469
سل جوان در داخل كشور آموزش براي نلسله س ســرنگوني قيــام وـراتژي است1388 دي30 مسعود رجوي ـكي نبــردراتژيـون استشــرف كان ا يتخش با رژيــم ورزه آزاديبزرگ ملت در مباقدينــه ب نن آزادي به رزمندگا پيــامشغال شده سراسر ميهن ااتيك درهاي دموكر و نيرو

كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

سلسله آموزش براي نسل جوان در داخل كشور

استـراتژي قيــام و ســرنگوني

مسعود رجوي ـ 30 دي 1388

اشــرف كانـون استراتژيكي نبــردنقدينــه بزرگ ملت در مبارزه آزاديبخش با رژيــم واليت

پيــام به رزمندگان آزاديو نيروهاي دموكراتيك در سراسر ميهن اشغال شده

Page 2: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 3: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فهرسـت

چند نكته و يادآوري 3مقدمه 19

فصل اول ـ تعريف چند كلمه 25مثال اول، كالري 27مثال دوم، انسان و تعريف »انسان« 27انسان موحد 30مثال سوم، كلمه تعريف 31دجالگري 32

فصل دوم ـ مسير طي شده 37اولين ديدار با خميني 40تعطيل دفاتر پدر طالقاني و شهادتين گفتن مجاهدين 41 يك عقب نشيني تحميلي از جانب خميني 45آخرين ديدار باخميني 47رفت وآمدهاي مستمر به قم و ديدارهاي مكرر 50

با اعضاي ”شوراي انقالب“ خميني درگذشت پدرطالقاني 53اعالم جنگ غيررسمي با مجاهدين از سوي خميني 54

Page 4: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اولين انتخابات رياست جمهوري 60اولين انتخابات مجلس شوراي ملي 65از 22بهمن تا امجديه 75امجديه و بازتابهاي آن در درون رژيم 76تصميم گيري خميني 81اعالن جنگ رسمي و علني در 4تير1359 82500هزار ميليشيا و تعطيل دفاتر در 250 نقطه 84گواهي اضداد 87تظاهرات مادران و آخرين اخطار خميني 92قيام 30 خرداد 94

فصل سوم ـ اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه 101اصالحات خميني و حكم هشت ماده يي 104موضع مجاهدين 106اصالحات خاتمي 110باالترين دستاورد آخوند خاتمي براي رژيم 111آرمان و اسلوب خاتمي 112تعريف استحاله و الزام رفرم در رژيم واليت فقيه 113تعريف و معيار تشخيص اصالح طلبان واقعي 115اگر خاتمي در برابر ولي فقيه مي ايستاد 117يك يادآوري تاريخي 118يادآوري ضروري ديگر 123

فصل چهارم ـ گريزي به اشرف درصحاري عراق 133جبهه متحد ارتجاع و بخش واليت فقيه در عراق 136

عليه اشرف و مجاهدانش نگاهي به مواضع شوراي ملي مقاومت ايران 144 تعريف اصل و قانون 148اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه استبداد مذهبي 151ارائه جايگزين، مرحله عالي تكامل وحدت و همبستگي نيروها 152

فصل پنجم ـ همسويي اصالح طلبان واقعي با مقاومت 159آخرين فرصت 165

Page 5: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

سرنوشت 168

فصل ششم ـ قيام و انقالب 173خميني و مجاهدين هركدام با انقالب ضدسلطنتي چه كردند؟ 177عهد مجاهدين و مقاومت ايران براي آزادي خلق و ميهن 179اپورتونيسم، عارضه قيام 183قيام و اپورتونيسم چپ و راست 185تهديد اصلي 186نكته يي درباره سلسله مراتب تضادها 194

فصل هفتم ـ درسهاي قيام در روز عاشورا 197

فصل هشتم ـ جبهه خلق و استراتژي سرنگوني 219استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از ديكتاتوري 224

و بازگشت به جبهه مردم ايران اندرز وپيشنهاد به خبرگان 226از مهندس بازرگان ياد بگيريد! 232اشاره يي به قيام مجـاهدين در 5مهر1360 234صداقت مجاهدي 238گواهان زنده حماسه 5مهر 240سخنراني بازرگان در مجلس ارتجاع پس از 5مهر 243باز هم خاطراتي از مهندس بازرگان 249جبهه خلق و ادامه بحث درباره بازگشت به اين جبهه و خروج ازآن 253درباره سلطنت طلبي 254

فصل نهم ـ سخني با مجاهدين، همراه با يك تعهد مشخص 269 يك تعهد مشخص 275

فصل دهم ـ شناخت و تعريف رژيم دجال و ضدبشري واليت فقيه 279مبارزه چيست 282سازمان مخفي 286درس اول 287شناسايي دشمن 289ويژگي تاريخي و طبقاتي رژيم 290رژيم دجال و ضدبشري واليت فقيه 294كودتاي نظامي در رژيم واليت 298صدور ارتجاع وجنگ باعراق 298

Page 6: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

ابزارسرنگوني 300

فصل يازدهم ـ دجاليت و تحريف 307ماكياوليسم سياسي 310حق مردم برحاكميت 311عدل الهي 313عدل نخستين اصل مذهب شيعه جعفري 315عدالت اجتماعي 319قاعده تطبيق 324معني اسالم 325

مفهوم توحيدي عيد 327 معيارهاي جامعه توحيدي 331توحيد بي محتوا 333دشمن دانش و پيشرفت 334

فصل دوازدهم ـ نمونه هاي دجالگري 339مصدق مسلم نبود 341سياهكل،حادثه آفريني استعمار 343حق راي زنان، مخالف ديانت مقدسه 344و برخالف چند حكم ضروري اسالم بزدلي و بوقلمون صفتي 346

زيردرخت سيب 357 خبرگان به جاي موسسان 365رويا رويي با خميني بر سر رفراندم 373جبهه ضد ارتجاع 379مفهوم انقالب اسالمي 393از شگفتيهاي روزگار خميني 400آزمايش خبرگان و قانون اساسي رژيم 403روحانيت شيعه بر سر دوراهي تاريخي 405

پيام مجاهدين به روحانيت مبارز افول خميني 408جبهه ملي مرتد است 409پاسخ خميني به نامه مجاهدين 415طلسم اختناق 424آرزو و پيام مصدق 426رويارويي دو اسالم 427دجالگري خميني در25خرداد 1360 435

Page 7: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

آخرين قطره هاي آزادي 438 نامه به دكتر سنجابي 447

گواهي دكتر سنجابي 453

Page 8: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 9: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 10: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 11: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

سالم به زنان و مردان اشرف نشان كه در اثناي قيام فرياد مي زنند »ما تا بجنگيم«، زن و مرد جنگيم، بجنگ

سالم به بچه هاي بي ترس و بيم كه در قيام عاشورا فرياد مي زدند »ما بجنگيم«، تا بجنگ جنگيم، بچه هاي

و خواهران و ايران خلق مجاهدين پشتيبانان و هواداران به سالم و برادران مجاهدم در داخل كشور،

قسمتي از پيامها و نامه ها و سؤالهايي را كه از راههاي مختلف فرستاده و زالل چشمه و بي آاليش عواطف برابر در كردم. دريافت بوديد، و »فاتحان« نشستهاي مورد در به خصوص پاكتان، احساسات شفاف »كارزار پيروزي« و پيامهاي 13آبان و 16آذر و پيام قيام عاشورا، هيچ نمي گويم اال اين كه خدا به من و به همه مجاهدين شايستگي وفاي به عهد با خلق و خالق را بدهد. آن چنان كه تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون، مجاهد زندگي كنيم و مجاهد بميريم. باشد كه در تاريخ

اين خلق و اين ميهن، نام و سنت نيك باقي بماند. اين پشتيبان و هوادار يا عضو هر و خلق مجاهد هر اين، از فراتر مقاومت، بايد به جاي »كرده« هاي خود ولو مثبت، »ناكرده«ها را ببيند پوزش و بخواهد تقصير عذر »ناكرده«ها همين به نسبت و بخواند و بطلبد. ناكرده هايي اعم از كوچك و بزرگ كه مي توانستند يك روز امر به اندازه يك گرم، ثانيه و يا يك دقيقه و حتي يك يا يكساعت تسريع را قهرمان خلق حاكميت و آزادي به نيل و سرنگوني خطير به بخشي با پاسخ دادن تاثير بگذارد. و حاال مي خواهم يا در آن كند تجربه كه در حدي را بسيار ناكرده هاي از اندكي شما، سؤالهاي از كرده ام و مي دانم، جبران كنم. كاش امكان نشست يا ارتباط جمعي

مي داشتيم اما چاره يي نيست و فعال بايد به همين شيوه قناعت كرد.

Page 12: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 13: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

چند نكته و يادآوريقبل از شروع بحث، چند نكته را متذكر مي شوم:

جزوات و كتابها و متون به ايدئولوژيك، سؤالهاي به پاسخ براي اين كه، اول مجاهدين و مخصوصا به بحثهاي تبيين جهان))) مراجعه كنيد. فقط در اين باره اين را بدانيد آن چه را كه رژيم در اين سالها در زندانها و يا در ارگانهاي خودش تحت نام مجاهدين توزيع و چاپ كرده است، اعتباري ندارد. يا تماما مجعول است يا در آن عمدا دست برده اند تا به مصرفي كه مي خواهند برسد و چيزي را كه مي خواهند القا كند. در اين زمينه هم اعتبار آن چه رژيم و وزارت اطالعات و رشته هاي مرئي اندازه مدارك محرمانه يي به همان به نام مجاهدين به هم مي بافند، نامرئي آن و است كه مع الواسطه عليه مجاهدين به وزارت خارجه انگليس و فرانسه يا آمريكا

1 - »تبيين جهان« سلسله مباحث آموزشي پاية سازمان مجاهدين خلق ايران درباره» قواعد و مفهوم تكامل« است كه از پاييز1358تا ارديبهشت 1359 بعدازظهر روزهاي جمعه در دانشگاه صنعتي شريف با شركت حدود 10هزارتن از هواداران مجاهدين برگزار مي شد. اين سلسله »انقالب عنوان با دانشگاهها به خميني سركوبگرانه هجوم اثر بر سال59 بهار در آموزشها فرهنگي« متوقف شد. متن اين مباحث آموزشي، روزهاي دوشنبه هر هفته به صورت جزوه در اختيار عموم قرار مي گرفت. متن كامل 15جلسه از اين مباحث در سال59 به صورت يك كتاب در تهران و خارج كشور منتشر شد. در فصلهاي بعدي همين كتاب ازجمله در فصل دوم در قسمتي با عنوان »تعطيل دفاتر پدر طالقاني و شهادتين گفتن مجاهدين« و فصل ششم

در قسمتي با عنوان »تهديد اصلي« از تاريخچه تدوين اين كتاب ياد شده است.

Page 14: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

4

مي رسانند كه وقتي به دادگاه مي رسيم دود مي شود و به هوا مي رود! فاش مطبوعاتي كنفرانس در اروپا، پارلمان نماينده استيونسون، آقاي پيش دوسال كرد: »مدتي پيش، چند مقام وزارت خارجه از لندن سراغ من در پارلمان اروپا آمدند و از من مي خواستند بالدرنگ حمايت خود را از مجاهدين متوقف كنم و گفتند ما مدارك محكمي داريم كه اين افراد قطعا تروريست هستند. به آنها گفتم خوب، پس)مدارك را) نشانم بدهيد. آنها گفتند متأسفانه سري هستند! حاال در پروسه دادگاه در انگليس قضات حكم به علني كردن همه اين اسناد دادند و من همه را به دقت خواندم و هيچ چيزي جز مزخرفات و چرندبافيهاي برخي عوامل وزارت اطالعات و مقاالت روزنامه هاي رژيم

)ايران) نبود«)كنفرانس مطبوعاتي در پارلمان اروپا - 4دسامبر 007))))).نمونه ديگر انتشار يك شماره ويژه جعلي از نشريه مجاهد به تاريخ 8)خرداد)38) توسط وزارت اطالعات رژيم است كه در زندانها هم توزيع شده است. در اين نشريه جعلي كه روز بعد از حمله 7)ژوئن به محل استقرار رئيس جمهور برگزيده مقاومت و دستگيري از مسئوالن مجاهدين با 4تن ديگر ادعا كرد كه من همراه مريم منتشر شده، رژيم به وسيله نيروهاي آمريكايي دستگير و به نقطه نامعلومي براي مبادله با »رهبران گروه

القاعده در ايران« منتقل شده ايم. در مطبوعات و رسانه هاي عربي هم از قديم نمونه هاي متعدد از انتشار مطالب جعلي به نام مجاهدين با پول سپاه و اطالعات آخوندها وجود داشته كه بارها و بارها آنها را در يادم الحدث و… تكذيب كرده ايم. حتي الحيات، شيحان، روزنامه هاي شرق االوسط، است كه در شهريور سال)37) وزير تبليغات دولت اردن كه در زمان ملك حسين با ما روابط دوستانه داشت و من با او در سال364) در پاريس ديدار كرده بودم، يكي از جزوات مجاهدين را به تاريخ روز)يعني در همان سال )37)) به نماينده ما در اردن ارائه كرد كه در آن به نحوي بي قافيه، مطالبي عليه اين كشور سرهم بندي شده بود. وقتي تحقيق كرديم معلوم شد رژيم مطالب مورد نظر خودش را براي به جان هم انداختن طرفين در البه الي آن جزوه وارد كرده و به اردني ها داده است. جالب اين بود كه آن چه رژيم ساخته بود به جز همين مطالب مورد نظرش هيچ تفاوتي با نسخه اصلي نداشت. حيرت انگيز

2- نشريه مجاهد شماره 882 جمعه16آذر1386صفحه6

Page 15: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

كليشه نشريه مجاهد جعل شده توسط وزارت اطالعات رژيم كه همزمان با كودتاي 7)ژوئن 003) به خصوص در زندانها توزيع شده است

Page 16: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

6

اين كه دفعه بعد هم يك صفحه نشريه مجاهد به نمايندگان ما ارائه كرده بودند كه تماما ساختگي بود. وقتي همان صفحه از نشريه مجاهد اصلي به آنها نشان داده شده بود از فرط دغلكاريهاي رژيم و اين كه چگونه يك صفحه مشابه اما تماما جعلي ارائه كرده

است، مات و مبهوت شده بودند. مرداد383) در شورا سالگرد بيانيه در خاطر همين به ايران مقاومت ملي شوراي خاطرنشان كرد: »همزمان آخوندها، پولهاي كالني براي انتشار صدها گزارش مجعول و مقاله و كتاب و نشريه عليه مجاهدين خرج كردند. آن قدر كه نايب رئيس فدراسيون بين المللي حقوق بشر و رئيس جامعه حقوق بشر فرانسه، رژيم آخوندها را دولتي توصيف كرد كه عليه مجاهدين »تلي از مدارك مختلف تبليغاتي توسط سفارت ايران در فرانسه

پخش مي كند«)3)مقاومت ملي شوراي مياندوره يي اجالس اطالعيه در ديگر يك بار نيز تير386) در يادآوري شده است: »استبداد ديني كه به وضوح در برابر اين اعتالي مبارزاتي هار و هراسان شده، از يكسو به سركوب و ضرب و جرح و شكنجه وحشيانه جوانان در خيابانها و اعدام در مأل عام براي ارعاب جامعه روي آورده و از سوي ديگر دجالگريهاي شناخته شده تبليغاتي خود را عليه مقاومت سازمانيافته به شكل ديوانه واري در رسانه هاي حكومتي افزايش داده است. نمونه يي از اين تالشها، روي آوردن مجدد به سريال سازيهاي مجعول و مزورانه تلويزيوني است كه حكومت آخوندي از سال)38) تدارك ديده و آنها را به بازار مكاره اهريمن سازي از مقاومت نيز عرضه كرده و مفتضح شده بود. رژيم آخوندها بيهوده مي كوشد تا بدين وسيله موج گرايش جوانان به سوي مقاومت سازمانيافته را به زعم خود متوقف يا كند سازد، بحران فزاينده دروني اش را تحت الشعاع قرار دهد و با روشنگريهاي مقاومت در عرصه جهاني در مورد جنايتهاي ضدانساني و پنهانكاريهاي اتمي و افشاي حقوق بگيرانش )3هزار ليست برمالشدن ويژه به ـ عراق در گسترده اش دخالتهاي براي مخدوش كردن چهره مقاومت اين قبيل تشبثات اما اين كشورـ مقابله كند. در سابقه يي پر از ناكامي و رسوايي دارد. دعاوي شيادانه خميني در منتسب كردن مجاهدين و متحدانشان به شرق و غرب يا متهم كردنشان به دزدي و آتش زدن خرمنها، و دروغهاي

3 - نشريه مجاهد شماره 683-فوق العاده سه شنبه 3شهريور1383

Page 17: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

چند نمونه از كتابهاي منتشر شده توسط وزارت اطالعات

به زبانهاي فارسي و انگليسي و فرانسوي و آلماني براي تبليغات

عليه سازمان مجاهدين خلق ايران

Page 18: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 19: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

9

Asharq Al-Awsat

February 26،2006

Head of Saddam Hussein’s defense team: Iran offered $100m to fabricate charges

against PMOIIn response to a question on Iran's involvement in Halabja chemical attack،Khalil Al-Dulaimi،head of former Iraqi President Saddam Hussein's defense team،cited the French lawyer Emmanuel Ludot،saying that Iranians had contacted him in Paris and asked him to reject charges of Iran's involvement in Halabja killings for $20million dollars.

امانوئل لودو حقوقدان فرانسوي

خليل الدليمي وكيل عراقي

ARTE TV - France

September 27،2005

Iranian Amassador offered Iraqi Tribunal to implicate PMOI for

chemical bombing of HalabjaDuring a program on the chemical bombing of Halabja،Emmanuel Ludot،French jurist and member of Saddam Hussein’s legal team،told ARTE that he had been invited to the embassy by the Iranian Ambassador (in France). He explained his visit as follows:

Page 20: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

10

خامنه اي و رفسنجاني در نسبت دادن انفجار حرم امام رضا و قتل روحانيان مسيحي به آنها، جز رسوايي خود آخوندها نتيجه يي نداشت. »صنعت« مونتاژ و سرهم بندي جعليات و چسباندن تحريف »هنر« و مجاهدين و شورا و آزاديبخش ارتش عليه تلويزيوني صحنه هاي ديدارهاي اعالم شده مسئوالن مقاومت با مقامهاي دولت پيشين عراق به صحنه هاي ساختگي و مصرف دروغهاي تكراري درباره كشتار كردها و شيعيان عراق و رديف كردن اجيرشدگان اطالعات آخوندي به عنوان اعضاي سابق مجاهدين يا شورا نيز، چاره درماندگي و رسوايي رژيم قرون وسطايي نيست. رژيم آخوندها آب در هاون مي كوبد و با اين تالشهاي مذبوحانه نمي تواند جنبشي را كه در آزاديخواهي و استقالل، نمونه يي نادر در جهان معاصراست، عامل استكبار و صهيونيسم يا زائده جنگ آخوندها با دولت سابق عراق و مجري حمله هوايي و شيميايي به حلبچه قلمداد كند؛ هرچند كه سفارتخانه ها و مأموران اطالعات آخوندها براي واژگونه جلوه دادن واقعيت، رشوه هاي كالن 50ميليون دالري و 0))ميليون دالري به وكالي فرانسوي و عراقي پيشنهاد كنند. اين تالشهاي سراسيمه، قبل ازهرچيز ترس و تزلزل يك رژيم درمانده را در مقابل مقاومتي كه “به سوي پيروزي” پيش مي رود، بازمي تابد«)4)تير 386)- اطالعيه

دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران))4). دوم اين كه، جواب سؤالهاي تاكتيكي و اجرايي و جزيي را از من انتظار نداشته باشيد. الزمه جواب دادن به اين قبيل سوالها ورود و اشراف به جزئيات است. بنابراين اگر امكان دسترسي و ارتباط با ستاد اجتماعي مجاهدين در داخل كشور را نداريد، بايد خودتان با مشورت جمعي راه حل پيدا كنيد. در مورد راه حلهاي مختلف تابلونويسي كنيد و پس از بحث و مشورت كافي مناسبترين آن را انتخاب كنيد. منظور راه حلي است كه كمترين دشمن به را باالترين ضربه طبعا كه راه حلي باشد. داشته را فايده بيشترين و ضرر

ضدبشري بزند. از هم، سرنگوني و قيام به مربوط استراتژيك سؤالهاي به پاسخ در اين كه، سوم اول روشن باشد كه از بسياري وجوه، درحال حاضر نمي توان و نبايد به آنها جواب داد به موكول آنها به پاسخ دادن و ذهني گشت كه موهوم دنبال جوابهاي به بيهوده يا

4 - نشريه مجاهد شماره 860دوشنبه 18تير1386ـ صفحه3

Page 21: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

چند نكته و يادآوري

11

واقع شدن و تحقق چيزهايي است كه هنوز واقع نشده است. مي خواهم بگويم كه كار تحليل و تفكر منطقي اين نيست كه غيبگويي يا طالع بيني كند، بلكه بر اساس شرايط يا نيست هنوز مشخص اگر شرايطي يعني ارائه مي دهد. تحليل مشخص مشخص، ما نمي توانيم مشخص بودن آنها را فهم كنيم، بايد قبل از هرچيز به فهم آن شرايط و خاصه ها بپردازيم. چنان كه مي دانيد در جريان شناخت علمي، بايد گام به گام از مشاهده واقعيات و تجربه )يعني آزمون و خطا)، به فرضيه)همان تابلونويسيهاي مختلف) و سپس به قانونمنديها و اصول اساسي و درنهايت به يك تئوري فراگير علمي راه برد. در تئوري جاذبه عمومي كه نيوتون كاشف آن است، نقطه عزيمت، مشاهده افتادن يك سيب از درخت بود. مي گويند از همين جا بود كه براي نيوتون اين سؤال پيش آمد كه چرا سيب

از باال به پايين افتاد؟)5) از همين سرنخ، سرانجام به قوانين جاذبه و در نهايت به تئوري جاذبه عمومي راه برد. در مورد تئوري نسبيت عمومي هم، اينشتين همين راه را با گذار از نسبيت خاص و

قانونمنديهاي مربوط به سرعت نور، طي كرد)6). نكته چهارم كه بايد با صراحت با شما در ميان بگذارم، اين است كه به برخي سؤالها هم، نمي توان و نبايد به طور عام و علني جواب داد. مالحظات و محدوديتهاي اطالعاتي و امنيتي و دست بستگيهاي سياسي، آن هم براي جنبش و سازماني كه از همه سو زير

تاريخ دانشمندان برجسته ترين از يكي 1727ميالدي(، -1642( Sir Isaac Newton -5جاذبه قانون كاشف انگلستان. و18 قرن71 فيلسوف و رياضيدان فيزيكدان، جهان،كيهان شناس، علم تاريخ در را نويني عصر كه )universal gravitation(زمين گرانش نيروي يا عمومي و سه گانه( حركت)قوانين درباره جديد مطالعات بنيانگذار انعكاسي، تلسكوپ مخترع گشود.

حساب انتگرال)ديفرانسيل(.Albert Einstein -6 )1879-1955ميالدي(دانشمند آلماني االصل آمريكايي كه خود را شهروند )relativity(و صاحب تئوري نسبيت )جهان مي دانست. برنده جايزه نوبل)مشترك با ماكس پالنكو فرضيه سرعت و حركت نور. يك تنه با كشفها و تئؤريها و تحقيقهايش، در علم فيزيك انقالب علم، تاريخ و بيستم قرن دانشمند معروفترين دانش گشود. و پژوهش در نويني و رشته هاي كرد انساندوستي بزرگ و صلح خواهي شجاع و بي پروا كه در1939)6سال قبل از انفجار اولين بمب اتمي در هيروشيما( به رئيس جمهور وقت آمريكا)روزولت( درباره عواقب ساخت آن هشدار داد و تا

پايان عمرش، از صريحترين مبلغان خلع سالح جهاني بود.

Page 22: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

12

ضرب است براي همه قابل فهم است. زيرا بر سر همه جاده هاي تاريك »شب پرستان همگي تيغ به كف« در كمين اند تا »بكشانندش و در لجه خون اندازند«.

خامنه اي كه در راس يك رژيم حاكم است و از هيچ جرم و جنايت و دروغي ابا ندارد، يك بار به صراحت گفت:

»اگر به داليلي از جمله آگاه شدن دشمن، مصلحت نباشد كه سخني بيان شود، طبعا نه آن حرف و نه خالف آن گفته نخواهد شد«)راديو و تلويزيون و خبرگزاري رسمي رژيم-7)مهر386)).

ما خميني، رژيم در 30ساله تاريخچه به گواهي ايران مقاومت و مجاهدين مورد در تا فراسوي تيغ و طاقت، معكوس عمل كرده ايم. آن چنان كه بسياري اسناد و حقايق سنگين قيمتهاي و گوناگون پيگردهاي موجب شده، منتشر كه آماري و اسامي يا تا جواديه از ايران مردم »رودرروي گرفته ايم برعهده است. هم چنين خونين شده و نكته به نكته، جزء به جزء، درباره فارس، خليج تا خزر و ارس كرانه هاي از و نازي آباد ديناربه دينار و موبه موي هرآن چه در مبارزات چهل ودوساله انجام داده يا نداده ايم حساب

پس بدهيم«)7). من اين نكته را در تيرماه 386) در مورد تبليغات ديوانه وار رژيم و روي آوردن آن به توليد سريالهاي مجعول و مهوع تلويزيوني عليه مجاهدين و مقاومت ايران خاطرنشان كردم و باز هم بر آن تأكيد مي كنم، حتي وقتي اباطيل و برچسبهاي رژيم و مزدوران و متحدان و همسويان و پشتيبانان اين رژيم ارزش پاسخگويي ندارد، در هر مورد و در هر زمينه و درباره هر فرد يا موضوعي كه الزم باشد، مي توانيم با داليل و شهود و اسناد و مدارك الزم و كافي، حق مطلب را در محضر خلق و در برابر هر دادگاه بي طرف، ادا

كنيم. تا سيه روي شود هركه در او غش باشد. منظورم اين نيست كه در كارنامه مجاهدين خطا و اشتباهي نيست، منظورم اين است كه مي توانيم هر پرونده يي را از ابتدا تا انتهاي آن، روز به روز، برگ به برگ، مورد به مورد و بدون هر مالحظه يي در معرض قضاوت مردم ايران و وجدانهاي بيدار و منصف زمينه ها اين در باك و بيم بپذيريم. بي محابا باشد هرچه را آن نتيجه و دهيم قرار

7- نشريه مجاهد شماره 860دوشنبه 18تير1386- صفحه3- پيام تهنيت و تقدير رهبر مقاومت به هموطنان خارج كشور

Page 23: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

چند نكته و يادآوري

13

متعلق به كساني است كه در گذشته ريگي به كفش داشته اند يا براي حال و آينده خود، كيسه يي دوخته اند. اگر كسي در گذشته و در آرماني كه به خاطر آن دهه هاي متوالي طي طريق كرده است، ريگي به كفش نداشته و براي آينده هم كيسه طمع و جاه و

مقام ندوخته، ديگر چه باك؟اين رژيم منفور واليت است كه جز با دجالگري و صنعت تزوير و ريا و روايات مجعول آخوندي بر سر پا نيست. سرلوحه و سرمايه ما، اما، به دليل نبرد بي اماني كه 45سال است با ديكتاتوريهاي شيخ و شاه ادامه دارد، به دليل خصومتهاي بي انتهاي ارتجاعي و استعماري و اپورتونيستي و به دليل اين كه پشت و پناهي جز خدا و خلق نداريم، صدق است و فدا. در غيراين صورت تاكنون دهها و صدها بار نيست و نابود شده بوديم. اگر رژيم شاه فقط با ظرفيت سركوبگرانه خودش درصدد نابودي و انهدام ما بود، آخوندها امكانات و سرويسهاي ))دولت ديگر را هم عليه مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران

به كار گرفتند تا آنها را متالشي و منهدم كنند. تشريح اين موضوع و ارائه اسناد و نمونه ها و گواهي شهود، نيازمند تحرير كتاب قطور و جداگانه يي است. به راستي در اين ساليان كسي خبردار نشد كه در اين خصوص بر مجاهدين و مقاومت ايران چه گذشت؟ باشد تا روزگاري فرصت كنم و چندصد و يا الاقل چندده نمونه را با جزئيات و اسامي و زمان و مكان و شرح وقايع به اطالعتان

برسانم. بنابراين فعال به ذكر همين نكته كه اميدوارم آن را به خاطر بسپاريد بسنده مي كنم كه در مورد مجاهدين و ارتش آزاديبخش و مقاومت ايران، و سيالب چركين ادعاها و اتهامات و شبهاتي كه رژيم و عوامل و همسويان و پشتيبانان نثارمان كرده اند، برعهده مي گيرم كه اگر عمري باقي بود در برابر مردم ايران از ريز تا درشت را پاسخگو و روشنگر باشم. به همين خاطر در مورد هر فرد يا جريان يا موضوع يا اتهام و ادعايي كه خودتان نتوانيد ارجاع بدهيد. فقط نگذاريد كسي كه اين قبيل موارد را به من باشيد، تمامي جوابگو يك صدم يا يك هزارم يا يك ده هزارم و يك صدهزارم مجاهدين، بها و خونبهاي آزادي و رنج و شكنجه دموكراسي را نپرداخته است، براي ما ابوعطا و لغز دموكراتيك بخواند

و به جاي درس گرفتن، به ما درس آزادي عقيده و بيان يا حقوق زنان بدهد!

Page 24: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

14

موضوعات و موارد عيان شده هم كه حاجت به بيان و شرح و تفصيل مجدد ندارد. از و اخراج و استرداد تا و كودتاي 7)ژوئن و خلع سالح بمباران و تروريستي برچسب تبعيد پناهندگان و از بستن حسابها و توقيف بي دريغ اموال تا شاخ كردن بريده مزدوران و فرستادن آنها براي ايفاي نقش در نمايشهاي روحوضي مبتذل و مهوع، تحت عنوان

بنيانگذار و رهبري يا مسئوالن و اعضاي سابق و الحق مجاهدين… مثال همه مطلعان سياسي، خوانده اند و مي دانند كه به گفته خاتمي و خرازي، آقاي جك 65تن از 0)تن به دارآويختن عراق) در مجاهدين قرارگاههاي بمباران )دالل استرا ديلي تلگراف)6)تير نوشته به درحالي كه خواند قبول« »قابل را مجاهدين رهبران 383)) براي خوشآمد آخوندها، ليست اسامي ))امام شيعيان را هم در سفر به تهران در

جيب داشت و وقتي اسم پيغمبر اسالم مي آمد، صلوات هم مي فرستاد! استمالت خرازي دست پشت بر و خاتمي آخوند ريش و بر سر نمي شد اين از بهتر

كشيد. كساني كه اسالفشان مصدق را »ديوانه و آميزه يي از كاهلي و حقه بازي و سوءظن« مي خواندند )سفير انگليس) و كساني كه مصدق را »جانوري درمان ناپذير« مي خواندند كه »در آپارتمان ادرار مي كند« )يكي از نظريه پردازان جنگ سرد در آمريكا) پرواضح

است كه با مجاهدين خلق و حاكميت و آزادي مردم ايران تا كجا خصومت دارند. مورد در خرازي با شيراك خارجه وزير دوويلپن، آقاي پنهان معامالت و گفتگوها سركوب مجاهدين در فرانسه و دستگيريها و خودسوزيهاي ناشي از آن نيز با جزئيات افشا شده و سردبير وقت ژورنال دو ديمانش كه در آوريل 003) در تهران در اين مالقات

حضور داشت، كتاب مبسوطي در اين زمينه منتشر كرده است)8). با اين همه مجاهدين به يمن مريم و انقالب دروني مجاهدين، در مقاومتي سترگ و هفت ساله، در زير باالترين فشارها و توطئه ها و ضربه ها مقاومت بي نظيري را در تاريخ ارتجاعي و ايران و جهان عرضه كردند. شگفتي، نه در حمله ها و توطئه هاي معاصر است پرشكوهي پايداري و ماندگاري در بلكه اپورتونيستي، خنجرهاي و استعماري

هفته نامه سردبير موريس، كلود ژان نوشته مي كنم« تكذيب كني، تكرار »اگر عنوان با 8-كتاب ژورنال دوديمانش در زمان حمله 17ژوئن )انتشارات پلون، پاريس ـ 2008(

Page 25: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

چند نكته و يادآوري

15

كتاب افشاگرانه روزنامه نگار فرانسوي، ژان کلود موريس به نام »اگر تکرار کني تکذيب مي کنم«!

رئال ايراني،قرباني پناهنده زن يك خودسوزي ديپلماتيك. ديدار يك اسرار تهران، در ... «پليتيك فرانسه در قبال رژيم مالها ....

را چيز همه اميدوارم نيست! باوركردني شنيدي؟ را چيز همه تو ميكني؟ چكار اينجا تو اه «فراموش كني. اعتبار ما به اين بستگي دارد«.

ايراني ديپلماتهاي دقيقه، نود به مدت بيرون مي آمد كه كنفرانسي سالن از دوويلپن دومينيك مرا او حضور بررسي کرده بودند. را موقع)عراق،هسته يي،مجاهدين( داغ آن مسئله فرانسوي و كشف مي كند. من همه چيز را ديدم، همه چيز را شنيدم و يادداشت برداشتم، به آرامي در يك

متري پشت سر او نشسته بودم ...

ژان كلود موريس

Page 26: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

16

كه برگ درخشان و زرين تاريخ ايران است. 7سال پيش، در آخرين اجتماع مجاهدين از بهره برداريهايي چه رژيم بود قبل مشخص از كه جنگي از شروع قبل اشرف در آن خواهد كرد، و در شرايطي كه از چپ و راست، بسياري ما را به خالي كردن ميدان

فرامي خواندند، گفتم: »وقتي ديو تنوره مي كشد، وقتي كه دژخيم سر از پا نمي شناسد، رمز ماندگاري و اعتال، كلمه فداست« و »مجاهدين هم از بنيانگذارانشان تا اعضا و هوادارانشان در تمام ايران و در سراسر جهان با همه رزم آوران ارتش آزادي اين درس را به خوبي آموخته اند كه تاريخ خلق و ميهن خود را چگونه بنويسند. هيچ كس بيش از ما به خطراتي كه از هر سو ما را دربرگرفته احاطه و اشراف ندارد. اما عزم جزم كرده ايم تا اگر زمانه صدبار از اين هم خطيرتر و پرفتنه تر باشد، با تأسي به پيشواي آرماني مان )پيامبر جاودان آزادي حسين بن علي) درسهاي جديدي از مقاومت و ايستادگي عرضه كنيم. ارتش آزاديبخش، اين سرمايه عظيم ملت ايران چون كوه، استوار و

سرفراز ايستاده است«)نشريه مجاهد شماره))6- 7)اسفند)8). بيچاره رژيم و گله هاي مزدوران دور و نزديك، چه خيال كرده اند؟ مريم و اشرف ثابت كردند كه زمانه صدبار هم اگر خطرناكتر و پرفتنه تر باشد، تا پاي جان ايستاده اند. تا

آخرين نفس… يقين و قطع به گذشته، نبرد ميدان در مجاهدين بر كه 45سال از پس اكنون بله مي توان گفت كه اين عاليترين ثمره تكامل مبارزات مردم ايران از مشروطه به بعد در

03)سال گذشته است. از همين جا مي توان به پيروزي محتوم خلق قهرمان يقين كرد. به اذن تو خدايا، به سوي

تو خدايا و به طرف كوي خلق در زنجير…

Page 27: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 28: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 29: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مقدمـهدر علوم اجتماعي و دانش سياسي هم مانند علوم طبيعي، كلمات و اصطالحات، اگر نخواهيم ديمي و بي حساب و كتاب حرف بزنيم، معاني و مفاهيم و معيارهاي شناخته شده خود را دارند. هميشه گفته ايم كه خميني در دنياي دجالگري و واليت مطلقه فقيه، قبل از هر چيز »كلمه« را ذبح و قرباني مي كرد. كلمه، سنگ بناي تكلم و فهم و آگاهي انسان است. پس »كلمه«، دارايي و ويژگي ذاتي نوع انسان است. به همين خاطر در قرآن آمده است كه خدا ابتدا اسمها را به آدم آموخت: وعلم آدم األسماء ...)))يعني كه

به او آگاهي و شناخت داد. اگر ما اسم كسي را ندانيم، معني آن اين است كه او را نمي شناسيم. احراز هويت فرد با شناسنامه اش به عمل مي آيد. در اين صورت ما اين فرد را مي شناسيم كه كيست و در چه زماني و در كجا و از چه مادر و پدري به دنيا آمده است. يعني فرد را با خانواده اش

شناخته ايم. به همين ترتيب همه پديده ها و اشياء هم شناسنامه و اسم خاص خود را دارند كه به آن

شناخته مي شوند و با فرد و يا شيء ديگر قاطي و مشتبه نمي شوند. از طرف ديگر، هر كلمه و اسم آثار و خصوصيات و تاريخچه خودش را دارد. واژه ها و

بأسماء أنبئوني فقال المالئكة على عرضهم ثم كلها األسماء آدم بقره، آيه31-»وعلم 1- سوره)2( هـؤالء إن كنتم صادقين«)و خدا همه معاني نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه

نمود و گفت اگر راست مي گوييد از اسامي اينها به من خبر دهيد(.

Page 30: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

20

كلماتي مانند درد، رنج، فدا، قيام، مقاومت، انقالب، آزادي، عدالت، صلح، برابري، عشق و يگانگي خلق الساعه نيستند، بلكه محصول هزاران سال تجربه و تاريخ بشريت هستند. مار هميشه مثل شيادان شد. خواهد بازي هم باز و شده بازي بسيار كلمات اين با مي كشند و هركس را كه بتواند »مار« را بنويسد و سر آن را به سنگ بكوبد، به سخره

مي گيرند يا تكفير مي كنند.نخواهند حاكم آخوندهاي ديگر بدانيم، را آنها شناسنامه و كلمات و اسمها اگر اما

توانست »ارتجاع« خلص را »انقالب« و آن هم تحت نام اسالم، قالب كنند. )3سال پيش در 4بهمن357) كه سه روز بود از زندان شاه، در بحبوحه قيام مردم، آزاد شده بوديم، من در اولين سخنراني در دانشگاه تهران حرفم و شعارم از جانب مجاهدين اين بود كه »پيروز باد انقالب دموكراتيك ايران«. در آن ايام جماعت خميني به تازگي دموكراتيك »انقالب كرد سؤال حاضران از يكي مي دادند. اسالمي« »انقالب شعار يعني چه؟« جواب دادم »يعني انقالبي با شركت مردم يعني با شركت و حاكميت تمام

طبقات و اقشار خلق كه يك نظام مردمي شورايي را تداعي مي كند«. در همين سخنراني به صراحت گفتم:

نيامديم كه آن چه اين جا كه روند خود به خودي قضايا را فقط ستايش كنم، ما نيامدم »من را هست، و فقط هست، تأييد كنيم. لختي هم بايد به آن انديشيد كه چه چيز بايد باشد، و آيا ما مي خواهيم نسل ملعوني باشيم، نسل نفرين شده يي باشيم كه نبايد باشد. چه چيز هم فرصتها را ازدست دادند… من و برادرانم نيامديم به اين دانشگاه، به اين شهادتگاه و به اين زيارتگاه، كه هرچه را هست، هرچه را خودبه خود اتفاق مي افتد، بي عيب بدانيم. زيرا آنها تنها با عمل كردن بر روي اختالفهاي دروني ما، روي تعارضات حتي دروني ما، امكان پيدا مي كنند كه

دستاوردهايمان را بگيرند، اختناق را تكرار كنند و آزادي را به عقب بيندازند«. سپس بالفاصله اضافه كردم:

»صبر و تحمل، شكيبايي )صبر به معناي انقالبيش) بلندنظري و احساس مسئوليت، نخستين يا نداريم، را اين اگر انقالبي است. يا يك گروه انقالبي وظايف و نخستين ويژگيهاي يك نيست و يا نمي توانيم كسب كنيم، بهتر است كه خداخافظي كنيم. زيرا مردم زبان حالشان اين خواهد بود كه “مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان“. تازه اول كار است. هنوز آن قدر زمان

Page 31: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 32: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

22

هست، هنوز آن قدر نشيب و فراز هست و هنوز آن قدر شكست و پيروزي هست. برادران و خواهران، رزمندگان و مبارزين، ما سر نداده بوديم كه به جايش زر بگيريم. مگر جانمان را براي اين داده بوديم كه بجايش جاه بگيريم؟ از جا برنخاسته بوديم، قيام نكرده بوديم كه در جاهاي

بهتر و صندليهاي بهترو مقامهاي بهتري قعود كنيم«. يك ماه بعد در 4اسفند357) در گردهمايي بعدي در دانشگاه تهران خطاب به مدعيان

گفتم: »صحبت از انقالب نكنيد، به خصوص صحبت از انقالب اسالمي نكنيد، خود انقالب به اندازه

كافي مسئوليت دارد، چه رسد به انقالب تراز اسالم«. فكر نكنيد اين حرفها كه گفتم فقط حرفهاي من يا مجاهدين در آن روزگار بوده است. نه، همه آزاديخواهان ايران، همه اعضاي كنوني شوراي ملي مقاومت كه بر اصول خود پايدار مانده اند، و همه مخالفان ديكتاتوري و حاكميت آخوندي در آن زمان در سراسر ايران، حرفشان در بهار آزادي همين بود. زمستان تيره و تار اختناق را نمي خواستند و از آن بيم داشتند. من فقط يكي از سخنگويان آنها بودم. همانها كه يك سال بعد، در ديماه358) در نخستين انتخابات رياست جمهوري، با هر گرايش و مرام و مليتي كه داشتند، از كرد و ترك و فارس تا بلوچ و عرب و تركمن و از شيعه و سني و ماركسيست تا مسيحي و كليمي و زردشتي از كانديداي مجاهدين حمايت كردند. آن قدر كه خميني سرانجام با فتواي حذف من، به خاطر رأي ندادن به واليت فقيه، به ميدان آمد. علت همه حمايتها هم همين بود. ما مخالفت خودمان را از آغاز با رژيم واليت فقيه اعالم نموده و

رفراندوم قانون اساسي واليت فقيه را تحريم كرده بوديم. فقط همين! البته بايد قيمت آن را هر روز با سر و دستهاي شكسته و چشمهاي از حدقه درآمده ايران، غرب تا شرق از و جنوب تا شمال از جمعه نماز در تازيانه خورده پاهاي و

مي پرداختيم.

Page 33: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 34: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 35: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل اول

تعريف چند كلمه

Page 36: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 37: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مثال اول، كالرياز هر دانش آموز دبيرستان سؤال كنيد، تعريف »كالري«، چيست؟ خواهدگفت: كالري واحد انرژي حرارتي و مقدار حرارتي است كه دماي يك سانتيمتر مكعب آب را به اندازه

يك درجه سانتيگراد افزايش مي دهد. مثال درجه حرارت 7)را به8) مي رساند. بر همين روال، وقتي كه از من و شما بپرسند، درخت يا پرنده يا انسان و سپس جامعه و طبقه و قيام و انقالب را تعريف كن، بايد بتوانيم تعريف رسا و گويا و مشخصي ارائه

بدهيم. مثال در مورد انسان:

مثال دوم، انسان و تعريف »انسان« تعريف»انسان« هميشه مسأله انسان بوده و هر يك از فالسفه و مكاتب به نحوي به آن جواب داده اند. واضح است كه منظور فقط كم و كيف جسماني انسان نيست. منظور خصوصيتها وكاركردهاي ويژه انساني و تعريفي است كه بتواند تفاوت رفتارهاي انسانها

با يكديگر را تشريح كند. ارسطو))) مي گفت انسان حيواني است ناطق.

Aristoteles - 1 فيلسوف شهير يوناني)از322تا384قبل از ميالد مسيح(. او را معلم اول و نخستين پيشواي فالسفه »مشائي« شناخته اند كه به مشي تفكر معتقدند و تعقل بشري را براي شناخت كافي مي دانند.كتابهاي چهارگانه منطق، طبيعت)فيزيك(، متافيزيك)الهيات(و فلسفه عمل، معروفترين آثار اويند. كتاب منطق وي در

8بخش، قديمترين منبع مدون درباره اسلوبهاي گوناگون تفكر)منطق( است. )سير حكمت در اروپا …(

Page 38: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

28

و شناختن خالصه به طور كه مكتبي يعني آگنوستي سيستها) يا الادريون)آگنوستها شناخت پذيري را در ظرفيت و توان ما نمي دانستند، مي گفتند: نمي دانم.

دوآليستها،))) انسان را مركب از دو عنصر جسم و روح مي دانستند. دكارت مي گفت: »من فكر مي كنم، پس هستم«)3)

توماس هابس)4) فيلسوف انگليسي انسان را موجودي بدذات و بدطينت تلقي مي كرد، در حالي كه ژان ژاك روسو)5) فطرت انسان را بر نيكي و خوبي استوار مي دانست.

به ميزان را انساني رفتارهاي تفاوت مكانيست، ماده گراي يك به عنوان فوئرباخ قابل توجهي به نوع تغذيه ربط مي داد و رفتارهاي انسان را فرآورده جبري هر مرحله

تاريخي خاص مي دانست.)6) ماركس نظريه مكانيستها را كه گمان مي كردند انسان به صفحه سفيدي مي ماند كه متن آنرا فرهنگ هر دوره خاص مشخص مي كند، مردود شمرد و يك بار نوشت، بايد طبيعت انسان را جدا از صورتبنديهاي تاريخي خاص شناخت و آن گاه به تجليات ويژه

آن در هردوره پرداخت. )7)

dualiste -2)فرانسه( dualist)انگليسي( و ثنويه)عربي(. برخي فالسفه اسالمي ثنويه را به شرك يا دو خدايي هم تعبير مي كنند.

Rene Des cartes -3 فيلسوف، فيزيكدان و رياضيدان شهير فرانسوي قرن هفدهم 1596-مكتب اساس دكارت دانسته اند. جديد متافيزيك آغاز نقطه را او تفكر روش 1650ميالدي. اسكوالستيسم قديم كه روشهاي منطق و بيان را مطلق مي كرد درهم كوبيد. روش او كه به نام خودش»كارتزيانيسم«)Cartesianisme( شناخته شده ازجمله شامل دو اصل معروف تجزيه و تحليل يا

تبديل موضوع تفكر به حداكثر اجزاي ممكن و مسير شناخت از ساده به پيچيده است.كه دانسته اند غرب متفكران نخستين از يكي را او )1679-1588( Thomas Hobbes - 4فاصله گرفتن از نفوذ مذهب بر سياست را آغاز كرده اند)سكوالريسم( وي هم چنين از بنيانگذاران

فلسفه سودجويي )utilitarianism( شناخته مي شود.JeanJacques Rousseau- 5-1712تا1778- فيلسوف و نظريه پرداز سياسي- اجتماعي و از فصيحترين نويسندگان عصر روشنگري اروپا. از برجسته ترين مبشران انقالب كبير فرانسه و مدافعان

آزاديهاي فردي و بنيانگذاران تعليم و تربيت عصر جديد بود.Andreas Ludwig Feuerbach -6 1804تا 1872- فيلسوف معروف ماترياليسم مكانيك.

تكامل مراحل تئوري و صاحب علمي بنيانگذار سوسياليسم Karl Marx- 1818تا1883- - 7اجتماعي در تاريخ. او را بزرگترين دانشمند هزاره دوم ميالدي ناميده اند.كتاب »سيماي انسان راستين«

Page 39: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

تعريف چند كلمه

29

به تا پرهيز مي كرد، انساني و طبيعت ذات كلمات به كاربردن از بعدها ماركس البته مفاهيم انتزاعي و غيرتاريخي راه نبرد. ولي تأكيد داشت كه خصايص ويژه يك نوع، در كاركردهاي ويژه آن نوع منعكس است و از اين رو، ساده ترين و بهترين راه براي تعريف

انسان، پيداكردن كاركردهاي ويژه يي است كه انسان دارد و حيوانات ندارند. عالوه بر اين، در ديدگاه ماركس نسبت به انسان، مهمترين نكته اين است كه گفت شناختن و »تفسير جهان كافي نيست بلكه بايد آن را تغيير داد«)8). طبعا ماركس اين »بايد« و اين »ضرورت« تغييردادن را از تكامل اجتماعي و ديالكتيك تاريخ استنتاج

كرده است. اما در هر حال ما را به مفهوم »وظيفه مندي« انسان نزديك مي كند.من االن متن مكتوب در اختيار ندارم، اما اگر از 40سال پيش درست به يادم مانده باشد، اوج تجليل چه گوارا))) از ماركس در همين نقطه است. چه گوارا گفت اين همان نقطه يي است كه ديگر بايد قلم را زمين گذاشت و براي تغيير جهان تفنگ به دست

اثر اريك فروم،گزيده تحليلي ارزنده يي از نظرهاي ماركس درباره انسان ارائه مي كند. ماركس در باره انسان شناسي فوئرباخ نوشته است:»اين اصل ماترياليستي ...، فراموش مي كند كه همين انسانها هستند كه شرايط و محيط را تغيير مي دهند و اين كه مربي خود به تربيت نياز دارد« يا »فرد مجردي كه فوئرباخ تحليل مي كند در واقع به شكل خاصي از جامعه تعلق دارد«يا»ديدگاه ماترياليسم قديم، “جامعه مدني” است. ديدگاه نو عبارت است از اجتماع انساني يا انسانيت اجتماعي«)تزهايي درباره فوئرباخ شماره هاي3و7و10(. انگلس اين متن ماركس را كه كمتر از 500كلمه است، »نطفه آگاهي با تصفيه حسابي را فوئرباخ و نقد هگل چنين هم ناميد. وي نوين« نبوغ آساي جهان بيني پيشين فلسفي خودمان« مي نامد)پيشگفتار انگلس بر جزوه لودويگ فوئرباخ و پايان فلسفه كالسيك

آلمان(.8 -تزهايي در باره ]فوئرباخ[ شماره 11: »فيلسوفان تنها جهان را به شيوه هاي گوناگون تعبير كرده اند،

ولي مقصود تغييردادن آن است«.Ernesto Guevara -9 1928تا1967- معروف به Che، پزشك آرژانتيني االصل، نظريه پرداز به ويژه زندگي و افكار و بيستم. انقالبي و رهبر جنگهاي چريكي آمريكاي التين در دهه 60قرن شهادتش بر جنبشهاي آزاديبخش دهه هاي پاياني قرن بيستم تأثيري عميق گذاشت. وي از آرژانتين به مكزيك رفت و از آن جا به كوبا شتافت و در رهبري انقالب كوبا نقشي مهم ايفا نمود. پس از انقالب در كوبا وزير اقتصاد اين كشور شد. اما شغل وزارت را رها كرد و براي برافروختن شعله

انقالبهاي بيشتر به بوليوي رفت و به دست نيروهاي نظامي آن كشور به شهادت رسيد.

Page 40: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

30

گرفت…

انسان موحداما در انسان شناسي يكتاپرستانه و فرهنگ قرآن، آگاهي و اختيار، خصوصيتهاي ويژه اراده و صاحب انسان موجوديست آگاه و آزاد )به معني صاحب انسان اجتماعي است. و آگاهيهاي خود وظيفه مند و مسئول است. صاحب و مسئول انتخاب). در چارچوب پاسخگوي كردار و اعمال خويشتن است. بنابراين تعهد و مسئوليت پذيري در فطرت و سرشت اوست. آن قدر كه اين مسئوليت و پاسخگويي، حتي به اين جهان و دنياي مادي و اين مقطع تاريخي و صورتبندي اقتصادي و اجتماعي كه در آن به سر مي برد محدود و منحصر نمي شود، بلكه صحبت از معاد و آخرت و دنياي ديگري هم هست. به عبارت ديگر مي گويد كه قدر انسان بسا فراتر است. محدود به دنياي كنوني و همين مرحله از

تكامل نيست. فرجامي خداگونه دارد: إلى ربك منتهاها… )1))پيوسته، و صرفا، بند و بنده خدايگان و وجود يكتا و يگانه يي است در وراي زمان و مكان، كه از او آمده و به او بازمي گردد)إنا ل وإنـا إليه راجعون()))). در مسيري پر فراز و نشيب و پر رنج و زحمت به او مي رسد و با او ديدار مي كند: »يا أيها النسان إنك كادح

إلى ربك كدحا فمالقيه«)1))بيشتر از اين را از من نپرسيد. نه مي دانم و نه مي توانم بدانم. ذهن و تفكر من و شما به واقع در يك دنياي مادي و ديالكتيكي محاط شده است. اين يك دنياي آنتروپيك يعني كهولت بار است. به همين دليل همه مي ميريم به جز او، كلا شيء هالك إالا وجهه...

((3(

دنيايي كه در آن كهولت و آنتروپي وجود ندارد، در تصور و تفكر من و شما نمي گنجد.

1)- سوره النازعات)79( آيه 44 ))- سوره بقره)1(آيه56)- »الذين إذا أصابتهم مصيبة قالوا إنا ل وإنـا إليه راجعون«

1) - سوره انشقاق)84( آيه 53)- سوره قصص)18( آيه آخر)88(- »وال تدع مع ال إلها آخر ال إله إال هو كل شيء هالك إال

وجهه له الحكم وإليه ترجعون«.

Page 41: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

تعريف چند كلمه

31

دنيايي كه به گفته قرآن، آب در آن نمي گندد و شير تغيير رنگ نمي دهد)ماء غير آسن) و طعم شير در اثر مرور زمان هيچ گاه عوض نمي شود)لبن لام يتغير طعمه()4))

پس بياييد به تغيير در دنياي خودمان بپردازيم. من فقط مي دانم بحث بر سر اين است آيا اين انسان، مومي در چنگال تاريخ و جامعه از انسان مي كنيم، كه در تعريفي كه و شرايط اقتصادي و اجتماعي و سياسي است، يا مي تواند و بايد، و وظيفه و تعهد و

مسئوليت دارد كه چيزي را در مسير تكامل تغيير بدهد و مسخر كند. - طبيعت را با دانش و ابزار و تكنيك.

اكبر جهاد همان كه رهايي بخش تقواي با را غريزي و خودبه خودي خويشتن -باشد.

- جامعه اسير و ستم زده، رژيم واليت و دنياي جهل و جنايت را با قيام و انقالب...و بشكافد »سقف« آزادانه و آگاهانه را، خود پيرامون و خود جبري »فلك« بايد

»طرحي نو« دراندازد. كون و مكان اين چنين درهم نورديده مي شود.

مثال سوم، كلمه تعريفاصال كه ببينيم و برويم است تفكر و انديشه شاقول كه منطق قلمرو به بياييد تعريف كردن يك چيز، يك شيئ، يك پديده يا يك مقوله يعني چه؟ به عبارت ديگر تعريف »تعريف« چيست؟ چون با تعريف يك شيئ، يا واقعه يا فرد يا گروه است كه به

شناختن و شناساندن آن راه مي بريم.از زمان ارسطو در قرن چهارم قبل از ميالد مسيح، اين بحث وجود داشته است كه آيا الزمه شناختن يا تعريف يك شيئ، شناختن و به رشته در آوردن مجموعه ويژگيهاي آن است، يا بايد به برجسته ترين خصوصيات آن در تعريف اكتفا كرد. سرجمع كردن مجموعه ويژگيها كار بسيار بغرنج و چه بسا گيج كننده يي است. شهاب الدين سهروردي در قرن

14 - سوره محمد)47( آيه5).»مثل الجنة التي وعد المتقون فيها أنهار من ماء غير آسن وأنهار من ن عسل مصفى ولهم فيها من كل الثمرات اربين وأنهار م ن خمر لذة للش لبن لم يتغير طعمه وأنهار م

ع أمعاءهم«. بهم كمن هو خالد في النار وسقوا ماء حميما فقط ومغفرة من ر

Page 42: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

32

ششم هجري)5)) تعريف يك شئ را مشخص كردن»جنس وفصل« مي دانست.جنس، يعني نوع و گونه. فصل، يعني وجه متمايز و جداكننده و همان خصلت ويژه. درنتيجه تعريف، يعني شناختن و معين كردن خصلت عام و هم چنين خصوصيت ويژه يك شي ء،كه به زبان ديالكتيكي، مبتني بـر تضادهاي عام و خاص آن پديده است.اين چنين مي توان اشياء و گياهان و جانوران و انسانها و جوامع وجنبشها و انقالبها را، هركدام در قلمرو و درجا و سلسله مراتب خود آنها، دسته بندي كرد و از يكديگر تميز

داد و شناخت.

دجالگريبه اين ترتيب هيچ كس نمي تواند چوب پنبه را با رنگ آميزي به جاي فوالد آبديده عرضه كند.

هيچ كس نمي تواند ارتجاع خلص را انقالب ناب جا بزند و مثل ابتداي انقالب ضدسلطنتي، خميني را در جهل مركب »انقالبي ترين مرد جهان« بخواند.

اكرم پيامبر جنس و شجره از را خامنه اي و خميني توانست نخواهد هيچ كس بخواند. علي حضرت و

هيچ كس نخواهد توانست نه در جنس و نه در فصل، نه در عموميات و نه در خصوصيات، واليت يزيدي و خميني و خامنه اي را با حكومت عدل علي و با سرپرستي رحمه للعالمين

بر اجتماع انساني مقايسه كند. پيامبر رحمت دقت كنيد كه رحمه للعالمين خصلت ويژه سرچشمه عشق و معرفت، و رهايي است: آيت رحمت است بر همه جهانيان و نه فقط بر مسلمانان و اعراب

يا قوم و طايفه خودش…

يا شيخ به شيخ شهيد معروف اميرك سهروردي ابن بن حبش الدين يحيي ابوالفتوح شهاب 15ـ اشراق، در سال 586 يا 588 هجري در سن 36سالگي يا 33سالگي به حكم شرعي و با نقش مستقيم فقيهان زمانه اعدامش كردند. كتاب »حكمت اشراق« اثر خاص فلسفي اوست. معاصرانش او را در فقه و فلسفه و دانشهاي مهم روز و فصاحت ادبي بي نظير مي شمردند، اما از تهور و جسارتش در بيان حقايق بيمناك بوده اند. از اشعار فارسي اوست: »رهرو تويي و راه تويي، منزل تو/ هشدار كه راه

خود به خود گم نكني«.

Page 43: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

تعريف چند كلمه

33

اگر در هزار به مجاهدين گفت: »من از 30خرداد در سال360) خطاب خميني 40روز قبل احتمال، يك احتمال مي دادم كه شما دست برداريد از آن كارهايي كه مي خواهيد انجام بدهيد

حاضر بودم با شما تفاهم كنم«. سه ماه قبل از آن، من با صراحتي كه بعدا فهميدم واكنشي جنون آميز از سوي خميني برانگيخته، خطاب به خميني نوشتم كه اسالم ما با شما سراپا متفاوت است. اسالم ما با شما در مورد آزادي و حق حاكميت مردم و استثمار و مقوالت تكامل و ديالكتيك و بهره كشي و حقوق مليتها به ويژه مردم كردستان و منطق »يا روسري يا توسري« در

دوطرف طيف قراردارد. حرف خميني هم روشن بود كه كسي كه امامت و واليت او را نپذيرد و درعين حال

ادعاي اسالم داشته باشد، منافق است. حتما حديث مشهور ثقلين را شنيده ايد كه بر طبق آن پيامبر اكرم قبل از رحلت گفت در ميان شما دو چيز باقي مي گذارم و مي روم: كتاب خدا و عترتم را. منظور از »عترت« همان دودمان عقيدتي و خاندان آرماني و همان نواميس و گوهران مجسم ايدئولوژيك او بودند. از فاطمه زهرا تا زينب كبري و از حضرت علي تا امام حسن و امام حسين و

راه و رسمشان در برابر جباران و مرتجعان زمان. سوال ما هميشه از خميني و بقاياي او و هر كه با خميني و خامنه اي و رژيم واليت است، اين بوده و هست و خواهد بودكه اگر شاخص و راهنما طبق نص صريح ثقلين، بگوييد كه قرآن كتاب علم و ما به لطفا پيامبر خداست، )قرآن) و عترت كتاب خدا كتاب خودكامگي؟ و استبداد يا ا ست آزادي كتاب ارتجاع؟ و جهل يا است انقالب راهنماي دزد و دد و دژخيم است يا منادي عدل و قسط و رحمت؟ اجتهاد و ديناميسم و

محكم و متشابه و ثابت و متغير دارد يا ندارد؟ بهره كش است يا ضدبهره كشي؟ ائمه لطفا به ما بگوييد كه روش و كردار و سمت گيري پيامبر و عترتش به خصوص

هدي در همين مقوالت، چگونه بود؟ و سرانجام اگر باعث زحمت نمي بينيد! اين را هم به ما بگوييد كه اگر آنها امروز در برابر

شما بودند چه مي كردند؟ شما را استمالت مي كردند؟ با شما مماشات مي كردند؟ شما را استحاله و اصالح مي كردند؟

Page 44: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

34

و يا با شما مثل بدر و احد مي جنگيدند و سرنگونتان مي كردند و به جهنم مي فرستادند؟ در پاسخ به اين سؤالها، قبل از هرچيز، نقاب از چهره دين و آيين مدعي، برداشته مي شود.

اين چنين، تعريف هركس از اسالم و كتاب خدا و ائمه هدي، و راه و روش آنها، آشكار و برمال مي شود.

Page 45: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 46: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 47: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل دوم

مسير طي شده

Page 48: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 49: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

39

تا درباره سراب اصالحات و بايد مدتي صبركنيد انقالب، براي ورود به بحث قيام و اصالح طلبي در اين رژيم يا دست كم، نرم شدن و ميانه روشدن اين رژيم صحبت كنيم

و هم چنين نگاهي به مسير طي شده بيندازيم. رژيم، اين در )رفرم)))) اصالح طلبي و استحاله و )مدراسيون)))) ميانه روشدن داستان يك سراب و قصه 30ساله است. در خرداد387) حتي وزير خارجه آمريكا هم اذعان كرد كه در رژيم ايران آدم مدره)ميانه رو) پيدا نمي شود و ما ديگر دنبال چنين چيزي

نمي گرديم: »زيرا هر سياست خارجه بد آمريكا در 30سال گذشته با اين شروع شده كه بگذاريد مدره هاي

رژيم ايران را پيداكنيم«)وال استريت ژورنال9)ژوئن 008)). دو سال قبل از آن هم، خانم رايس گفته بود:

»معتقد نيستم كه ما مي توانيم در )رژيم) ايران مدره )ميانه رو) پيدا كنيم. سؤال اين جاست كه آيا اصال ما ايرانيهاي معقول)در اين رژيم) پيدا مي كنيم…، هرآن چه كه در اين 5)سال براي يافتن چنين نفراتي به كار رفت، معموال به يك شكست بزرگ در سياست خارجي آمريكا منتهي

شد. من فكر نمي كنم شما آنها را پيداكنيد«)وال استريت ژورنال 5)سپتامبر 006)).

)- moderate = معتدل يا ميانه رو و moderation = ميانه روكردن يا معتدل كردن.)- Reform /Reformation به معني تغيير و اصالح و بازسازي و بهسازي. سابقه تاريخي مفهوم سياسي و اجتماعي رفرم به نيمه اول قرن شانزدهم در اروپا و مراحل پاياني قرون وسطي برمي گردد. جنبش رفرم يا اصالح مذهبي كه لوتر در آلمان و كالون در فرانسه به پا كردند، آغاز پايان بيش از 5قرن سلطه سياه

كليسا و روحانيان مسيحي بر مقدرات سياسي و اجتماعي اروپا شد.

Page 50: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

40

راستي اگر اين رژيم قابليت نرمش و ميانه روي و استحاله و اصالح مي داشت، چيز بدي بود؟ خير هرگز.

واقعيت اين است كه ما در مرحله مبارزات افشاگرانه سياسي)كه مجاهدين به آن فاز سياسي مي گويند) به مدت 8)ماه از ))بهمن357) كه خميني قدرت را قبضه كرد تا 30خرداد360) كه رژيمش را يك پايه كرد و سركوب و اختناق مطلق برقرار نمود، همين را آزمايش مي كرديم. با وجود اين كه قانون اساسي واليت فقيه را تحريم كرده بوديم، اما در نهايت مدارا و خويشتنداري و در منتهاي مسالمت، امكان نرمش و ميانه روي و اصالح همين رژيم را از طرق قانوني آزمايش كرديم. فكر مي كنم كمترين احتمالي را

هم ناديده نگرفتيم.

اولين ديدار با خمينيمن به مناسبتهاي مختلف در گذشته توضيح داده ام كه در همان حوالي ))بهمن57، خميني يك شب پسرش احمد را كه بسيار به مجاهدين ابراز ارادت و سمپاتي مي كرد، نزد من فرستاد. هنوز رژيم شاه به طور كامل سقوط نكرده بود و ما هم دوسه هفته بود كه از زندان آزاد شده بوديم. پايگاهي كه من در آن بودم، مخفي بود و براي همين وقتي كه مجاهدين مي خواستند احمد را به آن جا بياورند، خودش از بابت مخفي كاري پيشنهاد كرده بود اگر الزم است چشمم را ببنديد! وقتي هم مرا ديد گفت به برادرانتان گفتم كه چشمم را ببندند، ولي خودشان اين كار را نكردند. از اوايل شب تا صبح روز بعد جز چند ساعت كه احمد همان جا روي تك تختي كه داشتيم، خوابيد، با من صحبت و درددل مي كرد. اما چكيده حرف اين بود كه رهبري پدرش را بپذيريم و من هم از همين پرهيز داشتم. از بسياري روحانيان و مراجع بد مي گفت و اين كه خميني از آنها دلش پرخون لبنان به شدت تاخت و تاز مي كرد و مي گفت است. مثال به خانواده صدر در عراق و اينها را از روز اول »سيا« علم كرد. برجسته ترين حرفهايش كه به يادم مانده اين بود كه عليه كمونيستها موضعگيري كنيد و با هركس كه »امام« وارد جنگ شد، شما هم وارد جنگ شويد كه در اين صورت همه درها به رويتان باز خواهد شد. من احمد را آن شب پي كارش فرستادم و چند شب بعد با برخي برادرانمان در محل استقرار خميني در يك

Page 51: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

41

اتاق خصوصي در جنب اتاق ديدارهاي عمومي او ديدار كرديم. احساس كردم از اين كه دستش را نبوسيدم و به روبوسي معمول اكتفا كردم، جاخورد. چون طبق روال آن روزگار هركس به او مي رسيد، اول دستش را مي بوسيد. اما همين كه خواستم صحبتهاي جدي را شروع كنم، بهانه آورد كه نماز مغرب دارد دير مي شود و به من تكيه داد و از جا بلند شد. گفتم آقا، حرفهاي ما چه مي شود، با اشاره به احمد گفت: احمد كه هست، بنويسيد به او بدهيد من حتما مي خوانم. من هم بالدرنگ در سالن پاييني همين مدرسه انقالب، تغيير رژيم، روند به احمد دادم. حرفهايم در مورد رفاه چند صفحه نوشتم و دولت بازرگان و ضرورت تضمين آزاديها و حقوق مردم و هم چنين اعتراض به رفتار

كميته هاي ارتجاعي با نيروهاي انقالبي بود.

تعطيل دفاتر پدرطالقانيو شهادتين گفتن مجاهدين

دومين و آخرين ديدار ما با خميني در اوايل ارديبهشت سال58 در قم بود كه داستانها فرزندش خودسرانه دستگيري و تعرض به دنبال پدرطالقاني فروردين58 در دارد. توسط كميته هاي ارتجاع و پاسداران نوظهور)با همان الگويي كه متعاقبا مجاهد شهيد محمدرضا سعادتي را هم دستگير كردند)، در اعتراض به اين خودسريها، دفاتر خود را بست و تهران را ترك كرد. مجاهدين به شدت به تعرضي كه هدف آن در واقع شخص آيت اهلل طالقاني و مواضع ضدارتجاعي و آزاديخواهانه او بود، اعتراض كردند. سپس در همين رابطه، به سرعت جنبشي سراسري در حمايت از پدرطالقاني شكل گرفت و خميني هوا را خيلي پس ديد. به خصوص كه مجاهدين در قويترين اعتراض بعد از تعطيل دفاتر پدرطالقاني و در حمايت از ايشان، تمام قوا و نيروهاي خود را براي دفاع از آزاديها تحت

فرمان آقاي طالقاني اعالم كردند. خميني كه چشم ديدن آقاي طالقاني را نداشت، متقابال در يك واكنش هراسان، روز

9)فروردين را هم روز ارتش اعالم كرد تا قدرت نمايي كند. در اين اثنا ما در جستجوي مكان و موقعيت پدرطالقاني بوديم و نسبت به حفاظت ايشان در همين گيرودار نگران بوديم. تا اين كه چندروز بعد، پدر طالقاني را كه به كرج و سپس

Page 52: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 53: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 54: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

44

به قم رفته بود، در حومه قم پيدا كرديم و به ديدارش شتافتيم. معلوم شد كه از هر سو فشارهاي طاقت فرسايي بر او وارد مي شود كه در برابر انحصارطلبي خميني تسليم شود. اما پدر برافروخته بود و به ما گفت تا از خميني موافقت تشكيل شوراها در سراسر كشور

را نگيرد، ايستادگي خواهد كرد و همين طور هم شد. خميني در روز 30فروردين58 براي پايان دادن به بحران به درخواست آيت اهلل طالقاني به تشكيل شوراها تن داد و آن را اعالم كرد. هرچند در عمل هيچ گاه به اين يكي قولش هم وفا نكرد. البته در همين سخنراني به شدت به توطئه »گروهكها« به بهانه دفاع از آيت اهلل طالقاني حمله كرد و اين آشوبگري و توطئه را حسب المعمول به خارجي نسبت

داد و گفت مردم بايد با اينها مقابله كنند…در حقيقت به اين وسيله مي خواست امتيازي را كه پدرطالقاني از او گرفته بود اين چنين از گلوي ما بيرون بكشد و تالفي كند. پس از پخش سخنان خميني، فضاي شهرها ملتهب شد و چماقداران و كميته چيها در بيش از 00)نقطه كشور قصد تعرض به دفاتر

مجاهدين را داشتند. درست در همين روز 30فروردين، من در قم با احمد خميني در حال ديدار و گفتگو بودم. هدف، بيان اعتراضمان به رفتار با آيت اهلل طالقاني و درخواستهاي برحق ايشان درباره شوراها و حقوق دموكراتيك مردم و هم چنين بيان شكايتهاي خودمان از رفتار جنون آميز

پاسداران و كميته چيها و حزب اللهي ها در سراسر كشوربود. در اثناي همين بحث، احمد خميني كه اداره كننده امور خميني و درعين حال رابط ما بود، گفت شما چرا معطليد و چرا مباني اعتقادي خودتان را كه امام به برادرتان هم گفته اند، نمي نويسيد و منتشر نمي كنيد تا اين ضديتها تمام شود؟ چندي قبل از اين برادرم)كاظم مقر در ضدسلطنتي انقالب از بعد ايران سفير اولين به عنوان اين كه از قبل شهيد) اروپايي ملل متحد به ژنو برود، با خميني در قم ديدار كرده بود. در اين ديدار خميني به او گفته بود به برادرتان بگوييد، مباني اعتقادي خودشان را بنويسند و منتشركنند. و حاال احمد همان را يادآوري مي كرد. من مي دانستم كه هدف او و پدرش، اذعان ما به واليت و رهبري سياسي و ايدئولوژيك خميني است. به دليل اين كه وقتي چندماه بعد كالسهاي انتشار عقايد و جهان بيني مجاهدين تشكيل داديم، تاب تبيين جهان را براي بيان و

Page 55: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

45

نياورد و با آن كودتاي سياه ضدفرهنگي از ما انتقام گرفت. اي به چشم، گفتم، خميني احمد به جواب در روز)30فروردين358)) آن اين همه با هم االن اصول اعتقادي مان را مي نويسم و امضا و تقديم ايشان مي كنم. سپس همان جا، آن نوشتم »حسب االمر به خميني محترمانه خطاب بسيار لحن با در حضور خودش كه مي دارم معروض فرموده ايد« سؤال اين جانبان اعتقادي اركان از كه پدرگرامي »اركان عقيدتي مجاهدين همان اركان عقيدتي دين مبين اسالم و مذهب حقه جعفري با ادامه شهادتين نوشتم و سپس پنج اصل دين و مذهب را اثني عشري است«. در اين كه »در عموم كتب شرعيات)ابتدايي) آمده است« مكتوب كردم: توحيد، يادآوري عدل، نبوت، امامت و معاد. در ماده چهارم)مربوط به امامت) عمدا در مورد ))امام نوشتم كه »آخرين آنها زنده و غايب است)و) به منصب امامت رسيده«)يعني كه امام دوازدهم

خودش در منصب امامت حي و حاضر است و نيازي به زحمت سايرين نيست)! وقتي اين كاغذ را كپي گرفتم و نسخه اصلي را به احمد دادم تا براي خميني ببرد، به

دقت خواند و گفت همين؟! گفتم: بله، مگر نگفتند اصول اعتقادي را بنويسيم، من هم اصول اعتقادي را نوشتم و فردا

هم منتشر مي كنيم تا ببينيم چماقداري و ضديتهايي كه شما مي گوييد تمام مي شود؟ احمد گفت، آخر از رهبري امام و اقتصاد و مالكيت هيچ چيز ننوشته ايد…

گفتم: حاج احمدآقا، ايشان خودشان اركان اعتقادي را خواسته اند نه اقتصاد و مالكيت و مسائل بحث انگيز ديگر را…

احمد خميني كه ديد بحث بيشتر فايده ندارد، همين كاغذ را گرفت و رفت و روز بعد ما آن را منتشر كرديم و روزنامه ها هم منعكس كردند.

قبل، از كه كساني گرفت. آتش شهادتين گفتن اين از جگرم گفت: پدرطالقاني بعدا شهادتين را در اتاقهاي شكنجه و در برابر جوخه هاي اعدام مي گفتند، وضعيت به كجا

رسيده كه حاال بايد بيايند بعد از سقوط شاه شهادتين بگويند…

يك عقب نشيني تحميلي از جانب خميني به در شرايطي كه حمله هاي چماقداران بعد روز و برگشتم به تهران من همان شب

Page 56: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

46

بسياري از دفاتر و ستادهاي مجاهدين به دنبال سخنراني روز قبل خميني شروع شده آيا روشن تلفني تماس گرفتم و گفتم احمد خميني با بعدازظهر )3فروردين بود، در شد كه دعوا بر سر اركان عقيدتي و توحيد و نبوت و معاد نبود؟ و آيا روشن شد كه هدف به راه انداختن جنگ و خونريزي است و اين كه ما هم مجبور به دفاع از خودمان بشويم؟ احمد ابتدا خود را به نفهمي زد و گفت موضوع چيست؟ گفتم همه مي گويند كه فرمايشات ديروز امام مبني بر »طرد مجاهدين و تعرض به آنها« در حقيقت فرمان حمله و جنگ با ما بوده است. بنابراين مي خواهم از طريق شما ايشان را مطلع كنم كه هر چه پيش بيايد ما مسئول آن نيستيم. احمد گفت صبركنيد بروم به اتاق امام و از خودشان بپرسم. من چنددقيقه منتظر شدم. احمد برگشت و بالكل تكذيب كرد كه منظور خميني در سخنراني ديروزش مجاهدين بوده اند. بالدرنگ به احمد گفتم بسيار خوب در اين صورت ما همين االن اطالعيه مي دهيم و عين همين سؤال و جوابي را كه در همين تماس با يكديگر داشتيم، نقل مي كنيم و مي گوييم كه احمدآقا از امام پرسيدند و ايشان تكذيب كردند كه چنين قصد و غرضي داشته اند. احمد گفت فقط اسم من را نياوريد، اما بقيه اش را مي توانيد بگوييد. ما هم همين كار را در اطالعيه يي كه به فوريت

صادر و منتشر شد، انجام داديم و نوشتيم كه: »عصر امروز با اعضاي خانواده امام تماس گرفته و حقيقت امر را جويا شديم كه پس از ايشان چنين نظري نبوده و ايشان چنين ايشان روشن گرديد كه منظور از حضرت سؤال نداشته اند. همين طور راجع به مجعوالتي از قول ايشان مبني بر “طرد مجاهدين و تعرض به آنها“ كه عده يي در گوشه وكنار كشور مدعي آن بودند، سؤال كرديم كه فرموده بودند به هيچ وجه منظوري نداشته و چنين چيزي نگفته اند«)اطالعيه )3فروردين 358)- مجاهدين خلق

ايران).به نظر مي رسيد كه خميني كه تازه توانسته بود بحران بستن دفاتر پدر طالقاني و موج اعتراضهاي مربوطه را با قبول تشكيل شوراها از سر بگذارند، ناگزير به يك عقب نشيني تحميلي در برابر مجاهدين هم تن داده است تا بحران ديگري عليه انحصارطلبي او در

بيش از 00) نقطه كشور ايجاد نشود. البته ما در اين تاريخ نمي دانستيم كه توطئه و برگ ديگري در دست اجرا دارد كه

Page 57: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

47

همان دستگيري مجاهد خلق محمدرضا سعادتي است كه هفته بعد انجام شد.

آخرين ديدار با خمينيو دعوت كرده زده زنگ احمد خميني دادند كه اطالع به من بعد، اواسط هفته در است كه در آخر هفته براي ديدار با خميني به قم بروم. از تشريح جزييات مي گذرم اما مختصرا بايد بگويم كه ما خودمان هيچ گاه عكس آن را منتشر نكرديم تا اين كه بعدها

همين رژيم خودش آن را منتشر كرد.بوديم، 0)-))نفر مي كنم فكر كه مجاهدين هيأت ورود بدو در كه بود اين علت تكبيرگفتن از هم باز داشت، سايرين با كه ديدارهايي و معمول برخالف ديد وقتي محمود شهيد مجاهد سر بر و رفت ازكوره در ناگهان نيست خبري دست بوسي و ميرمالك كه از اين صحنه عكس مي گرفت به طرز بسيار خشن و زننده يي فرياد زد: »عكس نگير«! اين در حالي بود كه دفتر خميني خودش روز بعد خبر اين مالقات را

به مطبوعات داد.آن چه و مالقات اين اين كه براي خميني، فريادكشيدن از بعد اما دادم احمد به فيلمهايش با و گرفتم را دوربين نريزد، درهم بگوييم، مي خواهيم باشد«. خودتان »خدمت گفتم: احمد دست در دوربين به اشاره با خميني به رو و دو هر كه را من و خياباني) موسي)سردار شد، مسلط خودش بر خميني كه بعد كرد. صحبت به شروع و نشاند خودش راست و چپ سمت در بوديم، هم مسلح اين را هم بگويم كه بعدا فهميدم احمد به اشاره خود خميني، دوربين را به مجاهد شهيد

محمود ميرمالك برگردانده بود اما ما خودمان هيچ گاه از عكسها استفاده نكرديم. خميني بعد از تعارفات اوليه و ابراز عالقه و دوستي شديدش نسبت به آيت اهلل شاه آبادي پدربزرگ برادر مجاهدمان محمود احمدي كه در همين مالقات حاضر بود، حرفش با

ما اين بود كه:خيلي از آقايان از شما شكايت و گله دارند و همين ديروز هم كه فهميدند شما اين جا مي آييد، همه كتابها و اعالميه هايتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط مي خواهم شما با

مردم و اسالم باشيد تا اوضاع سابق به كشور برنگردد…)نقل به مضمون).

Page 58: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 59: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

متنگزارشروزنامهكيهان-8ارديبهشت58عده اي از اعضا و مسئولين سازمان مجاهدين خلق ايران به مدت يک ساعت با امام خميني مالقات و گفتگو کردند و امام فرمايشات و رهنمودهايي خطاب به اعضاي سازمان مجاهدين خلق ايراد کردند. مجاهدين خلق که مسعود رجوي و موسي خياباني نيز در ميان آنها بودند. در اين ديدار که روز پنج شنبه انجام شد سقوط ديکتاتوري پهلوي استقرار جمهوري اسالمي و فرمان تشکيل شوراها و انجمن هاي ايالتي و واليتي را به امام خميني تبريک گفتند. مسعود رجوي در سخنان خود با امام اظهار داشت: اکنون که ما به خدمت شما رسيده ايم خواست و تمناي مادي و دنيوي نداريم وي افزود: تمرکز قدرت روحاني و سياسي وقتي به هم دست مي دهند نيرويي است که کون و مکان را مي تواند تغيير دهد

و اين موفقيت امروز ماست و بايد در جهت خدا و در جهت مردم از آن استفاده کرد.مسعود رجوي همچنين گفت: ما مکتبمان اسالم را ساده پيدا نکرده ايم اعتقاد به آن را از البالي رنج وخون اين مردم، از البالي جوخه هاي اعدام وشکنجه ها کسب کرديم. امام ضمن فرمايشاتي خطاب به مجاهدين خلق بر اهميت تالشهاي سازنده به خاطر نجات کشور از بازگشت به اوضاع سابق تأکيد کردند و افزودند: »اسالم بيش از هر چيزي به آزادي عنايت دارد و در اسالم خالف آزادي نيست اال در چيزهايي که مخالف با عفت

عمومي است«.

اين عكس كه تنها در اختيار خانواده خميني بوده، اولين بار بعد از مرگ خميني در يكي از مطبوعات رژيم منتشر شد.

Page 60: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

50

منظور خميني از مردم و اسالم واضح بود. گردن گذاشتن به واليت و هژموني خودش را مي خواست كه طبعا مرز سرخ ايدئولوژيك ما با ارتجاع بود.

منهم گفتم: ما اسالممان را ساده پيدا نكرده ايم بلكه اعتقاد به آن را از البالي رنج و خون مردم ايران و جوخه هاي اعدام و اتاقهاي شكنجه به دست آورده ايم. از شما هيچ درخواست دنيوي و مادي نداريم. در راه آزادي و استقالل ايران، ما را بدون كمترين چشمداشت دنيوي و مادي، كمترين سربازان خود بدانيد. اكنون قدرت سياسي و قدرت مذهبي در شما متمركز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود مي تواند كون به مضمون). سپس خطبه حضرت علي در نهج البالغه در تغيير دهد)نقل را و مكان مورد حق مردم بر والي و حاكميت و حق والي و حاكميت بر مردم را برايش خواندم و نتيجه گرفتم كه محور و كانون همه مسائل و خواستها كه انقالب ضدسلطنتي هم اساسا براي آن به پا شد، مسأله آزادي است. خميني اين نتيجه گيري را تماما تأييد كرد و گفت:»اسالم بيش از هرچيز به آزادي عنايت دارد و در اسالم خالف آزادي نيست اال

در چيزهايي كه مخالف با عفت عمومي است«. دو روز بعد همين حرف خميني در مطبوعات آن زمان به تاريخ 8ارديبهشت 358) تيتر

شد كه»اسالم بيشتر از هر چيز به آزادي عنايت دارد«. در زيرش هم از قول من نوشته بودند: »ما مكتب اسالم را از البه الي جوخه هاي اعدام به او اعالن كرد كه مالقاتهاي و شكنجه ها كسب كرد ه ايم«. همزمان دفتر خميني مدت 6روز متوقف مي شود. جالب است بدانيد كه در بازگشت از همين مالقات مطلع شديم كه اطالعات سپاه جديدالتأسيس پاسداران در آن روزگار)غرضي و آالدپوش از پيداكرده اسم جديدي اكنون اداره هشتم ساواك كه با پيشين) همراه بريده مزدوران بود، به اتفاق ماشاءاهلل قصاب، كميته چي مستقر در جنب سفارت آمريكا، مجاهد خلق

محمدرضا سعادتي را دستگير كرده و به نقطه نامعلومي برده اند.

رفت وآمدهاي مستمر به قم و ديدارهاي مكرر با اعضاي »شوراي انقالب« خميني

تالشهاي ما براي راضي كردن خميني به قبول حداقل آزاديها و حقوق قانوني ناشي از

Page 61: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

51

Page 62: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

52

كه نكند گمان ذره يي تا نكردم اعتنايي من البته نبود. سايرين به نيازي برخاستيد، مي تواند ما را با خودش عليه كسي همراه كند. اين، رسم مروت نبود…

يكبار هم همين خامنه اي كه در آن زمان زير دست رفسنجاني بود، در محل »شوراي انقالب« كه همان كاخ سناي شاه بود و براي شكايت پيش او رفته بوديم به من گفت، وقتي شما حرف مي زنيد، انگار صوت مالئكه است اما از عملتان آدم آتش مي گيرد… بعد بالفاصله يك نسخه نشريه مجاهد از جيب قبايش بيرون آورد و گفت دو روز است بوده به شما را كه فقط پيش خودم اين سند من دارم مي سوزم كه كدام پدرسوخته

رسانده است!؟ من در ابتدا واقعا نفهميدم كه منظورش چيست ولي وقتي توضيح داد فهميدم كه سندي از اسناد ساواك شاه كه آن موقع در مركز اسناد ملي كه مسئولش خامنه اي بود نگهداري مي شده در نشريه روزانه مجاهد چاپ شده كه واقعا فرصت نكرده بودم ببينم و بخوانم. تا وقتي كه خامنه اي خودش گفت، اين را هم نمي دانستم كه ساواك قبلي و مركز اسناد

مربوطه در حيطه مشاغل او در درون رژيم است. ماحصل اين كه در ديدار و بحث و گفتگو و آزمايش براي اين كه اين رژيم جايي براي نرمش و اصالح پذيري دارد يا ندارد، از هيچ كار و تالشي كوتاهي نكرديم. اما خميني در مقام ولي فقيه با حذف ما از انتخابات رياست جمهوري و انتخابات مجلس و با چماقداري و سركوب و شكنجه و كشتار هيچ راهي براي مسالمت باقي نگذاشت و حتي قوانين

خودش را هم به محض اين كه با منافع روزمره او در تعارض بود، زير پا مي گذاشت. و ميهني و سياسي شرف حفظ عين در گفتم كه تالشهايي همه كه است واضح آرماني مان بود. و اال اگر از ترس چوب و چماقها و برچسبها و گلوله و رگبار جا مي زديم يا به واليت فقيه تسليم مي شديم و به درون اين رژيم فرومي رفتيم كه ديگر بحثي نبود. همه مطلعين مي دانند كه بهشتي يك بار با مركزيت فداييان نشست و ضبط هم گذاشت و بعد هم پخش كرد و جريان اكثريت را به درون رژيم فرو بلعيد. مجاهدين اما اينكاره نبودند و به عكس اين ما بوديم كه با حمايت از اولين رئيس جمهور همين رژيم و بعد هم با پخش نوارهاي حسن آيت از اركان حزب جمهوري اسالمي و يكي از كانديداهاي

آن براي رياست جمهوري، رژيم ارتجاعي خميني را شقه و منشعب كرديم.

Page 63: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

53

دومين شقه بزرگ رژيم در جريان عزل آقاي منتظري نيز اساسا معطوف به قتل عام يك نيستند، اشخاص خلق بود »مجاهدين نوشته منتظري آيت اهلل بود. ما زندانيان بلكه نمي شود حل كشتن با است… منطق نحو يك است. برداشت و فكر سنخ ترويج مي شود«. منتظري هم چنين نوشته بود كه بازجويان و اطالعاتيهاي شما روي

شكنجه گران شاه را سفيد كردند. 8)ماه همان و سياسي فاز در ما اسناد، و شواهد و وقايع همه گواهي به به هرحال تالشي نبود كه براي برجاماندن فضاي مسالمت و برجاماندن يك قطره آزادي و يك

گرم قانون، نكرده باشيم.

درگذشت پدرطالقاني قبل از وفات پدرطالقاني در 9)شهريور58 پشتمان به او گرم بود. پدرطالقاني به راستي آقاي طالقاني را در سخنراني اين كه از بود. خميني انقالب ضدسلطنتي روح راستين به مناسبت 4خرداد58 كه در ترمينال خزانه در جنوب شهر تهران برگزار شد، كانديداي رياست جمهوري كرده بوديم به شدت گزيده و پركينه بود، اگر چه من در اين سخنراني منتهاي احترام را براي شخص خميني قائل شدم و از خود او خواستم كه خودش تكليف شرعي كند تا آيت اهلل طالقاني مسئوليت رياست جمهوري را بپذيرند. بگذريم كه خميني به شدت از اين بابت به قول خودش »سيلي خورده« و زخم خورده بود. چرا كه خوب مي فهميد هدف ما از رياست جمهوري آقاي طالقاني محدودكردن قدرت انحصاري او و

در يك كالم رفرم و اصالح در حكومت ديني و رژيم ولي فقيه است. از لحظه يي كه شبانگاه همان روز نام پدر طالقاني را به عنوان كانديداي رياست جمهوري اعالن كردم تا زمان وفات ايشان، ذوق و شوق فوق العاده را در قشرهاي مختلف مردم ديده يا مي شنيدم. از كارگران بندرعباس تا زنان رشت و جوانان تبريز و طالب مترقي در مشهد و هم چنين اغلب گروههاي سياسي و مذهبي و ملي و مترقي كه از سلطه

آخوندهاي هم جنس خميني به ستوه آمده بودند. در اعالم نام پدرطالقاني به عنوان كانديداي رياست جمهوري، با تشكر از استقبال پرشور

جمعيت گفتم:

Page 64: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

54

»بله، بله، متشكرم، پس ما حضرت آيت اهلل العظمي طالقاني را به عنوان نخستين، به عنوان نامزد نخستين رياست جمهوري اسالمي ايران معرفي مي كنيم.

نكته ديگري هم هست كه بشارت بزرگي براي تمام ما يعني شرط ديگري در ايشون هست، مضافا بر سوابق چهل ساله مبارزاتي ايشون عليه طاغوتهاي زمان كه بخش اعظمش در زجر و حبس و تبعيد گذشته يك نكته مهمتر هم هست و اون اين كه ما كسي را انتخاب مي كنيم كه

معلم كبير قرآن است. مبارك باد براي شما…)شعار جمعيت درود بر طالقاني) و بگذاريد مجددا از همين جا از تمام گروهها به خصوص گروههاي مسلمان در گوشه و كنار ايران تقاضا بكنيم اگر با اين انتخاب موافقت دارند موافقت خودشون را اعالم بكنند )جمعيت:

صحيح است).انشاءاهلل كه خواسته تمام مردم ايران همين باشد…«.

بعد از اين معرفي، يكبار كه به ديدار پدرطالقاني در محل اقامتش كه يك طبقه از آپارتمان پدر رضاييهاي شهيد در خيابان تخت جمشيد بود، رفتيم، پدر با عتاب و تغير به من گفت چرا اين كار را كرديد؟ شما كه به من نگفته بوديد… اما اينها )اشاره اش به جماعت خميني

بود) كه باور نمي كنند و بر سر من مي ريزند… من گفتم: اگر از قبل به شما مي گفتيم، برايمان روشن بود كه مخالفت خواهيدكرد، اما حاال ديگر فايده ندارد چون مردم باالترين مژدگاني را دريافت كرده اند و دست بردار نخواهند

بود.

اعالم جنگ غيررسمي با مجاهدين از سوي خمينيدر برابر اقبال روزافزون قشرهاي مختلف مردم به كانديداتوري پدرطالقاني، از آن سو فشارهاي خميني و اياديش بر آن بزرگوار باال گرفت تا اعالم انصراف و مخالفت كند. فكر مي كنم حتي يك بار خميني از سر بغض نسبت به پدرطالقاني علنا هم گفت كه

دوست ندارد يك روحاني رئيس جمهور شود. چند هفته بعد در تيرماه 58، خميني انتقام گرفت و زهرش را ريخت. يك نوار كاست با صداي خود خميني به طور گسترده و سراسري كه دست به دست مي چرخيد، پخش شد و ما را غافلگير كرد. در اين نوار، خميني در توجيه سركردگان پاسداران و چماقداران و

Page 65: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 66: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

56

حزب اللهي ها تقريبا تمام همان حرفهايي را كه عليه مجاهدين يك سال بعد در تير59 علني كرد و در راديو و تلويزيون و مطبوعات پخش شد، حتي با لحن تند و تيزتر، بيان

كرده بود. هنگام به 4خرداد در من كه هرچند بود. غيررسمي جنگ اعالم يك اين به واقع مايه گذاري هيچ از به عمد و آگاهانه جمهوري، رياست براي پدرطالقاني نامزدكردن براي خميني فروگذار نكرده بودم. واقعا مي خواستم حسن نيت خودمان را نشان بدهم كه قصد نداريم زيرآب او را بزنيم، بلكه قصد اصالح امور را داريم. واقعا هم اگر خميني مي شد. متفاوت مسير، نقشة مطمئنا مي داد، تن طالقاني آقاي جمهوري رياست به هم چنين مي خواستم كينه شتري و احساس »هووگري« سياسي خميني با پدرطالقاني

برانگيخته نشود. وقتي در سال 57، قبل از سقوط شاه، پدرطالقاني از زندان آزاد شد، بيش از يك ميليون تن از مردم تهران به در خانه پدر رفتند و از او استقبال كردند. در انتخابات خبرگان هم، با بيش از دوميليون رأي نماينده اول تهران و در حقيقت تمام ايران بود. خميني او تسليتش هم، پيام در پدر، وفات از بعد نداشت و حتي را پدرطالقاني چشم ديدن ارتقاي منتظري به منصب جانشيني را حجت االسالم طالقاني خطاب مي كرد. اصوال علتش مي شد، معرفي امام« و امت عنوان»اميد تحت رژيم مراسم در كه خميني

حسادت و كين توزي خميني نسبت به آيت اهلل طالقاني بود. نقشه مسير پذيرفت، را مي آقاي طالقاني رياست جمهوري اگر خميني اين كه گفتم تفاوت مي كرد و رژيم خميني اصالح مي شد، در قياس مع الفارق، مثل تابستان همين امسال)388)) است كه باز هم براي آزمايش به خبرگان رژيم اندرز داديم، تا ديرنشده به خاطر نجات خودشان هم كه شده خامنه اي را عزل و آقاي منتظري را موقتا جايگزين كنند تا مقدمات انتخابات آزاد تحت نظر سازمان ملل متحد بر اساس اصل حاكميت

مردم)و نه واليت فقيه) فراهم شود. در مجاهدين به خميني غيررسمي جنگ اعالم درباره بحث ادامه به برمي گردم

تيرماه358) پس از اين كه پدرطالقاني را نامزد رياست جمهوري كرديم. و چماقداران و پاسداران هيستري خودش، به صداي خميني نوار توزيع از پس

Page 67: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 68: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

58

حزب اللهي ها عليه مجاهدين باالگرفت. هيچ روزي نبود كه زخمي و مجروح و مضروب و مصدوم و حمله به دفاتر و ستادهايمان در نقاط مختلف نداشته باشيم. تحريكات و اذيت و آزار و حمله ها براي بيرون كردن ما از دفتر مركزي مان در ساختمان 9طبقه بنياد علوي)بنياد پهلوي سابق) در خيابان مصدق كه در جريان قيام آن را تسخير كرده بوديم، باال گرفت. مثل همين امروز و بهانه هايي كه بخش واليت فقيه در دولت عراق عليه اشرف مي گيرد، آن زمان هم حرف اصلي اين بود كه حكومت مي خواهد حاكميتش را اعمال كند! سپس چماقداران و حزب اللهي هاي آن روزگار تحت عنوان »امت هميشه در صحنه« سررسيدند. اما فايده نكرد چون ما عهد كرده بوديم كه بدون حكم رسمي

حكومتي مقرمان را تخليه نكنيم و قيمتي را كه بايد، از خميني وصول كنيم. همزمان از مجاري رسمي دولت بازرگان هم وارد شدند. در آن زمان، مهندس سالور از طرف بازرگان سرپرستي ادارات و تمام مايملك بنياد پهلوي سابق را به عهده داشت كه بعدا تبديل به بنياد باصطالح مستضعفان شد و آخوندها آن را تسخير كردند. من بارها ساعت 6صبح، قبل از وقت اداري به خانه مهندس سالور مي رفتم و مداركمان را در مورد بنياد علوي و اين كه چه كرده ايم و چه مي كنيم و اموال و پولها و خودروهاي آن چه شد؟ ارائه مي دادم. او هم با دقت موضوع را پيگيري مي كرد تا اين كه هرآن چه را برگرداندني بود، برگردانديم و تسويه حساب گرفتيم. بعد هم به ديدن مهندس بازرگان در مقام نخست وزير رفتم و گزارش كاملي ارائه كردم كه همزمان در نشريه مجاهد هم منتشر شد. به اين ترتيب دولت بازرگان و مهندس سالور در طرف ما قرارگرفتند. چون اعالم كرديم كه حاضريم اين ساختمان را بخريم يا اجاره كنيم. حتي آقاي صدر وزير دادگستري بازرگان شخصا 50هزارتومان كمك مالي فرستاد. دكتر سامي هم كه وزير بهداري بود در ائتالف سياسي با جنبش ملي مجاهدين بود و اذيت و آزارهايي را كه جماعت خميني به مجاهدين وارد مي كردند، قويا محكوم مي كرد. دكتر سامي را بعدها

همين خامنه اي، در قتلهاي زنجيره يي به قتل رساند. سرانجام وقتي برگ »امت هميشه در صحنه« سوخت، دادستان ارتجاع )آذري قمي) دانشجويان از تن از چندين هفته كه هزاران تخليه صادر كرد، پس را حكم رسمي كه كرديم خواهش بودند، بسته زنجير ستاد دورتادور شبانه روزي به طور هواداران و

Page 69: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 70: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

60

دارودسته اش و به نظر مي رسيد خميني پذيرفتيم. را بروند و حكم رسمي تخليه كنار به قدركافي در اين جريان رسوا شده باشند.

اما مهمترين نكته، اين بود كه با خويشتنداري و تحمل همه لطمات و صدمات، جنگ غيررسمي را كه خميني اعالم كرده بود تا اعالن جنگ رسمي كه در تير59 انجام داد،

به مدت يكسال به عقب انداختيم. در مرداد58 خميني تهاجم و جنگ ضدمردمي در كردستان و اعدامهاي سبعانه آن جا را با خلخالي شروع كرده بود و فضاي اختناق و سركوب گام به گام چيره مي شد. يك نمونه

آن قتل عام اهالي بي گناه دهكده قارنا بود كه داستان جداگانه خود را دارد.

اولين انتخابات رياست جمهوريدر تهران پس از وفات پدر طالقاني و خيزش عظيم و سراسري مردم ايران در تشييع او، فضا چرخيد. به طوري كه بعد از چندماه كار نيمه مخفي ـ نيمه علني، ما دوباره به كار علني با پول خودمان و با سند رسمي روي آورديم و اين بار دفتر مركزي مجاهدين را كه خريده بوديم، در خيابان انزلي )منشعب از تخت جمشيد كه آن زمان به خيابان طالقاني

تغيير نام يافته بود) داير كرديم و رسما و علنا وارد انتخابات رياست جمهوري شديم. در اين دوره هم وقتي كه كار باالگرفت، خميني سرانجام خودش با فتواي رسمي حذف وارد شد. تهديدهاي بچه ترسان مؤتلفه و فداييان اسالم و ديگر مزدوران او به ترور را سياسي مبارزه خطمان چون شود. وارد خودش تا صبركرديم و نخريديم پشيزي به

افشاگرانه بود. حرف خميني در فتوايش اين بود كه كسي كه به واليت فقيه رأي مثبت نداده، صالحيت ندارد. براي همه روشن بود كه منظورش فقط كانديداي مجاهدين است كه به واليت فقيه رأي نداده و رفراندم مربوطه را تحريم كرده بودند. بقيه رأيشان را داده بودند. من هم عليه هم فتوايي كه خواستم خميني از متقابال اما كردم كناره گيري اعالم بالدرنگ چماقداري بدهد كه هرگز نداد. اين در شرايطي بود كه همه مي دانستند كه اگر خميني

وارد نمي شد، انتخابات قطعا دومرحله يي مي شد… در همان زمان برخي تحليلگران و ناظران سياسي گفتند و نوشتند، علت اين كه خميني

Page 71: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

صحنه هايي از كشتار مردم و مبارزان كردستان توسط رژيم خميني در شهريور 1358

Page 72: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

62

ناگزير شد از »عرش اعالي« مرجعيت و واليت و رهبري آن هم در 80سالگي پايين بيايد و با كانديداي نسل انقالب، كه در ميان كانديداها تنها كانديدايي بود كه در انقالب ضدسلطنتي به زندان رفته و شكنجه شده و حكم اعدام گرفته بود، مصاف بدهد، اين بود كه هيچ كس ديگر غير از خود او توانايي اين رويارويي را با مجاهدين نداشت. چون رياست انتخابات در آنها كانديداي از حمايت آزادي، تشنه و انقالب كرده جامعه در

جمهوري هر روز بيشتر مي شد. قبل از كانديداتوري، من به سراغ وزير كشور كه رفسنجاني بود رفتم. حتي رفسنجاني هم مخالفت نكرد. حتي در پرسش و پاسخ كيانوري هم خواندم كه گفته بود، با اين وضعيت شايد حزب توده هم حمايت از كانديداي مجاهدين را مورد بررسي قرار بدهد )نقل به مضمون). در آن ايام و در جريان همين انتخابات، با سرعتي شگفت انگيز، يك جبهه گسترده و نيرومند از تهران تا كردستان و از همه نيروهاي انقالبي و دموكراتيك و ضدارتجاعي و ضدديكتاتوري شكل گرفته بود و طبعا حزب توده نمي خواست از معركه

عقب بيفتد. فرستادم، متعاقبا كه پيامي در من خميني، توسط حذف از پس به همين خاطر،

صريحانوشتم: »اگر اين مبارزه انتخاباتي بازنده يي داشته باشد، من نيستم!«. روشن بود كه بازنده حقيقي و رسواشده خميني بود كه هيچ هماوردي نداشت و آن چنان به خود مطمئن بود كه در ابتداي كار، صريحا گفت و اعالن كرد كه در انتخابات له يا

عليه هيچ يك از كانديداها هيچ مداخله يي نخواهد كرد. اما اكنون در مصاف با مجاهدين، اين چنين از »ماه« به »چاه« كشانده مي شد!

بين المللي هم مي نوشتند خميني خيلي خوب مي دانست و مطبوعات و خبرگزاريهاي كه، اگر خميني شركت كانديداي مجاهدين در انتخابات را وتو نكرده بود، از ميليونها رأي برخوردار بود كه مانع بزرگي براي خميني و استقرار ديكتاتوري واليت فقيه مي شد. انتخابات دومرحله يي مي شد و خميني از نتايج ابراز اطمينان مي كردند كه برخي هم

بعدي آن وحشت داشت. رياست انتخابات از بعد روز دو خميني هم، را چماقداري درباره سؤالمان به پاسخ جمهوري كه آن را تحريم كرده بوديم در تاريخ 7بهمن با هجوم مسلحانه عوامل ارتجاع

Page 73: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 74: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مصاحبة رفسنجاني )كيهان 2بهمن58( پس از حذف كانديداي مجاهدين از انتخابات

اظهار نظر بني صدر قبل از انتخابات رياست جمهوري

Page 75: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

65

به مركز امداد پزشكي مجاهدين داد.

اولين انتخابات مجلس شوراي ملياولين انتخابات مجلس كه آن موقع طبق قانون اساسي همين رژيم »مجلس شوراي انتخابات تجربه به توجه با شد. برگزار سال358) اسفند اواخر در داشت نام ملي« خبرگان، تجربه رفراندم قانون اساسي و تجربه انتخابات رياست جمهوري، و با توجه به تبليغات و جعليات جنون آميز خميني و حزبش)حزب جمهوري اسالمي) عليه مجاهدين، اميدي به برگزاري انتخابات سالم و آزاد مجلس نبود. با اين همه، تصميم به شركت و

فعاليت همه جانيه گرفتيم. هدف، ادامه دادن به فضاي مسالمت و پرهيز از جنگ و خونريزي بود. اگر هم خميني تقلب نمي كرد و نتيجه انتخابات را مي پذيرفت، نورعلي نور بود! آن وقت مي شد باز هم

به اصالح رژيم واليت فقيه چشم دوخت. برگزاري و رژيم اصالح شدن صورت در كه داشت يقين خميني مي رسيد بنظر اما

انتخابات آزاد، ديگر جايي براي واليت فقيه باقي نمي ماند. چنين بود كه در جريان انتخابات مجلس هم، تا توانستند از مجاهدين گرفتند و زدند هواداران از 500) تن بيش از كه كرد گزارش همان زمان در لوموند كردند. زنداني و نمايندگان مجاهدين كه و انتخابات مضروب و مجروح شدند اول در دور مجاهدين قصد نظارت بر جريان رأي گيري را داشتند با ضرب و شتم از حوزه ها اخراج و حتي

بازداشت شدند. در پي كالن تقلبات انتخاباتي، مجاهدين حتي محل چاپ نشريات و جعل اسناد حزب

خميني عليه خودشان را هم كشف و افشا كردند. انتخابات نتايج ايام را به خاطر دارند، مي دانند كه به هنگام اعالم همه كساني كه آن مجلس از راديو و تلويزيون دولتي، در دو روز اول، اسم من و تعداد ديگري از مجاهدين در صدر ليست دارندگان آراء در تهران خوانده مي شد. اما بعد از دو روز صحنه بالكل

چرخيد و ما به انتهاي ليست رفتيم. با اين همه، رژيم خودش اعالم كرد كه 5)درصد آرا در تهران)بيشتر از 530هزار رأي)

Page 76: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 77: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 78: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 79: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 80: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 81: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 82: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 83: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 84: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

74

به نام من ريخته شده است. در شهرستانها هم، در حالي كه حزب خميني در مجموع حدود 6 / ) ميليون رأي آورده بود، تقلبات، 56درصد به رغم همه يعني براي مجاهدين، حدود 900هزار، رأي اعالم شده حزب حاكم بود. اما عجبا از دولت سر واليت فقيه، حتي پاي يك نفر از مجاهدين هم به مجلس نرسيد! جالب است بدانيد 5) نماينده حزب خميني كه از شهرستانها به مجلس

رفتند، در مجموع كمتر از 500هزار رأي آورده بودند آنها در نشريه از انبوهي مدارك، كه قسمتي با انتخابات مجلس، اول در خاتمه دور به سود مجعول رأي نيم ميليون تهران در فقط كه رسيد به اثبات شد ، منتشر مجاهد حزب خميني به صندوقها ريخته شده است. خيلي از صندوقها با تأخير يكي دو هفته يي به انجمن مركزي نظارت بر انتخابات مي رسيد و معلوم بود كه در اين فاصله آنها را از

آراي مجاهدين خالي و با آراي حزب جمهوري انباشته اند. روزي كه با يك چمدان اسناد تقلبهاي انتخاباتي به شوراي ارتجاع خميني رفته بودم، رفسنجاني تقلب را قبول نكرد، اما گفت من يك چيز را قبول دارم و آن اين كه، هم چنان

كه خودمان هم )در آمار و ارقام انتخابات) اعالم كرده ايم شما بعد از ما هستيد…روزي هم كه با همين اسناد، براي اعتراض رسمي به وزارت كشور رفتم، مهدوي كني ما التقاطي! »اعتقادات« به »انتخابات« از را بحث بود، وزير كشور زمان آن در كه

منحرف كرد. محترمانه به او گفتم كه حاج آقا، در زمان شاه به ما مي گفتند »ماركسيست-اسالمي« و حاال اين كلمه با »التقاطي« جايگزين شده، آخر چه دليلي براي آن داريد؟ وانگهي از شما دعوت مي كنم به كالسهاي »تبيين جهان« كه هر جمعه در دانشگاه صنعتي شريف برگزار مي شود تشريف بياوريد و بحثهاي ما را ببينيد و هركجاي آن كه »التقاط«

است، تصحيح كنيد…مهدوي كني گفت:

نه، نيازي به آن نيست، مدارك كافي اين جا هست. بعد، بدون هيچ شرم و حيا، كشو ميز كارش را كشيد و برگه هاي رأي من و اشرف و

عزيز)مادر رضاييهاي شهيد)كه باهم رأي داده بوديم را، جلو رويم گذاشت.

Page 85: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

75

واقعا سرم سوت كشيد كه چگونه در يك راي گيري مخفي برگه هاي رأي ما هم از كشو ميز وزير كشور رژيم سر درمي آورد!

داستان اين بود كه در تهران كه 30نماينده بايد انتخاب مي شدند، هر رأي دهنده حق داشت اسم 30نفر را بنويسد.

مجاهدين و ائتالف انتخاباتي آنها، اسم 4)كانديدا را براي انتخابات مجلس اعالم كرده بودند و جا را براي 6اسم خالي گذاشته بودند كه هركس خودش 6نفر ديگر را انتخاب كند و بنويسد. من و اشرف در برگه رأي خودمان اسامي 6تن از انقالبيون فدايي هم بند خودمان از سازمان چريكهاي فدايي خلق را عالوه بر 4)اسم اعالم شده از جانب ائتالف انتخاباتي خودمان نوشته بوديم كه »شوراي معرفي كانديداهاي انقالبي و ترقيخواه«

نام داشت. به مهدوي كني گفتم: قبل از هرچيز نمي فهمم كه آراي مخفي ما نزد شما چه مي كند؟ بعد هم آيا به نظر شما راي دادن به 6انقالبي كه سالها در زندان بوده اند و آنها هم مثل ما مبارزه مي كردند و شكنجه شدند و شركت كردن آنها در حيات سياسي كشور دليل بر

التقاط است؟)نقل به مضمون) مهدوي كني با وقاحت گفت:

چرا به روحانيت و مسلمين راي نداديد؟ به طور كه اسالمي جمهوري كشور وزارت در روزي كه نمي دانستم راستش گفتم، معمول بايد مجري يك انتخابات آزاد با راي گيري مخفي باشد، مورد چنين مواخذه يي

قرار خواهم گرفت كه تفتيش عقيده را تداعي مي كند)نقل به مضمون).

از 22بهمن تا امجديهبه مدت 6)ماه از ))بهمن57 تا ))خرداد59 )روز ميتينگ امجديه)، ما درگير يك مبارزه سياسي مسالمت آميز، اما به غايت فشرده و گسترده در برابر ارتجاع حاكم بوديم. طي اين مدت انتخابات خبرگان براي تدوين قانون اساسي، انتخابات رياست جمهوري و انتخابات

مجلس برگزار شده بود و در هر روز و هر قدم ماجراها داشتيم. در اثر همين مبارزات به غايت فشرده و بغرنج، و در اثر وحدت و تضاد جدي و واقعي

Page 86: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

76

به متعلق كه حاكم حزب كاركرده بوديم، رژيم مختلف جناحهاي با كه حقيقي و خميني بود به كلي منزوي شد. شعار ما در برابر تماميت حاكميت ارتجاعي، شعار آزادي بود و بهاي آن را هم هر روز درخيابانها و شهرهاي مختلف كشور مي داديم. با دهها كشته، صدها مجروح و نقص عضو جدي و هزاران زنداني. من بارها گفته ام كه: بدون مبالغه مجاهدين و هوادارانشان ميليونها چماق خوردند آن هم در فضاي شعبده بازي و گروگانگيري كه جبهه متحد ارتجاع يعني خميني و بهشتي و حزب توده كيانوري و اكثريت فرخ نگهدار و امت پيمان و امثال اينها، فضايي درست كرده بودند كه كلمه و بسيار مخدوش و امپرياليسم با آزاديخواهي، همسويي آزادي و مشي آزادي، شعار در يك كالم باعث خجالت بود! مي خواستند از اساس كلمه آزادي را لجن مال كنند. از اين رو آزادي كشي و چماقداري ارتجاع را تئوريزه و توجيه و مشروع مي كردند. بسا به نيشتر و نيش با جا به جا كه آزادي كلمه عليه مصاحبه ها و نوشتارها و گفتارها

مجاهدين همراه بود، منتشر كردند. حزب توده در ارگان خود دو ماه قبل از 30 خرداد، خطاب به خود من نوشت »دموكراسي كه اين همه مورد عشق و پرستش شماست« در مقايسه با »امپرياليسم ستيزي چه بسا نقش درجه دوم هم احراز نكند«! بعد از 30خرداد سال60 هم رسما و علنا و عمال در سركوب مجاهدين مشاركت كردند و خواهان استرداد و اعدام خود من هم بودند. شگفتا، كساني كه در داخله دشنه خميني را عليه ما تيز مي كردند، همين كه پايشان به خارجه رسيد، چرخش مداري پيشه كردند، و به ناگهان به موازات نرم تنان درون نظام، كشف

كردند كه مجاهدين يك »فرقه استبدادي« هستند.

امجديه و بازتابهاي آن در درون رژيم آخرين ميتينگ بزرگ در امجديه در ))خرداد سال59 برگزار شد. تعرض و تيراندازي و گاز اشك آور و چماقداري به حدي بود كه فضاي جامعه را به كلي ملتهب و منقلب كرد. آن قدر كه بيت خميني را هم شقه كرد و احمد خميني با شديدترين كلمات، چماقداري و جنايتهاي آن روز عليه مجاهدين را محكوم كرد. احمد ناپرهيزي كرد و به عنوان سخنراني من كه »چه بايد كرد؟« بود اشاره كرد و آن را تاييد نمود و عالوه بر اين،

Page 87: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 88: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

78

شهادت شهيد نوجوان ما مصطفي ذاكري را تسليت گفت و براي از حدقه درآوردن چشم يك برادر ديگرمان ابراز تاسف كرد و ما را »عزيزاني« خواند كه در زندانهاي شاه مخلوع

بوده ايم… به نظر مي رسد كه حتي احمد هم پدرش را خوب نمي شناخت و نمي دانست كه چگونه توسط خميني گوشمالي خواهد شد و در هفته بعد در ضدحمله خميني و اعالن جنگ

رسمي و آشكار، او)احمد) نيز چه لگدي از خميني دريافت خواهد كرد؟امجديه ميتينگ از بعد را خميني احمد موضعگيري از قسمتهايي بدهيد اجازه ابتدا امجديه چه بود و اين طوري فضا دستتان مي آيد كه در آن روزگار چه خبر بخوانيم. تاثيراتي حتي در خانه و خانواده خميني برجاي گذاشته بود؟ به نحوي كه اگر خميني پس عمامه اش يقين و قطع به نمي كرد، آشكار و رسمي جنگ اعالن و نمي جنبيد راه از جلو را ارتجاعي را جمع مي كرد و همه راهبندهاي بايد بساطش بود و معركه مجاهدين برمي داشت. گوش كنيد. از صفحه اول مجاهد 6)خرداد 59 كه 4روز بعد از

ميتينگ امجديه منتشر شده است، مي خوانم: »نظر حاج سيد احمد خميني درباره حادثه امجديه:

من حمله به اين اجتماعات را خيانت به اسالم مي دانم. روز حوادث و درگيري پيرامون خميني احمد سيد حجت االسالم پارس- خبرگزاري تهران- اظهار داشت: خيلي دردناك پارس با خبرنگار خبرگزاري امجديه در گفتگويي پنجشنبه گذشته

است، واقعا چه بايد كرد؟ اين موضوع صحبت آن روز بوده است و به جا هم هست.

برايشان مي سوزد، توسط آدم دلش افرادي هستند كه اكثرا هم ندارد كه عده يي كه آخر شرم عده يي تحريك شوند و به جان عده يي كه مي خواهند به يك سخنراني گوش كنند هجوم كنند. اين با چه منطقي مي خواند و قابل توجيه است. آخر مگر وزارت كشور اجازه نداده است، مگر تمام مسئولين و غيرمسئولين حمله هاي سابق را به اين اجتماعات محكوم نكرده اند. آيا واقعا محركين را نمي شود شناسايي كرد كه قطعا نظر سوئي دارند؟ چطور اگر مثال به نماز جمعه حمله شود فورا شناسايي مي شود و مي دانيد چه كساني هستند و منزلشان كجاست و چند گربه هم در منزلشان دارند و يكي از آنها هم دم ندارد، ولي يك واقعه به اين مهمي و دردآوري و شرم و خجالت آوري

Page 89: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

79

را اگر تحت تعقيب قرار دهند ممكن است تحريك احساسات شود. مگر نمي گوييد كه از خودشان هم دخالت دارند، خوب بگوييد چه كسي است؟ يا مجاهدين كه مي گويند ما طرف را مي شناسيم، بگذاريد بيايند در تلويزيون بگويند و اگر ثابت شد، شما هم او را بگيريد و خون آن جوان ناكام و كوري آن شخص و زخمي شدن بقيه را بدهيد »حزب فقط حزب اهلل« اگر معنايش زدن است كه آبروي اهلل را بردند، مرگ بر اين تفكر، من نمي شناسم اما مي دانم كه اين عده انسانهاي خوب، اكثرا عوام، حتما تحريك مي شوند وگرنه بيخود به اجتماعات حمله نمي شود. آيا امام در اكثر مصاحباتشان نفرموده اند كه اظهار عقيده آزاد است. اگر حرف شما حق است از چه مي ترسيد و اگر حرف مجاهدين خلق حق است خوب گوش كنيد. من با اين كه بعد از آن صحبت »امام تنهاست« كه همه گونه تفسير شد و همه گونه تحريف. با اين كه واقعا روشن بود، ديگر مي خواستم حرفي نزنم و گوشه يي خزيده باشم. ولي واقعا متأثرم، آيا امام از اين حمله ها

ناراحت نمي شوند. راستي چرا مسئولين ساكتند؟ خبرنگار خبرگزاري پارس در اقامتگاه امام از حجت االسالم سيد احمد خميني سؤال كرد آيا راست

است كه حزب جمهوري اسالمي در اين موضوع دخالت دارد… … … را محكوم موضوع اين مؤسسين حزب مگر مسائل، اين سراغ رفتيد دوباره دادند پاسخ ايشان نكردند، مگر آقاي خامنه اي محكوم نكرد پس چگونه در اين مسائل دست دارند. از حجت االسالم سيد احمد خميني سؤال شد شما معتقديد چه بايد كرد كه ديگر اين گونه حوادث اتفاق نيفتد… ؟ ايشان در پاسخ اظهار داشتند به عقيده من در صورت برپايي اين سخنرانيها دولت از شهرباني و سپاه استفاده نمايد و افرادي را كه حمله مي كنند، دستگير كند و به اشد مجازات برساند. برادران پاسدار به جاي تيراندازي همه كوشش خودشان را در دستگيري سران حزب اللهي كه آبروي اسالم و مسلمين و اهلل را برده اند، بنمايد. تا اسالم از لوث وجود اين خائنين پاك شود و غير از اين هم راهي ندارد. من بارها گفته ام كه انديشه را نه تنها با چماق نمي شود تغيير داد، كه جايش را براي صاحب انديشه محكمتر مي كند. انديشه را با انديشه بايد پاسخ داد. بارها گفته ام كه اگر زور كار زندانهاي شاه در ما تمام عزيزان زور مي توانست حكومت كند هنوز اگر بود. مي كرد شاه، شاه مخلوع بودند. برخورد اين چنيني، چنان عكس العمل كوبنده يي دارد كه هركس را نسبت به صاحبان عمل منزجر مي كند. برادران و خواهران عزيزم حرف حق داريد بياييد و بگوييد و بحث كنيد و اگر حرف ديگران حق است آن را ببوسيد و روي چشمتان بگذاريد و اگر باطل بود نپذيريد. اين ديگر

Page 90: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

80

اين جوان شهيد ندارد. تحريك عوامل داخلي و خارجي نشويد، شما مسئول حداقل خون دعوا هستيد. من به پدر و مادرش صميمانه تسليت مي گويم. راستي چه كسي باعث كوري چشم يك

جوان شده است. من حمله به اين اجتماعات را خيانت به اسالم مي دانم. در پاسخ آخرين سؤال ما درباره رئيس مجلس و نخست وزير، حجت االسالم حاج احمد خميني گفت من چه مي گويم، و شما چه مي پرسيد؟ من از چه رنج مي برم و شما مي خواهيد چه مسائلي را مطرح كنيد. اميدوارم هركس هست، داراي تفكري باشد كه جلو اين گونه رفتار را بدون هيچ گونه

اغماضي بگيرد و عاملين اش را به شديدترين وجه مجازات كند«. محكوميتهاي گسترده سياسي و اجتماعي در سراسر كشور در مورد چماقداري و جنايت و تيراندازي در مراسم امجديه به مجلس رژيم هم راه برد. در نخستين موضعگيري جمعي در اولين مجلس رژيم كه با حذف همه نيروهاي اپوزيسيون در 7خرداد افتتاح

شده بود، گروهي از نمايندگانش، بيانيه يي صادر كردند كه آن را مي خوانم: »0)نفر از نمايندگان مجلس شوراي ملي حمله به اجتماع امجديه را محكوم كردند و خواستار

مجازات عاملين آن شدند به نام خدا

با توجه به اصل آزادي بيان در قانون اساسي جمهوري اسالمي ايران و با توجه به توصيه هاي منطق اين كه به توجه با و ملت اقشار يكپارچگي و وحدت حفظ لزوم بر مبني امام مكرر نمايندگان ما است، محكوم هرشكل به قانوني اجتماعات برهم زدن و چماقداري و چماق مجلس شوراي ملي اسالمي حمالتي را كه در روز ))- 3- 59 به شركت كنندگان در مراسم امجديه شد، شديدا محكوم مي كنيم و اعالم مي داريم كه اين گونه كارها عالوه بر پيامدهاي تأسفبار، ضديت با انقالب اسالمي ايران و تجاوز به قانون و حريم جمهوري اسالمي ايران تلقي مي گردد، و بايد هرچه زودتر عاملين و محركين اين گونه اعمال در هر مقام و موقعيتي كه

باشند، به كيفر برسند. رضا اصفهاني، رحمان استكي، محمدرضا امين ناصري، مصطفي تبريزي، محمدعلي تاتاري، ابوالقاسم حسين جاني، سيد محمد مشهدي جعفري، نظرمحمد ديدگاه، رضا رمضاني، كاظم گلزاده علي طالقاني، اعظم صفري، لطيف سحابي، عزت اهلل سازگارنژاد، محمدامين سامي، غفوري، حسن الهوتي، سيد محمد ميالني، محمد محمدي، محمد نصراللهي نژاد، عطاءاهلل

Page 91: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

81

مهاجراني«.

تصميم گيري خميني هم چنان كه گفتم در اين نقطه ديگر ارتجاع يا بايد بساطش را بالكل جمع مي كرد و جنگ بايد يا مي كشيد كنار ايران مردم دموكراتيك انقالب و مجاهدين راه جلو از غيررسمي را كه يك سال قبل با صداي خودش در نوارهاي كاست اعالم و توزيع كرده

بود، اكنون علني و آشكار مي كرد. خميني تصميمش را گرفت و در روز 4تير59 حرفهايش را زد. قبل از اين كه به حرفهاي

او بپردازيم دو خاطره را به اختصار نقل مي كنم: براي بعد، روز چند جمهوري، رياست انتخابات از كناره گيري از پس اين كه يكي ـ عيادت همين خميني كه ما را از انتخابات محروم كرده بود، به همراه سردار خياباني به بيمارستان قلب تهران كه آن موقع مهدي رضايي نام داشت، رفتيم. در آن جا معلوم شد كه پزشكان او را ممنوع المالقات كرده اند. احمد از ما استقبال كرد و ضمن ديده بوسي بسيار گرم و مشتاقانه اولين جمله يي كه به من گفت اين بود كه، واقعا خيلي نجيب و شريف هستيد. گفتم احمدآقا چه شده كه اين حرف را مي گوييد؟ گفت: بر سر قضيه

رياست جمهوري ما انتظار شلوغي و درگيري داشتيم… اوايل در است. تهران در فلسطين سفير نخستين هاني الحسن، از ديگر خاطره ـ سال360) در يك پايگاه مخفي ما در تهران به ديدارم آمد و شبانه ساعتها راجع به نزد يكبار كه احوال صحبت كرديم. هاني در ضمن گفتگوهايش گفت كه و اوضاع خميني بودم عكس يكي از مالقاتهاي علني من و تو را كه باهم گرفته بوديم، جلوم گذاشت و گفت اين چه مالقاتهايي است كه شما با اينها )مجاهدين) مي كنيد؟ من)هاني الحسن) گفتم آخر اي امام، اينها از970) با ما دوست بوده اند… خالصه اين كه خميني از روابط ما فلسطينيها با شما خيلي خشمگين است. هاني ادامه داد كه يك روز هم به رفسنجاني به طور خصوصي گفتم، شما كه از ما )فلسطينيها) خيلي بيشتر به ابعاد و تواناييهاي مجاهدين آشنا هستيد، آيا نمي ترسيد كه اين قدر آنها را تحت فشار مي گذاريد و هر روز از آنها كشته و مجروح مي گيريد؟ آيا از واكنش آنها نگران نيستيد؟ رفسنجاني

Page 92: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

82

به من)هاني الحسن) گفت: نگران نباشيد، ما اينها را آزموده ايم خيلي سربه زير و معقول هستند. در اين باره هم زياد توي خودمان صحبت كرده ايم و بعيد مي دانيم كه چنان

واكنشهايي نشان بدهند…

اعالن جنگ رسمي و علني در 4تير1359 قسمتهايي از حرفهاي خميني را در روز 4تير 59 مي خوانم:

باز مي زنند، كتك را ديگران خودشان و مي زنند فرياد و كنند مي درست غائله »خودشان كار نگذارند شما اينها عمل مي كنند كه ترتيب، اين يعني روي فرياد مي كنند… خودشان

بكنيد، نگذارند خرمنهاي كشاورزها درست جمع بشود«. »من هي بگويم اسالم و هي بگويم فداي اسالم و فداي خلق و هي بگويم مجاهد اسالم و مجاهد خلق، اين حرفها را بزنم، الكن وقتي به اعمال من شما مالحظه كنيد، ببينيد كه از اول، من مخالفت كردم، در هرجا تفنگ كشيدم و مخالفت كردم، هرجا بنا بود كه يك اصالحي بشود، شما ديديد كه من آمدم و مقابلش ايستادم و مشتم را گره كردم و تفنگم را هم كشيدم، مي خواستند كه دانشگاههايي كه درخدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصالح بشود، همين كه طرح اصالح دانشگاه شد، سنگربندي شد در دانشگاه

كه نگذارند اين كار بشود«. مع األسف و مي شود درست غائله يك مي آيد، پيش امجديه در بساطي يك كه »مي بينيم جوانهاي ما مطلع نيستند كه اينها چه دارند مي كنند، اين اشخاص چه دارند مي كنند و بعضي از اشخاصي كه با من هم مربوط هستند اينها هم ملتفت نيستند كه مسأله عمقش چي هست؟ خيال مي كنند كه مسأله چماقدار است و تظاهركننده، مسأله اين است؟ نه، مسأله اين نيست، اين يك ظاهري است براي آشوب درست كردن. مسأله عمق دارد، مسأله آمريكاست، مسأله

اين است كه بايد آمريكا بيايد اين جا و مقدرات كشور ما را به دست بگيرد«. »همينها هستند كه وقتي كشاورزها خرمنهايشان را جمع مي كنن، آتش مي زنند، االن هم باز دارند آتش مي زنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحيح نشود، همه اش را آتش مي زنند«.

- »در مركز مي آيند با اسم اسالم و با اسم قرآن و با اسم كذا و كذا غائله ايجاد مي كنند كه نگذارند اين مملكت يك آرامشي پيدا كند«.

Page 93: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

83

»توانستند كه جوانهاي پاك و صاف و صحيح ما را گول بزنند با تبليغاتي كه بلدند و خوب هم بلدند. بايد توجه داشته باشد اين ملت كه گول نخورد از اينهايي كه براي اسالم دارند سينه مي زنند، ببينند اعمالشان چيست، ببينند اينهايي كه مي گويند اسالم، آيا در عمل هم اينطوري را و ببرند اسالم بين از با اسم اسالمي مي خواهند يا يك سنگربندهايي هستند كه هستند دزدهاي سرگردنه هم اسم اسالم روي خودشان مي گذارند. الكن دزدي مي كنند. بايد ما با اسم گول نخوريم بلكه ببينيم چه مي كنند، ببينيم سابقه اينها چي هست، ببينيم كتابهايي كه اينها مي نويسند محتوايش چي هست، ببينيم تبليغاتي كه مي كنند چه تبليغ مي كنند، به مجرد اين كه

بگويند من مسلم هستم كه فايده ندارد«. »حاال من آمده ام مي نشينم مي گويم من رهبر شما. تو غلط مي كني! كه هستي؟ يا آن مي گويد كه نه، ما اين كار را كرديم آخر كجا اين كار را كرديد؟ اگر يك دزدي را يك جايي كشتند و

از طايفه شما بود، آنوقت شما مي شويد انقالبي؟!« كه مي بيند آدم يكوقت نيستند، مسائل اين متوجه كه هم اشخاص از بعضي »مع االسف طرفداري از اينها كردند يا يك چيزي گفتند كه آنها از آن طرفداري استفاده كردند. اينها گول مي زنند، همه را گول مي زنند. اينها مي خواستند من را گول بزنند، من نجف بودم، اينها آمده بودند كه من را گول بزنند، بيست و چند روز ـ بعضيها مي گفتند بيست وچهار روز… بعضي از اين آقاياني كه ادعاي اسالمي مي كنند، آمدند در نجف، يكي شان بيست وچند روز آمد در يك جايي، من فرصت دادم به او حرفهايش را بزند، او به خيال خودش كه حاال من را مي خواهد اغفال كند، مع االسف از ايران هم بعضي از آقايان كه تحت تأثير آنها واقع شده بودند… آنها هم اغفال كرده بودند آنها را ]منظورش ازجمله آقاي منتظري بود[ آنها هم به من كاغذ سفارش

نوشته بودند. بعضي از آقايان محترم. بعضي از علما، خدا رحمت شان كند]منظورش پدرطالقاني بود[ آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها »انهم فتيه« همانا كه آنان جوانمرداني هستند]آيه3)سوره كهف[ قضيه اصحاب كهف، من گوش كردم به حرفهاي اينها كه ببينم اينها چه مي گويند؟

تمام حرفهاشان هم از قرآن بود و از نهج البالغه«. »اين كه آمد بيست و چند روز آن جا و تمامش از نهج البالغه و تمامش از قرآن صحبت مي كرد، من در ذهنم آمد كه… تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چيزي داري؟ چرا مي آيي پيش من؟ من

Page 94: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

84

كه نه خدا هستم، نه پيغمبر، نه امام، من يك طلبه ام در نجف. اين آمده بود كه من را بازي بدهد. من همراهي كنم با ايشان. من هيچ راجع به اينها حرف نزدم، همه اش را گوش كردم. فقط يك كلمه را كه گفت ما مي خواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم نه، شما نمي توانيد قيام مسلحانه بكنيد، بيخود خودتان را به باد ندهيد. اينها با خود قرآن، با خود نهج البالغه مي خواهند

ما را از بين ببرند و قرآن و نهج البالغه را از بين ببرند«. »ما در هر قصه يي كه وارد مي شويم مي بينيم كه روحانيت هدف است… االن هم ما ارتجاعي

هستيم، االن هم روحانيان ما ارتجاعي اند، روشنفكرها آنها هستند…« »منافقها هستند كه بدتر از كفارند. آني كه مسلمان مي گويد هستم و به ضداسالم عمل مي كند و مي خواهد به ضداسالم عمل بكند، آن است كه در قرآن بيشتر از آنها تكذيب شده تا ديگران.

ما سوره منافقين داريم اما سوره كفار نداريم«)4). در نه و شوروي در نه آمريكا، در نه ما دشمن گفت: صريحا خميني سخنراني همين در كردستان است، بلكه در همين جا در مقابل چشمهاي ما در همين تهران است«)راديو تهران،

4تير 359)).

500هزار ميليشيا و تعطيل دفاتر در 250نقطه و سردمداران و سران توسط بار هزاران و هم صدها بعدا كه خميني حرف چكيده دژخيمان و مزدوران رژيم و حكام شرع و دادستانهاي ارتجاع و رؤساي قوه قضاييه او تكرار شد اين بود كه مجاهدين بدتر از كفار و دشمن اصلي اين رژيم هستند. به عنوان مثال رئيس دادگاه ارتجاع در شهر بم هنوز يك ماه از حرفهاي خميني نگذشته، رسما

در )مرداد59 نوشت و مهر كرد كه: »مجاهدين خلق به فرمان امام خميني مرتدين و از كفار بدترند. هيچ گونه احترام مالي ندارند، بلكه حياتي هم ندارند. لذا دادگاه انقالب اسالمي به شكايت دروغي آنها وقعي

نگذارد«. بنگريد كه اين يك مقام قضايي رژيم آخوندهاست كه نزديك به 30سال پيش، بدون

4- برخالف دجالگري جاهالنه خميني، سوره مربوط به كفار در قرآن، سوره »الكافرون« سوره شمارة09) قرآن و شامل 6آيه است.

Page 95: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

85

اين كه مجاهدين كمترين خشونت و يا حتي يك شليك كرده باشند، مي گويد به فرمان خميني مجاهدين حرمت حيات هم ندارند.

را در جواب شكواييه يك كتابفروش اين بود نام عالمه به دژخيم مزبوركه آخوندي هوادار مجاهدين در شهر بم مي نويسد كه مزدوران ارتجاع به كتابفروشي او حمله نموده و آن را تبديل به ويرانه كرده اند. حتي تعداد زيادي قرآن را هم پاره نموده و پولهاي آن را هم به غارت برده بودند. اين در شرايطي بود كه به گفته سردمداران و سركردگان و

ايادي رژيم مجاهدين در سراسر ايران حدود 500هزار ميليشيا داشتند. آقامحمدي رئيس ستاد تروريستي نصر كه مسئول امور عراق در دفتر خامنه اي و سپس

معاون سياسي راديو و تلويزيون رژيم بود يك بار گفت: داده سامان در كشور تروريستي گروههاي ميليشيا 500هزار شايد حدود انقالب اوايل »در

بودند«)تلويزيون رژيم 5)/))/78). و اين هم روزنامه عصر آزادگان به تاريخ 4)دي378) به قلم اكبر گنجي كه نوشته

بود: »گروههايي بود كه رهبري استثنايي و كاريزمايي امام خميني را قبول كرده بودند. جبهه دوم متشكل از شخصيتها و گروههاي سياسي بود كه با رهبري امام در دوران تأسيس دولت مسأله

داشتند…دسته دوم شامل گروههاي مسلحي بود كه با اصل انقالب و شكل گيري جمهوري اسالمي مسأله داشتند… فرقه رجوي در رأس اين سازمانهاي تروريستي قرار داشت… و با پشتيباني پانصدهزار ميليشيا )شبه نظاميان) كه در سراسر ايران سازماندهي كرده بودند، مي توانند هسته اصلي نيروهاي جبهه اول را كه در حول و حوش امام قراردارند، قلع و قمع كرده و جمهوري

خلقشان را برقراركنند«. اما در روز 4تير359) پس از اعالن جنگ رسمي و آشكار خميني، ما بازهم براي به كنيم كنترل را اوضاع توانستيم مسالمت، استمرار و و خونريزي تأخيرانداختن جنگ شب همان بيندازيم. به تأخير ديگر يك سال هم باز را، تقدير در و محتوم جنگ و اطالعيه تعطيل بيش از 50)ستاد و دفتر مجاهدين در سراسر كشور را نوشتيم و از اين پس مجاهدين تا آن جا كه امكانپذير بود به مبارزه مخفي يا نيمه مخفي روي آوردند و

Page 96: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 97: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

87

صدهاهزار نفر از هواداران هم كه امكان مخفي كردن آنها وجود نداشت شيوه هاي كار خود را عوض كردند و به گسترده ترين صورت در تمامي شهرها و روستاهاي كشور به پهن كردن بساطهاي ثابت يا سيار خياباني همت گماشتند. خميني فكر مي كرد اگر از مقرها و ستادهايمان بيرون برويم ديگر كار تمام است اما نتيجه معكوس شد و پيوند هرچه بيشتري بين خلق و مجاهدخلق برقرار گرديد. درعين حال سركوب و دستگيري و شكنجه و قتل مجاهدين نيز هم چنان كه حاكمان شرع خميني مي گفتند و مي نوشتند

بي دريغ ادامه داشت. جنايتها آن همه برابر در كه به نحوي مجاهدين عظيم نيروي كنترل كه به راستي هم نفر يك حتي و نشود شليك ما جانب از گلوله يك ندهند، نشان عكس العمل به دست ما سهوا كشته نشود، كار شگفت و بي مانندي بود كه با انضباط فوق تصور نسل

انقالب محقق شد. ادامه زندگي مسالمت آميز، همه براي باشد ما اين بابت مي گويم كه معلوم از را اينها آزمايشها را از سر گذرانديم. تا اگر ذره يي هم امكان رفرم و اصالح در اين رژيم باشد،

ناديده نگيريم.

گواهي اضداد از قسمتهايي من رابطه همين در در سال375)، سالگرد 30خرداد در پيش 3)سال كتابي به نام »مجاهدين ايران« را قرائت كردم كه در آمريكا منتشر شده و نويسنده آن

در زمره اضداد شناخته شده مجاهدين است. امروز هم براي يادآوري وثبت در سينه تاريخ، درباره وقايع آن روزگار ترجيح مي دهم كه

از همان كتاب استفاده كنم. نوشته است: »مجاهدين پيوسته به خط عدم درگيري خود با رژيم ادامه مي دادند، در حالي كه مراكز و دفاترشان در شهرهاي مختلف پيوسته در معرض اشغال و تهاجم بود و “آنها حتي سعي كردند مركز

مجاهدين را در تهران اشغال كنند“ ولي به دليل حمايتهاي مردمي مجاهدين، موفق نشدند. - »حزب اللهي ها، بدون شك با تحريك از سوي حزب جمهوري، جنگ عليه مجاهدين را به راه انداختند. آنها به دفاتر مجاهدين، چاپخانه آنها، بسيج انتخاباتي آنها در شهرهاي تهران، رشت،

Page 98: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

88

گرگان، همدان، ميانه، مشهد، شيراز، اصفهان، كرمانشاه، خمين، مالير و قائمشهر حمله كردند. اين حمله ها منجر به سه كشته و هزار زخمي شد. حمله به تظاهرات تهران، كه 00)هزار نفر در

آن شركت كرده بودند، منجر به مجروح شدن شديد 3) هوادار سازمان گرديد. رژيم تنها به تبليغات بسنده نكرد و اهرمهاي ديگر را نيز مورد استفاده قرارداد. دادستان كل در روز )) آبان 59، نشريه مجاهد را به جرم دروغ پراكني ممنوع كرد. نشريه آنها تا اواسط آذرماه، زماني كه سازمان يك چاپخانه زيرزميني تأسيس نمود، به طورمرتب منتشر مي شد. كميته هاي اما بودند، آنها مخفي شده اكثر را دستگير كنند. محلي تالش كردند كه رهبران مجاهدين دفاتر پاسداران شدند. اعدام خرداد 60 بعد از و شده بازداشت كادرها، و هواداران از بسياري مجاهدين را بسته و تظاهرات آنان را با آتش گشودن به سمت جمعيت و دستگيريهاي گسترده مختل ساختند« و »از آن گذشته، حزب اهلل، به احتمال قوي به دستور حزب جمهوري اسالمي، يك موج ترور را شروع كرد. آنها روزنامه فروشهايي كه نشريه مجاهد را مي فروختند به گلوله بستند، افرادي را كه مظنون به هواداري از مجاهدين بودند كتك مي زدند، خانه ها را با بمب مورد حمله قرارمي دادند )از جمله خانه خانواده رضايي) ، به دفاتر انجمنهاي دانشجويان مسلمان و كارگري، اتحاديه هاي كنفرانس به خصوص مي زدند، به هم را كنفرانسها مي كردند، حمله به طور فيزيكي به جلسه ها حمله مي كردند و فرياد مي زدند “منافقين بدتر از كفار هستند“. تا 30 خرداد 60، اين حمله هاي حزب اللهي ها به همراه تيراندازيهاي پاسداران، منجر به كشته شدن

)7تن از مجاهدين شده بود. در 7 ارديبهشت 60، مجاهدين يك تظاهرات بزرگ ترتيب دادند كه نسبت به بستن روزنامه از تظاهركنندگان در قائمشهر اعتراض كنند. در اين راهپيمايي كه بني صدر و شهادت 4 تن بيش از 50)هزار نفر در آن شركت داشتند، پالكاردهايي كه خواستار اجراي عدالت در مورد قاتالن قربانيان قائمشهر مي شد، را حمل مي كردند ]منظور 4 شهيد تظاهرات قائمشهر است[

رژيم به روشني در حال از دست دادن كنترل در خيابانها بود. روز بعد، دادستان كل هرگونه تظاهرات آتي از جانب مجاهدين را ممنوع كرد«. سپس »مجاهدين در يك نامه سرگشاده به آيت اهلل خميني، شكايتهاي قبلي خود را تكرار كردند، كساني را كه به وسيله حزب اهلل كشته شده بودند، ليست كردند، به اين نكته اشاره كردند كه حتي يكي از قاتالن در مقابل عدالت قرار نگرفته است و اخطار كردند كه اگر همه راههاي مسالمت آميز بسته شود، آنها هيچ راهي

Page 99: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 100: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

90

تظاهرات مادران در خيابان طالقاني ـ 7 ارديبهشت 1360

Page 101: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 102: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

92

ندارند، جز اين كه به جنگ مسلحانه بازگردند«. اينها نوشته و گواهي كسي است كه به هيچ وجه دل خوشي از مجاهدين نداشته و ضديتهاي

بسيار هم ورزيده است.

تظاهرات مادران و آخرين اخطار خمينيخميني سال60، 7ارديبهشت در تهران در مادران نفري 50)هزار تظاهرات از بعد در 0)ارديبهشت به صحنه آمد و ما را به تعيين »تكليف نهايي« تهديد كرد و گفت

»اسلحه را زمين بگذاريد و از اين شيطنتها دست برداريد و به آغوش ملت برگرديد«. سرگشاده نامه يك ))ارديبهشت در و عمل آورديم به را اتمام حجت آخرين هم ما خطاب به »مقام رهبري كشور جمهوري اسالمي ايران، حضرت آيت اهلل خميني!« به او نوشتيم، اين طور كه برمي آيد، روزي را كه رسمابه مقابله با ما تكليف نماييد دور نيست و»شما در هر موقعيتي كه مقتضي بدانيد آن را مقرر خواهيد فرمود. الكن ما باز هم به عنوان انقالبيون يكتاپرست به عرض مي رسانيم كه به هيچ وجه تا آن جا كه به ما مربوط است از جنگ و دعوا و اختالفهاي داخلي استقبال نكرده و نمي كنيم و تا آن جا كه انضباط آهنين تشكيالتي ما كشش داشته باشد تالش خواهيم نمود كه هم چون گذشته ولو به بهاي جان خواهران و برادرانمان تا وقتي كه راههاي مسالمت آميز ابراز عقيده و فعاليت انقالبي مطلقا مسدود نشده و

به اصطالح حجت تمام نگرديده است از عكس العملهاي خشونت بار و قهرآميز بپرهيزيم«. در همين نامه نوشتيم كه به قانون اساسي شما)واليت فقيه) راي نداده ايم، اما به آن التزام داريم، وانگهي خود شما سال60 را سال قانون و عطوفت و برادري اعالم كرده ايد، چرا از آزاديها خبري نيست و كمترين تقاضاي كارگر و دهقان ايراني با خانه خرابي و

گلوله و حتي مثل كردستان با بمباران و محاصره اقتصادي مواجه مي شود؟ نوشتيم كه چه در مورد ما و چه در مورد هر كس كه مختصر مخالفتي با انحصارطلبي بكند، بي دريغ به اين كه عامل آمريكا يا عامل عراق است متهم مي شود؛ نوشتيم كه زندانها انباشته از مجاهدين است و شكنجه و كشتار آنان بي امان ادامه دارد؛ نوشتيم كه تجار وابسته به رژيم در شرايطي كه گراني و بيكاري بيداد مي كند، باالترين سود را روز) نرخ به دالر 3) ميليارد از تومان)بيش 0)) ميليارد مبلغ به ايران بازار تاريخ

Page 103: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

تظاهرات تاريخي نيم ميليون تن از مردم در تهران بعدازظهر 30 خرداد 1360

Page 104: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

94

باالكشيده اند؛ نوشتيم كه خودتان به كردستان لشكر و سپاه برده و سركوب مي كنيد و بعد مجاهدين را به تأسيس جمهوري ديگري در الهيجان و گيالن متهم مي كنيد.

هم چنين نوشتيم كه حضرت آيت اهلل، حتي خديو مصر هم وقتي ديد كه پيراهن يوسف از جلو پاره نيست، قلبا به بيگناهي او قانع شد، اما چگونه است كه در دو سال گذشته و تحريك به متهم كه هستيم ما خود اين باز ولي مجاهدينند از كشته ها هميشه حادثه سازي مي شويم؟ بگذريم كه قاضي القضات شما ـ بهشتي ـ حتي به شهادت رساندن خواهران و برادرانمان را هم در منتهاي وقاحت به خود ما نسبت مي دهد و البد مسئول

بمب هم خود ما هستيم! »از اين حيث در برابر تكليفي كه گوشزد فرموديد، چه چاره يي جز نوشتن و تقديم وصيتنامه ها باقي مي ماند؟ كما اين كه امروز اوضاع به جايي رسيده كه خواهران و برادران نوجوان ما نيز حتي

براي فروش يك نشريه، ابتدا وصيتنامه ها را مي نويسند و آن گاه مي روند«. اثبات و شكايات و اوضاع تشريح و مواضع بيان براي خواستيم او از هم پايان در حرفهايمان به ديدنش برويم، با اين اميد كه زندگاني مسالمت آميز هرچه بيشتر ادامه

يابد و تشنجي در كار نباشد.

قيام 30 خرداد چند روز بعد خميني مجددا به صحنه آمد و با تهديد و خط ونشان كشيدن بيشتر گفت

كه الزم نيست به ديدن من بياييد، من خدمت مي رسم! سپس توقيف الباقي روزنامه ها و عزل رئيس جمهور رژيم، كه مورد حمايت مجاهدين بود، صورت گرفت و رژيم به صورت خلص، يكپايه و ارتجاعي گرديد. خميني حاكميت ارتجاعي مطلقه خود را به تمام و كمال مستقر كرد و ديگر هرگونه اميد براي اصالح پذيري رژيمش همراه با آخرين قطره هاي آزاديهاي سياسي، بي شكاف و علي االطالق از بين

رفت. در آستانه 30 خرداد، عالوه بر آن همه شهيد، ما بدون اين كه حتي يك گلوله شليك و راديو در جمعه، نمايشهاي در داشتيم. شالق خورده زنداني چندهزار كرده باشيم، ارتجاع و حتي در جلسات هيأت دولت و در تلويزيون و مطبوعات رژيم، در مجلس

Page 105: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

95

سخنرانيهاي خميني در جماران، همه مي ديدند و مي شنيدند كه شعار اصلي مرگ بر مجاهدين بود.

به صورت او رسانه هاي و مي كنند شكنجه را خودشان خودشان مي گفت خميني شبانه روزي از هيچ لجن پراكني به ما فروگذار نمي كردند. آنها از فساد دروني مجاهدين، وضعيت زنان و مردانشان و از وابستگيشان در آن واحد به آمريكا، شوروي، اسرائيل و

عراق، داستانها به هم مي بافتند. بگذاريد روز 30 خرداد را ـ باز هم از همان كتاب كه گفتم ـ بخوانم: »در روز 30 خرداد، جمعيت زيادي در بسياري از شهرها ظاهر شد، به خصوص در تهران، تبريز، رشت، آمل، قائمشهر، گرگان، بابلسر، زنجان، كرج، اراك، اصفهان، بيرجند، اهواز و كرمان. در تظاهرات تهران بيش از 500هزار نفر مصمم شركت كرده بودند. اخطار عليه تظاهرات به طور مستمر از شبكه راديو و بمانند. به مردم توصيه مي كردند كه در خانه هايشان تلويزيون پخش مي شد . حاميان دولت به عنوان مثال سازمان مجاهدين انقالب اسالمي از جوانان خواست كه جان خود را به خاطر ليبراليسم و كاپيتاليسم از دست ندهند. آخوندهاي عاليرتبه اعالم كردند كه تظاهركنندگان بدون توجه به سنشان به عنوان “محارب با خدا“ محسوب مي شوند و در نتيجه در همان محل اعدام مي شوند. حزب اللهي ها مسلح شده و با كاميونها آورده شده بودند تا خيابانهاي اصلي را ببندند. به پاسداران دستور شليك داده شده بود. تنها در محدوده دانشگاه تهران 50 تن كشته، 00) تن زخمي و 000)نفر دستگير شدند. اين فراتر از همه درگيريهاي انقالب اسالمي بود. مسئول زندان اوين)الجوردي) با خوشحالي اعالم كرد كه جوخه هاي اعدام 3) تظاهركننده، ازجمله چند

دختر نوجوان، را اعدام كرده اند. دوران ترور آغاز شده بود«)از همان كتاب). بله، اين هم از »سال قانون و برادري و عطوفت« در قاموس خميني!

در سرفصل 30 خرداد سال 360) زمان تصميم گيري قطعي فرارسيده بود. در برابر ارتجاع را را يكپارچه و يكپايه كند و سلطنت مطلقه فقيه مهيب و قهاري كه مي رفت خود مستقر سازد، ديگر جاي مانور و تحرك سياسي باقي نمانده بود. يا بايد تسليم مي شديم و به »حيات خفيف و خائنانه« رضا مي داديم و مانند حزب توده در كودتاي 8) مرداد، از يا مي بايد دست نفرين مي شديم، ايران تاريخ به مسئوليتمان پشت مي كرديم و در همه چيز مي شستيم و، ولو با سنگين ترين بهاي خونين و با الهام از سيد الشهدا حسين بن

Page 106: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 107: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مسير طي شده

97

علي)ع) ـ به طرزي عاشوراگونه از شرف خود و خلق در زنجيرمان نگاهباني مي كرديم و سرفراز مي مانديم، و ما اين راه را برگزيديم. هيهات مناالذله!

از آن پس، 30 خرداد، با همه درخشش و سرخ فامي اش، حدفاصلي شد و شاخصي براي دموكراسي و ديكتاتوري و سرمشقي براي آن چه بايد كرد. البته اضداد مقاومت ايران، همه وادادگان و وارفتگان و كساني كه در ابتدا يا انتهاي حرفهايشان، ديكتاتوري ديني را بر اين مقاومت ترجيح مي دهند و اين مقاومت را به سود آخوندهاي خون آشام تخطئه مي كنند، كماكان حق! دارند از 30 خرداد الگويي براي آن چه هرگز نبايد كرد ترسيم و

تصوير كنند، اما مردم و تاريخ ايران قضاوت خود را دارند. تا زنجير خيزشهايي كه قيام 30خرداد 388) و سلسله از 8)سال، فكر مي كنم پس قيام عاشورا در 6ديماه 388) يك نقطه عطف تاريخي را تصوير كرد، از همين قضاوت

نشان دارد. يكبار به خميني و دربار آخوندي هشدار دادم كار را به آن جا نرسانند كه مجبور شويم

مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب بدهيم. سالها بعد سركردگان رژيم در اين باره بسياري نكات گفتند كه من فقط سه نمونه را نقل

مي كنم اما مسئوليت حرفها و برچسب تروريستي آنها را به خودشان وامي گذارم: ـ موسوي تبريزي دادستان خون آشام خميني گفت:

»در همان شهريور سال60 كه من پس از شهيد قدوسي در سمت دادستاني انقالب قرارگرفتم 640 نفر تنها در تهران به دست منافقان ترور شدند«)خبرگزاري ايسنا).

ـ رئيس اداره بدنام اطالعات رژيم در بروجرد در مورد وقايع بعد از 30خرداد سال360) در اين شهر اعالم كرد:

»در سال359) به دليل فضاي مساعد سياسي بروجرد، مركزيت تشكيالت منافقين از لرستان از زمان عده يي آن بودند در توانسته اين گروهك اعضاي منتقل شد. بروجرد به و همدان افزود: بود. وي گزارش شده آنها از نظامي… اقدام از 9)) بيش و كنند اغفال را جوانان چادري آن دانشجويان و دانش آموزان بيشتر كه است شهرهايي ازجمله بروجرد شهرستان

هستند«)خبرگزاري رسمي رژيم- 3آذر379)).ـ يكبار هم در همين اواخر، سفير رژيم در عراق)پاسدار كاظمي قمي) گفت:

Page 108: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

98

»در مقاطعي در كشور در يك روز نزديك به 00)ترور داشتيم و ايران توانست چنين فضاهايي را كنترل كند«)خبرگزاري ايسنا- 0)/)/85).

Page 109: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 110: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 111: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل سوم

اصالحاتو سوابق آندر رژيم واليت فقيه

Page 112: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 113: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

103

را ايشان جمهوري رياست و نمي زد پس را پدرطالقاني خميني اگر بود خوب چه مي پذيرفت. اما حتي ما به درستي نفهميديم چه شد كه آقاي طالقاني سه ماه ونيم پس از اين كه ما او را نامزد رياست جمهوري كرديم، به طور ناگهاني درگذشت. من دليلي ندارم كه بگويم اين درگذشت مشكوك است. اما توده مردم در آن زمان شعار مي دادند

»بهشتي، بهشتي، طالقاني را تو كشتي«. زندان فقط بيرون در بود، آزاد شده زندان از آبان57 در پدرطالقاني كه در هر حال، 10ماه ونيم به سربرد و هر روز هم از جانب دارودسته خميني تحت فشار و در معرض

جنگ اعصاب و بحران قرارداشت. رفتار خميني با آيت اهلل طالقاني، مفسر بزرگ قرآن، كه ديگر نمي شد به او هم برچسب هركس ندارد. اصالح شدن ظرفيت خميني رژيم كه داد نشان زد، منافق و التقاطي اندك آشنايي با قران و تفسير داشته باشد، مي داند كه خميني در تفسير قران نه فقط اسلوب و صوري منطق در غرق سراپا بلكه نمي رسيد، هم پدرطالقاني گردپاي به مبارزه جويي خميني نقطه قوت تنها بود. وسطايي قرون جهان بيني و اسكوالستيكي مطلعان مي دانند كه خميني بود. مادون سرمايه داري از موضع البته زمان شاه در او اعدام كه بود زاهدي سپهبد و كاشاني همكاسه سال1332، ننگين كودتاي از بعد مصدق را مي خواستند. خميني تا زمان فوت آقاي بروجردي بزرگ)1) در ابتداي1340،

1- آيت اهلل حاج آقا حسن طباطبايي بروجردي )1340-1250شمسي( از سال 1324 تا زمان وفاتش در 10 فروردين 1340 پرنفوذترين مرجع مذهبي شعيان بود.

Page 114: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

104

»حاج آقا روح اهلل« ناميده مي شد. سپس در جريان »انقالب سفيد« كه شاه براي حفظ رژيمش به اصالحات ارضي و شركت زنان در انتخابات روي آورد، به مخالفت برخاست. رساند. اوج به را او مقبوليت و بودكه شهرت كاپيتوالسيون برابر در او قدعلم كردن پس از 15خرداد 1342 شاه قصد دستگيري و زنداني كردن او را داشت. اما سه تن از مراجع شناخته شده آن زمان)شريعتمداري و ميالني و مرعشي) به اتفاق گروه ديگري از روحانيان شناخته شده از تبريز و ساير نقاط در شهرري در جوار حرم شاه عبدالعظيم جمع شدند و گويا اعالميه يي صادر كردند كه مضمون آن ارتقاي »حاج آقا روح اهلل« به رتبه آيت اللهي و مرجعيت بود تا خميني بدين وسيله از پيگيرد و دستگيري مصونيت پيدا كند. هرچند خميني در منتهاي ناجوانمردي حتي شريعتمداري را هم كه باعث نجات او شده بود، تحمل نكرد و به رذيالنه ترين صورت، كاري را كه شاه نكرده بود انجام داد و آيت اهلل شريعتمداري را در عين كهولت و بيماري و كبر سن، حبس خانگي كرد و به

تلويزيون كشاند. راستي كه خميني به هيچ كس وفا نكرد. حتي از اعدام قطب زاده هم كه در هواپيمايي زندانيان از نكرد. يكي بود، صرفنظر آمد، در كنارش نشسته تهران به فرانسه از كه بار دهه60 نقل مي كرد كه وقتي قطب زاده را نيمه شب براي اعدام مي بردند، چندين

شعار درود بر مجاهدين داده بود…عزل بازرگان اولين نخست وزير خميني كه خودش دولت و نخست وزيري او را به امام مي گفت خودش كه رژيم رئيس جمهور اولين بني صدر عزل مي كرد، منسوب زمان نويسنده اصل واليت فقيه در خبرگان بوده، و سپس عزل منتظري جانشين اعالم شده و استحاله قابليت هيچ گونه واليت فقيه رژيم كه نگذاشت باقي ترديد جاي خميني،

اصالح ندارد. گفته بوديم كه افعي هرگز كبوتر نمي زايد.

اصالحات خميني و حكم هشت ماده يي يكسال ونيم پس از 30خرداد1360 كه سركوب و شكنجه و اعدام)گاه صدها اعدام و تير خالص فقط در يك شب) آبرو و حيثيتي براي رژيم باقي نگذاشته بود و برخي دسته هاي دروني رژيم و حتي منتظري جانشين رسمي خميني هم به ستوه آمده بودند، خميني در

Page 115: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

105

24آذر1361 يك حكم 8ماده يي خطاب به قوه قضاييه و تمام ارگانهاي رژيم صادر كرد. اين حركت در آن زمان سروصداي زيادي به پا كرد و به آغاز رفرم و اصالحات در رژيم خميني تعبير شد، هرچند كه خميني، در سراپاي همين حكم، مجاهدين و هر فرد و

گروه برانداز را مستثني كرده بود. مهمترين نكات حكم 8 ماده يي خميني به شرح زير بود:

»ـ رسيدگي به صالحيت قضات و دادستانها و دادگاهها با بي طرفي كامل بدون مسامحه و بدون اشكال تراشيهاي جاهالنه كه گاهي از تندروها نقل مي شود.

ـ احدي حق ندارد با مردم رفتار غيراسالمي داشته باشد. ـ هيچ كس حق ندارد كسي را بدون حكم قاضي كه از روي موازين شرعيه بايد باشد، توقيف

كند يا احضار نمايد.ـ هيچ كس حق ندارد در مال كسي دخل و تصرف كند يا توقيف و مصادره نمايد مگر به حكم

حاكم شرع.ـ هيچ كس حق ندارد به خانه يا مغازه يا محل كار كسي بدون اذن صاحب آنها وارد شود يا كسي را جلب كند يا به نام كشف جرم يا ارتكاب گناه تعقيب و مراقبت نمايد يا نسبت به فردي اهانت نموده يا به تلفن يا نوار ضبط صوت ديگري به نام كشف جرم يا كشف مركز گناه گوش

كند و يا براي كشف گناه، شنود بگذارد.ـ آن چه ذكر شد و ممنوع اعالم شد، در غيرمواردي است كه در رابطه با توطئه ها و گروهكهاي مخالف اسالم و نظام جمهوري اسالمي است كه براي براندازي نظام جمهوري اسالمي و افساد في االرض اجتماع مي كنند و محارب خدا و رسول مي باشند، كه با آنان در هرنقطه كه باشند و هم چنين در جميع ارگانهاي دولتي و دستگاههاي قضايي و دانشگاهها و دانشكده ها و ديگر

مراكز با قاطعيت و شدت عمل ولي با احتياط كامل بايد عمل شود.ـ اگر براي كشف خانه هاي تيمي و مراكز جاسوسي و افساد عليه نظام جمهوري اسالمي از روي خطا و اشتباه به منزل شخصي يا محل كار كسي وارد شدند و در آن جا با آلت لهو يا آالت قمار و فحشا و ساير جهات انحرافي مثل مواد مخدره برخورد كردند حق ندارند آن را

پيش ديگران افشا كنند.ـ هيچ يك از قضات حق ندارند ابتدائا حكمي صادر نمايند كه به وسيله آن مأموران اجرا اجازه

Page 116: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

106

داشته باشند به منازل يا محلهاي كار افراد وارد شوند كه نه خانه امن و تيمي است و نه محل توطئه هاي ديگر عليه نظام جمهوري اسالمي است.

آقاي جناب و كشور ديوان عالي رئيس اردبيلي، موسوي آقاي حجت االسالم جناب ـ نخست وزير)ميرحسين موسوي) موظفند شرعا از امور مذكوره با سرعت و قاطعيت جلوگيري

نمايند.ـ بايد ملت از اين پس كه در حال استقرار و سازندگي است، احساس آرامش و امنيت نمايند و

آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به كارهاي خويش ادامه دهند«.

موضع مجاهدينمجاهدين در همان زمان »دعوي رفرم! در اوج خفقان بازگشت ناپذير« از سوي ولي فقيه

ارتجاع را به سخره گرفتند. سرمقاله نشريه مجاهد به تاريخ 9دي1361 در اين باره نوشت:

»ـ مشكل مردم و انقالب ايران با رژيم خميني از همان روز نخست، نه در بدعملي اين يا آن پاسدار يا حاكم ضدشرعي بلكه در بنياد رهبري غاصبانه خميني و رژيم قرون وسطايي، ضدبشري و دجال گونه اوست… پس مشكل رژيم يك مشكل سياسي مربوط به حاكميت و

قدرت حاكم است و الغير… ـ در شرايطي كه به گفته ناطق نوري وزير كشور رژيم تنها در آبانماه 1600نفر فقط در تهران از سر آنهايي كه آب براي از مجاهدين دستگير شده اند… خطر “رفرم“ اتهام هواداري به فرانسوي قرن و متفكر سياسي )نويسنده توكويل به قول اين است كه در رژيمشان گذشته نوزدهم) دست زدن به رفرم، همانا دست زدن به انقالب)به معني واژگوني) مي باشد و به ناگهان

همه رشته هاي ديكتاتوري را پنبه مي كند.)2)

و سياستمدار )1856-1805( Alexis Charles Henri Maurice-Tocqueville -2نويسنده فرانسوي كه در مؤسسات سياسي آمريكايي كار كرده بود. نماينده و مدتي نايب رئيس مجمع ملي)پارلمان( و به مدت چندماه وزير خارجه شد. از مدافعان سرسخت استقالل قوه قضايي و اصالحات اساسي ديگر در سيستم سياسي فرانسه بود. پس از كودتاي ناپلئون سوم)لويي بناپارت در1851(از مشاغل دولتي كناره گرفت. معروفترين اثرش كتاب دوجلدي »دموكراسي در آمريكا«

وكتاب معروف اما ناتمام ديگرش »رژيم كهنه و انقالب«نام دارد.

Page 117: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 118: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

108

»- اگر خميني تظاهرات اواخر شهريور و اوايل مهر60 را با قساوت بي حد و حصر و غيرقابل تصور، سركوب نمي كرد از جرقه حريق برمي خاست.

- اين رژيم نه امكان رفرم دارد و نه آلترناتيوي در داخلش شانس وجود دارد. - بنابراين، جاي اين دارد كه به خميني بگوييم، تو مسأله مردم را حل كن، مسأله مجاهدين برسي، مردم درد به بتواني في الواقع چنان چه زيرا مخور! غم هيچ بابت اين از و پيشكش مجاهدين هر كه باشند و به هر پايه يي هم رسيده باشند، خودبه خود ديگر موضوعيتي نخواهند داشت. اما واي بر تو اگر هم چنان كه تاكنون در سركوب و خفقان افزوده اي، باز هم به آن ادامه

بدهي…«27سال پيش، سرمقاله »مجاهد« با قطعه زير از جمع بندي سال اول مقاومت از قول

خود من، اين چنين خاتمه مي يافت: »... به خميني بايد گفت: مگر تو مدعي نيستي كه همه امت پشت سر تو هستند؟ مگر به قول دجاالنه خودت، همه نيروهاي معنوي كائنات را هم پشت سر خودت نداري؟ مگر بر اساس دعاوي كذب خودت، خدا و پيغمبر و اسالم و ملتهاي اسالم و امام زمان و امثالهم را پشت

سرت نداري؟ مگر رهبر مستضعفان جهان نيستي؟ مگر پايه طبقاتي مكفي)به قول برخي مدعيان) نداري؟

مگر توان بسيج به اندازه كافي نداري؟ گيريم كه توان سازماندهي و قدرت تاكتيكي و همه اين چيزها را هم داري، خوب، بارك اهلل!

بنابراين، از ماده و معنا كه چيزي كم نداري! پس بي زحمت، يك مرحمتي بفرما و به قصد شست وشوي چهره رذل و پليد خودت هم كه شده،

سر مشك ديكتاتوري ات را بازكن و از شكنجه و اعدام دست بردار… خوب، كسي كه چنان پايه هايي دارد، ديگر چرا مي ترسد؟ مگر از پاريس، يك جمبوجت حامل خبرنگار و مفسر و تحليلگر با خودش نبرد به ايران؟ حاال چطور شد كه همه خبرنگاران جهان،

جاسوس شدند!؟ خوب تو كه مي گويي ساواك 36ميليوني داري، پس ترس از جاسوس ديگر چرا؟ بگذاريد بيايند

ببينند…

Page 119: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

سرنوشت »رفرم خميني« به فاصله چند ماه!

Page 120: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

110

خوب، مگر ما يك “گروهكي“ بيش نيستيم؟! خودت 24ساعته داري مي گويي… خوب چه خبر است؟ اين قدر فشار براي چي؟ اين قدر كشتار براي چي؟ اين قدر شكنجه و دار و اعدام براي چي؟ مگر دنيا نگفت و نمي گويد كه زندانهايت را بازكن ببينيم؟ خوب بپذير. اگر شكنجه نيست، بگو آقا بياييد ببينيد. اگر دست بريدن و پابريدن نيست، بگو آقا بياييد ببينيد. ديگر چه لزومي هست كه مجروح را از تخت بيمارستان ببري اعدام بكني؟ ديگر چه لزومي هست كه

زن باردار را اعدام بكني؟ خوب، اقال بگذاريد وضع حمل كند. دوماه، سه ماه، چهارماه، مهلت بده تا بچه را به دنيا بياورد

و بعد بكش…!«

اصالحات خاتميدود و دم »2خرداد« و شعبده اصالح طلبي خاتمي را حتما به ياد داريد. به قول خودش آمده بود تا »معاند نظام را به منتقد و منتقد را به موافق« تبديل كند. حرف از قانون و

جامعه مدني و گفتگوي تمدنها و حتي حقوق بشر و آزادي احزاب هم مي زد. در روز 3خرداد1376، به محض اعالم نتيجه اوليه انتخابات رژيم در آن زمان، من در پيامي به همين مناسبت به اطالع هموطنانمان رساندم كه آخوند خاتمي كيست و چه سوابقي در اشغال موسسه كيهان در سال1359 و چه كارنامه يي در سانسور و خفقان و كوبيدن بر طبلهاي جنگ و صدور ارتجاع و تروريسم در 10سالي كه وزير ارشاد خميني

بوده است، دارد)3). ـ »مطابق بيوگرافي منتشرشده در روزنامه ابرار)مورخ 29مرداد1368)، طلبه يي بوده كه »در قم مقدمات و قسمتهايي از سطح« را حين تحصيالت دبيرستاني فراگرفته و بعد هم به خدمت سربازي رفته و »بين سالهاي50 تا 57 نيز چندبار به قم« رفته است. در ابتداي57 به دعوت بهشتي سري به هامبورگ زده و سپس در زمان خميني به عنوان نماينده اردكان، به مجلس

ارتجاع رفته است«.- او »از خط اماميهاي دوآتشه بود كه اكنون به مقتضاي زمان، لباس »اعتدال« به تن كرده و

غافل از اين است كه مردم ايران به خوبي مي دانند كه سگ زرد برادر شغال است!«

3- هفته نامه ايران زمين شماره 141 به تاريخ 5خرداد1376

Page 121: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

111

با اين حال در همين پيام به صراحت گفتم كه »در هر حال مبارك است!… ولو به اندازه اعدام و شكنجه و از نمايد و قانون و حقوق بشر در رژيم واليت وارد آزادي و يك قطره، زندان و قلم شكستن و لب دوختن و دست بريدن و چشم از حدقه درآوردن فقط يك قدم عقب بنشيند، تا ببيند مردم چه به روز “نظام مقدس جمهوري اسالمي“ مي آورند. مقاومت ايران هم دقيقا همين را مي خواهد و از هر قطره آزادي و از هر قدم عقب نشيني جالدان به غايت استقبال

مي كند، چرا كه بالمآل موجب سرنگوني رژيم در تماميت آن« مي شود.

باالترين دستاورد آخوند خاتمي براي رژيمبا هموطنانمان در آمريكا كه تحت عنوان »وضعيت رژيم و آبان76 در گفتگويي در اصلي كاركرد و حرف كه رساندم استحضار به شد، هم منتشر مقاومت«))) موقعيت جماعت خاتمي براي رژيم واليت فقيه اين است: »سوق دادن مخالفان از نوع براندازي به مخالفان سياسي و متعاقبا تبديل و استحاله مخالفان سياسي به منتقدان فرهنگي… حرف واضح است: كار سرنگوني نكن! مخالفت سياسي كن! بعد برو به منتقد فرهنگي

تبديل شو!مخالفت سياسي هم كه مي دانيد در اين روزگار، در داخل رژيم و جناحهاي آن، صدبار نان كه است كساني منظورم دارد. وجود نشسته اند، خارجه در كه كساني از بيشتر پناهندگي سياسي را مي خورند و هنري جز لنگ و لگدزدن به شوراي ملي مقاومت و مخصوصا به مجاهدين ندارند و در قياس با مخالفان سياسي داخل رژيم معلوم نيست

اصال دليل وجودي و پناهندگي سياسي شان در خارجه چيست؟ خواستيد هم هرچه بزنيد، به مجاهدين كه داده بخشنامه هم رژيم اطالعات وزارت در مخالفت سياسي با رژيم بگوييد. اين طور است كه هر شاگرد جالدي را مي آورند تا مجاهدين و مقاومت را زير ضرب بگيرد، يك انتقاد فرهنگي يا مخالفت سياسي هم با

رژيم بكند«.

4- مشروح اين گفتگو ابتدا در نشريه مجاهد شماره 367 در تاريخ 10آذر1376 و شماره هاي بعدي اين نشريه و سپس به صورت جزوه مستقلي با عنوان »تحليل وضعيت رژيم و موقعيت مقاومت« در

سال 77 منتشر شده است.

Page 122: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

112

اما باالترين دستاورد آخوندخاتمي براي ولي فقيه چشمك و چراغهايش با اروپا و آمريكا آنها و كودتاي بمباران و خلع سالح به و تروريستي مجاهدين نامگذاري به بود كه نافرجام 17ژوئن منجر شد. هنوز هم وقتي خاتمي و شركا مي خواهند فايده خود را به

رخ ولي فقيه بكشند در صدر دستاوردهايشان به همين استناد مي كنند. فعاليتهاي رسما»خاتمه دادن« به 18اسفند1377 در خاتمي خارجه وزير خرازي، مجاهدين و مقاومت ايران را »يكي از معيارهاي جدي ارزيابي ميزان صداقت كشورهاي

اروپايي« و عامل »تعيين كننده« در »مناسبات آتي« رژيم با آنها اعالم كرد.

آرمان و اسلوب خاتميدر شهريور1377 در مصاحبه هايي كه با عنوان »كدام فضاي باز سياسي؟«منتشر شد،

درباره آرمان و اسلوب خاتمي، حرف ما اين بود: »به هرشكلي هم كه آخوند خاتمي را بزك كنند، فايده ندارد. از نظر او “سرمايه هاي ارزنده كشور“ دژخيمان وزارت اطالعات و “خدمتگزار مردم“ الجوردي است. اس و اساس و “محور و مدار نظام“ مطلوبش هم ولي فقيه و “نيروي آرماني“ او هم سپاه پاسداران است! كما اين كه گفت: “سپاه بايد باشد و هست، با همه وجود به سپاه عزيزمان يعني به جنگ و جنايت افتخار مي كنيم، سپاه نيروي آرماني انقالب ما و بدون ترديد آرماني ترين نيروي مسلح عالم است“. درباره رهبر معظمش هم گفت: “امروز دولت ما، سپاه ما، نيروهاي مسلح ما همگي با محوريت

رهبري معظم انقالب دركنار هم هستند“«. در واقع كساني كه اين را بزك مي كنند، از يك مشت ولگرد سياسي در راه دور و در ديار فرنگ كه بگذريم، كساني هستند كه منافع مشخص مادي دارند. اين يك بحث روشنفكرنمايانه در كافه ها نيست، قيمت را مردم ايران با گوشت و پوستشان، با جانشان،

با مالشان، با عرض و نواميسشان بايد بپردازند. اين شخص هنوز الزم نديده حتي يك كلمه به مردم توضيح بدهد كه در اين رژيم چندنفر را اعدام كرده اند، چند زنداني سياسي داشته اند؟ چه تعداد را شكنجه كرده اند؟ مجموعه كجاست؟ جمعي گورهاي بوده است؟ چند نفر قتل عام شدگان دقيق تعداد

چپاولها و دزديها از اموال ملت در اين رژيم چقدر بوده است؟

Page 123: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

113

ايران به معناي طوالني كردن عمر اين بحثها يك بحثهاي نظري نيست. براي مردم همين رژيم است. به معني ادامه فقر، بدبختي، فحشا، خودسوزي، خودكشي و جرم و جنايت است. يك مشت آخوند جاني و شياد در منتهاي رذيلت يك مرتبه چرخشمداري پيشه كرده اند، بدون آن كه ملت ايران را شايان آن بدانند كه يك كالم توضيح بدهند كه از كي قانون و جامعه مدني را كشف كردند! و از كي به وجود “دولت و ملت برادر و مسلمان عراق“ پي بردند. به ناگهان سرتيپ ـ پاسدارها و شكنجه گران وزارت اطالعات و كميته و نيروي انتظامي، روزنامه نويس و اهل كار فرهنگي شدند. و چون با سركوب نتوانستند ملت ايران و مقاومتش را از پاي دربياورند، حاال مي خواهند با فريب و نيرنگ

مقابله كنند«.)5) خاتمي، واليت فقيه را با شرك آشكار »اراده برتر منتسب به وحي« مي خواند و به طرز هيچ بدون هم آخر دست مي كرد. توصيف وحياني« »دموكراسي را رژيم مضحكي به »خيانت را واليت فقيه رژيم اساسي« قانون تغيير از رودربايستي»هرگونه سخني ملت ايران« اعالم كرد و همه را به ايستادگي در برابر»كساني كه به شورش« و»نفي

و براندازي مي خوانند«، دعوت كرد)آذر1379).

تعريف استحاله و الزام رفرم در رژيم واليت فقيه در بهمن1377 كه دود و دم استحاله طلبي در رياست جمهوري آخوند خاتمي باال گرفته

بود، ناگزير به تعريف كلمه استحاله پرداختيم و گفتيم)6): »كلمه استحاله يعني دگرگوني و از چيزي به چيز ديگر تبديل شدن.

5- اين مصاحبه ها ابتدا از »سيماي مقاومت« برنامه تلويزيوني مجاهدين خلق ايران پخش شد، سپس باز نام»كدام فضاي به به صورت جزوه مستقلي و نشريه مجاهد پاييز1377در طي چند شماره در

سياسي« در بهار 1378 منتشر گرديد.چيزي خلع كيفيات، در تغيير گرديدن، حالي به حالي از استحالت: »استحاله= -6فرانسه و انگليسي معادل دهخدا(. ...«)لغتنامه ديگر عنصري صورت به را خود صورت Transmutabity=Transmutabilite قابليت تحول و و تحول پذيري: »تغيير كامل چيزي به خصوص تبديل به يك چيز ديگر يا بهتر. مثل تبديل سرب به طال... يا تبديل پلوتونيوم به اورانيوم در

تكنولوژي هسته يي«)فرهنگ كمبريج(.

Page 124: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

114

از لحاظ فقهي و شرعيات، اين دگرگوني اسباب تطهير و پاك كننده هم هست يعني شئ نجس اثر بر باشد) تبديل شده به نمك از ساليان در نمكزار ناپاك)مانند سگ مرده يي كه پس و

استحاله و تغيير بنيادين و ماهوي، پاك مي شود)7). اما از نظر سياسي، كلمه استحاله را مترادف با رفرم و اصالح پذيري به كار مي بريم…

حداقل كه كرد اصالح و تعمير به نحوي را فرسوده و قراضه شئ يك بشود اگر حال -كاركردهاي مطلوب را داشته باشد، كدام عقل سالم مي تواند مخالف تعميركردن و اصالح آن

باشد؟ بر اين اساس اگر بشود يك رژيم را هم طوري اصالح كرد كه با منافع اساسي مردم حداقل بر دور انداختن و نه بر اصالح آن مي گذاريم، را بنا اين صورت باشد، در را داشته سازگاري

براندازي. - اما الزام استحاله رژيم آخوندي مشخصا كنارگذاشتن و از دور خارج كردن بالفعل واليت فقيه است. يعني دست كم براي پرش از مادون سرمايه داري به سرمايه داري مي بايد ولي فقيه بالفعل كنار زده بشود. فراموش نكنيم كه در رژيم واليت و سلطنت مطلقه فقيه، مهاركردن هيوالي

واليت به مثابه خنثي سازي و سپس دفع و كنارزدن آن است. بنابراين، در جنگ جناحهاي رژيم، پيشرفت جريان استحاله طلب به اين معني است كه خاتمي

بايد خامنه اي )يعني ولي فقيه و همه كاره رژيم) را بالفعل از دور خارج كند. كمال كند، عوض را اساسي قانون يعني بكند، قانوني و محضري را اخراج اين بتواند اگر مطلوبش است. اگر هم نتواند، دست كم بايد در عمل و بالفعل، دست ولي فقيه را كوتاه كند تا

ديگر نتواند همه كاره باشد و حرف آخر را بزند. اما كسي كه مي گويد استحاله واقعي نيست، مضمون حرفش اين است كه جريان شبه بورژوايي استحاله طلب نمي تواند ولي فقيه را با اختيارات گسترده يي كه دارد كنار بزند. چرا؟ چون شوراي قوه اوست، بنيادها دست اقسام و انواع اوست، نيروهاي مسلح دست اوست، نگهبان دست بالمنازع قدرت و خالصه، اوست، دست مستضعفان به اصطالح بنياد اوست، دست قضاييه سياسي و اقتصادي و مذهبي و قانوني است، سياستهاي نظام را تعيين مي كند و ناظر بر اجراي

7 - نشريه مجاهد شماره 427سه شنبه20بهمن1377متن پيام مسئول شوراي ملي مقاومت به مناسبت سالگرد انقالب ضدسلطنتي و دودهه حكومت آخوندي

Page 125: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

115

مي كند منصوب او را تلويزيون و راديو مي كند. رئيس اعالن او را و صلح جنگ آنهاست. و…

آنها به جاي راه حل، با استحاله طلبان در اين است كه - مالحظه مي كنيد كه فرق حرف ما سراب نشان مي دهند و با توهم پراكني حول خاتمي مي خواهند رژيم را در تماميتش حفظ و از

سرنگوني در امان نگهدارند«.

تعريف و معيار تشخيص اصالح طلبان واقعيبا مردم بيانيه 25فروردين1378حقايق بسيار مهمي را ايران در شوراي ملي مقاومت ايران در ميان گذاشت كه برخي از آنها را عمدا با شماره بندي جديد نقل مي كنم)8) تا معني و تعريف و شاخص و الزام اصالح طلبي واقعي كه همانا حذف واليت فقيه يا دست كم خلع يد از او و برگزاري انتخابات آزاد بر اساس اصل حاكميت مردم است، برجسته

شود: يكم- در سال 77ماهيت و نقش خاتمي، كه از اين پيش تر توسط شوراي ملي مقاومت خاطرنشان شده بود، بيش از پيش آشكار شد و به اثبات رسيد كه اين آخوند فريبكار

هرگز اهل اصالحات و ايجاد رفرم نبوده و نيست. محافل ويژه عنايت و توجه مورد بهشتي شاگرد و دست پرورده به عنوان كه خاتمي استعماري است. بارها به صراحت اعالم كرده كه به واليت خامنه اي وفادار است و آن را »منتسب به وحي« مي داند، حال آن كه الزمه رفرم در نظام جبار مذهبي حاكم بر

كشور، حذف واليت فقيه يا دست كم خلع يد عملي از ولي فقيه است. دوم- بر همگان ثابت شده است كه اين نظام، به دليل تضاد آشتي ناپذيرش با حاكميت مردم و حقوق شهروندان، اراده و ظرفيت رفرم، گشايش، اصالح و استحاله ندارد. بنابراين گسستگيهاي ناشي از دوره پاياني اين رژيم، نشانه گشايش و استحاله نيست. تحوالت و رويدادهاي دوره رياست جمهوري خاتمي هم نشان داده كه باند او نه مي خواهد و نه مي تواند به رفرم سياسي دست بزند. هدف واقعي اين باند چيزي جز طوالني تركردن

عمر همين رژيم پيرامون »عمود خيمه نظام« نيست.

8ـ نشريه مجاهد، شماره436، تاريخ31فروردين78 ،صفحه1، متن قطعنامه شوراي ملي مقاومت ايران

Page 126: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

116

سوم- خاتمي، الجوردي را »خدمتگزار مردم« و صياد شيرازي را »سرباز فداكار اسالم به را خود سرسپردگي اساسي زمينه هاي تمامي در مي نامد؛ ايران« برومند فرزند و واليت خامنه اي اعالم مي كند و بر قتلهاي سياسي و كشتار نويسندگان و روشنفكران

سرپوش مي گذارد. چهارم- هم چنان كه مسئول شورا به كرات اعالم كرده است، اگر آخوندهاي حاكم بر ايران و همدستانشان و همه آنهايي كه به اين رژيم نامشروع چشم دوخته اند، منكر حمايت اكثريت عظيم مردم ايران از اين مقاومت هستند، مي توانند بخت رژيم را در برابر شوراي ملي مقاومت ايران در يك انتخابات آزاد براي رياست جمهوري، بر اساس انتخابات مؤسسان، با تضمينهاي كافي و اصل حاكميت ملت )و نه واليت فقيه) يا در تحت نظر ملل متحد، به آزمايش بگذارند. بنابراين باز هم تكرار مي كنيم كه اين مقاومت تعيين تكليف اثبات مشروعيت خود و براي خونبار توان و ظرفيت آن را هم دارد كه نهايي با دشمن، به هر نوع آزمايش مسالمت آميز از قبيل همه پرسي يا انتخابات آزاد در را ضدبشري رژيم مشروعيت عدم تا دهد تن بين المللي محكم تضمين هاي با

تماميتش به همگان اثبات كند. پنجم- شوراي ملي مقاومت ايران معيار تشخيص استحاله طلبان قالبي از اصالح طلبان به رژيم مي داند. اساس اصل حاكميت مردم بر آزاد انتخابات را تحميل كردن واقعي پس خاتمي يا هر كس ديگري كه مدعي اصالح طلبي است، بايد در سرلوحه برنامه با كه كساني كند. تكيه آزاد انتخابات برگزاري و ضرورت واليت فقيه نفي بر خود با »انصار را همسويي اعتراضهاي سياسي و حركات نظامي جنبش مقاومت شيادي، حزب اهلل« و در جهت تقويت جناح غالب رژيم اعالم مي كنند، رذيالنه در پي كتمان

همين حقيقت اند. ششم- بنا بر همه تجارب جهاني، رفرم و اصالح واقعي در هماهنگي با اپوزيسيون انقالبي و با تكيه به اين نيرو صورت مي گيرد. رفرميست واقعي، در مبارزه عليه استبداد مذهبي، با شوراي ملي مقاومت همسوست. وگرنه ادعاي اصالح طلبي، گشايش يا طلب

»جامعه مدني« حرفي پوچ و ادعايي ميان تهي خواهد بود. هفتم- آخوند خاتمي هم اگر رفرميست واقعي مي بود مي توانست از حركات سياسي

Page 127: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

117

و نظامي جنبش مقاومت و حركات راديكال مردمي، بهترين استفاده را براي كنارزدن واليت فقيه و پيش بردن اصالحات ببرد.

بين مرز مخدوش كردن با سياست دنياي فرومايگان و فرصت طلبان اما هشتم- رفرميستهاي قالبي و اصالح طلبان واقعي و با جازدن خاتمي به عنوان اصالح طلب، اين ادعاي سخيف را مطرح مي كنند كه گويا جنبش مقاومت بازنده اول تحقق يك رفرم سياسي است و به اين خاطر دست به مبارزه انقالبي زده است. در حالي كه مقاومت ايران ايران يعني استقالل، آزادي، دموكراسي، پيشرفت، كه براي خواستهاي اساسي مردم استقبال و هرگونه گشايش سياسي اصالح و رفرم از مبارزه مي كند، و عدالت صلح روندي اول چنين برنده است، انتخاب كرده راهي كه به حقانيت ايمان با و مي كند

خواهد بود كه الجرم به سرنگوني رژيم استبداد مذهبي منتهي مي شود. نهم- خواست مقدم و عاجل مردم ايران آزادي و حاكميت مردمي است و اين جز از طريق طرد كامل رژيم واليت فقيه و تمامي دسته بنديها و باندهاي دروني آن صورت نخواهد گرفت. اين خواست به همانگونه كه در بيانيه ملي ايرانيان آمده است، »خط قرمز پيكار آزادي به شمار مي رود. عبور از اين خط قرمز كه حصار حياتي و مرزبندي ملي ايرانيان در برابر حاكميت آخوندي است، هر فرد يا جريان سياسي را، هرچند سابقه يا داعيه مخالفت با رژيم داشته باشد، از جرگه مخالفان رژيم خارج و به ورطه خيانت

مي كشاند«. دهم- بيانيه ملي ايرانيان، كه مصوبه شوراي ملي مقاومت ايران است، از ارزشمندترين سندها و مصوبات مقاومت شمرده مي شود كه يكايك حروف و كلمات آن با رنج و خون شهيدان و رزم پيگير و استوار رزم آوران و اعضا و پشتيبانان اين مقاومت سرشته شده است. از اين رو بيانيه ملي، كه با مرزبنديهاي اساسي خود هويت سياسي ايرانيان ميهن دوست و آزاديخواه را تعريف و مشخص كرده است، معيار تشخيص دوست از دشمن و مبناي قابل

اتكاي تنظيم رابطه با همه افراد و جريانهاي سياسي و جذب و دفع نيروهاست.

اگر خاتمي در برابر ولي فقيه مي ايستادراستي اگر با همين شاخص و معياري كه در مورد اصالح طلبان واقعي گفتيم، خاتمي

Page 128: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

118

با ايران، در دولتي عظيم الجثه بوروكراسي رأس در جمهوري، رياست 8سال در بود، آن كوتاه كردن دست و يد يا خلع نفي واليت فقيه امكانات، درصدد از دريايي

چه مي شد؟ اگر »هرگونه سخني از تغيير قانون اساسي« رژيم واليت فقيه را »خيانت به ملت ايران« نمي دانست، اگر از برگزاري انتخابات آزاد دفاع مي كرد و اگر تمام هم و غم خود را براي ليست گذاري و بمباران و انهدام نيروي محوري اپوزيسيون، آن هم با ميلياردها دالر رشوه،

صرف نمي كرد، چه مي شد؟ جواب به سادگي اين است: صرفنظر از گذشته ننگين اش، صرفنظر از همه جنايتهايي كه مرتكب شده بود، صرفنظر از مسئوليتش در قتل عام زندانيان سياسي و صرفنظر از شراكت و تبليغ براي فرستادن 450هزار دانش آموز زير 18سال به جبهه هاي جنگ ضدميهني آن از نفر 36هزار مي گويند اكنون خودشان كه جنگ، تبليغات ستاد رئيس مقام در

دانش آموزان در ميدانهاي مين يا به طرق ديگر قرباني شدند، بله صرفنظر از همه اينها: بالقوه و بالفعل امكانات از همه استفاده با را واقعي اصالحات اوالـ مي توانست خط

داخلي و بين المللي پيش ببرد. ثانياـ مي توانست توده مردم را بسيج كند، به ميدان بياورد و پيشروي خود را تضمين كند. اما همه ديدند كه به عكس، قيام دانشجويان در تير1378 را كه بهترين فرصت بود،

جريان انحرافي خواند. راه سركوب آن را هموار كرد و با ولي فقيه همدست شد. از واليت فقيه فاصله مي گرفت و در مقابل ولي فقيه مي ايستاد، ثالثاـ به هرميزان كه هرگونه بدون ستمديده، خلق همين و خلق مجاهدين همين مقاومت، ملي شوراي چشمداشت به اضعاف به حمايت و تقويت او مي شتافتند. تجربه يي كه سي سال پيش در رياست جمهوري بني صدر همگان به چشم ديدند. در مورد موسوي و فاصله گرفتن خواسته يا ناخواسته و فهميده يا نفهميده او از واليت فقيه هم، همين طور است و بعدا

توضيح خواهم داد.

يك يادآوري تاريخيرياست انتخابات نخستين آنها، پشتيبانان و مجاهدين درحالي كه مي كنم يادآوري

Page 129: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

119

جمهوري رژيم را تحريم كردند، اما باز هم به اميد مسالمت و براي اصالح اين رژيم يا دست كم آزمايشي ديگر در همين مسير، در حمايت و تقويت بني صدر، صميمانه و صادقانه از چيزي فروگذار نكردند. براي بني صدر، چه در مقام رئيس جمهور و چه بعد از عزل او توسط خميني، تا پاي جان مايه گذاشتند. اما افسوس كه عاقبت به ورطه خيانت رله كننده اطالعات آخوندها به درغلتيد و نشريه اش هم در خارجه، طابق النعل بالنعل،

عليه مجاهدين تبديل شد. شبه كودتاي از بعد آخوندها اطالعات سياه پيشاني ماموران با او مالقاتهاي عكس 17ژوئن در فرانسه، شهادت دادن در برابر سرويس اطالعات فرانسه عليه مريم، شركت در 2دادگاه مأموران اطالعات آخوندها در فرانسه براي شكايت و شهادت دادن دروغين عليه مجاهدين و ارتزاق ننگين از فيلترينگ و سانسور اينترنتي كه تجهيزات و آموزش آن را گرداننده نشريه بني صدر براي مأموران وزارت اطالعات كه به آلمان مي آمدند، بيان آزادي براي كسي كه مدعي آن هم است. منزجركننده به راستي تأمين مي كرد، است و روزگاري در كنار مقاومت ايران بود و از 30تير سال1360 تا پايان سال1362 در جايگاه رئيس جمهور شوراي ملي مقاومت قرارداشت. عالوه بر اين، ملتزم به حفظ حرمت اين جايگاه بود، چرا كه »مشروعيت خود را تماما از مقاومت عادالنه مردم ايران عليه رژيم ارتجاعي خميني و خونبهاي رشيدترين فرزندان مجاهد و مبارز اين ميهن ملي شوراي برنامه اول- فصل 2 مي كند«)ماده كسب وابستگي و ديكتاتوري عليه

مقاومت و دولت موقت جمهوري دموكراتيك اسالمي ايران).شگفتا كه مجاهدين جان او را از چنگال خميني و الجوردي و از ندامت تلويزيوني نجات دادند. وقتي كه او در تهران به پايگاه ما آمد، من اشرف را موظف كردم كه اگر حمله يي براي دستگيري بني صدر صورت بگيرد، پاسداران خميني ابتدا بايد از روي جسد او و طفل شيرخوارش و جسد تمام برادران و خواهرانمان كه در اين پايگاه بودند، بگذرند… اما بني صدر پس از 17ژوئن، فرصت را براي خنجرزدن به مريم كه در زندان فرانسه بود و براي خنجرزدن به مجاهدين، با پيكرهاي سوخته در خارجه و پايگاههاي بمباران شده

در عراق، از دست نداد. به راستي كه هم خطي و اشتراك عمل با مزدوران اطالعات آخوندي و سرويس ذيربط

Page 130: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 131: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 132: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 133: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

123

فرانسوي عليه مريم و اقامتگاه رئيس جمهور برگزيده مقاومت و پناهندگان مجاهدين، با آن همه پرونده سازي و احكام اخراج و تبعيد، زشت ترين و شنيع ترين كار است. به ويژه كه رژيم و مزدورانش به صراحت مي گويند كه در فرانسه هم خواستار بستن مقر شوراي ملي مقاومت ايران و اقامتگاه رئيس جمهور برگزيده آن و تكرار همان جنايتها و فشار و

سركوبي هستند كه در قرارگاه اشرف از طريق دولت عراق انجام شد.

يادآوري ضروري ديگربي شرافتي ها ضروري قبيل اين درباره را ديگري يادآوري اين جا رسيد، به بحث كه مي بينم تا ديگر كسي جرئت تعرض به امنيت و سالمت پناهندگان را كه بدون ترديد سلسله جنبان آن اطالعات رژيم آخوندها در ارتباط با سرويسهاي ذيربط است، به خود

ندهد. در گابن به فرانسه از ايران مقاومت اعضاي و مجاهدين از 14تن اخراج ماجراي پايان جهان مختلف كشورهاي در طوالني اعتصاب يك با سرانجام كه سال1366 قراردادن اين »وجه المصالحه« ليبراسيون زمان، در همان را، همه مي دانند. پذيرفت پناهندگان و اخراج مجاهدين را »بي شرفانه« توصيف كرد )ليبراسيون-25دي1366). و معامالت فرانسه اواخر1364 شيراك نخست وزير وقت و آن در سال1365 از قبل زدوبندهاي خود را با رژيم از جيب مقاومت ايران آغاز كرده بود. اريك رولو، روزنامه نگار مشهور و سفير سابق فرانسه در تونس، بعدها در دي 1380، فاش كرد كه فرستادگان شيراك در تهران در مذاكره با رفيقدوست، نه فقط »اخراج مسعود رجوي« را پذيرفتند، اشخاصي مي توانيد بخواهيد اگر كه بودند گفته خود ايراني به طرفهاي »حتي بلكه خواهيم را چشمانمان ما و برباييد توانستيد و خواستيد كه هركجا را مخالفانتان از

بست«)مصاحبه با RFI، 8ژانويه 2002). ضمنا در 13فروردين1365 كه هنوز به عراق منتقل نشده بوديم، بمبي در اطراف محل را به طور مضحكي به يك »مارگير« يا اقامتمان منفجر شد كه مقامهاي رسمي آن »يك آدم بدخواب« نسبت دادند! در همين ايام، باند تبهكار معروف به اقليت نيز براي

Page 134: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

124

اخراج من از فرانسه به برخي اقدامات مشابه با آن چه اكنون مأموران اطالعات رژيم عليه مريم و اقامتگاه او در اورسورواز انجام مي دهند، دست مي زدند)9)

ارديبهشت اول در ايران مقاومت ملي شوراي اطالعيه و واكنش از قسمتهايي به سال1365 در همين باره كه من خالصه مي كنم، توجه كنيد:

نمايشهاي به تا 25فروردين65 اقليت… طي روزهاي 28اسفند64 به تبهكار معروف »باند نفرت انگيز و اقدامات ضدانقالبي ديگري عليه مقاومت مردم ايران در مقر شوراي ملي مقاومت و محل اقامت مسئول اين شورا دست يازيد كه انزجار عميق عموم هموطنان شرافتمند و آگاه

ما را برانگيخته است… ـ شورا حركات تبهكارانه اين باند در شهرك اورـ سوراوآز را در رديف تمهيدات و توطئه هاي رژيم خميني دانسته و آن را در راستاي اعمال تروريستي پاسداران جنايت پيشه خميني )كه تاكنون خود آنها قادر به انجام آن نبودند) تلقي مي كند. حركات مزبور موجب تشنج در اين شهرك شده و راه را براي اقدامات تروريستي و بمبگذاري بعدي هموار نموده است… بدين ترتيب باند نامبرده در شرايط كنوني به مناسب ترين وسيله و آلت دست جريانات ارتجاعي و

استعماري عليه مقاومت دوران ساز مردم ايران تبديل شده است…- اين باند براي رسيدن به هدف ناپاك خود حاضر است به هر شيوه ضدانقالبي و ضدبشري داخلي اعتالي و رشد كه كند عمل جريانهايي مجريان و عامالن صف در و بزند دست شوم مقاصد تحقق مانع استقالل، و صلح و آزادي براي ايران مردم مقاومت بين المللي و

آنهاست. ـ خواست جلوگيري از فعاليت مبارزاتي مسئول شوراي ملي مقاومت در فرانسه، سلب حفاظت يا اخراج او، خواست رژيم خميني، خواست ضدانقالب مغلوب و خواست حاميان بين المللي آنان

مي باشد كه اكنون توسط اين باند منحط عنوان مي شود. - نبايد از ياد برد كه حركات مشمئزكننده باند مزبور تجاوز آشكار به حقوق هم ميهنان پناهنده

ماست و بازتاب آن حريم پناهندگي سياسي را نيز در تماميتش مخدوش مي كند. ـ شوراي ملي مقاومت ايران… اطمينان دارد كه مردم ايران هيچ گاه تشبثات جنايتكارانه باند

شماره هاي مجاهد نشريه در اقليت باند ماجراجوييهاي اين به مربوط موضعگيريهاي و اخبار -9285تا289 در فروردين و ارديبهشت سال1365 منتشر شده است.

Page 135: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 136: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

126

مزبور را برآنان نخواهند بخشيد و اينان بايستي در برابر مردم محروم و ستمديده ما پاسخگو باشند و در معرض داوري قرارگيرند.

ـ شوراي ملي مقاومت سقوط اين باند توطئه گر به ورطه اين گونه اعمال ضدبشري و موضعگيري در برابر آن را يك سرفصل كيفي در روابط نيروهاي سياسي ايران مي شناسد و از اين رو وظيفه كليه نيروها و شخصيتهاي معتقد به آزادي و استقالل ايران مي داند تا به منظور تأمين سالمت و روابط انساني ايرانيان در خارج كشور و تضمين حد اقل حقوق پناهندگي سياسي، اعمال اخير

اين باند خا ئن و ضدانقالبي را محكوم نمايند«)10). و اين هم خالصه پيام خودم به تاريخ 4ارديبهشت سال65:

و دوستان رفقا، كليه پاك عواطف و توجهات از تشكر و از هوشياري سياسي قدرداني »با خواهران و برادران عزيزمان، نكات زير را به مثابه وظيفه ايدئولوژيك و اخالقي خود به عرض

عموم هم ميهنان گرامي مي رسانم: تا آن جا كه به اين جانب مربوط مي شود، نه در حال حاضر و نه در آينده، شخصا هيچ شكوه و شكايتي از عامالن فرومايگيهاي اخير در حوالي محل سكونت خود نداشته و نخواهم داشت.

دانشجويان مسلمان خارج انجمنهاي اتحاديه در برادران مجاهدم و از خواهران به خصوص كشور و عموم حمايت كنندگان ارجمند مجاهدين درخواست و استدعا مي كنم در برابر تحريكات، توهينها و تعرضهاي باند تبهكار حداكثر بردباري و خويشتنداري را به خرج داده و تا آن جا كه

امكانپذير است از هرگونه مقابله به مثل اجتناب ورزند.به تبهكاران نيز توصيه مي كنم بيشتر از اين در كام دشمن ضدبشري فرونرفته و با تبري و دست شستن از اقدامات جنايتكارانه گذشته و حالشان و با قطع مشتركات سياسي و اتحاد عمل عيني خود با ديكتاتوري خون آشام خميني، از پيشگاه خلق قهرمان ايران عذر تقصير بخواهند و به جبهه خلق و مقاومت بازگردند. در اين صورت البته بديهي است كه عاري از پيوندها و مشتركات ارتجاعي و استعماري، ابراز مخالفت و هرگونه شعر و شعار عليه شوراي ملي مقاومت، عليه مجاهدين و شخص اين جانب حق مسلم و غيرقابل انكار آنهاست و حتي مجاز خواهند بود با هر تعداد كه مي خواهند نه فقط به حوالي محل سكونت بلكه به “داخل“ خانه ما نيز بيايند و

هرچه مي خواهند تظاهرات كنند.

10- نشريه مجاهد شماره هاي287و288 فروردين و ارديبهشت1365

Page 137: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 138: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 139: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

129

آيا خفت و خواري بيشتر از اين متصور است كه كسي به جاي مردم و زحمتكشان و كارگران وطن خودش ايران، از كشور خارجي و باالخص از محافل افراطي دست راستي و نژادپرست آن بخواهد كه از “تكرار دراماتيك تاريخ در ايران“ جلوگيري كنند آن هم با درخواست بيرون راندن مسئول مقاومتي با ده ها هزار شهيد و بيش از يكصد هزار اسير)و نه درخواست قطع رابطه

با رژيم خميني و اخراج چماقداران و تروريستهاي رژيم او). از ايران“ در تاريخ دراماتيك “تكرار از جلوگيري درخواست به جاي مي كنم توصيه آنها به اجنبي و دخيل بستن خود به درخت و نيمكت شهرداري محل، چنين درخواستهايي را تنها از مردم ميهن خود به عمل آورند. كمااين كه اين جانب از سوي مقاومت سراسري و از سوي عموم شهيدان و اسيران و رزمندگان مجاهد خلق با وثيقه خون و شرف و مبارزه مسلحانه انقالبي سوگند مي خورم كه “تاريخ دراماتيك“ دجاليت و جنايت )چه تحت نام اسالم و چه تحت نام ماركسيسم و پرولتاريا يا هر دستاويز ديگر) هرگز در ايران تكرار نخواهد شد. مقاومت تاريخي و غرقه بخون خلق در زنجير ايران، راه خود را پيوسته از ميان آتش و دسيسه و خون به سوي قله رهايي باز نموده و حقانيت و اصالت خود را دقيقا در مقابله با سلسله يي مستمر از توطئه هاي او و از اين حيث، خميني و متحدان رنگارنگ اثبات رسانده است. ارتجاعي و استعماري به ديگر دشمنان صلح و آزادي و استقالل ايران بدانند كه هرگاه الزم باشد من نيز همانند ساير رزمندگانمان در داخل كشور كه هرگز در يك جا ساكن نيستند، كوچه به كوچه و شهر به شهر به دنبال مقصد بزرگ مردم ايران كه همانا كسب آزادي و استقالل و حاكميت مردمي است، طي طريق خواهم نمود. و اين مسير جز بر اعتالي باز هم بيشتر مقاومت و افشاي بيش از پيش

ماهيتها و جز بر تعميق مرزبنديهاي انقالب نوين خلق قهرمان ايران نخواهد افزود«.)11) 9سال بعد در سال)137 سخنگوي سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران، آقاي مهدي باند از همان جانب جداشدگان از از جزوه يي نقل به 20آذر)137 اطالعيه در سامع در ساواما مأموران »با مزبور فرد كه كرد اعالم باند همين سردسته درباره تبهكار، ارتباط بوده« و داراي »رابطه صميمانه با افراد ساواما، مسئول خانه ايران و مسئوالن بانك سپه و ملي در پاريس« بوده است. هم چنين يكي از افراد گوش به فرمان او »يكي

از اقليت« تبهكار باند انحطاط همه جانبه و عبرت انگيز ـ جريان 11-كتاب »دگرديسي ضدانقالبي انتشارات سازمان مجاهدين خلق ايران- 1365

Page 140: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 141: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اصالحات و سوابق آن در رژيم واليت فقيه

131

از ايستگاههاي بازرسي تحت كنترل ارتش از عوامل اطالعات سپاه در شهر سقز را عراق عبور داده و به كركوك آورده…« و باالخره اين كه خود او »در يكي از هتلهاي پاريس، با يكي از مسئوالن ساواما، حدود يك سال پيش، مالقات و به مذاكره پرداخته« و »نقش پاك كردن« دالرها را براي يكي از دالالن اسلحه رژيم مالها برعهده داشته

است)12).ايران هم چنين در اطالعيه بعدي خود در 7دي1374 سازمان چريكهاي فدايي خلق بر زدوبندهاي سردسته باند مزبور »با عوامل اطالعاتي رژيم و سرويسهاي جاسوسي

خارجي« تأكيد كرد)13). به اين ترتيب، بار ديگر روشن شد كه اقدامات كثيف سال1365 عليه مسئوالن و مقر يا از سر »عزم و عرق پرولتاريايي« آن هم در حومه ايران »في سبيل اهلل« مقاومت

پاريس نبوده و نيست!

12 - نشريه نبردخلق شماره127 و نشريه ايران زمين شماره77به تاريخ 72آذر1374با عنوان:»پيرامون ادعاي يك تبهكار« اطالعيه سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران

عنوان: با تاريخ18دي1374 به زمين شماره 78 ايران نشريه و نبرد خلق شماره 128 نشريه -13 »تبهكاري كه خود را افشا مي كند« اطالعيه سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران.

Page 142: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 143: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل چهارم

گريزي به اشرفدر صحاري عراق

Page 144: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 145: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

135

وقايعي را كه يادآوري كردم از اين بابت بود كه بدانيد وقتي قوانين بين المللي و حقوق گذاشته پا زير ديگر هركجاي يا فرانسه در يا اشرف در پناهندگي و انساني مسلم مي شود، عينا مانند نقض حقوق بشر در داخل ايران، چه كسي فايده مي برد و به جيب

چه كسي مي ريزد. منظورم وقايعي است كه اشاره كردم: ـ در مورد اخراج »بيشرفانه« پناهندگان به گابن به نقل از ليبراسيون.

ـ در مورد خنجرزدن بني صدر عليه مريم و پناهندگان مجاهدين در ماجراي 17ژوئن در فرانسه.

ـ در مورد قول و قرار ننگين فرستادگان شيراك به تهران »كه اگر بخواهيد مي توانيد را ما چشمانمان و برباييد توانستيد و را هركجا كه خواستيد از مخالفانتان اشخاصي

خواهيم بست« به نقل از اريك رولو. ـ و همزمان نمايشهاي باند تبهكار اقليت در برابر اقامتگاهمان در سال1365 در پاريس

كه 9سال بعد سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران منشأ رژيمي آن را روشن ساخت. ـ و اين كه شوراي ملي مقاومت در همان زمان در خود تصريح كرد »حركات مشمئزكننده باند مزبور تجاوز آشكار به حقوق هم ميهنان پناهنده ماست و بازتاب آن حريم پناهندگي

سياسي را نيز در تماميتش مخدوش مي كند«. و نيروها كليه »وظيفه كرد تأكيد زمان همان در مقاومت ملي شوراي اين كه و ـ شخصيتهاي معتقد به آزادي و استقالل ايران مي داند تا به منظور تأمين سالمت و روابط

Page 146: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

136

انساني ايرانيان در خارج كشور و تضمين حد اقل حقوق پناهندگي سياسي، اعمال اخير اين باند خا ئن و ضدانقالبي را محكوم نمايند«.

- و سرانجام اين كه كشتار و سركوب و محاصره اشرف را يادآوري كردم. بله، همه اينها را از اين جهت يادآوري كردم تا بدانيد وقتي قوانين و حقوق شناخته شده انساني و بين المللي اين چنين زيرپاگذاشته مي شود، وقتي خشونت و جنايت و كشتار و سركوب، انجام مي شود، سر منشأ و آبشخور و پشت اين شناعت و كسي كه از آن فايده مي برد، بدون شك، خواه و ناخواه، مستقيم يا غيرمستقيم، رژيم است، رژيم است، رژيم

است.

جبهه متحد ارتجاع و بخش واليت فقيه در عراق،عليه اشرف و مجاهدانش

همه مي دانند كه رژيم و بخش واليت فقيه در دولت عراق، 7سال است، به هر شيوه و با انجام هر جنايت و رذالتي، براي برچيدن و انحالل و متالشي كردن اشرف، تالش مي كنند. از آدم ربايي تا ترور 55واسطه و كانال تداركاتي. از ترور شخصيتهاي سياسي عراقي مدافع اشرف مانند آيت اهلل قاسمي تا شيوخ و رؤساي عشاير مانند شيخ فائز و شيخ ثامر و شيخ كامل دبير »كنگره همبستگي مردم عراق«. از انفجار لوله هاي آبرساني و انهدام ايستگاه آب تا شليك موشكهاي كاتيوشا. از محاصره و تحريم و قطع ديدارهاي

خانوادگي تا گروگانگيري و كشتار روزهاي 6 و7مرداد… تا اين جا را همه مي دانند. اما رژيم و همدستانش به غايت مي كوشند تا با پرده يي از دود، مكتوم بماند كه خامنه اي و شركا و دست نشاندگان، چرا اين كارها را در مورد اشرف محصور و بدون سالح انجام مي دهند و اين امر با سرنگوني و قيام چه رابطه يي دارد؟ در ظاهر و در سطح، معلوم نيست كه اصال چرا جبهه ارتجاع و متحدان ولي فقيه بايد اين قدر از گروهي محصور در بيابانهاي عراق بترسند؟ چرا بايد اين قدر در مورد آنها خط و نشان بكشند و آنها را در همه جا مطرح كنند؟ چرا بايد در سه دور مذاكره آمريكا و رژيم در عراق در خرداد و مرداد و آذر1386، نخستين اولويت مذاكرات براي رژيم،

Page 147: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

گريزي به اشرف در صحاري عراق

137

موضوع اشرف و مسأله مجاهدين باشد. آن قدر كه وال استريت ژورنال پارسال از قول چندين ديپلمات كه درگير گفتگوها بوده اند، نوشت:

»مقامهاي ايراني سالهاست كه سركوب سازمان مجاهدين را به يك اولويت در مذاكراتشان بر سر مسأله هسته اي يا موضوعات ديگر با كشورهاي غربي تبديل كرده اند. اين موضوع بر اساس

اظهارات چندين ديپلوماتي است كه درگير در اين گفتگوها بوده اند«)7 مه 2008(. مي خواهم در همين جا اما داد، خواهم توضيح بحثهايمان، ادامه در باره، اين در من

بگويم: اقامتگاه عليه و80 دهه70 در و من، خود اقامت محل عليه دهه60 در كساني كه رئيس جمهور برگزيده اين مقاومت و اكنون عليه اشرف كه محل اقامت مجاهدين است،

چنگ و ناخن مي كشند؛ كساني كه خواستار برچيدن و تعطيل اشرف هستند؛

كساني كه به جاي جالد با پستي و دنائت بر سر قرباني مي كوبند؛ به جاي ظالم، يقه مظلوم زير تيغ را مي گيرند، به جاي سركوبگر، به عمد به آن كه ايستادگي

و مقاومت مي كند ضربه مي زنند؛ عافيت و امن سواحل به آنها مانند چرا كه مي گيرند خرده اشرفيان به كساني كه

نمي گريزند؛ و قوانين همه در كه اشرفيان انكارناپذير و مسلم حقوق از دفاع به جاي كساني كه زانوزدن و تسليم خواهان است، شناخته شده به رسميت بين المللي كنوانسيونهاي مجاهدان اشرف در برابر واليت فقيه و عوامل آن در عراق هستند؛ تمامي آنها، بدون شك، در خدمت همين رژيم و جبهه متحد ارتجاع و بخش واليت فقيه در عراق، عمل

مي كنند. چنان كه گفتم، اين فرومايگيها نه »في سبيل اهلل« است و نه از سر »عرق پرولتاريايي«

يا غيرت ملي. سراپا بي غيرتي و بي شرافتي است. دست تكان دادن و عشوه سياسي براي ارتجاع هار و

وحشي است. مرز مخدوش كردن است. دشمن ضدبشري با خونين و سرخ مرزبندي ناديده گرفتن

Page 148: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

138

مقاومت با تسليم است. كه از ابراهيم بت شكن تا اسپارتاكوس و زاپاتا، و از امام حسين تا مقاومت يونان و اسپانيا، و از بابك خرمدين و سربداران تا دليران تنگستان و ستارخان و اميرخيز، از برجسته ترين دستاوردهاي بشريت است، از سوي هر كس كه باشد، خائنانه

و مشمئزكننده و دقيقا در خدمت بقاي رژيم و بر ضد قيام و سرنگوني است. با هر بهانه و تحت هر عنوان و هر پوششي كه در جبهه ارتجاع و بخش واليت فقيه و پشتيبانان و دم و دنبالچه هاي آن در سراسر جهان، ارائه شود، فرقي نمي كند و مضمونش

همين است. در خدمت بقاي رژيم و بر ضد قيام و مقاومت براي رهايي است. اين داستان مكرر تاريخ است:

با آخوندهاي زمان با همكاري وقتي مسيح را پاسداران امپراتوري رم در اتحاد عمل از او مي پرسد: بگو خائنانه يهودا به پاي صليب مي برند، جز اشقياي زمانه چه كسي اين هنگام، چيزي جز ترغيب و اين سؤال در آورد؟! به دنيا ترا چگونه ببينيم مادرت تشويق جالد بركوبيدن ميخ شقاوت بر دست و پاي مسيح نيست. اين سؤال را 33سال پيش از آن، الت و لومپنهاي زمان از مريم عذرا پرسيده بودند اما او فقط نگاه كرد و

سكوت… هيچ گواه و شاهد و پشتيباني هم جز طفل شيرخواري كه بر خالف رسم زمانه، به نام

مادرش ناميده شد و عيسي بن مريم نام گرفت، نداشت. راستي آن كس كه به داركشيدن حالج را نظاره كند و سنگ كوچكتري بزند و بعد بگويد، من سنگ نزدم و فقط ريگي پرتاب كردم، چنين كس را چه مي ناميد، چگونه تعريف

مي كنيد و در كدام جبهه قرار مي دهيد؟)1(گمان مي كنند كه ما معني و تعريف و شاخص و فرق انتقاد جدي مبارزاتي؛ با وادادگي ويراژهاي با و واليت فقيه، رژيم براي خوشرقصي با افتضاح، و ارتجاع با تسليم، و

دموكراتيك! را نمي دانيم و نيازموده ايم.

259هجري در هجري، سوم قرن شهير عارف حالج، به معروف بيضاوي منصور بن حسين -1قمري)922ميالدي( به حكم شرعي فقيهان زمانه و امر دربار خليفه عباسي به قتل رسيد. در علت قتل او همه با حافظ هم عقيده اند كه: گفت آن يار كزو گشت سردار بلند/ جرمش اين بود كه اسرار

هويدا مي كرد!

Page 149: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

گريزي به اشرف در صحاري عراق

139

گمان مي كنند ما نمي دانيم كه وزارت بدنام، سربازان گمنام را موظف كرده است قبل از هرچيز و مهمتر از هرچيز ديگر، شايع كنند و جا بيندازند كه: مجاهدين به هركس به آنها انتقاد دارد برچسب رژيمي و وزارت اطالعات مي زنند. همان طور كه يك بار يونسي وزير اطالعات خاتمي در 5شهريور1379 در رسانه هاي رژيم آمار داد. اين نخستين وظيفه همان »هزاران كارمند رسمي و صدهاهزار خبرچين. مخبر، همكار در سراسر كشور و در سراسر دنيا« و »صدهاهزار پرسنل رسمي و غيررسمي« و »هزاران كارشناس مقتدر

)بخوانيد دژخيم( اطالعاتي« است. گمان مي كنند آجيل مشكل گشاي »بيست-هشتاد« وزارت بدنام از يادها رفته است كه دستورالعمل داده بود براي موجه كردن 20درصد تاخت و تاز به مجاهدين، 80درصد هم

به رژيم بزنند)2(. »تمرين عنوان تحت رژيم براي خوشرقصي پيش، دهه چند ما كه مي كنند گمان

دموكراسي« با شروع كردن از مجاهدين را نيازموده ايم. در شده شكنجه سياسي زنداني هزار به نزديك اشرف، در اكنون هم كه نمي دانند رژيمهاي شيخ و شاه ايستادگي مي كنند. بيش از 10درصد آنها زندانيان زمان شاه و بقيه از شيخ، كه از چند سال تا 10سال و 12سال و 13سال و 16سال و 17سال حبس

كشيده اند و اسامي و مشخصات همه آنها در اختيار ارگانهاي بين المللي است. گمان مي كنند كه برجسته ترين انقالبيون دنياي معاصر در اشرف كه كوهها جنبيدند اما آنان 7سال است از جاي خود تكان نخوردند و خم به ابرو نياوردند، نيازمند درس گرفتن ولي فقيه انجمنهاي »نجات« و »جفتك چاركش«)3( امام جمعه ها روضه خوانيهاي از

2- درسال 1377 يكي از مأموران اطالعاتي رژيم آخوندها كه بعد از يك دهه فعاليت عليه مجاهدين اطالعات وزارت شبكه از گوشه هايي متحد، ملل بشر حقوق گزارشگر به نامه يي طي اروپا، در رژيم در خا رج كشور و شيوه هاي اطالعاتي و تبليغاتي آن عليه مجاهدين را فاش كرده ازجمله به امنيتي فالحيان وزير وقت اطالعات و مسئول مستقيم امامي، معاون از رهنمودهايي كه سعيد نقل قتلهاي زنجيره يي، به اين مزدوران داده بود نوشته است: سعيد امامي گفت: »شما نشريه منتشر كنيد، هرچه مي خواهد باشد. 80 به رژيم بزنيد و 20به مجاهدين. 80به رژيم مشكلي نيست، ولي حتما آن 20

به مجاهدين خيلي مهم است«)نشريه مجاهدشماره532(.3- جفتك چاركش، يا خرپشتك يا پك پي و دوپي از بازيهاي كودكان است.

Page 150: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

œ—�H×U  œ¹~d

—¼MLuœÅÅżUÅÅÈ ÝFOb «ÅÅ�UÅÅÅ�v¨ Š�Os ýd¹F²LbÅÅ«ÅÅ—ÈË �BDHv �UþLv Ðd«ÅÅÈ �IUÅÅÅÐKt ÐU �−UÅÅżbÅŹs

ÝFOb « �U�v œ— ÝM~UÄu—∫ ŽOLdË“¨ ≤¥ÝUŽ²t Ë �ONUÊ �MbÊ œ— «š²OU— šuœ�UÊ ¼�²Mbƽu—ÈÅ“«œÁ Ë šu«łt ½u—È «“ ½Hd«  šuœ�UÊ ¼�²Mb

Š�Os ýd¹F²Lb«—È œ— ðNd«Ê∫ �U «�MuÊ �d�eÈ œ«—¹r �t œ— ¼d ½IDtÏ œ½OU ¼d ��?v ÐU ¼d œ¹bÖU¼v Ë �u{Fv ŽKOtÝU“�UÊ �DK³v Ð~u¹b¨ �u—«Î ¬Ê Å—« Ðt ½uý²U— ð³b¹q �vÅ�MOr Ë Ðt �×KNU?È �u—œ ½Ed�UÊ �vÅ�dݲOr

�BDHv �UþLv œ— ýOd«“∫Å �s �vÅðu«½r ÐU �UÞFOX ÐtÅýLU Ð~u¹r �t ðLU?�v «¹s Šd�²NU �t ŽKOt ÝU“�UÊ «½−U �vÅÖOdœ¨ ÐUšDu◊ ðdÝOr ýbÁ «“ ÝuÈ �U Ë ÐU ŠLU¹X �U�q �U «½−U �vÅÖOdœ Ë �KOtÏ «¹s �F?U�Os Ë�q Ðt šuœ �U ¼�²Mb

ÝFOb «�U�v∫● �U «“ “ŠL²NU¹v �t ýLU �vÅ�AOb¨ Ð�OU— ÝáUÝ~e«—¹r Ë «¹sÅ�t œ— «¹s �b  ÐUÅÇMOs

ÄA²JU—È «¹sżLt �U— ÄOg ÐdœÁÅ«¹b¨ Ë«�FUÎ �UÐq ðIb¹d ¼�XÆ “ŠLU  ýLU œ—Å—«ÐDtÐUÅ «�AUÖd¹NU Ë ýMUÝU½bÊ šDv ÐtŽU łb«ÅýbÁżU ýU¹UÊ ðIb¹d «ÝXÆ �DL¾s ÐUýOb

¼d łU �t «Ýr ÝU“�UÊ �−U¼b¹s ÐOU¹b ŠUô ½U łb«ÅýbÁżU ¼r œ— –¼s �−�r�vÅýuœÆ «¹s ŠU�q ðöýNUÈ ÐvÅË�HtÏ ýLUÝX

● «�MuÊ ýLU ÐU ð−U—» Öd«½³NU¹v �t ��V �dœÁÅ«¹b ÐU¹b œ— �b«—È ÐUôðd Šd�X�MOb Ë �u{uŸ łb«ÅýbÁżU —« ÐtÅ«¹−Uœ ðAJOöðv Ðt ½U òÝU“�UÊ �−U¼b¹s ÄOdËÐMOU½~c«—«Êå ð³b¹q �MOb● ýLU ÐU �ö�U  ÐU �UÄO²u—Ê Ðt œË ¼b· �A�h —ÝOb¹b∫ «Ë‰ «¹sÅ�t �AJöðv —« �t

ÝU“�UÊ Ðd«È ýLU ÐtÅËłuœ ¬Ë—œ ÖH²ObÆ ÐMUÐd«¹s «½²IU�v —« �t ÝU�OUÊ �vÅšu«Ý²Ob«“ ÝU“�UÊ Ð~Od¹b¨ ðuÝj �U Öd�²ObÆ œË «¹sÅ�t �AdËŽOX ÐOsÅ«�LKKv ÄOb« �dœ¹b● ò½OLdË“å¨ ò—«œ¹u ≤¥ÝUŽ²tå ¹U ò�ONUÊå œ— «š²OU— šuœ�UÊ ¼�²MbÆ «�d«œÈ —« �t

�vÅðu«½v —ËÈ ¬½NU Š�U» �Mv �¦q òŽKOd{U ½u—ÈÅ“«œÁå ¼Lt «“ ½Hd«  šuœ�Uʼ�²MbÆ —ËÈ «¹s �dœ ðQ�Ob �vÅ�Mr ¼d �DK³v �t œ«—¹b �vÅðu«½v Ðt «Ë Ðb¼v Ë «Ë�U— �U—« ¼r —«ŠX �vÅ�Mb Ë œ— «š²OU— Ýd˹�NU¹v �t �vÅšu«¼Or �d«— �vÅœ¼b

● «�d«œÈ —« �t œ— ò«�²U‘åÅ —�UœÈ ¼�²Mb Ðt �−U�l ÐOsÅ«�LKKv ÐtÅŽMu«Ê “½b«½OUÊ�−U¼b¹s �Fd�v �MObÆ Ðd«È «¹s �MEu— �U ½Hd«ðv —« Ðt —�UœÈ «Že«Â �vÅ�MOr ˬ½NU «“ ¼LUÊÅłU ½U�tżU¹v Ðt «�d«œ Ðd¹bÁ ®œ— šU—é �vŽu¹�Mb �t �U ¬œ—” œ—«š²OU— ¬½UÊ �d«— �vÅœ¼OrÆ Ðt �×i —ÝObÊ ½U�t¨ ¬½NU ½U�tżU —« Ðd«È ðu �vÅ�dݲMb

Ë ðu ¼r Ðt œ¹bÁÅÐUÊ ŠIu‚ ÐAd¨ —zOf ¬Ê ¹U «�Nt ¼OJf ËÐtÅšBu’ �UÄO²u—ÊÐHdÝX

�LO�OuÊ «�MOX Ë {bðdË—¹�r ýu—«È �Kv �IUË�X «¹d«ÊðuÞ¾tżUÅÈ Ë“«—  «ÞöŽU  ŽKOt �−Użb¹s Ë �IUË�X «¹d«Ê œ— šU—à �Au— —« «�AU �vÅ�Mb ®µ©

łu“· «Ý²d«œ« ÐU ðEU¼d«  �b¼U¼e«— ðs «“ �dœÂ �OKOáOs «“ �b—  �MU— —�X

ÖKu—¹U ¬—¹u ÐtÅŽMu«Ê—zOf łLNu— łb¹b �OKOáOs

ÝuÖMb šu—œ

¹Uœ �−U¼b �³Od «ŠLb —{U?¹v«Ë�Os ýNOb ÝU“�UÊ�−U¼b¹s šKo «¹d«Ê

œ— ÐO�XÅËŽNLOs ÝU�~dœýNUœðg Öd«�v ÐUœ

«ŠLb ¨ šuÊ ¼LOAt łU—È œË—«Ê

● ýNUœ  «ŠLb «“ “ÐUÊ ��Fuœ● þd�OX �b«�U—È Ë łU½³U“È● œ— Ë«Ä�Os ÝUŽX● «ŠLb ¬Ê ýOd œôË—

ݲUœ �d�U½b¼v �−U¼b¹s œ— œ«šq �Au— ¼u«œ«—«Ê �−U¼b¹s

Ë ½Od˼UÈ –šOdÁÏ «—ðg ¬“«œ¹³�g �Kvœ— œ«šq �ONs «ÝOd —« «“ ±∑ ðU ≤≥ÐNLs

Ðt ÅÐdÖe«—È ò¼H²tÏ «ýd· Ë �uÝvå �d« �vÅšu«½b

ŠJr œ«œÖU¼NUÈ ¼KMb Ë �U½Uœ«ŽKOt ¹p �eœË— Ë“«—  «ÞöŽU 

● œ«œÖUÁ «Ý²OMU· ¼KMb ÐU «Ý²MUœ ÐtŬ—«È œ«œÖU¼NUÈ ¼KMb Ë �U½Uœ«œ—±≥œÝU�³d≤∞∞∞ ÐU— œ¹~d Š³OV šd�v —« �×Ju �dœ Ë «Žö ½Luœ ŽöËÁÐd łd¹LtżUÈ �U½u½v ®ÄU½Bb¼e«— ÖOKbÊ© ÐU¹b ¼e¹MtÏ œ«œÖUÁ Ë Ë�Oq —« Ðádœ«“œ● œ«œÖUÁ «Žö �dœ «þNU—«  Š³OV šd�v —« ½LvÅðu«Ê �MU◊ «Ž²³U— Öd�X Ë

ŽLq «Ë �Bb«‚ �uœ„Å—ÐU¹v «ÝX ●œ«œÖUÁ ¼KMb œ— ¥½u«�³d±πππ¨ Š³OV šd�v —« �×Ju �dœ �t œ— Ðd«Ðd

¼dÅ—Ë“ ðQšOd œ— ÐdÖdœ«½bÊ ÐNUœ— ±≤ÝU�t ÐtÅÝdÄdÝX �U½u½Og¨ ÐU¹b µ¼e«—ÖOKbÊ Ðádœ«“œ● œ«œÖUÁ �U½Uœ« œ— ≤µšdœ«œ «��U‰ ÐU �bË— ŠJr �DFv ŽKOt �eœË— �eÐu—

«Žö �dœÁ Ðuœ �t �uœ„ ±≤ÝU�tÏ —ÐuœÁÅýbÁ �t ÐUôł³U— «“ ¼KMb Ðt «¹d«Ê�dݲUœÁ ýbÁ Ðuœ¨ ÐU¹b ÐtŽeœ ÝdÄdÝX �U½u½Og ÐU“Ödœ«½bÁ ýuœ ●œ«œÖUÁ �U½Uœ« ðBd¹` �dœÁ Ðuœ∫ «“ òðLU�v œÝ²~U¼NUÈ �CU¹v Ë «œ«—È œ—

�Au— «¹d«Ê �vÅšu«¼b �t Ðt �Lp ÐdšOe½b Ë ÐU �A�hÅ�dœÊ �×q «¹s�uœ„¨ Ðd«È «Ë ðdðOV ðLU” ÐU ½LU¹MbÖUÊ œË�²v �U½Uœ« —« �d«¼r �MMb ðUÝHd «Ë Ë ÐU“ÖA²g Ðt �U½Uœ« ð�NOq ýuœå

Ðe—Öb«ýX ŠLUÝtÏ ±πÐNLs±≥∂∞

ýNUÅÅœÅÅ  ÝL³q “Ê «ÅÅÅŽIöÅÐv �−U¼b «ýd· —łuÈ

Ë ÝdœÅÅÅ«ÅÅÅ— ýNOb šKo �uÝv šOUÅÅÅÅÅÐUÅÅŽv

�KOAtÏ ŠJr œ«œÖUÁ ¼KMb�KOAtÏ ŠJr œ«œÖUÁ �U½Uœ«

«Žb«Â œË �K�DOMv ¼LJU— œýLs Ðt ðIU{UÈ �dœÂ Ë ½Od˼UÈ ÝOUÝv �K�DOs

�−bÈ �×Lb �JUËÈ Ë ŽöÊ ÐMvÅŽuœÁ œ— ŠCu— �dœÂ šAL~?Os ðOdÐU—«Ê ýb½b

¨vJ� ÂUA¼ µ¥Êu¹e¹uKð Ë u¹œ«— fOÝQð ÊU�“ “« ¨ t�UÝ ‰UÝ —œ sOD�K�±ππ¥Xý«œ ÁbNŽdÐ «— ʬ XO�u¾��

vJ� ÂUA¼ —ËdðÅtÐ ÷«d²Ž« —œ Áež sO~LAš Âœd�  «d¼UEð

œË�X �K�DOs?¨ �K�DOMvżUÈ ¼LJU— «Ýd«¹O?q —«��³?V ðdË— ¼A?U �Jv?¨ —zOf —«œ¹u? ðKu¹e?¹uÊ

�K�DOs¨ «Žö �dœ

Šo ÐU“ÖAX ÐtÅ�K�DOs∏/∂�OKOuÊ �K�DOM?v œ— šUË—�OU½t Ë

Ýd«Ýd łNUÊ ¬Ë«—ÁÅ«½b«—œÊ∫ ±/µ∑∞/±π≤�³MUÊ∫ ≥∑∂/¥∑≤

Ýu—¹t∫≥∏≥/±π𠨬u� d¹b¼∑ÁdBÐ ÊU²Ý—ULOÐ —œ Êuš ÊUÞdÝÅtÐ ö²³� ¨t�UÝ

�dÐU½OUÊ ÐL³U—«½NUÈ «Ë—«½Ou�v œ— Žd«‚

¨v{«— bLŠ«∏t�UÝÈeG� —u�uð tÐ ö²³�

ÈË«b� bM¹uÖÅv� ÊUJýeÄXÝ« Áb¹U�ÅvÐ Ë«

œ— ŠLKtÏ ¼u«ÄOLU¼UÈ ¬�d¹JU¹v Ë«½~KO�v ÐtÅłMu» Žd«‚ ∂½Hd �A²t ýb½b

�u—«Ê �UÐOö —zOfÅłLNu— �M~?u ðdË— ýbłu“· �UÐOö ÐtÅłUÈ Äb—‘ “�U? «�u— —« ÐtÅœÝX Öd�X●

● ●

łdà œÐKOu Ðu‘¨ ÐtÅŽMu«Ê ÇNqÅËÅÝu�Os—zOfÅłLNu— ¬�d¹JU ÝuÖMb ¹Uœ �dœ

łu —ŽV Ë ËŠAX Ë ðAb¹b �IUË�X

�BDHv �UþLv∫Å● ÐUÅ—ËÈ �U— ¬�bÊ šUðLv �Nr «¹s «ÝX �t ýLU ¼LBb« ÐUÅÐIOtÏ ��U½v �t œ— šU—Ã

�Au— «“ šj «�öŠU  ¬�UÈ šUðLv łU½³b«—È �vÅ�MMb¨ ÐUÅœÝX ÐU“ «“ «¹AUÊŠLU¹X �MOb

● ¹Jv «“ �AJö  ô¹M×q �U �AJq �−U�l ŠIu‚ ÐAdÈ ¼�X �t «�¦d«Î Öe«—ýNU¹AUÊ—« Ðd ÄU¹tÏ Öe«—ýNUÈ ÝU“�UÊ ðMEOr �v �MMb Ë «¹s Þ³FUÎ Ðt {d— ½EU �U ¼�X

● ½EU Ðd«È šM¦v �dœÊ ðöýNUÈ ÝU“�UÊ œ— —«ÐDt ÐU �−U�l ÐOsÅ«�LKKv Ë ŠIu‚ÐAdÈ ½OU“ Ðt ¹p «Äu“¹�OuÊ ð×X �M²d‰ œ«—œ �t «¹s �−U�l œ— ðNOtÏ Öe«—ýNU¹AUÊ

{Ls �d«łFt Ðt ÝU“�Uʨ Ðt «¹s «Äu“¹�OuÊ ð×X �M²d‰ �U ¼r �d«łFt �MMb ËÖe«—ýNU¹AUÊ �Ij Ðd ÄU¹t œ«œÁżUÈ œýLs ��r šu—œÁÏ �U ½³UýbÆ ÐMUÐd«¹s �U «“

šb« �vÅšu«¼Or �t ¹p «Äu“¹�OuÊ �FIu‰ œ«ý²t ÐUýOr Ë Ðd«È «¹−Uœ Ë Ö�²d‘¬Ê ¼r «“ ¼Oê ��UŽbðv œ—¹m ½LvÅË—“¹r● ¼LUÊÅÖu½t �t œ— ÝU“�UÊ ��Q�tÏ œË—È Ë ½eœ¹Jv Ëłuœ œ«—œ¨ œ— ðAJOö  �U ¼r

«¹s œË—È Ë ½eœ¹Jv Ëłuœ œ«—œÆ Ë�v ÐbËÊ �uÇJ²d¹s ðdœ¹bÈ ÐtÅýLU Žd÷�vÅ�Mr �t ðLU�v «¹s łd¹U½U  œ�OIUÎ Ë�q Ðt �U ¼�²MbÆ Äf ÇIb— “¹³U šu«¼b Ðuœ�t ýLU¨ ®łb«ýbÁżUÈ ÝU“�UÊ©¨ «Ë‰ œ— “¹d ¹p ÝIn ÐtÅŽMu«Ê ÝU“�UÊ Ödœ ¼rÐOU¹Ob Ë Ýáf ¬ÊÅ—« Ö�²d‘ Ðb¼Ob Ë ð³b¹q Ðt ýu—« ÐJMOb● œËݲU½v �¦q �d¹r ŠIv¨ ýLf ŠUzdȨ ŽKv —{u«½v ¹U šU½r «�AU—Ȩ Þ³o

Ðd½U�tżU¹v �t œ«—¹r �U—ýUÊ —« «½−U �vÅœ¼Mbì● «�³²t �s «�¦d «ÝU�v šUÞd ½O�X ýLU ½OU“È ½O�X «ÝU�v ðp ðp œËݲUÊ

—« ÐOUË—¹b �Ij ¹p «Ýr ÐOUË—¹b �t Ðd ŽKOt ÝU“�UÊ �FU�OX �Mb Ë Ë�q Ðt �U½³Uýb

● �U «�MuÊ Ë«�FUÎ ¹p �d�e ÐtŽU ýLU łb«ýbÁżU «“ ÝU“�UÊ Ë ýu—« Ë ��U�HOsÝU“�UÊ œ«—¹r �t «“ �dŠKtÏ ðNOt Ë ðb˹s �IUô  ðU ÇUÛ ½Ad¹t Ë �²U» Ë «—ÝU‰¬Ê Ðt šU—à —« «½−U �vÅœ¼b● �U Ðd «ÝU” ðe �FdË· Ë Äc¹d�²t ýbÁÏ œýLs œýLs �s œËÝX �s ¼�X¨ ÐU ý�h

łMUÐFU�v Ë ÝU¹d łb«ýbÁżU «“ ÝU“�UÊ Ë ýu—«È �Kv �IUË�X ¹p ÄOLUÊ ¼LJU—ÈÐ�²tÅ«¹r윗 «¹s —«Á ¼Oê �d“ÐMbÈ šU�v —« ¼r «ŽLU‰ ½Jdœ¹r¨ �LUÅ«¹sÅ�t ¼LOAtðu�Ot �dœÁÅ«¹r �t Ðt ½EU Ðe½Ob Ë šOKv ðMb ¼r Ðe½Ob● �U «ôÊ ÐU �d¹r ŠIv �AJKv ½b«—¹r¨ ÄOu½b —« ÐtŽU «Ë Ë ÇMbðUÈ œ¹~d «“ ÐâtżU

«“ ¬�LUÊ Ë Ýuzb Ë ½d˲ �M²Ad �vÅ�MOr¨ Š�s ®Š�s šKZ© �d«— «ÝX ÐU ÇMb½Hdœ¹~d ÐtÅ�u—  ÖdËÁ œ— ÐOU¹Mb ¹p ½Ad¹t ¼r ÐtŽU ¬½NU �M²Ad šu«¼Or �dœì

●�U «šOd«Î łKb œË �²U» «ŠLb ýLf ŠUzdÈ —« ÐtŽU ò�dœ«»å «“ «Ë‰ ðU ¬šd ¼ršuœ�UÊ ½uý²Or Ë ¼r šuœ�UÊ ÇUÛ �dœ¹r Ë �³q «“ «¹sÅ�t Ðt šU—à ÐHdݲOrœ— œ«šq «¹d«Ê ðu“¹l �dœ¹r

● �Mb ÄU—Ýv —« ¼r ÐâtżUÈ šuœ�UÊ ðNOt �dœ½b Ë �U—¹JU—ðu—¼UÈ ¬ÊÅ—« ¼r œË ðU«“ ÐâtżUÈ �U—¹JUðu—¹�X šuœ�UÊ ðdÝOr �dœ½b● Ðd«È �U Ð�OU— �Nr ¼�X �t ½Ad¹U  Äd ðOd«˛ ð×X �M²d‰ œ«ý²t ÐUýOr Çd« �t œ«ý²s ½Ad¹U 

��U�n ½EU «“ šu«Ý²NUÈ �UÝX¨ Ë�v Ðt ¹p ýd◊ �t ð×X �M²d‰ šuœ�UÊ ÐUýMbÆ● �s «�MuÊ «Öd ðGc¹tÏ š³dÈ ½OLdË“ —« �Dl �Mr Äd˹e «�HNU½v ÐU¹b œ— œ�U½g —«

ð�²t �Mb¨ ¹U �ONUÊ �MbÊ Ðt ¼LOs �u— Æ Ë�v ÐU“ �U Ðt «¹MNU �U½l ½O�²Or Ë�vÅšu«¼Or ÐOA²d œ— �M²d‰ šuœ�UÊ ÐUýMb

Š�Os ýd¹F²Lb«—È∫

�‡‡d«— łLFv «“ łN‡Mr ¬š‡‡u½‡‡bÈ

òý³MU�tÏ ∏∞�H×tŹvåðö‘ �cÐuŠU½t Ðd«È ÄU„Å�dœÊ œÝ²UÊšuÊŬ�uœ Ýd«Ê —˛¹r «“ �²KNUÈ “½−OdÁŹv

ÞtŹUÝOs —�CUÊ Äf «“ �ö�U  ÐU Š�MvÅ�³U—„ ÐU¹p ¼u«ÄOLUÈ Žd«�v«“ �U¼dÁ ÐtÅÐGb«œ ÐU“ÖAX

ýLU—ÁÏ µ≥≤ t³MýÅtÝ¥ sLNÐ ±≥∑π ‡ ≤∏‰«uý ±¥≤±

3.5DM - 20 AST - 2US$ - 3000 Lier - 1.5 Pounds - 60 BFr - 3 Sfr - 15 SKr - 15 DKr - 3 C$ - 10 FFr - 15 NKr - 4 FI

MOJAHED NO.532Tuesday, 23Jan. 2001 (04/2001)

Page 151: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

�H?×t?Ï ±± ÝOUÝvÁ—ULýÏ µ≥≤ t³MýÅtÝ ‡ ¥ sLNÐ ±≥∑π

�LO�OuÊ «�MOX Ë {bÅðdË—¹�r ýu—«È �Kv �IUË�X ÅðuÞ¾tżUÈ Ë“«—  «ÞöŽU  ŽKOt �−U¼b¹s Ë �IUË�X «¹d«Ê œ— šU—à �Au— —« «�AU �vÅ�Mb®µ©

½U�tÏ «�AUÖd«½tÏ łLAOb ðHd¹Av Ðt ò�−U¼bå ®��LX ¬šd©

—¼MLuœ¼UÈ ÝFOb «�U�v¨ Š�Os ýd¹F²Lb«—È Ë �BDHv �UþLv Ðd«È �IUÐKt ÐU �−U¼b¹s

�LO�OuÊ «�MOX Ë {bÅðdË—¹�r ýu—«È �Kv �IUË�X ÅðuÞ¾tżUÈ Ë“«—  «ÞöŽU  ŽKOt �−U¼b¹s Ë �IUË�X «¹d«Ê œ— šU—à �Au— —« «�AU �vÅ�Mb®µ©

—uÄU~MÝÅtÐ ÂËœ dHÝv�U�« bOFÝ ÅUÐ  U�ö�

—v�U�« bOFÝ ÈU¼œuML¼

MI6

C.I.A.

«—uý p¹ Ë ÊU�“UÝ p¹ qOJAð

—uÄU~MÝ Â—UNÇ dHÝ

vLðUš “« t³½UłÅtL¼ X¹ULŠ

�NLUÊ Ë¹óÁ

½Lu½tŹv «“ «œÐOU  Ë“«—  «ÞöŽU  ŽKOt ŽLKOU  �−U¼b¹s

—uÄU~MÝÅtÐ ÂuÝ dHÝ

Ê«dNðÅtÐ dHÝ

∫v�U�« bOFÝÊ«bL¼ ÁU~A½«œ —œ v½«dM�Ý —œ®- Èœ ∑µ©

—œ oKš s¹b¼U−� ÊU�“UÝ q� r¼ Êô«ò“« ¨gOÄ U¼Åt²H¼ Èuł— r¹d� Á“Uð t� œ«bGЫ— ÊUýœuš t� XÝ« Áb�¬ œ«bGÐ tÐ t�½«d�v²�¹—Ëdð ÈUNLOð »U�²½« È«dÐ bMM� ÁœU�¬

¨bM²ÝdHÐ —uA� qš«œ tÐ t�±∏≤µXÝ« dH½ å

Page 152: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 153: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 154: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

144

ارتجاع در داخل ايران، يا نيازمند آموزش گرفتن از »هوالهوپ«))( عمامه يي از راه دور در خارج ايران هستند!

نگاهي به مواضع شوراي ملي مقاومت ايرانچنين است كه شوراي ملي مقاومت، با صراحت از 25سال پيش در فروردين 1363 اعالم كرده است كه حتي امكان »استحاله رژيم« را »تصور باطلي مي داند كه براي شكستن روحيه مقاومت و دلسرد كردن نيروهاي مقاوم و رزمنده مردمي اختراع شده است و تبليغ مي شود«. چرا كه »تخطئه اين مقاومت عادالنه، به هر عنوان و بهانه يي كه

باشد، در نهايت حاصلي جز ادامه حيات رژيم ارتجاعي خميني نخواهد داشت«.شورا در همان سال درباره نامه نگاري مخفيانه بني صدر و مدني به خميني و رفسنجاني و در مورد مصاحبه هاي مربوطه پيرامون »گشايش« و »ميانه روي« رژيم خميني به

صراحت اعالم كرد: باشد ارتجاعي رژيم اين تحكيم و حفظ در خدمت كه را فعاليتي يا موضع گيري »هرگونه و شبهه تحول پذيري و قابليت اصالح آن را القا كند همدستي با ضدانقالب حاكم و تالش مذبوحانه براي تضعيف روحيه مقاومت و در نتيجه خيانت به عالي ترين مصالح مردم ايران و آرمانهاي آزادي خواهانه و استقالل طلبانه آنها ارزيابي مي كند. شوراي ملي مقاومت مصاحبه ها و نامه هاي فوق الذكر را مصداق چنين تالشي مي شناسد كه ضمنا تطهير مسئوالن جنايت پيشه موضع گيريها قبيل اين هدف نخستين چند هر دارد. نظر مد را خميني رژيم خونخوار و

متالشي كردن شوراي ملي مقاومت مي باشد«) شوراي ملي مقاومت- 23مرداد1363()5(. در دوره رياست جمهوري خاتمي نيز شورا مجددا در قطعنامه 8مهر1376 خاطرنشان

كردكه: و آزاديخواهانه آرمانهاي و ملت مصالح عاليترين ضد بر را مقاومت روحيه »تضعيف استقالل طلبانه مي داند و “ضديت و تضعيف و تخطئه“ شورا و مقاومت »در برابر ديكتاتوري

hula hoop -4 يا hoopla hoop = نوعي بازي، معمولتر براي دختربچگان. حلقه رنگارنگ معموال پالستيكي را دور ميان تنه شان با چرخاندن بدن معلق نگه مي دارند.

5 -نشريه مجاهد شماره216به تاريخ26مرداد1363صفحه اول

Page 155: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 156: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 157: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

گريزي به اشرف در صحاري عراق

147

مذهبي و تروريستي به هرعنوان و بهانه يي كه باشد، در نهايت حاصلي جز ادامه حيات رژيم ارتجاعي نخواهد داشت«)1(.

»دفاع عنوان تحت را ايرانيان ملي بيانيه مقاومت، ملي آذر 1377 شوراي هفتم در از دموكراسي يا توجيه همكاري بارژيم؟« تصويب و منتشر كرد. قسمتهايي از آن را

مي خوانم: »تكليف كارگزاران و همدستان رژيم، كه از مدتها پيش زره “البته خميني“ به تن كرده اند تا به جنگ جنبش مقاومت بروند، كامال روشن است. آنها به وظيفه يي كه به عهده گرفته اند عمل مي كنند. اما آن عده از فضال و مدرسين حوزه دموكراسي، كه از روي خودنمايي يا براي اظهار فضل حاضرند با آنها همصدا شوند تا نقش »ناصحين« بسيجي را بازي كنند و به ديگران درس ادب و اخالق يا عبرت آموزي از تاريخ بدهند، بهتر است اول مراقب جلو پاي خودشان باشند تا در چاهي كه رژيم براي »تبديل معاند به منتقد« برايشان كنده است، نيفتند. در ضمن پرسيدني است كه چرا اين مدعيان دفاع از آزادي و دموكراسي همه حساسيت خود را در مورد »خطر« مجاهدين و شوراي ملي مقاومت بروز مي دهند و در قبال ترفندهاي تروريستي و جاسوسي رژيم در داخل و خارج كشور كه به طور روزمره ادامه دارد، وظيفه خود را در امر به معروف و

نهي از منكر مدام فراموش مي كنند«. »سنت مبارزات آزاديخواهانه ايرانيان و نيز حداقل شرافت اخالقي و احساس همبستگي با مردم سمتديده ميهن حكم مي كند كه عمال اين رژيم و همدستانشان را به نحوي قاطع تحريم كرد و در انزواي كامل قرار داد. ما مرزبندي قاطع با رژيم ضدبشري واليت فقيه را عمده ترين معيار

براي ارزيابي ادعاهاي افراد و گروهها و شناسايي دوست و دشمن تلقي مي كنيم. سازمان يا ايران مقاومت ملي مخالف شوراي دارد كه هركس حق تأكيد مي كنيم بنابراين براي مخالفت اين بهانه كردن اما كند. ابراز آزادانه را انتقاداتش و باشد خلق مجاهدين مخدوش كردن مرزبندي با رژيم يا مشروعيت بخشيدن به يكي از جناحهاي دروني آن را خيانت

به مصالح ملت مي دانيم«.»… از اين رو افشاي اين شگردهاي موذيانه را -كه در پوشش تمرين دموكراسي، راهگشاي

1 - هفته نامه ايران زمين شماره 156 به تاريخ 21مهر 1376 قطعنامه شوراي ملي مقاومت ايران

Page 158: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

148

تمرين خوشرقصي براي رژيمند- وظيفه خود مي دانيم«))(. مردم فرزندان رشيدترين تاريخي و عادالنه« مقاومت ببينيم »تخطئه بگوييد اكنون ايران در اشرف، »به هر عنوان و بهانه يي كه باشد«، به سود كيست و چه حاصلي دارد؟ در كه اشرف انهدام و متالشي كردن و بستن و زيرآب زدن براي تالش هرگونه و صدر خواستها و اولويتهاي فاشيسم ديني است، جز خيانت چه نام دارد؟ به خصوص در شرايطي كه اشرف بسا فراتر از نمونه هاي مشابه در تاريخ معاصر در زير مهيب ترين بمبارانها، در معرض انواع فشارها و صدمات و لطمات و توطئه ها، در برابر جنايتهاي جنگي و جنايت عليه بشريت در 6و7مرداد گذشته، در برابر گروگانگيري رذيالنه، و در برابر شديدترين محاصره و تحريم پزشكي و سوخت و ارزاق از سوي دولت فعلي عراق، 7سال است كه مقاومت كرده و به فاشيسم ديني تسليم نشده است. اكنون عالوه بر موارد متعدد نقص عضو، دهها مورد از بيماران حاد و ويژه هستند كه در اثر محاصره و تحريم پزشكي و ضدانساني در وضعيت بسيار خطرناكي به سر مي برند و دولت كنوني عراق جز با تسليم و ندامت آنان به برداشتن تحريم پزشكي رضايت نمي دهد. اسامي و

مشخصات شماري از اين بيماران در اختيار ملل متحد است. پرولتاريا و ماركسيسم عنوان تحت چپ نما اپورتونيستهاي كه وقتي پيش 34سال اعمال هژموني و حاكميت براي را راه و را در يك مقطع متالشي كردند مجاهدين مطلق العنان ارتجاع گشودند، در همان زمان، با استنادهاي الزم و كافي به همه متون مبارزاتي و سياسي و ايدئولوژيك، خيانت را نقض آگاهانه اصول و زيرپاگذاشتن تعهدهاي

اساسي، تعريف كرديم. البته اين تعريف در مورد كساني صادق است كه در مبارزه مردم ايران براي رهايي از ديكتاتوري و براي آزادي و حاكميت مردم به جاي رژيم واليت فقيه، به اصل و تعهدي

قائل باشند. واال اگر با رژيم درآميخته اند كه ديگر حرفي با آنها نيست…

تعريف اصل و قانوننزديك به 28سال پيش درباره اصول حاكم بر مبارزه در برابر ديكتاتوري واليت فقيه،

1 -نشريه مجاهد شماره 418 سه شنبه17آذر1377

Page 159: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

گريزي به اشرف در صحاري عراق

149

را خالصه آن از قسمتي من كه پرداختيم »اصل« كلمه و اصول تعريف به ناگزير مي كنم:

»اصل«، قانون بنيادي، مفهوم مركزي يا ايده هدايت كننده در عملكرد هر مجموعه يا دستگاه و سيستم مشخص است. بنابراين وقتي در قلمرو هر يك از علوم صحبت از اصل يا اصول مي شود، منظور، بيان قوانين بنيادي در قلمرو مربوطه مي باشد. قوانيني كه كل حركات، روابط و كاركردهاي تحت نفوذ خود را در هر زمينه مشخص)چه در علوم رياضي يا علوم طبيعي يا علوم اجتماعي( در برگرفته و روابط و حركات مزبور،

تحت الشعاع آن قوانين انجام مي شود و اساسا بوسيله آن قوانين قابل توضيح است. بديهي است كه هر يك از قوانين اساسي، قوانين بسيار ديگري را نيز در برمي گيرد كه از مشتقات آن قانون محوري)يا مركزي( يا حاصل عملكردها و تركيبات پيچيده تر همان قانون به شمار مي روند. به عنوان مثال: اصل اقليدس را بايستي قانون اساسي و پايه يي هندسه مسطحه اقليدسي محسوب نمود كه سنگ بناي ساير قواعد و قوانين هندسه

اقليدسي بشمار مي رود)2(. مكانيك يا علم الحركات نيوتوني نيز با تمامي قوانين و قواعد فرعي اش بر قانون اساسي

f=mγ مبتني است. يعني كه نيرو، حاصلضرب جرم اشياء در شتاب حركت آنهاست.

هم چنين در اقتصاد كالسيك، قانون )اساسي( »تعادل عرضه و تقاضا«، نقش بنيادين و مركزي دارد به طوري كه تمامي كاركردها و روابط اقتصاد كالسيك سرمايه داري را در نهايت با آن توضيح مي دهند؛ بنحوي كه وقتي دوران حاكميت اين قانون به سر مي رسد و ديگر توانايي پاسخگويي به رويدادهايي را كه خارج از سيطره آن واقع است، ندارد؛ ظرفيت و محدوده اقتصاد كالسيك نيز به انتها رسيده و بايستي به »اقتصاد« ديگري

كه بر مبناي تعادل استثمارگرانه »عرضه و تقاضا« استوار نشده، متوسل شد.

هندسه پايه اصل واضع او ميالد( از قبل سوم قرن يوناني )رياضيدان - Euclid اقليدس- -2مسطحه)اصل اقليدس( است كه مي گويد: »از يك نقطه در خارج يك خط فقط يك خط ديگر به موازات آن مي توان رسم كرد«. همه قوانين و اصول ديگر هندسه مسطحه از همين اصل ناشي

شده اند.

Page 160: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

150

حاال بيايد ببينيم تعريف »قانون« به لحاظ علمي چيست؟ قانون »رابطه« ضروري ناشي از ماهيت يك شيئ را بيان مي كند. مثال مي گوييم آب در شرايط متعارف در 100درجه مي جوشد و اين يك قانون است. پس اگر چيزي را هرچه حرارت داديم و ديديم كه نجوشيد، آب نيست و چيز ديگري است. زيرا آن چه را كه جوشانديم پايبند به اين رابطه

ضروري نبوده است. بر همين سياق، قوانين مكانيك نيوتوني، بيان بسيار فشرده »روابط« حاكم در دايره و برمال مي كند. ضرورتها را دايره اين در است و ضرورتهاي موجود حركات مكاني قوانين و اصولي كه كامال از اراده و خواست ما مستقلند و ما تنها با »شناختن« و پذيرش

آنها، مي توانيم بر آنها غلبه نموده و به نفع خود به كارشان بيندازيم. در قلمرو علوم اجتماعي و دانش مبارزاتي، وضع البته بسيار پيچيده تر است. اما معني آن، اين نيست كه قاعده و قانون و اصولي وجود ندارد. بسته به مرحله هر انقالب، يعني

هدف يا هدفهايي كه دارد، در اين جا هم اصول و قوانيني حاكم هست. دوباره يادآوري مي كنم كه اصل، به طور ساده همان قانون بنيادي يا قانون مادر است. در علم حقوق هم، قانون اساسي، قانون مادر و بنيادي محسوب مي شود و بقيه قوانين،

مبتني بر آن هستند و از آن ناشي مي شوند. پس در بحث ما كه يك بحث سياسي و مبارزاتي است، اصولي وجود دارد كه:

اوالـ از ماهيت همين مرحله مي جوشد و رابطه ضروري و همبسته ميان پيشرفتهاي مختلف در آن مرحله را عيان مي كند.

ثانياـ پايه و سنگ بناي بقيه قوانين و كاركردها و تاكتيكهاي همين مرحله محسوب مي شود و در قبال آنها داراي نقش محوري و مركزي است.

و تاريخي آرمانهاي و اختصاصي عقايد بينش ها، تفكرات، از خواستها، ثالثاـ مستقل فلسفي اين يا آن فرد، و اين يا آن گروه است. چنين اصولي خود را به كل مرحله)تا رسيدن به هدف آن مرحله( تحميل مي كند و از پذيرش آن گريزي نيست واال باعث

شكست و ناكامي نظري و عملي منكران خود مي شود. نتيجه اين كه در يك مبارزه علمي و قانونمند و با حساب و كتاب، اصولي حاكم است كه همه بايد به آنها گردن بگذاريم تا آن تضاد اصلي كه مي خواهيم حل شود. تا آن هدفي

Page 161: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

گريزي به اشرف در صحاري عراق

151

كه مي خواهيم حاصل شود. واال به جايي نخواهيم رسيد.

اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه استبداد مذهبياگر كسي واقعا مي خواهد ديكتاتوري واليت فقيه در كار نباشد و سرنگون شود. اين امر

هم البد اصولي دارد كه بايد آن را كشف كند. اصولي كه دلبخواه من و شما نيست. دريابد را كار اين براي قانونمند و الزم و ضروري روش و مشي بايد يك طرف از كه همان استراتژي و تاكتيك است. به شرط اين كه قانونمند و بر اساس خصايص و كاركردها و روابط ضروري ناشي از ماهيت نظام واليت فقيه باشد كه در اين مورد بعدا

بحث خواهيم كرد. از طرف ديگر كسي كه واقعا مي خواهد ديكتاتوري ديني در كار نباشد بايد ديد كه خودش با ساير نيروها، چه رابطه يي برقرار مي كند )اعم از مثبت يا منفي( و چه تنظيمهايي را نيروها و همبستگي اصل وحدت به اين جاست كه به مقصود مي بيند. وافي و كافي اين نيروها متفرق باشند، عليه رژيم واليت فقيه مي رسيم. در حاليكه رژيم مي خواهد با يكديگر سرشاخ شوند و يكديگر را نفي كنند تا خودش اثبات شود، به عكس، اصل وحدت و همبستگي نيروها ايجاب مي كند كه نيروهاي جبهه خلق با هم يكي شده و

عليه رژيم يكديگر را تقويت كنند تا اين رژيم نفي شود. اين مي خواهد كه كرد تصور را گروهي يا فرد مي توان چگونه بگوييد، من به حاال رژيم نباشد، آزادي و دموكراسي مي خواهد، اما در عين حال، با اشرف و مجاهدانش يا با شوراي ملي مقاومت ايران خصومت و عناد مي ورزد و آنها را به سود رژيم تخطئه و تضعيف مي كند و به درجه يي از درجات، سركوب و كشتار و محاصره آنها را، خواه و ناخواه، موجه مي نمايد و به لحاظ سياسي راه را براي رژيم هموار مي كند. آن هم در شرايطي كه مي بيند از سراسر جهان چه از بابت انساني و حقوقي و چه از بابت سياسي

به حمايت از اشرف و اشرفيان برخاسته اند. اين جا ديگر دست رو مي شود و در فقدان اين »رابطه« ضروري، معلوم مي شود كه طرف مربوطه سوداي ديگري در سر دارد واال حتي اگر با سرتاپاي مجاهدين و مقاومت ايران هم مخالف مي بود و هزار و يك انتقاد هم مي داشت، دست كم تا وقتي كه آنها در حال

Page 162: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

152

براي پيشه مي نمود و استبداد مذهبي هستند، عدم خصومت و عدم تعرض با جنگ نابودي اشرف، گلو پاره و قلم فرسوده نمي كرد.

برابر در داشته باشند، كه هم ايرادي هر خلق مجاهدين كه است اين نه مگر آخر يكي از وحشيانه ترين سركوبيهاي تاريخ بشري، عظيم ترين و شكوهمندترين مقاومت سازمانيافته تمامي طول تاريخ ايران را عرضه كرده و در برابر استبداد ديني ايستاده اند. آخر مگر نه اين است كه شوراي ملي مقاومت ايران، هر ايرادي هم كه داشته باشد، نزديك به 29سال است كه تنها جايگزين و آلترناتيو جدي را در برابر رژيم واليت فقيه

عرضه و حفظ و نگاهباني كرده است؟

ارائه جايگزين، مرحله عالي تكامل وحدت و همبستگي نيروها

بحث ما فعال در مراحل اوليه بود. اما اگر به تكامل وحدت و همبستگي نيروها بينديشيم، سرانجام شما بايد به جاي آن چه مي خواهيد نفي و سرنگون كنيد، ما به ازاي آن را اثبات و سرپا كنيد. در ديالكتيك سياسي و اجتماعي هم تز و آنتي تز يعني اثبات و نفي الزم و ملزوم يكديگر هستند.

در انقالب ضدسلطنتي مردم مي دانستند كه چه نمي خواهند اما به وضوح روشن نبود كه چه مي خواهند. در اثر سركوبگري شاه و از دورخارج شدن نيروهاي اصالح طلب ملي يا رفرميست به دنبال »انقالب سفيد« و يكپايه شدن رژيم شاه از يك رژيم بورژوا ـ مالك به يك رژيم يكدست سرمايه داري وابسته، در اثر سركوب و سربريدن نيروهاي انقالبي كودتاي به خاطر ايران خلق مجاهدين سازمان متالشي شدن اثر در به خصوص و اپورتونيستي)در سال)135(، سرانجام خميني خالء را پركرد كه بحث جداگانه يي است. در يك كالم ارتجاع رهبري انقالب را ربود و بعد حق حاكميت مردم را به واليت فقيه

يعني حاكميت آخوندهاي فوق ارتجاعي هم جنس خودش، تبديل كرد. حاال 31سال گذشته و مردم بايد اين بار بدانند كه چه مي خواهند؟ منظورم فرد يا شخص نيست.

منظورم جايگزين مشخص با برنامه مشخص است به شرط اين كه انشانويسي و لفاظي نباشد. با كه است 29سال به نزديك و كرده ايم پيشنهاد را ايران مقاومت ملي شوراي ما همسنگران شورايي، با همه مشكالت و ورود و خروجهايش، با تالشي فوق سنگين،

Page 163: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

گريزي به اشرف در صحاري عراق

153

محكم به آن چسبيده ايم و حفاظت و نگهباني از آن را در سخت ترين ساليان، تماما مرهون و مديون مريم در جايگاه رئيس جمهور منتخب همين شورا براي دوران انتقال حاكميت به مردم ايران هستيم. ضرورت جايگزين سياسي، عالوه بر نفي و اثباتي كه گفتم، در اين است كه شهيدان و رزمندگان و فعاالن اين مقاومت بدانند كه براي چه چيز

و كدام جايگزين و كدام برنامه و چه هدفهايي مبارزه و مجاهدت مي كنند. به مي خواهم اين جا در كه سلطنتي رژيم سرنگوني آستانه در خميني به برمي گردم تفاوت خميني آن روز با موسوي امروز دقت كنيد: خميني حتي از موضع فرصت طلبانه، پس از اين كه بوي سقوط رژيم شاه را استشمام كرد، تفاوتش با موسوي امروز، اين بود كه صريح و روشن مي گفت: شاه بايد برود! حتي بختيار را هم نپذيرفت. يعني يك تنه جايگزين و آلترناتيو به عنوان داشت، كه سياسي سابقه و مذهبي نفوذ با را خودش برود! بايد برود! خامنه اي بايد ولي فقيه امروز مي گفت: جاانداخت. كاش موسوي هم و اصل واليت فقيه ملغي و منتفي است! اما افسوس كه به خصوص آنچه بعد از قيام عاشورا ديديم عكس اين بود. تنزل و تنازل بود و نه پيشرفت و پيشروي. اين بحث را

هم مي گذارم براي بعد. پس حرف اين است كه باالخره در اوج وحدت و همبستگي نيروها، خواه و ناخواه بايد يك جايگزين سياسي يا آلترناتيو عرضه كرد كه در نقش »جبهه واحد« عمل كند. توجه كنيد كه اين جايگزين و آلترناتيو، فقط براي مرحله بعد از سرنگوني رژيم واليت فقيه مرحله در همين و براي سرنگوني آن، از آن و ضروري تر از قبل نيست. خير، الزم

سرنگوني استبداد مذهبي الزم است تا بتواند قيام و سرنگوني را به سرانجام برساند. سعي مي كنم منظورم را دقيقا براي همين مرحله تغيير رژيم و تحقق سرنگوني، با يك

مقايسه بين خميني و موسوي ساده تر و روشنتر بگويم: اگر يادتان باشد دو روز بعد از قيام عاشورا، در پيام 8دي، قدم بعدي خامنه اي را با همه

هموطنان در ميان گذاشتم و گفتم: »متهم كردن آقاي موسوي به اين كه راه مجاهدين را مي رود كذب محض و زمينه سازي براي ارعاب و اسكات و يا دستگيري است« و »باند خامنه اي و شركا به غايت تالش مي كنند كروبي تأييد يا شراكت در سركوب آنها را متقاعد كنند كه به شرط و موسوي و اطرافيان و نظاير

Page 164: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

154

مجاهدين و مقاومت ايران و موضعگيري عليه آنها، از تيغ آخته واليت در امان خواهند بود. و همسفري به قدم، به قدم را آنها ارتجاع مجلس رئيس الريجاني مانند مي كنند تالش

هم سفرگي مجدد در همين راستا بكشانند«. استدالل من در آن پيام اين بود كه موسوي خودش به صراحت اذعان كرده است كه هدفش از شركت در انتخابات بازگرداندن »عقالنيت ديني به فضاي مديريت کشور« در چارچوب آن هم اداري، نداشته و هدف به عبارت ديگر هدف سياسي است. بوده »عقالنيت ديني« داشته است. اگر درست فهميده باشم منظور اين است كه مديريت نبوده او پسند مورد احمدي نژاد ترمز و بي دنده و و حركات مضحك پلتاق و شلتاق

است. اگر سخنراني رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران را در 30خرداد امسال خوانده باشيد، در فرداي انتخابات رژيم گفت كه در مناظره هاي انتخاباتي، همه شركت كنندگان »به دقت مراقب خطوط قرمز رژيم بودند كه مبادا ذره يي از آنها عدول كنند… به همين

دليل در مناظره ها هم: هيچ كس! حتي براي يكبار از حاكميت مردم و تعارض ماهوي آن با واليت فقيه صحبت

نكرد و قانون اساسي و سلطنت مطلقه فقيه را زير سؤال نبرد! هيچ كس، حتي براي يكبار از آزادي و اين كه مردم ايران، تشنه آزادي هستند حرفي

نزد. هيچ كس، حتي براي يك بار از اين كه در اين رژيم و قانون اساسي آن، زنان حق رهبري

و رياست و قضاوت ندارند، و از نابرابري و تبعيض جنسي رنج مي برند صحبت نكرد، از قتل عام زندانيان سياسي و اعدام شدگان در اين رژيم حرفي نزد.

هيچ كس! حتي براي يك بار به قانون ضدانساني قصاص و سنگسار و دست وپا بريدن و اعدام 150زنداني سياسي در )سال اخير تحت عنوان محارب و مفسد اعتراض نكرد« و

»اين آغاز پايان رژيم واليت فقيه است«. حاال سؤال اين است كه آيا به راستي اين موسوي مي تواند، سري براي تغيير و سرنگوني اين رژيم يا حتي استحاله و اصالح آن باشد كه الزمه اش پس زدن خامنه اي است؟ كاش اينطور بود كه در اين صورت كار ما آسانتر و بارمان سبكتر مي شد. اما واقعيتها، هميشه

Page 165: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

گريزي به اشرف در صحاري عراق

155

سرسخت تر از خواستهاي ساده گزينانه من و شماست. حاال قضاوت كنيد كه در چنين وضعيتي كه مردم قيام كرده اند تا استبداد مذهبي را پايين بكشند، زدن زيرآب اشرف و مجاهدين و شوراي ملي مقاومت تا كجا در خدمت

واليت فقيه است. خميني اقال در مرحله سقوط شاه، هركار كه كردند حاضرنشد برچسب »ماركسيست-اسالمي« عليه مجاهدين را تاييد كند و آن را در مصاحبه با لوموند در پاريس قويا رد كرد. حواسش جمع بود كه اگر پاي چنين چيزي بيايد، بازنده خود اوست. خودش هم كه بعدها به زبان اشهدش گفت كه چند سال قبل از اين كه به پاريس برود، يعني از نجف با مجاهدين عناد داشته و آنها را يهودي دوآتشه تر از مسلمان، مي دانسته و با مبارزه

مسلحانه آنها هم از اساس مخالف بوده است. در عين حال در آن زمان دم فروبست. مقبول تا كرد محكوم را »تروريسم« علنا كه سنجابي دكتر برخالف حتي خميني آمريكاييها واقع شود، هرگز در آن روزگار مرتكب چنين اشتباهي نشد. به خاطر منافع خودش هم كه شده، نه فقط تا سقوط شاه با ما تضاد كار نكرد بلكه به طرق مختلف درصدد جذب ما بود. با وجود اين كه يك جزوه دروني مجاهدين در زندان اوين در اثر اشتباه و تصادف در همان سال57 به دست آخوندها و شخص رفسنجاني افتاده بود كه در آن خصوصيات ارتجاعي خميني را رديف كرده بوديم. آنها هم بدون شك با هرچه غليظ تر كردن آن چه در اين جزوه بود، آن را قبل و بعد از آزاديشان از زندان به خميني

رسانده بودند. اما خميني حواسش جمع تر از اين چيزها بود. به عنوان مثال: در فاصله اول تا دهم بهمن357) يعني از فرداي روزي كه ما از زندان آزاد شديم تا دو روز قبل از ورود خميني به تهران، تقريبا هر روز احمد خميني با من از پاريس تماس تلفني داشت و از قول خود خميني هم براي مجاهدين دست تكان مي داد. يكبار به صراحت در همان روزهاي اول كه هنوز اوضاع تعيين تكليف نبود به من گفت اگر شما تابلو بزنيد و مجاهدين را علني كنيد، يك ميليون جوان در تهران و شهرستانها مي آيند و ثبت نام مي كنند. يكبار هم تماس گرفت و گفت آقا تأكيد كرده اند كه مي خواهند در موقع ورود به تهران حفاظتشان با مجاهدين باشد و شما براي اين

موضوع حتما آقاي بهشتي را ببينيد، بقيه اش را در تلفن نمي توانم بگويم…

Page 166: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

156

روز بعد من به ديدن بهشتي رفتم. آن قدر گرم گرفت كه حد نداشت و گفت از پاريس به ما هم ابالغ شده كه مجاهدين بايد حفاظت ايشان را به عهده بگيرند و ما را براي جانب از خياباني سردار داد. احاله امام« استقبال »كميته به كار اين اجرايي ترتيبات مجاهدين به اين كميته رفت و مخاطب او هم هاشم صباغيان و جمعي از آخوندها بودند. وقتي موسي از آن مالقات برگشت، ديدم كه بسيار عصباني است. در حالي كه ساليان سال

در زندان از نزديك ديده بودم كه تا كجا خويشتنداري مي كند. به طعنه گفتم: چه شده، نتوانستي خودت را كنترل كني؟!

گفت: اصال با اينها نمي شود كار كرد. انگار منطق و زبان آدميزاد ندارند و هرچه برايشان از حفاظت و نكات آن و شرايط خودمان گفتم، زيربار نمي رفتند…

با توضيحات موسي براي من و ساير برادرانمان روشن شد كه اين كار عملي نيست و قبل از هرچيز حاال كه خود خميني هم چنين چيزي را خواسته، البد عده ديگري از اساس مخالف

هستند يا هم كه خودش پشيمان شده است. 29سال بعد، در بهمن1386 در خاطرات ناطق نوري، چنين خواندم:

»در نوفل لوشاتو برنامه ريزي كرده بودند كه اداره مراسم به دست مجاهدين خلق باشد و آنها امام خيرمقدم بگويند به نيز باشند و مادر رضايي و پدر ناصر صادق و حنيف نژاد تريبون دار و صحبت كنند. وقتي از اين برنامه خبردار شديم در تلفنخانه مدرسه رفاه، آقاي مطهري و كروبي و انواري و معاديخواه و بنده جمع شديم. همه عصباني بوديم كه اگر فردا اينها بهشت زهرا بيايند و تريبون دست اينها بيفتد چه مي شود؟ آقاي كروبي تلفن زد به احمدآقا در پاريس و با احمد آقا با عصبانيت صحبت كرد و نسبت به اين كار اعتراض كرد و تلفن را با عصبانيت پرت كرد و قهر كرد. سپس آقاي معاديخواه گوشي تلفن را برداشت و با حاج احمدآقا صحبت كرد. ايشان هم عصباني شد و گوشي را زمين زد. توي اينها تنها كسي كه عصباني نمي شد، بنده بودم. گوشي را برداشتم و يك خرده صحبت كردم كه اگر اينها بخواهند با آن سوابق و اعالن مواضع داخل زندانشان، اداره امور را بگيرند، ديگر نمي شود جلو آنها را گرفت. در همين لحظه، آقاي مطهري فرمود: »تلفن را به من بده« ايشان تلفن را گرفت و با عصبانيت)عالمت عصبانيت مرحوم مطهري حركت زياد سر ايشان بود( به حاج احمدآقا گفت: »آقاي حاج احمدآقا اين كه من مي گويم ضبط كن و ببر به آقا بده«. احمدآقا گويا به ايشان گفته بود ما داريم حركت

Page 167: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

گريزي به اشرف در صحاري عراق

157

مي كنيم. امام هم راه افتاده و سوار ماشين شده است. مرحوم مطهري گفت: »من نمي دانم، اين جمله يي را كه من مي گويم را به امام بگو«. احمدآقا گفت: »چيست؟« گفت: »به امام بگو مطهري مي گويد اگر فردا شما بياييد و تريبون بهشت زهرا دست مجاهدين خلق باشد، من ديگر با شما كاري نخواهم داشت«. تا اين جمالت را شهيد مطهري گفت، حاج احمدآقا جا خورد و ايشان خطاب به مرحوم مطهري گفت: »آقا هركاري شما كرديد قبول است. فردا تريبون را خود شما اداره كنيد«. بعد از اين ماجرا تمام بساط مجاهدين خلق را به هم ريختيم تريبون گردانندگان جزو معاديخواه و بادامچيان آقاي و گرفتيم آنان دست از را تريبون و شدند و آقاي مرتضايي فر هم قرارشد شعار بدهد. من جزو برنامة آن جا نبودم و بعدا در آن جا

قرارگرفتم«)خبرگزاري فارس )1بهمن86(. واضح است كه خميني به مقتضاي زمان و مصلحت خودش، در پاريس كه بود، مي خواست هرطورشده مجاهدين را حتي به عنوان وزنه تعادل در برابر ساير آخوندها به سود خودش

باشد. داشته اخيرا هم در جايي خواندم كه يكي ديگر از نزديكان خميني گفته است كه در آن روزگار: آقا، در پاريس مصلحت را در اين ديدند، اوال ـ به جاي حكومت اسالمي كه سابق بر اين مي گفتند، بگويند ما جمهوري اسالمي مي خواهيم. ثانياـ كاري بكنند كه مقبول جوانهاي دانشگاهي باشد

و جذب شوند)نقل به مضمون(.

Page 168: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 169: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل پنجم

همسويياصالح طلبان واقعيبا مقاومت

Page 170: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 171: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

161

استحاله طلبان قالبي معيار تشخيص مورد در فروردين سال1378 در بيانيه شورا در واقعي اصالح و رفرم تجارب جهاني، بر همه »بنا كه ديديم واقعي اصالح طلبان از در هماهنگي با اپوزيسيون انقالبي و با تكيه به اين نيرو صورت مي گيرد. رفرميست واقعي، در مبارزه عليه استبداد مذهبي، با شوراي ملي مقاومت همسوست. وگرنه ادعاي اصالح طلبي، گشايش يا طلب »جامعه مدني« حرفي پوچ و ادعايي ميان تهي خواهد

بود«)1). حاال مي خواهم به موازات بحث اشرف و مجاهدين و تنظيم رژيم و ضدرژيم با آنها، يك نمونه از نحوه برخورد مهندس بازرگان با مجاهدين را بگويم. اما مقايسه بين بازرگان و

موسوي را به عهده خودتان مي گذارم: با وجود اين كه در سال57 و 58، ما همه اختالفهايمان را با بازرگان علنا مي گفتيم و مي نوشتيم، با وجود اين كه او بعد از عزل از نخست وزيري، بسيار تحت فشار خميني بود، در عين حال در دور دوم انتخابات مجلس به صراحت از من حمايت كرد و براي خودش

دردسر زيادي هم خريد. قبل از اين كه موضوع را شرح بدهم، بايد اين نكته را خاطرنشان كنم كه وقتي بازرگان روي كار آمد، در همان اسفند57 من به طور علني، انتقادهاي صريح و جدي را عليه سياستهاي دولت او عنوان كردم كه روز بعد تيتر اول مطبوعات آن زمان هم شد. چندي

1- نشريه مجاهد شماره 436 به تاريخ31 فروردين1378 قطعنامه شوراي ملي مقاومت ايران

Page 172: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 173: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

همسويي اصالح طلبان واقعي با مقاومت

163

تند اين قدر گله گزاري كرد كه چرا داشتم، ديدار دفتر نخست وزيري در او با بعد كه به دولت من حمله كرديد؟ برايش شرح دادم ما كه مواضع خودمان را گفتيم، اما اگر شما عنايت مي كرديد از قضا به بهترين صورت مي توانستيد، از حمله و انتقادي كه از موضع چپ به دولتتان كردم، در برابر »علما« بهره برداري كنيد. بعد هم مثال مصدق و هندرسون و هريمن را زدم كه وقتي از آمريكا آمدند و او را براي گرفتن امتياز نفت تحت فشار گذاشتند، موضع گيريهاي جناح چپ جبهه ملي و از جمله سرمقاله هاي دكتر

فاطمي در باختر امروز را جلو آنها گذاشت، تا زياده خواهي آنها را مهار كند… وقتي اين مثال را براي بازرگان زدم، به فكر فرورفت و بعد از چند لحظه گفت، درست

مي گوييد ولي كاش قبلش اين را به من گفته بوديد… زمان در ملي شوراي مجلس انتخابات نخستين دوم و اول دور به برمي گردم حاال

خميني و مواضع بازرگان: انتخاباتي گروه آزادي نهضت و بازرگان ملي، شوراي مجلس انتخابات اول دور در خودشان را داشتند و تعدادي از آنها هم در همان دور اول وارد مجلس شدند. خميني در

حد مجلس )و نه دولت) مي خواست آنها را داشته باشد. حدس مي زنم كه بازرگان در دور اول يقين داشت كه ما هم وارد مجلس خواهيم شد و در آن جا مي تواند همان جبهه مورد نظرش را)كه قبال گفتم) با شراكت ما تشكيل بدهد. سرمقاله هاي آن روزگار حزب خميني)جمهوري اسالمي) را اگر ببينيد با وحشت و نگراني بسيار اين ارزيابي را ارائه مي دادند كه بين 80تا120 كرسي مجلس را ممكن است مجاهدين ببرند. نمي دانستند كه خميني شخصا نخواهد گذاشت، حتي پاي يك مجاهد هم به مجلس برسد! اما بازرگان وقتي كه ديد در دور اول، مجاهدين عمدتا حذف شدند و چند ده نفر هم مثل خود من به دور دوم رفتند، بايد شوكه شده باشد. وزنه كم دست ملي شوراي مجلس در مجاهدين حضور كه مي فهميد خوب چون تعادلي براي افسارزدن به نفرات خميني خواهد بود. از طرف ديگر حمايتهاي اجتماعي و سياسي از مجاهدين براي اين كه الاقل چند نفر از آنها به مجلس راه پيدا كنند خيلي

باال گرفته بود. در روز 16ارديبهشت59 چند روز مانده به دور دوم انتخابات، در حالي كه خميني در اين

Page 174: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

164

فاصله دانشگاهها را تحت عنوان »انقالب فرهنگي« سركوب كرده و بسته بود، بازرگان با اعالم حمايت علني از من همه را غافلگير كرد:

»بسمه تعالي خواهران و برادران همشهري تهران و حومه. در اين موقع كه ملت شرافتمند و قهرمان عزيز براي دور دوم انتخابات به پاي صندوقها مي روند، براي تامين وحدت و حقوق گروههاي اقليت اميدواريم آقاي “مسعود رجوي“ كه معرف جناح پرشوري از جوانان با ايمان مي باشد نيز به مجلس راه يافته، موفق به همكاري صادقانه با گروههاي با حسن نيت و در خدمت به خدا و

خلق بشود. 1359/2/16 – مهدي بازرگان«به اين ترتيب، در صحنه سياسي چيزي ورق خورد و با حمايت بازرگان از كانديداي مجاهدين، خميني و حزبش در قبال مجاهدين در انزواي كامل قرار گرفتند چون اغلب جريانات و گروههاي سياسي، به طور يكدست از ما حمايت كرده بودند و بازرگان آخرين و مهمترين وزنه يي بود كه در اين رابطه وارد شد و آرايش سياسي ما را در برابر خميني

كامل كرد. اما اشتباه دردناك بازرگان كه به قول خودش از سنخ تن دادن به »حيات خفيف و خا ئنانه« بود در سال1364 با كانديداتوري در انتخابات رياست جمهوري صورت گرفت. از پيش روشن بود كه خميني دوباره خامنه اي را به همين منصب خواهد گماشت و اصوال روزگار اين قبيل مانورها سپري شده است. خميني از اوايل خرداد تا روز 7مرداد1364، به مدت دو ماه بازرگان را در جريان انتخابات رياست جمهوري رژيمش بازي داد. به اين وسيله هم بازرگان را در برابر مقاومت قرار داد تا به آن برچسب »تخريب و ترور« بزند، هم تنور انتخابات را گرم كند، هم دهان استحاله طلبان داخلي و بين المللي را عليه ما آب اپوزيسيون را متزلزل كند. شوراي ملي مقاومت نيروهاي بيندازد و هم صفوف ديگر

سفت و سخت ايستاد و در بيانيه11تير1364 خود اعالم كرد: اين بزك كردن از بازرگان صرفنظر نامزدشدن لمس قابل و عملي عيني، نتيجه »نخستين نامزدي به انحاء مختلف، تائيد مشروعيت نظام ضدمردمي و ضدملي خميني در تماميت آن است كه خيانت به عاليترين مصالح مردم ايران و آرمانهاي آزاديخواهانه طلبانه آنها محسوب

Page 175: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

همسويي اصالح طلبان واقعي با مقاومت

165

مي شود«. هم چنان كه شورا در بيانيه خود خاطرنشان كرده بود، بازرگان براي اين كه كانديداتوري او رد نشود و مقبول خميني واقع شود، با برچسب»تخريب و ترور«، از كيسه مقاومت ايران و رنج و خون بيكران مردم ايران، به خميني پرداخت كرد. اما در روز7مرداد1364 ناگهان شوراي نگهبان ارتجاع به دستور خميني بازرگان را حذف كرد. يعني نخست وزير دولت »امام زمان« را هم كه خود خميني به آن عنوان داده بود، داراي شرايط الزم،

محسوب نكرد. ساعتي بعد من ضمن يك اطالعيه از آقاي بازرگان خواستم كه: »اميدوارم كه باندازه كافي درس گرفته باشند و به مردم بپيوندند و به جاي پشت كردن

به مقاومت، به خميني پشت كنند. به جالدان و شكنجه گران او پشت كنند«.

آخرين فرصتيك ماه ونيم بعد، بازرگان به خارج كشور آمد. من فرصت را مغتنم شمردم. به داليل متعدد بسيار دوست داشتم و عالقمند بودم كه ديگر به نزد خميني بازنگردد و در كنار ما باشد. عالوه بر داليل سياسي، آخر او از »نياكان« سياسي و ايدئولوژيك خودمان در دهه40 بود و مجاهدين از سال42 به بعد از او جدا شدند. جدا دوست داشتم كه »راه طي ناشده« عمر خود را دور از خميني و رژيمش، جداي از خميني و رژيمش و بدناميهاي آن بگذراند. جدا خواهان عاقبت به خيرشدن و موضعگيريها و طنز جانانه او عليه خميني و رژيمش بودم. تقريبا تمام كتابهاي او را خوانده بودم. وقتي در زندان شاه بود جزوه يي نوشت با عنوان »اسالم مكتب مولد و مبارز« كه اوج سياسي او بود. در تاريخ معاصر ايران نخستين پرچمدار و روشنفكري است كه رابطه علم و اسالم را دوباره كشف نمود، و به همين دليل نيز مدتها ملعون و منفور بسياري از حوزه نشينان واقع شد. هرچند كه هيچ گاه از علوم طبيعي فراتر نرفت و به علوم اجتماعي كه رسالت گفته ام، و نوشته قبال هم در هرحال هم چنان كه اما نبرد. راه بود، اخص مجاهدين بوديم. در او مديون به اين لحاظ از نبود و از نظر ما چيز كمي او افتخار پيشگامي سالهاي 46 تا50 در سازمان مجاهدين كتاب »راه طي شده« او را ـ كه در سال1327 جواب و سؤال دور سه و مي خوانديم اجتماعي اش قسمت استثناي به ـ بود نوشته

Page 176: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

166

داشت. من پاراگراف دوم صفحه 96 »راه طي شده« را دهها و دهها بار ضمن بحثهاي ايدئولوژيك خوانده بودم و تقريبا حفظ بودم. زير نظر حنيف بنيانگذار آن سه دور سؤال و بودم نوشته و دو و سه مي گفتيم، خودم زمان هم مرحله يك آن را كه و جواب وقتي كه حنيف شهيد به بازرگان ـ پس از آزادي بازرگان از زندان ـ نشان داده بود، خودش هم تعجب كرده بود كه چه كارهايي بر روي كتابش صورت گرفته است. بعد كه ما از زندان آزاد شديم، و او در خانه رضاييهاي شهيد به ديدنمان آمد، با يكديگر به اتاق خصوصي رفتيم. من بعدها فهميدم كه او براي تشكيل دولتش در حال تست به من نداريد، و مخفي كاري نيست رژيم شاه ديگر پرسيد حاال كه است. بوده من بگوييد كه سؤال و جوابهاي راه طي شده را در سازمان چه كسي نوشته بود؟ گفتم: من كه االن در خدمتتان هستم… بعد هم وقتي كه به مجموعه آثار و كتابهايش و مفاد آنها اشاره كردم تعجب كرد. با اين همه پس از عزل از نخست وزيري كه آخرين بار در مرداد59 به ديدنمان آمد و مي خواستيم شكايتهايمان از خميني را با او در ميان بگذاريم و درد دل كنيم، ماه رمضان و نزديك غروب بود. پرسيد، روزه ايد؟ گفتم, بله. گفت تا افطار مي نشينم. يك خرما بخوريد، افطار شما را ببينم بعد بروم… گفتم آقاي كه خودم بدهم علما شهادت و امام پيش علتش چيست؟ گفت مي خواهم مهندس ديدم كه روزه است و افطار كرد! به شوخي گفتم آقاي مهندس اگر اين طوري چيزي حل مي شود، ما هر روز در خدمتيم و روزه مي گيريم و شما موقع افطار ما را هر كجا خواستيد ببريد تا معاينه و چك كنند بعد افطار مي كنيم، تا ببينيم مشكل حل مي شود؟

و آيا مشكل در نماز و روزه و خدا و نبوت است؟! آلمان آمد من معطل نكردم. چون هيچ بازرگان به وقتي در شهريور 1364 مهندس مهندس با كه را صدر شهرزاد مجاهدمان خواهر شخصا نداشتيم، او به دسترسي بازرگان آشنايي ديرينه خانوادگي داشتند توجيه كردم و نامه را به دست او سپردم تا به آلمان برود و هرطور شده مهندس را پيدا كند و آن را همراه با يك نسخه از ليست شهيدان، از جانب من به او تقديم كند. اين كار انجام شد، اما دريغ و افسوس كه 3روز بعد از دريافت نامه از آلمان به تهران بازگشت. نامه را عينا از روي نشريه مجاهد به

تاريخ 18مهر1364 مي خوانم:

Page 177: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

همسويي اصالح طلبان واقعي با مقاومت

167

»بسم الرحمن الرحيم25/شهريور/64

آقاي مهندس بازرگان، فهرست شهدا را مالحظه كرديد؟ آيا شراكت در چنين رژيم ضدبشري و خون آشامي كافي نيست؟ فكر مي كنم به خوبي مي دانيد كه خميني دجال از قبل شراكت امثال شما و اين كه هنوز هم حاضر به بريدن از رژيم او نيستيد، تا كجا در ادامه كشتار و جنايت دست بازتر پيدا مي كند. آيا آن همه سخن گفتن از “اسالم“ و داعيه “آزادي“ همين است؟ راستي چرا خميني كه اين همه شكنجه و اعدام مي كند در مقابل شماـ حتي براي همين سفرتان به خارجه ـ منعطف است؟ براي آخرين بار از موضع نصيحت و خيرخواهي به شما مي گويم و از شما مي خواهم كه بياييد و در اين سن و سال به حكم “اختيار“ وجه مثبت و مردمي و تكاملي “ذره بي انتها“ي وجود خود را نيز به اثبات رسانده و بخش

“طي ناشده ي راه“ عمر را با نام نيك و دوري كامل العيار از ننگ رژيم خميني به سر بريد… مشخصا پيشنهاد مي كنم ديگر به نزد خميني و تحت سلطه ننگين او برنگرديد. سياست تبعيد و مهاجرت پيش بگيريد. همه وسايل را هم بدون كمترين چشمداشت سياسي برايتان شخصا تضمين مي كنم. به ياد داشته باشيد كه اگر تا ديروز مي توانستيد عذر و بهانه يي نزد خلق و خالق داشته باشيد كه تحت شرايط خفقان و به واسطه كهولت سن درمانده و معذور بوده ايد، حال كه به خارجه آمده ايد ديگر هيچ عذر و بهانه يي از شما پذيرفته نخواهد بود. به خصوص كه من از سوي مجاهدين و به ويژه از سوي خانواده شهدا اعالم مي كنم كه اگر نزد خميني و تحت حاكميت او برنگرديد و باز هم با حضور در درون رژيم او ـ كه صدبار تبهكارتر از رژيم شاه است ـ دست او را بر جان و مال و نواميس ما و ساير خلق اهلل بازتر نسازيد؛ حفظ حرمت و تأمين معيشت جنابعالي و هر تعداد از همراهـانتان

علي الـدوام برعهده ما خواهد بود. آقاي مهندس بازرگان

يادتان هست كه بيست سال پيش مجاهدين از شما جدا شدند. ما بدخواه كسي نيستيم و به حكم خدا و قرآن به وظيفه تاريخي خود كه قيام به عدل و قسط و احراز آزادي و حاكميت ملي است قيام كرده ايم. يك نكته آخرين را هم مي گويم و درمي گذرم و ديدار را به قيامت احالت مي دهم. نكته كه

حقا همانا “شرط بالغ“ است، اين است: فرصت بيرون آمدن جغرافيايي از زير علم خميني هر روز فراهم نمي شود؛ هيهات كه يك روز افسوس

Page 178: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

168

نخوريد كه چرا امروز فرصت گريز از ظلمات خميني را از دست داديد. والسالم علي من اتبع الهديبا ايقان به سرنگوني تام و تمام رژيم ضدبشري خميني و تمامي دارودسته هاي ضد مردمي آزادي و حاكميت استقرار صلح و ايران و پيروزي مردم و مقاومت به ايمان با و رژيمش

مردمي و استقالل ملي مسعود رجوي

25/شهريور/1364« سرنوشت

ايران تحت سلطه رژيم از »حيات خفيف و خائنانه« در بازرگان بعد وقتي كه سالها خميني نوشت، بسيار حسرت خوردم و خميني را هزار بار لعنت كردم كه مانند شيطان

مجسم، چگونه كسي مانند بازرگان را هم به بازي گرفت و به اين نقطه رساند. آخرين كتاب بازرگان كه همزمان با درگذشت او در ديماه 1373 منتشر شده، اما بعد از آن اجازه انتشار نيافت، برگرفته از سخنراني او در عيد مبعث سال 1371 است. حكومت آخوندي و عملكرد رژيم واليت فقيه آن چنان او را منزجر و در عين حال در هم فشرده انبيا كه طبق رسالت از دراز صحبت از ساليان است كه پس داغان كرده و و درب نص صريح قرآن براي »اقامه قسط« و سرنگوني ستمگران و بازكردن زنجيرها بوده،

حرفهاي قبلي خود را هم نفي كرده است. مثال مي گويد: »موسي مانند ابراهيم كاري به امپراتوري و قصد سرنگوني فرعون را نداشته«.

»حضرت عيسي كاري به مسائل دنيايي و امپراتوري قيصر وكسري نداشته، صرفا به امور اخالقي و معنوي يا نوعدوستي مي پرداخت«.

»سيدالشهدا حسين بن علي امامي است كه قيام و نهضت و شهادت او را غالبا … به منظور سرنگون كردن يزيد و تأسيس حكومت حق و هدايت و عدالت اسالمي… مي دانند.

در حالي كه اولين حرف و حركت امام حسين… امتناع از بيعت با وليعهدي يزيد بود«. »پيغمبران… عمل و رسالتشان در دو چيز خالصه مي شود: انقالب عظيم فراگير عليه خودمحوري انسانها، براي سوق دادن آنها به سوي آفريدگار جهانها و… اعالم دنياي

آينده جاودان بي نهايت بزرگتر از دنياي فعلي«.

Page 179: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

همسويي اصالح طلبان واقعي با مقاومت

169

باز هم بايد گفت: اي دو صد لعنت بر خميني و خامنه اي باد. بايد گفت: تبت يدا خميني… و مرگ بر اصل واليت فقيه

Page 180: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 181: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 182: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 183: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل ششم

قيام و انقالب

Page 184: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 185: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

175

»قيام« را خروج جمعي توده مردم براي انهدام دستگاههاي حاكميت در شرايطي كه ديگر حاضر به تحمل ظلم و ستم نيستند، تعريف مي كنند. خصوصيت ويژه قيام حالت شورش و عصيان است. در اين حالت توده ها حداكثر تفوق روحي را با حداكثر تهور و آمادگي در هم مي آميزند. براي دادن همه گونه قرباني، بدون هراس از مرگ آماده اند و تا از بين بردن شبكه پليسي و نظامي دشمن از پا نمي نشينند. طبق تجربه هاي تاريخي، قيامهاي توده يي در قله و نوك پيكان خود با شعار »مرگ يا پيروزي« به حسابرسي بالواسطه از جنايتكاران و عناصر خائن روي مي آورند. اگر شرايط عيني براي انقالب مهيا باشد، قيام مي تواند بسته به هدفها و ماهيت دستگاه و عنصر رهبري كننده اش به انقالب اجتماعي بالغ شود. هم چنان كه مي تواند، در يك مسير خود به خودي شيب نزولي طي كند يا حتي مهار و سركوب و خاموش شود. هر قيامي الزاما استمرار ندارد و الزاما به انقالب منجر نمي شود، اما هر انقالب واقعي، قيام يا سلسله يي از قيامها را در خود

دارد. از طريق جامعه تكاملي و »دگرگوني جهش وار خيلي خالصه به طور »انقالب«))) -مردم« توده هاي توسط آن به مربوط روابط و نهادها انهدام و حاكم طبقه سقوط

1- انقالب= برگشتن از حالي به حالي دگرگون شدن/زيروروشدن/ شورش عده يي براي واژگون كردن حكومت موجود و ايجاد حكومتي نو)فرهنگ معين(/»جمعيت بزرگي از مردم كنترل و مهار حكومت

را اغلب با اقدامهاي خشن نفي مي كنند و حكومت خودشان را بنا مي نهند«)فرهنگ كمبريج(.

Page 186: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

176

تعريف مي شود. حكومت كننده ديگر نمي تواند مثل سابق حكومت كند، طلسم حاكميت ديگر از طرف است. مواجه شتابان و گسستگي ريزش و انحالل با و درهم شكسته تنگدستي و نارضايتي و بدبختيهاي جامعه به آن جا رسيده است كه ديگر تحمل پذير نيست و حكومت شوندگان براي تغييرات بنيادين به ميدان مي آيند. اين جاست كه حداكثر پيوستگي در صفوف مردم ايجاد مي شود و پيشروترين قشرها و طبقات مردم در صف

مقدم قرار مي گيرند. رو به رو هستيم كه انقالبي با يك وضعيت عيني ما باشد آماده وقتي چنين شرايطي

خصوصيت ويژه آن، بحرانهاي فراگير و پايان ناپذير در هيأت حاكمه است. اما از اين پس، ديگر همه چيز بسته به عامل ذهني، يعني عنصر هدايت كننده و دستگاه و تشكيالت رهبري كننده است كه سيل خروشان را چگونه و به كجا مي برد؟ اين جا ديگر سؤال اين است كه راننده كيست و به كجا مي برد؟ سمت گيري او به كدام جانب است؟ و و دستگاه و هدايت كننده از عنصر جهت ياب منظور بدهم كه توجه بايد بالدرنگ تشكيالت رهبري كننده، اسم و نام نيست، بلكه راه و رسم است. صورت ظاهر نيست،

بلكه خط مشي عملي و واقعي است. با خط ما نداشتيم. دعواي با عبا و عمامه و شخص خميني، دعوا ما مثال: به عنوان

ارتجاعي حاكميت آخوند زير عنوان »واليت فقيه«، به جاي حاكميت مردم است. با كت و كاله و كراوات شاه و فرد او هم دعوا نداشتيم، دعواي ما با خط ديكتاتوري و

وابستگي بود. حاال هم كه به بحث قيام اشتغال داريم، با هيچ كس در داخل يا خارج رژيم واليت فقيه،

دعوايمان فردي و شخصي و شكلي و ظاهري نيست. صورت مسأله اين است كه كدام عنصر و خط مشي هدايت كننده مي تواند، شر رژيم

واليت فقيه را از سر مردم ايران كم كند. هم چنان كه در بحثهاي قبلي گفتيم، سرنگوني ديكتاتوري واليت فقيه، اصول خود را دارد. از يك طرف بايد مشي و روش الزم براي اين كار را دريافت كه همان استراتژي و تاكتيكي است كه بايد متناسب و مبتني بر قانونمنديهاي اين رژيم باشد و خصايص ويژه رژيم واليت فقيه و »رابطه«هاي ضروري ناشي از ماهيت آن را در نظر بگيرد. از طرف

Page 187: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

177

ديگر مشروط به وحدت و همبستگي نيروها و ارائه آلترناتيو دموكراتيك است. اما قبل از اين كه استراتژي سرنگوني را موضوع بحث و سؤال و جواب قرار بدهيم من را قيام بتوانند او امثال اگر موسوي و با صراحت بگويم كه مي خواهم روشن كنم و به جانب سرنگوني اين رژيم يا اصالح آن هدايت كنند، كه الزمه اش با همان شاخصهايي كه در مورد اصالح طلبان واقعي گفتيم نفي واليت فقيه است، البته كه بايد هژموني و وظيفه اين بپذيريم. خودمان نقطه نظرهاي و مواضع با حفظ را آنها سياسي رهبري ماست و از آن به هيچ وجه رويگردان نيستيم و خجالت هم نمي كشيم و با صداي بلند

هم مي گوييم.

آن چه خجالت دارد اين است كه آنها اهل اين كار نباشند و ما با دنباله روي از »موسويان« و هركس كه به واليت فقيه پايبند است، خاك در چشم قيام و قيام آفرينان بپاشيم و

قيام، سرد و بي روح و خاموش شود. مجاهدين مقطع، يك در كه بود اپورتونيستهايي آن از خجالت هم، شاه زمان در تا سال54، همين واال كردند متالشي به سود خميني تهي ميان نماييهاي با چپ را

رفسنجاني، مي گفت: خميني بدون مجاهدين آب هم نمي تواند بخورد!

خميني و مجاهدينهركدام با انقالب ضدسلطنتي چه كردند؟

گفتم دعوا با خميني، بر سر حاكميت آخوند ارتجاعي به جاي حاكميت مردم بود. از برداشته سر ايران، تاريخ ارتجاعي نيروي مهيب ترين با خميني، راستا همين در او كند. خاكستر و بسوزاند و بميراند را ايران انقالب تا بود آن بر كهن، دورانهاي نيروهاي آزادشده در اين انقالب ضدسلطنتي را يا سر بريد و سركوب كرد يا به تنور و آزادي به جانب را نيروها اين نبود قادر ارتجاعي ماهيت به خاطر او ريخت. جنگ توسعه و پيشرفت اقتصادي و اجتماعي هدايت كند. پس، بايد هر طور شده آنها را به

بند مي كشيد و نابود مي كرد. در چنين وضعيتي، چندميليون ايراني كه در ميان آنها، بسياري از دانشمندان، استادان، متخصصان، كارشناسان، اطبا، هنرمندان و قهرمانان ورزشي هم بودند، ناگزير جالي

Page 188: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

178

وطن كردند و مصيبت آواره شدن در اين سو و آن سوي جهان را به جان خريدند. به راستي بيش از اين نمي شد آن تكان عظيم انقالبي را تا اين حد عقيم و بي بهره كرد و به عقب برد. اگر انقالب و دين و مذهب و اسالم و مسلماني، همين است كه خميني يا خامنه اي

در اين 30سال به ما نشان دادند، نخواستيم، نمي خواهيم و هرگز نخواهيم خواست. حاال اگر از من بپرسيد كه مجاهدين چه كردند؟ در يك كالم مي گويم، انقالب را، نه به معني واژگونه و مجازي آن، بلكه به معني حقيقي آن، با مقاومت و ايستادگي خودشان و با ضرباتي كه از هر سو به اين رژيم زدند، با رزم و رنج و رود خروشان خون شهيدان، با تشكيالت مجاهدين خلق ايران و با برپايي ارتش و جايگزين سياسي، زنده و رويان نگهداشتند و اال مانند حمله مغول، با يك دوران طوالني ازخودبيگانگي مواجه بوديم كه سده هاي متوالي به طول مي انجاميد))) آخر اين همه كشتار و اعدام و شكنجه و دجالگري و ابتذال و ريا و ذبح همه كلمات و ارزشها و رجاله گري كه چيز كمي نيست. همه چيز دروغ و پوچ و واهي مي شود. همه معيارها در هم مي شكند. شرايطي ايجاد مي شود كه حضرت علي)ع) آن را درباره امثال معاويه و يزيد و همين خميني و خامنه اي، چنين

توصيف كرده است: »هيچ خانه گلين و هيچ خيمه پشمينه يي باقي نمي ماند مگر آن كه ستم ايشان وارد آن شده و فساد و تباهكاريشان آن را فراگرفته و سوءرفتارشان اهل آن را پراكنده سازد. آنقدر كه مردم به دو دسته گريان تقسيم مي شوند. يكي به خاطر وضعيتش در دنيا مي گريد و گرينده يي به خاطر

دين و مرامش. خدمتگزاري براي آنان، هم چون رابطه برده با ارباب است كه در حضور ارباب، اطاعتش مي كند،

و در غياب او به بدگويي مي پردازد. در چنين حكومتي، برترين شما در تحمل رنج و سختي، كسي است كه بيشترين حسن ظن و اميد را به خدا دارد. پس اگر خدا عافيت عنايت كرد، به ديده منت داريد، و اگر دچار حادثه

است)از616هـ .ق(، ويرانگري مثال باالترين ايران فرهنگ و تاريخ در که مغولها حمله در -2گرجستان، ايران، سراسر مغولها شد. ويران طوس و نيشابور ازجمله ايران شهرهاي بزرگترين پانصدساله خالفت و گرفتند را امروز( بين النهرين)عراق و امروز( صغير)تركيه آسياي ارمنستان،

عباسيان را هم برانداختند. سلسله ايلخانان مغول بيش از150سال)تا657هـ.ق( در ايران حاكم بود.

Page 189: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

179

شديد، صبر پيشه كنيد كه عاقبت از آن پرهيزكاران است«)3). بله در چنين شرايطي، اگر با بيشترين اميد به خدا و خلق، رنج و سختي را تحمل كنيم، اگر صبر و شكيبايي انقالبي پيشه كنيم، اگر با مرزبنديهاي قاطع و روشن نسبت به چنين حكومتي پرهيزكار بمانيم، بدون شك پيروزي و رستگاري از آن ماست و دشمن

قهار و جبار نمي تواند بر سرنوشت اين خلق و اين ميهن چيره بماند. از اين رو، هم چنان كه در سال375) هم گفتم:

»تكرار مي كنيم و از تكرار آن هرگز خسته نمي شويم كه انقالب بزرگ مردم ايران نه مرده و نه خاكسترشده، بلكه در مقاومت كبير ميهني برضد سارقان آن انقالب مردمي و غاصبان حق

حاكميت ملي و مردمي تداوم و تعميق يافته است«. »تكرار مي كنيم و از تكرارآن هرگز خسته نمي شويم كه مأموريت تاريخي خميني و ارتجاع آخوندي تخريب انقالب ضدسلطنتي بر سر سازندگانش بود، اما نقش تاريخي اين مقاومت و اين شورا، حفظ ثمره خون شهيدان آن انقالب بزرگ و بازسازي همه اميدهاي برحق، ولي پرپرشده مردم ستمديده يي است كه به پاخاستند، سينه را در برابر گلوله ها سپر كردند و ديكتاتوري شاه

را سرنگون كردند«))).

عهد مجاهدين و مقاومت ايرانبراي آزادي خلق و ميهن

اول درسال از روز ايران قبلي گفتم، شوراي ملي مقاومت همان طور كه در بحثهاي از تماما را خود مشروعيت است، كرده اعالم موقت دولت برنامه ماده) در (360مقاومت عليه رژيم ارتجاعي خميني و خونبهاي رشيدترين فرزندان مجاهد و مبارز اين

ميهن كسب مي كند. كمااين كه بالدرنگ در ماده3 تصريح شده است: پس از خلع يد و سلب حاكميت از رژيم 3- »... و حتى ل يبقى بيت مدر و ل وبر إل دخله ظلمهم و نبا به سوء رعيهم و حتى يقوم الباكيان يبكيان باك يبكي لدينه و باك يبكي لدنياه و حتى تكون نصرة أحدكم من أحدهم كنصرة العبد من سيده إذا شهد أطاعه و إذا غاب اغتابه و حتى يكون أعظمكم فيها عناء أحسنكم بالل ظنا فإن أتاكم الل بعافية

فاقبلوا و إن ابتليتم فاصبروا فإن العاقبة للمتقين«)نهج البالغه خطبه97(4- هفته نامه ايران زمين شماره 128به تاريخ 22بهمن 1375، پيام هجدهمين سالگرد انقالب.

Page 190: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

180

ضدخلقي خميني كه حياتي ترين حق مشروع مردم ايران يعني »حق حاكميت مردم« را غصب نموده… مجلس مؤسسان منتخب مردم را از طريق انتخابات آزاد )با هرگونه نظارت و تضمين الزم) براي تعيين نظام قانوني جديد و تدوين قانون اساسي آن دعوت

به كار مي كند. در ماده اول هم گفته شده است مجلس مؤسسان و قانونگذاري ملي حداكثر تا 6ماه پس از سرنگوني رژيم خميني… از طريق انتخابات آزاد، با رأي عمومي، مستقيم، مساوي

و مخفي تشكيل خواهد شد. - پس حرف ما اين بوده و هست كه مشروعيت خود را از مقاومت مي گيريم و در دوراني انتخابات آزاد امكانپذير نيست، منشأء و كه دسترسي به رأي آزادانه مردم و صندوق رژيم است و بس، اين برابر در ايستادگي مقاومت است و بس، شاخص مشروعيت،

وگرنه هر كس مي تواند الي غيرالنهايه حرف بزند، ادعا كند و اين رشته سر دراز دارد. راستي بدون مقاومت و ايستادگي، در روزگار اختناق و استبداد، چه معيار ديگري مي توان

يافت كه اصالت و حقانيت داشته باشد؟ دقيقا بر همين اساس، پيوسته گفته ايم و باز هم من تكرار مي كنم، اگر كسي بيشتر از ما مقاومت كند و در مقابل اين رژيم بايستد، هر كه مي خواهد باشد، وظيفه خود مي دانيم كه در مقابل او زانو بزنيم، ايدئولوژي ما سر جاي خودش، اما از نظر سياسي هژموني او را مي پذيريم و بايد هم بپذيريم و گرنه معلوم مي شود كه در سرنگوني اين رژيم صداقت

نداريم و بيشتر به فكر منافع گروهي خودمان هستيم و به اين مي گويند اپورتونيسم. همان خطي كه حزب توده قبل از 30تير)33) با تخطئه مصدق و از دور خارج كردن اپورتونيستهاي چپ نما در تخريب و او رفت. همان خطي كه در سال 354)تا357)

متالشي كردن مجاهدين رفتند.

گفتگو با خواهر مجاهد فرشته نبئي)نشريه مجاهد 317-29شهريور1372)

اول مسئول چه مختلف، سخنان در بارها بدهي؟ جواب سؤال يك به حاضري »مسعود: سازمانتان و چه من گفته ايم، اگر كسي از نظر سياسي از مجاهدين ذيصالح تر باشد، ما در مقابل

Page 191: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

181

او زانو خواهيم زد. اين جمله را به ياد مي آوري؟ - بله.

- اين حرف، واقعي است يا ژست سياسي است؟ - واقعي است.

فدا كند، كار كند، بيشتر انقالب از مجاهدين در مسير باشد كه اگر سازماني واقعا يعني -را هژمونيش سياسي، نظر از ولي خودتان، مال هرچه هست ايدئولوژيتان كند، حل مسأله

مي پذيريد؟ - همان طور كه شما گفتيد، بله.

- فرض كنيم چنين سازماني باشد، هرچه هم مي خواهد باشد. ليبرال باشد، ميانه باز، ملي گرا، ماركسيست لنينيست، و… آيا باز هم هژموني آن را مي پذيري؟

- چون معيار ما ايدئولوژيك است، من فكر نمي كنم كه در عمل بپذيرم، برايم خيلي سخت است.

- ما كه نگفته ايم ايدئولوژي آن را بپذير. بلكه گفته ايم و مي گوييم با حفظ اصول و مرزبنديهاي ايدئولوژيكي و سياسي و تشكيالتي خودتان بايستي هژموني سياسي اش را بپذيريد، يعني قبول كنيد كه در عمل سياسي و مبارزاتي از شما ذيصالح تر است و لذا بايد او را تقويت و پشتيباني

كرد و با او هم جبهه شد بر عليه دشمن. بايد بپذيريد يا نبايد بپذيريد؟ ـ با چيزهايي كه گفتيد فكر مي كنم بايد هژموني و صالحيت و اولويت سياسي آن را بپذيريم.

ـ )خطاب به حضار) اگر نپذيريد خائنيد، آري يا نه؟ حضار: بله«.

در سال1375به مناسبت 22بهمن بار ديگر خاطرنشان كردم: و مقاوم نيروي سياسي، مشي و مبارزاتي عمل در صحنه اگر گفته ايم، بارها »هم چنان كه سازمان و تشكيالت و در يك كلمه رهبري بهتر و كارآمدتري براي سرنگوني رژيم خميني با مرزبندي خدشه ناپذير با ديكتاتوري دست نشانده سابق عرضه شود، ما با تمام توش و توان در برابرش زانو مي زنيم و هر مرام و مسلكي هم كه داشته باشد، با حفظ اعتقاداتمان و حتي

انتقاداتمان، رهبريش را به جان و دل مي پذيريم«.

Page 192: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 193: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

183

من از اين هم فراتر رفته ام. گفته ام و تكرار مي كنم كه اگر براي پيش رفتن انقالب دموكراتيك نوين ايران و براي سرنگوني استبداد ديني ضروري باشد، ما آمادگي داريم، شورا و سازمان

مجاهدين و ارتش آزاديبخش را هم منحل كنيم.

اپورتونيسم، عارضه قيامحاال كه هدف، يعني جايگزين كردن استبداد ديني با يك ايران آزاد و دموكراتيك كه قيام و سرنگوني هم به خاطر آن است روشن شد، حاال كه معلوم شد بازي با كلمات نداريم و هر كلمه و مقوله يي معني و تعريف خاص خود را دارد، و حاال كه معلوم شد تغيير رژيم واليت فقيه، فراتر از همه ديدگاههاي شخصي و گروهي، اصول و قانونمنديها و استراتژي و تاكتيك و آلترناتيو سياسي خود را مي خواهد، ديگر مي توانيم، اپورتونيسم

را تعريف كنيم. استراتژي قيام و سرنگوني و اپورتونيسم پيرامون خط مشي تغيير رژيم واليت فقيه را در فصول بعدي به بحث و سؤال و جواب خواهيم گذاشت. اما اكنون مسأله عاجل و مبرم، قيامي است كه بيش از 7ماه است در ايران جريان دارد؛ قيامي كه به خاطر »استمرار نيروهاي« آن در روز عاشورا )6ديماه) و سرعت پيشروي و درجه تعميق و گسترش شعله هاي خشم خلق را عليه »واليت يزيدي« فروزان نموده و با شعار »مرگ بر اصل واليت فقيه« استراتژي سرنگوني پيشه كرده است. پس، قبل از هر چيز بايد اپورتونيسم را در ارتباط با همين قيام كه از زمان انتخابات رياست جمهوري رژيم و شقه دروني آن

تا به حال ادامه يافته است، مورد بحث قرار داد. مقوالت و است سياسي اپورتونيسم و فرصت طلبي بحث، اين در ما منظور طبعا

تشكيالتي يا ايدئولوژيك بحث جداگانه خود را دارد. هم چنان كه بدن آدم در معرض انواع بيماريهاست و بايد از آن مراقبت كرد، هر جنبش و قيام و انقالبي هم در معرض انواع عارضه ها و آفتها است. ساده انديشي است اگر بگوييم كه قيام و انقالب دموكراتيك در معرض هيچ عارضه يي نيست. هر جنبشي بايد خودش

را مراقبت كند و از انواع عارضه ها مصون سازد و با آنها مبارزه كند. راستي در اوضاع و احوال كنوني، تهديد قيام و دست اندركاران آن چيست و در معرض

Page 194: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

184

چه عارضه يي هستند؟ اين سؤال با ساده سازي مثل اين است كه بپرسيم يك اتومبيل در حال حركت در مسير سنگالخ و بغرنج و در شرايط جوي نامناسب چه تهديدهايي دارد؟ يكي تصادف است و

ديگري انحراف از مسير، عالوه بر مشكالت مربوط به موتور و سوخت و قطعات… در مورد قيام كه تهديد تصادف نيست، چون تصادف با رژيم و برانداختن آن كه هدف قيام است. به وضعيت راننده و موتور محرك و سيستم هدايت هم در تعريف انقالب

اشاره كرديم، پس مي پردازيم به انحراف از مسير كه مفهوم اپورتونيسم است. ترجمه تحت اللفظي كلمه »اپورتونيسم«، فرصت طلبي است)5). با مفهوم فرصت طلبي و نان به نرخ روز خوردن و برنگ روز درآمدن، همه آشنا هستند و در زمان خميني هم

آن را به چشم ديده ايم. رژيم تغيير و سرنگوني خواهان كسانيكه حيطه در سياسي، اخص فرهنگ در اما را اپورتونيسم هستند، دموكراتيك جمهوري يك با آن جايگزيني و واليت فقيه

»انحراف« ترجمه مي كنيم. تعريف اپورتونيسم، نقض اصول در عمل، دنباله روي از جريان خود به خودي، حركت در سمت امواج و بادهاي موسمي و جهت گيري در سمت تعادل برتر است. خطرناكترين دفاع و اپورتونيسم تئوريزه كردن است. آن صادقانه به اصطالح نوع اپورتونيسم، نوع

آگاهانه از آن خيانت محسوب مي شود. و )تدريجي) موريانه يي خود به خودي)ناخودآگاه)، اپورتونيسم حركت كه كنيد توجه پيش رونده )از ساده به پيچيده) است و در روزگار ما در ارتباط با رژيم به خوبي مي توان

آن را ديد. با است، اپورتونيستي گرايشهاي و اپورتونيسم پيدايش مرحله كه اول مرحله در مواجه آن، مدافعان و رژيم تماميت قبال در قرمز خطوط و مرزبنديها كمرنگ شدن

كسي فرصت طلب: = opportunist و فرصت طلبي = opportunism وفرانسه انگليسي 5-در عربي در كمبريج( كند)فرهنگ استفاده به قدرت رسيدن يا بهره برداري براي شرايطي هر از كه

»انتهازية«= فرصت طلبي.

Page 195: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

185

هستيم. است، اپورتونيستي خصايص بارزشدن و اپورتونيسم رشد مرحله كه دوم مرحله در زيرآب به هزل و هجو رو مي آورد و پرخاشگر مي شود، باز مي كند، زبان اپورتونيسم مقاومت تمام عيار در برابر اين رژيم را مي زند ارزشها و مناسبات و سياستها و افتخارات يك مقاومت اصولي و انقالبي و تمام عيار را يكي پس از ديگري به باد طعنه و سخره

و حمله مي گيرد. در مرحله سوم كه مرحله بلوغ اپورتونيسم و بروز ماهيت ارتجاعي است، ديگر مبارزه كردن و نبرد تمام عيار با اين رژيم، به بهانه هاي مختلف و با عناوين و پوششهاي گوناگون نفي مي شود. هم جبهگي و هم كاسگي با ارتجاع يا بخشهايي از آن ديگر قبحي ندارد و مستقيم يا غيرمستقيم تبليغ هم مي شود. اين جا ديگر، طرف هر كه باشد، بي تعارف در

موضع دم و دنبالچه رژيم حاكم عمل مي كند.

قيام و اپورتونيسم چپ و راستانحراف از مسير قيام، مي تواند به چپ باشد يا به راست:

- اپورتونيسم چپ)انحراف به چپ) در مرحله پاياني اين رژيم در قيامي كه جريان دارد، ناديده گرفتن يا كم بهادادن به شقه دروني رژيم و به كساني است كه از درون همين رژيم از ولي فقيه و واليت فقيه فاصله مي گيرند و با آن به مخالفت برمي خيزند. بنابراين اگر فكر كنيم كه شقه و آثار و محصوالت آن در درون رژيم هيچ بهايي ندارد و با آن اپورتونيسم چپ و انحراف ندارد، واقع نشده و وجود برخورد كنيم كه گويا اين مثل محسوب مي شود. به عكس، ما بايد در سلسله مراتب تضادها، باند غالب را در برابر جناح مغلوب تضعيف كنيم. بايد مخالفان ولي فقيه را در برابر ولي فقيه به ميزاني كه مخالفت آنها جدي است و در برابر او ايستادگي مي كنند، تقويت كنيم. اگر به موضع گيريهاي مقاومت ايران در 7ماه گذشته توجه و دقت كرده باشيد، اين امر در سراسر آنها موج مي زند. آنقدر كه فكر مي كنم كسي از ما در اين زمينه، مثال و نمونه و دليل و مدرك

نخواهد. ـ اپورتونيسم راست )انحراف به راست) در مرحله پاياني اين رژيم در قيامي كه جريان

Page 196: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

186

دارد، دنباله روي و پربها دادن به شقه در باال و به كساني است كه از درون رژيم به مخالفت برخاسته يا داعيه مخالفت دارند. بنابراين، اگر فكر كنيم كه شقه در باالي رژيم، كه بديهي است، محصول فشار از پايين است، به خودي خود، به تغيير يا حتي اصالح اين رژيم منجر مي شود نادرست، و مصداق انحراف و اپورتونيسم راست است كه از نقض اصول مبارزاتي شروع مي شود و درنهايت به طعمه ارتجاع تبديل شدن و خارج شدن از از اين رو در ايران منجر مي شود كه خواهان سرنگوني اين رژيم هستند. جبهه مردم ضدرژيم)همين و جناحهايش) همه واليت فقيه)با رژيم بين تضادها، مراتب سلسله اشرف و مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران)؛ هر عنصر انقالبي و ملي و ميهني و دموكرات و هر اصالح طلب واقعي، بايد ضد رژيم و مقاومت را ياري و تقويت كند. اگر آگاهانه عكس آن را انجام بدهد، اين خيانت است. مانند كساني كه در طرف خاتمي، 8سال بر سر مجاهدين و مقاومت ايران ريختند و راه بمباران و خلع سالح مجاهدين و شبه كودتاي 7)ژوئن را هموار كردند و امروز هم براي زدن و بستن و كشتن اشرف و

اشرفيان جاده صاف مي كنند.

تهديد اصليدر سال354) اپورتونيستهاي چپ نما، سازمان مجاهدين را متالشي كردند. هم چنان كه

دو سال بعد در بيانيه تعيين مواضع سازمان مجاهدين خلق ايران اعالم كرديم: »جريان اپورتونيستي چپ نما، موجب بروز زودرس يك جريان راست ارتجاعي شده است كه در مرحله كنوني تهديد اصلي دروني مجموعه نيروهايي است كه تحت عنوان اسالم مبارزه به ويژه انقالبي نيروهاي با از ضديت فوق مي كنيم. جريان مبارزه آن هم با ما و مي كنند، و سازشكاري به مسلحانه مشي نفي با خود رشد مسير در و سپس شده شروع مجاهدين اين جريان منجر مي شود. اصلي تضاد تغيير و از جبهه خلق و سرانجام خروج تسليم طلبي اپورتونيستي خطر بروز و رشد خصايص ارتجاعي را در درون نيروهاي مترقي مسلمان پيش

مي آورد«.كه هرچند جريان اين كه كرديم اعالم چپ نما اپورتونيستهاي مورد در هم چنين سردمدارانش به مجاهدين و در نتيجه به جنبش خيانت كرده اند، اما هيچ گونه تغييري

Page 197: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

187

در تضاد اصلي ما با رژيم شاه ايجاد نمي كند. در همان بيانيه، جريان اپورتونيستي را تحريم كرديم و گفتيم كه در داخل زندانها هم رابطه يي جز رابطه انساني و حداقل رابطه صنفي با آنها برقرار نمي كنيم تا زماني كه از

آرم و نام مجاهدين دست بردارند. در عين حال تصريح كرديم كه مبارزه ما با اين جريان اپورتونيستي، يك مبارزه سياسي با شيوه هاي افشاگرانه است و هرگونه استفاده از شيوه هاي ارتجاعي از قبيل: كشتن، اين مبارزه، محكوم را در امكانات رژيم از پليس و كمك گرفتن با لودادن، همكاري

مي كنيم. احترام آنها به قائليم، تفاوت ماركسيستها ساير و اپورتونيستها اين بين كه گفتيم مي گذاريم و از همه دستاوردهاي علمي و تجارب انقالبي استفاده مي كنيم. اين براي آخوندهايي كه در آن زمان هوادار و تماما زير هژموني مجاهدين بودند اما در اثر ضربه بود، بارز شده آنها ارتجاعي پرتاب شدند و ماهيت به منتهاي »راست« اپورتونيستي

بسيار سنگين و گزنده بود. واكنش آخوندهايي مانند رفسنجاني و كروبي و معاديخواه كه آن زمان در زندان بودند، كارسازي شده تشويقات مخفيانه ساواك و با هدايت بود كه پياپي فتواي دو صدور بود. يكي عليه مشي مبارزاتي و ديگري عليه ايدئولوژي مجاهدين بود كه به خصوص

فرمايش آقايان را درباره نجس عيني بودن ماركسيستها به پشيزي نخريده بودند.در آن روزگار مجاهدين در همين خصوص، شاهد بسياري صحنه هاي مضحك از جانب همين آقايان و امثال بهزاد نبوي و رجايي و الجوردي و عسگر اوالدي بودند. به عنوان مثال به دستگيره دري كه زندانيان ماركسيست باز مي كردند دست نمي زدند يا آن را آب مي كشيدند! ظرفهاي آبجوش را كه براي درست كردن چاي كه روزانه دو يا سه وعده به ما داده مي شد، به خاطر استفاده ماركسيستها از اين ظروف، آب مي كشيدند. واي به وقتي كه از دست يك ماركسيست، قطره آبي بر روي دست يا لباس آنها مي چكيد! در داخل حمام جمعي بند هم، وقتي لباسهايشان را مي شستند، مصيبتي بود. مثال بخار بايد كرد! بلند مي شود چه ماركسيستها لباسهاي از شستشوي را كه بخاري و حمام پهن كردن لباس روي طنابي كه ماركسيستها هم لباس پهن كرده بودند حرام و از سنخ

Page 198: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قضيه فتوا از اين قرار بود که مذهبيان از همزيستي بسيار شديد منافقين و چپيها زجر مي کشيدند، وقتي فتواي علماي مبني بر تحريم اين افراد)چپي ها( صادر شد، مذهبيان تصميم گرفتند به فتوا عمل کنند. بنابراين ما اعالم کرديم که مثال غذايي که اين افراد به آن دست مي زنند نمي خوريم يا لباسهايي که ما مي شوييم و آنها دست مي زنند نجس مي شود و از آنها هم مي خواستيم

اين مسائل را رعايت کنند.منافقين براي اين که ما را اذيت کنند مسئول تقسيم غذا را از ميان يکي مي آوردند را غذا ظرف وقتي مثال هم آنها مي کردند، انتخاب چپيها از اصرار مي کردند که دستهايشان را در غذا فرو کنند يا اگر غذايمان مرغ بود بر مي داشتند و با دستهايشان آن را تکه تکه مي کردند. وقتي ما اين صحنه ها را مي ديديم و مي فهميديم که غذا در اثر تماس با دست آنها )چپي ها( نجس

شده غذا نمي خورديم و اصرار مي کرديم که غذاي ما را جدا بدهند. يا خود مأموران غذاي ما را بدهند که البته هفت، هشت روز طول کشيد تا مسئوالن زندان با درخواست ما موافقت کردند.... وقتي مأموران غذاي ما را غذا رژيم مأموران و از دست دژخيمان مي دادند چپيها مي گفتند که شما مي گيريد، ولي از دست ما که با رژيم در حال مبارزه هستيم نمي گيريد، ما هم مي گفتيم که براي ما مهم فتواي علماست که صادر کرده اند که کمونيستها نجس هستند. ما اغلب صبحها براي ورزش به محوطه زندان مي رفتيم و اوايل با چپيها ورزش مي کرديم، اما بعد از جريان فتواي علما ديگر با آنها ورزش نمي کرديم. ... قرار گذاشتيم با مجاهدين خلق بحث اعتقادي کنيم... مجاهدين

اظهارات محسن رفيقدوست از نزديكان خامنه اي وزير پيشين سپاه در دولت ميرحسين موسوي و رئيس بنياد مستضعان در دولت رفسنجاني

انقالب اسناد مرکز ناشر رفيق دوست«- نام »خاطرات محسن به کتابي از )نقل اسالمي. از مؤسسات وابسته به شخص خامنه اي(

Page 199: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مي گفتند که شرط بحث ما با شما اين است که قبول کنيد سران مجاهدين و ديگر افراد سازمان مجاهدين خلق که کشته شده اند شهيدند، ما هم مي گفتيم که " و امرهم الي اهلل " يعني اين مسئله با خداست.... مهمترين اختالف ما در اين بحثها، بحث تقليد بود، مجاهدين خلق معتقد بودند که چطور انساني که در ميدان عمل است و به صورت مخفي زندگي مي کند، مسائلش را از کسي تقليد کند که در گوشه يي از شهر قم نشسته است؟ بنابراين اصال بحث تقليد را جايز نمي شمردند. وقتي که ما به اين جا رسيديم ديگر بحثهايمان را قطع کرديم و گفتيم که در اين جا اختالف مبنايي داريم، چون ما عقيده داشتيم به زندان افتادنمان در رابطه با تقليدمان است، نه در رابطه با مبارزه مان. ما مدام استدالل مي کرديم که اين عقايد شما منجر به چپي شدن و انحرافتان از اسالم مي شود، ... وقتي که ما در زندان قصر بوديم عده زيادي از دستگيرشدگان را که بيشتر از مبارزان جوان مجاهدين خلق بودند به بند ما مي آوردند،... غيوران و عزت شاهي مي رفتند و با آنها صحبت مي کردند، به خصوص عزت شاهي... غيوران... وقتي که فرد تازه واردي را مي ديد بالفاصله با صداي بلند مي گفت که

طرف آنها)مجاهدين خلق( نرويد که "آنها کمونيست هستند

Page 200: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

190

كارهاي »مجاهدين التقاطيش« بود! برادر مجاهدمان مجيد معيني، كه خودش قبال از طالب و روحانيان انقالبي قم و يكي از قهرمانان شكنجه در زندانهاي شاه بود، روزي در طبقه باالي بند) اوين بسراغ من آمد و با خنده به صداي بلند كه همه مي شنيدند، گفت: مي خواهم بروم، يك دست خودم

را به بهزاد نبوي، قرض بدهم! اشكال شرعي ندارد؟! گفتم يعني چه؟

گفت: توي حمام گير كرده بود، لباسهاي شسته شده را در دو دست گرفته و حوله را هم روي دوشش انداخته بود و در را هم نمي توانست با پايش باز كند و يك دست كم آورده بود، چون نمي خواست در مكاني كه ماركسيستها بوده اند نجس بشود! بعد هم از من پرسيد، مگر اين بابا خودش عضو يك گروه ماركسيستي نبوده و به همين خاطر به

زندان نيفتاده، پس در اين گروه، در و پنجره را چطور باز مي كرده؟!بود لباس زندان پايين فرنچ هاي مردانه كه بود كه در قسمت او الجوردي از جالبتر رعايت هم مردان اسالمي حجاب تا مي دوخت اضافي پارچه ديگر نيم متر به اندازه شود! همه اين كارها هم بغضا للمجاهدين بود و دست آخر هم به اين نتيجه رسيدند كه پاسبانها و نگهبانهاي زندان و زندانبانان و ساواكيهاي مسلمان! از سايرين و حتي

مجاهدين به آنها نزديكترند. آيا بروز خصايص و ماهيتهاي ارتجاعي را مي بينيد؟

و تلويزيوني ندامت از آنها مجاهدين، با ضديت همين بلوغ در اين كه عبرت آموز سپاس گويي براي شاه و عفوخواهي از او سر در آوردند و با اين وضعيت از زندان آزاد

شدند. البته بعد از اين كه حضرات به حكومت رسيدند ما هيچ وقت نفهميديم آن فتوا كه عليه مجاهدين داده بودند، در مراوداتشان با شورويها و چيني ها، كوباييها و كشورهاي اروپاي

شرقي چه شد و به كجا رفت؟!خودش كه وقتي مردان، براي حجاب سازي آن با الجوردي نفهميديم هم چنان كه

ميرغضب اوين شد، چرا هيچ حد و اندازه يي درباره زنان نگه نداشت. نكته عبرت آموز ديگر اين كه اپورتونيستها و بريدگاني كه در آن روزگار، بريدگي خود

Page 201: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

191

به همان واكنشهاي سياسي، و در كنش پنهان مي كردند، ماركسيسم لواي را تحت موارد بسياري در تعجب با و بودند مجاهدين از نزديكتر مرتجع، دست راستيهاي مي ديديم كه هم خط و هم جبهه مي شوند. مخالفت ريشه يي هر دو دسته، خيلي بيش از اين كه با يكديگر باشد، با مجاهدين بود. جريان راست ارتجاعي به ظاهر دعوايش با مجاهدين اين بود كه چرا كساني را كه به خدا و رسول اعتقاد ندارند »نجس عيني« نمي دانيد و مي گفتند مگر همين »خدانشناس ها« نبودند كه شما را كشتند و سازمانتان را متالشي كردند. اما در عمل »خدانشناسي« را كه مخالف مشي مبارزاتي و سياسي

مجاهدين بود، صدبار بر مجاهد خداشناس نمازخوان و روزه گير، ترجيح مي دادند.و را، عمل نيروي سياسي يا با هر شخص رابطه تنظيم معيار و آخر مجاهدين، مالك مرزبنديهاي سياسي او مي دانستند. چرا كه عقايد فلسفي و مواضع طبقاتي، در نهايت در مرزبنديها و عمل سياسي تبلور و فعليت پيدا مي كند. بنيانگذار مجاهدين، حنيف شهيد كه بسيار خداشناس و مؤمن بود، گفته بود كه مرز اصلي، نه بين خداشناس و خدانشناس، بلكه بين استثماركننده و استثمارشونده كشيده مي شود. اين درست همان چيزي است كه خميني هرگز نمي توانست بفهمد و به آن تن بدهد. همان مرزبندي اصلي كه اسالم مجاهدين را

از اسالم خميني و آخوندهاي ارتجاعي سراپا متمايز مي كند. اما پس از ضربه اپورتونيستي، خميني هم كه تا آن زمان در برابر مجاهدين سكوت پيشه كرده بود، فرصت را مغتنم يافت و به طرق مختلف دق دل خالي مي كرد. در مهر سال356)، همزمان با رياست جمهوري كارتر در آمريكا و ايجاد فضاي باز سياسي در رژيم شاه زمان را پس از سالها بريدگي و افول در برابر شاه، براي تصفيه حساب با مجاهدين مناسب يافت و در مجلس درس خود در نجف گفت: »يك دسته يي پيدا شده كه اصل تمام احكام اسالم را مي گويند براي اين است كه يك عدالت اجتماعي بشود. طبقات از بين برود. اصال اسالم ديگر چيزي ندارد، توحيدش هم عبارت از توحيد در اين است كه ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوي با هم زندگي بكنند. يعني، زندگي حيواني علي السواء. يك علفي همه بخورند و علي السواء با هم زندگي كنند و به هم كار نداشته باشند، همه از يك آخوري بخورند… مي گويند: اصال مطلبي نيست، اسالم آمده است كه آدم بسازد، يعني يك آدمي كه طبقه نداشته باشد ديگر، همين را بسازد، يعني حيوان بسازد. اسالم آمده است كه انسان بسازد،

Page 202: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

192

اما انسان بي طبقه…«)6) حاال برمي گردم به داخل مجاهدين و اعضا و هوادارانشان پس از ضربه اپورتونيستي بعد

از سال354). در آن زمان، چون ما ضربه را از چپ نماها خورده بوديم پس به طور خود به خودي تهديد اصلي مي بايد آنها باشند. همانها كه مجاهد خلق مجيد شريف واقفي و شماري ديگر را كشته و حتي جسد مجيد را هم سوزانده بودند. من مجيد را از اواخر سال 347) مي شناختم. دانشجوي »دانشگاه از همشهريانش كه هر دو با يكي ديگر اما نمي دانستم را فاميلش صنعتي آريامهر« بودند، تحت مسئوليت خودم بود. او را خيلي دوست داشتم. هفته يي يكي دو بار به تك اتاقي كه آنها در حوالي همان دانشگاه اجاره كرده بودند مي رفتم و نشست

آموزشي و تشكيالتي داشتيم كه از صبح تا شب يا از شب تا صبح طول مي كشيد. در سال 353) هم در زندان قصر، يك تابستان را صرف نوشتن كتاب تبيين جهان كردم. همزمان چند تيم با مسئوليت مجاهدشهيد، فرمانده كاظم ذواالنوار، آن را روي كاغذ سيگار ريزنويس مي كردند و كاظم آنها را در جاسازي مناسب، از طريق قهرمان شهيد مراد نانكلي به بيرون از زندان و به دست مجيد مي رساند. مراد اين كار را با شيوه هاي مختلف از طريق خواهرش، كه گاه به مالقات او مي آمد انجام مي داد. مراد، شمالي و بسيار رشيد و درشت اندام بود. عاقبت هم بر سر همين ارتباطات با بيرون از زندان، جان باخت و در زير شكنجه در كميته به شهادت رسيد. فكر مي كنم كه شهادتش در اواخر سال 53بود. مدتي پس از اين كه كتاب تبيين را فرستاديم، كاظم بمن گفت مجيد پيام داده كه مثل اين است كه براي ما »تانك« فرستاده باشيد. يكي دو سال بعد، كه جريان اپورتونيستي برمال شد، من تازه معني حرف مجيد را فهميدم كه بچه هاي آن روزگار، در فقدان آموزش، آن هم در شرايط دربدري، تاكجا زير

ضربات و حمله هاي تئوريك اپورتونيستها، نيازمند اين بحث و اين كتاب بوده اند. در حمله هاي بعدي پليس به زندان، تنها نسخه ريزنويس اين كتاب از دست رفت تا وقتي كه دوباره همين بحث را، در سال 58 در دانشگاه صنعتي شريف، در كالسهاي »تبيين جهان«، از نو شروع كرديم. اولين بار كه براي اين بحث، وارد همان دانشگاهي شدم كه مجيد دانشجوي آن بود و حاال دانشگاه به نام او »دانشگاه صنعتي شريف« نامگذاري شده

6- سخنان خميني به تاريخ 6 مهر 1356 )صحيفه نور جلد 1(

Page 203: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

193

بود، در همه لحظات تصويرش جلويم بود و در ذهن و قلبم موج ميزد. انگار كه همان جا حي و حاضر و ناظر است و مي خواهد شاهد انتقال آن »تانك« ايدئولوژيكي كه گفته بود

به نسل انقالب باشد. نحوه كشتن و سوزاندن مجيد توسط اپورتونيستهاي چپ نما، طوري بود كه خون آدم بجوش مي آمد و واكنش خود به خودي آن هم نيازمند ذكر نيست. مثل همين امروز كه مي گوييم اگر دين و مذهب و اسالم و مسلماني، همين است كه خميني يا خامنه اي در30سال گذشته به ما نشان دادند، نخواستيم، نمي خواهيم و هرگز نخواهيم خواست، آن روز هم حرف اين بود كه اگر سوسياليسم و ماركسيسم و پرولتاريا همين است كه اپورتونيستها به ما چشاندند، نخواستيم و نمي خواهيم … واقعا در آن فشار سه جانبه و هماهنگ از سوي ساواك و آخوندها و اپورتونيستها عليه مجاهدين پس از متالشي شدن

سازمان، شرايط ما بسيار سخت و طاقت فرسا بود. شكنجه گاه به بار سومين براي دستگيري، از بعد پنج سال يعني سال55 در وقتي كميته)كميته مشترك ضدخرابكاري) رفتم و دوباره به اوين برگشتم، به جاي اين كه پايين به طبقه اذيت كردن براي به عمد بروم، مرا برادران خودمان نزد باال به طبقه آنها هم در اپورتونيستها و مدافعان از نباشم. تعدادي تا در جمع مجاهدين فرستادند افراد، گاه وقتي كه نماز مي خواندم پشت سرم پايين بودند. همين قبيل همين طبقه شكلك در مي آوردند. تا اين كه بعد از 6ماه در شب ماه رمضان، بازجويان، ناگزير قبول

كردند كه به خاطر روزه و سحري و افطار نزد برادران خودمان برگردم. در آن جا تقريبا يكسال طول كشيد تا همه مجاهدين و هوادارانشان در اوين و ساير زندانها، كه به طرق مختلف ارتباط برقرار مي كرديم، قانع شوند كه هرچند ضربه را از از اصلي تهديد قانونمند به طور چنين شرايطي در برايمان ولي چپ نمايان خورده ايم رژيم بعدا سران و سردمداران است كه آخوندهايي ارتجاع و همين از جانب راست،

خميني شدند. اين خاطرات و يادآوريها را از اين بابت مي گويم كه روشن باشد:

اوال- تهديدها يكسان نيستند و در هر شرايط مشخص بسته به اوضاع و احوال يك تهديدي هست كه وجه عمده و غالب دارد. مثل اين كه در يك روز يخبندان تهديد اصلي براي يك

Page 204: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

194

خودرو و سرنشينانش، يخ زدن و لغزندگي جاده است. درحالي كه در يك روز آفتابي چنين نيست.

شقه اقتضاي به و نيست يكسان راست و اپورتونيسم چپ تهديد هم امروز ثانيا- تهديد آن، امواج و آثار و ارتجاع ولي فقيه و هژموني و شكستن طلسم رژيم دروني اصلي و خود به خودي براي نيروهايي كه در بيرون از رژيم، خواهان تغيير و سرنگوني آن و مبارزه قاطع به اين منظور بوده اند، اپورتونيسم و انحراف به راست است. عملكرد اين تهديد، مهاركردن و متوقف كردن قيام و قيام آفرينان است. از تعميق و راديكال شدن قيام مي ترسد. به موسوي و امثال او پر بها مي دهد و به همين خاطر وقتي كه آنها در برابر خامنه اي تنازل و تنزل مي كنند، دلسرد و گيج و گم مي شود. گمان مي كند كه تهديد عمق پيدا كردن قيام و شلوغ كاري بيش از حد دانشجويان است. انتظار پيروزي سهل و سريع و ارزان دارد. گمان مي كند كه با ممانعت از شدت يافتن قيام و مهاركردن رضايت سياسي باز فضاي به و مي نشينند عقب سركوبگر نيروهاي و خامنه اي آن، مي دهند. گوييا كه ولي فقيه رنگ مي شود)!) و اين حقيقت ساده را نمي داند كه »هرگونه عقب نشيني… زنجيره تمام نشدني از فشارها و عقب نشينيهاي ديگر را به دنبال خواهد

داشت«)خامنه اي- 3)اسفند 84). را ضدرژيم و رژيم تحوالت سير قانونمند، و ديالكتيكي به گونه اين كه به جاي از30خرداد60 تا 30خرداد88، يا به درستي از بهمن57 تا بهمن88 ببيند، به جاي اين كه پروسه تغيير و حركت و تحول و تكامل سي ساله را بنگرد، واقعيت را مثله و مجزا و ايستا مي بيند و عمدتا بر روي تضادهاي بااليي رژيم متمركز مي شود و به آن چشم دوخته است. طبعا اين هم كه چرا رژيم هر روز به ترتيبي يقه مقاومت ايران و اشرف و

مجاهدين را مي گيرد برايش مفهوم نيست و جاي چنداني ندارد.

نكته يي درباره سلسله مراتب تضادهامعلوم مبارزه جريان در كرديم. اشاره تضادها مراتب سلسه به اپورتونيسم بحث در است كه با مسائل و تضادهاي متعدد رو به رو هستيم. گاه مانند اشرف، بعد از بمباران و گردآوري سالحهايش و اجراي طرح و برنامه مشخص براي متالشي كردن آن از درون

Page 205: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

قيام و انقالب

195

و بيرون كه بحث جداگانه مي طلبد، وضعيت بسيار بغرنج است. شگفتا كه در اين جا هم بمباران را آمريكا كرده اما از روز بعد، تضاد اصلي كماكان رژيم و مزدورانش بوده و هستند و خواهند بود. فعال اين موضوع را كنار مي گذاريم و به اصول حاكم بر سلسله

مراتب تضادها اكتفا مي كنم: اصل اول ـ بين حق و باطل و بين انقالب و ارتجاع بايد از حق و انقالب دفاع كرد و طرف آن را گرفت و آن را تقويت كرد. بايد باطل و ارتجاع را تضعيف كرد و نه بالعكس.

واضح است كه منظور از حق و باطل نسبي است و نه مطلق. اصل دوم ـ در تضاد دو نيروي برحق مثال بين دو نيروي مبارز و مترقي، بايد طرف آن را كه موضعش حق تر و مبارزتر و مترقي تر است گرفت. واضح است كه باز هم منظور

از برحق و مترقي بودن، نسبي است. اصل سوم ـ در تضاد دو باطل و دو نيروي ارتجاعي، تا آن جا كه به ما مربوط مي شود و در حيطه ما مي گنجد، بايد ضعيف تر را عليه قويتر تقويت كرد. البته حدش اين است كه نيروي برحق كه در اصل اول گفتيم تخطئه و تضعيف نشود وگرنه نقض غرض

مي شود. به طور خالصه اين يك دستگاه منطقي است كه از شاخص حقانيت و ترقي و انقالب و ديني استبداد كه وقتي تا اساس اين بر مي خورد. محك آن با و مي شود چيده رژيم واليت فقيه در كشور ما حاكم است، همه تضادها عليه آن و به سود تغييردادن و سرنگون كردن آن بايد حل شود. اعم از تضادهاي واقعي در درون رژيم، يا تضادهاي بيرون رژيم و هم چنين تضادهاي بين المللي. الزام مبارزه بر حق و عادالنه براي رهايي از شر استبداد ديني و حاكميت مطلقه آخوندي و الزمه دستيابي به آزادي و حاكميت

مردم، همين است.

Page 206: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 207: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل هفتم

درسهاي قيام در روز عاشورا

Page 208: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 209: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

199

پس از آگاهي و اشراف نسبت به انحراف و اپورتونيسم راست به عنوان تهديد اصلي قيام، اكنون بايد يكبار ديگر درسهاي قيام در روز عاشورا)6دي1388( را مرور كنيم.

در پيام هشتم دي، به اختصار گفتم: نيروهاي قيام در شش ماه گذشته و »استمرار و سرعت پيشروي و درجه تعميق و گسترش مخصوصا انبار باروتي كه در ايام تاسوعا و عاشورا در ايران سر باز كرد، به همگان نشان داد كه آن چه مقاومت ايران درباره وضعيت جامعه ايران و درباره رژيم مي گفت، حقيقت داشته و

در آن مبالغه يي نبوده است«. ـ كسي منكر استمرار قيام در 6ماه گذشته نيست.

ـ كسي منكر سرعت پيشروي قيام هم نيست. بسيار مي گويند و مي نويسند كه، بحث در خيابانهاي تهران و سراسر ايران و در دانشگاهها و مجادالت و زدوخوردهاي سياسي، در بيرون رژيم و در درون، ديگر انتخابات نامشروع رياست جمهوري در رژيم واليت فقيه نيست. شعارها هم اين نيست. خواسته ها هم، اين نيست. مشكل هم اين نيست. زيرا به محض اين كه در مناظره هاي انتخاباتي روزني باز شد، همه ديدند كه چه خبر است و چه ظرفيت انفجاري و بخارات متراكمي در ايران زير عمامه و نعلين واليت فقيه فشرده فيلتر از همان بود كه انتخابات و مناظره هاي 4نفري البته نقطه عزيمت شده است. شوراي نگهبان ارتجاع عبور كرده بودند و از همين جا بود كه حتي قبل از انتخابات، رفسنجاني به خامنه اي نامه نوشت و هشدار داد: »من ادامه وضع موجود را به صالح

Page 210: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

200

نظام و کشور نمي دانم«. رفسنجاني بي پرده گفت »آتشفشانهايي که از درون سينه هاي از نامه تغذيه مي شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت«. رفسنجاني در همين سوزان آن از پس و انتخابات جريان در آتش اين شعله ورترشدن »مانع خواست خامنه اي

شويد«)خبرگزاري حكومتي مهر- 19خرداد 88(. متقابال باند خامنه اي از طريق سپاه پاسداران و خبرگزاري آن رفسنجاني را به باد حمله

گرفت و نوشت: »هرگز در ذهن بدبين ترين دشمنان نظام هم اين ظن بد خطور نمي كرد كه روزي هاشمي

رفسنجاني براي رهبر معظم انقالب “نامه سرگشاده“ بنويسد«. »اعتراض غيرمنطقي شما… آن هم به رهبر انقالب، كه خود پرچمدار عدالت و مبارزه با ظلم

است بسي جاي شگفتي و البته تأسف است«. »آقاي رفسنجاني؛ متهم هميشگي پرونده استات اويل كجا و نظامي كه با خون شهيدان آبياري شده است، كجا؟ مدير مادام العمر مترو كجا و خميني كبير كجا؟ اگر آن روز كه دلسوزان شما و انقالب، نصيحت كردند تا جلوي رانت خواري و سوء استفاده هاي گسترده فرزندان و وابستگان خود را بگيريد همه را به چوب تحجر و كج انديشي و زهدفروشي نمي رانديد، اگر توصيه هاي صريح و تذكرهاي لطيف رهبري معظم را در مورد لزوم پرهيز از تجمل گرايي و اشرافيگري در ميان مديران نظام اسالمي در همان سالهاي ابتدايي دهه هفتاد جدي مي گرفتيد و اگر به دستگاه محافظه كار قوه قضاييه جرئت مقابله با خويشاوندان و اطرافيان خود را مي داديد، امروز

چنين نمي شد«. »آقاي رفسنجاني؛ چرا رسانه هاي غربي و مخالفين نظام شما را به غلط مهمترين شخصيت جهت ايستادگي در برابر رهبري مي دانند؟ … به خود بياييد و از سرنوشت بزرگان اين انقالب كه در كشاكش حوادث و فتنه ها كم آوردند و از قافله انقالب جا ماندند و روي بر قافله ساالر

آن ترش كردند عبرت بگيريد«)خبرگزاري فارس- 22خرداد 88(. هم چنين كسي منكر تعميق و راديكال شدن قيام و شعارهاي آن نيست. شعار اين است

كه »مرگ بر اصل واليت فقيه«. »تخريب« و »آشوب« و »اغتشاش« و »سرنگوني« و »ساختارشكني« از صحبت

و»آتش سوزي« است.

Page 211: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

درسهاي قيام در روز عاشورا

201

سركرده انتظامي تهران بزرگ مي گويد: »آشوبگران روز عاشورا با تجهيزات كامل به صحنه آمده بودند كه در آن سنگ و آجر قرار داده شده بود، اغتشاشگران تير و كمان همراه خود داشتند و برنامه داشتند تا ايجاد آشوب كنند« و

»كلكسيوني از نيروهاي ضدانقالب بودند« كه »تا نفر آخر را دستگير مي كنيم« )27دي(. به نوشته مطبوعات رژيم:

»عالوه بر تخريب اموال نيروي انتظامي و حمله وحشيانه به پرسنل آن، يک زن رزمي کار به فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ حمله نموده و به شدت وي را از ناحيه صورت زخمي کرده است«. هم چنين »مسئول حفاظت يکي از مقامات عاليرتبه هم مورد ضرب و شتم قرار گرفته است«. »اصلي ترين ماموريتي که دستگير شدگان … مطرح ساخته اند هدايت آشوبها و شعارها و شناسايي افراد براي جذب و همکاري با مجاهدين خلق بوده است«)روزنامه رسالت

24دي(. درجه عمق پيداكردن قيام و هم چنين ترس و وحشت باند غالب رژيم و قشقرقي كه در روزهاي بعد به راه مي اندازد به حدي است كه موسوي به سرعت فاصله مي گيرد، خط خود

را جدا مي كند و بيانيه مي دهد: »براي مراسم عاشوراي حسيني به رغم درخواستهاي فراوان، نه جناب حجت االسالم و المسلمين کروبي اطالعيه دادند و نه حجت االسالم والمسلمين خاتمي اطالعيه صادر کردند و نه بنده و

دوستانم«)1(. عالوه بر اين، براي مصون ماندن از تيغ آخته واليت، به خواسته اصلي باند غالب رژيم گوشزد او به ابتدا ولي فقيه باند مي گذارد. گردن مجاهدين عليه موضع گيري براي مي كند كه در آستانه انقالب ضدسلطنتي هوادار مجاهدين بوده تا حواس خود را جمع كند. سپس الريجاني »برادرانه« از او مي خواهد همسفري و هم سفرگي پيشين را از

سر بگيرند.جنايتكارانه قتل اوست، قرمز خط قيمت، هر به خود حفظ پيداست، كه موسوي خواهرزاده خود را كه مي توانست، با استفاده از محمل خانوادگي، از آن اعتراض بزرگي اين بابت از را قيمت حداكثر و آورد وارد آشام رژيم خون بر زيادي فشار كند، به پا

1 - داخل گيومه ها نقل از بيانيه شماره17ميرحسين موسوي است

Page 212: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

202

جنايت سياسي و در ضمن آن ساير جنايتها، از باند غالب وصول كند، نه فقط اين امر را با ظاهر فروتنانه به حداقل ممكن تخفيف مي دهد و از كنارش مي گذرد و فعال به باند غالب مي بخشد، بلكه به جاي اين، درست به عكس، بر »جنايتها و خيانتهاي مجاهدين« انگشت مي گذارد. تازه در مورد مجاهدين روي دست حريف هم بلند مي شود كه مطمئن

باشيد من خودم از شما دلسوزترم و از پس مجاهدين، بهتر برمي آيم. مي گويد: »من به عنوان يک دلسوز مي گويم منافقين با خيانتها و جنايتهاي خود مرده اند، شما براي کسب

امتيازهاي جناحي و کينه ورزي آنها را زنده نکنيد«. فراتر از اين، بار ديگر بر وفاداري به قانون اساسي واليت فقيه از جانب خودش و جنبش

سبز مهر تأكيد مي گذارد:»الزم مي دانم قبل از آن که راه حل خودم را براي خروج از بحران مطرح سازم، برهويت اسالمي

و ملي و مخالف سلطه بيگانگان و وفادار به قانون اساسي ما و جنبش سبز، تاکيد نمايم«. از دعاوي پيشين، درباره نامشروع بودن رياست جمهوري و دولت احمدي نژاد هم خبري نيست بلكه خواستار »اعالم مسئوليت پذيري مستقيم دولت در مقابل ملت و مجلس و

قوه قضاييه« مي شود! 4خواسته ديگرش هم عبارتند از: تدوين قانون شفاف انتخابات، آزادي زندانيان سياسي، آزادي روزنامه هاي توقيف شده)يعني روزنامه هاي جناح مغلوب رژيم و نه آزادي همه روزنامه ها و مطبوعات(، و هم چنين اجتماعات قانوني و تشکيل احزاب )آن هم طبق قيام مرز تا اجتماعات و احزاب بي قيد و شرط آزادي نه و اساسي واليت فقيه قانون

مسلحانه(. يا خواسته ها اين كه مي داند خوب چون و نمي كند بسنده همين به موسوي آقاي پوشال بافي است يا طبق »مر قانون« واليت، مشروط به »اعتقاد قلبي و التزام عملي« به واليت فقيه است، بالدرنگ اعالم مي كند كه حتي در همين موارد هم حاضر به نسيه كاري است و مي نويسد: »ضرورتي ندارد همه بندها با هم شروع شود. مشاهده عزم

در اين راه به روشني افق کمک خواهد کرد«!اما اين چيزها براي معده و روده سيري ناپذير مقام واليت، كفايت نمي كند و »هل من

Page 213: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

درسهاي قيام در روز عاشورا

203

مزيد« توبه و ندامت مي طلبد! تأكيد قانون« »مر عبارت روي قم بسيجيان جمع در 19دي روز در كه خامنه اي مي كرد، خوب مي فهمد كه چه مي گويد. منظورش اين است كه: در توبه و ندامت و غلط كردن گفتن، بيشترش اشكالي ندارد ولي نه »يك كلمه كمتر!«. بگذريم كه رژيم كثيف واليت، كلمه »توبه« را هم كه به معني بازگشت به »صراط مستقيم« و راه خدا عليهم )غيرالمغضوب است منحرفان و غضب شدگان راه از فاصله گرفتن و خلق و والالضالين(، ذبح نموده و با واژگونه سازي مطلق، به پافشاري در جاده جهل و جنايت

و به اصرار در بربريت و مسير واليت، تعبير و تفسير مي كند. يادآوري مي كنم كه من 3روز قبل از موضع گيري موسوي، با مختصر آشنايي نسبت به ايشان و عملكرد رژيم واليت، چند نكته را اختصارا و با سرعت در پيام 8 ديماه به

عرض رسانده بودم: و محض كذب مي رود را مجاهدين راه اين كه به موسوي آقاي »متهم كردن اين كه: اول زمينه سازي براي ارعاب و اسكات و يا دستگيري است« و »سمپاتي نسبت به مجاهدين در اوايل انقالب و در زمان شاه منحصر به آقاي موسوي نبوده و هيچ كشف جديدي نيست« كما اين كه خامنه اي خودش بعد از انقالب هم تا مدتها با ما رابطه داشته و هر شب جمعه به درخواست خودش توسط يكي از برادرانمان در جريان تحليلهاي مجاهدين از اوضاع و احوال

سياسي قرار مي گرفته است. دومين نكته كه از سه روز قبل گفتم اين بود كه »واضح است كه باند خامنه اي و شركا به غايت تالش مي كنند كروبي و موسوي و اطرافيان و نظاير آنها را متقاعد كنند كه به شرط تأييد يا شراكت در سركوب مجاهدين و مقاومت ايران و موضعگيري عليه آنها، از تيغ آخته واليت در امان خواهند بود. تالش مي كنند مانند الريجاني، رئيس مجلس ارتجاع، آنها را قدم به قدم به همسفري و هم سفرگي مجدد در همين راستا بكشانند اما واقعيت اين است كه كار از اين چيزها گذشته و مواضع و برچسبهاي پيشين به مجاهدين ديگر اثر ندارد و مشكلي حل نمي كند. چرا كه واليت يزيدي فقط انقياد و تسليم مطلق مي طلبد و حاال ديگر در سراشيب سرنگوني، صرف

لفاظي عليه مجاهدين و مقاومت ايران دردي را از او دوا نمي كند«. سومين و مهمترين نكته كه باز هم تأكيد مي كنم، اين كه:

Page 214: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

204

»به رغم هرآن چه موسوي يا ديگران عليه مجاهدين و مقاومت ايران گفته باشند يا بگويند، هرگونه تعرض به آنها و خانواده و اطرافيانشان را قويا محكوم مي كنيم و به ولي فقيه ارتجاع اخطار مي كنيم كه مسئوليت دستگيري و محاكمه و مجازات موسوي و هرگونه اقدام تروريستي مشخصا و مستقيما برعهده شخص خامنه اي است. عالوه بر اين، در پي صدور پنجاه وششمين قطعنامه ملل متحد درباره نقض وحشتناك حقوق بشر در ايران، از دبيركل سازمان ملل متحد و كميسر عالي حقوق بشر باز هم مي خواهيم كه در همين خصوص يك هيأت ثابت نظارت مستقر تهران در اجتماعات و بيان آزادي به ويژه و حقوق بشر از نگهباني براي بين المللي

كند«. امثالهم و البته خاص موسوي و كروبي و اضافه كنم بايد نكته يي كه تنها اين رو از نيست، نفرت و اشمئزاز از هرگونه چراغ سبزدادن و همواركردن راه و صاف كردن جاده و توجيه مستقيم يا غيرمستقيم اعدام و كشتار مجاهدين و غيرمجاهدين در داخل ايران و به ويژه در اشرف است. اين كار از جانب هركس با هر تفكر و عقيده و مرام و ادعايي كه باشد، با هر شكل و توجيهي هم كه ارائه شود، با هر جمله بندي و عبارتي هم كه براي دم به تله ندادن باالنس شود، يك اقدام خائنانه ضدانساني است و در اين مورد با

احدي شوخي و نرمش و انعطاف نداريم و نخواهيم داشت. چه آقاي موسوي كه قبل از روي كارآمدن خميني هوادار مجاهدين بوده، چه آنها كه بعد از روي كارآمدن خميني عضو يا هوادار مجاهدين يا پشتيبان و عضو شوراي ملي مقاومت ايران بودند يا هستند و خواهند بود و چه خود اين حقير كه ارادتمند و در خدمت خاطر همين به هم دقيقا و بود خواهم و هستم و بوده ايران مقاومت و مجاهدين است كه خواهان سالمتي و امنيت و آزادي بيان و اجتماعات و آزادي آقاي موسوي و خانواده و دوستان و اطرافيان ايشان در مخالفت با ولي فقيه ارتجاع بوده و هستم و خواهم بود. كما اين كه در پيام 8ديماه از بابت اين كه خامنه اي كمترين بهانه يي عليه ايشان پيدا نكند، خودم را سپر بال نموده، به عرض رساندم كه آقاي موسوي چنان كه خود به صراحت گفته است اصال هدفش از شركت در انتخابات، مقدمتا نه يك هدف سياسي رودرروي قدرت حاكم يا باند حاكم واليت، بلكه يك هدف اداري و برگرداندن

»عقالنيت ديني به فضاي مديريت کشور« بوده است.

Page 215: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

درسهاي قيام در روز عاشورا

205

درست من يا است غلط اگر درآورده ام. خودم از من را تفسير اين كه نكنيد گمان نفهميده ام تقصير خودم نيست! 43سال پيش، روز اولي كه ما به دانشكده حقوق دانشگاه تهران رفتيم، چون در رشته سياسي قبولمان كرده بودند، استادمان فرق مديريت را با

سياست توضيح داد و گفت: سياست و امور سياسي در رابطه با قدرت حاكم است. با بعد هم نمي دانم دكتر حميد عنايت بود يا دكتر محمدعلي حكمت كه هر دوشان بزرگواري به سواالت كالفه كننده حقير هميشه جواب مي دادند، گفتند: برو كتاب »دو

چهره ژانوس« درباره علم سياست را بخوان تا بهتر بفهمي. و نموده قرض را كتاب اين كتابخانه از رفتم و كردم اطاعت را استاد حرف منهم را »سياست« و »مديريت« تفاوت درست آيا كه نمي دانم ولي خواندم. عجوالنه

فهميده ام يا خير؟ از شما چه پنهان معني »عقالنيت ديني« را هم نمي دانم و لذا نفهميدم كه منظور از

برگرداندن عقالنيت ديني به فضاي مديريت در رژيم واليت فقيه چيست؟ كلمه عقل و عقالنيت به معني خرد و خردورزي را مي دانم كه معطوف به خصلت تفكر و انديشمندي انسان است و پايگاه فيزيولوژيك آن قشر فوقاني مغز مي باشد كه از لحاظ كاركردي به آن سيستم عالئم ثانويه مي گويند)فقط خواهشمندم با احكام ثانويه كه امام

راحلتان مي گفت، اشتباه نشود!(. يك كه فهميدم باالخره بودم، دنبالش خيلي پيش دهه چهار كه هم را دين كلمه دستگاه اعتقادي و ايدئولوژيك است كه در آن يك ارزش متعالي فراتر از زمان و مكان

وجود داشته باشد كه در اين صورت به چنين دستگاه اعتقادي، دين مي گويند. با اين حال بايد با كمال احترام! اذعان كنم كه معنا و مفهوم »عقالنيت ديني« مورد نظر آقاي موسوي و تزريق آن به »مديريت نظام واليت« را باز هم نمي فهمم و از درك آن عاجزم! مگر اين كه منظور ايشان را بايد از همان تجربه عملي نخست وزيري 8ساله

مستفاد نمود. يادم هست كه در روز 11ديماه1366 خامنه اي كه در منصب رئيس جمهور هيچكاره بود، در رقابت شخصي با ايشان، نافهميده به وضعيت و سياست اقتصادي دولت موسوي كه البته توسط خميني ديكته مي شد، حمله كرد. تا آن جا كه مي دانم در آن زمان هم آقاي

Page 216: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

206

موسوي نقشي در سياست نداشت و مدير و مجري واليت مطلقه بود. عينا هم چنان كه اعليحضرت همايوني، هويداي بيچاره را از هرگونه دخالت در سياست منع كرده بود،

خميني هم علي االطالق اجازه دخالت در سياست به موسوي بيچاره نمي داد. آقاي موسوي در عين حال، براي خامنه اي كه رئيس جمهورش بود، تره خورد نمي كرد و خامنه اي هم ناگزير بود به سفرهاي خارجي يا نماز جمعه يا روضه خواني درباره اشعار حافظ شيراز در كنگره هاي مضحكي كه رژيم به همين مناسبتها برگزار مي كرد، بسنده از جنگ)به شيوه و بدهند كه همه فن حريف هستند نشان آخوندها مي خواستند كند. پتوپيچ كردن دانش آموزان نوجوان بر روي ميدانهاي مين( تا ساختن زيردريايي )به شيوه حجت االسالم بحرالعلوم!( و شعر حافظ با تفسير خامنه اي، سر در مي آورند. تا اين كه كسي فكر نكند فقط بريدن دست راست و پاي چپ و محاكمه و تيرباران 5دقيقه يي جوانان اين مرز و بوم را، حتي بدون احراز هويت و دانستن اسم آنها، خوب مي توانند

انجام بدهند. هر از رژيم وضع تحميلي، آتش بس از قبل 6ماه ،1366 سال زمستان در الغرض، بابت خراب بود. در جنگ به ته خط رسيده بود و آن چنان كه خميني 6ماه بعد در نامه 25تير67 نوشت: »گزارشهاي نظامي-سياسي« متعدد در اين خصوص دريافت مي كرد. در اين زمان ارتش آزاديبخش در كمتر از يكسال، در بيش از 90رشته عمليات، صدها ميليون دالر سالحهاي جنگي به غنيمت گرفته و بيش از 2000نفر هم از خميني اسير گرفته بود و مي رفت تا براي عمليات بزرگ و متمركز از قبيل »آفتاب« و »چلچراغ« و

جاروكردن تيپها و لشكرهاي واليت فقيه خيز بردارد. خميني در همان نامه يي كه اشاره كردم بعد از آفتاب و چلچراغ و شكستهاي فجيع در

جنگ 8ساله نوشته، به خط خودش، اذعان مي كند كه:»مسئولين جنگ مي گويند تنها سالحهايي را كه در شكستهاي اخير از دست داده ايم به اندازه

تمام بودجه يي است كه براي سپاه و ارتش در سال جاري درنظرگرفته ايم«. پيش را ايران براي آزادي و صلح جنبش قوا تمام با ما هم بين المللي عرصه در مي برديم. از طرف ديگر افشاي افتضاح ايران گيت يكسال و اندي قبل، رژيم خميني را

به كلي بي آبرو كرده بود.

Page 217: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نامه خميني ـ 25 تير1367

Page 218: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

208

حاشيه به جنگي آواره 4ميليون رانده شدن و گراني به خاطر هم اجتماعي نارضايتي شهرهاي بزرگ به شدت افزايش پيدا كرده بود. آوارگاني كه متقاضي كار و نان و مسكن و خدمات شهري بودند و دولت موسوي از پس آن بر نمي آمد. يكي از مسائل آن روزها فقيران و آوارگان جنگي بود. مناطق مسكوني همين حاشيه نشينان و منازل تخريب جنوب شهر ناگزير براي اين كه همسر و فرزندانشان سرپناهي داشته باشند، به سرعت خانه هاي گلي مي ساختند و مزدوران خميني هم هر روز خانه ها را با لودر و بولدوزر بر

سر آنها خراب مي كردند. اين مجموعه تضادها در پايين، مثل همين امروز در باالي رژيم سرريز شده و دعواهاي

متعددي را بين جناحهاي متخاصم برانگيخته بود. دعواي عمده بين خامنه اي و باند بازاريهاي رژيم از يك طرف و موسوي و دولتش بر سر مسائل اقتصادي و اقتصاد جنگي بود كه موسوي با ديكته خميني مجري آن بود. دعواي شديد ديگر بين شوراي نگهبان و آخوندهاي آن با مجلس رژيم به رياست رفسنجاني

بود كه قويا از جانب شخص خميني حمايت مي شد. در يك كالم، چون رژيم به شدت ضربه خورده و ضعيف شده بود، باند مغلوب آن، كه مجلسيان از گروهي و نگهبان شوراي آخوندهاي برخي و خامنه اي همين آن زمان

بودند، سر برداشتند. تا اين كه در روز 11دي1366، خامنه اي در مقام رئيس جمهور در نمازجمعه فرصت را با را براي واردآوردن ضربه به حريف)يعني موسوي( مغتنم شمرد و مخالفت خودش اختيارات دولت موسوي بر سر مسائل اقتصادي علني كرد. خامنه اي فكر مي كرد، به اين وسيله پشتيباني بازاريهاي مخالف با محدوديتهاي اقتصاد جنگي و دخالتهاي بيش از حد

دولت موسوي در مسائل اقتصادي را براي خود ذخيره مي كند. خامنه اي گفت: احكام و قوانين برهم زدن به معناي الزامي، شروط برقراركردن در اسالمي، دولت »اقدام پذيرفته شده اسالمي نيست… امام كه فرمودند دولت مي تواند هر شرطي را بر دوش كارفرما بگذارد، اين هر شرطي نيست، آن شرطي است كه در چهارچوب احكام پذيرفته شده اسالم استنباط مي كنند كه مي شود فرمايشات )اين( از اين طور برخي از آن… فراتر نه و است، دولت و كرد نقض را مسلم شده پذيرفته فتاواي و شرعيه احكام مضاربه، و اجاره قوانين

Page 219: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

درسهاي قيام در روز عاشورا

209

مي تواند برخالف احكام اسالمي شرط بگذارد، امام مي فرمايند: “اين شايعه است“، ببينيد قضيه چقدر روشن و جامع االطراف است«.

با مقابله به شديداللحن، نامه هاي با غالب، باند مهره هاي و سردمداران سو آن از خامنه اي آمدند و حرفشان اين بود كه اين چه رئيس جمهوري است كه در مورد »دولت

اسالمي« و »اختيارات حكومتي« چنين و چنان مي گويد. بيچاره خامنه اي هم كه حسابگري و رياضيات ضعيفي دارد! ناپرهيزي كرد و با نوشتن يك نامه به خميني، پاي او را رسما به ميان كشيد و از خميني خواست نظرش را درباره

حرفهايي كه در نماز جمعه راجع به »اختيارات دولت« گفته بود، اعالم كند. اما خميني كه به وضوح مي ديد و در خشت خام خوانده بود كه اگر در برابر چنين شكافي در رژيمش ساكت بنشيند، شقه و بعد هم قيام در تقدير خواهد بود و خطرناكتر اين كه ارتش آزاديبخش سر مي رسد، لحظه را براي شديدترين گوشمالي دادن به خامنه اي و

بستن شكاف رژيم، شكار كرد. شيطان جماران در جوابيه يي كه روز 17دي1366 از راديو و تلويزيون رژيم پخش شد، نه فقط اختيارات دولتي و حكومتي را سفت و سخت و كامال آببندي كرد بلكه، بسا فراتر از آن، بدون هيچ رودربايستي و بدون كمترين شرم و حيايي، پرده را كنار زد و رژيم »واليت مطلقه فقيه« را ضمن يك نامه پر توپ و تشر خطاب به »حجت االسالم

خامنه اي« اعالم كرد. دارودسته خميني گويا خودشان هم چنين انتظاري نداشتند، بعدها منابع رژيم نوشتند:

امام خميني)ره( طي باعث شد حضرت و خير شد خامنه اي( سبب )سخنان »اين سخنان نامه يي تاريخي پرده از “ابتكار واليت مطلقه فقيه“ بردارند«.)2(

حاال به نامه بهت انگيز خميني به خامنه اي گوش كنيد: »از بيانات جنابعالي در نمازجمعه اين طور ظاهر مي شود كه شما حكومت را به معناي واليت بر جميع الهي است و احكام اهم اكرم واگذار شده و نبي به از جانب خداوند مطلقه يي كه احكام فرعيه الهيه تقدم دارد صحيح نمي دانيد و تعبير به آن كه اين جانب گفته ام “حكومت در

چهارچوب احكام الهي داراي اختيار است“ به كلي برخالف گفته هاي اين جانب است.

2- روزنامه رسالت

Page 220: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

210

و الهيه حكومت عرض بايد است، الهيه فرعيه احكام چهارچوب در حكومت اختيارات اگر واليت مطلقه مفوضه به نبي اكرم يك پديده بي معنا و محتوا باشد. اشاره مي كنم به پيامدهاي

آن كه هيچ كس نمي تواند ملتزم به آنها باشد… حكومت كه شعبه يي از واليت مطلقه رسول اهلل است، يكي از احكام اوليه است و مقدم بر تمام

احكام فرعيه حتي نماز و روزه و حج است. حكومت مي تواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است، در مواقعي كه آن قرارداد

مخالف مصالح كشور و اسالم باشد، يك جانبه لغو نمايد. حكومت مي تواند هر امري را چه عبادي و يا غيرعبادي، كه جريان آن مخالف مصالح اسالم

است، از آن، مادامي كه چنين است، جلوگيري كند. آن چه گفته شده است كه شايع است مزارعه و مضاربه و امثال آن با اين اختيارات از بين خواهد رفت، صريحاعرض مي كنم كه فرضا چنين باشد، اين از اختيارات حكومت است و باالتر از آن

هم مسايلي است كه مزاحمت نمي كنم«.)3(و اين هم جواب من از جانب شوراي ملي مقاومت ايران در فرداي اعالم رژيم واليت

مطلقه فقيه كه بعدها توسط همين آخوندها »سلطنت مطلقه« هم گفته مي شد: »در شرايطي كه رژيم خميني بنا به تصريحات نخست وزيرش در موقعيت اقتصادي وخيمي قرارگرفته، بار ديگر دعواي دروني گرگهاي گرسنه و هار، اوج مي گيرد و در همين راستا پيوسته

از خميني تازه تر از تازه تري مي رسد!… “تخطئه از را او و نموده شالق كش را نامبرده خامنه اي به خود علني جوابيه در خميني به رغم مي دارد… برحذر باشد مطلقه“ به معناي “حكومت… همان كه الهي“ هديه يك آن همه شاگردي در مكتب امام رذيلت پيشه اش هنوز، آن چنان كه بايد، خوب شيرفهم نشده كه

“حكومت مقدم بر تمام احكام فرعيه حتي نماز و روزه و حج است“.پيركفتار فرتوت كه در حضيض فالكت و بدنامي به سر مي برد… به نحو بي سابقه يي طينت وحشي استبدادي، و شهوت افسارگسيخته خود به قدرت و حكومت را برمال نموده و تصريح با مردم بسته“، هرآن گاه را كه خود قراردادهاي شرعي مي كند كه حتي “حكومت مي تواند مخالف مصالحش باشد، “يك جانبه لغو كند و مي تواند هر امري را چه عبادي و يا غيرعبادي

3- راديو رژيم 17دي1366

Page 221: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

درسهاي قيام در روز عاشورا

211

باشد“ جلوگيري كند…چنين بود كه ديروز بر خالف ابتدايي ترين اصول قضايي و حتي با ناديده گرفتن قوه قضاييه امروز و نمود. واگذار دولت به را خرده پا كسبه حق در حكومتي“ “تعزيرات خودش، رژيم را آشكارا، بي قيد و شرط و بي حد و مرز اعالم مي كند. گو ئيا كه مردم و اختيارات حكومت مملكت، سراپا ملك طلق شخصي او و “واليت“ سفياني و نامشروع اوست. تازه به اين هم قانع نشده و به شيوه يي كه به در مي گويند تا ديوار هم بشنود، به رئيس جمهورش خاطرنشان

مي كند كه “باالتر از آن هم مسائلي هست كه مزاحمت نمي كنم“!… دعوا، دعواي داخلي گرگهاي هاري است كه كارد به استخوانشان رسيده و دارند زوزه مي كشند و همديگر را از هم مي درند. يعني دعوا نه بر سر “فقه و اصول“ بلكه بر سر “بود و نبود“ حكومت

نجس و منحوسي است كه به هر خس و خاشاكي براي ادامه عمرش متشبث مي شود«.)4( اين را هم يادآوري مي كنم كه منظور از تعزيرات حكومتي، شالق زدن كسبه جزء در و نامدار گردن كلفت يك حتي نمونه، محض زيرا بود. گرانفروشي به خاطر مالءعام چپاولگر هم در تمام سي سال حكومت خميني و خامنه اي در مالءعام شالق نخورده و انگشتان يا دستش هم به خاطر دزدي قطع نشده است. و اين هم غلط كردم گويي شتابان

خامنه اي در آن زمان: »برمبناي فقهي حضرتعالي كه اين جانب سالها پيش آن را از حضرتعالي آموخته و پذيرفته و براساس آن مشي كرده ام، موارد و احكام مرقومه در نامه حضرتعالي جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم، مقصود از حدود شرعيه در خطبه هاي نماز جمعه چيزي است كه در

صورت لزوم مشروحا بيان خواهد شد«.)5(خامنه اي به اين هم اكتفا نكرد بلكه روز جمعه اول بهمن1366 با يك آكروبات بازي و

كله معلق زدن واليت نشان به نماز جمعه شتافت و گفت:»اصال اكثريت مردم چه حقي دارند كه قانون اساسي را امضا و الزم االجرا كنند«؟

مي بينيد چه ولي فقيه آكروبات بازي داريم؟! هم روي طناب واليت راه مي رود، هم معلق

4- نشريه اتحاديه انجمنهاي دانشجويان مسلمان خارج كشور- شماره125- صفحه2- پاسخ مسئول شورا به سوال خبرنگار صداي مجاهد-دي ماه 1366

5- راديو رژيم 21دي1366

Page 222: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

212

مي زند، و هم دلي دلي »مردمساالري ديني« مي خواند! اين از خامنه اي رئيس قوه مجريه رژيم در آن زمان بود، رئيس قضاييه وقت، موسوي

اردبيلي، هم معطل نكرد و روي دست خامنه اي بلند شد و گفت: »ولي فقيه مي تواند رئيس جمهور را بدون اين كه همه مردم رأي بدهند، نصب نمايد«)روزنامه

رسالت – 3بهمن1366(. تعريف تا كنيد صبر هنوز ولي مي كشد! سوت من مثل دارد سرتان هم شما البد واليت فقيه را از دادستان انقالب خميني در تهران و مؤسس روزنامه رسالت هم بشنويم.

آذري قمي روي دست همه اينها بلند شد و بعدها در روزنامه رسالت نوشت: »واليت فقيه واليتي است مطلقه… واليت بر دنياست و آن چه در دنياست اعم از موجودات زميني و آسماني و جمادات و نباتات و آن چه كه به نحوي به زندگي جمعي و انفرادي انسانها

ارتباط دارد«.وارد رسما امر« مطلقه عبارت »واليت در سال68 رژيم اساسي قانون بازنويسي در

اصل57 آن گرديد كه مي گويد: »قواي حاكم در جمهوري اسالمي ايران عبارتند از قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضاييه كه زير نظر واليت مطلقه فقيه بر طبق اصول آينده اين قانون اعمال مي گردند، اين قوا مستقل

از يكديگرند«.»قمر هم، كه رفسنجاني با نگهبان شوراي آخوندهاي اختالف داستان ببينيم حاال

وزير« و هم »شمس وزير« خميني بود، در سال1366 به كجا رسيد: آخوندهاي مزبور قبل از اين كه خميني تنوره بكشد، بعضا زيرسرشان بلند شده بود و حتي ادعا مي كردند، چون خودشان مجتهد هستند و تقليد بر آنها حرام است حق كنترل بر مصوبات مجلس را دارند. شيخ محمد يزدي نايب رئيس وقت مجلس خميني هم كه

از شوراي نگهبان حمايت مي كرد صريحا گفت: »فقهاي شوراي نگهبان از مجتهدين هستند يعني تقليد بر آنها حرام است… تا زماني كه….

رهبري قانون اساسي را امضا كرده، شوراي نگهبان بايد كنترل كند«.)6( رفسنجاني يكبار به آنها هشدار داد:

6- مصاحبه آخوند محمديزدي با روزنامه رسالت 7بهمن1366

Page 223: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

درسهاي قيام در روز عاشورا

213

»از شوراي نگهبان و از آقاياني كه منصوب حضرت امام هستند، تقاضا مي كنم كه نظرات امام را جدي گرفته و نظرات خود و ديگران را مانع اجراي نظرات امام نكنند«.)7(

اين »فقها« هم، مانند خامنه اي كه در آن زمان رئيس جمهور بود حاليشان نبود كه اگر قرار بود خميني حتي به قاعده و قانوني كه خودش نوشته و امضا كرده پايبند باشد، كه

ديگر اين همه اختناق و زنجير و ده ها هزار اعدام الزم نبود! خميني براي دفع شر آن آخوندهاي كودن شوراي نگهبان كه همين حقيقت ساده را نمي فهميدند و گاه نفهميده به مخالفتهاي »طلبگي« و »حوزوي« مبادرت مي كردند ابتدا صحبت از تشكيل كميسيون كنترل تصميمات شوراي نگهبان توسط خودش را به ميان كشيد تا »خفه« شوند. هر چند كه طبق قانون اساسي، آن 6 آخوند را خودش مستقيما منصوب مي كند و 6حقوقدان را هم از طريق رئيس قوه قضاييه كه منصوب

خودش است به مجلس معرفي مي كند. بعد هم، به طور غيرقانوني، يعني برخالف همان قانون خودش، حكم به تشكيل يك چيز عجيب الخلقه به نام »مجمع تشخيص مصلحت نظام« داد كه در هنگام بازنويسي قانون اساسي آن را برايش نوشتند و بردند و ديد و پسنديد. اما خودش مرد ولي همين

چيز عجيب الخلقه بعدا وارد قانون اساسي جديد رژيم شد. حاال تو را به خدا اگر از اين معماي واليت سر درآورديد ما را هم خبر كنيد! يك ولي فقيه است، يك مجلس، يك شوراي نگهبان دوزيست، يعني نيمه آخوند ـ نيمه حقوقدان، كه

معني همه اينها به طور سرجمع مي شود: »هيچ ـ هيچ« به نفع مقام واليت! قانون اساسي رژيم در سال68 مجمع تشخيص مصلحت هم به صورت بازنويسي در

اصل112 وارد اين معما و »چيستان« شگفت آخوندي گرديد: »- اصل يكصد و دوازدهم:

مجمع تشخيص مصلحت نظام براي تشخيص مصلحت در مواردي كه مصوبه مجلس شوراي اسالمي را شوراي نگهبان خالف موازين شرع و يا قانون اساسي بداند و مجلس با درنظرگرفتن مصلحت نظام نظر شوراي نگهبان را تأمين نكند و مشاوره در اموري كه رهبري به آنها ارجاع به دستور رهبري تشكيل مي شود. قانون ذكر شده است اين مي دهد و ساير وظايفي كه در

7- سخنان رفسنجاني درجلسه مجلس رژيم پنج شنبه 17دي1366

Page 224: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

214

اعضاي ثابت و متغير اين مجمع را مقام رهبري تعيين مي نمايد. مقررات مربوط به مجمع توسط خود اعضا تهيه و تصويب و به تأييد مقام رهبري خواهد رسيد«.

چنين بود كه شوراي ملي مقاومت اعالم كرد: »تشديد مداوم تضادهاي درون حاكميت طي سال1366، كه خميني را به دخالت مستقيم و به جايي نيمه دوم سال بود، در براي حل و فصل مشكالت روزمره رژيم وادار كرده مكرر رسيد كه خميني مجبور به دست بردن رسمي و علني در بنيادهاي حقوقي رژيم شد و اين امر معنايي جز اعالم بي اعتباري قانون اساسي ساخته و پرداخته خودش نداشت. اعالم “واليت مطلقه“ و انتصاب “مجمع“ نوظهوري براي “تشخيص مصلحت نظام“، در واقع تتمه اعتبار صوري ارگانهاي “انتخابي“ و “شوراي نگهبان قانون اساسي“ رژيم را از ميان برد و صورت حقوقي نظام استبداد ديني را با ماهيت آن هماهنگ كرد«)بيانيه شوراي ملي مقاومت ايران-

16ارديبهشت1367(. بگذاريد، براي كامل كردن مطلب، اين را هم بگويم كه مبادا فكر كنيد، آن چه بر قانون

اساسي افزودند، و آن چه خميني توانست انجام بدهد، برايش كافي و كفايت بود. خير، حرفهاي خودش )و طبعا هر كه بر مسند ولي فقيه بنشيند( منحصر به مواردي كه

تا اين جا گفتيم نيست. گوش كنيد: بر خالف قوانين خودش، به محض اين كه براي سركوب دانشگاهها، ضروري ديد حكم

به تشكيل يك ارگان غيرقانوني به نام »شوراي عالي انقالب فرهنگي« داد. بر خالف قوانين خودش، به محض اين كه، براي سركوب روحانيان مخالف، ضروري ديد، حكم به تشكيل يك دادگاه غيرقانوني به نام »دادگاه ويژه روحانيت« داد كه مورد

گاليه نمايندگان مجلس شوراي اسالمي خودش هم واقع شد. برخالف قوانين خودش حكم به عزل منتظري داد و به صراحت در اين باره نوشت:

»مصلحت نظام از مسائلي است كه مقدم بر هر چيز است«.به صراحت مي گفت:

»آحاد مردم يكي يكي شان تكليف دارند براي حفظ جمهوري اسالمي كه يك واجب عيني و اهم مسائل واجبات دنيا و از نماز اهميتش بيشتر است براي اين كه اين حفظ اسالم است نماز

فرع اسالم است«.

Page 225: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

درسهاي قيام در روز عاشورا

215

هر وقت هم كه »فقها«ي خودش و حقوقدانان خودش مي گفتند كه فالن مطلب با قانون اساسي سازگار نيست، مي گفت: اينها »نقض ظاهري« است. و اشكالي ندارد.

از جمله در ديماه67 در تذكر به مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: »اين بحثهاي طلبگي مدارس كه در چهارچوب نظريه هاست، نه تنها قابل حل نيست، بلكه ما

را به بن بستهايي مي كشاند كه منجر به “نقض ظاهري“ قانون اساسي مي گردد«. جالب تر اين كه طلبكار هم در مي آمد كه:

»اين كه در قانون اساسي است بعضي شئونات ولي فقيه است نه همه شئون واليت فقيه«. و مي گفت:

»روحانيت بيشتر از اين در اسالم اختيارات دارند و آقايان براي اين كه با اين روشنفكرها مخالفت نكنند، يك مقدار كوتاه آمدند. اين كه در قانون اساسي است، اين بعضي شئون واليت فقيه است

نه همه شئون آن… مسأله باالتر از اين است«.خميني حتي اعتبار وكالت نمايندگان را به رضايت ولي فقيه مي داند و خطاب به خبرگان

گفت: »همه تان هم اگر چنان چه يك چيزي بگوييد برخالف مصالح اسالم باشد، وكيل نيستيد، از شما

قبول نيست، مقبول نيست، ما به ديوار مي زنيم حرفي را كه برخالف مصالح اسالم باشد«. »رئيس جمهور منتخب مردم، اگر از طرف ولي فقيه نصب نشود طاغوت است«.

»من به واسطه واليتي كه از طرف خدا دارم شما را منصوب مي كنم«. »من كه ايشان را حاكم كردم يك نفر آدمي هستم كه به واسطه واليتي كه از شارع مقدس

دارم ايشان را قرار دادم«. » “واليت“ مورد بحث، يعني حكومت و اجرا و اداره، بر خالف تصوري كه خيلي از افراد دارند،

امتياز نيست بلكه وظيفه يي خطير است… … مثال يكي از اموري كه فقيه متصدي واليت آن است، اجراي حدود است. آيا در اجراي حدود بين رسول اكرم)ص( و امام و فقيه امتيازي است؟ يا چون رتبه فقيه پايين تر است بايد

كمتر بزند؟«.نتيجه اين كه طبق صورت جلسات شوراي بازنگري قانون اساسي:

»واليت مطلقه نه در چارچوب احكام فرعيه اوليه و ثانويه الهيه محصور است و نه در محدوده

Page 226: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

216

قانون اساسي اسير و نسبت به هر دو امر مطلق است نه مقيد«. قانون بر مقدم قانون، با ظاهري تعارض صورت در و است قانون حكم در او »اوامر

مي باشد«. با اسالم. روحانيان يعني به روشني مي گفت كه »آخوند اول از همان ضمنا خميني اسالم در هم مدغمند…. آن كه با عنوان روحاني و آخوند مخالف است، اين دشمن

شماست«)2خرداد58(. يعني كه آخوند و اسالم در هم ادغام شده و يك چيز است و نه دو چيز!

آيا اين هماني آخوند و اسالم را در تفكر قرون وسطايي خميني مي بينيد؟ آيا شرك آشكار را، در نشاندن خود بر جاي خدا و پيامبر خاتم و ائمه معصوم و مظلوم،

مي بينيد؟ حاال خودتان قضاوت كنيد كه به راستي با اين قانون اساسي و با آن چه در اين 30سال به چشم ديديم، اين يك نظام نجاست بربري و جاهليت است يا نظام مقدس جمهوري

اسالمي؟ آيا اين خميني اهانت مجسم به تاريخ ايران و اسالم نيست؟ مصداق بارز »مغضوب

عليهم« هست يا نيست؟ آيا سوء استفاده و لكه يي بر دامن قرآن و اسالم و پيامبر و حضرت علي و امام حسين،

هست يا نيست؟ راستي كساني كه هنوز سنگ خميني را به سينه مي زنند چه بيماري دارند و چگونه

تعريف مي شوند؟ راستي آخوند خاتمي موقعي كه مي گفت هرگونه تغيير در اين قانون خيانت به ملت

ايران است، اين كلمات او چه معني و چه باري داشت؟ و مهمتر اين كه، آيا امروز موسوي و غيرموسوي و هركس كه مدافع يا پايبند اين قانون است و يا حتي به مصلحت مي خواهد در چارچوب اين قانون حركت كند، مي تواند قيام

را به جانب سرنگوني و يا دست كم اصالح اين رژيم هدايت كند؟ آي بچه ها، صبر كنيد، من هنوز چند سؤال ديگر هم دارم:

عالوه بر همه بازتابها و گزارشها و مقاالت و موضع گيريهاي داخلي و بين المللي، آيا معنا

Page 227: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

درسهاي قيام در روز عاشورا

217

و مفهوم و علت بنيادين استمرار و سرعت پيشروي و درجه تعميق و گسترش نيروهاي قيام در 6ماه گذشته و آن انبار باروتي كه در روز عاشورا جرقه زد، روشن است؟

آيا اپورتونيسم و انحراف راست را چنان كه بايد و شايد دريافتيد؟ آيا قيام در اين نقطه، پرده يي را كنار زد يا نزد؟ ضرورت و حقانيت استراتژي سرنگوني

اين رژيم را ثابت كرد يا نكرد؟ روز از همان رژيمي، برابر چنين در جانبازي و ايستادگي و مقاومت باشد اگر چنين 30خرداد تا همين امروز، براي آزادي خلق و ميهن، عادالنه و برحق و ضروري بوده

است يا خير؟ اگر جوابتان مثبت است خوشا به حال زحمتكشان و رزم آوران آزادي ملت ايران!

و تا كجا سنگدل و نابينا هستند نشستگاني كه به جاي رژيم بر سر و روي ايستادگان و مجاهدان مي كوبند.

فضل اهلل المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما…

Page 228: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 229: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل هشتم

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

Page 230: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 231: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

221

بر اساس آن چه تاكنون گفتيم، از 30خرداد1360، استراتژي جبهه خلق، تغيير و سرنگوني رژيم واليت فقيه براي آزادي و جايگزين كردن حاكميت جمهور مردم، يعني توده مردم

ايران است. و واليت فقيه ديكتاتوري با آشتي ناپذير تضاد و تعارض خلق، جبهه مشترك فصل غصب حاكميت مردم ايران است. استراتژي سرنگوني از همين جا حقانيت و ضرورت

پيدا مي كند. هيچ در بنيادين اصل اين از امروز، همين تا سال60 30خرداد از كه اين روست از

شرايطي كوتاه نيامده و پيوسته بر آن تأكيد كرده ايم. ديكتاتوري برضد ايران مردم انقالب جريان در را مردم حاكميت فقيه واليت رژيم سلطنتي، ربوده و آن را با شرك و ارتجاع، به مايملك خداگونه و انحصاري خود تبديل و حكومت و »واليت« است. كرده را غصب ايران مردم حاكميت است. حق كرده

حاكميت آن،مطلقا نامشروع و سراپا باطل است. خواست مقدم و عاجل مردم ايران، آزادي و حاكميت مردم است و اين جز از طريق سرنگوني رژيم واليت فقيه به دست نمي آيد. نفي كامل رژيم واليت فقيه، مرز متمايز و خط قرمز پيكار آزادي مردم ايران، معيار تشخيص دوست از دشمن، مبناي تنظيم رابطه با همه افراد و جريانهاي سياسي و شاخص جذب و دفع نيروهاست. هويت سياسي

ايرانيان ميهن دوست و آزاديخواه بر همين اساس تعريف و مشخص مي شود.

Page 232: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

222

بنابراين »جبهه خلق« يا »جبهه مردم ايران«، به معني علمي، دربرگيرنده تمام طبقات و اقشار و جريانها و نيروها و افراد ايراني است كه خواستار تغيير و سرنگوني ديكتاتوري واليت فقيه و برقراري دموكراسي و در يك كالم، خواستار حاكميت جمهور مردم ايران

هستند. »جبهه خلق« يا »جبهه مردم ايران«، دربرگيرنده مجموعه نيروهايي است كه به طور مشترك تحت ستم و سركوب رژيم ضدبشري واليت فقيه قرار دارند و به همين خاطر را آن و رژيم شركت اين در سرنگوني و متحد و همبسته به طور مشترك مي توانند

محقق كنند. معيار عمده براي شناخت و تعيين اعضا و اجزاي »جبهه خلق« يا »جبهه مردم ايران« در برابر رژيم واليت فقيه، منافع مشخص عيني آنها، پيشرفت جامعه و توانايي آنها براي

شركت در به انجام رساندن وظيفه سرنگوني است. هر سياسي هويت و ميهن پرست و آزاديخواه ايراني هر وظيفه رژيم، اين سرنگوني

نيروي ملي و انقالبي و مردمي است. براي همسويي و اشتراك و اتحاد عمل در همين خصوص، شوراي ملي مقاومت ايران

طرح »جبهه همبستگي ملي براي سرنگوني استبداد مذهبي« را ارائه كرده است. هم چنان كه در بيانيه ملي ايرانيان يادآوري شده:

مرامهايي ضدبشر را فاشيسم و نازيسم اغلب كشورهاي جهان، دوم، از جنگ جهاني »بعد شناختند و در قوانين خود هرگونه تبليغ و ترويج آنها را جرم و مستوجب كيفر اعالم كردند«)بيانيه

ملي ايرانيان(. اكنون پس از 30سال تجربه، هر ايراني آگاه و آزاديخواه به روشني مي داند كه واليت فقيه، از نظر ماهيت جنايتهايش در مورد مردم ايران، بسا فراتر از آن مرامهاي ضدبشر

رفته است. كلمات ضدخلق و ضدخلقي، ضدمردم و ضدمردمي، از همين جا و در تضاد با آزادي و حاكميت مردم معنا و مفهوم پيدا مي كند. در زمان شاه با ديكتاتوري سلطنتي مي جنگيديم است. فقيه، رژيم واليت استبداد مذهبي، همين ما مردم و ما اكنون طرف جنگ و به همين خاطر شالوده شوراي ملي مقاومت ايران از روز نخست، »نه شاه، نه شيخ« بوده

Page 233: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

223

است. نفي ديكتاتوري الزمه برقراري دموكراسي و اثبات حاكميت مردم است. »انقالب دموكراتيك« آن روي سكه استراتژي سرنگوني براي آزادي و حاكميت مردم

ايران در اين مرحله تاريخي است. »انقالب« را قبال دگرگوني جهش وار و تكاملي از طريق سقوط طبقه حاكم و انهدام

نهادها و روابط مربوط به آن توسط توده هاي مردم تعريف كرديم. واژه يك »دموكراسي« كلمه از برگرفته »مردم ساالرانه«، به معني »دموكراتيك« يوناني، مركب از كلمه »دموس« به معني مردم و »كراسي« به معني حكومت است كه

آن را به فارسي، »مردم ساالري« ترجمه مي كنند.و مأموران و مدافعان باالخص ديكتاتوري، مدافعان همه كه مي شود روشن اكنون قداره بندان و قلمزنان و مداحان و روضه خوانان رژيم واليت فقيه و اصل واليت فقيه كه عصاره و »عمود خيمه« استبداد مذهبي و قانون اساسي آن است از جبهه خلق خارج و در جبهه ضد مردم ايران قرارمي گيرند. هم چنين همه خيانتكاراني كه به جاي سرنگوني اين رژيم درصدد سربريدن و نابودي و متالشي كردن اشرف و مجاهدين هستند، هر كس و در هر كجا و تحت هر عنوان و پوششي كه باشد، ادامه و امتداد همين رژيم در

داخل يا خارج كشور است. از آن جا كه استراتژي نفي و سرنگوني واليت فقيه، حقانيت و ضرورت دارد و مهمترين و باالترين اصل و فصل مشترك جبهه خلق است، شوراي ملي مقاومت، طبق ماده1 اساسنامه اش، از همان سال1360 »براي سرنگوني رژيم خميني و استقرار دولت موقت

تشكيل شده است«. ـ طبق ماده1 برنامه شورا، دولت موقت »اساسا وظيفه انتقال “حاكميت“ به مردم ايران

و مستقر ساختن حاكميت جديد ملي ومردمي را به عهده دارد«. ـ طبق ماده3 برنامه شورا، »پس از خلع يد و سلب حاكميت از رژيم ضدخلقي خميني، كه حياتي ترين حق مشروع مردم ايران يعني “حق حاكميت مردم“ را غصب نموده« است، اين دولت بايد »حداكثر تا 6ماه« »مجلس مؤسسان و قانونگذاري ملي« را »از طريق انتخابات آزاد، با رأي عمومي، مستقيم، مساوي و مخفي« با »هرگونه نظارت و

Page 234: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

224

تضمين الزم« تشكيل بدهد و بالفاصله استعفاي خود را به اين مجلس تقديم كند. نخستين وظيفه مجلس مؤسسان و قانونگذاري ملي، »تدوين قانون اساسي و تعيين

نظام جمهوري جديد« است. ـ طبق ماده5 برنامه شورا،

»كليه مقامات، مسئوليتها و نهادهاي دوران انتقال، صرفا جنبه موقتي داشته و فقط تا استقرار مقامات، مسئوليتها و نهادهاي جديد بر طبق قانون اساسي جديد معتبر است«.

ـ عالوه بر اين، شوراي ملي مقاومت براي رفع هرگونه سوءتفاهم پيرامون موقعيت و اختيارات خود پس از سرنگوني رژيم واليت فقيه، با صراحت و به اتفاق آرا اعالم كرده

است: »هيچ يك از مصوبات شوراي ملي مقاومت، بخشي از قانون اساسي نظام جمهوري آينده كشور

كه توسط مجلس مؤسسان و قانونگذاري ملي تدوين خواهد شد تلقي نمي شود«.

استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از ديكتاتوريو بازگشت به جبهه مردم ايران

ما از خروج از جبهه خلق و تغيير آشكار يا بالفعل تضاد اصلي عليه مقاومت ايران و عليه مجاهدين و اشرف، كه به سود ديكتاتوري واليت فقيه است، متنفريم.

گرايشهاي اپورتونيستي و كمرنگ شدن مرزبنديها و خطوط قرمز در قبال تماميت رژيم و مدافعان و همسويان آن را محكوم مي كنيم.

از بارزشدن خصايص اپورتونيستي و زدن زيرآب مقاومت تمام عيار در برابر اين رژيم، منزجريم.

در مرحله بلوغ اپورتونيسم و بروز ماهيتهاي ارتجاعي، هم جبهه گي آشكار يا بالفعل با واليت فقيه را غيرقابل قبول و غيرقابل تحمل مي دانيم.

اما دقيقا به خاطر جديت و ايستادگي مان در همين مواضع، به طور مضاعف، از هرگونه فاصله گرفتن از استبداد و وابستگي و مخصوصا فاصله گرفتن از واليت فقيه و رژيمش استقبال و حمايت مي كنيم. به جبهه خلق، بازگشت از نهايتا و آن به و پشت كردن

Page 235: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

225

اين هم نه يك امر دلبخواه، بلكه يك وظيفه ملي و ميهني و انقالبي، بر اساس همان تعاريف و شاخصها و معيارهايي است كه در اثبات صداقت نسبت به استراتژي سرنگوني

و مباني آن، بحث كرديم. وقتي آيت اهلل منتظري كه در اعلميت او بر سايرين جاي ترديد نبود، به عدم صالحيت و عزل خامنه اي از واليت جائرانه اش حكم داد، من در 19تير همين امسال، خاضعانه

اين حكم را »شايان تقدير« خواندم و يادآوري كردم:»باالترين سرمايه دنيوي و اخروي منتظري در پيشگاه خدا و خلق همانا عزل او توسط خميني

دجال از منصب جانشيني، به خاطر اعتراض به قتل عام زندانيان مجاهد است«. در عين حال با صراحت به استحضار رساندم:

»جاي آن دارد كه آقاي منتظري كه اكنون در 87سالگي به سرمي برد، براي خير دنيا و آخرت خود و جبران مافات، قبل از ممات، تمامي حق و حقيقت را خالصانه و لوجه اهلل با مردم ايران انقالب سرقت و ايران مردم حقوق حاكميت غصب همانا حقيقت و حق بگذارد. ميان در ضدسلطنتي تحت عنوان واليت فقيه است. لكه ننگ و رژيمي كه بايد بالكل از تاريخ ايران و

از دامن مطهر اسالم علوي زدوده شود… از مخلوق“ و كفار و مشركان رابطه، هرگونه “ترس آقاي منتظري در همين اميدواريم كه آزادي و حقوق ملت ايران از قبيل خامنه اي و احمدي نژاد را به كناري بگذارد و به اين وسيله دين خود را به ايران و اسالم و به ويژه به ائمه تشيع، ادا كند. در راستاي اداي همين وظيفه،

براي او آرزوي سالمت و توفيق و طول عمر مي كنم«.در 13تير همين امسال گزارش کميته صيانت از آراي موسوي با ذكر موارد جديدي از دجالگري و تقلبات نجومي در انتخابات رژيم آخوندي منتشر شد. در اين گزارش از جمله فاش شده بود كه وزارت كشور و 25 استاندار نظامي آن در مجموع 22تا32 ميليون برگه رأي مازاد بر نياز، مورد استفاده قرارداده اند و عالوه بر آن در اتاق »تجميع آراء«، كه

همان تاريكخانه وزارت كشور نظام باشد، هر طور خواسته اند رقم سازي كرده اند. آخوندي(، )كيهان خود اخص ارگان در ارتجاع ولي فقيه تير، سيزدهم روز همان در ايفاي نقش انجام »مأموريت ديكته شده بيروني« و ارتكاب »جنايت«، موسوي را به »ستون پنجم« دشمن متهم كرد كه يا بايد »توبه« كند و »عذر تقصير« بخواهد يا

Page 236: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

226

اجيركردن بلوا، و آشوب برپايي انسانهاي بي گناه، قتل به جرم )را( »مجازات قطعي اراذل و اوباش براي تعرض به جان و مال و ناموس مردم، همكاري آشكار با بيگانگان

و ايفاي نقش ستون پنجم آمريكا« بپذيرد. من بالدرنگ، اعالم كردم كه به دور از هرگونه »نكوهش و بستانكاري« از موسوي، »وظيفه و اصول ما اقتضا مي كند كه در برابر ياوه ها و تهديدها و تيغ كشي پررذيلت

سردمدار واليت«، نكات زير را خاطرنشان كنيم: »1- محكوم كردن هرگونه تعرض و ستمي كه بر موسوي و خانواده و اطرافيان او در چارچوب تأكيد با رژيم در مورد محاكمه و مجازات وي به اخطار دارد. هم چنين رژيم جريان همين برعهده شخص خامنه اي تروريستي اقدام يا تعرض، دستگيري اين كه مسئوليت هرگونه بر

است. 2- هشدار نسبت به امنيت و سالمت آقاي موسوي و درخواست از دبيركل و شوراي امنيت ملل متحد براي اعزام بالدرنگ يك هيأت نظارت بين المللي به تهران در همين خصوص و واداركردن رژيم به ابطال انتخابات نامشروع و پذيرش انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد بر

اساس حق حاكميت مردم ايران. و حقوقدانان به بين المللي، حقيقت ياب كميسيون به متحد، ملل سازمان به فراخوان -3سازمانهاي جهاني مدافع حقوق بشر، و به همه دولتهايي كه نتيجه انتخابات قالبي در ايران را به رسميت نشناخته اند؛ براي ارجاع پرونده اين انتخابات و سركوب مردم ايران و كشتار بيگناهان

به شوراي امنيت سازمان ملل متحد. بي گمان بازگشودن پرونده انتخابات ايران در شوراي امنيت، در خدمت صلح جهاني است. زيرا به ممانعت از تسليح اتمي و صدور تروريسم و دست اندازي فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران به

عراق و لبنان و فلسطين هم منجر مي شود«.

اندرز و پيشنهاد به خبرگان يك هفته بعد، من از اين هم فراتر رفتم و در 20تير در يك موضعگيري علني به »رياست

و اعضاي خبرگان نظام« كه رفسنجاني رئيس آن است اندرز و پيشنهاد دادم: »با سالم به آقاياني كه در خبرگان رهبري جلوس فرموده و به پاسداري از جوهره و جانمايه

Page 237: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

227

اين جانب بسيار دردناك و براي قراردادن حضرات داريد. مخاطب اشتغال نظام واليت فقيه پرصعوبت است چرا كه مجلس خبرگان در اين رژيم،نماد غصب و سرقت حق حاكميت مردم ايران و از اين رو مصداق بارز مغضوب عليهم از جانب خلق و خالق است. ليكن اميد است در

بحبوحه قيام ملت، برخي آقايان صداي انقالب نوين مردم را شنيده باشند. مطمئنا همه حضرات در شرايط و سن و سالي هستيد كه مانند حقير به ياد مي آوريد كه مجلس خبرگان، از اساس محصول خيانت خميني به مردم ايران و خلف وعده او درباره تشكيل مجلس

مؤسسان با انتخاب آزاد ملت ايران است. از جانب مردم ايران و نسل انقالب )انقالب ضدسلطنتي( كه خميني را به قدرت رساند و براي او فرش خون گسترد سخن مي گويم، از جانب محكومان به اعدام، از جانب شكنجه شدگان، از جانب زندانيان سياسي و همه آنها كه حاصل رنج و خونشان براي آزادي را خميني ربود و

واليتش را در نهادي نامشروع به نام خبرگان، نهادينه كرد. اما هدف از تحرير اين سطور، طعن و لعن نيست. هدف من يك اندرز و دو پيشنهاد است، را الناصحين” نصحيت كنندگان “ال تحبون آيه شريفه به مصداق بيم آن دارم كه هرچند درباره اندرز به عنوان تاريخ، سينه در ثبت و اتمام حجت بابت از اين همه، با نداريد. خوش “استبداد زير پرده دين“ كه تعبير پدرطالقاني است، به عرض مي رسانم: باوركنيد كه آب از سر اين رژيم و سلطنت مطلقه ديني، هم چون سلطنت شاهنشاهي، گذشته و بهتر است آقايان در فكر كاستن از بار تقصيرات خود در محضر عدل الهي و پيشگاه ملت ايران باشند و بدنامي و نفرت و انزجاربيشتر به جان نخرند. پيشنهاد اين است كه: با توجه به حكم اخير آقاي منتظري درباره عزل تلويحي خامنه اي، كه تالي تلو)1( حجاج بن يوسف در روزگار ماست)2(، براي ممانعت

از خونريزي و بغي و فساد هر چه بيشتر از سوي نامبرده: اوالـ با تشكيل جلسه فوق العاده خبرگان، خامنه اي را بركنار و موقتا آقاي منتظري را كه اعلم همه شمايان است، جايگزين كنيد تا مقدمات انتخابات آزاد تحت نظارت بين المللي براساس

1- تالي تلو= همانند، پيرو )لغتنامه دهخدا(2- حجاج بن يوسف، در زمان خالفت عبدالملك مروان)پنجمين خليفه اموي(سركوب شبه جزيره عربستان و واليت عراق و خراسان را به عهده داشت. در سال73هجري براي سركوب قيام مكه و تحكيم سلطه اموي خانه كعبه را به منجنيق بست. تا هنگام مرگش در 53 سالگي، در قلمرواش 120هزارتن را كشته بود

و50هزارتن در زندانهايش اسير بودند.

Page 238: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

228

اصل حاكميت مردم ايران فراهم شود. ثانياـ پس از اتخاذ اين تصميم، بالدرنگ مجلس خبرگان را منحل كنيد و آن را از دامان خود

و روحانيت معاصر بزداييد. همه شما به خوبي مي دانيد كه براساس معيارها و قانون خودتان، خامنه اي هرگز و هيچ گاه در سطح و جايگاه مرجعيت و واليت نبوده است. موسوي اردبيلي در نماز جمعه دوم تيرماه خامنه اي انتخاب علت كرد، به صراحت خاطرنشان از مرگ خميني، هفته پس 1368، سه به عنوان ولي فقيه از سوي خبرگان، ترس از مجاهدين و ارتش آزادي بخش ملي ايران و مبادرت كردن آنها به عمليات ديگري مانند فروغ جاويدان بوده است. او گفت: »دوستان مي ترسيدند و مي لرزيدند، دشمنان هم خيلي اميدوار بودند به چنين روزي« كه همه مسئولين نظام به زودي

»تكه و پاره شوند«. تصريح خامنه اي براي مرجعيت عنوان درباره آذر1376 نماز جمعه هفتم در رفسنجاني هم

كرد: درباره نكردم. من سخنراني بود مرجعيت )بحث( كه دوراني كه است يادتان همه »شماها مرجعيت ايشان هيچ نگفتم و هيچ كس از من چيزي نشنيده. شايد هم باعث تعجب شماها بگويم از من مي پرسيدند، ولي من نخواستم نمي زند. خيليها هم باشد كه چرا فالني حرف

چرا؟ … من مي دانستم ايشان راضي نيست مرجع بشود. يقين داشتم كه ايشان مخالف است«.

فضيحت به حدي بود كه خامنه اي سرانجام از دعوي مرجعيت عقب نشست و به معرفي خود به عنوان مرجع شيعيان خارج از ايران اكتفا كرد و به خواندن “درس خارج“ روي آورد…

اما اگر آقايان درباره جايگزيني موقت منتظري، از اين نظر مشكل داشته باشند كه با حرف صريح خميني مبني بر فقدان طاقت و لياقت و ساده لوحي منتظري، چه بايد كرد؟ و به خصوص اگر نامه خميني به منتظري در ششم فروردين1368 را راهبند مي دانيد كه نوشته بود منتظري در “هيچ كار سياسي“ نبايد دخالت كند؛ توجه شما را به نامه 8فروردين1368 خود خميني جلب

مي كنم كه نوشته است: »در اسالم، مصلحت نظام، مقدم بر هرچيز است«!

مالحظه مي فرماييد كه در شريعت خميني هيچ چيزي مانع آن چه شما بخواهيد براي نجات

Page 239: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

229

خود انجام بدهيد، وجود ندارد. با آرزوي توفيق براي پذيرش رأي و حاكميت مردم ايران و جلب رضايت خلق و خالق«.

هم چنين وقتي كه كروبي هم به تنگ آمد و 21سال بعد از منتظري و با همان توصيف منتظري پس از قتل عام زندانيان در سال 1367 نوشت:

باشد، داشته صدق نيز مورد يك اگر حتي چنان چه كه است داده رخ زندانها در »اتفاقي فاجعه يي است… كه روي بسياري از حكومت هاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد

خواهد كرد«. در 18مرداد نوشتم:

»اي كاش كه آقايان منتظري و كروبي و ديگراني كه از اين پس به آنان مي پيوندند، از سي سال پيش نسبت به همين شقاوتها و شناعتها بيدار و هشيار شده بودند. افسوس… اما باز هم دير نيست و بني بشر براي جبران مافات تا لحظه وفات فرصت و امكان بازگشت دارد. توبوا

إلى الل توبة نصوحا. به خدا و خلق باز گرديد و توبه بازگشت نا پذير نصوح به جاي آوريد. آخر در زندانها و شكنجه گاههاي خميني و الجوردي و در واحدهاي مسكوني قزل حصار از اول

همين بساط بود. فتواي خون كشيدن از زندانيان قبل از اعدام براي جبهه هاي جنگ ضدميهني را به ياد داريد؟

فتواي تجاوز به دختران قبل از اعدام براي اين كه به بهشت نروند را به ياد داريد؟ گمان مي كنيد پاسدار شكنجه گر احمدي نژاد يا پاسدار شكنجه گر حسين شريعتمداري از كجا و طي چه پروسه يي به قعر جنايت و رذيلت و وقاحت درغلتيدند؟ بسياري شاهدان، هنوز حي و

حاضرند هر چند كه هزاران و هزاران تن ديگر از آنان تيرباران يا به دار كشيده شدند. نگاهي هم به صحنه هاي جنايت دست آموزان رژيم واليت در اشرف بيندازيد. باور كنيد كه ميليونها نفر در سراسر جهان به خود لرزيدند، اشك ريختند و خونشان به جوش آمده است. در عين حال در برابر پايداري شگفت فرزندان رشيد ايران براي آزادي، سر تعظيم فرود مي آورند

و به حتميت پيروزي مردم ايران يقين مي كنند«. من در همين پيام خاطرنشان كردم:

»واضح است كه تا همين جا هم كه كروبي قدم برداشته، بهاي سنگيني دارد. تا همين جا هم شايسته و ارزشمند است و خدا از معاصي كبيره در خدمت به يزيديان و فرعون و طاغوتهاي

Page 240: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

230

با او و هركس ديگر، به رابطه البته اين عمامه دار زمان مانند خميني و خامنه اي، مي كاهد. آفريدگارش برمي گردد. آن چه من مي خواهم با آرزوي در امان ماندن كروبي از گزند خامنه اي و دژخيمان و جالدانش بگويم، تنها يك نكته است. نه فقط به او، بلكه خطاب به همه آنهايي كه در درون يا حاشيه همين رژيم به ستوه آمده و از كثرت و غلظت فاجعه ها و ستم اكنون به

خود مي لرزند. چه خوب كه بخشي از حقيقت تكاندهنده را بيان مي كنيد و به همين ميزان نزد خلق و خالق و كج اول روز از واليت خشت و است ويران پاي بست از خانه كه باوركنيد اما مأجوريد. برخالف رأي و حاكميت ملت و با خنجر و خيانت نسبت به انقالب ضدسلطنتي كار گذاشته

شده است. جرثومه و ام الفساد، همين رژيم واليت و حاكميت آخوندي ست. در اوين يا كهريزك يا هزاران زندان و شكنجه گاه و خانه هاي امن اطالعات و سپاه هيچ فرقي نمي كند. از كوزه همان برون تراود كه در اوست. دادگاهها و تبليغات و اتهامات و برچسبهاي اين رژيم، از ابتدا، همين بود. خرمنهاي مجاهدين كه نمي گفت مگر باشد؟ نكرده ذبح را آن خميني كه بود كلمه كدام روستاييان را آتش مي زنند؟ مگر به تناوب نمي گفت جاسوس شوروي و عامل آمريكا و اسرائيل

و بعث عراق هستند؟ بله، اين رژيم، همان است كه بود. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم است. اين تمامي حقيقت

است. به خدا سوگند كه در بيان اين حقيقت به اندازه دانه ارزني هم، منفعت شخصي يا گروهي را در نظر ندارم. با اشرفيان خونفشان و با اشرف نشانان در ايران و سراسر جهان، براي چادر زدن در خاوران هم اعالم آمادگي و ثبت نام كرده ايم. اگر خواستار آسودگي و خالصي خود و رهاشدن مردم ايران از اين همه ظلم و ستم هستيد، اين تمامي حقيقت است. تنها راه، آزادي و حاكميت

مردم ايران است. درست به همين دليل، به خاطر عصمت جسم و جان، و روح و روان مردم ايران، و همان پسران، و همان دختران، و به خاطر سعادت و حق حاكميت يك خلق در محنت و زنجير، با تمام وجود

فرياد بزنيد: مرگ بر ديكتاتور

Page 241: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

231

مرگ بر خامنه ايحكومت آخوندي، سرنگون، سرنگون، سرنگون«.

از بعد روز چهار هم كروبي اوضاع، راديكال شدن و عاشورا قيام از بعد متأسفانه اما موسوي، عينا با همان الگو، براي در امان ماندن از تيغ آخته واليت، به خواسته اصلي

خامنه اي كه با قاضي صلواتي اش در پي زمينه سازي براي اعدامها بود تن داد و گفت:مرده سازمان يک و مي کنند وصل مجاهدين به را دلسوزان به زور خودشان دست »با

منافق صفت را زنده مي کنند«. كروبي گمان كرد به اين وسيله توپ را به زمين باند غالب مي اندازد در حالي كه في الواقع

به دروازه خودش شليك كرد! البته آقاي كروبي يك چيز را واقعا درست مي گويد، نبايد فرق »دلسوزان« رژيم واليت فقيه را با مجاهديني كه مي خواهند ريش و ريشه اين رژيم را بسوزانند، ناديده گرفت!

و مي نامند«. منافق را »منتقدان خود كه گرفت ايراد غالب باند به كروبي هم چنين افزود:

»خدايا تو شاهد باش که چگونه يک جدال سياسي را به يک جنگ مذهبي تبديل کردند«.به نظر من حاج آقا كروبي درست مي گويد. اين ولي فقيه است كه در تنگناي قيام به آن جا رسيده كه منتقد و به گفته الريجاني »برادر همسفر و همسفره« خودش را هم حاال به مجاهدين مي چسباند و ادعا مي كند كه موسوي و كروبي راه مجاهدين را مي روند. هر

چقدر هم ما تكذيب مي كنيم فايده ندارد! به خصوص در مورد تبديل »جدال سياسي« به »جنگ مذهبي« هم، من به حرف حاج آقا كروبي اكتفا مي كنم و مي گويم: خدايا تو شاهد باش كه از روز اول هم در رژيم واليت به انحصارطلبي و استبداد ديني و تمام جرم و جنايتهاي سياسي لباس دين و جنگ مذهبي پوشاندند. بر مجاهدين نام منافقين گذاشتند. جنگ هشت ساله ضدميهني را هم كه از روز اول با دست برداشتن از صدور ارتجاع و تروريسم، قابل اجتناب بود و به خصوص بعد از عقب نشيني نيروهاي عراقي در خرداد1361، ديگر هيچ عذر و بهانه يي براي ادامه دادن آن وجود نداشت، شش سال ديگر با صدها هزار كشته و ميليونها آواره و معلول و مجروح و با بيش از 700ميليارد دالر هزينه و خسارت اضافه براي ملت ايران

Page 242: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

232

از طريق نعره هاي »قدس قدس پوشاندند، لباس »دفاع مقدس« آن به دادند. ادامه كربال« سردادند. براي روحيه دادن به پاسداران و بسيجيها انبوهي امام زمان قالبي بر روي اسب سفيد، به جبهه ها فرستادند و هزاران كليد حلبي بهشت توزيع كردند. البته امام ملعون، در عين دريافت كلت و كيك و انجيل از آقاي ريگان و دريافت سالحهاي اسرائيلي، خودشان فرمودند كه: »صلح با صدام دفن اسالم است«. البته در سال1365 رفسنجاني طريق از نمودند، اعالم سرنوشت« تعيين »سال را آن خودشان كه هم كامال ولو در عراق با هر حكومت ديگري دارند آمادگي اعالم كردند كه به صراحت

»آمريكايي« باشد، قرارداد صلح امضا كنند. تعجب من فقط از فراموشكاري آقاي كروبي است كه شايد هم سهوا باشد واهلل اعلم!

آخر مگر يادتان رفته است كه امام ملعون، خودشان به لسان و قلم نامبارك گفتند و اولويت دارد حفظ نظام است و دين و شريعت و بقيه نوشتند كه آن چه بر همه چيز براي همين چنان كه شما هم فرموده ايد مصلحت نظام هميشه در چيزها فرع است. پوشاندن لباس مذهبي بر جنگ و جدال سياسي بوده است و تازگي ندارد. حاال هرچقدر هم شما قسم و آيه بخوريد كه دلسوزتر هستيد و مي خواهيد نظام را اصالح كنيد، اينها باور نمي كنند! فقط يك اشكال مختصر در محاسبات سياسي جنابعالي به چشم مي خورد كه عنايت نداريد. »فضولتا«! عرض مي كنم كه »اصالح« اين نظام، در باب »اسقاط« صرف مي شود! از دود و دم هشت ساله آقاي خاتمي در باب آرايش و اصالح نظام عبرت

بگيريد و اجازه بدهيد از قول رودكي اضافه كنم: آن كه نامخت از گذشت روزگار نيز ناموزد ز هيچ آموزگار

از مهندس بازرگان ياد بگيريد! اگر موسوي و كروبي و امثال ايشان باور كنند كه قصد بدي درباره آنان ندارم، مي خواهم دوباره از بازرگان ياد كنم، شايد اينان ياد بگيرند. هرچند كه به خواست و انتخاب و اراده

خودشان مربوط است. يكي از نقاط مثبت بازرگان به عنوان نماينده تتمه بورژوازي ايران در دولت و مجلس خميني، اين بود كه برخالف آخوندها و حتي همين آقايان موسوي و كروبي، حرفها

Page 243: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

:

: //

.

. " "

.

.

. .

.

.

.

.

.

Page 244: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

234

بولدوزر اگر نيستم، انقالبي من كه: مي گفت صريح و روشن و رك نمي پيچاند. را مي خواهيد، من »فولكس واگن« هستم!

صريح مي گفت كه:تا استقرار نظام جديد به همان نظام قبلي، ولي بدون شاه و سلطنت، عمل مي كند و خارج از

آن وظيفه يي براي خودش قائل نيست. هيچ وقت هم برخالف آخوندها از استكبار و استكبارستيزي حرفي نزد و صرفا استبداد

را هدف قرار مي داد. يكبار با طنز جالبي در سخنراني درگذشت پدر طالقاني گفت:

نمي دانم چرا براي پيغمبر يك صلوات ولي براي امام خميني سه صلوات مي فرستند؟! در مورد مجلس رژيم هم گفت كه:

تا نمايندگانش را از » شير امامت« نگيرند، مجلس نخواهد شد! درباره استفاده هاي عوامفريبانه مرتجعين از مفهوم شهادت هم گفت:

»تا وقتي كه نوشيدن شربت شهادت مجاني است، اوضاع به همين ترتيب باقي خواهد ماند«! مهمترين نكته اما، در همين اواخر صراحت بازرگان در اذعان به دو حقيقت بود:

ـ يكي اين كه بي رودربايستي مي گفت: »ما موافقين غيرحاكم رژيم هستيم«.

بر با صراحت بود كه اين اشاره كردم نكته ديگر، هم چنان كه در فصول قبلي هم ـ »حيات خفيف خائنانه« در اين رژيم انگشت مي گذاشت.

حاال من مي خواهم به طورمشخص به سخنراني او بعد از 5مهر در مجلس رژيم بپردازم تا هركس كه مي خواهد درس و عبرت بگيرد.

اشاره يي به قيام مجاهدين در 5مهر 1360 شهريور نيمه از مجاهدين كه مي دانند دارند، به خاطر را سال1360 كساني كه همه سال60 تا اوايل مهر و سپس در اوج خودش در روز 5مهر در تهران و برخي ديگر از شهرستانها، به آزمايش يك قيام جانانه و راهگشاي شهري روي آوردند. سنگين ترين

Page 245: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

235

بهاي خونين را هم پرداختند تا هرچند الگوي سقوط رژيم شاه را قابل تكرار نمي دانستند اما مي خواستند به ميدان آوردن عنصر اجتماعي را يك بار ديگر بيازمايند.

ـ نخستين هدف مطرح كردن شعار »مرگ بر خميني« و بردن آن به ميان مردم بود. جسارت و جرات و بود نداده اجتماعي عرصه در هيچ كس آن موقع تا را شعار اين فوق العاده يي مي خواست. خميني در آن زمان پشت افراد ديگري مانند بهشتي سنگر مي گرفت كه براي او نقش فيلتر و عايق داشتند و انزجار اجتماعي مردم بر روي آنها متمركز و كاناليزه مي شد. مثل همين حاال كه خامنه اي تا مجبور نشده بود، احمدي نژاد را جلو صحنه مي فرستاد تا ضربه گير او باشد. در آن زمان »كاريسما« يا هيبت و جاذبه خميني بر دوش جامعه و به خصوص اقشار عقب مانده بسيار سنگيني مي كرد. مجاهدين بايد پا پيش مي گذاشتند و »بت« را با عبور از آتش و خون با سنگين ترين بها درهم

مي شكستند. پيام قشر پيشتاز جوان و دانشجويان و دانش آموزان اين بود: »مرگ بر خميني، زنده باد فرا مرگت واليت، سلطان »شاه فرارسيده«، مرگت خميني، سلطان »شاه آزادي«،

رسيده«، خميني حيا كن، سلطنت را رها كن«، »اي جالد ننگت باد«. ـ دومين هدف به ميدان كشيدن عنصر اجتماعي و مردمي بود تا اگر از اين طريق هم كاري مي توان كرد، آيندگان گواهي بدهند كه مجاهدين مضايقه نكردند اما در اثر شدت

و حدت سركوب، جواب منفي بود. من در همان زمان نوشتم كه:

»زبان من از توصيف صحنه هاي سراسر شور و ايمان و سراسر پاكباختگي و فدا در آن ايام قاصر است. چيزهائي را كه در اين باره خوانده و شنيده ام، نه مي توانم بگويم و نه مي توانم معلمان كار است. موسيقي و نقاشي استادان كار شعراست، كار نمي آيد. بر من از بنويسم.

سخنوري و كتابت است. فقط مي گويم كه خدايا تو گواه باش كه در آن روزها و به خصوص در جنگهاي خياباني و در تظاهرات مسلحانه روز 5مهر1360، مجاهدين حق تو و حق خلق تو را به كمال و در حد توان خود ادا كردند. گواه باش كه براي تو، براي خلق تو و براي آزادي و براي ايران چه گلهاي نازنيني در دسته هاي 50تايي، 100تايي و 200تايي با فرياد “مرگ بر خميني، زنده باد آزادي“

Page 246: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

236

توسط دشمن تو و دشمن خلق تو )خميني( پرپر شدند«.در عين حال دجال خون آشام با قساوت مافوق تصور، بسا فراتر از شاه، در ذهن توده هاي

مردم به گور سپرده شد. نمايندگان جانب از كه خميني پياپي فتواهاي و خياباني اعدامهاي در رژيم شتاب از شماري حتي گوياست. بسيار مي شد، اعالم تلويزيون و راديو در سخنگويانش و پاسداران و كميته چيهاي خودش را هم كه در صحنه به مجاهدين تيراندازي مي كردند، به اشتباه همراه با مجاهدين دستگير كرد و شكنجه گران و بازجويانش در اوين، قسم و آيه هاي آنها را هم كه عليه مجاهدين مي جنگيدند باور نكردند. فرصت يك تلفن كردن به كميته ها هم به آنها ندادند و كارت پاسداري آنها را هم جعلي دانستند و مي گفتند خيلي از »منافقين« از همين كارتها جعل كرده اند! و آنها را هم سرضرب اعدام كردند. مي گفتند كه به فرموده امام امت! دادگاه و تحقيقات الزم نيست، هر خيابان دادگاه و هر

فرد عادل! خودش يك قاضي است… قتلگاه به بيمارستان تخت روي از را مجروحان كنيد… تمام كش را نيم كشته ها

بفرستيد. »باغي« را )چه حامله باشد و چه دختر نوباوه( بايد كشت…

بله بت خميني اين چنين شكست. رفسنجاني مي گفت:

4 حكم بر اينها )مجاهدين( الزم االجراست1- كشته شوند/ 2- بدار كشيده شوند /3- دست و پايشان قطع شود /4- از جامعه جدا شوند

اينقدر امروز مي كرديم، اعدامشان و مي گرفتيم را آنها از 200نفر انقالب( )اول آن روز اگر نمي شد.

آخوند موسوي تبريزي: اسيرش را بايد كشت، زخمي اش را بايد زخمي تر كرد كه كشته شود. هر كس در برابر نظام

بايستد، حكمش اعدام است. الجوردي:

ظرف مدت دو ساعت كه از دستگيري مي گذرد، محاكمه پايان مي يابد و حكم صادر مي شود

Page 247: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 248: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

238

و اجرا مي گردد. آخوند محمدي گيالني:

اينها را كه در خيابان تظاهرات مسلحانه مي كنند در كنار ديوار همان جا آنها را گلوله بزنيد. بدن مجروح اين گونه افراد باغي نبايد به بيمارستان برده شود، بلكه بايد تمام كشته شوند… كشتن به شديدترين وجه، حلق آويزكردن به فضاحت بارترين حالت ممكن و دست راست و پاي

چپ آنها بريده شود. آخوند مشكيني:

هركس در خيابان يا هرجاي ديگر عليه حكومت اسالمي قيام كرد، همان جا بايد حكم اعدامش صادر شود )نگاه كنيد به نشريه مجاهد شماره 407 مورخ 31شهريور77(.

صداقت مجاهديبراي را نمايش مسخره آن دولت عراق روز 24آذر)15دسامبر( كه از اخيرا پس من جابه جاكردن مجاهدان اشرف به راه انداخت، به طور تصادفي در گفتگو با يكي از زندانيان تصوير است، بوده برخي صحنه ها اوين خودش شاهد در در 5مهر1360 مجاهد كه جديدي از 5مهر و ابعاد آن پيدا كردم. توجه شما را به همين قسمت از مكالمه جلب

مي كنم. اما قبل از آن براي اين كه حساب همه چيز براي مردم ايران روشن باشد بگويم كه وقتي از زندانيان سياسي مجاهدين صحبت مي كنيم، به خصوص آنان كه در اشرف هستند، چه آنان كه مقاومت كرده اند، چه آنان كه به تصادف جان به در برده اند و چه شماري كه كم و كسري داشته و در زير شكنجه يا در برابر جوخه اعدام، نقطه ضعف داشته اند، هم در بدو ورود و هم در نشستهاي انتقادي و »عمليات جاري« بي محابا صداقت پيشه در ذهنشان هم برابر مرگ در تشويش يا ترس از را كه حتي آن چه و هر مي كنند

گذشته، براي همرزمانشان، در جمع بر روي دايره مي ريزند. فراتر از بزرگداشت قهرمانان و ياران مقاوم، هدف از اين صداقت بي منتها، تجديد عهد با خلق اسير و در زنجير براي جبران كردن كميها و كاستيها و ضعفهاست. رو به جلو است، نه رو به عقب. باالكشيدن و فرارفتن و رستن از بندهاي روحي و رواني است كه از

Page 249: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 250: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

240

زندان خميني و خاطرات دردناكش بر دست و پايشان پيچيده است و نه صرفا يك انتقاد ازخود صوري و سطحي. شاخص اين است كه در تشعشع اين صداقت شگفت و بيكران در جمع ياران، شنوندگان نه فقط سر تعظيم و تكريم فرود مي آورند، بلكه راه مقابله و درهم شكستن كابوس خميني و راه غلبه و مسخركردن آثار او را هم در گره هاي كوري آن برابر در مي آموزند. كرده اند، ايجاد و ضمير اعماق ذهن در دژخيمان خميني كه آسيب ناپذير مي شوند. در يك كالم، نه فقط تتمه آثار آن كابوس خونسرشته را از خود مي زدايند، بلكه مهمتر از اين ده بار و صدبار و هزاربار بيشتر، جنگاور مي شوند و از شيب نزولي و از انفعال و پاسيويسم و بريدگي و روي آوردن به معيشت و زندگي كه مطلوب خميني و دژخيمانش بوده، فاصله مي گيرند. تقدير كور و خودبه خودي اين چنين با »جهاد اكبر« و صدق و فداي مجاهدي، مغلوب و محو و نابود مي شود. چنين مواردي اگر با نگاهباني و حفاظت مستمر سياسي و ايدئولوژيك فرد از خودش همراه باشد، آن چنان كه هرگز رو به عقب و رو به خميني بازنگردد، و به هرچه خميني گرايي و شيطان صفتي و نامردمي و معيشت مطلوب خميني است، تف كند، به سند افتخار و حماسه ماندگار مقاومت ما تبديل مي شود. هم فرد و هم جمع را احيا مي كند. اين يك كارزار پرشكوه با ايدئولوژي ذلت و تسليم و با شيوه شناخته شده خميني براي به »قبر«بردن روانشناسانه آثار كاهنده با هرگونه گرد و غبار و از مقاومت ماست كه اين بخشي زندگان است.

خميني و فرهنگ و ايدئولوژي او بستيزيم و از آن پاكيزه شويم.

گواهان زنده حماسه 5مهرحاال به مكالمه با مجاهدي كه ده سال وهفت ماه را در شكنجه گاههاي خميني سپري

كرده است، درباره 5مهر و شهيدانش گوش كنيد: »محمد زند: فكر مي كنم كه االن همه حرف را شما زديد، آن چيزي كه شما مي خواهيد يك مجاهد تمام عياركه انشاا هلل اليقش باشيم. همان چيزي كه شما مي خواهيد. چون واقعيتش اينه كه اگه انقالب نباشه، مجاهدي وجود نداره. من مي خوام، فقط اين را، به قول معروف بينه يي را، كه خيلي دوست دارم هر بار بگم. بعد از اين كه اين برادران فاتحان آمدند، واقعا سبقت گرفتن براي صفرصفركردن چيزي بود كه آدم مي ديد. آدم به عيان مي ديدكه رابطه ها عوض شده بود،

Page 251: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

241

خارج از لحظاتي كه مي آيد. اين لحظات را هم گفته بوديدكه صفرصفر كنيد، و همينها لحظات مقدس است. همين طور كه شما مي گوييد، من انقالب را مي ديدم. يعني حداقل مي توانم بفهمم كه در اطراف من، اين بود، انقالب بود. از برادران مسئولمون تا ما كه پايين اش باشيم. اصال روابط عوض شده بود. من هميشه اين لحظات را به برادراحمد مي گفتم. شما آن چيزي را آورديد كه هميشه احساسش را داشتيم ولي اين طوري بهش رسيديم، آن هم اين بود كه چطور با خود انقالب تنظيم كنيم،

اين از اين قضيه. • احسنت! وقتي كه از آن فضا، پاي حرفهاي تو مي آييم، يعني پاي حرفهاي محمد زند، كه كلماتت حالي ات هست؛ چون، ده سال زنداني اين رژيم بوده يي و من خوب يادم هست. يعني تو، آيا چيست. كه مي فهمي را معني شان بلكه نمي پراني، را كلمات الكي كه است معلوم وقتي آن فضا را براي خودت مرزسرخ كردي، آيا در پرداخت وروديه و بيابيا، عميقتر و راسختر مي شوي و باالتر مي روي؟ و سفت و سخت تر مي شوي؟ يا نه، پايين تر مي روي و عقبتر و شل تر مي شوي؟ كه مثال بگويي اين دل خوش كنكه…، ديگر احتياج به وروديه نيست…، احتياج به

بيابيا نيست…، ديگر ولش كنيد… ؟ كدامش؟ محمدزند: همان كه شما اول گفتيد. راسختر! و از قضا، سكينه در قلبم بيشتر است. خيلي باخودم گفتم كه االن را گذاشتم در آن فضا كه قبلش گفتم. بيشتري دارم. خودم طمأنينه دوباره شده همان وروديه دادن، االن دوباره مي ريزند اين جا، االن همه جا را بستند، االن همه اينها هست، بيابيا هم هست، هرروز هم زدن هست، هر روز هم بگيروببند هست، هر روز هم دادگاه بردن هست، آيا اهلش هستي؟ وقتي از آن فضا درآمدم، ديدم كه چرا نيستم؟! بيشترش هم هستم! چرا؟ چون، اين باز هم يك فتح مبين است. باز هم يك فتح مبين بزرگتر است،

ديگر ترديدي در آن نيست. • بچه ها! گوش كنيد، گوش كنيد، محمد! آن چه را كه تو آن دفعه به من آمار دادي كه االن يادم رفته، دوباره به من بگو! گفتي كه در عرض سه ساعت در 5مهر شاهد و گواه اعدام چند

مجاهد بودي؟ در عرض چندساعت؟ دوباره به من بگو! محمدزند: گفتم خدمتتون كه300تا 400تا در عرض سه تا چهار ساعت بود. حدود1810تا. تا فرداي آن روز آمار سازمان 1450 است. ولي1810تا مي گفتند البته فكرمي كنم به گفته

Page 252: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

242

مثال ظهر يا صبح كه ديگه ما را برده بودند در يك اتاق ولي مي شنيدم تا صبح يكسره صداي تيرباران بود و اصال قطع نشد تا صبح، يكسره قطع نشد، آن جا ده ـ دوازده هزار نفر دستگير

شده بودند، خيلي، اصال يك فضايي بود. • ده دوازده هزار نفر؟

بله، ده-دوازده هزار نفر دستگير شده بودند، شما كه مي دونيد، اوين و دادسراي محمدزند: اوين توي مهرماه سرد است.

• آره. محمدزند: تمام سه طبقه پر شده بود. به طوري كه اصال جا نبود و ماها رو كه قديمي تر بوديم بردند توي يك اتاق. حاال داستانهايي دارد كه توي اون اتاق خواهري را ديديم كه وحشتناك شكنجه شده بود كه آن يك داستان جداست. ولي در تمام آن سه طبقه آدم بود، طوري كه

گرم شده بود، در جايي كه هميشه سرد ا ست. • خوب؟

محمدزند: ديگر نمي توانستند آدم بياورند، آدمها را بيرون نشانده بودند كه داد مي زدند داريم از سرما مي ميريم. نمي دانم چقدر آن جا آدم مي تواند جا بگيرد، توي فضاي بيرون كلي آدم

نشانده بودند. • پس اي خواهران و اي برادران! مجاهدي دارد حرف مي زند كه در سال1360، بيست وهشت سال پيش، شاهد چنين صحنه هايي بوده در يك قسمت از اوين! فقط در يك قسمت زندان اوين، نه كل زندانهاي رژيم! آمار سازمان مي گويد 1400تاست. آمار سازمان كه كامل نيست. چون معلوم است كه خيلي از اسامي را ما نداريم، يا فقط اسم كوچك داريم، چون آن موقع در سازمان رسم نبود كه اسم كسي را بپرسند. با يك اسم مستعار همه چيز حل و فصل مي شد، فرم پرسنلي و ارتش آزاديبخش و اين طور چيزها نبود. اصال قرارگاهي وجود نداشت، هر كسي در خونه خودش بود و حداكثر مخفي كاري بود حتي در فاز سياسي، مثال همين اسامي مستعار

اكثر خواهران و برادران مثل احمد واقف از آن جا و آن زمان آمده است. محمد بودي. صحنه شاهد چون است. دقيق تر و درست تر تو)محمد( آمار كه است معلوم اللهم خدا! اي خدا! اي كرده! رژيم 1810اعدام اين بعدازظهر از بعد، روز تا صبح مي گويد فاشهد! مي گويد ده تا دوازده هزار دستگيري بوده است. شعار »مرگ بر خميني« و »شاه سلطان

Page 253: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

243

خميني مرگت فرا رسيده« اين طوري وارد شده ها! واال، چه كسي مي توانست به خميني چپ نگاه كند. عكسش را توي ماه مي ديدند. نگو كه جواب تاريخيش مجاهدين بوده اند و انقالب مريم. آيا در سؤالي كه از اين محمد- كه خودش شاهد اين صحنه ها بوده و برايش خيلي جدي است- كردم دقت كرديد؟ دقت كرديد كه در پرداخت وروديه و بيابيا جديتر و بيشتر مي شود يا

كمتر؟ اي برادران و اي خواهران، او چه جواب داد؟ جمعيت: بيشتر

• بله بله، بسا بيشتر! از جنگ گفتيم، شرايط صدبار هم كه پرفتنه تر بشود؛ اين دليل، هم چنان كه قبل درست به هم چنان كه شما خودتان در اول اين بهار يك به من گفتيد و قراردادمان بود و الحمدهلل كه به آن جا نرسيد؛ علف بيابان، ريشه گياهان، برگ درختان؛ اما، اين رژيم را اين مجاهدين بر زمين

مي زنند و سرنگون مي كنند، حاال صبر كنيد و ببينيد!«

سخنراني بازرگان در مجلس ارتجاع پس از 5مهرجهان سراسر به آنها تصاوير كه بيگناه نوجوانان از به ويژه تيربارانها و اعدام ابعاد مخابره شد، به حدي بود كه بازرگان تاب نياورد. دل به دريا زد و روز 15مهر 1360 در مجلس ارتجاع شجاعانه به پاخاست و قبل از دستور به سخناني همت گماشت كه بر سرش ريختند و نگذاشتند سخنانش را به پايان برساند. هر چند در اين سخنراني با نيشهايي هم به مجاهدين سعي كرده بود تعادلي برقرار كند. به قسمتي از سخنان او

توجه كنيد: »با کمال تأثر و با توسل به درگاه ذوالجالل بايد اقرارکنيم که آتشی هولناک در کشور عزيزمان شعله کشيده، خرمن امت و دولت و دين را مورد تهديد قرار داده، کمتر کسي است که درصدد خاموش کردن آن برآيد… هم چنين نونهاالن دختر و پسر و کسان وابسته و هوادار يا برکنار که در درگيريهاي خياباني و دادگاههاي انقالبي، قرباني التقاط و انحراف يا انتقام مي گردند، نونهاالني که هرچه باشد جگرگوشگان و پرورش يافتگان اميد اين مملکت بوده عاشق وار يا ديوانه وار، فداکار يا گناهکار، در طاس لغزنده يي افتاده اند. درحالي که هر طرف گروه مقابل را منافق يا مرتجع و ضداسالم و عامل امپرياليسم مي خواند. نه روحانيان ارجمند و مکتبيهاي

Page 254: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 255: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 256: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

246

غيرتمندمان از آمريکا واردشده اند و نه جوانان جانباز در خانواده هاي آمريکايي زاييده و بزرگ گشته اند، که بتوان مزدورشان خواند«.

به اشاره خامنه اي كه در آن زمان در مجلس خميني، ليدر فراكسيون اكثريت يعني حزب جمهوري اسالمي بود، نمايندگان دست نشانده ارتجاع همان جا تا حد كتك زدن مهندس بازرگان »نخست وزير دولت امام زمان«)عين عبارت خميني را در بهمن57 مي گويم( در مجلس پيش رفتند. حتي حكم دستگيري او را الجوردي به خاطر اين سخنراني صادر

كرد اما بعدا رژيم از آن كوتاه آمد. يكي از دوستان بازرگان كه بيوگرافي و سوابق سياسي بازرگان را بعد از درگذشت او

منتشر كرده در اين باره مي نويسد: ايشان در 15مهرماه 1360 مجلس اين مورد، نطق بازرگان در »… شايد مهمترين سخن باشد که البته بر اثر جنجال عده يي از نمايندگان، سخن قطع شد و کالم به پايان نرسيد… اين سخنان در فضاي پاييز سال1360 بسيارشجاعانه و مهم و قابل توجه بود. در واقع مي توان گفت اين سخنان فقط از شخصي و شخصيتي چون مهندس بازرگان، انتظار بود. در عين حال چنان جنجال و سروصدايي در مجلس برخاست و چنان تهاجمي به مهندس بازرگان، صورت گرفت که نطق وي نيمه تمام قطع شد و به ويژه رئيس مجلس نيز دستور قطع بلندگو داد و بازرگان ناچار در محاصره انبوه مهاجمان از جايگاه نطق به زير آمد و ناراحت، اما آرام سرجايش نشست. باز مهاجمان رهايش نکرده، دور او را گرفته و با سروصدا و گاه با توهين و الفاظ رکيک با او بحث و گفتگو مي کردند. هرچند که او غالبا ساکت بود و عمال نيز نمي توانست با ده ها تن پرخاشگر، هم زمان بحث کند… پس از آن طبق معمول، سخنان بازرگان در خارج از مجلس در جامعه و مطبوعات و نمازهاي جمعه و محافل مذهبي و سياسي، انعکاس وسيع پيدا کرد و در همه جا نويسندگان و گويندگان با شدت تمام بر ضد بازرگان، و نطق و عقايد او سخن پراکني کردند. حتي عده يي در بيرون مجلس عليه بازرگان دست به تظاهرات زدند. در خود مجلس نيز تا مدتها، برخي نمايندگان در نطقهاي پيش از دستور و يا مناسبتهاي ديگر، به بازرگان و نطق 15مهرماه 1360 او اشاره کرده، او و همفکرانش و دولت موقتش را زير ضربات انتقاد و حمله خود گرفتند. البته امکان پاسخگويي براي او اصال وجود نداشت و اگر گاه اعتراضيه يي کتبي به رئيس مجلس داده مي شد، قرائت نمي شد و لذا در صورت مذاکرات مجلس يا در مطبوعات و

Page 257: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

247

خارج از مجلس، انعکاسي پيدا نمي کرد. در مطبوعات هم ماجرا کم و بيش از همين قرار بود. از جمله در کيهان و جمهوري اسالمي، مقاله ها و مطالبي بر ضد بازرگان، نوشته مي شد ولي

پاسخهاي وي را هرگز چاپ نمي کردند. ظاهرا فقط يک مورد بود که روزنامه کيهان، پاسخ بازرگان را چاپ کرد. البته طبق معمول، در کنار متن نطق و جوابيه بازرگان، مطالب ديگري به قلم آقاي سيدمحمد خاتمي، سرپرست کيهان، در نقد مطالب مهندس بازرگان، درج شده بود«)يوسفي اشكوري- در تکاپوي آزادي،

جلد دوم صفحه 503 ، 507 و 508(. در آن روزگار همين آخوند خاتمي به جاي دژخيم حسين شريعتمداري به عنوان نماينده »هفت خط« خط امامي يك كه خاتمي بود. كرده اشغال را كيهان موسسه ولي فقيه قلم به كيهان سرمقاله در 16و17و18مهر روزهاي در پياپي روز سه بود، دوآتشه خودش بازرگان را شالق كش كرد كه چرا از مجاهدين دفاع كرده است؟ خاتمي نوشت ادعا كرد مسعود رجوي بوده، هم چنين ناراحت انورالسادات ترور به خاطر بازرگان كه براي هماهنگي تظاهرات 5مهر سفري از پاريس به آمريكا داشته و با اشاره به اين كه بازرگان را نماينده بورژوازي و در نتيجه آمريكايي مي دانند، بر آن بود كه مجاهدين

بازرگان را عليه مجاهدين تحريك كند و ندامت نامه بگيرد. از بعد هفته يك رژيم آن چه و بازرگان سخنراني درباره خاطراتش در رفسنجاني آنها به و »بهتر«شدن وضع، آزادي نهضت به براي قطع حمله ها بازرگان سخنراني

پيشنهاد مي داد، به اجمال اشاره كرده است. گوش كنيد: 19مهر: »امروز تومارهای پنجاه متری در سالن مجلس آورده اند که مردم به دنبال سخنان آقای بازرگان، خواستار اخراج ليبرالها از مجلس شده اند و اينها خيلی ناراحتند و از من گله دارند

که چرا کامال از آنها حمايت نمی کنم«. 23مهر 60: »اول شب، جلسه يی طوالنی با سران نهضت آزادی، آقايان بازرگان، سحابی، رسانه های جمعی تحت و از سوی حزب اللهي ها اين که از داشتيم. و صباغيان يزدی، صدر فشارند، شکايت داشتند و چاره جويی می کردند. گفتم، اگر موضع صريح در مقابل ضدانقالب

بگيرند، وضع ممکن است بهتر شود«)خاطرات رفسنجاني- جلد اول، صفحه323و 239(. اين هم قسمتي از جواب خاتمي به بازرگان در سرمقاله كيهان:

Page 258: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

248

»آقاي بازرگان، آن جا که از انتساب آشوبگران به آمريکا برمي آشوبند، خود حکايت گر نوعي نگرش آمريکايي به مسائل است… بدين ترتيب تشخيص درست امام و امت را که دشمنان داخلي… را آمريکايي مي خوانند و اعمال و مواضع آنان را به نفع آمريکا مي دانند، به تمسخر از همه حکمرانان جهان سوم در سوق دادن آيا شاه مخلوع که گوي سبقت را مي گيرند… کشور به سوي وابستگي تام به غرب و خصوصا آمريکا… ربوده بود، در خانواده آمريکايي زاده

شده يا از آمريکا برگشته بود؟ … آيا آقاي بني صدر که… آمريکا همه اميدهايش را براي بازگشت به ايران، به وي بسته بود،

ازخانواده آمريکايي بود؟… تحليلهاي که طبق بورژوازي نماينده را بازرگان آقاي روزگاري، و روز که رجوي آقاي آيا ماترياليستي حضرات ماهيتا آمريکايي است مي دانست، و امروز که به منظور رهبري مقاومت ضدامپرياليستي در ايران به دامن فرانسه آويخته است! و براي تکميل مبارزات ضدآمريکايي، اين اواخر سفري به آمريکا کرده است، باکمال شهامت! به تمجيد از بورژوازي ملي برخاسته

بازرگان در حال نطق پيش از دستور ـ 1360

Page 259: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

249

و براي سرنگوني جمهوري اسالمي پيشنهاد اتحاد با بورژواها را مي دهد… و “جرج بال“ به سياستمداران آمريکا اکيدا توصيه مي کند که مجاهدين خلق! را به عنوان جناح نيرومند مخالف تمجيد و ستايش مورد باالخره و قرار دهند تقويت و ايران مورد حمايت ارتجاعي! رژيم با فراوان راديوها و سخن پراکنيهاي آمريکا و اسرائيل و بي.بي.سي است، آيا آقاي مسعود رجوي

از خانواده آمريکايي است؟ … و امروز همان جوانان پاکباز! که شما به دفاع از آنان برخاسته ايد، چشم و گوش بسته به فرمان آقاي رجوي و همپالگيهاشان و به کمک بازمانده هاي رژيم شاه، و هنگامي که نيروهاي رزمنده جمهوري اسالمي درگير دفن تجاوز رژيم آمريکايي صدام هستند، به کشتار و تخريب دست

مي زنند. سياستهاي دست ابزار به سادگي، که است بينش و ديد از نحوه يي آمريکايي بودن، از مراد شما که جرياني بينش، و ديد همين از برخورداري به خاطر و مي شود، آمريکا توسعه طلبانه توجيهات با البته اسالمي جمهوري مواضع ضدآمريکايي از همواره داريد قرار آن رأس در گوناگون اظهار نارضايتي و حتي مخالفت قولي و عملي کرده است… امروز اين آمريکاست که پندارگرايانه براي سرنگوني جمهوري اسالمي به مجاهدين خلق! دل بسته است و از آنان

حمايت مي کند«)کيهان18مهر1360- يادداشت روز خاتمي(.

باز هم خاطراتي از مهندس بازرگان گونه همين به خاطر و مجاهدين قتل عام و كشتار و اعدام توجيه به خاطر خاتمي حمله هاي رذيالنه به بازرگان، سال بعد در كابينه موسوي به وزارت ارشاد و تبليغات گماشته شد. حمله هاي رذيالنه خاتمي به بازرگان در بحبوحه اعدامهاي 5مهر صورت مي گرفت كه قاضي شرع خميني )محمدي گيالني( مي گفت »در كنار ديوار همانجا آنها را گلوله بزنيد. بدن مجروح اين گونه افراد باغي نبايد به بيمارستان برده شود، بلكه بايد تمام كشته شوند… كشتن به شديدترين وجه، حلق آويز كردن به فضاحت بارترين حالت ممكن و دست راست و پاي چپ آنها بريده شود«. الجوردي هم بدون هرگونه

محظور اعالم مي كرد: »ظرف مدت دوساعت كه از دستگيري مي گذرد، محاكمه پايان مي يابد و حكم صادر مي شود

Page 260: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

مهندس يداهلل سحابي، پدر طالقاني، مهندس مهدي بازرگان و مجاهد شهيد بنيانگذار اصغر بديع زادگان

Page 261: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

251

و اجرا مي گردد«. در خود دفاعيات در بازرگان انداخت. بازرگان به ياد مرا دوباره خاتمي حرفهاي اين

بيدادگاه نظامي شاه در تيرماه1342 مي گفت: »ما آخرين سنگر دفاع از سلطنت مشروطه و قانون اساسي هستيم. بعد از اين اگر دادگاهي تشكيل شود، با جمعيتي سر و كار خواهد داشت كه واقعا مخالف اين رژيم است«. راست گفته بود. 15خرداد1342 به راستي گورستان رفرميسم و »دفاع از سلطنت مشروطه« و »مخالفت

قانوني« با ديكتاتوري دست نشانده شاه بود. - مي گفت:

»نسل حاضر كه ما مؤسسين نهضت آزادي ايران متعلق به آن مي باشيم، در حكم نسل لوال يا مفصل تاريخ ايران به شمار مي رود. واسطي هستيم مابين نسلهاي قديم ايران كه قرنها به يك منوال و افكار، راكد و ساكت بوده اند و نسل آينده يي كه بايد انشاءاهلل استقرار و استقالل و

عظمت پيدا كند«. - اما نقطه اوج بازرگان در اين دادگاه كه ربط آن را به خاتمي بعد خواهم گفت آن جا

بود كه مهندس بازرگان گفت: »پس از واقعه 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران، نامه اعتراضي نوشتيم و به قرارداد كنسرسيوم نفت هم اعتراض كرديم. رئيس وقت دانشگاه، دكتر علي اكبر سياسي، مرا خواست و خصوصي گفت نامه و اعتراض شما و ساير اساتيد چه فايده داشت؟ در جواب رئيس دانشگاه گفتم، خوب اين كار را نتيجه عملي ندارد و جلو قرارداد كنسرسيوم را نخواهد گرفت. اما مي دانستم كه كردم براي آن كه بعدها پسرم كه بزرگ شد نگويد پدرم مرد پفيوز و بي غيرتي بود. نسلهاي بعد ايران نيز وقتي به تاريخ گذشته نگاه مي كنند، مأيوس از نژاد و خون خود نباشند… ما اين كار را كرديم كه در آن روزگار، كه نمي دانم 10سال ديگر، 100سال ديگر، ايراني اميدي به خود

داشته باشد و شايد حركتي بكند«. البد مي پرسيد كه حاال بگو ربط اين موضوع با خاتمي چيست؟ جواب را از پسر خاتمي

وقتي كه بزرگ شد بپرسيد … در بحثهاي قبلي، حمايت قوي بازرگان را، در دور دوم نخستين انتخابات مجلس شوراي ملي در رژيم خميني از خودم يادآوري كردم. دو روز بعد خميني او را به شدت زير ضرب

Page 262: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

252

گرفت. خميني در سخنراني 18ارديبهشت سال 59 كه از تمام رسانه هاي رژيم پخش شد، در اين باره گفت:

»… بايد به اشخاصی که احتمال انحراف در آنان می رود رأی ندهند…آن که گفته شود، خوب است به همه گروهها چه چپی و چه انحرافی رأی دهيد که مجلس شورا… جامع همه گروهها باشد، اين يک مطلب غلطی است که منحرفين درست کرده اند تا در مجلس با خدعه شرکت

کنند ... ملت به اين مطالب انحرافی گوش فرا ندهد«. اما بازرگان جا نزد و حرفش را پس نگرفت.

- ولي در آستانه 30خرداد، قبل از تظاهرات روز 25خرداد كه جبهه ملي اعالم كرده بود و ضمنا همزمان با سالروز شهادت مجاهد بزرگ رضا رضايي بود؛ خميني به تيغ كشي و هياهوي شگفتي براي ممانعت از اين تظاهرات در آستانه يكپايه كردن رژيمش پرداخت. راديو و تلويزيون، خط درميان از مسئوالن جريانهاي سياسي كشور مي خواستند كه بيايند در تلويزيون و در برابر درخواست و حكم صريح امام امت! خودشان را تعيين تكليف كنند واال هرچه ديدند از چشم خودشان است. اين جا بود كه متأسفانه بازرگان شايد تحت فشار دوستان ناباب از قبيل همين ابراهيم يزدي، طاقت و قرار از كف داد و به تلويزيون

رفت و چيزهايي گفت كه نبايد مي گفت. افسوس… اينها، با همه بازرگان اين است كه از ذكر آن فروگذار كنم نبايد - آخرين نكته كه و با همه دعواها و اختالفهايي كه داشتيم، تا دي ماه1360 به مجاهدين كمك مالي هم مي كرد اما نمي خواست احدي بفهمد. سردار شهيد خلق موسي خياباني در آخرين نامه يي كه قبل از شهادتش به من نوشت به كمك مالي بازرگان و پسر ايشان)عبدالعلي( كه در زندان قصر در سال52 و53 با مجاهدين بسيار نزديك و صميمي بود، اشاره كرده

است. آزادي هم از اعضاي نهضت را در كتاب يكي اين كه همين مطلب تا مدتها گذشت

خواندم. نوشته بود: »سالها بعد- و بعد از پيروزي انقالب اسالمي- از خود مهندس بازرگان و ديگران شنيدم که ايشان به مجاهدين در مقاطع گوناگون کمک می کرده اند، خصوصا کمكهای مالی بسيار، اما به هيچ وجه

تظاهری به اين کار نمی کردند«)محمدمهدي جعفري - كتاب سازمان مجاهدين خلق...(.

Page 263: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

253

جبهه خلق و ادامه بحثدرباره بازگشت به اين جبهه و خروج از آن

باز مي گرديم به ادامه بحث درباره جبهه خلق و ضدخلق و اين كه در رابطه مستقيم با آزادي و حاكميت مردم تعريف مي شود و از 45سال پيش تاكنون، جنگ ما و مرزبنديهاي

ما را با شاه و شيخ )ديكتاتوريهاي سلطنتي و آخوندي( تشريح و ترسيم مي كند. تعريف مذهبي« استبداد با »جبهه سرنگوني در يك كالم، گفتيم كه جبهه خلق -

مي شود. - گفتيم كه فصل مشترك تمام طبقات و اقشار و جريانها و نيروها و افراد ايراني اين

است كه خواهان دموكراسي و حاكميت جمهور مردم ايران هستند. گفتيم كه معيار عمده براي شناخت اعضا و اجزاي »جبهه خلق« يا »جبهه مردم ايران« در برابر رژيم واليت فقيه، شرايط عيني و منافع آنها در پيشرفت جامعه و قابليت آنها براي سرنگون كردن مانع اصلي پيشرفت سياسي و اقتصادي و اجتماعي جامعه ايران

يعني همين ديكتاتوري واليت فقيه، است. گفتيم كه اين نه يك تفنن يا امر مستحب بلكه واجب عيني و هويت سياسي ايرانيان

آزاديخواه و ميهن دوست است. گفتيم كه با اين معيار و اين شاخص، هيچ نيرو و هيچ شخصي نمي توان يافت كه به واقع تضاد اصلي او با رژيم واليت فقيه باشد و سرنگوني آن را بخواهد، اما درعين حال، زيرآب اشرف و مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران را بزند. چنين چيزي خصيصه

ارتجاعي و عالمت خروج از جبهه خلق و ادامه و امتداد همين رژيم است. چگونه مي توان هم خواهان سرنگوني اين رژيم، و هم خواهان سربريدن مجاهدين بود

يا براي آن جاده صاف كرد؟ خواه و ناخواه، يكي از اين دو رويكرد، اصالت دارد. خواه و ناخواه، يكي از اين دو رويكرد، شكلي و صوري و ديگري محتوايي است. محتوا،

عناصر متشكله يك شئ و هر مجموعه است. خواه و ناخواه، يكي از اين دو رويكرد، نمود و ديگري ماهيت جريان يا فرد مربوطه را پايدارترين عنصر در محتواي يك پديده يعني نشان مي دهد. ماهيت عنصر اصلي و

عناصر متشكله آن است.

Page 264: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

254

تفاوت انتقاد با ضديت و خصومت هم بر همگان واضح است يكي پيش برنده، تقويت كننده و احياگر است، اما ديگري كاهنده، تضعيف كننده و امحاگر. در بحثهاي بعدي راجع به

اين موضوع صحبت خواهيم كرد. انتقاد و انتقاد از خود كه توسط انقالبيون و نيروهاي ترقيخواه در قرن نوزدهم، رايج و فرموله شد، يك اصل مسلم است كه اكنون مجاهدين آن را در مناسبات خود به عنوان از آن ندارند، ارتقاء داده اند. هيچ بيم و باكي هم جهاد اكبر به حد »عمليات جاري« كه ارتباطات عصر در ديگر، طرف از مي كنند. استقبال آن از و هستند آن نيازمند ظرفيتها و راهكارهاي آزادي بيان و انتقاد، پيوسته افزايش مي يابد چه كسي مي تواند يا

جرات مي كند اين اصل مسلم را به زير عالمت سؤال بكشد؟پس صورت مسأله، هم چنان كه مقاومت ايران يك دهه قبل در بيانيه ملي خاطرنشان با مقابله فرعي »جبهه هاي ايجاد براي مخالفت، و انتقاد »بهانه كردن« است، كرده جنبش مقاومت، از جمله از طريق نفوذ در محافل رنگارنگ موسوم به »اپوزيسيون« و

برانگيختن آنها به لجن پراكني عليه مقاومت« است. در ابتداي فصل حاضر، هم چنين اشاره كرديم كه استحكام و عزم راسخ در آزادي و حاكميت مردم، اقتضا مي كند كه از فاصله گرفتن از ديكتاتوريهاي شيخ و شاه و نهايتا از بازگشت به جبهه خلق، به طور مضاعف استقبال و حمايت كنيم. اين امر نه فقط در مورد ديكتاتوري واليت فقيه و جناحهاي آن و كساني مانند موسوي و كروبي، بلكه در مورد ديكتاتوري سلطنتي و جناحها و افراد آن هم صدق مي كند. با اين تفاوت كه رژيم

شاه در انقالب ضدسلطنتي سرنگون شده و حاكميت ندارد.

درباره سلطنت طلبيطبق اصل سي و پنجم متمم قانون اساسي رژيم سلطنتي: »سلطنت وديعه يي است كه

به موهبت الهي از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده« است. در سال1304، رضاخان سردارسپه، پس از تقريبا 5سال كشاكش در پي كودتاي انگليسي

سوم اسفند1299، احمدشاه قاجار را خلع و سلطنت را از آن خود كرد. طبق اصل سي و ششم، »موهبت الهي« بازنگري شد و مقرر گرديد سلطنت »به شخص

Page 265: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

255

اعليحضرت شاهنشاه رضاشاه پهلوي تفويض شده و در اعقاب ذكور ايشان نسال بعد نسل برقرار خواهد بود«.

اصل سي وهفتم مسأله جانشيني شاه را هم حل نموده و مي گفت:در صورتي كه بود. باشد خواهد ايراني االصل مادرش پادشاه كه بزرگتر پسر با »واليتعهد پادشاه اوالد ذكور نداشته باشد تعيين وليعهد بر حسب پيشنهاد شاه و تصويب مجلس شوراي ملي به عمل خواهد آمد مشروط بر آنكه آن وليعهد از خانواده قاجار نباشد ولي در هر موقعي كه

پسري براي پادشاه به وجود آيد حقا واليتعهد با او خواهد بود«. به اين ترتيب سلطنت رضاشاه آب بندي شد تا از هرگونه رخنه و داعيه خانواده قاجار كه

»موهبت الهي« را »نسال بعد نسل« از آن خود مي دانستند، مصون بماند. اصل سي وهشتم هم مي گفت:

»در موقع انتقال سلطنت، وليعهد وقتي مي تواند شخصا امور سلطنت را متصدي شود كه داراي 20سال تمام شمسي باشد. اگر به اين سن نرسيده باشد نايب السلطنه يي از غير خانواده قاجاريه

از طرف مجلس شوراي ملي انتخاب خواهد شد«. اما هنگام ازدواج وليعهد )محمدرضا( با شاهزاده فوزيه از خانواده سلطنتي مصر، مشكلي وجود داشت كه رضاشاه ديكتاتور آن را هم با اشاره انگشت، حل و فصل كرد. مشكل اين بود كه وليعهد بعدي طبق اصل37 بايد از مادر ايراني االصل مي بود. بنابراين در 1317 آبان ماه چهاردهم مصوب سي وهفتم اصل تفسير »قانون ازدواج، اين آستانه

شمسي« مشكل را به شرح زير حل كرد: »ماده واحده- منظور از مادر ايراني االصل مذكور در اصل سي وهفت متمم قانون اساسي اعم است از مادري كه مطابق شق دوم از ماده 976 قانون مدني داراي نسب ايراني باشد يا مادري كه قبل از عقد ازدواج با پادشاه يا وليعهد ايران به اقتضاي مصالح عاليه كشور به پيشنهاد دولت اعطا شده او به ايراني پادشاه عصر صفت فرمان به موجب و تصويب مجلس شوراي ملي

باشد«. به اين ترتيب به فوزيه كه بعدا از محمدرضا شاه طالق گرفت »صفت ايراني« اعطا

شد. مالحظه مي كنيد كه:

Page 266: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

256

اوال- سلطنت، نه در تعريف ملوكانه آن، نه در عملكرد و نه در سابقه تاريخي، هيچ گاه به نام چيزي بنابراين است. نبوده مردم رأي و خواسته به موكول و طلبيدني امري سلطنت طلبي از اساس موضوعيت ندارد. انگليسيها هم اول مي خواستند، سلسله قاجار را منقرض كنند و رضاخان را با الگوبرداري از تركيه به عنوان رئيس جمهور روي كار بياورند. اما مخالفت نيروهاي ملي و رجال بزرگي مثل مدرس و مصدق اين برنامه را به شكست كشاند و آن را به بايگاني سپرد. اما از بد روزگار و تحت حمايت انگليسيها، مدتي بعد پروژه به سلطنت رساندن رضاخان سردار سپه به اجرا درآمد كه جزييات آن در

كتابهاي تاريخ آن روزگار نوشته شده است. ثانيا- جبهه مردم ايران، هم چنان كه نمي پذيرد خميني و خامنه اي نمايندگان و ولي امر خدا باشند، نخواهد پذيرفت كه سلطنت وديعه و موهبتي الهي است. وانگهي چگونه ذكور »اعقاب سلطنت بايد كه نمود پيش فروش هم را آينده نسلهاي رأي مي توان

ايشان نسال بعد نسل« را هم بپذيرند. آخر چرا؟ و اگر اين منطق درست است چرا هيچ كدام از سلسله هاي سلطنتي ايران كه يكي پس با عسكر و لشگر برمي انداختند ، »موهبت با زور شمشير و را از ديگري ماقبل خود الهي« در »اعقاب ذكور«، يعني فرزندان پسر سلسله قبلي را نپذيرفتند. حتي طبق اصل سي و هفتم باال، شرط هم گذاشتند كه مبادا وليعهد و نايب السلطنه از سلسله قبلي باشد. كما اين كه احمدشاه قاجار تا سال1308 كه در 33سالگي در پاريس درگذشت، خود را از او هم برادرش محمدحسن ميرزا، كه وليعهد شاه قانوني مشروطه مي دانست و بعد و مشروطه قانوني پادشاه را خود درگذشت لندن در سال1321 در و بود، احمدشاه

صاحب قانوني همان »موهبت الهي« مي دانست. ثالثا- قياس بين اسپانيا و انگلستان با ايران در امر سلطنت، به گواهي تاريخ و همه با هستند. اول جهان صنعتي كشورهاي آنها زيرا است. مع الفارق قياس واقعيات، اقتصادهاي شناخته شده و نه ايران شاه زده و خميني گزيده با سوابقي كه هر دانش آموز دبيرستاني مي داند. قصد ورود به مباحث تئوريك از قبيل »شيوه توليد آسيايي« و علل

ديكتاتورخيزي اين منطقه از جهان را هم ندارم و به همين ميزان كفايت مي كنم. رابعا- به حكم عقل سليم و وجدان منصف، چرا »سلطنت طلبان« بايد با دستاويزقراردادن

Page 267: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

257

جنايتها و تبهكاري مضاعف دارودسته خميني، در مورد پرونده مختومه سلطنت در ايران دچار توهم باشند؟ دفاع از گذشته و رژيم سلطنتي سابق، قبل از هر چيز به زيان آينده

و به سود وضعيت موجود است. چرا نبايد به جاي دفاع از ديكتاتوري نامشروع پيشين، طريقي پيشه كرد كه عليه رژيم واليت فقيه و به سود دموكراسي و آزادي ايران، و حاكميت جمهور مردم ايران باشد. راه درست و نتيجه بخش و آينده دار، راه بازگشت به جبهه مردم ايران و خدمت به مردم ايران است. هم چنان كه ضرورت فاصله گرفتن و طرد و نفي و سرنگوني رژيم واليت فقيه را به موسوي و كروبي مي گوييم و به موازات همين، من آن چه را كه مقتضي وضعيت و شرايط »سلطنت طلبان« است، مي گويم. هدف اين است كه به جاي اين كه سرنگوني رژيم واليت فقيه را از موضع ديكتاتوري نامشروع سلطنتي طلب كنند، به جاي بازگرداندن چرخ تاريخ به عقب كه البته غيرممكن است، اگر خواستند و توانستند، در

ساختن آينده شركت كنند. همين جا بايد متذكر شوم كه »رسيدگي به جرايم مسئوالن رژيم خميني )و هم چنين در به حقوق مردم تجاوز و و غارت و كشتار و عامالن شكنجه آمران و رژيم شاه( دادگاههاي علني با حضور هيئت منصفه و پذيرش ناظران بين المللي )همراه با( تأمين اصل آزادي دفاع و حق فعاليت كانونهاي وكال« كه از مصوبات شوراي ملي مقاومت ايران است،بحث جداگانه يي است و ربطي به بحث كنوني ما ندارد. منظورم از اين تذكر، ممانعت از خلط مبحث است. در يك جمهوري دموكراتيك با يك نظام قضايي مستقل و عادالنه، هرگاه كه شكايتي از كسي وجود داشته باشد، ترتيبات و پروسدور)3(قضايي موضع در بحث اين در من كه باشد روشن مي خواهم بنابراين مي كند. را طي خود يا قضاوت در مورد جرم هيچ كس نيستم و صالحيت آن را هم رسيدگي به شكايت ندارم. من در اين بحث به دنبال سرنگوني فاشيسم ديني و آزادي خلق و ميهن از چنگال استبداد و حاكميت جمهور مردم ايران هستم و دقيقا به همين خاطر است كه مي خواهم

به صراحت درباره آقاي رضا پهلوي هم صحبت كنم.

perucedor -3= طرز كار، روش كار، دستورالعمل، رويه، شيوه، آيين كار

Page 268: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

258

هر چند كه به وضوح مي دانم به لحاظ سياسي و در تعادل سياسي روز، بسياري به من انتقاد خواهند كرد كه اصوال سلطنت و سلطنت طلبي، ثقلي شايان اين بحث، كه خودم برحق، انتقادات قبيل اين به پاسخ در ندارد. كرده ام، پرهيز آن به ورود از 28سال پيشاپيش به عرضتان مي رسانم كه ما مشغول يك سلسله بحث آموزشي هستيم و اجازه بدهيد كه من براي نسل جوان و نسل قيام، اين قبيل مباحث را به قدر توان محدود و

ناچيز خود، بازكنم. هم چنين مي دانم مورد انتقاد قرارخواهم گرفت كه اگرچه از بحث موسوي به خاطر اين كه ناگزير بودي، ولي در بحث سلطنت، به خصوص در حال حاضر، روي »اكران« است است درست سياسي به لحاظ انتقاد اين كه: است اين جوابم نيست. چنين ضرورتي اما اگر باور كنيد، حركت كردن با »موج« و »اكران« شرط انصاف و سزاوار ما نيست. بگذاريد مسأله را تا عمق آن برويم و اگر ضرري هم به لحاظ سياسي دارد، تقبل كنيم

تا نسل قيام بداند و مردم ايران قضاوت كنند. همه حرف را هم رك و روشن و عاري از هرگونه ابهام براي ثبت در سينه تاريخ به براي كرد، خواهم ارائه كه پيشنهاد مشخصي كه مي دانم مي گويم. خودم مسئوليت مجاهدين و ديگر اعضاي شوراي ملي مقاومت ايران غيرمترقبه و گزنده است. از نظر سياسي باعث بل گرفتن رژيم و لجن پراكنيها و بهانه گيريهاي بسيار عليه ما خواهد شد. صراحتا مي گويم كه پشت كردن به ديكتاتوري و بازگشت به جبهه مردم ايران براي سرنگوني استبداد مذهبي و استقرار حاكميت مردم ايران، به جاي حاكميت شيخ و شاه، نه فقط آقايان موسوي و كروبي و امثال آنها، بلكه آقاي رضا پهلوي را هم اگر بخواهد و اراده كند و اگر بتواند موانع اين امر را كنار بزند، شامل مي شود. هرچند كه به ما ربطي ندارد و به ميل و خواست خود او مربوط مي شود. اما من حرف را مي گويم، خواه از سخنم

پند گيرد يا مالل… اول نكات الزم را رو به همين مجاهدين و ديگر اعضاي شوراي ملي مقاومت ايران و

هواداران و پشتيبانان آنها و هموطنان مي گويم: اول اين كه، رضا در زمان انقالب ضدسلطنتي 18سال داشته و تا آن جا كه من مي دانم شخصا مرتكب جرم و جنايتي از نوع كارهاي پدر و پدربزرگش در داخل ايران نشده

Page 269: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

259

پدر پاي به كه را پسر گناه هم چنين و پسر پاي به كه را پدر گناه وانگهي است. نمي نويسند. مگر اين كه كسي اعالم جرم مشخص كند و دادگاه قضاوت كند. آخر مگر ما بايد گناهان رضاخان سردار سپه و گناهان خميني را به پاي نوه هاي آنها بنويسيم؟

دوم اين كه، برخالف مجاهدين و برخي اعضاي شوراي ملي مقاومت كه از كپي برداري برخي از زبان فارسي يا رسانه هاي غربي و در مطبوعات پهلوي آسان رضا و سهل ناراحت مرجع و منبع ذكر بدون سوم راه حل مانند ايران، مقاومت تعابير و مواضع مي شوند، من نه فقط بدم نمي آيد، بلكه خوشم مي آيد. يك ضرب المثل عربي مي گويد:

ببين چه مي گويد، نبين كه مي گويد… به همين خاطر در مورد خودم چنان چه حرف مثبت و مفيد و قابل استفاده گفته باشم، ذكر

بدون منبع آن را براي همه نه فقط مجاز، بلكه موجب سپاس و قدرداني مي دانم. آخر مگر تقليد از كار خوب و تكرار حرف درست، بد است كه ناراحت بشويم؟ اگر نظر مرا بخواهيد من دلم مي خواهد كه ايشان، از ساير كارهاي مجاهدين در قبال خميني و خامنه اي و حتي پدر خودشان هم سرمشق مي گرفتند. چنان كه بعدا خواهم گفت، دلم مي خواهد برچسب تروريستي عليه مجاهدين را هم كه همه مي دانند در حمايت از رژيم واليت فقيه بوده است، قويا و قاطعانه محكوم مي كردند. دلم مي خواهد كه رسما و علنا هرگونه داعيه سلطنت را هم كنار مي گذاشتند و همه موانع و كاسه هاي داغتر از آش سلطنت طلب را كنار زده و در خدمت و ياري به جبهه مردم ايران، اعالم مي كردند كه خواهان يك جمهوري دموكراتيك و مستقل مبتني بر جدايي دين از دولت و نفي تام و تمام رژيم واليت فقيه و سرنگوني آن هستند. در اين صورت به راستي چه نام نيكي

از خود به جا مي گذاشت. سوم اين كه، اگر نظرمرا بپذيريد، درست اين است كه او را در اين مقطع تاريخي در برابر وظايفش قرار بدهيم و اين كه چه بايد بكند و چه مي تواند بكند كه تاكنون نكرده است. بگذاريد او هم آزمايش خودش را از سر بگذراند. هم چنان كه در مورد موسوي و كروبي و سايرين هم بدون استثنا همين را مي گوييم. هم چنان كه در مورد وظايف همه آنهايي كه

در داخل يا خارج اين رژيم و در داخل يا خارج ايران هستند نيز همين را مي گوييم. اما پيشنهاد مشخص من به آقاي رضا پهلوي، اگر مانند برخي جناحهاي رژيم واليت

Page 270: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

260

اگر كه است اين دارم، سوء قصد يا گروهي و فردي سوداي كه نكنيد گمان فقيه آزادي وطنتان به بزرگي تاريخي، خدمت اين مقطع حساس و بخواهيد مي توانيد در

بكنيد. اعالم كنيد: داعيه سلطنت نداريد و آن را بر هيچ كس ديگر هم نمي پسنديد و خود را ملتزم به يك جمهوري دموكراتيك و مستقل و مبتني بر جدايي دين از دولت با نفي كامل نظام واليت فقيه و ضرورت سرنگوني آن مي دانيد. رو در رو و برخالف فاشيسم ديني حاكم بر ايران، برچسب ناحق تروريستي بر مبارزان راه آزادي وطن خود، به ويژه سازمان مجاهدين خلق ايران و مجاهدان اشرف را محكوم مي كنيد. عالوه بر اين عموم هموطنان خود را به همبستگي ملي براي سرنگوني استبداد مذهبي و به دورماندن از هرنوع استبداد ديگر

تحت هر عنواني، فرا مي خوانيد… من به خوبي به ياد دارم كه روزي خميني با اهانت به شما گفت: برو درست را بخوان و منظورش اين بود كه گرد سياست نچرخيد. حرف من معكوس خميني است. از قضا با اعالم آنچه گفتم، من خواهان حداكثر فعاليت شما عليه رژيم واليت فقيه البته در جاده جمهوري و آزادي و استقالل مردم ايران و خواهان بازگشت شما از جبهه ديكتاتوري توانست باشيد، خواهيد مايل اگر آن صورت در ايران هستم. مردم به جبهه سلطنتي به سود خود شما كه آن، اما الزمه كنيد. رياست جمهوري هم شركت انتخابات در هم هست، قبل از هر چيز كسب مشروعيت براي كنده شدن از گذشته و گام نهادن و حركت به سوي آينده از طريق پيشنهاد مشخصي است كه ارائه كردم و گرنه چيزي جز

درجازدن در گذشته باقي نمي ماند. از ايران و رئيس جمهور برگزيده مقاومت، بارها قدرداني خود را مجاهدين و مقاومت همدردي و تالش عموم هموطنان و جريانها و گروهها و شخصيتها در قبال حمله و

كشتار و گروگانگيري 6و7مرداد در اشرف، ابراز كردند. رضا آقاي مطلع شدم اعتصاب هموطنانمان، و و تحصن اشرف وقايع از بعد چندي پهلوي چندين نوبت، به طرق مختلف ابراز همدردي كرده و در محكوم كردن اين كشتار

و جنايت، اطالعيه هم صادر نموده كه شايان تشكر است. واقعيت اين است كه به خاطر دست بستگيها و هم چنين سوء استفاده هاي سياسي طرفهاي

Page 271: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

261

و قدرداني بازرگان مالي مهندس از كمكهاي نمي شد امروز تا گوناگون، هم چنان كه بابت از يادآوري كرد، ما و به خصوص خود من، تشكرهاي زيادي به بسياري كسان همدردي يا ابراز لطفشان در مقاطع مختلف بدهكارم و خودم هم نمي دانم كه در چه

زماني مي توانم و بايد بر زبان بياورم. دو نمونه در همين باره مي گويم: يكي درباره دكتر اميني و ديگري درباره دريادار مدني و نامه هاي تسليت شان به من در 19بهمن به خاطر شهادت اشرف و موسي است، كه در آن زمان ناگزير بي جواب گذاشتم. زيرا هرگونه جواب در بهمن 1360 به سوءتعبيرهاي

جدي سياسي منجر مي شد. دكتر علي اميني، آخرين رجل استخواندار زمان شاه و بازمانده از دوران فئودالي بود كه بيش از آن چه كه تا امروز موسوي با خامنه اي تضاد دارد، با شاه تضاد داشت. در حقيقت، با فشار كندي رئيس جمهور وقت آمريكا بود كه شاه اميني را به نخست وزيري پذيرفت. كندي در دنياي دوقطبي آن روز اصرار داشت كه اگر در ايران، اصالحات سياسي انجام

نشود، كار به انقالب مي كشد و كنترل اوضاع از دست مي رود. اميني وزير دارايي كابينه كودتاي سرلشكر زاهدي عليه مصدق بود و از همين موضع با »هوارد پيج« آمريکايي در شهريور 1333، يعني قرارداد ننگين كنسرسيوم نفت را 13ماه بعد از كودتاي ننگين، امضاء كرد و از اين بابت به حق مورد لعن و خشم رجال

و نيروهاي ملي بود. اميني از ارديبهشت1340 تا تيرماه1341 نخست وزير تحميلي به شاه بود كه با اختيارات باز و فضاي رفرم با خود از 1332تا1340، اختناق، از 8سال و پس كارآمد زياد سر سياسي و پروژه اصالحات ارضي را آورد. شماري از مقامات لشكري و كشوري شاه را به خاطر دزدي و انواع و اقسام سوء استفاده ها گرفت و به زندان انداخت. مهمتر اين كه شاه را هم وادار كرد مجلسين سنا و شورا را كه پايگاه فئوداليسم و مانع اصالحات بورژوايي به ويژه اصالحات ارضي بودند، منحل كند. اما يكسال بعد شاه خودش به آمريكا رفت و در يك معامله با كندي، اجراي پروژه مورد نظر او را خودش به عهده گرفت و رژيم فئودال-بورژوايي خود را يكپايه و تبديل به يك سرمايه داري وابسته كرد و در اين جا

بود كه سرو صداي امثال خميني از موضع مادون بورژوايي بلند شد.

Page 272: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

262

اما شاه توانست در معامله اش با آمريكا از دست اميني خالص شود و او را در تير1341 بركنار كرد و اسداهلل علم را نخست وزير كرد. بعد هم خودش همان اصالحات ارضي را كه اميني و وزير پرسروصداي كشاورزي او، ارسنجاني، شروع كرده بودند، به دست گرفت و با بوق و كرناي زياد، تحت عنوان »انقالب شاه و مردم« و »انقالب سفيد« ادامه داد و در روز 6بهمن1341 با صحنه سازيهاي بسيار به رفراندوم گذاشت. در همين حال، فضاي خفقان را دوباره چيره كرد و همه احزاب سياسي آن روز را از دور خارج

ساخت. به نظر مي رسد خميني »انقالبي«شدن را از شاه ياد گرفته باشد! و گرنه خميني خودش

در سال1323 در كتاب كشف االسرار نوشته است كه:»ترس ما از انقالب سياه و از پايين است«.

هم چنين نوشته است كه آخوندهايي مانند او »هيچ وقت با نظام مملكت… مخالفت نكردند«. و حتي اگر »حكومت را جائرانه تشخيص دهند، باز مخالفت با آن نكرده و نمي كنند« و »لهذا حدود واليت و حكومت را كه تعيين مي كنند بيشتر از چند امر نيست؛ از اين جهت فتوا و قضاوت و دخالت در حفظ مال صغير و قاصر و در بين آنها هيچ اسمي از حكومت نيست و ابدا از سلطنت اسمي نمي برند« و »هيچ فقيهي تاكنون نگفته و در كتابي هم ننوشته كه ما شاه هستيم يا سلطنت حق ماست« و »هيچ گاه مخالفت نكرده و اساس حكومت را نخواسته اند به هم بزنند« و »با اصل اساس سلطنت تاكنون

از اين طبقه مخالفتي ابراز نشده« است. خميني در كودتاي 28 مرداد سال 1332 هم با كاشاني و دربار در يك جبهه بود. حتي بعد از انقالب ضد سلطنتي علنا از اين كه مصدق از استعمار و ارتجاع »سيلي« خورده،

ابراز خرسندي مي كرد. حاال بنگريد كه در سال 1360، فداكاريهاي مجاهدين و تأثير شهادت اشرف و موسي و رود خوني كه در آن زمان خميني به راه انداخته بود، بايد به كجا رسيده باشد، كه حتي كسي با سوابق دكتر اميني را، به نگارش چه تسليتي و اداكردن چه گواهي و شهادتي واداشته است. در اين جا خوب مي توان حتي در قياس با اميني، درجه سبعيت و سنگدلي

رژيم واليت و كارگزارانش را هم دريافت. گوش كنيد:

Page 273: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

263

»خدمت آقاي مسعود رجوي مشرف است« »هو

آقاي عزيزمدر اين موقع كه عده اي از همرزمان جنابعالي به خصوص همسرتان جان خود را در راه مبارزه در چون سياسي، مشي در نظر اختالف از نظر قطع داده اند- دست از ايران فعلي رژيم با در هموطن نفر يك به عنوان خود به نوبه ندارم ترديد همرزمانتان و جنابعالي وطن پرستي عزاي جنابعالي شريك مي شوم و از صميم قلب مرتبت تسليت خود را به تمام خانواده هاي عزا به خصوص جنابعالي تقديم مي دارم و از خداوند متعال سالمتي و بقاي عمر و موفقيت عالي را

خواستارم. دكتر اميني

پاريس 11فوريه 1982«

اين هم نامه تسليت دريادار مدني وزير دفاع بازرگاني و يكي از كانديداهاي دور اول رياست جمهوري در سال58 كه اگر درست به يادم مانده باشد، 3-4ميليون رأي آورد. قبل از ارائه اين نامه، كه باز هم گواهي مي دهد، مجاهدين تا كجا در آرمان خود صدق و فدا داشته اند، يادآوري مي كنم كه نامه نگاريهاي مخفيانه بني صدر به خميني، و مدني به رفسنجاني در سال63، و بيانيه شوراي ملي مقاومت در اين باره، در فصلهاي قبلي از نظرتان گذشت. باز هم دقت كنيد كه تفاوت بين همين دريادار مدني با رژيم و جناحين و ماهيت در ارائه مي كنم كه نسل جوان بابت اين از را نامه ها اين تا كجاست. آن

عملكرد رژيم واليت فقيه، به جد تحقيق و تدقيق كند. »19بهمن1360

برادر گرامي آقاي مسعود رجوياز خبر جانگزاي حمله به يكي از مراكز سازمان مجاهدين خلق اطالع حاصل و بي نهايت متأثر شدم. شهادت مجاهدين اليق موسي خياباني و همسرشان و خانم اشرف ربيعي همسر رزمنده شما و گروهي از اعضاي سازمان مجاهدين به دنبال ديگر شهداي راه وطن به دست مزدوران

Page 274: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 275: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 276: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

جبهه خلق و استراتژي سرنگوني

266

جمهوري به اصطالح اسالمي، خون در دل آزاديخواهان و عدالت جويان نشانيده است. ابراز همدردي، براي شما آرزوي تحمل مي كنم و به سازمان مجاهدين خلق تسليت ضمن

مي گويم. به حول و قدرت الهي و با اتكا به نيروهاي رزمنده و زوال ناپذير ملت و در سايه همبستگي نيروهاي معتقد به دموكراسي، انقالب و جمهوري، بي گمان، بنياد ستم واژگون و حكومت حق

جانشين خواهد گرديد. با آرزوي پيروزي و موفقيت ملت ايران. سيد احمد مدني«

Page 277: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 278: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 279: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل نهم

سخني با مجاهدين همراه با يك تعهد مشخص

Page 280: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 281: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

271

با هواداران و ايران و با مجاهدين و ديگر اعضاي مقاومت حاال روي سخنم به ويژه پشتيبانان آنهاست. سپس تعهد مشخص را به داليلي كه خواهم گفت به اطالع عموم

مي رسانم: اصال و ابدا از آزمايش درباره هيچ كس بيم نداشته باشيد. چه خودمان و چه ديگران. بگذاريد ما در راستاي سرنگوني رژيم واليت فقيه و در راستاي آزادي و حاكميت مردم و برقراري نظام جمهوري مورد نظر مردم ايران با همه اتمام حجت كنيم. فقط به يك شرط. به شرط اين كه كسي، و اول از همه خود من، در فكر خودش نباشد. به فكر رود خروشان خون شهيداني هم چون اشرف و موسي و شهيدان قتل عام و جاودانه فروغها و شهيدان اشرف و شهيدان قيام، و به فكر به بارنشاندن و به مقصدرساندن اين خونها و

اين رنج و رزمها باشد. همه امتحان مي دهيم و مردم و تاريخ ايران داوري مي كنند. »بيا كاين داوريها را به پيش داور اندازيم« چرا كه اگر معتقديد، آن داور نهايي وجود، كه »خير الحاكمين« و »أحكم الحاكمين« است در روز بازپسين به قضاوت مي نشيند، پس ديگر چه جاي بيم

و باك. همان كه برخالف خميني، كه هيچ قاعده و قانوني نمي شناخت، خود را متعهد و ملتزم كرده است كه حتي به اندازه »رشته مياني هسته خرما« به هيچ كس و هيچ چيز ستم نكند وال تظلمون فتيال … چرا كه متاع دنيا گذرا واندك است و دستاورد آخرت براي

Page 282: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

272

آن كس كه پرهيزكاري پيشه كند و بر اصول و مرزبنديهاي ضروري استوار بماند، بسا بهتر است.

وانگهي مگر مجاهدين حتي به فرزندان خودشان و شهيدانشان نمي گويند كه افتخارات و خوب و بد آنها به يكديگر ربطي ندارد. مگر نمي گويند هركس تنها صاحب و مالك و

پاسخگو و در گرو كردار و عمل خويشتن است. كانديداهاي و اعضا براي كه پيامي از قسمتي به زمينه همين در مي كنم خواهش

عضويت مجاهدين در ماه رمضان سال 86 فرستادم توجه كنيد: »حرف من با شما، در آستانه رمضان و در چهل وسومين سال حيات سازمانتان، يك يادآوري ايدئولوژيك درباره خودتان است. درباره زندگي وحيات و ممات هر مجاهد خلق، بدون استثنا… دلم مي خواست شرايطي بود كه مي توانستم»چهره به چهره، رو به رو« و »نكته به نكته، مو آنها صحبت كنم. مخصوصا دلم با اعضاي جديد مجاهدين و كانديداهاي عضويت به مو« مي خواست در ماه رمضان، مثل گذشته، با اعضا و كانديداها و با رزم آوران جديد الورود ارتش

آزادي، شب زنده داري مي كرديم. تا خاطرم جمع شود كه مثل ميان مي گذاشتم با تك تك شما در را آن وقت من سؤالهايم معني شده ايد. رشيدي كوهمردان و شيرزنان همگي قديمي، رزم آوران و استوار مجاهدان كلمات، معني عهد و پيمان و معني سوگندهايتان را با پوست و گوشت و استخوان فهم كرده ايد

و حاضر به پرداخت بهاي آن هستيد. همان مسيري كه در 42سال گذشته طي كرديم: در بحرانها و توفانها، در زندانها و شكنجه گاهها، در بيدادگاهها، در برابر جوخه هاي اعدام شيخ و شاه، در نبردهاي ديرين سياسي و نظامي، و

به خصوص در پهنه ها و قله هاي ايدئولوژيك… برايتان از فرازونشيبهاي 40سال گذشته، و از دره ها و دشتها و قله هايش مي گفتم.

از روزگاري مي گفتم كه در ميدان مبارزه نشاني از آخوندها و مدعيان كنوني نبود، تا زماني كه ارتجاع در كسوت انقالب، بر اريكه قدرت نشست. به الف و گزاف و به هالك حرث و نسل

پرداخت. با دجاليت و شقاوتي مافوق تصور، كه هنوز هم ادامه دارد… هم چنين برايتان مي گفتم كه وقتي ديو تنوره مي كشد و چاه باطل بسيار عميق است، چگونه مي توان با باالبردن قله حق و باالتربردن ستيغ صدق و فدا، دجاليت و ارتجاع را پس زد و در

Page 283: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

سخني با مجاهدين همراه با يك تععهد مشخص

273

تماميت آن درهم شكست. به شرط اين كه حاضر باشيم قيمت و بهاي آن را بپردازيم. پس اصل موضوع، در قيمتي است كه يك خلق با فرزندان پيشتازش مي دهد و در بهايي كه

پيشتاز با صدق و فدايش در كشاكشها و انواع و اقسام آزمايشها مي پردازد. اين جاست كه رگبار سؤالهاي من از تك تك شما آغاز مي شود. نه در كنار گود و در ساحل

رودخانه، بلكه در ميان توفان و امواج خروشان خون شهيدان. - آيا بر روي مرزبنديهاي آرماني و سياسي خود استواريد و مرز سرخ داريد؟

- اگر مجاهد خلق هستيد، آمده ايد چيزي بدهيد، يا چيزي بگيريد، و يا آمده ايد كه بده و بستان مرضي الطرفين انجام بدهيد؟!

- اگر مجاهد و شيفته آزادي مردمتان هستيد، راست بگوييد، آيا بها- تمامي بها- را مي پردازيد يا مي خواهيد چندصباحي »خوش نشين« ميدان مبارزه و مجاهدت باشيد و براي خودتان هم،

اسمي و رسمي و سابقه يي دست و پا كنيد و از مزاياي آن استفاده كنيد؟! دعوي عشق كردم، سوگندها بخوردم

از عشق ياوه كردم من ملكت و شهامتبه قول يا وا مي دهيد و پشت مي كنيد؟ بهانه مي گيريد، - راستي در سختيها، غر مي زنيد و قرآن، از آن هجرت كردگان و ياران مهاجرين و انصار هستيد كه در “ساعت عسرت“ پيروي

و همراهي مي كنند؟ گفتا: كه “چند راني؟“ گفتم: كه “تا بخواني“

گفتا: كه “چند جوشي؟“ گفتم: كه “تا قيامت“ گفتا: “كه خواندت اين جا؟“ گفتم: كه “بوي جانت“

گفتا: “چه عزم داري؟“ گفتم: “وفا و ياري“ گفتا: “كجاست ايمن؟“ گفتم: كه “زهد و تقوي“

گفتا: كه “زهد چبـود؟“ گفتم: “ره سالمت“ گفتا: “كجاست آفت؟“ گفتم: “به كوي عشقت“

گفتا: “كه چوني آن جا؟“ گفتم “در استقامت“صبر كنيد، سؤاالت من از شما، مثل همه نشستهاي دروني در سه دهه گذشته، ادامه دارد:

- اگر مجاهديد، روزانه 10بار در نمازها در سوره حمد، از خدا مي خواهيم كه ما را به راه راست

Page 284: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

274

هدايت كند و با انبيا و اوليا، با صديقين، با شهيدان و با بندگان صالح خود، همراه نمايد. راه بالفاصله 10بار، هر عليهم. سپس، انعمت است صراط الذين داده نعمت آنها به كه كساني به مرزبندي با »مغضوب عليهم« و »ضالين« مي پردازيم و اينكه در شمار آنها قرار نگيريم

غيرالمغضوب عليهم و ال الضالين: آنهايي كه مثل شجره خبيثه خميني به خاطر حق كشيهايشان، مورد خشم خدا هستند و آنها كه از راه حق، از صراط مستقيم منحرف و گمراه شده و مورد نفرت خدا هستند. افراد و گروهها و جريانهايي كه به عذر و بهانه هاي مختلف به همين غضب شدگان رضا داده يا به آنها امداد

مي رسانند. - حاال به من بگوييد كه آيا شما سوره حمد را با خلوص و با فهم معناي آن مي خوانيد؟

- آيا در هر كجا كه باشيد، در روز عاشورا آماده جنگ و به ميدان رفتن در خاك پاي امام حسين هستيد يا نيستيد؟

- آيا پاي پياده به زيارت مزار شهيدان و به مسجد فاطمه زهرا، بزرگ مادر آرماني مان مي رويد و تجديد عهد مي كنيد؟

هواي توست در جانم كه مي دارد مرا زنده ندارم در همه عالم هوايي جز هواي تو

دلم خلوت سراي توست، خوش بنشين به جاي خودكه غير تو نمي زيبد كسي ديگر به جاي تودعاي دولتت گفتيم و رفتيم ازسر كويت

به هرجايي به صدق دل به جان گوييم دعاي تو راستي يادتان هست يك بار در يكي از نشستها پرسيدم، آيا به نسبتهاي موروثي و خانوادگي خودتان و اين كه پدر و مادرتان اين و آن است چه بهترين فرد روزگار باشد چه بدترين آن متكي هستيد يا به آن جا رسيده ايد كه از اين قبيل ارث و ميراثها، بالكل قيچي كنيد؟ پدر و مادر يا خويشاوندانتان را هر كه هستند مبادا وارد دستگاه محاسبه مجاهد خلق كنيد. در همان نشست گفتم كه حساب بازكردن براي اين نسبتها را چه مثبت و چه منفي، قيچي كنيد و دور بريزيد. چه برجسته ترين شهدا و مجاهدين باشند و چه جنايتكاراني از قبيل محمدي گيالني حاكم شرع خميني، پدر سه مجاهد شهيد كه خودش اعدام پسر را دستور داد، يا همين آخوند

Page 285: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

سخني با مجاهدين همراه با يك تععهد مشخص

275

جنتي گرداننده شوراي نگهبان پدر مجاهد شهيد حسين جنتي«

يك تعهد مشخص به هرچند گفتم، ايران مردم جبهه به بازگشت درباره آن چه و پيشنهاد و فراخوان اقتضاي وضعيت و آرايش سياسي موجود با اسامي مشخص همراه بود اما اختصاصي

نيست بلكه فراگير است. به ديگران هم در اين آزمايش تاريخي خوشامد مي گوييم.

مي گوييم كه اگر راست مي گويند، گريبان مجاهدين را رها نموده، يقه مال را بچسبند. اين را هم اول به خودمان مي گوييم كه هرگز و هيچ گاه شروع كننده خصومت و ضديت و تعارض با احدي غير از ديكتاتوريهاي شيخ و شاه نبوده ايم. اغلب تا مدتهاي مديد فروخورده ايم تا وقتي كه طرف مقابل از حد گذرانده باشد، به نحوي كه اگر به جوابگويي

نمي پرداختيم، ديگر ضعف و ذلت تلقي مي شد. و هيهات منا الذله… اما فراتر از اين حرفها، من براي اثبات صدق عرايضم، بايد تعهد مشخصي هم ارائه كنم تا كسي گمان نكند كه سوداي ديگري جز آزادي و حاكميت جمهور مردم دارم. از آن جا كه به هرحال كسي بايد پا پيش بگذارد و اميد و اعتماد پرپرشده از سوي خميني و اعقاب عمامه دار و بي عمامه اش را جبران كند و آب رفته را از اين حيث به جويبار وجدانهاي خنجر خورده و ضماير خيانت شده برگرداند، اعالم مي كنم كه پس از وفاي به عهد در آزادي ايران زمين از چنگ رژيم واليت فقيه و تشكيل مؤسسان منتخب مردم ايران، از هرگونه مقام و منصب و از هرگونه شركت در انتخابات و هر دولتي كه باشد، ايران، پرافتخار مجاهدين خلق در سازمان معذورم. عضويت عنوان، و نام هر تحت

چنان چه شايسته آن باقي بمانم، برايم كفايت و كمال مطلوب است. البته مي دانم كه خيانت خميني به عهد و پيمانهايش، به خصوص به تعهدهايي كه قبل از رسيدن به قدرت اعالم كرده بود؛ كلمات را ذبح و ملوث كرده و جايي براي اعتماد به تعهدها باقي نگذاشته است. اما اين هم هست كه مجاهدين با درياي خون و سلسله جبال ايستادگي در تاريخ معاصر ايران نشان داده اند كه در سوگندها و تعهدهاي خود جدي هستند. بنابراين، اميدوارم بتوانم در جريان عمل، در عهدي كه با خود و خداي خود از

Page 286: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

276

روز 30خرداد بسته ام و آن را با شما در ميان مي گذارم، اعتماد كسب كنم. تاريخ سازمانيافته مقاومت و شكوهمندترين باالترين كه روز 30خرداد سال1360 از ايران در برابر ارتجاع و ديكتاتوري آغاز شد، و از روز برخاك افتادن اولين دسته شهيدان آزادي، با خود و خداي خود عهد بستم كه حتي اگر به رستگاري شهادت نرسم، چنان چه عمري باقي بود، با تدوين و تكميل 4كتاب ناتمام تبيين جهان، انسان، تاريخ و شناخت،

اين چنين دفتر ايام را با هديه به نسل جوان ببندم. در يك كالم، برترين و باالترين خواسته براي خودم اين است كه مي خواهم »مجاهد«

بمانم و »مجاهد« بميرم. فقط همين. البته با استعانت از خدا و دعاي خير شما.

Page 287: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 288: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 289: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل دهم

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضدبشري و اليت فقيه

Page 290: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 291: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

281

گفتيم كه »جبهه خلق« يا »جبهه مردم ايران« اكنون در رژيم واليت فقيه، با شاخص و معيار »سرنگوني«، همان جبهه سرنگوني استبداد مذهبي براي استقرار حاكميت جمهور

مردم ايران تعريف مي شود. ارتجاعي در بارزشدن ماهيتهاي و اپورتونيستي تمايالت و خصايص دربارة گرايشها،

درون جبهه خلق به اختصار اشاره كردم. اكنون مي خواهيم ببينيم رژيمي كه جبهه خلق مي تواند و بايد آن را سرنگون كند و مانع اصلي پيشرفت سياسي و اقتصادي و اجتماعي مردم ايران است، چيست و كيست

و چگونه تعريف مي شود؟ شناخت اين رژيم و كاركردهاي ويژة آن، الزمة مبارزه و سرنگوني آن است. هگل كه

متفكري بزرگ و در فلسفه سيستم ساز بود، يك بار گفت: فهميدن، پذيرفتن است… هگل در واقع پدر ديالكتيك جديد است. هرچند در سيستم عقايد هگلي، به يك وجود با مي شود، نياز احساس است، متحول هم خودش البته كه خدا نوعي يا »مطلق« انگلس كه هرگونه وجود مطلق را نفي مي كند، درسال 1874 نوشت، بدون اين همه

فلسفه هگل هرگز سوسياليسم علمي به دنيا نمي آمد.)1) در نيمة دوم قرن نوزدهم، مبارزه سوسيال دموكراسي سراسر اروپا را فراگرفته و به سوي

Friedric Wilhelm Georg Hegel -1)1770-1831( از پرنفوذترين متفكران قرن هجدهم و نوزدهم آلمان.

Page 292: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

282

عظيم مبارزه براي كه بود مرسوم روزگار آن در شده بود. رهنمون ترقي و انقالب كه بود انگلس اين اما قايل شوند. اقتصادي و دو شكل سياسي سوسيال دموكراسي براي مبارزه با اپورتونيسم و انحراف، »مبارزه تئوريك« را هم در رديف مبارزه سياسي

و اقتصادي زحمتكشان و سركوب شدگان قرار داد.)))

مبارزه چيست؟ مجاهدين در ايران، نخستين گروه سياسي مسلماني بودند كه 60سال پس از انقالب مشروطه، در پي سلسله شكستهاي اين انقالب كه پياپي مقهور ارتجاع و ديكتاتوري مي شد، به مبارزه انقالبي و علمي و مكتبي روي آوردند. محمد حنيف بنيانگذار مجاهدين و تئوريك مبارزه همان مترادف مكتبي مبارزه سال1344، در كرد. آغاز اين جا از ايدئولوژيك بود. بگذريم كه كلمه مكتب را هم بعدا خميني مانند بسياري كلمات ديگر

از مجاهدين دزديد و لوث و ذبح كرد. نامي هيچ زمان آن در كه درآمدم، مجاهدين عضويت به ارديبهشت1346 در من نداشتند و در محاورات، در مورد خودشان فقط از كلمه »سازمان« استفاده مي كردند. دوستي داشتم به نام حسين روحاني كه در دانشكده كشاورزي كرج درس مي خواند. او هم در تهران و هم در مشهد، به من سرمي زد و گاه هردو در يك محفل سياسي و مذهبي آن روزگار شركت مي كرديم كه در شبهاي جمعه از دانشجويان و دانش آموزان

مبارز تشكيل مي شد. بعدها فهميدم كه او قصد عضوگيري مرا داشته و از مدتي قبل به عنوان »رابط« عمل مي كرده است. البته من نمي دانستم به دنبال چيست چون گاهي وقتها سؤالهاي خيلي

ريزي از من مي كرد يا به خانه مان مي آمد تا خوب مرا بشناسد. در آن زمان محافل گوناگوني در همه جاي ايران ازجمله شهر مشهد وجودداشت. قبل از عضويت در مجاهدين، عمده وقت ما در همين محافل يا به خواندن كتابهاي مختلف

Friedrich Engels - 2 )1820-1895(فيلسوف، اقتصاددان، سياستمدار و انقالبي بزرگ آلماني قرن نوزدهم كه به مدت 40سال با شيفتگي خاصي نسبت به نبوغ ماركس در كنار او سوسياليسم

علمي را بنيان گذاشت. مهمترين اثر مشتركشان »مانيفست كمونيست« نام دارد.

Page 293: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

283

آنها همة مشترك مضمون كه است روشنفكري محافل اساسا منظورم مي گذشت. مخالفت با حكومت و ديكتاتوري شاه بود.

از سال)4 و43 در كانون نشر حقايق اسالميكه آقاي محمدتقي شريعتي پدر دكتر علي شريعتي آن را اداره مي كرد، با شهداي بزرگ فدايي، مسعود احمدزاده و اميرپرويز پويان فيوضات تحصيل مي كرد دبيرستان پويان در بوديم. تقريبا هم دوره و آشنا شده بودم كه ديواربه ديوار دبيرستان ما)دبيرستان شاهرضا) بود. بعدها مسعود احمدزاده و پويان

قهرمانان خلق و پرچمداران پيشتاز سازمان چريكهاي فدايي شدند. دوستي ما تا اواخر سال1348 در زمان دانشجويي در دانشگاه تهران ادامه يافت. ساعتها قدم مي زديم و بحث و گفتگو مي كرديم و گاهي هم بحث را در چايخانه دانشكده علوم علوم دانشكده در رياضي دانشجوي احمدزاده، مسعود بزرگ فدايي مي داديم. ادامه بود. بعد از سال48 ديگر يكديگر را نديديم. به نظرم اشتغاالت طرفين در سازمانهايشان فرصتي براي اين كار باقي نمي گذاشت. آخرين بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال1350 در ميني بوسي ديدم كه مشتركا ما و او را از سلولهاي اوين با دستهاي بسته به دادرسي ارتش براي محاكمه مي برد. ديدم كه هم چنان فكور و سرفراز در رديف اول نشسته و در محاصره ماموران ساواك فقط مي توانستيم با نگاه و تكان دادن سر با هم صحبت

كنيم… جوانان مبارز آن روزگار، در نخستين سالهاي دهه40 به راستي تشنه كام مبارزة انقالبي از سالهاي1335تا1345 وقايع زيادي بودند. تشنه كام سرنگون كردن رژيم شاه بودند. انقالب عبدالناصر، جمال پيروزي و سوئز جنگ افتاده بود. اتفاق جهان و ايران در الجزاير، كودتاي عبدالكريم قاسم و واژگوني سلطنت در عراق، انقالب كوبا و ويتنام و نهضتهاي آزاديبخش از آمريكاي التين تا آفريقا، هر يك تاثيرات خود را در بيداري و برانگيختگي نسل بعد از مصدق در ايران داشتند. رژيم شاه هم جز در روزهاي 8)مرداد كه مي خواست شكست مصدق را يادآوري كند، اصوال خوش نداشت اسمي از مصدق

ببرد تا نسل ما چيزي از مصدق نداند. سياست روز به فراموشي سپردن مصدق بود. يك روز كه پدرم در خانه نبود من پوشه اوراق و اسناد اختصاصي او را كه دور از دسترس البته پشت كتابها مي گذاشت و كنجكاوي مرا ما در باالترين طبقه قفسه كتابهايش،

Page 294: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

284

جلب كرده بود، با استفاده از يك چارپايه كه زيرپايم گذاشتم، برداشتم. توي اين پوشه انواع و اقسام نامه ها بود كه يكي از آنها خيلي توجه مرا جلب كرد. تاريخش فروردين سال1331يا)133 بود. يك كارت به امضاي دكتر محمد مصدق بود كه در آن از اين كه پدرم 50تومان پول خريد لباس عيد برادران بزرگتر مرا براي مصدق فرستاده، تقدير و

تشكر كرده بود و اولش هم نوشته بود: نامه گرامي عز وصول بخشيد… بسيارمهمي به راز انگار و شده بودم برق گرفته ها مثل آن مفاد و كارت اين ديدن از پي برده باشم، در پوست نمي گنجيدم اما اين دستبردزدن به پوشة اختصاصي پدرم را

هيچ وقت از ترس جرأت نكردم به خودش بگويم! را روزگار آن بچه هاي فضاي كه است اين شما براي خاطرات اين نقل از منظورم دريابيد كه دربه در دنبال يك چيزي مي گشتند كه خودشان هم نمي دانستند چيست؟

ولي گمشده يي داشتند كه بعدها فهميدم اسمش ايران و آزادي است. شهيد بزرگوار خودمان منصور بازرگان، برادر بزرگتري به نام ناصر داشت كه بعد از وقايع 15خرداد)4 از تهران برگشته بود و براي ما گفتني زياد داشت. از طريق او فهميدم كه يك مهندس بازرگان هست كه مخالف رژيم است و يك آيت اهلل طالقاني، كه ارادتمند هردو آنها شدم. خودم هم نمي دانم به چه دليل از آن روز به خودم ردة عضويت در نهضت آزادي ايران دادم! بعد هم عكسها و جزوات آنها را پيداكردم و مخفيانه در دبيرستانها به طرق مختلف پخش مي كردم تا روزي كه رئيس دبيرستان بو برد و گوشم را كشيد. وقتي در سال43 دكتر شريعتي از فرانسه برگشت، نمي دانيد كه براي ما چه ارمغاني بود و ساعتها و ساعتها كالسهاي درس شريعتي در دانشكده ادبيات درمشهد مي رساندم.

اما باز هم يك چيز كم بود كه بعدها فهميدم اسمش سازمان و تشكيالت است. خانه شاعر، نعمت ميرزازاده م.آزرم كه شهرت سراسري پيدا كرد، در كوچه يداهلل شهر مشهد، يكي ديگر از محافل دايمي ما در آن زمان بود. همه زحمات پذيرايي اين خانه هم از شب تا صبح به عهدة »رؤياخانم« همسرمرحوم او بود. »رؤياخانم« در همان حال درس هم مي خواند تا دوره متوسطه را تمام كند و من درحالي كه خودم مشغول آمادگي براي كنكور ورود به دانشگاه بودم به خواست شاعر، به ايشان رياضيات دبيرستاني درس

مي دادم.

Page 295: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

285

شاعر نامدار، اسماعيل خويي را هم اولين بار در همين سالها كه تاريخ آن يادم نيست، در خانة ميرزازاده ديدم. تازه دكتراي فلسفه اش را از انگلستان گرفته و برگشته بود. با پويان و شماري ديگر از دوستان، شب تا صبح در خدمت اسماعيل خويي بوديم و من كه قصد

تلمذ داشتم، سؤالم اين بود كه »آقاي دكتر، تعريف خوب و بد چيست؟«. خويي گفت: كانت در اين زمينه مي گويد »تنها ارادة نيك، نيك است«.)3)

در دو سال آخر دبيرستان، در دبيرستان دانش بزرگ نيا، يك معلم ادبيات داشتيم به نام بود. كتابهاي رسمي درس فارسي انسان بسيار شريف و معتقدي بازرگاني، كه آقاي را قبول نداشت و به جاي آن به ما گلستان و بوستان تدريس مي كرد و از همان ها هم امتحان مي گرفت. هر ماه هم يك ليست از كتابهاي خواندني در زمينه هاي مختلف به ما مي داد كه خودمان برويم آنها را پيداكنيم و بخوانيم. از آقاي بازرگاني بسياري چيزها آموختم. انشاي بچه ها را هم شب به خانه مي برد و تصحيح مي كرد و هركدام را با يك زيرنويس به ما برمي گرداند. يك بار زير انشاي من نوشت: اميدوارم نمونه يي از مردان

راه حق بشويد… ماه به همين خاطر در بود تكان خوردم. نوشته بازرگاني چنين چيزي آقاي اين كه از رمضان سال1343 دعايم پيوسته اين بود كه: خدايا مرا وارد يك جمع ذيصالحي بكن كه بتوانم كاري بكنم و وظيفه يي انجام بدهم. خدا اين خواسته را دوسال ونيم بعد اجابت كرد و وارد »سازمان« حنيف شدم و بعدها فهميدم نقشش »رهبري« است. به راستي او

برجسته ترين رجل انقالبي معاصر بود. اما در مشهد به توصيه آقاي بازرگاني، دبير ادبيات مدرسه علوي به نام آقاي دكتر ركني هم قبول كرد كه من هفته يي يك ساعت به خانة ايشان بروم و در خدمتش قرآن و مقداري تاريخ اسالم بياموزم. نمي دانيد كه اين يك ساعت در هفته چقدر برايم مغتنم بود. ازطرف ديگر، آقاي بازرگاني مرا موظف كرد كه بايد براي دبيرستانهاي ديگر هم كه ايشان ادبيات تدريس مي كرد »كنفرانس« بدهم. از آقاي بازرگاني پرسيدم كنفرانس خوب و مي كني مطالعه خوب و مي روي خودت اول اين كه يعني گفت چي؟ يعني

Immanue Kant - 3 )1724تا1804( فيلسوف، رياضيدان، طبيعي دان و كيهان شناس آلماني، از برجسته تر ين متفكران عصر روشنگري اروپا.

Page 296: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

286

مي فهمي كه موضوع چيست و بعد در مورد همان موضوع، من دو ساعت زمان تدريس خودم را به تو مي دهم كه بيايي در دبيرستانهاي فردوسي و ابومسلم، همان موضوع را براي بچه ها سخنراني كني. به شرط اين كه هرچه را كه مي گويي كتاب و منبع آن را هم نشان بدهي. عين آن چه را هم كه مي تواني استناد و ثابت كني بگو و كم و زياد

نگو…گفتم آقاي بازرگاني، من مي ترسم، بچه ها مي خندند و هيچ كس گوش نمي كند. آقاي بازرگاني گفت، نترس من خودم ته كالس مي نشينم و اگر هم ايراد و اشكالي در كار

شما بود بعدا مي گويم. در جريان همين چيزهايي كه اسمش را آقاي بازرگاني كنفرانس گذاشته بود، دوستان هستند. خودم مثل عينا هم آنها كه فهميدم و پيداكردم دبيرستانها ساير در زيادي

مي خواهند يك كاري بكنند ولي نمي دانند چطور و چگونه؟

سازمان مخفيو به شهريه شروع شد اعتراض تظاهرات تهران، دانشگاه در ارديبهشت سال46 در منهم خودم را قاطي كردم. چند روز كه گذشت، يك شب كه به كوي دانشگاه برگشتم، يادداشت همان »رابط« را ديدم كه از زير در داخل اتاق انداخته بود و مي گفت كه امروز

سه بار به دنبال من آمده و نبودم و فرداظهر در ميدان فوزيه در انتظارم است. روز بعد 6-7ساعت راه رفتيم و قدم زديم و او مي خواست مرا قانع كند كه توي تظاهرات زياد خودم را نشان ندهم تا شناسايي نشوم. ولي من قانع نمي شدم. آخرسر گفت پس چنددقيقه صبركن، من بايد زنگي بزنم و برگردم. احساس كردم ناگفته يي دارد و شايد مي خواهد از كسي اجازه بگيرد. مدتي بعد برگشت و با لحني كه بسيار جدي شده بود، يادم به بعد ديگر هيچ چيز اين لحظه از با من درميان گذاشت. را موضوع »سازمان« نيست، فقط مي دانم كه انگار بال درآورده باشم. احساسم اين بود كه همان چيزي را كه

مي خواستم و براي آن دعا مي كردم خدا پذيرفته است. فقط يك سؤال كردم كه آيا »مهندس«بازرگان و آقاي طالقاني هم هستند؟

او كه خودش هم نمي دانست، گفت: ببين، از حاال به بعد ديگر يك عضو »سازمان« از

Page 297: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

287

اين سؤالها نمي كند، تو اصال چكارداري كه كي هست و كي نيست…؟به بعد لحظه آن از اما نكردم. سؤالها اين از ديگر و مي گويد درست واقعا كه ديدم »زورقي« در و كشانده شدم راهي»پرستاره« به انگار شد. عوض يك مرتبه همه چيز نشستم »ز عاجها، ز ابرها، بلورها« تا امروز كه نزديك 43سال است بهاي آن چه رنجها،

چه خونها، و چه فراقها و شكنجه هاست. اكنون به طور نسبي معني اين آيه قرآن را مي فهمم كه چرا خدا از روز اول به روندگان اين راه، بي هيچ پرده پوشي، گفته است: پيوسته در دار و ندار و در جانهاي خود به آزمايش كشيده مي شويد، از آنان كه دعاوي مشابه خودتان دارند و قبل از شما به آنها كتاب داده شده و از منكران راه اذيت و آزار بسيار خواهيد ديد، اما اگر پايداري كنيد، اگر دچار

انحراف نشويد و پرهيزكار باقي بمانيد، اين نقش تعيين كننده خواهد داشت. لتبلون في أموالكم وأنفسكم ولتسمعن من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم ومن الذين أشركوا

أذي كثيرا وإن تصبروا وتتقوا فإن ذلك من عزم األمور)))

درس اولاولين آموزش ما در سازمان مجاهدين مقاله يي بود تحت عنوان »مبارزه چيست؟«

پاسخ اين بود كه مبارزه قبل از هر چيز يك علم است. دانش تغيير سياسي و اجتماعي بي حساب و كتاب، اظهارنظركردن وگرنه آموخت قانونمنديهايش با را آن بايد است.

موضع گيري ديمي)5) يا عكس العملي راه به جايي نمي برد. مانند علم طب، كه البته هركسي مي تواند در مورد هر بيماري و عارضه يي اظهارنظر كند. مي تواند دارو و درماني را تجويز كند. اما طبيب عمومي بايد پس از دوره ابتدايي و متوسطه، هفت سال پزشكي بخواند. طبيب متخصص، بسته به نوع تخصص، چندسال

اضافه هم الزم دارد. بعد تازه نوبت تجربه اندوزي عملي است.

4 - آيه 186سوره آل عمران5-ديمي= بي مربي ماندن و از آن رو ادب و رسم و راه ندانستن. بي مربي بزرگ شده بودن)يادداشت آبياري باشد. آمده عمل به باران آب از که عربي=غله يي کلمه ديمه= يا ديم دهخدا( عالمه

نشده)فرهنگ معين(.

Page 298: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

288

كسي كه پزشكي نخوانده و تخصص الزم را ندارد، چه بسا بيماري را تشخيص ندهد يا تشخيص او سراپا اشتباه باشد. چيزي را بزرگ كند و چيزي را كه خطرناك است ناديده بگيرد. در هر قدم در معرض اين است كه دچار اشتباه شود و تشخيصي بدهد كه مشابه او را ديده اما در واقع مشابه نيست و چيز ديگري است. پزشكان متخصص به تشخيص فردي خودشان هم اكتفا نمي كنند بلكه در موارد خطرناك شوراي پزشكي

است كه تعيين تكليف مي كند. يا مغز يا قلب جراحي مانند حساسي و خطير موضوع اين كه به محض مي بينيد، كه مي دانند همه ديگر آن وقت مي شود، مطرح سرطاني غدة يك جراحي كردن همين طوري نمي شود دارو و درمان تجويز كرد يا به جراحي پرداخت. طبيب متخصص خودش هم به سادگي دست به كار نمي شود، ابتدا انواع و اقسام آزمايشها و عكسبرداري را انجام مي دهد. بارها معاينه مي كند. قبل از عمل جراحي آماده سازيهاي همه جانبه آن را انجام مي دهد و بعد از آن هم بيمار را تحت نظر دارد و بسته به وضعيت تدابير و

درمانهاي مختلف را به كار مي گيرد. همه با جامعه به رسد چه است، بيمار يك جان از مراقبت براي همه اين ها تازه و پيچيدگيها و مشكالت و طرفهاي متعدد و مختلف و خون و خونريزي و شكنجه

سركوب…هم مبارزه كه بگويم مي خواهم اما مي كنم مقايسه و ساده سازي به عمد كه هرچند مثل علوم پزشكي، نفرات حرفه يي و سازمان كار تخصصي خود را مي خواهد. آيا كسي دانشجوي خير. بشود؟ دكتر باشد، پزشكي دانشجوي حرفه يي اين كه بدون مي تواند غيرحرفه يي طب مفهومي ندارد و از او طبيب متخصص ساخته نمي شود. مگر مي شود كه اگر من دانشجوي پزشكي هستم، هرازگاهي كه وقت كردم، سري به دانشكده بزنم

و كتابي را ورق بزنم و بعد بتوانم دكتر حاذقي بشوم؟ نه، اين نمي شود. بنابراين مبارزه سياسي، يك علم است، افراد حرفه يي و سازمان كار حرفه يي خودش را مي خواهد تا به هدف مورد نظر دست پيداكند. به عنوان مثال يك وقت هست كه ما فقط مي خواهيم يك مقاله انتقادي بنويسيم، يا يك نشريه منتشر كنيم، يا در انتخاباتي در فضاي دموكراتيك شركت كنيم. اما يك وقت هست كه مي خواهيم رژيم واليت فقيه را

Page 299: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

289

سرنگون كنيم. در اين صورت همه چيز فرق مي كند از افرادش تا آموزش و آماده سازي براي با يكديگر اين تشكيالت تا مناسبات اعضاي نوع و جنس تشكيالتش از آنها، انجام اين ماموريت، از شعارها و برنامه شان گرفته تا آلترناتيو و استراتژي و تاكتيكهايي

كه ارايه مي دهند…

شناسايي دشمنبراي سرنگون كردن رژيم واليت فقيه، قبل از هرچيز بايد آن را شناخت و تعريف كرد و كاركردها و خصوصيات ويژه آن را دريافت. اگر اين كار را نكنيم معلوم نيست چگونه

بايد با او برخورد كرد؟حاال در نظر بگيريد كه با يك آدم مرض داري مواجه هستيم كه ادعا دارد:

ـ سالم ترين و آزادترين و با ثبات ترين و »انقالبي ترين فرد جهان است، آيت اهلل خميني«! ـ قولنج »اسالم« گرفته و مي گويد فقط دردش، اسالم است!

ـ مستمر جيغهاي ضداستكباري و ضدامپرياليستي مي كشد و هر كس را كه به سراغش مي آيد، يا خرده يي بر او مي گيرد متهم مي كند كه عامل آمريكاست.

در »ايران گيت« از سر اما مي دهد سر كربال« طريق از قدس »قدس نعره سالها ـ مي آورد!

او باالترين باند بازاريهاي اما در همان سال اول ـ مي گويد »اقتصاد مال خر است« سود نامشروع تاريخ ايران را به مبلغ 0)1ميليارد تومان به پول آن زمان يعني بيش از

)1ميليارد دالر باال مي كشند. ـ به نحوي مافوق تصور، دروغ مي گويد، تقلب مي كند، و همه كلمات و مفاهيم را از و قلب انتخابات، و مقدس دفاع و فرهنگي انقالب تا گرفته مستضعفين و انقالب واژگونه مي كند. آن قدر كه حتي همسفرها و هم سفره هاي قبلي خودش هم مي گويند

بين ))تا)3ميليون برگه رأي مازاد بر نياز در انتخاباتش چاپ زده است. ـ از زيرزمين ادارات تا مساجد و طلبه خانه ها را به زندان و شكنجه گاه تبديل مي كند.

ـ بسا فراتر از هر ديوانه يي كه در ديوانه خانه هاي زمين و زمان يافت شود، مي گويد: داراي واليت مطلقه »بر دنياست و آن چه در دنياست، اعم از موجودات زميني و آسماني

Page 300: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

290

ارتباط انسانها انفرادي و جمعي به زندگي به نحوي كه آن چه و نباتات و جمادات و دارد«.

هر كس را هم كه اين را قبول نداشته باشد، از هم مي درد و مي كشد و قتل عام مي كند. هرازگاهي هم يك نفر از جنس و سنخ خودش مي آيد كه او را »مدره« و »اصالح« كند،

اما بعد معلوم مي شود كه يارومثل خاتمي نوع »آرايش« شده خودش بوده است. تو را به خدا بدون اين كه برچسب بزنيد و مبالغه كنيد، »نه يك كلمه بيشتر و نه يك

كلمه كمتر« به ما بگوييد كه اين چه موجودي و چه رژيمي است و چه نام دارد؟ بله، اين رژيم خميني است، رژيم واليت فقيه است.

7)سال پيش، در جمع بندي نخستين سال مقاومت در تابستان سال1361 در مورد اين رژيم مطالبي گفته ايم كه تالش مي كنم خالصه آن را برايتان بگويم.

به پشت جلد اين كتاب نگاه كنيد نوشته است: »صرفنظر از پيامها و ابعاد اخص ايدئولوژيك مجاهدين، فقط به ذكر اين نكته قناعت مي كنم كه وقتي مقاومت ما پيروز شود، يكي از بزرگترين موانع انقالبات معاصر و بلكه مهمترين عامل انحراف و اضمحالل آنان كه همانا تجاوز به حريم مقدس ”آزادي“ تحت انواع و اقسام بهانه ها است ازميان برداشته مي شود. آري، اگر در انسان شناسي توحيدي، كرامت بني نوع ما نهايتا در

”اختيار و آزادي“ اوست، احياي مقوله آزادي همانا احياي بشريت و انقالبات مغلوب است«.

ويژگي تاريخي و طبقاتي رژيم و سنتي خرده بورژوازي را او طبقاتي پايگاه خميني، به قدرت رسيدن روز همان از ما

رژيمش را به لحاظ سياسي مادون سرمايه داري ارزيابي مي كرديم. از نظر تاريخي، نيروي پشتوانه خميني، نيروهاي عقب مانده و بيرون كشيده شده از اعماق تاريخ جامعه ما بودند، با صبغه خشك انديشانه، متظاهر و رياكارانه و فرماليستي مذهبي.

مثل غولي كه ساليان سال در بند و به زنجير كشيده شده و حاال آزاد شده باشد. و كاشاني امثال به نمي كنند، پنهان هم خودشان دارودسته كه اين تاريخي سابقه مشروعه خواهاني نظير شيخ فضل اهلل نوري مي رسد. يعني همان جريان تاريخي كه در زمان مصدق هم به وسيله خود آن بزرگوار »توده- نفتي« نام گرفته بود. آن جا هم اجداد

Page 301: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

291

افرادي مثل كيانوري با اجداد مرتجعين امروزي عليه مجاهدين، عليه مشروطه خواهان و عليه آزاديخواهان متحد بودند. يعني آنها هميشه يك جريان و در يك طرف طيف بودند. ما و اجداد مبارزاتي مان صرفنظر از پاية طبقاتي و چتر ايدئولوژيكي خاصمان نظير مصدق، كوچك خان، ستارخان، باقرخان و مجاهدين صدر مشروطه و همه آزاديخواهان

آن دوره، در طرف ديگر طيف قرارداشته ايم. پس اين يك رژيم ارتجاعي، كهنه، روبه عقب، واپسگرا، ازدورخارج و ضدتاريخي است.اقتصادي- موقعيت به تشريح و درمي گذريم آن تبيين از فلسفي بر روي محور فعال اجتماعي و به جايگاه سياسي آن كه الجرم ناشي از موقعيت اقتصادي-اجتماعي آن

است اكتفا مي كنيم. فعال به كمدي-درام تناقض سر و بدنه آن هم از لحاظ سياسي و از لحاظ اقتصادي- اجتماعي انواع با كاري نداريم كه مي خواهد يك سر مادون سرمايه داري به نام واليت فقيه را

سريشم ها)6) به بدنه مناسبات سرمايه داري بچسباند و تحميل كند.منظور من اين است كه بتوانيم هر چه ساده تر كلمه ارتجاع و ارتجاعي را تعريف كنيم

تا روشن باشد كه هدف برچسب زدن نيست. به لحاظ تاريخي، برخي طبقات و نيروها مثال برده داري و فئوداليسم عمرشان سرآمده و هيچ عنصر نو و مترقي در آنها نيست و ديگر مطلقا كهنه، نفي شده و ارتجاعي يعني مقابل در مرده بدن و ارگانيسم به يك را آنها مثل، مي توان در به گذشته اند. متعلق ارگانيسم زنده توصيف كرد. اين نيروها در يك نظام اجتماعي معين، در ارتباط با سهمي كه از ثروت اجتماعي مي برند و نقشي كه در سازمان اجتماعي كار دارند و مالكيتهايي مي كنند. برقرار خودشان براي و خودشان نفع به را مناسباتي برخوردارند، آن از كه برخي فقط بهره كشي مي كنند، برخي فقط مورد بهره كشي قرار مي گيرند و برخي موضع

دوگانه دارند. اين طبقات و نيروها در يك دوره معين تاريخي متولد مي شوند، سپس مراحل كمي وكيفي رشد خود را طي مي كنند و سرانجام به نفع نيروي نوتر نفي مي شوند و ميدان

6- سريشم= ماده چسبناک قديمي. از پوست گاوميش يا شکم ماهي تهيه مي شد، براي چسباندن قطعات کمان و االت ناهمگون ديگر.يا سريش از آرد گندم براي چسباندن مقوا.

Page 302: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

292

نيازهاي پس از نتواند اجتماعي و اقتصادي صورت بندي يك وقتي مي كنند. خالي روزافزون جامعه انساني بر بيايد و حركت به جانب مدارج باالتر تكاملي را تامين كند، ديگر كهنه، ارتجاعي و متعلق به گذشته است و »روابطي« را كه ايجاد نموده و مدافع

آن است مثل زنجير به دست و پاي حركت جامعه مي پيچد. واضح است كه نيروهاي كهنه و ميرا به سادگي از ميدان خارج نمي شوند و به خاطر حفظ

مناسبات بهره كشانه خود تا مدتها هر چه از دستشان برمي آيد، انجام مي دهند. در بحث اقتصادي- اجتماعي فعال به همين ميزان اكتفا مي كنيم. منظور اين بود كه روشن باشد بنا بر ديالكتيك اجتماعي برخي اقشار و طبقات در حال زوال و رو به نفي و برخي در حال رشد و رو به اثبات هستند. كما اين كه امروز ديگر از رژيم برده داري يا

رژيم فئودالي خبري نيست. رژيم مورد در بر روي محور و صفحه مختصات سياسي ما، مشخصا بنابراين بحث

واليت فقيه است. اين رژيم رو به نفي و زوال است، رو به رشد و اثبات نيست.

اين رژيم پس رونده و پس برنده است، پيش برنده نيست. ميرنده است، بالنده نيست.

كهنه است، نو و پاسخگوي شرايط و اوضاع و مقتضيات جامعه ايران نيست. اين رژيم از روز اول، مشروعيت تاريخي نداشت زيرا چنان كه گفتيم از اعماق تاريخ و از

درون عقب مانده ترين نيروها سر برداشت. اين رژيم از روز اول از نظر مجاهدين مشروعيت ايدئولوژيك هم نداشت و ملغمه يي از جاهليت و ارتجاع بود. اگر در يك منحني فرضي تاريخي آن را به عقب برگردانيم، در جائر حاكمان با هيچ گاه بود، نوشته كشف االسرار در خودش خميني هم چنان كه تعارض ماهوي نيست. در انقالب مشروطه با شيخ فضل اهلل است. در روز عاشورا در طرف يزيد و ابن زياد قرار مي گيرد. در بدر و احد، در خدمت سران مرتجع قريش است.

ترديد نكنيد كه در زمان نمرود، ابراهيم را هم به آتش مي كشد.اكنون به سراغ مشروعيت خميني و رژيمش مي رويم كه به طور مقطعي مبتني بر رأي مردم ايران بود. از روز 30خرداد1360، مشروعيت مقطعي سياسي خود را هم از دست

Page 303: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

293

داده و از جبهه خلق به كلي خارج شده است. به همين خاطر هرگز و هيچ گاه حاضر نبوده نگهبان شوراي قبيل از شناخته شده صافيهاي بدون آزاد، انتخابات به كه نيست و

ارتجاع و تاريكخانه هاي »تجميع آرا« حتي در درون خودش، تن بدهد. اين رژيم بر ضد حاكميت جمهور مردم ايران است. به همين خاطر بايد سرنگون گردد. راه ديگري جز استراتژي سرنگوني وجود ندارد. جز اين، هر چه هست، موهوم و غيرواقعي

و بازي دادن و سردواندن است. اين هم نتيجه گيري7)سال پيش:

»آيا اين رژيم، امكان رفرم دارد يا خير؟ جواب ما اين است كه مطلقا نه. يعني اين رژيم، آب از سرش گذشته، امكان هيچ نوع سروسامان دادن موضعي به كار خودش هم ندارد. اين طور نيست كه اگر جوخه هاي اعدام و حاكمين ضدشرعي و كميته هاي ضداسالمي و امثالهم را جمع بكند،

بتواند سرپا بايستد. نه، اين غيرممكن است. ضمنا معناي اين پاسخ منفي ما به امكان رفرم، اين است كه رژيم آلترناتيوي در داخل خودش ندارد. يكي از فرضيات اين است كه: ”خوب اگر كار به خميني و به رژيمش زياد سخت بشود، مي آيد و آدمهاي چندآب شسته تري رااز قبيل بعضي از آنهايي كه هنوز به اميدهاي كاذبي در داخل مجلسش بيتوته كرده اند، درحالي كه اين مجلس، صدبار ناحق تر از مجلس شاه است روي كار مي آورد“. يعني اشكالي نمي بينند كه خميني، جانورهاي خون آشام كنوني را با يك تيپهاي قدري نرمتر عوض كرده و به امورش سروسامان بدهد. مثال مي گويند: همان طور كه شاه آمد هويدا را كنار گذاشت، نصيري را كنار گذاشت… و يك عده ديگر را آورد، خميني هم بيايد

يك قدري به اين ترتيب، عمر خودش را طوالني كند. اما ما به اين فرض، پاسخ منفي مي دهيم. آن قدر قضيه براي ما مسجل است كه رژيم امكان شرايطي، چنين در اين كه براي بكند. رفرم مي آيد خوشمان خيلي قضا از كه ندارد رفرم همان طور كه گفتم، همين كه سركيسه واليت سفياني خميني شل شد، تماما پاره خواهد شد. و خميني هم دقيقا اين نكته را مي داند. دقيقا مي داندكه في المثل اگر تظاهرات اواخر شهريور و اوايل مهرماه در سال06 را با قساوت بي حدوحصر و غيرقابل تصور، سركوب نمي كرد، از جرقه حريق برمي خاست. بنابراين، رژيم نه امكان رفرم دارد و نه آلترناتيوي در داخلش شانس وجود

دارد.

Page 304: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

294

ضمن اين كه از نظر سياسي، ما نه تنها بدمان نمي آيد، خيلي هم از يك رفرم فرضي يا آلترناتيو براي شكاف برداشتن هرچه قضا، از اين، فاز سقوط، در زيرا برد، رژيم سود خواهيم دروني سريعتر تور اختناق، به نفع خود ما خواهد بود. البته بعيد مي دانيم كه خميني و اين رژيم، با اين روحيات و با اين رهبريش، از اين ناپرهيزيها به سرش بزند. مگر اين كه در آخرين نفسها چاره يي جز اين نبيند كه البته اين هم ، نفس خودش را هرچه زودتر در سينه پليدش حبس

خواهد كرد«)7)

رژيم دجال و ضدبشري واليت فقيهاين يك رژيم دجال و ضدبشر به معني واقعي كلمه است. باز هم به جمع بندي نخستين سال مقاومت برمي گردم تا ببينيد كه حرف جديدي نيست و 7)سال ديگرآزمايش پس

داده است: مورد »ديكتاتوري« در و دجال مي شناسيم. ديكتاتوري ضدبشري را يك رژيم خميني »ما ”باصطالح به مربوط شعبده بازيهاي همه كه مي دانيم نيست. صحبتي جاي كه خميني، واليت فقيه“ نيز بالشك هدفش تحكيم واليت سفياني خميني بود. يعني ديكتاتوري مطلق. انحصارطلبي مطلق. چيزي كه واقعا ”در فرهنگ قرآن، دقيقا“ معادل شرك است. يعني خميني

تلويحا دعوي خدايي دارد! چنين موجودي قطعا اگر در روزگاري بود كه مثال صحبتي از خدا و پيغمبر نبود، قطعا فرعون وار خودش داعيه خدايي مي داشت. كما اين كه شما در سراسر موضع گيريها و سخنراني هاي خميني طي سالهاي اخير را كه ببينيد، كلمات خدا، اسالم و انقالب، در حقيقت اسم مستعار خودش هستند! هرگونه مخالفت با اوست كه مخالفت با خدا تلقي مي شود! در حالي كه خدا به پيغمبرش هم مي گويد كه بگو كه من بنده و فرستادة خدا هستم، چه رسد به موجودات شيطان صفتي مثل خميني! خالصه چنان چه سخنرانيها و موضع گيريهاي خميني را مرور كنيد و هر جا كه كلمات خدا و اسالم و انقالب ديديد، اگر به جايش بگذاريد ”خميني“، منظور او بهتر قابل فهم

خواهد بود. و اما گفتيم كه اين ديكتاتوري با يك خصلت ضدبشري و يك خصلت دجال گونگي مشخص

7ـ جمعبندي يكساله مقاومت ـ 1361

Page 305: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

295

مي شود. كلمات ضدخلقي و ضدانقالبي در حقيقت اين كه به خاطر چرا مي گوييم خصلت ضدبشري؟ رسا نيستند. كلمه ضدخلقي و ضدانقالبي مال شاه است. اما از موضع مادون سرمايه داري، از موضعي كه خميني حركت مي كند، با توجه به ابعاد جناياتش، با توجه به اين كه واقعا علي الدوام آن قضا از است. گوياتر ”ضدبشري“ كلمه بسته، نسل و حرث به هالك كمر اساس از و بازتابهايي را كه جنايتكاران اكثريتي و توده يي و شركا اسمش را مي گذارند ”ضدامپرياليستي“، در چهارچوب مقوله ضدبشري قابل فهم تر مي شود. خميني به همان اندازه ضدامپرياليست است

كه ضدبشر است! خراب كردن، بهم ريختن، شلوغ كردن، توي سر علوم و فنون زدن، توي سر رشد توليد زدن، براي چي؟! مثال براي رسيدن به سوسياليزم؟! نه! براي بازگشت به دوران ماقبل سرمايه داري،

دوران برده داري و توحش«باز هم درباره خصلت و كاركرد ضدبشري رژيم واليت فقيه در 7)سال پيش:

به دختران تجاوز و اعدام از قبل و خون گرفتن است كه خودش هم شكنجه رژيمي »اين خردسال را اصال انكار نمي كند.

قطعا حكم مكتوب دادستاني مستند به فتواي امام خون آشامشان را ديده ايد. شايد باور نكنيد كه نسخه يي از اين حكم، چند روز بعد از صدور، در دست من بود، اما باورم نمي شد. برادرانمان از ”داخل“ فرستاده بودند تا افشا شود. شخصا چندماه مانع انتشار و افشاي آن شدم. چون وسواس داشتم كه به طور قطع و يقين به رغم اشكاالت ارتباطي مجددا صحت آن از داخل كشور، تأييد

شود. تأييد اول و دوم را هم باور نكردم. تا اين كه چندماه گذشت و تاييد قاطع نهايي رسيد كه البته در اين فاصله مدرك مزبور از منابع

متعدد ديگري نيز پخش شده بود. راستي چندنفر در تاريخ بشر مثل خميني بوده اند كه هم از محكوم به اعدام، خونش را قبل از اعدام بگيرند و هم بر سر اين مطلب فتواي رسمي و قابل استناد كتبي بدهند، به طوري كه دروغهاي نمايد؟ فتوا آن به امضاي خود، مستند و با مهر را احكامي دادستانشان هم چنين تبليغاتي واقعا نجومي رژيم را هم كه خودتان بهتر مي دانيد. واقعا كه سيماي تمام عيار همه سفلگي و دنائت و دريدگي بي حدومرز اين جاني شرورخميني است. بعضي وقتها اساسا خبر جعل

Page 306: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

بخشنامه دادستاني رژيم درسال 1360 حاوي فتواي خميني براي كشيدن خون زندانيان

Page 307: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

297

مي كند! واقعا در اين موارد، گاه به اصطالح »شب را روز و روز را شب« منعكس مي كند! و در هرلحظه هم براي توجيه شهوت شيطاني خود، فتوايي در لباده اش حاضر و آماده دارد! از فتواي ازدواج اجباري زنان كشته شدگان خودش تا فتواي حالليت روزه خواري براي شكنجه گران اوين

كه در رمضان سال60 به در و ديوارهاي شكنجه گاه نصب كرده بودند .خوب، تا اين جا گفتيم كه اين يك رژيم ديكتاتوري ديني و ضدبشري است.

يا عوامفريبي نمي خواهم شيادي است. عمدا رژيم دجال گونگي بعدي برجسته »خصوصيت بگويم. اينها كم است و رسا نيست. آخرين نمونه ها را شما بهتر مي دانيد. استخدام امام زمان قالبي براي فريب افراد ناآگاه در جبهه هاي جنگ با عراق! همين تازگيها شخصا در يكي از فرد توسط زمان امام به ديدن اشاره آن در ديده ام كه را تسليتي اعالميه رژيم روزنامه هاي مربوطه داشت. شما هم كه تيتر روزنامه را البد ديده ايد كه بر حسب آن خود خميني تلويحا به“عنايت امام زمان به جبهه ها” اشاره داشت. حال آن كه خود خميني خوب مي داند كه برحسب اخبار متواتر شيعه، هرموقع هم كه امام زمان بخواهد ظاهر شود نخستين كار او، تطهير دين از لوث وجود همه دين فروشهاي ريايي و گردن زدن همه ستم پيشگان و شيطان صفتاني چون

خميني است كه نام خدا را وسيله اسارت خلق ساختند. بگذريم… تبليغات رژيم كامال خصيصه دجال گونگي اش را برمال مي كند«.

در همان زمان راجع به سپاه پاسداران هم گفته بوديم: »خوب سؤال اين بود كه آيا رژيم خميني هم مثل شاه يك رژيم پليسي-نظامي است؟ يعني از اين ابتدا به يك دستگاه اطالعاتي، به يك دستگاه ساواكي مثل شاه بند است و مقدمتا

طريق اعمال ديكتاتوري مي كند؟ جوهر سؤال ما اين بود كه اساسا از چه طريق، مقدم بر هر طريق ديگر، سوار كار است و تا حاال سوار مانده؟ به عبارت ديگر، آن چه كه جامعه را به طور مشخص از حركت در قبال خميني بازداشته، چيست؟ ساواكي مثل شاه است؟ جواب اين است كه مسلما نه، بلكه بازوي نظامي آن است، كميته چي و پاسدارش است، جوخه هاي اعدام و حكام شرعش است. يعني قبل از هر چيز دقيقا و مشخصا محمل هاي عيني و عملي ديكتاتوري، پاسداران ارتجاع هستند. پاسداران هستند كه جامعه را باصطالح بسته و قفل كرده اند. اگر به ياد داشته باشيد در اولين موضع گيري رسمي سازمان پس از انقالب، در روز )اسفند75 در دانشگاه تهران اعالم كرديم - و در همه

Page 308: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

298

روزنامه ها هم منعكس شد- كه اين “پاسداران نهايتا شكارچي انقالب و انقالبيون و جامعه” از “پاسدار” يا سپاه انقالب بود كه هنوز چندان صحبتي خواهند شد و اين در دومين هفته پاسداران نبود و حتي هنوز به روشني اسم رسمي هم براي سپاه در ميان نبود. اما حاال شما به وضوح مي بينيد كه در همه جا، قبل از هرچيز ديگر، حضور پاسدار، حضور رژيم را محسوس

مي كند. تصورش را بكنيد اگر يك روز پاسدار نباشد چه خواهدشد«.

كودتاي نظامي در رژيم واليتدر مورد امكان كودتاي نظامي هم در داخل اين رژيم، جواب ما از همان سال 1360

به ترتيب زير بود: »آيا امكان يك كودتاي نظامي از درون رژيم هست؟ جواب ما اين است كه تا خميني هست، بكنند. حذف را خميني اول اين كه مگر ندارد، وجود رژيم درون از نظامي كودتاي امكان دقيقتر بگويم اساسا با توجه به تمام خصوصيات رژيم، چنين امكاني وجود ندارد. رژيمي كه سرتا پا ساواك و تفتيش عقايد است. از دواير خبيث به اصطالح سياسي ايدئولوژيك گرفته تا كليت رژيم و ايادي سركوبگرش كه يكپارچه ضدانقالبي و ضدمردمي هستند. از انجمنهاي به رسد چه تا ادارات در و دهات در كارخانه ها در رژيم سركوبگر نهادهاي تا ضداسالمي

پاسداران و حكام ضدشرع و دادگاههاي ضدانقالب و الي آخر. فضا و جو ارتش بعد از جريان رجايي و باهنر به صورتي بود كه به سرعت مي توانست عليه خميني و همسو با خودمان پيش برود ولي خميني توطئه كرد. توطئه اين بود كه صياد شيرازي را بياورند روي كار و او هم تصفيه ارتش را از همه عناصر ضدارتجاعي، هرچه سريعتر پيش ببرد. خوب، بهانه جنگ را هم كه در مرز داشتند، ضمنا ارتش هم كه با توجه به همه تحوالتش از شاه به بعد، ارتشي مثل ارتش شيلي نيست. يعني آن چنان كارآيي و ابزاري براي يك كودتا در حال حاضر موجود نيست. بنابراين، ما اساسا تا موقعي كه خميني از صحنه حذف نشده،

امكان كودتاي نظامي را جدي نمي گيريم«.

صدور ارتجاع و جنگ با عراق درباره ادامه جنگ باعراق هم كه وضعيت را بسيار بغرنج كرده بود، خوب است آن چه را

Page 309: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

299

در آن زمان مي گفتيم، يادآوري كنم. سوال مان اين بود كه: »در مورد ادامه جنگ با عراق، آخر، كدام رژيمي مي آيد مسأله جنگ را درحالي كه چنين دشمن داخلي هم دارد، اين قدر طوالني مي كند؟ مگر عقلش كم شده؟ مگر نيست كه هر آدم عاقلي ترجيح مي دهد در يك جبهه بجنگد تا در دوجبهه؟ خوب، پس چرا نبايد رژيم هرچه زودتر مسأله جنگ با عراق را فيصله مي داد تا بيشتر به ما بپردازد؟ مگر در صلح و سازش و حتي وطن فروشي و خيانت، دست خميني بسته بود؟ مگر صدبار وطن فروش تر از شاه نيست؟ مگر از قرارداد گروگانها گرفته تا قيمت نفت، خميني حد و مرزي در خيانت مي شناسد؟ وانگهي مگر

به طور غريزي و حسي هم شده، منافع خودش را نمي فهمد؟ داخله مواجه با چنين جنگي در “تو كه او نصيحت كند كه: به اگر كسي به اين ترتيب پس هستي، بيا و با عراق صلح كن تا بهتر بتواني مخالفين داخلي ات را بكوبي”. چرا خميني نبايد بپذيرد؟ به خصوص وقتي كه مردم هم از دست جنگ عاصي شده اند. وانگهي خميني كه هيچ پرنسيپي ندارد و از طرف ديگر منافعش را خيلي هم خوب مي فهمد. اصال حسي و لمسي و غريزي مي فهمد. پس چرا نبايد از مدتها پيش به جنگ با عراق خاتمه مي داد؟ به خصوص كه در همان بهار سال60 هم براساس پيشنهاد غيرمتعهدها يك صلح شرافتمندانه و عادالنه كامال

امكان پذير بود و اصال اين قدر كشته و آواره و خرابي و مخارج نظامي هم الزم نبود. اما مسألة خميني اينها نيست. مسألة اصلي او اين است كه بايستي براي ترور و براي كشتار و اختناق داخلي و سركوب ما، بهانه اجتماعي و سياسي بتراشد و لذا از جنگ خارجي استقبال مي كند. يعني ترور و خفقان و كشتار را بايستي با كشتار و ويراني و خرابي بيشتر در مرزها، براي بقاي سلطة ننگين خودش، استمرار بدهد واال در حكومت نخواهدماند. واال نخواهد توانست شما را ستون پنجم و عامل امپرياليسم و امثالهم خطاب كند. مگر نبود كه از فرداي جنگ ايران و عراق هر تكاني كه ما مي خورديم، اتهام ”ستون پنجم“ ترجيع بند همه حرفها و جلو سخنرانيها و اعالميه هاي رژيم بود؟ اضافه بر اينها او بايد با جنگ، فشارهاي نظامي و پليسي به مردم را توجيه بكند، جلو خواستها و حركت عادالنه مردم را به اين وسيله سد بكند، پرسنل انقالبي و ترقيخواه و ميهن پرست و ملي ارتش را در آن جا مشغول بكند. واال اگر مي توانست،

ارتش را مي آورد در داخل شهرها و مي انداخت به جان منافقين!… به عبارت ديگر تا وقتي مقاومت هست و شما هستيد، ”صورت مسألة“ جنگ، برايش متفاوت

Page 310: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

300

است. اگر چه اصال نبايد ازيادبرد كه اين جنگ كه به طور مقطعي و موضعي فوايد زيادي براي را هم كشيده است كه خود، موضوع بحث استراتژيك شيرة رژيمش به طور خميني داشته،

جداگانه يي است. اما اگر مقاومت و مبارزه يي در كار نبود، البته ”صورت مسأله“ طور ديگري بود. ضمنا نبايد فكر كرد كه دشمن اين قدر احمق است كه نمي فهمد اين جنگ به طور استراتژيك شيره رژيمش را كشيده. نه، مي فهمد ولي چنين رژيمي ناگزير است و به ناچار مسايلش را استراتژيك نمي تواند ببيند و حل كند. لذا در ”مقطع“ اين جنگ -همان طور كه خود خميني گفت- برايش مائده يي

بود كه از آسمان رسيد…« خالصه كنم: پيوسته بايد به خاطر داشت و تذكر داد و بيان كرد كه اساسا اين مقاومت انقالبي و گسترده و سراسري ماست كه در وجوه مختلف، رژيم را و مبارزه عادالنه تضعيف كرده و بحران را به اعماق آن نفوذ داده است. اينها وقتي مي بينند يك چنين ازبين رفته، ولي مقاومتي هست كه به رغم اين كه هر روز اعالم مي كنند 90درصدش باز فردا مي بينند ”وجود دارد“. طبعا برخوردشان با همه مسايل؛ نسبت به موقعي كه

بالفرض همه چيز ساكت و با ثبات مي بود، خيلي متفاوت مي شود.

ابزار سرنگونينكته بسيار مهم ديگري كه از همان زمان تا به حال ما بر روي آن پافشاري كرده ايم،

اين است كه نبايد انتظار سرنگوني خودبه خودي اين رژيم را داشت. مي گفتيم: انتظار داشت كه رژيم خودبه خود نبايد امر خودبه خودي نيست. يعني »سرنگوني رژيم، يك بيفتد يا بيايد اعتراف و معذرت خواهي بكند كه زياد جنايت كرده و بعد هم خودش بگذارد برود! پس وقتي صحبت از ”سرنگوني“ مي كنيم، تا آن جايي كه به ما و به مردم ما مربوط است اين

امر مستلزم قيام است. اما خود قيام، مستلزم اين است كه امكان پاگرفتنش وجود داشته باشد. به عبارت ديگر، بايستي موانع قيام،يعني چيزهايي كه دست و پاي تودة مردم را مي بندندكه نتوانند قيام كنند بركنار و كنارزده بشوند. يعني فرصت و لحظة مناسب براي قيام، در دسترس قرار بگيرد و ما در اين

مسير هستيم«

Page 311: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

301

حاال بيش از 7)سال از روزگاري كه من مطالب فوق را در نوار صوتي براي مجاهدين در و جمع بندي، همين در و سال61 در است. گذشته مي فرستادم، كشور داخل در شرايطي كه هيچ امكان و فرصتي براي تشكيل ارتش آزاديبخش نبود، مجاهدين در پي استراتژي سرنگوني، مي خواستند آن را با قيام شهري محقق كنند كه البته الزمه اش اين بود كه ابتدا تور اختناق واليت فقيه ازهم بگسلد و پاره شود تا امكان تمركز و تجمع نيرو براي قيام توده هاي شهري فراهم شود. اما جنگ ضدميهني مانع بود. سپس 4سال

طول كشيد تا به تأسيس ارتش آزاديبخش رسيديم كه جداگانه بايد به آن پرداخت. آنچه در اين فصل مي خواهم توجهتان را به آن جلب كنم، شناخت و تعريف رژيم واليت فقيه به عنوان يك رژيم دجال ضدبشر با خصوصيت ويژه صدور ارتجاع و تروريسم است

كه در منتها درجه خود به جنگ 8ساله ضدميهني منجر شد. بحران سازي و صدور ارتجاع و تروريسم الزمه حيات اين رژيم است و بعدا دربارة آن

بيشتر صحبت خواهيم كرد. پس تا اين جا حرفها را خالصه مي كنم:

تعاريف كه هستيم روبه رو ضدتاريخي و ارتجاعي رژيم يك با ما اين كه، اول آن زيرا سر سياسي نمي كند درباره آن صدق ديكتاتوريهاي شناخته شده و كالسيك

مادون سرمايه داري است و بنابراين يك رژيم دجال و ضدبشري است. دوم اين كه، اصالح پذير نيست و بايد سرنگون شود.

سوم اين كه، سپاه پاسداران ابزار اصلي حاكميت ولي فقيه است. چهارم اين كه، اين رژيم كودتاپذير نيست. منظور كودتاي نظامي است مگر به انتهاي خط رسيده و قبل از آن كودتاي مفروض، امر سرنگوني به طور عمده و محتوايي انجام

شده باشد. پنجم اين كه، صدور بحران و ارتجاع و تروريسم كه به جنگ ضدميهني 8ساله منجر

شد، الزمه بقاي اين رژيم و بخش الينفك موجوديت آن است. بايد قانونمند به طور و نيست خودبه خودي رژيمي چنين سرنگوني اين كه، ششم

سازمانيافته محقق شود. هفتمين نكته كه بعدا خواهم گفت ولي در همين جا نبايد از قلم بيفتد و ناگفته بماند،

Page 312: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

302

ضعف مفرط ماهوي و شكنندگي حداكثر اين رژيم به ويژه در برابر مجاهدين و كساني اين صورت هيچ غلطي در بكوبند در دهانش و بايستند آن محكم برابر در است كه نمي تواند بكند و هيچ سلطه يي بر آنان نخواهد يافت. خدا به شيطان گفته بود كه بر

بندگان من سلطه يي نخواهي يافت: إن عبادي ليس لك عليهم سلطان«)))آخرين نكته در اين فصل كه حتما بايد بگويم، اين است كه اگر پس از 7)سال از من بپرسيد در مورد دجاليت و خصلت ضدبشري رژيم واليت فقيه، حاال چه مي گويي و چه تصويري داري، جوابم اين است كه در آن زمان كه عينا همين حرفها را مي گفتم، در حيطه دجاليت و خصلت ضدبشري، عشري از اعشار را هم نفهميده بودم و توان تصور

آن را هم نداشتم. بر و »قفس«ها »واحدهاي مسكوني« در آنچه از تصوري زمان آن در واقعا من ـ و برادران كه كتابهايي نداشتم. آورده اند، آنها شكستن درهم براي خواهرانمان سر مي افكند. اندام بر لرزه نوشته اند، اين باره در حاج حيدري، اعظم به ويژه خواهرانمان، بر واي بوده اند. او شكنجه گر دو هر پسرعمويش با همراه و لوداده را او برادرش

سنگدالن و شقاوت پيشگان… ـ در تابستان سال61، من واقعا تصوري از قتل عام زندانيان سياسي و گورهاي جمعي

نداشتم. ـ تصوري از ابعاد فحشا و اعتياد كه رژيم خودش مروج آن است و فروش اجزاي بدن و

فروش دختران در رژيمي كه بر خود نام جمهوري اسالمي گذاشته است، نداشتم. ـ تصوري از اين نداشتم كه چگونه رژيم در پاكستان در روز روشن در كويته وكراچي و اسالم آباد 0) پايگاه مجاهدين را مي تواند به رگبار و موشك و »اس.پي.جي.ناين«)9) دولتهاي مربوطه و ترور كند ژنو در را رم و كاظم در روز روشن در را نقدي ببندد.

دم برنياورند. از آدمربايي و شكنجه در روز روشن توسط سفير رژيم، منوچهر متكي در ـ تصوري

تركيه و هم چنين ربودن و مثله كردن يك مجاهد خلق در آن جا نداشتم.

8 - سوره15حجر آيه42SPG9 - 9 موشك انداز بردكوتاه نيروي رزمي پياده براي حمله به تانكها و ادوات زرهي است.

Page 313: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شناخت و تعريف رژيم دجال و ضد بشري واليت فقيه

303

بر درحالي كه قلبش در دشنه يي با فروغ، طلوع سمبل شهيدان طاهره از تصوري ـ فراز يك بلندي به صورت واژگون با طناب واليت خميني از درختي آويزان شده، هرگز

نداشتم. دولت مي تواند زدوبندهايي و معامالت با چه و كه چگونه نداشتم اين از تصوري ـ فرانسه و شيراك را به اخراج پناهندگان به گابن، به چشم بستن بر ربودن و كشتن ما در پاريس و به كودتاي ننگين 17ژوئن بكشاند. آن قدر كه در اعتراض به آن 5)مشعلدار

فروزان آزادي، خود را در10كشور به آتش بكشند. - تصوري از اين كه اين رژيم چگونه و با چه ترفندي و با چند ميليارد دالر رشوه و

معامله، مجاهدين را در ليست تروريستي اتحاديه اروپا وارد مي كند، نداشتم. - تصوري از اين كه آمريكا را چگونه به دام برچسب تروريستي عليه مجاهدين، به دام جنگ در عراق و به بمباران يكصدباره پايگاههاي ارتش آزاديبخش ملي ايران خواهد را استرا جك آقاي كه نداشتم سبيلي باج از تصوري هم چنان كه نداشتم. كشاند، به رضايت براي به داركشيدن 65يا دست كم0)تن از رهبران مجاهدين پس از استرداد

به تهران، مي كشاند. ـ تصوري از ابعاد دريدگي و كثافت و رذالت مزدوران عراقي رژيم نداشتم.

ـ تصوري از ابعاد مزدورسازي و نيرنگها و مجعوالت و لجن پراكنيهاي اين رژيم عليه مجاهدين و شوراي ملي مقاومت و پولهاي حيرت انگيزي كه در اين خصوص حتي براي كندن يك نفر و براي يك دروغ و يك ناسزا از جانب مزدوران عليه ما خرج مي كند،

نداشتم. سردار شهيد خلق، موسي خياباني، خميني را كه اسمش روح اهلل بود، »روح پليد شيطان«

مي خواند. به راستي درست گفته است. در قسمت بعد، چند نمونه را بازگو مي كنم.

Page 314: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

تعدادي از كتابهاي خاطرات زنان مجاهد خلق در زندانهاي رژيم

Page 315: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 316: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 317: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل يازدهم

دجاليت و تحريف

Page 318: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 319: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

309

گفتيم كه رژيم واليت فقيه يك ديكتاتوري ديني دجال و ضدبشر با خصيصه صدور ارتجاع و تروريسم تعريف مي شود.

با سرشت و كاركردهاي ضدبشري اين رژيم كم وبيش آشنا هستيم. حاال مي خواهيم در مورد ابعاد باورنكردني دجاليت خميني و تحريف و دروغ در رژيم واليت فقيه صحبت

كنيم. اما اول صبركنيد كمي راجع به معني و سابقه تاريخي كلمه دجال بگويم: نيرنگ و و خدعه دروغ به معني از دجل برگرفته مبالغه، لغت، صيغه در دجال کلمه

است. مي گويند »دجال« فردي است كه در آخر زمان ظهور مي كند. منتهاي فريب و رياكاري و تزوير و دروغگويي است. بسياري مردمان را مي فريبد. حق را باطل و باطل را حق و چشم يك مي كند. كار جادو و جنبل با كه است ماهري جادوگر مي دهد. جلوه يكسويه نگر يعني بسيار قشري و د گم است. جلو او ديواره يي از اوهام و دود و آتش است و وعده مي دهد كه در پشت سر، نان و بركت بسيار همراه دارد. بر خري سوار است و واليت دارد كه از هر موي آن آوايي افسون كننده برمي خيزد و سرگينش، نقل

و نبات جلوه مي كند. مسيحيان دجال را »مسيح دروغين« مي خوانند چرا كه دشمن و ضدمسيح است اما خود را در جاي مسيح »روح خدا« معرفي مي كند. در رساله اول يوحنا »روح دجال« روحي

است كه عيساي مجسم ر انكار كند »و آن دجال است«.

Page 320: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

310

دل بدو دادند ترسايان تمامخود چه باشد قوت تقليد عام؟ در درون سينه مهرش كاشتند

نايب عيسيش مي پنداشتنداو به سر دجال يك چشم لعين

اي خدا فريادرس، نعم المعين مسلمانان دجال را »رأس الكفر«، سردمدار حق ستيزي، ضد خدا و دشمن خدا مي دانند. گويي كه تجسم همان روح پليد شيطان است. در خبر است كه سرانجام قائم منتظر، كه عيسي مسيح ياري كننده و ياور اوست، دجال را ازپادرمي آورد و مهلت شيطان بر فرزند

انسان، اين چنين پايان مي يابد.

ماكياوليسم سياسيحاال بگذاريد از روايات و اخبار به حيطه سياست برويم.

در بحثهاي قبلي ديديم كه سلطنت و واليت مطلقه فقيه كه در قانون اساسي اين رژيم هم واردشده، هيچ حد و مرزي نمي شناسد.

خميني مي گفت اين كه در قانون اساسي واردشده تازه »بعضي شئونات ولي فقيه است« و امضا را اساسي قانون كه دارند مردم چه حقي اكثريت اصال خامنه اي مي گفت و كه كرد تعريف ما براي را فقيه واليت هم قمي آذري سرانجام كنند؟ الزم االجرا حاكميت مطلق است بر دنيا و آن چه در دنياست »اعم از موجودات زميني و آسماني و

جمادات و نباتات«. خميني هم چنين تصريح كرد كه حكومت مي تواند قراردادهاي شرعي را هم كه خودش با مردم بسته است هرگاه بخواهد يك جانبه لغو كند و مي تواند از همه امور عبادي و غيرعبادي نيز چنان چه بر خالف مصالح آن باشد، ممانعت كند. چرا كه حفظ حكومت و

باقي ماندن بر سرير قدرت »اوجب واجبات« است. واقعا كه خميني و »اصل واليت فقيه« به لحاظ سياسي يكصدبار روي دست ماكياولي

بلند شده است.

Page 321: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

311

ميالدي شانزدهم و پانزدهم قرن در ايتاليايي نظريه پرداز و سياستمدار ماكياولي ))) بود. كتاب مشهوري دارد به نام »شهريار« كه در آن كسب قدرت سياسي و حفظ آن

به هرقيمت را هدف فعاليت سياسي و كاركرد طبيعي زمامدار مي داند. ماكياوليسم هرگونه رابطه بين اخالق و سياست را قيچي مي كند. براي رسيدن به هدف

استفاده از هر وسيله يي را مجاز مي شناسد و صراحتا مي گويد: »زمامدار، اگر بخواهد باقي بماند و موفق باشد، نبايد از شرارت بهراسد و از آن بپرهيزد. زيرا و هيچ سنجه فرمانروا دربارة داوري براي نيست… ممكن دولت نگهداشت شرارت بدون مقياسي جز ميزان موفقيت سياسي و افزوني قدرت او وجود ندارد. فرمانروا براي دست يابي به قدرت و افزودن و نگهداشت آن مجاز است به هر عملي از زور و حيله و غدر و خيانت و نيرنگ چهاردهم چاپ آشوري-صفحه296 سياسي-داريوش دست زند« )دانشنامه پيمان شكني و

.»((386بر ماكياولي از پس 500سال كه بنگريد را رژيمشان و خامنه اي و خميني اكنون ماكياوليسم خلص سياسي عبا و عمامة ديني پوشانده و مي خواهند به نام اسالم و نظام »مقدس« و »الهي«، آن را عالوه بر انسانها و مناسبات اجتماعي، بر موجودات زميني

و آسماني و جمادات و نباتات هم، اعمال كنند.

حق مردم بر حاكميتدر صحبتهاي قبلي گفتيم كه در آخرين مالقات با خميني در ارديبهشت سال58، من خطبة حضرت علي در نهج البالغه در مورد حق مردم بر والي و حاكميت را برايش خواندم انقالب ضدسلطنتي در مردم كانون خواستهاي و در محور آزادي نتيجه گرفتم كه و قرارداشت. او هم تاييد كرد و هم چنان كه دو روز بعد در مطبوعات هم منتشر شد، گفت:

»اسالم بيش از هر چيز به آزادي عنايت دارد…«ايراد اين خطبه در موضع حاكميت و و حاال به جمالتي از حضرت علي كه در زمان فرمانروايي بر سرزمين هاي اسالمي از سند تا نيل يعني از ايران بزرگ آن روزگار تا مصر و دروازه هاي مغرب عربي قرار داشت، گوش كنيد تا روشن شود كه دجاليت و ماكياوليسم

Niccolo Machiavelli -1)15271469تا(

Page 322: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

312

سياسي دارودسته خميني و خامنه اي و دعوي حاكميت يك جانبه و بي قيدوشرط آنها، در و ندارد علوي تشيع و مسلماني و اسالم به ربطي هيچ دارد. فرعونيت در ريشه

فرهنگ قرآن شرك محض است: »حق در هنگام وصف و سخن، فراخترين چيزها اما در كردار تنگترين و مشكل ترين است. كسي را بر ديگري حقي نيست مگر آن كه آن ديگري هم بر او حقي دارد كه اين دو حق الزم و ملزوم يكديگرند و بدون يكديگر واجب و الزام آور نمي شوند. باالترين و بزرگترين حقوقي كه خداوند منزه واجب گردانيده حق والي و حكومت بر مردم و حق مردم بر حاكم است كه آن را نظامي براي الفت و پيوستگي ايشان و براي عزت آيين شان قرارداده است. وضعيت و و و شايسته شدن حكومت كننده، درست شدن با مگر نمي شود به سامان و درست مردم امور

حكومت كنندگان درست و شايسته نمي شوند مگر با ايستادگي و مقاومت مردم«. در ميانه همين خطبه بود كه يكي از حاضران كه دگرگون شده و تاكنون چنين سخناني

از هيچ فرمانروايي نشنيده بود، برخاست و به تمجيد علي پرداخت. حضرت علي ادامه داد:

»از سخيف ترين حاالت حكومت كنندگان نزد مردم صالح اين است كه به آنها گمان خودستايي و فخرفروشي برند و كردارشان را حمل بر كبر و خودخواهي كنند. همانا كراهت دارم كه حتي به گمان شما راه يابد كه ستودن و ستايش از خود را دوست مي دارم. شكر خدا كه چنين نيست اما اگر هم چنين بود، براي خاكسارشدن در نزد خداي منزه از آن چه او از عظمت و كبريا به آن سزاوارتر است، دوري مي جستم. شايد كه مردمي ثناي بعد از بال و ستايش پس از آزمايش و كوشش را بپسندند و شيرين بدانند. اما مرا به خاطر پس زدن هواي نفس خودم به سوي خدا و به سوي شما به نيكي نستاييد تا از بقيه حقوقي كه از اداي آنها فارغ نشده ام، و از وظايفي كه

بايد به اجرا دربياورم، بازنمانم. پس مبادا با من آن چنان سخن بگوييد كه با جباران و مستبدان صحبت مي شود. مبادا با من همان خويشتنداري را به خرج دهيد كه در سخن گفتن با حكام غضب كرده مراعات مي كنند. به چاپلوسي و ظاهرسازي با من رفتارنكنيد. مپنداريد كه شنيدن حرف حق برايم سنگين و دشوار است و درصدد بزرگ داشتن نفس خويشتنم. چرا كه اگر گفتن حرف حق و دعوت به عدل بر كسي گران آيد، پس عمل به آن براي او بسا سنگين ترخواهد بود. پس، از گفتن حق و مشورت

Page 323: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

313

به عدل، با من خودداري نكنيد. زيرا من خود را برتر از خطا نمي دانم و از آن در كار خود ايمن و مصون نيستم مگر آن كه خدا مرا از نفس خود در امان دارد و كفايت كند كه او بيش از خودم

بر من توانايي و مالكيت دارد. جز اين نيست كه هم من و هم شما بندگان پروردگاري هستيم كه جز او خدايي نيست… اوست كه مالك و حكمران وجود ماست در آن چه كه خود بر آن تملك و حاكميتي نداريم. صالح و خير آن چه به جانب بوديم آن در كه ظلمت و جاهليت دنياي از مارا كه اوست ماست بيرون كشيد، پس از گمراهي، ما را هدايت كردو پس از نابينايي، به ما چشم بصيرت

بخشيد« .)2) و خميني كه يك جانبه و انحصاري حاكميت حق اين كه است روشن برايتان آيا آخوندهاي هم مسلك او براي خود بر انسان و بر موجودات زميني و آسماني و جمادات و نباتات قائلند، تا كجا شرك آميز و زبان درازي و دست درازي در حيطه حاكميت و مالكيت

خداست؟‌قل‌اللهم‌مالك‌الملك…‌‌))) از همين خطبه به اين عبارات با خميني آخرين ديدار بگويم كه وقتي در را هم اين زبان و نگوييد مستبدين سخن و جباران مانند من با كه بودم رسيده علي حضرت به مداهنه نگشاييد، احساس كردم كه ديگر كاسة صبر خميني لبريز و به حالت انفجاري

نزديك مي شود…

عدل الهياكنون اجازه بدهيد از بابت روشنگري پيرامون دجاليت خميني و رژيم واليت فقيه كه باالترين حق مردم ايران يعني حق حاكميت آنها را به نام اسالم غصب كرده، مقداري براي اميدوارم و بشوم آنها برابر در مجاهدين اخص ايدئولوژيك بحثهاي وارد هم برابر در را اخص بحثهاي اين كه اديان و مكاتب ساير پيروان به ويژه هموطنانمان

خميني و اسالم او ندارند، خسته كننده نباشد. ابعاد شرك و حق ستيزي در دستگاه نظري و عملي رژيم واليت فقيه، به آن جا مي رسد

2 - نهج البالغه، خطبه2053- سوره آل عمران آيه27

Page 324: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

314

كه از خود خدا هم پيشي مي گيرد. آيا رابطه خدا با انسان كه مخلوق خود اوست، همان رابطه يكسويه و عاري از تعهدي است كه خميني در واليت و حاكميت مطلقه فقيه طلب مي كند؟ هرگز، هرگز چنين

نيست. آيا خدا خودش متعهد نشده كه به اندازه پوسته خرما يا دانه ارزن يا ذره و مثقالي هم به

هيچ كس و هيچ چيز ستم نمي كند؟ آيا اين الزمه هستن و هستي ذات كبريا نيست؟ آيا هم او نيست كه بدون اينكه كمترين نيازي داشته باشد، صدها بار در كتابش براي انسان كه مخلوق خود اوست قسم مي خورد كه در وعده ها و ميعادها و هر آنچه در نظم و نظام تكاملي انسان و جهان برعهده گرفته است، هيچ نقض عهد و خلف ميعاد و تغيير

و استحاله سنن تكاملي در كار نخواهد بود؟ (((‌ ‌تحويلا ‌ولن‌تجد‌لسنت‌الل ‌تبديلا فلن‌تجد‌لسنت‌الل

‌ال‌يخلف‌الميعاد‌))) ‌الل إنمگر هم او نيست كه مخلوق خود را تشويق مي كند تا از او وعده هايي را كه به رسوالن داده شده است، طلب كند وخطاب به او بگويد، در روز بازپسين ما را خوار ندار چرا كه

تو هرگز خلف وعده و نقض عهد نمي كني. ربنا‌وآتنا‌ما‌وعدتنا‌علي‌رسلك‌وال‌تخزنا‌يوم‌القيامه‌إنك‌ال‌تخلف‌الميعاد‌)))

ارابه تكامل فدا و قرباني مي طلبد، دست مگر هم او نيست كه وقتي براي پيشبردن وام خواهي به جانب مخلوق خود دراز مي كند و متعهد مي شود كه قرضي را كه مي گيرد

به طور مضاعف و با پاداشي كريمانه به او باز گرداند. ا‌حسناا‌فيضاعفه‌له‌وله‌أجر‌كريم ))) پس اگر خدايي هست، من‌ذا‌الذي‌يقرض‌الل‌قرضا

ضرورتا و ذاتا عادل است. گستر عدالت و عدالت نفس او همانا كه مي دهد گواهي باره اين در علي حضرت

4- سوره فاطر آيه43 5- سوره آل عمران آيه9

6- سوره آل عمران آيه194 7- سوره الحديد آيه))

Page 325: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

315

است: أشهد‌أنه‌عدل‌عدل )))

عدل، نخستين اصل مذهب شيعه جعفري هر مبتدي در شريعت اسالم مي داند كه اين آيين بر سه اصل »توحيد« يگانگي ، »نبوت« هدايت و »معاد« مسئوليت مبتني است هرچند كه مرتجعان كلمات را لوث و عاري از

محتوا كرده اند. او اسالم پناهي و خميني رژيم رودرروي جهان تبيين درسهاي در پيش 30سال

مي گفتيم: »همه حرفهاي ما همين سه كلمه است سرنخهايي كه ساير حرفها به آن منتهي مي شوند و از اين جا مي جوشند، ساير موضعگيريهايمان در مواضع مختلف حتي در قلمروهاي سياسي . شما سراسر قرآن و تاريخ انبيا را هم كه ببينيد، در اساس چيزي جز تشريح و تأكيد روي اين سه بنياد و به خصوص بنياد اساسي، يعني توحيد نيست. و ما هم اين اصول را در قالب ها و مثال هاي از مسايل همه به هرحال كه مي بريم، وجودشناسي فردي، جامعه شناسي، تاريخي، مختلف

اين جا سردرخواهدآورد. اين اصول، آن سه اصلي هستند كه در اسالم تقليدي نيست و نمي توان آن را مي دانيم كه تقليد كرد. هر كس بايد در سرنخ ها و اصول مجتهد باشد. يعني قانع شده باشد، آگاهانه انتخاب يعني ايدئولوژي آموزش باشد. عقيده مند واقعا بايد خدا هست؟ چرا بداند مثال و كرده باشد همين! چرا كه در فقه اسالمي، تقليد در فروعات جايز است، اما در سرنخها و اصول و پايه ها، انسان بايد خودش عقيده مند و فقيه يعني آگاه باشد و بر اساس آن حركت كند و موضع بگيرد.

به خصوص به دليل ضرورت حركت آگاهانه، كه قبال روي آن تأكيد بسيار زيادي كرديم. تمام احكام، شعائر و دستورات اسالم نيز از همين اصول سرچشمه مي گيرد. البته به شرط اين كه ما، به مفهوم اين احكام، و ديناميسم تاريخي و اجتماعي آن واقف باشيم. و مثال براي اثبات

حقانيت اين احكام، يا مفيدبودنشان، آنها را لوث و مبتذل نكنيم… پس بايد ديد جوهر مطلب چيست و به كجا راه مي برد، از كدام اصل ناشي مي شود؛ كدام اصل

8- نهج البالغه خطبه205

Page 326: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

316

آنرا اقتضا مي كند، كه اين طور بايد برخورد كرد. به شرط اين كه اول اصول را بفهميم بعد سراغ فروع برويم.

اصول دين اينها بودند. فروع دين قطعيت اصول را ندارند، البته الزم االجرا هستند؛ ولي از اصول بيرون آمده اند.

بنابراين بايد جوهر اين احكام و دستورات را فهم كرد، كه چه هستند، چه چيز را مي خواهند ارايه كنند و به چه راه مي برند؟«. )9)

»بعدا ديديم دو اصل ديگر در ”مذهب جعفري“ مورد تأكيد قرارگرفت، البته در كنار اصول دين و همان سه اصل پايه يي دين اسالم: عدل و امامت كه اولي مشتق از توحيد و دومي مشتق

از نبوت است. مذهب جعفري چيز جديدي نيست جز همان اسالم واقعي و مبتني بر همان سه اصل پايه يي، بالصراحه را هم نبوت و توحيد افكار، مشتقات انحراف از ممانعت براي ديده است كه الزم مورد تأكيد اصولي قرار بدهد و از اين رو آن را اصول و پايه هاي مذهب جعفري خوانده اند. يعني

رويكرد و نظرگاه امام جعفر صادق و همه پيشوايان تشيع در مورد توحيد و در مورد نبوت. اگر در تاريخ هم مطالعه كنيد، خواهيد ديد عدل و امامت از همين اصول توحيد و نبوت بيرون

آمده است و هيچ چيز جديدي نيست. از مشتقات و معاني همان اصول هستند. »عدل« مشتق و معني بالفصل توحيد است و »امامت« هم به مثابه پذيرش و ضرورت رهبري،

از نبوت بيرون مي آيد. مسأله چه بود؟ بعد از رحلت پيغمبر )ص) ، كشمكش قدرت بين گروهها و طبقات مختلف شروع روشنفكري، در سطوح و سياسي طبيعتا عيني اين كشمكشهاي بازتاب رسيد. به اوج و شد

كسوت و جامة تئوريك به تن مي كند. تئوريك و ذهني، موضوع بحث روشنفكران و حكماي زمان است. مسايل جديدي به لحاظ

پيش آمد. تودة مردم، خواستار عدالت و برابري يكتاپرستانه و امحاي نابرابري و ستم اجتماعي بودند؛ اما جباران مانند معاويه و يزيد براي توجيه نابرابري و ستمگري، الجرم بايستي زيرآب عدالت خدا را مي زدند. يعني وقتي دعوا از زمينه سياسي و عيني به زمينه تئوريك منتقل شد، از اين جاها

9 - درسهاي تبيين جهان، سخنراني اول ،چاپ اول، 1358-تهران

Page 327: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

317

سردرآورد، چرا؟ پرس و جو و كسي هم بكند باشد، هرچه خواست مايشاء« »فعال حكومت كننده مي خواست نكند، و اصال مردم رخصت سؤال و جواب نداشته باشند. تئوريسين هايشان مسأله را به اين ترتيب

درآوردند كه الزم نيست خدا عادل باشد، هركار كه خدا كرد، همان عين عدل است«.حاال 30سال گذشته و تجربه خميني و رژيم واليت فقيه پيش چشم همه است.

دلش كه را چه آن مي خواهد اول، قدم در ستمگر، حكمران كه مي كنيد مالحظه مخالفت و بدهد وكسي هم خرده نگيرد انجام است، حاكم نظام نفع به و مي خواهد

نكند. در قدم دوم، خودش را خداگونه »فعال مايشاء« مي كند.

در قدم سوم، خدا را مانند خودش مي كند، به حد خودش تنزل مي دهد و چنين جلوه مي دهد كه خداي »فعال مايشاء« مثل خود اوست كه بدون حساب و كتاب و بدون حكمت و قانونمندي، عينا مانند خود او هر كاري را مي كند و اصال نيازي به عادل بودن ندارد بلكه مانند او، هر آن چه بكند عين عدل است. به اين ترتيب عدل و عدالت هم يكسره از مفهوم خود تهي مي شود. تبديل به واژه پوچ و بي معنايي مي شود كه فقط

لق لق زبان است. غافل از اين كه »فعال مايشاء« از مشتقات توحيد و منزه بودن خدا از هرگونه بي عدالتي بايد دوبار نماز ركعت هر در به همين خاطر است. مطلق عدالت جلوه و تجلي است.

سجده كرد و »سبحان ربي« گفت و خدا را منزه و برتر از اين الطالئات شمرد. معني سبحان ربي دانيي در سجودت كاش رو گردانيي

برمي گردم به امام صادق در همان درسهاي تبيين جهان: »در يك طرف طبقات و حكما و روشنفكران وابسته به آنها بودند، كه دلشان مي خواست كارهاي خدا مثل كارهاي خودشان، بي حكمت و بي دليل و منطق باشد. در آن طرف ديگر، مبلغين و هر نمي رفتند. بارش زير و نمي پذيرفتند را انديشه اين كه بودند تشيع انقالبي روشنفكران

دعوايي بر سر مسايل تئوريك، به يك جايي راه مي برد، روي آسمان كه دعوا نمي كنيم! اين قضيه تئوريزه شد و باالخره از عدالت خدا سر در آورد؛ به اين ترتيب كه در فرهنگ آنها خدا عادل نيست، به اين نياز داشتند و اين نتيجه را مي گرفتند. انكار عدل خدا، قدم بعدي اش، به

Page 328: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

318

اين منجر مي شد كه حرف خليفه هم مثل حرف خدا احتياجي به پرس و جو و سؤال نداشته باشد. هراندازه پاي عدل خدا شل مي شد، پاي جبر و اختناق اجتماعي محكم تر مي شد.

اين تمايل، بعدا مسير تدوين تئوريكش را طي كرد، شكل گرفت و اشاعره )جبرگرايان يا جبريون پاك آبشخور كه تشيع ائمه و انقالبيون و روشنفكران اين ها، برابر در نتيجه داد. را صرف ) توحيدي داشتند، مطرح مي كردند كه خداي “واحد” و “صمد” به هيچ وجه نمي تواند ظالم بوده و كارهايش از روي نابخردي و بي حكمتي باشد. چرا كه توحيد در معناي عميقش اصوال از عين

عدل و حكمت، جدا نيست«. بالنسبه از شرايط بود كه حضرت صادق )ع) برخوردهايي اقدامات و چنين مقابل چنين »در دموكراتيك يا نيمه دموكراتيك دوران گذار اموي به عباسي، استفاده كرد و با يك كار عظيم تئوريك به نسبت آن دوره، چهارهزار دانشجو را جمع كرد، اصول اسالم را تدوين نموده و به آنان آموزش داد. به اين ترتيب، اصول اسالم را از دستبرد غاصبين و منحرفين زمان مصون نگهداشت و اصول مذهب جعفري ـ شيعه جعفري ـ كه اصول همان اسالم راستين است، پرداخته شد. يعني عدل، مشتق از توحيد و امامت مشتق از نبوت. تا به اين ترتيب و با اين تأكيدات، براي براي نماند. اين قواعد اساسي ازشمول انداختن ازكليت انداختن و براي فتنه جوها ديگر جايي چه؟ براي اين كه خلفا با نبوتي كه تعميم پيدانكند و بر سر حقوق ائمه پافشاري نكند، درگيري

نداشتند. پيغمبر هم كه آمده و رفته است، پس بگذار به صورت يك اصل بي آزار، باشد! اين چنين بود كه اسالم راستين، براي مشخص شدن مرزهايش با اسالم ستمكارها و اسالم

يزيدها، و به جهت تخصيص و مشخص شدن مرزهايش، شيعه »جعفري« نام گرفت. مي آوريم، را خلق نام خدا، نام از بعد رسمي مان، اعالميه هاي در ما وقتي امروز كما اين كه به مفهوم اين نيست كه بخواهيم چيز جديدي آورده باشيم و مثال خلق را به جاي خدا بنشانيم! تأكيد و تصريح به اين خاطر است كه نشان بدهيم خداي مورد پرستش ما، خداي خلقهاست، نه خداي رسيد؛ به آن مي توان خلقها حقوق احقاق قبل از كه خدايي خلقها، آزادي خداي باسمه يي، در آن دوردستها، توي آسمان، كه شاهان هم با همه شيطان صفتي هايشان مدعي

پرستش آن هستند. نسبي، در مسيري در مسير يك امروز عمال مطلق، اين خداي كه بفهمانيم ما مي خواهيم كه همان راه خلقها و راه آزادي آنها مي باشد، قابل حصول و وصول است. همان طور كه در

Page 329: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

319

زيارت عاشورا مي خوانيم “برئت‌إلي‌الل‌و‌إليكم” “از آنها تبري مي جويم، فاصله مي گيرم و مي گريزم به جانب خدا و شما” براي چه؟ براي اين كه حسين ع هم به طور نسبي تجلي ارزشها

و راه خداست. باز در همان زيارت عاشورا مي خوانيم “السلم‌عليك‌يا‌ثارالل” خون خدا! درود بر تو اي خون

خدا«! )0))

عدالت اجتماعيپس از آزادي، عمده دعواي ما با خميني بر سر عدالت اجتماعي بود.

هم چنان كه در پيامهاي پيشين گفته ام: مي توان را 3)سال بود. اين عراق در 3)سال به مدت خميني مهر357) تا مهر344) »از

به 3دوره كامال مشخص و متمايز تقسيم كرد: ـ روزگار بريدگي از 44تا50 به مدت 6سال.

ـ روزگار افول پس از آغاز مبارزه مسلحانه از 50تا56 ـ روزگار سربرداشتن تحت تأثير كارتر و فضاي باز سياسي در رژيم شاه از 56تا57 و رسيدن

به قدرت. خميني در سالهاي44و45، دو سه نامه خصوصي به منتظري و نجفي مرعشي نوشته و يك سخنراني هم ايراد كرده است كه بدون پرداختن به رژيم شاه يا كمترين مخالفت با آن، سالطين

و رؤساي جمهور اسالم را نصيحت كرده است كه “دست برادري بدهند!”حافظ كه اسالم علماي “آيا مي نويسد و كرده تظلم شاه نخست وزير به هويدا سال46 در

استقالل و تماميت كشورهاي اسالمي هستند، گناهي جز نصيحت دارند؟” به زايران حج و پيام كوتاه )يكي از سال 346)تا سال350) خميني فقط 6نامه خصوصي، دو ديگري به دول و ملل اسالمي ) و يك مصاحبه با نماينده الفتح در باره كمك به مجاهدان الفتح دارد و نسبت به تمام مسايلي كه در اين فاصله در ايران اتفاق افتاده، از اعدام عامالن ترور حسنعلي منصور، نخست وزير شاه گرفته تا مراسم تاجگذاري و تظاهرات دانشجويان و شهادت جهان پهلوان

10- درسهاي تبيين جهان، سخنراني اول، چاپ اول، 1358-تهران

Page 330: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

320

تختي و تظاهرات دانشجويان در سال48؛ سكوت اتخاذ مي كند«)پيام 22بهمن 379) ).)))) روزگار بريدگي و افول خميني از 344)تا356)، دوازده سال به درازا كشيد تا وقتي كه كارتر در آمريكا روي كارآمد و فضاي باز سياسي را به رژيم شاه تحميل كرد. پس از اين كه شاه، اعدام و شكنجه سيستماتيك را زير فشار كارتر متوقف كرد، فوران اجتماعي و قيامهاي بالوقفه يي آغاز شد كه ضمن 27ماه از آبان355) تا بهمن357) به سرنگوني رژيم سلطنتي راه برد. خميني نزديك به يك سال صبر كرد و اوضاع و احوال را سبك و سنگين مي كرد و وقتي مطمئن شد كه ديگر كار رژيم شاه تمام است، وارد گود شد. تا

آن زمان، در برابر مجاهدين سكوت پيشه كرده بود. اما همان طور كه در فصلهاي قبلي گفتيم، حاال ديگر فرصت را براي تصفيه حساب با مجاهدين و آرمان »جامعه بي طبقه توحيدي« كه بر سنگ مزار هر مجاهد خلق نقش

بسته، مناسب يافت و در مهر56 در مجلس درس خود در نجف گفت: »يك دسته يي پيداشده كه اصل تمام احكام اسالم را مي گويند براي اين است كه يك عدالت از بين برود. اصال اسالم ديگر چيزي ندارد، توحيدش هم عبارت از اجتماعي بشود. طبقات توحيد در اين است كه ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوي با هم زندگي بكنند. يعني، زندگي حيواني علي السواء. يك علفي همه بخورند و علي السواء با هم زندگي كنند و به هم كار

نداشته باشند، همه از يك آخوري بخورند…مي گويند، اصال مطلبي نيست، اسالم آمده است كه آدم بسازد، يعني يك آدمي كه طبقه نداشته باشد ديگر، همين را بسازد، يعني حيوان بسازد. اسالم آمده است كه انسان بسازد، اما انسان

بي طبقه…« آيا ابعاد دجاليت و تحريف را مي بينيد؟ سطح درك و فهم و سواد و بي شعوري »امام امت« و »واليت مطلقه فقيه« و به اصطالح »انقالبي ترين فرد جهان، آيت اهلل خميني«

را چطور؟ حرف آيا است؟ كرده نقل درست مجاهدين قول از را كلمه يك نمونه محض آيا مجاهدين زندگي حيواني علي السواء بوده است و اين كه همه با هم يك علفي, از يك

آخوري بخورند؟ آيا اين چيزي جز لجن پراكني است؟

11 - نشريه مجاهد شماره 535 ـ سه شنبه 25بهمن1379- پيام مسئول شوراي ملي مقاومت

Page 331: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

321

خميني در شهريور58 هم افاضاتي درباره اقتصاد و كساني كه انسان را حيوان مي دانند به اين شرح براي كاركنان راديو رژيم بيان كرد:

»من نمي توانم تصور کنم، هيچ عاقلي نمي تواند تصور کند که بگويند ما خونهايمان را داديم که خربزه ارزان بشود، ما جوانهايمان را داديم که خانه ارزان بشود، اين منطق باطلي است که شايد کساني انداخته باشند، مغرضها انداخته باشند، توي دهنهاي مردم که بگويند ما خون داديم که

مثال کشاورزي مان چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمي دهد که کشاورزي اش چه بشود. در خيابانها، توي ريختند جوانان خيابانها، توي ريختند خانمها قشرها، تمام که ديديد همه پشت بامها در کوچه و برزن و همه جا، فريادشان اين بود که اسالم مي خواهيم، براي اسالم است که انسان مي تواند جانش را بدهد، اولياي ما هم براي اسالم جان دادند نه براي اقتصاد،

اقتصاد قابل اين نيست. آنهايي که دم از اقتصاد مي زنند و زيربناي همه چيز را اقتصاد مي دانند از باب اين که انسان را نمي دانند يعني چه، خيال مي کنند انسان يک حيواني است که همان خورد و خوراک است. منتها خورد و خوراک اين حيوان با حيوانات ديگر يک فرقي دارد. اين چلوکباب مي خورد، او کاه مي خورد. اما هر دو حيوانند، اينهايي که زيربناي همه چيز را اقتصاد مي دانند، اينها انسان را حيوان مي دانند. حيوان هم همه چيزش فداي اقتصادش است. زيربناي همه چيزش، االغ هم

زيربناي همه چيزش اقتصادش است«. 30سال پيش باز هم من در همان درسهاي تبيين جهان در سال58، جواب را چنين

دادم:»هر عنصر انقالبي پذيرفته است كه مجموعه حركات جهان را بايستي تكاملي و رو به باال بررسي كرد، يعني بااليي هست. اين يكي از مفاهيم توحيد در ابعاد وجودشناسانه و به اصطالح آنتولوژيك )2)) است. ابعاد جامعه شناسانه و تاريخي را هم كه نگاه كنيم، دقيقا وضع به همين

منوال است. توحيد اجتماعي، محصول بالفصل توحيد وجودشناسانه است كه برحسب آن، سمت رهايي بخش و يگانه ساز حركت اجتماعي، نتيجه گيري مي شود. يعني حركت تاريخ و جامعه به جانب امحاي تضادهاي طبقاتي و وصول به جامعه “بي طبقه توحيدي” و دست يابي به عاليترين قلل “قسط”

ontological -12= هستي شناسانه

Page 332: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

322

و “يگانگي” است. راستي چطور مي توان بدون اعتقاد به چنين جامعه يي و به چنين سمتي، خود را موحد پنداشت؟ و از آرمان يگانگي انسان با جوهر هستي، يعني خدا و اجتماع، دم زد! به اين ترتيب، نفي حركت خودبه خودي و كور، و كنارگذاشتن آن، در كل جهان، ما را به نتايج تبعي

عالي ديگري در امر حركت تاريخ و جامعه رهنمون مي شود… يعني مسأله نبوت! “نبوت”: برحسب فلسفه اين اصل، صرفنظر از مباني اقتصادي و اكونوميك، تكامل جامعه و تاريخ مستلزم حضور عنصر رهبري كننده، عنصر آگاه و عنصري ايدئولوژيك و سياسي است.

يعني چه؟ يعني چنين نيست كه زيربنا به تنهايي، تمام كارها و مسايل را حل كند. تكامل تاريخ تماما جبري و غيرآگاهانه نيست با مسامحه، اگر كلمات زيربنا و روبنا را به كار ببريم ، ولو اين كه زيربنا جبري و غيرارادي باشد، ولي روبنايش آگاهانه و ارادي است. و اين همان رسالت و مسئوليت انسان است، و از همين جاست كه رسالت انبيا و مسئوليت احزاب و

اقشار آگاه و پيشتاز مشخص مي شود«. )3)) »بسم‌الل‌الرحمن‌رحيم

لقد‌أرسلنا‌رسلنا‌بالبينات‌وأنزلنا‌معهم‌الكتاب‌والميزان‌مشاهده مي كنيم كه در همين آيه به چه كلمات جالبي اشاره شده است:

ما رسوالن را با “بينات” و “نشانه”هاي الزم ـ كه براساس آن نشانه ها، جمعبندي، نتيجه گيري، ميزان و كتاب “ترازو” و “كتاب” ايشان با و فرستاديم، مي آيدـ به عمل تفسير و تبيين

فرستاديم. ليقوم‌الناس‌بالقسط‌

تا مردم قيام كنند، تا خلقها قيام كنند براي قسط كاركرد رسالت به “قسط”؛ كه معني آن روشن است و در همين رابطه:

وأنزلنا‌الحديد‌فيه‌بأس‌شديد‌ومنافع‌للناس)4)) آهن سمبل سالح را فرو فرستاديم كه در آن استواري و سختي شديد است و منافعي براي مردم

دارد )از زاويه منفعت براي مردم به آن نگاه شده است) . بنابراين، فقط با كتاب و معيار و ميزان است كه آدم از افراط و تفريط، از راست روي و چپ روي،

13ـ درسهاي تبيين جهان، سخنراني اول، چاپ اول، 1358-تهران.14ـ سوره الحديد آيه25

Page 333: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

323

از “شل كن، سفت كن”هاي نوساني و مقطعي برحذر خواهدماند؛ درست همان طور كه بدون ترازو‌نخواهيم‌توانست‌دقيق‌بسنجيم،‌وزن‌و‌ارزيابي‌كنيم.‌وگرنه‌به‌قول‌قرآن:‌

“ومن‌كان‌في‌هـذه‌أعمي‌فهو‌في‌اآلخره‌أعمي‌وأضل‌سبيلا”‌‌)))) اگر اين فهم و اين ترازو در كار نباشد، آدم ناآگاهانه قدم برمي دارد:

البته نيازي به تذكر كسي كه در اين دنيا كور است، در آن دنيا كور و گمراهتر خواهد بود، نيست كه براساس عقيده زيستن، حركت كردن و مردن واقعا چقدر دشوار است. رنج امانت ـ همان امانتي كه آسمانها، زمين و كوهها از به دوش كشيدنش ابا مي كردند ـ حقيقتا، رنجي است كه براي تحملش، دلها احتياج به سعه صدر، تحمل و ظرفيت فراوان دارد. و از قضا، درست در همين جاست كه مسئوليت انساني، خودش را خاطرنشان مي كند. جاذبه ثروت، جاه، مقام و نام را بايستي كنار گذاشت، و سختي، بدنامي و مرگ را استقبال كرد؛ به راستي هم كه كار

مشكلي است«. )6)) »پس با اين ديدگاه، وقتي از عدل و قسط صحبت مي كنيم، ديگر كار ذهني نكرده ايم، ديگر

واژه بازي نمي كنيم، ديگر كلمات را مفت و مسلم به كار نمي بريم. در اين حالت ظالم معناي خاص خودش را دارد، ستم و ستمگري، معناي عيني خود را دارد؛ زيرا ضدتكاملي است، زيرا مانع انطباق و وحدت و يگانگي است. ديكتاتوري، انحصارطلبي و خفقان هيچ گونه تطابقي با ناموس آفرينش و با سرنوشت انساني ندارند و محكوم به نابودي به بند كشيدن هرگونه است. انسان واالي اصالت بيشتر هرچه بروز به سمت حركت هستند. جنسي زن اختالفهاي براساس طبقاتي، اختالفهاي اساس بر انسان، تحقير هرگونه انسان، و مرد ، براساس اختالفهاي نژادي افسانه هاي مبتذل برتري نژادي و بر اساس استثمار؛ همه و همه چون پوشال بايد فروبريزند، چون ضدتكاملي هستند، چون ضدانطباقي هستند، چون باطل هستند، پس در مقابلشان بر جهان هستند، پس آدمي مانع گسترش روزافزون سلطه نبايد تزلزل نشان داد، به عكس بايد در مقابل آنها سفت و سخت ايستاد؛ به اين معني، خدا با

ماست! نظامها و حكومتهاي كهنه و ارتجاعي بايد بروند، آن چه با ناموس جهان يگانه تر است، آن بايد

15ـ سوره االسرا آيه7216ـ درسهاي تبيين جهان، سخنراني دوم،چاپ اول، 1358ـ تهران

Page 334: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

324

انتخاب مي كنيد؟ آن را از ميان همه تصاوير كدام بماند. وقتي شما عكس مي اندازيد، باقي يكي كه شبيه تر است، يگانه تراست، آن كه تطابق بيشتر دارد. كميت مهم نيست، مهم نيست كه عكس خيلي بزرگ باشد، مهم شباهت آن است، كيفيت آن به كيفيت شما نزديك باشد. پس بگذاريد طغيانگرها، عليه اصحاب تطابق و كمال، هرتوطئه يي كه مي خواهند، بكنند؛ در حقيقت آنها گور خودشان را مي كنند، محكوم هستند و در تاريخ بي امتدادند. زايندگي و بالندگي از آن نيروهاي حق طلب است، و چرا كه نباشد؟ مگر اينها صالح تر و اصلح نيستند؟ مگر اليق تر

نيستند؟ مگر در روند تكامل، خواستني تر نيستند؟« )7))

قاعده تطبيق»در همين جا الزم است به كاربرد قاعده تطبيق در حل مسايل و تضادهاي اجتماعي اشاره

كنيم. هم زمان با پيچيده ترشدن روابط و تضادها، شيوه هاي حل و برخورد ما با مسايل هم بايستي پيچيده تر شوند. يعني درواقع، راه حلهاي ما بايستي با سطح پيچيدگي آن مساله يا آن تضاد، درك با بايستي تطابق اين سياسي ـاستراتژيك، مشخص برخوردهاي در كند. پيدا تطبيق قانونمنديها، تضادهاي اجتماعي، ابعاد آنها در جامعه و درنظرگرفتن كشش عوامل عيني و ذهني يا حد كشش آنها، ايجاد شود. مثال وقتي صحبت از يك انقالب است، بايد ديد عوامل عيني و ـ اجتماعي در چه سطحي است، ذهني، يعني آگاهي توده يي مردم و شدت تضادهاي اقتصادي ارايه داد. هنگامي كه مي خواهيم خط مشي سياسي از اين طريق راه حل مناسب و مطابق و طرح كنيم. حتي وقتي مي خواهيم شعار بدهيم، بايد ببينيم چه شعاري يا چه برنامه يي مناسب

و مطابق است. همة كه فكركنيم و ببينيم، اقتصادي )اكونوميك) را صرفا اجتماعي مسايل و قضايا ما اگر تحوالت اجتماعي، معلول و زاييدة بالفصل عوامل اقتصادي هستند، همين والغير) كمااين كه به عكس، اگر به عوامل اقتصادي، به عوامل بنيادي و مبنايي توجه نكنيم و فقط چيزهاي آرماني و ايده يي را در نظر بگيريم) ؛ آيا قادر خواهيم بود كه خط مشي درست و منطبقي پيشنهاد كنيم؟ برنامه درستي عرضه كنيم؟ بعد اقتصادي در جاي خود، و بعد آرماني نيز در جاي خود درست

17ـ درسهاي تبيين جهان، سخنراني هفتم، چاپ اول، 1358-تهران

Page 335: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

325

با واقعيت از مطابقت تحليل ببينيم. راه حلهاي صحيح باهم را اينها بايد همة است، ولي ما بيرون مي آيد. به همين دليل بايستي دقيقا توجه كرد كه پياده كردن يك تز، يا آرمان اجتماعي، داده شود. تطبيق جامعه آن ويژگي و با خصوصيات بايستي هرجامعة خاص، و در هركشور يعني پياده كردن يك آرمان در هرجا، روشهاي مناسب خودش را طلب مي كند. هم چنين به شرايط تاريخي هم بايستي توجه داشت ـ به مجموعه آن شرايط ـ و با آن منطبقش كرد. طرح راست روانه يا يا عقب تر؛ چپ روانه باشد زمان، خواه جلوتر با نادرست، غيرمنطبق شعارهاي خواهد بود. همه برخوردهاي ما بايستي منطبق، مطابق و متطابق با واقعيتهايي باشد كه در آن محصور هستيم. رابطه مان با گروهها، نيروها و احزاب مختلف، بايد با درجه عيني وحدت يا تضادي كه با ما دارند، منطبق باشد. در يك چيزهايي ممكن است وحدت و در يك چيزهايي اختالف داشته باشيم؛ اگر مطلقا اختالف داريم، پس دشمنيم و اگر مطلقا وحدت داريم، پس در يك تشكيالت و يك سازمان هستيم. آن چه مهم است، اين است كه برخوردها و راه حلهايمان، بايستي منطبق با واقعيت باشد و با آن تطابق كند. اگر در تشخيص تضاد اصلي اشتباه كنيم،

همه حسابها به هم مي ريزد« .)8))

معني اسالم چيزي بلكه مجازي، چيز يك نه ديگر تسليم، يا تطبيق ايدئولوژي ايدئولوژي، اين »پس است كه از متن واقعيت مي جوشد، واقعيتي كه با تمام طول و تفصيل به آن اشاره كرديم؛ و اين چنين بايد باشد كه قدرت حل مسايل را داشته باشد. يعني براساس چنين جهان بيني يي تاريخي مقطع هر در را مي شويم مواجه آن با راه در كه مشكالتي همه توانست خواهيم باالخره با شيوه هاي تطبيق انقالبي و اسالمي حل كنيم. جامعه را به سمت تسليم، اسالم و تطابق هرچه بيشتر، يعني نفي استثمار، يعني امحاي طبقات، پيش ببريم. بنابراين با اسالم و تسليم ما نمي خواهيم ـ و هيچ وقت هم چنين نبوده ـ كه به توده ها افيون تزريق كنيم، هرگز! نمي خواهيم از تسليم تخديرآميز صحبت كنيم، هرگز! به همان دليل كه از ابراهيم گفتيم و تا همين امروز نيز، ما مي خواهيم در اينها، عنصر انقالبي بودن را، قيام به قسط و شورش انقالبي

18- درسهاي تبيين جهان، سخنراني هفتم، چاپ اول، 1358-تهران

Page 336: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

326

را، مطرح كنيم«. )9)) »به همين دليل باز خود قرآن مي پرسد:

“أفغير‌دين‌الل‌يبغون‌وله‌أسلم‌من‌في‌السماوات‌واألرض”)20) آيا جز همين راه كه راه خداست و ديني كه دين خداست، چيزي مي جوييد؟ درحالي كه همه چيزها در همين خط هستند، همه چيزها در آسمانها و زمين به همين سمت هستند. يعني آيا دنبال چيزي جز نظام و سنت تكاملي مي گرديد و به آن گردن مي گذاريد؟ مگر غير از اين است كه همة پديده ها مجبورند خودشان را با آن تطبيق بدهند؟ پس از اين قرار، وقتي كه صحبت از اسالم مي كنيم، منظور تسليم و تطبيق هرچه بيشتر با نظام آفرينش است، و بر اين اساس،

كدام انقالبي آزاده يي است كه به اين راه گردن نگذارد؟ اسالم از باب افعال است، يعني تطبيق دادن؛ تطبيق دادن چي؟ تطبيق يافتن با چي؟ با اساس خلقت و ناموس هستي. مگر نبود در مقدمات صحبتمان از ايدئولوژي، دنبال اين مي گشتيم كه بايد جهان را بشناسيم و خودمان را با آن تطبيق دهيم؟ اين همان تطبيقي است كه دربردارنده نه مي رسيم، رستگاري به وقتي اين جا ديگر است. رستگاري و خوشبختي هدايت، كمال، يك اسطوره است و نه يك فريب؛ بلكه يك واقعيت محض است. به همين دليل خود قرآن

مي گويد كه: “فأقم‌وجهك‌للدين‌حنيفاا‌فطرة‌الل‌التي‌فطر‌الناس‌عليها” ))2)

پس رويت را بگردان به جانب آن ديني كه فطرت و ناموس خود آفرينش است و ناموس خود اين مردم، بر اين اساس و بر همان روال آفريده شده است.

از كدام مسير؟ مگر ما در بحث اولمان دنبال آن حركت محوري جهان نمي گشتيم كه خودمان را با آن تطبيق دهيم؟ مثل آن قطار؟ خيلي خوب، حاال قرآن جواب مي دهد:

“فإن‌أسلموا‌فقد‌اهتدوا”‌اگر در همين مسير رفتند و تطبيق پيدا كردند، هدايت مي شوند، رستگار مي شوند، راه مي يابند.

19- درسهاي تبيين جهان، سخنراني هشتم, چاپ اول، 1358-تهران20 - سوره آل عمران آيه83

21- سوره الروم آيه30

Page 337: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

327

“وإن‌تولوا‌فإنما‌عليك‌البلغ”‌‌)))) اگر هم پشت كردند، وظيفه تو فقط ابالغ پيام است.

خيلي خوب، تو كه پيغمبر هستي! ابالغ و گفتنش با تو است؛ چون مكانيسم تطابقي و مكانيسم تكاملي، كار خود را خواهد كرد؛ طرد خواهد كرد، لعنت خواهد كرد، يعني پرت خواهد كرد، نفرين خواهد كرد. از اين آيه ضمنا اين هم برمي آيد كه تطبيق انسان، تطبيقي است آگاهانه و ارادي، يعني انسان مي تواند خود را تطبيق بدهد يا مي تواند ندهد، و به سنن آفرينش پشت كند؛ كه البته در اين صورت لعنت خواهد شد و اين لعنت ديگر يك دشنام نيست، يك واقعيت

محض است. استمرار ديگر مي شود. نفي آن آفرينش يعني “نيافرين”، مخفف نفرين نفرين، يعني لعنت

نخواهد داشت، ديگر بقا نخواهد داشت. خوب، همان طور كه مي دانيم، اين تطبيق از ديدگاه قرآن، از نسبي ترين صور، از پايين ترين

درجات شروع مي شود تا مالقات با خدا: “إلي‌ربك‌منتهاها”

به سوي پروردگار توست انتهاي آندر همين جريان است كه انسان سيماي حيواني اش را روزبه روز از دست داده و سيماي خدايي پيدا مي كند؛ مدلي در پيش رو داريم، به همين دليل قرآن مي گويد رو به آن سوبگردان تا

هرچه به آن شبيه تر شوي. راستي كه سرنوشت فرزند انسان چقدر متعالي است.«! )23)

مفهوم توحيدي عيد بازگشتي به گذشته، بازگشت. نه از مصدر “عود” و از همين واژه ها، واژه عيد است، »يكي قهقهرا يا دور، ابدا! بازگشت به فطرت و ناموس نهايي. چرا كه به اعتقاد قرآن، فطرت نخستين لغت كتابهاي از يكي از عيد ـچنان كه بنابراين صحبت است؛ يگانگي و در وحدت جهان،

مي گويدـ يعني نوشدن، نه تكرار و نه قهقرا. كمااين كه در قرآن مي بينيم:

22- سوره آل عمران آيه2123 - درسهاي تبيين جهان سخنراني هشتم، چاپ اول، 1358-تهران

Page 338: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

328

“قل‌جاء‌الحق‌وما‌يبدئ‌الباطل‌وما‌يعيد” )24) بگو حق آمد و باطل نه مجددا آغاز مي شود و نه بازمي گردد.

باطل هم بايد به آن معني مي بود، بازگشت اگر ندارد؛ چرا كه بازگشت و قهقرا وجود پس بازمي گشت.

بنابراين هر عيد يادآور روز و يومي است كه در آن تازيانه يي به اسب تكامل خورده و آن را گامي به سوي جلو حركت داده است. هر قدم متعالي، سمبل عيد است، يعني حصول آن وحدت گمگشته در فازي بسيار عاليتر، فازي آگاهانه تر. چون از آن مرحله ساده اوليه خروج كرده و بيرون آمده ايم و در مجموع به سمت تكامل رهسپار هستيم و البته بسيار دچار فسوق، خونريزي، افساد و… خواهيم شد. ولي بعد باز هم به تعادل خواهيم رسيد، به وحدت خواهيم رسيد؛ ولي است مبين گامي بنابراين هر عيد نيست. پيش تعادل و وحدت دفعه اين دفعه، ديگر تعادل

به سمت وحدت، پس شايان خرسندي است و شايان مسرت. مفهوم واقعگرايانه عيد را در نهج البالغه مي توان ديد. حضرت علي )ع) در بعضي اعياد ـ و حتي

نه يك عيد مخصوص ـ اين كالم را مي گفت: “إنما‌هو‌عيد‌لمن‌قبل‌الل‌صيامه‌و‌شكر‌قيامه”‌

اين عيد كسي است كه خدا روزه اش را قبول كرده، و همين طور در مورد نمازش، پاس آن را داشته است.

يعني اگر روزه، مصلحت تكاملي داشته، و اين فرد به آن دست يافته؛ براي او عيد است. »و‌كل‌يوم‌ال‌يعصي‌الل‌فيه‌فهو‌يوم‌عيد«) نهج البالغه ـ كالم24).

و هر روزي كه در آن روز، گام به عقب برداشته نشود ـ عصيان و سركشي عليه خدا نشودـ الجرم آن روز عيد خواهد بود. )25)

صحبت بزرگ بسيار عيد يك از اجتماعي، تكامل نهايت با رابطه در بدهيد اجازه »پس كنيم، و آن همان جامعه بي طبقه توحيدي است؛ توحيد اجتماعي، جامعه توحيدي را بايستي ارمغان آورد. جامعه توحيدي، جامعه يي است كه الزاما تضادهاي طبقاتي آن حل شده است، پس بي طبقات است. چرا كه طبقات، باال و پايين، غني و فقير بودن، محصول استثمار است،

24 - سوره سبا آيه4925- درسهاي تبيين جهان سخنراني نهم، چاپ اول، 1358-تهران

Page 339: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

329

محصول فرعونيت است، محصول روش همانهايي است كه خود را به جاي خدا، به بشريت تحميل كرده بودند؛ مثل خود فرعون. به قول قرآن: “إن‌فرعون‌عل‌في‌األرض‌وجعل‌أهلها‌شيعاا”‌

همانا فرعون در زمين برتري جويي كرد و مردم را طبقه طبقه نمود. به دنبال آن توضيح داده است:

“يستضعف‌طائفها‌منهم‌يذبح‌أبناءهم‌ويستحيي‌نساءهم‌إنه‌كان‌من‌المفسدين” )26) را آنها پسران مي داد، قرار بهره كشي و ستم تحت مي داشت، ضعيف را ايشان از طبقه يي مي كشت و از زنانشان بهره كشي مي كرد، همانا او از تباهكاران بود )انرژيها و استعدادها را تباه

مي كرد). بنابراين بايد تأكيد كنيم كه جامعه توحيدي، كه دقيقا بر ضد معيارهاي فرعوني و فرعونيت

است، بايستي بدون طبقات باشد واال چه يگانگي؟! چه وحدتي؟! ما روي چنين جامعه يي زياد تأكيد مي كنيم. اين واژه »بي طبقه توحيدي« به همان مقدار براي ما ضروري است كه امروز مي گوييم اسالم علوي، و به اين وسيله آن را متمايز مي كنيم وگرنه در يك طيف گسترده و تعميم يافته، امروز كلمات، آن معني را ندارند كه هزاروچهارصد سال پيش، در زمان خود پيغمبر يا در زمان حضرت علي داشتند. بسياري از مفاهيم معاني و محتواي اوليه شان مسخ و تحريف شده است. درحالي كه در تاريخ شاهديم كه در آن زمان، حول و حوش پيامبران چه كساني بودند؛ مگر اين مذهب، مذهب مستضعفين نبود؟ مگر مذهب “اراذل” يعني

مذهب فرودستان نبود؟ مگر همينها نبودند كه دور و بر پيامبر ما بودند؟ در ادامه آيه3 سوره قصص اين مسأله به روشني بيان شده و مفهوم مستضعفين را دقيقا روشن

كرده است. نكته يي كه مي خواهيم روي آن تأكيد كنيم، و در سراسر قرآن هم به طور واضح آمده، اين است كه در تمامي تاريخ اديان از نوح تا پيامبر خودمان، هميشه اين آيين، در مقابل گردنكشان و

ستمكاران قدبرافراشته و هميشه آنها بودند كه عليه انبيا به جنگ برمي خاستند: “فقال‌المأل‌الذين‌كفروا‌من‌قومه‌ما‌نراك‌إال‌بشراا‌مثلنا”

از قومش، جلو نوح قدرتمندان روز، صاحبان قدرت سياسي، همين هايي كه كفر مي ورزيدند

26- سوره القصص آيه4

Page 340: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

330

ايستادند و گفتند ما تو را يك آدمي مثل خودمان مي بينيم، اين ادعاها چيست؟ “وما‌نراك‌اتبعك‌إال‌الذين‌هم‌أراذلنا‌بادي‌الرأي‌وما‌نري‌لكم‌علينا‌من‌فضل”

و ما غير از اين نمي بينيم كه در صفوف نخستين نهضت تو، اراذل و تهيدستها هستند، جز اين نمي بينيم؛ اين جا هم كه برتري ندارند بر ما!

البته برتري از نظر آنها صرفا برتريهايي مادي است. بله، به اين داليل؛ يك طرف، جبهه “زير ستم”هاست كه امتياز مادي هم بر ما ندارند، و يك طرف ما. به اين داليل؛

“بل‌نظنكم‌كاذبين” )27) بنابراين گمان ما اين است، نظر ما اين است كه تو دروغگو هستي.

اين مجاري در جامعه عبور مي كند، وقتي كه مذهب، مذهب طبقات محروم از توحيد وقتي است؛ چگونه مي شود كه سرمايه دارها خودشان را با اين دين تطبيق مي دهند؟) تطبيق كه چه عرض كنم)! و دورويانه، منافقانه و سالوس وار از آن دم مي زنند؟ آيا آنها اين كار را مي توانستند

در زمان نوح بكنند؟ يا در زمان خود پيامبر اسالم انجام دهند؟ تأكيد اين است، علوي ضروري اسالم روي تأكيد آن گفتم، هم چنان كه كه به اين دليل لذا علي آن حضرت سمبلهاي كه اسالمي خوشبختانه است. اين جا ضروري هم »بي طبقات« ترديد براي جايي است؛ جعفري اسالم و حسيني علوي، اسالم است؛ حسين حضرت و باقي نگذاشته است. حتي در همان زمان، آنها خصوصيات آن جامعه آرماني و ايده آل را كه مبين

توحيد اجتماعي است، بيان كرده اند كه در هر كتابي هم قابل دسترسي است. گرچه بسيار گفته ايم و تكرار كرده ايم، اما بگذاريد باز هم بگوييم و چرا نگوييم؟

دعوا بر سر دو نوع اسالم است. يكي اسالم طبقاتي؛ اسالمي كه صرفنظر از هركاله شرعي، و هرگونه توجيهي، باالخره از استثمارگر دفاع مي كند، و يكي اسالم ناب، اصيل، راستين و مردمي، كه ضد طبقات و ضد بهره كشي است. معني حرفهايمان را مي فهميم؛ وقتي مي گوييم آيا استثمار دم مي زنند، ولي نفي از يعني چه؟ چه بسيارند كساني كه ضداستثمار، مي فهميم

معني آن را مي فهمند؟ آيا به الزامات آن پايبند هستند؟« )28) به كه استثمار نفي به رسد چه است، پيچيده بسيار استعمار نفي كنيم، تصريح »بگذاريد

27- سوره هود آيه2728- درسهاي تبيين جهان، سخنراني نهم، چاپ اول، 1358-تهران

Page 341: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

331

صالحيت خيلي بيشتري احتياج دارد. ازجمله فهم قوانين هدايت يك مبارزه… مرز وحدت و تضاد نيروهاست.

براي آنهايي كه دم از نفي استثمار مي زنند، هنوز خيلي مانده است كه حتي به اين مرحله نازلتر واقف باشند. حتي آنهايي كه اسالم بالنسبه ترقيخواهانه تري دارند؛ مسأله بسا فراتر از آن است كه حتي تصور حل آن را داشته باشند. بنابراين چه رسد به تسليح و مسلح شدن به يك اسالم

ضداستثماري، آن هم نه در شعار و نه در حرف!«

معيارهاي جامعه توحيدي»بگذاريد معيارها را مرور كنيم. مالكهايي را كه بايستي در مسير يگانگي اجتماعي، سرانجام به آن برسيم، مرور كنيم. مرور اينها به ما امكان خواهد داد كه خيلي از دعاوي و داعيه ها را از آغاز ارزيابي كرده و برايش مالك داشته باشيم. منظورم بيان چند تا از اصلي ترين خصوصيات آن جامعه آرماني است كه از صدر اسالم وعده داده شده است، همان كه با »امام قائم« نام خورده است؛ مهمترين ويژگيهاي آن چيست؟ ويژگيهايي كه امروز براي ما الزام آور مي كند كه وقتي

صحبت از جامعه توحيدي مي كنيم، تأكيد و تصريح كنيم كه بي طبقات است. اول، حداكثر رشد تكنولوژيك. پس جامعه عقب افتاده نيست. روايات و احاديث بسياري هست كه وصف مي كنند كه اين جامعه، بايستي جامعه يي باشد كه در آن هيچ نقطه از زمين ناخرم

و غيرآبادان باقي نمانده باشد. يا در نهج البالغه، خطبه38)، حضرت علي از حاكمي ناشناخته صحبت مي كند كه حاكميت او با شيوه هايي غير از حكام و سالطين و پادشاهان معمول تأمين شده؛) يعني مظهر قهر يك

طبقه، روي طبقه ديگر نيست) :“و‌تخرج‌له‌األرض‌أفاليذ‌كبدها”‌

و زمين همه پاره هاي جگرش را و همه ثروتها و داراييهايش را براي او بيرون مي آورد و تقديم مي كند.

پس ركن تكنولوژيك و فني آن جامعه، كه امكان رفع نيازهاي همه جوامع بشر را مي دهد، بسيار پيشرفته است. باز به قول علي) ع ):

“و‌تلقي‌إليه‌سلماا‌مقاليدها”‌

Page 342: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

332

زمين كليه كليدها و رموز خودش را به او تسليم مي كند. قوانين سلطه بر طبيعت و توانايي توليد، آن قدر زياد مي شود كه كفاف نياز همگان را مي دهد و اين جامعه، جامعه نعمت و فراواني است، پس تا اين جا، تأكيد روي عنصر عيني و تكنولوژيك

پيشرفت است. طبقات از اثري طبعا پس شده، ريشه كن آن جا در بهره كشي و ستم و ظلم هرگونه دوم،

نيست. سوم، تفكر پولي - به قول امروز ما، اقتصاد كااليي- نيست و ريشه كن شده است. به اصطالح معمول، مردم با صلوات جنس مي خرند. پس ديگر رابطه كااليي و اقتصاد پولي نيست. تا پول هست، استثمار هست. پس در آن جا بشريت به آن چنان بلوغي رسيده، كه ديگر انگيزه اش براي توليد، محركات مادي نيست، بايستي به معيارهاي متعالي تري رسيده باشد. البته براي ما سخت

نامأنوس است، چون ما در اقتصاد پولي و در جامعه كااليي غوطه مي خوريم. چهارم، هيچ زمينه و محلي براي جنگ، كشتار، خونريزي، برادركشي و تجاوز باقي نيست؛ و در سراسر عالم صلح و صفا برقرار است. مگر مي شود تا وقتي ستمي هست، ظالمي هست و

مظلومي، جنگ نباشد؟ صلح پايدار، يعني اين. پنجم، فروريختن مرزهاي قومي، ملي، نژادي و طبقاتي. يكبار صحبت كرديم كه »اينشتين« اين برقرار كند؛ و گفتيم كه منهاي ريختن را چقدر ساده مي خواست حكومت جهاني واحد مرزها، به چنين چيزهايي نخواهيم رسيد. اين همان زماني است كه به آن هدفها دست خواهيم

يافت. ششم، با اين تغييرات در بنيادهاي جامعه، خيلي طبيعي است كه همه مفاسد از قبيل فحشا، سرقت، خيانت، دزدي و… بايد ريشه كن شده باشند؛ و بنابراين در روانشناسي بشري، اثري از

عقده ها و كينه جوييها نيست؛ هم چنين از حسادتها، سودپرستيها و منفعت طلبي ها! اينها سيماي »قسط« هستند. »توحيد اجتماعي« در يك كالم، در فرهنگ انبيا، در »قسط« خالصه مي شود؛ جايي كه به تمام نيازهاي راستين و نه كاذب انسان، پاسخ داده مي شود. بله،

قسط! بنابراين در مقابل انبوه تعابيري كه مي توانند ما را گيج كرده و از واقعيت توحيد اجتماعي پرتمان كنند، اين تأكيد براي ما ضروري است و اين جاست كه به معيارهاي جديدي در رابطه با توحيد

Page 343: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

333

اجتماعي مي رسيم. به انبيا آرمان انقالبي، سرانجام نهايت خوشبختي و مسرت آنها، در معيارهايي كه برحسب تحقق خواهد پيوست؛ همان جامعه يي كه توصيفش را خوانديم و صحبت كرديم. جامعه يي كه حتي ما فكرش را نمي توانيم بكنيم. براي اين كه ما در شب تيره و تار استثمار به سر مي بريم، در ماقبل تاريخ انسان، به سر مي بريم. هم چنان كه در ادوار ماقبل تكامل، فاز يا مرحله بعدي ما هم، جامعه امروز براي نمي توانستيم تصور كنيم، در تصورمان هم نمي گنجيد؛ چه بسا را غيركااليي، قابل بحث و قابل تصور نباشد. براي اين كه ما امروز در جامعه يي به سر مي بريم كه همه چيزش روي يك حسابها و انگيزه هاي سودپرستانه و منفعت طلبانه است؛ در خيلي از موارد، حتي سالم كردن، حتي لبخندزدن! مگر اين كه بتوانيم خودمان را با استقالل و اختياري كه فرد انساني دارد، از چنين جامعه يي بيرون بكشيم، از آن خارج شويم، برآن بشوريم و در مسيري

قرار گيريم كه بتوانيم سيماي توحيد را در خودمان زنده كنيم«.

توحيد بي محتوا »پس همين جا بايستي مرزهايمان را جدا كنيم. توحيد واقعي را، توحيد اصيل را كه سرود تكامل است، اساسي ترين نغمه هستي است، از يك توحيد بي محتوا باز بشناسيم. در شكل بله، هرچه

بخواهيم مي توان دم از اسالم و اسالم پناهي زد، ولي در محتوا چطور؟ به قول قرآن: “الذين‌هم‌يراؤن”‌

آنهايي كه ريا مي ورزند، دوگانه اند. ريا هم فقط آگاهانه نيست. ريا اساسا خبر مي دهد از يك دوگانگي بين شكل و محتوا، بين زبان و قلب در عامترين صورت. البته هيچ لزومي ندارد كه ريا آگاهانه باشد. ناآگاهانه هم مي توان

ريا ورزيد، مي توان دوگانه بود و از چيزي حرف زد كه در ما نيست. “الذين‌هم‌يراؤن،‌ويمنعون‌الماعون”‌‌)2))

آنهايي كه ريا مي ورزند و مانع ماعون مي شوند. دوگانه اند؛ بارزترين خصوصيت اين دوگانگي و اين ريا در كساني كه دين را تكذيب مي كنند، “ماعون” مي دهند. اختصاص خودشان به انحصار طلبانه را “ماعون” است. “ماعون” منع

29- سوره الماعون

Page 344: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

334

چيست؟ در تفسير همين دو آيه كه خواندم “پدر طالقاني” اين طور نوشته است: “اين دو آيه عطف بيان و چون جواب از سؤال مقدري است عطف به آيات قبلي آنها كه نمازگزارند و از ـ تا خود را به ظاهرالصالحي بيارايند و تا در صف روح نماز دور و غافلند، چرا نماز مي خوانند؟ نمازگزاران وارد شوند و خود را بنمايانند و از بركات اجتماع آن پاكدالن بهره مند گردندـ به گفته و ثروت منابع و مي دهند مقدس انجيل كليسايي: رياكاران درباره غرب مصلحين از يكي سرمايه ها و طالها را مي برند! اگر اينها نمازگزاران بااخالصند، چرا مانع ماعون مي گردند؟ از معاني لغوي و مورد استعمال لغت خاص ماعون كه شرح داده شد، معلوم مي شود كه معناي توليد)تكرار به آالت و وسايل عمومي فياض طبيعت است و سپس منابع اصلي آن، مطلق مي كنم، آالت و وسايل عمومي توليد) و زندگي كه براي همه فراهم نمي شود و بايد در دسترس همه باشد، نيز اطالق شده. آن چه مفسرين درباره لغت ماعون احتمال داده اند: “ديگ بزرگ، تيشه، دلو، اثاث خانه، آب، نمك”. )30) بيان مواردي است كه در زمانهاي گذشته مورد نظر بوده و در دسترس عموم نبوده است و آن چه در بعضي از روايات آمده كه مقصود از ماعون زكات يا قرض است گويا نظر به حق قانوني و عمومي است بر كساني كه، بيشتر از سرمايه هاي

عمومي بهره مندند”«. ))3)

دشمن دانش و پيشرفتبحث هاي اخص ايدئولوژيك مجاهدين در برابر دجاليت مذهبي خميني به درازا كشيد و از اين بابت پوزش مي طلبم. چه مي توان كرد كه براي مجاهدين در برابر خميني، عالوه كه نوشته شده است هم ايدئولوژيك اخص كارزار يك ميهني، و سياسي كارزار يك بر ناگزيريم بنياد آن را هم از ريشه براندازيم. در غيراين صورت شرك و بت پرستي و فرعونيت همه در خود كردار ضدبشري توجيه به اسالم، نام زير بي انتها دجاليت با فقيه واليت

زمينه ها مي پردازد و قبل از هرچيز حق حاكميت مردم ايران را غصب و قرباني مي كند.

است«)يادداشت آن اشباه و دلو و ديگ و تبر ماعون، از مراد که است نبوي حديث »در -30عالمه دهخدا(/ »هرچه بدان سودي و نفعي باشد و همديگر را عاريت دهند«)منتهي االرب واقرب

الموارد(31- درسهاي تبيين جهان سخنراني نهم، چاپ اول، 1358-تهران

Page 345: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

335

از 5)جلسه كاسه صبر خميني از كالسهاي »تبيين جهان« در دانشگاه صنعتي پس شريف در سال58 لبريز شد و بيشتر از اين طاقت نياورد. همين 5)جلسه هم در اثناي رفراندم قانون اساسي و نخستين انتخابات رياست جمهوري و نخستين انتخابات مجلس شوراي ملي، برگزار شد وگرنه اگر خميني دست بستگي نداشت، يك جلسه آن را هم

اجازه نمي داد. اما منتهاي دجالگري در اين بود كه با حربه »انقالب فرهنگي« به يك كودتاي سياه پاتك اين بر كرد. مبادرت ايران دانشگاههاي و فرهنگ تماميت عليه ضدفرهنگي ارتجاعي بر ضد نيروي انقالبي، لباس »انقالب فرهنگي« پوشاند كه انقالب فرهنگي

چين در زمان مائوتسه دون در دهه960) را تداعي مي كرد. )32) اجازه بدهيد در همين باره پيام 6)آذر امسال را يادآوري كنم:

»خميني كودتاي سياه ارتجاعي خود عليه دانشگاهها را هم با وقاحت و دجاليتي فوق تصور، كاري ضداستعماري جلوه مي داد و در 4تير 359) در موضع گيري بغايت كين توزانه خود عليه مجاهدين گفت: “مي خواستند كه دانشگاههايي كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصالح بشود، همين كه طرح اصالح دانشگاه شد، سنگربندي

شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود…. نيازمند به شدت نبوده و نيست، قايل ايران براي مردم از آن جا كه چنين رژيمي هيچ حقي نعره هاي است. “استكبار” و استعمار و “خارجي” به مخالفتي هر و حركت هر نسبت دادن و مردم شعار مقابل، در دارد. ادامه خاطر به همين فقيه” واليت بر ضد “مرگ گوشخراش مقاومت ايران و قيامي كه در 6)آذر از دانشگاه شعله ور شد اين است كه: “مرگ بر اصل واليت

فقيه” - “زنده باد آزادي و حاكميت مردم ايران”. از اين جا مي توان علت تعارض آشتي ناپذير و ماهوي ديكتاتوري جهل و جنايت را با علم و

دانش و با دانشجو و دانشگاه، به روشني دريافت. ـ خميني در سال358) پس از آن كه نخستين انتخابات رياست جمهوري و نخستين انتخابات

Mao Zedong -32 ) 1976-1893ميالدي( رهبر اصلي جنبش كمونيستي و بنيانگذار جمهوري دموكراتيك خلق چين. تفسير او از ماركسيسم و نقش او در انطباق ماركسيسم با شرايط چين را،

مائوئيسم ناميده اند.

Page 346: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

336

مجلس شوراي ملي را با تغيير نام غيرقانوني آن به “مجلس شوراي اسالمي” براساس “اصل واليت فقيه” شكل داد، تنها سنگري را كه در مقابل خود تسخيرناشده مي ديد، دانشگاه بود”. ـ در 9فروردين359) لوموند كالسهاي تبيين جهان در دانشگاه صنعتي شريف را گزارش كرد كه هرجمعه بعدازظهر در آن 0)هزار نفر با كارت شركت مي كردند و متعاقبا درسهاي فلسفه و مي رسيد بفروش نسخه صدهاهزار در جيبي كتابهاي به صورت كالسها، اين در تطبيقي نوارهاي ويديويي آن را هم حدود يكصدهزار دانشجو در 35شهر بزرگ ايران مي ديدند. لوموند نوشت مجاهدين به صورت يك حزب مردمي يكي از متشكل ترين سازمانهاي ايران هستند و اگر خميني نامزدي كانديداي آنها را در انتخابات رياست جمهوري با فتوا منتفي نمي كرد “به گفته شخصيتهاي متفاوت” آنها ميليونها رأي را به خود اختصاص مي دادند و از حمايت اقليتهاي قيمومت كه كشور جوانان و زنان از مهمي قسمت حمايت از هم چنين و مذهبي و قومي

روحانيت ارتجاعي را نمي خواستند، برخوردار بودند. - خميني از اواخر فروردين و در ارديبهشت359) دانشگاهها و مدارس عالي را به خاك و خون

كشيد و تعطيل كرد و اسم آن كودتاي سياه ضدفرهنگي را “انقالب فرهنگي” گذاشت! خميني در روز اول ارديبهشت گفت:

“ما از حصر اقتصادي نمي ترسيم، ما از دخالت نظامي نمي ترسيم … ما از دانشگاه استعماري مي ترسيم”. “دانشگاههاي ما دانشگاههاي استعماري است… دانشگاههاي ما براي ملت ما مفيد نيست. من آن تصميمي را كه شوراي انقالب و رئيس جمهور گرفته اند راجع به تصفيه

دانشگاه…، پشتيباني مي كنم” . خميني: “ما از حصر اقتصادي نمي ترسيم، ما از دخالت نظامي نمي ترسيم، اون چيزي كه ما را

مي ترساند، وابستگي فرهنگي است. ما از دانشگاه استعماري مي ترسيم”. اعالم دستور خميني، به خود اطالعيه هاي در ارديبهشت اول روز در فاشيستي باندهاي -كردند: “اصيل ترين پايگاه فرهنگي امپرياليسم آمريكا، دانشگاه است و تا زماني كه اين پايگاه در هم كوبيده نشود، نمي توان به عدم حضور آمريكا در درون ايران مطمئن بود. لذا با تمامي توان

سعي در انهدام اين پايگاه داخلي شيطان بزرگ خواهيم كرد”. - خميني سپس در 23خرداد59، به زبان اشهدش اقرار كرد كه “دانشگاه در قبضه منافقين بود”

و افزود “هر چه بر سر بشر مي آيد از علم مي آيد. علم بدون تهذيب”.

Page 347: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دجاليت و تحريف

337

-در 27آذر59 در بيرون ريختن ماهيت فوق ارتجاعي خود، گام شگفت انگيز ديگري برداشت و گفت:

اين از ريشه اش است. بوده دانشگاهها از پيش آمده بشر براي که مصيبتهايي اين “تمام تخصصهاي دانشگاهي بوده است. و اين همه ابزار فناي انسان و اين همه پيشرفتهايي كه به خيال خودشان در ابزار جنگي دارند اساسش از دانشمنداني بوده كه از دانشگاهها بيرون آمده اند. دانشگاهي كه در كنار او اخالق نبوده است. در كنار او تهذيب نبوده است… دنيا را دانشگاه به فساد كشانده و دنيا را دانشگاه مي تواند اصالح كند” )ديدار با اعضاي دفتر تحکيم وحدت

حوزه و دانشگاه– 27آذر359) ). ـ دوسال بعد در پاييز)6، خميني باز هم نسبت به نفوذ مجاهدين در دانشگاهها هشدار مي داد

و مي گفت: “انجمنهاي اسالمي بايد توجه كنند كه در بين اين انجمنها از اين منحرفين نفوذ نكنند. شما مطمئن باشيد كه اين منحرفين و منافقين و آنهايي كه دستشان از اين كشور كوتاه شده است با هر حيله يي كه شده است مي خواهند در همه جاي كشور خصوصا در دانشگاه كه مركز علم

و مركز همه جهات كمالي انساني است مي خواهند نفوذ كنند”. خميني: “انجمنهاي اسالمي بايد توجه كنند كه در بين اين انجمنها از اين منحرفين نفوذ نكنند. شما مطمئن باشيد كه اين منحرفين و منافقين و آنهايي كه دستشان از اين كشور كوتاه شده است با هر حيله يي كه شده است مي خواهند در همه جاي كشور خصوصا در دانشگاه كه مركز

علم و مركز همه جهات كمالي انساني است مي خواهند نفوذ كنند”. ـ حتي 5سال بعد از كودتاي سياه فرهنگي و قلع و قمع دانشجويان و استادان دانشگاه، خميني در 27فروردين364) باز هم از وضعيت دانشگاهها ناالن بود و مي گفت: “همه دردهاي ايران از دانشگاهها شروع شده است. دانشگاه تلخيهايي داشت كه به اين زودي رفع نمي شود…

دانشگاهي كه تمام گرفتاريهاي ما منشأاش در آن بود”. ـ خميني حتي در وصيت خود نوشت: “در نيم قرن اخير آن چه به ايران و اسالم ضربه مهلك

زده است قسمت عمده اش از دانشگاهها بوده است ”. به راستي كه ابعاد خصومت و كين توزي سلطنت مطلقه واليت با دانش و دانشگاه حيرت انگيز

است«.

Page 348: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 349: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

فصل دوازدهم

نمونه هاي دجالگري

Page 350: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 351: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

341

چند نمونه به يادماندني ديگر را مي گويم تا تفاوت دروغ و دغل و دنائت در رژيم مادون سرمايه داري واليت فقيه با ديكتاتوريهاي كالسيك، روشن شود:

»مصدق مسلم نبود«! خميني هرگاه فرصت مي يافت، حقد و كين سبعانه خود را، بي محابا عليه پيشواي نهضت ملي

ايران، دكتر محمد مصدق، بيرون مي ريخت: -در خرداد 1358 گفت:

»ملي كردن نفت پيش ما مطرح نيست. اين اشتباه است. ما اسالم را مي خواهيم. اسالم كه آمد، نفت هم مال خودمان مي شود. مقصد ما نفت نيست اگر يك نفر نفت را ملي كرده است، اسالم را كنار بگذاريم، براي او سينه بزنيم«. خميني افزود »براي هر استخواني ميتينگ راه انداختن و

به دنبال آن با اسالم مخالفت كردن، قابل تحمل نيست«. )1)به مصدق نخست وزيري زمان از خاطره يي نقل ضمن خميني خرداد1360 در -

كين كشي پرداخت و به صراحت گفت، مصدق »مسلم نبود«. خميني گفت: »… يك سگي را نزديك مجلس عينك به آن زدند و اسمش را ”آيت اهلل“ گذاشتند! اين در آن زمان بود كه اينها فخر مي كنند به وجود او. او ]مصدق[ هم مسلم نبود. من در آن روز در

1- سخنان خميني در جمع دانشجويان دانشكده ادبيات و فرهنگيان اهواز- 2خرداد58- صحيفه نور جلد هفتم

Page 352: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

342

منزل يكي از علماي تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگي را عينك زده اند و به اسم ”آيت اهلل“ توي خيابانها مي گردانند. من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست، اين سيلي خواهد خورد. و طولي نكشيد كه سيلي را خورد و اگر مانده بود سيلي بر

اسالم مي زد«. خميني راست مي گفت، مصدق هيچ گاه آن »مسلم« مورد نظر خميني نبود. در بيدادگاه

نظامي شاه مي گفت، مسلك من مسلك حضرت سيدالشهداست. مي گفت: »چه از اين خوبتر كه من در راه ايران عزيز زجر بكشم، و چه از اين باالتر كه من در دنيا مظلوم واقع بشوم و چه افتخاري از اين باالتر كه با رأي اين دادگاه ازبين بروم؟ سيدالشهدا برسد مرگ به شمشير با باشد، شده آفريده مرگ براي انسان »وقتي فرموده عليه السالم

ارزنده تر است«) مصدق در محكمه نظامي-كتاب اول جلد دوم ) .مصدق در مجلس چهاردهم در شهريور1324 خود را چنين معرفي كرد:

»من ايراني و مسلمانم و بر عليه هر چه ايرانيت و اسالميت را تهديد كند، تا زنده هستم مبارزه مي نمايم« )كتاب سياست موازنه منفي در مجلس چهاردهم-جلد دوم) .

روي در رو منفي موازنه سياست تشريح حين مصدق كه بود سخنراني همين در صدراالشراف نخست وزير وقت كه مهره انگليس بود و رودرروي حزب توده كه منافع و

سياست روسيه شوروي را در ايران پيش مي برد گفت: »از نظر ما اجنبي اجنبي است، شمال و جنوب فرق نمي كند و موازنه بين آنها يگانه راه نجات ماست… واضح تر بگويم ما بايد خود را به آن درجه استقالل واقعي برسانيم كه هيچ چيز جز

مصلحت ايران و حفظ قوميت و دين و تمدن خودمان محرك ما نباشد«. مصدق افزود:

»از مسلماني و آداب آن براي برحق بودن اسالم نه براي ميل اين و آن پيروي كنيم و به لوازم آن فقط از ترس خدا و معاد، نه مقتضيات دنيوي و سياسي، عمل نماييم. باد شمال يا جنوب ما

را نلرزاند و در درجه ايمان ما تأثيري ننمايد«. نامسلماني بر چگونه كه بنگريد را خميني سياسي و ايدئولوژيك حرامزادگي اكنون كه ايران مردم ضداستعماري ملي نهضت پيشواي بر افتخار مي كند. حكم مصدق

خميني او را مسلم نمي داند.

Page 353: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

343

همه مي دانند كه شهادتين گفتن، عالمت اسالم و مسلماني است. خدا خودش هم باصراحت مي گويد مبادا به خاطر منافع و غنايم دنيوي، به كسي كه به شما سالم گفته و از در آشتي الم لست مؤمنا… )آيه94 درآمده است بگوييد مؤمن نيستي وال تقولوا لمن ألقي إليكم الساز يعني 28سال پس در سال1360 كه است تقليدي مرجع اين چه النساء) . پس سوره دارد. كينه او با چنين اين هنوز مصدق، درگذشت از پس 15سال و 28مرداد كودتاي بنابراين به طريق اولي هرگز و هيچ گاه نبايد انتظار داشت كه مجاهدين را مسلمان بداند. بدون شك خميني و خامنه اي، مانند همتاي سياسي و عقيدتي شان يزيد، امام حسين را هم

»خارجي« و »قدرت طلب« مي خوانند. اين اقتضاي دستگاه دجاليت است. به همين خاطر در مهر1360، در برنامه شورا و دولت موقت تحت عنوان »نجات ارزشهاي

اصيل و ترقيخواهانه ملي و ميهني« نوشتيم: انهدام و سركوب ارتجاعي همه ارزشهاي اصيل و »در همين جا بسيار ضروري است كه به ترقيخواهانه ملي از جانب خميني اشاره كنيم. چنان كه در عمل به ثبوت رسيد، ارتجاع حاكم به رغم برخوردهاي رياكارانه پيشين، هرگونه ملي گرايي و ميهن پرستي را اساسا مردود شمرد حدود و مرزها نفي و جهان وطني نوع يك به چه اگر برخورد، نحوه اين نمود. و سركوب سرمايه داري تظاهر نموده، و حسب المعمول فرصت طلبان دست راستي را به طمع مي انداخت، اما در حقيقت آرزوهاي بربادرفته قرون وسطايي را نمايندگي مي كند كه متاسفانه تحت لواي اسالم عرضه مي شود. پس هدف در يك كالم اين بود كه همه موانع ترقيخواهانه ملي و ميهني بر سر راه ديكتاتور ارتجاعي منكوب شود. بارزترين نمود اين حقيقت را مي توان در تخفيف و توهين به پيشواي فقيد نهضت ملي ايران، دكتر محمد مصدق، و الگوسازي مرتجعين قهاري

چون شيخ فضل اهلل و كاشاني، كه به كرات از جانب خميني تكرارشده، بازيافت«.

»سياهكل حادثه آفريني استعمار«! به پاسگاه حمله با فدايي پيشتاز انقالبيون از گروهي 19 بهمن1349، شامگاه در ژاندارمري سياهكل، حماسه يي فراموشي ناپذير در حاشيه جنگلهاي گيالن رقم زدند. تهاجم متهورانه و انقالبي چريكها در آن شرايط، فضاي سازش و انفعال و بي عملي را در بين روشنفكران آن زمان درهم شكست و صف پيشتازان و انقالبيون را از فرصت طلبان

Page 354: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

344

و سازشكاران توده يي جدا كرد. چريكي، هسته فرمانده و رسيدند شهادت به دوتن خونين، حماسه اين جريان در سال، همان 26اسفند در و دستگير 12همرزمش، به همراه فراهاني صفايي علي اكبر

به جوخه تيرباران سپرده شد. خميني كه در اين زمان، روزگار بريدگي خود را در نجف مي گذراند، در منتهاي فرومايگي و دجاليت، قيام سياهكل را به استعمار نسبت داد و در نامه به انجمنهاي اسالمي خارج

كشور نوشت: »از حادثه آفريني استعمار در كشورهاي اسالمي نظير حادثه سياهكل و حوادث تركيه فريب

نخوريد و اغفال نشويد«. )2)

حق رأي زنان مخالف ديانت مقدسه

و بر خالف چند حكم ضروري اسالم! قبال گفته ايم كه شاه در ابتداي سالهاي1340 كه كندي در آمريكا روي كارآمد، براي زنان در ازجمله حق شركت و آورد بورژوايي روي به اصالحات حفظ رژيم سلطنتي انتخابات را مطرح كرد. تا اين زمان طبق رسوم فئودالي در رژيم سلطنتي، زنان، در شمار محجورين) ديوانگان) و صغار) اطفال نابالغ) و ورشكستگان به تقصير، از حق انتخاب شدن و انتخاب كردن محروم بودند. به رغم اين كه 25سال پيش از آن، رضاشاه در سال1316

برداشتن حجاب را اجباري كرده بود. اما در سال 1341 وقتي كه شاه براي حفظ رژيمش با پشتوانه آمريكا مصمم به برخي اصالحات بورژوايي شد، آخوندهاي عهد فئودالي به مخالفت برخاستند. دعواي خميني با شاه از همين جا شروع شد. به جاي اين كه ديكتاتوري را مانند جريانهاي ملي آن زمان هدف قرار بدهد، از موضع به غايت ارتجاعي به حق رأي زنان حمله كرد و آن را بر

خالف مباني اسالم شمرد. به تلگرام خميني به شاه در مهر1341 كه سراپا از موضع خيرخواهي براي ديكتاتوري

2ـ نامه خميني به صادق طباطبايي 28ارديبهشت1350

Page 355: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

345

سلطنتي نوشته شده، آن هم يك دهه بعد از كودتاي 28مرداد، توجه كنيد: »بسم اهلل الرحمن الرحيم

حضور مبارك اعليحضرت همايونيپس از اهداء تحيت و دعا، به طوري كه در روزنامه ها منتشر است، دولت در انجمنهاي ايالتي و واليتي اسالم را در رأي دهندگان و منتخبين شرط نكرده و به زنها حق رأي داده است و اين امر موجب نگراني علماء اعالم و ساير طبقات مسلمين است. بر خاطر همايوني مكشوف است كه صالح مملكت در حفظ احكام دين مبين اسالم و آرامش قلوب است. مستدعي است امر فرماييد مطالبي را كه مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمي مملكت است از برنامه هاي دولتي

و حزبي حذف نمايند تا موجب دعاگويي ملت مسلمان شود. الداعي روح اهلل الموسوي«)3)

خميني هم چنين در تلگرام 15آبان1341 به شاه مي نويسد: »اين جانب به حكم خيرخواهي براي ملت اسالم، اعليحضرت را متوجه مي كنم به اين كه اطمينان كارهاي تمام مي خواهند خانه زادي و چاكري اظهار و چاپلوسي با كه به عناصري نفرماييد خالف دين و قانون را كرده به اعليحضرت نسبت دهند و قانون اساسي را كه ضامن مليت و

سلطنت است با تصويب نامه خائنانه و غلط از اعتبار بيندازند«. شاه در اين هنگام به طور موضعي از حق انتخاب كردن و انتخاب شدن زنان عقب نشيني

كرد. خميني اين را پيروزي بزرگي به حساب آورد و در 11آذر1341 گفت: »زنها را وارد كرده اند در ادارات، ببينيد در هر اداره يي كه وارد شدند آن اداره فلج شد… زن

اگر وارد هر دستگاهي شد اوضاع را به هم مي زند«.دوباره خميني 6بهمن1341، در سفيد« »انقالب رفراندم در شاه پيشروي از بعد

نوشت: »با اعالم تساوي حقوق زن چند حكم ضروري اسالم محو مي شود«.

در خرداد 1342 هم خميني ضمن سخنان شديداللحن خود عليه شاه مي گفت: »آقاي شاه نفهميده مي رود باالي آن جا، مي گويد تساوي حقوق زن و مرد. آقا اين را به تو تزريق كرده اند… من شنيده ام سازمان امنيت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بيندازد تا بيرونش

3ـ تلگراف خميني به شاه 17مهر1341-صحيفه نور، جلد اول صفحه78.

Page 356: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

346

كنند«.مي بينيد كه خميني تا چه حد غمخوار و نگران »آقاي شاه« بوده كه مبادا سازمان امنيت

او را با »تساوي حقوق زن و مرد« از نظر مردم بيندازد! اما 15سال بعد وقتي خميني به قدرت رسيد، اسالمش به اقتضاي زمانه رنگ عوض كرد و ديگر مخالفتي با حق انتخاب كردن و انتخاب شدن زنان به نمايندگي مجلس نكرد و ما نفهميديم كه آن احكام ضروري اسالم كه مي گفت با اين كار »محو« مي شود، چه

شد و به كجا رفت؟!

بزدلي و بوقلمون صفتي خميني در دوران بريدگي در سال1349، از فرط احتياط كاري و بزدلي در برابر رژيم شاه حتي از يك معرفي و پادرمياني ساده براي نجات جان مجاهدين در عراق خودداري

كرد. داستان از اين قرار بود كه از سال1348 روابط ما با جنبش فلسطين و مشخصا سازمان الفتح برقرار شده بود دسته دسته براي آموزش نظامي به پايگاههاي فلسطينيها به اردن مي رفتيم. جنبش فلسطين در آن هنگام در ميان مردم ايران بسيار محبوب و مظلوم بود. آقاي طالقاني اغلب در اعياد فطر در مسجد هدايت، مقرر مي كرد كه فطريه ها به فلسطينيها پرداخته شود. هرزمان كه آقاي طالقاني در تبعيد و زندان نبود، در شبهاي ماه رمضان در مسجد هدايت سخنراني مي كرد و مجاهدين هم، بدون اين كه يكديگر

را بشناسند، اغلب در آن جا حاضر مي شدند.در همان روزگار بود كه شهيد شكراهلل پاكنژاد و دوستانش به هنگام خروج از مرز در دفاعيات فلسطين« مشهور شد. به »گروه آنها و گروه حوالي شلمچه دستگير شدند داد تكان روزگار آن در را ايران سياسي فضاي واقعا نظامي بيدادگاه در پاكنژاد

ومحيطهاي دانشجويي را دگوگون كرد. مسير فلسطين، پايگاههاي به رسيدن و كشور از خارج شدن براي مجاهدين مسير متفاوتي بود. ما ابتدا به بندرعباس و سپس بندر كوچك كنگ مي رفتيم و از آن جا با لنج از خليج فارس عبور مي كرديم و خود را به شيخ نشين ها مي رسانديم. در آن جا مدارك

Page 357: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

347

شكراهلل پاكنژاد حين خواندن دفاعيه معروفش در بيدادگاه نظامي شاه )سمت راست( و )سمت چپ( در تنفس محكمه نظامي

نخستين مصاحبة پاكنژاد در فرداي آزادي از زندان )اول بهمن 1357(

Page 358: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

348

الزم را با صنعت دست ساز و ابتكارات برادرانمان تهيه مي كرديم و آن گاه خودمان را به بيروت مي رسانديم و به رابطي كه الفتح معين كرده بود، معرفي مي كرديم. اين رابط ما را با برگه هاي عبور الفتح از لبنان به سوريه عبور مي داد و به دفاتر فتح در اردن مي رساند. در تمام طول اين مسير طوالني، عالوه بر ايستگاههاي كنترل مرزي، پاسگاههاي ويژه جنبش فلسطين به نام »فرماندهي مبارزه مسلحانه« داير بود كه كنترل برگه هاي عبور و مرور همه نيروها و نفرات وابسته به جنبش را به طور مستقل و جدا از ايستگاههاي كنترل مرزي لبنان و سوريه و اردن، انجام مي دادند. در حقيقت در سراسر اين مسير

حاكميت دو گانه برقراربود. جنبش فلسطين در آن زمان در اوج قرارداشت. من در تابستان 1349 همين مسير را طي كردم. در آن زمان همراه با يكي از برادرانمان از تهران به شيراز و بندرعباس و سپس به كنگ رفتيم. در مسجدي لباس عوض كرديم و بعد به خانه قاچاقچي رفتيم و دو روز در خانه او بوديم. در آن جا فهميدم كه عمده مردم كنگ روزانه دو نوبت بيشتر غذا نمي خورند. يكي صبحانه كه مقداري نان است و ديگري هم شام كه چيزي شبيه به اشكنه بود. از كوزه يي كه به ما مي دادند، يك بار آب را در ليوان ريختم و ديدم مملو از كرمهاي ريز است و ديگر نخوردم. اين فرق آب تصفيه شده و لوله كشي در تهران با آب نوشيدني در كنگ بود. 2روز طول كشيد تا ترتيب سفر قاچاق ما با لنج داده شد. قاچاقچي با يك قايق كوچك توي دريا ميان بر لنج بازرسي از بعد بود كه ما اين اوليه لنج رساند و سوار شديم. قرار به را زد، و ما توسط ژاندارمري محل سوار شويم اما در عمل معكوس شد و معلوم شد كه ژاندارمها بعد از سوارشدن ما مي رسند. به همين خاطر يكي از ما را توي مسافرين جا زدند و من بايد توي موتورخانه قايم مي شدم تا ژاندارمها بيايند و بروند. براي همين صاحب لنج در آخرين لحظه به من گفت كه بايد زير موتورخانه دراز بكشم و رويم مقدار زيادي كاه و بوته ريخت و به زبان خودش به من فهماند كه اگر ژاندارمها به كاه و بوته چوب و يا سر نيزه زدند كه ببينند چيزي هست يا نه، نبايد بترسم. ژاندارمها آمدند و بازرسي كردند و رفتند و چوبشان هم به من نخورد و ساعتي بعد مالحان آمدند مرا از موتورخانه بيرون كشيدند و درحالي كه لباسها و سروصورتم پر از خاك و خاشاك بود به روي قايق انگار بردند. روز بعد در گمرك دبي هم يك كيسه گوني بار روي دوشم گذاشتند كه

Page 359: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

349

كارگر حمل بار هستم و به سالمت گذشتم. چند روزي هم در دبي كه فوق العاده گرم بود، پيش برادرانمان بوديم و از آن جا به ابوظبي و سپس بيروت و دمشق و عمان رفتيم و خود را به يكي از دفاتر الفتح معرفي كرديم. چون به سؤالهاي آنها به طور قانع كننده نمي توانستيم جواب بدهيم و همه سؤالها را درباره هويت خودمان به يك رابط رسمي كه هنوز سر نرسيده بود ارجاع مي داديم، تا نيمه شب ما را در اتاقي بازداشت كردند تا رابط از راه برسد. در هفته هاي بعد كه ديدارها و گفتگوهايمان در چندين نوبت انجام شد به پايگاه شهيد حسن سالمه منتقل شديم و تا »سپتامبر سياه« در سال1970 , شهريور و

مهر 1349 , در پايگاه فلسطينيها بوديم. فرمانده پايگاه »اخ احمد الجزايري« )يعني برادر احمد الجزايري) بود كه در نبردهاي استقالل مراكش و الجزاير شركت كرده بود. در شهريور49 جنگ شروع شد و ما يكي جنگ من كه بود بار اولين براي بوديم. اردن نيروهاي آتش زير به شدت هفته دو

مي ديدم و داستانها داشت. شهادت به اردن تانكهاي آتش با همگي بقيه پايگاه، فرمانده به استثناي سرانجام فلسطين انقالب فرماندهي كل تلگرامي كه بنا به آن، از قبل روز دو رسيدند. يكي فرستاده بود ما را از اين پايگاه به طور قاچاق خارج كردند و به عمان برگرداندند. عمان هم جنگ زده و زير آتش شديد بود. در سه هفته يي كه در يك هتل درجه چندم بوديم، نه آب بود و نه برق و فقط گاهي وقتها براي به دست آوردن چند قرص نان كه بين تمام ساكنان اين هتل تقسيم مي كرديم، از هتل خارج مي شديم. براي رسيدن به معدود نانواييهايي كه در نقاط دوردست شهر نان پخت مي كردند بايد فاصله طوالني را طي مي كرديم و ساعتها در صف انتظار مي ايستاديم. اما در تمامي ساعتها تبادل آتش ادامه داشت و صداي كركننده انواع و اقسام سالحها در تمام 24ساعت امان نمي داد. وضعيت الفتح هم به هم ريخته بود و ارتباط ما با مسئولينمان در الفتح قطع شده بود. فرمانده و مسئول مستقيم دسته ما، شهيد بنيانگذار اصغر بديع زادگان بود. او مستمرا ما را به صبر در برابر گرسنگي و ايستادگي در برابر ترس از دستگيري و شهادت فرامي خواند. عاقبت رفقاي فلسطيني ما يك نيمه شب سر رسيدند و ما را به مقر ابوجهاد )از رهبران فلسطيني ديگر پشت يك كاميون با دهها ابوجهاد همراه به دستور بردند. فلسطيني )

Page 360: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

350

باري سوارمان كردند و از مسيرهاي خاكي و قاچاق در هواي فوق العاده سرد تا روز بعد ما را به بيروت رساندند. در حقيقت به نحو تعجب آوري هم از پايگاه و هم از اردن خارج شده بوديم و وقتي كه به بيروت رسيديم، خودمان هم تعجب مي كرديم كه چگونه قيمت مبارزه كردن اين سفر فهميدم كه در مانده ايم. من زنده و سالم وانفسا آن در

مي خواهد و شوخي بر نمي دارد. يك بار هم كه در بحبوحه جنگ در عمان خطر كرده و براي خريد نان به تنهايي از هتل خارج شده بودم، صحنه عجيب و غريبي ديدم كه هيچ گاه فراموش نمي كنم. در زير آتشباري، از خرابه يي در انتهاي يك كوچه مي گذشتم كه هر روز خلوت بود. اما در آن روز جمعيت قابل توجهي جمع شده بودند. درحالي كه آتشباري ادامه داشت. در وسط صحنه آتش و دود هم برپا بود و من نمي فهميدم موضوع چيست؟ خريد نان براي ساكنان گرسنه و آشفته هتل را از ياد بردم و كنجكاو شدم ببينم داستان چيست؟ از الي جمعيت عبور كردم و جلو رفتم. معلوم شد، جوانان محل، مزدوري را كه مرتكب خيانت و جنايت شده و تعدادي را به كشتن داده بود، كشته و بعد جسد را هم به آتش كشيده اند. با يك فلسطيني جاافتاده تر با جمالت شكسته بسته انگليسي و عربي وارد جدل شدم. از من پرسيد كه هستي و اين جا چه مي كني؟ طبق محملي كه داشتيم خودم را دانشجوي

پاكستاني طرفدار الفتح معرفي كردم… اين از من پرسيد، حرفت چيست؟ گفتم چرا جوانهاي شما او جلب شد اعتماد وقتي

كارها را مي كنند؟ خنديد و گفت: تو يك روشنفكر هستي! هنوز نمي فهمي كه خائنها با مردم ما و جنبش

ما چه مي كنند و ما هيچ راه ديگري براي دفاع از خودمان در برابر آنها نداريم… گفتم من در كتابهاي انقالب الجزاير خوانده ام كه خائن را بي گفتگو مجازات مي كنند و اين يك قرارداد به رسميت شناخته شده الجزايريها بوده است. خشم وكين برحق مردم را مي فهمم. اما اين يك واكنش و يك كار خودبه خودي است و شماها كه مي فهميد، چرا

جلو آن را نمي گيريد؟ …در اين لحظه گلوله خمپاره يي در همان حوالي فروافتاد و دود و تركشهاي آن فضاي اطراف را فراگرفت. مخاطب من با صداي بلند فرياد زد: ديگر بس است، زود از اين جا

Page 361: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

351

برو… و بحثمان ناتمام ماند. به تماما بودم، گيرآورده نان 3قرص درحالي كه به هتل بازگشت و نانوايي مسير در »ابوايمن« فكر مي كردم. ابوايمن افسر نگهبان پايگاهمان بود، يك افسر رشيد فلسطيني بسيار شجاع كه چند هفته را به چشم ديده بودم كه در حين جنگ حتي فرصت نمي كرد، لباسش را هم از تنش بيرون بياورد. دايما در زير آتش، پشت بي سيم بود. قدي بلند، را به طور او بود. خبر شهادت او بسيار مهربان آبي و مويي خرمايي داشت. چشماني بود. آمده ما به هتل كه ديگر شنيده بودم فلسطيني از يك قبل، روز تصادفي يك احساس مي كردم از شنيدن خبر شهادت ابوايمن داغ شده ام و دردي احساس مي كنم كه نمي دانستم چيست؟ اين درد با شنيدن خبر شهادت فيصل در روزهاي بعد مضاعف شد. فيصل مربي جودو و كاراته ما بود. وقتي ما را تمرين مي داد، از هيچ چيز نمي گذشت و تا به نفس زدن نمي افتاديم، دست برنمي داشت. انگار تمام پيكر خودش عضله و فنر فشرده بود. يك روز در حين تمرين يكي از برادران خودمان دست مرا طوري پيچاند كه نزديك بود دستم بشكند. بي اختيارگفتم »آخ، صبركن« … برادرمان گفت: »ببخشيد، حواسم نبود«. فيصل كه اين مكالمه را به فارسي شنيد، تمرين را متوقف كرد و به فارسي گفت: »بله؟، صبركن، ببخشيد، شما ايراني هستيد؟«. گفتيم نه اخ فيصل، ما دانشجويان پاكستاني از پنجاب هستيم! گفت پس چرا فارسي حرف مي زنيد؟ گفتيم: فارسي نيست، اردوست كه خيلي كلمات آن با فارسي مشترك است! بعد هم حرف را عوض كرديم و گفتيم مگر شما فارسي بلديد؟ گفت بله يك سال در آبادان كار كرده ام. بعد معلوم شد كه فيصل در يك شركت مقاطعه كار در آن جا، مهندس بوده است. اما آن روز به خيرگذشت و به خاطر اعتمادي كه به ما داشت، به خاطر مليت و زبان ما كنجكاوي بيشتري نكرد،

اما در عوض تا بخواهيد شاه و رژيم ايران را زيرضرب گرفت. بعد از شهادت فيصل و ابوايمن و نزديك به 50يا60 فلسطيني ديگري كه در پايگاه ما بودند، فكر مي كردم كه خيلي شهادتها و بسياري جنايتها ديده ام. اما در آن روزگار هرگز نمي توانستم تصوري از 100هزار و 120هزار شهيد در روزگار خميني داشته باشم كه چگونه خون را در رگها به جوش مي آورد و اعصاب را به هم مي پيچد و مغز آدمي

به راستي سوت مي كشد.

Page 362: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

352

در همين اثنا و پس از عبور دسته اول مجاهدين از دبي به جانب فلسطين در تابستان1349، نه نفر از برادرانمان ازجمله موسي در محل استقراري كه در دبي اجاره كرده بوديم، مورد شك قرار گرفته و دستگير شده بودند. در آن زمان ساواك شاه در دبي نفوذ قابل توجهي داشت. از اين رو ما مي بايد هرطورشده مانع استرداد آنها به رژيم شاه مي شديم. عالوه بر اين، مسأله عكسها و پاسپورتها و مداركي بود كه پليس برده و در نزد قاضي ضميمه

پرونده شده بود. بوديم فلسطيني رهبران با گفتگو و ديدار پي در بيروت در فعاالنه ما مهر1349 در براي مجاهدين بتوانيم تا دهند قرار اختيارمان در در شيخ نشين ها را امكاناتشان كه دستگيرشده و مداركي كه به دست پليس افتاده بود، كاري بكنيم. من يك بار ابونجار را كه مسئول كل لبنان بود ديدم و ماجرا را به اختصار شرح دادم و او هم بسيار متأثر شد و قول داد كه كاري خواهد كرد. بعد، درست يك ساعت قبل از پرواز از بيروت به ابوظبي مسئولمان در فتح به فرودگاه آمد و مرا پيدا كرد و دونامه به امضاي عرفات به عنوان فرمانده كل انقالب فلسطين يكي خطاب به قاضي فلسطيني كه پرونده برادرانمان در دبي را در دست داشت و ديگري خطاب به معاون امير شارجه كه او هم فلسطيني بود نامه را در تمام راه زير پيراهنم حفظ كردم و از خودم دور به دستم داد و من آن دو

نكردم. در حقيقت عرفات براي ما سنگ تمام گذاشته بود. به اين ترتيب دو كانال مهم و مؤثر از نفرات و امكانات مخفي خودشان را با اعتماد كامل در اختيار ما گذاشت. در دبي چند هفته در محل ديگري كه اجاره كرده بوديم هر شب با برادرانمان در اين باره بحث و گفتگو داشتيم كه چه بايد كرد؟ اين محل، يك خانه كارگري بود داراي يك اتاق با كف شني كه حصير كوچكي در وسط آن پهن كرده بودند. شبها روي شن مي خوابيديم و خوراكمان هم ماهي آب پز بود. نزديك غروب هم براي شنا به دريا مي رفتيم. برادرانمان كه در اين خانه بودند ارتباط همه جانبه يي با زندان و مجاهدان زنداني برقرار كرده بودند

و در جريان همه اوضاع و احوال بودند. در آن جا فهميدم كه اين برادران، به فرماندهي مجاهد شهيد رسول مشكين فام عزم جزم كرده اند كه در صورت استرداد مجاهدان اسير از دبي به ايران، هرطورشده بر همان

Page 363: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

353

هواپيما سوار شوند و مسير آن را به جانب بغداد منحرف كنند تا سازمان لو نرود. همه ارزيابي و شناسايي كرده با دقتي شگفت انگيز امكانات، همه شقوق و راه حلها را هم بودند. مسئوليت من ارتباط با همان مقامات فلسطيني االصل بود كه براي آنها از جانب عرفات نامه آورده بودم. اما خود آنها هم تحت كنترل بودند و در تماس با ما احتياط زيادي به خرج مي دادند. من هر روز به دادگاه و زندان مي رفتم. معلوم شد كه ساواك از طريق عوامل خودش در آن جا فشار زيادي مي آورد كه زندانيان ما هر چه سريعتر همراه با كليه مدارك به ايران مسترد شوند. متقابال ما هم به پرونده دسترسي پيدا كرديم، مشروط بر اين كه فقط آن را با مدارك ضميمه اش بخوانيم و ببينيم و چيزي را باخود به دفترچه هايي شبيه يا مدارك كه بود اين ما متقابال طرح نكنيم. جابه جا يا نبريم همان چه قرار بود با زندانيان به ايران فرستاده شود و به دست ساواك برسد، تهيه كنيم و هر مقدار مي توانيم در هنگام قرائت پرونده، مدارك مشابه را با مدارك اصلي عوض كنيم. با تالشهاي شبانه روزي برادرانمان، به سرعت مدارك مشابه كه فقط ساواك را گم و گيج مي كرد، فراهم شد. مثال دفترچه آدرسها و شماره تلفنها… فقط مانده بوديم كه عكسهاي لورفته افراد را چه بايد كرد؟ اين مشكل هم با ابتكار يكي از برادرانمان حل شد. به اين معني كه مقدار زيادي عكسهاي شش در چهار از عكاسيهاي مختلف فراهم كرد. درنتيجه تا آن جاكه توانستيم مدارك جابه جا گرديد و مدارك جايگزين براي تحويل به ساواك شاهنشاهي آماده شد! بعد از اين مأموريت به من گفتند كه سريعا دبي را ترك كنم و به همان ترتيبي كه آمده بودم به تهران برگردم. تاريخها را دقيقا به خاطر ندارم اما چندروز پس از بازگشت به تهران، از طريق راديو و مطبوعات آن زمان خبردار شديم كه هواپيمايي كه 9زنداني را از دبي به بندرعباس مي آورده به سمت بغداد تغيير

جهت داده و زندانيان و 3نفر ديگر با آنها در بغداد پياده شده اند. به اين ترتيب سازمان مجاهدين، پس از 5سال كار مخفي، كه تا آن زمان طوالني ترين ركورد حفظ يك تشكيالت مخفي در 50سال) از1299 تا 1349 ) بود، باز هم از لورفتن

جان به دربرد. از آن طرف دولت عراق كه تا آن زمان هيچ گونه آشنايي با سازمان مخفي مجاهدين از جانب رژيم شاه و ساواك در كار باشد. نداشت، به شدت بيمناك بود كه توطئه يي

Page 364: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

354

چندماه قبل از آن ساواك، تيمور بختيار نخستين رئيس مغضوب خود را كه از دست شاه به عراق گريخت، در عراق ترور كرده بود. در سال 48 هم دولت وقت عراق با كودتايي از جانب رژيم شاه مواجه شده و آن را خنثي كرده بود. بنابراين در پاييز1349، مجاهداني را كه با آن هواپيما بدون اطالع قبلي سررسيده بودند، جهت بازجويي و شكنجه شديد

برده بودند. در اين هنگام سازمان در تهران، به دنبال اين بود كه چگونه اعتماد دولت عراق را جلب كند كه اين افراد نفرات رژيم نيستند. بنيانگذاران سازمان، محمد حنيف و سعيد محسن موضوع را با پدرطالقاني درميان گذاشتند. پدرطالقاني يك شب با اتوموبيلي كه سعيد كرايه كرده بود به »پارك وي« آمد و در همين خودرو در زير نور تير چراغ برق خيابان در داخل يك تقويم با جوهر نامرئي نامه يي به خميني نوشت تا نزد دولت عراق وساطت

كند و مجاهدين زنداني و تحت شكنجه آزاد شوند. ولي خميني حتي از يك معرفي ساده و اطالع پيام مكتوب آيت اهلل طالقاني به دولت عراق خودداري كرد. آخوند دعايي كه در نجف همراه خميني بود در اين باره مي نويسد »اين نامه به صورت نامرئي نوشته شده بود… وقتي به خدمت امام رسيدم، آن نوشته را ظاهر كردند. آيت اهلل طالقاني براي اين كه امام اطمينان پيدا كند… به عنوان نشانه آقاي منظور كردند… نقل او براي داشتند زنجاني آقاي و امام با كه را خاطره يي طالقاني از اين پيغام اين بود كه امام از مسئوالن عراق بخواهند كه اين گروه را آزادكنند. در هر صورت، بعد از اين همه جريانها، امام فرمودند: من بايد فكر كنم…« روز بعد هم خميني به دعايي مي گويد »اگر االن آقاي طالقاني و آقاي زنجاني هم اين جا نشسته

باشند و هر دو هم اين را به من بگويند، من نمي پذيرم«. آيت اهلل »مرحوم مي نويسد مجاهدين از طالقاني آيت اهلل تعبير در باره دعايي آخوند انهم بود: قرآن شريفه آيه اين تعبيرش نوشته بود، به امام كه نامه يي طالقاني… در فتيه آمنوا بربهم و زدناهم هدي آنان جوانمرداني هستند كه به پروردگارشان ايمان آوردند

و ما بر هدايتشان افزوديم كه تعبير قرآن از جوانمردان اصحاب كهف است«. نمايندگان آن در به دولت عراق كه پيام انتقال ساده يك از دليل خودداري خميني دسترس و در ارتباط دايمي با او بودند، چيزي جز ترس و بزدلي در برابر رژيم شاه نبود.

Page 365: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

355

خودش در سال 46 به هويدا نخست وزير شاه تظلم كرده و نوشته بود: »آيا علماي اسالم كه حافظ استقالل و تماميت كشورهاي اسالمي هستند، گناهي جز نصيحت

دارند؟« بنابراين خميني نمي خواست كه از اين حيث خشي بر پرونده اش در برابر شاه و ساواك او بيفتد كه از يك نيروي انقالبي مخالف حتي در حد انتقال يك پيام حمايت كرده

است. اما آن چه را كه خميني در معرفي مجاهدين زنداني به دولت عراق انجام نداد، بالدرنگ، عرفات و نماينده او در بغداد انجام دادند و برادران ما كه سردار خياباني هم در شمار آنها بود، پس از چندي آزاد شدند و از آن جا به بيروت و سپس پايگاههاي الفتح در سوريه

رفتند. سپس سال1350 و زمان ظهور علني مجاهدين فرارسيد كه به عنوان يك نيروي انقالبي مسلمان از محبوبيت و جاذبة گسترده اجتماعي برخوردار شدند. به راستي روزگار افول

سياسي و ايدئولوژيك خميني فرارسيده بود. رژيم آخوندها خودش در مورد شرح حال خميني كتابي منتشر كرده كه در آن يكي از

اطرافيان خميني در اين باره مي نويسد: »… در آن روزها به حدي جو به نفع اين گروه )مجاهدين) بود كه مي توان گفت كه كوچكترين انتقادي نسبت به اين گروهك با شديدترين ضربه رو به رو مي شد. بسياري از افراد را مي شناسم كه بر اين اعتقاد بودند كه ديگر نقش امام در مبارزه و در نهضت به پايان رسيده است و امام با عدم تأييد مجاهدين خلق در واقع شكست خود را امضا كرده است. اين افراد باور داشتند كه امام از صحنه مبارزه كنار رفته اند و زمان آن رسيده است كه سازمان مجاهدين خلق نهضت را هدايت كند و انقالب را به پيش ببرد. واقعا هم اين گروه در مردم پايگاهي به دست آورده بود. امام هم اين را مي دانستند. هر روز از ايران نامه مي رسيد مبني بر اين كه: پرستيژ شما پايين آمده. در بين مردم نقش شما در شرف فراموش شدن است. مجاهدين خلق دارند جاي شما را

مي گيرند…« )پا به پاي آفتاب–جلد3 صفحه361 )اين جاست كه خميني پس از دريافت نامه منتظري، با بوقلمون صفتي همرنگ جماعت

مي شود.

Page 366: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 367: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

357

به نامه آقاي منتظري به خميني در تاريخ 15صفر1392 سال 1351 شمسي توجه كنيد: »حضرت آيت اهلل العظمي مد ظله العالي

از زيادي عده داريد اطالع چنان چه عالي مي رساند به عرض تحيت، و تقديم سالم از پس قرارگرفته اند. اعدام خطر معرض در آنان از عده يي و گرفتارند متدين و مسلمان جوانهاي تصلب آنان نسبت به شعائر اسالمي و اطالعات وسيع و عميق آنان بر احكام و معتقدات مذهبي معروف و مورد توجه همه آقايان و روحانيين واقع شده است و بعضي از مراجع و جمعي از علماي بالد اقدامهايي براي تخلص آنان كرده اند و چيزهايي نوشته شده. به جا و الزم است از طرف حضرتعالي نيز در تأييد و تقويت و حفظ دماء آنان چيزي منتشر شود. اين معني در شرايط فعلي ضرورت دارد چون مخالفان سعي مي كنند آنان را منحرف قلمداد كنند. البته كيفيت آن بسته به نظر حضرتعالي است. در خاتمه از حضرتعالي ملتمس دعاي خير مي باشم. والسالم عليكم و

ـ ح -ع- م« . رحمه اهلل و بركاته در اين جا بود كه خميني براي اين كه از قافله عقب نيفتد، فتوا داد يك سوم سهم امام نبودند، زندانيان و جوانان مسلمان و ميهن دوست، كه كسي جز مجاهدين به خانواده آزاد شد، زندان از اواخر سال50 در وقتي رفسنجاني كه گفتم يابد. قبال اختصاص قلهك در او خانه در كه كساني به جمع و مي كرد افتخار مجاهدين از به هواداري به ديدارش رفته بودند آشكارا مي گفت در زندان سعي داشتيم از مجاهدين قرآن بياموزيم زندان در به اينها كه است نمازهايي كند همان قبول ما از را نمازي خداوند »اگر و

اقتداكرده ايم«. مطهري صريحا مي گفت كه »انسان سازي كار من نيست، كار محمد حنيف نژاد است«. بهشتي و همين خامنه اي هم از ديدار با حنيف نژاد در سالهاي گذشته به سايرين فخر

مي فروختند.

زير درخت سيب! قول و قرارها و قسم و آيه هاي خميني را در پاريس در زير درخت سيب همه به ياد دارند. در منتهاي دجالگري خود را از هرگونه شايبه قدرت طلبي منزه جلوه مي داد. مي گفت كه در ايران آينده مجلس مؤسسان تشكيل مي شود و قانون اساسي جديد با نظر همه مردم

Page 368: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

358

تدوين و تصويب مي شود. خبري از ديكتاتوري و اعدام و شكنجه و زنداني سياسي در كار نخواهد بود. شعار دجاالنه و ميان تهي او »همه با هم« بود.

البته معلوم نبود كه اين وحدت باسمه يي بر روي چه مشي و چه برنامه يا اصولي استوار است. هركس تاريخچه انقالبها و جنبشهاي پايه دار و مايه دار را خوانده باشد، به خوبي مي داند كه يك رهبري ترقيخواه و يك جنبش رهايي بخش جدي، هيچ گاه شعارهاي شيادانه و توخالي وحدت نمي دهد. وحدت، اگر امري موهوم و ذهني و صرفا بر روي از راه دور نيست، اساسا در ميدان عمل عيني و واقعي عليه دشمن مشترك كاغذ و محقق مي شود. اما اگر به هردليل، وحدت در ميدان عمل، حول مشي و برنامه و آلترناتيو مشخص، امكانپذير نيست يا برخي توان آن را ندارند، آنچه باقي مي ماند يك همبستگي نيروهاي و اقشار و توافق طبقات مورد و عام اصول عام، حول و همگرايي سياسي را فرعي بين خود را عمده و تضادهاي با دشمن تا تضاد گوناگون جبهه خلق است نمايند. در غير اين صورت حتي اگر در ارتباط و اتصال مستقيم با دشمن هم نباشند، اپورتونيسم تار و پود آنها را درمي نوردد و در عمل با عمده شدن تضادهايشان با نيروي اين رويكرد، قبل نبرد رهايي بخش، به دشمن كمك مي رسانند. بگذريم كه محوري از هرچيز نشانه فقدان ثقل و وزن سياسي و دست نداشتن در آتش مبارزه آزاديبخش

است. 35سال پيش، اپورتونيسم خائنانه چپ نما در يك مقطع سازمان مجاهدين را متالشي كرد و بر سر راه خميني سر بريد. امروز هم، آنهايي كه درصدد متالشي كردن اشرف هستند خائنانه به ذبح آن در آستان واليت مبادرت مي كنند. با اين تفاوت كه اپورتونيستهاي چپ نما 35سال پيش، تا آن جا كه ما مي دانيم نقطه اتصال و ارتباطي با ساواك سلطنتي نداشتند حال آن كه امروز اگر دقت كنيد عناصر و جريانهايي كه با اشرف در خصومت آلوده سياسي نامرئي و در مألهاي بسيار با هزارو يك رشته مرئي و و ستيز هستند با گشتاپوي آخوندي، فهميده يا نافهميده و خواسته يا ناخواسته، نقاط ارتباط و اتصال

مستقيم يا غيرمستقيم دارند. زمانه، فرصت طلب سياسيون و جريانها كه انقالب ضدسلطنتي دوران به برمي گردم يعني همانها كه در سي سال اخير هزار و يك ايراد از مجاهدين و شوراي ملي مقاومت

Page 369: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

359

ايران و برنامه و مصوبات آن گرفتند، حتي يك سؤال از خميني نكردند و يك ايراد هم از او نگرفتند. پياپي به خدمتش شتافتند، دست بوسيدند و بر شعار »همه با خميني«

صحه گذاشتند. در آن روزگار هم چنان كه قبال اشاره كردم، خميني از طريق رفسنجاني مي دانست كه مجاهدين در جزوه يي كه در اوين نوشته اند به داليل مشخص تاريخي و ايدئولوژيك و

سياسي، او, خميني, را ارتجاعي مي دانند. يك دهه پيش، به مناسبت سالگرد 22بهمن در سال1379، آن چه را در سال1357 گذشت و به قدرت گرفتن خميني منجر شد به تفصيل شرح داده ام و در اين جا بخشي از آن را

براي اطالع نسل قيام بازگو مي كنم: »لوموند، اولين روزنامه غربي بود كه در چهارم ارديبهشت57 با خميني مصاحبه كرد.

البته خميني ضمن رد صريح واژه شاه ساخته ”ماركسيستهاي اسالمي“ در مورد مجاهدين، اطمينان مي داد كه هيچ گاه با افراطيون ضدشاه همكاري نخواهد كرد و براي كنار آمدن با قانون

اساسي رژيم شاه هم اعالم آمادگي مي كرد. لوموند پرسيد: آيا خود شما در نظر داريد كه در رأس حكومت قرار گيريد؟

خميني در جواب گفت ”شخصا نه، نه من، نه سن من و نه موقع و نه مقام من و نه ميل و رغبت من متوجه چنين امري است“.

خميني بادسنج و مي گرفت باال كشور مختلف شهرهاي در مردم قيام اثنا، اين در به صورت يوميه او را تنظيم مي كرد.

حكومت 22مرداد57 در و كرد قيام اصفهان بعد كردند. قيام دانشجويان 30تير در نظامي برقرار شد. در 4شهريور آموزگار كنار رفت و شريف امامي آمد تا ”آشتي ملي“ ترتيب بدهد. كشتار 17شهريور هم فايده نكرد و موج قيامها و اعتصابها سراسر ايران

را دربرگرفت. روشن بود كه پايان رژيم شاه فرارسيده است. لحن خميني هم تند و تيزترمي شد و ديگر در عراق كه به تازگي قرارداد1975 را امضا كرده بود، نمي گنجيد و وقتي او را به كويت

راه ندادند در 13مهر57 به پاريس رفت. فرانسه وقت رئيس جمهور بعدا چنان كه و گذاشت تمام برايش سنگ شاه اين جا در

Page 370: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

360

فاش كرد، از فرانسه خواست تا به او ويزا بدهد، و مراتب امنيتي و حفاظتي را براي او تأمين كند.

گفت: 23شهريور77 در توس روزنامه با مصاحبه يي در بعد 20سال ژيسكاردستن »بالفاصله من سفير خود در ايران را به حضور شاه فرستادم و از او خواستم كه نظر شاه را از او حضوري بپرسد و به من گزارش دهد و شاه براي من پيغام داد كه كوچكترين مشكلي براي آيت اهلل خميني به وجود نياوريم و حتي به سفير من گفت اگر دولت فرانسه مقدمات پذيرايي و آسايش او را فراهم نكند، او دولت فرانسه را هرگزنخواهد بخشيد«. در اين ايام خميني و دار ودسته اش به شدت مشغول زد و بند براي »انتقال مسالمت آميز قدرت« بودند. او سراپا به بند و بستهاي پشت پرده چشم دوخته بود و حتي قانون اساسي نظام سلطنتي را هم براي انتقال آرام قدرت، و نه آن چه در روز 22بهمن رخ داد، پذيرفته

بود. بازرگان بعدها فاش كرد كه در سفرش به پاريس، كه حدود يك ماه بعد از ورود خميني و بازرگان آينده نخست وزيري آبان1357، نيمة حوالي يعني شد، انجام به پاريس انقالب خميني و وزيران اصلي دولت، مشخص و تعيين تكليف شده تركيب شوراي ”قانون طرح از خود مصاحبه هاي در بازرگان زمان همان در كه نبود بي جهت بود. ـ منهاي سلطنت“ دفاع مي كرد كه البته خليفه گري خميني هم اساسي) رژيم سلطنتي)

متمم آن بود.افسر يك به همراه واشنگتن فصلنامه سردبيران از يكي ارديبهشت1360 در بعدها در گروگانگيري به دنبال كه ايران“ در آمريكا ”شكست كتاب در خارجي سرويس سفارت آمريكا در تهران نوشته شده بود، فاش كرد سياست سازان آمريكايي، از اين كه در سطح باالي دولت جديد چندين اسم آشنا را مي ديدند، خشنود بودند: بازرگان خودش كه طي ساليان با آمريكا در ارتباط بود، يزدي مشاور خميني در ”امور انقالب“ كه وارن زيمرمن با او از طرف دولت آمريكا يك رابطه مستمر در پاريس برقراركرده بود، سنجابي با مردي ملي، دفاع وزير مدني دريادار شناخته شده، به خوبي جبهه ملي هاي فروهر و

دوستان سطح باال در واشينگتن… از اطمينان دهنده« »عالئم پيوسته تهران، در آمريكا سفير سوليوان ويليام هم چنين

Page 371: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

361

»بعضي آيت اهلل ها مثل بهشتي كه سوليوان با او قبل از انقالب در تالش براي دست يابي به سازش مالقات كرده بود« مخابره مي كرد.

سوليوان بعدها نوشت: »اگر بهشتي به عنوان قدرتمند ترين چهره سياسي بعد از خميني و به عنوان وليعهد پرقدرت وي، در ايران ظهور كرده بود، جهان اين شانس را پيدا مي كرد كه اين مرد و صالحيتهايش را از نزديك مورد ارزيابي قرار دهد. وي مردي بود كه صالبت حضورش محسوس بود و سخنگويي بود مسحوركننده… در مناسباتي كه سفارت با او داشت، ما نتيجه گرفتيم كه او مردي زيرك

و پراگماتيك است“ نشريه سرويس خبري پاسيفيك“ «. در 13آبان57 دانش آموزان و مردم تهران در صفوف انبوه به دانشگاه مي رفتند تا همراه با دانشجويان به ديدار آيت اهلل طالقاني بروند كه تازه از زندان آزاده شده بود. حوالي ظهر حمله نظاميان و مزدوران شاه به دانشگاه آغاز شد و در آن جا كشتار كردند. فيلم مربوطه، شبانگاهان از تلويزيون پخش شد و ايران را تكان داد. صبح فردا دانشجويان و مردم

تهران با دست خالي دانشگاه را تسخير و مجسمه شاه را به زيركشيدند. آبان نيمه در شاه و كرد جا خالي نرسيد هم به 70روز دولتش عمر كه امامي شريف براي اولين بار از ”انقالب ملت“ حرف زد و گفت ”من نيز پيام انقالب شما را شنيدم“. به حكومت فساد“ و ظلم و بي قانوني و گذشته ”خطاهاي از پوزشخواهي درعين اما نظامي و نخست وزيري ارتشبد ازهاري توسل جست. اما آب در هاون مي كوبيد چرا كه طلسم اختناق مدتها بود كه در هم شكسته بود و ديگر آب رفته را نمي توانست به جوي

بازگرداند. در حكومت نظامي دوماهه ازهاري، به رغم توپ و تانك و مسلسل و كشتارهاي يوميه، فضاي هم باز اختناق، طلسم درهم شكسته شدن و خيابانها در مردم حضور به دليل باز سياسي حاكم بود. مردم و جوانان انقالبي در همه جا فرياد مي زدند »توپ، تانك،

مسلسل، ديگر اثرندارد« … عاقبت ازهاري بريد و سكته كرد و پس از انبوه قيامها و اعتصابها مردمي كه در سراسر راه حل كرد. منصوب نخست وزيري به را بختيار شاه 16ديماه در گسترده بود، كشور راه حل سياسي ديرهنگام در جستجوي شاه و و شكست خورده بود تجربه شده نظامي

Page 372: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

362

بر آمده بود. اما كنفرانس گوادلوپ ديگر مهلتي باقي نگذاشت«.بعد، در همان مصاحبه، در كمال ژيسكار دستن رئيس جمهور وقت فرانسه، 20سال تعجب مي افزايد كه در كنفرانس گوادلوپ »تنها كشوري كه در اين جلسه زنگ خاتمه حكومت شاه را به صدا درآورد، نماينده دولت آمريكا بود و معتقد بود كه وقت تغيير رژيم در ايران فرارسيده است طوري كه همه ما متحير و متعجب شديم چون تا آن جا كه ما مطلع بوديم، آمريكا پشتيبان حكومت وقت ايران بود و در تقويت و نظارت در امور ايران عامل اصلي كمك رساني دفاعي، نظامي و وسايل مورد احتياج نيروهاي مسلح

به آنها بود… اين رئيس جمهور وقت آمريكا بود كه در جلسه رسمي، حكومت شاه را تمام شده اعالم هلموت به نمايندگي آلمان براي بوديم… حيرت زده و غافلگير به كلي ما كرد و… اشميت و براي فرانسه به نمايندگي من، اين نظريه آمريكا غيرمترقبه و خيلي غافلگيرانه بود. در همان جلسه انگليس و آمريكا هر دو متفقا به عنوان يك نيروي متحد و همفكر

وهم عقيده خواهان خروج شاه از ايران بودند«. ابراهيم يزدي وزير خارجه خميني كه دستيارش در پاريس بود، مي نويسد كه در فرداي كنفرانس گوادلوپ، يعني 18ديماه57، دو نفر كه نمايندگان رسمي رئيس جمهور فرانسه بودند، در نوفل لوشاتو با خميني مالقات كردند و گفتند كه حامل پيامي از جانب كارتر

هستند) آخرين تالشها در آخرين روزها صفحه91 تا 95 ). مضمون پيام كارتر اين بود كه شاه قطعا ايران را ترك مي كند. خميني بايد جلو هرگونه

انقالب و قيام را بگيرد وگرنه خطر دخالت ارتش وجود دارد. بسيار آن محتواي و »پيام افزوده بود فرانسه هم خارجه وزير كارتر پيام انتهاي در منطقي است و انتقال قدرت در ايران بايد كنترل بشود و با احساس مسئوليتهاي شديد

سياسي همراه باشد«. كودتاي از »جلوگيري« خواستار و نموده تشكر هم خميني يزدي، ابراهيم به نوشته نظامي در ايران شد »تا ايران آرامش خود را به دست بياورد و چرخهاي اقتصاد به گردش

در بيايد و آن وقت است كه مي شود نفت را به غرب و… صادر كند«. حاال ديگر يك توافق پخته و حاضر و آماده وجود داشت و چنين بود كه به خميني اجازه

Page 373: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

363

و تسهيالت الزم براي پرواز به تهران در روز 12بهمن1357 داده شد. اطرافيان خميني ازجمله خانم دباغ كه در پاريس با خميني بوده است در خاطرات و اظهارات خود منتهاي احتياط و محافظه كاري خميني در فرانسه را، البته در چارچوب حزم و تدبير »حضرت

امام« به طرق مختلف بيان كرده اند. 6روز بعد از مالقات با فرستادگان كارتر، خميني در نوفل لوشاتو سخنراني مفصلي داشت

كه در آن بدون اشاره به مالقاتش، نكات مهمي را در همان راستا مطرح كرد. خميني گفت احتمال كودتا توسط ارتش با پشتيباني آمريكا را »بعيد« مي داند، ولي براي هولناك يك طرف مداخله احتمال درباره به داستان سرايي تمام دجالگري با اولين بار

ثالث صحبت كرد تا آن را پيشاپيش خنثي كند. خميني گفت:

كه است اين است، بيشتر هم احتمالش و است، بيشتر شيطنت اش كه ثالثي، نقشه »يك از برود يك دسته يي اگر شاه داده كه را آمريكا، باز طرح اين طوري خيال كرده مي گويند به ارتشيها و به ارتش كنند و هجوم ملت به اسم بياورند را اينها اينها، دارند كه اشراري اين بگويند ملت مي خواهند شما را بكشند. ارتشيها را در مقابل اينها وادارند… مردم بازي بخورند زياد كشتار و ببندند به مسلسل را مردم و بزند غيبشان را. آنها اينها كنند دنبال و اينها از بكنند… به اسم اين كه اگر شاه برود، ملت ارتش را خواهدازبين برد و همه صاحب منصبها را خواهدقتل عام كرد… بياورند كه اينها هجوم كنند طرف شهربانيها و طرف پايگاهها و ستادها

و طرف اينها هجوم كنند«. )4) از پيام 22بهمن1379:

”مردم را آن در شركت كنندگان و آمريكا نقشه را آن عمدا خميني كه چشم انداز »اين بازي خورده“ توصيف كرد، روايت خميني گونه از قيام مردم به جان آمده و تهاجم جوانان انقالبي برخالف نظامي و سركوبگر رژيم شاه است كه در 22بهمن همان سال و مراكز به پادگانها خواست خميني در صورت واقعي خود، محقق شد. هرچند كه خميني نهايت تالش خود را براي

مهار و خنثي كردن آن به كاربست. راستي اين طرف سوم، كه هم در آن زمان مشغله ارتجاع و استعمار بوده و هم در حال حاضر

4- سخنراني خميني در نوفل لوشاتو،24ديماه57، صحيفه نور

Page 374: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

364

خميني چيست؟ و كيست مي دهند پرهيز آن از را يكديگر آخوندي نظام مختلف باندهاي معرفي كرده است: ”من به قيد سوگند چنين را اين طرف سوم نوروز1342 پيام در خودش

به خداي تعالي از انقالب سياه و انقالب از پايين نگران هستم“. خميني تا 22بهمن به قول خود در مورد جلوگيري از انفجاري شدن اوضاع وفادار بود و هرگز فتواي جهاد صادر نكرد. تظاهركنندگان كه در برابر قواي تا دندان مسلح شاه جنايتكار سينه

سپر كرده بودند، فرياد مي زدند ”رهبران ما را مسلح كنيد“ ! خميني اكيدا مراقب بود كه هيچ ميدان و زمينه يي براي نيروي انقالبي جامعه بازنكند و جريان انتقال قدرت را به نحوي پيش ببرد كه ساختار اقتصادي و اجتماعي و بوروكراسي پيشين در

هم نريزد. خميني حتي بعد از معرفي بازرگان به عنوان نخست وزير در روز 61بهمن1357 چارچوب قانون

اساسي رژيم سلطنتي را با تردستي، به شكل زير مي پذيرفت: “سؤال: به نظرشما قانون اساسي1906 آيا مورد قبول است و مي تواند چار چوبي باشد براي دوره

انتقالي؟ ـ به جز در موارد بسياري كه به زور وارد قانون اساسي شده است تا زماني كه ملت رأي مخالف ج

به آن نداده است به قوت خود باقي است”. جالب توجه اين كه خميني تا بعدازظهر 21بهمن باز هم تأكيد مي كرد:

ـ من هنوز دستور جهاد مقدس نداده ام. “ـ مايلم تا مسالمت حفظ و قضايا موافق آراي ملت و موازين قانون عمل شود”.

اما در روز 22بهمن ديگر مردم به ستوه آمدند و در آن روز ديگر كار از كنترل خميني خارج شد«.

تاريخ نويس خميني) در كتاب موسوم به كوثر) در اين باره مي نويسد: ـ مردم مسلح گروه گروه در خيابانها به راه افتاده اند و هر خيابان يك سنگر است. جبهه اصلي «

معلوم نيست. همه جا جبهه است. ـ نيروهاي ارتش از شهرها به سوي تهران درحركتند، افراد نيروي دريايي به كمك نيروي هوايي

شتافتند.ـ بسياري از نقاط تهران در تصرف مردم مسلح است.

Page 375: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

365

-در گرماگرم جنگهاي خونين بين مردم و نيروهاي مسلح، مردم تانكها و هليكوپترها را از كار انداختند«.

يادآوري مي كنم كه از سال1350 تا مهر1356 كه خميني فرصت را براي موضع گيري دجاالنه عليه مجاهدين و عدالتخواهي آنها مغتنم شمرد، در عرض 7سال به خود فشار آورده و مجموعا 11پيام داده بود. او درحقيقت از فرداي جشنهاي 2500ساله شاهنشاهي كه عليه اين جشنها سخنراني داشت، ديگر به مدت 6سال اساسا خاموش بود و فقط

لحن او تحت تأثير مجاهدين، قدري عليه رژيم شاه تيزتر شده بود. اما وقتي كه طلسم اختناق شكست و شاه در نيمه مرداد 1356، هويدا را بعد از 13سال صبركرد هم ديگر 5ماه خميني كنارگذاشت، اول، قرباني به عنوان وزيري، نخست سخنراني در سپس است. كرده فرق آمريكا سياست كه كند پيدا اطمينان كامال تا به مناسبت مرگ پسرش در 10ديماه 1356، آخوند ها را به بهره برداري از فرجه يي كه

ايجاد شده فراخواند و گفت: »امروز يك فرجه يي پيداشده، من عرض مي كنم به شما يك فرجه پيدا شده. اگر اين فرجه پيدا نشده بود، اين اوضاع امروز نمي شد در ايران. اگر اين غنيمت بشمارند اين را، اين فرصت است. اين فرصت را غنيمت بشمارند آقايان. بنويسند، اعتراض كنند. االن نويسنده هاي احزاب دارند مي نويسند، امضا مي كنند، اشكال مي كنند… شما هم بنويسيد… امروز روزي است كه بايد گفت و پيش مي بريد. و من خوف اين را دارم كه خداي نخواسته اين فرجه از دست برود«. بعد هم با صراحتي فوق فرصت طلبانه به آخوندها اطمينان داد كه »خوب، ما ديديم كه چندين نفر اشكال

كردند… امضا كردند و كسي هم كارشان نداشت«! )صحيفه نور، جلد اول، صفحه 266 ). امضا كردن« و را مي بينيد؟! »اشكال كردن مبارزاتي خميني فراخوان و سقف رهبري بدون خطر، با ضمانت اينكه » كسي هم كارشان نداشت«. اين است مفهوم موج سواري فرصت طلبانه و ميوه چيني ازپي توده هاي مردم كه با دجاليت در »زير درخت سيب«

عجين و تكميل شده بود.

خبرگان به جاي مؤسسانكلمة و مي زد دم اسالمي« »حكومت از ايران، به آمدن از قبل 10روز تا خميني

Page 376: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

366

جمهوري و حاكميت جمهور مردم براي او بسيار نامأنوس بود. هم چنان كه اشاره كرديم شعار وحدت گرايانة او »همه باهم« نيز به دور از ميدان عمل مبارزاتي و عاري از ارائه و انقالب به اصطالح شوراي معرفي از بود. مشخص آلترناتيو و برنامه و خط مشي دولتي هم كه دوماه ونيم قبل از آن در نيمة آبان1357 مخفيانه تشكيل داده بود، طفره مي رفت و آن را از ميليونها مردمي كه در خيابانها براي او شعار مي دادند، قويا مخفي

نگه مي داشت.در سوم بهمن 1357 روزنامه هاي آن زمان نخستين گفتگوي او با خبرنگاران ايراني را دربارة »حكومت اسالمي« و اين كه در آن »ديكتاتوري وجود ندارد« منتشر كردند.

به برخي سوال و جوابها و دجاليتي كه در آن موج مي زند، توجه كنيد: »سوال:... آيا اعضاي كميته شوراي انقالب اسالمي و دولت قبال معرفي خواهد شد يا نه؟

جواب:... در بهشت زهرا راه خود را اعالم مي كنيم و حرفهايي را كه بايد مقدمتا زد، خواهيم زد.

سؤال: حضرت آيت اهلل ممكن است بفرماييد شكل طبقاتي اين كميته اسالمي چگونه خواهدبود از كميته اعضاي اكثريت يا بود خواهد آن در روشنفكر و كارگر طبقة از نماينده يي آيا و

روحانيون خواهند بود؟ جواب: نخير از روحانيون نخواهد بود. روحانيون مثل ساير طبقات نماينده خواهند داشت.

سؤال: ممكن است خطوط اصلي اين حكومت اسالمي را در زمينه هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي بفرماييد؟

جواب: اينها اموري نيست كه بتوانم آنرا براي شما تشريح كنم... سؤال: منظورم اين است كه در حكومت اسالمي ملي شدن صنايع قطعي خواهد بود يا هنوز

معلوم نيست و آيا ابزار توليد در دست دولت خواهد بود. جواب: آن هم بايد مورد مطالعه قرارگيرد.

سؤال: در مورد آزادي بيان و عقيده شما چه حدودي را در نظر داريد و آيا فكر مي كنيد بايد محدوديتهايي قايل شد؟

جواب: اگر چنان چه مضر به حال ملت نباشد، بيان همه چيز آزاد است. چيزهايي آزاد نيست كه مضر به حال ملت ما باشد.

Page 377: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

367

سؤال: آيا فكر مي كنيد گروههاي چپ و ماركسيستهايي كه در ايران هستند...خميني قبل از پايان سوال خبرنگار جمله او را قطع مي كند و جواب مي دهد:

اگر مضر به حال ملت باشد جلوگيري مي شود و اگر نباشد، فقط اظهار عقيده باشد، مانعي ندارد. آيا در امور كشور شركت خواهند سؤال: نقش زنان در حكومت اسالمي چگونه خواهد بود؟

داشت؟ مثال آيا وزير خواهند شد، البته اگر استعداد و لياقت نشان بدهند؟جواب: اينها بسته به اين است كه حكومتي كه پيش مي آيد تكاليف را معين كند. االن وقت

اين حرفها نيست. سؤال: چون مرا به عنوان يك زن پذيرفته ايد، اين نشاندهندة اين است كه نهضت ما، نهضتي مترقي ست، ولي ديگران كوشيده اند آن را عقب مانده نشان دهند. فكر مي كنيد آيا زنان ما حتما

بايد حجاب داشته باشند؟ و مثال روسري روسر داشته باشند؟ جواب: اما اين كه شما را پذيرفتم، بنده شما را نپذيرفتم، شما آمديد اين جا و من نمي دانستم شما

مي خواهيد بياييد اين جا كه پذيرفتم... سؤال: فكر مالكيت در حكومت اسالمي و به خصوص مالكيت ارضي چگونه خواهد بود؟

جواب: اينها بعدها روشن خواهد شد.سؤال: به نظر شما وضع روزنامه ها چگونه بايدباشد؟ جواب: روزنامه هايي كه مضر به حال ملت

نباشند و روزنامه هايي كه نوشته هايشان گمراه كننده نباشد آزادند. سؤال: بر اساس نامه ها و تلفن هايي كه مي شود، بعضي ها مي گويند كه ما از زير چكمه استبداد

به زير نعلين استبداد مي رويم. جواب: آنها عمال شاه هستند. آنها كه اين حرف ها را مي زنند، سالهاست كه مي زنند و اينها را شاه به آنها ديكته كرده است و آنها به شما مي گويند، براي اينكه بخواهند شاه را برگردانند. كه ديد خواهيد ببينيد را اسالمي اگر حكومت و شما بر نمي گردد ديگر شاه بگوييد آنها به

ديكتاتوري در اسالم اصال وجود ندارد«.خميني 4روز بعد از ورود به تهران بازرگان را در 16بهمن57 به عنوان نخست وزير دولت

موقت معرفي كرد و مهمترين كار اين دولت را انتخابات مجلس مؤسسان شمرد: »ما به واسطه اتكاء به اين آراي عمومي كه شما االن مي بيند و ديديد تاكنون كه آراي عمومي ما اين جهت از دارند قبول به رهبري همه يا بفرماييد به عنوان زعامت را ما با ماست و

Page 378: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 379: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

369

بدد كه يك دولتي را معرفي مي كنيم رئيس دولتي را معرفي مي كنيم موقتا دولتي تشكيل هم به اين آشفتگيها خاتمه بدد و هم يك مسألة مهمي كه مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست كند و مقدمات او را درست كند و مجلس مؤسسان تاسيس بشد و همين طور مجلس انتخابات هم درست بشد لهذا ما دولت موقت را تعيين كرديم و از خداي تبارك و تعالي مي خوام كه توفيق بدد به آقاي مهندس بازرگان كه اين مأموريت را به وجه

احسن انجام بدهد«اين حكم كه در منتشر شد. بازرگان هم وزيري متن مكتوب حكم نخست بعد روز به تاريخ 6ربيع االول سال1399 هجري قمري 15بهمن57 يعني در سومين روز ورود خميني به تهران نوشته شده است، خميني خطاب به بازرگان كه او را »مأمور تشكيل

دولت موقت« كرده است، مي گويد:»ترتيب ادارة امور مملكت و خصوصا انجام رفراندم و رجوع به آراي عمومي ملت در باره تغيير نظام سياسي كشور به جمهوري اسالمي و تشكيل مجلس مؤسسان از منتخبين مردم جهت اساسي قانون بر طبق ملت نمايندگان انتخاب مجلس و نظام جديد اساسي قانون تصويب

جديد را بدهيد«. بنابراين عالوه بر اداره امور جاري كشور، دولت موقت سه وظيفه دارد:1-انجام رفراندم دربارة تغيير نظام سياسي كشور به جمهوري اسالمي

2-تشكيل مجلس مؤسسان جهت تصويب قانون اساسي 3-انتخاب مجلس نمايندگان ملت

مي بينيد كه يك هفته قبل از سقوط رژيم شاه در 22بهمن، هم رفراندم و هم »جمهوري اسالمي« از پيش تعيين تكليف شده بود.

خميني: »به مجرد اين كه اين نظام به هم بخورد جايگزين آن را ما داريم. و يك نظام اسالمي،

جمهوري اسالمي متكي به آراي عمومي و متكي بر قوانين اسالم«.دو هفته بعد از 22بهمن هم خميني در روز 9اسفند اعالم كرد:

»آن چه اين جانب به آن رأي مي دهم جمهوري اسالمي است... نه يك كلمه زياد و نه يك كلمه كم«!

Page 380: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 381: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

371

روز بعد، پس از رسيدن به قم بالدرنگ گفت:»آنها كه در نوشته جاتشان از جمهوري دم مي زنند جمهوري فقط، يعني اسالم نه. آنهايي كه جمهوري دموكراتيك مي گويند يعني جمهوري غربي، جمهوري اسالمي نه! آنها مي خواهند باز

همان مصايب را با فرم ديگه براي ما به بار بياورند«.يك روز قبل از ميتينگ بزرگ مجاهدين در خزانه در 4خرداد58 خميني باز هم شخصا اسالم آببندي كردن براي و دموكراتيسم و دموكراسي نفي براي و آمد صحنه به دموكراتيك و جمهوري دموكراتيك اسالمي كه حرف مجاهدين بود و بازرگان هم از

آن حمايت كرده بود، گفت: »هركس جمهوري را بخواهد دشمن ماست براي اينكه دشمن اسالم است. هركس پهلوي جمهوري اسالمي، دموكراتيك بگذارد اين دشمن ماست. هركس جمهوري دموكراتيك بگويد،

او دشمن ماست. براي اين كه معلوم است اسالم را نمي خواهد، ما اسالم را مي خواهيم«. يك نه حكم با را اسالمي اش جمهوري خميني 9اسفند57 در آنكه از بعد روز پنج كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر، اعالم كرد، بيش از يك ميليون نفر از مردم تهران در 14اسفند به مزار مصدق شتافتند. پدرطالقاني كه نخستين سخنران بود، با بياناتي بسيار رسا و شيوا از مصدق به عنوان »مرد ملت« و »مرد نهضت« تجليل كرد و اين كه چگونه مانند حضرت موسي در دربار يا پيرامون دربار قاجار بزرگ شد اما تحول پيداكرد و مرد ملت شد. مانند پزشكي ماهر بر روي نقطه درد انگشت گذاشت كه همان نفت و

ملي كردن آن بود. »نام او براي دشمنان ملت وحشت انگيز بود«.انگليس كه اما در مقابل استعمار قوي »در مقابل ملت مثل خاك خضوع مي كرد....

سيطره اش تمام دنيا را گرفته بود، مثل شير مي غريد«.... پدرطالقاني همچنين خاطره يي از يك ديدار خصوصي خودش با كاشاني را نقل كرد و زاهدي حمايت مي كند از بين مردم كه كاشاني در بود و گفت، روزي كه گفتگو از بريده يي بود. تنها اتاقش در او ايشان. منزل رفتم توطئه يي دركار است »پنهاني آيت اهلل آقاي تعارف جلو من گرفت. گفتم حضرت به عنوان خربزه در دست داشت دارند زيرپايت خربزه مي گذارند. مواظب باش! گفت اين طور نيست من حواسم جمع

Page 382: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 383: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

373

است...« )5) پدرطالقاني سپس به تفصيل توضيح داد كه چگونه شيطان و هواي نفس بسيار خميني دارودسته براي طبعا اين و گرديد مصدق از كاشاني جداشدن باعث

گزنده بود. وقتي پس از پدرطالقاني نوبت به من رسيد، از جانب مجاهدين در برابر يك ميليون نفر

از مردم تهران جواب »جمهوري اسالمي« مورد نظر خميني را دادم و گفتم: »تصويب آن در شكل رفراندم پيش بيني شده از طرف دولت، از پيش محرز است«. اما »ما

مي گوييم جمهوري اسالم بله، ولي سوء استفاده ارتجاعي از اسالم نه. ارتجاعي استعماري، ضد ديكتاتوري و ضد برهمين اساس فكر مي كنيم كه خصايص ضد اين جمهوري، كه بايستي حافظ حق و حقوق تمامي مردمي باشد كه در سراسر اين كشور بايد به خصوص اين جمهوري كه است، اين جمهوري مبرمترين خصايص زندگي مي كنند، در نهايت عدل بلكه بيشتر، و در نهايت قسط، تمام آزاديهاي سياسي و اجتماعي را در مورد طبقات و نيروهاي مختلف افاده كند. هم چنين تأكيد بر نقش اجتماعي مستضعفين و طبقات محروم كارگر و دهقان جامعه را در صدر برنامه خويش قرار بدهد. واال بديهي است كه بر حسب بيان صريح سوره ماعون: »اگر منع ماعون نموده و يا باصطالح آالت و ابزار زندگي و توليد و

منافع آنها را منحصر به قشر و طبقه بخصوصي بكنيم. تكذيب دين و تكذيب اسالم است«.با توجه به سوء استفاده خميني از كلمه اسالم و مترادف كردن آن با ارتجاع و ديكتاتوري بر محتواي واقعي و او عمد داشتيم كه واليت فقيه و بهره كشي، ما در نقطه مقابل آزادي است. تاكيد كنيم كه ضداستبدادي و ضداستثماري و مبشر روح اصيل اسالم به اين ترتيب خميني را به لحاظ ايدئولوژيك خلع سالح و دجاليت او را افشا مي كرديم و

او از همين به غايت مي سوخت.

رويارويي با خميني بر سر رفراندمدجاليت ديگر خميني اين بود كه شركت كنندگان در رفراندم را بين رژيم سلطنتي و جمهوري اسالمي مخير مي كرد. بنابراين در برابر تبليغات شبانه روزي خميني و دستجات

سازمان صفحه29تا47)انتشارات عمومي سخنرانيهاي پدرطالقاني)3( گفتار مجموعه 5-کتاب مجاهدين خلق ايران-مرداد1359-تهران(

Page 384: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 385: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

375

چماقدار و »حزب اللهي« او كه به تازگي ميدان دار شده و در همه جا عربده مي كشيدند »حزب فقط حزب اهلل، رهبر فقط روح اهلل«، مجاهدين بار ديگر در 27اسفند57 دربارة

»رفراندم و نحوه استقرار جمهوري اسالمي« اعالم كردند كه: اسالم و جمهوري اسالمي صرفنظر از هر پيشوند و پسوند، براي سازماني كه از آغاز حامل يك رسالت مكتبي بوده است، البته كمال مطلوب است. »مشروط بر اين كه آنچه به نام اسالم ارائه مي كنيم، حقيقتا اسالمي و به دور از هر شائبه شرك آميز استبدادي و استعماري و استثماري باشد. اسالمي پاك، مردمي و مبرا از جعليات، زنگارها و رسوبات انقالبي مسلمانان هرگز آگاه و طبقاتي قرون و اعصار، و اال بديهي است وجدانهاي

سوءاستفاده ارتجاعي از نام اسالم را روا نخواهند داشت«. در مورد شكل استقرار جمهوري اسالمي نيز:

»سوال مطروحه در رفراندم پيش بيني شده، تا آنجا كه به نظرخواهي در مورد سرنوشت رژيم سلطنتي و بود و نبود آن مربوط مي شود اساسا بي مورد و منتفي است... زيرا اگر به گورسپردن الشة سلطنت هنوز محل سؤال و ترديد باشد معلوم نيست كه به چه مجوزي و در كادر چه نظامي دولت مهندس بازرگان معرفي شده و به كار پرداخته است؟ البته اگر قبل از روي كار آمدن دولت مهندس بازرگان چنين سؤالي مي شد، باز مي شد محملي براي آن ساخت ولي اكنون مثل اين است كه كسي اول درب را باز كند و بعد اجازه ورود بگيرد! مگر خود آقا بارها و بارها در پاريس بر حقوق عموم طبقات و نيروهاي مردم داير بر حق انتخاب و اظهار نظر آزاد همگان، تأكيد نكرده اند؟ پس چرا بايد طوري عمل شود كه انعكاس درستي نداشته و اين شبهه را ايجاد كند كه ما را فقط ميان رژيم سلطنتي و جمهوري اسالمي مخير كرده اند و الغير. آيا ما دوست داريم كه بر فرض هم كه كسي با جمهوري اسالمي موافق نباشد، با دادن رأي مخالف به جانب رژيم طاغوتي سلطنتي گرويده و موافق آن قلمداد شود؟ يا اين كه معتقديم كه هركه با ما نيست ضد ما و عليه ماست؟ يا مي خواهيم سايرين را وادار كنيم كه از ترس سلطنت، به اكراه و اجبار به جمهوري اسالمي رأي بدهند؟.... بنابراين به اعتقاد ما و بر حسب اين قاعده روشن و صريح اسالمي كه “هيچ گونه انتخاب و قرارداد و عقدي كه در آن اجبار روا شده و از ابراز تمايل و اراده آزاد افراد و گروههاي انساني به نحوي از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصيل نيست” از دولت آقاي مهندس بازرگان تقاضا مي كنيم ترتيبي اتخاذ نمايند كه امكان انتخاب آزاد هر

Page 386: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 387: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

377

شكل از حكومت براي هر فرد يا گروهي در نظرخواهي، وجود داشته باشد«.سپس در روز 9فروردين1358 برگه هاي نظرپرسي در رفراندم جمهوري اسالمي منتشر

شد. آري اسالمي« به »جمهوري و سابق رژيم به تغيير داشت حق هركس برگه اين در يا نه بگويد. فقط در اثر فشارهايي كه به خميني وارد شده بود قبول كرده بود كه در ادامة عبارت تغيير رژيم سابق به جمهوري اسالمي، در برگه هاي رأي وارد شود »كه قانون اساسي آن از تصويب ملت خواهد گذشت«. يعني اين كه مؤسسان محتواي اين

جمهوري اسالمي را مشخص خواهد كرد.در همين روز خميني در قم گفت:

»فردا روز رفراندم است... روزي است كه يا اسالم پيش مي برد و يا روزي است كه “آري”، اسالم است. و “نه” خالف اسالم است. روزي است كه “آري”، سرنوشت سعادتمند براي شما

تهيه مي كند و “نه” شما را برمي گرداند به حال اول« .واضح است كه منظورش بازگشت به سلطنت شاهنشاهي بود . مجاهدين هم بالدرنگ

اعالم كردند:»ما نيازي به اين رفرندام نداشتيم... بهتر بود نحوه رفراندم طوري نباشد كه از آن بوي اكراه و اجبار بيايد... مردم بايد نوع حكومتي را كه بدان رأي مي دهند بدانند و آگاهي داشته باشند كه

داراي چه نوع ويژگي است...« روز بعد در 10فروردين، همه پرسي مربوطه برگزارشد و روز 11فروردين تمديد شد.

در مورد گروههاي سياسي كه رفراندم را تحريم كردند و در آن شركت نكردند، هنگام رأي دادن، از من سوال شد.

من جواب دادم: اين گروهها حتما ايده و هدفهاي مشخصي دارند كه اميدواريم شكل و محتواي جمهوري اسالمي به صورتي باشد كه خواستهاي آنها را برآورده سازد.

سوال شد بعضي از اين گروهها معتقدند كه چون از محتواي جمهوري اسالمي اطالعي ندارند در رفراندم شركت نمي كنند. نظر شما در اين مورد چيست؟ آيا شما از محتواي

جمهوري اسالمي اطالع داريد؟جواب من اين بود كه: طبق برنامه حداقل مجاهدين، حكومت بايد محتواي ضدديكتاتوري

Page 388: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

378

و ضدارتجاعي و ضداستعماري داشته باشدنباشد و با حداقل سازمان شما اگر محتواي جمهوري اسالمي منطبق سؤال شد كه خود را ملزم به رعايت اين برنامه نداند، سازمان شما چه برخوردي با حكومت خواهد

داشت؟تحقق براي نفس آخرين تا ما و باشد پاسخگو بايد دولت كه بود اين من جواب

خواسته هايمان مجاهدت مي كنيم.خميني اين دور از بازي را با برخورداري از حمايت توده هاي ميليوني مردم كه هنوز او را در »ماه« مي ديدند، برده بود و ما بايد براي نبرد سياسي و تك وپاتكهاي بعدي در مؤسسان آماده مي شديم. هنر ضدانقالبي خميني در اين بود كه از همان روز ورود به تهران معطل نكرد و تا تنور مقبوليت اجتماعي اش گرم بود، نان جمهوري اسالمي خود را ولو به طور صوري و در تعارض با رژيم مدفون سلطنتي به آن چسباند. در پايان در رأي دارندگان حق از 98درصد از بيش كه كرد اعالم بازرگان دولت نظرپرسي، رفراندم شركت كردند و بيش از 97درصد به جمهوري اسالمي رأي مثبت دادند. در اين دوره از نبرد ما توانستيم مواضع و سنگرهايمان را در ميان اقشار آگاه تثبيت كنيم و نگذاريم خميني سرضرب يكي از نيروهاي اصلي انقالب ضدسلطنتي را با تير و حربة

»كفر« از دور خارج كند.با كه مي دانست داشت دست در را اوضاع نبض كه خميني مؤسسان، مورد در اما را توانست كارش افت روزافزون مشروعيت حكومت آخوندي مواجه است و نخواهد به سادگي رفراندم جمهوري اسالمي، پيش ببرد. بنابراين از اساس جر زد، بي آبرويي را به جان خريد، منكر مؤسسان شد و به جايش چيزي به نام خبرگان را علم كرد كه فقط 75نماينده داشت كه بايد به فوريت ضمن يك ماه قانون اساسي مورد نظر او را تدوين

و تصويب مي كردند. مجاهدين در 17خرداد58 در بيانية مبسوطي پيرامون »ضرورت تشكيل مجلس مؤسسان از طريق انتخابات عمومي سراسري« به مخالفت آشكار برخاستند و مفهوم »خبرگان«

را به زير عالمت سوال بردند. در اين بيانيه به يك سابقه تاريخي اشاره شده بود.در نخستين مجلس مشروطه كه نظامنامه يعني قانون اساسي آن زمان را در سال1285

Page 389: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

379

شمسي تصويب كرد از 60نماينده تهران، 32نفر پيشه ور، 10نفر زميندار و كشاورز، 10نفر بازرگان، 4نفر علما و طالب و 4نفر هم شاهزادگان و قاجاريان بودند. در فهرست اسامي نمايندگان اصناف و بازار، »من جمله به يك سقط فروش، يك بنكدار، يك بلورفروش، يك معمار، يك بقال، يك سمسار، يك دالل، يك ساعت ساز، يك پلوپز، يك زرگر،

يك يخدانساز، يك خياطباشي و... برمي خوريم«.57ساله اش عمر در پهلوي حكومت حتي كه بود شده خاطرنشان بيانيه همين در مجبورشد 4بار به صورت ظاهري هم كه شده دست به تشكيل مؤسسان بزند، پس حاال بعد از انقالب ضدسلطنتي چه شده است كه 72سال بعد از مشروطه بايد به خبرگان

رضايت بدهيم؟ پس چه شد آن قول و قرارهاي پيشين؟!

جبهه ضد ارتجاعيادآوري مي كنم كه در 29ارديبهشت1358 كه سالروز تولد دكتر مصدق بود، مجاهدين با جاما ,جنبش انقالبي مردم مسلمان ايران كه دكتر سامي وزير بهداري بازرگان رياست آن را برعهده داشت، يك ائتالف سياسي را براي شركت در انتخابات بعدي پايه گذاري كردند. اين ائتالف در قدم اول »مسلمانان ضداستبداد، ضدارتجاع و ضداستعمار« را به

اتحاد عمل فرامي خواند. اينكه يك گروه مسلمان ديگر هم در آن زمان به خود جرأت بدهد كه با مجاهدين به طور علني و رسمي ائتالف كند و به رغم خميني از»فرخنده زادروز دكتر محمد مصدق و فروريختن خميني داشت از نشان بگويد، ايران« سخن ملي فقيد نهضت پيشواي واكنش جنون آميز خميني را برمي انگيخت. به همين خاطر چندروز بعد در اوايل خرداد، تولد سالروز كه كرد جريانهايي ساير و ما نثار محكم لگد چند گفتم، قبال چنان كه

مصدق را بزرگ داشته بودند. سپس در آستانة 30تير1358 جاما و مجاهدين و جنبش براي آزادي و سازمان اسالمي شورا، خاطرة 30تير و قيام درخشان خلقمان در 30تير1331 را به طورمشترك گرامي

داشتند.و پيمان) مبارز)حبيب اهلل مسلمانان »جنبش باضافه 4گروه اين 27تير در همزمان

Page 390: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

380

مهندس سحابي كه در جلسات ما شركت مي كرد و درعين حال از نهضت آزادي بود، قانون بررسي »مجلس انتخابات در شركت براي را 10نفر اسامي فهرست مشتركا براي خميني ضرب زير كه است واضح كردند. منتشر تهران استان در اساسي« به توافق رسيدن در مورد اين ليست و توافق در مورد تك به تك كلمات آن دهها نشست و گفتگوهاي طوالني و بحث و اقناع داشتيم. هر يك از آقايان هم خلقيات و چم وخم مخصوص به خود داشت كه من بايد همه را در نظر مي گرفتم و رضايتشان جلب مي شد. به همين خاطر هرچند كه انصاف نبود، اما پذيرفتيم كه از مجاهدين فقط يك كانديدا در

اين ليست باشد تا سايرين انگيزه پيدا كنند! همين ائتالف در 30تير به گردهمايي در ميدان بهارستان فراخوان داد.

وقتي بر سر آن چه مجاهدين مي خواستند توافق حاصل نمي شد، سازمان مجاهدين خلق ايران بيانيه جداگانه خود را منتشر مي كرد، ازجمله در 31تير اعالم كرديم:

»آن قانون اساسي كه مي خواهد اساسي ترين و مهمترين اصول و روابط حاكم بر تمامي خلق را مشخص كند، تنها با اشتراك نمايندگان آن خلق قابل پي ريزي است و اال از اصالت، مشروعيت و حقانيت برخوردار نيست. پي ريزي چنين نظامنامه يي تنها بر عهدة يك شورا يا مجلس تمام

يك خلق است كه گاه مؤسسان نيز ناميده مي شود«.»بدون آزادي و احترام به اختيار و حريت بشري هيچ فضايي براي تداوم انقالب و تكامل فرد و اجتماع باقي نمي ماند«. »ايستادگي و مقاومت در برابر اردوي راست... در قدم اول تنها و تنها با هماهنگي و عملكرد متحد جناح انقالبي و راديكال و ترقيخواه مسلمان امكانپذير است و اين هم چيزي است كه در چارچوبهايي نظير همين مسأله انتخابات ميسر است« و »جريان نيز، تسريع خواهد را و مردم اسالم انحصارطلبانة مدعيان كاذب و رياكارانه ماهيت افشاي

نمود« )مجاهدين خلق ايران 30 تير 1358 ) .كه اطالعيه هايي و روزگار آن در متحدانمان و ما اعتراضات برخي به فهرست به طورمشترك از سوي جنبش براي آزادي _جنبش انقالبي مردم مسلمان ايران جاما - جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسالمي شورا و سازمان مجاهدين خلق ايران صادر

شده است، توجه كنيد:11مرداد58: »تالشهاي سيستماتيك در جهت ازبين بردن آزادي تبليغاتي انتخابات«:

Page 391: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

381

»عليرغم ارائه نمونه ها و مدارك از طرف گروههاي مترقي شركت كننده در انتخابات داير بر تضييقات تبليغاتي و ضرب و جرح افراد و از بين بردن اوراق و پوسترهاي تبليغاتي گروههاي از گروههاي فشار و مرتجعين كه از طرف مقامات مسئول مذكور، عمال هيچ نوع ممانعتي به طور سيستماتيك و برنامه ريزي شده و با شيوه هاي ضدانقالبي فضاي آزادي را ازبين مي برند،

تاكنون صورت نگرفته است. درحالي كه انقالب خونبار مردم قهرمان ما اولين تجربيات دموكراسي را پشت سر مي گذارد، بيم

آن مي رود كه لحظه يي غفلت، نهال نورس آزادي را به دست تندباد ارتجاع ريشه كن نمايد«.-12مرداد 58: »موارد نقض آزادي انتخابات خيلي زياد است كه در اولين فرصت به اطالع

ملت ايران خواهيم رساند«-13 مرداد 58:

امضاكنندة سازمانهاي و گروهها تاسف كمال با انتخابات: در گسترده تقلبات به »اعتراض اطالعيه حاضر اعتراض اكيد خود را مبني بر تقلبات گسترده كه به وفور در بسياري از حوزه هاي انتخاباتي تهران رواج داشت، به اطالع عموم مردم شريف تهران مي رسانند. تقلباتي كه از اعمال نفوذ و تحميل يك صورت اسامي مشخص تحت نام امام و ممانعت از راي دادن به نامزدهاي مطلوب، تا ضرب و جرح و دستگيري هواداران ما و تقلب در صندوقها و قرائت آراء و حتي دستگيري بازرسان وزارت كشور و غيره، گسترش داشته و مدارك مستند آن به وزارت كشور تسليم شده است. مداركي كه به امضاي بازرسان خود اين وزارتخانه نيز رسيده و هر وجدان منصف و بي طرفي را به مخدوش بودن آراي حوزه هاي مذبور واقف مي سازد. اكنون با جلب نظر مقامات مسئول خواستار رسيدگي فوري به موارد فوق گرديده و تامين حقوق آزاديخواهانة

سياسي و اجتماعي مردم قهرمانانمان را تقاضا مي كنيم« -17 مرداد 58: نامة مشترك به خميني:

»گروههاي امضاكنندة نامه حاضر در پاسخ به دعوت شما مبني بر شركت در انتخابات مجلس اقدام نيز كانديدا معرفي به و كرده شركت مزبور انتخابات در فعاالنه اساسي، قانون براي نمودند. اين درحالي بود كه فشارها و محدوديتهاي بسياري كه متاسفانه هنوز هم مستقيم و غيرمستقيم تحت نام شما اعمال مي شود، كمتر اميدي در جهت تاثيرگذاري انقالبي براي ما انتخابات برجاگذاشته بود. به همين دليل نتوانستيم بسياري از هواداران خود را به شركت در

Page 392: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

382

قانع كنيم. آنها بر اين عقيده بودند كه شركت ما در جو موجود، مفيد هيچ فايده يي نخواهد بود«.

»مسأله اساسي براي طرفداران ما اين است كه حزب برندة انتخابات كه چندماه از تأسيس آن نيز بيشتر نمي گذرد، چگونه مي تواند بدون اينكه همه چيز خود را به شما منتسب سازد در اكثر نقاط كشور حائز اكثريت آراء گردد و آيا اين استفاده شايسته يي از خون دهها هزار شهيد است محسوب گرديده منعكس آن حضرت به شخص اعتماد عمومي در كه ايران انقالب از خود اجرايي مسئوليتهاي به خاطر آن معاونين و وزرا كه شرايطي در وانگهي مي شود؟ نامزدي مجلس محرومند، چگونه اعضاي شوراي انقالب كه هم اكنون در دولت نيز ادغام شده اينها از همة اقتدارات گسترده خود راهي مجلس شوند؟ به رغم مسئوليتها و است مي توانند ناراحت كننده تر اين بود كه عليرغم تكذيبهاي مكرر راديو در روز انتخابات، قويا در روزهاي قبل از انتخابات شايع كرده بودند كه شخص آن حضرت فهرست به خصوصي را امضا كرده ايد

كه قابل انتشار نيز هست.مجموعة اين دخالتها و محدوديتها هم اكنون ما را با مجلسي مواجه ساخته است كه به جز شمار انقالبي نسل تفكر نمايندگان طرز فاقد آن، به راستي افراد شركت كننده در و از علما قليلي جوان و روشنفكر مسلمان است. مجلسي كه طبعا نخواهد توانست چنان كه بايد به حياتي ترين خواستهاي توده انقالبي مسلمان در چارچوب تدوين يك قانون اساسي و مردمي پاسخ دهد«.

»از اين رو وظيفة خود ديديم كه مهمترين اصول و مواضعي را كه بايستي در قانون اساسي آينده گنجانيده شود و در برنامه حداقل همه گروههاي امضاكننده حاضر از مدتها پيش عنوان

شده است تحت موارد ذيل به اطالع آن حضرت برسانيم«. »1- تاكيد و تصريح بر محتواي ضداستبدادي و ضداستعماري جمهوري اسالمي…

قسمتهاي و دواير تمامي در شوراها است. شورايي نظام اسالمي دولت حكومتي فرم -2مملكت بايستي عهده دار مسئوليتهاي مختلف گردند...

3- مبناي ارزش و حق بهره وري و تصرف در نظام جمهوري اسالمي، تنها و تنها كار است...4- زمين و محصول از آن كسي است كه كاركرده و كشته است.

5- كارگران و دهقانان ايران بايد از هرگونه ماليات و پرداختهاي دولتي معاف بوده و از بيمه و بهداشت و تحصيل رايگان بهره مند باشند.

Page 393: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 394: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

384

6- زنان به لحاظ سياسي و اقتصادي با مردان متساوي الحقوقند.7- تا مرز قيام مسلحانه آزادي همه احزاب، جمعيتها و مطبوعات كامال تأمين و محاكمات

احتمالي آنها در حضور هيأت منصفه انجام مي شود... 8- هرنوع شكنجه، به هر اسم و به هرعنوان مطلقا ممنوع است.

9- جز در مورد جرايم شغلي ويژه نظامي ارتشيان، هرگونه دادرسي در عهده دادگستري است و صالحيت قضاييه را هيچ چيز ديگر محدود نخواهد ساخت.

10- حقوق حقة مليتها مبني بر تعيين و اداره امور داخلي خود در چارچوب وحدت و تماميت تجزيه ناپذير جمهوري اسالمي محفوظ و از هر جهت به آنها اعاده خواهد شد.

11- ارتش... در درون مرزهاي ايران از هرگونه درگيري ممنوع شود.از تلويزيون و محافظت از حقوق كارگران، راديو و در مورد فرهنگ، سياست خارجي، دفاع كه دارند مشخصي نقطه نظرهاي امضاكننده، گروههاي از هريك نيز ملي بازار و توليدات

انشاءاهلل حضورا معروض خواهد گرديد«.»منجمله مبرمترين مسأله كنوني صحنه سياست كشور، مسأله مليتها و مناطق كردستان، گنبد، بلوچستان و خوزستان است كه متأسفانه تاكنون كمتر درايتي در دستگاههاي مسئول رسيدگي

به اين قضايا ديده ايم.... به شهادت تمام تاريخ اين مسايل هيچگاه با دخالت ارتش و به قيد خونريزي قابل حل نيست. مشروعيت از هم باز بي پناه مردم كشتار و خونريزي درعين كه است ارتش كدام وانگهي برخوردار باشد؟ حال اين كه اگر با يك ديدگاه واقعگرايانه مردمي و انقالبي و اسالمي به مسأله مليتها نگريسته شود، مشكل را مي توان بدون كمترين دخالت ارتش و قواي قهريه به جانب حل سوق داد. راه حلي در قالب تماميت ارضي خدشه ناپذير جمهوري اسالمي و عاري از هر صبغة تجزيه طلبانه، كه بي ترديد تمام نيروهاي انقالبي نيز در مسير آن به هرگونه كمك و همكاري

آمادگي خواهند داشت.با احترام

جنبش- جنبش انقالبي مردم مسلمان ايران) جاما )جنبش مسلمانان مبارز- سازمان اسالمي

Page 395: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

385

شورا- سازمان مجاهدين خلق ايران- 17مرداد58« . )6) اما خميني، درست مثل انتخابات مجلس شوراي ملي، نگذاشت كه از هيچ كجاي كشور داخل همين مجلس در اين كه از برسد. اين مجلس به پاي يك مجاهد خلق حتي

بساطي را كه او مي خواست برهم بريزيم و درهم بشكنيم، به شدت واهمه داشت. چنان كه در فصلهاي قبل گفتم، در تيرماه 58 پس از اينكه پدر طالقاني را نامزد رياست صداي به نواري با مجاهدين به خميني رسمي غير جنگ اعالم كرديم. جمهوري خودش صورت گرفته بود و هيچ روزي نبود كه زخمي و مجروح و مضروب و مصدوم و حمله به دفاتر و ستادهايمان در نقاط مختلف نداشته باشيم. تحريكات و اذيت و آزار و حمالت براي بيرون كردن ما از دفتر مركزي مان در ساختمان بنياد علوي در خيابان مصدق هم جاي خود را داشت. همزمان دادستان ارتجاع هم به سفارش شخص خميني پرونده جاسوسي براي سعادتي ترتيب داده بود و آن را عليه ما علم مي كرد. چنان كه برعليه مجاهدين« در اطالعيه 15تير58 مجاهدين تحت عنوان »تحريكات گسترده به نيمه شب مجاهدين سوي از به مقرشان تيراندازي به بهانة پاسداران است، آمده را مجروح بسياري اعدام سعادتي مي شوند. و خواستار دفتر مجاهدين حمله مي كنند مي كنند و پس از تصرف محل، به رسم هميشگي به »كشف وسايل فساد و فحشا« با صحنه سازيهاي بسيار وقيحانه و مبتذل نايل مي شوند! صبح روز بعد»امت هميشه با في االرض« »مفسدين عليه مصنوعي تظاهرات يك و مي رسند فرا صحنه« در فساد، و فحشا وسايل از خورده« پاك »شير خبرنگاران فيلمبرداري و عكسبرداري ترتيب داده مي شود. هم چنان كه خميني در نوار صوتي گفته بود، به شدت در قم شايع شايع اصفهان در همزمان مي زنند. آتش مجاهدين را سيلوها و خرمنها كه مي شود مي شود كه قسمتي از ذوب آهن را مجاهدين آتش زدند و پالكاردهاي مربوط به ميالد امام زمان را مجاهدين پاره مي كنند. مجاهدين در اطالعيه خود با لحني بسيار محترمانه

به خميني مي نويسند:توطئه ها، اين تمامي هدف كنوني، مرحله در كه مي دهد نشان ما تحليلهاي و »گزارشات

6 - مجموعه اعالميه ها و موضعگيريهاي سياسي مجاهدين خلق ايران)1(- انتشارات سازمان مجاهدين خلق ايران- تهران 1359

Page 396: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

386

واداركردن ما به سكوت، به ويژه در مقابل مسأله خطير و سرنوشت ساز قانون اساسي است....«به روزه انتخابات خبرگان در 12مرداد1358 درحالي كه حمالت هر در چنين فضايي و به كردستان لشكركشي با و گرديد برگزار داشت جريان در سراسر كشور ما دفاتر كه كرد به كار شروع 28مرداد روز در خميني خبرگان شد. تكميل آنجا تيربارانهاي به ويژه نيروهاي سياسي و پيشمرگان به كردستان و سركوب با لشكركشي همزمان

حزب دموكرات بود. من با 297هزار رأي در تهران نفر دوازدهم شدم. اعتراضهايمان به تيراندازيها و تهاجمات و درگيريها و تقلبات هم هيچ اثري بر روي خميني نداشت. او كه در»زير درخت سيب« خود را از جهات مختلف از هرگونه شايبه قدرت طلبي مبرا نشان مي داد، تصميم خود را براي به كرسي نشاندن سلطنت و واليت مطلقه فقيه در قانون اساسي به هرقيمت گرفته بود سه ماه نمايندگان آن قانوني اعتبار به جاي يك ماه كه مدت اما كار خبرگان بود. به درازا كشيد و در 24آبان دست پخت خود را بر اساس اصل واليت فقيه به خميني

تحويل داد كه در 12آذر همان سال 58 در رفراندمي ديگر به كرسي نشانده شد.پس از تشكيل خبرگان خميني، پدرطالقاني فقط سه هفته در قيد حيات بود و در روز 19شهريور جان به جان آفرين تسليم كرد. به راستي كه در آن سه هفته به شدت تحت

فشار و در معرض جنگ اعصاب خردكننده بود.انتخابات مجلس او در براي با 2ميليون و 17هزار رأي كه همين رژيم پدر طالقاني خبرگان بررسي قانون اساسي اعالم كرده بود، نماينده اول استان تهران و تمام ايران بايد رياست اين مجلس را برعهده مي گرفت. اما خميني بود. علي القاعده پدرطالقاني خوب مي دانست كه در اين صورت به خواستة خود نخواهد رسيد. ازاين رو از همه سو فشار را بر پدر مي افزود. خميني حتي منتظري را در مسند رياست خبرگان نپسنديد و بهشتي را مي خواست كه خط او را هم چنان كه بعدا در مورد اليحه ضد انساني قصاص در مقام رياست قوه قضاييه پيش برد، در خبرگان هم نكته به نكته پيش ببرد و»واليت فقيه« و»امامت امت« را درباره خميني از تصويب بگذراند. تيغ كشان و لومپنهاي نظام هم در جايگاه تماشاچيان پيوسته آماده بودند تا با قمه و چاقو و با هوچيگري و شانتاژ و تهديد و فحاشي هركس را كه قدم چپ بردارد و به بهشتي چپ نگاه كند، بجاي خود بنشانند.

Page 397: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

387

تلويزيون رژيم ـ گزارش از مجلس خبرگان:»مقدم مراغه اي:”اسالم با قدرتي كه دارد و آيات آن را در انقالب اخير ديده ايم، نيازي به قانون اساسي ندارد، اكثريت ملت ايران مسلمانند. ما اگر اصول دين اسالم را در قانون اساسي بياوريم،

خدمتي نكرده ايم”. بهشتي: ”اجازه مي خواهم كه پاشم بيايم آنجا”.

تلويزيون رژيم: آيت اهلل دكتر بهشتي، پرورش يافته فقه و حقوق اسالمي، و از شاگردان مكتب امام خميني، هوشمندانه، ديدگاههاي مخالفان را در مجلس به دقت زير نظر دارد.

بهشتي: آقاي مراغه اي، صحيح مي گيد، اسالم، نيازي به اين كه قانون اساسي پشتوانه آن باشد، ندارد. اين مطلبتان مورد قبوله. اما آن چه ما كرديم اين نبود، و آنچه ما مي كنيم اين نيست. ما اگر از اول تا اين جا كوشيده ايم، مباني اسالم را تو قانون اساسي بياريم، به خاطر نياز آن طرف انقالب اين طرفه. قانون اساسي يك ملت و يك جامعه مسلمان و يك نياز نيست، به خاطر اسالمي، قانون اساسي چنين جامعه و چنين انقالبي بدان نياز دارد كه متكي به معارف اسالمي

باشد. آيا هيچ وجدان سالمي مي تونه اين را نفي كنه، يا حتي در آن ترديد كنه؟ بهشتي: اصل5، لطفا بادقت عنايت بفرماييد.“در زمان غيبت حضرت وليعصر عج در جمهوري اسالمي ايران، واليت امر و امامت امت برعهده فقيه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است كه اكثريت مردم او را به رهبري شناخته و پذيرفته باشند”. لطفا گلدانها براي

گرفتن راي ببريد…بهشتي. كل آراء حاضر 65 نفر شمرديم. موافق 53نفر مخالف 8نفر ممتنع 4نفر. اصل پنجم

تصويب شد« .عكس تاريخي آيت اهلل طالقاني در اين مجلس به تنهايي گوياي همه چيز است. پدر طالقاني كه عار داشت بر صندليهاي چنين مجلسي بنشيند، مغموم و محزون، كفش آن زبان گوياترين خود اين و مي نشست زمين روي بر بردست عصا و ازپاي كنده

2ميليون و 17هزار نفري بود كه تنها در تهران به او رأي داده بودند: به حتي است. اسالمي مسأله اساسي ترين از شورا مسأله گفتم من بار پدرطالقاني:»صدها پيغمبرش با اون عظمت مي گويد با اين مردم مشورت كن به اينها شخصيت بده. بدانند كه مسئوليت دارند. متكي به شخص رهبر نباشند. ولي نه اين كه نكردند، مي دانم چرا نكردند. هنوز

Page 398: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

388

هم در مجلس خبرگان بحث مي كنند، در اين اصل اساسي قرآن كه به چه صورت پياده بشود. بايد، شايد، يا اين كه مي توانند... نه، اين اصل اسالميه. علي مي فرمود:

نمي شود؟ مي شود.چرا هالك خود دركارهاي كند استبداد هركه هلك” برأيه استبد “من نمي دانم؟ يعني گروههايي، افرادي دست اندركار.شايد اين طور تشخيص بدهند اگر شورا باشد ديگه ما چكاره هستيم ؟ شما هيچ، برويد دنبال كارتان!« )سخنراني پدرطالقاني در آخرين خطبه

دردمندانه اش در بهشت زهرا دوروز قبل از وفات- 17شهريور58 ).من يكبار عصبانيت و جوش و خروش او را به چشم ديده و از حالت پدر به خاطر فشاري پيدا مواقع چه حالتي اين طور در نگران شدم و مي فهميدم كه قلبش مي آمد، به كه مي كند. در ارديبهشت58، چندي پس از بازگشت ايشان از قم در پي تعطيل دفاتر كه در فصول قبل از آن صحبت كرديم، روزي با برادرانمان مهدي ابريشمچي و عباس داوري به ديدار ايشان رفتيم. عزت سحابي هم كه در كابينة بازرگان نقش وزير ارشد داشت و با او بحث و گفتگوهاي بسيار داشتيم، وقتي شنيد خدمت آقاي طالقاني ميرويم، گفت من هم با شما مي ايم چون بعد از بازگشت آقا به تهران ايشان را نديده ام. اين مهندس البته آن مهندس كه 7 سال پيش از آن من در اقامت يك هفته يي خود در سحابي زندان قزل قلعه ديده بودم نبود و دچار يك دگرديسي و استحاله ارتجاعي شده بود. در سال50 او را به خاطر حمايت از مجاهدين گرفته بودند و من او را در قزل قلعه ديدم. با ارادتي چشمگير نسبت به مجاهدين. روزي هم كه به دادرسي ارتش مي رفت، نامه ريزنويسي براي اين كه به برادر بنيانگذارمان سعيد محسن بدهد در جيبش گذاشتم كه لورفت و اسباب دردسر شد. اما حاال بعد از رسيدن به حاكميت، حتي با خود مهندس بازرگان هم زاويه زيادي پيداكرده بود و گاه حرفهاي بي مقدار و خنده داري مي زد. از قبيل اين كه حزب جمهوري اسالمي و جماعت خميني درست است كه مستبد هستند را پيش انقالب اين ها هستند كه بلشويكها در مقابل منشويكها هستند... و اما مانند

مي برند و انقالبي هستند!!درهرحال ما آن روز از اين كه آقاي مهندس سحابي هم ما را در خدمت پدر طالقاني طالقاني آقاي نزد وقتي اما داشتيم. ياري انتظار و بوديم مي كند خوشحال همراهي رسيديم، هنوز چاي اول را نخورده بوديم كه سحابي با پرخاش، به حسابرسي از پدر

Page 399: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 400: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

390

پرداخت و گفت: خب آقا، بگوييد ببينيم اين مدت كجا بوديد و چرا رفتيد و اين چه كاري بود كه كرديد و به ما هم نگفتيد...؟ )نقل به مضمون) .

پس از يكي دو دقيقه كه اين بحث جريان پيدا كرد، من ديدم كه پدرطالقاني به طرز غيرمعمول سرخ و برافروخته شد و با عصبانيت فوق العاده به او گفت: نگذاريد دهان من باز شود و بگويم آن چه را نبايد بگويم. من سيد جوشي هستم. نگذار ديوانه شوم.... مگر من نمي دانم كه اگر هنوز شماها و آنهايي كه توي آن شوراي انقالب هستيد كمي مراعات مي كنيد، بخاطر 4تا سالحي است كه در دست اين بچه هاست و اال اگر اينها نبودند و نمي ترسيديد هيچ خدايي را بنده نبوديد و اين آقايان دمار از روزگار اين مردم

بدبخت در مي آوردند....)نقل به مضمون) هرلحظه كه مي گذشت رنگ پدرطالقاني سرختر مي شد و مانند آتشفشان حرفهايي به عزت سحابي و شوراي ارتجاع خميني مي زد كه ما تا آن روز نشنيده بوديم و در همان جا فهميديم كه ايشان، نخستين رئيس شوراي انقالب بوده، اما آن را ترك كرده و بهشتي

كار را به دست گرفته است. عجبا كه تا آن روز فكر مي كرديم بحث و جدلهاي عزت سحابي با ما دروني و دوستانه است و حاال پيش آقاي طالقاني و در مجلس خصوصي در طرف ماست و غمخوار و مويد پدر است تا در برابر خميني بيشتر بايستد و از اين كه پدر دفاتر خود را به عنوان اعتراض تعطيل كرده و امتياز تشكيل شوراها را هم از خميني گرفته قدرداني و تجليل اما در عمل ديديم كه عزت سحابي خودش يك پا مدعي آقاي طالقاني خواهد كرد.

است. خود غلط بود آنچه ما پنداشتيم... يادم رفت. نمي دانم را به آن صورت ديدم، ديگر بحث سياسي وقتي منقلب شدن پدر چه گفتم يا چه كردم ولي بيهوده سعي كردم با انداختن خودم به وسط اين بحث، حالت پدر به وضع اول برگردد. از حق نگذريم سحابي هم دست و پايش را جمع كرد و قدري معقولتر شد. بعد هم پاكت سيگار آقا را كه همه اش را كشيده و خالي شده بود برداشتم و گفتم، آقا پس سهميه ما چه مي شود؟! شما كه همه را كشيديد و براي ما چيزي باقي نماند، از يتيم نوازي شما به دور است!! حرفش را قطع كرد و گفت: سيگار آن باال پشت

قفسه كتابخانه است، بلند شويد بياوريد، هم براي خودتان، هم براي من...

Page 401: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 402: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

392

عرض كردم: اطاعت. اما شما امروز به اندازة كافي عالوه بر سيگار، از دست ما و از دست اين آقاي سحابي كشيده ايد، امروز بس تان است. براي شما آب مي آورم و سيگار شما

را خودم مي كشم...وقتي ليوان آب را تقديمش كردم و خواهش كردم بنوشد، از نگاه پرمهرش پيدابود كه عصبانيتش قدري فروكش كرده است. بعد هم موضوع صحبت را به كلي عوض كرديم و نيم ساعت بعد همراه با آقاي مهندس سحابي رفع زحمت كرديم تا آقاي طالقاني روح راستين انقالب ضدسلطنتي، با 40سال رنج و زندان و تبعيد و بدتر از همه، بن بست و جنگ اعصاب فرسايندة روزگار خميني لعين، نفسي به راحتي بكشد. هرچند كه مي دانستم

بعد از ما عدة ديگري به مالقات پدر خواهند رفت كه چه بسا بهتر از ما نباشند.ايران يكپارچه در پدر كه نابهنگام از درگذشت اما در روز 19شهريور سال58، پس سوگ او فرورفت، همگان بزرگترين تشييع تاريخ ايران را به چشم ديدند. وقتي پيكرش را به بهشت زهرا بردند، مي خواستم آن جا باشم. با يك تيم از برادرانمان در چند خودرو 6ساعت تالش كرديم كه از كوچه و پس كوچه ها خودمان را به بهشت زهرا برسانيم، باز و مردم اما همه راهها بسته بود. در تمام خيابانها و كوچه هاي جنوب شهر، درها به صورت خودجوش براي كاستن از فشار ترافيك و گرد و غبار و گرما در همه جا آب و يا گالب مي پاشيدند. پدرطالقاني بود كه بي دريغ در بارة »استبداد زير پرده دين« هشدار

مي داد و بساط خميني را درهم مي پيچيد.ما فرمانده و رهبر معلم، حاال بي سپر، و بي زره بي پدر، شديم، يتيم ما بچه ها »مي دانيد

به خاك افتاده و به خدا پيوسته. بنا إننا سمعنا مناديا ينادي لإليمان أن آمنوا بربكم فآمنا او ندادهنده ما بود، منادي ايمان، رمعلم قرآن، پس تعجبي نيست اگر مردم ما اين چنين از شمال تا جنوب در ماتم فرورفتند و بر

سروسينه مي كوبند. بگذاريد بگريند، همه بگريند، گريه كن دشت كوير، گريه كن بحرخزر، گريه كن جنگل سرخ،

گريه كن مرد بلوچ. بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران

كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران

Page 403: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

393

پيشواي خلق، پيشواي آزادي، اي يار بي پناهان، پشتيبان ضعيفان، مرد پيامبرتبار و پيامبرگونه، درود بر طالقاني.

كه ديديد و هرمسلك، و هرمرام با هرگرايش مردم اقشار يتيم شدند، همة مردم بله همه خواهران و برادران عزيز ارمني ما، كليمي ما چه زار مي گريستند. بر اونها تسليت باد.مبادا به بچه ها، به بچه هاي همسايه ها و به كوچكترها بگوييد پدر مرده، نه، بگوييد رفته سفر، بگوييد مسافرت است، بگوييد برمي گردد، اگر كسي پرسيد كجا مي شود ديدش و كجا مي شود پيدايش كه آن جا چشمه سارها، توي بگوييد بود، ما انقالب مجسم روح گفتيم كه اون جا از كرد، ماهيهاي سياه كوچولو، گستاخي مي كنند و خالف جريان شنا مي كنند آن جا مي شود ديدش، در هركجا كه ابوذري هست و اعتراض، در هركجا كه مالكي هست و شمشير، در هركجا كه نيام كشيده، در هركجا كه علي وار، چهره راستين اسالم و تفسير از مالكي هست و شمشير واقعي قرآن هست. وقتي كه مي خروشيم، مي جنگيم، و وقتي كه مي فهميم«) در رثاي پدر-

دانشگاه تهران، شهريور 1358 ).)7)

مفهوم انقالب اسالميآيت اهلل طالقاني، مفسر بزرگ قرآن، يكبار در ديدار با هيأت كوبايي گفت: »در واقع هرانقالب عليه ظلم و عليه استبداد و عليه استثمار در هرجاي دنيا كه باشد از نظر ما يك انقالب اسالمي است. چرا كه روح اسالم و تعاليم اسالم در جهت رفع ظلم از همه ابناي بشر، همة انسانها، و

همة مظلومين و مستضعفين است...«. بله پدرطالقاني اين چنين همة رشته هاي دجالگرانة خميني در باب ر و اسالم و »جمهوري اسالمي« نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر را پنبه مي كرد. پدرطالقاني با وفاتش

هم فضاي اختناق سياسي را كه خميني از 28مرداد به بعد حاكم كرده بود، تغيير داد. خميني براي مهاركردن مجدد اوضاع و به تصويب رساندن قانون اساسي واليت فقيه سفارت در گروگانگيري به 13آبان روز در آن، از قبل يك ماه درست 12آذر58، در آمريكا مبادرت كرد. هدف چنان كه بارها سردمداران رژيم و دست اندركاران درجة اول گروگانگيري گفته اند، از دورخارج كردن مجاهدين و ليبرالها يعني دولت بازرگان و در

7- سخنراني در اجتماع مردم در دانشگاه تهران

Page 404: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

روزنامه اطالعات- دوشنبه 15مردداد1358

Page 405: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

395

اساسي قانون رفراندم آستانة در خبرگان دست پخت برابر در آنها قراردادن بن بست زير در تا خواند دوم« »انقالب را گروگانگيري دجاليت با خميني بود. فقيه واليت قانون در ديني ديكتاتوري به ثبت دادن و»ضدامپرياليستي«، استكباري« پوشش»ضد اساسي بعد از انقالب ضدسلطنتي، تحت الشعاع قرار بگيرد و كسي نتواند در برابر آن به مخالفت برخيزد و سينه سپر كند. كاركرد دجالگرانة شعار»مرگ بر آمريكا« براي فاشيسم ديني آن قدر حياتي و تعيين كننده بود كه حتي همين آقاي ميرحسين موسوي در مقام نخست وزير خميني تا شهريور سال 67 يعني پس از آتش بس و پس از قتل عام

زندانيان سياسي هشدار مي داد: »در شرايط جديد و بعد از جنگ بايد بسيار دقت كنيم اهداف و شعارهاي انقالب نبايد تغيير با گروههاي كمونيستي، مقابله براي ابزار مهمترين آمريكا … بر زيرا »شعار مرگ كند«. مائوئيستي و منافقين بود و شعار مرگ بر آمريكا بيش از دستگاههاي اطالعاتي در از بين بردن

اين گروهها نقش داشته است« )جمهوري اسالمي- 21 شهريور 67 ).اما مجاهدين بيدي نبودند كه به اين بادها بلرزند. درست10روز بعد از گروگانگيري و يك روز قبل از پايان كار خبرگان ارتجاع در سال 58، مجاهدين در روز 23آبان در يك تلگرام فوري، با خبرگان ارتجاع اتمام حجت كردند و با مشخص كردن مواردي كه بايد

وارد قانون اساسي شود، نوشتند:»در اين ميهن نسل مشتاق و به خون نشسته يي چشم انتظار است كه حتي با صرفنظركردن از نحوة انتخاب و تركيب گروهي آقايان و طول مدت قانوني وكالتشان يكماه « چنان چه اين موارد »در نص قانون مراعات نگردد، از دادن راي مثبت به آن معذور« هستند. تحريم رفراندم قانون اساسي واليت فقيه به مثابه نفي آشكار اصل واليت فقيه از سوي مجاهدين به عنوان نيروي اصلي اپوزيسيون و به خصوص به عنوان تنها نيروي جنگنده انقالبي با ايدئولوژي اسالم در روزگار شاه، براي خميني بسيار سوزناك و دردآور بود. مهمترين مواردي كه مجاهدين بر آن انگشت گذاشتندكه بايد در قانون اساسي وارد شود و براي خميني تلخ و گزنده بود، عبارت

بودند از: -»تصريح حاكميت مردم كه جملگي خليفه و جانشين خدا در زمين اند و اراده خود را تنها از

طريق يك مجلس و يك قانون واحد انقالبي و اسالمي بيان مي كنند«

Page 406: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

396

-» اداره و تصدي كلية امور كشور از طريق شوراهاي واقعي«-»اعادة حقوق همة مليتها و اقوام مبني بر تعيين سرنوشت و ادارة كليه امور داخلي شان در

چارچوب تماميت ارضي خدشه ناپذير كشور«كلمة واقعي معني تنها كه مسلحانه قيام مرز تا گروهها و احزاب همة آزادي -»تضمين

چندپهلوي “توطئه” است« بله، خميني كورخوانده بود. پاتك مجاهدين در قدم بعد تشكيل و تأسيس ميليشياي مردمي در برابر سپاه پاسداران ارتجاع بود. بعدها رژيم، چريكهاي نيمه وقت مجاهدين

را 500هزارتن برآورد مي كرد. با اين همه، خميني بازهم از خبرگان طلبكار بود و هل من مزيد مي طلبيد و مي گفت:

- »اين كه در اين قانون اساسي يك مطلبي ولو به نظر من يك قدري ناقص است و روحانيت بيشتر از اين در اسالم اختيارات دارد و آقايون براي اين كه خوب ديگر خيلي با اين روشنفكرها مخالفت نكنند يك مقدار كوتاه آمدند اين كه در قانون اساسي هست، اين بعضي شئون واليت

فقيه هست«. -»واليت فقيه يك چيزي نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشه. واليت فقيه يك چيزي از واليت اينها و است. تعالي درست كرده همان واليت رسول اهلل و تبارك است كه خداي قلمها اين باز بياد عليه حاال زمان سالم اهلل امام اگر بدانيد كه رسول اهلل هم مي ترسند. شما

مخالفت مي كنند و آنها هم بدانند كه قلمهاي آنها نمي تواند مسير ملت ما را منحرف كند«. -»بدون يك ذره مالحظه، از غرب، از شرق، از نمي دونم، حزب كذا، حزب دموكرات، از چه از چه، بدون يك ذره مالحظه، بايد اين قانون اساسي ما، مطابق باشد در چارچوب شرع. اگر يكي از وكال، يا همة وكال، بخواهند دست از اين چارچوب خارج بشند، اصال وكيل نيستند

براي ما «.-»ما تا آمديم مغز اين آقايان را از غربزدگي خارج كنيم، پشت هشتم ما شايد باشد بشد اين

كار، من نمي دانم آقايان از غرب چي ديده اند؟«.منتظري و مرعشي و گلپايگاني هم متعاقبا به دفاع و حمايت از واليت فقيه پرداختند و

به توجيه شرعي آن روي آوردند. گلپايگاني در اطالعيه اش گفت: »اگر قانون اساسي به طور كامل طبق قوانين شروع تدوين نشود و مسأله اتكاي حكومت به

Page 407: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

397

نظام امامت و واليت فقيه روشن نشود، حكومت براساس طاغوت و ظالمانه است«. آن به جاي و مردم منتخب به جاي مؤسسان تمام، دجاليت با بود كه خميني چنين اسالمي كه مي گفت در آن »ديكتاتوري وجود ندارد«، به سلطنت مطلقة ديني روي

آورد.اين كه گفتم خميني از ورود مجاهدين حتي به همين خبرگان، به شدت مي ترسيد، اصال

مبالغه نبود، چه رسد به مؤسسان. جلسات در هم مجاهد نشريه خبرنگار حضور از حتي ارتجاع، خبرگان گردانندگان خبرگان در مجاهد خبرنگاران شتم و با ضرب پيوسته ما و داشتند وحشت خبرگان

مواجه بوديم. ازجمله در 25مهر1358 خبرنگار »مجاهد« در مجلس خبرگان به شدت توسط پاسداران

مورد ضرب و شتم قرارگرفت. ساعتي بعد هم، بهشتي در مقام رئيس مجلس، با او ديدار و گفتگو كرد تا پيام خودش

را از اين طريق به ما برساند! گوش كنيد از روي نشريه مجاهد در همان زمان برايتان مي خوانم:

»… يكي از اين برادران خبرنگار، در دوران شاه نيز عالوه بر تحمل شكنجه هاي چندين ساله، نمايندگان و پاسدار افراد سوابق در نمي رسد به نظر كه چيزي رفته است. هم اعدام پاي تا

خبرگان، از صدر تا ذيل هيچ كدام، موجود باشد. محكوم صريحا شيوه هايي چنين حاكم نظام در كه است تاسف بسي جاي هرصورت به اين است كه بدانند بايستي توطئه هايي اين جا آن چه كه دست اندركاران چنين در نمي شود. صبر ملت بي پايان هم نيست و براي هميشه در برابر تجاوز به حقوق خود دست روي دست

نخواهدگذاشت، و اما شرح واقعه: … چهارشنبه 58/7/25 پس از پايان جلسه رسمي مجلس خبرگان، هنگامي كه خبرنگاران »مجاهد« طبق معمول و همراه ساير خبرنگاران به قصد گفتگو با نمايندگان، عازم طبقة پايين شده بودند، پاسداران از ورود برادران ما به محوطه نمايندگان جلوگيري مي كنند. در اين هنگام وقتي كه يكي از برادران ما علت را از پاسدار مسئول راهرو سؤال مي كند، ناگهان پاسدار مزبور بدون هيچ صحبتي به شدت وي را با مشت و لگد و سيلي مورد ضرب و شتم قرارمي دهد. در

Page 408: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

398

همين لحظه بقيه پاسداران هم فورا به طرف او هجوم مي برند«. در اين هنگام يك خبرنگار ديگر مجاهد سر مي رسد و در همين حين:

»دكتر شيباني وي را مشاهده مي كند و بالفاصله به پاسداران دستور مي دهد كه او را توقيف كنند. پاسداران نيز او را با خشونت در ميان گرفته و به اتاق ديگر مي برند. پس از نيم ساعت دكتر شيباني به اتاق برادري كه دستور توقيف او را داده بود رفته و مي گويد: ”تو نبايد در اين جا اعالميه و يا روزنامه به كسي بدهي. خبرنگار ديگر نيز حق ورود به مجلس را ندارد“. در اين جا برادر ما مي پرسد: مگر دادن روزنامه به كسي جرم است؟ پس چرا روزنامه هاي انقالب اسالمي و جمهوري اسالمي آزادانه در مجلس پخش مي شود؟ دكتر شيباني در جواب به او مي گويد: ”آخر اين جا، به روزنامه شما حساس هستند. حق نداريد به ديگران بدهيد“. سپس گفت: ”شما امتناع كار اين از ابتدا پاسداران كنند. آزاد را ما برادر كه داد دستور پاسداران به و آزاديد“ كردند. و باالخره پس از يك ساعت برادر ما را نزد دكتر بهشتي بردند. پاسداران در اين هنگام قهرمانيهاي خود را براي يكديگر شرح مي دادند. يكي از آنها به ديگري مي گفت: ”تا گفت چرا نبايد پايين بروم، محكم زدم توي گوشش! و وقتي به او لگد زدم ترسيدم كه از پنجره بيرون

پرت شود”. سپس دكتر بهشتي به برادري كه مضروب شده مي گويد: ”اين درست است كه دو برداشت در زمينه شناخت اسالم وجود دارد، اين مسأله يي نيست ولي چرا سازمان مجاهدين خلق حاضر نيست در مواضع خود تجديدنظر كند و با ديگر گروههاي اسالمي كه همگي برادر هستند و مبارزه كرده اند متحد شود؟ … من از شما مي خواهم كه اين پيام مرا و حرفهايم را به ساير

برادرانتان در سازمان مجاهدين برسانيد…“ سپس دكتر بهشتي به برادر ما گفت: ”در حال حاضر يك برنامه تبليغاتي عليه شخصيتهايي

مثل من راه افتاده است”نشريه مجاهد در ادامه مي نويسد:

»اگر هركجاي اين ماجرا در پرده ابهام باشد و دليل تمام اين حركات فاشيستي براي كسي معلوم نباشد، سخنان آقاي دكتر بهشتي در پايان، عمق قضيه و هدف همه اين حمالت را خودش خاص زبان و منطق با ارتجاع كالم يك در كه است اين مسأله مي سازد. روشن انتقاد از موضع سياسي-ايدئولوژيكي تان دست برداريد. بياييد“. مي خواهد به ما بگويد ”كوتاه

Page 409: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

399

نكنيد، حرف نزنيد، اصال خفه بشويد! مواضع ضدديكتاتوري، ضدارتجاعي و ضدانحصارطلبي خود را ترك نماييد! بگذاريد ما هر كار دلمان خواست بر سر اين انقالب و اين خلق و مهمتر

از همه مكتب و ايدئولوژي اسالم بياوريم! اگر به شما حمله كردند، اگر مراكزتان مورد هجوم و محاصره قرارگرفت، اگر شما را دستگير و مضروب و شكنجه نمودند، اگر به شما تهمت و افترا زدند، هيچ نگوييد تا ”وحدت!“ حفظ

شود! اين جوهر و مضمون تمام اين حركات و سخنان است. نتيجه تمام اين صحبتها هم اين است كه: حال كه از مواضع تان كوتاه نمي آييد، ساكت و خفه نمي شويد، پس بخوريد! باز هم خواهيد

خورد! باز هم اگر از عقايدتان دست نشوييد، ادامه دارد…! اين نه اولين بار و نه آخرين باري است كه خواهران و برادران ما اين چنين مورد حمالت رذيالنه و موهن مشتي عناصر مغرض و مرتجع فاشيست قرارمي گيرند. ما از همان ابتدا دانسته بوديم از ايدئولوژي و شرفمان همه اين كه پاسداري از دستاوردهاي انقالب و خون شهدا و دفاع پيامدها و زجر و توهين را در پي خواهد داشت. اينها همه تاوان قاطعيت مان در مواضع سياسي-

ايدئولوژيك خود و درعين حال بهاي الزمي هستند براي حراست انقالب و سرفرازي اسالم راستين. در نهايت هم حقانيت و آيندة تاريخي و سربلندي ما را در پيشگاه خدا و خلق تأمين

خواهد كرد. اما مسأله مهمي كه در اين جا بايستي با كساني كه ما را به ”كوتاه آمدن“ و ”تخفيف“ در اصول ”وحدت“ از دم و مي كنيد عوامفريبي چرا ديگر كه است اين نمود مطرح مي كنند، دعوت چماق و لگد و مشت يا را شما موعظه هاي و نصايح كنيم، باور را كدام ما آخر مي زنيد؟ را؟ چطور باوركنيم شما راست مي گوييد درحالي كه در همان موقع كه از ”وحدت“ با ”ديگر بي شرمانه ترين مورد برادرانمان قبلش چندلحظه مي گوييد برادر“ سخن اسالمي گروههاي

حمالت و فحاشي ها قرارگرفته اند؟ چرا براي يك بار هم كه شده اين حركات را رسما محكوم نمي كنيد؟ …

را ما برادران جرح و ديگر ضرب بار اين محترم، مقامات و مجلس مسئولين اگر بنابراين به حساب ”مردم!“ نمي گذارند، و اگر في الواقع اين حركات را مضر براي وحدت مي دانند، براي

Page 410: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

400

يك بار هم كه شده آن را محكوم سازند و عاملين آن را طبق قانون به مجازات رسانند« )8)

از شگفتيهاي روزگار خمينيحاال كه اسم دكتر شيباني آمد، صبركنيد قبل از ادامه مطلب، چندجمله هم راجع به او بگويم تا بدانيد كه دجال لعين، چه كساني را با چه سوابقي، روي نقطه ضعفشان انگشت گذاشت و با خود برد. مصاديق دردناك و تأسف بار خسرالدنيا واالخره. ولي بالدرنگ بايد خاطرنشان كنم، نكاتي را كه براي اولين بار پس از 30-40سال مي گويم، فقط به فقط براي تجربه اندوزي و آموزش نسل جوان و نسل قيام است وگرنه موضوعيت نداشت:

در فاصله سالهاي50تا54، به جز شخص خميني، همه آخوندها و سران و مهره هاي شناخته شده رژيم كنوني، مخصوصا آخوندها و روحانيان و »آيات عظام« كه در زندان بودند، بدون استثنا از مجاهدين حرف شنوي و به لحاظ سياسي تبعيت كامل داشتند. از عسگراوالدي و الجوردي گرفته تا آيت اهلل رباني و آيت اهلل انواري و رفسنجاني و عزت سحابي و عباس شيباني. چه رسد به افرادي مانند رجايي و بهزاد نبوي كه به نسبت اينها در مدارج بسيار پايين تر قرار داشتند. يكبار شهيد بزرگ بيژن جزني كه در زندان شماره 3قصر و بعدا در بند6 هم اتاق بوديم، خصوصي به من گفت: راستي كه شاهكار كرده ايد،

مثل اين است كه اجنه و ديو را در شيشه كرده و در آن را بسته باشيد! گفتم منظورت چيست؟

گفت تو نمي داني، من از قبل با بعضي از اينها در زندان بوده ام و آنها را مي شناسم. قبل از مجاهدين، اينها اصال اين طوري نبودند. االن را نگاه نكن كه مجاهدين با ما در يك كمون زندگي مي كنند و درحالي كه خودشان روزه هستند براي غيرمسلمانها كارگري و نجس را ما خودشان، شرع طبق اينها مي كنند. آماده ناهار و و صبحانه مي دهند

پاسبانها را به خودشان از ما نزديكتر مي دانستند )نقل به مضمون) . واقعا هم من از سوابقي كه بيژن آن روز گفت بي خبر بودم. اما بعدها وقتي كه جريان راست ارتجاعي پس از كودتاي اپورتونيستهاي چپ نما و متالشي شدن مجاهدين سربرداشت، معني آن را خوب فهميدم و به چشم ديدم. به چشم ديدم كه ساواكيها را بر مجاهدين

8 - نشريه مجاهد شماره7 دوشنبه30مهر1358

Page 411: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

401

هم كه ديدم چشم به مي دانند. نزديكتر ما از خودشان به را آنها و مي دهند ترجيح اپورتونيستهاي چپ نما و هم توده ايها را صدبار بر ما ترجيح مي دهند و سرانجام در 4تير

59 خود خميني به زبان اشهدش گفت كه دشمن اصلي او مجاهدين هستند. او گفت: »دشمن ما نه در آمريكا، نه در شوروي و نه در كردستان بلكه همين جا…در همين تهران

است« )راديو و تلويزيون رژيم،4تير1359 ). اما در آن زمان كه اين جماعت به استثناي شخص خميني، در بيرون و داخل زندان از

مجاهدين هواداري مي كردند، تعدادي بودند كه به راستي شيفته مجاهدين بودند. منصور حسنعلي قتل فتواي سال1343 در مي گفتند كه بود انواري آيت اهلل يكي نخست وزير شاه را داده است كه البته خودش هيچ گاه اين را به ما نمي گفت. در سال51 در زندان قصر مراسمي به مناسبت عاشورا داشتيم كه همه زندانيان شركت كرده بودند. من هم يكي از سخنرانان بودم و تاريخچه صدر اسالم از رحلت پيامبر تا قيام عاشورا را بازگو كردم. بعد، همين آقاي انواري گفته بود كه ديدگاهش بالكل نسبت به اسالم و مجاهدين عوض شده و تا به حال در تمام عمر خود، چنين درك و دريافتي از اسالم

نداشته است… نمونه ديگر آيت اهلل رباني شيرازي بود. يك بار در زندان قصر به او گفته بودم كه قرآن را بايد از نو به فارسي ترجمه كرد تا براي عموم قابل فهم شود. او بارها و بارها اين كار را از من پيگيري مي كرد و مي گفت: آقا بياييد اين كار را با همديگر شروع كنيم و مشتركا به ترجمه فارسي قرآن بپردازيم. اما من طفره مي رفتم چون ترديدي نداشتم كه تضادها و اختالفاتمان سرباز خواهدكرد. در سال52 هم به اصرار مي خواست كه براي او كالس اقتصاد از ديدگاه اسالم بگذارم و سرانجام من 10جلسه با او بحث اقتصاد گذاشتم كه در حال قدم زدن در حياط بند6 زندان قصر برگزار مي شد. در پايان براي رباني هيچ سؤال و ابهامي باقي نماند و طبق نصوص قرآن و نهج البالغه و سيره پيامبر و ائمه، مطلقا به

حقانيت و اصالت اسالم ضدارتجاعي و ضدبهره كشي قانع و متقاعد بود. در آن سالها دو نفر ديگر هم بودند كه به راستي در زندان شيفته مجاهدين بودند. يكي

حاج عراقي بود و ديگري دكتر عباس شيباني.حاج عراقي كه بعدا در سال 58 توسط گروه فرقان ترور شد و بعد از بازگشت خميني

Page 412: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

402

از پاريس در بسياري از صحنه ها با او بود، در آن سالها جزييات روابط خميني با مظفر بقايي و حسن آيت از زمان نخست وزيري مصدق به بعد را به تفصيل براي ما شرح مي داد. او به خصوص در برابر سردار خياباني و مجاهد خلق كاظم ذواالنوار بسيار خاضع

بود و حرف شنوي داشت. از شگفتيهاي روزگار اين بود كه پس از ضربه اپورتونيستهاي چپ نما به مجاهدين و سربرداشتن جريان ارتجاعي راست كه عراقي و رباني و انواري را باخود برد و به ضديت با مجاهدين درغلتيدند، در زمستان56 روزي در اوين در اخبار تلويزيون به چشم ديديم كه انواري و عراقي و عسكراوالدي كه او هم قبال به مجاهدين بسيار ابراز نزديكي و ارادت مي كرد، سه بار شاهنشاه آريامهر را سپاس گفته و با فضاحت بر سوابق زندان خود

مهر ندامت و پايان زدند. بعد هم كه خميني سر رسيد، خميني چي دوآتشه شدند. اما دكتر عباس شيباني كه بعدا عضو شوراي انقالب خميني، وزير كشاورزي و از سران

حزب جمهوري اسالمي ازآب درآمد، از همه به مجاهدين نزديكتر بود. از زمان دانشجويي در سالهاي1335 به بعد بسيار فعال بود، بارها دستگير و زنداني شده و فرد مشهوري بود. اگر درست يادم مانده باشد يك سال كنفدراسيون دانشجويان در

خارج كشور هم او را به عنوان زنداني سياسي نمونه معرفي كرد. شيباني از سال48 و49 به خاطر عنصر مبارزه جويانه اش، در ارتباط با بنيانگذاران شهيد

سازمان قرار داشت و سمپاتي فوق العاده يي نسبت به ما پيداكرده بود. در سال51 پس از دستگيري به زندان قصر آمد. برادر همسرش، مجاهد شهيد محمد مفيدي هم از شهيدان تيرباران شده خودمان بود. در زندان شماره3 قصر با »صفرخان« بوديم. در )بيژن جزني) و موسي و شيباني هم اتاق ايران، قديمي ترين زنداني سياسي در بود. اتاق يك در من و موسي و بيژن با شيباني نيز قصر شماره1 زندان بند6 سال54 و55 هم در اوين، من و او هم اتاق بوديم. يك نمونه ندارم كه حتي يك بار، از ضوابط تشكيالت ما در داخل زندان تخطي كرده باشد. از آن جا كه از سالهاي قبل سابقه مبارزاتي داشت و نهضت آزادي را هم كهنه كرده بود، به راستي شيفته مجاهدين بود. او در زندان پزشك همه ما بود. به خاطر رسيدگيهاي فوق العاده پزشكي به خود من بازجويي و شكنجه گاه كميته برمي گشتم، از بيماري و به خصوص هربار كه در زمان

Page 413: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

403

هميشه خجلت زده و ارادتمندش بودم. در مقابل آخوندها هم سفت و سخت از مصدق طرفداري مي كرد.

در سالهاي زندان كاري نبود كه شيباني و همسرش براي ما و خانواده هاي شهيدان نيازمنديهاي صنفي و دارو و مالي تا كمك و خبرها پيامها رساندن از ندهند. انجام

زندانيان… از بابت سياسي و خط مشي مبارزاتي با ما هيچ زاويه و اختالفي نداشت. اما دستگاه ايدئولوژيك خودش را داشت كه در اين زمينه با او در آتش بس بوديم. مثال با وجود بودند، كرده حرام شرعا را شطرنج مراجع چون بود، شطرنج قهرمان خودش آن كه

شطرنج بازي نمي كرد. بعد از ضربه اپورتونيستها يك بار در حالت عصبانيت به من گفت اگر كار با من باشد و تو مانع نشوي، همه ماركسيستها را مي گذارم سينه ديوار. به او گفتم: دكتر شوخي مي كنيد برادرانمان برابر شهادت شريف واقفي و ساير نبايد در و عصباني هستيد، آخر ما كه

توسط آنها، عكس العمل نشان بدهيم. اما او قسم خورد كه حرفش جدي است… دو سه سال بعد، در اواخر سال57 بعد از آزادي از زندان، وقتي در خانه اش در تهران به ديدار او رفتم و البته نمي دانستم اكنون عضو شوراي انقالب خميني است. اين دكتر شيباني ديگر آن هم سلول سابق نبود. در حزب جمهوري اسالمي و تحت امر بهشتي، در حاكميت غرق شده بود. گفتم دكتر، شما از زمان دانشجويي مصدقي سفت و سخت

بوديد، حاال چه شده كه به حزب جمهوري اسالمي رفته ايد؟! خويشتن نشناخت مسكين آدمي

از فزوني آمد و شد در كميخويشتن را آدمي ارزان فروخت

بود اطلس خويشتن، بر دلق دوخت لعنت بر خميني كه رجال ما را اين چنين شكار و درو مي كرد…

آزمايش خبرگان و قانون اساسي رژيمسرمقاله از قسمتهايي نقل با را، مؤسسان به جاي واليت فقيه خبرگان درباره بحث

Page 414: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

404

در روزگار آن در بدانيد كه مجاهدين تا پايان مي برم به در 30مهر1358 »مجاهد« بحبوحه تنوره كشيدن خميني چه مي گفتند. همان خميني كه با اشاره انگشت او »امت اين به بايد روز هر و مي دادند سر منافق« بر »مرگ نعره هاي در صحنه« هميشه خاطرمشت و چماق و گلوله مي خورديم. سينه سپر كردن در برابر خميني و واليت فقيه،

آن هم از موضع اسالم، كار هر كس نبود. در آن زمان به خصوص پس از گروگانگيري، صدبار فراتر از همين تيغ كشيها و فضاي رعب و وحشتي كه امسال پس از قيام عاشورا به راه انداختند، فضايي ساخته بودند كه

نگو و نپرس. لشكركشي به كردستان ادامه داشت و خوزستان هم زير ضرب بود. پدر طالقاني درگذشته و بازرگان از دور خارج شده بود. نهضت آزادي ياراي دم زدن در مورد واليت فقيه نداشت و شريك حاكميت بود. در روز رفراندم تلويزيون رژيم داريوش فروهر را نشان مي داد كه زير بغل اللهيار صالح برجسته ترين بازمانده جبهه ملي را گرفته و او را كشان كشان براي راي دادن به قانون اساسي واليت فقيه پاي صندوق مي برد. بني صدر كه بعدا نخستين رئيس جمهور رژيم شد، مي نوشت كه اصال خودش يكي از هفت نفر نويسندگان اصل 110 )واليت فقيه) در خبرگان بوده است. آنها هم كه در انتخابات مجلس بررسي قانون پاي و فرارفتند« از گوشه يي بودند، »هر يك ائتالف كرده ما با در خبرگان اساسي

تحريم و عدم شركت نيامدند. شگفتا كه در آستانه رفراندم خبرگان و قانون اساسي واليت فقيه، رهبران »كاركشته« حزب توده هر روز در پي ديدار با من و موسي بودند تا بلكه ما »جوانان ناپخته« را مانند »جوانان به خط آمده« اكثريتي در خط امام و در ديگ واليت، پخته و سوخته نمايند! به ديكتاتوري واليت فقيه ترغيب و به رأي دادن را هم مثل خودشان مي خواستند ما تشويق كنند و از هم سوشدن با »امپرياليسم آمريكا« پرهيز بدهند! البته ما هرگز مالقات با رهبران حزب توده را نپذيرفتيم تا هم چنان انقالبي و سركش در برابر ارتجاع، باقي بمانيم. نگو كه روسها با »آنها يعني ديكتاتوري حاكم بودند، نه با ما«! به خصوص كه شوروي در آستانه حمله و اشغال افغانستان بود و هواي خميني را داشت. 12آذر روز بعد در 6دي1358 ماه از يك بود وكمتر ايران در اساسي واليت فقيه قانون رفراندم

Page 415: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

405

نيروهاي شوروي وارد افغانستان شدند.

»روحانيت شيعه بر سر دوراهي تاريخيپيام مجاهدين به روحانيت مبارز:

ااگر روحانيت امروز به مسئوليت تاريخي خود عمل نكند از صحنه تاريخ محو مي شود، ولي البته اسالم انقالبي هم چنان جاودان خواهدماند.

اوال، دراسالم برخالف ساير اديان، قشر خاصي به نام كاهن يا موبد يا احبار و رهبان وجود ندارد كه انحصارا مدعي روحانيت شده و بقيه مردم را غيرروحاني و يا جسماني! تلقي نمايد. زيرا كه

اصوال اين گونه تقسيم بنديها از اسالم نيست. »لكل مذهب رهبانيه ورهبانيه امتي الجهاد«

هر مذهبي رهبانيتي دارد و رهبانيت امت اسالم جهاد و پيكار است. ثانيا، فقيه به معناي واقعي و قرآني آن زمين تا آسمان با آن چه امروز در نظر عوام است تفاوت هم آن و شرعيه مسائل كه مي شود گفته فقيه به كسي معموال عاميانه فرهنگ در دارد. فروعات وجزيياتي از قبيل طهارت و نجاست را براي مردم بازگو مي كند و يا آنها را در رساله يي

گردآوري كرده و عموما از روي لباسش شناخته مي شود. حال آن كه به معني دقيق كلمه، فقيه به فرد صاحب فهم و استنباط و دريافت از هرچيزي گفته مي شود. آن گاه وقتي اين توانايي فهم و استنباط در چهارچوب دين باشد، فرد فقيه، فقيه در دين ناميده مي شود. يعني كسي كه در دين و اصول و احكام آن صاحب فهم و دريافت بوده و

بتواند مسائل مختلف آن را پاسخگوباشد. را چيزي كه هركس ديگر به عبارت عالم. از باالتر است چيزي فقيه كه مي شود مالحظه مي داند نسبت به آن چيز عالم است. ولي معلوم نيست كه در آن فقيه هم باشد. چرا كه الزمه فقيه بودن، رسوخ در اعماق آن چيز وتوانايي پيگيري و پياده كردن آن در شرايط مختلف است. درمثل شايد بتوانيم اين تفاوت را به تفاوت ميان كسي كه شناكردن بلد است، ولي معلوم نيست بتواند خود را از ميان امواج توفان زا بساحل برساند، با يك قهرمان چست و چاالك شنا تشبيه نمود كه در هر شرايطي مي داند چگونه گليم خود را از آب بيرون بكشد. مثال بهتر مربوط به آن علمايي است كه وقتي در جنگ صفين، سپاه معاويه قرآن را بر سر نيزه كرد به حرمت تقدس

Page 416: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

406

قرآن دست از جنگ كشيده و فريب خوردند. حال اين كه علي عليه السالم با رسوخ و تفقهي كه درايدئولوژي اسالم داشت فرمان داد تا قرآنها را به زيرانداخته واز آلوده شدن آنها نهراسند…

از اين مثالها مي خواهيم نتيجه بگيريم كه فقيه واقعي كسي است كه با اشراف به جهان بيني و كند. پياده خود زمان در را اسالم وكليات، اصول در الاقل بتواند اسالم مكتب و توحيد اين هم مستلزم برخورداري از ديدگاههاي واقع بينانه اجتماعي، اقتصادي، سياسي و روانشناسي … است كه بسياري از مدعيان امروزي آن ازجمله بيخبرانند. وانگهي از اين مطلب صرفنظر مي كنيم كه آيا يك فرد تنها مي تواند جامع تمام شرايط مذكور در زمان حاضر كه علوم اين

همه گسترش پيدا كرده اند باشد؟ … بايد ديد محتوا و مضمون يك اصل در مرحله فعلي از انقالب در خدمت مبارزه رهايي بخش

مردم است يا نه؟ … واضحتر بگوييم، بايد ديد كه آيا از آن چه در عمل از اين اصل بيرون مي آيد استبداد

تراوش مي كند يا آزادي؟ و مخالف درگير شده اند. موافق روزها اين است كه بر سر همين موضوعات به هرحال …هرگونه به رغم ما جامعه كنوني شرايط در است. روشن وضعشان كه واليت فقيه موافقين حسن نيتي هم كه در آنها متصور باشد به هرحال از حرفشان چيزي بيشتر از حاكميت سياسي

روحانيان بيرون نخواهد آمد… از عمق ضمير تمام تاريخي داريم، هشداري كه بي گمان با روحانيت مبارزمان هشداري ما

شهدا برمي خيزد. مسأله بر سر عملكرد تاريخي روحانيت شيعه و سرنوشت آن است. در پس پرده واليت فقيه، حقيقت اين است كه روحانيت شيعه براي نخستين بار پس از هزاروچندصد سال به حاكميت سياسي نزديك شده است. البته ما فعال در اين بحث از نمونه هايي نظير اين كه شاه طهماسب قدرت و نموده زمانش كسب جامع الشرايط اصطالح به مجتهد از را واليت اختيار نيز اول سياسي و مذهبي را يكجا حائز شد، صرفنظر مي كنيم. آري مسأله اين است كه روحانيت شيعه با همه سوابق مبارزاتي تاريخي خود اكنون بر سر دوراهي آزمايش ايستاده است راه اول همان مذهب اعتراض و ناخرسندي تكاملي است كه روحانيت مبارز را از يك سو با توده هاي محروم پيوند مي داد، و از سوي ديگر با دوري از جاذبه هاي قدرت در برابر ظلمه و حكام جور رو در

Page 417: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

407

رو مي نمود. راه دوم همان مسلك شناخته شده رضا و سازش است كه با دورشدن از واقعيات با استعمارگران و جاذبه هاي اجتماعي و خواسته هاي انقالبي و مردمي آغاز شده و به بيعت قدرت منتهي مي شود. در رابطه با همين مسير دوم است كه مي بينيم زودتر از همه انقالبيون كنند. تحمل را شكنجه ها و تهمتها و فشارها انواع بايستي و قرارگرفته تيغ زير ما كشور بگذاريد بپرسيم در مقابل اين تيغ هاي آخته ارتجاعي پس كجايند آن روحانيان آزاده و فقيهي كه تقيه را كنارگذاشته و زبان حقيقت از نيام بركشند؟ شما كه يك عمر خلوص و شهامت علي ع ها و حسين ع ها را تبليغ مي كنيد آيا نمي بينيد كه در اين مملكت به نام اسالم چه مي كنند؟ پس چرا سكوت كرده ايد؟ آيا نمي بينيد كه نسل جديد انقالبي چگونه دارد به اسالم كه شما بدبين مي شوند؟ شما چگونه مي توانيد تضمين را هم مرهون آن هستيد پوستتان و گوشت كنيد كه ازاين گونه واليت فقيه استبداد و انحصارطلبي بيرون نيايد؟ آيا حرف شما را باور كنيم با به راستي شما آيا را؟ انحصاري شگفت انگيز خبرگان اين تركيب انتخابات كذايي و يا آن آن انتخابات و اين خبرگان براي اسالم آبرو خريديد؟ هيهات! البته روي سخن ما با كساني است كه مي فهمند و درد مكتب و مردم هم دارند. واال حساب سوداگران دين و آنها كه از رنج خردوري و تفكر آزادند، جداست. اين جاست كه اين حرف پدرطالقاني كه گفته بود ”مي ترسم در چنين مجالسي اسالم دفن شود“ پشت هر بيداردل و صاحب دردي را مي لرزاند. اين جاست كه ما با روحانيت مبارزمان هشداري تاريخي داريم. هشداري كه بيگمان از عمق ضمير تمام شهدا برمي خيزد. پيام اين است: اگر سنت انقالبي و مردمي تشيع را ناديده بگيريد، اگر پاس شهداي تشيع و انقالبيون را نگاه نداريد، واگر سرمست جاذبه هاي قدرت شويد خود را به دست خويشتن نفي كرده و به دستياران درجه چندم حكام ظالمي كه مجددا سرخواهند رسيد، تبديل

خواهيد نمود…از تمام اين كش وقوسها چون خورشيد مي درخشد، اصالت، اما حقيقت پرشكوهي كه فراتر حقانيت و شكوفايي اسالم راستين ضدبهره كشي است. كه پيشرفت آن هرگز مالزم با اين يا آن قشر و يا اين لباس و آن لباس نيست. و تنها در پيشاني افراد يا گروههايي نوشته و مقرر شده است كه در راه خدا ”بخل“ نورزند و پستي روا ندارند. برحسب اين قرار تكاملي همه انواع و افراد و قشرها وگروههاي ناشايسته نسخ و نفي شده با انتخابي اصلح و انسب به انواع صالح و شايسته، جانشين و ”تبديل“ مي شوند: هاأنتم هؤالء تدعون لتنفقوا في سبيل الل فمنكم من

Page 418: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

408

يبخل ومن يبخل فإنما يبخل عن نفسه والل الغني وأنتم الفقراء وإن تتولوا يستبدل قوما غيركم ثم ال يكونوا أمثالكم )9) اكنون اينك شماييد كه خوانده مي شويد تا در راه خدا به انفاق وفداكاري و درگذشتن از شهوات و جاه طلبي هاتان بپردازيد. پس كساني از شما بخل و دريغ مي ورزند. اين است و جز اين نيست كه اينان بر نفس خويشتن بخل ورزيده اند و خدا بي نياز است. واين شماييد كه نيازمنديد واگر به راه خدا پشت كنيد خدا ”جانشين“ و ”تبديل“ مي سازد

گروهي غير از شما را كه هم چون شما نيستند« .

افول خمينيطبق آمار رسمي رژيم در آذر 58، با وجود تقلب و عددسازي، و آن همه تمهيدات و تيغ كشي، و غوغاي گروگانگيري، طي 8ماه، شركت كنندگان در رفراندم قانون اساسي واليت فقيه، 4ميليون و750هزار نفر كمتر از شركت كنندگان در رفراندم جمهوري اسالمي بودند يعني بيش از 20درصد افت! اين براي ما يك پيشرفت چشمگير در مرزبندي با ديكتاتوري ديني و آگاه كردن توده مردم و براي خميني، يك پسرفت هشداردهنده بود.

از اين رو به صحنه آمد و به »غريب بازي« پرداخت: »اسالم غريب است االن اسالم غريبه همان طوركه غربا را نمي شناسند يك غريبي وارد يك شهر باشه مردمش نمي شناسند اسالم االن غريب است توي ملتها نمي شناسند اسالم را، چون نمي شناسند. را اسالم هم ما اسالم شناسهاي نمي دانند اسالم احكام را، اسالم نمي شناسند

نمي شناسند چيه؟ اينهايي كه مي گند ديكتاتوري, اسالم را نمي فهمند چي هست، فقيه اسالم را نمي گند مي گن هرفردي هرفردي هرچه هم فاسد باشه اين حكومت، فقيه اگر پاشه اين طور بگذاره اگر يك گناه صغيره هم بكند از فقاهت… از واليت ساقط است مگر واليت يك چيز آسوني است مسايل اين نمي دونم و مياد پيش ديكتاتوري كه مي گند كه اينها هركس، دست بدند كه پيش مياد اينها نمي دونند كه حكومت اسالمي حكومت ديكتاتوري نيست، مذهب مقابل اينها ايستاده اسالم مقابل ديكتاتورها ايستاده و ما مي خواهيم كه فقيه باشد كه جلوي ديكتاتورها را بگيرد. نگذارد رئيس جمهور ديكتاتوري كند. نگذارد نخست وزير ديكتاتوري كند. نگذارد رئيس

9- سوره محمدآيه38

Page 419: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

409

مثال لشگر ديكتاتوري بكند. نگذارد رئيس ژاندارمري ديكتاتوري بكند نه اين كه مي خواهيم ديكتاتوري درست كنيم. فقيه مي خواد چه كند ديكتاتوري را. كسي كه زندگي يك زندگي عادي دارد و نمي خواد اين مسائل را، ديكتاتوري براي چي مي خواهد بكنه. حكمفرمايي تو كار نيست در اسالم. به عالوه, حاال در اين قانون اساسي كه آن قدر احتياط كاري هم شده است آقايون هم آن قدر احتياط كاري كردند كه يك دفعه مردم بياند خودشون تعيين كنند يك خبره هايي ره،

اين ديكتاتوري است؟ حاال ما يك جا 20ميليون رأي داشتيم يك جا هم كه يك دسته يي نيامدند قهركردند از بابي معذالك نشستند كنار رفتند كردند قهر بگيم. مي خواييم چي ما نمي دونستند هم اونها كه 16ميليون جمعيت تقريبا رأي داد و90 درصد مردم گفتند ما رأي مي ديم االن هم بعدها خواهند آنها هم گله كرد كه چرا ما نگذاشتند رأي بدهيم شايد اونها هم همين رأي را بدند و باز بشه

جمع كرد«.

»جبهه ملي مرتد است«! يك پايه كردن و آخوندي مطلقه سلطنت راستاي در شتابان خميني خرداد1360 در رژيمش حركت مي كرد و اعالم جنگ رسمي به مجاهدين در دستور كارش بود. به اين منظور ابتدا بايد بني صدر را عزل و حاكميت ارتجاعي را يك سويه مي كرد. ادامه دادن عمدي به جنگ ضدميهني با عراق در آن زمان، بهترين پوشش را براي اين كار فراهم مي كرد. از آذر58 تا خرداد60، ضمن يك سال ونيم بسياري وقايع گذشته و وضع به آن جا رسيده بود كه اگر خميني نمي جنبيد، عمامه واليتش در پس معركه بود! بنابراين بايد از ساده به پيچيده شروع به جراحي و حذف مي كرد. براي آشنايي با همين مسير و فضاي

آن ايام به چند مورد ضروري اشاره مي كنم: بيانيه به دستور خميني در يك ارتجاع در 19فروردين سال60 قدوسي دادستان كل 10ماده يي اعالم كرد: انتشار هرگونه مطبوعات »منوط به اجازه وزارت ارشاد اسالمي« و »برگزاري ميتينگ و تظاهرات با توجه به شرايط جنگي منوط به اجازه وزارت كشور تا است كشور وزارت اطالع به »منوط هم گروهي« و حزبي دفاتر »ايجاد است«. امكان نظارت قانوني از جهات مذكور در اصل 24 قانون اساسي فراهم باشد«. اصل 24

Page 420: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

410

مباني به بپردازند كه »مخل بيان مطالبي به نبايد و مطبوعات نشريات بود كه اين اسالم يا حقوق عمومي باشد«. عالوه بر اين »كليه احزاب و گروههاي مسلح موظف« شناخته شدند »سالحهاي خود را به سپاه پاسداران انقالب اسالمي يا مقامات انتظامي با اخذ رسيد تحويل دهد«. احزاب و گروههايي هم كه »بر ضد جمهوري اسالمي ايران اعالم مبارزه مسلحانه كرده اند، چنان چه موضع قبل خود را رها كنند و سالحهاي خود را تحويل سپاه پاسداران يا مقامات انتظامي دهند و موضع خود را رسما اعالم نمايند، طبق غيراين صورت، در باشند؛ داشته سياسي فعاليت قانون، چهارچوب در مي توانند قانون، در دادگاههاي انقالب محاكمه مي شوند و بر اساس قوانين اسالمي مربوط به ”محارب“ با آنها رفتار خواهد شد«. جالب تر اين كه: »كليه احزاب و گروهها در بيان آرا و افكار سياسي آزادند، به شرط اين كه مشتمل بر دروغ، تهمت وتحريك نباشد«. هم چنين نبايد »به تشويق و تحريك به اعتصاب، كم كاري، تحصن يا هرنوع اخالل در مؤسسات مختلف كشور« بپردازند. »چنان چه مواردي مشاهده شود، متخلفين تحت پيگرد قانوني

قرار مي گيرند« و »طبق موازين، محاكمه و مجازات مي شوند«. در يك كالم، ظرفيت خميني به انتها رسيده بود و حرفش اين بود كه واي به حالتان اگر به »تشويق« و »تحريك« و »تهمت« و »تحصن« و هرگونه اخالل در مؤسسات

كشور عليه واليت مطلقه ادامه بدهيد. همزمان موج جديدي از حمله و تهاجم در سراسر كشور به مجاهدين و هوادارانشان

آغاز شد. نشريه توقيف توقيف شد. مجاهدين بازرگان هم به متعلق ميزان روزنامه بعد، هفته بازرگان را به شدت محكوم كردند و آن را »نشانه ديگري از اوجگيري افسارگسيخته

انحصارطلبي« خواندند. اختناق، فضاي درهم شكستن براي آزادي كشي و حمالت تازه موج به ما پاسخ

راهپيماييهاي اعتراضي سراسري در شهرستانهاي مختلف و به خصوص تهران بود. در هفتم ارديبهشت در تظاهرات مادران به خاطر اعتراض به كشتار مجاهدين به ويژه خواهرانمان در قائمشهر، بيش از 150هزار نفر از مردم تهران راهپيمايي كردند در اين

تظاهرات ما دو شهيد و 70مجروح داشتيم.

Page 421: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

411

روز بعد من ضمن سپاسگزاري از همدردي و استقبال هموطنانمان، به نشانه حسن نيت، به طور سراسري دعوت به آرامش و خويشتنداري كردم و درعين حال از مقامات قانوني

رژيم درخواست قانوني راهپيمايي و ميتينگ اعتراضي سراسري به عمل آوردم. پس از تظاهرات سراسري و به خصوص تظاهرات بزرگ تهران، فضا به طورنسبي تغيير

كرد و دوباره روح اميد در جامعه و نيروهاي سياسي دميده شد. در همين اثنا اعتراضهاي سياسي و اجتماعي به تعطيل و توقيف روزنامه بازرگان هم باالگرفته بود به طوري كه دادستاني ارتجاع عقب نشست و چند روز بعد از توقيف، اين

روزنامه دوباره منتشر شد. بازرگان كه از حمايتها پشتگرم شده بود در سرمقاله روز نهم ارديبهشت تحت عنوان ديكتاتورمآبانه شيوه هاي اتخاذ كه داد هشدار مسلحانه« مبارزه و قانوني »مبارزه چماقداري و سركوب و كشتار راه تحوالت مسالمت آميز جامعه را سد مي كند و آن را به سوي قهر و خشونت مي راند. قهر و خشونتي كه بنابر سنن خدشه ناپذير، سرانجام خود آنها ضمن آن، منكوب مشيت قاهرانه الهي شده و در آتش خشم مردم ستمديده

خواهند سوخت. بازرگان افزود:

»ساختمان بشر و سنت خدا چنين است كه وقتي ستم از حد گذشت، مستضعفين مظلوم با همه ضعف و ترس به پا مي خيزند و خدا ياريشان مي كند تا متجاوزين استعالگر را به زمين بزنند…

سنت الهي اختصاص به گذشته ندارد، تكرار مي شود«. خميني كه فضا را اين چنين در حال چرخش مي ديد، بالدرنگ در فرداي آن روز، دهم ما به نداشت و چون جرأت كرد اتمام حجت با مجاهدين بي پرده ارديبهشت1360، بگويد توبه كنيد گفت: »به آغوش ملت برگرديد« وگرنه »يك روز است كه پشيماني ديگر سودي ندارد و آن روزي است كه به ملت تكليف شود، تكليف شرعي الهي به

مقابله با اينها و تكليف آخري، نسبت به اينها تعيين شود«. ماهم دو روز بعد، در يك پاسخ مشروح ضمن افشاي جنايتها و چپاولها و دروغ پردازيهاي »در داديم: جواب اجتماعي، و اقتصادي و سياسي مختلف زمينه هاي در حكومتش برابر ”تكليفي“ كه گوشزد فرموديد چه چاره يي جز نوشتن و تقديم ”وصيتنامه ها“ باقي

Page 422: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

412

مي ماند؟« و از او خواستيم با »كليه هوادارانمان در تهران… براي بيان مواضع و تشريح اوضاع و عرض شكايات و اثبات مطالب فوق الذكر، بدون هيچ گونه تظاهر و در نهايت آرامش

به حضورتان برسيم«. در همين نامه خاطرنشان كرديم »اليحه احزاب« كه در مجلس در دست تصويب است »در يك كالم جز به معني تعطيل تمام آزاديهاي سياسي و پشت پازدن به گرانبهاترين

ارمغان انقالب نيست«. )10) خميني با اين جواب كه در آن زمان حمايت سياسي و اجتماعي قابل توجهي برانگيخت، به لحاظ سياسي كامال خلع سالح شده بود و بايد بهانه ديگري جستجو مي كرد كه در

ادامه بحث به آن خواهيم پرداخت. از طرف ديگر، از جوانب مختلف به خاطر همان سرمقاله بر سر بازرگان ريختند. او هم جانب احتياط گرفت و در 12ارديبهشت بي احتياطي قبلي را با يك سرمقاله جديد، جبران اين سرمقاله، تحت عنوان »فرزندان مجاهد و مكتبي عزيزم« در و متوازن كرد. در نقش ميانجي و پدري نصيحت گر بين مجاهدين و ايادي خميني كه آنها را »مكتبي« خوانده بود، ظاهر شد و سعي كرد با يكي به نعل و يكي به ميخ زدن، كمر مار واليت را

بگيرد! بازرگان نوشت:

»مجاهدين خلق، شما فرزندان نهضت آزادي هستيد. در سال1343 كه در زندان بوديم به دنيا آمديد و راه خود را پيش گرفتيد، بدون آنكه از خانه فرار كرده يا اخراج شده باشيد… اگر بعدا به لحاظ ايدئولوژيك و تاكتيك فاصله ها و اختالفهايي پيش آمد و از خود شما كساني جدا و

مخالف شدند، اينها مانع و منكر رابطه پدر و فرزندي نمي تواند باشد… مكتبيها نيز، با همه تندي و تلخي و بدخلقي كه داريد از ما هستيد… چه آن جناب برادري كه رئيس دولت است اعتراف و به قول خود افتخار به شاگردي يا فرزندي ما مي كند و تا قبل از انتخاب رئيس جمهور عضو هيأت اجراييه نهضت آزادي بود و چه آن ديگري كه كانديد رياست جمهوري شد و در هيچ گفتار و نوشتار از بي لطفي به ما كوتاهي نكرده است به زندان مي آمد

10- نشريه مجاهدپنجشنبه17ارديبهشت1360

Page 423: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

شماره 421

Page 424: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

414

براي اعالميه ها و عمليات نهضت دستور نظر بگيرد و مالقات و مراجعه تيمسار مقدم) رئيس ساواك) در خانه اش را به من گزارش مي داد تا وجدانش راحت باشد.

يا چنين تصور كرده اند كه دولت موقت منكر نهادهايي كه در گوشتان چنين خوانده اند …و مخالفشان بود، آنها نيز اوالد ما هستند، مثال سپاه انقالب را دكتر چمران مبتكر و مصمم بود… سپس دكتر يزدي اساسنامه سپاه را تنظيم نموده، دولت موقت به شوراي انقالب پيشنهاد نمود… خالصه آن كه هر دوي شما، مجاهد و مكتبي، اگر مرا پدر خود ندانيد و پشت كنيد من شما را فرزندان خود مي دانم. گوشتان را مي كشم و رويتان را مي بوسم… اگر به پدري قبولم

داريد مي خواهم كه اين مقاله را در روزنامه هاي مجاهد و جمهوري اسالمي درج كنيد. … مجاهدين عده قليلي نيستند و نفوذ عجيب در دختر و پسرهاي دانش آموز و دانشجو و در مدارس دارند. مكتبي ها نيز هم فراوانند، هم فداكار، متشكل و مجهز و ستون فقرات انقالب.

منحرف هستيد اما نه منافقيد، نه مرتجع و نه مزدور اجانب…«دست آخر هم بازرگان پيشنهاد كرده بود:

»بياييد اوال همديگر را هم كيش و برادر بدانيد. ثانيا از برادركشي و پدركشي توبه كنيد، دور هم جمع شويم، ميزگرد تشكيل بدهيم با اجازه رهبر انقالب و پايه گذار جمهوري اسالمي…

اعتقادها و ايرادها و اشكاالت را بررسي كنيم«. )11) نشريه مجاهد، مقاله بازرگان را چاپ كرد اما روزنامه جمهوري اسالمي وقعي نگذاشت

و آن را چاپ نكرد. ما هم در پاسخ به مهندس بازرگان در كمال احترام و با استقبال از ميانجيگري او به

عرض رسانديم كه بين ظالم و مظلوم، در وسط نمي ايستند! هم چنين با ارائه فهرستي طوالني از جرم و جنايتهاي»مكتبيهاي نورسيده« افزوديم:

»شگفت است كه آقاي مهندس بازرگان در حالي اين حرفها را زده و اين قضاوتها را مي كند و تعديات و از عملكردها ليستي مبارزه مسلحانه“ و قانوني ”مبارزه قبلي خود مقاله در كه قانون شكني هاي انحصارطلبان را رديف كرده و آنها را نسبت به عواقب جلوگيري از عدالت و آزادي هشدار داده اند. كمااين كه در آن جا مي نويسد: “توقيف ميزان و مدير مسئول آن حمالت جسورانه غيرقانوني قبلي كه به ساير مطبوعات و دفترها شده است جريان محاكمه اميرانتظام،

11- نشريه مجاهد پنجشنبه17ارديبهشت1360.

Page 425: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

415

طرح قانوني محدوديت احزاب، زمينه سازيهايي براي روزنامه انقالب اسالمي و رئيس جمهوري به رغم اطالعيه 25اسفندماه گذشته امام، نمونه هاي يادآور پايان مبارزه پارلماني گذشته است. تحريم و تعطيل مبارزه كار را طبق سنت تاريخي و الهي و همان طور كه آثارش ظاهر شده به

مبارزه مسلحانه و آشوب داخلي مي كشاند، كه وظيفه خود دانستم هشدار دهم“ در عمل هم، همين چندي پيش بود كه خود آقاي مهندس بازرگان در قبال تعطيل و توقيف از حمايت ستاد كردند، اعتراض همه آن آن، مسئول مدير زنداني نمودن و ميزان روزنامه

مطبوعات تشكيل دادند و مردم را به حمايت و كمك طلبيدند. راستي اگر آن موقع كسي آقاي بازرگان و ”متوليان و كسوت داران حزبي و مكتبي“ را مخاطب قرار داده، آنها را بالسويه مالمت و يا نصيحت نموده و مي گفت كه: آقايان پدران و مسئولين عزيز، اين همه ستيزه نكنيد و اين همه دعوا راه نيندازيد، آقاي بازرگان اعتراض نمي كرد كه

اينگونه برخورد، رسم عدالت و انصاف نيست و ظالم و مظلوم را يكسان ديدن است«.

پاسخ خميني به نامه مجاهديناما خميني پس از دريافت جواب مجاهدين به تهديدهايي كه در 10ارديبهشت كرده بود، در 21ارديبهشت، با سخافتي چشمگير به اين بهانه كه گوييا مجاهدين بر ضداسالم قيام مسلحانه نموده اند به ميدان آمد. در حالي كه ما به رغم 50 شهيد و هزاران مجروح،

حتي يك گلوله هم شليك نكرده بوديم. خميني گفت:

»آنهايي كه اين طور هم با قلمهايشان، عالوه بر تفنگهايشان، هم با ما معارضه دارند، ما به آنها كرارا گفته ايم و حاال هم مي گوييم كه ما مادامي كه شما تفنگها را در مقابل ملت كشيده ايد، يعني در مقابل اسالم با اسلحه قيام كرده ايد، نمي توانيم صحبت كنيم و نمي توانيم مجلسي با هم داشته باشيم. شما اسلحه ها را زمين بگذاريد و به دامن اسالم برگرديد، اسالم شمارا مي پذيرد… در آن نوشته يي كه نوشته ايد، درعين حالي كه اظهار مظلوميتهاي زياد كرده ايد، لكن باز ناشيگري كرديد و ما را تهديد به قيام مسلحانه كرديد. ما چطور با كساني كه قيام بر ضداسالم قيام مسلحانه بكنند مي توانيم تفاهم كنيم؟ … شما به قوانين اسالم سر بگذاريد، گردن فرو بياوريد، … من هم كه يك طلبه هستم با شما حاضرم كه در يك جلسه، نه در يك

Page 426: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

416

جلسه، در ده ها جلسه با شما بنشينم و صحبت كنم. لكن من چه بكنم كه شما اسلحه را در دست گرفته ايد و مي خواهيد ما را گول بزنيد. برگرديد و به دامن ملت بياييد… اذعان كنيد به اينكه ما خالف كرده ايم… دعوي اين را نكنيد كه ما از اول تا حاال هميشه طرفدار از اسالم

و يا طرفدار از مردم بوديم. اين را دعوي نكنيد«. جالبتر اين كه، الگوي حزب توده و اكثريت را هم جلوي ما گذاشت و گفت: »شما االن را جزء مسلمين هم حساب آنها ما انحرافي هستند و احزابي كه مي بينيد كه بعضي نمي كنيم، معذالك، چون بناي قيام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهاي سياسي دارند، هم

آزادند و هم نشريه دارند به طور آزاد«. اما از آن جا كه خوب مي دانست كه مجاهدين نه »گردن فرو مي آورند«، نه »اذعان به خالف مي كنند« و نه توده يي مسلك و اكثريتي مي شوند، خودش سريعا حرفش را پس

گرفت و گفت:كه كارهايي آن از دست برداريد شما كه مي دادم احتمال يک احتمال، هزار در اگر »من مي خواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم كه با شما تفاهم كنم و من پيش شما بيايم، الزم هم نبود

شما پيش من بياييد«. هفته بعد هم مجاهدين، يك خبرچيني و »راپرت« رسمي حزب توده به نخست وزيري خميني عليه مجاهدين را منتشر كردند. در اين خبرچيني با مهر حزب توده، به دروغ ادعا شده بود كه »از آشوبهايي كه در روزهاي اخير در شهرهاي مختلف ايران عمدتا داشته اطالع قبل ضدانقالب روز دو سه است، آمده بوجود به وسيله مجاهدين خلق

است« مجاهد31ارديبهشت1360 . يك روز قبل از افشاي اين سند حزب توده اعالم كرده بود:

»هيچ گاه در مورد مجاهدين خلق راپرت نداده است. اين اتهامي بي پايه و دروغي زشت است و قاطعانه تكذيب مي شود«) نامه مردم30ارديبهشت1360 ).

اما بعد از افشاي سند نوشت: »مجاهدين خلق ظاهرا به اسناد محرمانه يي كه حزب توده ايران در اختيار مقامات مسئول قرار داده است، دسترسي پيدا كرده اند… ما ضمن اعتراض جدي به خروج اين اسناد و اخبار، خواستار اتخاذ تدابير جدي از جانب مقامات مسئول براي ممانعت از تكرار اين قبيل حوادث و

Page 427: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 428: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 429: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

419

كنترل و حفاظت دقيق اين اسناد هستيم« )مردم 6خرداد1360 ). اعدام و سركوب خواهان پيوسته توده حزب 30خرداد، از پس كه مي كنم يادآوري مجاهدين و استرداد و اعدام خود من بود. اما در بهمن61 وقتي كيانوري و سران حزب توده دستگير شدند، مجاهدين »به رغم حمايت آشكار حزب توده از سركوب و اعدام مجاهدين و ديگر نيروهاي مقاومت، چون گذشته، هرگونه نقض حقوق بشر و اعمال شكنجه و محاكمات مخفي در دادگاههاي ناصالح رژيم خميني را درباره هر كس و هر

گروه حتي درباره سران حزب توده و سلطنت طلبان نيز محكوم« شناختند. در ششم خرداد سال60 خميني نمايندگان مجلس را به مناسبت سالگرد تشكيل نخستين مجلس ارتجاع به جماران فراخواند و اقليت انگشت شمار اين مجلس به رياست بازرگان

را به توپ بست تا مبادا با اقدامات و سركوبگري او مخالفت كنند. خميني گفت: قدرت اگراين باشد. باقي اسالم قدرت اين بگذاريد كذا… پاسدار بگوييد و نشينيد »هي اسالم-خداي خواسته- شكسته بشود، و شكسته نخواهد شد. شما و ما و همه اشخاصي كه هر جا هستند و همه روشنفكران و قلم به دستها همه شان به باد فنا مي روند. اين قدرت است

كه شما را نگهداشته است… اين قدرت اسالم را نگهداريد. تا گفته مي شود »مكتبي«، آقايان مسخره مي كند! »مكتبي« يعني اسالمي. آن كه مكتبي را مسخره مي كند اسالم را مسخره مي كند. اگر متعمد باشد مرتد فطري است، و زنش برايش حرام است، مالش هم بايد به ورثه داده بشود، خودش هم بايد

مقتول باشد… آقاي رئيس جمهور حدودش در قانون اساسي چه هست، يك قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت مي كنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت مي كنم. آقاي نخست وزير حدودش چقدر است، از آن حدود نبايد خارج بشود. يك قدم كنار برود با او هم مخالفت مي كنم. مجلس حدودش چقدر است، روي حدود خودش عمل كند… نمي شود از شما پذيرفت كه ما قانون را قبول نداريم. غلط مي كني كه قانون را قبول نداري! قانون تو را قبول ندارد. نبايد از مردم پذيرفت، از كسي پذيرفت، كه ما شوراي نگهبان را قبول نداريم. نمي تواني قبول نداشته باشي. مردم راي دادند به اينها، مردم شانزده

ميليون تقريبا يك يك قدري بيشتر رأي دادند به قانون اساسي«. خميني آن قدردر بحران فرو رفته و »بي دنده و ترمز« حرف زده بود كه بازرگان بعد از

Page 430: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

420

10روز سبك وسنگين كردن، در 16خرداد در يك نامه سرگشاده به جوابگويي پرداخت. در نامه بازرگان تحت عنوان »سه كلمه گله مخلصانه بازرگان به رهبري پدرانه انقالب

اسالمي ايران« آمده بود:»- … با چنان قضاوت قاطعانه و مشت بي دريغ كه از مقام واالي رهبري نثار هر صاحب درد و داد شد آيا جايي براي وظيفه امر به معروف و نهي از منكر و براي آزادي عقيده و انتقاد و

تظلم كه از پايه هاي قانون اساسي است باقي خواهد ماند؟… تنبيه و توبيخ هايي كه درباره نمايندگان و نويسندگان و دولتمردان در عدول از حق و عدالت و در عدم رعايت قانون مي فرموديد، كامال به جا و اصولي بود اما رنگ تند ضددين دادن… اين خطر بزرگ را پيش مي آورد كه در مناقشات گروهي و اختالفات مرامي، كينه و كشتارهاي غيرقابل مهار و دور از انسانيت و اسالميت به وجود آيد مگر اين كه مصلحت ديده باشيد كه براي

حفظ دستاوردهاي انقالب اسالمي جو وحشت و شدت عمل ايجاد گردد.… آيا با حربه اسالم و قرآن و با تهمت خروج بر خليفه خدا يا رافضي بودن و تفرقه افكندن بر سر اهل بيت و شيعيان و را بني اميه و بني عباس و عثمانيها آن فجايع و بالها نبود كه آزادانديشان مسلمان درآوردند؟ امان از آن زمان كه به شيوه كليساي قرون وسطي برداشت و برخوردهاي حكومتي و اجتماعي و فرهنگي در مجاري ديني انحصار يافته افتد و چماق تير،

حاكم اختالفات گردد. … اگر مسئول و مقامي حتي رئيس جمهور شانه از اطاعت قانون خالي كند، با وجود اصل110 و122 قانون اساسي كه اجازه پيشنهاد و محاكمه و امكان عزل از طرف مقام رهبري را داده است، چه حاجت كه داغ و درفش مذهبي مفسدفي االرض به ميان آمده باشد يا از طنزنويسان كه كرده اند، چنان طرفداري شود اتخاذ عنوان مكتب كه نورسيده هايي به ايرادگيرندگان و پس فردا ببينيم، بعد از نيمه شب دو ژ-3 به دست كنار بسترمان آمده آخرين ما يتعلق يعني زن

حاللمان را با خود ببرند!« ما و بود تهران در ارتجاع دادستان كه الجوردي خميني، به دستور روز، آن فرداي هميشه سؤال مي كرديم كه با چه ميزان سواد و با كدام فهم و شعور قضايي به دادستاني منصوب شده است، روزنامه هاي بازرگان و بني صدر و حزب توده و يك روزنامه ديگر كه اسمش را دقيقا به خاطر ندارم توقيف و تعطيل كرد. تعطيل روزنامه حزب توده صرفا

Page 431: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 432: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

422

از بابت حفظ توازن و »باالنس« با سه روزنامه ديگر انجام مي شد. دو روز قبل از آن، خميني در 15خرداد يك نمايش مرعوب كننده به راه انداخت و ادعا

كرد كه در تظاهرات حكومتي در سراسر كشور 15 ميليون نفر شركت كرده اند. سرمقاله مجاهد در اين باره چنين نوشت:

»تشبثات و جوسازيهاي هيستريك قبل از 51خرداد با به كارگرفتن تمام طرق و وسايل تبليغاتي ارتباط جمعي و طبق معمول حتي تعداد جمعيت شركت كننده در راهپيمايي را پيشاپيش و راهپيمايي شركت خواهند كرد“ و… همگي نفر در اين كه ”ميليونها ادعاي و تعيين نمودن از چنين قصد و نيازي حكايت مي نمود و تبليغات و ادعاها و الف و گزافهاي بعدي نيز هر راهپيمايي در شركت كننده جمعيت كل درحالي كه ازجمله مي دهد. نشان را آن بيشتر چه در ميليوني راهپيمايي از خود تبليغات در انحصارطلبان نبود، نفر 300هزار از بيش تهران نفر ميليون 15 از بيش را راهپيمايان تعداد كشور سراسر با رابطه در و مي زدند دم تهران ادعا كردند. البته اپورتونيستهاي راست جبهه متحد ارتجاع نيز از آنها عقب نماندند و از رژه ميليوني خلق سخن گفتند . بر هيچ كس پوشيده نيست كه اين ادعاها )كه يادآور تبليغات گوبلزي مبني بر هرچه بزرگ گفتن دروغ جهت باوراندن آن به مردم است) با عطف توجه به شعارهاي ازپيش تعيين شده يي كه در راهپيماييها داده مي شد صرفا به اين دليل به عمل مي آيد كه با طرح و پيشنهاد رفراندم و مراجعه به آراي عمومي مردم جهت خروج از بن بست مقابله شود ضمن رد و انكار هر چه موكد هرگونه ”بن بست“ خود اين مراسم يك رفراندم قلمداد گردد كه گويا ضمن آن مردم رأي و نظر عمومي خود را عليه نيروهاي مخالف انحصارطلبي و ارتجاع) به ويژه مجاهدين خلق) و رئيس جمهور و به نفع جناح ارتجاعي و انحصارطلب حاكم ابراز كرده اند كه قاعدتا به دنبال آن نيز بايد موج فشار و اختناق و سركوب هر چه بيشتري را عليه نيروهاي

مخالف و مخصوصا انقالبي انتظار كشيد«. )12) به و كرديم محكوم قويا را روزنامه ها تعطيل 17خرداد روز همان در بالدرنگ ما اطالعات، قبيل از حكومتي دست نشانده نشريات و روزنامه ها همه انقالبي »تحريم

كيهان، جمهوري اسالمي« فراخوان داديم. نشريه مجاهد از اين پيشتر، در آستانه آزادي گروگانها رسما به حكم دادستان ارتجاع

12- نشريه مجاهد شماره 124

Page 433: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

423

جمهوري رياست ريگان ديد خميني كه همين 59 آبان و مهر در بود. شده توقيف الدرم بلدرمهاي )13) آمريكا را به عهده مي گيرد و سمبه خيلي پرزور است، به رغم همه قبلي خودش، به شدت ترسيد و جازد و با امضاي قرارداد الجزاير، شعبده گروگانگيري در سفارت آمريكا را جمع كرد و پايان نمايش را اعالم كرد. عقب نشيني آسانسوري خميني به قدري افتضاح بود كه به جز جناح غالب، حتي جناحها و گروهبنديهاي دروني رژيم،

اين قرارداد را »روي دست قرارداد تركمانچاي« توصيف مي كردند. عينا مانند جنگ ضدميهني، در اين جا هم خميني بايد جواب مي داد كه چرا و به چه خاطر و با چه نتايجي به گروگانگيري روي آورده است. اينها سؤالهايي بود كه در آن ايام نشريه مجاهد در شرايطي كه رسما توقيف شده بود با تيراژي نزديك به 500هزار نسخه وسيعا به ميان مردم مي برد و به همين خاطر خميني ديگر تحمل آن را نداشت.

ابتدا دادستان ارتجاع با استفاده از فضاي جنگ ايران و عراق كه همه چيز را تحت الشعاع قرارداده بود، در روز 7آبان انتشار روزنامه هاي»فرياد گودنشين« و »بازوي انقالب« را كه روزنامه هاي بخش اجتماعي و بخش كارگري مجاهدين بودند، ممنوعه اعالم كرد.

بهانه اش اين بود كه: »… اين گروهكها در روزنامه ها و نشريات خود نه تنها اين جنگ تحميلي را محكوم نكردند،

بلكه به تضعيف روحيه سپاهيان و رزمندگان دلير اسالم پرداخته اند…« سپس در 11آبان، دادستان ارتجاع نشريه مجاهد و ساير انتشارات مجاهدين را بالكل ممنوع اعالم كرد. در همين روز مجلس رژيم به دستور خميني با فوريت و در اجالسهاي سري، طرح آزادي گروگانها را تدوين كرد و 2روز قبل از انتخابات آمريكا به تصويب رساند. در اين

ايام خميني از ترس ريگان يك روز و يك ساعت را هم نمي خواست از دست بدهد. ناگهاني اعالم كردكه روز بعد در 12آبان، رژيم براي مشغول كردن مجاهدين به طور به صورت سعادتي محمدرضا اسير مجاهد دادگاه 13آبان يعني روز همان فرداي در غيرعلني و درخفا برگزار مي شود. يعني كه هيچ فرصتي براي حضور وكالي بين المللي

او در اين دادگاه باقي نگذاشت.

13- »الدرم بلدرم« تعبير ترکي)آذري( به معني »مي کشم و پاره مي کنم« که در فارسي مصطلح شده و به مفهوم تهديد و ارعاب سخت و به خصوص تهديد به قتل است)لغتنامه دهخدا(

Page 434: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

424

از ايران را در 25آبان، خميني حكم احضار و تعقيب رهبري سازمان مجاهدين خلق طريق دادستانش صادر كرد. بيچاره باز هم مجاهدين را نشناخته بود و گمان مي كرد جا مي زنند. اما مجاهدين در اطالعيه خود جبران »بزرگترين خطاي شاه« از سوي ارتجاع

حاكم را به سخره گرفتند)14). همزمان در روز 25آبان، خميني از طريق دادستان ارتجاع در آبادان با صدور حكمي مقرر كرد، كه مجاهدين بايستي ظرف 24ساعت سنگرهاي جبهه و شهرهاي جنوبي را تخليه تعقيب، دستگيري و شكنجه صدها اين حكم، از خشك شدن مركب قبل اما كنند. مجاهد جان بر در آن جا آغاز شد. دو سه ماه بعد، مجموعااحكام 286سال زندان براي مجاهدان دستگير شده در جبهه هاي جنگ كه جدا از صفوف خميني به دفاع مشروع از وطن و خاك خود اشتغال داشتند صادر شده بود. در همان زمان بهشتي در ديداري با برادرمان مهدي ابريشمچي در خوزستان به او با صراحت حرفي با اين مضمون گفت كه، خوزستان را از ايران بگيرند بهتر از اين است كه شما حكومت را از ما بگيريد…

اما مجاهدين در زير تعقيب و كنترل دائمي كميته چيها و پاسداران و البته با مشكالت در30نقطه فروردين60 در كه دادند ادامه هفتگي مجاهد مخفيانه انتشار به فراوان كشور چاپ يا تكثير مي شد و تيراژ آن به بيش از 500هزار نسخه رسيد و تا 30خرداد به 600هزار افزايش يافت. تيراژ روزنامه حزب حاكم جمهوري اسالمي در اين زمان زير 30هزار بود. برخي منابع موثق تيراژ آن را در برخي ايام 18هزار گزارش مي كردند كه بيشترش يا با بودجه دولتي خريداري شده و در ادارات و ارگانهاي حكومتي توزيع مي شد

يا به فروش نرفته به دفتر روزنامه برمي گشت. در ادامة بحث، به وقايع و فضاي سياسي خرداد60، بازهم اشاره خواهم كرد اما صبركنيد

تا ابتدا به تصفيه حساب خميني با جبهه ملي و اعالم ارتداد آن بپردازيم.

طلسم اختناقبراي روز اشاره كردم، جبهة ملي در آستانة 30خرداد، هم چنان كه در قسمتهاي قبل

14ـ شاه، پس از سقوط، در خاطرات خود نوشت كه بزرگترين اشتباه او آزاد كردن »تروريستها« از زندان بوده است.

Page 435: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

425

بزرگ رضا رضايي در سال1352 هم با سالروز شهادت مجاهد 25خرداد كه مصادف بود، اعالم تظاهرات و راهپيمايي بزرگ كرده بود و طبعا از مجاهدين انتظار حمايت موضعي و پراكنده تظاهرات تهران سراسر در هرروز مجاهدين ايام آن در داشت. داشتند و به شرحي كه خواهم گفت تالش مي كردند اين سلسله تظاهرات مسالمت آميز به يكديگر متصل و تبديل به يك تظاهرات بزرگ مانند تظاهرات بزرگ مادران در اوايل ارديبهشت بشود. اما به داليلي كه خواهم گفت امكانپذير نبود. خميني ديگر جايي باقي هم چندصدنفره حتي و چندهزارنفره مسالمت آميز كوچك تظاهرات يك براي نمي گذاشت. هر تظاهرات در هرگوشه شهر را، ساعتي بعد به صحنة جنگ و شليك هوايي و زميني با مجروحان و مصدومان بسيار تبديل مي كرد. با اين همه ما از تظاهرات پراكنده در سراسر شهر در اعتراض به اختناق و ديكتاتوري و عزل بني صدر دست بردار نبوديم و نزديك به دوهفته هر روز در نقاط مختلف شهر با دست خالي، با كميته و سپاه

درگير بوديم كه به شدت سركوب مي كردند. پيام فرستاد و خواستار دكتر سنجابي كه رياست جبهة ملي را به عهده داشت چندبار ديدار بود. ما، برادرمان، شهيد قهرمان علي زركش جانشين مسئول اول سازمان پس از

به شهادت رسيدن موسي را به ديدار ايشان فرستاديم. دكتر سنجابي وزير خارجة بازرگان بود و او بود كه برادرم كاظم را كه در دهة1330 شاگرد قديمي خودش در دانشكدة حقوق دانشگاه تهران بود، براي سفارت ايران در مقر اروپايي سازمان ملل متحد انتخاب و به بازرگان و خميني معرفي كرد. سنجابي نخستين وزير و شخصيت نامدار ملي بود كه حتي قبل از انتخابات خبرگان، در فرداي راهپيمايي اوايل1358، در سعادتي محمدرضا اسير مجاهد براي مجاهدين يكصدهزارنفري در با سنجابي بعدا من بازرگان كشيد. دولت با از همكاري اعتراض دست به عنوان خانه اش در شمال تهران ديدار كرده بودم و او نسبت به حمايت ما از مواضع ملي گرايانه و دموكراتيك، اطمينان داشت. قبل از آن هم براي حفاظت خود تفنگ كالشنيكوف

خواسته بود كه تأمين كرديم.

Page 436: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

426

آرزو و پيام مصدقاختالفات و دعواهاي بازرگان با سنجابي و جبهة ملي چيز تازه يي نبود و در سال1340 به انشعاب بازرگان از جبهة ملي و تشكيل نهضت آزادي انجاميده بود. درواقع تشكيالت منسجمي به عنوان جبهه ملي وجود نداشت و دكترين آيزنهاور در دهة1950 ميالدي مبني بر حمايت از رژيم شاه به عنوان يك حلقه ضروري در برابر اتحاد شوروي، بسياري از رجال جبهه را منفعل كرده و به سياست »صبر و انتظار« كشانده بود. مي گفتند كه مصدق در تبعيد و انزواي دهكدة احمدآباد در كرج از اين وضعيت بسيار ناراضي است. دستنوشته هاي مصدق در آن روزگار نشان مي دهد كه قويا به نسل جوان و مجاهداني

هم چون مجاهدان الجزاير چشم دوخته است. اما پيشواي محصور نهضت ملي در همان حال در سال1340 با اشاره به تجربه ارتش

آزاديبخش الجزاير، پيام خود را به نسلهاي بعد رساند و نوشت:»ملتي هم هست كه در راه آزادي و استقالل از همه چيز مي گذرد و ديگران هم اگر عالقه به وطن دارند بايد از همين راه بروند و آن را انتخاب نمايند«. در همين يادداشت كوتاه در حاشية كتاب »الجزاير و مردان مجاهد« خاطرنشان كرد »باري، حرف زياد است و مستمع به تمام معني فداكار كم، بلكه خدا بخواهد كه اين نقيصه در ما رفع شود و ما هم بتوانيم بگوييم مملكت و

وطني داريم و در راه آزادي و استقالل آن، از همه چيز مي گذريم«. پيشواي نهضت ملي، در آبان1341 هم ذيل عكسي كه به نسل جوان اهدا كرده بود،

نوشت: »به كساني كه وقتي پاي مصالح عموم به ميان مي آيد از مصالح خصوصي و نظريات شخصي صرفنظر مي كنند. به كساني كه در سياست مملكت اهل سازش نيستند و تا آن جا كه موفق شوند مرد و مردانه مي ايستند و يكدندگي به خرج مي دهند. به كساني كه در راه آزادي و استقالل ايران

عزيز از همه چيز خود مي گذرند. اين عكس ناقابل اهدا مي شود. احمدآباد-آبان -1431, دكتر محمد مصدق«.

اما در1359 و در ابتداي سال60، دكتر سنجابي چندين بار با برادران ما در تهران ديدار كرده بود تا به طور مشترک چاره يي بينديشيم. آخرين ديدار او با برادرمان علي زركش در خرداد60 بود. دكتر سنجابي در آن زمان 77سال داشت. وقتي برادرمان علي از ديدار

Page 437: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

427

با سنجابي برگشت، خيلي تحت تاثير قرار گرفته بود و گفت آدم واقعا از روي دكتر سنجابي خجالت مي كشد كه با اين سن و سال، هم از يكسو محذورات امنيتي ما را درك مي كند و هم با فروتني به تشويق و رايزني با بچه هاي مجاهدش مي پردازد. بعد

هم علي به من گفت فكر مي كنم بايد خودت در اين مالقات مي بودي… علت را پرسيدم، گفت: براي بحث و قانع كردن دكتر سنجابي، چون برداشت من اين است كه او »توي باغ« نيست و نمي داند كه چه در پيش است و خيلي روي تظاهرات

25خرداد حساب باز كرده … گفتم: مگر تو ارزيابي و جمعبندي خودمان از اوضاع را منتقل نكردي و مگر شرايط و آن چه را كه اين روزها توي خيابانها در سطح شهر با آن مواجه هستيم، و به خصوص اين را نگفتي كه خميني تصميمش را براي حذف و جراحي، يكي پس از ديگري، گرفته

است؟ گفت: من همه چيز را گفتم اما باز هم برداشتم اين است كه دوستان ما در جبهة ملي، بزرگي تظاهرات برگزاري فكر به بيشتر و گرفته اند دست كم مي گذرد كه را آن چه هستند كه اعالم كرده اند و اين كه هرطور شده با كمك مجاهدين برگزار شود. من هم گفتم ما همين حاال هم داريم تالشمان را براي برگزاري تظاهرات بزرگ انجام مي دهيم

اما شرايط مثل قبل نيست …متقاعد سنجابي دكتر كه نمي كند فكر توضيحات اين همة با گفت، پايان در علي

شده باشد.

رويارويي دو اسالم در همين زمان جبهة ملي، اليحة ضدانساني قصاص را به باد حمله و انتقاد گرفته بود و همين، بهانة الزم را براي خميني فراهم كرد تا فرصت را براي حذف جبهه ملي مغتنم

بشمارد. بگذاريد اول در باره موضوع قصاص و اليحه ضدانساني مربوطه كه دست پخت بهشتي و قضاييه خميني بود، توضيحاتي بدهم. در ادامه بحث، دوباره به جبهة ملي و منتهاي

دجالگري خميني براي اعالم ارتداد و حذف آن از صحنه سياسي بر مي گرديم.

Page 438: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 439: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

429

موضوع »قصاص«، از روز اول يكي از دعواهاي جدي ما با خميني به لحاظ سياسي و حقوقي و ايدئولوژيك بود. دعوا از اسفند57 شروع شده و دوسال وچندماه بود كه ادامه

داشت. مجاهدين در فرداي انقالب ضدسلطنتي در اسفند1357، با صدور اطالعيه يي »دربارة

پاره يي مجازاتهاي مجرمين عادي« به اعدام و شالق زدن اعتراض و اعالم كردند: »صدور و اجراي اين قبيل احكام تحت عنوان جاري كردن حدود اسالم … منتزع از شرايط اجتماعي، سياسي و فرهنگي كه جرم در ظرف آن صورت گرفته، روح قوانين جزايي اسالم را كه جز از مواضع رأفت و رحمت و توبه و ازبين بردن عوامل و انگيزه هاي جرم به مجازات

نمي نگرد، خدشه دار ساخته و آن را قسي القلب و قشري جلوه مي دهد«. در خاتمة اطالعيه مجاهدين آمده بود:

به مالك اشتر حكمران مصر جلب از فرمان علي عليه السالم به بخشي را »توجه دادگاهها مي كنيم: “قلبت را از مهر توده ها انباشته كن و محبت نسبت به آنها و لطف به آنها. بر ايشان سبع و چنان كه گويي خوردن آنها را غنيمت مي شمري مباش. پس ايشان دو دسته اند: يا برادر ديني و عقيدتي تو هستند يا در خلقت و انسانيت با تو مشابهند كه از پيش گرفتار لغزش شده و عوامل و شرايط بدكاري به آنها روي آورده و به عمد يا سهو در دسترس شان قرارگرفته است. با بخشش و را عفو كن، هم چنان كه دوست داري خدا آنان با بخشش و گذشت خود پس

گذشتش ترا بيامرزد…”. )15) از حضرت آيت اهلل خميني و حضرت آيت اهلل طالقاني و دولت آقاي مهندس بنابراين ايدئولوژي پاك چهرة خدشه دارشدن از ممانعت جهت در كه تقاضامنديم بازرگان اسالم، هرچه سريعتر اقدام نموده و مجازات جرايم عادي را به مراجع ذيصالح قضايي

دادگستري واگذارند«. الينقطع خميني و ما بين قصاص اليحة و ضدانساني مجازاتهاي سر بر دعوا

عية و المحبة لهم و اللطف بهم حمة للر 15 - نهج البالغه- نامه شماره35: »و أشعر قلبك الرا نظير لك ا أخ لك في الدين و إم و ل تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم أكلهم فإنهم صنفان إملل و تعرض لهم العلل و يؤتى على أيديهم في العمد و الخطإ فأعطهم في الخلق يفرط منهم الز

من عفوك و صفحك مثل الذي تحب و ترضى أن يعطيك الل من عفوه«

Page 440: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

430

ادامه داشت. در نخستين ماه رمضان پس از انقالب ضدسلطنتي در مرداد58، من در دانشگاه تهران

گفتم: اين از سنتهاي طاغوتي است كه مي خواهد »به ترتيبي صالحيتهاي دادگستري را خدشه دار كند، به ترتيبي تماميت قوه قضاييه را از آن بگيرد. اين بايد در قانون تصريح شود كه جز در موارد جرايم حرفه يي نظاميها، آنهم جرايم مربوط به حرفه شان، همه جرايم ديگر، محل طرح و حلش، دادگستري است. به خصوص جرايم سياسي و مطبوعاتي كه دقيقا بايستي با حضور ابرازتأسف خودداري كنيم، وقتي هيأت منصفه برگزار شود. در همين روزها ما نمي توانيم از مي بينيم محاكم انقالب كه بايستي صرفا به جرايم ايادي رژيم پهلوي بپردازند … وارد مسايل ديگري هم مي شوند، يعني جرايم عادي. در حالي كه هيچ لزومي ندارد… به مسأله فحشا يا

گرانفروشي يا فساد يا هرمسأله ديگري اين محاكم رسيدگي كنند. در همين جا روي صالحيتهاي دادگستري بايد تاكيد بكنيم. از نظر ما پليس شهرباني و ژاندارمري بايستي به عنوان ضابطين عدليه، اوال يكي شوند … ثانيا اين نيروي واحد پليس هم تحت فرماندهي دادگستري است، آن هم به عنوان ضابطين، نه به عنوان نيروهاي مسلح سركوبگر، كه

سرانجام به ستاد نيروهاي كل مسلح در رژيم قبلي تبديل شدند. به عكس اداره اينها كه افرادش بايستي در مناطق، در هرمنطقه يي، افراد محلي باشند و انتخاب

شوند، مي بايست در دست محاكم دادگستري و قضات آن جا باشد«. )16) حرف ما با خميني و رژيمش در اين مقوله كه بسيار هم گفته و نوشته ايم اين است كه:

»راستي كه اين آخوندها عجب موجودات رذل و پليدي هستند. از يك طرف نان تشيع و باب اجتهاد را مي خورند. از طرف ديگر انگار نه انگار كه احكام و به خصوص حقوق جزا و جزاييات

مشمول همين اجتهاد است و ديناميسم دارد. اصال اجتهاد براي چيست؟ براي انطباق اصول و احكام با شرايط متغير. تضمين كنندة پويايي و ديناميسم اسالم و قرآن. واال چه نيازي به باب اجتهاد و رساله و تقليد بود؟ اصول و احكام كلي و ثابت مثل ركعتهاي نماز و مبطالت آن كه از قبل مشخص بود و با اجتهاد چيز جديدي

16 - کتاب »حکومت علي و قانون اساسي دولت اسالم«- انتشارات سازمان مجاهدين خلق ايران -1358-تهران

Page 441: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

431

به آنها اضافه نمي شود. اگر اجتهاد نبود، ديگر چه نيازي به تقليد در فروع و شرايط متغير و مرجع تقليد بود؟

آن ديناميسم و پويايي ويژگي نخستين مجاهدين، اسالم در و انقالبي اسالم و تشيع در است. اسالم يك شريعت خشك و منجمد نيست. اگر اين دين مربوط به هزاره هاي پيشين است، خوب ديگر چرا بايد به آن چسبيد؟ ولش كنيد. بنابراين، از مرتجعان بايد پرسيد چرا از يك طرف نان اجتهاد را مي خوريد و از طرف ديگر سنگسار مي كنيد و در مأل عام تازيانه مي زنيد. به جهان معرفي مي كنند. در ضمن همه مي دانند كه به نام اسالم را آخوندها جنايتهاي خود است، اين اسالم اگر عجبا، است. سياسي اجتماعي رعب ايجاد غايي اش هدف كارها اين پس بفرماييد ارتجاع و جاهليت چيست؟ پس قساوت و سنگدلي را تعريف كنيد. اگر راست مي گوييد يك نمونه از حضرت علي يا پيغمبر بياوريد كه اين كار را كرده باشند، چون سنگسار تلمود دارد قوانين از مجازاتهاي آن روزگار ريشه در نيست. بسياري اصال مجازات اسالمي آخرين از آخوندها وانگهي، چطور است كه برمي گردد. به يهوديت اين يكي سوابقش يا مثل دستاوردهاي فني، علمي و حرفه يي و تخصصي پايان قرن بيستم استفاده مي كنند، اما جزاييات و قصاص رژيمشان متعلق به هزاره هاي پيشين است؟ از آخوندها بپرسيد چرا دنبال موشكهاي ميان برد و دور برد و سالحهاي شيميايي و اتمي و ميكروبي هستيد و دنبال همان چرخ چاه و اسب و منجنيق نيستيد؟ چرا از يك طرف، براي بقاي رژيم خود از كيسة ملت ايران، از آخرين پيشرفتهاي فني و تخصصي مربوط به فازهاي پاياني دوران رشد سرمايه داري استفاده مي كنيد؟ اما ازطرف ديگر تابع جزاييات هزاره هاي پيشين مثل سنگسار هستيد و دست و پا مي بريد؟ يا

از روي بلندي پرتاب مي كنيد؟ كدام را باور كنيم؟خميني مي دانستند. حرام هم را ريش تراشيدن سالهاي1350 و دهة30و40 تا آخوندها اين به صراحت اين را مي گفت. حتما يادتان هست برخي از آخوندها تلفن، ماشين، قطار و راديو و تلويزيون را هم حرام مي دانستند. نه حرفهاي تلويزيون، بلكه خود دستگاه تلويزيون را هم حرام مي دانستند. در حالي كه اگر مالك حاللي و حرامي حرفهايي كه زده مي شود، باشد؛ تلويزيون رژيم از هر تلويزيوني حرامتر و ننگ آلود تر است. چون لكه يي بر دامن قرآن و اسالم است،

ارتجاع و شرك و جاهليت را تبليغ مي كند. مجاهدين براي همين ها دربرابر آخوندها به پا خاسته اند. در وراي همه داليل سياسي واجتماعي

Page 442: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

432

دليل خلص ايدئولوژيك براي مبارزة عنصر مجاهد خلق با حاكميت آخوندي همين است كه خميني و رژيمش بدترين لكه بر دامان اسالم است. دليلي افزون بر داليل سياسي و اجتماعي كه به پليدي و نجس بودن اين رژيم در تماميتش مربوط مي شود. اين است مفهوم »كل سوء« و »كل شر«. مجاهد از همه مي پرسد شاخص اسالم، حضرت علي است يا مرتجعان خوارج؟

امام حسين است يا يزيد؟ ائمة اطهار هستند يا خلفاي جبار؟خب، حاال ما در مورد آخوندها كدام را باور كنيم؟ سطح توليد و قواي مولده يك هزاروچهارصدسال

پيش را باوركنيم يا اين روزگار را؟« )17) در كه كردند خارج كشور از را سنگسار مستند فيلم يك مجاهدين سال1376، در

بسياري از كشورهاي جهان منتشر شد و افكار عمومي را به شدت تكان داد. در همان سخنراني من گفتم:

»از ديد خميني و رژيمش و آخوندهاي خميني صفت و همة اضداد اسالم انقالبي و مردم گرا، اسالم يعني همين! بگذريم كه اين سنگسار در مقايسه با شكنجه هاي مجاهدين و به خصوص زنان مجاهد خلق، چيزي نيست. ولي كيست كه اين فيلم را ببيند و در خود نپيچد و نخواهد از عمق جان و جگر فرياد بكشد. واي بر سنگدالن و سنگين دالن. اين تازه چيزي است كه رژيم در مألعام انجام مي دهد. اما از شكنجه هاي مجاهدين در شكنجه گاههاي رژيم كه نمي شود فيلم برداشت. با اين همه، همين فيلم سنگسار براي نشان دادن طينت اين رژيم پليد به اندازة

كافي گوياست. يادتان هست روزي كه خميني با قاضي القضاتش پشت تصويب اليحة قصاص بودند، نشرية مجاهد آشكارا و با تيتر درشت آن را نه فقط ضداسالمي، بلكه يك »اليحة ضدانساني« معرفي از يكي در بود گزيده شده نشرية مجاهد تيتر اين از در خرداد60، خميني كه سخت كرد. سخنرانيهايش, تكرار مي كرد كه بله اسالم را ضدانساني خطاب مي كنند. البته چون هنوز در آن ايام از مجاهدين چشم مي زد، در سخنراني از مجاهدين به صراحت اسم نبرد و به جاي آن به مصداق به در مي گويند كه ديوار بشنود، به جبهة ملي آن روزگار اشاره كرد. اما نشرية مجاهد در سراسر ايران، در ابعاد 600ـ500هزار نسخه، توزيع مي شد و همه مي دانستند كه مجاهدين اين اليحه را فراتر از ضداسالمي، »ضد انساني« مي دانند. بله، به همين داليل مي گفتيم مرگ

17- سخنراني در مراسم عيد فطر 1376با عنوان دو اسالم سراپا متضاد- نشريه مجاهد شماره 673

Page 443: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

433

بر ارتجاع« )دو اسالم سراپا متضاد- 1376 ). خميني در تلويزيون رژيم ) بهار1360 )گفت:

»من نمي دانستم كه اينها ائتالف پيدامي كنند مركز ائتالفشان يك جاست و ائتالف پيدامي كنند با منافقين و به طور صريح مردم را دعوت كردند به اين كه اي مسلمانها بياييد و حكم قرآن را، حكم غيرانساني قرآن را، در يك كشور اسالمي اين طور سب بر قرآن و سب بر اسالم به مرئي و منظر مسلمين بشد و فالن معمم تأييد كند و فالن معمم هم تأييد كند و فالن مقام

هم تأييدكند و دعوت به شورش در مقابل چي؟ در مقابل نص صريح قرآن«اما در ارديبهشت سال60 يكبار ديگر دعوا بر سر اليحة قصاص باال گرفت. از نشريه

مجاهد برايتان مي خوانم:آگاهي كبير عصر در ايراني قهرمان زن به ويژه انسانيت به مقام اهانت قصاص، »اليحة

خلقها«) 24ارديبهشت1360 ).حدود جاري كردن عنوان تحت مرتجعين عملكردهاي پيرامون قصاص، اليحة »بررسي

اسالم«) 14خرداد1360 ). و حاال به قسمتي از مقالة مجاهد در همين مورد در ارديبهشت60 توجه كنيد:

و غيراسالمي مجازاتهاي درمورد اعتراض مجاهدين خلق اولين از دوسال از بيش »اكنون غيرانساني مي گذرد…پس از آن حتي عليرغم موضعگيريهاي مكرر مجاهدين و ديگر نيروها و شخصيتهاي مسلمان و مترقي و انقالبي هرروز در گوشه و كنار اين ميهن شاهد صحنه هايي غيرانساني و غيراسالمي از سنگسار و بريدن دست و اعدامهاي خياباني و… بوده ايم. رفتاري،

كه به حق لكة ننگي آشكار بر دامان مدعيان ريايي اسالم و انقالب محسوب مي شود. اليحة قصاص كه پس از قريب دوسال ارتكاب جنايت و رفتار ضداسالمي و ضدانساني حضرات از طرف حزب حاكم جمهوري تدوين و اسباب خوشامد كارمندان اين حزب در مجلس را فراهم آورده است چيزي جز وجهه يي قانوني بخشيدن به اعمال ضداسالمي گذشته و همواركردن،

ادامه و اوج بخشيدن به آن در آينده نيست. و اين همه درحالي است كه تدوين كنندگان اين اليحه و اصراركنندگان بر آن، عمدتا خود جزو نقض كنندگان حقوق انقالبي اين خلق ستمزده بوده و براساس قوانين جزايي اسالم خود قبل

از همه مستحق حسابرسي مي باشند…

Page 444: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

434

و اينك همين مرتجعين انحصارطلب براي مخفي كردن چهرة جنايتكار خود اليحه يي را تدوين نموده اند تا هر روز در گوشه و كنار اين مملكت از اين مردم محروم و مضطر و يا مجرمين اعمال خود از را اذهان توده ها به عنوان قصاص صحنه هاي فجيع خلق نموده و درجه چندم

منحرف نمايند. جز نيز است آمده قصاص اليحة مواد در آن چه مطابق جرايم چندش آور و شنيع تشريح به منظور تحت الشعاع قراردادن جنايتها و غارتگريها و حق كشيهاي صاحبان قدرتهاي غصبي نيست. چرا كه هم بر اساس فلسفة جزا در اسالم كه در آن قبح و تأثيرات اجتماعي جرم جاي فوق العاده مهمي دارد و هم بر اساس اخالق اجتماعي موجود، اين تشريح و توضيحات، اساسا

نادرست است…«. )18) شخص خميني اين حرفها را از سوي مجاهدين، به دو دليل فرو مي خورد هرچند كه هر عبارت و هر كلمة آن تيري به قلبش بود. يكي به خاطر اين كه درافتادن با مجاهدين از او قيمت زيادي مي گرفت و ديگري به خاطر اين بود كه ما دقيقا از زاويه ايدئولوژيك و قرآني و با مستندات غيرقابل انكار اسالمي با او رو به رو مي شديم به نحوي كه هم زدن آن بيشتر به زيانش تمام مي شد. در عين اين كه ايادي او از هيچ چماق و سركوبي عليه

مجاهدين فروگذار نمي كردند. يك بار در 4اسفند59 به همين مناسبت گفت:

»اين چماق زبان و چماق قلم، باالترين چماقهاست كه فسادش صدها برابر چماقهاي ديگر است … اونهايي كه مي خوان صحبت بكنن و خصوصا در اين چندروز زياد هم هستند، بايد توجه بكنند به اين كه قبل از اين كه مي خوان صحبت بكنن، بنشينن و با خودشون فكر بكنن ببينن كه اين زبان چماق است و مي خواد به سر، به دست ديگري كوبيده بشه، يا اين كه اين

زبان، زبان رحمت است و براي وحدت؟«را كنارگذاشته و در مصاحبه هايي كه به مناسبت سالگرد تعارفات ايام، من در همان انقالب ضدسلطنتي انجام دادم، با اعتراض آشكار به اين كه بنيانگذاران شهيد مجاهدين را در 4تيرماه گذشته دزد خطاب كرده بود و اين را ملت ايران نپذيرفتند، بي پرده و با

صراحت در مورد خميني گفتم:

18- نشريه مجاهد شماره هاي123و124 در ارديبهشت و خرداد سال1360

Page 445: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

435

اعظم بخش با ايشان ايدئولوژيك و ـ اجتماعي اقتصادي و سياسي آشكار »مخالفت ارتش شاهنشاهي نظام انحالل از مجاهدين، ـ ايدئولوژيك سياسي نظريات و موضعگيريها و جايگزين كردن ارتش خلق گرفته تا مسايل مربوط به انتخابات و قضاييه و مليتها و قانون اساسي و تقسيم زمين و معيار مالكيت و آزاديها و عملكردهاي دادگاههاي انقالب و دولت و سياست خارجي و مسكن و شوراها و قراردادها و روابط مختلف امپرياليستي و طاغوتي، و از شيخ فضل اهلل نوري و آيت اهلل كاشاني و دكتر مصدق گرفته تا مسايلي از قبيل تكامل با اعتياد، تا درگيريهاي خياباني و استثمار و ديالكتيك، و مسايل جاري مانند نحوة مبارزه و گروهي و انقالب فرهنگي و بسياري شخصيتهاي مورداعتماد ايشان و تصفيه هاي اداري و و و… ديگر نياز به بيان ندارد و به خاطر همين ها يا امثال همين هاست كه مجاهدين را

“بدترازكافر” خواندند. بدترازكافر خوانده شدن مجاهدين، بنا به تمام سوابق تاريخي شان، براي جامعه در مجموع بسيار بسيار ثقيل و ناپذيرفتني بود و ضمنا چون با مستندات مكتبي و مذهبي نيز تطبيق نداشت، طبعا نمي توانست رضاي خدا و ارواح طيبة پيامبر و ائمة اطهار را موجب شود. كمااين كه جامعة ايران در مجموع، باز هم به حكم همة سوابق و لواحق، نمي توانست “آمريكايي بودن مجاهدين”

يا هتك حرمت شهداي آنان را پذيرا شود«. )19)

دجالگري خميني در25خرداد 1360اما در آستانة 30خرداد60 و برقراركردن واليت مطلقه، خميني به دنبال اعتراض جبهة ملي به اليحه غيرانساني قصاص، لحظه مناسب و سوژه مناسب را براي تصفيه حساب، شكار كرد. قبل از ظهر روز 25خرداد كه ساعاتي بعد از آن تظاهرات جبهه ملي بايد شروع مي شد، با دجالگري جنجال عجيبي به پا كرد و جبهة ملي را مرتد اعالم كرد و عينا مانند همين كارهايي كه امروز خامنه اي مي كند، از آنها خواست به راديو بشتابند

و توبه كنند…هدف خميني اين بود كه ابتدا جبهة ملي را قرباني و ازدور خارج كند، نهضت آزادي حساب كار خودش را بكند، عزل بني صدر به سهولت انجام شود و مجاهدين هم كه

19 - نشريه مجاهد شماره 108، پنجشنبه16بهمن1359، صفحه12

Page 446: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

436

من غيرمستقيم مشمول حكم ارتداد و مهدورالدم شناخته مي شوند، توان عكس العمل نشان دادن، نداشته باشند.

و ملت تضعيف و روحانيت تضعيف و مجلس تضعيف اين از »دست برداريد گفت: خميني مرتدند، اونها مرتدها از را ارتش… جداكنيد حساب روحيه تضعيف و ملت روحيه تضعيف اين ما كه بگن است ملي هم ممكن بله جبهة است، به ارتداد امروز محكوم از ملي جبهة اعالميه را نداديم، اگر آمدند در راديو، امروز بعدازظهر آمدند در راديو، اعالم كردند به اين كه اين اطالعيه يي كه حكم ضروري مسلمين جميع مسلمين را غيرانساني خونده، اين اطالعيه از ما نبود، اگر اينا اعالم كنن كه از ما نبوده، از اونا هم ما مي پذيريم. اسالم در رحتمش باز

است، به همة مردم … اگه توبه بكند قبوله. اگر كسي پيغمبر هم بكشه اگه توبه بكنه قبوله …

من هم احتمال مي دم كه اين آقايون موفق به توبه نشند جديت كنند االن وقت است وقت باقي است تا اون وقتي كه پاتون را به گور وارد مي كنيد در توبه بازه رحمت خدا واسع است، بياييد توبه كنيد بيايد از كارهايي كه كرديد از دعوت به شورش كه كرديد از مخالفتهايي كه با اسالم كرديد بيايد توبه كنيد برگرديد. توبة همتون قبول است … يكي از چيزهايي كه اينها باز براش سينه مي زنند و جبهة ملي هم در اعالميه اش چيز كرده: دانشگاه چرا باز نمي شه اين دانشگاه آقا، دانشگاه شما را بيرون داده دانشگاه باز بشد، ده بيست سال ديگه يك عده بيان همين ها هستند. همين ها كه شماييد، اونا هم هستند كه اسالم رو هيچ قبول نداريد احكام اسالم را

احكام غيرانساني مي دونيد …«. دست آخر چند توسري سياسي به جبهة ملي زد و گفت:

»شما تا اون آخر هم اعليحضرت رو مي خواستيدش، به من گفتيد ديگه، اين كه نمي تونيد حاشا كنيد، تا اون آخر هم مي گفتيد:خوب ايشون باشن اعليحضرت همايوني باشد حكومت نكند. آنهايي كه تا آخر هم اين طور بوديد. بختيار را هم تا آخر مي خواستيد. آخه شما نبايد ديگه مارو

بازي بديد و بگيد ما چه و ما چه« 25خرداد1360 . خميني در همين سخنراني افزود:

»من دو تا اعالميه از جبهة ملي كه دعوت به راهپيمايي كرده است، ديدم. در يكي از اين دو اعالميه جزء انگيزه يي كه براي راهپيمايي قرار دادند اليحة قصاص است … در اعالميه

Page 447: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

437

ديگر تعبير اين بود كه اليحة غير انساني. ملت مسلمان را دعوت مي كنند كه در مقابل اليحة قصاص راهپيمايي كنند، يعني چه؟ يعني در مقابل نص قرآن كريم راهپيمايي كنند… من كارندارم به جبهة ملي با اين كه بعضي افرادش شايد افرادي باشند كه مسلمان باشند. لكن من كار دارم با اين هايي كه پيوندكرده اند، با جبهه)ملي)، پيوندكرده اند با منافقين … شمايي كه متدين هستيد و مدعي تدين، چه توجيهي از اين معنا داريد؟ … اين آقاياني كه با اين منافقين ائتالف كردند، ائتالف كردند كه مملكت را به هم بزنند. ائتالف كردند كه آشوب به پا كنند… بياييد حساب خودتان را جداكنيد. ائتالف كرديد كه به ضد رأي مردم عمل كنيد … حاال آيا نهضت آزادي هم قبول دارد آن حرفي را كه جبهة ملي مي گويد؟…راديو بعدازظهر را باز كنيم گوش كنيم ببينيم كه نهضت آزادي اعالم كرده است كه اين اطالعيه جبهة ملي كفرآميز نمي خواستم من كندند. را خودشان گور اينها خودشان، دست با اين كه از است…متأثرم

اين طور بشود. من حاال هم توبه را قبول مي كنم. اسالم توبه را قبول مي كند…«و حزب اللهي ها بسيجيان و پاسداران منتفي شد. ملي تظاهرات جبهة ترتيب اين به

ميدان فردوسي تا ميدان انقالب را اشغال كردند و نعره مي كشيدند: »فرمانده كل قوا، خميني خميني«. »حزب اهلل حزب اهلل، پيشمرگه روح اهلل«. »سكوت هر مسلمان،

خيانت است به قرآن«. »مرگ بر ضد واليت فقيه«. بعدازظهر 25خرداد اطالعية مهندس بازرگان از راديو و تلويزيون پخش شد كه »شايعة دعوت نهضت آزادي« به راهپيمايي را تكذيب مي كرد. متعاقبا نهضت آزادي يك اطالعية توضيحي هم منتشر كرد كه هم چنان كه خميني خواسته بود مشاركت در راهپيمايي و ائتالف با هر حزب و گروهي را تكذيب مي كرد و اعتقاد خود را هم به حكم قصاص

اعالم نمود. تاريخ نويسان رژيم بعدا سير وقايع را چنين رقم زدند:

»زمينة سقوط بني صدر را سرانجام خود وي و رجوي فراهم كردند. حادثه آفرينيهاي “منافقين” ادامه يافت. بهزاد نبوي سخنگوي دولت، طي مصاحبه يي كه در ساعات آخر همان روز 25خرداد با مطبوعات انجام داد، اعالم كرد: “اگر الزم باشد، قواي انتظامي با مساله درگيريهاي خياباني تمام مي كند…. عمل خلق مجاهدين هم چون دقيقا بني صدر خواهندكرد…آقاي برخورد درگيريهاي خياباني از ناحية سازمان مجاهدين طرح ريزي و اجرا مي گردد، آنها به خاطر تشكل

Page 448: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

438

نسبي خود قادرند اين درگيريها را به طور درازمدت سازماندهي كنند”«. )20)

آخرين قطره هاي آزاديدرمورد وقايع آن خرداد خونين بقية مطلب را ازگفتگوي خودم با نشرية ايرانشهر در

ديماه1360 خالصه مي كنم:»چماقداران مسلح كه از يك ماه پيشتر از همه جا به تهران فراخوانده شده و در كميته ها و مساجد بسيج شده بودند، تمامي سطح شهر را پوشاندند و شديدا به ايجاد رعب و وحشت پرداختند تا

زمينة مساعد براي عزل فراهم شود…كه است زياد آن قدر ارتجاع از نفرت و مردمي نارضايي زمينة مي فهميدندكه به خوبي آنها نيروهاي متشكل مجاهدين به سرعت مي توانند به خيابانها ريخته وكل نظام واليت ارتجاع و سردمداران مرتجعش را جارو كنند. مگرهمين يك ماه پيش نبودكه خميني تقاضاي مالقات مجاهدين و هوادارانشان در تهران را بعد از يك هفته به سوراخ خزيدن و ترديد رد كرده بود؟ دودستي را حاضرندسالحهايشان حتي بودندكه ننوشته بيان مؤدبانه ترين به مگرمجاهدين قانون طبق رهبري” بر تضمين شده،“مقام قانوني آزاديهاي براين كه مشروط كنند، تقديم اساسي ،آنها مجاهدين و هوادارانشان را در تهران در اقامتگاه خود بپذيرد؟ بله، آن روز هم كه با جمارانش را ميليونهاتن، خودش اين مي ترسيدكه از ردكرد را تقاضا اين شيطان جماران به طور مسالمت آميز به زباله دان تاريخ بريزند. اين بود كه چنان كه شنيده ايد بعد از يك هفته، تقاضاي ما را رد كرد و به طعنه گفت؟ “شماالزم نيست بياييد، من مي آيم خدمتتان” به هرحال ما مجاهدين بالفاصله بعد از بستن روزنامه ها، متقابال روزنامه هاي حكومتي را تحريم كرده و از فردا به تدارك يك تظاهرات بزرگ پرداختيم. منظورم از تظاهرات بزرگ، تظاهراتي همچون 7ارديبهشت است و نه تظاهرات پراكندة كوچك. و از اين پس نيز در بحثمان هرجا صحبت از تظاهرات بزرگ مي كنم يك چنين تظاهراتي است كه طبعا تدارك و نيروي حمايتي و واحدهاي حفاظتي و تيمهاي ضربت و سازماندهي بسيار متحرك خاص خود را مي طلبيد. اما جوابهاي دو روز اول كامال منفي بود و چنين تظاهراتي عليرغم همة تداركارت الزم پانمي گرفت. مسئولين و فرماندهان مربوطه گزارش مي دادندكه در قدمهاي نخستين چنين چيزي اصال در شرايط

20- کتاب وزارت اطالعات رژيم تحت عنوان»سازمان مجاهدين خلق ايران، از پيدايي تا فرجام«

Page 449: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 450: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

440

امنيتي و نظامي جديد شهر امكان ندارد. البته از اين پيشتر نيز نه كسي به ما اجازة تظاهرات مي داد و نه به محض تجمع دست از سرمان برمي داشتند . اما با اين همه، مثال در 7ارديبهشت، توانسته بوديم از نزديك به 3-4 ساعت غفلت كميته چي ها و پاسداران ارتجاع كه روز قبل نيز در جاهاي ديگر خسته شان كرده بوديم استفاده كرده و موتور محرك اولية تظاهرات عظيم آن روز را در خيابان به كاربيندازيم. آنگاه تا كميته چي و پاسدارآمدند كه به خود بجنبند، دسته هاي متشكل و غيرمتشكل چندين هزارنفري و چندين ده هزارنفري به موتور اصلي پيوسته وآن راحلقه كردند و ديگر جمعيت كه تحت حمايت ميليشياي مردمي حركت مي كرد، نفوذناپذير و ضربه ناپدير شده و تا مقصدكه منزل پدرطالقاني بود بي محابا پيش رفت. از هرخطري نيز استقبال و مرز 150هزارنفر را هم پشت سرگذاشته و قدم در جادة 200هزار گذاشت … و گلوله و گاز اشك آور و چماق هم ديگر اثر نمي كرد زيرا حمايت بي دريغ مردم امكان بروز يافته و هم چون بسم اهلل، هرجني را فراري مي داد. مردم از طبقات مختلف ساختمانها حتي كاغذهاي ديواري و ميزهاي

چوبي را براي سوزاندن و خنثي كردن اثرات گاز اشك آور پايين مي ريختند…»اما اين بار تالش براي برگزاري تظاهرات بزرگ به نتيجه نرسيد.

تظاهرات پانگرفتن فكركرده بودند كه ما ابتدا مسئولين اول ناكامي و شكست 2روز از پس بزرگ به خاطر نقايص تداركاتي و تشكيالتي است. اما وقتي تمام جريان كار را از ابتدا تا انتها دوباره بررسي كرديم و ديديم كه در تداركات تشكيالتي-تدافعي معمول، هيچ نقص جدي تنگ آن قدر وسياسي اجتماعي فضاي نمود. توجه جلب جديدي عنصركامال و ندارد وجود شده بود كه امكان چنان حركت بزرگي را با تداركات معمولي مطلقا و از اساس سلب مي كرد. اين از ارتجاع –كه از بستن روزنامه ها وآغاز سركوب مطلق، تدارك متقابل باربعد اين بله، پيشتر نيز گزارشهايي راجع به آن داشتيم– كيفا فرق كرده و هيچ واكنش بزرگي را براي جامعه

امكانپذير نمي ساخت. مراكز متعددي را در تهران كشف كرديم كه دسته هاي 100تا500 و حتي 1000نفري چماقداران مسلح با تجهيزات كامل و بي سيم و وسايل موتوري در آن گوش به زنگ و آماده نشسته بودند. از طرف ديگر هر روز نيز ارباب چماقداران در جماران به منظور يك بسيج كامل ايدئولوژيك و نظامي رجز مي خواند و تهديد مي كرد و به يكي گوشمالي مي داد تا از نظر رواني نيز قدرت حركت را سلب كند، پس گزارش مسئولين و فرماندهان سياسي و نظامي ما صحت داشت و

Page 451: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

441

در سيطره شرايط كامال جديدي قرارگرفته بوديم. تمركز و وفور چماقداران مسلح و موضع تهاجمي ايادي كامال بسيج شده خميني از پاسدار و كميته چي گرفته تا به اصطالح حزب اللهي، كه از مدتي پيش تدارك شده بود، چنين چيزي را

امكان ناپذير مي كرد و ما فقط كشته مي داديم و كتك مي خورديم …داستان، داستان سالح گرم بود بر بدنهاي گرمتر، ولي بدون سالح و فقط مشت. مشت در برابر ژ-3 و كلت … در اين ميان چندبار هم به ما گفته شد كه فالن ساعت و فالن روز بازار مي خواهد ببندد و فالن گروه و يا فالن گروهها هم هستند. ولي هرچه رفتيم هيچ كس جز بچه هاي خودمان در صحنه حاضر نبود. بنابراين از روز 19يا20خرداد، مسئولين ما با نيروهاي تحت فرماندهي شان تظاهرات موضعي را شروع كردند، تظاهرات موضعي كه در دسته هاي 100يا200 نفره به شيوه چريكي و” بزن در رو” عمل مي كردند. هدفشان شكستن فضاي رعب،

و الحاق به يكديگر از نقاط مختلف شهر به منظور نيل به تظاهرات استراتژيك بزرگ بود. اين روش تا آخر شب 24خرداد ادامه يافت و نتيجه اميدبخش بود. در يكي از همين روزها كه شخصا مشروح گزارش آن را خواندم در 27نقطة تهران، دسته هاي آزمايشي ميليشيا، دسته دسته آتش خود را برافروخته بودند. تن ها همه كبود و سياه و زخمدار، صورتها ورم كرده، سينه ها در اثر كثرت فرياد، گرفته … آن هم چهره ها و بدنهايي كه ازاين پيشتر نيز آثار كمبود مواد غذايي از دور بر روي آنها قابل تشخيص بود. اين را بارها اطباي آشنا به خود من تذكر داده بودند كه اين چه وضع غذايي ميليشيا و واحدهاي نظامي حمايت كنندة آنهاست كه بعد از بستن ستادها، صبح تا شب آوارة كوچه و خيابان است و مخصوصا در روزهاي طوالني و گرم ماه رمضان بايد 16ساعت، بي آبي و بي غذايي را تحمل كند و لذا آثار كمبود مواد غذايي از همة چشمها

و چهره ها مي تراويد …و به خدا سوگند، باوركنيد كه اين مجاهدين از فرداي به قدرت رسيدن خميني، براي محافظت از ستادها و بساطها و سخنرانيها و مراسم و تظاهرات و كالسهاي آموزشي شان بيشتر از غذا

به كتك و مشت و لگد عادت كرده بودند!اما چه مي شد كرد، آزادي يك خلق بهاي خاص خود را مي طلبد. آن هم از بهترين و رشيدترين فرزندانش … حاال گو كه ستاد و دفتر و مركز علني نباشد، مجاهد خلق ساك دستي را پر مي كند، كوچه به كوچه و خانه به خانه مي گردد، در هر كجا بساطش را برهم مي ريزند، كتكش

Page 452: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

442

را كبود از كافر و هرزه و … خطابش مي كنند، چهره اش بدتر و و كافر منافق مي زنند، مي كنند، اوراقش را پاره مي كنند و مي سوزانند …

ولي چه باك خلق بايد آگاه بشود و آزاد. اگر اين كوچه فاالنژ و راست و حزب اللهي دارد در آن يكي زن خانه داري، كارگري، رفتگري و يا كارمندي … باالخره يك كسي پيدا مي شود كه همدردي كند لبخند بزند، استقبال كند، دعا كند، زخمها را مرهم بگذارد، روزنامه پاره شده را بچسباند، پول بدهد و يا در برابر تعرض كميته چي و پاسدار به دفاع برخيزد و حقانيت مجاهدين

و درخواستهاي عادالنه مردمي شان عليه ارتجاع را گواهي دهد. بله، مجاهد خلق اين طور با خلقش جوش خورد و اصالت و صداقت خود را به اثبات رساند«.

و من هرگز يادم نمي رود كه در تابستان59، بعد از اراجيف آن امام پليد چماقداران، يك روز بر پاي يكي از خواهران كوچكم – كه نمي دانم حاال شهيد شده است يا خير؟– مارانداختند و آن وقت مزدوران و اوباش خميني خودشان كنار ايستادند تا عكس العمل ميليشياي مجاهد جوان را ببينند و بخندند. اما مجاهد قهرمان تكان هم نخورده بود تا يك لحظه تمسخر اوباش خميني را هم نبيند. دختر جوان حتي نشريه هايي را هم كه در دست داشت بر زمين نينداخته بود تا فاالنژها برندارند و پاره نكنند. بعد مار دور پاي او حلقه زده و سپس به آهستگي رفته بود. اين است سيماي واقعي امام اوباشان و اين است گذشتة آنهايي كه امروز اين سان مي جنگند و اين سان در برابر جوخه هاي اعدام رشادت به خرج مي دهند. منهاي عبور از اين پيچ وخمها، امروز هيچ نيروي سراسري نبود كه اين سان به دفاع از شرف ملي خلق در برابر تجاوزكاران ارتجاعي برخيزد و بي دريغ خون

نثار كند …داشتم مي گفتم كه حدود 27دسته يا گروهان و گردان مختلف داشتند در گوشه و كنار

تهران تدارك تظاهرات بزرگ را مي ديدند. برخي كشته مي شدند و عده زيادتري دستگير و بقيه نيز گرماگرم نبرد مشت و گلوله.

بسياري از اعدامهاي كنوني را نيز دستگيرشدگان همان ايام تشكيل مي دهند. عصر 24 خرداد، تظاهرات در ميدان ولي عصر به اوج رسيد و جنگ مغلوبه شد. يك با قدرت تمام محاصر ة فاالنژهاي مهاجم را شكافته و به دسته ميليشياي خواهران وخيابانهاي بلوار تمام طول در تيراندازي و درگيري و ملحق شده ديگر دسته هاي

Page 453: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

443

اطراف ميدان ادامه داشت. فاالنژها و كميته چي هاي حمايت كنندة آنها فراركردند. واحد ميليشياي خواهران 7موتورسيكلت از آنها را مصادره كرد. در گزارش مزبور خواندم كه يكي از خواهران، آن قدر جوان و ضعيف الجثه بود كه قدرت حركت دادن موتور را نداشت و لذا دستفروش كنار خيابان را به كمك طلبيده بود. وقتي هم با فقر و بدبختي دستفروش برخورد كرده بود، موتورسيكلت را درجا به خود او بخشيده و سبكبال به خانه شان رفته

بود. و نظامي سياسي- بسيج و ملي جبهة عليه خميني مشهور دجال بازي آن از بعد ايدئولوژيك نيروهاي ارتجاعي و شكست تظاهراتي كه قرار بود آن روز توسط جبهة ملي صورت بگيرد گزارش مسئولين خود ما حاكي از آن بود كه اكنون بازهم بعد از آخرين تعرض خميني، فضاي حركت، اكيدا و شديدا، به نسبت روزهاي قبل بسته تر شده و حتي تظاهرات موضعي و تاكتيكي نيز ديگر صرف نمي كرد. چنان كه گفتم، فرماندهان ما از يك هفته پيش به اين نتيجه رسيده بودند كه چنين تظاهراتي بدون تداركات كافي، مطلقا در شرايط جديد امكان ندارد و چه بسا نتايج معكوس نيز بدهد. به خصوص اگر

زمان و مكان آن، از قبل اعالم شده باشد. روشن بود كه در منطق خميني، تهديد و تير جبهة ملي، مي بايست باعث عبرت خود ما ، مجاهدين مي شد تا الاقل موقتا هم كه شده آرام گرفته و بگذاريم جريان عزل آقاي بني صدر بي سروصدا به پايان برسد. چرا كه بخوبي و برحسب تمام اطالعات و تجارب عظيم تظاهرات به راه انداختن و سازمان دادن به قادر كه نيرويي تنها كه مي دانست

سراسري و ايجاد دردسر جدي است، مجاهدين هستند. خوب، حاال بعد از 25خرداد چه كنيم؟ اگر خميني به همين ترتيب بتواند با اتكاي برادران چماقدار ”حزب اهلل” !! رئيس جمهور را كنار بزند، ديگر فردا واي به حال ديگران. وانگهي اين نحوه عمل خميني آيا مبين اين نيست كه ساعت آغاز قطعي ترين نبرد براي هر هم آن از بعد و 28مرداد از بعد توده حزب به سرنوشت نخواهد كه انقالبي نيروي سرنوشت فضيحت بار ضدانقالبي كنوني اين حزب دچار شود، به سرعت نزديك مي شود؟ و آيا كنارزدن آقاي بني صدر در آن شرايط عمال جز به اين معني بود كه دشمن، آخرين حايل ميان خود و خلق را نيز درهم شكسته و چه بخواهيم و چه نخواهيم هر نيروي

Page 454: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

444

انقالبي و مردمي را به معارضة آشكار فرا مي خواند؟ حاال هرچند هم كه مي خواهيد با اعالم جنگ آن شرايط عمال جز در او كنارزدن داشته باشيد، اختالف بني صدر آقاي آشكار ارتجاع با انقالب و به ويژه با مجاهدين نبود. و مي دانيد كه وقتي دشمن اعالن جنگ مي دهد، بازنده خواهيد بود اگر حتي يك لحظه نيز سالحتان را ديرتر از او بيرون بكشيد. چراكه در اين صورت جز دفاع محض، كاري ازپيش نخواهيدبرد. آري اين قانون

جنگ است. و در جنگل ارتجاع خميني، دفاع محض يعني شكست محض. اين بود كه عاليترين ارگان سازماني ما از روز 26خرداد مستقيما خود وارد كار گرديد. توده يي بزرگ با هرقيمت، يك تظاهرات و به هرترتيب بود: ”مي بايست اين رهنمود را بار ديگر آزمايش نمود. آخرين تجربة مسالمت آميز نيز حتي به منظور اتمام حجت سياسي و تاريخي بايد از سر گذرانده شود. اگر خميني مي خواهد 15خرداد و يا 17شهريور ديگري درست كند، بگذار شهدايش را مجاهدين تقديم كنند. روز مناسب، به داليل سياسي و فني، 30خرداد است. چهار روز براي آمادگي فرصت داريم. تظاهرات تاكتيكي و هركار ديگري را تعطيل كنيد، هرچقدر كه مي توانيد براي 30خرداد آماده شويد. ما به قربانگاه مي رويم تا نسلهاي آتي لعنت مان نكنند. تا اگر ذره يي شرف و انصاف در به دوران مسالمت مجلس دست پخت خميني و ساير سردمداران رژيم موجود است، پايان ندهند و الاقل راه باريكه يي براي تنفس سياسي مردم باقي بگذارند…سرانجام از ميان طرحهاي مختلف، پس از مباحثات بسيار، ارجح آنها انتخاب شد. اين طرح مي بايد به اين مسأله جواب مي داد كه: چگونه مي توان در بحبوحة اختناق مطلق، بدون اعالم قبلي و بدون كمترين اطالع دشمن، يك تظاهرات مسالمت آميز چندصدهزارنفري در

روز روشن در خيابانهاي تهران ترتيب داد؟ عجبا! اما اگر مردم آماده يي داشته باشيد و بدانيد كه هركاري را چگونه و در چه لحظه يي بايد سازمان بدهيد، اين مسأله هم حل شدني است. شور و شوق زايدالوصف و ايمان و قوت اراده و تصميم يارانتان نيز، البته الزم است. از صبح 30خرداد درحالي كه تمامي پيكر مجاهدين و ميليشيا در تهران مشتاقانه سرازپا نمي شناخت و در هر پارك يا كوچه و خيابان و خانه يي گروه گروه آماده مي شد، مركز فرماندهي با نگراني در اطراف سيستم جزييات نشود. رها خودبه خودي كنترل، از خارج چيز هيچ تا بود گردآمده ارتباطي

Page 455: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

دعوت دادستاني انقالب از اولياء دستگيرشدگانصبح امروز ازسوي روابط عمومي دادستاني انقالب اسالمي مركز دررابطه با مجرميني كه درجريانات ضداسالمي اخير دستگير شده وحكم دادگاه درباره آنها صادر وا جرا شده

اطالعيه اي بشرح زير صادرشد:اخيرتهران ضداسالمي درجريانات فرزندانشان كه محترمي خانواده هاي اطالع به دستگيرشده اند وحكم دادگاه درباره آنها صادر واجرا گرديده مي رساند لطفا با دردست داشتن شناسنامه عكس دار خود وفرزندانشان كه عكس آنها دراين جا چاپ شده است به

دفتر مركزي زندان اوين مراجعه كرده وفرزندانشان را تحويل بگيرند روابط عمومي دادستان انقالب اسالمي مركز

الزم به يادآوري است كه اسامي صاحبان عكس مشخص نشده است.

Page 456: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

446

آن چه را در بعدازظهر 30خرداد از چهارراه مصدق تا چهارراه طالقاني و آن گاه در سراسر طالقاني تا بهار و تا انقالب و تا ميدان فردوسي گذشت، مي گذارم براي بعد. فقط اين را بگويم كه فرماندهان و مسئوالن مجاهدين در اين روز واقعا يك شاهكار تاكتيكي و نظامي آفريدند. تظاهركنندگان به 500هزار تن بالغ مي شدند. غيرممكن، ممكن شده

بود«. بود و دلش نشئة دجال بازي 25خرداد به خميني كه هنوز در تودهني محكم ديگري با توپ و تشرهاي معمولي خاتمه بدهد. پس مي خواست جريان عزل را بي دردسر و ديگر خميني چاره يي نداشت جز اين كه شخصا فرمان تير و به كاربردن مسلسل سنگين بدهد در اين لحظه ابتداي جمعيت به ميدان فردوسي رسيده بود و البد اعالمية عصر 30خرداد پاسداران ارتجاع را شنيده ايد كه: به اذن رهبر كبير دستور مي يابند تا آتش بگشايند و اگر آتش نبود از ميدان فرودسي تا سپه وتا جاروكردن مجلس ارتجاع راهي بودند يك نبود. شنيده ام كه در آن لحظات بهشتي و رفسنجاني بي نهايت سراسيمه به خودم مي گفت اخيرا است، بوده اروپايي كه شاهد صحنه هاي 30خرداد خبرنگار انتظار قيام داشته و تعجب مي كرده كه چرا كه دقايقي چند در كمال بهت و حيرت

مجاهدين از سالحهايشان استفاده نمي كنند؟ومن به او گفتم كه از هر جا كه شنيده ايد مجاهدين،آن روز سالح داشته اند، اشتباه شنيده ايد به خاطر اين كه استفاده از سالح را مطلقا ممنوع كرده و هنوز فرمان آتش نداده بوديم … ما آن روز فقط حجت را تمام كرديم. پايان مشروعيت كل نظام. خداحافظي

مطلق با خميني. از فردا بايد شعار داد:”مرگ برخميني”. از فردا ديگر سياست دست خالي در برابر چماق وگلوله، راست روي واپورتونيسم است. و ما مجاهدين از اين پيشتر بارها به ارتجاع هشدار داده بوديم كه رسيده فرا آن روز اكنون حذركند. بگوييم پاسخ گلوله برابر در گلوله با كه روزي از خلق اين اعتماد و احترام كمترين شايستة كه خائن اي خميني، اي ”بچش بود.

نبودي…”و تازه ديديد كه غير از همة آنها كه در جريان تظاهرات 30خرداد كشت و دستگير كرد، از همان فردا اعدام مجاهدين پسر و دختر 9سال به باال را آغازكرد، حتي بدون اين كه

Page 457: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

447

نيازي به پرسيدن نام متهمين حس كند. اين است عدالت خميني…« تا اين تاريخ، خميني توانسته بود بسياري مخالفين را يا شقه و وادار به تسليم سازد يا ازدور خارج كند. بارها از اطرافيانش شنيده شده بود كه در رابطه با تصفيه يا سركوب آقا 20دقيقه صبحت مي كند … يا شخصيتهاي مخالف مي گفتند: نيروها از هريك

قضيه تمام است. و راستي هم تاكنون در بسياري موارد وقتي امام چماقداران توپ و تشر مي آمد و عليه شخصيت يا نيرويي بسيج مي نمود … مسأله باالخره به سادگي و با حداقل تاوان برايش

فيصله مي يافت. اما اين بار … عنصر موحد مجاهد، اين انقالبي و پيشتاز مردمي، به اثبات رساند كه در برابر حقانيت و قوت اراده وآمادگي فدا و قرباني ”نه در 20دقيقه كه در 20سال نيز آقا

و تمامي دارودسته اش هيچ غلطي نمي تواند بكند. آخر آقا، تا وقتي ”آقا”ست كه پايش را از گليم خودش بيشتر دراز نكند واال آن دست و

پاي نامباركي را كه به گليم خلق دراز شود، بي محابا ريشه كن خواهيم نمود.

نامه به دكتر سنجابياز آن جا كه در فصل دجاليت، از اعالم ارتداد جبهة ملي توسط خميني صحبت كرديم، در پايان همين قسمت، يادآوري مي كنم كه دكتر سنجابي در شهريور1361 به پاريس رسيد درحالي كه به شدت بيمار بود و از عارضة كمر و ستون فقرات رنج مي برد. او در

اين زمان 78سال داشت. من در يك نامة مبسوط با ابراز خوشوقتي از اين كه به سالمت از چنگ خميني بيرون آمده، شرط احترام و ادب و حق استادي و پيش كسوتي را دربارة او به جاآوردم. اين نامه را

برايتان خالصه مي كنم: -» نسل ما ) مجاهدين) نسل ناسپاس و كفوري نيست. نسلي نيست كه پدران و استادان خود

را فراموش كند و يا قدر زحمات و مرارتهايي را كه تحمل كرده اند، نشناسد. پدر عزيزم،

مقدمتا بگذاريد به عنوان نمايندة نسلي بخون نشسته كه در بحبوحة آتش و شكنجه، بر آن است

Page 458: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 459: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

449

تا آخرين مرحلة مبارزاتي را كه خود شما و امثال شما در كنار پيشواي فقيدمان مصدق آغاز نموديد، به ثمر بنشاند و تماميت و آزادي و استقالل ايران گرامي مان را تا ابد در سينة تاريخ

به ثبت برساند؛ شهادت بدهم كه:انتخابات خبرگان، در از بوديد كه حتي قبل نامدار ملي - »شما نخستين وزير و شخصيت همكاري از دست سعادتي، اسير مجاهد براي مجاهدين يكصدهزارنفري راهپيمايي فرداي با رژيمي كه ديگر مي دانستيد ايران را به كجا مي برد شستيد تا اين كه نهايتا خميني در 25/

خرداد/60 شما را آشكارا مرتد و طبعا مهدورالدم شناخت…استاد گرامي ام

كه گواهم خود من و ننشستيد ازپا مزاجي ضعف و سني كهولت به رغم شما همه اين با ازآن چه شخصا درتوان داشتيد كوتاهي نكرديد. في المثل به خوبي به ياد دارم كه در سال59 و اوايل سال60 با فروتني و تواضع، چندين بار عرق ريزان به ديدار فرزندان مجاهد خود شتافتيد تا مشتركا چاره يي بينديشيم. گرچه متأسفم كه من كه در آن ايام در مخفيگاه به سرمي بردم، اما هرگز پيداكنم. مسئولمان حضور برادران با در مالقاتهاي شما كه نيافتم را فرصت اين يادم نمي رود كه روزي كه شما در اوايل خرداد60 با برادرمان علي زركش كه حاال فرماندهي مقاومت داخل كشور را به عنوان قائم مقام من به عهده دارد در يكي از مخفيگاههاي ما در تهران

مالقات كرديد؛ او برگشت و گفت:آدم واقعا از روي دكتر سنجابي خجالت مي كشد، كه مردي با اين سن و سال ولي با روحيه جوانان، هم محذورات امنيتي ما را درك كند و هم با فروتني خاص خود به تشويق و رايزني هفته هاي ضمن پاريس همين در كه برادراني بپردازد…كمااين كه مجاهدش بچه هاي با گذشته به ديدارتان آمدند نيز، سراپا غرق شادي و غرور به نزد من بازگشتند و گفتند وقتي دكتر سنجابي از شكنجه و اعدام و فداكاريها و عمليات مجاهدين صحبت مي كرد، مثل باغبان پيري كه از پرپرشدن گلهاي باغ خودش آتش گرفته باشد، اشك در چشمانش حلقه مي زد و گاه هم درست مثل چريك پيري كه با ميليشياي جوان مجاهد همسنگر است غرق در هيجان و

التهاب مي شد…«. پدر عزيزم، مرا ببخشيد كه اين طور صريح و بي پرده صحبت مي كنم. آخر من مجاهد به عنوان يك فرزند شما تني دارم زخم خورده و مجروح و خسته. حرامي خميني غارتم كرده و شحنه

Page 460: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

450

و پايم مي كشد و از دست ناخن روز هر دژخيم مي آويزدم، به دار برزن برسر كوي و هرروز سپاهي خصم هرروز بر اجساد شهدايم اسب قساوت مي دواند و، مهمتر از همه، نادوستان و

رفيقان نيمه راه تنهايم گذاشته اند… بله، درخواست نسل ما اين است كه مثل يك سردار سالخورده وقتي كه ايران سالخورده تان را درخطر مي بينيد به ميدان بياييد. بياييد و در برابر ايرانيان و جهانيان شهادت بدهيد. شهادتي

خالصا لوجه اهلل، براي رضاي خلق و خالق…. بله، براي ما )مجاهدين) مهم است كه شما در انظار جهانيان شهادت بدهيد كه في المثل:

رژيم خميني اكنون ديگر هيچ مشروعيت و محبوبيت قانوني و ملي و مردمي ندارد…) ايضا مجلس باصطالح شوراي اسالمي آن)

دقيقا ضداسالمي عمل و قرارداده ملعبة دست خود را قرآن و و خدا اسالم -رژيم خميني مي كند و جز به سركوب و ترور تكيه گاهي ندارد.

-رژيم خميني خود مقاومت مردمي و مشروع و مسلحانه را برانگيخت و به رغم تمام صبر و تحمل 2/5سالة مجاهدين، اين خود رژيم خميني بودكه براي مجاهدين و براي مردم ايران راهي جز قهر باقي نگذاشت و تمام مردم و من جمله مجاهدين مظلوم واقع شده اند و بايستي

جهانيان به كمك مقاومت عادالنة مردم ايران بشتابند. … فكر مي كنم پيشواي فقيد) مصدق ) نيز همين گونه انتظارات را از شما دارد. فكر مي كنم او هم به ميدان آمدن شما را مي طلبد. فكر مي كنم كه او هم وقتي شهادتهاي حقه ي شما را براي

ايران امروز و ايران فردا بشنود، لبخند رضايت خواهدزد و آفرين خواهد گفت. استادعزيز

اما صرفنظر از اين كه آن چه را به عرض رساندم صالح بدانيد يا ندانيد، صرفنظر از اين كه به امداد فرزندان مجاهد خود بشتابيد يا نشتابيد، صرفنظر از اين كه در اين رابطه كلمه يي بگوييد يا نگوييد؛ باز هم مؤكدا و با همان گستاخي و جسارتي كه در بيان خواستهاي نسل مظلوم در كه مرارتهايي و رنج همة به حرمت كه مي دانم الزم رسيد، به عرض شده ام شكنجه و طول ساليان دراز براي ايران و ايراني متحمل شده ايد، تكرار كنم كه احترام و شأن ابوت و پيش كسوتي شما براي هر مجاهد و هر انقالبي كه براي آزادي و استقالل ميهنش مي رزمد پيوسته باقي و پايدار بوده و خواهد بود. تكرار اين مطلب را از آن حيث الزم شمردم كه از

Page 461: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

451

اين پس نيز در ديار غربت، طعن ولعن معاندين را به خاطر ماجرايي كه با خميني داشتيد به طور تا ديدم مبارزاتي خودم و ميهني و ملي اخالقا وظيفة و لذا وجدانا و مضاعف خواهيدشنيد به عنوان ”مسئول مقاومت“ حق شناسي مردم و انقالب و مجاهدين آزادي و استقالل اين خلق قهرمان را به خاطر تك تك لحظات و ساعاتي كه براي ايران و ايراني رنج برده ايد، اعالم كنم. بارخدايا، به نسل ما فهم و درايت الزم براي حق شناسي نسبت به همة پيش كسوتان راه رهايي

ميهنمان را عطا كن. با احترام و تشكر يكي از برادران و فرزندان مجاهد شما مسعودرجوي

21 /شهريور/ 61«.

Page 462: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

452

Page 463: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

453

گواهي دكتر سنجابيبرايتان را آن از خالصه يي كه كردم دريافت را سنجابي دكتر پاسخ بعد روز چند

مي خوانم:»فرزند مجاهد ارجمند و گرامي آقاي مسعود رجوي مشروحة سرشار از لطف و محبت شما را كه به مناسبت هجرت اضطراري اين جانب از ميهن گرامي و رسيدن به پاريس مرقوم شده بود زيارت كردم. مضامين هيجان انگيز و پرالتهاب آن كه حاكي بود از مجاهدتها و قيام يكپارچه ملت قهرمان ايران در برانداختن اساس استبداد و استعمار به شوق برپاداشتن يك نظام عادله زيرپاگذاشتن و قساوتها و جنايات و عهدها نقض و خيانتها و انحرافات سپس و انساني بديهي ترين اصول انساني و مردمي از جانب كاربه دستان حكومت جمهوري اسالمي و انكار شريفترين احساسات وطن دوستي و آزاديخواهي به عناوين مجعول مليگرايي و ليبرالي مقتبس از قاموس استاليني و كشتار دستجمعي نونهاالن و ميهن دوستان و به دنبال اين همه نوميدي و سرخوردگي و نارضايي و قهر و امتناع و مقاومت مجدد يكپارچه ملت و مجاهدتها و جانبازيها و شهادتهاي بهترين فرزندان ايران چنان احوال متناقضي از غرور و نشاط و غم و اندوه در اين ناچيز برانگيخت كه قلم از شرح و بيان آن عاجز است. در مقدمة نامه از اين كه به عللي نتوانسته ايد به مالقات و عيادت اين بنده بياييد عذرخواسته ايد. فرزند عزيز، آن چه عيان است چه حاجت به بيان است. به عالوه شما هيچ وقت در پيش من غايب نبوده ايد كه براي نيامدن

و عدم حضور عذر الزم باشد. با بياني شيوا و جگرسوز از من خواسته ايد تا دربارة جانبازيها و فداكاريهاي صادقانه و مظلوميت مجاهدين شهادت بدهم از آنچه نوشته ايد: “با جسارتي شايسته يك نسل، شايسته يك رود خون و شايسته بيش از 20هزار شهيد و 50هزار اسير از شما مي خواهم دربارة ما شهادت بدهيد. به خدا قسم من نمي توانم بپذيرم كه تاريخ شهادت و حمايت شما را براي خميني ثبت كند ولي

از شهادت و حمايت شما براي مجاهدين اثري نباشد”. آري فرزند عزيز در برابر اين دعوت آغشته به داغ دل و خون نمي توانم و حق آنرا ندارم سكوت

اختيار كنم.بنابراين مختصري از آن چه را كه بر طبق اطالعات خود در اين مدت طوالني مبارزات درك

Page 464: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

استراتژي قيام و سرنگوني

454

كرده ام نه براي جلب رضايت شما بلكه براي بيان حقيقت به عنوان تكليف ملي و ايماني به مفاد التكتمو الشهاده و انتم تعلمون مي نويسم و شهادت مي دهم كه ساليان قبل از انقالب و در ايام انقالب مجاهدات و جانبازيها و ازخودگذشتگي هاي دالورانه مجاهدين توأم با مقاومت و قيام عمومي بود كه پايگاه حكومت استبدادي و اركان سياست استعماري حامي آن را در فرزندان مانند را مجاهدين كه بود انقالب وظيفة حكومت بنابراين و متزلزل ساخت ايران در مي دهم شهادت هم چنين و بدهد قرار همكاري و حمايت و نوازش مورد خود برومند از آن كه جمعيتهاي وابسته و سرسپرده به اجنبي انقالب و آشفتگيهاي ناشي روزهاي اول به مجاهدين مي زدند، دامن جاها ديگر و كردستان و گرگان در را تجزيه طلبيها و آشوبها پيداكردن و فرونشاندن طغيانها در طالقاني آيه اهلل مرحوم عاليقدر و روحاني مجاهد هدايت حفظ با زجركشيده و ستمديده مردم حقة خواسته هاي به توجه براي مسالمت آميز راه حل كارگردانان و موقت دولت تأسف كمال با ولي كردند كوششها ايران وحدت و يكپارچگي پشت پرده به آن كوششها و هم چنين به نظريه هاي صريح جبهة ملي كه در اين باره ضمن مواد تكميلي براي قانون اساسي پيشنهاد شده بود ترتيب اثر ندادند. بالنتيجه نارضاييها و ناباوريها نيز شهادت مي دهم كه در ماهها و سالهاي و نوميديها را در آن داستانها شديدتر كردند. و اول انقالب مجاهدين با صبر و مداراي كامل در مقام همكاري بودند و توقعي جز آن نداشتند كه به آنها اجازة فعاليت تشكيالتي و اجتماعات و انتشارات بدهند. بازهم با كمال تأسف در حالي كه احزاب و دسته ها و روزنامه هاي وابسته به بعضي از سياستهاي اجنبي آزادانه در ايران اجازه فعاليت و سم پاشي و تفرقه اندازي داشتند مجاهدين حتي نمي توانستند به آزادي و ايمني انتشارات خود را در خيابانها به فروش برسانند- به هنگام انتخابات نمايندگان مجلس شوراي ملي كه من خود نيز در كرمانشاه نامزد بودم در دور اول انتخابات كه با آزادي نسبي برگزارشد براي سه نفر نمايندة آن شهر نفرات دوم و سوم از مجاهدين بودند و به همين دليل و به سبب انتخاب شدن اين جانب دستگاه حكومت آن انتخابات را برخالف صريح قانون متوقف ساخت و مانع از انتخاب نمايندگان واقعي مردم شد و نيز همة ما شاهد بوديم كه از همان روزهاي اول انقالب كه مصدق و مليون را تخطئه مي كردند بر مجاهدين هم نقش التقاطي زدند. گويي التقاط از عقايد و نظريه و مسلكهاي مختلف و برگزيدن قسمتهاي درست و معقول و سنجيده از آنها رآميز باشد. مگر همين قانون اساسي جمهوري اسالمي التقاطي از تشكيالت و اصول

Page 465: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

455

به بني صدر آقاي انتخاب شدن از پس كه بوديم شاهد هم چنين و نيست غرب در متداول رياست جمهوري ظالمانه به ايشان و مجاهدين عنوان منافق دادند و حال آن كه آقاي بني صدر در تمام طول مدت خدمت خود صادقانه در دفاع از ميهن كوشش مي كرد و عملي بر خالف قانون اساسي و دموكراسي و آزاديهاي عمومي انجام نمي داد. از آن پس يعني بعد از توطئه ها و حادثه انگيزيها بعد از خرداد1360 ما و همة مردم ايران شاهدبوديم كه چه رودهاي خون در ايران جاري شد. چه خانواده ها چه پدران و مادران در عزاي فرزندان خود نشستند كه بدون

محاكمه در زندانها و خيابانها به جوخه هاي اعدام سپرده مي شدند. آري همان طور كه در سال1357 در اعالمية خود راجع به سلطنت استبدادي نوشتم اكنون نيز وظيفة ملي و ديني خود مي دانم كه بار ديگر در حق اين حكومت اعالم نمايم كه به علت نقض بديهي ترين حقوق بشري؛ به علت زيرپاگذاشتن اغلب مواد همان قانون اساسي كه خود را متكي به آن مي داند؛ به علت كشتار بيرحمانه و محاكمة فرزندان ايران ؛به علت سلب امنيت از عموم طبقات؛ به علت نابودساختن صنايع نوزاد ملي و ويران كردن كشاوزي ايران و ايجاد مصنوعي فقر و گراني و اختناق عمومي و به علت نقض اصول عاليه برادري و برابري و حريت و عدالت اسالمي، اين حكومت فاقد پايگاه قانوني و مردمي و شرعي است و وظيفة مردم است

در برابر آن به همان گونه عمل كنند كه در برابر حكومت استبدادي شاه كردند… باز وظيفه خود مي دانم از اين حسن ظن شما تشكر نمايم هرچند واقعا خود را شايسته اين توصيف و اين مقام نمي دانم همان طوري كه مي دانيد و برادران ديگر به شما گفته اند، من بر اثر سختيها و محروميتهاي چهارده ماه اختفا و به سبب مشقات اين مهاجرت اضطراري و آسيبهايي كه بر پشت و ستون فقراتم وارد شده به سختي بيمار هستم. از روزي كه به پاريس آمده ام تاكنون بيشتر اوقاتم در بيمارستانها و آزمايشگاهها به معاينات و مداوا و معالجه گذشته و اكنون نيز براي پيگيري معالجات بايد به آمريكا بروم. سن من اينك در حدود 87 سال است. در اين سن از افرادي مانند من توقع كار و فعاليت زياد نمي توان داشت. با وجود اين عرض مي كنم كه من سرباز ايران و در سنگر دفاع از استقالل و آزادي آن هستم. اگر خدا عمري و سالمت مختصري عنايت فرمايد باز بر سر وظيفه سربازي خود خواهم آمد به شرط آن كه بدانم خدمت

و كوشش من مفيد و مؤثر خواهد بود… «دكتر سنجابي نامه خود را با چند اندرز به پايان برده بود:

Page 466: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

اول اين كه: »در مبارزة مردم ايران بايد همة دسته هاي »ضدرژيم و ملي و غيروابسته به اجنبي« شركت

كنند.دوم اين كه مبارزة مردم ايران:

»مغاير با هر نوع واليت و قيمومت ويژه يي از جانب هر فرد و عقيده و يا ايدئولوژي هر طبقه و يا گروه مي باشد«

سوم اين كه: »در اصول مربوط به خودمختاريهاي محلي بايد مراقب باشيد كه ايرادها و تهمت هاي نظير آن چه شايسته پيشه وري و همدستان او بود به شما و همرزمان شما زده نشود. من مي دانم كه شما ايران دوست و عاشق وحدت و عظمت و يكپارچگي اين ملت مي باشيد، بنابراين در اين رابطه بايد خواهان نظامي باشيم كه شامل تمام سرزمين ايران بشود و مردم تمام استانهاي

ايران از مزاياي آن يكسان بهره مندگردند… چهارم آن كه استقرار يك نظام عادله و سنجيدة اجتماعي و اقتصادي كه امروزه به سوسياليسم نامدار شده و همه گروهها و جوانان پرشور ايده آليست مي خواهند عنوان افتخارآميز چپگرايي و سوسياليستي به خود بدهند. اگر بخواهيم چنين نظامي بدون تحميل زور واستبداد متضمن آني و انقالبي حركت يك با كه نيست اموري ازجمله باشد، دموكراسي و آزادي و آبادي امكان پذير و ثمربخش باشد كارها و نظامات انساني مثل كار و نظام خدا نيست كه بفرمايد

كن فيكون… درعين حال و و حساس انقالبي و پرشور بسيار براي جوانان مجاهد كه را نكات اين تذكر ازخودگذشته و فداكار هستند، الزم دانستم هرچند ممكن است مرا كهنه پرست و محافظه كار بنامند. اينها تجارب ساليان دراز عمر و مجاهدات و مطالعات من است كه دريغ دانستم آنها را با فرزندان مجاهد و فداكار درميان نگذارم. خداوند بر همه مجاهدان خيرخواه پيروزي عنايت

فرمايد و ملت كهنسال پرافتخار ايران را از آزادي و آبادي بهره مند سازد. آمين يا رب العالمين- دكتر كريم سنجابي

پاريس- شنبه 27شهريور1360«واضح است كه تاريخ را اشتباها به جاي سال61 سال1360 نوشته بود.

Page 467: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني

نمونه هاي دجالگري

457

پس از آن كه دكتر سنجابي به آمريكا رفت، يكي دوبار براي احوالپرسي با او تماس تلفني داشتم.

تلخكامي بزرگ اما، بعد از عمليات فروغ جاويدان بود كه ديديم آقاي دكتر سنجابي ايران« تجزية و »اشغال به خطر نسبت خاموشي و سكوت سالها از پس به ناگهان هشدارداده و به تجليل از »نيروهاي رزمنده« خميني روي آورده است كه »با فداكاري و

جانبازي بارها امكان پايان مظفرانة جنگ« را پديد آورده اند! معلوم بود كه ماموران رژيم، سنجابي را پيرانه سر در 84 سالگي احاطه كرده و در منتهاي دجالگري و با انبوهي اطالعات غلط يك چنين موضعگيري را از او به دست آورده اند. در آن زمان در لندن روزنامه يي به نام »جبهه« وجود داشت كه مدير آن )شخصي به نام

انواري) به خدمت اطالعات آخوندها درآمد و بعدا هم به ايران رفت. افسوس كه دجال لعين توانست چنين لكة سياهي در قسمت پاياني دفتر عمر سنجابي

واردكند.

)فصل دوازدهم ادامه دارد…(

Page 468: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني
Page 469: كتاب استراتژي قيام و سرنگوني