670

Makarem Tafsir Nemoone 3

Embed Size (px)

DESCRIPTION

Makarem Tafsir Nemoone 3

Citation preview

Page 1: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 2: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 3: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 4: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 5: Makarem Tafsir Nemoone 3

محقق استاد نظر زيرمكارمشيرازي ناصر العظميى اللىه آية

تفسيرنمونه

مجيد قرآن دربارة بررسيتازهاي و تفسيرخواستها, نيازها, گرفتن نظر در باروز مسائل و مكتبها پرسشها,

جلدسوم

همكاري باودانشمندان فض)ء جمعياز

Page 6: Makarem Tafsir Nemoone 3

ودانشمندانمحترم همكاريفض)ء با

آشتياني رضا محمدامامي جعفر محمدالهامي داوودايماني الله اسدحسني عبدالرسول

شجاعي سيدحسنطباطبائي الله نور سيدعبداللىهي محمود

قرائتي محسنمحمدي محمد

Page 7: Makarem Tafsir Nemoone 3

پنج پيشگفتار

تفسير اين نگارش از اصلي هدف

مجيد قرآن براي فارسي زبان به تفسيري كه بود اين تفسير, اين نوشتن از هدف

باشد, مفيد براي<عموم> هم و گيرند, بهره آن از بتوانند <خواص> هم كه شود تهيه

و اخت)فاتمفسران شرح از دور علمي, پيچيدة اصط)حات از دور و تفسيريروان

اساسدريافتها وبر ذهن, به مفاهيمقرآن اساسنزديكترين بر كنده, پرا اقوال نقل

بـا و مـيشود, قـرآن از گون گونا علوم پيشرفت پرتو در كه تازهاي برداشتهاي و

مـنابع در كـه ارزندهاي و متقن واحاديث نزولها شأن و تاريخي قرائن از استفاده

است/ رسيده ما به اس)م بزرگ پيشوايان از اس)مي

حل و عصري مسائل و پرسشها جوابگوي بودن, تفسير عين در كه تفسيري

تفسيري چنين وضع كه آنجا Lتا اس)مي مباحث وفروع اصول در گون ايرادهايگونا

باشد/ بوده Oميدهد اجازه

مختلف طبقات در عميقي اثر تفسير اين جلدهاي نخستين انتشار اللىه بحمد

شد/ ناياب سرعت به آن دوم و اول چاپ كه طوري به گذاشت,

و سـبك اين به تفسيري براي خاصي تشنگي ميداد نشان گرم, استقبال اين

بعد جلدهاي كه شد سبب موضوع وهمين دارد, وجود گاه آ مسلمانان در اسلوب,

حتي و كنيم, آن وفكرزيادتريصرف وقت و دنبالگردد بيشتري مراقبت و دقت با

Page 8: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير شش

تغيير شده, نوشته اول جلد مقدمة در آنچه با را مطالبآن تنظيم و آوري جمع طرز

با سوم و دوم جلدهاي مقايسة گردد, كاملتر> > و <هماهنگتر> بحثها تا دهيم,

است/ پيشرفت اين اولروشنگر جلد

بـه نسبت فراوان, تشويق و تقدير مختلف, طبقات و نظران صاحب طرف از

تمام با بوديم, كرده شروع كه كاري به نسبت را ما كه آمد عمل به تفسير اين انتشار

ساخت/ راستي<دلگرمتر> به داريم و داشته كه مشك)تي

از بـيش آنـها از شـايد كه داشت وجود تشويقها كنار در هم انتقادهائي البته

كنيم, تهيه آنها به توجه با را بعد مجلدات ميكنيم سعي و كرديم, استفاده تشويقها

هرگونه آن, مطالعة از پس ديگر نظران صاحب كه شد خواهيم خوشوقت بسيار و

<تعصبي> هيچگونه باشند مطمئن و بنويسند ما براي ميرسد نظرشان به <عيبي>بـاز آغـوش با را يادآوريها و ايرادها بنابراين و نداريم, نقائص و عيبها برابر در

نمود/ خواهيم استفاده مسلما آن از و كرد خواهيم استقبال

# # #

اين قرآن, بيشتر چه هر شناسائي براي همگان به كمكي تفسير اين اميدواريم

آن, عميق و زنده تعليمات از الهام با بتوانيم همگي و بنمايد كرانه, ناپيدا اقيانوس

اسـ)م جوامع به و داريم, بر كنوني اسفبار وضع از مسلمانان نجات راه در گامي

در اس)م برابر در مسئوليتهائيكه و تعهدها برابر در و بدهيم بيشتر گاهي وآ تحرك

نسل پيوند مخصوصا برداريم, مؤثري قدم داريم دوش بر خاص, وزمان عصر اين

سازيم/ محكمتر قرآن با را جوان

# # #

مكارمشيرازي ناصر ـ علميه قمحوزةرجب.١٣٩٦ اول.

Page 9: Makarem Tafsir Nemoone 3

شده استفاده آن از درنوشتناينتفسير تفاسيريكه از قسمتياست: گرفته قرار نقد مورد يا و

طبرسي مرحوم معروف مفسر از البيان مجمع تفسير ـ ١طوسي شيخ بزرگ فقيد دانشمند از تبيان تفسير ـ ٢

طباطبائي ع$مة از الميزان تفسير ـ ٣كاشاني فيض م$محسن از صافي تفسير ـ ٤

الحويزي جمعة بن علي عبد مرحوم از الثقلين نور تفسير ـ ٥بحراني هاشم سيد مرحوم از برهان تفسير ـ ٦

آلوسي محمود الدين شهاب ع$مه از المعاني روح تفسير ـ ٧درس رضا9تقريرات رشيد محمد از المنار تفسير ـ ٨

عبده; محمد شيخ تفسير

قطب سيد از القرآن ظMل في تفسير ـ ٩القرطبي اAنصاري احمد بن محمد از قرطبي تفسير ـ ١٠منويه بن علي 9ابوالحسن واحدي از النزول اسباب ـ ١١

نيشابوري;

مراغي مصطفيى احمد از مراغي تفسير ـ ١٢رازي فخر از الغيب مفاتيح تفسير ـ ١٣

رازي ابوالفتوح از الجنان روح تفسير ـ ١٤زمخشري از تفسيركشاف ـ ١٥

سيوطي از المنثور الدر ـ ١٦

Page 10: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 11: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير

سوم جلد

سورههاي

آلعمرانازآية٩٢ـ٢٠٠ونساءازآية١ـ٧٠

مجيد قرآن ٤ جزء

Page 12: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 13: Makarem Tafsir Nemoone 3

قرآنمجيد آغازجزءچهارم

عمران> <آل سورة ٩٢ آية از

Page 14: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 15: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

فان ء شيى من تنفقوا ا مى و تحبون ا ممى تنفقوا حتىي البر تنىالوا لن ٩٢

م عليى به ه اللى

ترجمه:ميداريد, دوست آنچه از كه اين مگر نميرسيد نيكوكاري �حقيقت� به هرگز ـ ٩٢

است/ آگاه آن از خداوند ميكنيد انفاق آنچه و كنيد; انفاق خدا� راه �در

تفسير:ايمان يكنشانة

بخشي و آن آثار و نشانهها كفر, و ايمان دربارة هائي بحث گذشته آيات درحـقيقت به وصول طرق از يكي به آيه اين در و بود, آمده انبياء سرگذشت از

نشـانة بـهترين كـه چـيزي هـمان ميكند; اشاره نيكوكاري و بر مقام و ايمان<بر> حقيقت به هرگز <شما ميفرمايد: است/ تقوا و انساني, عواطف و شخصيت

كنيد> انفاق خدا راه در ميداريد دوست آنچه از كه اين مگر نميرسيد نيكي و

تحبون)/ ا ممى تنفقوا حتىي البر تنىالوا (لن<بر> را وسيع صحراهاي لذا و است, <وسعت> معني به اصل در <بر> واژة

گسـترده آن نتيجة كه نيك كارهاي به جهت همين به و ميگويند, ب; فتح 9به

ميشود/ گفته ب; كسر 9به <بر> ميرسد ديگران ـ به و است

نيكوكاري <بر> كه: است اين عرب لغت نظر از <خير> و <بر> ميان تفاوتبه كه نيكي نوع هر به <خير> ولي است, اختيار و قصد روي از و توجه با توأم

ميگردد/ اط$ق باشد, توجه بدون چه گر ا بشود ديگري

Page 16: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٢ عمرانآية: سورةآل ١٤

دارند/ بسيار گفتگوي مفسران چيست؟ <بر> كلمة از مقصود كه اين دربهشت/ معني به را آن بعضي

تقوا/ و كاري پرهيز معني به بعضياسـتفاده قـرآن آيات از آنچه ولي گرفتهاند, نيك پاداش معني به بعضي وو ايمان از اعم نيكيها تمام به و دارد وسيعي معني <بر> كه: است اين ميشود

كه: ميشود استفاده <بقره> سورة ١٧٧ آية از كه چنان ميشود, گفته ك پا اعمال

و روزه, و نـماز و نيازمندان, به كمك و پيامبران, و جزا, روز و خدا, به <ايمان

<بـر> شـعب از هـمه حـوادث> و مشك$ت برابر در استقامت و عهد, به وفاي

ميشوند/ محسوب

از يكـي كه دارد زيادي شرايط واقعي, نيكوكاران مقام به رسيدن بنابراين,ع$قة و عشق زيرا است; انسان ع$قة مورد كه است اموالي از كردن انفاق آنها

كه ميشود روشن گاه آن اخ$ق, و انسانيت اصول به احترام و خدا, به واقعي

قرار منصبي و مقام يا ثروت و مال طرف يك در گيرد, قرار راهي دو سر بر انسان

و حقيقت و خدا مقابل طرف در و است, او شديد ع$قة مورد كه باشد داشته

نيكوكاري/ و انسانيت عواطف

ع$قة و عشق در ميشود معلوم كرد نظر صرف دومي خاطر به اولي از گر ااست/ صادق خود

معلوم كند, نظر صرف جزئي موضوعات از تنها بود حاضر راه اين در گر ا وبراي است مقياسي اين و است پايه همان به نيز او معنوي ع$قة و عشق ميشود

شخصيت/ و ايمان سنجش

انـفاق كه را <آنچه ميفرمايد: كنندگان انفاق توجه جلب براي آيه پايان در

گاه آ آنها همة از خدا ع$قه; مورد غير يا ع$قه مورد اموال از زياد يا 9كم ميكنيد

Page 17: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

عليىم)/ به اللىه ن فا ء شيى من تنفقوا ا مى (و است>

ماند/ نخواهد مخفي او بر آن چگونگي نيز و شد نخواهد گم هرگز بنابراين,# # #

دلهايمسلمانان در قرآن آيات نفوذكـه بـود عـميق و سـريع قـدري به مسلمانان دلهاي در قرآن آيات نفوذآية مورد در نمونه عنوان به ميگشت, ظاهر آن اثر آيات نزول از بعد ب$فاصله

ميخوانيم: چنين اس$مي تفاسير و تواريخ در فوق

نخلستان <مدينه> در انصاري> طلحه <ابو نام به mnopq پيامبر ياران از يكي ـ ١آن در ميگفتند, سخن آن از <مدينه> در همه كه زيبا, و مصفا بسيار داشت باغي و

مـيل آب آن از ميرفت باغ آن به mnopq پيامبر موقع هر كه بود صافي آب چشمة

ميساخت/ وضو و ميكرد

از پس داشت, طـلحه> <ابو براي خوبي درآمد باغ آن اينها همة بر عCوهكرد: عرض آمده, mnopq پيامبر خدمت به فوق آية نزول

راه در را آن ميخواهم من است, باغ همين من اموال محبوبترين ميداني

ذىلك بخ بخ mnopqفرمود: پيامبر باشد, من رستاخيز براي ذخيرهاي تا كنم انفاق خدا

تـو بـراي كـه است ثـروتي اين تو, بر آفرين تو, بر <آفرين لك: ابح رى مىالبود>/ خواهد سودمند

بدهي>/ خود نيازمند خويشاوندان به را آن ميدانم ص$ح <من فرمود: سپس

خـود بسـتگان مـيان در را آن و كرد عمل را mnopq پيامبر دستور طلحه> <ابو

ـ ٢٤٩ و ٢٤٨ صـفحه ,٧ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ <بخاري> و مسلم> <صحيح ـ البيان> <مجمع ـ ١قدس آستان پژوهشهاي بنياد بحث$مشهد, مورد آية ذيل ,٤٢٧ صفحة ,٤ جلد رازي>, <ابوالفتوح تفسير

ق0/ هـ ١٣٧٤ رضوي,

كرد/١ تقسيم

Page 18: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٢ عمرانآية: سورةآل ١٦

از داشت سـادهاي زنـدگي كـه او شد, وارد <ابوذر> بر مهماني روزي ـ ٢پذيرايي تو از شخصا نميتوانم گرفتاري اثر بر من كه خواست معذرت مهمان

9تا بياور را آنها بهترين كن زحمت قبول دارم, نقطه ف$ن در شتر چند من كنم,

كنم;/ قرباني تو براي

آورد/ خود با Aغري شتر و رفت ميهمانآوردي؟ شتري چنين چرا كردي, خيانت من به گفت: او به <ابوذر>

خواهي نيازمند ديگر شترهاي به روزي كردم فكر من گفت: جواب در اوشد/

9چه ميبندم چشم جهان اين از كه است زماني من نياز روز گفت: <ابوذر>تنفقوا حتىي البر تنىالوا <لن ميفرمايد: خداوند كنم; ذخيره روز آن براي كه بهتر

ذيل ق0, هـ ١٤١٥ اول, طبع مطبوعات, اعلمي مؤسسة ٣٤٣ $صفحة ٤٧٤ صفحة ,٢ جلد البيان>, <مجمع ـ ١ق0/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع جده, الفتح چاپخانة المعرفة, $دار ٥١ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ بحث مورد آية

تحبون>/١ ا ممىآن كه داشت قيمت گران بسيار قرآني الرشيد> <هارون همسر <زبيده> ـ ٣يك داشت, آن به فراواني ع$قة و بود كرده تزيين جواهرات و زيور و زر با را

حتىي البر تنىالوا <لن آية همين به ميكرد ت$وت قرآن همان از كه هنگامي روز

گفت: خود با و رفت فرو فكر در آيه خواندن با رسيد, تحبون> ا ممى تنفقواانفاق خدا راه در را آن بايد نيست, محبوب من نزد قرآن اين مثل چيز هيچ

را آن جـواهـرات و تـزيينات فـرستاد, جـواهـرفروشان دنـبال به را كسي كنم,

باديهنشينان نياز مورد آب تهية براي حجاز بيابانهاي در را آن بهاي و بفروخت

ناميده او نام به و دارد وجود چاهها آن بقاياي هم امروز ميگويند: كه كرد مصرف

2 الزركلي, الدين خير تراجم> قاموس <اFعEم است: شده اشاراتي مطلب اين به كتب از برخي در ـ ٢

ميشود/٢

Page 19: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

العباسية الهاشمية المنصور بن جعفر بنت $زبيدة پنجم طبع بيروت, للمYئين العلم دار ,٤٢ صفحة ,٣ جلدالتراث احياء دار ,٤٠١ صفحة ,١ جلد حموي>, البلدان <معجم ـ عمه0 بنت و الرشيد هارون زوجة جعفر, امالعروس>, <تاج و ٢٨٨$زبيدة0 صفحة ,٢ جلد قمي, عباس شيخ اFلقاب> و <الكني ـ جعفر0 ام $بركة العربي

بيروت0/ الحياة $مكتبة ,١٠٨ صفحة ,٧ جلد

نفسه عليى ل ائيى اسرى م حر ا مى اLى ل ائيى اسرى لبنيىى M(ح كىان ام عى الط كل ٩٣

كـنتم ان ا فـاتلوهى اة بـالتورى فـاتوا قـل اة التورى ل تنز ان قبل من

ن ادقيى صى

الظىالمون هم ئك فاولى لك ذى بعد من الكذب ه علياللى افتريى فمن ٩٤

ن المشركيى من كىان ا مى و فا حنيى م اهيى برى ا ة مل بعوا فات ه اللى صدق قل ٩٥

ترجمه:پيش �يعقوب�, اسرائيل آنچه جز بود, ح6ل اسرائيل بني بر پاك� �ي غذاها همة ـ ٩٣

داشت�/ ضرر او براي كه شتر گوشت �مانند بود; كرده تحريم خود بر تورات, نزول از

پيامبران به كه نسبتهائي �اين بخوانيد>! و بياوريد را تورات ميگوئيد راست <اگر بگو:

نيست!�/ شما تحريفشدة تورات در حتي ميدهيد, پيشين

و ازرويعلم �زيرا ستمگرند! ميبندند, دروغ خدا به اين از بعد كه آنها بنابراين ـ ٩٤

ميكنند�/ چنين عمد

از بنابرايـن, است/ نبوده� ابراهيم پاك آئين در اينها �و گفته راست <خدا بگو: ـ ٩٥

نبود>!/ مشركان از و گرايشداشت, حق به كه كنيد, پيروي ابراهيم آئين

Page 20: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٥ ـ ٩٣ عمرانآية: سورةآل ١٨

نزول: شأندر ديگـر ايـراد دو يـهود, كـه ميشود استفاده مفسران نقل و روايات از

داشتند/ mnopq پيامبر با خود گفتگوهاي

ميداند ح$ل را شتر شير و گوشت mnopq اس$م پيامبر چگونه كه: اين نخستاز پيروي به هم يهود دليل همين به و بوده, حرام cdefg ابراهيم آئين در كه اين با

ميدانند/ حرام خود بر را آنها cdefg ابراهيم

حـال, ايـن بـا بود كرده تحريم را اينها هم cdefg نوح بلكه cdefg ابراهيم تنها نه

بحث/ مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٧٢ صفحة ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

ميزند؟!١ ابراهيم آئين از دم نميداند حرام را آنها كه كسي چگونه

بزرگ پيامبران آئين به وفادار را خود mnopq اس$م پيامبر چگونه كه: اين ديگردودمـان از كـه پـيامبرانـي تـمام كه حالي در ميداند cdefg ابراهيم مخصوصا خدا

آن سوي به و ميشمردند, محترم را المقدس> <بيت بودند ابراهيم فرزند اسحاق

گاه قبله را كعبه و گردانده روي قبله آن از mnopq اس$م پيامبر ولي ميخواندند, نماز

بحث/ مورد آيات ذيل البيان>, <مجمع ـ ٢

است؟!٢ كرده انتخاب خود

آيات و ميسازد, روشن را آنها دروغ و گفته پاسخ اول ايراد به فوق آياتميگويد/ پاسخ را دوم ايراد ;٩٧ و ٩٦ 9آيات آينده

تفسير:خدا پيغمبر بر تهمتيهود

گوشت بودن ح$ل يهود خوانديم, فوق آيات نزول شأن در كه گونه همانبودند/ شده منكر را mnopq اس$م پيامبر طرف از شتر شير و

در را يهود تهمتهاي تمام, صراحت با بحث, مورد آية نخستين در قرآن

Page 21: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كـرده, رد شـتر; گـوشت و شـير 9مـانند ك پـا غذاهاي از پارهاي تحريم مورد

اسرائيل آنچه مگر بود, ح$ل اسرائيل بني بر غذاها اين تمام آغاز, <در ميفرمايد:

ح+* كىان ام الطعى (كل بود> كرده تحريم خود بر تورات نزول از پيش 9يعقوب;

/( اة التورى ل تنز ان قبل من نفسه عليى ائيىل اسرى م حر ا مى ا;ى ائيىل اسرى لبنيىىرا غذائي نوع چه است; يعقوب ديگر نام 9اسرائيل <اسرائيل> كه اين دربارةنشده ذكر آيه در توضيحي بود؟ چه تحريم آن علت و بود؟ كرده تحريم خود بر

برميآيد: اس$مي روايات از ولي است,

اعصاب آن اثر بر و ميگويند <سياتيك> آن به امروز كه است عصبي بيماري نوع يك النسا> <عرق ـ ١ميشود/ سلب انسان از حركت قدرت گاهي كه طوري به ميشود, ناراحت شدت به پاها و كمر

شدت او بر النسا١ عرق بيماري ميخورد شتر گوشت يعقوب كه هنگامي

ميگرفت/

هم او پيروان كند, خودداري هميشه براي آن خوردن از گرفت تصميم لذاتصور و شد, مشتبه بعضي بر امر اين تدريجا و كردند, اقتدا او به قسمت اين در

خـدا بـه ديني دستور يك عنوان به را آن و است, الهي تحريم يك اين كردند

/٢٩٩ و ٢١٦ صفحة ,١٢ جلد و ١٩١ صفحة ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٢

دادند/٢ نسبت

كـه مـيسازد روشـن و ميكند تشريح را آنها اشتباه علت Aبا آية در قرآناست/ تهمت يك خدا به موضوع اين دادن نسبت

اسـرائـيل بني بر كيزه پا غذاهاي از يك هيچ تورات نزول از قبل بنابراين,شده اشاره آن به فوق آية در اة> التورى ل تنز أن قبل <من جملة با كه نبوده حرام

ستم و ظلم اثر بر عمران بن موسي آمدن و <تورات> نزول از بعد چه گر ا است,

شد/ تحريم آنها بر مجازات, عنوان به كيزه پا غذاهاي از پارهاي يهود

همان كند دعوت يهود از ميدهد دستور پيامبرش به خداوند بعد جملة در

Page 22: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٥ ـ ٩٣ عمرانآية: سورةآل ٢٠

در آنها ادعاي شود معلوم تا بخوانند را آن و بياورند را خود نزد موجود <تورات>ميگوئيد راست گر ا <بگو: ميفرمايد: قرآن است/ نادرست غذاها تحريم مورد

پـيامبران بـه كـه نسبتهائي اين شود روشن تا بخوانيد> و بياوريد را تورات

اة بـالتورى فـاتوا (قل نيست شما شدة تحريف تورات در حتي ميدهيد پيشين

ادقيىن)/ صى كنتم ان فاتلوهىاچنين تورات در ميدانستند چون نشدند كار اين انجام به حاضر آنها ولي

ندارد/ وجود چيزي

# # #

افترا و نشدند <تورات> آوردن به حاضر آنها كه كنون ا ميگويد: بعد آية درميبندند دروغ خدا به اين از بعد كه <آنها بدانند: بايد شد, مسلم خدا بر آنها بستن

من الكذب اللىه علي افتريى (فمن ميكنند> چنين عمد و علم روي از و ستمگرند

الظىالمون)/ هم فاولىئك ذىلك بعدكـيفر و مجازات گرفتار را خويش كه ميكنند ستم خود بر هم حقيقت درمنحرف راست راه از نيرنگ و دروغ با را آنها كه ديگران به هم و ميسازند, الهي

ميسازند/

# # #

گوشتها از پارهاي تحريم و توراتكنونيگوشتهاي بيان ضمن يازدهم فصل <bويان> سفر در كنوني <تورات> در

را ايـنها كـان چـا سـم و كنندگان نوشخوار <از ميخوانيم: چنين ح$ل و حرام

براي آن نيست ك چا سم تمام اما ميكند نوشخوار كه وجودي با را شتر نخوريد,

است>/ ك ناپا شما

را كان چا سم ساير و شتر گوشت يهود ميشود استفاده فوق جملههاي از

Page 23: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و ابـراهـيم آئـين در آنـها تـحريم بر دAلتي هيچگونه ولي ميدانستند, حرام

يهود بر مجازات عنوان به كه باشد آنها از قسمت اين است ممكن ندارد hijkl نوح

بود/ شده تحريم

# # #

<بگـو: ميفرمايد: كرده, پيامبر به را سخن روي بحث مورد آية آخرين در

ابـراهـيم آئين از بنابراين نبوده; ابراهيم, ك پا آئين در اينها 9و گفته راست خدا

فاتبعوا اللىه صدق (قل نبود> مشركان از و داشت گرايش حق به كه كنيد پيروي

المشركيىن)/ من كىان ا مى و حنيىفا اهيىم ابرى ملةكه من آئين از پس راستگويم, و صادق خود دعوت در من ميبينيد كنونكه ابود <حنيف> او زيرا نمائيد; پيروي است cdefg ابراهيم آAيش بي و ك پا آئين همان

مـورد در حـتي او دسـتورات در و بـود شـده بحق متمايل باطل اديان از يعني

نداشت/ وجود دليل بي تحريم و انحرافي حكم يك ك پا غذاهاي

ميدانند او آئين بر را خود عرب مشركان كه اين و نبود مشركان از هرگز اوكجا؟ <بتشكن> و كجا؟ <بتپرست> است, معني بي كام$

ابراهيم كه است شده تكيه جمله اين روي كرارا قرآن در كه اين توجه قابل

ـ ٧٩ انعام, و ٩٥ ـ ٦٧ عمران, آل سورههاي در آن مشابه تعبيرات و المشركين> من كىان ا مى <و تعبير ـ ١ميشود/ ١٣٥ديده بقره, و ١٢٣ ـ ١٢٠ نحل, و ١٦١

نبود/١ مشركان از

بر بودند مدعي جاهليت پرستان بت كرديم اشاره هم قب$ كه طور همان زيرارا آنـها ديگـران, كه بودند رفته پيش ادعا اين در قدر آن و هستند ابراهيم آئين

نـفي را مـوضوع اين مكرر قرآن لذا ميكردند, معرفي ابراهيم; 9پيروان <حنفا>ميكند/

# # #

Page 24: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٧ ـ ٩٦ عمرانآية: سورةآل ٢٢

ن الميى للعى هدي و اركا مبى ببكة يى للذى للنىاس وضع بيت ل او ان ٩٦

عـلي ه ـلى ل و آمـنا كىان دخله من و م اهيى برى ا مقىام نىات بي ات آيى ه فيى ٩٧

غنيى ه اللى فان كفر من و ( سبيى ليه ا استطىاع من البيت حج النىاس

ن الميى العى عن

ترجمة:كه است همان شد, داده قرار نيايشخداوند� �و مردم براي كه خانهاي نخستين ـ ٩٦

است/ جهانيان هدايت ماية و بركت, پر كه است; مكه سرزمين در

آن داخـل كس هـر و است; ابراهيم مقام جمله� �از روشن, نشانههاي آن, در ـ ٩٧

كنند, �او� خانة آهنگ كه است مردم بر خدا براي و بود; خواهد امان در شود, خدا� �خانة

خود به كند, ترك را حج �و ورزد كفر كس هر و دارند/ آن سوي به رفتن توانائي كه آنها

است/ نياز بي جهانيان, همة از خداوند زيانرسانده�,

تفسير:مردم نخستينخانة

ايراد دو mnopq اس$م پيامبر به يهود گفتيم, سابق آيات ذيل در كه طور همانكه ايراد دومين پاسخ و آمد, سابق آيات در ايرادشان نخستين پاسخ كه داشتند

است/ آمده آيات اين در بود, كعبه بر آن برتري و المقدس بيت فضيلت دربارة

قرار خداوند; نيايش 9و مردم براي كه خانهاي <نخستين ميفرمايد: نخست

هـدايت مـاية و بـركت پـر كـه است مكه سرزمين در كه است همان شد, داده

Page 25: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

الميىن)/ للعى هدي و كا مبىار ببكة يى للذى للنىاس وضع بيت ل او (ان است> جهانيان

جاي است, شده انتخاب مسلمانان قبلة عنوان به كعبه گر ا ترتيب, اين بهمـعبدي بـيسابقهترين و است, تـوحيد خانة نخستين اين زيرا نيست; تعجب

دارد/ وجود زمين روي در كه است

نبوده/ پروردگار پرستش و نيايش مركز آن, از پيش مركزي هيچمركز كه نقطهاي در بشريت جامعة سود به و مردم براي كه است خانهاي

است/ شده ساخته است پربركت محلي و اجتماع

ساخته cdefg آدم دست به كعبه خانة ميگويد: ما به هم اس$مي منابع و تاريخبـنا تـجديد cdefg خـليل ابـراهـيم وسـيلة به و ديد آسيب cdefg نوح طوفان در شد,

آية ذيل <نمونه>, تفسير اول جلد به روايات و آيات از موضوع اين مدارك درباة بيشتر توضيح براي ـ ١جديد0/ ويرايش ٥٢١ $صفحة شود مراجعه <بقره> سورة ١٢٧

گرديد/١

ديگـري نقطة هر از قبله براي توحيد خانة پرسابقهترين انتخاب بنابراين,است/ شايستهتر

است اللىه> <بيت ديگرش نام كه كعبه خانة آيه اين در كه: اين توجه جالبآنچه كه: است حقيقت اين كنندة بيان تعبير اين شده, معرفي مردم خانة عنوان به

آنچه و باشد, او بندگان و مردم خدمت در بايد خداست براي و خدا نام بهميشود/ محسوب خدا براي است خدا بندگان و مردم خدمت در

روشن سازنده, و الهي مسيرهاي در داشتن سابقه اهميت آيه, اين از ضمناهمان شده ذكر كعبه خانة براي كه فضيلتي نخستين فوق, آية در لذا ميشود,

<حجر احترام مورد در كه ايرادي پاسخ اينجا از و است آن طوAني و ممتد سابقة

ميگردد: روشن نيز ميشود اbسود>

Page 26: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٧ ـ ٩٦ عمرانآية: سورةآل ٢٤

هـمه كه دارد اهميتي و ارزش چه سنگ قطعه يك ميگويند: عدهاي زيرايكديگر بر آن; بر گذاشتن 9دست آن <استCم> براي مردم از نفر ميليونها سال

گنجانيده خدا خانة زائران برنامة در مؤكد مستحب يك عنوان به و گيرند پيشي

شود؟!

آن در امتيازي ميدهد: نشان مخصوص, سنگ اين تاريخچة به توجه وليكـه: ايـن آن و كـرد پـيدا نـميتوان جـهان در ديگـري سنگ هيچ در كه است

و عبادت مركز يك در ساختمان, مصالح عنوان به كه است چيزي پرسابقهترين

كـه كـعبه حـتي و زمين روي معابد تمام كه چرا رفته; كار به خداوند, پرستش

به آنها ساختمان در كه مصالحي و شده بنا تجديد بارها است پرستشگاه نخستين

سال هزاران مرور با كه است سنگ قطعه همين تنها است يافته تغيير رفته, كار

است/ مانده جا بر پا سابقه پر معبد اين در ثابت مصالح عنوان به هنوز

به خدمت و خدا مسير در داشتن سابقه همان واقع در آن اهميت بنابرايناست/ مردم

و قرون در مؤمنان فراوان نسلهاي از خاموشي تاريخ سنگ, اين عCوه بهاست/ مختلف اعصار

است خدا خاص بندگان و بزرگ انبياي استCم خاطرة كنندة زنده سنگ اينبرخاستند/ پروردگار نيايش به آن كنار در كه

فوق آية كه است اين است Aزم اينجا در آن به توجه كه ديگري موضوعاست/ شده ساخته مردم براي كه بوده خانهاي نخستين اين ميگويد:

هيچ بنابراين, است, پرستش و عبادت خانة نخستين منظور است: روشنزمـين روي در ديگـري مسكوني خانههاي آن, از قبل بپذيريم كه ندارد مانعي

است/ داشته وجود

Page 27: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كـه المنار; تفسير نويسندة 9مانند آنها به است روشني پاسخ تعبير, اين وشدن ساخته و شد ساخته cdefg ابراهيم دست به بار نخستين كعبه خانة ميگويند:

ميكنند/ قلمداد افسانهها رديف در cdefg آدم دست به را آن

جـهان در پرستشگاه و معبد ,cdefg ابراهيم از قبل مسلم طور به كه حالي درايـن بـر ميكردند, استفاده آن از cdefg نوح همچون پيشين انبياي و داشته وجود

دست بـه است جـهان معبد نخستين كه كعبه خانة است ممكن چگونه اساس

باشد؟ شده ساخته cdefg ابراهيم

پـرستشگاه <نـخستين امـتياز بر ع$وه كعبه براي آيه اين در حال, هر بهشده اشاره نيز آن بودن جهانيان> هدايت <ماية و <مبارك> امتياز دو به بودن>

است/

# # #

آن <در مـيفرمايد: مـيكند, ذكـر را آن ديگـر امـتياز دو بعد آية در سپساهيىم)/ ابرى مقىام بينىات آيىات (فيىه ابراهيم> مقام جمله; 9از است روشن نشانههائي

كس هر <و ميگويد: است, شهر اين بر كم حا امنيت و آرامش آن ديگر نشانة/( آمنا كىان دخله من (و بود> خواهد امان در شود آن داخل

<و ميگويد: داده, را حج مناسك انجام دستور مردم همة به بعد جملة در وآن سوي به رفتن توانائي كه آنها كنند 9او; خانة آهنگ كه است مردم بر خدا براي

سبيى+)/ ليه ا استطىاع من البيت حج النىاس علي للىه (و دارند>

عموم ذمة بر كه است شده الهي دين و بدهي يك به تعبير دستور, اين ازاست>/ مردم بر خدا <براي النىاس: علي للىه و است: فرموده زيرا ميباشد; مردم

راه و جاده به جهت همين به و است <قصد> معني به اصل, در <حج> واژة

دليل به و ميرساند, مقصد به را انسان زيرا ميشود; گفته مودة; وزن 9بر <محجة>

Page 28: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٧ ـ ٩٦ عمرانآية: سورةآل ٢٦

ميسازد/ روشن بحث در را مقصود زيرا ميگويند; <حجت> برهان, و

به كه: است اين براي ناميدهاند <حج> را مخصوص مراسم اين كه اين اما وبه و ميكنند خدا> زيارتخانة <قصد مراسم اين در شركت براي حركت هنگام

است/ شده كعبه; 9خانة <بيت> به اضافه فوق آية در دليل همين

در بار نخستين كعبه خانة زيارت مراسم كردهايم اشاره سابقا كه طور همانزمـان در حـتي سنت يك صورت به سپس و يافت, رسميت cdefg ابراهيم زمان

گـونه هـر از خـالي و كاملتر صورت به اس$م در و يافت, ادامه جاهلي عرب

تشريع هجري دهم سال در بار نخستين اسYم در فريضه اين ميشود: استفاده روايات بعضي از ـ ١مردم گوش به را فرمان اين جا همه در داد دستور جمعي به mnopq پيامبر كه بود سال همان در و گرديداز جـمعي و mnopq اكرم پيغمبر را <عمره> مراسم چه اگر كنند خدا خانة زيارت آمادة را آنها و برسانندالبيت چاپآل ١٤٦٧٥ حديث ,٢٣٥ صفحة ,١١ جلد الشيعه>, $<وسائل انجامدادند/ هم آن از قبل مسلمانان

/0٦٠٥ و ٦٠٤ صفحات ,٣٠ جلد و ٤٠٣ ,٤٠٢ ,٣٨٩ ,٣٨٣ ,٣٨٢ صفحات ,٢١ جلد اFنوار>, <بحار ـ

گرديد/١ تشريع جاهلي دوران خرافه

استفاده خوبي به روايات از بعضي و قاصعه; 9خطبة البCغه> <نهج از البتهآن يافتن رسميت ولي بود, شده تشريع cdefg آدم زمان از حج فريضة كه ميشود

است/ cdefg ابراهيم زمان به مربوط بيشتر

واجب بـار يك فـقط عـمر در بـاشد داشـته توانائي كه انساني هر بر حجو است مطلق حكم, زيرا نميگردد; استفاده اين از بيش نيز فوق آية از و ميشود

ميشود/ حاصل امتثال دادن انجام بار يك با

با كه است <استطاعت> شده ذكر حج وجوب براي آيه در كه شرطي تنهاكـعبه خانة سوي به پيمائي راه توانائي كه <كسي :Cسبي اليه استطىاع من تعبير:

شده/ بيان باشد> داشته

و زاد <داشـتن مـعني بـه <استطاعت>, فـقهي, كتب و اس$مي روايات دربه زندگي ادارة بر توانائي و راه, بودن باز و جسمي, توانائي و مركب, و توشه,

Page 29: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

,١١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYميه0 الكتب الحج$دار استطاعة باب ,٢٦٦ صفحة ,٤ جلد <كافي>, ـ ١البيت0/ آل $چاپ ٣٣ و ٧ صفحة

است/١ شده تفسير حج> از بازگشت هنگام

در <استطاعت> زيرا است; مندرج فوق آية در اينها همة حقيقت در وليميشود/ امور اين تمام شامل كه است توانائي معني به اصل

اس$مي قوانين ساير مانند قانون, اين كه: ميشود استفاده فوق آية از ضمناقـاعدة و بـدهند انـجام را آن مـوظفند همه بلكه ندارد مسلمانان به اختصاص

هـمان كـافران > باbصول: مكلفون أنهم ا كمى بالفروع مكلفون الكفىار معروف

,٣ جلد حلي, عYمه الشيعه> <مختلف ـ لطفي0 $انتشارات ١٢٤ صفحة خوئي, اللىه آيت الزكاة> <كتاب ـ ٢$انتشاراتدار ٢٧١ صفحة ,١ جلد خميني, امام <تهذيباFصول> ـ مدرسين0 جامعة $انتشارات ٢٥١ صفحة

الفكر0/

و فوق آية با ميباشند>٢ مكلف نيز فروع انجام به موظفند دين اصول به كه طور

اين عبادات, و اعمال گونه اين بودن صحيح شرط گرچه ميشود, تأييد آن مانند

توجه بايد ولي بدهند انجام را آنها سپس و بپذيرند را اس$م نخست كه: است

بـين از وظـائف گـونه ايـن برابـر در را آنها مسئوليت اس$م, قبول عدم داشت

نميبرد/

آن اجتماعي و فردي آثار و حج, فلسفة و بزرگ, مراسم اين اهميت دربارة

<بقره> سورة ١٥٨ آية ذيل ,١ جلد همچنين و <بقره> سورة ١٩٦ آية ذيل ,٢ جلد <نمونه> تفسير به ـ ٣فرمائيد/ مراجعه

شد/٣ بحث مشروحا <بقره> سورة در ٢٠٣ تا ١٩٦ آيات ذيل در

كس هر <و ميفرمايد: حج مسألة اهميت بيان و كيد تأ براي آيه پايان در وهـمة از خـداونـد زيـرا; رسانيده; زيان خود به كند ترك را حج 9و بورزد كفر

الميىن)/ العى عن غنيى اللىه ن فا كفر من (و است> نياز بي جهانيان

معني ديني اصط$ح نظر از و است <پوشانيدن> معني به اصل در كفر> > واژة

Page 30: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٧ ـ ٩٦ عمرانآية: سورةآل ٢٨

مرحلة در چه و عقائد, مرحلة در چه ـ را حق با مخالفت گونه هر و دارد وسيعي

با مخالفت در غالبا كفر> > ميكنيم مشاهده گر ا و ميشود, شامل ـ فرعي دستورات

بوده معني همان به منحصرا كه نيست اين بر دليل ميشود, استعمال دين اصول

در لذا است, رفـته كار به حج> <ترك مورد در Aبا آية در دليل همين به باشد,

تـفسير <ترك>, معني به آيه در را كفر> > كه: شده نقل cdefg صادق امام از روايتي

,٥ جلد <التهذيب>, ـ تهران0 الصدر $مكتبة بحث مورد آية ذيل ,٣٦٢ صفحة ,١ جلد <صافي>, تفسير ـ ١ـ البـيت0 آل $چاپ ٤٣ و ٣٢ ,٢٩ صفحات ,١١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYميه0 الكتب $دار ١٨ صفحة

/١١٠ صفحة ,٩٦ جلد اFنوار>, <بحار

است/١ فرموده

ـ حق به توجه و ايمان همانند ـ حق از گرفتن فاصله و كفر ديگر, عبارت بهبا و است, مخصوصي احكام داراي خود براي كدام هر كه دارد درجاتي و مراحل

به مربوط روايات و آيات معني در كه مشك$ت از بسياري حقيقت, اين به توجه

ميشود/ حل ميآيد, پيش ايمان و كفر

ميشود: استفاده مطلب دو فوق آية از حال هر بهشده كفر> > به تعبير آن <ترك> از كه است حج العادة فوق اهميت نخست,نقل mnopq كرم ا پيامبر از الفقيه> يحضره b <من كتاب در <صدوق> مرحوم است,

ه اللـى يقول كىافر مستطيع هو و الحج تىارك عليى يىا فـرمود: cdefg علي به ميكند:

كفر من و Cسبي ليه ا استطىاع من البيت حج النىاس علي للىه و : تعىاليى و ك تبىارالعىالمين/ عن غنيى اللىه ن فا

او يـهوديا الـقيىامة يـوم ه اللـى بعثه يموت حتي الحج ف سو من ! عليى يىاكـافر ـ دارد تـوانـائي كـه ايـن با ـ كند ترك را حج كه كسي علي! <اي انيا: نصرىسوي به دارند استطاعت كه مردمي بر ميفرمايد: خداوند زيرا ميشود, محسوب

ترك را 9آن بورزد كفر كه كسي و بياورند جا به حج است Aزم بروند, خدا خانة

Page 31: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

است/ نياز بي آنان از خداوند و است, رسانيده زيان خود به كند;

را او خداوند برود دنيا از كه اين تا بياندازد تأخير به را حج كه كسي علي! اي

,١١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ مدرسين0 جامعة $انتشارات ٣٦٨ صفحة ,٤ جلد الفقيه>, يحضره F <من ـ ١/٥٨ صفحة ,٧٤ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت0 آل $چاپ ٣١ صفحة

ميكند>/١ محشور نصراني يا يهودي قيامت در

بـرنامههاي و فرائض همه مانند الهي مهم فريضة اين انجام كه: اين ديگراز كه ـ خداوند براي نفعي هيچگونه و است آنها تربيت براي و مردم سود به ديني

داشت/ نخواهد ـ است نياز بي همگان

# # #

نكتهها:<بكه>چيست؟ از منظور ـ ١

اجـتماع> و <ازدحـام معني به فك; وزن 9بر <بك> مادة از اصل در <بكه>است شـده ساخته آن در كعبه خانة كه زميني يا كعبه, خانة به كه اين و است,

اين كه نيست بعيد و است آنجا در مردم اجتماع و ازدحام خاطر به گفتهاند <بكه>گذاشته آن روي عبادت, براي يافتن رسميت از پس و نبوده آن روي آغاز از اسم

باشد/ شده

و است شهر مجموع نام <مكه> كه: شده نقل cdefg صادق امام از روايتي در

,٩٦ جـلد اFنوار>, <بحار ـ مـدرسين0 جامعة $انتشارات ١٩٣ صفحة ,٢ جلد الفقيه>, يحضره F <من ـ ٢آل $چاپ ٣٣٦ صفحة ,٩ جلد <مستدرك>, است: آمده نيز ديگر احاديثي مورد اين در ـ ٨٥ و ٧٨ صفحات

/١٢٧ صفحة ,١٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت0

است/٢ شده بنا آنجا در كعبه خانة كه است محلي نام <بكه><م> كه باشد بوده <مكه> همان <بكه> دادهاند: احتمال نيز مفسران از بعضيبه عرب لغت در دو هر كه <bزب> و <bزم> نظير است شده <ب> به تبديل آن در

است/ معني يك

Page 32: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٧ ـ ٩٦ عمرانآية: سورةآل ٣٠

آن و گفتهاند نيز ديگري وجه <بكه> به آن محل و كعبه خانة نامگذاري براياين در چون و است, آمده غرور و نخوت بردن بين از معني به مزبور مادة كه: اين

هـمانند مـغروران و گـردنكشان و ميشود برچيده تبعيضات همة بزرگ, مركز

شكسـته درهـم وسـيله اين به آنها غرور و برخيزند نيايش به بايد عادي مردم

,١٣ جلد و ١٢٦ صفحة ,٥ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYميه0 الكتب $دار ٢١١ صفحة ,٤ جلد <كافي>, ـ ١البيت0/ آل $چاپ ٢٤٤ صفحة

است/١ شده گفته <بكه> آن به ميشود,

# # #

الحرام مسجد ـتوسعة ٢زائران طبعا و مييافتند فزوني مسلمانان قدر هر بعد, به mnopq پيامبر زمان ازداده تـوسعه وقت خـلفاي طـرف از الحـرام مسجد ميشدند, بيشتر خدا خانة

ميشد/

اثر بر عباسي, خليفة <منصور>, زمان در كه شده نقل <عياشي> تفسير دردهند/ توسعه ديگر بار را الحرام مسجد ميخواستند حجاج كثرت

را آنها خانة تا طلبيد, داشتند خانه مسجد, اطراف در كه را مردمي منصورنشدند/ فروش به حاضر قيمتي هيچ به آنها ولي كند, خريداري

با نميخواست طرف يك از 9زيرا بود گرفته قرار سختي بنبست در منصورطرف از و نداشت خوبي انعكاس چون كند خراب را آنها خانههاي زور اعمال

نبودند;/ خود خانة گذاري وا به حاضر آنها ديگر

اين در مباش! ك غمنا فرمود: امام كرد, سؤال cdefg صادق امام از باره اين دركني/ استدAل آن با ميتواني كه است روشني دليل باره

دليل؟ كدام به پرسيد:

Page 33: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

خدا/ كتاب به فرمود:

الهي؟ ك$م كجاي به پرسيد:

زيـرا كـا; مـبىار بـبكة يى لـلذى للنىاس وضع بيت ل او ن ا آيه: اين به فرمود:

بود>/ كعبه خانة شد, ساخته مردمان براي كه خانهاي <نخستين ميگويد: خداوند

مال كعبه خانة اطراف بودند ساخته خانه كعبه بناي از پيش آنها گر ا بنابراين,زائران نياز مورد كه آنجا 9تا حريم اين بوده, مقدم كعبه خانة گر ا ولي بود, آنها

است! كعبه به متعلق خداست; خانة

آنـها بـرابـر در سخن همين به و ساختند حاضر را آنها داد دستور منصورمـوافـق بـاشي مـايل طور هر گفتند: و ماندند فرو پاسخ در آنان كرد, استدAل

صـفحة ,١٣ جلد الشيعه>, <وسائل ـ تهران0 علمية $چاپخانة ١٨٥ صفحة ,١ جلد <عياشي>, تفسير ـ ١/٨٣ صفحة ,٩٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت0 آل $چاپ ,٢١٧

بود/١ خواهيم

عباسي> <مهدي زمان در حادثه اين نظير كه شده نقل تفسير همان در بازشد/ تكرار

راضـي خـانهها مـالكان گر ا گفتند: همه كرد, سؤال وقت فقهاي از مهديكرد/ الحرام مسجد داخل نميتوان را غصبي ملك نباشند

سؤال cdefg جعفر بن موسي از را مسأله اين تا خواست اجازه يقطين بن عليكند/

بـن مـوسي امـام از را مشكـل ايـن حـل نـوشت <مدينه> والي به مهديبخواهد/ cdefg جعفر

الرحيم/ الرحمن اللىه <بسم بنويس فرمود: حضرت

فضاي آمدهاند فرود آن كنار در مردم گاه آن و شده بنا اول كعبه خانة گر ا

Page 34: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٧ ـ ٩٦ عمرانآية: سورةآل ٣٢

خانة بر مقدم آنجا در مردم سكونت گر ا و است, كعبه خانة به متعلق آن اطراف

سزاوارترند>/ آنها بوده كعبه

را نـامه كـه شد خوشحال قدري به رسيد عباسي> <مهدي به پاسخ چونكردند/ خراب را خانهها داد دستور سپس بوسيد, و گرفت

كـردند: تـقاضا رسـيده, cdefg جعفر بن موسي امام خدمت به خانه صاحبانكند/ رد را آنها خانههاي قيمت تا بنويسد مهدي به باب اين در نامهاي

,١٣ جـلد الشـيعه>, <وسائل ـ تهران0 علمية $چاپخانة ١٨٦ و ١٨٥ صفحة ,١ جلد <عياشي>, تفسير ـ ١/٨٤ صفحة ,٩٦ جلد و ٢٤٥ صفحة ,١٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت0 آل $چاپ ٢١٧ صفحة

كرد/١ راضي را آنها هم او كن>/ عطا آنان به <چيزي نوشت: نامه در حضرتحقوقي متداول موازين با كه دارد بر در لطيفي> <استدbل روايت دو اينكه هنگامي به كعبه خانة همچون معبدي كه اين آن و است, تطبيق قابل كام$ نيز

اولويت زمين آن به نسبت خود احتياجات شعاع تا شود ساخته بكري زمين در

دارد/

از ميتوانند هم ديگران نكرده پيدا ضرورت احتياج اين كه روز آن تا البتهكنند/ استفاده آن حريم

كرد/ استفاده ميتوان نخستين اولويت حق از شد پيدا مبرم نياز كه روز آن اما# # #

كعبه: امتيازاتخانة ـ ٣چهار بودن> پرستشگاه <نخستين امتياز بر ع$وه كعبه براي آيه دو اين در

است: شده ذكر ديگر امتياز

�مباركا~ بسيار فائدة و بركت ـ الفاست مبارك جهت اين از كعبه و است, فايده پر و بركت پر معني به <مبارك>

Page 35: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

سرزمينهاي پربركتترين از يكي در مادي نظر از هم و معنوي نظر از هم كه

گرفته/ قرا جهان

وحدتي و جنبش و تحرك و الهي جذبههاي و سرزمين اين معنوي بركاتپـوشيده كس هيچ بر ميآيد وجود به حج مراسم در مخصوصا آن پرتو در كه

آن فلسفة و روح و نشود كتفاء ا حج مراسم صوري جنبههاي به تنها گر ا و نيست,

بود/ خواهد آشكارتر آن واقعي بركت گاه آن گردد, زنده

وجه هيچ به و است علفي و آب بي و خشك سرزمين كه اين با مادي نظر ازيكي همواره تاريخ طول در شهر اين نيست زندگي شرائط مناسب طبيعي نظر از

تجارت براي حتي و زندگي براي آماده مركز يك و تحرك پر و آباد شهرهاي از

است/ بوده

للعىالمين~ �هدي هدايتجهانيان ـ بصفحات نزديك, و دور نقاط از مردم و است جهانيان هدايت ماية كعبه

در و ميشوند جلب بزرگ عبادتگاه اين به و ميگذارند پا زير را دريا و خشكي

مـيكنند, شركت بوده رائج همچنان cdefg ابراهيم زمان از كه حج شكوه با مراسم

كه اين عنوان به را حج مراسم و ميداشت, گرامي را كعبه نيز جاهلي عرب حتي

در و مـيداد, انجام بود شده آميخته خرافات با كه اين با است cdefg ابراهيم آئين

موقتا خود نادرست كارهاي از زيادي حدود تا خود, ناقص مراسم همان پرتو

ميكشيد/ دست

بهرهمند بزرگ خانة اين هدايت از بتپرستان حتي همگان ترتيب, اين به وميشدند/

را هـمه كـه است چـنان مـقدس خـانة ايـن و سرزمين اين معنوي جاذبةميدهد/ قرار خود تأثير تحت بياختيار

Page 36: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩٧ ـ ٩٦ عمرانآية: سورةآل ٣٤

اهيم~ ابرى ام مقى بينىات, آيىات �فيه ابراهيم مقام ـ جچشم به معنويت و توحيد و پرستي خدا از روشني نشانههاي خانه اين درقصد كه نيرومندي دشمنان برابر در تاريخ طول در آن بقاي و دوام و ميخورد,

است/ نشانهها اين از يكي داشتند را آن ساختن نابود

مانند مانده, باقي آن كنار در cdefg ابراهيم همچون بزرگي پيامبر از كه آثاري

مينامند/ ركن را كعبه چهارگانة جوانب از يك هر ـ ١حـطيم آن بـه جـهت اين به ميشود, گفته كعبه خانة درب و اFسود حجر ميان فاصلة به <حطيم> ـ ٢

است/ بوده آدم توبة محل و است شديد بسيار آنجا در ازدحام كه ميگويندشده/ ساخته كعبه غربي شمال ضلع در قوس يك صورت به كه است خاصي محل اسماعيل> <حجر ـ ٣

كدام هر كه اسماعيل٣ حجر اbسود, حجر حطيم,٢ ركن,١ مروه, صفا, زمزم,و عـظيم خـاطرههاي روشـنگر و گـذشته, اعـصار و قـرون از مـجسمي تاريخ

است/ نشانهها ديگر از ميباشد, جاويدان

زيرا شده; ذكر خصوص به cdefg ابراهيم مقام روشن, نشانههاي اين ميان ازانجام خاطر به يا و كعبه, بناي خاطر به ايستاد, آن در cdefg ابراهيم كه است محلي

بزرگ/ مراسم اين انجام براي مردم عمومي دعوت براي يا و حج مراسم

از بـينظيري خـاطرات و است مـزبور آيـات مـهمترين از حـال هر در وميكند/ زنده را اجتماعها و اخ$صها, كاريها, فدا

هم كه ميباشد نقطهاي آن خصوص ابراهيم>, <مقام از منظور كه: اين دراست, نمايان آن بر cdefg ابراهيم پاي اثر و دارد قرار آن در مخصوصي سنگ كنون ا

مفسران ميان در است, مواقفحج> <تمام يا و مكه> <حرم تمام آن از منظور يا

آل $چاپ ٢٣٩ صفحة ,١٣ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYميه0 الكتب $دار ٢٢٣ صفحة ,٤ جلد <كافي>, ـ ٤/٢٣٢ صفحة ,٩٦ جلد و ١١٨ صفحة ,١٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت0

شـده٤ نقل كافي> > كتاب در cdefg صادق امام از كه روايتي در ولي است گفتگو

است/ شده اول احتمال همان به اشاره

Page 37: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آمنا~ كىان دخله من �و كامل امنيت ـ دخـداونـد از را <مكـه> شـهر امـنيت كـعبه خـانة بـناي از بـعد cdefg ابراهيمرا سرزمين اين <خداوندا! آمنا: البلد هىذا اجعل رب گفت: نموده, درخواست

/١٢٦ آية بقره, ـ ٣٥ آية ابراهيم, ـ ١

بده>/١ قرار اماني و امن سرزمين

كه داد قرار امن مركز يك را آن و كرد اجابت را cdefg ابراهيم دعاي خداوندالهام آن از و ميآيند آن به كه است مردمي اجتماع امنيت و روح آرامش ماية همهر كه شده شمرده محترم چنان آن, امنيت مذهبي, قوانين نظر از هم و ميگيرند

است/ ممنوع آن در مبارزه و جنگ گونه

و شده, شناخته پناهگاه و مأمن يك عنوان به كعبه> > اس$م در مخصوصاآنها مزاحم كسي و باشند امنيت در بايد نظر هر از سرزمين اين حيوانات حتي

جاني و قاتل گر ا حتي هستند امان در نيز ميبرند پناه آن به كه انساني افراد نشود,

شد/ آنها متعرض نميتوان باشند

نگيرد, قرار استفاده سوء مورد كعبه خانة خاص احترام اين كه اين وليبرايپـناهنده آن ـ بـه مجرمي و جنايتكار افراد گر ا نگردد, پايمال مظلومان حق و

مجبور تا دهند, قرار مضيقه در غذا و آب نظر از را آنها شده: داده دستور شوند

برسانند/ كيفر به را آنها و گويند, ترك را آنجا گردند

# # #

Page 38: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠١ ـ ٩٨ عمرانآية: سورةآل ٣٦

ـا مى عـليى د شـهيى ـه اللى و ه اللى ات بآيى تكفرون لم الكتىاب اهل ا يى قل ٩٨

تعملون

عوجا ا تبغونهى آمن من ه اللى ل سبيى عن ون تصد لم الكتىاب اهل ا يى قل ٩٩

تعملون ا عمى افل بغى ه اللى ما و اء شهدى نتم ا و

الكـتىاب اوتـوا ن ـذيى ال مـن قا فـريى عوا تـطيى ان آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ١٠٠

ن كىافريى انكم مى ايى بعد وكم يرد

من و رسوله كم فيى و ه اللى ات آيى عليكم تتليى نتم ا و تكفرون كيف و ١٠١

م مستقيى اط صرى اليى هديى فقد ه باللى يعتصم

ترجمه:اعمالي بر است گواه خدا و ميورزيد؟! كفر آياتخدا به چرا كتاب! اهل <اي بگو: ـ ٩٨

ميدهيد>!/ انجام كه

و ميداريد, باز خدا راه از آوردهاند ايمان كه را افرادي چرا كتاب! اهل <اي بگو: ـ ٩٩

و هسـتيد; گواه راه� اين درستي �به شما كه حالي در سازيد؟! كج را راه اين ميخواهيد

نيست>!/ غافل ميدهيد, انجام آنچه از خداوند

كـارشان �كـه كـتاب, اهـل از گـروهي از اگر آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ١٠٠

ايمان, پساز را شما اطاعتكنيد, عداوتاست� ساختنآتشكينهو نفاقافكنيوشعلهور

ميگردانند/ باز كفر به

گرفتهايد/ قرار وحي دامان �در كه اين با شويد كافر استشما ممكن چگونه و ـ ١٠١

خـدا بـه �بنابراين شماست؟! ميان در او پيامبر و ميشود خوانده شما بر خدا آيات و�

است/ هدايتشده راست راهي به تمسكجويد; خدا به كس هر و تمسكجوئيد�!

Page 39: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نزول: شأننقل آيات اين نزول شأن دربارة تسنن اهل و شيعه كتب در آنچه مجموع از

ميشود: استفاده چنين شده

و كفر در و دل تاريك پيرمردي كه قيس> بن <شاس نام به يهوديان از يكياز جـمعي ديد ميگذشت, مسلمانان از جمعي كنار از روزي بود نظير كم عناد

نهايت در داشتند, خونيني جنگهاي هم با سالها كه <خزرج> و <اوس> طايفة

آتش و آوردهانـد, وجـود بـه انسـي مـجلس نشسته, هم گرد صميميت و صفا

شده خاموش كلي به بود, شعلهور آنها ميان در جاهليت در كه شديدي اخت$فات

است/

تـحت ايـنها گـر ا گفت: خود با و شد ناراحت بسيار صحنه, اين ديدن ازخـطر در كـلي بـه يهود موجوديت روند, پيش راه همين از mnopq محمد رهبري

است/

آنها جمع به داد دستور يهودي جوانان از يكي به رسيد: نظرش به نقشهايآن در خزرج و اوس شديد جنگ كه 9محلي <بعاث> خونين حوادث و بپيوندد,

مجسم آنها چشم پيش را حوادث آن و بياورد, آنها ياد به را بود; شده واقع نقطه

العـربي, التراث احياء دار طبع ,٤٤٣ صفحة ,١ جلد اثير>, ابن <كامل به بعاث> <يوم ماجراي دربارة ـ ١فرمائيد/ مراجعه ١٤٠٨ سال

سازد/١

واقـع مـؤثر شـد, پـياده يهودي جوان آن وسيلة به مهارت با كه نقشه اينحـتي و پرداخـتند, گفتگو به جريان اين شنيدن از مسلمانان از جمعي گرديد,

تهديد صحنهها آن تجديد به را يكديگر <خزرج> و <اوس> طايفة افراد از بعضي

گردد/ شعلهور ديگر بار ديرين, شدة خاموش آتش كه بود نمانده چيزي كردند,

Page 40: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠١ ـ ٩٨ عمرانآية: سورةآل ٣٨

با و آمد, آنها سراغ به مهاجرين از جمعي با فورا رسيد, mnopq پيامبر به خبرساخت/ بيدار را آنها خود دهندة تكان سخنان و مؤثر اندرزهاي

برگشتند, خود تصميم از شنيدند را پيامبر بخش آرام سخنان چون جمعيت,و كردند, گريه بشدت افكنده, هم گردن در دست گذاشته, زمين بر را س$حها

بار آشتي و صفا و صلح و است, بوده اس$م دشمنان نقشههاي از اين دانستند

داد/ شستشو شود, زنده ميخواست كه را كينههائي ديگر

كننده اغوا يهوديان نخست, آية دو كه شد نازل فوق آية چهار هنگام اين در

ـ شـده0 موضوع اين به اشارهاي $تنها ١٦٣ صفحة ,٧٢ جلد و ٢٤٦ صفحة ,٧١ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١ذيل ,٣٦٦ صفحة ,١ جلد <شوكاني>, تفسير ـ سوره همين ٩٩ آية ذيل ,١٥ صفحة ,٤ جلد <طبري>, تفسير

سوره/ همين ٩٨ آية ذيل ,١٤ صفحة ,٤ جلد تفسير<آلوسي>, ـ سوره همين ٩٩ آية

ميدهد/١ هشدار مسلمانان به بعد آية دو و ميكند, نكوهش را

تفسير:نفاقافكنان

اينجا در منظور كه ـ كتاب اهل به سخن روي بحث, مورد آية نخستين درو مـ$مت زبان با ميدهد فرمان پيغمبرش به خداوند و ميباشد, ـ است يهود

در چـيست؟ خـدا آيات به ورزيدن كفر در آنها انگيزة بپرسد: آنها از سرزنش

است/ گاه آ آنان اعمال از خداوند ميدانند كه حالي

خدا كه آن با ميورزيد كفر خدا آيات به چرا كتاب! اهل اي <بگو: ميفرمايد:

شهيىد اللىه و اللىه بآيىات تكفرون لم الكتىاب اهل يىا (قل شماست>؟! اعمال بر گواه

تعملون)/ ا مى عليىدربـارة <تـورات> در كـه است آيـاتي يـا ايـنجا در خدا> <آيات از منظوربر كه است معجزاتي و آيات مجموعة يا و شده, وارد mnopq اس$م پيامبر نشانههاي

Page 41: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميكرد/ او حقانيت از حكايت و گرديد نازل mnopq اس$م پيامبر

# # #

بـه حـاضر شـما خود گر ا كه ميكند م$مت را آنها بعد آية در آن از پسمـنحرف خـدا راه از نـيز را ديگران كه داريد اصراري چه نيستيد حق پذيرفتن

قـرآن دهـيد؟ جـلوه نـادرست و كج آنها نظر در را الهي مستقيم راه و سازيد؟

ميگويد:

ميداريد باز خدا راه از آوردهاند ايمان كه را افرادي چرا كتاب! اهل اي <بگو:

گـواه راه; ايـن درسـتي 9بـه شـما كه اين با سازيد, كج را راه اين ميخواهيد و

و عوجا تبغونهىا آمن من اللىه سبيىل عن ون تصد لم الكتىاب اهل يىا (قل هستيد>؟!

اء)/ شهدى انتم<لبيك> را الهي منادي اين كه باشيد دستهاي نخستين بايد شما كه حالي درآنيد/ بر گواه شما و شده داده شما كتب در قب) پيامبر اين ظهور بشارات زيرا گوئيد;

سـاختن روشـن و شـبهات القاي وسوسهها, سمپاشيها, با چرا بنابراين,ع$وه و ميسازيد, دور الهي مستقيم راه از را مردم شده, فراموش كينههاي آتش

ميكشيد! دوش بر نيز را ديگران انحراف مسئوليت سنگين بار خود, انحراف بر

چرا؟

غـافل شـما اعمال از هرگز <خدا ميكند: تهديد چنين را آنها آيه پايان درتعملون)/ ا عمى بغىافل اللىه ما (و نيست>

يهود كه: باشد, اين خاطر به اينجا در خداوند> غفلت <عدم به تعبير شايدتـوطئههاي و مخفيانه نقشههاي به دست غالبا خود, شوم مقاصد پيشبرد براي

لذا مـيشد, واقـع مـؤثر زود اطـ$ع بـي و غـافل افـراد در كـه ميزدند, پنهاني

شما شوم توطئههاي تأثير تحت غفلت, خاطر به مردم از بعضي گر ا ميفرمايد:

Page 42: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠١ ـ ٩٨ عمرانآية: سورةآل ٤٠

نخواهد غافل است, گاه آ آنها آشكار و نهان اسرار از كه خداوندي گيرند, قرار

است! شما انتظار در او مجازات و بود,

# # #

كساني اي > ميفرمايد: كرده, شده اغفال مسلمانان به را سخن روي سپس

شعلهور افكني, نفاق كارشان 9كه كتاب اهل از جمعي از گر ا آوردهايد! ايمان كه

ايمان از پس را شما كنيد اطاعت شماست; ميان در عداوت و كينه آتش ساختن

اوتـوا الـذيىن مـن فريىقا تطيىعوا ان آمنوا الذيىن ايها (يىا ميگردانـند> باز كفر به

كىافريىن)/ انكم ايىمى بعد يردوكم الكتىابمسـموم سـخنان تأثير تحت گر ا كه ميدهد هشدار آنها به ترتيب, اين بهبـه و كـنند, نـفوذ افـرادشـان ميان در دهند اجازه آنها به و شوند, واقع دشمن

بـه را ايمان رشتة كه گذشت نخواهد چيزي دهند, اثر ترتيب آنها وسوسههاي

ميكوشد نخست دشمن, زيرا بازميگردند; كفر سوي به و گسست خواهند كلي

به مسلما و بيفكند هم جان به را آنها و سازد شعلهور آنها ميان در را عداوت آتش

تا داد خواهد ادامه همچنان خود وسوسههاي به و كرد, نخواهد قناعت مقدار اين

سازد/ بيگانه اس$م از را آنها كلي به

به فوق آية در كه كفر به بازگشت از منظور ميشود: روشن شد, گفته آنچه ازاست/ اس$م از مطلق> بيگانگي و حقيقي كفر > شده, اشاره آن

دوران دشمنيهاي و عداوتها همان كفر> > از منظور است: ممكن نيز وميشود, محسوب كفر نشانههاي و شعبهها از يكي خود آن كه باشد, جاهليت

و كندگي پرا سرچشمة كفر و است, برادري و محبت سرچشمة ايمان, كه اين چه

است/ عداوت

# # #

Page 43: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

مـيكند: سـؤال مـؤمنان از تـعجب صورت به بحث, مورد آية آخرين درو; گرفتهايد قرار وحي دامان 9در كه اين با شويد كافر شما است ممكن <چگونه

كـيف (و شـماست>؟! مـيان در او پـيامبر و ميشود خوانده شما بر خدا آيات

رسوله)/ فيىكم و اللىه آيىات عليكم تتليى انتم و تكفرونزياد شوند, گمراه ديگران گر ا كه: است اين به اشاره حقيقت در جمله اينخـود ميان در را پيامبر كه افرادي كه: است اين در تعجب نيست, تعجب جاي

گـمراه است مـمكن چگـونه هسـتند, تماس در وحي عالم با دائما و ميبينند,

هستند آنها خود اصلي مقصر شوند, گمراه اشخاصي چنين گر ا مسلما و گردند؟

بود/ خواهد ك دردنا بسيار مجازاتشان و

وسوسههاي از خود نجات براي ميكند: توصيه مسلمانان به آيه پايان درپروردگار لطف دامن به دست مستقيم, صراط به يافتن هدايت براي و دشمنان,

هر <و ميفرمايد: قرآن شوند, متمسك مجيد قرآن آيات و او ك پا ذات به و بزنند,

باللىه يعتصم من (و است> شده هدايت مستقيم راه به جويد تمسك خدا به كس

مستقيىم)/ اط صرى اليى هديى فقداول آية دو در كه است اين ميكند توجه جلب آيات اين در كه نكتههائي ازپـيامبر به زيرا است; واسطه با خطاب صورت به است يهود با سخن روي كه

شده شروع 9بگو; <قل> كلمة با لذا بگويد, آنها به را مطالب اين كه ميدهد دستور

است/

واسـطه بـدون خطاب است, مؤمنان به سخن روي كه اخير آية دو در اماو لطف نهايت نشانة اين و است, شده شروع <قل> كلمة بدون و گرفته, صورت

است/ ايمان با بندگان به خداوند خاص توجه

# # #

Page 44: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٣ ـ ١٠٢ عمرانآية: سورةآل ٤٢

نـتم ا و Lى ا تـموتن Lى و تـقىاته حـق ه اللى اتقوا آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ١٠٢

مسلمون

ـه اللى نـعمت اذكـروا و قوا تفر Lى و عا جميى ه اللى بحبل اعتصموا و ١٠٣

و انا اخوى بنعمته فاصبحتم قلوبكم بين ف ل فا اء اعدى كنتم اذ عليكم

لكم ه اللى ن يبي لك كذى ا منهى فانقذكم النىار من حفرة ا شفى عليى كنتم

تهتدون كم لعل اته آيى

ترجمه:از است, پـرهيزكاري و تقوا حق كه گونه آن آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ١٠٢

باشيد/ مسلمان كه اين مگر نرويد, دنيا از و بپرهيزيد; خدا فرمان� �مخالفت

چنگزنيد, وسيلةوحدت�, گونه هر و �قرآنواس6م, خدا ريسمان به همگي و ـ ١٠٣

يكديگر دشمن چگونه كه آريد ياد به خود, بر را خدا �بزرگ� نعمت و نشويد, پراكنده و

بر شما و شديد! برادر نعمتاو, بركت به و كرد, ايجاد الفت مياندلهايشما, او و بوديد,

را خود آيات خداوند چنين, اين داد; نجات آن از را شما خدا بوديد, آتش از حفرهاي لب

هدايتشويد/ پذيراي شايد ميسازد; آشكار شما براي

نزول: شأنو <اوس> نـام بـه <مدينه> در بزرگ قبيلة دو جاهليت دوران در ميدانيم:در اخت$ف و خونريزي و جنگ سال! يكصد از بيش كه داشتند وجود <خزرج>و ميافتادند يكديگر جان به گهان نا وقت چند هر و داشت, جريان دو آن ميان

Page 45: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميكردند/ وارد يكديگر به فراواني مالي و جاني خسارات

كه بود اين <مدينه>, به هجرت از پس mnopq پيغمبر بزرگ موفقيتهاي از يكيجـبهة آنـها اتـحاد با و كرد, ايجاد دو آن ميان در صفا و صلح اس$م وسيلة به

آمد/ وجود به <مدينه> در نيرومندي

و تازه اتحاد, و نيرومند, و زياد العاده فوق اخت$ف, ريشههاي كه آنجا از اماكه ميشد, شعلهور شده فراموش اخت$فات عواملي, اثر بر گاه, بي گاه بود, جوان

ميگشت/ خاموش mnopq پيامبر تدبير و اس$م تعليمات پرتو در زودي به

دانا دشمنان تحريكات اثر بر را اخت$فات بروز از نمونهاي پيش, آيات دربر كه است اخت$فات اين از ديگري نوع به اشاره آيات اين ولي كرديم, مشاهده

آمد/ وجود به جاه$نه تعصبهاي و نادان دوستان اثر

و غنم> بن <ثعلبة نام به <خزرج> و <اوس> قبيلة از نفر دو روزي ميگويند:

از بعد كه را افتخاراتي كدام هر و گرفتند, قرار يكديگر برابر در زراره> بن <اسعدميشمرد/ بر بود, شده او قبيلة نصيب اس$م

9غسـيل <حـنظله> و الشـهادتين; 9ذو ثـابت> بـن <خزيمة گفت: <ثعلبه><عاصم همچنين و هستند, ما از مسلمانانند, افتخارات از كدام هر كه الم$ئكه;

ميباشند/ ما از معاذ> بن <سعد و ثابت>, بناز نفر چهار گفت: بود <خزرج> طايفة از كه زراره> بن <اسعد او برابر درو كـعب, بن ابي دادند: انجام بزرگي خدمت قرآن تعليم و نشر راه در ما قبيلة

و رئيس عباده> بن <سعد ع$وه به زيد, ابو و ثابت, بن زيد و جبل, بن معاذاست/ ما از <مدينه> مردم خطيب

و شدند, گاه آ جريان از طرف دو قبيلة و كشيد, باريك جاي به كار كم كمديگر بار كه ميرفت آن بيم گرفتند, قرار يكديگر برابر در برده, اسلحه به دست

شود! رنگين آنها خون از زمين و گردد شعلهور آنها بين جنگ آتش

Page 46: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٣ ـ ١٠٢ عمرانآية: سورةآل ٤٤

تدبير و بيان با و آمد, حادثه محل به فورا حضرت رسيد, mnopq پيامبر به خبر

قرار بر آنها ميان در را صفا و صلح و داد, پايان ك خطرنا وضع آن به خود خاص

هـمة عـمومي حكـم يك بـصورت و گـرديد نـازل اينجا در فوق آيات نمود/

بحث/ مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١٥٦ و ١٥٥ صفحة ,١٨ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

نمود/١ اتحاد به دعوت موكدي و مؤثر بيان با را مسلمانان

تفسير:تقوا به دعوت

اتحاد به دعوت براي مقدمهاي تا است شده تقوا به دعوت نخست, آية درعقيدهاي و اخ$قي ريشة يك از استمداد بدون اتحاد به دعوت حقيقت در باشد,

عوامل است شده كوشش آيه اين در دليل همين به است, اثر كم بسيار يا و اثر بي

با افراد لذا گردند, تضعيف تقوا, و ايمان پرتو در كندگي پرا و اخت$ف كنندة ايجاد

آن هـمگي آوردهايد! ايمان كه كساني <اي ميفرمايد: ساخته, مخاطب را ايمان

ايها (يىا باشيد> داشته پروا خدا به نسبت است پرهيزگاري و تقوا حق كه گونه

تقىاته)/ حق اللىه اتقوا آمنوا الذيىناست بسيار سخن مفسران ميان در چيست؟ تقوا> <حق از منظور كه اين دركـه است, پـرهيزگاري درجـة عاليترين و آخرين تقوا حق كه نيست شك اما

ميگردد/ شامل را حق از انحراف و تعدي و عصيان و گناه گونه هر از پرهيز

<مـعاني و <عـياشي> تفسير در و mnopq پيامبر از المنثور> <در تفسير در لذايطىاع أن فرمودند: تقوا> <حق تفسير در كه شده نقل cdefg صادق امام از اbخبار>است اين پرهيزگاري و تقوا <حق فCىيكفر: يشكر و فCىينسيى كر يذ و فCىيعصيىاو يـاد به همواره ننمائي, معصيت گاه هيچ و كني, او فرمان اطاعت پيوسته كه

Page 47: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كفران و باشي شكرگذار او نعمتهاي برابر در و نكني, فراموش را او و باشي,

دار $چاپ ٥٩ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ١٨٥ صفحة ,١١ جلد ابيالحديد>, ابن البEغه <شرحنهج ـ ١<بحار ـ ٢٤٠ صفحة اFخبار>, <معاني ـ علميه0 $چاپخانة ١٩٤ صفحة ,١ جلد <عياشي>, تفسير ـ المعرفة0

/٢٩١ صفحة ,٦٧ جلد اFنوار>,

ننمائي>/١ او نعمت

ميزان به بستگي الهي دستورات همة همانند دستور, اين انجام است بديهيفاتقوا ميگويد: كه <تغابن> سورة ١٦ آية با فوق آية بنابراين دارد, انسان توانائي

هـيچگونه كـنيد> پـيشه پرهيزگاري داريد توانائي كه آنجا <تا استطعتم: ما اللىهبه ديگري, وسيلة به يكي نسخ و آيه دو اين تضاد دربارة گفتگو و ندارد منافاتي

است/ بياساس كلي

و است اول آية در تخصيص اصط$ح به و قيد بيان حقيقت در دوم آية البتهميكند/ انسان توانائي مقدار به مقيد را آن

اط$ق <تخصيص> بر <نسخ> كلمة گاهي قدما ميان در ظاهرا كه آنجا از وهمان دانستهاند اول آية ناسخ را دوم آية كه كساني منظور است ممكن ميشده,

باشد/ بوده <تخصيص>جهان مسلمانان همة و <خزرج> و <اوس> طايفة به آيه پايان در حال, هر بهاست آن مهم نيست, كافي آوردن اس$م تنها باشند, هوش به كه ميدهد هشدار

ساختن روشن با و كنند, حفظ عمر, ساعات واپسين تا را خود اس$م و ايمان كه

تـعصبهاي از پـيروي و جـاهلي, دوران كـينههاي شـدة خـاموش آتشهـاي

به آنها كار پايان و عاقبت تا ندهند, باد بر را خود ك پا اعمال و ايمان نابخردانه,

از اس$م و ايمان با جز كه باشيد <مراقب ميفرمايد: كيد تأ با لذا نگرايد, بدبختي

مسلمون)/ انتم و ا;ى تموتن ;ى (و نرويد> بيرون دنيا

# # #

Page 48: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٣ ـ ١٠٢ عمرانآية: سورةآل ٤٦

اتحاد سوي به دعوتتفرقه> گونه هر با مبارزه و اتحاد <مسألة همان كه نهائي بحث بعد, آية در

هـم از و بـزنيد, چـنگ الهـي ريسمان به <همگي ميفرمايد: شده, مطرح باشد

قوا)/ تفر ;ى و جميىعا اللىه بحبل اعتصموا (و نشويد>! كنده پرا

مـفسران چـيست؟ الهـي> <ريسـمان ه: اللـى حـبل از مـنظور كه اين دربارةكردهاند: ذكر مختلفي احتماAت

است/ قرآن آن از منظور ميگويند: بعضياس$م/ ميگويند: بعضي

هستند/ rstuv معصومين ائمة و پيامبر خاندان منظور گفتهاند: ديگر بعضي وتعبيرات همين نيز شده نقل rstuv بيت اهل ائمة و mnopq پيامبر از كه رواياتي دركتاب در و mnopq كرم ا پيغمبر از المنثور> <در تفسير در مث$ ميشود, ديده گون گونا

جامعة $انتشارات ١٣٢ صفحة اFخبار>, <معاني ـ المعرفة0 دار $چاپ ٦٠ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ١صفحة ,٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ جهان0 $انتشارات ١٣٠ صفحة ,٢ جلد الرضا>, اخبار <عيون ـ مدرسين0

/٢٣٣ صفحة ,٦٥ جلد و ١٩٤ صفحة ,٢٥ جلد و ٢١٠ صفحة ,١٧ جلد و ٣١٢

است>/١ قرآن اللىه <حبل فرمودند: كه شده نقل cdefg سجاد امام از اbخبار> <معانيmnopq محمد آل الهي <ريسمان فرمود: كه cdefg باقر امام از <عياشي> تفسير در و

٨٤ ,٨٣ صفحة ,٢٤ جلد اFنوار>, <بحار ـ علميه0 $چاپخانة ١٩٤ و ١٠٢ صفحة ,١ جلد <عياشي>, تفسير ـ ٢/٢٣٣ صفحة ,٦٥ جلد و ١٩٨ صفحة ,٢٧ جلد و ٨٥ و

هستند>/٢ آن به تمسك به مامور مردم كه ميباشند,

ندارند, اخت$ف يكديگر با كدام هيچ تفسيرها, آن نه و احاديث اين نه ولياست, خداوند ك پا ذات با ارتباط وسيلة گونه هر الهي ريسمان از منظور زيرا

او/ بيت اهل و پيامبر يا قرآن, يا باشد, اس$م وسيله, اين خواه

كه خدا> با <ارتباط وسيع مفهوم در شد, گفته آنچه تمام ديگر عبارت به واست/ جمع ميشود, استفاده اللىه> <حبل معني از

Page 49: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

امروز برادران و ديروز دشمنانبه را مسلمانان و كرده اشاره برادري و اتحاد بزرگ نعمت به قرآن آن از پس<وحـدت> ايـن بـا كندگي> <پرا آن مـقايسة و گذشته, اندوهبار وضع در تفكر

دشمن هم با چگونه گذشته در كه نكنيد <فراموش ميفرمايد: و ميكند, دعوت

ساخت, مربوط هم به را شما دلهاي ايمان, و اس$م پرتو در خداوند ولي بوديد,

كنتم اذ عليكم اللىه نعمت كروا اذ (و شديد> امروز برادران ديروز, دشمنان شما و

/( انا اخوى بنعمته فاصبحتم قلوبكم بين فالف اء اعدىبه و كرده تكرار جمله اين در بار دو را <نعمت> كلمة كه: اين توجه جالب

ميكند/ گوشزد را برادري و اتفاق موهبت اهميت طريق اين

داده, نسـبت خـود بـه را مـؤمنان قلوب تأليف مسألة كه: اين ديگر نكتةيك به اشاره تعبير, اين با و كرد> ايجاد الفت شما دلهاي ميان در <خدا ميگويد:

را عرب پيشين عداوت و دشمني سابقة گر ا زيرا شده; اس$م اجتماعي معجزة

در مـتمادي سـالهاي طول در ريشهدار كينههاي چگونه كه كنيم دقت درست

بـود كافي ساده و جزئي موضوع يك چگونه و بود؟ شده انباشته آنها دلهاي

مـردم كه اين به توجه با مخصوصا ـ بيفروزد آنها ميان در خونيني جنگ آتش

به و ناپذيرند, انعطاف و لجوج افرادي Aمعمو وحشي نيمه و بيسواد و نادان

اين اهميت ـ نيستند گذشته مسائل كوچكترين كردن فراموش به حاضر آساني

طـرق از كه ميگردد ثابت و ميشود, آشكار اس$م, اجتماعي> بزرگ <معجزةو كـنده پـرا مـلت چـنان از سال, چند طي در نبود امكانپذير معمولي و عادي

بسازند/ برادر و متحد و واحد ملتي خبر, بي و نادان و كينهتوز

آن هر كه بوديد آتش از گودالي لبة در گذشته در <شما ميگويد: قرآن سپسشفىا عليى كنتم (و گردد> خاكستر شما چيز همه و كنيد سقوط آن در بود ممكن

Page 50: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٣ ـ ١٠٢ عمرانآية: سورةآل ٤٨

نقطة به پرتگاه اين از و داد نجات را شما اماخداوند منهىا) كم فانقذ النىار من حفرةساخت/ رهنمون بود محبت و برادري نقطة همان كه اماني و امن

شـايد و گويند, آن مانند و خندق يا و چاه> كنارة > به لغت اصل در <شفا>كلمه اين استعمال همچنين و باشد, مناسبت همين به نيز <لب> بر <شفه> اط$ق

و <سـ$مت كـنارة در انسـان كـه است آن خـاطر بـه نيز بيماري از بهبودي در

ميگيرد/ قرار تندرستي>

جهان؟ اين آتشهاي يا است دوزخ آتش آيه, در <نار> از منظور كه اين درميرسد: نظر به چنين آيه, مجموع به توجه با ولي است, گفتگو مفسران ميان در

بهانهاي به جاهليت دوران در لحظه هر كه بوده نزاعهائي و جنگها از كنايه <نار>عصر ك خطرنا اوضاع جمله اين با مجيد قرآن ميشده, شعلهور اعراب ميان در

تهديد را آنها خونريزي و جنگ خطر لحظه هر كه ميسازد منعكس را جاهليت

بـا مسلما و داد نجات وضع آن از را آنها اس$م نور پرتو در خداوند و ميكرد

يافتند/ نجات نيز دوزخ سوزان آتش از گذشته ك خطرنا وضع از يافتن نجات

را خود آيات چنين اين <خداوند ميفرمايد: بيشتر كيد تأ براي آيه پايان درتهتدون)/ لعلكم آيىاته لكم اللىه يبين لك كذى ) شويد> هدايت تا ميسازد روشن

و مـنافع پـاي چـون و است شـما نـجات و هدايت نهائي هدف بنابراين,دهيد/ فراوان اهميت شد گفته آنچه به بايد است ميان در شما سرنوشت

# # #

نكتهها:برايچيست؟ اللىه حبل به تعبير ـ ١

يك به اشاره واقع در شده, تعبير اللىه> <حبل به امور اين از كه اين جالبقعر در راهنما, و مربي داشتن بدون و عادي شرائط در انسان كه است, حقيقت

Page 51: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ماند/ خواهد باقي ناداني و جهل و سركش, غرائز تاريك چاه و طبيعت, درة

ريسـمان و رشـته بـه نـياز چـاه اين از برآمدن و دره اين از نجات براي و

با ارتباط همان محكم رشتة اين آيد, بيرون و بزند چنگ آن به كه دارد محكمي

از را مردم كه ميباشد, او واقعي جانشينان و قرآن آورنده و قرآن طريق از خداميرسانند/ مادي و معنوي تكامل آسمان به و برده Aبا پست و پائين سطوح

# # #

ودانشمندان مورخان اعتراف ـ ٢از عـرب; كينهتوز قبائل ميان در برادري و 9وحدت فوق موضوع اهميتنمانده مخفي مسلمان غير مورخان و دانشمندان حتي مورخان, و دانشمندان نظر

نمونه: عنوان به كردهاند, ياد آن از فراوان اعجاب با همگي و

يك <///مـحمد مينويسد: انگليسي معروف دانشمند پورت> ديون <جانبه مبدل را خودش كشور گرسنه و برهنه كوچك, كندة پرا قبائل ساده, عرب نفر

و صفات با را آنها زمين روي ملل ميان در و نمود انضباط با و فشرده جامعة يك

امپراطور روش, و طرز اين سال, سي از كمتر در و كرد, معرفي تازهاي اخ$ق

بـين و سـوريه بـرد/ بـين از را ايـران سCطين و كرد, مغلوب را قسطنطنيهكرانة تا اطلس اقيانوس از را فتوحاتش دامنة و كرد تسخير را مصر و النهرين

/٧٧ صفحة سعيدي, غYمرضا سيد ترجمة پورت, ديون جان قرآن>, و محمد پيشگاه به تقصير <عذر ـ ١

داد>/١ بسط سيحون رود تا و خزر دريايبه تاريكيها از اس$م وسيلة به را عرب <خداوند ميگويد: كارل> <توماسآن از صدائي نه كه كدي را و خموش ملت از فرمود, هدايت روشنائيها سوي

سـوي به گمنامي از كه آورد وجود به ملتي بود, محسوس حركتي نه و ميآمد

به ناتواني و عجز از و فراز, سوي به پستي از بيداري, سوي به سستي از شهرت,

Page 52: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٣ ـ ١٠٢ عمرانآية: سورةآل ٥٠

ميتابيد/ جهان سوي چهار از نورشان شده, داده سوق نيرومندي سوي

در پـا يك مسـلمانان كـه بـود نگـذشته بـيشتر قـرن يك اسـ$م اعCن ازاس$م كوتاه مدت همين در باAخره و نهادند اندلس در ديگري پاي و هندوستان

/٣٨ صفحة صواف, محمود محمد استعمار>, <نقشههاي ـ ١

ميكرد>/١ نورافشاني دنيا نصف بر

زمان <///تا است: كرده اعتراف چنين حقيقت اين به لوبون> گوستاو <دكترجهانگيري لباس به را عرب نژاد دفعتا كه <اسCم> يعني حيرتانگيز, حادثة اين

تاريخ جزء نه عربستان قسمتهاي از هيچيك داد, نشان ما به معاني خ$ق و

لوبون/ گوستاو عرب>, و اسEم تمدن <تاريخ ـ ٢

بود>/٢ آن از نشاني مذهب يا علم حيث از نه و ميشد شمرده تمدن

مـينويسد: بـاره ايـن در هـندي فـقيد سـياستمدار و دانشــمند <نــهرو>افريقا و اروپا و آسيا در سرعت به چگونه كه اين داستان و عرب <///سرگذشت

از يكـي آوردنـد وجـود بـه را بزرگي و عالي تمدن و فرهنگ و يافتند توسعه

ساخت بيدار را عربها كه تازهاي فكر و نيرو ميباشد, بشري تاريخ شگفتيهاي

/٣١٧ صفحة ,١ جلد جهان>, تاريخ به <نگاهي ـ ٣

بود///>/٣ <اس$م> ساخت سرشار قدرت و بنفس اعتماد از را ايشان و

# # #

ملتها بقاي در اتحاد نقش ـ ٣اهـداف پـيشرفت در اتـحاد آمـيز اعجاز اثر دربارة كه گفتگوهائي تمام باواقعي اثر هنوز گفت: ميتوان است, شده گفته اجتماعات سربلندي و اجتماعي

است/ نشده شناخته آن

تـوليد مـبدأ كـه شـده بـرپا جهان مختلف نقاط در عظيمي سدهاي امروزآبياري پوشش زير را وسيعي سرزمينهاي و است صنعتي نيروهاي بزرگترين

Page 53: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

است/ داده قرار خود روشنائي و

هـم بـه نتيجة جز چيزي عظيم قدرت اين ميبينيم: كنيم فكر درست گر او اتـحاد اهـميت بـه گـاه آن و نيست باران دانههاي ناچيز قدرتهاي پيوستن

ميشويم/ واقف انسانها جمعي دسته كوششهاي

به رسيده ما به mnopq اس$م بزرگ پيشوايان و پيامبر از كه فراواني احاديث دراست: شده اشاره مختلفي عبارات با موضوع اين اهميت و لزوم

يشـيد كـالبنيىان للمؤمن المؤمن ميفرمايد: mnopq كرم ا پيغمبر مورد يك دركه ساختمانند يك اجزاي همانند يكديگر به نسبت ايمان با <افراد بعضا: بعضه

تـفسير ـ ١٥٠ صـفحة ,٥٨ جـلد اFنـوار>, <بـحار ـ رضـي0 $انـتشارات ٨٥ صفحة اFخبار>, <جامع ـ ١قـدس آسـتان اسـYمي پـژوهشهاي $بنياد بحث مورد آية ذيل ,٤٧٦ صفحة ,٤ جلد رازي>, <ابوالفتوح

ق0/ هـ ١٣٧٤ رضوي,

ميدارد>/١ نگاه محكم را ديگر جزء آن از جزئي هر

,٤ جـلد رازي>, <ابوالفـتوح تفسير ـ <نور> سورة ١١ آية ذيل ,٢٠٧ صفحة ,٧ جلد البيان>, <مجمع ـ ٢<شرح ـ بحث مورد آية ذيل ق0, هـ ١٣٧٤ رضوي, قدس آستان اسYمي پژوهشهاي $بنياد ٤٧٧ صفحة,١٣ صفحة ,٤ جلد شوكاني, القدير> <فتح ـ تهران الصادق مؤسسة ,٣٦٢ صفحة ,٣ جلد كافيه>, بر رضي

<نور>/ سورة ٦١ آية ذيل ,٤٢٠ صفحة ,٢٤ جلد رازي>, <فخر تفسير ـ الكتب عالم

روحند>/٢ يك همچون <مؤمنان احدة: الوى كالنفس المؤمنون فرمود: نيز والـجسد كـمثل احـمهم تـرى و هم اد توى في المؤمنين مثل مـيفرمايد: نيز ودر ايمان با افراد <مثل : الحميى و هر بالس ائره سى اعيى تدى بعضه اشتكيى اذا احد الوىآن از بعضي چون كه است پيكر يك اعضاي همچون يكديگر, به نيكي و دوستي

آستان اسYمي پژوهشهاي بنياد ,٤٧٧ صفحة ,٤ $جلد ٤٥٠ صفحة ,٢ جلد رازي>, <ابوالفتوح تفسير ـ ٣,٢٠ جـلد اFنـوار>, <بحار ـ البيت0 آل $چاپ ٤٢٤ صفحة ,١٢ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ رضوي0 قدس

/٢٧٤ و ٢٣٤ صفحات ,٧١ جلد و ١٥٠ صفحة ,٥٨ جلد و ١٤٢ و ١٢٧ صفحات

بود>/٣ نخواهد آرامش و قرار را ديگر اعضاي آيد درد به و شود رنجور

# # #

Page 54: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٤ عمرانآية: سورةآل ٥٢

ينهون و بالمعروف يامرون و ليالخير ا يدعون ة ام منكم لتكن و ١٠٤

المفلحون هم ئك اولى و المنكر عن

ترجمه:كنند! منكر نهياز معروفو به امر و نيكي, به جمعيدعوت ميانشما, از بايد ـ ١٠٤

رستگارانند/ همان آنها و

تفسير:بافساد مبارزه و بهحق دعوت

اين در ميكرد, توصيف را اتحاد و اخوت مسألة كه پيشين آيات دنبال بهمنزلة به حقيقت در كه شده اشاره منكر> از <نهي و معروف> به <امر مسألة به آيه

بـه امـر مسألة گـر ا زيـرا است; جـمعيت محافظت براي اجتماعي پوشش يك

<وحدت بقاي دشمن كه مختلفي عوامل نباشد ميان در منكر از نهي و معروف

و ميخورند, را اجتماع ريشههاي درون, از موريانه همچون هستند, اجتماعي>نـظارت بدون اجتماعي وحدت حفظ بنابراين, ميسازند, مت$شي هم از را آن

نيست! ممكن عمومي

كه باشند امتي بايد مسلمانان ميان در همواره شده داده دستور فوق آية درجمعي شما ميان از <بايد ميفرمايد: دهند, انجام را اجتماعي بزرگ وظيفة دو اين

باز بدي از و مينمايند معروف به امر و ميكنند دعوت نيكي به را مردم كه باشند

عن ينهون و بالمعروف يامرون و الخير الي يدعون ة ام منكم لتكن (و ميدارند>

/( المنكر

Page 55: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آن به ديگري اشياء كه است چيزي هر معني به <ام> مادة از اصل, در <امت>آنها ميان در وحدتي جنبة كه جماعتي به <امت> جهت همين به و گردد بضميمه

نظر از يا و مكان نظر از يا باشد زمان نظر از وحدت خواه ميشود, گفته باشد

نميشود/ گفته <امت> كنده پرا و متفرق اشخاص به بنابراين مرام, و هدف

ممكن راه اين از تنها رستگاري و ف$ح كه ميكند تصريح آيه پايان در والمفلحون)/ هم اولىئك (و رستگارانند> همان آنها <و ميفرمايد: لذا است

# # #

نكتهها:به فراواني آيات در و است مجيد قرآن مهم مباحث از بحث اين كه آنجا از

شويم: يادآور اينجا در را نكاتي است Aزم شده, اشاره آن

است بعض امة> <منكم ظاهر ـ ١امت اين كه است اين أمة> <منكم ظاهر كه ميآيد پيش سؤال اين اينجا درترتيب اين به و را, آنها همة نه ميدهد, تشكيل را مسلمانان جمعيت از بعضي

بـلكه داشت, نـخواهـد عمومي جنبة منكر, از نهي و معروف به امر وظيفههمة وظيفة جمعيت, اين تربيت و انتخاب چه گر ا است, خاصي طايفة وظيفة

است/ مردم

از كه اين با عيني, نه است كفائي واجب وظيفه دو اين ديگر, عبارت به وعيني واجب يعني دارد, عمومي جنبة وظيفه دو اين كه ميآيد بر قرآن آيات ديگر

امة خير كنتم ميخوانيم: آيه اين از بعد آيه, چند در مث$ كفائي, واجب نه است

امـتي بـهترين <شما المنكر: عن تنهون و بالمعروف تامرون للنىاس اخرجتمـنكر از نهي و معروف به امر كه اين چه شديد, مبعوث مردم بسود كه بوديد

Page 56: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٤ عمرانآية: سورةآل ٥٤

/١١٠ آية عمران, آل ـ ١

ميكنيد>/١

و ايمان كه آنان جز زيانند در مردم <همة ميفرمايد: العصر> <و سورة در وميكنند>/ استقامت و صبر به توصيه و حق به دعوت و دارند صالح عمل

ندارد/ معيني دستة به اختصاص وظيفه دو اين آنها مانند و آيات اين طبقگفت: بايد پاسخ در

آنـها از زيـرا مـيسازد; روشن را سؤال پاسخ آيات, اين مجموع در دقتدارد: مرحله دو منكر> از نهي و معروف به <امر كه: ميشود استفاده چنين

ديگران اعمال ناظر تنهائي به است موظف كس هر كه فردي> <مرحلة يكي

باشد/

بـه دادن پـايان بـراي مـوظفند امـتي كـه جمعي> دسته <مرحلة ديگري و

مساعي تشريك يكديگر با و بدهند هم دست به دست اجتماع نابسامانيهاي

كنند/

شعاع طبعا دارد, فردي جنبة چون و است, مردم عموم وظيفة اول قسمتاست/ فرد توانائي به محدود آن

دسـته جـنبة چـون و ميگيرد خود به كفائي واجب شكل دوم قسمت امامحسوب اس$مي حكومت شئون از طبعا وسيع, آن قدرت شعاع و دارد جمعي

ميشود/

قوانين شاهكارهاي از حق, سوي به دعوت و فساد با مبارزه از شكل دو اينو اس$مي حكومت سازمان در را كار تقسيم مسألة و ميگردد, محسوب اس$مي

حكـومت سـازمانهاي و اجـتماعي وضـع بـر نظارت گروه يك تشكيل لزوم

ميسازد/ مشخص

Page 57: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اس$مي, كشورهاي از پارهاي در امروز 9و اس$مي ممالك در اين, بر سابقبه دعوت و فساد با مبارزه مخصوص تشكي$تي فوق, آية از الهام با حجاز; مانند

به را آن مأموران و داشت وجود حسبه ادارة نام به اجتماعي مسئوليتهاي انجام

هـمكاري بـا بـودند مأمـور كه ميناميدند معروف> به <آمرين يا و <محتسب>در فساد و ظلم گونه هر يا و مردم, ميان در زشتكاري و فساد گونه هر با يكديگر

پسـنديده و نيك كارهاي به را مردم چنين هم و كنند, مبارزه حكومت دستگاه

نمايند/ تشويق

بـا مـنافاتي هـيچگونه وسـيع, قـدرت آن با جمعيت, اين وجود بنابراين,محدود قدرت با و فرد شعاع در منكر از نهي و بمعروف امر وظيفة بودن عمومي

ندارد/

# # #

<منكر>چيست؟ و <معروف> ـ ٢معني به <منكر> و عرف; مادة 9از شده> <شناخته معني به لغت در <معروف>شـناخته اموري نيك, كارهاي ترتيب اين به و است/ انكار; مادة 9از <ناشناس>

كـه ايـن چـه شدهاند/ معرفي ناشناس اموري ناپسند, و زشت كارهاي و شده,

است! آشنا نا دوم با و آشنا اول دستة با انساني ك پا فطرت

# # #

تعبدي؟ يا است عقلي وظيفة يك معروف به امر آيا ـ ٣دليل با تنها وظيفه دو اين وجوب معتقدند: اس$مي دانشمندان از جمعيزيانش كه بدي كار از را ديگري انسان كه نميدهد فرمان عقل و شده, ثابت نقلي

دارد/ باز است او خود متوجه تنها

انساني اجتماع در بدي كار هيچ كه اين و اجتماعي پيوندهاي به توجه وليبا

Page 58: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٤ عمرانآية: سورةآل ٥٦

است ممكن آتشي همانند باشد, چه هر بلكه نميشود, محدود خاصي نقطة در

ميشود/ مشخص وظيفه دو اين بودن عقلي كند, سرايت ديگر نقاط به

و ندارد, وجود فردي> <ضرر عنوان به چيزي اجتماع در ديگر: عبارت بهبه و آيد, در اجتماعي> <زيان يك صورت به كه دارد را اين امكان فردي زيان هر

داشـتن نگـه ك پـا در كه ميدهد اجازه اجتماع افراد به عقل منطق دليل, همين

نكنند/ داري خود كوششي و ت$ش گونه هر از خود زيست محيط

پـيغمبر از است/ شـده اشـاره مـوضوع اين به احاديث از بعضي در اتفاقابا كه است كسي همانند مردم ميان در گنهكار, فرد <يك شده: نقل چنين mnopq كرم ا

برداشته كلنگي گيرد قرار دريا وسط در كه هنگامي به و شود, كشتي سوار جمعي

اعتراض او به گاه هر و بپردازد, است نشسته آن در كه موضعي كردن سوراخ به و

ميكنم!/ تصرف خود سهم در من بگويد: جواب در كنند,

آب كه نميكشد طولي ندارند, باز ك خطرنا عمل اين از را او ديگران گر ا

ـ رضـوي0 قـدس آستان اسYمي پژوهشهاي $بنياد ٤٨٢ صفحة ,٤ جلد رازي>, <ابوالفتوح تفسير ـ ١الحرمين0/ ١٤٩$دار صفحة ,٣ جلد طبراني>, اFوسط <معجم

ميشوند>/١ غرق دريا در همگي يكباره و كرده نفوذ كشتي داخل به دريا

از نـهي و معروف به امر وظيفة بودن منطقي جالب, مثال اين با mnopq پيامبر

ناشي كه طبيعي حق يك را اجتماع بر فرد نظارت حق و ساخته, مجسم را منكر

ميدانند/ سرنوشتهاست, پيوند از

# # #

منكر از نهي و معروف به امر اهميت ـ ٤نيز اس$مي معتبر منابع در زيادي احاديث مجيد قرآن فراوان آيات بر عCوهبـه آنـها در كـه است شـده وارد اجـتماعي بزرگ وظيفة دو اين اهميت دربارة

Page 59: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميآيد, وجود به جامعه در وظيفه دو اين ترك اثر بر كه شومي عواقب و خطرات

نمونه: عنوان به گرديده, اشاره

سبيل المنكر عن النهيى و بالمعروف مر bا ن ا ميفرمايد: cdefg باقر امام الفـو اهب المذى تامن و ائض الفرى ام تقى ا بهى عظيمة فريضة اء لحى الص اج منهى و نبيىاء bاو اء عـدى bا مـن يـنتصف و رض bا تـعمر و الـمظىالم ترد و المكىاسب تحل

مر: bا يستقيمفريضة دو است, صالحان طريق و انبياء راه منكر از نهي و معروف به <امر

راهها دو, اين وسيلة به و ميشوند, برپا آنها با فرائض بقية كه است الهي بزرگ

و ميگردد, تأمين افراد حقوق ميشود, ح$ل مردم كار و كسب و ميگردد, امن

كارها همة آن پرتو در و ميشود, گرفته انتقام دشمنان از آباد, زمينها آن ساية در

,١٦ ٦$جلد حديث ,١ باب منكر, از نهي و معروف به امر كتاب ,٣٩٥ صفحة ,١١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ١اmسYميه0/ الكتب $دار ٥٦ و ٥٥ صفحة ,٥ جلد <كافي>, ـ البيت0 آل چاپ ,٢١١٣٢ حديث ,١١٩ صفحة

ميگردد>/١ راه به رو

فهو المنكر عن نهيى و بالمعروف أمر من ميفرمايد: mnopq كرم ا پيغمبر ـ بكتىابه: خليفة و اللىه رسول خليفة و أرضه في اللىه خليفة

و زمين, در خداوند جانشين كند, منكر از نهي و معروف به امر كه <كسي

ـ البـيت0 آل $چاپ ١٧٩ صفحة ,١٢ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٢العربي0/ التاريخ $مؤسسة عمران> سورة<آل ٢٢ و ٢١ آيات ذيل ,٤٧ صفحة ,٤ جلد <قرطبي>, تفسير

است>/٢ او كتاب و پيامبر جانشين

چيز هر از قبل بزرگ فريضة اين كه ميشود استفاده خوبي به حديث اين ازبرنامه اين جزء همه آسماني كتب نزول و پيامبران بعثت و است الهي برنامة يك

است/

نشسته منبر فراز بر حضرت كه حالي در ـ آمد mnopq پيامبر خدمت مردي ـ ج

Page 60: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٤ عمرانآية: سورةآل ٥٨

پرسيد: ـ بود

كيست>؟ بهتر مردم همة <از النىاس: خير منو لـلىه اهم أتـقى و الـمنكر عـن اهم أنهى و بالمعروف آمرهم فرمود: پيامبر

كه كس آن و كند منكر از نهي و بمعروف امر بيشتر همه از كه كس <آن اهم: أرضى

تفسير ـ بيروت0 صادر $دار ٤٣٢ صفحة ,٦ جلد احمد>, <مسند ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١العربي0/ التاريخ $مؤسسة عمران> سورة<آل ٢٢ و ٢١ آيات ذيل ,٤٧ صفحة ,٤ جلد <قرطبي>,

بردارد>/١ گام بيشتر همه از خدا خشنودي راه در و باشد پرهيزگارتر همه از

بـه امـر <بايد فرمود: كه شده نقل mnopq كرم ا پيامبر از ديگري حديث در ـ دكه ميكند مسلط شما بر را ستمگري خداوند نه گر و كنيد منكر از نهي و معروف

ميكند/ رحم خردساAن به نه و ميگذارد, احترام پيران به نه

ياري خداوند از و نميشود مستجاب ولي ميكنند دعا شما صالحان و نيكان

در گناهانشان از خدا و ميكنند توبه حتي و نميكند كمك آنها به خدا اما ميطلبند

ـ اmسـYميه0 الكـتب $دار ٣ حـديث ,٥٦ صفحة ,٥ جلد <كافي>, ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٢,٩٧ جلد و ٣٧١ صفحة ,٩٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت0 آل $چاپ ١١٨ صفحة ,١٦ جلد الشيعه>, <وسائل

المعرفة0/ دار $چاپ ٣٠١ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ٩٣ و ٧١ صفحة

نميگذرد>/٢

اجتماعيرا بزرگ وظيفة اين استكه جمعيتي اعمال طبيعي كنش وا همه اينهاميشود, خارج نيكان دست از امور جريان عمومي, نظارت بدون زيرا كنند; تعطيل

حتي ميفرمايد فوق حديث در كه اين و ميكنند, تسخير را اجتماع ميدان بدان و

بـرابـر در آنـها سكوت ادامة با توبه كه است آن خاطر به نميشود قبول آنها توبة

كنند/ نظر تجديد خود برنامة در كه اين مگر ندارد صحيحي مفهوم مفاسد,

عند اللىه سبيل فيى اد الجهى و ا كلهى البر ال اعمى مىا و ميفرمايد: cdefg علي ـ هـنيك كارهاي <تمام : ي لج بحر فيى كنفثة bى ا المنكر عن النهيى و بالمعروف مر bادهـان آب چون منكر از نهي و بمعروف امر برابر در خدا راه در جهاد حتي و

Page 61: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

/٣٧٤ شمارة قصار, كلمات البEغه>, <نهج ـ ١

پهناور>!١ درياي برابر در است

حـقيقت در بـزرگ وظيفة دو اين كه: است آن خاطر به كيدات تأ همه اينآنها جان و روح حكم در و است, اجتماعي و فردي وظائف بقية اجراي ضامنخود ارزش اخ$قي اصول و احكام تمام آنها شدن تعطيل با و ميشود, محسوب

داد/ خواهد دست از را

# # #

است؟ آزادي موجبسلب منكر از نهي و معروف به امر آيا ـ ٥جمعي دسته زندگاني مسلم طور به كه اين با گفت: بايد سؤال اين پاسخ دربه وادار را انسان مزايا نوع اين حتي و دارد فراواني بركات و فوائد بشر افراد براي

است/ كرده اجتماعي زندگاني

در چـون و ميآورد, بار به او براي نيز محدوديتهائي آن, مقابل در وليو جزئي محدوديتها نوع اين ضرر جمعي دسته زندگي شمار بي فوائد برابر

است/ ناچيز

پذيرفته را محدوديتها و داده اجتماعي زندگي به تن اول روز از بشر لذابه و است, مربوط هم به افراد سرنوشت اجتماعي زندگي در كه آنجا از و است,

اعمال در نظارت حق دارند, اثر يكديگر سرنوشت در اجتماع افراد اصط$ح,

به مطلب اين چنانچه است, جمعي دسته زندگي خاصيت و طبيعي حق ديگران

است/ آمده كرديم, نقل mnopq كرم ا پيامبر از سابقا كه حديثي در جالبي طرز

بلكه نيست, مخالف فردي آزاديهاي با تنها نه فريضه اين انجام بنابراين,دارند/ يكديگر مقابل در افراد كه است وظيفهاي

# # #

Page 62: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٤ عمرانآية: سورةآل ٦٠

نميكند؟ مرج و هرج ايجاد منكر از نهي و معروف به امر آيا ـ ٦همة شود بنا گاه هر كه: است اين ميشود مطرح اينجا در كه ديگري سؤالو هـرج كنند, نظارت يكديگر اعمال بر و كرده دخالت اجتماع وضع در مردم

وظائف تقسيم مسألة با و ميگردد, ايجاد جامعه در مختلف برخوردهاي و مرج

است/ مخالف اجتماع در مسئوليتها و

شد روشن حقيقت اين گذشته بحثهاي از گفت: بايد سؤال اين پاسخ دراست: مرحله دو داراي منكر از نهي و معروف به امر كه

و تذكر از و است, محدود آن شعاع دارد, عمومي جنبة كه نخست مرحلةيك مسـلما نـميكند, تـجاوز آن مانند و نمودن انتقاد و اعتراض و دادن اندرز

باشند/ مسئوليتي چنين داراي مفاسد برابر در نفراتش تمام بايد زنده, اجتماع

حكومت شئون از و است معيني جمعيت مخصوص كه دوم مرحلة وليبه نياز گر ا كه معني اين به دارد, وسيعي بسيار قدرت ميشود, محسوب اس$مي

كه دارند اختيار جمعيت اين باشد, حدود اجراي و قصاص حتي و عمل شدت

كنند/ وظيفه انجام اس$مي حكومت متصديان و شرع حاكم نظر زير

و حدود و منكر, از نهي و معروف به امر مختلف مراحل به توجه با بنابراين,از اجتماع بلكه نميشود, توليد اجتماع در مرجي و هرج تنها نه يك, هر مقررات

تـبديل زنده جامعة يك به آمده بيرون تحرك فاقد و مرده جامعة يك صورت

ميگردد/

# # #

است! جدا ازخشونت معروف به امر ـ ٧فريضة اين انجام در بايد كه است Aزم نيز نكته اين تذكر بحث اين پايان درهدف پاكي و نيت حسن و دلسوزي فساد, با مبارزه و حق سوي به دعوت و الهي

Page 63: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شـد, وارد مسـالمتآميز راههاي از ضرورت موارد در جز و نكرد, فراموش را

گرفت/ خشونت با مساوي را وظيفه اين انجام نبايد

ضرورت, مورد غير در وظيفه, اين انجام هنگام به افراد بعضي وليمتأسفانهزنـنده و زشت الفـاظ بـه مـتوسل گاهي و ميشوند, وارد آميز خشونت راه از

خـود از خـوبي اثـر تـنها نـه مـعروفها به امر نوع اين ميبينيم لذا ميگردند,

و mnopq پيامبر روش كه حالي در ميدهد, هم معكوس نتيجة گاهي كه نميگذارد,

با را آنها وظيفه, دو اين اجراي هنگام به آنها ميدهد: نشان rstuv هدي ائمة سيرة

بـه افـراد سـرسختترين دليـل, همين به و ميآميختند, محبت و لطف نهايت

ميشدند/ تسليم آنها برابر در زودي

mnopq پـيامبر خدمت جواني ميخوانيم: چنين آيه ذيل در <المنار> تفسير در

كنم؟! زنا ميدهي اجازه من به آيا خدا! پيامبر اي كرد: عرض آمده,

كردند/ اعتراض او به كنار و گوشه از و شد بلند مردم فرياد سخن اين گفتن با

بيا! نزديك فرمود: م$يمت و خونسردي با پيامبر ولينشست/ پيامبر برابر در و آمد, نزديك جوان

كنند؟! چنين تو مادر با داري دوست آيا پرسيد: او از محبت با حضرت

شوم! فدايت نه, گفت:

شود/ چنين مادرانشان با نيستند راضي مردم طور همين فرمود:

كنند؟ چنين تو دختر با داري دوست آيا

شوم/ فدايت نه, گفت:

نيستند/ راضي دخترانشان دربارة مردم طور همين فرمود:

ميپسندي؟! خواهرت براي آيا ببينم, بگو

شد;/ پشيمان كلي به خود سؤال از 9و كرد انكار مجددا جوان

Page 64: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٤ عمرانآية: سورةآل ٦٢

نمود: عرض كرده, دعا او حق در و گذاشت او سينة بر دست سپس پيامبر

به آلودگي از را او دامان و ببخش را او گناه و گردان ك پا را او قلب <خدايا

دار>/ نگاه بيعفتي

,٩ جـلد بـيهقي>, كبراي <سنن ـ الرسالة0 $مؤسسة ١٣٩ صفحة ,٢ جلد طبراني>, الشاميين <مسند ـ ١بيروت0/ الفكر ١٦١$دار صفحة

نـتيجة بـود ايـن بود!///١ زنا جوان اين نزد در كار منفورترين بعد به آن از

منكر/ از نهي در محبت و م$يمت

# # #

Page 65: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نىات البي اءهم جى ا مى بعد من اختلفوا و قوا تفر ن كالذيى تكونوا Lى و ١٠٥

م عظيى اب عذى لهم ئك اولى و

ترجمه:آن از پس هم� �آن كردند; اخت6ف و شدند پراكنده كه نباشيد كساني مانند و ـ ١٠٥

دارند/ عظيمي عذاب آنها و رسيد! آنان به �پروردگار� نشانههايروشن كه

تفسير:ممنوع اختMف و تفرقه

نـفاق و تـفرقه از پرهيز و اتحاد مسألة پيرامون بحث مجددا آيه, اين دراست/

نصاريى و يهود همچون ـ پيشين اقوام همانند كه اين از را مسلمانان آيه, اينحـذر بر را بخرند خود براي عظيم عذاب و گيرند پيش اخت$ف و تفرقه راه ـ

آنها ك دردنا سرنوشت و پيشينيان, تاريخ مطالعة به را آنها حقيقت در و ميدارد,

ميكند/ دعوت تفرقه, و اخت$ف از پس

روشـن نشـانههاي رسـيدن از پس كـه نـباشيد كساني مانند <و ميفرمايد:

(و دارند> عظيمي عذاب آنها و كردند اخت$ف و شدند كنده پرا آنها به پروردگار

اب عذى لهم اولىئك و البينىات اءهم جى ا مى بعد من اختلفوا و قوا تفر الذيىن ك تكونوا ;ىعظيىم)/

نـفاق, و تفرقه از اجتناب دربارة آيات, اين در مجيد قرآن كيد تأ و اصرارزيرا يافت; خواهد وقوع آنها اجتماع در آينده در حادثه اين كه است اين به اشاره

Page 66: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٥ عمرانآية: سورةآل ٦٤

آن پيدايش و وقوع به اشاره نموده اصرار زياد چيزي از ترساندن در قرآن كجا هر

ميباشد/

داد خبر مسلمانان به صريحا و كرد قب$ را پيشبيني اين نيز mnopq اس$م پيامبراز بعد من امت و فرقه ٧٢ مسيحيان و شدند فرقه ٧١ موسي از بعد يهود <قوم كه:

خـصال, كـتابهاي: در شـيعه طريق از است شده نقل سني و شيعه از مختلف طرق به روايت اين ـ ١اهـل طرق از و است, شده وارد عياشي, تفسير و قيس بن سليم اصل صدوق, امالي احتجاج, معاني,,٢٨ جلد اFنوار>, $<بحار است/ شده نقل نحل و ملل و اFصول جامع المنثور, در كتابهاي: در نيز تسنن

/0٣٣٧ صفحة ,٣٠ جلد و ٢٩ و ١٣ ,٤ ,٣ صفحة

شد>/١ خواهند فرقه ٧٣ من

نه است تكثيري> <عدد اصط$ح به و است كثرت به اشاره ٧٠ عدد ظاهرابر زيادي> <طوائف و بودند حق بر طايفه يك يهود ميان در يعني <شمارشي>طايفه يك در همچنان حق و گرفتند فزوني باطل طوائف مسيحيان ميان در باطل,

گرفت/ خواهد فزوني هم باز اخت$فات مسلمانان ميان در و بود,

بـود داده خـبر نـيز mnopq كـرم ا پـيغمبر و كـرده اشاره مجيد قرآن آنچه طبقشدند منحرف ـ نبود بيش راه يك كه ـ مستقيم طريق از او وفات از بعد مسلمانان

يكـديگر تكـفير بـه و گشـتند كـنده پـرا دين خود در حتي و مذهبي عقايد در

ميكرد/ حكومت لعن و سب گاه و شمشير, گاه آنان, ميان در كه آنجا تا پرداختند,

حـ$ل را هـمديگر مال و جان مسلمانان, از بعضي كه كشيد جائي به كاربعضي كه بود شده ايجاد دشمني و عداوت آنان ميان قدري به حتي و ميدانستند

كنند!/ جنگ خود ديني برادران با و بپيوندند كفار به ميشدند حاضر

نفاق به بود پيشين مسلمانان موفقيت رمز كه وحدت, و اتحاد ترتيب, بدينشقاوت زندگي بيك آنان سعادتمندانة زندگي نتيجه, در گشت, مبدل اخت$ف و

دادند/ دست از را خود ديرين عظمت و شد, تبديل بار

Page 67: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

از العاده فوق ـ است كرده بيان قرآن در خدا كه چنان آن ـ آخرت عذاب اماگرايان اخت$ف و اندازان تفرقه انتظار در و بود خواهد شديدتر هم عذاب اين

است/

چـنان دين, در روشن ادلة بودن با كه كساني > ميفرمايد: آيه پايان در لذااب عذى لهم اولىئك �و ميگردند> گرفتار دردناكي و عظيم عذاب به كنند اخت$ف

عظيم~/و ذلت سـر و است خواري و ذلت نفاق, و اخت$ف فوري نتيجة بيشكاساس كه جامعهاي كرد, جستجو بايد آنان نفاق و اخت$ف در را ملت هر خواري

سرزمين شود, كوبيده هم در تفرقه تيشههاي با آن همبستگيهاي اركان و قدرت

خـواهـد استعمارگران حكومت قلمرو و بيگانگان جوAنگاه هميشه براي آنان

است! بزرگي عذاب چه راستي بود,

# # #

Page 68: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٧ ـ ١٠٦ عمرانآية: سورةآل ٦٦

وجـوههم ت اسـود ن الذيى ا فام وجوه تسود و وجوه تبيض يوم ١٠٦

تكفرون كنتم ا بمى اب العذى فذوقوا انكم مى ايى بعد كفرتم ا

الدون خى ا هى فيى هم ه اللى رحمت ففيىى وجوههم ت ابيض ن الذيى ا ام و ١٠٧

ترجمه:سياه چهرههائي و سفيد, چهرههائي كه بود خواهد روزي عظيم� عذاب �آن ـ ١٠٦

ايمان, از بعد آيا ميشود:� گفته آنها �به شده سياه صورتهايشان كه آنها اما ميگردد;

كـفر آنچه سبب به را, عذاب بچشيد پس شديد؟! كافر آن� ساية در برادري و اخوت �و

ميورزيديد!

و بـود; خـواهـند خداوند رحمت در شده, سفيد چهرههايشان كه آنها اما و ـ ١٠٧

ميمانند/ آن در جاودانه

تفسير:وتاريك نوراني چهرههاي

آثار به بازگشت و نفاق تفرقه, دربارة سابق آيات در كه هشداري دنبال بهكـه ميشود اشاره آنها نتايج به آيه دو اين در شد, داده جاهليت و كفر دوران

و است؟ روسياهي موجب جاهليت, به بازگشت و نفاق و تفرقه و كفر چگونه

است؟ سفيدي رو موجب صميميت و اتحاد و ايمان و اس$م چگونه

چـهرههائي و نـورانـي چـهرههائي رسـتاخيز روز <در مـيفرمايد: نخست/( وجوه تسود و وجوه تبيض (يوم بود> خواهد سياه و تاريك

مـيشود: گفته دارند تاريك و سياه چهرههائي كه آنها به ميافزايد: گاه آن

Page 69: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

راه اس$م, پرتو در اتحاد از بعد چرا و 9؟; پيموديد را كفر راه ايمان, از بعد <چرا

كفر آنچه برابر در را عذاب بچشيد كنون ا پس گرفتيد؟ پيش را جاهليت و نفاق

ا بمى اب العذى فذوقوا انكم ايىمى بعد كفرتم ا وجوههم اسودت الذيىن ا (فام ورزيديد>

تكفرون)/ كنتمو بود خواهند الهي رحمت درياي در غرق متحد, مؤمنان آنها مقابل در ولي

ميبرند/ سر به بخش آرام زندگي آن در جاودانه

كيفرهاي و پاداش و انسان زندگي كيفيات و حالت كه شدهايم يادآور بارهاو است, جهان اين در او افكار و روحيات و اعمال از تجسمي ديگر, جهان در او

ديگر: تعبير به

در گستردهاي و وسيع آثار ميزند سر جهان اين در انسان از كه كاري هرولي نشود, درك آساني به است ممكن دنيا اين در كه ميگذارد باقي انسان روح

واقعيت با ميدهد رخ آن در كه تكاملهائي و دگرگونيها از پس رستاخيز, در

آثار است بيشتر روح تجلي و حاكميت آنجا در چون و ميكند جلوه خود حقيقي

شد/ خواهد منعكس جسم در حتي آن

بـه و است, سـفيدي رو مـاية جـهان اين در اتحاد و ايمان كه طور همانرو ايـن ديگـر جـهان در سياهند, رو مردمي ايمان, بي و كنده پرا ملت عكس,

صاحبان و ميگيرد, خود به <حقيقي> شكل دنيا <مجازي> سفيدي رو و سياهي

ميگردند/ محشور تاريك و سياه يا و درخشان, و سفيد چهرههاي با آنها

كه كساني دربارة جمله از شده اشاره حقيقت اين به نيز قرآن ديگر آيات درمن قطعا وجوههم غشيت ا ا كانمى ميخوانيم: ميشوند گناه مرتكب هم سر پشت

/٢٧ آية يونس, ـ ١

است>١/ پوشانيده شب تاريك پارههاي را آنها صورت گوئي > مظلما: الليل

Page 70: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٧ ـ ١٠٦ عمرانآية: سورةآل ٦٨

تـري القيىامة يوم و ميفرمايد: ميبندند دروغ خدا بر كه آنهائي دربارة وخدا بر كه را كساني رستاخيز روز <در ة: مسود وجوههم اللىه علي كذبوا الذيىن

/٦٠ آية زمر, ـ ١

است>!١ سياه چهرههايشان كه ميبيني بستند دروغ

دنيا/ در آنها اعمال از است تابي باز اينها همة و# # #

كه آنها <اما ميفرمايد: كرده, اشاره بعد آية در گروه اين مقابل نقطة به سپسا ام (و ميمانند> جاودانه خداوند رحمت در است نوراني و سفيد چهرههايشان

الدون)/ خى فيىهىا هم اللىه رحمت ففيىى وجوههم ت ابيض الذيىنرحـمت در آرميدن سبب و آخرت و دنيا در سفيدي رو ماية ايمان آري,

است/ جهان دو هر در الهي

# # #

Page 71: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ن الميى للعى ظلما د يريى ه اللى ما و بالحق عليك ا نتلوهى ه اللى ات آيى تلك ١٠٨

مور Lا ترجع ه لياللى ا و اLرض فيى ا مى و ات اوى مى الس فيى ا مى ه للى و ١٠٩

ترجمه:سـتمي گاه� �هيچ خداوند و ميخوانيم, تو بر حق به كه خداست; آيات اينها ـ ١٠٨

نميخواهد/ جهانيان از� �احدي براي

بهسوي كارها, همة و مالاوست; زميناست, در آنچه و آسمانها در آنچه و ـ ١٠٩

اوست�/ فرمان به �و ميشود گردانده باز او

تفسير:نميكند ستم خدا

امر و كفر و ايمان اتفاق, اتحاد, دربارة گذشته مختلف بحثهاي به آيه اين<ايـنها ميفرمايد: كرده, اشاره آنها عواقب و نتايج و منكر از نهي و معروف به

عـليك نـتلوهىا اللىـه آيىـات (تلك ميخوانيم> تو بر حق به كه خداست آيات

/( بالحقميشود, افراد دامنگير دستورات اين از تخلف اثر بر آنچه ميافزايد: سپساللىـه ما (و نميكند> ستم كس هيچ به خداوند <و است آنها خود اعمال نتيجة

الميىن)/ للعى ظلما يريىدساختند/ فراهم خود براي خود دست با كه است همان شوم آثار اين بلكه

# # #

ناحية از ستم و ظلم صدور عدم بر دليل دو بر مشتمل حقيقت در بعد آية

Page 72: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠٩ ـ ١٠٨ عمرانآية: سورةآل ٧٠

است/ خدا

ميباشد, جهان اين موجودات و هستي تمام مالك كه خدائي كه اين نخستفـاقد كـه ميكند تعدي ديگري به كسي ندارد, مفهومي او ناحية از ستم و ظلم

دارند/ ديگران كه باشد چيزي

جلب بدون است ممكن كه دارد مفهوم كسي ناحية از ستم و ظلم عCوه بهبه پايان تا آغاز از هستي امور تمام كه كس آن اما گيرد صورت كاري او رضايت

از ستم و ظلم دهد انجام كاري نميتواند او اذن بدون كس هيچ و ميگردد باز او

نيست/ ممكن او ناحية

در آنچه كه; حالي در كند ستم خدا است ممكن 9چگونه <و ميگويد: قرآنميگردد> باز او سوي به كارها همة و اوست مال است زمين در آنچه و آسمانها

تـرجع اللىـه الي و ا;رض فيى ا مى و ات اوى مى الس فيى ا مى للىه (و اوست فرمان به و

مور)/ ا;# # #

Page 73: Makarem Tafsir Nemoone 3

٧١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

عـن تنهون و بالمعروف تامرون للنىاس اخرجت ة ام خير كنتم ١١٠

منهم لهم خيرا لكىان الكتىاب اهل آمن لو و ه باللى منون تو و المنكر

اسقون الفى اكثرهم و منون المو

ترجمه:امر كه� اين �چه شدهايد; آفريده انسانها سود به كه بوديد امتي بهترين شما ـ ١١٠

برنامهو چنين �به كتاب اهل اگر و ايمانداريد, خدا به و ميكنيد منكر از نهي بهمعروفو

ايمانند; با آنها از كمي عدة تنها� �ولي است! بهتر آنها براي ايمانآورند, درخشاني� آئين

فاسقند/ آنها بيشتر و

تفسير:بافساد مبارزه و بهحق دعوت هم باز

خدا به ايمان و منكر از نهي و معروف به امر مسألة ديگر بار آيه اين دربـه امر آيه اين شد, گفته ١٠٤ آية تفسير در كه طور همان و است, شده مطرح

ميكند/ ذكر همگاني و عمومي وظيفة يك عنوان به را منكر از نهي و معروف

وظـيفة يك عـنوان بـه را آن از خاص مرحلة يك گذشته آية كه حالي دركرديم/ ذكر مبسوطا را آن شرح كه است, كرده بيان كفائي واجب و خصوصي

9چه شدهاند آفريده انسانها سود به كه بوديد امتي بهترين <شما ميفرمايد:

خير (كنتم داريد> ايمان خدا به و ميكنيد منكر از نهي و معروف به امر كه; اين

باللىه)/ منون تو و المنكر عن تنهون و بالمعروف تامرون للنىاس اخرجت ة ام<امـتي> بـهترين عـنوان به مسلمانان آيه اين در كه اين توجه جالب نكتة

Page 74: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٠ عمرانآية: سورةآل ٧٢

است/ گرديده بسيج انساني جامعة به خدمت براي كه شده معرفي

مـنكر از نهي و معروف به <امر كه: شده ذكر اين آنها بودن بهترين دليلدارند>/ خدا به ايمان و ميكنند

بحق دعوت و ايمان بدون بشري جامعة اصCح كه ميرساند خود, اين ووظيفة دو اين ميشود: استفاده آن از ضمنا و نيست, ممكن فساد با مبارزه و

است/ نبوده پيشين آئينهاي در دارد اس$م در كه وسعتي با بزرگ,

امت اين زيرا است; روشن نيز آن باشد بايد امتها بهترين امت, اين چرا اماتكـامل, حسـاب اسـاس بـر ديـن آخرين و هستند آسماني اديان آخرين پيرو

است/ آنها كاملترين

نمود: توجه بايد ديگر نكتة دو به فوق, آية دردر شما يعني شده ذكر ماضي فعل صورت به 9بوديد; كنتم> > كه اين نخستاحـتماAت مفسران گرچه جمله, اين مفهوم دربارة بوديد, امت بهترين گذشته

و است, كيد تأ براي ماضي فعل به تعبير ميرسد, نظر به بيشتر ولي دادهاند زيادي

ماضي فعل شكل در مسلم, موضوعات كه است فراوان مجيد قرآن در آن نظير

ميكند/ معرفي يافته انجام واقعيت يك را آن و ميشود ذكر

مقدم خدا به ايمان بر اينجا در منكر از نهي و معروف به امر كه اين ديگراست/ الهي بزرگ فريضة دو اين عظمت و اهميت نشانة اين و شده

قوانين همة اجراي و ايمان گسترش ضامن فريضه دو اين انجام عCوه بهاست/ مقدم قانون خود بر عم$ اجرا, ضامن و ميباشد اجتماعي و فردي

نيز دلها در ايمان ريشههاي نگردد اجرا وظيفه دو اين گر ا گذشته, همه ازمـقدم ايمان بر جهات همين به و ميريزد, فرو آن پايههاي و ميگردد, سست

است/ شده

Page 75: Makarem Tafsir Nemoone 3

٧٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

مـمتاز> <امت يك زمـاني تـا مسـلمانان مـيشود, روشـن نيز بيان اين ازفـرامـوش را فسـاد بـا مبارزه و نيكيها سوي به دعوت كه ميگردند محسوب

سـود بـه نه و امتند بهترين نه شد, فراموش وظيفه دو اين كه روز آن و نكنند,

بود/ خواهند بشريت جامعة

همان هستند, مسلمانان عموم آيه, اين در مخاطب داشت توجه بايد ضمنادادهانـد: احـتمال بـعضي كـه: ايـن و است, چنين قرآن خطابات ساير كه طور

ندارد/ دليلي هيچگونه باشد, نخستين مسلمانان يا مهاجران مخصوص

منافعش عظمت اين با قوانيني و روشني اين به مذهبي ميكند: اشاره سپسنيست/ انكار قابل كس هيچ براي

خـودشان سـود به آورند ايمان نصاري; و 9يهود كتاب اهل گر <ا بنابراينو زدهاند جاه$نه تعصبهاي به پا پشت آنها از اقليتي تنها متأسفانه اما است,

فـرمان تـحت از آنـها كـثريت ا كـه حـالي در پذيرفتهاند باز آغوش با را اس$م

و منون المو منهم لهم خيرا لكىان الكتىاب اهل آمن لو (و شده> خارج پروردگار

الفىاسقون)/ كثرهم او كفر بر و انگاشته ديده نا بوده آنها كتب در پيامبر دربارة كه بشاراتي حتي و

ماندهاند/ باقي همچنان خود عصبيت

# # #

Page 76: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٢ ـ ١١١ عمرانآية: سورةآل ٧٤

ينصرون Lى ثم ار اLدبى يولوكم اتلوكم يقى ان و اذي اLى وكم يضر لن ١١١

مـن حـبل و ـه اللى مـن بحبل اLى ثقفوا ا مى ين ا ة ل الذ عليهم ضربت ١١٢

نهم با لك ذى المسكنة عليهم ضربت و ه اللى من بغضب او بى و النىاس

ا بـمى لك ذى حـق بغير اء نبيى Lا يقتلون و ه اللى ات بآيى يكفرون كىانوا

يعتدون كىانوا و عصوا

ترجمه:اگر و آزارهايمختصر; جز زيانبرسانند, شما به نميتوانند كتابهرگز اهل ـ ١١١

آنها سپسكسي �وشكستخواهندخورد�; كرد پشتخواهند شما به كنند, پيكار شما با

نميكند/ ياري را

�و خدا, به ارتباط با مگر است; خورده آنان بر ذلت مهر يافتشوند, كجا هر ـ ١١٢

به و آن�; اينو به وابستگي �و مردم به ارتباط با �يا� و خود� ناپسند روش در نظر تجديد

خدا, آيات به آنها كه چرا شده; زده آنها بر بيچارگي مهر و شدهاند, گرفتار خدا, خشم

كردند; گناه كه است آن خاطر به اينها ميكشتند/ حق نا به را پيامبران و ميورزيدند كفر

مينمودند/ تجاوز دگران� حقوق �به و

نزول: شأنبـن ه <عـبداللـى همچون يهود, ضمير روشن بزرگان از بعضي كه هنگامياز جمعي گرويدند, اس$م آئين به و گفته ترك را پيشين آئين خود ياران و سCم>آنها حتي و گشودند آنان م$مت و سرزنش به زبان آمده, آنها نزد به يهود روساي

Page 77: Makarem Tafsir Nemoone 3

٧٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آوردهاند؟ اس$م و گفته ترك را خود كان نيا و پدران آئين چرا كه: كردند تهديد را

تفسير ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١٧٣ صفحة ,١٧ جلد و ٧٢ صفحة ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١بحث/ مورد آية ذيل تفاسير, ديگر و <قرطبي>

گرديد/١ نازل مسلمانان ساير و آنها به بشارت و دلداري عنوان به فوق آيات

تفسير:نميرسانند زياني دشمنان

بودند گرفته قرار فشار تحت خود كافر قوم طرف از كه مسلماناني به آيه اينبشـارت مـيكردند, تهديد احيانا و نكوهش اس$م, پذيرفتن خاطر به را آنها و

بسـيار آنها زيان و برسانند, آنان به زياني نميتوانند هرگز مخالفان كه ميدهد

نميكند/ تجاوز آن مانند و زباني بدگوئي از و بود, خواهد اثر كم و جزئي

مسلمانان به مهم بشارت و پيشگوئي چند متضمن حقيقت در آيه دو اينشد/ واقع mnopq كرم ا پيامبر زمان در آنها همة كه است

شـما بـه مـهمي ضـرر نميتوانـند گاه هيچ كتاب <اهل ميفرمايد: نخست(لـن است> پاي دير و زودگذر و جزئي آنها زيانهاي و برسانند, 9مسلمانان;

اذي)/ ا;ى وكم يضرشكست سـرانـجام شـوند, رو به رو شما با جنگ در گاه <هر ميافزايد: و

از حمايت به كسي و است مسلمانان شما آن از نهائي پيروزي و خورد خواهند

ينصرون)/ ;ى ثم دبىار ا; يولوكم يقىاتلوكم ان (و خاست> نخواهد بر آنان

# # #

بر ذلت <مهر نميايستند, خود پاي روي گاه هيچ آنها ميفرمايد: بعد آية دربـاشند> كـه كـجا هـر بـود, خواهند بيچاره و ذليل همواره و است خورده آنان

Page 78: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٢ ـ ١١١ عمرانآية: سورةآل ٧٦

و كنند نظر تجديد خود برنامة در كه اين مگر ثقفوا) ا مى اين لة الذ عليهم (ضربتاسـتفاده آنها نيروي از موقتا و شوند متوسل بديگران يا گيرند پيش را خدا راه

كنند/

پـيامبر خـود زمـان در آسـماني بشارت و وعده سه اين كه نكشيد طوليبـني نـضير, بني قريظه, 9بني حجاز يهود مخصوصا و يافت, تحقق mnopq اس$م

اسـ$م, ضـد بـر فراوان تحريكات از پس المصطلق; بني و خيبر يهود قينقاع,

همگي سرانجام و شده, رو به رو آنها با جنگ مختلف ميدانهاي در مسلمنان

گشتند/ متواري و شكستخورده

يـافتن معني به ثقافت و سقف; وزن 9بر <ثقف> مادة از اصل, در <ثقفوا>يابد دست آن به مهارت و دقت با انسان كه چيزي هر به و است, مهارت با چيزي

ميشود/ اط$ق واژه اين

بر ذلت مهر شوند يافت كجا هر در آنها ميگويد مجيد قرآن Aبا جملة دراست! شده زده آنها پيشاني

و آيه اين در كه قرائني از اما نشده يهود نام به تصريحي فوق, آيات در گرچهمورد آية مشابه كه ـ <بقره> سورة ٦١ آية قرينة از همچنين و است سابق آيات

در جمله اين كه ميشود استفاده ـ گرديده يهود نام به تصريح آن در و است بحث

است/ يهود دربارة نيز اينجا

كـه است صـورت دو در تـنها مـيفرمايد: جـمله ايـن ذيل در آن از پسكنند/ ك پا خود پيشاني از را ذلت مهر اين ميتوانند

من بحبل (ا;ى او> راستين آئين به ايمان و خدا, با پيوند و <بازگشت نخست:اللىه)/

النىاس)/ من حبل (و ديگران> به اتكاء و مردم به <وابستگي ديگر و

Page 79: Makarem Tafsir Nemoone 3

٧٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

مـفسران اس> النـى من <حبل و اللىه> من <حبل تعبير: دو اين دربارة گرچهاست; سازگارتر همه از آيه معني با شد گفته آنچه اما دادهاند متعددي احتماAت

اس> النـى مـن <حـبل برابر در خدا; با 9ارتباط اللىه> من <حبل كه هنگامي زيرا

است, متفاوت معني دو آنها از منظور ميشود معلوم گيرد, قرار مردم; با 9ارتباط

طرف از ذمه و امان معني به دومي و آوردن ايمان معني به آنها از يكي كه اين نه

باشد/ مسلمين

ميشود: چنين آيه مفهوم خ$صة بنابراينو بازگردند خدا سوي به و كنند, نظر تجديد خود زندگي برنامة در بايد يا

بشويند/ دارند افكار در خود از كينهتوزي, و نفاق و شيطنت از كه خاطرهاي

دهند/ ادامه خود آلود نفاق زندگي به آن, و اين به وابستگي طريق از يا ودر <و ميفرمايد: كرده, اشاره شده گرفتار بدان يهود كه ذلتي به قرآن سپسمن بغضب بىاو (و شده> زده آنها بر بيچارگي مهر و گزيدهاند, مسكن خدا خشم

المسكنة)/ عليهم ضربت و اللىهدر و مـيباشد, گرفتند> منزل و كردند, <مراجعت معني به اصل در <بىاءوا>خود, خ$فكاري اثر بر يهود قوم يعني است, كردن پيدا استحقاق از كنايه اينجا

براي مكاني و منزل همچون را پروردگار خشم و شدند الهي مجازات مستحق

كردند/ انتخاب خود

نجات راه كه شديد بيچارگي مخصوصا است, بيچارگي معني به <مسكنت>مسكين افراد زيرا شده; گرفته <سكونت> مادة از اصل در و باشد, مشكل آن از

نميباشند/ خود از جنبشي و حركت بر قادر نياز, و ضعف اثر بر كه هستند كساني

ثروت و مال نظر از نيازمند معني به تنها <مسكين> داشت توجه بايد ضمناداخـل آن مـفهوم در ناتواني و ضعف با آميخته بيچارگي نوع هر بلكه نيست,

Page 80: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٢ ـ ١١١ عمرانآية: سورةآل ٧٨

است/

جـنبة <ذلت> كـه: است اين <ذلت> با <مسكنت> تفاوت معتقدند: بعضيكـمبيني <خـود حـالت <مسكـنت> كه حالي در دارد ديگران طرف از تحميلي

ميرساند/ را شخص خود دروني>

از نـخست خـ$فكاريها اثر بر يهود ميگويد: فوق جملة ترتيب, اين بهاين تدريجا سپس و آمدند گرفتار خداوند خشم به و شدند مطرود ديگران طرف

دارند كه امكاناتي تمام با كه طوري به آمد در ذاتي صفت يك صورت به موضوع

ايـن ذيـل در دليل, همين به و ميكنند, حقارت احساس نوع يك خود در باز

نميشود/ ديده استثنائي آيه در جمله

آنها گر ا ميفرمايد: كرده, بيان را يهود شوم سرنوشت اين دليل آيه, پايان درآنـها ديگر خصوصيات يا و نژاد خاطر به نه شدند, گرفتار سرنوشتي چنين به

زيرا: ميشدند, مرتكب كه است اعمالي خاطر به بلكه است,

بآيىـات يكـفرون انوا كـى بانهم (ذىلك ميكردند> انكار را خدا <آيات ـ bاواللىه)/

بشر, دهندگان نجات و خلق پيشوايان و الهي رهبران كشتن در اصرار ـ ثانيابغير نبيىاء ا; يقتلون (و ميكشتند> ناحق به را <پيامبران و داشتند الهي انبياي يعني

/( حقديگران حقوق به تعدي و ستم و ظلم مخصوصا گناهان انواع آلوده ـ ثالثا وكه است آن خاطر <به شدند ذليل چنين گر ا و بودند, مردم ساير منافع به تجاوز و

انوا كـى و عـصوا ا بـمى (ذىلك مينمايند> تجاوز ديگران حقوق به و ميكنند گناه

يعتدون)/آنـها مشابه سرنوشتي باشند اعمالي چنين داراي ملتي و قوم هر مسلما و

Page 81: Makarem Tafsir Nemoone 3

٧٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

داشت/ خواهند

# # #

نكته:ماجراييهود پر تاريخ

تأيـيد كـام$ شـد, گـفته فوق آيات در كه را آنچه يهود, ماجراي پر تاريخاست/ حقيقت اين بر گواه نيز آنها كنوني وضع ميكند,

زده آنها بر ذلت <مهر لة: الذ عليهم ضربت خوانديم: فوق آيات در كه اين/ ـ گفتهاند مفسران از بعضي كه چنان آن ـ نيست تشريعي حكم يك است> شده

گناه در غرق قومي هر كه است, تاريخ قاطع حكم و تكويني فرمان يك بلكهرهبران بردن بين از در و باشد, آنها برنامة جزو ديگران حقوق به تعدي و شوند,

بود/ خواهند سرنوشتي چنين داراي باشند, داشته كوشش بشريت نجات

با يا و بازگردند راه اين از و كنند, نظر تجديد خود وضع در كه, اين مگردهند/ ادامه خود, حيات به روزي چند ميكنند پيدا ديگران به كه وابستگيهائي

مـوضعگيري و مـيگذرد, اسـ$مي كشـورهاي در روزهـا اين كه حوادثيحـمايت چـتر زيـر در آنـها گرفتن قرار و مسلمين برابر در صهيونيسم خاص

شـاهد همگي ميكند, تهديد را آنها موجوديت كه گوني گونا عوامل و ديگران

ميشود/ استفاده آيات اين از كه است واقعيتي گوياي

عوض را آنها تاريخ مسير اخيرا كه حوادثي و گذشته, تلخ تجربيات شايدو صلح در از و كنند, نظر تجديد خود ديرين برنامههاي در كه شود سبب كرده,

اسـاس بـر ديگـران بـا مسالمتآميزي زندگي و آيند, در ديگر اقوام با دوستي

باشند/ داشته آنان از تجاوز رفع و آنها, حقوق به احترام

# # #

Page 82: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٥ ـ ١١٣ عمرانآية: سورةآل ٨٠

يل الل آنىاء ه اللى ات آيى يتلون قىائمة ة ام الكتىاب اهل من اء سوى ليسوا ١١٣

يسجدون هم و

عن ينهون و بالمعروف يامرون و اrLخر اليوم و ه باللى منون يو ١١٤

ن الحيى الصى من ئك اولى و ات الخيرى فيى ارعون يسى و المنكر

ن بالمتقيى م عليى ه اللى و يكفروه فلن خير من يفعلوا ا مى و ١١٥

ترجمه:و ميكنند; قيام حق� �به كه هستند جمعيتي كتاب, اهل از نيستند; يكسان آنها ـ ١١٣

مينمايند/ سجده كه حالي در ميخوانند; را خدا آيات اوقاتشب, در پيوسته

ميكنند; منكر از نهي معروفو به امر ايمانميآورند; واپسين روز و خدا به ـ ١١٤

صالحانند/ از آنها و ميگيرند; پيشي نيك, كارهاي انجام در و

پاداششايستة �و شد; نخواهد كفران هرگز دهند, نيكانجام اعمال از آنچه و ـ ١١٥

است/ آگاه پرهيزكاران, از خدا و ميبينند� را آن

نزول: شأنجمع با ـ يهود دانشمندان از ـ سCم> بن <عبداللىه كه هنگامي ميگويند:حـادثه, اين از آنها بزرگان مخصوصا و يهوديان آوردند, اس$م آنها از ديگري

در تـا سازند شرارت به متهم را آنها آمدند بر صدد در و شدند, ناراحت بسيار

لذا نشود, ديگران براي سرمشقي آنها عمل و كنند, جلوه پست يهوديان, انظار

به ما اشرار از جمعي تنها كه كردند پخش آنها ميان در را شعار اين يهود علماي

Page 83: Makarem Tafsir Nemoone 3

٨١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نميگفتند ترك را خود كان نيا آئين بودند درستي افراد آنها گر ا گرويدهاند! اس$م

ـ العربي التاريخ مؤسسة ,١٧٥ صفحة ,٤ جلد <قرطبي>, تفسير ـ بحث مورد آيات ذيل البيان>, <مجمع ـ ١ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع جده, الفتح چاپخانة المعرفة, دار ,٦٤ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در

كرد/١ دفاع دسته اين از و شد نازل فوق آيات نميكردند, خيانت يهود ملت به و

تفسير:اسMم روححقجوئي

آمد, عمل به يهود قوم از گذشته آيات در كه شديدي مذمتهاي دنبال بهاع$م و شايسته, افراد حقوق به احترام و عدالت رعايت براي آيه, اين در قرآن

كتاب <اهل ميگويد: كرد, نگاه چشم يك با نميتوان را آنها همة كه حقيقت اين

كه ميشوند يافت آنها ميان در كساني تبهكار, افراد برابر در نيستند, يكسان همه

ة ام الكتىاب اهل من اء سوى (ليسوا قدمند> ثابت ايمان بر قيام و خداوند اطاعت در

ائمة)/ قىتـ$وت را خـدا آيات شب دل در <پيوسته كه: است اين آنها ديگر صفت

است/ اوقات معني به غنا0 وزن $بر <انىا> و وفا0 وزن $بر <انىا> جمع دراصل, <آناء> ـ ٢

الليل)/٢ آنىاء اللىه آيىات (يتلون ميكنند>

عظمت برابر در <و ميفرمايد: و ميكند ياد آنها خضوع از آيه پايان در ويسجدون)/ هم (و ميافتند> سجده به پروردگار

# # #

منون (يو دارند> ايمان رستاخيز روز و خدا <به ميكند: اضافه بعد, آية در وا;Ðخر)/ اليوم و باللىه

يـامرون (و مـيكنند> قـيام مـنكر از نـهي و مـعروف بـه امر وظيفة به <و

/( المنكر عن ينهون و بالمعروف

Page 84: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٥ ـ ١١٣ عمرانآية: سورةآل ٨٢

فـيى ـارعون يسى (و مـيگيرند> سـبقت يكـديگر بـر نـيك كـارهاي در <و

ات)/ الخيرىالحيىن)/ الصى من اولىئك (و هستند> ايمان با و صالح افراد از <آنها باbخره وخون يا و كند, محكوم كلي به را يهود نژاد كه اين از قرآن ترتيب, اين به وو ميگذارد, انگشت آنها اعمال روي تنها و كرده, خودداري بشمرد, كثيف را آنها

حق و ايمان برابر در و نپيوستند فاسد كثريت ا به كه افرادي از احترام و تجليل با

مبارزة مورد هيچ در كه است اس$م روش اين و ميكند, ياد نيكي به شدند تسليم

دور افراد رفتار و اعمال و عقائد محور بر تنها و ندارد, قبيلهاي و نژادي رنگ او,

ميزند/

آيات اين در ستايششدگان كه ميشود استفاده روايات از پارهاي از ضمناتن چهل بلكه نبودند, يهود قوم از او همراهان و سCم> بن <عبداللىه به منحصر

آن تا كه روم مردم از تن ٨ و حبشه, مسيحي مردم از تن ٣٢ و نجران مسيحيان از

/١٨ صفحة ,٢٢ جلد و ٧٣ صفحة ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١

كـه كـتاب اهل تعبير و ميباشند١ آيه اين مشمول بودند, پذيرفته را اس$م روز

است/ مطلب اين بر گواه نيز است وسيعي تعبير

# # #

عاقبت به است, قبل آيات مكمل حقيقت در كه بحث, مورد آية آخرين دربرابـر در كتاب اهل از دسته <اين ميفرمايد: كرده, اشاره ايمان با و صالح افراد

شـايسته پـاداش و شـد نـخواهـد كـفران هرگز ميدهند, انجام كه نيكي اعمال

/( يكفروه فلن خير من يفعلوا ا مى (و داشت> خواهند

روش در كه كنون ا باشند شده خ$فهائي مرتكب گذشته در چند هر يعنيگرفتهانـد, قرار پرهيزگاران و متقين صف در و آورده عمل به نظر تجديد خود

Page 85: Makarem Tafsir Nemoone 3

٨٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نميبينند!/ ناسپاسي خدا, از هرگز و ديد خواهند را خود نيك اعمال نتيجة

به اصل در شكر زيرا است; <شكر> برابر در اينجا در كفر> > كلمة بردن كار بهخداوند يعني است آن انكار معني به كفران و كفر و است نعمت به اعتراف معني

گرفت/ نخواهد ناديده را آنها نيك اعمال گاه هيچ

است: فـرموده آيـه پـايان در دارد, گـاهي آ چيز همه به خداوند كه اين بابالمتقيىن)/ عليىم اللىه (و است> گاه آ پرهيزكاران از <خداوند

اقليت در غالبا كه اين با پرهيزگار افراد كه است آن به اشاره تعبير اين گوياتشكيل را ضعيفي اقليت ,mnopq پيامبر معاصر يهوديان ميان در مخصوصا و هستند,

و علم تيزبين ديدة از اما ـ نيايند چشم به قليلي افراد چنين بايد طبعا و ـ ميدادند

و است, گاه آ آنها از خداوند و نميمانند, مخفي هرگز پروردگار پايان بي دانش

نميشود/ ضايع هرگز زياد, يا باشد كم آنها, نيك اعمال

# # #

Page 86: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٧ ـ ١١٦ عمرانآية: سورةآل ٨٤

شيئا ه اللى من اوLىدهم Lى و الهم اموى عنهم تغنيى لن كفروا ن الذيى ان ١١٦

الدون خى ا هى فيى هم النىار اب اصحى ئك اولى و

ابت اصى صر ا هى فيى ح ريى كمثل ا نيى الد اة الحيى ذه هى فيىى ينفقون ا مى مثل ١١٧

نفسهم ا كن لى و ه اللى ظلمهم ا مى و فاهلكته نفسهم ا ظلموا قوم حرث

يظلمون

ترجمه:از فـرزندانشـان, و امـوال پـناه در نميتوانند هرگز شدند, كافر كه كساني ـ ١١٦

ماند/ خواهند آن در جاودانه و اصحابدوزخند; آنها بمانند! امان در خدا مجازات

سوزانياست باد همانند ميكنند, انفاق پستدنيوي زندگي اين در آنها آنچه ـ ١١٧

كشتنمودهاند�, محلووقتمناسب, غير در كرده�و برخودستم كه زراعتقومي به كه

ستم خويشتن به خودشان آنها, بلكه نكرده; ستم آنها به خدا سازد/ نابود را آن و بوزد

ميكنند/

تفسير:فرزند و ثروت

افـراد آمـد, قـبل آية در آنها وصف كه حقجو و ايمان با افراد مقابل نقطةشدهاند: توصيف آيه دو اين در كه هستند ستمگري و بيايمان

پناه در نميتوانند هرگز گرفتند پيش را كفر راه كه <آنها ميفرمايد: نخستكفروا الذيىن (ان بمانند> امان در خدا مجازات از خويش متعدد فرزندان و ثروت

Page 87: Makarem Tafsir Nemoone 3

٨٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

/( شيئا اللىه من او;ىدهم ;ى و الهم اموى عنهم تغنيى لندرد به صادق ايمان و خالص نيات و ك پا اعمال تنها رستاخيز روز در زيرا<شعراء> سورة ٨٩ و ٨٨ آيات در كه چنان جهان اين مادي امتيازات نه ميخورد,

روز آن <در سليىم: بقلب اللىه اتي من bى ا # بنون bى و مىال ينفع bى يوم است: آمده

خدا پيشگاه در سليم قلب با كه آنها مگر # فرزندان نه و ميدهد سودي ثروت نه

شوند>/ حاضر

شده فرزندان و ثروت به اشاره تنها مادي امكانات ميان از آيه اين در چرا امااست؟

مادي: سرمايههاي مهمترين كه: است آن خاطر به اينشده/ ذكر فرزندان عنوان به كه است انساني نيروي يكي

دو ايـن از مادي امكانات بقية و ميباشد/ اقتصادي سرمايههاي ديگري وميگيرند/ سرچشمه

تـنهائي بـه جـمعي, قـدرت و مـالي, امتيازهاي ميگويد: صراحت با قرآناشتباه آنها بر كردن تكيه و شود, محسوب امتيازي خداوند, برابر در نميتواند

كـار به صحيح مسيرهاي در ك پا نيت و ايمان پرتو در كه هنگامي مگر است,

خواهد جاويدان عذاب آنها صاحبان <سرنوشت صورت اين غير در شوند گرفته

الدون)/ خى فيىهىا هم النىار اصحىاب اولىئك (و بود>

# # #

و شـده اشـاره آنها كارانة ريا انفاقهاي و بخششها و بذل به بعد, آية درميفرمايد: كرده, تشريح را آن سرنوشت جالب مثال يك ضمن

به كه است سوزاني باد همانند ميكنند, انفاق زندگي اين در آنها آنچه <مثل

مـناسب وقت يا محل غير در 9و كردهاند ستم خود بر كه ـ بوزد قومي زراعت

Page 88: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٧ ـ ١١٦ عمرانآية: سورةآل ٨٦

كمثل نيىا الد الحيىاة ذه هى فيىى ينفقون ا مى (مثل سازد> نابود را آن و ـ نمودهاند; كشت

فاهلكته)/ انفسهم ظلموا قوم حرث ابت اصى صر فيىهىا ريىحشدت با توأم چيزي بستن معني به و هستند ريشه يك از <اصرار> و <صر>بـاد يك شكل به خواه باشد, باد در كه است شدتي معني به اينجا در و ميآيد

كننده/ خشك و سرد يا و سوزان,

خشك و سرد العاده فوق يا و سوزان و شديد باد به را كفار كردن انفاق قرآنو باد طبع البته كند, خشك را آن و بوزد زرعي و كشت به كه نموده تشبيه كنندهاي

را غنچهها و ميدهد نوازش را شكوفههاي بهاران نسيم است, كننده احيا نسيم,

ميسازد/ بارور را آنها و ميدمد, درختان كالبد در روح ميكند, باز

و مـفيد بسـيار آيـد وجـود به ايمان و اخ$ص سرچشمة از گر ا نيز انفاقعميقي اخ$قي اثر هم و ميكند, حل را اجتماعي مشك$ت هم است, سودبخش

او قـلب در را اخ$قي فضائل و ملكات و ميگذارد باقي كننده احسان نهاد در

ميسازد/ بارور

يا و سوزنده و مرگبار طوفان به تبديل كننده احيا و م$يم نسيم و باد گر ا اماخشك و مـيسوزانـد را آن بوزد كه گياهي و گل هر به گرديد سرد العاده فوق

ميكند/

روح ندارند خود انفاق در صحيحي انگيزة چون نيز آلوده و بيايمان افرادآنها انفاق مزرعة بر كنندهاي خشك و سوزان باد همچون كاري ريا و خودنمائي

ميسازد/ اثر بي را آن و ميوزد

در غالبا 9چون ميكند حل را مشكلي اجتماعي نظر از نه انفاقها گونه اينداشت/ خواهد انفاقكننده براي اخ$قي نتيجة نه و ميشود; مصرف مورد غير

أنفسهم> ظلموا قوم <حرث ميگويد: Aبا آية در قرآن كه اين توجه جالب

Page 89: Makarem Tafsir Nemoone 3

٨٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

است كساني زراعت كننده, خشك و سوزان باد اين برخورد و وزش مركز يعني

و زمان انتخاب در كنندگان زراعت اين كه اين به اشاره كردند, ستم خود به كه

سـرزميني در يـا را خـود بـذر و نـياورده عـمل بـه را Aزم دقت زراعت, مكان

است/ بوده طوفانهائي چنين وزش معرض در كه پاشيدهاند

بـوده سموم باد وزش فصل كه كردهاند انتخاب را وقتي زمان, نظر از يا وكردهاند/ ستم خود به ترتيب اين به و است,

و مـيكنند ستم خود به انفاق, محل و زمان انتخاب در نيز ايمان بي افرادميدهند/ باد بر مورد بي را خود سرمايههاي

مـعلوم دارد وجود آيه در كه قرائني به توجه با شد, اشاره Aبا در آنچه ازاست: چيز دو ميان در حقيقت در تشبيه اين ميشود

مناسب/ محل غير در و بيموقع زراعت به آنها انفاق تشبيه يكيسوزان/ و سرد بادهاي به انفاق انگيزههاي تشبيه ديگري و

ايـن يـنفقون> مىا <مثل جملة معني و نيست تقدير از خالي آيه بنابراين واست سوزاني يا سرد و خشك باد همچون آنها انفاقهاي انگيزة مثال كه است

كنيد;/ 9دقت

اس$م دشمنان كه ميكند اموالي به اشاره آيه اين گفتهاند: مفسران از جمعيپيامبر ضد بر را دشمنان آن وسيلة به و ميكردند, صرف آئين اين كوبيدن راه در

مينمودند/ تحريك mnopq اس$م

كـتب آيـات تـحريف برابر در خود دانشمندان به يهوديان كه اموالي يا وميدادند/ آسماني

شـامل را ايـنها غير و اينها كه دارد وسيع معني يك آيه است: روشن وليميشود/

Page 90: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١١٧ ـ ١١٦ عمرانآية: سورةآل ٨٨

هستند آنها خود اين نكرده, ستمي آنها به <خداوند ميفرمايد: آيه پايان دريظلمون)/ انفسهم لىكن و اللىه ظلمهم ا مى (و ميكنند> ستم خويش بر كه

فاسد اثر جز فاسد عمل زيرا ميبرند, بين از بيهوده را, خود سرمايههاي و

باشد؟ داشته ميتواند نتيجهاي چه

# # #

Page 91: Makarem Tafsir Nemoone 3

٨٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

Lا خـبى يالونكم Lى دونكم من بطىانة تتخذوا Lى آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ١١٨

صدورهم تخفيىى ا مى و اههم فوىا من اء البغضى بدت قد م عنت ا مى وا ود

تعقلون كنتم ان ات يى rLا لكم نىا بي قد اكبر

ا اذى و كله بالكتىاب منون تو و ونكم يحب Lى و ونهم تحب ء اوLى نتم ا ا هى ١١٩

قـل الـغيظ مـن نىامل Lا عليكم وا عض خلوا ا اذى و آمنىا قىالوا لقوكم

دور الص ات بذى م عليى ه اللى ان بغيظكم موتوا

ان و ا بهى يفرحوا ئة سي تصبكم ان و هم تسو حسنة تمسسكم ان ١٢٠

يـعملون ا بـمى ـه اللى ان شـيئا كيدهم كم يضر Lى تتقوا و تصبروا

ط محيى

ترجمه:آنها نكنيد! انتخاب خود, غير از اسراري محرم آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ١١٨

دررنجو شما دوستدارند آنها نميكنند/ كوتاهي شما, فساديدربارة و شر گونه هر از

در آنـچه و شـده; آشكـار شـان كـ6م� �و دهان از دشمني �نشانههاي� باشيد/ زحمت

آنها� شر از پيشگيري راههاي �و آيات ما است/ مهمتر آن از ميدارند, پنهان دلهايشان

كنيد/ انديشه اگر كرديم بيان شما براي را

دوست را شـما آنـها امـا مـيداريـد; دوست را آنها كه هستيد كساني شما ـ ١١٩

را شـما كه هنگامي داريد, ايمان آسماني كتابهاي همة به شما كه حالي در نميدارند/

از ميشوند, تنها كه هنگامي اما آوردهايم>/ <ايمان ميگويند: دروغ� �به ميكنند م6قات

Page 92: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٠ ـ ١١٨ عمرانآية: سورةآل ٩٠

كـه خشمي همين <با بگو: ميگزند! دندان به را خود انگشتان سر شما, بر خشم شدت

است>/ آگاه سينهها درون �اسرار� از خدا بميريد! داريد

بـراي ناگواري حادثة اگر و ميكند; ناراحت را آنها برسد شما به نيكي اگر ـ ١٢٠

پيشه پرهيزگاري و استقامت برابرشان� �در اگر �اما� ميشوند, خوشحال دهد, رخ شما

ميدهند, انجام آنچه به خداوند نميرساند; زياني شما به آنان, نقشههاي�خائنانة� كنيد,

دارد/ احاطه

نزول: شأناز عـدهاي كـه شـده, نـازل هـنگامي آيـات, اين شده نقل عباس> <ابن از

پيماني يا و رضاع, حق يا همسايگي, يا قرابت, سبب به ـ يهوديان, با مسلمانان

كه بودند صميمي آنها با قدري به و داشتند دوستي ـ بودند بسته اس$م از پيش كه

سـرسخت دشمن كه يهود قوم بدينوسيله ميگفتند, آنان به را مسلمانان اسرار

از ميكردند, قلمداد مسلمانان دوست را خود ظاهر به و بودند مسلمين و اس$م

ميشدند/ مطلع مسلمانان اسرار

شما دين در آنان چون كه داد هشدار مسلمانان از عده آن به و شد نازل آيه

شر هيچ از شما دربارة آنان زيرا دهيد; قرار خود اسرار محرم را آنها نبايد نيستند,

ابن البيان> <جامع ـ ١٨ صفحة ,٢٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ سوره همين ١١٨ آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١ق/ هـ ١٤١٥ بيروت, الفكر دار ,٨٢ صفحة ,٤ جلد طبري, جرير

باشيد/١ عذاب و رنج در هميشه شما ميخواهند آنان نميكنند, كوتاهي فسادي و

Page 93: Makarem Tafsir Nemoone 3

٩١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

تفسير:نسازيد اسرارخود محرم را بيگانگان

از يكي به كرد, بيان را كفار با مسلمانان مناسبات كه آياتي دنبال به آيه اينمـيدهد, هشـدار مـؤمنان بـه لطيفي تشبيه ضمن و كرده اشاره حساس مسائل

هم و دوست خود, مسلكان هم از غير آوردهايد! ايمان كه كساني <اي ميفرمايد:

خـبر بـا خـود درونـي رازهـاي و اسـرار از را بيگانگان و نكنيد, انتخاب رازي

خبىا;)/ يالونكم ;ى دونكم من بطىانة تتخذوا ;ى آمنوا الذيىن ايها (يىا نسازيد>

معني به <ظهارة> آن مقابل و است, زيرين لباس معني به لغت, در <بطىانة>است/ اسرار> <محرم از كنايه اينجا در و ميباشد/ روئين لباس

كه زيانهائي به غالبا است, چيزي رفتن بين از معني به اصل, در <خبىال> و

ميشود/ گفته ميگذارد, اثر انسان عقل در

مـحرم و دوست آنان نبايد و ندارند, را شما دوستي شايستگي كفار يعني

كـوتاهي مسـلمانان بـه نسـبت فسـاد و شر رساندن در كفار باشند/ شما اسرار

نميكنند/

خـاطر بـه كـه نيست آن از مانع شما با آنها رفاقت و دوستي سوابق هرگزنپرورانند, خود دل در را شما زيان و زحمت آرزوي مسلك, و مذهب در جدائي

ـا مى (ودوا باشيد> زحمت و رنج در شما كه است اين آنها ع$قة <پيوسته بلكه

عنتم)/فاش رازشان و نشويد, گاه آ ضميرشان مكنونات از شما كه اين براي آنهادقت و احـتياط بـا و مـيكنند, مراقبت خود رفتار و سخنان در Aمعمو نگردد,

ميزنند/ حرف

آشكـار آنـها سخنان Aب$ي از دشمني و عداوت <آثار اين, وجود با ولي

Page 94: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٠ ـ ١١٨ عمرانآية: سورةآل ٩٢

اههم)/ افوى من اء البغضى بدت (قد است>

همانند گفت ميتوان كه ميآورند, زبان بر سخناني گاه خودآ نا طور به گاهآنان باطن ضمير به آن, از ميتوانيد و آنها, دلهاي پنهاني آتش از جرقهايست

پيببريد/

توضيح خود سخنان در cdefg مؤمنان امير كه ميكند بيان را حقيقتي آيه اينو انه لسى فلتىات في ظهر اbى شيئا أحد أضمر مىا ميفرمايد: كه آنجا است, فرموده

كه اين مگر نميدارد, پنهان را رازي باطن, ضمير در كس <هيچ وجهه: ات صفحى

/٢٦ شمارة قصار, كلمات البEغه>, <نهج ـ ١

ميشود>/١ آشكار او توجه از خالي و كنده پرا سخنان Aب$ي و چهره رنگ از

نشان را دشمنان باطن شناسائي طريقة وسيله بدين خداوند كه: اين خCصهعداوت از <آنچه ميافزايد: و ميدهد, خبر درونيشان راز و باطن ضمير از و داده,

بزرگتر ميآورند زبان بر آنچه از بمراتب كردهاند, پنهان خود دل در دشمني و

/( كبر ا صدورهم تخفيىى ا مى (و است>

تدبر آن در گر ا كرديم, بيان را آيات اين شما براي <ما نموده: اضافه سپستعقلون)/ كنتم ان يىات Ð;ا لكم بينىا (قد كنيد>

راه و دهيد, تميز خويش دشمن از را خود دوست ميتوانيد آن وسيلة بهكنيد/ پيدا را دشمنان شر از نجات

# # #

روي را آنـان مسـلمانان! جـمعيت اي <شــما مــيفرمايد: بــعد آيــة دركه اين از غافل ميداريد, دوست ديگر علل به يا و همجواري يا و خويشاوندي

طرف از كه كتابهائي تمام به شما كه حالي در نميدارند, دوست را شما آنها

داريد> ايمان آنها; آسماني كتابهاي و خودتان كتاب از 9اعم شده نازل خداوند

Page 95: Makarem Tafsir Nemoone 3

٩٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كله)/ بالكتىاب منون تو و يحبونكم ;ى و تحبونهم ء او;ى انتم (هىاندارند/ ايمان شما آسماني كتاب به آنان ولي

اهل از دسته <اين ميفرمايد: كرده, معرفي را آنها اصلي چهرة قرآن گاه, آنآئين و داريم ايمان ما ميگويند: كنند, م$قات شما با چون هستند, منافق كتاب

خشم و عداوت و كينه شدت از شوند, تنها چون ولي ميكنيم, تصديق را شما

وا عض خلوا اذىا و آمنىا الوا قى لقوكم اذىا (و ميگيرند> دندان به را خود انگشتان سر

الغيظ)/ من نىامل ا; عليكمو بغيظكم), موتوا (قل بميريد>! داريد, كه خشمي همين با <بگو: پيامبر! اي

داشت/ نخواهد بر شما از دست مرگ روز تا غصه اين

درون اسرار از <خداوند زيرا است; گاه آ خدا و نبوديد, گاه آ آنها وضع از شمادور)/ الص ات بذى عليىم اللىه (ان است> خبر با سينهها

# # #

شده بازگو آنها عداوت و كينه نشانههاي از يكي بحث, مورد آية آخرين درناراحت آنها دهد, رخ شما براي خوبي آمد پيش و پيروزي و فتح گر <ا كه: است

(ان ميشوند> خوشحال دهد رخ شما براي گواري نا حادثة چنانچه و ميشوند,

بهىا)/ يفرحوا سيئة تصبكم ان و هم تسو حسنة تمسسكمخويشتندار و پرهيزگار و كنيد, استقامت آنها كينهتوزيهاي برابر در گر ا <اما

كنند, وارد لطمهاي شما به خود خائنانة نقشههاي وسيلة به نميتوانند آنان باشيد,

كم يضر ;ى تتقوا و تصبروا ان (و دارد> احاطه كام$ ميكنيد آنچه به خداوند زيرا

محيىط)/ يعملون ا بمى اللىه ان شيئا كيدهمبـرابـر در مسـلمانان بودن امنيت در ميشود: استفاده آيه ذيل از بنابراين,و است, تقوا داشتن و هوشياري استقامت, به مشروط دشمنان, شوم نقشههاي

Page 96: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٠ ـ ١١٨ عمرانآية: سورةآل ٩٤

است/ گرديده تضمين آنها امنيت كه است صورت اين در تنها

# # #

نكته:بهمسلمانان هشدار

جزء را خود دشمنان تا است, داده هشدار مؤمنان به آيه, اين در خداونداين برابر در را, بدشان و نيك و مسلمانان رازهاي و ندهند قرار خويش خاصان

هر در بايد و است عمومي و كلي صورت به خطر اع$م اين نسازند, آشكار گروه

كنند/ توجه هشدار اين به مسلمانان حال هر در و زمان

در و ورزيدهاند, غفلت هشدار اين از قرآن پيروان از بسياري متأسفانه وليمسـلمانان اطـراف در كـنون ا هـم شدهانـد, فراوان نابسامانيهاي گرفتار نتيجه

طرفداري مسلمانان از ظاهر به و ميزنند, دوستي به را خود كه هستند دشمناني

ميكنند/

مـيگويند, دروغ مـيشود معلوم ميدهند, نشان خود از كه كارهائي با اماآنان كه صورتي در ميكنند, اعتماد آنان به خورده را آنها ظاهر فريب مسلمانان

ريختن از و نميخواهند, چيزي تباهي و بيچارگي پريشاني, جز مسلمانان براي

ندارند/ كوتاهي آنان, كار افكندن دشواري به و آنها راه سر بر خار

دشمنان با بزرگ جنگ دو در مسلمانان اخير سالهاي در نرويم, دور راهحالي در خوردند, دردناكي بسيار شكست نخست, جنگ در شدند درگير خود

حـوادث هـمة تـقريبا و شد, آنها نصيب درخشاني پيروزي اخير جنگ در كه

شكستنـاپذيري رعبآور و ك وحشتنا افسانة يافت, تغيير آنها نفع به جهاني

<جـوbن> ارتفاعات و <سينا> صحراي در جنگ نخست روز همان در دشمن

در بـار نـخستين براي را پيروزي طعم مسلمانان و گشت, مدفون هميشه براي

Page 97: Makarem Tafsir Nemoone 3

٩٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

چشيدند/ اخير سالهاي

داد؟ روي دگرگوني اين كوتاه مدت اين در كه شد چهاز يكي قطع طور به ولي است, طوAني بحث يك نيازمند سؤال اين پاسخكه بيگانگان نخست, جنگ در كه بود اين پيروزي اين و شكست آن مؤثر عوامل

بودند/ خبر با آنان نقشههاي از ميزدند, دوستي از دم آنها از بعضي حتي

از اس$مي كشورهاي سران از نفر سه دو جز كس هيچ اخير جنگ در وليشاهد و آنها پيروزي بزرگ رمز يك خود اين و نداشتند, گاهي آ آنها نقشههاي

بود!/ قرآن آسماني دستور اين عظمت بر زندهاي

# # #

Page 98: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٢ ـ ١٢١ عمرانآية: سورةآل ٩٦

ع سميى ه اللى و ال للقتى مقىاعد المؤمنين ي تبو اهلك من غدوت اذ و ١٢١

م عليى

فليتوكل ه علياللى و ا همى ولي ه اللى و تفش)ى ان منكم طىائفتىان ت هم اذ ١٢٢

منون المو

ترجمه:انتخاب جهت خود, خانوادة ميان از صبحگاهان, كه را زماني آور� ياد �به و ـ ١٢١

است/ دانا و شنوا خداوند و رفتي! بيرون مؤمنان, براي جنگ اردوگاه

نشـان سستي گرفتند تصميم شما از طايفه دو كه را زماني آور� ياد به �و ـ ١٢٢

خدا بر بايد ايمان, با افراد و بود; آنها پشتيبان خداوند و گردند�; باز راه بين از �و دهند

كنند!/ توكل

تفسير:احد نبرد آغاز

اس$مي دامنة پر و مهم حادثة يك دربارة كه ميشود شروع آياتي اينجا ازدارد وجود فوق آيات در كه قرائني از زيرا است; شده نازل <احد> جنگ يعني

از گوشهاي به اشاره و شده نازل احد جنگ از بعد آيه, دو اين ميشود استفاده

عقيدهاند/ همين بر نيز مفسران بيشتر و ميكند ك وحشتنا جنگ اين جريانات

لشكرگاه انتخاب براي <مدينه> از mnopq پيامبر آمدن بيرون به اشاره آغاز دركـه را روز آن بـياور خاطر به پيامبر! <اي ميفرمايد: كرده, <احد> كوه دامنة در

Page 99: Makarem Tafsir Nemoone 3

٩٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

مؤمنان براي تا آمدي بيرون خود اهل و بستگان ميان از <مدينه> از صبحگاهان

ي تـبو اهـلك مـن غدوت اذ (و سـازي> آماده دشمن با نبرد براي پايگاههائي

للقتىال)/ اعد مقى المؤمنينشرح در كه طور همان و بود مسلمانان ميان در زيادي گفتگوهاي روز آن دركـه اين و جنگ محل انتخاب دربارة كرد/ خواهيم اشاره زودي به احد حادثة

شديد نظر اخت$ف مسلمانان ميان در <مدينه>, بيرون يا باشد بوده <مدينه> داخل

بود/

از زيادي جمع كه ـ را مسلمانان كثريت ا نظر كافي مشورت از پس mnopq پيامبردامنة و شهر بيرون به را لشكرگاه و كرد انتخاب ـ ميدادند تشكيل جوانان را آنان

مـطالبي دل, در كه بودند افرادي ميان, اين در طبعا و ساخت, منتقل احد كوهنبودند/ آن اظهار به حاضر جهاتي به و ميداشتند پنهان

را شما سخنان هم <خداوند ميگويد: كرده اشاره معني اين به آيه آخر جملةعليىم)/ سميىع اللىه (و بود> گاه آ شما درون اسرار از هم و ميشنيد

# # #

دو هنگام آن <در ميفرمايد: كرده اشاره ماجرا اين از ديگري گوشة به سپسمدينه به راه وسط از و دهند خرج به سستي كه گرفتند تصميم مسلمانان از طايفه

/( تفش+ى ان منكم طىائفتىان همت (اذ بازگردند>

از حارثه> <بنو و اوس قبيلة از سلمه> <بنو تواريخ نقل طبق طايفه دو اين كه

بودند/ خزرج قبيلة

شهر> در <جنگ نظرية طرفداران از آنها كه بود اين شايد تصميم, اين علتبود/ كرده مخالفت آنها نظر با پيامبر و بودند

از نفر سيصد با سلول> ابي بن <عبداللىه گفت: خواهيم كه چنان عCوه به

Page 100: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٢ ـ ١٢١ عمرانآية: سورةآل ٩٨

آنها ماندن با mnopq پيامبر مخالفت اثر بر بودند پيوسته اس$م لشكر به كه يهودياني

بازگشتند/ <مدينه> به اس$م, اردوگاه در

پيش در كه راهي ادامة بر را مسلمان طايفة دو آن تصميم موضوع, همين و

كرد/ سست بودند گرفته

خود تصميم از زودي به طايفه دو آن ميشود: استفاده آيه ذيل از كه چنان اماياور <خداوند ميگويد: قرآن لذا دادند, ادامه مسلمانان با همكاري به و بازگشتند,

ا وليهمى اللىه (و كنند> تكيه خدا بر بايد ايمان با افراد و بود طايفه دو اين پشتيبان و

منون)/ المو كل فليتو اللىه علي ودربارة قب$ كه آياتي دنبال به <احد> ماجراي ذكر داشت: توجه بايد ضمناهمان زيرا است; واقعيت اين از زنده نمونة يك به اشاره بود, كفار به اعتماد عدم

كه يهودياني نداد اجازه پيغمبر گفت, خواهيم مشروحا بعدا نيز و گفتيم كه طور

بود چه هر زيرا بمانند; اس$م لشكرگاه در بودند, برخاسته او حمايت به ظاهر به

شرايط آن در مسلمانان گاه تكيه و اسرار محرم نبايد بيگانگان و بودند بيگانه آنها

شوند/ حساس

# # #

نكتهها:احد غزوة وقوع سرچشمة ـ ١

گردد: احد حوادث مجموع به اشارهاي قب$ است Aزم اينجا دردر قريش كه هنگامي ميشود, استفاده چنين اس$مي تواريخ و روايات از<مكـه> بـه اسـير هـفتاد و كشـته, هفتاد دادن با و خوردند شكست بدر جنگ

كشتههاي بر زنان نگذارند كرد, اخطار <مكه> مردم به سفيان ابو كردند, مراجعت

را دشمني و عداوت و ميبرد, بين از را اندوه چشم, اشك زيرا كنند; گريه بدر

Page 101: Makarem Tafsir Nemoone 3

٩٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميكند/ زايل آنان قلبهاي از محمد به نسبت

با نگيرد, انتقام بدر جنگ قات$ن از كه دام ما بود كرده عهد خود سفيان ابونشود! همبستر خود همسر

بـه را مـردم داشت, اختيار در كه وسيلهاي هر با قريش طايفة حال هر به<مكـه> شـهر در انـتقام!> <انـتقام! فرياد و ميكردند تحريك مسلمانان با جنگ

بود/ طنينانداز

عزم به پياده, هزار دو و سوار هزار سه با به قريش هجرت, سوم سال دردر كـه اين براي و شدند, خارج <مكه> از كافي تجهيزات با mnopq پيامبر با جنگ

خـود بـا نـيز را خـود زنان و بزرگ بتهاي كنند, استقامت بيشتر جنگ ميدان

دادند/ حركت

# # #

عباس موقع به گزارش ـ ٢و كـيش به قريش ميان در و بود, نياورده اس$م هنوز پيامبر عموي عباسهنگامي بود, ع$قمند زياد خود, برادرزادة به كه آنجا از ولي بود, باقي آنان آئين

آمـد, بيرون <مكه> از mnopq پيامبر با جنگ قصد به قريش نيرومند لشكر ديد كه

<مـدينه> بـه غـفار> <بـني قبيلة از مردي وسيلة به و نوشت, نامهاي بيدرنگ

فرستاد/

از پـيامبر كه هنگامي شد, روان <مدينه> سوي به سرعت به <عباس> پيك

و رساند, او به را عباس گزارش و كرد م$قات ابي> بن <سعد با شد مطلع جريان

بماند/ پنهان مدتي موضوع اين ميشد سعي المقدور حتي

# # #

Page 102: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٢ ـ ١٢١ عمرانآية: سورةآل ١٠٠

ميكند مسلمانانمشورت mnopqبا پيغمبر ـ ٣مسلمانان از نفر چند به بود, رسيده mnopq پيامبر به عباس نامة كه روز همان دربه اط$عاتي قريش لشكر اوضاع از و بروند <مدينه> و <مكه> راه به داد دستور

آورند/ دست

رفـته اطـ$ع كسب بـراي كه mnopq محمد اط$عاتي نيروي دو نكشيد طوليگفتند: و رساندند, mnopq پيغمبر به را قريش قواي چگونگي و گشتند, باز بودند,

است/ سفيان ابو خود فرماندهي تحت نيرومند سپاه اين

و كرد دعوت را <مدينه> اهل و اصحاب همة روز, چند از پس mnopq پيامبربا آشكارا را دفاع موضوع و داد, تشكيل جلسهاي وضع, اين به رسيدگي براي

گذاشت/ ميان در آنها

شهر از كه اين يا و زنند, دست پيكار به <مدينه> داخل در كه: اين در گاه آنپرداخت/ كره مذا به مسلمانان با شوند, خارج

دشمن با شهر تنگ كوچههاي در و نشويم, خارج <مدينه> از گفتند: عدهايبه ميتوانند نيز كنيزان و زنان و ضعيف مردان حتي صورت اين در زيرا بجنگيم;

كنند/ كمك لشكر

تـا خدا! رسول اي كرد: اضافه سخنان اين گفتن از بعد أبي> بن <عبداللىهدشمن و باشيم, خود خانة درون و حصارها داخل ما است نشده ديده هيچ كنون

شود!/ پيروز ما بر

هم mnopq پيغمبر توجه مورد روز آن در <مدينه> خاص وضع خاطر به رأي اينمقابله به قريش با شهر داخل در و كنند توقف <مدينه> در ميخواست نيز او بود,

پردازند/

بن <سعد بودند, مخالف رأي اين با جنگجويان و جوانان از گروهي ولي

Page 103: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٠١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

گفتند: برخاسته, اوس, قبيلة از نفر چند و معاذ>نداشـته كند طمع ما در كه اين قدرت عرب از كسي گذشته در پيامبر! اي

در تو كه كنون ا هم و بوديم/ بتپرست و مشرك موقع آن در ما كه اين با است,

خارج شهر از بايد حتما نه, كنند؟! طمع ما در ميتوانند چگونه هستي, ما ميان

بجنگيم/ دشمن با شده

است/ نوشيده شهادت شربت شود كشته ما از كسي گر ااست/ شده نائل خدا راه در جهاد افتخار به يافت نجات كسي هم گر ا و

به كرد, بيشتر را <مدينه> از خروج طرفداران حماسهها و سخنان گونه اينافتاد/ اقليت در أبي> بن <عبداللىه طرح كه طوري

مشورت اين به نداشت <مدينه> از خروج به تمايل كه اين با mnopq پيغمبر خوداز نفر يك با كرد, انتخاب را <مدينه> از خروج طرفداران نظرية و گذاشت احترام

كوه دامنة در كه را محلي و شد خارج شهر از اردوگاه كردن مهيا براي اصحاب

انـتخاب اردوگـاه بـراي داشت حسـاسي موقعيت نظامي شرائط جهت از احدفرمود/

# # #

ميشوند آماده دفاع براي مسلمانان ـ ٤آن از پس آورد, عمل به را مشورت اين mnopq پيامبر كه بود جمعه روز, آنمسلمانان يكتا, خداوند ثناي و حمد از بعد ايستاد, جمعه نماز خطبة اداي براي

فرمود: و ساخت گاه آ قريش سپاه شدن نزديك از را

دشمنان با روحيهاي چنين با و باشيد آماده جنگ براي دل و جان با شما گر <ا

هزار با روز همان در و ميكند> نصيبتان را پيروزي يقين طور به خداوند بجنگيد

شدند/ اردوگاه رهسپار انصار و مهاجر از نفر

Page 104: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٢ ـ ١٢١ عمرانآية: سورةآل ١٠٢

از كـه آن از قـبل و داشت, عهده بر را لشكر فرماندهي شخصا mnopq پيغمبرو مهاجران به را يكي دهند, ترتيب پرچم سه داد: دستور شوند خارج <مدينه>

داد/ اختصاص انصار به را تا دو

صفوف از راه طول در و پيمود, پياده را احد و مدينه ميان فاصلة mnopq پيامبرتا ميساخت, منظم و مرتب را لشكر صفوف خود دست به و ميديد سان لشكر

كنند/ حركت مستقيم و راست صف يك در

به هنوز mnopq كرم ا پيغمبر مينويسد: خود كتاب در <حلبي> معروف مورخهرگز كه ديد آنها ميان در را گروهي لشكر, از بازديد ضمن كه بود نرسيده احد

كيستند؟ اينها پرسيد: بود, نديده

و بودهاند, پيمان هم أبي> ابن <عبداللىه با كه يهودند از عدهاي كردند: عرض

فرمود: و كرد تأملي حضرت آمدهاند, مسلمانان ياري به مناسبت بدين

مسلمان كه اين مگر گرفت, ياري نتوان مشركان از مشركان با جنگ <براي

شوند>/

اين به و گشتند, باز <مدينه> به همگي و نكردند, قبول را پيشنهاد اين يهود

احد/ جنگ جريان ,٢ جلد حلبي>, <سيرة ـ ١

شد/١ كم تن سيصد mnopq پيامبر نفري هزار يك قواي از ترتيب

او نشد, موافقت أبي> ابن <عبداللىه پيشنهاد با چون نوشتهاند: مفسران وليبر بالغ تعدادشان كه جمعي با و نمود, خودداري پيامبر همراهي از راه اثناي در

بازگشتند/ <مدينه> به بود نفر سيصدبودند نفر هفتصد كه خود قواي با Aزم, تصفية از پس mnopq پيامبر حال, هر به

آراست/ را مسلمانان صفوف صبح نماز اداي از بعد رسيد, احد كوه پاي به

در سـاخت مأمـور مـاهر, تيراندازان از نفر پنجاه با را جبير> ابن <عبداللىه

Page 105: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٠٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

خود جاي از حال هر در كرد: توصيه كيدا ا آنها به و گيرند, قرار كوه شكاف دهانة

تا را دشمن ما گر ا حتي فرمود و كنند, حفظ را سپاه سر پشت و نخورند تكان

به مجبور <مدينه> تا را ما و داد شكست را ما دشمن گر ا يا و كنيم تعقيب <مكه>نشويد/ دور خود سنگرگاه از هم باز كرد, عقبنشيني

مراقب زبده, سرباز دويست با را وليد> بن <خالد سفيان>, <ابو طرف آن از

كنار دره اين از اس$م سربازان وقتي باشيد, كمين در داد دستور و كرد گردنه اين

دهيد/ قرار حمله مورد سر پشت از را اس$م لشكر ب$فاصله كشيدند,

# # #

شد شروع جنگ ـ ٥دو اين شدند, جنگ مهياي كرده, آرائي صف يكديگر مقابل در لشكر دو

ميكردند/ تشويق جنگ به را خود مردان نوعي به كدام هر سپاه

را خود جنگجويان زيبا, زنان توجه جلب و كعبه بتهاي نام به سفيان, ابوميآورد! شوق و ذوق سر بر

تشويق جنگ به را مسلمانان الهي, مواهب و خدا نام به mnopq اس$م پيامبر امامينمود/

پر را احد دامنة و جلگه تمام مسلمانان كبر> أ أللىه كبر, أ <أللىه صداي اينك,است/ كرده

و عواطـف تحريك براي قريش, دختران و زنان ميدان, ديگر طرف در وميخوانند/ ني و دف با گويا را اشعاري قريش, جنگجويان احساسات

را قريش لشگر توانستند, شديد حمله يك با مسلمانان جنگ, شروع از پسپرداختند/ آنها تعقيب به اس$م سربازان و گذاردند, فرار به پا آنها بشكنند, هم در

دره, راه از خواست ميدانست قطعي را قريش شكست كه وليد> بن <خالد

Page 106: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٢ ـ ١٢١ عمرانآية: سورةآل ١٠٤

به مجبور را آنها تيراندازان, ولي دهد قرار حمله مورد سر پشت از را مسلمانان

كردند/ عقبنشيني

كه اين خيال به مسلمانان تازه از جمعي شد باعث قريش عقبنشيني اينرا خود پستهاي مرتبه يك غنائم جمعآوري براي است شكستخورده دشمن

ترك را خود سنگر بودند, ايستاده كوه باAي در كه تيراندازاني حتي و كنند, ترك

ريختند/ جنگ ميدان به و گفتند

كمي عدة جز به شد متذكر را mnopq پيغمبر دستور جبير> بن <عبداللىه قدر هر

نايستادند/ خود حساس جايگاه در بود, نفر ده حدود عددشان كه

نفر دويست با وليد> بن <خالد كه: شد اين mnopq پيامبر دستور مخالفت نتيجةسرعت به ديدند, خالي پاسداران از را كوه شكاف چون بودند كمين در كه ديگر

بـه سـر پشت از و كشتند, يارانش با را او و تاختند جبير> ابن <عبداللىه سر بر

آوردند/ حمله اس$م لشكر

و نـظم ديـدند, دشـمن شمشير زير طرف هر از را خود مسلمانان ناگهانچـنين را اوضـاع كـه همين قريش لشكر فراريان رفت, ميان از آنها هماهنگي

افسـر مـوقع همين در گرفتند/ ميان در دايرهوار را مسلمانان و برگشتند ديدند,

شربت mnopq پيامبر شجاع ياران از ديگر بعضي با الشهداء سيد حمزه اس$م شجاع

گرفته را خود رهبر اطراف پروانهوار كه معدودي عدة جز و نوشيدند, شهادت

گذاشتند/ فرار به پا وحشت از بقيه بودند,

كه حملهاي هر و ميكرد كاري فدا همه از بيش كه آن ك خطرنا جنگ اين دربود/ cdefg ابيطالب ابن علي مينمود, دفع ميشد پيغمبر به دشمن جانب از

شكست, شـمشيرش كـه ايـن تـا مـيجنگيد, رشـادت كـمال بـا cdefg عليداد/ cdefg علي به بود, الفقار> <ذو به موسوم كه را خود شمشير mnopq پيغمبر

Page 107: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٠٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

دفاع او از همچنان cdefg علي و گرفت, سنگر جائي در mnopq پيغمبر سرانجامصورت سر, به زخم شصت از بيش مورخان از بعضي نقل طبق كه آن تا ميكرد,

داشت: عرضه پيامبر به وحي پيك كه بود موقع همين در و آمد, وارد او بدن و

من از cdefg <علي فرمود: پيغمبر است, همين مواسات معناي mnopq محمد! اي

اmسYمية/ الكتب دار ,٣٢١ و ١١٠ صفحة ,٨ جلد <كافي>, ـ ١٨٨ صفحة ,٣٨ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

اويم>/١ از من و استشما! دوتاي هر از هم من و افزود: جبرئيل و

آسـمان و زمـين مـيان را وحـي پيك mnopq پيامبر ميفرمايد: cdefg صادق امام

<بـحار ـ اmسـYمية الكـتب دار ,١١٠ صـفحة ,٨ جـلد <كافي>, ـ ٤٩٧ صفحة ,١ جلد البيان>, <مجمع ـ ٢و/// ٧٢ و ٧١ و ٥٤ صفحات ,٢٠ جلد اFنوار>,

٢< علي اbى فتيى bى و ار ذوالفقى اbى سيف <bى ميگويد: كه كرد مشاهده

شد! كشته mnopq محمد كه: برخاست فريادي اثنا اين در

# # #

شد؟ mnopqكشته محمد گفت بلند صداي با چهكسي ـ ٦به را اس$مي سرباز <مصعب> قمعه>, <ابن ميگويند: سيرهنويسان از بعضيبلند صداي با سپس آورده, در پاي از سختي ضربة با است پيغمبر كه اين گمان

شد! كشته mnopq محمد كه سوگند < عزيى و <bت به زد: فرياد

بنفع گمان بي دشمن, طرف از يا بوده, مسلمانان طرف از خواه شايعه اينرا <احد> شد كشته mnopq محمد كه اين گمان به دشمن زيرا بود; مسلمين و اس$م

دشمني و كينه شديدترين كه قريش فاتح قشون نه گر و گفت, ترك <مكه> بقصد

انتقام او از دفعه اين كه بودند آمده هم قصد بدين و داشتند mnopq پيامبر به نسبت را

نميكردند/ ترك را احد حضرت آن كشتن بدون بگيرند

جنگ ميدان در پيروزي از پس نخواست حتي قريش نفري هزار پنج نيروي

Page 108: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٢ ـ ١٢١ عمرانآية: سورةآل ١٠٦

كرد! حركت و گرفت پيش را <مكه> راه دم همان برساند, صبح به را شب

وجود به مسلمانان از جمعي در بيشتري تزلزل mnopq پيامبر شدن كشته خبركنده پرا بقيه كه اين براي بودند جنگ ميدان در كه مسلمانان از عده آن و آورد,

به تا بردند كوه باAي را mnopq پيغمبر شود طرف بر آنان اضطراب و تزلزل و نگردند

حضرت دور به و برگشتند فراريان است, زنده پيغمبر كه: دهند نشان مسلمانان

شدند/ جمع

فرار ك خطرنا وضع چنان در چرا كه: ميكرد م$مت را فراريان mnopq پيغمبرگفتند: گشوده, عذر به زبان بودند شرمنده كه اين با مسلمانان كرديد,

كرديم/ فرار ترس شدت از و شنيديم را تو قتل خبر ما خدا! رسول اي

جـاني و مـالي خسـارات مسلمانان به نسبت احد جنگ در ترتيب, بدينعـدهي و شدند كشته جنگ ميدان در مسلمانان از تن هفتاد شد, وارد فراواني

افتادند/ مجروح زيادي

در آنها پيروزي ضامن كه آموختند بزرگي درس شكست, از مسلمانان امااين گون گونا اثرات روي وسيعي بررسي آينده آيات در و شد, آينده ميدانهاي

احـياء $دار بعد به ٥٤٧ صفحة ,١ جلد اثير>, ابن <كامل به احد, جنگ مورد در بيشتر توضيح براي ـ ١نمائيد/ رجوع اmسد حمراء غزوة و احد غزوة باب ,١٤ صفحة ,٢٠ جلد اFنوار>, <بحار و العربي0 التراث

شد/١ خواهد انجام ـ خدا خواست به ـ بزرگ حادثة

# # #

Page 109: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٠٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

تشكرون كم لعل ه اللى فاتقوا ة اذل نتم ا و ببدر ه اللى نصركم لقد و ١٢٣

مـن آLىف ثة بـث)ى كم رب كم يمد ان يكفيكم لن ا ن منيى للمو تقول اذ ١٢٤

ن منزليى ئكة الم)ى

كـم رب يمددكم ا ذى هى فورهم من ياتوكم و تتقوا و تصبروا ان بليى ١٢٥

ن ميى مسو ئكة الم)ى من آLىف بخمسة

اLى النصر ما و به قلوبكم لتطمئن و لكم بشريى اLى ه اللى جعله ا مى و ١٢٦

م الحكيى ز العزيى ه اللى عند من

ن ائبيى خى فينقلبوا يكبتهم او كفروا ن الذيى من طرفا ليقطع ١٢٧

ظىالمون نهم فا بهم يعذ او عليهم يتوب او ء شيى اLمر من لك ليس ١٢٨

من ب يعذ و اء يشى لمن يغفر اLرض فيى ا مى و ات اوى مى الس فيى ا مى ه للى و ١٢٩

م رحيى غفور ه اللى و اء يشى

ترجمه:پساز ناتوانبوديد/ شما كه حالي در كرد; ياري جنگ�بدر� در را شما خداوند ـ ١٢٣

باشيد!/ آورده جا به را او نعمت شكر تا بپرهيزيد, خدا فرمان� �مخالفت

پـروردگارتان, كه نيست كافي <آيا ميگفتي: مؤمنان به تو كه هنگام آن در ـ ١٢٤

كند>؟! ياري ميآيند, فرود آسمان� �از كه فرشتگان, از نفر هزار سه به را شما

به همينزودي به دشمن و كنيد, پيشه تقوا و استقامت اگر هم� �امروز آري, ـ ١٢٥

دارند, خود با نشانههائي كه فرشتگان, از نفر هزار پنج با را شما خداوند بيايد, شما سراغ

Page 110: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٩ ـ ١٢٣ عمرانآية: سورةآل ١٠٨

داد!/ خواهد مدد

گرنه و قرارداده; شما خاطر اطمينان براي و فقطبشارت, خداوند را اينها ولي ـ ١٢٦

است!/ حكيم تواناي خداوند جانب از تنها پيروزي

لشكـر پيكر از قسمتي كه است اين براي داده,� شما به خدا كه را وعده �اين ـ ١٢٧

گردند!/ باز اميد نا مأيوسو تا برگرداند; ذلت با را آنها يا كند; قطع را كافران

تو براي جنگ� از فراري مؤمنان يا كافران, عفو �دربارة اختياري گونه هيچ ـ ١٢٨

ستمگرند/ آنها زيرا كند; مجازات يا ببخشد, را آنها بخواهد �خدا� كه اين مگر نيست;

�و بـخواهـد را كس هـر خداست, آن از است, زمين و آسمانها در آنچه و ـ ١٢٩

آمـرزندة خـداونـد و مـيكند; مـجازات بخواهد, را كس هر و ميبخشد; بداند� شايسته

است/ مهربان

تفسير:جنگ مرحلةخطرناك

<مكـه> سوي به سرعت به مشركان پيروز لشكر احد, جنگ پايان از پسرا خـود پيروزي چرا كه شد پيدا آنها براي فكر اين راه اثناي در ولي بازگشت,

گذاردند؟ ناقص

هم در را مسلمانان و كنند, غارت را شهر بازگردند, <مدينه> به كه بهتر چهاز آنها فكر هميشه براي و برسانند, قتل به باشد زنده هم mnopq محمد گر ا و بكوبند,

شود/ راحت مسلمين و اس$م ناحية

كترين خطرنا اين حقيقت در و شد صادر بازگشت فرمان جهت همين بهو بودند, داده زخمي و كشته كافي قدر به مسلمانان زيرا بود; احد جنگ مرحلة

نبود/ آنها در جنگ تجديد براي آمادگي هيچگونه حال آن در طبعا

Page 111: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٠٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

سر از را جنگ بار اين ميتوانست نيرومندي روحية با دشمن عكس به وكند/ پيشبيني را آن نهائي نتيجة و گيرد

ابـتكار و العـاده فوق شهامت گر ا و رسيد mnopq پيامبر به زودي به خبر ايندر اسـ$م تـاريخ شـايد نبود, ـ ميگرفت مايه آسماني وحي از كه ـ او بينظير

مييافت/ پايان همانجا

روحـية تـقويت به و گرديده, نازل حساس مرحلة اين دربارة فوق, آياتحركتبه براي پيامبر ناحية از عمومي يكفرمان آن دنبال به و پرداخت, مسلمانان

بيش كه cdefgرا علي آنها ميان در Lو جنگ مجروحان حتي و شد, داده مشركان سوي

شدند/ خارج <مدينه> از و شده دشمن با پيكار آمادة Oداشت تن بر شصتزخم از

مسـلمانان عـجيب روحـية اين از و رسيد قريش سران گوش به خبر ايناز نـفسي تـازه جـمعيت شـايد مـيكردند فكـر آنها افتادند! وحشت به سخت

جنگ نهائي نتيجة جديد برخورد است ممكن و پيوستهاند, مسلمانان به <مدينه>دهد/ تغيير آنها زيان به را

<مكـه> بـه كـه است ايـن بـهتر خـود, پيروزي حفظ براي كردند فكر لذاگرفتند/ پيش را <مكه> راه سرعت به و شد انجام كار همين بازگردند,

مسلمانان شكستخوردة روحية تقويت براي حقيقت در آيات اين گفتيم:

آن جهت همين به داشت, آبي چاه <مدينه> و <مكه> ميان سرزمين در كه بود مردي نام دراصل <بدر> ـ ١شبچهارده ما لذا است, وكامل پر معني به لغت<بدر> ريشة نظر از و شد, ناميده ناماو<بدر> به سرزمين

مينامند/ <بدر> را

بدر١ ميدان در مسلمانان چشمگير پيروزي به اشاره آن در نخست و گرديد, نازل

مـيفرمايد: لذا شـوند, دلگـرم خـويش آيندة به خاطره, آن يادآوري با تا شده

از و ضعيف, دشمن به نسبت كه حالي در داد پيروزي بدر در را شما <خداوند

انتم و ببدر اللىه كم نصر لقد (و نبوديد> آنها با مقايسه قابل تجهيزات و عده نظر

Page 112: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٩ ـ ١٢٣ عمرانآية: سورةآل ١١٠

بـا و نـفر هـزار از بـيش مشـركان و كم, تجهيزات با نفر ٣١٣ شما عدد اذلة),

و ٢٤٤ صفحة ,١٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ العربي0 تراث احياء $دار ٥٢٦ صفحة ,١ جلد اثير>, ابن <كامل ـ ١/٣١٨

بودند/١ فراوان تجهيزات

فرمان مخالفت تكرار از و بپرهيزيد, خدا مخالفت از است, چنين كه <حال

جاي به را او گون گونا نعمتهاي شكر تا كنيد اجتناب پيامبر يعني خود, پيشواي

تشكرون)/ لعلكم اللىه (فاتقوا باشيد> آورده

# # #

يادآوري فرشتگان وسيلة به بدر ميدان در را مسلمانان ياري خاطرة گاه آنكـه نـيست كـافي آيـا مـيگفتي: مؤمنان به تو كه هنگام آن <در ميگويد: كرده,

مـيآيند, فرود آسمان; از 9كه فرشتگان از نفر هزار سه با را شما پروردگارتان

مـن آ;ىف ثة بث+ى ربكم كم يمد ان يكفيكم لن ا منيىن للمو تقول (اذ كـند>؟ امداد

منزليىن)/ ئكة الم+ى# # #

بشتابيد, قريش سپاه استقبال به دهيد, بخرج استقامت گر ا هم امروز <آري

اين در گر ا ننمائيد, مخالفت پيامبر فرمان با گذشته, روز مانند و كنيد, پيشه را تقوا

از نفر هزار پنج وسيلة به خداوند برگردند, شما سوي به سرعت به مشركان حال

خـواهـد ياري را شما هستند مخصوصي نشانههاي داراي همگي كه فرشتگان

بـخمسة ربكم كم يمدد ا هىذى فورهم من ياتوكم و تتقوا و تصبروا ان (بليى كـرد>

به كه كارهائي در جهت همين به و است, آن مانند و ديگ غليان و جوشش معني به اصل در <فور> ـ ٢به ديگ محتويات شدن رو و زير و جوشش همانند زيرا ميرود, كار به كلمه اين ميشود, انجام سرعت

است/ يافته انجام زودي

ميىن)/٢ مسو ئكة الم+ى من آ;ىف# # #

Page 113: Makarem Tafsir Nemoone 3

١١١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

خاطر اطمينان براي و بشارت فقط خداوند را اينها باشيد داشته توجه <اما

ا مى (و است> حكيم تواناي خداوند جانب از تنها پيروزي نه گر و داده, قرار شما

العزيىز اللىه عند من ا;ى النصر ما و به قلوبكم لتطمئن و لكم بشريى ا;ى اللىه جعلهاطمينان بشارت, تشويق, براي تنها شما, ياري به فرشتگان آمدن آري, الحكيىم),است خداوندي ناحية از تنها پيروزي گرنه و است, شما روحية تقويت و خاطر

هم و ميداند را پيروزي راه هم است, حكيم كار همه در و قادر چيز همه بر كه

دارد/ را آن اجراي بر قدرت

# # #

مسيري با ولي دارند, گوني گونا گفتگوهاي بعد آية تفسير در مفسران چه گرتفسير پيموديم, موجود تواريخ و آيات خود بكمك گذشته آيات تفسير در ما كه

است شده داده وعده شما به كه <اين ميفرمايد: خداوند است, روشن نيز آيه اين

است اين براي بفرستد, شما ياري به دشمن با جديد برخورد در را فرشتگان كه

بـاز رسوائـي و ذلت با را آنها و كند, قطع را مشركان لشكر پيكر از قسمتي كه

ائبيىن)/ خى فينقلبوا يكبتهم او كفروا الذيىن من طرفا (ليقطع گرداند>

كبت> > مادة از <يكبتهم> و قطعه معني به آيه در <طرف> داشت: توجه بايداست/ ذلت با توأم و زور به بازگرداندن معني به

از آنـها حـمايت و فـرشتگان يـاري چگونگي زمينه در سؤاAتي اينجا درپـاسخ خـداونـد خـواست به كه ميآيد, پيش ياري اين چگونگي و مسلمانان

داد/ خواهيم ١٢ تا ٧ آيات ذيل <انفال> سورة در را آن مشروح

# # #

است, زيـاد بسيار سخن مفسران ميان قسمت, اين آية ششمين تفسير درو شده, نازل احد جنگ از پس فوق, آية كه است مسلم تقريبا موضوع اين ولي

Page 114: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٩ ـ ١٢٣ عمرانآية: سورةآل ١١٢

ميكند/ تأييد را حقيقت اين نيز سابق آيات است, آن حوادث به مربوط

از فـراري مـؤمنان يـا كـافران, عفو 9دربارة اختياري گونه <هيچ ميفرمايد:

كند; مجازات يا ببخشد, را آنها بخواهد 9خدا; كه اين مگر نيست, تو براي جنگ;

نهم فا بهم يعذ او عليهم يتوب او ء شيى مر ا; من لك (ليس ستمگرند> آنها زيرا

ظىالمون)/ميكند: توجه جلب همه از بيش معني دو آيه تفسير مورد در اما و

جملة بنابراين و ميدهد تشكيل را مستقلي جملة آيه اين كه: اين نخسترفته هم روي آيه معني و است عليهم> يتوب أن <اbى معني به عليهم> يتوب <أوكه اين مگر نيست ساخته تو دست از كاري آنها سرنوشت <دربارة ميشود: چنين

كند>/ مجازاتشان كردهاند كه ستمي خاطر به يا ببخشد را آنها بخواهد خدا

بـه سخت ضربههاي جنگ اين در كه ميباشند كفاري <آنها> از منظور وشكستند/ را mnopq پيغمبر پيشاني و دندان حتي و ساختند وارد مسلمانان

جنگ پايان از پس و كردند, فرار جنگ ميدان از كه ميباشند مسلماناني يا وكردند/ عفو تقاضاي پيغمبر از و شدند پشيمان

و است خدا دست به آنها عذاب و مجازات يا بخشش و <عفو ميگويد: آيه

نميدهد>/ انجام كاري پروردگار اذن بدون هم پيامبر

جملة و است معترضه جملة ء> شيى مر bا من لك <ليس كه: اين ديگر تفسيرقبل آية دنبالة آيه اين و ميباشد, يكبتهم> <أو جملة به عطف عليهم> يتوب <اوبـود: خـواهـد چـنين آيـه دو معني مجموع صورت اين در ميشود, محسوب

چـهار از يكـي و داد, خـواهـد قرار شما اختيار در را پيروزي وسائل <خداوند

ميسازد: مقرر كافران براي را سرنوشت

ميبرد/ بين از را مشركان لشكر پيكر از قسمتي يا

Page 115: Makarem Tafsir Nemoone 3

١١٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميكند/ بازگشت به مجبور وسيله اين به را آنها ياميبخشد/ توبه و شايستگي صورت در را آنها يا

ميكند/ مجازات ظلمشان خاطر به را آنها يا ونمود, خواهد رفتار عدالت و حكمت طبق بر آنها از دستهاي هر با خCصه و

بگيري>/ نميتواني تصميمي هيچگونه خود پيش آنها دربارة تو و

پس جمله از است شده نقل متعددي روايات نيز, آيه اين نزول علت دربارةضربات همه آن و شكست, احد جنگ در mnopq پيامبر پيشاني و دندان كه آن از

پيش و گرديد نگران مشركان آيندة از پيامبر شد, وارد مسلمين پيكر بر سخت

كيف فرمود: و بود خواهند هدايت قابل جمعيت اين چگونه ميكرد فكر خود

اللىه: لي ا يدعوهم هو و بنبيهم هذا فعلوا قوم يفلحرفتار چنين خود پيامبر با كه شد خواهند رستگار جمعيتي چنين <چگونه

المعرفة/ دار ,٧١ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ١٠٢ صفحة ,٢٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

ميكند>/١ دعوت خدا سوي به را آنها وي كه حالي در ميكنند

هدايت مسئول تو كه داد دلداري mnopq پيامبر به و شد نازل فوق آية اينجا درميباشي/ آنها تبليغ به موظف تنها بلكه نيستي آنها

# # #

در <آنـچه مـيفرمايد: قبل, آية براي است تأكيدي حقيقت در آيه آخرينرا كه هر و ميبخشد بخواهد را كس هر خداست, آن از است زمين و آسمانها

و اء يشى لمن يغفر ا;رض فيى ا مى و ات اوى مى الس فيى ا مى للىه (و ميكند> عذاب بخواهد

اء)/ يشى من ب يعذخداوندي فرمان به بلكه نيست, پيامبر دست به مجازات و آمرزش بنابراين,از آفرينش است, او دست به است, زمين و آسمانها در آنچه حكومت كه است

Page 116: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٩ ـ ١٢٣ عمرانآية: سورةآل ١١٤

است/ او آن از نيز آنها تدبير و مالكيت, است, او

مجازات يا و ببخشد, ببيند ص$ح گاه هر را گناهكاران ميتواند كه است او

كند/

حال عين در ميگويد: كرده, اشاره خداوند واسعة رحمت به آيه پايان در ورحيىم)/ غفور اللىه (و است> مهربان و آمرزنده <او است شديد او مجازات كه

ميگيرد/ پيشي او غضب بر او رحمت و

فشـرده عين در كه اس$مي دانشمندان از يكي گفتار به اينجا در نيست بدقـدر عـالي مـفسر كـنيم/ اشـاره سـؤالهـا, از بـعضي براي است پاسخي بودن

آن با خداوند پرسيدند: دانشمندان از يكي از ميكند: نقل آيه ذيل در <طبرسي>ميكند؟ مجازات گناهان خاطر به را بندگان چگونه پايانش بي و واسعه رحمت

زيرا نميبرد; بين از را او <حكمت> خداوند, <رحمت> گفت: پاسخ در اونميگيرد, سرچشمه قلب رقت و احساسات از ما ترحم حس چون او رحمت

مـيكند, ايـجاب حكـمت و است, حكـمت بـا آميخته هميشه او رحمت بلكه

برسند/ مجازات به خاصي; موارد در 9جز گنهكاران

# # #

نكتهها:اشتباه رفع ـ ١

زمينة در بزرگي درس آيه اين است معتقد <المنار> نويسندة معروف مفسرگر ا كه اين آن و ميآموزد, مسلمانان, به پيروزي, براي طبيعي وسايل از استفاده

طبيعي, وسائل مسلمانان كه نيست معني اين به ميدهد پيروزي وعدة آنها به خدا

هم روي دست و كنند فراموش را آن مانند و جنگي نقشههاي نظامي, تجهيزات

باشند/ پيروزي براي پيغمبر دعاي انتظار در هميشه گذاشته

Page 117: Makarem Tafsir Nemoone 3

١١٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

يـعني شيء> مر bا من لك <ليس ميگويد: كرده خطاب mnopq پيغمبر به لذاآن براي خداوند و است, خدا فرمان به بلكه نشده, گذار وا تو دست به پيروزي

مؤثر چه گر ا پيغمبر كردن دعا 9و كرد, استفاده آنها از بايد كه است داده قرار سنني

است;/ معيني موارد مخصوص و دارد استثنائي جنبة ولي است, مفيد و

از كه آيه ذيل با ولي است, منطقي چه گر ا قسمت اين در نويسنده اين گفتاربـنابرايـن و نـيست, سـازگار وجـه هـيچ به ميكند بحث كفار مجازات يا توبه

دانست/ آيه تفسير را آن نميتوان

# # #

يـا بخشش و عفو دربارة mnopq پيامبر از را اختياري گونه هر كه آيه اين ـ ٢و mnopq پيامبر دعاي بودن مؤثر با منافاتي گونه هيچ ميكند, سلب مخالفان مجازات

ميشود, استفاده قرآن ديگر آيات از كه آن مانند و شفاعت و او, گذشت و عفو

را كـاري هـيچ مسـتق$ mnopq پـيغمبر كه: است اين فوق آية از منظور زيرا ندارد;

هم ببخشد, ميتواند هم او, اجازة به و خدا فرمان به ولي دهد, انجام نميتواند

اجازه به حتي و سازد, فراهم را پيروزي عوامل هم و كند, مجازات خود جاي در

كند/ زنده را مردگان cdefg مسيح همچون ميتواند او اذن و پروردگار

بر را پيامبر توانائي خواستهاند شيء> مر bا من لك <ليس جملة با كسانيكهكردهاند/ فراموش را قرآن ديگر آيات حقيقت در كنند, انكار امر اين

انفسهم ظلموا اذ انهم لو و ميفرمايد: ٦٤ آية <نساء> سورة در مجيد قرآنرحيىما: ابا توى اللىه لوجدوا سول الر لهم استغفر و اللىه فاستغفروا ك او جى

استغفار و ميآمدند تو سراغ به ميكردند ستم خود به كه هنگامي آنها گر <ا

كننده توبه را خدا ميكرد آمرزش طلب خدا از آنها براي نيز پيامبر و ميكردند

مييافتند>/ مهربان و 9بخشنده;

Page 118: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢٩ ـ ١٢٣ عمرانآية: سورةآل ١١٦

و شده, شمرده گناه بخشش عوامل از يكي mnopq پيامبر استغفار آيه, اين طبقخواهيم توضيح زمينه اين در هم باز مناسب, آيات ذيل در آينده بحثهاي در

داد/

# # #

Page 119: Makarem Tafsir Nemoone 3

١١٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ه اللى اتقوا و اعفة مضى افا اضعى بوا الر تاكلوا Lى آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ١٣٠

تفلحون كم لعل

ن للكىافريى ت اعد تيىى ال ارالنى اتقوا و ١٣١

ترحمون كم لعل سول الر و ه اللى عوا اطيى و ١٣٢

ترجمه:از نـخوريد! بـرابـر چـند را پول� سود �و ربا آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ١٣٠

شويد!/ رستگار تا بپرهيزيد, خدا فرمان� �مخالفت

است!/ شده آماده كافران براي كه بپرهيزيد آتشي از و ـ ١٣١

رحمتشويد!/ مشمول تا كنيد, اطاعت را پيامبر و خدا و ـ ١٣٢

تفسير:خواري ربا تحريم

به مربوط حوادث و احد> <غزوة دربارة ـ دانستيم كه چنان ـ گذشته آياتسه اين ولي گرفتند, فرا حادثه آن از مسلمانان كه است گوني گونا درسهاي و آن,

و اجتماعي اقتصادي, برنامههاي سلسله يك محتوي آن, از بعد آية شش و آيه

است/ تربيتي

كـه كسـاني <اي ميفرمايد: كرده, مؤمنان به را سخن روي آيه نخستين در;ى آمنوا الذيىن ايها (يىا نخوريد> برابر چند را پول; سود 9و ربا آوردهايد! ايمان

اعفة) مضى اضعىافا بوا الر كلوا تا

Page 120: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٢ ـ ١٣٠ عمرانآية: سورةآل ١١٨

كه: است اين اجتماعي ريشهدار انحرافات با مبارزه در قرآن روش ميدانيم:و ميسازد, آشنا آنها مفاسد به تدريجا را عموم افكار ميكند, زمينهسازي تدريجا

صـورت به را قانون شد, حاصل نهائي تحريم پذيرفتن براي آمادگي كه گاه آن

/Oباشد وسيع و زياد گناه به آلودگي موارديكه در Lمخصوصا مينمايد اع)م صريح

خـواري ربـا بـه شديدي آلودگي جاهليت زمان در عرب, ميدانيم: نيز واز بسياري سرچشمة و بود, رباخواران محيط <مكه> محيط مخصوصا و داشت

دليـل, همين به بود, ظالمانه و زشت كار همين نيز آنها اجتماعي بدبختيهاي

بـيان مرحـله چهار در را تحريم حكم رباخواري, ساختن كن ريشه براي قرآن

است: كرده

قـناعت اخ$قي پند يك به ربا دربارة نخست <روم> سورة ٣٩ آية در ـ ١عند يربوا فCى النىاس ال اموى فيىى ليربوا ربا من آتيتم مىا و ميفرمايد: كه آنجا شده,

المضعفون: هم فاولىئك اللىه وجه تريىدون كىاة ز من آتيتم مىا و اللىهفروني خدا نزد يابد, فزوني مردم اموال در تا ميپردازيد ربا عنوان به <آنچه

را خـدا رضـاي تـنها و مـيپردازيـد زكـات عنوان به را آنچه و يافت, نخواهد

مضاعفند>/ پاداش داراي كنند چنين كه كساني و; است بركت 9ماية ميطلبيد

ثـروت كـه است كـوتهبين افراد ديدگاه از تنها ميكند اع$م طريق بدين وافزوده آنها چيزيبر خدا پيشگاه در اما مييابد, افزايش سودگرفتن راه از رباخواران

ميدهد/ افزايش را ثروتها استكه خدا راه در انفاق و زكات بلكه نميشود,

به يهود غلط رسوم و عادات از انتقاد ضمن ١٦١ آية <نساء> سورة در ـ ٢نهوا قد و بوا الر اخذهم و ميفرمايد: كرده, اشاره آنها رباخواري زشت عادت

نهي آن از كه اين با ميخوردند ربا كه بود اين آنها بد عادات از ديگر <يكي عنه:بودند>/ شده

Page 121: Makarem Tafsir Nemoone 3

١١٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شـدت بـه رباخواري گونه هر نيز ٢٧٩ تا ٢٧٥ آيات <بقره> سورة در ـ ٣است/ گرديده ذكر خدا با جنگ حكم در و شده اع$م ممنوع

تنها اما شده, ذكر صريحا ربا تحريم حكم بحث, مورد آية در باAخره و ـ ٤است/ شده اشاره است آن فاحش و شديد نوع و ربا انواع از نوع يك به

اعفه> مضى <أضعىافا تعبير با و شده فاحش رباي تحريم به اشاره آيه اين در

است/ گرديده بيان

ربا مسير در تصاعدي شكل به سرمايه كه: است اين فاحش رباي از منظورمجموعا و شود ضميمه سرمايه اصل با نخستين مرحلة در سود يعني كند سير

سرمايه>, اضافة به <سود مرحله, هر در ترتيب همين به و گيرند, قرار ربا مورد

سود, كم ترا راه از كمي مدت در ترتيب اين به و دهد, تشكيل را جديدي سرماية

از كـلي بـه و يـابد افـزايش بدهي اصل برابر چندين به بدهكار بدهي مجموع

گردد/ ساقط زندگي

معمول جاهليت زمان در ميشود, استفاده تواريخ و روايات از كه طوري بهطلبكار از بپردازد را خود بدهي نميتوانست مدت رأس در بدهكار گر ا كه بود

قرض او به جديدي سرماية شكل به را بدهي اصل و سود مجموع ميكرد تقاضا

بسيار رباخواري اين رباخواران ميان در نيز ما عصر در بگيرد!, را آن سود و بدهد

است/ فراوان ظالمانه

اللىه اتقوا (و شويد> رستگار شايد كنيد پيشه <تقوا ميفرمايد: آيه پايان در وتفلحون)/ لعلكم

يـعني گـناه ايـن از و كنيد پيشه را تقوا بايد شويد رستگار ميخواهيد گر ا

بپرهيزيد/ رباخواري

# # #

Page 122: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٢ ـ ١٣٠ عمرانآية: سورةآل ١٢٠

آتشـي از <و مـيگويد: كـرده, كـيد تأ تـقوا حكم روي مجددا بعد, آية درللكىافريىن)/ ت اعد التيىى النىار اتقوا (و است> شده آماده كافران براي كه بپرهيزيد

سازگار ايمان روح با رباخواري Aاصو ميشود استفاده كافران> > تعبير ازدارند! سهمي است كافران انتظار در كه آتشي از رباخواران و نيست

گناهكاران و شده آماده كافران براي Aاصو دوزخ آتش ميشود استفاده نيز وآن از سـهمي دارند كافران با هماهنگي و شباهت كه مقدار همان به عاصيان و

داشت/ خواهند

# # #

فرمانبرداران و مطيعان براي تشويقي با را سابق آية تهديد آيه سومين دررا رباخواري و كنيد اطاعت را پيامبر و خدا <فرمان ميفرمايد: مينمايد, تكميل

لـعلكم سـول الر و اللىـه اطيىعوا (و شـويد> الهي رحمت مشمول تا گوئيد ترك

ترحمون)/# # #

نكته:قرآن آيات چگونگيپيوند

به مربوط حوادث و احد> <غزوة دربارة ـ دانستيم كه چنان ـ گذشته آياتسه ولي گرفتند, فرا حادثه آن از مسلمانان كه است گوني گونا درسهاي و آن,

بـرنامههاي سـلسله يك مـحتوي بـعد, آية شش و گذشت آن تفسير كه آيهاي

به مربوط حوادث مجددا آيه, نه اين از پس و است, تربيتي و اجتماعي اقتصادي,

ميگردد/ عنوان احد جنگ

به توجه با ولي گردد, تعجب ماية بعضي براي است ممكن بيان طرز اينكه: اين آن و ميشود, روشن امر حقيقت اساسي اصل يك

Page 123: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٢١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نـظام و بـاشد ابـوابـي و فصول داراي كه نيست ك$سيك كتاب يك قرآنقرآن بلكه باشد, شده گرفته نظر در آن فصول و ابواب ميان در خاصي تأليفي

نيازمنديهاي طبق 9تدريجا; <نجوما> سال سه و بيست مدت در كه است كتابي

شده: نازل مختلف اماكن و زمانها در تربيتي گون گونا

ضـمن در جنگي مختلف برنامههاي و ميآمد پيش احد داستان روز يكميگشت/ اع$م متعدد آيات

مسألة يك يـا ربا همچون اقتصادي مسألة يك به نياز احساس ديگر روزو ميشد توبه, مانند اخ$قي و تربيتي مسألة يك يا ازدواج, احكام مانند حقوقي

ميگشت/ نازل آن طبق متعددي آيات

موارد از بسياري در است ممكن ميشود: گرفته نتيجه چنين سخن, اين ازمفسران از بعضي مانند نبايد و باشد, نبوده بعد و قبل آيات ميان در خاصي پيوند

داشت/ آنها ميان در رابطه يافتن در اصراري موارد گونه اين در

و اتـصال خداوند كه قضايائي ميان در و بيندازيم زحمت به را خود نبايدقرآن روح با كار اين زيرا كنيم; درست ارتباطي وجه تكلف, با نخواسته ارتباطي

در گـون گـونا نـيازمنديهاي طبق و مختلف حوادث در آن نزول چگونگي و

ندارد/ سازش گانه, جدا ظروف و شرايط

كـه ايـن آن و مـربوطند هم به نظر يك از قرآن آيات و سورهها تمام البتهو ميكنند تعقيب عالي سطح يك در را تربيتي و سازي انسان برنامة يك همگي

معنوي و مادي نظر از پيشرفته و امان و امن گاه, آ آباد, جامعة يك ساختن براي

شدهاند/ نازل

بـه ندارد بعد و قبل آيات با خاصي رابطة فوق گانة نه آيات گر ا بنابراين,است/ دليل همين

Page 124: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٣ عمرانآية: سورةآل ١٢٢

اLرض و ات اوى مى الس عرضها جنة و كم رب من مغفرة ليى ا ارعوا سى و ١٣٣

ن للمتقيى ت اعد

ترجمه:وسعتآن, كه بهشتي و آمرزشپروردگارتان; به برايرسيدن كنيد شتاب و ـ ١٣٣

است/ شده آماده پرهيزگاران براي و است; زمين و آسمانها

تفسير:مسيرسعادت در مسابقه

را نيكوكاران و آتش, مجازات به تهديد را بدكاران كه گذشته آيات دنبال بهبه تشبيه را نيكوكاران ت$ش و كوشش آيه اين در ميكرد, الهي رحمت به تشويق

جاويدان نعمتهاي و الهي آمرزش آن نهائي هدف كه كرده معنوي مسابقة يك

يكـديگر بـر پـروردگارتان آمـرزش بـه رسيدن <براي ميفرمايد: است, بهشت

ربكم)/ من مغفرة اليى ارعوا سى (و بگيريد> سبقت

پيشي براي نفر چند يا دو ت$ش و كوشش معني به <مسارعت> از ارعوا> <سىقـابل نـيك, كـارهاي در كـه است, هدف يك به رسيدن در يكديگر از گرفتن

است/ نكوهيده بد, كارهاي در و ستايش,

كـه ايـن آن و كرده, استفاده رواني نكتة يك از اينجا در قرآن حقيقت دربه و سرعت بدون را كار Aمعمو باشد تنها گر ا كار يك دادن انجام براي انسان

هم آن بگيرد, خود به مسابقه جنبة گر ا ولي ميدهد, انجام و شروع عادي طور

به را خود انرژي و نيرو تمام شده, تعيين آن براي باارزشي جائزة كه مسابقهاي

Page 125: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٢٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميتازد/ پيش هدف سوي به بيشتر چه هر سرعت با و ميگيرد كار

براي شده داده قرار مغفرت اول درجة در مسابقه اين هدف ميبينيم گر ا وممكن گناه از شستشوي و آمرزش بدون معنوي, مقام هر به رسيدن كه است اين

گـام پـروردگار قرب مقام به سپس شست, گناه از را خود بايد نخست نيست,

نهاد!/

وسعت كه <بهشتي شده, داده قرار بهشت معنوي, مسابقة اين هدف دومينا;رض)/ و ات اوى مى الس عرضها جنة (و است> زمين و آسمانها پهنة آن,

در آن هـندسي اصـط$ح فـوق, آية در <عرض> از مراد داشت توجه بايدميباشد/ <وسعت> يعني آن لغوي معني به بلكه نيست, <طول> مقابل

مـيشود: ديـده مختصري تفاوت با تعبير همين <حديد> سورة ٢١ آية در

<بـراي اbرض: و مىاء الس كعرض ا عرضهى جنة و ربكم من مغفرة ليى ا ابقوا سىزمين و آسمان پهنة مانند آن پهنة كه بهشتي و پروردگارتان مغفرت به رسيدن

تازيد>/ پيش به اسست,

<سماء> و شده ذكر <مسابقه> كلمة صريحا <مسارعت> جاي به آيه اين دراز و ميدهد, عموم معني اينجا در كه آمده جنس Aم و الف با مفرد صورت به

است/ شده استفاده تشبيه> كاف >هـمان بـهشت <وسـعت ميگويد: صريحا بحث, مورد آية كه معني اين به

آن <وسـعت مـيگويد: <حديد> سورة در ولي است> زمين و آسمانها وسعت

ميرساند/ را معني يك تعبير دو هر و ميباشد> زمين و آسمان وسعت مانند

پرهيزگاران براي عظمت, آن با بهشت, <اين ميكند: تصريح آيه پايان در وللمتقيىن)/ ت (اعد است> شده آماده

ميآيد: پيش سؤال اين كنون ا

Page 126: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٣ عمرانآية: سورةآل ١٢٤

بعدا يا دارند خارجي وجود و شده آفريده كنون ا هم دوزخ و بهشت آيا :bاوميشوند؟ ايجاد مردم اعمال پرتو در

قرآن كه اين به توجه 9با است؟ كجا آنها جاي شدهاند آفريده آنها گر ا ثانيا:است;/ زمين و آسمانها اندازه به بهشت وسعت ميگويد

# # #

نكتهها:موجودند؟ اqrن دوزخ و آيابهشت ـ ١

و دارند خارجي وجود كنون ا هم دو اين معتقدند: اس$مي دانشمندان كثر انمونه: عنوان به ميكند, تأييد را نظر اين نيز قرآن آيات ظواهر

<مهيا ت: أعد به تعبير ديگري فراوان آيات در و بحث مورد آية در ـ الفدربـارة گاهي و بهشت مورد در گاهي ماده, همين از ديگري تعبيرات يا شده>

شود/ مراجعه ٢١ حديد, و ١٣٣ و ١٣١ عمران, آل ـ ٢٤ بقره, ـ ٦ فتح, ـ ١٠٠ و ٨٩ توبه, آيات, اين به ـ ١

است/١ آمده دوزخ,

چه گر ا شدهاند آماده كنون ا هم دوزخ و بهشت ميشود استفاده آيات اين از

كنيد;/ 9دقت مييابند توسعه انسانها بد و نيك اعمال اثر بر

النـجم> <و سـورة ١٥ تـا ١٣ آيـات در مـعراج بـه مـربوط آيات در ـ ب: الماويى جنة عندهىا # المنتهيى سدرة عند # اخريى نزلة رآه لقد و ميخوانيم:

جاويدان بهشت كه آنجا در المنتهي> <سدرة نزد را جبرئيل پيامبر ديگر <بار

كرد>/ مشاهده داشت قرار

است/ بهشت فعلي وجود بر ديگري گواه تعبير اين

اليقيىن علم تعلمون لو كCى ميفرمايد: ٧ و ٦ ,٥ آيات <تكاثر> سورة در ـ جاليقيىن: عين ا لترونهى ثم # الجحيىم لترون #

Page 127: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٢٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اليقين عين به سپس # ميكرديد مشاهده را دوزخ # داشتيد اليقين علم گر <ا

ميديديد>/ را آن

اين بر روشني نشانههاي نيز ديگر روايات و معراج به مربوط روايات در

آن cdefgدر آدم كه است بهشتي از غير است بحث مورد اكنون كه ديگر جهان بهشت داشت: توجه بايد ـ ١داشت/ وجود آدم آفرينش از قبل و بود

ميشود/١ ديده مسأله

# # #

هستند؟ دركجا دوزخ و ـبهشت ٢موجودند كنون ا هم دو اين گر ا كه ميآيد پيش بحث اين فوق دنبالبحث به

هستند؟ كجا در

داد: ميتوان راه دو از را سؤال اين پاسخ

آسمان اين ما جهانند/ اين درون و باطن در دوزخ و بهشت كه: اين نخستايـن درون در كه عوالمي اما ميبينيم خود چشم با را مختلف كرات و زمين و

كـنون ا هـم داشـتيم ديگـري درك و ديـد گـر ا و نـميبينيم دارنـد قـرار جهان

ببينيم/ را آنها ميتوانستيم

درك قابل ما چشم با آنها امواج كه هستند بسياري موجودات عالم اين درنيز شد اشاره Aبا در كه الجحيم> لترون اليقين علم تعلمون لو كCى > آية نيستند,

است/ حقيقت اين گواه

و درك خـدا مـردان از بـعضي ميشود: استفاده نيز احاديث از پارهاي ازخود بين حقيقت چشم با نيز را دوزخ و بهشت كه, داشتند جهان اين در ديدي

ميديدند/

# # #

Page 128: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٣ عمرانآية: سورةآل ١٢٦

بهذهن برايتقريب مثال ـ ٣كرد: ذكر مثالي ميتوان موضوع اين براي

به كه باشد داشته وجود زمين نقطة يك در نيرومندي فرستندة كنيد فرضآن وسيلة به و شود پخش زمين سراسر به آن امواج فضائي ماهوارههاي كمك

جا همه در روحپرور و دلنشين العاده فوق صدائي با قرآن ت$وت دلانگيز نغمة

گردد/ پخش

داشـته وجود قدرت همان با ديگري فرستندة زمين از ديگري نقطة در ودر ديگري امواج روي كننده ناراحت و خراش گوش العاده فوق صدائي كه باشد

شود/ كنده پرا جا همه

اطرافـيان گفتگوي صداي نشستهايم, عادي مجلس يك در ما كه هنگاميدر كه دهنده> <آزار و پرور> <روح امواج دسته دو آن از اما ميشنويم, را خود

نداريم/ خبري هيچ است كرده پر را جا همه و است ما محيط درون

فرستنده دو اين از يكي با آن موج كه ميداشتيم گيرندهاي دستگاه گر ا وليحال در ما شنوائي دستگاه چه گر ميشدند, آشكار ما برابر در فورا ميكرد تطبيق

است/ عاجز آنها درك از عادي

چگـونگي ساختن مجسم براي ولي نيست رسا جهاتي از گرچه مثال اينميرسد/ نظر به مؤثر جهان اين باطن در دوزخ و بهشت وجود

ـ به و است, عالم اين بر محيط دوزخ, و بهشت و آخرت عالم كه: اين ديگرعالم همانند درست گرفته, قرار جهان آن درون و شكم در جهان اين اصط$ح

عـالم خـود بـراي جـنين عالم ميدانيم زيرا است; دنيا عالم درون در كه جنين

درون در بلكه نيست, هستيم آن در ما كه عالمي اين از جداي اما است, مستقلي

يعني دارد, را حال همين آخرت, عالم به نسبت نيز دنيا عالم است, شده واقع آن

Page 129: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٢٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

است/ گرفته قرار آن درون در

و آسـمانها وسعت اندازة به بهشت وسعت ميگويد قرآن ميبينيم گر ا وزمـين و آسـمان از وسـيعتر چـيزي انسـان كـه است آن خـاطر به است زمين

شود/ داده قرار سنجش مقياس تا نميشناسد

پهنة به را آن كند ترسيم را بهشت عظمت و وسعت كه اين براي قرآن لذاگر ا كه طور همان نبوده, اين از غير چارهاي و است, كرده تشبيه زمين و آسمانها

سخن او با ميخواستيم و ميداشت عقل دارد قرار مادر شكم در كه كودكي

باشد/ درك قابل محيط آن در او براي كه كنيم صحبت منطقي با بايد بگوئيم

# # #

بـه بـهشت وسعت گر ا كه: شد روشن نيز سؤال اين پاسخ گفتيم آنچه ازاست؟ كجا دوزخ پس است آسمانها و زمين اندازة

آن وجود و گرفته قرار جهان همين درون در نيز دوزخ اول پاسخ طبق زيرادر كه طور 9همان ندارد آن درون در بهشت وجود با منافاتي جهان اين درون در

شد;/ ذكر صوتي فرستندة امواج مثال

باز جواب باشند جهان اين بر محيط دوزخ و بهشت كه دوم پاسخ طبق اما ومحيط بهشت و باشد جهان اين بر محيط ميتواند دوزخ زيرا است; روشنتر هم

وسيعتر/ هم آن از و آن, بر

# # #

Page 130: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٦ ـ ١٣٤ عمرانآية: سورةآل ١٢٨

ن افيى العى و الغيظ ن اظميى الكى و اء رى الض و اء رى الس فيى ينفقون ن الذيى ١٣٤

ن المحسنيى يحب ه اللى و النىاس عن

فاستغفروا ه اللى ذكروا نفسهم ا ظلموا او احشة فى فعلوا ا اذى ن الذيى و ١٣٥

فـعلوا ـا مى عليى وا يصر لم و ه اللى Lا نوب الذ يغفر من و لذنوبهم

يعلمون هم و

ار نهى Lا تحتها من يى تجرى جنىات و هم رب من مغفرة هم او جزى ئك اولى ١٣٦

ن امليى العى اجر نعم و ا هى فيى ن الديى خى

ترجمه:فـرو را خـود خشـم و مـيكنند; انفاق تنگدستي, و توانگري در كه همانها ـ ١٣٤

دارد/ دوست را نيكوكاران خدا و ميگذرند; در مردم خطاي از و ميبرند;

خـدا ياد به كنند, ستم خود به يا شوند, زشتي عمل مرتكب وقتي كه آنها و ـ ١٣٥

را گـناهان كـه خـدا جز كيست و ـ ميكنند آمرزش طلب خود, گناهان براي و ميافتند;

ميدانند/ كه اين با نميورزند, اصرار گناه, بر و ـ ببخشد؟

درختانش, زير از كه است بهشتهائي و آمرزشپروردگار, پاداششان آنها ـ ١٣٦

عمل! پاداشاهل است نيكو چه ميمانند; آن در جاودانه جارياست; نهرها

تفسير:سيمايپرهيزگاران

اين در شد, داده پرهيزگاران به جاويدان بهشت وعدة قبل آية در كه آنجا از

Page 131: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٢٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

را آنها انساني و عالي اوصاف از صفت پنج و ميكند معرفي را پرهيزگاران آيه

مينمايد: ذكر

چـه مـيكنند انفاق حال همه در <آنها ميفرمايد: صفت نخستين مورد در(الذيىن محروميتند> و پريشاني در كه زماني چه و وسعتند و راحتي در كه موقعي

اء)/ رى الض و اء رى الس فيى ينفقونآنها جان در نيكوكاري و ديگران به كمك روح ميكنند ثابت عمل اين با آنها

ميكنند/ كار اين به اقدام شرائطي هر تحت دليل, همين به و است كرده نفوذ

عالي صفت كامل نفوذ نشانة تنهائي به وسعت حال در انفاق است: روشنو كمك به اقدام حال همه در كه آنها اما نيست, انسان روح اعماق در سخاوت

است/ دار ريشه آنها در صفت اين ميدهند نشان ميكنند, بخشش

كند؟ انفاق ميتواند چگونه تنگدستي حال در انسان شود: گفته است ممكنزيرا: است; روشن سؤال اين پاسخ

ديگران به كمك راه در ميتوانند توانائي مقدار به نيز تنگدست افراد ـ bاوكنند/ انفاق

خدادادي موهبت گونه هر بلكه نيست ثروت و مال به منحصر انفاق ـ ثانياديگر/ مواهب يا دانش, و علم يا باشد, ثروت و مال خواه ميشود, شامل را

را سخاوت و كاري فدا گذشت, روح ميخواهد خداوند ترتيب, اين به و<بـخل> از كه فراواني اخ$قي رذائل از تا دهد جاي مستمندان نفوس در حتي

بمانند/ كنار بر ميگيرد سرچشمه

كه: است اين براي ميانگارند ناچيز خدا راه در را كوچك انفاقهاي كه آنهاميدهند/ قرار مطالعه مورد گانه جدا را آنها از يك هر

يك اهل مث$ و دهيم قرار هم كنار در را جزئي كمكهاي همين گر ا نه گر و

Page 132: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٦ ـ ١٣٤ عمرانآية: سورةآل ١٣٠

خـدا بندگان به كمك براي چيزي نا مبلغ كدام هر غني و فقير از اعم مملكت,

بـه بـزرگي كـارهاي نمايند مصرف اجتماعي اهداف پيشبرد براي و كنند انفاق

دهند/ انجام ميتوانند آن وسيلة

آن زيادي و انفاق حجم به بستگي انفاق, اخ$قي و معنوي اثر اين, بر عCوهميشود/ كننده انفاق عايد حال هر در و ندارد

<انفاق> پرهيزكاران برجستة صفت نخستين اينجا در كه اين توجه جالبو ربـاخواران دربـارة كـه را صـفاتي مـقابل نـقطة آيـات, ايـن زيـرا شده; ذكر

ميكند/ بيان شد, ذكر قبل آيات در استثمارگران

تنگدستي و خوشي حال در هم آن ثروت, و مال از ,گذشت آن بر افزوناست/ تقوا مقام نشانة روشنترين

خود خشم مسلطند, خود خشم بر <آنها ميفرمايد: صفت دومين به نسبتالغيظ)/ الكىاظميىن (و مينشانند> فرو را

به و باشد, شده پر آب از كه است مشكي سر بستن معني به لغت در كظم> >آن اعـمال از و مـيشوند, پـر غضب و خشم از كه كساني مورد در كنايه طور

ميرود/ كار به مينمايند خودداري

العـاده فـوق هيجان و برافروختگي حالت غضب, شدت معني به <غيظ>ميدهد/ دست انسان به نام$يمات مشاهدة از بعد كه است, روحي

رها آن جلوي گر ا و است حاAت كترين خطرنا از غضب و خشم حالتاعصاب كنترل نوع هر دادن دست از و ديوانگي و جنون نوع يك شكل در شود,

يك انسان كه ك خطرنا تصميمهاي و جنايات از بسياري و ميكند, خودنمائي

آية در لذا و ميشود, انجام حالي چنين در بپردازد را آن جريمة و كفاره بايد عمر

است/ كرده معرفي خشم بردن فرو را پرهيزكاران برجسته صفت دومين فوق

Page 133: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٣١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

أمنا اللىه ه Cم نفىاذه ا عليى قىادر هو و غيظا كظم من ميفرمايد: كرم ا پيغمبر

دارد, آن اعمال بر قدرت كه اين با ببرد فرو را خود خشم كه كس <آن ايمىانا: و

و ١٧٧ صفحة ,١٢ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٧ حديث ,١١٠ صفحة ,٢ جلد <كافي>, ـ ١/٤٢٥ و ٤١٧ ,٤١٠ صفحة ,٦٨ جلد و ٣٠٣ صفحة ,٧ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت0 آل $چاپ ١٧٨

ميكند>/١ پر ايمان و آرامش از را او دل خداوند

معنوي تكامل در فوقالعادهاي اثر خشم, بردن فرو ميرساند حديث, ايندارد/ ايمان روح تقويت و انسان

افيىن العى (و ميگذرند> مردم خطاي از <آنها ميفرمايد: توصيف سومين در والنىاس)/ عن

ممكن زيرا نيست; كافي تنهائي به اما است خوب بسيار خشم, بردن فرودادن پايان براي حال اين در نكند, كن ريشه انسان قلب از را عداوت و كينه است

گردد/ بخشش> و <عفو با توأم غيظ> كظم > بايد عداوت حالت به

و عـفو مسألة خشـم, بردن فرو و خويشتنداري عالي صفت دنبال به لذاآنند شايستة كه است كساني از عفو و گذشت منظور البته نموده, بيان را گذشت

آنـها بيشتر جسارت و جرأت باعث عفو و گذشت كه آشامي خون دشمنان نه

ميشود/

ميدارد> دوست را نيكوكاران <خداوند ميفرمايد: توصيف چهارمين در والمحسنيىن)/ يحب اللىه (و

نيكوكارانند/ اينها يعني

مراتب سلسله يك همچون كه شده عفو از عاليتر مرحلة به اشاره اينجا درخشم بايد تنها نه انسان كه: است اين آن و گرفتهاند قرار هم سر پشت تكاملي

كردن نيكي با بلكه بشويد, خود دل از را كينه گذشت و عفو با و برد فرو را خود

Page 134: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٦ ـ ١٣٤ عمرانآية: سورةآل ١٣٢

و بسوزاند نيز طرف دل در را دشمني ريشة است; شايسته كه 9آنجا بدي برابر در

صحنهاي چنان آينده در كه طوري به گرداند, مهربان خويش به نسبت را او قلب

نشود/ تكرار

آن از پس خشم, برابر در خويشتنداري به دستور نخست, خ$صه طور بهميدهد/ طرف قلب شستن به دستور سپس و خود, قلب شستن به دستور

چنين شده نقل فوق آية ذيل در تسنن اهل و شيعه كتب در كه حديثي دردست روي آب كه هنگامي به hijkl الحسين بن علي امام كنيزان از يكي ميخوانيم:

cdefg امام ساخت, مجروح را امام بدن و افتاد دستش از آب ظرف ميريخت, امام

<و ميفرمايد: قرآن در خداوند گفت: ب$فاصله كنيز كرد, بلند سر خشم روي از

الغيظ>/ الكىاظمينبردم/ فرو را خود خشم فرمود: cdefg امام

النىاس>/ عن العىافين <و كرد: عرض

ببخشد/ را تو خدا بخشيدم را تو فرمود:

المحسنيىن>/ يحب اللىه <و گفت: مجددا او

الوسائل>, <مستدرك ـ شود مراجعه بحث مورد آية ذيل در الثقلين> <نور و المنثور> <در تفسير به ـ ١,٧٧ جلد و ٤١٣ صفحة ,٦٨ جلد و ٦٧ صفحة ,٤٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت0 آل $چاپ ٣٤٥ صفحة ,١ جلد

/٣٢٩ صفحة

كردم/١ آزاد خدا راه در را تو فرمود: امام

كـدام هـر مـزبور مـرحـلة سـه كـه اين بر است زندهاي شاهد حديث ايناست/ قبل مرحلة از عاليتر مرحلهاي

# # #

كرده, اشاره پرهيزكاران صفات از صفت پنجمين به بعد آية در آن, از پسچه 9هر كنند ستم خود به يا شوند زشتي عمل مرتكب كه هنگامي <و ميگويد:

Page 135: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٣٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اذىا الذيىن (و ميطلبند> آمرزش خود گناهان براي و ميافتند خدا ياد به زودتر;

لذنوبهم)/ فاستغفروا اللىه كروا ذ انفسهم ظلموا او فىاحشة فعلواو است زشت بسـيار عـمل هر معني به فحشاء و فحش مادة از <فىاحشة>است حد> از <تجاوز معني به اصل در زيرا ندارد; عفت منافي اعمال به انحصار

ميشود/ شامل را گناهي هر كه

بر ع$وه آنها كه شده پرهيزكاران صفات از صفت اين به اشاره فوق آية درو ميافتند خدا ياد به زودي به شوند, گناهي مرتكب گر ا گذشته, مثبت اوصاف

نميورزند/ گناه بر اصرار گاه هيچ و ميكنند توبه

مرتكب است, خدا ياد به تا انسان ميشود: استفاده چنين آيه اين تعبير ازغفلت و كند فراموش را خدا كلي به كه ميشود گناه مرتكب گاه آن نميشود, گناه

گيرد/ فرا را او وجود تمام

به زودي به نميپايد, ديري پرهيزگار افراد در غفلت و فراموشكاري اين اماپناهگاهي هيچ ميكنند احساس آنها ميكنند, جبران را گذشته و ميافتند خدا ياد

جز <كيست بخواهند او از را خويش گناهان آمرزش بايد تنها و ندارند خدا جز

اللىه)/ ا; نوب الذ يغفر من (و ببخشد> را گناهان كه خدا

ذكر نيز خويشتن بر ظلم فاحشه, عنوان بر ع$وه آيه, در داشت توجه بايدفاحشه كه باشد اين است ممكن دو اين ميان فرق و أنفسهم> ظلموا <أو شده

است/ صغيره گناهان به اشاره خويشتن, بر ظلم و كبيره گناهان به اشاره

خويش گناه بر گاهي آ و علم با هرگز آنها > ميگويد: كيد تأ براي آيه پايان درهـم و فـعلوا ا مى عليى وا يصر لم (و نميكنند> تكرار را گناه و نميورزند اصرار

يعلمون)/يـذنب ان ار صـرى bا فرمود: كه شده نقل cdefg باقر امام از آيه, اين ذيل در

Page 136: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٦ ـ ١٣٤ عمرانآية: سورةآل ١٣٤

ار: اbصرى لك فذى بالتوبة نفسه ث يحد bى و اللىه يستغفر فCى نب الذدر و ننمايد استغفار آن دنبال و كند گناهي انسان كه: است اين گناه بر <اصرار

ـ بـحث مـورد آية ذيل <عياشي>, تفسير ـ البيت0 آل $چاپ ٣٣٨ صفحة ,١٥ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ١اmسYمية0/ الكتب ٢٨٨$دار صفحة ,٢ جلد <كافي>, ـ ٢٩ صفحة ,٨٥ جلد اFنوار>, <بحار

گناه>/١ بر اصرار است اين نباشد, توبه فكر

كـه شـده نقل معني پر حديثي cdefg صادق امام از صدوق> <امالي كتاب در

به را كار توبه گناهكاران و شد, نازل فوق آية كه <هنگامي است: چنين آن خ$صة

صداي با را خود ياران تمام و شد, ناراحت سخت ابليس داد, نويد الهي آمرزش

از او پرسيدند, را دعوت اين علت وي از آنها كرد, دعوت انجمني تشكيل به بلند

كرد/ نگراني اظهار آيه اين نزول

اين تأثير گناه آن و گناه اين به انسانها دعوت با من گفت: او ياران از يكيميكنم/ خنثي را آيه

نپذيرفت/ را او پيشنهاد ابليسنشد/ پذيرفته هم آن كه كرد آن شبيه پيشنهادي نيز ديگري

را مشكل من گفت: خناس>! <وسواس نام به كار كهنه شيطاني ميان اين درميكنم!/ حل

به آلوده آرزوها و وعدهها با را آدم فرزندان گفت: راه؟ چه از پرسيد: ابليسرا او سوي به بازگشت و خدا ياد شدند گناهي مرتكب كه هنگامي و ميكنم, گناه

ميبرم/ آنها خاطر از

او عـهدة بـر دنيا پايان تا را مأموريت اين و است, همين راه گفت: ابليس

انتشارات ,٤٦٥ صفحة <اماليصدوق>, ـ البيت0 آل چاپ ٦٧ و ٦٦ صفحة ,١٦ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ٢/٣٥١ صفحة ,٧٠ جلد و ١٩٧ صفحة ,٦٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ش هـ ١٣٦٢ اسYميه, كتابخانة

گذاشت>!٢

Page 137: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٣٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شـيطاني وسـوسههاي و سـهلانگـاري نـتيجة فراموشكاري است: روشنبا اصط$ح به و كنند, او تسليم را خود كه ميشوند آن گرفتار كساني تنها و است,

نمايند! نزديك همكاري خناس وسواس

در سرزد آنها از خطائي گاه هر كه مراقبند كام$ ايمان با و بيدار مردان وليو بشويند خود جان و دل از استغفار و توبه آب با را آن آثار فرصت, نخستين

بستة درهاي از آنها كه ببندند او لشكر و شيطان روي به را خود قلب دريچههاي

نميشوند؟/ وارد قلب

# # #

آمده, گذشته آية دو در آنها صفات كه پرهيزگاراني پاداش آيه, آخرين درو پـرودگار آمـرزش پـاداششـان <آنـها مـيفرمايد: است, شــده داده تــوضيح

آن در جـاودانـه است, جـاري نـهرها درخـتانش زيـر از كه است بهشتهائي

ار نـهى ا; تـحتها مـن يى تجرى جنىات و ربهم من مغفرة هم او جزى (اولىئك ميمانند>

فيىهىا)/ الديىن خىدرختان زير از نهرها كه است بهشتي و پروردگار آمرزش آنها پاداش آري,جاودان طور به كه بهشتي نميشود; قطع آنها از آب لحظهاي 9و است جاري آن

بود/ خواهند آن در

و <مـغفرت> و مـعنوي مـواهب بـه اشـاره نـخست ايـنجا در حقيقت درنموده, مادي مواهب به اشاره سپس شده, روحاني تكامل و جان و دل شستشوي

(و هستند> عمل اهل كه آنها براي است نيكي پاداش <چه ميگويد: پايان در و

امليىن)/ العى اجر نعمخـويش مسـئوليتهاي و تـعهدات از هـميشه كـه تـنبل و واداده افراد نه

ميگريزند/

Page 138: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٨ ـ ١٣٧ عمرانآية: سورةآل ١٣٦

ـان كى كـيف فانظروا اLرض فيى روا فسيى سنن قبلكم من خلت قد ١٣٧

ن بيى المكذ اقبة عى

ن للمتقيى موعظة و هدي و للنىاس ان بيى ا ذى هى ١٣٨

ترجمه:خـود, اعـمال طـبق قـوم, هـر �و داشت; وجـود سـنتهائي شـما, از پــيش ـ ١٣٧

بـبينيد و كـنيد گـردش زمـين, روي در پس داريـد� نـيز شـما داشتند; سرنوشتهائي

بود؟! چگونه خدا� �آيات كنندگان تكذيب سرانجام

پرهيزكاران!/ براي اندرزياست هدايتو و مردم, عموم براي است بياني اين, ـ ١٣٨

تفسير:بررسيتاريخگذشتگان

تـاريخ با را حاضر زمان و حاضر زمان با را گذشته دورانهاي مجيد قرآنبراي گذشتگان با را حاضر نسل فرهنگي و فكري پيوند و ميدهد, پيوند گذشته

زمان دو اين خوردن گره و ارتباط از زيرا ميداند; ضروري و Aزم حقايق, درك

لذا: ميشود, روشن آيندگان مسئوليت و وظيفه حاضر; و گذشته 9

خلت (قد داشت> وجود سنتهائي شما از <پيش ميفرمايد: آيه نخستين درسنن)/ قبلكم من

قوانين سلسله يك صورت به بلكه ندارد, اختصاصي جنبة هرگز سنن اينميشود/ اجرا آيندگان, و گذشتگان همگان, دربارة حياتي

بـيدار, و مـتحد مـجاهد, و ايـمان بـا افراد تعالي و پيشرفت سنن, اين در

Page 139: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٣٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

گناه به آلوده و ايمان بي كنده, پرا ملتهاي نابودي و شكست و شده, پيشبيني

است/ ثبت بشريت تاريخ در كه گرديده پيشبيني نيز

اخ$قي تاريخخصوصيات دارد, حياتي اهميت قومي هر براي تاريخ آري,و سقوط علل و ميكند, بازگو ما براي را گذشتگان تفكرات و بد و نيك كارهاي و

و ميدهد, نشان مختلف قرون و اعصار در را جامعهها ناكامي و كاميابي سعادت,

و بشـري جامعههاي معنوي و روحي زندگي آينة گذشتگان تاريخ حقيقت درآيندگان/ براي است هشداري

زمـين روي در <بـرويد مـيدهد: دسـتور مسلمانان به قرآن اساس, اين برو گردنكش فراعنة و زمامداران و گذشته ملتهاي و پيشينيان آثار در و بگرديد

تكذيب را خدا پيامبران و شدند, كافر كه آنها كار پايان بنگريد و كنيد, دقت جبار

آنها كار سرانجام و بود؟ چگونه گذاردند, زمين در را فساد و ظلم بنيان و كردند

بيىن)/ المكذ اقبة عى كىان كيف فانظروا ا;رض فيى (فسيىروا رسيد>؟ كجا به

با ميتوانند مردم و است آيندگان براي دهندهاي پند حوادث گذشتگان, آثارشوند/ گاه آ صحيح زندگي و حيات مسير از آنها از بهرهبرداري

# # #

براي است روشني بيانية شد گفته فوق آيات در <آنچه ميفرمايد: بعد آية دربيىان ا (هىذى پرهيزگاران> همة براي است اندرزي و هدايت وسيلة و انسانها همة

للمتقيىن)/ موعظة و هدي و للنىاسپرهيزگاران تنها دارد مردمي و همگاني جنبة بيانات اين كه اين عين در يعني

ميشوند/ هدايت و ميگيرند الهام آن از هدف با افراد و

هم كه دارد اشاره <ارض> در سير مسألة به ا> <هىذى شد گفته آنچه اساس بر

همه/ براي است عامي بيان

Page 140: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٨ ـ ١٣٧ عمرانآية: سورةآل ١٣٨

است/ تعالي و رشد به رسيدن راه بيان و <هدايت> همآنـها كـه نـظر اين از است, <متقين> براي خصوص به موعظه و پند هم و

ميكنند/ استفاده فرمان اين از كه هستند

بيان هم كه است مجيد قرآن به اشاره ا> <هىذى ديگري, تفسير اساس بر وليبه بسته البته كه بپيمايند, را تعالي طريق بخواهند كه كساني براي است روشني

است/ آنها خود انتخاب

آثار مشاهدة از پس كه است رشد طريق دهندة نشان و راهنما <هدايت>, همنمود/ طريق طي بايد چگونه گذشتگان

پرهيزگاران زيرا است; ويژه طور به پرهيزگاران براي پند و <موعظه> هم و

/٤٨٢ صفحة ,٢ جلد البيان>, <مجمع از برگرفته ـ ١

ميبرند/١ وافر بهرة هدايت طرق در دقت و آثار مشاهدة و فرمان اين از

# # #

نكته:uارض در wسير جهانگردي

اسناد مانده باقي قديم دورانهاي از زمين روي مختلف نقاط در كه آثاريبـهرهمند مـدون تـاريخ از بـيش آنها از ما حتي و هستند, تاريخ گوياي و زنده

ميشويم/

و دل و روح نقوش و صور و اشكال گذشته, دورانهاي از مانده باقي آثاركه صورتي در ميدهد, نشان ما به را اقوام حقارت و عظمت و قدرت و تفكرات

مـجسم را آنـها روح بي و خشك عكسهاي و يافته وقوع حوادث فقط تاريخ

ميسازد/

برج و مصر اهرام شگفتانگـيز بناهاي و ستمگران, كاخهاي ويرانة آري

Page 141: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٣٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و گوشه در كه آن نظائر صدها و سبأ قوم تمدن آثار و كسريى كاخهاي و بابلسـخنها و دارنـد زبان هزار خاموشي, عين در يك هر كندهاند, پرا جهان كنار

خرابههاي برابر در كه هنگامي به سنج, نكته شاعران كه است اينجا و ميگويند,

اشعار و كرده احساس خود روح در شديدي تكان ميگرفتند, قرار كاخها اين

ايـن ديگـري مـعروف شـعراي و <خاقاني> كه چنان ميسرودند, شورانگيزي

جـان گوش با آن مانند و كسريى شكستخوردة كاخ ذرات درون از را آوازها

مدائنميگويد: ايوان برابر در ريختن اشك هنگام به خود معروف قصيدة در <خاقاني> ـ ١گـريان! نشـود جـا كاين ديده آن بر خندند مـيگريد؟ چه ز جا كاين خنديد من ديدة بر

ميگويد: تختجمشيد برابر در معروفش قصيدة در <ابيوردي> شيخ مرحوم معروف عالم وسرباهشهان! اي هان شد, خم سر خشت سر شـد گـم سـرش ز افسر شد, مردم عبرت جمخـوان! قــرآن مكــتب از <اورثــنا> آيــة رو خـواهـي زبـان پند گر است خموشان پند اين

سرودند/١ ادبي شاهكارهاي در را آنها و شنيده,

قـطور كـتاب يك مطالعة معادل زنده, تاريخهاي اين از سطر يك مطالعةچيز هيچ با دارد, بشر جان و روح بيداري در مطالعه اين كه اثري و است تاريخي

مـيگيريم قرار گذشتگان آثار برابر در كه هنگامي زيرا نميكند; برابري ديگري

ك خا زير از پوسيده استخوانهاي و ميگيرند جان همه ويرانهها مرتبه يك گويا

ميكنند/ آغاز را خود پيشين جوش و جنب و ميشوند, زنده

مـقايسة و ميبينيم شده فراموش و خاموش را همه ميكنيم نگاه ديگر باربه رسيدن براي كه فكرند كوتاه چه خودكامه افراد ميدهد نشان حالت دو اين

ميشوند/ جنايت هزاران آلودة زودگذر, بسيار هوسهاي

سياحت و سير به زمين روي در مسلمانان ميدهد: دستور مجيد قرآن لذاو ببينند خود چشم با ك خا روي در يا و زمين دل در را گذشتگان آثار و بپردازند

گيرند/ عبرت آن مشاهدة از

شده, داده زيادي اهميت آن به و دارد, جهانگرديوجود نيز اس$م در آري,

Page 142: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٣٨ ـ ١٣٧ عمرانآية: سورةآل ١٤٠

بررسي و تحقيق براي بلكه امروز, هوسباز و هوسران توريستهاي بسان نه اماجهان, مختلف نقاط در خداوند عظمت آثار مشاهدة و پيشينيان سرنوشت و آثار

آيات طي و گذارده اbرض> في <سير را آن نام قرآن كه است چيزي همان اين و

جمله: از است داده دستور آن به متعددي

برويد <بگو: المجرميىن: اقبة عى كىان كيف فانظروا رض bا فيى سيىروا قل ـ ١چگونه گناهكاران سرانجام و عاقبت بنگريد سپس كنيد گردش زمين روي در

/٦٩ آية نمل, ـ ١/٢٠ آية عنكبوت, ـ ٢

است>/١ بوده

سـير زمين در <بگو: الخلق: بدأ كيف فانظروا رض bا فيى سيىروا قل ـ ٢است>/٢ آورده وجود به را آفرينش چگونه خداوند بنگريد و كنيد

در آنان <آيا ا: بهى يعقلون قلوب لهم فتكون رض bا فيى يسيىروا فلم ا ـ ٣

/٤٦ آية حج, ـ ٣

و كنند>؟٣ درك آن با را حقيقت كه باشند داشته دلهائي تا نكردند, سير زمين

آية انعام, ـ ١٠ آية محمد, ـ ٨٢ و ٢١ آيات غافر, ـ ٤٤ آية فاطر, ـ ٤٢ و ٩ آيات روم, ـ ١٠٩ آية يوسف, ـ ٤/٣٦ آية نحل, ـ ١١

ديگر/٤ آيات

دانا, را انسان قلب ارض, در سير و معنوي جهانگردي اين ميگويد: آيه اينرهائي جمود, و خمودي از و ميگرداند, شنوا را او گوش و بينا را انسان چشم

ميبخشد/

از بسياري مانند نيز اس$مي زندة دستور اين به مسلمانان طرف از متأسفانهو عـلماء از جـمعي حـتي نـميشود, تـوجهي ديگـر, شدة فراموش دستورات

و ساخته, متوقف را مكان و زمان خود, فكر محيط در گويا اس$مي دانشمندان

و بيخبرند دنيا اجتماعي تحوAت از ميكنند, زندگي عالم اين از غير عالمي در

Page 143: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٤١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

چنداني ارزش اساسي و اصولي كارهاي مقابل در كه اثر كم و جزئي كارهاي به

ساختهاند/ مشغول را خود ندارد

و انزوا قرنها از بعد كه مسيحي كاردينالهاي و پاپها حتي كه دنيائي درتـا مـيپردازنـد ارض در سـير بـه خـارج, دنياي با ارتباط قطع و گيري گوشه

قرآن صريح دستور اين به مسلمانان نبايد آيا كنند, درك را زمان نيازمنديهاي

و تـحول تـا آورند, در به فكري محدود محيط تنگناي از را خود و كنند عمل

آيد؟ پديد مسلمين و اس$م عالم در جنبشي

# # #

Page 144: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٣ ـ ١٣٩ عمرانآية: سورةآل ١٤٢

ن منيى مو كنتم ان علون Lا نتم ا و تحزنوا Lى و تهنوا Lى و ١٣٩

ا اولـهى ندى ام يى Lا تلك و مثله قرح القوم مس فقد قرح يمسسكم ان ١٤٠

ـه اللى و اء شهدى منكم يتخذ و آمنوا ن الذيى ه اللى ليعلم و النىاس بين

ن الظىالميى يحب Lى

ن الكىافريى يمحق و آمنوا ن الذيى ه اللى ص ليمح و ١٤١

مـنكم اهدوا جى ن الذيى ه اللى يعلم ا لمى و الجنة تدخلوا ان حسبتم ام ١٤٢

ن ابريى الصى يعلم و

نـتم ا و رايتموه فقد تلقوه ان قبل من الموت تمنون كنتم لقد و ١٤٣

تنظرون

ترجمه:باشيد!/ داشته ايمان اگر برتريد شما و نگرديد! غمگين و نشويد! سست و ـ ١٣٩

آن بـه شـد�, وارد ضـربهاي �و رسـيد جراحتي شما به احد� ميدان �در اگر ـ ١٤٠

�يپيروزيو اينروزها ما و گرديد/ آنوارد همانند جراحتي ميدانبدر�, �در نيز جمعيت

افرادي خدا, تا ـ� دنياست زندگي خاصيت اين و �ـ ميگردانيم; مردم ميان در را شكست�

و بگيرد/ شاهداني شما, ميان از خداوند و شوند�; شناخته �و بداند ايمانآوردهاند, كه را

نميدارد/ دوست را ظالمان خدا

به را كافران و شوند�; ورزيده �و خالصگرداند را ايمان با افراد خداوند, تا و ـ ١٤١

سازد/ نابود تدريج

Page 145: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٤٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

حالي در شد, بهشتخواهيد وارد ايمان� ادعاي با �تنها كه پنداشتيد چنين آيا ـ ١٤٢

است؟! مشخصنساخته را صابران و شما از مجاهدان هنوز خداوند كه

شويد, رو به رو آن با كه آن از پيش را, خدا� راه در شهادت �و مرگ شما و ـ ١٤٣

�و مـيكرديد نگـاه آن به كه حالي در ديديد, خود چشم با را آن سپس ميكرديد; آرزو

دهيد�!/ در تن آن به نبوديد حاضر

نزول: شأنمجموع از است, شده وارد متعددي روايات آيات, اين نزول شأن دربارةاحـد جنگ دربارة قب$ كه است آياتي دنبالة آيات اين كه ميشود استفاده آنها

داشتيم/

و احـد جـنگ نـتائج روي است تحليلي و تجزيه آيات, اين حقيقت درمسلمانان/ براي بزرگ سرمشق يك عنوان به آن پيدايش عوامل

زيرا آنها; روحي تقويت و دلداري تسلي, براي است وسيلهاي ضمن در واز جمعي نظامي انضباط عدم و نافرماني اثر بر احد جنگ گفتيم: كه طور همان

و شـخصيتها از جـمعي و انـجاميد شكست بـه پـايان در اســ$م, ســربازان

شربت ميدان اين در پيامبر, عموي <حمزه> جمله از اس$م برجستة چهرههاي

نوشيدند/ شهادت

بزرگداشت براي و رفت كشتگان ميان به خود ياران با شب همان mnopq پيامبرطـلب و مـيريخت اشك مـينشست, آنها يكايك جنازة سر بر شهداء ارواح

فراوان اندوه ميان در احد كوه دامنة در آنها همة اجساد سپس و مينمود, آمرزش

شد/ سپرده ك بخا

هـم و روحـي تقويت به شديد نياز مسلمانان كه حساس لحظات اين در

Page 146: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٣ ـ ١٣٩ عمرانآية: سورةآل ١٤٤

بحث/ مورد آيات ذيل البيان>, <مجمع ـ ٦٥ و ٤٤ ,٢٢ صفحة ,٢٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

گرديد/١ نازل فوق آيات داشتند شكست نتائج از معنوي استفاده

تفسير:احد جنگ نتائج

از مبادا كه شده داده هشدار مسلمانان به نخست فوق, آيات از اول آية درنـهائي پيروزي از و گردند غمگين دهند, راه خود به سستي جنگ, يك باختن

از مـيكنند اسـتفاده پيروزيها از كه طور همان بيدار افراد زيرا شوند!; مأيوس

سـرچشـمة كـه را ضـعفي نـقاط آن پرتو در و ميآموزند درس نيز شكستها

آمـاده نهائي پيروزي براي آن ساختن طرف بر با و ميكنند پيدا شده, شكست

ايـمان گر ا برتريد شما نگرديد! غمگين و نشويد <سست ميفرمايد: ميشوند,

منيىن)/ مو كنتم ان ا;علون انتم و تحزنوا ;ى و تهنوا ;ى (و باشيد> داشته

است, سستي نوع هر معني به لغت در كه شده گرفته <وهن> مادة از <تهنوا>ايمان/ و اراده در يا و باشد, تن و جسم در خواه

باشيد>, داشته ايمان گر ا برتريد <شما منيىن: مو كنتم ن ا علون bا نتم ا و جملة

دادن دست از براي حقيقت در شما شكست يعني: است, معني پر بسيار جملة

پا زير ميدان اين در را پيامبر و خدا فرمان گر ا شما بوده, آن آثار و ايمان روح

بر گر ا نباشيد, غمگين هم باز اما نميشديد, سرنوشتي چنين گرفتار نميگذاشتيد

ميدان, يك در شكست و است, شما آن از نهائي پيروزي بمانيد ثابت ايمان مسير

نيست/ جنگ در نهائي شكست معني به

را قـوت نـقاط كـنيد, جبران را ضعف نقاط هوشياري و دقت با بنابراين,و چون بي پذيرش آمادة بيفزائيد, خود تجهيزات و گاهيها آ بر نمائيد, تقويت

Page 147: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٤٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و پـيروزي بدانيد و باشيد ـ است خدا فرمان كه ـ mnopq خدا رسول فرمان چراي

است/ شما آن از برتري

داده مسلمانان به نهائي پيروزي به رسيدن براي ديگري درس بعد, آية در<بدر> ميدان در آنها باشيد, كمتر دشمنان از نبايد شما كه: اين آن و است شده

زيـادي تـعداد و كشته, نفر هفتاد و خوردند شما از سنگين و سخت شكستي

خود شكست ميدان اين در و ننشستند, پاي از همه آن با و دادند اسير و مجروح

كردند/ جبران شما غفلت اثر بر را

را آن تا ننشينيد پاي از بايد شديد شكست گرفتار ميدان اين در گر ا هم شماجـراحـتي هم آنها به رسيد جراحتي شما به گر <ا ميفرمايد: لذا و كنيد, جبران

قرح يمسسكم (ان چيست؟ براي شما اندوه و سستي بنابراين رسيد> آن همانند

مثله)/ قرح القوم مس فقدخارجي عامل يك با برخورد اثر بر بدن در كه است جراحتي معني به <قرح>

ميشود/ پيدا

نشست احد ميدان در كفار بر كه جراحاتي به اشاره را آيه مفسران از بعضيولي ميدانند,

<مـثله> كـلمة با بنابراين نبود مسلمين جراحات مانند جراحات اين ـ bاونيست/ سازگار

ندارد/ تناسب آمد خواهد آن تفسير كه بعد جملة با ـ ثانيا وزندگي در كه است شده الهي سنن از يكي به اشاره نخست بعد, قسمت درشكستها, نيست, پايدار هيچكدام كه ميدهد رخ شيريني و تلخ حوادث بشر

هستند/ دگرگوني حال در همه ناتوانيها, و عظمتها قدرتها, پيروزيها,

بـلكه كرد, فرض پايدار را آن آثار و ميدان يك در شكست نبايد بنابراين,

Page 148: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٣ ـ ١٣٩ عمرانآية: سورةآل ١٤٦

را آن و نمود, استفاده تحول, سنت از شكست انگيزههاي و عوامل بررسي با بايد

است, دگرگوني حال در زندگي و دارد نشيب و فراز دنيا كرد, تبديل پيروزي به

ميدهيم> گردش مداوم طور به مردم ميان در را ايام <اين ميفرمايد: خداوند لذا

ميشود/ گفته ايام نيز ملتها پيروزي دورانهاي به گاهي و است روز معني به <يوم> جمع <ايام> ـ ١دهند/ گردش ديگري از بعد يكي ميانعدهاي در را چيزي كه است اين معني به اولة> <مدى از ا> اولهى <ندى

آشكار حوادث اين Aب$ي از تكامل سنت تا النىاس)١ بين ا اولهى ندى يىام ا; تلك (وشود/

آن خاطر به <اينها ميفرمايد: كرده, گوار نا حوادث اين نتيجة به اشاره سپسالـذيىن اللىـه ليعلم (و شـوند> شناخته ايمان, مدعيان از ايمان, با افراد كه است

آمنوا)/از صفوف ندهد, روي ملتي تاريخ در ك دردنا حوادث تا ديگر: عبارت به ودر است كـننده اغـفال و خوابآور پيروزيها زيرا شد; نخواهند مشخص هم

است/ ارزشها دهندة نشان و كننده بيدار آماده, افراد براي شكستها كه حالي

كه: بود اين ك دردنا شكست اين نتائج از <يكي ميفرمايد: بعد جملة در وبدانيد: و اء) شهدى منكم يتخذ (و بدهيد> اس$م راه در قربانياني و شهيدان شما

بدهيد/ دست از ارزان آينده در تا نياوردهايد دست به ارزان را ك پا آئين اين

را آنـها هـميشه نـدهد, خود مقدس اهداف راه در قرباني كه ملتي bاصوآينده, نسلهاي هم و او, خود هم داد, قرباني كه هنگامي به اما ميشمرد, كوچك

مينگرند/ آن به عظمت ديدة به

خـدا يـعني بـاشد, گـواهـان ايـنجا در <شـهداء> از مـنظور است: مـمكنبـه نـافرمانيها چگـونه كـه بگـيرد شـما از گواهاني حادثه, اين با ميخواست

بود خواهند معلماني آينده در گواهان اين و ميانجامد, دردناكي شكستهاي

Page 149: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٤٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

دارند/ پيش در كه مشابهي حوادث برابر در مردم براي

اللىـه (و نـميدارد> دوست را ستمگران <خداوند ميفرمايد: آيه پايان دركرد/ نخواهد حمايت آنها از بنابراين و الظىالميىن)/ يحب ;ى

# # #

شـده اشاره احد جنگ شكست طبيعي نتائج از ديگر يكي به آن, از پسرا جـمعيتها عـيوب و ضـعف نقاط شكستها گونه اين كه: اين آن و است,

قـرآن عـيوب, ايـن شسـتشوي بـراي است مـؤثري وسـيلة و مـيسازد آشكار

گرداند خالص را ايمان با افراد جنگ, ميدان اين در ميخواست <خدا ميفرمايد:

آمنوا)/ الذيىن اللىه ص ليمح (و بدهد> نشان آنها به را ضعفشان نقاط و

گونه هر از است چيزي نمودن ك پا معني به <تمحيص> مادة از ص> <ليمحعيب/

و گيرند قرار آزمايشي بوتة چنين در آينده پيروزيهاي براي ميبايست آنهاتـقلب في ميفرمايد: cdefg علي كه طور همان و بسنجند را خود شخصيت عيار

زندگي سخت حوادث و روزگار <دگرگونيهاي ال: جى الر اهر جوى يعلم ال حوى bا

,٧١ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٢٣ صفحة ,٨ جلد <كافي>, ـ ٢١٧ حكمت البEغه>, <نهج ـ ١/١٦٣ صفحة

گردند/ واقف خود شخصيت عيار به آنها ميسازد>١ روشن را اشخاص حقيقت

مراتب به كه است سازنده چنان آن شكستها از پارهاي گاهي كه است اينجابـيشتر ظاهري خوابكنندة پيروزيهاي از انساني جوامع سرنوشت در آن اثر

است/

مـفتي عـبده> <مـحمد استادش از <المنار> تفسير نويسندة كه اين جالبميان در مرا گر <ا فرمود: او به و ديد خواب در را پيامبر ميكند: نقل مصر, بزرگ

Page 150: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٣ ـ ١٣٩ عمرانآية: سورةآل ١٤٨

ميدان, آن خصوص در من بودند ساخته مخير احد ميدان در شكست و پيروزي

اسـ$م تاريخ در سازندهاي عامل شكست اين زيرا ميدادم; ترجيح را شكست

بحث/ مورد آية ذيل <المنار>, تفسير ـ ١

شد>/١

كـه هـنگامي زيـرا قـبل; جـملة براي است نتيجهاي حقيقت در بعد جملةتـدريجي بـردن بين از براي كافي آمادگي شدند, ك پا حوادث كورة در مؤمنان

بايد نخست يعني: ميكنند, پيدا آلودگيها اين از جامعه ساختن ك پا و كفر شرك,

(و سازد> نابود تدريج به را كافران <و ميفرمايد: لذا كرد, ك پا سپس و شد ك پا

الكىافريىن)/ يمحقچـيزي تدريجي شدن كم معني به مرد; وزن 9بر <محق> مادة از <يمحق>مـاه روشني زيرا ميگويند; 9محاق; را ماه پايان شب مناسبت همين به و است

ميرود/ بين از و شده كاسته كمكم

خود, مخصوص فريبندگي و گري جلوه آن با ماه كه طور همان حقيقت در

و كـفر عـظمت و شكوه همچنين ميرود فرو محاق در و شده نور كم تدريجا

ميگرايد/ نيستي و زوال به مسلمانان شدن ك پا و تصفيه با آنها حاميان و شرك

# # #

مسـلمانان فكري اشتباه يك تصحيح براي احد حادثة از استفاده با گاه آن

بـهشت وارد ايـمان; ادعاي 9با كه پنداشتيد چنين <آيا ميفرمايد: ميكند, اقدام

مشـخص را صابران و شما از مجاهدان هنوز خداوند كه حالي در شد خواهيد

منكم اهدوا جى الذيىن اللىه يعلم ا لمى و الجنة تدخلوا ان حسبتم (ام است>؟! نساخته

ابريىن)/ الصى يعلم وگيريد؟ جاي برين بهشت در ميتوانيد خدا راه در استقامت و جهاد بدون آيا

Page 151: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٤٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نام انتخاب با تنها معنوي سعادت آن عمق در شدن داخل كرديد گمان آيااست؟ ممكن عمل بدون عقيدة يا و مسلمان

تـا و است نـبوده چـنين هـرگز ولي بود, ساده بسيار مسأله بود چنين گر ا

نخواهد سعادتها آن از بهرهاي كسي نشود پياده عمل ميدان در واقعي اعتقادات

از صابران و مجاهدان و شود, مشخص هم از صفوف بايد كه است اينجا در برد,

شوند/ شناخته ارزش بي افراد

# # #

پـر شهادت و بدر جنگ از بعد آمده, روايات و تاريخ در آنچه اساس برآرزوي پـيوسته و مـينشستند جلسات, در عدهاي مسلمانان, از جمعي افتخار

بود/ شده نيز ما نصيب بدر ميدان در افتخار اين كاش! اي كه ميكردند شهادت

و مـتظاهر عـدهاي و بـودند صـادق جـمعي آنـها مـيان در معمول مطابقجـنگ كـه نكشـيد طـول چيزي اما اشتباه, در خود شناسائي در يا و دروغگو,

و جـنگيدند العاده فوق شهامت با راستين مجاهدان آمد, پيش احد ك وحشتنا

رسيدند/ خود آرزوي به و نوشيدند شهادت شربت

اسـ$م ارتش در را شكست آثـار كـه هـنگامي دروغگـويان از جـمعي امارا آنـان آيـه, يك ضـمن قرآن كردند, فرار شدن, كشته ترس از كردند مشاهده

خدا راه در شهادت و مرگ آرزوي كه بوديد كساني <شما ميكند: سرزنش چنين

ميكرديد> نگاه آن به و ديديد خود چشم با را آن سپس ميپرورانديد, دل در را

تنظرون)/ انتم و رايتموه فقد تلقوه ان قبل من الموت تمنون كنتم لقد (وكرديد؟ فرار ديديد, خود برابر در را خويش محبوب وقتي چرا پس

# # #

Page 152: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٣ ـ ١٣٩ عمرانآية: سورةآل ١٥٠

نگاه يك در احد عللشكستاز پرده آنها از كدام هر كه ميخورد, چشم به جالبي تعبيرات فوق آيات درمـهم عامل چند خ$صه, طور به ميدارد, بر احد شكست اسرار از يكي روي

به را عبرتآور حال عين در و غمانگيز حادثة اين و دادند هم دست به دست

آوردند: وجود

محاسبه در اشتباه عامل, نخستين ـ ١شده پيدا اس$م مفاهيم از نادرست درك اين مسلمانان تازه از بعضي براياست اين بر بنا, و است كافي پيروزي براي ايمان ابراز تنها كنند خيال آنها كه بود,

حـمايت آنها از غيبي امدادهاي وسيلة به جنگ ميدانهاي تمام در خداوند كه

نقشههاي انتخاب و طبيعي پيروزي عوامل در را الهي سنت ترتيب اين به و كند,

سپردند/ فراموشي دست به Aزم, وسائل تهية و صحيح

مـؤكد فـرمان بـا مـخالفت و نـظامي انضباط عدم مهم, عامل دومين ـ ٢شكست/ اين براي خود حساس سنگر در تيراندازان ماندن به دائر mnopq پيغمبر

كار/ تازه مسلمانان از جمعي پرستي دنيا عامل, سومين ـ ٣بر را اسلحه دادند, ترجيح دشمن تعقيب بر را جنگي غنائم جمعآوري آنانآوردن دست به در ت$ش به نمانند عقب ديگران از كه اين براي گذاشته زمين

پرداختند/ غنائم

جـهاد هـنگام بـه و خـدا راه در بدانند تا آمد پيش اين براي شكست اينكنند/ فراموش كلي به را مادي مسائل بايد مقدس,

تا بود, <بدر> ميدان درخشان پيروزي از ناشي غرور عامل چهارمين و ـ ٤چيز نا را او تجهيزات و بودند كرده بيرون سر از را دشمن قدرت فكر كه آنجا

ميپنداشتند/

Page 153: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٥١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شستشو شكست اين جوشان آب در ميبايست كه بود ضعفي نقاط اينهااز را عوامـل اين كلية دشمنان, با نبرد هنگام به كه گيرند فرا مسلمانان و شود,

در را پيروزي شاهد روياروئي, صحنههاي در همواره تا سازند, دور خويشتن

گيرند/ آغوش

# # #

Page 154: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٥ ـ ١٤٤ عمرانآية: سورةآل ١٥٢

قـتل او ـات مى فان ا سل الر قبله من خلت قد رسول اLى د محم ا مى و ١٤٤

شيئا ه اللى يضر فلن عقبيه عليى ينقلب من و ابكم اعقى عليى انقلبتم

ن اكريى الشى ه اللى سيجزيى و

اب ثوى يرد من و ( ج مو ابا كتى ه اللى ذن با Lى ا تموت ان لنفس كىان ا مى و ١٤٥

سـنجزيى و ا مـنهى ته نـو اrLخرة اب ثوى يرد من و ا منهى ته نو ا نيى الد

ن اكريى الشى

ترجمه:بودند; نيز ديگري فرستادگان او, پيشاز و خداست; فرستادة mnopqفقط محمد ـ ١٤٤

بـه كـرده رها را اس6م �و برميگرديد؟! عقب به شما شود, كشته يا و بميرد او اگر آيا

خدا به هرگز بازگردد, عقب به كس هر و نمود�؟! خواهيد بازگشت كفر و جاهليت دوران

داد/ پاداشخواهد را كنندگان� استقامت �و شاكران زودي به خداوند و نميزند; ضرري

كس هر شده; تعيين است سرنوشتي نميميرد; خدا, فرمان به جز كس, هيچ ـ ١٤٥

او بـه آن از چـيزي بـردارد,� گـام راه اين در خود, زندگي در �و بخواهد را دنيا پاداش

زودي بـه و مـيدهيم; او بـه آن از بـخواهـد, را آخـرت پـاداش كس هر و داد; خواهيم

داد/ پاداشخواهيم را سپاسگزاران

نزول: شأندر كه: اين آن و است احد جنگ حوادث از ديگر يكي به ناظر نيز آيه اينبود, شعلهور شدت به پرستان بت و مسلمانان ميان جنگ آتش كه حال همان

Page 155: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٥٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كشتم/// را محمد كشتم/// را محمد گفت: كسي و شد بلند صدائي گهان نا

به سنگ حارثي> قميئه بن <عمرو نام به مردي كه بود دم همان درست اين,وي پائين لب و شكست حضرت آن دندان و پيشاني كرد, mnopqپرتاب پيامبر سوي

بيشتر توضيح $جهت گرفت/ صورت نفر چند حملة اثر بر ضربات اين است: آمده تواريخ پارهاي در و ـ ١,٢٠١ صفحة ,٢ جلد طبري>, <تاريخ ـ ٢٧ صفحة ,٢٠ جلد اFنوار>, <بحار فرمائيد: رجوع مدارك اين به

اول/ طبع العربي, التراث احياء دار ,٢٦ صفحة ,٤ جلد النهاية>, و <البداية ـ بيروت اعلمي مؤسسة

پوشانيد/١ را وي صورت خون و شكافت

امـا بـرساند, قـتل بـه را mnopq پـيامبر كرد ت$ش دشمن كه بود موقع اين درجـلو تـمام پـايمردي بـا اس$م, ارتش پرچمداران از يكي عمير> بن <مصعبشباهت او چون و شد, شهيد ميان اين در خودش ولي گرفت را آنها حم$ت

غلطيده خون و ك خا در پيغمبر كه: پنداشت چنين دشمن داشت, پيامبر به زيادي

رسانيد/ لشگرگاه همة به بلند صداي با را خبر اين لذا است,

در داشت مثبت اثر پرستان بت روحية در كه اندازه همان به خبر, اين انتشاركرد/ ايجاد عجيبي تزلزل مسلمانان ميان

به جنگ ميدان از افتاده, پا و دست به ميدادند تشكيل را كثريت ا كه جمعيميشدند/ خارج سرعت

برگردند اس$م آئين از mnopq پيامبر شدن كشته با بودند فكر اين در بعضي حتيبخواهند/ امان پرستان بت سران از و

طلحة و دجانه ابو ,cdefg علي همچون پايدار و كار فدا اقليتي آنها مقابل در امابن <انس جمله از ميكردند دعوت استقامت به را بقيه كه بودند ديگر بعضي و

گفت: آمده, آنها ميان به نضر>پيكار و برويد نشده, كشته محمد خداي شد, كشته mnopq محمد گر ا مردم! اياز پس بنوشيد, شهادت شربت شد, كشته پيامبر كه هدفي همان راه در و كنيد

Page 156: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٥ ـ ١٤٤ عمرانآية: سورةآل ١٥٤

گرديد روشن زودي به ولي شد, كشته تا نمود حمله دشمن به سخنان اين ايراد

مورد اين در فوق آية دروغ, يا است بوده اشتباه خبر اين و است زنده پيامبر كه

بحث/ مورد آيات ذيل البيان>, <مجمع ـ ١٠٦ و ٥٩ صفحة ,٢٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

كرد/١ نكوهش سخت را اول دستة و گرديد نازل

تفسير:ممنوع پرستي فرد

مسـلمانان بـه را ديگـري حـقيقت آيه, احد, جنگ حوادث از استفاده بااين در پيامبر كه فرض به و نيست پرستي فرد آئين اس$م كه اين آن و ميآموزد

بود; مبارزه ادامة ترديد بدون مسلمانان وظيفة مينوشيد شهادت شربت ميدان

كه است حقي آئين بلكه نمييابد, پايان اس$م ,mnopq پيامبر شهادت يا مرگ با زيرا

ماند/ خواهد جاويدان ابد تا

تهديد را هدفي مبارزات كه است خطراتي بزرگترين از پرستي فرد مسألةپايان مفهومش باشد, mnopq خاتم پيامبر چه گر ا معين, شخص به وابستگي ميكند,

و است شخص آن رفتن دست از هنگام به پيشرفت, براي ت$ش و كوشش يافتن

است/ اجتماعي رشد عدم بارز نشانههاي از يكي وابستگي اين

او عظمت و حقانيت نشانههاي از ديگر يكي پرستي فرد با mnopq پيامبر مبارزةدر را فكر اين بود Aزم بود, كرده قيام خويش شخص خاطر به او گر ا زيرا است;

همه برود ميان از او گر ا و دارد بستگي او وجود به چيز همه كه كند تقويت مردم

يافت/ خواهد پايان چيز

چـنين بـه را مـردم گـاه هـيچ mnopq كرم ا پيغمبر همانند راستين رهبران وليميگويند: آنها به و ميكنند, مبارزه آن با شدت به بلكه نميكنند, تشويق افكاري

Page 157: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٥٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

با قرآن لذا شد, نخواهد نابود ما نابودي با هرگز و است باAتر ما خود از ما, هدف

هـم او از پيش است, خدا فرستادة تنها <محمد ميگويد: فوق آية در صراحت

سير شما بايد شود كشته يا بميرد او گر ا آيا رفتند دنيا از كه بودند فرستادگاني

خلت قد رسول ا;ى د محم ا مى (و بازگرديد>؟ پرستي بت آئين به و كنيد؟ قهقرائي

اعقىابكم)/ عليى انقلبتم قتل او ات مى ن فا ا سل الر قبله من

عـليى <انـقلبتم جـملة قـهقرائـي سير بيان براي آيه اين در كه: اين جالبمعني به خشن; وزن 9بر <عقب> جمع <أعقىاب> زيرا است; رفته كار به ابكم> أعقىمـيكنيد گـرد عـقب مـعني بـه ابكم> أعقى عليى <انقلبتم بنابراين است, پا پاشنة

واقعي, معني به ارتجاع و قهقرائي سير از است روشني تصوير اين و ميباشد

است/ روشنتر و صريحتر ارتجاع كلمة از منتها

بت و كـفر دوران بـه و مـيكنند گـرد عقب كه <آنها ميفرمايد: آن از پسفلن عقبيه عليى ينقلب من (و نميرسانند> زيان خداوند به ميگردند, باز پرستي

/( شيئا اللىه يضربلكه ميسازند, متوقف را خود سعادت چرخهاي تنها نه عمل, اين با زيرا

داد/ خواهند دست از سرعت به نيز آوردهاند دست به را آنچه

انتشار و مشك$ت, همة رغم علي احد جنگ در كه اقليتي به آيه, پايان دررا آنها كوششهاي كرده, اشاره برنداشتند جهاد از دست پيغمبر, شهادت خبر

استفاده خدا راه در نعمتها از كه كساني و كران شا عنوان به را آنها و ميستايد

نيك پاداش را كران شا اين زودي به <خداوند ميفرمايد: ميكند, معرفي كردند

كريىن)/ ا الشى اللىه سيجزيى (و ميدهد>

براي است درسي ميدهد پرستي فرد با مبارزه دربارة آيه, اين كه را درسيهدفي مسائل كه بياموزند قرآن از بايد آنها اعصار, و قرون همة در مسلمانان همة

Page 158: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٥ ـ ١٤٤ عمرانآية: سورةآل ١٥٦

سـلسله يك مـحور بر بايد بلكه باشد, اشخاص يا شخص به قائم نبايد هرگز

پيامبر گر ا حتي ـ آنان فوت يا افراد تغيير با كه بزند دور ابدي تشكي$ت و اصول

نگردد/ تعطيل كار آن ـ باشد خدا بزرگ

بـنابرايـن, است, همين تشكي$ت, يك يا و مذهب يك بقاي رمز bاصوطبيعي غير و سالم نا تشكي$تي هستند شخص به قائم كه تشكي$تي و برنامهها

شد/ خواهند مت$شي زودي به كه ميشوند محسوب

به قائم هنوز اس$مي جوامع تشكي$ت غالب رفته, هم روي و متأسفانه اماميپاشد/ هم از زود بسيار دليل, همين به و است اشخاص

چـنان آن را خـود گـون گونا مؤسسات فوق, آية از الهام با بايد مسلمانانبه وابسته حال عين در اما شود گيري بهره كام$ Aيق اشخاص از كه كنند پيريزي

نباشد/ آنها شخص

# # #

احد در mnopq پيامبر شهادت اساس بي شايعة آمد, نزول شأن در كه طور همانكردند فرار جنگ ميدان از كه آنجا تا افكند وحشت به را مسلمانان از زيادي عدة

و تنبيه براي مجددا بعد, آية در برگردند, هم اس$م از ميخواستند بعضي حتي و

سرنوشتي نميميرد, خدا فرمان به جز كس, <هيچ ميفرمايد: دسته اين بيداري

ج+)/ مو كتىابا اللىه ذن با ا;ى تموت ان لنفس كىان ا مى (و شده> تعيين است

شده مقرر اجلي كس هر براي و است او فرمان و خدا دست به مرگ آري,كند/ فرار آن از نميتواند كه است

انجام جز چيزي مينوشيد شهادت شربت ميدان اين در پيامبر گر ا بنابراين,دست و كنند وحشت آن از مسلمانان نبايد حال اين با نبود, الهي سنت يك يافتن

بردارند/ مبارزه ادامة از

Page 159: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٥٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اجـل رسـيدن فـرا از نـميتوانـد نـيز جـنگ ميدان از فرار ديگر, سوي ازجـلو را انسـان اجـل نـيز جهاد ميدان در شركت كه طور همان كند, جلوگيري

است/ بيهوده جان حفظ براي جهاد ميدان از فرار اساس اين بر نمياندازد,

در آنها ميان فرق و <معلق> و <حتمي> اجل همچنين و <اجل> معني دربارة

<انعام>/ سورة ٢ آية ذيل <نمونه>, تفسير ـ ١

كرد/١ خواهيم بحث مشروحا خدا خواست به <انعام> سورة از دوم آية ذيل

گـام راه ايـن در 9و بخواهد دنيا پاداش كس <هر ميفرمايد: آيه, پايان دربه آن از بخواهد را آخرت پاداش كس هر و داد خواهيم آن از چيزي او به بردارد;

منهىا)/ ته نو ا;Ðخرة اب ثوى يرد من و ا منهى ته نو نيىا الد اب ثوى يرد من (و ميدهيم> او

تـنها كسـي هـدف گـر ا نـميشود, ضـايع گاه هيچ انسان كوشش و سعيخاطر به تنها احد رزمندگان از بعضي همانند و باشد دنيوي و مادي نتيجههاي

عاليتر هدف گر ا اما ميآورد دست به آن از بهرهاي باAخره كند, ت$ش غنيمت

به باز افتاد, كار به انساني فضائل و جاويدان حيات مسير در كوششها و بود,

رسيد/ خواهد خود هدف

است, كوشش به نيازمند دو هر آخرت يا دنيا به رسيدن كه Aحا بنابراين,و عالي مسير يك كه دوم مسير در را خود وجودي سرمايههاي انسان چرا پس

نيندازد؟ كار به است پايدار

(و داد> خواهيم زودي به را كران شا <پاداش ميكند: كيد تأ ديگر بار سپسكريىن)/ ا الشى سنجزيى

بود شده ذكر غائب فعل صورت به جمله اين سابق آية در كه اين توجه قابل

پاداش دادن به را الهي وعده كيد تأ نهايت اين و متكلم, فعل صورت به اينجا در و

منم/ آنها پاداش ضامن ميگويد: خداوند ساده, تعبير به و ميكند, بيان آنها به

Page 160: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٥ ـ ١٤٤ عمرانآية: سورةآل ١٥٨

cdefg علي شده: نقل چنين cdefg باقر امام از آيه, ذيل در البيان> <مجمع تفسير دربرداشت/ زخم شصت احد روز در

آن جـراحـات مـعالجة به داد دستور عطيه> <ام و سليم> <ام به mnopq پيامبر

عـرضه پـيغمبر خدمت به نگراني با آنها كه نگذشت چيزي بپردازند/ حضرت

ديگـري مـيبنديم را زخـمي هر ما كه است طوري cdefg علي بدن وضع داشتند

به نسبت ما كه است ك خطرنا و زياد چنان آن او تن زخمهاي و ميشود, گشوده

نگرانيم/ او حيات

وارد cdefg عـلي مـنزل به عيادت عنوان به مسلمانان از جمعي و mnopq پيغمبرمبارك دست با پيامبر بود, جراحت و زخم يكپارچه او بدن كه حالي در شدند

ميفرمود: و ميكرد مسح را او بدن خود

را خود مسئوليت درجة آخرين كند, ت$ش چنين اين خدا راه در كه كسي

التـيام زودي بـه مـيكشيد آن بـر دست پيامبر كه زخمهائي و است! داده انجام

و نكردم, فرار همه اين با كه للىه الحمد گفت: هنگام اين در cdefg علي مييافت,

ننمودم/ دشمن به پشتبـه 9و آن بـه قرآن از آيه دو در و كرد قدرداني او كوششهاي از خداوندمورد يك در است, كرده اشاره احد; مجاهدان از ديگر نمونة افراد كاريهاي فدا

سنجزيى <و ميفرمايد: ديگر مورد در و كريىن> ا الشى اللىه سيجزيى <و ميفرمايد:

,٤ جـلد <الميزان>, تفسير ـ ٣ صفحة ,٤١ جلد اFنوار>, <بحار ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١مدرسين/ جامعة انتشارات ,٦٧ صفحة

كريىن>/١ ا الشى# # #

Page 161: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٥٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

فيىى ابهم صىا ا لمى وهنوا ا فمى ر كثيى يون رب معه اتل قى نبيى من ن ي

كا و ١٤٦

ن ابريى الصى يحب ه اللى و استكىانوا ما و ضعفوا ا مى و ه اللى ل سبيى

امرنىا فيىى افنىا اسرى و ذنوبنىا لنىا اغفر نا رب قىالوا نا Lى ا قولهم كىان ا مى و ١٤٧

ن الكىافريى القوم علي انصرنىا و امنىا اقدى ت ثب و

يـحب ـه اللى و اrLخـرة اب ثـوى حسـن و ا نـيى الد اب ثوى ه اللى اهم فآتى ١٤٨

ن المحسنيى

ترجمه:آنها كردند! جنگ آنان همراه به فراواني الهي مردان كه پيامبراني بسيار چه ـ ١٤٦

بـه تـن �و نشدند, ناتوان و سست ميرسيد, آنان به خدا راه در آنچه برابر در گاه هيچ

دارد/ دوست را كنندگان استقامت خداوند و ندادند�; تسليم

تندرويهاي از و ببخش! را ما گناهان <پروردگارا! كه: بود اين تنها سخنشان ـ ١٤٧

پيروز كافران, جمعيت بر را ما و بدار! استوار را ما قدمهاي كن! چشمپوشي كارها, در ما

گردان>!

و داد; آنها به را جهان آن نيك پاداش و جهان, اين پاداش خداوند رو اين از ـ ١٤٨

ميدارد/ دوست را نيكوكاران خداوند

تفسير:مجاهدانپيشين

استقامت و ايمان شجاعت, يادآوري با فوق آية <احد>, حوادث دنبال به

Page 162: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٨ ـ ١٤٦ عمرانآية: سورةآل ١٦٠

پايداري و كاري فدا و شجاعت به را مسلمانان گذشته, پيامبران ياران و مجاهدان

سـرزنش كـردند, فـرار احد مـيدان از كه را دستهاي آن ضمنا و ميكند تشويق

آنـان همراه به فراواني الهي مردان كه پيامبراني بسيار <چه ميگويد: و مينمايد

و سست مـيرسيد آنان به خدا راه در چه آن برابر در گاه هيچ و كردند, جنگ

فيىى ابهم اصى ا لمى وهنوا ا فمى كثيىر ربيون معه قىاتل نبيى من كاين (و نشدند> ناتوان

اللىه)/ سبيىلآنـها يـاران صف در مبارزي پرستان خدا كه بودند بسياري پيامبران آري,

داشتند/ قرار

كـاف > از مـركب اصل در ميگويند: و است بسيار> <چه معني به كأين> >جزء دو معني آمده, در كلمه يك صورت به كه است استفهاميه <أي> و تشبيه>

است/ كرده پيدا بسيار>! <چه مساوي تازهاي معني و شده, متروك سابق

ارتباط كه: ميشود گفته كسي به و است ملي; وزن 9بر <ربي> جمع <ربيون>باشد/ اخ$ص با و استقامت با دانشمند, ايمان, با باشد, محكم خدا با او پيوند و

خود پيامبران ياري به آنان ميدهد: شرح چنين را آنها گفتار و رفتار سپسدر كه طاقتفرسائي مشك$ت و سخت جراحات و سنگين تلفات از و برخاستند

تضرع گاه هيچ دشمن مقابل در آنها نشدند, ناتوان و سست <هرگز ديدند خدا راه

مـا و ضـعفوا ـا مى (و نشـدند> تسـليم و نكـردند كـرنش و خـضوع و زاري و

استكىانوا)/مقاومت از دست كه دارد دوست را افرادي چنين نيز <خداوند است بديهي

ابريىن)/ الصى يحب اللىه (و نميدارند> بر

# # #

مشك$تي گرفتار لغزشهائي يا سستيها, يا اشتباهات اثر بر كه هنگامي آنها

Page 163: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٦١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و شوند تسليم يا بسپارند, او به را ميدان كه اين جاي به ميشدند دشمن برابر در

خـدا درگـاه بـه روي شـود, پـيدا آنـها مغز در كفر به بازگشت و ارتداد فكر يا

خداونـد پيشگاه از خود گناهان از بخشش و عفو تقاضاي ضمن و ميآوردند

ميكردند/ پايمردي و استقامت و صبر تقاضاي

از و بـيامرز! را مـا گـناهان پـروردگارا! بـار بـود: ايـن تــنها ســخنشان <و

پـيروز كافران بر و بدار قدم ثابت را ما و درگذر! كارهايمان در ما تندرويهاي

و امرنىا فيىى افنىا اسرى و ذنوبنىا لنىا اغفر ربنا الوا قى ان ا;ى قولهم كىان ا مى (و بگردان>!

الكىافريىن)/ القوم علي انصرنىا و امنىا اقدى ثبت# # #

هم ميگرفتند خدا از را خود پاداش زودي به عمل, و تفكر طرز اين با آنهاديگـر, جـهان پـاداش هم و بود دشمن بر پيروزي و فتح كه جهان اين پاداش

داد> آنـها بـه را جـهان آن نيك پاداش و جهان اين پاداش <خداوند ميفرمايد:

/( ا;Ðخرة اب ثوى حسن و نيىا الد اب ثوى اللىه (فآتىاهمرا نيكوكاران <خدا ميفرمايد: شمرده, نيكوكاران جزء را آنها آيه پايان در و

المحسنيىن)/ يحب اللىه (و ميدارد> دوست

و پيشين امتهاي مجاهدان برنامة از آموزنده درس يك ترتيب, اين به وبراي را آنها بر پيروزي و مشك$ت با آنها برخورد چگونگي و آنها كار سرانجام

ميدهد/ پرورش آينده ميدانهاي براي را آنها و ميكند, بيان مسلمانان تازه

# # #

نكتهها:ميكند: توجه جلب ديگري نكات شد, گفته آنچه بر ع$وه فوق آيات در

و است استقامت معني به كرديم, اشاره هم سابقا كه طور همان <صبر> ـ ١

Page 164: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤٨ ـ ١٤٦ عمرانآية: سورةآل ١٦٢

و صـابران ضـمنا و گـرفته قـرار آيـه ايـن در <تسـليم> و <ضعف> برابر در لذا

اللىه <و ميفرمايد: آيه يك آخر در زيرا گرفتهاند; قرار رديف يك در نيكوكاران

المحسنيىن>/ يحب اللىه <و ميفرمايد: ديگر آية در و ابرين> الصى يحبهر برابر در كه چرا نيست, ممكن استقامت بدون نيكوكاري كه اين به اشارهزودي به باشد استقامت فاقد گر ا كه دارد وجود مشكل هزاران نيكوكار, شخص

ساخت/ خواهد رها را خود كار

# # #

نسبت ديگران به را خود شكست كه اين جاي به حقيقي> <مجاهدان ـ ٢خودشان در را آن سرچشمة بدانند, مربوط مرموز و موهوم عوامل به يا و دهند

كـلمة آنـها حـتي هسـتند, خويش اشتباهات جبران فكر به و ميكنند جستجو

ميكنند/ ذكر جا بي روي تند و اسراف آن جاي به و نميآورند زبان بر را شكست

و ناكاميها سرچشمة كه ضعفي نقاط ميكنيم سعي امروز كه ما, عكس بهمربوط بيگانه و خارجي عوامل به را آنها همة بگيريم, ناديده است شكستها

نقاط ساختن طرف بر و اشتباهات جبران فكر به وجه هيچ به نتيجه در و بدانيم

نباشيم/ خود ضعف

# # #

پاداش از اما شده نيىا> الد اب <ثوى به تعبير <پاداشدنيا> از فوق, آيات در ـ ٣با آخرت پاداش كه: اين به اشاره شده, خرة> �bا اب ثوى <حسن به تعبير آخرت

و فنا با آميخته باAخره باشد چه هر دنيا پاداش زيرا دارد; بسيار فرق دنيا پاداش

پـاداش كه حالي در ميباشد است, دنيا اين زندگي طبع كه م$يمات نا پارهاي

ناراحتيها/ از دور و خالص نظر هر از و است حسن سراسر آخرت

# # #

Page 165: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٦٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ابكم اعقى عليى وكم يرد كفروا ن الذيى عوا تطيى ان آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ١٤٩

ن اسريى خى فتنقلبوا

ن النىاصريى خير هو و كم موLى ه اللى بل ١٥٠

ل ينز لم ا مى ه باللى اشركوا ا بمى عب الر كفروا ن الذيى قلوب فيىى سنلقيىى ١٥١

ن الظىالميى مثوي بئس و النىار اهم ماوى و سلطىانا به

ترجمه:شما كنيد, اطاعت شدهاند كافر كه كساني از اگر ايمانآوردهايد! كه ايكساني ـ ١٤٩

شد/ خواهيد زيانكار سرانجام, و ميگردانند; باز گذشتههايتان به را

بهترين او و خداست; سرپرستشما, و ولي بلكه نيستند,� شما تكيهگاه �آنها ـ ١٥٠

است/ ياوران

خدا براي را چيزهائي بدوندليل, كه اين خاطر به كافران, دلهاي زوديدر به ـ ١٥١

جايگاهياست بد چه و آتشاست; آنها, وجايگاه ترسميافكنيم; رعبو دادند, قرار همتا

ستمكاران!/ جايگاه

تفسير:مكرر اخطارهاي

تحليل و تجزيه براي و احد, جنگ از بعد گذشته آيات همانند آيات اينگواه نيز آيات اين و گذشته آيات وضع است, گرديده نازل جنگ حوادث روي

است/ حقيقت اين بر

Page 166: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥١ ـ ١٤٩ عمرانآية: سورةآل ١٦٤

سلسله يك با اس$م دشمنان احد, جنگ پايان از بعد ميرسد نظر به چنينمـيان در تـفرقه تـخم دلسـوزي و نـصيحت لبـاس در كـننده مسموم تبليغات

مسلمانان از عدهاي رواني مساعد نا وضع از استفاده با و ميپاشيدند, مسلمانان

كنند/ بدبين اس$م به نسبت را آنها ميكردند, ت$ش

همان داشتند, همكاري منافقان با قسمت اين در نيز مسيحيان و يهود شايد,mnopq پيغمبر شدن كشته اساس بي شايعة به زدن دامن با نيز احد ميدان در كه طور

ميكردند/ كوشش مسلمانان روحية تضعيف براي

مـيدارد, حـذر بر آنها پيروي از و ميكند اخطار مسلمانان به نخست آيةاطاعت شدهاند كافر كه كساني از گر ا آوردهايد! ايمان كه كساني <اي ميفرمايد:

(يىا شد> خواهيد زيانكار سرانجام و ميگردانند باز گذشتههايتان به را شما كنيد

اسريىن)/ خى فتنقلبوا اعقىابكم عليى يردوكم كفروا الذيىن تطيىعوا ان آمنوا الذيىن ايهااس$م, تعليمات پرتو در مادي و معنوي تكامل افتخار پر راه پيمودن از پس

بزرگترين موقع اين در و ميكنيد سقوط بود فساد و كفر نقطة كه اول نقطة به

شد/ خواهد شما دامنگير زيانكاري

و شقاوت با را سعادت و كفر, با را اس$م انسان كه باAتر اين از زياني چهكند/ معاوضه باطل با را حقيقت

# # #

را ياور بهترين و پشتيبان باAترين شما كه ميكند كيد تأ بعد آية در آن, پسازاست> ياوران بهترين او و است شما سرپرست و پشتيبان <خدا ميفرمايد: داريد,

النىاصريىن)/ خير هو و كم مو;ى اللىه (بلبرابري او قدرت با قدرتي هيچ و نميشود مغلوب هرگز كه است ياوري

شوند/ نابودي و شكست گرفتار است ممكن ديگر ياوران كه حالي در ندارد

# # #

Page 167: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٦٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اشـاره احـد جـنگ از بـعد مسلمانان معجزآساي نجات به آيه آخرين دررا آنها و مينمايد بازگو را آنان از خود نصرت و حمايت موارد از يكي و ميكند

زودي به <ما ميفرمايد: ميدهد, پيروزي وعدة و ميسازد دلگرم آينده به نسبت

عب)/ الر كفروا الذيىن قلوب فيىى (سنلقيىى ميافكنيم> وحشت و رعب كفار دل در

خود چشم با را آن نمونة و افكنديم احد جنگ پايان در كه طور همان يعني

باشيد/ اميدوار خويش آيندة به بنابراين ديديد,

جنگ در كه اين با <مكه> بتپرستان گفتيم, <احد> داستان در كه طور همانمـت$شي هم از ظاهرا اس$م لشكر و بودند كرده پيدا چشمگيري پيروزي احدقدرت ماندة باقي بردن بين از و ميدان سوي به بازگشت در ميبايست بود, شده

اساس بي از كه ـ mnopq پيامبر شخص كشتن و <مدينه> كردن غارت حتي و مسلمين

ندهند/ راه خود به ترديدي كمترين ـ بودند شده گاه آ او شهادت شايعة بودن

وحشت و ترس افكند, آنها دلهاي در عجيبي وحشت و ترس خداوند امارا آنان وجود سراسر بود, پرستي خرافه و بتپرستي و كفر خاصيت كه دليلي بي

ميخوانيم: روايات در كه طوري به گرفت فرا

شكل درست رسيدند <مكه> نزديكي به و بازگشتند احد از كه هنگامي آنهاداشتند/ را شكستخورده لشكر يك قيافة و

بـيان چـنين را آنها دلهاي در ترس و رعب افكندن علت كه: اين جالببودند> داده قرار خدا شريك دليل بدون را چيزهائي آنها كه جهت اين <به ميكند:

/( سلطىانا به ل ينز لم ا مى باللىه كوا اشر ا (بمىرا كاهي نميباشند, برهان و دليل تابع هستند, خرافي كه مردمي حقيقت درميدانند خويش پروردگار و معبود را چوبي و سنگ و ميكنند كوه خود نظر در

و ميشوند محاسبه اشتباه گرفتار زود خيلي زيرا توانند; نا بسيار حوادث برابر در

Page 168: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥١ ـ ١٤٩ عمرانآية: سورةآل ١٦٦

<مدينه> مسلمانان بشنوند مث$ و دهد رخ آنها زندگي در جزئي حادثة يك گر ا

در موضوع, اين برميگردند, نبرد ميدان به ديگر بار احد ميدان مجروحان همراه

طور همان ميافتند, وحشت به آن از سخت و ميكند جلوه بزرگ بسيار نظرشان

كـوچكترين از كـه ميكنيم مشاهده را قدرتمندي افراد نيز امروز دنياي در كه

زندگي در محكمي گاه تكيه زيرا ميسازند; كوهي كاه از و دارند وحشت حادثه

نكردهاند/ انتخاب خود براي

بـه افـراد اين ميفرمايد: كرده, اشاره افراد اين سرنوشت به آيه پايان در و

نـخواهـند آتش جز <جايگاهي بنابراين و كردهاند ستم خود اجتماع به و خود

الظىالميىن)/ مثوي بئس و النىار اهم ماوى (و است>! جايگاهي بد چه و داشت

# # #

نكته:طريقترس از پيروزي

كه امتيازاتي از يكي ميفرمود: mnopq پيغمبر ميخوانيم: متعددي روايات دردشمن دل در ترس انداختن وسيلة به مرا كه است اين است داده من به خداوند

<بحار ـ البيت0 آل $چاپ ٣٥٠ صفحة ,٣ جلد الشيعه>, <وسائل ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١/٣٣٢ و ٣٢٤ ,٣٢٣ ,٣٢٢ ,٣١٣ ,٣٠٨ صفحة ,١٦ جلد اFنوار>,

است/١ داده پيروزي

كـه مـيكند جنگها در پيروزي مهم عوامل از يكي به اشاره موضوع اينپيروزي, عوامل مهمترين از يكي زيرا است; توجه مورد بسيار امروز مخصوصا

و كم دارد تأثير پيروزي در سربازان عالي روحية كه قدر آن و است سرباز روحية

به عشق ايمان, روح تقويت با اس$م ندارد, اثر آنها س$ح چگونگي و آنها كيف

مجاهدان در را روح اين منان قادر خداوند به اتكاي و شهادت به افتخار و جهاد

Page 169: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٦٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كـه خـرافـي بتپـرستان كـه حـالي در داد/ پـرورش وجهي عاليترين به خود

از پس زندگي و معاد به عقيده و بود جان بي و اراده بي بتهاي گاهشان تكيه

ناتوان و ضعيف روحيهاي بود كرده آلوده را آنها افكار خرافات, و نداشتند, مرگ

بود/ روحيه تفاوت همين آنها بر مسلمانان پيروزي مؤثر عوامل از يكي و داشتند

# # #

Page 170: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥٤ ـ ١٥٢ عمرانآية: سورةآل ١٦٨

فشـلتم ا اذى حـتىي ذنه بـا ونهم تـحس اذ وعده ه اللى صدقكم لقد و ١٥٢

مـنكم تحبون ا مى اكم ارى ا مى بعد من عصيتم و اLمر فيى تنىازعتم و

ليبتليكم عنهم صرفكم ثم اrLخرة د يريى من منكم و ا نيى الد د يريى من

ن منيى المو علي فضل ذو ه اللى و عنكم ا عفى لقد و

اكم اخرى فيىى يدعوكم سول الر و احد عليى تلوون Lى و تصعدون اذ ١٥٣

ه اللى و ابكم اصى ا مى Lى و اتكم فى ا مى عليى تحزنوا لكي)ى بغم غما ثىابكمفا

تعملون ا بمى ر خبيى

مـنكم طىـائفة يـغشيى اسا نـعى امنة الغم بعد من عليكم نزلا ثم ١٥٤

ة اهلي الجى ظن الحق غير ه باللى يظنون نفسهم ا تهم اهم قد طىائفة و

فيىى يخفون هللى ه كل اLمر ان قل ء شيى من اLمر من لنىا هل يقولون

قتلنىا ا مى ء شيى اLمر من لنىا كىان لو يقولون لك يبدون Lى ا مى نفسهم ا

ليى ا الـقتل عليهم كتب ن الذيى لبرز بيوتكم فيىى كنتم لو قل اهنىا هى

فـيىى ـا مى ص لـيمح و صـدوركم فـيىى ا مى هاللى ليبتليى و اجعهم مضى

دور الص ات بذى م عليى ه اللى و قلوبكم

ترجمه:تـحقق احـد� در دشـمن بـر پيروزي �دربارة شما, به را خود وعدة خداوند ـ ١٥٢

تا ميرسانديد; قتل به او, فرمان به را دشمنان جنگ� آغاز در �كه هنگام آن در بخشيد;

Page 171: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٦٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

از بعد و پرداختيد; نزاع به خود كار در كردنسنگرها� رها سر �بر و سستشديد; كه اين

كرديد/ نافرماني داد, نشان شما به دشمن� بر غلبه �از ميداشتيد دوست را آنچه كه آن

از را شـما خداوند سپس آخرت/ خواهان بعضي و بودند; دنيا خواهان شما, از بعضي

او و كند, آزمايش را شما تا انجاميد� شكست به شما پيروزي �و منصرفساخت; آنان

بخششدارد/ و فضل مؤمنان, به نسبت خداوند و بخشيد; را شما

وسـط در �جـمعي و ميرفتيد; با{ كوه از كه را هنگامي بياوريد� خاطر �به ـ ١٥٣

از پـيامبر و نـميكرديد; نگاه عقبماندگان به وحشت� شدت از و شدند; پراكنده بيابان

به اين داد; جزا شما به ديگري پساز يكي را سپساندوهها ميزد/ صدا را شما پشتسر,

خاطر به نه و نشويد, غمگين جنگي� �غنائم رفتن دست از براي ديگر كه بود آن خاطر

است/ آگاه ميدهيد, انجام آنچه از خداوند و ميگردد/ وارد شما بر كه مصيبتهائي

بـه آرامش, ايـن فـرستاد/ شـما بر آرامشي اندوه, و غم اين دنبال به سپس ـ ١٥٤

اما گرفت; فرا را شما از گروهي احد� حادثة از بعد شب �در كه بود سبكي صورتخواب

گمانهاي آنها نرفت�/ چشمانشان به خواب �و خويشبودند; جان فكر در ديگري گروه

چيزي <آيا ميگفتند: و داشتند; خدا دربارة ـ جاهليت همچونگمانهايدوران ـ نادرستي

آنها دستخداست>! به پيروزيها� �و كارها <همة بگو: ميشود>؟! ما نصيب پيروزي از

مـا <اگر ميگويند: نميسازند; آشكار تو براي كه ميدارند پنهان را چيزي خود, دل در

خـود خانههاي در هم <اگر بگو: نميشديم>! كشته اينجا در داشتيم, پيروزي از سهمي

خـود آرامگاههاي سوي به قطعا بود, شده مقرر آنها بر شدن كشته كه آنهائي بوديد,

آنچه خداوند, كه است اين براي اينها و ميرساندند�>/ قتل به را آنها �و ميآمدند بيرون

خالص است, ايمان� �از شما دلهاي در را آنچه و بيازمايد; داريد, پنهان سينههايتان در

است/ خبر با سينههاست, درون در آنچه از خداوند و گرداند;

Page 172: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥٤ ـ ١٥٢ عمرانآية: سورةآل ١٧٠

تفسير:پيروزي از پس شكست

شجاعت و اتحاد با جنگ آغاز در مسلمانان گفتيم, احد جنگ ماجراي درو شـد كنده پرا هم از دشمن لشكر شدند, پيروز زودي به و جنگيدند, خاصي

گرفت/ فرا را اس$م لشكر سراسر شادي از موجي

سركردگي به <عينين> كوه شكاف در كه تيراندازان از جمعي نافرماني وليشدن مشغول و حساس, سنگر آن كردن رها و ميجنگيدند جبير> بن <عبداللىهسختي شكست و برگردد ورق كه شد سبب غنائم, جمعآوري به ديگران و آنها

شود/ وارد اس$م لشكر به

بازگشتند <مدينه> به سنگين خسارات و تلفات دادن با مسلمانان هنگاميكهچرا پس بود؟ نداده پيروزي و فتح وعدة ما به خداوند مگر ميگفتند: يكديگر با

خورديم؟ شكست جنگ اين در

به كنون ا ميدهد/ توضيح را شكست علل و ميگويد پاسخ آنها به فوق آياتميگرديم: باز آيات جزئيات تفسير

تـحقق شـما بـه را خـود وعـدة <خداونـد ميگويد: قرآن آيه, نخستين دركـه ايـن تا ميرسانديد, قتل به او فرمان به را دشمنان كه هنگام آن در بخشيد,

يعني است, او كشتن و كسي حواس بردن بين از معني به و شده گرفته <حس> مادة از ونهم> <تحس ـ ١ميكشتيد/ را آنها

است/ وقت و <حين> معني به بلكه نيست, شرطيه اينجا در <اذا> ـ ٢

فشلتم)/٢ اذىا حتىي ذنه با ونهم١ تحس اذ وعده اللىه صدقكم لقد (و شديد> سست

آغاز در دليل همين به و بود درست كام$ شما پيروزي دربارة خدا وعدةپيروزي وعده اين و ساختيد كنده پرا را دشمن خدا فرمان به و شديد پيروز جنگ

ادامـه بـوديد برنداشـته پيغمبر فرمان پيروزي و استقامت از دست كه زماني تا

Page 173: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٧١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

گرفت/ فرا را شما نافرماني و سستي كه شد شروع زمان آن از شكست داشت,

در سخت بوده, شرط و قيد بدون پيروزي وعدة كه كرديد تصور گر ا يعنياست/ خدا فرمان از پيروي به مشروط پيروزي وعدههاي تمام بودهايد, اشتباه

داده جنگ اين در پيروزي وعدة مسلمانان به كجا در خداوند كه اين دربارةاست: احتمال دو بود

به خدا از مكرر طور به كه است عمومي وعدههاي منظور كه: اين نخستبود/ شده داده دشمنان بر پيروزي دربارة مؤمنان

شروع از قبل صريحا است الهي وعدة او وعدة كه خدا پيامبر كه: اين ديگربود/ داده ميدان اين در پيروزي وعده مسلمانان به احد جنگ

كه آن از بعد و پرداختيد, نزاع به خود كار در <و ميگويد: آن از پس قرآنو مر ا; فيى تنىازعتم (و كرديد> نافرماني داد نشان شما به ميداشتيد دوست آنچه

تحبون)/ ا مى كم ا ارى ا مى بعد من عصيتمراه بـود شـما عـ$قة مـورد كه چشمگير پيروزي آن مشاهده از پس آري,را Aزم كوشش پيروزي آوردن دست به براي حقيقت در و گرفتيد, پيش عصيان

داديد/ خرج به

از پيروزيها نگهداري هميشه كه نكرديد, استقامت آن داشتن نگاه براي امااست/ مشكلتر آن آوردن دست به

خوبي به است عينين كوه شكاف تيراندازان وضع به اشاره كه جمله اين ازخود سنگر كردن رها دربارة بودند كوه شكاف در كه تيراندازاني ميشود: استفاده

زدند/ مخالفت و عصيان به دست زيادي جمع و كردند اخت$ف

كـثريت ا ميدهد: نشان كرديد, نافرماني معني به <عصيتم> به تعبير ضمنابودند/ زده مخالفت به دست

Page 174: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥٤ ـ ١٥٢ عمرانآية: سورةآل ١٧٢

غـنائم جمع و دنيا خواستار شما از جمعي موقع اين <در ميافزايد: سپساز نـفر چـند و جـبير بـن عـبداللىـه 9هـمچون ديگر جمعي كه حالي در بوديد

يريىد من (منكم بودند> الهي پاداشهاي و آخرت خواستار قدم ثابت تيراندازان;

/( ا;Ðخرة يريىد من منكم و نيىا الدكرد تبديل شكست به را شما پيروزي <خداوند و برگشت ورق كه بود اينجا

ليبتليكم)/ عنهم صرفكم (ثم دهد> پرورش و كند تنبيه بيازمايد, را شما تا

9در بـخشيد را شـما گناهان و نافرمانيها اين همة خداوند سرانجام <ولي

بخشش و فضل مؤمنان به نسبت خداوند زيرا بوديد;; مجازات سزاوار كه حالي

ذو اللىـه و عنكم عفىا لقد (و نـميكند> فروگذار نعمتي هرگونه اعطاء از و دارد

منيىن)/ المو علي فضل# # #

و مـيكند يـادآوري مسلمانان به را احد پايان صحنة خداوند بعد, آية درماندگان عقب به و ميرفتيد Aبا كوه از كه را هنگامي بياوريد خاطر <به ميفرمايد:

در رفـتن راه مـعني بـه <مـفردات> كتاب در <راغب> گفتة به كه است <اصعاد> مادة از <تصعدون> ـ ١شايد و است mبا طرف به رفتن مخصوص <صعود>, كه حالي در است, mبا طرف به يا و مسطح زمينهايحالي در رفتند, mبا كوه كنندگاناز فرار از جمعي كه است خاطراين به شريفه آية در بردناينماده كار به

ميشدند/ پراكنده بيابان در ديگري جمع كه

;ى و تصعدون١ (اذ ميزد> صدا را شما سر پشت از پيامبر و نميكرديد نگاه هيچ

ميباشد/ شما سر پشت <ورائكم>, معني به اكم> <اخرى ـ ٢

كم)٢/ ا اخرى فيىى يدعوكم سول الر و احد عليى تلوونميكرديد فرار و ميشديد كنده پرا طرف هر به كه زمان آن آوريد ياد به آري,حالي در حالند, چه در شما برادران ساير كه نميكرديد سر عقب به نگاه هيچ و

ميزد/ صدا را شما پشت از پيامبر كه

من سوي به بازگرديد من سوي به خدا <بندگان كه: ميزد فرياد mnopq پيامبر

Page 175: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٧٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اللىه~/ رسول فاني اللىه عبىاد الي اللىه عبىاد �الي خدايم> رسول من بازگرديد

نداشتيد/ توجه او سخنان به شما از يك هيچ وليآورد> رو شـما سـوي بـه ديگري از پس يكي اندوه و غم هنگام اين <در

/( بغم غما (فاثىابكمسربازان و افسران از جمعي دادن دست از خاطر به شكست, خاطر به اندوهجراحات واقعيت و پيامبر شهادت شايعة خاطر به و مجروحان خاطر به شجاع,

بود/ مخالفتها آن نتيجة همه اينها او,

از خـاطر به ديگر كه بود اين <براي شما سوي به اندوه و غم سيل هجومراه در جنگ ميدان در كه جراحاتي از و نشويد غمگين جنگي غنائم رفتن دست

ـا مى ;ى و فىـاتكم ا مى عليى تحزنوا (لكي+ى نباشيد> نگران ميرسد شما به پيروزي

ابكم)/ اصىتعملون)/ ا بمى خبيىر اللىه (و است> گاه آ شما اعمال از خدا <و

را فراريان همچنين و واقعي مجاهدان و كنندگان اطاعت وضع خوبي به وميداند/

آنچه خ$ف بر چيزي و دهد فريب را خود نبايد شما از يك هيچ بنابراين,را خدا هستيد اول دستة جزء راستي به گر ا كند ادعا شده, واقع احد ميدان در

كنيد/ توبه خود گناهان از صورت اين غير در و گوئيد شكر

# # #

مسـلمانان بـود اضـطرابـي پـر و ك دردنا شب احد>, <جنگ از بعد شبآخرين و بازگردند <مدينه> به ديگر بار قريش فاتح سربازان ميكردند پيشبيني

تـصميم خـبر گـريخته جسـته شـايد و بشكـنند هـم در را مسـلمانان مقاومت

مـيگشتند بـاز گـر ا مسـلما و بـود رسـيده آنـها به نيز بازگشت, به بتپرستان

Page 176: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥٤ ـ ١٥٢ عمرانآية: سورةآل ١٧٤

ميداد/ رخ جنگ مرحلة كترين خطرنا

احـد مـيدان از فرار از كه كنندگاني توبه و راستين مجاهدان ميان, اين درmnopq پيغمبر وعدههاي به و داشتند اعتماد پروردگار لطف به و بودند شده پشيمان

عمومي وحشت و اضطراب اين ميان در بودند مطمئن و دلگرم آينده به نسبت

و بـود آنها تن در جنگ لباس كه حالي در داشتند بخشي آرام و آسوده خواب

آنها/ كنار در س$ح

ناراحت افكار از انبوهي ميان در ترسو و اAيمان ضعيف افراد و منافقان اماحـقيقي مؤمنان براي بخواهند, كه اين بدون و ماندند بيدار را شب تمام كننده

و مـيكند تشريح را شب آن ماجراي بحث, مورد آية آخرين كردند, پاسداري

نازل شما بر را آرامش احد, روز اندوه و غم همه آن از بعد <سپس ميفرمايد:

ميشود/ گفته سبك خواب به <نعىاس> و است ايمني معني به <امنة> ـ ١

امنة)١/ الغم بعد من عليكم انزل (ثم كرد>

فـرا را شما از جمعي كه بود سبكي خواب همان آرامش <اين ميافزايد: و

جز چيزي به و بودند خود جان فكر به تنها كه بودند ديگري جمع اما گرفت,

داده دست از كلي به را آرامش جهت همين به و نميانديشيدند خويش نجات

انفسهم)/ تهم اهم قد طىائفة و منكم طىائفة يغشيى اسا (نعى بودند>

آرامش جهان اين زندگي در حتي مؤمن كه است ايمان مهم آثار از يكي اينآن طعم گاه هيچ اAيمان, ضعيف يا و منافق يا بيايمان افراد كه دارد بخشي لذت

نميچشند/ را

سست افـراد و منافقان افكار و گفتگوها تشريح به مجيد قرآن آن از پسگمانهاي خدا دربارة <آنها ميگويد: پرداخته, ماندند بيدار شب آن در كه ايمان

افكـار در و داشتند اس$م از قبل و جاهليت دوران گمانهاي همانند نادرست

Page 177: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٧٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

الحق غير باللىه (يظنون ميدادند> را پيامبر وعدههاي بودن دروغ احتمال خود

اهلية)/ الجى ظنوضـع ايـن بـا است مـمكن <آيـا ميگفتند: خويشتن به يا و يكديگر به ومـن لنىا هل (يقولون بشود>؟ ما نصيب پيروزي از چيزي ميبينيم كه دلخراشي

ء)/ شيى من مر ا;است/ ممكن غير يا و بعيد بسيار يعني

(قل است> خدا دست به پيروزي آري <بگو: ميگويد: آنها جواب در قرآنللىه)/ كله مر ا; ان

كرد/ خواهد شما نصيب ببيند شايسته را شما و بخواهد او گر ا و

ميترسيدند زيرا كنند اظهار داشتند دل در را آنچه همة نبودند حاضر <آنها

لك)/ يبدون ;ى ا مى انفسهم فيىى (يخفون گيرند> قرار كافران صف در

اس$م آئين بودن نادرست نشانة احد شكست ميپنداشتند: چنين آنها گويااينجا در داشتيم پيروزي از سهمي و بوديم حق بر ما گر <ا ميگفتند: لذا و است

هىاهنىا)/ قتلنىا ا مى ء شيى مر ا; من لنىا كىان لو (يقولون نميداديم> كشته همه اين

ميكند: اشاره مطلب دو به آنها پاسخ در خداوندسختي حوادث از و جنگ ميدان از فرار با كسي نكنيد تصور كه: اين نخستگر ا <بگو: ميفرمايد: لذا كند, فرار مرگ از ميتواند بشتابد آن استقبال به بايد كه

بـه قـطعا شده, مقرر آنها بر شدن كشته كه آنهائي بوديد هم خود خانههاي در

كتب الذيىن لبرز بيوتكم فيىى كنتم لو (قل ميآمدند> بيرون خود آرامگاههاي سوي

اجعهم)/ مضى اليى القتل عليهمخير, بمانند, باقي نكنند شركت جنگ ميدان در افراد گر ا كه نيست چنين

خير/ يا باشد رسيده آنها اجل كه است اين به بسته

Page 178: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥٤ ـ ١٥٢ عمرانآية: سورةآل ١٧٦

بـاAخره است شكست به محكوم كثريتش, ا سستي اثر بر كه ملتي bاصوضربات زير در و جهاد ميدان در را آن كه بهتر چه چشيد خواهد را مرگ طعم

او سر بر خانهاش در كه اين نه ببيند, آميز افتخار مبارزه حال در دشمن شمشير

ببرند/ بين از بستر ميان در ذلت با را او و بريزند

آشكار دارد دل در آنچه كس هر و بيايد پيش حوادث اين بايد كه اين ديگرگردد/ مشخص صفوف و كند

محكم آنها ايمان و خالص آنها نيات و يابند پرورش تدريجا افراد عCوه بهدر آنچه خداوند كه است اين براي <اينها ميفرمايد: لذا شود, ك پا آنها قلوب و

ليبتليى (و گرداند> خالص است شما دلهاي در را آنچه و بيازمايد داريد سينهها

قلوبكم)/ فيىى ا مى ص ليمح و صدوركم فيىى ا مى اللىهاللىه (و ميدانـد> را سينهها درون اسرار <خداوند ميگويد: آيه پايان در و

دور)/ الص ات بذى عليىمآنها قلوب ميخواهد بلكه نميكند نگاه مردم اعمال به تنها دليل, همين به وسازد/ ك پا ترديد و شك و نفاق و شرك به آلودگي گونه هر از و بيازمايد نيز را

# # #

Page 179: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٧٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

يطىان الش هم استزل نما ا ان الجمعى التقي يوم منكم وا تول ن الذيى ان ١٥٥

م حليى غفور ه اللى ان عنهم ه اللى عفا لقد و كسبوا ا مى ببعض

ترجمه:جنگاحد� �در يكديگر با جمعيت شدندو رو به رو روز در كه شما از كساني ـ ١٥٥

لغـزش به بودند, شده مرتكب كه گناهاني از بعضي اثر بر را آنها شيطان كردند, فرار

است/ بردبار و آمرزنده خداوند, بخشيد/ را آنها خداوند و انداخت;

تفسير:است ديگر گناه سرچشمة گناه

بـراي را ديگري حقيقت و است احد جنگ حوادث به ناظر باز آيه, اينكه: اين آن و ميكند بازگو مسلمانان

به را او و ميدهد دست انسان به شيطاني وسوسههاي اثر بر كه لغزشهائيپيشين گناهان اثر بر كه است روحي مناسب نا زمينههاي نتيجة ميكشاند, گناهاني

گـرنه و است سـاخته هـموار ديگـر گناهان براي را راه و شده فراهم انسان در

اثـري نـيست آن در سابق گناهان آثار كه ك پا دلهاي در شيطاني وسوسههاي

ميفرمايد: لذا نميگذارد,

شيطان كردند فرار يكديگر با جمعيت دو شدن رو به رو روز در كه كساني >

خداوند انداخت, لغزش به بودند شده مرتكب كه گناهاني از بعضي اثر بر را آنها

التقي يوم منكم تولوا الذيىن (ان است> حليم و آمرزنده خداوند بخشيد, را آنها

غفور اللىه ان عنهم اللىه عفا لقد و كسبوا ا مى ببعض يطىان الش استزلهم انما ان الجمعى

Page 180: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥٥ عمرانآية: سورةآل ١٧٨

حليىم)/به را آنان شيطان كردند فرار احد ميدان در كه آنهائي ميگويد: قرآن آري,

بخشيد/ را آنها خدا اما انداخت, لغزش به اعمالشان از پارهاي سبب

بـايد آيـنده در پـيروزي كسب بـراي كه ميآموزد آنها به ترتيب, اين به وبشويند/ گناه از را دل و كنند تربيت را خود نخست بكوشند

گـناه هـمان شـدهانـد, مـرتكب سـابقا كـه گـناهي از مــنظور است ممكنبوده جنگ بحبوحة در mnopq پيامبر فرمان مخالفت و غنائم جمعآوري دنياپرستي,

باشد/

را ايمان نيروي و بودند شده احدمرتكب حادثة از قبل كه ديگري گناهان يابود/ كرده تضعيف آنها در

نقل بلخي> <ابوالقاسم از آيه, اين ذيل در <طبرسي> مرحوم بزرگ مفسرنفر ١٤ پيامبر با 9كه نفر ١٣ جز انصار و مهاجرين همة احد روز در كه ميكند

كه بودند مهاجرين از نفر ٥ و انصار از نفر ٨ نفر ١٣ اين از كردند, فرار ميشدند;

بـاbتفاق هـمه كه طلحه و cdefg علي جز به شده اخت$ف افراد اين شخص در

نكردند/ فرار آنها گفتهاند,# # #

Page 181: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٧٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ا اذى انـهم خوى L قىالوا و كفروا ن كالذيى تكونوا Lى آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ١٥٦

قتلوا ا مى و اتوا مى ا مى عندنىا كىانوا لو غزي كىانوا او اLرض فيى ضربوا

ـه اللى و ت يـميى و يحييىى هاللى و قلوبهم فيىى حسرة لك ذى ه اللى ليجعل

ر بصيى تعملون ا بمى

ا ممى خير رحمة و ه اللى من لمغفرة م مت او ه اللى ل سبيى فيىى قتلتم لئن و ١٥٧

يجمعون

تحشرون ه لياللى L قتلتم او م مت لئن و ١٥٨

ترجمه:به برادرانشان چون كه نباشيد كافران همانند آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ١٥٦

آنها <اگر ميگويند: ميكنند, شركت جنگ در يا ميروند�, دنيا از �و ميروند مسافرتي

اين خدا تا نگوئيد� سخنان گونه اين از �شما نميشدند>! كشته و نميمردند بودند, ما نزد

و زنـدگي �و ميميرانـد; و ميكند زنده خداوند, بگذارد/ �كافران� آنها دل بر را حسرت

بيناست/ ميدهيد, انجام آنچه به خدا و دستاوست;� به مرگ

و آمـرزش زيرا� نكردهايد; �زيان بميريد, يا شويد كشته خدا راه در هم اگر ـ ١٥٧

است/ بهتر ميكنند, جمعآوري خود� عمر طول �در آنها آنچه تمام از خدا, رحمت

ميشويد/ محشور خدا سوي به شويد, كشته يا بميريد اگر ـ ١٥٨

Page 182: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥٨ ـ ١٥٦ عمرانآية: سورةآل ١٨٠

تفسير:منافقان بهرهبرداري

داشت: اهميت العاده فوق مسلمانان براي نظر دو از احد حادثةمسلمانان واقعي چهرة ميتوانست كه بود تمامنمائي آئينة كه: اين نخستساختن طرف بر و خود وضع اص$ح به وادار را آنها و سازد, منعكس را زمان آن

كرده, تكيه آن روي العاده فوق طور به قرآن جهت همين به و بنمايد ضعف نقاط

آن از خواند, خواهيم نيز آينده در و خوانديم گذشته در كه بسياري آيات در و

ميكند/ تربيتي استفاده

آماده منافقان و دشمنان سمپاشي براي را زمينه حادثه اين ديگر, سوي ازنـازل سـمپاشيها اين كردن خنثي براي زيادي آيات دليل, همين به و ساخت

است/ آنها از فوق آيات كه گرديد

به هشدار و منافقان تخريبي فعاليتهاي كوبيدن هم در منظور به آيات اينايـمان كـه كسـاني <اي مـيفرمايد: ايـمان با افراد به خطاب نخست مسلمانان,

بـه بـرادرانشـان چـون كه نباشيد شدهاند كافر كه كساني همانند شما آوردهايد!

مـيشوند كشـته و مـيگيرند قـرار مـجاهدان صـف در يـا و ميروند مسافرتي

الذيىن ايها (يىا نميشدند> كشته و نميمردند بودند ما نزد گر ا افسوس ميگويند:

انوا كـى او ا;رض فيى ضربوا اذىا انهم خوى ; الوا قى و كفروا الذيىن ك تكونوا ;ى آمنواقتلوا)/ ا مى و اتوا مى ا مى عندنىا كىانوا لو غزي

جـز نـظري امـا ميكنند, ايراد دلسوزي لباس در را سخنان اين آنها گرچهمسموم سخنان اين تأثير تحت شما نبايد و ندارند شما روحية ساختن مسموم

آريد/ زبان بر جملههائي چنين و گيريد قرار

هـمان و گيريد, قرار آنان كنندة گمراه سخنان تأثير تحت مؤمنان شما گر ا

Page 183: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٨١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و جهاد ميدان به رفتن از و گشته ضعيف شما روحية طبعا كنيد, تكرار را حرفها

ولي ميشوند, نائل خود هدف به آنها و كرد, خواهيد خودداري خدا راه در سفر

بر حسرت اين <تا برويد, جهاد ميدان به قوي روحية با و نكنيد را كار اين شما

قلوبهم)/ فيىى حسرة ذىلك اللىه (ليجعل بماند> هميشه براي منافقان دل

ميدهد: منطقي پاسخ سه آنها سمپاشي به قرآن سپسميفرمايد: است, خدا دست به حال هر در حيات و مرگ كه: اين نخست(و است> بينا ميدهيد انجام آنچه به نسبت و ميميراند, و ميكند زنده <خداوند

بصيىر)/ تعملون ا بمى اللىه و يميىت و يحييىى اللىهدهد تغيير را آن قطعي مسير نميتواند جنگ ميدان در حضور يا و مسافرت

است/ خبر با بندگان اعمال همة از خدا و

# # #

منافقان گمان به 9و بميريد يا شويد كشته خدا راه در گر ا <تازه كه: اين ديگررحـمت و آمرزش ندادهايد; دست از چيزي بگيرد را شما دامن زودرس مرگ

جمعآوري خود براي حيات ادامة با منافقان يا شما كه اموالي تمام از پروردگار

رحمة و اللىه من لمغفرة متم او اللىه سبيىل فيىى قتلتم لئن (و است> باAتر ميكنند

يجمعون)/ ا ممى خيرچند كه پستي افكار برابر در ولي كرد مقايسه هم با را دو اين نبايد bاصوراهي ميداشتند مقدم شهادت و جهاد افتخار بر را ثروتاندوزي و زندگي روز

به خدا راه در مردن يا شهادت طريق از شما را آنچه شود: گفته كه نيست اين جز

بـا آمـيخته و نكـبتبار زندگي راه از كافران آنچه از است بهتر ميآوريد دست

ميكنند/ جمعآوري خويش دنياپرستي و شهوات

# # #

Page 184: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٥٨ ـ ١٥٦ عمرانآية: سورةآل ١٨٢

از قدر اين كه نيست نابودي و فنا معني به مرگ گذشته, همه از كه: اين سومسـطحي در ديگـري زندگاني سوي به است دريچهاي بلكه داريد وحشت آن

به شويد كشته يا و بميريد گر ا <و ميفرمايد: لذا ابديت, با آميخته و وسيعتر بسيار

تحشرون)/ اللىه لي ; قتلتم او متم لئن (و بازميگرديد> خدا سوي

در شهادت رديف در مسافرت در مردن فوق آيات در كه: اين توجه قابلو خـدا راه در كه بوده مسافرتهائي آن از منظور زيرا است; شده ذكر خدا راه

و تبليغي سفرهاي يا و جنگ ميدان سوي به سفر مانند ميدادند, انجام خدا براي

و خـطرات و مشكـ$ت بـا آمـيخته زمـان آن در مسـافرت چـون و آن مــانند

ميدان در مير و مرگ از كمتر گاهي آن در مير و مرگ لذا بوده, فراوان بيماريهاي

نبود/ جنگ

اينجا در مسافرت از منظور دادهاند: احتمال مفسران از بعضي كه اين اما واز هرگز كافران زيرا است; دور بسيار آيه معني از است, تجارتي مسافرتهاي

بود/ اموال جمعآوري راه خود اين بلكه نميخوردند تأسف چيزي چنين

جـنگ از بعد مسلمانان روحية تضعيف در تأثيري موضوع اين عCوه بهبراي حسرتي مورد اين در كفار با مسلمانان هماهنگي عدم نيز و نداشت احدمـيدان سـوي بـه سفر اثناء در مردن منظور, ظاهرا بنابراين نميكرد, ايجاد آنها

است/ بوده اس$مي برنامههاي ساير يا و جهاد

# # #

Page 185: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٨٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

وا Lنفض القلب ظ غليى فظا كنت لو و لهم لنت ه اللى من رحمة ا فبمى ١٥٩

ا ذى فـا اLمـر فـيى اورهم شى و لهم استغفر و عنهم فاعف حولك من

ن ليى المتوك يحب ه اللى ان ه علياللى فتوكل عزمت

ينصركم يى الذى ذا فمن يخذلكم ان و لكم الب غى ف)ى ه اللى ينصركم ان ١٦٠

منون المو فليتوكل ه علياللى و بعده من

ترجمه:سنگدل خشنو اگر و شدي! نرم �مردم� آنان برابر در الهي رحمت �بركت� به ـ ١٥٩

در و آمرزشبطلب; آنها براي ببخشو را پسآنها ميشدند/ پراكنده اطرافتو, از بودي,

كن! توكل خدا بر و� باش! گرفتي�قاطع تصميم كه هنگامي اما كن! مشورت آنان با كارها,

دارد/ دوست را متوك6ن خداوند زيرا

دست اگر و شد! نخواهد پيروز شما هيچكسبر كند, ياري را شما اگرخداوند ـ ١٦٠

خداوند بر تنها مؤمنان, و كند؟! ياري را شما او, از بعد كه كيست بردارد, شما ياري از

كنند/ توكل بايد

تفسير:عمومي عفو فرمان

نظر از و شده داده mnopq پيامبر به كلي دستورهاي سلسله يك آيه اين در گرچهحادثه دربارة نزول نظر از ولي است اصولي و كلي برنامههاي بر مشتمل محتوا

كرده فرار جنگ از كه كساني احد از مسلمانان مراجعت از بعد زيرا است; <احد>

Page 186: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٠ ـ ١٥٩ عمرانآية: سورةآل ١٨٤

بخشش و عفو تقاضاي ندامت اظهار ضمن و گرفته را mnopq پيامبر اطراف بودند,

كردند/

و كـرد صـادر را آنها عمومي عفو دستور mnopq پيامبر به آيه اين در خداوندپذيرفت/ را توبهكار كاران خطا باز, آغوش با mnopq پيامبر

mnopq پيامبر اخ$قي العادة فوق مزاياي از يكي به نخست بحث, مورد آية درو نـرم مـردم بـا تو پروردگار, لطف و رحمت پرتو <در ميفرمايد: شده, اشاره

كنده پرا تو اطراف از بودي سنگدل و تندخو خشن, گر ا كه حالي در شدي مهربان

من وا ;نفض القلب غليىظ فظا كنت لو و لهم لنت اللىه من رحمة ا (فبمى مـيشدند>

حولك)/<غليظ و است, خشن و تند سخنانش كه است كسي معني به لغت در <فظ>ندهد/ نشان محبتي و انعطاف عم$ و باشد, سنگدل كه ميگويند كسي به القلب>در غالبا يكي اما است خشونت بمعني دو هر گرچه كلمه دو اين بنابراين,به و ميرود كار به عمل در خشونت مورد در ديگري و سخن, در خشونت مورد

افراد برابر در او انعطاف و mnopq پيامبر كامل نرمش به اشاره خداوند ترتيب, اين

ميكند/ گنهكار و نادان

خود عفو مشمول را آنها بگذر, آنان تقصير <از ميدهد: دستور آن از پسلهم)/ استغفر و عنهم (فاعف كن> آمرزش طلب آنها براي و گردان

براي جنگ اين در كه مصائبي و كردند تو با كه بيوفائيهائي به نسبت يعنيدر و ميكنم, شفاعت تو نزد آنها براي من و درگذر خود حق از نمودند, فراهم تو

آمرزش و باش آنها شفيع تو كردند, من فرمان به نسبت كه مخالفتهائي مورد

بطلب! من از را آنها

حق به مربوط آنچه و كن عفو است تو حق به مربوط آنچه ديگر عبارت به

Page 187: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٨٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميبخشم/ من است من

خود عفو مشمول عموم طور به را آنها و كرد عمل خدا فرمان به mnopq پيامبرساخت/

گر ا كه بود انعطاف و نرمش عفو, روشن موارد از يكي اينجا است: روشنمردمي بود, فراهم كام$ مردم كندگي پرا براي زمينه ميكرد, اين از غير mnopq پيامبر

بودند داده مجروح و كشته همه آن و بودند شده فاحش شكست آن گرفتار كه

نياز مردمي چنين ميشدند; محسوب خودشان اينها همة اصلي عامل چه گر 9ا

داشتند, جسمي و قلبي جراحات بر گذاشتن مرهم و دلجوئي و محبت به شديد

شوند/ آينده حوادث براي آماده و پذيرد التيام جراحات, اين همه سرعت به تا

رهبري هر در كه مهم صفات از يكي به فوق آية كه: اين ديگر مهم موضوعكساني برابر در انعطاف, و نرمش گذشتو مسألة آن: و ميكند اشاره است Aزم

شدهاند/ پشيمان بعدا و سرزده آنها از تخلفي كه است

غير تندخو, خشن, گر ا گرفته قرار رهبري مقام در كه شخصي است بديهيبـا مواجه خود برنامههاي در زودي به باشد گذشت روح فاقد و انعطاف قابل

رهـبري وظـيفة از و مـيشوند كـنده پـرا او دور از مـردم شد, خواهد شكست

آلة ميفرمايد: خود قصار كلمات از يكي در cdefg علي دليل همين به بازميماند,

/١٧٦ حكمت البEغه>, <نهج ـ ١

است>/١ سينه گشادگي رهبري <وسيلة در: الص سعة يىاسة الرتجديد و مسلمانان شخصيت كردن زنده براي عمومي, عفو فرمان از بعدو رأي و كن مشورت آنها با كارها <در ميدهد: دستور آنان روحي و فكري حيات

مر)/ ا; فيى اورهم شى (و بخواه> را آنها نظر

قبل كرديم, اشاره كه طور همان ـ mnopq پيامبر كه است آن خاطر به دستور, اين

Page 188: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٠ ـ ١٥٩ عمرانآية: سورةآل ١٨٦

و كرد مشورت خود ياران با دشمن با مواجهه چگونگي در احد جنگ آغاز از

محصول نظر, اين كه ديديم و باشد احد دامنة اردوگاه, كه شد اين بر كثريت ا نظر

مـيرسيد, بسـياري نـظر بـه فكر اين كه بود اينجا در نداشت/ بخشي رضايت

كند/ مشورت كسي با نبايد آينده در mnopq پيامبر

آنـها بـا هـم بـاز مـيدهد: دستور و ميگويد پاسخ تفكر طرز اين به قرآندر زيرا نباشد; سودمند موارد, از پارهاي در مشورت نتيجة چند هر كن, مشورت

اثري و است آن زيانهاي از بيش مراتب به رفته هم روي آن منافع كلي, بررسي

از دارد وجود آنها شخصيت بردن Aبا و اجتماع و فرد پرورش براي آن در كه

است/ باAتر اينها همة

ميكرد؟ مشورت مردم با موضوعاتي چه در mnopq پيامبر ببينيم كنون اكارها همة و دارد وسيعي مفهوم مر> bا في اورهم <شى در مر> bا> كلمة گرچهمـردم بـا الهـي احكـام در هـرگز mnopq پـيامبر است مسلم ولي ميشود, شامل را

بود/ وحي تابع صرفا بلكه نميكرد, مشورت

كـردن پـياده نـحوة و دسـتورات اجراي طرز تنها مشورت, مورد بنابراينمشورت وقت هيچ قانونگذاري, در mnopq پيامبر ديگر عبارت به و بود, الهي احكام

ميخواست/ را مسلمانان نظر قانون اجراي طرز در بلكه نميكرد,

سؤال نخست مسلمانان, ميكرد طرح را پيشنهادي mnopq پيامبر كه هنگامي لذانـظر اظهار قابل كه است قانون يك و است؟ الهي حكم يك اين آيا ميكردند:

قوانين؟ تطبيق چگونگي به مربوط يا و نباشد

تسـليم بـود اول قـبيل از گـر ا و مـيكردند نظر اظهار بود دوم قبيل از گر ا

است/ <بدر> نبرد در آن نمونة كه ميشدند,

نقطهاي در ميخواستند mnopq پيغمبر فرمان طبق اس$م لشكر <بدر> جنگ در

Page 189: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٨٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كرد: عرض منذر> بن <حباب نام به ياران از يكي بزنند, اردو

طـبق كردهايـد, انتخاب لشگرگاه براي كه را محلي اين mnopq خدا رسول اي

ميباشد؟! شما خود ص$حديد يا و نباشد جايز آن تغيير كه است خدا فرمان

نيست/ آن در خاصي فرمان فرمود: mnopq پيامبر

نيست اردوگاه براي مناسبي جاي دليل, آن و دليل اين به اينجا كرد: عرضمحلي خود براي آب نزديكي در و كند حركت محل اين از لشكر دهيد دستور

المعرفة دار ,٤٢٧ صفحة ,٣ جلد نيشابوري>, حاكم <مستدرك ـ ٢٠٠ صفحة ,٤ جلد <المنار>, تفسير ـ ١ق/ هـ ١٣٦٥ چاپاول, المعرفة, دار ,٩٠ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ق هـ ١٤٠٦ بيروت,

كرد/١ عمل او رأي مطابق و پسنديد را او نظر mnopq كرم ا پيغمبر نمايد, انتخاب

خدا بر توكل بايد نهائي تصميم هنگام <به ميافزايد: ادامه در قرآن گاه, آناللىه)/ علي كل فتو عزمت ذىا (فا باشي> داشته

در داد, خرج به انعطاف و نرمش بايد, مشورت هنگام به كه اندازه همانبود/ قاطع بايد نهائي تصميم اتخاذ موقع

هـر بايد مشورت, نتيجة شدن روشن و مشاوره برگزاري از پس بنابراين,اين و گرفت تصميم قاطعيت با و زد كنار را كنده پرا آراء و دودلي ترديد, گونه

قـاطع تـصميم آن و شده عزم به تعبير آن از فوق آيه در كه است چيزي همان

ميباشد/

�و شـده ذكـر جـمع صـورت به مشاوره Aبا جملة در كه: اين توجه قابلشده ذكر مفرد صورت به و mnopq پيامبر عهدة به تنها نهائي تصميم ولي اورهم~ شى

�عزمت~/و بـررسي كه: اين آن و ميكند مهم نكتة يك به اشاره تعبير, اخت$ف اينانـجام جـمعي دسـته صورت به بايد اجتماعي, مسائل مختلف جوانب مطالعة

Page 190: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٠ ـ ١٥٩ عمرانآية: سورةآل ١٨٨

به واحدي ارادة آن, اجراي براي بايد شد تصويب طرحي كه هنگامي اما گيرد,

يك اجراي گر ا زيرا آمد; خواهد پديد مرج و هرج صورت اين غير در افتد/ كار

گيرد, صورت سرپرست يك از گرفتن الهام بدون متعدد, رهبران وسيلة به برنامه

امروز دنياي در جهت, همين به شد, خواهد شكست و اخت$ف با مواجه قطعا

دست به را آن اجراي اما ميدهند, انجام جمعي دسته صورت به را مشورت نيز

ميشود/ اداره نفر يك نظر زير آنها تشكي$ت كه ميسپارند دولتهائي

بايد نهائي تصميم هنگام <به ميگويد: فوق جملة كه: اين ديگر مهم موضوععادي, وسائل و اسباب نمودن فراهم عين در يعني باشي>, داشته خدا بر توكل

مكن! فراموش را پروردگار پايان بي قدرت از استمداد

خداوند كه پيروزي اسباب و وسائل از انسان كه نيست اين توكل معناي البتهاز حديثي در كه چنان كند, نظر صرف است, گذاشته او اختيار در ماده جهان در

شده: نقل mnopq كرم ا پيغمبر

بدون را آن نبسته, را خود شتر پاي عرب, نفر يك كرد م$حظه كه هنگاميا اعقلهى فرمود: او به ميدانست خدا بر توكل نشانة را كار اين و ساخته رها محافظ

,١٠ جلد الباري>, <فتح ـ ق هـ ١٤١٢ رضي, شريف انتشارات ,١٢١ صفحة ,١ جلد القلوب>, <ارشاد ـ ١صفحة ,٥ جلد و ٧٧ صفحة ,٤ جلد ترمذي>, <سنن ـ دوم طبع النشر, و للطباعة المعرفة دار ,١٨٠ صفحة

ق/ هـ ١٤٠٣ دوم, طبع بيروت, الفكر دار ,٤١٧

كن>!١ توكل سپس و ببند را <پايش كل: تو وو قدرت محدودة و ماده, عالم ديوار چهار در انسان است: اين منظور بلكهپروردگار لطف و حمايت به را خود چشم بلكه نگردد, محاصره خود توانائي

و روحـي العادة فوق نيروي و اطمينان و آرامش مخصوص, توجه اين بدوزد,

داشت خواهد عظيمي اثر مشك$ت با مواجهه در كه ميبخشد انسان به معنوي

از اسـتفاده مـوضوع با آن ارتباط چگونگي و توكل مسألة دربارة بيشتر 9شرح

Page 191: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٨٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

يتق من <و <طCق>: سورة ٢ آية ذيل در خدا خواست به را طبيعت جهان وسائل

خواند/ خواهيد مخرجا> له يجعل اللىه<زيرا كنند; تكيه خدا بر تنها بايد ايمان با افراد كه ميدهد دستور آيه پايان در

ليىن)/ ك المتو يحب اللىه (ان دارد> دوست را متوك$ن خداوند

و مشـورت از بـعد حتما بايد توكل ميشود: استفاده آيه اين از ضمن درگيرد/ قرار دارد اختيار در انسان كه امكاناتي همة از استفاده

# # #

خداوند بر توكل نكتة است, گذشته آية مكمل كه قسمت, اين آية آخرين دركس هر حمايت به قدرتهاست, باAترين او قدرت كه: اين آن و است شده بيان

را خود حمايت گر ا كه طور همان گردد/ پيروز او بر نميتواند كس هيچ كند اقدام

هـمة چـنين ايـن كه كسي نيست, او حمايت به قادر كس هيچ برگيرد كسي از

خواست, كمك او از و كرد, تكيه او به بايد ميگيرد, سرچشمه او از پيروزيها

و شد, نخواهد پيروز شما بر كس هيچ كند, ياري را شما خداوند گر <ا ميفرمايد:

(ان كـند>؟ يـاري را شـما او از بـعد كه كيست بردارد, شما ياري از دست گر ا

/( بعده من كم ينصر يى الذى ذا فمن يخذلكم ان و لكم الب غى ف+ى اللىه كم ينصروسائل گونه همه تهية بر ع$وه كه ميكند, ترغيب را ايمان با افراد آيه اين

كنند/ تكيه خدا شكستناپذير قدرت به باز ظاهري

دستور او به و بود, mnopq كرم ا پيامبر به پيش, آية در سخن روي حقيقت در ومـيگويد: آنـها بـه و است/ مؤمنان همة به سخن روي آيه اين در اما و ميداد/

ميخوانـيم: آيه پايان در لذا و كنند, تكيه خدا ك پا ذات بر بايد پيامبر, همانند

منون)/ المو كل فليتو اللىه علي (و كنند> توكل خداوند, ذات بر تنها بايد <مؤمنان

مـؤمنان بـه نسـبت او حـمايت تـرك يا خداوند, حمايت پيداست گفته نا

Page 192: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٠ ـ ١٥٩ عمرانآية: سورةآل ١٩٠

فرمان كه آنها ميگيرد/ صورت لياقتها و شايستگيها روي و نيست, بيحساب

كنند, غفلت معنوي و مادي نيروهاي ساختن فراهم از و بگذارند, پا زير را خدا

نيات و فشرده صفوف با كه آنها عكس بر و بود, نخواهند او ياري مشمول هرگز

دشـمن بـا مـبارزه بـه Aزم, وسـائل گونه همه تهية و راسخ عزمهاي و خالص

بود/ خواهد آنها سر پشت پروردگار حمايت دست برميخيزند

# # #

نكتهها:اسMم در اهميتمشاوره ـ ١

با mnopq كرم ا پيغمبر شده, تلقي خاصي اهميت با اس$م در مشاوره موضوعبـه نـيازي كـه داشت نـيرومندي فكر آنچنان آسماني وحي از نظر قطع كه اين

متوجه مشورت اهميت به را مسلمانان يكسو, از كه اين براي نداشت مشاوره

دهند/ قرار خود زندگي اساسي برنامههاي جزء را آن تا سازد

امـور در دهد, پرورش افراد در را انديشه و فكر نيروي ديگر, سوي از وجـلسة قانونگذاري; 9نه داشت الهي قوانين اجراي جنبة كه مسلمانان عمومي

خاصي ارزش نظر صاحب افراد رأي براي مخصوصا و ميداد, تشكيل مشاوره

مـينمود, نظر صرف آنها, احترام براي خود رأي از گاهي كه آنجا تا بود, قائل

از يكـي گفت: ميتوان و كرديم مشاهده <احد> جنگ در را آن نمونة كه چنان

بود/ موضوع همين اس$مي اهداف پيشبرد در mnopq پيامبر موفقيت عوامل

يكديگر ص$حانديشي و مشورت با را خود مهم كارهاي كه مردمي bاصولغزش گرفتار كمتر مينشينند, مشورت به آنها صاحبنظران و ميدهند, انجام

ميشوند/

افكار از نياز بي را خود و هستند رأي استبداد گرفتار كه: افرادي عكس به

Page 193: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٩١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اشتباهات گرفتار غالبا ـ باشند العاده فوق فكري نظر از چند هر ـ ميدانند ديگران

ميشوند/ دردناكي و ك خطرنا

را افكـار ميكشد, مردم تودة در را شخصيت رأي, استبداد گذشته, اين ازتـرتيب, ايـن بـه و مـيكند, نـابود را آمـاده اسـتعدادهـاي و مـيسازد, متوقف

ميرود/ دست از ملت يك انساني سرمايههاي بزرگترين

گـر ا ميكند, مشورت ديگران با خود كارهاي انجام در كه كسي عCوه بهوي پيروزي ديگران زيرا ميگردد; واقع حسد مورد كمتر شود پيروزي با مواجه

داده انـجام خـودش كه كاري به نسبت انسان Aمعمو و ميدانند خودشان از را

نميورزد/ حسد

مردم شماتت و م$مت و اعتراض زبان گردد شكست با مواجه احيانا گر ا وتـنها نـه نـميكند, اعـتراض خـودش كار نتيجة به كسي زيرا است; بسته او بر

نمود/ خواهد نيز غمخواري و دلسوزي بلكه كرد, نخواهد اعتراض

و افراد شخصيت ارزش انسان كه: است اين مشورت فوائد از ديگر يكيرا راه شناسائي, اين و كرد خواهد درك خود با را آنها دشمني و دوستي ميزان

فكري قدرت آن با mnopq پيامبر مشورتهاي شايد و ميكند هموار او پيروزي براي

بوده جهات اين مجموع خاطر به داشت, وجود حضرتش در كه فوقالعادهاي و

است/

پيامبر از حديثي در است: شده مشاوره روي زيادي كيد تأ اس$مي اخبار دررأي: بـاستغنىاء سـعد bى و بمشورة قط عبد شقيى مىا فرمود: كه آمده mnopq كرم ا

آستان اسYمي پژوهشهاي بنياد بحث, مورد آية ذيل ,١٢٦ صفحة ,٥ جلد رازي>, <ابوالفتوح تفسير ـ ١اول/ طبع بيروت, الرسالة مؤسسة ,٦ صفحة ,٢ جلد سEمة>, ابن الشهاب <مسند ـ رضوي قدس

است>/١ نشده خوشبخت رأي, استبداد با و بدبخت مشورت با هرگز كس <هيچ

Page 194: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٠ ـ ١٥٩ عمرانآية: سورةآل ١٩٢

ـاور شى من و هلك برايه استبد من ميخوانـيم: cdefg علي امام سخنان در وا: عقولهى فيى ا كهى ار شى ال جى الر

بزرگ افراد با كه كسي و ميشود ك ه$ باشد داشته رأي استبداد كه <كسي

/١٦١ حكمت البEغه>, <نهج ـ ١

است>/١ شده شريك آنها عقل در كند, مشورت

أغنيىائكم و كم خيار ائكم أمرى كىان اذىا فرمود: كه شده نقل mnopq پيامبر از نيز وا/ بطنهى من لكم خير رض bا فظهر بينكم شوريى كم أمر و ائكم سمحى

شوريى كم أمر يكن لم و بخCىئكم أغنيىائكم و كم ار شرى ائكم أمرى كىان اذىا وظهرهىا: من لكم خير رض bا فبطن بينكم

سخاوتمندان شما توانگران و باشند شما نيكان شما, زمامداران كه <هنگامي

براي زمين زير از زمين روي موقع اين در گيرد, انجام مشورت به كارهايتان و

هستيد;/ زندگي و حيات شايستة 9يعني است بهتر شما

كـارها در و بـاشند بـخيل افراد ثروتمندان, و بدان, زمامدارانتان, گر ا ولي

ـ رضـوي قـدس آسـتان اسYمي پژوهشهاي بنياد ,١٢٦ صفحة ,٥ جلد رازي>, <ابوالفتوح تفسير ـ ٢مدرسين/ جامعة انتشارات ,١٣٦ صفحة العقول>, <تحف ـ ١٤١ صفحة ,٧٤ جلد اFنوار>, <بحار

است>/٢ بهتر شما براي آن روي از زمين زير صورت, اين در نكنيد مشورت

# # #

اشخاصيمشورتكنيم؟ چه با ـ ٢نقاط آنها گاه زيرا گيرد; قرار مشورت طرف نميتواند كسي هر است مسلمكـه چـنان است افـتادگي عقب و بدبختي ماية آنها با مشورت كه دارند ضعفي

نكن: مشورت طايفه سه با ميفرمايد: cdefg علي

الفقر: ك يعد و الفضل عن بك يعدل Cبخي مشورتك فيى تدخلن bى الفـو بازميدارند ديگران به كمك و بخشش از ترا زيرا نكن مشورت بخيل افراد <با

Page 195: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٩٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميترسانند>/ فقر از

نكن مشورت ترسو افراد با <همچنين مور: bا عن يضعفك جبىانا bى و ـ ببازميدارند>/ مهم كارهاي انجام از ترا آنها زيرا

مشورت حريص افراد با نيز <و بالجور: ره الش لك يزين حريصا bى و ـ جتو نظر در را ستمگري مقام, و كسب يا و ثروت آوري جمع براي آنها كه نكن

الهجرة/ دار انتشارات ,٤٣٠ صفحة اشتر, مالك فرمان البEغه>, <نهج ـ ١

ميدهند>/١ جلوه

# # #

وظيفةمشاور ـ ٣بـه شده, داده كردن مشورت دربارة مؤكد دستور كه طور همان اسCم درخيرخواهي هيچگونه از كه شده تأكيد نيز ميگيرند قرار مشورت مورد كه افرادي

ميشود, محسوب بزرگ گناهان از يكي مشورت, در خيانت و نكنند فروگذار

پـيشنهاد انسان, گر ا يعني است, ثابت نيز مسلمانان غير دربارة حكم اين حتي

خيانت او به نسبت مشورت, در ندارد حق بپذيرد, مسلماني غير از را مشورت

نمايد/ اظهار او به ميدهد تشخيص آنچه از غير و كند

ميفرمايد: شده نقل cdefg الحسين بن علي سجاد امام از كه حقوق> <رسالة در

من اليى أرشدته تعلم لم ان و عليه أشرت رأيا له علمت ان المستشير حق ورأيه: من افقك يوى bى فيمىا تتهمه bى أن عليك المشير حق و يعلم

نـظري و عقيده گر ا كه: است اين ميخواهد مشورت تو از كه كسي <حق

كسي به را او نميداني, چيزي كار, آن دربارة گر ا و بگذاري او اختيار در داري

با آنچه در است: اين است تو مشاور كه كسي حق اما و ميداند, كه كني راهنمائي

Page 196: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٠ ـ ١٥٩ عمرانآية: سورةآل ١٩٤

Fيـحضره <من ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٠٥ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ١/٨ صفحة ,٧١ جلد اFنوار>, <بحار ـ مدرسين جامعة انتشارات ,٦٢٤ صفحة ,٢ جلد الفقيه>,

نسازي>/١ متهم را او نيست موافق تو

# # #

عمر شوراي ـ ٤رسيدهاند فوق آية به كه هنگامي تسنن, اهل دانشمندان و مفسران از جمعيضـمن و كـرده سـوم خـليفة انتخاب براي عمر, نفري شش شوراي به اشاره

دانستهاند/ مشورت روايات و فوق آية بر منطبق را آن مشروحي بيانات

Aزم اينجا در ولي است عقائد كتب عهدة در بحث, اين كامل تشريح گرچهشود: اشاره نكته چند به فشرده طور به است

باشد; پروردگار طرف از بايد تنها mnopq پيامبر جانشين و امام انتخاب ـ bاوكه باشد آن مانند و عصمت همچون صفاتي واجد بايد mnopq پيامبر همانند او زيرا

است/ خدا با تنها آن تشخيص

كرد, تعيين مشورت با را پيامبر نميتوان كه طور همان ديگر, عبارت به ونيست/ ممكن مشورت با هم امام انتخاب

زيرا نبود; مشورت موازين بر منطبق هرگز مزبور, نفري شش شوراي ـ ثانياشش اين به منحصر امت متفكران بوده, مسلمانان عموم با مشورت منظور, گر او بود mnopq پيغمبر شخص مشاور كه <سلمان> همچون مايهاي پر افراد نبودند, نفر

بودند, بيرون مشورت اين دايرة از آنها مانند و عباس> <ابن و <مقداد> و <ابوذر>سـياسي بندي دسته يك به نفر, شش آن به مشاوران ساختن منحصر بنابراين,

مشورتي/ هيأت يك از است شبيهتر

مورد آنها رأي تا بوده مشورت براي نفوذ صاحب افراد انتخاب گرمنظور ا و

Page 197: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٩٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

<سعد مانند شخصيتهائي زيرا است; نبوده درست باز شود, واقع ديگران قبول

بزرگ شخصيت كه غفاري> <ابوذر و بود انصار طايفة مطلق رئيس كه عباده> بنبودند/ شده كنار بر مشورت اين از آنها مانند و بود غفار بني طايفة

شده داده قرار سنگيني و سخت شرائط مشورت اين براي ميدانيم ـ ثالثامشـورتي بـرنامههاي در كه حالي در بودند شده مرگ به تهديد مخالفان و بود

ندارد/ وجود چيزي چنين اس$م

# # #

Page 198: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦١ عمرانآية: سورةآل ١٩٦

توفىي ثم امة القيى يوم غل ا بمى يات يغلل من و يغل ان لنبيى كىان ا مى و ١٦١

يظلمون Lى هم و كسبت ا مى نفس كل

ترجمه:رستاخيز, روز كند, كسخيانت هر و كند, خيانت پيامبري هيچ نيست ممكن ـ ١٦١

آنچه كس, هر به سپس ميآورد; محشر� صحنة �به خود با كرده, خيانت آن در را آنچه

شد/ نخواهد ستم آنها به و ميشود; داده كامل طور به است داده� انجام �و كرده فراهم را

تفسير:ممنوع خيانتي گونه هر

بـه توجه با و شده نازل <احد> آيات دنبال به فوق آية كه اين به توجه باتراشيهاي عذر به آيه اين كردهاند, نقل اول, صدر مفسران از جمعي كه روايتي

ميگويد/ پاسخ <احد> جنگجويان از بعضي بياساس

سـنگر مـيخواسـتند احد تيراندازان از بعضي كه هنگامي كه: اين توضيحاز داد, دسـتور آنان, امير كنند, تخليه غنيمت جمعآوري براي را خود حساس

كرد/ نخواهد محروم غنيمت از را شما mnopq خدا رسول نكنيد, حركت خود جاي

مـا گـفتند: خـود, واقـعي چـهرة سـاختن پـنهان بـراي دنياپرستان آن وليخـود بـراي بايد لذا و دارد, دور نظر از را ما غنائم تقسيم در پيغمبر ميترسيم

غـنائم جمعآوري به و كرده تخليه را سنگرها و گفتند, را اين كنيم, پا و دست

آمد/ پيش ك دردنا حوادث آن و پرداختند,

شما به mnopq پيغمبر كه پنداشتيد چنين شما آيا ميگويد: آنها پاسخ در قرآن

Page 199: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٩٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كند> خيانت كه نيست پيغمبري هيچ شأن در كه حالي <در كرد, خواهد خيانت

آب مخفيانة و تدريجي نفوذ معني به دراصل, <غلل> و شده گرفته خيانت معني به <غلل> از واژه اين ـ ١بهآن<غلول> صورتميگيرد, تدريجي و مخفيانه صورت به خيانت كه آنجا از و است, درختان ريشة در

است/ جهت همين به نيز ميگويند, <غليل> تشنگي, از ناشي دروني حرارت به اگر و ميگويند,

١/( يغل ان لنبيى كىان ا مى (ومنزه خيانت از كلي طور به را پيامبران مقدس ساحت آيه اين در خداوندبا خيانت يعني نيست, نبوت مقام شايستة چيزي چنين اساسا ميگويد: داشته,

رسالت اداي در نميتوان ديگر باشد خائن پيامبري گر ا نميباشد, سازگار نبوت

كرد/ اطمينان او به احكام تبليغ و الهي

يا غنائم, تقسيم در خيانت از اعم را, خيانت گونه هر آيه پيداست, گفته ناپيامبران از خدا, بندگان به آن رسانيدن و وحي گرفتن در يا و مردم, امانت حفظ

ميكند/ نفي

احتمال چگونه ميداند, خدا وحي امين را پيامبر كه كسي از است عجيبرا او و دهد, ناروائي حكم جنگي غنايم در نكرده خداي پيامبر, مث$ كه: ميدهد

سازد/ محروم خود حق از

غير يا باشد پيامبر خواه نيست, مجاز كس هيچ براي خيانت است: روشنبود mnopq پيامبر دربارة <احد>, جنگ عذرتراشان گفتگوي كه آنجا از ولي پيامبر,

كس <هـر مـينمايد: اضافه سپس و ميگويد پيامبران از سخن نخست, نيز آيه

بر جنايت مدرك عنوان به كرده, خيانت آن در را آنچه رستاخيز روز كند, خيانت

من (و مـيآورد> محشر صحنة به خود همراه يا و ميكند حمل خويش دوش

ميشود/ رسوا همگان برابر در ترتيب, اين به و القيىامة) يوم غل ا بمى يات يغللخـود هـمراه يا دوش, بر كردن حمل از منظور گفتهاند: مفسران از بعضيبلكه كشد, دوش بر كرده خيانت آن در كه را چيزي عين كه نيست اين آوردن

Page 200: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦١ عمرانآية: سورةآل ١٩٨

است/ آنها مسئوليت حمل منظور,

را آيه ندارد لزومي هيچ قيامت, در آدمي اعمال تجسم مسألة به توجه با وليعـين مـيدهد, گـواهـي فـوق آيـة ظاهر كه طور همان بلكه كنيم, تفسير چنين

و كنندگان خيانت دوش بر جنايت سند عنوان به شده, خيانت آن در كه چيزهائي

بود/ خواهد آنها همراه به يا

مورد و ميشود داده آورده, دست به و داده انجام آنچه كس هر به <سپس

يظلمون)/ ;ى هم و كسبت ا مى نفس كل توفىي (ثم نميگيرد> قرار ستم

و ظلم دليل, همين به و يافت خواهند آنجا در عينا را خود اعمال مردم يعنيتحصيل خود, كه ميرسد آن كس هر به كه چرا نميشود; كس هيچ دربارة ستمي

بد/ يا باشد خوب است, كرده

اثر بود شده صادر mnopq پيامبر از خيانت نكوهش در كه احاديثي و فوق آيةكـمترين غالبا كه يافتند پرورش آنچنان و گذاشت مسلمانان تربيت در عجيبي

چنان و نميزد سر آنها از ـ عمومي اموال و جنگي غنائم در مخصوصا ـ خيانت

مشكل چندان آن, در خيانت كه را حجم كم حال عين در و گرانبها غنائم كه بود

آن از بـعد كـه زمـامدارانـي يا و mnopq پيامبر خدمت به نخورده دست كام$ نبود

بود, بينندهاي هر اعجاب ماية كه طوري به ميآوردند, آمدند, كار روي حضرت

تـعليمات پرتو در كه بودند جاهليت زمان غارتگر و وحشي عرب همان اينها

بودند/ رسيده انساني تربيت از درجه اين به اس$م

مـردم كـه حـالي در مـيديدند خـود چشم برابر در را قيامت صحنة گويادوش بـر هـمگان چشـم برابـر در كردهاند خيانت آن در كه را اموالي خيانتگر

نظر صرف نيز, خيانت فكر از كه ميداد هشدار آنها به ايمان همين و ميكشند

كنند/

Page 201: Makarem Tafsir Nemoone 3

١٩٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

<مدائـن> وارد مسلمانان كه هنگامي ميكند: نقل خود, تاريخ در <طبري>بسـيار غـنيمت مسـلمانان, از يكـي پـرداخـتند غـنائم جـمعآوري به و شدند,

گفتند: كرده, تعجب آن مشاهدة از آنها آورد, غنائم جمع مسئول نزد گرانقيمتي

آن از چيزي آيا پرسيدند: وي از سپس نديديم, گرانبها چنين اين چيزي هرگز ما

برگرفتهاي؟

نميآوردم, شما نزد را آن هرگز نبود, <اللىه> خاطر به گر ا قسم خدا به گفت:

دارد/ خاصي معنوي شخصيت مرد, اين كه فهميدند آنها

گفت: پاسخ در او كند, معرفي را خود كه خواستند او ازبراي و كنيد ستايش مرا كه نميكنم معرفي را خود هرگز سوگند خدا به نه,او پـاداش بـه و مـيكنم شكر را خدا ولي كند, تمجيد مرا كه نميگويم ديگري

مـدينة <تـاريخ ـ بـيروت0 اعلمي مؤسسة ,١٢٨ صفحة ,٣ $جلد ١٦ صفحة ,٤ جزء طبري>, <تاريخ ـ ١ق/ هـ ١٤١٥ طبع الفكر, دار ,١٢ صفحة ,٢٦ جلد دمشق>,

راضيم/١

# # #

Page 202: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٣ ـ ١٦٢ عمرانآية: سورةآل ٢٠٠

جـهنم اه مـاوى و ه اللى من بسخط اء بى كمن ه اللى ان رضوى بع ات فمن ا ١٦٢

ر المصيى بئس و

يعملون ا بمى ر بصيى اللىه و ه اللى عند ات درجى هم ١٦٣

ترجمه:و خشـم به كه است كسي همانند كرده, پيروي خدا رضاي از كه كسي آيا ـ ١٦٢

است/ بد بسيار او كار پايان و جهنم, او جايگاه و بازگشته؟! خدا غضب

انجام آنچه به خداوند و دارند; خدا پيشگاه در مقامي و درجه آنان, از يك هر ـ ١٦٣

بيناست/ ميدهند,

تفسير:نكردند شركت درجهاد كه آنها

بحث آن نتائج و <احد> جنگ دربارة مختلف جوانب از گذشته آيات دردر آنها از پيروي به كه است ايماني سست مؤمنان و منافقان نوبت كنون ا شد,

ميخوانيم: روايات در زيرا نيافتند; حضور جنگ, ميدان

از جمعي كرد, صادر را <احد> سوي به حركت فرمان mnopq پيامبر كه هنگامي

خودداري ميدان, در حضور از ندارند جنگ وقوع به يقين كه اين بهانة به منافقان

مورد آية شدند, ملحق آنها به نيز اAيمان ضعيف مسلمانان از بعضي و كردند

را خدا فرمان كه كساني <آيا ميگويد: و ميكند تشريح را آنها سرنوشت بحث,

سوي به كه هستند كساني همانند نمودند, پيروي او خشنودي از و كردند اطاعت

و زشت آنها, كار پايان و بازگشت و جهنم آنها جايگاه و بازگشتند خدا خشم

Page 203: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٠١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اه مـاوى و اللىه من بسخط بىاء كمن اللىه ان رضوى اتبع فمن (ا است> كننده ناراحت

المصيىر)/ بئس و جهنم# # #

خدا پيشگاه در موقعيتي و درجه خود براي آنها از يك <هر ميفرمايد: سپساللىه)/ عند درجىات (هم دارند>

هر بلكه دارند, فرق هم با مجاهدان و تنپرور منافقان تنها نه كه اين به اشارهجانبازي و كاري فدا درجة تفاوت به دارند قرار صف دو اين در كه كساني از يك

از كـه داشت خواهند خاصي درجة خدا پيشگاه در حق با دشمني و نفاق يا و

مييابد/ ادامه شود تصور آنچه فوق ما تا و ميشود شروع صفر

كه شده نقل cdefg الرضا موسي بن علي امام از روايتي در كه: اين توجه جالب

<عياشي>, تفسير ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٠٦ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ١/١٧١ صفحة ,٦٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ ق هـ ١٣٨٠ علميه, چاپخانة ,٢٠٥ صفحة ,١ جلد

است/١ زمين و آسمان ميان فاصلة اندازة به درجهاي هر فرمود:

عـليين درجات در كه را كساني بهشتيان, شده: وارد ديگري حديث در و

اmسـYمي, اmعYم مكتب ,٣٧ صفحة ,٣ جلد <التبيان>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٢بيروت/ صادر دار ,٩٣ و ٧٢ صفحة ,٣ جلد احمد>, <مسند ـ ق هـ ١٤٠٩

ميشود/٢ ديده آسمان در ستارهاي كه ميبينند چنان آن دارند قرار ;A9با

به انسان كه ميشود گفته پلههائي به Aمعمو <درجه> كه داشت توجه بايد امارفتن پائين براي آن از كه پلههائي اما و ميكند صعود مرتفعي نقطة به آنها وسيلة

دربـارة لذا و مـيگويند مرگ; وزن 9بر ك> <در ميشود استفاده گودي نقطة به

دربارة و ات> درجى بعضهم رفع <و ميخوانيم: ٢٥٣ آية <بقره> سورة در پيامبران

سفل bا ك ر الد فيى المنىافقيىن ن <ا ميخوانيم: ١٤٥ آية <نساء> سورة در منافقان

النىار>/ من

Page 204: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٣ ـ ١٦٢ عمرانآية: سورةآل ٢٠٢

جانب بوده, ميان در طايفه دو هر از سخن چون بحث, مورد آية در وليدر را بـيان طـرز 9ايـن است شـده درجـه به تعبير و شده گرفته مؤمنان, طايفة

ميگويند;/ تغليب ادبي اصط$ح

(و است> بينا آنها همة اعمال به نسبت <خداوند ميفرمايد: آيه پايان در ويعملون)/ ا بمى بصيىر اللىه

كدامين شايستة خود, عمل و ايمان نيت, طبق كسي هر ميداند خوبي به واست/ درجه

# # #

نكته:تربيتي مؤثر روش يك

و اخـ$قي و ديـني مـعارف بـه مـربوط حقايق از بسياري مجيد, قرآن درميشود گذارده شنونده اختيار در مسأله طرفين و طرح سؤال, قالب در اجتماعي

كند/ انتخاب را يكي خود فكر با او تا

تأثير در فوقالعادهاي اثر ناميد, مستقيم غير روش را آن بايد كه روش ايناز خـود بـرداشتهـاي و افكـار به Aمعمو انسان, زيرا دارد; تربيتي برنامههاي

ميدهد/ اهميت چيز هر از بيش مختلف, مسائل

در گاهي شود, طرح جزمي و قطعي مطلب يك صورت به مسأله كه هنگاميولي مينگرد, آن به بيگانه فكر يك همچون و ميدهد بخرج مقاومت آن, مقابل

خود قلب و وجدان درون از را پاسخ و شود طرح سؤال صورت به كه هنگامي

به آشنا> طرح و فكر <يك عنوان به و ميداند خود تشخيص و فكر را آن بشنود

مينگرد/ آن

برابر در مخصوصا تعليم طرز اين نميدهد, بخرج مقاومت آن مقابل در لذا

Page 205: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٠٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

است/ مؤثر كودكان برابر در همچنين و لجوج افراد

اينجا در آن از نمونه چند به كه شده فراوان استفاده روش اين از قرآن درميكنيم: اشاره

نادانـان با دانايان <آيا يعلمون: bى الذيىن و يعلمون الذيىن يستويى هل ـ ١

/٩ آية زمر, ـ ١/٥٠ آية انعام, ـ ٢

مساويند>؟١

بـا نـابينا آيـا <بگو: تتفكرون: فCى ا البصيىر و عميى bا يستويى هل قل ـ ٢نميكنيد>؟٢ فكر آيا است مساوي بينا شخص

ور: النـ و الظـلمىات تستويى هل ام البصيىر و عميى bا يستويى هل قل ـ ٣

يكسان روشنائي با تاريكي آيا است مساوي نابينا شخص با بينا شخص آيا <بگو:

/١٦ آية رعد, ـ ٣

است>؟٣

# # #

Page 206: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٤ عمرانآية: سورةآل ٢٠٤

يتلوا نفسهم ا من Lرسو هم فيى بعث اذ ن منيى المو علي ه اللى من لقد ١٦٤

من كىانوا ان و الحكمة و الكتىاب مهم يعل و يهم يزك و اته آيى عليهم

ن مبيى ل ض)ى لفيىى قبل

ترجمه:آنها, ميان در كه هنگامي بخشيد� بزرگي �نعمت نهاد منت مؤمنان بر خداوند ـ ١٦٤

كتابو و كند پاك را آنها و بخواند, آنها بر را آياتاو كه برانگيخت; خودشان پيامبرياز

بودند/ آشكاري گمراهي در آن, پيشاز البته و بياموزد; حكمت

تفسير:خداوند نعمت بزرگترين

پـيامبر <بـعثت نعمت يعني الهي نعمت بزرگترين از سخن آيه, اين درذهن در كه سواAتي به است پاسخي حقيقت, در و است آمده ميان به <mnopq اسCمهمه اين ما چرا كه: ميكرد, خطور احد جنگ از بعد مسلمانان, تازه از بعضي

شويم؟ مصائب و مشك$ت گرفتار

بـزرگي 9نـعمت گـذارد مـنت مـؤمنان بـر <خداونـد ميگويد: آنها به قرآنمنيىن المو علي اللىه من (لقد انگيخت> بر پيامبري آنها ميان در كه هنگامي بخشيد;

رسو;)/ فيىهم بعث اذكه نكنيد فراموش شدهايد, خسارتهائي متحمل راه, اين در گر ا بنابراين,كه كرده مبعوث پيامبري گذاشته, شما اختيار در را نعمت بزرگترين خداوند,

حفظ براي اندازه هر بازميدارد/ آشكار گمراهيهاي از و ميكند, تربيت را شما

Page 207: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٠٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

است/ ناچيز هم باز بپردازيد بهائي هر و كنيد ت$ش بزرگ, نعمت اين

المؤمنين: علي اللىه من لقد جملة: با نعمت اين ذكر كه: اين توجه جالبتـصور نظر بدو در شايد كه است شده شروع گذارد> منت مؤمنان بر <خداوند

است/ زيبا نا شود

كـام$ مـطلب مـيگرديم بـاز <منت> لغت اصلي ريشة به كه هنگامي وليميشود/ روشن

اين ميگويد: <مفردات> كتاب در <راغب> كه طور همان كه: اين توضيحهمين به ميكنند, وزن آن با كه است سنگهائي معني به <من> از اصل در كلمه

داشته عملي جنبة گر ا كه ميگويند, <منت> را گرانبهائي و سنگين نعمت هر دليل

است/ ارزنده و زيبا كام$ بدهد ديگري به بزرگي نعمت عم$ كسي يعني باشد

بكشد, افراد رخ به و كند بزرگ سخن, با را خود كوچك كار كسي گر ا اما وزشت/ بسيار است كاري

گفتار در نعمتها شمردن بزرگ معني به است نكوهيده كه منتي بنابراين,

است/ بزرگ نعمتهاي بخشيدن همان است زيبنده كه منتي اما است,

نعمت يعني گذارد منت مؤمنان بر پروردگار ميفرمايد: فوق آية در خداوندنهاد/ آنها اختيار در عم$ بزرگي

براي mnopq پيامبر بعثت كه حالي در ـ شده برده مؤمنان نام تنها چرا كه اين امامؤمنان تنها تأثير, و نتيجه نظر از كه است اين خاطر به ـ است بشر عموم هدايت

اختصاص خود به عم$ را آن و ميكنند استفاده بزرگ نعمت اين از كه هستند

ميدهند/

از <او كـه: است ايـن mnopq پـيامبر اين مزاياي از يكي ميفرمايد: آن از پسانفسهم)/ (من است> بشر نوع از و آنها خود جنس

Page 208: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٤ عمرانآية: سورةآل ٢٠٦

دقيقا را بشر نيازمنديهاي و احتياجات تا آنها, مانند و فرشتگان جنس از نهبا و نمايد لمس را آنها زندگي مسائل و مصائب و مشك$ت و دردها و كنند درك

كند/ اقدام آنها تربيت به آن به توجه

به است آنها عملي تبليغات انبياء, تربيتي برنامة قسمت مهمترين عCوه به<زبـان بـا زيرا است; تربيت وسيلة و سرمشق بهترين آنها اعمال كه معني اين

كه است امكانپذير صورتي در اين و كرد تبليغ ميتوان زباني هر از بهتر عمل>,هـمان بـا و جسمي خصائص همان با باشد, شونده تبليغ جنس از كننده تبليغ

روحي/ ساختمان و غرائز

بـاقي مـردم بـراي سـؤال ايـن بودند, فرشتگان جنس از مث$ پيامبران گر او غضب و شهوت كه نيست اين خاطر به آيا نميكنند گناه آنها گر ا كه ميماند

ندارند؟ بشري گون گونا غرائز و نيازها

جنس از پيامبران لذا ميشد, تعطيل آنها عملي تبليغات برنامة ترتيب, اين بهباشند/ همگان براي سرمشقي بتوانند تا غرائز و نيازها همان با شدند انتخاب بشر

مـيكند: اجـرا آنـها دربارة را مهم برنامة سه mnopq پيامبر اين ميگويد: سپس(يتلوا بياموزد> حكمت و كتاب و كند ك پا را آنها و بخواند آنها بر را او <آيات

الحكمة)/ و الكتىاب يعلمهم و يهم ك يز و آيىاته عليهمسـاختن آشـنا و آنها بر پروردگار آيات خواندن نخست, وظيفة بنابراين,

است/ آيات اين با افكار و گوشها

دنبال به و آنها جان درون در حقايق اين ساختن وارد يعني تعليم, ديگر و

انساني/ و اخ$قي ملكات تربيت و نفوس تزكية آن,

شده, ذكر تعليم از قبل آيه, در است, تربيت نهائي و اصلي هدف كه آنجا ازاست/ مقدم تربيت بر تعليم طبيعي, تربيت نظر از كه حالي در

Page 209: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٠٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

قـرار تـربيت تحت آساني به دورند, كلي به انساني حقايق از كه جمعيتيو سـاخت آشـنا الهـي سـخنان بـا را آنها گوشهاي مدتي بايد بلكه نميگيرند

اصولي تعليم مرحلة وارد سپس كرد, دور آنها از داشتند آن از قب$ كه را وحشتي

گرفت/ را آن تربيتي محصول آن دنبال به و شد

آنها ساختن ك پا تزكيه, از منظور كه دارد وجود آيه تفسير در نيز ايناحتمالزيـرا بـوده; حيواني زشت خوهاي و خرافي باطل, عقائد شرك, پليديهاي از

كتاب تعليم آمادة نيست ممكن نشود, ك پا آلودگيها اين از آدمي نهاد كه مادام

زشت, نقوش از را لوحي گر ا كه طور همان شود, واقعي دانش و حكمت و الهي

در تزكيه جهت همين به و شد نخواهد زيبا نقوش پذيرش آماده هرگز نكني ك پا

شده مقدم اس$مي, عالي و بلند معارف يعني حكمت و كتاب تعليم بر فوق آية

است/

آن از برخورداري زمان كه ميشود روشن گاه آن بزرگ نعمت يك اهميتفـوق جـملة در قـرآن بيابيم, را دو آن فاصلة و كنيم مقايسه قبل زمانهاي با را

بودند> آشكاري گمراهي در آن از پيش آنها كه است درست چند <هر ميگويد:

مبيىن)/ ض+ىل لفيىى قبل من كىانوا ان (وروزي و حـال چـه در بـبينيد و بكنيد اس$م از قبل دوران به نگاهي يعني

رسيديد/ كجا به كجا از و بوديد

گمراهي > مبين: ضCىل به جاهليت دوران وضع از قرآن كه: اين توجه جالباز بعضي دارد, اقسامي و انواع گمراهي و ض$ل زيرا: است; كرده تعبير آشكار>

را آنـها بـودن بـاطل نميتواند آساني به انسان كه است طوري گمراهي وسائل

فوري باشد, داشته شعوري و عقل مختصر كس هر كه است چنان گاهي و بفهمد

ميبرد/ آن به پي

Page 210: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٤ عمرانآية: سورةآل ٢٠٨

در mnopq اسـ$م پـيامبر بعثت زمان در العرب جزيرة مردم ويژه به دنيا مردمو نـادانـي, و جـهل بـدبختي, و سـيهروزي بـودند, روشني گمراهي و ض$لت

اين و بود, گرفته فرا را جهان نقاط تمام عصر, آن در معنوي گون گونا آلودگيهاي

نبود/ پوشيده كسي بر بسامان نا وضع

# # #

Page 211: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٠٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

من هو قل ا ذى نىيهى ا قلتم ا مثليهى اصبتم قد بة مصيى ابتكم اصى ا لمى و ا ١٦٥

ر قديى ء شيى كل عليى ه اللى ان نفسكم ا عند

ترجمه:دو كه حالي در رسيد, شما به احد� جنگ ميدان �در مصيبتي كه هنگامي آيا ـ ١٦٥

از �مصيبت� <اين گفتيد: بوديد, ساخته وارد دشمن� بر بدر جنگ ميدان �در را آن برابر

پـيامبر دسـتور بـا احـد, جـنگ ميدان در �كه شماست خود ناحية <از بگو: كجاست>؟!

است/ قادر چيزي هر بر خداوند كرديد� مخالفت

تفسير:احد جنگ روي ديگري بررسي

از جمعي كه: اين توضيح است, احد حادثة روي ديگري بررسي آيه اينبر مكرر را مطلب اين و بودند نگران و غمگين جنگ, ك دردنا نتائج از مسلمانان

ميكند: گوشزد آنها به را نكته سه فوق, آية در خداوند ميآوردند زبان

با را خود برخوردهاي همة بلكه باشيد, نگران جنگ يك نتيجة از نبايد شماشـما به مصيبتي ميدان, يك در كه هنگامي <آيا كنيد, محاسبه هم روي دشمن

دشـمن به را آن برابر دو بدر; جنگ 9ميدان ديگر ميدان در كه حالي در رسيد,

ابتكم اصى ا لمى و (ا است>؟ كـجا از مصيبت اين كه ميگوئيد بوديد, ساخته وارد

ا)/ هىذى انىي قلتم ا مثليهى اصبتم قد مصيىبةاسـير هيچ كه حالي در كردند, شهيد را شما از نفر هفتاد احد در آنها زيرااسير را نفر هفتاد و رسانيديد قتل به را آنها از نفر هفتاد بدر در شما ولي نگرفتند,

Page 212: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٥ عمرانآية: سورةآل ٢١٠

كرديد/

جوابي حكم در زديد> ضربه دشمن بر آن برابر <دو ا: مثليهى أصبتم قد جملة

است/ شده مقدم سؤال, بر كه است

شـما خـود وجـود از مـصيبت ايـن بگو: آنها به پيامبر! <اي ميفرمايد: لذا

من هو (قل كنيد> جستجو خودتان در بايد را شكست عوامل و گرفته سرچشمه

انفسكم)/ عندرها را عينين> كوه > حساس سنگر mnopq پيامبر فرمان مخالفت با كه بوديد شمايكسـره را آن سرنوشت و نرسانيده پايان به را جنگ كه بوديد شما و ساختيد

مجدد حملة هنگام به كه بوديد شما نيز و پرداختيد غنائم جمعآوري به نكرده,

سستيهاي و گناهان همين كرديد, فرار جنگ از و ساخته رها را ميدان دشمن

گرديد/ كشته همه آن و شكست آن باعث كه بود شما

بـر خداونـد <زيرا باشيد; نگران آينده, از نبايد شما ميفرمايد: سرانجام وقديىر)/ ء شيى كل عليى اللىه (ان است> توانا و قادر چيز همه

شد/ خواهيد او حمايت مشمول كنيد, جبران را خود ضعف نقاط گر ا و# # #

Page 213: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢١١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ن منيى المو ليعلم و ه اللى ذن فبا ان الجمعى التقي يوم ابكم اصى ا مى و ١٦٦

او ـه اللى ل سبيى فيىى قىاتلوا الوا تعى لهم ل قيى و نىافقوا ن الذيى ليعلم و ١٦٧

منهم اقرب يومئذ للكفر هم بعنىاكم Lت Lقتىا نعلم لو قىالوا ادفعوا

اعـلم ـه اللى و قـلوبهم فـيىى لـيس ـا مى اهـهم بافوى يقولون ان مى يى ل)

يكتمون ا بمى

ترجمه:شما به شدند رو به رو هم با كافران� �مؤمنانو دودسته كه درروزي آنچه و ـ ١٦٦

مشخصكند/ را مؤمنان كه آن تا بود; خدا فرمان به رسيد,

شد: گفته ايشان به كه آنهايي شوند; شناخته منافقان كه بود اين براي نيز و ـ ١٦٧

<اگـر گـفتند: نـمائيد>! دفـاع خـود, حـريم از �حـداقـل� يـا كنيد! نبرد خدا راه در <بيائيد

جـنگي مـيدانـيم �امـا مـيكرديم/ پـيروي شـما از شد, خواهد روي جنگي ميدانستيم

چـيزي خـود زبان به ايمان; به تا بودند نزديكتر كفر به هنگام, آن در آنها نميشود�>

است/ آگاهتر ميكنند, كتمان آنچه به خداوند و نيست! دلهايشان در كه ميگويند

تفسير:صفوفمشخصشود بايد

احد; مصيبت 9مانند مصيبتي هر ميدهد, تذكر را نكته اين بحث, مورد آيةبراي است آزمايشي وسيلة نيست, علت بدون كه اين بر ع$وه ميآيد, پيش كه

ايمان/ سست افراد يا و منافقان از راستين مجاهدان صفوف شدن جدا

Page 214: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٧ ـ ١٦٦ عمرانآية: سورةآل ٢١٢

و 9مؤمنان دسته دو كه روزي در آنچه <و ميفرمايد: آيه, اول قسمت در لذايوم ابكم اصى ا مى (و بود> خدا فرمان به رسيد, شما به شدند رو به رو هم با كافران;

اللىه)/ ذن فبا ان الجمعى التقيبـهم بتپـرستان با مسلمانان جمعيت كه روز آن احد روز در آنچه آري,صورت او ارادة و خواست طبق و بود خدا فرمان به شد وارد شما بر درآويختند

گرفت/

دارد مخصوصي سبب و علت آفرينش عمومي قانون طبق حادثهاي هر زيرااصل يك اين و است شده پيريزي اسباب و علل سلسله يك روي عالم اساسا و

است/ هميشگي و ثابت

ثروت و مال به و كند سستي جنگ ميدان در كه لشگري هر اصل, اين رويبـه محكوم نمايد فراموش را خود دلسوز فرمانده دستور و ببندد دل غنيمت و

بود/ خواهد شكست

به كه است او مشيت و اراده همان خدا> <فرمان اللىه: اذن از منظور بنابراين,است/ شده منعكس هستي عالم در عليت قانون صورت

ليعلم (و كند> مشخص را مؤمنان كه اين براي <و ميفرمايد: آيه پايان در ومنيىن)/ المو

از منافقان و مؤمنان صفوف كه بود اين جنگ, اين آثار از ديگر يكي آري,گردند/ شناخته ايمان سست از ايمان, با افراد و شود مشخص هم

# # #

نفاق كه كساني تا <و ميفرمايد: كرده, اشاره ديگري اثر به بعد, آية در گاه, آننىافقوا)/ الذيىن ليعلم (و شوند> شناخته ورزيدند

شدند: پيدا مسلمانان ميان در مشخص گروه سه احد, درحادثة كلي طور به

Page 215: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢١٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

در و نمودند پايداري لحظات, آخرين تا كه بودند معدودي افراد اول, گروهدادند: خرج به ايستادگي نفس آخرين تا دشمنان, انبوه برابر

نوشيدند/ شهادت شربت بعضيبرداشتند/ سنگين جراحات بعضي و

تـا نـتوانسـتند و آمد پديد آنها دلهاي در اضطراب و تزلزل ديگر, گروهگرفتند/ پيش را فرار راه و كنند استقامت لحظه, آخرين

از شد خواهد اشاره كه بهانههائي به راه, اثناء در كه بودند منافقان سوم, گروهابي بن <عبداللىه آنها كه بازگشتند, <مدينه> به كرده, خودداري جنگ, در شركت

بودند/ يارانش از نفر سيصد و سلول>مشـخص روشـني ايـن بـه صـفوف گاه هيچ نبود, احد سخت حادثة گر اهر و نميگرفتند قرار معيني صف در خود ويژة صفات با كدام هر افراد و نميشد

بداند/ ايمان با فرد بهترين را خود ادعا, هنگام بود, ممكن كس

شده: چيز دو به اشاره آيه, در حقيقت دراحد/ شكست فاعلي علت نخست,

آن/ نهائي نتيجة و غائي علت ديگر, وذين الـ لـيعلم و مـيفرمايد: فـوق آية در كه است Aزم نيز نكته اين تذكرلـيعلم نـميفرمايد: و شـوند> شـناخته ورزيـدند نـفاق كـه كسـاني <تـا نىافقوا:

شوند>/ شناخته منافقان <تا المنىافقين:<وصف>, صورت به نه شده ذكر <فعل> صورت به نفاق ديگر, عبارت به وصفت صورت به آنان همة در هنوز نفاق, كه است جهت بدان گويا تعبير اين

به موفق بعدها آنان, از بعضي ميخوانيم اس$م تاريخ در لذا بود, نيامده در ثابتي

پيوستند/ مؤمنان صف به و شدند توبه

Page 216: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٧ ـ ١٦٦ عمرانآية: سورةآل ٢١٤

رد جنگ از قبل منافقين, و مسلمانان از بعضي ميان كه گفتگوئي قرآن سپسكه: ميكند بيان صورت اين به شده, بدل و

حرام بن عمرو بن <عبداللىه عباس>, <ابن نقل طبق ـ مسلمانان از بعضي

ـ بـحث مـورد آيـة ذيل ,٣١١ صفحة ,١ جلد <ثعالبي>, تفسير ـ ٣٧ صفحة ,٢٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١تفسير ـ بحث مورد آية ذيل ,٢٦٥ صفحة ,٤ جلد <قرطبي>, تفسير ـ بحث مورد آيات ذيل البيان>, <مجمععمرو بن <عبداللىه منابع, برخي در اينكه: توجه بحث$قابل مورد آية ذيل ,٣٩٥ صفحة ,١ جلد <شوكاني>,

است0/ شده ذكر انصاري> حزام

خود يارانش با سلول> ابي بن <عبداللىه ديد كه هنگامي ـ است١ بوده انصاري>گفت: آنها به دارند <مدينه> به بازگشت تصميم و كشيده كنار اس$م لشگر از را

برابر در اقل A يا و كنيد پيكار او راه در و خدا خاطر به يا بيائيد ميگرديد؟ باز چرا

ميفرمايد: نمائيد/ دفاع ميكند تهديد را شما خويشان و وطن كه خطري

خود حريم از ـ حداقل ـ يا كنند نبرد خدا راه در بيايند شد گفته ايشان <به

ادفعوا)/ او اللىه سبيىل فيىى قىاتلوا الوا تعى لهم قيىل (و نمائيد> دفاع

جـنگ ميدانسـتيم گر ا ما گفتند: > زده, دست واهي بهانة يك به آنها وليكم)/ ;تبعنىا قتىا; نعلم لو الوا (قى ميكرديم> پيروي شما از بيگمان ميشود

شما با ميدانستيم <جنگ> را, اين ما گر ا گفتند: منافقان ديگر, تفسير به بنا وو انـتحار نـوع يك بـلكه نيست جنگ اين ما نظر به يعني ميكرديم, همكاري

ميشود, ديده كفار و اس$م لشگر ميان كه توازني عدم با زيرا است; خودكشي

نقطة در اس$م لشكرگاه كه اين خصوص به نيست/ عاق$نه آنها با كردن جنگ

است/ گرفته قرار نامناسبي

هـم و بـود حتمي جنگ وقوع هم نبود, بيش بهانهاي اينها ترتيب, هر بهو اشتباهات اثر بر شد, دامنگيرشان شكستي گر ا و شدند پيروز آغاز در مسلمانان

ميگفتند: دروغ آنها ميگويد: خداوند بود, خودشان خ$فكاريهاي

Page 217: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢١٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اقـرب يومئذ للكفر (هم بودند> ايمان از نزديكتر كفر به روز آن در <آنها

ان)/ يىمى ل+ منهماست درجاتي داراي ايمان و كفر كه ميشود استفاده جمله اين از ضمن در

دارد/ بستگي انسان عمل طرز و بعقيده كه

(يـقولون نـدارنـد> دل در كـه ميگويند چيزي زبان به <آنها ميافزايد: لذا

قلوبهم)/ فيىى ليس ا مى اههم بافوىخـود در كـردن جـنگ بـه دائر خود, پيشنهاد روي لجاجت خاطر به آنهاميدان, در شركت از اس$م به بيع$قگي يا و دشمن ضربات از ترس يا <مدينه>,

كردند/ خودداري

ا بمى اعلم اللىه (و است> گاهتر آ ميكنند كتمان منافقان آنچه به خداوند <ولي

يكتمون)/نشان مسلمانان به را آنها قيافة و برداشته آنان چهرة از پرده جهان اين در هم

كرد/ خواهد رسيدگي آنها حساب به آخرت در هم و ميدهد

# # #

Page 218: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦٨ عمرانآية: سورةآل ٢١٦

عن ا فادرو قل قتلوا ا مى اطىاعونىا لو قعدوا و انهم خوى L قىالوا ن الذيى ١٦٨

ن ادقيى صى كنتم ان الموت نفسكم ا

ترجمه:دست آنها حمايت از كه حالي در ـ خود برادران به كه هستند آنها �منافقان� ـ ١٦٨

شما <مگر بگو, نميشدند>! كشته ميكردند, پيروي ما از آنها <اگر گفتند: ـ بودند كشيده

راست اگـر سازيد دور خودتان از را مرگ پس كنيد؟! پيشبيني را افراد مرگ ميتوانيد

ميگوئيد>!/

تفسير:منافقان اساس بي گفتههاي

در سعي كردند, گيري كناره احد جنگ از خودشان كه اين بر ع$وه منافقاننمودند/ نيز ديگران روحية تضعيف

آنها گر ا گفتند: و گشودند آنها سرزنش به زبان مجاهدان, بازگشت هنگام بهنميدادند/ كشته بودند كرده پيروي ما فرمان از

كه <آنها ميگويد: و ميدهد پاسخ آنها اساس بي گفتار به فوق, آية در قرآنبودند كرده اطاعت ما از گر ا گفتند: خود برادران به و كردند گيري كناره جنگ از

هستيد آينده حوادث پيشبيني به قادر گر ا بگو: آنها به نميشدند, كشته گاه هيچ

و انهم خوى ; الوا قى (الذيىن مـيگوئيد> راست گر ا سازيد دور خودتان از را مرگ

ادقيىن)/ صى كنتم ان الموت انفسكم عن ا فادرو قل قتلوا ا مى اطىاعونىا لو قعدواحوادث از خبر با و غيب به عالم را خود ادعا, اين با شما حقيقت در يعني;

Page 219: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢١٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

پيشبيني بتواند را خود مرگ عوامل و علل بايد است چنين كه كسي ميدانيد آينده

داريد؟ قدرتي چنين شما آيا سازد خنثي و كرده

نشويد, كشته افتخار و سربلندي راه در و جهاد ميدان در شما گر ا وانگهي,داشت؟ خواهيد جاويدان عمر آيا

سازيد؟ دور خود از هميشه براي را مرگ ميتوانيد آيادر چرا پس ببريد, ميان از را مرگ مسلم قانون نميتوانيد كه شما بنابراين,شربت دشمن برابر در جهاد ميدان در افتخار با چرا بميريد؟ ذلت با بستر ميان

ننوشيد؟! شهادت

كرد: توجه آن به بايد كه دارد وجود ديگري نكتة فوق, آية دربرادر مؤمنان هرگز كه حالي در شده <برادر> به تعبير مؤمنان از كه: اين آن وخود برادر را مؤمنان شما كه است آنها به سرزنش نوع يك اين نيستند, منافقان

لذا و برداشتيد آنها حمايت از دست حساس, لحظات اين در چرا ميدانستيد,

ذكر بازنشستند, جنگ از يعني <قعدوا> جملة انهم> <اخوى تعبير از بعد ب$فاصله

بـاز خـود بـرادر حمايت از ب$فاصله و ميكند؟ برادري ادعاي انسان آيا شده,

مينشيند؟!/

# # #

Page 220: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧١ ـ ١٦٩ عمرانآية: سورةآل ٢١٨

هم رب عند اء احيى بل اتا اموى ه اللى ل سبيى فيىى قتلوا ن الذيى تحسبن Lى و ١٦٩

يرزقون

يلحقوا لم ن بالذيى يستبشرون و فضله من ه اللى اهم آتى ا بمى ن فرحيى ١٧٠

يحزنون هم Lى و عليهم خوف اLى خلفهم من بهم

اجـر ع يـضيى Lى ـه اللى ان و فـضل و ـه اللى من بنعمة يستبشرون ١٧١

ن منيى المو

ترجمه:مـردگانند! شدند, كشته خدا راه در كه كساني مبر گمان هرگز پيامبر!� �اي ـ ١٦٩

ميشوند/ داده پروردگارشانروزي نزد و زندهاند, آنان بلكه

بخشيده ايشان به خود فضل از خداوند كه فراواني نعمتهاي خاطر به آنها ـ ١٧٠

شهيدان �مجاهدانو نشدهاند ملحق آنها به هنوز كه كساني خاطر به و خوشحالند; است,

داشت/ خواهند غمي نه و آنهاست, بر ترسي نه كه آينده�خوشوقتند;

كه� �ميبينند و مسرورند; نيز� خودشان به �نسبت او فضل و خدا نعمت از و ـ ١٧١

كه مجاهداني پاداش نه و شهيدان, پاداش �نه نميكند; ضايع را مؤمنان پاداش خداوند,

نشدند�/ شهيد

نزول: شأنو شـده نـازل احد شهداي دربـارة فوق آيات معتقدند: مفسران از بعضيآيات اين پيوند كه است اين حق ولي ميدانند, بدر شهداي دربارة ديگر بعضي

Page 221: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢١٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و مضمون اما است/ شده نازل احد حادثة از بعد ميدهد, نشان گذشته آيات با

نـفر چـهارده كه را بدر شهداي حتي شهدا, همة و دارد, تعميم آيات محتواي

آيـات فـرمود: كه شده نقل cdefg باقر امام از حديثي در لذا ميشود, شامل بودند

<مـجمع ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٠٩ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور تفسير ـ ١/٣٩ صفحة ,٢٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ بحث مورد آيات ذيل البيان>,

است/١ شده نازل دو هر بدر و احد شهداي دربارة

احـد شهيدان ارواح به خداوند ميكند: نقل mnopq كرم ا پيامبر از مسعود ابنگفتند: آنها داريد؟ آرزوئي چه پرسيد: آنها از و كرد خطاب

غـرق كـه بـاشيم, داشـته ميتوانيم آرزوئي چه اين از باAتر ما پروردگارا!اين ما تقاضاي تنها داريم, مسكن تو عرش ساية در و توايم جاويدان نعمتهاي

فرمود: خداوند شويم, شهيد تو راه در مجددا و برگرديم بجهان ديگر بار كه است

عرض نگردد, باز دنيا به دوباره <كسي است: اين من تخلفناپذير فرمانكردند>/

برساني mnopq پيامبر به را ما س$م كه است اين ما تقاضاي است چنين كه bحاكـه دهـي بشـارت آنـها بـه ما وضع از و بگوئي را ما حال بازماندگانمان, به و

المنثور>, <در ـ بحث مورد آيات ذيل <رازي>, تفسير ـ آيات ذيل ,١١٢ صفحة ,٤ جلد <طبري>, تفسير ـ ٢ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,٩٦ صفحة ,٢ جلد

شد/٢ نازل فوق آيات هنگام اين در نباشند, نگران هيچگونه

تفسير:زندگانجاويد!

ايـمان سست افـراد از جـمعي احـد حـادثة از بـعد مـيرسد: بـنظر چنينتأسـف بودند, شده شهيد احد در كه خود بستگان و دوستان بر و مينشستند

Page 222: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧١ ـ ١٦٩ عمرانآية: سورةآل ٢٢٠

نـعمتي به كه هنگامي مخصوصا شدند؟ نابود و مردند آنها چرا كه: ميخوردند

خـود بـا مـيشدند, نـاراحت بـيشتر مـيديدند خالي را آنها جاي و ميرسيدند

ميگفتند:

و خوابيدهاند قبرها در ما فرزندان و برادران اما نعمتيم و ناز در چنين اين مااست! كوتاه جا همه از دستشان

بـا و بـود نـادرست كـه ايـن بر ع$وه سخنان, گونه اين و افكار گونه ايننبود/ اثر بي بازماندگان روحية تضعيف در نميكرد, تطبيق واقعيت

شهيدان بلند و شامخ مقام كشيده, افكار گونه اين بر بط$ن خط فوق, آياتشدند كشته خدا راه در كه آنها مبر گمان هرگز پيامبر! <اي ميگويد: كرده, ياد را

/( اتا اموى اللىه سبيىل فيىى قتلوا الذيىن تحسبن ;ى (و مردهاند>!

را خـود حسـاب ديگـران تا است, mnopq پيامبر به فقط سخن روي اينجا در

ميشوند> داده روزي پروردگارشان نزد و زندهاند آنها <بلكه ميافزايد: و بكنند,

يرزقون)/ ربهم عند احيىاء (بلكه است برزخي زندگي و حيات همان اينجا در زندگي و حيات از منظور

زنـدگي گرچـه مادي, و جسماني زندگي نه دارند, مرگ از پس عالم در ارواح

حـيات داراي نـيز مردم از ديگر بسياري ندارد, شهيدان به اختصاصي برزخي,

و هستند عالي درجة در كه نيكوكاراني است: دسته دو براي برزخي حيات محققين: از بعضي گفتة به ـ ١بديدارند/ وضع فوقالعاده كه بدكاراني

هستند/١ برزخي

انواع با آميخته و عالي العاده فوق حيات يك شهيدان حيات كه آنجا از وليآنها از تنها ـ هستند آنها آيه در سخن, موضوع ع$وه به ـ است معنوي نعمتهاي

گـويا كـه هستند معنوي حيات مواهب غرق قدري به آنها است/ شده برده نام

Page 223: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٢١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نيست/ چيزي آنها مقابل در برزخيان ساير زندگي

# # #

شـهيدان برزخـي زندگي فراوان بركات و مزايا از گوشهاي به بعد, آية درفضل از خداوند كه فراواني نعمتهاي خاطر به <آنها ميفرمايد: و كرده اشاره

فضله)/ من اللىه آتىاهم ا بمى (فرحيىن خوشحالند> است بخشيده آنها به خود

جنگ ميدان در كه است آنها مجاهد برادران خاطر به آنها ديگر <خوشحالي

پاداشهاي و مقامات زيرا نشدهاند; ملحق آنها به و ننوشيدهاند شهادت شربت

(و ميشوند> شاد و مستبشر, رو اين از و ميبينند خوبي به جهان آن در را آنها

دوستان يا خود براي نعمتي مشاهدة يا بشارت دريافت اثر بر شدن خوشحال معني به <استبشار> ـ ١نيست/ بشارتدادن معني به و است

خلفهم)/١ من بهم يلحقوا لم بالذيىن يستبشرونآنها, مجاهد برادران كه ميكنند احساس <شهيدان ميفرمايد: آن دنبال به ونـه و ندارنـد گذاردهاند دنيا در آنچه به نسبت اندوهي هيچگونه مرگ, از پس

;ى و عليهم خوف (ا;ى آن> ك وحشتنا حوادث و رستاخيز, روز از ترسي هيچگونه

يحزنون)/ همشهيدان كه اين آن و باشد داشته است ممكن هم ديگري تفسير جمله, ايننشدهاند ملحق آنها به كه مجاهدي برادران مقامات مشاهدة با كه اين بر ع$وه

گـذشته از غـمي و آينده از ترسي هيچگونه هم خودشان ميشوند, خوشحال

دنيا در باقيماندگان به يحزنون> هم Fى و عليهم خوف <Fى ضميرهاي اول, تفسير طبق ديگر عبارت به ـ ٢خودشهيدان/ به دوم تفسير طبق و ميگردد بر

ندارند/٢

# # #

كه است بشارتهائي دربارة بيشتري توضيح و كيد تأ حقيقت در بعد, آية

Page 224: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧١ ـ ١٦٩ عمرانآية: سورةآل ٢٢٢

مسرور و خوشحال جهت دو از <آنها ميكنند دريافت شدن كشته از بعد شهيدان

نـه ميدارند, دريافت را خداوند نعمتهاي كه جهت اين از نخست ميشوند:

شامل نيز است نعمت تكرار و افزايش همان كه او فضل بلكه او, نعمتهاي تنها

فضل)/ و اللىه من بنعمة (يستبشرون ميشود> آنها حال

اللىه ان (و نميكند> ضايع را مؤمنان پاداش خدا ميبينند <آنها كه: اين ديگركـه راسـتيني مـجاهدان پاداش نه و شهيدان پاداش نه منيىن) المو اجر يضيىع ;ى

ننوشيدند/ شهادت شربت

ميبينند/ آشكار آنجا در بودند شنيده قب$ را آنچه حقيقت در# # #

نكتهها:روح بقاي بر شاهدي ـ ١

فـوق آيات دارد, روح بقاي بر دAلت صراحت, با كه قرآن آيات جمله ازاحـتمال بـعضي كه اين و ميباشد, مرگ از بعد شهيدان حيات دربارة كه است

دادهاند:

نام و زحمات آثار ماندن باقي منظور و است آن مجازي معني حيات, از مرادآيات جملههاي از يك هيچ با و است دور آيه معني از بسيار است, آنها نشان و

به نميباشد/ سازگار مختلف, جهات از آنها سرور و روزي دريافت از اعم فوق,

كـه است برزخـي نعمتهاي و برزخ مسألة بر روشني دليل فوق, آيات ع$وه

خواست به يبعثون> يوم ليى ا برزخ ائهم ورى من <و شريفه: آية ذيل در آن شرح

/١٠٠ آية مؤمنون, ـ ١

آمد/١ خواهد خدا

# # #

Page 225: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٢٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

پاداششهيدان ـ ٢براي ملتي و قوم هر و شده گفته بسيار سخن شهيدان, مقام اهميت دربارةاس$م كه احترامي آن اغراق, بدون ولي است قائل خاصي احترام خود شهداي

روشني نمونة زير, روايت است, نظير بي است شده قائل خدا راه شهداي براي

بود تعليمات همين پرتو در و شده قائل شهداء براي اس$م كه است احترامي از

بزرگترين كه گرفتند نيرو و قدرت چنان آن افتاده, عقب محدود جمعيت يك كه

آوردند/ در زانو به را جهان امپراطوريهاي

مـيكند: نـقل چنين cdefg علي مؤمنان امير از cdefg الرضا موسي بن علي امامجواني ميكرد, جهاد به تشويق را مردم و بود خطبه مشغول حضرت, كه هنگامي

براي را خدا راه در جنگجويان فضيلت مؤمنان! امير <اي كرد: عرض و برخاست

كن>!/ تشريح من

حضرت آن سر پشت و mnopq پيغمبر مركب بر من فرمود: پاسخ در cdefg اماممن از تو كه را سؤالي همين برميگشتيم Cسل> الس <ذىات غزوة از و بودم سوار

كردم/ mnopq پيامبر از من نمودي,

جهاد ميدان در شركت بر تصميم جنگجويان, كه هنگامي فرمود: mnopq پيامبر

ميدارد/ مقرر آنها براي را دوزخ آتش از آزادي خداوند ميگيرند

آنها وجود به فرشتگان ميشوند ميدان آمادة و ميدارند بر س$ح كه هنگاميميكنند/ افتخار

از مـيكنند, خداحـافظي آنها با آنها بستگان و فرزند و همسر كه هنگاميميشوند/// خارج خود گناهان

مـضاعف آن, پـاداش كـه ايـن مگـر نميكنند كاري هيچ آنها موقع اين ازميشود/// نوشته آنها براي عابد هزار عبادت پاداش روز, هر برابر در و ميگردد

Page 226: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧١ ـ ١٦٩ عمرانآية: سورةآل ٢٢٤

مـيزان نـميتوانـند جهان, مردم ميشوند, رو به رو دشمنان با كه هنگاميكنند/ درك را آنها ثواب

شود, بدل و رد تيرها و نيزهها و بگذارند نبرد براي ميدان به گام كه هنگاميو ميگيرند را آنها اطراف خود بال و پر با فرشتگان گردد, شروع بتن تن جنگ و

صـدا مـنادي هـنگام ايـن در باشند, قدم ثابت ميدان, در ميكنند تقاضا خدا از

است>/ شمشيرها ساية در <بهشت يوف: الس ظCىل تحت الجنة ميزند:

نوشيدن از گواراتر و سادهتر شهيد, پيكر بر دشمن ضربات هنگام اين دراست/ تابستان گرم روز در خنك آب

حـوريان نرسيده, زمين به هنوز ميغلطد, فرو مركب از شهيد كه هنگامياو براي خدا كه مادي و معنوي بزرگ نعمتهاي و ميشتابند او استقبال به بهشتي

ميدهند/ شرح او براي است, ساخته فراهم

روح بر آفرين ميگويد: زمين ميگيرد, قرار زمين روي به شهيد كه هنگامي ورأت عين bى مىا لك ان تو, بر باد بشارت ميكند, پرواز كيزه پا بدن از كه كيزهاي پا

بشر: قلب عليى خطر bى و سمعت أذن bى وو نشنيده گوشي هيچ و نديده چشمي هيچ كه است تو انتظار در <نعمتهائي

است>/ نكرده خطور انساني هيچ قلب بر

را آنـها كس هـر اويـم, بـازماندگان سـرپرست <من ميفرمايد: خداوند وآورده خشم به مرا آورد خشم به را آنها كس هر و كرده خشنود مرا كند خشنود

<مـجمع در <طبرسي> مرحوم اسYم بزرگ مفسر كه است روايتي خYصة شده, ذكر mبا در آنچه ـ ١اول, طـبع بيروت, مطبوعات, اعلمي مؤسسة ,٤٤٤ صفحة ,٢ $جلد است كرده نقل فوق آية ذيل البيان>,,٩١ صفحة الرضا>, <صحيفة ـ البيت آل چاپ ,١٠ صفحة ,١١ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ ق0 هـ ١٤١٥

/١٢ صفحة ,٩٧ جلد اFنوار>, <بحار ـ ق هـ ١٤٠٦ ,cdefg رضا امام جهاني كنگرة

است///>/١

Page 227: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٢٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ن لـلذيى القرح ابهم اصى ا مى بعد من سول الر و ه للى ابوا استجى ن الذيى ١٧٢

م عظيى اجر قوا ات و منهم احسنوا

ادهم فزى فاخشوهم لكم جمعوا قد النىاس ان النىاس لهم ال قى ن الذيى ١٧٣

ل الوكيى نعم و ه اللى حسبنا قىالوا و انا مى ايى

ـبعوا ات و سـوء يـمسسهم لـم فـضل و ه اللى من بنعمة فانقلبوا ١٧٤

م عظيى فضل ذو ه اللى و ه اللى ان رضوى

كنتم ان افون خى و افوهم تخى ف)ى اءه اوليى ف يخو يطىان الش لكم ذى ا نمى ا ١٧٥

ن منيى مو

ترجمه:رسيد, ايشان به كه جراحاتي همه آن از پس را, پيامبر و خدا دعوت كه آنها ـ ١٧٢

است/ بزرگي پاداش پيشگرفتند, تقوا و كردند نيكي كه آنها, از كساني براي كردند; اجابت

دشمن� �لشكر <مردم گفتند: آنان به مردم, از� �بعضي كه بودند كساني اينها ـ ١٧٣

و ايمانشانافزود; بر اينسخن, اما بترسيد>! آنها از كردهاند; اجتماع شما به� براي�حمله

ماست>/ حامي بهترين او و است; كافي را ما <خدا گفتند:

در بازگشتند; پروردگار, فضل نعمتو با ميدان� اين �از آنها جهت, همين به ـ ١٧٤

داراي خداوند و كردند; پيروي خدا, رضاي از و نرسيد; آنان به ناراحتي هيچ كه حالي

است/ بخششبزرگي و فضل

اسـاس� بـي شايعات و سخنان �با را خود پيروان كه است شيطان فقط اين ـ ١٧٥

داريد! ايمان اگر بترسيد من از و نترسيد! آنها از ميترساند,

Page 228: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٥ ـ ١٧٢ عمرانآية: سورةآل ٢٢٦

نزول: شأنسرعت به پيروزي از پس سفيان>, <ابو فاتح لشگر احد, جنگ پايان گفتيمخود كار از رسيدند <روحاء> سرزمين به كه هنگامي گرفتند, پيش را <مكه> راه

بـاقيماندة كـردن نابود و <مدينه> به مراجعت به تصميم شدند, پشيمان سخت

گرفتند/ مسلمانان

بـراي را خـود احـد, لشكـر داد: دستور فورا رسيد, mnopq پيامبر به خبر ايناحد جنگ مجروحان داد: فرمان مخصوصا كند, آماده ديگري جنگ در شركت

بپيوندند/ لشكر صفوف به

ولي بـودم, مـجروحان جـملة از مـن مـيگويد: mnopq پـيامبر يــاران از يكيهست كه طور هر گرفتيم تصميم بود, شديدتر و سختتر من از برادرم زخمهاي

كـجا هـر بـود بهتر كمي برادرم از من حال چون برسانيم, mnopq پيامبر به را خود

رسانيديم/ لشكر به را خود زحمت, با ميكشيدم, دوش به را او بازميماند برادرم

اbسد> <حمراء نام به محلي در اس$م ارتش و mnopq پيامبر ترتيب, اين به وزدند/ اردو و رسيدند بود, فاصله ميل هشت <مدينه> تا آنجا از كه

شركت و عجيب مقاومت اين از مخصوصا و رسيد قريش لشكر به خبر ايننفسي تازه ارتش ميكردند فكر شايد و كردند, وحشت نبرد ميدان در مجروحان

است/ پيوسته آنها به <مدينه> از نيز

و سـاخت ضـعيفتر را آنـها روحـيه كـه آمد پيش جرياني موقع, اين دركه: اين آن و كوبيد, درهم را آنها مقاومت

ميرفت, <مكه> سوي به <مدينه> از الخزاعي> <معبد نام به مشركان از يكياو انساني عواطف داد, تكان سختي به را او يارانش و mnopq پيامبر وضع مشاهدة

گفت: mnopq پيامبر به و شد تحريك

Page 229: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٢٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

براي ميكرديد استراحت گر ا است, گوار نا بسيار ما براي شما وضع مشاهدةلشكر به <روحاء> سرزمين در و گذشت آنجا از و گفت را سخن اين بود, بهتر ما

رسيد/ سفيان> <ابوگـفت: جـواب در او كرد, سؤال mnopq اس$م پيامبر دربارة او از سفيان> <ابوتعقيب در بودم, نديده را آن همانند كنون تا كه انبوه لشكري با ديدم را mnopq محمد

ميآيند!/ پيش سرعت به و هستند شما

و كشـتيم را آنها ما ميگوئي؟ چه گفت: اضطراب و نگراني با سفيان> <ابونموديم/ كنده پرا و ساختيم مجروح

كـه مـيدانـم هـمين كرديد؟ چه شما نميدانم من گفت: الخزاعي> <معبداست!/ شما تعقيب در كنون ا هم انبوه, و عظيم لشكري

كرده, عقبنشيني سرعت, به گرفتند قطعي تصميم او ياران و سفيان> <ابوفرصت آنها و نكنند, تعقيب را آنها مسلمانان كه اين براي و گردند باز <مكه> به

آنجا از كه القيس> <عبد قبيلة از جمعي از باشند داشته عقبنشيني براي كافي

به كردند: خواهش داشتند گندم خريد براي <مدينه> به رفتن قصد و ميگذشتند

برسانند: را خبر اين مسلمانان و mnopq اس$م پيامبر

سـوي بـه سـرعت بـه انـبوهي لشكـر با قريش بتپرستان و سفيان> <ابوآورند/ در پاي از را mnopq پيامبر ياران بقية تا ميآيند <مدينه>

نعم و اللىه حسبنا گفتند: رسيد, مسلمانان و پيامبر به خبر, اين كه هنگامياست>/ ما مدافع بهترين او و است كافي را ما <خدا كيل: الو

روز سه از پس لذا نشد, دشمن لشكر از خبري كشيدند انتظار چه هر اما

ديگر/ كتب و ٣٩ صفحة ,٢٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ <المنار> تفسير ـ البيان> <مجمع ـ الثقلين> <نور ـ ١

ميكند/١ ماجرا اين به اشاره فوق, آيات بازگشتند, <مدينه> به توقف,

Page 230: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٥ ـ ١٧٢ عمرانآية: سورةآل ٢٢٨

تفسير:اrسد حمراء غزوة

تفسير به شده, نازل موردي چه در بحث, مورد آيات شد روشن كه حال

ميگرديم/ باز آيات

نمودند اجابت را mnopq پيامبر و خدا دعوت كه <آنها ميگويد: آيه نخستين درنيكي كه آنها براي كردند, حركت نبرد ميدان سمت به جراحات, همه آن از پس و

من سول الر و للىه ابوا استجى (الذيىن است> بزرگي پاداش گرفتند پيشه تقوا و كردند

عظيىم)/ اجر اتقوا و منهم احسنوا للذيىن القرح ابهم اصى ا مى بعدآمـادة نـمودند, پيدا احد روز در كه جراحاتي همه آن از بعد كه آنها براييعني گرفتند, پيش تقوا و نيكي برنامة و شدند دشمن با ديگري جنگ در شركت

خواهد بزرگي پاداش كردند, شركت جنگ ميدان در كامل اخ$ص و ك پا نيت با

بود/

معلوم است, داده جمعي به اختصاص را عظيم پاداش فوق آية در كه اين ازنـيز و نـداشـتند, كامل خلوص كه ميشدند يافت افرادي آنها ميان در ميشود

از بـعضي كـه بـاشد ايـن بـه اشاره ايشان> از <بعضي منهم: تعبير است ممكن

بودند/ كرده خودداري ميدان, اين در شركت از بهانهاي به احد, جنگجويان

# # #

را آنها استقامت و پايمردي زندة نشانههاي از يكي بعد, آية در قرآن گاه آنميكند: بيان صورت اين به

آمـاده شـما به حمله براي مردم گفتند: آنها به مردم كه بودند كساني <اينها

او و است كافي را ما خدا گفتند: و افزود ايمانشان بر اما بترسيد, آنها از شدهاند,

فاخشوهم لكم جمعوا قد النىاس ان النىاس لهم قىال (الذيىن است> ما حامي بهترين

Page 231: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٢٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كيىل)/ الو نعم و اللىه حسبنا الوا قى و انا ايىمى ادهم فزىبه و ـ القيس> <عبد كاروان يعني مردم, از جمعي كه بودند كساني همان اينها

/١٩ صفحة ,٢٠ جلد و ١٤٧ صفحة ,١٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

آمادة و كرده اجتماع دشمن, لشكر گفتند: آنها به ـ١ مسعود> بن <نعيم روايتي

آنـها ايمان بر عكس به بلكه نترسيدند, تنها نه آنها اما بترسيد آنها از حملهاند,

است/ حامي بهترين او و است كافي را ما خدا گفتند: و شد افزوده

# # #

را آنها عمل نتيجة قرآن, آشكار, پايمردي و ايمان و استقامت اين دنبال به وبـرگشتند> پروردگار فضل و نعمت با ميدان, اين از <آنها ميگويد: و كرده بيان

فضل)/ و اللىه من بنعمة (فانقلبوابـرخـورد يك در شـدن, وارد بـدون كـه باAتر اين از فضلي و نعمت چه<مدينه> به سر درد بدون و سالم و گريخت آنها از دشمن دشمن, با ك خطرنا

نمودند/ مراجعت

نـعمت, كـه بـاشد, نظر اين از <فضل> و <نعمت> ميان فرق است ممكناست/ استحقاق بر اضافه فضل, و استحقاق, اندازة به است پاداشي

ناراحتي كوچكترين جريان, اين در <آنها ميفرمايد: كيد تأ عنوان به سپسسوء)/ يمسسهم (لم نديدند>

مـتابعت او فـرمان از و آوردنـد دست به را خدا <خشنودي اين بر عCوهاللىه)/ ان رضوى اتبعوا (و كردند>

مجاهدان و واقعي مؤمنان انتظار در كه دارد بزرگي انعام و فضل خداوند, <و

عظيىم)/ فضل ذو اللىه (و است> راستين

# # #

Page 232: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٥ ـ ١٧٢ عمرانآية: سورةآل ٢٣٠

گـرديده, نازل اbسد> <حمراء غزوه دربارة كه است آياتي دنبالة بعد, آيةبـي شايعات و سخنان 9با را خود پيروان كه است شيطان فقط <اين ميفرمايد:

ا (انمى داريد> ايمان گر ا بترسيد, من از تنها و نترسيد آنها از ميترساند, اساس;

منيىن)/ مو كنتم ان افون خى و تخىافوهم ف+ى اوليىاءه ف يخو يطىان الش ذىلكمقـريش لشكـر قـدرت از را مسـلمانان كـه است كسـاني به اشاره <ذىلكم>

كنند/ تضعيف را آنها روحية تا ميترسانيدند

<عبد كـاروان يا و مسعود> بن <نعيم عمل است: چنين آيه معني بنابراين,يعني ميگذارد, تأثير شيطان دوستان بر كه است شيطاني عمل يك فقط القيس>شـيطان دوستان و اولياء از كه ميگذارد اثر كساني در تنها وسوسهها گونه اين

واقع وسوسهها اين تأثير تحت گاه هيچ قدم, ثابت و ايمان با افراد اما و باشند

وسوسهها اين از نبايد نيستيد, شيطان پيروان از كه شما اساس اين بر نميشوند,

شويد/ متزلزل

خاطر به يا شيطان, به القيس> <عبد كاروان يا و مسعود> بن <نعيم از تعبير

گرفت; صورت او الهام با و بود, شيطاني عمل راستي به آنها عمل كه است اين

نـاميده شـيطاني عمل خ$في, و زشت عمل هر Aمعمو اخبار, و قرآن در زيرا

ميگيرد/ انجام شيطان وسوسههاي با چون شده,

كه است مواردي از اين و ميباشند اشخاص اين خود شيطان, از منظور يا وهمة و دارد وسيعي معني شيطان زيرا شده; گفته آن, انساني مصداق بر شيطان

<انعام> سورة در كه چنان ميشود, شامل انسان غير و انسان از اعم را گران اغوا

: الـجن و نس bا شيىاطيىن عدوا نبيى لكل جعلنىا لك كذى و ميخوانيم: ١١٢ آية

داديم>/ قرار جن و انساني شياطين از دشمناني پيامبري هر براي چنين <اين

مـن فـرمان مخالفت و من از داريد, ايمان گر <ا ميفرمايد: آيه پايان در و

Page 233: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٣١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

سـازگار خدا غير از ترس با ايمان يعني مؤمنين~/ كنتم ان افون خى �و بترسيد>

نيست/

و بخسا اف يخى فCى بربه من يو فمن ميخوانيم: ديگر جاي در كه طور همانترس طغياني و نقصان هيچ از بياورد ايمان خود پروردگار به كه <كسي رهقا: bى

/١٣ آية جن, ـ ١

داشت>/١ نخواهد

و ايمان تكامل عدم نشانة شود, پيدا خدا غير از ترس قلبي در گر ا بنابراين,تـنها هسـتي بـيكران عـالم در مـيدانـيم زيرا است; شيطاني وسوسههاي نفوذ

او قـدرت بـرابـر در ديگران و است او فقط بالذات مؤثر و است خدا پناهگاه,

ندارند/ قدرتي

كـه منافقان و مشركان ولي با است خدا كه را خود ولي گر ا مؤمنان bاصوقـدرتي هـيچگونه خداوند برابر در آنها كه ميدانند كنند, مقايسه است شيطان

ندارند/

ايـن نـتيجة بـاشند, داشته وحشتي كمترين آنها, از نبايد دليل, همين به وآن همراه به نيز شجاعت و شهامت كرد نفوذ ايمان كجا هر كه: است آن سخن

كرد/ خواهد نفوذ

# # #

نكته:الهي تربيت تأثيرسريع

حـادثة در آنـها روحـية با <بدر> جنگ ميدان در مسلمانان روحية مقايسةچگـونه كـه برميانگيزد را انسان اعجاب گذشت, آن شرح كه اbسد> <حمراءمجروح همه آن با كافي نفرات و عالي روحية فاقد خوردة شكست جمعيت يك

Page 234: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٥ ـ ١٧٢ عمرانآية: سورةآل ٢٣٢

آمادگي چنين نميرسيد, كامل روز شبانه يك به شايد كه كوتاهي, اين به مدتي در

شدند دشمن تعقيب آمادة خوب, بسيار روحيهاي و راسخ عزمي با و كردند پيدا

حمله, براي دشمن اجتماع خبر كه هنگامي ميفرمايد: آنها دربارة قرآن كه آنجا تا

اسـتقامتشان آن دنـبال بـه و ايمانشان بلكه نهراسيدند تنها نه آنها رسيد آنها به

شد/ افزوده

را مصائب و مشك$ت انسان قدر هر كه است هدف به ايمان اينخاصيت وتمام حقيقت در و ميشود بيشتر او استقامت و پايمردي ببيند, نزديكتر و بيشتر

ميگردد/ بسيج خطر, با مقابله براي او مادي و معنوي نيروهاي

تأثير عمق و سرعت به را انسان كوتاه, فاصلة اين در عجيب دگرگوني اينايـن كه ميسازد آشنا mnopq اس$م پيغمبر مؤثر و گيرا بيانات و قرآن آيات تربيتي

است/ اعجاز يك حد سر در خود

# # #

Page 235: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٣٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شيئا ه اللى وا يضر لن نهم ا الكفر فيى ارعون يسى ن الذيى يحزنك Lى و ١٧٦

م عظيى اب عذى لهم و اrLخرة فيى حظا لهم يجعل اLى ه اللى د يريى

اب عذى لهم و شيئا ه اللى وا يضر لن ان يمى Lبا الكفر اشتروا ن الذيى ان ١٧٧

م اليى

ترجمه:آنـها يـقين, به نسازند! غمگين را تو ميكنند, شتاب كفر, راه در كه كساني ـ ١٧٦

خودشان حال به را �آنها ميخواهد خدا ع6وه� �به نميرسانند/ خداوند به زياني هرگز

بزرگي مجازات آنها براي و ندهد/ قرار آخرت در آنها براي بهرهاي نتيجه,� در و واگذارد;

است!

زياني خدا به هرگز خريداريكردند, را كفر دادندو را ايمان كه كساني �آري,� ـ ١٧٧

است! دردناكي مجازات آنها, براي و نميرسانند;

تفسير:mnopq پيامبر به تسليت

حادثة دنبال به كه mnopqاست پيامبر به سخن روي بحث, مورد آية نخستين دركـه اين از پيامبر! <اي ميفرمايد: ميگويد, تسليت را او خداوند احد, ك دردنا

مسـابقه هـم بـا گـويا و ميگيرند, پيشي يكديگر بر كفر راه در جمعي ميبيني

الكفر)/ فيى ارعون يسى الذيىن يحزنك ;ى (و مباش>! غمگين گاه هيچ گذاشتهاند,

وا يـضر لن (انهم نميرسانند> خداوند به زياني هيچگونه هرگز آنها <زيرا

Page 236: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٧ ـ ١٧٦ عمرانآية: سورةآل ٢٣٤

/( شيئا اللىهزيان و سود و ضرر, و نفع Aاصو ميبينند, زيان راه اين در خودشان بلكهابدي و ازلي خداوند اما نيست, خودشان از وجودشان كه است موجوداتي براي

كوششها و مردم ايمان و كفر محدود, نا وجودش و است نياز بي جهت هر از كه

آنـها باشد؟ داشته ميتواند خداوند براي اثري چه راه اين در آنها ت$شهاي و

ميكنند/ سقوط و تنزل كفر, خاطر به و مييابند تكامل ايمان, پناه در كه هستند

خود اعمال نتيجة به و شد نخواهد فراموش آنها خ$فكاريهاي عCوه بهرسيد/ خواهند

ميخواهد <خدا ميگيرند پيش در را كفر راه خود ارادة به آنها ميبيني گر ا وكمترين كه بپويند; را كفر راه سرعت به چنان و بگذارد آزاد راه, اين در را 9آنها

(يريىد باشد> آنها انتظار در عظيم عذاب بلكه باشند, نداشته آخرت در بهرهاي

عظيىم)/ اب عذى لهم و ا;Ðخرة فيى حظا لهم يجعل ا;ى اللىهبه نه ميگيرند, پيشي يكديگر بر كفر راه در آنها گر ا ميگويد: آيه حقيقت درآنها به عمل آزادي خدا بلكه بگيرد, را آنها جلو نميتواند خدا كه است اين خاطر

مواهب از آنها كامل محروميت نتيجهاش و دهند انجام ميتوانند چه هر تا داده

دAئل از يكي بلكه ندارد, جبر بر دAلت تنها نه آيه بنابراين, است, ديگر جهان

است/ اراده آزادي

# # #

تـنها نـه ميفرمايد: كرده, عنوان وسيعتر, طور به را مطلب بعد, آية در وكساني تمام <بلكه هستند, چنين ميروند پيش كفر, راه در سرعت به كه افرادي

خريداري كفر آن, مقابل در و داده را ايمان و گرفتهاند پيش را كفر راه نوعي به كه

ميشود خودشان دامنگير آن, زيان و نميرسانند> زيان خدا به هرگز نمودهاند,

Page 237: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٣٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

/( شيئا اللىه وا يضر لن ان يمى با; الكفر اشتروا الذيىن (اناب عذى لهم (و است> دردناكي عذاب آنها براي <و ميفرمايد: آيه پايان در و

اليىم)/عظيم> <عذاب قبل آية در و اليم> <عذاب اينجا در كه تعبير در تفاوت اينميرفتند/ پيش بيشتري سرعت با كفر مسير در آنها كه است آن خاطر به شده, ذكر

# # #

Page 238: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٨ عمرانآية: سورةآل ٢٣٦

نمليىى ا نمى ا نفسهم L خير لهم نمليىى ا نمى

ا كفروا ن الذيى يحسبن Lى و ١٧٨

ن مهيى اب عذى لهم و ثما ا ادوا ليزدى لهم

ترجمه:مهلت آنان به اگر نكنند تصور طغيانپيشگرفتند,� راه �و شدند, كافر كه آنها ـ ١٧٨

خود گناهان بر كه اين براي فقط ميدهيم مهلت آنان به ما است! سودشان به ميدهيم,

است! شده� �آماده كنندهاي عذابخوار آنها, براي و بيفزايند;

تفسير:سنگينبارها

آن از بعد حوادث و احد حادثة به مربوط بحثهاي حقيقت در نيز آيه اينو مؤمنان به جا يك و بود mnopq پيامبر به سخن روي جا يك زيرا ميكند; تكميل را

mnopq پيامبر به دلداري و تسليت دنبال به و است مشركان به سخن روي جا اين در

در خداوند گذشته, آيات در حق دشمنان حساب بي كوشش و ت$ش به نسبت

پـيش در كه شومي سرنوشت دربارة و كرده آنها متوجه را سخن روي آيه اين

به كه مهلتي نكنند گمان شدند, كافر كه <آنهائي ميفرمايد: ميگويد, سخن دارند,

لهم نمليىى ا انمى كفروا الذيىن يحسبن ;ى (و است> خوب آنها براي ميدهيم ايشان

آن كه دادن مهلت معني به مواقع از بسياري در كه است دادن كمك معني به <امEء> مادة از <نملي> ـ ١را آنها يعني: معنياست/ همين به نيز فوق آية در است, آمده ميشود, محسوب كمكدادن نوع يك نيز خود

ميدهيم/ مهلت

نفسهم)/١ ; خير

Page 239: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٣٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

خـود طـغيان و گـناه به تا ميدهيم مهلت <بلكه ميفرماييد: آن دنبال به و/( اثما ليزدىادوا لهم نمليىى ا (انمى بيفزايند>

عذاب آنها براي <و ميفرمايد: كرده, اشاره آنها سرنوشت به آيه پايان در ومهيىن)/ اب عذى لهم (و است> كننده خوار

اختيارشان در خدا كه را امكاناتي نبايد هرگز ميكند: اخطار آنها به فوق آيةدليل دارند كه عملي آزادي و ميشود نصيبشان گهگاه كه پيروزيهائي و گذاشته

خدا خشنودي از نشانهاي يا و هستند درستكاري و صالح افراد كه بگيرند اين بر

بدانند/ خودشان به نسبت

را گنهكار افراد خداوند ميشود: استفاده مجيد قرآن آيات از كه: اين توضيحو بـاش بـيدار زنگهـاي وسـيلة به باشند نشده گناه آلوده زياد كه صورتي در

اعمالي با متناسب مجازاتهاي وسيلة به گاهي يا و اعمالشان, عكسالعملهاي

ميگرداند/ باز حق راه به و ميسازد بيدار است, سرزده آنها از كه

لطـف مشـمول و دارنـد را هدايت شايستگي هنوز كه هستند كساني اينها

آنـها براي نعمتي آنها, ناراحتيهاي و مجازات حقيقت در و ميباشند خداوند

بمىا البحر و البر فيى اد الفسى ظهر ميخوانيم: قرآن در كه چنان ميشود/ محسوب

خشكيها <در يرجعون: لعلهم عملوا يى الذى بعض ليذيىقهم النىاس ايديى كسبتاز قسمتي نتيجة خداوند تا شد ظاهر مردم, اعمال اثر بر تباهي و فساد درياها, و

/٤١ آية روم, ـ ١

برگردند>/١ شايد بچشاند, آنها به را آنها اعمال

مرحلة به را نافرماني و طغيان و شوند غرق عصيان, و گناه در كه آنها وليميدان آنها به اصط$ح به و واميگذارد خود بحال را آنها خداوند برسانند, نهائي

پيدا را مجازات كثر حدا استحقاق و شود سنگين گناه بار از پشتشان تا ميدهد

Page 240: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٨ عمرانآية: سورةآل ٢٣٨

كنند/

راهـي كردهانـد, ويران خود سر پشت را پلها تمام كه هستند كساني اينهاهدايت شايستگي و لياقت دريده, را شرم و حيا پردة نگذاشتهاند, بازگشت براي

دادهاند/ دست از كام$ را الهي

بـرابـر در شـام در OPQRS كـبري زيـنب اسـ$م شجاع بانوي كه خطبهاي درطغيانگر يزيد برابر در را آيه اين به استدAل كرد, ايراد جبار, خودكامة حكومت

كـه آنـجا مـيخوانـيم, بـود, بـازگشت قـابل غير گنهكار روشن مصاديق از كه

ميفرمايد:

ما بر را جهان فراخناي چون كه ميپنداري چنين و ميكني شادي امروز <تو

اين از اسيران همچون را ما و بستهاي ما بر را آسمان كرانههاي و كردهاي تنگ

و قـدرت خـدا پيشگاه در يا و است, تو قدرت نشانة ميبري, ديار آن به ديار

نيست! راهي او درگاه در را ما و داري منزلتي

تا داده تو به اين خاطر به خداوند را آزادي و فرصت اين ميكني, اشتباه

است/// تو انتظار در عذابدردناك و گردد سنگين گناه, بار از پشتتپـاي در اسـير, زن همچون مرا زندگي, حوادث مسير گر ا سوگند, خدا به

من داري, ارزشي و شخصيت كمترين من نظر در كه نكني تصور آورد, تو تخت

ميشمرم/// توبيخ و م$مت و تحقير گونه هر درخور و پست و كوچك را تو

را مـا نـور هـرگز سـوگند خدا به ده, انجام است ساخته دستت از كار هرتو نمود, نتواني محو را ما حق آئين و جاودانه وحي و ساخت نتواني خاموش

ش/ هـ ١٣٤٨ جهان, انتشارات ,١٨١ صفحة <اللهوف>, ـ ١٥٧ و ١٣٣ صفحة ,٤٥ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

درخشيد>/١ خواهد همچنان ك تابنا اختر اين و ميشوي نابود

# # #

Page 241: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٣٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

يكسؤال به پاسخميگويد پاسخ دارد, وجود بسياري ذهن در كه سؤال اين به ضمنا فوق, آيةو نـعمتند غـرق هـمه ايـن آلوده و گنهكار افراد و ستمگران از جمعي چرا كه

نميبينند؟ مجازات

و آفرينش سنت طبق كه هستند اص$حي قابل غير افراد اينها ميگويد: قرآنمـرحـلة آخرين به تا شدهاند, گذار وا خود حال به اختيار و اراده آزادي اصل

شوند/ مجازات كثر حدا مستحق و برسند سقوط

ايـن به گاهي خداوند ميشود: استفاده قرآن, آيات از بعضي از عCوه, بهسـرور و پـيروزي لذت غرق كه هنگامي و ميدهد فراواني نعمت افراد, گونه

زندگي همين در را شكنجه كثر حدا تا ميگيرد, آنان از را چيز همه گهان نا شدند

است, كـننده ناراحت بسيار مرفهي, زندگي چنين از شدن جدا زيرا ببينند; دنيا

حتىي ء شيى كل اب ابوى عليهم فتحنىا به كروا ذ مىا نسوا ا فلمى ميخوانيم: كه چنان

مبلسون: هم فاذىا بغتة اخذنىاهم اوتوا ا بمى فرحوا ذىا اهر درهاي كردند فراموش بود, شده داده آنها به كه را پندهائي كه <هنگامي

آنها از بوديم داده آنچه هر گهان نا شوند, شاد تا گشوديم آنان روي به را خيري

/٤٤ آية انعام, ـ ١

شدند>/١ غمگين و ناراحت العاده فوق لذا بازگرفتيم,

Aبا ظالمانه درختي, از كه ميمانند كساني به اشخاص, گونه اين حقيقت درفـراز بر كه هنگام آن تا ميشوند, خوشحالتر روند باAتر قدر هر كه ميروند,

سقوط چنان Aبا آن از و ميوزد طوفاني گهان نا ميرسند, درخت شاخة بلندترين

ميشكند/ هم در استخوانهايشان تمام كه ميكنند

# # #

Page 242: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٨ عمرانآية: سورةآل ٢٤٠

ادبي نكتة يك<Aم اثما> <ليزدىادوا در <bم> ميشود: روشن گفتيم, آيه تفسير در آنچه از

غايت>/ <Aم نه است عاقبت>

كـه مـيرود كـار به موردي در گاهي عرب لغت در <bم> كه: اين توضيحور: النـ لي ا الظلمىات من النىاس لتخرج مانند: است انسان مطلوب و محبوب

دعوت روشنائي به تاريكي از را مردم كه فرستاديم تو سوي به اين براي را <قرآن

/١ آية ابراهيم, ـ ١/٨ آية قصص, ـ ٢

كني>/١

است/ خدا محبوب و مطلوب مردم هدايت است بديهي

او مـحبوب و شـخص هدف كه ميرود كار به جائي در <bم> گاهي وليموسي <فرعونيان حزنا: و عدوا لهم ليكون مانند: است او عمل نتيجة اما نيست,

گردد>/٢ آنها دشمن سرانجام, تا گرفتند, آب از را

نـتيجة مـوضوع ايـن امـا نگرفتند, آب از را او هدف اين براي آنها مسلما

بود/ كارشان

زبانها ساير ادبيات در بلكه عرب, ادبيات در تنها نه مختلف تعبير دو اينخداوند چرا كه: ميگردد روشن ديگري سؤال پاسخ اينجا از و ميشود ديده نيز

گردد>؟ زياد آنها گناهان ميخواهيم <ما اثما: ليزدىادوا فرموده:

<bم نـه بـاشد, هـدف و علت> <bم كه است صورتي در اشكال اين زيرا

كه ميدهيم مهلت آنها به <ما ميشود: چنين آيه معني بنابراين نتيجه, و عاقبت>ميگردد>/ سنگين گناه, بار از پشتشان كه است اين آنها عاقبت و سرانجام

است/ اراده آزادي بر دليل بلكه نيست, جبر بر دليل تنها نه فوق, آية پس# # #

Page 243: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٤١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ث الخبيى ز يميى حتىي عليه نتم ا ا مى عليى ن منيى المو ليذر ه اللى كىان ا مى ١٧٩

يجتبيىى هاللى كن لى و الغيب علي ليطلعكم ه اللى كىان ا مى و ب الطي من

فلكم تتقوا و منوا تو ان و رسله و ه باللى فآمنوا اء يشى من رسله من

م عظيى اجر

ترجمه:مگر واگذارد; هستيد شما كه گونه همان به را مؤمنان خداوند, كه نبود چنين ـ ١٧٩

آگاه غيب اسرار از را شما خداوند كه نبود چنين �نيز� و سازد/ جدا پاك از را ناپاك كه آن

هر ميانرسو{نخود, از وليخداوند بشناسيد;� راه اين از را منافقان مؤمنانو �تا سازد

و بياوريد ايمان اگر و بياوريد! ايمان او ورسو{ن خدا پسبه برميگزيند; بخواهد كسرا

شماست/ براي بزرگي پاداش كنيد, پيشه تقوا

تفسير:ميشوند مسلمانانتصفيه

به نبود مطرح زياد مسلمانان, ميان در <منافقان>, موضوع احد حادثة از قبلاحد شكست از بعد اما ميدانستند, خود دشمن را كفار> > بيشتر, آنها دليل همين

مـنافقان, فـعاليت براي زمينه شدن آماده و راستين مسلمانان موقتي تضعيف و

آنـها و بـاشند آنـها مـراقب كـام$ بايد كه دارند كتر خطرنا دشمناني فهميدند

بود/ احد حادثة نتائج مهمترين از يكي اين, و منافقانند

اين ميكند, بحث احد حادثة از اينجا در كه است آيهاي آخرين فوق, آية

Page 244: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٩ عمرانآية: سورةآل ٢٤٢

ممكن چيزي <چنين ميفرمايد: نموده, بيان كلي قانون يك صورت به را حقيقت

تصفيه را آنها و بگذارد هستيد شما كه شكل همان به را مؤمنان خداوند كه نيست

ليذر اللىه كىان ا (مى نسازد> متمايز ك; پا نا 9و <خبيث> از را ك; پا 9و <طيب> و نكند

الطيب)/ من الخبيىث يميىز حتىي عليه انتم ا مى عليى منيىن الموپـروردگار جاودانـي سنت يك و است همگاني و عمومي حكم يك اينبراي مسلمين صفوف ميان در و كند ايمان ادعاي كس هر كه ميشود محسوب

پـي در پي آزمايشهاي با بلكه نميشود, رها خود حال به كند باز جائي خود

ميگردد/ فاش او درون اسرار باAخره خداوند,

چـنين روايـات از پارهاي طبق 9و شود مطرح سؤالي بود ممكن اينجا درهمه درون اسرار از خدا كه: اين آن و بود; مطرح نيز مسلمانان ميان در سؤالي

علم طريق از و كند گاه آ آنها وضع از را مردم كه دارد مانعي چه است, گاه آ كس

شود؟ شناخته منافق از مؤمن غيب,

اسـرار خداوند گاه <هيچ كه: ميگويد پاسخ سؤال اين به آيه, دوم قسمتعلي ليطلعكم اللىه كىان ا مى (و گذارد> نخواهد شما اختيار در را غيب علم و پنهاني

الغيب)/مشكلي ـ ميكنند خيال بسياري آنچه عكس به ـ نهاني اسرار بر گاهي آ زيراهم از و مرج و هرج باعث موارد از بسياري در بلكه نميكند, حل مردم, براي را

ت$ش رفتن بين از و اميد شعلههاي شدن خاموش اجتماعي, پيوندهاي پاشيدن

ميگردد/ مردم تودة ميان در كوشش و

روشـن آنـها اعمال طريق از اشخاص ارزش بايد كه اين مهمتر همه از وايـن جز چيزي نيز, پروردگار امتحان و آزمايش مسألة و ديگر راه از نه گردد,

Page 245: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٤٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

0١٥٥ آية بقره, $سورة الجوع///> و الخوف من بشيء نكم لنبلو <و آية ذيل تفسير<نمونه>, جلداول در ـ ١در الهي آزمايشهاي كه گفتهايم پاسخ و كرده مطرح را اينسؤال مشروحا خداوند, آزمايشهاي مورد درمراجعه بحث آن به بيشتر توضيح براي خبرگيري, و استعYم نه تربيتاست, پرورشو نوع يك حقيقت

شود/

است/١ آنها اعمال تنها افراد, شناسائي راه بنابراين نيست,

هر <خداوند ميفرمايد: و كرده استثناء حكم اين از را, خدا پيامبران سپس<عـلم از گوشهاي و ميكند انتخاب را كساني پيامبرانش, ميان از بخواهد زمان

رهبري تكميل براي آن شناخت كه را مردم درون اسرار و خود پايان بي غيب>مـن رسله من يجتبيىى اللىه لىكن (و ميدهد> قرار آنان اختيار در است Aزم آنها

اء)/ يشىاشخاص, شناخت براي جاوداني و عمومي و كلي قانون حال, هر در ولي

است/ آنها اعمال

نـيز و نـيستند غـيب به عالم ذاتا پيامبران ميشود: استفاده جمله اين ازبنابراين ميدانند, را غيب اسرار از قسمتي الهي تعليم اثر بر آنها ميشود: استفاده

بـه بسته آنها گاهي آ مقدار همچنين و ميشوند گاه آ غيب از كه هستند افرادي

است/ خداوند مشيت

آيات همانند آيه, اين در خدا خواست و مشيت, از منظور است: پيدا گفته ناببيند شايسته را كس هر خدا يعني: است, حكمت> با آميخته <ارادة همان ديگر,

ميسازد/ گاه آ غيب اسرار از كند, اقتضا حكمتش و

و آزمايش ميدان زندگي, ميدان كه كنون ا ميسازد, نشان خاطر آيه, پايان دربوتة اين از كه اين براي شما پس است, منافق از مؤمن و ك پا نا از ك پا جداسازي

و بـاللىه (فآمنوا آوريد> ايمان او پيامبران و خدا <به آئيد در به خوب آزمايش,

رسله)/

Page 246: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٧٩ عمرانآية: سورةآل ٢٤٤

و بياوريد ايمان گر <ا ميفرمايد: بلكه نميكند, كتفا ا آوردن ايمان به تنها اماتتقوا و منوا تو ان (و است> شما انتظار در بزرگ پاداش و اجر كنيد, پيشه تقوا

عظيىم)/ اجر فلكمشده كيزه; 9پا <طيب> به تعبير مؤمن, از كه است توجه قابل آيه در نكته, اينو بماند, باقي نخست آفرينش همان بر كه است چيزي كيزه, پا ميدانيم و است

و كيزه پا جامة كيزه, پا آب نسازد, ناپاك> و <خبيث را آن بيگانه, و خارجي اشياء

ايـن از و بـاشد نـرسيده آن بـه خارجي آلودة عوامل كه است چيزي آن, مانند

است/ انسان نخستين آفرينش و فطرت داشتن, ايمان كه ميشود استفاده

# # #

Page 247: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٤٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

لهم خيرا هو فضله من ه اللى اهم آتى ا بمى يبخلون ن الذيى يحسبن Lى و ١٨٠

اث رى مـيى ه للى و امة القيى يوم به بخلوا ا مى قون سيطو لهم شر هو بل

ر خبيى تعملون ا بمى ه اللى و اLرض و ات اوى مى الس

ترجمه:انفاق داده, آنان به فضلخويش از خدا را آنچه و ميورزند, بخل كه كساني ـ ١٨٠

بهزوديدرروز است; شر آنها براي بلكه آنهاست; سود به كار اين نكنند گمان نميكنند,

ميراث و ميافكنند/ گردنشان به طوقي همانند بخلورزيدند, آن به نسبت را آنچه قيامت,

است/ آگاه ميدهيد, انجام آنچه از خداوند, و خداست; آن از زمين, و آسمانها

تفسير:اسارت طوقسنگين

كه همانها ميدهد, توضيح را رستاخيز روز در بخي$ن سرنوشت فوق, آيةخـدا, بـندگان راه در كـردن انفاق از و ميكوشند ثروت حفظ و جمعآوري در

ميكنند/ خودداري

در ولي نشـده, بـرده مـالي واجب حـقوق و زكات از نامي آيه, در گرچه

,١٦ ,٨ صفحة ,٩٣ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٥٠٥ و ٥٠٤ ,٥٠٢ صفحة ,٣ جلد <كافي>, ـ ١/٢٢ و ٢٠

زكـات مـانعان بـه آيـه مـفسران, گـفتار در هـمچنين و ١rstuv بـيت اهل روايات

بر دليل نيز ميخورد چشم به آيه در كه تشديدهائي و است شده داده تخصيص

نيست/ مستحبي انفاق منظور كه است اين

Page 248: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٠ عمرانآية: سورةآل ٢٤٦

آنها به خود فضل از خداوند آنچه از و ميورزند بخل كه <افرادي ميفرمايد:

الـذيىن يحسبن ;ى (و است> آنها سود به نكنند تصور نميدهند, او راه در داده

لهم)/ خيرا هو فضله من اللىه آتىاهم ا بمى يبخلونشر هو (بل ميشود> تمام آنها زيان به كار اين آنها; تصور خ$ف 9بر <بلكه

لهم)/اموالي زودي <به ميكند: توصيف چنين را رستاخيز در آنها سرنوشت سپسمـيشود> افكـنده گردنشان در طوقي همانند ورزيدند, بخل آن مورد در كه را

القيىامة)/ يوم به بخلوا ا مى قون (سيطوو نشده, پرداخته آن, واجب حقوق كه اموالي ميشود: استفاده جمله اين ازگـاهي و فـردي هوسهاي مسير در تنها و است نگرفته بهرهاي آن از اجتماع,

و گرديده انباشته هم روي دليل بي يا و شده, گرفته كار به آميز جنون مصارف

رستاخيز روز در انسان, زشت اعمال ساير همانند نكرده, استفاده آن از كس هيچ

دردناكي عذاب وسيلة صورت به و مييابد, تجسم اعمال>, <تجسم قانون طبق

آمد/ خواهد در

حقيقت اين به اشاره ميافتد, گردن بر كه طوقي به اموال گونه اين تجسماز كه اين بدون كرد, خواهد تحمل را آنها مسئوليت سنگيني تمام انسان كه است

و جـمعآوري آمـيز جـنون طـور به كه سرشاري اموال گردد, بهرهمند آنها آثار

آن صاحب براي زندان, و زنجير جز نباشد, اجتماع خدمت در و گردد نگهداري

مـعيني حدود ثروت, و مال از شخصي گيري بهره ميدانيم زيرا نيست; چيزي

نخواهد نتيجهاي بيهوده سنگيني و اسارت نوع يك جز بگذرد, كه آن از و دارد

قرار مثبت كارهاي مسير در و برخوردار آن معنوي بركات از كه اين مگر داشت,

گيرد/

Page 249: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٤٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

خواهد صاحبانش گردن بر سنگيني طوق قيامت در تنها نه اموال گونه اينبـه ايـنجا در و آشكـارا رسـتاخيز در منتها است, چنين نيز دنيا اين در كه بود,

انسـان كـه بـاAتر ايـن از حـماقتي و جـنون چـه ميباشد, مخفيتري صورت

فراوان زحمات و مسئوليتها اضافة به را ثروت تحصيل فراوان مسئوليتهاي

در كشد, دوش بر است Aزم آن از دفاع و نگاهداري و محاسبه و حفظ براي كه

است؟! اين جز چيزي اسارت طوق آيا نگردد, منتفع آن, از هيچگونه كه حالي

را خود مال زكات كس <هر شده: روايت cdefg باقر امام از <عياشي> تفسير در

گـفته او بـه سـپس مـيكند, مـبدل آتش از طوقهائي به را مال آن خدا نپردازد

نميكردي دور خود از را اموال اين قيمت, هيچ به دنيا در كه طور همان ميشود:

الوسـائل>, <مسـتدرك ـ ق هـ ١٣٨٠ تـهران, علمية چاپخانة ,٢٠٨ صفحة ,١ جلد <عياشي>, تفسير ـ ١/٨ صفحة ,٩٣ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,١٩ صفحة ,٧ جلد

بيفكن>!١ خود گردن به و بردار را آنها كنون ا

كه شده فضله> من اللىه آتىاهم <مىا به تعبير مال, از آيه, در كه: اين توجه قابلهر به آنچه و است, خدا آمد, در منابع و اموال حقيقي مالك است: اين آن مفهوم

است/ او كرم و فضل از شده داده كس

بورزد! بخل حقيقي, مالك راه در انفاق از كسي كه نيست اين جاي بنابراين,مواهب همة و دارد عموميت جمله اين مفهوم معتقدند: مفسران, از بعضيآيه تعبيرات ظاهر با احتمال اين ولي ميشود, شامل را دانش و علم حتي الهي,

نميكند/ تطبيق

راه در چه اموال, اين ميگويد: ميكند, اشاره ديگر نكتة يك به آيه گاه آن<و شد, خواهد جدا آن صاحبان از باAخره نشود, يا شود انفاق او بندگان و خدا

ا;رض)/ و ات اوى مى الس اث ميىرى للىه (و است> خدا آن از زمين و آسمانها ميراث

Page 250: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٠ عمرانآية: سورةآل ٢٤٨

معنوي بركات از آنها, از شدن جدا از پيش كه بهتر چه است چنين كه كنون اآن/ مسئوليت و حسرت از نه گردند, بهرهمند آن

تعملون ا بمى اللىه (و است> گاه آ شما اعمال از <خدا ميفرمايد: پايان در وخبيىر)/

آن از انساني جامعة به كمك راه در گر ا و ميداند بورزيد بخل گر ا بنابراين,داد/ خواهد مناسبي پاداش كس هر به و ميداند نيز را آن كنيد استفاده

# # #

Page 251: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٤٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

سنكتب اء اغنيى نحن و ر فقيى ه اللى ان قىالوا ن الذيى قول ه اللى سمع لقد ١٨١

ق الحريى اب عذى ذوقوا نقول و حق بغير اء نبيى Lا قتلهم و قىالوا ا مى

د للعبيى م بظ)ى ليس ه اللى ان و كم ايديى مت قد ا بمى لك ذى ١٨٢

ترجمه:بـه شـنيد! بينيازيم>, ما و است فقير <خدا گفتند: كه را آنها سخن خداوند, ـ ١٨١

را پـيامبران كشـتن نـاحق بـه �هـمچنين� و نـوشت; خـواهـيم گـفتند, را آنــچه زودي

كارهايتان!�>/ برابر �در را عذابسوزان <بچشيد ميگوئيم: آنها به و �مينويسيم�;

كار نتيجة �و فرستاده پيش از شما دستهاي كه است چيزي خاطر به اين ـ ١٨٢

نميكند/ ستم بندگان�خود�, به خداوند, كه است آن خاطر به و شماست�

نزول: شأناست, شـده نازل يهود سرزنش و توبيخ دربارة كه آيه, اين نزول شأن درطي در و نوشت قينقاع> <بني يهود به نامهاي mnopq پيامبر ميگويد: عباس> <ابن

نمود/ دعوت خدا به قرض دادن و زكات, پرداخت نماز, انجام به را آنها آن,

عواطف كثر حدا تحريك براي كه است خدا راه در انفاق قرض, از منظوراست/ شده تعبير چنين آن از مردم

<بيت و بود يهوديان مذهبي تدريس مركز كه خانهاي به mnopq پيامبر فرستادةبـزرگ دانشـمند <فنحاص> دست به را نامه و شد, وارد داشت نام المدارس>

داد/ يهود

راست شما سخنان گر ا گفت: آميزي استهزا لحن با نامه, مطالعة از پس او

Page 252: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٢ ـ ١٨١ عمرانآية: سورةآل ٢٥٠

ما از نبود, فقير او گر ا زيرا بينياز! و غني ما و است فقير خدا گفت: بايد باشد,

/٢٤٥ آية بقره, ـ ١١ آية حديد, ـ ١/٢٧٦ آية بقره, ـ ٢

حسنا>;/١ قرضا اللىه يقرض الذي ذا <من آية به 9اشاره نميخواست! قرض

در كـرده, نهي رباخواري از را شما خدا است, معتقد mnopq محمد عCوه بهآية به 9اشاره ميدهد! فزوني و ربا وعدة شما به انفاقها برابر در او خود كه حالي

دقىات>;/٢ الص <يربيموقع اين در باشد/ گفته را سخناني چنين كه كرد انكار <فنحاص> بعدا ولي

<روح تـفسير ـ ق هـ ١٣٨٨ شـركاه, و الحـلبي مؤسسة ,٨٩ و ٨٨ صفحة واحدي, النزول> <اسباب ـ ٣<بحار ـ بحث مورد آية ذيل تفسير<طبري>, ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ آيه همين ذيل البيان>,

/٧٣ صفحة ,٩ جلد اFنوار>,

گشت/٣ نازل فوق آيات

تفسير:نيازيم!! بي ما و فقير خدا

و فقير را خدا و نياز بي و غني را خود كه است يهود با آيات اين سخن روي

آنـان آمـيز كـفر سخن <خداوند ميفرمايد: نخست آية در ميشمردند, نيازمند

قول اللىه سمع (لقد شنيد> را هستيم غني ما و است فقير خداوند گفتند: كه 9يهود;

اغنيىاء)/ نحن و فقيىر اللىه ان الوا قى الذيىنسخنان همة كه خدا پيشگاه در كنند, انكار را آن مردم برابر در گر ا حتي آنها

نيست/ انكار قابل ميشنود را

گوشهاي كه نيرومندي بسيار يا ضعيف العاده فوق صوتي امواج حتي اوميشنود/ را است عاجز آن درك از آدمي

را آنـها سـخنان تـنها نـه ميافزايد: سپس است بيهوده آنها انكار بنابراين,

Page 253: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٥١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

الوا)/ قى ا مى (سنكتب مينويسيم> را آنها همة <بلكه ميشنويم

نـيست, كـاغذ صفحة در ما نوشتن همانند نوشتن, از منظور است بديهيمـاده> ـ <انـرژي بـقاي قـانون طبق كه است عمل آثار نگاهداري منظور بلكه

نيز خداوند فرشتگان نوشتن و كتابت حتي و ماند, خواهد باقي جهان در همواره

ميباشد/ باAتر كتابتي هر از كه است عمل نگاهداري نوعي

<پيامبراني مينويسيم, را آنها آميز كفر سخن اين تنها نه ميكند: اضافه سپس/( حق بغير نبيىاء ا; قتلهم (و ميكنيم> ثبت كشتند حق نا به كه هم را

نيست تازه پيامبران, برابر در آنها صفبندي و يهود جمعيت مبارزة يعنيميكنند/ استهزا را پيامبري يهود, كه نيست بار نخستين اين

كـه جـمعيتي دارنـد, فـراوان جنايات نوع اين از خود تاريخ طول در آنهابرساند, قتل به را خدا پيامبران از جمعي كه برساند جائي به را جسارت و جرئت

نكند؟! جاري زبان بر را كفرآميزي سخنان چنين كه تعجب جاي چه

پـيامبر عـصر يـهوديان بـه مربوط پيامبران, كشتن شود: گفته است ممكنآن خاطر به نسبت اين ـ گفتهايم هم سابقا كه طور همان ولي ـ نبود mnopq اس$م

مسئوليت در جهت, همين به و بودند, راضي خود كان نيا اعمال به آنها كه است

بودهاند/ شريك و سهيم آن,

رستاخيز روز كه است اين براي نيست, جهت بي آنها اعمال حفظ و ثبت اماصورت به را خود اعمال نتيجة كنون ا <بگوئيم: و دهيم قرار آنها برابر در را آن

الحريىق)/ اب عذى ذوقوا نقول (و بچشيد> سوزان عذاب

# # #

تلخي كنون, ا هم 9كه ك دردنا عذاب <اين ميفرمايد: بعد آية در آن, از پسستم خود به كه بوديد شما اين است, شما خود اعمال نتيجة ميچشيد;, را آن

Page 254: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٢ ـ ١٨١ عمرانآية: سورةآل ٢٥٢

اللىه ان و ايديىكم مت قد ا بمى (ذىلك كرد> نخواهد ستم بندگان به هرگز خدا كرديد,

للعبيىد)/ م بظ+ى ليسرديف در و نبينند را خود اعمال مجازات جنايتكاران, شما امثال گر ا bاصو<بسيار ظCم: نكند چنين خدا, گر ا و است ظلم نهايت اين گيرند, قرار نيكوكاران

بود/ خواهد كننده> ظلمقط قوم كىان مىا اللىه أيم و فرمود: كه شده نقل cdefg علي از البCغه> <نهج در

بظCىم ليس اللىه ن b اجترحوهىا بذنوب bى ا عنهم ال فزى عيش من نعمة غض فيىللعبيد:

آنها از نعمت آن سپس نشدند نعمت غرق جمعيتي هيچ سوگند, خدا <به

الهجرة/ دار انتشارات ,٢٥٦ صفحة ,١٧٨ خطبة البEغه>, <نهج ـ ١

بودند>/١ شده مرتكب كه گناهاني خاطر به مگر نگرديد, سلب

<زيرا للعبيد: بظCىم ليس اللىه ن b كرده: استناد جمله همين به cdefg امام سپسنمينمايد>! نعمت سلب شايسته افراد از و نميكند ستم خود بندگان به خداوند

و ميكند نفي را جبريون مذهب يكسو, از كه, است آياتي جمله از آيه اينميدهد/ تعميم خداوند افعال مورد در را, عدالت اصل ديگر, سوي از

طرف از پاداش و كيفر گونه هر ميكند, تصريح فوق آية كه: اين توضيحذىلك دادهاند: انجام را آن خودشان ارادة با مردم كه است اعمالي خاطر به خداوند

پيش از را آن شما دستهاي كه است كارهائي خاطر به <اين أيديكم: مت قد ا بمى

نه گر و ميگيرد, انجام دست با كارها غالب كه است آن خاطر به او دست به آدمي اعمال نسبتدادن ـ ٢كس فYن دست از كار فYن ميگوييم: هم, فارسي زبان در لذا ندارد/ دست اعمال به اختصاصي حكم اين

باشد/ نداشته دخالتي هيچگونه او دست است, ممكن كه حالي در زد, سر

است>/٢ فرستاده

نميكند ظلم گاه هيچ <خداوند ميگويد: صراحت با فوق آية ديگر, سوي از

Page 255: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٥٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كه است چيزي همان اين ميزند> دور مطلق عدالت محور بر او پاداش قانون و

نام <معتزله> كه تسنن اهل از جمعي و <شيعه> يعني عدل, به 9قائلين <عدليه>هستند/ معتقد آن به دارند;

عقيدة ميشوند, ناميده <اشاعره> كه تسنن اهل از جمعي آنها, برابر در اماميگويند: آنها دارند/ انگيزي شگفت

عـين دهـد انجام او كه كار هر و نميشود, تصور خدا دربارة ظلم Aاصو>

بهشت به را ستمگران تمام و دوزخ به را صالحان تمام گر ا حتي است, عدالت

كند>! چرا و چون نميتواند, كس هيچ و است نكرده ظلمي ببرد

افراد خداوند, گر ا ميگويد: و ميكند طرد كلي به را عقائد گونه اين فوق, آيةبود/ خواهد <ظCىم> بلكه <ظالم> كند, مجازات خ$ف, كار انجام بدون را

ايـن انتخاب است, كننده ظلم بسيار معني به و مبالغه صيغة <ظCىم>, واژة

اين خاطر به شايد نميدارد, روا ظلمي كمترين خداوند كه آن با اينجا در كلمه

در را زشت كارهاي انگيزههاي و كند گناه و كفر به مجبور را مردم او گر ا كه باشد

ظلم دهد, كيفر دادهاند انجام جبرا كه اعمالي جرم به را آنها سپس و بيافريند آنان

بود! خواهد <ظCىم> بلكه نداده, انجام كوچكي

# # #

Page 256: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٤ ـ ١٨٣ عمرانآية: سورةآل ٢٥٤

ان بقربى تينىا يا حتىي لرسول من نو اLى لينىا ا عهد ه اللى ان قىالوا ن الذيى ١٨٣

فلم قلتم يى بالذى و نىات بالبي قبليىى من رسل اءكم جى قد قل ارالنى تاكله

ن ادقيى صى كنتم ان قتلتموهم

بـر الز و نىات بـالبي ـاو جى قـبلك مـن رسل ب كذ فقد بوك كذ فان ١٨٤

ر المنيى الكتىاب و

ترجمه:هيچ به كه گرفته پيمان ما از <خداوند گفتند: كه �هستند� كساني همان �اينها� ـ ١٨٣

آتش�صاعقة كه بياورد, قرباني يك دهد� انجام را معجزه �اين تا نياوريم ايمان پيامبري

و روشن, د{يل و آمدند; شما براي من, از پيش <پيامبراني بگو: بخورد>! را آن آسماني�

راستميگوئيد>؟! اگر رسانديد قتل به را آنها پسچرا آوردند; گفتيد را آنچه

�نـيز� تـو از پيش رسو{ن نيست;� تازهاي �چيز كنند, تكذيب را تو اگر پس ـ ١٨٤

روشني كتاب و محكم, و متين نوشتههاي و آشكار, د{يل كه �پيامبراني� شدند; تكذيب

بودند/ بخشآورده

نزول: شأنميكني ادعا تو گفتند: رسيده, mnopq پيامبر حضور به يهود بزرگان از جمعيكه حالي در است, كرده نازل تو بر هم كتابي و فرستاده ما سوي به را تو خداوند

ايمان كند, نبوت ادعاي كه كسي به است گرفته پيمان ما از تورات در خداوند

آسمان از 9صاعقهاي; آتش و كند قرباني را حيواني ما براي كه اين مگر نياوريم,

Page 257: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٥٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آورد/ خواهيم ايمان تو به ما كني چنين نيز تو گر ا بسوزاند, را آن و بيايد

ذيل البيان>, <مجمع ـ بحث مورد آية ذيل <قرطبي>, تفسير ـ ١٩٢ و ٧٣ صفحة ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١بحث/ مورد آية

گفت/١ پاسخ آنها به و شد نازل فوق آيات

تفسير:بهانهجوئييهود

از ميآورد, عجيبي بهانههاي زند, باز سر اس$م, قبول از كه اين براي يهود,همان <اينها ميگفتند: آنها شده, اشاره آن به فوق, آية در كه است همان جمله

ايـمان پـيامبري هـيچ به گرفته پيمان ما از خداوند ميگفتند: كه هستند كساني

عهد اللىه ان الوا قى (الذيىن بخورد> را آن آتش, كه بياورد قرباني ما براي تا نياوريم,

النىار)/ كله تا بقربىان ياتينىا حتىي لرسول من نو ا;ى الينىاخود حقانيت اثبات براي الهي پيامبران ميكرد ادعا يهود گفتهاند: مفسرانوسيلة به و كنند قرباني را حيواني باشند, مخصوص معجزة اين داراي حتما بايد

شود/ سوخته مردم برابر در آسماني صاعقة

لجاجت نه ميخواستند, معجزه يك عنوان به را كار اين يهود, راستي به گر ابـرخـوردهاي هـمچنين و آنـها گـذشتة تـاريخ ولي بود, مطلبي بهانهجوئي, و

كه ميكرد اثبات خوبي به را حقيقت اين داشتند, mnopq اس$م پيامبر با كه مختلفي

اس$م, پذيرش از فرار براي روز هر آنها بلكه نبود, حق تحقيق هرگز, آنها منظور

گر ا و ميكردند جديدي پيشنهاد قرآن, روشن استدAAت و محيط فشار برابر در

خـود كتابهاي در آنها كه اين دليل به نميآوردند, ايمان باز ميشد انجام هم

حـق, قـبول از حـال اين با و بودند خوانده را mnopq اس$م پيامبر نشانههاي تمام

Page 258: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٤ ـ ١٨٣ عمرانآية: سورةآل ٢٥٦

ميزدند/ سرباز

از گروهي <بگو: آنها به بهانهجوئيها اين پاسخ در ميفرمايد: پيامبر به قرآنو آوردنـد خـود با روشني نشانههاي و آمدند من از پيش اسرائيل بني پيامبران

ايـمان آنـها بـه چـرا ميگوئيد راست گر ا آوردند, شما براي قرباني چنين حتي

يى بالذى و بالبينىات قبليىى من رسل كم اء جى قد (قل كشتيد> را آنها چرا و نياورديد

ادقيىن)/ صى كنتم ان قتلتموهم فلم قلتمبه كه است اسرائيل بني پيامبران از ديگري جمع و يحيي و زكريا به اشاره

رسيدند/ قتل به آنان خود دست

ديگـري احـتمال <المنار>; تـفسير نويسندة 9مانند اخير مفسران از بعضياست: اين آن خ$صه كه است داده قرباني مسألة دربارة

از اعـجازآمـيز طرز به آتشي و شود ذبح حيواني كه نبوده اين آنها منظورمذهبي دستورات در كه بوده اين منظور بلكه بسوزاند, را آن و آيد فرود آسمان

با و ميبريدند سر را حيواني بوده, سوختني قرباني نام به قرباني نوع يك آنها

سفر اول فصل در مراسم اين شرح كه ميزدند, آتش را آن مخصوصي مراسم

است/ آمده تورات از bويانهر در سوختني> <قرباني دستور اين كرده عهد ما با خدا بودند: مدعي آنها

بحث/ مورد آية ذيل <المنار>, تفسير ـ ١

نميآوريم!١ ايمان تو به ما نيست اس$م آئين در چون و بود, خواهد آسماني آئين

زيرا: است; بعيد بسيار آيه, تفسير در احتمال اين وليمنظور ميدهد گواهي كه شده <بينات> بر عطف فوق آية در جمله اين ـ bاو

نميكند/ تطبيق تفسير اين با كه است اعجازآميز كار يك آن از

و است خـرافـي عـمل يك آن سوزاندن سپس و حيوان يك كشتن ـ ثانيا

Page 259: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٥٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

باشد/ انبياء آسماني دستورات جزء نميتواند

# # #

جـمعيت اين گر <ا كه: ميدهد دلداري را خود پيامبر خداوند بعد, آية درپيامبراني دارد, بسيار سابقه موضوع اين زيرا نباش, نگران نپذيرند را تو سخنان

مـن رسـل ب كـذ فقد بوك كذ ن (فا كردند> تكذيب را آنها و آمدند تو از پيش

قبلك)/خـود بـا آشكار معجزات و روشن نشانههاي هم پيامبران آن كه حالي <در

بالبينىات)/ او (جى داشتند>

/( بر الز (و عالي> و محكم كتب هم <و

المنيىر)/ الكتىاب (و روشنيبخش> كتابهاي هم <و

استحكام با كه است كتابي معني به <زبور> جمع <زبر> داشت: توجه بايدگونه هر نه اما است, نوشتن معناي به اصل در ماده اين زيرا است; شده نوشته

باشد/ توأم استحكام با كه نوشتني بلكه نوشتن,

كـتاب جـنس از دو هـر كه اين با المنير> <الكتىاب و بر> <الز تفاوت اما واز قـبل پيامبران كتب به اشاره اولي كه باشد جهت اين از است ممكن ميباشد

آيات <مائده> سورة در قرآن زيرا انجيل; و تورات به دومي و است, cdefg موسي

نور: و هدي ا فيىهى اة التورى انزلنا نىا ا است: كرده ياد <نور> عنوان به آنها از ٤٦ و ٤٤

بود>/ نور و هدايت آن, در كه حالي در كرديم, نازل را تورات <ما

و هدايت آن در كه داديم او به را انجيل <و نور: و هدي فيىه نجيىل bا آتينىاه وبود>/ نور

آسماني كتب از قسمت آن به تنها <زبور>, دادهاند: احتمال مفسران از بعضيمنسوب زبور كه طور 9همان است نصيحت و اندرز پند, محتوي كه ميشود گفته

Page 260: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٤ ـ ١٨٣ عمرانآية: سورةآل ٢٥٨

ميباشد;/ اندرز و پند سراسر است دست در كنون ا كه cdefg داود به

احكام داراي كه ميشود گفته قسمت آن به منير كتاب يا آسماني كتاب وليميباشد/ اجتماعي و فردي دستورات و قوانين و

# # #

Page 261: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٥٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

فـمن امة الـقيى يـوم اجوركم ون توف ا نمى ا و الموت ائقة ذى نفس كل ١٨٥

متىاع اLى ا نيى الد اة الحيى ما و از فى فقد الجنة ادخل و النىار عن زحزح

الغرور

ترجمه:قيامت روز در كامل طور به را پاداشخود شما و ميچشد; را مرگ كسي هر ـ ١٨٥

و يـافته نـجات شوند وارد بهشت به شده, دور آتش�دوزخ� از كه آنها گرفت; خواهيد

نيست! فريب سرماية جز چيزي دنيا, زندگي و شدهاند رستگار

تفسير:مرگ عمومي قانون

به اشاره آيه, اين ايمان, بي افراد و مخالفان لجاجت دربارة بحث دنبال بهبراي دلداري هم تا ميكند, رستاخيز در مردم سرنوشت و مرگ عمومي قانون

گناهكار!/ مخالفان به هشداري هم و باشد, مؤمنان و mnopq پيامبر

زنـده موجودات تمام بر كم حا كه ميكند قانوني به اشاره نخست آيه اينخـواهـند را مـرگ روزي ناخواه و خواه زندگان <تمام ميفرمايد: است, جهان

الموت)/ ذىائقة نفس (كل چشيد>

اين ولي كنند, فراموش را خود بودن فناپذير مايلند, مردم از بسياري گرچهكرد, نخواهد فراموش را ما هرگز كنيم, فراموش را آن ما گر ا كه است, واقعيتي

سراغ به مرگ كه ميرسد روزي دارد, پاياني باAخره جهان, اين زندگي و حيات

بربندد/ رخت جهان اين از است ناچار و آمد خواهد كس هر

Page 262: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٥ عمرانآية: سورةآل ٢٦٠

در نفس گاهي چه گر ا است, جان و جسم مجموعة آيه, در <نفس> از منظوراحسـاس به اشاره <چشيدن> به تعبير و ميشود, اط$ق نيز روح به تنها قرآن,

لمس دست با يا و ميبيند چشم با را غذائي انسان ميشود گاه زيرا است; كامل

ذائقه وسيلة به كه زماني مگر نيست, كامل احساس اينها از هيچكدام ولي ميكند,

بچشد/ را آن خود

و آدمـي بـراي غـذا نـوع يك نـيز مـرگ بـاAخره خلقت سازمان در گويااست/ زنده موجودات

اعمال كيفر و پاداش مرحلة جهان, اين زندگي از بعد ميگويد: آن از پسعـمل, بـدون است جزا آنجا و جزا بدون است عمل اينجا در ميشود, شروع

خواهيد دريافت قيامت روز در كامل طور به را خود پاداش شما <و ميفرمايد:

القيىامة)/ يوم كم اجور توفون ا انمى (و كرد>

پاداش و اجر ميدهد: نشان است, كامل پرداخت معني به كه <توفون> جملة

در كه ندارد مانعي بنابراين ميگردد, پرداخت قيامت روز در كامل طور به انسان

اعمال نتائج از قسمتي است; آخرت و دنيا ميان واسطة كه 9جهاني برزخ عالم

نيست/ كامل برزخي كيفر و پاداش اين زيرا ببيند, را كيفر و پاداش و خود

شوند دور دوزخ آتش جاذبة تأثير تحت از كه كساني > ميكند: اضافه گاه آنكردهاند> پيدا را خود مطلوب و محبوب و يافته, نجات گردند, بهشت در داخل و

فىاز)/ فقد الجنة ادخل و النىار عن زحزح (فمنتأثير تحت از را خود انسان كه است اين معني به اصل در <زحزح> كلمة

نجات معني به اصل در <فىاز> و سازد دور و خارج تدريجا چيزي كشش و جاذبه

است/ محبوب به رسيدن و ه$كت از

راستي و ميكند, جذب خود سوي به را انسانها قدرتش تمام با دوزخ گويا

Page 263: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٦١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

دارند/ عجيبي جاذبة ميكشاند, آن سوي به را انسان كه عواملي است, چنين

غـير ثـروتهاي و مقامها نامشروع, جنسي لذات زودگذر, هوسهاي آياندارد؟! جاذبه انساني هر براي مباح,

تحت از را خود و نكوشند مردم گر ا ميشود: استفاده تعبير, اين از ضمناشد/ خواهند جذب آن سوي به تدريجا ندارند, دور فريبنده, عوامل اين جاذبة

كـنترل تـدريجا را خـود پرورش و آموزش و تمرين تربيت, با كه آنها اماواقعي يافتگان نجات ميرسند شده; آرام 9روح نفسمطمئنه مقام به و مينمايند

ميكنند/ آرامش و امنيت احساس و ميشوند, محسوب

دنيا <زندگي ميفرمايد: و ميكند تكميل را گذشته بحث جمله, آخرين در ومـتىاع ا;ى نـيىا الد الـحيىاة مـا (و است> غـرورآمـيز بهرهبرداري و تمتع يك تنها

الغرور)/به اما دارد, خاصي فريبندگي دور از آن, كنندة سرگرم عوامل و زندگي اينAمعمو ميكند, لمس را آن نزديك از و ميگردد, نائل آن به انسان كه هنگامي

نيست/ اين جز چيزي نيز غرور> <متاع معني و ميرسد, بنظر خالي تو چيزي

كـه هـنگامي به اما ميرسند, نظر به خالص دور, از مادي لذات عCوه بهيكـي اين و ناراحتيهاست انواع با آلوده ميبيند ميشود, نزديك آن به انسان

است/ ماده جهان فريبندگيهاي از ديگر

مـتوجه زودي بـه امـا نـدارد توجه آنها فناپذيري به غالبا انسان همچنين,فناپذيرند/ و الزوال سريع آنها چقدر ميشود

يك آنها همة هدف و است آمده مكرر اخبار, و قرآن در تعبيرات اين البتهقرار خود نهائي هدف را, آن لذات و ماده جهان انسان, كه اين آن و است چيز

تكامل و حقيقت از شدن دور و جنايات انواع در شدن غرق نتيجهاش كه ندهد

Page 264: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٥ عمرانآية: سورةآل ٢٦٢

براي وسيلة يك عنوان به آن مواهب و ماده جهان از استفاده ولي است, انساني

ميباشد/ ضروري و Aزم كه نيست, نكوهيده تنها نه انساني, تكامل به نيل

# # #

Page 265: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٦٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

الكتىاب اوتوا ن الذيى من لتسمعن و نفسكم ا و الكم اموى فيىى لتبلون ١٨٦

فان تتقوا و تصبروا ان و را كثيى اذي اشركوا ن الذيى من و قبلكم من

مور Lا عزم من لك ذى

ترجمه:كساني از و آزمايشميشويد! جانهايخود, و اموال در شما� �همة يقين به ـ ١٨٦

مشـركان, از �هـمچنين� و �يـهود�, شـده داده �آسـماني� كتاب آنها به شما از پيش كه

سـازيد, پـيشه تـقوا و كـنيد اسـتقامت اگر و شنيد! خواهيد فراوان دهندة آزار سخنان

است/ اطمينان قابل و محكم كارهاي از اين زيرا� است; �شايستهتر

نزول: شأنو خـانه از و نمودند مهاجرت <مدينه> به <مكه> از مسلمانان, كه هنگاميبه را آنها كرده, دراز آنها اموال به تجاوز دست مشركان شدند, دور خود زندگي

و زبـاني آزار و اذيت از مييافتند, دست كس هر به و آوردند در خود تصرف

نميكردند/ فروگذار بدني

يهوديان آزار و بدگوئي گرفتار آنجا در آمدند, <مدينه> به كه هنگامي به وزبان بد شاعري اشرف> بن كعب > نام به آنان از يكي مخصوصا شدند, <مدينه>ميكرد هجو خود, اشعار وسيلة به را مسلمانان و پيامبر پيوسته كه بود, كينهتوز و

را مسـلمان دخـتران و زنـان حـتي مـينمود, تشـويق آنها ضد بر را مشركان و

ميداد/ قرار خود عشقبازي و غزلسرائي موضوع

را او قتل دستور ناچار mnopq پيامبر كه رسانيد جائي به را وقاحت كار خCصه

Page 266: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٦ عمرانآية: سورةآل ٢٦٤

شد/ كشته مسلمانان دست به و كرد صادر

مـوضوعات ايـن بـه اشاره شده, نقل مفسران از كه رواياتي طبق فوق آية

ذيل ,١٤٩ صفحة ,٤ جلد <آلوسي>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل ,١٣٣ صفحة ,٤ جلد <طبري>, تفسير ـ ١بحث/ مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ بحث مورد آية

مينمايد/١ تشويق مقاومت ادامة به را مسلمانان و ميكند

تفسير:مقاومتخستهنشويد از

<مدينه> به مهاجرت هنگام به مسلمانان آمد, نزول شأن در آنچه به توجه بافوق آية ميگرفتند, قرار آزارها انواع مورد و فشار, تحت دشمنان سوي از سخت

است, آنها انتظار در كه درخشاني آيندة از و ميكند استقامت به دعوت را آنها

ميدهد/ خبر Aاجما

خـواهـيد قـرار آزمـايش مـورد مالتان, و جان در <شما ميفرمايد: نخستانفسكم)/ و الكم اموى فيىى (لتبلون گرفت>

مقابله آمادة را خود بايد گزير نا به كه است, آزمايش صحنة جهان اين bاصوآماده و هشدار حقيقت در اين و كنيد, گوار نا و سخت رويدادهاي و حوادث با

پايان آنها, زندگي سخت حوادث نكنند, گمان كه مسلمانان همة به است باشي

آشوب و پرخاشگر زبان بد شاعر اشرف>, كعببن > شدن كشته با مث$ يا و يافته

ديد/ نخواهند دشمن از زبان زخم و ناراحتي ديگر طلب,

اهـل از آيـنده در مسلم طور <به ميفرمايد: بعد جملة در جهت, همين بهشنيد> خواهيد فراواني كنندة ناراحت سخنان مشركان و نصاري; و 9يهود كتاب

/( كثيىرا اذي كوا اشر الذيىن من و قبلكم من الكتىاب اوتوا الذيىن من لتسمعن (و

Page 267: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٦٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كه است آزمايشهائي جزء كه اين با دشمن از ناسزا سخنان شنيدن مسألةخاطر به اين و شده, تصريح آن به اينجا در خصوص به ولي آمده, آيه آغاز در

بـا و حسـاس انسـانهاي روح در موضوع, اين كه است فوقالعادهاي اهميت

اما پذيرند التيام شمشير <زخمهاي مشهور: جملة طبق كه اين چه دارد, شرف

نمييابد>! التيام زبان زخمو سـخت حوادث گونه اين برابر در مسلمانان كه وظيفهاي به قرآن سپسباشيد, شكيبا دهيد, خرج به استقامت گر <ا ميفرمايد: كرده, اشاره دارند, ك دردنا

لذا; و است روشن آن نتيجة كه است كارهائي 9از كنيد, پيشه پرهيزكاري و تقوا و

ذىلك ن فا تتقوا و تصبروا ان (و بگيرد> را آن انجام تصميم بايد عاقلي انسان هر

مور)/ ا; عزم منمحكم چيز هر به گاهي و است محكم> <تصميم معني به لغت, در <عزم>كه است شايستهاي كارهاي معني به مور> bا عزم <من بنابراين ميشود, گفته نيز

اطميناني قابل و محكم كار گونه هر معني به يا بگيرد تصميم آن روي بايد انسان

است/

در افراد بعضي كه: است اين به اشاره گويا آيه, در <تقوا> و <صبر> تقارن

مؤمنان ولي ميكنند, باز شكايت و ناشكري به زبان شكيبائي, و استقامت عين

شكـايت و نـاشكري از و ميآميزند, تقوا با همواره را استقامت و صبر واقعي

دورند/

# # #

Page 268: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٧ عمرانآية: سورةآل ٢٦٦

لـلنىاس ننه لـتبي الكـتىاب اوتـوا ن ـذيى ال ثىاق مـيى ـه اللى اخــذ ذ ا و ١٨٧

فبئس ( قليى ثمنا به اشتروا و ظهورهم اء ورى فنبذوه تكتمونه Lى و

يشترون ا مى

ترجمه:آنها به �آسماني� كتاب كه كساني از خدا, كه را هنگامي بياوريد� خاطر �به و ـ ١٨٧

آنها, ولي نكنيد! كتمان و سازيد آشكار مردم براي را آن حتما كه گرفت پيمان شده, داده

ميخرند؟! متاعي بد چه و فروختند; كمي بهاي به و افكندند; سر پشت را آن

تفسير:كتمانحقايق

از ديگر يكي به آيه, اين كتاب, اهل خ$فكاريهاي از پارهاي ذكر دنبال بهياد <به ميفرمايد: ميكند, اشاره بوده حقايق ساختن مكتوم كه آنها زشت اعمال

مردم براي را كتاب آيات كه گرفت پيمان كتاب اهل از خداوند كه را زماني آريد

اوتـوا الـذيىن ميىثىاق اللىه اخذ اذ (و نكـنيد> كتمان را آن هرگز و سازيد, آشكار

تكتمونه)/ ;ى و للنىاس لتبيننه الكتىابثقيله كيد تأ نون و قسم Aم با كه اين با <لتبيننه> جملة كه: اين توجه جالبشده بدرقه تكتمونه> bى <و جملة با باز ميرساند, را كيد تأ نهايت و است همراه

ميدهد/ كتمان عدم به دستور هم آن كه است

پـيشين, پـيامبران وسـيلة به خداوند كه ميآيد بر تعبيرات اين مجموع ازاين در همه, اين با اما بوده, گرفته حقايق بيان براي آنها از را پيمان مؤكدترين

Page 269: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٦٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

لذا نـمودند, كـتمان را آسماني كتب حقايق و كردند خيانت الهي محكم پيمان

ظهورهم)/ اء ورى (فنبذوه انداختند> سر پشت را خدا كتاب <آنها ميفرمايد:

سپردن; فراموشي دست به و نكردن عمل از است جالبي كناية جمله اينخود روي پيش دهد, قرار عمل ك م$ ميخواهد كه را برنامهاي هر انسان زيرابه و كند, عمل آن به نخواهد گاه هر ولي ميكند, نگاه آن به پي در پي و ميگذارد

ميافكند/ سر پشت برداشته رو پيش از را آن بسپارد, فراموشي دست به كلي

و مـيكند آنـها فكري انحطاط و شديد دنياپرستي به اشاره بعد, جملة درمـتاعي بد چه و آوردند دست به ناچيزي بهاي تنها كار اين با <آنها ميفرمايد:

يشترون)/ ا مى فبئس قليى+ ثمنا به اشتروا (و خريدند>

گـرفته عظيمي ثروت حقايق;, 9كتمان بزرگ خيانت اين برابر در آنها گر ارا آنها گوش و چشم ثروت, و مال آن عظمت شود, گفته كه بود اين جاي بودند

فروختند قليلي متاع به را اينها همة كه است اين در وليتعجب ساخته, كر و كور

است;/ آنها همت دون دانشمندان كار جمله, اين از منظور 9البته

# # #

نكته:بزرگدانشمندان وظيفة

شـده وارد نصاري; و 9يهود كتاب اهل دانشمندان دربارة گرچه فوق, آيةآنـها كـه است مـذهبي عـلماي و دانشمندان تمام به اخطاري حقيقت در ولي

و بكوشند, ديني معارف و الهي فرمانهاي ساختن روشن و تبيين در موظفند

است/ گرفته زمينه اين در مؤكدي پيمان آنها همة از خداوند

تنها منظور ميدهد: نشان رفته, كار به فوق آية در كه <تبيين>, مادة به توجهحقايق است, اين منظور بلكه نيست, آسماني كتب نشر يا و خدا آيات ت$وت

Page 270: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٧ عمرانآية: سورةآل ٢٦٨

آن از تودهها همة روشني به تا بگذارند, مردم اختيار در آشكار و عريان را آنها

و تفسير توضيح, تبيين, در كه آنها و برسند, آنها جان و روح به و گردند, گاه آ

كـه هسـتند سـرنوشتي هـمان مشـمول كنند, كوتاهي مسلمانان ساختن روشن

است/ كرده بيان يهود علماي براي آن مانند و آيه اين در خداوند

يـوم ألـجم أهـله عن علما كتم من شده: نقل mnopq اس$م گرامي پيغمبر از9و هستند آن اهل كه آنها از را دانشي و علم كه كس <هر نىار: من ام بلجى القيىامةاو دهان به آتش از دهنهاي رستاخيز, روز در خداوند كند كتمان دارند; آن به نياز

العمال>, <كنز ـ الجعفرية ثار �mا mحياء المرتضوية مكتبة ,٢٠٦ صفحة اردبيلي, محقق البيان> <زبدة ـ ١بيروت/ الرساله مؤسسة ,٢١٧ و ١٩١ صفحات ,١٠ جلد

ميزند>/١

نـقل كـه آن از بعد ـ رفتم <زهري> نزد روزي ميگويد: عمار> بن <حسنمن براي شنيدهاي كه احاديثي گفتم: او به و ـ بود گفته ترك مردم براي را حديث

نميكنم! نقل حديث كسي براي ديگر من كه نميداني تو مگر گفت: من به بازگو,

ميكنم, نقل حديث تو براي من يا بگو حديث من براي تو يا حال, هر به گفتم:

بگو! حديث تو گفت:

أن الجهل أهل عليى اللىه أخذ مىا ميفرمود: كه شده نقل cdefg علي از گفتم:

پـيمان نـادان افراد از <خداوند يعلموا: أن العلم أهل عليى أخذ حتيى يتعلموادانشمندان و علماء از آن از قبل كه اين مگر بروند, دانش و علم دنبال كه نگرفته

الهجرة/ دار انتشارات ,٥٥٩ صفحة ,٤٧٨ شمارة قصار, كلمات البEغه>, <نهج ـ ٢

بياموزند>!٢ علم آنها به كه است گرفته پيمان

را خـود سكـوت خواندم, او براي را دهنده تكان حديث اين كه هنگاميحديث چهل مجلس, همان در و بگويم تو براي تا بشنو كنون ا گفت: و شكست

Page 271: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٦٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ـ ٨٠ صفحة ,٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ فوق آية ذيل البيان>, <مجمع تفسير ـ رازي> <ابوالفتوح تفسير ـ ١/ هـ ١٤١٥ الفكر, دار ,٣٦٧ صفحة ,٥٥ جلد دمشق>, <تاريخمدينة

كرد!١ روايت من براي

سورة ١٧٤ و ٧٩ آيات به كتاب, اهل دانشمندان خيانت از بيشتر اط$ع برايشود/ مراجعه عمران> <آل سورة ٧٧ تا ٧١ آيات و <بقره>

# # #

Page 272: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٩ ـ ١٨٨ عمرانآية: سورةآل ٢٧٠

ا بـمى يـحمدوا ان يـحبون و تـوا ا ا بـمى يفرحون ن الذيى تحسبن Lى ١٨٨

م اليى اب عذى لهم و اب العذى من ازة بمفى تحسبنهم ف)ى يفعلوا لم

ر قديى ء شيى كل عليى ه اللى و اLرض و ات اوى مى الس ملك ه للى و ١٨٩

ترجمه:دارند دوست و ميشوند, خوشحال خود �زشت� اعمال از كه آنها مبر گمان ـ ١٨٨

بركنارند! �الهي� عذاب از گيرند, ستايشقرار مورد ندادهاند انجام كه �نيكي� كار برابر در

است! دردناكي عذاب آنها, براي �بلكه�

تواناست/ چيز همه بر خدا و خداست; آن از زمين, و آسمانها حكومت و ـ ١٨٩

نزول: شأناز كردهاند, نقل فوق آية براي متعددي نزولهاي شأن مفسران و محدثان

كه: اين جمله

و تـحريف را خـويش آسـماني كتب آيات كه هنگامي به يهود از جمعيخود عمل اين از ميگرفتند, نتيجه رهگذر اين از خود, گمان به و ميكردند كتمان

و عالم را آنها مردم ميداشتند: دوست حال عين در و بودند, مسرور و شاد بسيار

غلط پندار به و شد, نازل فوق آية بدانند, وظيفهشناس و دين حامي و دانشمند

,٤ جلد <طبري>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١٧٧ صفحة ,١٥ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١<اسـباب ـ بـحث مـورد آية ذيل ,٤٥٦ صفحة ,٩ جلد <رازي>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل ,١٣٦ صفحة

ق/ هـ ١٣٨٨ شركاه, و حلبي مؤسسة ,٩١ صفحة واحدي, النزول>

گفت/١ پاسخ آنها

Page 273: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٧١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

از يكـي كـه هـنگامي است, مـنافقان دربـارة آيـه, گـفتهانـد: ديگر بعضيجنگ ميدان در شركت از بهانهها, انواع با آنها ميآمد, پيش اس$مي جنگهاي

يـاد قسم برميگشتند, جهاد از جنگجويان, كه هنگامي به ميكردند, خودداري

حال, اين با و نميگفتند, ترك را جهاد هرگز نميداشتند, عذر گر ا كه ميكردند,

قرار تحسين مورد كار, فدا مجاهدان مانند كرده> نا كار > برابر در كه داشتند انتظار

,١ جـلد <قـمي>, تـفسير ـ بحث مورد آية ذيل <طبري>, و <رازي> البيان>, <مجمع <المنار>, تفاسير ـ ١ق/ هـ ١٤٠٤ قم, الكتاب دار مؤسسة ,١٢٨ صفحة

گفت/١ پاسخ جا نابه توقع اين به و شد نازل آيه گيرند!/

تفسير:راضيها ازخود

و شـرمندهانـد, خود عمل از راستي به دستهاي دستهاند: دو زشتكار افرادبسيار دسته, اين نجات ميشوند, گناهان و زشتيها مرتكب غرائز, طغيان روي

وجدان سرزنش مورد شده, پشيمان گناه انجام از بعد هميشه زيرا است; آسان

ميگيرند/ قرار بيدارشان

به بلكه نميكنند, شرمندگي احساس تنها نه كه هستند, ديگري دستة وليخوشحالند ننگينشان و زشت اعمال از كه هستند, راضي خود از و مغرور قدري

نسـبت را آنها مردم, هستند مايل باAتر, آن از و ميكنند, مباهات آن به حتي و

ميفرمايد: فوق آية كنند/ تمجيد, و مدح ندادهاند, انجام هرگز كه نيكي باعمال

و خـوشحالند, خـود زشت اعـمال از كه اشخاص گونه اين مبريد گمان >

از شود, ستايش و تقدير آنها از ندادهاند, انجام آنچه برابر در ميدارند, دوست

يفرحون الذيىن تحسبن (;ى يافت> خواهند نجات و دورند, به پروردگار عذاب

Page 274: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨٩ ـ ١٨٨ عمرانآية: سورةآل ٢٧٢

اب)/ العذى من بمفىازة تحسبنهم ف+ى يفعلوا لم ا بمى يحمدوا ان يحبون و اتوا ا بمىاين از و شرمندهاند خود بد كار از حداقل كه است, كساني براي نجات بلكه

پشيمانند/ نكردهاند, نيكي كار كه

مغرور و راضي خود از اشخاص گونه اين تنها نه ميفرمايد: آيه پايان دراب عـذى لهم (و است> آنها انتظار در دردناكي <عذاب بلكه نيستند, نجات اهل

اليىم)/كه نيكي كار برابر در سرور و فرح كه شود استفاده است, ممكن آيه اين ازو غـرور مـاية و باشد, معتدل صورت به گر 9ا يافته را آن انجام توفيق انسان

نيست/ نكوهيده نگردد; خودپسندي

شده, انجام كه نيكي كارهاي برابر در تقدير, و تشويق به ع$قه همچنين وزيرا بود; نخواهد مذموم نباشد, او اعمال انگيزة و باشد اعتدال حد در گر ا هم آن

است/ انسان غريزي اينها

دارند, قرار ايمان عالي سطوح در كه افرادي و خدا دوستان حال, اين با اماميدارند/ دور به را خود تقديري چنين و سرور چنان از حتي

را خود و ميبينند, Aزم ميزان از كمتر و ناچيز را خود اعمال همواره, آنهاميكنند/ احساس پروردگار, عظمت برابر در مقصر

اس$م صدر در كه است منافقاني به مخصوص فوق آية نشود, تصور ضمناشـرائـط در ما, زمان و عصر در كه, افرادي همة بلكه, آنها, مانند يا و بودهاند,

تحريك را مردم يا و شادند, خود زشت اعمال از و دارند قرار اجتماعي مختلف

كنند, تقدير ندادهاند, انجام كه اعمالي برابر در سخن, يا قلم, با را, آنها كه ميكنند

آيهاند/ اين مشمول همگي

كه است, انتظارشان در ديگر, جهان ك دردنا عذاب تنها نه افراد, چنين اين

Page 275: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٧٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

انـواع و خـدا, خـلق از جدائي و مردم, خشم گرفتار نيز, جهان اين زندگي در

شد/ خواهند نابسامانيها,

# # #

كـافران, بـراي است تهديدي و مؤمنان براي است بشارتي كه بعد, آية دراست> قادر چيز همه بر او و است, زمين و آسمانها مالك <خداوند, ميفرمايد:

قديىر)/ ء شيى كل عليى اللىه و ا;رض و ات اوى مى الس ملك للىه (ووارد انحرافـي راههاي از خود پيشرفت براي مؤمنان كه ندارد دليلي يعنيقدرت پرتو در ميتوانند آنها گردند, تشويق ندادهاند انجام كه كاري به و شوند,

پيشروي به صحيح و مشروع طرق از كردن استفاده با زمين, و آسمان خداوند

دهند/ ادامه خود

به انحرافي طرق اين از استفاده با ميخواهند كه منافق و بدكار افراد نيز وحكومت هستي تمام بر كه پروردگاري مجازات از كه نكنند, تصور برسند, جائي

يافت/ خواهند نجات ميكند,

# # #

Page 276: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٤ ـ ١٩٠ عمرانآية: سورةآل ٢٧٤

ـات يى rL ار النهى و يل الل ف اخت)ى و اLرض و ات اوى مى الس خلق فيىى ان ١٩٠

اب لبى Lا وليى L

فيىى يتفكرون و جنوبهم عليى و قعودا و اما قيى ه اللى يذكرون ن الذيى ١٩١

انك سـبحى ـاط) بى ا ـذى هى خـلقت ـا مى نىا رب اLرض و ات اوى مى الس خلق

النىار اب عذى فقنىا

ار انصى من ن للظىالميى ا مى و اخزيته فقد النىار تدخل من نك ا نىا رب ١٩٢

نىا رب فآمنىا كم برب آمنوا ان ان مى يى ل) يى ينىادى منىاديا سمعنىا ننىا ا نىا رب ١٩٣

ار برى Lا مع نىا توف و اتنىا ئى سي عنىا ر كف و ذنوبنىا لنىا فاغفر

نك ا امة الـقيى يـوم تخزنىا Lى و رسلك عليى وعدتنىا ا مى آتنىا و نىا رب ١٩٤

اد عى الميى تخلف Lى

ترجمه:نشانههاي روز, و شب رفت و آمد و زمين, و آسمانها آفرينش در مسلما ـ ١٩٠

است/ خردمندان براي �روشني�

پهلوخوابيدهاند, بر كه گاه آن و نشسته, و ايستاده حال در را خدا كه همانها ـ ١٩١

الهـا! بار ميگويند:� �و ميانديشند; زمين و آسمانها آفرينش اسرار در و ميكنند; ياد

دار/ نگاه عذابآتش, از را ما تو! منزهي نيافريدهاي! بيهوده را اينها

رسوا و خوار را او آتشافكني, به اعمالش� خاطر �به تو را كه هر پروردگارا! ـ ١٩٢

نيست! ياوري هيچ ستمگر افراد براي و ساختهاي;

Page 277: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٧٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

<به كه: ميكرد دعوت ايمان به كه شنيديم را منادي�تو� صداي ما پروردگارا! ـ ١٩٣

و بـبخش! را ما گناهان پروردگارا! آورديم/ ايمان ما و بياوريد>! ايمان خود, پروردگار

بميران! آنها� مسير در �و نيكان با را ما و بپوشان! را ما بديهاي

و كن! عطا ما به فرمودي, وعده ما به پيامبرانت وسيلة به را آنچه پروردگارا! ـ ١٩٤

نميكني/ تخلف خود, وعدة از گاه هيچ تو زيرا مگردان! رسوا رستاخيز, روز در را ما

تفسير:خداشناسي راه روشنترين

شده نازل مردم درك و فهم براي بلكه نيست, خواندن براي تنها قرآن آياتفـوق آيـة در لذا انـديشيدن, بـراي است, مقدمهاي آيات, خواندن و ت$وت و

آفرينش <در ميفرمايد: كرده, زمين و آسمان آفرينش عظمت به اشاره نخست

خرد صاحبان براي روشني نشانههاي روز, و شب شد و آمد و زمين و آسمانها

ار النهى و الليل اخت+ىف و ا;رض و ات اوى مى الس خلق فيىى (ان است> انديشمندان و

است لطيفي اشارة ميشود, ديده مجيد قرآن از ديگر آية چند و آيه اين در كه اب> لبى Fا به<أوليى تعبير ـ ١همان آدمي وجود خالص عصارة و است, چيزي هر خالص معني به دراصل, <لب> زيرا صاحبانعقل; به

است/ او مغز و انديشه و عقل

لبىاب)/١ ا; وليى ; يىات Ð;جذب و جلب بزرگ, آفرينش اين در انديشه به را مردم ترتيب, اين به وبـيكران اقيانوس اين از تفكرش و استعداد پيمانة اندازة به كس هر تا ميكند,

گردد/ سيراب آفرينش, اسرار صاف سرچشمة از و ببرد سهمي

و آن دلانگيز و زيبا طرحهاي و بديع نقشهاي و آفرينش, جهان راستي, بهاست بزرگي العاده فوق كتاب ميكند حكومت آنها بر كه كنندهاي خيره نظامات

جهان آفريدگار يكتائي و وجود بر روشن, بسيار دليل آن كلمة و حرف هر كه

Page 278: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٤ ـ ١٩٠ عمرانآية: سورةآل ٢٧٦

<نمونه>, تفسير اول جلد <بقره>, سورة ١٦٤ آية تفسير در آن اسرار و روز و شب اختYف معني در ـ ١بـه است خـداشـناسي دليل روشنترين كه نظم برهان دربارة بيشتر توضيح براي و است, شده بحثمراجعهشود/ ٢ و ١ جلد قرآن>, <پيام و <درجستجويخدا> <معمايهستي>, جهان>, <آفريدگار كتابهاي:

است/١

# # #

هستي پهنة در و جهان اين كنار و گوشه در كه, شگفتانگيزي و دلربا نقشةدر كه ميكند, جذب خود به را خرد صاحبان قلوب چنان آن ميخورد, چشم به

و آرميده, بستر در كه حالي در چه و نشسته چه و ايستاده چه خود, حاAت جميع

لذا ميباشند, آن شگرف اسرار و نظام اين آورندة پديد ياد به خوابيدهاند, پهلو به

ميفرمايد: بعد آية در

پـهلو بـر كـه گـاه آن و قـعود و قـيام حـال در كـه هستند آنها <خردمندان

ميانديشند> زمين و آسمانها خلقت اسرار در و ميكنند ياد را خدا خوابيدهاند,

ات اوى مى الس خلق فيىى يتفكرون و جنوبهم عليى و قعودا و قيىاما اللىه كرون يذ (الذيىنا;رض)/ و

بخشند/ حيات تفكر اين غرق حال, همه در و هميشه يعنييعني است, شده <فكر> به اشاره سپس و كر> <ذ به اشاره نخست آيه, اين درخـواهـد ارزندهاي ثمرات يادآوري اين گاه آن نيست, كافي خدا يادآوري تنها

گر ا زمين و آسمان خلقت در تفكر كه طور همان باشد, تفكر با آميخته كه داشت

نميرسد/ جائي به نيز نباشد, خدا ياد با آميخته,

بـه مـربوط تـفكر و خـود فلكي مطالعات در كه دانشمنداني بسيارند چهخـدا بـياد چـون امـا مـيبينند را شگفتانگـيز نظام اين آسماني, كرات خلقت

آنها به هستي مبدأ شناسائي زاوية از و ندارند چشم بر توحيد عينك و نيستند,

نميگيرند/ را انساني و تربيتي Aزم نتيجة آن از نميكنند, نگاه

Page 279: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٧٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

در و مـيكند, قـوي را او جسـم تـنها كه ميخورد غذائي كه كسي همانندندارد/ اثري او روح و فكر و انديشه تقويت

خاصي گاهي آ انسان به زمين و آسمانها آفرينش اسرار در انديشه, و تفكركـه جـائي زيرا است; خلقت نبودن بيهوده به توجه آن اثر نخستين و ميدهد,

ميتوانـد آيا ميبيند, هدفي بزرگ, جهان اين از كوچكي, موجود هر در انسان

باشد/ هدف بي جهان, مجموعة كند باور

ميبينيم, روشني هدفهاي گياه, يك پيكر اعضاي مخصوص ساختمان درساختمان دارند, هدفي و برنامه كدام هر آن دريچههاي و حفرهها انسان, قلب

يك, هر ناخنها و مژهها حتي است, منظوري خاطر به كدام هر چشم طبقات

دارند/ عهده بر معين نقشي

اما باشد, خاصي هدف داراي كدام هر موجود, يك ذرات است ممكن آياباشد؟! نداشته هدفي مطلقا آن, مجموعة

ميدهند: سر را زمزمه اين همواره حقيقت, اين به توجه با خردمندان, لذابىاط+)/ ا هىذى خلقت ا مى (ربنىا نيافريدي> بيهوده را عظمت با دستگاه اين <خداوندا!

روي هـمه شگفتانگيز, نظام اين و بزرگ, نهايت بي جهان اين الها! بارتو وحدانيت نشانة همگي شدهاند, آفريده صحيح هدف و مصلحت حكمت,

منزهي! بيهوده و عبث كردار از تو و است

ب$فاصله آفرينش, در هدف وجود به اعتراف از پس خرد, و عقل صاحباناست, هستي جهان اين ميوة كه انسان ميفهمند و ميافتند خود آفرينش ياد به

او نبوده كار در وي تكامل و پرورش و تربيت جز هدفي و نشده آفريده بيهوده

سراي بلكه است, نشده آفريده جهان اين ارزش كم و زودگذر زندگي براي تنها

در و ميگيرد, قرار او برابر در اعمال كيفر و پاداش آنجا در كه دارد پيش در ديگر

Page 280: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٤ ـ ١٩٠ عمرانآية: سورةآل ٢٧٨

توفيق تقاضاي خدا از و ميشوند, خود مسئوليتهاي متوجه كه است موقع اين

<تو خداوندا! ميگويند: لذا و باشند امان در او كيفر از تا ميطلبند, را آنها انجام

النىار)/ اب عذى فقنىا (سبحىانك نگاهدار> آتش عذاب از را ما منزهي, و ك پا

# # #

هوا و حال همان با آفرينش جهان نظام در دقت و مطالعه با اbلباب اولوارا او افكني, دوزخ به اعمالش; اثر 9بر تو را كه هر الها! <بار ميدهند: ادامه چنين

من انك (ربنىا ندارند> ياوري ستمگر, افراد گونه اين و ساختهاي, رسوا و خوار

ار)/ انصى من للظىالميىن ا مى و اخزيته فقد النىار تدخلدوزخ آتش از آنـچه از بـيش خـردمندان مـيشود, اسـتفاده جمله اين ازآنها شخصيت, با افراد حال است همين و دارند, وحشت رسوائي از ميترسند,

آنـها آبـروي و حـيثيت امـا كنند, تحمل را ناراحتي و رنج گونه همه حاضرند

بماند/ محفوظ

در رسوائي همان دسته, اين براي رستاخيز, عذاب كترين دردنا بنابراين,است/ خدا بندگان و خدا, پيشگاه

پس خردمندان, كه: است ار>اين انصى من للظىالميىن <مىا جملة در نهفته نكتةپيروزي وسيلة تنها كه ميرسند حقيقت اين به انسان, تربيتي اهداف با آشنائي از

ياوري نميتوانند ستمگر افراد بنابراين, و اوست, كردار و اعمال انسان, نجات و

دادهاند/ دست از را است ك پا عمل همان كه اصلي ياور زيرا باشند; داشته

يا و است گناهان ميان از گناه اين اهميت خاطر به يا ظلم كلمة روي تكيه وميكند/ خويشتن بر ستم و ظلم به بازگشت گناهان تمام كه است آن خاطر به

همان زيرا ندارد; صحيح; معني 9به <شفاعت> مسألة با منافاتي آيه, اين البتهشـفاعت در خـاصي آمادگي به نياز شفاعت, گفتيم, شفاعت بحث در كه طور

Page 281: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٧٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميشود/ پيدا نيك اعمال از پارهاي پرتو در آمادگي, اين و دارد, شونده

# # #

متوجه نيز نكته اين به آفرينش, هدف دريافت از پس خرد, و عقل صاحبانالهـي رهـبران بـدون نـميتوانـند هرگز را نشيب و فراز پر راه اين كه ميشوند

بپيمايند/

هستند راستين و ايمان مناديان صداي شنيدن مترصد همواره دليل, همين بهاز پس و بشتابند, آنها سوي به سرعت به آنها, نداي نخستين شنيدن محض به كه

ايمان خود, وجود تمام با و گويند, پاسخ را آنها دعوت Aزم, بررسي و كنجكاوي

آورند/

<بـار ميكنند: عرض خود, پروردگار پيشگاه به كه است حالي چنين در وكه ميكرد, دعوت ايمان سوي به را ما كه شنيديم را توحيد منادي صداي, ما الها!

سمعنىا اننىا (ربنىا آورديم> ايمان آن دنبال به ما و آوريد ايمان خود پروردگار به

فآمنىا)/ بربكم آمنوا ان ان يىمى ل+ يى ينىادى منىاديااز اما آوردهايم, ايمان خود, وجود تمام با ما و است چنين كه كنون ا الها! بارگـاهي داريـم, قرار گون گونا غرائز شديد طوفانهاي وزش معرض در كه آنجا

ببخش! را ما <خداوندا! ميشويم, گناهاني مرتكب و ميزند سر ما از لغزشهائي

رسم و راه در و نيكان با را ما و دار پوشيده را ما لغزشهاي بيامرز! را ما گناهان

ار)/ برى ا; مع توفنىا و سيئىاتنىا عنىا كفر و ذنوبنىا لنىا فاغفر (ربنىا بميران!> آنان,

بيزارند فردپرستي, و تكروي از و پيوستهاند انساني اجتماع به چنان آن آنهامرگ كه باشد, كان پا و نيكان با آنها زندگي و حيات تنها نه ميخواهند خدا از كه

آنها رسم و راه با و نيكان جمع در خدا, راه در شهادت يا طبيعي مرگ از اعم آنها,

است/ مضاعف مرگي بدان, جمع ميان در مردن كه گيرد, صورت

Page 282: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٤ ـ ١٩٠ عمرانآية: سورةآل ٢٨٠

سيئات پوشيدن گناهان, آمرزش تقاضاي با كه ميآيد پيش سؤالي اينجا دردارد؟/ معني چه آنها بخشش و

٣١ آية از زيرا ميشود; روشن سؤال اين پاسخ قرآن آيات ساير به توجه بااز گـر <ا سـيئىاتكم: عـنكم نكفر عنه تنهون مىا كبىائر تجتنبوا ان <نساء>: سورة

چنين ميبريم> بين از و ميپوشانيم را شما سيئات ما كنيد دوري كبيره گناهان

ميشود/ گفته صغيره گناهان به سيئات كه ميشود استفاده

بـزرگ لغـزشهاي از عـفو تـقاضاي خـدا از نـخست خردمندان بنابراين,دارند/ صغيره گناهان آثار رفتن بين از تقاضاي آن دنبال به و ميكنند

# # #

و رسـتاخيز به ايمان و توحيد راه پيمودن از پس و مرحله آخرين در آنهاخود خداي از خويش مسئوليتهاي و وظائف انجام و پيامبران دعوت اجابت

را آنچه الها! <بار كرديم وفا خويش پيمان به ما كه كنون ا ميگويند و ميكنند تقاضا

رستاخيز روز در را ما و كن, مرحمت ما به دادي مژده و وعده پيامبران وسيلة به

آتنىا و (ربنىا نميكني> تخلف ميدهي وعده آنچه از هرگز تو زيرا مگردان; رسوا

اد)/ الميىعى تخلف ;ى انك القيىامة يوم تخزنىا ;ى و رسلك عليى وعدتنىا ا مىميكند كيد تأ را حقيقت اين ديگر بار نشدن> <رسوا عنوان روي كردن تكيهاز را رسـوائـي قـائلند, خـويش شـخصيت بـراي كـه اهـميتي خاطر به آنها كه

ميگذارند/ آن روي انگشت لذا و ميدانند مجازاتها كترين دردنا

بـار پـنج آيـد پـيش مهمي كار كه را كسي <هر شده: نقل cdefg صادق امام ازدارد اميد آنچه به و ميبخشد رهائي ميترسد آنچه از را او خداوند <ربنىا> بگويد:

ميگرداند/ نائل

بگويد؟ <ربنىا> بار پنج چگونه كردند: عرض

Page 283: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٨١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آن دنـبال بـه و بخواند است <ربنىا> پنج بر مشتمل كه را آيات اين فرمود:

,٣١٨ صـفحة ,٤ جـلد <قـرطبي>, تفسير ـ البيت آل چاپ ,٢١٩ صفحة ,٥ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ ١طبع العربي, التراث احياء دار ,١٥٤ صفحة ,٢ جلد <ثعالبي>, تفسير ـ ق هـ ١٤٠٥ العربي, التاريخ مؤسسة

ق/ هـ ١٤١٨ اول,

ربهم///>/١ لهم اب <فاستجى ميفرمايد: زيرا است; پروردگار اجابت

زبان كه است صورتي در آيات, اين عميق و واقعي تأثير پيداست گفته ناباشد/ انسان عمل و دل با هماهنگ انسان

و خـدا بـه را آنها ع$قة و عشق و خردمندان تفكر طرز كه آيات مضمونجايگزين آنها جان در ميرساند, نيك اعمال انجام و مسئوليتها به را آنها توجه

شود/

هنگام به ايمان, با خردمندان كه كنند پيدا را خشوع و خضوع حال همان وميكردند/ پيدا خود, خداي با مناجات

# # #

نكته:آيات اهميت

بـراي و خـداست, ك$م همگي زيرا است; اهميت داراي قرآن آيات تمامدرخشندگي بعضي آنها ميان در ولي است, شده نازل بشريت نجات و تربيت

كـه است, قـرآن دهـندة تكـان فرازهاي از فوق, آية پنج جمله از دارد, خاصي

شكـل در نيايش, و مناجات لطيف لحن با آميخته ديني معارف از مجموعهاي

اين به خاصي اهميت روايات, و احاديث در لذا و ميباشد, آسماني نغمة يك

است/ شده داده آيات

پـرسيدم: او از رفـتم, <عايشه> نزد روزي ميگويد: رياح> ابي بن <عطاءبود؟ چه ديدي ,mnopq اس$م پيامبر از عمرت در كه چيزي انگيزترين شگفت

Page 284: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٤ ـ ١٩٠ عمرانآية: سورةآل ٢٨٢

كـه: اين عجيبتر همه از ولي بود/ شگفتانگيز همهاش پيامبر كار گفت:

آرام هنوز پرداخت, استراحت به بود, من منزل در mnopq پيامبر كه شبها از شبي

آن و ايستاد/ نماز به و گرفت وضو پوشيد, لباس برخاست, جا از بود, نگرفته

اشك از لباسش جلو كه ريخت, اشك الهي خاص جذبة در و نماز حال در قدر

اشك از زمين كه گريست چندان و نهاد, سجده به سر سپس شد, تر چشمش

بود/ گريان و منقلب صبح طلوع تا همچنان و شد/ تر چشمش

ديد/ گريان را پيامبر خواند, صبح نماز به را او <بCل> كه هنگاميهستيد؟ خدا لطف مشمول كه شما گريانيد؟ چنين چرا كرد: عرض

باشم>؟ خدا شكرگزار بندة نبايد <آيا شكورا: عبدا للىه كون أ فCى أ فرمود:

كرده نازل من بر دهندهاي تكان آيات گذشت, كه شبي در خداوند نگريم؟ چرا

لمن ويل فرمود: پايان در و كرد/ فوق آية پنج خواندن به شروع سپس و است/

آنـها در و بـخوانـد را آنـها كـه كس آن حـال بـه <واي ا: فيهى يتفكر لم و قرأهىا

ذيل رضوي, قدس آستان اسYمي پژوهشهاي بنياد ,٢٠٥ صفحة ,٥ جلد رازي>, <ابوالفتوح تفسير ـ ١<در ـ ق هـ ١٤١٤ دوم, طبع الرسالة, مؤسسة ,٣٨٧ صفحة ,٢ جلد حبان>, ابن <صحيح ـ بحث مورد آية,١ جـلد كـثير>, <ابن تفسير ـ ق هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,١١١ و ١١٠ صفحات ,٢ جلد المنثور>,

ق/ هـ ١٤١٢ المعرفة, دار ,٤٥٠ صفحة

نينديشد>/١

امر ـ آيات اين ت$وت هنگام ـ تفكر به فراوان كيد تأ با را افراد كه اخير جملةاست/ شده نقل گون گونا عبارات با متعددي روايات در ميكند,

شب نـماز براي گاه, هر mnopq خدا پيامبر كه شده نقل cdefg علي از روايتي درايـن و ميافكند, باسمان نظري سپس و ميكرد, ك مسوا نخست برميخاست,

رازي>, الفـتوح <ابـو تفسير ـ بحث مورد آية ذيل <رازي>, تفسير و البيان> <مجمع الثقلين>, <نور ـ ٢بحث/ مورد آية ذيل رضوي, قدس آستان اسYمي پژوهشهاي بنياد ,٢٠٥ صفحة ,٥ جلد

مينمود/٢ زمزمه را آيات

Page 285: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٨٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شب نـماز بـراي كس هـر شـده داده دستور نيز rstuv بيت اهل روايات در

اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٣٥ صفحة ,٦ جلد الشيعه>, <وسائل ـ البيان> <مجمع و الثقلين> <نور ـ ١/٣١٤ و ١٨٧ ,٧٣ صفحات ,٨٤ جلد و ٣٢٩ صفحة ,٧٩ جلد

كند/١ ت$وت را آيات اين برميخيزد

خدمتش در <شبي ميگويد: بود, cdefg علي خاص ياران از كه بكالي>, <نوفبـه شـروع و برخاست, cdefg امام ديدم بود, نگرفته خواب مرا چشم هنوز بودم,

كرده/ آيات اين خواندن

بيدار؟ يا خوابي, نوف! اي گفت: زده, صدا مرا سپسميكنم/ تماشا را آسمان صحنة و بيدارم, كردم: عرض

آسـمان, راه اين به و نپذيرفتند را زمين آلودگيهاي كه آنان خوشا فرمود:

مـلكوت آنـها بـلند روح و پريدند بيرون ماده عالم ديوار چهار 9از رفتند پيش

,٦٦ جـلد اFنوار>, <بحار ـ ق هـ ١٤١٢ رضي, شريف انتشارات ,٢٠ صفحة ,١ جلد القلوب>, <ارشاد ـ ٢,١٠٤ حكـمت ,٤٨٦ صـفحة البـEغه>, <نـهج ـ تـفاوت0 $با ٣١٩ و ٣١٦ صفحات ,٦٧ جلد و ٢٧٦ صفحة

الهجرة/ دار انتشارات

ميكند;>/٢ سير را آسمانها

# # #

Page 286: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٥ عمرانآية: سورةآل ٢٨٤

انثيى او ذكر من منكم امل عى عمل ع اضيى Lى يى ن ا هم رب لهم اب فاستجى ١٩٥

اوذوا و ارهم ديى من اخرجوا و اجروا هى ن فالذيى بعض من بعضكم

Lدخـلنهم و اتهم ئى سي عنهم رن كف L قتلوا و قىاتلوا و ليىى سبيى فيىى

حسن عنده ه اللى و ه اللى عند من ابا ثوى ار نهى Lا تحتها من يى تجرى جنىات

اب الثوى

ترجمه:از كنندهاي عمل هيچ عمل من فرمود:� �و پذيرفت; را آنها درخواست خداوند ـ ١٩٥

در كه آنها ازجنسيكديگر! و شماهمنوعيد, كرد; نخواهم ضايع مرد, يا باشد زن را, شما

و ديدند, آزار من راه در و شدند, رانده بيرون خود خانههاي از و كردند, هجرت خدا راه

باغهايبهشتي, در را آنها و ميبخشم; را گناهانشان يقين به شدند, كشته و كردند جنگ

و طرفخداوند; استاز پاداشي اين ميكنم/ وارد جارياست, درختانشنهرها زير از كه

است/ پروردگار نزد پاداشها بهترين

نزول: شأننـتيجة آيه, اين در و بود, خرد و عقل صاحبان دربارة سخن پيشين آياتروشـنترين تفريع> <فاء با آيه شروع ميدهد, قرار توجه مورد را آنها اعمال

است/ پيوند اين دليل

آمـده مـفسران كلمات و روايات در آيه براي نزولهائي شأن حال, اين باندارد/ قبل آيات با آيه پيوستگي با منافاتي البته كه است

Page 287: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٨٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

خدمت خدا; رسول همسران از 9يكي سلمه> <ام است: شده نقل جمله ازبحث فراوان مردان, كاري فدا و هجرت جهاد, از قرآن در كرد: عرض mnopq پيامبر

دارند؟ سهمي قسمت اين در هم زنان آيا شده,

المعرفة دار ,٣٠٠ صفحة ,٢ جلد نيشابوري>, حاكم <مستدرك ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع جده, المعرفة دار ,١١٢ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ق هـ ١٤٠٦ بيروت,

گفت/١ پاسخ سؤال اين به و شد نازل فوق آيةفاطمه و اسد بنت 9فاطمه اطم> <فوى با كه هنگامي cdefg علي شده: نقل نيز وايمن> <ام و كرد, هجرت <مدينه> به <مكه> از زبير; دختر فاطمه و پيامبر دختر

دار انـتشارات ,٤٧٢ و ٤٧١ صـفحات طـوسي>, <امالي ـ ٦٧ و ٦٦ صفحات ,١٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٢مدرسين/ جامعة انتشارات ,٩١ صفحة ,٤ جلد <الميزان>, تفسير ـ ق هـ ١٤١٤ الثقافة,

گرديد/٢ نازل فوق آية پيوست, آنها به نيز راه بين در ايمان با زنان از ديگر يكي

با منافاتي فوق, آية براي نزولها شأن اين وجود كرديم اشاره كه طور همانمنافاتي نيز نزول شأن دو اين بين كه طور همان ندارد قبل آيات با آن پيوستگي

نيست/

تفسير:خردمندان برنامة نتيجة

درخواستهاي و عملي برنامههاي ايمان, از فشردهاي گذشته, آية پنج درميفرمايد: آيه اين در آن دنبال به شد, بيان آنها نيايشهاي و خرد و فكر صاحبان

ربهم)/ لهم (فاستجىاب پذيرفت> را آنها درخواست ب$فاصله <پروردگارشان,

پروردگار مرحمت و لطف نهايت از حكايت <پروردگارشان> ربهم: به تعبير

دارد/ آنان به نسبت

و اعمال با آدمي نجات و پيروزي ارتباط و نشود اشتباه كه اين براي گاه آن

Page 288: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٥ عمرانآية: سورةآل ٢٨٦

از كنندهاي عمل هيچ عمل هرگز <من ميفرمايد: ب$فاصله نگردد, قطع او كردار

منكم)/ امل عى عمل اضيىع ;ى (انيى نميكنم> ضايع را شما

تا كار, كنندة و عامل به اشاره هم و شده عمل اصل به اشاره هم اينجمله درايمان از ناشي صالح اعمال دعا, استجابت و پذيرش اصلي محور شود معلوم

بـوده صالح عمل آن بدرقة كه ميرسد اجابت به فورا درخواستهائي و است

باشد/

مـعيني دستة به اختصاص الهي وعدة اين نشود تصور كه اين براي سپسنميكند> تفاوتي زن يا باشد مرد خواه كننده عمل <اين ميفرمايد: صريحا دارد,

/( انثيى او كر ذ (منبعض از شما از <بعضي داريد بستگي يكديگر به آفرينش در شما همة زيرا

بعض)/ من (بعضكم زنان از مردان و مردان از زنان يافتهايد> تولد ديگر

هـمه شـما كه: باشد اين به اشاره است ممكن بعض> من <بعضكم جملة

داريـد, هـمكاري يكـدگر بـا و هستيد حقيقت يك طرفدار و آئين يك پيروان

شود/ قائل تبعيض شما ميان در خداوند, كه ندارد دليلي بنابراين,

خـدا راه در كـه كسـاني تمام <بنابراين, كه: ميشود گيري نتيجه آن از پسآزار خـدا راه در شـدهانـد, رانـده بيرون خود وطن و خانه از كردهاند, هجرت

در خداوند طرف از كه احساني نخستين دادهاند, كشته و كرده جهاد و ديدهاند

خواهد را آنها گناهان كرده ياد قسم خداوند, كه است اين شد خواهد آنان حق

از كلي به تا ميدهد قرار گناهانشان كفارة را رنجها و شدائد اين تحمل و بخشيد

قىاتلوا و سبيىليىى فيىى اوذوا و ديىارهم من اخرجوا و هىاجروا (فالذيىن شوند> ك پا گناه

سيئىاتهم)/ عنهم كفرن ; قتلوا و<آنها مسلم طور به ميبخشم را آنها گناهان كه اين بر ع$وه ميفرمايد: سپس

Page 289: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٨٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

از مملو و است جريان در نهرها آن, درختان زير از كه ميدهم جاي بهشتي در را

ار)/ نهى ا; تحتها من يى تجرى جنىات ;دخلنهم (و است> نعمتها انواع

داده آنـها به خداوند, ناحية از آنها كاري فدا پاس به كه است پاداشي <اين

و اللىه عند من ابا (ثوى است> پروردگار نزد در اجرها و پاداشها بهترين و ميشود

اب)/ الثوى حسن عنده اللىهقابل كامل طور به جهان, اين مردم براي الهي پاداشهاي كه اين به اشاره

است/ باAتر پاداشي هر از كه بدانند بايد اندازه همين نيست توصيف

از صالح اعمال پرتو در بايد نخست ميشود: استفاده خوبي به فوق, آية ازاو نـعمتهاي و بـهشت و پروردگار قرب بساط وارد سپس شد, ك پا گناهان

دخلنهم b <و سپس سيئىاتهم> عنهم كفرن b> ميفرمايد: آغاز در زيرا گرديد;

آن در نشود ك پا كسي تا و است كان پا جاي بهشت ديگر, عبارت به جنىات///>,يافت/ نخواهد راه

# # #

زن و مرد معنوي ارزشپيشگاه در را مرد و زن مجيد, قرآن از ديگر بسيار آيات همانند فوق, آيةهرگز و ميشمارد يكسان مشابه, شرائط در معنوي مقامات به وصول در و خدا

تفاوتها از پارهاي آن دنبال به و جسماني ساختمان تفاوت و جنسيت اخت$ف

آوردن دست به نظر از دو, اين ميان تفاوت بر دليل را اجتماعي مسئوليتهاي در

قـرار سـطح يك در كام$ نظر اين از را دو هر بلكه نميشمارد, انساني تكامل

است/ كرده ذكر هم با را آنها لذا ميدهد,

بـه را نـفر يك اداري انضباط نظر از كه ميماند آن به درست موضوع اينبايد رئيس عضو, يا و معاون عنوان به را ديگري و ميكنند انتخاب رئيس, عنوان

Page 290: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٥ عمرانآية: سورةآل ٢٨٨

اين ولي باشد, داشته خود كار در وسيعتري اط$عات و تجربه يا و بيشتر توانائي

ارزش و انساني شخصيت كه نيست اين بر دليل هرگز مراتب سلسله و تفاوت,

است/ بيشتر كارمندانش يا معاون از رئيس وجودي

هو و أنثيى أو كر ذ من الحا صى عمل من و ميگويد: صراحت با مجيد قرآنزن و مرد از كس <هر اب: حسى بغير ا فيهى يرزقون الجنة يدخلون فأولىئك مؤمنبدون و شد خواهد بهشت داخل باشد داشته ايمان و دهد انجام شايسته عمل

/٤٠ آية غافر, ـ ١/٩٧ آية نحل, ـ ٢

جـهان آن جسـماني و روحـاني مـواهب از 9و مـيشود>١ داده روزي حساب,

ميگردد;/ برخوردار

مؤمن هو و أنثيى أو كر ذ من الحا صى عمل من ميخوانيم: ديگر آية در واز كس <هر يعملون: كىانوا مىا بأحسن أجرهم لنجزينهم و طيبة ة حيوى فلنحيينهكيزهاي پا زندگي و حيات او به باشد مؤمن و دهد انجام صالح عمل زن, و مرد

داد>/٢ خواهيم آنها عمل بهترين طبق را آنها پاداش و ميبخشيم

دنيا ملل از بسياري كه گرديد نازل زماني و عصر در ديگر آيات و آيات, اينو شـده, نـفرين مـوجود يك را آن و داشـتند ترديد زن, جنس بودن انسان در

ميدانستند!/ مرگ و انحراف گناه, سرچشمة

مقبول خدا پيشگاه در زن عبادات بودند: معتقد حتي پيشين, ملل از بسياريميدانستند/ شيطان عمل از و پليد موجود يك را زن يونانيها از بسياري نيست/

انسـاني روح داراي زن Aاصو بودند: معتقد يونانيها از بعضي و روميهااست/ مردان اختيار در منحصرا انساني روح بنابراين و نيست

بحث باره اين در اسپانيا در مسيحي علماي اواخر همين تا كه اين جالبجـاودان مرگ از بعد او روح و دارد انساني روح مرد, مثل زن آيا كه ميكردند

Page 291: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٨٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

برزخي زن روح چون كه رسيدند اينجا به مباحثاتي از پس و نه؟ يا ماند خواهد

و اسEم> در زن <حقوق و قرآن> mnopqو محمد پيشگاه به تقصير <عذر و مارك> كتابهاي<وستر به ـ ١شود/ مراجعه بشري> آراء و <عقائد به مربوط كتابهاي ساير

مريم!١ روح جز به نيست جاويدان حيوان, و انسان روح ميان است

را اسـ$م گـاهي اط$ع, بي افراد از پارهاي كه: اين ميشود روشن اينجا از

به دورند, حقيقت از اندازه چه زنها, نه است مردها دين اس$م كه ميكنند متهم

عاطفي و جسمي تفاوتهاي خاطر به اس$م, قوانين از پارهاي در گر ا كلي طور

ديده اجتماعي مسئوليتهاي نظر از تفاوتهائي دارد وجود مرد و زن ميان كه

و زن لحاظ, اين از و نميزند, لطمه زن معنوي ارزش به وجه هيچ به ميشود,

باز دو هر روي به يكسان طور به سعادت درهاي و ندارند تفاوتي يكديگر با مرد

يك از <هـمه بعض: من بعضكم خوانـديم: بحث مورد آية در كه چنان است,

هستيد>/ جامعه يك و جنس

# # #

Page 292: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٨ ـ ١٩٦ عمرانآية: سورةآل ٢٩٠

د الب)ى فيى كفروا ن الذيى ب تقل نك يغر Lى ١٩٦

اد المهى بئس و جهنم اهم ماوى ثم ل قليى متىاع ١٩٧

ن الديى خى ار نهى Lا تحتها من يى تجرى جنىات لهم هم رب قوا ات ن الذيى كن لى ١٩٨

ار برى ل) خير ه اللى عند ا مى و ه اللى عند من Lنز ا هى فيى

ترجمه:نفريبد! را تو شهرها, در كافران �پيروزمندانه� آمد و رفت ـ ١٩٦

جايگاهي بد چه و است, دوزخ جايگاهشان سپس و است; ناچيزي متاع اين ـ ١٩٧

است!

آنـها بـراي مـيپرهيزند, پروردگارشان از و� دارند, �ايمان كه كساني ولي ـ ١٩٨

خواهند آن در هميشه است; جاري نهرها درختانش زير از كه است, بهشت از باغهائي

نـزد در آنچه و ميرسد; آنها به خداوند سوي از كه است پذيرائي �نخستين� اين, بود/

است! بهتر نيكان براي خداست,

نزول: شأنقـابل ثـروت راه ايـن از و بودند, پيشه تجارت <مكه> مشركان از بسياري

ميبردند/ سر به نعمت و ناز در آورده, دست به م$حظهاي

تـجاري سفرهاي از و داشتند, مهارت تجارت در <مدينه> يهوديان نيز و

خاطر به زمان آن در مسلمانان كه حالي در ميگشتند, باز پر دست با غالبا خود

محاصرة و <مدينه> به <مكه> از مهاجرت مسألة جمله از و زندگي خاص شرائط

Page 293: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٩١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و بودند, زحمت در بسيار مادي وضع نظر از نيرومند, دشمنان ناحية از اقتصادي

ميكردند/ زندگي عسرت به

افراد چرا كه: بود كرده طرح بعضي براي را سؤال اين حالت دو اين مقايسةو فقر و عذاب, و رنج در ايمان با افراد اما نعمتند, و ناز در چنين اين ايمان بي

ذيل ,٤٧١ صفحة ,٩ جلد <رازي>, تفسير ـ بحث مورد آيات ذيل <الميزان>, و <المنار> البيان>, <مجمع ـ ١آيات/

گفت/١ پاسخ سؤال اين به و شد نازل فوق آيات ميكنند؟ زندگي پريشاني

تفسير:ناراحتكننده يكسؤال

,mnopq پـيامبر عـصر مسـلمانان از جـمعي براي Aبا نزول شأن در كه سؤاليو عـصر هر در مردم از بسياري براي همگاني و عمومي سؤال يك بود مطرح

و طغيانگران و گردنكشان نعمت و ناز پر و مرفه زندگي غالبا آنها است, زمان

مقايسه ايمان با افراد از جمعي مشقت پر زندگي با را, بار و بيبند افراد و فراعنه

ميگويند: و ميكنند

بـا ايـنها اما و دارند, مرفهاي زندگي آلودگي, و جنايت همه آن با آنها چرا

ميبرند؟ سر به سختي در تقوي و ايمان داشتن

ميكند/ ترديد و شك ايجاد ايمان سست افراد در موضوع اين گاهي وو تجزيه طرف دو در مطلب عوامل و شود بررسي دقت به گر ا سؤال اينكـرده اشاره آنها از بعضي به فوق آية كه دارد, روشني پاسخهاي گردد, تحليل

يابيم/ دست ميتوانيم ديگر بعضي به مطالعه, و دقت با و است

تو هرگز مختلف شهرهاي در كافران پيروزمندانه آمد و <رفت ميفرمايد: آيه

Page 294: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٨ ـ ١٩٦ عمرانآية: سورةآل ٢٩٢

الب+ىد)/ فيى كفروا الذيىن تقلب نك يغر (;ى نفريبد> را

عموم منظور است روشن ولي است پيامبر شخص آيه در مخاطب گرچهميباشند/ مسلمانان

# # #

شرط, و قيد بي مادي درآمدهاي و پيروزيها <اين ميفرمايد: بعد آية درقليىل)/ (متىاع اندكاند> و زودگذر پيروزيهاي

مسئوليتهاي و شوم عواقب پيروزيها, اين دنبال به ميكند: اضافه سپسو بـد جـايگاه چـه است دوزخ جـايگاهشان و گرفت خواهد را آنها دامان آن,

اد)/ المهى بئس و جهنم اهم ماوى (ثم نامناسبي> آرامگاه

ميكند: نكته دو به اشاره حقيقت در فوق آيةابـعاد سـتمكاران و طـغيانگران پـيروزيهاي از بسـياري كـه اين نخست,افـراد از بسـياري نـاراحـتيهاي و مـحروميتها كه طور همان دارد, محدودي

آغـاز مسلمانان وضع در را موضوع اين زنده نمونة است, محدود نيز, باايمان

به زمان آن در چون اس$م حكومت كنيم, مشاهده ميتوانيم آنها دشمنان و اس$م

او بر طوفان همچون كه نيرومندي دشمنان طرف از و بود, نوخاسته نهالي شكل

مهاجرت كه اين خصوص به بود, بسته بال و پر بسيار ميشد, تهديد ميتاختند

و بود, كرده ساقط هستي از كلي به بودند, اقليت در كه را آنها <مكه> مسلمانان

و بـنيادي انـق$ب يك طـرفداران تـمام بـلكه نبود, آنها مخصوص وضع, اين

خـواهـند پـيش در شديد محروميت دوران يك فاسد, جامعة يك در روحاني

داشت/

ريشـههاي اسـ$م حكـومت نشـد, طـوAني زيـاد وضع اين ميدانيم ولياس$م كشور به ثروت سيل شد, قوي و نيرومند آن شاخههاي و كرد پيدا محكمي

Page 295: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٩٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

سـياه ك خـا بـه بـودند نعمت و ناز در كه سرسخت دشمنان و گرديد سرازير

شده اشاره آن به آيه در قليل> <متىاع جملة با كه است چيزي همان اين نشستند,

است/

كه است اين اثر بر ايمان بي افراد از جمعي مادي موفقيتهاي كه: اين ديگرهـر از و نيستند, قائل خود براي شرطي و قيد گونه هيچ ثروت جمعآوري در

خـود براي بينوايان خون مكيدن با حتي و مشروع, نا يا مشروع, خواه طريقي

عـدالت, و حق اصول رعايت براي مؤمنان كه حالي در ميكنند, ثروتاندوزي

باشند/ داشته هم بايد و دارند محدوديتهائي

مسئوليت احساس اينها كرد, مقايسه هم با را دو اين حال نميتوان بنابراين,از و نميكنند, احساس خود براي مسئوليتي هيچگونه آنها كه حالي در ميكنند,

آزاد را دسـته دو هـر خـداونـد است, اراده آزادي و اخـتيار عالم عالم, كه آنجا

در كه است همان اين و برسند/ خود اعمال نتيجة به يك هر سرانجام, تا گذاشته

اد>/ المهى بئس و جهنم اهم ماوى <ثم شده: اشاره آن به فوق آية

# # #

بـيان چـنين پـرهيزكاران كـار پايان بـحث, مورد آية سومين در سرانجامرسيدن براي 9و كردند پيشه را الهي تقواي كه كساني <ولي ميفرمايد: و ميگردد

ايمان خاطر به يا و گرفتند, نظر در را عدالت و حق موازين مادي سرمايههاي به

قرار اقتصادي و اجتماعي محاصرة در و شدند آواره خود وطنهاي از خدا به

آنـان اخـتيار در بـهشت از بـاغهائي خداونـد مشك$ت, اين برابر در گرفتند;

آن در جـاودانـه و است جـاري آن درخـتان زيـر از آب نـهرهاي كه ميگذارد

ـالديىن خى ا;نـهىار تحتها من يى تجرى جنىات لهم ربهم اتقوا الذيىن (لىكن ميمانند>

فيىهىا)/

Page 296: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٨ ـ ١٩٦ عمرانآية: سورةآل ٢٩٤

نـخستين مـادي, مـواهب همه آن با بهشت <باغهاي ميافزايد: آن از پساللىه)/ عند من (نز; ميباشد> پرهيزكاران از پذيرايي وسيلة

ميشود آماده ميهمان پذيرائي براي كه است چيزي معناي به لغت, در <نزل>مـيشود پـذيرائـي مـهمان از آن وسيلة به كه چيزي نخستين گفتهاند: بعضي و

/ ـ ميآورند ميهمان براي ورود آغاز در كه است ميوهاي يا شربت همانند ـ

كه است معنوي و روحاني نعمتهاي همان عاليتر و مهمتر پذيرائي اما وبهتر نيكان براي خداست نزد در آنچه ميفرمايد: شده, اشاره آن به آيه پايان در

ار)/ برى ل+ خير اللىه عند ا مى (و است>

# # #

نكته:وقوت نقاطضعف

جمعي عقبماندگي و ايمان, بي افراد از بعضي پيشرفت علل از ديگر يكيدارند قوتي نقاط گاهي ايمان نداشتن عين در اول دستة كه: است اين مؤمنان از

عين در دوم, دستة و ميآورند, دست به چشمگيري پيروزيهاي آن پرتو در كه

ميشود/ آنان افتادگي عقب موجب همان كه دارند ضعفي نقاط ايمان داشتن

زنـدگي كارهاي در خدا از بيگانگي عين در كه ميشناسيم را افرادي :Cمثاز گاهي آ و يكديگر با هماهنگي استقامت, پشتكار, داراي مصمم, جدي,

هستند/ زمان وضعدر و مـيآورند, دست بـه پيروزيهائي مسلما مادي زندگي در افراد, اينميكنند/ پياده دين به استناد بدون را ديني اصيل برنامههاي از سلسله يك حقيقت

از بسياري ولي هستند, مذهبي عقائد به پايبند كه هستند افرادي مقابل درفـاقد شـهامت, كـم بيحال, افرادي آنها كردهاند فراموش را عملي دستورات

Page 297: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٩٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

زندگي در آنها مسلما ميباشند, جدا هم از و كنده پرا Cكام و پشتكار استقامت,ايمان خاطر به نه شكستها اين ولي ميشوند/ پي در پي شكستهاي با مواجه

ميكنند: تصور چنين گاهي آنها دارند, كه است ضعفي نقاط خاطر به كه است,

كه حالي در شوند پيروز كارها همة در بايد روزه گرفتن و نماز خواندن با تنها

فرامـوش كه آورده زندگي در پيشرفت براي عملي برنامههاي سلسله يك دين

است/ همراه ناكامي و شكست با آنها كردن

هر كه هستند, قوتي و ضعف نقاط داراي دسته, دو اين از يك هر خCصهاشتباه يكديگر با آثار اين گاهي محاسبه, هنگام منتهي دارد آثاري اينها از كدام

ميشوند/

است بـيايـمان چـون است, پشـتكار و جديت داراي بيايماني فرد :Cمثچون اما ندارد, مردمي ك پا عواطف و انساني عالي هدف و جان و دل آرامش

ميرود/ پيش مادي زندگي در است استقامت با و جدي

شده؟ پيروز زندگي در بيايمان فرد اين چرا ميكنند: سؤال بعضي اينجا دراست/ بوده ديگري چيز پيروزي عامل ميكنند خيال كه اين مثل

سطح در را آن ميتوان هم و است, صادق فرد يك دربارة هم موضوع, اينكرد/ پياده نيز كشور يك

در شرط و قيد رعايت عدم پيروزيها, 9محدوديت گانهاي سه عوامل ضمناو ايمان بي افراد پيروزي براي كه و///; هماهنگي پشتكار, و جديت ثروت, جمع

هر بلكه نميكند صدق جا يك در همه شد, گفته ايمان با افراد از بعضي شكست

است/ موردي به مخصوص كدام

# # #

Page 298: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٩ عمرانآية: سورةآل ٢٩٦

نـزل ا ا مى و ليكم ا انزل ا مى و ه باللى من يو لمن الكتىاب اهل من ان و ١٩٩

لـهم ئك اولى ( قليى ثمنا ه اللى ات بآيى يشترون Lى ه للى ن اشعيى خى ليهم ا

اب الحسى ع سريى اللىه ان هم رب عند اجرهم

ترجمه:بر آنچه و شده, نازل شما بر آنچه و خدا, به كه هستند كساني كتاب اهل از و ـ ١٩٩

بـه را خـدا آيات و خاضعند; خدا �فرمان� برابر در دارند; ايمان گرديده, نازل خودشان

الحساب سريع خداوند, پروردگارشاناست/ نزد پاداشآنها, نميفروشند/ ناچيزي بهاي

پاداشميدهد�/ و ميكند, حساب سرعت به را آنها نيك اعمال �تمام است/

نزول: شأنكـه آنـهائي است, كتاب اهل مؤمنان دربارة مفسران بيشتر گفتة به آيه اينتـعداد كه پيوستند, مسلمانان صفوف به و برداشتند ناروا تعصبهاي از دست

ميدادند/ تشكيل را يهود و مسيحيان از م$حظهاي قابل

رعيتپرور زمامدار نجاشي مورد در آيه مفسران, از جمعي عقيدة به ولياست/ وسيع مفهوم يك آن مفهوم چه گر ا گرديد, نازل حبشه

او درگذشت خبر يافت, وفات <نجاشي> رجب ماه در هجري نهم سال درفرمود: مسلمانان به mnopq پيامبر رسيد, mnopq پيامبر به روز همان در الهي الهام يك با

حاضر است, رفته دنيا از حجاز سرزمين از خارج در شما برادران از يكيگذاريم/ نماز او بر است كرده مسلمانان حق در كه خدماتي پاس به تا شويد

كيست؟ او كردند سؤال بعضي

Page 299: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٩٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

او بر دور از و آمد بقيع قبرستان به مسلمانان اتفاق به گاه آن نجاشي; فرمود:

نـيز آنـها داد دستور خود ياران به و كرد آمرزش طلب او براي و گذاشت نماز

كنند/ چنين

است نديده را او هرگز كه كافري مرد بر mnopq محمد گفتند: منافقان از بعضيآنها به و شد نازل فوق آية است, نپذيرفته را او آئين كه آن حال و ميگذارد, نماز

<مسـتدرك ـ ق هـ ١٣٨٨ قـاهره, شـركاه, و حـلبي مؤسسهة ,٩٣ صفحة واحدي, النزول> <اسباب ـ ١- ٦٤ صفحة ,٢٢ جلد و ١٣٠ صفحة ,١٨ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,٢٧٥ صفحة ,٢ جلد الوسائل>,

ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع جده, المعرفة, دار ,١١٣ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در

گفت/١ پاسخ

بود, پذيرفته كامل طور به را اس$م نجاشي ميشود: استفاده روايات اين ازنميكرد/ تظاهر آن به چه گر ا

تفسير:نيستند همهيكسان اهلكتاب

گاه هيچ ميكند, ديگر مذاهب پيرامون كه بحثهائي در قرآن گفتيم: سابقانميگيرد, خود به جمعيتي و نژاد با ضديت رنگ و نمينگرد چشم يك به را همه

و ايمان با اقليتهاي سهم لذا و آنهاست, برنامههاي اساس بر او داوري بلكه

نميكند/ فراموش هستند, گمراه كثريت ا يك ميان در كه را درستكاري

آيـات كـتمان خاطر به كتاب اهل از بسياري سرزنش از بعد نيز اينجا دراز سـخن شد, اشاره آن به سابق آيات در كه آنها, سركشي و طغيان و خداوند

صفت پنج آنها براي و كردند, اجابت را پيغمبر دعوت كه ميآورد ميان به اقليتي

ميفرمايد: ميكند, بيان ممتاز

من ان (و ميآورند> ايمان خدا به دل و جان از كه هستند كساني <آنها ـ ١

Page 300: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩٩ عمرانآية: سورةآل ٢٩٨

باللىه)/ من يو لمن الكتىاب اهلميآورند> ايمان است, شده نازل مسلمانان شما بر آنچه و قرآن به <آنها ـ ٢

ليكم)/ ا انزل ا مى (وآسماني كتاب به واقعي ايمان از حقيقت در mnopq اس$م پيامبر به آنها ايمان ـ ٣آنچه به <آنها بنابراين: ميگيرد سرچشمه است آمده آن در كه بشاراتي و خودشان

ليهم)/ ا انزل ا مى (و دارند> ايمان نيز شده نازل خودشان بر

للىه)/ اشعيىن (خى خاضعند> و تسليم خدا فرمان برابر در <آنها ـ ٤و آنـها مـيان و شـده واقـعي ايـمان انگـيزة كـه آنـهاست خضوع همين و

است/ افكنده جدائي جاه$نه, تعصبهاي

بآيىات يشترون (;ى نميفروشند> ناچيز بهاي به را الهي آيات هرگز <آنها ـ ٥قليى+)/ ثمنا اللىه

و خـود موقعيت حفظ خاطر به كه يهود دانشمندان از بعضي همانند آنهاميكردند تحريف را خدا آيات رشوهها, گرفتن و جمعيت, آن بر حكومت ادامة

بـهائي هـيچ بـه كـه نـميفروشند, چـيز نا بهاي به تنها نه است بديهي نيستند,

كـه است ايـن مـنظور شده, ناچيز بهاي به اشاره تنها گر ا و فروخت, نخواهند

نيستند/ همت دون دنياپرست دانشمندان از دسته آن همانند

ارزش بي كند دريافت چيز هر انسان خدا آيات برابر در Aاصو عCوه, بهاست/

خود <پاداش انساني, عالي صفات و زنده و روشن برنامة آن داشتن با اينهاربهم)/ عند اجرهم لهم (اولىئك داشت> خواهند پروردگار نزد در را

پروردگار مرحمت و لطف نهايت به اشاره <پروردگارشان> ربهم: به تعبير

هدايت مسير در را آنها خداوند كه است اين به اشاره نيز و است, آنها به نسبت

Page 301: Makarem Tafsir Nemoone 3

٢٩٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميكند/ ياري و ميدهد پرورش

رسـيدگي را بـندگان حسـاب سـرعت با <خداوند ميفرمايد: آيه پايان دراب)/ الحسى سريىع اللىه (ان ميكند>

ميشوند, مشكلي گرفتار خود پاداش دريافت براي نيكوكاران نه بنابراين,نيكوكاران به است بشارتي هم جمله, اين ميافتد/ تأخير به بدكاران مجازات نه و

سـورة ٢٠٢ آيـة ذيـل <نـمونه>, تفسير دوم جلد به ,�الحساب �سريع معني اين بيشتر شرح براي ـ ١فرمائيد/ مراجعه <بقره>,

بدكاران/١ براي است تهديدي هم و

# # #

Page 302: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٠٠ عمرانآية: سورةآل ٣٠٠

كم لعل ه اللى اتقوا و ابطوا رى و ابروا صى و اصبروا آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ٢٠٠

تفلحون

ترجمه:برابر در و كنيد, استقامت مشك6ت� برابر �در آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ٢٠٠

خدا فرمان� �مخالفت از و كنيد, مراقبت خود, مرزهاي از و باشيد پايدار �نيز,� دشمنان

شويد! رستگار شايد بپرهيزيد,

تفسير:مراقبتكنيد مرزها از

چهار جامع برنامة يك محتوي و عمران>, <آل سورة آية آخرين آيه اينميباشد/ است, مسلمين پيروزي و سربلندي ضامن كه مادهاي

برنامه اين مادة اولين به و كرده مؤمنان همة به را سخن روي نخست ـ ١حـوادث بـرابـر در آوردهايـد! ايـمان كـه كسـاني <اي ميفرمايد: ميكند, اشاره

اصبروا)/ آمنوا الذيىن ايها (يىا كنيد> ايستادگي

ريشة حقيقت در حوادث, و هوسها مشك$ت, برابر در استقامت و صبرنقش دربارة چه هر و ميدهد, تشكيل را معنوي و مادي پيروزي گونه هر اصلي

همان اين است, كم شود گفته اجتماعي و فردي پيشرفتهاي در آن اهميت و

معرفي بدن برابر در سر منزلة به را آن قصارش كلمات در cdefg علي كه است چيزي

/٨٢ حكمت البEغه>, <نهج ـ ١

الجسد>/١ من أس كالر ان اbيمى من بر الص <ان كرده:

Page 303: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٠١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

عـموم بـراي و هـمگاني بـرنامه, اين كه ميرساند آيه در ا> أيهى <يىا خطاب

است/ مسلمانان

دشمن برابر در استقامت به دستور ايمان با افراد به قرآن دوم مرحلة در ـ ٢(و دهـيد> خـرج بـه اسـتقامت نـيز دشـمنان بـرابـر در <و ميفرمايد: ميدهد,

ابروا)/ صىبرابر در استقامت و صبر معني به مفاعله; باب 9از ابره> <مصى از ابروا> <صى

است/ ديگران استقامت و صبر

گونه هر 9كه ميدهد استقامت دستور ايمان با افراد به نخست قرآن بنابراين,ميشود;/ شامل را زندگي مشك$ت و نفس با جهاد

خود اين و ميدهد, دشمن برابر در استقامت به دستور دوم, مرحلة در و

نشود, پيروز دروني ضعف نقاط اص$ح و نفس با جهاد در ملتي تا كه ميرساند

به دشمنان برابر در ما شكستهاي بيشتر و نيست ممكن دشمن بر او پيروزي

خـود ضـعف نـقاط اصـ$ح و نـفس با جهاد در كه است شكستهائي خاطر

است/ شده ما دامنگير

خود استقامت بر دشمن قدر هر ميشود: استفاده ابروا> <صى دستور از ضمنابيفزائيم/ خود استقامت و پايداري بر بايد نيز ما بيفزايد

مراقبت و دشمن برابر در باش آماده دستور مسلمانان به بعد, جملة در ـ ٣مرزهاي <از ميفرمايد: ميدهد, را اس$مي كشورهاي سرحدات و مرزها از دائم

ابطوا)/ رى (و آوريد> عمل به مراقبت خود,

غافلگيرانة حم$ت گرفتار هرگز مسلمانان كه است آن خاطر به دستور اينبـرابـر در هـميشگي مـراقـبت و باش آماده دستور آنها به نيز و نشوند, دشمن

نگردند/ غافلگير تا ميدهد, سركش هوسهاي و شيطان حم$ت

Page 304: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٠٠ عمرانآية: سورةآل ٣٠٢

نمازها انتظار و مواظبت به جمله اين cdefg علي از روايات از بعضي در لذا

البيت/ آل چاپ ,١١٧ صفحة ,٤ جلد الشيعه>, <وسائل ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١,٢ جـلد $<كـافي>, فـرمائيد مYحظه است, شده وارد ديگر ائمة از نيز ديگري احاديث آيه اين تفسير درآل چاپ ,٢٠٧ صفحة ,١٦ جلد و ٢٥٩ صفحة ,١٥ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٨١ صفحة

/0١٩٦ و ١٩٥ ,٩٠ صفحات ,٦٨ جلد و بعد به ٢١٥ صفحة ,٢٤ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت

است/١ شده تفسير ديگري از بعد يكي

ميدارد, بيدار را خود جان و دل پي, در پي و مستمر عبادت با كه كسي زيرااست/ گرفته خود به باش آماده حالت دشمن برابر در كه است سربازي همچون

بسـتن مـعني به اصل در آن و شده, گرفته <ربىاط> مادة از ابطوا> <رى جملة

بـه جـهت همين به و محل; يك در اسب بستن 9مانند است مكاني در چيزي

خاطر سكون و دل آرامش معني به قلب> <ربط و ميگويند <رباط> كاروانسرا

آمده مرزها از مراقبت معني به <مرابطه> و است شده بسته محلي به گويا است,

ميكنند/ نگاهداري محل آن در را جنگي وسائل و مركبها و سربازان زيرا است;

از دفاع براي آمادگي گونه هر كه دارد وسيعي معني <مرابطه> كه اين خ$صه

ميشود/ شامل را اس$مي جامعة و خود

آمادگي يعني <مرابطه> عنوان تحت بحثي جهاد باب در نيز اس$مي فقه درخاصي احكام كه ميشود ديده دشمن احتمالي هجوم برابر در مرزها حفظ براي

شود;/ مراجعه فقهي كتب به بيشتر اط$ع كسب 9براي است/ شده بيان آن براي

است, شـده گفته <مرابط> نيز دانشمندان و علماء به روايات از بعضي درميفرمايد: روايتي طبق cdefg صادق امام

يـمنعونه و عفىاريته و ابليس يلي الذي الثغر في ابطون مرى شيعتنىا علمىاءابليس: عليهم يتسلط أن عن و شيعتنىا ضعفىاء عن الخروج عن

ابـليس لشكـر برابـر در كه هستند مرزداراني همانند ما پيروان <دانشمندان

Page 305: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٠٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

جلوگيري ندارند خود از دفاع قدرت كه افرادي به آنها حملة از و كشيدهاند صف

ـ ق هـ ١٤٠٣ مقدس, مشهد , مرتضيى نشر ,٣٨٥ صفحة ,٢ جلد و ١٧ صفحة ,١ جلد طبرسي>, <احتجاج ـ ١/٥ صفحة ,٢ جلد اFنوار>, <بحار

ميكنند>/١

و افسـران از بـاAتر و بـرتر آنـها, مـوقعيت و مـقام حـديث, ايـن ذيل درو است شده شمرده ميكنند پيكار اس$م دشمنان هجوم برابر در كه مرزداراني

اينها كه حالي در اس$مند فرهنگ و عقائد نگهبانان آنها كه است آن خاطر به اين

هستند/ جغرافيائي مرزهاي حافظ

قرار دشمن حم$ت مورد او, فرهنگي و عقيدهاي مرزهاي كه ملتي مسلمانظامي و سياسي نظر از كوتاهي مدت در كند دفاع آن از خوبي به نتواند و گيرد

خورد/ خواهد شكست نيز

سايه سابق دستورات همة بر چتري همچون كه دستور آخرين باbخره, ـ ٤(و كـنيد> پيشه الهي <تقواي ميفرمايد: است, پرهيزكاري به دستور ميافكند,

اللىه)/ اتقواو باشد پرهيزكاري و تقوا با آميخته بايد <مرابطه>, و <مصابره> <استقامت>,

گردد/ دور به شخصي اغراض و كاري ريا و خودخواهي گونه هر از

دسـتور, چـهار ايـن بسـتن كـار بـه ساية در <شما ميفرمايد: آيه پايان درنخواهـيد رستگاري سوي به راهي آنها از تخلف با و شويد رستگار ميتوانيد

تفلحون)/ (لعلكم داشت>

# # #

Page 306: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٠٠ عمرانآية: سورةآل ٣٠٤

نكتهها:سؤال: ـ ١

شـده شـروع <لعل> كلمة با جملههائي قرآن در چرا ميشود: سؤال گاهيشويد>/ رستگار <شايد تفلحون: لعلكم جملة مانند است؟

شويد>/ پرهيزكار <شايد تتقون: لعلكم و

شويد>/ رحمت مشمول <شايد ترحمون: لعلكم و

داناي خداوند مقام از كه ميرساند را ترديد نوعي <لعل> كلمة كه حالي دراست/ دور چيز, همه به

ميگويند: و شده اس$م دشمنان از پارهاي براي دستآويزي اتفاقا اينجملهزيرا است; ترديد با آميخته آن وعدة و نميدهد قطعي نجات وعدة كسي به اس$م

است/ شده شروع <لعل> كلمة با وعدهها اين از بسياري

پاسخ:مجيد قرآن واقعگوئي و واقعبيني عظمت, نشانههاي از يكي تعبير اين اتفاقابـه احتياج نتيجه گرفتن كه ميبرد كار به جائي در را كلمه اين قرآن زيرا است;

است/ شده شرائط آن به اجمالي اشارة <لعل> كلمة وسيلة به كه دارد شرائطي

مضمون به دادن فرا گوش و قرآن آيات شنيدن هنگام به كردن سكوت Cمثبر ع$وه بلكه شود, الهي رحمت مشمول انسان كه نيست, كافي تنهائي به آيات

ميگويد: قرآن لذا و است Aزم نيز آنها بستن كار به و آيات فهم و درك آن,

قرآن كه <هنگامي ترحمون: لعلكم أنصتوا و له فاستمعوا القرآن قرء اذىا و

/٢٠٤ آية اعراف, ـ ١

شويد>/١ رحمت مشمول شايد باشيد خاموش و دهيد فرا گوش ميشود, خوانده

Page 307: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٠٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

بود; واقعبيني از دور بود, خواهيد رحمت مشمول حتما ميگفت: قرآن گر اكه هنگامي ولي دارد هم ديگري شرائط موضوع اين گفتيم كه طور همان زيرا

اين به توجه عدم اما است, مانده محفوظ شرايط ساير سهم <شايد>, ميگويد:

نيز ما دانشمندان از بعضي حتي و شده آيات اين بر گيري خرده موجب حقيقت,

كه حالي در نميدهد, <شايد> معني موارد گونه اين در <لعل> كه شدهاند معتقد

كنيد;/ 9دقت است دليل بدون و ظاهر خ$ف نوع يك نيز سخن اين

عـاليترين از مـهم مـادة چـهار بـه اشـاره كـه ايـن با بحث, مورد آية دراسـ$مي سـازندة بـرنامههاي بـقية از كه اين براي باز شده اس$مي دستورهاي

است/ برده كار به را <لعل> كلمة نشود, غفلت

# # #

پيروزي و پايمردي ـ ٢زندگي برنامة در اس$مي شعار يك عنوان به را فوق آية امروز, مسلمانان گر اخواهند حل هستند مواجه آن با كنون ا كه را مشك$تي از بسياري كنند پياده خود

فراموش يا و گذاشتن پا زير اثر بر مسلمين و اس$م پيكر بر ضرباتي امروز نمود,

ك دردنا بسيار كه ميشود وارد چهارگانه دستورهاي اين از بعضي يا همه كردن

است/

شود/ زنده مسلمانان در پايمردي و استقامت روح گر اكوشش و ت$ش مسلمانان دشمنان, كوشش و ت$ش افزايش برابر در گر ا

دهند/ نشان خود از بيشتري

و فرهنگي و جغرافيائي مرزهاي از كافي مراقبت مرابطه, فرمان طبق گر ا وداشـته باش آماده حالت دشمنان, نقشههاي برابر در هماره و بنمايند عقيدهاي

باشند/

Page 308: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٠٠ عمرانآية: سورةآل ٣٠٦

خود جامعة از را فساد و گناه اجتماعي, و فردي تقواي با اينها, همة بر عCوهشد/ خواهد تضمين آنها پيروزي كنند, دور

# # #

كتاب بخش حيات دستورهاي اين كه كن مرحمت توفيق ما همة به الها! بارانـتهاي بي الطاف و رحمت مشمول را ما و بريم كار به زندگي در را آسمانيت

گردان! خود

# # #

١٣٨٣ . ٧ . ٢٧ تصحيح: ـ ١

عمران١ سورةآل پايان

Page 309: Makarem Tafsir Nemoone 3

نساء سورة

است آيه ١٧٦ داراي و شده نازل <مدينه> در سوره, اين

Page 310: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 311: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٠٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

محتواياينسوره ـ ١كه هنگامي به يعني شده, نازل <مدينه> در سوره اين گفتيم: كه طور همانسـالم جـامعة يك ايـجاد و اسـ$مي حكومت تأسيس كار در دست mnopq پيامبر

مـؤثر جـامعه سـازي سالم در كه قوانيني از بسياري دليل همين به بود, انساني

است/ آمده سوره اين در است,

افراد ميدادند, تشكيل را پا نو جامعة اين پود و تار كه افرادي چون طرفي ازاز قبل بايد لذا بودهاند, جاهليت دوران آلودگيهاي همه آن با ديروز بتپرست

و قوانين آن جاي به و رود بيرون آنها روح و مغز از گذشته رسوبات چيز هر

گيرد/ قرار است, Aزم فرسوده جامعة يك نوسازي براي كه برنامههائي

چـهارده بـه شده, مطرح سوره اين در كه مختلفي بحثهاي كلي طور بهميشود: تقسيم بخش

سرسخت/ دشمنان با دوستانه رابطة قطع و عدالت و ايمان به دعوت ـ ١سرنوشت به بيشتر چه هر آشنائي براي پيشينيان سرگذشت از قسمتي ـ ٢

سالم/ نا جامعههاي

دستورهاي و يتيمان, مانند هستند, كمك به نيازمند كه كساني از حمايت ـ ٣آنها/ حقوق از مراقبت و نگاهداري براي Aزم

بسيار شكل برابر در عادAنه و طبيعي روش يك اساس بر ارث قانون ـ ٤مـحروم را ضعيف افراد مختلفي بهانههاي به و داشت زمان آن در كه زنندهاي

ميساختند/

عمومي/ عفت حفظ براي برنامههائي و ازدواج به مربوط قوانين ـ ٥

Page 312: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير نساء سورة ٣١٠

عمومي/ اموال حفظ براي كلي قوانين ـ ٦مـحيط يـعني اجـتماع واحـد نـخستين بـهسازي و نگهداري و كنترل ـ ٧

خانواده/

يكديگر/ برابر در جامعه افراد متقابل وظائف و حقوق ـ ٨آنها/ برابر در مسلمانان به باش بيدار و اس$مي جامعه دشمنان معرفي ـ ٩

حكومتي/ چنين رهبر از اطاعت لزوم و اس$مي حكومت ـ ١٠شده/ شناخته دشمنان با مبارزه به مسلمانان تشويق ـ ١١

داشتند/ زميني زير فعاليتهاي احيانا كه دشمناني معرفي ـ ١٢و فاسد جامعة يك با شدن روبرو هنگام به آن لزوم و هجرت اهميت ـ ١٣

نفوذ/ قابل غير

در شده كم مترا ثروتهاي تقسيم لزوم و ارث دربارة بحثهائي مجددا ـ ١٤وارثان/ ميان

# # #

فضيلتتMوتاينسوره ـ ٢به گويا بخواند را نساء سورة كس <هر فرمود: روايتي طبق mnopq اس$م پيامبر

كرده انفاق خدا راه در ميبرد, ارث سوره اين مفاد طبق كه مسلماني هر اندازة

ـ البـيت آل چـاپ ,٣٣٨ صـفحة ,٤ جـلد الوسائل>, <مستدرك ـ نساء سورة ابتداي البيان>, <مجمع ـ ١ق/ هـ ١٤٠٥ قم, رضي, انتشارات ,٤٣٩ صفحة كفعمي>, <مصباح

ميدهند>/١ او به كرده آزاد را بردهاي كه را كسي پاداش همچنين و است

,٨٩ جلد و ٣٤٩ صفحة ,٨٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,٤٠٩ صفحة ,٧ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ٢/٢٧٣ صفحة

تـنها مـنظور آن,٢ مشـابه روايـات تـمام در و روايت اين در است بديهيبه نيز و درك, و فهم براي است مقدمهاي خواندن, بلكه نيست آيات خواندن

Page 313: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣١١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و اجتماعي, و فردي زندگي در آن ساختن پياده براي است مقدمهاي خود نوبة

بگيرند, الهام خود زندگي در سوره اين آيات مفاد از مسلمانان گر ا كه است مسلم

داشت/ خواهند آن دنيوي نتائج بر ع$وه را پاداشها اين همة

# # #

نساء نزولسورة محل ـ ٣در مـفسران; از بعضي نقل طبق ٥٨ آية استثناي 9به سوره اين آيات تمامدارد/ قرار <ممتحنه> سورة از بعد نزول, ترتيب نظر از و است شده نازل <مدينه>سـورهها نـزول تـرتيب مطابق قرآن سورههاي كنوني ترتيب ميدانيم زيرادارد قرار قرآن آخر در شده نازل <مكه> در كه سورههائي از بسياري يعني نيست,

گرفته/ قرار قرآن اوائل در است شده نازل <مدينه> در كه سورههائي از بسياري و

جديد0/ $ويرايش بعد به ٣٠ صفحة ,١ جلد <نمونه>, تفسير ـ ١

كـه است دست در مداركـي گفتيم,١ اول جلد آغاز در كه طور همان البتهشده, واقع mnopq پيامبر خود زمان در كنوني شكل به قرآن سورههاي جمعآوري

جمله از مختلفي دAئل به mnopq پيامبر شخص قرآن جمعآوري هنگام به بنابراين,طـبق بـر را سورهها كه است داده دستور آنها, طبيعي ترتيب و مطالب, اهميت

آنها آخرين و <حمد> سورة آنها نخستين كه دهند, ترتيب ميبينيم ا�Aن كه وضعي

كم سورهها يا و آيات از حرفي حتي يا و كلمه كه اين بدون است <الناس> سورة

شود/ زياد يا و

طرح آن در زنان حقوق و احكام مورد در فراواني بحثهاي كه اين به نظراست/ شده ناميده <نساء> سورة شده,

# # #

Page 314: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١ آية: نساء سورة ٣١٢

ا منهى خلق و احدة وى نفس من خلقكم يى الذى كم رب اتقوا النىاس ها ي ا ا يى ١

ائلون تسى يى الذى ه اللى اتقوا و اء نسى و را كثيى Lا رجى ا منهمى بث و ا زوجهى

با رقيى عليكم كىان ه اللى ان ام اLرحى و به

ترجمه:خداوندبخشندةبخشايشگر نام به

يك از را شما همة كه كسي همان بپرهيزيد! پروردگارتان �مخالفت� از مردم! اي ـ ١

فراواني زنان و مردان آندو, از و كرد; خلق جنساو از �نيز� را او همسر و آفريد; انسان

ميبريد! را او نام ميخواهيد, يكديگر از چيزي كه هنگامي كه خدائي از و ساخت/ منتشر

شماست/ مراقب خداوند, زيرا بپرهيزيد; خود! خويشاوندان با� رابطه �قطع از و

تفسير:باتبعيضها مبارزه

زيـرا است; انسـان افـراد تـمام بـه سوره, اين آية نخستين در سخن رويزندگي در بشر افراد تمام كه است مسائلي همان حقيقت در سوره اين محتويات

هستند/ نيازمند آن به خود

سالمسازي برنامههاي اصلي ريشة كه پرهيزكاري, و تقوي به دعوت سپسو يتيمان از حمايت ارث, عادAنه تقسيم يكديگر, حقوق اداي ميباشد, اجتماع

Page 315: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣١٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

تقوا پشتوانه بدون كه است اموري از همه اينها مانند و خانوادگي حقوق رعايت

مسائل اين همة محتوي كه ـ را سوره اين لذا نميرسد, جائي به پرهيزكاري و

پـروردگارتان از مـردم! <اي مـيفرمايد: مـيكند, آغاز تقوا به دعوت با ـ است

ربكم)/ اتقوا النىاس ايها (يىا بپرهيزيد!>

يكي به دارد انسان اعمال تمام بر نظارت كه خدائي معرفي براي آن از پسمـيفرمايد: است, بشـر اجـتماعي وحـدت ريشة كه ميكند اشاره او صفات از

نفس من خلقكم يى (الذى آورد> پديد انسان يك از را شما همة كه خدائي <همان

/( احدة وىدرست خـود براي دستهاي هر كه موهومي افتخارات و امتيازات بنابراين,امـروز كه آن مانند و قبيلهاي منطقهاي, زباني, نژادي, امتيازات قبيل از كردهاند

جامعه يك در نبايد و نادرست همه جامعههاست, در گرفتاري گونه هزار منشأ

و گـرفته سرچشمه اصل يك از همه, كه اين چه باشد, داشته وجود اس$مي

گوهرند/ يك از آفرينش در و مادرند و پدر يك فرزندانبود قبيلهاي معني تمام به جامعة يك mnopq پيامبر عصر جامعة كه اين به توجهاز ديگـري موارد در تعبير, اين نظير و ميسازد روشنتر را مبارزه اين اهميت

شد/ خواهد اشاره آن به خود جاي در كه هست نيز مجيد قرآن

كيست؟ احدة> وى <نفس از منظور ببينيم كنون انـوعي واحـد يك يـا است شخصي فرد يك واحده> <نفس از منظور آيا

مذكر;؟ جنس 9يعني

به اشاره و ميرساند را شخصي واحد همان تعبير اين ظاهر كه نيست شكيو كرده معرفي امروز انسانهاي پدر آدم نام به را او قرآن كه است انساني نخستين

و است همين به اشاره نيز شده, وارد قرآن از فراواني آيات در كه آدم> <بني تعبير

Page 316: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١ آية: نساء سورة ٣١٤

است/ دور بسيار آيه ظاهر از باشد بوده نوعي وحدت منظور كه اين احتمال

منهىا خلق (و كرد> خلق او جنس از را او <همسر ميفرمايد: بعد جملة در و

زوجهىا)/از <حـوا> آدم, همسر كه: فهميدهاند چنين تعبير, اين از مفسران از بعضييكي از <حوا ميگويد: كه را معتبر غير روايات از پارهاي و شده, آفريده آدم بدن

<وسائل ـ مدرسين جامعة انتشارات ,٣٢٦ صفحة ,٤ جلد و ٣٨٠ صفحة ,٣ جلد الفقيه>, Fيحضره <من ـ ١,٤٦ جلد و ١٠٠ صفحة ,١١ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٢٨٨ و ٢٨٧ صفحات ,٢٦ جلد الشيعه>,

و/// ٩٣ صفحة ,٥٦ جلد و ٣٥٢ صفحة

گرفتهاند/ آن بر شاهد شده>١ آفريده آدم دندههاي از

مستولي آدم بر گران خوابي خدا خداوند <و ميخوانيم: ٢٢ و ٢١ شمارة دوم, باب پيدايش>, <سفر در ـ ٢از كه را آندنده خدا خداوند و # كرد پر جانش در گوشت و گرفت را ازدندههايش يكي و بخفت تا گردانيد

آورد>/ آدم نزد به را وي و كرد بنا زني بود گرفته آدم

است/٢ شده تصريح معني اين به نيز تورات تكوين> <سفر از دوم فصل در

برداشته آيه اين تفسير از ابهامي گونه هر قرآن آيات ساير به توجه با وليجنس از را او همسر خداوند كه است اين آن از منظور ميشود: معلوم و ميشود

آفريد/ بشر; 9جنس او

أنفسكم من لكم خلق أن آيىاته من و ميخوانيم: <روم> سورة ٢١ آية دراز را شما همسران كه است اين خدا قدرت نشانههاي <از ا: اليهى لتسكنوا اجا أزوى

بيابيد>/ آرامش آنها وسيلة به تا آفريد شما جنس

اجا: أزوى أنفسكم من لكم جعل اللىه و ميفرمايد: <نحل> سورة ٧٢ آية در وداد>/ قرار شما جنس از را شما همسران <خداوند

داد> قرار شما از را شما <همسران ميخوانيم: آيات اين در كه است روشنشما/ بدن اعضاي از نه داد, قرار شما جنس از كه است اين آن معني

از حوا خلقت شده, نقل <عياشي> تفسير در cdefg باقر امام از كه روايتي طبق و

Page 317: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣١٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ماندة باقي از حوا كه گرديده تصريح و شده تكذيب شديدا آدم, دندههاي از يكي

الفـقيه>, Fيحضره <من ـ ق هـ ١٣٨٠ تهران, علمية چاپخانة ,٢١٦ صفحة ,١ جلد <عياشي>, تفسير ـ ١اFنوار>, <بحار ـ مدرسين جامعه انتشارات ,٣٢٧ و ٣٢٦ صفحات ,٤ جلد و ٣٨٠ و ٣٧٩ صفحات ,٣ جلد

/٢٢٢ و ٢٢١ ,٢٢٠ ,١١٦ صفحات ,١١ جلد

است/١ شده آفريده آدم ك خا

زنان و مردان همسرش, و آدم از <خداوند ميفرمايد: بعد جملة در سپساء)/ نسى و كثيىرا رجىا; ا منهمى بث (و آورد> وجود به فراواني

و آدم طريق از تنها آدم فرزندان نسل تكثير ميشود: استفاده تعبير اين ازاست/ نداشته دخالت آن در ثالثي موجود و است گرفته صورت همسرش

دارد, سالم جامعة يك بناي زير ساختن در تقوا كه اهميتي خاطر به سپساينجا در منتهي ميكند, دعوت تقوا و پرهيزكاري به را مردم آيه, ذيل در مجددا

شـما نـظر در كـه بـپرهيزيد خدائـي <از ميفرمايد: كرده, اضافه آن به جملهاي

را او نـام كنيد طلب ديگري از چيزي ميخواهيد كه هنگامي به و دارد عظمت

است اين معني به باللىه> ائل <تسى و است يكديگر از كردن معنيسؤال به <تسائل> مادة از ائلون> <تسى ـ ٢نشانة اين و خدا0 به را $تو ه///> باللى <أسئلك بگويند ميخواهند يكديگر از چيزي كه هنگامي به مردم كه

است/ نظرها در خداوند عظمت

به)/٢ ائلون تسى يى الذى اللىه اتقوا (و ميبريد>

(و بپرهيزيد> آنها; پيوند قطع 9و خود خويشاوندان <از ميافزايد: گاه آنام)/ ا;رحى

قرائت در لذا و است, <اللىه> بر عطف ام> رحى bا <و كلمة كه است ذكر قابلاتقوا <و ميشود: چنين آن معني بنابراين است, شده خوانده منصوب معروف,

ام>/ رحى bااينجا: در موضوع اين ذكر حال, هر به

تا شده, قائل رحم صلة براي قرآن كه است فوقالعادهاي اهميت نشانة ـ bاو

Page 318: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١ آية: نساء سورة ٣١٦

است/ آمده خدا نام از بعد ارحام نام كه آنجا

همه شما كه اين آن و شده ذكر آيه آغاز در كه است مطلبي به اشاره ـ ثانيا وو يكديگرند خويشاوندان آدم فرزندان تمام حقيقت در و مادريد و پدر يك از

هر و نژاد هر از انسانها همة به نسبت شما كه ميكند ايجاب ارتباط و پيوند اين

بورزيد/ محبت خود فاميلي بستگان همانند قبيلهاي

كىان اللىه (ان است> شما مراقب همواره <خداوند ميفرمايد: آيه پايان در و/( رقيىبا عليكم

در شـما نگهبان ضمن, در و ميداند و ميبيند را شما نيات و اعمال تماماست/ حوادث برابر

نظارت اوضاع به مرتفعي محل از كه ميگويند كسي به اصل, در <رقيب>لوازم از نگهباني زيرا است; آمده چيزي نگهبان و حافظ معني به سپس, و كند,

بر كه باشد بوده ظاهري نظر از است ممكن رقيب, محل بلندي است/ نظارت

باشد/ بوده معنوي نظر از است ممكن و كند نظارت و گيرد قرار مرتفعي مكان

است/ كيد تأ براي فوق جملة در كىان> > ماضي فعل به تعبير ضمنا# # #

نكته:است؟ بوده آدمچگونه فرزندان ازدواج

و آدم از <خداوند اء: نسى و كثيرا bا رجى منهمىا بث و خوانديم: فوق آية در

آورد>/ وجود به فراواني زنان و مردان همسرش

ازدواج هم با خواهر; و 9برادر آدم فرزندان كه است آن سخن, اين bزمةدو; آن 9از <منهمىا> باشند كرده ازدواج ديگري نژاد با آنها گر ا زيرا باشند; كرده

بود/ نخواهد صادق

Page 319: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣١٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

تعجب جاي هم زياد و است شده وارد نيز متعددي احاديث در موضوع اينrstuv بيت اهل ائمة از احاديث از بعضي در كه استدAلي طبق كه اين چه نيست;

برادر و خواهر ازدواج تحريم حكم هنوز زيرا بوده; مباح ازدواجها اين شده نقل

/٢٢٦ و ٢٢٥ صفحات ,١١ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

بود/١ نشده نازل

خـداونـد طـرف از كه است اين به بسته كار, يك ممنوعيت است بديهيدر كه كند ايجاب مصالحي و ضرورتها كه دارد مانعي چه باشد, شده تحريم

گردد/ تحريم بعدا و باشد جائز مطلبي زمانها از پارهاي

ازدواج هم با هرگز آدم فرزندان كه: شده تصريح ديگري احاديث در وليشـده حمله يكديگرند با آنها ازدواج به معتقد كه كساني به شديدا و نكردهاند

صفحات ,١١ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٣٦٢ و ٣٦١ صفحات ,١٤ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ ٢/٢٣٦ و ٢٢٧ ,٢٢٦ ,٢٢١ ,٢٢٠

/٢٧٣ و ٢٣٤ صفحات ,٦٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٣

است/٢

ترجيح است قرآن ظاهر موافق آنچه متعارض احاديث در كه باشد بنا گر ا واست/ فوق آية ظاهر موافق زيرا نمود; انتخاب را اول دستة احاديث بايد دهيم,

بازماندگان با آدم فرزندان شود: گفته كه هست نيز ديگري احتمال اينجا درزمين روي انسان اولين آدم, رواياتي طبق زيرا كردهاند; ازدواج پيشين انسانهاي

چـند از Aاحتما انسان نوع كه: ميدهد نشان نيز امروز علمي مطالعات نبوده,٣

پـيدايش تـاريخ از كـه حالي در ميكرده, زندگي زمين كرة در قبل سال ميليون

نميگذرد/ زيادي زمان كنون تا cdefg آدم

ميزيستهاند زمين در ديگري انسانهاي آدم از قبل كنيم قبول بايد بنابراين,بودهاند/ انقراض حال در ,cdefg آدم پيدايش هنگام به كه

Page 320: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١ آية: نساء سورة ٣١٨

ازدواج پيشين نسلهاي از يكي ماندة باقي با آدم فرزندان كه دارد مانعي چهچـندان فـوق آيـة ظـاهر با احتمال اين گفتيم كه طور همان ولي باشند؟! كرده

يك حـوصلة از كـه دارد بيشتري گفتگوي به احتياج بحث اين نيست/ سازگار

است/ خارج تفسيري بحث

# # #

Page 321: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣١٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

تاكـلوا Lى و ب بالطي ث الخبيى لوا تتبد Lى و الهم اموى اليتىاميى آتوا و ٢

را كبيى حوبا كىان نه ا الكم اموى ليى ا الهم اموى

ترجمه:بـد اموال و بدهيد! آنها به رسيدند� رشد حد به كه �هنگامي را يتيمان اموال و ـ ٢

�بـا خـودتان امـوال همراه را آنان اموال و نكنيد! عوض �آنها� خوب اموال با را, �خود�

است! بزرگي گناه اين زيرا نخوريد, كردن� مخلوط

نزول: شأناو و رفت, دنيا از كه داشت ثروتمندي برادر غطفان> <بني قبيلة از شخصي

كـه هنگامي درآورد, تصرف به را او اموال برادر, يتيمان از سرپرستي عنوان به

خدمت به را موضوع ورزيد, امتناع او حق دادن از رسيد, رشد حد به برادرزاده

كرد توبه آن شنيدن اثر بر غاصب مرد و گرديد, نازل آيه كردند, عرض mnopq پيامبر

خدا <به الكبير: الحوب من باللىه أعوذ گفت: و بازگرداند صاحبش به را اموال و

<قرطبي>, تفسير ـ ق هـ ١٣٨٨ قاهره, شركاه, و الحلبي مؤسسة ,٩٤ صفحة واحدي, النزول> <اسباب ـ ١,٩ جلد <رازي>, تفسير ـ ق هـ ١٤٠٥ بيروت, العربي التاريخ مؤسسة بحث, مورد آية ذيل ,٨ صفحة ,٥ جلد

/١٢ صفحة ,٧٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ بحث مورد آية ذيل ,٤٨٢ صفحة

شوم>/١ بزرگي گناه به آلوده كه اين از ميبرم, پناه

Page 322: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢ آية: نساء سورة ٣٢٠

تفسير:ممنوع يتيمان اموال در خيانت

فرزندان و ميروند دنيا از پدراني گون گونا حوادث اثر بر اجتماعي هر درداخلي جنگهاي گرفتار كه سالم نا جوامع در منتها ميمانند, باقي آنها از صغيري

بسيار يتيم كودكان گونه اين تعداد ـ جاهليت زمان در عرب جامعة مانند ـ هستند

تـحت مسـلمانان, فرد فرد, و اس$مي حكومت طرف از بايد كه است, زيادتر

شده داده يتيمان اموال دربارة مهم دستور سه فوق, آية در گيرند/ قرار حمايت

است:

كـه هـنگامي 9به را يتيمان <اموال ميفرمايد: دستور يك طبق نخست, ـ ١الهم)/ اموى اليتىاميى آتوا (و بدهيد> آنها به كنند; پيدا رشد

به نه است وكيل و ناظر و امين عنوان به تنها اموال اين در شما تصرف يعني

مالك/ يك عنوان

گـاهي كـه است, مـيلهائي و حـيف از جـلوگيري بـراي بـعد دستور ـ ٢است/ يتيم نفع به مال كردن تبديل كه اين بهانة به يتيمان سرپرستهاي

ندارد/ هم با تفاوتي ياو برميداشتند را يتيمان زبدة و خوب اموال ميشود, ضايع بماند گر ا يا وگاه هيچ <و ميفرمايد: قرآن ميگذاشتند, آن جاي به را خود نامرغوب و بد اموال

لوا تـتبد ;ى (و نكـنيد> عوض خود پست و ك ناپا اموال با را آنها كيزة پا اموال

بالطيب)/ الخبيىث

اليى الـهم امـوى كـلوا تـا ;ى (و نـخوريد> خود اموال با را آنها اموال <و ـ ٣

است/ <مع> معني به اينجا در < <اليى ـ ١

الكم)/١ اموى

Page 323: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٢١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نـتيجهاش كه طوري به نكنيد, مخلوط خود اموال با را يتيمان اموال يعنينسازيد, مخلوط آنها خوب اموال با را خود بد اموال كه اين يا و باشد, همه تملك

باشد/ يتيمان حق شدن پايمال نتيجهاش كه

گـونه <ايـن ميفرمايد: موضوع, اهميت اثبات و كيد تأ براي آيه, پايان در/( كبيىرا حوبا كىان (انه است> بزرگي گناه يتيمان اموال به تجاوز و تعدي

ميكشاند, گناه به را انسان كه است نيازي و احتياج معني به اصل در <حوبة>بهانة به يا و نياز اثر بر غالبا يتيمان, اموال به سرپرستان تجاوزهاي كه آنجا از و

به <حوب> كلمة گناه;, 9 <اثم> كلمة جاي به فوق آية در ميگيرد, صورت احتياج

باشد/ بوده حقيقت اين به اشاره تا است, رفته كار

براي العادهاي فوق اهميت اس$م ميدهد: نشان قرآن, مختلف آيات بررسيبـه را يـتيمان اموال در كنندگان خيانت تمام شدت با و شده قائل موضوع اين

بـه را سرپرستان قاطع و محكم عباراتي با و ميكند تهديد شديد مجازاتهاي

در سوره همين در آن شرح كه مينمايد, دعوت يتيمان اموال از كامل مراقبت

آمد/ خواهد <اسراء> سورة ٣٤ و <انعام> سورة ١٥٢ آيات ذيل در و بعد آية چند

حتي كه شد, واقع مؤثر مسلمانان قلوب در قدري به آيات, اين شديد لحنجهت همين به كنند, درست يتيمان و خودشان براي مشتركي غذاي ميترسيدند

موجب امر اين و ميساختند, جدا خويش فرزندان و خود غذاي از را آنها غذاي

شد: داده دستور آنها به <بقره> سورة ٢٢٠ آية در لذا ميشد طرف دو هر ناراحتي

خير خود, غذاي يا اموال با يتيمان غذاي يا اموال ساختن مخلوط از هدفشان گر ا

فرمائيد/ مراجعه <بقره> سورة در فوق آية ذيل <نمونه>, تفسير دوم جلد به بيشتر توضيح براي ـ ١

ندارد/١ مانعي باشد بوده اص$ح و خواهي

# # #

Page 324: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣ آية: نساء سورة ٣٢٢

اء سى الن من لكم طىاب ا مى فانكحوا اليتىاميى فيى تقسطوا اLى خفتم ان و ٣

مـلكت ـا مى او احـدة فـوى تعدلوا اLى خفتم ن فا اع ربى و ث ث)ى و مثنيى

تعولوا اLى ادنيى لك ذى انكم يمى ا

ترجمه:�از نكنيد, رعايت را عدالت يتيم,� دختران با ازدواج هنگام �به كه ميترسيد اگر و ـ ٣

چهار يا سه يا دو نمائيد, ازدواج �ديگر� پاك زنان با و� كنيد چشمپوشي آنان, با ازدواج

مالك كه زناني از يا و بگيريد, همسر يك نكنيد, رعايت را عدالت ميترسيد اگر و همسر;

ميكند/ جلوگيري بهتر ستم و ظلم از كار, اين كنيد/ استفاده آنهائيد

نزول: شأنمعمول اس$م, از قبل كه: اين آن و شده نقل خاصي نزول شأن آيه, اين برايخانة به سرپرستي و تكفل عنوان به را يتيم دختران حجاز, مردم از بسياري بود

و ميكردند, تملك هم را آنها اموال كرده, ازدواج آنها با بعد و ميبردند, خود

و ميدادند, قرار معمول از كمتر را آنها مهرية حتي بود, آنها دست كار, همة چون

ميساختند رها را آنها آساني به ميكردند, پيدا آنها از ناراحتي كمترين كه هنگامي

١٤٠٥ نجفي, مرعشي اللىه آيت كتابخانة چاپ ,٩٧ و ٩٦ ,٩٥ صفحات ,٢ جلد راوندي, قطب القرآن> <فقه ـ ١آيه/ ذيل البيان>, و<مجمع ١٨٩ صفحة ,٤ جلد تفسير<آلوسي>, ,١١ صفحة ,٥ جلد تفسير<قرطبي>, ـ ق هـ

نمايند/١ رفتار آنها با معمولي همسر يك شكل به حتي نبودند حاضر و

با صورتي در داد دستور ايتام سرپرستان به و شد نازل زمينه اين در فوق آيةو نمايند, رعايت آنها دربارة كامل طور به را عدالت كه كنند, ازدواج يتيم دختران

Page 325: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٢٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ديگـر زنـان از را خود همسران و كرده چشمپوشي آنها از صورت اين غير در

نمايند/ انتخاب

تفسير:يتيم دختران با ازدواج

اين در شد, داده يتيمان اموال حفظ براي سابق آية در كه دستوري دنبال بهبه ميترسيد گر <ا كه: اين آن و ميشود اشاره چنين آنها حقوق از ديگر يكي به آيه

و زوجيت حقوق دربارة را عدالت و حق رعايت يتيم دختران با ازدواج هنگام

ازدواج ديگـر ك پا زنان با و بپوشيد چشم آنها با ازدواج از ننمائيد, آنان اموال

اء)/ النسى من لكم طىاب ا مى فانكحوا اليتىاميى فيى تقسطوا ا;ى خفتم ان (و كنيد>

كه سؤال اين پاسخ و است روشن كام$ آيه تفسير شد, گفته آنچه به توجه باهم با ظاهرا دو اين و ـ است ازدواج دربارة آن پايان و يتيمان دربارة آيه آغاز چرا

ميگردد/ روشن ـ نيست سازگار

ميگويد: آيه آغاز در منتها است ازدواج دربارة دو هر آيه ذيل و صدر زيراآن از كـه بـهتر چه بياميزيد عدالت اصول با را يتيمان با ازدواج نميتوانيد گر ا

برويد/ يتيم غير زنان سراغ به سپس كنيد, نظر صرف

به آيه خود از آنچه ولي گفتهاند, بسيار سخن زمينه, اين در مفسران چه گرمـتوجه آيـه در خـطاب يـعني شد, اشاره Aبا در كه است همان ميآيد, دست

مختلفي دستورهاي يتيمان اموال حفظ براي قبل, آية در كه است ايتام سرپرستان

مراعات كه ميگويد سخن آنها با ازدواج دربارة آيه اين در و بود, شده داده آنها به

دختران با ازدواج مورد در كه بنمائيد گونه همان بايد را آنها اموال دربارة عدالت

از صورت, اين غير در بكنيد, را آنها مصلحت رعايت دقت, نهايت با يعني يتيم,

Page 326: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣ آية: نساء سورة ٣٢٤

كنيد/ انتخاب را ديگري زنان و بپوشيد چشم آنها با ازدواج

از ١٢٧ آية ميسازد, روشن آيه دربارة را فوق تفسير كه شواهدي جمله ازبـا ازدواج دربـارة عـدالت رعـايت مسألة صـريحا آن در كه است سوره همين

آمد/ خواهد آيه همان ذيل در آن توضيح و است كرده ذكر يتيم دختران

تفسير و ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع قم, اسماعيليان مؤسسة ,٤٣٨ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور تفسير ـ ١فوق/ آية ذيل <المنار>,

است/١ تفسير اين گواه نيز شده نقل مختلف كتب در آيه ذيل در كه رواياتيآيه اين آخر و اول ميان كه شده: نقل cdefg علي مؤمنان امير از كه روايتي اما و

,٢٥٤ صفحة ,١ جلد طبرسي>, <احتجاج ـ ١٢٢ صفحة ,٩٠ جلد و ٤٧ صفحة ,٨٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٢ق/ هـ ١٤٠٣ مشهد, مرتضيى نشر

اعتبار سند نظر از وجه هيچ به است٢ شده حذف و بوده قرآن از زيادي مقدار

قرآن از قسمتهائي اسقاط يا تحريف, بر دAلت كه احاديث گونه اين و ندارد

قرآن دادن جلوه اعتبار بي براي منافقان و اس$م دشمنان مجعوAت از يا ميكند,

است/

كنند, درك را آيه انجام و آغاز ارتباط نتوانستهاند چون افراد از بعضي يا وبـه را آن تدريجا و بوده كار در اسقاطي يا حذف اينجا در كه پنداشتهاند چنين

دادهاند/ جلوه روايتي شكل

دارد/ پيوند و ارتباط يكديگر با كام$ آيه جملههاي دانستيم كه حالي درخـود همسري به نفر چهار يا نفر سه يا نفر دو آنها <از ميفرمايد: گاه آن

ربىاع)/ و ث+ىث و (مثنيى كنيد> انتخاب

و تا> سه تا <سه معني به <ثCىث> و تا> دو تا <دو معني به لغت در < <مثنيىميباشد/ تا> چهار تا <چهار معني به <ربىاع>

چـنين آيـه مـعني است, مسـلمانان همة به آيه در سخن روي كه آنجا از

Page 327: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٢٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آنها با ازدواج از ميتوانيد يتيم, دختران حق در ستم از دوري براي شما ميشود:

به آنها فاميلي و اجتماعي موقعيت كه نمائيد ازدواج زناني با و كنيد خودداري

نفر چهار يا نفر سه يا نفر دو آنها از ميتوانيد و نميدهد را كردن ستم اجازة شما

است, بوده مسلمانان همة مخاطب, چون منتها كنيد/ انتخاب خود همسري به

است/ شده آن مانند و تا> دو تا <دو به تعبير

شدن فراهم با هم 9آن زوجات تعدد كثر ا حد كه نيست ترديد جاي نه گر ونيست/ همسر چهار از بيش خاصش; شرائط

ميباشد 9يا; <أو> معني به Aبا جملة در <واو> كه است Aزم نيز نكته اين كر ذبـه همسر سه اضافه به همسر دو ميتوانيد شما كه: باشد اين منظور كه اين نه

كنيد/ انتخاب ميشود نفر نه آنها مجموع كه همسر چهار اضافة

از صورت اين به نه شود, ذكر نه عدد صريحا بايد بود, اين منظور گر ا زيراپيچيده/ و گسسته هم

همسر چهار بر زائد اس$م در كه است, ضروريات جزو مسأله اين عCوه بهاست/ ممنوع مطلقا

منتها زوجات, تعدد جواز مسألة بر است صريحي دليل فوق آية حال هر بهشد/ خواهد اشاره آن به زودي به كه شرائطي با

گر ا <اما است, كامل عدالت حفظ صورت در اين ميگويد: ب$فاصله سپسا;ى خفتم ن (فا نمائيد> كتفا ا همسر يك همان به كنيد رعايت را عدالت نميتوانيد

باشيد/ كنار بر ديگران بر ستم و ظلم از تا ( احدة فوى تعدلواكنيد> استفاده است شما مال كه كنيزي از دوم; همسر انتخاب جاي 9به يا <و

انكم)/ ايمى ملكت ا مى (اوخـود حـقة حقوق از بايد نيز آنها چه گر ا است, سبكتر آنها شرائط زيرا

Page 328: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣ آية: نساء سورة ٣٢٦

باشند/ برخوردار

از كـنيز; انتخاب يا و همسر يك 9انتخاب كار <اين ميفرمايد: پايان در وتعولوا)/ ا;ى ادنيى (ذىلك ميكند> جلوگيري بهتر عدالت, از انحراف و ستم و ظلم

كافي بحث مناسب آيات در زمينه اين در اس$م نظر و بردگي مسألة دربارة

فرمائيد/ مراجعه <mnopq <محمد سورة ٤ آية ذيل ,٢١ جلد <نمونه>, تفسير به ـ ١

كرد/١ خواهيم

# # #

نكتهها:همسرانچيست؟ دربارة عدالت از منظور ـ ١

Aزم بدانـيم, را اس$م در زوجات تعدد حكم فلسفة كه آن از پيش كنون اهمسر تعدد شرائط جزو كه عدالت از منظور كه شود بررسي موضوع اين است

چيست؟ شده, ذكر

و زندگي وسايل و همخوابگي قبيل از زندگي امور به مربوط عدالت اين آيااست؟ آسايش و رفاه

هست؟ نيز انساني عواطف و قلب حريم در عدالت منظور ياچه است انسان قدرت از خارج قلبي محبتهاي در <عدالت> نيست شكتحت نظر هر از اوست وجود بيرون در عواملش كه را خود محبت ميتواند كسي

درآورد؟ كنترل

آية در و نشمرده واجب خداوند را عدالت نوع اين رعايت دليل, همين بهلـو و ـاء النسى بـين تـعدلوا أن تسـتطيعوا لـن و ميفرمايد: سوره همين ١٢٩

نـظر 9از خود همسران ميان در نميتوانيد كنيد كوشش قدر هر <شما حرصتم:سازيد>/ برقرار مساوات و عدالت قلبي; تماي$ت

Page 329: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٢٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

بر همسران از بعضي ترجيح موجب كه مادامي دروني محبتهاي بنابراين,آن بـه مـوظف مرد آنچه نيست, ممنوع نشود, عملي جنبههاي از ديگر بعضي

است/ خارجي و عملي جنبههاي در عدالت رعايت است

فوق آية كردن ضميمه از خواستهاند كه كساني ميشود: روشن بيان اين ازاحدة>/ فوى تعدلوا اbى خفتم ن <فا

/١٢٩ آية نساء, ـ ١

يكـديگر بـا حرصتم>١ لو و اء النسى بين تعدلوا أن تستطيعوا لن <و آية و

آية در كه چرا است; ممنوع مطلقا اس$م در زوجات تعدد كه, بگيرند نتيجه چنين

اين در مردان براي را عدالت دوم آية در و كرده, عدالت به مشروط را آن نخست

اشتباهند/ در سخت دانسته, محال امري مورد

بيرون انسان قدرت از آن مراعات كه عدالتي شد, اشاره كه طور همان زيرانـيست, زوجـات تعدد شرائط از اين و است, قلبي تماي$ت در عدالت است,

٣٦٢ صفحات ,٥ جلد $<كافي>, فرمائيد مراجعه شده, cdefgنقل صادق امام از نيز احاديثي رابطه اين در ـ ٢اFنـوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٣٤٥ صفحة ,٢١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٣٦٣ و

/٥١ صفحة ,١٠١ جلد و ٢٢٥ صفحة ,٤٧ جلد و ٢٠٢ صفحة ,١٠ جلد

است/٢ عملي جنبههاي در عدالت است, شرائط از آنچه

مـيگويد: كـه آنـجا ميباشد, سوره همين ١٢٩ آية ذيل موضوع اين گواهكالمعلقة: فتذروهىا الميل كل فCىتميلوا

رعـايت خود همسران ميان محبت در كامل مساوات نميتوانيد كه كنون ا

را ديگري كه نسازيد, آنها از نفر يك متوجه را خود قلبي تمايل <تمام اقل A كنيد,

آوريد>/ در تكليف ب$ صورت به

را ديگـر قسـمت و گـرفته را آيـه ايـن از قسمتي كه كساني كه: اين نتيجهبراي كه شدهاند, زوجات تعدد مسألة در اشتباهي چنان گرفتار كردهاند, فراموش

Page 330: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣ آية: نساء سورة ٣٢٨

است/ تعجب جاي محققي هر

اهل و شيعه ميان در آن مختلف منابع و اس$مي فقه نظر از گذشته اين ازاز و نـيست زدن چـانه و گفتگو جاي آن شرائط با زوجات, تعدد مسألة تسنن

ميشود/ محسوب اس$م فقه ضروريات

# # #

اجتماعي ضرورت يك زوجات تعدد ـ ٢مـعيني; حـدود در و سنگيني شرائط 9با را زوجات تعدد مسألة فوق, آيةميشويم, رو به رو آن مخالفان حم$ت و ايرادها با اينجا در و است شمرده مجاز

ايـن بـا مخالفت به نشده حساب احساسات تحت و گذر, زود مطالعات با كه

ايـراد بـيشتر مـا به زمينه اين در غربيها مخصوصا برخاستهاند, اس$مي قانون

طـور بـه و بسازند <حرمسرا> خود براي داده اجازه مردان به اس$م كه ميكنند

بگيرند/ همسر نامحدود

ميپندارند آنها كه معني آن به حرمسرا تشكيل اجازه اس$م نه كه حالي دراست/ داده قرار محدود نا و شرط و قيد بدون را زوجات تعدد نه و داده,

ايـن به اس$م, از قبل مختلف محيطهاي وضع مطالعة با كه: اين توضيححـتي و بـوده عـادي امري نامحدود, طور به زوجات تعدد كه ميرسيم نتيجه

كـمتر يـا و زن ده از بـيش شدن, مسلمان هنگام به بتپرستان مواقع از بعضي

داشتهاند/

اس$م بلكه نيست, اس$م ابتكارات و پيشنهادها از زوجات تعدد بنابراين,قيود آن براي و ساخته محدود انساني زندگي ضرورتهاي چهارچوبة در را آن

است/ شده قائل سنگيني شرائط و

ظاهري تبليغات نه ميزند دور بشر واقعي نيازهاي اساس بر اس$م قوانين

Page 331: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٢٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اسـ$م در زاويه همين از نيز زوجات تعدد مسألة نشده, رهبري احساسات و

حوادث در مردان كه كند انكار نميتواند كس هيچ زيرا گرفته; قرار بررسي مورد

حوادث و جنگها در و دارند, قرار نابودي خطر در زنان از بيش زندگي گون گونا

ميدهند/ تشكيل آنها را اصلي قربانيان ديگر

طوAنيتر زنان از مردان, جنسي زندگي عمر كه كرد انكار نميتوان نيز ودر مـيدهند, دست از را خـود جنسي آمادگي معيني سنين در زنان زيرا است;

نيست/ چنين مردان در كه حالي

ممنوعيت عم$ حمل, دوران از قسمتي و ماهانه عادت هنگام به زنان نيز وندارد/ وجود ممنوعيتها اين مردان در كه حالي در دارند, جنسي

دست از گوني گونا علل به را خود همسران كه هستند زناني گذشته, همه ازگيرند قرار مردان توجه مورد اول, همسر عنوان به نميتوانند Aمعمو و ميدهند

باقي همسر بدون هميشه براي بايد آنها نباشد كار در زوجات تعدد مسألة گر ا وبمانند/

با بيوه زنان از دسته اين ميخوانيم: مختلف, مطبوعات در كه طور همانو دارنـد شكـايت خود زندگي نابساماني از زوجات تعدد مسألة شدن محدود

ميكنند/ تلقي خود دربارة ظالمانه احساسات نوع يك را تعدد از جلوگيري

زن و مرد ميان تعادل كه موارد, گونه اين در واقعيتها اين گرفتن نظر در باكنيم: انتخاب را راه سه از يكي ناچاريم ميخورد, هم به عللي به

تـا اضافي زنان و كنند قناعت موارد همة در همسر يك به تنها مردان ـ ١دروني خواستههاي و فطري نيازهاي تمام و بمانند باقي همسر بدون عمر, پايان

كنند/ سركوب را خود

نامشروع و آزاد روابط ولي باشند, قانوني همسر يك داراي فقط مردان ـ ٢

Page 332: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣ آية: نساء سورة ٣٣٠

سازند/ برقرار معشوقه شكل به ماندهاند, بيشوهر كه زناني با را جنسي

نـظر از و كـنند اداره را هـمسر يك از بـيش دارنـد قـدرت كه كساني ـ ٣بـر قدرت و نميشود ايجاد آنها براي مشكلي <اخCقي> و <مالي> <جسمي>,داده اجـازه آنها به دارند, خود فرزندان و همسران ميان در كامل عدالت اجراء

كنند/ انتخاب خود براي همسر يك از بيش شود

ندارد/ وجود ديگري راه راه, سه اين از غير مسلما

روحي نيازهاي و غرائز فطرت, با بايد كنيم انتخاب را اول راه بخواهيم گر اناديده را زنان گونه اين احساسات و عواطف و برخيزيم مبارزه به بشر جسمي و

بگيريم/

عملي طرح اين كه فرض به و نيست آن در پيروزي كه است مبارزهاي ايننيست/ مخفي كس هيچ بر آن انساني غير جنبههاي شود,

دريچة از تنها نبايد را ضرورت موارد در همسر تعدد مسألة ديگر, تعبير بهبايد نيز دوم همسر چشم دريچة از بلكه داد, قرار بررسي مورد اول, همسر چشم

تـعدد صـورت در را اول هـمسر مشكـ$ت كـه آنها و گيرد, قرار مطالعه مورد

يك از تنها را زاويهاي سه مسألة يك كه هستند كساني ميكنند, عنوان زوجات

ميكنند/ نگاه زاويه

اول همسر ديد زاوية از هم و مرد ديد زاوية از هم همسر, تعدد مسألة زيرادر مجموع, مصلحت به توجه با و شود مطالعه بايد دوم همسر ديد زاوية از هم و

كنيم/ قضاوت باره اين

تـازه و بشناسيم رسميت به را فحشاء بايد كنيم, انتخاب را دوم راه گر ا وتأمـيني نـه ميگيرند, قرار جنسي بهرهبرداري مورد معشوقه عنوان به كه زناني

اموري اينها و است شده لگدمال حقيقت در آنها شخصيت و آيندهاي, نه و دارند

Page 333: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٣١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كند/ تجويز را آن عاقلي انسان هيچ كه نيست

نيازهاي و فطري خواستههاي به هم كه ميماند باقي سوم راه تنها بنابراين,زندگي نابساماني و فحشاء شوم عواقب از هم و ميدهد مثبت پاسخ زنان غريزي

ميبرد/ بيرون گناه گرداب از را جامعه و است, كنار بر زنان از دسته اين

موارد از بعضي در كه اين با ـ زوجات تعدد جواز داشت: توجه بايد البتهامـا ـ ميشود محسوب اس$م مسلم احكام از و است, اجتماعي ضرورت يك

است/ كرده پيدا بسيار تفاوت گذشته با امروز در آن شرائط تحصيل

مساوات كامل رعايت لذا و داشت بسيط و ساده شكل سابق در زندگي زيرابايد ما زمان و عصر در ولي ميآمد, بر افراد غالب عهدة از و بود آسان زنان بين

باشند, جانبه همه عدالت مراقب كنند, استفاده قانون اين از ميخواهند كه كساني

از نبايد كار اين به اقدام اساسا بنمايند/ اقدامي چنين دارند كار اين بر قدرت گر ا و

باشد/ هوس و هوا روي

غربيها; 9مانند مخالفند همسر تعدد با كه كساني همان كه: اين توجه جالبكـام$ مسأله اين به را نيازشان كه برخوردهاند حوادثي به خود, تاريخ طول در

است/ ساخته آشكار

و جنگزده, ممالك در شديدي نياز و احتياج دوم جنگجهاني از بعد Cمثرا آنها متفكران از جمعي و شد احساس موضوع اين به آلمان, كشور مخصوصا

همسر, تعدد ممنوعيت مسألة در مشكل حل و چارهجوئي براي كه ساخت وادار

<اbزهـر> دانشگـاه از را اسـ$م زوجات تعدد برنامة حتي و كنند, نظر تجديد

مجبور كليسا سخت حم$ت برابر در ولي دادند, قرار مطالعه تحت و خواستند

بيبند و ك وحشتنا فحشاء همان آن, نتيجة و شدند, برنامه اين ساختن متوقف به

گرفت/ فرا را جنگزده كشورهاي سراسر كه بود وسيعي جنسي باري و

Page 334: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣ آية: نساء سورة ٣٣٢

انكار نميتوان همسر تعدد به را مردان از پارهاي تمايل گذشته, اينها همة ازاما: نيست, م$حظه قابل باشد, داشته هوس جنبة گر ا تمايل اين كرد,

اين فرزند, داشتن به مرد شديد ع$قة و زن, بودن عقيم اثر بر ميشود گاهميكند/ منطقي را تمايل

انجام بر اول همسر توانائي عدم و جنسي شديد تماي$ت اثر بر گاهي, يا وطريق از گر ا حتي ميبيند, دوم ازدواج به ناچار را خود مرد, غريزي, خواستة اين

نـيز مـوارد گـونه ايـن در ميكند اقدام نامشروع, طرق از نشود, انجام مشروع

كرد/ انكار را مرد خواستة بودن منطقي نميتوان

بسياري در عم$ است, ممنوع قانونا همسر تعدد كه كشورهائي در حتي لذازنان با واحد آن در مرد يك و دارد, كامل رواج متعدد زنان با ارتباط موارد از

دارد/ نامشروع ارتباط متعددي

به كه را اس$م زوجات تعدد قانون گوستاولوبون> > فرانسوي مشهور مورخهنگام به و ميشمارد آئين اين مزاياي از يكي است, مشروط و محدود صورت

مينويسد: چنين اروپا در زن, چند با مردان, نامشروع و آزاد روابط با آن مقايسة

ايجاب هيچكدام طبيعت وضع و هوا و آب كه اين وجود با هم غرب <در

كه است چيزي همسر وحدت حال اين با نميكند, زوجات; 9تعدد رسمي چنين

كه كرد انكار بشود نميكنم گمان Aا و ميبينيم! قانون كتابهاي در فقط را آن ما

نيست! رسم اين از اثري ما واقعي معاشرت در

از شـرق, مـحدود و مشروع زوجات تعدد نميدانم و متحيرم من راستيهر از اولي كه ميگويم من بلكه دارد؟ كم چيز چه غرب سالوسانة زوجات تعدد

/٥٠٩ صفحة گيEني>, <فخر ترجمة عرب>, و اسEم تمدن <تاريخ ـ ١

است>/١ شايستهتر و بهتر دومي از حيث

Page 335: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٣٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اس$مي روح رعايت بدون مسلماننماها از بعضي كرد, انكار نميتوان البتهنموده پا بر ننگيني سراهاي حرم خود براي و كرده استفاده سوء آن از قانون, اين

كردهاند/ تجاوز خود همسران و زنان حقوق به و

دستورهاي حساب به نبايد را آنها اعمال و نيست قانون از عيب اين وليبـهرهبرداري آن, از سـودجو افـراد كـه است خوبي قانون كدام گذاشت, اس$م

نكردهاند؟ نامشروع

# # #

است؟ ازواجممكن تعدد آيا ـ ٣گفته Aبا در كه كيفياتي و شرائط است ممكن ميكنند سؤال بعضي اينجا در

دو كه داد اجازه ميتوان صورت اين در آيا آيد, پيش نيز زناني يا زن براي شد,

كنند؟ انتخاب خود براي بيشتر يا شوهر

نيست/ مشكل چندان سؤال اين جواب

به مردان در جنسي ميل است; معروف عوام ميان در آنچه خ$ف 9بر ـ bاوبه مربوط علمي كتب در كه ناراحتيهائي جمله از و است زنان از بيش مراتب

كه حالي در است, مزاجي> <سرد ميكنند, ذكر زنان غالب دربارة جنسي مسائل

همواره نيز ديگر جانداران ميان در حتي و است, عكس بر موضوع مردان, در

ميشود/ شروع نر جنس از Aمعمو جنسي, تظاهرات كه ميشود ديده

حـقوقي و اجـتماعي مشكل گونه هيچ مردان مورد در همسر تعدد ـ ثانياكـنند, انـتخاب هـمسر دو فـرضا گر ا زنان, دربارة كه حالي در نميكند, ايجاد

بـودن مجهول مسألة آنها سادهترين كه آمد خواهد وجود به فراواني مشك$ت

و ميباشد, همسر دو از يك كدام به مربوط نيست, معلوم كه است فرزند نسب

گرفت/ نخواهد قرار مردان از يك هيچ حمايت مورد فرزندي چنين مسلما

Page 336: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣ آية: نساء سورة ٣٣٤

كمتر باشد, مجهول او پدر كه فرزندي معتقدند: دانشمندان از بعضي حتي ونـظر از فـرزندانـي چنين ترتيب اين به و گرفت, خواهد قرار مادر ع$قة مورد

كام$ وضعشان نيز حقوقي نظر از و ميگيرند, قرار مطلق محروميت در عاطفي

است/ مبهم

نطفه انعقاد از پيشگيري وسائل به توسل كه: باشد نداشته تذكر به نياز شايددليـل نميتوانـد, و نيست بخش اطمينان گاه هيچ آن, مانند يا قرص وسيلة به

استفاده وسائل اين از كه زناني بسيارند زيرا باشد; بوده فرزند نياوردن بر قاطعي

كردهاند/ پيدا فرزند و شده اشتباه گرفتار استفاده, طرز در يا و كرده

بدهد/ همسر تعدد به تن آن, اعتماد به نميتواند زني هيچ بنابراين,در باشد, بوده منطقي نميتواند زنان, براي همسر تعدد جهات, اين رويعـملي هـم و است منطقي هم آن, شرائط به توجه با مردان, مورد در كه حالي

است/

است, حق حضرت دستورات و اس$مي نظام از سخن گذشته, اينها همة ازداده, ارائـه انسانها براي رسولش وسيلة به را خاصي نظام خداوند كه هنگامي

هـرگز و دارنـد, را خـود خـاص هماهنگي يكديگر با نظام اين فروع و اصول

گذاشت/ آن جاي ديگري دستور نموده, جدا را آن از بخشي نميتوان

پيوند ديگري سيستم وسيلة به آن اجزاء كه سيستمي و نظام است, روشنداشت/ نخواهد را Aزم رشد و چرخش شود, زده

مـورد در گاه آن كرد, مطالعه را الهي نظام مجموعة ميبايست يا بنابراين,بخشها, از يكي روي اشكال و ايراد يا و گفت, سخن كاستياش عدم و نقص

بود/ نخواهد درستي سخن

# # #

Page 337: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٣٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نفسا منه ء شيى عن لكم طبن فان نحلة اتهن صدقى اء سى الن آتوا و ٤

ئا مريى ئا هنيى فكلوه

ترجمه:آنـها اگر �ولي� بپردازيد! آنان به عطيه,� �يا بدهي يك عنوان به را زنان مهر و ـ ٤

كنيد! مصرف گوارا و ح6ل ببخشند, شما به خاطر رضايت با را آن از چيزي

تفسير:بپردازيد كامل طور به را زنان مهر

اشاره آيه, اين در بود, همسر انتخاب دربارة گذشته آية در كه بحثي دنبال بهكامل طور به را زنان <مهر مينمايد: كيد تأ و ميكند, زنان مسلم حقوق از يكي به

نحلة)/ صدقىاتهن اء النسى آتوا (و بپردازيد> 9الهي; عطية يك همانند

است/ مهر معني به <صداق> جمع < <صدقىاتهنكـتاب در <راغب> است, آمـده عـطيه و بخشش معني به لغت در <نحلة>زنـبور مـعني 9بـه <نحل> ريشة از كلمه اين من, عقيدة به ميگويد: <مفردات>دادن در عسل زنبوران كار به شباهتي عطيه, و بخشش زيرا است; آمده عسل;

دارد/ عسل

خدا و است الهي عطية يك كه را <مهر شد: خواهد چنين آيه تفسير بنابراين,نسـبي ضـعف و بـاشد, داشـته اجتماع در بيشتري حقوق زن كه اين خاطر به

كنيد>/ ادا كامل طور به كرده عطا او به گردد جبران راه اين از او جسمي

شدن محكم و طرفين احساسات به گذاردن احترام براي آيه ذيل در گاه, آن

Page 338: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤ آية: نساء سورة ٣٣٦

خواستند كامل رضايت با زنان گر <ا ميفرمايد: عواطف جلب و قلبي پيوندهاي

است> گوارا و ح$ل شما براي كه بخوريد را آن ببخشند, را خود مهر از مقداري

/( مريىئا هنيىئا فكلوه نفسا منه ء شيى عن لكم طبن ن (فانكند, حكومت خشك مقررات و قانون تنها زناشوئي زندگي محيط در تا

باشد/ فرما حكم نيز محبت و عاطفه آن موازات به بلكه

# # #

نكته:زن براي اجتماعي يكپشتوانة مهر

را مهر غالبا نبودند, قائل ارزشي زنان براي كه اين به نظر جاهليت عصر درآنها مسلم ملك را آن و ميدادند, قرار آنها اولياي اختيار در بود, زن مسلم حق كه

ميدانستند/

مث$ كه گونه اين به ميدادند قرار ديگري زن ازدواج را زن يك مهر نيز گاهيخواهر مقابل, در هم او كه ميآورد در ديگري ازدواج به را خود خواهر برادري,

بود/ همين زن دو اين مهر و درآورد, وي ازدواج به را خود

حق يك عنوان به را مهر و كشيده, بط$ن خط ظالمانه رسوم اين بر اسCماين كامل رعايت به را مردان كرارا قرآن آيات در و داده, اختصاص زن به مسلم

است/ كرده توصيه حق

دو تـوافـق به بسته و است, نشده تعيين معيني مقدار مهر, براي اسCم درندهند, قرار سنگين را مهر كه شده تأكيد فراواني روايات در چه گر ا است, همسر

است/ مستحب بلكه نيست, الزامي حكم يك اين ولي

به زناشوئي و ازدواج از دو هر زن و مرد ميآيد: پيش سؤال اين كنون امنافع اساس بر است پيوندي زناشوئي پيوند و ميگيرند, بهره يكسان طور

Page 339: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٣٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

عنوان به زيادي يا كم مبلغ مرد كه دارد دليلي چه حال, اين با طرفين, متقابلبپردازد؟ زن به مهر

و خـريد شكل و نميزند, لطمه زن شخصيت به موضوع اين آيا وانگهينميدهد؟ ازدواج به فروش

ميكنند, مخالفت مهر مسألة با شدت به بعضي كه است جهات همين رويدامن فكر اين به غربزدهها براي غربيها ميان در مهر, نبودن معمول مخصوصا

را او وضع كه نميافزايد, زن شخصيت به مهر, حذف تنها نه كه حالي در ميزند,

ميافكند/ مخاطره به

طور به زناشوئي زندگي از دو هر زن و مرد است درست كه: اين توضيحزن مرد و زن جدائي صورت در كه كرد انكار نميتوان ولي ميبرند, سود يكسان

زيرا: شد خواهد بيشتري خسارت متحمل

تسـلط و نـفوذ اجـتماع در Aمـعمو بـدني, خاص استعداد طبق مرد ـ bاوحقيقت اين گفتن سخن هنگام به ميخواهند, بعضي چند هر و دارد, بيشتري

در حتي ميبينيم چشم با كه بشر اجتماعي زندگي وضع اما كنند, انكار را روشن

كه ميدهد نشان برخوردارند, كامل آزادي از اصط$ح به زنان كه اروپائي جوامع

است/ مردان دست در بيشتر درآمد, پر اعمال ابتكار

زنان ولي دارند, بيشتري امكانات مجدد, همسر انتخاب براي مردان ثانيا, وو جواني سرماية رفتن دست از و آنها, عمر از قسمتي گذشت با مخصوصا بيوه

است/ كمتر جديد همسر انتخاب براي امكاناتشان زيبائي,

بـا زن كه را سرمايهاي و امكانات ميشود: روشن جهات, اين به توجه بادر و ميدهد, دست از مرد كه است امكاناتي از بيش ميدهد, دست از ازدواج

براي وسيلهاي و زن, براي خسارت جبران عنوان به است چيزي مهر حقيقت

Page 340: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤ آية: نساء سورة ٣٣٨

او/ آيندة زندگي تأمين

مـرد تـماي$ت برابر در ترمزي شكل به Aمعمو مهر مسألة اين, بر اضافهميشود/ محسوب ط$ق و جدائي به نسبت

ذمة به ازدواج پيمان شدن برقرار با اس$م قوانين نظر از مهر كه است درستصورت به Aمعمو چون ولي دارد, را آن مطالبة حق فورا زن و ميگيرد, تعلق مرد

هم و ميشود, محسوب زن آيندة براي اندوختهاي هم ميماند, مرد ذمة بر بدهي

ايـن 9البـته زنـاشوئي پـيمان نپاشيدن هم از و او حقوق حفظ براي پشتوانهاي

است;/ صادق موارد غالب در گفتيم آنچه ولي دارد, استثنائاتي موضوع

زن> <بهاي نوع يك را آن و كردهاند غلطي تفسير مهر براي بعضي گر ا وجنبة وجه هيچ به مهر اس$م در زيرا ندارد; اس$م قوانين به ارتباطي پنداشتهاند

آن در كه است ازدواج عقد صيغه همان آن دليل بهترين و ندارد, Aكا قيمت و بها

و آمدهاند, حساب به ازدواج پيمان اساسي ركن دو عنوان به <زن> و <مرد> رسما

است/ گرفته قرار حاشيه در و اضافي چيز مهر

در نيست, باطل عقد نبرند, مهر از اسمي عقد, صيغة در گر ا دليل همين بهمسلما نشود, برده قيمت از اسمي معام$ت, و فروش و خريد در گر ا كه حالي

برده مهر از نامي ازدواج عقد در گر ا داشت توجه بايد 9البته بود, خواهد باطل

مهري يعني المثل> <مهر جنسي, آميزش صورت در است موظف شوهر نشود,

بپردازد;/ هستند او همطراز كه زناني همانند

<پشتوانه و خسارت> <جبران جنبة مهر ميگيريم: نتيجه شد گفته آنچه ازمعني به <نحله> به تعبير شايد و بها و قيمت نه دارد, زن> حقوق به احترام براي

باشد/ همين به اشاره آيه در <عطيه># # #

Page 341: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٣٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ارزقـوهم و اما قيى لكم ه اللى جعل تيىى ال الكم موىا اء فهى الس توا تو Lى و ٥

معروفا Lقو لهم قولوا و اكسوهم و ا هى فيى

رشـدا مـنهم آنسـتم فان اح كى الن بلغوا ا اذى حتىي اليتىاميى ابتلوا و ٦

من و يكبروا ان ارا بدى و افا اسرى ا تاكلوهى Lى و الهم اموى ليهم ا فادفعوا

ا ذى فـا بـالمعروف فـلياكـل را فقيى كىان من و فليستعفف غنيا كىان

با حسيى باللىه كفيى و عليهم فاشهدوا الهم اموى ليهم ا دفعتم

ترجمه:سفيهان دست به داده, قرار شما زندگي قوام وسيلة خداوند كه را, خود اموال ـ ٥

شايسته سخن آنها با و بپوشانيد آنان بر لباس و دهيد! روزي آنها به آن, از و نسپاريد;

بگوئيد!

يافتيد, �كافي� رشد آنها در اگر بيازمائيد! برسند, بلوغ حد به چون را يتيمان و ـ ٦

اسـراف روي از را اموالشـان شوند, بزرگ كه آن از پيش و بدهيد! آنها به را اموالشان

كه كس آن و كند; خودداري الزحمه� حق برداشت �از است, نياز بي كه كس هر نخوريد!

كه هنگامي و بخورد/ آن از ميكشد,� كه زحمتي مطابق �و شايسته طور به است, نيازمند

كافي محاسبه براي خداوند چه� �اگر بگيريد! شاهد ميگردانيد, باز آنها به را اموالشان

است/

Page 342: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦ ـ ٥ آية: نساء سورة ٣٤٠

تفسير:سفيهكيست؟

را آن فـوق آيـات گذشت, يتيمان دربارة پيش آيات در كه بحثي دنبال بهميكند/ تكميل

نسپاريد> سفيه افراد دست به را خود ثروتهاي و <اموال ميفرمايد: نخستتا كنند پيدا رشد اقتصادي مسائل در بگذاريد و الكم) اموى اء فهى الس توا تو ;ى (و

نگيرد/ قرار تلف و مخاطره معرض در شما اموال

يك اصل, در هدف; وزن 9بر <سفه> ميگويد: <مفردات> كتاب در <راغب>حفظ تعادل رفتن راه هنگام به كه طوري به است, بدن سبكي و وزني كم نوع

است, حركت حال در دائما و است ناموزون كه افسار به جهت همين به و نشود,

به ندارند, فكري رشد كه افرادي در تناسب همين به سپس ميشود, گفته <سفيه>معنوي/ امور در يا باشد مادي امور در آنها عقل سبكي خواه است, رفته كار

در كـافي رشـد عـدم فـوق, آيـة در سـفاهت از منظور است: روشن وليبر را خود اموال سرپرستي نتواند شخص كه طوري به است, مالي امور خصوص

كـ$ه اصط$ح, به و نمايد, تأمين را خود منافع مالي مبادAت در و گيرد, عهده

ميگويد: كه است, دوم آية در سخن اين شاهد برود, سرش

يـافتيد رشـيد را آنـها گر <ا الهم: أموى اليهم فادفعوا رشدا منهم آنستم فانبسپاريد>/ دستشان به را اموالشان

و كـلي حكم يك ميكند, بحث يتيمان دربارة كه اين با فوق آية بنابراين,مورد, هيچ در و حال هيچ در نبايد انسان كه دارد, بر در موارد همة براي عمومي

به دارد بستگي آن به نوعي به او زندگي يا و است او سرپرستي تحت كه اموالي

اموال ميان در فرقي موضوع اين در و بسپارد, رشيد غير و عقل كم افراد دست

Page 343: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٤١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نيست/ اس$مي; حكومت 9اموال عمومي اموال و شخصي

<سفيه> كلمة مخصوصا و آيه, مفهوم وسعت بر ع$وه موضوع اين بر گواهاست/ شده نقل زمينه اين در اس$م پيشوايان از كه است رواياتي

عبد بن ابراهيم نام به شخصي ميخوانيم: cdefg صادق امام از روايتي در :Cمثپرسيدم را الكم> أموى اء فهى الس تؤتوا bى <و آية تفسير cdefg امام از ميگويد: الحميد

ـ ق0 هـ ١٤١٥ اول, چاپ بعثت, بنياد ٢١ صفحة ,٢ $جلد بحث مورد آية ذيل ,١ جلد <برهان>, تفسير ـ ١,٥ جلد <كافي>, ـ ١٦٥ و ٨٥ صفحات ,١٠٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٣٦٨ صفحة ,١٩ جلد الشيعه>, <وسائل

اmسYمية/ الكتب دار ,٣٩٧ صفحة ,٦ جلد و ٣٠٠ صفحة

بسپاريد>!١ آنها به را اموالتان نبايد و سفيهند خواران <شراب فرمود:

مالي امور امين عنوان به الخمر> <شارب انتخاب از نيز ديگري روايت در

و ٣٠٠ صفحة ,٥ جلد <كافي>, ـ ق هـ ١٤١٥ اول, چاپ بعثت, بنياد ,٢١ صفحة ,٢ جلد <برهان>, تفسير ـ ٢,٢٥ جـلد و ٨٤ و ٨٢ صـفحات ,١٩ جـلد الشـيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٣٩٦ صفحة ,٦ جلد

البيت0/ آل $چاپ ٣١٠ صفحة

شده/٢ توصيف سفاهت به كرارا روايات در شرابخوار خ$صه, است, شده نهي

مادي سرماية هم شرابخوار, شخص كه باشد آن خاطر به شايد تعبير اينكه باAتر اين از سفاهتي چه را, معنوي سرماية هم و ميدهد, دست از را خود

قواي كند؟ خريداري ديوانگي و بدهد نيز را خود هوش و عقل بدهد, پول انسان

بار به فراواني اجتماعي زيانهاي و بگذارد كار اين سر بر نيز را بدني مختلف

آورد؟!

نيستند اعتماد قابل جهات از جهتي به كه افرادي تمام ديگري روايت درشده نهي آنها به عمومي; و 9شخصي اموال سپردن از و شدهاند, ناميده <سفيه>bى <و آيـة تـفسير cdefg صادق جعفر امام از ميگويد: يعقوب> بن <يونس است:

كه است كسي <سفيه به: تثق bى من فرمود: پرسيدم, را الكم> أموى اء فهى الس تؤتوا

Page 344: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦ ـ ٥ آية: نساء سورة ٣٤٢

ـ ق0 هـ ١٤١٥ اول, چاپ بعثت, بنياد ,٢١ صفحة ,٢ $جلد بحث مورد آية ذيل ,١ جلد <برهان>, تفسير ـ ١الشيعه>, <وسائل ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, چاپ قم, اسماعيليان مؤسسة ,٤٤٢ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور

/١٦٤ و ٨٤ صفحات ,١٠٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٣٦٩ صفحة ,١٩ جلد

نباشد>/١ اعتماد مورد

امـوال سپردن از و دارد وسيعي معني <سفيه> كه برميآيد روايات اين ازبه موارد از بعضي در نهي اين منتها است, شده نهي آنها به خصوصي و عمومي

معني به نيست, شديد سفاهت درجة كه موارد از پارهاي در و است تحريم عنوان

است/ كراهتيتيمان اموال مورد در آيه گر ا كه: اين آن و ميآيد پيش سؤال يك اينجا درآنها>؟ <ثروتهاي الهم: أموى نه شده, گفته شما> <ثروتهاي الكم: أموى چرا است,

باشد, اقتصادي و اجتماعي مهم مسألة اين بيان تعبير اين نكتة است ممكنيك منفعت و مصلحت طوريكه به ميداند, يكي را جامعه افراد همة اس$م كه

باشد/ جدا آن ديگر منافع از نميتواند فرد

است/ جامعه يك زيان عين فرد يك زيان همچنينمخاطب> <ضمير غائب>, <ضمير جاي به موضوع همين خاطر به بنابراين,شما به بلكه نيست, ايتام به متعلق فقط حقيقت در اموال اين يعني شده, داده قرار

شما متوجه مستقيم غير طور به شود متوجه آن به زياني گر ا و است, مربوط هم

باشيد/ داشته كامل مراقبت بايد آن نگهداري در لذا است, شده

از مـقصود كـه: ايـن آن و هست نـيز ديگـري تـفسير تـعبير, ايـن دربارةميخواهيد شما گر ا يعني يتيمان, اموال نه است سرپرستان خود اموال الكم> <أموىتأثـير تـحت نـيست Aزم كنيد, كمك نيافتهاند كافي رشد هنوز كه يتيم افراد به

بگماريد كارهايي به را آنها و بسپاريد آنها دست به اموالي نشده, حساب عواطف

لباس غذا, است بهتر عاق$نه, غير كار اين جاي به بلكه نيست, ساخته آنها از كه

Page 345: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٤٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شوند/ رشيد و بالغ تا كنيد, تأمين را آنها مسكن و

افراد كه ميدهد ما به قرآن كه است اجتماعي بزرگ درس يك اين واقع درآن انجام قدرت كه كارهائي به آنها شخص به كمك خاطر به را ناتوان> و <قاصرممكن باشد داشته آنها براي جزئي منفعت كار اين گر ا زيرا نگماريم; ندارند را

كـمكهاي طـريق از بـايد بـلكه آورد/ بار به اجتماع براي كلي زيانهاي است

كرد/ اداره را آنها كوچك و سبك كارهاي و ب$عوض

ناتوان و ضعيف افراد كوتهفكران از بعضي كه: اين ميشود روشن اينجا ازيكي ميكنند, انتخاب آنها به ارفاق و كمك براي مذهبي و تبليغي پستهاي به را

كارهاست/ نابخردانهترين و زيانبارترين از

ميفرمايد: كرده, ثروتها و اموال دربارة جالبي تعبير قرآن بعد, جملة درآن بـدون و است آن بـه شما اجتماع و زندگاني قوام كه شما سرمايههاي <اين

جعل (التيىى نسپاريد اسرافكاران و سفيهان دست به كنيد> راست كمر نميتوانيد

/( قيىاما لكم اللىهقائل اقتصادي و مالي مسائل براي اس$م كه را اهميتي خوبي به تعبير اين از<شخص كه: ميخوانيم كنوني <انجيل> در آنچه عكس به و ميشود, روشن است

به آينه هر گفت: خود شاگردان به عيسي آمده: ديگري ترجمة در $و ٢٣ آية ,١٩ باب ,< متيى <انجيل ـ ١همتانجمن به ـ جديد عهد ـ ميشود بهدشواريداخل آسمان ملكوت به شخصدولتمند كه ميگويم شما

/0٣٢ صفحة ملل, ميان در مقدسه كتب پخش

فـقير كـه ملتي ميگويد: اس$م نميشود>١ آسمانها ملكوت وارد هرگز پولدار

تعليمات آن با آنها كه: است اين عجب و كند راست كمر نميتواند هرگز باشد

ميكنيم؟ سير مرحلهاي چه در عالي تعليمات اين با ما و رسيدهاند, كجا به غلط

هم ما و رسيدهاند جائي به و گرفتهاند فاصله خرافات آن از آنها حقيقت درشدهايم! سرگردان چنين و ماندهايم دور عالي تعليمات اين از

Page 346: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦ ـ ٥ آية: نساء سورة ٣٤٤

ميدهد: يتيمان دربارة مهم دستور دو آيه پايان در(و كنيد> تأمين اموالشان طريق از را آنها ك پوشا و ك <خورا كه: اين نخست

كسوهم)/ ا و ا فيىهى ارزقوهمبرسند/ بلوغ حد به و شوند بزرگ آبرومندي با تا

ا> <منهى نه است, شده اموالشان; 9در ا> <فيهى به تعبير آيه اين در كه اين جالبو اموال درآمد از را يتيمان <زندگي كه: است اين تعبير اين مفهوم اموالشان;, 9از

سرمايههايشان از را آنها زندگي بود گفته گر ا زيرا نمائيد; تأمين آنها سرمايههاي

طبعا و شود, برداشته تدريجا سرمايه اصل از كه: بود اين مفهومش كنيد>, تأمين

داده دست از را خود سرماية مهم قسمت شايد ميرسيدند, بلوغ به كه هنگامي

كنند كوشش كرده توصيه سرپرستان به تعبير, كردن عوض با قرآن ولي بودند,

درست آنها نيازمنديهاي اندازه به اقل حد درآمدي و منافع يتيمان, اموال براي

گردد/ حفظ آنها اصلي سرماية تا كنند,

قولوا (و گوئيد> سخن شايسته طور به يتيمان <با ميگويد: آيه كه اين ديگر/( معروفا قو; لهم

را آنـها روانـي كـمبود هـم شـايسته, و دلنشـين سخنان و عبارات با يعنيرشد از بلوغ موقع به تا كنيد, كمك آنها عقلي> <رشد به هم و سازيد برطرف

نيز آنها شخصيت سازندگي برنامة ترتيب, اين به و باشند, برخوردار كافي عقلي

بود/ خواهد سرپرستان وظائف جزء

# # #

آنها اموال سرنوشت و يتيمان دربارة ديگري دستور بعد, آية در آن از پسابتلوا (و برسند> بلوغ حد به كه هنگامي تا بيازمائيد را <يتيمان ميفرمايد: داده,

النكىاح)/ بلغوا اذىا حتىي اليتىاميى

Page 347: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٤٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آنها ثروت يافتيد, خود اموال ادارة براي كافي رشد آنها در موقع اين در گر <االهم)/ اموى ليهم ا فادفعوا رشدا منهم آنستم ن (فا بازگردانيد> آنها به را

را يتيمان اموال عنواني هيچ <به ميكند: كيد تأ سرپرستان به ديگر بار سپس(و نبريد> بين از را آنها سرماية شوند بزرگ كه آن از پيش و نكنيد, ميل و حيف

يكبروا)/ ان ارا بدى و افا اسرى كلوهىا تا ;ىعنواني هيچ به نبايد ثروتمندند و متمكن گر ا ايتام سرپرستان كه: اين ديگر وبـرابـر 9در ميتوانـند تنها باشند, نادار و فقير گر ا و كنند استفاده ايتام اموال از

و عـدالت رعـايت بـا ميشوند; متحمل يتيم اموال حفظ خاطر به كه زحماتي

كـه كس <هر ميفرمايد: لذا بردارند, آنها اموال از را خود الزحمة حق انصاف,

به است نيازمند كه كس آن و كند خودداري الزحمة حق برداشت از است بينياز

كـل فليا فقيىرا كىان من و فليستعفف غنيا كىان من (و بخورد> آن از شايسته طور

بالمعروف)/شـد, گـفته كه چنان را آيه مضمون و شده وارد نيز رواياتي زمينه, اين در

ميخوانيم: cdefg صادق امام از روايتي در جمله از است, داده توضيح

اذىا بالمعروف كل يأ أن بأس فCى المعيشة عن نفسه يحبس رجل لك فذىشيئا: منه كل يأ فCى Cقلي ال المى كىان فان لهم يصلح كىان

زنـدگي بـه رسـيدگي از را او يـتيم, مـال سرپرستي كه است كسي <منظور

يتيم مال از شايسته و مناسب اندازة به ميتواند صورت اين در داشته, باز خويش

كم يتيم ثروت گر ا اما باشد, يتيم ص$ح به كه است صورتي در اين و كند, استفاده

صورت اين در نميكند; اشغال را زيادي وقت نيز آن, سرپرستي طبعا 9و باشد

آل چاپ ,٢٥١ صفحة ,١٧ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,١٣٠ صفحة ,٥ جلد <كافي>, ـ ١علميه/ چاپخانة ,٢٢١ صفحة ,١ جلد <عياشي>, تفسير ـ ٧ صفحة ,٧٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت

برندارد>/١ يتيم مال از چيزي

Page 348: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦ ـ ٥ آية: نساء سورة ٣٤٦

<هنگامي ميفرمايد: كرده, اشاره ايتام, اولياء دربارة حكم آخرين به گاه آنليهم ا دفعتم ذىا (فا بگيريد> گواه بسپاريد آنها دست به را آنها اموال ميخواهيد كه

نماند/ باقي گفتگو و نزاع و اتهام جاي تا عليهم) فاشهدوا الهم اموىو است خـدا واقعي كنندة حساب كه بدانيد ميدهد: توجه آيه پايان در وگر ا كه است او باشد, روشن او نزد شما حساب كه است اين چيز هر از مهمتر

خواهـد رسيدگي آن حساب به ماند مخفي گواهان بر و سرزند شما از خيانتي

/( حسيىبا باللىه كفيى (و است> كافي محاسبه براي <خداوند ميفرمايد: كرد,

# # #

نكتهها:از پـيش يـتيمان, آزمـايش بايد كه ميشود استفاده <حتي> به تعبير از ـ ١در كـه هنگامي تا شود, انجام مستمر و مكرر صورت به و بلوغ حد به رسيدن

مالي امور ادارة براي عقلي رشد نظر از كام$ آنها وضع گرفتند, قرار بلوغ آستانة

گردد/ روشن خود

يـتيمان تدريجي پرورش آزمايش, از منظور ميشود: استفاده چنين ضمنابه اموالشان سپردن به اقدام سپس و برسند, بلوغ حد به آنها نگذاريد يعني است,

آماده مستقل زندگي براي عملي, برنامههاي با بلوغ از قبل را آنها بلكه بكنيد, آنها

كنيد/

مقداري كه است اين آن راه شوند, آزمايش يتيمان بايد چگونه كه: اين اما وامـا بپردازنـد, تجارت و فروش و خريد به تا شود, گذارده آنها اختيار در مال

نكـند, سلب آنها از را عمل استق$ل كه طوري به <ولي> نظارت با آنها اعمال

شود/ انجام

گـول مـعامله در و بـرميآيند كـار ايـن عـهدة از شـد مـعلوم كـه هنگامي

Page 349: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٤٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

پرورشهاي و تربيت با نه گر و سپرد, دستشان به را اموالشان بايد نميخورند,

بـه را خود زندگي زمام آينده, در بتوانند كه كرد آماده چنان را آنها بايد مستمر

گيرند/ دست

# # #

برسند حدي سر به آنها كه: است اين به اشاره النكىاح> بلغوا <اذىا به تعبير ـ ٢دارد, ازدواج بر قدرت كه كسي است روشن و باشند, داشته ازدواج بر قدرت كه

به نميتواند سرمايه بدون كسي چنان و داشت, خواهد خانواده تشكيل بر قدرت

برسد/ خود اهداف

است, همراه مستقل اقتصادي زندگي آغاز با زناشوئي زندگي آغاز بنابراين,بلوغ به هم كه ميشود داده دستشان به موقعي آنها ثروت ديگر, عبارت به و

توانائي و كنند پيدا فكري بلوغ هم و شود, شديد مال به آنها نياز و برسند جسمي

باشند/ داشته مال حفظ براي

# # #

مسلم كام$ آنها رشد كه است اين به اشاره رشدا> منهم <آنستم به تعبير ـ ٣ايـن و ميباشد, رؤيت و مشاهده معني به <ايناس> مادة از <آنستم> زيرا شود;

9در شـده گرفته است چشم مردمك آن معاني از يكي كه <انسان> مادة از ماده

مـدد خود چشم مردمك يعني <انسان>, از مشاهده و رؤيت هنگام ما حقيقت

است;/ شده تعبير <ايناس> به كردن مشاهده از جهت همين به و ميگيريم

# # #

Page 350: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٧ آية: نساء سورة ٣٤٨

ا ممى ب نصيى اء سى للن و اLقربون و ان الدى الوى ترك ا ممى ب نصيى ال جى للر ٧

مفروضا با نصيى كثر او منه قل ا ممى اLقربون و ان الدى الوى ترك

ترجمه:مـيگذارنـد, جـاي بر خود از خويشاوندان و مادر و پدر آنچه از مردان, براي ـ ٧

سـهمي; ميگذارند, خويشاوندان و مادر و پدر آنچه از نيز, زنان براي و است; سهمي

پرداختني/ و شده تعيين است سهمي اين زياد; يا باشد كم مال, آن خواه

نزول: شأنميشناختند وارث را مردان تنها كه بود چنين رسم عرب, جاهليت عصر درو زندگي حريم از دفاع و جنگ و س$ح حمل قدرت كه كس آن بودند: معتقد و

نميرسد/ او به ارث ندارد, غارتگري احيانا

را ميت ثروت و ميساختند, محروم ارث از را كودكان و زنان دليل, همين بهميكردند/ قسمت دورتر مردان ميان در

و دخـتران رفت, دنـيا از ثابت> بن <اوس نام به انصار از يكي كه اين تا<عـرفطه> و <خالد> نام به او عموزادههاي گذارد, جاي بر را خردسالي پسران

چـيزي او خردسال فرزندان و همسر به و كردند, تقسيم خود ميان را او اموال

ندادند/

ارث زمـينة در حكـمي زمـان آن تا و كرد, شكايت mnopq پيامبر به او همسررا نـفر دو آن mnopq پـيامبر شـد, نازل فوق آية بود, نشده نازل اس$م در بستگان

را آن و نكنند دخالت گونه هيچ مزبور, اموال در داد: دستور آنها به و خواست

Page 351: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٤٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

طرز تا بگذارند, او همسر همچنين و فرزندان يعني اول, درجة بازماندگان براي

تـفسير ـ ق هـ ١٣٨٨ قـاهره, شركاه و الحلبي مؤسسة ,٩٦ و ٩٥ صفحات ا�Fيات>, النزول <اسباب ـ ١دار ,١٢٢ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ٢١٠ صفحة ,٤ جلد تفسير<آلوسي>, ـ ٤٥ صفحة ,٥ جلد <قرطبي>,آمده مختلفي اسماء نزول, شأن در افراد اسامي مورد در است ذكر $قابل ق هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة,

شود0/ رجوع مذكور مدارك به بيشتر توضيح براي است,

گردد/١ روشن بعد آيات پرتو در آنها ميان در آن تقسيم

تفسير:زن حفظحقوق براي ديگري گام

است, غلطي رسوم و عادات با مبارزه براي ديگري گام حقيقت در آيه اينبـنابرايـن و مـيساخت, محروم خود مسلم حق از را كودكان و زنان آن در كه

و غـلط رسم با اعراب زيرا گذشت; سابق آيات در كه است بحثهائي مكمل

ميساختند/ محروم ارث حق از را خردسال فرزندان و زنان داشتند كه ظالمانهاي

سهمي مردان <براي ميفرمايد:: كشيده, بط$ن خط غلط قانون اين روي آيههـم زنـان براي و ميگذارند جاي به نزديكان و مادر و پدر كه اموالي از است

زياد> يا باشد كم خواه ميگذارند, جاي بر نزديكان و مادر و پدر آنچه از سهمي

ان الدى الوى ك تر ا ممى نصيىب اء للنسى و قربون ا; و ان الدى الوى ك تر ا ممى نصيىب جىال (للر/( كثر او منه قل ا ممى الاقربون و

كنند/ غصب را ديگري سهم ندارند حق كدام هيچ بنابراين,تعيين است سهمي <اين ميفرمايد: مطلب كيد تأ براي آيه, پايان در سپس/( مفروضا (نصيىبا نماند باقي بحث اين در ترديد گونه هيچ تا اAداء> Aزم و شده

موارد همة براي عمومي حكم يك فوق آية ميبينيم, كه طور همان ضمناباشند, داشته ثروتي گر ا پيامبران ميكنند فكر كه آنهائي اساس, اين بر ميكند, ذكر

Page 352: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٧ آية: نساء سورة ٣٥٠

مـنظور 9البته است فوق آية خ$ف بر نميرسد, آنها بستگان به ارث عنوان به

است, مسلمين به متعلق كه المال بيت اموال نه گر و است پيغمبر شخصي اموال

گردد;/ صرف ميبايست خود موارد در المال بيت قانون طبق

ميخوانيم, ارث دربارة بعدا كه ديگري آيات و فوق, آية عموم از همچنينبه مال از قسمتي دادن <اختصاص يعني تعصيب به شدن قائل كه: ميشود روشن

كه طور همان ـ موارد> از پارهاي در دارند ارتباط ميت با پدر طرف از كه مرداني

Aزمة زيرا است; قرآن تعليمات خ$ف بر نيز ـ هستند قائل تسنن اهل دانشمندان

تبعيض نوع يك اين و است موارد از بعضي در ارث از زنان ساختن محروم آن

كنيد!;/ 9دقت است كرده نفي را آن آن, مانند و فوق آية با اس$م كه است جاهلي

# # #

Page 353: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٥١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

فارزقوهم ن اكيى المسى و اليتىاميى و القربيى اولوا القسمة حضر ا اذى و ٨

معروفا Lقو لهم قولوا و منه

ترجمه:يتيمان و ارثنميبرند,� كه طبقهاي خويشاوندان�و �ارث�, تقسيم هنگام به اگر و ـ ٨

طور به آنان با و بدهيد! آنها به را اموال آن از چيزي باشند, داشته حضور مستمندان, و

بگوئيد! سخن شايسته

تفسير:اخMقي يكحكم

گاه <هر ميفرمايد: زيرا شده; نازل ارث تقسيم قانون از بعد مسلما آيه اينچيزي شدند, حاضر مستمندان و يتيمان خويشاوندان, ارث, تقسيم مجلس در

كـيىن ا الـمسى و الـيتىاميى و القربيى اولوا القسمة حضر اذىا (و بدهيد> آنها به آن از

منه)/ فارزقوهمكه است طبقاتي دربارة استحبابي و اخ$قي حكم يك آيه محتواي بنابراين,

محرومند/ بردن ارث از نزديكتر, طبقات وجود با

يا دو درجة خويشاوندان از جمعي ارث, تقسيم مجلس در گر ا ميگويد: آيهبه مال از چيزي باشند, داشته حضور مستمندان و يتيمان از بعضي همچنين و سه

كه ـ را آنها كينهتوزي و حسادت حس تحريك جلو ترتيب اين به و بدهيد, آنها

پـيوند و بگـيريد ـ گـردد شـعلهور ارث, از بـودن مـحروم اثـر بر است ممكن

كنيد/ محكم وسيله اين به را خود انساني خويشاوندي

Page 354: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٨ آية: نساء سورة ٣٥٢

منظور ظاهرا ولي شده, ذكر مطلق طور به كين> <مسا و < <يتىاميى كلمة گرچهطـبقات بـودن بـا ارث, قـانون طـبق زيـرا است; فاميل نيازمندان و ايتام آن از

محرومند/ بردن ارث از دورتر, طبقات نزديكتر,

هـدية است سـزاوار بـاشند, حـاضر جـلسهاي چنان در آنها گر ا بنابراين,كبير وارثان مال از و دارد وارثان ارادة به بستگي فقط آن مقدار تعيين 9كه مناسبي

شود/ داده آنها به بود; خواهد

گونه هر آيه در كين مسا و ايتام از منظور دادهاند: احتمال مفسران از جمعيايـن ولي آنها, غير يا باشد, ميت خويشاوندان از خواه است, نيازمندي و يتيم

جـلسات ايـن در راهـي Aمـعمو بيگانه افراد زيرا ميرسد; نظر به بعيد احتمال

ندارند/ فاميلي

نه ميكند, بيان را وجوبي حكم يك آيه, معتقدند: نيز مفسران از بعضيمقدار بود Aزم داشتند, واجبي حق آنها گر ا زيرا است; بعيد نيز آن ولي استحبابي,

است/ شده گذار وا حقيقي وارثان اختيار به كه حالي در گردد, تعيين آن حدود و

طرز و خوب زبان با محرومان, از دسته اين <با ميدهد: دستور آيه پايان در/( معروفا قو; لهم قولوا (و كنيد> صحبت شايسته

جلب براي نيز خود اخ$قي سرمايههاي از مادي كمك جنبة بر ع$وه يعنيايـن و نـماند, بـاقي آنها دل در ناراحتي هيچگونه تا كنيد, استفاده آنها محبت

است/ فوق حكم بودن استحبابي بر ديگري نشانة دستور

حكم بگوئيم: ندارد دليلي هيچ كه شد روشن نيز مطلب اين گفتيم, آنچه اززيرا است; شده نسخ ميكند, تعيين را ارث سهام كه آياتي وسيلة به فوق آية

نيست/ آيه اين و آيات آن ميان تضادي گونه هيچ

# # #

Page 355: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٥٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

عـليهم ـافوا خى افا ضـعى ة ي ذر خلفهم من تركوا لو ن الذيى ليخش و ٩

دا سديى Lقو ليقولوا و ه اللى فليتقوا

ترجمه:آنـان آيـندة از بگـذارنـد يـادگار بـه خـود از ناتوانـي فرزندان اگر كه كساني ـ ٩

و بـپرهيزند, خـدا �مـخالفت� از بترسند! مردم� يتيمان دربارة ستم �از بايد ميترسند,

بگويند/ استوار سخني

تفسير:يتيمان بهسوي جلبعواطف

حقيقتي به اشاره يتيمان, وضع برابر در مردم عواطف برانگيختن براي قرآنمـردم يـتيمان با شما كه: اين آن و ميشوند, غافل آن از مردم گاهي كه ميكند

نمايند/ رفتار آينده در شما يتيمان با ميداريد دوست كه كنيد رفتار همانگونه

سـرپرستي تـحت كه را خود بيسرپرست اطفال و پناه, بي كودكان منظرةو ميدهد, مثبت پاسخ آنها احساسات به نه كه گرفته قرار خائن و سنگدل انساني

چه ك دردنا منظرة اين بگيريد, نظر در ميكند, عدالت رعايت آنها اموال در نههمان ع$قهمنديد؟ خود فرزندان آيندة به چقدر و ميكند؟ ناراحت را شما اندازه

آنـها نـاراحـتي از و باشيد, ع$قهمند ديگران يتيمان و فرزندان به نسبت اندازه

شويد/ ناراحت

خـود فـرزندان آيـندة وضـع از كـه <آنها است: چنين آيه مفهوم بنابراين,لو الذيىن ليخش (و بترسند> آنها آزار و يتيمان دربارة خيانت از بايد ميترسند,

Page 356: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩ آية: نساء سورة ٣٥٤

عليهم)/ خىافوا ضعىافا ية ذر خلفهم من كوا ترفردا از و فردا, به امروز از سنت يك شكل به همواره اجتماعي مسائل bاصومث$ و ميگذارند اجتماع در ظالمانهاي سنت كه آنها ميكند, سرايت دور آيندة به

هستند عاملي خود حقيقت در ميدهند, رواج جامعه در را يتيمان> <آزار رسم

شود/ چنين نيز فرزندانشان با آينده در كه

بـه سـتمگري راه بـلكه مـيكنند, ستم ديگران فرزندان به تنها نه بنابراين,ميسازند/ هموار نيز را خود فرزندان

از ايـتام, سـرپرستان بـايد است, چنين كه كنون <ا ميفرمايد: آيه پايان دراز سرشار عباراتي و م$يم زبان با يتيمان, با و بپرهيزند خدا احكام با مخالفت

/( سديىدا قو; ليقولوا و اللىه (فليتقوا بگويند> سخن انساني عواطف

يابد/ التيام وسيله اين به آنها قلب زخمهاي و دروني ناراحتي تارواني نكتة يك به اشاره شد, بيان فوق جملة در كه اس$مي عالي دستور اين

كه: اين آن و است دقت نهايت درخور كه ميكند يتيمان پرورش مورد در

گفتن پاسخ بلكه نيست, ك پوشا و ك خورا به منحصر يتيم, نيازمنديكودكفوق او آيندة وجود ساختمان در و است مهمتر او قلبي احساسات و عواطف به

نـظر از بـايد و است, انسان ديگران, بسان يتيم طفل زيرا ميباشد; مؤثر العاده

در كه كودك يك نوازشهاي و محبتها از بايد شود, تغذيه نيز عاطفي نيازهاي

گردد/ بهرهمند است, مادر و پدر دامان

غروب و رود گاه چرا به گله همراه صبح كه نيست گوسفند بچه يك مانند اواشباع نيز رواني تماي$ت نظر از جسمي مراقبتهاي بر ع$وه بايد بلكه برگردد,

بـه ك خطرنا و شخصيت فاقد شكستخورده, سنگدل, كودكي نه گر و شود,

آمد/ خواهد عمل

# # #

Page 357: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٥٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نكته:rزم توضيح

<هـر فرمود: cdefg ششم امام روزي ميكند: نقل cdefg صادق امام ياران از يكيبـر و او بـه نسـبت كه ميكند مسلط را فردي خداوند كند كسي به ظلمي كس

دهد>/ انجام را ستم و ظلم همان او فرزندان

او ظلم نتيجة بايد فرزند ولي است, ظالم پدر عجبا گفتم خود با دل, در منببيند! را

و ميگويد: <قرآن فرمودند: cdefg امام كنم, بيان را خود سخن من كه اين از قبل

<مستدرك ـ ق0 هـ ١٤١٥ چاپاول, بعثت, بنياد ,٣٠ صفحة ,٢ ٣٤٦$جلد صفحة ,١ جلد <برهان>, تفسير ـ ١/٣١٥ صفحة ,٧٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,١٩١ صفحة ,١٣ جلد و ٩٨ صفحة ,١٢ جلد الوسائل>,

عليهم>/١ افوا خى ضعىافا ية ذر خلفهم من كوا تر لو الذيىن ليخشكه ميشود پيدا بسياري براي شده, پيدا حديث راوي براي كه سؤال همانكودكان Aاصو و ميدارد, روا ديگري بر را كسي عمل مجازات خداوند چگونه

شوند؟! ستم گرفتار كه كردهاند گناهي چه ستمگر شخص

آن و دريافت, ميتوان كرديم بيان Aبا در كه توضيحي از را سؤال اين پاسخبه سنت يك شكل تدريجا ميشوند, مرتكب اجتماع در افراد كه كارهائي كه: اين

ميشود/ منتقل آينده نسلهاي به و ميگيرد, خود

باAخره, ميگذارند, اجتماع در را ايتام بر ستم و ظلم اساس كه آنها بنابراين,در و گـرفت, خـواهـد نـيز را آنها خود فرزندان دامان غلط, بدعت اين روزي

بـه گر ا و است آنها اعمال تكويني و وضعي آثار از يكي موضوع اين حقيقت

خواص و تكويني آثار تمام كه است آن خاطر به ميشود, داده نسبت خداوند

خداوند ناحية از ستمي و ظلم وجه هيچ به و است, منسوب او به معلول و علت

Page 358: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٩ آية: نساء سورة ٣٥٦

شد/ نخواهد كسي بر

و <ظـالم> پـاي شـد, بـاز اجتماع در ستم و ظلم پاي كه هنگامي خCصهگرفت/ خواهد هم را او فرزندان

# # #

Page 359: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٥٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

نىارا بطونهم فيىى كلونيا ا نمى ا ظلما اليتىاميى ال اموى ياكلون ن الذيى ان ١٠

را سعيى سيصلون و

ترجمه:آتش تـنها حقيقت,� �در ميخورند, ستم و ظلم به را يتيمان اموال كه كساني ـ ١٠

ميسوزند/ آتش�دوزخ� شعلههاي در زودي به و ميخورند;

تفسير:ما اعمال باطني چهرة

سالم يكاجتماع پيريزي منظور به سوره اين آيات گفتيم سوره آغاز درآن خ$فكاريهاي و جاهليت دوران رسوبات قب$ دليل, همين به و شده, نازل

زمينه تا ميبرد ميان از داشت, وجود مسلمانها تازه از بعضي دل در كه را زمان

آورد/ فراهم سالم اجتماع يك براي

سوره, اين آغاز در لذا است؟! يتيمان مال خوردن از بدتر زشتي عمل چهكـه مـيشود ديده يتيمان اموال در ناروا تصرفهاي پيرامون شديدي تعبيرات

است/ فوق آية آنها صريحترين

و مـيكنند تـصرف حق نا به را يتيمان اموال كه كساني > ميگويد: آيه اين

اليتىاميى ال اموى كلون يا الذيىن (ان ميخورند> آتش تنها حقيقت; 9در ميخورند,

/( نىارا بطونهم فيىى كلون يا ا انمى ظلماميشود, ديده ديگر مورد يك در تنها مجيد, قرآن سراسر در تعبير اين نظيرـ به منافعي الهي, آيات تحريف و حقايق كتمان با كه است كساني دربارة آن و

Page 360: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٠ آية: نساء سورة ٣٥٨

من اللىه أنزل مىا يكتمون الذين ان ميفرمايد: نيز آنها دربارة كه ميآورند, دست

كساني > النىار: bا بطونهم في كلون يأ مىا أولىئك Cقلي ثمنا به يشترون و الكتىابمينمايند, فراهم چيزي نا درآمد آن وسيلة به و ميكنند كتمان را خدا آيات كه

/١٧٤ آية بقره, ـ ١

نميخورند>١/ چيزي آتش جز آنها

واقع در جهان همين در آنها كه اين بر ع$وه ميفرمايد: آيه پايان در سپسبـرافـروختهاي آتش در داخـل ديگـر جـهان در زودي <بـه مــيخورند, آتش

/( سعيىرا سيصلون (و ميسوزاند شدت به را آنها كه ميشوند>

در شدن داخل معني به درد; وزن 9بر <صلي> مادة از اصل, در < <سيصليىاست/ شعلهور آتش معني به <سعير> و است, سوختن و آتش

خود, ظاهري چهرة بر ع$وه ما اعمال كه ميشود استفاده چنين آيه اين ازچهرههاي اين است, پنهان ما نظر از جهان اين در كه دارد نيز واقعي چهرة يك

ميدهند/ تشكيل را اعمال تجسم مسألة و ميشوند ظاهر ديگر جهان در دروني,

ظاهري چهرة گرچه ميخورند, را يتيم مال كه آنها ميگويد: آيه اين در قرآنغذاها اين واقعي چهرة اما است, رنگين و لذيذ غذاهاي از گيري بهره عملشان

ميشود/ آشكار قيامت در كه است چهره همين و است, سوزان آتش

دارد, عـمل ظـاهري كـيفيت با خاصي تناسب هميشه عمل, واقعي چهرةروح و ميسوزاند را او قلب او, حقوق غصب و يتيم مال خوردن كه گونه همان

است/ سوزان آتش عمل اين واقعي چهرة ميدهد, آزار را او

اين به ايمان كه كساني براي اعمال; واقعي 9چهرههاي موضوع اين به توجهاست/ خ$ف كارهاي انجام از مانع بهترين دارند, حقايق

ميان در و برداشته را آتش پارههاي خود دست با كه ميشود پيدا كسي آيا

Page 361: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٥٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ببلعد؟ و بگذارد دهان

بخورند/ ناحق به را يتيم مال ايمان با افراد نيست ممكن همچنيندليل يك نميدادند, راه خود به معصيت فكر حتي خدا مردان ميبينيم گر ااخـ$قي, پـرورشهاي و ايـمان و عـلم قـدرت اثـر بر آنها كه بوده همين آن,

نميكردند/ را بد كار انجام فكر هرگز و ميديدند را اعمال واقعي چهرههاي

يك زيباي جلوههاي مجذوب است ممكن اط$ع, بي و نادان كودك يككـه فـهميده انسـان يك امـا بـرد, فـرو آن در دست و شود سوزان آتش شعلة

نميكند/ را خيالي چنين حتي است, آزموده بارها را آتش سوزندگي

تكان و زياد بسيار يتيمان اموال به تجاوز نكوهش در روايات و احاديثمـعرفي حكـم اين مشمول يتيمان اموال به تعدي كمترين حتي و است دهنده

,٥ جـلد $<كـافي>, فـرمائيد رجـوع يـتيم مال اكل به مربوط ابواب به ميتوانيد بيشتر توضيح براي ـ ١اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,٢٤٤ صفحة ,١٧ جلد الشيعه>, <وسائل ـ الكتباmسYمية دار ,١٢٨ صفحة

و///0/ ٢٦٦ صفحة ,٧٦ جلد

شده/١

ايـن كـرد سـؤال كسي شده: نقل hijkl صادق امام يا باقر امام از حديثي دردو برابـر <در فرمود: است؟ يتيم مال غصب از مقدار چه دربارة آتش مجازات

<وسائل ـ ق0 هـ ١٤١٥ چاپاول, بعثت, بنياد ,٣١ صفحة ,٢ بحث$جلد مورد آية ذيل <برهان>, تفسير ـ ٢<عـياشي>, تفسير ـ ٨ صفحة ,٧٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٢٦٠ صفحة ,١٧ جلد الشيعه>,

ق/ هـ ١٣٨٠ تهران, علمية چاپخانة ,٢٢٣ صفحة ,١ جلد

درهم>/٢

# # #

Page 362: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٦٠

اء نسى كن فان نثيين Lا حظ مثل كر للذ اوLىدكم فيىى هاللى كم يوصيى ١١

و ـصف الن فلها احدة وى كىانت ان و ترك ا مى ثلثىا فلهن اثنتين فوق

يكن لم ن فا ولد له كىان ان ترك ا ممى دس الس منهما احد وى لكل بويه L

دس الس ه م ف) خوة ا له كىان فان الثلث ه م ف) اه بوى ا ورثه و ولد له

هم ي ا تدرون Lى كم بنىاو ا و كم او آبى دين او ا بهى يوصيىى ة وصي بعد من

ما حكيى ما عليى كىان ه اللى ان ه اللى من ضة فريى نفعا لكم اقرب

ولد لهن كىان فان ولد لهن يكن لم ان اجكم ازوى ترك ا مى نصف لكم و ١٢

لـهن و دين او ا بهى ن يوصيى ة وصي بعد من تركن ا ممى بع الر فلكم

الثمن فلهن ولد لكم كىان فان ولد لكم يكن لم ان تركتم ا ممى بع الر

يورث رجل كىان ان و دين او ا بهى توصون ة وصي بعد من تركتم ا ممى

كىانوا فان دس الس منهما احد وى فلكل اخت او اخ له و امراة او لة ك)ى

او ا بهى يوصيى ة وصي بعد من الثلث فيى اء شركى فهم لك ذى من اكثر

م حليى م عليى ه اللى و ه اللى من ة وصي مضار غير دين

ترجمه:به پسر, �ميراث� سهم كه ميكند سفارش شما به فرزندانتان دربارة خداوند ـ ١١

دو باشند, دختر دو از بيش و� دختر �دو شما, فرزندان اگر و باشد; دختر دو سهم اندازة

يك هر براي و آناوست/ از ميراث� �از نيمي باشد, يكي اگر و آنهاست; آن از ميراث سوم

فرزندي اگر و باشد; داشته فرزندي �ميت� اگر است, ميراث يكششم او, مادر و پدر از

Page 363: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٦١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آن از بقيه است�و يكسوم او مادر براي ارثبرند, او از مادر پدرو �تنها� و باشد, نداشته

ششـم پـنج �و مـيبرد ششـم يك مـادرش بـاشد, داشته برادراني او اگر و است�; پدر

از بعد و كرده, او كه است وصيتي انجام از بعد اينها,� �همة است�, پدر براي باقيمانده,

شـما بـراي يك كـدام فـرزندانـتان, و مـادران و پـدران نميدانيد شما ـ است دين اداي

است/ حكيم و دانا خداوند, و است; الهي فريضة اين ـ سودمندترند!

اگر و باشند; نداشته فرزندي آنها اگر زنانتاناست, ميراث نصف برايشما, و ـ ١٢

و كردهانـد, كه وصيتي انجام از پس شماست; آن از چهارم يك باشند, داشته فرزندي

نـداشـته فـرزندي اگـر شماست, ميراث چهارم يك شما, زنان براي و �آنها�, دين اداي

كه انجاموصيتي از بعد آنهاست; آن از يكهشتم باشد, فرزندي شما براي اگر و باشيد;

ميبرد, ارث او از برادر� يا �خواهر ك6له كه باشد بوده مردي اگر و دين/ اداي و كردهايد,

خواهران و برادران �اگر است يكششم كدام, هر سهم دارد, خواهري يا برادر كه زني يا

انـجام از پس شـريكند; سـوم يك در آنها باشند, نفر يك از بيش اگر و باشند�; مادري

آنها به دين,� به اقرار و وصيت طريق �از كه آن شرط به دين/ اداي و شده, كه وصيتي

است/ بردبار و دانا خدا و سفارشخداست; اين نزند/ ضرر

نزول: شأنمعروف شاعر ثابت> بن <حسان برادر انصاري> ثابت بن الرحمن <عبدمانده يادگار به او از برادر پنج و همسر يك كه حالي در رفت, دنيا از اس$م, صدر

بود/

او همسر به و كردند قسمت خود ميان در را الرحمن> <عبد ميراث برادرانشكـايت آنها از و كرد, عرض mnopq پيامبر خدمت به را جريان او ندادند, چيزي

تعيين دقيقا همسران ميراث آن, در و شد نازل فوق آيات هنگام اين در نمود,

Page 364: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٦٢

,٢ جـلد المـنثور>, <در ـ ١٨٥ صفحة ,٤ جلد <طبري>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١ق0/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,١٢٥ صفحة ,٢ $جلد ٤٤٣ صفحة

گرديد/١

من از mnopq پيامبر بودم, شده بيمار كه: شده نقل عبداللىه> بن <جابر از نيز ووضو آن از مقداري با خواست, آبي mnopq پيامبر بودم, هوش بي من كرد, عيادت

خدا! رسول اي كردم: عرض آمدم, هوش به من پاشيد, من بر را بقيه و گرفت,

شد؟ خواهد چه من از بعد من اموال تكليف

سهم و گرديد نازل فوق آيات كه نگذشت چيزي گشت, mnopqخاموش پيامبر

الفكر دار ,٣ صفحة ,٨ جلد و ٤ صفحة ,٧ جلد بخاري>, <صحيح ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٢ق/ هـ ١٣٨٨ شركاه, و الحلبي مؤسسة ,٩٦ صفحة واحدي, النزولا�Fيات> <اسباب ـ ق هـ ١٤٠١ بيروت,

شد/٢ تعيين آن در وراث

تفسير:ارث سهام

تـعيين را وراث سـهم آيه, دو اين خوانديم, نزول شأن در كه گونه همانميكند/

شده بيان مادران; و پدران و 9فرزندان وارثان اول طبقة حكم اول, آية درپدر و فرزند رابطة از نزديكتر خويشاوندي, رابطة هيچ كه است بديهي و است,

است/ داشته مقدم ارث ديگر طبقات بر را آنها قرآن لذا نميباشد,

سـفارش فرزندانـتان دربارة شما به <خداوند ميفرمايد: نخست جملة دراو;ىدكم فيىى اللىه (يوصيىكم ميبرند> ارث دختران سهم برابر دو پسران كه ميكند

ا;نثيين)/ حظ مثل كر للذقرار اصل دختران ارث, بيان طرز و جملهبندي نظر از كه: اين توجه قابل

Page 365: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٦٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

زيرا گرديده; تعيين آن به مقايسة با و فرع صورت به پسران ارث و شده, داده

ارث روي تأكيد نوع يك اين و ميبرند> دختران سهم برابر دو <پسران ميگويد:

مـحروم كـلي بـه را آنـها كـه است جـاهلي سنتهاي با مبارزه و دختران بردن

شد;/ خواهد تشريح زودي به دو اين ارث تفاوت فلسفة 9اما ميكردند

باشند, بيشتر يا دختر دو منحصرا ميت, فرزندان گر <ا ميفرمايد: آن از پسك)/ تر ا مى ثلثىا فلهن اثنتين فوق اء نسى كن ن (فا آنهاست> آن از مال ثلث دو

ان (و اوست> آن از مال مجموع نصف باشد, بوده دختر يك تنها گر ا <ولي

النصف)/ فلها احدة وى كىانتاثـنتين> <فـوق ميگويد: آيه اين در قرآن كه ميآيد پيش سؤالي اينجا دربنابراين, آنهاست, به متعلق مال سوم دو باشند نفر دو از بيش دختران گر ا يعني

گفته را دختر چند و دختر يك حكم تنها بلكه است, ساكت دختر دو حكم از آيه

است/

است: اين پاسخاست اين آن و ميشود, روشن سؤال اين جواب آيه, اول جملة به توجه با

دختر سهم برابر دو <پسر نثيين: bا حظ مثل كر للذ جملة از دختر دو سهم كه:

و پسر يك فقط مرده شخص بازماندگان گر ا زيرا ميگردد; معلوم Aاجما دارد>

سهم بنابراين ميگردد/ سوم دو پسر سهم و سوم يك دختر سهم باشند دختر يك

در كه بوده همين خاطر به شايد و بود, خواهد سوم دو جمله اين طبق دختر دو

دخـتر چـند سـهم به اشاره تنها و شده خودداري دختر دو سهم از بعد, جملة

كنيد;/ 9دقت نميكند تجاوز سوم دو از هم آن كه گرديده,

زيرا ميشود; روشنتر مسأله اين نيز <نساء> سورة آية آخرين به مراجعه ازگاه آن دختر; يك سهم 9همانند شده داده قرار نصف خواهر يك سهم آيه, آن در

Page 366: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٦٤

حكـم ايـن از مـيبرند> را مـال سـوم دو باشند بوده خواهر دو گر <ا ميافزايد:

است/ شده گرفته نظر در مال سوم دو نيز دختر دو مورد در كه ميفهميم

<فوق ميگويند: گاهي كه ميشود ديده عرب ادبيات در تعبير اين عCوه, بهبيشتر/ و دو يعني است, فوق> مىا و <اثنتىان منظور و اثنتين>

مسلم حديث منابع و اس$مي فقه نظر از مزبور حكم گذشته, اينها همة ازحديث; 9منابع سنت به توجه با باشد, Aبا جملة در ابهامي فرضا گر ا و است,

ميگردد/ برطرف

فرزندان رديف هم و اول طبقة جزء نيز آنها كه مادران و پدران ميراث امااست: حالت سه آن در و شده بيان چنين فوق آية در ميباشند,

ايـن در كـه بـاشد داشـته فرزندانـي يا فرزند متوفي, شخص اول: حالتيك هر براي <و ميفرمايد: ميرسد, ششم يك كدام هر او مادر و پدر به صورت

لكل بويه ; (و باشد> داشته فرزندي 9ميت; گر ا است ششم يك مادر و پدر از

ولد)/ له كىان ان ك تر ا ممى دس الس منهما احد وىاين در باشند مادر و پدر تنها وارث و نباشد ميان در فرزندي دوم: حالتنداشته فرزندي گر <ا ميفرمايد: است, مال مجموع سوم يك مادر سهم صورت

لم ن (فا است> سوم يك مادرش براي باشند, مادرش و پدر او وارث تنها و باشد

الثلث)/ ه م ف+ اه ابوى ورثه و ولد له يكنكه است اين خاطر به نيامده, ميان به پدر سهم از سخني اينجا در ميبينيم گر ا

سوم>/ <دو يعني: است, روشن او سهم

ايـن در بـاشد, داشته همسري است ممكن ميت شخص گاهي عCوه, بهدوم حالت در پدر سهم بنابراين و ميشود, كم پدر سهم از همسر سهم صورت

است/ متغير

Page 367: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٦٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

كـار در فرزندي و باشند مادر و پدر تنها وارث كه است اين سوم: حالتپدر;, طرف از تنها يا مادر, و پدر طرف 9از برادراني متوفيى شخص ولي نباشد,

مي مييابد, تنزل ششم يك به سوم يك از مادر سهم صورت اين در باشد, داشته

له كىان ن (فا است> سوم يك مادرش براي دارد برادراني 9ميت; او گر ا <و فرمايد:

دس)/ الس ه م ف+ اخوةمـادر ارث اضـافي مـقدار مانع نميبرند, ارث كه اين با برادران, واقع, در

مينامند/ <حاجب> را آنها جهت همين به و ميشوند

بار سنگيني موجب متعدد برادران وجود زيرا است; روشن حكم اين فلسفةپس حتي و شوند, بزرگ تا بپردازد را آنها هزينة بايد پدر چون است, پدر زندگي

موجب برادراني جهت همين به و دارند, پدر براي هزينههائي نيز شدن بزرگ از

و باشند, پدر ناحية از تنها يا و مادر و پدر ناحية از كه ميشوند, مادر سهم تنزل

پـدر دوش بـر سـنگيني هـيچگونه و هسـتند مادر ناحية از تنها كه برادراني اما

نميگردند/ حاجب ندارند,

سؤال:<جمع> لفظ برادران مورد در آيه اين در قرآن كه است مطرح سؤالي اينجا در

داشته برادراني متوفي شخص آن گر <ا اخوة: له كىان فان ميگويد: برده, كار به

اس$م فقهاي تمام كه حالي در است, نفر سه جمع حداقل كه ميدانيم و باشد>

شوند/ مادر ارث تنزل موجب و مانع ميتوانند هم برادر دو كه معتقدند

پاسخ:كه: اين آن و ميشود, روشن قرآن ديگر آيات به مراجعه با سؤال اين جواب

از پارهاي در بلكه رود, كار به بيشتر و نفر سه در جمع لفظ جا همه در نيست Aزم

لحكمهم كنىا و <انبياء>: سورة ٧٨ آية مانند ميشود اط$ق هم نفر دو بر موارد

Page 368: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٦٦

بوديم>/ آنها حكم گواه <ما اهدين: شىنفر دو اين دربارة قرآن و است, <سليمان> و <داود> قضاوت به مربوط آيه

است/ برده كار به �هم~ جمع ضمير

كار به نفر دو در جمع لفظ گاهي است ممكن كه: ميشود روشن اينجا ازشـاهد بحث, مورد آية در و دارد قرينه و شاهد به نياز موضوع اين ولي رود,

مسأله, اين در زيرا است; اس$م پيشوايان از دليل ورود و مسلمانان اتفاق همان

مشمول را برادر دو عباس; ابن جز 9به سني و شيعه از اعم اس$م دانشمندان همة

,١٤٤ صفحة ,٢ جلد القرآن>, <متشابه ـ ٢٧١ صفحة ,٥٦ جلد و ١٥٦ صفحة ,١٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١ش/ هـ ١٣٢٨ بيدار, انتشارات

دانستهاند/١ آيه حكم

خـود ميان در را مال ميتوانند هنگامي وارثان ميفرمايد: قرآن آن از پسنباشد, او عهدة بر بدهي يا و باشد, نكرده وصيتي ميت شخص كه كنند تقسيم

ميفرمايد: كرد, عمل آنها به نخست بايد دارد ديوني يا كرده وصيتي گر ا بنابراين,

بعد (من است> او دين اداء از بعد و كرده كه است وصيتي انجام از بعد اينها <همة

دين)/ او ا بهى يوصيىى وصيةيك دربارة ميتواند فقط انسان شده, گفته وصيت باب در كه طور همان البتهاين مگر نيست, صحيح كند وصيت آن از بيش گر ا و كند وصيت خود مال از سوم

دهند/ اجازه ورثه كه

شـما امـا هسـتند, شما فرزندان و پدران <اينها ميفرمايد: بعد جملة در وتدرون ;ى كم ابنىاو و كم (آبىاو هستند> شما نفع به بيشتر آنها از يك كدام نميدانيد

/( نفعا لكم اقرب ايهماين تشخيص و شده, استوار بشر واقعي مصالح اساس بر ارث قانون يعني

Page 369: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٦٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

در اوست ص$ح و خير به مربوط را آنچه انسان زيرا خداست; دست به مصالح

دهد/ تشخيص نميتواند جا همه

او نـيازمنديهاي بـه بيشتر مادران و پدران كنند گمان بعضي است ممكنباشند/ مقدم فرزندان بر ارث در بايد بنابراين و ميگويند, پاسخ

كنند/ فكر را اين عكس جمعي است ممكن وو نـزاع و مـرج و هـرج گـونه هـزار ميبود مردم دست به ارث قانون گر اميداند, هست كه چنان آن را امور حقايق كه خدا اما ميشد, واقع آن در اخت$ف

داده/ قرار است, آن در بشر خير كه ثابتي نظام بر را ارث قانون

و فـرض خـدا طـرف از كه است قانوني <اين ميفرمايد: آيه پايان در لذا/( حكيىما عليىما كىان اللىه ان اللىه من (فريىضة است> حكيم و دانا او و شده واجب

براي زدن چانه گونه هيچ جاي تا است, گذشته مطالب كيد تأ براي جمله ايننماند/ باقي ارث سهام به مربوط قوانين دربارة مردم

# # #

شـده, داده تـوضيح يكـديگر از شـوهر و زن ارث چگونگي بعد, آية درنـداشـته فرزندي آنها گر ا است, زنانتان ميراث نصف شما براي <و ميفرمايد:

ولد)/ لهن يكن لم ان اجكم ازوى ك تر ا مى نصف لكم (و باشند>

يك تنها ديگري; شوهر از 9حتي باشد داشته فرزنداني يا و فرزند گر <ا وليكن)/ تر ا ممى بع الر فلكم ولد لهن كىان ن (فا است> شما آن از آنها ميراث چهارم

وصيتهاي انجام و همسر بدهيهاي پرداخت از <بعد نيز تقسيم اين البتهدين)/ او ا بهى يوصيىن وصية بعد (من اوست> مالي

باشد نداشته فرزندي شوهر كه صورتي در شوهران ثروت از زنان ارث اماشما ميراث چهارم يك شما زنان براي <و ميفرمايد: است, مال اصل چهارم يك

Page 370: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٦٨

ولد)/ لكم يكن لم ان كتم تر ا ممى بع الر لهن (و باشيد> نداشته فرزندي گر ا است,

ديگري همسر از فرزند اين چه گر 9ا باشيد داشته فرزندي شما گر ا <ولي

الثمن فلهن ولد لكم كىان ن (فا است> شما ميراث از هشتم يك زنان سهم باشد;

كتم)/ تر ا ممىو شوهر بدهكاريهاي پرداخت از بعد سابق تقسيم همانند نيز تقسيم ايناداء و كردهايد كه وصيتي انجام از <بعد ميفرمايد: اوست, مالي وصيتهاي انجام

دين)/ او ا بهى توصون وصية بعد (من دين>

فرزند ميت شخص كه صورتي در زنان و شوهران سهام كه: آن توجه قابلاست/ فرزندان حال رعايت براي آن و مييابد, تقليل نصف به باشد, داشته

است همان شده, داده قرار زنان سهم برابر دو شوهران سهم كه اين علت وشده/ گفته دختر و پسر ارث دربارة مشروحا كه

از از 9اعم شده تعيين زنان براي كه سهمي است: Aزم نيز نكته اين به توجههمسران مرد گر ا بلكه ندارد, همسر يك به اختصاص هشتم; يك يا چهارم يك

و شد خواهد تقسيم مساوي طور به آنها همة بين مذكور سهم باشد, داشته متعدد

است/ همين نيز فوق آية ظاهر

گـر <ا ميفرمايد: ميكند, بيان را خواهران و برادران ارث حكم آن از پسو برود دنيا از زني يا ببرند, ارث او از خواهران و برادران و برود دنيا از مردي

ميبرند> ارث به را مال ششم يك آنها از يك هر باشد, داشته خواهري يا و برادر

مـنهما احـد وى فـلكل اخت او اخ لـه و امـراة او لة كـ+ى يورث رجل كىان ان (ودس)/ الس

بـاقي خواهـر يك و برادر يك متوفي شخص از كه است صورت در اينن (فا ميباشند> ثلث يك در شريك مجموعا باشند يكي از بيش گر ا <اما بماند/

Page 371: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٦٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

خودشان ميان در را مال ثلث بايد يعني الثلث) فيى كىاء شر فهم ذىلك من كثر ا كىانواكنند/ تقسيم

است ديوني و او وصيت انجام از بعد نيز تقسيم <اين ميكند: اضافه سپسدين)/ او ا بهى يوصيى وصية بعد (من گردد> پرداخت بايد كه

ورثـه بـه رسانيدن زيان جنبة دين, همچنين و وصيت <كه هشتدار اين با/( مضار (غير باشد> نداشته

پيغمبر از كه رواياتي طبق زيرا نكند; وصيت ثلث, از بيش كه معني اين بهورثه به <اضرار> ثلث از بيش وصيت شده, وارد rstuv بيت اهل ائمة و mnopq كرم ا

الشـيعه>, <وسـائل ـ ق هـ ١٣٩٠ اmسـYمية, الكـتب دار ,٧٤ باب ,١١٩ صفحة ,٤ جلد <استبصار>, ـ ١البيت/ آل چاپ ,١١ باب ,٢٧٥ صفحة و ٨ باب ,٢٦٧ صفحة ,١٩ جلد

ميباشد/١ آنها رضايت به مشروط آن نفوذ و است,

بـه اعتراف آنها به رسانيدن زيان و ورثه ساختن محروم براي كه: اين يا ونباشد/ بدهكار كه حالي در كند, بدهيهائي و ديون

عليم خداوند و الهي است توصيهاي <اين ميفرمايد: كيد تأ براي پايان در وحليىم)/ عليىم اللىه و اللىه من (وصية است> حليم و

است گاه آ شما مصالح و منافع به خداوند زيرا شود, شمرده محترم بايد كه

عين در ميباشد, گاه آ كنندگان وصيت نيات از نيز و داشته مقرر را احكام اين كه

مجازات فورا ميكنند, رفتار او فرمان خ$ف بر كه را كساني و است <حليم> حال

نمينمايد>/

# # #

Page 372: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٧٠

نكتهها:است طبيعي يكحق ارث ـ ١

جزء او اموال كسي, فوت هنگام به است آن بهتر كنند تصور بسياري شايدتـ$شهاي صـرف تـا گـيرد, قـرار المال بيت اختيار در و گردد عمومي اموال

عدالت از دور كام$ كار اين ميشود, روشن دقت با ولي گردد, جامعه اقتصادي

مـادر و پـدر كه چرا است; منطقي و طبيعي كام$ امر يك <وراثت> زيرا است;

بـه طـبيعي, وراثت قـانون طـبق را خـود روحـي و جسـمي صفات از قسمتي

نسل به و باشد, مستثنيى قانون اين از آنها اموال چرا ميكنند, منتقل بعد نسلهاي

نشود؟ منتقل آينده

تـ$شهاي و كـوششها زحمات, نتيجة كس هر مشروع اموال عCوه, بهجهت همين به و ميدهد, نشان را او شدة كم مترا نيروهاي حقيقت در و اوست,

است/ فطري حكم يك اين ميشناسيم, خود دسترنج طبيعي مالك را كس هر ما

مـيگردد كـوتاه امـوالش از انسـان دست كـه مـرگ هـنگام بـه بـنابرايـن,نـزديكترين كه گيرد تعلق كساني به اموال اين كه: است اين راه عادAنهترين

شـخص آن هسـتي ادامـة اشـخاص, آن هستي واقع در و اوست, به افرادميشود/ محسوب

خود زندگي براي كافي سرماية كه اين با مردم از بسياري جهت, همين رويبـر بـيشتر, تـوليد و كـار بـراي كـوشش و تـ$ش از دست دارنـد عمر پايان تا

است/ فرزندانشان آيندة تأمين هدفشان و نميدارند,

اقتصادي چرخهاي به بيشتري جنبش و تحرك ميتواند ارث قانون يعنيو شود بريده او از كلي به او مرگ از بعد كس هر اموال گر ا و بدهد, كشور يك

اقـتصادي فعاليتهاي از مهمي قسمت است ممكن گردد, عمومي اموال جزء

Page 373: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٧١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شود/ خاموش

چندي ميگويند: شد, واقع <فرانسه> در كه است جرياني سخن اين شاهدتصويب آن جاي به و كردند, الغاء را ارث قانون فرانسه پارلمان نمايندگان قبل

به و گردد ضبط عمومي اموال عنوان به ميماند, باقي كسي از آنچه كه نمودند,

نداشته سهمي شخص بستگان از يك هيچ كه طوري به برسد, عموم مصارف

باشند/

و گرديد, آشكار قانون اين اقتصادي نامطلوب اثرات مدتي گذشت با وليتـ$ش از و تـحول دسـتخوش كشـور واردات و صـادرات وضع شد مشاهده

دچـار را اقـتصادي مقامات موضوع اين شده, كاسته زيادي مقدار به اقتصادي

آن در ناچار و دانستند ارث> قانون همان<الغاي را آن اصلي عامل و كرد نگراني

كردند/ نظر تجديد

و طبيعي امر يك كه اين بر ع$وه ارث قانون كه كرد انكار نميتوان بنابراين,دارد/ عميق اثر نيز اقتصادي ت$شهاي گسترش در است فطري

# # #

گذشته ملل ميان در ارث ـ ٢گذشته ملل ميان در گون گونا اشكال به دارد فطري ريشة چون ارث قانون

ميشود/ ديده

با ولي نداشته, وجود ارثي قانون هستند مدعي بعضي گرچه يهود ميان درآنجا است آمده اعداد> <سفر در صريحا قانون اين ميبينيم, <تورات> به مراجعة

ميگويد: كه

باشد, نداشته پسري و بميرد كسي گر ا بگو: كرده, خطاب را اسرائيل بني <و

برادرانش به را ميراثش ندارد دختري گر ا و نمائيد, انتقال دخترش به را او ملك

Page 374: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٧٢

پدرش گر ا و بدهيد, پدرش برادران به را وي ميراث ندارد, برادري گر ا و بدهيد,

بدهيد, خويشاوندانش نزديكترين از او بازماندة به را او ميراث ندارد, برادري

كه نوعي به باشد, واجبي حكم اسرائيل بني براي امر اين و باشد, آن وارث تا

و بميرد كسي اگر بگو كرده خطاب را اسرائيل بني $و ١١ ـ ٨ آيات ,٢٥٣ صفحة ,٢٧ باب اعداد, سفر ـ ١برادرانش به را او ملك نباشد دختري را او اگر و # نمائيد دخترشانتقال به را او ملك باشد نداشته پسرياو ملك نباشد برادري را او پدر اگر و # بدهيد پدرش برادران به را او ملك نباشد برادري را او اگر و # بدهيداسرائيل بني براي اين پس بشود آن مالك تا بدهيد باشد او نزديكتر خويش كه قبيلهاش از كس هر به را

بود0/ فرموده امر موسي به خداوند كه چنان باشد شرعي فريضة

است>/١ فرموده امر موسي به خداوند

روي فـقط اسرائـيل بني ميان در ارث ميشود: استفاده فوق جملههاي ازاست/ نشده برده آن در همسر از نامي زيرا است; ميزده دور نسب مسألة

در زيـرا بـاشد; مـعتبر <تورات> قانون همين بايد نيز cdefg مسيح آئين در واحكام از چيزي كه نيامدهام من است: گفته مسيح كه: شده نقل موجود <اناجيل>

دهم/ تغيير را تورات

/٩٠٣ صفحة قاموسمقدس>, <كتاب ـ ٢

است/٢ شده گفته سخن <ارث> كلمة مشتقات از مورد چند در فقط واست: بوده راه سه از يكي از ارث اس$م, از پيش عربها ميان در اما

و كودكان و است بوده مردان و پسران تنها آنها نزد نسب از منظور نسب: ـ ١بودند/ محروم ارث بردن از زنان

به را او ديگري خانوادة شده, طرد خانوادهاي از كه فرزندي يعني تبني: ـ ٢پسر اين ميان صورت اين در آيد, در خوانده> <پسر شكل به و دهد نسبت خود

ميشد/ برقرار ارث خواندهاش, پدر و خوانده,

و حيات دوران در كه ميبستند پيمان هم با نفر دو يعني پيمان: و عهد ـ ٣ببرند/ ارث يكديگر از مرگ از بعد و كنند دفاع يكديگر از زندگي

Page 375: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٧٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

بود, شده آميخته آن به كه خرافاتي از را ارث طبيعي و فطري قانون اسCم,و بزرگسال و سو, يك از مرد و زن ميان در كه را ظالمانهاي تبعيضات و كرد, ك پا

چيز سه در را ارث سرچشمههاي و برد, بين از بودند قائل ديگر سوي از كودك,

نداشت: سابقه شكل اين به زمان آن تا كه كرد, خ$صه

در تولد طريق از كه ارتباطي گونه هر يعني آن وسيع مفهوم به نسب: ـ ١كودك/ و بزرگسال و وزن مرد از اعم ميشود ايجاد مختلف سطوح در دونفر ميان

ميشود/ ايجاد افراد ميان در ازدواج طريق از كه ارتباطهائي يعني سبب: ـ ٢و 9سبب خويشاوندي طريق غير از كه ديگري ارتباطهاي يعني وbء: ـ ٣را خود بردة كسي گر ا يعني عتق> <وbء مانند: ميشود پيدا نفر دو ميان در نسب;

به خود از سببي و نسبي خويشاوند گونه هيچ مرگ از پس برده آن و كند, آزاد

و تشويق نوع يك خود اين 9و ميرسد او كنندة آزاد به او اموال نگذارد, يادگار

است;/ بردگان كردن آزاد براي پاداش

خواست به نفر دو ميان در كه بوده خاصي پيمان آن و جريرة> ضمان <وbءموارد در يكديگر از كه ميشدند متعهد طرفين و ميشده, برقرار خودشان ارادة و

و نسبي خويشاوند گونه هيچ كه صورتي 9در مرگ از پس و كنند دفاع مختلفي

ببرند/ ارث يكديگر از باشند; نداشته سببي

وارث هيچگونه و برود دنيا از كسي گر ا يعني است, امامت> <وbء ديگر و

به ديگر عبارت به و cdefg امام به او ميراث باشد, نداشته آنها غير و سببي و نسبي

ميرسد/ مسلمين المال بيت

فـقهي كـتب در كـه دارنـد احكامي و شرائط فوق طبقات از يك هر البتهاست/ آمده مشروحا

# # #

Page 376: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٧٤

ميباشد؟ زن برابر دو مرد, ارث چرا ـ ٣ميشود روشن بيشتر دقت با اما است, زن برابر دو مرد ارث ظاهرا كه اين باكه است حمايتي خاطر به اين و ميباشد! مردان برابر دو زنان ارث نظر, يك از كه

است/ كرده زن حقوق از اس$م

كه: اين توضيحدرآمـد از نـيمي آن, بـه توجه با كه گذارده, مردان عهدة بر وظائفي اسCمنشده گذارده چيزي زنان عهدة بر كه حالي در ميشود, زنان خرج عم$ مردان

ك, پوشا مسكن, از او, نيازمندي طبق را خود همسر زندگي هزينة بايد مرد است,

عـهدة بـر نيز خردسال فرزندان زندگي هزينة و بپردازد, لوازم ساير و ك خورا

معاف خودشان براي حتي هزينهاي پرداخت گونه هر از زنان كه حالي در اوست,

هستند/

كه حالي در كند, پسانداز را خود ارث سهم تمام ميتواند زن يك بنابراين,عم$ آن نتيجة و كند, خرج فرزندان و همسر و خود براي را آن است ناچار مرد

بـراي نـيمي و مـيشود, خـرج زن بـراي مرد درآمد از نيمي كه ميشود چنين

ميماند/ باقي خود حال به همچنان زن سهم كه حالي در خودش,

ثروتهاي مجموع كنيد فرض كنيد: توجه مثال اين به بيشتر توضيح برايميان در تدريجا ارث طريق از كه باشد تومان ميليارد ٣٠ معادل دنيا در موجود

درآمـد مـجموع كنون ا ميگردد, تقسيم پسران; و 9دختران جهان مردان و زنان

ايـن از ميبينيم كنيم, حساب ارث راه از جهان زنان درآمد مجموع با را مردان

است/ زنان سهم ميليارد ١٠ و مردان, سهم ميليارد ٢٠ مبلغ

مـردان دوش بر آنها زندگي هزينة و ميكنند, ازدواج زنان معمول, مطابقدر و كنند, پسانداز را خود ميليارد ١٠ ميتوانند زنان دليل همين به و بود خواهد

Page 377: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٧٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و آنـها مـورد در زيـرا بـود; خـواهـند شريك عم$ مردان, سهم ميليارد بيست

ميشود/ مصرف نيز آنها فرزندان

زنان صرف ميشود, ميليارد ١٠ كه هم مردان سهم از نيمي واقع در بنابراين,بـودند, كرده پسانداز كه ميليارد ١٠ به مبلغ اين كردن اضافه با و شد, خواهد

در بود, خواهند ـ دنيا پول مجموع سوم دو ـ ميليارد ٢٠ اختيار صاحب مجموعا

نميكنند/ مصرف خود براي عم$ ميليارد ١٠ از بيش مردان كه حالي

سهم برابر دو بهرهبرداري و مصرف نظر از زنان, واقعي سهم كه: اين نتيجهبراي آنها قدرت Aمعمو كه است آن خاطر به تفاوت اين و است, مردان واقعي

اس$م كه است عادAنه و منطقي حمايت نوع يك اين و است, كمتر ثروت توليد

سهم ظاهر در چه گر ا داده قرار بيشتر را آنها حقيقي سهم و آورده عمل به زنان از

است/ نصف آنها

همان از bبا سؤال كه ميبريم پي نكته اين به اس$مي آثار به مراجعه با اتفاقازمينه اين در اس$م پيشوايان از گاه بي و گاه و بوده, مردم اذهان در اس$م آغاز

اهـل ائمة بزرگ پيشوايان اين طرف از كه پاسخهائي و ميكردند, پرسشهائي

<خداوند كه: اين آن و است, مضمون يك به غالبا شده داده سؤال اين به rstuv بيت

جهت همين به است, گذارده مردان عهدة بر را مهر پرداخت و زندگي مخارج

ـ اmسYمية الكتب دار سهم, نثيى Eل و ان سهمى كر للذ ار صى كيف ة عل باب ,٨٥ صفحة ,٧ جلد <كافي>, ـ ١البيت/ آل چاپ اmوmد, و اmبوين ميراث ابواب از ٢ باب ,٩٣ صفحة ,٢٦ جلد الشيعه>, <وسائل

داده>/١ قرار بيشتر را آنها سهم

نـقل cdefg الرضـا موسي بن علي امام از <cdefg الرضا اخبار <عيون كتاب در

سـهم نـصف ميراث, از زنان سهم كه <اين فرمود: سؤال اين پاسخ در كه شده

و ميگيرد چيزي ميكند ازدواج كه هنگامي زن كه: است آن خاطر به است مردان

Page 378: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٧٦

است, مردان دوش بر زنان زندگي هزينة ع$وه به بدهد, چيزي است ناچار مرد

صفحات ,٢٦ جلد الشيعه>, <وسائل ـ و/// سهمان للذكر صار كيف علة باب ,٨٤ صفحة ,٧ جلد <كافي>, ـ ١ـ ق هـ ١٣٧٨ جـهان, انتشارات ,٩٨ صفحة ,٢ جلد ,<cdefg الرضا اخبار <عيون ـ البيت آل چاپ ,٩٥ و ٩٤,٥٧٠ صـفحة ,٢ جـلد الشـرايـع>, <عـلل ـ ٣٢٦ صفحة ,١٠١ جلد و ١٠٣ صفحة ,٦ جلد اFنوار>, <بحار

قم/ مكتبةالداوري انتشارات

ندارد>/١ مسئوليتي خودش و مرد زندگي هزينة برابر در زن كه حالي در

# # #

وخواهران برادران ارث ـ ٤كه ميكنيم برخورد تازهاي واژة به كCىلة> يورث رجل كىان ان <و جملة در

در ديگـري و بـحث مورد آية در يكي ميشود: ديده قرآن از مورد دو در فقط

است/ كCىلة> > كلمة آن و <نساء> سورة همين از آيه آخرين

مـعني اصـل در كـCىلة> > است: ايـن مـيشود اسـتفاده لغت كتب از آنچه

ة>/ القو اب ذهى هو و ل الكEى بمعني مصدر اFصل في لة <الكEى ميخوانيم: اللغة> <صحاح در ـ ٢

است/٢ توانائي و قوت رفتن بين از يعني كCل> > معني به و دارد مصدري

شده گفته ميبرند ارث متوفي شخص از كه برادراني و خواهران به بعدا ولياست/

ارث دوم طـبقة جـزء خـواهـران و بـرادران كه باشد اين آن تناسب شايدو پدر كه كسي چنين و ميبرند, ارث فرزند, و مادر و پدر نبودن با تنها و هستند,

دست از را خويش توانائي و قدرت و است رنج در مسلما ندارد, فرزندي و مادر

ميشود/ گفته كCىلة> > آنها به لذا داده,

و پـدر از غـير ـ وراث بـه كCىلة> > ميگويد: <مفردات> كتاب در <راغب>ميشود/ گفته ـ فرزند

2 ,٢ جلد راوندي, القرآن> <فقه - ٥١١ صفحة ,٣٠ جلد و ١٧٤ صفحة ,١٤ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٣

ميگويند/٣ كCىلة> > وراث ساير به فرزند جز به گفته: عباس> <ابن و

Page 379: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٧٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ق/ هـ ١٤٠٥ نجفي, مرعشي اللىه آيت كتابخانة ,٣٣٦ صفحة

كه: سؤال اين پاسخ در حضرت آن شده, نقل mnopq پيامبر از كه روايتي در و

ـ بحث مورد آية ذيل <قرطبي>, تفسير ـ بيروت الرسالة مؤسسة ,٧٨ صفحة ,١١ جلد العمال>, <كنز ـ ١,٢١٢ صفحة ,٤ جلد <الميزان>, تفسير ـ <نساء> ١٧٦سورة آية ذيل ,٤٢٩ صفحة ,٢ جلد <ابنكثير>, تفسير

مدرسين/ جامعة انتشارات

الد>/١ وى bى و ولد له ليس و مىات <من فرمود: چيست>؟ <ك$لة

و پـدر نه كه حالي در رفته, دنيا از كه شخصي براي است عنواني كCىلة> >هر و است ميت اسم كCىلة> > ميشود: استفاده بيان اين از فرزند, نه و دارد مادري

أن روي و الولد عدا لمن اسم هو عبىاس: ابن قىال و الورثة/ من الد الوى و الولد عدا ا لمى اسم لة الكEى و ـ ٢الـقولين Eك و ت للمي اسما فجعله الد وى Fى و ولد له ليس و ات مى من فقىال: لة, الكEى عن سئل mnopq النبيانتشارات ,٢١٢ صفحة ,٤ جلد <الميزان>, تفسير ـ الكتاب نشر دفتر ,٤٣٧ صفحة راغب>, $<مفردات صحيح

مدرسين0/ جامعة

است/٢ صحيح قول دو

را كCلة~ � تعبير اين خواهر و برادر نام بردن جاي به قرآن چرا كه اين اما وو دارند مادر و پدر نه كه: افراد گونه اين كه است آن خاطر به شايد كرده؟ انتخاب

نشـانة كـه رسـيد خواهـد كساني دست به آنها اموال باشند مراقب فرزندي, نههستند/ او ناتواني

در را آنـها خودشان كنند, استفاده آن از ديگران كه آن از پيش بنابراين, واجتماعي مصالح حفظ و نيازمندان به كمك راه در Aزمتر, و ضروريتر موارد

كنند/ صرف

# # #

است: rزم ديگر نكتة چند به ـتوجه ٥طور به ظاهرا گرچه است, آمده خواهران و برادران ارث دربارة آنچه ـ الفرا تنها, مادري و تنها, پدري و مادري, و پدر خواهران و برادران و است مطلق

به آن تفسير كه <نساء> سورة همين آيه آخرين به توجه با ولي ميشود, شامل

Page 380: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٢ ـ ١١ آية: نساء سورة ٣٧٨

خواهران و برادران تنها آيه اين از منظور كه: ميشود روشن آمد خواهد زودي

كه حالي در دارند; ارتباط او با مادر طرف از فقط كه 9آنها هستند متوفي مادري

تـنها پدري يا و مادري و پدر خواهران و برادران دربارة <نساء> سورة آخر آية

خواهيم بيان آيه همان ذيل در خدا خواست به را موضوع اين 9شواهد ميباشد

داشت;/

خـواهـران; و 9بـرادران كـCله> > ارث از بـحث آيه دو هر گرچه بنابراين,روشـن آيـه, دو مـضمون در دقت با اما نيستند, سازگار هم با ظاهرا و ميكنند

و ميگويد, سخن خواهران و برادران از خاص دستة يك دربارة كدام هر ميشود

نيست/ آنها ميان در تضادي گونه هيچ

طبقة از وارثي كه است صورتي در طبقه اين بردن ارث است روشن ـ بأولـوا و آية: موضوع اين گواه نباشد, كار در فرزندان, و مادر و پدر يعني اول

خـدا كـتاب طـبق <خويشاوندان اللىه: كتىاب في ببعض أوليى بعضهم ام رحى bامـيت شـخص به كه آنها دارند> ترجيح ارث مقررات در ديگر بعض بر بعضي

/٦ آية احزاب, ـ ٧٥ آية انفال, ـ ١

هستند/١ مقدم نزديكترند,

تعيين بر ديگري گواه شده وارد زمينه اين در كه فراواني اخبار همچنين وميباشد/ ديگر بعض بر بعضي ترجيح و ارث طبقات

از بيش گر ا مادري خواهران و <برادران الثلث: في كىاء شر هم تعبير: از ـ جمـيان در را ثلث يك آنها ميشود استفاده شريكند> مال ثلث در باشند نفر يك

تـفاوتي گـونه هـيچ ايـنجا در مرد و زن و ميكنند تقسيم مساوي طور به خود

است/ سهام بودن مساوي مطلق, شركت مفهوم زيرا ندارند;

يـا وصـيت طريق از ندارد حق انسان ميشود استفاده خوبي به آيه از ـ د

Page 381: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٧٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

حقوق و كند, وارثان ضد بر صحنهسازي نيست, او ذمة بر كه بدهي به اعتراف

فرصت آخرين در را خود واقعي ديون است موظف تنها او نمايد, تضييع را آنها

تعيين ثلث مقدار, آن حد اخبار در كه عادAنه وصيتي دارد حق و نمايد گوشزد

بنمايد/ شده,

از ميشود ديده شديدي تعبيرات زمينه اين در اس$م پيشوايان روايات دررسانيدن <زيان الكبىائر: من الوصية في ار رى الض ان ميخوانيم: حديثي در جمله

از جا نابه وصيتهاي وسيلة به مشروعشان حق از آنها ساختن محروم و ورثه به

,١٥ جـلد و ٢٦٨ صـفحة ,١٩ جـلد الشـيعه>, <وسـائل ـ سـوره هـمين ١٢ آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١/١٩٩ و ١٩٦ صفحات ,١٠٠ جلد و ١٥ و ٤ صفحات ,٧٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٣٢٧ صفحة

است>/١ كبيره گناهان

اموال از قسمتي از را شخص هم ميخواهد دستور, اين با حقيقت در اسCمدل در عقدهاي و كينه مبادا را, وارثان هم و سازد, بهرهمند وفات از بعد حتي خود

سست بـاشد, بـاقي هم مرگ از بعد بايد كه محبت پيوند و بيايد وجود به آنها

گردد/

# # #

Page 382: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤ ـ ١٣ آية: نساء سورة ٣٨٠

من يى تجرى جنىات يدخله رسوله و ه اللى يطع من و ه اللى حدود تلك ١٣

م العظيى الفوز لك ذى و ا هى فيى ن الديى خى ار نهى Lا تحتها

ا هى فيى الدا خى نىارا يدخله حدوده يتعد و رسوله و ه اللى يعص من و ١٤

ن مهيى اب عذى له و

ترجمه:او قوانين �و كند, اطاعت پيامبرشرا و كسخدا هر و است; الهي مرزهاي اينها ـ ١٣

زير از آب كههمواره, ميكند بهشتوارد باغهائياز در را خداوندوي بشمرد,� محترم را

است! بزرگي پيروزي اين, و ميمانند; آن در جاودانه درختانشجارياست;

را او نمايد, تجاوز مرزهاياو از و كند پيامبرشرا و خدا نافرماني آنكسكه و ـ ١٤

كنندهاي خوار مجازات او براي و ماند; خواهد آن در جاودانه كه ميكند وارد آتشي در

است/

تفسير:الهي مرزهاي

آيات اين در گذشت, ارث قوانين دربارة گذشته آيات در كه بحثي دنبال بهو حدود <اينها ميفرمايد: كرده, ياد الهي مرزهاي و عنوانحدود به قوانين اين از

اللىه)/ حدود (تلك است> الهي مرزهاي

تجاوز و بگذرند, آن حريم از كه آنها و است, ممنوع آنها از تجاوز و عبور كه

ميشوند/ شناخته مجرم و گناهكار كنند,

Page 383: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٨١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

سپس و است, كردن منع و جلوگيري معني به اصل, در <حد> جمع <حدود>گـفته سازد, متمايز هم از را آنها و باشد, شيء دو ميان فاصلة كه چيزي هر به

كه ميشود, گفته نقاطي به كشور, و شهر حد و باغ حد و خانه حد مث$ ميشود,

ميسازد/ جدا ديگر نقاط از را آنها

و است, آمده مجيد قرآن آيات از مورد, چندين در اللىه> حدود <تلك تعبير

آية در مث$ است, اجتماعي مقررات و احكام از سلسله يك بيان از بعد آنها همة

احكامي و اعتكاف در جنسي آميزش ممنوعيت اع$م از بعد <بقره> سورة ١٨٧

از بعد <طCق>, سورة ١ آية و <بقره> سورة ٢٣٠ و ٢٢٩ آيات در و روزه, دربارة

<ظهار> كفارة بيان از بعد <مجادله> سورة ٤ آية در و ط$ق احكام از قسمتي بيان

است/ آمده

ممنوع آنها از تجاوز كه دارد, وجود قوانيني و احكام موارد, اين تمام در

آمده بيشتري بحث <بقره> سورة ٢٢٩ آية ذيل تفسير, اين دوم جلد در اللىه> <حدود تفسير دربارة ـ ١است/

شدهاند/١ شناخته الهي مرز عنوان به جهت همين به و است,

كه كساني > ميفرمايد: الهي, مرزهاي و حدود از قسمت اين به اشاره از پسرا آنها خداوند شمارند, محترم را مرزها اين و كنند, اطاعت را پيامبر و خداوند

است, جاري درختانش زير از آب همواره كه ميكند وارد بهشت از باغهائي در

تحتها من يى تجرى جنىات يدخله رسوله و اللىه يطع من (و ميمانند> آن در جاودانه

فيىهىا)/ الديىن خى نهىار ا;ذىلك (و است> بزرگي پيروزي و رستگاري <اين ميفرمايد: آيه پايان در و

العظيىم)/ الفوز# # #

Page 384: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤ ـ ١٣ آية: نساء سورة ٣٨٢

كـرده, اشـاره شـد, بـيان قـبل آيـة در كه كساني مقابل نقطة به بعد آية درنـمايند تـجاوز مـرزها از و كـنند پـيامبر و خدا نافرماني كه <آنهائي ميفرمايد:

يدخله حدوده يتعد و رسوله و اللىه يعص من (و بود> خواهند آتش در جاودانه

فيىهىا)/ الدا خى نىاراو خلود موجب باشد; كبيره گناه چند 9هر خداوند معصيت تنها ميدانيم:روي از كه هستند كساني فوق, آية از منظور بنابراين, نيست, جاوداني, عذاب

در و ميگذارند, پا زير را خدا حكم الهي, آيات انكار و دشمني سركشي, طغيان,

ندارند/ بازپسين روز و خدا به ايمان حقيقت

ميشود, شامل را الهي قوانين تمام و است, جمع <حدود> كه اين به توجه با,Aمعمو بشكند, را الهي قوانين تمام كه كسي زيرا نميرسد; نظر به بعيد معني اين

ميشمرد/ محترم Aاقل را آن از گوشهاي Aا و ندارد, ايمان خدا به

طـور <بـه ا: فـيهى ـالدين خى بـهشتيان دربارة قبل, آية در كه: اين توجه قابلدربارة كه آيه اين در و آمده, جمع صورت به بود> خواهند بهشت در جاوداني

در تعبير, تفاوت اين است, آمده مفرد صورت به ا> فيهى الدا <خى است, دوزخيان

اجتماعاتي خود براي بهشتيان كه: است, اين به اشاره گويا هم, سر پشت آيه دو

ميشود/ محسوب آنها براي بهشتي نعمتهاي از يكي خود كه دارند,

رفتهاند, فرو خويش در و مشغولند خود به چنان آن دوزخيان كه حالي درهستند/ تنها عم$ و نميپردازند, ديگري به كه

افراد برابر در مستبد, و تكرو افراد دربارة هم دنيا اين در حتي موضوع, اينآنـها و هستند, بهشتي جهان اين در اينها كه ميكند, صدق نيز مجتمع و متحد

دوزخي/

كننده خوار عذاب <او ميفرمايد: كرده, اشاره آنها سرانجام به آيه, پايان در و

Page 385: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٨٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

مهيىن)/ اب عذى له (و دارد> توهيني با آميخته و

در و بود, شده منعكس الهي مجازات جسماني جنبة قبل, جملة در واقع درميكند/ اشاره آن روحاني جنبة به آمده, ميان به اهانت مسألة كه جمله اين

# # #

نكتهها:اسMمي: ارث امتيازاتقانون ـ ١

دارد وجود مزايائي خصوص, به اس$مي ارث قانون در و عموما قوانين درميشود: اشاره آنها از قسمتي به ذي$ كه

سلسله, به توجه با متوفي بستگان از يك هيچ اس$مي ارث نظام در ـ الفاز پـارهاي يا جاهلي اعراب ميان در آنچه و نميشوند, محروم ارث از مراتب,

اسلحه حمل بر توانائي عدم خاطر به را كودكان يا و زنان كه بود معمول كشورها

افـراد بـه را متوفي ثروت و ميكردند محروم ارث از جنگ ميدان در شركت و

متوفي با كه ارتباطي نسبت به افراد تمام و ندارد, وجود اس$م در ميدادند, دورتر

هستند/ ارث قوانين مشمول دارند

زيرا ميدهد; مثبت پاسخ انسان مشروع و فطري نيازهاي به قانون اين ـ بپارة كه ببينند كساني دست در را خود دسترنج حاصل مايلند همواره بشر افراد

خود زندگي و حيات ادامة حقيقت در آنها حيات و ميشوند محسوب آنها تن

ميباشد/ آنان

حال عين در و است, بيشتر همه از فرزندان سهم قانون, اين در ميبينيم لذادارند/ م$حظه قابل سهم خود نوبة به نيز بستگان ساير و مادر و پدر

و ثـروت تـوليد راه در بـيشتر كوشش و ت$ش به را افراد قانون, اين ـ جزحـمات حـاصل انسان وقتي زيرا ميكند; تشويق اقتصادي چرخهاي گردش

Page 386: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤ ـ ١٣ آية: نساء سورة ٣٨٤

كه شرائطي و سن هر در ميبيند, خويش ع$قة مورد افراد نصيب را خود عمر

نميشود/ ايجاد او فعاليتهاي در ركودي و وقفه و ميگردد تشويق كار به باشد

امـوال و شد لغو كشورها از پارهاي در ارث قانون كرديم, اشاره كه چنانمنفي آثار زودي به ولي گرفت, قرار دولت اختيار در ميرفتند, دنيا از كه كساني

به و گشت آشكار ركود يك صورت به كشور, آن اقتصادي محيط در قانون اين

كردند/ لغو را مذكور قانون ناچار دليل همين

نظام اين در زيرا ميكند; جلوگيري ثروت كم ترا از اس$مي ارث قانون ـ داز و ميگردد, تقسيم متعددي افراد ميان در عادAنه طور به ثروت نسل, هر از بعد

ميكند/ كمك ثروت عادAنة توزيع به راه اين

در كه ـ ثروت تقسيم اشكال از پارهاي همانند تقسيم اين كه: اين توجه قابلنميباشد ـ است همراه اجتماعي ناراحتيهاي با غالبا و دارد وجود امروز دنياي

ميپذيرند/ را آن باز آغوش با همه كه است طوري و

نشده, تنظيم متوفي ارتباط چگونگي اساس بر تنها اس$مي, ارث قانون ـ هـمث$: است, شده گرفته نظر در نيز وارثان واقعي نياز بلكه

از پارهاي در پدر ارث يا و دختران برابر دو ظاهر در پسران ارث ميبينيم گر ااس$مي قوانين در مردان كه: است اين خاطر به است, مادر ارث از بيش موارد

لذا است, آنها دوش بر زنان زندگي هزينة و دارند فراواني مالي مسئوليتهاي

ميباشد/ زنان از بيش آنها مالي نياز

# # #

<تعصيب>چيست؟ و <عول> ـ ٢مسألة دربـارة كه ميكنيم برخورد مهم بحث دو به اس$مي ارث كتاب درميشود شروع آنجا از بحث اين سرچشمة ميگويد, سخن <تعصيب> و <عول>

Page 387: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٨٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و كمتر, مال مجموع از گاهي شد, بيان گذشته آيات در كه شكلي به ارث سهام كه

است/ بيشتر گاهي

باشند, بوده شوهر و مادري; و 9پدر خواهر دو فقط ميت, ورثة گر ا :Cمثدو, آن مجموع كه است مال نصف شوهر, ارث و مال, سوم دو خواهر, دو ارث

ميآيد پيش بحث اين اينجا در ميگردد, بيشتر مال مجموع از يعني ميشود,

كم معيني افراد از كه اين يا و شود؟ كم ورثه همة از سهام نسبت به بايد آيا كه

گردد؟

و شود كم همه از بايد كه است اين تسنن اهل دانشمندان ميان در معروفو ارتـفاع و زيـادي معني به لغت در <عول> 9زيرا مينامند <عول> فقها را اين

است;/ بلندي

كم آنها سهام نسبت به دو هر از بايد اضافي, ميگويند: فوق, مثال در و

شوهر سهم كه و است خواهر دو سهم كه كسري عدد از بايد كه: است چنين آن محاسبة طرز ـ ١طبق كه نماييم, تقسيم دو آن ميان ٣ و ٤ نسبت به را يعني كنيم, كم نسبت, به را اضافي مقدار است,

كه: ميگيريم نتيجه چنين آمده, رياضيات در كه نسبت> به <تسهيم قاعدةميشود/ كسر شوهر سهم از و خواهر دو سهم از

همانند اينجا در را ارث سهامداران حقيقت در ديگر, موارد در همچنين و شود١

نيست آنها همه مطالبات پرداختن به قادر بدهكار, كه ميكنند, فرض طلبكاراني

را كمبود مقدار جائي چنين در ميدانيم و است, شده <ورشكست> اصط$ح به و

ميكنند/ كسر طلبكاران همة از نسبت, به

و ميشود متوجه خاصي افراد به كمبود هميشه شيعه> <فقهاي عقيدة به وليدر كه طور همان ميگويند: و ميزنند خواهر دو به فقط را كمبود فوق, مثال در

ريگهاي حتي چيز, همه حساب كه خداوندي نيست <ممكن شده: وارد حديث

2 ,٧٥ تا ٧٣ صفحات ,٢٦ جلد الشيعه>, <وسائل ـ العول بطىال ا في بىاب ,٧٩ صفحة ,٧ جلد <كافي>, ـ ٢

حـتما بـاشد>٢ داشـته كسـري كـه دهد قرار طوري را ارث سهام دارد, را بيابان

Page 388: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٤ ـ ١٣ آية: نساء سورة ٣٨٦

البيت/ آل چاپ

كمبودي قانون, آن به توجه با كه كرده وضع قانوني موارد, گونه اين در خداوند

سهم قـرآن در بعضي وارثان, ميان در كه: است اين قانون, آن و نيست متصور

و زن و شوهر سهم مانند شده, ذكر آنها براي كثر> <حدا و <حداقل> نظر از ثابتياز دختر>, <دو و خواهر> <دو مانند نيستند, چنين ديگر بعضي ولي مادر و پدر

و حـداقـل كـه بـخورد كساني به بايد كسري و كمبود هميشه كه ميفهميم اين

است/ نوسان در و تغيير قابل يعني نشده مشخص آنها, سهم كثر حدا

از را اضافي بايد تنها و نميشود, شوهر متوجه كمبودي فوق, مثال در لذاكنيد;/ 9دقت كرد كم خواهر دو سهم

چـيزي و است, كـمتر مـال, مجموع از سهام, مجموع عكس, به گاهي وباقي او از مادر و دختر يك تنها و برود دنيا از مردي گر ا مث$ ميماند, باقي اضافه,

مجموع كه ميباشد مال دختر و صورت اين در مادر سهم كه ميدانيم بماند,

ميگويند: تسنن اهل فقهاي و دانشمندان ميماند, اضافه يعني ميشود, آنها

ميشوند/ مربوط متوفي به مردي واسطة به يا بYواسطه كه مرداني ـ ١

9مـثل بـعد١ طـبقة مـردان يـعني كسبه; وزن 9بر <عصبه> به بايد را اضافي اين

ولي مينامند, <تعصيب> اصط$حا را اين و داد مثال; اين در متوفي برادرهاي

كرد; تقسيم ٣ و ١ نسبت به دو آن ميان در بايد را آن همة معتقدند شيعه فقهاي

نميرسد/ بعد طبقة به نوبت قبل, طبقة وجود با زيرا

دوران قـوانـين شـبيه بـعد, طـبقة مـردان بـه اضافي مقدار دادن عCوه, بهيك فوق 9بحث ميساختند محروم ارث از دليل بدون را زنان كه است جاهليت

كتب در را آن بيشتر شرح و آمد اينجا در آن خ$صة كه است علمي پيچيدة بحث

بخواهيد;/ فقهي

Page 389: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٨٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

اربـعة عليهن فاستشهدوا ائكم نسى من احشة الفى ن ياتيى تيىىال)ى و ١٥

الـموت اهن يـتوفى حتىي البيوت فيى فامسكوهن شهدوا فان منكم

( سبيى لهن ه اللى يجعل او

ا عنهمى فاعرضوا ا اصلحى و ا ابى تى فان ا فآذوهمى منكم ا انهى تيى يا ان ذى ال و ١٦

ما رحيى ابا توى كىان ه اللى ان

ترجمه:عنوان به را مسلمانان از نفر چهار شوند, زنا مرتكب كه شما زنان از كساني و ـ ١٥

تا داريد نگاه خود� �ي خانهها در را �زنان� آنان دادند, گواهي اگر بطلبيد; آنها بر شاهد

دهد/ قرار راهي آنها براي خداوند, كه اين يا رسد; فرا مرگشان

�زشت� كار آن مرتكب و� ندارند, �همسر كه زناني و مردان آن شما, ميان از و ـ ١٦

درگذريد! آنها از نمايند, اص6ح را� �خود و كنند توبه اگر و دهيد! آزار را آنها ميشوند,

است/ مهربان و توبهپذير خداوند, زيرا

تفسير:برفحشاء شهادت

زنان مجازات به اشاره فهميدهاند, آن از مفسران غالب كه طوري به آيه, ايناز كسان <آن ميفرمايد: نخست ميشوند, <فحشاء> آلودة كه است شوهرداري

اين بر شهود عنوان به را مسلمانان از نفر چهار شدند, زنا به آلوده كه شما زنان

اربعة عليهن فاستشهدوا ائكم نسى من الفىاحشة ياتيىن ال+ىتيىى (و كنيد> دعوت كار

Page 390: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦ ـ ١٥ آية: نساء سورة ٣٨٨

منكم)/يا و كار معني به اصل, در كردهايم, اشاره هم قب$ كه چنان <فاحشة> واژة

ميرود, كار به عفت, منافي عمل و <زنا> مورد در گر ا و است, زشت بسيار گفتار

است/ مناسبت همين به نيز

<زنا>, مورد در گاهي كه است, آمده مجيد قرآن در مورد ١٣ در كلمه اين وشده استعمال كلي طور به ننگين زشت اعمال در گاهي و <لواط> مورد در گاهي

است/

را آنها دادند, گواهي 9زنا; موضوع به نفر, چهار اين گر <ا ميفرمايد: گاه آنشـهدوا ن (فـا رسـد> فـرا آنـها مـرگ تـا سـازيد, مـحبوس 9خـود; خانهها در

الموت)/ يتوفىاهن حتىي البيوت فيى فامسكوهنقرينهاي بر ع$وه ميكند, محصنه> <زناي به اشاره فوق, آية كه اين بر دليلتعبير اين زيرا ميباشد; همسرانتان> <از ائكم: نسى من به تعبير است, بعد آية در كه

است/ شده وارد مكرر قرآن در همسران, مورد در

<حبس آيه اين در شوهردار زنان براي عفت منافي عمل مجازات بنابراين,است/ شده تعيين ابد>

بدهد> قرار آنها براي راهي خداوند كه اين يا <و ميفرمايد: ب$فاصله وليسبيى+)/ لهن اللىه يجعل (او

و رسد, فرا آنها مرگ تا يابد, ادامه آنها دربارة حبس مجازات بايد بنابراين,شود/ معين آنها براي خداوند طرف از جديدي قانون كه اين يا

همان از و بوده, موقت حكم يك حكم, اين ميشود استفاده تعبير, اين ازو شد, خواهد نازل آنها دربارة جديدي حكم آينده در كه است شده اع$م آغاز

هستند, حيات قيد در هنوز و شدهاند, قانون اين مشمول كه زناني موقع آن در

Page 391: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٨٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

عـملي آنـها مـورد در نـيز ديگـري مجازات و شد, خواهند آزاد زندان از طبعا

گرديد/ نخواهد

اجـراي عـدم امـا و است, سابق حكم الغاي خاطر به زندان از آنها آزاديكه مواردي شامل مجازات قانون كه است آن خاطر به آنها دربارة جديد مجازات

چـه هر آينده قانون ترتيب اين به و نميگردد, يافته, انجام قانون آمدن از قبل

حال شامل جديد قانون اين البته ولي است, زندانيان اين نجات براي راهي باشد,

كنيد;/ 9دقت بود خواهد ميشوند عمل اين مرتكب آينده در كه كساني تمام

لـهن ه اللـى يـجعل <او جملة از منظور دادهاند احتمال بعضي كه اين اما وايـن كردن سنگسار دربارة آينده دستور وسيلة به خداوند كه است اين <Cسبيىبا گاه هيچ كه چرا نيست; درست است, گشوده آنها آزادي براي راهي افراد, گونه

راه اعـدام كـه اين چه نميباشد, سازگار آنان> سود به <راهي :Cسبيى لهن تعبير

نميباشد/ نجات

مـقرر محصنه, زناي مرتكبين براي اس$م در بعدا كه قانوني ميدانيم زيرابه mnopq پيامبر احاديث در قانون 9اين بود/ كردن; 9سنگسار <رجم> قانون گرديد,

صفحات ,٧ جلد <كافي>, ـ ١٢٧ خطبة ,١٨٤ صفحة البEغه>, <نهج ـ ٦٩ صفحة ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١,٢٦ جلد و ١٠٧ و ١٠٢ ,١٠١ ,٦٢ صفحات ,٢٨ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,١٨٥ و ١٧٧

البيت/ آل چاپ ,٤٠ صفحة

است;/١ نگرديده اشارهاي آن به قرآن در چه گر ا است, شده وارد مسلم طور

نسخ زيرا نشده; نسخ هرگز فوق آية ميشود: روشن گفتيم, Aبا در آنچه ازصـورت بـه نـه شود, گفته مطلق صورت به آغاز از كه است احكامي مورد در

محدود حكم يك عنوان به را ابد> <حبس فوق آية كه حالي در محدود, و موقت

است/ كرده ذكر موقت و

بـه فوق آية كه شده, تصريح روايات از پارهاي در ميكنيم مشاهده گر ا و

Page 392: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦ ـ ١٥ آية: نساء سورة ٣٩٠

گـرديده نسـخ شده, وارد عفت منافي عمل مجازات دربارة كه احكامي وسيلة

هر به روايات زبان در نسخ زيرا نيست; اصط$حي نسخ آن, از منظور است,

كنيد;/ 9دقت ميشود گفته حكم تخصيص و تقييد گونهخانهها در زنان گونه اين ساختن محبوس دستور داشت: توجه بايد ضمنادر سـاختن مـحبوس از كـه چـرا آنهاست; نفع به سو يك از كه است حكمي

داده نشـان تـجربه ديگـر, سوي از و است, بهتر مراتب به عمومي زندانهاي

Aمعمو كز مرا اين زيرا دارد; اجتماع شدن آلوده در عميقي اثر عمومي زندانهاي

تـجربيات آنـجا در مجرم افراد كه درميآيد مفاسد بزرگ آموزشگاه صورت به

ميگذارند/ يكديگر اختيار در وسيع, وقت با توأم دائمي معاشرت در را خود

# # #

بـيان را مـحصنه> <غـير عـفت منافي عمل و زنا حكم بعد, آية در سپسعـمل ايـن ارتكاب به اقدام كه كساني آن شما ميان از <و ميفرمايد: و ميكند,

ا)/ فآذوهمى منكم ا ياتيىانهى ان الذى (و كنيد> مجازات; 9و آزار را آنها ميكنند, زشت

اين كه آنجا از ولي نشده, محصنه> <غير زناي به تصريحي آيه اين در گرچهمجازات با شده, ذكر آيه اين در زنا براي كه مجازاتي و آمده, گذشته آية دنبال آيه

حكـم اين كه: ميشود استفاده است خفيفتر آن از و دارد, تفاوت گذشته آية

نبودهاند/ داخل قبل آية در كه است, زنا مرتكبين از دسته آن دربارة

محصنه> <زناي مخصوص شد, اشاره كه قرينهاي با قبل آية كه آنجا از وميكند/ بيان را محصنه> غير <زناي حكم آيه اين كه ميگيريم, نتيجه است

كلي مجازات يك آيه اين در مذكور مجازات كه است روشن نيز نكته اينطرفين از يك هر براي تازيانه يكصد را زنا حد كه <نور> سورة ٢ آية و است,

دليل همين به و باشد, بوده آيه اين براي توضيحي و تفسير ميتواند, كرده, بيان

Page 393: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٩١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

است/ نشده نسخ نيز حكم اين

فرمود: كه شده, نقل آيه اين ذيل در نيز cdefg صادق امام از <عياشي> تفسير در

از منظور <يعني: ا: فآذوهمى الثيب هىذه ا أتتهى التي الفىاحشة أتت اذىا البكر يعنيرا آنها شوند, عفت منافي عمل مرتكب گر ا كه است, بيهمسر زن و مرد آيه اين

/٥١ صفحة ,٧٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ علميه چاپخانة ,٢٢٧ صفحة ,١ جلد <عياشي>, تفسير ـ ١

كرد;>/١ مجازات 9و داد آزار بايد

و زن آن, از منظور است, مذكر تثنية چه گر ا ان> <اللذى كلمة گفتيم, آنچه بر بنااست/ <تغليب> باب از اصط$ح به و ميباشد, دو هر مرد

بوده <لواط> زشت عمل دربارة آيه اين دادهاند: احتمال مفسران از جمعيبا ولي دانستهاند, زنان; 9همجنسگرائي <مساحقه> به مربوط را قبل آية و باشد,

است, آمـده قـبل آيـة در كه <فاحشة> كلمة به ا> <يأتيىانهى ضمير رجوع به توجه

است نوعي همانند آمده, آيه اين در كه عفت منافي عمل نوع كه ميشود استفاده

ميباشد/ قبل آية در كه

دانسـتن, <مسـاحقه> دربـارة را ديگري و <لواط> دربارة را يكي بنابراين,گرائي همجنس يعني كلي جنس يك در نوع دو هر چه گر 9ا است ظاهر خ$ف

است/ <زنا> دربارة آيه دو هر بنابراين مشتركند;

آزار نـه است, <اعدام> اس$م در <لواط> مجازات ميدانيم گذشته, اين ازشده نسخ بحث, مورد آية حكم كه نداريم دليلي هيچ و زدن, تازيانه يا و رساندن

باشد/

گـناهكاران گونه اين از بخشش و عفو و توبه مسألة به اشاره آيه پايان درجبران به و نمايند اص$ح را خود كنند, توبه راستي به آنها گر <ا ميفرمايد: كرده,

و پـذير تـوبه خـداونـد زيرا كنيد; نظر صرف آنها مجازات از بپردازند, گذشته

Page 394: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٦ ـ ١٥ آية: نساء سورة ٣٩٢

/( رحيىما ابا توى كىان اللىه ان ا عنهمى فاعرضوا ا اصلحى و تىابىا ن (فا است> مهربان

گشوده كاران خطا گونه اين روي به را بازگشت راه حقيقت در دستور, اينميپذيرد باز آغوش با را آنها اس$مي جامعة اصCح, و توبه صورت در كه است

بود/ نخواهند اجتماع شدة طرد عنصر يك صورت به و

است صحيح صورتي در توبه آمده; فقهي كتب در كه طور 9همان البته وليدادگاه, حكم صدور و شهود, اقامة و اس$مي, دادگاه در جرم ثبوت از قبل كه

تأثيري هيچگونه باشد, حكم صدور از بعد كه توبهاي نه گر و باشد, يافته انجام

داشت/ نخواهد

كردهاند توبه كه را افرادي نبايد هرگز ميشود: استفاده ضمنا حكم, اين ازحـد و مـجازات حكـم كـه جائي داد, قرار م$مت مورد سابق, گناهان برابر در

بپوشند, چشم آنها گذشتة از مردم بايد اوليى طريق به بشود, ساقط توبه با شرعي,

ميكنند, توبه آن از بعد و ميشود جاري آنها دربارة حد اين كه كساني همچنين

باشند/ بوده مسلمانان گذشت مشمول بايد

# # #

اسMم ممتنعقوانينكيفري و روشسهلكيفري و جزائي قوانين اس$م چرا ميپرسند: مناسبتهائي به گاه بي و گاه

نموده؟ مقرر طاقتفرسائي و سخت

حبس مجازات آغاز, در محصنه زناي به شدن آلوده بار يك برابر در Cمثمجازاتهـاي نبود بهتر آيا شد, تعيين اعدام مجازات سپس و گرديد مقرر ابد,

كيفر> > و <جرم> ميان در تعادلي تا گردد تعيين اعمال گونه اين برابر در م$يمتري

باشد؟! شده برقرار

شـديد و سـخت ظاهرا گرچه اس$م كيفري قوانين داشت توجه بايد ولي

Page 395: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٩٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

آن براي و نيست, آساني اين به اس$م در جرم اثبات راه مقابل, در ولي هستند,

نميگردد/ حاصل شرائط آن نشود, علني گناه تا غالبا كه شده تعيين شرائطي

شده, اشاره آن به فوق آية در كه نفر چهار به شهود تعداد دادن افزايش :Cمثشناخته مجرم است ممكن بيپروا و ك بيبا افراد فقط كه است سنگين قدري به

تـا شـوند, گرفتار مجازات اشد به بايد اشخاص چنين اين است بديهي شوند,

گردد/ ك پا گناه آلودگي از محيط و گردند ديگران عبرت

عـدم و رؤيت قـبيل از شده, تعيين شرائطي شهود شهادت براي همچنينسختتر را جرم اثبات كه آن, مانند و شهادت, در هماهنگي و قرائن, به قناعت

ميكند/

اين برابر در را شديد العاده فوق مجازات يك احتمال اس$م, ترتيب, اين بهدر ميتواند باشد هم ضعيف چه گر ا احتمال, همين و داده, قرار گناهكاران گونه

بگذارد/ اثر افراد غالب روحية

اعـمال مـوارد گـونه ايـن در عـم$ تـا داده قرار مشكل را آن اثبات راه امااين تهديدي اثر خواسته اس$م حقيقت در نگيرد, انجام وسيع طور به خشونت

شوند/ اعدام مشمول زيادي افراد كه اين بدون كند, حفظ را كيفري قانون

روشي جرم> اثبات <راه و مجازات> <تعيين در اس$م روش كه: اين نتيجهافراد كه حالي در دارد, گناه به آلودگي از جامعه نجات در را تأثير كثر حدا كه است

بـه روش اين از ما جهت همين به و نيستند زياد عم$ مجازاتها اين مشمول

كرديم/ تعبير ممتنع> و <سهل روش عنوان

# # #

Page 396: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨ ـ ١٧ آية: نساء سورة ٣٩٤

من يتوبون ثم الة بجهى وء الس يعملون ن للذيى ه علياللى التوبة نما ا ١٧

ما حكيى ما عليى ه اللى كىان و عليهم ه اللى يتوب ئك فاولى ب قريى

احـدهم حضر ا اذى حتىي ات ئى ي الس يعملون ن للذيى التوبة ليست و ١٨

ـئك اولى ار كـفى هـم و يموتون ن الذيى L و اrLن تبت يى ن ا ال قى الموت

ما اليى ابا عذى لهم اعتدنىا

ترجمه:روي از را بدي كار كه است كساني براي تنها خدا, سوي از تنها توبه پذيرش ـ ١٧

را اشـخاصي چـنين تـوبة خـداونـد, مـيكنند/ تـوبه زود سپس ميدهند, انجام جهالت

است/ حكيم و دانا خدا و ميپذيرد;

فرا آنها از يكي مرگ كه هنگامي و ميدهند, انجام را بد كارهاي كه كساني براي ـ ١٨

دنيا از كفر حال در كه كساني براي نه و نيست; توبه كردم> توبه <ا{�ن ميگويد: ميرسد

كردهايم/ فراهم برايشان دردناكي عذاب كه هستند كساني اينها ميروند;

تفسير:پذيرشتوبه شرائط

در عفت, منافي اعمال مرتكبين مجازات و حد سقوط مسألة گذشته, آية دررحـيما: ابـا تـوى كىان اللىه ان جـملة با آن ذيل در و شد بيان صريحا توبه, پرتو

بـه اشاره است> رحيم آنها به نسبت و ميپذيرد بسيار را بندگان توبة <خداوند

شده/ نيز پروردگار طرف از توبه پذيرش

Page 397: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٩٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ميكند, بيان را آن شرائط از پارهاي و توبه مسألة صريحا بحث, مورد آية درروي از را گناهي كه است آنها براي تنها خدا سوي از توبه <پذيرش ميفرمايد:

الة)/ بجهى وء الس يعملون للذيىن اللىه علي التوبة (انما ميدهند> انجام جهالت

واقـع پـذيرش مـورد نـباشد, جـهالت روي از كـه تـوبهاي اساس, اين برنميشود/

و نـادانـي و جـهل هـمان آيـا چـيست؟ <جهالت> از منظور ببينيم كنون ااست؟ گناه از بيخبري

ميباشد؟ آن ك دردنا عواقب و شوم اثرات از گاهي آ عدم يااز ولي است آمـده گـوني گونا معاني به گرچه آن مشتقات و <جهل> كلمة

تسـلط و غـرائـز طغيان بحث, مورد آية در آن از منظور ميشود استفاده قرائن

ايـن در و است, ايـمان و عقل نيروي بر آنها شدن چيره و سركش هوسهاي

غرائز آن تأثير تحت اما نميرود, بين از چه گر گناه, به انسان دانش و علم حالت,

دست از را خود اثر علم كه هنگامي و ميگردد, اثر بي عم$ و گرفته قرار سركش

بـه توجه بدون عملي به تبديل و بود, خواهد برابر ناداني و جهل با عم$ داد,

شد/ خواهد عقل دستورات

پروردگار حكم انكار روي از بلكه نباشد, جهالتي چنين اثر بر گناه گر ا وليهـمين بـه و ميكند كفر از حكايت گناهي چنين گيرد, انجام دشمني و عناد و

و عناد از دست و بازگردد حالت اين از كه اين مگر نيست, قبول آن توبة جهت

بشويد/ انكار

ابو دعاي در cdefg سجاد امام كه: ميكند بيان را حقيقتي همان آيه اين واقع, درأعصك لم الىهي ميگويد: كه آنجا است فرموده بيان بيشتري توضيح با حمزه,لـعقوبتك bى و مسـتخف بأمـرك bى و ـاحد جى بربوبيتك أنا و عصيتك حين

Page 398: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨ ـ ١٧ آية: نساء سورة ٣٩٦

و نـفسي لـي لت سـو و عرضت خطيئة لىكن اون متهى لوعيدك bى و ض متعراي///: هوى غلبني

كه بود جهت اين از نه كردم, معصيت را تو كه هنگام آن من! خداي <اياز نه و شمارم, خفيف را تو امر كه خاطر بدين نه و نمايم, انكار را خداونديت

وعدة كه اين نه و دهم, قرار تو مجازات معرض در را خود بخواهم كه نظر اين

بر را حق اماره نفس زد, سر من از كه بود خطائي بلكه بشمارم, سبك را تو كيفر

ق/ هـ ١٤١١ الشيعه, فقه مؤسسة ,٥٨٩ صفحة متهجد>, <مصباح ـ ٨٨ صفحة ,٩٥ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

شد///>/١ چيره من بر هوس و هوا و كرد مشتبه من

<سپس ميفرمايد: كرده, اشاره توبه شرائط از ديگر يكي يكي به قرآن گاه آنقريىب)/ من يتوبون (ثم كنند> توبه زودي به

مفسران ميان در چيست؟ نزديك; 9زمان <قريب> از منظور كه اين دربارةاست: گفتگو

و ميگيرند, مرگ نشانههاي شدن آشكار از قبل معني به را آن زيادي جمعبر شاهد نميشود, پذيرفته توبه مرگ ع$ئم ظهور از پس ميگويد: كه را بعد آية

زندگي Aاصو كه است اين خاطر به شايد <قريب> به تعبير بنابراين ميدانند, آن

است/ نزديك آن پايان و كوتاه باشد چه هر دنيا

زودي به يعني گرفتهاند, گناه به نزديك زمان معني به را آن ديگر بعضي اماآثار كه است آن كامل توبة زيرا بازگردد; خدا سوي به و شود پشيمان خود كار از

آن از اثري كمترين و بشويد, انسان جان و روح از كلي طور به را گناه رسوبات و

آن از قبل نزديكي فاصلة در كه است ممكن صورتي در اين و نماند, باقي دل در

آن از آيـد, در ثانوي طبيعت شكل به و بدواند, ريشه انسان وجود در گناه كه

انساني جان و قلب زواياي در گناه اثرات غالبا صورت اين غير در شود, پشيمان

Page 399: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٩٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ماند/ خواهد باقي

از <قريب> كلمة و پذيرد, انجام زودي به كه است توبهاي كامل توبة پساست/ مناسبتر معني اين با نيز عرف, فهم و لغت نظر

كامل توبة اما ميشود, پذيرفته نيز طوAني زمان از بعد توبه كه درستاستنيز بپذيرد> را آن است Aزم خدا بر كه <توبهاي اللىه: علي به تعبير شايد و نيست

و است آمده قرآن از آيه اين در تنها تعبير اين زيرا باشد; معني همين به اشاره

در مـيباشد, بندگان حقوق از توبهها گونه اين پذيرش كه است اين آن مفهوم

نه است, تفضل نوع يك خداوند طرف از دست دور توبههاي پذيرش كه حالي

حق/

چـنين تـوبة <خـداونـد مـيفرمايد: آيـه پـايان در توبه شرائط ذكر از پسو عليهم اللىه يتوب (فاولىئك است> حكيم و دانا خداوند و ميپذيرد را اشخاصي

/( حكيىما عليىما اللىه كىان# # #

مـيفرمايد: نميشود, پذيرفته آنها توبة كه است كساني به اشاره بعد, آيةفرا آنها از يكي مرگ كه هنگامي و ميدهند, انجام را بد كارهاي كه كساني <براي

يعملون للذيىن التوبة ليست (و نيست> توبه كردم, توبه ا�Aن ميگويد: ميرسد,

ن)/ Ð;ا تبت انيى قىال الموت احدهم حضر اذىا حتىي يئىات الساز پردهها مرگ, آستانة در و احتضار حال در زيرا است; روشن هم آن دليلاز قسـمتي و ميشود, پيدا او براي ديگري ديد ميرود, كنار انسان چشم برابر

با داده انجام زندگي اين در كه را اعمالي نتيجة و ديگر, جهان به مربوط حقايق

ميكند/ پيدا حسي جنبة مسائل و ميبيند, خود چشم

پشـيمان خـود بـد اعـمال از گـناهكاري هر صورت, اين در است واضح

Page 400: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨ ـ ١٧ آية: نساء سورة ٣٩٨

ميكند/ فرار آن از ببيند, خود نزديك را آتشي شعلة كه كسي همانند و ميگردد,

مشـاهدهها گـونه ايـن بـر پروردگار آزمايش و تكليف اساس است مسلماست/ خرد و عقل چشم با مشاهده و غيب به ايمان بر بلكه نيست,

نشـانههاي نـخستين كه هنگامي ميخوانيم: مجيد قرآن در دليل, همين بهبسته آنها روي بر توبه باب ميگشت آشكار پيشين اقوام از بعضي بر دنيا عذابbى انه آمنت قىال الغرق كه أدر اذىا حتيى ميخوانيم: فرعون سرگذشت در ميشد,

قبل عصيت قد و ن �bا # المسلمين من أنا و ائيل اسرى بنو به آمنت الذي bا الىها�Aن زد صدا گرفت, را او دامن غرقاب كه زمان آن <تا المفسدين: من كنت و# شدگانم تسليم از من و نيست اسرائيل بني معبود جز معبودي كه آوردم ايمان

از و كرده نافرماني اين از پيش و ميگوئي! را سخن اين ا�Aن شد: گفته او به اما

/٩١ و ٩٠ آيات يونس, ـ ١

شد>/١ نخواهد پذيرفته تو توبة دليل همين به بودي! مفسدان

مـيشود: اسـتفاده <سجده>; سورة ١٢ آية 9مانند قرآن آيات از بعضي ازولي ميشوند, پشيمان خود كار از الهي عذاب مشاهدة با قيامت در گناهكاران

هستند مجرماني مانند درست كساني چنين داشت/ نخواهد سودي آنها پشيماني

كردند, احساس خود گلوي بر را دار طناب و افتاد دار چوبة به چشمشان وقتي كه

ميشوند/ پشيمان خود كار از

بـه و تكـامل, نه و افتخار نه است, فضيلت نه پشيماني اين است: روشناست/ اثر بي توبهاي چنان جهت همين

<كـافي>, ـ لو/// و العمر آخر في التوبة ة صح بىاب ,٩٢ بـاب ,٨٦ صفحة ,١٦ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ٢/٣٣ و ٣٢ ,١٩ ,١٨ صفحات ,٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٤٤٠ صفحة ,٢ جلد

ميشود,٢ پذيرفته نفس آخرين تا توبه ميگويد: كه رواياتي با آيه اين البتههـنوز كـه است لحـظاتي روايـات, آن از مـنظور زيرا ندارد; منافاتي هيچگونه

Page 401: Makarem Tafsir Nemoone 3

٣٩٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ننموده پيدا برزخي ديد اصط$ح به و نكرده, مشاهده را مرگ قطعي نشانههاي

است/

در كـه هستند آنها نميشود, پذيرفته آنها توبة كه كساني از ديگر گروهي<و ميفرمايد: چنين آنها دربارة بحث مورد آية در كه ميروند, جهان از كفر حال

هم و يموتون الذيىن ; (و نيست> آنها براي توبه ميميرند, كفر حال در كه آنها

كفىار)/

/٣٤ آية <محمد>, سورة ـ ٩١ آية عمران>, سورة<آل ـ ٢١٧ و ١٦١ آيات <بقره>, سورة ـ ١

است/١ شده بازگو نيز مجيد قرآن از ديگري متعدد آيات در حقيقت اينچـه ميروند دنيا از كفر حال در كه كساني ميآيد: پيش سؤال اين كنون ا

شد؟/ نخواهد پذيرفته آنها توبة كه ميكنند توبه موقع

نميشود/ پذيرفته ديگر عالم در آنها توبة دادهاند: احتمال بعضيبلكه نيست, بندگان توبة اينجا در توبه از منظور دادهاند: احتمال بعضي و

ميباشد/ رحمت و عفو به او بازگشت يعني خداوند> <توبةمـيگويد: مـيكند, تـعقيب را ديگـري هدف آيه كه, است اين ظاهر وليولي كردهاند, توبه ايمان و س$مت و صحت حال در خود گناهان از كه كساني >

است>/ اثر بي نيز آنها گذشته توبههاي نرفتند, دنيا از ايمان با مرگ حال در

كه: اين توضيحبا يعني ايمان>, بر انسان<موافات نيك اعمال قبولي شرائط از يكي ميدانيم

اعمال باشند, كافر زندگي پايان لحظة در كه كساني و است, رفتن دنيا از ايمان

آيات صريح طبق دادهاند; انجام ايمان حال در كه نيكي اعمال 9حتي آنها گذشتة

/٢١٧ آية بقره, ـ ٢

انجام ايمان حال در چه گر ا گناه از آنان توبههاي ميگردد, نابود و حبط قرآن٢

Page 402: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٨ ـ ١٧ آية: نساء سورة ٤٠٠

شد/ خواهد نابود صورتي چنين در نيز شده

است: چيز دو توبه قبولي شرط خ$صه, طور بهباشد/ مرگ نشانههاي مشاهدة از قبل كه اين نخست:

برود/ دنيا از ايمان با انسان, كه: اين ديگرزيرا اندازد; تأخير به را توبه نبايد انسان ميشود: استفاده آيه اين از ضمناشود/ بسته او روي به توبه درهاي و رسد فرا او مرگ گهاني نا طور به است ممكن

آية در ميكنند, تعبير <تسويف> به آن از كه توبه تأخير كه: اين توجه جالباهـميتي نشانة اين و است شده داده قرار كفر> حال در <مرگ رديف هم فوق

ميدهد/ موضوع اين به قرآن كه است

مـهيا كـي دردنـا عـذاب دسـته, دو هر اين <براي ميفرمايد: آيه, پايان در/( اليىما ابا عذى لهم اعتدنىا (اولىئك كردهايم>

نيز ديگري شرائط شد, گفته آنچه بر ع$وه توبه كه: ندارد تذكر به احتياجشد/ خواهد اشاره آن به مناسب آيات در كه دارد

# # #

Page 403: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٠١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و كـرها ـاء سى الن تـرثوا ان لكـم يـحل Lى آمـنوا ن ـذيى ال ـها ي ا ـا يى ١٩

احشة بفى ن ياتيى ان Lى ا آتيتموهن ا مى ببعض لتذهبوا تعضلوهن Lى

تكرهوا ان فعسيى كرهتموهن ن فا بالمعروف اشروهن عى و نة مبي

را كثيى خيرا ه فيى ه اللى يجعل و شيئا

ترجمه:اكراه روي از زنان, از كه نيست ح6ل شما براي آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ١٩

از قسمتي كه ندهيد قرار فشار تحت را آنان و ببريد! ارث آنها,� براي ناراحتي ايجاد �و

انجام آشكاري زشت عمل آنها كه اين مگر كنيد! تملك مهر�, �از دادهايد آنها به را آنچه

�فورا كراهتداشتيد, جهتي� �به آنها از اگر و كنيد! رفتار شايسته طور به آنان, با و دهند/

در فراواني خير وخداوند نباشد, شما چيزيخوشايند بسا چه نگيريد;� جدائي به تصميم

ميدهد! قرار آن

نزول: شأنكساني دربارة آيه اين كه شده نقل cdefg باقر امام از البيان> <مجمع تفسير در

رفتار آنها با همسر يك همچون كه اين بدون را خود همسران كه گرديده نازل

<فقه ـ بحث مورد آية ذيل ,٢٤١ صفحة ,٤ جلد تفسير<آلوسي>, ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١ق/ هـ ١٤٠٥ نجفي, مرعشي اللىه آيت كتابخانة ,١٨٣ صفحة ,٢ جلد راوندي, قطب القرآن>

كنند/١ تملك را اموالشان و بميرند آنها كه اين انتظار به ميداشتند, نگه كنند,

كـه شـده نـازل افـرادي دربـارة فـوق آيـة كه: شده نقل عباس> <ابن از و

آنها با زناشوئي ادامة به تمايل كه اين عين در و داشتند سنگين مهر همسرانشان

Page 404: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩ آية: نساء سورة ٤٠٢

را آنـها و نميشدند, آنها ط$ق به حاضر مهر, بودن سنگين خاطر به نداشتند,

,٤ جلد <طبري>, تفسير ـ ٣٧٣ صفحة ,١٠٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١/٩٤ صفحة ,٥ جلد <قرطبي>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل ,٢٠٧ صفحة

گيرند/١ ط$ق و ببخشند را مهرشان تا ميدادند قرار فشار تحت

با متناسب كه كرده, نقل ديگري نزول شأن فوق آية براي مفسران از جمعيذيل در خدا خواست به را آن ما كه است ٢٢ آية با متناسب بلكه نيست, آيه اين

آورد/ خواهيم آيه همان

تفسير:زنان ازحقوق دفاع هم باز

دوران نـارواي اعـمال از بسياري با سوره اين آيات گفتيم سوره آغاز دراشـاره دوران آن ناپسند عادت چند به بحث مورد آية ميكند, مبارزه جاهليت

نشوند: آنها آلودة كه داده هشدار مسلمانان به و كرده

ظالمانه رفتارهاي از يكي شد, گفته نزول شأن در كه طور همان جمله ازبـهرهاي زيـبائي از كه ثروتمندي زنان با كه بود اين جاهليت دوران در مردان,

را آنـها نـه واميگذاردند, خود حال به را آنها سپس ميكردند, ازدواج نداشتند

كه اين اميد به مينمودند, رفتار آنها با همسر يك همچون نه و ميدادند ط$ق

ايـمان كـه كسـاني <اي ميفرمايد: كنند, تملك را اموالشان و رسد فرا مرگشان

ارث ناراحتي, ايجاد و كراه ا روي از زنان از كه نيست ح$ل شما براي آوردهايد!

/( كرها اء النسى ترثوا ان لكم يحل ;ى آمنوا الذيىن ايها (يىا ببريد>

است/ ساخته محكوم را فوق عمل ترتيب, اين به وگون, گونا وسائل با را زنان كه بود اين آنها نكوهيدة عادات از ديگر يكي و

Page 405: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٠٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

مخصوصا كار اين گيرند, ط$ق و ببخشند را خود مهر تا ميگذاشتند فشار تحت

مـمنوع را كـار اين فوق آية داشت, سنگيني مهرية زن كه بود موقعي در بيشتر

از قسمتي كه اين خاطر به ندهيد, قرار فشار تحت را آنها <و ميفرمايد: ساخته,

ـا مى بـبعض لـتذهبوا تـعضلوهن ;ى (و كـنيد> تملك پرداختهايد, آنها به را آنچه

/( آتيتموهنآن و است شده اشاره آن به بعد جملة در كه دارد استثنائي حكم اين وليرا آنها ميتوانند شوهران گردند, ننگيني و زشت عمل مرتكب آنها گر ا كه: اين

مـيفرمايد: بگـيرند, ط$ق و كرده ح$ل را خود مهر تا دهند, قرار فشار تحت

مبينة)/ بفىاحشة ياتيىن ان (ا;ى دهند> انجام آشكاري زشت عمل آنها كه اين <مگر

كارهاي برابر در غرامت گرفتن شبيه و مجازات نوع يك كار اين حقيقت دربود/ زنان از دسته اين نارواي

خـصوص فـوق, آيـة در آشكار> زشت <عمل مبينة: فىاحشة از منظور آياگفتگو مفسران ميان در شديد؟ ناسازگاري گونه هر يا است, عفت منافي اعمال

است/

<نشـوز> مـراد گرديده: تصريح شده, نقل cdefg باقر امام از كه حديثي در اما

,١ جلد الثقلين>, <نور تفسير ـ ق هـ ١٣٦٥ اول, چاپ المعرفة, دار ,١٣٢ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ١كل احشة <الفى نقلشده: <ابنعباس> از و ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, چاپ قم, اسماعيليان مؤسسة ,٤٥٩ صفحة

الفكر0/ دار ,١٧٦ صفحة ,١٨ جلد نوري, محيالدين $المجموع, اFهل> علي اء البذى و رقة الس و معصية

است/١

را معصيتي گونه هر كه است اين اوليى ميگويد: <طبرسي> مرحوم چه گر

شود/ شامل

را ناسازگاري و نافرماني زن, شديد مخالفت گونه هر منظور نيست بعيد وو اهـميت <فـاحشة> كـلمة مـفهوم در زيرا جزئي; مخالفت هر نه شود, شامل

Page 406: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ١٩ آية: نساء سورة ٤٠٤

ميكند/ كيد تأ را آن نيز <مبينة> كلمة ذكر و است افتاده فوقالعادگي

صـارد را زنـان بـا مناسب انساني رفتار و شايسته معاشرت دستور سپسـاشروهن عى (و كـنيد> مـعاشرت شـايسته طـور بـه آنـها <بـا ميفرمايد: ميكند,

بالمعروف)/رضايت خود همسران از جهاتي به گر ا حتي ميكند: اضافه آن, دنبال به وفـورا بـاشند, نـاخوشايند شـما نظر در آنها اموري اثر بر و باشيد نداشته كامل

كنيد; مدارا داريد قدرت در كه آنجا تا و نگيريد رفتاري بد يا و جدائي به تصميم

را آنـچه و بـاشيد, شده اشتباه گرفتار خود تشخيص در شما است ممكن زيرا

ميفرمايد: باشد, داده قرار فراواني سود و بركت خير, آن در خداوند نميپسنديد

بسا چه نگيريد; جدائي به تصميم 9فورا داشتيد كراهت جهتي; 9به آنها از گر ا <و

ن (فـا ميدهد> قرار آن در فراواني خير خداوند و نباشد شما خوشايند چيزي

/( كثيىرا خيرا فيىه اللىه يجعل و شيئا تكرهوا ان فعسيى كرهتموهنو معروف به معاشرت است سزاوار نرسد, شما استخوان به كارد تا بنابراين,دربارة همسران ميشود بسيار كه اين خصوص به نكنيد, ترك را شايسته رفتار

و ميگردند جهت بي بغضهاي و حب و دليل بي ظنهاي سوء گرفتار يكديگر

در خـوبيها كه آنجا تا ميباشد, نادرست غالبا حال, اين در آنها قضاوتهاي

و زمان گذشت با ولي ميكند, جلوه خوبي نظرشان در بديها و بدي نظرشان

ميشود/ آشكار حقايق تدريجا كردن, مدارا

كـه دارد وسيعي مفهوم آيه, در كثيىرا> <خيرا تعبير داشت توجه بايد ضمنااست/ ارزشمند و لياقت با صالح, فرزندان آن روشن مصاديق از يكي

# # #

Page 407: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٠٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

قـنطىارا اهـن احـدى آتـيتم و زوج مكىان زوج ال استبدى اردتم ان و ٢٠

نا مبيى ثما ا و انا بهتى تاخذونه ا شيئا منه تاخذوا ف)ى

مـنكم اخـذن و بعض ليى ا بعضكم افضيى قد و تاخذونه كيف و ٢١

ظا غليى ثىاقا ميى

ترجمه:مال و كنيد, انتخاب خود همسر جاي به ديگري همسر كه گرفتيد تصميم اگر و ـ ٢٠

پس بـاز براي آيا نگيريد! پس را آن از چيزي پرداختهايد, او به مهر� عنوان �به فراواني

ميشويد؟! متوسل آشكار گناه تهمتو به زنان, مهر گرفتن

آميزش تماسو يكديگر با شما كه حالي در پسميگيريد, باز را آن چگونه و ـ ٢١

گرفتهاند! محكمي پيمان شما از ازدواج� �هنگام آنها گذشته� اين �از و داشتهايد؟! كامل

نزول: شأنگويند ط$ق را سابق همسر ميخواستند گر ا بود: اين بر رسم اس$م, از پيشمنافي اعمال به را خود همسر مهر, پرداخت از فرار براي كنند, جديدي ازدواج و

كه را خويش مهر شود حاضر تا ميگرفتند, سخت او بر و ميكردند, متهم عفت

همسر براي را مهر همان و گيرد, ط$ق و بپردازد, ميشد دريافت قب$ Aمعمو

ميدادند/ قرار دوم

نكوهش مورد را آن و كرده جلوگيري زشت كار اين از شدت به فوق آية

Page 408: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢١ ـ ٢٠ آية: نساء سورة ٤٠٦

,٤ جلد <آلوسي>, تفسير ـ ق هـ ١٤١٦ دوم, طبع الصدر, مكتبة ,٤٣٤ صفحة ,١ جلد <صافي>, تفسير ـ ١بحث/ مورد آية ذيل ,٢٤٣ صفحة

ميدهد/١ قرار

تفسير:نگذاريد چيزيكم همسر مهريه از

به و گرديده نازل زنان حقوق از ديگري قسمت حمايت براي نيز آيه, اينانتخاب و همسر از جدائي بر تصميم هنگام به ميدهد: دستور مسلمانان عموم

گر ا يا و بگذارند, كم را خود اول همسر مهر از چيزي ندارند حق جديد همسر

تـصميم گـر <ا مـيفرمايد: باشد, زياد مهر هم قدر هر بگيرند, پس پرداختهاند,

9به فراواني مال و كنيد, انتخاب خود همسر جاي به ديگري همسر كه گرفتيد

ال استبدى اردتم ان (و نگيريد> پس را آن از چيزي پرداختهايد, او به مهر; عنوان

/( شيئا منه تاخذوا ف+ى قنطىارا اهن احدى آتيتم و زوج مكىان زوجاست/ زيـاد ثـروت و مال معني به <قنطىار> گفتيم, سابق در كه طور همان<پل> معني به <قنطره> از <قنطار> اصل ميگويد: <مفردات> كتاب در <راغب>آنها از ميتواند زندگي در انسان كه هستند پلي همچون زياد اموال چون و است

فرمائيد/ مراجعه عمران> سورة<آل ١٤ آية ذيل نمونه, تفسير دوم جلد به بيشتر توضيح براي ـ ٢

گفتهاند/٢ قنطار آن به جهت اين از كند, استفاده

صـورت شـوهر مـنافع خـاطر به اينجا در ط$ق كه: است اين فرض زيرامسلم حق كه ندارد دليلي بنابراين عفت, جادة از زن انحراف خاطر به نه ميگيرد,

شود/ پايمال آنها

خود همسر كه نموده, باره اين در جاهليت دوران عمل طرز به اشاره سپسمهر گرفتن پس باز براي <آيا ميفرمايد: ميكردند, عفت منافي اعمال به متهم را

Page 409: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٠٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

/( مبيىنا اثما و بهتىانا تاخذونه (ا ميشويد> آشكار گناه و تهمت به متوسل زنان

وسـيلة يك بـه شـدن مـتوسل و گـناه, و است ظـلم عـمل, اصـل يــعنياست/ ديگري آشكار گناه غلط, و ناجوانمردانه

# # #

مردان انساني عواطف تحريك براي انكاري, استفهام با مجددا بعد, آية دربـودهايـد, هـم با تنهائي و خلوت در مدتها همسرانتان و شما ميكند: اضافه

اين از بعد چگونه داشتهايد, كامل آميزش و ارتباط بدن, دو در روح يك همانند

و ميكنيد, رفتار يكديگر با دشمنان و بيگانهها همچون ارتباط, و نزديكي همه

پس بـاز را آن <چگـونه مـيفرمايد: مـينمائيد؟! پـايمال را آنـها مسـلم حقوق

كيف (و داشتهايد>؟ كامل آميزش و تماس يكديگر با شما كه حالي در ميگيريد,

دادن تـوسعه مـعني بـه افـضاء بنابرايـن, است, توسعه معني به <فضا> مادة از اصل, در <افضاء> ـ ١وجـود بـه را خود محدود وجود حقيقت در مييابد, كامل تماس ديگري با كسي كه هنگامي و ميباشد

است/ آمده گرفتن تماس معني به افضاء لذا و است, كرده تبديل وسيعتري

بعض)/١ اليى بعضكم افضيى قد و تاخذونهنفر دو گر ا كه داريم امروز فارسي در ما كه است تعبيري همانند درست اينيكديگر با سالها شما ميگوئيم: آنها به برخيزند نزاع به هم با صميمي دوست

گـونه ايـن در كردن ستم حقيقت در ميكنيد؟ نزاع چرا خوردهايد, نمك و نان

است/ خويشتن بر ستم زندگي, شريك به موارد

عقد هنگام به محكمي پيمان شما <همسران گذشته اين از ميفرمايد: گاه آن/( غليىظا ميىثىاقا منكم اخذن (و گرفتهاند> شما از ازدواج

شكني پيمان به اقدام و ميگيريد ناديده را محكم و مقدس پيمان اين چگونه

ميكنيد؟ آشكار

براي سابق همسر ط$ق مورد در گرچه آيه اين كه داشت توجه بايد ضمنا,

Page 410: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢١ ـ ٢٠ آية: نساء سورة ٤٠٨

اين منظور بلكه ندارد, آن به اختصاص ولي شده, وارد جديد, همسر انتخاب

تمايلي زن و گيرد, صورت مرد پيشنهاد به جدائي و ط$ق كه مورد هر در است:

خواه نگيرند, پس باز آن از چيزي و شود, پرداخته مهر تمام بايد ندارد, جدائي به

ال اسـتبدى أردتـم ان جملة بنابراين نه, يا باشند داشته مجدد ازدواج بر تصميم

دوران وضع به ناظر حقيقت در كنيد> انتخاب ديگري همسر بخواهيد گر <ا زوج:ندارد/ حكم اصل در دخالتي و است بوده جاهليت

است, كردن تبديل طلب معني به <استبدال> كه: است Aزم نيز نكته اين كر ذأردتم: با ميكنيم: مشاهده گر ا و است افتاده آن در اراده و طلب معني بنابراين,

كند گوشزد را نكته اين ميخواهد كه: است اين خاطر به شده, ضميمه <بخواهيد>

مقدمات از نبايد خود, همسر كردن تبديل بر تصميم و چيني مقدمه هنگام به كه,

كنيد/ شروع ناجوانمردانه و نامشروع

# # #

Page 411: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٠٩ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

ـان كى نـه ا سـلف قد ا مى اLى اء سى الن من كم او آبى نكح ا مى تنكحوا Lى و ٢٢

( سبيى اء سى و مقتا و احشة فى

ترجمه:در آنچه مگر نكنيد! هرگزازدواج ازدواجكردهاند, آنها با پدرانشما كه زناني با ـ ٢٢

و تنفرآور و زشت عملي كار, اين زيرا است; شده انجام حكم� اين نزول از �پيش گذشته

است/ نادرستي راه

نزول: شأنو هـمسر و مـيرفت دنـيا از كسـي گـاه هر بود معمول جاهليت زمان درنـامادري هـمسر, آن كـه صـورتي در مـيگذاشت, يادگار به خود از فرزنداني

اين به ميبردند, ارث به او اموال همانند را نامادري فرزندانش, بود, او فرزندان

ازدواج بـه را او يـا و كـنند ازدواج خـود نامادري با داشتند حق آنها كه ترتيب

آورند/ در ديگري شخص

از يكي كه: اين آن و آمد پيش مسلمانان از يكي براي حادثهاي اس$م, از پسازدواج پيشنهاد خود نامادري به فرزندش رفت, دنيا از قيس> <ابو نام به انصار

شـايسته را كـاري چـنين و مـيدانـم خـود فرزند را تو من گفت: زن آن نمود,

را موضوع سپس ميكنم, تكليف كسب mnopq پيغمبر از حال اين با ولي نميبينم/

اين از و شد نازل فوق آية نمود, تكليف كسب و كرد, عرض mnopq پيامبر خدمت

2 قم, الكتاب دار مؤسسة ,١٣٥ صفحة ,١ جلد <قمي>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١

كرد/١ نهي شدت به كار

Page 412: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٢ آية: نساء سورة ٤١٠

البيت/ آل چاپ ,٥١٥ و ٥١٤ صفحات ,٢٠ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ق هـ ١٤٠٤

تفسير:ممنوع پدر همسر با ازدواج

اعمال از يكي به بط$ن خط آيه, شد, اشاره نيز نزول شأن در كه طور همانازدواج آنها با شما پدران كه زناني <با ميفرمايد: ميكشد, جاهليت دوران ناپسند

اء)/ النسى من كم آبىاو نكح ا مى تنكحوا ;ى (و نكنيد> ازدواج كردهاند

اضـافه نـميشود, گـذشته شـامل ـ Aمـعمو ـ قـانوني هـيچ كـه آنجا از اماسلف)/ قد ا مى (ا;ى است> شده انجام اين از پيش كه ازدواجهائي <مگر ميفرمايد:

بيان ازدواج نوع اين دربارة شديد تعبير سه مطلب, كيد تأ براي آن از پسفىاحشة)/ كىان (انه است> زشتي بسيار كار عمل, <اين كه: اين نخست ميفرمايد:

يعني است> مردم افكار در تنفر موجب كه است <عملي ميكند: اضافه بعد و/( مقتا (و نميپسندد را آن بشر طبع

سبيى+)/ اء سى (و است> نادرستي <روش ميفرمايد: پايان در و<مـقت> را ازدواج نـوع ايـن نـيز جاهلي مردم ميخوانيم: تاريخ در حتيتـنفر; مـورد 9فـرزندان <مـقيت> بـودند آن ثـمرة كـه فـرزندانـي و 9تنفرآميز;

ميناميدند/

شده; مقرر مختلفي فلسفههاي و مصالح خاطر به حكم اين است: روشندر نامادري چون است, مادر با ازدواج همانند يكسو, از نامادري با ازدواج زيرا

ميشود/ محسوب دوم مادر حكم

است/ او احترام هتك و پدر حريم به تجاوز ديگر, سوي از وشـخص يك فـرزندان مـيان در را نفاق تخم عمل, اين گذشته, همه از وشود, واقع اخت$ف آنها ميان نامادري تصاحب سر بر است ممكن زيرا ميپاشد;

Page 413: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤١١ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و دوم هـمسر مـيان Aمـعمو زيرا ميكند; رقابت ايجاد فرزند و پدر ميان حتي

در نامادري; با 9ازدواج كار اين گر ا دارد, وجود حسادت و رقابت اول همسر

و است, روشن آن حسادت دليل گيرد, انجام نامادري; ط$ق از 9پس پدر حيات

پدر به نسبت حسادت, نوع يك است ممكن نيز, گيرد صورت او مرگ از بعد گر ا

كند/ پيدا خود رفتة دست از

بـعيد آمـده, فـوق آية در عمل اين نكوهش دربارة كه گانهاي سه تعبيراتباشد/ Aبا فلسفة سه به اشاره ترتيب به نيست

# # #

Page 414: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٣ آية: نساء سورة ٤١٢

تكم اLى خى و اتكم عمى و اتكم اخوى و بنىاتكم و اتكم هى ام عليكم مت حر ٢٣

ارضــعنكم تــيىىال)ى اتكم ــهى ام و اLخت بــنىات و اLخ بــنىات و

فـيىى تيىىال)ى ائبكم ربى و ائكم نسى ات هى ام و اعة ضى الر من اتكم اخوى و

بهن دخلتم تكونوا لم ن فا بهن دخلتم تيىىال)ى ائكم نسى من حجوركم

تجمعوا ان و بكم اص)ى من ن الذيى بنىائكم ا ئل ح)ى و عليكم جنىاح ف)ى

ما رحيى غفورا كىان ه اللى ان سلف قد ا مى اLى ختين Lا بين

ترجمه:خالهها, و عمهها, و خواهران, و دختران, و مادرانتان, شما, بر است شده حرام ـ ٢٣

خواهـران و دادهاند, شير را شما كه مادراني و شما, خواهر دختران و برادر, دختران و

پـرورش شـما دامـان در كـه همسرتان دختران و همسرانتان, مادران و شما, رضاعي

آمـيزش آنـها بـا چـنانچه و ـ داشتهايد جنسي آميزش آنها با كه همسراني از يافتهاند

هـمسرهاي �هـمچنين� و ـ نـدارد مـانعي شـما بـراي آنها� �دختران نداشتهايد, جنسي

جمع كه شما� بر است حرام �نيز و ـ� پسرخواندهها نه �ـ هستند شما نسل از كه پسرانتان

مهربان و آمرزنده خداوند كه چرا شده; واقع گذشته در آنچه مگر كنيد; خواهر دو ميان

است/

تفسير:محارم با ازدواج تحريم

شده اشاره است ممنوع آنها با ازدواج كه زناني يعني محارم به آيه, اين در

Page 415: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤١٣ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

شود: پيدا است ممكن راه سه از محرميت آن اساس بر و است

ميشود/ نسبي> <ارتباط به تعبير آن از كه وAدت, ـ ١

ميگويند/ سببي> <ارتباط آن به كه ازدواج طريق از ـ ٢

ميشود/ گفته رضاعي> <ارتباط آن به كه شيرخوارگي طريق از ـ ٣

مـيفرمايد: كـرده, هسـتند دسـته هفت كه نسبي محارم به اشاره نخست,و برادر دختران و خالههايتان و عمهها و خواهرانتان و دخترانتان و شما <مادران

و بنىاتكم و اتكم هى ام عليكم مت (حر شدهانـد> حرام شما بر خواهرانتان دختران

ا;خت)/ بنىات و ا;خ بنىات و تكم خىا;ى و اتكم عمى و اتكم اخوىمتولد او از واسطه ب$ انسان كه زني آن فقط مادر از منظور داشت: توجه بايدمـيشود, شامل را آنها مانند و پدر مادر و جده مادر و جده بلكه نيست, شده,

و پسـر دخـتر بلكه نيست واسطه ب$ دختر تنها دختر, از منظور كه طور هماندستة پنج مورد در همچنين و ميگيرد بر در نيز را آنها فرزندان و دختر دختر

ديگر/

همين به و دارند تنفر ازدواجها گونه اين از طبعا افراد همة است پيدا گفته ناحتي و ميدانند ممنوع را محارم با ازدواج كمي; افراد 9جز ملل و اقوام همة دليل,

بـودهانـد, ازدواجها گونه اين جواز به قائل خود اصلي منابع در كه مجوسيها

ميكنند/ انكار را آن امروز

كهن رسم و عادت يك از ناشي را موضوع اين دارند كوشش بعضي گرچه,و قـرون در بشر, افراد تمام ميان در قانون يك عموميت ميدانيم: ولي بدانند,

عـادت و رسم زيرا ميكند; آن بودن فطري از حكايت Aمعمو طوAني, اعصار

گردد/ دائمي و عمومي نميتواند

بـا هـمخون افـراد ازدواج كه شده ثابت حقيقت اين امروز گذشته, اين از

Page 416: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٣ آية: نساء سورة ٤١٤

تشـديد و آشكار را ارثي و نهفته بيماري يعني دارد, فراواني خطرات يكديگر

كند;/ بيماري توليد آن خود كه اين 9نه ميكند

عموزادهها مانند دورتر نسبتا اقوام با ازدواج محارم, از گذشته بعضي, حتيتشـديد را ارثي بيماريهاي خطرات معتقدند: و نميدانند خوب يكديگر با را

مـحارم با ازدواج همانند زيرا نشده; تحريم يكديگر با آن مانند و عموزادهها ازدواج اسYم در البته ـ ١گونه اين از زيادي موارد شاهد خود ما و است كمتر ازدواجها گونه اين از حوادثي بروز واحتمال نيست,

هستند/ پراستعداد فكري نظر از و سالم بودهاند, اينازدواجها ثمرات كه فرزنداني و بودهايم ازدواجها

مينمايد/١

كه طور 9همان نكند ايجاد مشكلي دور خويشاوندان در گر ا مسأله اين وليمسـلما است, شـديدتر <همخوني> كه نزديك خويشاوندان در نميكند; غالبا

كرد/ خواهد اشكال توليد

زيرا ندارد; وجود Aمعمو جنسي كشش و جاذبه محارم, ميان در عCوه, بهمعمولي و عادي موجود يك يكديگر براي و ميشوند بزرگ هم با غالبا محارم

و گردد كلي و عمومي قوانين مقياس نميتواند استثنائي و نادر موارد و هستند

گـر ا بـنابرايـن است, زنـاشوئي پـيوند اسـتحكام شرط جنسي, جاذبة ميدانيم:

بود/ خواهد سست و ناپايدار گيرد, صورت محارم ميان در ازدواجي

شير را شما كه مادراني <و ميفرمايد: كرده, اشاره رضاعي محارم به گاه آنارضعنكم ال+ىتيىى اتكم هى ام (و حرامند> شما بر شما رضاعي خواهران و ميدهند

اعة)/ ضى الر من اتكم اخوى ومادران و خواهران يعني دسته دو به تنها آيه از قسمت اين در قرآن گرچهرضاعي محارم است, دست در كه فراواني روايات طبق ولي كرده, اشاره رضاعي

من يحرم :mnopq كرم ا پيغمبر از معروفي حديث طبق بلكه نيستند, اينها به منحصر

نظر از حرامند, نسبي ارتباط نظر از كه كساني <تمام النسب: من يحرم مىا اع ضى الر

Page 417: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤١٥ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

و ١٢٨ صفحة ,٤٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٤٤٢ و ٤٤١ ,٤٣٧ صفحات ,٥ جلد <كافي>, ـ ١/٣٢٥ و ٣٢٤ صفحات ,١٠٠ جلد

ميشوند>/١ حرام نيز شيرخوارگي

و شرائط همچنين و ميكند محرميت در تأثير كه شيرخوارگي مقدار البته,است/ آمده فقهي كتابهاي در كه دارد فراواني ريزهكاريهاي آن, كيفيت

استخوان و گوشت پرورش با كه: است اين رضاعي محارم تحريم فلسفةكودكي كه زني مث$ ميكند, پيدا او فرزندان به شباهت معيني, شخص شير با آنها

نوع يك ميكند, مخصوصي نمو شير آن با او بدن كه ميدهد شير اندازهاي به را

هر حقيقت در و ميشود, پيدا زن آن فرزندان ساير و كودك آن ميان در شباهت

هستند/ نسبي برادر دو همانند و ميگردند محسوب مادر آن بدن از جزئي كدام

بيان عنوان چند تحت را آنها و كرده اشاره محارم از سوم دستة به آن از پسميفرمايد: ميكند,

ائكم)/ نسى هىات ام (و همسرانتان> مادران <و ـ ١

جـاري عـقد صـيغة و آمد در مردي ازدواج به زني كه اين مجرد به يعني

ميشوند/ ابدي حرام او بر روند, باAتر چه هر او مادر مادر و او مادر گشت,

آن با كه اين شرط به دارند قرار شما دامان در كه همسرانتان دختران <و ـ ٢

ائكم نسى من حجوركم فيىى ال+ىتيىى ربىائبكم (و باشيد> كرده جنسي آميزش همسر

/( بهن دخلتم ال+ىتيىىبودهاند, ديگري شوهر از كه او> <دختران زن, يك شرعي عقد با تنها يعنيشرعي عقد بر ع$وه كه: است اين بر مشروط بلكه نميشوند, حرام شوهر اين بر

باشد/ شده هم بستر هم زن آن با

جملة در كه همسر مادر حكم كه ميكند تأييد مورد اين در قيد اين وجود

Page 418: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٣ آية: نساء سورة ٤١٦

را حكـم اطـ$ق اصط$ح به و نيست, شرطي چنين به مشروط گذشت, سابق

ميكند/ تقويت

گر ا كه ميفهماند چنين باشند> شما دامان <در حجوركم: في قيد گرچهظاهرولي نيست, حرام او بر نيابد پرورش انسان دامان در ديگر شوهر از همسر دختر

و ٤٦٨ ,٤٦٦ صفحات ,٢٠ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٤٣٣ صفحة ,٥ جلد <كافي>, ـ ١,١٠١ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,٣٩٧ صفحة ,١٤ جلد <مستدركالوسائل>, ـ البيت چاپآل ,٤٧٠

/١٨ صفحة

نيست/ احترازي قيد اصط$ح به قيد اين حكم, بودن مسلم و روايات١ قرينة به

كـه دخـتران گـونه ايـن زيـرا است; تـحريم نكـتة بـه اشاره واقع در بلكهغالبا و هستند پائين سنين در Aمعمو ميكنند, مجدد ازدواج به اقدام مادرانشان

مييابند/ پرورش جديد شوهر دامان در

بـا كسي آيا هستند, شما خود دختران همچون واقع در اينها ميگويد: آيهمعني به <ربيبه> جمع كه <ربىائب> عنوان انتخاب و ميكند؟ ازدواج خود دختر

ميباشد/ جهت همين به نيز است, شده تربيت

آميزش آنها با گر <ا ميكند: اضافه مطلب كيد تأ براي قسمت, اين دنبال بهف+ى بهن دخلتم تكونوا لم ن (فا نيستند> حرام شما بر دخترانشان نداشتيد, جنسي

عليكم)/ جنىاحالذيىن ابنىائكم ئل ح+ى (و هستند> شما نسل از كه فرزندانتان همسران <و ـ ٣

<حلول> مادة از يا و است, حYل انسان بر كه است زني معني به <حل> مادة از <حليله> جمع ئل> <حEى ـ ٢جنسيدارد/ آميزش و زندگي محل يك در مردي با كه است زني معني به

بكم)/٢ اص+ى مناين براي باشند> شما نسل از كه <فرزنداني أصCبكم: من تعبير حقيقت درزيرا شود; كشيده بط$ن خط جاهليت دوران غلط رسوم از يكي روي كه است

يعني ميكردند, انتخاب خود فرزند عنوان به را افرادي بود معمول زمان آن در

Page 419: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤١٧ مجيد قرآن چهارم جزء سوم جلد

فـرزند و مـيخوانـدند, خود فرزند نام به بود ديگري شخص فرزند كه كسي

فرزند همسران با دليل همين به و بود, حقيقي فرزند احكام تمام مشمول خوانده

نميكردند/ ازدواج خود خواندة

اساس بي كلي به اس$م در آن احكام و خواندگي فرزند داشت: توجه بايداست/

تجمعوا ان (و خواهر> دو ميان در جمع شما براي است شده حرام نيز <و ـ ٤

ا;ختين)/ بيندو بـا گر ا بنابراين نيست, مجاز واحد زمان در خواهر دو با ازدواج يعنيگيرد, انجام قبلي خواهر از جدائي از بعد و مختلف زمانهاي در بيشتر يا خواهر

ندارد/ مانعي

افـرادي و بـود, رائج خواهر دو ميان جمع جاهليت زمان در كه آنجا از و<مگر ميگويد: فوق جملة از بعد قرآن بودند, شده ازدواجهائي چنين مرتكب

سلف)/ قد ا مى (ا;ى شده> واقع گذشته در آنچه

كساني و نميشود, گذشته به عطف ديگر; احكام 9همانند حكم اين يعنيندارند, مجازاتي و كيفر دادهاند انجام ازدواجي چنين قانون, اين نزول از قبل كه

كنند/ رها را ديگري و كرده, انتخاب را دو آن از يكي بايد كنون ا چه گر ا

كىـان اللىـه (ان است> مـهربان و آمرزنده <خداوند ميفرمايد: آيه پايان در/( رحيىما غفورا

دو كه باشد اين كرده, جلوگيري ازدواجي چنين از اس$م كه اين رمز شايددارنـد, شديدي ع$قة يكديگر به نسبت طبيعي پيوند و نسب حكم به خواهر

كنند, حفظ را سابق ع$قة آن نميتوانند طبعا شوند, هم رقيب كه هنگامي به ولي

بـراي كـه مـيشود, پيدا آنها وجود در عاطفي تضاد نوع يك ترتيب اين به و

Page 420: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٣ آية: نساء سورة ٤١٨

وجود در <رقابت> انگيزة و <محبت> انگيزة دائما زيرا است; زيانبار آنها زندگي

مبارزهاند/ و كشمكش حال در آنها

محارمي تمام به سلف> قد مىا <اbى جملة دادهاند: احتمال مفسران از بعضيازدواج به اقدام آيه اين نزول از قبل گر ا يعني برگردد, شده, اشاره آن به آيه در كه

تـحريم حكـم باشيد, كرده زمان آن متداول قوانين طبق فوق محارم از يكي با

البته بود, خواهند مشروع فرزندان آنها فرزندان و نميشود, ازدواجها آن شامل

شوند/ جدا فورا بوده Aزم آيه, اين نزول از پس

معني اين با متناسب نيز رحيىما> غفورا كىان اللىه ن <ا جملة يعني آيه پايان

ميباشد/

# # #

Page 421: Makarem Tafsir Nemoone 3

قرآنمجيد آغازجزء٥

٢٤سورة<نساء> آية

Page 422: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 423: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٢١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

عـليكم ـه اللى كتىاب انكم يمى ا ملكت ا مى اLى اء سى الن من المحصنىات و ٢٤

غـير ن مـحصنيى الكـم بـاموى تـبتغوا ان لكم ذى اء ورى ا مى لكم احل و

و ضة فـريى اجـورهن فآتوهن منهن به استمتعتم فما ن افحيى مسى

ـان كى ـه اللى ان ضة الفريى بعد من به اضيتم ترى ا مى فيى عليكم جنىاح Lى

ما حكيى ما عليى

ترجمه:مـالك اسارت� راه �از كه را آنها مگر است;� حرام شما �بر شوهردار زنان و ـ ٢٤

شـما بر خداوند كه است احكامي اينها است;� ط6ق حكم در آنها اسارت �زيرا شدهايد;

با كه است ح6ل شما براي شد,� گفته �كه اينها از غير ديگر زنان اما است/ داشته مقرر

و نمائيد/ خودداري زنا, از و باشيد پاكدامن كه حالي در كنيد; اختيار را آنان خود, اموال

بر گناهي و بپردازيد/ را آنها مهر است واجب ميكنيد, موقت� �ازدواج متعه كه را زناني

توافق, با ميتوانيد �بعدا كردهايد/ توافق يكديگر با مهر, تعيين از بعد آنچه در نيست شما

است/ حكيم و دانا خداوند, كنيد� زياد يا كم را آن

تفسير:است حرام همسردار زنان با ازدواج

دنبال است حرام آنها با ازدواج كه زناني دربارة را گذشته آية بحث آيه, اينحرام نيز, شوهردار زنان با جنسي آميزش و <ازدواج مينمايد: اضافه و ميكند,

اء)/ النسى من المحصنىات (و است>

Page 424: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٢٢

به و است, دژ و قلعه معني به <حصن> مادة از <محصنة> جمع <محصنىات>آميزش از كه پاكدامن و عفيف زنان همچنين و شوهردار زنان به مناسبت همين

مردان سرپرستي و حمايت تحت در يا و ميكنند حفظ را خود ديگران با جنسي

ميشود/ گفته <محصنة> دارند قرار

آنها آزادي زيرا شده; گفته نيز كنيزان مقابل در آزاد زنان به گاهي واژه اينحق ديگري و است شده كشيده آنها دور به كه است حريمي منزله به حقيقت در

ندارد/ را آنها اجازة بدون آنان حريم در نفوذ

است/ شوهردار زنان همان فوق, آية در آن از منظور است: روشن وليهـر از شـوهردار زنان بلكه ندارد, مسلمان زنان به اختصاصي حكم, اين

است/ ممنوع آنها با ازدواج يعني دارند, را حكم همين ملتي, و مذهب

است مسلماني غير زنان مورد در است, خورده حكم اين به كه استثنائي تنهامـنزلة بـه را آنـها اسارت اس$م درميآيند, جنگها در مسلمانان اسارت به كه

عـدءه شدن تمام از بعد ميدهد اجازه و كرده, تلقي سابق شوهران از <طCق>

است/ نمودن حمل وضع باشند, باردار اگر يا و شدن قاعده بار يك آنها, عدة مقدار ـ ١

ميفرمايد: لذا شود, رفتار آنان با كنيز يك همچون يا و كنند ازدواج آنان با آنها١

انكم)/ ايمى ملكت ا مى (ا;ى شدهايد> مالك اسارت راه از كه را آنها <مگر

زنـان چـنين يـعني است, منقطع> <استثناي اصط$ح, به استثناء, اين وليبا اسارت, مجرد به آنها رابطة ميگيرند, قرار مسلمانان اسارت در كه شوهرداري

آوردن اس$م با كه مسلماني غير زن همانند درست شد, خواهد قطع شوهرانشان

رديف در و ميگردد, قطع او; كفر ادامة صورت 9در سابقش شوهر با او رابطة

گرفت/ خواهد قرار شوهر بدون زنان

با مسلمانان است نداده اجازه وجه هيچ به اس$م ميشود: روشن اينجا از

Page 425: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٢٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

عده جهت, همين به و كنند, ازدواج ديگر مذاهب و ملل از حتي شوهردار زنان

نموده جلوگيري آنها با زناشوئي ارتباط از عده دوران در و ساخته آنهامقرر براي

است/

محيط به بايد يا زنان, گونه اين كه: است اين حقيقت در حكم, اين فلسفة

شوند/ داده بازگشت كفر> >بمانند/ مسلمانان ميان در همچنان <شوهر> بدون يا

ديگـري ازدواج نو از بتوانند و شود قطع سابق شوهران با آنها رابطة يا ونمايند/

است, ظالمانه دوم صورت و اس$م, تربيتي اصول خ$ف بر اول صورتاست/ سوم راه همان راه, تنها بنابراين

مـعروف صـحابي خدري> سعيد <ابو به آن سند كه روايات از پارهاي از

نزديكي در <حنين> و شد, واقع آن در <حنين> غزوة كه <هوازن> وادي در است محلي نام <اوطاس>, ـ ١$معجمالبلدان0/ گرفته قرار طائف> و<وادي <مكه>

و گـرديده نـازل <اوطاس>١ غزوة اسراي دربارة فوق آية كه برميآيد ميرسد,

با داد اجازه آنها به نيستند باردار اسير زنان كه اين به اطمينان از بعد mnopq پيامبر

سـيد انـتشارات ,٢٢٨ صـفحة ,٣ جلد و ١٣٢ صفحة ,٢ جلد و ٢٣٨ صفحة ,١ جلد اللئالي>, <عوالي ـ ٢طوسي>, <خEفشيخ ـ ق هـ ١٣٦٥ المعرفة, دار ,١٣٧ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ق هـ ١٤٠٥ الشهداء,

بحث/ مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ق هـ ١٤١٧ اول, طبع اسYمي, نشر مؤسسة ,٥٣١ صفحة ,٥ جلد

ايـن ـ گيرند٢ قرار آنها اختيار در كنيز يك همچون يا و كنند ازدواج مسلمانان

/ ـ ميكند تأييد نيز را Aبا تفسير حديث

وارد آن مانند و محارم مورد در كه گذشته احكام كيد تأ براي بعد, جملة درنوشته و داشته مقرر شما براي خداوند كه است اموري <اينها ميفرمايد: شده,

عليكم)/ اللىه (كتىاب است>

نيست/ عدول و تغيير قابل هيچوجه به بنابراين,

Page 426: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٢٤

شد, گفته پيش آيات و آيه اين در كه طايفه چند اين از غير ميگويد: سپسباشد, اس$م قوانين طبق كه اين بر مشروط كنيد ازدواج زنان, ساير با ميتوانيد

گيرد/ صورت ناپاكي و عفتي بي از دور و پاكدامني و عفت با توأم

است ح$ل شما براي شد,; گفته 9كه اينها از غير ديگر زنان <اما ميفرمايد:

زنـا, از و بـاشيد پـاكـدامـن كـه حالي در كنيد, اختيار را آنان خود, اموال با كه

غـير مـحصنيىن الكم باموى تبتغوا ان ذىلكم اء ورى ا مى لكم احل (و كـنيد> خودداري

افحيىن)/ مسىمـعني بـه است مـردان حـال بـه اشاره كه فوق آية در <محصنين> بنابراين

به كتاب; وزن 9بر <سفاح> مادة زيرا است; آن كيد تأ افحين> مسى <غير و عفيفان

و بيهوده اعمال يا و آب ريزش معني به <سفح> از اصل در و ميباشد زنا معني

كنائي الفاظ از هميشه امور, گونه اين در قرآن, چون و است شده گرفته بيرويه

است/ گرفته نامشروع آميزش از كنايه را آن ميكند استفاده

ـ به بايد يا زناشوئي رابطة كه: است اين به اشاره الكم> بأموى تبتغوا <أن جملة

پـرداخت با كنيز شدن مالك شكل به يا و باشد, مهر پرداخت با ازدواج شكل

است, شده مطرح اسYم در زمينه اين در كه دقيقي نقشة و بردگان آزادي براي اسYم برنامة دربارة ـ ١كرد/ خواهيم بحث مشروحا mnopq <محمد> سورة ٤ آية <نمونه>ذيل تفسير ٢١ جلد در

قيمت/١

نـيز حـقيقت اين به اشاره شايد فوق, آية در افحين> مسى <غير تعبير ضمناجنسي غريزة ارضاي و هوسراني تنها ازدواج, مسألة در شما هدف نبايد كه باشد

خدمت در نيز غريزه كه ميباشد عاليتري هدف براي حياتي امر اين بلكه باشد,

است/ آلودگيها از او حفظ نيز و انسان نسل بقاي آن و گرفته, قرار آن

كرده, <متعه> اصط$ح به و موقت ازدواج مسألة به اشاره بعد, قسمت در

Page 427: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٢٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

بـايد واجب يك عـنوان بـه را آنـها مـهر ميكنيد, متعه كه را <زناني ميفرمايد:

فريىضة)/ اجورهن فآتوهن منهن به استمتعتم (فما بپردازيد>

اين نزول از قبل موقت, ازدواج تشريع اصل ميشود: استفاده فوق جملة ازتوصيه آنها مهر پرداخت به نسبت آيه اين در كه بوده مسلم مسلمانان براي آيه

ميكند/

عقد, طرفين گر ا ميكند: مطلب اين به اشاره مهر, پرداخت لزوم كر ذ از بعد<و ميفرمايد: لذا ندارد, مانعي كنند زياد و كم بعدا را مهر مقدار خود رضايت با

9بعدا كردهايد توافق يكديگر با مهر تعيين از بعد آنچه در نيست شما بر گناهي

من به اضيتم ترى ا فيىمى عليكم جنىاح ;ى (و كنيد;> زياد يا كم را آن توافق با ميتوانيد

الفريىضة)/ بعدتغيير قابل طرفين رضايت با كه است بدهكاري نوع يك مهر اساس اين بر

است/

همان آيه چه گر ا نيست, دائم و موقت عقد ميان تفاوتي موضوع اين 9در

ميكند;/ بحث موقت ازدواج دربارة گفتيم كه طور

پس ندارد مانعي كه: اين آن و هست نيز فوق آية تفسير در ديگري احتمالمبلغ همچنين و ازدواج, مدت كردن اضافه دربارة طرفين موقت, ازدواج انجام از

تمديد قابل مدت, پايان از قبل حتي موقت ازدواج يعني كنند, توافق هم با مهر

اضافه برابر در به را مدت ميكنند توافق هم با مرد و زن كه ترتيب اين به است,

اين به نيز rstuv بيت اهل روايات 9در دهند افزايش مهر به مشخصي مبلغ كردن

و ٢٩٤ صفحات ,٢٤ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٥٥ و ٥٤ صفحات ,٢١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ١و/// ٣١٥ ,٣١٤ صفحات ,١٠٠ جلد و ٢٩٥

است;/١ شده اشاره تفسير

سعادت و خير متضمن كه است احكامي شد, اشاره آن به آيه در كه احكامي

Page 428: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٢٦

خـود قـانونگذاري در و گاه آ بندگان مصالح از <خداوند زيرا است; بشر افراد

/( حكيىما عليىما كىان اللىه (ان است> حكيم

# # #

نكتهها:اسMم در موقت ازدواج ـ ١

و فـقهي و تـفسيري مـهم مـباحث از مـوقت ازدواج مـوضوع كه آنجا ازگيرد: قرار بررسي مورد ذيل جهات از است Aزم است, اجتماعي

كيد تأ موقت ازدواج بر را آن دAلت دارد, وجود فوق آية در كه قرائني ـ الفميكند/

است/ نشده نسخ بعدا و بوده mnopq پيامبر عصر در موقت ازدواج ـ بازدواج/ نوع اين اجتماعي ضرورت ـ ج

اشكاAت/ از پارهاي به پاسخ ـ دداشت: توجه بايد اول قسمت دربارة

معني به اس$م در است, شده گرفته آن از <استمتعتم> كه <متعه> كلمة ـ bاوبر گواه ميباشد, شرعيه حقيقت باره اين در اصط$ح به و است, موقت ازدواج

كلمات و mnopq پيامبر روايات در معني همين با �متعه~ كلمه اين كه است اين آن

مـورد آية ذيل <برهان>, و الثقلين> <نور تفسير و البيان> <مجمع تفسير و العرفان> <كنز كتاب به ـ ١و البيت آل چاپ ,١٢ و ١١ ,١٠ صفحات ,٢١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ شود رجوع ٦ جلد <الغدير> و بحث

و/// اللىه رسول عهد علي كانتا متعتان حديث

است/١ شده برده كار به مكرر صحابه

يـعني آن لغـوي مـعني بـه بايد نباشد, مزبور معني به كلمه اين گر ا ـ ثانيادائم زنان از گر <ا شد: خواهد چنين آيه معني نتيجه در و شود, تفسير گيري> <بهرهبه مشروط مهر پرداختن ميدانيم كه حالي در بپردازيد>/ را آنها مهر گرفتيد بهره

Page 429: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٢٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

از قبل طYق چه اگر ميشود, واجب مرد بر مهر تمام دائم, ازدواج عقد با كه است اين اشهر يا مشهور ـ ١ميشود/ آن از نيمي بازگشت موجب دخول

به مهر از نيمي حداقل يا مشهور١ بر بنا مهر تمام بلكه نيست, زنان از گيري بهره

ميشود/ واجب دائم, ازدواج عقد مجرد

بودند/ نكرده درك mnopqرا پيامبر زمان و آمدند كار روي <صحابه> از پس كه كساني ـ ٢

مفسر و دانشمند عباس> <ابن مانند <تابعين>٢ و <اصحاب> بزرگان ـ ثالثا<سعيد حصين>, <عمران عبداللىه>, بن <جابر كعب>, بن <ابي اس$م, معروف

و تسـنن اهل مفسران از زيادي گروه و <سدي> <قتاده>, <مجاهد>, جبير>, بنفهميدهاند را موقت ازدواج حكم فوق, آية از همگي rstuv بيت اهل مفسران تمام

مسائل در اشكالتراشي موضوع در كه شهرتي تمام با رازي> <فخر كه آنجا تا

نداريم بحث ما ميگويد: آيه دربارة مشروحي بحث از بعد دارد, شيعه به مربوط

بعد مزبور حكم ميگوئيم: ما ميشود, استفاده <متعه> جواز حكم فوق, آية از كه

است/ شده نسخ مدتي از

را آيه متفقا بودند, گاهتر آ همه از وحي اسرار به كه rstuv بيت اهل ائمة ـ رابعااز شـده, نـقل زمينه اين در فراواني روايات و فرمودهاند تفسير معني همين به

جمله:

جرت و القرآن بها نزل المتعة فرمود: كه است شده نقل cdefg صادق امام از

بر mnopq پيغمبر سنت و شده نازل قرآن در متعه <حكم اللىه: رسول من نة الس بها

ذيل ق0, هـ ١٤١٥ چاپاول, بعثت, بنياد تهران, ,٥٨ صفحة ,٢ $جلد ٣٦٠ صفحة ,١ جلد <برهان>, تفسير ـ ٣,٦ صفحة ,٢١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٤٤٩ صفحة ,٥ جلد <كافي>, ـ بحث مورد آية

البيت/ آل چاپ

است>/٣ گرديده جاري آن طبق

<متعه> به راجع بصير> <ابو سؤال پاسخ در كه: شده نقل cdefg باقر امام از وفـريضه///: أجورهن فآتوهن منهن به استمتعتم فما القرآن في نزلت فرمود:

Page 430: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٢٨

ـ ق هـ ١٤١٢ چـهارم, چـاپ اسـماعيليان, مؤسسة ,١٧١ حديث ,٤٦٧ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ١آية ذيل ق0, هـ ١٤١٥ چاپاول, تهران, بعثت بنياد ,٥٨ صفحة ,٢ $جلد ٣٦٠ صفحة ,١ جلد <برهان>, تفسيرچاپ ,٥ صفحة ,٢١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٤٤٨ صفحة ,٥ جلد <كافي>, ـ بحث مورد

البيت/ آل

استمتعتم///>/١ فما ميفرمايد: كه آنجا شده, نازل باره اين در مجيد <قرآن

عمير بن <عبداللىه نام به شخصي پاسخ در كه: شده نقل cdefg باقر امام از نيز وحCىل فهي نبيه ان لسى عليى و كتىابه في اللىه أحلها فرمود: <متعه> مورد در ليثي>تا و است كرده ح$ل پيامبرش زبان بر و قرآن در را آن <خداوند القيىامة: يوم اليى

ذيل ق0, هـ ١٤١٥ چاپاول, تهران, بعثت بنياد ,٥٨ صفحة ,٢ $جلد ٣٦٠ صفحة ,١ جلد <برهان>, تفسير ـ ٢و ٣٥٦ صفحة ,٤٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٤٤٩ صفحة ,٥ جلد <كافي>, ـ بحث مورد آية

/٣١٧ صفحة ,١٠٠ جلد

ميباشد>/٢ ح$ل قيامت روز

# # #

است؟! شده نسخ موقت ازدواج حكم آيا ـ ٢ازدواج كـه: است ايـن بـر دين ضرورت بلكه اس$م, علماي عموم اتفاقمشروعيت بر فوق آية دAلت دربارة گفتگو و بوده, مشروع اس$م آغاز در موقت

ندارد/ حكم اصل بودن مسلم با منافاتي گونه هيچ متعه

از كـه معروفي جملة و كردهاند عمل آن به اس$م آغاز در مسلمانان حتيمـعىاقب و ا مهمى محر أنا و اللىه رسول عهد عليى كىانتىا متعتىان شده: نقل <عمر>

: الحج متعة و اء النسى متعة ا عليهمىمجازات آنها بر و كردم حرام را آنها من كه بود mnopq پيامبر زمان در متعه <دو

<بقره> سورة ١٩٦ آية ذيل ,٣٦٥ صفحة ,٢ جلد <قرطبي>, تفسير ـ ١٥٨ صفحة ,٢ جلد العرفان>, <كنز ـ ٣ـ قديم0 چاپ نكاح, كتاب ,٧ $جلد نكاح كتاب ,١٤٣٨٥ حديث ,٤٨٩ صفحة ,١٠ جلد بيهقي>, كبراي <سنن ـصفحات ,١٦ جلد العمال>, <كنز ـ بيروت صادر دار ,٣٢٥ صفحة ,٣ جلد و ٥٢ صفحة ,١ جلد احمد>, <مسند

العربي/ الكتاب دار ,٢١٢ صفحة ,٦ جلد <الغدير>, ـ بيروت الرسالة مؤسسة ,٥٢١ و ٥١٩

بر روشني دليل است; حج از خاصي نوع 9كه تمتع>٣ متعة و زنان متعة ميكنم,

Page 431: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٢٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

هستند مدعي حكم, اين مخالفان منتها است mnopq پيامبر عصر در حكم اين وجود

است/ شده تحريم و نسخ بعدا

كـام$ مـزبور, حكـم نسخ دربارة ادعا مورد روايات كه: اين توجه جالباست/ پريشان و مختلف

آن, ناسخ بنابراين و كرده نسخ را حكم اين mnopq پيامبر خود ميگويند: بعضياست/ mnopq پيامبر حديث و سنت

فطلقوهن اء النسى طلقتم اذىا است: ط$ق آية آن, ناسخ ميگويند: بعضي وباشد> عده مناسب زمان در ط$ق بايد داديد ط$ق را زنان كه <هنگامي : تهن لعدط$ق دربارة آيه اين زيرا ندارد; بحث مورد مسألة با ارتباطي آيه اين كه حالي در

پايان هنگام به آن جدائي و ندارد ط$ق موقت ازدواج كه حالي در ميكند, بحث

است/ آن مدت

زمـان در ازدواج نـوع ايـن بـودن مشـروع اصـل كه: است اين مسلم قدردر آن شدن نسخ دربارة اعتمادي قابل دليل گونه هيچ و است قطعي mnopq پيامبر

نيست/ دست

به حكم بايد رسيده, ثبوت به اصول علم در كه مسلمي قانون طبق بنابراين,كرد/ قانون اين بقاء

است حقيقت اين بر روشني گواه نيز, شده نقل <عمر> از كه مشهوري جملةاست/ نشده نسخ هرگز mnopq پيامبر زمان در حكم اين كه

او تـنها و نـدارد, را احكام نسخ حق mnopq پيامبر جز كس هيچ است بديهيرحـلت از بعد و كند, نسخ را احكام از پارهاي خدا فرمان به ميتواند كه است

اجتهاد به ميتواند كسي هر گرنه و ميشود, مسدود كلي به نسخ باب mnopq پيامبر

و جاودان شريعت نام به چيزي ديگر و نمايد نسخ را الهي احكام از قسمتي خود

در اجـتهاد mnopq پيامبر سخنان برابر در اجتهاد Aاصو و ماند/ نخواهد باقي ابدي

Page 432: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٣٠

ميباشد/ اعتبار گونه هر فاقد كه است, نص مقابل

تسنن اهل معروف صحاح كتب از كه ترمذي> <صحيح در كه: اين جالببن <عبداللىه از شام اهل از كسي ميخوانيم: چنين <دارقطني> از همچنين و است

و ح$ل كار, اين گفت: صريحا جواب در او كرد, سؤال تمتع حج دربارة عمر>است/ خوب

است/ كرده نهي عمل اين از تو پدر گفت: شامي مردو كـند نـهي كاري چنين از پدرم گر ا گفت: و برآشفت عمر> بن <عبداللىهپدرم گفتة از و كنم رها را mnopq پيامبر مقدس سنت آيا دهد, اجازه را آن mnopq پيامبر

ذيل ق0 هـ ١٤٠٥ العربي, التاريخ مؤسسة ,٣٨٨ صفحة ,٢ $جلد ٧٦٢ صفحة ,٢ جلد <قرطبي>, تفسير ـ ١ـ ق هـ ١٤٠٣ بيروت, الفكر دار ,٨٢٣ حديث ,١٥٩ صفحة ,٢ جلد ترمذي>, <سنن ـ <بقره> سورة ١٩٦ آية

المكي/ الحرم مكتبة ,٣٦٨ صفحة ,١ جلد الحفاظذهبي>, <تذكرةشود/ نظر صرف تمتع حج از كه: است اين كرد, تحريم را آن عمر كه حج متعة از منظور ـ ٢

$و آيند در احرام از <عمره> مراسم انجام از پس و شوند محرم نخست, كه: اين از است عبارت تمتع حجنهم روز از را حج مراسم و محرمشده سپسمجددا و شود0 مجاز آنها براي جنسي آميزش حتي چيز همهايام كسيدر كه تعجبميكردند و صحيحنميدانستند را كار جاهليتاين عصر در انجامدهند/ الحجة ذياسـYم ولي آيـد, بيرون احرام از و آورد جا به را عمره نياورده, جا به حج هنوز و شود مكه وادر حج

است/ شده تصريح آن به <بقره> سورة ١٨٦ آية در و اجازهداده, را موضوع اين صريحا

شو!١-٢ دور من نزد از و برخيز كنم؟ پيروي

<صـحيح از عـمر> بن <عبداللىه از موقت ازدواج دربارة روايت اين نظير

اسماعيليان, انتشارات المتعة, نكاح في چهارم فصل ,٣١٧ صفحة كتاب<النكاح>, ,٢ جلد لمعه>, <شرح ـ ٣هـ ١٤١٠ اول, طبع انتشاراتداوري, كYنتر, محمد سيد تحقيق ,٢٨٣ صفحة ,٥ ق$جلد هـ ١٤١٧ سوم, طبعسنتموجوداست: كتباهل در روايت بهاين شبيه البتهروايتي ـ ٦٠٠ صفحة ,٣٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ق0Fى و انـين زى ـه اللى رسـول عهد عليى كنىا ا مى ه اللى و قىال و فغضب اء, النسى متعة عن عمر ابن رجل <سأل,٢ جـلد احمد>, <مسند ـ للتراث المأمون دار ,٧٠ و ٦٩ صفحات ,١٠ جلد معلي>, ابي $<مسند افحين> مسى/0١٤٠٨ طبع العلمية, الكتب دار ,٣٣٣ صفحة ,٧ جلد هيثمي>, الزوائد <مجمع - بيروت صادر دار ,٩٥ صفحة

است/٣ شده نقل خوانديم Aبا در كه صورت همان به ترمذي>ازدواج به اقدام مسلمانان از يكي كه: شده نقل راغب> <محاضرات از نيز و

پرسيدند: او از ميكرد موقت

Page 433: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٣١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

گرفتي؟ كسي چه از را كار اين بودن حCل<عمر>! از گفت:

نهي آن از <عمر> كه اين با است ممكن چيزي چنين چگونه گفتند: تعجب بانمود؟ مجازات به تهديد حتي و كرد

ميگفت: <عمر> زيرا ميگويم; جهت همين به هم من خوب, بسيار گفت:

ميكنم/ حرام من و كرده ح$ل را آن mnopq پيامبر

هـيچ از را آن تحريم اما ميپذيرم, mnopq كرم ا پيغمبر از را آن مشروعيت من

ـ $پـاورقي0 ٦٠٠ صـفحة ,٣٠ جـلد اFنـوار>, <بـحار ـ $پاورقي0 ١٥٩ صفحة ,٢ جلد العرفان>, <كنز ـ ١احـمدي الشـيعة> <مواقف ـ ق هـ ١٣٩٧ چهارم, طبع العربي, الكتاب دار ,٢١٢ صفحة ,٦ جلد <الغدير>,

مدرسين/ جامعة انتشارات ,٢٥١ صفحة ,٣ جلد ميانجي,

پذيرفت!١ نخواهم كس

ادعـا كـه: است ايـن است, يـادآوري بـه Aزم ايـنجا در كه ديگري مطلبهستند: رو به رو مهمي مشك$ت با حكم اين نسخ كنندگان

اين كه شده تصريح تسنن اهل منابع از متعددي روايات در كه: اين نخستگرديد, نهي آن از <عمر> زمان در بلكه نشد, نسخ هرگز mnopq پيامبر زمان در حكم

كنند/ پيدا روايات همه اين براي پاسخي بايد نسخ طرفداران بنابراين

در امـيني> <عـCمه كـه است, روايت چـهار و بيست بر بالغ روايات اينذي$ آن نمونة دو به كه است, كرده بيان مشروحا را آنها ششم, جلد <الغدير>,

ميشود: اشاره

ميگفت: كه شده نقل انصاري> عبداللىه بن <جابر از مسلم> <صحيح در ـ ١

وضع اين و ميكرديم موقت ازدواج به اقدام ساده طور به mnopq پيامبر زمان در ما

طـور 9به كار اين از حريث> بن <عمرو مورد در <عمر> كه اين تا داشت ادامه

2 مسـلم>, <صحيح ـ ق هـ ١٣٩٧ چهارم, طبع العربي, الكتاب دار ,٢٠٦ صفحة ,٦ جلد <الغدير>, ـ ٢

كرد/٢ جلوگيري كلي;

Page 434: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٣٢

ـ بيروت الجليل دار ,٢٢٢ صفحة ,٦ جلد شوكاني, اFوطار> <نيل ـ بيروت الفكر دار ,١٣١ صفحة ,٤ جلدبيروت/ الفكر دار ,٢٣٧ صفحة ,٧ جلد بيهقي>, كبراي <سنن

از بيهقي ي كبرا> <سنن و مالك <موطأ> كتاب در ديگري حديث در و ـ ٢

او بر <عمر> زمان در بنتحكيم> <خوله نام به زني كه: شده نقل زبير> بن <عروةكرده متعه به اقدام اميه> بن <ربيعة نام به مسلمانان از يكي كه داد خبر و شد وارد

است/

از 9ولي ميكردم سنگسار را او بودم, كرده نهي كار اين از قب$ گر ا گفت: او

,٧ جلد شافعي>, اFم <كتاب ـ ق هـ ١٣٩٧ چهارم, طبع العربي, الكتاب دار ,٢١٠ صفحة ,٦ جلد <الغدير>, ـ ١بيهقي>, كبراي <سنن ـ بيروت الفكر دار انتشارات ق, هـ ١٤٠٣ دوم طبع و ١٤٠٠ اول, طبع ,٢٤٩ صفحة

بيروت/ الرسالة مؤسسة ,٥٢٠ صفحة ,١٦ جلد العمال>, <كنز ـ بيروت الفكر دار ,٢٠٦ صفحة ,٧ جلد

ميكنم!;/١ جلوگيري آن از كنون ا هم

<جابر ميخوانيم: نيز اندلسي> رشد <ابن تأليف المجتهد> <بداية كتاب در

در و mnopq پيامبر عهد در ما ميان در موقت <ازدواج ميگفت: انصاري> عبداللىه ابن

ق هـ ١٤١٥ طبع الفكر, دار متعه, نكاح نكاح, كتاب ,٤٧ صفحة ,٢ جلد المقتصد>, نهاية و المجتهد <بداية ـ ٢هندي, متقي العمال> <كنز ـ ق هـ ١٣٩٧ چهارم, طبع العربي, الكتاب دار ,٢٠٨ صفحة ,٦ جلد <الغدير>, ـ

بيروت/ الرسالة مؤسسة ,٥٢٣ صفحة ,١٦ جلد

كرد>/٢ نهي آن از عمر سپس بود معمول عمر, خ$فت از نيمي و ابوبكر خ$فت

زمـان در حكـم ايـن نسـخ از حكـايت كـه روايـاتي كه: اين ديگر مشكلنقيضند/ و ضد و پريشان بسيار ميكند, mnopq پيامبر

شده/ نسخ خيبر جنگ در ميگويد: بعضي<مكه>/ فتح روز در ديگر بعضي

تبوك/ جنگ در بعضيآن/ مانند و اوطاس, جنگ در بعضي و

همه اين كه باشد, بوده مجعول همه نسخ, روايات ميرسد: نظر به بنابراين,دارند/ تناقض يكديگر با

Page 435: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٣٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

<ما ميگويد: <المنار> تفسير نويسندة كه اين ميشود: روشن گفتيم آنچه ازمتعه از عمر كه بوديم كرده تصريح المنار, مجلة چهارم و سوم جلد در سابقا

mnopq پيامبر زمان در ميدهد نشان كه يافتيم دست اخباري به بعدا ولي كرد, نهي

استغفار آن از و كرده اص$ح را خود سابق گفتة لذا و عمر, زمان در نه شده نسخ

/١٦ صفحة ,٥ جلد <المنار>, تفسير ـ ١

ميكنيم>/١

حكم نسخ كه نقيضي و ضد روايات برابر در زيرا است; سخنيتعصبآميززمان تا آن ادامة در صراحت كه داريم رواياتي ميكند اع$م mnopq پيامبر زمان در را

دارد/ عمر

ذكر Aبا در كه شواهدي و استغفار, نه و است, خواهي عذر جاي نه بنابراين,دوم! گفتار نه است بوده حقيقت به مقرون او اول گفتار ميدهد: نشان كرديم

rstuv بيت اهل ائمة حتي و ديگر شخص هيچ نه و <عمر> نه است, پيدا گفته نابوده, mnopq پيامبر عصر در كه را احكامي نميتوانند پيامبرند, اصلي جانشينان كه

مفهوم وحي, باب شدن بسته و mnopq پيامبر رحلت از بعد نسخ Aاصو و كنند نسخ

تـعجب جـاي كردهانـد, اجتهاد بر حمل را <عمر> ك$م بعضي كه اين و ندارد,

نيست/ ممكن <نص> برابر در اجتهاد زيرا است;

احكـام بـه مـربوط آيات تسنن اهل فقهاي از جمعي كه: اين عجيبتر واست مـتعه دربارة كه فوق آية ناسخ را ـ <مؤمنون> سورة ٦ آية مانند ـ ازدواج

به كه حالي در نيست, ازدواج اص$ موقت ازدواج كردهاند: تصور گويا دانستهاند,

است/ ازدواج اقسام از يكي مسلم طور

# # #

Page 436: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٣٤

اجتماعي ضرورت يك موقت ازدواج ـ ٣صورت به انسان, طبيعي غرائز به گر ا كه است عمومي و كلي قانون يك اينشد; خواهد انحرافي طرق متوجه آنها, اشباع براي نشود, گفته پاسخ صحيحي

و بـرد, بـين از نميتوان را طبيعي غرائز كه نيست انكار قابل حقيقت اين زيرا

نوع يك كار اين زيرا نيست; عاق$نه اقدامي چنين ببريم, بين از بتوانيم هم فرضا

است/ آفرينش قانون با مبارزه

در آنها از و اشباع معقولي طريق از را آنها كه: است آن صحيح راه بنابراين,كنيم/ بهرهبرداري سازندگي مسير

از يكـي جـنسي, غـريزة كـه كـرد انكـار نـميتوان نـيز را مـوضوع ايــنغريزة تنها را آن روانكاوان از پارهاي كه آنجا تا است, انساني غرائز نيرومندترين

ميگردانند/ باز آن به را ديگر غرائز تمام و ميدانند انسان اصيل

فراواني افراد محيطها, و شرائط از بسياري در ميآيد: پيش سؤال اين كنون امسـافرتهاي در مـتأهل افراد يا نيستند, دائم ازدواج به قادر خاصي سنين در

ميشوند/ رو به رو جنسي غريزة ارضاي عدم مشكل با ماموريتها يا و طوAني

دوره شدن طوAني اثر بر ازدواج سن كه ما عصر در مخصوصا موضوع اينسـنين در ميتواند جواني كمتر و رفته, Aبا اجتماعي پيچيدة مسائل و تحصيل

حادتري شكل كند, ازدواج به اقدام جنسي غريزة دوران داغترين در يعني پائين

است/ گرفته خود به

كرد؟ بايد چه وضع اين با

راهـبهها; و راهـبان 9هـمانند غريزه اين كردن سركوب به را مردم بايد آيانمود؟ تشويق

هـمان و گـذاشت, آزاد جـنسي بـاري و بـند بـي برابر در را آنها كه اين يادانست؟ مجاز را كنوني ننگين و زننده صحنههاي

Page 437: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٣٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

بار به را دائم ازدواج مشك$ت نه كه بگيريم پيش در را سومي راه كه اين يا ورا؟ جنسي باري و بند بي آن نه و آورد

تـنهائي بـه امـروز, در نـه و گذشته در نه دائم> <ازدواج كه: اين خCصهدو سر بر ما و نيست, و نبوده مردم طبقات همة جنسي نيازمنديهاي جوابگوي

داريم: قرار راهي

آن بر عم$ امروز مادي دنياي كه طور 9همان بدانيم مجاز را بايد<فحشاء> ياشناخته;/ رسميت به را آن و گذارده صحه

بپذيريم/ را موقت ازدواج طرح يا واين براي جوابي چه مخالفند فحشاء و موقت ازدواج با كه آنها نيست معلوم

كردهاند؟! فكر سؤال

تمكن عدم با كه دارد را دائم ازدواج سنگين شرائط نه موقت, ازدواج طرحو جـنسي فـجايع زيانهاي نه و نسازد, آن مانند و تحصيلي اشتغاAت يا مالي

دارد/ بر در را فحشاء

# # #

ميشود موقت ازدواج بر ايرادهائيكه ـ ٤گفت: پاسخ آنها به فشرده طور به بايد كه ميشود اشكاAتي اينجا در منتها

وجود <فحشاء> و موقت> ميان<ازدواج تفاوتي چه ميگويند: گاهي ـ الفدر و مـيشوند محسوب مبلغي پرداختن برابر در <خودفروشي> دو هر دارد؟

تنها جنسي! آلودگيهاي و فحشاء چهرة بر است نقابي ازدواج نوع اين حقيقت

است/ صيغه اجراي يعني ساده, جملة دو ذكر در دو, آن تفاوت

پاسخ:ندارند; گاهي آ موقت ازدواج مفهوم از اص$ گويا ميگويند, چنين كه آنهاهـمانند مقرراتي بلكه نميشود, تمام جمله دو گفتن با تنها موقت ازدواج زيرا

Page 438: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٣٦

در مـنحصرا مـوقت, ازدواج مـدت تمام در زني چنان يعني دارد, دائم ازدواج

دارد, نگاه عده بايد يافت پايان مدت كه هنگامي به و باشد, بايد مرد اين اختيار

ديگري شخص با ازدواج گونه هر به اقدام از بايد روز پنج و چهل اقل حد يعني

با گر ا حتي گردد, روشن او وضع شده باردار اول مرد از گر ا تا كند, خودداري

مدت اين رعايت هم باز كرده, نطفه انعقاد از جلوگيري به اقدام جلوگيري وسائل

است/ واجب

مـورد دائـم ازدواج فـرزند هـمانند بـايد شد فرزندي صاحب او از گر ا وشد/ خواهد جاري او بر فرزند احكام تمام و گيرد قرار حمايت

اين آيا ندارد/ وجود قيود و شرائط اين از يك هيچ فحشاء در كه حالي درنمود؟ مقايسه ميتوان هرگز يكديگر با را دو

ميبرند/ ارث مادر و پدر از و ندارند دائم عقد فرزندان با تفاوتي گونه هيچ موقت فرزندانازدواج البته ـ ١

و نـفقه و شـوهر;١ و زن ميان 9در ارث مسألة نظر از موقت, ازدواج البتههرگز تفاوتها اين ولي دارد, دائم ازدواج با تفاوتهائي ديگر احكام از پارهاي

با است ازدواج از شكلي حال هر در و داد, نخواهد قرار فحشاء رديف در را آن

ازدواج/ مقررات

قانون اين از هوسباز افراد از بعضي ميشود سبب موقت> <ازدواج ـ بكه آنجا تا دهند, انجام پرده اين پشت در را فحشاء نوع هر و كرده استفاده سوء

ابا آن از شخصيت با زنان و نميدهند, موقت ازدواج به تن هرگز محترم, افراد

دارند/

پاسخ:قـانون يك جـلو بـايد آيا است؟ نشده دنيا در قانون كدام از استفاده سوء

گرفت؟ استفاده سوء خاطر به را اجتماعي ضرورت و فطري

Page 439: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٣٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

را؟! كنندگان استفاده سوء جلو يااقدام سفر اين در و كردند استفاده سوء خدا خانة زيارت از عدهاي فرضا گر اعظيم كنگرة اين در شركت از را مردم جلو بايد آيا كردند, مخدر مواد فروش به

را؟! كنندگان استفاده سوء جلو يا بگيريم؟ اس$مي

را اس$مي قانون اين از استفادة محترم افراد امروز ميكنيم: م$حظه گر ا وصحيحتر, يا و قانون, به كنندگان عمل عيب نيست, قانون عيب دارند, كراهت

است/ آن از كنندگان استفاده سوء

حكومت و آيد در سالم صورت به موقت ازدواج هم امروز, جامعة در گر اكند, پياده صحيح طور به را موضوع اين خاص, مقررات و ضوابط تحت اس$مي

هـنگام 9بـه مـحترم افـراد هـم و شـد خـواهـد گـرفته استفادهها سوء جلو همداشت/ نخواهند كراهت آن از اجتماعي; ضرورتهاي

هـمچون بـيسرپرست افـراد ميشود سبب موقت ازدواج ميگويند: ـ جشود! داده جامعه به تحويل نامشروع فرزندان

پاسخ:از نامشروع فرزندان زيرا شد; روشن كام$ ايراد اين جواب گفتيم, آنچه ازمـوقت ازدواج فرزندان كه حالي در مادر, نه و پدرند به وابسته نه قانوني نظر

ساير و ميراث در حتي دائم, ازدواج فرزندان با تفاوتي كوچكترين و كمترين

ندارند/ اجتماعي حقوق

است/ شده فوق اشكال سرچشمة حقيقت, اين به توجه عدم گويا# # #

موقت ازدواج و <راسل> ـ ٥معروف دانشمند راسل> <برتراند كه مطلبي يادآوري سخن, اين پايان درآزمايشي> <زناشوئي عـنوان تحت اخCق> و <زناشوئي كتاب در <انگليسي>

Page 440: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٤ آية: نساء سورة ٤٣٨

ميرسد: نظر به مفيد است, آورده

در ليندسي> بي <بن نام به جوانان محاكم قضات از يكي طرح ذكر از اوپسمينويسد: چنين آزمايشي زناشوئي يا دوستانه> <زناشوئي مورد

جديد زناشوئي نوع يك در باشند قادر بايد جوانان <ليندسي>, طرح <طبق

دارد: تفاوت جهت سه از 9دائم; معمولي زناشوئيهاي با كه شوند وارد

بهترين بايد اينرو از باشند, نداشته شدن بچهدار قصد طرفين كه: اين نخستبياموزند/ آنها به را بارداري از پيشگيري طرق

پذيرد/ صورت آساني به آنها جدائي كه: اين ديگرباشد>/ نداشته نفقه حق هيچگونه زن ط$ق, از پس كه: اين سوم و

چنين شد, بيان Aبا در آن خ$صة كه <ليندسي> پيشنهاد ذكر از بعد <راسل>گـروه بـرسد, قـانوني تصويب به امري چنين گر ا ميكنم: تصور <من ميگويد:

در و بدهند موقت ازدواج به تن دانشگاهها دانشجويان جمله از جوانان از كثيري

از رها و است آزادي متضمن كه زندگي بگذارند, پاي موقتي مشترك زندگي يك

/١٩٠ و ١٨٩ صفحات اخEق>, و كتاب<زناشوئي ـ ١

ميباشد>/١ فعلي مرج و هرج پر جنسي روابط و نابسامانيها بسياري

جهات از موقت ازدواج دربارة فوق طرح ميكنيد: م$حظه كه طور همانبـراي اسـ$م كـه خصوصياتي و شرائط منتها است, اس$م طرح همانند زيادي

موقت ازدواج در است/ كاملتر و روشنتر زيادي جهات از آورده موقت ازدواج

هم و آسان شدن جدا هم است, بيمانع كام$ فرزند از جلوگيري هم اس$مي,

نيست/ واجب نفقه

# # #

Page 441: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٣٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

فمن منىات المو المحصنىات ينكح ان Lطو منكم يستطع لم من و ٢٥

انكم مى بـايى اعـلم ـه اللى و منىات الـمو اتكم فتيى من انكم يمى ا ملكت ا مى

اجـورهن آتـوهن و اهـلهن ذن بـا فانكحوهن بعض من بعضكم

ا ذى فـا ان اخـدى ات مـتخذى Lى و ات ـافحى مسى غير محصنىات بالمعروف

من المحصنىات علي ا مى نصف فعليهن احشة بفى تين ا ن فا احصن

ه اللى و لكم خير تصبروا ان و منكم العنت خشيى لمن لك ذى اب العذى

م رحيى غفور

ترجمه:با ميتوانند ندارند, را ايمان با پاكدامن �آزاد� زنان با توانائيازدواج كه آنها و ـ ٢٥

شـما ايمان به خدا ـ كنند ازدواج داريد اختيار در كه ايماني با بردگان از پاكدامن زنان

و نمائيد, آنانتزويج صاحبان اجازة با را آنها ـ پيكريد يك همگياعضاي و است; آگاهتر

مرتكب آشكار طور به نه باشند, پاكدامن كه آن شرط به بدهيد; خودشان به را مهرشان

عمل مرتكب و باشند <محصنه> كه صورتي در و بگيرند/ پنهاني دوست نه و شوند, زنا

بـا ازدواج �اجـازة ايـن داشت/ خـواهـند را آزاد زنان مجازات نصف شوند, عفت منافي

و بيفتند; زحمت به جنسي� غريزة نظر �از بترسند كه شماست از كساني براي كنيزان�

و آمرزنده خداوند, و است/ بهتر شما براي آنان� با ازدواج �از خودداري نيز� حال اين �با

است/ مهربان

Page 442: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٥ آية: نساء سورة ٤٤٠

تفسير:كنيزان با ازدواج

بـا ازدواج شرائط بحث, مورد آية ازدواج, به مربوط بحثهاي تعقيب درزنان با ندارند قدرت كه شما از كساني > ميفرمايد: نخست ميكند, بيان را كنيزان

لم من (و نمايند> ازدواج ايمان با كنيزاني با ميتوانند كنند, ازدواج ايمان با آزاد

مـن انكم ايـمى ملكت ا مى فمن منىات المو المحصنىات ينكح ان طو; منكم يستطع

و توانائي معني به و شده گرفته نور0 وزن $بر <طول> مادة از اصل, در قول0 وزن $بر <طول> كلمة ـ ١است/ آمده آن مانند و مالي امكانات و رسائي

است/ سهلتر و سبكتر Aمعمو آنها مخارج ساير و مهر كه منىات)١ المو فتيىاتكمكند, ازدواج كنيز با كنيز صاحب كه نيست اين كنيزان با ازدواج از البتهمنظوربا همسر همانند ميتواند شده, ذكر فقهي كتب در كه خاصي شرائط با مالك بلكه

است/ كنيز با مالك غير افراد ازدواج منظور, بنابراين نمايد, رفتار او

تا باشد مسلمان كنيز, حتما بايد ميشود: استفاده <مؤمنات> به تعبير از ضمنانيست/ صحيح كتاب اهل كنيزان با ازدواج بنابراين و كرد ازدواج او با بتوان

است كرده <فتيىات> به تعبير كنيزان از آيه اين در قرآن كه: اين توجه جالبمورد در خاصي احترام با آميخته تعبير اين Aمعمو و ميباشد <فتات> جمع كه

ميرود/ كار به جوان دختران مورد در غالبا و است زنان

ظـاهر بـه مأمـور آنـها, ايـمان تشخيص براي شما ميگويد: بعد جملة درو ايمان به <خداوند آنان دروني اسرار و باطن دربارة اما و هستيد, آنان اظهارات

انكم)/ بايىمى اعلم اللىه (و است> گاهتر آ شما عقيدة

ميفرمايد: قرآن داشتند, كراهت كنيزان با ازدواج مورد در بعضي كه آنجا ازديگـريد> بـعض از بـعضي <و آمـدهايـد وجود به مادر و پدر يك از همه شما

Page 443: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٤١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

بعض)/ من (بعضكمتفاوتي هيچگونه شما با انساني نظر از كه كنيزان, با ازدواج از نبايد بنابراين,ديگران مانند آنها ارزش معنوي, ارزش نظر از زيرا باشيد; داشته كراهت ندارند

مـحسوب پـيكر يك اعـضاء هـمه كـه چـرا است; پـرهيزگاري و تقوا به بسته

ميشويد/

<ايـن مـيفرمايد: كـرده, اشـاره ازدواج ايـن شرايط از يكي به آن, از پساست بـاطل او اجـازة بـدون و گـيرد> صـورت مـالك, اجـازة بـه بـايد ازدواج

/( اهلهن ذن با (فانكحوهنخود كنيزان با آنها نبايد ميشود: معلوم <اهل> كلمة به <مالك> از تعبير ازبه نسبت خانواده يك سرپرست همچون بايد بلكه كنند, رفتار متاع يك همچون

باشند/ داشته انساني كام$ رفتاري خود, اهل و فرزندان

(و بدهيد> خودشان به متعارف طبق را آنان <مهر ميفرمايد: بعد, جملة دربالمعروف)/ اجورهن آتوهن

قرار آنها براي شايستهاي و متناسب مهر بايد ميشود: استفاده فوق جملة ازچه گر ا بود, خواهند كنيزان خود مهر, مالك يعني داد, آنان خود به را آن و داد,

: أجورهن مىالكهن آتوا اصل, در و دارد محذوفي آيه معتقدند: مفسران از جمعي

ـه اللى آيت كتابخانة ,١١٣ صفحة ,٢ جلد راوندي>, القرآن <فقه ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١ق/ هـ ١٤٠٥ نجفي, مرعشي

است/١ بوده بپردازيد> آنها مالكان به را آنها <مهر

را آن روايات از بعضي چه گر ا نيست, موافق آيه ظاهر با تفسير, اين وليميكند/ تأييد

گردند اموالي مالك ميتوانند نيز بردگان ميشود: استفاده آيه ظاهر از ضمنا,

Page 444: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٥ آية: نساء سورة ٤٤٢

يافتهاند/ دست آن به مشروع طرق از كه

آنها, مهر تعيين در نبايد كه ميآيد بر شايسته> طور <به بالمعروف: تعبير از وگردد/ ادا بايد معمول طبق آنها واقعي حق بلكه شود, آنان بر ستمي و ظلم

كـه شـوند انـتخاب كـنيزانـي است: آن ازدواج ايـن شرائـط از ديگر يكي(محصنىات)/ نگردند> عفت, منافي عمل <مرتكب

افحىات)/ مسى (غير شوند> زنا مرتكب آشكار صورت به كه اين <نه

با كه ميشود گفته افرادي به mمعمو اما است, رفيق و دوست معني به اصل, در <خدن> جمع ان> <أخدى ـ ١بر<مرد> هم <خدن> توجهداشت: بايد نيز و ميسازند برقرار پنهاني نامشروع ارتباط خود, مخالف جنس

است/ شده اطYق مجيد, قرآن در <زن> بر هم و

ان)/١ اخدى ات متخذى ;ى (و پنهاني> دوست انتخاب صورت <به يا و<غـير تـعبير بـا زنا از نهي با كه آيد پيش سؤال اين است ممكن اينجا در

است/ نبوده ان~ �أخدى پنهاني دوست گرفتن از نهي به نيازي ات> افحى مسىآشكار زناي تنها كه داشتند عقيده جاهليت در جمعي كه اين به توجه با وليقرآن چرا ميشود: روشن ندارد! مانعي پنهاني دوست انتخاب اما است ناپسند

است/ كرده تصريح قسمت دو هر به مجيد

از حمايت و كنيزان با ازدواج دربارة كه احكامي تناسب به بعد, جملة درعفت جادة از انحراف هنگام به آنها مجازات دربارة بحثي شد, گفته آنها حقوق

منافي عمل مرتكب و باشند محصنه كه صورتي در <و آمده: ميان به گونه بدين

اتين ن فا احصن ذىا (فا داشت> خواهند را آزاد زنان مجازات نصف شوند, عفت

اب)/ العذى من المحصنىات علي ا مى نصف فعليهن بفىاحشةميگويد: قرآن كه است اين داشت توجه آن به بايد اينجا در كه ديگري نكتةآزاد زنان مجازات نصف مجازاتي بودند, محصنه آنها گر <ا يعني < أحصن <اذىا

ميگردد>/ جاري آنها دربارة

Page 445: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٤٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

احتماAتي مفسران چيست؟ اينجا در بودن> <محصنه از منظور كه اين دردادهاند:

آيـة طـبق و فـقهي معروف اصط$ح طبق شوهردار, معني به را آن بعضيسابق/

گرفتهاند/ بودن <مسلمان> معني به بعضي وبايد و شده ذكر بار دو جمله اين در <احصان> واژة كه اين به توجه با وليسـنگسار مجازاتشان شوهردار آزاد زنان طرفي از و باشد, معني يك به دو هر

مـعني بـه مـحصنه, يـعني اول تـفسير مـيشود: روشن تازيانه, نه است, كردن

بودن مسلمان يعني دوم تفسير كه طور همان نيست, قبول قابل بودن, شوهردار

ندارد/ شاهدي نيز

به غالبا مجيد, قرآن در <محصنات> كلمة كه اين به توجه با است, اين حقنـيز فوق آية كه ميرسد نظر به چنين است, آمده پاكدامن و عفيف زنان معني

خود به تن خود صاحبان فشار اثر بر كه كنيزاني يعني است, معني همين به اشاره

فشاري چنين تحت كه كنيزاني اما هستند, معاف مجازات از ميدادند, فروشي

شدند, عفت منافي عمل مرتكب گر ا كنند, زندگي پاكدامن ميتوانند و نيستند

آزاد زنـان مجازات نصف آنها مجازات اما ميشوند, مجازات آزاد زنان همانند

است/

غريزة نظر از كه است كساني براي كنيزان با ازدواج <اين ميفرمايد: سپسنـيستند> آزاد زنـان بـا ازدواج بـه قادر و گرفتهاند, قرار فشار در شديدا جنسي

نيست/ مجاز آنها غير براي بنابراين, منكم), العنت خشيى لمن (ذىلكقب$ كه است, استخواني شكستن معني به اصل, در سند; وزن 9بر <عنت>بديهي بشكند, حادثهاي اثر بر مجددا التيام, و بهبودي از پس يعني شده, شكسته

Page 446: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٥ آية: نساء سورة ٤٤٤

<عنت> دليل همين به و است, رنجآور و ك دردنا بسيار شكستگي نوع اين است

است/ شده استعمال رنجآور كارهاي و طاقتفرسا مشك$ت در

در زمان آن در مخصوصا كنيزان كه باشد, اين است ممكن حكم, اين فلسفةنـظر از كـمبودهائي داراي طـبعا و مـيآمدند بـار بـه نـامطلوبي تـربيتي شرائط

با ازدواج ثمرة كه فرزنداني مسلما و بودهاند, <عاطفي> و <رواني> <اخCقي>,طرح اس$م جهت, همين به و داشت, بيش و كم را مادر اخ$قي رنگ بود, آنها

گرفتار سرنوشت اين به تا است, كرده تنظيم بردگان تدريجي آزادي براي دقيقي

كنند/ ازدواج يكديگر با تا شود, داده امكان بردگان خود به ضمنا و نشوند,

اسـتثنائي وضـع كنيزان از بعضي كه ندارد آن با منافات موضوع اين البته,مربوط شد اشاره Aبا در آنچه زيرا باشند; داشته تربيتي و اخ$قي نظر از خاصي

كنيز اس$م بزرگان از بعضي مادر ميبينيم گر ا و است بوده آنها كثريت ا وضع به

است/ نظر همين از بودهاند

ممنوع ضرورت مورد غير در كنيزان مورد در آنچه داشت توجه بايد وليمالكيت/ راه از جنسي آميزش نه آنهاست, با ازدواج است,

توانائي كه آنجا تا كنيزان با ازدواج از كردن <خودداري ميافزايد: آن از بعدخير تصبروا ان (و است> شما سود به نگردد, گناه آلودة شما دامان و باشيد داشته

لكم)/اثـر بـر گـذشته در آنـچه بـه نسـبت خداوند <و ميفرمايد: آيه پايان در و

رحيىم)/ غفور اللىه (و است> مهربان و آمرزنده دادهايد, انجام بيخبري

# # #

Page 447: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٤٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

يـتوب و قـبلكم مـن ن الذيى سنن يهديكم و لكم ن ليبي ه اللى د يريى ٢٦

م حكيى م عليى ه اللى و عليكم

ان ات ـهوى الش بعون يت ن الذيى د يريى و عليكم يتوب ان د يريى ه اللى و ٢٧

ما عظيى مي) لوا تميى

فا ضعيى ان نسى Lا خلق و عنكم ف يخف ان ه اللى د يريى ٢٨

ترجمه:سنتهاي به و سازد, آشكار شما براي را� سعادت �راههاي ميخواهد خداوند ـ ٢٦

است/ حكيم و دانا خداوند و بپذيرد/ را شما توبة و كند رهبري پيشينيان �صحيح�

پـيرو كـه آنـها امـا نـمايد�; پاك آلودگي از �و ببخشد را شما ميخواهد خدا ـ ٢٧

منحرفشويد/ كلي به شما ميخواهند شهواتند,

در �و شده آفريده ضعيف انسان, و كند; سبك شما بر را كار ميخواهد خدا ـ ٢٨

است/ كم� مقاومتاو غرايز, طوفان برابر

تفسير:برايچيست؟ محدوديتها اين

آيات در كه شروطي و قيود ازدواج, زمينة در گذشته مختلف احكام دنبال بهمنظور كه: شود, منعكس جمعي ذهن در سؤال اين است, ممكن شد, بيان پيش

چيست؟ قانوني بندهاي و قيد و محدوديتها همه اين از

طور همان و ميشد؟ داده افراد به مسائل اين در عمل آزادي كه نبود بهتر آيا

Page 448: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٢٨ ـ ٢٦ آية: نساء سورة ٤٤٦

بهرهبرداري هم ديگران ميگيرند, بهره لذت وسيلة هر از دنياپرستان از بعضي كه

كنند؟!

<خداوند ميگويد: و ميدهد, سؤاAت اين به پاسخ حقيقت در فوق آياتراههائي به و سازد, آشكار شما براي را حقايق مقررات, اين وسيلة به ميخواهد

لكم)/ ليبين اللىه (يريىد كند> رهبري را شما است, آن در شما منافع و مصالح كه

گـونه ايـن نـيز گـذشته ك پا اقوام نيستيد, تنها برنامه اين در شما وانگهيسنن يهديكم (و كند> هدايت پيشينيان صحيح سنتهاي به <و داشتهاند, سنتها

قبلكم)/ من الذيىنعليكم)/ يتوب (و ببخشد> را شما ميخواهد <خدا اين بر ع$وه

شـما به ديگر بار شده, قطع شما انحرافات اثر بر كه را خود نعمتهاي وزمـان در كـه انحرافـي راههاي آن از شما كه است صورتي در اين و بازگرداند

بازگرديد/ داشتيد, اس$م از قبل و جاهليت

روي و است, گاه آ خود احكام اسرار از <خداوند ميفرمايد: آيه, پايان در وحكيىم)/ عليىم اللىه (و است> كرده تشريع شما براي را آنها خود حكمت

# # #

ميخواهد, احكام اين وسيلة به <خدا كه ميكند, كيد تأ مجددا بعد, آية دربازگردد> شما به شده, قطع شما از شهوات به آلودگي اثر بر كه بركاتي و نعمتها

عليكم)/ يتوب ان د يريى اللىه (واز شما ميخواهند هستند, غرق گناهان امواج در كه شهوتپرستاني <ولي

تميىلوا ان ات هوى الش يتبعون الذيىن يريىد (و شويد> منحرف كلي به سعادت طريق

گرديد/ گناهان انواع آلودة قدم, تا فرق از آنها همانند و ( عظيىما مي+براي افتخار, و سعادت با آميخته محدوديت آن آيا كنيد, فكر شما كنون ا

Page 449: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٤٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

انحطاط؟! و نكبت و آلودگي با توأم بيبندوباري و آزادي يا است؟ بهتر شما

مذهبي قوانين به نيز ما زمان و عصر در كه افرادي به حقيقت در آيات, اينايـن كـه مـيگويد, پـاسخ مـيكنند, ايراد ـ جنسي مسائل زمينة در مخصوصا ـ

از عـظيم انـحراف آن, نـتيجة و نيست, بيش سرابي شرط, و بيقيد آزاديهاي

كه است پرتگاهها و بيراههها در شدن گرفتار و انساني تكامل خوشبختي, مسير

خانوادههـا, شدن مت$شي شكل به خودمان چشم با را آن از زيادي نمونههاي

بـيماريهاي انـواع و پـيشه جـنايت نـامشروع فرزندان جنسي, جنايات انواع

ميكنيم/ مشاهده رواني, ناراحتيهاي و آميزشي

# # #

كنيزان با ازدواج آزادي دربارة سابق <حكم ميفرمايد: آيه آخرين در سپسمـيشود> محسوب توسعه و تخفيف نوع يك حقيقت در معين, شرائط تحت

عنكم)/ يخفف ان اللىه (يريىدخـلق (و شـده> آفريده ضعيف انسان <زيرا ميفرمايد: آن علت بيان در و

/( ضعيىفا ان نسى ا;بايد ميشود, حملهور او به سو هر از كه گون گونا غرائز طوفان برابر در وانحراف از را خود بتواند تا شود, ارائه او به غرائز ارضاي براي مشروعي طرق

كند/ حفظ

# # #

Page 450: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٠ ـ ٢٩ آية: نساء سورة ٤٤٨

تكـون ان Lى ا اطل بالبى بينكم الكم اموى تاكلوا Lى آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ٢٩

ما رحيى بكم كىان ه اللى ان نفسكم ا تقتلوا Lى و منكم اض ترى عن ارة تجى

لك ذى ـان كى و نىـارا ه نصليى فسوف ظلما و انا عدوى لك ذى يفعل من و ٣٠

را يسيى ه علياللى

ترجمه:نامشروع� طرق از �و باطل به را يكديگر اموال آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ٢٩

خـداونـد نكـنيد! خودكشي و گيرد/ انجام شما رضايت با تجارتي كه اين مگر نخوريد;

است/ مهربان شما به نسبت

آتشي در را زودياو به دهد, انجام ستم و تجاوز ازروي را عمل كساين هر و ـ ٣٠

است/ آسان خدا براي كار اين و ساخت; خواهيم وارد

تفسير:اقتصاد بهسMمت اجتماع, بستگيسMمت

و <معامCت به مربوط مسائل در اس$مي قوانين بناي زير واقع در آيه اينابواب تمام در اس$م فقهاي دليل, همين به و ميدهد, تشكيل را مالي> مبادbت

ميكنند/ استدAل آن به معام$ت

آوردهايد! ايمان كه كساني <اي ميگويد: كرده, خطاب ايمان با افراد به آيهآمنوا الذيىن ايها (يىا نخوريد!> باطل و غلط و جا نابه طرق از را يكديگر اموال

بالبىاطل)/ بينكم الكم اموى كلوا تا ;ى

Page 451: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٤٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

يك بدون و حق بدون كه ديگري مال در تصرف گونه هر ترتيب, اين بهعـنوان تحت را همه و شده شناخته ممنوع باشد, بوده عق$ني و منطقي مجوز

است/ داده قرار دارد, وسيعي مفهوم كه <باطل>و هدف بي ناحق, كه را چيزي هر و است <حق> مقابل در <باطل> ميدانيم

برميگيرد/ در باشد پايه بي

كيد تأ موضوع اين فوق, عبارت شبيه عباراتي با نيز قرآن از ديگري آيات درو ميفرمايد: آنها زشت اعمال ذكر و يهود قوم از نكوهش هنگام به مث$: شده,

تصرف ناحق به و مجوز بدون را مردم اموال <آنها بالبىاطل: النىاس ال أموى كلهم أ

/١٦١ آية نساء, ـ ١

ميخوردند>/١ و ميكردند

به را بالبىاطل> بينكم الكم أموى كلوا تأى <bى جملة <بقره>, سورة ١٨٨ آية در وبه اساس بي و پوچ ادعاهاي وسيلة به مردم كشاندن از نهي براي مقدمهاي عنوان

است/ فرموده ذكر آنها اموال خوردن و دادگاهها سوي

و حد كه معام$تي ربوي, معام$ت غش, تقلب, تجاوز, گونه هر بنابراين,و مـنطقي فـايدة كـه اجناسي فروش و خريد باشد, نامشخص كام$ آن حدود

ايـن تـحت در همه گناه, و فساد وسائل فروش و خريد نباشد, آن در عق$ئي

/٢٣٤ صفحة ,٧٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,١٦٧ و ١٦٦ صفحات ,١٧ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ٢ق/ هـ ١٤٠٤ الكتاب, دار مؤسسد ,١٣٦ صفحة ,١ جلد <قمي>, تفسير ـ ٣

<ربا>٣ <قمار>,٢ به <باطل> كلمة متعددي روايات در گر ا و دارند, قرار كلي قانون

نه است كلمه اين روشن مصداقهاي معرفي حقيقت در شده, تفسير آن مانند و

باشد/ آنها به منحصر كه آن

گونه هر از كنايه 9خوردن; كل> <أ به تعبير كه باشد نداشته تذكر به نياز شايديا و سكونت يا پوشيدن يا باشد معمولي خوردن صورت به خواه است, تصرف

Page 452: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٠ ـ ٢٩ آية: نساء سورة ٤٥٠

است/ رائج كام$ نيز امروز فارسي در عربي زبان بر ع$وه تعبير اين و آن, غير

در شما تصرف كه اين <مگر ميفرمايد: استثنا, يك عنوان به بعد, جملة درطـرف دو بـاطني رضـايت از كـه بـاشد سـتدي و داد طـريق از ديگـران اموال

منكم)/ اض ترى عن ارة تجى تكون ان (ا;ى بگيرد> سرچشمه

<اسـتثناء اصـط$ح به ولي سابق, كلي قانون از است استثنائي جمله, اين

است/ صادق فوق آية مورد در معني اين ميآيد, عام حكم عموميت تأكيد براي غالبا منقطع, استثناء ـ ١و نـيست, بسـته شـما بر زندگي راه باطل, تصرفات تحريم با كه: ميكند اعYم را حقيقت اين عYوه, به

كنيد/ تأمين را خود هدف مشروع, تجارات از ميتوانيد

نبوده آغاز از سابق, قانون مشمول آمده جمله اين در آنچه يعني است١ منقطع>يك خود نوبة به هم آن شده, ذكر يادآوري و كيد تأ يك عنوان به تنها و است

است/ كلي قانون

رايج مردم ميان در كه تجارتها انواع و مالي مبادAت تمام بيان, اين طبقمـنطقي و مـعقول جـنبة و گيرد صورت طرفين رضايت روي از چنانچه است

معيني, مصالح خاطر به كه مواردي در 9مگر است مجاز اس$م نظر از باشد, داشته

است;/ شده آن از صريح نهي

قـرينة بـه آن ظـاهر و بازميدارد نفس قتل از را مردم آيه, پايان در سپسرا <خـويشتن مـيفرمايد: كـرده, انـتحار و خودكشي از نهي آيه, جملة آخرين

بكم كىان اللىه ان انفسكم تقتلوا ;ى (و است> مهربان شما به نسبت خداوند نكشيد,

/( رحيىمابرساند, قتل به را شما ديگري نميشود, راضي تنها نه مهربان خداوند يعنيدست بـه را خويشتن خود رضايت با كه نميدهد اجازه هم شما خود به بلكه

بسپاريد/ نابودي

شده تفسير �انتحار~ معني همين به فوق آية نيز rstuv بيت اهل روايات در

Page 453: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٥١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

اسماعيليان, مؤسسة ,٤٧٢ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور تفسير و آيه ذيل البيان>, <مجمع تفسير به ـ ١چاپ ,٢٤ صفحة ,٢٩ جلد و ٤٦٦ صفحة ,١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ شود مراجعه ق, هـ ١٤١٢ چهارم, طبع

/٢٦ و ٢٥ صفحات ,٩٧ جلد و ١٦٨ صفحة ,٧٨ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل

است/١

و نـفس> <قـتل مسألة ميان ارتباطي چه كه: ميآيد پيش سؤال اين كنون ادارد؟! وجود مردم> اموال در ناحق و باطل <تصرف

سر پشت حكم دو اين ذكر با قرآن حقيقت در است, روشن سؤال اين پاسخمـالي روابط گر ا كه: اين آن و است كرده اجتماعي مهم نكتة يك به اشاره هم,

نرود, پيش سالم صورت به جامعه اقتصاد و نباشد استوار صحيح اساس بر مردم

و خودكشي نوع يك گرفتار جامعه كنند, تصرف ناحق به يكديگر اموال در و

شد/ خواهد انتحاراجتماعي انتحار يافت, خواهد افزايش شخصي انتحارهاي كه اين بر عCوه

است/ آن ضمني آثار از هم

داده, روي مـعاصر دنـياي مـختلف جوامـع در كه انق$بهائي و حوادثخود, بندگان به نسبت خداوند كه آنجا از و ميباشد, حقيقت اين گوياي شاهد

مبادا باشند مراقب كه: ميكند خطر اع$م و ميدهد هشدار آنها به است مهربان

سـقوط و نـابودي بـه را آنـها اجتماع ناسالم, اقتصاد و نادرست مالي مبادAت

بكشاند/

# # #

كرده اشاره كنند, سرپيچي الهي قوانين از كه كساني مجازات به بعد, آية دربه ديگران اموال خوردن آلودة را خود و; كند سرپيچي فرمان اين 9از كس هر كه:

جـهان ايـن آتش بـه تنها نه زند, خودكشي و انتحار به دست يا و سازد ناحق

<و ميفرمايد: سوخت, خواهد نيز پروردگار غضب و قهر آتش در كه ميسوزد

Page 454: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٠ ـ ٢٩ آية: نساء سورة ٤٥٢

آتشي در را او زودي به دهد, انجام ستم و تجاوز روي از را عمل اين كس هر

شدن برشته و شدن گرم چه گر است, آتش به شدن نزديك معني به اصل, در سرو0 وزن $بر <صلي> ـ ١آتش در سوختن و شدن وارد معني به فوق آية در اما ميگويند, <صلي> نيز را آتش با شدن سوخته و

است/

١/( نىارا نصليىه فسوف ظلما و انا عدوى ذىلك يفعل من (و ساخت> خواهيم وارد

علي ذىلك كىان (و است> آسان خدا براي كار اين <و ميفرمايد: پايان در و/( يسيىرا اللىه

# # #

Page 455: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٥٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ندخلكم و اتكم ئى سي عنكم ر نكف عنه تنهون ا مى ائر كبى تجتنبوا ان ٣١

ما كريى مدخ)

ترجمه:را گناهانكوچكشما كنيد, پرهيز نهيميشويد آن از كه بزرگي گناهان از اگر ـ ٣١

ميسازيم/ وارد خوبي جايگاه در را شا و ميپوشانيم;

تفسير:صغيره و كبيره گناهان

كـه مـيدهد بشـارت مـيكنند, پرهيز كبيره گناهان از كه كساني به آيه اينافراد گونه اين به كه است پاداشي اين و ميبخشد را آنان صغيرة گناهان خداوند

پرهيز ميشويد نهي آن از كه بزرگي گناهان از گر <ا ميفرمايد: است, شده داده

وارد خـوبي جـايگاه در را شـما و مـيپوشانيم, را شـما كـوچك گناهان كنيد,

مدخ+ ندخلكم و سيئىاتكم عنكم نكفر عنه تنهون ا مى كبىائر تجتنبوا (ان ميسازيم>

/( كريىمادستهاي دستهاند: دو بر گناهان ميشود: استفاده <سيئات> و كبائر> > تعبير از

است/ گذاشته <سيئة> را آنها نام كه دستهاي و كبيره> > را آنها نام قرآن كه

است/ اهميت بي و كوچك كارهاي معني به قسم0 وزن $بر <لمم> ـ ١

آية در و است, آمده <لمم>١ به تعبير <سيئة> جاي به <نجم> سورة ٣٢ آية دركـه آنـجا است, فـرموده ذكـر را <صـغيره> كـبيره, برابـر در <كهف> سورة ٤٩

گـناه هـيچ عمل, نامة <اين اهىا: أحصى اbى كبيرة bى و صغيرة يغىادر bى ميفرمايد:

Page 456: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣١ آية: نساء سورة ٤٥٤

است>/ آورده در شماره به كه اين مگر نكرده, فروگذار را بزرگي و كوچك

مشـخص دسـتة دو بـر گناهان ميشود: ثابت روشني به فوق, تعبيرات از<سيئه> و كبيره> > گاهي <صغيره>, و كبيره> > به دو آن از گاهي كه ميشوند تقسيم

ميشود/ تعبير <لمم> و كبيره> > گاهي و

چيست؟ كبيره و صغيره تعيين در ميزان و ضابطه ديد بايد كنون اكردن مقايسه هنگام به يعني هستند, نسبي امور از دو اين ميگويند: بعضياست كـمتر كـه آن و كـبيره است بيشتر اهميتش كه يك آن يكديگر با گناه دو

به نسبت و صغيره, بزرگتر, گناه به نسبت گناهي هر بنابراين, و ميباشد, صغيره

چنين كه حالي در نسبتداده, شيعي بهدانشمندان را عقيده اين البيان> <مجمع در <طبرسي> مرحوم ـ ١داد/ خواهيم شرح كه ديگريدارند عقيدة ما ازدانشمندان بسياري و نيست

است/١ كبيره كوچكتر, گناه

فوق آية زيرا نميسازد; فوق آية با وجه هيچ به معني اين است: روشن ولييكي از پرهيز و است داده قرار هم برابر در كرده, جدا يكديگر از را دسته دو اين

كنيد;/ 9دقت ميشمارد ديگري بخشودگي موجب را

نظر از كه است گناهي هر كبيره بازگرديم, كبيره> > لغوي معني به گر ا وليقرآن در كه باشد اين ميتواند آن اهميت نشانة و است, اهميت پر و بزرگ اس$م

دوزخ عذاب به تهديد آن دنبال به بلكه نشده, قناعت آن از نهي به تنها مجيد,

اهل روايات در لذا و آنها, امثال و رباخواري زنا, نفس, قتل مانند: است, گرديده

كبيره, گناهان > النىار: عليها وجل عز اللىه أوجب التي الكبىائر rstuvميخوانيم: بيت

,٢ جلد <كافي>, ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٧٣ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ٢ـ البيت آل چاپ ,٣٣٥ و ٣١٦ ,٣١٥ صفحات ,١٥ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٢٧٦ صفحة

/٢٩٥ صفحة ,٦٥ جلد اFنوار>, <بحار

است>/٢ داشته مقرر آنها براي آتش مجازات خداوند كه است گناهاني

مـوسي بن علي امام و cdefg صادق امام ,cdefg باقر امام از حديث اين مضمون

Page 457: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٥٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

است/ شده نقل cdefg الرضا

ضابطة به توجه با آنها شناخت و كبيره گناهان آوردن دست به بنابراين, وكبائر, تعداد روايات از پارهاي در ميكنيم, م$حظه گر ا و است, آساني كار فوق

,٢١٠ صفحة ,٢٧ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٢٨١ و ٢٧٨ ,٢٧٧ صفحات ,٢ جلد <كافي>, ـ ١و/// بعد به ٢٤ صفحة ,٨٥ جلد و ١٤ و ١٣ ,٥ ,٤ صفحات ,٧٦ جلد و

بحث/ مورد آية ذيل تفسير<آلوسي>, ـ بحث مورد آية ذيل ,٥٩ صفحة ,١٠ جلد رازي>, <فخر تفسير ـ ٢

Aبا در آنچه با منافات شده ذكر هفتاد,٢ بعضي در و بيست بعضي در و هفت,١

اول, درجة كبيرة گناهان به روايات اين از بعضي حقيقت در زيرا ندارد; شد گفته

ميكند/ اشاره كبيره گناهان همة به بعضي و دوم درجة كبيرة گناهان به بعضي

# # #

نكتهها:صغائر؟ به ـتشويق ١

و مينمايد تشويق صغيره گناهان به را مردم آيه, اين شود: گفته است ممكنندارد! مانعي كوچك گناهان ارتكاب كبيره, گناهان ترك با ميگويد:

پاسخ:قـرآن زيرا ميشود; روشن ايراد اين پاسخ شده, ذكر آيه در كه تعبيري از

ميپوشانيم>/ را شما كوچك گناهان > سيئىاتكم: عنكم نكفر ميگويد:

نوع يك آنها, زمينههاي بودن فراهم با خصوصا بزرگ گناهان از پرهيز يعنيكوچك گناهان آثار ميتواند كه ميكند ايجاد انسان در روحاني> <تقواي حالت

يـذهبن الحسنىات ان آية همانند فوق, آية حقيقت در و بشويد او وجود از را

/١١٤ آية هود, ـ ٣

ميباشد/ ميبرند>٣ بين از را سيئات <حسنات, السيئىات:اين به درست اين و است نيك اعمال واقعي آثار از يكي به اشاره واقع در و

Page 458: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣١ آية: نساء سورة ٤٥٦

سالمي مزاج و كند پرهيز ك خطرنا سمي مواد از انسان گر ا ميگوئيم كه: ميماند

واسـطة بـه را نـامناسب غذاهـاي از بعضي نامطلوب آثار ميتواند باشد داشته

ببرد/ بين از مزاج س$مت

براي معنوي> <پاداش نوع يك صغيره گناهان بخشش ديگر: تعبير به يا ودارد/ كبائر ترك براي كنندهاي تشويق اثر خود اين و است, كبيره گناهان تاركان

# # #

كبيره به صغيره تبديل ـ ٢صغيره, گناهان كه است اين داشت توجه آن به بايد اينجا در كه مهمي نكتةكبيره به تبديل مورد چند در ميشود استفاده اس$مي روايات و قرآن از آنچه طبق

ميگردند:

صغائر تكرار ـ الفنقل cdefg صادق امام از كه طور همان ميكند, تبديل كبائر به را صغائر گناه, تكرار

و ١١١ صـفحة ,٥ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٢٨٨ صفحة ,٢ جلد كافي>, <اصول ـ ١,٧٦ جلد و ٣٧٣ صفحة ,٧٣ جلد و ٣٥٢ صفحة ,٨ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,٣٣٧ صفحة ,١٥ جلد

/٣ ٣٤٨/صفحة حكمت قصار, كلمات البEغه>, <نهج ـ ٢

نيست>/١ صغيره تكرار, با گناهي <هيچ ار: اbصرى مع صغيرة bى فرمود: كه شده

گناه تحقير ـ بميشود, كبيره به تبديل كند, تحقير و بشمرد كوچك را گناه كه صورتي در

ـاحبه: صى بـه ان اسـتهى مـا نوب الذ أشد ميخوانيم: البCغه> <نهج در كه چنانبشمرد>/٢ كوچك را آن مرتكبش كه است آن گناهان <شديدترين

گردنكشي و طغيان ـ جپروردگار فرمان برابر در گردنكشي و تكبر و طغيان روي از كه صورتي در

Aاجـما مـختلفي آيـات از را مـوضوع اين ميشود, كبيره به تبديل شود, انجام

Page 459: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٥٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

# طغيى من فأمىا <نازعات>: سورة ٣٩ تا ٣٧ آيات جمله از كرد, استفاده ميتوان

و # كـنند طـغيان كه آنها <اما : المأويى هي الجحيم فان # نيىا الد الحيىاة آثر واست>/ دوزخ جايگاهشان # بشمرند مقدم را دنيا زندگي

گناهكار موقعيت و صغائر ـ ددر خـاصي مـوقعيت كـه بزند سر افرادي از صغيره گناهان كه صورتي در

ممكن بلكه نميشود, محسوب برابر ديگران با آنها لغزشهاي و دارند اجتماع

همسران دربارة قرآن كه چنان گردد, اجتماع در سنتي و ديگران سرمشق است

مـبينة بـفىاحشة منكن يأت من ميگويد: <احزاب> سورة ٣٠ آية در mnopq پيامبر

برابـر دو را آن مجازات دهيد انجام زشتي كار شما گر <ا اب: العذى لها اعف يضىديد>/ خواهيد

و وزرهىا فعليه سيئة سنة سن من فرمود: كه شده نقل mnopq كرم ا پيغمبر از و

گناه بگذارد بدي سنت كس <هر شيئا: ارهم أوزى من ينقص bى ا بهى عمل من وزرگناه از كه اين بدون كنند, عمل آن به كه كساني تمام گناه همچنين و است او بر آن

البيت آل چاپ تفاوت, با ,١٧٤ صفحة ,١٦ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ١ صفحة ,٧ جلد البيضاء>, <محجة ـ ١/١١٧ صفحة ,٩٠ جلد و ١٠٦ صفحة ,٧٤ جلد و ٢٥٨ صفحة ,٦٨ جلد اFنوار>, <بحار ـ

شود>!١ كاسته چيزي آنها

گناه به افتخار ـ هـافتخار آن به و باشد مسرور و خوشحال گناه انجام از گناهكار كه صورتي در

دخل احك ضى هو و ذنبا أذنب من شده: نقل mnopq كرم ا پيغمبر از كه چنان كند,

وارد آتش در بـاشد خـندان كه حالي در كند گناهي كس <هر ك: بىا هو و النىار

و ,٣٦ صفحة ,٦ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٣٣٨ و ٣٠٤ صفحات ,١٥ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ٢/٣٥٦ صفحة ,٧٠ جلد

است>/٢ گريان كه حالي در ميشود

Page 460: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣١ آية: نساء سورة ٤٥٨

گناه بر خدا شمردن راضي ـ وبـر دليـل خود گناه برابر در را خداوند سريع مجازات عدم كه صورتي در

بداند, خدا نزد در محبوب يا و مجازات از مصون را خود و بشمرد خدا رضايت

كه ميكند نقل مغرور گنهكاران از بعضي زبان از <مجادله> سورة ٨ آية كه چنان

قرآن سپس و نميكند> مجازات را ما خداوند <چرا ميگويند: خود پيش در آنها

است>/ كافي آنها براي دوزخ <آتش كه: ميكند اضافه

# # #

Page 461: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٥٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ب نصيى ال جى للر بعض عليى بعضكم به ه اللى ل فض ا مى تتمنوا Lى و ٣٢

فضله من ه اللى سئلوا و اكتسبن ا مم ب نصيى اء سى للن و اكتسبوا ا مم

ما عليى ء شيى بكل كىان ه اللى ان

ترجمه:آرزو داده قرار ديگر بعضي بر شما از بعضي براي خداوند كه را برتريهائي ـ ٣٢

ايـن با ولي است/ شما زندگي نظام حفظ براي حقوقي, و طبيعي تفاوتهاي �اين نكنيد!

حقوق نبايد �و نصيبي; نيز زنان و دارند, ميآورند دست به آنچه از نصيبي مردان حال�

و كنيد! طلب تنگناها� رفع �براي خدا, بركت� رحمتو �و فضل از و گردد� پايمال يك هيچ

داناست/ چيز هر به خداوند

نزول: شأناز 9يكي سلمه ام ميكند: نقل البيان> <مجمع در <طبرسي> معروف مفسرزنـان و مـيروند جهاد به مردان چرا كرد: عرض mnopq پيامبر به پيامبر; همسران

نميكنند؟ جهاد

شده؟ مقرر آنها ميراث نصف ما براي چرامـوقعيت و مـيرفتيم, جـهاد بـه آنها همانند و بوديم مرد هم ما كاش اي

داشتيم/ را آنها اجتماعي

<آلوسي>, تفسير ـ آيه ذيل ,٦٤ صفحة ,١٠ جلد <رازي>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,١٤٩ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ آيه ذيل ,١٩ صفحة ,٥ جلد

گفت/١ پاسخ آن مانند و سواAت اين به و گرديد نازل فوق آية

Page 462: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٢ آية: نساء سورة ٤٦٠

آيـة كه هنگامي مسلمان, مردان از جمعي ميخوانيم: <المنار> تفسير در و

گفتند: كرد, ذكر زنان برابر دو را مردان سهم و شد نازل ارث

بود! چنين نيز آنها به نسبت ما معنوي پاداش و اجر كاش! ايمجازات نصف ما كيفرهاي و مجازات كاش! اي گفتند: نيز زنان از جمعي و

است! آنها ارث از نيمي ما ارث سهم كه طور همان بود, مردان

آية ذيل ,٦٤ صفحة ,١٠ جلد <رازي>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل <المنار>, تفسير و البيان> <مجمع ـ ١بحث/ مورد

گفت/١ پاسخ آنها به و شد نازل فوق آيةتـفاوت بـا المـعاني> <روح و ظـCل> <فـي تـفسير در نزول شأن همين

است/ شده ذكر مختصري

تفسير:دركسب زن و مرد تساوي

زنـان و مردان ارث سهم تفاوت است, آمده نزول شأن در كه طور همانتـوجه گـويا آنـها بود, آمده در سؤال يك صورت به مسلمانان از جمعي براي

مردان دوش بر عموما زندگي, هزينة كه: است آن خاطر به تفاوت اين كه نداشتند

معافند/ آن از زنان و ميباشد,

سابقا كه طور همان و است, مردان دوش بر نيز آنها خود هزينة عCوه بهبود/ خواهد مردان برابر دو عم$ زنان سهمية شد, اشاره

نسبت شما از بعضي براي خداوند كه را <برتريهائي ميگويد: فوق آية لذابعضكم به اللىه ل فض ا مى تتمنوا ;ى (و نكنيد> آرزو هرگز شده قائل ديگر بعض به

بعض)/ عليى

Page 463: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٦١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

است, پنهان و پوشيده شما از كه دارد اسراري كدام هر تفاوتها اين زيراو داريد روحي و جسمي صفات جنسيت, آفرينش, نظر از كه تفاوتهائي چه

است/ شما اجتماعي نظام پاية

همانند مختلف موقعيتهاي خاطر به حقوقي نظر از كه تفاوتهائي چه واست/ شده داده قرار ارث

آن از غـير گر ا و ميباشد الهي قانون و عدالت طبق بر تفاوتها اين تمامميشد/ قائل شما براي بود مصلحت

حق عين كه پروردگار مشيت با مخالفت نوع يك آنها تغيير آرزوي بنابراين,ميباشد/ است عدالت و

نـه ميكند, طبيعي و واقعي تفاوتهاي به اشاره آيه كرد, اشتباه نبايد البتهميآيد, وجود به طبقاتي <استثمار> و <استعمار> اثر بر كه ساختگي تفاوتهاي

كردن دگرگون آرزوي كه است چيزي نه و است, خدا خواست نه آنها كه اين چه

رفع در بايد كه منطقي غير و ظالمانه است تفاوتهائي بلكه باشد, نادرست آن

كوشيد/ آن

نبايد نيز مردان و بودند, مرد كاش! اي كنند: آرزو نميتوانند زنان المثل فيانساني اجتماع نظام اساس جنس دو اين زيرا ميشدند; زن كاش! اي كنند: آرزو

است/

دو ايـن از يكـي كه شود سبب جنسيت تفاوت اين نبايد حال عين در اماادامـة بـراي دسـتاويز را آيـه كـه آنـها و كـند, پـايمال را ديگري حقوق جنس

اشتباهند/ در سخت پنداشتهاند, اجتماعي نارواي تبعيضات

و دارند, ميآورند دست به آنچه از نصيبي <مردان ميفرمايد: ب$فاصله لذااء لـلنسى و كتسبوا ا ا مم نصيىب جىال (للر كردهاند> كسب آنچه از نصيبي نيز زنان

Page 464: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٢ آية: نساء سورة ٤٦٢

كتسبن)/ ا ا مم نصيىبو يكديگر; با زن و مرد جنس دو تفاوت 9مانند باشد طبيعي موقعيت خواه

اختياري/ كوششهاي و ت$شها خاطر به تفاوت يا

دست به و كردن تحصيل معني به كه كتساب> <ا كلمة كه: اين توجه قابلميشود, شامل را اختياري كوششهاي هم كه دارد, وسيعي مفهوم است, آوردن

بياورد/ دست به ميتواند خود طبيعي ساختمان وسيلة به انسان كه را آنچه هم و

خدا فضل <از تفاوتها, گونه اين كردن آرزو جاي به ميفرمايد: آن از پسو مـوفقيتها و مـختلف نـعمتهاي از شـما به كه كنيد تمنا او كرم و لطف و

فضله)/ من اللىه سئلوا (و دارد> ارزاني نيك پاداشهاي

و زن, يا باشيد مرد خواه باشيد, سعادتمند و خوشبخت افرادي نتيجه, در وسعادت و واقعي خير را آنچه حال هر در و ديگر, نژاد يا باشيد نژاد اين از خواهفضله> <من به تعبير و ـ ميكنيد خيال شما آنچه نه بخواهيد, است آن در شما

/ ـ ميباشد معني همين به اشاره شايد

به انسان كه نيست اين به پروردگار عنايت و فضل تقاضاي است: روشنAب$ي در را او رحمت و فضل بايد بلكه نرود, چيز هر عوامل و اسباب دنبال

دانـا چيز همه به خداوند كه <چرا كرد; جستجو است داشته مقرر او كه اسبابي

/( عليىما ء شيى بكل كىان اللىه (ان است>

حـقوقي يا و طبيعي نظر از تفاوتهائي چه اجتماع نظام براي ميداند اوو نيست, بيعدالتي و ناروا, تبعيض گونه هيچ او كار در بنابراين, و است, Aزم

در نادرست آرزوهاي افرادي چه ميداند و است خبر با مردم درون اسرار از نيز

ميانديشند/ است, سازنده و مثبت آنچه به افرادي چه و ميپرورانند دل

# # #

Page 465: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٦٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

نكتهها:برايچيست؟ اينتفاوتها

ميپرسند: خود از بسياري

كمتر؟! بعضي و بيشتر استعدادشان افراد از بعضي چرابهرهاند؟! كم زيبائي از ديگر بعضي و زيبا بعضي

هستند؟! معمولي بعضي و نيرومند العاده فوق جسمي نظر از بعضياست؟ سازگار پروردگار عدالت اصل با طبيعي> <تفاوتهاي اين آيا

داشت: توجه نكته چند به بايد پاسخ در

تفاوتهايساختگي ـ ١اخت$فات معلول يكديگر, با مردم روحي و جسمي تفاوتهاي از قسمتيارتباطي گونه هيچ كه است فردي سهلانگاريهاي يا و اجتماعي مظالم و طبقاتي

مردم فرزندان از ثروتمندان فرزندان از بسياري مث$ ندارد, آفرينش دستگاه ـ به

پيشرفتهترند/ استعداد نظر از هم و زيباتر و قويتر جسمي نظر از هم فقير

در اينها كه حالي در بهرهمندند, كافي بهداشت و تغذيه از آنها كه اين دليل بهنيروهاي انگاري سهل و تنبلي اثر بر كه هستند افرادي يا و دارند, قرار محروميت

بـايد را اخـت$فها گـونه ايـن مـيدهند/ دست از را خـود روحـي و جســمي

و طـبقاتي نظام رفتن بين از با كه دانست, بيدليل> و ساختگي <اختCفهايگونه اين بر قرآن و اس$م گاه هيچ و رفت, خواهد ميان از اجتماعي عدالت تعميم

است/ نگذاشته صحه تفاوتها

# # #

واقعي تفاوتهاي ـ ٢يعني است, انسان آفرينش Aزمة و طبيعي تفاوتها, اين از ديگر قسمتي

Page 466: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٢ آية: نساء سورة ٤٦٤

افـرادش تـمام بـاشد, برخـوردار كامل اجتماعي عدالت از هم گر ا جامعه يك

هم با طبعا و بود, نخواهند جور يك و شكل يك كارخانه يك مصنوعات همانند

داشت/ خواهند تفاوتهائي

روحـي و جسـمي استعدادهـاي و الهي مواهب Aمعمو دانست: بايد وليدارد/ را آن از قسمتي كسي هر كه شده تقسيم چنان آن انسانها

باشد/ داشته جا يك را مواهب اين كه ميشود پيدا كسي كمتر يعنيخوبي رياضي استعداد ديگري و است, برخوردار كافي بدني نيروي از يكي

دارد/

تجارت/ به عشق ديگري و شعر, ذوق يكيويژة استعدادهاي از بعضي و كشاورزي, براي سرشاري هوش بعضي و

برخوردارند/ ديگري

آنها و كنند, كشف را استعدادها اشخاص, خود يا جامعه كه: است اين مهمرا خـويش قـوت نقطة بتواند انساني هر تا دهند, پرورش سالمي محيط در را

كند/ بهرهبرداري آن از و سازد آشكار

# # #

يكپيكر منزلة به جامعه ـ ٣انسان, پيكر يك همانند جامعه يك كه كرد يادآوري بايد نيز را موضوع اينيك گر ا كه طور همان يعني دارد, گون گونا سلولهاي و عض$ت بافتها, به نياز

شده ساخته مغز و چشم سلولهاي همانند ظريف سلولهاي از كامل طور به بدن,

همانند انعطاف, قابل غير و خشن آن سلولهاي تمام گر ا يا و ندارد, دوام باشد,

داشت/ نخواهد مختلف وظائف براي كافي كارائي باشند, استخواني سلولهاي

مشـاهده, ديگري تفكر, وظيفة يكي كه گوني گونا سلولهاي از بايد بلكه

Page 467: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٦٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

باشد/ شده تشكيل شوند, عهدهدار را گفتن سخن چهارمي و شنيدن سومي

ذوقها استعدادها, به نياز كامل> <جامعة يك آمدن وجود به براي همچنيناست/ فكري و بدني مختلف ساختمانهاي و

سـر بـه محروميت در اجتماع پيكر اعضاء از بعضي كه معني اين به نه اماكـه طـور هـمان گردند, تحقير يا و شود, شمرده كوچك آنها خدمات يا برند,

نيازمنديها ساير و هوا و غذا از همگي دارند, كه تفاوتي تمام با بدن سلولهاي

ميگيرند/ بهره Aزم مقدار به

كه قسمتهائي آن در جسمي و روحي ساختمان تفاوت ديگر, عبارت بهو است پـروردگار <حكمت> مـقتضاي به تحميلي; و ظالمانه 9نه است طبيعي

باشد/ جدا حكمت از نميتواند گاه هيچ عدالتاز دور ميشد, آفريده يكنواخت انسان بدن سلولهاي تمام گر ا المثل, فيآن در نيز خود, مناسب محل در چيز هر دادن قرار معني به عدالت و بود, حكمت

نداشت/ وجود

اسـتعداد و كـنند فكـر هـم مـثل جامعه مردم تمام روز, يك گر ا همچنينميريزد/ درهم كلي به جامعه وضع روز يك همان در باشند داشته همانندي

واقع در آمده, مرد و زن ساختمان اخت$ف دربارة فوق آية در آنچه بنابراين,يا و مرد بشر, افراد تمام گر ا است بديهي زيرا است; موضوع همين به اشارهاي

ميشود/ منقرض زودي به بشر نسل باشند, زن همه

گر ا حال ميرود, ميان از بشر مشروع لذات از مهمي قسمت كه اين بر عCوهبا چگونه اين و شدهاند؟ آفريده مرد بعضي و زن بعضي چرا كه كنند ايراد جمعي

آنها زيرا بود; نخواهد منطقي ايراد اين كه است مسلم ميسازد؟ پروردگار عدالت

نيانديشيدهاند/ آن حكمت به

# # #

Page 468: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٣ آية: نساء سورة ٤٦٦

عقدت ن الذيى و اLقربون و ان الدى الوى ترك ا ممى اليى موى جعلنىا لكل و ٣٣

دا شهيى ء شيى كل عليى كىان ه اللى ان بهم نصيى فآتوهم انكم يمى ا

ترجمه:ارث نـزديكان و مـادر و پـدر ميراث از كه داديم, قرار وارثاني كس, هر براي ـ ٣٣

هـر بـر خداوند بپردازيد! را نصيبشان بستهايد, پيمان آنها با كه كساني �نيز� و ببرند;

است/ ناظر و شاهد چيز,

تفسير:دارد وارثي هركس

در كه را آن احكام از خ$صهاي و بازگشته, ارث مسائل به قرآن ديگر بارمـيفرمايد: كـرده, ذكر شد, بيان نزديكان و خويشاوندان مورد در سابق آيات

آنـچه و برند ارث او از كه داديم قرار وارثاني مرد, و زن از اعم كس هر <براي

در خـاصي برنامة طبق ميگذارند, يادگار به خود از نزديكان و مادران و پدران

به كه افرادي تمام به و است, واتصال ارتباط معني به <وFيت> مادة از دراصل, <مولي> جمع الي> <موى ـ ١با <سرپرست> ارتباط معني به موارد از پارهاي در منتها ميشود, اطYق دارند, ارتباط نوعي به يكديگر

است/ <وارثان> معني به فوق آية در و ميباشد <پيروان>

قربون)/١ ا; و ان الدى الوى ك تر ا ممى اليى موى جعلنىا لكل (و ميگردد> تقسيم آنها ميان

بـيان آن دنـبال بـه كـه حكمي براي است مقدمهاي حقيقت در جمله اينرا آنها سهم و نصيب بستهايد, پيمان آنها با كه كساني > ميفرمايد: است, گرديده

نصيىبهم)/ فآتوهم انكم ايمى عقدت الذيىن (و بپردازيد> ارث از

Page 469: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٦٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

به شده راست; دست با زدن گره 9 يمين عقد به تعبير پيمان, از آيه در كه ايناسـتفاده راست دست از بـيشتر كـار هر براي Aمعمو انسان كه: است آن خاطر

است/ زدن گره نوع يك به شبيه نيز پيمان و ميكند

چـه پـرداخت, را آنـها ارث سـهم بـايد كـه <همپيمانها>ئي ببينيم كنون اهستند؟ اشخاصي

با آنها زيرا است; شوهر> و <زن منظور دادهاند: احتمال مفسران از بعضيبستهاند/ زناشوئي پيمان يكديگر

و يمين> <عقد به ازدواج تعبير كه چرا ميرسد; نظر به بعيد احتمال اين وليمـحسوب گـذشته مـطالب تكـرار عCوه, به است, كم بسيار قرآن در آن مانند

ميشود/

<ضمان پيمان همان مراد كه: است اين است, نزديكتر آيه مفهوم به آنچهچون و كرد, اص$ح را آن اس$م داشت, وجود اس$م از قبل كه ميباشد جريره>

كه: بود چنين آن و گذاشت, صحه آن بر داشت سازنده جنبة

و كنند, كمك يكديگر به <برادروار> كارها در ميگذاشتند قرار هم با نفر دو

دنيا از آنها از يكي كه هنگامي به و نمايند, ياري را يكديگر مشك$ت, برابر در

ببرد/ ارث وي از است بازمانده كه شخصي برود,

كرد: كيد تأ ولي شناخت, رسميت به را برادري و دوستي پيمان اين اسCمخويشاوندان طبقات وجود عدم زمينة در منحصرا همپيماني, چنين بردن ارث

جريره> ضمان <وbء او با كه شخصي نبود, خويشاوندي گر ا يعني بود, خواهد

اين بيشتر شرح ميبرد/ ارث وي از است بسته را معاهدهاي چنان و كرده, پيدا

2 تنصرني أن عليى اقدتك عى ميگويد: چنين اول نفر است: چنين جريره> <ضمان پيمان صورت ـ ١

است/١ آمده ارث كتاب در فقهي كتب در موضوع

Page 470: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٣ آية: نساء سورة ٤٦٨

ياري را تو من و كني ياري مرا كه بستم پيمان تو <با أرثك: و ترثني و عنك أعقل و عني تعقل و أنصرك وتوارث از نيز من و ببري ارث من از و كنم توكمك به نيز من و كني منكمك به غرامتها درپرداختن و كنم

ببرم>/كردم>/ <قبول قبلت: ميگويد: مقابل نفر سپس

كنيد, كوتاهي ارث صاحبان سهام دادن در گر ا ميفرمايد: آيه پايان در سپسناظر و شاهد او <زيرا است; گاه آ خدا حال هر در نمائيد, ادا كام$ را آنها حق يا و

/( شهيىدا ء شيى كل عليى كىان اللىه (ان ميباشد> چيزي هر و كار هر

# # #

Page 471: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٦٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

بـعض عليى بعضهم ه اللى ل فض ا بمى اء سى الن علي امون قوى ال جى الر ٣٤

ا بمى للغيب افظىات حى انتىات قى ات الحى فالصى الهم اموى من انفقوا ا بمى و

فـيى اهجروهن و فعظوهن نشوزهن افون تخى تيىىال)ى و ه اللى حفظ

ان ( سـبيى عـليهن تبغوا ف)ى اطعنكم ن فا اضربوهن و اجع المضى

را كبيى عليا كىان ه اللى

ترجمه:نـظر �از خداوند كه برتريهائي خاطر به زنانند, نگهبان و سرپرست مردان, ـ ٣٤

كه انفاقهائي خاطر به و است, داده قرار ديگر بعضي به نسبت بعضي براي اجتماع� نظام

�هـمسر غـياب در و متواضـعند, كه هستند زناني صالح, زنان و ميكنند/ اموالشان از

و ميكنند/ حفظ قرارداده, آنان براي خدا كه حقوقي مقابل در را, حقوقاو و اسرار خود,�

�اگر و دهيد! اندرز و پند داريد, بيم مخالفتشان سركشيو از كه را زنان از دسته آن �اما�

اگر و كنيد! تنبيه را آنها نكرد� تأثير �اگر و نمائيد! دوري آنها از بستر در نشد,� واقع مؤثر

و مـرتبه بـلند خداوند, �بدانيد� نجوئيد! آنها بر تعدي براي راهي كردند, پيروي شما از

قدرتهاست�/ با{ترين قدرتاو, �و است/ بزرگ

تفسير:نظامخانواده در سرپرستي

بايد بزرگ اجتماع يك همانند و است اجتماعي كوچك واحد يك خانواده,كه جمعي دسته سرپرستي و رهبري زيرا باشد; داشته واحدي سرپرست و رهبر

Page 472: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٤ آية: نساء سورة ٤٧٠

يكي زن يا مرد نتيجه در ندارد, مفهومي بگيرند, عهده به را آن مشتركا مرد و زن

اينجا در قرآن باشد, او نظارت تحت و <معاون> ديگري و خانواده, <رئيس> بايد

<مـردان مـيفرمايد: شـود, داده مـرد به بايد سرپرستي مقام كه: ميكند تصريح

اء)/ النسى علي امون قوى ال جى (الر هستند> زنان نگهبان و سرپرست

مـنظور بـلكه نيست, تعدي و اجحاف استبداد, تعبير, اين از مقصود البتهاست/ Aزم مشورتهاي و مسئوليتها به توجه با منظم, واحد رهبري

9حتي هيئتي گر ا كه است روشن زمان, هر از بيش امروز دنياي در اينمسألهو <رئيس> دو, آن از يكي بايد حتما شود, كاري انجام مأمور نفري; دو هيئت يك

مـيشود پيدا آنها كار در مرج و هرج نه گر و باشد, عضو> يا <معاون ديگري

/ ـ است قبيل همين از نيز خانواده در مرد سرپرستي ـ

تـرجـيح مـانند است, مرد در خصوصياتي وجود خاطر به موقعيت اين وسرشار نيروي از كه زن عكس 9به احساسات, و عاطفه نيروي بر او تفكر قدرت

است;/ بهرهمند بيشتري عواطف

و بـينديشد بتواند اولي با كه بيشتر جسمي نيروي و بنيه داشتن ديگري ونمايد/ دفاع خود خانوادة حريم از بتواند دومي با و كند طرح نقشه

هـزينههاي پـرداخـتن به نسبت فرزندان و زن برابر در او تعهد عCوه, بهبه را حق اين فرزند, و همسر آبرومندانة زندگي تأمين و مهر پرداخت و زندگي,

باشد/ او عهدة به سرپرستي وظيفة كه ميدهد او

باشند, داشته امتياز خود, شوهران بر فوق جهات در زناني است ممكن البتهرا كلي و نوع بلكه ندارد, نظر نفرات و افراد تك تك به قوانين گفتهايم: كرارا وليكار اين براي زنان به نسبت مردان كلي, نظر از كه نيست شكي و ميگيرد, نظر در

كـه بگـيرند عهده به ميتوانند وظائفي نيز زنان چه گر ا دارند, بيشتري آمادگي

Page 473: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٧١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

نيست/ ترديد مورد آن اهميت

ميفرمايد: اول قسمت در زيرا است; حقيقت همين به اشاره بعد جملههايروي آفـرينش, نـظر از خداوند كه است تفاوتهائي خاطر به سرپرستي <اين

بعض)/ عليى بعضهم اللىه ل فض ا (بمى داده> قرار آنها ميان بشر نوع مصلحت

است تعهداتي خاطر به سرپرستي اين نيز <و ميفرمايد: ديگر قسمت در وعهده بر خانواده و زنان برابر در مالي پرداختهاي و انفاق مورد در مردان كه

الهم)/ اموى من انفقوا ا بمى (و دارند>

شخصيت بودن باAتر دليل نه مردان, به وظيفه اين سپردن است: پيدا گفته نابه بستگي صرفا آن زيرا ديگر; جهان در آنها امتياز سبب نه و است, آنها انساني

رئيس يك از معاون يك انساني شخصيت كه طور همان دارد, پرهيزگاري و تقوا

كاري سرپرستي براي رئيس اما باشد, بيشتر مختلفي جنبههاي در است ممكن

است/ شايستهتر خود معاون از شده محول او به كه

دارند, عهده به خانواده در كه وظائفي برابر در زنان ميفرمايد: اضافه سپسدستهاند: دو

و خاضع خانواده نظام برابر در كه آنها درستكاران, و <صالحان اول: دستةميكنند> الغيب حفظ او, غياب در كه شوهر, حضور در تنها نه و ميباشند متعهد

اللىه)/ حفظ ا بمى للغيب افظىات حى قىانتىات الحىات (فالصىحفظ نظر از چه و ناموس, نظر از چه مال, نظر از چه خيانت مرتكب يعنيكه حقوقي برابر در و نميشوند, او غياب در خانواده اسرار و شوهر شخصيت

گـرديده, اشـاره آن بـه اللىه> حفظ ا <بمى جملة با و شده قائل آنها براي خداوند

ميدهند/ انجام خوبي به را خود مسئوليتهاي و وظائف

و احـترام نـهايت زنـان گـونه ايـن بـرابـر در مـوظفند مردان است بديهي

Page 474: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٤ آية: نساء سورة ٤٧٢

دهند/ انجام را حقشناسي

نشانههاي و ميكنند سرپيچي خود وظائف از كه هستند زناني دوم: دستةو وظـائف زنـان گـونه ايـن بـرابـر در مردان ميشود, ديده آنها در ناسازگاري

صـورت هـر در و گـردد, انجام مرحله به مرحله, بايد كه دارند مسئوليتهائي

آيه در زير ترتيب به وظائف اين نكنند, تجاوز عدالت حريم از كه باشند مراقب

است: شده بيان

دشمني و عداوت سركشي, نشانههاي كه است زناني مورد در اول, مرحلةو طغيان از كه را <زناني ميكند: تعبير چنين آنها از قرآن كه ميگردد آشكار آنها در

تـخىافون ال+ىتـيىى (و دهـيد> اندرز و پند و كنيد موعظه ميترسيد آنها سركشي

و سـركشي از كنايه اينجا در و است بلند و مرتفع زمين معني به نذر0 وزن $بر <نشز> از <نشوز> ـ ١ميباشد/ طغيان

١/( فعظوهن نشوزهناز قبل ميگذارند فراتر خانوادگي نظام حريم از پا كه آنها ترتيب, اين به وبه را آنان كارها, گونه اين سوء نتائج و دوستانه اندرزهاي وسيلة به بايد چيز هر

نمود/ خود مسئوليت متوجه و آورد راه

شـما انـدرزهاي كـه صـورتي <در ميفرمايد: دوم مرحلة براي آن از پساجع)/ المضى فيى اهجروهن (و كنيد> دوري آنها از بستر در نداد, سودي

رضايت عدم كردن, قهر اصط$ح به و اعتنائي, بي و العمل عكس اين با وآنها روح در خفيف> كنش <وا همين شايد سازيد, آشكار آنها رفتار از را خود

گردد/ مؤثر

و وظـائف بـه پشتپـازدن و سـركشي كـه صورتي در سوم, مرحلة در وسرسختي و لجاجت با شكني قانون راه در همچنان و بگذرد حد از مسئوليتها

Page 475: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٧٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

نفعي اعتنائي كم و بستر در شدن جدا نه و كند, تأثير اندرزها نه يعني بردارند, گام

(و كـنيد> بـدني تـنبيه را <آنـها نماند, باقي عمل> <شدت جز راهي و ببخشد

/( اضربوهنوظائف انجام به را آنها بدني> <تنبيه طريق از كه شده داده اجازه اينجا در

كنند/ وادار خويش

خود وظيفة انجام به زن و شود, واقع مؤثر دوم و اول مرحلة گر ا است مسلمدنبال به لذا آيد, بر وي آزار صدد در كرده, گيري بهانه ندارد حق مرد كند, اقدام

نـجوئيد> آنها به تعدي براي راهي كنند, اطاعت آنها گر <ا ميفرمايد: جمله اين

سبيى+)/ عليهن تبغوا ف+ى اطعنكم ن (فامـمكن نيز مردان در تجاوز و سركشي طغيان, اين نظير شود: گفته گر ا و

شد؟ خواهند مجازاتهائي چنين مشمول نيز مردان آيا آيد, پديد است

تخلف صورت در زنان همانند درست هم مردان آري, ميگوئيم: پاسخ دراز غـالبا كار اين چون منتها بدني, مجازات حتي ميگردند, مجازات وظائف از

طـرق از را مـتخلف مـردان است موظف شرع حاكم است, خارج زنان عهدة

سازد/ آشنا خود وظائف به بدني; 9مجازات تعزير طريق از حتي و مختلف

به حاضر قيمت هيچ به و بود كرده اجحاف خود همسر به كه مردي داستانشمشير به تهديد با حتي و عمل شدت با را او cdefg علي و نبود, حق برابر در تسليم

البيت/ آل چاپ ,٣٣٧ صفحة ,١٢ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ ٥٧ صفحة ,٤١ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١

است/١ معروف كرد تسليم به وادار

در خود سرپرستي موقعيت از ميدهد: هشدار مردان به مجددا پايان در واست قـدرتها هـمة از باAتر كه خدا قدرت به و نكنند استفاده سوء خانواده

/( كبيىرا عليا كىان اللىه (ان است> بزرگ و مرتبه بلند خداوند <زيرا بينديشند

Page 476: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٤ آية: نساء سورة ٤٧٤

نكته:است؟ داده بدني تنبيه اجازة اسMم آيا

زنان مورد در كه داده اجازه مردان به اس$م چگونه كنند ايراد است ممكنشوند؟! بدني تنبيه به متوسل

و شده وارد آن بيان در كه رواياتي و آيه, معني به توجه با ايراد, اين پاسخروانشـناسان كه توضيحاتي با همچنين و است آمده فقهي كتب در آن توضيح

زيرا: نيست; پيچيده چندان ميدهند امروز

كه شمرده مجاز وظيفهنشناسي افراد مورد در را بدني تنبيه مسألة آيه, ـ bاونشود/ واقع مفيد آنها اص$ح براي ديگري وسيلة هيچ

قوانين تمام در باشد, اس$م به منحصر كه نيست تازهاي موضوع اين اتفاقامؤثر وظيفه, انجام به افراد كردن وادار براي مسالمتآميز طرق كه هنگامي دنيا

در گاهي بلكه ضرب, طريق از تنها نه ميشوند, خشونت به متوسل نشود, واقع

اعدام سرحد تا كه ميشوند, قائل نيز آن از شديدتر مجازاتهائي خاصي موارد

ميرود/ پيش

ـ است آمده نيز فقهي كتب در كه طور همان ـ اينجا در بدني> <تنبيه ـ ثانيامـجروح نه شود, شكستگي موجب نه كه طوري به باشد خفيف و م$يم بايد

بدن/ كبودي باعث نه و گردد

نـام بـه حـالتي داراي زنـان از جـمعي مـعتقدند امـروز, روانكاوان ـ ثالثاتنها ميشود, تشديد آنها در حالت اين گاه كه هستند, طلبي; 9آزار <مازوشيسم>

است/ بدني مختصر تنبيه آنان آرامش راه

در بدني خفيف تنبيه كه باشد افرادي چنين به ناظر است ممكن بنابراين,است/ رواني درمان نوع يك و دارد بخشي آرام جنبة آنان مورد

# # #

Page 477: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٧٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ا اهلهى من حكما و اهله من حكما فابعثوا ا بينهمى اق شقى خفتم ان و ٣٥

را خبيى ما عليى كىان ه اللى ان ا بينهمى ه اللى ق يوف حا اص)ى ا دى يريى ان

ترجمه:از داور يك بـاشيد, داشـته بـيم �هـمسر� آنها ميان شكاف و جدائي از اگر و ـ ٣٥

اگر كنند�, آنانرسيدگي كار به �تا كنيد انتخاب زن ازخانوادة داور يكه و خانوادةشوهر,

زيـرا مـيكند; كمك آنها توافق به خداوند باشند, داشته اص6ح به تصميم داور, دو اين

است�/ خبر با همه, نيات از است�و آگاه و دانا خداوند,

تفسير:صلحخانوادگي محكمة

گر ا كه كرده, اشاره همسر دو ميان نزاع و اخت$ف بروز مسألة به آيه, اين درجهات و علل بررسي براي شد, پيدا دو آن ميان در جدائي و شكاف نشانههاي

دو از حكـم, و داور بايد سازش, و صلح مقدمات نمودن فراهم و ناسازگاري

بـيم دو آن مـيان شكاف و جدائي از گر ا <و ميفرمايد: لذا كرد, انتخاب فاميل

خفتم ان (و بگماريد> آن به رسيدگي براي مرد فاميل از حكم نفر يك داشتيد,

اهله)/ من حكما فابعثوا ا بينهمى شقىاقحكم و داور يك <و ميافزايد: باشد, طرفه يك نبايد قضاوت كه آنجا از و

اهلهىا)/ من حكما (و كنيد> انتخاب زن خانوادة از

شوند كار وارد دلسوزي و نيت حسن با حكم دو اين گر <ا ميفرمايد: سپسوسيلة به و ميكند كمك خداوند باشد, بوده همسر دو ميان اص$ح هدفشان و

Page 478: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٥ آية: نساء سورة ٤٧٦

ا)/ بينهمى اللىه يوفق اص+ىحا ا يريىدى (ان ميدهد> الفت همسر دو ميان آنان

در دهند, خرج به نيت حسن كه دهد هشدار <حكمين> به كه اين براي وعليىما كىان اللىه (ان است> گاه آ و خبر با آنها نيت از <خداوند ميفرمايد: آيه پايان

/( خبيىرا# # #

نكته:فاميلي محكمة امتيازات

از يكـي شـد, اشـاره آن بـه فـوق آيـة در كـه خـانوادگـي صـلح مـحكمةاست/ اس$م شاهكارهاي

جمله: از هستند, آن فاقد محاكم ساير كه دارد امتيازاتي محكمه ايندر كه مقياسي طبعا و است عواطف و احساسات كانون خانواده, محيط ـ ١يـعني است, مـتفاوت مـحيطها سـاير مـقياس بـا رود, كـار به بايد محيط اين

كاركرد, عاطفه و محبت مقياس با نميتوان جنائي> در<دادگاههاي كه همانگونه

روح بي مقررات و قانون خشك مقياس با تنها نميتوان نيز خانواده محيط در

برداشت/ گام

دستور لذا كرد, حل عاطفي طرق از را اخت$فات اAمكان حتي بايد اينجا درهـمسر دو بـا خويشاوندي پيوند كه باشند كساني محكمه اين داوران ميدهد:

كنند/ تحريك اص$ح مسير در را آنها عواطف ميتوانند و دارند

آن فـاقد كم محا ساير و است محكمه اين در تنها امتياز اين است بديهيهستند/

هر خود, از دفاع براي مجبورند دعوا طرفين قضائي, عادي كم محا در ـ ٢سازند/ فاش دارند كه اسراري گونه

Page 479: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٧٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

خود زناشوئي اسرار اجنبي و بيگانه افراد برابر در مرد و زن گر ا است مسلماجبار به گر ا كه ميكنند جريحهدار چنان آن را يكديگر احساسات سازند, فاش را

خـبري سـابق محبت و صميميت آن از ديگر بازگردند, خانه و منزل به دادگاه

را وظائفي بايد اجبار, حكم به كه ميشوند بيگانه فرد دو همانند و بود, نخواهد

دهند/ انجام

كـم مـحا گـونه آن راهـي كه شوهري و زن است, داده نشان تجربه bاصونيستند/ سابق شوهر و زن ديگر ميشوند,

حـضور شـرم خـاطر به مطالب گونه اين يا فاميلي, صلح محكمة در وليسوء اثر آن است محرمان و آشنايان برابر در چون بشود گر ا يا و نميشود مطرح

داشت/ نخواهد را

و بـيتفاوتند, غـالبا اخـت$فات جريان در معمولي, محاكم در داوران ـ ٣بازگردند, خانه به همسر دو ندارد, تأثيري آنها براي يابد خاتمه شكل هر به قضيه

نميكند/ فرق آنها براي شوند, جدا يكديگر از هميشه براي يا

زيـرا است; عكس بـه كـام$ مطلب فاميلي, صلح محكمة در كه حالي دردو, آن صلح يا جدائي و هستند, زن و مرد نزديك بستگان از محكمه اين داوران

آن از ناشي مسئوليتهاي نظر از هم و عاطفي نظر از هم عده, اين زندگي در

در صميميت و صلح كه ميدهند خرج به را كوشش نهايت آنها لذا و دارد, تأثير

بازگردد! جوي به رفته آب اصط$ح به و شود برقرار دو اين ميان

هزينههاي و مشك$ت از يك هيچ محكمهاي چنين گذشته, اينها همة از ـ ٤هـيچگونه بـدون و نـدارد, را مـعمولي كـم مـحا سـرگردانـيهاي و سرسامآور

شوند/ نائل خود مقصود به مدت كمترين در ميتوانند طرفين تشريفاتي

فاميل دو گاه آ و تدبير با پخته, افراد ميان از بايد حكمين است روشن گفته نا

Page 480: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٥ آية: نساء سورة ٤٧٨

شوند/ انتخاب

در محكمه اين موفقيت شانس ميشود: معلوم شمرديم, كه امتيازات اين بااست/ ديگر محاكم از بيشتر مراتب به همسر دو ميان اص$ح

دو دربـارة آنـها داوري و حكم نفوذ دايرة و آنها شرايط و حكمين مسألةكه: اين جمله از است, شده بيان مشروحا اس$مي فقه در همسر,

باشند/ بينا و بصير خود كار به نسبت و عادل و عاقل و بالغ بايد حكم دوفـقهاء از بعضي همسر, دو مورد در آنها داوري و حكم نفوذ مورد در اماآية در <حكم> به تعبير ظاهر و دانستهاند اAجرا Aزم باشد, چه هر را دو آن حكم

حكـم نـفوذ داوري, و حكميت مفهوم زيرا ميرساند; را معني همين نيز فوق

است/

دو ميان اخت$ف رفع و سازش مورد در تنها را حكمين نظر فقها بيشتر ولييـا زن بـر شرائطي حكمين گر ا معتقدند: حتي و دانستهاند, اAجرا Aزم همسر,

است/ اAجرا Aزم بكنند, شوهر

به اشاره كه آيه ذيل و نيست, نافذ تنهائي به آنها حكم جدائي, مورد در امادر را زمينه اين در بيشتر توضيح است/ سازگارتر نظر اين با ميكند, اص$ح مسألة

بخوانيد/ فقهي كتب

# # #

Page 481: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٧٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

بـذيى و انا احسى الدين بالوى و شيئا به تشركوا Lى و ه اللى اعبدوا و ٣٦

الجنب ار الجى و القربيى ذيى ار الجى و ن اكيى المسى و اليتىاميى و القربيى

ـه اللى ان انكم يـمى ا مـلكت ـا مى و ل بيى الس ابن و بالجنب احب الصى و

فخورا Lمختىا كىان من يحب Lى

ترجمه:نيكي مادر, و پدر به و ندهيد! قرار او همتاي را چيز هيچ و بپرستيد; را خدا و ـ ٣٦

و همسايةدور, و نزديك, همساية و مسكينان, يتيمانو و خويشاوندان به همچنين كنيد;

خداوند, زيرا هستيد; آنها مالك كه بردگاني و سفر, در واماندگان و همنشين و دوست

دوست ميزند,� باز سر ديگران حقوق اداي از �و فخرفروشاست, و متكبر كه را كسي

نميدارد/

تفسير:دستورسازنده ده

حـقوق و خـدا حق از اعم اس$مي, حقوق از سلسله يك به فوق, آية دراز دستور ده رفته, هم روي و است, شده اشاره مردم با معاشرت آداب و بندگان

ميشود: استفاده آن

بتپرستي و شرك ترك و پروردگار بندگي و عبادت به را مردم نخست ـ ١توحيد به دعوت ميكند, دعوت ـ است اس$مي برنامههاي تمام اصلي ريشة كه ـ

انجام براي را تصميم و قوي, را اراده خالص, را نيت ك, پا را روح پرستي يگانه و

Page 482: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٦ آية: نساء سورة ٤٨٠

ميسازد/ محكم مفيدي برنامة هر

اشاره چيز هر از قبل است, اس$مي حقوق از رشته يك بيان آيه كه آنجا از ورا چـيز هيچ و بپرستيد را <خدا ميفرمايد: است, كرده مردم بر خداوند حق به

/( شيئا به تشركوا ;ى و اللىه اعبدوا (و ندهيد> قرار او شريك

نيكي آنها به <نسبت ميكند: توصيه كرده, اشاره مادر و پدر حق به گاه آن ـ ٢/( انا احسى الدين بالوى (و كنيد>

و شده تكيه آن روي زياد, مجيد قرآن در كه است مسائلي از مادر و پدر حقاز مورد چهار در و باشد, شده واقع كيد تأ مورد قدر اين كه است موضوعي كمتر

فوق/ آية و ٢٣ آية <اسراء>, سورة ـ ١٥١ آية <انعام>, سورة ـ ٨٣ آية <بقره>, سورة ـ ١

است/١ گرفته قرار توحيد از بعد قرآن,

است پيوندي و ارتباط دو, اين ميان ميشود, استفاده مكرر تعبيرهاي اين ازاست, حيات و هستي نعمت نعمت, بزرگترين چون است: چنين حقيقت در و

دارد; ارتباط مادر و پدر به بعد مراحل در و است, خدا ناحية از اول درجة در كه

است/ مادر و پدر وجود از بخشي فرزند, زيرا

است/ خدا به شرك دوش هم مادر, و پدر حقوق ترك بنابراين,آيـات ذيـل در كـه داريـم مشروحي بحثهاي مادر و پدر حقوق دربارة

آمد/ خواهد خدا خواست به <لقمان> و <اسراء> سورة در مناسب

هـمة بـه <نسـبت مـيفرمايد: داده, كـردن نـيكي به دستور آن از پس ـ ٣/( القربيى بذيى (و كنيد> احسان خويشاوندان

شـده آن دربارة فراوان كيد تأ قرآن در كه است مسائلي از نيز موضوع اينآنها/ به نيكي> و <احسان عنوان به گاهي و رحم>, <صلة عنوان به گاهي است,

ميان در كه وسيعي پيوند بر ع$وه وسيله اين به ميخواهد اس$م واقع در

Page 483: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٨١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

واحـدهاي مـيان در مـحكمتري پـيوندهاي آورده, وجـود بـه بشـر افـراد تمام

برابـر در تا آورد, وجود به <خانواده> و <فاميل> نام به متشكلتر, و كوچكتر

كنند/ دفاع هم حقوق از و دهند ياري را يكديگر حوادث, و مشك$ت

نيكي به توصيه را ايمان با افراد و كرده, اشاره حقوق<ايتام> به آن از بعد ـ ٤/( اليتىاميى (و كنيد> نيكي ايتام به <و ميفرمايد: ميكند, آنها حق در

وجود يتيمي كودكان هميشه گون, گونا حوادث اثر بر اجتماعي هر در زيراوضـع كـه ميافكند, خطر به را آنان وضع فقط نه آنها كردن فراموش كه دارند

به يا بمانند, بيسرپرست گر ا يتيم كودكان چون مياندازد, خطر به نيز را اجتماع

بـار جـنايتكار و ك خـطرنا هـرزه, افرادي نشوند, اشباع محبت از كافي اندازة

اجتماع! به نيكي هم و است فرد به نيكي هم يتيمان حق در نيكي بنابراين ميآيند

مستمندان <به ميفرمايد: ميكند, يادآوري را مستمندان حقوق آن از بعد ـ ٥كيىن)/ ا المسى (و نمائيد> احسان

معلول, افرادي نيز, است برقرار آن در عدالت كه سالم اجتماع يك در زيراخ$ف بر آنها كردن فراموش كه داشت خواهند وجود آن مانند و افتاده كار از

است/ انساني اصول تمام

دامنگير اجتماعي عدالت اصول از انحراف خاطر به محروميت و فقر گر ا وبرخاست/ مبارزه به آن با بايد نيز گردد, سالم افراد

ذيى الجىار (و ميكند> نزديك همسايگان حق در <نيكي به توصيه سپس ـ ٦/( القربيى

مختلفي احتماAت مفسران چيست؟ نزديك همساية از منظور كه اين دردادهاند:

ولي دانستهاند, دارند, خويشاوندي جنبة كه همسايگاني را آن معني بعضي

Page 484: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٦ آية: نساء سورة ٤٨٢

حـقوق به اشاره آيه همين از سابق جملههاي در كه اين به توجه با تفسير اين

است; مكاني نزديكي همان منظور بلكه ميرسد, نظر به بعيد شده, خويشاوندان

دارند/ بيشتري احترام و حقوق نزديكتر همسايگان زيرا

انسـان بـا ديـني و مذهبي نظر از كه است همسايگاني منظور كه اين يا وباشند/ نزديك

ار الـجى (و مينمايد> نيكي به سفارش دور <همسايگان دربارة گاه آن ـ ٧الجنب)/

خانه چهل تا روايات از پارهاي طبق زيرا است; مكاني دوري آن, از منظور

,٢ جلد <كافي>, ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٨٠ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ١اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,١٣٢ صفحة ,١٢ جلد الشيعه>, <وسائل ـ الكتباmسYمية دار ,٦٦٩ صفحة

/١٥١ صفحة ,٧١ جلد

تمام تقريبا كوچك شهرهاي در كه ميشوند١ محسوب همسايه طرف چهار از

كه كنيم فرض دايرهاي مركز را انساني هر خانة گر ا كه چرا ميگيرد; بر در را شهر

چنين مساحت دربارة ساده محاسبة يك با باشد, خانه چهل طرف هر از آن شعاع

خانه هزار پنج تقريبا را آن اطراف خانههاي مجموع كه ميشود روشن دايرهاي

ندارند/ خانه آن از بيش كوچك شهرهاي مسلما كه ميدهد, تشكيل

نزديك>, <همسايگان ذكر بر ع$وه فوق, آية در قرآن كه: اين توجه جالبمفهوم Aمعمو همسايه, كلمة زيرا است; كرده دور> <همسايگان حق به تصريح

به دادن توجه براي لذا برميگيرد, در را نزديك همسايگان تنها و دارد, محدودي

نيز دور همسايگان از نامي كه نبوده اين جز راهي اس$م نظر از آن مفهوم وسعت

شود/ برده صريحا

بـاشد; مسلمان غير همسايگان دور, همسايگان از مراد است ممكن نيز وغير و نيست مسلمان همسايگان به منحصر اس)م در OهمسايگيL جوار حق زيرا

Page 485: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٨٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

/Oباشند داشته جنگ سر مسلمانان با آنهائيكه Lمگر ميشود/ شامل نيز مسلمانانرا

امـير معروف وصاياي در كه دارد اهميت قدري به اس$م در جوار> <حقثهم: سيور انه ظننىا حتيى بهم يوصي اللىه~ �رسول ال زى مىا ميخوانيم: cdefg مؤمنان

دهد دستور شايد كرديم فكر ما كه كرد, سفارش آنها دربارة mnopq پيامبر قدر <آن

<بـحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٥١ صفحة ,٧ جلد <كافي>, ـ ٤٧ شمارة نامهها, بخش البEغه>, <نهج ـ ١/١٠٠ صفحة ,٧٥ جلد و ٢٤٩ صفحة ,٤٢ جلد اFنوار>,

ببرند>/١ ارث يكديگر از همسايگان

و <المنار> تفسير در است, آمده نيز تسنن اهل معروف منابع در حديث اين

دار ,٧٨ صفحة ,٧ جلد بخاري>, <صحيح ـ بحث مورد آية ذيل ,٢٦٠ صفحة ,٢ جلد كثير>, <ابن تفسير ـ ٢ذيل ق, هـ ١٤٠٥ العربي, التاريخ مؤسسة ,١٨٤ صفحة ,٥ جلد <قرطبي>, تفسير ـ ق هـ ١٤٠١ بيروت, الفكر

بيروت/ الفكر دار ,٣٧ صفحة ,٨ جلد مسلم>, <صحيح ـ بحث مورد آية

است/٢ شده نقل mnopq پيامبر از مضمون همين نيز <بخاري> از <قرطبي> تفسير

بـار سـه روزهـا از يكـي در كه: شده نقل mnopq پيامبر از ديگري حديث درندارد///>/ ايمان كسي چنين سوگند خدا <به يؤمن: bى اللىه و فرمود:

<كسي ائقه: بوى اره جى يأمن bى ألذي mnopqفرمود: پيامبر كسي؟! چه پرسيد: يكي

ذيل ق0, هـ ١٤٠٥ العربي, التاريخ مؤسسة ,١٨٤ صفحة ,٥ $جلد ١٧٥٤ صفحة ,٣ جلد <قرطبي>, تفسير ـ ٣,٢ جـلد <كـافي>, ـ ق هـ ١٤٠١ بيروت, الفكر دار ,٧٨ صفحة ,٧ جلد بخاري>, <صحيح ـ بحث مورد آيةو ٢٥٩ صفحة ,٦٨ جلد و ١٩٦ صفحة ,٤ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٦٦٨ و ٦٦٦ صفحات

/١٥١ صفحة ,٧١ جلد

نيست>!٣ امان در او مزاحمت از او همساية كه

باللىه يؤمن كىان من فرمود: mnopq پيامبر كه ميخوانيم ديگري حديث در باز ودارد رستاخيز روز و خدا به ايمان كه <كسي اره: جى اليى فليحسن خر �bا اليوم و

مورد آية ذيل ,٢٨ صفحة ,٥ جلد <آلوسي>, تفسير ـ بيروت طبع ,٩٢ صفحة ,٥ جلد <المنار>, تفسير ـ ٤دار ,١٥٨ صـفحة ,٢ جـلد المـنثور>, <در ـ بيروت الفكر دار ,٥٠ صفحة ,١ جلد مسلم>, <صحيح ـ بحث

ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة,

كند>/٤ نيكي خود همسايگان به بايد

Page 486: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٦ آية: نساء سورة ٤٨٤

يزيد و يىار الد يعمر ار الجوى حسن فرمود: كه شده نقل cdefg صادق امام از ورا عـمرها و آبـاد را خـانهها يكديگر, به همسايگان كردن <نيكي ار: عمى bا في

,٢ جـلد <كـافي>, ـ ق هـ ١٤١٦ دوم, طـبع تهران, الصدر مكتبة ,٤٤٩ صفحة ,١ جلد <صافي>, تفسير ـ ١البيت چاپآل ,١٢٩ و ١٢٨ صفحات ,١٢ جلد الشيعه>, <وسائل ـ الكتباmسYمية دار ,٦٦٧ و ١٥٢ صفحات

/١٢٠ صفحة ,٧١ جلد اFنوار>, <بحار ـ

ميكند>/١ طوAني

گـاه و ندارنـد, هم از خبري كوچكترين همسايگان كه ماشيني جهان دراين نميدانند, را يكديگر نام سال بيست گذشتن از پس حتي همسايه دو ميشود

دارد/ خاصي درخشندگي اس$مي بزرگ دستور

شده قائل انساني تعاون و عاطفي مسائل براي فوقالعادهاي اهميت اسCمخود جاي و ميروند تحليل روز به روز عواطف ماشيني زندگي در كه حالي در

ميدهند/ سنگدلي به را

توصيه دارند, مصاحبت و دوستي انسان با كه كساني > دربارة قرآن سپس ـ ٨بالجنب)/ احب الصى (و ميكند> نيكي به

و دوست از وسـيعتر مـعنائي بـالجنب> احب <صى داشت: توجه بايد وليداشته برخاست و نشست انسان با نوعي به كه را كسي هر واقع در و دارد رفيق

كسي همانند موقت, دوست يك يا باشد دائمي دوست خواه ميگيرد بر در باشد,

ميگردد/ همنشين انسان با سفر اثناء در كه

سـفر رفـيق بـه بـالجنب> ـاحب <صى روايات از پارهاي در ميبينيم گر ا و

,٢٤١ صـفحة ,١ جـلد <عـياشي>, تفسير ـ ١٦٠ صفحة ,٧١ جلد و ٩ صفحة ,٤ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٢ق/ هـ ١٤٠٤ الكتاب, دار مؤسسة ,١٣٨ صفحة ,١ جلد <قمي>, تفسير ـ ق هـ ١٣٨٠ علميه, چاپخانة

�الـمنقطع ميآيد انسان سراغ نفعي اميد به كه كسي يا و فر~٢ الس في �رفيقك

2 <قرطبي>, تفسير ـ ١٥٥ صفحة ,٧١ جلد اFنوار>, <بحار ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٣

بـيان بـلكه نـيست آنـها به اختصاص منظور شده, تفسير نفعك~٣ يرجو اليك

Page 487: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٨٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ق/ هـ ١٤٠٥ العربي, التاريخ مؤسسة ,١٨٩ صفحة ,٥ جلد

ميگيرد/ بر در نيز را موارد اين همة كه است تعبير اين مفهوم توسعة

به نسبت معاشرت حسن براي كلي و جامع دستور يك آيه ترتيب, اين به وهمكاران, واقعي, دوستان از اعم ميباشد, دارند ارتباط انسان با كه كساني تمام

خدمتگزاران/ و مشاوران, گردان, شا مراجعان, همسفران,

است, شده تفسير <همسر> به بالجنب> احب <صى روايات از پارهاي در واز آيه ذيل در <قرطبي> و المعاني> <روح تفسير و <المنار> نويسندگان كه چنان

تفسير ـ بحث مورد آية ذيل <المنار>, تفسير و البيان> <مجمع ـ ١٥٥ صفحة ,٧١ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١آيه/ ذيل ,٢٨ صفحة ,٥ جلد تفسير<آلوسي>, ـ بحث مورد آية ذيل ,١٧٩ صفحة ,٥ جلد <قرطبي>,

از يكـي بـيان نيز آن كه نيست بعيد ولي كردهاند,١ نقل را معني همين cdefg علي

باشد/ آيه مصاديق

در كه هستند كساني شده, سفارش آنها دربارة اينجا در كه ديگري دستة ـ ٩نيكي نيز سبيل ابن به <نسبت ميفرمايد: ميكنند, پيدا احتياج غربت ب$د و سفر

بيىل)/ الس ابن (و كنيد>

علتي به سفر در باشند, متمكني افراد خود, شهر در است ممكن كه اين بامـا كه است نظر اين از نيز راه; 9فرزند السبيل> <ابن جالب تعبير و واميمانند

يـا فـاميل يـا قـبيله به را آنها بتوانيم تا نداريم, آشنائي هيچگونه آنها به نسبت

مورد بايد نيازمند, هستند مسافراني كه اين حكم به تنها دهيم, نسبت شخصي

گيرند/ قرار حمايت

است شده بردگان> به نسبت كردن <نيكي به توصيه مرحله, آخرين در ـ ١٠انكم)/ ايمى ملكت ا مى (و

ميگردد; ختم بردگان حقوق با و شده شروع خدا حق با آيه, حقيقت دردربـارة آن در كه نيست آيه اين تنها و نيستند, جدا يكديگر از حقوق اين زيرا

Page 488: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٦ آية: نساء سورة ٤٨٦

شـده بحث زمينه اين در نيز ديگر مختلف آيات در بلكه شده, توصيه بردگان

است/

به كه كرده, تنظيم بردگان تدريجي آزادي براي دقيقي برنامة اس$م ضمنامشروحا مناسب, آيات ذيل در خدا خواست به و ميانجامد, آنها مطلق> <آزادي

گفت/ خواهيم سخن آن از

فخرفروش و متكبر افراد <خداوند ميگويد: و ميدهد هشدار آيه پايان در

را خـود <تخيEت> سلسله يك با كه است كسي معني به <خيال> مادة از <مختىال> داشت توجه بايد ـ ١رفتن راه هنگام كه است آن خاطر به نيز, ميشود گفته <خيل> اسب به ميبينيم اگر و ميپندارد/ بزرگ

ميدارد/ بر گام متكبران شبيهدر كلمه دو اين ميان تفاوت بنابراين, ميكند, فروشي فخر كه است كسي معني به <فخر> مادة از <فخور>

است/ خارجي تكبرآميز اعمال به ديگري و ذهني كبرآلود تخيYت به اشاره يكي كه است اينجا

١/( فخورا مختىا; كىان من يحب ;ى اللىه (ان نميدارد> دوست را

رعايت از تكبر خاطر به و كند سرپيچي خدا فرمان از كس هر ترتيب, اين بهسرباز دوستان, و السبيل ابن مسكينان, يتيمان, مادر, و پدر خويشاوندان, حقوق

از نباشد, او لطف مشمول كه كس آن و نيست او لطف مورد و خدا محبوب زند

است/ محروم سعادتي و خير هر

ياران از يكي شده: وارد آيه اين ذيل در كه است روايتي معني, اين بر گواهو تكـبر زشتي mnopq پيامبر خواندم, را آيه اين محضرش <در ميگويد: mnopq پيامبر

ميكني؟ گريه چرا فرمود: كردم, گريه من كه حدي به برشمرد را آن سوء نتائج

عمل همين با ميترسم و باشد زيبا و جالب لباسم, دارم دوست من گفتم:باشم/ متكبران جزء

انسان كه است آن تكبر نيست, تكبر ع$مت اينها و بهشتي اهل تو نه فرمود:9و كند تحقير را آنها و بداند مردم از باAتر را خود و نباشد خاضع حق, مقابل در

Page 489: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٨٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

,٤ صفحة ,٧ جلد هيثمي>, الزوائد <مجمع ـ بحث مورد آية ذيل ,٢٨ صفحة ,٥ جلد <آلوسي>, تفسير ـ ١ق/ هـ ١٣٦٥ طبعاول, المعرفة, دار ,١٦٢ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ق هـ ١٤٠٨ بيروت, الكتبالعلمية دار

زند;>/١ سرباز آنها حقوق اداي از

پايمال و شرك اصلي سرچشمة برميآيد, آيه اخير جملة از كه: اين خCصهمخصوصا فوق حقوق اداي و است تكبر و خودخواهي غالبا مردم, حقوق كردن

فـروتني و تواضع روح به نياز آنها مانند و مستمندان يتيمان, بردگان, مورد در

دارد/

# # #

Page 490: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٩ ـ ٣٧ آية: نساء سورة ٤٨٨

ه اللى اهم آتى ا مى يكتمون و بالبخل النىاس يامرون و يبخلون ن الذيى ٣٧

نا مهيى ابا عذى ن للكىافريى اعتدنىا و فضله من

باليوم Lى و ه باللى منون يو Lى و النىاس اء رئى الهم اموى ينفقون ن الذيى و ٣٨

نا قريى اء فسى نا قريى له يطىان الش يكن من و اrLخر

ه اللى رزقهم ا ممى انفقوا و اrLخر اليوم و ه باللى آمنوا لو عليهم ا ذى ا مى و ٣٩

ما عليى بهم ه اللى كىان و

ترجمه:آنچه و بخلدعوتميكنند, به را مردم و بخلميورزند, كه كسانيهستند آنها ـ ٣٧

حقيقت در عمل �اين مينمايند/ كتمان داده, آنها به خود رحمت� �و فضل از خداوند كه را

كردهايم/ آماده كنندهاي عذابخوار كافران, براي ما و گرفته;� سرچشمه كفرشان از

ميكنند, انفاق مردم به دادن نشان براي را خود اموال كه هستند كساني آنها و ـ ٣٨

و آنهاست;� همنشين و رفيق شيطان, كه �چرا ندارند; بازپسين روز و خداو به ايمان و

است/ قريني و همنشين بد باشد, او قرين شيطان كه كسي

به خدا آنچه از و ميآوردند, ايمان بازپسين روز و خدا به آنها اگر ميشد چه ـ ٣٩

است/ آگاه آنها نيات� و اعمال �از خداوند و ميكردند؟! انفاق او� راه �در آنانروزيداده,

تفسير:الهي و ريائي انفاقهاي

خـودخواه و متكبر افراد به اشاره و پيش آيات دنبالة حقيقت, در آيه اين

Page 491: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٨٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

مردم; به كردن نيكي از خودشان تنها 9نه كه هستند كساني <آنها ميفرمايد: است,

و يـبخلون (الذيىن ميكنند> دعوت بخل به نيز را ديگران بلكه ميورزند, بخل

بالبخل)/ النىاس يامرونبه خود رحمت; 9و فضل از خداوند كه را <آنچه دارند سعي اين بر عCوه

فضله)/ من اللىه آتىاهم ا مى يكتمون (و كنند> كتمان داده آنان

كنند/ پيدا توقعي آنان از اجتماع افراد مباداعذاب كافران براي <ما ميكند: بيان چنين را آنها كار عاقبت و سرانجام سپس

/( مهيىنا ابا عذى للكىافريىن اعتدنىا (و ساختهايم> مهيا كنندهاي خوار

زيرا ميگيرد; سرچشمه كفر از غالبا <بخل> كه باشد آن تعبير اين سر شايداو وعـدههاي و پـروردگار بـيپايان مواهب به كامل ايمان واقع در بخيل, افراد

خواهد بيچاره را آنها ديگران به كمك ميكنند فكر ندارند, نيكوكاران به نسبت

كرد/

جـزاي كه است اين براي است كننده خوار آنها عذاب ميگويد: كه اين وببينند/ راه اين از را برتربيني> <خود و <تكبر>

در گرفتگي بلكه نيست, مالي امور به منحصر بخل داشت توجه بايد ضمنابـخيل مالي امور در كه كساني بسيارند ميشود, شامل را الهي موهبت نوع هر

ميورزند! بخل قبيل اين از ديگري مسائل و دانش علم, در ولي نيستند

# # #

كـرده, اشـاره خـواه خـود مـتكبران صـفات از ديگر يكي به دوم, آية درانـفاق مـردم به دادن نشان و تظاهر خاطر به كه هستند كساني <آنها ميفرمايد:

ايـمان رسـتاخيز روز و خدا به و است; مقام و شهرت كسب براي 9و ميكنند

بـاليوم ;ى و باللىه منون يو ;ى و النىاس رئىاء الهم اموى ينفقون الذيىن (و نميآورند>

Page 492: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٩ ـ ٣٧ آية: نساء سورة ٤٩٠

ا;Ðخر)/خلق به خدمت بلكه نيست, خالق رضايت جلب آنها هدف كه آنجا از وخود سود به آن از بتوانند بيشتر تا كنند انفاق چگونه فكرند, اين در دائما و است,

روز و خـدا به ايمان زيرا ـ كنند, تثبيت را خود موقعيت و نموده, بهرهبرداري

نـام, آنها انگيزة بلكه نيست, معنوي انگيزة انفاقهايشان در ـ ندارند رستاخيز

و تكـبر آثـار از نيز آن كه است طريق اين از كاذب شخصيت كسب و شهرت

است/ آنها خودخواهي

قرين شيطان كه <كسي و كردهاند انتخاب خود رفيق و دوست را شيطان آنهااين از بهتر سرنوشتي و كرده> انتخاب خود براي رفيقي بد بسيار باشد, او رفيق و

/( قريىنا اء فسى قريىنا له يطىان الش يكن من (و داشت نخواهد

او است, شيطان رفيقشان برنامة و منطق همان آنها برنامة و منطق كه چرا

/٢٦٨ آية <بقره>, سورة الفقر>, يعدكم يطىان <الش ـ ١

ميشود>/١ فقر موجب خالصانه <انفاق ميگويد: آنها به كه است

شد; اشاره قبل آية در كه 9چنان ميورزند بخل و نميكنند انفاق يا بنابراينكرد خواهند شخصي بهرهبرداري آن از كه است مواردي در كنند انفاق گر ا يا و

است;/ شده اشاره آيه اين در كه 9چنان

در ميتواند اندازه چه تا بد همنشين كه ميشود استفاده آيه اين از ضمن دربكشاند/ سقوط درجة آخرين به را او كه آنجا تا باشد, مؤثر انسان سرنوشت

اعـمال و <شـيطان بـا <مـتكبران> رابـطة كـه مـيشود استفاده آن از نيز وبـه را شـيطان كه چرا گاهگاهي; و موقت نه است, مستمر رابطة يك شيطاني>

كردهاند/ انتخاب خود همنشين و <قرين> رفيق, عنوان

# # #

Page 493: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٩١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ميشد <چه ميفرمايد: عده اين حال به تأسف اظهار عنوان به بعد, آية دردر خداوند كه مواهبي از و ميكردند, پيدا رستاخيز روز و خدا به ايمان آنها گر ا

ذىا ا مى (و ميدادند>؟ خدا بندگان به ك پا فكر و نيت خلوص با گذاشته آنها اختيار

بـراي راه اين از و اللىه) رزقهم ا ممى انفقوا و ا;Ðخر اليوم و باللىه آمنوا لو عليهمميكردند/ آخرت و دنيا خوشبختي و سعادت كسب خود

آنها كه را راهي و است پرفايدهتر و روشنتر و صافتر راه, اين كه اين با ونظر تجديد خود كار در چرا ندارد; نتيجهاي بدبختي و زيان جز كردهاند انتخاب

نميكنند؟!/

(و است> خبر با آنها اعمال و نيات از خداوند حال هر در <و ميافزايد: وميدهد/ كيفر و جزا آنها به آن طبق بر و ( عليىما بهم اللىه كىان

كردهايم/ خالصانه را انفاقها اين ما كه بنمايد توجيهها انواع چه گربه انفاق بود, كارانه ريا انفاقهاي از سخن كه سابق آية در كه: اين توجه قابلاين ميدهد, نسبت اللىه> رزقهم ا <ممى به آيه اين در و شده, داده نسبت <اموال>

باشد: نكته سه به اشاره است ممكن تعبير تفاوت

مـال بـودن حـرام و حـ$ل بـه تـوجه ريائي انفاقهاي در كه: اين نخستاللىه> رزقهم <مىا مصداق و بودن ح$ل الهي, انفاقهاي در كه حالي در نميشود,

است/ توجه مورد بودن

بـه متعلق را مال چون كننده انفاق افراد ريائي, انفاقهاي در كه: اين ديگردر كه حالي در ندارند, ابا گذاردن منت و فخرفروشي و كبر از ميدانند, خودشان

گـر ا و داده آنـها بـه خـدا را امـوال كه دارند اين به توجه چون الهي انفاقهاي

و كـبر گونه هر از نيست, منت جاي ميكنند, خرج او راه در را آن از گوشهاي

ميكنند/ خودداري منت, و فخرفروشي

Page 494: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٣٩ ـ ٣٧ آية: نساء سورة ٤٩٢

اشخاص چنين زيرا است; مال به منحصر غالبا ريائي انفاقهاي كه: اين سومدامنة الهي انفاقهاي اما كنند, انفاق آنها از تا بيبهرهاند, معنوي سرمايههاي از

مـوقعيت و عـلم و مـال از اعـم مـعنوي, و مـادي مواهب تمام و دارد وسيعي

برميگيرد/ در را آن مانند و اجتماعي

# # #

Page 495: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٩٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

مـن ت يو و ا اعفهى يضى حسنة تك ان و ة ذر ال مثقى يظلم Lى ه اللى ان ٤٠

ما عظيى اجرا لدنه

ترجمه:آن باشد, نيكي كار اگر و نميكند; سنگينيذرهايستم اندازة به �حتي� خداوند ـ ٤٠

ميدهد/ آن� برابر �در عظيمي پاداش خود, نزد از و ميسازد; چندان دو را

تفسير:ميكند مضاعف را خداحسنات

گـذشت, قـبل آيـات در آنـها حـال كه بخيل و ايمان بي افراد به آيه, اينيظلم ;ى اللىه (ان نميكند> ستم ذرهاي سنگيني اندازة به حتي <خداوند ميفرمايد:

/( ة ذر مثقىالديده زحمت به كه است كوچكي بسيار مورچههاي معني به اصل, در <ذرة>

ميشوند/

هوا در كه است غبار از كوچكي العاده فوق اجزاء اصل, در گفتهاند: بعضي وقـابل تـاريك, نقاط به كوچكي روزنة از آفتاب تابش هنگام به كه است, معلق

است/ مشاهده

سپس و بگذارد آن مانند و ك خا روي را خود دست انسان گر ا گفتهاند: نيز ونـاميده ذره يك هـر مـيشود, كـنده پرا هوا در كه اجزائي بدمد, خود دست به

ميشود/

كه <اتم> به امروز و است, شده گفته ذره كوچكي چيز هر به تدريجا ولي

Page 496: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٠ آية: نساء سورة ٤٩٤

ميشود/ گفته <ذره> نيز است اجسام جزء كوچكترين

را آن كه بود اين خاطر به ميكردند اط$ق غبار ذرات به را آن سابق در گر اكوچكترين شده ثابت امروز ولي مينمودند, تصور جسم اجزاي كوچكترين

بسـيط>, <جسم يك اجزاي كوچكترين و مولكول مركب> <جسم يك اجزاي

است/ كوچكتر مولكول از مراتب به كه است اتمچشم با تنها نه كه كردهاند, انتخاب <اتم> براي علمي اصط$ح در را نام اينقـابل نـيز الكـترونيكي مـيكروسكوپهاي قـويترين بـا بلكه نميشود, ديده

طـريق از و عـلمي فـورمولهاي طـريق از تـنها آن وجـود و نـيست, مشاهده

اثـبات مـيشود, انجام مجهز العاده فوق وسائل با كه خاصي عكسبرداريهاي

است/ شده

معني به ة> ذر <مثقىال تعبير است, سنگيني معني به <مثقال>, كه آنجا از وميباشد/ كوچك العاده فوق جسم يك سنگيني

آن باشد, نيكي كار گر <ا كه نميكند, ستم تنها نه خداوند ميكند: اضافه سپسان (و ميدهد> آن برابر در خود طرف از عظيم پاداش و مينمايد, مضاعف را

/( عظيىما اجرا لدنه من ت يو و ا اعفهى يضى حسنة تكاست شما اعمال محصول ميشود, شما دامنگير كه مجازاتهائي بنابراين,خدا راه كفر, و بخل جاي به گر ا عكس به شد, نخواهد ستمي هيچ خدا ناحية از و

او عـظيم و مـضاعف پـاداشهـاي از مـيكرديد, انتخاب و ميگرفتيد, پيش را

ميشديد/ برخوردار

مـعناي به عرب, لغت در <مضاعف> و <ضعف> داشت: توجه بايد ضمنابا فوق آية بنابراين, و بيفزايد آن بر را, آن برابر چند يا آن معادل كه است چيزي

بيشتر يا برابر هفتصد به گاهي و برابر ده به گاهي انفاق, پاداش ميگويد: كه آياتي

Page 497: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٩٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

خـداونـد لطف از حكايت صورت هر در و ندارد, منافاتي هيچگونه ميرسد,

كيفر دادهاند انجام كه مقداري از بيش را گناهانشان كه ميكند, بندگان به نسبت

ميدهد/ پاداش دادهاند انجام آنچه از بيش مراتب به آنها حسنات به اما نميدهد,

# # #

نكته:نميكند؟ ظلم خدا چرا

كمبودهاي يا و احتياج يا است, جهل اثر بر يا Aمعمو ستم و ظلم كه آنجا ازهـيچ و بـينياز هـمه از و عالم كس همه و چيز همه به نسبت كه كسي رواني,

نميتواند كه اين نه كند, ظلم نيست ممكن نيست, او مقدس ذات در كمبودي

طايفة كه چنان 9آن نباشد متصور او مورد در ستم و ظلم كه اين نه و كند ظلم

است, عالم و حكيم كه اين خاطر به توانائي, عين در بلكه كردهاند; تصور اشاعره

پهناور جهان اين در خود جاي در را چيز هر و مينمايد خودداري كردن, ظلم از

ميكند/ رفتار اعمالش و شايستگي طبق كس هر با و ميدهد, قرار هستي

# # #

Page 498: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٢ ـ ٤١ آية: نساء سورة ٤٩٦

دا شهيى Lىء و هى عليى بك جئنىا و د بشهيى ة ام كل من جئنىا ا اذى فكيف ٤١

اLرض بهم ي تسوى لو سول الر عصوا و كفروا ن الذيى يود يومئذ ٤٢

ثا حديى ه اللى يكتمون Lى و

ترجمه:اعمالشان� �بر گواهي و شاهد امتي, هر از كه آنروزي است چگونه آنها حال ـ ٤١

آورد؟! خواهيم گواه آنان بر نيز را تو و ميآوريم,

ميكنند آرزو برخاستند, مخالفت به پيامبر با و شدند كافر كه آنها آنروز, در ـ ٤٢

روز, آن در مـيشد/ يكسـان اطراف زمينهاي با آنها خاك و� بودند �خاك كاش اي كه

كنند/ پنهان خدا از نميتوانند را سخني

تفسير:رستاخيز گواهان

و بـدكاران پـاداشهـاي و مجازاتها مورد در كه گذشته آيات تعقيب درميگويد: كرده, اشاره رستاخيز گواهان و شهود مسألة به آيه اين بود, نيكوكاران

آنها اعمال بر گواهي امتي هر براي كه روز آن بود خواهد چگونه افراد اين <حال

و بشهيىد ة ام كل من جئنىا اذىا (فكيف داد> خواهيم قرار اينها گواه را تو و ميآوريم

/( شهيىدا ;ىء هىو عليى بك جئنىابر كه زميني گواهي و آدمي, پيكر اعضاي گواهي بر ع$وه ترتيب, اين به واعمال گواه نيز پيامبري هر او, اعمال بر خدا فرشتگان گواهي و كرده, زيست آن

است الهي پيامبر بزرگترين و آخرين كه mnopq اس$م پيامبر و است, خويش امت

Page 499: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٩٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ميباشد/ خود امت بر گواه نيز

را حقيقتي ميتوانند چگونه گواه, همه اين وجود با بدكاران اساس, اين بردارند؟! دور خويش اعمال كيفر از را خود و كنند انكار

سورة ١٤٣ آية جمله از آمده, نيز قرآن ديگر آية چند در مضمون اين نظير<حج>/ سورة ٧٨ و <نحل>, سورة ٨٩ و <بقره>,

خويش امت اعمال به نسبت پيامبران گواهي ميآيد: پيش سؤال اين كنون ابود؟ خواهد چگونه

تـفسير در كه طور همان باشد, بوده مسلمانان به اشاره <هوbء> كلمة گر اپيامبري هر زيرا بود; خواهد روشن سؤال اين پاسخ است, آمده البيان> <مجمعاز بعد و است آنها اعمال ناظر و شاهد ميباشد, خويش امت ميان در كه مادامي

لذا و بود, خواهند امت اعمال ناظر و شاهد معصومشان, جانشينان و اوصياء آنها

ميكند: عرض پروردگار سؤال پاسخ در قيامت, روز در cdefg مسيح كه: ميخوانيم

عـليهم كنت و ربكم و ربي اللىه اعبدوا أن به أمرتني مىا اbى لهم قلت مىا

كـل عـليى أنت و عليهم قيب الر أنت كنت توفيتني ا فلمى فيهم مىادمت شهيداشهيد: شيء

خداوندي گفتم: آنها به نگفتم, دادي دستور آنچه جز آنها به من <پروردگارا!

بودم آنها ميان در كه زمان آن تا و كنيد, عبادت است شما و من پروردگار كه را

خودت بازگرفتي آنها ميان از مرا كه هنگامي ولي بودم, آنها اعمال گواه و شاهد

/١١٧ آية مائده, ـ ١

گواهي>/١ چيز هر بر تو و بودي آنان مراقب

گـواهـان بـه اشـاره <هوbء> كلمة دادهاند: احتمال مفسران از جمعي وليانبياي و گواهان همة گواه را تو !mnopq اس$م پيامبر اي يعني: است, پيشين امتهاي

Page 500: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٢ ـ ٤١ آية: نساء سورة ٤٩٨

شده اشاره تفسير همين به نيز روايات از پارهاي در و داد, خواهيم قرار گذشته

ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٨٢ و ٤٨١ صفحات ,١ جلد الثقلين>, <نور تفسير به ـ ١٢٣٣ صفحة ,٦ جلد اFنوار>, <بحار و ق هـ ١٤١٥ طبعاول, بعثت, بنياد ,٧٩ صفحة ,٢ جلد <برهان>, تفسير

شود/ مراجعه ٣٨٩ صفحة ,٣٥ جلد و ٣١٣ صفحة ,٧ جلد و

است/١

از ممات و حيات حال در پيامبري هر شد: خواهد چنين آيه مفهوم بنابراين,روح و بود خواهد خويش امت تمام احوال ناظر روحاني و باطني مشاهدة طريق

خـويش امت و پـيشين امـم هـمة نـاظر راه هـمين از نيز mnopq اس$م پيامبر ك پا

حتي و دهند گواهي آنها اعمال به نسبت ميتوانند آنها طريق اين به و ميباشد,

برخوردار گاهي آ چنين از است ممكن نيز پرهيزكار نمونة افراد و امت صلحاي

باشند/

آدم خلقت آغاز از mnopq اس$م پيامبر روح كه: ميشود چنين بيان اين مفهوماست/ حضور با توأم گاهي آ شهود, معني زيرا است; داشته وجود

چـندان شـد, نـقل cdefg مسـيح حضرت دربارة كه آيهاي با تفسير, اين ولينـبود, خود امت تمام بر شاهد مسيح ميگويد: مزبور آية چون نيست, سازگار

كنيد;/ 9دقت بود آنها بر شاهد الحيات دام ما بلكه

فرد يك <اعمال يعني: بگيريم, عملي شهادت معني به را شهادت گر ا امااز خالي فوق تفسير صورت اين در سايرين>, اعمال براي سنجش مقياس نمونة

سنجش مقياس داشته كه ممتازي صفات با پيامبري هر زيرا بود; خواهد اشكال

عدم و شباهت با را امت بدان و خوبان و ميشده, محسوب خويش امت براي

شناخت/ ميتوان آنان به شباهت

و صـفات است, الهـي پـيامبران بـزرگترين mnopq اس$م پيامبر كه آنجا از وشد/ خواهد انبياء تمام شخصيت براي سنجش مقياس او اعمال

Page 501: Makarem Tafsir Nemoone 3

٤٩٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

آمده معني اين به شهادت كه: است اين ميماند باقي اينجا در كه سؤالي تنهانه؟ يا است

عـم$ نـيز نـمونه انسانهاي افكار و رفتار اعمال, كه اين به توجه با وليكند, طي را معنوي مقامات حد اين تا است ممكن انسان يك كه ميدهد گواهي

كنيد;/ 9دقت نميرسد نظر به بعيد زياد معنائي چنين

# # #

كـه هـنگام اين <در ميگويد: كرده, اشاره آنها اعمال نتيجة به بعد, آية دررا خدا عدل دادگاه برخاستند, مخالفت به پروردگار فرستادة با كه آنها و كافران

آن ميكنند, مشاهده دادگاه اين در انكاري قابل غير گواهان و شهود و ميبينند

بـا و بـودند ك خـا كـاش مـيكنند آرزو كه ميشوند پشيمان خود كار از چنان

لو سول الر عصوا و كفروا الذيىن يود (يومئذ ميشدند> يكسان زمين كهاي خا

ا;رض)/ بهم ي تسوىو ميخوانيم: <نبأ> سورة آية آخرين در كه است تعبيري همانند تعبير, اينك خـا كاش اي ميگويد: كافر هنگام اين <در ابا: ترى كنت ليتني يىا الكىافر يقول

بودم>!

كـافران كـه اين آن و ميكند نيز ديگري مطلب به اشاره < <تسويى به تعبيرآنها قبرهاي و كها خا كه دارند ع$قه شوند, ك خا ميكنند آرزو كه اين بر ع$وه

فـرامـوش كـلي به و گردد, يكسان اطراف زمينهاي با و شود گم زمين در هم

شوند!/

;ى (و كنند> كتمان نميتوانند را واقعيتي هيچ آنها كه است موقع اين <در و

نيست/ انكار براي راهي گواهان, و شهود همه آن با زيرا ;( حديىثا اللىه يكتمونكافران از بعضي ميگويد: كه ندارد ديگر آيات با منافاتي هم سخن اين البته

Page 502: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٢ ـ ٤١ آية: نساء سورة ٥٠٠

<مجادله>/ سورة ١٨ آية و <انعام> سورة ٢٣ و ٢٢ آيات مانند: ـ ١

گفتن دروغ كه چرا ميگويند;١ دروغ و ميكنند كتمان را حقايق نيز قيامت روز در

نميماند انكار جاي هيچ كه آن از بعد ولي است, گواهان و شهود اقامة از قبل آنها

كنند/ اقرار حقايق همة به كه ميشوند ناچار

خداوند رستاخيز <روز فرمود: كه آمده cdefg مؤمنان امير خطبههاي از يكي دربه دستها هنگام اين در و نگويند سخن تا مينهد, خاموشي مهر افراد, دهان بر

بـاز را خـود اعـمال تـن, پـوستهاي و ميدهند گواهي پاها درميآيند, سخن

تـفسير ـ ق هـ ١٤١٢ چـهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٨٢ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور تفسير ـ ٢ق/ هـ ١٣٨٠ تهران, علمية چاپخانة ,١٣٣ حديث ,٢٤٢ صفحة ,١ جلد <عياشي>,

كند>/٢ كتمان را واقعيتي نميتواند كس هيچ موقع اين در و ميگويند

ايـن حديىثا> اللىه يكتمون <bى از منظور دادهاند: احتمال مفسران از بعضيمـخصوصا را واقـعيات بـودند كه دنيا در كاش! اي ميكنند: آرزو آنها كه است

نميكردند/ كتمان mnopq اس$م پيامبر دربارة

ولي ميشود, رض> bا بهم تسويى <لو جملة بر عطف مزبور جملة بنابراين,اين گر ا و نيست سازگار است مضارع فعل كه يكتمون> <bى ظاهر با تفسير اين

يكتموا>/ لم <و شود: گفته بايد بود مراد معني

# # #

Page 503: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٠١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

تعلموا حتىي سكىاريى نتم ا و ة )ى الص تقربوا Lى آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ٤٣

كـنتم ان و تـغتسلوا حتيى ل سبيى يى ابرى عى اLى جنبا Lى و تقولون ا مى

اء سى الن مستم Lى او ائط الغى من منكم احد اء جى او سفر عليى او مرضيى

كم ايديى و بوجوهكم فامسحوا با طي دا صعيى موا فتيم اء مى تجدوا فلم

غفورا عفوا كىان ه اللى ان

ترجمه:بدانيد تا نشويد, نزديك نماز به مستي حال در آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ٤٣

غسل تا ـ باشيد مسافر كه اين مگر ـ هستيد جنب كه هنگامي همچنين و ميگوئيد! چه

آميزشجنسي زنان با يا و كردهايد, حاجت> <قضاي يا و مسافر, يا بيماريد, اگر و كنيد,

اين �به كنيد! تيمم پاكي خاك با نيافتيد, غسل� و �برايوضو آب حال, اين در و داشتهايد,

آمـرزنده و بخشنده خداوند, نمائيد/ مسح آن با را دستهايتان و صورتها كه� طريق

است/

تفسير:چندحكمفقهي

نيز و بود, قيامت روز در امت اعمال بر انبياء گواهي از سخن پيش, آيات دركرده عصيان را پيامبران دستورات كه كساني و كفار كه: بود ميان در سخن اين از

از مـهم دسـتور چند به بحث مورد آية در باشند, ك خا داشتند دوست بودند,

كسي چه و ميكند اطاعت كسي چه شود روشن تا نموده, اشاره پيامبر دستورات

Page 504: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٣ آية: نساء سورة ٥٠٢

نزديك نماز به مستي حال در آوردهايد! ايمان كه كساني <اي ميفرمايد: عصيان,

انـتم و ة ـ+ى الص تـقربوا ;ى آمنوا الذيىن ايها (يىا ميگوئيد>! چه بدانيد تا نشويد,

تقولون)/ ا مى تعلموا حتىي سكىاريىآنـها بـه شـماره تـحت كه ميشود استفاده اس$مي حكم چند آيه, اين از

ميپردازيم:

مستي حال در نماز تحريم ـ ١در آنها نماز و شوند نماز فريضة اداء مشغول نميتوانند مست افراد يعني

و راز و بنده گفتگوي نماز زيرا است, روشن هم آن فلسفة است, باطل حال اين

اين از مست افراد و گردد انجام هوشياري نهايت در بايد و است خدا با او نياز

بيگانهاند/ و دور مرحله

كتب در كه متعددي روايات در كه است يادآوري به Aزم نيز موضوع ايندر يعني شده, تفسير خواب> <مستي به فوق آية شده, وارد تسنن اهل و شيعه

تـفسير ـ ق هـ ١٤١٢ چـهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٨٣ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور تفسير ـ ١,٣ جلد <كافي>, ـ ق0 هـ ١٤٠٥ العربي, التاريخ مؤسسة ,٢٠١ صفحة ,٥ ١٧٧١$جلد صفحة ,٣ جلد <قرطبي>,,٧ جـلد و ٤٦٤ و ٤٦٣ صـفحات ,٥ جـلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٣٧١ و ٢٩٩ صفحات

/٢٣١ صفحة ,٨١ جلد و ٣٥٧ صفحة ,٨٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٢٩١ و ٢٣٣ صفحات

ميگوئيد/١ چه بدانيد تا نكنيد, نماز به شروع نشدهايد, بيدار كام$ هنوز كه حالي

ا مـى تـعلموا <حـتيى جملة مفهوم از تفسير اين ميرسد: نظر به چنين ولينباشد/ داخل < <سكاريى معني در چه گر ا است, شده استفاده تقولون>

نـماز مـيشود, استفاده ميگوئيد> چه بدانيد <تا جملة از ديگر, عبارت بهاست, ممنوع نباشد, برخوردار كامل هشياري از انسان كه حالي هر در خواندن

خواب/ حالت ماندة باقي يا باشد مستي حالت خواه

و كسالت حال در است بهتر كرد: استفاده ميتوان نيز جمله اين از ضمن دراو در ضـعيف صـورت به فوق حالت زيرا نخواند; نماز انسان نيز توجه كمي

Page 505: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٠٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

فرمود: cdefg باقر امام روايتي, طبق كه است جهت همين به شايد و دارد وجود

زيرا نشويد; نماز مشغول سنگين, يا چرتآلود يا هستيد كسل كه حالتي <در

مضمون اين شبيه ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسه ,٤٨٣ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ١اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٢٩٩ صفحة ,٣ جلد <كافي>, ـ است آمده نيز بخاري> <صحيح در

/٢٣٩ و ٢٣١ ,٢٠٤ ,٢٠٢ صفحات ,٨١ جلد و ٩١ صفحة ,١٠ جلد

است>/١ كرده نهي مستي حال در خواندن نماز از را مؤمنان خداوند

جنابت حال در نماز بودن باطل ـ ٢/( جنبا ;ى (و نشويد> نزديك نماز به جنابت حال در <همچنين ميفرمايد:

مسـافر كه اين <مگر ميگويد: فرموده, بيان حكم اين براي استثنائي سپسسبيىل)/ يى ابرى عى (ا;ى باشيد>

البته كه بخوانيد نماز ميتوانيد شويد, بيآبي گرفتار مسافرت در گر ا يعنيآمد/ خواهد آيه ذيل در كه است تيمم شرط به حال, اين در خواندن نماز

اFنوار>, <بحار ـ البيت0 آل چاپ ,٢١٠ و ٢٠٧ صفحات ,٢ $جلد ٤٨٦ صفحة ,١ جلد الشيعه>, <وسائل ـ ٢/٣٧٥ صفحة ,٨٠ جلد و ٤٤ صفحة ,٧٨ جلد

/٢١ و ٢٠ ,١٩ صفحات ,٣٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٣

اين آن و است٢ آمده نيز آيه براي ديگري تفسير اخبار, و روايات در وليحال در يعني است, مسجد و گذاردن نماز محل آيه, در <صلوة> از منظور كه:

استثناء را ميگذرند مسجد از عبورا كه كساني سپس نشويد, مساجد وارد جنابت

از عبورا جنابت حال در ميتوانيد يعني سبيل> ابري عى <اbى ميگويد: و فرموده

بگذريد/ مسجد

صـحابة و مسـلمانان از جـمعي مـيشود: اسـتفاده روايــات بـعضي از وبه آن درهاي كه بودند ساخته mnopq پيامبر مسجد اطراف در خانههائي mnopq پيامبر

بگـذرند, مسجد از جنابت حال در كه داشتند اجازه 9و ميشد, گشوده مسجدكنند;/٣ توقف آن در كه اين بدون

Page 506: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٣ آية: نساء سورة ٥٠٤

در <صلوة> كملة كه بود خواهد اين فوق تفسير Aزمة داشت: توجه بايد اما<مـحل مـعني بـه ديگر و <نماز> خود معني به يكي باشد آمده معني دو به آيه

در نماز از خودداري يكي شده: بيان فوق آية در مختلف حكم دو زيرا نماز>;لفظ يك استعمال البته مساجد, در ورود از جنب خودداري ديگري و مستي حال

ظاهر خ$ف ولي ندارد, مانعي گفتهايم, اصول در كه چنان بيشتر يا معني دو در

باشد/ آن قرينة فوق روايات است ممكن چه گر نيست, جايز قرينه بدون و است

كردن غسل از بعد مسجد از عبور يا خواندن نماز جواز ـ ٣تغتسلوا)/ (حتيى كنيد> غسل تا نشويد نزديك نماز <به ميفرمايد: كه چنان

معذورين براي تيمم ـ ٤عذر موارد است, جمع تيمم تشريع موارد تمام حقيقت در كه بعد جملة درضرر بدن براي آب كه موردي به نخست است: شمرده بر را كردن غسل براي

كنتم ان (و سفر> در يا و باشيد بيمار گر <ا ميفرمايد: كرده, اشاره باشد, داشته

سفر)/ عليى او مرضيىآب اسـتعمال يـا نـدارد, دسترسي آب به انسان كه مواردي به آن از پسحـاجت قضاي از كه هنگامي <يا ميفرمايد: كرده, اشاره نيست, ممكن برايش

او ائط الـغى مـن منكم احد اء جى (او داشتيد> جنسي آميزش زنان با يا و برگشتيد

اء)/ النسى ;ىمستماء)/ مى تجدوا (فلم نداشتيد> آب به دسترسي <و

/( طيبا صعيىدا موا (فتيم كنيد> تيمم كيزهاي پا ك خا با موقع اين <در

خود دستهاي و صورت <سپس ميگويد: فرموده, بيان را تيمم طرز سپس

ايديىكم)/ و بوجوهكم (فامسحوا كنيد> مسح را

تسهيل نوع يك مزبور, دستور كه ميكند حقيقت اين به اشاره آيه پايان در و

Page 507: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٠٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

كىان اللىه (ان است> مهربان و بخشنده خداوند <چون است, شما براي تخفيف و

/( غفورا عفوا# # #

نكتهها:نماز غير در مسكرات شرب جواز آيه, آغاز مفهومجملههاي آيا ـ ١

است؟كه نيست اين فوق آية مفهوم آيا كنند: سؤال اينجا در كساني است ممكننـماز حال تا مستي كه است ممنوع صورتي در فقط الكلي مشروبات نوشيدن

ميباشد؟! حاAت ساير در آن جواز بر ضمني دليل و بماند باقي

سورة ٩٠ آية تفسير در تفصيل طور به ـ خدا خواست به ـ سؤال اين پاسخبه و كردن آماده براي اس$م كه: است اين اجمال طور به اما آمد, خواهد <مائده>مث$ كرده, استفاده <تدريجي> روش از خود, احكام از بسياري انداختن جريان

است: نموده اع$م مرحله چند طي را الكلي مشروبات تحريم مسألة همين

/٦٧ آية نحل, ـ ١/٢١٩ آية بقره, ـ ٢

حسنا>/١ <رزقا مقابل نقطة و نامطلوب نوشيدني يك عنوان به را آن نخست9آية كرده جلوگيري باشد نماز حال در آن مستي كه صورتي در آن, از پس

فوق;/

بـيان آن, زيانهاي غلبة و نموده مقايسه هم با را آن مضار و منافع بعد, واست/٢ شده

/٩٠ آية مائده, ـ ٣

است/٣ نموده آن از صريح و قاطع نهي آخر, مرحلة در وبه محيط كه اخ$قي و اجتماعي مفسدة يك ساختن ريشهكن براي bاصو

Page 508: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٣ آية: نساء سورة ٥٠٦

را افـراد كـه نـيست روش اين از بهتر راهي است, شده آلوده آن به عميق طور

گردد/ اع$م نهائي حكم سپس و كنند آماده تدريجا

خمر نوشيدن اجازة بر دAلت وجه هيچ به فوق آية داشت, توجه بايد ضمنانـماز غـير مـورد در و گفته, سخن نماز حال در مستي دربارة تنها بلكه ندارد,

رسد/ فرا حكم نهائي مرحلة تا كرده اختيار سكوت

در qمعمو كه آنزمان در مخصوصا نماز پنجگانة اوقات كه اين به توجه با البتههشياري, حال در نماز خواندن ندارند, هم با چنداني فاصلة ميشد انجام وقت پنج

كلي به كننده مست مايعات نوشيدن از اوقات اين فاصلة در كه بوده اين qزمهاش

هشياري حالت و مييابد, ادامه نماز موقع تا آن مستي غالبا زيرا شود; نظر صرف

است/ مستمر و هميشگي يكتحريم شبيه فوق آية حكم بنابراين, نميشود, پيدا

# # #

مربوط شده, شروع تفريع فاء با اصط$ح به كه مىاء> تجدوا <فلم جملة ـ ٢است, ممكن باشيد مسافرت در كه هنگامي يعني است, سفر> عليى <أو جملة به

آبادي و شهر در انسان كه هنگامي زيرا ـ شويد تيمم به نيازمند و نكنيد پيدا آب

از بـعضي سـخن ميشود, روشن اينجا از و ـ ميافتد اتفافي چنين كمتر است

تـيمم بـراي تنهائي به <مسافرت است: گفته كه <المنار> نويسندة مانند مفسران

سخن باشد> داشته اختيار در آب انسان گر ا حتي است, كافي وضو جاي به كردن

ميكند, ابطال را سخن اين تجدوا> <فلم در تفريع فاء كلمة زيرا است; بياساسي

آب بـه دسـترسي عـدم مـوجب گـاهي مسافرت كه است اين آن مفهوم چون

است/ تيمم مجوز تنهائي به مسافرت كه اين نه كرد, تيمم بايد اينجا در ميگردد,

حمله زمينه اين در اس$م فقهاي به مزبور نويسندة كه است اين عجب وندارد/ موردي هيچ او حملة كه حالي در كرده,

# # #

Page 509: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٠٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

زيرا است; <واو> معني به الغىائط> من منكم أحد اء جى <أو در <أو> كلمة ـ ٣گر ا حالي چنين در بلكه نميشود, تيمم سبب بودن, مسافر يا بودن بيمار تنها

ميگردد/ واجب تيمم شود, حاصل غسل يا وضو موجبات

# # #

مشهود كام$ ديگر آيات از بسياري همانند آيه اين در قرآن بيان عفت ـ ٤را تـعبيري بگـويد, سخن حاجت قضاي از ميخواهد كه هنگامي زيرا است;

نبرده كار به نامناسبي و صريح واژة هم و بفهماند را مطلب هم كه ميكند انتخاب

الغىائط>/ من منكم أحد اء جى <أو ميگويد: باشد,

ميشود/ گفته انسان مدفوع به غالبا امروز, تعبيرات در <غائط> ـ ١

در مـيفهمند,١ آن از امروز كه مفهومي خ$ف بر <غائط> كه: اين توضيحبيابان افراد و ميدارد دور انظار از را انسان كه است گودي زمين معني به اصل,

مردم ديدگاه از تا ميرفتند, آنجا حاجت> براي<قضاي زمان آن در مسافر و گرد

باشند/ دور

آمده گودي مكان از شما از يكي گر <ا ميشود: چنين جمله معني بنابراين,است/ حاجت قضاي از كنايه رفته هم روي كه باشد///>

آن بيان عفت تا رفته, كار به شما> از <يكي <شما>, جاي به كه: اين جالب وكنيد;/ 9دقت باشد بيشتر

مسـتم bى أو تـعبير: بـا مـيگويد سخن جنسي آميزش از كه آنجا همچنين<لمس> واژة و مـيفهماند, را مـطلب باشيد///> گرفته تماس زنان با <يا اء: النسى

است/ جنسي آميزش از زيبائي كناية

# # #

٦ آيـة ذيـل در طيبا> <صعيدا جملة از تيمم خصوصيات ساير دربارة ـ ٥

Page 510: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٣ آية: نساء سورة ٥٠٨

كرد/ خواهيم بحث مشروحا خدا خواست به <مائده> سورة

# # #

تيمم ـفلسفه ٦پشت و پـيشاني به كشيدن و ك خا روي به زدن دست ميپرسند بسياري

بسياري ميدانيم كه اين خصوص به باشد؟ داشته ميتواند فايدهاي چه دستها,

ميكربها/ ناقل و آلودهاند كها خا از

داشت: توجه نكته دو به بايد ايرادها گونه اين پاسخ دراخCقي: فايدة ـ الف

آن در كـلمه واقـعي مـعني بـه عبادت روح و است, عبادات از يكي تيمماست, او بدن عضو شريفترين كه را خود پيشاني انسان زيرا ميباشد; منعكس

او پيشگاه در را خود تواضع و فروتني تا ميكند لمس زده, ك خا بر كه دستي با

آخرين تا تو برابر در من دستهاي همچنين و من پيشاني يعني سازد, آشكار

كه عباداتي ساير يا و نماز متوجه كار اين دنبال به و متواضعند, و خاضع حد,

تواضع روح پرورش در ترتيب اين به و ميشود, است غسل و وضو به مشروط

ميگذارد/ اثر بندگان در شكرگزاري و عبوديت و

بهداشتي: فايده ـ بمـيتوانـد فـراوان, كـتريهاي بـا داشـتن خـاطر به ك خا شده ثابت امروزبين از و آلي مواد كردن تجزيه آنها كار كه كتريها با اين ببرد, بين از را آلودگيها

نور و هوا از كه كم اعماق و زمين سطح در Aمعمو عفونتهاست, انواع بردن

فراوانند/ كنند, استفاده ميتوانند بهتر آفتاب

مردن از پس انسان بدن يا و حيوانات Aشههاي كه هنگامي دليل, همين بهدر ميباشد, زمينها روي كه گوني گونا آلودة مواد همچنين و شود دفن ك خا زير

Page 511: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٠٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

هـم از عفونت كانون كتريها با حملة اثر بر و شده تجزيه كوتاهي نسبتا مدت

ميگردد/ مت$شي

مبدل كوتاهي مدت در زمين كرة نبود, ك خا در خاصيت اين گر ا است مسلمميشد/ عفونت كانون يك به

كشتن در آن تأثير و دارد بيوتيك> <آنتي مواد شبيه خاصيتي ك خا bاصواست/ زياد العاده فوق ميكربها

و است آلودگيها برندة بين از كه نيست, آلوده تنها نه ك پا ك خا بنابراين,ح$ل آب كه تفاوت اين با شود, آب جانشين حدودي تا نظر اين از ميتواند

است/ ميكربكش ك خا ولي ميبرد, خود با و كرده حل را ميكربها يعني است,

تعبير در قرآن كه طور همان باشد, ك پا كام$ تيمم ك خا داشت توجه بايد اما�طيبا~/ ميگويد: خود جالب

به اشاره شده, گرفته <صعود> مادة از كه <صعيد> به تعبير كه: اين توجه قابلهمان شود, انتخاب كار اين براي زمين سطح كهاي خا است بهتر كه است اين

ميكربكش كتريهاي با و هوا از مملو و آفتاب تابش معرض در كه كهائي خا

است/

بدون دارد را فوق اثرات آن با تيمم بود, نيز كيزه پا و طيب خاكي چنين گر اباره اين در نيز <مائده> سورة ٦ آية ذيل 9در باشد داشته زياني كمترين كه اين

گفت;/ خواهيم سخن

# # #

Page 512: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٤ ـ ٤٥ آية: نساء سورة ٥١٠

لة ـ)ى الض يشـترون الكـتىاب مـن با نصيى اوتوا ن الذيى لي ا تر لم ا ٤٤

ل بيى الس تضلوا ان دون يريى و

را نصيى باللىه كفيى و وليا ه باللى كفيى و ائكم باعدى اعلم ه اللى و ٤٥

ترجمه:جاي �به است, شده داده آنها به �خدا� كتاب از بهرهاي كه را كساني نديدي آيا ـ ٤٤

و ميخرند, گمراهي برايخويش� كنند, استفاده ديگران و هدايتخود براي آن, از كه اين

شويد؟! گمراه نيز شما ميخواهند

كافي و نميرسانند� شما به زياني آنها �ولي است; آگاهتر شما دشمنان به خدا ـ ٤٥

باشد/ شما ياور خدا كه است كافي و باشد; شما ولي خدا كه است

تفسير:گمراهي خريد

كه ميكند, كتاب اهل كفار از گروهي به اشاره فوق, آيات از آيه نخستين دررا پيامبر است, تعجب از حاكي كه تعبيري با و بودند گمراهي و ض$لت خريدار

به 9خدا; كتاب از بهرهاي كه را كساني نديدي <آيا ميفرمايد: ساخته, مخاطب

استفاده ديگران و خود هدايت براي آن, از كه اين جاي 9به بود شده داده آنها

لم (ا شويد>؟ گمراه نيز شما ميخواهند و ميخرند, گمراهي خويش; براي كنند,

تـضلوا ان يـريىدون و لة ـ+ى الض يشـترون الكتىاب من نصيىبا اوتوا الذيىن الي تربيىل)/ الس

نياتشان سوء اثر بر بود ديگران و خود هدايت وسيلة آنچه ترتيب, اين به و

Page 513: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥١١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

دنـبال گـاه هـيچ آنها كه چرا گشت; كردن گمراه و شدن گمراه وسيلة به تبديل

مـاديگري و حسـد نـفاق, سـياه عـينك بـا چـيز هـمه به بلكه نبودند, حقيقت

مينگريستند/

قرار آنها اختيار در كتاب از <بخشي الكتىاب: من نصيبا أوتوا جملة از ضمناآسـماني كـتاب تـمام داشـتند, اخـتيار در آنها آنچه ميشود: استفاده شد> داده

تاريخي مسلم حقايق با اين و است بوده آن از بخشي تنها بلكه نبود, <تورات>گذشت با واقعي انجيل> و <تورات از قسمتهائي كه است, سازگار كام$ نيز

است/ رفته بين از يا و شده تحريف زمان

# # #

ميدهند, جلوه را خود دوست لباس در چه گر ا اينها ميفرمايد: بعد آية دراعـلم اللىـه (و هست> گـاه آ آنـها از خـداونـد <و هسـتند شـما واقعي دشمنان

ائكم)/ باعدىزبان به گاهي مخالفند, شما هدايت و سعادت با كه باAتر آن از دشمني چه

خيرخواهي/

بـه بـخشيدن تحقق دنبال به شكلي به زمان هر و بدگوئي طريق از گاهيهستند/ خود شوم اهداف

قدر <همين نيستيد, تنها شما نكنيد, وحشت آنها عداوت از هرگز شما ولي

كفيى و وليا باللىه كفيى (و باشد> شما ياور و يار ولي, رهبر, خداوند كه است كافي

/( نصيىرا باللىهجاي بگذاريد پا زير را آنها گفتههاي گر ا و نيست ساخته كاري آنها از زيرا

بود/ نخواهد نگراني و ترس

# # #

Page 514: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٦ آية: نساء سورة ٥١٢

سـمعنىا يـقولون و اضعه موى عن الكلم فون يحر ادوا هى ن الذيى من ٤٦

طـعنا و لسنتهم بـا لـيا اعـنىا رى و مسمع غير اسمع و عصينىا و

لكىان انظرنىا و اسمع و اطعنىا و سمعنىا قىالوا نهم ا لو و ين الد فيى

( قليى اLى منون يو ف)ى بكفرهم ه اللى لعنهم كن لى و اقوم و لهم خيرا

ترجمه:كـه اين جاي �به و ميكنند; تحريف خود, جاي از را سخنان يهود, از بعضي ـ ٤٦

�نـيز و كـرديم! مـخالفت و <شـنيديم مـيگويند: كـرديم>� اطـاعت و <شـنيديم بگـويند:

زبانخود, با تا كن�> تحميق را �ما راعنا ميگويند:� �و نشنوي! هرگز كه بشنو! ميگويند:�

اطاعت و <شنيديم ميگفتند: آنها اگر ولي زنند/ طعنه خدا, آئين در و بگردانند را حقايق

سازگارتر واقعيت با و بهتر, آنان براي ده> مهلت ما به و بشنو را ما سخنان و كرديم;

جز رو اين از است; ساخته دور رحمتخود از كفرشان, خاطر به را آنها خداوند, اما بود/

نميآورند/ ايمان كمي عدة

تفسير:اعماليهود از ديگري گوشة

تشـريح را اسـ$م دشـمنان از جمعي صفات قبل, آيات دنبال به آيه, اينمينمايد/ اشاره آنها اعمال از گوشهاي به و ميكند

چـهرة تـغيير و حـقايق تـحريف آنـها, كارهاي از يكي كه: ميدهد توجهيـهوديان از <جـمعي ميفرمايد: قرآن كه چنان است, بوده خداوند دستورهاي

Page 515: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥١٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

عن الكلم فون يحر هىادوا الذيىن (من مينمايند> تحريف خود محل از را سخنان

اضعه)/ موىعملي, و معنوي جنبة يا و باشد داشته لفظي جنبة است ممكن تحريف, اينو لفظي تحريف همان اينجا در تحريف از منظور كه ميرساند بعد جملههاي امايقولون (و كرديم>! مخالفت و شنيديم <ما ميگويند: آنها زيرا است; عبارت تغيير

عصينىا)/ و سمعنىافـرمانبرداريـم> و <شـنيديم أطعنىا: و سمعنىا بگويند: كه اين جاي به يعنياز گاهي كه ميماند كساني سخن به درست اين و مخالفيم, و شنيديم ميگويند:

جملههاي نكردن>! گوش ما از و گفتن شما <از ميگويند: استهزاء و تمسخر روي

است/ گفتار اين شاهد نيز آيه ديگر

و جسارت با آميخته و عداوتآميز سخنان از ديگري قسمت به آن, از بعد(و نشـنوي>! هرگز كه <بشنو ميگويند: آنها ميگويد: كرده, اشاره آنها ادبي بي

مسمع)/ غير اسمعبر ع$وه بيخبر, جا همه از عده يك نگهداري براي آنها ترتيب, اين به وو قوم نجات اصلي سرماية كه ـ آسماني كتب اب$غ در خيانت و حقايق تحريف

حـربة بـه مـيداد تشكـيل را فـرعون هـمچون ستمگرانـي چنگال از آنها ملت

است لجوج و مغرور و خودخواه افراد حربة كه سخريه و استهزاء ناجوانمردانة

ميشدند/ متوسل

بـرابـر در كـدل پـا مسـلمانان كه جملههائي از اينها همة بر ع$وه گاهي وعنوان به ديگري معاني با را جملهها آن و كرده استفاده سوء ميگفتند, mnopq پيامبر

را <ما معني به كه اعنىا> <رى جملة مانند ميبردند, كار به خود, سخريههاي تكميل

بود/ بده> مهلت ما به و كن مراعات

Page 516: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٦ آية: نساء سورة ٥١٤

بـهتر و خـوبتر كه اين براي mnopq پيامبر دعوت آغاز در راستين مسلمانانميگفتند/ را جمله اين mnopq پيامبر برابر در بسپارند دل به و بشنوند را او سخنان

آن مـقابل را آن و داده قـرار دسـتاويز را جمله اين يهود از دسته اين وليهرگز كه <بشنو كه جمله اين عبري معني منظورشان و ميكردند تكرار حضرت,

اراده كـن>! تـحميق را <مـا يـعني را آن عـربي ديگـر معني يا و بود, نشنوي>

مـادة از اگـر و مـيباشد, بده مهلت و كن مراعات معني به شود, گرفته <رعي> مادة از اگر اعنىا> <رى ـ ١نون اول, صورت در كه داشت توجه بايد و ميباشد, كن, تحميق را ما معني به شود, گرفته <رعونت>گويا كه ميشود رواياتاستفاده از پارهاي از و بود, خواهد تشديد با دوم صورت در و تشديد بدون اعنىا رى

ميكشيدند/ را آن آخر و تشديدداده را نون مخصوصا يهود

اغـفال و تحميق ـ باللىه العياذ ـ mnopq اس$م پيامبر كار كه اين به اشاره ميكردند/١

١٩ صفحة ,٢٢ جلد و بقره0 سورة ١٠٤ آية تفسير $در ٣٣٣ و ٣٣٢ ,٦٦ صفحات ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٢گفتهايم0/ سخن نيز <بقره> سورة ١٠٤ آية ذيل <نمونه>, تفسير اول جلد در راعنا $دربارة

است/٢ بوده مردم كردن

بگردانند اصلي محور از را حقايق خود زبان با كه: بود آن منظور به اينها تمامآئين در و بگردانند را حقايق خود زبان با <تا ميفرمايد: زنند, طعن حق آئين در و

ين)/ الد فيى طعنا و بالسنتهم ليا اعنىا رى (و زنند> طعنه خدا

و تـغيير مـعني به و آن مانند و طناب تابيدن معني به حي; وزن 9بر <لي>است/ آمده نيز تحريف

ادبي, بي و جسارت و حق, با دشمني و لجاجت همه اين جاي به آنها گر اميگفتند: گر ا <اما ميفرمايد: لذا بود, بهتر برايشان ميگرفتند, پيش را راست راه

مراعات را ما و بشنو را ما سخنان درآمديم, اطاعت در از و شنيديم را خدا ك$م ما

و عدالت با و بود آنها نفع به كنيم; درك كام$ را حقايق 9تا بده مهلت ما به و كن

انظرنىا و اسمع و اطعنىا و سمعنىا الوا قى انهم لو (و داشت> تطبيق كام$ ادب و منطق

اقوم)/ و لهم خيرا لكىان

Page 517: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥١٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

به خدا رحمت از طغيان و سركشي كفر, اثر بر آنها <ولي ميافزايد: سپسبيدار و زنده زودي, اين به كه است مرده چنان آن آنها دلهاي 9و افتادهاند دور

پـذيرش آمـادگي كه هستند پاكدلي افراد آنها از كوچكي دستة فقط نميگردد;

اللىه لعنهم لىكن (و ميآورند> ايمان و ميشنوند را حق سخنان دارند, را حقايق

قليى+)/ ا;ى منون يو ف+ى بكفرهمكه طور همان زيرا دانستهاند; قرآن غيبي خبرهاي جزء را جمله اين بعضييهود از كمي عدة تنها اس$م, تاريخ طول در است داده خبر جمله اين در قرآن

جنگ سر اس$م با كنون, تا روز آن از آنها بقية و پيوستند اس$م به و آوردند ايمان

دارند/ و داشته

# # #

Page 518: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٧ آية: نساء سورة ٥١٦

مـن معكم ا لمى قا مصد لنىا نز ا بمى آمنوا الكتىاب اوتوا ن الذيى ها ي ا ا يى ٤٧

لـعنىا ا كـمى نلعنهم او ا ارهى ادبى عليى ا هى فنرد وجوها نطمس ان قبل

Lمفعو ه اللى امر كىان و بت الس اب اصحى

ترجمه:نـازل خـود� پيامبر �بر آنچه به شده! داده شما به �خدا� كتاب كه كساني اي ـ ٤٧

كـه آن از پـيش بياوريد, ايمان ـ شماست با كه است نشانههائي با هماهنگ و ـ كرديم

دور خود رحمت از را آنها يا بازگردانيم, سر پشت به سپس كنيم, محو را صورتهائي

دور را اسـرائـيل� بـني تـبهكاران از �گـروهي سـبت> <اصـحاب كه گونه همان سازيم,

است! شدني انجام حال هر در خدا, فرمان و ساختيم;

تفسير:لجوج افراد سرنوشت

سخن روي اينجا در بود, كتاب اهل دربارة سابق آيات در كه بحثي دنبال بهبه شده! داده شما به آسماني كتاب كه كساني <اي ميفرمايد: كرده, آنها خود به را

ايمان ـ است شما كتب در كه است نشانههائي با هماهنگ و ـ كردهايم نازل آنچه

معكم)/ ا لمى قا مصد لنىا نز ا بمى آمنوا الكتىاب اوتوا الذيىن ايها (يىا بياوريد>!

آئين اين به كه سزاوارتريد ديگران از نشانه, همه اين داشتن با شما مسلمابگرويد/ ك پا

از يكي گرفتار كه آن از پيش كنيد سعي كه ميكند تهديد را آنها آن, از پسگرديد/ تسليم حق برابر در شويد, عقوبت دو

Page 519: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥١٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

بـه كه اعضائي تمام 9و كرده محو كلي به را <صورتهائي كه: اين نخستسـر پشت بـه را آنـها سـپس بـرده; ميان از را ميشوند درك حقايق آن وسيلة

آن جاي سپس و كنند ويران را خانهاي كه اين مانند است, چيزي آثار محو معني به دراصل, <طمس> ـ ١و اثر از كه چيزهائي مورد در كنايه طور به ولي چينند, بر آن از را سابق بناي آثار كرده, صاف كلي به را

ميشود/ گفته نيز خاصيتافتاده

ادبىارهىا)/١ عليى فنردهىا وجوها نطمس ان قبل (من بازگردانيم>

عقل, افتادن كار از جمله, اين از منظور كه باشد نداشته يادآوري به نياز شايدصراط از انحراف و زندگي واقعيات درك عدم نظر از آنها گوش و چشم هوش,

آن از <منظور فرمود: كه شده نقل cdefg باقر امام از حديثي در كه چنان است, مستقيم

مسـير در عـقب بـه آنـها بازگرداندن و هدايت مسير در آنها وجوه كردن محو

/١٩٣ صفحة ,٩ جلد و ١٤١ صفحة ,٧ جلد اFنوار>, <بحار ـ آيه ذيل ,٥٥ صفحة ,٣ جلد البيان>, <مجمع ـ ٢

است>/٢ ض$لت و گمراهي

هـمه آن بـا كـه هـنگامي يـهود, مـخصوصا كـتاب, اهـل كه: اين توضيحعـناد و لجـاجت بـه گـاهانه آ و نشـدند, تسليم حق برابر در روشن نشانههاي

را آگـاهانه خCفكاري و خCفگوئي اين مختلف صحنههاي در و برخاستند,

شـد, آنها براي ثانوي طبيعت يك صورت به تدريجا حالت اين كردند, تكرار

شد/ كر و كور گوششان و چشم و مسخ افكارشان كلي به گوئي

باز عقب و قهقرا به بروند پيش به زندگي در كه اين جاي به كساني چنينميكنند/ انكار دانسته را حق كه آنهائي جزاي است اين و ميگردند

آن به ٦ آية <بقره> سورة آغاز در كه است چيزي همان شبيه حقيقت در ايناست/ شده اشاره

همان فوق, آية در عقب> به بازگرداندن و محو و <طمس از منظور بنابراين,است/ معنوي گرد عقب و روحي و فكري محو

Page 520: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٧ آية: نساء سورة ٥١٨

اين از <پيش ميفرمايد: شدهاند, تهديد آن به كه دوم مجازات مورد در اما و

خواهد ١٦٦ تا ١٦٣ آيات ذيل <اعراف>, سورة در آنها سرگذشت شرح كه طور همان سبت اصحاب ـ ١پيامبر فرمان خYف بر بودند, كار و كسب تعطيل به موظف كه شنبه روز در كه بودند يهود از جمعي آمد,

شدند/ گرفتار دردناكي مجازات به و رساندند نهايت حد بر را طغيان و پرداختند ماهيگيري به خود,

دور را سـبت١ اصـحاب كـه طور همان سازيم, دور خود رحمت از را آنها كه

بت)/ الس اصحىاب لعنىا ا كمى نلعنهم (او ساختيم>

با كه دارد هم با تفاوتي چه تهديد دو اين كه: ميآيد پيش سؤالي اينجا درشدهاند؟ يكديگر به عطف <يا> معني به <أو> لفظ

دوم, تهديد و دارد معنوي جنبة نخست, تهديد معتقدند: مفسران از بعضيكه طور <همان ميفرمايد: خداوند كه اين قرينة به جسماني, مسخ و ظاهري جنبة

دور خـود رحمت از نيز را اينها ساختيم دور خود رحمت از را سبت اصحاب

سورة در خدا خواست به كه 9چنان سبت اصحاب ميدانيم و ساخت> خواهيم

شدند/ مسخ ظاهري نظر از آمد; خواهد <اعراف>مـعنوي جـنبة نيز خدا رحمت از دوري و لعن اين معتقدند: ديگر بعضي

كه: تفاوت اين با داشت, خواهد

است/ آنها گرد عقب و گمراهي انحراف, به اشاره اول, تهديده$كت همان لعن معاني از 9يكي ه$كت و نابودي معني به دوم, تهديد و

است;/

گرد عقب حق, با مخالفت در پافشاري و اصرار با كتاب اهل كه: اين خCصهميشوند/ نابود يا و ميكنند سقوط و

آنها دربارة تهديد اين آيا كه اين آن و ميآيد پيش اينجا در ديگري سؤالخير؟ يا شد عملي

بعضي دربارة دوم تهديد و آنها از بسياري مورد در اول تهديد نيست شك

Page 521: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥١٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

هم در اس$مي جنگهاي در آنها از زيادي جمع حداقل و گرديد عملي آنها از

رفت/ باد بر قدرتشان و شدند كوبيده

تـحت مـختلفي كشورهاي در نيز آن از بعد آنها ميدهد: نشان دنيا تاريخدر نيز, كنون ا هم و دادند, دست از را زيادي نفرات و گرفتند قرار شديد فشار

ميكنند/ زندگي خطرناكي و نامساعد بسيار شرائط

حال هر در خدا <فرمان ميفرمايد: تهديدها اين كيد تأ براي آيه, پايان در واللىـه امـر كىـان (و بـود نخواهـد آن از مانع قدرتي هيچ و است> شدني انجام

مفعو;)/# # #

Page 522: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٨ آية: نساء سورة ٥٢٠

من و اء يشى لمن لك ذى دون ا مى يغفر و به يشرك ان يغفر Lى ه اللى ان ٤٨

ما عظيى ثما ا افتريى فقد ه باللى يشرك

ترجمه:�و كسبخواهد هر براي را آن از پائينتر و نميبخشد; را شرك �هرگز� خداوند ـ ٤٨

مرتكب بزرگي گناه دهد, قرار شريكي خدا, براي كه كس آن و ميبخشد/ بداند� شايسته

است/ شده

نزول: شأنجمله: از است, شده نقل متعددي نزولهاي شأن آيه, اين مورد در

بيان: اين به گرديده, نازل مشركين دربارة اين كه شده نقل كلبي> > از

<وحشي> به كه وعدهاي به مشركان ـ احد نبرد در ـ <حمزه> شهادت از پس

نكردند/ وفا بودند, داده <حمزه> قتل مورد در

mnopq خـدا رسـول بـه نـامهاي شدند, پشيمان طرفدارانش و خود <وحشي>كه ـ فرمودهايد <مكه> در شما آنچه اساس بر ولي شدهايم, پشيمان ما كه نوشتند

ايـمان واجـد را خـود ـ نـميشوند پذيرفته اس$م در و/// گناهكار مشرك افراد

آية كه بود اينجا در شدهايم, گناهان اين همة مرتكب ما كه چرا نميدانيم; آوردن

/٧٠ آية فرقان, ـ ١

اع$م آنها به mnopq خدا رسول و شد,١ نازل الحا///> صى Cعم عمل و تىاب من <اbىنمود/

انـجام صالح عمل نتوانيم كه داريم را آن خوف ما نوشتند: پاسخ در آنها

Page 523: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٢١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

آنها به mnopq خدا رسول و شد نازل بحث مورد آية نشويم, آيه اين مشمول و دهيم

فرمود/ اع$م

قرار اء~ يشى �لمن <مشيت> عنوان تحت كه داريم را آن خوف ما نوشتند: بازرحمة من تقنطوا bى أنفسهمى عليى أسرفوا الذين عبىادي <يىا آية اينجا در نگيريم,

فرستاد/ پيام mnopq خدا رسول و شد نازل جميعا> نوب الذ يغفر اللىه ان اللىهmnopq خـدا رسـول خـدمت بـه و شدند مسلمان اصحابش تمام و <وحشي>را <حمزه> شهادت چگونگي <وحشي> از سپس پذيرفت, را آنها پيامبر رسيدند,

من ديد از كه برو جائي به فرمود: <وحشي> به خطاب توضيح, از پس و پرسيد,

عني~/ شخصك �غيب باشي پنهان

تفسير ـ قم الذخائر دار انتشارات ,٢١١ صفحة السعود>, <سعد ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١مورد آية ذيل ,٦٦٥ صفحة ,٣ جلد المحيط>, <بحر ـ بحث مورد آية ذيل ,٩٧ صفحة ,١٠ جلد رازي>, <فخرالبراهـين <نور ـ وجهك0 عني ب غي است: آمده عبارت اين فوق عبارت جاي به احاديث برخي $در بحثبيهقي>, كبراي <سنن ـ ق هـ ١٤١٧ اول, طبع مدرسين, جامعة انتشارت ,٤٢٩ صفحة ,٢ جلد جزائري>,

بيروت/ الفكر دار ,٩٨ صفحة ,٩ جلد

رفت/١ دنيا از همانجا در و رفت <شام> به <وحشي>

تفسير:قرآن آيات اميدبخشترين

بودند, برخوردار شركآميز عقيدة از نوعي به كدام هر كتاب, اهل كه آنجا ازلذا آنها, به نسبت است تهديدي سومين قبل, آية دنبال به آيه اين گفت: ميتوان

شوند, واقع بخشش و عفو مورد گناهان همة است ممكن ميكند: اع$م صريحا

بردارند, دست آن از كه اين مگر نميشود, بخشوده وجه هيچ به <شرك> ولي

بين از را ايمان تنهائي به گناهي هيچ ديگر عبارت به و شوند, موحد و كنند توبه

نـميبخشد, نجات را انسان شرك, با صالحي عمل هيچ كه طور همان نميبرد

Page 524: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٨ آية: نساء سورة ٥٢٢

براي را آن از پائينتر اما نميبخشد, را خود به شرك هرگز <خداوند ميفرمايد:

ذىلك دون ا مى يغفر و به ك يشر ان يغفر ;ى اللىه (ان ميبخشد> بخواهد كس هر

اء)/ يشى لمنو يهود كه است نظر اين از سابق آيات با آيه اين ارتباط شد, اشاره كه چناناع$م آنها به آيه, اين وسيلة به قرآن و بودند, مشرك نوعي به يك هر نصاري

بخشش/ قابل غير است گناهي كه گويند, ترك را عقيده اين كه ميكند خطر

براي كه <كسي ميفرمايد: كرده, بيان را موضوع اين دليل آيه پايان در سپسفقد باللىه يشرك من (و است> شده مرتكب بزرگي گناه شود قائل شريكي خدا

از بخشي اگر كه آنجا از و است كردن قطع معني به اصل, در فرد0 وزن $بر <فري> مادة از < <افتريى ـ ١تهمت و دروغ شرك, جمله از و خYف كار هر معني به ميشود, خراب و فاسد كنند, قطع را سالمي چيز

ميشود/ استعمالبحث/ مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٢

١/( عظيىما اثما افتريىدلگرم پروردگار رحمت و لطف به را موحد افراد كه است آياتي از آيه, اينشرك, از غير را گناهان همة بخشش امكان ـ آيه اين طبق ـ خداوند زيرا ميسازد;

است/ كرده اع$م

امـيرمؤمنان از البـيان> <مـجمع در <طـبرسي> مرحـوم كه روايتي طبق وفي مىا است: فرموده است, قرآن آيات اميدبخشترين آيه اين كرده, نقل cdefg علي

اين از بخشتر اميد قرآن در من نظر <از ية: �bا هىذه من عندي أرجيى آية القرآننيست>/٢ آيه

9از كرده نازل <نساء> سورة در آيه هشت <خداوند عباس>: <ابن گفتة به وآن بـر خـورشيد آنـچه از است بـهتر امت ايـن افراد براي كه آيه; همين جمله

2 ,٣ جلد البيان>, <مجمع ـ ق هـ ١٤١٢ بيروت, المعرفة دار ,٤٥٨ صفحة ,١ جلد كثير>, <ابن تفسير ـ ٣

ميتابد>/٣

Page 525: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٢٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ـ بحث مورد آية ذيل ق0, هـ ١٤١٥ اول, طبع مطبوعات, اعلمي مؤسسة ,١٠٢ صفحة ,٣ $جلد ٥٧ صفحةالمعرفة, دار ,١٤٣ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ الكتب عالم ,٤٥٦ صفحة ,١ جلد شوكاني, القدير> <فتح

ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع

هميشه براي و ميشوند عظيمي گناهان مرتكب كه هستند بسياري افراد زيراباقيماندة كه ميشود سبب همان و ميگردند, مأيوس الهي آمرزش و رحمت از

عفو و آمرزش به اميد ولي بپيمايند, شدت همان با خطا و گناه راه در را, عمر

ميگردد, طغيان و گناه برابر در آنان به نسبت دارندهاي باز مؤثر وسيلة خداوند

ميكند/ تعقيب را تربيتي مسألة يك واقع در بحث مورد آية بنابراين,

در كـه روايات از پارهاي و مفسران بعضي گفتة 9طبق ميبينيم كه هنگامياس$م رشيد افسر قاتل <وحشي> همچون جنايتكاري افراد شده; نقل آيه ذيل

و مـيآورد ايـمان آيـه ايـن نزول با mnopq پيامبر عموي عبدالمطلب> بن <حمزةپـيدا گـناهكاران ديگـر بـراي امـيدواري ايـن مـيكشد, خود جنايات از دست

خود كردهاند, گناه آنچه از بيش و نشوند مأيوس پروردگار رحمت از كه ميشود,

نسازند/ آلوده را

ميكند; تشويق گناه به را مردم حال, عين در آيه اين شود: گفته است ممكناست/ شده داده آن در شرك> از غير گناهان <همة آمرزش وعدة زيرا

شرط و قيد بدون وعدة آمرزش, وعدة اين از منظور كه نيست شك وليبدهند, نشان خود از شايستگي نوع يك كه ميشود شامل را افرادي بلكه نيست,

اين در كه خداوند خواست و <مشيت> كردهايم, اشاره هم سابقا كه طور همان و

هـرگز زيـرا است; الهـي <حكـمت> مـعني به شده ذكر آن, مشابه آيات و آيه

بدون نميكند اقتضا او حكمت مسلما و نيست, جدا او حكمت از خدا خواست

دهد/ قرار عفو مورد را كسي شايستگي,

اسـتفادههائي سوء از بيش مراتب به آيه سازندگي و تربيتي جنبة بنابراين,

Page 526: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٤٨ آية: نساء سورة ٥٢٤

بشود/ آن از است ممكن كه است

# # #

نكته:اسباببخشودگيگناهان

و توبه زيرا ندارد; توبه مسألة با ارتباطي فوق, آية كه: اين توجه قابل نكتةامكان آن از منظور بلكه ميشويد, را شرك حتي گناهان, همة گناه, از بازگشت

كه آن از قبل يعني نيافتهاند, توبه توفيق كه است كساني به نسبت الهي عفو شمول

بد اعمال جبران از قبل و پشيماني از بعد يا و شوند پشيمان خود كردههاي از

بروند/ دنيا از خويش,

كه: اين توضيحبخشودگي و آمرزش وسائل ميشود: استفاده مجيد قرآن آيات از بسياري از

كرد: خ$صه موضوع پنج در ميتوان را آنها كه است متعدد گناه

و گـذشته گناهان از پشيماني با توأم كه خدا سوي به بازگشت و توبه ـ ١نيك اعمال وسيلة به بد اعمال عملي جبران و آينده در گناه از اجتناب بر تصميم

هو و آية: جمله از است; فراوان دارد دAلت معني اين بر كه 9آياتي باشد بوده

بندگان از را توبه كه است <او يئىات: الس عن يعفوا و عبىاده عن التوبة يقبل الذي

/٢٥ آية , شوريى ـ ١/١١٤ آية هود, ـ ٢

ميبخشد>/١ را گناهان و ميپذيرد خود

مـيگردد, زشت اعـمال آمـرزش سبب كه فوقالعادهاي نيك كارهاي ـ ٢از پارهاي آثار نيك كارهاي > يئىات: الس يذهبن الحسنىات ان ميفرمايد: كه چنان

ميبرد>/٢ بين از را گناهان

سـورة ٤٨ آيـة ذيل <نمونه>, تفسير اول جلد در آن شرح كه شفاعت ـ ٣

Page 527: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٢٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

گذشت/ <بقره>ميگردد, <صغيره> گناهان بخشش موجب كه كبيره> > گناهان از پرهيز ـ ٤

گذشت/ سوره همين ٣١ آية ذيل در آن شرح كه طور همان

طور همان دارند, را آن شايستگي كه ميشود افرادي شامل كه الهي عفو ـ ٥گرديد/ بيان بحث مورد آية در كه

ايـن بـه و است, او مشيت به مشروط الهي عفو ميكنيم: يادآوري مجددامـورد در تـنها او ارادة و مشيت و نيست, شرط و قيد بدون و عمومي ترتيب,

روشن اينجا از و كردهاند, اثبات نوعي به عم$ را خود شايستگي كه است افرادي

بكلي خداوند از را خود ارتباط مشرك زيرا نيست; عفو قابل شرك چرا ميشود:

نـوامـيس و اديـان تـمام اساس خ$ف بر كه شده كاري مرتكب و است بريده

است/ آفرينش

# # #

Page 528: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٠ ـ ٤٩ آية: نساء سورة ٥٢٦

و ـاء يشى مـن ـيى يـزك ـه اللى بـل نفسهم ا يزكون ن الذيى لي ا تر لم ا ٤٩

( فتيى Lىيظلمون

نا مبيى ثما ا به كفيى و الكذب ه علياللى يفترون كيف انظر ٥٠

ترجمه:ارزش بـي خـودستائيها, �اين ميكنند؟! خودستائي كه را كساني نديدي آيا ـ ٤٩

شد/ نخواهد آنها به ستمي كمترين و ستايشميكند; بخواهد, كسرا هر خدا بلكه است;�

آنان� مجازات �براي آشكار گناه همين و ميبندند! دروغ خدا بر چگونه ببين ـ ٥٠

است/ كافي

نزول: شأننصاري و يهود شده: نقل چنين آيه ذيل در اس$مي تفاسير از بسياري در

شده: نقل قرآن آيات در كه طور همان و بودند قائل امتيازاتي خود براي

/١٨ آية مائده, ـ ١/١١١ آية بقره, ـ ٢

خدائيم>/١ فرزندان <ما ميگفتند: گاهيراهـي آن در مـا, از غـير و است مـا مخصوص <بهشت ميگفتند: گاهي و

تفسير ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع و <طبري> تفسير ـ ٧٤ صفحة ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٣بحث/ مورد آية ذيل ,٥٤ صفحة ,٥ جلد <آلوسي>,

گفت/٣ پاسخ باطل پندارهاي اين به و شد نازل فوق آيات ندارد>٢

Page 529: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٢٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

تفسير:خودستائي

كه شده اشاره انسان نكوهيدة صفات از يكي به بحث, مورد آية نخستين درك پا را خويشتن خودستائي, آن و ميشود ملتها و افراد از بسياري گريبانگير

را كساني نديدي <آيا ميگويد: آيه است, ساختن خود براي فضيلت و دادن نشان

پـاك معني به نيز گاهي است, كردن معرفي پاك و شمردن پاك معني به <تزكيه> مادة از <يزكون> ـ ١است/ آمده نيز رشددادن و كردن تربيت نمودن,

ادعا و سخن با تنها اگر و پسنديده باشد, داشته عملي جنبة اگر كه است نمودن پاك معني به حقيقت, دراست/ نكوهيده باشد,

انفسهم)/١ كون يز الذيىن الي تر لم (ا ميكنند>؟ خودستائي كه

كيى يز اللىه (بل ميستايد> بخواهد را كه هر <خداوند ميفرمايد: آن از پساء)/ يشى من

را افراد زياد, و كم بدون بالغه مشيت و حكمت روي از كه است او تنها وسر كس, هيچ به هرگز <و ميكند ستايش و مدح دارند, كه شايستگيهائي طبق

و مـيخورد چشم به خرما هستة شكاف در كه است باريكي بسيار رشتة معني به لغت در <فتيل> ـ ٢است/ تابيدن معني به <فتل> مادة از آن واصل است, كوچك بسيار چيزهاي از كنايه

فتيى+)/٢ يظلمون ;ى (و شد> نخواهد ستم سوزني

براي خودستايان آنچه نه بداند فضيلت را آن خداوند كه است آن فضيلتميكنند/ ستم ديگران و خويش به و ميشوند قائل خودخواهي روي از خود

امـتيازات خـود بـراي كـه است نصاري و يهود قوم به سخن روي گرچهميكردند/ معرفي ملتها بين از برگزيدة را خود و بودند, قائل نادرستي و بيدليل

چـند جـز دوزخ <آتش معدودة: أيىاما اbى النىار نا تمس لن ميگفتند: گاهي

/٢٤ آية عمران, آل ـ ٨٠ آية بقره, ـ ٣

گرفت>/٣ نخواهد فرا را ما روزي

Page 530: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٠ ـ ٤٩ آية: نساء سورة ٥٢٨

/١٨ آية مائده, ـ ١

خدائيم>/١ دوستان و فرزندان <ما أحبىائه: و اللىه أبنىاء نحن ميگفتند: گاهي وو افـراد تـمام بـلكه نـدارد, جـمعيتي و قـوم به اختصاصي آن مفهوم ولي

ميشود/ شامل گرفتارند, نكوهيده صفت اين به كه را ملتهائي

كوا تز فCى ميفرمايد: مسلمانان همة به خطاب ٣٢ آية <نجم> سورة در قرآناز بهتر را پرهيزكاران خداوند مكنيد, <خودستائي : اتقيى بمن أعلم هو أنفسكم

ميشناسد>/ ديگر كس هر

بـه تـدريجا كـه است خـودبيني و غرور عجب, همان كار, اين سرچشمةدر برتريجوئي و تكبر از سر نهائي مرحلة در و كرده جلوه خودستائي صورت

ميآورد/

افراد و طبقات و ملل از بسياري ميان در تأسف نهايت با كه غلط عادت اينو جـنگها اجـتماعي, نـابسامانيهاي از مـهمي قسمت سرچشمة دارد, وجود

است/ طلبيها تفوق و استعمارها

كاذب, احساس همين اثر بر دنيا ملل از بعضي ميدهد: نشان گذشته تاريخآنها ميدادند حق خود به جهت همين به و ميدانستند ديگر ملل از برتر را خود

سازند/ خويش بردة و بنده را

خود داشتند كه جانبهاي همه فقر و افتادگي عقب تمام با جاهلي عربهايبـرتر> <قـبيلة را خـود يك هر آنها, قبائل ميان در و ميشمردند, برتر! نژاد را

ميدانست/

سـرچشـمة اسرائيل نژاد يا و آلمان نژاد تفوقطلبي مسألة اخير, عصر درشد/ منطقهاي جنگهاي يا و جهاني جنگهاي

چـنين گـرفتار ديگـران به نسبت نصاري و يهود قوم نيز اس$م, صدر در

Page 531: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٢٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

تسـليم اسـ$م حـقايق بـرابـر در ميشدند حاضر زحمت به لذا بودند, توهمي

گردند/

# # #

و تـوهمات گـونه ايـن شـدت, بـا قـرآن بـعد, آيـة در جـهت هـمين بـهبزرگ گناه و خدا به بستن دروغ و افترا نوع يك را آن و ميكوبد/ را برتريطلبيها

فضائل ساختن با چگونه جمعيت اين <ببين ميفرمايد: ميكند, معرفي آشكار و

گر ا آنها ميبندند, دروغ خويش پروردگار به خدا, به آنها دادن نسبت و دروغين

كيف (انظر است> كافي آنان مجازات براي باشند, نداشته گناه همين جز گناهي

/( مبيىنا اثما به كفيى و الكذب اللىه علي يفترونچـنين پرهيزكاران ممتاز صفات دربارة <همام> معروف خطبة در cdefg علي

ميگويد:

نـفسهم b فـهم الكـثير يسـتكثرون bى و الـقليل أعمىالهم من يرضون bىمشفقون/ أعمىالهم من و متهمون

فيقول: له ال يقى ا ممى اف خى منهم أحد كي ز اذىانفسي/ من بي أعلم ربي و غيري من بنفسي أعلم أنا

مىا لي اغفر و يظنون ا ممى أفضل اجعلني و يقولون ا بمى اخذني تؤى bى اللىهميعلمون: bى

را خود زياد اعمال گاه هيچ و نيستند راضي خود كم اعمال از هرگز <آنها

مـتهم وظـايف انـجام بـرابـر در را خـود حـال همه در آنها نميشمرند, بزرگ

كند/ بيمنا خويش اعمال از و ميشمرند

مـيشود, گفته او حق در آنچه از بستايد, را آنان از يكي كسي كه هنگاميميگويد: چنين و ميكند وحشت

Page 532: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٠ ـ ٤٩ آية: نساء سورة ٥٣٠

است/ گاهتر آ من از من به نسبت خدا و گاهترم, آ ديگران از خود حال به منمؤاخذه مرا ميكنند, من حق در ستايشگران كه ستايشي اين به پروردگارا!خطاهاي از آنها كه را آنچه و ده! قرار برتر نيز ميبرند, گمان آنچه از مرا و مكن!

/١٩٣ خطبة البEغه>, <نهج ـ ١

ببخش>!١ من بر نميدانند, من

# # #

Page 533: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٣١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

بـالجبت يـؤمنون الكـتىاب مـن با نـصيى أوتوا ن الذيى لي ا تر لم أ ٥١

آمـنوا ن الذيى من أهديى ء ؤLى هى كفروا ن للذيى يقولون و الطىاغوت و

( سبيى

را نصيى له تجد فلن ه اللى يلعن من و ه اللى لعنهم ن الذيى ئك اولى ٥٢

ترجمه:به اينحال,� �با شده, آنانداده به كتاب�خدا� از بهرهاي كه را كساني نديدي آيا ـ ٥١

<آنها, ميگويند: كافران دربارة و ميآورند, ايمان بتپرستان� و �بت <طاغوت> و <جبت>

يافتهترند>؟ هدايت ايمانآوردهاند, كه كساني از

هر و است; ساخته دور رحمتخود, از را ايشان خداوند, كه كسانيهستند آنها ـ ٥٢

يافت/ نخواهي او براي ياوري سازد, رحمتشدور از خدا كسرا

نزول: شأنحادثة از بعد گفتهاند: چنين فوق, آيات نزول شأن در مفسران از بسيارياز نـفر هـفتاد اتـفاق به اشرف> بن كعب > نام به يهود بزرگان از يكي <احد>,هـم mnopq اس$م پيامبر ضد بر <مكه> مشركان با تا آمد, <مكه> سوي به يهوديان

بشكنند/ داشتند mnopq اس$م پيامبر با كه را پيماني و شوند, پيمان

و داشت گرامي را او سفيان> <ابو شد, وارد سفيان> <ابو منزل به كعب> >شدند/ ميهمان كنده پرا طور به قريش خانههاي در وي, همراه يهود

داراي نـيز مـحمد و كتابيد اهل شما گفت: كعب> > به <مكه> اهل از يكي

Page 534: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٢ ـ ٥١ آية: نساء سورة ٥٣٢

كه باشد توطئهاي كار اين ميدهيم احتمال ما كه است اين حقيقت است, كتاب

شـويم, پيمان هم شما با ميخواهيد گر ا است, شده چيده ما بردن بين از براي

كردند;, بزرگ بت دو به 9اشاره بت دو اين برابر در كه است اين شرط نخستين

كردند/ چنين آنان و بياوريد, ايمان آنها به و كنيد سجده

به ما از نفر سي و شما از نفر سي كرد: پيشنهاد <مكه> اهل به كعب> > سپس

بـا و بگذاريـم كعبه خانة ديوار بر را خود شكمهاي برويم, كعبه> > خانة كنار

نكنيم/ كوتاهي محمد با نبرد در كه كنيم عهد كعبه پروردگار

كرده, كعب> > به رو سفيان> <ابو آن, پايان از پس و شد, انجام نيز برنامه اينگفت:

و <ما> تو, عقيدة به نخوانده!, درس و بيسواد ما و هستي دانشمندي مرد تونزديكتريم؟ حق به كدام <محمد>

كن! تشريح كام$ من براي را خود آئين گفت: كعب> >آنها به و ميكنيم, قرباني بزرگ شتران حاجيان, براي ما گفت: سفيان> <ابوجا به رحم صلة و كرده, آزاد را اسيران ميداريم, گرامي را ميهمان ميدهيم, آب

طـواف آن گـرد بـر و مـيداريـم, نگه آباد را خود پروردگار خانة و ميآوريم,

خـود كـان نيا دين از محمد ولي مكهايم, سرزمين خدا حرم اهل ما و ميكنيم,

در رفـته, بـيرون خـدا حرم از و كرده, خويشاوندي پيوند قطع برداشته, دست

نوپا/ و تازه است آئيني محمد آئين و است كهن ما دين كه حالي

است! بهتر محمد آئين از شما آئين سوگند خدا به گفت: كعب> >

ـ ق هـ ١٣٦٥ اول, طبع ,١٧١ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ٧٥ و ٧٤ صفحات ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١بحث/ مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ بحث مورد آية ذيل ,٨٣ صفحة ,٥ جلد <طبري>, تفسير

گفت/١ پاسخ آنها به و شد نازل فوق آيات هنگام اين در

Page 535: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٣٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

تفسير:سازشكاران

صـفات از ديگر يكي شد, گفته Aبا در كه نزولي شأن به توجه با آيه, اينچـنان آن اهـدافشـان پـيشبرد بـراي آنـها كـه مـيكند, مـنعكس را يهود ناپسند

در بتپـرستان نظر جلب براي حتي كه دادند نشان جمعيتي هر با سازشكاري

صـفات و اسـ$م عـظمت دربارة كه را آنچه و كردند سجده آنها بتهاي برابر

خـوشآيند بـراي حـتي و گـذاشـتند, پـا زير بودند, خوانده يا ديده mnopq پيامبر

كه اين با دادند, ترجيح اس$م بر را آنها ننگ از مملو و خرافي آئين بتپرستان

بود/ بتپرستان از بيش مراتب به اس$م با مشتركشان قدر و بودند كتاب اهل

از سهمي كه را كساني نديدي <آيا ميفرمايد: تعجب عنوان به فوق آية لذاايـمان اظـهار طغيانگران به و كردند سجده بت برابر در اما داشتند, خدا كتاب

و بـالجبت يـؤمنون الكـتىاب مـن نـصيىبا أوتـوا الذيىن الي تر لم (أ نـمودند؟>

الطىاغوت)/راه مـيگويند: شدهاند, كافر كه كساني به <بلكه نكردند, قناعت هم اين بهأهديى ء هىؤ;ى كفروا للذيىن يقولون (و است> نزديكتر هدايت به مسلمانان از اينها

سبيى+)/ آمنوا الذيىن من# # #

بـحث مـورد آيـة در طاغوت; و 9جبت كلمه دو اين از منظور كه اين دردارند: مختلفي تفسيرهاي مفسران چيست؟

در فوق داستان در يهود جمعيت كه بوده بت دو نام اينها گفتهاند: بعضيكردند/ سجده آنها برابر

مـعني بـه <طـاغوت> و <بت> مـعني بـه اينجا در <جبت> گفتهاند: بعضي

Page 536: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٢ ـ ٥١ آية: نساء سورة ٥٣٤

از را مـطالبي بتها, سخنگوي عنوان به كه است بت حاميان يا و <بتپرستان>

بحث/ مورد آية ذيل <طبري>, تفسير و المعاني> <روح تفسير <تبيان>, تفسير ـ ١

دهند/١ فريب را مردم تا ميبستند, آنها به دروغ به و كرده نقل بتها قول

زيرا است; سازگارتر شد گفته آيه تفسير و نزول شأن در آنچه با معني اين وشدند/ تسليم بتپرستان برابر در هم و كردند سجده بتها برابر در هم يهود,

# # #

ميفرمايد: كرده بيان را سازشكاران گونه اين سرنوشت بعد, آية در سپساو خدا كه كسي و ساخته دور خود رحمت از را آنان خدا كه هستند كساني <آنها

(اولىـئك يـافت> نخواهـي او براي ياوري هيچ كند, دور خويش رحمت از را

/( نصيىرا له تجد فلن اللىه يلعن من و اللىه لعنهم الذيىننـتيجهاي ننگين سازشكاريهاي از يهود ميگويد, آيه اين كه طور همانبه آنها دربارة قرآن پيشبيني و شدند شكست گرفتار ناكامي با سرانجام و نبردند

پيوست/ حقيقت

خاصي جمعيت دربارة گرچه فوق, آيات كه: است Aزم نكته اين يادآوريبراي كه را سازشكار افراد تمام و ندارد آنها به اختصاصي مسلما ولي شده نازل

را خويش اعتقاد و ايمان حتي و خود حيثيت و شخصيت پست, مقاصد به نيل

ميشود/ شامل ميكنند, قرباني

با غالبا و دورند خداوند رحمت از آخرت و دنيا در سازشكاران گونه اينميشوند/ مواجه شكست

باقي شدت به هم هنوز قوم اين در فوق ناپسند روحية كه: اين توجه جالبتحت در سازشكاري گونه هيچ از خود, اهداف به رسيدن براي ميبينيم و است,

تاريخ طول در شكستها گرفتار دليل همين به و نيستند, رويگردان شرائطي هر

Page 537: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٣٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

شدهاند/ خود, امروز و گذشته

# # #

نكته:طاغوت و جبت از منظور

و است جامد اسم رفته, كار به مجيد قرآن از آيه همين در تنها <جبت> واژة

ندارد/ مشتقاتي هيچگونه

و <ساحر> يا <سحر>, معني به كه بوده حبشي لغت يك اصل, در ميگويند:به يا معني همين به و شده وارد عرب لغت در سپس ميرفته, كار به <شيطان> يا

ميشود/ استعمال خدا از غير معبودي هر و بت معني

شده <ت> به تبديل آن <س> سپس و بوده <جبس> اصل در ميشود: گفته واست/

در كه طور همان و رفته كار به مجيد قرآن از مورد هشت در <طاغوت> واژة

صـيغة و وصـفي معني به كه است مصدر بعضي عقيدة به و ـ ٣٥ صفحة ,٣ جلد <المنار>, تفسير ـ ١است/ رفته كار به مبالغه

مـادة از مـبالغه١ صيغة گفتيم, <بقره> سورة ٢٥٦ آية ذيل تفسير, اين دوم جلد

موجب كه چيزي هر به و است مرز و حد از تجاوز و تعدي معني به <طغيان>ميشود/ گفته بتها; جمله 9از شود حد از تجاوز

و خدا از غير معبودي هر و متكبر و جبار حاكم بت, شيطان, جهت همين بهدو معني بود اين ـ ميشود, ناميده طاغوت شود, منتهي حق غير به كه مسيري هر

/ ـ كلي طور به فوق واژة

# # #

Page 538: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٥ ـ ٥٣ آية: نساء سورة ٥٣٦

را نقيى النىاس تون يو Lى فاذا الملك من ب نصيى لهم ام ٥٣

آتـينىا فـقد فـضله مـن ـه اللى ـاهم آتى ا مى عليى النىاس يحسدون ام ٥٤

ما عظيى ملكا آتينىاهم و الحكمة و الكتىاب م اهيى برى ا آل

را سعيى بجهنم كفيى و عنه صد من منهم و به آمن من فمنهم ٥٥

ترجمه:كمترين بود, چنين اگر كه حالي در دارند؟! حكومت در سهمي �يهود� آنها آيا ـ ٥٣

نميدادند/ مردم به را حق

آنان به فضلش از خدا آنچه بر خاندانش�, و �پيامبر مردم به نسبت كه اين يا ـ ٥٤

در عظيمي حكومت و داديم; حكمت و كتاب ابراهيم, آل به ما ميورزند؟! حسد بخشيده,

داديم/ قرار اسرائيل� بني �پيامبران آنها اختيار

و نمودند/ آن راه در مانع ايجاد جمعي و ايمانآوردند; آن به آنها از وليجمعي ـ ٥٥

است! كافي آنها� �براي آتشدوزخ, فروزان شعلة

تفسير:mnopq پيامبر خاندان با حسادت

بتپـرستان تـوجه جلب خاطر به يهود شد: گفته گذشته آية دو تفسير درو است! بهتر مسلمانان خداپرستي از قريش بتپرستي كه: دادند گواهي <مكه>

كردند! سجده بتها مقابل در آنان خود حتي

دليل دو به آنان قضاوت كه شده يادآوري نكته اين بحث, مورد آيات در

Page 539: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٣٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

است: اعتبار و ارزش فاقد

بين بتوانند كه ندارند را ارزش آن اجتماعي, موقعيت نظر از 9يهود; آنها ـ ١مـيان در قضاوت و حكومت حق مردم هرگز و كنند حكومت و قضاوت افراد

لذا بـزنند, كـاري چنين به دست بتوانند آنها تا نكردهاند گذار وا آنها به را خود

لهم (ام كنند>؟ داوري بتوانند تا دارند حكومت از سهميهاي آنها <آيا ميفرمايد:

الملك)/ من نصيىبرا مـردم بـر مـعنوي و مـادي حكـومت شايستگي گاه هيچ آنها عCوه, بهموقعيتي چنان گر <ا كه: شده چيره آنان بر انحصارطلبي روح آنچنان زيرا ندارند,

سوراخ و حفره ايجاد به منتهي كه است چيزي كوبيدن معني به فقر0 وزن $بر <نقر> مادة از ر> <نقيى ـ ١گفتهاند/ <منقار> هميندليل به نيز را <منقار> و شود

و ميخورد, چشم به خرما هستة پشت در كه است كوچكي بسيار گودي همان <نقير> بعضيميگويند:ميباشد/ كوچك بسيار امور از كنايه mمعمو

و ١( نقيىرا النىاس تون يو ;ى ذا (فا داد> نخواهند حقي, هيچ كس, هيچ به كنند پيدا را

ميدهند! تخصيص خودشان به دربست را امتيازات همة

سـرچشـمه روحـيهاي چنين از يهود قضاوت كه اين به توجه با بنابراين,باشند, آنها منافع مسير در كه ميدهند كساني به يا خود به را حق همواره كه گرفته

دهند/ راه خود به نگراني سخنان, گونه اين از نبايد هرگز مسلمانان

# # #

و mnopq پيامبر به نسبت آنها حسادت از نادرست قضاوتهاي گونه اين ـ ٢است/ ارزش بي دليل همين به و ميگيرد, سرچشمه خاندانش

دست از را حكـومت و نبوت مقام نعمت, كفران و ستم و ظلم اثر بر آنهاسپرده كس هيچ دست به الهي موقعيت اين نيستند مايل جهت, همين به و دادند,

الهـي مـوهبت اين مشمول كه خاندانش و mnopq اس$م پيامبر به نسبت لذا شود,

Page 540: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٥ ـ ٥٣ آية: نساء سورة ٥٣٨

بر آبي ميخواهند اساس بي قضاوتهاي گونه آن با و ميورزند, حسد شدهاند

آنـچه بـه نسـبت كـه ايـن <يا ميفرمايد: بپاشند, خويش حسد آتش شعلههاي

يـحسدون (ام مـيورزند> حسادت است, داده مردم به خود فضل از خداوند

فضله)/ من اللىه آتىاهم ا مى عليى النىاسخاندان و mnopq اس$م پيامبر به منصبي چنين اعطاي از چرا ميفرمايد: سپسو شما به ما كه حالي <در ميورزيد, حسد و ميكنيد وحشت و تعجب هاشم بني

9همچون پهناوري حكومت و دانش حكمت, آسماني, كتاب ابراهيم, آل دودمان

و الكتىاب اهيىم ابرى آل آتينىا (فقد داديم> ;rstuv داود و سليمان و موسي حكومت

/( عظيىما ملكا آتينىاهم و الحكمةبر را ارزش پر مادي و معنوي سرمايههاي آن ناخلف مردم شما متأسفانه اما

داديد/ دست از قساوت و شرارت اثر

پيامبر النىاس> يحسدون <أم در <نىاس> از منظور شد: روشن گفتيم آنچه ازو است, مردم از جمعي معني به <ناس> زيرا است; rstuv او خاندان و mnopq اس$م

جايز نباشد كار در قرينهاي كه دامي ما پيامبر; شخص 9تنها نفر يك بر آن اط$ق

ميكند/ راتأييد معني اين نيز برگشته آن به آيه در كه جمع ضمير و است جمع اسم <نىاس> كلمة ـ ١

نيست/١

منظور كه است ديگري قرينة ابراهيم; 9خاندان ابراهيم> <آل كلمة عCوه بهچـنين مـقابله, قرينة از زيرا است; rstuv او خاندان و mnopq اس$م پيامبر <ناس>, از

تعجب داديم, را موقعيتي چنين هاشم> <بني خاندان به گر ا ما كه ميشود استفاده

و معنوي موقعيت همه آن شايستگي, اثر بر نيز cdefg ابراهيم خاندان به زيرا ندارد;

بخشيديم/ مادي

شده تصريح است آمده شيعه و تسنن اهل منابع در كه متعددي روايات در

Page 541: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٣٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ميباشد/ rstuv پيامبر خاندان <ناس> از منظور كه

خاندان در <خداوند است: شده نقل چنين آيه اين ذيل در cdefg باقر امام ازمـيكند; خـطاب يـهود بـه 9سـپس داد قرار پيشوايان و انبياء پيامبران, ابراهيم,

انكـار mnopq مـحمد آل دربـارة امـا كـنيد, اعـتراف آن بـرابـر در حاضريد چگونه

تفسير در ـ ق0 هـ ١٤١٥ چاپاول, بعثت, بنياد ,٩٣ صفحة ,٢ $جلد ٣٧٦ صفحة ,١ جلد <برهان>, تفسير ـ ١ذيل ,0٥٧ و ٥٢ صفحات ,٥ جلد المعاني, $روح است شده نقل مضمون همين به حديثي نيز المعاني> <روح

/٢٩٠ صفحة ,٢٣ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٢٠٦ و ٢٠٥ صفحات ,١ جلد <كافي>, ـ آيه

مينمائيد>/١

سؤال آيه اين معني از كه ميخوانيم cdefg صادق امام از ديگري روايت در وفرمود: كردند,

<كافي>, ـ ق0 هـ ١٤١٥ اول, چاپ بعثت, بنياد ,٩٣ صفحة ,٢ $جلد ٣٧٦ صفحة ,١ جلد <برهان>, تفسير ـ ٢/٢٨٧ ,٢٨٦ ,١٩٤ صفحات ,٢٣ جلد اFنوار>, <بحار ـ اmسYمية الكتب دار ,٢٠٦ و ٢٠٥ ,١٨٦ صفحات ,١ جلد

گرفتهايم>/٢ قرار دشمنان حسد مورد كه مائيم <يعني المحسودون: نحننقل عباس>, <ابن از <طبراني> و منذر>, <ابن از المنثور> <در تفسير در ونـه مـائيم, آيه اين در <ناس> از <منظور ميگفت: آيه اين دربارة كه است شده

,١١ جلد طبراني>, الكبير <معجم ـ ق هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,١٧٣ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ٣,٢٣ جلد اFنوار>, <بحار ـ العربي التراث احياء دار چاپخانة دوم, طبع قاهره, تيميه ابن مكتبة ,١١٨ صفحة

ق/ هـ ١٤٠٨ طبع بيروت, العلمية الكتب دار ,٦ صفحة ,٧ جلد هيثمي>, الزوائد <مجمع ـ ٢٨٦ صفحة

ديگران>/٣

# # #

كه آسماني كتاب به زمان آن مردم از جمعي ميفرمايد: آيه آخرين در سپسكه نياوردند ايمان تنها نه ديگر بعضي و آوردند ايمان بود شده نازل ابراهيم آل بر

كافي آنها براي دوزخ آتش فروزان شعلة و كردند مانع ايجاد آن پيشرفت راه در

/( سعيىرا بجهنم كفيى و عنه صد من منهم و به آمن من (فمنهم است>

گرديده نازل mnopq اس$م پيامبر بر كه آسماني كتاب اين به كه كساني همچنين

Page 542: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٥ ـ ٥٣ آية: نساء سورة ٥٤٠

شد/ خواهند گرفتار سرنوشت همان به نيز ميورزند, كفر

# # #

نكته:درجنايات حسدها,

زوال آرزوي معني به ميكنيم, <رشك> به تعبير آن از فارسي در كه <حسد>نرسد/ يا برسد حسود به نعمت آن خواه است, ديگران از نعمت

ميشود, متمركز شدن ويران آرزوي و كردن ويران در حسود كار بنابراين,گردد/ منتقل او به حتما نعمت و سرمايه آن كه اين نه

كه: اين جمله از است, اجتماعي نابسامانيهاي از بسياري سرچشمة حسدبايد كه را خود فكري و بدني انرژيهاي و نيروها بيشتر يا تمام حسود ـ ١آنچه كردن ويران و نابودي مسير در برد, كار به اجتماعي اهداف پيشبرد راه در

و برده بين از را خود وجودي سرمايههاي هم رو, ازين و ميكند, صرف هست

را/ اجتماعي سرمايههاي هماصـلي علل و عوامل گر ا و است دنيا جنايات از قسمتي انگيزة حسد ـ ٢قـابل قسـمت ديـد خواهيم كنيم, بررسي را آن مانند و تجاوزها دزديها, قتلها,

را آن كه است همين خاطر به شايد و ميگيرد, مايه حسد عامل از آنها از توجهي

جامعهاي يا و حسود موجوديت ميتواند كه كردهاند, تشبيه آتش از شرارهاي به

بسوزاند/ ميكند, زندگي آن در كه را

صـفات كترين خطرنا از بدخواهي و <حسد ميگويد: دانشمندان از يكيآن دفع در و كرد تلقي سعادت دشمن موحشترين منزلة به را آن بايد و است

كوشيد>/

مـيدهند, تشكـيل نـظر تـنگ و حسـود اشـخاص را آن افراد كه جوامعي

Page 543: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٤١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

تا ميكوشد هميشه حسود گفتيم, كه طور همان زيرا هستند; افتاده عقب جوامعي

است/ ترقي و تكامل روح خ$ف بر درست اين و بكشد عقب به را ديگران

س$مت و جسم روي نامطلوبي بسيار اثرات حسد گذشته, اينها همة از ـ ٣و اعـصاب نـظر از و رنـجور افـرادي Aمـعمو حسود, افراد و ميگذارد, انسان

مسلم حقيقت اين امروز زيرا بيمارند; و ناراحت غالبا بدن, مختلف دستگاههاي

طب در و دارند, رواني عامل موارد, از بسياري در جسماني بيماريهاي كه شده

ميشود ديده تني> <روان بيماريهاي عنوان تحت مشروحي بحثهاي امروز

دارد/ اختصاص بيماريها از قسمت اين به كه

شـده تكـيه مـوضوع اين روي اس$م پيشوايان روايات در كه: اين جالب<تندرستي الحسد: قلة من الجسد ة صح ميخوانيم: cdefg علي از روايتي در است:

/٢٥٦ حكمت البEغه>, <نهج ـ ١/٢٢٥ حكمت البEغه>, <نهج ـ ٢

است>/١ حسد كمي از

ـاد: اbجسى سـCىمة عن اد الحسى لغفلة العجب ميفرمايد: ديگر جاي در وغافلند>/٢ كلي به خود جسم س$مت از حسودان كه است <عجيب

مـحسود به كه آن از پيش حسد ميخوانيم: احاديث از پارهاي در حتي و

/٢٤١ صفحة ,٧٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٣

ميرساند!٣ قتل به را او تدريجا و ميكند, شروع حسود از برساند, زيان

و فكـري كـوتاه ناداني, شخصيت, كمبود نشانة حسد معنوي, نظر از ـ ٤كه ميبيند آن از ناتوانتر را خود واقع در حسود زيرا است; ايمان نقص و ضعف

عـقب بـه را مـحسود مـيكند سعي لذا و برسد, آن از باAتر و محسود مقام به

برگرداند/

است نعمتها اين اصلي بخشندة كه خداوند حكمت به عم$ او عCوه به

Page 544: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٥ ـ ٥٣ آية: نساء سورة ٥٤٢

و دارد, ايراد خداوند طرف از افراد, به نعمت اعطاي به نسبت و است معترض

ميخوانيم: cdefg صادق امام از حديثي در لذاان جنىاحى ا همى و الي تعى اللىه لفضل الجحود و القلب عمي من أصله ألحسدأبدا: منه ينجو bى مهلكا هلك و بد bا حسرة في آدم ابن وقع بالحسد و للكفرنعمتهاي انكار از و است كوردلي و قلب تاريكي از بدخواهي و <حسد

بال دو خدا; بخشش انكار و 9كوردلي دو اين و ميگيرد, سرچشمه افراد به خدا

هستند/ كفر

به و رفت فرو جاوداني حسرت يك در cdefg آدم فرزند كه بود حسد سبب به

الشريعة>, <مصباح ـ ٢٥٥ صفحة ,٧٠ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٣٢٧ صفحة ,٢ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ ١ق/ هـ ١٤٠٠ مطبوعات, اعلمي مؤسسة ,١٠٤ صفحة

نمييابد>/١ رهائي آن از هرگز كه افتاد ه$كتي

شـد واقـع زمين روي در كه كشتاري و قتل نخستين ميگويد: مجيد قرآن

/٢٧ آية مائده, ـ ٢

بود/٢ حسد آن عامل

كل تأ ا كمى ان اbيمى كل يأ الحسد ان شده: نقل ,cdefg علي از البCغه> <نهج در و

را هـيزم آتش كـه طـور همان ميخورد, را ايمان تدريجا <حسد الحطب: النىار

/0cdefg صادق امام $از ٩٠ صفحة ,٤ جلد و ٣٠٦ صفحة ,٢ جلد <كافي>, ـ ٨٦ خطبة البEغه>, <نهج ـ ٣

ميبرد>/٣ بين از تدريجا

بـيشتر او عـدالت و حكـمت خـدا, به ظنش سوء تدريجا حسود شخصميكشد/ بيرون ايمان وادي از را او كه است ظن سوء همين و ميشود

و است زياد العاده فوق حسد, اجتماعي و فردي مادي, و معنوي زيانهايميرود/ شمار به آن از فهرستي حقيقت در گفتيم آنچه

# # #

Page 545: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٤٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

جلودهم نضجت ا مى كل نىارا هم نصليى سوف اتنىا بآيى كفروا ن الذيى ان ٥٦

ما حكيى زا عزيى كىان ه اللى ان اب العذى ليذوقوا ا غيرهى جلودا لنىاهم بد

مـن يى تـجرى جنىات سندخلهم ات الحى الصى عملوا و آمنوا ن الذيى و ٥٧

نـدخلهم و رة مطه اج ازوى ا هى فيى لهم ابدا ا هى فيى ن الديى خى ار نهى Lا تحتها

( ظليى M(ظ

ترجمه:هر كه ميكنيم آتشيوارد در را آنها بهزودي كافرشدند, ما آيات به كه كساني ـ ٥٦

آن جـاي به ديگري پوستهاي بسوزد�, �و گردد بريان آن� �در تنشان پوستهاي گاه

كيفر حساب, است�وروي حكيم و توانا خداوند, بچشند/ را �الهي� كيفر تا ميدهيم, قرار

ميدهد�/

در را آنها زودي به دادند, انجام شايسته كارهاي و آوردند ايمان كه كساني و ـ ٥٧

آن در هميشه است; جاري درختانش زير از نهرها كه ميكنيم وارد بهشت از باغهائي

�و سايههايگسترده در را آنان و بود; خواهد آنها براي پاكيزه همسراني و ماند; خواهند

ميدهيم/ جاي فرحبخش�

تفسير:دوزخ آتش سختي

بيايمان و ايمان با افراد سرنوشت آيه, دو اين در گذشته, آيات تعقيب دربه شدند, كافر ما آيات به كه كساني > ميگويد: نخست آية است, شده تشريح

Page 546: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٧ ـ ٥٦ آية: نساء سورة ٥٤٤

بـريان آن در تنشان پوستهاي گاه هر كه ميكنيم وارد آتشي در را آنها زودي

(ان بچشند> را الهي كيفر تا ميدهيم قرار آن جاي به ديگري پوستهاي گردد,

غيرهىا جلودا لنىاهم بد جلودهم نضجت ا كلمى نىارا نصليىهم سوف بآيىاتنىا كفروا الذيىن

و است آتش با شدن گرم يا و سوختن آتش به و افكندن آتش در معني به <صلي> مادة از <نصليهم> ـ ١است/ شدن بريان معني به <نضج> مادة از <نضجت>

اب)/١ العذى ليذوقواپوست, شدن سوخته هنگام به كه است اين ظاهرا پوستها تبديل اين علتو نيايد تخفيف آنها مجازات كه اين براي اما شود احساس كمتر درد است ممكن

اين و ميرويد آنها بدن بر تازهاي پوستهاي كنند, احساس كام$ را الم و درد

است/ خدا فرمان از انحراف و عدالت و حق گذاشتن پا زير در اصرار نتيجة

هم مجازاتها گونه اين انجام به نسبت <خداوند ميفرمايد: آيه پايان در وكىان اللىه (ان ميدهد> كيفر حساب روي و است حكيم هم و است توانا و قادر

/( حكيىما عزيىزا# # #

عمل و ايمان كه افرادي به كرده, بيان را مقابل گروه پاداش بعد, آية در وپـاي از نـهرها كـه بـهشت بـاغهاي در زودي به كه ميدهد وعده دارند صالح

ابـدي و جـاويدان زنـدگي يك داشت, خواهند زندگي دارد جريان درختانش

آنها جسم و روح آرامش ماية كه ميدهد آنها به كيزهاي پا همسران اين, بر ع$وه

پايدار نا سايههاي خ$ف بر كه كرد خواهند زندگي درختاني ساية زير در و است

ندارد, راه آن به سرما, سوز و داغ, بادهاي گاه هيچ و است هميشگي جهان اين

را آنها زودي به دادهاند, انجام صالح عمل و آورده ايمان كه كساني <و ميفرمايد:

است, جـاري درخـتانش زيـر از نـهرها كه ميكنيم وارد بهشت از باغهائي در

Page 547: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٤٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

در را آنان و بود, خواهد آنان براي كيزه پا همسراني و ماند, خواهند آن در هميشه

سندخلهم الحىات الصى عملوا و آمنوا الذيىن (و ميدهيم> جاي گسترده سايههاي

ندخلهم و مطهرة اج ازوى ا فيىهى لهم ابدا ا فيىهى الديىن خى نهىار ا; تحتها من يى تجرى جنىات

ظليل> <ظل زيرا است; رفته كار به تأكيد براي اينجا در و است سايه معني به <ظل> مادة از ل> <ظليى ـ ١است/ مرفه و هميشگي و كامل ساية يك از كنايه آن و ميدهد دار> سايه <ساية معني مجموعا

ظليى+)/١ ظ+*# # #

نكتهها:<س> و <سوف> تفاوت ـ ١

مـيشود, اسـتفاده هـم با آيه دو اين مقايسة از كه توجهي قابل مطالب ازآية در زيرا است; او غضب بر او رحمت گرفتن پيشي و الهي رحمت گسترش

وعدة كه حالي در كرده, ذكر <سوف> كلمة با را كافران مجازات وعدة نخست

و است نموده بيان �سندخلهم~ <س> كلمة با را دوم آية در ايمان با افراد پاداش

و دور آيندة براي Aمعمو <سوف> است: شده گفته عربي ادبيات در كه طور همان

به مربوط آيه دو هر ميدانيم كه اين با ميرود, كار به نزديك آيندة براي <س>نظر از جهان آن در نيكوكاران پاداش و بدكاران مجازات و است, رستاخيز عالم

است/ يكسان ما به نسبت زماني فاصلة

رحمت وسعت و سرعت به اشارهاي كه: است اين براي تعبير, تفاوت اينتعبيري همان مانند اين و باشد, بوده پروردگار خشم محدوديت و دوري و خدا

رحمت كه كسي <اي غضبه: رحمته سبقت من يىا ميخوانيم: دعاها در كه است

/٣٨٦ و ٢٣٩ صفحات ,٩١ جلد و ١٥٨ صفحة ,٨٧ جلد اFنوار>, <بحار ـ ٢

است>/٢ گرفته پيشي غضبت بر تو

# # #

Page 548: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٧ ـ ٥٦ آية: نساء سورة ٥٤٦

جديدچيست؟ پوستهاي گناه ـ ٢تن پوست كه هنگامي ميگويد: فوق آيات كنند: ايراد بعضي است ممكنرا الهي كيفر تا ميدهيم, قرار آن جاي به تازهاي پوستهاي ما ميسوزد, بدكاران

با تازه پوستهاي مجازات و گناهكارند اصلي پوستهاي كه حالي در بچشند

نيست؟ سازگار عدالت اصل

پاسخ:مـعروف مـادي مـرد آن العوجاء> ابي <ابن را پرسش همين عين درست

ذنب مىا گفت: فوق آية ت$وت از پس و كرد حضرت آن از cdefg صادق امام معاصر

چيست>؟ ديگر پوستهاي آن گناه <يعني الغير:غيرهىا: هي و هي هي فرمود: داده, او به معني پر و كوتاه پاسخي cdefg امام

است>! آن غير حال عين در و سابق پوستهاي همان نو پوستهاي <يعني

شـده نـهفته سـري كوتاه عبارت اين در ميدانست كه العوجاء> ابي <ابنبزن>! من براي مثالي زمينه اين <در نيىا: الد أمر من شيئا ذىلك لي مثل گفت: است,

ا, ملبنهى في هىا رد ثم فكسرهىا, لبنة أخذ Cرج أن لو رأيت أ گفت: cdefg امامخرد و بشكند را خشتي كسي كه است آن همانند <اين غيرهىا: هي و هي, فهيايـن درآورد, تـازهاي خشت صـورت به و بريزد قالب در را آن مرتبه دو كند,

9مادة ميباشد> نوي خشت حال عين در و است اول خشت همان دوم خشت

اFنوار>, <بحار ـ ق هـ ١٤٠٣ , مرتضيى نشر ,٣٥٤ صفحة ,٢ جلد طبرسي>, <احتجاج ـ <مجالسشيخ> ـ ١طـبع اسـماعيليان, مؤسسة ,٣١٤ حديث ,٤٩٤ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور تفسير ـ ٣٨ صفحة ,٧ جلد

ق/ هـ ١٤١٢ چهارم,

است;/١ كرده تغيير آن صورت تنها و است محفوظ اصلي

پوستهاي مواد همان از جديد پوستهاي ميشود: استفاده روايت اين ازميگردد/ تشكيل پيشين

Page 549: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٤٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

انسان درك قوة و روح با حقيقت در كيفر و پاداش داشت: توجه بايد ضمناروح به كيفر و پاداش انتقال براي است وسيلهاي همواره جسم و دارد, ارتباط

انسان/

# # #

Page 550: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٨ آية: نساء سورة ٥٤٨

النىاس بين حكمتم ا اذى و ا اهلهى ليى ا انىات مى Lا وا د تو ان يامركم ه اللى ان ٥٨

عا سـميى ـان كى ـه اللى ان به يعظكم ا نعمى ه اللى ان بالعدل تحكموا ان

را بصيى

ترجمه:كه هنگامي و صاحبانشبدهيد! به را امانتها كه ميدهد فرمان شما به خداوند ـ ٥٨

شـما بـه خـوبي انـدرزهاي خداوند, كنيد, داوري عدالت به ميكنيد, داوري مردم ميان

بيناست/ و شنوا خداوند, ميدهد/

نزول: شأنآيه اين شده: نقل اس$مي, تفاسير از ديگر بعضي و البيان> <مجمع تفسير در

<عثمان گرديد, <مكه> شهر وارد كامل پيروزي با mnopq پيامبر كه گرديد نازل زماني

درون تا گرفت, او از را كليد كرد, احضار بود كعبه خانة كليددار كه را طلحه> بنسازد/ ك پا بتها وجود از را كعبه خانة

با mnopq پيامبر كرد: تقاضا مقصود, اين انجام از پس mnopq پيامبر عموي <عباس>يك عرب ميان در كه را اللىه بيت كليدداري مقام او, به خدا خانة كليد تحويل

اجتماعي نفوذ از داشت ميل عباس گويا 9 بسپارد او به بود, شامخ و برجسته مقام

كند;/ استفاده خويش نفع به خود برادرزادة سياسي و

در بتها لوث از كعبه خانة تطهير از پس تقاضا اين خ$ف بر mnopq وليپيامبرمورد آية كه حالي در داد, تحويل طلحه> بن <عثمان به را كليد و بست را خانه

Page 551: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٤٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

صـحيح را فـوق نـزول شأن و شـده نـازل مكـه> <فتح از قبل آيه اين معتقدند: مفسران از بعضي ـ ١اسـتفاده آيـه از كه مهمي قانون در تأثيري نباشد, يا باشد صحيح فوق نزول شأن چه ولي نميدانند,

ندارد/ ميشود,ـ بـحث مـورد آيـة ذيـل ,٦٨٢ صفحة ,٣ جلد المحيط>, <بحر ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٢

ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,١٧٤ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در

ا///>/١-٢ اهلهى ليى ا مىانىات bا وا د تو ان كم يامر اللىه ن ا مينمود: ت$وت را بحث

تفسير:اسMمي مهم قانون دو

ولي شـده, نازل خاصي مورد در آيات از بسياري همانند گرچه فوق, آيةصـريحا و مـيشود, اسـتفاده آن از همگاني و عمومي حكم يك است بديهي

بدهيد> آنها صاحبان به را امانتها كه ميدهد فرمان شما به <خداوند ميفرمايد:

اهلهىا)/ اليى انىات مى ا; دوا تو ان كم يامر اللىه (انرا معنوي و مادي سرماية گونه هر و دارد وسيعي معني امانت است روشنامـانتي هيچ در دارد وظيفه آيه اين صريح طبق مسلماني هر و ميشود, شامل

مسلمان امانت, صاحب خواه نكند, خيانت استثناء; 9بدون كس هيچ به نسبت

اسCم> در بشر حقوق <اعCمية مواد از يكي واقع در اين و مسلمان, غير يا باشد

يكسانند/ آن برابر در انسانها تمام كه است

و نبود مادي امانت يك تنها امانت فوق, نزول شأن در كه: اين توجه قابلبود/ مشرك نفر يك هم آن طرف

<عدالت مسألة آن و شده ديگري مهم دستور به اشاره آيه, دوم قسمت دراست/ قضاوت> و حكومت در

قضاوت مردم ميان كه هنگامي به داده فرمان شما به نيز <خداوند ميفرمايد:

تحكموا ان النىاس بين حكمتم اذىا (و كنيد> حكم عدالت به ميكنيد, حكومت و

Page 552: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٨ آية: نساء سورة ٥٥٠

بالعدل)/انـدرزهاي و پـند <خداوند ميگويد: مهم فرمان دو اين كيد تأ براي سپس

به)/ يعظكم ا نعمى اللىه (ان ميدهد> بشما خوبي

هم است, شما اعمال مراقب خدا حال هر <در ميفرمايد: و ميكند كيد تأ بازسـميىعا كىـان اللىـه (ان مـيبيند> را شـما كارهاي هم و ميشنود را شما سخنان

/( بصيىراحكومت و داوري نوع هر و است عمومي و كلي قانون يك نيز, قانون ايناحاديث در كه آنجا تا ميشود, شامل كوچك, امور در چه و بزرگ امور در چه را

ميخوانيم: اس$مي

ميان در داوري براي و بود, نوشته خطي كدام هر خردسال, كودك دو روزي

اين ناظر كه cdefg علي رسيدند, cdefg حسن امام حضور به خط بهترين انتخاب و آنها

گفت: فرزندش به فورا بود, صحنه

الـقيىامة!: يوم عنه ائلك سى اللىه و حكم ا هىذى فان تحكم كيف أنظر بني يىانـوع يك خـود ايـن زيـرا مـيكني; داوري چگونه كن, دقت درست <فرزندم!

آية ذيل ,٦٣ صفحة ,٥ جلد تفسير<آلوسي>, ـ بحث مورد آية ذيل ,٦٤ صفحة ,٣ جلد البيان>, <مجمع ـ ١بحث/ مورد

ميكند>!١ سؤال تو از آن دربارة قيامت روز در خداوند و است قضاوت

يك زيربناي حكومت; در عدالت و امانت 9حفظ اس$مي مهم قانون دو ايناين اجراي بدون الهي يا مادي خواه جامعهاي هيچ و است انساني سالم جامعة

نمييابد/ سامان اصل, دو

سـرمايههاي مسـئوليتها, پستهـا, ثـروتها, اموال, ميگويد: اول اصلدست به كه است الهي امانتهاي همه تاريخي, ميراثهاي و فرهنگها انساني,

Page 553: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٥١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

و امانات اين حفظ در موظفند همه و ميشود, سپرده اجتماع در مختلف افراد

امـانتها اين در وجه هيچ به و بكوشند, آن اصلي صاحبان به آن كردن تسليم

نشود/ خيانت

مـنافع ك اصـطكا و تـضادها برخـوردها, اجتماعات, در هميشه طرفي ازو تبعيض گونه هر تا شود فصل و حل عادAنه, حكومت با بايد كه دارد وجود

شود/ برچيده جامعه از ستم و ظلم و جا نابه امتياز

يكديگر به مردم كه اموالي به منحصر امانت شد, گفته Aبا در كه طور همانموظفند كه هستند امانتداراني جامعه, در نيز دانشمندان بلكه نيست, ميسپارند

در گـر ا كه هستند الهي امانتهاي انسان فرزندان حتي نكنند, كتمان را حقايق

و وجود باAتر آن از و شده, امانت در خيانت شود, كوتاهي آنان تربيت و تعليم

كه پروردگارند امانت است, داده او به خدا كه نيروهائي تمام و انسان خود هستي

روح س$مت و جسم س$مت حفظ در بكوشد, آنها حفظ در است موظف انسان

نكند/ كوتاهي انديشه و فكر و جواني سرشار نيروي و

از بعضي از حتي بزند, خويشتن به ضرر يا و انتحار به دست نميتواند لذابايد امامي هر كه امامت ودايع و اسرار و علوم ميشود: استفاده اس$مي احاديث

<كافي>, ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٩٦ و ٤٩٥ صفحات ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ١ـ البيت آل چاپ ,١٤ صفحة ,٢٧ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٢٧٧ و ٢٧٦ صفحات ,١ جلد

بعد/ به ٢٧٥ صفحة ,٢٣ جلد اFنوار>, <بحار

است/١ داخل فوق آية در بسپارد, بعد امام به

مقدم <عدالت>, بر امانت>, <اداي مسألة فوق, آية در كه: اين توجه قابلداوري, در عـدالت مسألة كه است آن خاطر به شايد موضوع اين شده, داشته

مردم همة كه است اين اساس و اصل زيرا ميشود; Aزم خيانت برابر در هميشه

عدالت به نوبت شوند منحرف اصل اين از افرادي يا فرد گر ا ولي باشند, امين

Page 554: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٨ آية: نساء سورة ٥٥٢

سازد/ آشنا خود وظيفة به را آنها كه ميرسد

# # #

نكته:اسMم در عدالت و امانت اهميت

ساير مورد در كه شده تأكيد موضوع اين دربارة قدري به اس$مي منابع دراست: واقعيت اين روشنگر زير كوتاه احاديث ميشود, ديده كمتر احكام

فرمود: كه شده نقل cdefg صادق امام از ـ ١فـلو اعتىاده شيء ذىلك فان سجوده و جل الر كوع ر طول اليى تنظروا bى

أمىانته: اء أدى و حديثه صدق اليى انظروا لىكن و استوحش كه ترعادتي است ممكن زيرا نكنيد; افراد طوAني سجود و ركوع به نگاه <9تنها;

در راسـتگوئي بـه نگاه ولي شوند, ناراحت آن ترك از كه باشد شده آنها براي

كنيد>/ آنها امانت اداء و سخن

آن cdefg علي گر <ا فرمود: كه شده نقل cdefg صادق امام از ديگري حديث در ـ ٢امانت اداء و سخن در راستگوئي خاطر به كرد, پيدا mnopq پيامبر نزد در مقام همه

,٢ جلد <كافي>, ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٩٦ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ١اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,٦٨ صفحة ,١٩ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,١٠٥ صفحة

/٨ صفحة ,٦٨ جلد

بود>/١

فرمود: خود دوستان از يكي به كه شده نقل cdefg صادق امام از نيز و ـ ٣ارني استشى و استنصحني و ائتمنني لو اتله, قى و يف بالس علي ارب ضى ان

مىانة: bا اليه يت د b منه ذىلك قبلت ثمنـصيحتي مـن از يـا و مـيگذاشت مـن پـيش امـانتي cdefg عـلي قـاتل گر <ا

اع$م امور اين براي را خود آمادگي من و ميكرد مشورتي من با يا و ميخواست

Page 555: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٥٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

,٥ جلد <كافي>, ـ ق هـ ١٤١٢ چهارم, طبع اسماعيليان, مؤسسة ,٤٩٦ صفحة ,١ جلد الثقلين>, <نور ـ ١اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,٧٤ صفحة ,١٩ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,١٣٣ صفحة

/٢٥٨ صفحة ,٧٥ جلد

مينمودم>/١ ادا را امانت حق قطعا ميداشتم,

نقل mnopq اس$م گرامي پيغمبر از تسنن اهل و شيعه منابع در كه رواياتي در ـ ٤ميدرخشد: بزرگ گفتار اين شده

ـان: خى ائتمن اذا و أخلف وعد اذىا و كذب ث حد اذىا ثCىث المنىافق آية

,٤ جلد <سننترمذي>, ـ البيت آل چاپ ,١٣ صفحة ,١٤ جلد و ٨٥ صفحة ,٩ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ ٢و ٢٠٧ و ٢٠٦ ,١٠٨ صفحات ,٦٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ق هـ ١٤٠٣ دوم, طبع بيروت, الفكر دار ,١٣٠ صفحةالكـتب دار ,٢٩١ و ٢٩٠ صـفحات ,٢ جلد <كافي>, ـ ٥٣ صفحة ,٧٤ جلد و ٢٥٢ و ٢٢٩ صفحات ,٧٥ جلدـ ق هـ ١٤١١ اول, طبع بيروت, العلميه الكتب دار ,٣٢٩ صفحة ,٦ جلد نسائي>, كبراي <سنن ـ اmسYميةبيروت, الفكر دار ,٩٥ صفحة ,٧ جلد و ١٨٩ و ١٦٢ صفحات ,٣ جلد و ١٤ صفحة ,١ جلد بخاري>, <صحيح

ق/ هـ ١٤٠١

امانت>/٢ در خيانت و پيمانشكني, دروغگوئي, است: چيز سه منافق <نشانة

و لـحظك فـي الخصمين بين سو فرمود: cdefg علي به mnopq كرم ا پيغمبر ـ ٥و دو, آن به كردن نگاه در حتي ميآيند تو نزد نزاع طرفين كه <هنگامي لفظك:

,٣٥٠ صفحة ,١٧ جلد الوسائل>, <مستدرك ـ بحث مورد آية ذيل ,٦٤ صفحة ,٣ جلد البيان>, <مجمع ـ ٣الشيعه>, <وسائل ـ مشابه0 ٢٧٧$حديث صفحة ,١٠١ جلد اFنوار>, <بحار ـ مشابه0 البيت$حديث آل چاپ

البيت/ آل چاپ الخصوم>, بين القىاضيى اة اوى مسى اب استحبى اب <بى ,٢١٤ صفحة ,٢٧ جلد

كن>/٣ رعايت را عدالت و مساوات ميگوئي, آنها به كه سخنان چگونگي و مقدار

# # #

Page 556: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٩ آية: نساء سورة ٥٥٤

اLمـر اولـيى و سول الر عوا اطيى و ه اللى عوا اطيى آمنوا ن الذيى ها ي ا ا يى ٥٩

كـنتم ان سـول الر و ه اللى لي ا وه فرد ء شيى فيىى تنىازعتم ن فا منكم

( تاويى احسن و خير لك ذى اrLخر اليوم و ه باللى منون تو

ترجمه:و خدا پيامبر كنيد اطاعت و را! خدا كنيد اطاعت آوردهايد! ايمان كه كساني اي ـ ٥٩

باز پيامبر و خدا به را آن داشتيد, نزاع چيزي در گاه هر و را! پيامبر� ا{مر�اوصياي اولوا

براي �كار� اين داريد! ايمان رستاخيز روز و خدا به اگر بطلبيد� داوري آنها از �و گردانيد

است/ نيكوتر پايانش و عاقبت و بهتر, شما

تفسير:اطاعتكنيد اrمر اولي از

مسألة يعني اس$مي, مسائل مهمترين از يكي دربارة بعد, آية چند و آيه اينو ديـني مـختلف مسـائل در را مسـلمين واقعي مراجع و ميكند بحث رهبري

ميسازد/ مشخص اجتماعي

بـديهي كنند, اطاعت خداوند از ميدهد: دستور ايمان با مردم به نخست,شود, منتهي پروردگار اطاعت به بايد اطاعتها همة ايمان با فرد يك براي است

زيرا باشد; او فرمان طبق و گيرد, سرچشمه او ك پا ذات از بايد رهبري گونه هر و

بايد مالكيت و حاكميت گونه هر و است, او هستي جهان تكويني مالك و حاكم

خدا از آوردهايد! ايمان كه كساني <اي ميفرمايد: آيه آغاز در لذا باشد, او فرمان به

اللىه)/ اطيىعوا آمنوا الذيىن ايها (يىا كنيد> اطاعت

Page 557: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٥٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

رسول از <و ميفرمايد: ميدهد, mnopq پيامبر از پيروي به فرمان بعد, مرحلة درسول)/ الر اطيىعوا (و نمائيد> اطاعت خدا

نميگويد/ سخن هوس, و هوا روي از هرگز و است معصوم كه پيامبريو است, خدا سخن او سخن و است مردم ميان در خدا نمايندة كه پيامبري

است/ داده او به خداوند را موقعيت و منصب اين

است, او ذات حاكـميت و خالقيت مقتضاي خداوند, از اطاعت بنابراين,خداوند ديگر: تعبير به و است پروردگار فرمان مولود mnopq پيامبر از اطاعت ولي

تكرار شايد و بالغير اbطاعه واجب mnopq پيامبر و است, بالذات اbطاعة واجبدارد/ اطاعت دو تفاوت يعني موضوع همين به اشاره آيه, در <أطيعوا>

جامعة متن از كه ميدهد مر> bا <أولوا از اطاعت به فرمان سوم, مرحلة در واز كه اAمر اولوا از <و ميفرمايد: مردمند, دنياي و دين حافظ و برخاسته اس$مي

منكم)/ مر ا; اوليى (و كنيد> اطاعت است شما خود

پـرداخـته, اسـ$مي جوامـع براي سرنوشتساز مهم مسألة يك به گاه آنارجاع رسول و خدا به را آن داشتيد, كشمكش و نزاع امري در گاه <هر ميفرمايد:

فردوه ء شيى فيىى تنىازعتم ن (فا آوردهايد> ايمان رستاخيز روز و خدا به گر ا دهيد,

ا;Ðخر)/ اليوم و باللىه منون تو كنتم ان سول الر و اللىه اليحق كه ساخته مشخص را اس$مي جوامع منازعات كلية حل راه بيان, اين باامت اخـت$فات نـدارنـد, پـيامبر و خـدا محكمة جز محكمهاي هيچ به رجوع

به ميبايست كوچك, يا و رهبري و وAيت چون بزرگ مسائل سر بر چه اس$مي

تـبهكاري هيچ دست تا گردد, ارجاع پيامبر و خدا سوي از شده تعيين محاكم

نباشد/ مسلمانان سر باAي

است> نيكو پايانش و عاقبت و بهتر شما براي <اين ميفرمايد: آيه پايان در و

Page 558: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٩ آية: نساء سورة ٥٥٦

تاويى+)/ احسن و خير (ذىلكو اس$مي جوامع شخصيت و هويت احساس استق$ل, برنامه, اين نتيجة

شد/ خواهد اس$م امت گرفتن قرار محور زمينة

# # #

نكتهها:هستند؟! مرچهكساني rا أولوا ـ ١

سخن اس$م مفسران ميان در چيست؟ اbمر> <اولوا از منظور كه اين دربارةكرد: خ$صه جمله چند در را آن ميتوان كه است بسيار

اbمـر> <اولوا از مـنظور مـعتقدند: تسـنن اهـل مـفسران از جمعي ـ الفهـيچگونه و مـحيط, هـر در و زمان هر در امورند, مصادر و حكام زمامداران,

ذيل ق0, هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,١٧٧ و ١٧٦ $صفحات ٥٧٢ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ٢ و ١بحث/ مورد آية

باشند موظف مسلمانان كه است اين آن نتيجة و نشدهاند١ قائل آن براي استثنائي

باشد/ مغول حكومت گر ا حتي كنند, پيروي شكل هر به حكومتي هر از

<في تفسير و <المنار> تفسير نويسندة مانند مفسران از ديگر بعضي ـ بعموم نمايندگان اbمر> <اولوا از منظور معتقدند: ديگر, بعضي و القرآن> ظCلمردم زندگي شئون تمام در منصبان صاحب و علما زمامداران, حكام, طبقات,

اين به مشروط آنها اطاعت بلكه شرط, و قيد بدون و مطلق طور به نه اما هستند,

ندهند/ انجام را عملي اس$م مقررات و احكام خ$ف بر كه است

فكري و معنوي زمامداران اbمر> <اولي از منظور ديگر بعضي عقيدة به ـ جو كتاب محتويات از و باشند عادل كه دانشمنداني دانشمندانند,٢ و علما يعني

باشند/ داشته كامل گاهي آ سنت

Page 559: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٥٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

مـنحصرا كـلمه, ايـن از مـنظور معتقدند: تسنن اهل مفسران از بعضي ـ د

ق0, هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,١٧٧ و ١٧٦ $صفحات ٥٧٢ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ ٣ و ٢ و ١بحث/ مورد آية ذيل

<وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٢١ صفحة ,٢ جلد و ٢٨٦ و ٢٧٦ ,١٨٩ ,١٨٧ صفحات ,١ جلد <كافي>, ـ ٤به ٢٨٣ صفحة ,٢٣ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت چاپآل ,٢٠٠ و ١٩٥ ,١٧١ ,٧٧ صفحات ,٢٧ جلد الشيعه>,

و///>/ مر Fا أولوا أنهم و العظيم بالملك المعنيى أنها و طىاعتهم وجوب اب <بى ,١٧ باب بعد,

اعصار در بنابراين و نميشود, شامل را آنها غير و نخستيناند,١ چهارگانة خلفاي

داشت/ نخواهد خارجي وجود اbمر> <اولي ديگر,

يـاران و صـحابه مـعني بـه را اbمـر> <اولوا مفسران, از ديگر بعضي ـ هـميدانند/٢ mnopq پيامبر

كـه: است ايـن شـده, گفته اbمر> <اولوا تفسير در كه ديگري احتمال ـ واس$مند/٣ لشكر فرماندهان منظور

<اولوا از مـنظور كـه دارند نظر اتفاق زمينه اين در شيعه مفسران همة ـ زاس$مي, جامعة معنوي و مادي رهبري كه ميباشند,٤ rstuv معصوم امامان اbمر>,و است, شده سپرده آنها به mnopq پيامبر و خداوند طرف از زندگي شئون تمام در

نميشود/ شامل را آنها غير

جامعة در را پستي و شوند منصوب مقامي به آنها طرف از كه كساني البتهاين خاطر به نه است Aزم آنها اطاعت معيني شرايط با بگيرند, عهده به اس$مي

ميباشند/ اbمر اولوا نمايندگان كه اين خاطر به بلكه اbمرند, اولوا كه

ميپردازيم: فشرده طور به فوق تفاسير بررسي به كنون ااسـ$م تعليمات روح و آيه مفهوم با وجه هيچ به اول تفسير نيست شكدر شـرط و قـيد بدون حكومتي هر از پيروي نيست ممكن و نيست سازگار

شيعه, مفسران بر ع$وه دليل همين به و باشد, mnopq پيامبر و خدا اطاعت رديف

كردهاند/ نفي را آن نيز تسنن اهل بزرگ مفسران

Page 560: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٩ آية: نساء سورة ٥٥٨

اطـاعت آية زيرا نيست; سازگار شريفه آية اط$ق با نيز دوم تفسير اما واست/ شمرده واجب و Aزم شرط, و قيد بدون را اbمر اولوا

از گـاه آ و عادل دانشمندان و علما به اAمر اولوا تفسير يعني سوم تفسيردانشمندان, و علما از پيروي زيرا نيست; سازگار آيه اط$ق با نيز سنت و كتاب

نباشد/ سنت و كتاب خ$ف بر آنها گفتار كه: اين جمله از دارد شرائطي

اشـتباه و نـيستند معصوم 9چون شوند اشتباهي مرتكب آنها گر ا بنابراين,در نيست, Aزم آنها اطاعت شوند, منحرف حق از ديگر علت هر به يا و ميكنند;

,mnopq پيامبر اطاعت همانند مطلق, طور به را اbمر اولوا اطاعت آيه, كه صورتي

است/ شمرده Aزم

استفاده سنت و كتاب از كه است احكامي در دانشمندان از اطاعت عCوه, بهذكر به نيازي و بود, نخواهد mnopq پيامبر و خدا اطاعت جز چيزي بنابراين كردهاند

ندارد/

اين مفهومش نخستين; چهارگانة خلفاي به ساختن 9منحصر چهارم تفسيرباشد, نداشته وجود مسلمانان ميان در اbمر اولوا براي مصداقي امروز كه است

نيست/ دست در تخصيص اين براي دليلي هيچگونه عCوه, بهلشكر فرماندهان يا و صحابه به دادن اختصاص يعني ششم و پنجم تفسيردست در نيز تخصيص اين بر دليلي هيچگونه يعني دارد, را اشكال همين نيز

نيست/

مصري معروف دانشمند عبده> <محمد مانند تسنن اهل مفسران از جمعياحـتمال خواستهاند, رازي> <فخر معروف مفسر كلمات از بعضي از پيروي به

عـلماء, از اعم اس$مي جامعة مختلف طبقات نمايندگان همة اAمر 9اولوا دوم

كه: اين جمله از بپذيرند, شرط و قيد چند با را ديگر; طبقات نمايندگان و حكام

Page 561: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٥٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ميشود;/ استفاده آيه در <منكم> كلمة از كه 9آنچنان باشند مسلمان ـ الفنباشد/ سنت و كتاب خ$ف بر آنها حكم ـ ب

اجبار/ نه كنند حكم اختيار روي از ـ جنمايند/ حكم مسلمين مصالح با موافق ـ د

مـانند 9نه باشند داشته آن در دخالت حق كه گويند سخن مسائلي از ـ هـدارند;/ اس$م در معيني و ثابت مقررات كه عبادات

باشد/ نرسيده شرع از خاصي نص ميكنند, حكم كه مسألهاي در ـ وبدهند/ نظر اتفاق, طور به اينها همة بر عCوه ـ ز

گـرفتار آنـها نمايندگان مجموع يا امت مجموع معتقدند آنها كه آنجا از وايـن نتيجة معصومند, امت مجموع ديگر عبارت به و نميشوند خطا و اشتباه

قيد هيچگونه بدون و مطلق طور به حكمي چنين از اطاعت كه ميشود آن شروط

بودن حجت سخن اين نتيجة 9و باشد, Aزم mnopq پيامبر از اطاعت همانند شرط و

دارد, متعددي اشكاAت نيز تفسير اين كه داشت توجه بايد ولي است; <اجماع>زيرا:

مـيدهد, روي كـمي بسـيار موارد در اجتماعي مسائل در نظر اتفاق :bاودائـم طـور بـه مسلمين شئون غالب در نابساماني و تكليفي Cب يك بنابراين

داشت/ خواهد وجود

كـه ميآيد پيش اشكال اين بپذيرند, را كثريت ا نظرية آنها بخواهند گر ا وAزم مـطلق طـور بـه آن از اطـاعت بنابراين و نيست, معصوم گاه هيچ كثريت ا

نميباشد/

<مجموع بودن معصوم بر دليلي هيچگونه شده, ثابت اصول علم در ثانيا:نيست/ دست در معصوم, امام وجود منهاي امت>,

Page 562: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٩ آية: نساء سورة ٥٦٠

كـه است ايـن كردهاند: ذكر تفسير اين طرفداران كه شرائطي از يكي ثالثا:نباشد/ سنت و كتاب خCف بر آنها حكم

با نيست يا است سنت مخالف حكم كه موضوع اين تشخيص ديد بايد امااست؟ اشخاصي چه

آن سخن اين نتيجة و است, سنت و كتاب از گاه آ علماي و مجتهدان با حتمانباشد, جايز علماء و مجتهدان اجازة بدون اbمر اولوا از اطاعت كه بود خواهد

شـريفه آيـة ظاهر با اين و باشد, اbمر اولوا اطاعت از باAتر آنها اطاعت بلكه

نيست/ سازگار

ولي گرفتهاند, اbمر اولوا جزء نيز را دانشمندان و علما آنها كه است درستاز عاليتر مرجع و ناظر عنوان به مجتهدان و علما تفسير, اين مطابق حقيقت در

و علما زيرا آنها; رديف در مرجعي نه شدهاند, شناخته طبقات نمايندگان ساير

داشـته نظارت سنت, و كتاب با موافقت نظر از ديگران كار بر بايد دانشمندان

سازگار فوق تفسير با اين و بود خواهند آنها عالي مرجع ترتيب, اين به و باشند

نيست/

است/ اشكال با مواجه متعددي جهات از فوق تفسير بنابراين,تفسير يعني هفتم تفسير ميماند سالم گذشته اشكاAت از كه تفسيري تنها ووجوب اط$ق با تفسير, اين زيرا است; معصوم امامان و رهبران به اbمر اولوا<عصمت> مقام چون است, سازگار كام$ ميشود, استفاده فوق آية از كه اطاعت

او فرمان ترتيب, اين به و ميكند, حفظ گناه و اشتباه خطا, گونه هر از را او امام,

و است, اAطـاعة واجب شرطي و قيد هيچگونه بدون mnopq پيامبر فرمان همانند

<أطـيعوا> تكـرار بدون حتي و گيرد قرار او اطاعت رديف در كه است سزاوار

شود/ <رسول> بر عطف

Page 563: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٦١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

مفسر جمله از تسنن اهل معروف دانشمندان از بعضي كه: اين توجه جالباعتراف حقيقت اين به آيه, اين ذيل در سخنش آغاز در رازي> <فخر معروف

ميگويد: كرده,

بشمرد, Aزم چرا و چون بدون و قطع طور به را او اطاعت خدا كه <كسي

مرتكب كه هنگامي به نباشد, خطا از معصوم گر ا زيرا باشد; معصوم بايد حتما

انجام در را او از پيروي و شمرده, Aزم را او اطاعت خداوند ميشود, اشتباهي

كه چرا ميكند; ايجاد الهي حكم در تضاد نوع يك خود اين و دانسته, Aزم خطا

اbمر> <اولوا از پيروي ديگر طرف از و است, ممنوع عمل آن انجام طرف يك از

ميشود/ <نهي> و <امر> اجتماع موجب اين و است, Aزم

بـدون را اAمر اولوا فرمان اطاعت خداوند ميبينيم طرف يك از بنابراين,خـطا از مـعصوم اAمر اولوا گر ا ديگر طرف از و دانسته Aزم شرط و قيد هيچ

اولوا كه ميكنيم استفاده چنين مقدمه اين از نيست, صحيح فرماني چنين نباشند,

بحث/ مورد آية ذيل ,١٣٥٧ سنة مصر, طبع ,١٤٤ صفحة ,١٠ جلد رازي>, فخر <كبير تفسير ـ ٢ و ١

باشند>/١ بوده معصوم بايد حتما شده, اشاره آنها به فوق آية در كه اbمرو است امت مجموع يا معصوم <اين ميدهد: ادامه چنين سپس رازي> <فخررا بعض اين بايد ما زيرا نيست; قبول قابل دوم احتمال اس$م, امت از بعضي يا

ايـن چون و نيست چنين كه حالي در باشيم, داشته دسترسي او به و بشناسيم

امت اين مجموع معصوم كه ميماند باقي اول احتمال تنها برود, بين از احتمال

قبول قابل و حجت امت اتفاق و اجماع كه اين بر است دليلي خود اين و است,ميشود>/٢ محسوب معتبر دAئل از و است,

بـه مـعروف كـه ايـن بـا رازي> <فـخر مـيشود مـ$حظه كـه طـور همان

Page 564: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٩ آية: نساء سورة ٥٦٢

<اولوا كـه ايـن بـر را آيـه دAلت است, علمي مختلف مسائل در اشكالتراشي

اهـل مكتب با كه آنجا از منتها است, پذيرفته باشند معصومي افراد بايد اbمر>اولوا كـه را احتمال اين نداشته, آشنائي مكتب اين رهبران و امامان و rstuv بيت

كـه شـده ناچار و است, گرفته ناديده باشند بوده امت از معيني اشخاص اbمرتفسير مسلمانان; طبقات عموم نمايندگان 9يا امت مجموع معني به را اbمر اولوا

كند/

اولوا گفتيم: كه طور همان زيرا نيست; قبول قابل احتمال اين كه حالي درمشك$ت فصل و حل و اس$مي حكومت و باشد اس$مي جامعة رهبر بايد اbمرحتي و عموم جمعي دسته حكومت ميدانيم: و شود انجام او وسيلة به مسلمين

مسائل در كه چرا نيست; امكانپذير عم$ آراء اتفاق صورت به آنها نمايندگان

آن با مسلمانان كه اقتصادي و اخ$قي و فرهنگي و سياسي و اجتماعي مختلف

غـالبا آنـها نمايندگان يا امت همة آراء اتفاق آوردن دست به هستند, رو به رو

نميشود/ محسوب اbمر اولوا از پيروي نيز, كثريت ا از پيروي و نيست, ممكن

عقيدة معاصر دانشمندان از كه كساني و رازي> <فخر سخن Aزمة بنابراين,يا و گردد, تعطيل اAمر اولوا از اطاعت عم$ كه: ميشود اين كردهاند, تعقيب را او

آيد/ در استثنائي و نادر بسيار موضوع يك صورت به

پـيشوايـان رهبري تنها شريفه آية ميگيريم: نتيجه فوق بيانات مجموع ازكنيد;/ 9دقت ميكند اثبات ـ ميدهند تشكيل را امت از جمعي كه ـ معصوم

# # #

چندسؤال به پاسخ ـ ٢بحث در طرفي بي رعايت نظر از كه شده فوق تفسير به ايرادهائي اينجا در

گردد: مطرح بايد

Page 565: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٦٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

به كه <أولوا> كلمة با باشند, معصوم امامان اbمر>, <اولوا از منظور گر ا الفـبـيش نـفر يك زمـان هر در معصوم امام زيرا نيست; سازگار است جمع معني

نميباشد/

بيش نفر يك چه گر ا زمان هر در معصوم امام است: چنين سؤال اين پاسخآيه ميدانيم و ميدهند تشكيل را متعددي افراد زمانها مجموع در ولي نيست

نميكند/ تعيين را زمان يك مردم وظيفة تنها

اين در و نداشته, وجود mnopq پيامبر زمان در معني اين مطابق اAمر اولوا ـ باست؟ شده داده وي از اطاعت به فرمان چگونه صورت

زمـان به منحصر آيه زيرا ميشود; روشن نيز Aبا گفتة از سؤال اين پاسخميسازد/ روشن قرون و اعصار تمام در را مسلمانان وظيفة و نيست معيني

خود mnopq پيامبر زمان در اbمر اولوا بگوئيم: چنين ميتوانيم ديگر عبارت بهبـه آيه در كه داشت, <رسالت> منصب هم mnopq كرم ا پيغمبر زيرا بود; mnopq پيامبر

امت زمامداري و <رهبري منصب هم و شده, ياد او از سول> الر <أطيعوا عنوان

و پيشوا اساس, اين بر كرده, ياد آن از مر> bا <أولي عنوان به قرآن كه اسCمي>رسالت منصب بر ع$وه كه بود mnopq پيامبر خود ,mnopq پيامبر زمان در معصوم رهبر

نشـدن تكـرار شايد و داشت, عهده بر نيز را منصب اين اس$م, احكام اب$غ و

نباشد/ معني اين به اشاره از خالي اbمر> <اولوا و <رسول> بين در <أطيعوا>مـنصب دو اbمـري> <اولوا منصب و <رسالت> منصب ديگر, عبارت بهجدا هم از امام در ولي شده, جمع جا يك mnopq پيامبر وجود در كه است مختلف

دارد/ را دوم منصب تنها امام و است شده

در چرا پس است, معصوم رهبران و امامان اbمر> <اولوا از منظور گر ا ـ جتنىازعتم فان ميگويد: ميكند, بيان را مسلمانان اخت$ف و تنازع مسألة كه آيه ذيل

Page 566: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٩ آية: نساء سورة ٥٦٤

ذىلك خر �bا اليوم و باللىه تؤمنون كنتم ان سول الر و اللىه الي وه فرد شيء في:Cتأوي أحسن و خير

گـر ا دهـيد ارجاع mnopq پيامبر و خدا به را آن كرديد اخت$ف چيزي در گر <ا

عاقبتش و پايان و بهتر شما براي اين داريد, بازپسين روز و پروردگار به ايمان

است>/ نيكوتر

تنها اخت$ف حل مرجع و نيامده ميان به اbمر اولوا از سخني اينجا در كهاست/ شده معرفي 9سنت; پيامبر و قرآن; اللىه, 9كتاب خدا

گفت: بايد ايراد اين پاسخ درسـاير بـه بلكه نيست, شيعه دانشمندان تفسير مخصوص ايراد اين ـ bاو

ميشود/ متوجه دقت كمي با نيز تفسيرها

و اخت$ف فوق, جمله در تنازع و اخت$ف از منظور كه نيست شكي ـ ثانيارهـبري و حكـومت جـزئيات بـه مـربوط مسـائل در نه است احكام در تنازع

كه طور 9همان كرد اطاعت اbمر اولوا از بايد مسلما مسائل اين در زيرا مسلمين;

شده;/ تصريح آيه اول جملة در

تشريع كه است اس$م كلي قوانين و احكام در اخت$ف آن از منظور بنابراين,نـه است, احكـام مـجري فـقط امام ميدانيم زيرا است; mnopq پيامبر و خدا با آن

خدا احكام اجراي مسير در همواره بلكه ميكند, نسخ نه و ميكند, وضع قانوني

است/ mnopq پيامبر سنت و

بر سخني ما از گر <ا فرمودهاند: كه ميخوانيم rstuv بيت اهل احاديث در لذا ومـا است محال نپذيريد, هرگز كردند, نقل mnopq پيامبر سخن و اللىه كتاب خ$ف

2 افق وى ا مى اFى حديثنىا علينىا تقبلوا <Fى cdefgفرمود: صادق امام كه آمده حكم> بن حديث<هشام در ـ ١

بگوئيم>/١ mnopq پيامبر سنت و اللىه كتاب خ$ف بر چيزي

Page 567: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٦٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

$<بحار <///mnopq د محم نىا نبي سنة و اليى تعى نىا رب قول الف خى ا مى علينىا, تقبلوا Fى و ه اللى فاتقوا نة/// الس و القرآنانتشاراتدانشگاه ,٥١٧ صفحة ابنداود>, <رجال تفاوتدر كمي با حديث اين 0٢٥٠ صفحة ,٢ جلد اFنوار>,

است/ آمده نيز ش هـ ١٣٤٨ مشهد, انتشاراتدانشگاه ,٢٢٤ صفحة كشي>, <رجال و ق هـ ١٣٨٣ تهران,كتىاب افق يوى عني ائكم جى ا مى النىاس, ها أي فقىال: mnopqبمني النبي <خطب cdefgنقلشده: صادق امام از نيز وـ اmسYمية الكتب دار ,٦٩ صفحة ,١ جلد $<كافي>, أقله> فلم ه اللى كتىاب الف يخى ائكم جى ا مى و قلته فأنا ه اللى

/0٢٤٢ صفحة ,٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل چاپ ,١١١ صفحة ,٢٧ جلد الشيعه>, <وسائل

خدا اس$مي قوانين و احكام در مردم اخت$ف حل مرجع نخستين بنابراين,ميكنند, حكم بيان معصوم امامان گر ا و ميشود وحي او بر كه است mnopq پيامبر و

از كـه است دانشـي و علم يا و اللىه كتاب از بلكه نيست, خودشان از نيز آن

در اbمـر اولوا ذكر عدم علت ترتيب اين به و است رسيده آنها به mnopq پيامبر

است, شده ارجاع اFمر اولوا به مشكYت از بعضي حل براي سوره, همين ٨٣ آية در ميبينيم اگر و ـ ١خواهد مزبور آية تفسير در كه طور همان بلكه نيست, شرع كلي قوانين و احكام در اختYف آن, از منظورذيل در خدا خواست به را موضوع اين بيشتر شرح است, احكام اجراي طرز به مربوط مسائل دربارة آمد,

خواند/ خواهيم آيه همان

ميگردد/١ روشن احكام در اخت$ف حل مراجع رديف

# # #

احاديث گواهي ـ ٣اهل امامان به اbمر> <اولوا تفسير كه شده وارد احاديثي نيز اس$مي منابع در

جمله: از ميكند تأييد را rstuv بيت

;٧٥٦ سال 9متوفي مغربي> اندلسي حيان <ابو اس$مي مشهور مفسر ـ الفrstuv بيت اهل ائمة و cdefg علي حق در آيه اين مينويسد: المحيط> <بحر تفسير در

بحث/ مورد آية ذيل ديگر0, چاپي ,٦٨٢ $صفحة مصر طبع ,٢٧٨ صفحة ,٣ جلد المحيط>, <بحر ـ ٢

است/٢ گرديده نازل

<اعـتقاد> رسالة در شيرازي> مؤمن بن <ابوبكر تسنن اهل دانشمند ـ بcdefg عـلي دربـارة فوق آية ميكند: نقل عباس> <ابن از كاشي; مناقب نقل 9طبق

در تبوك; غزوة به عزيمت زمان 9در را او mnopq پيامبر كه هنگام آن در شده, نازل

Page 568: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٥٩ آية: نساء سورة ٥٦٦

و زنان بين در مرا آيا پيامبر! اي كرد: عرض cdefg علي گذارد, خود جاي به <مدينه>فرمود: mnopq پيامبر ميدهي؟ قرار شهر در كودكان

في اخلفني قىال حين موسيى من هىارون بمنزلة مني تكون أن ترضيى أمىابه نسبت نداري دوست <آيا منكم~: مر bا أولي �و وجل عز ال فقى أصلح و قوميكه زماني آن باشي؟ بوده cdefg موسي به نسبت موسي; 9برادر هارون همانند من

سپس كن, اص$ح و باش من جانشين اسرائيل بني ميان در گفت: او به موسي

ـ مدرسين جامعة انتشارات ,٤١٢ صفحة ,٤ جلد <الميزان>, تفسير ـ ٤٢٥ صفحة ,٣ جلد الحق>, <احقاق ـ ١وزارت بـه وابسته اسYمي, فرهنگ احياء مجمع ,١٩٠ صفحة ,١ جلد حسكاني, حاكم التنزيل> <شواهد

/٤٠ حديث ,٢٩٧ صفحة ,٢٣ جلد اFنوار>, <بحار ـ ق هـ ١٤١١ اول, طبع اسYمي, ارشاد و فرهنگ

منكم>/١ مر bا أولي و فرمود: عزوجل خداوند

تسـنن اهل معروف دانشمندان از كه قندوزي> حنفي سليمان <شيخ ـ جنقل هCلي> قيس بن <سليم از <مناقب> كتاب از المودة> <ينابيع كتاب در است

ميكند:

در انسان كه چيزي كمترين > پرسيد: آمده, cdefg علي خدمت به مردي روزي

آن با كه چيزي كمترين نيز و است؟ چيز چه شد خواهد مؤمنان جزء آن پرتو

فرمود: cdefg امام است؟ كدام ميگردد گمراهان يا و كافران جزء

ايـن مـيآيد, در گمراهان زمرة در آن سبب به انسان كه چيزي كمترين اما

Aزم او وAيت و اطاعت كه را او گواه و شاهد و خدا نمايندة و حجت كه: است

نشناسد/ است

كن! معرفي من به را آنها المؤمنين أمير يىا گفت: مرد آن

و داده قرار mnopq پيامبر و خود رديف در خداوند كه همانها فرمود: cdefg علي

منكم>/ مر bا أولي و سول الر أطيعوا و اللىه أطيعوا آمنوا الذين أيها <يىا فرموده:

بفرما/ روشنتر هم باز شوم فدايت گفت: مرد آن

Page 569: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٦٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

خطبة در و مختلف موارد در mnopq خدا رسول كه همانهائي فرمود: cdefg علي

تـضلوا لن أمرين فيكم كت تر اني فـرمود: كرده, ياد آنها از عمرش آخر روز

بيتي: أهل عترتي و اللىه كتىاب ا بهمى كتم تمس ان بعديبزنيد, آنها دامن به دست گر ا كه گذاشتم, بيادگار چيز دو شما ميان در <من

ـ ق0 هـ ١٤١٦ اول, طبع اmسوة, دار ,٣٥٠ صفحة ,١ $جلد طبعاسYمبول ,١١٦ صفحة المودة>, <ينابيع ـ ١<بحار ـ خوئيني زنجاني انصاري باقر محمد شيخ تحقيق ,١٧٧ صفحة هEلي>, قيس بن سليم <كتاب

/١٧ صفحة ,٦٦ جلد اFنوار>,

خاندانم>/١ و خدا كتاب شد, نخواهيد گمراه من از بعد هرگز

كتاب صاحب مينويسد: المودة> <ينابيع كتاب در دانشمند همان نيز و ـ دشـده نـازل cdefg عـلي دربـارة آيه اين كه: كرده نقل <مجاهد> تفسير از <مناقب>

ـ ق0 هـ ١٤١٦ اول, طبع اmسوة, دار ,٣٤١ صفحة ,١ $جلد طبعاسYمبول ,١١٤ صفحة المودة>, <ينابيع ـ ٢<بحار ـ ق هـ ١٣٧٦ نجف, كاظمحيدري$حيدريه0 محمد چاپخانة ,٢١٩ صفحة ,٢ جلد <مناقبآلابيطالب>,فرهنگ احياء مجمع ,١٩٠ صفحة ,١ جلد حسكاني, حاكم التنزيل> <شواهد ـ ٢٩٧ صفحة ,٢٣ جلد اFنوار>,

ق/ هـ ١٤١١ اول, طبع اسYمي, ارشاد و فرهنگ وزارت به وابسته اسYمي,

است/٢

<عياشي> تفسير و كافي> > كتاب مانند شيعه, منابع در متعددي روايات ـ هـ<اولوا از منظور ميدهند: گواهي همگي كه: شده نقل آن غير و <صدوق> كتب و

يك يك, امامان نام آنها از بعضي در حتي و ميباشند rstuv معصومين ائمة اbمر>

٢٨٦ و ٢٧٦ ,١٨٩ ,١٨٧ صفحات ,١ جلد <كافي>, ـ شود مراجعه بحث مورد آية ذيل <برهان>, تفسير به ـ ٣چاپ ,٢٠٠ و ١٩٥ ,١٧١ ,٧٧ صفحات ,٢٧ جلد الشيعه>, <وسائل ـ اmسYمية الكتب دار ,٢١ صفحة ,٢ جلد و

/١٧ باب بعد, به ٢٨٣ صفحة ,٢٣ جلد اFنوار>, <بحار ـ البيت آل

است/٣ شده ذكر صريحا

# # #

Page 570: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٠ آية: نساء سورة ٥٦٨

من انزل ا مى و ليك ا انزل ا بمى آمنوا نهم ا يزعمون ن الذيى لي ا تر لم ا ٦٠

به يكفروا ان امروا قد و الطىاغوت لي ا اكموا يتحى ان دون يريى قبلك

دا بعيى L ض)ى هم يضل ان يطىان الش د يريى و

ترجمه:توو بر كه� كتابهايآسماني �از آنچه به ميكنند گمان كه كسانيرا نديدي آيا ـ ٦٠

طاغوتو نزد برايداوري ميخواهند ولي ايمانآوردهاند, نازلشده, تو پيشاز آنچه به

امـا شـوند/ كـافر طاغوت به كه شده داده دستور آنها به كه اين با بروند؟! باطل حكام

بيفكند/ دستي بيراهههايدور به و كند/ گمراه را آنان ميخواهد شيطان

نزول: شأنبر را بنا داشت, اخت$في منافق مسلمانان از يكي با <مدينه> يهوديان از يكي

كنند/ انتخاب خود ميان در داور عنوان به را نفر يك كه گذاشتند اين

داشت اطـمينان mnopq اسـ$م پيامبر نظري بي و عدالت به چون يهودي مردراضيم/ شما mnopq پيامبر داوري به من گفت:

انـتخاب را اشرف> بن كعب > نام به يهود بزرگان از يكي منافق مرد ولياين به و كند, جلب خود سوي به را او نظر هديه, با ميتواند ميدانست زيرا كرد;

چـنين و شـد نازل شريفه آية كرد, مخالفت mnopq اس$م پيامبر داوري با ترتيب,

,٦٨٢ صفحة ,٣ جلد المحيط>, <بحر ـ است شده نقل مفسران اكثر از فوق نزول شأن ـ البيان> <مجمع ـ ١2 اFنـوار>, <بحار ـ بحث مورد آية ذيل ,٢٦٣ صفحة ,٥ جلد <قرطبي>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل

كرد/١ سرزنش شديدا را افرادي

Page 571: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٦٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

تفاوت0/ $با ٩٣ صفحة ,٢٢ جلد تفاوت0, $با ١٩٤ و ٧٥ صفحات ,٩ جلد

كه كردهاند نقل آيه اين ذيل در نيز ديگري نزولهاي شأن مفسران از بعضيآغـاز در جـاهليت, زمـان عادت طبق مسلمانها, تازه از بعضي ميدهد, نشان

فوق آية ميبردند, كاهنان يا و يهود, دانشمندان نزد را خود داوريهاي اس$م

بحث/ مورد آية ذيل تفاسير, از ديگر برخي و ٢٢٢ صفحة ,٥ جلد <المنار>, تفسير ـ ١

كرد/١ نهي را آنها شديدا و شد نازل

تفسير:طاغوت حكومت

اطاعت به را مؤمنان پيش, آية زيرا است; گذشته آية مكمل واقع در فوق آيةمينمود دعوت سنت و كتاب طلبيدن داوري به و اAمر اولوا و پيامبر خدا, فرمان

مينمايد/ نهي طاغوت, داوري و پيروي اطاعت, از آيه اين و

ميكند, م$مت ميرفتند حكام نزد به داوري براي كه را مسلماناني فوق, آيةميفرمايد: و

به ميگويند: و ميپندارند مسلمان را خود كه كساني نميبيني آيا پيامبر! <اي

عين در آورديم, ايمان است, شده نازل پيشين انبياء و تو بر كه آسماني كتب تمام

داده دستور آنها به كه حالي در ميبرند, طاغوت نزد به را خود داوريهاي حال

ا بمى آمنوا انهم يزعمون الذيىن الي تر لم (ا نبرند>؟! را طاغوت فرمان هرگز شده:

ان امروا قد و الطىاغوت الي كموا يتحىا ان يريىدون قبلك من انزل ا مى و ليك ا انزلبه)/ يكفروا

و است <طغيان> مادة از <طاغوت> كردهايم, اشاره هم سابقا كه طور همانهر يا و قيود, و حدود شكستن و سركشي معني به مشتقاتش همة با كلمه اين

Page 572: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٠ آية: نساء سورة ٥٧٠

ميباشد/ است سركشي يا و طغيانگري وسيلة كه چيزي

و حـدود زيرا هستند; <طاغوت> ميكنند باطل به داوري كه آنها بنابراين,شكستهاند/ را عدالت و حق و الهي مرزهاي

اليه كم ا يتحى من كل الطىاغوت شده: نقل cdefg صادق امام از نيز حديثي درداوري به را او مردم و كند حكم حق غير به كس <هر : الحق بغير يحكم ممن

محققاردبيلي, البيان> <زبدة ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٧٥ صفحة ,٩ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١الجعفرية/ ثار �mا mحياء المرتضوية مكتبة ,٦٨٨ صفحة

است>/١ طاغوت بطلبند,

كـه است شـيطاني دام يك طاغوت به <مراجعة ميكند: اضافه قرآن سپسيـريىد (و بـيفكند> دوردسـتي بيراهههاي به راست راه از را انسانها ميخواهد

/( بعيىدا ; ض+ى يضلهم ان يطىان الشو عمومي حكم يك قرآن, آيات ساير همچون فوق آية است: پيدا گفته ناآنان به و مينمايد, بيان قرون و اعصار سراسر در مسلمانان همة براي را جاوداني

بـا طـاغوت, از خواستن داوري و باطل, حكام به كردن مراجعه ميكند: اخطار

نيست/ سازگار آسماني كتب و خدا به ايمان

از آن فاصلة كه ميكند پرتاب بيراهههائي به حق مسير از را انسان عCوه, بهاجتماعي سازمان ريختن هم به در داوريها, چنين مفاسد است, زياد بسيار حق,

محسوب اجتماعات عقبگرد عوامل از يكي و نيست, پوشيده كس هيچ بر بشر

ميشود/

# # #

Page 573: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٧١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

رايت سـول الر لـي ا و ـه اللى نـزل ا ـا مى ليى ا الوا تـعى لـهم ل قيى ا اذى و ٦١

صدودا عنك ون يصد ن المنىافقيى

يـحلفون ك او جى ثم هم ايديى مت قد ا بمى بة مصيى ابتهم اصى ا اذى فكيف ٦٢

قا توفيى و انا احسى Lى ا اردنىا ان ه باللى

قل و عظهم و عنهم فاعرض قلوبهم فيىى ا مى هاللى يعلم ن الذيى ئك اولى ٦٣

غا بليى Lقو نفسهم ا فيىى لهم

ترجمه:سوي به و كرده, نازل خداوند آنچه سوي <به شود: گفته آنها به كه هنگامي و ـ ٦١

اعراضميكنند! تو, دعوت� �قبول از كه ميبيني را منافقان بيائيد>, پيامبر

بـه سـپس مـيشوند, مصيبتي گرفتار اعمالشان, خاطر به وقتي چگونه پس ـ ٦٢

ديگران�, نزد داوري بردن �از ما منظور كه ميكنند ياد خدا به سوگند ميآيند, تو سراغ

است؟! نبوده نزاع,� طرفين �ميان توافق و كردن نيكي جز چيزي

آنـان �مجازات� از ميداند/ دارند, دل در را آنچه خدا, كه هستند كساني آنها ـ ٦٣

نما! گوشزد آنها به را اعمالشان نتايج رسا, بياني با و ده; اندرز را آنها و كن; صرفنظر

تفسير:طاغوت داوري نتيجة

سابق آية در كه جور, داوران و طاغوت, به مراجعه از شديد نهي دنبال بهبراي منافقان كه دستاويزهائي و داوريها گونه اين نتايج آيه, سه اين در آمد,

Page 574: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٣ ـ ٦١ آية: نساء سورة ٥٧٢

است/ گرفته قرار بررسي مورد ميشدند, متشبث آن به خود كار توجيه

بـه داوري بـراي تنها نه مسلماننماها گونه اين ميفرمايد: نخست آية درسـوي به كه ميشود داده تذكر آنها به كه هنگامي بلكه ميروند طاغوت سراغ

قبول از و داده خرج به مقاومت بپذيريد, را mnopq پيامبر داوري و بيائيد خدا حكم

مـيايسـتند, كـار ايـن روي اصـرار بـا و مـيورزند امتناع و اعراض تو دعوت

به و كرده نازل خدا آنچه سوي به ميشود: گفته آنها به كه <هنگامي ميفرمايد:

(و ميكنند> اعراض تو دعوت قبول از كه ميبيني را منافقان بيائيد, پيامبر سوي

عنك ون يصد المنىافقيىن رايت سول الر الي و اللىه انزل ا مى اليى الوا تعى لهم قيىل اذىا/( صدودا

نبوده زودگذر اشتباه يك طاغوت به آنها مراجعة ميگويد: قرآن حقيقت, دردهندة نشان كار اين در آنها اصرار و مقاومت بلكه گردد, اص$ح يادآوري با كه

ميشدند, بيدار mnopq پيامبر دعوت با نه گر و است, آنها ايمان ضعف و نفاق روح

ميگشتند/ معترف خود اشتباه به و

# # #

در كه هنگامي منافق افراد همين كه: ميكند بيان را حقيقت اين بعد, آية در وحكم به ميگيرند, قرار بنبست در و ميشوند, مصيبتي گرفتار اعمالشان نتيجة

ميفرمايد: لذا ميآيند, تو سوي به اجبار

تو سراغ به ميشوند, مصيبتي گرفتار اعمالشان خاطر به وقتي چگونه <پس

ك)/ او جى ثم ايديىهم مت قد ا بمى مصيىبة ابتهم اصى اذىا (فكيف ميآيند>

به داوري بردن از ما هدف و منظور كه ميكنند ياد <سوگند موقع اين در واست> نـبوده دعـوا طـرفين ميان در توافق ايجاد و كردن نيكي جز ديگران نزد

/( توفيىقا و انا احسى ا;ى اردنىا ان باللىه (يحلفون

Page 575: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٧٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

داشت: توجه نكته دو به بايد اينجا درچيست؟ ميشود آنها دامنگير كه مصيبتي از منظور كه: اين نخست

بر كه باشد, مصيبتهائي و بدبختيها نابسامانيها, آن از منظور نيست بعيداثـر بر گر ا كه نيست ترديد جاي زيرا ميشود; آنها دامنگير طاغوت داوري اثر

شـود, دعـوي طرفين از يكي عائد آني منفعت ستمگر, و ناصالح افراد داوري

و مرج, و هرج فساد, و ظلم توسعة باعث داوريها اين ادامة كه نميگذرد چيزي

كار نتايج زودي به افرادي چنين بنابراين ميگردد, اجتماع سازمان پاشيدن هم از

ميشوند/ پشيمان خود كردة از و ديد خواهند را خود

رسـوائـي هـمان <مـصيبت> از مـنظور دادهاند: احتمال مفسران از بعضيميگيرد را آنها دامن خدا, فرمان به كه باشد مصائبي يا و جمعيت ميان در منافقان

منتظره;/ غير شكستهاي و ب$ها 9همانند

بـه احسـان نيكي, و احسان كلمة از منافقان منظور آيا كه: اين ديگر نكتةmnopq؟ پيامبر به نسبت يا و بوده, دعوي طرفين

ارجـاع براي مضحكي بهانههاي آنها باشد, دو هر منظورشان است ممكنميگفتند: كه اين جمله از بودند, كرده درست بيگانگان به داوري

دعوي طرفين غالبا زيرا است!; او شأن دون mnopq پيغمبر نزد به داوري آوردننيست!/ سازگار mnopq پيامبر مقام با اين و مياندازند راه به جنجال و جار

طبعا و ميشود, تمام طرف يك زيان به هميشه داوري و قضاوت عCوه, بهكنند تبرئه را خود ميخواستند بهانههائي چنين با آنها گويا است, تراش دشمن

است/ بوده دعوي طرفين و mnopq پيامبر به خدمت ما منظور كه

ايـجاد و دادن آشـتي مـا نظر بلكه نبوده, داوري ما نظر Aاصو كه اين يا واست/ بوده نزاع طرفين ميان در توافق و توفيق

# # #

Page 576: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٣ ـ ٦١ آية: نساء سورة ٥٧٤

تظاهر گونه اين و ميزند كنار آنها چهرة از نقاب سوم, آية در خداوند وليدرون اسرار خداوند كه هستند كساني <اينها ميفرمايد: ميكند, ابطال را دروغين

قلوبهم)/ فيىى ا مى اللىه يعلم الذيىن (اولىئك ميداند> را آنها دلهاي

نظر صرف آنها مجازات <از ميدهد: دستور خود پيامبر به حال عين در وعنهم)/ (فاعرض كن>

بود ممكن كه آنجا تا اس$م, اظهار خاطر به منافقان با همواره mnopq پيامبر لذامجازات را آنها استثنائي, موارد در جز و بود ظاهر به مأمور زيرا ميكرد; مدارا

آنها مجازات بود ممكن و بودند مسلمانان صفوف در ظاهرا كه اين چه نميكرد,

شود/ تفسير شخصي حساب تصفيه نوع يك به

و دل در كه رسا بياني با و ده اندرز كن, موعظه را آنها ميدهد: دستور سپس

فيىى لهم قل و عظهم (و كن> گوشزد آنها به را اعمالشان نتائج كند, نفوذ آنها جان

/( بليىغا قو; انفسهم# # #

Page 577: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٧٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ظـلموا اذ نـهم ا لـو و ه اللى ذن با ليطىاع اLى رسول من ارسلنىا ا مى و ٦٤

ه اللى لوجدوا سول الر لهم استغفر و ه اللى فاستغفروا ك او جى نفسهم ا

ما رحيى ابا توى

ترجمه:اطـاعت وي از خدا, فرمان به كه اين براي مگر نفرستاديم را پيامبري هيچ ما ـ ٦٤

پا زير را خدا فرمانهاي �و ميكردند ستم خود به كه هنگامي مخالفان, اين اگر و شود/

آنها براي هم پيامبر و آمرزشميكردند, طلب خدا از و ميآمدند, تو نزد به ميگذاردند�,

مييافتند/ مهربان و توبهپذير را خدا ميكرد, استغفار

تفسير:استغفار mnopqبراي پيامبر به توسل

در و نمود, محكوم شديدا را جور داوران به مراجعه گذشته, آيات در قرآنمگر نفرستاديم, كه را پيامبري هيچ <ما ميگويد: سخن اين كيد تأ عنوان به آيه اينبه نسبت مخالفتي هيچگونه و شود>/ اطاعت آنها از خدا فرمان به كه اين براي

اللىه)/ ذن با ليطىاع ا;ى رسول من ارسلنىا ا مى (و نگردد انجام آنها

الهـي, حكـومت رئـيس هم و بودهاند خدا فرستادة و رسول هم آنها زيرانـظر از هـم و خـداونـد احكـام بيان نظر از هم بودهاند, موظف مردم بنابراين

نكنند/ قناعت ايمان ادعاي به تنها و كنند, پيروي آنها از آن اجراي چگونگي

اطاعت پيامبران, فرستادن از هدف ميشود: استفاده خوبي به جمله, اين ازسوء خود آزادي از مردم از بعضي گر ا حال است, بوده مردم همة فرمانبرداري و

Page 578: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٤ آية: نساء سورة ٥٧٦

است/ آنها خود متوجه تقصير ننمودند, اطاعت و كردند استفاده

آغـاز, از مـردم از بعضي ميگويند: كه ـ جبريون عقيدة فوق آية بنابراين,ميكند/ نفي را ـ هستند مخالفت و عصيان به محكوم بعضي و اطاعت, به موظف

از دارنـد چه هر الهي پيامبران ميشود: استفاده اللىه> <باذن تعبير از ضمناآن بلكه نيست, بالذات آنها اطاعت وجوب ديگر, عبارت به و است خدا ناحيه

اوست/ ناحية از و پروردگار فرمان به هم

بـه كـه آنها و گناهكاران روي به را بازگشت راه آيه, دنبالة در آن, از پسگشـوده, شدند, گناهي مرتكب انحاء از نحوي به يا و كردند, مراجعه طاغوت

از و ميآمدند تو سوي به كردند, ستم خويش به كه هنگامي آنها گر <ا ميفرمايد:

خدا مينمود, آمرزش طلب آنها براي هم پيامبر و مينمودند, آمرزش طلب خدا

فاستغفروا ك او جى انفسهم ظلموا اذ انهم لو (و مـييافتند> مهربان و توبهپذير را

/( رحيىما ابا توى اللىه لوجدوا سول الر لهم استغفر و اللىهو كـردند خـدا نـافرماني بگـويد: كه اين جاي به قرآن كه: اين توجه قابلبـه كـه <هـنگامي أنـفسهم: ظلموا اذ ميگويد: نمودند, جور داوران به مراجعه

كردند>! ستم خويش

شـما خـود مـتوجه mnopq پيامبر و خدا فرمان اطاعت فايدة كه: اين به اشارهزندگي زيرا است; خويشتن به ستم نوع يك واقع در آن با مخالفت و ميشود,

است/ شما عقبگردي ماية معنوي نظر از و ميريزد هم بر را شما مادي

يك را امام يا و پيامبر به جستن توسل كه كساني پاسخ آيه, اين از ضمن دربه آمدن ميگويد: صريحا آيه اين كه چرا ميشود; روشن ميپندارند شرك نوع

او استغفار و وساطت و دادن, قرار شفيع خدا درگاه بر را او و mnopq پيامبر سراغ

است/ الهي رحمت و توبه, پذيرش موجب و مؤثر, گنهكاران, براي

Page 579: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٧٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

بـود, شـرك mnopq پـيامبر از خواسـتن شفاعت و استغفار دعا, وساطت, گر ابدهد! گنهكاران به را دستوري چنين قرآن بود ممكن چگونه

سپس برگردند, خطا راه از و كنند توبه خود نخست بايد كار خطا افراد منتهانمايند/ استفاده نيز mnopq پيامبر استغفار از خود توبة قبول براي

طلب خدا از ميتواند تنها او نيست, گناه آمرزندة mnopq پيامبر است: بديهيرا وساطت گونه اين كه آنها به است شكني دندان پاسخ آيه اين و كند, آمرزش

كنيد;/ 9دقت ميكنند انكار

ميگويد: بلكه كن استغفار آنها براي تو نميگويد: قرآن كه: اين توجه جالباز mnopq پيامبر كه است آن به اشاره گويا تعبير اين كند, استغفار آنها براي <رسول>

نمايد/ استغفار كننده, توبه كاران خطا براي و كند استفاده موقعيتش و مقام

قرآن از ديگري آيات در مؤمنان; براي mnopq پيامبر استغفار 9تأثير معني اين١١٤ آية و <منافقون> سورة ٥ آية و <محمد> سورة ١٩ آية مانند: است آمده نيز

ميكند, اشاره 9عمويش; پدرش به نسبت ابراهيم استغفار دربارة كه <توبه> سورة

كه است اين مفهومش و ميكند مشركان براي استغفار از نهي كه ديگري آيات و

است/ بيمانع مؤمنان براي استغفار

مـؤمنان از جمعي براي فرشتگان ميشود: استفاده آيات از بعضي از نيز و

/٥ آية < <شوريى سورة و ٧ آية <غافر> سورة ـ ١

ميكنند/١ استغفار خداوند پيشگاه در كار خطا

كه: ميكند معني اين از حكايت مجيد قرآن از زيادي آيات كه: اين خCصهكـاران خـطا از بـعضي بـراي ميتوانـند پاكدل مؤمنان يا و فرشتگان يا پيامبران

دارد/ اثر خدا پيشگاه در آنها استغفار و كنند, استغفار

پاكدل مؤمنان يا و فرشتگان يا و پيامبر كردن شفاعت معاني از يكي خود اين

Page 580: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٤ آية: نساء سورة ٥٧٨

وجود به نيازمند شفاعتي چنين گفتيم كه طور همان ولي است, كاران خطا براي

است/ كاران خطا خود در آمادگي و شايستگي زمينه,

ميشود استفاده مفسران از بعضي كلمات از پارهاي از كه اين شگفتانگيزحـقوق بـه تـجاوز بـه مربوط را فوق آية در mnopq پيامبر استغفار خواستهاند كه:

ستم mnopq پيغمبر خود به نسبت چون بگويند: و بدانند, mnopq پيامبر خود شخصي

آنـها خـطاي از خداوند تا آورند, دست به را او رضايت بود Aزم بودند, كرده

بگذرد!

پيغمبر شخص به ستمي mnopq پيامبر غير به داوري ارجاع است: روشن وليفرمان با مخالفت ديگر عبارت به يا و او خاص منصب با مخالفت بلكه نيست,

تكيه آن روي قرآن باشد, mnopq پيامبر شخص بر ستمي كه فرض به و است خدا

خدا فرمان خ$ف بر آنها كه است مطلب اين روي قرآن تكية بلكه است, نكرده

كردند/ رفتار

بـه نيازي چه است, كافي او رضايت كنيم, ستم كسي به ما گر ا عCوه, بهاست؟ خدا پيشگاه در او استغفار

آن مورد در كنيم, فوق آية براي تفسيري چنين كه فرض به گذشته, همه از وكـاران خطا حق در را مؤمنان و فرشتگان پيامبران, استغفار كه ديگر آيات همة

گفت؟ خواهيم چه ميداند مؤثر

است؟!/ بوده ميان در شخصي حقوق پاي نيز آنها مورد در آيا# # #

Page 581: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٧٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

يجدوا Lى ثم بينهم شجر ا مى فيى موك يحك حتىي منون يو Lى ك رب و ف)ى ٦٥

ما تسليى يسلموا و قضيت ا ممى حرجا نفسهم ا فيىى

ترجمه:اخـت6فات در كه اين مگر بود, نخواهند مؤمن آنها كه سوگند پروردگارت به ـ ٦٥

و نكنند; ناراحتي احساس خود دل در تو, داوري از سپس و طلبند; داوري به را تو خود,

باشند/ تسليم كام6

نزول: شأنبر <مدينه>; 9مسلمانان انصار از يكي با بود, مهاجران از كه عوام> بن <زبيركـرده پـيدا اخت$في داشتند, قرار هم كنار در كه خود نخلستانهاي آبياري سر

باغستان كه آنجا از رسيدند, mnopq پيامبر خدمت اخت$ف, حل براي دو هر بودند,

داشت, قرار نهر پائين قسمت در انصاري باغستان و نهر باAي قسمت در <زبير>مسـلمان بـعد و كند آبياري را باغهايش او اول داد: دستور <زبير> به mnopq پيامبر

داشت;/ جريان هم مجاور باغهاي در كه بود سنتي همان مطابق اين 9و انصاري

شده, ناراحت mnopq پيامبر عادAنه داوري از مسلمان ظاهر به انصاري مرد امااست؟! تو عمهزادة <زبير>, كه بود آن خاطر به قضاوت اين آيا گفت:

او رخسـار رنگ كـه حـدي به شد, ناراحت بسيار سخن اين از mnopq پيامبر

,٥ جـلد <طبري>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ١٩ صفحة ,٢٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١بحث/ مورد آية ذيل ,١٠٠ صفحة

داد/١ هشدار مسلمانان به و شد نازل فوق آية موقع اين در گرديد, دگرگون

Page 582: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٥ آية: نساء سورة ٥٨٠

بيش و كم كه شده, ذكر ديگري نزولهاي شأن اس$مي تفاسير از بعضي درالمنار;/ و طبرسي, و تبيان, 9تفسير دارد شباهت فوق نزول شأن با

تفسير:برابرحق در تسليم

كه طور همان ولي شده, نقل فوق آية براي Aبا در خاصي نزول شأن گرچهمـنافات آيـه مـفهوم عموميت با گاه هيچ خاص نزولهاي شأن گفتهايم: بارها

باشد/ بوده نيز قبل آيات بحث مكمل ميتواند آيه اين دليل, همين به و ندارد,

واقـعي ايـمان صـورتي در افـراد, كه كرده ياد سوگند خداوند آيه, اين دربيگانگان به و بطلبند داوري به خود اخت$فات در را mnopq پيامبر كه داشت خواهند

ميفرمايد: ننمايند, مراجعه

اخت$فات در كه اين مگر بود, نخواهند مؤمن آنها كه سوگند پروردگارت <به

شـجر ا فيىمى موك يحك حتىي منون يو ;ى ربك و (ف+ى دهند> قرار داور را تو خود

در كـه آنـجا از و شـده گـرفته <درخت> مـعني بـه قمر0 وزن $بر <شجر> مادة از اصل, در <شجر> ـ ١يكـديگر بـه درختان شاخههاي پيچيدگي همانند پيچيدگي هم به و آشفتگي نوع يك نزاع, و <مشاجره>

است/ شده معنياستعمال همين به فوق آية در و آمده, كشمكش و نزاع معني به ميشود, آشكار

بينهم)/١در تو كه هنگامي بلكه آورند, تو نزد به را داوري به فقط نه ميفرمايد: سپسكه اين بر ع$وه آنها, زيان به يا باشد آنها سود به خواه كردي, حكمي آنها ميان

ناراحتي احساس نيز خود دل در كردهاي, قضاوت آنچه از <بلكه نكنند, اعتراض

و قـضيت ا مـمى حـرجا انـفسهم فيىى يجدوا ;ى (ثم باشند> تسليم كام$ و ننمايند

/( تسليىما يسلمواغالبا است, انسان زيان به احيانا كه قضاوتهائي از دروني ناراحتي گرچه

Page 583: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٨١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

و حق برابر در تسليم روح پرورش و اخ$قي تربيتهاي با ولي نيست, اختياري

كـه: ميشود پيدا انسان در حالتي mnopq پيامبر واقعي موقعيت به توجه و عدالت,

هرگز هستند, او جانشينان كه دانشمنداني حتي و mnopq پيامبر داوري از گاه هيچ

شد/ نخواهد ناراحت

خود در را حق برابر در تسليم روح موظفند واقعي مسلمانان حال, هر بهدهند/ پرورش

# # #

نكتهها:واقعي ايمان ـنشانههاي ١

سه در را راسخ و واقعي ايمان نشانههاي فوق آية در كه: اين توجه جالباست: كرده بيان مرحله

و قضاوت به كوچك, يا باشد بزرگ خواه اخت$ف, موارد تمامي در ـ الفطاغوت به نه كنند, مراجعه ميگيرد, سرچشمه الهي حكم از كه mnopq پيامبر داوري

باطل/ داوران و

فرمان همان كه ـ mnopq پيامبر فرمانهاي و قضاوتها برابر در گاه هيچ ـ باو احكام و داوريها به و نكنند, ناراحتي احساس خود دل در حتي ـ است خدا

نباشند/ بدبين

باشند/ حق تسليم كامل طور به و كنند اجرا دقيقا را آن نيز عمل مقام در ـ جانسان سود به كه مواردي در آن, فرمانهاي و مكتب يك قبول است روشن

نيست/ مكتب آن به ايمان بر دليل ميشود, تمام

عدالت و حق با مطابق واقع در اما است, انسان زيان به ظاهرا كه آنجا بلكهاست/ ايمان نشانة شود, پذيرفته گر ا است,

Page 584: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٥ آية: نساء سورة ٥٨٢

شده, نقل آيه اين تفسير در كافي> > كتاب در cdefg صادق امام از حديثيكه درميخوانيم: چنين

ماه روزة بپردازند, را زكات دارند, پا به را نماز بپرستند, را خدا جمعيتي گر <ا

با داده انجام mnopq پيامبر كه كارهائي به نسبت ولي آورند, جا به را حج و رمضان

در آنها بود, بهتر بود نداده انجام را كار ف$ن او گر ا بگويند: يا و بنگرند ظن سوء

نيستند>/ واقعي مؤمنان حقيقت

در كـه بـاد شما <بر گفت: چنين فرموده, ت$وت را فوق آية cdefg امام سپس

تـفسير ـ ٢٠٥ صـفحة ,٢ جـلد اFنوار>, <بحار ـ ٣٩٨ صفحة ,٢ جلد و ٣٩٠ صفحة ,١ جلد <كافي>, ـ ١ق/ هـ ١٣٨٠ علميه, چاپخانة ,٢٥٦ و ٢٥٥ صفحات ,١ جلد <عياشي>,

باشيد>/١ تسليم هميشه حق و خدا مقابل

# # #

mnopq عصمتپيامبر دليل ـ ٢تسليم به دستور زيرا است; mnopq پيامبر بودن معصوم دAئل از يكي آيه اينتسليم حتي و mnopq پيامبر فرمانهاي همة برابر در ـ كردار و گفتار نظر از ـ مطلق

و فـرمانها احكـام, در او كـه, است ايـن بـر روشـني نشـانة او, برابر در قلبي

هـم مـيگويد, حـق خ$ف بر چيزي عمدا نه و ميكند اشتباه نه داوريهايش

گناه/ از معصوم هم و خطاست از معصوم

# # #

نص مقابل در اجتهاد ـ ٣در را عـقيده اظـهار و mnopq پـيامبر نـص مـقام در اجتهاد گونه هر فوق, آيةنفي باشد, رسيده آن دربارة mnopq پيامبر و خدا طرف از صريح حكم كه مواردي

ميكند/

Page 585: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٨٣ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

حكم برابر در افراد از بعضي گاهي ميبينيم اس$مي تواريخ در گر ا بنابراين,ميگفتند: مث$ و ميكردند نظر اظهار يا و اجتهاد mnopq پيامبر و خدا

بر آنها عمل كه كنيم قبول بايد ميگوئيم>, چنين ما و گفته چنين mnopq <پيامبراست/ فوق آية صريح خ$ف

# # #

Page 586: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٨ ـ ٦٦ آية: نساء سورة ٥٨٤

ـا مى اركم ديى من اخرجوا او نفسكم ا اقتلوا ان عليهم كتبنىا نىا ا لو و ٦٦

لهم خيرا لكىان به يوعظون ا مى فعلوا نهم ا لو و منهم ل قليى اLى فعلوه

تا تثبيى اشد و

ما عظيى اجرا لدنىا من تينىاهم rL اذا و ٦٧

ما مستقيى اطا صرى لهدينىاهم و ٦٨

ترجمه:به را <يكديگر ميداديم: آناندستور به پيشين,� امتهاي از بعضي �همانند اگر ـ ٦٦

عـمل آنـها از كـمي عـدة تـنها رويد>, بيرون خود, خانة و وطن <از يا: و برسانيد> قتل

بود; بهتر آنها براي ميدادند, انجام ميشد آنانداده به كه را اندرزهائي اگر و ميكردند/

ميشد/ آنها ايمان تقويت موجب و

ميداديم/ آنها به خود ناحية از بزرگي پاداش اينصورت, در و ـ ٦٧

ميكرديم/ هدايت راست, راه به را آنها و ـ ٦٨

تفسير:راست راه به هدايت

عادAنة داوريهاي از كه كساني دربارة گذشته, بحث تكميل براي اينجا درتكـاليف از پـارهاي بـه اشـاره مـيكردند, نـاراحـتي احسـاس گـاهي mnopq پيامبر

كه: كرده پيشين امم طاقتفرساي

امم از بعضي همانند گر ا نگذاشتيم, اينها دوش بر مشكلي و شاق تكليف ما

Page 587: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٨٥ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

شد: داده دستور آنها به گوسالهپرستي و بتپرستي از پس كه يهود 9مانند پيشين

خود ع$قة مورد وطن از يا و برسانند, قتل به بزرگ گناه اين كفارة به را يكديگر

در چگونه ميداديم, را سختي و سنگين دستور چنين نيز اينها به روند; بيرون

و نـخلستان يك كـردن آبياري دربارة كه اينها ميآوردند, طاقت آن انجام برابر

عـهدة از مـيتوانـند چگـونه نـيستند, تسـليم آن, بـه نسـبت mnopq پيامبر داوري

را يكديگر ميداديم دستور آنها به گر ا <ما ميفرمايد: آيند, در ديگر آزمايشهاي

نميدادند> انجام را آن كمي عدة جز شويد, خارج خود آباديهاي از يا بكشيد,

قـليىل ا;ى فعلوه ا مى ديىاركم من اخرجوا او انفسكم اقتلوا ان عليهم كتبنىا انىا لو (ومنهم)/

وطن از يا بكشيد, را يكديگر كه ميداديم آنها به دستوري چنان گر ا مسلماميدادند/ انجام را آن آنها از كمي عدة تنها شويد, خارج خود

شدن <خارج و شدن> كشته به دادن در <تن مسألة مفسران, از بعضي گفتة بههمان است, آدمي روح وطن بدن, زيرا يكديگرند; به شبيه جهاتي از وطن>, از

است مشكلي كار جسم, وطن ترك هم است, انسان جسم همانند وطن, كه طور

است/ انسان جايگاه و زادگاه كه وطني از چشمپوشي هم و

به هم بندند, كار به را mnopq پيامبر و خدا اندرزهاي آنها گر <ا ميفرمايد: سپسـا مى فـعلوا انـهم لـو (و است> آنـها ايمان تقويت باعث هم و است, سودشان

/( تثبيىتا اشد و لهم خيرا لكىان به يوعظونو موعظه به تعبير الهي احكام و فرمانها از آيه, اين در كه: اين توجه جالبسـود بـه كـه نـيست چـيزي مـزبور احكـام كه اين به اشاره است, شده اندرزنـفع به كه است اندرزهائي حقيقت در بلكه باشد, بوده 9خداوند; فرماندهنده

است شما سود به هم اطاعت اين ميفرمايد: ب$فاصله لذا و است, شونده موعظه

Page 588: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٦٨ ـ ٦٦ آية: نساء سورة ٥٨٦

ميگردد/ شما ايمان تقويت موجب هم و

در انسـان قدر هر ميگويد: پايان در كه داشت توجه بايد نيز نكته اين بهواقع در ميشود, بيشتر او استقامت و ثبات بردارد گام خدا فرمان اطاعت مسير

آن تكـرار و ادامـه كه است انسان براي روحي ورزش نوع يك فرمان, اطاعت

اسـتحكام و ثـبات قـدرت, قـوت, روز بـه روز جسماني, ورزشهاي همانند

بر نميتواند قدرتي هيچ كه ميرسد جائي به انسان تدريجا و ميآفريند, بيشتري

بفريبد/ را او و كند غلبه او ايمان نيروي

# # #

كـرده, بـيان را خـدا بـرابـر در اطـاعت و تسـليم فايدة سومين بعد آية در

آنـها به نيز عظيمي پاداش شد; گفته آنچه بر 9ع$وه هنگام اين <در ميفرمايد:

/( عظيىما اجرا لدنىا من ;Ðتينىاهم اذا (و داد> خواهيم

# # #

<و ميفرمايد: كرده اشاره نتيجه چهارمين به فوق, آيات از آيه آخرين در و/( مستقيىما اطا صرى لهدينىاهم (و كرديم> هدايت راست راه به را آنها مسلما

نـيست, آئين و دين اصل به راهنمائي هدايت, اين از منظور است روشنبـه و ثـانوي هـدايت صورت به خداوند طرف از كه است تازهاي الطاف بلكه

در كه است چيزي مانند و ميشود, داده شايسته افراد گونه اين به پاداش, عنوان

اهتدوا الذين و ميفرمايد: كه است, شده اشاره آن به mnopq <محمد> سورة ١٧ آية

آنـها هـدايت بـر خداوند بردارند, گام هدايت راه در كه كساني > هدي: ادهم زىميافزايد>/

اقـتلوا ان عـليهم كـتبنىا ا انـى لـو <و آيـة كه هنگامي شده: نقل روايتي درچنين گر ا سوگند خدا به گفت: ايمان با مسلمانان از يكي گرديد, نازل انفسكم///>

Page 589: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٨٧ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

ولي ميداديم, انجام حتما ميشد, داده ما به خدا طرف از سنگيني دستورهاي

رسيد, mnopq پيامبر به سخن اين شدهايم, معاف دستوري چنين از كه را خدا شكر

اسـي: وى الر الـجبىال مـن قلوبهم في أثبت ان اbيمى bا لرجى أمتي من ان فرمود:

كوههاي از است پابرجاتر آنها دلهاي در ايمان كه, چنانند من پيروان از <بعضي

٢٠ صفحة ,٢٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ بحث مورد آية ذيل ,٤٢٨ صفحة ,٢ جلد القرآن>, <فيظEل تفسير ـ ١البيان>, <مجمع ـ بيروت الرسالة مؤسسة ,٣٤٥٧٣ حديث ,١٨٢ صفحة ,١٢ جلد هندي, متقي العمال> <كنز ـ

ق/ هـ ١٣٦٥ اول, طبع المعرفة, دار ,١٨١ صفحة ,٢ جلد المنثور>, <در ـ بحث مورد آية ذيل

استوار>!١ و محكم

# # #

Page 590: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٧٠ ـ ٦٩ آية: نساء سورة ٥٨٨

من عليهم ه اللى نعم ا ن الذيى مع ئك فاولى سول الر و ه اللى يطع من و ٦٩

قا رفيى ئك اولى حسن و ن الحيى الصى و اء هدى الش و ن يقيى د الص و ين النبي

ما عليى ه باللى كفيى و ه اللى من الفضل لك ذى ٧٠

ترجمه:كسـاني همنشين رستاخيز� روز �در كند, اطاعت را پيامبر و خدا كه كسي و ـ ٦٩

و شهداء و صديقان و پيامبران از كرده; تمام آنان بر را خود نعمت خدا, كه بود خواهد

هستند! رفيقهايخوبي آنها و صالحان;

و نـيات و بندگان, حال �از او, كه است كافي و خداست/ ناحية از موهبتي اين ـ ٧٠

است/ آگاه اعمالشان�

نزول: شأنو محبت حضرت آن به نسبت كه <ثوبان> نام به mnopq پيامبر صحابة از يكيسبب از mnopq پيامبر رسيد, خدمتش پريشان حال با روزي داشت, شديدي ع$قة

كرد: عرض جواب در نمود, سؤال او ناراحتي

در امروز ميشوم, ناراحت نميبينم را شما و ميشوم دور شما از كه زمانيمقام در مسلما باشم, بهشت اهل من گر ا قيامت فرداي كه بودم رفته فرو فكر اين

ديد/ نخواهم هرگز را شما بنابراين و بود, نخواهم شما جايگاه و

از حـال هر در بنابراين است, روشن تكليفم كه نباشم, بهشت اهل گر ا ونباشم؟! افسرده چرا حال اين با شد, خواهم محروم شما حضور درك

مـطيع افـراد كـه داد بشارت اشخاص گونه اين به و شد نازل فوق آية دو

Page 591: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٨٩ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

سپس بود, خواهند خدا برگزيدگان و پيامبران همنشين نيز, بهشت در پروردگار

مرا كه اين مگر نميشود, كامل مسلماني ايمان سوگند, خدا به فرمود: mnopq پيامبر

گفتار برابر در و باشد/ داشته دوست بيشتر بستگان همة و مادر و پدر و خود از

ـ بحث مورد آية ذيل البيان>, <مجمع ـ ٢ صفحة ,٦٥ جلد و ٨٨ و ٨٧ صفحات ,٢٢ جلد اFنوار>, <بحار ـ ١آية ذيل ,٢٧١ صفحة ,٥ جلد <قرطبي>, تفسير ـ بحث مورد آية ذيل ,٧٥ صفحة ,٥ جلد <آلوسي>, تفسير

بحث/ مورد

باشد/١ تسليم من

تفسير:دوستانبهشتي

mnopq پيامبر و خدا فرمان مطيع كه كساني افتخارات از ديگر يكي آيه, اين درتكـميل گـذشت, قبل آيات در كه را امتيازاتي حقيقت, در و شده, بيان باشند,

كرده تمام آنها بر را خود نعمت خداوند, كه است كساني با همنشيني آن و ميكند

ميفرمايد: است,

خواهد كساني همنشين رستاخيز; 9در باشد او رسول و خدا مطيع كه <كسي

سول الر و اللىه يطع من (و است> كرده تمام آنان بر را خود نعمت خدا كه بود

عليهم)/ اللىه انعم الذيىن مع فاولىئكايـن مشـمول كسـاني است, شده بيان <حمد>, سورة در كه طور همان وو انـحراف كـوچكترين و برميدارنـد گام مستقيم جادة در همواره كه نعمتند

ندارند/ گمراهي

بر را خويش نعمت خداوند كه كساني بيان و جمله اين توضيح در گاه آناين چهارگانة اركان واقع در كه ميكند, اشاره طايفه بهچهار است, كرده تمام آنها

ايـنان و صـالحان و شـهيدان راسـتگويان, <پـيامبران, يـعني هسـتند, مــوضوع

Page 592: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٧٠ ـ ٦٩ آية: نساء سورة ٥٩٠

حسن و الحيىن الصى و اء هدى الش و يقيىن د الص و النبيين (من هستند> خوبي رفيقهاي

/( رفيىقا اولىئكاز: عبارتند چهارگانه گروههاي بنابراين,

بـراي را گـام نـخستين كـه پروردگار مخصوص فرستادگان و <انبياء> ـ ١النبيين~/ �من برميدارند مستقيم صراط به دعوت و مردم رهبري و هدايت

و عمل با هم و ميگويند راست سخن در هم كه كساني <راستگويان>, ـ ٢نيستند, ايمان مدعي كه ميدهند نشان و ميكنند اثبات را خود گفتار صدق كردار

يقيىن~/ د الص �و دارند ايمان الهي فرمانهاي به راستي به بلكه

و صدق مقام از باAتر مقامي نبوت, مقام از بعد ميشود: روشن تعبير اين ازامانت شامل كه كردار و عمل در راستي كه گفتار, در راستي تنها نه نيست, راستي

طور همان است, عمل در صداقت همان <امانت> زيرا ميگردد; نيز اخ$ص و

است/ گفتار در امانت <راستگوئي> كه

و نـفاق و <دروغ از بـدتر كـفر از بعد زشتي صفت هيچ آن, مقابل در واست مبالغه صيغة يق> <صد داشت: توجه 9بايد نيست عمل و سخن در خيانت>

است;/ درستي و راستي پا تا سر كه است كسي معني به و

شده تفسير rstuv بيت اهل امامان و cdefg علي به <صديق> روايات از بعضي در

,١٦ جـلد اFنـوار>, <بـحار ـ اmسـYمية الكـتب دار ,٣٥ صـفحة ,٨ جلد و ٧٨ صفحة ,٢ جلد <كافي>, ـ ١و/// ١٦ صفحة ,٢٥ جلد و ٣٢ و ٣١ صفحات ,٢٤ جلد و ٣٥٥ و ٣٥٤ صفحات

و روشن مصداق بيان تفسيرها گونه اين گفتهايم, بارها كه طور همان و است١

نميرساند/ را انحصار معني و است آيات عالي

افـراد يـا و الهـي, ك پا عقيدة و هدف راه در كشتهشدگان و <شهداء> ـ ٣

و مـيدهد حق بر گواهي سخن, وسيلة به انسان گاهي منتها است, گواه معني به اصل, در <شهيد> ـ ٢ميدهد/ گواهي پاك, راهاهداف در شدن كشته و عمل وسيلة به گاهي

اء~/٢ هدى الش �و هستند انسانها اعمال گواه و شاهد قيامت روز كه اي برجسته

Page 593: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٩١ مجيد قرآن پنجم جزء سوم جلد

سازنده مثبت, كارهاي انجام با كه وبرجستهاي شايسته افراد و <صالحان> ـ ٤الحيىن~/ الصى �و شدهاند نائل برجستهاي مقامات به انبياء اوامر از پيروي و مفيد و

تـفسير ائمه برگزيدة ياران به <صالحين> ما روايات در جهت, همين به وفرد بيان قبيل از گذشت, <صديقين> دربارة آنچه همانند نيز اين و است, شده

است/ شاخص

مراحل اين ذكر كه: است اين ميباشد, Aزم اينجا در آن يادآوري كه نكتهايجـامعة يك سـاختن بـراي كـه باشد معني اين به اشاره است ممكن چهارگانه

به شوند, ميدان وارد انبياء و حق به رهبران بايد نخست شايسته, و سالم انساني

اهداف و است هماهنگ يكديگر با آنها عمل و قول كه صديق مبلغان آنها دنبال

كنند/ پخش جا همه در را آنها

و آلوده عناصر برابر در جمعي فكري, سازندگي دوران اين دنبال به گاه آناين محصول و گردند شهيد و دهند قرباني و بايستند حقند, راه موانع كه آنهائي

شايسته> و پاك <اجتماعي و <صالحان> آمدن وجود به ت$شها و كوششها

است/

بـه نسـبت حـق مشعل داشتن نگاه روشن براي نيز صالحان است روشنمـيكنند, رهـبري داد, خواهند انجام را گانه سه وظائف همين آينده, نسلهاي

ميدهند/ قرباني و مينمايند, تبليغ

مـوضوع كـه: ميشود استفاده روشني به حقيقت اين فوق, آيات از ضمناعالم در حتي كه دارد اهميت قدري به ارزش با همنشينهاي و خوب معاشران

ارزانـي <مـطيعان> به بزرگ نعمت اين بهشتي نعمتهاي تكميل براي آخرت

پـيامبران, هـمچون هـمنشيناني افـتخارات, هـمه بـر عCوه آنها و ميگردد,

داشت/ خواهند صالحان و شهيدان و صديقانچهارگانه طوائف اين با مطيعان معاشرت كه: باشد نداشته تذكر به نياز شايد

Page 594: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ٧٠ ـ ٦٩ آية: نساء سورة ٥٩٢

بلكه مساويند, و برابر جهت هر از مرتبه و مقام در آنها كه نيست اين مفهومش

و مواهب از خود; مقام 9طبق خاصي سهم كدام هر يكديگر, با معاشرت عين در

در باغ يك گياهان و گلها درختان, المثل في كه طور همان دارند, خداوند الطاف

آنها بهرههاي ميبرند, بهره باران و آفتاب نور از و هستند هم گرد كه اين عين

نيست/ يكسان آنها ارزشهاي همانند

# # #

بـا 9هـمنشيني بـزرگ امـتياز ايـن اهـميت بـيان بـراي بـعد, آيـة در سپسو بندگان حال از او و خدا, ناحية از است موهبتي <اين ميفرمايد: برگزيدگان;

/( عليىما باللىه كفيى و اللىه من الفضل (ذىلك است> گاه آ آنها شايستگيهاي و نيات

علو و اهميت براي موارد گونه اين در است, بعيد اشارة اسم كه <ذىلك> البته

ميرود/ كار به مقام

# # #

ميگوئيم: و گرفته الهام فوق آية از هم ما و

مـثبت كـارهاي انـجام راه در كه عوائقي همه آن با كه را پروردگار سپاسشـايستهاي طرز به اينجا در نمونه تفسير سوم جلد الهي فضل به دارد, وجود

عليما! باللىه كفيى و اللىه من الفضل ذىلك يافت: پايان

گردان/ پاكت ذات براي خالص و پرثمر را ما اعمال و ك پا را ما نيات الها! بار

العىالمين رب يىا آمين

١٣٨٣ . ٨ . ٩ تصحيح: ـ ١

نمونه١ تفسير سوم جلد پايان

Page 595: Makarem Tafsir Nemoone 3

: فهرستها Í

٥٩٥ ////////////////// مطـــالب ـ ١ É

٦å٩ ////////////////// موضوعي ـ ٢ É

٦٥٣ ////////////////// احــاديث ـ ٣ É

٦٥٥ ///////////////// اعـــــ�م ـ ٤ É

٦٥٩ ////////////////// ـكتــــــب ٥ É

٦٦٣ //////////////// وامكنه ازمنه ـ ٦ É

٦٦٥ ////////////////// قبايلو/// ـ ٧ É

٦٦٦ ////////////////// اشعــــار ـ ٨ É

٦٦٧ ////////////////// لـغــــات ـ ٩ É

Page 596: Makarem Tafsir Nemoone 3
Page 597: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٩٥ فهرستمطالب سوم جلد

فهرستمطالب)ــــــــــــــــــــــ )صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٩ ١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نمونه/ تفسير سوم جلد

٩ ١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مجيد/ قرآن ٤ جزء

١٣ ٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان/ نشانة يك

١٥ ٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مسلمانان/ دلهاي در قرآن آيات نفوذ

١٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا پيغمبر بر يهود تهمت

٢å ٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گوشتها از پارهاي تحريم و كنوني تورات

٢٢ ٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مردم خانة نخستين

نكتهها:

٢٩ ١١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / چيست؟ <بكه> از منظور ـ ١

٣å ١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / الحرام مسجد توسعة ـ ٢

٣٢ ١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كعبه خانة امتيازات ـ ٣

٣٨ ٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نفاقافكنان/

٤٤ ٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تقوا به دعوت

Page 598: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستمطالب ٥٩٦

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

نكتهها:

٤٨ ٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / برايچيست؟ ه> اللى <حبل به تعبير ـ ١

٤٩ ٣å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دانشمندان و اعترافمورخان ـ ٢

٥å ٣٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ملتها بقاي در نقشاتحاد ـ ٣

٥٢ ٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فساد با مبارزه و حق به دعوت

نكتهها:

٥٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بعضاست امة> <منكم ظاهر ـ ١

٥٥ ٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / چيست؟/ <منكر> و <معروف> ـ ٢

٥٥ ٣٧ / / / / / / / / / تعبدي؟ يا است عقلي يكوظيفة معروف> به <امر آيا ـ ٣

٥٦ ٣٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منكر>/ از <نهي و معروف> به اهميت<امر ـ ٤

٥٩ آزادياست؟ سلب موجب منكر> از <نهي و معروف> به <امر آيا ـ ٥

٦å ٤å / / نميكند؟/ مرج و هرج ايجاد منكر از نهي معروفو به امر آيا ـ ٦

٦å ٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است! جدا خشونت از معروف> به <امر ـ ٧

٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اخت6فممنوع/ و تفرقه

٦٦ ٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تاريك و نوراني چهرههاي

٦٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند ستم خدا

Page 599: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٩٧ فهرستمطالب سوم جلد

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فساد با مبارزه و حق به دعوت هم باز

٧٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميرسانند زياني دشمنان

٧٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود ماجراي پر تاريخ

٨١ ٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اس6م/ حقجوئي روح

٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فرزند ثروتو

٩١ ٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نسازيد خود اسرار محرم را بيگانگان

٩٤ ٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مسلمانان/ به هشدار

٩٦ ٦٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <احد> نبرد آغاز

نكتهها:

٩٨ ٦٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد غزوة وقوع سرچشمة ـ ١

٩٩ ٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عباس موقع به گزارش ـ ٢

١åå ٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميكند مشورت مسلمانان mnopqبا پيغمبر ـ ٣

١å١ ٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميشوند آماده برايدفاع مسلمانان ـ ٤

١å٣ ٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شد جنگشروع ـ ٥

١å٥ ٧٥ / / / / / / / / / / / شد؟ mnopqكشته محمد گفت بلند صداي با كسي چه ـ ٦

١å٨ ٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جنگ/ خطرناك مرحلة

Page 600: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستمطالب ٥٩٨

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

١١٤ ٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اشتباه رفع

١١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رباخواري تحريم

١٢å ٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / قرآن آيات پيوند چگونگي

١٢٢ ٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سعادت مسير در مسابقه

نكتهها:

١٢٤ ٩٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ا{�نموجودند؟ بهشتودوزخ آيا ـ ١

١٢٥ ٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند؟ كجا در بهشتودوزخ ـ ٢

١٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ذهن/ به تقريب براي مثال ـ ٣

١٢٨ ٩٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پرهيزگاران سيماي

١٣٦ ١å١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گذشتگان تاريخ بررسي

١٣٨ ١å٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ارض�/ در �سير جهانگردي

١٤٤ ١å٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد جنگ نتائج

١٥å ١١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نگاه يك در احد شكست علل

١٥٤ ١١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع فردپرستي

١٥٩ ١٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيشين مجاهدان

١٦٣ ١٢٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مكرر اخطارهاي

Page 601: Makarem Tafsir Nemoone 3

٥٩٩ فهرستمطالب سوم جلد

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

١٦٦ ١٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ترس/ طريق از پيروزي

١٧å ١٢٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي/ پساز شكست

١٧٧ ١٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است ديگر گناه سرچشمة گناه

١٨å ١٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان بهرهبرداري

١٨٣ ١٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عمومي/ عفو فرمان

نكتهها:

١٩å ١٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اس6م در اهميتمشاوره ـ ١

١٩٢ ١٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيم؟/ مشورت اشخاصي چه با ـ ٢

١٩٣ ١٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مشاور وظيفة ـ ٣

١٩٤ ١٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عمر/ شوراي ـ ٤

١٩٦ ١٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع خيانتي گونه هر

٢åå ١٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نكردند شركت جهاد در كه آنها

٢å٢ ١٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تربيتي/ يكروشمؤثر

٢å٤ ١٥٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خداوند نعمت بزرگترين

٢å٩ ١٦١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد جنگ ديگريروي بررسي

٢١١ ١٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مشخصشود/ صفوف بايد

Page 602: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستمطالب ٦٠٠

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٢١٦ ١٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان/ بياساس گفتههاي

٢١٩ ١٦٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جاويد!/ زندگان

نكتهها:

٢٢٢ ١٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بقايروح بر شاهدي ـ ١

٢٢٣ ١٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پاداششهيدان ـ ٢

٢٢٨ ١٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ا{سد حمراء غزوة

٢٣١ ١٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / الهي/ تربيت سريع تأثير

٢٣٣ ١٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / mnopq پيامبر به تسليت

٢٣٦ ١٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بارها سنگين

٢٣٩ ١٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يكسؤال به پاسخ

٢٤å ١٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ادبي نكتة يك

٢٤١ ١٨٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميشوند/ تصفيه مسلمانان

٢٤٥ ١٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسارت/ سنگين طوق

٢٥å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بينيازيم!!/ ما و فقير خدا

٢٥٥ ١٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود بهانهجوئي

٢٥٩ ٢åå / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مرگ عمومي قانون

Page 603: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٠١ فهرستمطالب سوم جلد

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٢٦٤ ٢å٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نشويد/ خسته مقاومت از

٢٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / حقايق/ كتمان

٢٦٧ ٢å٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دانشمندان بزرگ وظيفة

٢٧١ ٢å٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / راضيها خود از

٢٧٥ ٢١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خداشناسي راه روشنترين

٢٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آيات/ اهميت

٢٨٥ ٢٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خردمندان برنامة نتيجة

٢٨٧ ٢٢٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زن و مرد ارزشمعنوي

٢٩١ ٢٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ناراحتكننده يكسؤال

٢٩٤ ٢٢٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / قوت/ ضعفو نقاط

٢٩٧ ٢٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيستند/ يكسان همه كتاب اهل

٣åå / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيد/ مراقبت مرزها از

نكتهها:

٣å٤ ٢٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پاسخ و سؤال ـ ١

٣å٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي/ و پايمردي ـ ٢

# # #

Page 604: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستمطالب ٦٠٢

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٣å٧ ٢٣٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نساء> <سورة

٣å٩ ٢٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نساء محتوايسورة ـ ١

٣١å ٢٤٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نساء/ ت6وتسورة فضيلت ـ ٢

٣١١ ٢٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نساء نزولسورة محل ـ ٣

٣١٢ ٢٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تبعيضها با مبارزه

٣١٦ ٢٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است؟ بوده چگونه آدم فرزندان ازدواج

٣٢å ٢٤٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع يتيمان اموال در خيانت

٣٢٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يتيم دختران با ازدواج

نكتهها:

٣٢٦ ٢٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / چيست؟/ همسران عدالتدربارة از منظور ـ ١

٣٢٨ ٢٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اجتماعي/ يكضرورت زوجات تعدد ـ ٢

٣٣٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است؟ ممكن ازواج تعدد آيا ـ ٣

٣٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بپردازيد كامل طور به را زنان مهر

٣٣٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زن براي اجتماعي پشتوانة يك مهر

٣٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كيست؟ سفيه

٣٤٩ ٢٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زن حقوق حفظ براي ديگري گام

Page 605: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٠٣ فهرستمطالب سوم جلد

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٣٥١ ٢٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اخ6قي/ يكحكم

٣٥٣ ٢٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يتيمان/ سوي به عواطف جلب

٣٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / {زم توضيح

٣٥٧ ٢٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ما اعمال باطني چهرة

٣٦٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ارث سهام

نكتهها:

٣٧å ٢٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است طبيعي حق يك ارث ـ ١

٣٧١ ٢٨٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گذشته ملل ميان در ارث ـ ٢

٣٧٤ ٢٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميباشد؟ زن برابر دو مرد, ارث چرا ـ ٣

٣٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خواهران و برادران ارث ـ ٤

٣٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ديگر نكتة چند به توجه ـ ٥

٣٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / الهي مرزهاي

نكتهها:

٣٨٣ ٣å٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اس6مي/ ارث قانون امتيازات ـ ١

٣٨٤ ٣å٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / چيست؟ <تعصيب> و <عول> ـ ٢

٣٨٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فحشاء بر شهادت

Page 606: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستمطالب ٦٠٤

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٣٩٢ ٣١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كيفرياس6م قوانين ممتنع و روشسهل

٣٩٤ ٣١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پذيرشتوبه شرائط

٤å٢ ٣١٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زنان حقوق از دفاع هم باز

٤å٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نگذاريد/ كم چيزي همسر مهريه از

٤١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع پدر همسر با ازدواج

٤١٢ ٣٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / محارم با ازدواج تحريم

٤٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است حرام همسردار زنان با ازدواج

نكتهها:

٤٢٦ ٣٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اس6م در موقت ازدواج ـ ١

٤٢٨ ٣٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است؟!/ شده نسخ موقت ازدواج حكم آيا ـ ٢

٤٣٤ ٣٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اجتماعي/ يكضرورت موقت ازدواج ـ ٣

٤٣٥ ٣٤٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميشود موقت ازدواج بر كه ايرادهائي ـ ٤

٤٣٧ ٣٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / موقت ازدواج و <راسل> ـ ٥

٤٤å ٣٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيزان با ازدواج

٤٤٥ ٣٥٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / برايچيست؟ محدوديتها اين

٤٤٨ ٣٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اقتصاد س6مت به س6متاجتماع, بستگي

Page 607: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٠٥ فهرستمطالب سوم جلد

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٤٥٣ ٣٥٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / صغيره و كبيره گناهان

نكتهها:

٤٥٥ ٣٥٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / صغائر؟ به تشويق ـ ١

٤٥٦ ٣٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كبيره به صغيره تبديل ـ ٢

٤٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كسب در زن و مرد تساوي

نكتهها:

٤٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / برايچيست؟/ تفاوتها اين

٤٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ساختگي تفاوتهاي ـ ١

٤٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / واقعي/ تفاوتهاي ـ ٢

٤٦٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيكر يك منزلة به جامعه ـ ٣

٤٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دارد كسوارثي هر

٤٦٩ ٣٦٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خانواده نظام در سرپرستي

٤٧٤ ٣٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است؟ داده بدني تنبيه اجازة اس6م آيا

٤٧٥ ٣٧٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خانوادگي صلح محكمة

٤٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فاميلي محكمة امتيازات

٤٧٩ ٣٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سازنده دستور ده

Page 608: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستمطالب ٦٠٦

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٤٨٨ ٣٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / الهي و ريائي انفاقهاي

٤٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميكند مضاعف را حسنات خدا

٤٩٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند؟ ظلم خدا چرا

٤٩٦ ٣٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رستاخيز گواهان

٥å١ ٣٩٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فقهي حكم چند

غير در مسكرات شرب جواز آيه, آغاز جملههاي مفهوم آيا

٥å٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است؟ نماز

٥å٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اء>/ مى تجدوا <فلم جملة

٥å٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ائط> الغى من منكم أحد اء جى <أو در <أو> كلمة

٥å٨ ٤åå / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تيمم/ فلسفه

٥١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گمراهي خريد

٥١٢ ٤å٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود/ اعمال از ديگري گوشة

٥١٦ ٤å٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / لجوج/ افراد سرنوشت

٥٢١ ٤å٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / قرآن/ آيات اميدبخشترين

نكته:

٥٢٤ ٤١١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گناهان بخشودگي اسباب

Page 609: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٠٧ فهرستمطالب سوم جلد

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٥٢٧ ٤١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خودستائي

٥٣٣ ٤١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سازشكاران

٥٣٥ ٤١٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / و<طاغوت> <جبت> از منظور

٥٣٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / mnopq پيامبر خاندان با حسادت

٥٤å ٤٢٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جنايات/ در حسدها,

٥٤٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آتشدوزخ سختي

نكتهها:

٥٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <س> و تفاوت<سوف> ـ ١

٥٤٦ ٤٢٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / چيست؟/ جديد پوستهاي گناه ـ ٢

٥٤٩ ٤٣å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اس6مي مهم قانون دو

٥٥٢ ٤٣٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اس6م در عدالت امانتو اهميت

٥٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيد اطاعت ا{مر اولي از

نكتهها:

٥٥٦ ٤٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند؟! كساني چه اFمر> <أولوا ـ ١

٥٦٢ ٤٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سؤال/ چند به پاسخ ـ ٢

٥٦٥ ٤٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احاديث/ گواهي ـ ٣

Page 610: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستمطالب ٦٠٨

صفحهــــــــ موضوعـــــــــ

ج ق

٥٦٩ ٤٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / طاغوت/ حكومت

٥٧١ ٤٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / طاغوت داوري نتيجة

٥٧٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / استغفار/ mnopqبراي پيامبر به توسل

٥٨å ٤٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / حق/ برابر در تسليم

نكتهها:

٥٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / واقعي ايمان نشانههاي ـ ١

٥٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / /mnopq پيامبر عصمت دليل ـ ٢

٥٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نص مقابل در اجتهاد ـ ٣

٥٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / راست راه به هدايت

٥٨٩ ٤٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بهشتي دوستان

٥٩٢ ٤٦٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نمونه تفسير سوم جلد پايان

# # #

Page 611: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٠٩ موضوعي فهرست سوم جلد

)ـــــــــــــــــــــــــ موضوعي فهرست )

است: گرديده ذيلتنظيم محورهاي بر موضوعيتفسير, فهرست

معرفت�شناخت� Í

آفريدگار Í

اثبات ادلة É

صفات É

الهي� تكاليف محور مخلوق عنوان انسان�به Í

خدا با رابطه É

انسانها با رابطه É

طبيعت با رابطه É

خود با رابطه É

خلقتانسان هدفاز Í

هدف:� به رسيدن امكانات�جهت Í

و/// زمين و آسمانها خلقت مادي: امكانات É

عقل و اوصياء و انبياء وسيلة به هدايت معنوي: امكانات É

وامامت� �نبوت

آن� متعلقات �و معاد Í

Page 612: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦١٠

شناخت

(زمينههايشناخت)ــــــــــــــــــــــــتقوا Í

٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تقوا/ حق رعايت

خالق

(صفات)ــــــــــــÍصفاتذات:

علم: Ì١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است آگاه انفاقها از خداوند

٣٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيست غافل عباد اعمال از خداوند

٨٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است مطلع پرهيزگاران از خداوند

٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است/ آگاه دلها از خداوند

٢٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميگيرد/ قرار كسي اختيار در غيب علم

٢٤٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است بندگان اعمال عالم خداوند

٣٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است حكيم و عليم خداوند

٤٢٦ / / / / / / / / / / / / / است آگاه موقت و دائم ازدواج فلسفة از خداوند

٤٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است آگاه افراد ايمان از خداوند

٥٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / است/ آگاه منافقان قلوب درون از خداوند

حكيم É٣٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است حكيم و عليم خداوند

Page 613: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦١١ موضوعي فهرست سوم جلد

توحيد: Ì٤٦٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است آگاه چيز همه از خداوند

٤٦٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است كاري هر شاهد خدا

٤٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است بلندمرتبه خداوند

٤٧٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شرك از دوري و خدا پرستش

افعال: توحيد Éخالقيت توحيد È

٢٧٥ / / / / / / / / / / / / / / اولواIلباب خداشناسي نشانههاي آفرينش جهان

مالكيت توحيد È٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خداست آن از زمين و آسمانها

٢٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خداست آن از چيز همه مالكيت

٢٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است خدا جهان واقعي ميراث

٢٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خداست از زمين و آسمانها مالكيت

Ìقدرت٢١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است قادر چيز هر بر خداوند

٢٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است قادر چيز همه بر خدا

غني Ì١٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / نميرساند زيان خدا به بتپرستي به بازگشت

Ìديگرصفات٢٥٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / معتزله و عدليه ديدگاه از خدا عدالت

Íصفاتفعل:

رحيم Ì٤١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است رحيم و غفور خداوند

٤٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است رحيم و غفور خداوند

Page 614: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦١٢

غفار Ì٤١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است رحيم و غفور خداوند

٤٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است رحيم و غفور خداوند

Ìديگرصفاتفعل٦٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند ظلم جهانيان به خداوند

١٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميدارد دوست را ستمگران خدا

١٨٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است خداوند لطف انعطاف و نرمش

٢٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند ضايع را نيكوكاران اجر خداوند

٢٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند ستم بندگان به خدا

٢٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است/ تخلفناپذير خدا وعدههاي

٢٨٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميگردد ضايع كس هيچ عمل

٢٩٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است الحساب سريع خدا

٣١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است/ همه مراقب خدا

٤٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند ستم وجه هيچ به خداوند

٤٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميكند مضاعف را نيكيها خداوند

٤٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميدهد عظيم اجر نيكي, برابر در خداوند

٥١١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميشناسد بهتر را دشمنانتان خداوند

٥١١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند كفايت خدا ياري و ولي

٥١٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است انجامشدني و قطعي خدا فرمان

٥٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بستايد را كسي چه ميداند خداوند

)ــــــــــــــــــــــــــــ خلقتجهان (هدفاز٢٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خلقت هدفداري به اعتراف

Page 615: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦١٣ موضوعي فهرست سوم جلد

انسان

)ـــــــــــــــــــــــــــ خلقتانسان (هدفاز٢٨٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يكديگرند جنس از زن و مرد

)ـــــــــــــــــــــــــــــــــ انسان ويژگيهاي (صفاتو٢٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آنهاست اعمال به زن و مرد ارزش

٢٨٧ / / / / / / / نيست/ مرد و زن ارزشي تفاوت سبب جنسي, تفاوتهاي

٢٨٨ / / / / / / / / / / / / / / / اسcم نظر و زن مورد در پيشين ملتهاي نظر

٤٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شده خلق ضعيف انسان

٤٥٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زن و مرد حقوق و وظايف تفاوت

٤٦å / / / / / / / / / / واقعي غير تفاوتهاي و زن و مرد واقعي تفاوتهاي

٤٦١ / / / / / / / / / / / / / دارند خود تcش از سهمي كدام هر زنان و مردان

٤٦٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بخواهيد سعادت طريق در را خدا فضل

٤٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / چيست؟ براي تفاوتها

٤٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ساختگي تفاوتهاي

٤٦٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / واقعي تفاوتهاي

٤٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مردان بيشتر سختكوشي و استعداد

)ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انسان كردار و ارزشافكار (معيار٥٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مردم بهترين

Page 616: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦١٤

)ــــــــــــــــــــــــــ انسان (مسئوليتهايخالق برابر در Í

ايمان ÌÉايمان

٤١ / / / / / / / / / كفر نه شود ايمان ماية بايد او رسول و خدا كتاب وجود

٢٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / دارد همراه به عذاب كفر گرفتن و ايمان دادن

٢٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شراء و بيع به كفر به ايمان تبديل تشبيه

٢٤٤ / / / / / / / / / / / / / / آزمايش براي آمادگي و پاكي نشانة تقوا و ايمان

٢٧٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان/ منادي به مثبت پاسخ

٤å å / / / / / / / / / / / / / و/// مرگ هنگام ايمان توبه: قبولي شرط چيز دو

٤٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خالصانه انفاقهاي و ايمان رابطة

٥٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا/ از اطاعت وجوب و ايمان

٥٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان تثبيت و سودمندي آزمايش, نتيجة

Éحقيقتايمان٤٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خالصانه انفاقهاي و ايمان رابطة

٥١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است منطقي و سودمند ايمان, پذيرش

٥٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا/ از اطاعت وجوب و ايمان

ايمان Éآثار٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است سعادت و خير ماية ايمان

١٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است پيروزي عامل واقعي ايمان

٥٨٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / راست/ راه در هدايت درست, امتحان ثمرة

پايههايايمان Éدرجاتو٢٧٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان/ منادي به مثبت پاسخ

٥٨٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيامبر امت از بعضي ايمان استحكام

Page 617: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦١٥ موضوعي فهرست سوم جلد

مؤمنين É٢٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان از مؤمنان جداسازي

٢٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / خبيث به منافق و طيب به مؤمن توصيف

٢٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اولواIلباب معرفي

٢٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / و/// ثروتمند بيدينان و فقير مؤمنان چرا

٥٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خودستائي! و پرهيزگاران

٥٨٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيامبر امت از بعضي ايمان استحكام

دروغين حقيقيو Éايمان٥٦٨ / / / / / / / / نيست سازگار طاغوت طلبيدن داوري به و ايمان ادعاي

٥٦٩ / ميبرند بيگانگان داوري به را خود اختcف كه مسلماناني نكوهش

٥٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيامبر برابر در تسليم ايمان, نشانة

٥٨١ / / / / / / ايمان دليل رسول, قضاوت از دروني ناراحتي احساس عدم

٥٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان دليل سخن, نه عمل مقام در تسليم

٥٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / وطن/ ترك يا يكديگر كشتن آزمايش

كفروشرك É٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آمده حساب به كفر حج, ترك

٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همان شدن كافر و همان كتاب اهل اطاعت

٤١ / / / / / / / / / كفر نه شود ايمان ماية بايد او رسول و خدا كتاب وجود

٢٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / دارد همراه به عذاب كفر گرفتن و ايمان دادن

٥١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گمراهي خريد

٥١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا لعنت ماية كفر

٥٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / نميدهد/ قرار آمرزش مورد را شرك خداوند

٥٢٣ / / / / / / / / / / / / / نيست قيد بدون ـ شرك جز ـ گناهان همة آمرزش

Page 618: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦١٦

كفروشرك Éآثار٥٢٣ / / / / / / / / / / / / / نيست قيد بدون ـ شرك جز ـ گناهان همة آمرزش

ومشرك كافر É٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميبخشد كفار به نفعي اوIد و اموال

٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آتشند/ اصحاب مغرور, ثروتمند كفار

٨٥ / / / / / / كند/ اصابت مزرعهاي به كه ميماند سوزاني باد به كفار انفاق

٢٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ندارند آخرت در بهرهاي عذاب جز كفار

٢٣٦ / / / / / / / / / / / / / است زيانبار نيست, خير كفار براي زندگي مهلت

٥١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شويد گمراه شما ميخواهند دشمنان

٥٣٣ / / / / / / / / / / / طاغوت و جبت برابر در تسليم و ايمان و كتاب اهل

٥٣٤ / / / / / / / / / / / / / داشت نخواهد ياوري است خدا لعن مورد كه آن

واحكام: Éمسئوليتهاتقوا È

٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تقوا/ حق رعايت

٨٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است مطلع پرهيزگاران از خداوند

٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي/ سرماية تقوا و صبر

١١å / / / / / / / / / / / / / / / / / دارد را فرشتگان همكاري استقامت, و تقوا

١١٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تقوا ساية در رستگاري

١٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت نخستين پنهان و آشكار انفاق

١٣å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت دومين غيظ, كظم

١٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت سومين خطاها, از گذشتن

١٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت چهارمين نيكوكاري,

١٣٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت پنجمين گناه, از استغفار

٢٤٤ / / / / / / / / / / / / / / آزمايش براي آمادگي و پاكي نشانة تقوا و ايمان

Page 619: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦١٧ موضوعي فهرست سوم جلد

٢٦٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيشرفت اساس تقوا و صبر

٣å å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پرهيزگاري/ و مرزها حفظ استقامت,

٣å ٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تcشها همة شرط پرهيزگاري

٣١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / انسانها/ همة به پرهيزگاري عام دستور

٣١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ارحام و خدا خاطر به پرهيزگاري

٣٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايتام امور در كار مcك تقوا

١٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پرهيزكاران/ صفات از صفت پنج

Èعبادات٢٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اولواIلباب صفات از تفكر و عبادت

حكومتي اجتماعيو امور È٣٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است الزامي الهي حدود رعايت

عمل ÌÉعبادات:نماز È

٥å ٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مستي حال در نماز

Èحج٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مردم/ خانة نخستين

٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عبادت سنگ سابقهدارترين اIسود حجر

٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عبادت خانة كعبه

٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / حج وجوب شرط استطاعت

٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / حجاند مراسم انجام به مكلف همه

٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آمده حساب به كفر حج, ترك

٣٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كعبه چهارگانة امتيازات

٣٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / yمباركz فايده و بركت ـ ١

Page 620: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦١٨

٣٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جهانيان هدايت ـ ٢

٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ابراهيم مقام نشانههاي ـ ٣

٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كعبه خانة در كامل امنيت ـ ٤

Èجهاد٩٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcم در تاريخي مهم حادثة احد نبرد

٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد رزم براي نيروها سازي آماده

٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد نيروهاي از جمعي سستي

٩٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد نبرد سرچشمة بدر شكست

٩٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / قريش وضع از پيامبر عموي عباس گزارش

١å å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نبرد/ براي مشورت و پيامبر

١å ١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد در دفاع براي مسلمانان آمادگي

١å ٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد نبرد شروع

١å ٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / mnopq خدا رسول شدن كشته شايعة

١å ٨ / / / / / / / / / / / احد نبرد پايان در مدينه به بازگشت در مشركان عزم

١å ٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بدر/ نبرد در پيروزي

١١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بدر نبرد در فرشتگان حضور

١١١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دشمن/ شكست براي فرشتگان حضور

١١١ / / / / / / / / / / اطمينان/ و است بشارت جنگها در فرشتگان حضور

١٤٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / ديگر نبردهاي براي احد ماجراي از عبرت

١٤٦ / / / / / / / / / / شهادت/ فوز و مجاهدان شدن مشخص نبرد, از هدف

١٤٧ / / / / / / / / / بود كفار نابودي و مؤمنان كسازي پا احد نبرد از هدف

١٤٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بهشت به ورود زمينة استقامت و جهاد

١٤٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شهادت و جنگ مدعيان آزمايش

١٥å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد شكست چهارگانة علل

Page 621: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦١٩ موضوعي فهرست سوم جلد

١٥٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد/ نبرد در mnopq پيامبر شدن كشته اعcم

١٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شخص/ نه است هدف مcك,

١٥٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد نبرد در cdefg علي بدن جراحتهاي

١٥٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / انبياء همراه راستين مجاهدان ويژگيهاي

١٦١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيشين مجاهدان پرمغز تقاضاي

١٦١ / / / / / / / / / / / / خدا راه مبارزان اخروي و دنيوي تcشهاي پاداش

١٦٢ / / / / / / / / / / ميكنند جستجو خود در را شكست عوامل مجاهدان

١٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كفار از تبعيت و ارتباط از اخطار

١٦٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بس و ما همة ناصر و موليى خدا, بر تكيه

١٦٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي و دشمن قلب در ترس القاء ارتباط

١٦٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ترس اصلي عامل خرافهپرستي و كفر

١٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / ترس/ و رعب طريق از دشمن بر پيروزي

١٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا وعدة طبق احد حتمي پيروزي

١٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آورد بار به شكست دنياپرستي و سستي

١٧١ / / / / / / / / / / / / داد نتيجه را احد شكست خدا فرمان عصيان و نزاع

١٧١ / / / / / / / / / / / / / آن نتيجة و آخرت و دنيا به رسيدن براي اختcف

١٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد صحنة در آزمايش

١٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد/ در نيروها فرار

١٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پاسخ/ نيافتن و پيامبر فراخواني

١٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هم/ سر پشت اندوههاي علل

١٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / بازگشت از پس احد نبرد نيروهاي آرامش

١٧٤ / / / / / / / / / / / / مضطرب و آرام بين بازگشت از پس احد نيروهاي

١٧٤ / / / / / / / / / / است حقانيت عدم دليل شكست كه جاهلي گمانهاي

١٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سابق گناهان نتيجة احد جنگ از فرار

Page 622: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٢٠

١٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / نفرند سيزده احد, نبرد در ثابتقدم تعداد

١٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همه اتفاق مورد طلحه و علي فرار عدم

١٨å / / / / / / / / / / / / تشتت و دلسردي براي احد جنگ از پس سمپاشي

٢å ٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيد جستجو خود در را مصائب علل

٢١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نبردها و درگيريها از هدف

٢١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان/ و مؤمنان صفوف جدائي براي راهي

٢١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نمائيد دفاع يا كنيد نبرد منافقان! اي

٢١٤ / / / / / / / / / / / / / ميشد جنگ گر ا احد: نبرد در منافقان گيري بهانه

٢١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان تا نزديكترند كفر به احد نبرد منافقان

٢١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان زبان و قلب اختcف

٢١٥ / / / / / / / / / / / / / است آگاه ميكنند كتمان منافقان آنچه از خداوند

٢١٦ / / / / / / / / / / / / / / / نميكردند/ جنگ گر ا كه احد مبارزان سرزنش

٢١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / هستيد مطلع غيب از شما منافقان, به پاسخ

٢١٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زندهاند شهيدان

٢١٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مسرور و فرحناك شهداء

٢٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شهيد بازماندگان به بشارت

٢٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / شهيدان براي بهشت نعمتهاي به بشارت

٢٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند ضايع را نيكوكاران اجر خداوند

٢٢٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / /mnopq خدا رسول ديدگاه از شهيدان پاداش

٢٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شهيدان بهشتي نعمتهاي

٢٢٦ / / / / / / / / / / / / / ابوسفيان/ بازگشت و اIسد حمراء غزوة ماجراي

٢٢٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / دشمن تعقيب براي اسcم نيروهاي آمادگي

٢٢٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان ازدياد و دشمن تهديد

٢٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پاداش/ و جان سcمت

Page 623: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٢١ موضوعي فهرست سوم جلد

٢٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نفوس تربيت در رسول و خدا كcم تأثير

٢٣٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند وارد خدا به زياني شدن كافر

٢٨٦ / / / / / / / / / / / ميشود بخشوده گناهانشان و/// مجاهدان و مهاجران

٣å ٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عقيدتي مرزهاي از حفاظت

٣å ٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي و چهارگانه دستورات كارگيري به

١١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جنگ در طبيعي امكانات از استفاده

١٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / شود ديگر پيروزيهاي سرماية بايد شكست

١٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / دشمن/ با گاه و است دوست با گاه پيروزي

١٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سابق گناهان نتيجة احد جنگ از فرار

Èديگرعبادات٥٢ / / / / / / / / / / / و/// معروف به امر و خير به دعوتكننده ممتاز, امت

٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / مرحله/ دو در منكر از نهي و معروف به امر

٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منكر از نهي و معروف به امر از منظور

٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منكر/ از نهي و معروف به امر اهميت

٢٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دعا استجابت و نىا رب پنج

٢٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اولواIلباب دعاي اجابت

Éغيرعباداتنواهيخداوندميگردد و مشمولاوامر ارتباطاتيكه È

٣٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دهيد/ تحويل رشد از پس را ايتام اموال

٣٢å / / / / / / / / / / / / / / نكنيد/ مبادله خود اموال با را ايتام خوب اموال

٣٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نخوريد/ را ايتام اموال

٣٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع ايتام اموال در خيانت

٤٧٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سازنده: دستور ده

٤٧٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شرك از دوري و خدا پرستش ـ ١

Page 624: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٢٢

٤٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / والدين به احسان ـ ٢

٤٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسايگان به نيكي ـ ٣

٤٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايتام به رسيدگي ـ ٤

٤٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مستمندان به توجه ـ ٥

٤٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نزديك همسايگان به نيكي ـ ٦

٤٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دور/ همسايگان به رسيدگي ـ ٧

٤٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسفر و دوست با نيكي ـ ٨

٤٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سبيل ابن با همراهي و كمك ـ ٩

٤٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بردگان با نيكي ـ ١å

انسانها برابر در Í

خويشان: با ارتباط Ì٤٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسر و خانواده زندگي هزينة تكفل

٤٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / است/ سرنوشتساز عاطفي فاميلي, محكمة

همسر�ازدواج� با رابطة É٣٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسر تعدد صورت در عدالت رعايت

٣٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / عدالت رعايت با متعدد همسران با ازدواج

٣٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسر يك فقط عدالت, عدم صورت در

٣٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسران بين در عدالت رعايت از منظور

٣٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / همسر تعدد با رابطه در راه سه از يكي انتخاب

٣٣å / / / / / / / / / / / / / / همسر/ تعدد يا فحشاء پذيرش غريزه, با مبارزه

٣٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسر تعدد الزام و دوم جهاني جنگ

٣٣٢ / / / / / / / / / / / / / / اسcم و غرب در زوجات تعدد و لوبون گوستاو

٣٣٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است؟ ممكن ازواج تعدد آيا

٣٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است بخشش و عطيه مهر,

Page 625: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٢٣ موضوعي فهرست سوم جلد

٣٣٦ / / / / / / / / / / / / / / گرنه/// و ميشود حcل مهر بخشش صورت در

٣٣٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جاهليت عصر در مهريه

٣٣٦ / / / / / / / / / / / / / چيست؟ براي مهريه است, متقابل منافع ازدواج

٣٣٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيست زن بهاي مهريه

٣٣٨ / / / / / / / / / / / / / است صحيح عقد نشود, برده مهر نام عقد در گر ا

٤å ١ / / / / / / / / / / / / / / / مهر بخشيدن جهت زنان دادن قرار فشار تحت

٤å ٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كراه/ ا و فشار با زنان اموال اخذ

٤å ٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فحشاء/ خاطر به زنان بر فشار

٤å ٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ناپسند امور انجام در خير

٤å ٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مهريه نپرداختن و همسر تبديل

٤å ٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نداريد را مهريه گرفتن پس حق

٤å ٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مهريه نپرداختن براي همسر به تهمت

٤å ٧ / / / / / / / / / / كامل صميميت وجود با مهريه گرفتن بازپس به اقدام

٤å ٧ / / / / / / / / / / ميگيريد بازپس را مهريه چرا ازدواج محكم پيمان با

٤å ٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جاهلي عصر در نامادري با ازدواج

٤١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آيه نزول از پيش نامادري با ازدواج

٤١å / / / / / / / / / / / / / / / / نامادري با ازدواج جواز عدم براي دليل سه

٤٢٦ / / / / / / / / / / / / / است آگاه موقت و دائم ازدواج فلسفة از خداوند

٤٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آن شرط و كنيزان با ازدواج جواز

٤٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مالكآنها اجازة با كنيزان با ازدواج

٤٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بپردازيد خودشان به را كنيزان مهرية

٤٤٢ / / / / / / / / عفت خcف نه ازدواج, اساس بر كنيزان با جنسي روابط

٤٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ازدواج محدوديتهاي دليل

٤٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خانواده حافظ شايسته و صالح زنان

Page 626: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٢٤

٤٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اندرز و پند

٤٧٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اختcف/ رفع و شوهر و زن اختcف بيم

٣٢٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اجتماعي ضرورت زوجات تعدد

٣٣å / / / / / / / / / / / / / / / همسر تعدد يا فحشاء پذيرش غريزة با مبارزه

٣٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسر تعدد الزام و دوم جهاني جنگ

٣٣٢ / / / / / / / / / / / / / / اسcم و غرب در زوجات تعدد و لوبون گوستاو

٣٣٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است؟ ممكن ازواج تعدد آيا

٤٢٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شده؟ نسخ موقت ازدواج حكم آيا

٤٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متعه/ تحريم و عمر

٤٣١ / / / / / / / / / / / / موقت ازدواج حكم نسخ مورد در روايات تعارض

٤٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اجتماعي ضرورت موقت, ازدواج

٤٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / گزينه سه از يكي انتخاب و اجتماعي شرايط

٤٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / موقت ازدواج به نسبت ايرادها

٤٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فحشاء و موقت ازدواج فرق

٤٣٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / موقت ازدواج قانون از استفاده سوء

٤٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فرزندان/ بيسرپرستي و موقت ازدواج

٤٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / موقت ازدواج و راسل

بافرزندان رابطة É٤٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / والدين به احسان

ارحام با رابطة É٤١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آنان با ازدواج حرمت و محارم

٤١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نسبي/ بستگان با ازدواج

٤١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رضاعي بستگان با ازدواج

٤١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سببي بستگان با ازدواج

Page 627: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٢٥ موضوعي فهرست سوم جلد

٤١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زمان يك در خواهر دو ازدواج حرمت

٤١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آيه نزول از قبل ممنوع ازدواجهاي

جامعه با ارتباط ÌÉروابطاقتصادي

قراردادها Èمجاز غير #

مجاز قراردادهايغير ديگر ـ

٤٤٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نخوريد باطل به را يكديگر اموال

٤٤٩ / / / / / / / / / / / خير/ باطل به كل ا آري, درست معامcت و تجارت

قراردادها Èغير#صحيح

صدقه انفاقو ـ الف

١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيكوكاري/ معيار

١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميداريم دوست آنچه انفاق ارزش

١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است آگاه انفاقها از خداوند

١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عcقهاش مورد باغ و ابوطلحه

١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عcقه مورد قرآن از بريدن دل و زبيده

٨٥ / / / / / / كند/ اصابت مزرعهاي به كه ميماند سوزاني باد به كفار انفاق

٨٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سوزان باد به بيجا انفاق تشبيه

٨٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميكنند ستم خود به نابجا انفاق صاحبان

١٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت نخستين پنهان و آشكار انفاق

٢٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيست نفع به انفاق از ورزيدن بخل

٢٤٩ / / / / / / / / / / / / خدا راه در انفاق و عبادات انجام به يهود از دعوت

٤٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / ريائي/ و الهي انفاقهاي سهگانة تفاوتهاي

Page 628: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٢٦

ارث ـ ب

٣٤٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جاهليت عصر در ارث قانون

٣٤٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcم در ارث مقررات

٣٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تقسيم/ جلسه در حاضران اIرث سهم

٣٥١ / / / / / / / / / دارند/ حضور ارث تقسيم جلسة در كه كساني از منظور

٣٦١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ارث آيات نزول زمينة

٣٦٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دختر برابر دو پسر ارث

٣٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است مال ثلث دو ,Iبا به دختر دو ارث

٣٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دختر يك ارث

٣٦٣ / / / / / / / / / / / / / ميشود؟ شامل هم را دختر دو <فوقاثنتين> آيا

٣٦٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مادر/ و پدر ارث

٣٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بدهكاري و وصيت از بعد ارث

٣٦٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميداند خدا را ارث فلسفة

٣٦٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يكديگر از همسر دو ارث

٣٦٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خواهر و برادر كcلة ارث

٣٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است طبيعي حق يك ارث

٣٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ديگر ملل در ارث

٣٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcم از قبل اعراب ميان در ارث

٣٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زن/ و مرد ارث تفاوت

٣٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <ك�له>/ از منظور

٣٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / است مادري خواهر و برادر كcله از مراد

٣٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع وارث به زيان

٣٨٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcمي ارث قانون امتياز پنج

٣٨٤ / / / / / / / / سنت اهل و شيعه فقهاي نظر و اسcم در تعصيب و عول

Page 629: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٢٧ موضوعي فهرست سوم جلد

٤å ٢ / / / / / / / / / / / / / / / نيست/ درست اجبار و كراه ا روي از ارثبري

٤٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند اموال وارث بستگان

٤٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / هستند وارث بستهاند پيمان شما با كه كساني

Éروابطمديريتي�سياسي�Èروابطشهروندي

٥å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ملتها بقاء و اتحاد

٦٣ / / / / / / / / / / / / / آن اخروي و دنيوي زيانبار آثار و تفرقه و اختcف

٤٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسايگان/ به نيكي

٤٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مستمندان به توجه

٤٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نزديك همسايگان به نيكي

٤٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دور همسايگان به رسيدگي

٤٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسفر و دوست با نيكي

٤٨٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcم در همسايه با رفتار

Èروابطجهاني٥٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ك خطرنا است دامي طاغوت به رجوع

مسلمان ملتهاي با روابط #

٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اتحاد به دعوت

٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اتحاد نعمت

مسلمين غير با روابط #

٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كفار و مسلمانان دوستي

٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيستند اسرار محرم بيگانگان

Éروابطاخ)قيÈاخ)قممدوح

توكل #

١٨٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / امور پيشبرد در مؤثر عامل توكل

Page 630: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٢٨

وصبر حلم #

٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي/ سرماية تقوا و صبر

١١å / / / / / / / / / / / / / / / / / دارد را فرشتگان همكاري استقامت, و تقوا

١٦١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يكديگر كنار در نيكوكاري و صبر

٢٦٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيشرفت اساس تقوا و صبر

٣å å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي براي دستور چهار

٣å å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پرهيزگاري/ و مرزها حفظ استقامت,

٣å ٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي و چهارگانه دستورات كارگيري به

دوستي آدابمعاشرتو #

٤٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شيطان دوستي بد, دوستي

احسان و نيكي #

٤٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / والدين به احسان

٤٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايتام به رسيدگي

٤٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مستمندان به توجه

٤٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسفر و دوست با نيكي

٤٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سبيل ابن با همراهي و كمك

٤٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بردگان با نيكي

٣٥٣ / / / / / / / / / / / / / / / كنند خوبي يتيمانتان با تا كنيد خوبي يتيمان با

٣٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيد خوشرفتاري ايتام با

اخوت و برادري #

٤٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسفر و دوست با نيكي

٥٨٩ / / / / / / / / / / / / ارزشمند طايفة چهار با همنشيني و خالص اطاعت

شكر #

٢٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نكند/ تفكر آيات اين بر كه كسي بر واي

Page 631: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٢٩ موضوعي فهرست سوم جلد

نصيحت و خيرخواهي #

٥٢ / / / / / / / / / / / و/// معروف به امر و خير به دعوتكننده ممتاز, امت

٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / مرحله/ دو در منكر از نهي و معروف به امر

٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منكر از نهي و معروف به امر از منظور

٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تعبدي/ يا عقلي وظيفهاي معروف به امر

٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منكر/ از نهي و معروف به امر اهميت

٥٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / آزادي/ سلب و منكر از نهي و معروف به امر

٦å / / / / / / / / / / / / / مرج/ و هرج و منكر از نهي و معروف به امر رابطة

٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خشونت و معروف به امر رابطة

٧١ / / / / / / / / / / / / / / / اسcم امتيازات از منكر از نهي و معروف به امر

٥٥å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيك اندرزهاي

٥٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كن/ تبليغ موعظه با را آنها

فكر #

٢٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اولواIلباب صفات از تفكر و عبادت

٢٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نكند/ تفكر آيات اين بر كه كسي بر واي

توبه و استغفار #

١٣٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت پنجمين گناه, از استغفار

٣٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مجازات رفع و گناه از توبه

٣٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پذيرش/ قابل توبه

٣٩٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كامل توبة

٣٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پذيرش/ قابل غير توبة

٣٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مرگ/ هنگام به توبه

٣٩٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كفار توبة

٣٩٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيك اعمال قبول شرايط

Page 632: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٣٠

٣٩٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / توبه بدون گناهان كيفر

٤å å / / / / / / / / / / / / / و/// مرگ هنگام ايمان توبه: قبولي شرط چيز دو

٥٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گناهان بخشودگي عامل پنج

گذشت و عفو #

١٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت سومين خطاها, از گذشتن

١٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيروها/ بقاء عامل استغفار و عفو

عدالت #

٣٢٢ / / / / / / / / / / عدالت رعايت عدم و بيسرپرست دختران با ازدواج

٣٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسر تعدد صورت در عدالت رعايت

٥٤٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عادIنه حكومت و قضاوت

مشورت #

١٨٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيشرفت سرماية امور, در مشورت

١٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مشاوره اهميت

١٩٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند؟ كساني چه مشاوران

١٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مشاور وظيفة

١٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نفره/ شش شوراي

امانت #

٥٤٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcمي مهم دستور يك امانت, اداء

٥٥å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / امانت گستردة موارد

٥٥٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عدالت/ و امانت اهميت

ممدوح اخ[قهاي ديگر #

١٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / او مرحمت و لطف و خدا اطاعت رابطة

١٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سعادت مسير در مسابقه

١٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بهشت و مغفرت مسابقة از هدف

Page 633: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٣١ موضوعي فهرست سوم جلد

١٣å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت دومين غيظ, كظم

١٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متقين صفت چهارمين نيكوكاري,

١٦١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يكديگر كنار در نيكوكاري و صبر

٢٨٦ / / / / / / / / / / / ميشود بخشوده گناهانشان و/// مجاهدان و مهاجران

٤٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اندرز و پند

٥٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خودستائي! و پرهيزگاران

Èاخ)قمذمومحسادت و كينه #

٥٤١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيامدها و انگيزهها حسادت,

٥٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بيماريها و حسادت

٥٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / حسادت اصلي ريشة

٥٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان بر زيان و حسد

بخل #

٢٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيست نفع به انفاق از ورزيدن بخل

٢٤٦ / / / صاحبش گردن در طوقي صورت به قيامت در بخل مورد اموال

٤٨٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميكنند دعوت بخل به بخيcن

٤٨٩ / / / / / / / / / الهي/ الطاف كتمان و بخل به دعوت بخيل: ويژگيهاي

تكبر #

٤٨٦ / / / / / / / / / / / / / / / / دورند خدا محبت از فخرفروشان و متكبران

عجب و ريا #

٤٨٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان و ريائي انفاق رابطة

٤٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / ريائي/ و الهي انفاقهاي سهگانة تفاوتهاي

نفاق #

١٨å / / / / / / / / / / / / / قلبآنها در حسرتي منافقان خواستة ضد بر اقدام

Page 634: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٣٢

١٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان سمپاشي به پاسخ سه

١٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خداست دست در زندگي و مرگ ـ ١

١٨١ / / / / / / / / / / / / / / / شهادت صورت در خدا رحمت و مغفرت ـ ٢

١٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نعمت بهترين الله الي حشر ـ ٣

٢١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نبردها و درگيريها از هدف

٢١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان/ و مؤمنان صفوف جدائي براي راهي

٢١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نمائيد دفاع يا كنيد نبرد منافقان! اي

٢١٤ / / / / / / / / / / / / / ميشد جنگ گر ا احد: نبرد در منافقان گيري بهانه

٢١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / ايمان تا نزديكترند كفر به احد نبرد منافقان

٢١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان زبان و قلب اختcف

٢١٥ / / / / / / / / / / / / / است آگاه ميكنند كتمان منافقان آنچه از خداوند

٢١٦ / / / / / / / / / / / / / / / نميكردند/ جنگ گر ا كه احد مبارزان سرزنش

٢١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / هستيد مطلع غيب از شما منافقان, به پاسخ

٢٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منافقان از مؤمنان جداسازي

٢٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / خبيث به منافق و طيب به مؤمن توصيف

٥٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميبرند پيامبر نزد را داوري منافقان

٥٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / اعمال توجيه و گرفتاري هنگام به منافقان

٥٧٣ / / / / / / / نميخواستيم نيكي و خير جز ما كه اين از منافقان منظور

٥٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / است/ آگاه منافقان قلوب درون از خداوند

ظلم #

٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميشود صادر ظلم كسي چه از

٢٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ندارند ياور ستمگران

٣٥٥ / / / / / / / / / / گرفت خواهد را فرزندانش يا ستمگر دامن ستمي هر

٣٥٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ستمگر درون آتش ايتام, اموال

Page 635: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٣٣ موضوعي فهرست سوم جلد

دنيا حب #

٢٦١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است غرور متاع دنيا

٢٦١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است الزوال سريع زندگي

غرور #

٢٦١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است غرور متاع دنيا

٢٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / راضي/ خود از افراد نجات عدم

٥٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خودستائي و كتاب اهل

٥٢٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نفس تزكية و خودستائي سرچشمة

٥٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا به افتراء خودستائي

حق كتمان #

٢٦٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كم بهاي مقابل در خدا آيات كتمان

٢٦٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا آيات قبال در دانشمندان وظيفة

٣٥٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / يتيم مال خورندة و الهي آيات كتمانكنندة

گناه و فجور و فسق #

١٣٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گناه بر اصرار عدم

١٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ديگر گناه سرچشمة گناه

٢٣٧ / / / / / / بازگشت قابل غير و بازگشت قابل دستهاند: چند گناهكاران

٢٣٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند/ نعمت غرق گناهكاران چرا

٤٥٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / صغيره گناهان از گذشت شرط

٤٥٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كبيره/ و صغيره گناهان

٤٥٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كبائر و صغائر معيار

٤٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيست؟ گناه به تشويق صغائر بخشش آيا

٤٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كبائر به صغائر تبديل

٤٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / صغائر تكرار

Page 636: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٣٤

٤٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گناه در طغيان

٤٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گناه تحقير

٤٥٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گناهكار موقعيت و صغائر

٤٥٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گناه به افتخار

٤٥٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گناه بر خدا رضايت احساس

نژادپرستي #

٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نژاد و قبيله نه عقايد ارزش معيار

مذموم اخ[قهاي ديگر #

برابر١١٧ چند رباخواري تحريم

١١٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ربا تحريم چهارگانة مراحل

١٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پراكندگي سبب خشونت و سنگدلي

٣٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يتيم اموال تصرف جرم

٣٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع ايتام اموال در خيانت

٤٥å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع انتحار

٤٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نكنيد ديگران برتري تمناي

٥٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خودستائي و نفس تزكية

٥٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا به افتراء خودستائي

٥٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع خويشتن به زيان

هدف)ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به جهترسيدن (امكاناتانسانامكاناتمادي Í

زمين Ìممتاز اراضي É

٣å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تاريخ طول در الحرام مسجد توسعة

Page 637: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٣٥ موضوعي فهرست سوم جلد

زمين در Éسير١٣٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پندهايآنها و گذشته رخدادهاي

١٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گذشتگان حال مشاهدة و أرض در سير

١٣٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / قرآن ديدگاه از آن اهداف و جهانگردي

١٣٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / yأرض در zسير جهانگردي

Ìموجوداتزندهجن É

جن Èاقسامشيطان #

١٣٤ / / / / / / / / / / / توبه آية نزول از پس شيطان تصميمگيري و مشورت

مجازات پاداشو Ì٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پاداش و خير كار رابطة

١٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است كافران براي مجازات آتش,

١٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پرهيزكاران پاداش

١٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است خدا با كران شا پاداش

١٥٧ / / / / / / / / / / / / / / / داشت خواهد نتيجه آخرت يا دنيا براي تcش

٢٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / اعمال/ پاداش كامل دريافت محل قيامت

٢٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / انسان/ رسوائي و خواري آتش, مجازات

٢٨٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / و/// مجاهدان و مهاجران پاداش بهشت

٢٩٢ / / / / / / / / / / / / / / / است كفار جايگاه جهنم و محدود دنيا زندگي

٢٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پرهيزكاران/ پاداش بهشت

٢٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بهشتيان پيشپذيرائي

٢٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ابرار اصلي پاداش

٢٩٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است پروردگار نزد ممتاز افراد پاداش

Page 638: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٣٦

٣٨١ / / / / / / / / / / / / / / / ميكنند را الهي حدود رعايت كه كساني پاداش

٣٨٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcم/ آغاز در محصنه آلودة زنان مجازات

٣٨٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / موقت حكم فحشاء, مرتكبان حبس حكم

٣٨٨ / / / / / / / / / / / / / / مجازات رفع و فحشاء مورد در دائم حكم نزول

٣٩å / / / / / / / / / / / / محصنه غير فحشاء مرتكبان مجازات موقت حكم

٣٩٢ / / / / / / / / / / / / / / / / جرم اثبات سخت شرايط و سنگين مجازات

٣٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ديگر قيود و عادل نفر چهار شهادت

٤٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آزاد زنان نصف محصنه كنيزان مجازات

٤٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / خودكشي و باطل به مال كل ا مجازات آتش,

٥١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / حق نپذيرفتن صورت در تهديد

٥١٨ / / / / / / / / / / / / / / سبت اصحاب مجازات چون مجازاتي به تهديد

٥١٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / مادي يا است معنوي كتاب اهل مجازات

٥٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / صالحالعمل مؤمنان پاداش

٥٨٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عظيم اجر آزمايش, پاداش

مقرراتثابتجهانآفرينش É٦٣ / / / / / / / / / / / / / آن اخروي و دنيوي زيانبار آثار و تفرقه و اختcف

Ìآزمايشها١٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / است ملتها امتحاني مواد از قدرت چرخش

١٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / احد صحنة در آزمايش

٢١١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميشود انجام خدا فرمان طبق مصائب

٢٤٤ / / / / / / / / / / / / / / آزمايش براي آمادگي و پاكي نشانة تقوا و ايمان

٢٦٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جاني و مالي آزمايشهاي

٥٨٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / است مشكل بسيار آزمايشها در پيروزي

Page 639: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٣٧ موضوعي فهرست سوم جلد

امكاناتمعنوي&هدايت% Í

Ìهدايتوض)لتوحقيقتآنها٤١ / / / / / / / / / / همان مستقيم صراط در هدايت و همان, خدا به تمسك

ÌاقسامهدايتÉهدايتتشريعي

انبياء È٢å ٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رسالت بزرگ نعمت

انبياء هدفبعثت #

٥٧٥ / / / / / فرستاد شوند واقع اطاعت مورد كه اين براي را پيامبران خدا

انبياء ويژگيهاي و صفات #

١٩٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هرگز خيانت, و پيامبران

٢٤٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / غيب علم و پيامبران

٤٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / خويشند؟ امت اعمال شاهد پيامبران چگونه

نبوتخاصه Èويژگيها و صفات #

١١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيست تو اختيار در امري هيچ

١١٣ / / / / / / / / / / / / / / مشركان هدايت براي mnopq خدا رسول دلسوزي

٢å ٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رسالت بزرگ نعمت

٢å ٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است بشر جنس از پيامبر

٢å ٦ / / / / / / / / / / حكمت/ تعليم و تزكيه تcوت, پيامبر: مهم برنامة سه

٢å ٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گمراهي عصر جاهليت, عصر

٢٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / mnopq خدا رسول حاIت شگفتانگيزترين

٤٩٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رستاخيز گواه و شاهد mnopq اسcم پيامبر

٥٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / /mnopq خدا رسول از اطاعت

Page 640: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٣٨

٥٧٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / استغفار درخواست و پيامبر به رجوع

٥٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مؤمنان براي پيامبر استغفار تأثير

٥٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيامبر غير به داوري ارجاع

٥٧٩ / / / / / / mnopq خدا رسول نزد داوري و انصار از يكي و زبير اختcف

٥٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / mnopq خدا رسول عصمت ادلة از

٥٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع نص مقابل در اجتهاد

پيامبر دشمنان #

٢٦٣ / / / / / / / / / / / / / / مشركين وسيلة به مكه مسلمانان اموال مصادرة

٥١٣ / / / / / / / / / / / كرديم عصيان و شنيديم ميگويند: دعوت پاسخ در

٥١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دين به زدن طعنه و زبان چرخاندن

٥١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / حق نپذيرفتن صورت در تهديد

٥١٨ / / / / / / / / / / / / / / سبت اصحاب مجازات چون مجازاتي به تهديد

٥٣١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيامبر ضد بر مشركان و يهود توافق

٥٣٣ / / / / / / / / / / / / / هدايتيافتهترند مسلمانان از مشركان گفتند يهود

٥٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / بنيهاشم به نبوت اعطاي از حسادت و يهود

٥٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميبرند پيامبر نزد را داوري منافقان

٥٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / اعمال توجيه و گرفتاري هنگام به منافقان

٥٧٣ / / / / / / / نميخواستيم نيكي و خير جز ما كه اين از منافقان منظور

٥٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كن/ صرفنظر مجازاتشان از

پيشرفت ابزار #

٥٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كن/ صرفنظر مجازاتشان از

مسئوليتها #

٥١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / قرآن به ايمان به كتاب اهل دعوت

٥٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كن/ صرفنظر مجازاتشان از

Page 641: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٣٩ موضوعي فهرست سوم جلد

٥٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كن/ تبليغ موعظه با را آنها

دعوتپذيران #

١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مهماني و ابوذر

٢٩٦ / / / / / / / / / / دور از او بر mnopq خدا رسول نماز و نجاشي درگذشت

٥٧٩ / / / / / / mnopq خدا رسول نزد داوري و انصار از يكي و زبير اختcف

٥٨٨ / / / / / / / / پيامبر دوري از اندوه و mnopq خدا رسول صميمي دوست

٥٢ / / / / / / / / / / / و/// معروف به امر و خير به دعوتكننده ممتاز, امت

٥٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رستگار امت

٧١ / / / / / / / / / / / / / / / اسcم امتيازات از منكر از نهي و معروف به امر

٧١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcمي امت مهم نشانة سه

پاسخها و نادرست اتهامات ايرادها, بهانهها, #

٢٥٦ / / / / / / / / / / / / / / پيشين انبياء مورد در يهود به خدا رسول پاسخ

قرآن #

قرآن ويژگيهاي و اسامي ـ الف

١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دلها در yالبر لنتنالوا zآية قرآن تأثير

٤١ / / / / / / / / / / / مؤمنان به مربوط آيات و يهود به مربوط آيات تفاوت

٥١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيشين/ كتب با آن تطابق و قرآن

٥٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / قرآن آية اميدبخشترين

نكاتتفسيريقرآن ـ ب

١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <بر>/ از منظور

١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نيكوكاري/ معيار

٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <بكة> از منظور

٤٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / الله> <حبل از منظور

٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تعبدي/ يا عقلي وظيفهاي معروف به امر

Page 642: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٤٠

٥٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / آزادي/ سلب و منكر از نهي و معروف به امر

٦å / / / / / / / / / / / / / مرج/ و هرج و منكر از نهي و معروف به امر رابطة

٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خشونت و معروف به امر رابطة

٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مسكنت> <ذلتو از منظور

١٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يكديگر با قرآن آيات پيوند

١٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يون> <رب و ن> <كأي از منظور

١٦٢ / / / / / / / / / / / / / / خرة>/ ا() اب ثوى <حسن و ا> نيى الد اب <ثوى تفاوت

٢å ١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <دركات> و <درجات> مفهوم و معني

٢٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عاقبت> <(م و علت> <(م

٢٥٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مبالغه/ صيغة م> <ظ�ى

٢٥٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كتابمنير> و <زبر تفاوت

٢٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <بخششسيئات> از منظور

٣å ٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ابطوا> <رى از منظور

٣å ٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <لعل> از منظور

٣٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <حوب> از منظور

٣٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <سفاهت>/ از منظور

٣٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <اموالكم> از مراد

٣٥٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يا/// ميگويد را وجوبي حكم آيه,

٣٨٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آيه دو در <خالد> و <خالدين> تفاوت

٣٩٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <جهالت> از منظور

٣٩٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <قريب> از منظور

٤١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <مقيت> و <مقت>

٤٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <محصنات> از منظور

٤٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <خدن> از منظور

Page 643: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٤١ موضوعي فهرست سوم جلد

٤٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / خاص/ شرايط در كنيزان با ازدواج جواز دليل

٤٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خودكشي/ و باطل به مال كل ا رابطة

٤٦٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند؟ وارث كه همپيمانان از منظور

٤٦٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جريره ضمان وIء

٤٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زنان بر مردان تقدم فلسفة

٤٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / داده؟ بدني تنبيه اجازة اسcم آيا

٤٩٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند؟ ظلم خدا چرا

٤٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <مضاعف> و <ضعف> از منظور

٤٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <هؤ(ء> از منظور

٤٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / خويشند؟ امت اعمال شاهد پيامبران چگونه

٤٩٨ / / / / / / / / / / / / / يا؟ است خويش امت شاهد mnopq اسcم پيامبر آيا

٤٩٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / < <تسويى از منظور

٥å å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اللهحديثا>/ <(يكتمون از منظور

٥å ٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مستي حال در نخواندن نماز فلسفة

٥å ٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نماز هنگام در مستي از مراد

٥å ٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مستي/ حال در نخواندن نماز مفهوم

٥å ٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اء> مى تجدوا <فلم از منظور

٥å ٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / منكم> أحد اء جى <أو در <أو>

٥å ٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تيمم فلسفة

٥å ٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تيمم/ اخcقي فايدة

٥å ٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تيمم بهداشتي فايدة

٥١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <راعنا> معني

٥١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بألسنتهم>/ <ليا معني

٥١٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / مادي يا است معنوي كتاب اهل مجازات

Page 644: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٤٢

٥٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <طاغوت>/ و <جبت> از منظور

٥٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جديد عذاب براي پوستها تبديل دليل

٥٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جديد پوستهاي كيفر دليل

٥٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ا(مر> <اولي از منظور

٥٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ا(مر> <اولي معني در قول هفت

٥٥٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ا(مر> <اولي مورد در اقوال ايرادات

٥٥٨ / / / / / / / / / نمايندگانآنها يا امت مجموعة ا(مر> <اولي از منظور

٥٥٩ / / / / / / / / / است/ امت مجموعة ا(مر> <اولي كه قول اين ايرادات

٥٦٢ / / / / / / / / معصومند/ امامان ا(مر> <اولي كه اين نظرية بر ايرادات

٥٧å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <طاغوت> از منظور

٥٧٣ / / / / / / / / / چيست؟ ميگيرد را منافقان دامن كه مصيبتي از منظور

٥٧٣ / / / / / / / نميخواستيم نيكي و خير جز ما كه اين از منافقان منظور

قرآن ادبي نكات ـ ج

٥٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <س> و <سوف> معني تفاوت

كناياتقرآن ـ د

٥å ٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بيان/ عفت

مثالهايقرآن و تشبيهات ـ هـ

٨٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سوزان باد به بيجا انفاق تشبيه

٢٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شراء و بيع به كفر به ايمان تبديل تشبيه

داستانهايقرآن آموزندة نكات ـ و

٥٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همراهانش و وحشي اسcم داستان

قرآن از برگرفته احكام ـ ز

٣٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دهيد/ تحويل رشد از پس را ايتام اموال

٣٢å / / / / / / / / / / / / / / نكنيد/ مبادله خود اموال با را ايتام خوب اموال

Page 645: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٤٣ موضوعي فهرست سوم جلد

٣٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نخوريد/ را ايتام اموال

٣٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع ايتام اموال در خيانت

٣٢٢ / / / / / / / / / / عدالت رعايت عدم و بيسرپرست دختران با ازدواج

٣٢٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيد ازدواج ايتام جز ديگري زنان با

٣٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسر تعدد صورت در عدالت رعايت

٣٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / عدالت رعايت با متعدد همسران با ازدواج

٣٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسر يك فقط عدالت, عدم صورت در

٣٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسران بين در عدالت رعايت از منظور

٣٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / همسر تعدد با رابطه در راه سه از يكي انتخاب

٣٣٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است بخشش و عطيه مهر,

٣٣٦ / / / / / / / / / / / / / گرنه//// و ميشود حcل مهر بخشش, صورت در

٣٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نسپاريد سفيهان دست به را خود اموال

٣٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايتام به رسيدگي

٣٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايتام با خوشبرخوردي

٣٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / دهيد/ تحويل رشدآنها هنگام به را ايتام اموال

٣٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / نكنيد مصرف اسراف روي از را ايتام اموال

٣٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ايتام/ اموال نگهداري براي كاركرد مزد

٣٤٥ / / / / / / / / بگيرد؟ دستمزد ايتام اموال حفظ براي ميتواند كسي چه

٣٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بگيريد شاهد ايتام اموال تحويل از پس

٤١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آنان با ازدواج حرمت و محارم

٤١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نسبي/ بستگان با ازدواج

٤١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رضاعي بستگان با ازدواج

٤١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سببي بستگان با ازدواج

٤١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / زمان يك در خواهر دو ازدواج حرمت

Page 646: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٤٤

٤١٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آيه نزول از قبل ممنوع ازدواجهاي

٤٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع همسردار زنان با ازدواج

٤٢٢ / / / / / / / / / / / / شدهاند اسير يا كافر, همسرشان كه زناني با ازدواج

٤٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است/ حcل آنان با ازدواج كه زناني

٤٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع/ فحشاء آري, ازدواج

٤٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / مهر تغيير و مدت تجديد و موقت ازدواج

٤٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اسcم در موقت ازدواج

٤٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آن شرط و كنيزان با ازدواج جواز

٤٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مالكآنها اجازة با كنيزان با ازدواج

٤٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بپردازيد خودشان به را كنيزان مهرية

٤٤٢ / / / / / / / / عفت خcف نه ازدواج, اساس بر كنيزان با جنسي روابط

٤٤٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سخت شرايط در كنيزان با ازدواج جواز

٤٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / خاص/ شرايط در كنيزان با ازدواج جواز دليل

٤٤٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / است خير كنيزان با ازدواج عدم و تحمل

٤٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / توسعه و تخفيف كنيزان با ازدواج اجازة

٤٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند اموال وارث بستگان

٤٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / هستند وارث بستهاند پيمان شما با كه كساني

٤٦٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جريره ضمان وIء

٤٦٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خانوادهاند سرپرست مردان,

٤٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متخلف زنان

٤٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / متخلف: زنان اصcح طرق

٤٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اندرز و پند ـ ١

٤٧٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بستر از دوري و قهر ـ ٢

٤٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بدني تنبيه ـ ٣

Page 647: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٤٥ موضوعي فهرست سوم جلد

٤٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ممنوع زنان آزار براي بهانهجوئي

٤٧٥ / / / / / / / / / / فصل/ و حل جهت طرف دو فاميل از حكم دو تعيين

٥å ٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جنابت/ حال در نماز

٥å ٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تيمم كيفيت

٥å ٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سفر/ در تيمم با نماز جواز

٥å ٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / جنابت حال در مساجد از عبور

٥å ٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تيمم/ جواز موارد

٥å ٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ك پا خاك بر تيمم

سورههايقرآن ـ ح

٣å ٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <نساء>/ سورة محتواي

٣١å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <نساء> سورة تcوت فضيلت

٣١١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / <نساء> سورة نزول محل

پيشين كتب با آنها مقايسة و قرآن در انبياء زندگي تاريخ ـ ط

١٣٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پندهايآنها و گذشته رخدادهاي

آدم ـ ١

٣١٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شد/ آفريده آدم از آدم همسر

٣١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همسرش/ و آدم از انسانها تكثير

٣١٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آدم فرزندان ازدواج

اسحاق و ابراهيم ـ ٢

٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نبود/ مشرك ابراهيم

٥٣٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ابراهيم آل به خدا عظيم نعمتهاي

Èاوصياءآنها وصفات ويژگيها #

٢٣٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / او توبيخ و يزيد كاخ در اسcم بانوي زينب

Page 648: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٤٦

٢٨٣ / / / / / / / آسمان/ تماشاي و cdefg علي امام خدمت در بكالي> <نوف

٥٣٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود محسود بنيهاشم

٥٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / اIمر اولي از اطاعت لزوم

٥٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / معصومند امامان ا(مر> <اولي از منظور

٥٦١ / / / / / باشد معصوم بايد ا(مر> <اولي كه اين بر عقيده و رازي فخر

٥٦٢ / / / / / / / / معصومند/ امامان ا(مر> <اولي كه اين نظرية بر ايرادات

٥٦٥ / / / معصومند امامان ا(مر> <اولي از مراد كه اين بر احاديث گواهي

شناختاوصياء راه #

١٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نفره/ شش شوراي

مكاتب مذاهبو Èاديان,٣٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا راه سد و كتاب اهل

٤å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / همان شدن كافر و همان كتاب اهل اطاعت

٧٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / فاسقند كتاب اهل كثريت ا

٢٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود آزار و اذيت و مسلمانان

٢٦٦ / / / / / / / / / / / / / / خدا آيات تبيين در كتاب اهل دانشمندان پيمان

٥٣٩ / / / / / / / / / / / / / / / / منعكنندگان/ و ابراهيم آئين به ايمانآورندگان

٢٩٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كتاب اهل مؤمنان ممتاز صفت پنج

اس[م #

٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيد پيروي yحنيف zآئين ابراهيم آئين از

٤٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بميريد مسلمان

٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آتش در پرتگاه لبة از نجات

٤٩ / / / / / / / / / دانشمندان ديدگاه از دشمنان بين وحدت ايجاد و اسcم

٧١ / / / / / / / / / / / / / / / اسcم امتيازات از منكر از نهي و معروف به امر

Page 649: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٤٧ موضوعي فهرست سوم جلد

يهود #

١٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / mnopq اسcم پيامبر به يهود ايراد دو

١٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / بنياسرائيل/ آئين در غذائي مواد تمام حليت

٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / حقيقت كشف براي تورات تcوت به دستور

٢å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بنياسرائيل ناحية از خدا بر افتراء

٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كنيد پيروي yحنيف zآئين ابراهيم آئين از

٢١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نبود/ مشرك ابراهيم

٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شده فراموش كينة آتش ساختن روشن

٣٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا آيات به كفر و يهود

٤٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آن/ عcج و سابق كينههاي شدن شعلهور

٧٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شده مسلمان يهوديان سرزنش

٧٥ / / / / / / / / / / / / / يهود مورد در مسلمانان به بشارتها و پيشگوئيها

٧٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كند وارد زياني شما به نميتواند يهود

٧٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود ذلت و وابستگي

٧٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود ذلت و وابستگي دليل

٧٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تاريخ طول در يهود سرنوشت

٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود شايعهپراكني و توطئه

٨١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود از جمعي نيك صفات

٨١ / / / / / / / / / / / / و/// الهي آيات تcوت ايمان, يهود: از جمعي صفات

٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است آشكار كلماتشان از دشمنيآنها

٩٢ / / / / / / / / / / / / / / / است شديدتر ظاهرآنها از يهود دروني كينههاي

٩٢ / / / / / / / / / / / / / / نياوردهاند ايمان و نميدارند دوست را شما يهود

٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دارد فرق شما با باطنشان و ظاهر

٩٣ / / / / / / / / / / / / / / ميشوند شاد شما ناراحتي از و ناراحت شادي از

Page 650: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٤٨

٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود با ارتباط در مسلمانان به هشدار

٢٤٩ / / / / / / / / / / / / خدا راه در انفاق و عبادات انجام به يهود از دعوت

٢٥å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بينياز ما و است فقير خدا يهوديان:

٢٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميشود ثبت يهود عمل و سخن

٢٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود/ كيفر سوزان, عذاب

٢٥٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيامبر به ايمان در يهود بهانهجوئي

٢٥٥ / / / / / / / باشد داشته قرباني بايد پيامبر كه يهود از خدا عهد ادعاي

٢٥٦ / / / / / / / / / / / / / / پيشين انبياء مورد در يهود به خدا رسول پاسخ

٢٥٧ / / / / / / / / / / / / / / دارد/ سابقه يهود تكذيب كه اين از پيامبر تسلي

٢٦٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود آزار و اذيت و مسلمانان

٢٦٤ / / / / / / / / / / / / / / يهود/ و مشركان ناحية از مسلمانان آزار و اذيت

٢٩å / / / / / / / / / / فقر در مسلمانان و نعمت و ناز در يهوديان و مشركان

٥١٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كلمات تحريف و يهود

٥١٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميآورند ايمان يهود از كمي عدة

٥٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خودستائي و كتاب اهل

٥٣٣ / / / / / / / / / / / / / هدايتيافتهترند مسلمانان از مشركان گفتند يهود

٥٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مشروع غير داوريهاي و يهود

٥٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / انحصارطلبي/ و يهود

٥٣٧ / / / / / / / / / / / / / / / / بنيهاشم به نبوت اعطاي از حسادت و يهود

معاد

(مرگ)ــــــــــ١٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است خدا اختيار در مرگ

Page 651: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٤٩ موضوعي فهرست سوم جلد

١٥٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / دارد معين أجل مرگ

١٧٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نميكند رها را انسان مرگ

٢٥٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گير فرا قانون يك مرگ

قيامت)ــــــــــــــــــــــــــــــــ در حا.تانسانها )٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / تاريك چهرههائي و نوراني چهرههائي قيامت در

١٩٧ / / / / / / / / / كرده خيانت آنچه با همراه خيانتگري هر رستاخيز در

٢٨å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رستاخيز/ رسوائي رسوائي, بدترين

٤٩٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / قيامت/ در عصيانگران و كافران آرزوي

قيامت)ـــــــــــــــــــ (دادگاه٥å å / / / / / / / / / / / / قيامت در گفتن دروغ و واقعيتها پذيرفتن مراحل

قيامت Íحسابدر

١٩٨ / / / / / / / / / / / / / / / ميدهند كرده كسب آنچه كس هر به قيامت در

(بهشت)ــــــــــــ١٢٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است/ مهيا كنون هما بهشت

١٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / موجودند كنون هما دوزخ و بهشت

١٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند؟/ كجا دوزخ و بهشت

١٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عالم باطن در دوزخ و بهشت

١٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عالم بر محيط دوزخ و بهشت

٢٢٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / شهيدان براي بهشت نعمتهاي به بشارت

٢٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شهيدان بهشتي نعمتهاي

٢٨٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / و/// مجاهدان و مهاجران پاداش بهشت

Page 652: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٥٠

٢٩٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پرهيزكاران/ پاداش بهشت

٥٨٩ / / / / / / / / / / / ارزشمند: طايفة چهار با همنشيني و خالص اطاعت

٥٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / انبياء با همنشيني ـ ١

٥٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / راستگويان با همنشيني ـ ٢

٥٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شهيدان با همنشيني ـ ٣

٥٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / صالحان با همنشيني ـ ٤

٥٩٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا لطف و فضل پاكان, با همنشيني

نعمتها Í

٥٨٩ / / / / / / / / / / / ارزشمند: طايفة چهار با همنشيني و خالص اطاعت

٥٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / انبياء با همنشيني ـ ١

٥٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / راستگويان با همنشيني ـ ٢

٥٩å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شهيدان با همنشيني ـ ٣

٥٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / صالحان با همنشيني ـ ٤

٥٩٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / خدا لطف و فضل پاكان, با همنشيني

بهشتيان Í

٢٦å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است رستگاري آتش, از نجات

٢٩٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / بهشتيان پيشپذيرائي

(جهنم)ـــــــــــ١٢٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است/ مهيا كنون هما بهشت

١٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / موجودند كنون هما دوزخ و بهشت

١٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / هستند؟/ كجا دوزخ و بهشت

١٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عالم باطن در دوزخ و بهشت

١٢٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / عالم بر محيط دوزخ و بهشت

Page 653: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٥١ موضوعي فهرست سوم جلد

كيفرها Í

١٦٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ستمگران و كفار كيفر آتش,

٢٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ندارند آخرت در بهرهاي عذاب جز كفار

٢٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يهود/ كيفر سوزان, عذاب

٢٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / انسان اعمال نتيجة كيفر

٣٥٥ / / / / / / / / / / گرفت خواهد را فرزندانش يا ستمگر دامن ستمي هر

٣٥٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ستمگر درون آتش ايتام, اموال

٣٥٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شعلهور آتش يتيم, مال خورندة كيفر

٣٥٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است آتش يتيم مال خوردن باطني چهرة

٣٥٩ / / / / / / / / / / / / / / يتيم مال خوردن در دروني آتش مجازات حدود

٣٨٢ / / / / / / / / / / / / / / ميشكنند را الهي مرزهاي كه كساني كيفر آتش,

٤٥١ / / / / / / / / / / / / / / / / خودكشي و باطل به مال كل ا مجازات آتش,

٤٨٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كافران كيفر خواركننده, عذاب

٥٤٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كفار سخت كيفر

متفرقات

٤٧ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / آتش در پرتگاه لبة از نجات

كرده غضب آنان به نسبت خدا كه كساني با خدا رضوان تابعان

٢å å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / مساويند؟/

٢å ٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / تربيت و رشد براي طريقي سؤال, طرح

٢٦٥ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كارها در تصميم و عزم

٢٧٢ / / / / / / / / / / است مجاز اعتدال حد در تقدير به عcقه و خرسندي

٢٩١ / / / / / / / / / / / / / / / / / خورد/ نبايد را بيدينان پيروزيهاي فريب

Page 654: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير موضوعي فهرست ٦٥٢

٢٩٤ / / / / / / / / / / مؤمنان عقبماندگي و طاغيان پيروزي سهگانة عوامل

٣å å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيروزي براي دستور چهار

٣٤٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / است تcش و زندگي قوام ثروت

٣٥٢ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / نسخ عدم و نسخ مورد در سخن

٣٥٤ / / / / / / / / / / ميگيرد را سنتگذار دامن جامعه, در بد سنت ايجاد

٤٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / سعادتمندانه زندگي به رهبري

٤٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گذشته خوب سنتهاي به هدايت

٤٤٦ / / / / / / / / / / شويد غرق شهوات در شما ميخواهند شهوتپرستان

٤٤٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / رفته دست از نعمتهاي بازگرداندن

٤٦٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / پيكر يك منزلة به جامعه

٤٩٦ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / امتها اعمال بر شهادت

٥٣٤ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / گرفتهاند قرار خدا لعن مورد كه كساني

٥٤٨ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / كليددار به كعبه خانة كليد بازگرداندن

٥٥å / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / قضاوت وسيع دامنة

٥٥٣ / / / / / / / / / / / / / / / / عدالت و امانت اداء انسانها, شناخت معيار

# # #

Page 655: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٥٣ فهرستاحاديث سوم جلد

فهرستاحاديث)ـــــــــــــــــــــــ )

الف

٥٨ / / / / / / / عن اهم نهى أ و بالمعروف آمرهم

٥٥٣ / / / / / / كذب ث حد ا اذى ث ثYى المنىافق آية

٥٤٢ / / / / / / / / القلب/ عمي من أصله ألحسد

٤٢٨ / / / / / / / / / / عليى و كتىابه في اللىه ها أحل

١٩٢ / / / / / / / / / / / / خياركم ائكم أمرى كىان ا اذى

٥٤٦ / / / / / / / / / لبنة أخذ Yرج أن لو رأيت أ

٤٥٦ / / / احبه صى به ان استهى ما نوب الذ أشد

٢٨٢ / / / / / / / / / / شكورا عبدا للىه أكون فYى أ

١٣٤ / / / / / / / / / / / / نب الذ يذنب ان ار صرى mا

٣٩٥ / / / / / / / عصيتك حين أعصك لم هي الى

٥٦٦ / / / / / بمنزلة مني تكون أن ترضيى ا أمى

٤٤ / / / ينسيى فYى يذكر و يعصيى فYى يطىاع أن

٥٧ / / / / / / / عن النهيى و بالمعروف مر mا ان

٥٤٢ / / / / / / / / / ا/ كمى ان اmيمى يأكل الحسد ان

٣åå / / / / / / / أس كالر ان اmيمى من بر الص ان

٥٥٢ / / / / / اتله/ قى و يف بالس علي ارب ضى ان

٢٢٤ / / / / / / / / / / / / / / / رأت عين mى ا مى لك ان

٥٨٧ / / / / / / / / / / ان اmيمى mا لرجى تي أم من ان

٥٦٧ / / / / تضلوا/ لن أمرين فيكم تركت اني

ب

١٥ / / / / / / / / / / / / / لك ابح رى ال مى لك ذى بخ بخ

ج

٢٢٤ / / / / / / / / / / يوف الس ل ظYى تحت الجنة

ح

٤٨٤ / / / / / / / / / / / يىار الد يعمر ار الجوى حسن

س

٥٥٣ / / / / / / / لحظك في الخصمين ين ب سو

ص

٥٤١ / / / / / / / / الحسد/ ة قل من الجسد ة صح

ط

٥٧å / / / / / / / / اليه اكم يتحى من كل الطىاغوت

ع

٥٤١ / / / / / مة سYى عن اد الحسى لغفلة العجب

٣å٢ / / / / غر الث في ابطون مرى شيعتنىا اء علمى

Page 656: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستاحاديث ٦٥٤

ف

٣٤٥ / / / / / / / / / / / / نفسه يحبس رجل لك فذى

١٤٧ / / / / / / / / / / / / / / يعلم ال حوى mا تقلب في

ك

٤٥٤ / / / / / / وجل عز اللىه أوجب تي ال لكبىائر ا

ل

١٩٢ / / / / / / / / Yبخي مشورتك فيى تدخلن mى

٥٥٢ / / / / / جل الر ركوع طول اليى تنظروا mى

٤٥٦ / / / / / / / / / / / / / ار اmصرى مع صغيرة mى

٥٢٩ / / / / / / / القليل الهم أعمى من يرضون mى

م

٢٦٨ / / / / / / / / / / الجهل أهل عليى اللىه أخذ ا مى

٩٢ / / / / / / / / / / ظهر/ اmى شيئا أحد أضمر ا مى

٤٨٣ / / / / / بهم/ يوصي اللىه0 $رسول ال زى ا مى

١٩١ / / / / / / / / / / / بمشورة قط عبد شقيى ا مى

٤٢٧ / / / / / / جرت/ و القرآن بها نزل المتعة

٥١ / / احمهم ترى و هم اد توى في المؤمنين مثل

١٩٢ / / / / / / / / / / / / / / / هلك يه برا استبد من

٤٥٧ / / / / / / / / / احك ضى هو و ذنبا أذنب من

٥٧ / / المنكر/ عن نهيى و بالمعروف أمر من

٤٥٧ / / / / / ا وزرهى فعليه ئة سي سنة سن من

٤٨٣ / / / / / / / / / اليوم/ و باللىه يؤمن كىان من

٢٦٨ / / / / / / / / / ألجم/ أهله عن علما كتم من

١٣١ / / / / / / / عليى قىادر هو و غيظا كظم من

٣٤١ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / به تثق mى من

٥١ / / / / / / / / يشيد كالبنيىان للمؤمن المؤمن

٥١ / / / / / / / / / / / احدة الوى كالنفس المؤمنون

ن

٥٣٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / المحسودون نحن

٤٢٧ / / / / / / استمتعتم/ فما القرآن في نزلت

و

٤٨٣ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / يؤمن mى اللىه و

٢٥٢ / / / / / / / / / / / قط قوم كىان ا مى اللىه أيم و

١٩٣ / / / / / / / / له علمت ان المستشير حق و

٥٨ / / / / / / / / / اد الجهى و ا هى كل البر ال اعمى ا مى و

ي

٥٥å / / / / / / / / / فان تحكم كيف نظر أ بني يىا

٢٨ / / / / / مستطيع هو و الحج تىارك عليى يىا

٤١٤ / / / / / / / / / يحرم/ ا مى اع ضى الر من يحرم

٣٩١ / / / / / / / / / احشة الفى أتت ا اذى البكر يعني

# # #

Page 657: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٥٥ اعEم فهرست سوم جلد

)ـــــــــــــــــــ فهرستاع7م )

,١٣٤ ,١٢٥ ,٢٦ ,٢٥ ,٢٣ ,cdefg آدم,٣١٨ ,٣١٧ ,٣١٦ ,٣١٥ ,٣١٤ ,٣١٣

٥٤٢,٣٤٩ ,٣٢٢ ,٢٦٤ ,٣٨ ,٧ آلوسي,

,٤٨٥ ,٤٨٣ ,٤٥٩ ,٤٥٥ ,٤å٦ ,٤å١٥٨٩ ,٥٥å ,٥٢٦ ,٤٨٧

,٣٧٦ ,٣٢٢ نجفي, مرعشي الله آية٤٤١ ,٤å١

,٢٣ ,٢٢ ,٢١ ,١٨ ,١٧ ,cdefg ابراهيم,٥٣٨ ,٥٣٦ ,٣٥ ,٣٤ ,٣٣ ,٢٦ ,٢٥

٥٧٧ ,٥٣٩٣٤١ الحميد, عبد بن ابراهيم

٤٥ الحديد, ابي ابن٥٤٦ العوجاء, ابي ابن

١١å ,١å٦ ,٣٧ اثير, ابن٤٣٢ اندلسي, رشد ابن

١٩١ س1مة, ابن,٢٤٩ ,٢١٤ ,١٩٤ ,٩å عباس, ابن

,٤٢٧ ,٤å٣ ,٤å١ ,٣٧٧ ,٣٧٦ ,٣٦٦٥٦٥ ,٥٣٩ ,٥٢٢١å٥ قمعه, ابن

٥٢٢ ,٤٨٣ ,٣٧٧ ,٢٨٢ كثير, ابن٢١٩ ابنمسعود,٥٣٩ منذر, ابن

,٥٦ ,٥١ ,١٥ ,٧ رازي, ابوالفتوح

٢٨٢ ,٢٦٩ ,١٩٢ ,١٩١٤٢٧ ابوبصير,٤٣٢ ابوبكر,

٥٦٥ شيرازي, مؤمن بن ابوبكر٣٩٥ ابوحمزه,

٥٦٥ مغربي, اندلسي ابوحيان١٥٣ دجانه, ابو

١٩٥ ,١٩٤ ,١٦ ابوذر,٤٣ زيد, ابو

٤٢٣ خدري, سعيد ابو,١å٣ ,١åå ,٩٩ ,٩٨ سفيان, ابو

٥٣٢ ,٥٣١ ,٢٢٧ ,٢٢٦١٥ انصاري, طلحه ابو

٤å٩ قيس, ابو٤٢٧ ,٤٣ كعب, بن ابي

٤٣å معلي, ابي١٣٩ ابيوردي,

٧ مراغي, مصطفيى احمد٤٣١ ميانجي, احمدي

١٨ ,cdefg اسحاق١٩ ,cdefg اسرائيل

٤٣ زراره, بن اسعد,١٥٨ ,١٣٣ ,٥٧ ,٤٦ ,cdefg باقر امام

,٤å٣ ,٤å١ ,٣٥٩ ,٣١٤ ,٢٤٧ ,٢١٩٥٣٩ ,٥١٧ ,٥å٣ ,٤٥٤ ,٤٢٨ ,٤٢٧

Page 658: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير اعEم فهرست ٦٥٦

٥٥å ,cdefg حسن امام٣٩٥ ,١٩٣ ,٤٦ ,cdefg سجاد امام

,٣٤ ,٣å ,٢٩ ,٢٨ ,cdefg صادق امام,٣٢٧ ,٣å٢ ,٢٨å ,١٣٤ ,١å٥ ,٤٤,٤٢٧ ,٣٩١ ,٣٥٩ ,٣٥٥ ,٣٤٥ ,٣٤١,٥٤٦ ,٥٤٢ ,٥٣٩ ,٤٨٤ ,٤٥٦ ,٤٥٤

٥٨٢ ,٥٧å ,٥٦٤ ,٥٥٢,٢å١ ,cdefg الرضا موسي بن علي امام

٤٥٥ ,٣٧٥ ,٢٢٤ ,٢٢٣٢٨٥ ايمن, ام

٤٥٩ ,٢٨٥ سلمه, ام١٥٨ سليم, ام١٥٨ عطيه, ام

١٥٣ نضر, بن انس٣٤٨ ثابت, بن اوس

٥٥٣ ,٥å٣ ,٤٨٣ ,٣٦٢ ,١٥ بخاري,٤٣٧ راسل, برتراند

٢٨٢ ب1ل,٤٣٨ ليندسي, بي بن

٥٢١ ,٤٣٢ ,٤٣١ ,٤٢٨ ,٦٢ بيهقي,٥٥٣ ,٤٣å ,١٨٨ ترمذي,

٤٩ توماسكارل,٤٣ غنم, بن ثعلبة

٥٨٨ ثوبان,,٤٣١ ,٤٢٧ ,٣٦٢ عبداللىه, بن جابر

٤٣٢٤٩ پورت, ديون جان١٢٤ ,١å٥ جبرئيل,

٥٢١ جزائري,

٥٦٧ ,٥٦٦ حسكاني, كم حا٢٨٥ ,١٨٧ نيشابوري, كم حا

١٨٧ منذر, بن حباب٣٦١ ثابت, بن حسان٢٦٨ عمار, بن حسن

١å٢ حلبي,,١٤٣ ,١å٤ الشهداء\, [سيد حمزه

٥٢١ ,٥٢å٥٢٣ عبدالمطلب, بن حمزة

١٦ حموي,٤٣ حنظله,

٣١٥ ,٣١٤ حوا,١٣٩ خاقاني,٣٤٨ خالد,

١å٤ ,١å٣ وليد, بن خالد٤٣ ثابت, بن خزيمة

٤٣٢ حكيم, بنت خوله١٦ الزركلي, الدين خير

٤٣å دارقطني,٥٣٨ ,٣٦٦ ,٢٥٨ ,cdefg داود

,٣٤å ,٣٣٥ ,٢å٥ ,١٧٢ راغب,٤٣å ,٤å٦ ,٣٧٧ ,٣٧٦

٤٣٢ اميه, بن ربيعة١٦ زبيده,٢٨٥ زبير,

٥٧٩ عوام, بن زبير٧ زمخشري,٢٦٨ زهري,

٤٣ ثابت, بن زيد

Page 659: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٥٧ اعEم فهرست سوم جلد

٢٣٨ ,OPQRS كبري زينب٤٢٧ سدي,

٩٩ ابي, بن سعد١٩٥ ,٤٣ عباده, بن سعد١åå ,٤٣ معاذ, بن سعد٤٢٧ جبير, بن سعيد

١٩٤ سلمان,٥٣٨ ,٣٦٦ ,cdefg سليمان

٥٦٧ ,٥٦٦ ,٦٤ قيسه1لي, بن سليم٧ قطب, سيد

٧ بحراني, هاشم سيد٧ سيوطي,

٣٧ قيس, بن شاس٤٣٢ شافعي,

٥٢٢ ,٤٣١ ,٢١٤ ,٥١ ,٣٨ شوكاني,٥٦٦ قندوزي, حنفي سليمان شيخ

٤٢٣ ,٢٨٥ ,٧ طوسي, شيخ١٦ قمي, عباس شيخ

٢٨٢ حبان, ابن صحيح٥٦٧ ,١٣٤ ,٦٤ ,٢٨ صدوق,

٥٣٩ ,٦٢ ,٥٦ طبراني,,٣å٣ ,٢٢٤ ,١٧٨ ,١١٤ ,٧ طبرسي,,٥٤٦ ,٥٢٢ ,٤٥٩ ,٤٥٤ ,٤å٣ ,٣٢٤

٥٨å,٢١٩ ,١٩٩ ,١٥٣ ,٩å ,٣٨ طبري,

,٤å٢ ,٣٦٢ ,٢٧١ ,٢٧å ,٢٦٤ ,٢٥å٥٧٩ ,٥٣٤ ,٥٣٢ ,٥٢٦

١٥٣ طلحة,٤٣ ثابت, بن عاصم

٢٨١ عايشه,٥٤٨ ,١åå ,٩٩ عباس,

٣٦١ انصاري, ثابت بن الرحمن عبد٢١٤ ,٢١٣ ,٩٧ سلول, ابي بن عبداللىه

١å١ ,١åå أبي, بن عبداللىه١å٢ أبي, بن عبداللىه

,١٧å ,١å٤ ,١å٢ جبير, بن عبداللىه١٧٢

٨٢ ,٨å ,٧٤ س1م, بن عبداللىه٤٣å عمر, بن عبداللىه

انصاري, حرام بن عمرو بن عبداللىه٢١٤

٤٢٨ ليثي, عمير بن عبداللىه٧ الحويزي, جمعة بن علي عبد

٥٤٨ طلحه, بن عثمان٣٤٨ عرفطه,

٤٣٢ زبير, بن عروة٢٨١ رياح, ابي بن عطاء

٤٣١ اميني, ع1مه٧ طباطبائي, ع1مة٣١ يقطين, بن علي

,٤٣٢ ,٤٣١ ,٤٢٩ ,٤٢٨ ,١٩٤ عمر,٤٣٣

٤٢٧ حصين, عمران٤٣١ حريث, بن عمرو

١٥٣ حارثي, قميئه بن عمرو,٤٦ ,٤٥ ,٤٤ ,٣٢ ,٣١ ,٣å عياشي,,٣١٥ ,٣١٤ ,٢٤٧ ,٢å١ ,١٣٤ ,٦٤

,٥٦٧ ,٥åå ,٤٨٤ ,٣٩١ ,٣٥٩ ,٣٤٥

Page 660: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير اعEم فهرست ٦٥٨

٥٨٢٣٤٣ ,cdefg عيسيى

٤٩ سعيدي, غ1مرضا٢٨٥ اسد, بنت فاطمه٢٨٥ زبير, دختر فاطمه٢٨٥ ,OPQRS زهراء فاطمه

,٥٢١ ,٤٥٥ ,٤٢٧ ,٥١ ,٧ رازي, فخر٥٦٢ ,٥٦١ ,٥٥٨٣٣٢ گي1ني, فخر٥١٣ ,٣٩٨ فرعون,

٢٥å ,٢٤٩ فنحاص,٤٢٧ قتاده,

,٢١٤ ,٨١ ,٧٥ ,٥٨ ,٥٧ ,٧ قرطبي,,٣٧٧ ,٣٤٩ ,٣٢٢ ,٣١٩ ,٢٨١ ,٢٥٥,٥å٢ ,٤٨٥ ,٤٨٤ ,٤٨٣ ,٤٢٨ ,٤å٢

٥٨٩ ,٥٦٨,٤å١ ,٣٧٦ ,٣٢٢ راوندي, قطب

٤٤١,٥٣١ ,٢٦٤ ,٢٦٣ اشرف, بن كعب

٥٦٨٣١å كفعمي,

٥å لوبون, گوستاو٤٣٢ مالك,

١٩٣ اشتر, مالك٥٦٧ ,٤٢٧ مجاهد,

٥٧å ,٢٦٨ اردبيلي, محقق٥٥٨ ,١٤٧ ,٧ عبده, محمد

٤٣å ك1نتر, محمد٥å صواف, محمود محمد

٤å٣ نوري, الدين محي٤٨٣ ,٤٣١ ,١٥ مسلم,

١٥٣ ,١å٥ عمير, بن مصعب٤٣ جبل, بن معاذ

٢٢٧ ,٢٢٦ الخزاعي, معبد١٩٤ مقداد,

٧ فيضكاشاني, م1محسن٣١ ,٣å منصور,

,٢٥٧ ,٢٤å ,٦٤ ,١٩ ,cdefg موسيى٥٦٦ ,٥٣٨ ,٣٧٢

٣٢ ,٣١ ,cdefg جعفر بن موسي٣٢ ,٣١ عباسي, مهدي٢٩٧ ,٢٩٦ نجاشي,

٥٥٣ نسائي,٢٣å ,٢٢٩ بنمسعود, نعيم٢٥ ,٢٣ ,٢١ ,١٨ ,cdefg نوح

٢٨٣ بكالي, نوف٥å نهرو,

,٣١٩ ,٢٩٧ ,٢٧å ,٢٥å ,٧ واحدي,٣٦٢

٥٢٣ ,٥٢١ ,٥٢å وحشي,٥٦٦ هارون,

١٦ الرشيد, هارون٥٦٤ حكم, بن هشام

٥٣٩ ,٤٨٧ ,٤٣å هيثمي,١٩ ,١٧ ,cdefg يعقوب

٣٤١ بنيعقوب, يونس# # #

Page 661: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٥٩ فهرستكتب سوم جلد

كتب)ـــــــــــــــــــ فهرست )

٢٧٦ جهان, آفريدگار٥٤٦ ,٣٢٤ ,٣å٣ ,٦٤ احتجاج,

٥٦٦ الحق, احقاق٢٨٣ ,١٨٨ القلوب, ارشاد

,٢٩٧ ,٢٧å ,٢٥å ,٧ النزول, اسباب٣٦٢ ,٣٤٩ ,٣١٩٣٦٩ استبصار,

٦٤ قيس, بن سليم اصل٤٥٦ كافي, اصول

١٦ تراجم, قاموس اqع1م١٥٣ النهاية, و البداية

٤٣٢ ,٤٣١ ,٤٢٨ ,٤٢٦ الغدير,١٦ اqلقاب, الكنيو

٤å٣ المجموع,,١٤٨ ,١٤٧ ,١١٤ ,٦١ ,٢٥ ,٧ المنار,,٣٢٤ ,٢٩١ ,٢٧١ ,٢٥٦ ,٢٢٧ ,١٨٧,٥٣٥ ,٥å٦ ,٤٨٥ ,٤٨٣ ,٤٦å ,٤٣٣

٥٨å ,٥٦٩ ,٥٥٦,٣٧٧ ,٢٩١ ,٢٨٥ ,١٥٨ ,٧ الميزان,

٥٦٦١٣٤ ,٦٤ اماليصدوق,

٢٨٥ طوسي, امالي٥١١ ,٣٤٣ ,٢٥٧ انجيل,

,٢٩ ,٢٨ ,٢٦ ,١٩ ,١٨ اqنوار, بحار,٥٨ ,٥١ ,٤٦ ,٤٥ ,٤٤ ,٣٨ ,٣٢ ,٣١

,١١å ,١å٦ ,١å٥ ,٩å ,٨٢ ,٧٥ ,٦٤,١٤٧ ,١٤٤ ,١٣٤ ,١٣٢ ,١٣١ ,١١٣,١٩٤ ,١٩٢ ,١٦٦ ,١٥٨ ,١٥٤ ,١٥٣,٢٢٩ ,٢٢٧ ,٢٢٤ ,٢١٩ ,٢١٤ ,٢å١,٢٦٩ ,٢٥٥ ,٢٥å ,٢٤٧ ,٢٤٥ ,٢٣٨,٣å٣ ,٣å٢ ,٢٩٧ ,٢٨٥ ,٢٨٣ ,٢٧å,٣٢٤ ,٣١٩ ,٣١٧ ,٣١٥ ,٣١٤ ,٣١å,٣٥٩ ,٣٥٥ ,٣٤٥ ,٣٤٢ ,٣٤١ ,٣٢٧,٣٩٦ ,٣٩١ ,٣٨٩ ,٣٧٩ ,٣٧٦ ,٣٦٦,٤٢٨ ,٤٢٥ ,٤١٦ ,٤١٥ ,٤å٢ ,٣٩٨,٤٥٧ ,٤٥٦ ,٤٥٤ ,٤٥١ ,٤٣١ ,٤٣å,٤٩٨ ,٤٨٥ ,٤٨٤ ,٤٨٣ ,٤٨٢ ,٤٧٣,٥٣٢ ,٥٢٦ ,٥١٧ ,٥١٤ ,٥å٣ ,٥å٢,٥٥١ ,٥٤٦ ,٥٤٥ ,٥٤٢ ,٥٤١ ,٥٣٩,٥٦٧ ,٥٦٦ ,٥٦٤ ,٥٥٧ ,٥٥٣ ,٥٥٢,٥٨٩ ,٥٨٧ ,٥٨٢ ,٥٧٩ ,٥٧å ,٥٦٨

٥٩å٥٦٨ ,٥٦٥ ,٥٤٩ ,٥٢١ المحيط, بحر

٤٣٢ المجتهد, بداية٢٧٦ قرآن, پيام١٦ تاجالعروس,

٣٣٢ ,٥å عرب, و اس1م تمدن تاريخ١٩٩ ,١٥٣ طبري, تاريخ

٢٦٩ ,١٩٩ دمشق, مدينة تاريخ٥٨å ,٥٣٤ ,٢å١ ,٧ تبيان,

Page 662: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستكتب ٦٦٠

١٩٢ تحفالعقول,,٣٤٩ ,٣٢٢ ,٢٦٤ ,٣٨ آلوسي, تفسير,٤٨٥ ,٤٨٣ ,٤٥٩ ,٤٥٥ ,٤å٦ ,٤å١

٥٨٩ ,٥٥å ,٥٢٦ ,٤٨٧,٤٨٣ ,٣٧٧ ,٢٨٢ كثير, ابن تفسير

٥٢٢,٥٦ ,٥١ رازي, ابوالفتوح تفسير

٢٨٢ ,١٩٢ ,١٩١,٣٥٥ ,٣٤٢ ,٣٤١ ,٧ برهان, تفسير,٥٣٩ ,٤٩٨ ,٤٢٨ ,٤٢٧ ,٤٢٦ ,٣٥٩

٥٦٧٢٨١ ,٢١٤ ثعالبي, تفسير

,٢٩١ ,٢٨٢ ,٢٧å ,٢١٩ رازي, تفسير٤٦å ,٤٥٩ ,٣١٩

٢١٤ ,٣٨ شوكاني, تفسير٤٨٤ ,٤å٦ ,٢٨ ,٧ صافي, تفسير

,٢٦٤ ,٢٥å ,٢١٩ ,٣٨ طبري, تفسير,٥٣٤ ,٥٣٢ ,٥٢٦ ,٤å٢ ,٣٦٢ ,٢٧å

٥٧٩,٤٥ ,٤٤ ,٣٢ ,٣١ ,٣å عياشي, تفسير

,٣١٤ ,٢٤٧ ,٢å١ ,١٣٤ ,٦٤ ,٤٦,٥åå ,٤٨٤ ,٣٩١ ,٣٥٩ ,٣٤٥ ,٣١٥

٥٨٢ ,٥٦٧٥٢١ ,٥١ رازي, فخر تفسير

,٨١ ,٧٥ ,٥٨ ,٥٧ ,٧ قرطبي, تفسير,٣٤٩ ,٣٢٢ ,٣١٩ ,٢٨١ ,٢٥٥ ,٢١٤,٤٨٥ ,٤٨٤ ,٤٨٣ ,٤٢٨ ,٤å٢ ,٣٧٧

٥٨٩ ,٥٦٨ ,٥å٢٤٨٤ ,٤٤٩ ,٤å٩ ,٢٧١ قمي, تفسير

٥٦١ كبير, تفسير٧ مراغي, تفسير

,٢٥٤ ,٣٨ ,٢å ,١٩ ,١٧ تورات,٥١١ ,٣٧٢ ,٣٧١ ,٣١٤ ,٢٥٧ ,٢٥٦

٢٨ تهذيب,٢٧ اqصول, تهذيب٥١ اqخبار, جامع٦٤ اqصول, جامع٩å البيان, جامع

٢٨٩ اس1م, در زن حقوق٦٤ خصال,

٤٢٣ طوسي, شيخ خ1ف,٥٨ ,٤٦ ,٤٥ ,٤٤ ,١٦ ,٧ المنثور, در

,٢١٩ ,١٨٧ ,١٣٢ ,١١٣ ,٨١ ,٦٤,٤å٣ ,٣٦٢ ,٣٤٩ ,٢٩٧ ,٢٨٥ ,٢٨٢,٥٣٢ ,٥٢٢ ,٤٨٧ ,٤٨٣ ,٤٥٩ ,٤٢٣

٥٨٧ ,٥٥٧ ,٥٥٦ ,٥٤٩ ,٥٣٩٢٧٦ خدا, جستجوي در

٥٦٤ ابنداود, رجال٥٦٤ كشي, رجال٥٦٥ اعتقاد, رسالة١٩٣ حقوق, رسالة٢٥å البيان, روح٧ الجنان, روح

,٥٣٤ ,٤٨٥ ,٤٦å ,٧ المعاني, روح٥٣٩

٥٧å ,٢٦٨ البيان, زبدة٤٣٨ ,٤٣٧ اخ1ق, زناشوئيو

٥٢١ السعود, سعد

Page 663: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٦١ فهرستكتب سوم جلد

٥٥٣ ,١٨٨ ترمذي, سنن,٤٣١ ,٤٢٨ ,٦٢ بيهقي, كبراي سنن

٥٢١ ,٤٣٢٥٥٣ نسائي, كبراي سنن

١å٢ حلبي, سيرة٥١ كافيه, بر رضي شرح

٤٣å شرحلمعه,٤٥ الحديد, ابي ابن الب1غه نهج شرح

٥٦٧ ,٥٦٦ التنزيل, شواهد٣٧٦ اللغة, صحاح

,٤٨٣ ,٣٦٢ ,١٥ بخاري, صحيح٥٥٣ ,٥å٣

٤٣å ترمذي, صحيح٤٨٣ ,٤٣١ ,١٥ مسلم, صحيح

٢٢٤ الرضا, صحيفةقرآن, و محمد پيشگاه به تقصير عذر

٢٨٩ ,٤٩٣٧٦ الشرايع, علل٤٢٣ اللئالي, عوالي

٣٧٦ ,٣٧٥ ,٤٦ الرضا, اخبار عيون١٨٨ الباري, فتح

٥٢٢ ,٥١ القدير, فتح٤٤١ ,٤å١ ,٣٧٦ ,٣٢٢ القرآن, فقه

٥٨٧ ,٥٥٦ ,٤٦å ,٧ القرآن, ظ1ل في٣٧٢ قاموسمقدس,

,١å٥ ,٥٨ ,٥٧ ,٣٤ ,٣å ,٢٧ كافي,,٣٢٧ ,٣å٢ ,٢٤٥ ,١٤٧ ,١٣٤ ,١٣١,٣٨٥ ,٣٧٦ ,٣٧٥ ,٣٥٩ ,٣٤٥ ,٣٤١,٤٢٨ ,٤٢٧ ,٤١٦ ,٤١٥ ,٣٩٨ ,٣٨٩

,٥å٣ ,٥å٢ ,٤٨٤ ,٤٨٣ ,٤٨٢ ,٤٥٤,٥٥٧ ,٥٥٣ ,٥٥٢ ,٥٥١ ,٥٤٢ ,٥٣٩

٥٩å ,٥٨٢ ,٥٦٧ ,٥٦٤١١å ,١å٦ ,٣٧ اثير, ابن كامل

٤٣٢ شافعي, اqم كتاب٢٧ ة, الزكا كتاب

٧ كشاف,٤٣١ ,٤٢٨ ,٤٢٦ العرفان, كنز

,٤٣٢ ,٤٢٨ ,٣٧٧ ,٢٦٨ العمال, كنز٥٨٧

٢٣٨ لهوف,٣٦٦ القرآن, متشابه٥٤٦ شيخ, مجالس

,٤٤ ,١٨ ,١٦ ,١٥ ,٧ البيان, مجمع,١å٥ ,٩å ,٨٢ ,٨١ ,٧٥ ,٥٨ ,٥٧ ,٥١,٢å١ ,١٦٦ ,١٥٨ ,١٥٤ ,١٤٤ ,١٣٨,٢٥٥ ,٢٥å ,٢٢٧ ,٢٢٤ ,٢١٩ ,٢١٤,٢٨٣ ,٢٨٢ ,٢٧١ ,٢٧å ,٢٦٩ ,٢٦٤,٣٦٢ ,٣٢٢ ,٣١å ,٣å٢ ,٢٩١ ,٢٨٥,٤٢٦ ,٤٢٣ ,٤å٩ ,٤å٢ ,٤å١ ,٣٧٩,٤٨٤ ,٤٦å ,٤٥٩ ,٤٥٤ ,٤٥١ ,٤٤١,٥٢٦ ,٥٢٢ ,٥٢١ ,٥١٧ ,٤٩٧ ,٤٨٥,٥٦٨ ,٥٥٣ ,٥٥å ,٥٤٩ ,٥٤٨ ,٥٣٢

٥٨٩ ,٥٨٧ ,٥٧٩ ,٥٧å,٤٨٧ ,٤٣å هيثمي, الزوائد مجمع

٥٣٩٤٣å محاضرات,

٤٥٧ البيضاء, محجة٢٧ الشيعه, مختلف

Page 664: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستكتب ٦٦٢

,٥٧ ,٥١ ,٢٩ ,١٥ الوسائل, مستدرك,٣١å ,٢٩٧ ,٢٨١ ,٢٤٧ ,٢٢٤ ,١٣٢٥٥٣ ,٥٤٢ ,٤٧٣ ,٤١٦ ,٣٥٥ ,٣١٧

٢٨٥ ,١٨٧ كم, حا مستدرك٤٣å معلي, ابي مسند

٤٣å ,٤٢٨ ,٢å١ ,٥٨ احمد, مسند٦٢ الشاميين, مسند١٩١ الشهاب, مسند

٥٤٢ الشريعة, مصباح٣١å كفعمي, مصباح٣٩٦ متهجد, مصباح

٦٤ ,٤٦ ,٤٥ ,٤٤ اqخبار, معاني٥٦ اqوسط, معجم

٤٢٣ ,١٦ حموي, البلدان معجم٥٣٩ الكبير, معجم٢٧٦ هستي, معماي٧ الغيب, مفاتيح

,٣٤å ,٣٣٥ ,٢å٥ ,١٧٢ مفردات,٤å٦ ,٣٧٧ ,٣٧٦٦٤ نحل, مللو

٥٦٧ ابيطالب, مناقبآل٥٦٥ مناقبكاشي,

,١٩٤ ,٢٩ ,٢٨ الفقيه, يحضره q من٣١٥ ,٣١٤

٤٣١ الشيعة, مواقف٤٣٢ موطأ,

٥å استعمار, نقشههاي٥å جهان, تاريخ به نگاهي

٥٢١ البراهين, نور

,٢å١ ,١٩٤ ,١٣٢ ,٧ الثقلين, نور,٣٤٢ ,٣٢٤ ,٢٨٣ ,٢٨٢ ,٢٢٧ ,٢١٩,٤٨٢ ,٤٥٤ ,٤٥١ ,٤٢٨ ,٤٢٦ ,٤å٣,٥٥١ ,٥٤٦ ,٥å٣ ,٥å٢ ,٥åå ,٤٩٨

٥٥٣ ,٥٥٢,١٤٧ ,٩٢ ,٥٩ ,٢٦ الب1غه, نهج

,٢٨٣ ,٢٦٨ ,٢٥٢ ,١٩٣ ,١٩٢ ,١٨٥,٥٤١ ,٥٣å ,٤٨٣ ,٤٥٦ ,٣٨٩ ,٣åå

٥٤٢٤٣١ اqوطار, نيل

,٣å ,٢٩ ,٢٨ ,٢٧ ,٢٦ الشيعه, وسائل,١٦٦ ,١٣٤ ,١٣١ ,٥٨ ,٥٧ ,٣٢ ,٣١,٣٤١ ,٣٢٧ ,٣١٤ ,٣١å ,٣å٢ ,٢٨٣,٣٧٦ ,٣٧٥ ,٣٦٩ ,٣٥٩ ,٣٤٥ ,٣٤٢,٤١٦ ,٤å٩ ,٣٩٨ ,٣٨٩ ,٣٨٥ ,٣٧٩,٤٥٤ ,٤٥١ ,٤٢٨ ,٤٢٧ ,٤٢٦ ,٤٢٥,٥å٣ ,٥å٢ ,٤٨٤ ,٤٨٢ ,٤٥٧ ,٤٥٦٥٦٧ ,٥٦٤ ,٥٥٧ ,٥٥٣ ,٥٥٢ ,٥٥١

٢٨٩ مارك, وستر٥٦٧ ,٥٦٦ المودة, ينابيع# # #

Page 665: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٦٣ ازمنه و امكنه فهرست سوم جلد

)ــــــــــــــــــــــــــــ ازمنه و امكنه فهرست )

٥٢٨ ,٣٣١ آلمان,,١å٣ ,١å٢ ,١å١ ,٩٨ ,٩٧ ,٩٦ احد,,١١٧ ,١١٣ ,١١١ ,١å٨ ,١å٦ ,١å٥,١٤٥ ,١٤٤ ,١٤٣ ,١٤٢ ,١٢١ ,١٢å,١٥٤ ,١٥٢ ,١٥å ,١٤٩ ,١٤٨ ,١٤٧,١٦å ,١٥٩ ,١٥٨ ,١٥٧ ,١٥٦ ,١٥٥,١٧å ,١٦٨ ,١٦٦ ,١٦٥ ,١٦٤ ,١٦٣,١٧٧ ,١٧٥ ,١٧٤ ,١٧٣ ,١٧٢ ,١٧١,١٩å ,١٨٦ ,١٨٣ ,١٨٢ ,١٨å ,١٧٨,٢١١ ,٢å٩ ,٢å٤ ,٢åå ,١٩٧ ,١٩٦,٢٢٦ ,٢١٩ ,٢١٨ ,٢١٦ ,٢١٣ ,٢١٢٥٣١ ,٥٢å ,٢٤١ ,٢٣٦ ,٢٣٣ ,٢٢٨

٩٤ جوqن, ارتفاعات٥٦٧ اس1مبول,

٤٩ اطلس, اقيانوس٣٣١ اqزهر,٥å اندلس,

٤٣٢ ,٤٢٣ اوطاس,٤٩ ايران,

١٣٩ مدائن, ايوان,١١å ,١å٩ ,١å٧ ,٩٩ ,٩٨ بدر,

,٢å٩ ,١٨٦ ,١٥å ,١٤٩ ,١٤٥ ,١٤٢٢٣١ ,٢١٩ ,٢١٨

٣٧ بعاث,

٢٤٩ المدارس, بيت٢٢ ,١٨ المقدس, بيت

,١٥٣ ,٩å ,٦٢ ,٥٨ ,١٦ بيروت,,٢٢٤ ,٢å١ ,١٩٩ ,١٩١ ,١٨٨ ,١٨٧,٤٢٨ ,٣٧٧ ,٣٦٢ ,٣١٩ ,٢٨٥ ,٢٦٨,٥٢١ ,٤٨٧ ,٤٨٣ ,٤٣٢ ,٤٣١ ,٤٣å

٥٨٧ ,٥٥٣ ,٥٣٩ ,٥٢٢٤٩ النهرين, بين

١٣٩ جمشيد, تخت٨٢ حبشه,

٣٢٢ ,٢٩٦ ,٧٦ ,٥٥ ,١٦ حجاز,٣٤ اسماعيل, حجر

٣٤ ,٢٣ اqسود, حجر٣٤ حطيم,

,٢٢٨ ,٢٢٦ ,١å٦ اqسد, حمراء٢٣١ ,٢٣å٤٢٣ حنين,

٤٩ خزر, درياي٣٤ ركن,

٢٢٧ ,٢٢٦ روحاء,٤٩ سيحون, رود

٨٢ روم,٣٤ زمزم,٤٩ سوريه,

Page 666: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير ازمنه و امكنه فهرست ٦٦٤

٥٢١ ,٤٣å ,٢٣٨ شام,٩٤ سينا, صحراي

٣٤ صفا,٥å عربستان,٣٧١ فرانسه,٥å آسيا, قارة

٣٣٧ ,٣٣٢ ,٥å اروپا, قارة٥å افريقا, قارة٤٩ قسطنطنيه,

,٢٩ ,٢٦ ,٢٥ ,٢٤ ,٢٣ ,٢٢ ,١٨ كعبه,,١å٣ ,٣٥ ,٣٤ ,٣٣ ,٣٢ ,٣١ ,٣å

٥٤٨ ,٥٣٢١٧å عينين, كوه

,٩٧ ,٩٦ ,٤٣ ,٤٢ ,٣١ ,١٥ مدينه,,١å٣ ,١å٢ ,١å١ ,١åå ,٩٩ ,٩٨

,١٧٣ ,١٧å ,١٦٦ ,١٦٥ ,١å٩ ,١å٨,٢٢٩ ,٢٢٧ ,٢٢٦ ,٢١٥ ,٢١٤ ,٢١٣,٣å٩ ,٣å٧ ,٢٩å ,٢٨٥ ,٢٦٤ ,٢٦٣

٥٧٩ ,٥٦٨ ,٥٦٦ ,٣١١٣٤ مروه,

٣١ ,٣å الحرام, مسجد٥٦٥ ,٥٦١ ,١٤٧ ,١٣٨ ,٤٩ مصر,,٩٩ ,٩٨ ,٣٥ ,٣٤ ,٢٩ ,٢٢ مكه,

,١å٩ ,١å٨ ,١å٦ ,١å٥ ,١å٣ ,١åå,٢٨٥ ,٢٦٣ ,٢٢٧ ,٢٢٦ ,١٦٥ ,١١٨,٤٣٢ ,٤٣å ,٤٢٣ ,٣١١ ,٢٩٢ ,٢٩å

٥٤٨ ,٥٣٦ ,٥٣٢ ,٥٣١ ,٥٢å٨٢ نجران,

٤٢٣ طائف, وادي٥å هندوستان,٤٢٣ هوازن,

# # #

Page 667: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٦٥ و/// طوايف و قبايل فهرست سوم جلد

)ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ و/// طوايف و فهرستقبايل )

٥٣٩ ,٥٣٨ ,٥٣٦ ,cdefg ابراهيم آل٤٩٥ ,٢٥٣ اشاعره,٤٣٧ ,٤٩ انگليسي,

١å١ ,٩٧ ,٤٥ ,٤٣ ,٤٢ ,٣٧ اوس,,١٩٤ ,١٣٢ ,٦٤ ,٣٧ تسنن, اهل

,٤٢٧ ,٣٨٦ ,٣٨٥ ,٣٥å ,٣٢٨ ,٢٥٣,٥٣٨ ,٥å٢ ,٤٨٣ ,٤٣٣ ,٤٣١ ,٤٣å,٥٦٥ ,٥٦١ ,٥٥٨ ,٥٥٧ ,٥٥٦ ,٥٥٣

٥٦٦٩٧ حارثه, بنو٩٧ سلمه, بنو

,٣٧١ ,٢٥٦ ,١٩ ,١٧ اسرائيل, بني٥٦٦ ,٥٣٦ ,٥١٦ ,٣٩٨ ,٣٧٢

٧٦ المصطلق, بني٣١٩ غطفان, بني

١٩٥ ,٩٩ غفار, بني٧٦ قريظه, بني

٢٤٩ ,٧٦ قينقاع, بني٧٦ نضير, بني

٥٣٨ هاشم, بني٥٧٦ ,٢٥٢ جبريون,

٩٧ ,٤٥ ,٤٣ ,٤٢ ,٣٧ خزرج,,٣٢٨ ,٢٥٣ ,١٣٢ ,٦٤ ,٣٧ شيعه,

,٥٣٨ ,٥å٢ ,٤٢٧ ,٣٨٦ ,٣٨٥ ,٣٦٦٥٦٧ ,٥٦٤ ,٥٥٧ ,٥٥٣

٧٩ صهيونيسم,٢٣å ,٢٢٩ ,٢٢٧ القيس, عبد

٢٥٣ عدليه,,١å٣ ,١å١ ,١åå ,٩٩ ,٩٨ قريش,,٢٢٦ ,١٧٣ ,١١å ,١å٩ ,١å٥ ,١å٤

٥٣٦ ,٥٣١ ,٢٣å ,٢٢٧٢٥٣ معتزله,

٢٩ ,٢٨ نصراني,٥٨٧ ,٤٣٢ ,٥å هندي,

,٢٨ ,٢٢ ,٢١ ,٢å ,١٩ ,١٨ يهود,,٧٣ ,٦٤ ,٦٣ ,٤١ ,٣٩ ,٣٨ ,٣٧ ,٢٩,٨٢ ,٨١ ,٨å ,٧٩ ,٧٨ ,٧٧ ,٧٦ ,٧٤,١٦٤ ,١١٨ ,١å٢ ,٩٨ ,٩å ,٨٧ ,٨٣,٢٦٣ ,٢٥٥ ,٢٥٤ ,٢٥١ ,٢٥å ,٢٤٩,٢٩٦ ,٢٩å ,٢٧å ,٢٦٨ ,٢٦٧ ,٢٦٤,٥١٥ ,٥١٤ ,٥١٢ ,٤٤٩ ,٣٧١ ,٢٩٨,٥٢٨ ,٥٢٧ ,٥٢٦ ,٥٢٢ ,٥١٨ ,٥١٧,٥٣٩ ,٥٣٧ ,٥٣٦ ,٥٣٤ ,٥٣٣ ,٥٣١

٥٨٥ ,٥٦٩ ,٥٦٨# # #

Page 668: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير اشعار فهرست ٦٦٦

اشعار)ــــــــــــــــــــ فهرست )

١٣٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / ميگريد؟/ چه ز جا كاين خنديد من ديدة بر

١٣٩ / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / / شد سرشگم ز افسر شد, عبرتمردم جم

# # #

Page 669: Makarem Tafsir Nemoone 3

٦٦٧ فهرستكلمات سوم جلد

)ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اينجلد در معنيشده كلمات )٨١ / / / / / / / / / / / / / / <آناء>/

٣٤٧ / / / / / / / / / / / <آنستم>

١٧٢ / / / / / / / / / / اكم>/ <اخرى

٢٢١ / / / / / / / / <استبشار>

٥٢٢ / / / / / / / / / / / < <افتريى

٤å٧ / / / / / / / / / / / <افضاء>

٤٦٢ / / / / / / / / / <اكتساب>/

٥٣ / / / / / / / / / / / / / / <امت>/

١٧٤ / / / / / / / / / / / / / <امنة>

١٤٦ / / / / / / / / / / / / / <ايام>

٤٤٢ / / / / / / / / / / / ان> <أخدى

٧٧ / / / / / / / / / / / / / اءوا> <بى

١٣ / / / / / / / / / / / / / / / / <بر>

٩١ / / / / / / / / / / / / <بطىانة>/

٢٩ / / / / / / / / / / / / / / / <بكه>

٣١٥ / / / / / / / / ائلون> <تسى

١٧٢ / / / / / / / / <تصعدون>

٢٦å / / / / / / / / / / <توفون>/

١٤٤ / / / / / / / / / / / / <تهنوا>

٧٦ / / / / / / / / / / / / / <ثقفوا>/

٣٢٤ / / / / / / / / / / / / ث> <ثEى

٣٩٥ / / / / / / / / / / <جهالت>/

٢٥ / / / / / / / / / / / / / / / <حج>

٣٨١ / / / / / / / / / / / <حدود>/

٥٤å / / / / / / / / / / / / <حسد>

٤١٦ / / / / / / / / / / / ئل> <حEى

٣٢١ / / / / / / / / / / / <حوبة>/

٩١ / / / / / / / / / / / / / ال> <خبى

١٣ / / / / / / / / / / / / / / <خير>

٤٩٣ / / / / / / / / / / / / / <ذرة>/

٣å٢ / / / / / / / / / / ابطوا>/ <رى

٥١٤ / / / / / / / / / / / اعنىا>/ <رى

٣٢٤ / / / / / / / / / / / / اع>/ <ربى

١٦å / / / / / / / / / / يون>/ <رب

٣١٦ / / / / / / / / / / / / <رقيب>

٢٦å / / / / / / / / / / / <زحزح>

١٢٢ / / / / / / / / / ارعوا>/ <سى

٣٥٨ / / / / / / / / / / / <سعير>

٣٤å / / / / / / / / / / / / <سفه>/

٣٥٨ / / / / / / / / /< <سيصليى

٥٨å / / / / / / / / / / / / <شجر>

٤٨ / / / / / / / / / / / / / / <شفا>/

٨٣ / / / / / / / / / / / / / / <شكر>

٥٩å / / / / / / / / / / / <شهيد>/

٣å١ / / / / / / / / / ابروا> <صى

١٦١ / / / / / / / / / / / / <صبر>

٣٣٥ / / / / / / / / < اتهن <صدقى

٨٦ / / / / / / / / / / / / / / <صر>/

٥å٩ / / / / / / / / / / / <صعيد>

٤٥٢ / / / / / / / / / / / / <صلي>

٥١٧ / / / / / / / / / / / <طمس>/

٤٤å / / / / / / / / / / / / <طول>/

٢٥٣ / / / / / / / / / / / / م> <ظEى

٥٤٥ / / / / / / / / / / / / ل> <ظليى

٢٦٥ / / / / / / / / / / / / / <عزم>

٤٤٣ / / / / / / / / / / / / <عنت>/

١٩٧ / / / / / / / / / / / / / <غلل>

٤٢٤ / / / افحين>/ مسى <غير

١٣å / / / / / / / / / / / / <غيظ>/

٣٨٨ ,١٣٣ / / / / / احشة> <فى

٢٦å / / / / / / / / / / / / / / از> <فى

٥٢٧ / / / / / / / / / / / / <فتيل>/

٤٨٦ / / / / / / / / / / / <فخور>/

١٨٤ / / / / / / / / / / / / / / <فظ>

١١å / / / / / / / / / / / / / <فور>

١٤٥ / / / / / / / / / / / / / <قرح>

Page 670: Makarem Tafsir Nemoone 3

نمونه تفسير فهرستكلمات ٦٦٨

١٦å / / / / / / / / / / / / ن> <كأي

١٣å / / / / / / / / / / / / / <كظم>

٢٧ / / / / / / / / / / / / / / / <كفر>

٣٧٦ / / / / / / / / / / / / لة> <كEى

٢٧٥ / / / / / / / / / / / / / / <لب>

٤٥٣ / / / / / / / / / / / / / <لمم>/

٥١٤ / / / / / / / / / / / / / / <لي>

١٤٧ / / / / / / / / / ص> <ليمح

٣٢ / / / / / / / / / / / / <مبارك>

٤٩٤ / / / / / / / / / / / <مثقال>/

٣٢٤ / / / / / / / / / / / / < <مثنيى

٤٢٢ / / / / / / / / <محصنىات>

٤٢٤ / / / / / / / / <محصنين>

٤٨٦ / / / / / / / / / / / <مختىال>

٧٧ / / / / / / / / / / / <مسكنت>

٥٥ / / / / / / / / / / / <معروف>

٥٥ / / / / / / / / / / / / / <منكر>/

٤٦٦ / / / / / / / / / / / الي> <موى

٤٨ / / / / / / / / / / / / / / / <نار>

٣٣٥ / / / / / / / / / / / / <نحلة>

٢٩٤ / / / / / / / / / / / / / <نزل>

٤٧٢ / / / / / / / / / / / <نشوز>

٥٤٤ / / / / / / / / / <نصليهم>

٥٤٤ / / / / / / / / / / <نضجت>

٢٦å / / / / / / / / / / / / <نفس>

٥٣٧ / / / / / / / / / / / / ر>/ <نقيى

٢٣٦ / / / / / / / / / / / / <نملي>

٥٢٧ / / / / / / / / / / <يزكون>/

١٤٨ / / / / / / / / / / / <يمحق>

# # #