674
file:///D|/motahari/start.htm[ ﺏ.ﻅ10:30:14 2011/08/26] ﺧﺪﻣﺎﺕ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﺘﻔﮑﺮ ﺷﻬﻴﺪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﻄﻬﺮﻱSTART send a feedback on this book www.motahari.org

ﻥﺍﺮﻳﺍ ﻭ ﻡﻼﺳﺍ ﻞﺑﺎﻘﺘﻣ ﺕﺎﻣﺪﺧdl.bookiha.ir/roman/motahari/khdmat_mtghabl_ayran_v_aslam[www.… · New Page 1 file:///D|/motahari/index.htm[ﻅ.ﺏ

  • Upload
    others

  • View
    2

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

  • file:///D|/motahari/start.htm[2011/08/26 10:30:14 ب.ظ]

    خدمات متقابل اسالم و ايران

    متفکر شهيد استاد مرتضي مطهري

    START

    send a feedback on this book

    www.motahari.org

    javascript:http://www.motahari.org/books/feedback/http://www.motahari.org/

  • New Page 1

    file:///D|/motahari/index.htm[2011/08/26 10:30:14 ب.ظ]

    نام كتاب : خدمات متقابل اسالم و ايران

    عالمه شهيد حاج شيخ مرتضی مطهری خدمات متقابل اسالم و ايران

    انتشارات صدرا چاپ : دوازدهم 1362

    javascript:nv_prevpage()javascript:nv_nextpage()file:///D|/motahari/pages/toc.html

  • New Page 1

    file:///D|/motahari/nav.htm[2011/08/26 10:30:15 ب.ظ]

    نام كتاب : خدمات متقابل اسالم و ايران

    عالمه شهيد حاج شيخ مرتضی مطهری خدمات متقابل اسالم و ايران

    انتشارات صدرا چاپ : دوازدهم 1362

    javascript:nv_prevpage()javascript:nv_nextpage()file:///D|/motahari/pages/toc.html

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 8

    file:///D|/motahari/pages/8.html[2011/08/26 10:30:15 ب.ظ]

    مقدمه چاپ هشتم

    شايد برای خوانندگانی كه چاپهای اول تا ششم و چاپ هفتم اين كتاب را ديده و اكنون اين چاپ را كه چاپ هشتم است مالحظه ميكنند شگفتی آور باشد

    كه يك كتاب نخست با قطع جيبی در يك جلد و سپس در قطع رقعی در دو جلد و بعد با قطع وزيری در يك جلد منتشر ميشود .

    علت اينكه چاپ هفتم در دو جلد صورت گرفت در مقدمه آن چاپ توضيح داده شده است و علت اينكه اين چاپ با شكل جديد و حروف جديد چاپ شد ،

    عالوه بر برخی مشكالت كه پيش آمد ضرورت تغييرات و اضافاتی بود در اين چاپ .

    متاسفانه چاپ هفتم با همه زيبائی حروف ، معلوم شد افتادگيها و احيانا در برخی موارد سطرهای مكرر دارد ، و آن بدان جهت بود كه خودم بر آن چاپ

    نظارت نداشتم و در مجموع در تصحيح آن دقت كافی به عمل نيامده بود . يكی از نقيصه ها در آن چاپ اين بود كه آيات قرآن و احاديث و جمله های عربی

    با همان حروفی چاپ شده بود كه متن اصلی چاپ شده است . در اين چاپ آن نقيصه ها اصالح و اضافات مختصر ولی متعددی كه بسياری از آنها به صورت پاورقی است عالوه شد . در ميان اضافاتی كه صورت گرفت يك فصل 47 صفحه ای است تحت عنوان " كتابسوزی ايران و مصر " كه در اواخر بخش دوم قرار گرفته است . من در حين تأليف اين كتاب در نظر داشتم اين

    فصل را بگنجانم و در اوائل بخش دوم هم وعده داده بودم ولی موجباتی پيش آمد كه از الحاق آن صرف نظر

    8

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 9

    file:///D|/motahari/pages/9.html[2011/08/26 10:30:15 ب.ظ]

    كردم و در حقيقت جای آن فصل مهم در اين كتاب خالی بود و بحمداهللا اين نقيصه نيز رفع شد . نظر به اينكه بسياری از خوانندگان محترم چاپهای اول

    تا هفتم اين كتاب را دارند كه فاقد اين فصل است و ممكن است مايل باشند اين فصل را هم داشته باشند ، آن فصل را به طور مستقل هم چاپ و انشاء

    اهللا بزودی در اختيار عالقه مندان گذاشته ميشود . از خداوند عزت و موفقيت امت اسالمی را مسئلت مينمايم .

    هفدهم ذی الحجة الحرام 1398 هجری قمری مطابق 28 آبانماه 1357 هجری شمسی

    مرتضی مطهری

    9

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 10

    file:///D|/motahari/pages/10.html[2011/08/26 10:30:16 ب.ظ]

    مقدمه چاپ هفتم

    اكنون كه پس از هشت سال ، چاپ هفتم اين كتاب با حروف جديدتر ، و قطع بزرگتر در اختيار خوانندگان محترم قرار ميگيرد . الزم است نكاتی را

    تذكر دهم . چاپ اول كتاب به قطع جيبی چاپ شد و مجموع صفحات در حدود هفتصد و

    شصت صفحه بود و بالطبع به صورت بی قواره ای در آمده بود . بسياری از خوانندگان ، به حق ، اعتراض داشتند كه ميبايست يا قطع

    كتاب قطع بزرگتری ميبود و يا در دو جلد منتشر ميشد . ولی علت اينكه كتاب به آن صورت در آمد اين بود كه تأليف كتاب تدريجا انجام ميشد و

    در اختيار چاپخانه قرار می گرفت ، از اينرو بر اصل كه چند سخنرانی بود بيش از آن اندازه كه خود ، پيش بينی كرده بودم افزوده شد و در نتيجه

    صفحات كتاب با قطع كتاب نامتناسب گشت . چاپهای بعد تا چاپ ششم همه از روی چاپ اول افست شده بود . در اين چاپ كه با حروف ديگری چاپ شد از اول قطع كتاب به صورت

    10

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 11

    file:///D|/motahari/pages/11.html[2011/08/26 10:30:16 ب.ظ]

    رقعی در نظر گرفته شد و اگر بر مطالب كتاب افزوده نميگشت . صفحات به حدود ششصد صفحه تقليل مييافت و مانعی نبود كه در يك جلد منتشر شود .

    ولی در اين چاپ ، در بخش سوم ، فصل خدمات فرهنگی ايرانيان به اسالم مطالب زيادی افزوده شد كه صفحات كتاب را تا حدود هشتصد و بيست صفحه

    باال برد . از اينرو الزم شد كه در دو جلد منتشر شود . جلد اول مشتمل است بر بخش اول ( اسالم و مساله مليت ) و بخش دوم (

    خدمات اسالم به ايران ) . جلد دوم مشتمل است بر بخش سوم ( خدمات ايرانيان به اسالم ) .

    مطالب عمده ای كه افزوده شده است سه قسمت پشت سر يكديگر است كه از صفحه 500 تا صفحه 722 اين كتاب را اشغال كرده است به اين ترتيب :

    1 - فقه و فقاهت ، در اين قسمت تاريخچه فقهاء شيعه از عصر غيبت صغرا تا عصر حاضر به طور مختصر ، يعنی معرفی يك نمونه در هر نسل ذكر شده است

    به طوری كه اگر از زمان خودمان شروع كنيم و به عقب برگرديم يك رابطه استاد و شاگردی متسلسل و الينقطع تا نيمه قرن سوم هجری در مييابيم .

    2 - فلسفه و حكمت . در اين قسمت تاريخچه فالسفه اسالمی به طور مختصر بيان شده است ولی نه به صورت معرفی يك نمونه از هر نسل . بلكه به

    صورت طبقات فالسفه اسالمی . مشاهير و معاريف فالسفه در هر عصر ، به صورت طبقات ، البته طبقات اساتيد و شاگردان ، معرفی شده اند ، كه از ابتدا قرن سوم هجری تا زمان ما سی و سه طبقه تشخيص داده شده اند . 3 - عرفان و تصوف . در اين قسمت طبقات عرفا از قرن دوم تا قرن دهم

    نه به صورت نمونه از هر نسل و نه به صورت طبقات مشخص ، بلكه به عنوان چند نمونه از هر قرن معرفی شدهاند .

    هدف كلی از همه اينها نشان دادن استمرار فرهنگی به معنی صحيح و

    11

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 12

    file:///D|/motahari/pages/12.html[2011/08/26 10:30:16 ب.ظ]

    واقعی كلمه ، در فرهنگ اسالمی است كه در جهان كم نظير و شايد بی نظير است .

    البته اضافات مختصر ديگر ، در برخی موارد ديگر هم هست كه قابل ذكر نيست همچنان كه اصالحات عبارتی نيز صورت گرفته است . در چند مورد نيز

    مطالب ، جا به جا شده است كه البته اهميتی ندارد . از خداوند متعال سعادت و موفقيت عموم برادران مسلمانرا مسئلت دارم .

    سی ام ربيع االخر / 1397 هجری قمری مرتضی مطهری

    12

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 13

    file:///D|/motahari/pages/13.html[2011/08/26 10:30:16 ب.ظ]

    مقدمه چاپ اول

    در حدود نود و هشت درصد از ما مردم ايران مسلمانيم ( 1 ) . ما مسلمانان ايرانی به اسالم به حكم اينكه مذهب ماست ايمان و اعتقاد داريم

    و به ايران به حكم اينكه ميهن ماست مهر ميورزيم . از اينرو سخت عالقه منديم كه مسائلی را كه از يك طرف با آنچه به آن ايمان و اعتقاد داريم و

    از طرف ديگر با آنچه به آن مهر ميورزيم پيوند دارد روشن درك كنيم و تكليف خود را در آن مسائل بدانيم . عمده اين مسائل در سه پرسش ذيل خالصه

    ميشود : 1 - ما هم احساسات مذهبی اسالمی داريم و هم احساسات ميهنی ايرانی ،

    آيا دارای دو نوع احساس متضاد ميباشيم ، يا هيچگونه تضاد و تناقضی ميان احساسات مذهبی ما و احساسات ملی ما وجود ندارد ؟

    2 - دين ما اسالم آنگاه كه در چهارده قرن پيش به ميهن ما ايران وارد شد چه تحوالت و دگرگونيها در ميهن ما به وجود آورد ؟ آن دگرگونيها در چه

    جهت بود ؟ از ايران چه گرفت و به ايران چه داد ؟ آيا ورود اسالم به ايران برای ايران موهبت بود يا فاجعه ؟

    3 - ملل بسياری به اسالم گرويدند و در خدمت اين دين در آمدند و در راه نشر

    پاورقی : ( 1 ) طبق آمار منتشره .

    13

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 14

    file:///D|/motahari/pages/14.html[2011/08/26 10:30:17 ب.ظ]

    و بسط تعاليم آن كوشيدند و با تشريك مساعی با يكديگر تمدنی عظيم و باشكوه به نام تمدن اسالمی به وجود آوردند . سهم ما ايرانيان در اين

    خدمات چه بوده است ؟ ايران چه مقامی از اين جهت دارد ؟ آيا مقام اول را حيازت كرده است يا خير ؟ بعالوه انگيزه ايرانی در اين خدمات چه بوده

    است ؟ از نظر ما سه پرسش باال عمده ترين پرسشها در باب مسائل مشترك اسالم و

    ايران است . كتاب حاضر مشتمل بر سه بخش است :

    1 - اسالم و مسئله مليت . 2 - خدمات اسالم به ايران . 3 - خدمات ايران به اسالم .

    اين سه بخش ، به ترتيب پاسخگوی سه پرسش باالست . مطالب و مسائل اين كتاب تكميل شده و تفصيل يافته چند سخنرانی است كه

    اين بنده در نزديك به سه سال پيش ايراد كرده است . بخش اول تكميل شده سه سخنرانی است كه در ماه محرم سال 1388 قمری

    ايراد شده است . بخش دوم و سوم تكميل شده شش سخنرانی است كه در ماه صفر همان سال

    تحت عنوان " خدمات متقابل اسالم و ايران " ايراد شده و اين كتاب هم به همان نام ناميده شد .

    اين بنده در تمام سخنرانيهايی كه در مدت اقامتم در تهران ايراد كردهام هيچ سخنرانی از سخنرانيهای خود را نديدم كه مانند اين سخنرانيها مورد

    توجه و استقبال قرار گيرد ، خصوصا شش سخنرانيی كه تحت عنوان " خدمات متقابل اسالم و ايران " ايراد شد . از مركز و شهرستانها فراوان مراجعه

    ميشد و نوارها كپيه ميگشت ،

    14

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 15

    file:///D|/motahari/pages/15.html[2011/08/26 10:30:17 ب.ظ]

    مخصوصا از طرف طبقه دانشجو بيش از ساير طبقات مورد استقبال واقع گشت .

    اين عنايت و استقبال معلول امتياز خاصی در آن سخنرانيها نبود ، صرفا معلول عالقهای است كه ايرانيان طبعا به مسائل مشترك اسالم و ايران دارند

    .متأسفانه با اينكه ضرورت مبرم ايجاب ميكند كه اين مسائل هر چه بيشتر

    و واضحتر تجزيه و تحليل شود و در اختيار عموم طبقات بخصوص طبقه جوان قرار گيرد تا آنجا كه من اطالع دارم تاكنون هيچ اقدامی در اين زمينه نشده

    است و كتاب حاضر اولين كتاب است در موضوع خودش . زمينه تحقيق در اين مسائل فراهم است و مسلما اگر بنا باشد بحث كافی در همه مسائل مشترك اسالم و ايران به عمل آيد چند مجلد بزرگ خواهد شد . اميد است كتاب حاضر كليد و هم مشوقی باشد برای افرادی كه وقت و فرصت بيشتری دارند و حق

    مطلب را بهتر ميتوانند ادا كنند . نظر به اينكه غالبا كسانی كه در مسائل مشترك اسالم و ايران قلمفرسايی

    كردهاند يا اطالع كافی نداشته اند يا انگيزهای غير از تحقيق محرك آنها بوده است ، اين مسائل با همه زمينه روشنی كه دارد درست طرح نشده است .

    ما هر چه بيشتر در اين زمينه مطالعه كرديم بيشتر به اين نكته برخورديم كه مسائل مشترك اسالم و ايران هم برای اسالم افتخار آميز است ، هم برای

    ايران . برای اسالم به عنوان يك دين كه به حكم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شيفته خويش ساخته است . و برای ايران به عنوان يك ملت كه بحكم روح حقيقت خواه و بی تعصب فرهنگ دوست خود

    بيش از هر ملت ديگر در برابر حقيقت خضوع كرده و در راهش فداكاری نموده است .

    و باز از نكاتی كه ضمن مطالعاتم برخوردم اين بود كه در اين زمينه بيش از آنچه تصور ميكردم قلب و تحريف صورت ميگيرد و سعی ميشود روابط ايران

    و اسالم بر خالف آنچه بوده است معرفی شود . در ايران اسالمی جرياناتی رخ داده است . برخی از آن جريانات دستاويزی

    15

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 16

    file:///D|/motahari/pages/16.html[2011/08/26 10:30:17 ب.ظ]

    برای بعضی از مستشرقين و غير آنان شده است كه آنها را به عنوان يك " مقاومت " و عكس العمل مخالف روح ايرانی در برابر اسالم معرفی كنند .

    از قبيل نهضتهای شعوبی ، زبان فارسی ، تصوف و حتی تشيع ، همچنانكه برخی شخصيتها به عنوان مظهری از اين مقاومت معرفی شده و ميشوند از قبيل حكيم

    ابوالقاسم فردوسی حماسه سرای عظيم ايران و فيلسوف بزرگ شيخ شهاب الدين سهروردی معروف به شيخ اشراق .

    مباحث اين كتاب ميتواند پاسخگوی مفيدی به همه اين مسائل باشد . اين بنده مايل بود كه درباره فردوسی و شيخ اشراق مستقال بحث كند و به تجزيه و

    تحليل انديشه آنها از اين نظر بپردازد ولی با طرحی كه در ابتدا افكنده بودم وفق نمی داد نياز به طرحی وسيعتر و فرصتی بيشتر بود . درباره زبان فارسی و مذهب تشيع به طور مختصر در بخش اول كتاب از اين زاويه بحث

    شده است . خواننده محترم در ضمن كتاب به بعضی مسائل ديگر نيز بر خواهد خورد كه ، از اين ديدگاه ، درباره آنها تحقيق شده است .

    تذكراتی كه محققان بی غرض پس از مطالعه اين كتاب خواهند داد انشاء اهللا در چاپهای بعد مورد استفاده قرار خواهد گرفت .

    مرتضی مطهری 1349 شمسی

    16

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 17

    file:///D|/motahari/pages/17.html[2011/08/26 10:30:18 ب.ظ]

    پيشگفتار

    در اين روزگار كه بيش از هر روزگار ديگری ، برخوردها و تصادمات و روابط ميان ملل گوناگون موضوع روز شده است ، يكی از مسائل و شايد يكی از اساسی ترين آنها مسئله مليتخواهی و ناسيوناليسم و عناصر سازنده و حدود و

    ثغور آن است . در همين دو سه دهه اخير ، مدتهای زيادی كه شمار آنها از 50 افزون است

    ، بوجود آمدند يا نام و شكل و عنوان گرفتند . در مقابل ، اگر مليتی از بين نرفته ، كشورها و ملتهايی به دو يا چند پاره تقسيم شده هر كدام راه

    معينی در پيش گرفتهاند ، يا ملتی با خصوصيات فكری و مذهبی و جغرافيايی معين تغيير محتوی داده و از يك سيستم فكری و اجتماعی به سيستمی كامال

    مخالف با آن تغيير كرد . و همه اين تولد و تحولها همراه با سالها مبارزه و مقاومت و تالش و خونريزی بوده مقادير بی نهايتی از وقت و نيرو و

    استعدادها را در راه خود به خدمت گرفته حتی قربانيهای كوچك و عظيمی داشته است .

    آيا ملتهايی كه درين مدت به وجود آمدند قبال وجود نداشتند ؟ يا آنها كه تفكيك و تجزيه شدند يك واحد اجتماعی اصيل و پا بر جا نبودند ؟ و يا

    آنها كه تغيير سيستم دادند ، گرچه بسياری از ويژگيهای خود را چون زبان و نژاد و شرايط اقليمی و مرزهای جغرافيايی حفظ كردند ، آيا باز همان ملت

    سابقند ؟ وانگهی ، عمده مسائل سياسی و اجتماعی و نظامی

    17

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 18

    file:///D|/motahari/pages/18.html[2011/08/26 10:30:18 ب.ظ]

    امروز در قالبهای ملی و مصالح و منافع مليتهايی معين عنوان ميشود . ناسيوناليسم يا مليتخواهی رايجترين و پر خريدارترين مكتب روز گرديده

    حتی ايدئولوژيهای اجتماعی و سياسی كه در اصل مغاير با رنگ ملی بودهاند ، اگر حركت و جنبشی را پايه گذاری كرده اند ، باز به نهضت خود رنگ ملی و

    ناسيوناليستی ميدهند . برای ما ايرانيها نيز ، از طرف ديگر ، مسئله مليت يك موضوع روز است

    . ما گرچه مليت و وطنمان در معرض هجوم و تجاوزی قرار نگرفته است ، معذلك ، اختالف و تناقضی در تلقی افراد نسبت به مليت ايرانی وجود دارد

    . در حال حاضر ، دو عنصر نژادی و اسالفی مربوط به ما قبل چهارده قرن اخير و ديگری عنصر فكری و مذهبی و سنن اجتماعی و فرهنگ مربوط به اين چهارده

    قرن . ما ، به لحاظ ريشه های طبيعی و نژادی به اقوام آريايی وابستگی داريم ، و از لحاظ ساختمان فكری و فرهنگی و سنن و نهادهای اجتماعی به

    اسالم ، كه از ناحيه ای غير از نژاد آريايی آمده است . اگر قرار باشد كه در تعريف و تمايز يك مليت به عنصر نژاد و اسالف دور اصالت بدهيم :

    راه و روش و آينده ما ملت ، در شرايط حاضر ، چيزی خواهد بود ، و اگر عنصر نهادهای اجتماعی و نظام فكری چهارده قرن اخير را در تعريف مليت اولويت دهيم ، خط مشی و آينده ما چيز ديگری خواهد بود . اگر در تعيين

    حدود مليت ايرانی عنصر آريايی اساس قرار گيرد نتيجه و حاصلش ، در آخرين تحليل ، نزديكی و خويشاوندی با جهان غرب است ، و اين خويشاوندی و

    نزديكی برای خود آثار و تبعاتی در خط مشی ملی و سياسی ما دارد كه عمده آن

    بريدن از همسايگان و ملل اسالمی غير آريايی و گرايش به سوی اروپا و غرب است ، در اين صورت ، غرب استعمارگر برای ما خودی ميشود و اعراب

    مسلمان نسبت به ما بيگانه . و به عكس ، اگر نظام فكری و مسلكی و نهادهای اجتماعی چهارده قرن اخير را مالك مليت خود قرار دهيم ، تكليف و

    خط مشی ديگری برايمان پيدا ميشود . و آن وقت عرب و ترك و هندو و اندونزی و چينی مسلمان نسبت به ما خودی و غرب غير مسلمان ، بيگانه

    ميشود . پس بحث در مليت ، يك بحث آكادميك خالص نيست ، بحثی است واقعی

    و مرتبط با رفتار و خط مشی و سرنوشت و آينده يك واحد اجتماعی و سياسی كه امروزه ملت ايران نام دارد ، و جا دارد كه مطرح گردد و دنبال شود .

    18

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 19

    file:///D|/motahari/pages/19.html[2011/08/26 10:30:19 ب.ظ]

    تاريخچه و سابقه

    مفهوم ناسيوناليسم ، با شكل فعلی و مرسومش در جهان از اوائل قرن نوزدهم در آلمان پيدا و مطرح شد و اصوال يكی از تبعات و واكنش هايی است

    كه در برابر انقالب كبير فرانسه ، در اروپا به وجود آمد . انقالب كبير فرانسه ، خود واكنش و عصيانی بود در برابر طرز فكر اشرافی

    كهن كه بكلی برای توده مردم و عامه خلق ارزشی قائل نبود . از آن زمان به بعد بود كه تم اصلی در سخنان گويندگان و آثار نويسندگان و فالسفه ، "

    ملت " و توده مردم گرديد و آزادی و برابری آحاد آن . آزادی و برابری ، كه تنظيم كنندگان اعالميه حقوق بشر مدعی به ارمغان

    آوردن آن برای بشريت بودند ، در ذات خود مرز و مليتی نمی شناخت . بدان جهت بود كه شعاع انقالب فرانسه ، به زودی و در عرض يك دهه ، از مرزهای

    فرانسه گذشت و اروپا را فرا گرفت ، و بيش از همه آلمان را . در آلمان ، فالسفه سياسی و نويسندگان ، آنچنان شايق و شيفته افكار آزاديخواهانه

    شدند كه خود را بطور دربست ، وقف نشر و تبليغ آن كردند . " فيخته " فيلسوف آلمانی ، از پيشروان اين شوق و انتشار بود .

    به زودی بر آلمانيها چنين معلوم شد كه آزادی ادعا شده در اعالميه حقوق بشر در آلمان مخصوص خود فرانسويها شده و مردم آلمان را از آن سهمی نيست

    . فيخته اولين كسی بود كه در برابر اين تبعيض فرياد اعتراض برداشت . او ضمن چهارده كنفرانس مشهور خود كه در آكادمی برلين ايراد كرد ، به عنوان عصيان و اعتراض بر اين استثنا و واكنش عليه " فرانسوی " بودن آزادی و برابری ، داستان " ملت آلمانی " را به عنوان يك واحد واقعی و تفكيك ناپذير پيش كشيد كه بنا به ويژگی نژادی ، جغرافيايی و زبان و

    فرهنگ و سنن خود ، دارای " نبوغ ذاتی " و استقالل و حيثيت مخصوص به خود است . بدين ترتيب ، ناسيوناليسم آلمان ، كه بعدها زاييده تز

    ناسيوناليسم در دنيا گرديد ، به وجود آمد . ناسيوناليسم يا ملت گرايی ، در انديشه واضعان غربيش ، يعنی مردمی را

    كه در قالب مرزهای جغرافيايی معين ، نژاد و سابقه تاريخی و زبان و فرهنگ و سنن واحد گرد آمدهاند ، به عنوان يك واحد تفكيك ناپذير مبنا و

    اصل قرار دادن و آنچه را در حيطه منافع و مصالح و حيثيت و اعتبار

    19

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 20

    file:///D|/motahari/pages/20.html[2011/08/26 10:30:19 ب.ظ]

    اين واحد قرار گيرد خودی و دوست دانستن و بقيه را بيگانه و دشمن خواندن .

    در قرن نوزدهم ، سه واكنش يا گرايش اساسی در برابر شعارهای انقالب فرانسه ظهور كرد :

    1 - واكنش ناسيوناليستی . 2 - واكنش محافظه كاری . 3 - واكنش سوسياليسم .

    دو گرايش نخستين را ، فالسفه سياسی ، منحرف از اصول يا ضد انقالبی و گرايش سومين را ، عدالت طلبانه خواندهاند ( 2 ) .

    ناسيوناليسم پس از فيخته ، متفكرانی چون شارل موراس و بارس را داشت كه روی هم ، افكار و عقايد ناسيوناليستی ، كشورهای گوناگون اروپا را

    تدوين و تنظيم كردند . موراس ، فكر " واحد ملی تفكيك ناپذير " را تا آنجا پيش برد كه برای مجموعه ملت يك شخصيت واقعی حاكم بر شخصيت و

    اراده فرد قائل شد . و اين شخصيت جمع را در وجود دولت پياده كرد . همين فكر بود كه منشأ پيدايش رژيمهای توتاليتر ، و مرام نازی در آلمان و

    فاشيسم در ايتاليا گرديد . از آن پس ، سراسر قرن نوزدهم تا نيمه اول قرن بيستم ، دوران ظهور و بروز و تكامل افكار ناسيوناليستی در جوامع اروپايی گرديد . گرايش های

    سوسياليستی يا محافظه كاری در اروپا ، گرچه در زمينه های اجتماعی و سياسی

    روی افكار روشنفكران آثار فراوانی گذاشت معذلك رنگ ناسيوناليستی دولتهای اروپايی آنچنان شديد بود كه هرگونه رنگ ديگر را ، اعم از رنگ

    ليبرال ، رنگ كنسرواتيسم يا رنگ سوسياليستی ماركس را تحت الشعاع قرار داد . همين ناسيوناليسم ملتهای اروپايی بود كه در شكل افراطی خود ، به صورت نژاد پرستی و راسيسم جلوه كرد و دو جنگ جهانی را به وجود آورد .

    باالتر از آن ، همين ناسيوناليسم اروپايی بود كه عليرغم همه شعارهای آزادی و برابری نوع انسان ، استعمار ملل شرق و آفريقا و آمريكای جنوبی را توجيه

    و تصديق كرد ، و قرن نوزدهم و نيمه قرن بيستم يا دوران شدت وحدت استعمار اروپا در

    پاورقی : Les grandes oeuvres : J . J . Chevallier - 2

    Politiques Troisieme Partie

    20

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 21

    file:///D|/motahari/pages/21.html[2011/08/26 10:30:19 ب.ظ]

    آسيا و آفريقا مرادف و همزمان با تجلی و توسعه افكار ناسيوناليستی بود . نويسندگان و محققان غرب ، بر اساس همين افكار ، نهضت ها و جنبشهای ملی ديگر را نيز ناسيوناليستی ميخوانند و روشنفكران و متفكران شرقی و

    آفريقايی نيز با الهام و تعليم از فرهنگ غربی ، اين نام و عنوان را بر حركت مردم خود ميپذيرند و همان معيارهايی را كه غربيان برای جدايی و تمايز ملتهايشان بر شمردهاند ، برای ملت خود بازگو ميكنند . اگر چه از

    انتهای جنگ جهانی دوم به بعد ناسيوناليسم و ملت ستايی كشورهای اروپايی ، الاقل در سطح منافع اقتصادی و استعماری و تا حدودی در زمينه های اجتماعی

    ، جای خود را به اتحاد و منطقه گرايی داده است ، معذلك در هر يك از كشورهای اروپای غربی و آمريكای شمالی ، به بازديد كنندگان و دانشجويان شرقی و آفريقايی ، رنگهای ملی خود را تبليغ ميكنند و بدانان ميفهمانند كه

    هنوز ناسيوناليسم است كه به مردم غرب و به فرهنگ آن حيات و حركت ميبخشد ، تا آنان هم وقتی به كشور خود بازگشتند اين فكر را حفظ و به مردم

    خود تبليغ و تفهيم كنند تا كشورهای دنيای سوم هر يك جدا جدا و تحت عنوان مليت و نژاد و زبان و اسالف خود ، با همسايه ها و همپايه های خويش و با ملل ديگری كه چون خود آنها درد استعمار غرب را دارند به مقابله و رقابت و ناسازگاری برخيزند . كشورهای غرب با همه قدرت و

    سيطره فرهنگی و سياسی و اقتصاديشان با هم متحد و يك صف ميشوند ، ولی در

    دنيای سوم ، ملتها با همه نابسامانيها و ضعف سياسی و فرهنگی و اقتصاديشان ، جدا از هم زندگانی كنند .

    ببينيم آيا بين واحدهای اجتماعی بشر تمايز و مرزی قائل شدن ، اصالت و حقيقتی مطابق با واقع دارد يا نه ، و اگر دارد آيا معيارهای مرزبندی

    همانهاست كه ناسيوناليسم غربی به ما ميآموزد ؟

    معيارهای كالسيك

    ما جدايی و تمايزی بين مردم مختلف روی زمين ، از ترك و فارس و عرب تا آفريقايی و اروپايی و آسيايی . . . مشاهده ميكنيم . نه فقط رنگها و

    شكل و شمايلها ، زبانها و خصوصيات فيزيكی مختلفند ، رسوم و سنن و فرهنگها و حتی طرز فكرها و ويژگيهای روحی و روانی هم

    21

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 22

    file:///D|/motahari/pages/22.html[2011/08/26 10:30:20 ب.ظ]

    مختلفند . اگر بخواهيم اين مردم گوناگون را بصورت واحدهای اجتماعی مستقلی طبقه بندی كنيم ، آيا صرفا رنگ و نژاد و شرايط اقليمی و مرزهای

    جغرافيايی را بايد مالك تفكيك قرار دهيم يا سنن و سوابق تاريخی و فرهنگها يا عواملی ديگر را ؟

    احساس ملی يا ناسيوناليسم عبارت است از وجود احساس مشترك يا وجدان و شعور جمعی در ميان عده ای از انسانها كه يك واحد سياسی يا ملت را

    ميسازند . اين وجدان جمعی است كه در درون شخصيت افراد حاضر جامعه و بين آنها و گذشتگان و اسالفشان رابطه و دلبستگيهايی ايجاد ميكند و روابط و

    مناسبات آنها را با هم و با ساير ملل رنگ ميدهد و آمال و آرمانهای آنان را به هم نزديك و منطبق می سازد .

    تعريف كالسيك غربی اين است كه اين وجدان جمعی زاييده شرايط اقليمی ، نژادی ، زبان مشترك ، سنن و آداب تاريخی و فرهنگ مشترك است . ولی

    دقت بيشتری در واقعيتهای فردی و اجتماعی بشر نشان ميدهد كه اين عوامل نقش بنيانی و درونی در تكوين وجدان جمعی ندارند و نمی توانند برای هميشه

    مايه و مالط چسبندگی و پيوستگی افرادی از ابناء بشر تحت يك مليت گردند .

    زبان

    بديهی است كه در اولين مراحل تكوين يك مليت ، زبان و سنن مشترك عامل معارفه و نزديكی افراد به هم و كانالی برای ارتباط قلوب و عواطف و

    در نتيجه رشد شعور جمعی و ملی است . ولی به گذشته ملتها كه مراجعه ميكنيم عامل زبان مشترك را نه يك عنصر سازنده بلكه عاملی محصول مليت

    مييابيم . زبان هيچيك از ملتها از ابتدای تكوينشان ، به صورت فعلی نبوده ، بلكه پس از جمع شدن و پيوند يافتن قلوب جماعت در سرزمينی معين

    ، زبان آنها هم با ايشان به وجود آمده ، تكامل پيدا كرده و قواعد و اصول آن گسترش يافته و در طی قرنها ، با برخورد با زبانهای ملل ديگر تغيير

    شكلها و تحوالتی ممتد به خود پذيرفته تا به حد امروزی رسيده است . اگر در دوره های معينی از تاريخ يك ملت ، مثال در مبارزه استقالل ،

    زبان يا سنن معينی جلوه و ظهور بيشتر يافته و سمبل و شعار آرمان ملی

    22

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 23

    file:///D|/motahari/pages/23.html[2011/08/26 10:30:20 ب.ظ]

    ميگردد ، چنانكه زبان هندی به هنگام مبارزه استقالل طلبی هند و زبان عربی به دوران جنگهای آزادی بخش الجزاير چنين نقشی داشتهاند ، ولی اين جلوه و

    ظهوری موقت است و تنها حكم انگيزنده توده ملت را دارد .

    نژاد

    تحقيقات تاريخی و جامعه شناسی نشان ميدهد كه همه نژادهای بشری ، در صورت حضور شرايط اجتماعی و اخالقی معين ، ميتوانند از تمام خصوصيات انسانها برخوردار شوند . چنانكه اعراب قبل از اسالم مجمعی از تعصبات و

    نزاع و ستيزه های قبيلگی و خرافات محصول اين تعصبات بودند ، ولی با ظهور اسالم و ارمغانهای اخالقی و سنتهای انقالبی توحيدی و عدالت اجتماعی كه

    به ايشان داد همان خصوصياتی را يافتند كه از متمدن ترين و راقی ترين جامعه های انسانی انتظار ميرود . اگر بعد از زمانی باز خصوصيات نژادی

    سابق آنها شروع به خودنمايی و ظهور و بروز كرد ، به سبب سستی گرفتن همان شرايط اخالقی و سنتهای اجتماعی و توحيدی اسالمی بود . و اين حاكی از آن

    است كه مختصات نژادی اصالت دائمی و اليزال نداشته بلكه در تحت شرايط اجتماعی و اخالقی ديگری ميتوان آنها و نقش و اثر آنها را تغيير داد .

    ملت الجزاير نمونه و شاهد ديگری از اين مدعاست . امكان و چگونگی حفظ آن شرايط اجتماعی و اخالقی نيز خود داستانی دارد كه

    از مقوله بحث ما خارج است . از اين گذشته عامل خصوصيات نژادی در مسير تاريخی يك ملت ، گرچه در پيشرفت و ترقی يا انحطاط و مرگ تأثيری دارد

    ، ولی اين غير از آن است كه اين خصوصيات نژادی مالط چسب دهنده بين وجدانهای افراد نيز باشد .

    مشتركات ناشی از خصوصيات نژادی ، اغلب بيش از آنكه عامل ربط دهنده و پيوند شود و مايه استحكام وجدان جمعی و همبستگی ملی گردد ، يا جدايی و

    تنافر ميآفريند يا مليتی ضعيف و ناپايدار ميسازد . اقوامی كه از ابتدا اهل جنگ و ستيز و حمله و غارت بودند عمرشان به نزاع و ستيز با هم يا با

    ديگران گذشته است تا اينكه يا مضمحل شدند و يا در طول تاريخشان عوامل ربط دهنده ديگری از مقوله های اخالقی و

    23

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 24

    file:///D|/motahari/pages/24.html[2011/08/26 10:30:21 ب.ظ]

    اجتماعی پيدا شده و مايه جمع شدن و وحدت ايشان گرديده است " « و كنتم اعداء فألف بين قلوبكم »" و بعكس آن ، امتهايی كه اهل سازگاری و

    مسالمت بودند نه تنها با خود و شرايط زندگی و محيطی خود بلكه با سايرين حتی مهاجمين نيز از در سازش و مسالمت و تطابق و آميزش در آمدند ،

    مليت و نژاد مشخص و مستقلی بنا نكرده و يا اگر داشته اند بكلی بی رنگ و خالی از خصيصه و امتياز و گراينده به سوی ضعف و انحطاط بوده است .

    اصوال اين از خصايص هر فرد بشری است كه در روابط منطقی و عاطفی خود هميشه به دنبال آن موجودی ميگردد كه كسريهای وجود و هستی يعنی نيازهای

    درونی و بيرونی او را تأمين و تكميل نمايد . محكم ترين پيوندهای عشقی آنهاست كه عاشق نيازهای عميق و اساسی خود را در وجود معشوق بيابد و اين

    چيزی است كه در زندگانی روزمره شاهد و ناظر آنيم . استحكام روابط اجتماعی و پيوندهای وجدانی جماعت هم آن زمان تأمين ميشود كه واحدهای

    جامعه هر يك مكمل و تأمين كننده نيازهای ديگری باشند و اين شرط چيزی است كه مقتضيات و خصوصيات جبری نژادی را در آن نقشی نيست .

    سنن

    در بين ملتهای گوناگون سنتهای ملی مشترك بسيار ديده ميشود . سنتهايی كه گاه همچون زبان و نژاد وسيله شناخت و تميز مليتها از هم ميگردد . اما

    اين سنن تا چه اندازه در تكوين ملتها نقش و تأثير داشته اند ؟ رسوم و سنن و حتی فرهنگها نتيجه و محصول فعاليت ارادی و آگاهانه انسانهای گذشته

    است و اگر از گذشته تا حال رابطه و پيوندی بين افراد و واحدهای جامعه نبود ، اين سنن هرگز نسال بعد نسل منتقل نمی شدند . تا مليت و وجدان جمعی

    نباشد ، سنت و فرهنگی منتقل نمی گردد ، پس سنتهای ملی موجود هم خود محصول مليت است و حيات و فعاليت انسانها ، نه مايه و پايه آن .

    وانگهی ، سنتهای اجتماعی موجود در يك ملت بر دو گونهاند : آنهايی كه از معالی اخالق و مجاهدات و مبارزات گذشته كه از خصايص مقدس انسانی

    است ، و تالشهای او برای حاكم ساختن عدل و نيكی و

    24

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 25

    file:///D|/motahari/pages/25.html[2011/08/26 10:30:21 ب.ظ]

    خصائل نشأت گرفته اند ، و آنها كه از جهل و دنياپرستی و روابط ظالمانه اجتماعی سرچشمه ميگيرند . حاصل سنتهای دسته اول زنده ماندن و حركت و رقاء و شكوفايی ملتهاست ، و محصول دومی عقب ماندن و انحطاط و تحقيق و

    اسارت مردم است در دست ارباب ثروت و حكومت . از آنجا كه بنای هستی ، عدالت و تقوی و ترقی و تكامل است ، سنتهای

    پسنديده انسانی عامل حيات و دوام و قوام بخش مليتها ميشود . و سنتهای ناپسند مايه انحطاط و مرگ و نيستی امتها ، برای مثال كافی است نگاهی به

    سرگذشت امتهای پيشين از قوم لوط و عاد و ثمود و مصر و روم و يونان تا ملتهای حاضر بنماييد .

    شرايط اقليمی و طبيعی :

    اصوال تكامل موجودات زنده در جهت آزادی از طبيعت و محيط بيرونی و نيز از غرايز درونی بوده است . انسان اوليه ، كه در منتهای اين خط تكاملی

    قرار داشت ، آزادترين موجود از اسارت طبيعت بود . ولی اين آزادی نه چيزی مطلق بلكه بالنسبه به جانداران قبل از انسان بوده . بشرهای ابتدايی

    هنوز هم تحت تأثير محركات غريزی و طبيعی بودند و به تدريج كه شعور و قوای ارادی در آنها رشد يافت از تعلق و اسارت طبيعت آزادتر گرديدند .

    در جامعه انسانی نيز در اولين مراحل تكوين و تكامل وابستگيهای افراد به هم ناشی از غرايز درونی يا عوامل طبيعی و محيطی بود . در اجتماعات اوليه

    عناصر اقليمی و طبيعی و بعدها عاطفی و خانوادگی و قبيلگی ، در بافت وجدان جمعی عامل اساسی بود . ولی در جامعه رشيد و تكامل يافته كه عناصر

    ديگری وارد صحنه تأثيری بر روی روابط وجدانی و اجتماعی افراد انسان ميشود ، نقش و اثر عوامل طبيعی من جمله شرايط اقليمی ناچيز و ناچيزتر ميگردد .

    امروزه كشورها و ملتهای بسياری را در منطقهای معين و شرايط اقليمی و طبيعی مشابه مييابيم كه نه فقط با هم يك مليت را نميسازند بلكه

    اختالفات و تضادهای زيادی نيز دارند ، مليت هند و را با مليت مسلمان در شبه قاره هندوستان مييابيم كه با شرايط اقليمی و طبيعی مشابه زيست

    ميكنند ولی هرگز آن پيوند جمعی را كه حاكی از يك مليت باشد

    25

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 26

    file:///D|/motahari/pages/26.html[2011/08/26 10:30:21 ب.ظ]

    ندارند ، يا ملت انگليسی و ايرلندی را مشاهده ميكنيم كه عليرغم سوابق تاريخی و نژادی و زبان ، تفاهم و توافق سازنده يك مليت در ميان آنها

    وجود ندارد . بر عكس بسياری از كشورها و ملتهای جهان سوم را در اين روزگار مييابيم كه با وجود هزاران كيلومتر فاصله و تفاوت شرايط طبيعی و اقليمی و حتی زبان و نژاد و تاريخ و غيره ، با هم پيوندهای عميق دارند ،

    همچون الجزاير با كوبا يا با ويتنام و فلسطين و . . . تمام عوامل فوق كه از طرف نويسندگان غربی ، به عنوان مبانی و مايههای

    مليت ذكر ميشوند ، همگی عناصر و نشانه های نخستين برای تعريف ملتهای موجود و تميز آنها از يكديگر توانند بود ، چنانكه عناصر يكصد و چند گانه

    طبيعت هم هر يك با خواصی فيزيكی و شيميايی شناخته و تعريف ميشوند . اما اين خواصی كه در نخستين مشاهده و برخورد و بينش و معرفت اوليه و

    سطحی به دست ميآيند كنه واقعيت مكنون در اشياء نبوده و با عميق شدن تحقيق و گسترش بينش و معرفت در زير اختالف ظاهری عناصر دنيای درون اتم

    و زير هسته ها كشف ميگردد و معلوم ميشود كه اين عناصر متعدد نمودها و جلوه های واقعيت درونی تر هسته و تعداد الكترونها هستند ، تنها كميت

    آنها در درون اتم موجب ظهور و جلوه عناصر گوناگون ميشود . به همين ترتيب در زير اين عوامل و عناصر تشخيص و تعريف و سازنده مليت كه در

    باال به پاره ای از آنها اشارت رفت ، بايستی در جستجوی عوامل يا عاملی درونی تر و بنيانی تر باشيم كه سازنده واقعی يا نزديك تر به واقعيت

    وجدان جمعی باشند . هميشه عاملی اساسی تر و مخفی تر در وجدانهای مردم رو به بيداری و زنده

    شدن ميرود و موجب حيات و تظاهر خارجی آن گاه به لباس زبان و زمانی به پوشش سنن ملی معينی جلوه ميكند . غرض از تحقيق و پويندگی حقيقت اين است كه از اين تجليات و ظهور و نمودهای خارجی به سوی واقع مكنون حوادث

    و اشياء هدايت شويم . فرانتس فانون ، نويسنده و جامعه شناس آفريقايی كه در زمينه بيداری

    شعور ملی در ميان ملل آفريقايی تحقيقات روانی و جامعه شناسی جالبی كرده است ، به همين نتيجه ميرسد كه عوامل تاريخ و زبان و سنن و شرايط اقليمی

    مشترك در پيدا شدن شعور ملی نقشی لحظه ای دارند نه دائمی . برای مثال به

    كشورهايی اشاره ميكند كه درگير مبارزه برای

    26

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 27

    file:///D|/motahari/pages/27.html[2011/08/26 10:30:22 ب.ظ]

    استقالل و رهايی از استعمار هستند كه در اين كشورها گاه ، آرمانهای اصلی و اساسی انسان در عواملی نظير سنتها و تاريخ و زبان مشترك پياده ميشوند ، ولی به محض وصول بدان هدفها ، يعنی در صبحگاه استقالل باز وجوه تفرقه و

    تنازع ظاهر ميشود . اغنيای ملت كه تا ديشب برای استقالل جانفشانی ميكردند ، پس از استقالل راهشان از توده فقير جدا ميشود : آن يك در پی

    كسب و تحكيم مقام و موقع سياسی و اقتصادی و بهره برداری از محروميتها و رنجهای گذشته ميافتد و اين يكی به مقاومت و مبارزه برای كسب حقوق خويش

    و باالخره جدايی و مبارزه و تفكيك و صف بندی جديد ، و بدين ترتيب ، همين ملت به دو يا چند " طبقه " كه آرمانهای متضاد دارند ، تقسيم

    ميشوند ، در حالی كه افراد اين طبقات همگی دارای يك زبان و يك سلسله رسوم و فرهنگ و تاريخ هستند . و شواهد بسياری از مبارزات طبقاتی و

    مذهبی درون ملتهای موجود در دست داريم كه همگی حاكی از عدم اصالت دايمی عوامل زبان و تاريخ و سنن و فرهنگ هستند .

    استقالل سياسی كه پياده شده و مهبط احساسات ناسيوناليستی و وجدان جمعی ملتها و آرمان مشترك آنها بوده و هست ، امروزه الاقل برای كشورهای دنيای سوم ، با وجود و حضور استعمار جهانی ، فروغ و معنای خود را از دست داده

    است . در بسياری از كشورهای نو استقالل يا قديم االستقالل ، سازمان سياسی و حتی سازمان حاكمه جامعه در زير لباس خودی نماينده بيگانه و آتش بيار

    منافع و مصالح بيگانگان است ، نمايندهای كه به اسلحه استقالل و حكومت ملی مجهز شده است ، ولی همين سازمان های سياسی و هيأتهای حاكمه خود از

    اهالی همان كشورهاست و با مردم آنجا دارای زبان و سابقه تاريخی و سنن مشترك هستند .

    در كشورهای پيشرفته و قدرتمند جهان امروز نيز مفهوم استقالل سياسی و مرزبنديهای جغرافيايی مفهوم اوليه خود را از دست داده ، به صورت دسته

    بندیهای منطقه ای در آمده است . اين موضوع حاكی از آن است كه اينگونه كشورها به خاطر مصالح جديدی كه برايشان مطرح شده است اختالفات زبانی و

    سنتی و فرهنگی و نژادی سابق خود را ناچيز و غير اصيل يافته اند و اين اتحاد در زمينه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نيز ، به نحو بارزتری ،

    شكل پيدا كرده است . غرب امروز به لحاظ فرهنگ و اقتصاد به صورت يكپارچه در برابر دنيای سوم قرار گرفته

    27

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 28

    file:///D|/motahari/pages/28.html[2011/08/26 10:30:22 ب.ظ]

    است . بنابراين رنگهای ملی و تضادهای ناسيوناليستی را الاقل در حيطه منافع اقتصادی مشترك منطقه ای كنار گذاشتهاند . در كشورهای دنيای سوم (

    كم رشد يا در حال رشد ) نيز از يك طرف سر رشته اقتصادی و طبقه حاكمه اقتصادی در بند و تحت سلطه و فرمان قدرتهای اقتصادی كشورهای بزرگ قرار

    دارد ، و از طرف ديگر رهبری فرهنگی آنان نيز از طريق روشنفكران ، تحت تأثير و دنباله روی فرهنگ مسلط غرب است .

    نقش روشنفكران

    در اجتماعات استعمار زده ، عقب مانده ، عادش روشنفكران هستند كه ميخواهند يا می كوشند كه اين شعور و وجدان جمعی را در مردم وطن خود بيدار

    كنند . از آنجا كه زبان و سنن و فرهنگ ملی در ذهن اين روشنفكران مرادف است با واقعيت فعلی ملت كه آميخته ای است از گرفتاريها و بدبختيها و

    عقب ماندگيها و محروميتها ، روشنفكر از تبليغ روی اين سنت سرباز ميزند و به سوی الگوهای دنيای پيشرفته و حاكم رو ميآورد و ميكوشد آن الگوها را

    برای ملت خود سرمشق تشكيل و تكوين شعور ملی قرار دهد . فرانتس فانون ، جامعه شناس و روان شناس بيدار دل آفريقايی كه در فصل

    " درباره فرهنگ ملی " در اثر مهم و جاودان خويش " نفرين شدگان زمين " ظهور اين حالت و احساس را در ميان روشنفكران جامعه استعمار زده ،

    مرحله ابتدايی و خام تبلور وجدان ملی در ميان اين قشر ميخواند ، به نظر او روشنفكر جامعه استعمار زده در اين مرحله ، در عين تالش و كوشش برای

    گسترش وجدان ملی كامال در فرهنگ استعماری حل شده است ، آثار اين روشنفكر " نكته به نكته با آثار همكارانش در كشور استعمارگر ميخواند " ( 3 ) به عبارت ديگر ، در اين مرحله فكر روشنفكر جامعه استعمار زده ،

    گرچه از مقوله انديشه است ، ولی يك كاالی وارداتی است كه از وراء مرزها و از سوی كشورهای

    پاورقی : 3 - نگاه كنيد به آثار روشنفكرانی نظير ميرزا صالح ، فتحعلی آخوند زاده

    ، از آغاز جنبش مشروطه خواهی در ايران ، و نوشته های فريدون آدميت و يا اقدامات دولت آتاتورك در تركيه امروزی .

    28

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 29

    file:///D|/motahari/pages/29.html[2011/08/26 10:30:23 ب.ظ]

    مسلط غرب آمده است . او در اين مرحله تنها " ترجمهای ميانديشد و ترجمه ای عمل ميكند " .

    اعتماد به معلومات و محفوظات و غروری كه عادش ، به سبب جهل و عقب ماندگی نوعی توده مردم ، روشنفكران اينگونه سرزمينها دارند ، مانع نقادی

    دقيق و تحليل حوادث و واقعيات است . " سالها و قرنها حوادث دردناك الزم است تا اين گونه روشنفكران از خواب خرگوشی بيدار شوند " و حقيقت

    و ارزش عقايد آنها بر مردم فريفته شده روشن گردد . از اين گذشته ، اين چنين روشنفكران ، تنها در مراحل اوليه حركت فكری و

    عملی خود است كه بيدار كردن وجدان ملی را وجهه همت خود قرار ميدهند . در اندك زمانی ، به دليل ماهيت روحيات و افكاری كه دارند ، الگوهايی

    از ظواهر تمدن و طرز زندگی غربی برای خود ميسازند كه به زودی آنان را به سوی زندگانی راحت و مرفه اروپايی ميكشاند و اين كشش هم در ذات خود

    مستلزم سكوت و احيانا سازش با عوامل ظلم و فساد زمانه شده ، حل شدن در

    دستگاه استعماری و خدمتگزاری آن را ايجاب ميكند . مرحله دوم ، در تحليل قانون آن زمانی است كه روشنفكر جامعه عقب مانده

    تصميم گرفته است با صميميت بيشتری به ملت خود بپردازد ، ولی چون موجودی ملت را آميخته با بدبختی و پريشانی و جهل و عقب ماندگی مييابد ،

    به سوی روزگاری از تاريخ ملت خود ميرود كه در آن جالل و شكوه و مجد و عظمتی يا حداقل زرق و برقی سراغ بگيرد . بدين جهت يكباره جامعه حاليه را

    با تمام دلبستگيهايش رها ميكند و از فراز قرنها ، قرنهايی كه همراه با آدمهای خود ، زنجيروار سلسله علت و معلول روزگار فعلی را ساخته است

    پرواز ميكند و به هزاران سال قبل خيز بر ميدارد . و اگر در تاريخ واقعی ملت خود چنين روزگاری را نيابد به سوی افسانه های كهن رو ميآورد ( 4 ) .

    ارزش كار و انديشه اين دسته از روشنفكران نيز همانقدر است كه در كتابها بماند و يا جماعتی معدود را برای مدتی محدود دلخوش و سرگرم نگاه

    دارد و چون از دردهای موجود خلق خدا سرچشمه نگرفته

    پاورقی : 4 - نگاه كنيد به آثاری از قبيل : پروين دختر ساسان ، از اين اوستا ،

    دو قرن سكوت ، ماه نخشب ، مجموعه ايران باستان ، مجموعه ايران كوده .

    29

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 30

    file:///D|/motahari/pages/30.html[2011/08/26 10:30:23 ب.ظ]

    است هرگز قادر به برانگيختن وجدان ملی و عمومی در مردم نيست . و منزل سوم تحول روشنفكر موقعی است كه وی ، خيال پردازيها را رها كرده

    ، با خلق وطن خود آشتی كرده و با درد و غمهای آنها آشنا شده ، طعم محروميتها و فشارها را چشيده به دلبستگيهای توده بستگی پيدا كرده است و

    به عقايد و عواطف آنها احترام ميگذارد و خود را با آن آشنا ميسازد و از آن درس و الهام ميگيرد . تنها از اينجاست كه روشنفكر ، به شرط صداقت و

    عدم تقليد و دنباله روی از استادان غربيش ، نقش سازنده و پيش رو خود را در ساختن و پرداختن و برانگيختن شعور و وجدان ملی باز مييابد و هر

    اندازه در اين راه صميميت و گذشت بيشتری نشان دهد ، محصول و تأثير انديشه و عمل او وسيعتر و سريع تر ميشود .

    مرزهای واقعی

    حال كه عوامل مؤثر در پيدايش وجدان جمعی و همبستگی ملی يا عناصر سازنده ناسيوناليسم طبق تعريف كالسيك غربی آن اصالت خود را از دست

    دادهاند ، آيا می توان ادعا كرد كه اصوال تفكيك و تمايزی بين واحدهای اجتماعی بشری موجود نيست و همه مليتها ميتوانند و بايد در يكديگر حل

    شوند و ملت واحدی بسازند ؟ تجربه تاريخی و شواهدی كه از مبارزات و تحوالت اجتماعی كسب شده ،

    نشان ميدهد كه به هر حال ، در عالم انسانها ، اصناف و شعبی وجود دارند ، اصنافی كه از يكديگر متمايزند و راههای مشخصی از يكديگر دارند و امكان

    ادغام و اضمحاللشان در يكديگر طبيعة وجود ندارد . تحوالت اجتماعی و سياسی و فرهنگی جهان معاصر روز به روز ، وحدت و تفاهم جهان غرب با دنيای سوم را دورتر و ناممكنتر ميسازد . هر قدر دم از همزيستی و صلح و وحدت جهانی

    زده شود باز هم عمل يا واقعيت ، تحوالت آن را دورتر و غير عمليتر ميسازد . تا زمانی كه گرگ و گوسفندی در عالم هست ، وحدت بين آنها غير ممكن

    است . همينكه جماعتی به هر عنوان اجتماعی سازمان يافته تشكيل دادند ، بر هر اساس كه باشد ، اگر مطمح نظرها شود و يا در معرض تجاوز و دست درازی

    هايی قرار گيرد ، ناچار است مرزهای جغرافيايی و سياسی و اقتصادی و يا فرهنگی و عقيدتی خود را حفظ كند .

    30

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 31

    file:///D|/motahari/pages/31.html[2011/08/26 10:30:24 ب.ظ]

    بحث درباره تكليف فعلی ملتها نيست ، هدف كشف عوامل و عناصری است كه وجدان ملی را ميسازد و روابط و عواطفی بين دسته ای از مردم برقرار

    ميكند تا يك ملت به وجود آيد . ديديم كه عوامل متعارف زبان و فرهنگ و سوابق تاريخی و نژادی ، گرچه

    در مبادی تكوين يك ملت مؤثرند ، ولی نقش اساسی و هميشگی ندارند . بدين جهت است كه می گوييم نقش اين عوامل اصالت ندارد ، نه جوهر بلكه

    اعراضند . زيرا مردمی كه يكزمان برای استقالل و حيثيت مبارزه ميكردند ، پس از وصول به منظور ، به حسب انتظارات و داعيه هايی كه در سر دارند ، با منافع و مطامع مورد نظرشان ، باز به دسته های حاكم و محكوم و بهره ور و محروم تقسيم ميشوند و مبارزه ملی به صورت مبارزه داخلی و طبقاتی در

    ميآيد . جدايی و مبارزه ای كه بين مردمی با يك فرهنگ و زبان و نژاد در ميگيرد ، همان مردم و افرادی كه قبال وجدان جمعی در آنان به وجود آمده بود

    ، ولی اكنون كه روابط عوض شده است ، وجدان جمعی هم ميميرد و محو ميشود . پس به هر حال ، مايه و پايه تكوين يك واحد ملی يا يك ملت و ارتباط

    و پيوندی كه بين عواطف و دلهای افراد برقرار ميشود ، و در نتيجه آرمان و ايدهآلهای مشتركی به وجود ميآورد چيست ؟

    ما ميبينيم در آن زمان كه مردم الجزاير با استعمار فرانسه جنگ آزاديبخش خود را شروع كرده بودند ، يا اكنون كه مردم فلسطين برای احياء

    و احقاق حقوق و هستی انسانی خود مبارزه ميكنند ، يا ويتناميها و . . . عناصر متعارف مليت از قبيل زبان مشترك و عناصر تاريخی و اقليمی و

    اقتصادی در نزديكی و تفاهم افرادشان مؤثر است ولی در عين حال ميبينيم در اقصا نقاط عالم هم مردمی ديگر به همان اندازه يك الجزايری يا ويتنامی يا فلسطينی ، دلشان برای پيروزی آنان ميتپد . نوعی وحدت و پيوند قلبی و

    آرمان همه اين مردم مختلف را به يكديگر پيوند ميدهد ، وحدتی كه گاه دسته ای از افراد را وادار ميسازد زن و فرزند و محيط و مملكت خود را فراموش

    كرده با طی هزاران فرسنگ راه به جمع آنان بپيوندند و حتی در آنجا شهيد شوند . در حالی كه نه زبان مشتركی دارند و نه فرهنگ و تمدن و سابقه

    تاريخی واحدی . شما اگر به سرگذشت اين نهضتها رسيدگی كنيد چه بسا اشخاص

    " بيگانهای " را از مليتهای ديگر در آنها مييابيد كه قهرمانيهايی هم كردهاند تا پس از

    31

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 32

    file:///D|/motahari/pages/32.html[2011/08/26 10:30:24 ب.ظ]

    پيروزی آنان جزو همانها باقی بمانند و با آنان ملت نوينی بسازند . از طرف ديگر ، در داخل يك كشور جماعت گوناگونی را مييابيد كه از يك

    نژاد و اسالف و با يك زبان و سنت و فرهنگ و شرايط جغرافيايی هستند ، ولی ابدا با هم پيوند و ارتباطی ندارند ، آرمانهای عالی و آينده آنان با

    هم تطابقی ندارد و متناقض است ، اگر روابطی هست فقط ظاهری و مكانيكی و

    در قالب احتياجات روزمره زندگی است . چه بسيار جنگها كه دولتها و هيأتهای حاكمه در بسياری از كشورها با هم داشته اند ولی توده مردم از آن

    بيخبر و نسبت بدان كامال بی تفاوت بودند . در تاريخ كشور ما نمونه ها و شواهد زيادی از اين بی تفاوتی مشاهده ميشود .

    بسيار اتفاق افتاده است كه هندی يا آفريقايی برای پيروزی مردم فلسطين يا الجزيره يا ويتنام . . . عالقه مندی و شور و حرارت بيشتری به خرج

    ميدهند ، پس اين مرزهای تاريخی و جغرافيايی و سياسی و رنگ و زبان نه ميتواند مرز بين افراد آدمی شود و نه مايه پيوند افراد گردد .

    درد مشترك

    اين مردمی كه در اطراف و اكناف عالم ارتباطات قلبی و آرمانی با يكديگر پيدا ميكنند ، چه چيز مشتركی دارند كه آنان را به هم پيوند ميدهد

    ، و در مقابل ، آنان را از همسايهها و هموطنهای خود ميبرد ؟ اين عامل درد مشتركی است كه آنها دارند : درد از ظلم و تجاوز و

    استعمار . اتفاقا پيدا شدن و تولد ناسيوناليسم ملتها كامال مصادف با زمانی بوده

    است كه توده مردمی يك احساس درد يا خالء عمومی و مشترك كردند ، ناسيوناليسم آلمانی همان زمان متولد شد كه از تبعيضها و دخالت فرانسويان

    احساس درد كردند ، ناسيوناليسم ايتاليا يا مجار يا هند يا هندوچين و الجزاير نيز زمانی به وجود آمدند كه يك احساس خالء و درد ، همه يا

    اكثريتی از مردم را فرا گرفت . محققان غربی تاريخ ايران ميگويند در حقيقت ناسيوناليسم يا احساس جمعی

    مليت در ايران از زمانی متولد شد كه نهضت تحريم تنباكو به راه افتاد ، يعنی آن زمان كه جماعتی از مردم ايران احساس درد

    32

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 33

    file:///D|/motahari/pages/33.html[2011/08/26 10:30:25 ب.ظ]

    استعمار كردند . پس وجدان جمعی و احساس مليت يا ناسيوناليسم ، در ميان جماعتی از

    مردم ، زمانی متولد ميشود كه درد و طلب مشتركی در آن جمع به وجود آمده باشد ، اين طلب مشترك آنان ميباشد كه آرمان جمعشان را ميسازد ، و به دنبال همان است كه به حركت در ميآيند و جهاد و مبارزه ميكنند و متحمل

    رنج و محروميت ميشوند و بعدا نيز به وجدان جمعی آنان قوام و دوام بيشتری ميدهد و ميان ايشان عاليق و روابط قلبی و يكپارچگی ملی ايجاد ميكند .

    عوامل وحدت

    وقتی به تمام دردهايی كه تا اين زمان موجب و موجد ملتها گرديده است رسيدگی و آنها را با هم مقايسه كنيم عامل مشتركی در آنها مييابيم :

    آن زمان كه فيخته فيلسوف با حرارت و شدت ناسيوناليسم آلمانی را اعالم ميكرد ، يا گاندی و گاريبالدی برای استقالل هند و ايتاليا مبارزه ميكردند

    ، يا مردم ويتنام و فلسطين برای درمان دردشان آزادی و استقالل را طلب ميكنند و آن زمان كه طبقه و جماعتی از يك ملت قيام و انقالب ميكنند ،

    دو عنصر مشترك در همه آنان وجود دارد و آن درد از ظلم و سيطره انسانها و مؤسسات انسانی و طلب نفی اين سيطره است . فيخته از سيطره و نفوذ سياسی

    و فرهنگی فرانسه ميخواست ملت آلمان را رها كند و گاندی از سيطره سياسی و فرهنگی و اقتصادی انگلستان ، و الجزاير ، از تجاوز فرانسه .

    پس عامل مشترك در همه دردها و آرمانهای ملی كه موجد ملتهای جهان شده همين احساس و اراده نفی ظلم و طلب عدالت است .

    چرا در روزگار محروميتها و چشيدن طعم ظلم و تجاوز و استثمار و استعمار ، مليت به وجود ميآيد ؟ زيرا به روزگار گرفتاريها و محروميتها و ايام

    فقد عواطف و رحمتها ، و تالش و مبارزه برای رهايی از اين وضع است كه آدمی خود و فطرت و حقيقت خود را كشف ميكند و ارزشها و فضايل انسانی

    برای او مطرح ميگردد . آدمی وقتی در برابر ظلم و جنايت و كفر و فساد قرار گرفت ، و از آنها رنج برد شوق عدالت و حقيقت در او بيدار ميشود .

    و اينهاست كه جمع كننده است و صفت

    33

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 34

    file:///D|/motahari/pages/34.html[2011/08/26 10:30:25 ب.ظ]

    قبل از هر چيز خود را مواجه با طرد تام و تحقير همه جانبه قدرت مسلط ديدهاند ، واكنش ايشان تحسين خود و مداحی از خويش است ، به جای تصديق

    بی قيد و شرط فرهنگ اروپايی ، تصديق بی قيد و شرط فرهنگ آفريقايی به كرسی مينشيند . بطور كلی شعرای سياه ستا اردوهای پير و فرسوده را در

    برابر آفريقای جوان ، عقل غم افزا را در برابر شعر ، و منطق ستمگر را در برابر طبيعت پر جوش و خروش قرار ميدهند . در يك سر خشونت است و

    تشريفات و شك گرايی و در سوی ديگر بی غل و غشی و شور وحدت و آزادی ، زمين باروری

    پاورقی : 5 - تيبورمند : جهانی ميان ترس و اميد .

    de la culture nationale : Les damnees de la terre : Frantz Fanon - 6

    34

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 35

    file:///D|/motahari/pages/35.html[2011/08/26 10:30:25 ب.ظ]

    و نعمت زايی ، اما عدم مسؤوليت هم نيز . . " . عدم مسؤوليتی كه " فانون " بدان توجه كرده است ناشی از اين واقعيت

    است كه درد و طلب مشتركی كه در جامعه آفريقايی به وجود آمده در بعضی بخشها در اهداف و داعيه ها هنوز ضعيف است . جنبش ضد استعماری قاره سياه عليه ظلم و ستم سفيد پوستان تا آنجا كه برای محو ظلم و تبعيض و

    احقاق حقوق انسانی و مردمی باشد مقدس است و با واقعيات فطری و وجدان بشری منطبق ، ولی از همانجا كه صورت انتقامجويی و خودستايی و آرزوی

    حكومت و بهره وری نوين را مييابد ، خود مقدمه چين و پايه ستم جديد ميشود ، ستمی كه هنوز ميدان عمل نيافته است .

    پس در محروميت و محكوميت امتها قضيه " داعيه " هم مطرح ميشود . سياه ستايی اگر تكامل يافت و به حقيقت ستايی و عدالت پرستی محض رسيد

    ، آن وقت نهضتی فروزان و شكوفان ، ميوه آن خواهد بود . لذا ، جنبشها و حركتهای حاصل از درد و طلب مشترك را از روی داعيه آنها تميز ميدهيم :

    داعيه حق پرستی و عدالت خواهی و آزادگی يا داعيه حكومت و بهره وری جديد و تصاحب منافع و مطامع . و اين چيزی است كه از مذهب و مسلك و

    جهانبينی حاكم بر رهبران يك جنبش ملی نشأت ميگيرد . فرهنگ غربی عوامل فوق را از حيطه عناصر سازنده وجدان مشترك و تشكيل

    دهنده مليت خارج ميكند . روشنفكر شرقی و اسالمی و آفريقايی هم ميخواهد با همان معيارهای غربی به مليت و ناسيوناليسم خود رنگ بدهد و آن را

    بشناساند . يعنی با اسلحه ای كه دشمن بدو فروخته ميخواهد مليت خود را بسازد و از آن دفاع كند و فرياد از اين اسلحهها كه از دشمن خريداری ميكنی

    .اتفاقا در متن جنبشهای ناسيوناليستی و مبارزات طبقاتی كه عامل درد و

    طلب مشترك و عصيان عليه سيطره غير را يافتيم ، نكته و عنصر ديگری هم مشاهده ميكنيم كه همان عشق و شوق به عدالت و حق و آزادی وجدان است . دو

    عامل و عنصر فوق هستند كه مشتركا معيار حقانيت و مشروعيت يك نهضت توانند شد ، مليت خواهی آلمانی چون داعيه نژاد پرستی و كشورگشايی داشت

    ، هرگز برای ساير مردم روی زمين غير از خود آلمانيها سائقه و فروغی نداشته و ندارد . صهيونيسم كه در ابتدا

    35

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 36

    file:///D|/motahari/pages/36.html[2011/08/26 10:30:26 ب.ظ]

    به نظر ميرسيد كه برای رهايی يهوديان از آوارگی و تحقير بين المللی شروع شده ، اينك به يك ايدئولوژی متجاوز و نژاد پرست و ستمكار بدل شده است

    . اين جنبش با وجود درد و طلب مشترك در ميان يهوديان ، چون داعيه استعمار و بهره كشی از محرومان جهان به نفع دوازده ميليون يهودی را دارد

    نه تنها خريداری ندارد ، مورد نفرت مردم آزاده جهان هم هست . نهضت مقاومت ملی فرانسه ، با تمام قهرمانيهای تاكتيكی كه داشت ، چون از روح ملت پرستی فرانسوی منشأ گرفته بود بعد از جنگ نه تنها مكتب و نهضتی

    آزادی بخش بنا نكرد ، بلكه بر تجاوز و استعمار ملت الجزاير و كوبيدن نهضت آزادی بخش آنها صحه گذاشت . آن جنبش و حركت ملی كه عوامل

    عدالت طلبی و حق پرستی را بيشتر و بارزتر حاوی بود ، جهانيتر شد و مايه و پايه تمدنهای عظيم و مكتبهای جهانی و بشری گرديد .

    حاصل آنكه ، برای تشخيص و تمايز بين واحدهای اجتماعی بشری و تعيين واقعيت ملی و حدود و مرزهای آنها ، به كليه اموری كه درد يا محروميت به

    آگاهی رسيده ( مستشعر ) آنها ، به شوق طلب حاصل از آن و باالخره داعيه و

    پرسپكتيو آنها توجه ميكنيم و اينها همان چيزهايی است كه منشأ حيات و جنبش و پويايی يك گروه از مردم ميگردد .

    بديهی است كه اين عوامل اساسی و جوهری يكبار كه در مردمی القاء شد و احساس و وجدان مشتركی پديد آمد ، روح و زير بنای مليت آماده ميشود ، و

    اين زير بنا و روح نيازمند به قالب و مهبطی است كه همان حدود و ثغور مادی و طبيعی و قراردادی يك ملت را ميسازند . و پاسداری و عواملی اساسی

    و جوهری مستلزم حفاظت و نگهداری قالب است از دخالت و نفوذ بيگانه ، بيگانهای كه در جوهر با يك ملت اختالف دارد و درد و داعيه او را نمی

    شناسد يا با آن دشمن است .

    ملتی در حال تولد

    ما در جستجوی عوامل اساسی موجد وجدان مشترك بوديم و به عنصر درد و طلب مشترك در برابر سيطره و استثمار انسان ، يا مؤسسات بشری ، از

    انسان رسيديم و ديديم كه اين اشتراك

    36

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 37

    file:///D|/motahari/pages/37.html[2011/08/26 10:30:26 ب.ظ]

    درد آن زمان جمع كنندهای پايدار ميشود كه داعيه عدالت و حق و تقوی ( به قول نويسندگان غربی : داعيه های انسانی و مترقی ) خمير مايه آن باشد .

    همين مايه و جوهر است كه همچون خود حيات ، زنده و فزاينده و حيات بخش است و همين جوهر است كه چون به قالب جماعتی از مردم تزريق شد ، آن را

    به حركت و پويايی و تكامل دسته جمعی و فرهنگ سازی و سنت آفرينی ميانگيزد كه همه اينها ظواهر استقالل و تمايز يك ملتند .

    اكنون ، در منطقه ای كم و بيش وسيع از اين جهان ملتهايی را ميبينی كه زبانها و سنن و اسالف و نژاد مختلف دارند و در شرايط اقليمی و جغرافيايی

    گوناگونی به سر ميبرند و واحدهای سياسی يا دولتهای متعددی تشكيل داده اند كه همه از هم جدا و مستقل اند ، اينها كشورهای اسالمی اين دنيا هستند .

    معيارهای كالسيك و غربی مليت اينها را از هم جدا ميكند و آنها را همانقدر نسبت به همه بيگانه و خارجی ميخواند كه كشورها و امتهای ديگر را

    نسبت به آنان . هر يك از اينها بايد از هم جدا و بيگانه باشند و اين جدايی و بيگانگی هم خود تبعاتی دارد كه شاهد آن هستی .

    ولی عليرغم اختالف ظاهری ، عناصری از وحدت را در ميان اين جماعات مشاهده می كنيم . در ميان اين مردم گوناگون يك عامل مشترك و بسيار

    چشمگير و بارز مييابيم كه همان اسالم است و اسالم هم دنيايی است سرشار از

    فرهنگ و سنتهای مخصوص و مقتضی خود . ببينيم كه در صورت دلبستگی اين ملتها به اسالم مبانی وجدان مشترك و

    وحدت ملی در آنها چگونه است ، يعنی اسالم به عنوان يك جهانبينی و مسلك چه داعيههايی به آنان تعليم و تلقين ميكند ، و ثانيا ، اين جماعات با

    وجود اسالم به چه دردهای مشتركی مبتال هستند . « ما تعبدون من دونه اال اسماء سميتموها انتم و آبائكم ما انزل اهللا بها من سلطان ( 7 ) ان الحكم اال هللا امر اال تعبدوا اال اياه ذلك الدين القيم

    و لكن اكثر الناس ال يعلمون . يا ايها الناس ضرب مثل فاستمعوا له . ان الذين تدعون من دون اهللا لن

    يخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له ، و ان يسلبهم الذباب »

    پاورقی : 7 - سوره يوسف ، آيه 40 : شما طوق اطاعت و اسارت و بندگی هيچ مقامی

    غير از گرداننده اين كائنات را بر گردن نمينهيد مگر اسمهايی كه خود يا اسالفتان نامگذاری كردهايد ( خود ساخته و قدرت دادهايد ) .

    37

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 38

    file:///D|/motahari/pages/38.html[2011/08/26 10:30:27 ب.ظ]

    « شيئا ال يستنقذوه منه ، ضعف الطالب و المطلوب ( 8 ) . و جاهدوا فی اهللا حق جهاده هو اجتبيكم و ما جعل عليكم فی الدين من حرج

    ملة ابيكم ابراهيم هو سميكم المسلمين من قبل و فی هذا ليكون الرسول شهيدا عليكم و تكونوا شهداء علی الناس فاقيموا الصلوش و آتوا الزكوش و اعتصموا

    باهللا هو موليكم فنعم المولی و نعم النصير ( 9 ) . يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوبا و قبائل

    لتعارفوا ان اكرمكم عنداهللا اتقيكم ». ( حجرات ، 18 )

    « و اعتصموا بحبل اهللا جميعا و ال تفرقوا و اذكروا نعمت اهللا عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم و كنتم علی شفاحفرش من النار فانقذكم ...

    كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر » ... كسانی كه در تاريخ جنبشهای آزادی بخش مطالعه ميكنند ميدانند كه اساس رهايی بخشی ملتها و امتها بر اين است كه فرد يا جماعتی ، ولو قليل ، خود

    به معنای واقعی از قيد اسارت و دلبستگی ارباب دنيا رها شده به درجه آزادگی كامل رسيده باشند و اينان به مردم و ملت خود بگويند كه اگر ملتها

    بخواهند سلطه و حكومت ارباب دنيا برسرشان باقی خواهد ماند و اگر ايشان اراده كنند ، همان ارباب زور و زر چون يخی آب و نابود ميشوند . بنای

    رهايی بخشی انسان بر ايمان به حقانيت و مظلوميت

    پاورقی : 8 - سوره حج ، آيه 72 : ای مردم به اين مثل گوش دهيد : آن كسانی كه شما به درگاهشان پناه ميبريد نه قدرت خلق يك مگس دارند و نه در برابر

    مگسی تاب مقاومت . هم آنها كه ستايش ميكنيد و ميطلبيد و هم شما كه دلبسته و اسير آنانيد ضعيف و بيچارهايد .

    9 - در راه پروردگار ، آنچنانكه حق جهاد است ، مجاهده و تالش كنيد . او شما را برگزيده و رنج شما را طالب نيست . اين جهاد و تالش در خدا و برای خدا آئين پدر شما ابراهيم است كه از پيش اين مليت را پايه گزاری كرده و شما را " ملت اسالم " خواند . در اين راه محمد ( ص ) نمونهای

    اعلی برای شما است و شما هم نمونه ای عالی برای خيل انسانيت باشيد . پس مدام با حفظ صالت رابطه خود را با مدبر بی همتای اين عالم برقرار و با زكات پيوسته وجود هستی خود را تزكيه كنيد و اميد و دل به خدا ببنديد

    كه او دوست و سرپرست شما است و چه نيكو سرپرستی و چه خوب ياوری .

    38

  • خدمات متقابل اسالم و ايران - صفحه : 39

    file:///D|/motahari/pages/39.html[2011/08/26 10:30:27 ب.ظ]

    خود از يك طرف و ضعف و تزلزل و بطالن دستگاههای اربابی روزگار از طرف ديگر است . چه مكتب و آئينی صريحتر و روشنتر از اسالم به پيروان خود

    اصول و مبانی اين آزادگی را تعليم ميدهد ؟ توحيد و اسالم يعنی رهايی و آزادی ، يعنی شكستن قيود و زنجيرها و باز كردن راه تكامل و تعالی به سوی

    آستان الهی . اسالم به پيروان خود ميگويد كه اين اختالف رنگها و نژادها و زبانها كه

    در ملتهای روی زمين ميبينی و آنها آن را مالك جدايی و تفرقه ساخته ان�