20
ﻓﺮﻫﻨﮕ ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ- ن ادﻣﻮﻧﺘﻮ اﻳﺮاﻧﻴﺎن اﺟﺘﻤﺎﻋ دوم ﺳﺎل- ﺷﻤﺎره2 ﺷﻬﺮﻳﻮر1387 - ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ2008 ﺧﺎ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن و ﻣﻨﺘﻘﺪان اﻧﺠﻤﻦ ﺟﺸﻦ ﻫﻔﺘﻤﻴﻦ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺷﺎﻣﮕﺎه ﺗﺌﺎﺗﺮ ﻧﻪ31 ﻋﺰت از ﺗﻘﺪﻳﺮ و ﺷﺠﺮﻳﺎن ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ اﻳﺮان آواز اﺳﺘﺎد ﺣﻀﻮر ﺑﺎ ﻣﺮدادﻣﺎه و ﻣﻬﺮزاد ﺗﻮران اﻧﺘﻈﺎﻣﻲ، اﷲ ﺷﺪ ﺑﺮﮔﺰار ﺗﻬﺮان ﻫﻨﺮي ﺣﻮزه اﻧﺪﻳﺸﻪ ﺗﺎﻻر در ﻧﺼﻴﺮﻳﺎن ﻋﻠﻲ. اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺳﺮدﺑﻴﺮ: ﻳﻮﺳﻔﻲ ﻧﻴﻤﺎ ﻣﻘﺪم ﺷﻤﺎره اﻳﻦ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن: آزاد، ﻋﻠﻲ ﻃﺮﻗﺒﻪ، اﺑﺎذري اﺣﺴﺎن ﭘﻴﺪاوﺳﻲ، ﻧﻮﻳﺪ رﺿﺎزاده، ﺳﻴﺎوش ﻣﻬﺪي ﺻﺎدﻗﻲ، ﻧﻴﻤﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﻮر، ﻋﻠﻲ ﻓﺮزاد ﻣﺤﻤﺪي، ﺳﻴﺮ، ﻧﻴﻚ ﺤﺴﻦ ﻧﺎدري ﺧﺴﺮو. ﺟﻠﺪ ﻋﻜﺲ: ﺗﺌﺎﺗﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﺟﺸﻦ) رو( ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﺧﺴﺮو ﺑﺰرﮔﺪاﺷﺖ) اﻧﺘﻬﺎ( * ﻧﻤﺎﻳﻪ) 1 ( * ﻣﺎ ﺣﺎل ﻘﺪ) 2 ( * ﺎﻛﺴﺘﺎن) 3 ( * آﺷﭙﺰ ﺧﺎﻧﻪ: ﭘﻠﻮ ﻟﻮﺑﻴﺎ) 4 ( * ﺗﺮاﻧﻪ ي ﺑﺮ و ﺑﻮم ﻛﻬﻦ) 5 ( * اﺳﺖ ﮔﻨﺎه ﻧﺒﺮدن ﻛﺎر ﺑﻪ را ﻫﻮش) 7 ( * ﮔﺬر ي ﻫﺎ وﺑﻼگ در اﻳﺮاﻧﻲ ي) 9 ( * ﺷﻤﺎل رادﻳﻮ53 ) 11 ( * ﻣﺮداﻧﻪ ﻋﻈﻤﺖ ﺻﺪاي اﻧﺪوه ي) 12 ( * ﻧﻘﺮه ﭘﺮده اي: ﻫﺎﻣﻮن) 14 ( * ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﺷﺐ) 15 ( * و ﻫﺮﻳﺘﺞ اﻳﺮاﻧﻴﺎن) 16 ( * ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﭘﻴﺶ ﻫﺎي رو) 19 ( * ﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻤﺎس) 19 ( * ﻧﻤﺎﻳﻪ اﻧﮕﻠﻴﺴ) 20 (

Iranians 009n2y2sept08

Embed Size (px)

DESCRIPTION

‫اﻳﺮاﻧﻴﺎن‬ ،‫آزاد‬ ‫اﺣﺴﺎناﺑﺎذريﻃﺮﻗﺒﻪ،ﻋﻠﻲ‬ ،‫ﭘﻴﺪاوﺳﻲ‬ ‫ﺳﻴﺎوشرﺿﺎزاده،ﻧﻮﻳﺪ‬ ‫ﻣﻬﺪي‬ ،‫ﺻﺎدﻗﻲ‬ ‫ﻋﻠﻲﭘﻮر،ﻣﺤﻤﺪﻧﻴﻤﺎ‬ ‫ﺤﺴﻦﻧﻴﻚﺳﻴﺮ،ﻣﻣﺤﻤﺪي،ﻓﺮزاد‬ ‫ﻧﺎدري‬ ‫ﺧﺴﺮو‬ . ‫ﺟﻠﺪ‬ ‫ﻋﻜﺲ‬ : ‫ﺷﻤﺎره‬ ‫اﻳﻦ‬ ‫ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن‬ : ‫دوم‬ ‫ﺷﻤﺎره،ﺳﺎل‬ 2- ‫ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ‬ 2008 1 ‫ﺻﺎدﻗﻲ‬ ‫ﻧﻴﻤﺎ‬ ‫ﭘﻴﺎﭘﻲ‬ ‫ﺷﻤﺎره‬ 8- ‫رﺷﻬﺮﻳﻮ‬ 1387 ‫ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ‬ ‫ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ‬ - ‫ادﻣﻮﻧﺘﻮ‬ ‫اﻳﺮاﻧﻴﺎن‬ ‫اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ‬ ‫ن‬ 2 3 4 ‫ﻧﺎدري‬ ‫ﺧﺴﺮو‬ ‫اﻳﺮاﻧﻴﺎن‬ ‫دوم‬ ‫ﺷﻤﺎره،ﺳﺎل‬ 2- ‫ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ‬ 2008 ‫ﭼﻬﺎر‬ ‫ﺑﺮاي‬ ‫ﻻزم‬

Citation preview

Page 1: Iranians 009n2y2sept08

اجتماعي ايرانيان ادمونتون- ماهنامه فرهنگي

2008 سپتامبر- 1387 شهريور 2 شماره - سال دوم

اهللا انتظامي، توران مهرزاد و مردادماه با حضور استاد آواز ايران محمدرضا شجريان و تقدير از عزت31نه تئاتر شامگاه پنجشنبههفتمين جشن انجمن منتقدان و نويسندگان خا .علي نصيريان در تاالر انديشه حوزه هنري تهران برگزار شد

ايرانيان

:سردبير مقدم نيما يوسفي

:نويسندگان اين شماره احسان اباذري طرقبه، علي آزاد،

سياوش رضازاده، نويد پيداوسي، علي پور، محمد نيما صادقي، مهدي

حسن نيك سير،ممحمدي، فرزاد . خسرو نادري

:عكس جلد )رو(جشن خانه تئاتر )انتها (بزرگداشت خسرو شكيبايي

) 3 (اكستانت * ) 2 (قد حال ما ن* )1(نمايه * ) 5( كهن بوم و بر ي ترانه* )4(لوبيا پلو : خانه آشپز*

)9(ي ايراني در وبالگ هاي گذر* )7( هوش را به كار نبردن گناه است * )12( ي اندوه صداي عظمت مردانه* )11 (53راديو شمال* )16 ( ايرانيانهريتج و* )15 (شب موسيقي * )14(هامون : اي پرده نقره* ) 20(ي انگليسنمايه * )19(تماس با ما * )19( رو هاي پيش برنامه*

Page 2: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

2

نقد حال ما نيما صادقي

! من كيستم؟ من كيستم؟ يه دانشجوي دانشگاهي مطرح در خارج

من كيستم؟ من چي هستم؟ چشمام تو ! دارنده ارزشهاي اعتباري !؟يهاين ك! نوشناختمش نمي: آينه غريب بودند، مدتي مبهوت بودم

سالم ! هام نشست، بينيـم، موهام، چقدر زيبا كشيد روي گونه ذهنم پرچه ! چه يادگاري؟! چه شباهتي؟! چه خيره كننده؟! سالم مامان! بابا

!...چه ادامه دار؟! عميق حك شده و سرشته شده؟ام تاب قفسه سينه! دلم براي خودم تنگ شده! دلم براتون تنگ شده

ها جلوم رو گرفتن، پرده! من كي ام؟! فشار ضربان رو نداره، من كيم؟رگرم شدم، مشغول شدم، معتبر شدم، پنهان شدم، غرق شدم، س

...راضي شدم، ساكت شدم، ساكن شدممن با بقيه فرق دارم؛ اين خصوصيات رو دارم، اين امكانات رو دارم، از اين خانواده هستم، تو اين گروه رشد كردم، با اين افراد سروكار دارم،

ي از بار تو اين سرزمين به دنيا اومدم، در اين زمانه واقع شدم، كولهكشم، شخصيتم عقايد و احساسات و هنرها و حوادث رو به دوش مي .با همه اينها سرشته شده، ناخودآگاه يا گاه، خودآگاه

من كيم؟ منِ حقيقي كيه؟ اگه من تو يه مكان ديگه و يه زمان ديگه كي مي ! شدم؟ شدم، اونوقت چي مي و يه خانواده ديگه متولد مي

!شدم؟ي كشه، نافم رو بريدن، تاريخم، مادرم، رو لگد درد دارم، دلم تير م

مال كردن، صورت قشنگش رو خراشيدن، چرك تو گونه هاش كاشتن، ننگ تو حيثيتش پاشيدن، من رو از مادرم بيزار كردن، حاال

شم كه من هم خوشحال مي! هر مادري كه بخوان بهم هديه ميدنمادر ! ر پيشرفتهماد! مادر با فرهنگ! بهم مادر دادن! چقدر مهربونن

!...آزادكي . خوام خودم رو بشناسم مي. واقعيم رو بشناسمخوام مادر مي

هاش رو خودم پيدا كنم و بپرورم، زشتيهاش رو ترميم بودم؟ زيباييخوام خودم مي. اي بيگانه از خود كنم ولي خودم باشم، نه ناف بريده

ورزش بدم و خوام خميرم رو بشناسم و مي. تربيت كننده خودم باشمخوام برگردم مي. ناخالصيهاش رو بريزم بيرون و صاف و يكدست شَم

رها شده از زندانهاي وجودم، خود اصيــلم، خود به خودم، خود. انتخاب كننده ابعاد وجودم، خود مسلط بر تاريخ، جامعه و خودم

ها رو كنار بزنم، بسازم خودم رو و خودمون رو تا خوام پرده مينم زيباييم رو و بيافرينيم مادر زيبامون رو تا مثل اون روزا بيافري

. ديگران مادر ما رو با افتخار مادر خودشون بدونن

ات داني چرا غماز نيست آينه 1چونكه زنگار از رخش ممتاز نيست

چي بودي، ! وردنآببين چي به روزت ! بفهم! بگرد! بشناس! شروع كن ازبيرون هم كه لگدكوب نكردن مادرمون رو، از آخه فقط! چي شدي؟

همه . درون هم كرم گذاشت و فساد همه جونش رو خوردهاش ريخت و پوسيد، همه وجودش رو اعتياد و بيماري خورد زيبايي

شه و و سوراخ سوراخش كرد، همه منابع طبيعيش غارت مي مونيم و فقر و تضاد ما مي. شه مال مييهاي فرهنگيش پا سرمايه

يه غده وسيع سرطاني كه از يك سو مثلفحشايي . طبقاتي و فحشافقر و بدبختي و احتياجات و نون شب و اجاره خونه تويِ اون موج

زنه و از سوي ديگه پول باد آورده مملكت، شكم سيري و هوس ميقانوني و سرطاني كه ماالمال از بي. كنه بي درد داره توش بيداد مي

": گن جامعه اي كه توي اون كسايي مي. ست ء جنگلي فساد جامعهگم چون من زور مي. اين خاصيت اونهاست" !قانون يعني خود من

!!!...زور دارمكني، از يه خانواده دو نفره وقتي نگاه مي. كنه خودخواهي بيداد مي

هاي بزرگتر اجتماعي تا هاي كوچك دوستي و گروه گرفته تا گروهخوره، سيطره الگوي من و به چشم ميسطح يك جامعه، خودخواهي

بندي، آدمها رو هميشه اين تعريف، اين تقسيم. غيرِ من، ما و غيرِ مامنافعِ من سواي منافعِ همسرم؛ منافعِ من جداي . كنه از هم دور مي

هاي فالن، نژاد ما و منافعِ دوست يا دوستانم، منافع گروه ما و گروه "ع بزرگتر بشه خودخواهي هم به در واقع هر چقدر جم... نژادهايِِ

شه و اين خود من، خود ماست، كه برتر از تبديل مي"خواهي گروهديگران هست و بايد اين خودخواهي، گروه خواهي، زيرآب همه چيز

!كنه پناه حـق و عدالت رو ذبـح ء بي رو بزنه و سرِ بره

هاي بيماري.جامعه از تضاد طبقاتي، تضاد منافع اجتماعي لبريز شدههاي تازه ايجاد كرده؛ كودكان گرسنه، تازه به وجود اومده، عقده

درد، جويان بي پناه، دختران فراري، گرگهاي اجتماعي، لذت مادران بيبابايي كه . تجمالت پر زرق و برق، همه و همه تو يه شهر در كنار هم

ست از اُوردن يه كيلو گوشت به خونه، و سال به سال شرمندهدختر ! هاش كه مرتب اين زرق و برق رو تو تلويزيون مي بينند چهب

ست و اين بدبختي با ديدن همسن و سالهاي پناهي كه آواره بيخودش تو خيابون با اين سر و وضع و ماشين، مثل سرب داغ تو

هاي وقيحانه، گشايانه، خيانت هاي عقده جنايت. شه قلبش حك ميهاي شرمانه، سياست هاي بي التيعد هاي زورگويانه، بي خوري حق

ي هاي خودسرانه، شكن هاي وحشيانه، قلم سودجويانه، سركوب ...فريبانه هاي عوام هاي ظالمانه و اتهام محكوميت

Page 3: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

3

ما، همه مردمي كه به جز خودمون دستمون به هيچ جايي بند هاي سياست تو نيست، نه قدرت داريم، نه مال و منال و نه رياكاري

خواد باشن، داخلي ت، در مقابل دشمنامون، كه هركي ميمرام ماسيا خارجي، كه با چاپيدن و استثمار، چماق زدن و استعمار و چرند گفتن و استحمار، دست به دست هم دادن تا براي منافع خودشون، ما مردم رو نابود كنن، بايد راه و از چاه بشناسيم و آگاهانه خودمون

هويت، تا دوباره جون بگيريم ون كنن و بيرو بسازيم و نذاريم يتيممو خودمون باشيم، كه دوباره اون عشق و ايمانِ فرهنگمون رو پيدا

كه حق آمد و باطل . كنيم و پاكشون كنيم و به كار بگيريم با آگاهي .2رفت، همانا باطل رفتنيست

گر مرد رهي ميان خون بايد رفت از پاي فتاده سرنگون بايد رفت

راه درنه و هيچ مپرستو پاي به 3د رفتيچون با خود راه بگويدت كه

خوام خودم رو گيرم، چقدر طوالنيم؛ مي آينه تاريخم رو جلوي روم ميمن پرورندهء خويشم، . شخم بزنم، بكاوم و دريابم و پاك كنم و بسازم

با انتخاب آگاهانه از هرآنچه كه سرشته شدم و هرآنچه كه مواجه يم به هرآنچه كه حقيقت وجودم نيست و گو من نه مي. شوم مي .من خليفه خدا هستم بر روي زمين. پرورم آنچه را كه بايد باشم مي

آفتاب آمد دليــل آفتاب 4گر دليلت بايد از وي رو متـاب

موالنا .1 سوره اسراء - 83 .2 عطار .3 موالنا .4

تاكستان خسرو نادري

بودم چند تا سنگ از رودخانه رفته. اول بار سگ را پشت باغ ديدم"

سست ممكن است هر آن سنگچينِ. بياورم براي تقويت ديوار دور باغيك جايش فرو بريزد و راهي باز كند براي شغالها كه تاراج كنند تمام

آن همه زحمت بكشي كه غوره بشود انگور شاهاني آنوقت .انگورها راحاال انصاف است؟.يكي ديگر بيايد تمام دسترنج ات را بكشد باال

كجاي كار اين دنيا منصفانه است كه اين يكي باشد؟

گويي گوسفند را مي .حق را بايد گرفت، انگور را نبايد از دست دادفهمد، گشنه اش شده مو را خورده، بعد خب گوسفند است ديگر، نمي

از جاري ري تا دلت خنك شودب زني اش زمين سرش را مي هم ميست، ولي شغال موذي.فند زير پاي تاك شهيد خون گوس شدن

باز كفتار الاقل صبر .رسد زند، دستت هم بهش نمي شبيخون ميكند كه سير شوي بعد بيايد جلو ولي شغال حسرت چشيدن يك مي

حتي سر بزنگاه هم آنجا باشي خيلي . گذارد بر دلت حبه را هم مي رد دارد؟بچقدر مگر هم دود، سيمونوف فرقي ندارد بس كه سريع مي

به طرفش رفتم، حركتي . پاييد سگ همانطور ايستاده بود و مرا مي

فكر كردم براي ترساندن شغالها . رسيد به نظر كه خطرناك نمي. نكرد ".نه": گفت"اي سگ، صاحبي داري؟": پرسيدم. خورد به درد مي

و با من به داخل ".باشد": گفت".پس من صاحب تو هستم":گفتمتوافق كرديم كه غذايش را من درست . آرامي بودسگ. خانه آمد

. كنم، در عوض شبها روي ايوان بخوابد كه شغالها داخل باغ نيايند .خانه انتهاي باغ بود و ايوانش مشرف به باغ

هم با . سگ هم درست است كه نجس است ولي در عوض باوفاست

ها كه آدميشبيه رابطه با بعض. گيريد از هم هم هستيد هم فاصله ميموجود ! ي تحمل بودنشان را هم نداريكند ول يقرارت م يشان ب يدور . با روح متناقضي جاندار؛ست انسان يغريب

براي شام با هم نشستيم و سيب زميني و تخم مرغي را كه پخته

طبق قرارداد جايش را در ايوان پهن كردم و خودم . بودم خورديمش ديگر به درد روي كه سگ برود يرختخواب. داخل اتاق خوابيدم

يارزد كه يك جفت لحاف تشك را فدا ي گفتم ميول. خورد ينم .انگورها كنم

ايرانيان

Page 4: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

4

عتماد انقدر سريع بهش آنيمه شب شك كردم كه شايد نبايد را چانه دمر،سرجايش دراز كشيده بود. از اتاق رفتم بيرون. كردم مي

د ولي گوشهايش رو به چشمهايش بسته بو. گذاشته بود روي دستها. آسمان بود البد تيزشان كرده بود كه صداهاي مشكوك را بشنود

تمام . صبح كه بلند شدم در رختخوابش نبود. برگشتم و خوابيدمديوار باغ سالم بود، نه سنگي افتاده بود . انگور باغ را شغالها برده بودند

برايشان باز باغ راحتما سگ درِ. و نه سوراخي زير ديوار پيدا كردم ".كرده

*** هيچ كسي تمام . داند راوي تمام حقيقت را نمي .باز كرده و نكردهاي در پي پروانه. سگ صنمي با شغالها نداشت. داند حقيقت را نمي

دانند ولي در اين يكي را همه مي. پروانه ها اغواگرند. بيرون رفتبا اين حال . كنند شوند كه فراموش مي ميشيفتهلحظه مواجهه چنان

سگ آنقدر حواسش بود كه در را نيمه باز بگذارد كه وقتي بر . گردد راوي را از خواب نپراند مي

.شغالها خاور آوردند دم در، باغ را خالي كردند

لوبيا پلو: آشپزخانه نويد پيداوسي

واي كه چقدر سرم شلوغ بود، ولي با خودم گفتم هر طور شده بايد

!خيلي واسش زحمت كشيدم. ماه رو هم برسونمدستور آشپزي اين شايد يه كم متفاوت از . لوبيا پلو رو مطمئنم همه دوست دارن

گوشه ذهن تون داشته باشين و يه . ها بلدين دستوري باشه كه شمادستور غذا رو مثل قبل . حتما خوشتون مياد. روز امتحانش كنين

.واسه چهار نفر مي نويسم

: نفر مواد الزم براي چهار گرم600گوشت خورشتي •  گرم600لوبيا سبز •

 يك عدد پياز بزرگ •

 يك عدد سيب زميني بزرگ •

برنج چهار پيمانه •نمك، فلفل، ادويه غذا، ادويه پلو، زيره، آبليمو، روغن و زعفران به مقدار •

 كافي

  ميلي ليتر100رب گوجه فرنگي •

مه بريزين و يه كم روغن ته قابل. پياز رو پوست بگيرين و خرد كنينگوشت . پياز رو بهش اضافه كنين و تفتش بدين تا طاليي رنگ شه

يه . ردين به قابلمه اضافه كنينك خرد كي كوچهاي اندازه به رو كهكم نمك، فلفل، آبليمو، ادويه غذا و رب رو بهش اضافه كنين و خوب

. چند ليوان آب بهش اضافه كنين و بذارين تا بپزه. هم بزنين

ها رو كنين و در ابعاد دو تا سه سانتيمتري خردشون لوبياسر و تهبه يه ماهيتابه بزرگ مثل ماهيتابه تو شكل يه كم روغن اضافه . كنين

. هاي خورد شده رو به مدت بيست دقيقه تفت بدين كنين و لوبياچند ليوان آب به ماهيتابه اضافه كنين و درش رو بذارين تا لوبياها

ها ز براي پختن گوشت استفاده نمي كنين، لوبيااگه از زودپ. بپزنوقتي لوبيا پخت و آبش رو كشيد، زير اجاق . زودتر از گوشت مي پزن

.رو خاموش كنينگوشت كه پخت و آبش خيلي كم شد، گوشت رو به لوبيا اضافه

ي لوبيا يه كم از مايه. يه كم ادويه پلو بهش بزنين و هم بزنين. كنيناگه قراره ... ينين چي كم داره، نمك، فلفل، ادويه پلو رو بچشين و بب

. چيزي اضافه كنين االن وقتشهخيلي بهتره كه از چند ساعت قبل برنج رو تو يه . حاال نوبت برنجه

ظرف تو آب نمك بخوابونين تا حسابي خيس بخوره و نمك به خورد

ايرانيان

ايرانيان

Page 5: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

5

ا شعله يه قابلمه نسبتا بزرگ را تا نصفه پر از آب كنين و ب. برنج بره رو به همراه برنج. آب برنج رو آبكش كنيد. باال آب رو جوش بيارين

اضافه كردن روغن باعث مي (يه كم روغن به آب جوش اضافه كنين پنج شش دقيقه كه گذشت و ). هاي برنج به هم نچسبن شه كه دونه

براي اينكه ببينيد كه . هاي برنج قد كشيدن برنج رو آبكش كنيد دونهتا برنج رو آبكش كنين يا نه، يه كم از برنج رو امتحان وقتش شده

. بايد هنوز يه كم سفت باشه و به قول معروف زير دندون بياد. كنيناگه برنج رو زياد بجوشونيد، برنجتون شفته مي شه و همه چي از

.مراقب باشين. دست ميرهيه يه چهارم . برنج رو كه آبكش كردين، يه كم روغن ته قابلمه بريزيد

ليوان كوچيك آب جوش درست كنين، يه كم توش زعفرون حل كنين و به قابلمه اضافه كنين و زيرش رو روشن كنيد تا كم كم آب

سيب زميني رو از . بخار بشه و روغن زعفروني ته قابلمه باقي بمونهيه اليه برنج روش اضافه . عرض قطعه قطعه كنيد و ته قابلمه بچينيد

. ي لوبيا پلو رو روي اليه برنج اضافه كنيد از مايهكنيد و بعد يه اليههاي بعدي رو به همين يه كم ادويه پلو وزيره روش بپاشيد و اليه

مي تونيد يه كم روغن يا كره هم روي اليه آخر . ترتيب ادامه بديد . بذارين

. كم قرار بدين-شعله اجاق رو روي متوسط. در قابلمه رو بذاريدبراي اينكه ببينيد اوضاع (ه دم بكشبايد بيا پلو لو دقيقه چهلحدود

هاي ظرف يه دستبرد چطوره مي تونيد با يه قاشق چوبي و از كناره )D:هاي ته ظرف بزنيد به سيب زميني

لوبيا پلو كه دم كشيد، قابلمه رو توي يه ظرف گرد برگردونيد و از .منظره و طعم خوشمزه لوبيا پلوتون لذت ببرين

...نوش جان در پايان از دوست خوبم علي براي روش روغن زعفروني و سيب

.هاي خوشمزه و خوشرنگ ته ظرف تشكر مي كنم زميني

كهن بوم و بر دوست دارم ي را اتو

اگر دوست دارمچيز پوچ جهان ه كهن بوم و بر دوست دارم ي را اتو برنا دي جاوري كهن پي را اتو ت دارم را دوست دارم اگر دوستو راني انهيري دهي گرانماي را اتو گهر دوست دارم ي گرامي را اتو كهن زاد بوم بزرگان ي را اتو

نامور دوست دارم ني آفربزرگ

ات رخشد و من شهي وار اندهنر ات ، هم هنر دوست دارم شهي اندهم

خي متن تاراي قول افسانه ، اگر دوست دارم ري گر نقد و نقل سو ست و خط نقر در سنگ شهي خامه تگرا

اوراق كوه و كمر دوست دارم بر مركب ني گر ضبط دفتر ز مشكو كلك پر دوست دارم اي خامه ، نيين

مي ستاي منيقي تو چون ي هاگمان

تو چون خبر دوست دارم ي هاانيع

پرستم زدانتي ارمزد و هم اهم آن فره و فروهر دوست دارم هم باستانت غمبرياك پ جان پبه گر دوست دارم ن روشنستيري پكه

زردشت را من فزونتر هيگرانما دوست دارم غامبري و پري هر پز

ندي و نبدي بهتر از او ندبشر ايرانيان از بشر دوست دارم ني آن بهترمن

Page 6: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

6

جهان است ي رهنماني بهكشي نسه مختصر دوست دارم ني چنيديمف راهبر بود يرانئي مرد اابر راهبر دوست دارم يراني امن كشت و نه دستور كشتن به كس داد نه روش هم معتبر دوست دارم نياز

را ، گر چه رفته ست ري پني آن راستمن تر ، دوست دارم ي افسانه آن سواز

دل بامدادت داري آن پور بهم هور فر دوست دارم ينشابور

اعصار دي مزدك ، آن هوش جاويفر ر نگاه و نظر دوست دارم ش از هكه دادي جان باخت در جنگ برانهيدل

دل دادگر دوست دارم ري آن شمن

داشت ي فكرتني و داد آفرريجهانگ رهگذر دوست دارم ني زفزونترش

ارجمندت ي كنان مانشيستا دوست دارم غاموري نقاش و پچو

آن نقاش پرداز ارواح برتر هم دارم ارژنگ آن نقشگر دوست هم

و فاراب مي كشتزارانت ، از دهمه و جر دوست دارم ي دشت و در ، جوهمه

و كوهت چو جنگل اي چو دررتيكو

بوم و بر خشك و تر دوست دارم همه

جانباز و فرزانه ات را دانيشه بودند فخر بشر دوست دارم كه سحر روحشان رامي لطف نسبه

چنانچون ز آهن جگر دوست دارم

افكار پر شورشان را ، كه اعصار مه و زبر دوست دارم ري آن گشته زاز

مردان ، كه بودند ادي آن جاودان من نفر دوست دارم ني هر قرن چندبه

شاعران تو ، و آثارشان را همه سحر دوست دارم مي نسي پاكبه آن كاخ افسانه كافراخت ي فردوسز

آفاق فخر و ظفر دوست دارم در دي كه جاوي ، خشم و خروشاميخ ز

در دل و جان اثر دوست دارم كند پر درد ي عطار ، آن سوز و سوداز

از جان شرر دوست دارم زدي انگكه ي شمس ، شور و شراري فتهي آن شوز جان را كند شعله ور دوست دارم كه ي و از حافظ و از نظامي سعدز

شور و شعر و سمر دوست دارم همه رشت و گرگان و مازندرانت وشاخ شان همچو بحر خزر دوست دارم كه

حوزه شرب كارون و اهواز خوشا از شكر دوست دارم نترشيري شكه آذر آبادگان بزرگت يفر خطر دوست دارم شگامي آن پمن

نصف جهان تو را من صفاهان ز نصف دگر دوست دارم فزونتر

خراسان ي نخبه زاي خطه خوشا

جان و دل آن پهنه ور دوست دارم ز جنت طرازت رازي شهر شيزه آن مهد ذوق و هنر دوست دارم من

Page 7: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

7

و بوم كرد و بلوچ تو را چون بر نجابت ثمر دوست دارم درخت

طرف كرمان و مرز جنوبت خوشا

شان خشك و تر ، بحر و بر دوست دارم كه

ست ي مان را كه باغشهي افغان همرمن گ بتر از تتر دوست دارم چنبه

رشي سغد و خوارزم را ، با كوكهن قجر دوست دارم ي شان باخت دوده كه

ازرود تو را ، چون ورجي و خلعراق راست در دوست دارم ني چواري دكه

مان را نهيري اران و قفقاز دهم پدر دوست دارم ي سراي پورچو

اتي روي افسانه ، فرداروزي دچو و آن دگر دوست دارم كي ني ا جانبه

افسانه ات را ، كه خوشتر ز طفالن هم بال و پر دوست دارم اندميبرو

دي ، كه جاوتيياي آفاق روهم سفر دوست دارم اي آفاق رودر

و فردات روزي و افسانه ، داي روچو هر دو سر دوست دارم ني خود اي جابه ، به معنا و صورت ي در اوج بودتو آن اوج قدر و خطر دوست دارم نم

ي باره بر شو به اوج معاندگر تازه رنگ و صور دوست دارم ني اكه

ي باشروزي تا جهان ست ، پجهان ي و بهروز باشداري و ببرومند

به مناسبت هجدهمين سالگرد درگذشت وي »ديام. م « اخوان ثالث يمهد

هوش را به كار نبردن گناه كبيره است *) دومبخش (راهيميبامه ابراهيم گلستان به نادر ان

اي كه بري، يا اصول هندسه وقتي كه جدول ضربي به كار مي"...

ها را يا فيزيك نيوتن و بعد اينشتين را، اقليدس ساخت، يا نجوم بابليطب بقراطي و كشف گردش خون بيش از دو تا هزاره بعد از او،

خواني يا ورق ميزني اند مي را كه فرهنگپاستور را، جيمزوات را اينها داني؟ بختيشوع ازيوناني وسرياني به مي"خويش"آيا جزئي ازفرهنگ

كرد آيا او را كه آسوري يك زبان كه زبان قادرفرهنگي بود ترجمه ميهاي اصلي را يا آن زبان كه اينها به آن يا كلداني بود، يا آن زبان

فرهنگ خويش ميداني؟ بختيشوع را ازشد، اينها را جزئي ترجمه مي اما بود؟ . ايراني بخوان كه مختاري

تاريخ تو كدامش هست؟ آنهائي را كه هرودت و گزنفون برايت به يادگار گذاشتند تا بيست و چند قرن بعد كه حسن پيرنيائي بيايد و آنها را برايت به ترجمه درآورد يا آنهائي كه دبيران ساساني به جعل

دانم اين ها حكيم ابوالقاسم فردوسي كه من نمي عدنوشتند و بحكيمي وحكمت در كجايش بود آنها را به نظم درآورده است؟ از

كوچكترين سند ازتولد مشكوك سال بعد ازتاريخ جعلي و بي دويست تا هفتادسال پيش ازهمين امروزاين اجداد "حضرت عيسي"

ا نشناخت، ونام پرافتخارحضرتعالي را هيچيك ازافراد ميهن مقدس مدانم پيش از به روي و من نمي. آورد يا نشاني از آنان برزبان نمي

كارآمدن اردشير ساساني، و حذف كاركرد پنج قرني اشكانيان آيا آن آورد يا ها كسي به جاي مي را در قلمرو پارتي"پرشكوه طالئي"دوران ا اشكانيان ي. دانم از آن اثر يا اطالع نداريم، يا من نمي. آورد نمي

هيچ اطالعي . آوردند آوردند، اگر مي چگونه كورش و دارا را به ياد مي . سفااز اين امور در اختيار حضرتعالي نيست، با كمال ت

حاال بگو كه فردوسي تاريخ و همچنان زبان برايت به مرده ريگ اما اين چه جور تاريخ است يا حتي چه جور . ست، مختارياگذاشته

اي كه جهان پهلوان آيت مردانگيش سر اسطورهاسطوره است؟ گذارد تا با خنجر جگر اورا بدراند بعد نوجوان بيگناه كاله مي

اش تحمل كرد بيش از بيست يا كاوه. نشيند به گريه سردادن مي فرزندش را خوراك ماربسازند، و تنها پس از رسيدن نوبت به بيست و

هاي كودكانه فقط قصه از. چندمين فرزند آنوقت پاشد علم برداشتهاي كودكانه مغزها كودكانه بدتر، از قصه. اند مغزهاي كودكانه راضي

.بينيم مي كه مانده است و. مانند مي، "هزاره"، "شادلو" و "بني طرف" كيست؟ آيا "ما"تازه، اين

نشين ، كوهستان"تالشي"، "اي كهگيلويه" ،"ممسني"، "شاهسون"

Page 8: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

8

... رلنگه، شيباني و قشقائي، و هي بشماردامن البرز، گيلك، لر، چهاد و خون در جائي كه ااند؟ اصال نژ د و يك خوناها تمام از يك نژ اين

اند؟ چهارراه رفت و آمد هرايل و ايلغار بوده است مطرح يا قابل قبولتكاند و هاي دقيق علمي اين ادعاها را مي حاال بگذر از اين كه تجربه

ز به شكل و قد و قواره و رنگ و زبان ولهجه پاشاند، يك نگاه بيندا ميو آداب وخورد و خوراك و لباس مردمي كه دراين بازماندة خاكي كه

هاي فتحعليشاهي به اسم ايران ماند زندگي دارند، اين ازشكست، حاالبگو كه نه از روي قصد لذت گرفتن از حوادث بيرون از "ما"

ودارتانيان، از اين حدود عادي و امثال جيمزباند يا حسين كرد هاي امروزي تا گردان ميز گرد آرتورشاه، و گيو و توس و "سوپرمن"

، به حسب "مليت"اشكبوس و رستم و اسفنديار، نه، به حسب چه جور آن كس كه دركرانه درياي فارس بر رسم زنگبار "همخوني"گذارد گيرد، يا دركردستان پاي برهنه روي آتش خلواره مي مي"زار"

پاسپورت را بلوچستان فعال فراري بي كند، يا در ام ازآن گذر ميو آرهم "آورد براي رساند به پاكستان و ازآن جاهروئين قاچاق مي مي

اينها چگونه رستم را به صورت اجداد "سرزمين اجدادي" در "ميهن خود بايد بستايند درمشاركت به آنكه فرارش داد يا هروئين "ملي"

دهي به پيچ گردنه لختش كرد؟ و يا تو حق ميبرايش آورد، يا در "وحدت قومي" و"اصالت ملي"يك چنين ستودن همخوني و

خواهي يكبارهم از آنكه شيشكي براي خودت ول دهي؟ آيا نمي بييا ميگوئي كه ميسازد -سازد ها ممتاز مي ابزاري كه ترا ازديگر آفريده

هاي اين قاطيغورياساي ببري تابه نيروي آن بينديشي كه استفاده -اند تا چه اندازه ارزشي هاي محلي درتو رشد كرده ارثي كه مثل لهجه

دري كه درواقع تنها –بيش از دوازده قرن دراين زبان فارسي. دارند، "وطن"اي براي خاص كردن اين فرهنگ است اسمي ورسمي از پايه

زآن اي ا برايت نيست، و هيچ شاعر و گوينده"ايران" وحتي "ميهن"هاي گوناگون به صورت يك قطعه خاك مشخص مركب از زادگاه

شاعران گوناگون كه گوينده دراين زبان هستند به هيچ وجه ذكر و اي نداده است، جز همين حكيم فردوسي، آن هم براي دوره نشانه

جا دادن بلوچستان، خوزستان، كردستان، گذشته اسطوري آن هم بيهم درقبال آنچه سعدي و رومي و آن . محال خمسه و غيره درآن

كه جمله ناقض اين برداشت، ناقض اين –اند حافظ و خيام گفته – يا بگير دويست –اين هزار و سيصد سال اجداد تو در .فكراند

نداشتند؟ تا وقتي كه از شكست احمقانه قاجاري اين "ميهن" و اقتضاي اقتصادي، و دراين ميانه. شكل شد ايران چهارگوش گربه

هاي بازمانده را به آمدن تلگراف و راه وحمل و نقل موتورداراين تكههم چسباند، و باز از اقتضاي يك چنين چسبي ميهن، آن هم

، همپالكي با خدا و شاه، كه البته شاه رضاشاه مقصود اصل كاري بود

پيدا شد؟ آن وقت مرحوم كسروي شروع كرد به دشنام بر ضد سعدي "ميهن" شد پرچمدار "اساطيري"هاي ه افسانهو رومي، و گويند

."افتخارهاي باستاني" و "خون" و "خاك"موجود و

ميهن آن ميهني . خاك هرجاهست. اماميهن يك قطعه خاك نيستشود از فضاي فكري يك دسته كه اليق دلبستگي باشد تركيب مي

وگوي گفت آيد نه از اطاعت بي شايستگي هم از فهم مي. آدم شايسته. هردستور، حتي اگر دستور از روي فهم و دقت و انصاف هم باشد

دهي فدائي و قرباني خيال غلط اش نام مي "عاطفه"حيف است آنچه گوئيم ماهمه ايراني فالن و فالن هستيم، اما به يك جا مي. باشد

هركسي كه دراين قطعه خاك، كه گفتم، با آن زبان كه از بچگي فقط با آن –زده، انديشيده، خنديده، گريه كرده با آن نفس كشيده، زر

زبان سخن بگويد كه اين طبيعي و درحد قدرت او هست، و اين زبان گوئيم مي". خوانيم مي"لهجه"اما همان زبان را [...] هست، "تركي"

و بعد با . امااين لهجه محلي درفارس هم هست. "لهجه محلي آذريبعد هم قيقاج . ي باشدخواهي همچنان با تو يك كمال پرروئي مي

ميزني، و نادرشاه را كه ترك بوده و حوصله مهمالت ترا هم نداشت ستائي هرچند بر حسب آن ستائي چون رفت هند غارت كرد، مي مي

بهترين اشعار رزمي وبزمي . سنت او را نبايد داراي هوش و فكر بدانيكي حاال بگو كه اين زبان تر. را برايت مردي از گنجه آورده است

اين وردار از دست. [...] چندصدسالي بعد از اورسيد به گنجه يا تبريزبندي جغرافيائي، تقسيم. دست ورداريم ازاين فريب به خود دادن. نارو

. خوانده است"عجم"عرب هم ترا . زباني، خوني، نژادي را بريز دورها؟ گنگ چون وقتي كه ما گنگيم، پرحرفترين مردم. يعني گنگ

اسالم با حرف برادري و يكساني اما با حرص غارت و تاراج، زيرپرچم يك ضربه آمد نظام ورشكسته ساساني را فرو پاشيد، عينا مانند

فهميد و همين اتفاق همين چند سال پيش، ازهرحيث زبانت را نميزبان بودي، و اما آيا تو گنگ و بي. فهميدي، البته تو هم زبانش را نمي

م كه ترا رسما امروز با پشه و مگس دريك هنوز هم هستي؟ صدام هاين حيث؟ در داند همانجور است، و چه فرق دارد با تو از رديف مي

ايرانيان

Page 9: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

9

نزديك خود را . هرجا نفهم و گنگ و چرت و پرت گو فراوان استها اما انتساب اين صفات به همسايه، نديدن و نزديك خود نديدنِِ اين

خويش توست نيز با انتخاب اين كه چه كس قوم و. ست لطفي بيعينا مانند بذل محبت به هركسي كه . افتد لطفي زياد اتفاق مي بيها و ها، بزرگداشت ها وتحسين تعريف. كني با توهمراه است مي فكر

گيري عيني نيست، وقتي كه اندازه ها وقتي كه يك نتيجه از كرنش. خطرناك هم هست. ارزد روي پيشداوريها هست در حد هيچ هم نمي

ازقاب [...]زنگ است گر طال بيفتد درچاه مستراح همچنان طالي بياجنس از زور قاب هرگز . تواند شد و حلقه طال سنده چيز ديگري نمي

البد اين زبان كه من به كار بردم از ادب دور است . عوض نخواهد شد. راستي و راست ازاين ادب دور است[...]. هاي ظاهرساز دراين حسابآدم يعني صريح، ساده، راست، . ن ادب احتياج نداردانسان به اي

رنج درست و . جستجوكننده درستي و پاكي پرده، پاك، روشن، و بيرنج درستي را درست فهميدن شرط اساسي رفع شكنجه و درد

آيد، پليدي است، چيزي كه از زيور به خود بستن به دست نميكه ازادعا به آيد، چيزي سنجش به دست نمي چيزي كه از تخيل بي

اين جور ادعا و خطاهاي توخالي تنها پناهگاه . آيد دست نمي ".زوري است و بي"مظلومي"پاهاست، يك جورعصا و سنگر بي

...ادامه دارد 96، صفحه 1387 خرداد 26هفته نامه شهروند امروز، :اخذم

گذري در وبالگ هاي ايراني محسن نيك سير

شماره قبلي بخشي رو شروع كرديم به اين اميد كه با اين حركت دربه دوستان ادمونتون نشين بگيم كه براي گفتن، حتما يك تريبون و

تنها اندكي همت الزمه و يه خط . ميليون ها شنونده الزم نيست !اينترنت

ين حركت هايي بود كه به همت يكي از مهمتر 53راديو شمال گروهي از دانشجويان عالقه مند و با همكاري كافه راديو آغاز شد تا قدمهاي اول راه اندازي نخستين راديوي ايراني ادمونتون برداشته

مي تونيد براي شنيدن دقايق ابتدايي اين برنامه به وب سايت . بشهن رو پيگيري مراجعه كنيد و وضعيت پيشرفت او531راديو شمال

.كنيد :اما بريم يه سر در دنياي وبالگ نويسان

شكايت مي 2 پاتيناژ اين روزها از گذشت سريع زمان در علي آزاددر ماه آگوست . مشكلي كه شايد تنها گريبانگير علي نشده باشه. كنه

عالوه بر چندين مراسمي كه در ادمونتون برگزار شد، يك حركت زيبا :رطان سينه هم انجام شدهدر جهت مبارزه با س

اين همايش سراسري تعدادي شركت كننده دارد كه شصت كيلومتر " دالر دريافت 30كنندگان حدود از شركت. پيمايند مي را در دو روز

بهداشتي و پزشكي در نظير مواد خوراكي، شود تا صرف خدماتي مينامه توجهي را اسپانسرهاي بر اما مبلغ قابل. پيمايي شود حين راه

هاي در زمينه كننده پرداخت خواهند كرد كه بعدن براي هر شركت حاميان مالي. شود مربوط به آموزش و درمان بيماران هزينه مي

ازاي هر نفر شوند كه در صورت پوشش مناسب تبليغاتي به متعهد مي. كه مسير مسابقه را طي كند مبلغ دوهزار دالر بپردازند كننده شركت

هنگفتي ساالنه در همين رويداد انباشته ي مبالغبه همين سادگهاي امروز من شاهد اشك. شود كه در طول سال خرج خواهد شد مي

خط پايان هايي بودم كه با هزار زحمت خود را به پر احساس آنرساندند و دين خود را به كساني كه در ذهن داشتند ادا مي "كردند مي

به تازگي به جمع وبالگ يكي ديگر از دوستانيه كهعلي ترابي 3رهيدر دو پستي كه در اين ماه در . نويسان ادمونتوني پيوسته

گذاشته مي شه بطور كامل طعم سالي كه نكوست از بهارش پيداست .رو حس كرد

تقاطع است، جايي كه من و تو به هم مي رسيم تا انديشه اينجا"دل هامان را تجربه هامان را در هم آميزيم و هامان را گره زنيم،

فكر بعضي وقت ها كه واقعا آرامش رو گم مي كنم،.... .يكرنگ كنيمز مي كنم كه حتما براي آرام بودن بايد يه شاه كليد داشت كه اوونم ا

ولي خوب كه فكر مي كنم، . قرار معلوم، هرگز به دست من نمي افتهشايد از سادگي گمش مي داستان خيلي ساده هست و مي فهمم كه

هستيم ولي . كارهامون واقعا حضور نداريم ما آدم ها، در بيشتر! كنمورزش مي كنيم، نماز مي خونيم غذا مي خوريم،! در حقيقت نيستيم

گوش مي كنيم ولي !نگاه مي كنيم ولي نمي بينيم. ولي نه با حضوريا در هكجاييم؟ يا در گذشت. و اين هرروز زندگي ماست! نمي شنويم

پس خيلي هم جاي گله اي. يا غم رفته ها يا نگران نيامده ها. آينده ."نيست اگر آرامش رو نمي بينيم

خودش ماجراي متاثر كننده اي رو نوشته 4ضد خاطراتدر سولوژن به نكته !كمك كنيد، يك نفر دارد كور مي شودو در ادامه پست كه دنيا اجرا چيست؟ ايني تلخ م دانيد نكته مي": زيبايي اشاره كرده

ها اين تصور غلط را بر هر كدام از آن پر از ناماليمتي است و تاكيداند در حالي كه تر بوده م اهميتا كه كند كه ديگر ناماليمتي ايجاد مي

Page 10: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

10

كنم دارم وقت خودم را تلف گاهي فكر مي ...گونه نيست اصال اينميدم سرعت كه حاال هم نفه زند ام مي گاهي به كله. كنم ميگونه كه آن- اي در دنياي من تفاوت.چقدر است X0 به Xگرايي همنفهميدم و اگر هم. كند نمي-گونه كه هست تواند باشد، و نه آن مي

نه براي من و نه. اي ندارد چيست زياد هم اشكال AI راز رسيدن بهدوست داشتم اينك جاي ديگري در …عجيب است .براي ديگران

كمي ! ي لعنتي شده از اين خراب جاي ديگري غير. دمبو دنيا ميشود، موقتي است، مي درست. ام هاي ام از خودم و آدم خسته شده

"!دانم مي دانم، مي كنم، اش مي برد و دوباره فراموش زمان مي

اين روزها در ايران به سر مي بره اما اين باعث نمي شه كه كيوان . بزنه5درددلقفلي بر سردر

هيچ وقت ...وليعصر. ان شهري زيباست با تمام تناقضهايشتهر" .زيباييش ميان آن همه دود و بوق گم نمي شود

! فيلمهايي كه ديدم توهين به شعور بشريت! سينما آزادي هم قشنگه صبح و بعد بازهم قدم زدن در تهران ايده آل 4كله پاچه ساعت

....منحداقل يكي از آنها شما اگر دو فقره كار در ايران داشته باشي و -

اثبات -قضيه ي خودم. (بدان كه آنجا ايران نيست. نكرد را بيچاره )از طريق برهان خلف

اين جمله را مي توانيد با انواع اصطالحات ...(رانندگي در تهران - ) كامل كنيد18باالي

هل دادن و عربده ) جمع مكسر تكنيك(خيلي وقت بود از تكانيك - دكشي استفاده نكرده بو

..غذاها خوشمزه اند - )نه فقط به خاطر غذاها. (با خانواده بودن نعمت است -هر كسي را اين روزها ميبينم يا در حال خروج از مملكت است يا -

".در حال سوال از چگونگي خروج از مملكت اين چند روزه حضور گسترده آينده سازان فرداي كانادا رو در لنا

:اينطور مي نويسه 6لنيومر دانشگاه مايه مباهات ميدونه و دحال افرادي كه دوران به گويم خوش هميشه به خودم مي"

جا فقط بايد بچه باشي و اين …اند گذرانده شان را در كانادا كودكيي هر روز كه از محوطه. ببري ي متنوع لذت از اين همه برنامه

بينم دبيرستاني را مي - هاي دبستاني شوم و بچه مان رد مي گاه دانشاين پرسم چند درصد اند، از خودم مي آمده Camping كه براي

"اكنون آرزوي ورود به دانشگاه را دارند؟ كودكان از همليلي در امسال رو در Heritage با نگرشي موشكافانه فستيوال ليلي

.بررسي مي كنه 7ادمونتون

در مورد رقص ها بگم كه من رقص كشورهاي مختلف رو كه "ولي بعد كه رقص آذربايجاني رو ديدم به لي حال ميكردمميديدم ك

اين رقص واقعي هستش بچه ها گفتم كه هر چه قدر كه ميبيننمشكل هم از اينجا . بقيه چيزايي كه تا حاال ديده بوديم هم واقعي بودرقصيدن خودشون ناشي ميشد كه اين گروه كه آذربايجاني مي

بوده ودند كه كارشون رقص عربيآذربايجاني نبودند و يه گروه رقص بكردن كه بتونن رقص آذربايجاني رو ياد و ميگفتند كه كلي تمرين

نظر غذا هم ديگه نياز به گفتن زا. بگيرن و براشون خيلي سخت بودهنديديم با شور و شوق ساله كباب كوبيده1ما جماعتي كه . نيستش

گشتيم و در تمام كل پارك رو به اميد پيدا كردن چادر ايرانيها ".نهايت موفق به تناول كباب كوبيده شديم

حرف هاي خودماني در يك اقدام شايد ناخواسته در پست محسن

زده و 8خاطرات ادمونتوندر دست به ايجاد يك ميزگرد وبالگي اگرچه در نوشتش گله كرده از چيزي كه داره گريبانگير جامعه مي

!! دهشه، در بخش نظراتش هم غوغايي برپا شحكايت دوستي هاي اين دوره زمونه دقيقا شده داستان اون بازي "

ي چرخيدن و صندلي وسط بود و دو نفر دور صندلي م قديمي كه يهوسيقي هركسي كه اول روي صندلي ميبا قطع شدن صداي زيبابله اگر مي خواهيد بازنده بازي صندلي و ... بشينه برنده خواهد بود

سيقي هست از موسيقي و پس از پايان اون از نباشيد تا مو موسيقي خدايا ممنونم از چشمي كه فقط عادت....(!!!) نشستن لذت ببريد

ممنونم از ... كرده زيبايي رو ببينه، زيبا مي بينه حتي اگر زشتي باشهكه شاده، دلي كه براي خوبي كردن دنبال دليل و علت نمي دلي

ممنونم از پايي كه .. .حتي اگر بدي ببينه گرده، خوبي مي كنهبهم مي گه خورشيد كه غروب هميشه اهل رفتن بوده چون هميشه

ساكن ماند اينكه كرد ديگه براي آرزوي ديدنش ديره بايد رفت نه … و ممنونم از خدايي كه هميشه كنارمه يباش حتي اگر بي همسفر

، (!)دوستاني كه در وبالگ نويسي دستي بر آتش دارند : پي نوشتآدرس وبالگ خود را به پست الكترونيكي مجله ارسال كنند كه لطفا

.در شماره هاي بعد از وبالگ اون دوستان هم استفاده بشه

1 http://shomal53.blogspot.com 2 http://patinage.wordpress.com 3 http://atorabit.blogspot.com 4 http://weblog.sologen.net 5 http://k1k.blogfa.com 6 http://weblog.lenium.net 7 http://leilymohammadi.blogfa.com 8 http://nicksiar.blogfa.com

Page 11: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

11

به راه افتاد53راديو شمال علي آزاد

گروهي را شكل ي مركزي سعيد كاوياني و كتايون نوابي هستهاي بود ي ده دقيقه اش ساخت يك برنامه اند كه هدف آغازين داده

كافه «اين ده دقيقه، ميهمان راديوي اينترنتي . »كافه راديو«براي . برنامه روي آنتن محلي ونكور رفت شد و به صورت ميان» راديو

راديو «ي كوتاه ميهمانان ادمونتون، آغازي شد بر تولد پخش برنامهتري ي بيش داري شد بر همكاري عده و هم داستان دنباله» 53ل شما

گيري گروه اندازي وبالگ راديو و شكل نشينان، به راه از ادمونتون .بوك شان در فيس مجازي

ي نوشته كه به احتمال زياد پيش از پخش اولين برنامه دست اين ا تنه منتشر خواهد شد،» ايرانيان«در » 53راديو شمال «مستقل ي ي اين مطلب است كه به بهانه هاي فردي و انتقادي نويسنده دغدغه .شود ي اينترنتي نوشته مي گيري يك راديو شكلبزرگ شدن هر جامعه نياز به تبادل افكار و افزايش سطح - ١

. كند ارتباطات فردي و گروهي را بيش از روزهاي گذشته متبلور ميي دانشجويان و هم ر دستهي ايرانيان مقيم ادمونتون كه هم د جامعه

شود اش افزوده مي ي مهاجرين روز به روز بر تعداد ورودي در دستهحضور شود، چه امروز ديده مي آن. ي كلي جدا نيست نيز از اين قاعده

دو انجمن در قلب اين ارتباط است؛ اول انجمن دانشجويان دانشگاه . پردازد ن ميتر به امور صنفي و رفاهي دانشجويا آلبرتاست كه بيش

گونه كه پيداست تمركز بر اشتراكات ي اصلي انجمن آن دغدغهاند و انجمن را محلي دانشجوياني است كه اغلب غرق در دنياي دانش

و ديگري انجمن . يابند ي خود مي براي اجتماعات بيش از چند نفرهفرهنگي ايرانيان ساكن ادمونتون است كه به ايرانيان ساكن در اين

انجمن فرهنگي ايرانيان عملكردي مشابه با . تر دارد جه بيششهر توناگفته . كردها كمي متفاوت است انجمن دانشجويان دارد اما روي

كردها در هر دو انجمن پس از ي روي دهنده پيداست كه روح شكلي آن بسيار هاي فردي اعضاي هر دوره به خصيصه شان، هاي مرامنامه

. شبيه است

به » ايراني«ي حمايت از دو تشكل عمده كه داعيهدر ميان اين ها و حضور ديگر گروه ي اشتراك ايرانيان را دارند، عنوان اولين نقطه

ي ايرانيان جامعه) يا غير مشترك(ها كه به نيازهاي متفاوت رسانههنگامي كه هر دو تشكل آگاهانه خود را . بپردازند يك ضرورت است

هاي تولد رسانه اند، امنامه قرار دادههاي مر در چارچوب محدوديتكردي كمتر با روي) اش چشم بپوشيم اگر از تعريف تخصصي(مستقل

اي خواهد شد كه ي رسانه گير باعث انتشار افكار گروه و يا انديشه همهدهد؛ به نيازهاي ناهمگون و فراتر از اشتراكات ايرانيان پاسخ مي

هاي غيريكسانِ دشان در زيرگروهايرانياني كه به فراخور افزايش تعدابنابراين شروع به كار يك . اند قابل تفكيك... سني، فكري، عقيدتي و

ست آور تبديل انرژي پتانسيل به جنشي افرادي ي جديد، پيام رسانهمانند كه منتظر نمي

جور هاي مادر همه انجمنشان آماده اي براي لقمه .كنند

صوتي و تصويري اين فرآيند هاي نشريات و رسانه ها، وبالگ - ٢هاي به همين دليل افزايش وبالگ. دهند تري مي را شتاب بيش

شمال «كار گي شروع به و به تازه» ايرانيان«ي حضور نشريه فارسي،ي خواست گروهيِ ايرانيان اين شهر در افزايش نويد دهنده» 53

هاي روشني پيش رو سطح ارتباط است كه با مديريت مناسب، افق .اردد

هاي ست كه بيش از رسانه هايي از آن دسته رسانه راديو، - ٣. العاده است سادگي آن در توليد فوق. كند كاغذي مخاطب جذب مي

اما در كنار همين راحتي ممكن است زود به ابتذال كشيده منظور از ابتذال نداشتن پيام بزرگ و شعارگونه براي مخاطب شود؛

هاي تخصصي و بازتوليد و يا بازپخش صد البته مقصود برنامه نيست؛پا ابتذال از آن بابت كه زود به پيش اطالعات علمي هم نيست؛

روي آورد و در يك » درز«هاي افتادگي دچار شود، به توليد برنامهست هايي ي راديو اين بيماري عمده. كالم انديشه درش از بين برود

. روند افق پيش مي ريزي و بي كه بدون برنامه

هايي كه اميد است كه اين جنبش جديد با حمايت آن - ٤ي اي جامعه ي آماده نيستند همراه شود و به غناي رسانه منتظر لقمه

براي دسترسي به آخرين توليدات راديو شمال . ايرانيان كمك كند :سايت رسمي راديو مراجعه كنيد توانيد به وب مي53

com.blogspot.53shomal://http

ايرانيان

Page 12: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

12

ي اندوه صداي عظمت مردانه سياوش رضازاده

سراييِ كنيد به خاطر چيست كه ترانه احساس مي«: گر مصاحبه

» دنبال نشد؟-به اصطالح شما-غيرعاشقانه

كنم بيشتر علت تصور مي... « :فرهادشود به خود آن كسي كه مربوط ميخواند يا شعر ميسازد يا آهنگ مي

به اصطالح، آن چه از شما . گويد ميشود، چيزي از شما را در صادر مي

پس بنا بر اين، خيلي . خودش داردمهم است كه شما مثال سبز هستيد،

خطي هستيد، هر سفيد هستيد، خطشود چه كه هستيد، آن چه صادر مي

از شما، چه به صورت كالم، چه به ن در خانه و صورت نوشته، چه رفتارتا

خارج از خانه، نه شما، من، هر كس، ي كنم كه مساله تصور مي... ماي نوعي

»...عمده اين است

ي فرهاد برايم خالصه شده بود در »جمعه«مدتها بود كه شنيدن ، يا به قول دوست ظريفي، »جمعه براي جمعه«اجراي جديدترش،

» آواي چنگ«خدا نيامرزد آن را كه در شركت . »سوت ي بي نسخه«دانم به چه منطق، اين اجراي شلوغ متاثر از سالهاي انقالب و نميترجيح !) با سوت(ي هفده شهريور را بر اجراي قديميتر جمعه واقعه

اين شركت بود انگار كه در » وحدت«از بركت همان آلبوم . داده استه اينترنت كه در آن اوان همه جا همين اجرا را به نام جمعه قالب كرد

بودند؛ پندار كه اين، هم آن اجراي جاودانه است كه روزگاري شهر را ...به هم ريخته بود

در تمام اين همه سالها كه ديگر موسيقي از واكمن و ضبط به پشت

اما نه با صداي . ي باسوت هم بود؛ گاه به گاه ، نسخه1كامپيوتر آمدو » نفس«ي ال ي فرهاد، كه با صداي گوگوش، البه گرفته و مردانه

، تا اين كه دستي از غيب آمد و فايل »بيزار«و » ي بره و گرگ قصه«آن روزها كه شهيار قنبري جمعه را ! اجراي باسوت فرهاد هم با آن

كار بود و سروده و منفردزاده به آهنگش در آورده بود فرهاد هنوز تازهگوگوش اما نامور بود و به قول . »مرد تنها«اش فقط كارنامه

و » پل«و» ي دو ماهي قصه«داشت؛ » رساتر«نفردزاده صدايي مشاعر و . كرده بود و يا بعدتر كرد» عاشقان«ي دل را هديه» سفر هم«

ساز خطر نكردند و پس از فرهاد به گوگوش هم ترانه را دادند آهنگي ي مردم با آنان تفاوت كند و خوانده كه بخواند، كه شايد ذايقه

ديوانگاني از اين دست چندان زياد نيستند كه . (فرهاد موفق نشود...) دهند را به تمام بودونبود گوگوش ترجيح مي» مرد تنها«همان

ي باسوت آهنگ؛ و اين داستان گوگوش هم خواند؛ روي همان نسخههم تكرار ) 1354مسعود كيميايي، (گوزنها در از همين گونه شايد باز

...هجو: شد گوزنهارار بود با صداي فرهاد روي پايان را ق» مشي گنجيشكك اشي«

اما جز صداي . نشد، كه روي صداي فرهاد، حساسيت بود. بگذارندي توانست راوي داستان مردانه دار فرهاد كه مي محكم و خش

كيميايي باشد؟ داستاني كه آن قدر مردانه بود كه حضور تنها زن نشان دادن عمق داستان، تنها و تنها محملي بود براي تحقير سيد و

پا آمدن ندارد و آن قدر مردانه كه زن داستان تاب پابه. سقوطش هاليوود، در 70 و 60هاي ي دهه ي رفاقتهاي مردانه رود، به شيوه مي

.مثال) 1969جورج روي هيل، (بوچ كسيدي و ساندانس كيد

دانستند كه هيچ صدايي، هيچ صدايي منفردزاده و كيميايي خوب مي فرهاد ژرفاي فاجعه و شكوه طغيان سيد و قدرت را به چون صدايي ناب پايان فيلم كه شرنگ، آن لحظه. توانست كشيد روايت نمي

قطره قطره قطره در وجود بيننده چكانده شده بود تنها فرهاد را نظامي -نظام » هجو«جا بود كه و اين... طلبيد كه كار را تمام كند مي

هجوي . شود باز تكرار مي-خاموش كندكوشيد صداي فرهاد را كه ميكه معرفي قدرت فرهيخته، با آن سبيل پرپشت و عينك و آن

كه به تمامي يك چريك چپ را تداعي -وگريز، ي تعقيب شيوهي پاياني، ي آن بود و ترانه به عنوان سارق، يك چشمه-كرد مي

:دادن ترانه به صافترين و زيرترين صداي ممكن: اي ديگر شد چشمهاش در تقابلي گنجيشكك را او خواند كه صداي بس زنانه. پري زنگنه

اليي خواند، چنان كه انگار الي. آور با فضاي فيلم بود خندهي ست پراميد بر بالين طفل سرشار از زندگيش، نه مرثيه مادري

...ي طاغي، زيرفشار عظيم بار سرنوشت شكستن دو مرد تنهامانده

رهاد آن قدر فروخت كه ديگر به سراغ ي جمعه با صداي ف صفحهماهي حتا دو سالي بعد هم كه اجراي شاه. اجراي گوگوش نرفتند

ايرانيان

Page 13: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

13

. موسيقي منتشر شد، هرگز كسي جمعه را به نام گوگوش نشناختانگار كه در ناخودآگاه عاميترين مردم هم اين بينش بود كه راوي اين

ي فرهاد نهي عجيب و اين آهنگ غمگنانه، تنها صداي يگا ترانه براي -»كاله خان كج«اگر نه براي -گوگوش را همه . تواند بود مي

دوست داشتند؛ براي غمي كه دست باال قسمت كردن تنهايي » پل«با يار بود يا جدا ماندن از او يا از دست دادنش، كه صداي زنانه، خوب

خواندنش تنها هجوي شد براي ! اما جمعه؟. دانست روايتش ميكوشيد با تالشي سخت تصنعي غم پس هوده مي بيگوگوش كه

پشت ترانه را، غمي را كه سخت با جهان آن بيگانه بود، در صدايش ...تجلي دهد

حكايت تنهايي ژرف انسان در برابر غرابت . ست جمعه حكايت ديگري

با آن سوتهاي ترجيع كه انگار كن مردي را كه ناگزير از . جهانترين موسيقي، سوت سيقي، به سادهوحشت تنهايي و خال، به مو

آور آورد، تا به انعكاس آهنگ سوت، تاريكي دهشت لبان، روي ميگوگوش همان بهتر كه پل را . خلوت جهان، يك دم روشن شود

فرهاد راوي اندوه مردانه براي ماست و جمعه . بگويد» يار«بخواند و از مانندي ، و صداي بي»ي خاكستري هفته«و » خسته«و گنجيشكك و

بي ذكري از يار و عشق و -ي تنهايي و طغيان را ي دورويه كه مرثيهبا بغضي فروخورده كه . سرايد جا مي يك-هر چه از اين دست

؛ تنها خشي بر صدا -گذاري كه بشكند گذارند و نمي نمي-شكند نميهمين بغض است اما كه ... اندازد و گرهي بر ابروان و زخمي در دل مياش را در غريو جاودانه: شود هاي ناب مي ي تكه ي همه مايه

اي زندگي، بيزار از «به ياد آر بر سر اهريمن زندگي، كه » زنجيري«ي غربت و تنهايي تمامي قرون و ي همه كه اگر از حنجره... »توام

تواند باشد اين معجون غريب اندوه و اعصار برنيامده، پس از كجا ميعصر «ي خاكستري، كه ا در هفتهنفرت و عصيان؟ يا زهرخندش ر

هايي است كه تنها و اين همه، تكه !...بختي؟؟ خوش... »بختي ما خوشطغيان خشمي كه با . نيست50ي فرياد خشم و اعتراض جوانان دهه

و » مياي يا بيام؟«كه گوزنها آغاز شد و با فرياد سيد قيصرچاقوي نماي تهران شات روي النگتنگنادست باال آوردن علي خوش

خاكستري و عصبي آن روزها به اوج رسيد تا سرانجام چنان شود كه صداي .فرهاد اما تنها صداي اين عصيان نبود... چند سال بعد شد

چنان كه پس از قريب چهل سال هنوز . فرهاد، صداي هميشه بودانسان .صداي اعتراض تنهايي ازلي و ابدي انسان براي ماست

رحمانه تهي ر سرماي سخت زمستاني، دستاني بياي كه در براب خستهعطر «و » بوي عيدي«گرميش تنها يادي كودكانه است از دارد و دل

و سر شدن » هاي نور شوق يك خيز بلند از روي بته«و » خوب نذريفرهاد ... 2»ست زمستان ما سخت طوالني«: كافكا گفته بود.زمستان

.ست ودكي، ابديگفت زمستان انسان برگذشته از روزهاي ك

ي ها، دكلمه ي ترانه آن روزها معمول بود كه در روي ديگر صفحهبراي . شد ترانه توسط شاعر يا خواننده، و يا تنها آهنگ ترانه ضبط مي

ي دانم از كه بود كه به جاي دكلمه ي ناب نمي جمعه اما اين ايدهداي خود را، بدون كالم، با ص» ي جمعه زمزمه«ترانه يا آهنگ تنها، ي كافكا در نظرشان بود كه پندار كه گفته. فرهاد ضبط كردند

و هم از اين . كند گفت كه شعر اثر ويرانگر موسيقي را تعديل مي ميتر از خود ترانه كننده ي جمعه حتا ديوانه روست شايد كه تاثير زمزمه

... است

ست كه بغض ميراث ازلي آدمي. كنم ي جمعه را گوش مي زمزمهبرّد، و الجرم لبها هر دم زند و مي حظه لحظه لحظه گلو را چنگ ميل

ديگر حتا به كالم شهيار هم . نشيند سختتر و سنگينتر بر هم ميزمزمه است اين بار؛ . اي نيازي نيست به هيچ واژه. نيازي نيست

ي مردي كه با پايان تنهايي انسان، از حنجره ي حكايت بي زمزمهي سراي جاودانه تعداد انگشتان دو دست، مرثيههايي تنها به ترانه

تلخ . نه از عشق گفت و نه از يار. ي مردان شد ي همه بغض ناشكستهدانست؛ كه تلخي را تا پنهانترين خواند، كه تلخ خواندن را خوب مي

ي وجود، زندگي كرده بود؛ كه مردانه زيستن تلخ است؛ كه در ذره ،ي مردن است و مرگ مايهاز» مرد«تواني ديد كه لغت مي

چون درد، تلخ، تلخ، تلخ هم... »تلخ«وزن و هم» درد«ي قافيه هم ...چون جمعه چون زهر، هم هم

ايرانيان

Page 14: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

14

.كنم از قاب خيس پنجره بيرون را نگاه ميجا، سي و هفت سال، يا بيست و دو سال، يا شش سال، يا بگو اين

3.هزار سال است كه هر روز و هر روز، جمعه است

و پيش از ظهور آيپاد و پليرها. 1 قصر. 2 .فرهاد شدن گشت بي براي نهم شهريور، سال. 3

هامون: اي پرده نقره پوريعل محمديمهد

اوت، اينترنشنال سنتر15جمعه درگذشت نابهنگام خسرو شكيبايي بهانه اي شد براي تماشاي هامون

شايد به . من ايرانيانبه عنوان فيلم منتخب برنامه شب فيلم انججرأت بتوان گفت كه نقش خسرو شكيبايي در اين فيلم از دو جنبه

يكي از نظر : مختلف اثرگذارترين نقشهاي سينماي ايران بوده استشخصيت پردازي و بازي روان او به عنوان حميد هامون كه موجب خلق يكي از پيچيده ترين و عميقترين شخصيتهاي سينماي ايران

يگر تأثير بزرگي كه بازي در اين اثر بر زندگي حرفه اي خود شد و دنقش حميد هامون اگر نه نقطه اوج حتماً . شكيبايي باقي گذاشت

. نقطه عطفي در دوران بازيگري اين هنرمند فقيد محسوب مي شودشايد هنوز بكار بردن صفت فقيد براي اين هنرمند مستهد و محبوب

عيت بر چيزي بجز فقدان گوهر كمي سخت به نظر برسد ولي واق . ديگري از درياي هنر ايراني گواهي نمي دهد

برنامه با معرفي كوتاهي كه توسط پگاه ساالري از فيلم و سخنران استقبال بسيار خوبي نيز از نمايش اين فيلم . صورت گرفت آغاز شد

به عمل آمده بود كه با توجه به محبوبيت بااليي كه خسروشكيبايي اكثريت ايرانيان و و فيلم هامون در بين قشر تحصيلكرده و در بين

. روشنفكر برخوردار هستند قابل پيش بيني به نظر مي رسيدسخنراني با موضوع زندگينامه مختصري از هنرمند و بحث نسبتاً مفصل پيرامون خود فيلم توسط سياوش رضازاده به همراه نمايش

فيلم انجمن ايرانيان را فيلم هامون قسمتهاي بعدي شب نمايشبخش اول كه قبل . سخنراني در دو بخش انجام شد. تشكيل مي داد

از نمايش فيلم صورت گرفت به مروري بر زندگي هنري هنرمند تازه . در گذشته اختصاص گرفت

ايرانيان

ايرانيان

Page 15: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

15

در تهران بود فعاليت هنري خود را مانند 1323شكيبايي كه متولد ق در سينماي ايران از تئاتر شروع مي بسياري از ديگر هنرمندان موف

فعاليت او در تئاتر با تحصيل در رشته بازيگري دانشكده . كندبا توجه به صداي گوشنوازي كه . هنرهاي زيبا ادامه پيدا مي كند

اولين حضور . داشت مدتي جذب فعاليتهاي دوبالژ فيلم مي شودبازي او در نقش پررنگ او به عنوان بازيگر در عرصه اي غير از تئاتر

.مدرس در سريالي تلويزيوني به همين نام است

زندگي سينمايي او بعد از ايفاي نقش در فيلم كوتاه كتيبه با كارگرداني فريبرز صالحي با بازي در نقش كوتاهي در فيلم خط قرمز

.مسعود كيميايي آغاز مي شود

ريني مي در فاصله خط قرمز تا هامون در فيلمهاي مختلفي نقش آفكند ولي اين حميد هامون داريوش مهرجويي است كه او را به خسرو شكيبايي بازيگر مستعد و صاحب سبك سينماي ايران تبديل مي

فيلمهاي . شكيبايي بازيگر نسبتاً پركاري محسوب مي شد. كندپرشمار سينمايي و مجموعه هاي تلويزيوني گواهي بر اين مدعي

هيچگاه در كار او سبب ابتذال كه آفت پركاري ولي. محسوب ميشوند .بسياري از فعاليت هنري بخصوص در ايران است نشد

شكيبايي اگرچه با جسم خود ديگر در ميان ما نخواهد بود ولي مطمئناً ياد او چه با نقشهاي متنوعش و چه با صداي زيبايش در

او . ددكلمه اشعاري كه از او بجا مانده در خاطره ها باقي خواهد مانبازيگري را به سطحي جديد ارتقا داد وسبكي نوين را بنا نهاد كه تا

يادش . ابد او را در حافظه هنري ايران زمين جاودان خواهد كرد .گرامي و روانش شادباد

شب موسيقي فرزاد محمدي

اولين شب موسيقي ايراني در سال جديد ميالدي با در تاريخ يكم آقاي عليرضا محمودي، ISAUA موسيقي مسوولهمت

نكته بسيار مثبت در مورد اين جلسه كه . ر شد برگزا2008آگوست براي اولين بار رعايت شده بود اعالم قبلي برنامه ي اجراي موسيقي . در آن شب بود كه توسط ايميل در اختيار عالقه مندان قرار گرفت

مند و عالقه اين مسئله باعث صرفه جويي در وقت و انرژي افراد غيرجلسه و برآورده شدن انتظارات همينطور رعايت نظم توسط حضار در

آغاز شود با دقايق اندكي 7برنامه كه قرار بود از ساعت . شد آنان ميتأخير شروع شد كه يك نكته مثبت ديگر در برنامه ريزي آن شب به

.حساب مي آمد با صداي فرامرز اصالني پخش شد "صدايم كن"در ابتدا ترانه زيباي

ا صحبتي مختصر در باره ي استاد سپس ب. كه آغاز نسبتاً خوبي بوددر ادامه . لطفي و زندگينامه و سوابق ايشان جلسه ادامه پيدا كرد

يكي از قطعات نواخته شده توسط ايشان در دستگاه راست پنجگاه .پخش گرديد

آقاي ارژنگ نادري، نوازنده سنتور، برنامه شان را با يك 7:20ساعت چهارمضراب ساخته خودشان بداهه نوازي شروع كردند و پس از آن

اجراي اين . را كه برگرفته از چهارمضراب صبا مي باشد اجرا كردند .قطعه بسيار دلنشين بود

ايرانيان

ايرانيان

Page 16: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

16

در ادامه نوبت به نوازنده سه تار خوش صداي شهرمان، علي از آنجايي كه سه تار را بايد حتماً . هوشيارفرد، رسيد تا هنرنمايي كند

لي سر صحنه كوك كرد چند دقيقه اي زمان قبل از نواختن يا به قو "طلوع"ي قطعه كار خود را با اجراي يو. به اين كار اختصاص داده شد

،باشد مي" عليزاده حسين استاد"در دستگاه ماهور كه از ساخته هاي از استاد " اي سراي اميد،ايران" سپس به اجراي قطعه وشروع كرد

تار باز هم يكي از آثار استاد لطفي براي پس از سه .لطفي پرداخت ساخته "ژيال"لر آهنگ در ادامه خانم نگين رضوي.حضار پخش شد

استاد جواد معروفي را با پيانو اجرا كردند كه پايان خوبي براي قسمت .اول برنامه ها بود

در . ت دوم برنامه ها آغاز شدپس از صرف چاي و بيسكويت قسم به اجراي چند قطعه با گيتار در سبك عبدالرزاقيابتدا خانم مونا

.اسپانيولي پرداخت كه در نوع خود جالب بود

و "خوابهاي طاليي"سير آهنگهاي پس از ايشان آقاي محسن نيك را توسط گيتار اجرا كرد كه اجراي "گل گلدون من" و "نگين سبز"

همصدايي حضار جلسه همراه شد و فضاي صميمي را ايجاد ايشان با .كرد

سپس نوبت به كارگردان و تنظيم كننده برنامه، آقاي عليرضا از جمله ترانه . محمودي، رسيد كه چند قطعه را با گيتار اجرا كرد

در ادامه با درخواست حضار ترانه . اثر كورش يغمايي"شب يلدا"گ نادري و با همصدايي علي هوشيار توسط آقاي ارژن"بهار دلنشين"

.اجرا شدبدين ترتيب اولين شب موسيقي ايراني در سال جديد به پايان رسيد

.و خاطره خوشي از آن در ذهن حضار بر جاي ماند

و ايرانيانتج يهر اباذري طرقبهاحسان

ك پارك الروز در هايتج امسال نين جشن ساالنه هري و سوميس

ي است كه بخشيي معدود مناسبتهادر زمرهن جشنواره يا .برگزار شد توان در آن در ي ادمونتون را مي نفرهشتصدهزارت ي از جمعياديز

به دور از ت،او مطبوع ادمونتون در هفته اول يهوا .مشاهده نمود را يريار دلپذي بسي فضا در آخر هفته،كنده پراي هايدغدغه بارندگ

. فراهم نمودبايار زين پارك بسيامندان به گردش در عالقهيبرا در ي در سال جاركستال ايوال كپي استقبال از فستكاهش رغم يعلز به مانند يتج امسال نيوال هري فست، گذشتهيسه با سالهايمقا

كه تا جشنوارهن يا. اش را داشت يشگي گذشته رونق هميسالها شي شد به علت افزايكشنبه و دوشنبه برگزار ميدر تنها 1993سال .افتيش ي به سه روز افزاگاند كنندي بازدتعداد

در سال ز كهين) Edmonton Food Bank( ادمونتون يبانك غذاامسال ، كردين جشنواره را تجربه مين حضور خود در اياول 1983

غذا و وجه نقد در قالب يمردم يكمك ها يبه جمع آورز ين ين مناسبت برايعنوان بزرگتركه به يداد فرهنگيرون يدر ا. پرداخت

در حدود درآمده است ييغذادر قالب مواد ي مردميجلب كمك ها . شد ي جمع آورييمواد غذالوگرم ي ك50000

گر مجهز به شبكه برق و آب به يدر سال گذشته، ساخت چهار غرفه دن ي اي موجود در هارولك پارك را براي تعداد غرفه هاد ويان رسيپا

ين غرفه ها در جشنواره هايا. ش دادي افزا63 به 58جشنواره از ثلون، ير تراي گردد نظيك پارك برگزار مالروز كه در هاي نيگريد

King of Kondike و Symphony Under the Sky مورد استفاده .رديگ يمقرار

ايرانيان

ايرانيان

Page 17: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

17

ز يك منطقه و نيجهت نظم دادن به ترافس ي پلياديحضور تعداد زستم حمل ي در سيدي جديرهايجاد مسيش تعداد اتوبوس ها و ايافزا

ر در اطراف محل يگ چشميها گر تفاوتيد كنندگان از ديو نقل بازد .ن جشنواره بودي ايبرگزار زنده از جمله يقي و موسيشتر غرفه ها، مراسم رقص دستجمعيدر بدر . داديش ميدكنندگان آن غرفه را افزايازد بود كه شمار بيعوامل

يز از سوي ني منتوعي، غذاهايقي و موسيكنار رقص گروه مردم ملل مختلف جهان باييآشنا. مختلف ارائه شده بوديكشورها

ني و همچن مختلفين و رسوم زندگيي متفاوت، آيدر چهره اجشنواره ن ي اين جاذبه هايباتري رنگارنگ و گونه گون از زيلباسها

. بوده است

هموطنان يبرا گذشته يز بر خالف سالهايران نيپررنگ غرفه احضور م ي چند از هموطنان مقي تن.جذاب بود اريبسحاضر در جشنواره

يهمراهبا را غرفه يآماده سازات يعملو يي برپاي نهيهزادمونتون .به انجام رساندند پنجاه داوطلب ش ازيب

انجمن توسط ن جشنواره،ي غرفه در ايي برپاي برايكل يزي برنامه رزده هزار ي بالغ بر سينه اي با هز) IHSE (ساكن ادمونتونان يرانيا

قبل هفته ز چندتداركات مربوطه ا رفت و به دنبال آن،يدالر انجام پذران كه از دو چادر يغرفه ا .ديآغاز گرد به كار جشنواره شروعاز

از ياديز تعداد يرايپذواره روز جشندر هر سه ،ل شده بوديتشككه در بود يع دستيمملو از صنا يچادر اصل. د كننده ها بوديبازدكه يني تزئيپارچه ها. د كري ميي چادر خود نماي جايجاساكن ي هايرانيا از ياري بسين كرده بود برايرا مز غرفه يوارهايد

. نمودي مزي خاطره انگكانادا

را ي از نوروز باستانيبخشن يس سفره هفت ، از غرفهيدر بخش از ياريبس يبرا اد آنيت زيجذاب نيكه در ع كرد ي ميتداعدر آنان را از جانب ياديار زي بسيسوالها، يرانير ايغدگنندگان يبازد

. داشتيپ

ايرانيان

ايرانيان

ايرانيان

ايرانيان ايرانيان

Page 18: Iranians 009n2y2sept08

2008 سپتامبر -2 شماره ،سال دوم

18

ايرانيان

ايرانيان

ايرانيان ايرانيان

ايرانيان

ايرانيان

Page 19: Iranians 009n2y2sept08

1387 ر شهريو- 8 شماره پياپي ن اجتماعي ايرانيان ادمونتو-ماهنامه فرهنگي

19

ده شده يچ فروش ي براي نقاشي و تابلوهاهايقالگر، ي ديدر قسمتگر، ي ديدر بخش . را به خود جذب كردندياديافراد زكه بودند به ي و بصريبه صورت سمع رانياخچه ي از فرهنگ و تاريقسمتد ي بازدييز جهت آشناي نييو كتابها مجالت يبرخ. امديش درمينما

. خورديدر غرفه به چشم مران يبا آداب و سنن مردم اكنندگان به از عالقمندانياديتعداد ز - يراني آشپزخانه ا-زي نگريچادر دفروش غذا در . را نزد خود جمع كرده بوديانه ايذ خاورمي لذيغذاها

با نظر گذشت كه جده هزار دالر يهاز مرز سه روز ين غرفه در طيا . ان توجه استيار شاين تجربه در نوع خود، بسياولگرفتن

كشورمان خ و فرهنگي تارد كنندگان ازياكثر بازداندك شناخت استقبال چشم . گشتينها م در ذهن آي متعدديباعث بروز سوالها

. برپا كنندگان شده بودياد باعث شگفتيران تا حد زير از غرفه ايگ يبه چشم مران ي غرفه اييبرپا كه در ييكمبودها رغم يبه هرحال عل

در يزه مهميانگران يمردم از غرفه ا از ياديد شمار زيبازد، خوردبه ي آتيدر سالهاران يغرفه اسطح يفي وكيكمجهت ارتقاء .آن خواهد دادبرپاكنندگان

انجمنرو هاي پيش برنامه

مكان زمان برنامه

Info Martي برا دي جدانيدانشجو

تاو 29 جمعه صبح 10-11

International Centre Transition

2 يارتپ قابلمه

تاو 30 شنبه بعد از ظهر 5-7

Hawrelak Park, Site #1

Club Fair تامبرپ س2 شنبه سه Butterdome Club Fair

و3چهارشنبه

تامبرپ س5جمعه Quad

جشن ييخوشامدگو

Coast Edmonton اكتبر4 شنبهPlaza 10155-105 St

Delta Hotel سر ما21 شنبه نوروزجشن10222-102 St

تماس با ماهنامه

اي با رويكرد داوطلبانه، و در جهت برقراري ، به عنوان رسانهايرانيان، ها ديدگاهفضايي مناسب براي فعاليت و حضور ايرانيان، پذيراي

.باشد شما ميتبليغات و مطالب . اييدخبرنامه تماس حاصل فرمگردانندگان بدين منظور، لطفا با

: ايرانيان پايگاه اينترنتي ماهنامهhtml.Iranians/isaua~/ca.ualberta.www://http

:نشاني الكترونيكي ماهنامه

[email protected]

ايرانيان

ايرانيان ايرانيان

Page 20: Iranians 009n2y2sept08

A Critic on Current Status The Grape Garden

Kitchen: Loobia Polo Ancient Homeland Song

Ebrahim Golsetan to Nader Ebrahimi: A letter - Part 2

Persian Blogs Radio North of 53 Farhad: The Voice of the

Manly Magnificence of Sorrow Hamoon and Khosro Shakibaei

Heritage & Iranians Events Ahead Contact Us

Iranian Monthly

Editor: Nima Yousefi Moghaddam

Contributors: Ehsan Ebazari Torqabe, Ali Azad, Farzad Mohammadi, Mehdi Mohammad alipoor, Khosro Naderi, Mohsen Nik siar, Navid Peydavoosi, Siavash Rezazadeh, Nima Sadeghi Cover Photos: Iranian House of Theater fest (F) Memorial of Khosro Shakibaei (R)

IraniansSocial and Cultural Monthly of Iranians in Edmonton September 1, 2008 - Shahrivar 11, 1387 Year 2, No. 2

ايرانيان