95
ل م ز م ورۀ س ز سی ف ت ب ل مطا ت س ر ه ف1 ول." ز ن% ن ا ش- 2 ی. ن ی و روحا ع ی2 ب ط لات حا- 3 .) ص( م ت ا ز ح می ا ی@ پ ا عال ب ی م د داوب ح طات ی خ گز ن و- 4 . ’ت س مار ن و مار ن د واب ف- 5 ل. ی پ ز ن و لاوت ب، ب ئ را ق- 6 ل. ی ف ت ول ف،% نU را ق- 7 گام دعا. ن ه% سان ن ا لات حا- 8 زی. ک" ف ت ح ا ی س ح وe ی2 سب ن- 9 . رت غ و زق ش ل ی و ا ب- 10 .) ص( ز می ا ی@ پ ل ی م ج ر ج ه- 11 مال. ع اء ا ر جزای ن دا ح ت س ا ی س- 12 ز. گی و ل گ عام ط- 13 ه . ف . اول: رج ت م ا ی ق عه م ارت ت لا ع- 14 . % ودکان ک زی ی@ پ دوم:- 15 .% مان سU ر ا طا ف ت وم: ا س- 16 دا . ح ر وعدۀ و ه ظ هارم: چ- 17 .% سان ن ا ه سه گاپ ولات ح ت- 1

تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

  • Upload
    others

  • View
    7

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

فهرست مطالب تفسیر سورۀ� مزمل - شأن نزول.1

- حاالت طبیعی و روحانی.2- ویژگی خطاب خداوند متعال با پیامبر خاتم) ص (.3- فوائد نماز و نماز شب.4- قرائت، تالوت و ترتیل.5- قرآن، قول ثقیل.6- حاالت انسان هنگام دعا.7- تسبیح و سباحت فکری.8- تأویل شرق و غرب.9

- هجر جمیل پیامبر) ص (.10- سیاست خدا برای جزاء اعمال.11- طعام گلوگیر.12- عالئم اربعۀ� قیامت. اول: رجفه .13- دوم: پیری کودکان .14- سوم: انفطار آسمان.15- چهارم: ظهور وعدۀ� خدا .16- تحوالت سه گانۀ� انسان.17- کمیت و کیفیت عبادت ها.18

بسم الله الرحمن الرحیم . اث\\ر محم\\د علی ص\\الح مزملترجمه فارسی تفسیر عربی س\\وره مبارک\\ه:

غفاری- شأن نزول:1

این سوره مبارکه بعد از سوره) قلم (بر رسول اکرم صلوات الله علیه و آل\\ه نازل شده و میتوان گفت که س\\ومین س\\وره م\\نزل ب\\ر آن حض\\رت میباش\\د.

1

Page 2: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

گرچه اگر سوره) حمد (را هم قبل از نزول ه\\ر س\\وره ای از ق\\رآن بحس\\اب ترتیب نزول در نظر بگیریم این سوره چهارمین سوره منزل ب\\ه حس\\اب می

آید. در شان نزول سوره مبارکه) حمد (عرض کردیم که آن حضرت صلوات الله علیه و اله که در شب بعثت در حال نماز بوده، اگرچه قب\\ل از بعثت هم نم\\از می خوانده، س\\وره مبارک\\ۀ� حم\\د را در نم\\از ق\\رائت می نم\\وده، پس لزوم\\ا بایستی سوره حم\د قب\\ل از) عل\ق (و ) مزم\ل (و ه\ر ی\ک از س\\ور دیگ\\ر ب\ر

ایشان نازل شده باشد. دیگر این که چون سوره حمد خود یک کتاب مستقل است و الزم ب\\وده ب\\رای افتتاح قرآن قبل از قرآن بر آن حضرت نازل شود، و به همین دلیل نیز آن را

حمد نامیده اند، خداوند تعالی در سورۀ� حجر ابتدا نام سورۀ� فاتحة الکتاب را ذکر کرده و می فرماید: قرآنو سپس

1 ما دو کتاب بزرگ، سوره حم((د و ق((رآن را ب((ر ت((و ن((ازل ک((ردیم. ) هفت آیه دو تائی ( در آیۀ� فوق، باتفاق نظر همه مفس\\ران،سبع مثانیزیرا

نام سوره حمد است. با این دالئل ثابت می شود که سوره مبارکه حمد قبل از ه\\ر س\\وره از س\\ور کریمه قرآن بر آن حضرت)ص نازل شده است. و یا این که بگوئیم کل قرآن قبل از بعثت بر خود آن حضرت نازل ش\\ده و بع\د از بعثت طب\\ق ن\\زول وحی مامور به قرائت ب\\رای م\\ردم ش\\ده ان\\د. دالئ\\ل این مطلب را ن\\یز در تفس\\یر

سوره حمد به فارسی و تفسیر علق به عربی بیان کرده ایم. در صورتی که ق\\رآن کال قب\\ل از بعثت ب\\ر ایش\\ان ن\\ازل ش\\ده و بع\\د از بعثتمامور به قرائت آن برای مردم ش\\ده باش\\ند س\\ورۀ�) عل\\ق (را اولین س\\وره، ) قلم (را دومین، و) مزمل (را س\\ومین س\\وره م\\نزل ب\\ر آن حض\\رت بع\\د از

بعثت به حساب می آوریم. و اما دلیل نام گ\\ذاری این س\\وره ب\\ه) مزم\\ل (بخ\\اطر وج\\ود همین کلم\\ه در ابتدای آن میباشد. در این باره روایت است که رسول اکرم صلوات الله علیه و ال\\ه بع\\د از بعثت و پس از دری\\افت وحی جام\\ه ای ب\\ر خ\\ود میپیچی\\د گوی\\ا احساس سرما میکرد. و نیز گفته شده که شاید وقتی ایشان نبوت خود را به مردم اعالن نمود و مورد تمسخر و آزار قرار گرفت و به ایشان نسبت جنون

تزملدادند، از مردم کناره گرفت و در جام\\ه خ\\ود ف\\رو رفت. ولیکن ح\\الت وقتی است که انسان برای رفع احساس سرما جامه ای بر خ\ود میپیچ\د، ن\ه

در هنگام کناره گرفتن از مردم.

- حاالت طبیعی و روحانی:2 در تفسیر سوره) علق (اشاره کردیم که تحوالتی که به اراده خ\\دا در وج\\ود انسان پی\\دا میش\\ود غ\\یر از ح\\االتی اس\\ت ک\\ه بط\\ور ط\\بیعی در اث\\ر عوام\\ل مختلف طبیعی و محیطی مثل سرما و گرما و ناراحتی و خوش\\حالی و غ\\یره در او پیدا میشود. برای پیدایش حاالت طبیعی در انسان الزم اس\\ت ع\\واملی

. 78حجر، 1 العظیم: القرآن و المثانی من سبعا اتیناک لقد و

2

Page 3: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

در محیط اطراف او بوجود آید. مثال درجه حرارت ه\\وا پ\\ایین بیای\\د و ب\\دن ب\\ا پایین آمدن حرارت خود احساس سرما کند و این مسئله ب\\رای هم\\ه اف\\رادی که در ان محیط هستند پیش میآید. همینطور سایر علل، مثل باال رفتن درج\\ه حرارت هوا و یا حادثه ای ک\\ه م\\وجب غم و ان\\دوه ش\\ود مث\\ل از دس\\ت دادن فرزند و یا حادثه ای که موجب شادی انسان شود مثل تولد فرزند یا رس\\یدن به یک ثروت. همه این حادثه ها با علل و عوامل طبیعی ایج\\اد میش\\ود و آنه\\ا را به اراده مستقیم خ\\دا نس\\بت نمیدهن\\د و البت\\ه خ\\دایتعالی خ\\الق هم\\ه این عوامل است. اما اگر شما بدون وجود عاملی طبیعی در محیط یا مزاج، بلکه فقط در حال توجه و ارتباط با پروردگار خود حاالتی مثل نشاط یا غم یا گرما و سرما احساس کنی، مثل حاالتی که رسول خدا در ارتب\\اط ب\\ا خ\دا داش\\ت، بدان که این حاالت به اراده خداوند تعالی ایجاد شده و عام\\ل بوج\\ود آورن\\ده آن غیر از عوامل محیطی و م\\زاجی میباش\\د. این ح\\االت ک\\ه بع\\د از بعثت و حین نزول وحی به رسول خدا) ص (دست می داد باعث تزمل و ت\\دثر او می

ایشد. در چنین حاالتی خ\\دایتعالی او را مخ\\اطب ق\\رار داده و می فرمای\\د: گلیم بر خود پیچیده... ای جامه زیرین بر خود پیچیده...

و گویا احساس چنین سرمائی برای اغلب رسوالن االهی س\\نت ب\\وده اس\\ت،از آنجا که شاعر در وصف علی علیه السالم میگوید:

ب((ه من گفتن((د م((دحی ب((رای علی) ع (بگ((و چ((را ک((ه ی((اد او آتشافروخته جهنم را خاموش می کند

گفتم چگونه مدح کسی را بگویم که عاقالن از وص((ف او حیرانن((دتا جائی که خود را عبد او می دانند

و پیامبر مصطفی) ص (به م((ا فرم((ود ک((ه در ش((ب مع((راج وق((تی عروج کردم خدا دست خ((ود را ب((ر پش((تم نه((اد پس آنگ((اه قلبم

احساس سرما کردو علی قدم بر جائی نهاد که خدا دست خود بر آنجا نهاده بود

رسول خدا) ص (می گوید که وقتی خدا دس\\ت ب\\ر پش\\تم گذاش\\ت احس\\اسسرما کردم. و منظور از دست خدا دست رحمت اوست.

(:- ویژگی خطاب خدا با پیامبرخاتم) ص3 و اما باید دانست که خطابات خداوند تع\\الی ب\\ا رس\\ولش) محم\\د ص\\لی الل\\ه علیه واله (غیر از خطاباتی اس\ت ک\ه ب\ا موس\ی و عیس\ی و اب\راهیم) علیهم السالم (دارد. مالحظه می کنید که مخاطبات با رسوالن ندائی از ج\\انب خ\\دا

است که پیامبر خود را به نام می خواند. مثال می فرماید: 2او را از جانب کوه طور صدا زدیم

3: او را صدا زدیم ابراهیم! یا می فرماید4: ای موسی من پروردگار تو هستمو یا می فرماید

غ\\یر ازن\دامی بینیم خداوند تعالی پیامبران خود را ب\\ه نامش\\ان می خوان\د و است. وقتی مخاطب به مخاطب نزدیک و نزد او مق\\رب اس\\ت، او راخطاب

.52مریم، 2 نجیا: قربناه و االیمن الطور جانب من نادیناه ورؤیاک: 105، 104صافات، 3 صدقت قد ابراهیم یا ان نادیناه والله : 11طه، 4 انا انی موسی یا

3

Page 4: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

ندا نمی زند بلکه با احترام به او خطاب می کند، بدون این که نامش را ببرد، که دلیل بزرگداشت است. صدا زدن کس\\ی نش\\ان دهن\\دۀ� دوری مخ\\اطب، و

خطاب کردن او نشانۀ� قرب است. انبیاء االهی از نظر قرب و بعد نسبت ب\\ه خداون\\د تع\\الی هم\\ه در ی\\ک س\\طح

پیغمبران در فض((یلت 5نیس\\تند. کم\\ا این ک\\ه خداون\\د تع\\الی می فرمای\\د: . اگر همگی آنها مانند خاتم رسوالن) ص( در مق\\ام کم\\الیکنواخت نیستند

بودن\\د دین هم ب\\ا بعثت اولین پی\\امبر ختم می ش\\د. ولیکن در مق\\ام ق\\رب،یکجور نیستند، از آنجا که می فرماید:

م((ا اخالص کیش((ان ه((ر و: 6.باالتر از هر دانائی دانش((مندی هست7.کدام مقام معینی داریم

بعضی به خداوند تعالی قریب و مقرب هستند که می فرماید: 8پیشتازان به ایمان و تقوا، که آنها مقرب درگاه خدایند.

و بعضی دورند، نه به سبب تقصیر بلکه به قصور. اما آنکه ب\\ه خداون\\د تع\\الی قریب است، با نجوا و خطاب با او گفتگو می کند و آنکه دور است، او را ن\\دا

می کند. ، به دلی\\لیا ایها النبی، یا ایها المزمل، یا ایها الرسولخطاباتی مثل:

شدت قرب آن حضرت) صلوات الله علیه و آله (به پروردگار خود میباشد، از آنجا که خداوند تعالی او را با اح\\ترام مخ\\اطب ق\\رار می ده\\د و مانن\\د س\\ایر

رسوالنش به اسم صدا نمی زند. البته القابی نیست که برای بزرگداشت شخص گفته ش\\ود و اینتدثر و تزمل

لغات خود به خود دلیل فضیلت و کمال نیست ولیکن این حاالت اگ\\ر در خ\\ط اطاعت خدا و به ارادۀ� او در حال وحی و خطاب در انسان ظاهر ش\\ود دلی\\ل کمال و فضیلت و دلیل بر عظمت انسانی است که ملقب به این القاب شده است. کما این که خداوند تعالی به اسبان دوندۀ� میدان جهاد و جرقۀ� برخ\\ورد

سم اسبان با سنگها اهمیت می دهد، به آنها قسم می خورد و می فرماید: قسم به اسب ها که با سرعت دویدند و نفس زدند و با سم ه((ای

9خود جرقه می پرانیدند.

زیرا آن اسب ها تحت امر امیر مومنان علی) ع (دویدن\\د و در راه خ\\دا جه\\ادکردند. در آیۀ� فوق، مثل حمله اسبان در چنان مق\\ام اس\\ت. گرچ\\ه ب\\ه خ\\ودیتزمل

خود کار ساده ایست که اهمیتی ندارد ولیکن در ح\\الت ارتب\\اط ب\\ا وحی و در راه خدا و برطرف شدن حاالتی که به اذن خدا رخ میدهد ک\\ار ب\\زرگی اس\\ت

که حکایت از حاالت نبوت و جهاد درونی دارد. به معنای دیگر، حاکی از ح\\االت روحی آن حض\\رت) ص (در زمانیس\\تتزمل

که مأمور به قی\\ام و جه\\اد و دع\\وت م\\ردم ن\\ادان و کف\\ار و من\\افقین ب\\ه دین.253بقره، 5 بعض: علی بعضهم فضلنا الرسل تلک.76یوسف، 6 علیم: علم ذی کل فوق.164صافات، 7 معلوم: مقام له و اال منا ما.11، 10واقعه، 8 المقربون: اولئک السابقون والسابقون...2، 1عادیات، 9 قدحا- فالموریات ضبحا العادیات و

4

Page 5: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

خداوند تبارک و تعالی شده است. این قیام و دعوت ام\\ری عظیم اس\\ت ک\\ه رس\\ول خ\\دا) ص (آن را ب\\ه دوش گرفت\\ه، س\\نگینی وحی و نب\\وت او را تحت فشار قرار داده است و به نظر می رسد در اث\\ر س\\نگینی وحی در روح خ\\ود احساس سرما می کند و خود را می پوشاند، همان ط\\ور ک\\ه جام\\ه را ب\\رای تخفیف سرما می پوش\\ند. در این ح\االت خداون\\د متع\ال ب\\ا این کلم\ات او را

مخاطب ساخته می فرماید: cای گلیم بر خود پیچیده برخیز شب را مگر اندکی -1آیۀ ...

و با این خطاب او را امر به قیام کرده، روح نبوت را در او زنده و تقویت می کند تا بتواند قیام کند زیرا با هر آیه از آیات قرآن و هر کلمه از کلم\\ات خ\\دا یک روح تقویتی انسان مومن را تقویت می کند، ضعف را از خود دور نم\\وده

و قیام می کند. کما این که خداوند تعالی می فرماید:.10ما این طور روح علم بر قلب تو نازل کردیم

کالم خدا تنها یک کالم ساده نیست بلکه روح است که به قلب و ج\\ان پی\\امبرمی دمد، قوی می شود و قیام می کند.

- فوائد نماز و نماز شب:4 سپس خداوند تعالی به آن حضرت) ص (دستور می دهد شب را بیدار باش\\د.

می فرماید: cدر این ش((ب تاری((ک) ی((ا جه((ل مطل((ق دنی((ا (قی((ام کن، کم2آی((ۀ -

استراحت کن. و بعد می فرماید بدان که شب زنده داری تو را بهتر رشد میده\\د و در نتیج\\ه

.علمی با دوام و قوام خواهی داشت این آیه دلیل بر اینست که نماز شب پر فضیلت ترین نمازها است. و اما نماز

برای درخواست کمک از خداوند بزرگ وضع شده، هم چنان که می فرماید: ای اهل ایم((ان ب((ا اقام((ه نم((از و ص((بر و اس((تقامت از خ((دا کم((ک

11بگیرید.

و در نماز، در قرائت سوره حمد می گوئیم: پروردگارا فقط بنده ت((و هس((تیم از ت((و ی((اد میگ((یریم و کم((ک می

...طلبیم رس\\ول خ\\دا) ص (را ب\\ه نظ\\ر بی\\اور ک\\ه چگون\\ه در ش\\دت غ\\ربت و ض\\عف اجتماعی خداوند تعالی او را به قیام و جهاد با اهل عالم مأمور می کند تا آنها را به راه نجات بکشاند و با ک\\افران س\\تمگر مب\\ارزه کن\\د و آنه\\ا را س\\رنگون سازد. وضعیت آن حضرت را در چنان غربت و ضعف اجتماعی ب\\ا ی\\ک چ\\نین جهاد عظیمی مقایسه کن و ببین چگونه به یاری ی\\اوری ک\\ه از او درخواس\\ت کمک کند و او بتواند بودجۀ� الزم را در اختیارش بگذارد محتاج است. مث\\ل آن حضرت مثل کسی است که در بیابان برهوت در ش\\دت ن\\اتوانی ب\\ه س\\ر می برد اما مامور است کوه های بلند را از جای برکند و به جای دیگ\\ری بگ\\ذارد. چنین ماموری به چه میزان نیرو، ی\\اری و درخواس\\ت کم\\ک احتی\\اج دارد؟ این

...52شوری، 10 امرنا- من روحا الیک اوحینا کذلک و...153بقره، 11 الصلوة- و بالصبر استعینوا

5

Page 6: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

مأمور، محمد رسول الله) ص (است که باید کوه های بلندی مثل فرع\ون ه\ا و متکبران زمان را قلع و قمع کن\\د ت\\ا راه ب\\ه روی مومن\\ان و مس\\لمانان ب\\از شود و او بتواند آنها را به سوی بهشت رهبری کند. ک\\دام ی\\ک از این دو ک\\وه را آسان تر می توان از جای خود برکند؟ کوههای بلن\\دی ک\\ه ب\\ر س\\طح زمین افراشته شده اند یا انسان متکبر متفرعنی که فرم\ان می ده\د، فرم\انش را اطاعت می کنند و بر مردم مسلط شده اند؟ البته برکندن این کوهه\\ای روی زمین آسان تر از قلع و قمع کردن کافران فاجر است. پس پیامبر) ص (برای انجام چنین امری، نیاز به نیروئی دارد که او را تقویت کند و یاوری که بتوان\\د او را یاری نماید، و این یاور کسی جز خداوند متعال نیست. بنا بر این خداوند

تعالی به پیامبرش برای درخواست کمک، دستور اقامۀ� نماز شب می دهد. دستور به نماز دلیل بر اینست که نماز برای انسان ب\\ا ارزش ت\\رین و به\\ترین عمل برای درخواست کمک از پروردگار خ\\ود در اج\\راء ام\\ور محول\\ه اس\\ت. زیرا انسان ذاتا فقیر است و خداوند تعالی ذاتا غنی، و بین فقیر و غنی لزوما بایستی رابطه برقرار شود تا با غنای او فقیر غنی شود و به\\ترین رابط\\ه بین خدا و بندۀ� خدا نماز است. نیمه های شب در سکوت و خلوت برای خدا قیام کند، بدون اینکه کاری و شخصی او را به خود مشغول کند. در آن حال خدا را به بزرگی یاد کرده، به سبب ربوبیتش او را تعظیم و حمد کند و از رحم\\انیت و رحیمیت و مالکیت او یاد کند، و سپس اظه\\ار بن\\دگی ک\\رده، و از آن مق\\ام متعال درخواست کمک کند. در این حال خدای تبارک و تعالی بندۀ� خود را ب\\ر انجام امری عظیم یاری می کند تا به پا خ\\یزد، ب\\ا ک\\افران و منک\\ران حقیقت مبارزه کرده و دین خدا را بر پا دارد. پس به او دستور بیداری در شب را می دهد و سپس به او اختیار می دهد که نیمی از شب یا یک سوم یا دو سوم آن را بیدار باشد و می فرماید این بی\\داری ش\\بانه بیش\\تر مای\\ۀ� ثب\\وت ق\\دم و ... خواهد شد. یعنی این که انسان در ش\\ب بیش از روز رش\\د وج\\ودی پی\\دا می

کند. می فرماید: cنصفی از شب یا کمتر از نصف را زنده بدار.3آیۀ -

انسان هم مثل درختان نشو و نما دارد، رشد می کند تا به ح\\د کم\\ال برس\\د، پس الزم است مثل درخت خ\\ود را رش\\د بده\\د. وق\\تی انس\\ان از م\\ادر خ\\ود متولد می شود مثل بذری است که در باغ ع\\الم کاش\\ته ش\\ده. این ب\\ذر الزم است رشد کند و تزکیه شود تا به درخ\\تی پ\\ر ثم\\ر تب\\دیل ش\\ود؛ کم\\ا این ک\\ه

خداوند در کتاب خود در توصیف انسان می فرماید: مومن عالم مانند درخ((تی طیب و ط((اهر اس((ت. اص((ل آن ث((ابت و

12شاخ و برگ آن به آسمان ها و افکار مردم قد کشیده...

درختان آنطور که ثابت شده، در ش\\ب بیش\\تر از روز رش\\د ک\\رده، ش\\اخه ه\\ا محکم شده و برگ و بار بر می آورند. روح و اعضاء انسان هم درختی اس\\ت که رشد می کند، به علم و عق\\ل مجه\\ز ش\\ده و درخت پ\\ر ثم\\ری می ش\\ود. خداوند تعالی درخت وجود انسان را رشد می دهد تا موفق به بیداری و نش\\و و نمای شبانه شود. گفتگو با خداون\\د تع\\الی در نم\\از و دعاه\\ای ش\\ب اث\\رات

. 24ابراهیم، 12 السماء- فی فرعها و ثابت اصلها طیبه کشجرة طیبه کلمة مثال الله ضرب کیف تر ألم

6

Page 7: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

عمیقی دارد. معانی آن در قلب مؤمن تمام و کمال واقع می شود و در ح\\ال توجه و خضوع در برابر پروردگار متعال از صمیم دل ادا می شود. زی\\را نم\\از و دعا که اقب\\ال قلب انس\\ان ب\\ه خ\\دا اس\\ت در ش\\ب ک\\ه ف\\ارغ از اش\\تغاالت

زندگی انجام می شود بهتر انجام می شود. سپس می فرماید: cی((ا کمی ب((ر نص((ف اض((افه کن. ق((رآن را واض((ح و روش((ن4آی((ۀ -

بخوان...- قرائت، تالوت، ترتیل: 5

ترتیل، قرائت قرآن و رساندن مع\\انی در ض\\من ق\\رائت ب\\ه مخ\\اطب اس\\ت. وتالوت، و حالت دیگر را قرائتقرائت به سه حالت انجام میشود. حالتی را

می گویند. قرائت به معنی اجراء کلمات و عبارات ب\\ر زب\\ان،ترتیلدیگری را به طوری است که ضمن بیان آن به معانی هم توجه داشته، بخوان\\د و بدان\\د. اگر بخواند و نفهمد قرائ\تی بی حاص\ل اس\\ت. تکلم و تلف\ظ اس\ت و ق\رائت نیست. قرائت مثل این است که نوشته ای از دوست به دس\\ت ش\\ما برس\\د، آن را بخ\\وانی و بفهمی. ق\\رائت ممکن اس\\ت ب\\دون اج\\راء الف\\اظ ب\\ر زب\\ان صورت بگیرد، که با نگاه خود کتابی را می خوانید و میدانید چه نوشته اس\\ت ولی به زبان نمی آوری\\د. می ش\\ود گفت ک\\ه ق\\رائت بمع\\نی رب\\ط الف\\اظ ب\\ه معانی و فهم معانی با الفاظ است، چه بر زبان جاری شود چه نشود. ب\\ا این

تعریف مطالعه هم قرائت است. ، ک\ه ب\ه معن\ایت\الی- متلو، و از آن جمل\\ه: ال- یتلو- تلو از ریشۀ� تتالوتو اما

ایجاد الفاظ به دنبال یکدیگر و عبارات مرب\\وط ب\\ه هم اس\\ت. ب\\ه ط\\وری ک\\ه عبارت اول تالی و دنبال\\ه رو دومی، و دومی متل\\و و وابس\\ته ب\\ه اولی باش\\د، طوری که تالی مکمل متلو، و متلو بدون تالی ناقص باشد. و میتوان گفت که تالوت بمعنی ایجاد معانی بدنبال الفاظ است، ک\\ه در این ص\\ورت اش\\اره ب\\ه

از زم((انی ک((هعم\\ل ب\\ه دس\\تورات االهی میکن\\د. مثال وق\\تی ش\\ما آی\\ۀ�) خورشید متمایل به غرب میشود تا تاریکی کامل ش((ب نم((از خ((ود

چنین نماز بین طلوعین که در معرض مشاهده را زنده بدار و هم (را قرائت ک\رده و س\پس نم\از ظه\ر و عص\\ر و مغ\رب وفرشتگان است

عشا و نماز صبح را به پا میداری، قرائت شما تالوت است. پس وقتی معانی بعد از عبارات واقع شود به طوری که آن عبارات ب\\ا مص\\ادیق و مع\\انی خ\\ود در خارج تحقق یابد، تالوت صورت گرفته است. در یک آیه خداوند تع\\الی می

فرماید: آنچه از کتاب خدا به تو وحی می شود بخ(وان و ب(دان ک(ه کلم(ات

13خدا حقیقت است

و در آیۀ� دیگر می فرماید: یعنی معانی آی\\ه14هر وقت آیه ای را خواندیم دستور آن را اجرا کن.

را بدنبال وحی ایجاد کن.

...27کهف، 13 ربک- الیک اوحی ما اتل.18قیامت، 14 قرآنه- فاتبع قرأناه فاذا

7

Page 8: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

در این آیه، رسول خود را به قرائت و پیروی از معانی آن امر میکند و در آی\\ۀ� قبل ایشان را ب\\ه تالوت آنچ\\ه ب\\ه او وحی ش\\ده دس\\تور میده\\د. از این آی\\ات استنباط میشود که تالوت آنست که معانی بعد از وحی تحقق یابد، طوری که

قرآن با معانی آن در نظر مردم آشکار شود. اما ترتیل به کیفیت قرائت مرب\\وط اس\\ت؛ ک\\ه ب\\ا ق\\رائت، مع\\انی را ب\\ه روح شنونده برسانی. قرآن را بخ\\وانی و مع\انی آن را ب\ا ق\\رائت خ\ود ط\\وری در ذهن شنونده القا کنی که بدون کم و کاست بفهمد. در این رابط\\ه در تفس\\یر

علی بن ابراهیم روایتی است که میفرماید: قرآن را مثل یک مشت ریگ به اطراف نپاشید و آن را مثل ش((عر

15نخوانید.

قرائتی که تشبیه به پاشیدن ریگ شده به این معنا است که الفاظ آی\\ه را ب\\ه صورتی به گوش مخاطب برسانی که ارتباطی بین آنها ایج\\اد نش\\ود، و ش\\عر خوانی این طور است که همت خوانن\\دۀ� ش\\عر ارتب\\اط الف\\اظ ب\\رای س\\جع و قافیه است و کاری به رساندن مع\\انی آن الف\\اظ ب\\ه مخ\\اطب ن\\دارد. این دو نوع قرائت ترتیل نیست. ترتیل، رساندن معانی با قرائت الف\\اظ اس\\ت. ه\\ر جا معنی ادامه دارد لفظ ادامه دارد و هرجا معنی تمام میشود لفظ تمام می شود و الفاظ را با لطائف معانی آن تلفظ نماید به طوری ک\\ه ح\\االت مع\\انی

در الفاظ و عبارات منعکس شود و الفاظ آینه معانی باشند. به بیان دیگر ترتیل، تکمیل قرائت و تالوت است و تکمیل آن فقط ب\\ا ق\\رائت صحیح و عمل به آن است. وقتی عبارات با عم\ل نش\ان داده ش\\ود و مع\انی آنها عمال آشکار گردد، ترتیل شده است. به این ترتیب قرآن کریم با ق\\رائت

جلد 15 کافی ح�ۀ 4اصول صف آ�ن �لقر فضل ) ( 427کتاب : ... و- عز الله قول عن ص الله عبد ابا سألت ابراهیم بن علی : : الشعر: هذ تهذه ال و تبیانا بینه علیه الله صلوات المومنین امیر قال السالم علیه قال ترتیال؟ القرآن رتل و جل

. السوره آخر احدکم هم یکن ال و القاسیه قلوبکم افزعوا ولکن الرمل نثر تنثره ال و

8

Page 9: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

س\پس می16آغاز شده، ب\ا تالوت ادام\ه پی\دا میکن\د و ب\ا ترتی\\ل ختم میش\ود.فرماید:

- ب((ه زودی ب((ار س((نگین مس((ئولیت ب((ه عه((ده ت((و خ((واهیم5آی((ه بعد در این رابطه می فرمایدگذاشت.

cدائم با یاد خدا از خلق جدا و به خدا پناهنده باش8آیۀ : -. در آیۀ� پنجم از نزول قرآن به پیامبر خود خبر میدهد. این آی\\ه نش\\ان می ده\\د که سورۀ� مزمل از سوره هائی است که در ای\\ام بعثت ب\\ر آن حض\\رت ن\\ازل

16 . : البحرین مجمع کتاب از نفل ترتیل قرائت، تالوت، ، قرآن کلمۀ� چهار به راجع توضیح و روایت چند : الطریحی فقیه اثرمحدث

: قرء کلمۀآیه .- 20مزمل، = القرآن من شیئ قرائة وجوب علی االیه دلت القرآن من تیسر ما فاقرؤوا

. = دارد قران از آیاتی قرائت وجوب بر داللت آیه این بخوانید قرآن است آسان برایتان آنچه= - 20اسراء، الفجر صلاة المراد و الفجر صلاة فی یقرء ما الفجر آان قر . و

. است صبح نماز همان منظور و میشود خوانده صبح نماز در که آیاتی= - 17قیامت، لسانک فی قرائته إاثبات و صدرک فی هه ع) ع*م آانه هقر و ع*م)ه علینا نن . ا

. = زبانت بر آن قرائت اثبات و سینه در قران جمع ماست با آن آوری جمع و قرائت=- 6أعلی، تنسی فلا : سنقرئک . أاصله: و التالی، القاری و الزلل لتقویم بالاستماع القاری علی أاخذ ال إاقراء : : ال . سیقرء م)ناه الحروف یجمع لانه الجمع،

. : : . . الذکر نقیضه و السهو، نظیره و النفس عن الم)نی ذهاب النسیان و تنساه فلا فتحفظ بامرنا *برئیل علیک= کرد نخواهی فراموش میخوانیم، تو برای را شنیدن إقراء قرآن در قاری زبان و گوش گرفتن دست در بمعنی

. لغزش از گیری جلو برای خواندن، معنی تالییعنی قاریو به اصل در که جمع جمع، را حروف زیرا است، : و. میکنی حفظ را آن تو میخواند، تو برای را قرآن ما فرمان به جبرئیل است این آیه معنی پس میکند

. نمیکنی . نسیانفراموش نظیر کلمه این نفس از معنی رفتن آن سهو یعنی نقیض .ذکر و است : قرآن cکلمۀ

( - 92نمل، ( = انما و غیره به یسمی لا نصه، خا ت)الی الله لکتاب اسم آان القر هو آان القر اتلو ان و : و الوعد و النهی و الامر و القصص عمع ع* لانه قیل و یضمها، و السور یجمع لانه آانا قر نمی هس

. کالغفران مصدر هو و بعض، علی بعضها السور و االیات و الوعید. به: ال)مل الوا*ب المحکم هن الفرقا و الکتاب، Pه ه*مل آان القر حدیث

= دیگری کتاب به نام این و است خداوند کتاب مخصوص اسم قرآن کنم تالوت مردم برای را قرآن مامورم و . . برای شده گفته و میکند ضمیمه یکدیگر به و کرده جمع را ها سوره زیرا اند نامیده قرآن را آن نمیشود اطالق . مصدر قرآن است کرده جمع هم با را ها سوره و آیات و ها وعید و وعده و ها نهی و امر و ها قصه که اینست : .» « واجب آن به عمل که است کتاب محکمات فرقان و کتاب، همۀ� قرآن که آمده حدیث در غفران مثل است

میباشد. : قبل صفحۀ از پاورقی ادامۀ

: تلاوت کلمۀآیه شمس، = 2سورۀ� الضیاء- فی تب)ها تلیها اذا القمر و

. = میکند تبعیت گرفتن نور در خورشید از میکند حرکت خورشید پی در که ماه به وقسم= - 121بقره، یتب)ونه تلاوته حق یتلونه

. = میکنند) ( تبعیت میکنند رعایت را خود کتاب که کتاب اهل از ای عده : . و= بقصصه ی)تبرون و وعیده یخافون و وعده یر*ون و باحکامه ی)ملون و فیه نقهون یتف و آایاته یتلون السلام علیه الباقر عن أا یقر ما نتبع ی لانه القاری، التالی . . هو انما و حدوده، أاضاعوا و حروفه حفظوا اخماسه و اعشاره درس و عوره هس هة تلاو و حروفه هس در و آایاته هظ حف والله هو ما بنواهیه ینتهون و باوامره أاتمرون ی

( : . صاد آایاته نبروا ند لی کک مبار الیک انزلناه کب کتا ت)الی الله قال باحکامه ال)مل و آایاته نبر ) 29تد : ) صافات ذکرا فالتالیات ت)الی قوله ( 4و او عذرامرسلات) (7نذرا

: . قرآن آیات آنها میفرماید السالم علیه باقر امام میکند تبعیت میخواند آنچه از او زیرا است قاری بمعنی تالیترسان و آن های وعده آرزومند مینمایند، عمل آن احکام به میکنند، فکر عمیقا آن مفاهیم در و میکنند تالوت را

. . میدارند باز را خود آن مناهی از و تبعیت اوامرش از و گرفته عبرت آن های قصه از هستند آن تهدیدات ازتائی پنج و تائی ده درس و آن های سوره تالوت و حروف تمرین و آیات حفظ بمعنی تالوت که خدا به قسم

. و آیات در تدبر قرآن اصل که حالی در گرفتند نادیده را آن حدود و کردند حفظ را قرآن حروف نیست قرآن : . تفکر آن مندرجات در تا کردیم نازل را برکت با کتاب این ما فرماید می تعالی خداوند آنست احکام به عمل

... : از. یا کنند حجت اتمام تا اندازند می خدا یاد به و میدهند تعلیم را مردم که عواملی به قسم میفرماید و کنند . بترسانند گناه

9

Page 10: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

شده است. سورۀ� اول) علق (بود که رسول خدا) ص (امر به قرائت و تعلیم مردم شد و دومین سوره) قلم (است که به ایشان دستور تحمل حرف ه\\ای ناروای مردم را که به ایشان مجنون یا مفتون می گفتند داده؛ و با این جمل\\ه

به ایشان تسلی می دهد. 17تو دارای خلق عظیمی هستیکه: - قرآن، قول ثقیل: 6

در این سوره به آن حضرت خبر میدهد که: بزودی ب\\ار س\\نگین مس\\ئولیت را به عهده تو خواهیم گذاشت. یعنی خداوند تعالی بزودی قرآن را تمام و کمال بر او نازل کرده و به او مأموریت می دهد برای احیا و اج\\رای آن، ب\\ا بی\\ان و

عمل قیام کند. ثقل قرآن از جهت اجرای عملی و دع\وت م\\ردم ب\\ه قب\\ول آن و وادار ک\\ردن آنها به عمل به دستورات آن و اجتناب از شرک و خی\\االت و جه\\ل و خراف\\ات است. مشکل بزرگ و بار سنگین همین است که آن حضرت که بای\\د انس\انها را از گمراهی و جهالت به راه مستقیم برگرداند، هر انسان معاندی مثل ی\\ک کوه بزرگ است که از جای خود تکان نمی خورد و مانع حرکت دعوت کنن\\ده و رهبر می شود. ره\\بر م\\ردم چ\\اره ای ج\\ز این ن\\دارد ک\\ه آن ک\\وه را از ج\\ا

برکند و سپس جاده را هموار نماید. تصور کن می خواهی به آن طرف کوه ه\ا و دره ه\ا س\\فر ک\نی. گ\اهی ک\وه بلند و سخت و سنگی مانع ح\\رکت ت\\و می ش\\ود و گ\\اهی دره ای عمی\\ق. ت\\و بایستی آن ک\\وه را ب\\ر کن\\ده و در آن وادی عمی\\ق بری\\زی ت\\ا راه ب\\از ش\\ده و بتوانی حرکت کنی. مسلما چنین مهاجرتی به ماوراء کوه ه\\ا مش\\کل ب\\زرگی است. راهی که رسول خدا صلوات الله علیه و ال\\ه در پیش دارد همین ط\\ور است. آن حضرت می خواهد مردم را از وادی های جهل ب\\ه م\\اوراء ک\\وه ه\\ا برساند، به جائی که زندگی و سعادت مردم تأمین شود. اما هر انسان جاه\\ل و متکبری در این مس\\یر هم\\ان ک\\وه بلن\\د و س\\خت ت\\ر از س\\نگ اس\\ت و ه\\ر انسان ض\\عیف و ن\\ادان ک\\ه مبتال ب\\ه خراف\\ات و جه\\الت اس\\ت مث\\ل ی\\ک دره

: ترتیل کلمهآایۀ مزمل .4سوره - : = عجله غیر من Pالقرائ فی نهل التم ندها ع من السامع یتمکن بحیث الحروف نین تب و ننی أا الت آان القر فی الترتیل ترتیلا آان القر نتل ر و ،

. : . : و التام وقف الوقوف الحروف بیان و الوقوف حفظ القران ترتیل ع قال و الرمل نثر تنثره لا و الش)ر نذ ه نذه ته لا و تبیانا نینه تب السلام علیه المؤمنین امیر عن. به ت)لق الذی هو و بالحسن و اا م)ن لا و اا لفظ ب)ده بما له ت)لق لا کلام علی الوقوف هو

: الجنه ذکر فیها Pبای مررت اذا و النار من بالله فت)وذ النار ذکر فیها Pآای ب مررت اذا و صوتک به هتحسن و به تتمکث ان هو الترتیل السلام علیه الصادق عن. الجنه الله فاسئل

. بعض فی بعضها یندمج ال و به تتمیز وجه علی مخارجها من الحروف إخراج الترتیل ... شنونده که بگوئی روشن طوری را حروف و بخوانی آرام یعنی قرآن ترتیل بخوان روشن و واضح را قرآن

. . نکنی قرائت در عجله دهی، مهلت خود به کند دقت حروف آن به بتواند : مثل و نخوانی پیوسته و شتاب با شعر مانند و کنی بیان کامل نحو به را قرآن السالم علیه المومنین امیر از

. نپاشی ریگ . : و لفظ که ای کلمه در یعنی است تام وقف وقوف، است حروف بیان و وقوف حفظ قرآن ترتیل فرمودند و

. کنیم ادا نیکوئی به باشد مربوط که آنجا و بایستیم نمیشود مربوط بعدی کلمۀ� به آن معنای : از است، آتش ذکر که ای آیه کنی، ادا نیکو صوت با کنی، مکث کالم در یعنی ترتیل السالم علیه صادق امام از

. کنی بهشت طلب خدا از است بهشت ذکر که آنجا و ببری پناه خدا به آنمخلوط یکدیگر با حروف و شود مشخص آن تفاوت که صورتی به آن مخرج از حروف إخراج یعنی ترتیل

نشود.

آیات 17 قلم، . 4الی 2سورۀ� . . عظیم- خلق لعلی انک و ممنون غیر الجرا لک ان و بمجنون ربک بنعمة انت ما

10

Page 11: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

عمیق، که باید از آن درۀ� عمیق باال بیاید و در راه صاف حرکت کن\\د ت\\ا ره\\بر بتواند او را ب\\ه س\\وی پروردگ\\ارش ه\\دایت کن\\د. برکن\\دن جب\\ال آس\\ان ت\\ر از برکندن رجال است از سر راه مومنانی که به سوی خ\\دای خ\\ود ح\\رکت می

کنند. رسول خدا) ص (به انجام چنین کار بزرگی مأمور شده اند، در سرزمینی ک\\ه مردم آن به جهل و خرافات مبتال هستند. مردمی به شدت جاهل که وقتی به مردی مژدۀ� تولد دخترش را می دهند رنگش سیاه شده، خشم خ\\ود را ف\\رو برده و نمیداند چه کند؛ آیا او را زنده به گور کند یا با ذلت و سر افکن\\دگی از او نگهداری کند، و از همین دو راه بیشتر چیزی به نظرش نمی رسد. مردمی که زنان را مثل چارپایان ب\\ه ارث می بردن\\د. دخ\\تران خ\\ود را وادار ب\\ه خ\\ود فروشی میکردند تا مالی به دست آورند. بعضی از آنها از شدت تک\\بر، ب\\رای این که مجب\\ور نش\\وند س\\ر خم کنن\\د و از درب خان\\ه ای ک\\ه کوت\\اه ب\\ود وارد شوند، دستور تخریب و توسعه آن سردر را می دادند. لباس ه\\ای بلن\\دی می پوشیدند که بر زمین کشیده می شد و به بردگان خود دستور می دادند دامن آن لباس را از پشت سر به دست گیرند. هریک از آنها فرعونی در زمان خود

بودند. پیامبر خدا) ص (مأمور شد قی\\ام کن\\د و این متک\\بران مس\\تکبر را ک\\ه حاض\\ر نبودند حتی برای ورود به خانه سر خم کنند، به حال تواضع انسانی بکشاند تا خدای بزرگ را رکوع و سجود کنن\\د و پیش\\انی ب\\ر خ\\اک نهن\\د. ح\\ال فک\\ر کن

چقدر این کار مشکل است. این است که خداوند تعالی می فرماید به زودی مسئولیت سنگینی ب\\ه عه\\دۀ� تو خواهیم گذاشت. تو باید این متکبران و جاهالن را به دین خدا دع\\وت ک\\نی و مبارزه نمائی تا آنها را از گمراهی و انحراف بسوی راه راست برگردانی و اما کفر و نفاق اعراب از همه ملتها بیشتر است و آنه\\ا ب\\ه جه\\ل و ن\\ادانی از

18همه سزاوارترند

پس برای آسان کردن این امر سخت و برداشتن این بار سنگین به او دستور میدهد که دائم به یاد خدا و از خلق جدا و وابسته ب\ه خ\دا باش\د، ش\\ب ه\ا را بیدار و به نماز و ارتباط با خدا و پناهندگی به او بگذراند و نیمی از شب یا دو سوم و ی\ا ی\ک س\وم از ش\ب را بیش\تر ب\ه خ\واب و اس\تراحت ن\پردازد. این سفارش ها به نماز و ارتباط با خ\دا ب\رای کم\ک گ\رفتن از او در رف\ع و دف\ع

از صبر و نم((از کم((کمشکالت و معضالت است کما این که می فرمای\\د: . و در نماز با قرائت سوره حمد ما را ام\\ر ب\\ه اس\\تعانت از خ\\ودش19بگیریدمیکند.

به موقعیت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و ال\\ه در بین آنهم\\ه اف\\راد جاه\\ل و متکبر امثال ابو لهب و ابو جهل بیاندیش که در شدت غربت و تنه\\ائی م\\امور به نجات این قوم از آنهمه سرگردانی و انحراف است. آنقدر ایش\\ان را اذیت

.97توبه، 18 علیهم- الله انزل ما حدود یعلموا اال اجدر و نفاقا و کفرا اشد االعراب.153بقره، 19 الصابرین- مع الله ان الصلوة و بالصبر استعینوا آمنوا الذین ایها یا

11

Page 12: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

هیچ پی((امبری ب((ه ان((دازه من آزار ندی((دهو آزار دادند که خود فرمودند: 20است.

ایشان با قیام و نم\\از و پناهن\\دگی ب\\ه حض\\رت ح\\ق و اس\\تعانت از او خ\ود را برای تحمل این مشکالت آماده کرده و خداوند تعالی هم از او می خواهد ک\\ه

با یاد خدا و وابستگی صد در صد به او آمادۀ� دریافت کمک باشد. - حاالت تکاملی انسان در هنگام دعا:7

این آیات نشان میدهد که پروردگار بزرگ می خواه\\د پی\\امبرش را در آخ\\رین مرتبۀ� کمال حاالت و عبادات قرار دهد. حاالت و عبادات ذاتا و حقیقتا مراتبی و تکاملی است. از مرحلۀ� ابتدائی شروع شده به متوسط و سپس به انته\\ای کمال می رسد و هر ی\\ک از بن\\دگان خ\دا در مرتب\\ه ای از این م\\راتب هس\تد.

می نامن\\د. گ\\اهی ح\\الراغب\\ون دارن\\د ک\\ه آنه\\ا را رغبتگاهی انس\\انها ح\\ال ،تبتل و حالی ب\\ه ن\\ام تضرع هستند. حالتی دیگر به نام راهبون، که آنهارهبت

که هر کدام از این حاالت انسان را در وضع خاص\\ی ق\\رار می ده\\د. در بی\\ان روایات متعددی از ائم\ه علیهم الس\الم نق\ل ش\ده ک\ه در21این حاالت و حرکات

تفسیر البرهان به بعضی اشاره شده است. \\ل و تض\\رع، محم\\د بن یعق\\وب از احم\\د بن محم\\د بن خال\\د، از در توضیح تبت اسماعیل بن مهران، از سیف بن عمیره از ابن اسحاق از قول امام اب\\و عب\\د الله علیه الس\\الم نق\\ل میکن\\د ک\\ه ایش\\ان فرم\\ود: رغبت این اس\\ت ک\\ه ک\\ف دستانت را به آسمان بلند ک\\رده ب\\ه خ\\دا توج\\ه ک\\نی و رهبت، این ک\\ه پش\\ت دستانت به سمت آسمان) رو به خودت (باشد. در بارۀ� تبت\\ل، در آی\\ه: و تبت\\ل الیه تب\\تیال، فرمودن\\د: ب\\ا ی\\ک انگش\\ت خ\\ود اش\\اره ک\\نی، در ح\\ال تض\\رع، دو انگشت خود را حرکت دهی، و ابتهال، کشیدن دو دست به باال در حال اش\\ک

ریختن. در این باره روایات دیگری نیز در همین کت\\اب نق\\ل ش\\ده اس\\ت از آن جمل\\ه

راجع به) تبتل (می فرمایند: باال بردن دستان در نماز. و فرمود: در حال قی\\ام انگش\\ت س\\بابه را ب\\ه ح\\ال

تضرع تکان دهی. این روای\\ات از ح\\االت مختل\\ف عب\\ادی و روح\\انی م\\ومن در ارتب\\اط ب\\ا خ\\دا حکایت میکند. اولین حالتی که در نفس مومن برای ارتباط با پروردگار متعال

است. به خدای خود راغب گشته، ب\\ه او امی\\دواررغبتایجاد می شود حالت است، او را می خواهد و احتیاجات خود را از او می طلبد. ابتدا به لطف خدا امی\\دوار ش\\ده س\\پس رغبت ب\\ه او پی\\دا نم\\وده و حاج\اتش را ن\\زد او مط\\رح میکند. در این حال کف دستان را باال گرفته، همان ط\\ور ک\\ه ح\\ال م\\ومن در نماز و قنوت و خضوع در برابر پروردگار متعال است دعا می کن\\د. این ح\\ال رغبت، مومن را به حال رهبت میکشاند. راهب از خدا باالتر از راغب به خ\\دا

20 . اوذیت کما نبی اوذی ماجلد 21 کافی اصول کتاب : 4از ) ( : ببطن تستقبل ان الرغبة قال ع الله عبد ابی عن اسحاق ابی عن الدعاء کتاب

. السماء الی کفیک ظهر تجعل ان الرهبة و السماء الی کفیک : = : االبتهال و تحرکهما، و باصبعیک تشیر التضرع و بها، تشیر واحده باصبع الدعاء قال تبتیال الیه تبتل و قوله و

. ادع ثم الدمعه عند ذلک و تمدهما و الیدین رفع . :) ( = بهما التضرع و الیدین رفع هو التضرع و الخضوع، هو االستکانه ع قال یتضرعون ما و لربهم استکانوا فما

12

Page 13: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

است. راهب، به مقام ملجئیت پروردگار خود مع\\رفت دارد و می دان\\د ک\\ه او حرم امن و امان است و خالیق همه ضعیف. می داند که آنها نمی توانند پن\\اه دوستان خود و مرجع نیازهایشان باشند، گرچه شاید آزاری به کسی نرس\\انند ولی نفعی هم نمی توانند برسانند. وقتی مومن مردم را به این حال ش\\ناخت ترسش از آنها بیشتر شده، به شدت به خداوند تعالی پناهنده می شود و بع\\د هم از این می ترسد که خدا او را رها کند و نپذیرد. پس دست ب\\ه دامن خ\\دا

شده، دستانش را به آسمان باال برده و دعا می کند. این حاالت در انسان کامال طبیعی ایجاد می شود و مصنوعی و ارادی نیس\\ت که هر کس تظاهر به این حاالت کند، برخیزد و دستان خود را به آسمان دراز کند راهب از خدا باشد. تظاهر به چ\\نین رفت\\اری رغبت و رهبت نیس\\ت بلک\\ه این حاالت خود به خود با هجرت از مردم و رغبت به خداوند تعالی در انسان مومن پیدا شده و با دعا و توجه به خداوند تعالی منتهی ب\\ه انقط\\اع کام\\ل از خلق به خدا می شود. حب نفس و اعتماد و اطمینان به خود و خل\\ق از دلش کامال بیرون شده و اطمین\\ان ب\\ه خ\\دا ج\\ای هم\\ه چ\\یز را می گ\\یرد؛ و هرچ\\ه انقطاع از خلق بیشتر می شود، دع\\ا و تض\\رع ب\\ه خ\\دا هم بیش\\تر می ش\\ود.

نامیده اند. بتولفاطمة الزهراء سالم الله علیها را نیز به همین دلیل در این آیه خداوند تعالی به رسولش امر میکند ک\ه ک\امال از خ\ود و غ\\یر خ\دا منقطع شده و با تضرع کامل حاج\\ات خ\\ود را فق\\ط در پیش\\گاه خ\\دا مط\\رح کند. طوری که آنی و ذره ای چیزی را شریک آن ذات پاک قرار ن\\داده باش\\د.

در آیه بعد می فرماید: cروزها هم تسبیحات و تعلیمات طوالنی داری...7آیۀ -

- تسبیح و سباحت فکری:8 در لغت س\\ابح، وکلمه) سبح (به معنی تفکر است. به شخص متفکر میگویند

میسباحتبه معنی حرکت چیزی در فضا و آب است. میگویند فالنی در آب کند. قرآن کریم می فرماید:

یعنی خورشید و م\\اه و ک\\واکب در یسبحون22هر یک در فضای خود شناورند.فضا شناورند.

به حرکاتی می گویند که بدون وسیله و مسبب بیرونی انجام میشود.سباحت مثال حرکت پرندگان، که با بال خود در فضا می پرند و ی\\ا انس\\ان ک\\ه ب\\ا پ\\ای خود و یا وسائلی مث\\ل س\\یارات و طی\\ارات ب\\ر روی زمین ی\\ا در ه\\وا ح\\رکت میکند سبح و س\\باحت نیس\\ت. ام\\ا ش\\ناوری م\\اهی ه\\ا و انس\\ان در آب و ی\\ا گردش سیارات و ثوابت در فضا که بدون اتکا به اس\\باب و وس\\یله ای انج\\ام

است. حرکت فکری انسان در علوم مختلف را هم که گ\\اهیسباحتمیشود ب\ا اس\تفاده از کت\اب ه\ا و بیان\ات و ت\ذکرات و گ\اهی ب\دون اس\تفاده از این

می نامند. تسبیح، و از باب تفعیل سبحوسائل انجام می شود در این آیات خداوند تعالی رسول خود را به خواندن نماز در شب و تسبیحات

طوالنی در روز امر می کند. .40یاسین، 22 یسبحون- فلک فی کل النهار سابق اللیل ال و القمر تدرک ان لها ینبغی الشمس ال

13

Page 14: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

را به مع\\نی ف\\راغ طوی\\ل دانس\\ته، می گوین\\دسبح طویلبعضی از مفسرین پیامبر اکرم)ص( ش\\بها ب\\ه خ\\اطر نم\\از ه\\ای ش\\بانه خس\\ته ش\\ده، روز را ب\\ه آسایش پرداخته، پس شاید خدا به او چنین امر کرده که شب ها بی\\دار باش\\د و با خدای خود نجوا کند و روز را استراحت کند. اما خداون\\د تع\\الی ک\\ه خ\\ود شب را برای آرامش و خواب و روز را برای بیداری و معاش ق\\رار داده، می فرماید: خواب را آرامش قرار دادیم و ش\\ب را ب\\رای پوش\\ش ش\\ما و روز را

مناسب نیست که برای رفع خستگی شبانه امر کند ک\\ه23برای ادامۀ� معاش. روز را به استراحت و خواب بگذران. پس سبح در این ج\\ا ب\\ه مع\\نی تفک\\ر و سباحت است. خدای تعالی به پیامبر خود امر می کند که شب ها قیام کن\\د و روزها تسبیح نماید، یعنی در عظمت پروردگ\ار خ\ود فک\ر کن\د و ب\ه تس\بیح و

تقدیس او مشغول باشد. سبحه و سباحت در مورد انسان به معنی تفکر است. متفک\\ر س\\ابح و س\\ائح است زیرا مثل ماهی در آب، در این عالم بزرگ به دنبال ی\\افتن گ\\وهر علم و حکمت شناور است و یا مثل گمگش\\ته ای در بیاب\\ان بره\\وت ب\\ه دنب\\ال آب و فضائی برای استراحت، و البته جز یاد خدا چ\\یز دیگ\\ری ب\\ه انس\\ان آرامش و

در این آی\\ه ب\\ه مع\\نی ف\\راغت و خ\\وابس\\بحاطمینان نمی بخشد. بنا بر این روزانه به دلیل بیداری شبانه نیست؛ چرا که خدای تعالی روز را برای معاش

و حرکت و شب را برای آرامش و خواب قرار داده است. بعد از این که خداوند تعالی رسول خود را به تبتل به س\\وی خ\\ود و اس\\تعانت از پروردگارش امر می کند تا بتواند گفتار س\نگینی را ک\ه ب\ه او وحی خواه\د

کرد تحمل کند می فرماید: cخدائی که س((ازنده ش((رق و غ((رب ط((بیعت و افک((ار اس((ت.9آیۀ -

خدائی جز او نیست. او را) برای احیاء دین و ابقاء آث((ارت (وکی((لخود قرار بده.

با این جمالت به پیامبر خود تسلی می دهد تا هم و غمی را که در اث\\ر هج\\وم خطرات و آفات برای نابود کردن دین و آث\\ار او و آزاره\\ای کف\\ار و مش\\رکین ک\\ه محاص\\ره اش ک\\رده ان\\د ب\\ه او دس\\ت داده ب\\ر ط\\رف کن\\د. می فرمای\\د

پروردگار تو پروردگار مشرق و مغرب است. - تأویل شرق و غرب:9

شرق و غرب در این آیه به معنی معروف که افق آس\\مان اس\\ت و خورش\\ید در آن طلوع و غروب می کن\\د نیس\\ت بلک\\ه ب\\ه مع\\نی اف\\ق ه\\ائی اس\\ت ک\\ه خورشید علم و حکمت در آن طلوع و غروب می کند. افقی که دین از آن جا ظاهر شده و مردم توسط آن ه\\دایت می ش\\وند و ی\\ا در آن غ\\روب ک\\رده و

مردم دیگری با غروب دین راه زندگی را گم می کنند. مالحظه می کنید که دین هم مثل خورشید در مشرق و مغرب خ\\ود طل\\وع و غروب دارد. خورشید دین از مشرق فک\\ر پی\\امبران و اولی\\اء االهی ب\\ر افک\\ار مردم طلوع می کند، آنها را روشن کرده و مومنان از آن استفاده می کنند و باز این خورشید ب\ا فع\الیت کف\ار و من\افقین و فاس\قان و ف\اجران در افک\ار

آیات 23 نبأ . 11الی 9سورۀ� معاشا- النهار و لباسا اللیل و سباتا النوم جعلنا و

14

Page 15: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

جامعه غ\\روب می کن\\د. وق\تی اولی\ای خ\دا ب\\ر دش\\منان خ\دا غلب\\ه می کنن\\د خورشید طلوع کرده، و وقتی دشمنان خدا بر آنها غلب\\ه می کنن\\د غ\\روب می

کند. در این آیه خداوند تعالی به رسولش خبر می دهد که این طلوع و غروب ها و غالب و مغلوب شدن ها گر چه ظاهرا توسط اولیای خ\\دا و ی\\ا دش\\منان خ\\دا ایجاد می شود ولیکن در واقع ب\\ه اراده و مش\\یت پروردگ\\ار اس\\ت. او کس\\ی است که شب را در روز و روز را در شب فرو برده و م\\ردم را در دو ح\\الت نور و ظلمت قرار میدهد تا ن\\ور و ظلمت را بشناس\\ند و از ظلمت ب\\ه س\\وی نور حرکت کنند. خداوند تعالی گاه انبیا و اولیای خود را به صحنه جامع\\ه وارد میکند و به وسیله آنها تاریکی جهل را از افکار مردم برطرف ک\\رده و حکمت و عدالت خود را به آنه\\ا می چش\\اند و ب\\از دش\\منان خ\\ود را آزاد میگ\\ذارد ت\\ا ظلمت را حاکم کنند و مردم را از روشنائی به تاریکی بکشانند. به این ترتیب معنی ظلم و ظلمت را به وسیلۀ� دشمنان خود ب\\ه م\\ردم می فهمان\\د ت\\ا آنه\\ا معنی علم و عدالت را بفهمند. به پیامبر خود خ\\بر میده\\د ک\\ه ک\\افران هرگ\\ز نمیتوانند بر خداوند غلبه کنند بلکه خ\\دا ب\\ر آنه\\ا محی\\ط و غ\\الب اس\\ت. او را وکیل خود قرار ده، کار دین خدا را به خدا بسپار. او قرآن را بر تو نازل ک\\رد و از آن محافظت می کند تا آنچه وعده داده اس\\ت تحق\\ق پی\\دا کن\\د. خداون\\د

هرگز خلف وعده نمیکند. پس از این آیه، به پیامبرش صبر بر آزار کفار و مشرکان که ب\\ه او مجن\\ون و مفتون می گفتند و فاصله گرفتن از آنها ب\\ه زیب\\ائی را دس\\تور می ده\د. می

فرماید: cدر برابر آزار مردم خیلی زیبا ضمن محبت فاصله بگیر.10آیۀ -

خداوند تعالی به رسولش امر می کند با صبر و حوصله در می\\ان م\\ردم قی\\ام کند، آزار و اذیت آنها را تحمل کرده و آنها را به حال خود رها نکند ت\\ا بیچ\\اره و اسیر دست شیاطین باشند، و با فاصله گ\\رفتن از آنه\\ا تق\\دیر م\\ردم را ب\\ه

خدا واگذار کند.

- هجر جمیل پیامبر) ص (:10 صبر بر گفته های مردم و دوری از آنها ظاهرا با هم متناقض اس\\ت. زی\\را آن حضرت) ص (وقتی م\\أمور اس\\ت اذیت و آزاره\\ای م\\ردم نس\\بت ب\\ه خ\\ود را تحمل کند الزم است در می\\ان آنه\\ا باش\\د، ه\\ر چ\\ه آنه\\ا می خورن\\د بخ\\ورد و بیاشامد و هر حادثه ای مثل ت\\رس و گرس\\نگی ب\\ر س\\ر م\\ردم بیای\\د ب\\ر س\\ر خودش هم بیاید و صبر کند. اما برای اجرای امر به هجر، الزم است مردم را در اعمالی که در زندگی خود انجام می دهند آزاد بگذارد، می\ان آنه\ا نباش\\د و به آنها پشت کند تا خود گرفتار مصیبت ها و سختی هائی که م\\ردم دچ\\ار آن

می شوند نشود. اما می گوئیم کلمه هجر در این آیه به این معناست که پیامبر) ص (از اعمال بد مردم مثل کفر و شرک و نفاق و فسق و فج\\ور و حم\اقت ه\ا دوری کن\د، که گفته اند: با مردم باش ولی با آنه\ا نب\\اش. ب\\ا م\\ردم زن\دگی کن و ب\ا آنه\ا

15

Page 16: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

رفت و آمد کن ولی در اعمال و اخالقی که مورد نهی خداون\\د اس\\ت ش\\ریک آنه\\ا نب\\اش. اگ\\ر ش\\رب خم\\ر میکنن\\د ت\\و نن\\وش و اگ\\ر بت می پرس\\تند، بت نپرست. ربا و حرام می خورند، ت\\و چ\\نین مکن. پس ص\\بر و هج\\ر جمی\\ل ب\\ه معنی ترک اعمال مردم و در عین حال حفظ دوستی و رابطه ب\\ا آنه\\ا اس\\ت. زیرا چه بسا افرادی که اعمال بدی مث\\ل ش\\رب خم\ر و بت پرس\تی م\رتکب میشوند اما قلبا خدا و رسولش را دوس\\ت دارن\\د گ\ر چ\\ه ب\\ر دین او نیس\\تند. خدایتعالی امر میکند که پیامبر در میان قومش باشد، آنها را دوس\\ت ب\\دارد و رابطۀ� خود را از آنها را قطع نکند، زیرا آنها دوستش دارن\\د و از ارتب\\اط ب\\ا او خوشحالند، اما ب\\ه اعم\\ال خالف رض\\ای خ\\دا ک\\ه م\\رتکب می ش\\وند راض\\ی نشود. پس از اعمال آنه\ا دوری ک\رده و در محبت و م\ودت ب\ه آنه\ا پای\دار و

صبور باشد. در آیۀ� بعد خداوند تعالی در باره کافران و تک\\ذیب کنن\\دگان ص\\احب ث\\روت و

قدرت به پیامبر می گوید: - م((را ب((ا تک((ذیب کنن((دگان ثروتمن((د واگ((ذار کن و14 الی 11آیات

کمی آنها را مهلت بده. نکال و عذاب ها برای آنه((ا مق((در اس((ت. طعامی گلوگیر و ع((ذابی دردن((اک. روزگ((اری ک((ه جمعیت زمین و ابر قدرتها متزلزل شوند، کوه های قدرت تل ریگ روان باشند... به رسول خود امر می کند که تکذیب کنندگان را با ثروت و نعمتی که خدا به

آنها داده به حال خود واگذارد و مدت کوتاهی به آنها مهلت بدهد. گویا پیامبر خدا)ص(چنین تصمیمی داشته که با اعم\\ال ق\\درت و ارادۀ� ق\\اهره بر کافران و تکذیب کنندگان مسلط شده و آنها را وادار به اط\\اعت از خ\\دای تعالی و اقامه دین االهی کند طوری که آنها نماز و زکات خود را باالجب\\ار بج\\ا آورده و با رعایت حقوق االهی در عمل ب\\ه عب\\ادت ه\\ای واجب و مس\\تحب و اداء حق مردم در پرداخت خمس و زک\\ات و ح\\ق ک\\ارگر و غ\\یره اجب\\ارا دین

خدا را رعایت کنند.- سیاست خدا در جزای اعمال: 11

مسلما دین خدا راهکار و مجرای ع\\دالت و حک\\ومت و س\\لطنت خ\\دا اس\\ت. اگر خداوند تعالی پیامبران و اولیای خود را به ق\\درت و عظمت مجه\\ز کن\\د و زندگی و ارازق مردم را به دست آنها قرار داده، با اعمال قدرت ب\\ر ک\\افران و دشمنان خدا مسلط شوند به طوری که اگر هم کسی بخواهد معصیت کن\\د و یا بخواهد به مردم ستم کند برایش ممکن نباشد و مردم مجبور ب\\ه اج\\رای عدالت باشند، در این صورت تمامی مردم چه بخواهند و چه نخواهن\\د مجب\\ور به اقامه دین و اطاعت خدای تع\\الی خواهن\\د ب\\ود. ولی در این آی\\ات خداون\\د تعالی خطاب به رسول خود می فرماید که مردم را در آنچه از اط\\اعت و ی\\ا معصیت می خواهند آزاد بگذارد، حق را بگوید ولی صبر کند تا هر که بخواه\\د به میل خود ایمان آورد و هرک\ه نخواه\د ک\افر ش\\ود. زی\را اط\اعت از خ\دا و رسول خ\\دا اجب\\اری نیس\\ت. پس ب\\ه رس\\ول خ\\ود ام\\ر می کن\\د م\\ردم را در تصدیق و تکذیب خود و کسب مال و ثروت آزاد بگذارد تا از راه خواسته ها و اعم\\ال خ\\ود ج\\زا و پ\\اداش نیکی و ب\\دی را ببینن\\د.بن\\ا ب\\ر این دو راه ب\\رای

16

Page 17: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

تقدیرات خداوند تعالی برای بندگان خود بندگان خود وج\\ود دارد. ی\\ک راه این که م\ردم چ\ه م\ومن و چ\ه ک\افر ب\ا اعم\ال ق\درت و اجب\ار و اک\راه از خ\دا

فرماید: اگ((ر بخ((واهیم می ت((وانیماطاعت کنند، که در این رابط\\ه می 24قدرتی به وجود آوریم که در برابر آن خاضع شوند

و راه دیگر این که توسط پیامبران و اولیای خود حجت ها و دالئل خ\\ود را ب\\ر مردم کامل کند، دین و کتاب خود را در دسترس همه ق\\رار ده\\د ت\\ا ه\\ر کس طالب آن باشد آن را به دست آورده و هدایت ش\\ود و ه\\رکس نخواه\\د آن را ترک کرده و گمراه شود. مردم در انتخاب ح\\ق و باط\\ل آزاد و دارای اراده و

هر که بخواهد ایمان می آورد و هر که بخواه((د ک((افراختیار هستند. در این آیه خداوند تعالی به رسولش امر میکند که م\\ردم را در25می شود.

خط دوم اداره کن\\د و راه اول را ره\\ا کن\\د. می فرمای\\د بگ\\ذار ت\\ا من تکلی\\ف مکذبین صاحب ث\\روت را روش\\ن کنم. ب\\ه آنه\\ا کمی مهلت ب\\ده ت\\ا ه\\ر گون\\ه میخواهند عمل کنند و هر چه می خواهند انتخاب کنند تا هرکس نتیج\\ۀ� س\\عی

خود را ببیند. سپس می فرماید نکال ها و عذاب ها و طع\\امی گل\\و گ\\یر و ع\\ذابی دردن\\اک برای کافران و تکذیب کنندگان مقدر است. یع\\نی این اف\\راد در راهی ک\\ه ب\\ه میل و اراده خود در پیش گرفته اند و به رای و عمل خ\\ود ب\\ر علی\\ه دین خ\\دا طغیان کرده اند بدبختی ها و عذاب های گون\\اگونی ب\\رای خ\ود ب\\ه وج\ود می

آورند. ل به اس\\ت. آم\ر ب\ه م\أمور دس\تور می ده\د: نک\\ال جمعنکالکلمۀ� ا او رانک

هم صفتی از صفات آتش جهنم است که به خاطر مواد پ\\ر جحیمعذاب کن. اس\\ت. در تراکم، یعنی جحم وحجمنیرو و حرکت تند و سوزاننده اش دارای

این آیه خداوند تعالی خبر می دهد که کافران و مکذبان وق\\تی ب\\ه ح\\ال خ\\ود رها شوند و مهلت داشته باشند تا با رای و عم\\ل خ\\ود راه خ\\ود را طی کنن\\د

سرانجامی جز بد عاقبتی و عذاب نخواهند داشت. از مطالب باال استفاده میشود که بدکاران به دو طریق مجازات می شوند. یا به دست مربی و حاکم خود و یا به نتیجۀ� عمل. مربیان و حاکمان ام\\ر و نهی میکنند و به کسانی که امر و نهی او را اجرا کرده ان\\د پ\\اداش می دهن\\د. مثال مأمور راهنمائی و رانندگی به رانندگان دستور توقف یا سرعت و یا احتیاط و یا گردش به راست و چپ می دهد. بع\\د آنه\\ا را زی\\ر نظ\\ر می گ\\یرد، ق\\انون شکنان را مجازات کرده و به آنها که قانون را رع\\ایت ک\\رده ان\\د پ\\اداش می دهد. در این روش جزا و پاداش، چه بسا قانون شکنان و قانون مداران ی\\ا از نظر مأمور اجرای حکم پنه\\ان میمانن\\د و ی\\ا اش\\تباه می ش\\ود، ق\\انون ش\\کن مجازات نشده و قانون مند هم پ\اداش نمی گ\یرد. این ی\ک راه ب\رای اج\رای عدالت در پرداخت اجر و جزا است که به دست حاکمان و مربیان انج\\ام می

شود.

شعرا، 24 .4سورۀ� خاضعین- لها اعناقهم فظلت آیة السماء من علیهم ننزل نشأ انکهف، 25 ...29سورۀ� فلیکفر- شاء من و فلیؤمن شاء فمن ربکم من الحق قل و

17

Page 18: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

اما یک وقت عامل عمل بد یا خوب مستقیما از نتیجۀ� عمل خود بهره من\\د ی\\ا مجازات شده و مربی و حاکم دخالتی ندارد. راننده ای که با س\\رعت تم\\ام و بی احتیاط و بدون توج\\ه ب\\ه عالئم راهنم\\ائی ح\\رکت می کن\\د، تص\\ادف و ی\\ا

مرگ او نتیجۀ� عمل خود او است، جریمۀ� مأمور راهنمائی نیست. عذاب نوع اول بیرون از عمل عمل کننده و عذاب نوع دوم از خ\\ود عم\\ل ب\\ه وجود می آید و غیر از این دو عامل برای جزای کسی ک\\ه ک\\اری را خ\\وب ی\\ا

بد، انجام می دهد وجود ندارد. کسی که معصیت می کند، خداوند تعالی برای جریم\\ۀ� او گ\\اهی ظ\\المی و ی\\ا حیوان درنده ای را بر او مس\\لط می کن\\د، در این ص\\ورت از ط\\رف ح\\اکم و بیرون از عمل خود مج\\ازات ش\\ده هرچن\\د ب\\ه س\\بب عم\\ل خ\\ودش باش\\د. و گاهی این معصیت کار آتش ظلم را برافروخته و خود ن\\یز در ش\\عله ه\\ای آن می سوزد و جزای خود را از عمل خودش می بیند نه به ارادۀ� خدای تعالی و

حاکمان دیگر، بلکه خداوند تعالی او را از بازی با آتش منع کرده بود. جزای عاصیان و کافران از این دو راه بیشتر نیست و خداوند تعالی عذابی را که به اراده خودش برای آنها ایجاد کن\\د نخواس\\ته و ع\\ذاب دوم را ک\\ه نتیج\\ۀ� عمل خودشان است مقدر نموده و به رسول خ\\ود ام\\ر می کن\\د ب\\ه ک\\افران مهلت دهد تا به اعم\\ال خ\\ود و ب\\ه آتش\\ی ک\\ه ب\\ه خواس\\ت خودش\\ان ب\\ر می افروزند گرفتار شده نه جهنمی که خدا خلق کرده باشد؛ می فرماید: نکال ها

وعذابهائی برایشان مقدر است و طعامی گلوگیر و عذابی دردناک. این طعام ه\\ای گل\\و گ\\یر هم\\ان طعامه\\ائی اس\\ت ک\\ه در س\\وره غاش\\یه می

فرماید: کفار طعامی جز با رنج فراوان ندارند. متاعی که تق\\ویت نمیکن\\د و گرس\\نگی

26را برطرف نمی کند.

به این معنا که کفار دسترسی به طعامی پیدا نمیکنن\\د مگ\\ر از راه ه\\ائی ک\\هآنها را بیچاره و گمراه میکند.

- طعام گلوگیر: 12 طعام در این آیات فقط به معنی خ\\وردنی و آش\\امیدنی نیس\\ت بلک\\ه منظ\\ور همه چیزهائی است که انسان در دنیا از طریق مشروع یا نامشروع به دست می آورد. مومن این طعام ه\ا و جایگ\\اه ه\ا را از راه حالل ب\ه راهنم\ائی دین خدا به دست می آورد، به مردم سود رس\\انده و م\ردم از او س\\ود ب\رده و از کمک ها و خدمات او استفاده میکنند، پس او هر چه به دست آورد گوارا و ب\\ا برکت است و در سایه امن االهی و شعاع لطف و کرمش زیر پ\\رچم اولی\\ای او زندگی میکند و هیچ طعامی برایش گلوگیر نیست زیرا اگر تجارتی کرده با رضایت طرفین ب\\وده و در براب\\ر آنچ\\ه از دیگ\\ران گرفت\\ه به\\تر از آن را داده

است. درنتیجه زندگی گوارائی دارد. اما زندگی ک\\افر این ط\\ور نیس\\ت. او ه\\ر چ\\ه را از م\\ردم ی\\ا ب\\ه تق\\دیر خ\\دا نصیبش شود با رنج و س\\ختی ب\\ه دس\\ت می آورد زی\\را اوال خ\\ود را از والیت خدا محروم کرده و ب\\ه والیت ط\\اغوت رو آورده اس\\ت. آنه\\ا هم ب\\ا سیاس\\ت

.8و 7غاشیه، 26 جوع- من یغنی ال و یسمن ال ضریع من اال طعام لهم لیس

18

Page 19: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

های سلطه طلبانه خود او را استخدام و استثمار کرده و از خ\\دمات او به\\ره خود را می برند. وقتی این چنین شریک ظلم طاغوت ها شد ناچار اس\\ت ب\\ه فرمان آنها با مردم روبرو شود و با روش های ظالمانه آنها از مردم استفاده کند. مردم نیز وقتی متوج\\ه ش\\وند ک\\ه م\\ورد س\\تم ک\\افران و ظالم\\ان ق\\رار گرفته اند مسلما سعی میکنند با گفت\\ار و ک\\ردار خ\\ود ب\\ر علی\\ه این س\\تم ه\\ا مبارزه کنند و از حق خود دفاع نمایند. در این صورت به راح\\تی من\\افع ک\\ار و کسب خود را در اختیار آنها قرار نمیدهند و ت\\ا آنج\\ا ک\\ه بتوانن\\د س\\ر راه آنه\\ا سختی و گرفتاری ایجاد میکنند. به این ترتیب هر انسانی برای ظ\\الم و ک\\افر مثل یک درخت خار دار است که ج\\ز ب\\ا خ\\ون دل چ\\یزی ب\\ه او نمیده\\د. پس طعام کافر طعامی گلوگیر برای او بوده با همین وضع ظالمانه راه خود را به سوی جهنم ادامه میدهد تا روزی که آن را برافروزد و به عذاب شدید گرفتار

شود. مثال طعامی که از راه دزدی به دست می آید با طعامی که یک کش\\اورز ب\\ه دست می آورد چه تفاوتی دارد؟ طعامی که سارق مصرف می کن\\د ت\\وأم ب\\ا ترس و وحشت از مردمی است که مال آنها را دزدیده ومنتظ\\ر دس\\تگیری و انتقام آنها است. می داند روزی او را شناخته دستش را قطع می کنند و اگ\\ر به حال کفر بمیرد به عذاب الیم جهنم دچار می شود. اما آن کش\\اورز ک\\ه از دست رنج خود استفاده میکند و از محصول زراعت خ\\ود و در س\\ایه والیت و لطف خدا زندگی می کند روزی حالل خود را با گ\\وارائی مص\\رف ک\\رده و ب\\ا

کار نیک خود رضای خدا را کسب و وارد زندگی بهشتی می شود. بعد از آیات باال که خداوند تعالی از تهیۀ� طعام گلوگیر و عذاب دردن\\اک ب\\رای کفار خبر می دهد روزگاری را ذکر می کند که کفار ب\\ه ع\\اقبت این اعم\\ال و

نتائج خوردن این طعام های گلوگیر برسند. می فرماید: روزگاری که جمعیت زمین و ابر قدرت ها متزلزل شوند، کوه های قدرت تل

ریگ روان باشند... به معنی زلزله، و این دو کلمه مربوط به عالئم قیامت است. کل زمینرجفه

روز قیامت میلرزد و دچار رجفه میش\\ود. قب\\ل از قی\\امت زلزل\\ه ه\\ا ج\\زئی و مقطعی و در اماکن خاصی رخ میدهد. هرگ\\ز نب\\وده ک\\ه تم\\ام زمین بل\\رزد و هیچ شهر و روستائی نباش\\د ک\ه از زلزل\ه و تخ\\ریب ه\ای آن در ام\ان مان\ده باشد. اما هر جا خداوند تعالی از زلزله روز قیامت خبر میده\\د زلزل\\ه ایس\\ت که همه زمین و کوهها را فرا می گیرد. یک جا می فرماید: زمانی که ی\\ک ج\\ا زندگی اهل زمین متزلزل شود. و جای دیگر می فرماید: زمین و کوه ه\\ا ی\ک

27جا کوبیده می شوند. در این زمان قیامت به پا می شود.

در این سوره هم میفرماید که روز قیامت روزیست ک\\ه زمین و ک\\وه ه\\ا می لرزند به طوری که کل زمین از شرق و غرب و کوه و دره و دریا و صحرا ب\\ه

لرزه در می آیند.

- 1زلزال، 27 الحاقه،- زلزالها االرض زلزلت وقعت- 14اذا فیومئذ واحده دکة فدکتا الجبال و االرض حملت والواقعه.

19

Page 20: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

ج\ای دیگ\\ر میفرمای\د: زمین روزی ب\ه ص\ورت دیگ\\ری غ\\یر از این ص\ورت و حالتی که موجود است در می آی\\د. یع\نی روز قی\\امت ص\\ورت و ه\\یئت زمین دگرگون خواهد شد و به صورت دیگری در می آید. تحول همه جانبه در زمین و آسمانها و بعد از آن تحول کوه ها و دریاه\\ا و ص\\حرا ه\\ا این ط\\ور نخواهن\\د بود. هرچه اکنون از زمین میشناسید و می بینید غ\\یر از آن چ\\یزی اس\\ت ک\\ه بعد از تحول قیامت خواهد بود. پس ب\\رای ایج\\اد آن تح\\ول الزم اس\\ت وض\\ع کنونی متالشی شده، همه چیز بلرزد و ف\\رو ری\\زد. در ابت\\دای س\\وره حج ن\\یز

می فرماید: زلزله ظهور قیامت عظیم است.- عالئم اربعۀc قیامت، اول: رجفه. 13

اما بدان که زلزله و رجفه زمین دو نوع است. یکی لرزش زمین بر اثر زلزله در قطعات زمین و دریا و صحرا چن\\ان ک\ه باره\ا مش\\اهده ک\رده ایم خداون\\د تعالی قطعاتی از زمین را زیر و رو کرده است. و یکی دیگر تکان های شدید زندگی بشر در اثر زلزله ه\\ای اجتم\\اعی، ک\\ه نظ\\ام زن\\دگی م\\ردم را ب\\ه هم ریخته، افکار مردم را متحول می کند. م\\ردم ب\\ه یک\\دیگر هج\\وم می آورن\\د و اوضاع فکری و معیشتی موجود را ب\ه هم ریخت\\ه، نظ\ام و انتظام\ات دیگ\\ری ایجاد می کنند. مثل تحولی که انبیا و اولیای خدا با قیام خ\\ود در م\\ردم ایج\\اد می کنند. این زلزله ها مردم را به شدت تکان داده، باالدستان را زی\\ر دس\\ت نموده و زیر دستانی را که قبال به حساب نمی آمدند باال کشیده و مقامات را جابجا کرده است. موال علی علیه السالم در خطبه ای که بعد از بیعت م\\ردم

با ایشان برای خالفت در مدینه ایراد فرمودند گفتند: قسم به خدائی ک\\ه پی\\امبرش را ب\\ه ح\ق مبع\وث ک\\رد ش\\ما در حک\\ومت من عجیب آزمایش شده و غربال خواهید شد و زیر تازیانه های قضا و قدر قرار میگیرید تا چنان شود که پایین دستان ش\\ما ب\\ه مق\\ام ب\\اال بیاین\\د و باالدس\\تان شما در مقام پایین قرار بگیرند و البته مومنان سابقه دار در اسالم ک\\ه عقب مانده بودند در دولت من سبقت خواهند گرفت و جلو افتادگان، در دولت من

28عقب خواهند افتاد...

حضرت) ع (از تحول عمیق و انقالب عجیبی خبر می دهد ک\\ه جم\\ع م\\ردم را به هم ریخته، بین آنها فاصله می اندازد و نظ\امی را ک\ه ب\\ه وج\ود آورده ان\\د سست می کند و این زلزلۀ� اجتماعی باعث زیر و رو شدن جایگاه مردم می

شود. پس زلزله و رجفه به دو صورت اس\\ت. زلزل\\ه ای در زمین، ص\\حرا و دری\\ا و ش\\هر و روس\\تاهای آن، و زلزل\\ه ای در نظ\\ام اجتم\\اعی و فک\\ری و علمی و قوانین انسانها. همان طور که شهر و دیار مردم بعد از زلزله آن وضع س\\ابق

را ندارد حال و احوال مردم هم بعد از انقالب آن وضعیت قبلی را ندارد. آیات این سوره و آیات دیگری از این قبیل، که خداوند تعالی از زلزلۀ� زمین و لرزش آن خبر می دهد، بیش\\تر ن\\اظر ب\\ه زلزل\\ه از ن\\وع دوم اس\\ت. رجف\\ه و

- 16خطبۀ 28 اعالکم اسفلکم یعود حتی القدر سوط لتساطن و غربله لتغربلن و بلبله لتبلبلن الله و اما البالغه نهج ... سبقوا کانوا سابقون لیقصرن و قصروا کانوا سباقون ولیسبقن اسفلکم اعالکم و

20

Page 21: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

زلزله ای که مردم را از زندگی کنونی و نظام موجود به ی\\ک زن\\دگی و نظ\\امدیگری کامال متفاوت با آنچه هست متحول می کند.

قیامت وقتی به پا شود مردم را از زندگی دنیائی به زندگی آخرتی منتقل می کند و از نظام طبیعی دنیا که در آن محکوم و اسیر عوامل انسانی و عوام\\ل طبیعی هستند و گرفتار سرما و گرما و زمستان و تابستان ش\\ده ان\\د ب\\ه ی\\ک نظام ارادی متعالی که مشیت خدا فقط در آن دخ\\الت دارد منتق\\ل می کن\\د. در آن زندگی، انسان بر عوامل ط\\بیعت ح\\اکم اس\\ت. ب\\ر زمس\\تان حکم می کند که تابستان شود و بر تابستان تا زمستان شود. گرما را دفع ک\\رده تب\\دیل به سرما می کند و س\\رما را تب\\دیل ب\\ه ح\\رارت و آتش می کن\\د. در ح\\رارت تابستان مثل ابراهیم در آتش نمرود است و هر کجا و در هر موقعی\\تی باش\\د گرما و سرمای زندگی خود را به حد اعت\\دال میرس\\اند. در فض\\ا باش\\د ی\\ا ب\\ر روی آب یا هر جای کره زمین، همه جا برایش باغ و بوستان است. انسان ها در آن حال مجهز به اراده کن فیکونی خداون\\د تع\\الی می ش\\وند ک\\ه ه\\ر چ\\ه بخواهند همان می شود. بر کوه ها فرم\\ان می ران\\د و آنه\\ا را جابج\\ا میکن\\د، کوه ها مانع و مزاحم راه او نیستند. قیامت از ی\ک ط\رف خافض\\ه اس\\ت ک\ه مستکبرین را به پایین ترین درکات می کشاند و از ط\\رفی رافع\\ه اس\\ت ک\\ه

خداوند تع\\الی می29مستضعفین مومن را به عالی ترین درجات باال می برد. فرماید:

روزی که مردم مانند پروانه های دور شمع پراکنده اند و پش\\م کوهه\\ا ی\\ا اب\\ر30قدرت ها زده میشود.

این کوه های کوبیده شده همین ق\\درتهای مس\\لط ب\\ر م\\ردم ان\\د ک\\ه در دنی\\ا مردم را تحت اختیار خود قرار داده و ب\\ر آنه\\ا حکم\\رانی ک\\رده ان\\د. ب\\ا قی\\ام قیامت خداوند تعالی قدرت آنها را کوبیده، مث\\ل ت\\وده ای از پش\\م زده ش\\ده می شوند و مردمی که به آنها وابسته بوده اند در آن حال مث\ل پروان\ه ه\ائی خواهند بود که شمع جمع خود را از دست داده اند. در این تشبیه زیبا خداون\\د تعالی کوه های مسلط بر زندگی مردم یعنی پادش\\اهان و رؤس\\ای دنی\ا را ب\ه شمعی مثل میزند که پروانه ه\ا گ\رد آن می چرخن\د و وق\تی ش\\مع خ\اموش میشود آنها ح\\یران و س\\رگردان ب\\ه ه\\ر ط\\رف پراکن\\ده میش\\وند و ن\\وری از چراغی نمی بینند که جذب آن شوند و پناهگاهی نیست که آنها را به خود پناه ده\\د. ح\\ال م\\ردم در قی\\امت این چ\\نین اس\\ت. آن دس\\تگاه ه\\ای حکوم\\تی و قدرت های مسلط نابود شده و ظالمان و کوته فکرانی که تحت سلطه آن\\ان بوده اند بیچاره و نابود میشوند. مرجع و مأوائی نیست ک\\ه تش\\کیالتی داش\\ته

باشد و عده ای را دور خود جمع کند. اما مومنان وضع دیگری دارند. آنها قبل از فروپاشی قدرت های ظالم و کافر اعتنائی به آنها نداش\ته، ب\ر مح\\ور دین خ\دا ح\رکت می کردن\د و پناهن\ده ب\ه اولیای خدا بودند. وقتی هم که خداون\\د تع\\الی س\\لطه گ\\ران ظ\\الم را هالکت کن\\د س\\رگردان نخواهن\\د ش\\د و در اط\\اعت و ح\\اکمیت هم\\ان خ\\دای رؤف و

.3واقعه، 29 . رجا- االرض رجت اذا رافعه خافضةالمنفوش- 5و4قارعه، 30 کالعهن الجبال تکون و المبثوث کالفراش الناس یکون یوم

21

Page 22: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

مهربان هستند. به پناه بخش خود امیدوارند و خداوند تعالی با قیام قائم علیه السالم و رجعت سایر ائمه معصوم علیهم الس\\الم دره\\ای رحمت خ\\ود را ب\\ر

آنها می گشاید. بنا ب\\ر این رجف\\ۀ� زمین در این آی\\ات ب\\ه مع\\نی زلزل\\ه در س\\طح ک\\ل زمین و خرابی قطعات و فرو پاشی کوه ه\\ای س\\ر برافراش\\ته نیس\\ت، بلک\\ه امک\\ان ندارد کل زمین بلرزد و متالشی شود. این رجفه در زن\\دگی م\\ردم و نظ\\ام و

اجتماع آنها رخ می دهد. خداوند تعالی میفرماید: روزی که زمین و کوه ها به لرزه در آید و کوه ها) کوه های قدرت( ت\\ل ری\\گ

روان باشند... با دقت در وضعیت کوه ها ک\\ه چ\\نین س\\خت و س\\نگین و مق\\اوم هس\\تند می بینیم تص\\لد و اس\\تحکام آنه\\ا ب\\ه خ\\اطر ش\\دت روح استمس\\اک در اج\\زاء آن است. امام علی علی\\ه الس\\الم روح جم\\ادی را روح استمس\\اک می نام\\د ک\\ه خداوند تعالی با این روح مواد را به یکدیگر مربوط کرده و این ربایش هر چه بیشتر باشد جسم م\\تراکم ت\\ر و س\\خت ت\ر ش\\ده و ب\\ه ص\\ورت ص\\خره ه\ا و معادن و از این قبیل اجسام سخت ظ\\اهر میش\\وند. وق\\تی خ\\دا بخواه\\د روح استمساک را از آن مواد بگیرد این کوه های سخت هم مثل انس\\ان و حی\\وان و سایر جانداران که خدای تعالی روح حیات را از آنها می گ\یرد، می میرن\د و

متالشی شده مثل ریگ روان می شوند. ازمهیل ب\ه مع\نی س\نگریزه ه\ائی اس\ت ک\ه روی هم ریخت\ه ش\ده، و کثیب

خاک و موادی است که جاذبه ندارد، مث\\ل غب\\ار م\\تراکمی ک\\ه ب\\اإهالهمصدر هل دادن فرو بری\\زد. وق\\تی خداون\\د تع\\الی بخواه\\د کوهه\\ای س\\طح زمین را بکوبد و زمین دیگری ایجاد کند روح استمساک را از مواد می گ\\یرد در نتیج\\ه از هم گسسته شده و فرو می پاشند و سطح زمین یک دست و مس\\طح می

31شود و هیچ گونه پستی و بلندی در آن مشاهده نمیشود.

بنا بر این بر سطح زمین دو کوه وجود دارد. کوه های سختی از سنگ و ک\\وه هائی از قدرت انسان هائی که حاکم بر م\\ردم ب\\وده، آنه\\ا را مجتم\\ع و منظم نموده اند. وقتی حضرت قائم علیه السالم قیام کن\\د خداون\\د تع\\الی این ک\\وه های انسانی مسلط بر جامعه ها را می کوبد. بعد از برپا شدن قیامت با قیام او، شاید خدای تعالی این کوه های سنگی را هم برای گشودن درهای بهشت متالشی کند تا زمین را ب\\ه ص\\ورتی دیگ\\ر در آورده و آن را ب\\ه جن\\ات ع\\دنی

تبدیل کند که نهر ها از آن جاری باشد. و میتوان گفت، و شاید درس\\ت اس\\ت ک\\ه بگ\\وئیم وق\\تی خ\\دایتعالی بخواه\\د طبق آنچه وعده داده که زمین را به بندگان صالح خود به ارث بدهد، زمین را تبدیل به بهشتی کند که نهرها از آن جاری باشد، الزم نیست ک\\وه ه\\ای آن را بردارد ت\\ا نه\\ر ه\\ا را ج\\اری س\\ازد. بهش\\ت تحت ح\\اکمیت ارادۀ� کن فیک\\ونی خداوند تعالی ظاهر می شود و این اراده متکی به اسباب و علل طبیعی مثل گرما و سرما و فصول مختلف نیس\\ت و ک\\وه و دری\\ا را هم بهش\\ت می کن\\د.

.) 107طه، 31 الزم- تعالی خداوند ها کوه کردن متالشی برای امتا ال و عوجا فیها تری ال صفصفا قاعا فیذرها ) کند ایجاد زلزله نیست

22

Page 23: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

اهل بهشت بر اسباب و مسببات طبیعی حاکم هستند. آنها در بهشت خود ب\\ر سر کوه باشند یا بر سطح زمین و یا در دل دریا و یا در فضای بیکران، ی\\ا در قطبین منجمد زمین یا مناطق گرم، برایشان فرقی نمیکند. اهل بهشت خ\\ود بهشت هستند، مجهز به اسماء اعظم االهی که هرچه بخواهند همان میش\\ود. در احادیث مربوط به قیام قائم علیه السالم وارد شده است که وقتی ایشان بخواهند وابستگان به خود را به سفرهای فضائی ببرند گفته میشود هیچ کس با خود آب و غذا بر ندارد. عصای موسی و سنگ او در اختیار امام اس\\ت ک\\ه هر جا بخواهید برایتان آب و غذا فراهم میکند. یعنی با قدرت اعجاز خود همه خواسته های شما را فراهم میکن\\د. آن حض\\رت و آب\\اء گ\رامی ایش\\ان علیهم السالم به اسماء اعظم خداوند تعالی مجهز هستند، آسمان و زمین برایش\\ان فرقی ندارد. هم\\ان ط\\ور ک\\ه خداون\\د تع\\الی وع\\ده می ده\\د: آن بهش\\ت ب\\ه

32وسعت آسمان و زمین است.

بنا بر این، کوبیده شدن زمین و کوه ها نه منظور این کوه و زمین است بلکه جبال قدرت است، و زمین هم منظور اقوام وابسته به آنها هستند. تبدیل این زمین هم به یک زمین دیگر، تبدیل زن\\دگی دنی\\ائی ب\\ه زن\\دگی آخ\\رتی اس\\ت. قرآن کریم می گوید روز قیامت روز تأویل قرآن است و تأویل قرآن مرب\\وط به انسان است نه اشیاء عالم مثل آسمان باالی سر و زمین زیر پا و کوه ه\\ا و دریاهای زمین. پس جبال قیامت انسان های قدرتمند، و زمین، س\\ربازان و یاران آنها و دریاها دریای علم که دانشمندان هس\\تند. ه\\ر وقت خ\\دایتعالی از شیئی نام میبرد منظور شخص است زیرا قیامت روز تأویل است ک\\ه متعل\\ق به انسان است. بنا بر این تبدیل زمین به زمین دیگر به مع\\نی تب\\دیل زن\\دگی انسان به زندگی دیگری غیر از این حیات دنیا و در هم کوبی\\دن جب\\ال کوبی\\ده شدن قدرتمندان و زلزله زمین تزلزل نظ\\ام زن\\دگی بش\\ر و تک\\ویر خورش\\ید طلوع دوبارۀ� چهره امام است کما این ک\\ه می فرمای\\د: ب\\ا قی\\ام ام\\ام زم\\ان

. و انک\دار س\تارگان بی ن\ور ش\دن33افکار مردم ک\ره زمین روش\ن میش\ود.عالمان کافر و علوم آنهاست که می فرماید:

. 34زمانی که خورشید والیت دو مرتبه برگردد و ستارگان تیره شوند زیرا امام علیه السالم نیازی به این صنایع و طب و طبابت دانش\\مندان ن\\دارد

کما این که می فرماید: آخرت به اراده اعجازی خدا ساخته میشود، این ص\\نایع و تش\\کیالت دنی\\ائی و

.35آنچه ساخته اند هباء منثور) گرد و غبار پراکنده (میشود. پس تمام آیاتی که راجع به قیامت اس\\ت از انس\\ان و چگ\\ونگی زن\\دگی او در

آخرت حکایت می کند. ، که اشاره به عذاب فرعونیان و هشدار به مسلمانان16و 15) پس از آیات

است (خداوند تعالی در توصیف روز قیامت میفرماید:و- 21حدید، 32 بالله آمنوا للذین اعدت االرض و السماء کعرض عرضها جنة و ربکم من مغفرة الی سابقوا

رسله... ... 69زمر، 33 ربها- بنور االرض اشرقت و...2-1تکویر، 34 انکدرت- النجوم اذا و کورت الشمس اذا.23فرقان، 35 منثورا- هبائا فجعلناه عمل من عملوا ما الی قدمنا و

23

Page 24: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

cسپس می فرماید:- روزیست که کودکان را پیر میکند17 آیۀ . cروزیس((ت ک((ه حقیقت والیت خ((دا و ائم((ه اطه((ار علیهم18 آیۀ -

.السالم روشن میشود و وعده خدا شدنی خواهد بود در این آیات روز قیامت را با چهار ص\\فت مع\\رفی میکن\\د: زمین ب\\ه ل\\رزه در میآید، کودکان پیر میشوند، آس\\مان منفط\\ر میش\\ود و آن روز روز وع\\د الل\\ه

است که آن وعده حتمی است. در بارۀ� چگونگی رجف\\ۀ� زمین توض\\یح دادیم ک\\ه این رجف\\ۀ� قی\\امت دگرگ\\ونی اجتماع اس\\ت ک\\ه ح\االت و اوض\\اع زن\\دگی م\\ردم ب\\ه ح\\ال و اوض\اع دیگ\\ری متحول شده، زندگی دنیای خود را که می ش\\ناخته و بل\\د ب\\وده ان\\د از دس\\ت داده به زندگی دیگری که زندگی آخرتی است متحول می شوند. از ح\\اکمیت علل و عوامل دنیائی به حاکمیت اراده و مشیت خدا انتقال پیدا میکنند. مث\\ل

تحول زندگی طفل وقتی مادر او را از رحم خود به زمین می گذارد. - دوم: پیری کودکان.14

بعد می فرماید روزی که کودک\\ان پ\\یر میش\\وند، پ\\یر ش\\دن کودک\\ان دو ج\\ور است. پیری در اثر زیاد شدن عمر، س\\پری ک\\ردن دوران ک\\ودکی و ج\\وانی و رسیدن به پیری. به کسی که روز به روز نیرویش زیادتر شده و دارای علم و

می گویند و وق\\تی ق\\وای او کم ش\\ده رو ب\\ه پ\\یری می رودشاباراده است مض\\اعف، وشباب می گویند. این الفاظ با معانی خود هماهنگ هستند. شیب

اجوف، و با معنای آنشیباز جوانی و شدت قوای جوانی حکایت می کند و که خالی شدن بدن از قوای جوانی اس\\ت مط\\ابقت دارد. انس\\ان بع\\د از این که در جوانی قوای مضاعف و مدغم دارد، با نزدیک شدن ب\\ه پ\\یری اج\\وف و تو خالی میشود. روز قیامت روزیست که به خاطر کثرت مصیبت و سختی و بالهای آن بر انسان بسیار کند می گذرد. سختی های آن روز زیاد اس\\ت و از مرگ خبری نیست. عذاب هست و پیری ولی کسی نمیمیرد. از شدت سختی

و رنج، یک روز طوالنی است که خداوند تعالی درباره آن میفرماید: ای مردم تقوا پیشه کنید که زلزله ظهور قیامت عظیم است. آن روز خواهید دید که از وحشت و دهشت زنان حامله حم\\ل خ\\ود را س\\قط نم\\وده و زن\\ان شیرده شیر خواره خود را به وحشت و غفلت رها میکنند. م\\ردم را مس\\ت و بی هوش می بینید ب\\ا این ک\\ه مس\\ت نیس\\تند بلک\\ه ع\\ذاب خ\\دا خیلی ب\\زرگ

36است.

شدت بال و مصیبت آن روز به خ\\اطر اینس\\ت ک\\ه هم\\ه ت\\وان و امکان\\اتی ک\\ه انسان برای دفاع از خود در براب\\ر مص\\یبت ه\\ا دارد از دس\\تش خ\\ارج ش\\ده، تشنه و گرس\\نه و مح\\روم از هم\\ه چ\\یز، امنی\\تی در براب\\ر ه\\ول و هراس\\های قیامت ن\\دارد. تنه\\ا س\\رمایه او در آن لحظ\\ات ایم\\ان قل\\بی ب\\ه خ\\دا و دع\\ای

مستجاب است. آن روز اگر مدت آن هم کم باشد بر انسان بسیار سخت و طوالنی می گذرد زیرا ساعات گرفتاری خیلی طوالنی تر از ساعات عافیت بر انس\\ان میگ\\ذرد.

حج، 36 عما- 2-1سورۀ� مرضعة کل تذهل ترونها یوم عظیم شیئ الساعة زلزلة ان ربکم اتقوا الناس ایها یا. شدید الله عذاب ولکن بسکاری هم ما و سکاری الناس تری و حملها حمل ذات کل تضع و ارضعت

24

Page 25: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

ساعات گرفتاری را لحظه شماری می کند ولی از دق\\ایق و س\\اعات خوش\\ی به غفلت می گذرد. پس آن روز بر کودکان دیر گ\\ذر اس\\ت و آنه\\ا را پ\\یر می کند، یک روز و دو روز آن مثل یک عم\\ر اس\\ت ک\\ه در زن\\دگی دنی\\ا ب\\ر کس\\ی

بگذرد. و می توان گفت آن روز کودکان از ک\\ثرت علم و آک\\اهی ک\\ه ب\\ه خ\\وبی ه\\ا و بدی ها پیدا می کنند پیر هستند که خداوند تعالی می فرمای\\د: آن روز انس\\ان

.37حقایق را متذکر می شود اما دیگر سودی برایش ندارد و روزیست که انسان همۀ� آنچه برای خود تقدیم کرده یا به تأخیر انداخته می بیند و حاصل همۀ� تجربه ها از کودکی تا آخر عمر برای همه انسانها معل\\وم و

مشخص میشود که می فرماید: . و می فرمای\د: آن را ب\ه38 و آنچه در دل پنهان داشته ان\د آش\کار می ش\ود.

.39چشم یقین خواهید دید. آن روز چنان علم و آگاهی انس\\ان ب\\اال می رود ک\\ه پ\\یر و ج\\وان یکس\\ان می دانند و می فهمند. زیرا هر چه قبال شنیده بودند اکنون ب\\ه چش\\م می بینن\\د و

معلومات ذهنی آنها عینی میشود. - سوم: انفطار آسمان.15

وصف دیگر آن روز در این آیات این اس\\ت ک\\ه آس\\مان)حقیقت والیت خ\\دا وائمه اطهار علیهم السالم (آشکار خواهد شد. در سورۀ� انفطار نیز میفرماید:

40 زمانی که آسمان منفطر میشود.

در این دو سوره کلمۀ� انفطار از باب انفعال آورده شده که فعل الزم است و متعدی به خود است) خودش را مفعول می گیرد (، و به همین دلیل با ح\\رف

ه متعدی شده است. میفرماید) منفط\\ر ب\\ه (. انفط\ار از ریش\ۀ� باء فط\ر جار است. از آن جمله آیۀ�: فاطر الس\\ماوات و: ف\\أقم وجه\\ک لل\\دینیفطر فطره

حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها. هم چنین حدیث معروف از حض\\رترسول صلوات الله علیه و آله: کل مولود یولد علی الفطره...

فطرت به خلقت تفسیر ش\\ده اس\\ت. آی\\ۀ�: فط\\ر الن\\اس علیه\\ا یع\\نی: خل\\ق خل\\ق والناس علیها. و آیۀ�: فاطر السماوات یع\نی: خ\الق الس\\ماوات. ولیکن

مترادف نیستند که هر یک عین معنای دیگری را داش\\ته باش\\د بلک\\ه ه\\رفطر یک معنی خاصی دارد، گرچه در بعضی جهات مشترک هس\\تند. معن\\ای خ\\اص

از آیۀ� فطرت کشف می شود که می فرماید: فطرت ... و امام معصوم علیه السالم در تفسیر آن می فرمایدفطر الناس علیها

مردم بر اساس کلم\\ه توحی\\د و اخالص و ایم\\ان ب\\ه خداون\\د تع\\الی و فط\\رت اسالم مفطور شده اند. امام علی علیه الس\\الم در وص\\ف خ\\ود می فرمای\\د: من بر اساس فط\\رت متول\\د ش\\ده ام و ب\\ر اس\\اس ایم\\ان و هج\\رت پیش\\ی

گرفته ام. این آیه مثل آیۀ�) صبغة الله (است که می فرماید:

الذکری- 24فجر، 37 له انی و االنسان یتذکر یومئذ بجهنم یومئذ جیئ و.10عادیات، 38 الصدور- فی ما حصل و.7تکاثر، 39 الیقین- عین لترونها ثم. 1انفطار، 40 فاطر،- انفطرت السماء .30روم،- 1اذا ) ( فطرت- بارۀ� در ص اکرم رسول از حدیث

25

Page 26: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

شما همه ج\\ا رن\\گ خ\\دائی بگیری\\د و وابس\\ته ب\\ه خ\\دا ش\\وید. چ\\ه کس\\انی از.41وابستگان به خدا بهترند.

آیات و روای\\ات داللت می کن\\د ک\\ه فط\\رت چیزه\\ائی مث\\ل ایم\\ان و توحی\\د و حرکت در خط اسالم است که خداوند تع\\الی در خلقت انس\\ان نه\\اده ک\\ه ب\\ه وسیله آن به سوی خدا رجوع می کند. هر انسانی مفطور ب\\ه توحی\\د خداون\\د تعالی و تسلیم در برابر اوست ب\\ه ط\\وری ک\ه اگ\ر از او بپرس\\ی چ\ه کس را عبادت میکنی و چه کس تو را خلق ک\\رده می گوی\\د رب خ\\ود را عب\\ادت می

نیز خداون\\دألست بربکم قالوا بلی...کنم و او مرا آفریده است. در آیۀ�: تعالی از همین معنا حکایت می کند. خداوند تعالی از مردم بر اس\\اس ایم\\ان به خدا و اقرار به او که در فطرت آنها نهاده می پرسد و آنها ن\\یز ب\\ر اس\\اس

فطرت خود جواب می دهند که آری تو پروردگار و موالی ما هستی. بنا بر این، فطرت خلق روح ایمان و توحی\\د و س\\ایر حق\ایق در وج\ود انس\ان است که به این ترتیب انسان فطرتا مسلمان است. انس\\ان در ذات و خلقت و اسرار حکمت که خداون\\د تع\\الی دراو ب\\ه ودیع\\ه گذاش\\ته ب\\ه ط\\ور تکوی\\نی کتابی ناطق است نه از جنس این خطوط و عبارات که با تلفظ و تکلم ایج\\اد می شود بلکه در وجود انسان تمامی آنچ\\ه خداون\\د تع\\الی در کت\\اب ط\\بیعت آفریده و تمامی سوره ها و آیات قرآن مجید نقش بس\\ته و نوش\\ته میش\\ود و او کت\\اب م\\بین خداون\\د متع\\ال اس\\ت. ام\\ام علی علی\\ه الس\\الم در این ب\\اره

میفرماید: و تو هستی آن کتاب مبین که با حروف آن، حقایق نهفته آشکار میشود...

و می فرماید: صورت انسانی، بزرگ ترین حجت خدا بر خلق میباشد و همانکتابیست که خدا به دست قدرت خود نوشته است...

به این ترتیب انسان به تمام علوم و حقایق مفطور شده و نسبت ب\\ه م\\ادون خود که حیوان و نبات و جماد هستند، آسمان است نسبت به زمین. بخصوص انسان های کاملی مثل ائمه اطهار علیهم السالم. آنها آسمان عالم و ش\\مس

و قمر و ستارگان این آسمان هستند. امام علیه السالم میفرماید: م\\ا هس\\تیم آن س\\تارگانی ک\\ه م\\ردم در خش\\کی و دری\\ا توس\\ط م\\ا ه\\دایت

میشوند... آن بزرگ\\واران نج\\وم هس\\تند ب\\رای اف\\رادی ک\\ه از آنه\\ا ه\\دایت بخواهن\\د، و خورشید هستند برای هر کس که طالب نور است و آسمان هستند ک\\ه از آن باران علم و حکمت بر مردم می بارد. امام علیه السالم در تفسیر این آیه از سورۀ� رعد که میفرماید خدا از آسمان آب را نازل می کند و آب در جویباران به اندازه ظرفیت آن جاری می ش\\ود می فرمای\\د: آبی ک\\ه از آس\\مان ج\\اری میشود به معنای علمی است که از آس\\مان ن\\ازل میش\\ود و در قل\\وب م\\ردم

..42جاری میگردد. قلوب مردم زمین است و امام)ع( به جای آسمان، و علم از آن آسمان مث\\ل باران بر قلوب مردم می بارد. قطعا در آیاتی که از آسمان و زمین نام ب\\رده

.138بقره، 41 عابدون- له نحن و صبغه الله من احسن من و الله صبغة...17رعد، 42 بقدرها- اودیة فسالت مائا السماء من انزل

26

Page 27: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

شده، آنها تأویل آس\\مان هس\\تند و انفط\\ار آس\\مان در حقیقت ظه\\ور حقیقت والیت و کمیت و کیفیت آن در علم انس\انها اس\\ت. هم\ان ط\ور ک\ه در اولین نگاه به این آسمان مشهود فقط هوائی می بینیم که به نور خورش\\ید روش\\ن است اما نمی دانیم کیفیت خلقت و فطرت آن چیست، انسان را هم در نگاه اول موجودی می بینیم با قامتی راست که بر دو پای خود راه می رود، اما از خلقت و فطرت او بی خبریم. تنها با نظ\\ری عمی\\ق و تک\\رار این نگ\\اه ممکن اس\\ت حقیقت علم و حکمت او را ب\\دانیم. پس روز قی\\امت روزیس\\ت ک\\ه حقیقت آسمان همان گونه که هست و حقیقت انبیاء و ائمه علیهم الس\\الم ب\\ا آنهمه ایمان و روح عصمت و حکمت معلوم می شود. روایت شده ک\\ه وق\\تی امام زمان) ع ( قیام کند دست والیت او بر سر مردم قرار میگیرد و عق\\ل و فهم آنها کامل میشود و آن گاه قطعا ام\\ام خ\\ود را چن\\ان ک\\ه اط\\اعت او ب\\ر هم\\ه کس واجب اس\\ت می شناس\\ند. آن وقت آس\\مان منفط\\ر ش\\ده، یع\\نی حقیقت ایم\\ان و عص\\مت امام\\ان معص\\وم علیهم الس\\الم ش\\ناخته میش\\ود و هیئت و کیفیت واقعی این آسمانها و فضاها نیز معل\\وم میش\\ود. ب\\رای م\\ردم چیزی نامعلوم و ناشناخته باقی نمیمان\\د و هم\\ه چ\\یز را ب\\ا آث\\ار و حقیقت آن

می شناسند. به معنی ظهور آثار فطری مخلوقات، و آثار فطری ب\\ه مع\\نی هندس\\ۀ�انفطار

که ظه\\ور انکسارخلقت و چگونگی ترکیب کمی و کیفی آن است. مثل کلمۀ� آثار شکستگی در یک کوزه و امثال آن است. حال که دانستیم آسمان در این آیه و آیات مشابه آن مقام والیتی خدا است که با ظهور انس\\ان کام\\ل ظ\\اهر می شود، کما این که همه جا آسمان به این مقام تأویل شده، پس انفط\\ار و انشقاق و تشقق آسمان همه به معنی کشف مقام عصمت و ظه\\ور آس\\مان والیت در علم و فکر تکامل یافت\\ۀ� انسانهاس\\ت ت\\ا در اث\\ر این مع\\رفت ب\\رای ظهور امام علیه السالم که برای برپائی دین خدا و اجرای حق و عدالت قی\\ام می کند و سراسر عالم را در حالی که ظلم و جور آن را فرا گرفته، از ع\\دل

و داد پر می کند آماده شوند. اخبار و روایاتی که غیبت ایشان را ناشی از جه\\ل م\\ردم ب\\ه ح\\ق ولی خ\\دا و کمی استعداد آنها برای تحمل حاکمیت او و اطاعت از ایشان میباش\\د بس\\یار است. پس همانطور ک\\ه غیبت ائم\\ه) ع ( ناش\\ی از جه\\ل و قص\\ور م\\ردم در اطاعت از آنهاست، ظه\\ور و قی\\ام آنه\\ا هم ب\\ا رف\\ع جه\\الت و کم اس\\تعدادی مردم ممکن خواهد شد و آن وقت امام علیه السالم مانن\\د خورش\\ید از اف\\ق

وع((دهفکر بشر طلوع می کند. پس به دنبال آیۀ� انفطار آسمان می فرماید: . یعنی ظهور وعده خدا و رسیدن م\\ردم ب\\ه موع\دخدا انجام شدنی است

مقرر حتما اتفاق خواهد افتاد زیرا خداوند خلف وعده نمی کند. در آی\\ه دیگ\\ردر سورۀ� رعد هم می فرماید:

27

Page 28: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

همیشه کفار با صنایع جنگی خود بر سر خود می کوبند یا خانه را بر سر خود خراب میکنند ت\\ا وع\ده خ\دا) ام\\ام زم\\ان ع (ظ\\اهر ش\\ود. خ\\دا خل\\ف وع\ده

.43نمیکند- چهارم: ظهور وعدۀc خدا.16

در قرآن کریم هر جا سخن از وعدۀ� خدا است، این وعده تفسیر و تأوی\\ل ب\\ه قیام حضرت مهدی)ع( شده است. او همان وعده ای است که خداوند تعالی در طول تاریخ توسط اولیا و انبیای خ\\ود ب\\ه بن\\دگان م\\ومن داده و آنه\\ا را در انتظار قیام و ظهور دعوت او گذاشته است. او همان کسی است که بن\\دگان مومن خدا را در گشایش و آسایش قرار می دهد و همۀ� سختی ها و بیم\\اری ها و آفات و گرفتار شدن به سلطۀ� طاغوت ها را از آنه\\ا برط\\رف میکن\\د. او

است که خدای تع\\الی میموعود است و یکی از نام های ایشان وعد الله. 44فرماید: و روز موعود و شاهد و مشهود

در آیه فوق از سوره رعد خداوند تعالی خبر میدهد که کف\\ار همیش\\ه در ح\\ال جنگ هستند و با صنایع کوبنده و پر سر و صدا و بمب های خود زن\\دگی را ب\ر سر یکدیگر خراب میکنن\\د و آتش ب\\ه ج\\ان خ\\ود و دیگ\\ران می اندازن\\د و این

بیاید، و این وعدۀ�وعده خداجنگ و جدال در بین آنها ادامه دارد تا روزی که خدا قیام قائم علیه السالم است. دلی\\ل این مطلب روایت مع\\روف و ص\\حیح در کت\\اب) تح\\ف العق\\ول (منق\\ول از ام\\ام ب\\اقر علی\\ه الس\\الم اس\\ت ک\\ه آن حضرت در تفسیر آیه: فاذا لقیتم الذین کفروا... و جنگ را ادامه دهی\\د ت\\ا ک\\ه

می فرماید: جنگ تمام نخواهد شد تا که خورش\\ید45جنگ در دنیا تعطیل شود از مغرب طلوع کند. وقتی خورشید از مغ\\رب طل\\وع کن\\د هم\\ه م\\ردم جه\\ان ایمان میآورند ولی ایمان آن روز برای کسی که قبال ایمان نیاورده و از ایمان خ\\ود خ\\یری کس\\ب نک\\رده س\\ودی ن\\دارد. بگ\\و ش\\ما منتظ\\ر باش\\ید م\\ا ن\\یز

منتظریم... امام علیه الس\\الم در این ح\\دیث می فرمای\\د جن\\گ ت\\ا روزی ک\\ه خورش\\ید از مغرب طلوع کند دائم ادام\\ه دارد. این عالمت در تم\\امی روای\\ات و اح\\ادیث، مربوط به قیام قائم علیه الس\\الم اس\\ت. در روای\\ات وارد ش\\ده ک\\ه از عالئم ظهور و قیام آن حضرت طلوع خورشید از مغرب و خروج یأجوج اس\\ت و در این هنگام باب توبه بسته میشود همان طور ک\\ه خداون\\د تع\\الی میفرمای\\د در

(158این روز ایمان کسانی که تا آن روز ایمان نیاورده سودی ندارد.)انعام پس این روایت در کتاب تحف العقول تفسیر دو آیه از آیات ق\\رآن در س\\وره انعام و سوره محمد) ص ( است و ب\ا توج\ه ب\ه تفس\یر و تأوی\ل این آی\ات از امام معصوم علیه السالم ثابت می شود که وعدۀ� خدا قیام قائم علیه السالم

در این سوره نیز مربوط به قیام آن حض\\رتوعدۀc مفعولبوده، بنا بر این است.

… 31رعد، 43 حتی- دارهم من قریبا تحل او قارعة صنعوا بما تصیبهم کفروا الذین یزال ال و سیرت قرآنا ان ولو . المیعاد یخلف ال الله ان الله وعد یأتی

.3الی1بروج، 44 مشهود- و شاهد و الموعود الیوم و البروج ذات السماء و45 ) ( آ�یۀ ص اما- 4م�مد و بعد منا فاما الوثاق فشدوا اثخنتموهم اذا حتی الرقاب فضرب کفروا الذین لقیتم فاذا

... اوزارها الحرب تضع حتی فداء

28

Page 29: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

در آیه بعد خداوند تعالی اشاره به قرآن و اسالم و آثار پیامبر)ص( و ائم\\ه)ع(کرده می فرماید:

cاین قرآن یاد آور حک((ومت خ((دا و قی((امت اس((ت ه((ر کس19آیۀ - .دوست دارد از این خط راهی به سوی پروردگارش پیدا کند

یعنی قرآن همه چیز را حق یا باطل، به شما تذکر میدهد و راه خ\\دا را ب\\رای گفت\\ار ق\\رآن ک\\ریمسبیل اللهکسی که بخواهد آن را بجوید نشان میده\\د.

است که ائمۀ� معصوم علیهم السالم آن را تفسیر کرده اند. این راه مث\\ل راه از یک مکان به مکان دیگر و یا) ح\\رکت در زم\\ان (از ی\\ک م\\اه ب\\ه م\\اه دیگ\\ر نیست بلکه به معنی انتقال از حالی به حال دیگر است. مث\\ل تح\\ول کودک\\ان از فکر و دانش کودکانه به حال جوانی و س\\پس پ\\یری. تح\\ول یع\\نی تول\\د و رسیدن به مرحله رشد و عقل و علم و حکمت. مثل کسی که جاهل و عامی بوده و با تالش و دانش و دانشجوئی به علم و حکمت دست یافت\\ه و بص\\یر و

حکیم شده است. کما این که خداوند تعالی میفرماید: ما انسان را از نطفه ای که مخلوط به تمامی م\\واد مختل\\ف اس\\ت آفری\\دیم

.46بعد او را در مسیر ابتالئات به شنوائی و بینائی مجهز میکنیم خداوند تعالی انسان را از حال موج\\ود ک\\ه ج\\نین و ک\\ودک ب\\وده ب\\ه انس\\انیعاقل و بصیر متحول می کند و این تحوالت همان راه به سوی خداوند است.

- تحوالت سه گانۀc انسان:17 الزم است انسان سه دوره تحول پیدا کند به طوری که ب\\ا ه\\ر تح\\ول، علم و فکر و استعداد او با حال قبل فرق ک\\رده باش\\د. ح\\ال ابت\\دائی انس\\ان وق\\تی است که وارد زندگی مادی و دنی\ائی شخص\\ی خ\ود ش\\ده و فق\\ط ب\\ه خ\ود و منافع و مضرات شخصی خود می اندیشد. م\\ال و ث\\روت را فق\\ط ب\\ه خ\\اطر حفظ حیات و بقاء خود می خواهد و انسان ها را ن\\یز ن\\ه ب\\ه نظ\\ر دوس\\تی و محبت، بلکه برای رس\\یدن ب\\ه مقاص\\د م\\الی خ\\ود می خواه\\د. ه\\دف او اول ثروت، و بعد انسان هائی است که او را برای رسیدن به آن کم\\ک کنن\\د. اگ\ر انسانی را برای رسیدن به خواسته های خود مفید ببیند او را دوس\\ت دارد ن\\ه برای انسانیت و ب\\رادریش و ه\\ر ج\\ا الزم ش\\ود ک\\ه بین حف\\ظ م\\ال و حف\\ظ انسان یکی را انتخاب کند مسلما مال را انتخاب میکند گ\\ر چ\\ه انس\\انی را از دست بدهد. ح\\تی اگ\\ر انس\\انی م\\انع و م\\زاحم او در کس\\ب م\\ال و ث\\روت و

قدرت باشد با ستم گری و کشتن، او را از سر راه خود بر میدارد. انسان معموال در اولین سال های ورود به زندگی چنین ح\\الی دارد. ن\\ه ب\\رای

است و نه برای خدا حق الوهیت. از آنج\\ا ک\\ه دین انسان ارزش انسانی قائل او را وادار به رعایت حق خدا و حق م\\ردم و مکل\\ف ب\\ه احس\\ان ب\\ه م\\ردم و مصرف مال برای حفظ زندگی انسان ها می کند، آن را مخ\\الف من\\افع خ\\ود می داند و هرگز طالب دین نیس\\ت. اک\\ثر م\\ردم ض\\عیف و فق\\یر و هم چ\\نین کافران و فاجران در این حال ابتدائی به سر می برن\\د. بعض\\ی ه\\ا ک\\ه از راه ظلم و تجاوز به حق دیگران ثروت طلبی می کنند کافر و ظالم و من\\افق می شوند و بعضی گرچه از راه کار و خدمت ب\\ه م\\ردم ب\\ه جم\\ع م\\ال مش\\غولند

.2انسان، 46 بصیرا- سمیعا فجعلناه نبتلیه امشاج نطفة من االنسان خلقنا انا

29

Page 30: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

ولیکن هدفی جز اندوختن ثروت ندارند و اگر برای به دست آوردن مال راهی ج\ز دزدی و خی\\انت برایش\\ان نباش\\د از آن ص\\رف نظ\\ر نمی کنن\\د. این ح\ال اکثریت مردم است که خداوند تعالی با جمالت: اکثر آنها نمی دانند، اکثر آنه\\اتعقل نمی کنند، اکثر آنها شکر نمی کنند، و امثال آن آنها را معرفی می کند.

تحول دوم وقتی است که عقل و شعور انسان کامل تر ش\\ده می فهم\\د ک\\ه انسان نافع تر و دوست داشتنی تر از ثروت است و اگر بتواند با ث\\روت خ\\ود انسانی را طلب کند بهتر است از این که انسان را وسیله کسب م\\ال ق\\رار دهد. به عقل خود در می یاب\\د ک\\ه زن\\دگی او ب\\ه انس\\ان ه\\ا بس\\تگی دارد ن\\ه

ثروت بدون انسان. فک\\ر کن کس\\ی هس\\تی دارای ث\\روت و ق\\درت و اراده و در بیاب\\ان ی\\ا دامن\\ه کوهی زندگی می کنی. باغ و بوستان و آب فراوان و همه نوع وس\\ائل رف\\اه در اختیار داری ولی همسر و فرزندی و دوس\\ت و هم نش\\ینی ن\\داری ک\\ه هم صحبت و دوست و انیس تو باشد. در این حال تو هستی و اشیاء اط\\راف ت\\و و شخصی نیست که ب\\ا او معاش\\رت و گفتگ\\و ک\\نی. زن\\دگی ب\\ا اش\\یاء ب\\دون

انسان چگونه است؟ حالت دیگر این که در میان مردم باشی، آنها را ببینی و ب\\ا آنه\\ا گفتگ\\و ک\\نی، هم نشین تو باشند و در کنار آنها احساس ام\\نیت ک\\نی و آنه\\ا از ت\\و در ام\\ان باشند. در کار و زندگی به تو کمک کنند و انواع مایحتاج و روزی ه\\ای خداون\\د را برای تو تهیه کنند. به خصوص این ک\ه همس\ری از آن\\ان گرفت\\ه باش\\ی ک\ه مای\\ه آرامش ت\\و و م\\ادر فرزن\\دانت باش\\د و دارای خ\\انواده و اق\\وامی ش\\ده

باشی. با این مقایسه به خوبی می ت\\وانی بفهمی ک\\دام ی\\ک از این دو ح\\الت ب\\رایت دوست داشتنی تر و لذت بخش تر، و رفاه و آس\\ایش ت\\و بیش\\تر اس\\ت. تنه\\ا باشی با ثروت فراوان یا زندگی در کنار م\\ردم؟ مس\\لما زن\\دگی اول ص\\فر و زیر صفر از نعمت و لذت، به طوری که حتی از درخت و سنگ و قص\\ر و آب و ساختمان خود هم وحشت داری گویا زندگی در بیابان میخواهد تو را ببلع\\د. مسلما از آن زندگی وحشت زده فرار کرده به دنبال انس\\انی می گ\\ردی ک\\ه مونس و هم نشین تو باشد. در آن حال اگر کسی بگوید اموال و امالک برای تو باشد بدون انسان، و یا همۀ� آنه\ا را ب\ده ت\ا انس\انی و همس\ری ب\ه دس\\ت بیاوری که تو را دوست داش\ته و ت\\و او را دوس\ت داش\ته باش\\ی، حتم\ا هم\\ۀ� اموال خود را برای به دست آوردن انسان یا انسانهائی که دوست تو باش\\ند

خواهی فروخت. باید بدانیم که حیات و زندگی انسان با انسان معنا دارد و بدون انسان زندگی محال است. در بعضی روایات فرموده اند: حیات زمین به سبب انسان استو حیات انسان به سبب علم، و حیات علم به عمل و حیات عمل به اخالص.

در این تحول دوم انسان گویا تولدی دوباره یافته است. از آن جه\\ان م\\ادی و طبیعی که یا انسان ها را به خاطر کسب مال از دست می داد و یا آنها را در راه کسب مال می طلبید به جهانی وارد ش\\ده ک\\ه ب\\ه علم و حکمت ب\\االتری نسبت به جهان اول دست یافته و عقل و علم او در این مرحل\\ه ب\\اعث ش\\ده

30

Page 31: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

که زندگی برایش گواراتر و خوش تر باشد از زندگی م\\ادی مرحل\\ۀ� قب\\ل ک\\ه لذت دوست داشتن انسان ها را به خاطر حب مال از دست داده ب\\ه ط\\وری که به مرگ انسان ها راضی تر بود ت\\ا از دس\\ت دادن ام\\وال، و ب\\ا این س\\وء اختیار و انتخاب خود را مثل یک زندانی در حصار اموالی که به دور خود جم\ع کرده محبوس نموده و از انسان ها جدا شده ب\\ود. ع\\اقبت چ\\ون ی\\ک حی\\وان

درنده و گاو وحشی در بیابان می مرد. ام\\ا ح\\الت س\\وم انس\\ان طلب علم و طلب رض\\ای خداون\\د در مقاب\\ل ت\\رک انسان ها و دفع آنه\\ا اس\\ت. در این مرحل\\ه اگ\\ر ام\\ر دای\\ر ش\\ود بین این ک\\ه رضایت انسانی را با غضب خدا به دس\\ت بی\\اورد رض\\ایت خ\\دا را ت\\رجیح می دهد گرچه خشم انس\\انی را ب\\ر انگ\\یزد. زی\\را انس\\ان و ث\\روت در راه کس\\ب محبت و رض\\ای خ\\دا مطل\\وب و محب\\وب اس\\ت. این تح\\ول س\\وم در مس\\یر

تکامل عقل و علم برای انسان حاصل می شود. لذا می بینیم اکثر مردم در حالت اولیۀ� زندگی خود هستند که مال و ثروت را می خواهند هرچند با منجر به ظلم و جنایت نسبت به انسان ها ش\\ود. اف\\راد مرحلۀ� دوم نسبت به مرحل\\ۀ� اول تعدادش\\ان بس\\یار کم\\تر اس\\ت و در تح\\ول

سوم باز هم کمتر، چنان که خداوند تعالی می فرماید: 47کم هستند بندگان شکور من.

و راجع به طرز فکر گروه دوم می فرماید: برای انسان همسری قرار داد تا در ارتباط با او آرامش پیدا کن\\د. وق\\تی ک\\ه همسرش را فرا گرفت آبستن شد و آرام آرام سنگین شد در این حال هر دو از خدا خواهش میکنند که اگر فرزند صالحی به آنها بدهد شکر خدا را ب\\ه ج\\ا آورند. اما بعد از این که خدا به آنها فرزند صالحی داد همان فرزند را ش\\ریک

.48خدا قرار می دهند آیۀ� فوق می رساند که انسان فرزند خود را شریک خدا قرار داده، ب\\ه خ\\اطر

رضایت فرزند از رضایت خدا چشم پوشی می کند. اما الزم است انسان در طلب علم و حکمت به سوی پروردگار خ\\ود ح\\رکت کرده از او توفیق دریافت عقل و علمی بخواهد که رضایت خدا را هدف خ\ود ق\\رار داده ب\\ه تح\\ول س\\وم برس\\د، چن\\ان ک\\ه بتوان\\د طلب م\\ال را ب\\ه طلب خشنودی انسان رها کرده و باز بتواند انسان را در طلب رضای خدا رها کند. وقتی در تمام گفت\\ار و ک\ردار خ\ود رض\ای خ\دا را در نظ\ر گ\رفت در مس\یر محبت مال و ثروت و خشنودی انسان ها نیز نصیب او خواهد ش\\د، در ح\\الی که اگر رضای خدا را در طلب انسان و ثروت از دست بدهد نه محبت انسان و نه ثروتی را کسب نموده بلک\\ه رض\\ای خ\\دا را هم از دس\\ت می ده\\د. پس بدان اگر خدا را داشتی همه چیز ب\\ا او خ\\واهی داش\\ت و اگ\\ر او را از دس\\ت

دادی همه چیز را از دست داده ای. - کمیت و کیفیت عبادت ها:18

.13سبا، 47 الشکور- عبادی من قلیلحمال- 190، 189اعراف، 48 حملت تغشیها فلما الیها لیسکن زوجها منها جعل و واحده نفس من خلقکم الذی هو

له جعال صالحا اتیهما فلما الشاکرین من لنکونن صالحا اتیتنا لئن ربهما الله دعوا اثقلت فلما به فمرت خفیفا . یشرکون عما الله فتعالی اتیهما فیما شرکاء

31

Page 32: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

در آخرین آیات این سوره خداوند تعالی آنچه را به رسول خ\\ود) ص (در آغ\\از سوره امر کرده بود یاد آوری کرده می فرماید خدا می دان\\د ک\\ه کم\\تر از دو سوم و یا یک دوم و یک سوم شب قیام می ک\\نی، دوس\\تان ت\\و هم مانن\\د ت\\و

قیام می کنند. خداست که حدود شب و روز را معین میکند. و در اولین آیات به ایشان امر نمود بجز اندکی از شب، بقیه را در حال قی\\ام باشد. قلیل در این آیه نیمی از شب یا کمتر و یا زیادتر از نصف است. وق\\تی امر فرمود قیام کن مگر اندکی، گویا این اندک به دو س\\وم ش\\ب ب\\رای قی\\ام اشاره کرده، یک سوم بقیه از آن مستثنی است. یعنی دوسوم ش\\ب را بی\\دار و یک سوم را بخوابد. لیکن در آیه بعد قلیل را که مس\\تثنا نم\\وده تفس\\یر می کند می فرماید می توانی نیمی از شب را بیدار و نیمی را خواب باشی و اگر خواستی می توانی بر نیمۀ� بیداری یا خواب خود کم و زیاد کنی. چنان که می

فرماید از نیمی از شب که خواب هستی کمتر یا زیادتر کن. ب\\\ه نظ\\\ر می رس\\\د گرچ\\\ه زی\\\اد و کم ک\\\ردن این زم\\\ان ب\\\ه اختی\\\ار پیامبر) ص (گذاشته شده ولیکن خدا می خواهد نیمۀ� بی\\داری بیش\\تر از نیم\\ۀ�

استراحت باشد. امر می کند قیام کن، مگر اندکی. کالم به سیاق مستثنی و مستثنا فیه گفته شده و زیادتر بودن مستثنا من\\ه ب\\ر مستثنا امری عرفی است که سخن متکلم بر آن منوال است. پس قلی\\ل ک\\همستثنا است بایستی کمتر از یک سوم شب و حد اکثر دو سوم شب باشد.

گویا رسول اک\\رم) ص (در اط\\اعت از ام\\ر االهی دو س\\وم از ش\\ب را بی\\دار مانده و بر خود سخت گرفته که خ\\دای تع\\الی ب\\ا ن\\زول این آی\\ه ام\\ر عب\\ادت شبانه را بر او و پیروان او آسان کرده، می فرماید خدای تعالی می دان\\د ک\\ه تو و همراهان تو کم و بیش دو سوم یا نیمی از شب و ی\\ا ی\\ک س\\وم از آن را بیدار هستند و عده کمی از شما همیش\\ه دو س\\وم از ش\\ب را بی\\دار هس\\تند.

می فرماید: cخدا میداند که کمتر از دو سوم و یا ی((ک دوم و ی((ک س((وم20آیۀ -

شب قیام می کنی، دوستان تو هم مثل تو هستند. خدا که ح((دود روز و ش((ب را معین ک((رده می دان((د ک((ه بیش((تر از این ط((اقت نداری((د. ب((ه ش((ما توج((ه نم((ود. آنچ((ه برایت((ان آس((ان اس((ت ق((رآن بخوانید. خدا میداند که بعضی مریض و یا به جستجوی روزی خ((دا در سفرند و یا در راه خدا با دشمن می جنگند. پس آن چه آس((ان است نماز و قرآن بخوانید، نماز را زنده بدارید و زکات بدهی((د، از مال خود به خدا قرض بدهید و بدانید آن چه از خیرات ب((رای خ((ود تقدیم کنید بهتر از آن را نزد خ(دا می یابی(د. از خ(دای خ(ود رش(د

عقل و استعداد بخواهید که خدا به شما مهربان است. خدای تعالی در این آیه به ما فهماند که شما نمی توانید تمام لحظات شب را حساب کرده و دو سوم یا بیشتر از آن به عب\\ادت مش\\غول باش\\ید. پس نم\\از شب را برای شما تخفیف داده اج\\ازه فرم\\ود ک\\ه ی\\ک پنجم و ی\\ک شش\\م ی\\ا

بیشتر و کمتر از این قیام کنید.

32

Page 33: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

مالحظه می کنید خداون\د تع\الی نم\از ش\ب را ی\ازده رکعت مق\رر نم\وده ت\ا انسان بتواند در ساعتی و یا دو ساعتی آن را ب\\ه ج\ا بی\اورد، و ب\\رای تخفی\\ف نماز چنین استدالل نموده که او میداند عده ای از شما بیمار شده یا به جهت کسب روزی از خدا سفر کرده و یا در راه خدا قتال می کنید. خداون\\د تع\\الی برای این سه طایفه نم\\از ش\\ب را تخفی\\ف داده ت\\ا اگ\\ر بتوانن\\د مختص\\ری از

عبادات شبانه خود را انجام دهند. از این دو آیه این طور کشف می شود که این تخفیف فقط ب\\رای همین س\\ه طایفه است و برای دیگران جایز نیست همه نواف\\ل را ت\\رک کنن\\د بلک\\ه خ\\دامی خواهد نماز شب را به پا دارند کما این که در حکمت نماز شب فرمود:

شب زنده داری رشد مستحکمی دارد و در نتیجه علمی ب((ا دوام وقوام خواهید داشت.

پس راضی نیست که بندگانش نماز شب را ترک کنن\\د و از فیض و ب\\رکت آن محروم شوند. مطابق این استنباط تخفیف در اقام\\ه نم\\از ش\\ب فق\\ط ب\\رای مریض و مسافر و مقاتل است و اج\\ازه ت\\رک آن ب\\رای عم\\وم موم\\نین داده

نشده است. در جمالت بعد به شب زن\\ده داران دس\\تور می ده\\د ک\ه ه\\ر چق\\در برایش\\ان آسان است ق\\رآن بخوانن\\د و آس\ان گ\\رفتن آن را تک\\رار می کن\\د. منظ\ور از آسانی در این آیه ق\رائت س\\وره ه\ای کوچ\ک ت\ر ق\\رآن در نم\از اس\ت مث\\ل سورۀ� کوثر، والعصر، توحید و امثال آنه\\ا. ب\\ر اس\\اس این دو آی\\ه و آی\\ات اول سورۀ� طه خداوند تعالی نم\\از ش\\ب و ق\\رائت ق\\رآن را ط\\وری ب\\ر بن\\دگانش واجب نکرده که برایشان س\\خت باش\\د و فرم\\وده اس\\ت: م\\ا ق\\رآن را ن\\ازل نکردیم که تو را به سختی بیاندازیم بلکه این کتاب برای کس\\انی ک\\ه عظمت

.49خدا را درک می کنند یاد آور علم و حکمت خدا است. به این ترتیب س\\ختی و مش\\قت را از بن\\دگان خ\\ود برداش\\ته و نم\\از ش\\ب را آنطور که مشهور است یازده رکعت مق\\رر فرم\\وده، هش\\ت رکعت آن نافل\\ۀ� شب، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر. پس از اقامۀ� نماز ش\\ب ک\\ه با دو رکعت نافلۀ� صبح و دو رکعت نماز صبح مقارن می شود روی هم پانزده

رکعت نماز در آخرین ساعات شب و اولین لحظات صبح اقامه می شود. در آیات اول سورۀ� طه خداوند تعالی متذکر می شود که ی\\اد خ\\دا و خش\\یت از خ\\دا مطل\\وب و مقص\\ود دین اس\\ت. می فرمای\\د ق\\رآن را ب\\رای ی\\ادآوری عظمت خدا و خشیت از او نازل کردیم نه برای این ک\\ه ب\\ا تک\\رار نمازه\\ا ب\\ر خودت سخت گیری کنی. پس معلوم می شود که خداوند تعالی از ما نماز ب\\ا کیفیت را خواسته است نه کمیت آن. واقعا آی\\ا خداون\\د تع\الی از م\\ا نم\\از ب\\ا

کیفیت خواسته است یا نماز با کمیت بیشتر؟ نم\\از از نظ\\ر کمیت ب\\ه مع\\نی تک\\رار رکع\\ات و ب\\زرگ ت\\ر ش\\دن حجم دین و صورت دین است. کسی که نمازش را تکرار کرده و س\\جده و رک\\وع بیش\\تر انجام می دهد صورت و حجم دین را از دیگران بزرگ تر کرده و ما فک\\ر می کنیم او اجر بیشتری نزد خدا دارد که مثال هزار رکعت نماز خوان\\ده و دیگ\\ری

. 3، 2طه، 49 یخشی- لمن تذکرة اال لتشقی القرآن الیک انزلنا ما

33

Page 34: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

پانصد و یا دویست رکعت، و هر کس بیش\\تر نم\\از بخوان\\د اج\رش از دیگ\\ران بیشتر است. اما این قضاوت در صورتی درست است که خداوند تعالی از ما بن\\دگان ی\\ک دین ص\\وری و حجمی خواس\\ته باش\\د و البت\\ه الزم می ش\\ود ک\\ه انسان هر چه بیشتر خود را به سختی انداخته، بدن خ\\ود را رنج ده\\د، خ\\واب را بر خود حرام کرده و بیشتر شب را بیدار باشد ت\\ا مواف\\ق دی\\نی باش\\د ک\\ه

خدا از او خواسته است. و اگر بگوئیم که خداوند تعالی از ما یک دین ب\\ا کیفیت و حکمت خواس\\ته ک\\ه نتیجۀ� آن علم و معرفت و تقرب به خداوند تعالی و پیدایش خشیت در ذات و نفس انسان باش\\د، کم\\ا این ک\\ه می فرمای\\د: فق\\ط عالم\\ان از خ\\دا خش\\یت

پس می بینیم کیفیت دین غیر از کمیت است. 50دارند کیفیت دین روح و ج\\ان آن و کمیت دین جس\\م و بدن\\ه دین اس\\ت و معل\\وم است که انسان بودن بسته به روح و جان انسان است ن\\ه ب\\ه جس\\م و ب\\دن. دین هم ب\\ا علم و خش\\یت و ت\\ذکر دین خواه\\د ب\\ود، یع\\نی این ک\\ه ه\\ر گ\\اه خواستی نافرمانی خدا کنی او را به یاد آورده معصیت نکنی، امی\\د ب\ه رحمت

او و خشیت از او داشته باشی. در آیات سورۀ� طه خداوند تعالی تذکر می دهد که دین، ی\\ک کیفیت اس\\ت ن\\ه کمیت. از تکرار رکعات نماز و ساعات آن کم کرده، دین خ\\ود را اف\\زون کن، بیشتر به یاد خدا باش و خشیت خود را در برابر خدا زیادتر کن. می بینید ک\\ه در این آیه خداوند تبارک و تعالی م\\ا را ام\\ر ب\\ه آس\\ان گ\\رفتن ق\\رائت ق\\رآن کرده و دوبار این فرمان را در این آی\\ه تک\\رار می کن\\د، نم\\از ش\\ب و ق\\رائت قرآن را تقلیل می دهد. اگر این تقلیل کمی کیفیت دین ما را کم می کرد ب\\ر م\ا ظلم می ش\\د ک\ه از روح دین و ی\\اد پروردگ\ار و خش\\یت از خ\دای تع\الی ممنوع می شدیم. زیرا حیات بشریت و تمامیت نعمت خدا ب\\ر او ب\\ا تم\\امیت دین حاصل می شود. هر چه دین ما کامل تر و تمام تر شود نعم\\ات خ\\دا هم بر م\\ا کام\\ل ت\\ر و تم\\ام ت\\ر می ش\\ود. کم\\ا این ک\ه وق\\تی روز مب\\ارک غ\\دیر

پیامبر) ص (دست علی علیه السالم را بلند کرده فرمود:.51 امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم

خداوند تعالی در این آیه صورت دین و کثرت نماز و قرائت را ب\\ه م\\ا تخفی\\ف داده، ذکر و خشیت از خود را با قرائت قرآن و اقام\\ۀ� نم\\از ب\\رای م\\ا زی\\ادتر

کرده، می فرماید: نماز را زنده بدارید و زکات بدهی((د و از م((ال خ((ود ب((ه خ((دا ق((رض

بدهید. با توجه به این آیات میفهمیم که نماز با کیفیت آن، که ی\\اد خ\\دا و اقب\\ال قلب به خ\\دا و خش\\یت از آن ذات متع\\ال اس\\ت اقام\\ه می ش\\ود. اگ\\ر این کیفیت

حاصل شد، نماز اقامه شده و درغیر این صورت اقامه نشده است. ایتاء زکات نیز کیفیت اس\\ت ن\\ه کمیت. خداون\\د نفرم\\ود زک\\ات را ادا کنی\\د و اموال خود را به فقرا و مساکین ببخش\\ید بلک\\ه فرم\\وده: آت\\وا الزک\\وة. ایت\\اء

.28فاطر، 50 العلماء- عباده من الله یخشی انما.3مائده، 51 دینا- االسالم لکم رضیت و نعمتی علیکم اتممت و دینکم لکم اکملت الیوم

34

Page 35: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

زکات غیر از اداء مال است گرچه اداء زکات هم از جملۀ� ایتاء زک\\ات اس\\ت. زکات به معنی اینست که به سراغ برادران ض\عیف خ\ود رفت\\ه ب\\ا ق\\وتایتاء

خود آنها را قوی کنی، با علم خود به آنها تعلیم دهی و ب\\ا ت\\ربیت خ\\ود آنه\ا را تربیت کنی. هر جا عقب افتاده ان\\د ب\\ه پیش\\رفت آنه\\ا کم\\ک ک\\رده و ه\\ر ج\\ا ضعیف مانده اند تقویتشان ک\\نی مب\\ادا اختالف طبق\\اتی در مع\\اش و زن\\دگی مردم پیدا شود، فخ\\ر فروش\\ی در جلوافتادگ\\ان و ض\\عف و حق\\ارت در عقب افتادگان پیدا شود، آنها به سبب ضعف و فقر و نادانی خ\\ود هالک ش\\ده و آن

دیگران به سبب کثرت مال و قوای خود. قوام دین و ایمان طبق آنچه کتاب خدا ما را هدایت نموده مبتنی بر دو اص\\ل است: اقامه نماز و ایتاء زکات، و می بینیم این دو اصل در اکثر آیات و موارد دیگر در پی هم آمده و خداوند تعالی در توصیه های خود با اص\\رار تم\\ام آنه\\ا

را تکرار کرده می فرماید: أقیموا الصلوة و اتوا الزکوة... اقامه نماز یعنی رابطۀ� خود را با پروردگار خود در مسیر زندگی محکم کرده، در تمام حاالت به پناه او بروی دلت با یاد او مطمئن باشد و در تمام حرک\\ات و سکنات و قیام و قعود خود طالب رضای او باشی زیرا او مطل\\وب حقیقی و او مقصد و مرجع ما در خواسته های ما است ه\\ر گ\\اه ک\\ه در براب\\ر او می ایستیم. اگر او را یافتیم خود را و همه خواسته های خود را یافته ایم و اگر او را از دست ب\\دهیم خ\\ود را و هم\\ه خواس\\ته ه\\ای خ\\ود را از دس\\ت داده ایم.

.52همانطور که می فرماید: آری با یاد خدا دل ها آرام می شود نماز یعنی دعا و دعا ب\\ا ارتب\\اط و درخواس\\ت ص\\ورت می گ\\یرد. ص\\الة طلب رحمت از خدا به اشکال مختل\\ف اس\\ت و به\\ترین ص\\ورت این ارتب\\اط هم\\ان

صورت نماز است. اصل دوم این که در جمع مومنانی باشی که در پناه خدا بوده حیات و زن\\دگی خود را در سایۀ� اطمینان به خدا به دس\\ت می آورن\\د. هم\\ان گ\\روهی ک\\ه ب\\ه

سوی خدا در حرکت هستند که خداوند تعالی در بارۀ� آنها می فرماید: اهل تقوا گروه گروه از مسیر ایمان و عمل صالح به سوی بهشت ران\\ده می

. 54. و یا می فرماید: با جمع اهل توحید عبادت کنید53شوند با این جمع باشید و از خیر و سعادتی که خدا ب\\ه ش\\ما هم داده آنه\\ا را به\\ره مند کنید، به نیروی خود آنها را نیرومند و با علم و دانش خود آنها را آم\\وزش دهید زیرا انسان ها اعم از زن و مرد خود عین بهشتند و بهشتی بدون انسان نیست. فرض کن بهشتی با آن اوص\\اف ک\\ه خداون\\د تع\\الی تعری\\ف ک\\رده در اختیار تو است ولی انسانی و همسری که با یکدیگر مأنوس بوده و آرام جان شما باشد نیست. همه چیز فراوان است ب\\دون انس\\ان؟ خ\واهی دی\\د ک\ه آن بهشت در تنهائی و وحشت جهنم است. انسان بزرگترین نعمت خ\\دا اس\\ت و الزم است آنها را با خود به سوی خ\دا کش\انده ت\ا هم نش\ینان ت\و در بهش\ت

باشند.

.28رعد، 52 القلوب- تطمئن الله بذکر اال...74زمر، 53 زمرا- الجنة الی ربهم اتقوا الذین وسیق.43بقره، 54 الراکعین- مع وارکعوا

35

Page 36: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

پس واجب است در کاروان رهروان به سوی خدا با برادران خود همراه شده عقب افتادگان را به پیش برده و ضعیفان را تقویت ک\\نی مب\\ادا ببی\\نیم در این کاروان عقب افتاده ای غمگین و مأیوس باشد که بی اعتنائی تو ب\\ه او ب\\اعث

خشم خدا بر تو شود. در انتهای آیه خداوند تعالی برای تأکی\\د ب\\ر ایت\\اء زک\\ات می فرمای\\د: ب\\ه خ\\دا قرض بدهید قرض نیکو. یعنی تو با ایتاء زکات به برادران خود به خ\\دا ق\\رض الحسنه داده ای و خداوند تعالی چندین و چند برابر از احسان خود ب\\ه ت\\و ب\\ر می گرداند و ذره ای از انفاق تو در راه خدا از دست نمیرود، مثل ب\\ذری ک\\ه کاشته و نهالی که غرس می کنی و خ\\دا آن را تب\\دیل ب\\ه درخت ب\\اروری می

کند همان طور که فرموده است: در اطاعت خدا و خدمت به خلق باشید. آنچه از نیکی ها ذخیره کنید ب\\ه ش\\ما

.55میرسد شما یک دانه کاشته اید و خداوند تعالی آن را رویانده، هفت خوشه که در هر خوشه ای صد دانه وجود دارد ب\\ه ش\\ما تحوی\\ل می ده\\د و البت\\ه ب\\ه ه\\ر کس بخواه\\د چن\\د براب\\ر می ده\\د. از او طلب رش\\د و آم\\رزش کنی\\د او را بس\\یار

آمرزنده و مهربان خواهید یافت. دانه و بذری که انسان در مزرعۀ� دنیا می کاردف که گفته اند: ال\\دنیا مزرع\\ة االخره، و خداوند تع\\الی آن را در زن\\دگی آخ\\رت ب\\ه ثم\\ر می رس\\اند اعم\\ال صالحی است که انسان از آن به\\ره می\\برد مث\\ل خ\\وش روئی، س\\الم ک\\ردن، راهنمائی و یا اطعام با لقمه نان و شربتی آب، همۀ� این ها کاشتن بذر محبت در دل انسان ها است، خدا آنها را می رویاند و ثمرات آن را در آخرت به ت\\و تحویل می دهد. آن روز که در بهشت خود را تقدیم خدا کنی همان برادر و یا خواهری را که به او محبت کرده و در دل او بذر احس\\ان کاش\\ته ای در کن\\ار خود خواهی دید که مثل ی\\ک درخت طیب\\ه م\\ونس ت\\و خواه\\د ب\\ود؛ زن باش\\د حوری بهشت و مرد باشد غلمان بهشتی. وقتی ب\\دون ح\\ور و غلم\\ان بهش\\ت نیس\\ت پس ت\\ا می ت\\وانی از این دان\\ه ه\\ا در دل ه\\ا بک\\ار اگ\\ر زارع هس\\تی.

1361.12.5والسالم. زهرا صالح غفاری .

بسم الله الرحمن الرحیم

المزمل تفسیر السورة المبارکة: - فی شأن نزولها:1

نزلت هذه السورة علی رسول الله صلی الله علیه و آله بعد) القلم (. فهی س\\ورة الثالث\\ه ان لم یکن نزل) الحمد (علیه قبل ذلک. و قلنا فی شأن نزول سورة الحمد انه) صلی الل\\ه علیه و اله ( کان یصلی لیلة اذ بعث، ان لم نقل انه) ص (صلی قب\\ل البعث\\ه او م\\ع البعث\\ه. فه\\\و اذا ک\\\ان یص\\\لی اول ی\\\وم بعث الی الن\\\اس او قب\\\ل ذل\\\ک ک\\\ان یص\\\لی بقرائ\\\ة سورة) الحمد (. فکان یجب ان ینزل علیه سورة الحمد. فالبد ان یکون ن\\زل علی\\ه س\\ورة الحمد قبل سورة العلق و المزمل و غیرها. و ثانی\\ا اذا ک\\ان الحم\\د ق\\رآن مس\\تقل بنفس\\ه فکان یجب ان ینزل علیه قبل هذا القرآن الن یفتتح قرائة الق\\رآن بفاتح\\ة الکت\\اب و ل\\ذلک

.110بقره، 55 اجرا- اعظم و خیرا هو الله عند تجدوه النفسکم تقدموا ما و

36

Page 37: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

سمیت )فاتحة الکتاب (الن القرآن یفتتح به و ان الله تعالی یبدء بذکر الحمد ثم بالقرآن ویقول:

و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم... و السبع المثانی سورة( الحمد )باتفاق المفسرین. فیبدء به ثم بالقرآن. و ه\\ذا ایض\\ا دلی\\ل علی ان الحمد نزل قبل کل سورة من سور القرآن اال ان نعتقد بان القرآن کلها نزل علیرسول الله( ص )فی لیالی القدر قبل البعثه ثم امر بقرائة القرآن علی الناس بعد البعثه.

و اما دالئل فی اثبات ذلک کتبناها فی تفسیر) الحمد (بالفارسی و) العل\\ق (ب\\العربی. ف\\اذا ک\\ان ن\\زل الق\\رآن علی\\ه جمل\\ة واح\\ده و ام\\ر ب\\ان یق\\رء الق\\رآن علی الن\\اس فنق\\ول

سورة) العلق (اول سورة نزل علیه و سورة) القلم (ثانیها و) المزمل (ثالثها الی آخر. و سمیت هذه السورة بالمزمل لوجود هذه الکلمه فی افتتاحها. و روی ان رسول الله( ص )بعد نزول الوحی علیه و بعد بعثته کان یتزمل بثیاب علیه فکانه یحس ال\\برد فی وج\\وده و یتزمل لدفع البرد. و قیل انه کان ینعزل عن الناس بعد ما أعلن نبوته و کان الناس یهزئون به و یقولون انه لمجنون. فانعزل و تزمل بثیابه. ولکن التزمل ال یقع من جهة االنع\\زال عن

الناس بل التزمل التحاف بالثیاب لدفع البرد. - حاالت الطبیعیه و الروحانیه:2

و قلنا فی ما سبق فی سورة العلق ان التحوالت التی یظهر فی وجود االنسان بارادة الل\\ه تعالی غ\\یر م\\ا یظه\\ر علی\\ه من الح\\االت بعوام\\ل الط\\بیعی من الح\\ر و ال\برد و غیره\\ا من المسائة و السرور. فحاالت التی یظهر بالعوامل البد ان یکون لها عامل طبیعی فی محیط الحیاة. فاذا هجم علیک البرد و قلت الحرارة فی المزاج تحس برودة و یحسها کل من کان فی ه\\ذه الش\\رایط او هجمت علی\\ک الح\\راره من اله\\واء او الش\\مس و قلت ال\\بروده فی مزاجک، تحترق بهذه الحراره. و کذلک اذا دهمتک الحوادث و ذهب بمالک او بولدک فتصیر مهموما مغمورا بهذه الحادثه او سرتک شیئ من نعم الل\\ه تع\\الی کم\\ا ت\\رزق ول\\دا او م\\اال فتکون ذا نشاط مسرورا. فهذه الحاالت یظهر کلها بعامل طبیعی ال یستند الی الل\\ه اال من

حیث انه تعالی خالق هذه العوامل. و اما اذا انقلبت ذا نش\\اط او غم او ذا ح\\رارة و ب\\رودة تحس\\ها فی وج\\ودک و لیس هن\\اک عامل طبیعی او مزاجی و کنت فی حال\ة متوجه\\ا مرتبط\\ا فیه\\ا الی رب\ک کح\\االت رس\ول الله( ص )فی نزعاته الی ربه فتعلم بذلک حتما ان هذه الحالة من الله و البد له\\ذا العام\\ل الذی اوجد فیک هذه الحاله ان یکون علی خالف ما انت علیه فی مزاجک او هواء المحیطة بک. فکان رسول الله) ص (أحس البرودة فی نفسه بعد اذ بعث و اوحی الیه. فکان یتزمل

یاتارة اخری لدفع هذه البروده فخوطب من قبل الله تعالی فی هذه الح\\االت یق\\ول ل\\ه: و کان احساس البروده فی هذه الحاالت معم\\ول فیایها المزمل... یا ایها المدثر...

سنن اولیاء الله، یقول الشاعر فیما یصف علیا علیه السالم: قیل لی قل لعلی مدحا، ذکره یخمد نارا موص((ده. قلت ال اق((دم علی م((دح امرء حار ذو اللب الی ان عبده. و النبی المصطفی قال لنا لیل((ة المعراج لما صعده وضع الله بظهری یده فاحس القلب ان قد ب((رده

و علی واضع أقدامه فی محل وضع الله یده فیحکی رسول الله صلی الله علیه و اله انه احس برد الوحی حین اذ وضع الله ی\\ده علی\\ه،

و یده ید الرحمه.- ما الفرق بین االنبیاء فی خطابات الله تعالی الیهم:3

ثم لیعلم ان هذه الخطابات من قبل الله تعالی الی رسوله غیر الخطابات التی یخاطب ب\\ه موسی و عیسی و ابراهیم علیهم السالم. ف\\تری ه\\ذه الخطاب\\ات الی االنبی\\اء یظه\\ر بن\\داء

ینادی رسوله باسمه کما یقول: و نادیناه من جانب الطور االیمن و قربناه نجیا... او یق((ول: و نادین((اه ان ی((ا

ابراهیم... یا موسی انی انا الله رب العالمین... فتری ینادیهم الله تعالی باس\\مهم و الن\\داء غ\\یر الخط\\اب. ف\\اذا ک\\ان المخ\\اطب قریب\\ا من المخاطب متقربا عنده، یخاطبه و ال ینادیه و یعظمه فی خطابه. و من دالئل التعظیم ان ال

37

Page 38: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

ینادیه و ال یخاطبه باسمه. و النداء فی الخطاب من دالئل البعد کما ان الخطاب من دالئ\\لالقرب. فاالنبیاء لیسوا فی درجة واحده بالنسبة الی ربهم. یقول الله تعالی:

... فلو کانوا فی درج\\ة الکام\\ل کخ\\اتمهم ختمتلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعضالدین باول نبی بعث ولکن لیسوا فی مقام واحد. کما یحکی عنهم الله تعالی بان:

فوق کل ذی علم علیم... و ما منا اال و ل((ه مق(ام معل((وم... فبعض((هم ق(ریبمن الله تعالی مقرب کما یقول: و السابقون السابقون اولئک المقربون... و بعضهم بعید منه تعالی بقصور ال بتقصیر. فمن کان قریبا من\ه تع\الی یناجی\ه و یخاطب\\ه و من کان بعیدا منه ینادیه. فه\ذه الخطاب\ات مث\ل: ی\ا ایه\ا الن\بی، ی\\ا ایه\ا المزم\ل، ی\ا ایه\ا الرسول، کلها دلیل علی شدة قربه صلی الله علیه و اله من ربه اذ یخاطب\\ه الل\\ه تع\\الی ویعظمه فی خطابه و ال ینادیه باسمه کما ینادی موسی و عیسی و ابراهیم)علیهم السالم (.

فیقول: یا ایها المزمل... و التزمل و التدثر و ان کان لیس من القاب یلقب به االنسان فیعظم النه ال دلیل فی ه\\ذه اللغات علی الفضیلة و الکماالت ولکن التزمل و الت\\دثر ان ک\\ان فی اطاع\\ة الل\\ه و ظه\\ور حالة بارادة الله تعالی من جهة الوحی و الخطاب فهو دلیل علی الکمال و الفضیله و دلیل علی عظمة وجود االنسان الملقب به\\ذه االلق\\اب کم\\ا ت\\ری ان الل\\ه تع\\الی یعظم الخی\\ول

العادیه المجاهده و الحوافیر الموریة قدحا فی سبیل الله. فیقسم بهم و یقول: اذا الخیول یعدون بامارة ام\\یر الموم\\نین علی\\هو العادیات ضبحا فالموریات قدحا...

السالم یجاهدون فی سبیل الله. فالتزمل فی هذه المورد کعدو الخی\\ول فی ذل\\ک المق\\ام. فانه و ان کان امر ساذج بسیط ال فضل فیها بظهورها و وجودها ولکن\\ه فی حال\ة االرتب\\اط بالوحی و فی سبیل الله و دفع الحاالت العارضة ب\\ارادة الل\\ه تع\\الی ام\\ر عظیم یحکی عن

حاالت نبوته و الجهاد. و التزمل بمعناه االخری یحکی عن حاالته الروحیه اذا امر بالقیام و الجهاد و دع\\وة الکف\\ار و المنافقین و الجهله من الناس الی دین الله تبارک و تعالی. و ه\\ذا القی\\ام و ال\\دعوه ام\\ر عظیم یتحمله رسول الله) ص (فیتضغط به عصرا یتحمل باعباء النبوه و ثقل الوحی. کان\\ه فی روحانیته فی ثقل الوحی علیه یتبرد و یتزمل کما یتزمل بالثی\\اب ل\\دفع ال\\برد. فخاطب\\ه

الله تعالی فی هذه الحاله بقوله:- یا ایها المزمل قم اللیل اال قلیال...2- 1االیات،

- فی حکمة الصلوة و صلوة اللیل:4 فامره بالقیام و احیا روحه و قواه بهذا الخطاب لیقدر ان یق\\وم. فان\\ه م\\ع ک\\ل آی\\ة من آی القرآن و کل کلمة من کلماته روح القوة یتق\\وی ب\\ه االنس\\ان الم\\ومن فی\\دفع الض\\عف عن

نفسه و یقوم کما یقول الله تعالی: و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا...

فکالم الله تعالی لیس کالما بسیطا ساذجا فقط بل هو روح یلقیه الیه فی روع النبی) ص(فیقوی به و یقوم. ثم یامره الله تعالی ان یقوم باللیل و یقول:

- قم اللی((ل اال قلیال نص((فه او انقص من((ه قلیال او زد6-(( 2االی((ه، علیه و رتل القرآن ترتیال انا سنلقی علی((ک ق((وال ثقیال ان ناش((ئة

اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیال. ان ناشئة اللی((ل هی اش((د وطئ((ا و فیامره بقیام اللیل، ثم یق\\ول فی ای\\ه الس\\ادس:

...اقوم قیال فصلوة اللیل من أفضل الصلوات بدلیل هذه االیه. و الصلوة انم\\ا وض\\عت لالس\\تعانة بالل\\ه

العظیم کما یقول: : ایاک نعب((د و و تقرء فی الصلوة فی س\\ورة الحمدو استعینوا بالصبر و الصلوة...

... فانظر الی رسول الله )ص(و هو فی ش\\دة غربت\\ه و ض\\عفه ی\\امره الل\هایاک نستعین

38

Page 39: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

تعالی بان یقوم و یجاهد العالمین، یسلک بهم الی منجاتهم، یبارز الکفرة الفج\\ره و یهلکهم و یدمرهم. فقایسه صلوات الله علیه و اله و ه\\و فی ه\\ذه الغرب\\ه و الض\\عف به\\ذه الجه\\اد العظیم. فانظر کیف یحتاج الی اعانة معین یستعین ب\\ه فیعین\\ه. فمثل\\ه کمث\\ل االنس\\ان فی الفلوات فی شدة الضعف، یومر بقلع الجبال الشامخه یزیلها عن مکانها الی غیر م\\ا یک\\ون

فیها. فکیف یحتاج مامور مثل هذا االنسان الی کثرة القوا و االعانه و االستعانه. فهذا محم\\د رس\\ول الل\\ه) ص (ی\\ومر بقل\\ع الجب\\ال الش\\امخه من الفراعن\\ه و المتک\\برین و قمعهم لیوسع الطریق علی المومنین و المسلمین یقود بهم الی الجنه. فای هذین الجبلین اسهل قلعا عن محلها و موقعها؟ جبل شامخ مثل هذه الجب\\ال علی وج\\ه االرض او انس\\ان متکبر متفرعن آمر مؤمر مطاع متسلط علی الن\\اس؟ ق\\تری ان الجب\\ال علی وج\\ه االرض اسهل قلعا من هؤالء الکفرة الفجره. فیحتاج الی قوی یقویه و معین یعینه علی ه\\ذا االم\\ر

و هو الله تبارک و تعالی. یامره باقامة الصالة فی اللیل و االستعانه منه تعالی بالصالة. و هذا دلیل علی ان الصالة افضل شیئ و خیر عم\\ل یس\\تعین ب\\ه االنس\\ان رب\\ه الج\\راء م\\ا یامره الله به. و دلک الن االنسان فی ذاته فقر و ان الله تبارک و تعالی فی ذاته و وج\\وده غناء و البد من ربط بین الفقیر و الغنی لیرفع بالغناء الفقر عن نفس\\ه و ال یوج\\د رب\\ط بین الله و بین عبده کالصلوة. یقوم الی الله آناء اللیل فی حالة الخلوة و سکوت الن\\اس و فی\\ر رب\\ه ثم یعظم\\ه و یحم\\ده بربوبیت\\ه ثم الی رحمانیت\\ه و حالة الخل\\وة عن االش\\تغاالت یکب رحیمیته و مالکیته ثم اظهار العبودیه و االستعانة به تعالی. فاعانه الله تبارک و تع\\الی علی امره العظیم حتی قام و جاهد الکفار و الملحدین و اقام دین الله تعالی. فی\\امره ان یق\\وم

باللیل. ان ناشئةثم یخبره بان یقوم نصف اللیل او ثلثه او ثلثیه علی ما یخت\\ار بارادت\\ه و یق\\ول:

. یعنی بذلک ان االنسان ینش\\أ باللی\\ل اک\\ثر م\\ا ینش\\أ بالنه\\ار. ف\\اناللیل هی اشد وطئا االنسان فی نشأته و نمائه کاالشجار ینشأ و ینمو الی ان یصیر شجرة کامله. فالبد لالنسان ان ینشأ کما تنشأ االشجار. فان االنسان حین یسقط من بطن امه کب\\ذر یب\\ذر فی الع\\الم. البد لها ان ینمو و یزکو الی ان یصیر شجرة ذا ثمره کما یصفه الله تعالی فی کتابه بقوله:

کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء... و االشجار کما علم اشد نم\\اء باللی\\ل من النه\\ار. یت\\ورق باللی\\ل اوراق\\ه و یش\\د اغص\\انه و ک\\ذلک روح االنس\\ان و اعض\\ائه ینش\\اء فیبل\\غ العلم و العق\\ل الی ان یص\\یر ش\\جرة مثم\\ره فیهدی الله تعالی هذه الشجرة الی ان یقوم باللیل فینشأ فیه، کاالشجار ینشأ و ینمو فیها. فالقول فی اللیل مع الله تبارک و تعالی فی الصلوة او فی الدعاء أق\\وم االق\\وال. یق\\ع فی قلب المومن وقوعا تاما کامال بمعانیه او یخ\\رج من قلب\\ه خروج\\ا تام\\ا بالتوج\\ه الی الل\\ه و الخضوع لدیه. الن صلوة اللیل و الدعاء فیها یقع فی فراغ کامل عن کل شیئ و ش\\خص و الصلوة انما هی باقب\\ال القلب الی الل\\ه تع\\الی و یق\\ع فی اللی\\ل اش\\د اقب\\اال الی الل\\ه من

النهار.: او زد علیه و رتل القرآن ترتیال...ثم یقول فی آیۀ� الرابع

- القرائه و التالوه و الترتیل:5 و الترتیل قرائة الق\رآن و الق\\اء المع\انی الی المخ\\اطب به\\ذه القرائ\\ه. فالقرائ\\ة یق\ع فی حاالت ثالثه. یوصف فی حالة بالقرائه و فی حالة اخری بالتالوه و فی حالة اخری بالترتیل. فالقرائة بمعنی اجراء الکلمات و العبارات علی اللسان و بالبیان متوجه\\ا الی المع\\انی فی حالة القرائه بحیث یقرء و یفهم. و ان ک\\ان یق\رء و ال یفهم فه\و قرائ\ة مبت\\وره. ال یوص\\ف بالقرائة و یوصف بالتکلم و التلفظ کما یکتب الیک کت\\اب من ص\\دیقک فتقرئ\\ه و تفهم\\ه. و یمکن ان یقع القرائة بال اجراء االلفاظ علی اللسان کما تنظر الی الکت\\اب و تعلم م\\ا کتب الیک و ال تقرئه باللس\ان. و یمکن ان یق\ال القرائ\\ة بمع\نی رب\\ط االلف\اظ بالمع\انی و فهم المعانی بااللفاظ، جری علی اللسان او لم یج\\ر. فالمطالع\\ه قرائ\\ة به\\ذه التعری\\ف. و ام\\ا التالوه من) تلی، یتلو، تلو (و منه) التالی و المتلو (بمعنی ایجاد لف\ظ عقیب لف\\ظ اخ\\ری و عبارة عقیب عبارة اخری بحیث یکون المقدم تالیا یطلب ما یعقبه و العب\\ارة الثانی\\ه متل\\وا

یطلب بالمقدم و یکون التالی مکمال بالمتلو و المتلو ناقص بدون التالی.

39

Page 40: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

و یمکن ان یقال التالوة بمعنی ایجاد المعانی عقیب االلفاظ فهی ن\\اظرة بالعم\\ل بم\\ا ام\\رالله تعالی. مثال اذا قرأت:

أقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان ق((رآن الفج((ر ثم صلیت صلوة الظهر و العصر و المغرب و العشاء و صلوة الفجر تل\\وکان مشهودا...

قرائة االیه یکون قرائتک هذا التالوه. فالتالوة انما یق\\ع اذا ج\\یئ بالمع\\انی عقیب العب\\اراتبحیث یظهر العبارات بمصادیقه و معانیه فی الخارج. و کذلک یقول الله تعالی:

: فاذا قرأناه فاتبع قرآن((ه....و یقول فی موضع اخریاتل ما اوحی الیک ربک... یعنی اذا اوحینا الیک آیة من الکتاب اوجد المعانی عقیب الوحی. ففی ه\\ذه الم\\ورد ی\\أمره بالقرائه و اتباع المعانی بها و فی آیة االولی یامره بتالوة ما اوحی الیه. فیستخرج من ه\\ذا ان التالوة حیث یظهر المعانی تلو الوحی بحیث یظه\\ر الق\رآن بمعانی\\ه عن\\د الن\\اس. و ام\\ا الترتیل ینظر الی کیفیة القرائه بحیث یقع المعانی بالقرائ\\ه فی روع المس\تمع بحیث تق\رء الق\\رآن و تلقی المع\\انی به\\ذه القرائ\\ه فی ذهن المس\\تمع بحیث یس\\تمع فیعلم کم\\ا هی

المعانی بال زیادة و ال نقصان. ال تنثروا القرآن نثر الرمل و ال ته((ذهو کذلک جائت الروایة فی بیان الترتیل بقوله:

تفسیر علی ابن ابراهیم ( هذ الشعر) فالقرائة کمثل الرمل بمعنی نثر االلفاظ الی المخاطب بال ربط لبعضها فی بعض. فکان\\ک تنثر الرمل الی المستمع، و هذ الش\\عر ک\\ذلک ان یک\\ون هم المتکلم رب\\ط االلف\\اظ بعض\\ها ببعض لیسجعها و یقفیها و ال ینظر کی\\ف یلقی المع\\انی بش\\عره الی المخ\\اطب. فال یک\\ون

مثل هذین القرائتین ترتیال. فیکون الترتیل إلقاء المعانی کامال بااللفاظ فیقف اللفظ حیث یق\\ف المع\\نی و یس\\کت القرائ\\ه حیث یس\\کت المع\\انی و یلتف\\ظ االلف\\اظ بلط\\ائف المعنی. فان حاالت المع\\انی تنعکس فی العب\\ارات و االلف\\اظ بحیث تک\\ون االلف\\اظ مرآت\\ا

للمعانی. و یمکن ان یقال ان الترتیل اکمال القرائه و التالوه و ال یکمل اال بقرائة الص\\حیح و العم\\ل بما یق\رء. ف\\اذا القی العب\\ارات باالعم\\ال و یظه\\ر المع\\انی به\\ا ک\\امال یک\\ون ت\\رتیال. فیب\\دء

انا سنلقی علی((ک ق((والبالقرائه و یتوسط بالتالوه و ینتهی بالترتیل. ثم یقول بعد ذلک: و یفرع علیه قوله تعالی:ثقیال...- و اذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیال...8االیه،

فیخبر باالیة االولی بنزول القرآن بع\\د ذل\ک. و ه\\ذه االی\\ه دلی\\ل علی ان ه\\ذه الس\\وره من السور ال\\تی ن\\زلت علی رس\\ول الل\\ه)ص( ای\\ام بعثت\\ه. فالس\\ورة االول) العل\\ق (ام\\ر فی\\ه بالقرائه و تعلیم الناس و السورة الثانیه) القلم (ام\ر رس\وله بالص\\بر علی م\\ا یقول\ون فی

و انک لعلیشأنه من قولهم انه لمجنون او انه لمفتون. فیسلیه فی هذه السوره بقوله: ثم یخبر فی هذه السوره بانه سیلقی الیه قوال ثقیال. یعنی ان الل\\ه تع\\الیخلق عظیم...

سینزل علیه القرآن بتمامه و کماله و یامره ب\\ان یق\\وم الحی\\اء الق\\رآن و اجرائ\\ه بالعم\\ل والبیان.

:- فی معنی القول الثقیل6 و ثقل القرآن انما هی فی االجراء ب\\ه عمال و دع\\وة الن\\اس الی\\ه و حملهم علی ان یعمل\\وا بالقرآن و یدفعوا عن انفسهم الشرک و الخیاالت و الجه\\االت و الخراف\\ات. ف\\ان المش\\کل العظیم و الثق\\ل الکب\\یر ان یرج\\ع بالن\\اس عن الض\\اللة و الجهال\\ه و تس\\لک بهم الص\\راط المستقیم. فکان کل انسان جبل عظیم ال یقلع عن هذا الطریق و سد بنفسه، یمنع الداعی و القائد عن السلوک. فالبد من قلعها و تسویة الجاده بعد القلع. فاحسب نفسک انک تری\\د ان تسافر الی ماوراء الجبال و االودی\\ه. فت\ارة یس\\دک عن الطری\\ق و الس\\لوک فیه\\ا جب\ل عظیم شامخ شاهق من حجر صلد و تارة یسدک عن السلوک واد عمی\ق. فیجب علی\ک ان تقلع هذا الجبال و تضعها فی هذا الوادی، یستوی لک الجاده فتسلک فیها. فالمه\\اجرة علی هذا المنوال الی ماوراء الجبال مشکل عظیم جدا. فهذا دأب رسول الل\\ه ) ص (. یری\\د ان یسلک بالناس من فلوات الجهل الی ماوراء الجب\\ال ال\\تی یک\\ون فیه\\ا حی\\اتهم و معاش\\هم. فکل انسان جاهل متکبر مستکبر فی هذا الطریق کانه جبل شامخ شاهق من حجر صلد و

40

Page 41: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

کل انسان جاهل سفیه مبتال بالخراف\\ات و الجه\\االت کان\\ه واد عمی\\ق یجب ان یخ\\رج منه\\ا فیعلو حتی یقع فی الطریق فیسلک به الی ربه. فقلع الجبال اس\\هل من قم\\ع الرج\\ال عن

طریق یسلک فیه المومنون الی ربهم. فامر رسول الله صلی الله علیه و اله بهذا االمر العظیم فقام فی واد ک\\ان اهله\\ا مبتل\\ون بالجهاالت و الخرافات. و کان من جهلهم انهم: اذا بشر احدهم باالنثی ظل وجهه مسودا و هو کظیم. ثم یرتأی بانه یمسکه علی هون ام یدسه فی التراب. فکانوا یدسون بن\\اتهم فی التراب او یمسکونها علی هون. یرثون البن\\ات کم\\ا یرث\\ون االغن\\ام. یکره\\ون فتی\\اتهم علی البغاء یبتغون بها عرض الحیاة الدنیا. وکان من تکبرهم انهم ال یدخلوا بیتا یطیحون بذحولهاع الم\\دخل لئال یج\\برون باطاح\\ة ال\\رأس. و رئوسهم بل یجب علیهم قب\\ل ال\\دخول ان یوس\ کانوا یلبسون ثیابهم الطویل\ه یق\ع علی االرض ثم ی\\آمرون عبی\\دهم ان یجمع\\وا ذیوله\ا عن االرض خلفهم. فکان کل واحد منهم فرعون من فراعنة زمانهم امر رسول الل\\ه) ص (ب\\ان یقوم و یرجع بهؤالء المتکبرین المستکبرین الی تواضع االنسانیه فیرکعوا و یسجدوا ربهم و

یضعوا جباههم علی التراب و کانوا ال یطیحون رؤسهم لیدخلوا بیتا. فانظر الی ثقل هذا االمر. فلذلک یقول: انا سنلقی علی\\ک ق\\وال ثقیال... یع\\نی ان\\ک س\\تومر ب\\دعوة ه\\ؤالء المتک\\برین و الج\\اهلین و قت\\الهم الی ان ت\\ردهم عن غیهم و ض\\اللتهم الی صراط مستقیم. و االعراب اشد کفرا و نفاقا و اجدر ان ال یعلموا حدود ما انزل الل\\ه علی

رسوله... ثم یامره لرفع هذا الثقل العظیم و تسهیل االمر علیه ان یذکر اسم ربه و یتبتل الیه تبتیال و یقوم نصف اللیل او ثلثیها او ثلثها. فامر بقیام اللیل و التبتل الی الله تعالی. فامر بالص\\لوة لالستعانه بها کما یقول فی موضع اخری: استعینوا بالصبر و الصلوة... و یأمرنا فی الصلوة بقرائة الحم\\د لنس\\تعین بقرائ\\ة ه\\ذه الس\\وره ل\\دفع المش\\کالت و المعض\\الت. ف\\انظر الی رسول الله )ص(فی غربته و وحدته بین هؤالء الجهال المتکبرین المستکبرین، فیهم امث\\ال

ابی جهل و ابی لهب و غیرهم. یجب علیه ان یرجع بهؤالء عن غیهم و ضاللتهم. ما اوذی ن((بی مث((ل م((ا اوذیت...فکان یعذب و یؤذی بهوالء الجهال حتی ق\\ال) ص (:

فقام و صلی و تبتل الیه تبتیال. کان الله تبارک و تعالی یجعل رسوله) ص (فی هذه االی\\اتفی االنتهاء فی کل حالة و عبادة من الحاالت و العبادات.

- حاالت االنسان فی الدعاء و التوجه الی الله:7 فان الحاالت و العبادات متکاملة فی ذاتها و حقیقته\\ا یب\\دء من مب\\دء و یج\\وز من وس\\ط و ینتهی الی منتهی و کل واحد من عباد الله تبارک و تعالی فی حالة من هذه الحاالت. فحالة یعرض لالنسان یقال له الرغبه و هؤالء العباد راغبون. و حالة اخری یع\\رض علی\ه یق\\ال ل\\ه الرهبه. فهم راهبون. ثم حالة بهذه الحاالت یقال له التضرع و حالة اخری یقال ل\\ه التبت\\ل. ففی ک\\ل حال\\ة من ه\\ذا الح\\االت یض\\ع االنس\\ان نفس\\ه فی موض\\ع خ\\اص و یظه\\ر بوض\\ع مخص\\وص. و فی بی\\ان ه\\ذه الح\\االت و االوض\\اع روی روای\\ات متع\\دده عن االئم\\ه علیهم السالم فی تفسیر البرهان. ففی بیان التبتل و التض\\رع روی محم\\د ابن یعق\وب عن احم\\د ابن محمد ابن خالد عن اسماعیل ابن مه\\ران عن س\\یف ابن عم\\یره عن ابن اس\\حاق عن

ابی عبد الله) ع (قال: الرغبة ان تستقبل ببیاض کفیک الی السماء و الرهبة ان تجعل ظه((ر کفی((ک الی السماء و قوله: و تبتل الیه تبتیال... قال: الدعاء باصبع واحده تشیر بها، و التضرع تشیر باص((بعیک و تحرکهم((ا، و االبته((ال رف(ع الی((دین و تم((ددها، و

ذلک عند الدمع. و فی هذا المعنی روایات متعدده فی هذا الکتاب. و فی بعضها قال التبتل رف\ع الی\\دین فی

الصلوة. و فی بعضها قال اما التبتل ان تحرک قائما بأصبعک السبابة. فیخبر هذه الروایات عن حاالت المختلفة للم\\ومن فی ح\\ال التض\\رع و العب\\اده. ف\\اول م\\ا ینشأ فی نفس المومن الی الله تب\\ارک و تع\\الی حال\\ة الرغب\\ة. ی\\رغب الی رب\\ه ف\\یرجوه و یطلب منه ما یحتاج الیه و یجعل ربه مرجعا و ملج\\أ لحوائج\\ه. یرج\\وه فی ابت\\داء االم\\ر ثم یرغب الیه فیطلبه و یطلب منه حوائجه. فیرفع فی هذه الحالة ببیاض کفیه الی ربه فی\دعو

41

Page 42: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

ربه کما هی حالة کل مومن فی صالته و قنوته و خضوعه لدی ربه. ثم ینتهی حال\\ة الرغب\\ة فی المومن الی الرهبة. و الراهب الی الله تع\الی أفض\ل من ال\راغب الی\\ه. ف\\الراهب ه\و الذی یعرف ربه بالملجئیة و یعلم انه هو المأمن و الحرم االمین. ثم یعرف بان الناس کلهم ضعفاء ال یقدرون ان یکونوا ملجأ الخوانهم و مرجع\\ا لقض\\اء ح\\وائجهم. ف\\ان الن\\اس ان لم یکونوا مؤذین ظالمین بعضهم لبعض ال یکونون نافعین لهم. فیرهب المومن بعد م\\ا ع\\رف الناس بهذه الصفات و الحاالت فیلجئ الی رب\ه فی حال\ة ش\دة خوف\ه عن الن\اس و ش\دة رغبته الی الله تعالی ثم شدة خوف منه تعالی ان یدع\\ه و ال یقبل\\ه. فیلجئ الی\\ه و ی\\دعوه رافعا یدیه الی السماء یظهر کفیه. و هذه حالة طبیعی یظهر لالنسان فی حالة الرهب\\ه الی الله تعالی ال انها مصنوعی ارادی. فکل من تصنع بهذه الحاله و ق\\ام الی رب\\ه و رف\\ع یدی\\ه الی السماء بظهر کفیه لم یکن راهبا الی الله تعالی و ال یکون التظاهر بهذه الحاله رغبة و رهبة الی الله بل الرهبة حالة یظهر فی االنس\\ان من ش\\دة الوحش\\ة عن الن\\اس و الرغب\\ة الی الله تعالی. فیکمل حالة الدعاء و التوجه الی الل\\ه تع\\الی بانقط\\اع الکام\\ل عن الخل\\ق الی الله. فیخرج حب النفس و االعتم\\اد و االطمین\\ان ب\\النفس و الخل\\ق عن قلب\\ه ک\\امال و یطمئن الی ربه کامال. فکل ما کان االنقطاع عن الخلق و عن النفس اکمل، کان االبتهال و التضرع الی الله اکثر. و لذلک سمیت فاطمة الزهراء علیها السالم) بتوال (لشدة االنقط\\اع

عن الخلق الی ربها. فیامر الله تعالی رسوله فی هذه االیه بان ینقطع عن النفس و عن الخلق کامال و یتض\\رع

الی ربه فی حوائجه کامال کانه لم یشرک بالله طرفة عین و ذرة مثقال. ثم یقول: یعنی یکون لک فی النهار س\\بح او- ان لک فی النهار سبحا طویال.7االیه،

تسبیح طوالنی.- فی معنی التسبیح:8

و السبح بمعنی التفکر و السابح هو المتفکر. و السبح فی اللغه بمع\\نی حرک\\ة الش\\یئ فی الماء او الهواء. تقول: یسبح فالن فی الماء. و یقول الله تعالی: ک\\ل فی فل\\ک یس\\بحون...بحه انه\\ا حرک\\ة یعنی یسبح الشمس و القمر و الکواکب فی الفضاء. و یظهر من لغ\\ة الس\\ الشیئ فی شیئ اخری او علی ش\\یئ اخ\\ری بال وس\\یلة و بال س\\بب من االس\\باب. ف\\الطیر یطیر فی الهواء بجناحیه یعنی انه یتحرک فی اله\\واء بس\\بب جن\\اح و ک\\ذا االنس\\ان یمش\\ی علی االرض برجل\\ه او الطی\\اره و الس\\یاره یس\\یرون فی االرض و یط\\یرون فی اله\\واء. فال یکون کل ذلک الحرکات سبحا و سباحه. فالسباحه مثل حرکة االنسان او السمک فی الماء و کذلک السیارات و الکواکب یسیرون فی الفضاء بانفسها ال بس\\بب من االس\\باب. ک\\ذلک االنسان تارة یسیر فی العلوم بکتاب او بیان او تذکر و ت\\ارة یس\\یر فی العل\\وم بال کت\\اب و تذکار. فیسمی مثل هذا الس\یر) س\بحا (و من ب\\اب التفعی\\ل) تس\بیحا(. فی\\امر الل\ه تع\\الی

رسوله بصلوة اللیل فی اللیل و بالسبح الطویل فی النهار. و فسروا هذه االیه بان لک فراغا طویال. یعنون بذلک ان رسول الله) ص (یتعب نفس\\ه فی اللیل بصالة اللیل و یفرغ من تعبه فی النهار. یقوم فی اللیل و ین\\ام فی النه\\ار. ک\\ان الل\\ه تعالی یامره بان یقوم فی اللیل فیناجیه و ینام فی النهار. و انه تعالی جع\\ل اللی\\ل للن\\وم و

جعل النهار للمعاش، یقول: فان کان الله تعالی جع\\ل النه\\ار للمع\\اشجعل اللیل لباسا و جعل النهار معاشا...

فال یناسب ان جعلها للفراغ و النیام لیستریح من تعبه فی اللیل. ب\\ل الس\\بح هن\\اک بمع\\نی السباحه. یامره الله تعالی ان یقوم فی اللیل و یسبح فی النه\\ار، ای یتفک\\ر فی النه\\ار فی عظمة ربه و یسبحه تقدیسا. فهذه االیه امر من الله تبارک و تعالی یامر رسوله بالسبحه و التسبیح. یامره بان یقوم بصلوة اللیل و یسبح فی النهار. و السبحة و السباحه بالنسبة الی االنسان هو التفک\\ر. ف\\المتفکر س\\ابح س\\ائح کان\\ه س\\مک یس\\بح فی الع\\الم یطلب علم\\ا و حکمه. و کانه یسبح فی فلوات العالم یطلب فضاء او م\\اء یس\\تریح الی\\ه و یطمئن ب\\ه، و ال یستریح االنسان و ال یطمئن اال بذکر الله تعالی. فلیس السبح فی هذه االیه بمعنی الف\\راغ عن التعب، و النوم عن صلوة اللیل، کان الله تعالی یامره بان یق\\وم فی اللی\\ل و ین\\ام فی

النهار، مع انه تعالی جعل النهار للمعاش و الحرکه و جعل اللیل سکنا و نوما.

42

Page 43: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

ثم انه تعالی بعد ما یامر رسوله بان تبتل الیه و یستعین ربه بالتبتل لیحتمل الق\\ول الثقی\\لالذی سیلقی علیه یقول:

- رب المش((رق و المغ((رب ال االه اال ه((و فاتخ((ذه وکیال...9االی((ه، الحیاء دینک و إبقاء آثارک ()

یسلیه الله تعالی لیرفع عنه الهم و الغم عما یعرض علیه من الخطرات و االفات مما یفنی دینه و آث\\اره او عم\\ا یص\\ل الی\\ه االذی عن الق\\وم الک\\افرین المحیطین ب\\ه من کف\\رة اه\\ل

الشرک. فیقول ان ربک هو رب المشرق و المغرب. - الشرق و الغرب بمعناه التفسیری و التأویلی:9

و الشرق و الغرب فی هذه االیه لیس بمعناه المعروف و هی االفق التی تش\\رق الش\\مس عنها و تغرب فیها بل هی االفاق ال\\تی تطل\\ع عنه\\ا ش\\مس العلم و الحکم\\ه و تغ\\رب فی\\ه. االفق الذی یظهر عنه الدین فیهتدی به االقوام او یغرب فیها ال\\دین فیض\\ل بغ\\روب ال\\دین قوم اخری من البشر. فتری ان للدین طلوع و غروب کما للشمس من مشرقها و مغربها. فشمس الدین تشرق باالنبیاء و االولیاء، تطلع علی االفکار البشریه فینورها فیستضیئ به\\ا المومنون ثم تغرب هذه الش\\مس باعم\\ال الکف\\ار و المن\\افقین و الفس\\قه الفج\\ره. تطل\\ع الشمس اذا غلبت اولیاء الل\ه علی اع\داء الل\ه و تغ\\رب اذا غلب اع\داء الل\ه علی اولیائ\\ه. فیخبر الله تعالی رسوله فی هذه االیه بان طلوع الدین و غروبه و ان کان فی ظاهر االم\\ر باولیاء الله و اعدائه ولکنها فی باطن االمر بارادة الله ومشیته. فهو ال\\ذی ی\\ولج اللی\\ل فی النهار و یولج النهار فی اللیل و یجعل الناس فی حالتین نور و ظلمه لیعرفوا معنی الن\\ور و الظلمه فیرجعوا عن الظلمة الی النور. فهو تعالی تارة یاتی باالنبی\\اء و االولی\\اء ف\\یرفع بهم ظلم\\ة الجه\\ل عن الن\\اس و ی\\ذیقهم حکمت\\ه و عدالت\\ه ثم ی\\دع اعدائ\\ه فی\\اتون بالظلم\\ه فیخرج\\ون من الن\\ور الی الظلم\\ه. ی\\ذیق الل\\ه تع\\الی بهم الن\\اس مع\\نی الظلم و الظلم\\ه لیعرفوا به معنی العلم و العداله. فیخبر رسوله بان الکافرین ال یغلب\\ون علی رب\\ه ب\\ل الل\\ه محیط بهم و غالب علیهم فاتخذه وکیال لنفسک و کل امر دین\\ه الی\\ه فان\\ه تع\\الی ه\\و ال\\ذی نزل علیک القرآن و هو الذی یحفظه الی ان یاتی وعد الله فان الل\\ه ال یخل\\ف المیع\\اد. ثم یامره بعد ذلک ان یصبر علی االذی من الکافرین و المش\رکین من ق\\ولهم ان\ه لمجن\\ون او

مفتون، و یهجرهم هجرا جمیال.- و اصبر علی ما یقولون واهجرهم هجرا جمیال...10االیه،

فبالص\\بر ی\\امر الل\\ه تع\\الی رس\\وله ان یق\\وم فی الن\\اس و یتحم\\ل االذی عنهم و ال ی\\دعهم فی\\ترکهم همال فیتخطفهم الش\\یاطین، و ب\\الهجر ی\\امر رس\\وله ان ی\\دع الن\\اس وراء ظه\\ره

فیترکهم الی الله تعالی. - ما معنی الهجر الجمیل؟10

ففی ظاهر االمر ان الصبر علی ما یقولون و الهجر عنهم متناقضان النه صلی الله علی\\ه و اله اذا کان مامورا بتحمل االذی و الصبر علی ما ینال منهم یجب علیه ان یکون فیهم یاکل کما یاکلون و یشرب کما یش\\ربون و یع\\رض علی\\ه م\ا یع\رض علیهم من الخ\\وف و الج\\وع فیصبر علی ما یعرض علیه. ثم بالهجر یومر بان ی\\دع الن\\اس اعم\\الهم فی بالدهم و یخ\\رج عنهم فی\\دعهم وراء ظه\\ره لئال یبتلی بم\\ا هم مبتل\\ون و ال یع\\رض علی\\ه من المص\\ائب و المتاعب ما یعرض علیهم. فنقول ان الهجرة فی هذه االیه بان یدع ما هم یبتل\\ون فی\\ه من الشرک و الکفر و الفسق و الفجور و النفاق و الجهل و السفاهه. فیهجر عن هذه االعم\\ال الرذیلة الض\ئیله کم\ا قی\\ل کن فی الن\اس و ال تکن معهم. ای کن فی الن\\اس و عش معهم وامش بهم فی سوقهم و سککهم و ال تش\\ارکهم فی اعم\\الهم و اخالقهم ال\\تی نهیهم الل\\ه عنها. فکن فی جمع من یشرب الخمر و ال تشرب معهم و فی جم\\ع من یعب\\د االص\\نام و ال تعبد اصنامهم و فی جمع من یأکل الربا و الس\\حت و یفس\\ق و یفج\\ر و ال تعم\\ل اعم\\الهم. فالهجر الجمیل بمعنی ت\\رک اعم\الهم و حف\ظ م\\ودتهم و محبتهم. فلع\\ل فیهم من یش\رب الخمر و یحب رسول الله) ص (و یعبد الصنم و یحب رسول الل\\ه) ص (و ک\\ذلک یحب\\ه و ال یکون علی دینه. فیامر الله تعالی رسوله بان یکون فی ه\\ؤالء الق\\وم یحبهم کم\\ا یحب\\ون و

43

Page 44: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

یصلهم کما یصلون و ال یعمل ما یعمل\ون مم\\ا نهی الل\ه عن\\ه و ال یرض\ی ب\\ه. فی\\دعهم فیاعمالهم و ال یدعهم فی حبهم و مودتهم.

ثم یخاطبه الله تبارک و تعالی فی الکافرین و المکذبین ذوی الثروة و النعمه بقوله: - و ذرنی و المک((ذبین اولی النعم((ه و مهلهم14- الی 11االی((ات،

قلیال ان لدینا انکاال و جحیما و طعاما ذا غص(ة و ع(ذابا الیم(ا ی(ومترجف االرض و الجبال و کانت الجبال کثیبا مهیال...

فیامره الله تعالی ان یدع المک\\ذبین و م\\ا هم فی\\ه من ال\\ثروة و النعم\\ه و ان یمهلهم م\\دة قلیلة. فکان رسول الله) ص (اراد ان یتسلط بقدرته و ارادته علی الکافرین و المک\\ذبین و یجبرهم علی طاعة الله تبارک و تعالی و اقامة دین الله فیصلون باعمال القدره و االک\\راه و یزکون کذلک باعمال القدره و کذلک یکره\\ون علی إقام\\ة دین الل\\ه برعای\\ة حق\وق الل\\ه تعالی فی العمل بالواجبات و المستحبات من العبادات و أداء حقوق الن\\اس من الخمس و الزکوة و تأدیة االجیر اجره. فان دین الله تعالی مج\اری عدل\ه و س\لطنته و حکومت\ه. فل\و جهز الله تبارک و تعالی انبیائه و اولیائه بالقدرة و العظمه، یجعل حی\\ات الن\\اس و ارزاقهم بایدی االولیاء و یجعلهم قادرا متسلطا باعمال الق\\درة علی الک\\افرین و المک\\ذبین بحیث ال یمکن الحد ان یعصی الله ل\و اراد ان یعص\\یه و ال یمکن الح\د ان یظلم الن\\اس ل\و یری\\د ان یظلمهم، فیجبر الناس و یکرههم ب\\اجراء العدال\\ه، فال یق\\در ظ\\الم علی ظلم و ع\اص علی معصیة و کافر علی ترک طاعته و عبادته و کان الناس مکرهون مج\\برون علی إقام\\ة دین الله و یعبدون ربهم طوعا و کرها. فخاطبه الله تعالی فی ه\\ذه االی\\ه ان ی\\دع الن\\اس و م\\ا یریدون من طاعة و معص\\یة. فیق\\ول الح\\ق و ی\\ترک الن\\اس علی مش\\یتهم و ارادتهم، من شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر. فال یطاع الله تعالی و رسوله باجبار و اکراه بل یدع الناس و ما یریدون. فیامر رسوله ان یدع الن\\اس و م\\ا هم فی\\ه من التص\\دیق و التک\\ذیب و جم\\ع المال و الثروه فیکذب الله من اراد تکذیبه و یصدقه من اراد تصدیقه و یطیع\\ه من اراد ان

یطیعه و یعصیه من اراد ان یعصیه لیجزی کل من یجزی بعمله من الخیر و الشر.- تقدیره تعالی فی جزاء االعمال: 11

فهناک خطان یقدر الله تبارک و تعالی ان یجعل الناس کلهم فی احد ه\\ذین الخطین. خ\\ط یجبر الناس و یکرهون علی اطاعة الله باعمال القدره و التسلط بتس\لط الل\ه تع\الی علی

المومن و الکافرباعمال القدره. کما یقول: و خ\\طان نشأ ننزل علیهم آیة من الس((ماء فظلت اعن((اقهم له((ا خاض((عین...

اخری یتم الحجة علی الناس بانبیائه و اولیائه و یجع\\ل الکت\\اب و ال\\دین بین ای\\دیهم یطلب\\ه من یطلبه فیهتدی و یترکه من یترکه فیضل. یکون الناس مری\\دین مخت\\ارین غ\\یر مک\\رهین علی الحق و الباطل. فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر. فیامر رسوله فی هذه االی\\ه ان یخط بالناس خط الثانی و یدع خط االول فیقول له ذرنی و المکذبین اولی النعمه و مهلهم قلیال یعملون ما یشائون و یختارون م\ا یری\\دون لتج\زی ک\ل نفس بم\\ا تس\عی. ثم یق\ول و

ع((ذابا و طعام((ا ذا غص((ة و) للک\\افرین و المک\\ذبین (لدینا انک((اال و جحیمایخبر بان الیما.

فیخبر بان للکافرین و المکدبین فی طریقهم الذی اختاروها ب\\ارادتهم و مش\\یتهم و س\\لکوا فیها و عملوا بما رائو برأیهم و طغیانهم انکال و جحیم. و االنکال جمع النک\\ال. یق\\ول فالنل ب\\ه و عذب\\ه. و الجحیم ایض\\ا ص\\قة من ص\\فات ن\\ار جهنم ذو حجم و جحم من لفالن: نک موادها الناریه محرکة محرقه. فیخبر الله تعالی فی هذه االیه بان الکافرین و المکذبین ل\\و ترکوا و امهلوا فی طریقهم یسلکونها باعمالهم و اق\\والهم، یص\\لون الی النک\\ال و االنک\\ال. فیعرف من ذلک بان المجرم یعذب و ینکل به من طریقین. احدهما بی\\د الم\\ربی و الح\\اکم علیه و الثانی یاتیه من قبل عمله و افعاله. فالحاکم و المربی یامر و ینهی ثم ینعم و یوفی اجر من ائتمر اوامره و ینتهی بنواهیه کما یأمر اآلمر السائرین بس\\یاراتهم ان یس\\رعوا فی الطریق کذا و کذا، او ان یبطئوا بس\\یاراتهم ک\\ذا و ک\\ذا او یحت\\اطوا، و ی\\أذن لهم فی بعض المواض\\ع ان ی\\دور یمین\\ا و ش\\ماال و فی بعض المواض\\ع ان ال ی\\دور. ثم ینظ\\ر الیهم فی

44

Page 45: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

طریقهم یعرف بنظارته المطیعین و العاصین فیجازیهم باط\\اعتهم و عص\\یانهم. ی\\وجر أج\\ر من أطاعه و یؤدب و یع\ذب من عص\اه. و ت\ارة ال یع\رف العاص\ی من المطی\ع او ال ینظ\ر الیهم و ال یریهم. فالعاصی یعصیه و ال یع\\ذب و المطی\\ع یطیع\\ه و ال ی\\وجر باطاعت\\ه. فه\\ذه جزاء یاتی العامل العاصی او المطیع من قبل آم\\ره و مربی\\ه و ان ک\\ان بس\\بب االطاع\\ة و

المعصیه. و تارة یجازی العامل بعمله من خیر و شر ال بارادة المربی و الحاکم علی\\ه. کس\\ائر یس\\رع بسیارته فی موض\\ع ام\\ر ببطئ و احتی\\اط او یبط\\أ بس\\یارته فی موض\\ع ی\\ومر ب\\ان یس\\رع. فیتصادف بهذه البطئ و السرعه الممنوعین فیعذب او یهلک بسقوط ال بید اآلمر و الن\\اهی و الحاکم علیه بل یعذب بعمله، بسرعته او بطئ\\ه. ف\\الجزاء االولی ی\\ات العام\\ل من خ\\ارج العمل و الجزاء الثانی یأت العامل من طریق العمل. فهذان الجزائان مقدرتان لکل عامل، خیرا کان او شرا. کعاص یعصی الله علی وج\\ه االرض فیس\\لط الل\\ه علی\\ه س\\بعا ض\\اریا او ظالما یأکله جزاء بعصیانه. فهذه جزاء أتی العاص\\ی ب\\ارادة الح\\اکم ال بالعص\\یان و ان ک\\ان بسبب العصیان. و تارة یعصی العاصی ربه فیضرم نارا و یلقی بنفسه فیها فیعذب بالن\\ار و یحترق فیها، جزاء بالعمل ال بارادته تعالی و ال ب\ارادة الح\\اکم. عص\ی رب\\ه و ص\لی ن\\ارا ثم عصی ربه و ألقی بنفسه فیها م\\ع ان الل\\ه تع\\الی نهی\\ه ان یلقی بی\\ده الی التهلک\\ه و یلعب

بالنار. فهذان جزائان مقدران للعاصی و الکافر. ترک الله تعالی الجزاء االولی ان یعذب الکافرین و المکذبین بارادته و قدر لهم الج\\زاء الثانی\\ه ان یع\\ذب الک\\افرون و المک\\ذبون باعم\\الهم. ف\\امر رس\\وله) ص (ان ی\\دع المک\\ذبین و یمهلهم لیع\\ذبوا باعم\\الهم. یحرق\\وا بن\\ار یص\\لونها فیلقون بانفسهم فیها ال بنار یخلقه الله تعالی فیاخذهم و یلقیهم فیها. فقال ان لدینا انک\\اال

و جحیما و طعاما ذاغصه...:- کیف یکون طعام االنسان ذا غصه12

و االطعمه ذو الغصه فی هذه االیه الش\\ریفه کالطع\\ام فی آی\\ة اخ\\ری فی س\\ورة الغاش\\یهیقول الله تعالی:

ای ال یص\\لون الیلیس لهم طعام اال من ضریع ال یسمن و ال یغنی من ج((وع... طعام اال من طریق یضرعهم و یضلهم. و الطعام فی هذه االی\\ات لیس بمع\\نی الم\\أکول و المشروب فقط بل هی کل ما ینتفع به االنسان فی حیاته الدنیاویه من طریق المشروع او غیر المشروع. فالمومن ینتفع فی الدنیا بما احل الله تعالی ل\\ه من الماک\\ل و المش\\ارب و المساکن من طریق المشروع . من طریق ینفع الناس فینتفع بهم و ینص\\ر الن\\اس فینتص\\ر بهم ثم یخدمهم و یختدمهم . ال یصل الی شیئ مما یطلبه او یصنعه اال من طری\\ق یج\\د م\\ا یجد هنیئا مریئا. ثم هو فی ظل امن الله تعالی و فی شعاع لطفه و کرمه تحت لواء اولی\\اء الله. فال یکون ما یجد طعاما ذا غصه النه ان کان فی تج\\ارة فیطلب م\\ا یطلب من الن\\اس تجارة عن تراض یعطی فیاخذ و یاخذ فیعطی فما یصل عنه الی الناس خیر مم\\ا یص\\ل من

الناس فهو فی عیش مهناة. و الکافر لیس کذلک. فال یعطی شیئ من الن\\اس او بتق\\دیر الل\\ه تع\\الی اال بمش\\قة و تعب الن\\ه اوال یخ\\رج عن والی\\ة الل\\ه بکف\\ره الی والی\\ة الط\\واغیت فیس\\لطون علی\\ه س\\لطة یستخدمونه و یستثمرونه و یجبرونه علی الخدمه فینتفعون به. فیظلمه الطواغیت بظلمهم ثم هو یجبر ب\\امر الط\\واغیت علی ان یظلم الن\\اس فینتف\\ع بهم. فالن\\اس مظلوم\\ون بظلم الکافرین و الظالمین و کل مظل\\وم م\\دافع عن حق\\ه یب\\ارز من ظلم\\ه بقول\\ه و عمل\\ه. فال یجع\\ل من\\افع م\\ا عمل\\ه بای\\دی الظ\\الم و الک\\افر اال ان یجعل\\ه فی تعب و مش\\قه ش\\دیده. فالناس للظالمین و الکافرین کشجرة ذا شوک کثیره ماینتفع بهم احد من ظالم او کافر اال بتحم\\\ل االذی و التعب. فال یاخ\\\ذون منهم طعام\\\ا اال و هی ذا غص\\\ة یغص به\\\ا آکله\\\ا ثم یسلکون بظلمهم هذا الی نار جهنم فیعذبون بها عذابا ش\\دیدا. ف\\انظر الی طع\\ام یس\\رقها سارق فیاکلها ثم الی طعام یزرعها زارع فیاکلها. فطعام السارق ذا غصة اذ هو فی خ\\وف و وحشة من الناس بما سرق طع\\امهم ثم یع\\ذب بهم فیعرف\\وه فیاخ\\ذوا من\\ه ام\\والهم ثم یقطعون یده بسرقته ثم یموت السارق کافرا فیجر به الی ع\\ذاب الیم. و لیس ک\\ذلک من

45

Page 46: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

یاکل جنی یده و حصاد زرعه و ثمرة شجرته و هو فی ظ\\ل الل\\ه تع\\الی و والیت\\ه یاک\\ل م\\ایاکل حالال طیبا ثم یسلک بعمله الصالح رضوان الله تعالی فیدخل الجنه.

طعاما ذا غصةثم ان الله تبارک و تعالی بعد ما یذکر احوال الکافرین بانه تعالی هیأ لهم یوم یذکر یوم\\ا تبتلی الکف\\ار به\\ذه االنک\\ال و االطعم\\ه ذا غص\\ه. فیق\\ول: و عذابا الیما

... و الرجف\\ة بمع\\نی الزلزل\\ه. وترجف االرض و الجبال و کانت الجبال کثیبا مهیال الزلزال و الرجفه کالهم\\ا من عالئم القیام\\ه. فال ی\\تزلزل االرض کله\\ا اال ی\\وم القیام\\ه و ال ترجف کذلک اال یوم القیامه. و الزالزل قبل یوم القیامه کله\\ا زالزل ج\\زئی ی\\تزلزل االرض فی بعض امکنتها فیتزلزل قریة من القراء و بلدة من البلدان و لم یقع فی التاریخ و ال یقع بعد ذلک زلزلة ارضی تزلزل االرض کلها و جمیع بلدانها و اماکنه\\ا و قرائه\\ا بحیث ال تک\\ون هناک علی وجه االرض بلدة ساکنه و قطعة غ\\یر متزلزل\\ه. فک\\ل م\\ا یخ\\بر الل\\ه تع\\الی عن

زالزل االرض یوم القیامه یخبر بانها تعم االرض و الجبال کلها. یقول: و حملت االرض و الجب((ال ف((دکتا دک((ة... و یق\\\ول: اذا زل((زلت االرض زلزالها

و یقول فی هذه السوره بان یوم القیامه یوم ترجفواحده فیومئذ وقعت الواقعه... االرض و الجبال. فالرجفة و الزلزل\\ة فی ی\\وم القیام\\ه تعم االرض کله\\ا ش\\رقها و غربه\\ا و

تبدل االرض غ((یرجبالها و اودیتها و بحارها و براریه\\ا. و یق\\ول فی موض\\ع اخ\\ری بان\\ه: . یعنی بذلک ان االرض تتبدل عن هیئتها و ص\\ورتها الموج\\وده الی ارض بغ\\یر ه\\ذهاالرض

\\ا. الصوره و الهیئه. یعنی ان االرض فی یوم القیامه تتحول عن وضعها الموجوده تح\\وال کلی فلیس علی وجه االرض بعد هذه التحول جبال مثل هذه الجبال و اودیة مثل هذه االودی\\ه و بحار مثل هذه البحار. فتحول ارضا غیر ه\\ذه االرض. فک\ل م\\ا تع\رف ب\ه وج\\ه االرض بع\د التحول غیر ما تعرف به وجهها قبل التحول. و لظهور مثل هذه التح\\ول و التب\\دل یل\\زم ان

ترجف االرض کلها و یتزلزل کلها کذلک. و یخبر فی سورة الحج بان:. زلزلة الساعة شیئ عظیم

:- معنیین للرجفة فی المکان و الزمان13 و اعلم ان زلزل\\ة االرض و رجفته\\ا علی قس\\مین. رجفته\\ا بظه\\ور الزلزل\\ه و التح\\رک فی اماکنها و قطعاتها و برها و بحرها کالزالزل المعروفه المشهوره. یزلزل الل\ه تع\الی االرض و یجعل عالیها سافلها. و زلزلة اخری فی االجتماع یتزلزل به\\ا الن\\اس. تتح\\ول افک\\ارهم و یذهب نظامهم یهجم بعضهم علی بعض فیخرجون عما ک\\انوا یعیش\\ون فی\\ه و یتفک\\رون ب\\ه الی نظام اخری و ثقافة جدیده و نظام اخری جدیده کتحول الناس بقیام االنبیاء و االولیاء. و هذه ایضا زلزلة یتزلزل به الناس و یجعل الله تعالی عالیها سافلها فیعلو عن الن\\اس من کان سافال قاصرا قبل ذلک و یقصر منهم من کان قبل ذلک سابقا عالی\\ا کم\\ا یق\\ول موالن\\ا

علی علیه السالم حین بویع بالمدینه. فقام خطیبا و قال: أما و الله لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله و لتساطن سوط القدر حتی یعود اس((فلکم اعالکم و اعالکم اس((فلکم و لیس((بقن س((باقون ک((انوا قص((روا و

لیقصرن سابقون کانوا سبقوا... فیخ\\بر) ع (عن تح\\ول عمی\\ق و انقالب عجیب. یخ\\برهم ب\\ان جمعهم س\\تفترق و نظ\\امهم

ستنفشل. فترجف جمعهم یعود اسفلهم اعالهم و اعالهم اسفلهم. فالزلزلة و الرجفة علی صورتین. زلزلة وجه االرض باودیتها و جبالها و براریه\\ا و ص\\حاریها و قرائها و بلدانها و زلزلة نظام الناس بجماعاتها و نظاماتها و افکارها و قوانینه\\ا. فتتح\\ول الناس غیر ما کانوا علیه قبل ذلک کما تتح\\ول البل\\دان و الق\\راء غ\\یر م\\ا ک\\انت علی\\ه قب\\ل الزلزله. ففی هذه االیه من سورة المزمل و آیات اخری مثلها یخبر الله تبارک و تعالی عن

ی((وم ترج((ف و یق\\ول: اذا زلزلت االرض زلزاله((ا...زلزلة االرض و رجفته\\ا فیق\\ول: االرض و الجبال...

فهذه الرجفة اقرب و اشبه بالرجفة الثانی من االول. رجفة و زلزلة تتحول به\\ا الن\\اس عن حیاة الی حیاة اخری و عن نظام و عیش الی نظام اخری و عما کانوا علیه قب\\ل ذل\\ک الی ما یکونون فیه بعد. فان القیامه اذا قامت تتحول بالناس عن حیاتهم ال\\دنیاوی الی حی\\اتهم االخروی و تعلو بهم عن النظام الطبیعی التی کانوا فیه اس\\راء بعوام\\ل االنس\\انی و ارق\\اء

46

Page 47: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

لعوام\\ل الط\\بیعی یحکم علیهم ال\\برد و الح\\ر و الص\\یف و الش\\تاء الی نظ\\ام ارادی یحکم علیهم مش\\یة الل\\ه. فیحکم\\ون علی عوام\\ل الطبیعی\\ه یحکم\\ون علی الص\\یف و الش\\تاء فیجعلون الصیف شتاء و الشتاء صیفا. یحکمون علی الحراره فیدفعونها و یجعلونه\\ا ب\\روده و علی البرودة یشعلونها نارا و حراره. فهم فی ح\\رارة الص\\یف ک\\ابراهیم فی ن\\ار نم\\رود. فأینما کانواعلی وجه االرض یجعلون الطبیعة حره\\ا و برده\\ا علی وف\\ق م\\رادهم. فهم فی الهواء او علی وجه الماء یعیشون کما یعیشون فی حدائقهم مجهزون بارادة الله تع\\الی اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون. یحکمون علی الجب\\ال فیقلعونه\\ا عن قواع\\دها و ال یحکم الجبال فیردهم عن طریقها. فهی رافعة خافضه یرف\\ع ب\\المومنین المستض\\عفین الی اعلی

تکون الجب((ال فی((هعلیین و بالمستکبرین الی اسفل س\\افلین. کم\\ا یق\\ول الل\\ه تع\\الی، . و ه\\ذه الجب\\ال المتدکدک\\هکالعهن المنفوش و یکون الناس کالفراش المبث((وث

هی الجبال المسلطة علی الناس بقدرتهم و سلطتهم التی ک\\انت تحکم علی الن\\اس، ت\\ذل رقابهم و تجعلهم فی ربقة اطاعتها و سلطة حیطتها. فیدک الله تع\\الی ه\\ذه الجب\\ال بقی\\ام القائم علیه السالم و یجعلهم کالعهن المنفوش. و الناس الذین کانوا ح\\ولهم یرجع\\ون الی ه\\ذه الجب\\ال و یلجئ\\ون فی\\ه تص\\یر ک\\الفراش المبث\\وث. فش\\به الل\\ه تع\\الی ه\\ذه الجب\\ال المتسلطه علی الناس اعنی الملوک و الرؤسا بالشمع یدور علیه الفراش. فکما ان الشمع اذا طفئت بثت الفراش من حوله فتخرجن من کل ج\\انب حی\\اری متح\\یره، ال یک\\ون هن\\اک نور من مصباح فیجذبهم و یرجع بهم الیه فهی متفرقة منتشرة مبثوثه ال یج\\دن ملج\\أ تلج\\أ الیه فالناس کذلک یوم القیامه. دک الله تبارک و تعالی جب\\الهم و ه\\دم ارک\\ان حک\\ومتهم و أهلک الرجال الظالمین او القاصرین المتسلطة علیهم. فلیس هناک مرجع للناس یضبطهم و یجمعهم فی نظام حاکم مسلط. فالناس هناک حیاری کالفراش المبثوث ال یجدون ملجئا یلجئون الیه اال المومنین. فانهم کانوا قب\ل ذل\ک ی\دورون ح\\ول ال\دین و یلجئ\ون الی ربهم بایمانهم فلم یکونوا فی سلطة هؤالء الظالمین المتسلطین علیهم لیکونوا حائرین متحیرین بعد ان أباد الله و أهلک هؤالء الحاکمین و کانوا فی ربقة اطاعة الله و حاکمیة ربهم الرؤف الرحیم. فیلجئون الی ملجئهم فیفتح الل\\ه تع\\الی علیهم اب\\واب رحمت\\ه بقی\\ام الق\\ائم) ع (و

حیاة االئمة المعصومین علیهم السالم. فرجف\\ة االرض فی ه\\ذه االی\\ات لیس\\ت بمع\\نی زل\\زال س\\طح االرض کله\\ا و خرابه\\ا من قطعاتها و دک جبالها المنصوبه فیه\\ا. الن\\ه ال یمکن ان ی\\تزلزل االرض بتمامه\\ا ب\\ل الرجف\ة

یوم ترج((فهناک رجفة الناس و تزلزلهم فی جماعاتهم و نظاماتهم. فیقول الله تع\\الی: فتری الجب\\ال االن علی وج\\ه االرضاالرض و الجبال و کانت الجبال کثیبا مهیال...

صلبا صلدا متحجرا متقویا و هذه التصلد للجب\\ال انم\\ا هی ب\\روح االستمس\\اک بین مواده\\ا. یمسک به\\ذه ال\\روح بعض\\ها ببعض کم\\ا یق\\ول االم\\ام) ع (یص\\ف روح الجم\\ادات بان\\ه روح االستمساک. یمسک الله تع\\الی ب\\ه الم\\واد فیج\\ذب بعض\\ها بعض\\ا فت\\تراکم یتص\\لد فیظه\\ر بصورة االحجار او المع\\ادن او غ\\یر ذل\\ک من الجم\\ادات. ف\\اذا اذهب الل\\ه تع\\الی عن ه\\ذه المواد روح االستمساک کما یذهب بروح الحیاة من الحیوان او من االنسان یم\\وت الجب\\ال

بانسالخ روحها عن موادها فیصیر کثیبا مهیال. و الکثیب هی االحج\\ار الص\\غیره المتراکم\\ه بعض\ها ف\\وق بعض، و المهی\\ل من االهال\\ه، هی التراب و المواد الیمسک بعضها بعضا بل هی الغب\\ار المتراکم\\ه یه\\ال بالی\\د. ف\\اذا اراد الل\ه تع\\الی ان ی\\دک ه\\ذه الجب\\ال علی وج\\ه االرض فتب\\دل االرض غ\\یر االرض، ت\\ذهب ب\\روح االستمساک عن الجبال و موادها فتفسخ بعضها عن بعض فتنفص\\ل مواده\\ا فیجع\\ل االرض مسطحة متساویه ال تری فیها عوجا و ال امتا. فعلی وج\ه االرض جب\\االن، جب\\ال من احج\\ار ص\\لد و جب\\ال من انس\\ان ح\\اکم متس\\لط علی الن\\اس، یجمعهم فیظبطهم. ف\\اذا ق\\ام القائم) ع (یدک الله تعالی بقیامه هذه الجبال المتسلط علی الناس و بعد ان قام الق\\ائم و قامت بقیامه القیامه و اراد الله تع\\الی ان یفتح علی الن\\اس اب\\واب جنت\\ه لعل\\ه ی\\دک الل\\ه تعالی هذه الجبال ایضا علی وجه االرض لتبدل االرض غیر االرض ثم یجعل االرض بعد ذلک

جنات عدن تجری من تحتها االنهار.

47

Page 48: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

و نمکن ان یقال، و لعله یجب ان یقول اذا اراد الله تع\\الی ان یجع\\ل االرض جن\\ات تج\\ری من تحتها االنهار کما یخبر ان االرض یرثه\ا عب\اده المتقین الموم\نین، ال یحت\\اج تب\دیل ه\ذه االرض ان یدک جبالها و یفجر انهارها. الن الجنة یظهر بحاکمیة ارادة الله الذی اذا اراد الله شیئا ان یقول له کن فیکون. و هذه االرادة ال یتوقف علی هذه االسباب و العل\\ل الط\\بیعی من الحر و البرد و الص\\یف و الش\تاء. یجع\ل الجب\ال جن\ة و البح\ار جن\ه. ف\ان اه\\ل الجن\ه حاکمون علی العلل الطبیعی و االسباب و المسببات. فهم فی الجنة علی الجب\\ال کم\\ا هم علی سطح االرض و فی اعماق البحار کم\\ا هم علی س\\طح البح\\ار و فی الفض\\اء کم\\ا هم علی االرض و فی القط\\بین المنجم\\دین کم\\ا هم فی من\\اطق الح\\اره. ف\\ان اه\\ل الجن\\ة بانفسهم جنة حیث یکونون. فانهم مجهزون باسماء الله االعظم اذا اراد شیئا ان یق\\ول ل\\ه

کن فیکون. و ورد فی االحادیث المربوطه بقیام القائم علیه السالم ان\\ه اذا اراد ان یس\\افر بقوم\\ه الی

السماء ینادی منادیه: ال یحملن احدکم معه مائا و ال غذائا ف((ان مع((ه عص((ا موس((ی و حج((ره تج((ری

یعنی انه یهیئ لکم ما تریدون بق\\درة االعج\\از. فه\\و و آبائ\\همنها لکم الماء و الغذاء... علیهم السالم مجهزون باسماء الله االعظم. یکون الس\\ماء لهم ارض\\ا و االرض لهم س\\ماء

.کعرض السماوات و االرضکما یعدهم الله تعالی ان لهم جنة فعلی هذا دک االرض و الجبال لیس بمعنی دک هذه االرض و هذه الجبال، ب\\ل بمع\\نی دک جبال القدره، و ارضهم اعنی اقوامهم. فتبدیل هذه االرض غیر االرض بمعنی تبدیل الحی\\اة الدنیاویه بحیاة االخرویه. و ذلک الن القرآن یحکی ب\\ان ی\\وم القیام\\ه ی\\وم تاوی\\ل الق\\رآن و تاویل القرآن ما یتعلق باالنسان ال ما یتعلق بهذه االرض تحتنا و هذه الش\\ماء فوقن\\ا و ه\\ذه الجبال و هذه البح\ار. فالجب\ال ی\\وم القیام\ه جب\ال الق\دره و االرض جن\\ودهم و اع\وانهم و البحار بحار العلم و هم العلماء. فکلما یحکی الله تعالی عن الشیئ یرید بها الش\خص النه\\ا یوم التاویل، یتعلق باالنسان. فتبدیل االرض غیر االرض بمع\\نی تب\\دیل حی\\اة االنس\\ان بغ\\یر هذه الحی\\اة و دک الجب\\ال بمع\\نی دک جب\\ال الق\\دره و زل\\زال االرض بمع\\نی زل\\زال حی\\اة االنسان و تکویر الش\\مس بمع\\نی طل\\وع وج\\ه االم\\ام کم\\ا یق\ول: و اش\رقت االرض بن\\ور ربها... و انکدار النجوم بمعنی انکدار العلماء من الکفرة و علمهم. فال یحت\\اج االم\\ام علی\\ه

السالم الی طبهم و طبابتهم و صنایعم کما یقول: فک\\ل آی\\ة تحکی عنو قدمنا الی م(ا عمل(وا من عم((ل فجعلن(اه هب(اء منث(ورا...

القیامه تحکی عن االنسان و حیاته فی االخره. و یقول:) بعد االیات الخمسةیجعل الولدان شیباثم ان الله تعالی یصف هذا الیوم بانه

عش\ر الی س\بعة عش\ر، و فی ه\ذین االی\تین یش\یر تع\الی الی زلزل\ۀ� اجتم\\اعی فی ق\ومفرعون اذ عصوا رسول ربهم فزلزلوا زلزاال شدیدا (:

- فکیف تتقون ان کفرتم یوما یجعل الولدان شیبا.18-17االیات، ... السماء منفطر به کان وعده مفعوال

فیصف هذا الیوم باوصاف اربعه او ثالث\ه. یص\فها بانه\ا ترج\ف فیه\\ا االرض ثم یص\فها بان\\ه یجعل الولدان شیبا و یصفها بعده بان السماء منفطر به. ثم یقول بان هذا الیوم وع\\د الل\\ه و ان وعد الله کان مفعوال. فتبین لک کیفیة رجفة االرض فی هذا الیوم بانها رجف\\ة انقالبی اجتماعی یتحول به\\ا الن\اس من ح\\ال الی ح\ال و عم\\ا ک\انوا فی\ه الی غ\یر م\ا ک\انوا فی\ه. یتحولون عن حیاتهم االولی علی ما کانوا یعرفون و یعلمون الی حیاة غیرها و غیر ما ک\\انوا یعلمون و یعملون. یتحولون عن حی\\اتهم ال\\دنیاوی الی حی\\اتهم االخ\\روی یتحول\\ون به\\ا عن حاکمیة الدنیا عللها و عواملها الی حاکمیة مشیة الله و ارادته کنحول حیاة الطفل فی رحم

اذا وضعته امه علی وجه االرض.

- کیف یشیب الولدان: 14

48

Page 49: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

ثم یقول بانها یجعل الولدان شیبا. و شیب الول\\دان علی قس\\مین. ش\\یبة بالس\\ن و العم\\ر، ینتقل بها االنسان من صباوته الی شیخوخته و من ش\\ابه الی ش\\یبه. تق\\ول: ش\\اب الرج\\ل شبابا، اذا نشب و شب قواه و صار رجال قوی\\ا ذو ارادة و مش\\یه. ثم تق\\ول: ش\\اب الرج\\لب (یحکی شیبه، اذا ضعفت قواه و انتقل الی ش\\یبة. و الش\\باب مض\\اعف عن) ش\\ب، یش\\ بتلفظه عن شباب االنسان و ک\\ثرة ق\\واه لیط\\ابق اللف\\ظ المع\\نی. و الش\\یبه اج\\وف ی\\ائی یحکی عن تجوف الشباب بقوی ای\\ام ش\\بابه فیص\\یر اجوف\\ا بع\\د ان ک\\ان مض\\اعفا م\\دغما.

کالشیخ بالنسبة الی الشاب. فیوم القیامه یوم یطول علی االنسان اما بکثرة المصائب و المتاعب و البلی\\ات. النه\\ا ی\\وم تکثر فیها البالء و یرفع عنها الموت فیعذب االنسان فیها و ال یم\\وت و تص\اب بالمص\\ائب او یهرم و ال یموت. فیطول الیوم علی االنس\\ان من جه\\ة ک\\ثرة التعب و النص\\ب. یق\\ول الل\\ه

تعالی: یا ایها الناس اتقوا ربکم ان زلزلة الساعة ش(یئ عظیم . ی(وم ترونه(ا ت(ذهل

ذات حمل حملها و تری الناس س((کاری و کل مرضعة عما ارضعت و تضع کل ... فهی یوم محفوف بالبالء و المص\ائب الن\\هما هم بسکاری و لکن عذاب الله شدید

یخرج بها عما ک\\ان االنس\\ان فی\\ه من الق\\درة یق\\در ان ی\\دفع عن نفس\\ه البالی\\ا و الج\\وع و الخوف الی حالة یخرج عن یده االسباب و الوسائل مما یتسبب به و یتوسل الیه قبل ذل\\ک لعیشه. فیبقی عاطشا جائعا محروما مما کان یتمتع به قبل ذلک، غیر مأمون من المخ\\ائف و المهاویل. لم یبق له اال االیمان بالله و دعاء مستجابه له. فیط\\ول الی\\وم علی االنس\\ان و ان کان صغیرة قصیره النه یجری علی االنسان ساعة االبتالء أطول من ساعة العافیه. یعد ساعة االبتالء بدقیقتها و ثانیتها و یغفل عن عد الدقائق و الثانیه فی ساعة العافیه. فس\\اعة فی االبتالء یجری علی االنسان أطول من الف ساعة علیه فی العافیه. فیطول الی\\وم علی الولدان فیجعلهم شیبا. یجری علی الصبی و الولد فی یوم واح\\د او ی\\ومین م\\ا یج\\ری علی

الرجل مدة عمره فی الحیاة الدنیا. و یمکن ان یقال بانه یجعل الولدان فیه شیبا بک\\ثرة العلم و التجرب\\ه باالعم\\ال الص\\الحه و

... ویومئذ یتذکر االنسان و انی ل((ه ال((ذکریالطالحه النها یوم یقول الله تعالی فیه: انه یوم یری االنسان ما تقدم لنفسه و ما تأخر و یحصل لالنسان التجارب کله\\ا مم\\ا عم\\ل

فیک\\ثر علم االنس\\ان فی\\ه وثم لترونها عین الیقین...ایام حیات\\ه. یق\\ول الل\\ه تع\\الی: یتساوی فیها الشاب و الش\\یب من حیث العلم و المعرف\\ه النهم ی\\رون م\\ا ک\\انوا یس\\معون

قبل ذلک فانتقلوا بشعورهم من الذهن الی العین فیتساوی علم الولدان و الشیب. ... و یذکر مثل ه\\ذا المع\\نی ایض\\االسماء منفطر بهثم یصف الله تعالی هذا الیوم بان:

فی سورة االنفطار. یقول: اذا السماء انفطرت...

- فی معنی االنفطار:15 و االنفطار فی هذین السورتین من باب االنفعال و هو فعل الزم یتعدی بنفسه. و لذا ع\\دی فی هذه االیه بالباء الجاره. یقول: السماء منفطر به... و االنفطار من) فطر، یفطر، فطره

فطرة الله فاقم وجهک للدین حنیفا و منه قوله تعالی: فاطر السماوات(و منه: کل مول((ود یول((د و منه الحدیث المش\\هور عن الن\\بی) ص(: التی فطر الناس علیها

. و فسرت الفطرة بالخلقه. فقوله: فط\\ر الن\\اس علیه\\ا، ای: خل\\ق الن\\اسعلی الفطره علیه\\ا. و قول\\ه: ف\\اطر الس\\ماوات، ای: خ\\الق الس\\ماوات. و لکن اللغت\\ان) الخلق\\ه و الفطره (لیستا مترادفین بحیث یحکی کل واحد منهما ما یحکی عنه االخ\\ر ب\\ل لک\\ل واح\\د معنی یخص ب\\ه و ان کانت\\ا مش\\ترکین فی بعض الجه\\ات. یکش\\ف مع\\نی الفط\\ره من آی\\ة

و یق\\ول االم\\ام علی\\ه الس\\المفطرة الله التی فطر الناس علیها...الفطره فیقول: فی تفسیره بان الناس فطروا علی کلمة التوحید و االخالص و االیمان بالله تعالی و فطرة

بانی ول((دت علی الفط((ره و س((بقتاالسالم. یقول علی علیه السالم یص\\ف نفس\\ه صبغة الله و من احس((ن من. و مثل هذه االیه قوله تعالی: علی االیمان و الهجره

الله صبغه...

49

Page 50: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

فتدل االیات و الروایات علی ان الفطرة ما جعل الله تعالی فی خلقة االنسان من االیم\\ان و التوحید و الحرکه فی خط االسالم یرجع فیه و به الی الله تع\\الی. فک\\ل انس\\ان مفط\\ورئل: من تعب\\ده و من خلق\\ک؟ فیق\\ول: بتوحید الله و التسلیم ل\\ه. یحکی عن فطرت\\ه اذا س\\

ألستأعبد ربی و هو الذی خلقنی. و یحکی الل\\ه تع\\الی عن ه\\ذه الفط\\ره ایض\\ا بقول\\ه: ... فیسئل الله تع\\الی الن\\اس عم\\ا فط\\رهم علی\\ه من االیم\\ان بالل\\ه وبربکم قالوا بلی

االقرار به و هم یجیئون عن فطرتهم و یقولون بلی انت ربنا و موالنا. فالفطرة اذا ما خلق الله تعالی فی االنسان من روح االیمان و التوحید و سایر ما جعل فی االنس\ان مم\ا یک\ون به انسانا مسلما. فاالنسان فی نفسه و خلقته و ما اودع الله تعالی فیه من اسرار حکمت\\ه کتاب ناطق تکوینی لیس من جنس هذه الخطوط و العبارات ال\\تی تحکی عنه\\ا بالتلف\\ظ و التکلم. ففی وجود االنسان منق\وش و مکت\\وب ک\\ل م\ا اظه\\ر الل\ه تع\\الی فی الق\رآن من

السور و االیات و هی الکتاب المبین کما یقول علی علیه السالم: : الص((ورةو یق\\ولو انت الکت((اب الم((بین ال((ذی بأحرف((ه یظه((ر المض((مر...

االنسانیه هی اکبر حجة الله) حجج الله (علی خلقه و هی الکتاب ال((ذی کتب((ه فاالنسان مفطور بالعلوم و الحقایق و هو سماء بالنسبة الی من دون\\ه من الجم\\ادبیده...

و النبات و الحیوان، و السیما االنسان الکامل مث\\ل ائم\\ة المعص\\ومین علیهم الس\\الم. فهم نحن النجوم التی یهتدیسماء و نجوم و شموس فی العالم کما روی عن االمام) ع (:

... الناس بنا فی البر و البحر فهم نجوم بالنسبة الی من یستضیئ بهم و هم س\\ماء بالنس\\بة الی من دونهم، ی\\نزل منهم

العلم و الحکمه الی الناس. یقول االمام) ع (فی تفسیر آیة فی سورة الرعد: ... ای ان\\زل من الس\\ماء علم\\ا فس\\التأنزل من السماء مائا فسالت اودیة بقدرها

القلوب بقدرها... فجعل القلوب بمنزلة االرض و هم بمنزل الس\\ماء ی\\نزل العلم منهم الی القلوب کما ینزل المطر من السماء الی االرض. فهم سماء حتما فی تأوی\\ل االی\\ات ال\\تی یحکی عن السماوات و االرض. و انفطار السماء بما هی علیه، ای ظهور حقیقتها و کمیته\\ا و کیفیتها فی علم االنسان. فتنظ\ر الی الس\ماء ت\ارة و ال تریه\ا اال ص\ورة مستض\یئة بن\ور الشمس ال تدری کیف هی و کیف ما هی علیه فی خلقته و فطرته کما تنظ\\ر الی االنس\\ان فتریه ماش مستقیم القامه. ال ت\\دری کی\\ف ه\\و فی خلقت\\ه و فطرت\\ه. ثم تنظ\\ر الی\\ه م\\رة اخری تریه و تعرفه بحقیقة م\\ا ه\\و علی\\ه من العلم و الحکم\\ه. فی\\وم القیام\\ه ی\\وم تع\\رف السماء بحقیقته\ا کم\\ا هی علی\\ه و تع\رف االئم\\ه و االنبی\اء ایض\ا بحقیق\ة م\ا هم علی\\ه من

یضعاالیمان بالله و روح العصمه و الحکمة فیهم. کما روی ان االمام علیه السالم اذا قام . ف\\اذا کم\\ل عق\\ل االنس\\انیده علی رؤوس الناس فیکم((ل عق((ولهم و حل((ومهم

یعرف امامه کما هو اماما مفترضا طاعته علی الناس. فحینئ\\ذ یک\\ون الس\\ماء منفط\\ر، ای االئمه) ع (یعرفون بحقیقة ما هم علیه من االیمان و العصمه و ه\\ذه الس\\ماء و الس\\ماوات ایضا تعرف بحقیقة ما هی علیها من الفضاء و الهیئه. فال یکون علی الناس شیئ مجهول و یعرف کل شیئ بآثارها و حقیقتها. و االنفطار بمعنی ظهور آثار الفطره فی المخلوق\\ات، و آثار الفطره هیئة الخلقة و کیفیة الترکیب فی کمه\\ا و کیفه\\ا کم\\ا ان االنکس\\ار ظه\\ور آث\\ار الکسرة فی الکوز و سایر المنکسرات. فاذا قلنا ان السماء فی هذه االی\\ه و س\\ایر االی\\ات هی مقام والیة الله تع\\الی بظه\\ور االنس\\ان الکام\\ل کم\\ا أول ک\\ل س\\ماء فی االی\\ات به\\ذا المقام فیکون انفطار السماء کتشققها و انشقاقها، و هی بمع\\نی کش\\ف مق\\ام العص\\مه و ظهور سماء الوالیه بتکامل الناس فی افکارهم و اعم\الهم لیته\یئوا بفک\رهم و اس\تعدادهم

لیمأل االرض قسطا و ع((دال کم((اهذا بظهور االمام علیه الس\\الم و قیام\\ه ب\\دین الل\\ه ملئت ظلما و جورا.

و االخب\\ار و الروای\\ات کث\\یرة فی ان غیبت\\ه علی\\ه الس\\الم وق\\ع بجه\\ل الن\\اس حق\\ه و قل\\ة استعدادهم ان یحتملوه حاکما علیهم فیطیعوه. فاذا کان غیبته فراره عن الن\\اس بجهلهم و عدم احتمالهم ایاه یکون ظهوره و قیام\\ه برف\\ع ه\\ذا الجه\\ل و قل\\ة االس\\تعداد عن الن\\اس.

فحینئذ یطلع علی افکار البشر کطلوع الشمس من االفق.

50

Page 51: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

کان وعده مفعوال.، بقوله: السماء منفطر به فیعقب الله تعالی فی هذه االیه قوله یعنی بذلک انه البد من ظهور وعد الل\ه و وص\\ول الن\\اس الی میع\\اده تع\\الی الن\\ه تع\\الی ال

یخلف المیعاد. کما یقول فی آیة اخری من سورة الرعد: و ال یزال الذین کفروا تصیبهم بم((ا ص((نعوا قارع((ة او تح((ل قریب((ا من دارهم

حتی یاتی وعد الله ان الله ال یخلف المیعاد... :- الوعد و الموعود فی القرآن16

و ک\\ل وع\\د من مواعی\\د الل\\ه تع\\الی فی آی الق\\رآن فس\\رت و اولت بقی\\ام المه\\دی علی\\ه السالم. فانه علیه السالم وعد الله ال\ذی وع\د الل\\ه تع\الی ب\\ه عب\\اده الموم\\نین فی ط\ول التاریخ بقیام االنبیاء و االولیاء و جعل المومنین منتظ\\را لقیام\\ه و ظه\\ور دعوت\\ه و ان\\ه ه\\و الذی یفرج الله به عن عباده المومنین و یرف\\ع ب\\ه عنهم المص\\ائب و المت\\اعب و م\\ا ک\\انوا مبتلین به من االفات و االمراض و تسلط الطواغیت و الفجره. فانه علیه السالم وعد الل\\ه و من اسمائه: الموعود. یقول الله تعالی: و الیوم الموعود و شاهد و مش\\هود... ففی ه\\ذه االیه فی سورة الرعد یخبر الله تعالی بان الکافرین ال یزال\ون فی ح\\ربهم یض\\رب بعض\\هم بعضا و یدک بعضهم بعضا اخری بما صنعوا من قوارعهم و صواریخهم و دباباتهم یض\\رمون بها النار علی انفسهم یحرق بعضهم بعضا. فهم علی ه\\ذه الحال\\ه ال تض\\ع الح\\رب اوزاره\\ا عنهم حتی یاتی وعد الله و وعد الله قیام القائم علیه السالم. و دلیل ذلک روای\\ة مش\\هورة

ماثوره صحیحه فی کتاب تحف العقول عن الباقر علیه السالم فی تفسیر آیة: یقول علیه السالم: حتی تضع الحرب اوزارها...

و ال تضع الحرب اوزارها حتی تطلع الشمس من مغربها فاذا طلعت الشمس من مغربها آمن الناس کلهم یومئذ و ال ینفع نفسا ایمانه((ا لم تکن امنت من

... قبل او کسبت فی ایمانها خیرا قل انتظروا انا منتظرون فیخبر االمام علیه السالم ب\\ان الح\\رب یک\\ون اب\\دا فی الن\\اس الی ان تطل\\ع الش\\مس من مغربه\\ا. و ه\\ذه العالم\\ة فی جمی\\ع الروای\\ات و االح\\ادیث عالم\\ة قی\\ام الق\\ائم. ج\\یئ فی الروای\\ات ب\\ان من عالئم ظه\\وره و قیام\\ه طل\\وع الش\\مس من مغربه\\ا و خ\\روج ی\\اجوج و

و ال ینفع نفسا ایمانه((ا لم تکنماجوج و حینئذ یسد باب التوبه کما یقول الله تعالی: ... فهذه الروای\\ه فی کت\\اب تح\\ف العق\\ول تفس\\یر الی\\تین فی کت\\اب الل\\هامنت من قبل

تعالی. احدهما فی سورة) االنعام (یقول الله تعالی: هل ینظرون اال ان تاتیهم المالئکة او یاتی ربک او یاتی بعض آیات ربک ی((وم یاتی بعض آیات ربک ال ینفع نفسا ایمانه((ا لم تکن امنت من قب((ل او کس((بت

... و آی\\\ة اخ\\\ری فی س\\\ورةفی ایمانه((ا خ((یرا ق((ل انتظ((روا ان((ا منتظ((رونمحمد) ص (یقول:

فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی اذا اثخنتم((وهم فش((دوا الوث((اق ... فیظهر من تفسیر هذه االیاتفاما منا بعد و اما فداء حتی تضع الحرب اوزارها

و تاویلها ان وعد الله قیام القائم ) ع (. فوعده المفعول فی ه\\ذه االی\\ه ایض\\ا قی\\ام الق\\ائمعلیه الصالة و السالم.

ثم انه تعالی یشیر الی القرآن و االسالم و ما جاء به النبی و االئم\\ة ص\\لوات الل\\ه علیهم ویقول:

- ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الی ربه سبیال...19االیه، یعنی بذلک ان القرآن یذکر لکم کل شیئ من حق او باط\\ل و ی\\ریکم س\\بیل ربکم ان کنتم تریدون ان تتخذوا الی ربکم سبیال. فسبیل الله هی کل ما جاء به الق\\رآن و فس\\ره االئم\\ه ) ع (. و هذه السبیل لیس کسبیل من شهر الی شهر او من بل\\د الی بل\\د ب\\ل الس\\بیل هی التحول و االنتق\\ال من ح\\ال الی ح\\ال کتح\\ول الص\\بیان من عل\\وم الص\\بابه و افکاره\\ا الی الشباب و من الشباب الی الش\یب. التح\\ول بمع\نی التول\د و بمع\نی وص\ول االنس\ان الی الرشد و العقل و العلم و الحکمه کرجل کان جاهال عامیا فانتقل باعماله و علومه و تعلم\\ه

الی علم و حکمه فصار عالما حکیما بصیرا. یقول الله تعالی فی کتابه:

51

Page 52: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

... فیحول الل\\هانا خلقنا االنسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا االنسان من حالکونه جنینا و صبیا الی کونه انسانا عاقال س\\میعا بص\\یرا. ف\\التحول فی ه\\ذه

المراتب کلها سبیل الی الله تعالی.

- مراتب ثالثة لالنسان فی خط التکامل: 17 فالبد لالنسان من ثالثة تحول، یکون فی الحالة الثانیه غیر ما کان فی الحالة االولی علما و فکرا و استعدادا. الحالة االولی ان یدخل فی حیاته المادیة الشخصیه الدنیاویه، ال یری\\د فی حرکاته و سکناته و ما یطلب نفعا و ضرا اال نفسه فقط. فیطلب المال لما ی\\ری انه\\ا عل\\ة مبقیه لحیاة نفسه. فهو یطلب المال و الحیاة فی حالة االولی و ال یطلب االنسان و ال یحبه اال لطلب المال من\\ه. فیطلب الم\\ال اوال و یطلب مع\ه االنس\ان لجلب الم\\ال ثانی\\ا. فیحب االنسان ان کان ینفعه فی حیاته و ال یحبه النسانیته و انه اخ من اخوانه. فلو دار االم\\ر بین حفظ المال و حفظ االنسان و ی\\ری ان\\ه ی\\ذهب الم\\ال بحف\\ظ االنس\\ان او ی\\ذهب االنس\\ان بحفظ المال یدع االنسان فیطلب المال. و ان زاحمه االنس\\ان فیمنع\\ه عن طلب الم\\ال او یحرمه یدفع االنسان عن نفسه فیقتله او یظلمه. فهذه الحالة االولی، ی\\دخل االنس\\ان فی\\ه فی اوان حیاته و عیشه. فهو فی هذه الحاله ال یعرف لالنسان حقا النسانیته و ال یعرف لله تعالی کذلک حقا اللوهیته. فهو ال یطلب الدین لما یری ان\\ه ل\و طلب\\ه یزاحم\\ه فی عیش\ه و حیاته یامره برعایة حقوق الل\ه و حق\وق االنس\ان. و ی\ری ان ال\دین یکلف\ه باالحس\ان الی الناس او انفاق مال لحیاة البشر. فهذه الحالة االولی یکون فیه اکثر الناس من الض\\عفاء و الفقراء و مثلهم من الکفرة الفج\\ره. فبعض\\هم یطلب الم\\ال بظلم و تج\\اوز و تض\\ییع ح\\ق فیکون من الظالمین او الکافرین و المن\\افقین و بعض\\هم ال یطلب الم\\ال بظلم ب\\ل یطلب\\ه بعمل و خدمة الناس و لکن المال یک\\ون ک\\ل مطلوب\\ه. ال یعم\\ل عمال اال لجلب الم\\ال و ال یدع ماال یطلب\\ه و ان ک\\ان من طری\\ق الس\\رقه و الخیان\\ه. فه\\ذه الحال\ة االولی یک\\ون فی\ه الن\\اس اک\\ثرهم و یق\\ول الل\\ه تع\\الی: اک\\ثرهم ال یعقل\\ون، اک\\ثرهم ال یعلم\\ون، اک\\ثرهم ال

یشکرون، و امثال ذلک. و اما الحالة الثانیه فهو ان یتکامل االنسان بعقله و شعوره الی ان یری بان الناس أنفع ل\\ه و أشهی و ألذ له من المال. فیطلب االنسان بالمال و ال یطلب المال باالنس\\ان. الن\\ه ی\\ری بعقل\\ه و ش\\عوره ان العیش و الحی\\اة انم\\ا هی باالنس\\ان ال بالم\\ال فق\\ط دون االنس\\ان. فاحسب انک ذو مال کثیرة و ذو ق\\درة فی ب\\دنک و ارادت\\ک و انت به\\ذه الق\\دره و ال\\ثروه ساکن فی الفلوات او فی اودیة الجبال و لک هناک حدائق و جنات تجری من تحته\ا االنه\\ار یکون لک کل شیئ مما تحبه و تشتهیه و ال یکون ل\\ک انس\\ان من الزوج\\ة و الول\\د و االخ و غیرهم ممن تأنس به و تجالسه و تصافحه و تخاطبه. فانت شخص م\\ع االش\\یاء و ال یک\\ون لک شخص مثلک تحشر معه و تعاشره. فانظر الی عیشک و حیاتک فی هذه الحال\\ه یک\\ون لک و معک کل شیئ غیر االنسان. ثم احسب نفسک و انت فی الن\\اس ت\\ریهم و تجالس\\هم تحبهم و یحبونک تانس بهم و یانسون بک و تأمن بهم و یأمنون ب\\ک یعینون\\ک فی عیش\\ک و حیاتک یرزقونک و یجرون الیک او یهیئون لک ما تحتاج الیه من المواد و المنافع و المص\\الح و السیما یکون لک زوجة منهم تتزوج بها و تسکن الیها فتولد ل\\ک االوالد و تحص\\ل به\\ا ل\\ک العشیره و القبیله. فقایس هذین الحالتین و هذین العیشین بعضها ببعض ایهما احب الیک و أشهی و أهنی لک؟ حیاة و عیش ل\\ک فی الفل\\وات و الجب\\ال بم\\ال و ث\\روه و عیش اخ\\ری معهم؟ ف\\تری ان العیش\\ة االولی تت\\نزل فی ل\\ذتها و ش\\هوتها الی ح\\د الص\\فر او دونه\\ا. تستوحش فی هذه العیش\ة من ک\ل ش\جر و م\\در و قص\ر و بن\\اء و م\\اء و کالء. ک\ان ه\\ذه الحیاة فی الفلوات ترید ان تاکلک و تقتلک. فتفر من هذه العیشة فرارا و استیحاشا تطلب انسانا تانس به و تجالسه. فلو قیل ل\\ک ان ه\\ذه االم\\وال و البن\\اء کله\\ا ل\\ک بال انس\\ان، او تبیعها فتشتری بها انسانا او زوجة تحبها و تحبک و تانس بها و تانس بک لبعت اموالک کله\\ا

تشتری بها انسانا او انسانین او ثالثة انسان تکون معهم.

52

Page 53: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

فیعلم من ذل\\ک ان الحی\\اة و العیش کله\\ا باالنس\\ان. فال یک\\ون حی\\اة و عیش ل\\و لم یکن حی((اة االرض باالنس((ان و حی((اة االنس((انانس\\ان. کم\\ا ج\\اء فی بعض الروای\\ات ان

. فل\\و لم یکن انس\\ان لم یکنبالعلم و حیاة العلم بالعمل و حیاة العمل باالخالصالعیش و الحیاة.

\\ا فاالنسان فی الحالة الثانیه کانه نشأ و تولد فخرج من الحالة االولی ال\\تی ک\\ان فیه\\ا مادی طبیعیا یطلب المال باالنسان او یدع االنسان جلبا و جذبا للم\\ال فوص\\ل فی الحال\\ة الثانی\\ه الی علم و حکمه اولی و افضل من الحالة االولی. فاالنسان فی هذه الحاله اکمل و أعق\\ل من االنسان فی الحال\\ة االولی و ه\\و فی عیش\\ه و حیات\\ه أه\\نی و أش\\هی من االنس\\ان فی العیشة المادیه التی کان فیها یحب المال و ال یحب االنسان و یخ\\دم الم\\ال بظلم االنس\\ان او یحیی المال و العیش بإماتة االنسان. فینتقل بهذه االختیارات و االنتخاب\\ات الی س\\جن و سجین یجمع معه المال و یخرج عن عیشه و حیاته باالنسان. فهو فی النهای\\ه س\\بع او بق\\ر

وحش فی الفلوات. و اما الحالة الثالثه فهی طلب العلم و طلب رضی الله تعالی بترک االنس\\ان و دفع\\ه. فل\\و دار االمر بین ان یطلب رضی االنسان بغضب الل\\ه او غض\\ب االنس\\ان برض\\ی الل\\ه تع\\الی یطلب رض\\ی الل\\ه و ان ک\\ان بغض\\ب االنس\\ان. الن الم\\ال و االنس\\ان کالهم\\ا مطلوب\\ان و محبوبان فی طریق محبة الله و طلب رض\\اه. فه\\ذه حال\\ة ثالث\\ه یتح\\ول االنس\\ان الی\\ه فی تکامله و تعقله. و لذلک تری ان اکثر الناس فی الحالة االولی من عیشهم یطلبون المال و الثراء و ان کان بظلم الناس و قتلهم. و تری الناس فی الحالة الثانیه أقل منهم فی الحالة االولی و تریهم فی الحال\\ة الثالث\\ه أق\\ل منهم فی الحال\\ة الثانی\\ه قلیال. و ل\\ذلک یق\\ول الل\\ه

و قلیل من عبادی الشکور...تعالی: و یخبر عن تفکر االنسان فی الحالة الثانیه بانه تعالی:

خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها فلما تغشاها حملت حمال خفیفا فمرت به فلما أثقلت دعوا الله ربهما لئن آتیتن((ا ص((الحا لنک((ونن من الشاکرین فلما آتیهما صالحا جعال له شرکاء فیما آتیهما فتعالی الله عما

... فیخبر بان االنسان یجعل ولده شریکا لله فی\\ترک رض\\ی رب\\ه و یطلب رض\\ییشرکون االنسان. فالبد لالنسان ان یع\رج الی رب\\ه فی طلب العلم و الحکم\\ه و یس\ئله التوفی\ق ان یجعله فی عقل و علم یطلب رضی الله تعالی فیکون همه فی المرتبة الثالثه. فیدع الم\\ال یطلب به رضی االنسان ثم یدع االنسان یطلب به رض\\ی الل\\ه. فلم\\ا طلب رض\\ی رب\\ه فی جمیع اعماله و حرکاته یحصل له کل ش\یئ من الم\ال و رض\ی االنس\\ان فی طری\ق محب\ة الله تعالی و لو ت\\رک رض\\ی رب\\ه لطلب رض\\ی االنس\\ان و ک\\ثرة الم\\ال لم یبل\غ الی محب\\ة االنسان و جلب المال و یخرج عن رضی ربه. فلو وجدت ربک وجدت معه ک\\ل ش\\یئ و ل\\و

ترکته ترکت معه کل شیئ.ثم انه تعالی یذکر فی آخر السوره ما امر به نبیه) ص (فی اول السوره فیقول:

ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نص((فه و ثلث((ه و طائف((ة من ... و فی اول السوره یامره بان یقوم اللیل اال قلیال. و هذا القلیل نصف اللیلالذین معک

او أقل من النصف او أزید. و اذا امره بان یقوم اللیل اال قلیال کان\\ه أش\ار ب\\ان ه\\ذا القلی\\ل ثلثی اللیل و ما یقوم فیه ثلثاه. فکانه امر فی هذه االیه بان یقوم ثلثی اللیل و ینام فیه ثلثا ولکنه تعالی فسر فی االیه بعد هذا القلیل المستثنی فقال تقوم نصف اللیل و تن\\ام نص\\فه و ان شئت تزید علی النصف الذی تقوم فیه او تنام فیه. النه یقول انقص من النصف الذی تنام فیه او زد علی النصف الذی تنام فیه. فانه و ان جعل الزیادة و النقصان بی\\د الرس\\ول و لکنه اراد ان یجعل الزیادة فی نصف یقوم فیه ال فی نصف اخ\\ری ین\\ام فی\\ه. الن\\ه ام\\ره بان یقوم اللیل اال قلیال. فساق الکالم سیاق المستثنی و المستثنی فیه. و زیادة المس\\تثنی منه علی المستثنی امر عرفی یساق علیها کالم المتکلم. فه\\ذا القلی\\ل المس\\تثنی یجب ان یکون االقل من ثلث اللیل او ثلثیه فی النهایه. فکان رسول الله صلی الله علیه و ال\\ه ق\\ام ثلثی اللیل امتثاال المر الله تعالی فأتعب نفسه بقیام اللیل ثم انه تعالی سهل علی رس\\وله و علی من معه ام\\ر العب\\اده فی ه\\ذه االی\\ه و ق\\ال ان الل\\ه تع\\الی یعلم بان\\ک و من مع\\ک

53

Page 54: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

تقومون ادنی و اقل من ثلثی اللیل و من نص\\ف اللی\\ل و من ثلث اللی\\ل و قلی\\ل منکم منیقوم ثلثی اللیل دائما. یقول تعالی:

- ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نص((فه20االیه، و ثلثه و طائفة من الذین معک و الله یقدر اللیل و النهار علم انر من الق((رآن علم ان لن تحص((وه فت((اب علیکم ف((اقرؤوا م((ا تیس(( سیکون منکم مرض((ی و آخ((رون یض((ربون فی االرض یبتغ((ون من فضل الله و آخرون یقاتلون فی سبیل الله فاقرؤوا ما تیسر منه و أقیموا الصالة و آتوا الزک((اة و أقرض((وا الل((ه قرض((ا حس((نا و م((ا تقدموا النفسکم من خیر تجدوه عند الله هو خیرا و اعظم اجرا و

. استغفروا الله ان الله غفور رحیم فأعلم الله تعالی بانکم ال تقدرون ان تحصوا آناء اللیل کلها فتقومون ثلثی\\ه او اک\\ثر. فت\\اب علیکم فخفف علیکم قیام اللیل فاجاز لکم ان تقوموا فی اللیل خمسه او سدسه او اکثر و اقل من ذلک. فتریه تعالی جعل صالة اللیل احدی عشر رکعة یقوم به االنس\\ان فی س\\اعة من اللیل او ساعتین و عل\\ل ه\\ذا التخفی\\ف بان\\ه یعلم ان س\\یکون منکم مرض\\ی و آخ\\رون مسافرون یضربون فی االرض ابتغاء فضل الله و آخرون یق\\اتلون فی س\\بیل الل\\ه فخف\\ف الله تعالی لهؤالء الثالثه امر عبادة اللیل بان ال یقوم فی اللیل لصالة النافل\\ه او یق\\وم فیه\\ا قلیال قلیال. و المکش\\وف من ه\\ذین االی\\تین ان\\ه تع\\الی جع\\ل التخفی\\ف له\\ؤالء الثالث\\ه من المرضی و المسافرین و المقاتلین فی سبیل الله و لم یخفف لغیرهم بان ی\\ترکوا النواف\\ل

ناشئةکلها بل اراد منهم ان یقوموا لصلوة اللیل الن\\ه ذک\\ر فی حکم\\ة ص\\لوة اللی\\ل ب\\ان \\دعوا ص\\الة اللی\\ل و یمنع\\وااللیل هی اشد وطئا و اقوم قیال. فلم یرض لعب\\اده ان ی

فیضها و برکتها. فالمستنبط من هذه االیه ان التخفیف عام للمرضی و المسافر و غیرهم. ولکنه تعالی اذن للمسافر و المریض و المقاتل ترک النوافل و خففه\\ا و لم یخف\\ف لغ\\یرهم و لم ی\\أذن لهم

فی ترکها. ر ل((ه من الق((رآنثم انه یامر کل من یق\\وم فی اللی\\ل ب\\ان و ک\\رر ه\\ذایقرء ما تیس((

التیسیر و تیسیر القرائه فی ه\\ذه االی\\ه بمع\\نی تخفی\\ف قی\\ام اللی\\ل، و تیس\\یر القرائ\\ه فی الصالة ان یقرء مکان السورة سورة خفیفه قصیره کمثل سورة الکوثر و العصر و غیره\\ا. و المفهوم من هذین االیتین و آیة اخری فی سورة) طه (بانه تعالی لم یجعل صالة اللیل و

ما انزلنا علیک القرآن لتش(قی اال ت(ذکرةنزول القرآن لیشق بها علی عباده فقال: لمن یخشی...

فرفع المشقة و التعب بهذه االیه ان جعل صالة اللیل بمیزان ما اش\\تهر من النواف\\ل و هی احدی عشر رکعة ثمانیة منها نافلة اللیل و اثنان منه\\ا ص\الة الش\فع و رکع\ة واح\ده بع\دها صالة الوتر. ثم یضم الیها بعد طلوع الفج\\ر رکع\تین و هم\ا نافل\ة الص\بح ثم رکع\تین ص\الة

الصبح فینتهی کل الصالة التی یصلیها آخر اللیل الی طلوع الفجر خمس عشره رکعه.- الکیفیة و الکمیة فی العبادات: 18

و فی هذه االیه فی سورة) طه (یذکر الله تعالی لنا بان المطلوب من الدین تذکرة الل\\ه و الخشیه منه تعالی. یقول انما انزلنا علیک الق\\رآن لتت\\ذکر ب\\ه عظم\\ة رب\\ک و تخش\\یه ال ان تکرر صالة اللیل فتشق بها علی نفسک. فیعلم من ذلک انه تع\\الی یطلب بن\\ا و من\\ا ال\\دین فی کیفیت\\ه ال فی کمیت\\ه. فه\\ل ه\\و تع\\الی یطلب بن\\ا الص\\الة بکمیته\\ا او یطلب\\ه بکیفیته\\ا؟ فالصالة بمعنی الکم هی تکرار الصلوات لیکثر و یکبر بها حجم الدین و ص\\ورتها. فک\\ل من کرر صالته و اکثر فی رکعاته و سجداته جعل صورة ال\\دین فی ش\\کلها و حجمه\\ا اک\\بر من غیره فنقول هو اعظم اجرا عند الله تعالی من غ\\یره الن\\ه ص\\لی مثال ال\\ف رکع\\ه و غیره\\ا خمس مأه او مأة او ماتین. فکل من اکثر فی ص\لواته اعظم اج\را من غ\یره. ه\ذا اذا اراد الله تعالی دینا بنا فی صورته و حجمه. فالبد لالنسان ان یشق نفسه و یتعب بدن\\ه و یق\\وم

54

Page 55: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

اللیل کلها او اکثر من ثلثیها و ال ینام اال قلیال لیوافق دین\\ه ام\\ر الل\\ه تع\\الی. و ان قلن\\ا ان\\ه تعالی ارادبن\\ا ال\\دین فی کیفیته\\ا و حکمته\\ا و م\\ا ینتج بن\\ا فی نفوس\نا و ذواتن\\ا من العلم و

انما یخش((ی الل((هالمعرفه و التقرب الی الله و ظهور خشیة الله فی انفسنا کما یقول: فنقول کیف الدین غیر کم\\ه و ال\\دین فی کیفیته\\ا بمنزل\\ة ال\\روح ومن عباده العلماء...

الحیاة و فی کمیته بمنزلة البدن و الجسم. فنعلم من ذل\ک ان االنس\ان انم\\ا ه\و ب\\الروح و الحیاة ال بالجسم و البدن. و الدین کذلک بالعلم و الخشیه و التذکره. ت\\ذکر رب\\ک عن\\د ک\\ل

معصیة فتترکها و ترجوه و تخشیه. فیذکر الله تعالی لنا فی هذه االیه من سورة) طه (بان الدین انما هی بالکیفی\\ه ال بالکمی\\ه. فتقل من صلواتک من تکرار رکعات و کثرة الس\\اعات ثم تزی\\د علی دین\\ک و تکثره\\ا ب\\ذکر ربک و کثرة خشیتک. فتریه تبارک و تعالی یامرنا بما تیس\\ر من قرائ\\ة الق\\رآن و یک\\رر من هذا االمر فی موضعین من هذه االیه فیقلل لنا صالة اللیل و قرائة القرآن . فل\\و ک\\ان ه\\ذا التقلیل بالکم یقلل لنا دیننا فی کیفیته لکان ذلک ظلم علینا بما منعنا من روح الدین و ذکر الرب و خشیته. فان حیاة البشریة و اتمام النعمة علیه انما هی باتمام الدین و کل ما تم و

الی((وم اکملت لکمکمل دیننا تم علینا نعمة ربنا کما یقول حین اقام علیا ع ی\\وم الغ\\دیر: و لکنه تعالی یخفف لنا صورة الدین و ک\\ثرة القرائ\\ه ودینکم و اتممت علیکم نعمتی.

والصلوة بکمه\ا و یزی\\د علین\ا ال\ذکر و الخش\یه بقرائ\\ة الق\رآن و اقام\ة الص\الة. فیق\ول: ...اقیموا الصالة و آتوا الزکوة و أقرضوا الله قرضا حسنا

فنعلم من ذلک ان الصالة انما تقوم بکیفیتها و هی ذکر الله و اقبال القلب الی\\ه و الخش\\یة منه تعالی. فاذا کانت الصالة بهذه الکیفیه قامت، و اذا لم تکن لم تقم. و ایتاء الزکوة ایضا انما تقوم بالکیفیه ال بالکمیه. لم یقل: أدوا الزکوة و اعطوا ام\\والکم الفق\\راء و المس\\اکین

و ایتاء الزکوة غیر اداء المال، و ان کان اداء الزکوة مما یقوم بهاآتوا الزکوة...بل قال: ایتائها. فایتاء الزکوة بمعنی ان تاتی اخوانک الض\\عفاء فتق\\ویهم بقوت\\ک و تعلمهم بعلم\\ک و تربیهم بتربیتک. تقدمهم الیک فی ما کانوا متأخرین و تقویهم معک فی ما ک\\انوا ض\\عیفا لئال یکون الناس مختلفین فی امر الحیاة و المعاش لیظهر المتقدمون بکبری\\ائهم و المت\\اخرون بضعفهم و حقارتهم. تهل\\ک ه\\ؤالء بض\\عفهم و فق\\رهم و جه\\التهم و ه\\ؤالء بک\\ثرة م\\الهم و قواهم. فقوام الدین و االیمان علی ما هدینا الیه کتاب الله انما هی باصلین: اقامة الص\\الة و ایتاء الزکوة. تری ه\\ذین االص\\لین متوال\\یین فی کت\\اب الل\\ه فی اک\\ثر الم\\وارد و االی\\ات.

فاقامةاقیموا الصالة و اتوا الزکوة...یکررهما الله تعالی باالصرار فی وصیاه بقوله: الصالة ان تکون مشدودا مربوطا بربک فی سبیل الحی\\اة ت\\أوی الی\\ه فی جمی\\ع الح\\االت و تس\\کن ب\\ه و تطلب رض\\اه فی قیام\\ک و قع\\ودک و فی حرکات\\ک و فی س\\کناتک الن\\ه ه\\و المطلوب الواقعی و هو المقصد و المرجع فیما نریده و نطلبه و نق\\وم الی\\ه. ف\\اذا وج\\دناه وجدنا به انفسنا و کلما نطلبه فی حیاتنا. و اذا فقدناه فقدنا معه انفسنا و کلما هم مطلوب

... فالصلوة بمعنی ال\\دعاء وأال بذکر الله تطمئن القلوبفی حیاتنا. یقول الله تعالی: الدعاء تقوم بالرب\\ط و الطلب. فالص\\لوة بمع\\نی طلب الرحم\\ه ب\\ای ش\\کل ک\\ان و أحس\\ن

االشکال الصالة. و االصل الث\انی ان تک\ون فی جم\\ع ی\\أوون الی\\ه تع\\الی و یومن\\ون ب\\ه و یس\\کنون الی\\ه فی

و سیق ال((ذین اتق((وامعایشهم و ما یحییهم فی زمر یس\\اقون الی\\ه تع\\الی کم\\ا یق\\ول: فتکونو ارکعوا مع الراکعین... و فی موضع اخری یقول: ربهم الی الجنة زمرا...

فی هذا الجمع، تاتی بهم الی ما تاتی الیه من الخیر و السعاده. تق\\ویهم بم\\ا قوی\\ک الل\\ه و تعلمهم بما علمک الله. فان االنسان من الرجل و المرأه هو الجنه فی واقع االمر و ال جن\\ة بغیر االنسان. فاحسب انک تکون فی جنة کما یصفها الله، یکون لک من النعم کلها و لیس هناک انسان تانس به و یانس بک و زوجة تسکن الیها. یکون لک کل شیئ رغدا بال انس\\ان. فتری الجنة تنقلب لک جحیما بالوحش\\ة و الغرب\\ه. فاالنس\ان من افض\\ل نعم الل\\ه تب\ارک و تعالی. البد لک ان تج\\ره مع\\ک الی الل\\ه لتس\\کن معهم فی الجن\\ه. فیجب علی\\ک فی ه\\ذه الزمرة المسوقة الی الله تعالی ان تاتی اخوانک فتقدم المتاخرین معک و تقوی الض\\عفاء،

55

Page 56: تفسير سوره المزملsalehghaffari.com/.../Mozammel_va_tarjome.docx · Web viewتزمل به معنای دیگر، حاکی از حالات روحی آن حضرت( ص )در

فال نری احدا فی هذه الزمرة الرحیلة الی الله تعالی متأخرا آیس\ا مأیوس\ا فیغض\\ب علی\کربک بما ترکت اخوانک وراء ظهرک.

: و أقرضوا الله قرضا حسنا... ثم یؤکد الله تعالی فی آخر االیه ایتاء الزکوة بقوله یعنی انما تاتی به من الزکوة الی اخوانک تقرض الله قرضا حسنا فیردها الله الیک اض\\عافا مضاعفه. فال یفوت منک شیئ تنفقه فی سبیل الله و کل هذا کمثل بذر و أصلة من ش\\جر

تزرعها و تغرسها. ینبت الله لک شجرة مثمره کما یقول: ) مم\\او ما تقدموا النفسکم من خیر تجدوه عند الل((ه ه((و خ((یرا و اعظم اج((را

بدلتموه (... و کانک بذلت بذرا حبة واحده فانبتها الله تعالی سبع سنابل فی کل سنبلة مأةو استغفروه تجدوه غفورا رحیما...حبه و الله یضاعف لمن یشاء

فان البذور التی یزرعها االنسان فی الدنیا کما قی\\ل: ال\\دنیا مزرع\\ة االخ\\ره... فینبته\\ا الل\\ه تبارک و تعالی له فی االخره، هی االعمال الصالحه التی ینتفع بها االنسان و تحیة تحیی بها إخوانک من سالم او بشاشة وجه او إرائة طریق او طعام تطعمه او شربة ماء تس\\قیه ک\\ل ذلک بذر یحرث فی قلب االنسان یزرعها الله تعالی و یثمرها لک فی االخ\\ره. ف\\اذا ق\\دمت الی ربک الجنه تری معک هذا االنس\\ان ال\\ذی احس\\نت الی\\ه و ب\\ذرت فی قلب\\ه ب\\ذر الخ\\یر. صارت لک شجرة طیبه تسکن الیه و تانس به. فان کانت التی احسنت ام\\رأة ص\\ارت ل\\ک حوریه فی الجنه و ان ک\\ان رجال ص\ار ل\ک غلمان\\ا، و ال جن\\ة بغ\یر ح\\ور و غلم\\ان. ف\\احرث

زرعک ان تکون زارعا. والسالم علیکم و رحمة الله و برکاته

1361 -12 -5 محمد علی صالح غفاری:

نبذة مما تنظر فی هذا التفسیر: العدد الصفحة: االولی: فی شأن نزولها

الثانی: ما الفرق بین االنبیاء فی خطابات الله تعالی الیهمالثالث: فی حاالت الطبیعیه و الروحانیه فی االنسان

الرابع: فی حکمة الصلوةالخامس: فی معنی القرائة و التالوة و الترتیل

السادس: فی معنی القول الثقیلالسابع: تکامل حاالت االنسان فی الدعاء و التوجه الی الله سبحانه

الثامن: فی معنی التسبیحالتاسع: الشرق والغرب فی القرآن بمعناه التفسیری و التأویلی

العاشر: ما معنی الهجر الجمیل؟االحدی عشر: خطان لحرکة االنسان فی تقدیر الله تعالی

االثنی عشر: کیف کان طعام االنسان هنیئة او ذا غصهالثالث عشر: معنیین للرجفة فی المکان و الزمان

االربعة عشر: فی کیفیة شیب الولدانالخمسة عشر: فی معنی االنفطار

السادسة عشر: الوعد و الموعود فی القرآنالسبعة عشر: تحوالت ثالثه لالنسان فی خط التکامل

الثامنة عشر: الکیفیة و الکمیة فی العبادات

56