخونبه.دارددرخودرایسنگستونیبيوارونهکهنکیوا

١٤

شکافتهییجمجمه…فرهادسیتندنیآخر

!دییماندهمهربانهنوزکهمنکانین.دییببخشامنيیاسفنجوجودبر

گردمیبازممهاریبياهایدرازبارنیامنکهاهایدرازآن

!دجاليایارستینهرگز

.یدهجوالنوینهآبشبرناو!مفشارمنبريپا

دارمخوددرارایدرهزارانخشمبارنیامنسریبکریپهزارانبامراکهییاهایدر

.آوردکرانههبمفشارمنبريپا.کردخاهمغرقراتو

سومعرش.شددرندهیکودک.استنیاخبرنینخست

׀1344مهرماههفتم،يشمارهپنجم،يدوره׀هنروشهیاند׀

١٥

یآفتابيشبانه_______________________

راتیوحدانیآفتابيغهیصمیکردرواننگتانیماهانیم

رودرروينهیآدرنیچننیاکه.منطبقندشیخریتصوبر

تابستانچونرابزرگوارتاندام

.ییزایممنيبراههیشوتکخال

.استمننوظهوريهاتپش

.عطشيیخاليهاغرابهشبهیردووشاهرگشب.شودیمثبتمنوميبوهاشبنامبهکهشبنیاتیواقعلمکم،دوما.دوستمانیمب،دوماآنازتنهاکهفشاندیمفلسکهیشبروآفتابکوچکياطهایحکهیشب

١٦

ستگستردهآنبرراییهابوتهوداردیمازینیببارانودیخورشاز

خاندمتسرخیشفق:خونویختمانیمتوازیمین

.ستيجارتابستاندر1344

׀1344مهرماههفتم،يشمارهپنجم،يدوره׀هنروشهیاند׀

١٧

بهمنيحهیمد_______________________

زدیمتوخونناقوسمهتاببهماندهقهیدقکی

خوديخابهايیخیمنشورباکهآنگاهدرخودراشاپرکانبالکماننیرنگوموالواريهاچهرهکهداشتیمدهینادبیآس

.کردمیمخنکتنگیقدحدرراخونمبادآنازبودکهو

مهتاببهماندهقهیدقکیکهراجداجدايهاستون

؟کردیمیقربانهميپابر

مهتاببهماندهقهیدقکیگرفتمقابقربانگاهميدروازهچارچوبباتوراریتصو

.درازشدیدستچوننگاهموآوردندیمبازمراهازنبقآورعطسهبنفشازيجوباريسنتورهاازبودییزلزلهکهتوروحاز

١٨

زدیرفرومیعظیبهمنتاصدوچندیوسهزارسالیزمستانيهاجادهدرتويگامهااز

دادیمندامنقلبدرکهامهبگرچشماز

شببهراروزکهبردیمرهیدابهخطازسرماهافرازبرروشنيچهیدرکیازاحترامکمالباتا

میهانفسنوروزدر.کنندهشق

مهتاببهماندهقهیدقکیجغدهاگوشتازیمهتاب(

)شدینمفاسدخیدرکهزدیمتوخونناقوس

تیمچساعتریزازهارفراخيخندهدر(

)،بوددنداننمودنيبراکه!درختاناالمانيا

׀1344مهرماههفتم،يشمارهپنجم،يدوره׀هنروشهیاند׀

١٩

امخاندهراتو_______________________به فرسی

انیماهييواددریکیتارييواد(

)سازدیممعنایبخوددرراينمورکه.امخاندهتوراکمدستکهدیامنیابهیماهکی

یکوتاهيلحظهدرتپدیمکرانهخاكبرکه

.خانمیمچهکهبشنود

ــخونشازترسرخيالشهباــیماهاستخاكبرکهییلحظهدر

شدخاهدزبانهمتوبارانميمعنا:دوخاهدشنراآبيدرندهوآهنگ

راییایدنيصدا.دبداردیامآندرتوانستیمکه

׀1344مهرماههفتم،يشمارهپنجم،يدوره׀هنروشهیاند׀

٢٠

آزادي و تو_______________________

1درختیتصویربه

حوضدرکه،ستزندانییخزیر

؟بگویمچهرامطمئنمسقفتنهامن

استخورشیدبودمپنداشتهراامسرگیجهچترکههافوارهنشستنفروکههمچنانــ

ــکاهدمیامپیشانیگیجارتفاعازکند؛میبازحریقدر

همخورشیدبراما.نشستبرف

هاکشتیشدندورآوايبهبگویمچهنیستآبجزکاالشانکهــباشدبارانخواستمیکهآبیــرابادبانهاشانو

٢١

هاخداحافظیتمامخداي؟ستدادهرمخوديشانهازکبوترانبا

2هاشیخ

ــ!نیببــ؛کنندیميآزاداریش

دلسربازانکهغروبآندر.اندگشتهسوراخهمه

رانازسروهايعیداینمن: آزاديیابممیترتازهروزههمه

نقطهبیهايجملهازانباشتهکهچشمانیدر.استترآبیداخبییآسمانازو

اندگرفتهآتششبنیمهماهیان: آزاديهفتهکههمچنانتا

توقلبدر،رسدمیبپایان

برداريهزارشاخهشمعدانیچونرادریاآزادي

.استشدهآفریدهجداجداحروفازکه

مه،ازپسفرهاد،دو؛گریستیکیوکردانتحاریکی

فلجبامداددر

٢٢

چرخداريصندلیحرکتکه،بودانخروسصداي

حوضماهیانواندوهفرطاز

.آمدندآببرويفرهاددو

دلیبایکهرحجیم،آبعطرچون

.تیشهیکباتنهالیک

3چراغزیر

ــ! ببینــشدسنگچنینایندلخالآخرین

سربازوبیبیچشمانکه.کندمیتوجیهنانرويازراشنفراربودطوالنیچندانروزافروختدوبارهراچراغامهمسایهکه.دهدفریببدانراشاپرکانتا

فضاییپاییزاینکههمچنانــاندگرفتهستارگانیکیکازکهراسقوطیاینــ

پوستشپرچمزیر،بودکردهسپیدبهاررارنگهایشتمامیکه

.کردمیحس

٢٣

4روزآسمانيهمه

دستیک کفچونزیبافقريبا؛ستکردهتاجگزاريمراکردمشاهیدرديبرکهچراآنازکه

خردايپارهجز.شناختمنمی

بالبیپروازيباآمیختهدرديروستاییيملکهچهارصدناملفوظالقاببهخواستمیکه

،بودندخونبهمرصعکه.بیاموزدماهبهرامهتابستارهیکتردید

.کندمیمستبرفباکهشبیدرشماکهدردي

.بودترملموسانیتگرسنگفضايازکهخواستیدذهنیتیمنازمیآورد ،دربصدارانقرههايسکهمرگ،کهخوريتا

،شرقبرراروددوکهدارفلسدردیک؛بودکردهراستبدنبررامودو

تولختهايشانهبرشورروددو.یرود مگیجستارگانمیانسرتکه

ستيجارقلبتسويبهستارگان.بکشدفلسبسیاريازراقلبتتا

٢٤

5تگرسنگیبندرآخریندرکبوتران

ــ! مردايــ؛شدندآبستن

.بوددانهازپرتوينامهوصیتشکبیکهچراتوچشماندرشرقیهايچاه

ــ! مردايــ؛رسیدآببه

یکشیدمگردنافقازکهراقواینبرف،کهچرا؛کندپیادهبندرهادرآوازبارامرگشتاباروردستدوبا

،کردندمیتعارفبهممدامراگناهیبیکه.کرديفتح

افروختنگاهبهکشیدکبریتراخمیازهزیباترینو؛تاریکیمیاندرباشدايحادثهتوسیمايتا

خاستمیبرشدیدزدنکفاین،برگریزانکهگاهآنمنپیريشکلبه،خضريبراي

.بودباختهنیزراخودمرگحتیکه

،میرندمیزخمیکبهکهبرادرانهفتجهتدرتازيمیتو

اسبانیتاختهمشانرهاییفرمانکه

اسارتشانفرمانچون.مدهآنینوشته

٢٥

6

بایدمیچرا،آهبدانمشگفتراتومن

جریانایندرچیزيهمهبودنشگفتازکه

نماید؟میعاديموسمیترینعاديتووگرنه

،دافزوموسمچاربهبایدمیکهتو،چشمانو

.گرفتتصمیمزیستنبرايتوانمیکهروزيترینراحت

7درپیپیخزانهاياینک

!خواهندمیجوانبرگهايهماز

موزیمآبیبرگهابهراتوانستنتوانستیممی.باشدتوانستننیزافتادنتا

8ییکرهکنارمن

دریاستآنسراسرکهامرفتهبخواب

تودستسرگردانخطوطدر

٢٦

.گرددبازمیچراازکههاییهگلاین،خاکستريماهیان،دیوانهزاغماهیان

.ندکردهعزیمتسردسیريسپیدهدرناشتاپخت،خواهندنانخاکسترهاتمامازفردابگویندهمبازاگر.ستسوختههامزرعهکهپذیرممیمنمنسردر

راتب،جواهرکهجاآنــــکندمیسنجاقشنياندیشهبر

رگبارفشارباماه.غلتدمیبرجآخربه

׀1345فروردین ،1ي شماره׀ي شعر جزوه׀

٢٧

___________

مرثیــهومدیحــه__________________________________

بیافــزایــــمشعربهتــوانمنمـیکـهمـوسمـیبخــاطـر__________________________________

کیمیائیمسعودــبه

1بیافزایم ،شعربهتوانستنخواهمگاههیچکهموسمیمرگدرآوازخوانگلويبه

بريمیآسمانچندانتو.کنی بارانراخوديشانهخواهممیتوازمنکهــ

مهتاباگرآویزد ،میغوکهابگردنراگزمهسوتکسوت

نکردهبازچترآن کههريگونهبراشکوجوددرداردحقعابراگرکند ،شک(

کیمیا ،مسعودوفلکبرادرانهفتباشام ،مفرغیخوانبرمنکهکبوترانیغروبتاراباران

٢٨

ستعاشقانه هاشانتنيکشیدگیگذاریممی

.کنیمدروتوچشماندررارسیدهخورشیدهايتا

2بیافزایم،شعربهتوانستنخواهمگاههیچکهموسمیدر

منامخواندهآوازچندان

.اند کردهسپیدهادیوارتمامباراقلبمکهآواز خوانچشمان

ست ،زخـمی سواريیـکیوماهیـکیکههــمبادوهر

میرسندفصلاینآخربهرارگبارخوابتا

وحشتآن ،درکهــــشد میتخمیرطبل ،صدايبا

دهندجنگلبیداريبهراامقهقههمکررهجاهايو

سریعشانعبورخودکهــــبود درختردیفیکناراز

کدامهرکنندییاسطوره

جاودانهکه.کند انکاررافصلمرگ

٢٩

3افزایممیشعربهراشباینکمن

چراغهابدونکه.ست نقطهبیییجمله

فالنخستینگشایشباوآرممیهجومدگرشاهسهبا

پشتبرراخویشخاجکههمچنان.کنم میحمل

!هاقوصوتیتــــــارينــــــوازنـــــدهايدریاازکهچمدانی

دریابهبنديمی

مرگوقتدر.کرد خواهدورمخورشیداز

4افزایممیشعربهراآباینکمن

هاخانهیتیمکهراسرراهیشقایقسواد

کنند ؛میآغازآنباراخونآاليقزلگرچه

.گذارد میشیروانیسربرکالغیــ

کندمیفکرماهباکه

٣٠

راسرخگلهاوداند ؟میاصیلنقصی

کند ؟میتشریحرانظامینعشهفتکهرامامرض

اندخریدهگرانچقدرتاتازیانهبیکه

وریم ؟میآبخانهراستمکهکبوترانیاوجدرکه

میگویدبدرودست ،عاشقانه هاشانتن يکشیدگیراگنجشکزبانسهو

خودگنجشکیبی يزمینهدرکند ؟میهار

خستهظرافتباکهعتیقکماندارانرنگینعزیمتمشادر

خواندمیآوازکند ؟خوابهمسرتچشماندرراسالهدوماهتا

!شوهراي!منهايمچيخجستهظهر

اورانیمیوبینیمیتوراخوابازنیمیکهایدخفتهتنگچندانعبـــرانیـــــــانيجملهو

گذرندمیشمامیاناز.شوندخیسآن کهبی

ــییگرسنهچه!آه

تو: بنویسم اگرکه

٣١

.امافزودهشعربهراشعر

5دقیقه25و7در

سقفازتربلندکهبودمکميعقیدهچهلتبلور

اعماقازتوکهافشاندي ،میآندرراهمهمهمشتی

.بود نماندهکبريمحشربهچیزيگرفتممیسپاههاينیزهنوكازرانومیدیمبرقمن

خاتممحقرسرهايکناردربستهصفکهماکبودعشقو

.شدند میکهنهايمنظومهسريوبودکوساگر

شدمیخوننگینکهدیدممیراتومرصعخواب

بنديمیخوديارابهبهراکبوديهفته12کهگرديمیموسمیخودو

.بیافزایمشعربهتوانمنمیگاههیچکهــ

دقیقه25و7درهیچکسبهچیزي

کبريمحشربهبود ؛نمانده

٣٢

تووبودشباماکرديمیحقحقيشماره

شایدکهافتدمیکهبرگهر

باشد ،حقیراچشمانتدردبهمایليآبیو

.شناختم میمنــ

و7دردریائی ،يدقیقه25

بردمفرورامتروكییدشنهکشیدجیغخداو

شدخم.افتاد سرازیاسشتاج

________________6___________________

نگریستیم؟میییاسطورهمثالبررازمانکهبودیمرسیدهکجابهشعرکفاز

توست ،چشمانکاملجزرکه.کنند میاعترافرابهاراقاقیا ،ابديگلهاي

عطشکهآنجاوارحشرهستعظمتی شاخکهايازشاخصتر

زمانواحدترینتیزدرراسرگردانیمکه

٣٣

کندمیمیزان،میکشدساعتیگلهايزردانفجاربرويراعقربهو

یاغیانتفنگکهآنجاجنگلخموپیچدر

زند ،برقتواندمیتوپیشانی

.ست روشنی مقدار

7مخططهاينگفتهاي

خونمينقشهدرکه!شویدمیجزیرهشبه

مهتاباینبهخناقيپردهياندازهبهکه

ستشدهکوچکگلویمحصارسعدمسعود

.نیست بیگانهــ

ستکردهسقوطجنگلمیانییطیارهدانممیزندهپرندگانو

اششدهخردهايدریچهاز.روندمیبدرون

ــخاموشیشبچه

٣٤

هاآواززیباترینکه!گذرند میآنازنمدپیچسمباهمه____________________8____________________

سرمايحاشیهعطارهايعامیانهکه

هايتذکرهدرپیشانیمازلیتبرآهووخورشیدپوست(

دادند ،میتکیه.داشتند اندازچشمدرراشهادتوطالمرگباررسوائی

دیديمیچههاپنجرهدرتونداشتم ؟ئیدلداريبرایتکه

هایتشقیقهوشدمیتگرگچراغ ،!کردمیاعالمراشبنیم

بارانعازمهايدرشکهدرراخوددلوخاجکهورقسربازانبودند ،نهاده(

گرداندندمیسیاهماهبرراسرخماهراقابیليچهرهدریائیدقایقتا

توچشماندر.کنند آرد

جنونیوشزر،هايیاختهکنانهلهلهراهاحصار

کشید ؛میماهبسمت.شد میچندانچندتو،دستدرساز

٣٥

9!من خوب

هــاي ،!من خوب

بودروشنهمهخیابانچراغهايکنباور.سوختم میمستویبآالکل ،يشرابهارتعاشباچهاگر

ــسرعت

رادستانتبزرگواريازتردیرجنونیپختمیماهدر

شکست ،میمايسرگیجهنوردرساقی ،انداميترکهکههمچنانتا.کند خورشیديزبانهراهاخنجریکبارهمهتاب ،

ــببینمتوانستممی

راتازهشعریکهایمپاپیش

امکشتهپیچدمیهایشبوشب ازدودو

.شود میجداوــ

شهرتمامبودمنرويپیش

سپردممیشببهکهآوازيازترمتروك دستیهیچانتشارخبرو

٣٦

رافریادکشوهاي.بود نکشیدهبیرون

10کشممیپایینآنقدرراچراغ

کند ،کفمه ،کهآبیيحشرهلغتظریفيساقهاز

فروخزد ،آرام.ببافی رادوزخفرشتگانبالنقره ،میلدوبابتوانیتوو

غروب ،راخورشیديسال

هاآفتابگردانرويازدارد ؛میبر

مالحانشیپوريدهانهازکنندمیخورشیدفدايراخنجرکه

خویشخونبرتاراخونریزي

کنند ،خالکوبیشود ؛میآتشفشانساالمین ،ساحلهايپرياندوه

اقلیمیاستخداياینوقابیلبنفشپلکهايدرکه

.. .تکاند میتوت

٣٧

x x x

زمانقالبدرتو ،ییگشتهمسخ

کهآنچنانمرا

!بمیرانی

׀1345اردیبهشت،2ي شماره׀ي شعر جزوه׀

٣٨

هاروت_______________________

1کنیاحاطهتوچندانمتاکنممیآغاز.در تنت باشمپراکندههايگلولهمنجمکه

ستخطرناکیاصلتعادلکهمطلق،انزوايدرچپقیيسرخی.خورشیدوويمیان

راگاوبه غضب

کندمیازجا.شودآویزقحلمايقصیدهمطلعبهزمینتمامتا

حمامهابخارشست،میآرسنیکدررانومیديگوشتدارشهریاصطالحاتکه

خاستبرمی[

قصیدهمطلعبهرامن تفنگدادم،میتکیه

٣٩

.دیدمییک شترکوهاندومیانراخورشیدزنیو

2تومرطوبپوستکهجاآن

،شستمیجغرافیاوتأهیازراجهانراخونميشهوانیيهامن کلبه

کردمیابريراچنگعشقی کههمراهب.کردممیپیادهقلبماز

ستمکدامکرچکبوتریکزیرمراقلب

بکشد؟نفستابودشکستهخدا،نزددرباشدییکلمهتابودآنازترنهدیوافضا،

کنمگریهگزاريسپاسبیمنکهآفریدمیموهایممیانراانگشتانی.کردمیآهستهمراشعرهايریتمکهانگشتانی

3هاحمامبخار

،شستمیعشقيبیداريوخوابدرراقلبيوضعیحرکتکهترکمنآوازمعبردر

باریدمیوشدمیباران. . .بارید می

٤٠

هامصرعچوبکهچندان:داشتمیبرانحنا

.گشتمیکمانرنگین

**قصیدهخیسکفبر

کند،میمنظمداوديازسرشارهايگلدررازیباییازترخستهجنونکهکاستهشعروزنازکهفعلیترینزخمیباراعشق

کمانهارنگیناینزیردر:کامل کن

انسانیسراینشایدکه!باشددلدلیکيبریدهسر

4شدند،میمراعاتــمرگتاشدهرهايرعشهــابرواینزیرکهکبوتران

.اندتهگذاشتخم،آوازدانگآخریندر

ــبندندمیناندرراپختگیچترکهضعفعشرپنجــتباهخاتونپنج.زنندمینقبخدابسويخودشیردر

بریسد؟مرادستخطوطتاچرخاندمیراتوقلبکهپس

کشدمیتنورهمیزهابرقازهاروتسرگذشتهزارانتپشباصلح،.نهدمیبرجايراانعکاسشاما،[

٤١

داندمی،کبوترتخمیککسوفباستدستیفضايدیگرکهصلح،،خوردخواهدبال،بوسهيیئطالجناغبیندراحتضار،

عزیزتتلخچشمانجاکهزمینازراجاذبه

.گیردمیراآوازونهندمیبکناررابارانازپرهايپنجرهنوازندگان،

.گذارندمیتنها[!بریسدمرادستخطوطتاچرخاندمیتوراقلبکهپس

5نور،اي

!شودمیکه متالشیسريجغرافیايايقلب مندرعشقتوبا

.داردکرويشعوري

6!تپیدمیباروتبرجدرمنگردن

؟بوديآوردهدرتنازرای برهنگیتتکنم که حفاشراتووانستمتچگونه میکردندمیتنگراهمدیگرچنانهاتهنیت،زنبقجوهربا

سفیداسبیکهسفیدکامال

٤٢

.کشیدمیشیههرگهایشمويتهازدرقزحوقوسرطوبتکهکردمیسریعاندازهچهراعشقزنبق،يعصاره

؟ماندمیگوشيپشت الله[آواز،با،خروسان

راخیسیبندراودرکهزنیازويبکناراز

زنبقخرمنیشیردرخواباز

،منعکس میشد.کردندمیآفتاب

.بودمنيهانگفتهتصعیدسپیده،کهبودممایوسآنقدرمنو

**

خروسبییک صبحدرپايپنجهرويب

گذشت،میفصلوشدمبلند میبا زحمت

کوهستانیتيشانهازشبی منومیدیدیدنبراي

مهتابعشردووکشیدممیسركرفتمیمن باالرگهايدر[

تپید،میباروتبرجدرمنردنگ!افتادیمنومیديبرويفلسمترینبراقاما

٤٣

7!ستروانهبیستونازخونوشیراینک

!میآیدبیرونکلماتتنورازگرم،نانعطربا،مقفعابنپس که

؟شودمیتنهاوبنددمیراچترباران،ازپسشب،یک

**کهتبرهاییبرسالم،میمــالمــالف

راآزاديحروف!ندکردهجداجدا

رگباريازپسيلحظهترینپرطبلازنفسهجامتبوریايپشتبود،عشقسپیدناقوسکهــشیپوريگلوصبحمیاندر[

چونتیمارستان،هايپلهبررایئطالهايسایهکهدرديبهمشرفيخاکستري،لرزاندمیییچون شیهه[

.کردمیمايطعمهراخستگیکهشدتبعیدسقفیبههاروتبالازنقاشذهنيبومیتجریدازکهییذوزنقهـ ـمهتاببرما

ــگریختمیبومبرگرم،نانعطربامقفعابنکهنواختیممیچندانوبستیممیسیم

.آیدبیرونتنوراز[!بودرفتهتحلیل،کشودرچشمانتنوربااسلحهبرقاما)1(. . . هیپودرمدرخردپولشیرهايو

٤٤

**آزادياي

ــکردهکفحرفپنجاینــتوچشماندرکه!ستشدهافقیقصیده،مطلع

8الماسبرمطالعه

)ي الحاقیقطعه(

بودتوحشمعطرهايکه سمالماسبا

با پنج سایهآهیدورانراتوسکوتدروهاي،شورانگیزوپارساکهــمپشت پیشانیازمرا

،کردمیآغازانسانی،مهلتتریندردناكدر[داداوج

. . .چندان:گشتییستارهزمین،کهچندان

!تويشاهانهگیجگاهدرییگلوله،داشتراخطوطشاجبارکهبارانیدستی

:گرفت راالماسرويراپشتميتیرهکهسرعتیبامن

ملکوتوجرقهازانباشت،می

٤٥

)2(.شدممیپرتایکاريچون

**،میعاديبرهنگیيسایهدرغربتی،الماس

.قاجاريسردابهاينمدر،کوثرنورهايچکاچاك.یئتنهايهزارهجشن،الماس

،بادبزنبرپروانهيسایهخنکاييیئچند هجارقصتموز،در)!بردارمراذوالفقارمنتا: (اتتو و سایه

اتعاطفهيحادثهبیمنشوردرکه،سرماششمحس،بهمندرکشد؛میشیهه[

شدمیتقسیمهمسایگانتمیانآهبیکه،ماوراءبنفشپرهاي،الماساین

9تربیتزیبایند،وعفیفحدمرگ،تاکهنقره،هايسنجاقنوكدررافضامن

امکرده[،خواباندممیشیرپیالهیکدرراتومسمومچشمانکهگاهآنو

ــکندمیپیادهآبازراحادثهکهشهوانیصیقلاینــنومیدیمکرد؟میکمانهکوهکدامدر[

کردهدفاع،توچشماندرآسمانيتکهترینسادهازمنآه،؛بودم[

!بودمدیترانهتمام،داشتخوابشرقبسمتکههاییکركبامخملوقتی

**هاییکركبامخمل،در

٤٦

،شرقبجانبخوابشانکهاستآوازخاصیت

مدیترانهفریاديو موسیقی[قطبدوبازيدرکهــمندندانوقتی

ستییمردهفرزین]نشیند؛می)3(مینوركوماژركگوشتدر

!معلق عروضاي!خورشید

رادریابیت

بیتترسناكوحدتایناز

؛بخشرهاییراایمانمبتوانممنکه

کهچراغیکناردر،دارددودازابدیتی

اصیلوآرام.کنمتجربه

10ترآرامرا،توقلبشمایلبخارمنکهاینجانیستافسوس

.کشممینفسرستاخیز،[يپیشانیازراشیردويبنفش معاشقهعرقکه،گناهیتیمطیف

٤٧

،بداندبایددهد،مینشتام،شدهپرت[کهبداند

.کندطلوعهایمآبلهتاامکردهدرازشرقبهراپاهایممن

غشيسبزینهآمیزشازیخنث! :فجراینکوبا عطر

جارآویزهايدرراشیههشکیليکوريکه.کندمرتب می

.شودمیساکتزنجرهکه،دارندگچازکوچکیهايسقفدقایق،برودتدرکه،وحشیمناجاتیيیئنقرهنجومازمستورپلک

ستآمدهبهوش،بودزندانیدقیقه،دوبینيآبی[بزاید،خدابرايبارهشت،راتازیانهيجشنوارهساعتهايتا ضربه

!کشتخواهد!خواهدراخدا،عاشقانهاتهاماینو

11ي این آخرین شرابي کشندهي فروتنیتر کن که شایستهتو مرا تلخ

.شهید زمین باشم [استخوان بی ماه خرابات ، چند پیشانی را

.سازد عروسان خلوت انعکاس می.شکندـ را میــ جان پناه چشمان توـبیت بلوطیو باد ، این

ـ با ـکنم ، تا وقار عزیمت راي قلبم را میهاي مردانهمن یالــچمدانی سپید که پر از خاکستر سمندرهاست[.ي اعصاب دریائیم ، ستون کنم در این سپیده[

٤٨

ي زهر را ، در، شفاعت بدر گرسنهي زمردترین زلزلهو عالی!ترکاند آخرین بغض تو می[

12. . . .هاروت يهمیشهآسمان! قیانوس اینک ا

׀1345خرداد و تیر،4و3ي شماره׀ي شعر جزوه׀

حواشی____________________________

)1 (HIPPODROMEرانی در روم و یونان قدیمدوانی و ارابهمیدان بیضی شکل براي اسب.)2 (ICARE

.نام دو جزیره در دریاي مدیترانه–ماژرك و مینورك ) 3(

٤٩

طاعون_______________________

1دمیدوخفتمبود،عطراسکلتکهوجودبامن

شد،یمفضامن،شعردرآواز،بهاليابتکهيهاپردهکهبود،ماندهجابهکافور،خشکيهافوارهریزمه،ریزقاطع،یمدرککه

بارانریزالتماسیبها،روزهیفآندرکهگشت،یمامراهلهليیقیموسقیعم[!تو! تو! توتاشد،یمازلقالاخحجمشد،یمجودشد،یمالید،یکشیمبانهز[!یبمانمظلومبارانریز[

!نوشتخواهمراتواليابتخیتارمستشرق،وموشخونبامن

2قتليیسوگلمدارت،ایهمعادنازسرانجام،

شد،استخراجــبودکردنکفيعاشقانهيروینبحث،کهــمناجاتعصبدریحت

.زدمیمجاروخون،ساردونیبرا،ررسیتنیام؛تنداشیشتابگریدام،نهیکرانیوکرامتبامنوبودکفن،یزم

!بودحملهوزمردازپر،اهمیسچمداناما،

٥٠

دم،یچیپیمتوپشتستونبهرانسترناحشاءوقدرتمرکب،،یوانگیداصالتمن،.یبخوانکه[

3پسراشیخوينامهشجرهکهخاموشاکانیننیا!يماریبویبرکتکهبزرگ،يسامعهيا

!اندکردهانتیخمنيحنجرهبهروفتند،یمبرفاز[شد؟خواهدآتشفشانبعد،سالهاوسالهامیگلوکهاستمننیسنگيآیا تهوع، وظیفه

!بودخواهمیوحشتچهمبلغدانمیمخوبمن[کشد،یمتنورهشکارآسمانبهکه،الییطعیفجعطشباتاشود،میغربت در من اراده

!یمنطعامنیآخرتو! بمان! منمتیعزيا: میبگووکنممتیعز[!ندیآیمدرصدابههاطبلتمامدهم،یمدستازومیبویم،پوستمبررارحمکهراهنیادر

ونیلیمکیو،يگذریمکهیستیک؟يبریمخواببهآغوشميمنظرهدرمراکهیستیکتوپسخوانند؟یمآوازتويپاشنهدرلیآش[

4خواهدوکردهمیعقراتوارجمندمشقتافتخار،باواستپنهانورامصفاتپشتطاعون،

!خاورانآهکرد،[کنم؛عنواناست،منيیسرگردانمدركکهرا،ماهنیامنبگذارشهیهم

پست،سواحلدرــاستکردهفورانیخصوصيهاسجدهازآفتاب،درکهــتحملتچراکه.استرفتهادیاز[

امسوزاندهسحرتاپلنگ،خلطباآغشتهيکاغذدررابهشتمن،يبار!ستینبدومحجرام، معاشرتو پیشانی

روند،یمورتمهیگناهانفرازبرآرزو،وجهیسرگوباددرکهــیکولشدتبهيهاضمه،يبارو.اندگذاشتهتنهارابزرگیفرهنگ[

ر،یصغجانوراننیامجتمع،جانوراننیايشستهالتعضدرراتورمکهیخفت! ماجراستنیا

٥١

.چراندیم[جانورانینیاگردندیبازمنکیا! سوزانریکوياهان.شودیمکندهعطشيالقیییيپوستهاازارهیط

بودنفتيهافوارهدمهاشان،که!موشها،مشعلآتشریزخوشبخت،یمرضبا

!موش!موش

حفرراناقوسکهیکلنگبر. . .جاآنها،ارتباطازدورهمهم،یبرادریبافقگرچه. . ..ستزدهچتراه،یسالقیاخاصالتبرانوس،یاقبرد،کنیم[

!نهندیميجابهچهرهبرراخلوتییاحشاها،بوسه! ندارديثمر! نه

5وبازگردم،عرشهبهاست،کردهدیسپراغذابرف،کهبهمن،يشبهاازیشبخواهمیم

.کندکفقلبمدریکولکیمقام[!کندداریبراخوديیجنگکیاستتمن،بیجدرز،یتفلزنیابگذار

!توفانياشود،یمآبکهراخیامرزیبو.دهدیملقبمابهآرد،یمدوردستازکهرادهیبريجنگلها. داردیرانیکشتعطرشکفته،آبزتیتيهادندانبرکهبودسالهاچهوبود،یمفصلمتنچهاتبوسه! فرزندمجنگلها،آندر

.دیکشیماضتیر[.یبزنصداشدتبهراخودتاست،یزیخواهاهایدرخیریز! فرزندمتو،

!بدرود! زماندرستيریديلحظه: امیمیقدقلببهــزدیریمقلبمبهیشنخون!بدرود! بدرود[

.دگردیممنعکسها،توپخانهدرک،یآرسنهولازشهر،

׀1345آذر،9ي شماره׀ي شعر جزوه׀

٥٢

تراخم_______________________

مسعودوخودمبراي

1»؟ونوسچشمدرآبیدلوهايجزتراخمبودچه«ــ

2

کشند؟میبرفبرگرگسیصدکهسورتمهدوونوس،پستاندوجزچیست«ــ

3

تامردخواهدزمان!ستکردهخلوترازمانچهنورافکن،زیربهروحی،مرمردهد،نشانراکالغیکعمرمن،ساعتکهغروبتاباشد؟جاودانهفرصت،[باشد؟کوهنوردانآتشخورشید،تاوباشد؟سنتانتظار،[

مرگ؛برايفرصتیو.روفتنبرايفرصتیکندقنوتتاکنیم،جفتونوسرخسارپیشراخوديقطبیدستهايباید،بمبارانزیرکه.دستبیيمجسمهاین

.بخوانیمبشریتتمامنمازقضايو

٥٣

سوزدمیکاهنانونفتازتربه علتی جمیلشرقی،شبکندمیپرتابمنجنیقکهستاخگريبودا،چشمکهچه

.چینیدژيبردشت،وباشددشتبگذار.مرگبرايفرصتیوــ! خاکسترايــفرصتی براي روفتن

هر شاهرگمدرمنوکند،دردهمیشهچوپانی،تنفسیکماه،نزدیککهبگذار[.عاشق باشم[.ریختمیخونقلبمهايملوديتمامازدر،بهدرکهمنــخطرناكکشفــکشفازکالهم.زدمزخمواردیوانهراخودنجومکالهم،زیرکهمن.آزردندمیفقید فضایی کهسگانازوبودپر[.چرخیدمیزده،غربتومعطروفا،

.شدمیروانشمشادتلخمرکبتو،منخردوازکهبودسنگینچنانتاجورا،تراخمرا،عشقرا،پلکــ!اي عزیز منــتالیف کن

».زندمیبرقروحتهتدرکوهنوردان،آتشکهآري،«ــ

4

.بودماتمدنآمد،میباالزخمتهازکهدلويپرورشراهامانشنلفرزندي،بیغمدرعقاب،ونوشیدیممیسبزچايحدقه،در

.دادمی[.کردمیدودزمینبشقابهايدربلوطوقرآن.باریدمیبرفدیگرآندرکهکندآمادهکند،ترساکتراسکوتتاتراوید،میدوماقلبازآهستهفقر.شودعطرشهیدانهگیتار،[

.کردطلوعمايخستهظرافت!منخدايدورانها،تمامدورانها،تمامدرو

٥٤

مرگتاــقسمازترسختــغزالگردندستم،کفاز.ماندوایستادبرف.کشیدزبانه[ساتربرگ:برگیکتنها.رسیدباد،ترینکهنهبرــخشکبرگیــبرگیکتنها]آدمعورت.

.افکندطنینتوخونینسغزیرلگد،یکمانندعظیم،اسمآنگاه،!انیساي

5

شود،میبیهوشگرگیکنژادمن،انگشترنگیندرکهجاآن. . . سپیده.ستصحراییايلهجهفراق،بدنش،برکهچوپان،اینوجوشدمیچوپانانيهیهیزیرآبی،هوسزیرباران،

يچوبدستیدنبالافعی،يمهرهدنبالخواب،دنبالاست،کردهرسوببرهنگی[. . .گرددمیخود[

چهارپرشبدريبااندوهکهپیشآناز!عمرواستقناتخنکاياینک.آمرزدمیرامحالکندوهايروحنفست،آخرینآید،درپروازبهوحشیوسعتدر[.روددلتنگیپیشوازبهخودگیاهانتمامبادنیاکهــآريــبگذاربرهمپلک

ست،بستهکودکیبهرامابرگشتنراهشیر،يدریاچهکهسويآنبهاست،سفیدصخرهوسفیدفجر،کهسويآنبه»*هاسیرنتمامانتحارازبعدتوپ،غرشدروازدهدریاسکوت،در

6

.دوشدمیراطالعصرسکوتــونوسدستــشدهقطعدستو،اممن پلک بسته«ــ

٥٥

وندارد،عامیانهمنطقیتب،اما!گرم.گرمشیر.بودخواهدگرمشیرسکوت،در[.استگشتهتوحیدانزوا،نگوهیچکسبهپس.خواندمیرقصبهراخوددانش[نکهتازکهعطسهوتبعیدبالهايصدايتازغال،برنچسباندگوشهیچکس[.بشنودراآتشمتینقدمتاگشت،میعارضسرخگلهاي[

ستکافیمنغربت.شوممیحسحشره،یکمغلوبشاخکدرمن.اممن پلک بستهرگهايوکشم،میآغوشدرراامشدهگمسردجمال.واداردآوازبهراقصرکلیدتا[و!امآمادهمن،خدايام،آمادهمن.زندمیشیارراامتشنگیتويجوانیترینسخت[شفابخشيکهنگیکهایناستتراخم.بکوبدشرقسطوربرتاستآمدهباران[کلوخپشتاز.گذاشتخواهدارثبهحدقهدرشرقتملکازعاريــرافیروزه[»!منشعرباش،بلند،دارچون!امآمادهمن.شودمینزدیکشترصدزنگ،نمک[

7.رودمیتاببیرودخانهــ

.دهدمیتابخنک،روزدوبینمرااست،منهايگونهدرحوصله،درسفر،.بوددستمالدررودخانه،نم. بودمنشستهمن

.گرفتمیفاصلههمازگورخران،بدنهايخطوطتو،يبا تسلی!بودسفیدکهگذشتدردمروياززناننفساسبیو

.باشدبخشایشغمها،آسمانزیرگلیممکه!بخواه!بخواهتو.بردمیاعماقبهلب،دومیانراافقکند،میسقوطکنچاه

.کندمیکبودبوسه،بهراتوافسانه،که!، کبریت بکش کولیمزاربرامشناختهرااساطیرپا،آلودکفهايپاشنهازمن

.کشندمیجنازهبرراچاهبادبانهايرسند،میسرآسیمهبادهازارهاپنبه

٥٦

». . . دست ي بیاین مجسمه

8

راسقفتااند،آمدهاتاقبهابرهاکهستمردهاومگر«ـ ـ»؟برندباالتر

9

»!ستکردهحبسخوديسینهدرراآسمانتمامنفس،یکبااوآري،«ـ ـ

10.دریاستوجدانتراخم،اینک«ـ ـ

.روبیمیراشعلهآخرینخود،زبانباوخزيمیتو بر خاکسترزندمیلهلهرامااصالتتبر،يتیغهبیاید،جالداگر

!سپردمیخدابهرادردازنیمیبهشت،رازو.زندموجگهوارهتهدرخوابوتوفانخشم،دعايبهباید

بتراود،فقرازبرهنه،کاتبانمرکبگردد،معلقفضاصفیري،بهباید

!استآمدهاو!استآمدهاوکهچه!شبگردنخستینچهربرستفانوساويسیلی

.شوندمیبزرگنبی،واسبعرقازخیسمعراجیوقدرتگلو،طولدر.کوبممیبر میزخورشید،دومیانرا،سرخلويمن تک

قطارسوتوشود،میدورفضادرآهستهریزد،میمراخونکشف،ازمعطردستیو

٥٧

.کندمیقطعمزارعآسماندررا[.ایستدمیشاهانهزمان،غروب،فرطازاینک

.آري؟دریامقابلدر؟هستمکجامن! استمنخراجایندستانم،کفازپرندهکرورکرورپرواز

». . . رودمییادازفقر،لطافتبهچشمیو

׀1345آذر،9ي شماره׀ي شعر جزوه׀

__________________________________________________*Sirenesماهیپایینبهکمرازوزن،پیکرباال،بهکمراز.دریاییپریانها،سیرنــ.

وداشتندمقاممدیترانهجزایرازیکیدر–هاافسانهترینقدیمیازنقلبه–هاسیرنبهوفریفتندمیگذشتند،میحدودآنازکهرادریانوردانیيمههخودهوشربايآوازبه

.کشیدندمیخودسوي

٥٨

سل_______________________

1

نجواست،وزبانحجمکهامنشستهزخمیکمیندرمن.شوددورآندرقطارهاسوتتاکند،میسبديمه،زیررارحمکهسبزنافبا

2

پرزنان،وبالپاییزي،يبینیکف!استییتازهيمعماريچهسپید،دستمالصد!دریغاو. رودمیونشیندمیقنوتدرخطیبرمشعل،صدوتابوتي با سایه[.کندیمغشوآیدمیرحمبهنقرهدرغارتو[

است؟رهزنکداممزارسنگمن،ناخنآه،

3

تفوبودندسرخگجبودند،خشکگذشتند،مینامهشجرهدرختانزیرراهزنان،

٥٩

یاسمیناین: خودعقلباکهــشاخکهزارانباراهاتفاینسل. انداختندمی[ــدادندمیتسکینرانیزهتاركشجاع،کورمالیکازآکندهبرودتیبا: کبود[!سرديکوچکتاالرهايچه! آه: کردمیکاريآینهراتفهاسل. کردمیکاريآینه[میتفينامهشجرهدرمفقود،هاينام. شدمیتیمارستانيبایگانیتف،هراما[.درخشیدند[

گذشتندمینامهشجرهدرختانزیرازخود،يسادهنقابهايخیزنفتبا فالکتراهزنانپادشاهینامبهبرگهر. بسوزدوکندفورانسختتوانستمیهایشانچهرهو[.شدمیخفهدهاتیداروهايدرماهوافتاد،میهایشانشانهبرمرده[

4

.بودسفريمجسمهآسمان،.رفتمیدریوزگیبهمرده،پشتالكيبا کاسهکولی،

.دادیممیپناهراخوديکشتههايگونهوزدیممیآبنوسدرخیمهما.کردمیدروماپوستازــبودزمیننژادکهـ ـرازلزلهسکوت،.یک مجسمهدستدربودناقوسطناببود،عتیقهسکوت،

.کشیدمیپرآفتابگردانهايمیخیخطوطازغروب،درما،سرگذشتيمعشوقهبرايراهزنکهاش،چانهزیربهقلندريدستستونوبودمرگعتیقه،و

.آوردمیایلبهخود[

5

عمق،تاراتفنگميلولهنور،خطیک! هنوزآري،! کمینمدرهنوزمندررازمانمن! استشب! شودمیشب! بودشب.ساختهروشن[

٦٠

!کردخواهمدیوانهروشن،داالناین[جفتوگویدمیکور،نوزاديکه: محبوسشایدوکمینمدرهنوزمنجفت! سردجفت! طالییجفت. بنددمیمنپايبهراخودي عاشقانه[النگويهزارانازراعشقومعشوقتنفسمنفقدانآیاراستی!سپید[ازمنواستطبلخروشاینریخت؟طبلرويبهوگذراندآبی[ام؟ماندهدورکسهمه[دراز؟نقبکوگورخران؟پوستازمناظريکو: زندانمفضايکوپس[يمجاريبیایم؟توانممیبگریزم؟توانممیمن!بگوراهزناینبه!بگو[رسد؟میکجاشهر بهآب[

6

هست؟مجازاتیو. بودنخواهدوستنبودهعفو،. زندمیچنبرهمنتندرخون.استنیافتهشفاهنوزطبکهچهزیند،میتندرستمردمان،

ودهد،میراهشمایلهابهراهوشنمک،ازییهالهباسل،کهاستشگفتودرکهخورشیدتاشورانگیز،لیکوعطربیمذهبی،يسبزینهدرشمایلها،[.کنندمیپروازسوزد،میتوتونمزارع[

هنوزطبکهچهزیند،میتندرستکماکانواند،زیستهتندرستمردمان،!شفا نیافته است[

.برندمیگلگشتبهرابرفازسپیدکبوترزده،زنگچرخچهارچیست؟همرهانممرگازدروغترپرسممیکهستساعتیچه! وه

.رودمیروزهاوآیدمیروزها.رودمیآید و سالهاسالها می

يمجسمهشتابوتراود،میکهتوستاخالقاین! کنعرق! منآوازاي

٦١

.گرددمیي منسنگی[

7.انددرآمدهپاازرقاصانفرشتهیکگوشتدرکوچکشیپوريشنیدممیکهبودغروبچندانبود،غروب

.استگشتهگم[آنبرراقایقهزاروقایق،دوقایق،جواهر،خطرناكخیزکهبودسرگیجهو

.داشتمیچرخان[.شودمیرودخانهرقاصان،دهانبرکف. اندآمدهدرپاازرقاصان

.استرقصيادامهرودخانه،کهزنم،میخانهرودبهدیگرتحملکهزندمیلهلهچندانــ! رهزنــپلک توزیرنقره،سپرهزارچهلباري،و

.بگیردخورشیداز[.کردخواهدمجازاتعاشقانهراماقلبپایان،بیشب

׀1345آذر،9ي شماره׀ي شعر جزوه׀

٦٢

)شبانه(خونيپردهدریلیگل_______________________

1اند،کردهسوراخراماهناز،يسروهاکهشبشهرياقصادردهیبر،یدست

زدیآویمچراغگورهايهمهسقفبراندگذاشتهسرتبرراشیخوتاجخروسان،کهبخوانپس

!دارندیممعلوممنيیشرقادیفردرراتومکاننماها،قبلهکهيا

2

دیخورشکجاستدیشهخروسونهایلیمروح

ساعتازشیپدوراندرکهزدند؟یمجارراصبح

3

رفتندوافراشتندرایشبانيهاپلکها،زورق

٦٣

هاخرمهرهيههیشباکهگشودچشمیزخممردیکصدوسیبا

زدسورهاآفتابگردانکامليچهرهبارادیخورشوبرخاستند،مهتابفرسخهادریزخممردیکصدوسی

بهارنیهمحدوددرقد

4

اندکردهسوراخراماهناز،يسروهاکهشب)!شبازبزرگتريا! مهتابياسرزده،جنون(!ردیبگانتقاممهازخودچشمانبستنباکهستینيمردگرید

د،انتويزخمهاغرورها،فواره!ییکردهپاكيداووديگلبرگهابانیخوندستکهيا

استکوچکچندانباران.ییستهیگردوستانهيانگاریبکه

5

چراندیمفرهادراهاشهیتيگلهکهشب)بارانهاستازپسيهالحظهکهاش،شهیهمبا(

.کشدیمسوتایدنبندرنیدورتردریکشتکیتنها

׀1345آذر،9ي شماره׀ي شعر جزوه׀

٦٤

دعا براي آرامش_______________________

.ستبهار، رسیده. دمندصور میبد کردم که بوسه پذیرفتمکمیي پوستممن به سیاهی

سو خواباندندها، به زبان، به لیس، به یکهایم که اسبو به موبه اتاقم که دري دارد

ست اتاقی که دري داردچه عالیدمندتوان گشود و شنید که صور میمیدري که

خواباندآید و موي مرا به سوي دگر میو اکنون باد از آن در، میهامتاسفم، اسب

.از آن نگاه، از آن زبان ساکت سرخ مؤدب.کندزندش، همیشه باز میست که باد بهم نمیو این دري

•.دمندصور می. ستبهار، رسیده

خواهند دوباره عطر علف را به یاد، میکنندینشخوار مکههااسبمن آرند و مرا عتاب کنند؟[

.باد هیچ نیست جز عطر علف.رسدباد، از دور، می

•.ستبهار، رسیده. دمندصور می

!ستبخشندهرحمانه، چه، خداي تو، بی! یی نپذیربوسه! دیگر، شاعر

٦٥

توانی مجازات کنی و نه در بادخود را نه در علف می.شويو این گونه، سخت مجازات می

׀1346سالدیع׀مجله خوشه׀

٦٦

عدالت_______________________

کلمههرستيریشمشيفدا.استرخشاناودرکه

. باردیمباران،دیسفستینقابکلمه،هردربارانبهتاستیجان. شودمیتسلستییفرشتهکلمههر.لرزدیمیانیعرازکه

امگرفتهبدستراریشمشرانقابکلمهازآرمیدرم

زنم،یمبرخساربارانبهجانکنم،یممیتسل

برنخاسته،عمرعطروهنوزفرشتهبالدوبا

٦٧

. رمیگیپرم

،ستآمدهبند،بارانزباندیخورش

!استکینزدچه

׀1346سالدیع׀ICAREکاریاازمجلسپنج׀مجله خوشه׀

٦٨

مهيخوابها_______________________

گرفتهمهییجرعهخواستیمآسمانمناز

. شدشبنمازپرکالسکهسقفکه!درربودخوابراتوکالسکهدر

،مهانیماز،تاکستاناز. آوردندشیپ،شراببا،راخواب

مه،در! یبسالمت

کاریاو.افتاد

׀1346سالدیع׀ICAREکاریاازمجلسپنج׀مجله خوشه׀

٦٩

هاکاریا_______________________

ــپروازبهکلمه،ــخودحرکتباکلمه. ستکندهآگوشتعطرازرافضا؟ستیچشعرکلمه،کیحرکتبجزپس

اطاقدرزنان،ندیگویمسخنکاریاازکاریاشعرک،یل

ساخته. شودینم

: کلمهکیفقط! دیخورش

سوزانارتیزآنازود،ییآبازاگريروزمیزیریمهامشعلدرکاسه،کاسه،را،ایدراششعلهدیبدانتا

٧٠

. ستشعلهنیسردترونیتریآب

׀1346سالدیع׀ICAREکاریاازمجلسپنج׀مجله خوشه׀

٧١

بالعکس_______________________

صبامحسنبه1

،گرددیبازنمرفت،کهآن.افتدیم

. ابربهست،رهیخابربهنرگس،باردنمیبارد، لیک باران می

مرطوبیرشنلیزبردارم؟یزمیهکهرسدیمیوحیکپس

2! اریيا!اریيا.آهاستبستکرار،باردو. ستيبهاريهوا،نیسومکهسبزآسمانازکهدمآن

،کندیمسقوطکار،یااستپرباراننرگس،جام

کترکوچيکاریاــ!نیببــآندروکند؟یمعروج

׀1346سالدیع׀ICAREکاریاازمجلسپنج׀مجله خوشه׀

٧٢

آهوضامنوکاریااز_______________________

قزح،وقوسدررگبار،کهنیچنزد،یآمیمرنگدررنگ: زدیمبهمراافسانهدووانستیتم،شعرکهکاش

م،یکننظارهبهمسم،طلوعدرما،کهتاآرنديجابراآبسم،طلوعدراهان،یگتاآنانبهوماست،بزرگثاریاکهآب(

.) ستگفتهرامرگرازمابهو،یزندگرازي انگور بگنجد؛و خورشید، در دانه

.)ستانگور که شام آخر قدسی(ست،اما اکنون که سیل خورشید بال را برده

. ستینساختهچیهآهوان،ازافتدیماو،بخشندینمچیه،یسخآهوانو

. نظارهنظاره،نظاره،جزآرام،آرامآفتاب،کهاکنونو

،رودیمغرببه

٧٣

ند،شدهسرخ،تپهبر،*یشآتدوشودیمشناختهافق،تو،سازشدرو

ترزمیهپنهانآبضامن: رضاافق. اندگذاشتهآتشبهکه

׀1346سالدیع׀ICAREکاریاازمجلسپنج׀مجله خوشه׀

________________________:بدین صورت استمتن چاپ شده. تنها حدس است»آتشی«*

٧٤

شقاقلوس_______________________

1ست،یسخنهرپایاناین،واستنوردرشرم

!همسرمداشت،شستهسختیتنکهامسپردهنوربهراتومرد

بگردمفقودانگشتریپبیابان،میانبیا،و.زندیمسوتآندربادحال،که

نههیچنه،هیچدیگرودراز؛دراز،یبیابانمیانازدواج،انگشترزاغانازیمثلث،یکوچکيکهنهمثلثمگر

افتاده!سنگریککفبرآلودکفرابختــمننیازیبخاهرــعقربکهسپیدهاینبهو

ست،کردهحس[.کوهيهاگردنهدروپیچدیمیندرهوا،

2.ریختخاهدهاخانهگریزانند،شتابناكدهان،برنورازیکفباکه،گورخراناین

٧٥

!ندکردهیبینپیشخوبچهرارقصما،الغريهاساقدردهد،یمادامهخودپروازبهها،ویرانهفرازکهیبادبادکنخ.مردهیکودکبود،خواهدزیبایکودکمشتدر

اودرکهشودیمشناختهخشکیدهیخاکباران،ازپیشاکنون،.اندشدهينامگذاریهمگگیاهان،

چکد،یمغارسقفازکهچکهدوهرن میامکثاینسکوت،ومرگتازکهکودکم،يتوتو،بهستیاحترامگذرد،یمییلحظه.رقصبهست،یاحترام

يهمهشاخکیکبارهآخرین،يچکهدومیاندرمکث،درحشرات[

.زندیمبرقترساز.پاشمیمسقفبهییجرعهونوشمیمآب

3.ستافتادهصلیبزیربهمنفلسیکدورتر،سختدورتر،

است؟روزآیارویمیم.داریمیبرمرانقابهامانزیاد،يگرمااز.جاآنبهدور،به

!یسالمتبه: زنیمیمبهموکنیمیمنصفیمرغتخمصلیب،زیر.سازدیمیینقرهزنان،نفسرا،درهمرگ،و

چرخد،یمزیبايگرفتهمهناخنصدزیر،یموسیقيصفحهدورتر،:صداستهمانصدا،و

است؟روزآیا

٧٦

4رسد،ینمیآببهکهامکردهتعلیمرایچاهمنیچاهخاك،زیريیتاریکسو،آناز! ییزیبايیتاریکچهیول

رسد؛یممنيچهرهبهکهستزده[.جویندیممرانماز،ازپیشمعذب،چردگانسیهو! آبآبم،من

کنمسکوتکهسازدیممجهزمآسمان،بهینگاه.بجویمبآرنگبهیسالحگسیخته،يهاحنجرهمیانازو

.املحظهآنآنم،منکند،یمپرخاشخودرنگبهآب،کهلحظهآنشودغرق،آبدربیشترهرچهآب،رنگو

!تریآب: شودیمترزنده

5منبرشدنکشیدهازاما،گیاههرگذرم؛یمیانبوهمیانازناشناس

.گیردیمنام.استتاریکگیاهان،ناموام،بستهچشمکجاهیچکجا،هیچدیگر

نامدرزبان،تمامحال،کهنکن؛صدا،ییکلمهبه،ینامبهمرا.ستآسودهگیاه،یک[

کنمیمتونثارراتودستانکن؛لمسمگیاه،ازترسخت.دارمیمیارزانتوبهرابدنتکش؛آغوشمدرگیاه،ازترتنگ

آید،گشتبهنوردرها،آسیابکهیزمانوکردیخاهگره،یخاهمشتبست،یخاهراهایتدستتوییهدیهمانندرا،گرهاینو

.کردیخاهحفظ

٧٧

6دهدیمزجرراتويسیماآشکار،چهاکنون

!باشديامیدتاــگردانآفتابگلدردیمبوسه،بهتورا،يسیماپوستیککند؟یملطفکهپس

وریزدفرونور،تاشود؟شکرآهسته،

.امضاستیکازترترسناكام،بوسهکهمن! منیصندليروازرا،قیاموکنم،یمییداتراروشنيهوا

.بدرودبخاطرفجرها،مطبوعيیآشوبدلباها،بنفشهونقابهاباسفید،یموج

.نزدیکشود،یمنزدیک[استخان،شکستنيصدایولگیرد؛یمشعور،یجناغمیانهوا،

.استبخشرضایت[!بدرودهم،بازباز،کهکشانیم،يلحظهایندر! بدرود

یراستيیتمامایندروقسم،يجابهییکردهمنتعارفخاك،یمشتکهراشنیدنينیروکهرودیمفروتیزم،نوكيپادو.کنمکسبزمیناز

!تیزمنوكيپادو

7شویدخیرهشستهزمینبه.کندیمسرفهمجاور،اتاقدرعروس،یکفقطکه

راطاقتوــآهوانهــراخصال

٧٨

عظماستیاشارتآب،واندنهادهسفرهبرآبکنار!اندازچشمدریخرامیدنبهفراز،آنازامایکشیمتنورهآهستهدوردست،بهجا،آن

.افتدیمشهرهايروبهتويیقرباننظرزخمهنوازم،میآرام،آرامــینزدیکهمیندرــاینجا

!ترعادل،سکوتازمن،يپنجهزنم؛می[مستجابستیدعایرقص،و

.لرزدیمزمینکهییلحظهدر1346

׀1346زمستان׀دفترهاي روزن دفتر اول׀

٧٩

ي بختکچهره_______________________

1انتظار ،ها بهآرمیده ، سال

ام مرا پوشاند ،وقتی سایه!هیچ نخواستم

گماندر روزشمار ، بیبوییدمگلی را می

.یی مقام داشت که زمانی ، میان چهره

2درد میآمد ، درد

خوردو به درها میخوردي کاروانسراها میدر تمامیبه

!بلندترین شاخ نبات

׀1346زمستان׀دفترهاي روزن دفتر اول׀

٨٠

گذردروزي بزرگ می_______________________

1فروغازاما؛میراهسپاربزرگ،يروزدر

تنهانشسته،مابهیسوزن!سوزنکی

بردیمدستما،اصالتدرــآرامآرامــبزرگيروز؛رودپسبهــرفتهرفتهــشانهتا

مییتوانادورازدور،ازتنهاکههواپرندگاننیهمکهخود،يشانهشناختندرند،یآیمفرودآنبرخود،يدهیبريهادستخود،يهادستشناختندرو

.هستندهواپرندگاننیهمکهتويشانهبه؛رسمیمتوبهبزرگ،يروزدر

ینیببوينگربپسبهکهزنم،یمدست.خندمینمکه

2تنهابزرگ،روزدر:خنددیمست،خوردهسوزنشماریبکهآن

٨١

.دیخورشتنهابردیمدستما،اصالتدربزرگ،يروز.دهدبازماشبهسوزن،سوزنتا،خودسربرــروزانهيیمعموليگفتگوکیدرــمامیشویمخبردارگهاننا!هواازیتاجازهاماندستيخودانهیبحرکاتمیبریمیپ

ــگفتگوهنگامــ[است،کردهحیتوشراهواازییهانامه

.استکردهحیتوشنخوانده،میباششدهمعترفعشق،بهها،نامهازیکیدردیشا

قتل،بهایداشتهدوستل،یدلیبکهروستنیاازدیشاومیشویمدیتبعای

است،کوتاهییهیچارپاقلمرومان،وطن،زادگاه،کهماــهیچارپادنیکشــدیتبعدمدرخفقاندمدر.مییهواپادشاهم،ییهواپادشاهمیبدان

3.نمیبیمشماریبيهابادبانمن،حنجره،نیآخردرامروز،نیهمروز،نگامهبهو

رادهیرسيهاوهیمافتادنيصدا.شنومیمسرد،نیزمبر

٨٢

راکاغذآفتاب،کهام،افزودهینشعربهیلغتهنوز،اما.پوشاندیمدستم،يهیسااز

ودرخشدیمسوزن،!ستشدهکجیتابوتيیپازتر،میمالدرختانریزازم،یمالآفتابدر

سرپوشیب[میبودروانومیاروانه

رامردهناف،یگليهیساو.ستپوشانده

4؟ینیبیم

گذردیمبزرگيروزما،نیزمدرشهیهمو

.ختهیآواستواکمربندبهیغالفامبسترم نهان ساختهچیزي را من سالهاست در

که نه شمشیرست، نهي درازشعاعی از زهره، نه یک زوزه

ي ترسناك یک ملخ؛زوزهست،دانم آن غالف، چه خالیلیک خوب می

:مطمئنمام، آنچه که شمشیرآنچه من دارم، آنچه در بسترم نهان ساخته

سازدمینیست، مطمئنم [آنچه که هیچ نیست

.آنچه که باید چیزي باشد

٨٣

5گذردبزرگ میروزي بر پل

.صدابی!خارد، اي ناظمهاي تو میهنوز مردمک

بخواه بر آن! بخواه!یی چنگ بیندازد در تاریکیگربهي گیج،یی با سبیل چیده، گربهگربههاي ستارهیی با همهگربه

!در کیف بنفش یک ملکهو کورمال! نابینا شو، ناظم

:کورمال، به اتاق من نظم بده، و به اعضاي تنم.دست به جاي پا، چشم به جاي قلب، دندان جاي مژه

ها راتا بدننوازش نکنم، طی کنم، بپیمایم

کشد،یی که مسافر را میدرازتر از جادهتا مهر نورزم، نگه کنم

.تا نگه نکنم، بجوم

6سردي نور، نور حامی

آن دم که چترهاي گل، پس از باران،ــها را چروكکندباز میــشود بسته می

تا لغتی که شعر کم دارد، بیرون آید، به سوي ما بشتابد

٨٤

حتا اگر.رسوایی باشد

7گ، روزي بزرگ،در روزي بزر

از او که آستانه را یافته است،.رودمییابد، انتظار ستردن ي خود را میاز او که آستانه

غباري نیست،ــلیک ــبر آستانه ست، غبار،غباريــخود ــکه آستانه

.و ستردن، به فوت کوتاهیرودپس به فوت کوتاهی، آستانه، کی به آفتاب می

ــتا آمدگان، از سوي آفتاب، به دیدار او درون آیند؟ تا آمدگان، تنها از سوي آفتاب، بتوانند

به دیدار او درون آیند؟امي خود را هنوز نیافتهمن آستانه

و گهگاه، در این روزهاي بزرگ آفتابی،جویمش، به زیر تخت و آسمان، میان کشو،کنار درختان می

هاي صورتم، و در موهایمحتی در لکه.که هنوز سیاه و درخشان است

1346

׀1346زمستان׀دفترهاي روزن دفتر اول׀

٨٥

چارگوش خودي

1ي پشتدر زمینه

به محسن صبا

تنهاو،ستشدهتاریکقدرچهبدانیاگربایدمی

،شويرفتهدستازروشناييهمهتاتاریکیازچیزيکهآنبی.داشتتوانیبر

:شويمینمکستون؛روشنانهوروشنايعصاره

بلورکه!جگریعنی

…!شويمینتابندهجامدروشناي

٨٦

اما! بروتیز! بروتیزپساگرییدفینهترینبزرگ

،ايکردهخاكدرجااینتواننمیرادرنگرینهتکوتا

؛دانستبیرونتوحقازکنتحملپس

:رابودنستونتحملنورازستونی

.زنندمیتکیهاوبرکورپرندگانفقطکه

لوطيزوجهو(،برگشتعقببه

تنهاوقتی.)بودماندهسفیدهاتپهبااليطرح

٨٧

2نفیر زمستانیبه سیروس آتاباي

کدامستتانمایاندمیوبودباددیدنیساز،دادهدربادبهخوديپرنده.خاموشدمیتوانگشتبررایاقوتآتشکهبادي…بادسوي

پس،نگینهمینبا،خموشیدههمینبا

!نمايمهربهسررانامهصدااین…زمستانینفیراین

،آیدمیپشتپسازهمیشه،شودمیدوروسایدمیتودوشبر

لیک،دآینمیگوشبهدگرکهجاآنجاآن

تومحرمایستاده…هادرهيروشنیبه

٨٨

3به آب

باریکبازويهزاراب،يدمیاوربرریگخوردهکه

گشتتوانستیمیخویشدستاغوش)بندانهآب(فرانهادپايخودبسترازو)درجوار(

.ستروییدهبادعطربهگیاهانیکهآنجاعمريتمامیکهتوییو

،خواستیپاداشبرديمیپیگاهآن.ستدهشی،خود،توپاداشکهرازایناز

میاگاهاندراتوگیاهانتصویر)زنانمزخ(

،خماندمیتوبرشانکهباداگر.پوشاندنمیتودرزرهی

٨٩

4!چه زود پیر شد این گربه

سالوافتدمیدامنهبردانستبایداتاقدرسوزنيآفتابیهايچشمهایناز

.استساليآشیانهیکیرحیمحشراتدیگرودارندآفتاببويستسایه،خود،سال.پوشاندنمیکهاماوآیدمیکه

تنهاستشدهخیسخانهدرسر،شمارانگشتشبنمیازوجاییآنتوو

شبنميگوديبهانگار.بودآفتابچاهکه

׀مهرماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت ׀سازمان انتشارات اشرفی׀شعر دیگر، کتاب اول׀

٩٠

واکنش_______________________

!رونده باز! رونده ـراروزکهرازي

کند ،آسانطبیعیواستسالم

پر ؛یکقوتقدربهزند ،میکهسپیدهاما:زنهار میامهربه

هیچ ،هست ؟چهبويیکتنها*.تکدمی

سسکوداردتکیوتکنازکانه

.خنک موزاییکروي47تابستان . شیراز

׀مهرماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت ׀سازمان انتشارات اشرفی׀شعر دیگر، کتاب اول׀

٩١

_______________________________:»6این شماره با تأخیر «در *

تنها بویی.دهد به نرده، تکیدهکه تکیه می

٩٢

ترانک بادفر_______________________

یسبککیآمدندرباولگرديروزنهکیاز

،هیسادر.نشستنتندشوندهییرهیدابرو

سپاس،ستینرونیبدوازسیابلبروبادبر

.استآتشکسرهیخودکه

،درشتگاهوزیرسوسوزنيخستهدیسپبرستیخوردگشانهکی

.داردآنبرهیتکییرهاينکهاکه

׀مهرماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت ׀سازمان انتشارات اشرفی׀شعر دیگر، کتاب اول׀

٩٣

ي مصريزخمه_______________________

ـهلکوبزرخنگـسکهبروله،له،لهزانويکاسهدر.فضاستيزانوزدهيجرعهکی

،سنگفرشبرينهادهگوشبر

داشتهکه،شود

مسگوشوارـکندیمییصدافیضع.کنندهمجاباما

׀مهرماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت ׀سازمان انتشارات اشرفی׀شعر دیگر، کتاب اول׀

٩٤

مگس_______________________

وداردتکانسطحکی.شدهکبابسطحکی

نیگریدسطحدوانیمودواندیمدود،زمرديهازنگوله

ـکبودمشاخ…دیرویمبازـدهیجودهیجو

:یی گویم!منیاهر! والیه! ویدـ

نیآخرسطحوـ…ـیهستتو

ـ! احمق

!نیبب!جاآنـخوابزدهعرشدر.وانیحنیايتنورهاز

׀مهرماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت ׀سازمان انتشارات اشرفی׀شعر دیگر، کتاب اول׀

٩٥

شعر دیگر_______________________

يصبورودهیسپتا

ـحالـیترکانیمذیلذیرگ.سبابهدر

یخفتنيهادندانه؛بلندیتبسمازـشناوريبوبهکهیکهیرسدیم

زینـاوزدیخیم

ـبلندبلند.قنديخاکهيانهیماز

ترستابیکمچهآنـجاريهازهیآوانیمدر،گذردیمایوندینشیمنیسنگينشستهغبارکهیب

دهدبدویکیجا

٩٦

ـحتاتکانای؛بردارد

وـتنهاگوشينرمه

.خاردیم

׀مهرماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت ׀سازمان انتشارات اشرفی׀شعر دیگر، کتاب اول׀

٩٧

فعل_______________________

1اخته

بنددیمقاعدهوشراع،نیریشيزهیتبرـبالوتاـشکستهدیگشایم

قسمییهیزاودهدخیمکه

،خودبرییکوبهنیطنبهـرادستبازتابنده

وکوهدرباز:ندهیناآ

2نیقرنیطن

ـستافتادهـجبليهاخزندهيینیندر

،ریگ

٩٨

خزندهچونـ…ورامغروببرودت

…ـشودعمودکردهعرقرودیمخواببه

.بیار

3،دندانبنازـبارهنیاو

آوردفرودچون،غیدریبـفروکوبدو

،مرگیبيشهیردو؛النورلسان

ـ!چناننه: بگوتوکترینزد

!استخوانبه

׀مهرماه یکهزار و سیسد و چهل و هفت ׀سازمان انتشارات اشرفی׀شعر دیگر، کتاب اول׀

٩٩

برچند_______________________

زند،یمندهیچايهالکهبرــراندیمکنارماهرانه

ــکسرهیتا.شوندنگاههاسرسره

استخوانيکوزهکیدیناپدشکستنيصداروشنا،بهرويیخشکدرــنور؟يصداخود،ای

سرمازدهيهالکهيیآبسالیوقترد،یگیمپهنه

.ستگرفتهکرانهکهــهوانیابهریبگــتنها

امافقطــانگشت،دوبهاط،یاحتبهیلیخوظرافتبا

حالکهــارسرمایینازکهــلمدیماتاللهپرتگاهدر

.کشدیمودراز׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

١٠٠

پریخوانی_______________________

درین نگین، *نور معینکه زیر ــانگشتیبر

لرزد می. . . از زور خستگی

نگین، اکنون درین! ببیناورا

ي رفتارش آزاديوزشی روشن؛ در ــ** جنگلی را ماند

و به همان کمالبه همان آسانی ــهم

وجوه الماسی ــکه یکی دیگر را.کنندکنند و تأیید میتکذیب می

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

. ) هـ . و . ا ( ي مشدد * زبر بان* *

١٠١

مطلع_______________________

. . .آهورودیم،يرویمو

هـکــیطوالن: يانفحه

پس،علف،*مشتنیدر

.الفلقربــ! آه. آهويايرویم. . .هويآهورودیم

چنانــآهوستيهوواییگوسرخيمنظرهکهــ

.شدیاندیمبدان

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

با ت زیردار*

١٠٢

بومادران_______________________

ويادرستهــیدرست

جانبهیبکه.يشویمدهید

رانور؛يگماریمتنگيدروازه

،الیخیبيدرازابهکشمیمدرازسبکو،حاللیی*زهوباــسبککه

ویکنیمخودبهروحالکهنیاــشاخهسهنوربر

.باستیزيخودیبوچاربررخت؛ناچاربرگونه

يزیاویمتو…لیالقندةزهرــتو

يگذاریمتو

١٠٣

!برگهزارعلفــبومادران

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

با و زبردار*

١٠٤

رانشهریاغروب_______________________

استخوانزندیمدیسپ،مغاکهاــهاخرابهدرازمهرکشدیمتن.جانوريهیسا

دمآنــبمانیدمخرابهگوهرازچکدیمکه؛روشناستآماجکهـآفتابـگاه،آن

کشتبهـگردان،ـشود،وارفرفره

،مرگهمهآنانیمازکهــکندباتیز،انتخابدیترد

،یدودلاهیسچمننیاخوابخواب

.بردومینساز

ابترگراز

١٠٥

گندد،یممغاكدرکیلــشاخدندان

یوقتــشکاردیمنورییپاره.دیآیمفرودمهر

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

١٠٦

کروشنیتار_______________________

ــ!آه،هنوزسترونيبانوهفت

:ندیآیمهمخواببهزینــالماسيمژدهنیا

،نیا.مژدهیبیالماس

اریهوشپنجگوشمگرــدهدمجال

،روزيآسهماشوره،به.انیخاکجاندر،کبارهی،راستادنیانیاسمیخلوتپس(

،هاستهیسا*غلغلدرــنیزمو

).پروازکفاریهوشيسرماهفت

داریب:شوندیم

دیآیمگونهچه

١٠٧

،اهتزازبهــکبارهینیتردهیکش**مژگان

!ییناینابفراز

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

با غ نخست که پیش دارد* .با ن زیردار * *

١٠٨

یخاليکنجهاحراست_______________________

یخاليکنجهاآنجاتنهاکه

وسانینابفرودــ. دیآیم

یخاليکنجهاحراستتنهاکهچرا

ناگاهیترســ. بودتواندآرامبخش

:گریديگونهبهکاواكرابتها

ــساختندیم،کهدمآندرستاما

،درونه*دبریم

.موشهاریجریجوشرفاك׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

ي بریدناز زمانواژه*

١٠٩

رانهیچشمگنه_______________________

1

هنوزبامهاوسرخيگلهاــخوددارنديیگرم

کیتارخاكوبامها.وهنوزهنوز

2

ــ. .یافشاندستهمهنیازییهیماتابستانستآخرمینس،ومغاکهاهادرهتهتنهاکه

،دادتواندموریخطرفتاربهــ. ..رانهیچشمگنه

3

سمندرانگذارندیمگونهنیاــسوختنبهتن

١١٠

ــزندشعلهداریناپاآتشتا!گریدییشعله

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

١١١

گوشهدوينهیزم_______________________

یولــ*ندهربــبدندردبهآبدادهتابندهیغش**جلنگ

.دنداندرشهیردوبا!آهــهنوز. . .عانیموراحله

غلغلکينهییآو.نفسیبيجرثومهبهرو

،بلنديروپاــصدايجابهنگاهيدارنده

ــکهيدر***دانیکلاز****بمرکاز

.تربسته

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

١١٢

با ب پیشدار و ر مشددــ* مکسورگ* *

با ن زیردار*** .م پیشدار و د مشدد****

١١٣

يسعتر_______________________

شهیعاکندقنارهتا.شهیعامرغولاز

ــخسپدیمگانهدو.دکپیمگانهدو

ــدركبهگذردیم*یشابرخــدركبه

**یخشخشبه. .همجدارمسلخده***آسماندر

ایگومهردركبهیی****هدق

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

با خ زبردار* با خ زیردار* *

با ن زیردار*** با د زبردار و ق مشدد****

١١٤

يسعتريمعلقه_______________________

شهیعاکندقنارهتا،شهیعامرغولاز

ــخسپدیمگانهدودکپیمدوگانه

نیعجریاکسدماغدرــیذنبقيکورانه*نیدومبا

ــتوستيالهورههـکبازــرهیساصباح

!شهیعاــبنددیمهاعطسهــ!دوتايدوتا

خونادرارو.درشودقارورهبهکه

،تاسهدرــنیچننیاــبزنقدموبمان

دیکأتيها**رفهشبا!سنگوار***معرسنیبر

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

١١٥

ن زیردار* ش زبردار* *

زبردار و ر مشدد و زبردارم پیشدار ، ع ***

١١٦

_______________________»ي سومچارگوش خودي«از

_______________________. )ي مرگ و اوییـمادر بزرگ من (

_______________________

تانداوا_______________________

چونــسییآبــيونیسومچشم

چشمدر،دوزدیم

نهیسدرکهــاستییگو،* نگگ.کوبدیم

افشاندیمنیآستــپس،هاکوبه**تککتبه

افشاندیمنیآست***سرازخاکسترنوماهدرونازشرابو

مهینتاکهــآکنده

،دستدوبانهــتوراکشدیمآغوشدرو. . .

١١٧

هاشکلهمهبابلدستدوکهکردتوانددیپد

.رقصکیدر

׀1348ماهدي،ششمکتاب5ي شماره׀هنروشهیاند׀

با گ زبردار* با ك زیردار* *

با ر زیردار ***

١١٨

.گلوبند خانم آ _______________________

یشدنعاشقیبیترتوردیگیمتوکالروزانکهـناگرفتهيزهایچيیقیحقييبازفیلطدوداز

. . .اعتنابه

ـآرامویخوابکانهنازیوقتمتندرو

ـزندیمدهیسپکینزديرابطه

ـداردیمتوينفسهاباگلوبند

.ی کنبازياکردهفراموشکه

׀1349׀شعر دیگر، کتاب دوم׀

١١٩

ي رخوتبه شیرینی و تلخی_______________________

ویمانیمکوتاهیچرت

ـ. هایبدقوليدخترانهيیآببادارهیسايگلخانهدر.ستکردهدمکه

چشمنوروروشنراهاشهیشپشتکه

ـ،داردیمنگاه.دیآینمتوکه

׀1349׀شعر دیگر، کتاب دوم׀

١٢٠

گشتهاشدر_______________________

گشتهاشدر،دیایمغرارهبه

!گشتهاشکسرهیتوياـیمزگیبچونو.یابیینمدرشـ! تافيا

ـکهراتنوريهیساـفراخبدانرو

یزندانييعطريهالرزه،ندیبگشاشاخهشاخه

باشیکالغـروبروخلوتدر

ستینکهـمجالدر:ي زیاویبموشبرتا

دودیم،ورشعلهآفاقدنیدبه

١٢١

خودشآغوشازـگاهو.زندیملبپر

׀1349׀شعر دیگر، کتاب دوم׀

١٢٢

هادر نم هاله_______________________

زبرجدبهزمرد،زندیمپشنگ

عیسرـسرخوداز!. . اقوتیگذردیم

یمانیگوهرانـزندیلبر

اما؟کجاستنورنیبال

بدخشيهاپلهـوزترستیل

لممسببر.ردغیم

׀1349׀شعر دیگر، کتاب دوم׀

١٢٣

مقامه_______________________

ـ. بودمتوغالممن،ندهیآدهوگذشتهیسانیمو؛شدههیسامنيمهینکی

بويبرگهاکههیسا.انندیگرایمهدرته

گستاخنورکهجاه،یسامرهمهفتآهسته،مرهمهفتخورده،زخمتومیحرازکهـلبریزيدعاو

.خودممن،آه،وبودممناما،توغالم،منحتانهو،دمیدراتونافتنها

.راتونافـکشمیم،تودرگاهبهرو،درازاماـندهیآیسوگذشتهدهانیمصورتمکنارماهو.داردپتیپت

،ستینسردمگرید. . . .ستیکافممالفهکی

׀1349׀شعر دیگر، کتاب دوم׀

١٢٤

میردو آمون می_______________________

،ی نماندریاشبانو.. ک،یلبامدادان

،آدممینومرغمینـدیخورشازییآفروددریاـينویمنیدوشزورقمیابازگستراندهیزندگخوانکت

.کینينوشابهوخورابهباباددونیاو».ابداالبادتا

. . . .

،نآمو،من،پس،شاهانيرهیتاز،نامیخدا،من

گورابهنیدر.ماندخواهم

ـخارهپشتازـ: شنومیم

١٢٥

،بادهاوزندیم،راباژهاراکاوباپردهندتا.ی مغربدیخورشتاـچشمدیخورشركیسریسو

ـییالالبهـ: دیبشنو

اندازدیم،کنارنیا،ی پوست،لطمهیبولیشک؛یی طالوداریجا

تاندارمناو.کشمتازهآرامگاهبهتن

وطعامهانیاومنپس…اتیعطر

:سوزاستافق؛گورابهشکافازو…هرخنتیریتی.. هارماکهیس.. هاراکتس

׀1349׀شعر دیگر، کتاب دوم׀

١٢٦

اللکایی_______________________

زدنیپرکجانیا…مکرربلوردرـناشتا

یمهستـتوستروحغیتیمهستـتوستدهانغیتیمهستـتوستریخمغیت

…ستییبنفشهنیسنگيکاسهنیاحلکهقیرحعرقـجانیا

سفتجوهرکهیيپربا.استدهیکشسربرکه

ـمیآیمنرگسداندرهیسا8با

؛پارهيخرخرهتاسرمهوـيواگشاگرفتههور!کنگريشاخشانهغژغژدر

׀1349׀شعر دیگر، کتاب دوم׀

١٢٧

تشریح پیاز_______________________

عوضدرمغز،یبتودرتو

ستیچامامغزها؟هیتوروابطجز

مرکزیبریدواگشودن.استهارابطهآشفتن

.ینائیبمدو

׀1349زمستان ׀ي شعر حجمویژهـي بررسی کتاب مجله׀

١٢٨

DUPIN DETECTS_______________________

داشت،یشانیپبهخالیکیآن...درسقفییحفره: بودقیدقهمنقشه

...خسوفدرماهوبود،دیسفيفضاعدبیولبودندآمدهتوهردو

درونازبود،شدهیرگیخرون،یبای

:بودیمترسادهوگرنهم،یندارحتمرونیبجواهربرقدیشادیشاایبود،تصورحداز

.بودزدهراچراغدیکلغفلتاصاحبخانهشد،ثابتجا،بهدزد،هر

شدنورثبوت،يبارهمه،نیاثبوتوجابهصاحبخانهزیمکی: سادهاثاثنیاباـــاتاقنیدرجا،نیاقفسهيرووـــوایشيمجسمهکی

،یعکسدر...دیسفدیسفواقعاد،یسفما، یابیرد شروعينقطه

١٢٩

ست،یدگیدنورازکهمیندارحتموراصاحبیب نیدوربکهینورانيفضادرکخانهیتاريجا

اصلازایاند،بازکرده.اندبودهنگرفتهیعکس

49بهار

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٣٠

DOULEUR D'APRÈS DOYLE*_______________________

،آقاـــدائما زنگ می زنندبعد.آنچه نباید بشود شده

اما. گذارندمالقات میقرار،یابدکس نمیصاحب را که هیچدر بی

داندکس نمیکه هیچ،شود به حیاطباز میکه

ردهبه یک درختدانمها کالغها نهفته در نمیگردوي گ.دنیاي کوفتیکجاهاي این سر

به ابرهازنی وچاي هم میونشینیجا که همیشه میاینکنینگاه می

،خالصه،اینقدرکوچک وشوند وکه دائما بزرگ میدقیقه دقیقه که انگار[

.رقصندبا زمان میفاق میافتد غروبهاگاهی ات

ت شده باشد، بعدچیزي انگار گمقدیمیقنور بوده وقتی آن رفیبینی از نبودمی

١٣١

، چرا**استاد،سالمـــزند کلید چراغ را می؟ايدر تاریکی نشسته

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

___________________________________»تعطیالت جاودانی استاد«: نامه تماشاعنوان شعر در چاپ هفته* )نامه تماشادر چاپ هفته(»هلمس«در اصل **

١٣٢

اتاقها_______________________

رو به حیاط،نروي از اتاقچرا ختی که نداري،پورختباالخانهبه آن اتاقهچرا ن

رحماو را بهار بیکه در گاهییابد؟در نمی

چمدانی،بیبه آن مسافرخانه،ازین مسافر خانه

راه میانه، گرچه کوتاه،داردتو را همیشه گم می

:در محالتی آهسته غریبـــرويمیحال کهي بیدر کوچه

نشین را چه عجببیقیدي یک اجارهچراغ را اگر،

ي دیگر،خانهکشد بهرخت که میآه،ـــروشن گذاشته باشد

ي کوتاه،گذران از دم آن پنجره

١٣٣

چه جذابند!وه.اتاقهاي خالی اما روشن

50-46

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٣٤

عقاقیر_______________________

دانیام که میاین دانش عطاريي هبندقهکدام علف توي کدام حدانیهاي علفی میقهست و ح.*خطی هم،سبزهیی هم، که از خرام غبچهممی شود اما که از گذار

عالي او از میان بازار دور شد،نفسهاي او، که علیکه جا شوند علفها؛ آن گاهجابه

ي آشنا که بگشاییسر هر حقه.شنويعطري غریبه می

رسیمماهم، اعرابی، پاي آبله میعلفهاي حسوداز همان سرزمین

پاییکشی و میکه گاهی نخودي میکی روي خاك نیفتد،پر

.هاي ماستي ژندهکه بافهها علفهاي همین لیفهـــدانیمزنیم و نمیشب بانگ میسرتاسر

دانیجا که تو میدرست از همانـــچه علف توي چه حقه هست

برد،ابت نمیوروشن خشبسرتاسرو نه از روشنا، و نه از صداي ما،

١٣٥

علفهاي دیگري که شاید، شایداز فکربام درآمده باشدپشت.

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

)نامه تماشایادداشت فیروز ناجی در هفته(.شوندتشدید خوانده میبی» خط«و » بچه«خط سوم، » عقاقیر«در *

١٣٦

ي مادر خانه_______________________

زندیمقلکهستيریبگموشيتلهکیمايخانهدر.ردیگینم

!یشلفنر،يکندسوزنچهم؟یکنیمراهروبهکهيبرارالکنته

.بنددیمتلکم،ینسکیبهند،یآیمماخواببهراهروتهشب،موشها،صبحها

ند،یخایمنیریشچهيهازمزمهبهند،یارایمتازهشکلبهراخانهروزههر

آشنازبانازکهنانه،رتپریدهانمثل.سازدیمگنگ،مهین،يگریدزیچ

گذراینفسیگاه:کندیمبادگرفته،خانهيجارا،تله

رنگ،رنگيهاپنجرهشود،یمگوشفراموشيخونها.ناقوسکیزنگ،بهروسوزنکآنو

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٣٧

شود که توي این قصرم و هیچ اتفاقمیدو هفته یکی نیفتاده است

_______________________

. . .ي دجله ي بغداد و تاقهاي ضربیتاقهاي ضربیماندقصه اگر ناتمام می

شد و شعریحتمل که شعر میبه همین دلیل، شاعران.شودقصه میوددر تمامیت خ

خواهمکنند و من می، تقطیع میجختهمیشه، حوصله در بغدادازان همه گشتهاي بییی در بازارتقطیع کنم روي خانه

لیل، زمینش راالفکه درهااند و سقفهاي غرفهگونه گونه رخام گسترده

:اندنقش کردهو آب زرردالجوبه !ماهی ده دینارتشجرا

:کنید؟ دربان گفتام میمسخرهواقعا راسته یاراسته اما هرکه توي خانه بیایدواقعا

.میردشود میکشد مریض مییکی دو هفته بیشتر نمیشودیکی دو هفته می

ست؛که توي این قصرم و هیچ اتفاق نیفتاده!شود شنفتمی: ستفقط غروبها طالیی

١٣٨

مگر هنوز! پسرم! واقعا چه غفلتی.اي؟ زن دربان گفتنرفتهبه بام قصر

مگر از بام قصر چیست. . . ي دجله ي بغداد و تاقهاي ضربیجز همین تاقهاي ضربی

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٣٩

تشریفات_______________________

به غزاله

ي تو کجا بایدربهگ!چه بگویم، دختر! خوديرفته باشد آخر؟ چه دور و براشتهگذ

شببا چشم او که روز را به:ستیی بردهاز خط به دایره

.یخال. چار اتاق، سه با یکو جاي اثاث،

هم نیست،بعديکه در اتاق بعدي.دکنبوي زنبق تنگ می

شاید از ورودما باشدبدتاقرويي نورانیکه آن دوتا حلقه

دارد،لرز برمیـــو اوي تو، توي او

ي در باد بود و،فهاو که بگویی که یک مالجوانی،جور که وقتهمان.ستي نامرتبیمالفه

این سرازیري و سرباالیی نگاه کنید،به

١٤٠

ـــست باد همین شکلی! رفقااتاقهاي من،خواهرم، خواهر اندرم، علف

.هیچنتبچهی

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤١

کتیبه_______________________

،خاــو خداوند،که تجسد مار دارد شاید

جز خواب عمیق.عار دارد باشد

ي ما را بلعید،سیارهماه را نوشید،سبک از نور

.حدیی شد بیشانهـــ! شويتو که بیدار نمی:کنداو تو را ترك می

مارست آخر،.پوست میندازد

اي،اما تو نشانهکه یعنی،تو

.رؤیایی وجود داشت

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤٢

علیبه_______________________

این چشمهاي توکه آسمان دارد،

که چشمهاي توبه عصر ـــخسران دارد

به عصر دیگري که درمیاید تر

یی ازلیاز حفره.که آهویی بود

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤٣

شبتاب_______________________

پدرم کجاست؟ کو مادر من؟.ترمکهبرد بسخوابم نمی

ازین روشنیسوزم چرا نمیام؟که بافته

اما یک شبیابندمادران مرا میان علف می

.امکه شفا یافته

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤٤

گوزن_______________________

کندآن را که صدام میچگونه صداش کنم؟

.فرارکند از من بهصدام میرسم، خودم را حاالگردش که نمیبه زنم به مردن، شایدمی

،پسرــکه نزدیک شود شاه .بوم کند

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤٥

حلزون_______________________

فرانک هشتروديبه

. مال برجی و برج جاي تو نیست. مال علفی، علف، که مال تو نیست

چاره چیست؟ . علف، گرم. برج، گرمدر شکل، : غروب ندارد

شود تنها تسلیم میشکلدرآ، : تصمیم گرفت

ست، درآ که ببینی کشنده چه شکلیي خالی درآن پوستههاي ولگرد وکه بچه

سوتی بزنند ؟که این دیگر چیست

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤٦

دمجنبانک_______________________

!چه پرها زدم، خدا!چه ذوقها، کردم باه

گم کنم هی، گم،که دم بجنبانم، دم؛

تو هم آقاي غمم باشی،روي دمم

.بنشینی هی، پاشی

شادي من، اي آقا،ست،مردنم را کافی

بینم زیبا هستم، زیبا،میوقتی همبینم اینوقتی می.ستخیالبافی

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤٧

عقاب_______________________

آن پرنده که باالي کوهخانه ساخته،

از برف همیشگی.شود شناختهنمیگوید بیا، بیا،می

جا؟اینچرا نیایی .داندشود به پا آمد، میداند نمیمیافتم،راه میداند میانمی

ـــخواهداو هم این را میتا بیاید مرا بلند کند،

.باال، رنگ برف کندببرد آن

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤٨

مرغ سفید_______________________

مرادعلیبه

مرغ سفید.طلبیدحسین مظلوم تو را می

دنیا نقره شدي،نقره میتهجاست؟آنخبرچه

آب بودي،ـــ. خواستمی

تا از روي صدا رفت و رسید سفید، به یک اتاقآب بود و از بیرونکه از درون

...نمودزرد می

.طربدماه در تو می!چه لطیفی اي روح

.طلبدتو را میحسین مظلوم

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٤٩

ییبراي من فاتحهبخوان

_______________________

من سوسک حمام نیستم،گویدي اویم او که میعزیز رفته

من سوسک حمام نیستم،.ي توامعزیز رفته

بود،سوسک حمام .کردحاشا می

حمام نبود، حسینیه بود،.دکرتماشا می

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٠

علف دیمی_______________________

ستبه یاد سبزيکه سبزست،.نگو سبزست

شود که بگویدسبز میشود،سبز می

شودنگو سبز می..خرابه، نگو در باغنگو در

..نه بگوبندي، نه بگو آزادبر همین بام هم یکی

.خورد آخرباد می

علف دیمیست،علف دیمی

.نه به اسمی دیگر

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥١

بادبادك_______________________

.یی داشتم مرا گزیدپشه:دستم بود آن هم که بریدها نخی بهمنظرهته آن

هایی از آفتاب پر شده بود،چه منظرههاییچه منظره

!که پریدمنامفایده اما پریدهبی

باالتر ازین پشه،.ام به نک عمرو گرفته

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٢

بادبادك_______________________

شودنه، نه، نمیغروب، که شد، نفسی،

تا تو از دامنه چیدي علفی،ییاز علف دامنه

.که آهسته رنگ نداشت

غروب نشد که نشد؛نه، نه،سو شد،ي ماست که بیخانه

رو، نفسی،که ازین.آنرو شد خواب علف

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٣

امامزاده گل زرد،غروب

_______________________

ناگهان هوا پژمردل زرد،گکنار امامزاده

شود، نگو که از خشکیشود سبک میخشک می. . .گیرد به باد سردگر می

فردا! روسیاهمام از گل، اماشرمنده

شفاعتم خواهد کرد،ي تو گل پژمرده.برگشتاي فاطمه، در میان گلزارهاي بی

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٤

آیدبوي من که نمی_______________________

؛ي من باشدرین گنجنامه استعارهآید،بوي من که نمی

ي من به علف،نظاره.شودمیکه استعاره

جاآناي،تو بر سر شیري سنگی نشسته

کندو شیر که پایین نگاه می.یی آرامبه تپه

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٥

باال و نه خیلی خیلی_______________________

آن جایی.باال و نه خیلی خیلیخستگی چمنکه گوش داده چمن به

از دویدن سرباالیی،شود آن گاهو چمن می

.ستبرد خستهکه از یاد میزنی،غلت می. صباحی از بخت منی

جاي خواب، رو چمنهاشوند یا سفید اماکه زرد میجاي مردن

.آیندخواب میبه

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٦

سرخعقل _______________________

سفر چرا کنم، چراسفر کنم؟توانممن که می

سرگردان باشم.امخانهيسالها حوالی

چراـــدیوانگیم : خانهـــام که بیرون خانه

ي پیدا در نور،خانه. . .پیدا در نک نور

ي پیداپرندهـــدهد به مهر که فرو میسیب آدمی

ـــشود دمی جا میه بجاو چشمهاي او

.که فراموشی میاورد

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٧

افشا_______________________

کنی،تو که خاموشی را پیش میخندبآتو که

بري از یاد،می

بعد هم که در زده شد که باز کرده شود،محوهاي آن دایره

اتفاق افتاد،

مردي،بس که میزدندشنواي دري که می

.مثل یک لبخند

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٨

عصر که شد_______________________

داريو این که قند برنمیخنديمال من خاهد بود، این که می

ي چرخانیارهطارمی، و فوور نتا چمن سفید آکه تا اینور طارمی

.آیدنم مینم

عصر که شد،ي محو،ارهزیر فو

جلو،روي ایوانکور از شعاع یک شکوفه، کور

.یی که باز خاهد شدچون شکوفه

׀1353اسفندماه 26׀204شماره ـسال چهارم نامه تماشاهفته׀

١٥٩

ه سلمیب_______________________

حالتیام از نوري دور بودهحامیآريامقدرتی داشته

چون مردگان که قادرند ولی نه جز به لطافتیحامیند اگر پا سرشان نه جز چو علف بگذاري

امعلف گرفتهنراه از میا:افزاستپوش و راهکه راه

امراههاي فراوان رفتهجاام هیچم به جا و نبردهاکه برده

مالساما عزیز منخواستم کجا رسیدمی

همه هرزابهاکنار اینزنندکنند و برق میکه سفر می...دعلفها و ناپدیبزنند در قلکه برق می

سراشیبها کنید که تنهامرا دفنامانمی از بارانها به من رسد

اش از سر گذر کندسیالبه

١٦٠

.عمري که داشتممثل دآباباغ وکیل. 51نوروز

׀1390تیرماه׀6ي این شماره با تأخیر شماره׀

١٦١

دیروز پس از رگبار_______________________

رود به همین شیبگمان می.رودتپه و آن چند درخت میکه از کنار خانه تا فراز

!چه نزدیکند

.گویممن هیچ نمیـــ.گویممن هیچ نمی

آردتنها، فشار مالیمی که مشت تو میـــ. ي زرین پرتأللوي تاریکبرین خوشه

و این که با یک نگاهگاه

.انداز کامل استچشم

تنهاتوان کشیدن نفسی بلند

ـــدر فضاي سفیدو خفتن

آیدي آنچه به یاد میدر تمامی...از دیروز، پس از رگبار

׀1390تیرماه׀6ي این شماره با تأخیر شماره׀

١٦٢

آفرینگان_______________________

!ابرواردیناپدــ! يامدار،بارشسريدوسترتاــ.اریبسيیتشنگازدرهيایگبايترنییپاآسمانهمانتو؟يامردهچگونهتو.يانمردهتونه،نه،... ابربدون.ستیافتنیدرنهکهتریآبيابرهاپرويارفتهکهيارفتهخابدرچنانهفقطتوــ

.ستشدهدسترستويایؤراما،که،!پرنییپامرغ! خاهريابدارمندستدردست! ...یگلپشتروح

م،یشویمدورسرانسرانهادرهتنديدامنهبرغبار،زودــزوددرختانفرازپر،بهپر

ويخندیمويخندیمتوو(ن،یزرآشیان آشیان، زرینگریديآستانهاز) يخندیم

...گریديآستانهبه

کسلموجکیگاه،آن

١٦٣

.ردیگیممنازراتو48تابستان . ن آبادامرز

׀1390تیرماه׀6ي این شماره با تأخیر شماره׀

١٦٤

اقاقیا_______________________

و به منتهانشیند تنگ،در سپیدهاي دوار می

سپیده: تا جا به جا نشود سپیدهستشود اما سپیدکیجا به جا نمی

.شودکه میــاي یاوه، به داالن پیچ پیچ تو حسرت

تا اختر ناشکفته راهامیان شکفته

ــبه اشتباه میاندازي .به پاس سرگردانی

׀1390تیرماه׀6ي این شماره با تأخیر شماره׀

١٦٥

هاي گاهیافته_______________________

ست که بیشتردر گوش صداییبه گردن اوست. کشدبه گردشم میهمین حاال: شومکه گاه گم می.افراي عجیب. که زیر افرایم

پرانم و تو را باز می!ـ پرك افراـمانممی

.)تا چه پیش آید(تا کی بازنشینی.چرخ چرخ زنان

׀1390تیرماه׀6ي این شماره با تأخیر شماره׀

١٦٦

_______________________50بهار ـبراي پرویز اسالمپور

خر باد را یکیآبر سرم) مادري انگار(

بامی: ایستاندمیدهد شیرینکه وقفه میهایی هموارهبه قاصدك

از گمشدگانی دیگر.به گمشدگانی دیگر

کرده را بگواز افق آغاز . . .به کجا رود، به کجا

اي مبتداي منظر چشم.المنتهاةسدر

׀سایت دواتوب׀