103
1 اد درس: ت س ا اد درس: ت س ا ر کت د ر کت د اده له ر ل دا ت ع اده له ر ل دا ت ع وسط: ت وسط: ت ي س عي ار ري ه& ش ي س عي ار ري ه& ش- ور) ت- ور) ت84131059 84131059 ت ع ن ص گاه& ش ن دا ي ام ت ت ک ر ت ر دس ت ه م کده& ش ن دا ي) ت م کا ت اور ن ف ر و ت و ي عات لا ط ا ي س ار فL ان ي ور ر ت س د ي س ار فL ان ي ور ر ت س د ي ع نR ب طL ان ي ر& س دار ر) ت درس

دستور زبان فارسی

Embed Size (px)

DESCRIPTION

دستور زبان فارسی. دانشگاه صنعت ي ام ي ر کب ي ر دانشکده مهندس ي کامپ ي وتر و فناور ي اطلاعات. استاد درس: دکتر عبدالله زاده توسط: شهريار عيسي پور - 84131059 ‪. درس پردازش زبان طبيعی. مقدمه. فعل اسم صفت قید ساختمان جمله بند گروه فعلی گروه اسمی گروه قیدی گرامر CFG منابع. - PowerPoint PPT Presentation

Citation preview

Page 1: دستور زبان فارسی

11

استاد درس:استاد درس:

عبدالله زادهعبدالله زادهدکتر دکتر

توسط:توسط:

8413105984131059 پور - پور - شهريار عيسيشهريار عيسي

رير کبي اميدانشگاه صنعت اطالعاتيوتر و فناوري کامپيدانشکده مهندس

دستور زبان فارسیدستور زبان فارسیدرس پردازش زبان طبيعی

Page 2: دستور زبان فارسی

2

مقدمهمقدمه

فعلفعلاسماسم

صفتصفتقیدقید

جمله جمله ساختمان ساختمانبندبند

فعلی فعلی گروه گروهاسمی اسمی گروه گروهقیدی قیدی گروه گروه

CFGCFGگرامر گرامر منابعمنابع

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 3: دستور زبان فارسی

3

فعلفعل

فعل فعل تعریف تعریفدیگر های کلمه خالف بر و آید می جمله انتهای در دیگر معموال های کلمه خالف بر و آید می جمله انتهای در معموال

. بر هایی وابسته کمک به یا و تنهایی به شود می . صرف بر هایی وابسته کمک به یا و تنهایی به شود می صرف: کند می داللت مفهوم :چهار کند می داللت مفهوم چهار

منفی 1.1. یا مثبت شکل به زیر های مفهوم از منفی یکی یا مثبت شکل به زیر های مفهوم از یکی

کاری( گرفتن انجام یا دادن انجام کاری( الف گرفتن انجام یا دادن انجام الف

چیزی( یا کسی بر کاری شدن واقع چیزی( ب یا کسی بر کاری شدن واقع ب

صفتی( یا حالتی پذیرفتن صفتی( پ یا حالتی پذیرفتن پ

چیزی( یا کسی به صفتی دادن نسبت چیزی( ت یا کسی به صفتی دادن نسبت ت

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 4: دستور زبان فارسی

4

فعلفعل

به 2.2. را فعل گوینده یعنی دارد وجود شخص مفهوم فعل به در را فعل گوینده یعنی دارد وجود شخص مفهوم فعل دردیگری شخص به یا دهد نسبت دیگری خود شخص به یا دهد نسبت خود

متکلم( یا شخص اول متکلم( الف یا شخص اول الف

مخاطب( یا شنونده یا شخص دوم مخاطب( ب یا شنونده یا شخص دوم ب

کس( دیگر یا غایب یا شخص سوم کس( پ دیگر یا غایب یا شخص سوم پ

دارد 3.3. وجود بودن جمع یا مفرد مفهوم فعل دارد در وجود بودن جمع یا مفرد مفهوم فعل در

دهد 4.4. می نشان نیز را زمان دهد فعل می نشان نیز را زمان فعل

حال( زمان حال( الف زمان الف

گذشته( زمان گذشته( ب زمان ب

آینده( زمان آینده( پ زمان پ

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 5: دستور زبان فارسی

5

/ فعل/ شناسه بن / صرف فعل/ شناسه بن صرف

فعل فعل بن بن

. ) شود : ) می ساخته آن از امر و مضارع حال زمان ساختهای مضارع .بن ) شود : ) می ساخته آن از امر و مضارع حال زمان ساختهای مضارع بن

امر و حال زمان امر ساختهای و حال زمان ساختهای

پس که پس اجزائی که اجزائیآید می بن آید از می بن از مضارع مضارع بن بن

که که اجزائی اجزائیمی بن از می پیش بن از پیش

آیدآید

مم

یی

دد

یدید

ندند

خورخور

خورخور

خورخور

خورخور

خورخور

میمی

میمی

میمی

بب

بب

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 6: دستور زبان فارسی

6

/ فعل/ شناسه بن / صرف فعل/ شناسه بن صرف

و گذشته زمانهای و ساختهای گذشته زمانهای ساختهایمستقبلمستقبل

که که اجزائی اجزائیبن از بن پس از پس

آید آید می میمضارع مضارع بن بن

که که اجزائی اجزائیبن از بن پیش از پیش

آید آید می می

مم

ام ام ه ه

ای ای ه ه

مم

بودیم بودیم ه ه

باشید باشید ه ه

ایم بوده ایم ه بوده ه

خوردخورد

خوردخورد

خوردخورد

خوردخورد

خوردخورد

خوردخورد

خوردخورد

خوردخورد

میمی

میمی

خواهیخواهی

. : شود می ساخته آن از آینده و گذشته زمان ساختهای ماضی .بن : شود می ساخته آن از آینده و گذشته زمان ساختهای ماضی بن

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 7: دستور زبان فارسی

7

/ فعل/ شناسه بن / صرف فعل/ شناسه بن صرف

که فعلی که در فعلی دررا گذشته را زمان گذشته زمان

دهد می دهد نشان می نشان

زمان که فعلی زمان در که فعلی درمی نشان را می حال نشان را حال

دهددهدشناسهشناسه یا یا مفرد مفرد

جمعجمع شخصشخص

خوردمخوردم

خوردیخوردی

خوردخورد

خوردیمخوردیم

خوردیدخوردید

خوردندخوردند

خورمخورم

خوریخوری

خوردخورد

خوریمخوریم

خوریدخورید

خورندخورند

((مم- )- )

((یی- )- )

((دد- )- )

((یمیم- )- )

((یدید- )- )

((ندند- )- )

مفردمفرد

مفردمفرد

مفردمفرد

جمعجمع

جمعجمع

جمعجمع

اول اول شخصشخص

دوم دوم شخصشخص

سوم سوم شخصشخص

اول اول شخصشخص

دوم دوم شخصشخص

سوم سوم شخصشخص

. دهد: می نشان را شخص فعل در که جزئی .شناسه دهد: می نشان را شخص فعل در که جزئی شناسه

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 8: دستور زبان فارسی

8

/ فعل/ ساختمان پیشین اجزای / مصدر فعل/ ساختمان پیشین اجزای مصدر

و: زمان آنکه بی را فعل اصلی مفهوم که ای کلمه و: مصدر زمان آنکه بی را فعل اصلی مفهوم که ای کلمه مصدررساند می باشد مشخص آن رساند شخص می باشد مشخص آن شخص

خوردن + + = -ن خورد -ن ماضی خوردن + + = بن -ن خورد -ن ماضی بن

: آنرا مصدر بسازیم فعل اسم مثل ای کلمه از جعلی : مصدر آنرا مصدر بسازیم فعل اسم مثل ای کلمه از جعلی مصدر. گویند .جعلی گویند جعلی

) = + ) = + ) مصدر))) = -ن ماضی بن ید مضارع ین (اسم = + ) = + ) مصدر))) = -ن ماضی بن ید مضارع ین اسم

-ن + + + + ید بلع -ن ید -ن + + + + چرب ید بلع -ن ید چرب

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 9: دستور زبان فارسی

9

/ فعل/ ساختمان پیشین اجزای / مصدر فعل/ ساختمان پیشین اجزای مصدر

: اجزای شناسه بر عالوه افعال از بسیاری پیشین : اجزای اجزای شناسه بر عالوه افعال از بسیاری پیشین اجزای“ ” “ ، می مانند دارند هم ” “دیگری “ ، می مانند دارند هم قدیم” “نن،” “،” “ببدیگری در قدیم” “و در ” ممو همی” “ ” و همی” “ و

. مینامیم پیشین اجزای را آنها آیند می فعل آغاز در چون .و مینامیم پیشین اجزای را آنها آیند می فعل آغاز در چون و

: به ساختمان جهت از فارسی زبان در فعل فعل : ساختمان به ساختمان جهت از فارسی زبان در فعل فعل ساختمان. گردد می تقسیم زیر های .دسته گردد می تقسیم زیر های دسته

.1.1 : : گرفتن آفریدن نباشد کلمه یک از بیش آن مصدر ساده : فعلهای : گرفتن آفریدن نباشد کلمه یک از بیش آن مصدر ساده فعلهای

.2.2 : شده ساخته فعل یک و پیشوند یک از که فعلی پیشوندی : فعلهای شده ساخته فعل یک و پیشوند یک از که فعلی پیشوندی فعلهایرفتن: فرو افتادن، در برداشتن، رفتن: باشد فرو افتادن، در برداشتن، باشد

.3.3 : ساده فعل یک با اسم یا صفت یک ترکیب از که فعلی مرکب : فعل ساده فعل یک با اسم یا صفت یک ترکیب از که فعلی مرکب فعل. : خوردن زمین ساختن، پراکنده باشد شده .ساخته : خوردن زمین ساختن، پراکنده باشد شده ساخته

.4.4 : فعل یک و پیشوند یک اسم، یک ترکیب از مرکب پیشوندی : فعلهای فعل یک و پیشوند یک اسم، یک ترکیب از مرکب پیشوندی فعلهای . شود می ساخته . ساده شود می ساخته ساده

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 10: دستور زبان فارسی

10

ساده فعلهای ساده ساختمان فعلهای ساختمان

حذف “ از پس فارسی ساده فعلهای حذف “در از پس فارسی ساده فعلهای ماضی“ در بن مصدر، از ماضی“ -ن بن مصدر، از -نانجام مضارع بن به ماضی بن از که تغییری جهت از و ماند می انجام باقی مضارع بن به ماضی بن از که تغییری جهت از و ماند می باقی

. شود می تقسیم گروه هشت به کیرد، .می شود می تقسیم گروه هشت به کیرد، می

به “ 1.1. آنها مصدر که به “ فعلهایی آنها مصدر که . ––فعلهایی ” از پس فعلها این در شود می ختم . یدن ” از پس فعلها این در شود می ختم یدن: ” آید “- می دست به مضارع بن ماضی بن از ید :حذف ” آید “- می دست به مضارع بن ماضی بن از ید حذف

بریدن نالید نالید نالیدن نالیدن بریدن نال بر بر برید برید نال

: از عبارتند گروه این :استثناهای از عبارتند گروه این استثناهای

گزین گزین گزید گزید گزیدن گزیدن آفرین آفرین آفرید آفرید آفریدن آفریدن

ببین ببین دید دید دیدن دیدن شنو شنو شنید شنید شنیدن شنیدن

چین چین چید چید چیدن چیدن

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 11: دستور زبان فارسی

11

ساده فعلهای ساده ساختمان فعلهای ساختمان

به “ 2.2. آنها مصدر که به “ فعلهایی آنها مصدر که . ––فعلهایی ” از پس فعلها این در شود می ختم . دن ” از پس فعلها این در شود می ختم دن: ” آید “- می دست به مضارع بن ماضی بن از د :حذف ” آید “- می دست به مضارع بن ماضی بن از د حذف

پراکن پراکن پراکند پراکند پراکندن پراکندن خور خور خورد خورد خوردن خوردن

: از عبارتند گروه این :استثناهای از عبارتند گروه این استثناهای

آ آ آمد آمد آمدن آمدن آزار آزار آزرد آزرد آزردن آزردن زن زن زد زد زدن زدن بر بر برد برد بردن بردن

کن کن کرد کرد کردن کردن شو شو شد شد شدن شدن

میر میر مرد مرد مردن مردن

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 12: دستور زبان فارسی

12

ساده فعلهای ساده ساختمان فعلهای ساختمان

به “ - 3.3. آنها مصدر که به “ - فعلهایی آنها مصدر که . اافعلهایی از” پس فعلها این در شود می ختم . دن از” پس فعلها این در شود می ختم دن:ااحذف “-حذف “- آید” می دست به مضارع بن ماضی بن از :د آید” می دست به مضارع بن ماضی بن از د

فرست فرست فرستاد فرستاد فرستادن فرستادن افت افت افتاد افتاد افتادن افتادن

: از عبارتند گروه این :استثناهای از عبارتند گروه این استثناهای

گشا گشا گشاد گشاد گشادن گشادن ده ده داد داد دادن دادن . ” از “ - پس فعلها این در شود می ختم ودن به آنها مصدر که . فعلهایی ” از “ - پس فعلها این در شود می ختم ودن به آنها مصدر که فعلهایی

“ ” -“ ” به “- و ماضی بن از د ” “ حذف -“ ” به “- و ماضی بن از د :ااحذف شود ” می :تبدیل شود ” می تبدیل

زدا زدا زدود زدود زدودن زدودن آزما آزما آزمود آزمود آزمودنآزمودن

: از عبارتند گروه این :استثناهای از عبارتند گروه این استثناهای

د_رو د_رو درود درود درودن درودن بو بو بود بود بودن بودن

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 13: دستور زبان فارسی

13

ساده فعلهای ساده ساختمان فعلهای ساختمان

.5.5 ” “ . ” از “ - ت فعلها این در شود می ختم ختن به آنها مصدر که ” فعلهایی “ . ” از “ - ت فعلها این در شود می ختم ختن به آنها مصدر که فعلهایی: ” “ ” شود “ می تبدیل ز به خ و حذف ماضی :بن ” “ ” شود “ می تبدیل ز به خ و حذف ماضی بن

سوز سوز سوخت سوخت سوختن سوختن ساز ساز ساخت ساخت ساختن ساختن

: از عبارتند گروه این :استثناهای از عبارتند گروه این استثناهای

فروش فروش فروخت فروخت فروختن فروختن شناس شناس شناخت شناخت شناختن شناختن

گسل گسل گسیخت گسیخت گسیختن گسیختن

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 14: دستور زبان فارسی

14

ساده فعلهای ساده ساختمان فعلهای ساختمان.6.6 . ” - “ از پس فعلها این در شود می ختم ستن به آنها مصدر که . فعلهایی ” - “ از پس فعلها این در شود می ختم ستن به آنها مصدر که فعلهایی

: ” آید “- می دست به مضارع بن ماضی بن از ست :حذف ” آید “- می دست به مضارع بن ماضی بن از ست حذف

آرا آرا آراست آراست آراستن آراستن زی زی زیست زیست زیستن زیستن

” و “ صدا بی حرف یک فقط ماضی بن از ست حذف از پس اگر گروه این ” در و “ صدا بی حرف یک فقط ماضی بن از ست حذف از پس اگر گروه این در: آید مب بوجود حالت دو بماند باقی صدا با حرف :یک آید مب بوجود حالت دو بماند باقی صدا با حرف یک

“ صامت( حرف مضارع بن در باشد آ یا ا مانده باقی مصوت اگر “الف صامت( حرف مضارع بن در باشد آ یا ا مانده باقی مصوت اگر “ ھھالف “ : مانند شود می :افزوده مانند شود می افزوده

جه جه جست جست ن ن جستجست

: ب ب ” شود( “ “ “ می تبدیل او به باشد ا مانده باقی مصوت : اگر ” شود( “ “ “ می تبدیل او به باشد ا مانده باقی مصوت اگر

جو جو جcست جcست ن ن جcستجcست

: بستن از عبارتند گروه این : استثناهای بستن از عبارتند گروه این پیوستن استثناهای پیوستن بند خاستن بند خاستن پیوند خیز خیز پیوند

نگریستن شکستن شکستن نگریستن شکن گسستن شکن گسستن نگر نشستن نگر نشستن گسل نشین نشین گسل

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 15: دستور زبان فارسی

15

ساده فعلهای ساده ساختمان فعلهای ساختمان.7.7 ” “ . ” - “ ت فعلها این در شود می ختم شتن به آنها مصدر که ” فعلهایی “ . ” - “ ت فعلها این در شود می ختم شتن به آنها مصدر که فعلهایی

: ” “ ” شود “ می تبدیل ر به ش و :حذف ” “ ” شود “ می تبدیل ر به ش و حذف

گذار گذار گذاشت گذاشت گذاشتن گذاشتن کار کار کاشت کاشت کاشتن کاشتن

: از عبارتند گروه این : استثناهای از عبارتند گروه این استثناهای

گرد گرد گشتن گشتن ریس ریس رشتن رشتن

افراز افراز افراشتن افراشتن نویس نویس نوشتن نوشتن

کش کش کشتن کشتن سرش سرش سرشتن سرشتن ” “ . ” حذف “ - ت فعلها این در شود می ختم فتن به آنها مصدر که ” فعلهایی “ . ” حذف “ - ت فعلها این در شود می ختم فتن به آنها مصدر که فعلهایی

: ” “ ” شود “ می تبدیل ب به ف :و ” “ ” شود “ می تبدیل ب به ف و

یاب یاب یافت یافت یافتن یافتن تاب تاب تافت تافت تافتن تافتن

: از عبارتند گروه این : استثناهای از عبارتند گروه این استثناهای

شکاف شکاف شکافتن شکافتن باف باف بافتن بافتن

کcف ش_کcفشکفتن شکفتن ش_

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 16: دستور زبان فارسی

16

فعل فعل مشتقات مشتقاتساخته مضارع بن و ماضی بن از که است ساختهایی همه فعل ساخته مشتقات مضارع بن و ماضی بن از که است ساختهایی همه فعل مشتقات

: . است دسته دو بر فعل مشتقات شوند :می . است دسته دو بر فعل مشتقات شوند می

فعلی( ساختهای فعلی( الف ساختهای (الف وصفی( ) صفتی و اسمی ساختهای (ب وصفی( ) صفتی و اسمی ساختهای ب

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

ساخته مضارع بن با که فعلی ساختهایشوند می

ماضی بن با که فعلی ساختهایشوند می ساخته

ساده ساده مضارع مضارع

اخباری اخباری مضارع مضارع

التزامی التزامی مضارع مضارع

) ناتمام ) ملموس (مضارع ناتمام ) ملموس مضارع

امرامر

مستمر نقلی ماضی

ملموس ماضی) ناتمام)

نقلی ملموس ماضی

التزامی ماضی

مستقبل

مطلق ماضی) ساده)

استمراری ماضی

بعید ماضی

ابعد ماضی

نقلی ماضی

Page 17: دستور زبان فارسی

17

فعل فعل مشتقات مشتقات

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

مثال ساخته ماضی بن با که صفتی و اسمی ساختهایشوند می

ار + خریده + خوردگار + آفریدگر + ریختکار + کشت

خوردنآورد + بر

.......

ار + ناضی بن

حرکت + بیان های ماضی بن

گار + ماضی بن

گر + ماضی بن

کار + ماضی بن

-ن + ماضی بن

ماضی + بن پیشوند

.....

Page 18: دستور زبان فارسی

18

فعل فعل مشتقات مشتقات

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

مثال ساخته مضارع بن با که صفتی و اسمی ساختهایشوند می

نده + روا + دان

گار + آموزگر + توانش+ پذیرمان + ساز

سوز + + و سوخت

.......

-نده + مضارع بن

ا + مضارع بن

گار + مضارع بن

گر + مضارع بن

+ -_ش مضارع بن

مان + مضارع بن

مضارع + + بن و ماضی بن

.....

Page 19: دستور زبان فارسی

19

متعدfی و الزم متعدfی فعل و الزم فعل : نیاز مفعول یا و کند تمام را جمله معنی مفعول بی که فعلی الزم : فعل نیاز مفعول یا و کند تمام را جمله معنی مفعول بی که فعلی الزم فعل

: باشد :نداشته باشد نداشته

. آمد . سعید آمد سعید

افتاد . درخت از افتاد .سیب درخت از سیب

. نشستند خود جای سر کالس در ها .بچه نشستند خود جای سر کالس در ها بچه

: مفعول یا و کند نمی تمام را جمله معنی مفعول بی که فعلی متعدی : فعل مفعول یا و کند نمی تمام را جمله معنی مفعول بی که فعلی متعدی فعل: باشد داشته :نیاز باشد داشته نیاز

) آورد ) را چیز چه سعید آورد سعید آورد را کتاب (سعید آورد ) را چیز چه سعید آورد سعید آورد را کتاب سعید

. . نوشت نامه نسرین نوشت را نامه . نسرین . نوشت نامه نسرین نوشت را نامه که نسرین است مفعول نشانه که را است مفعول نشانه راشود حذف توان شود می حذف توان می

. کاشتند را گندم . کشاورزان کاشتند را گندم کشاورزان

متعدfی صورت به هم و الزم صورت به هم فعلها برخی وجهی دو متعدfی فعلهای صورت به هم و الزم صورت به هم فعلها برخی وجهی دو فعلهای: روند می کار :به روند می کار به

) ( . / ) ( . متعدfی بارید اشک دیده از کودک الزم بارید (باران ( . / ) ( . متعدfی بارید اشک دیده از کودک الزم بارید باران

) ( . / ) ( . متعدfی ریخت زمین به آبرا او الزم ریخت ( آب ( . / ) ( . متعدfی ریخت زمین به آبرا او الزم ریخت آبزبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

انوری

Page 20: دستور زبان فارسی

20

مجهول و معلوم مجهول فعل و معلوم فعل: : باشد معلوم آن فاعل که فعلی معلوم :فعل : باشد معلوم آن فاعل که فعلی معلوم فعل

. آمدند . شاگردان آمدند شاگردان

خیابان در را معلم خیابان شاگردان در را معلم ..دیدنددیدندشاگردان

: : نباشد معلوم آن فاعل که فعلی مجهول :فعل : نباشد معلوم آن فاعل که فعلی مجهول فعل

خیابان = در معلم دیدند خیابان در را معلم خیابان = شاگردان در معلم دیدند خیابان در را معلم شد شاگردان شد دیده . . دیده

+ ( یا ه ماضی بن اصلی فعل مفعولی_ صفت از مجهول + فعل ( یا ه ماضی بن اصلی فعل مفعولی_ صفت از مجهول و( و( ههفعل. ” شود “ می ساخته شدن معین فعل .ساختهای ” شود “ می ساخته شدن معین فعل ساختهای

شوم شوم دیده شوی ––دیده شوی دیده شوند ...––دیده شوند ...دیده دیده

شوند ..... شوند .....خورده خورده

شد خواهم شد دیده خواهم دیده

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 21: دستور زبان فارسی

21

ربطی و تام ربطی فعل و تام فعل : خوردن، مانند بریم می کار به زبان در که فعلهایی بیشتر تام : فعل خوردن، مانند بریم می کار به زبان در که فعلهایی بیشتر تام فعلحالتی داشتن یا مخصوص کاری وقوع بر آنها جز و دیدن حالتی رفتن، داشتن یا مخصوص کاری وقوع بر آنها جز و دیدن رفتن،

. گویند خاص یا تام فعل را کنند می داللت .مخصوص گویند خاص یا تام فعل را کنند می داللت مخصوص

: فقط و ندارند کامل معنی که هستند فعلهایی عام یا ربطی : فعل فقط و ندارند کامل معنی که هستند فعلهایی عام یا ربطی فعل ” با “ آنها معنای و روند می کار به چیزی به چیزی دادن نسبت ” برای با “ آنها معنای و روند می کار به چیزی به چیزی دادن نسبت برای

” است “ مانند شود می کامل دیگر ای کلمه یا صفت ” آوردن است “ مانند شود می کامل دیگر ای کلمه یا صفت آوردن

است روشن است هوا روشن هوا

هوا هوا هنوز .نشده. نشده. بازبازهنوز ” است “ کرده کامل را نشده فعل معنی .باز ” است “ کرده کامل را نشده فعل معنی باز

: ربطی فعلهای : معروفترین ربطی فعلهای آن معروفترین مشتقات و است و شدن، آن بودن، مشتقات و است و شدن، گشتن. گشتن. بودن، : است ربطی رود کار به شدن معنای به اگر هم گردیدن : و است ربطی رود کار به شدن معنای به اگر هم گردیدن و

. نگردیده آسفالت هنوز آباد علی . راه نگردیده آسفالت هنوز آباد علی راه

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 22: دستور زبان فارسی

22

فعل فعل وجه_ وجه_

حالت و وقوع یا برساند را خبری اینکه جهت از را حالت فعل و وقوع یا برساند را خبری اینکه جهت از را فعلرا فرمانی درخواست یا کند همراه آن جز یا شک با را آنرا فرمانی درخواست یا کند همراه آن جز یا شک با آنرا

: شود می تقسیم وجه سه به :برساند شود می تقسیم وجه سه به برساند•: اخباری وجه

خورم - می خورد –خورم خواهم

•: التزامی وجه

) خورم) ( –اگر ( - ) باشم ) خورده کاش بخورم شاید

•: اخباری وجه

بخور

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 23: دستور زبان فارسی

23

اسماسم

حيواني يا شخصي ناميدن براي كه است كلمه اي حيواني اسم يا شخصي ناميدن براي كه است كلمه اي اسممي تواند اسم تنها و مي رود؛ كار به مفهومي ويا چيزي مي تواند يا اسم تنها و مي رود؛ كار به مفهومي ويا چيزي ياجمله نهاد ديگر، كلمه طرف از جانشيني به نه و p جمله مستقال نهاد ديگر، كلمه طرف از جانشيني به نه و p مستقال

: . از عبارتند اسم تقسيم بندي معروفترين شود . :واقع از عبارتند اسم تقسيم بندي معروفترين شود واقع

مشتق و مشتق جامد و جامد

عام و عام خاص و خاص

نكره و نكره معرفه و معرفه

/ جمع اسم جمع و / مفرد جمع اسم جمع و مفرد

معني و معني ذات و ذات

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 24: دستور زبان فارسی

24

مشتق و جامد مشتق اسم و جامد اسم

بودن لحاظ از اسم مشتق، و جامد تقسيم بندي بودن در لحاظ از اسم مشتق، و جامد تقسيم بندي يا در يا و و. مي گيرد قرار بررسي مورد ساختش در فعل بن .نبودن مي گيرد قرار بررسي مورد ساختش در فعل بن نبودن

است مشتق باشد اسم ساخت در فعل بن است اگر مشتق باشد اسم ساخت در فعل بن اگر

+ ) نالیدن = ) مضارع بن نال ( + ناله نالیدن = ) مضارع بن نال ههناله

کنان آشتی کنان گفتار، آشتی گفتار،

است جامد نباشد اسم ساخت در فعل بن است اگر جامد نباشد اسم ساخت در فعل بن اگر

رخسار دستور، رخسار گالب، دستور، گالب،

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 25: دستور زبان فارسی

25

عام و خاص عام اسم و خاص اسم

شامل يا و كند داللت خاص افرادي يا فرد بر كه جهت اين از شامل اسم يا و كند داللت خاص افرادي يا فرد بر كه جهت اين از اسم. مي شود تقسيم عام و خاص گونه دو به باشد همجنس افراد .همه مي شود تقسيم عام و خاص گونه دو به باشد همجنس افراد همه

11 - -. است تهران در قله اي .دماوند، است تهران در قله اي اسم دماوند، قله و خاص اسم اسم دماوند قله و خاص اسم دماوند. است .عام است عام

22 - -. باد ياد ما شهر مازندران .كه باد ياد ما شهر مازندران شهر كه و خاص اسم شهر مازندران و خاص اسم مازندران. است عام .اسم است عام اسم

: مي شود تقسيم عمده دسته چهار به خاص :اسم مي شود تقسيم عمده دسته چهار به خاص اسم: انسان ها خاص :اسم انسان ها خاص برديا اسم حامد، برديا محمد، حامد، محمد،

: حيوان ها خاص :اسم حيوان ها خاص رخشرخش اسم

: مكان ها خاص :اسم مكان ها خاص خوزستان اسم فرانسه، خوزستان مريخ، فرانسه، مريخ،

: نيستند يكي از بيش كه اشيائي و مكان ها :اسم نيستند يكي از بيش كه اشيائي و مكان ها تخت اسم تخت قرآن، قرآن،كاووسكاووس

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 26: دستور زبان فارسی

26

جمع / اسم جمع و مفرد جمع / اسم اسم جمع و مفرد اسم

اسم و جمع مفرد، گونه سه بر شماره حيث از اسم اسم و جمع مفرد، گونه سه بر شماره حيث از اسم . است . جمع است جمع

جات و ات ون، ين، ان، ها، شامل جمع جات نشانه هاي و ات ون، ين، ان، ها، شامل جمع نشانه هايلوازمات،. معلمين، مادران، انسان ها، لوازمات،. مي باشند معلمين، مادران، انسان ها، مي باشند

fاجات. fاجات.مرب مرب

مكسfر جمع صورت به اسم ها از بعضي وجود اين مكسfر با جمع صورت به اسم ها از بعضي وجود اين با. . قبايل علوم، هستند جمع اسم يا و .عربي . قبايل علوم، هستند جمع اسم يا و عربي

حتي هاهادرخت درخت ، ، انانبهاربهاردر در حتي و با هاها سنگسنگو با نيز نيزديگر انانگنجشكگنجشك ديگر و .اتاتحيوانحيوانو مي شوند آوا .هم مي شوند آوا هم

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 27: دستور زبان فارسی

27

مرکب و ساده مرکب اسم و ساده اسم

حيث از حيث اسم از می ساختمانساختماناسم تقسیم مرکب و ساده می به تقسیم مرکب و ساده به. . شودشود

بخش دو به آنرا نتوان و باشد جزء یک دارای که بخش اسمی دو به آنرا نتوان و باشد جزء یک دارای که اسمیبیشتر یا بخش دو از عبارتی به یا و کرد تقسیم بیشتر بیشتر یا یا بخش دو از عبارتی به یا و کرد تقسیم بیشتر یا

: گویند بسیط یا ساده را باشد نشده :ترکیب گویند بسیط یا ساده را باشد نشده ترکیب

کتاب سر، خدا، کتاب قلم، سر، خدا، قلم،

ترکیب از و باشد جزء یک از بیش دارای که ترکیب اسمی از و باشد جزء یک از بیش دارای که اسمی: گویند مرکب را باشد آمده بدست بیشتر یا بخش :دو گویند مرکب را باشد آمده بدست بیشتر یا بخش دو

دان = + قلم دان = + قلمدان قلم قلمدان

ی = + + پرست خدا ی = + + خداپرستی پرست خدا خداپرستی

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 28: دستور زبان فارسی

28

معنی و ذات معنی اسم و ذات اسم

تقسيم معني و ذات به خارجي وجود نداشتن يا داشتن حيث از را تقسيم اسم معني و ذات به خارجي وجود نداشتن يا داشتن حيث از را اسممي كنند.مي كنند.

ذات اسم را دارند وجود ذهن از خارج در مستقل طور به اسمها از ای ذات پاره اسم را دارند وجود ذهن از خارج در مستقل طور به اسمها از ای پارهگویند.گویند.

دختر میز، خانه، کاغذ، دختر مداد، میز، خانه، کاغذ، مداد،

آنها وجود و ندارند وجود ذهن از خارج در مستقل طور به اسمها از ای آنها پاره وجود و ندارند وجود ذهن از خارج در مستقل طور به اسمها از ای پارهنمی نباشد دیگری وجود تا و است دیگری چیز یا شخص وجود به نمی وابسته نباشد دیگری وجود تا و است دیگری چیز یا شخص وجود به وابسته

. . گویند معنی اسم را ها اسم از نوع این دریافت را آنها .توان . گویند معنی اسم را ها اسم از نوع این دریافت را آنها توان

انسان ““ انسان شاخصه داشتن هوشهوششاخصه و او داشتن باالي و او فراي فراي نيرويينيروييباالياست، ديگر است، موجودات ديگر ””..اختياراختيارموجودات

فوق جمله فوق در جمله . در هستند معني اسم اختيار و نيرو .هوش، هستند معني اسم اختيار و نيرو هوش،

.شفقت شفقت و و لطفلطف ““ مي نهي خاك دل در كه است دانه چون ديگران .بر مي نهي خاك دل در كه است دانه چون ديگران ””بر

. هستند معني اسم شفقت و لطف فوق جمله .در هستند معني اسم شفقت و لطف فوق جمله در

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 29: دستور زبان فارسی

29

دیگراسم دیگراسم انواع انواع

:اسماسم :صوت صوت

شورت و شارت قار، قار قاه، شورت قاه و شارت قار، قار قاه، قاه

مصغfر مصغfر اسم اسم

. مرغک کتابچه، باغچه، .دخترک، مرغک کتابچه، باغچه، دخترک،

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 30: دستور زبان فارسی

30

اسم اسم تقسیمات تقسیماتفرعی تقسیمات

تقسیمااصلی ت

ردي

مبهمف تعجبيپرسشي

اشاره

مشترك

خويش)(ن

مشترك خويش

مشترك

(خود)

شخصي

متصل

شخي منفص

ل

√√ √√ √√ √√ - - √√ - √√ جامد- 1 1

√√ - √√ √√ - - √√ - √√ مشتق- 2√√ √√ √√ √√ √√ - √√ √√ √√ خاص- 1 2

√√ - √√ √√ √√ - √√ √√ √√ متممي√√ - √√ √√ √√ √√ √√ √√ √√ اضافي 5

√√ √√ √√ √√ - - - - - وصفي 6

√√ √√ √√ √√ - - - - - قيدي 7

√√ - √√ - - - - - - تميزي 8

- - - √√ - - √√ - - بدلي 9

- - - √√ - - - - √√ منادايي زبان 10 پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 31: دستور زبان فارسی

31

اسم اسم كاربرد كاربرد

. كه مي پذيرد را گوناگوني نقشهاي جمله، در . اسم كه مي پذيرد را گوناگوني نقشهاي جمله، در اسم: از :عبارتند از عبارتند

نهادي - - 11 نهادي نقش اضافي - - 66نقش اضافي نقش نقش

مسندي - - 22 مسندي نقش وصفي - - 77 نقش وصفي نقش نقش

مفعولي - - 33 مفعولي نقش تميزي - - 88نقش تميزي نقش نقش

متمfمي - - 44 متمfمي نقش بدلي - - 99نقش بدلي نقش نقش

قيدي - - 55 قيدي نقش ندايي - - 1010نقش ندايي نقش نقش

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 32: دستور زبان فارسی

32

اسم اسم كاربرد كاربرد: نهادي :نقش نهادي چيزي نقش يا امري كه است مسنداليه يا نهاد وقتي چيزي اسم يا امري كه است مسنداليه يا نهاد وقتي اسم

. اسم شود داده خبري آن باره در عبارتي به دهند؛ نسبت آن به . را اسم شود داده خبري آن باره در عبارتي به دهند؛ نسبت آن به را. باشد جمله نهاد مي تواند وابسته هايي همراهي با هم و تنهايي به .هم باشد جمله نهاد مي تواند وابسته هايي همراهي با هم و تنهايي به هم

جملهجمله نهادنهاد نهاد نهاد نوع نوع ردیردیفف

آمد آمد ناصر ..ناصر ناصرناصر ) است ) فاعل کار ( کننده است ) فاعل کار کننده 11

شد کشته شد نادر کشته ..نادر نادرنادر ) مفعول ) اصل، در کار ( پذیرنده مفعول ) اصل، در کار پذیرندهاستاست 22

/ . مریض سام است باصفا . / باغ مریض سام است باصفا باغ..شدشد

باغ/باغ/سامسام است حالتی و صفت است دارنده حالتی و صفت ..دارنده 33

است میز روی است کتاب میز روی کتاب کتابکتاب نسبت آن به را هستی و نسبت وجود آن به را هستی و وجوددهنددهند 44

دارد کتاب دارد سعید کتاب ..سعید سعیدسعید دهند نسبت آن به را دهند مالکیت نسبت آن به را مالکیت 55زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

انوری

Page 33: دستور زبان فارسی

33

نهاد با فعل نهاد مطابقت با فعل مطابقت: دارد مطابقت آن با مفرد و جمع در فعل باشد، جاندار نهاد :اگر دارد مطابقت آن با مفرد و جمع در فعل باشد، جاندار نهاد اگر

آمد آمد هما آمدند ––هما بابک و آمدند هما بابک و هما

: آورد توان می جمع هم و مفرد هم را فعل باشد، غیرجاندار جمع نهاد :اگر آورد توان می جمع هم و مفرد هم را فعل باشد، غیرجاندار جمع نهاد اگر

شکست ها شکست شاخه ها .––شاخه شکستند ها .شاخه شکستند ها شاخه

ها هفته سالها، روزها، مانند باشد زمان اسم یا معنی اسم و جمع نهاد ها اگر هفته سالها، روزها، مانند باشد زمان اسم یا معنی اسم و جمع نهاد اگر: آورند می مفرد را فعل p :معموال آورند می مفرد را فعل p معموال

. نیافت انجام ها وعده ولی گذشت، .سالها نیافت انجام ها وعده ولی گذشت، سالها

است نزدیک پیروزیها و گذشت است دشواریها نزدیک پیروزیها و گذشت دشواریها

: آورند می جمع فعل مفرد، نهاد برای احترام روی از :گاهی آورند می جمع فعل مفرد، نهاد برای احترام روی از گاهی

. آوردند تشریف .استاد آوردند تشریف .استاد فرمودند .پدرم فرمودند پدرم

: آورد توان می مفرد هم و جمع هم آنرا فعل p معموال باشد جمع اسم نهاد :اگر آورد توان می مفرد هم و جمع هم آنرا فعل p معموال باشد جمع اسم نهاد اگر

شد = متفرق جمعیت شدند متفرق شد = جمعیت متفرق جمعیت شدند متفرق جمعیت

- : شد چرا مشغول گله آیند می مفرد فعل با فقط جمع اسمهای از : - برخی شد چرا مشغول گله آیند می مفرد فعل با فقط جمع اسمهای از برخی. گذشت .قافله گذشت قافله

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 34: دستور زبان فارسی

34

متممی / / مفعولی مسندی متممی / / نقش مفعولی مسندی نقش : مسندی : نقش مسندی نقش

.استاناستانخراسان، خراسان، .است .برادربرادرکاظم، کاظم، است است .من است من

: بر کار و آید می متعدی فعل همراه که است اسمی مفعول مفعولی : نقش بر کار و آید می متعدی فعل همراه که است اسمی مفعول مفعولی نقش: شود می واقع :آن، شود می واقع آن،

.سعیدسعید دیدم .را دیدم .کتابیکتابیرا .خریدم خریدم

: آید می صورت چهار به مفعول امروزی فارسی زبان :در آید می صورت چهار به مفعول امروزی فارسی زبان در : ” مانند “ باشد معرفه مفعول، که صورتی در ، را : همراه ” مانند “ باشد معرفه مفعول، که صورتی در ، را دیدم - علیعلیهمراه دیدم - را را را باغباغرا

خریدم خریدم

: ” مانند “ باشد معرفه مفعول، که صورتی در ، ی : همراه ” مانند “ باشد معرفه مفعول، که صورتی در ، ی باغیباغیدیدم - دیدم - مردیمردیهمراهخریدم خریدم

: ” “ ” حمید “ کند می جنس بیان بیشتر مفعول حالت این در ، ی و را : بدون ” “ ” حمید “ کند می جنس بیان بیشتر مفعول حالت این در ، ی و را کتابکتاببدون . است . خریده است خریده

:” “ ” اتوبوس “ ی و را ”: با “ ” اتوبوس “ ی و را .مردیمردیبا گرفت زیر خیابان در .را گرفت زیر خیابان در را

: باشد اسم جانشین صفت یا ضمیر توان می نهاد مانند نیز :مفعول باشد اسم جانشین صفت یا ضمیر توان می نهاد مانند نیز مفعول.کهکه دیدم را او دیدی؟ .را دیدم را او دیدی؟ .را دیدم را .دانشمندی دیدم را دانشمندی

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 35: دستور زبان فارسی

35

متممی / / مفعولی مسندی متممی / / نقش مفعولی مسندی نقش

: حروف از یکی همراه که است اسمی متمم متممی : نقش حروف از یکی همراه که است اسمی متمم متممی نقش: دهد می فعل باره در توضیحی و آید می :اضافه دهد می فعل باره در توضیحی و آید می اضافه

از از معصوم .مدرسهمدرسهبه به خانهخانهمعصوم .رفت رفت

در را مشقهایش در منصور را مشقهایش دفترشدفترشدر در خودکارخودکاربا با کالسکالسمنصورنوشتنوشت

نه است صفت یا ضمیر گاهی مفعول و نهاد مانند نیز نه متمم است صفت یا ضمیر گاهی مفعول و نهاد مانند نیز متمماسم:اسم:

از از علی .منمنعلی است گرفته .کتابی است گرفته کتابی

از از من ای من ای راننده . راننده گرفتم را شما . آدرس گرفتم را شما آدرس

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 36: دستور زبان فارسی

36

جمله در اسم نقشهای و جمله کاربردها در اسم نقشهای و کاربردهافرعی تقسیمات و فرعی انواع تقسیمات و انواع

و نقشها88کاربردها 77 66 5 4 33 2 11

________ ________و و مالک مالکدارنده دارنده چیزیچیزی

وجود دارندههستی و

پزیرنده و صفت

حالت

صفت صفت دارنده دارندهحالت حالت و و

پذیرنده کار فاعلفاعل نهادي

________ ________ ________ ________ ________ضمیرضمیر اسم صفتصفت مسندي

________ ________ ________ ________ ” را “ ” همراه را “ همراه” ی “ ”و ی “ و

” و “ را ” بدون و “ را بدون” ”ی“ ی“ ی “ ی “همراه ””همراه را “ را “همراه ””همراه مفعولي

________ متممي________ ________ ________ ________ اول” ““ در اول” یا در یا

اسماسمآخر "" در آخر الف در الف

اسماسم ” در“ ” ای در“ ایاسم اسم اول اول

تغییر تغییر با باصدا صدا آهنگ آهنگ ندایی

________ ________ ________ ________ ________ ________صفت اسم تمیزی

________ ________ ________ ________تحسین تاسف مکان زمان قیدی

بخش صفت صفتی

فرزندی اقترانی استعاریاستعاری تشبیهی بیانی توضیحیتوضیحی تخصیصی ملکی اضافیخصوصیات

دیگر مقاممقام لقبو شهرت

عنوانشغل دیگر نام نامنام بدلی

زبان پردازش ط درس : . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد بیعی،انوری

Page 37: دستور زبان فارسی

37

صفتصفت

توضيح صفت: صفت: اسم باره در كه واژه هاست از گروهي يا توضيح واژه اسم باره در كه واژه هاست از گروهي يا واژهشماره مقدار، حالت، قبيل از را اسم خصوصيات از يكي و شماره داده مقدار، حالت، قبيل از را اسم خصوصيات از يكي و داده

. مي كند بيان آن مانند .و مي كند بيان آن مانند و

: مي شود تقسيم زير انواع به مفهوم حيث از :صفت مي شود تقسيم زير انواع به مفهوم حيث از صفتبيانيبياني

اشاره اياشاره اي

شمارشيشمارشي

پرسشيپرسشي

تعجبيتعجبي

مبهممبهم

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 38: دستور زبان فارسی

38

بیانی بیانی صفت صفت

: بیانی : صفت بیانی جنس، صفت رنگ، مانند را اسم خصوصيات و جنس، چگونگي رنگ، مانند را اسم خصوصيات و چگونگي: مي رساند را آن جز و ارزش مقدار، حجم، وضع، :شكل، مي رساند را آن جز و ارزش مقدار، حجم، وضع، شكل،

زيباييزيبايي

بزرگبزرگ كاغذيكاغذي

+ + _- گل + +محمد _- گل + + خوشبوييخوشبويي محمد _- بازار + +از _- بازار خريد.خريد. قديميقديمي از

فلزيفلزي كوچكيكوچكي

صورتيصورتي

: است گونه پنج شامل بياني :صفت است گونه پنج شامل بياني صفتساده ساده صفت صفت

فاعلي فاعلي صفت صفت

مفعولي مفعولي صفت صفت

نسبي نسبي صفت صفت

لياقت لياقت صفت صفتزبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

انوری

Page 39: دستور زبان فارسی

39

اشاره اشاره صفت صفت . " " " اين " گاهي مي آيند اسم همراه كه هستند آن و اين لفظ دو اصل . در " " " اين " گاهي مي آيند اسم همراه كه هستند آن و اين لفظ دو اصل در

مركب اشاره صفت هاي و شده تركيب ديگري كلمات با مركب صفت ها اشاره صفت هاي و شده تركيب ديگري كلمات با صفت هامي سازند.مي سازند.

ضماير جزء نشوند، همراه اسم با كلمات اين اگر كه نمود توجه ضماير بايد جزء نشوند، همراه اسم با كلمات اين اگر كه نمود توجه بايداشاره اند.اشاره اند.

: مي شوند دسته بندي پيشين صفت هاي جزء صفت ها : اين مي شوند دسته بندي پيشين صفت هاي جزء صفت ها اين

چنان، چنين، همان، چنان، همين، چنين، همان، اين چنين، همين، اين طور، اين سان، اين چنين، اين گونه، اين طور، اين سان، اين گونه،. همين اندازه همين قدر، اين همه، اين قدر، .اين اندازه، همين اندازه همين قدر، اين همه، اين قدر، اين اندازه،

. اوست خور در دالوري ها .اين گونه اوست خور در دالوري ها اين گونه

. است اشتباه مطلب .اين است اشتباه مطلب اين

آورده اي؟ كجا از پول آورده اي؟ اين قدر كجا از پول اين قدر

اشاره اشاره صفت هاي كسره صفت هاي كسره بدون .بدون مي شوند متصل خود از بعد اسم .به مي شوند متصل خود از بعد اسم بهزبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

انوری

Page 40: دستور زبان فارسی

40

) ( عددي شمارشي (صفت ( عددي شمارشي صفت

: . چهارگونه اند به شمارشي صفت هاي است چيزي تعداد و شماره :بيانگر . چهارگونه اند به شمارشي صفت هاي است چيزي تعداد و شماره بيانگر

اصلي 1.1. شمارشي اصلي صفت شمارشي شماره : : صفت پسوندي، يا پيشوند افزودن بدون كه شماره اعدادي پسوندي، يا پيشوند افزودن بدون كه اعدادي . به p عموما مي كنند بيان را خود . معدود به p عموما مي كنند بيان را خود . معدود مي رود كار به پيشين .صورت مي رود كار به پيشين صورت

. است جامي اثر فوق، كتاب .چهار است جامي اثر فوق، كتاب چهار

. مي گذرد موالنا مرگ از سال .هفتصد مي گذرد موالنا مرگ از سال هفتصد

است + + دانشگاه به كار آغاز تاريخ فروردين _- است + + چهارده دانشگاه به كار آغاز تاريخ فروردين _- ..چهارده

ترتيبي 2.2. شمارشي ترتيبي صفت شمارشي . : : صفت مي رساند را موصوف گرفتن قرار ترتيب . بيانگر مي رساند را موصوف گرفتن قرار ترتيب بيانگر " " " بدست " اصلي شمارشي صفت به مين c- يا و م c- افزودن از صفت " اين " " بدست " اصلي شمارشي صفت به مين c- يا و م c- افزودن از صفت اين

مي آيد.مي آيد.

. شد خلق انسان ششم، روز .در شد خلق انسان ششم، روز در

بودي؟ + + كجا گذشته، ماه _- سوfم بودي؟ + + در كجا گذشته، ماه _- سوfم در

بازي هاي .... از روز سومين بازي هاي ....در از روز سومين در

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 41: دستور زبان فارسی

41

) ( عددي شمارشي (صفت ( عددي شمارشي صفتكسري 3.3. شمارشي كسري صفت شمارشي را ،،صفت واحد چند يا يك از جزء چند يا يك كه را صفتي واحد چند يا يك از جزء چند يا يك كه صفتي

جزء. ابتدا صفت ها اين در جزء. مي رساند ابتدا صفت ها اين در . مي رساند مي شود ذكر واحد .وسپس مي شود ذكر واحد وسپس

. دارند + + دريچه نارسايي مشكل قلبي، بيماران _- سوم .دو دارند + + دريچه نارسايي مشكل قلبي، بيماران _- سوم دو

. است + + راننده آلودگي خواب از، ناشي تصادفات _- صدم .پنج است + + راننده آلودگي خواب از، ناشي تصادفات _- صدم پنج

. هستند + + انقراض حال در حيوانات، _- درصد .پنج هستند + + انقراض حال در حيوانات، _- درصد پنج

توزيعي 4.4. شمارشي توزيعي صفت شمارشي . ،،صفت مي كند تقسيم برابر بخش هاي به را .موصوف مي كند تقسيم برابر بخش هاي به را موصوف

. كردند تشكر او از آنها، .يكايك كردند تشكر او از آنها، يكايك

. رفتند حاكم نزد .دوبدو، رفتند حاكم نزد . دوبدو، است قيدي نقش در دوبدو جمله اين .در است قيدي نقش در دوبدو جمله اين در

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 42: دستور زبان فارسی

42

پرسشي پرسشي صفت صفت

پرسشي پرسشي صفت پرسش ::صفت موصوف مقدار يا چگونگي نوع، آن پرسش با موصوف مقدار يا چگونگي نوع، آن با . توجه. بايد هستند پيشين صفت هاي نوع از � معموال . مي شود توجه. بايد هستند پيشين صفت هاي نوع از � معموال مي شودضماير جزء نشوند، همراه اسم با كلمات اين اگر كه ضماير نمود جزء نشوند، همراه اسم با كلمات اين اگر كه نمود

..پرسشي اندپرسشي اند

چندم، چه سان، چه جور، چطور، چگونه، كدامين، كدام، چندم، چه، چه سان، چه جور، چطور، چگونه، كدامين، كدام، چه،چه اندازه چه قدر، چند، چه اندازه چندمين، چه قدر، چند، چندمين،

داريد؟ دوست بيشتر را ورزش داريد؟ كدام دوست بيشتر را ورزش كدام

هستي؟ چندم هستي؟ نفر چندم نفر

مي شناسي؟ او از بهتر كسي مي شناسي؟ هيچ او از بهتر كسي هيچ

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 43: دستور زبان فارسی

43

تعجfبي تعجfبي صفت صفت

تعجfبي تعجfبي صفت از : : صفت گوينده تعجب و آمده اسم همراه كه از صفتي گوينده تعجب و آمده اسم همراه كه صفتي . تغيير با صفت نوع اين مي رساند را موصوف مقدار يا . چگونگي تغيير با صفت نوع اين مي رساند را موصوف مقدار يا چگونگي

. است پيشين نوع از و شده بيان گفتار .آهنگ است پيشين نوع از و شده بيان گفتار آهنگ

! معركه اي !چه معركه اي چه

! هوايي !عجب هوايي عجب

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 44: دستور زبان فارسی

44

ها ها صفتصفتانواع انواع

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

به نسبت جایگاه حیث ازموصوف

پیشین

پسین

شمارشی

بیانی اشاره

شمارشی

ترتیبی

پرسشی ترتیبی پرسش

یتعجب

ی

مبهم

Page 45: دستور زبان فارسی

45

ضمیرضمیر

نقش هاي پذيرش با و نشسته اسم جاي به كه نقش هاي واژه هايي پذيرش با و نشسته اسم جاي به كه واژه هايي. مي كنند جلوگيري اسم تكرار از اسمي، .مختلف مي كنند جلوگيري اسم تكرار از اسمي، مختلف

نشسته آن جاي به ضمير كه را نشسته اسمي آن جاي به ضمير كه را .مرجعمرجعاسمي گويند .ضمير گويند ضمير

: از عبارتند ضمير :اقسام از عبارتند ضمير اقسامشخصي شخصي ضمير ضمير

م ، م من ، ت - - من ، ت تو ، ش - - تو ، ش او ، مان - - او ، مان ما ، تان - - ما ، تان شما ، شان - - شما ، شان ايشان ، ايشان

مشترك مشترك ضمير ضمير

خويشتن و خويش خويشتن خود، و خويش خود،مبهم و تعجبي پرسشي، اشاره، مبهم ضماير و تعجبي پرسشي، اشاره، معرفي ضماير صفت بخش معرفي در صفت بخش در

اسم با صفت يك معادل ضماير اين از يك هر اسم شده اند، با صفت يك معادل ضماير اين از يك هر شده اند،) مبهم. ) تعجبي، پرسشي، اشاره، صفت (مشابه اند مبهم. ) تعجبي، پرسشي، اشاره، صفت مشابه اند

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 46: دستور زبان فارسی

46

ضمیر ضمیر کاربرد کاربردضماير

نقش ه

ا

رديمبهمف تعجبي

پرسشي

اشاره

مشترك

خويش)(ن

مشترك خويش

مشترك

(خود)

شخصي

متصل

شخي منفص

ل

√√ √√ √√ √√ - - √√ - √√ نهادي 1

√√ - √√ √√ - - √√ - √√مسند

ي2

√√ √√ √√ √√ √√ - √√ √√ √√مفعول

ي3

√√ - √√ √√ √√ - √√ √√ √√متممي

4

√√ - √√ √√ √√ √√ √√ √√ √√اضافي

5

√√ √√ √√ √√ - - - - -وصفي

6

√√ √√ √√ √√ - - - - - قيدي 7

√√ - √√ - - - - - -تميزي

8

- - - √√ - - √√ - - بدلي 9

- - - √√ - - - - √√مناداي

ي10

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 47: دستور زبان فارسی

47

قیدقید

” “ : و کند می اضافه چیزی فعل مفهوم به که است ای واژه ” قید “ : و کند می اضافه چیزی فعل مفهوم به که است ای واژه قید . مفهوم به را فعل عبارتی به دهد می آن بارۀ� در . توضیحی مفهوم به را فعل عبارتی به دهد می آن بارۀ� در توضیحی

: کند می مقید و وابسته :جدیدی کند می مقید و وابسته جدیدی

.تندتندرضا رضا .رفت رفت

مصدر یا و قید مسند، صفت، مفهوم به که ای کلمه عالوه مصدر به یا و قید مسند، صفت، مفهوم به که ای کلمه عالوه بهنامیده قید نیز دهد می آن باره در توضیحی و افزاید می نامیده چیزی قید نیز دهد می آن باره در توضیحی و افزاید می چیزی

: شود :می شود می

کوشا کوشا بسیاربسیارشاگرد شاگرد

کوشاست کوشاست بسیاربسیاراو او

نویسد خوبخوب خیلیخیلیاو او نویسد می می

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 48: دستور زبان فارسی

48

قیدقید

مختص مختص قید :قید گیرند: نمی جمله در دیگری نقش قیدی نقش :بجز گیرند: نمی جمله در دیگری نقش قیدی نقش بجز

الفور فی حتیالمقدور، ،p اتفاقا ،p احیانا البته، هنوز، الفور هرگز، فی حتیالمقدور، ،p اتفاقا ،p احیانا البته، هنوز، هرگز،

ام ندیده اورا هرگز ام من ندیده اورا هرگز من

مشترک مشترک قید گاهی: قید دیگر کلمات و صفتها و اسمها از گاهی: بعضی دیگر کلمات و صفتها و اسمها از بعضی: گیرند می قیدی :نقش گیرند می قیدی نقش

برگشت شبشباحمد احمد خانه برگشت به خانه به

نویسد خوبخوباحمد احمد نویسد می می

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 49: دستور زبان فارسی

49

معنی جهت از قید معنی اقسام جهت از قید اقسامزمان زمان قید آمد - شبشب: : قید آمد - باران وقتها باران وقتها بعضی بارد بعضی می بارد باران می باران

مکان مکان قید احمد اینجااینجاحسین: حسین: قید و بود احمد نشسته و بود ..آنجاآنجانشسته

کیفیت کیفیت قید . - خوبخوباحمد: احمد: قید به احمد کند می . - کار به احمد کند می کند آرامیآرامیکار می کند کار می کار

: حالت :قید حالت :قید کنند می بیان را مفعول یا فاعل :حالت کنند می بیان را مفعول یا فاعل حالت

مجروح مجروح مرد خیزان مرد و خیزان افتان و .افتان رسانید درخت پشت به را .خود رسانید درخت پشت به را خود

: تاسف :قید تاسف رفتند - افسوسافسوس قید زود خیلی دوستان رفتند - که زود خیلی دوستان متاسفانهمتاسفانهکهببینم را شما ببینم نتوانستم را شما نتوانستم

: تعجب :قید تعجب رسد! عجباعجبا قید می پایان به زود چه آدمی رسد! عمر می پایان به زود چه آدمی عمر

تصدیق تصدیق قید : قید تاکید : و تاکید pو pحتما آمد حتما خواهم شما دیدار آمد به خواهم شما دیدار به

: پرسش :قید پرسش داد؟ چگونهچگونه قید خواهید انجام را کار داد؟ این خواهید انجام را کار این

: تردید و شک :قید تردید و شک .شایدشاید قید بروم کتابخانه به .فردا بروم کتابخانه به فردا

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 50: دستور زبان فارسی

50

) صوت ) جمله (شبه صوت ) جمله شبه

درد، تعجب، شادی، چون درونی و روحی حاالت بیان درد، برای تعجب، شادی، چون درونی و روحی حاالت بیان برایجزء و آوخ آه، وه، به، همچون کلماتی از آنها مانند و جزء افسوس و آوخ آه، وه، به، همچون کلماتی از آنها مانند و افسوس. گویند می صوت یا جمله شبه آن به که شود می استفاده .آنها گویند می صوت یا جمله شبه آن به که شود می استفاده آنها

: جمله شبه :اقسام جمله شبه اقسام : الله شاء ان الهی، کاش، ای کاش، دعا و آرزو و امید جمله : شبه الله شاء ان الهی، کاش، ای کاش، دعا و آرزو و امید جمله شبه

: الله بارک به، به مرحبا، آفرین، خوب، تشویق و تحسین جمله : شبه الله بارک به، به مرحبا، آفرین، خوب، تشویق و تحسین جمله شبه

: فریاد دریغ، وای، واویال، آه، تاسف و درد جمله : شبه فریاد دریغ، وای، واویال، آه، تاسف و درد جمله شبه

: شگفتا عجب، اوه، وه، به، تعجب جمله : شبه شگفتا عجب، اوه، وه، به، تعجب جمله شبه

: زنهار مبادا، امان، تحذیر و تنبیه جمله : شبه زنهار مبادا، امان، تحذیر و تنبیه جمله شبه

خفه خاموش، الله، بسم الله، یا امر، جمله خفه شبه خاموش، الله، بسم الله، یا امر، جمله شبه

: بچشم ای قربان، چشم، قبول و احترام جمله : شبه بچشم ای قربان، چشم، قبول و احترام جمله شبه

: والله ای ای، البته، آری، بله، تصدیق و جواب جمله : شبه والله ای ای، البته، آری، بله، تصدیق و جواب جمله شبه

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 51: دستور زبان فارسی

51

جمله شبه جمله کاربرد شبه کاربرد

و رود می کار به اضافه حرف همراه و است جمله و جانشین رود می کار به اضافه حرف همراه و است جمله جانشین: گیرد می :متمم گیرد می متمم

ادراک مرحبامرحبا و فکر این ادراک به و فکر این به

جمله و آید می ربط حرف همراه و است پایه جمله جمله جانشین و آید می ربط حرف همراه و است پایه جمله جانشین: گیرد می :پیرو گیرد می پیرو

!افسوس افسوس خفتند همه سرایان افسانه !که خفتند همه سرایان افسانه که

کاش کاش ای !ای دیدم می را شما روز هر !که دیدم می را شما روز هر که

حکم و رود می کار به ربط حرف و اضافه حرف همراهی حکم بی و رود می کار به ربط حرف و اضافه حرف همراهی بی: دارد مستقل :جمله دارد مستقل جمله

الله الله بارک .بارک گویم! می تبریک شما .به گویم! می تبریک شما به

ای! آفرینآفرین نوشته ای! خوب نوشته خوب

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 52: دستور زبان فارسی

52

جمله شبه جمله کاربرد شبه کاربرد

نقش و رود می کار به ربط حرف و اضافه حرف همراهی نقش بی و رود می کار به ربط حرف و اضافه حرف همراهی بی: کند می پیدا :قیدی کند می پیدا قیدی

هنر و جوانی و حcسن و آزادگی و هنر علم و جوانی و حcسن و آزادگی و و عجباعجباعلم سیم بی که نیرزد و هیچ سیم بی که نیرزد هیچزرم!زرم!

: مسند جایگاه در ربط حرف و اضافه حرف همراهی :بی مسند جایگاه در ربط حرف و اضافه حرف همراهی بی

مثالش خوشاخوشا بی وضع و مثالش شیراز بی وضع و .شیراز زوالش از دار نگه .خداوندا، زوالش از دار نگه خداوندا،

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 53: دستور زبان فارسی

53

حرفحرفیا ها کلمه دادن پیوند برای سخن در و ندارند مستقلی معنی ها کلمه از یا بعضی ها کلمه دادن پیوند برای سخن در و ندارند مستقلی معنی ها کلمه از بعضینشان یا و ای جمله یا ای کلمه به ای کلمه دادن نسبت یا یکدیگر به ها نشان جمله یا و ای جمله یا ای کلمه به ای کلمه دادن نسبت یا یکدیگر به ها جمله. . گویند می حرف را ها کلمه این روند می کار به جمله در ای کلمه نقش .دادن . گویند می حرف را ها کلمه این روند می کار به جمله در ای کلمه نقش دادن

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

حرف

حرفهای ربط

حرفهای اضافه

حرفهای نشانه

Page 54: دستور زبان فارسی

54

ربط ربط حرف حرف

: ساخته واژک یک از ساده ربط حرفهای ساده ربط : حرفهای ساخته واژک یک از ساده ربط حرفهای ساده ربط حرفهای: از عبارتند و اند :شده از عبارتند و اند شده

ولی، و، نیز، نه، لیکن، که، زیرا، خواه، چه، چون، تا، پس، اما، ولی، اگر، و، نیز، نه، لیکن، که، زیرا، خواه، چه، چون، تا، پس، اما، اگر، . یا . هم، یا هم،

: p معموال که کلمه چند یا دو از ای مجموعه مرکب ربط : حرفهای p معموال که کلمه چند یا دو از ای مجموعه مرکب ربط حرفهای: است ساده اضافه حرف یا ربط حرف آنها از :یکی است ساده اضافه حرف یا ربط حرف آنها از یکی

که که همین .همین کردیم حرکت کرد طلوع .خورشید کردیم حرکت کرد طلوع خورشید

: از عبارتند مرکب ربط حروف از ای :پاره از عبارتند مرکب ربط حروف از ای پاره

که، ... اکنون بس، از روی، این از که، که، ...آنجا اکنون بس، از روی، این از که، آنجا

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 55: دستور زبان فارسی

55

اضافه اضافه حرف حرف

فعل، به را گروهی یا کلمه که هستند هایی کلمه اضافه، فعل، حرفهای به را گروهی یا کلمه که هستند هایی کلمه اضافه، حرفهای. دند می نسبت آنها نظایر و اسم به یا .صفت دند می نسبت آنها نظایر و اسم به یا صفت

: قسمند دو بر ساختمان جهت از اضافه :حرفهای قسمند دو بر ساختمان جهت از اضافه حرفهای

: : مانند( شوند می ساخته واژک یک از ساده اضافه حرفهای :الف : مانند( شوند می ساخته واژک یک از ساده اضافه حرفهای الف

( کسره _- مثل، مگر، در، حز، بی، برای، بر، با، _ال، ا ) از، کسره _- مثل، مگر، در، حز، بی، برای، بر، با، _ال، ا از،اضافه( اضافه(

اسمف( مانند دیگر های کلمه با ساده اضافه حرف یک از اسمف( ب مانند دیگر های کلمه با ساده اضافه حرف یک از ب: . مانند شوند می ساخته حرف و :صفت . مانند شوند می ساخته حرف و صفت

مجرد به برای، مجرد از به برای، از

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 56: دستور زبان فارسی

56

نشانه نشانه حرف حرف

در کلمه نقش تعیین برای که هستند هایی حرف نشانه، در حرفهای کلمه نقش تعیین برای که هستند هایی حرف نشانه، حرفهای. آیند می .جمله آیند می جمله

: اند دسته سه نشانه :حرفهای اند دسته سه نشانه حرفهای

: خدای ندا : نشانه خدای ندا پروردگار اانشانه پروردگار ، دال اا، دال ، آقا آقا ایایبرادر، برادر، ایایخدا، خدا، ایای ––،

حسین حسین یایاعلی، علی، یایارب، رب، یایا

: کتاب مفعولی : نشانه کتاب مفعولی شما رارانشانه قلم شما برداشتم، قلم آوردم آوردم رارابرداشتم،

: : آید می موصوف آخر در که کسره صفت و موصوف :نشانه : آید می موصوف آخر در که کسره صفت و موصوف نشانه

کار خوب، کار مداد_ خوب، بزرگبزرگ_ _ مداد_

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 57: دستور زبان فارسی

57

جمله اجزای در جمله حذف اجزای در حذف ) ( : نه و دارد زیاد چیزی نه او بود علی علی آمد؟ بود که فعل ( حذف ( : نه و دارد زیاد چیزی نه او بود علی علی آمد؟ بود که فعل حذف

کم کم چیزی چیزی

( - ) ( : کتابها آموزان دانش شما کنید باز را کتابها برو تو برو نهاد ( - ) حذف ( : کتابها آموزان دانش شما کنید باز را کتابها برو تو برو نهاد حذف) کنید باز (را کنید باز را

( . : علی نه است غایب احسان علی نه است غایب احسان مسند . ) حذف : علی نه است غایب احسان علی نه است غایب احسان مسند حذف) است (غایب است غایب

( . : و گرفتم کتابی احمد از خواندم و گرفتم کتابی احمد از مفعول . ) حذف : و گرفتم کتابی احمد از خواندم و گرفتم کتابی احمد از مفعول حذف) خواندم را (کتاب خواندم را کتاب

(. : ولی رفتم مسابقه به رسیدم دیر ولی رفتم، مسابقه به متمم .) حذف : ولی رفتم مسابقه به رسیدم دیر ولی رفتم، مسابقه به متمم حذف) رسیدم مسابقه به (دیر رسیدم مسابقه به دیر

( . : دیروز کردم گردش آنجا در ساعت دو و رفتم باغ به دیروز قید . ) حذف : دیروز کردم گردش آنجا در ساعت دو و رفتم باغ به دیروز قید حذف ) . کردم گردش آنجا در ساعت دو دیروز رفتم باغ ( به . کردم گردش آنجا در ساعت دو دیروز رفتم باغ به

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 58: دستور زبان فارسی

58

جمله اجزای در جمله حذف اجزای در حذف

( : گردش به عصر در گردش رویم می عصر اضافه حرف ) حذف : گردش به عصر در گردش رویم می عصر اضافه حرف حذف) رویم (می رویم می

) ( : برویم کتابخانه به تا بیا کتابخانه بریم بیا ربط حرف (حذف ( : برویم کتابخانه به تا بیا کتابخانه بریم بیا ربط حرف حذف

: است؟ نیامده دبیرستان به امروز حمزه جمله اجزای همه : حذف است؟ نیامده دبیرستان به امروز حمزه جمله اجزای همه حذف) . است ) نیامده دبیرستان به امروز حمزه نه (نه . است ) نیامده دبیرستان به امروز حمزه نه نه

: است پرسش مورد که ای کلمه p معموال پاسخی های جمله : در است پرسش مورد که ای کلمه p معموال پاسخی های جمله در : من برداشت؟ اینجا از مرا کتاب که گردد می حذف بقیه و : ذکر من برداشت؟ اینجا از مرا کتاب که گردد می حذف بقیه و ذکر

) برداشتم) اینجا از ترا کتاب ( من برداشتم) اینجا از ترا کتاب من

زبان پردازش : درس . : : و گیوی تالیف فارسی زبان دستور مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،انوری

Page 59: دستور زبان فارسی

59

جمله جمله ساختمان ساختمان: از عبارتند که دارد وجود واحد پنج فارسی زبان :در از عبارتند که دارد وجود واحد پنج فارسی زبان در

((SentenceSentence))جمله جمله

((clauseclause))بند بند

((phrasephrase))گروه گروه

((wordword))کلمه کلمه

((morphememorpheme))واژک واژک

. باشد: شده تشکیل بیشتر یا بند یک از که زبانی واحد . جمله باشد: شده تشکیل بیشتر یا بند یک از که زبانی واحد جمله: است گونه دو بر فارسی :جمله است گونه دو بر فارسی جمله

ای هسته ای جمالت هسته جمالت

ای خوشه ای جمالت خوشه جمالت

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 60: دستور زبان فارسی

60

جمله جمله ساختمان ساختمان : وجود که شده تشکیل مرکزی هسته یک از ای هسته : جمالت وجود که شده تشکیل مرکزی هسته یک از ای هسته جمالت . است اختیاری آنها وجود که وابسته تعدادی و است اجباری . آن است اختیاری آنها وجود که وابسته تعدادی و است اجباری آن

جمله

وابسته هسته

¡¡ ¡¡ برو p حتما برو تو p حتما تو ¡¡ هستههسته

¡¡ ¡¡ برو p حتما برو تو p حتما تو کرد تلفن او کرد اگر تلفن او اگر وابسته و وابسته هسته و هستهپیشروپیشرو

¡¡ رنجد می او رنجد واال می او واال برو p حتما برو تو p حتما تو کرد تلفن او کرد اگر تلفن او اگر وابسته و وابسته هسته و هستهپیرو و پیرو پیشرو و پیشرو

خیلی آدم خیلی چون آدم چوناست است حساسی حساسی رنجد می او رنجد واال می او واال برو p حتما برو تو p حتما تو کرد تلفن او کرد اگر تلفن او اگر وابسته و وابسته هسته و هسته

پیرو و پیرو پیشرو و پیشرو

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 61: دستور زبان فارسی

61

جمله جمله ساختمان ساختمانآزاد بند نام به بند از ای طبقه هسته جایگاه آزاد در بند نام به بند از ای طبقه هسته جایگاه گیرد ((freefree))در می گیرد قرار می قرار

مقید بند طبقه وابسته جایگاه در مقید و بند طبقه وابسته جایگاه در ..((boundbound))و

عناصر از یکی بودن آزاد از مقید بند تشخیص برای صوری عناصر مالک از یکی بودن آزاد از مقید بند تشخیص برای صوری پیوند“ پیوند“ مالک.دهنده”دهنده” است آزاد بند در آن نبود و مقید بند .در است آزاد بند در آن نبود و مقید بند در

: مانند پیونده :عناصر مانند پیونده عناصر

زیرا، چون، که، هرگاه، اگر، که، هنگامی که، وقتی چنانکه، که، زیرا، بطوری چون، که، هرگاه، اگر، که، هنگامی که، وقتی چنانکه، که، بطوری. آن امثال و واال، تا، اینکه، .برای آن امثال و واال، تا، اینکه، برای

” نمی: “ تغییر معنی شود آورده اگر ولی شود حذف تواند می که ” استثناء نمی: “ تغییر معنی شود آورده اگر ولی شود حذف تواند می که استثناءکند.کند.

“ = ” دانم“ می من میگویی دروغ تو دانم می ” = “ من دانم“ می من میگویی دروغ تو دانم می ” کهکهمن میگویی دروغ ” تو میگویی دروغ تو

” کهکه “ “ میگویی دروغ تو دانم می ” من میگویی دروغ تو دانم می من

از بیش p معموال فارسی زبان در هسته یک های وابسته از تعداد بیش p معموال فارسی زبان در هسته یک های وابسته نمی نمی 77یا یا 66تعدادباشد.باشد.

: . مانند باشد یکی از بیش تواند می : هسته . مانند باشد یکی از بیش تواند می کرد هسته تلفن او کرد اگر تلفن او برو اگر p حتما برو تو p حتما تو . ببین اورا . و ببین اورا زبان و پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف

: باطنی تالیف فارسی

Page 62: دستور زبان فارسی

62

جمله جمله ساختمان ساختمان . : p معموال شود می تشکیل ای هسته جمالت اجتماع از ای خوشه . جمله : p معموال شود می تشکیل ای هسته جمالت اجتماع از ای خوشه جمله

. ” “ ” شوند “ می قالب یکدیگر به یا و و وسیله به ای هسته .جمالت ” “ ” شوند “ می قالب یکدیگر به یا و و وسیله به ای هسته جمالت

یکی که است ای هسته جمله دو ای خوشه جمله یک ساختمان یکی حداقل که است ای هسته جمله دو ای خوشه جمله یک ساختمان حداقل. باشد وابسته دارای p الزاما باید آنها .از باشد وابسته دارای p الزاما باید آنها از

هستههسته وابستهوابسته وابستهوابسته هستههسته

نخواهند نخواهند آنرا آنراپذیرفتپذیرفت

فایده اگراگر وو فایده شما شمابطور را طرح بطور این را طرح این

نکنید ثابت نکنید عینی ثابت عینی

چه چه اگر آنها اگر نفع آنها به نفع بهباشدباشد

چنین از آنها p چنین معموال از آنها p معموالاستقبال استقبال طرحی طرحی

کرد کرد نخواهند نخواهند

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 63: دستور زبان فارسی

63

بند بند ساختمان ساختمانبیشتر یا گروه یک از که شود می گفته فارسی زبان واحد آن به بیشتر بند یا گروه یک از که شود می گفته فارسی زبان واحد آن به بند

. رود می بکار جمله یعنی باالتر ساختمان در خود و است شده .ساخته رود می بکار جمله یعنی باالتر ساختمان در خود و است شده ساخته

: بند ساختمانی :عنصرهای بند ساختمانی عنصرهای

(: مسندالیهمسندالیه کارکرد ) محل که بند ساختمانی عنصر آن (: مس کارکرد ) محل که بند ساختمانی عنصر آن مسکه اسمی گروه از ای طبقه زیر آن باستثناء است اسمی که گروه اسمی گروه از ای طبقه زیر آن باستثناء است اسمی گروه

. باشد را عنصر .دارای باشد را عنصر دارای

(: متمم متمم اسمی ) گروه کارکرد محل که ساختمانی عنصر آن (: م اسمی ) گروه کارکرد محل که ساختمانی عنصر آن ماست.است.

(: اسناداسناد کارکرد ) محل که بند ساختمانی عنصر (: ا کارکرد ) محل که بند ساختمانی عنصر ((functionfunction))اجایگاه در همیشه فعلی گروه عبارتی به یا و است فعلی جایگاه گروه در همیشه فعلی گروه عبارتی به یا و است فعلی گروه

. گیرد می قرار .اسناد گیرد می قرار اسناد

(: ادات ادات قیدی ) گروه کاکرد محل که ساختمانی عنصر آن (: د قیدی ) گروه کاکرد محل که ساختمانی عنصر آن داشغال. را ادات جایگاه تواند می اسمی گروه نیز گاهی اشغال. است را ادات جایگاه تواند می اسمی گروه نیز گاهی است

کند.کند.زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف

: باطنی تالیف فارسی

Page 64: دستور زبان فارسی

64

بند بند ساختمان ساختمان

اسناداسناد متمممتمم مسندالیهمسندالیه

یافتیافت فاحشی فاحشی تغیرات تغیرات ورود ورود مقررات مقرراتکشور به کشور چای به چای

اسناداسناد متمممتمم متمممتمم مسندالیهمسندالیه اداتادات

می می شناسند.شناسند.

دانشمند دانشمند بزرگیبزرگی اورااورا همههمه

و گوشه و در گوشه درکنار کنار

مملکتمملکتاسناداسناد متمممتمم مسندالیهمسندالیه

است.است. خوشحالخوشحال پروینپروین

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 65: دستور زبان فارسی

65

و مسندالیه شناسائی های و مالک مسندالیه شناسائی های مالکمتمممتمم

. ” است “ متمم p حتما باشد داشته را که اسمی گروه .هر ” است “ متمم p حتما باشد داشته را که اسمی گروه هر

نه میکند مطابقه عدد و شخص نظر از مسندالیه با فقط نه اسناد میکند مطابقه عدد و شخص نظر از مسندالیه با فقط اسناد. متمم .با متمم با

و باشند یکسان عدد و شخص نظر از متمم و مسندالیه و وقتی باشند یکسان عدد و شخص نظر از متمم و مسندالیه وقتی ” توالی “ فقط شناسائی مالک باشد، نداشته وجود هم را ” عالمت توالی “ فقط شناسائی مالک باشد، نداشته وجود هم را عالمت

. گیرد. می قرار متمم سپس و مسندالیه اول .است گیرد. می قرار متمم سپس و مسندالیه اول است

اسناداسناد متمممتمم متمممتمم مسندالیهمسندالیه

مینامیدندمینامیدند جناب جناب سروانسروان اورااورا ها ها غریبه غریبه

اسناداسناد متمممتمم مسندالیهمسندالیه

داشتداشت اتومبیلاتومبیلیی

راننده راننده ایای

اسناداسناد متمممتمم مسندالیهمسندالیه

داشتداشت راننده راننده ایای

اتومبیلاتومبیلیی

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 66: دستور زبان فارسی

66

ادات شناسائی ادات مالک شناسائی مالک

گروه نوع از شوند می شروع اضافه حرف با که هایی گروه گروه تمام نوع از شوند می شروع اضافه حرف با که هایی گروه تمام: . مثال میکنند اشغال بند ساختمان در را ادات جایگاه و هستند :قیدی . مثال میکنند اشغال بند ساختمان در را ادات جایگاه و هستند قیدی

من، به بیشتر، اطالعات کسب برای مردم، طرف از او، طرفداری من، به به بیشتر، اطالعات کسب برای مردم، طرف از او، طرفداری بهاو نظارت او با نظارت با

. افزود آنرا توان می و دارد وجود بالقوه شود حذف اضافه حرف .اگر افزود آنرا توان می و دارد وجود بالقوه شود حذف اضافه حرف اگر

اسناداسناد مسندالیهمسندالیه اداتادات

است است آمده آمده دزد دزد بهبه آقا بهبه عباس حاج آقا خانه عباس حاج خانه

اسناداسناد اداتادات مسندالیهمسندالیه

نیستنیست خانهخانهدر در دکتردکتر

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 67: دستور زبان فارسی

67

مطابقه مطابقه دستگاه دستگاهمطابقه دستگاه

اسمی گروه هستهجایگاه در که

قرار مسندالیهجاندار میگیرد

غیر انسان

اسمی گروه هستهجایگاه در که

قرار مسندالیهجاندار بی میگیرد

انسان

اول شخص

دوم شخص

سوم شخص

جنابعالی “ / اگر ” سرکار/ حضرتعالیمسندالیه جایگاه در p الزاما اسناد باشد،

است جمع

مسندالیاز غیر ه

سه عنصر

باال

مسندالیه و مفرداسناد جمع

مسندالیه و مفرداسناد مفرد

مسندالیه اسناد و جمع

مفرد

و مسندالیههردو اسناد

جمع

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 68: دستور زبان فارسی

68

مطابقه مطابقه دستگاه دستگاهمثال:مثال:

جمع، / - / الیه مسند ریزد می برگها جمع اسناد جمع، الیه مسند ریزند می جمع، / - / برگها الیه مسند ریزد می برگها جمع اسناد جمع، الیه مسند ریزند می برگهامفرد مفرد اسناد اسناد

مسندالیه / - است ناراحت گربه جمع اسناد جمع، الیه مسند میکنند دعوا ها مسندالیه / - گربه است ناراحت گربه جمع اسناد جمع، الیه مسند میکنند دعوا ها گربهمفرد اسناد مفرد مفرد، اسناد مفرد،

: انسان طبقه زیر :در انسان طبقه زیر در

- : رفتیم( ما رفتم من شخص اول : - الف رفتیم( ما رفتم من شخص اول الف

: جمع( اسناد مفرد، الیه مسند فرمودید جنابعالی شخص دوم : ب جمع( اسناد مفرد، الیه مسند فرمودید جنابعالی شخص دوم ب

جمع اسناد مفرد، الیه مسند خواستید اینطور جمع سرکار اسناد مفرد، الیه مسند خواستید اینطور سرکار

” ” ” ” ” در “ باشد، سرکار ، حضرتعالی ، جنابعالی کلمات از غیر اسمی گروه هسته ” اگر ” ” ” ” در “ باشد، سرکار ، حضرتعالی ، جنابعالی کلمات از غیر اسمی گروه هسته اگر : گفتید شما گفتی تو است اجباری مطابقه شخص دوم : مورد گفتید شما گفتی تو است اجباری مطابقه شخص دوم مورد

: دارد( وجود انتخاب شخص سوم : ج دارد( وجود انتخاب شخص سوم نیستند / ––ج منزل دکتر نیست منزل نیستند / دکتر منزل دکتر نیست منزل دکتر

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 69: دستور زبان فارسی

69

ترکیبی و ساده الیه ترکیبی مسند و ساده الیه مسند : اسمی گروه یک بوسیله توان می مسندالیه جایگاه ساده : مسندالیه اسمی گروه یک بوسیله توان می مسندالیه جایگاه ساده مسندالیه

. باشد شده .پر باشد شده پر

: یک از بیش بوسیله توان می مسندالیه جایگاه ترکیبی : مسندالیه یک از بیش بوسیله توان می مسندالیه جایگاه ترکیبی مسندالیه. باشد شده پر اسمی .گروه باشد شده پر اسمی گروه

آن سازنده اسمی گروههای تمام باشد، ترکیبی مسندالیه آن وقتی سازنده اسمی گروههای تمام باشد، ترکیبی مسندالیه وقتی. میکنند برقرار رابطه اسناد با عدد و شخص نظر از پارچه یک .بطور میکنند برقرار رابطه اسناد با عدد و شخص نظر از پارچه یک بطور

: اسناد و ترکیبی مسندالیه بین :مطابقه اسناد و ترکیبی مسندالیه بین مطابقه

:) الیه( ) مسند وقتی زنجیری حالت در عدد نظر از مطابقه (: الف الیه( ) مسند وقتی زنجیری حالت در عدد نظر از مطابقه الفخورده ) پیوند هم به ربط حرف با باشد زنجیری بصورت خورده ) ترکیبی پیوند هم به ربط حرف با باشد زنجیری بصورت ترکیبی

. کند( می عمل جمع مسندالیه مانند همیشه ، .باشند کند( می عمل جمع مسندالیه مانند همیشه ، باشند

رفتند - حسن و علی بودند اینجا رفقایش و رفتند - او حسن و علی بودند اینجا رفقایش و او

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 70: دستور زبان فارسی

70

ترکیبی و ساده الیه ترکیبی مسند و ساده الیه مسند :) اسمی( ) گروههای بین اگر زنجیری حالت در شخص نظر از مطابقه (: ب اسمی( ) گروههای بین اگر زنجیری حالت در شخص نظر از مطابقه ب

: است زیر شکل به نباشد موجود آهنگی هم شخص نظر :از است زیر شکل به نباشد موجود آهنگی هم شخص نظر از

.1.1 : است حاکم ضمیر آن باشد گروهها بین در اول ضمیر : چنانچه است حاکم ضمیر آن باشد گروهها بین در اول ضمیر و و من من چنانچهرفتیم او بزرگ رفتیم برادر او بزرگ برادر

باشد 2.2. شخص دوم ضمیر ولی نباشد گروهها بین در اول ضمیر باشد چنانچه شخص دوم ضمیر ولی نباشد گروهها بین در اول ضمیر چنانچه : است حاکم ضمیر : آن است حاکم ضمیر رفتید توتوآن او بزرگ برادر رفتید و او بزرگ برادر و

بصورت 3.3. اسناد نباشد شخص دوم ضمیر و شخص اول ضمیر بصورت اگر اسناد نباشد شخص دوم ضمیر و شخص اول ضمیر اگربود خواهد شخص بود سوم خواهد شخص سوم

رفتیم: / / / آنها و من رفتیم او و من رفتیم شما و من رفتیم تو و من رفتیم: / / / مثال آنها و من رفتیم او و من رفتیم شما و من رفتیم تو و من مثال

رفتید / / رفقایت و تو رفتید منوچهر و تو رفتید او و رفتید / / تو رفقایت و تو رفتید منوچهر و تو رفتید او و تو

. رفتند / رفقایش و او رفتند برادرش و . او رفتند / رفقایش و او رفتند برادرش و او

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 71: دستور زبان فارسی

71

ترکیبی و ساده الیه ترکیبی مسند و ساده الیه مسند . بلکه “ ...” نیست مسندالیه جزو او با تو، با من، با زیر مثالهای . در بلکه “ ...” نیست مسندالیه جزو او با تو، با من، با زیر مثالهای در

هستند قیدی هستند گروه قیدی گروه

رفتی / / / / آنها با تو رفتی او با تو رفتیم تو با من رفتی من با رفتی / / / / تو آنها با تو رفتی او با تو رفتیم تو با من رفتی من با تورفتیم / / شما با ما رفتید ما با شما رفتیم تو با رفتیم / / ما شما با ما رفتید ما با شما رفتیم تو با ما

:) در ) شخص مطابقه بیان عطف حالت در عدد نظر از (: مطابقه در ) شخص مطابقه بیان عطف حالت در عدد نظر از مطابقه: است زنجیری مسندالیه مورد مانند مورد :این است زنجیری مسندالیه مورد مانند مورد این

متحد ملل مردم متحد ما ملل مردم نمودیم ما نمودیم عزم عزم

شما اداره رئیس احمدی شما آقای اداره رئیس احمدی است آقای است اینجا اینجا

ام زاده برادر ام حسین زاده برادر آمد حسین آمد خواهد خواهد

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 72: دستور زبان فارسی

72

گروهگروهیا کلمه یک از که شود می گفته فارسی زبان واحد آن به یا گروه کلمه یک از که شود می گفته فارسی زبان واحد آن به گروه

بکار بند یعنی باالتر ساختمان در خود و است شده ساخته بکار بیشتر بند یعنی باالتر ساختمان در خود و است شده ساخته بیشتر. رود .می رود می

: شوند می تقسیم دسته سه به فارسی های :گروه شوند می تقسیم دسته سه به فارسی های گروه

فعلی فعلی گروه گروه

اسمی اسمی گروه گروه

قیدی قیدی گروه گروه

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 73: دستور زبان فارسی

73

فعلی گروه فعلی ساختمان گروه ساختمانشده ترکیب عنصر شش از فارسی در فعلی گروه شده بزرگترین ترکیب عنصر شش از فارسی در فعلی گروه بزرگترین

است:است:عالمت عالمت اختصاریاختصاری عنصر عنصر نام نام شمارشمار

ههنن منفی سازنده منفی عنصر سازنده عنصر 11قق ناقص ناقص افعال افعال 22غغ فعلی غیر فعلی عنصر غیر عنصر 33فف واژگانی واژگانی فعل فعل 44لل مجهول سازنده مجهول عنصر سازنده عنصر 55حح حالت سازنده حالت عنصر سازنده عنصر 66

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 74: دستور زبان فارسی

74

فعلی گروه فعلی ساختمان گروه ساختمانباشد: شده برداشته باید نه باشد: مثال شده برداشته باید نه مثال

عالمت عالمت اختصاریاختصاری عنصر عنصر نام نام شمارشمار

ههنن نهنه 11قق بایدباید 22غغ بربر 33فف داشتهداشته 44لل شدهشده 55حح باشدباشد 66

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 75: دستور زبان فارسی

75

فعلی گروه فعلی ساختمان گروه ساختمان: کرد بیان چنین میتوان فارسی در را فعلی گروه ساختمانی :فرمول کرد بیان چنین میتوان فارسی در را فعلی گروه ساختمانی فرمول

) ( ) ( ) ( ) ( ) ح) ل ف غ ق (ن ( ) ( ) ( ) ( ) ح) ل ف غ ق ن

. عنصر فقط هستند اختیاری اند گرفته قرار هالل دو بین در که . عناصری عنصر فقط هستند اختیاری اند گرفته قرار هالل دو بین در که عناصری: ” است“ اجباری واژگانی فعل یعنی :ف ” است“ اجباری واژگانی فعل یعنی ف

حح لل فف غغ قق نن

�� �� داشداشتت

�� �� ��

�� �� داشداشتت

بربر �� ��

�� �� داشداشتت

بربر بایدباید نهنه

�� شودشود داشتداشتهه

بربر بایدباید نهنه

باشدباشد شدهشده داشداشتت

بربر بایدباید نهنه زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 76: دستور زبان فارسی

76

اسمی گروه اسمی ساختمان گروه ساختمان

اسناداسناد اداتادات مسندالیهمسندالیه

نیستنیست خودش خودش خانه خانه حسنحسن

در و شده ساخته بیشتر یا کلمه یک از فارسی اسمی در گروه و شده ساخته بیشتر یا کلمه یک از فارسی اسمی گروه. گیرد می قرار ادات گاهی و متمم مسندالیه، .جایگاه گیرد می قرار ادات گاهی و متمم مسندالیه، جایگاه

اسناداسناد متمممتمم مسندالیهمسندالیه

استاست توجه جالب توجه بسیار جالب بسیارنشریه نشریه این این

سازمان سازمان دوستداران دوستدارانمتحد متحد ملل ملل

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 77: دستور زبان فارسی

77

اسمی گروه اسمی ساختمان گروه ساختمان

رو رو پی پی هستههسته رو رو پیش پیش

ملل سازمان ملل دوستداران سازمان دوستدارانمتحد متحد نشریۀ�نشریۀ� یک یک این این

طرف دو در که وابسته تعدادی و هسته یک از اسمی طرف گروه دو در که وابسته تعدادی و هسته یک از اسمی گروه . است شده تشکیل گیرد می قرار . هسته است شده تشکیل گیرد می قرار هسته

از رو پی وابسته و هسته پیشرو، وابسته تشخیص از مالکهای رو پی وابسته و هسته پیشرو، وابسته تشخیص مالکهای. ” است “ اضافه کسره .یکدیگر ” است “ اضافه کسره یکدیگر

هسته ––الف الف و آنها بین در و شوند نمی اضافه یکدیگر به پیشرو های هسته وابسته و آنها بین در و شوند نمی اضافه یکدیگر به پیشرو های وابسته. ندارد وجود اضافه .نیز ندارد وجود اضافه نیز

. است - هسته گیرد می قرار اضافه آن از پس که ای کلمه اولین .ب است - هسته گیرد می قرار اضافه آن از پس که ای کلمه اولین ب

که ––ج ج هستند رو پی های وابسته گیرند می قرار هسته از بعد که که عناصری هستند رو پی های وابسته گیرند می قرار هسته از بعد که عناصری. خاص شرایط در مگر شوند می اضافه هم به .همه خاص شرایط در مگر شوند می اضافه هم به همه

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 78: دستور زبان فارسی

78

اسمی گروه اسمی ساختمان گروه ساختمان

رو رو پی پی هستههسته رو رو پیش پیش11

رو رو پیش 22پیش رو رو پیش 33پیش رو رو پیش 44پیش

بیچارهبیچاره

ایای

زنزن

مردمرد

کبابکباب

نامهنامه

نامهنامه

رستورارستورانن

..............

پیرپیر

جوانجوان

جوجهجوجه

شهادتشهادت

لغتلغت

کافهکافه

............

نفرنفر

نفرنفر

دستدست

جلدجلد

تاتا

تاتا

............

یکیک

دودو

سهسه

چهارچهار

پنجپنج

شششش

............

ایناین

آنآن

هرهر

کدامکدام

چهچه

همینهمین

______

پیشرو های وابسته ساختمانی پیشرو عناصر های وابسته ساختمانی عناصر

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 79: دستور زبان فارسی

79

اسمی گروه اسمی ساختمان گروه ساختمان

رو رو پی 55پیرو رو پی پی

44رو رو پی 33پی رو رو پی 22پی رو رو پی 11پی هستههسته

رسید قتل به پیش چندی رسید که قتل به پیش چندی که

ببار فراوان های زیان ببار که فراوان های زیان کهآوردآورد

بود دوستانه بسیار بود که دوستانه بسیار که

کسروی احمد کسروی نوشتۀ� احمد نوشتۀ�

بود زننده بسیار بود که زننده بسیار که

محدود مسئولیت محدود با مسئولیت با

¡¡

رارا

¡¡

¡¡

¡¡

رارا

آمریکاآمریکا

شرکت شرکت این این

اواو

ایرانایران

ایای

ایرانایران

فقیدفقید

ناالیقناالیق

گرمگرم

مفصلمفصل

جلفجلف

سهامیسهامی

جمهورجمهور

مدیرۀ�مدیرۀ�

مقدممقدم

مشروطمشروطیتیت

¡¡

¡¡

رئیسرئیس

هیئتهیئت

خیرخیر

تاریختاریخ

رفتاررفتار

شرکتشرکت

رو پی های وابسته ساختمانی رو عناصر پی های وابسته ساختمانی عناصر

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 80: دستور زبان فارسی

80

اسمی گروه اسمی ساختمان گروه ساختمان

رو پی های وابسته ساختمانی رو عناصر پی های وابسته ساختمانی عناصر

گروه ساختمانی گروه عنصر ساختمانی . 11عنصر بردار: شکاف p معموال است اسم p . معموال بردار: شکاف p معموال است اسم p معموال . یک p معموال داد قرار آنها بین توان نمی دیگری عنصر یعنی . نیست یک p معموال داد قرار آنها بین توان نمی دیگری عنصر یعنی نیستو روند می کار به هم با p مکررا و دهند می تشکیل را معنایی و واحد روند می کار به هم با p مکررا و دهند می تشکیل را معنایی واحد

” “ : . جمهور رئیس مانند شود می حذف اضافه دلیل این ” به “ : . جمهور رئیس مانند شود می حذف اضافه دلیل این به

ساختمانی ساختمانی عنصر .22عنصر هستند: pصفت .معموال هستند: pصفت معموال

ساختمانی ساختمانی عنصر بیاید: 33عنصر جایگاه این در تواند می طبقه زیر بیاید: سه جایگاه این در تواند می طبقه زیر سهیک طبقه زیر یک ضمائر، طبقه زیر اسمی، گروه از عیارتند یک که طبقه زیر یک ضمائر، طبقه زیر اسمی، گروه از عیارتند که

/ ” ای “- مقید واژک که دیگر ” /عضوی ای “- مقید واژک که دیگر .iiعضوی باشد/ .می باشد/ می

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 81: دستور زبان فارسی

81

اسمی گروه اسمی ساختمان گروه ساختمان: ضمائر طبقه زیر :مثال ضمائر طبقه زیر مثال

او / / .... من تو فلزی تحریر او / / ....میز من تو فلزی تحریر میز

مان / / .... _- -ش فلزی_ت تحریر مان / / ....میز _- -ش فلزی_ت تحریر میز

: اسمی طبقه زیر :مثال اسمی طبقه زیر مثال

سیاه سیاه لباس خالی هرمزهرمزلباس خالی کیف رضارضاکیف

قطعی قطعی مسئول فجیع مسئول واقعۀ� فجیع این واقعۀ� جمهور این جمهور رئیس متحدۀ� رئیس متحدۀ� کشورهای کشورهایامریکاامریکا

داخلی داخلی امتحانات شبانه امتحانات شبانه دوره عالی دوره سرای عالی هنر سرای تهرانتهرانهنر

: بجای باشد ناشناخته اسمی گروه وقتی سوم طبقه زیر : مثال بجای باشد ناشناخته اسمی گروه وقتی سوم طبقه زیر مثال: گیرد می قرار جایگاه این در اسم و :ضمیر گیرد می قرار جایگاه این در اسم و ضمیر

ای = + گرم مقدم خیر او گرم مقدم ای = + خیر گرم مقدم خیر او گرم مقدم خیر

ای = + بزرگ پسر او بزرگ ای = + پسر بزرگ پسر او بزرگ پسرزبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف

: باطنی تالیف فارسی

Page 82: دستور زبان فارسی

82

اسمی گروه اسمی ساختمان گروه ساختمانساختمانی ساختمانی عنصر ” 44عنصر را: “ گیرد می قرار جایگاه این در که عنصری ” تنها را: “ گیرد می قرار جایگاه این در که عنصری تنها

است.است.

خالی جایگاه این گیرد می قرار مسندالیه جایگاه در اسمی گروه خالی وقتی جایگاه این گیرد می قرار مسندالیه جایگاه در اسمی گروه وقتی ” می “ پر را با گیرد قرار متممی جایگاه در اسمی گروه وقتی و ” است می “ پر را با گیرد قرار متممی جایگاه در اسمی گروه وقتی و است

شود.شود.

ساختمانی ساختمانی عنصر نوع: 55عنصر از گیرد می قرار جایگاه این در که ای نوع: طبقه از گیرد می قرار جایگاه این در که ای طبقه : یا و بند جمله، یعنی است مرتبه واژگون قیدی گروه یا و بند : جمله، یا و بند جمله، یعنی است مرتبه واژگون قیدی گروه یا و بند جمله،هستۀ� برای پیرو وابسته عنوان به کلمه یک نقش در که قیدی هستۀ� گروه برای پیرو وابسته عنوان به کلمه یک نقش در که قیدی گروه

. است رفته کار به اسمی .گروه است رفته کار به اسمی گروه

/ : آنها جزو نیز آه تف زیبای شعر و سروده پیش سالها که را او نو اشعار : / مثال آنها جزو نیز آه تف زیبای شعر و سروده پیش سالها که را او نو اشعار مثال. اند/ کرده منتشر مجموعه این در .است اند/ کرده منتشر مجموعه این در است

که ای تازه که نکته ای تازه گردید نکته اشاره آن گردید به اشاره آن .به است جالب .بسیار است جالب بسیار

دولت دائم دولت مبارزۀ� دائم خارجی مبارزۀ� سیگار قاچاقچیان خارجی با سیگار قاچاقچیان شده با تری جدی مرحله شده وارد تری جدی مرحله وارداستاست

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 83: دستور زبان فارسی

83

قیدی گروه قیدی ساختمان گروه ساختمان . در و است شده ساخته بیشتر یا کلمه یک از فارسی قیدی . گروه در و است شده ساخته بیشتر یا کلمه یک از فارسی قیدی گروه

. میکند اشغال را ادات .جایگاه میکند اشغال را ادات جایگاه

گروههای بندی طبقهقیدی

صوری عالمت صوری بدون عالمت با

بسته طبقهدستوری

باز طبقهواژگانی

تنوین دارایعربی

حرف دارایاضافه

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 84: دستور زبان فارسی

84

قیدی گروه قیدی ساختمان گروه ساختمان : عالمت با قیدی : گروه عالمت با قیدی گروه

.... : و p احیانا ، مثال تنوین عالمت با قیدی های : ....گروه و p احیانا ، مثال تنوین عالمت با قیدی های گروه

) ( + : اسمی گروه دنباله پیوند اضافه حرف با قیدی (گروه ( + : اسمی گروه دنباله پیوند اضافه حرف با قیدی گروه

+ ) ( / ) اضافه = + ) حرف رابطه رابطه اضافه حرف ( + پیوند ( / ) اضافه = + ) حرف رابطه رابطه اضافه حرف پیوند

فرزان/ زیرزیر دردر دکتر آقای فرزان/ نظر دکتر آقای نظر

شماره/ بهبه عطفعطف شماره/ نامه 501501نامه

وزارتخانه/ طرفطرف ازاز وزارتخانه/ این این

ۀ دردر ر ا ۀب ر ا نیمسال/ ب این نیمسال/ شهریه این شهریه

کنفرانس/ کنفرانس/ ازاز قبلقبل

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 85: دستور زبان فارسی

85

قیدی گروه قیدی ساختمان گروه ساختمان. : نیستند خاصی صوری عالمت هیچ دارای عالمت بی قیدی .گروه : نیستند خاصی صوری عالمت هیچ دارای عالمت بی قیدی گروه

: ندارد بخصوصی تمایز ظاهری صورت در واژگانی باز : زیرطبقه ندارد بخصوصی تمایز ظاهری صورت در واژگانی باز زیرطبقه: مانند است معنی وسیلۀ� به شناسایی :ولی مانند است معنی وسیلۀ� به شناسایی ولی

هر هم، با بس، نیز، هم، فقط، اکنون، هنوز، همواره، هر همیشه، هم، با بس، نیز، هم، فقط، اکنون، هنوز، همواره، همیشه،و ... نخیر نه، خیر، آره، بله، اینطور، شاید، و ...گز، نخیر نه، خیر، آره، بله، اینطور، شاید، گز،

دستوری : کاربردهای دارای که هایی گروه دستوری بستۀ� دستوری : طبقه کاربردهای دارای که هایی گروه دستوری بستۀ� طبقه: . مانند هستند ای :ویژه . مانند هستند ای ویژه

اینکه، برای که، هرگاه، اگر، هنگامیکه، وقتیکه، چنانچه، اینکه، بطوریکه، برای که، هرگاه، اگر، هنگامیکه، وقتیکه، چنانچه، بطوریکه،و ... اما وگرنه، مگر، واال، تا، زیرا، و ...چون، اما وگرنه، مگر، واال، تا، زیرا، چون،

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 86: دستور زبان فارسی

86

تیره - ایکس تیره - نظریه ایکس نظریه. است جهانشمول دستور به دستيابي زبانشناسان .هدف است جهانشمول دستور به دستيابي زبانشناسان هدف

است ويژگيهايي مجموع است نظر مورد آنچه حقيقت است در ويژگيهايي مجموع است نظر مورد آنچه حقيقت درپرداخته و ساخته که دستوري و دارد وجود زبانها همه در پرداخته که و ساخته که دستوري و دارد وجود زبانها همه در کهنه و آن عام مفهوم در بشري زبان کننده تبيين بايد شود نه مي و آن عام مفهوم در بشري زبان کننده تبيين بايد شود مي

. باشد خاص زبان .يک باشد خاص زبان يک

سال از فراواني تکميلي هاي نظريه باره اين سال در از فراواني تکميلي هاي نظريه باره اين بعد 19651965در بعد به بهکوشيده آن تکميل در نوعي به کدام هر که است شده کوشيده ارائه آن تکميل در نوعي به کدام هر که است شده ارائه

اند.اند.

جکندوف توسط که تکميلي هاي نظريه ترين موجه از جکندوف يکي توسط که تکميلي هاي نظريه ترين موجه از يکي((19771977 - که( است معروف تيره ايکس نظريه به شده - ارائه که( است معروف تيره ايکس نظريه به شده ارائه

: قاعده " – بررسي تيره ايکس نحو عنوان با وي نامه پايان : در قاعده " – بررسي تيره ايکس نحو عنوان با وي نامه پايان در. " است شده بيان بتفصيل اي سازه .هاي " است شده بيان بتفصيل اي سازه هاي

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد نظریه طبیعی، پایه بر فارسی زبان نحوعمادی : میر تالیف گزینی مرجع و حاکمیت

Page 87: دستور زبان فارسی

87

تیره - ایکس تیره - نظریه ایکس نظریه: آورد مي در زير شکل به را شما نظر مورد جمله نظريه :اين آورد مي در زير شکل به را شما نظر مورد جمله نظريه اين

XP → (YP) X' XP → (YP) X' Specifier ruleSpecifier ruleX' →YP X' X' →YP X' Adjunct rule Adjunct rule X' YPX' YPX' →X (YP) X' →X (YP) Complement rule Complement rule

XPXP شکل به معموال شکل را به معموال فرافکن ””XXرا گره آن به و دهند مي نشان فرافکن نيز گره آن به و دهند مي نشان نيز. شود مي گفته .بيشينه شود مي گفته بيشينه

مشخص به بيشينه فرافکن گره که شود مي ديده اول قاعده مشخص در به بيشينه فرافکن گره که شود مي ديده اول قاعده در.( ( SpecifierSpecifier))گرگر است کرده بازنويسي تيره گره .و است کرده بازنويسي تيره گره و

گره به را تيره يک گره دوم گره قاعده به را تيره يک گره دوم . YPYPقاعده است کرده بازنويسي تيره يک . و است کرده بازنويسي تيره يک وتيره ) صفر گره به را تيره يک گره نيز سوم قاعده تيره )و صفر گره به را تيره يک گره نيز سوم قاعده و( XX00و تيره بدون و( يا تيره بدون يا

.YPYPگره گره کند مي .بازنويسي کند مي بازنويسيگره و باشد مي گروه هسته همان تيره بدون گره گره و باشد مي گروه هسته همان تيره بدون هسته YPYPگره هسته خواهر خواهر

نيز آنها مشترک مادر گره و نيز است آنها مشترک مادر گره و .’’XXاست باشد .مي باشد مي

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد نظریه طبیعی، پایه بر فارسی زبان نحوعمادی : میر تالیف گزینی مرجع و حاکمیت

Page 88: دستور زبان فارسی

88

تیره - ایکس تیره - نظریه ایکس نظریه . کنيد مشاهده درختي ساختار در را قوانين اين توانيد مي زير .در کنيد مشاهده درختي ساختار در را قوانين اين توانيد مي زير در

XP (Maximal XP (Maximal PProjection)rojection)

SpecifierSpecifier

YP (adjunct / modifier)YP (adjunct / modifier)

YP( complement / YP( complement / argument)argument)

X’X’

X’X’

X (Head)X (Head)

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد نظریه طبیعی، پایه بر فارسی زبان نحوعمادی : میر تالیف گزینی مرجع و حاکمیت

Page 89: دستور زبان فارسی

89

تیره - ایکس تیره - نظریه ایکس نظریهمثالمثال

SS

VPVP NPNP

N’N’

اسکندراسکندر

VV

کرد کرد ویران ویران

V’V’

NPNP

جمشید جمشید تخت تخترارا

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد نظریه طبیعی، پایه بر فارسی زبان نحوعمادی : میر تالیف گزینی مرجع و حاکمیت

Page 90: دستور زبان فارسی

90

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برای: CFGCFGگرامر گرامر فارسي زبان :براي فارسي زبان براي

+ ) ( + ) گزاره ----< ) نهاد قيدي گروه ( + جمله ( + ) گزاره ----< ) نهاد قيدي گروه جمله

+ + وابسته ----< جمله ربط حرف جمله + + جمله وابسته ----< جمله ربط حرف جمله جمله

اسمي ---- < + + گروه رابطه اضافه حرف قيدي اسمي ---- < + + گروه گروه رابطه اضافه حرف قيدي گروه

اسمي ---- < + + گروه اضافه حرف رابطه قيدي اسمي ---- < + + گروه گروه اضافه حرف رابطه قيدي گروه

) وابسته ---- < + ) جمله قيد قيدي (گروه وابسته ---- < + ) جمله قيد قيدي گروه

با ---- < – – – – براي از در به اضافه با ---- < – – – – حرف براي از در به اضافه حرف

زير---- < – – – – – – رابطهرابطه طرف دنبال نتيجه ميان ادامه زير---- < – – – – – – علت طرف دنبال نتيجه ميان ادامه علت

زبان پردازش :درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد گرامر “ طبیعی، اتوماتیک کننده بررسیپ” . فارسی اطالعات آوري فن و کامپيوتر دانشکده کبير امير دانشگاه ارشد کارشناسي نامه 1375ايان

Page 91: دستور زبان فارسی

91

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برایاسمي ----< گروه اسمي ----< نهاد گروه نهاد

/ { ( + ) ( + + ) اسم ----< ) ضمیر عام اسم خاص اسم خود اسمی / گروه { ( + ) ( + + ) اسم ----< ) ضمیر عام اسم خاص اسم خود اسمی گروه) وابسته{( + ) + جمله که (خاص وابسته{( + ) + جمله که خاص

( + + / / / وابسته ----< عام اسم چنان چنین چنین این هیچ اسمی / + + ) گروه / / وابسته ----< عام اسم چنان چنین چنین این هیچ اسمی گروهی ( + ی ( + صفتی صفتی

+ ( + ) ( + ) ( + + ) جمله ---< ) که خاص اسم ضمیر عام اسم خود اسمی + گروه ( + ) ( + ) ( + + ) جمله ---< ) که خاص اسم ضمیر عام اسم خود اسمی گروهوابسته(وابسته(

+ ( + + ) ( +) جمله ---< ) که منفصل ضمیر عام اسم خود اسمی ( + + ) + گروه ( +) جمله ---< ) که منفصل ضمیر عام اسم خود اسمی گروهوابسته(وابسته(

) + ( + + + ) وابسته ---< ) جمله که متصل ضمیر عام اسم خود اسمی (گروه + ( + + + ) وابسته ---< ) جمله که متصل ضمیر عام اسم خود اسمی گروه

متصل ----< + ضمیر خود اسمی متصل ----< + گروه ضمیر خود اسمی گروه

اسمي ----< + گروه اضافه حرف اضافه حرف اسمي ----< + گروه گروه اضافه حرف اضافه حرف گروه

زبان پردازش :درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد گرامر “ طبیعی، اتوماتیک کننده بررسیپ” . فارسی اطالعات آوري فن و کامپيوتر دانشکده کبير امير دانشگاه ارشد کارشناسي نامه 1375ايان

Page 92: دستور زبان فارسی

92

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برای) + ( + + ) صفت ----< ) و صفت درجه صفتي (گروه + ( + + ) صفت ----< ) و صفت درجه صفتي گروه

} / { >---- p نسبتا بسيار خيلي {درجه / { >---- p نسبتا بسيار خيلي درجه

+ )) ( + ( + ) ترتيبي ----< ) عدد ي صفت درجه صفتي (( + گروه ( + ( + ) ترتيبي ----< ) عدد ي صفت درجه صفتي گروه

) ترتيبي ----< + ) + عدد و ترتيبي عدد صفتي (گروه ترتيبي ----< + ) + عدد و ترتيبي عدد صفتي گروه

) اسمي ----< + ) گروه صفت صفتي (گروه اسمي ----< + ) گروه صفت صفتي گروه

زبان پردازش :درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد گرامر “ طبیعی، اتوماتیک کننده بررسیپ” . فارسی اطالعات آوري فن و کامپيوتر دانشکده کبير امير دانشگاه ارشد کارشناسي نامه 1375ايان

Page 93: دستور زبان فارسی

93

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برایفعلي -----< گروه فعلي -----< گزاره گروه گزاره

فعلي ----< + گروه اسمي گروه فعلي فعلي ----< + گروه گروه اسمي گروه فعلي گروه

} / { + ) اول ----< ) متعددي مجهول فعل الزم فعل اضافه حرف گروه فعلي {گروه / { + ) اول ----< ) متعددي مجهول فعل الزم فعل اضافه حرف گروه فعلي گروه

دوم ----< + متعددي مجهول فعل اضافه حرف گروه فعلي دوم ----< + گروه متعددي مجهول فعل اضافه حرف گروه فعلي گروه

ربط ----< + فعل مسند فعلي ربط ----< + گروه فعل مسند فعلي گروه

} اسمي ----< } / گروه صفتي گروه {مسند اسمي ----< } / گروه صفتي گروه مسند

ربط ----< + فعل اضافه گروه فعلي ربط ----< + گروه فعل اضافه گروه فعلي گروه

: نظرآمدن به رسيدن، نظر به گرديد، گشت، بود، است، ربط : فعل نظرآمدن به رسيدن، نظر به گرديد، گشت، بود، است، ربط فعل

+ ) ( + ) متعددي ----< + ) فعل اضافه حرف گروه را اسمي گروه فعلي ( + گروه ( + ) متعددي ----< + ) فعل اضافه حرف گروه را اسمي گروه فعلي گروه

+ ) ( + + ) متعددي ----< ) فعل را اسمي گروه اضافه حرف گروه فعلي ( + گروه ( + + ) متعددي ----< ) فعل را اسمي گروه اضافه حرف گروه فعلي گروه

+ ) + ( + ) متعددي ----< + ) فعل وابسته جمله که را اسمي گروه فعلي ( + گروه + ( + ) متعددي ----< + ) فعل وابسته جمله که را اسمي گروه فعلي گروه

زبان پردازش :درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد گرامر “ طبیعی، اتوماتیک کننده بررسیپ” . فارسی اطالعات آوري فن و کامپيوتر دانشکده کبير امير دانشگاه ارشد کارشناسي نامه 1375ايان

Page 94: دستور زبان فارسی

94

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برای} – – – – – - آنان ----< } – آنها ايشان شما ما او تو من {ضمير – – – – – - آنان ----< } – آنها ايشان شما ما او تو من ضمير

} – - تان -----< } – مان ش م {ضمير – - تان -----< } – مان ش م ضمير

خودتان -----< } – – – – – خودمان خودش خودت خودم خودتان -----< } – – – – – ضمير خودمان خودش خودت خودم ضميرخودشانخودشان

} – - هم ----< } همديگر يکديگر - – {ضمير هم ----< } همديگر يکديگر ضمير

} آنها -----< } – – – اينها آن اين {ضمير آنها -----< } – – – اينها آن اين ضمير

} چند ----< } – – – کدام چه که {ضمير چند ----< } – – – کدام چه که ضمير

خيلي ----< } – – – – – – – خيلي تمام همه آدم فالني يکي کي خيلي ----< } – – – – – – – ضمير خيلي تمام همه آدم فالني يکي کي ضميرديگري – – – – – – – بسيار آن و اين برخي ها بعضي بعضي ديگري – – – – – – – ها بسيار آن و اين برخي ها بعضي بعضي ها

} تا – – – – – – چند همه مقداري کمي هيچ چيزي {ديگران تا – – – – – – چند همه مقداري کمي هيچ چيزي ديگران

و ----< + + ... که ربط و ----< + + ...حرف که ربط حرف

زبان پردازش :درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد گرامر “ طبیعی، اتوماتیک کننده بررسیپ” . فارسی اطالعات آوري فن و کامپيوتر دانشکده کبير امير دانشگاه ارشد کارشناسي نامه 1375ايان

Page 95: دستور زبان فارسی

95

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برایاين مثال: مثال: در ها ناامني به زدن دامن در اصرار و عراق در آمريكائي اشغالگران حضور ادامه اين با در ها ناامني به زدن دامن در اصرار و عراق در آمريكائي اشغالگران حضور ادامه با

كشته, آمار روز به روز كشته, كشور آمار روز به روز . كشور يابد مي افزايش عراق در آمريكائي نظاميان ميان . شدگان يابد مي افزايش عراق در آمريكائي نظاميان ميان شدگان

جمله

قيدي گروهگزاره

نهاد

حرف اضافه

اسمي رابطه گروه

آمريكائي ادامهبا اشغالگران حضوردامن در اصرار و عراق دراين در ها ناامني به زدن

كشور

زبان پردازش . درس : : پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

Page 96: دستور زبان فارسی

96

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برایكشته مثال: مثال: آمار روز به كشته روز آمار روز به ادامه روز با آمريكائي نظاميان ميان ادامه شدگان با آمريكائي نظاميان ميان شدگان

به زدن دامن در اصرار و عراق در آمريكائي اشغالگران به حضور زدن دامن در اصرار و عراق در آمريكائي اشغالگران حضور . , يابد مي افزايش كشور اين در ها . ناامني , يابد مي افزايش كشور اين در ها ناامني

كشته نهاد: نهاد: آمار روز به كشته روز آمار روز به آمريكائي روز نظاميان ميان آمريكائي شدگان نظاميان ميان شدگان

قیدی : قیدی : گروه در گروه اصرار و عراق در آمريكائي اشغالگران حضور ادامه در با اصرار و عراق در آمريكائي اشغالگران حضور ادامه باكشور اين در ها ناامني به زدن كشور دامن اين در ها ناامني به زدن دامن

. گزاره: گزاره: يابد مي . افزايش يابد مي افزايش

زبان پردازش . درس : : پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

Page 97: دستور زبان فارسی

97

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برای : اسمی : گروه اسمی كشته گروه آمار روز به كشته روز آمار روز به شدگانشدگان روز

اسمی اسمی گروه آمريكائي : : گروه نظاميان آمريكائي ميان نظاميان ميان

پيشين ----<) وابسته اسمي پيشين ----<) گروه وابسته اسمي پيشين( + ) 44گروه پيشين( + ) وابسته پيشين( + ) 33وابسته پيشين( + ) وابسته ( + ( + 22وابستهپيشين) پيشين) وابسته (+اسم + اسم + ( +( +11وابسته (+اسم) ( اسم) صفتي) ( گروه صفتي) (گروه / / ای+) ضمیر اسمی (گروه / / ای+) ضمیر اسمی ++گروه

+) (+را) / گروه ) گروه ) را) وابسته/ جمله اسمی گروه / قیدی وابسته/ جمله اسمی گروه ((قیدی

پيشين پيشين وابسته همين ----< + + + + + 44 وابسته چه کدام هر آن همين ----< + + + + + اين چه کدام هر آن اين

پيشين پيشين وابسته شش ----< + + + + + + ....33 وابسته پنج چهار سه دو شش ----< + + + + + + ....يک پنج چهار سه دو يک

پيشين پيشين وابسته تا ----< + + + + ....22 وابسته جلد دست تا ----< + + + + ....نفر جلد دست نفر

پيشين پيشين وابسته شهادت ----< + + + + ....11 وابسته جوجه جوان شهادت ----< + + + + ....پير جوجه جوان پير

اسمي ----< + + گروه و اسمي گروه اسمي اسمي ----< + + گروه گروه و اسمي گروه اسمي گروه

زبان پردازش : درس . : : مرجع پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد زبان طبیعی، دستوری ساختمان توصیف : باطنی تالیف فارسی

Page 98: دستور زبان فارسی

98

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برایبود عراق در آمريكا نيروهاي براي ها هفته خونبارترين از گذشته بود هفته عراق در آمريكا نيروهاي براي ها هفته خونبارترين از گذشته هفته

كشور اين در مختلف هاي درگيري در كشور و اين در مختلف هاي درگيري در به 1414و آمريكايي به سرباز آمريكايي سرباز. رسيدند .هالكت رسيدند هالكت

گذشته [[ گذشته هفته ها ] [ [ ] [ [ NPNP هفته هفته خونبارترين ها از هفته خونبارترين آمريكا [ [از نيروهاي آمريكا براي نيروهاي براي[[pppp [ [ بود عراق بود در عراق VPVP] ] در

آمريكايي [[ سرباز آمريكايي چهارده سرباز اين ] [[] [[NPNPچهارده در مختلف هاي درگيري اين در در مختلف هاي درگيري دررسيدند [ [PPPP] ] كشوركشور هالكت رسيدند به هالكت ]].]].VPVPبه

زبان پردازش . درس : : پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

Page 99: دستور زبان فارسی

99

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برایبغداد غرب در ها درگيري بغداد در غرب در ها درگيري نيز 55در ديگر سرباز دو و كشته آمريكائي نيز سرباز ديگر سرباز دو و كشته آمريكائي سرباز

سرباز پنج و شدند كشته االنبار استان در مسلح افراد با درگيري سرباز با پنج و شدند كشته االنبار استان در مسلح افراد با درگيري با. رسيدند هالكت به عراق مختلف شهرهاي در .ديگر رسيدند هالكت به عراق مختلف شهرهاي در ديگر

آمريكائي [[ سرباز آمريكائي پنج سرباز بغداد [[ [[NPNP] ] پنج غرب در ها درگيري بغداد در غرب در ها درگيري كشته كشته [ [PPPP] ] در].].VPVP] ] شدندشدند

نيز [[ ديگر سرباز نيز دو ديگر سرباز استان [[ [[ NPNP] ] دو در مسلح افراد با درگيري استان با در مسلح افراد با درگيري باشدند [ [PPPP] ] االنباراالنبار شدند كشته V[ VPV[ VP] ] كشته

ديگر [[ سرباز ديگر پنج سرباز رسيدند ] [] [NPNP پنج هالكت به عراق مختلف شهرهاي رسيدند در هالكت به عراق مختلف شهرهاي ].].VPVPدر

زبان پردازش . درس : : پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

Page 100: دستور زبان فارسی

100

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برایعراق در آمريكا نظامي عراق فرماندهي در آمريكا نظامي نيز ] [[ ] [[NPNPفرماندهي اي اطالعيه انتشار نيز با اي اطالعيه انتشار اعالم اعالم PPPP] ] با

VPVP] ] كردكرد

آمريكائي [ [ سرباز آمريكائي يك سرباز شنبه ] [[] [[يك سه شنبه روز سه دست [[بر بر [[روز بمبي انفجار دست اثر بمبي انفجار اثربغداد [[بر بر [[ساز ساز مركز در خودرويي راه بغداد سر مركز در خودرويي راه NP [ PP [ NP [ NPNP [ PP [ NP [ NP] ] سر

شد شد مجروح VPVP] ] مجروح

بعد [[و و بعد مدتي آمد [ [NPNP] ] مدتي در پا آمد از در پا VPVP] ] از

زبان پردازش . درس : : پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

Page 101: دستور زبان فارسی

101

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برای

S

S

يك سرباز آمريكائي روز.... مجروح شد

مدتي بعد از پا در آمد

CS

و

زبان پردازش . درس : : پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

Page 102: دستور زبان فارسی

102

فارسی CFGCFGگرامر گرامر زبان فارسی برای زبان برایS

VP NP

N Md_3

يک

A

آمريکايسربازي

NPVP

NP

PP

PrNP

اثر انفجار بمبي دست ساز بر سر راه خودرويي در مركز بغداد

بر سه روزشنبه

مجروح شد

زبان پردازش . درس : : پور عیسی شهریار توسط زاده عبدالله احمد دکتر استاد طبیعی،

Page 103: دستور زبان فارسی

103

منابعمنابع[[11]] " و " بيست چاپ ، فارسي زبان دستور انوري، حسن گيوي، احمدي " حسن و " بيست چاپ ، فارسي زبان دستور انوري، حسن گيوي، احمدي حسن

فاطمي، فرهنگي موسسه فاطمي، هفتم، فرهنگي موسسه ..13841384هفتم،

[[22]] " شانزدهم، " چاپ فارسي زبان ساختاري توصيف رضا، محمد " باطني، شانزدهم، " چاپ فارسي زبان ساختاري توصيف رضا، محمد باطني،کبير، امير کبير، انتشارات امير . . 13841384انتشارات

مرجع " ) [[33]] و حاکميت نظريه پايه بر فارسي زبان نحو ميرعمادي، مرجع " ) علي و حاکميت نظريه پايه بر فارسي زبان نحو ميرعمادي، عليدانشگاه(" انساني علوم کتب تدوين و مطالعه سازمان دوم، چاپ ، دانشگاه(" گزيني انساني علوم کتب تدوين و مطالعه سازمان دوم، چاپ ، گزيني

) (، ( سمت (، ..13811381سمت

[[44]] ” پ “ فارسی گرامر اتوماتیک کننده بررسی حمید، پور، ” حسن پ “ فارسی گرامر اتوماتیک کننده بررسی حمید، پور، نامه حسن نامه ايان ايان . آوري فن و کامپيوتر دانشکده کبير امير دانشگاه ارشد . کارشناسي آوري فن و کامپيوتر دانشکده کبير امير دانشگاه ارشد کارشناسي

13137575اطالعات اطالعات