هناوید کی تارطاخ !راـــــیع ماـــــــمتdl.ketabesabz.com/.../khaterat-1divane-tamam-ayar_[].pdf · 7 رایع مامت هناوید کی تارطاخ

سعــــید بهـــزادی

دیوانهخاطرات یک !تمـــــــام عیـــــارشی

وزآم

ک مان

ن رلی

او!

www.khalaghbash.ir

جلد اول

2خاطرات یک دیوانه تمام عیار

www.khalaghbash.ir [email protected]

. دارنقدکسانی که با دنیای اطراف خود تطبیق ن. این خطاب به دیوانگان است

.وصله های ناجور. مشکل سازان. عصیان کنندگان

. ون نیسقتندکسانی که عالقمند به ققان. کسانی که همه چیز را متفاوت می بینند

.، احترامی قائل نیستند«وضعیت موجود»کسانی که برای

توانید آنهقا می. می توانید مخالف آنها باشید. شما می توانید از آنها نقل قول کنید

.«آنها را نادیده بگیرید»اما نمی توانید . را تقدیس یا تحقیر کنید

وجودی با. آنها نژاد بشر را به جلو می رانند. زیرا آنها همه چیز را تغییر می دهند

.که برخی آنها را دیوانه می دانند، ما آنها را نابغه می دانیم

دنیقا را »ت در نهای« می توان دنیا را تغییر داد»زیرا تنها دیوانگانی که باور کنند

.«تغییر خواهند داد

«نخستین تبلیغ شرکت اپل-استیو جابز»

یجقه تالش می کنیم تا بقه ایقن نتدیوانه تمام عیار ما در مجموعه کتاب های

مردم شقهریچرا که !برسیم که چو خواهی نشوی همرنگ،رسوای جماعت شو

..!بقه کسقی کقه راسقت راه مقی رود مقی خندنقد..که همه در آن مقی لنگنقد

! ستیو جابزآمده ایم بگوییم اگر کَج هم بنشینی می شود راست فکر کرد مانند ا

!راهی که احتماال می توان دنیا را تغییر داد

مقدمه

هزادیسعید ب/پس بیایم آگاهانه دیوانه باشیم

خاطرات یک دیوانه تمام عیار

لس او

ساکن



اگقه وای!یه جا نشسته بودم یهویی فکری زد به سرم،یه ایقده بکقر

میتقونم بقه !مبتونم اونو عملی کنم میتونم میلیاردها تومان پول پارو کن

دیگه !اون جنسیس کوپه که فقط تو خواب رویاش رو می دیدم برسم

که یه مهندسی!من می شدم یه فرد خوشبخت،یه آدم همه چی تموم

و بقا حمید عسکری ر"همه چی آرومه"دیگه میتونه خیلی راحت آهنگ

...خودش زمزمه کنه

ه در یعنی کار یه نفر نبود و من در بق!اما ایده من یه ایده گروهی بود

دنبال یک برنامه نویس خوب می گشقتم کقه ایقده هقام رو عملقی

رین به هر دری زدم از آگهی روزنامه های پرتیراژ تا پر بازدیدت...کنه

یس بوک از شبکه اجتماعی کلوب ایرانی ها تا ف!سایت های اینترنتی

!مارک زاکر برگ خارجکی ها



دقیقه 90پرسپولیس شده بودم که -اما مثه بازی های دربی استقالل

قافلقه پیقدا منم!صفر همیشگی-تالششون بی نتیجه بود و بازی صفر

کردن یه برنامه نویس خوب رو با پیقدا نکقردن یقه فقرد متخصق

!باختم

دیالوگ این بار به اتاق همیشگی خودم پناه بردم و با در و دیوار اتاقم

ی مثقه مونولوگ های!که چه عرض کنم مونولوگ فیس تو فیس داشتم

یعنی یقه نفقر متخصق کقه بتونقه ایقده هقام رو عملقی کنقه :این

نیسققتعیعنی ایققن همققه مهنققدر فقققط دارنققد رو مدرکشققون آب

رو تا حقد میخورنعبین این که من واقعا خوب نگشتم یا اینکه تالشم

!مردد بودم که یهویی صدایی اومدندادم،یه جورایی امکان انجام



لقوم دیدم یه نفر با یه کاله خود آهنقی ج!یه صدای مهیب و ترسناک

بیه در دست راستش یه آی پد بود که نوک قلم آی پد شق!ظاهر شده

کقه و اونجا بقود!!! شمشیر بود و در دست چپش هم یه سیب گاز زده

ا نقوک و بدو بدو داره میاد به سمتم و میخواد بق!فهمیدم استیو جابزه

!(هم گفتالبته قبل از کشتنم یه چیزی ب!!!!)قلم گلوی منو بشکافه

ا تق!یهویی از خووووواب پریدم و دیدم همه این ها یه خواب بود فقط

هش بگقم نیم ساعت تو شوک بودم و دنبال عمو استیو میگشتم که ب

!ع!آخه این همه آدم چرا منو میخوای سر به نیست کنی



دسقت حاال به نظر شما چرا استیو جابز می خواست منو خفت کنقه و

منو از دامن این دنیا کوتاه کنهعع

.

.

.

.

سقاعت قبقل از 24بذارید برگردم به !شما هر چی باشه محترمهنظر

ودم رفتقه بق!اینکه مقن ایقن کقابور وحشقتناک رو ببیقنم برگقردم

رفته بقودم و کتابفروشی و از قضا من کتاب زندگینامه استیو جابز رو گ

من آدم ناگفته نمونه نه!اومدم خونه شروع کردم به خوندن این کتاب

ب رو ما هر چقدر بیشقتر ایقن کتقا!اپل بازی هستم نه هم اپل دوست

و !بقردیممیخوندیم به روحیات دیوانگی استیو جابز بیشقتر پقی مقی

!میگفتم عجب دیوانه دیکتاتوری هست این استیو



م و پقوز آخ که چقدر تو دلم به این استیو و ایده هاش بد و بیراه گفقت

بقل از و این بود که اونشب استیو جابز اومد تو خقوابم و ق!خند میزدم

:اینکه منو بکشه میخواست اینا رو بهم بگه و گفت

مققن وتققو یققه شققباهت بسققیار نزدیکققی داریققم و اونققم ایققده هققای

نم اما ولی تفاوت اصلیمون اینه که من ایده هام رو اجرا می ک!بکرمونه

اب شما فقط یک ایده پرداز میمونید و صبح تا شقب داریقد بقرا حسق

!کردن در آمد مردم چرتکه میندازید

ه در این میشه که خیلی ها ایده هاشون رو اجرا نمی کنند و اون ایقدو

ی فقرا مق"مرگ ایقده"میشه و صرفا شعاری دفن قبرستان ایده های

می یکی آن طرف تر همین ایده ما را اجراترش اینه که و جالب هرس

!کند و تو در حسرت آن می مانیکند و کرور کرور پول پارو می

ک دیوانه تمام عیارت ی

خاطرا

مس دو

ساکن

سکانس دوم



رکقت مقی سالیان پیش قطاری از ایستگاه لندن به سمت اسکاتلند ح

سال رسیده بقود عقازم شقهر 18کرد،پسری که تازه به سن قانونی

میداد کقه همسایه خود یعنی اسکاتلند بود،اما شاید سن جوانیش قد ن

ند و بداند انگلیس ها و اسکاتنلد های با هم مثه پقر و عققرب هسقت

که بقا شاید نمی دونست که اسکاتلندی ها خیلی دل خوشی ندارن

کبیقر ولز و ایرلند شمالی و لندن زیر یک پرچم و اون هقم بریتانیقای

!باشند

نیقروی دریقاییعَلی ای حال این پسر جوان برای ملح شقدن بقه

راه رسیدن خود (ارتش بریتانیاقدیمی ترین نیروی)پادشاهی بریتانیا

را قطار انتخاب کقرده بقود و اتفقاق مبقارکی در ایقن سقفر رخ مقی

بود دهد؛دقیقا یک دختر هم سن و سال خودش که اتفاقا او هم لندنی

ستن به و عازم اسکاتلند؛ اما نه برای خدمت در ارتش؛ بلکه برای پیو

!با او هم قطار بودزنانانجمن حقوق

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B4_%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7



ن در بین راه دختر جوان سردش می شود و حس کمک به هم نوع ای

رابقر پسر گل می کند و کُتش را به او تعارف می کند تقا دختقر را در ب

عد ایقن سرما بپوشاند،این آشنایی در قطار باعث می شود یک سال ب

سقالگی بقا هقم ازدوان کننقد و یقک سقال پقس از 19دو جوان در

لیاردترین ازدواجشان دختری به دنیا بیاورند که از تخیلش توانست می

گفتزن جهان شود و مهر تاییدی بزنه بر سخن انیشتین که

..."تخیل مهم تر از دانش است"



به دنیا اومد تا ثابت کنقه 1344مرداد 9شنبه ی کی رولینگ جخانم

ایقن رو ! همیتونه خشن باشی فرزند یک نیروی نظامی در عین مهربون

از خاطرات خقودش کقه تعریقف میکنقه میشقه فهمیقد،اونجایی کقه

عصقبانیت تمام؛اشقیایی را بقه از .بودممن یک بچه شیطون "میگه

اون رو بقه )سمت خواهرم پرتاب کردم که زیر ابقرویش زخقم شقد

من سقعی کقردم (یادگار براش گذاشت تا هیچوقت فراموشش نکنه

بقرای اینکقه درد زخمقش ) عذرخواهی کنم و برای زخم او یخ آوردم

(آروم بشه



مقی با وجود اینکه این دو خواهر هیچوقت آبشون تو یه جوب ن

همیشقه هقوای خقواهر تقه (جقی کقی )رفت ولی خواهر بزرگه

ک بقوده تغاریش رو داشت،نشون به این نشونی که وقتی کوچی

ن بشقه بنا به دالیلی والدینش ترجیح می دهند فرزند ارشدشقو

ه دختقر کوچیکقه کق"نور چشمشون و توجهاتشون بقه سقوی

شقد ثابقت میکنقه ار"جی کی"کم بشه،اما "بود"دی "اسمش

اونقا بقا وجقود اینکقه:بودن فقط سن و سقال نیسقت،او میگقه

وجه ام زیباتر از من بود به او توجه نکردند ولی من تمام ت"دی"

. را برای آبجی کوچیکه گذاشتم



معموال شقب هقا از آبجقی بزرگقه "دی"خواهر کوچیکه یعنی

کقاری میخواست که واسش داستان بگه تا خوابش ببره،همون

و هقر البته برخی داستان هقا ر!)که خیلی از ماها عاشقش بودیم

! (چقدر هم بخونی ارزش نداره باهاش بخوابی

ل این دو خواهر داستان ما مثه خیلی از بچقه هقا تخیلشقون گُق

تان کرده بود و حتی خودشون رو جای شخصیت های اصلی داس

رد و یقه میزاشتند،ولی نقش اصلی رو خواهر کوچیکه بازی میکق

!نقش مکمل رو داشت"جی کی"جورایی

اع و شر کودکی به این دو دختر هم سرایت کقرده بود،انقوشور

بازی ها کودکانه با همسایه های ققد و نقیم ققدی کقه هیجقان

لقه یقه کودکیشان نمیزاشت یه جا ثابت بشقینند و تقو اون مح

هقری "اسقم پسقره ! "پقاتر"خواهر و برادر بودند بقا فقامیلی

!بود،هری پاتر"



و هقری سقعی من : میگهمادرشو تعریف می کنه و خاطراتجی کی

یقزی کقه من تنهقا چ. می کردیم که شبیه به جادوگراها لبار بپوشیم

یادم هست اینه که یک پسر بود که یک دوچرخقه داشقت کقه همقه

از مقن « دی » یقک روز . دوست داشتند سقوار دوچرخقه اش بشقوند

« ید»درخواست کرد که سوار دوچرخه بشه، ولی اون پسره با سقنگ

مقن ) دم محکم زشمشیر پالستیکیرو زد برای همین من اونو با یک

(.چیزی پرتاب می کردم« دی»تنها کسی بود که به طرف

دختر خانوما یاد بگیرید از این دختره،چه زرنقگ بوده،واسقه خقودش

!!!!مردی بوده ها



راه مثه اینکه قطار کال واسه جی کی رولینگ خاطرات خقوبی بقه همق

در اگه یادتون باشه پدر و مادرش تو قطار با هم آشقنا شقدند و! داره

قوق واقع جی کی حاصل آشنایی یک پدر نظامی و یک دختر عاش ح

رولینقگ . کقی. بود کقه جقی1990سال ! زنان آن هم در قطار است

ر و ایقده ناگهان فکقمنچستر به لندن هنگام سفر با قطاری در مسیر

دها ای در مورد نوشتن یک داستان به ذهنش رسید، ایده ای کقه بعق

.به خود گرفت« هری پاتر»نام

تید احتماال همه شما با زمان تاخیر طوالنی پرواز ها در ایران آشنا هس

گقران البتقه خیلقی ن! و کلی غر می زنید که این همه تاخیر چه خبقره

دا نباشید چرا که اون ور آبی ها هم تقاخیر تقو فرهنقگ لغتشقون پیق

جریان از این قراره این خقانم قصقه مقا میخقواد بقره لنقدن و !میشه

!!یعشما بودی چیکار میکرد!ساعتی تاخیر داشته4قطارشون حدود



یچ سالگی می نوشتم، مداوم و بی وقفه، ولی ه6تقریبا از »:خودش میگه

عت من چهار سا. وقت هیچ ایده ای به اندازه هری پاتر جذبم نکرده بود

بقه وط مربقتمام در ایستگاه و در واگن قطار نشستم و تمامی فکرهقای

ر این پسربچه عینکی و در واقع جادوگری که خقودش نمی دانقد جقادوگ

«است، یک به یک و با تمام جزئیات به ذهنم رسید

ش محبوبیت ناگهانی هری پاتر، فروش کتاب ها، ح ترجمقه ها، فقرو

-ز تولیقد تقیامتیاز کتب برای فیلم و بازی های کامپیوتری و حتی امتیا

د شرت ها و وسایل و اسباب بازی های هری پاتر همه و همه باعث ش

دا که هم ناشران و هم خود خانم رولینگ به ثروتی عظقیم دسقت پیق

ال حاضقر کنند، چنان چه خانم رولینگ به تنها نویسنده میلیاردر در حق

. جهان تبدیل شده است



میلیون نسخه از کتاب های هری پاتر بقه فقروش400بیش از تاکنون

فقیلم 20رسیده است و چهار فقیلم نخسقت هقری پقاتر در فهرسقت

ه در تمام اینهقا باعقث شقد کق. پرفروش تاریخ سینما قرار گرفته است

چناچقه او . میلیارد دالر برآورد شقود4سرمایه خانم رولینگ 2005سال

تقاب بقه این ک!!!می دانندرا در انگلستان ثروتمندتر از ملکه الیزابت دوم

ه چهار کتاب پایانی ایقن مجموعقه بقو .استزبان دنیا ترجمه شده 6۷

.طور متوالی رکورد فروش سریعترین کتاب های جهان را دارد

ی بقا این فقط بخشی از قدرت تخیل یک دخترکی بقود کقه تقو کقوچیک

ه ثروتمند ایده جی کی اونو ب! شمشیر پالستیکی پسر همسایشون رو زد

یح مقی ترین زنان تاریخ تبدیل کرد،ایده ای که وقتی برای کسقی توضق

دیوانه و می گفتند تو!داد همه او را مسخره می کردند و پوزخندی میزدند

! ع!مگر کسی کتاب تخیلی را می خرد!ای



ت کقه رولینگ در حالی اولین رمان هری پاتر را با ماشین تحریر می نوش

رزندش به تازگی طالق گرفته بود، آهی در بساط نداشت، و مجبور بود ف

زده دوا. را به تنهایی بزرگ کند؛ اما او در دل، رویای ستاره شدن داشقت

ویراسققتار داسققتان او را رد کردنققد، تققا اینکققه یققک ویراسققتار مهربققان

ال کقار و البته به او توصقیه کقرد بقه دنبقدست نوشته ی او را قبول کرد

من .دندارن، چندان فروش خوبی کودکانکه کتاب های دیگری باشد؛ چرا

: این درر را گرفتمرولینگ . کی . زندگی جیاز

شما چه درسی گرفتید از این دو سکانسععع

کتابساله11سبزچشمشخصیتآنجادوگریش؛باتخیلبااو

وتندنیسخوانکتابخیلیکهایرانیمردمحتیتوانستهایش

صفعاشقامامیرسهدقیقهچندبهخوندنشونکتابآمارزوربه

رااوتخیلیرمانتابیاوردهافروشیکتابصفبه؛راکشیدن

!بخرند

هـــــــــــری پـــــاتــر

یقت یک زمانی، باالخره به حق. برای رسیدن به رویاهایت بجنگ

.می پیوندند

Documents

هناوید کی تارطاخ !راـــــیع ماـــــــمتdl.ketabesabz.com/.../khaterat-1divane-tamam-ayar_[].pdf · 7 رایع مامت هناوید کی تارطاخ