32
ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﺣﻞ ﺩﺭﻫﺎ ﺭﻭﺵﻫﺎ ﻧﮕﺮﺵ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ، ﺗﺤﻮﻝ ﻣﺰﻣﻦ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﻣﻨﺎﺯﻋﺎﺕ ﻓﺼﻞ ﺣﻞ ﺑﺮ ﺩﺭﺁﻣﺪﻯ1 ﺩﻻﻭﺭﻯ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ1391/1/30 : ﺗﺼﻮﻳﺐ ﺗﺎﺭﻳﺦ1390/10/8 : ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﭼﻜﻴﺪﻩ ﺍﺯ ﻭﺳﻴﻌﻰ ﻃﻴﻒ ﺗﻮﺟﻪ ﺷﺪﻩ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺟﺬﺍﺏ ﻣﻬﻢ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﻰ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻳﻚ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﺣﻞ ﺍﺧﻴﺮ، ﺩﻫﺔ ﭼﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻻﺕﻫﺎ ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻭﺭﻩ، ﺍﻳﻦ ﺩﺭ. ﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺟﻠﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﺍ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﻛﻨﺸــﮕﺮﺍﻥ ﭘﮋﻭﻫﺸــﮕﺮﺍﻥ ﺻﺎﺣﺒﻨﻈﺮﺍﻥ، ﺍﻳﻦ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻮﺍﺯﺍﺕ ﺑﻪ. ﺍﺳــﺖ ﺷﺪﻩ ﻣﻨﺘﺸــﺮﺍﻟﻤﻠﻠﻰ ﺑﻴﻦ ﺳﻴﺎﺳــﻰ ﻣﻨﺎﺯﻋﺎﺕ ﺣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺩﺭﺑﺎﺭﺓ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﻰ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﻧﻴﺰ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩﻯ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩﻫﺎﻯ ﻧﻈﺮﻯﻫﺎﻯ ﻧﮕﺮﺵ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﻰ، ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺟﺪﻳﺪﻯ ﻓﻨﻮﻥﻫﺎ ﺭﻭﺵ ﻗﺪﻳﻤﻰ، ﻓﻨﻮﻥﻫﺎ ﺭﻭﺵ ﺭﻭﺯﺁﻣﺪﺳــﺎﺯﻯ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩ ﻣﻮﺍﺯﺍﺕ ﺑﻪ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ. ﺍﺳــﺖ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻓﻘﺮ ﺑﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﻣﻘﺎﻟﻪ، ﺍﻳﻦ ﺩﺭ. ﺍﺳــﺖ ﺷــﺪﻩ ﺍﺑﺪﺍﻉ ﻣﻨﺎﺯﻋﺎﺕ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻳﺎ ﻓﺼﻞ ﺣﻞ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻴﺰ ﺗﺤﻮﻝ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺗﻰ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﻳﻦ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﭼﮕﻮﻧﮕﻰ ﺳﭙﺲ، ﺍﺳﺖ؛ ﺷﺪﻩ ﺍﺷــﺎﺭﻩ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﻋﻠﻤﻰ ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ،. ﺍﺳــﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺮﺭﺳــﻰ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻨﺎﺯﻋﺎﺕ ﻓﺼﻞ ﺣﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺑﻮﻁﻫﺎﻯ ﺭﻭﺵﻫﺎ ﻧﮕﺮﺵ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻨﺎﺯﻋﺎﺕ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺟﻬﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﺍﻫﺒﺮﺩﻯﺍﻟﻤﻠﻠﻰ، ﺑﻴﻦ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﻣﺰﻣﻦ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﻣﻨﺎﺯﻋﺎﺕﻫﺎﻯ ﻭﻳﮋﮔﻰﻫﺎﻳﻰ ﺗﻜﻨﻴﻚﻫﺎ ﺭﻭﺵ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩ ﺑﺮ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﺣﻞ ﺗﻜﻨﻴﻜﻰﻫﺎﻯ ﺟﻨﺒﻪ ﺑﻪ ﻛﻪ ﺭﺍﻫﺒﺮﺩ، ﺍﻳﻦ ﺩﺭ. ﺍﺳﺖ ﺷﺪﻩ.ﺍﺳﺖ ﺷﺪﻩ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﺬﺍﻛﺮﻩ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻰﻫﺎﻯ ﻣﻬﺎﺭﺕﮔﺮﻯ، ﻣﻴﺎﻧﺠﻰ ﺩﻭﻡ، ﻧﻮﻉ ﺩﻳﭙﻠﻤﺎﺳﻰ ﭼﻮﻥ ﻛﻠﻴﺪﻱ ﻭﺍژﮔﺎﻥ.ﮔﺮﻯ ﻣﻴﺎﻧﺠﻰ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻰ،ﻫﺎﻯ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻣﺬﺍﻛﺮﻩ، ﺩﻭﻡ، ﻧﻮﻉ ﺩﻳﭙﻠﻤﺎﺳﻰ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ، ﺣﻞ.([email protected]) ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﻳﻰ، ﻋﻼﻣﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺳﺘﺎﺩﻳﺎﺭ ﺳﻴﺎﺳﻰ ﻋﻠﻮﻡ ﺩﻛﺘﺮﺍﻯ-1

اصل مقاله (395 K)

  • Upload
    ngohanh

  • View
    218

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعهدرآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ابوالفضل دالورى1تاريخ دريافت: 1390/10/8 تاريخ تصويب: 1391/1/30

چكيدهدر چند دهة اخير، حل منازعه به يك زمينه مطالعاتى مهم و جذاب تبديل شده و توجه طيف وسيعى از ــگران سياسى را به خود جلب كرده است. در اين دوره، كتاب ها و مقاالت ــگران و كنش صاحبنظران، پژوهشــت. به موازات توسعه اين ــر شده اس ــى و بين المللى منتش فراوانى دربارة ابعاد مختلف حل منازعات سياسزمينه مطالعاتى، نگرش هاى نظرى و رويكردهاى كاربردى مربوط به اين موضوع نيز تحوالت مهمى به خود ــازى روش ها و فنون قديمى، روش ها و فنون جديدى ــت. همچنين به موازات كاربرد و روزآمدس ديده اســت. در اين مقاله، نخست به فقر انتشارات ــده اس نيز براى حل و فصل يا مديريت و كنترل منازعات ابداع شــاره شده است؛ سپس، چگونگى توسعه اين حوزه مطالعاتى و تحول علمى پيرامون اين موضوع در ايران اشــت. سرانجام، با اشاره به ــى قرار گرفته اس نگرش ها و روش هاى مربوط به حل و فصل منازعات مورد بررسويژگى هاى منازعات پيچيده و مزمن سياسى و بين المللى، راهبردى براى مواجهه با اين گونه منازعات ارائه شده است. در اين راهبرد، كه به جنبه هاى تكنيكى حل منازعه مربوط است، بر كاربرد روش ها و تكنيك هايى

چون ديپلماسى نوع دوم، ميانجى گرى، مهارت هاى ارتباطى و مذاكره تأكيد شده است.

واژگان كليديحل منازعه، ديپلماسى نوع دوم، مذاكره، مهارت هاى ارتباطى، ميانجى گرى.

.([email protected]) ،1- دكتراى علوم سياسى و استاديار دانشگاه عالمه طباطبايى

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار601391

مقدمهــازگارى و تعارض و صلح و ــت، همواره تركيبى از همگرايى و واگرايى، س عرصه سياسستيز بوده است. تعبير سياست به ژانوس، خداى دوچهره اسطوره اى يونان باستان (دوورژه، ــت. البته چهره تنازعى سياست، به دليل ــكار اين دوگانگى اس 1354)، بيانگر جلوه هاى آشــترى را برانگيخته و ــكارتر و غالبًا نامطلوب تر آن، توجه بيش ــا، آثار و پيامدهاى آش جلوه هبخش بيشترى از دانش و ادبيات سياسى را به خود اختصاص داده است. با وجود اين، چهره مصالحه جويانه سياست نيز هيچ گاه از كانون توجه غايب نبوده است. سابقه روش هايى چون ــتيابى به صلح به هزاران ــت براى پايان دادن به جنگ و دس ــره، ميانجى گرى و حكمي مذاكــال پيش مى رسد. انديشمندان سياسى و اجتماعى نيز از دوران باستان تا به امروز در كنار ســى ريشه ها و جلوه هاى منازعه ها و خشونت هاى سياسى، از بحث در مورد ضرورت، بررسشيوه ها و فنون پيشگيرى يا حل و فصل اين منازعات و خشونت ها غافل نبوده اند. افالطون، ــطو، ماكياول، گروسيوس، كانت، تولستوى، كالزوويتس، اسكات و اُپنهايم فقط بخشى ارســته به تفصيل به اين موضوع ــتند كه در ادوار گذش ــمندانى هس ــت طوالنى انديش از فهرس .(Sapolsky, 2006 Rummel, 1975-81ارسطو، 1358؛ گالى، 1372، سوگانامى، 1375 و) پرداخته اند

ــده و به موضوع حل منازعه در چند دهة اخير به يك زمينه مطالعاتى تخصصى تبديل شــرعت در حال توسعه است. اين موضوع از يك سو به افزايش تعداد، تنوع، دامنه، شدت ســده اخير و از سوى ديگر به افزايش تالش ــى در س و آثار مخرب جنگ ها و منازعاتى سياســتداران صلح و گروه هاى ضدخشونت براى پايان بخشيدن به اين جنگ ها و منازعات دوســت. در اين دوره صدها مؤسسه پژوهشى، نشريه تخصصى و پايگاه اطالع رسانى مربوط اســتند و هر ــكل گرفته و در حال فعاليت هس ــطح جهان ش در زمينة صلح و حل منازعه در ســود. هم چنين در ــر حجم و تنوع ادبيات علمى و كاربردى در اين زمينه افزوده مى ش روزه باين دوره در كنار كاربرد و تكميل روش ها و فنون قديمى، روش ها و فنون جديدى نيز براى

حل و فصل يا مديريت و كنترل منازعات ابداع شده است.

ــى تاكنون توجه چندانى را ــران معاصر موضوع حل منازعات سياس ــا وجود اين، در اي بــى، هم در رسانه هاى ــت. اين وضعيت هم در گفتار رهبران و فعاالن سياس بر نيانگيخته اسعمومى و هم در آثار علمى و تحقيقاتى به چشم مى خورد. تعداد آثار علمى منتشر شده در

61تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

مورد اين موضوع در ايران از انگشتان دست فراتر نمى رود1. اين در حالى است كه در چند دهه اخير، عرصه سياست در ايران، چه در سطح داخلى و چه در سطح منطقه اى و بين المللى ــت. در چنين وضعيتى، كم توجهى بيش از هر دوره ديگر، صحنة تعارض و منازعه بوده اسبه مباحث و پژوهش هاى حل منازعه به ويژه در ميان دانشوران و پژوهشگران علوم سياسى و روابط بين الملل سؤال انگيز است. اين مقاله البته بر اين سؤال متمركز نيست؛ با وجود اين، در البه الى مباحث مقاله به طور غيرمستقيم مى توان برخى از موانع توجه به اين موضوع در

ايران معاصر را دريافت.2

در اين مقاله مى كوشيم به سه سؤال زير پاسخ دهيم: ــكل گرفته و ــت اين كه، حوزه مطالعاتى حل منازعه طى چند دهه اخير چگونه ش نخس

توسعه يافته است؟ دوم اين كه، نگرش ها و روش هاى مربوط به حل و فصل منازعاتى سياسى و بين المللى

چه تحوالتى به خود ديده است؟ سوم اين كه، با توجه به ويژگى هاى منازعاتى پيچيده و مزمن از يك سو و ظرفيت هاى روش هاى مختلف حل و فصل منازعات از سوى ديگر، چگونه مى توان فرآيند حل و فصل

اين منازعات را به پيش برد؟ــى و ارائه تعريفى از حل منازعه، ــؤاالت مزبور، پس از واژه شناس ــخ به س به منظور پاســول نگرش ها و رويكردهاى ــعه اين حوزه مطالعاتى و روند تح ــكل گيرى و توس فرآيند شمربوط به حل و فصل منازعاتى سياسى مورد بررسى قرار خواهد گرفت؛ سپس با اشاره به ــب و كارايى آن ها در حل و فصل يا مديريت و مهم ترين روش ها و فنون حل منازعه، تناسكنترل منازعاتى سياسى و بين المللى به اختصار مورد بحث قرار خواهد گرفت. سرانجام، با ــاره به نوع خاصى از منازعاتى سياسى و بين المللى – كه آن را منازعاتى پيچيده و مزمن اش1- در ميان معدود كتاب ها و مقاالت منتشر شده به زبان فارسى (اعم از تأليف و يا ترجمه) برخى به مباحث ــفى در مورد صلح مربوطند (قادرى و همكاران، 1387) برخى ديگر به معرفى اجمالى موضوع كلى و فلســن جاويد 1387 و بورگس، 1390) برخى ديگر بر روش ها و ــل منازعه مربوطند (جوادى ارجمند و متي حــر و يورى، 1370)، برخى صرفًا به حل منازعات بين المللى تكنيك هاى خاصى نظير مذاكره متمركزند (فيشــى داخلى را مورد توجه قرار داده اند پرداخته اند (ايده، 1353 و ارجينى، 1382) و برخى نيز منازعات سياس(دالورى، 1387 و 1388). البته درالبه الى برخى متون و منابع مربوط به حقوق و روابط بين الملل نيز مباحثى در مورد صلح به چشم مى خورد (نيكسون، 1366؛ مسايلى و ارفعى، 1373؛ سوگانامى، 1375؛ لينكليتر، 1385)2 - نگارنده در جستجوهاى خود فقط يك مقاله كوتاه را يافت كه بى توجهى به موضوع صلح را در ايران،

آن هم فقط در رسانه هاى عمومى اين كشور مورد بررسى قرار داده است (محسنيان راد، 1382)

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار621391

ــش خواهد شد راهبردى براى مواجه با آن ها ارائه و روش ها و تكنيك هاى ناميده ايم- كوشمناسب براى پيشبرد فرآيند حل و فصل آن ها معرفى شود.

واژه شناسى و تعريفــود كه طى آن ــى به فرآيندى اطالق مى ش ــك تعريف كلى و عموم ــل منازعه»1در ي «حــتقيم در صدد توقف درگيرى ها و حل و ــتقيم يا غيرمس طرفين يك درگيرى به صورت مســه حل منازعه تنوع و ــته ها و آثار علمى مربوط ب ــل اختالفات خود بر مى آيند. در نوش فصمرزبندى هاى مفهومى چندانى به چشم نمى خورد و در اين مورد معموالً از مفهوم عم «حل منازع» استفاده مى شد. به موازات گسترش مطالعات و تنوع ادبيات حل منازعه، تالش براى ــت و صاحبنظران هر روز بيشتر به تدقيق مفاهيم مربوط به اين موضوع نيز افزايش يافته اس

ظرافت هاى مفهومى مربوط به اين فرآيند توجه مى كنند. ــو و ــه2» و «اختالف»٣ از يك س ــاوت واژه هاى «منازع ــا تأكيد بر تف ــون»، ب ــان برت «جــت يك سنخ شناسى از حل و فصل اختالفات ــوى ديگر، كوشيده اس «حل»4«تصفيه۵» از ســى ارائه دهد. به نوشته او مفهوم «اختالف» به عدم توافق هاى كوتاه مدت، و منازعاتى سياســتند ــر موضوعات قابل انعطاف و چانه زنى كه به راحتى قابل حل و فصل هس آن هم بر ســود. او مى گويد: «اختالف بر سر امور روزمره نظير امور مالى، شغلى، صنفى و به طور كلى اطالق مى شــتند و برخوردارى طرفين از آن ها قابل كم و زياد شدن است. اما ــت كه از جنس «منافع» هس موضوعاتى اسمفهوم «منازعه» به ناسازگارى ها و عدم توافق هاى درازمدت و عميق بر سر امور غيرقابل انعطاف و كمتر قابل تقسيم و چانه زنى اطالق مى شود كه به سرعت و راحتى نيز تن به حل و فصل نمى دهند؛ موضوعاتى نظير ارزش هاى اخالقى، عقايد، هويت، اقتدار، حاكميت، منابع حياتى و به طوركلى موضوعاتى كه به ارزش ها و

.(Bourton, 1990 a ) .«نيازهاى حياتى و روان شناختى انسان ها مربوطند بر اساس اين تفكيك، «برتون» دو مفهوم ديگر يعنى «تصفيه اختالف6» و «حل منازعه» را از يكديگر متمايز مى داند. به نوشته او مفهوم «تصفيه اختالف» بر حل و فصل اختالفات و ــدم توافق هاى كوتاه مدت و قابل مذاكره داللت دارد. اين كار در قالب ارزش ها، هنجارها ع

1- Conflict Resolution 2- Conflict 3- Dispute4- Resolution5- Settelment6- Dispute Settelment

63تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

و قواعد تثبيت شده و مورد قبول طرفين صورت مى گيرد؛ به عبارت ديگر در حل اختالف ــت كه طرفين ارزش ها و هنجارهاى مشتركى را پذيرفته اند و فقط در مورد فرض بر اين اسنحوه و ميزان برخوردارى از منابع و فرصت ها دچار اختالف شده اند. به همين دليل است كه «اختالفات»، معموالً در چارچوب رويه هاى حقوقى و قضايى موجود حل و فصل مى شوند. ــت كه مفهوم «حل منازعه» بر رفع ناسازگارى هايى داللت دارد كه از جمله اين در حالى اســامل خود ارزش ها و قالب هاى هنجارى است. به عبارت ديگر زمانى كه طرفين اختالف شو درگيرى نه فقط بر سر ميزان برخوردارى از منابع و فرصت هاى موجود بلكه همچنين بر ــام تخصيص منابع و فرصت ها اختالف دارند، ــر ارزش ها، هنجارها و قواعد حاكم بر نظ سدرواقع ما با وضعيت منازهه سر و كار داريم. بر اين اساس، در حل منازعه نمى توان صرفًا ــا الزم است با ورود به ــده موجود اكتفا كرد. بلكه چه بس به ارزش ها و هنجارهاى تثبيت شــورد بازنگرى قرار گيرد ــالف و منازعه، خود اين ارزش ها و هنجارها نيز م ــه هاى اخت ريش

.(Burton, 1990 b: 66-82)برخى ديگر از صاحبنظران عالوه بر تفكيك حل منازعه از حل اختالف، آن را از مفاهيم ديگرى چون «تخفيف منازعه1»، «حفظ صلح2، «كنترل منازعه»3»،«مديريت منازعه4» و «تحول ــز تفكيك كرده اند (Ramsbotham, Woodhouse & Miall. 2005: 27-30). اين منازعه5 نيمفاهيم بيانگر تالش براى دستيابى به برخى (و نه همه) اهداف حل منازعه است. واقعيت اين است كه بسيارى از منازعات سياسى، به ويژه منازعه پيچيده و مزمن، به راحتى تن به حل و فصل نمى دهند. در چنين شرايطى، ممكن است طرفين منازعه و يا طرف هاى ثالث به منظور جلوگيرى از تبديل منازعه به جنگ و يا كاهش آثار منفى و مخّرب جنگ و خشونت ا توسل به روش ها و ابزارهاى مختلف در صدد محدود كردن دامنه، شدت و يا تغيير جهت منازعه برآيند. ــر، مى توان حل منازعه را فرآيندى قلمداد ــان اين مبحث، و در يك تعريف دقيق ت در پايــو با توجه به آثار و پيامدهاى منفى و مخرب ادامه كرد كه در آن، طرفين درگيرى از يك سدرگيرى، و از سوى ديگر با تغيير نگرش ها و يا ترجيحات خود نسبت به موضوع و مسايل ــوند، ــت خورده تلقى ش ــالف، در صدد بر مى آيند پيش از آن كه پيروز يا شكس ــورد اخت ماختالفات خود را حل كنند و به درگيرى هايشان پايان بخشند. بنابراين، مفهوم «حل منازعه»

1- Conflict Containment 2- Peace Keeping3- Control of Conflict4- Conflict Management5- Conflict Transformation

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار641391

ــد، بلكه همچنين ــك اختالف داللت نمى كن ــف يك درگيرى و حل ي ــط به فرآيند توق فقمتضمن و بيانگر پيامدهاى خاصى براى آن درگيرى و اختالف هم هست. توضيح اين كه: ــبت به ــا و رويكردهاى طرفين درگيرى نس ــه متضمن تحول نگرش ه ــل منازع اوالً؛ ح

يكديگر و نسبت به موضوع مورد اختالفشان است؛ ثانيًا؛ به وضعيتى متفاوت با «شكست» يا «پيروزى» داللت دارد.

به عبارت ديگر در جريان حل منازعه، طرفين درگيرى از اهداف حداكثرى (پيروزى خود و شكست طرف مقابل) صرف نظر كرده و وارد وضعيت موسوم به «بازى بُرد – بُرد» مى شوند.

تحول نگرش ها و رويكردها در حل و فصل منازعات سياسىــد كه سابقه عمل و نظر در مورد حل منازعات سياسى به قرن ها و بلكه ــاره ش پيش تر اشــال پيش بازمى گردد. با وجود اين، از سده نوزدهم به اين سو، به موازات افزايش هزاران سبازيگران سياسى و تنوع منازعات سياسى (در سطح ملى و بين المللى) اين موضوع از اهميت ــده، فقط تعاريف و مفاهيم مربوط ــد. در طول اين دو س ــتر و روزافزونى برخوردار ش بيشــده اند بلكه نگرش ها، رهيافت ها، نظريه ها، روش ها و تكنيك هاى به حل منازعه متحول نش

مربوط به اين موضوع نيز تحوالت زيادى يافته است. ــث نظرى و رويكردهاى عملى مربوط به حل منازعه در هر يك از ادوار تاريخى و مباحــدت متأثر از باورها و نگرش هاى رايج در آن ادوار و جوامع نسبت به چيستى جوامع به شــت. به عنوان مثال در ادوار كهن كه غالبًا از منظر اخالقى به ــته اس و علل منازعه، وجود داشــت نگريسته مى شد و پديده هايى چون جنگ و خشونت به آزمندى و خصايل عرصه سياسآدميان نسبت داده مى شد، دستيابى به صلح و حل و فصل اختالفات نيز در گرو توجه آدميان ــته مى شد. در سده نوزدهم و اوايل ــت» انگاش به ارزش هاى اخالقى نظير «عدالت» و «گذشــده بيستم كه نگرش آرمان گرايى بر عرصه سياست حاكم بود اين تصور وجود داشت كه ســى از ضعف نهادها و هنجارهاى تنظيم كننده عرصه سياست ناشى مى شوند؛ منازعات سياسبنابراين، با «هنجارى» كردن اين عرصه مى توان از جنگ و خشونت جلوگيرى كرد. براساس ــى بود كه در آن دوره رويكرد موسوم به «صلح از طريق قانون1» بر ادبيات حل چنين نگرشــوگانامى، 1375: 160-131). به همين ترتيب، در ميانه هاى سده بيستم ــلط يافت (س منازعه تسميالدى كه نگرش واقع گرايى (اصالت قدرت) بر عرصه سياست غلبه يافت، منازعات سياسى و جنگ معموالً به تعارض منافع و عدم تعادل قدرت ميان واحدها و بازيگران سياسى نسبت

1- Peace Trough Low Approach

65تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ــق «موازنه قدرت»1 ــتيابى به صلح از طري ــت كه دس ــد و اين تصور وجود داش داده مى شــف، 1375: 262-291). ــاو، 13؛ كولومنيس و ول ــد. (مورگنت ــن خواهد ش ــى»2» ممك و «بازدارندگــه محلى از ــطح ملى و چ ــو، چه در س ــت از يك س ــه اخير، عرصه سياس ــد ده در چنپيچيدگى هاى بيشترى برخوردار شده و از سوى ديگر بر تنوع و تعداد بازيگران سياسى اعم ــى و غير دولتى، (فراملى و فروملى) نقش فزآينده اى در معادالت قدرت و منازعات از دولتــى و خارجى پيدا كرده اند. به تبع اين تحول، مفاهيم، نگرش ها و نظريه هاى مربوط به داخلــى و بين المللى و هم رويكردها، روش ها و فنون مربوط به حل و ــناخت منازعات سياس ش

فصل اين منازعات تحوالت عميقى به خود ديده است. ــت، ــط دهه 1970 مطالعه كرده اس ــه تحول «تحقيقات صلح» را تا اواس ــد دان»، ك «ديويمراحل اين تحول را با توجه به پارادايم هاى غالب در مورد جنگ و صلح از يكديگر متمايز ساخته است. به نوشته دان، در آغاز قرن بيستم اين حوزه مطالعاتى تحت تأثير نهادگرايى بود ــگران غالبًا بر نقش هنجارها و نهادهاى سياسى و بين المللى در ايجاد صلح تأكيد و پژوهشمى كردند. در اين دوره رويكرد آرمان گرايى بر مطالعات حل منازعه حاكم شد. در نيمه هاى سده بيستم با رواج رفتارگرايى، نقش رفتار نخبگان و فرآيندهاى سياسى مورد توجه بيشترى ــط ــرار گرفت. در اين دوره نوعى محافظه كارى بر مطالعات صلح غلبه يافت؛ اما از اواس قــناختى، ابعاد اقتصادى و اجتماعى منازعات نيز ــلط نگرش هاى جامعه ش دهه 1960، با تسمورد توجه قرار گرفت و بر اين اساس، ملزومات غير سياسى (اجتماعى و اقتصادى) صلح ــى قرار گرفت. در اين دوره نگرش هاى انتقادى و انقالبى بر مطالعات پايدار نيز مورد بررس

حل منازعه حاكم شد (دان، 1385: 184-192).

ــات مربوط به ــتره و حجم مطالع ــاس معيارهايى چون گس ــبرگ»، بر اس «لوييس كريســى و نوع نگرش حاكم بر اين مطالعات، چهار مرحله را در اين مطالعات از منازعات سياس

يكديگر تفكيك كرده است:ــى (1914 تا 1945) كه مقارن با وقوع دو جنگ جهانى و ظهور جنبش هاى 1. دوره مقدماتــگران در اين دوره در سطح داخلى بيشتر به بررسى ــتى در اروپا بوده است. پژوهش فاشيســطح خارجى نيز به جنگ هاى سازمان يافته ميان دولت- اختالف و منازعات طبقاتى و در ســى با تمركز برنقش ــناختى درباره منازعات سياس ــتند. تحليل هاى روان ش ملت ها توجه داش

1- Balance of Power 2- Detterence

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار661391

ــت. مدل ها و روش هايى هم كه ــى نيز در اين دوره رواج داش ــخصيت ها و رهبران سياس شــانى و مذاكرات ــد عمدتًا بر روابط انس براى حل منازعات داخلى و بين المللى مطرح مى ش

جمعى تمركز داشتند. ــا 1969)، كه مقارن با دوره اوج ــه و پژوهش هاى بنيادى (1946 ت ــاى اولي 2. دورة تالش هــترش بحران ها و منازعات بين المللى به مناطق مختلف جهان، وقوع ــرد، گس گيرى جنگ ســوم) بود. ــوم به جهان س ــى و جنگ هاى داخلى (به ويژه در مناطق موس ــاى انقالب جنبش هــل و متغييرهاى اجتماعى ــناختى عوام ــترش مطالعات كّمى و جامعه ش در اين دوره، با گســى مورد توجه قرار گرفت. در اين دوره، در كنار ــونت هاى سياس دخيل در منازعات و خشــنتى يعنى ديپلماسى، مذاكرات رسمى و ميانجى گرى، روش هايى نظير «مقابله روش هاى ســش1» نيز به منظور مديريت منازعات منطقه اى و بين المللى ــه مثل تدريجى براى كاهش تن ب

مورد استفاده قرار گرفت.3. دوره تثبيت و گسترش حوزه مطالعاتى (1970 تا 1985) كه مقارن با تنش زدايى بود. در ــت يافتند و ــبى دس اين دوره صاحبنظران در مورد ايده هاى اصلى حل منازعه به اجماع نســه عملياتى كردن روش هاى حل منازعه توجه كردند. در اين دوره گرچه روش هايى چون بــرات دوجانبه و چند جانبه، ميانجى گرى و كاربرد نظريه بازى ها همچنان اهميت خود مذاكرا حفظ كردند، اما در اثر گسترش جنبش هاى اجتماعى، روش هاى جديدى نظير «بديل هاى ــى نوع دوم» 4(ديپلماسى غير رسمى) حل اختالف2»، «كارگاه هاى حل اختالف»3 و «يپلماســل منازعات داخلى ميان ــى و منطقه اى و چه براى ح ــه براى حل منازعات بين الملل ــز چ ني

گروه هاى قومى و نژادى مورد توجه و كاربرد قرار گرفت. ــدن (1985 تا امروز) با پايان جنگ سرد، فروپاشى بلوك شرق ــعه و نهادينه ش 4. دوره توسو ظهور انواع جديدى از منازعات، به ويژه منازعات هويتى( اعم از قومى و مذهبى) مقارن بود. در اين دوره، حجم پژوهش ها گسترش بى سابقه اى پيدا كرد و عالوه بر جنبه هاى عينى (اقتصادى – اجتماعى) جنبه هاى ذهنى و فرهنگى منازعات نيز مورد توجه قرار گرفت. در اين دوره، روش ها و تكنيك هاى پيشين هم چنان رواج دارند و حتى برخى روش ها نظير ميانجى گرى و مداخله، كاربرد وسيع ترى نيز پيدا كرده اند اما در كنار توجه به حل و فصل منازعات جارى، ..(Krisberge, 1997: 51-77) ــد ــه قرار گرفته ان ــگيرى» از منازعات نيز مورد توج «پيش

1- Graduated Reciprocation Intention-Reduction Technique (GRIT ) 2- Alternative Dispute Resulotion (ADR)3- Dispute Settelment workshop4- Track Two Diplomacy

67تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ــه از نظر زمانى به ــز دوره بندى ديگرى ارائه كرده اند ك ــش ني ــام» و همكاران «رامس باتهتقريب مشابه دوره بندى «كريس برگ» است. اما آن ها در هر دوره، عالوه بر چگونگى توسعه ــا و تحول نگرش هاى حل منازعه، مكاتب رقيب را هم معرفى كرده و برنامه هاى پژوهش هــونت1»، ــته آنان در دوره اول، مكاتب «نفى خش ــى آن ها را توضيح داده اند. به نوش مطالعاتــيگان» (اصحاب ــد. در دوره دوم، «مكتب ميش ــل منازعه» فعال بودن ــح طلب»2 و «ح «صلــمالى (مؤسسات پژوهش هاى صلح در اسلو و مجله معروف حل منازعه)، مكتب اروپاى شــتراليايى (انجمن تحقيقات منازعه لندن) شكل گرفتند و ــتكهلم) و مكتب انگليسى – اس اســوم نيز مكتب «هاروارد» و مكتب «برادفورد» شكل گرفتند كه اولى ــدند. در دوره س فعال شدر زمينه تئوريزه كردن روش هاى «حل مسأله»3 «مذاكره اصولى»4 و دومى در زمينه تئوريزه ــعه اين مطالعات در مناطق ــردن روش «ميانجى گرى» فعال بودند. در دوره چهارم با توس كــتره و تنوع رهيافت ها و نگرش هاى مربوط به حل و فصل منازعات مختلف جهان، بر گس

.(Ramsbotham, Woodhouse & Miall. 2005: 27-30) افزوده شده استــته هايى كه به آن ها اشاره شد، روى هم رفته روند كلى توسعه و تحول مطالعات حل نوشــان ــعه و تحول را به خوبى نش منازعه و هم چنين برخى زمينه ها و عوامل دخيل در اين توس

مى دهند. با وجود اين، دو موضوع در اين نوشته ها مغفول يا كمرنگ مانده است؛ــته ها توضيح نمى دهند چرا در برخى از دوره هاى تاريخى يا ــت اين كه، اين نوش نخســل منازعه (چه از لحاظ نظرى و چه عملى) توجهى ــى از جوامع، اصوالً به موضوع ح بعض

نشده است؟ دوم؛ در اين نوشته ها تحوالت اين حوزه مطالعاتى عمدتًا از منظر رشته روابط بين الملل ــى قرار گرفته ــوط به منازعات منطقه اى و بين المللى مورد بررس ــاس تجربيات مرب و بر اساست و توجه چندانى -جز در حد اشاره -به منازعات سياسى داخلى (درون واحدهاى ملى)

نشده است. در مورد موضوع نخست، به ذكر اين نكته بسنده مى شود كه اصوالً ميزان توجه به موضوع ــگ و نگرش هاى حاكم در دوره هاى تاريخى و ــى، پيوند وثيقى با فرهن حل منازعات سياسجوامع مختلف دارد. در دوره ها و جوامعى كه گروه بندى ها و روابط سياسى و بين المللى بر ــاس دوگانه هايى چون دوست/دشمن، حق/باطل، خودى/بيگانه و خادم/خائن تعريف و اس

1- Non-Violence2- Pacifism3- Problem Solving 4- Prencipled Negotiation

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار681391

ارزش گذارى مى شده اند، اصوالً جاى چندانى براى پذيرش ارزش ها و گرايش هاى متفاوت ــته و تعارضات سياسى (اعم از داخلى و خارجى) به سرعت به منازعه و جنگ وجود نداشــرايطى، معموالً باور غالب اين بوده است كه فقط با غلبه ــده است. در چنين ش تبديل مى شــتگى و ديگر ــان» داخلى مى توان امنيت، همبس ــركوب «معارض ــمنان» خارجى و س بر «دشارزش هاى مورد نظر را حفظ كرد. چنين نگرشى طبعًا جاى چندانى براى تالش عملى و يا

نظرى براى موضوع حل منازعات سياسى باقى نمى گذاشته است. ــى ــا و جوامعى كه تفاوت و تعارض در منافع و گرايش هاى سياس ــل، در دوره ه در مقابــتانه و رقابتى جاى قطب بندى هاى خصمانه و حذفى ــده، طيف بندى هاى هم زيس پذيرفته شرا گرفته است. در چنين شرايطى، معموالً اختالفات و برخوردهاى سياسى نيز امرى طبيعى ــمت و ــود و اگر ناگزير چنين س ــونت و تخريب منجر ش ــده كه البته نبايد به خش تلقى شــى، حل منازعات ــيد. در چنين نگرش ــويى يافت، بايد در تخفيف يا حل و فصل آن كوش ســتى و نه در گرو نابودى طرف مقابل (خارجى يا داخلى) بلكه تا حد امكان در گرو هم زيســرش آن ها و تالش براى قانون مند كردن و نهادينه كردن رقابت ها و مديريت تعارضات پذيــتن از جنبه هاى منفى و مخرب آن ها ديده مى شود. چنين نگرشى و منازعات به منظور كاســترش حوزه مطالعاتى به نسبت جديدى است كه به مطالعات صلح ــا شكل گيرى و گس منش

و حل منازعه معروف است.ــه منازعات داخلى و مباحث ــت ك ــورد موضوع دوم، نگارنده مقاله بر اين باور اس در مــت كه گرچه ــته اس مربوط به حل و فصل آن ها نيز تاريخچه و تحوالت خاص خود را داشبا تاريخچه منازعات بين المللى متناظر نيست، اما پيوندها و شباهت هايى با آن دارد. در يك ــده اخير ــى داخلى در طى يك س نگاه كلى، تحوالت مربوط به حل و فصل منازعات سياس

دو دوره متمايز را پشت سر گذاشته است.ــان جنگ جهانى اول و افزايش تعداد دولت -ملت هاى جديد - به ويژه دورة اول از پايــتثناء ــه ١٩٨٠ ادامه يافت. در اين دوره به اس ــد و تا ده ــتعمارزدايى- آغاز ش در جريان اســورهاى جهان -حتى تعداد قابل ــمالى، بقيه كش ــورهاى معدودى در اروپا و امريكاى ش كشــورهاى اروپايى - تحت كنترل حكومت هايى كم و بيش اقتدارگرا بودند. مالحظه اى از كشــورها معموالً حق اعتراض به رسميت شناخته نمى شد و منازعات سياسى حالت در اين كشتخاصمى و حذفى به خود مى گرفت و بنابراين، يا سركوب مى شد و يا در شكل جنبش هاى

انقالبى ظاهر مى شد كه فرجام آن يا فروپاشى دولت مستقر يا تداوم خشونت داخلى بود.در آن دوره، اين انگاره غلبه داشت كه دولت هاى مستقر نماينده حاكميت ملى هستند، و ــى، از جمله حل و فصل منازعات داخلى يا صلح خارجى بايد توسط هرگونه فرآيند سياس

69تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ــت صورت گيرد و بازيگران فراملى حق مداخله در اين فرآيندها را ندارند. بنابراين، در دولسطح بين المللى نهادها و رويه هاى قدرتمندى كه تسهيل كننده حل منازعات داخلى كشورها ــت. البته بازيگران منطقه اى و بين المللى گاه در راستاى اهداف و منافع ــوند، وجود نداش شــى و ايدئولوژيك خود در منازعات داخلى كشورها مداخله مى كردند، اما اين مداخله سياسمعموالً به جانبدارى از يكى از طرفين منازعه صورت مى گرفت و نه به عنوان اقدامى براى حل و فصل منازعات. چنان چه در سال هاى پس از جنگ جهانى دوم، شوروى و متحدانش معموالً از نيروها و جنبش هاى انقالبى و چپ گرايانه (كه در آن دوره الگوى رايج منازعات سياسى داخلى در بسيارى از كشورهاى در حال توسعه بود) حمايت مى كردند و در مقابل، ــت گرا حمايت مى كردند. اين قدرت هاى غربى به ويژه امريكا از نظام هاى اقتدارگرا و راس

وضعيت، به نوبه خود موجبات تشديد منازعات در اين كشورها را فراهم مى كرد.ــد و تا اواخر دهه 1990 ادامه داشت. در دورة دوم، از اواخر دهه 1980 ميالدى آغاز شاين دوره به دنبال تقويت جنبش هاى مدنى و حركت هاى اصالح طلبانه، بسيارى از رژيم هاى اقتدارگرا در نقاط مختلف جهان فروپاشيدند و يا تضعيف شدند. اين تحوالت كه از اروپاى ــپانيا و پرتغال) آغاز و سپس به اروپاى شرقى و آن گاه به امريكاى التين و آسياى غربى (اســوى برخى صاحبنظران به موج سوم دموكراسى معروف ــيده شد، از س ــرقى كش جنوب ششد (هانتينگتون، 1383 و Potter, 1997). در برخى از مناطق (نظير لهستان و آفريقاى جنوبى) ــونت گرا بودند، زمينه هاى استفاده از روش هايى ــى كمتر خش كه جنبش هاى مدنى و سياسنظير مذاكره و چانه زنى (ميان مخالفان و دولت) براى حل منازعات فراهم بود. اما در برخى ــونت گراييد و در مواردى (نظير بالكان، قفقاز و سودان) خشونت ها مناطق منازعات به خشــن دوره انگاره حاكميت ــى» انجاميد. اصوالً در اي ــه به «مداخله خارج ــان باال گرفت ك چندولت ها رو به افول نهاد و سازمان ها و نهادهاى بين المللى، در قالب عناوينى چون حمايت ــل كشى و توقف جنايت عليه بشريت، نقش فعالى در حل ــر، جلوگيرى از نس از حقوق بشــورهاى مختلف ايفا كردند. (Kamilleri & falk. 1992). اعزام و فصل منازعات داخلى كشــيون هاى حقيقت ياب» و هم چنين ــدار صلح»، «بازرسان بين المللى» و «كميس «نيروهاى پاســدور مجوزهايى براى «مداخله نظامى» اتحاديه ها و ائتالف هاى نظامى، از جمله اقداماتى صبود كه در اين دوره از سوى سازمان ها و نهادهاى بين المللى (اعم از دولتى و غير دولتى) در ــورهايى نظير آفريقاى جنوبى، كامبوج، شيلى، السالوادور و گواتماال براى حل منازعات كشــن تالش هايى كم و بيش موفق براى حل و ــد. در اين دوره، هم چني داخلى به كار گرفته شفصل مسالمت آميز منازعات قومى ديرپا در كشورهايى نظير انگلستان (بر سر مسأله ايرلند)،

اسپانيا (بر سر مسأله باسك) و تا حدودى تركيه (بر سر مسأله كردها) آغاز شد.

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار701391

ــعه ــد و تا امروز ادامه دارد. در اين دوره با توس ــوم از اواخر دهه 1990 آغاز ش دورة ســايل (به ويژه اينترنت ــى عمومى به اين گونه وس تكنولوژى هاى جديد ارتباطاتى، و دسترســدن طيف وسيعى از بازيگران و نيروهاى فراملى و فروملى ــو و فعال ش و موبايل) از يك ســبكه هاى اجتماعى) در عرصه هاى ــازمان هاى غيردولتى، شبكه هاى تروريستى و ش (نظير ســتيزه جويى و هم ــى دوگانه هم براى تقويت س ــوى ديگر، فرصت ــى و بين المللى از س داخلــد. از اين ميان، شبكه هاى تروريستى، به ويژه شبكه هاى بنيادگرا كه در صلح جويى فراهم شــتم ميالدى رشد كرده بودند به خوبى از اين فرصت ها و امكانات ــال هاى پايانى سده بيس ساستفاده كردند. حمله شبكه القاعده به نمادهاى قدرت و ثروت امريكا در 11 سپتامبر 2001، ــانه آسيب پذيرى شديد ــم بود. اين رويداد فقط نش نقطه عطف مهمى در تاريخچه تروريســم و تحول مفهوم قدرت، امنيت و جنگ نبود؛ قدرتمندترين دولت ها در مواجهه با تروريســى بود. به ــه همچنين به معناى محو مرزبندى هاى داخلى و خارجى در منازعات سياس بلكــيه اى ترين مناطق و فقيرترين گروه هاى اجتماعى در ــان داد كه حاش عالوه، اين رويداد نشــى و منطقه اى بوده اند ــال ها درگير رقابت ها، منازعات و جنگ هاى داخل ــورهايى كه س كش(نظير افغانستان، پاكستان، يمن و سودان)، مى توانند زمينه مساعدى براى يارگيرى و فعاليت شبكه هايى باشند كه آماج و دامنه منازعات خشونت آميز خود را به پيشرفته ترين و مرفه ترين

كشورها و مناطق جهان بكشانند و آن ها را نا امن سازند. ــى از واكنش به اين نوع تروريسم است. انتساب ــوى ديگر تحوالت دهة اخير، ناش از ســالم گرا، و نسبت دادن خشونت گرايى اين گروه ــپتامبر به يك گروه اس عامالن حادثه 11 سبه آموزه هاى اسالمى از سوى برخى محافل غربى، شكاف قديمى اسالم- غرب و اسالم – مسيحيت را فعال تر و تخاصمى تر كرد. به دنبال اين رويداد دولت هاى غربى (به ويژه اياالت متحده امريكا) به بهانه مبارزه با تروريسم و با استناد به مفاهيمى چون «دفاع مشروع»، «جنگ ــگيرانه»، بر حضور و مداخالت نظامى خود در مناطق و كشورهاى عادالنه» و «اقدامات پيشمختلف افزوده اند. اين وضعيت به نوبه خود قطب بندى مذكور را شديدتر و خشونت آميزتر

.(Donohue, 2009: 437-454; Ramsbutham, 2005: 249-264) كرده استــم و صف بندى ها و تعارضات ناشى از ــديد تروريس ــال هاى اخير در كنار تش البته در ســاهد ظهور و گسترش ارزش ها و نيروهاى همگرايانه در سطح جهانى بوده ايم. تبديل آن، شــر به خواسته اى ــونت، صلح، عدالت و حقوق بش ــى، كثرت گرايى، پرهيز از خش دموكراسفراگير در كشورها مبدل شده و در جوامع مختلف با ظهور و گسترش جنبش هاى اجتماعى ــدن دولت ها به پذيرش حداقل هايى از اين ــى معطوف به اين ارزش ها و ناگزير ش و سياســاعدى براى پيوند ميان بازيگران سياسى و اجتماعى در ارزش ها و گرايش ها، زمينه هاى مس

71تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

سطوح مختلف (ملى، فروملى و فراملى) فراهم گرديده است. ــات داخلى نيز متحول ــوالت، رويكردها و روش هاى حل و فصل منازع ــه تبع اين تح بــيارى از كشورها از ــى و اجتماعى در بس ــو جنبش هاى سياس ــت. امروزه از يك س شده اسطريق عقبه هاى خارجى خود با سازمان ها و نهادهاى بين المللى پيوند يافته اند؛ كه در همين ــازمان هاى فعال در زمينه حقوق بشر، ــازمان هاى غير دولتى (NGOs ) به ويژه س ــتا، س راســورها داشته اند. اين سازمان ها گاه با وارد كردن نقش فزآينده اى در حل منازعات داخلى كشفشارهاى داخلى و بين المللى به طرف هاى درگيرى و گاه به صورت ميانجى در فرآيند حل

.(Bartoli, 2009: 392-412) اين منازعات مشاركت كرده اندــى و ــن انگاره كه امنيت بين المللى در گرو ايجاد ثبات سياس ــوى ديگر، با غلبه اي از ســت، مديريت دگرگونى در كشورهاى ــى در كشورهاى درگير منازعه اس برقرارى دموكراسدرگير منازعات داخلى در دستور كار و اولويت قدرت هاى بزرگ و سازمان هاى بين المللى و منطقه اى قرار گرفته است. اين موضوع بيش از پيش پاى سازمان هاى بين المللى و نهادهاى امنيت جمعى، نظير سازمان ملل و شوراى امنيت را به منازعات داخلى كشورها بازكرده است. ــكل ميانجى وارد فرآيند حل منازعات داخلى مى شوند و ــازمان ها و نهادها گاه در ش اين ســورهاى بزرگ يا ائتالف هاى بين المللى صادر گاه مجوزهاى الزم را براى مداخله نظامى كش

.(Peck, 2009: 413-434) .مى كنند

گونه شناسى روش ها و فنون حل منازعه در دهه هاى اخير، روش ها و فنون حل و فصل منازعات سياسى و بين المللى نيز همچون ــابقه برخى از ــه اين موضوع تحول و تكامل يافته اند. س ــا و رويكردهاى مربوط ب نگرش هــى ــره»، «ميانجى گرى»، «داورى»، «حكميت» و «دادرس ــل منازعه نظير «مذاك روش هاى حقضايى» به قرن ها وحتى هزاران سال پيش برمى گردد. طى چند دهه اخير با ظهور بازيگران ــى و بين المللى، روش هاى جديدى نيز براى جديد و وقوع گونه هاى جديد منازعات سياســوند. روش هاى حل منازعه را بر ــده و به كار گرفته مى ش مواجهه با اين منازعات ابداع شاساس معيارهاى مختلفى مى توان دسته بندى كرد. اين كه هدف از فرآيند حل منازعه چيست ــط چه نيروهايى آغاز مى شود، از جمله معيارهايى است و اين كه اين فرآيند چگونه و توسكه مى توان بر اساس آن ها گونه هاى حل منازعه را از يكديگر تفكيك كرد. براساس تركيب

اين دو معيار، روش ها و فنون حل منازعه را مى توان به پنج دسته كلى زير تقسيم كرد:

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار721391

1. روش هاى مبتنى بر مشاركت طرف هاى درگير و معطوف به حل اختالف: مذاكره مستقيم، ديپلماسى، «كاربرد مهارت هاى ارتباطى»1 و «كنفرانس هاى حل اختالف»2 ز جمله روش هايى است كه در اين دسته قرار مى گيرند. در اين دسته از روش ها، اوالً طرفين ــاركت مى كنند و گاه پيش قدم مى شوند. هدف آنان درگيرى، خود در فرآيند حل منازعه مشــايل و اختالفاتى است كه ــونت، حل و فصل مس نيز عالوه بر پايان دادن به درگيرى و خش

منشا آن درگيرى و خشونت بوده است.2. روش هاى مبتنى بر داورى و معطوف به تصفيه اختالف:

ــين هاى حل اختالف» ــى نظير «حكميت»، «ارجاع به محاكم قضايى» و «جانش روش هايــك يا هر دو طرف ــته از روش ها، ي ــت. در اين دس ــى از اين روش هاس (ADR) نمونه هايــان را حل كنند. بنابراين يا به ــند كه خود نمى توانند اختالفاتش درگيرى به اين نتيجه مى رســد و خواهان صدور حكم ــكايت مى برن ــورت يك جانبه به مراجع ذى صالح قضايى ش صمى شوند و يا هر دو طرف توافق مى كنند كه رأى طرف سوم (داور يا حكم) را بپذيرند. در ــد و ــت مورد رضايت باطنى يك يا هر دو طرف نباش اين روش ها، نتيجه داورى ممكن اس

مسايل مورد اختالف به صورت بنيادى حل و فصل نشود. 3. روش هاى مبتنى بر مداخله سياسى و معطوف به برقرارى صلح:

ــاعى3» و «جايگزين هاى حل اختالف»4 نمونه هايى از اين ــريك مس «ميانجى گرى»، «تشروش هاست. در اين دسته از روش ها، به دنبال مداخله نيروهاى سياسى بى طرف (به عنوان ــه مى پيوندند. در اين روش ها ــن درگيرى نيز به تدريج به فرآيند حل منازع ــى) طرفي ميانجــونت و برقرارى صلح و آرامش در روابط طرفين آن چه اهميت دارد توقف درگيرى و خشــوالً تركيبى از ــات. در اين روش ها معم ــايل و اختالف ــًا حل و فصل مس ــت و نه لزوم اس

ميانجى گرى، مهارت هاى ارتباطى، ديپلماسى، مذاكره و گاه داورى به كار گرفته مى شود.4. روش هاى مبتنى بر مداخله نيروهاى خارجى و معطوف به كاهش درگيرى:

ــدار صلح» و «تشكيل كميته هاى حقيقت ياب5» از «مداخله نظامى»، «اعزام نيروهاى پاسجمله اين روش هاست. در اين روش ها نيروهاى قدرتمند اما بى طرف (نظير سازمان ملل و يا نهادهاى امنيت جمعى منطقه اى) به منظور كاهش سطح درگيرى و خشونت ميان طرفين

1- Communication Skills2- Dispute Resolution Confrence 3- Collaboration4- Alternative Dispute Resulotion (ADR)5- Truth Finding Commitee

73تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ــونت هاى ناشى از يك منازعه پايان درگيرى در منازعه دخالت مى كنند تا به درگيرى و خشــطح آن بكاهند. اين مداخله گاه ممكن است با كاربرد قوه قهريه و زور عليه دهند و يا از س

يك يا هردو طرف درگيرى نيز همراه باشد. 15. روش هاى مبتنى بر كنترل منازعه و معطوف به حفظ صلح:

ــديد ــه رغم اختالفات عميق و تنش هاى ش ــات، طرفين منازعه ب ــيارى از منازع در بسمى كوشند از تبديل منازعه به برخوردهاى خشونت آميز و جنگ پرهيز كنند و وضعيت صلح ــود كه به دليل پيچيدگى و مزمن را ميان خود حفظ نمايند. اين رويكرد هنگامى اتخاذ مى شــدن منازعه، امكان حل و فصل آن وجود ندارد. اما طرفين منازعه و يا طرف هاى ثالث به شمنظور كاهش آثار منفى و مخّرب منازعه، با توسل به روش ها و ابزارهاى مختلف در صدد محدود كردن دامنه يا شدت منازعه و يا تغيير جهت آن برمى آيند. مديريت منازعه و تحول

منازعه از جمله روش هايى است كه در قالب اين رويكرد مورد استفاده قرار مى گيرند.

در جستجوى راهبردى براى حل و فصل منازعات پيچيده و مزمنــون و ابزارهاى ويژه و ــد، نيازمند كاربرد فن ــاره ش ــر يك از روش هايى كه به آن ها اش هــتند كه در ادبيات حل منازعه به تفصيل مورد بحث و ــامل فرآيندها و مراحل خاصى هس شبررسى قرار گرفته اند. هم چنين هر يك از اين روش ها به نوبة خود ظرفيت ها و مزيت هايى ــى و ــت كم كنترل و تخفيف منازعات سياس ــد و كاربرد آن ها به حل و فصل و يا دس دارن (Ramsbotham, Woodhous & Miall, 2005; Miall, 1992;.بين المللى كمك كرده است Bercovitch, Kremenyuk & Zartman, 2009; Sandol & Vander Merre, 1993;

Burton & Dukes, 1990, Galtung, 6 Vols, 1977-88و بورگس، 1390).ــى پاسخ نمى دهد و ــت كه هر منازعه اى به هر روش ــان داده اس با وجود اين، تجربه نشــرايط و موقعيت ــب با ويژگى هاى آن منازعه و ش انتخاب روش حل يك منازعه بايد متناســژه در مورد منازعات پيچيده و مزمن ــن آن صورت گيرد. توجه به اين موضوع به وي طرفي

ــه طرفين (به منظور خاتمه يا كاهش ــار ب ــالت نظامى خارجى تا زمانى كه با هدف وادار كردن فش 1- مداخــل منازعه قرار ــد در زمره روش هاى ح ــرف و پيروزى طرف ديگر) باش ــت يك ط ــا و نه شكس برخوردهــال هاى اخير با هدف تغيير رژيم ــت كه برخى مداخالت خارجى، به ويژه در س مى گيرد. اين در حالى اســت. اين نوع مداخالت، صرف نظر از ديگر آثار و نتايج قابل مناقشه آن، دست كم در ميان صورت گرفته اســم قديم با رژيم جديد و يا ميان نيروهاى نوظهور) ــديد منازعات (ميان بقاياى رژي ــدت با تداوم و گاه تش مهمراه بوده است. بنابراين شايد نتوان اين نوع مداخالت را به راحتى در زمره روش هاى حل منازعه قرار داد.

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار741391

ــت. منظور از منازعات پيچيده و مزمن، منازعاتى است كه ــترى برخوردار اس از اهميت بيشــايل مختلفى با يكديگر اختالفات اساسى دارند و ــر موضوعات و مس طرفين درگيرى بر ســت. ــه آنان براى مدت طوالنى تحت تأثير اين اختالفات دچار تنش و برخورد بوده اس رابطــورها و هم در روابط ــروزه موارد متعددى از اين گونه منازعات هم در درون برخى كش ام

برخى از كشورها با يكديگر جريان دارد. اصوالً منازعات پيچيده و مزمن، چه آنجا كه جلوه هاى داخلى دارند و چه آنجا كه بيشتر ــورها جلوه گر مى شوند، خصلت انتقالى و تبديلى مى يابند. به عبارت در روابط خارجى كشــوند و برعكس؛ هم چنين ديگر اين منازعات از عرصه داخلى به عرصه خارجى منتقل مى شدر جوامعى كه درگير اين منازعات هستند، مسايل و چالش هاى داخلى به سرعت به مسايل و چالش هاى خارجى تبديل مى شوند و برعكس. شايد اين ادعاى يكى از صاحبنظران حل ــته و فاقد مرزهاى داخلى و خارجى ــى پديده هايى به هم پيوس منازعه كه «منازعات سياس

(Burton, 1993: 55-64) .هستند» بيش از همه در مورد اين گونه منازعات صادق استــه هر حال در منازعات پيچيده و مزمن معموالً هيچ يك از روش هاى مذكور به تنهايى بكافى و كارساز نيستند. حتى برخى روش هاى تركيبى رايج نظير «جايگزين هاى حل اختالف» و يا «صلح سازى» كارآيى چندانى براى حل و فصل اين منازعات ندارند. راهبردسازى براى حل و فصل اين گونه منازعات، مستلزم توجه هم زمان به ريشه هاى اختالف و شيوه هاى حل و فصل آن هاست. ريشه هاى اختالف در اين نوع منازعات از موردى به مورد ديگر متفاوت ــه ها نيازمند بررسى ها، هدف گذارى ها و ــت. بنابراين، شناسايى و از ميان بردن اين ريش اســازى هاى موردى است. با وجود اين، يك اصل به تقريب بديهى در اين مورد قابل راهبردســاختار قدرت و الگوى توزيع منابع و ــت و آن اين كه، بدون ايجاد تغيير در س يادآورى اســت ــاى مورد اختالف، هرگونه تالش براى حل اين گونه منازعات فقط ممكن اس فرصت هــه دوباره منازعات و ــار آورد و ديرى نخواهد پاييد ك ــدت نتايج محدودى به ب ــاه م در كوتــاختارها و الگوهاى ــربرخواهند آورد. به عالوه هرگونه تالش براى اصالح س برخوردها ســت و اين به ــاركت و همگرايى طرفين درگيرى اس ــع و فرصت ها در گرو مش ــع مناب توزيــتيزه جويانه طرفين جاى خود را به روابط ــتلزم آن است كه نخست روابط س نوبة خود مسمسالمت جويانه دهد تا امكان تعامالت در جهت حل و فصل اختالفات فراهم شود. در ادامه ــش خواهد شد راهبردى مناسب براى پيشبرد اين مرحله مقدماتى در حل و اين مقاله، كوش

فصل منازعات پيچيده و مزمن ارائه شود.تجربه نشان داده است كه مذاكره مستقيم، اصولى و مبتنى بر همكارى طرفين، مطلوب ترين روش براى ورود طرفين درگيرى به فرآيند حل و فصل اختالفات است. با وجود اين، ورود

75تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ــتقيم كار چندان ساده اى ــوق دادن طرف هاى يك منازعه پيچيده و مزمن به مذاكره مس يا ســايل مختلفى نظير تعارضات ــت. در منازعات پيچيده و مزمن، معموالً موضوعات و مس نيســع و ارزش هاى اقتصادى و ــى و اختالفات مربوط به توزيع مناب ــى، نگرانى هاى امنيت ارزشــده اند. به ويژه اگر قدرت طرفين درگيرى نابرابر ــى با يكديگر درآميخته و انباشته ش سياسباشد، معموالً در طرف ضعيف تر، نوعى بى اعتمادى و نگرانى نسبت به عادالنه بودن فرآيند و نتيجه مذاكره و مصالحه وجود دارد (Bercovitch & Jacson; 2001: 59-77). صرف نظر از بى انگيزگى هاى ناشى از كثرت اختالفات و شدت بى اعتمادى ها، به علل و داليل ديگرى نظير غلبه گفتارهاى تخاصمى و تبليغاتى متقابل و طوالنى بودن قطع ارتباط و عدم مواجهه ــز آمادگى چندانى براى ورود به فرآيند حل ــتقيم، از لحاظ ذهنى و روانى ني و گفتگوى مسمنازعه ندارند. بنابراين، راهبردهاى حل منازعه در چنين مواردى بايد شامل تمهيداتى براى

غلبه بر چنين موانع ذهنى و روانى هم باشد.ــتقيم، نيازمند آن است كه ــاس، ورود طرفين اين گونه منازعات به مذاكره مس بر اين اس

پيش از آن، دست كم سه مرحله ديگر طى شده باشد. اين سه مرحله عبارتند از :1. تعديل تصورات منفى از طريق كاربرد روش «ديپلماسى غير رسمى» (نوع دوم)؛

2. پذيرش «ميانجى» براى زمينه سازى و نزديك كردن طرفين به يكديگر؛ــتقيم از طريق كاربرد «مهارت هاى ــن براى برقرارى ارتباط مس ــش توان مندى طرفي 3. افزاي

ارتباطى». ــبرد حل ــبى براى پيش ــد تركيب چهار روش مذكور راهبرد مناس بنابراين، به نظر مى رس

منازعات پيچيده و مزمن باشد. ــرايط و ملزومات پيشرفت هريك از ــه مرحله، ش در ادامه اين گفتار ضمن معرفى اين ســرايط و ملزومات پيشبرد آن در ــتقيم و ش ــپس به روش مذاكره مس آن ها را بيان مى كنيم، س

منازعات پيچيده و مزمن خواهيم پرداخت.

ديپلماسى نوع دوم: حركت به سوى اصالح تصورات و تعديل نگرش ها ــمى در هر ــاره كرديم كه در منازعات پيچيده و مزمن، رهبران و مقامات رس پيش تر اشــرارى ارتباط و گفتگو ــه راحتى قادر به برق ــرى به علل و داليل متعددى ب ــوى درگي دو ســرايطى نمى تواند راه گشاى مذاكره ــى رسمى در چنين ش ــتند. به عبارت ديگر، ديپلماس نيســوم، طرفين درگيرى مى كوشند صرفًا از ابزارهاى ــد. در ديپلماسى مرس و حل اختالف باشــار و تهديد) براى پيشبرد اهداف خود استفاده كنند. در اين ــى (نظير قدرت، نفوذ، فش سياســى، طرفين درگيرى اصوالً نيازى به تغييرات بنيادين در نگرش ها، ارزش ها، اهداف ديپلماس

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار761391

و خواسته هاى خود نمى بينند و اگر تغييراتى هم ديده مى شود، بيشتر جنبه سياسى دارد و از نوع تغيير در اولويت ها و زمان بندى هاى دستيابى به اين خواسته هاست.

ــوم، به ويژه در وضعيت منازعه ــى مرس ــى نوع دوم» جايگزينى براى ديپلماس «ديپلماســتاى تالش براى حل و فصل ــى طرفين درگيرى در راس ــت. در اين ديپلماس و درگيرى اساختالفات خود در موقعيت هاى جديدى قرار مى گيرند و تغييرات و دگرگونى هاى بنيادينى ــان تجربه مى كنند. اين ديپلماسى صرفًا بر رويارويى را در نگرش ها، اهداف و خواسته هايشــمى سياسى بر سر اهداف و اولويت ها متكى نيست بلكه بر ارتباط و و مذاكره بازيگران رســمى جوامع درگير، به منظور گسترش آگاهى هاى مثبت و كاهش بدبينى ها و تعامل غير رس

سوء تفاهم ها متمركز است.ــمى، رهبران سياسى گرداننده اصلى فرآيند حل منازعه هستند، در ــى رس اگر در ديپلماســى، خود موضوع اعمال ديپلماسى و آماج ــى نوع دوم رهبران و تصميم گيران سياس ديپلماســان حل منازعه هستند. ــى و كارشناس تغييرات و دگرگونى هاى مورد نظر نخبگان غير سياســى رسمى نيروهاى نظامى و افكار عمومى از سوى رهبران سياسى به عنوان اگر در ديپلماســتفاده قرار مى گيرند، در اين ديپلماسى ــار براى پيشبرد ديپلماسى مورد اس ابزار اجبار و فشــتر از سوى اين رهبران كنترل شوند و در ــش بر اين است كه اين دو نيرو هر چه بيش كوشــت در مراحلى از ــوند. البته ممكن اس ــازى ش ــى بازس جهت تعديل و تلطيف فضاى سياسديپلماسى نوع دوم، به منظور تعريف هنجارها و تعيين حوزه هاى همكارى برخى روش هاى ــمى (نظير مذاكره و توافق ميان نهادها و بازيگران رسمى) مورد استفاده قرار ــى رس ديپلماس

.(Montville, 1999; Davice & Kaufman, 2002) گيردشكل هاى اوليه ديپلماسى نوع دوم، نظير استفاده از فرصت هاى مسابقات ورزشى سابقه اى طوالنى دارد. براى مثال، در اوايل دهه 1970 اياالت متحده امريكا و چين از مسابقات پينگ پنگ براى بهبود روابط خود استفاده كردند. اما شكل هاى پيچيده تر اين ديپلماسى در دهه هاى اخير از سوى فعاالن حل منازعه براى مواجهه با منازعات و خشونت هاى قومى و مذهبى مزمن در جوامع ناهمگون و چند فرهنگى ابداع شده است. اين نوع از منازعات معموالً شامل تركيبى از تعارضات اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى هستند و بنابراين، به راحتى در قالب ديپلماسى رسمى قابل حل و فصل نيستند. در كشورهايى نظير ايرلند، آفريقاى جنوبى، لبنان، فلسطين، قبرس، اسپانيا و سريالنكا كه ده ها سال درگير چنين منازعاتى بودند، كاربرد ديپلماسى مرسوم با توفيق چندانى همراه نبود؛ اما به كارگيرى ديپلماسى نوع دوم در مواردى به كاهش و حتى .(Azar, 1999: 93-95) ــورها كمك كرده است حل و فصل منازعات در برخى از اين كشــور نيروها، بازيگران و ــى و بين المللى و ظه ــروزه با توجه به تحول عرصه هاى سياس ام

77تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ــبكه هاى اجتماعى مجازى، امكان ــازمان هاى غير دولتى و ش ــاى جديدى نظير س فرصت هــورى و هم منازعات ــى نوع دوم، هم در منازعات درون كش ــترى براى كاربرد ديپلماس بيشــده است. در چنين شرايطى، نيروها و بازيگران مزبور چه از طريق ارتباط بين المللى پيدا شــا برقرارى ارتباط ميان ــتقل، مى توانند ب ــمى و دولت ها و چه به صورت مس با نهادهاى رسنيروها و نخبگان اجتماعى و فرهنگى، برگزارى كنفرانس هاى علمى و تخصصى، راه اندازى ــتى، به تعديل حساسيت ها، بدبينى ها و تخاصمات ميان كمپين هاى معطوف به صلح و دوســى به ــمى و مذاكرات سياس ــع درگير كمك كنند و زمينه را براى ارتباط نهادهاى رس جوام

منظور حل و فصل منازعات فراهم سازند.

ميانجى گرى: زمينه سازى و تشويق طرفين براى گفتگو ــن، طرفين درگيرى به علل متعددى ــاره كرديم كه در منازعات پيچيده و مزم پيش تر اشــرايطى، ــوارى خود به خود تن به مذاكره و مصالحه دهند. در چنين ش ــت به دش ممكن اسيك نيروى سوم بى طرف، مى تواند نقشى اساسى در زمينه سازى و تشويق طرفين به مذاكره ــت كه طرفين منازعه بايد به مرحله اى از آمادگى براى و حل اختالف ايفا كند. ترديدى نيستصميم در مورد حل منازعه - هرچند اوليه و ترديدآميز - رسيده باشند و به پذيرش ميانجى رضايت دهند. ميانجى نقش خود را نه با كاربرد زور و اجبار و نه با قضاوت در مورد طرفين ــل منازعه و هزينه هاى تداوم آن و ــه فقط از طريق جلب نظر آن ها به فوايد ح ــه، بلك منازعــن انجام مى دهد. برخى از ــق كمك به برقرارى ارتباط و تفاهم ميان طرفي ــن از طري هم چنيــن باورند كه به ويژه وقتى طرفين درگيرى فاقد توازن قدرت ــران حل منازعه بر اي صاحبنظهستند، ورود ميانجى به درگيرى مى تواند بخشى از نگرانى هاى طرف ضعيف تر را برطرف

.(Bercovitch & Jacson; 2001: 59-77) نمايدــاف و پويايى در انواع اختالفات و منازعات - از خانوادگى و ــرى به دليل انعط ميانجى گمدنى تا سياسى و بين المللى - قابليت كاربرد دارد. ميانجيان با استفاده از دانش و توانايى هاى ارتباطى، استداللى و اقناعى خود مى توانند طرف هايى را كه نسبت به يكديگر و موضوعات ــختانه اى دارند گاه آن چنان تحت تأثير قرار دهند كه مورد اختالف تلقى ها و مواضع سرسخود پيش قدم حل اختالفاتشان شوند. هنر اصلى ميانجى گران اين است كه با حفظ بى طرفى به طرفين درگيرى كمك كنند تا خودشان واقعيت ها را بشناسند و به سوى همدلى و همكارى .(Honeyman, 30 july 2005) ــد ــرح ايده هاى جديد براى حل اختالفات حركت كنن و طــازمان اعم از داخلى يا بين المللى ــت يك شخص، يك مقام يا يك س ميانجى ممكن اســت كه ميانجيان در حل منازعات ايفا مى كنند. ــطى اس ــد. آن چه اهميت دارد نقش واس باش

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار781391

بى طرفى ميانجى گرچه موضوعى اساسى براى جلب اعتماد طرفين درگيرى است اما اصوالً بى طرفى مطلق تصورى بيش نيست. به ويژه در منازعات سياسى و بين المللى ميانجيان اغلب ــتند و طرفين درگيرى نيز به رغم آگاهى ــود نيز در منازعه يا حل و فصل آن ذى نفع هس خــته به مصالح خود به ميانجيان ذى نفع نيز اعتماد مى كنند و ضمن اين كه بر اين موضوع، بســند خود را از دامنه تأثير جانبدارى آنان دور نگه دارند از نقش مفيد آنان براى حل مى كوش

منازعه سود مى جويند.ــتند و تأكيد ــه نقش هاى متعدد و متنوعى براى ميانجى قائل هس ــران حل منازع صاحبنظمى كنند كه يك ميانجى خوب بايد بتواند همه يا تعداد زيادى از اين نقش ها را به خوبى ايفا

كند. مهم ترين اين نقش ها به شرح زيرند:1. نقش تداركاتى 1: كه به معناى توانايى فراهم كردن زمينه ها و منابع اوليه الزم براى جلب

توجه طرفين به حل منازعه و يا پيشبرد فرآيند حل اختالف است.ــّم خاصى كه در مورد ــوب با دانش و تخصص و ش 2. نقــش آموزشــى2 : يك ميانجى خموضوع منازعه و موقعيت طرفين منازعه دارد، عمًال مى تواند نقش آموزگار را براى طرفين ايفا كند و با ايجاد دگرگونى در ديدگاه ها و ارتقا سطح دانش طرفين درگيرى آن ها را به حل

منازعات و پذيرش برخى راه حل ها راهنمايى و تشويق كند.ــت كه بدون 3. نقش مياندارى 3: كه به معناى توانمندى ميانجى در ايجاد موقعيت هايى اســار و اجبار طرفين را به برقرارى ارتباط و تعامل با يكديگر و حل ــتقيم از فش ــتفاده مس اس

اختالف خويش وادار سازد.4. نقش داور4 : كه به معناى توانايى ميانجى در گوش دادن به مسائل، خواسته ها و انتظارات طرفين و سپس پيشنهاد راه حل ها و تصميمات مناسب و البته واگذار كردن انتخاب و اتخاذ

آن ها به طرفين.ــرايط كه يكى از طرفين درگيرى از موقعيت و توانايى 5. نقش متعادل كننده۵: در برخى شالزم براى طرح مسايل و خواسته هاى خود برخوردار نيست ميانجى بايد به طرف ضعيف تر ــت كند اّما فرآيند حل ــائبه جانبدارى ميانجى را تقوي ــت ش كمك كند. اين نقش ممكن اسمنازعه جز از طريق برقرارى تعادل نسبى در موقعيت، مسايل، خواسته ها و انتظارات طرفين

1- Provider Role2- Theacher Role3- Mediator Role4- Arbitration Role5- Equalizer Role

79تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

به خوبى به پيش نخواهد رفت. 6. نقش التيام دهنده1 : ميانجى بايد در موارد الزم به يكى از طرفين كمك كند تا در مقابل زياده خواهى طرف مقابل از خود دفاع كند و يا يكى از طرفين را متقاعد كند كه طرف مقابل ــود كه از ابعاد و آثار منفى منازعه بر روح و ــش قرار دهد. اين كار باعث مى ش را مورد بخش

روان طرفين كاسته شود و انگيزه بيشترى براى پيشبرد فرايند حل منازعه پيدا كنند.7. نقــش ديده بان2 : ميانجى بايد رويدادها و اتفاقاتى را كه در جريان درگيرى هاى طرفين ــد و توجه طرفين را به اين ــود با دقت نظاره گر باش باعث تضييع حقوق يا بى عدالتى مى ش

امور جلب كند.8. نقش پل ارتباطى3 : ميانجى بايد به طرفين كمك كند تا خودشان با يكديگر ارتباط برقرار

كنند و به شناسايى و فهم موقعيت، مسايل و انتظارات يكديگر دست يابند.ــد در ميان دو طرف قرار گيرد و از درگيرى و ايجاد 9. نقــش جدا كننده4 : ميانجى مى توانــيب جلوگيرى كند. بنابراين نقش ميانجى فقط به نقش داورى محض محدود نمى شود، آس

بلكه با نوعى مداخله در جريان درگيرى همراه است.ــاطت، درگيرى ميان ــط مى تواند با مداخله و وس ــح 5: ميانجى نه فق 10. نقــش حافظ صلــروع مجدد درگيرى ميان ــل به تمهيداتى از ش ــت با توس طرفين را قطع كند بلكه الزم اســازمان هاى بين المللى يا آن ها جلوگيرى كنند. «نيروهاى حافظ صلح» كه معموالً از جانب سمنطقه اى به محل درگيرى اعزام و در خطوط درگيرى مستقر مى شوند، در واقع اين نقش را

.(Ury, 2000; Burgess, 30 July 2005) ايفا مى كنند

مهارت هاى ارتباطى: توانمندسازى و آمادگى طرفين براى گفتگوى سازنده پيش تر اشاره كرديم كه در منازعات پيچيده و مزمن، موانع ذهنى و روانى فراوانى بر سر ــال ها ــانى كه س راه ارتباط و گفتگو ميان طرفين درگيرى وجود دارد. به عبارت ديگر، كســته و يا به يكديگر پرخاش كرده و دشنام داده اند ممكن است ــوءظن به يكديگر نگريس با ســكل را نداشته باشند. در چنين فنون و مهارت هاى گفتگوى معطوف به همكارى و حل مشــى در ــرطى اساس وضعيتى، تقويت مهارت هاى ارتباطى و فنون گفتگوى مصالحه جويانه ش

1- Healer Role2- Witnesse Role3- Bridg Builder Role4- Referee Role5- Peacekeeper Role

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار801391

برقرارى ارتباط، مذاكره و بيان مسايل و انتظارات طرفين درگيرى است. ــاى قديمى مذاكره و ــى از روش ه ــود مهارت هاى ارتباطى بخش ــت گفته ش ممكن اســد زيرا روش هاى نام برده – ــت به نظر مى رس ــت. اين موضوع تا حدودى درس حكميت اســتلزم كاربرد تكنيك هاى ارتباطى هستند. اما اين تكنيك ها ــت كم در مراحل اوليه - مس دســتقيم يا طرح اختالفات در مراجع حكميت و داورى هستند صرفًا مقدمه اى براى مذاكره مســتقيمًا مورد چانه زنى يا در حالى كه در روش برقرارى ارتباط، موضوعات مورد اختالف مسداورى قرار نمى گيرد، بلكه طرفين با گفتگو درباره موضوعات مختلف، توجه يكديگر را به ــتقيم به ــان جلب نمايند. البته در اين روش نيز، طرفين گاه به طور مس موقعيت و مشكالتشطرح اختالفات خود مى پردازند اما هدف از اين كار، چانه زنى يا داورى نيست بلكه اين كار ــكوه و انتقاد و به منظور جلب توجه و برانگيختن عواطف و احساسات مثبت به صورت ش

طرف مقابل صورت مى گيرد. ــود نقش مهمى در انطباق و ــراد، گروه ها، نهادها و دولت ها به خودى خ ــاط ميان اف ارتبــود آن ها در ــع ارتباط ميان طرفين درگيرى باعث مى ش ــويى آن ها دارد. كاهش يا قط همســوند. اين وضعيت نه چارچوب پيش فرض ها و تصورات (و گاه تّوهمات) خود گرفتار شــت بلكه معموالً اثرات تشديد كننده ــر راه مصالحه و حل اختالف اس فقط مانع بزرگى بر ســت؛ كمبود ــات دارد. اصوالً ميان ارتباط و منازعه يك «وضعيت دورى» برقرار اس ــر منازع بــديد منازعه به نوبه خود به كاهش ــود و تش ــديد منازعه مى ش و ضعف ارتباط موجب تشبيشتر ارتباط منجر خواهد شد. با وجود اين، عكس اين وضعيت نيز ممكن است، گسترش ارتباط ميان طرفين منازعه باعث كاهش تنش ها و برخوردها خواهد شد و اين به نوبه خود،

گسترش و تعميق بيشترى در روابط آن ها ايجاد خواهد كرد. ــامل توانايى خوب گوش دادن و خوب سخن ــت كه ش برقرارى ارتباط يك مهارت اسگفتن است. برخى از افراد چنين مهارت هايى را آموخته و در حد الزم از آن برخوردارند، اما برخى ديگر فاقد اين مهارتند و يا به اندازه كافى از آن برخوردار نيستند. گاه هنگامى كه يك طرف سخن مى گويد، طرف مقابل به جاى گوش دادن دقيق به منظور فهم زوايا و ظرافت هاى نهفته در گفته هاى او، صرفًا بر اساس پيش فرض هاى خود به آن گفته ها معنا مى بخشد و گاه ــخ دادن به طرف ــت و در واقع فقط به پاس در تقّالى آماده كردن حرف هاى بعدى خود اســت در مورد سخن گفتن با طرف مقابل ــد. مشابه همين وضعيت ممكن اس مقابل مى انديشــد. گاه يك طرف فقط آن چه را كه از قبل آماده كرده است، بدون توجه به ــته باش وجود داشموقعيت ها، حساسيت ها و يا واكنش هاى طرف مقابل بيان مى كند. گاه نيز طرفين به جاى تأكيد ــخنان خود را متوجه شخصيت، هويت و ارزش هاى اساسى بر موضوعات مورد اختالف س

81تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

يكديگر مى سازند. چنين گفتگوهايى، به جاى اين كه باعث توجه طرفين به وضعيت و مسايل ــود باعث افزايش اختالل در روابط مى شود. بى ترديد، صراحت در طرح مسايل، يكديگر شخواسته ها و انتظارات، كارى الزم در هر گفتگوى معطوف به حل منازعه است؛ اما اين موارد بايد با دقت و متناسب با شرايط و ظرفيت طرف مقابل تنظيم و طرح شوند. خالصه اين كه، ــب براى آغاز و تداوم تالش طرفين براى برقرارى ارتباط و كاربرد تكنيك هاى الزم و مناسگفتگوهاى سازنده از سوى طرفين درگيرى، به عنوان يكى از مراحل حل منازعه و پيش شرط .(Akin, 30 july 2005; Schultz, 5 August 2005) .ــتقيم است ورود به فرآيند مذاكره مس

مذاكره اصولى؛ راهى به سوى مفاهمه و همكارى طرف هاى درگيرمذاكره فرآيندى است كه طى آن طرفين يك منازعه به منظور يافتن راهى براى خاتمه يا كاهش درگيرى ها و حل و فصل اختالفات به گفتگوى مستقيم مى پردازند. ورود طرف هاى ــت. در مذاكره، طرفين درگيرى با درگير به مذاكره بيانگر اراده آن ها براى حل منازعات اسوقوف به ناسازگارى ها و اختالفاتشان، تالش مى كنند تا از طريق گفتگو شرايط جديدى را فراهم آورند تا بتوانند بخشى از اهدافى را كه در جنگ و درگيرى دنبال مى كردند، از طريق

.(Lewicki; Sunders & Minton, 1999: 5-6) .گفتگو و توافق به دست آورنددر مذاكره، طرفين منازعه اين امكان را دارند كه به صورت مستقيم و آزادانه كنترل فرآيند ــت گرفته و گزينه هاى مختلف را انتخاب كنند. به عالوه، مديريت يا حل منازعه را در دسدر اين روش امكان استفاده هم زمان از ديگر روش ها و ابزارهاى مربوط به حل يا مديريت منازعه را از ديگران سلب نمى كند. دو طرفى كه در حال مذاكره هستند، هم زمان و بسته به ــاس نياز، مى توانند روابط خود را بهبود و گسترش دهند، از ميانجيان و يا حتى داوران احســى انجام عمليات بازدارنده ــد، از روش هاى اجبارآميزترى نظير تهديد و يا حت كمك بگيرناستفاده كنند. با وجود اين، مذاكراتى مفيد خواهد بود كه اوالً طرفين منازعه، اصل موجوديت و مبناى حقوق و مطالبات يكديگر را (صرف نظر از چند و چون آن) بپذيرند؛ ثانيًا با انگيزه ــند و ــوند؛ ثالثًا از مهارت هاى ارتباطى برخوردار باش حل و فصل اختالفات وارد گفتگو ش(Zartman, 2009: 322-339; Wertheim, 30 july 2005) .ــتفاده كنند به خوبى از آن ها اس

صاحبنظران دو نوع اصلى مذاكره را از يكديگر تفكيك كرده اند: نخست، «مذاكره مبتنى بر موقعيت1» يا «مذاكره رقابت»2.

1- Positional Based Negotiation2- Competitive Negotiation

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار821391

ــره مبتنى بر نياز»1يا «مذاكره مبتنى بر همكارى»2 كه البته به «مذاكره اصولى»3 دوم، «مذاكنيز معروف است.

ــار عوامل و موقعيت هاى پيرامونى تن ــره رقابتى، يك يا هر دو طرف تحت فش در مذاكبه مذاكره مى دهند. بنابراين، صرفًا به «حقوق» و «قدرت» خود توجه دارند. به عبارت ديگر ــى خود مى شمارند و ــته ها و مطلوبيت هاى خود را به مثابه حقوق غيرقابل چشم پوش خواســند با استفاده از منابع قدرت و تهديد، هرچه بيشتر خواسته ها و مطلوبيت هاى خود مى كوشــات كافى به يكديگر نمى دهند، ــه پيش ببرند. در اين نوع مذاكره معموالً طرفين اطالع را بــتدالل طرفين رنگ و بوى تهديد دارد. ــت، زبان و اس ــكننده اس دامنه گفتگوها محدود و شــند فرآيند مذاكره به يك بازى موش ــبى برخوردار باش چنان چه طرفين از توازن قدرت نســود. نتيجه نهايى اين گونه مذاكرات، برد يك طرف و گربه طوالنى و كم فايده تبديل مى شــرايطى هرچند ممكن است درگيرى ميان طرفين به ــت. در چنين ش و باخت طرف ديگر اســراى حل بنيادين منازعه ــانس زيادى ب ــود اما ش طور موقت تخفيف يابد و حتى متوقف شــت؛ زيرا وجود ندارد. توافق هاى حاصل از اين مذاكرات معموالً چندان جدى و پايدار نيسبه مجرد تغيير شرايط، طرف بازنده در صدد انتقام بر مى آيد و منازعه از سرگرفته مى شود. ــودمندى گفتگو ــبت به س ــا مذاكره اصولى، با اراده طرفين درگيرى و آگاهى آن ها نس امــع و حقوق خود ــى فقط به موقعيت، مناف ــود. طرفين مذاكره اصول ــاز مى ش ــه آغ و مصالحــه دارند. در اين گونه ــع و حقوق طرف ديگر نيز توج ــه به موقعيت، مناف ــند بلك نمى انديشمذاكرات، هريك از طرفين به اين موضوع آگاه هستند كه طرف مقابل نيز حقوق و نيازهايى ــاس، ــت يافت. بر اين اس دارد كه فقط با لحاظ كردن آن ها مى توان به مصالحه اى پايدار دسطرفين مى كوشند تا هرچه بيشتر به مبادله اطالعات بپردازند؛ زيرا با اين كار مى توانند عاليق، ــند. هم چنين طرفين مى كوشند با بسط گفتگو به منافع و اولويت هاى يكديگر را بهتر بشناسعرصه ها و موضوعات مختلف، زمينه هاى هرچه بيشترى براى تحكيم پيوند و همكارى ميان خود فراهم سازند. گفتار و زبان حاكم بر اين نوع مذاكرات، صريح و شفاف است و در عين حال مبناى گفتگوها و استدالل ها را نيازها و وابستگى هاى متقابل طرفين تشكيل مى دهد و از كاربرد تهديد و زور اجتناب مى شود. در مذاكرات مبتنى بر نياز، طرفين به دنبال برقرارى وضعيت برد/ برد و فراهم كردن زمينه تحكيم روابط و حل بنيادين اختالفات و دستيابى به

.( Druckman, 2001:519-544فيشر و يورى، 1370 و) صلح پايدار هستند1- Need Based Negotiation2- CooPerative Negotiation3- Principled Negotiation

83تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ــه اين گونه ــكان ورود ب ــه همواره ام ــى، از آنجا ك ــاى مذاكره اصول ــم مزيت ه ــه رغ بــروع ــود ندارد، برخى از صاحبنظران براين باورند كه از لحاظ عملى نبايد ش مذاكرات وجــروط به اصولى بودن آن شود. به عالوه كاربرد تلفيقى اين دو مذاكره هم فرآيند مذاكره مشــتدالل آن ها اين است كه تمركز مذاكره بر رهيافت رقابتى به نوبه خود مزيت هايى دارد. اســود و بر عكس، تمركز بر ــتيابى به چارچوب هاى مشترك ارزشى ش ــت مانع دس ممكن اسرهيافت همكارى نيز ممكن است مانع كاربرد و تأثير تاكتيك هاى چانه زنى براى دستيابى به

.(Lax & Sebenius, 1986) اهداف مورد نظر شودــوند ــن درگيرى وقتى وارد مذاكره براى حل اختالف مى ش ــت كه طرفي واقعيت اين اســند بنابراين، در مذاكرات بر برخى ادعاها ــت بكش طبعًا نمى توانند از همه ادعاهاى خود دســات مذاكره به «ارزش هاى ادعايى1» ــت كه در ادبي اصرار خواهند كرد. اين همان چيزى اسموسوم است. اما آن ها مى دانند كه براى دستيابى به مصالحه چاره اى جز توافق بر سر برخى ــت كه در ادبيات مذاكره به «ارزش هاى ــترك ندارند. اين نيز همان چيزى اس ارزش هاى مشايجادى»2 معروف است. در مذاكرات همواره نوعى تنش ميان ارزش هاى ايجادى و ادعايى وجود دارد. اين همان موضوعى است كه صاحبنظران از آن با عنوان «معّماى مذاكره كنندگان»3

ياد مى كنند. اين معما شبيه به «معماى زندانى» در نظريه بازى هاست: اگر هر دو طرف راه همكارى را انتخاب كنند، طبعًا هر دو طرف به نتايج خوبى مى رسند؛

اگر يك طرف همكارى كند ولى طرف ديگر رقابت را برگزيند، طرف اول كم تر از طرف دوم به دست مى آورد؛

ــتاوردى متوسط ــت هر دو طرف دس اگر هر دو طرف راه رقابت را برگزينند ممكن اسداشته باشند و يا مذاكره به بن بست برسد.

ــل «معماى مذاكره» نيز اين ــره از قواعد «بازى ها» پيروى مى كند و راه ح ــن، مذاك بنابرايــت طرف مقابل چه رهيافتى را در مذاكره دنبال مى كند ــرايطى كه معلوم نيس ــت: در ش اس

.(Maeies, 30 july 2005) بهترين گزينه اين است كه راه همكارى انتخاب شودــت. هنر مذاكره كنندگان در درك اين ــه و همكارى اس مذاكره فرآيندى پيچيده از مناقشپيچيدگى و تلفيق كارآمد مناقشه، چانه زنى و همكارى با طرف مقابل است. توفيق مذاكرات نيز در گرو حل بهينه ناسازگى ارزش هاى ادعايى و ارزش هاى ايجادى است. به اين منظور ــد كه طرفين ابتدا از طريق همكارى ارزش هايى ــايد بهترين استراتژى در مذاكره اين باش ش1- Claiming Valus2- Creating Values3- Negotioator Dilemma

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار841391

مشترك ايجاد نمايند، سپس بر ارزش هاى مورد ادعاى خود تأكيد كنند.

نتيجه گيرىــابقه طوالنى، در چند دهه اخير به ــى و بين المللى، به رغم س حل و فصل منازعات سياســترش تبديل شده است. تعدد و تنوع فزآينده نيروها يك حوزه مطالعاتى مهم و در حال گســى در عرصه هاى سياست داخلى و بين المللى از يك سو و پيچيده تر شدن و بازيگران سياســه اى و بين المللى از ــطوح ملى، منطق ــاى توزيع و تخصيص منابع و فرصت ها در س الگوهــوى ديگر، موجبات بروز و ظهور انواع تعارضات و منازعات سياسى بين المللى را فراهم سنموده است. سرشت سرايتى و آثار مخرب اين منازعات، كه امروزه به سرعت مرزهاى ملى ــر مراكز علمى و بازيگران درگير، ــت كه عالوه ب و منطقه اى را درمى نوردند، باعث شده اســبت به اين منازعات واكنش نشان دهند؛ از ــيارى از نهادها و بازيگران غير درگير نيز نس بســات پژوهشى و ــريع مؤسس ــى يا حل و فصل آن ها برآيند. افزايش س جمله در صدد بررســريات علمى مرتبط با اين حوزه مطالعاتى، حجم فزآينده ادبيات علمى و كاربردى، تنوع نشــى و بين المللى در چند دهة ــول نگرش ها، روش ها و تكنيك هاى حل منازعات سياس و تح

اخير، همگى محصول چنين وضعيتى بوده است.در بخش اول و دوم مقاله با مرور و بررسى مطالعات و ادبيات جهانى، تحوالت مفهومى ــان دهيم. نتيجه اين بخش از مقاله اين بود ــتاوردهاى نظرى اين حوزه مطالعاتى را نش و دســا و رويكردهاى مربوط به حل و فصل منازعات ــه طى چند دهة اخير مطالعات، نگرش ه كــته ــت سرگذاش ــى و بين المللى تحوالت مهمى به خود ديده و مراحل مختلفى را پش سياســت. صرف نظر از دوره بندى هاى متفاوتى كه در مورد تحوالت آن ارائه شده، در مجموع اســتر و از لحاظ ــمت ظرافت، عمق و جامع نگرى بيش روند اين تحوالت از لحاظ نظرى به ســتر بوده كاربردى و عملى در جهت واقع گرايى، عمل گرايى، تنوع گرايى و تركيب گرايى بيشاست. به عبارت ديگر، امروزه از يك سو پژوهشگران و صاحبنظران حل منازعه دركنار توجه ــه هاى اقتصادى، اجتماعى و ــى و بين المللى، ريش به ابعاد و زواياى مختلف منازعات سياســطوح داخلى و بين المللى آن ها را فرهنگى اين منازعات و همچنين ارتباط و تأثير متقابل ســترى قرار مى دهند؛ از سوى ديگر، متخصصان و فعاالن اين حوزه، با انگيزة مورد توجه بيشــب با شرايط و موقعيت هاى متفاوت سياسى و بين المللى، يافتن راه حل هاى عملى و متناســازى در كنار توجه به روش هاى قديمى حل و فصل منازعات و تالش براى بازبينى و بازس

آن روش ها، در زمينه ابداع روش ها و فنون جديد نيز توفيق فراوانى كسب كرده اند. ــه را طبقه بندى و ــم مهم ترين روش هاى حل منازع ــدى مقاله تالش كردي ــث بع در مبح

85تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

ــك از روش ها و فنون قديم و ــه اين مبحث اين بود كه هري ــه اختصار معرفى كنيم. نتيج بــى و جديد مزيت هايى دارند و به نوبه خود مى توانند به حل و فصل برخى منازعات سياسبين المللى كمك كنند. اما از آنجا كه منازعات سياسى و بين المللى به رغم مشخصه هاى عام، ــد، بنابراين، حل و فصل هريك از اين ــاد و زواياى خاصى نيز برخوردارن ــا، ابع از ويژگى ه

منازعات ملزومات، بايسته ها و روش هاى خاصى را مى طلبد.ــى و ــاى گونه خاصى از منازعات سياس ــاره به ويژگى ه ــث مقاله با اش ــن مبح در آخريــب ــى، كه آن را منازعات پيچيده و مزمن ناميده ايم، تالش كرديم يك راهبرد مناس بين المللــرد، حل و فصل اين منازعات از ــل و فصل اين منازعات ارائه كنيم. طبق اين راهب ــراى ح بــتقيم، اصولى، مبتنى بر همكارى و معطوف به حل اختالفات ميان طرفين طريق مذاكره مســر است. اما از آنجا كه اين منازعات با انباشتى از مسايل و اختالفات، سوءظن درگيرى ميســى و تنگناهاى تعاملى ميان طرفين ــادى، محذورات ذهنى و روانى، ضعف ارتباط و بى اعتمدرگيرى همراهند، ورود به مذاكره مستقيم با دشوارى هاى فراوانى روبه روست. غلبه بر اين ــت كه به ترتيب شامل ــوارى ها نيازمند كاربرد تمهيدات و تكنيك هايى اس ــكالت و دش مشديپلماسى نوع دوم، پذيرش ميانجى گرى و كاربرد مهارت هاى ارتباطى است. اين تمهيدات ــتقيم را و تكنيك ها مى تواند زمينه ها و توانمندى هاى الزم براى ورود طرفين به مذاكره مس

فراهم سازد.راهبردى كه ارائه شد بسيار كلى و محدود به ابعاد شكلى و تكنيكى حل منازعات پيچيده و مزمن است. به عبارت ديگر، اين راهبرد، بدون توجه به مصاديق خاص و صرفًا با توجه به ويژگى هاى عام اين گونه منازعات تنظيم شده و در آن به ملزومات كلى، به ويژه چگونگى ــدن طرفين براى ورود به فرآيند حل و فصل منازعات پرداخته شده ــازى و آماده ش زمينه ســت. طبعًا در برنامه ريزى و سياستگذارى براى حل و فصل اين گونه منازعات، چند نكته اس

ديگر نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. ــه ها وابعاد، اقتصادى، ــاى اين منازعات و فهم ريش ــه به تاريخ و جغرافي ــت، توج نخس

اجتماعى، فرهنگى و ايدئولوژيك آن ها و ارتباط اين ابعاد با يكديگر.ــطوح و ابعاد داخلى، منطقه اى و بين المللى ــكار و پنهان ميان س دوم، توجه به ارتباط آش

اين منازعات.ــازى جوامع و ــتلزم تالش براى بازس ــوم، حل و فصل بنيادين اين گونه منازعات مس ســت. تجربه نشان مى دهد كه گروه ها و جوامعى كه براى مدتى نيروهاى درگير در منازعه اســيوه اى موفقيت آميز به منازعات و ــونت بوده اند حتى اگر به ش طوالنى درگير منازعه و خشــه از جنبه هاى مختلف اقتصادى، ــونت هاى جارى ميان خود پايان دهند، در صورتى ك خش

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار861391

ــازى و ترميم قرار نگيرند، به احتمال زياد ــى، فرهنگى و روانى مورد بازس اجتماعى، سياسدوباره درگير منازعه و خشونت خواهند شد.

منابع و مآخذمنابع فارسى:

1. بورگس، هيدى؛ گى. ام. بورگس (1390) دانشنامه حل و فصل منازعه، ترجمه محمد جعفر جوادى ارجمند و سكينه ببرى كبند. تهران: دانشگاه تهران.

2. دو ورژه، موريس (1354) اصول علم سياست، ترجمه ابوالفضل قاضى، تهران.ــى انتقادى رويكرد صلح از طريق قانون در نظريه هاى روابط بين الملل، ترجمه ــوگانامى، هيدمى، (1375)، برررس 3. س

وحيد بزرگى، تهران، مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهى (ماجد).4. فيشر، راجر و ويليام يورى، (1370)، اصول و فنون مذاكره، ترجمه مسعود حيدرى، تهران، سازمان مديريت صنعتى.

5. هانتينگتون، ساموئل، (1383)، موج سوم دموكراسى، ترجمه احمد شهسا، تهران، نشر روزنه.6. نيكسون، ريچارد، (1366)، صلح حقيقى، ترجمه دكتر جعفر ثقه االسالمى، تهران، نشر نوين.

7. ارجينى، حسين، (مهر ماه 1382)، راه حل هاى سياسى حل و فصل اختالفات بين المللى، مجله معرفت، شماره 70. ــبيورن (1353)، پژوهشى در بارة صلح: شيوه ها، مسايل، انتخاب ارزش ها، ترجمه محمد رضا جليلى، مجله 8. ايده، اس

روابط بين الملل، مركز مطالعات عالى بين المللى (دانشگاه تهران). شماره 9ــل منازعه در روابط ــى نقش حل و فص ــد، محمد جعفر و محمد مهدى متين (بهار 1387)، برررس ــوادى ارجمن 9. ج

بين الملل، فصلنامه سياست. مجله دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران. دوره 38 شماره 1.10. دالورى، ابوالفضل، (1383)، تحول منازعه سياسى از عصر دولت – ملت ها تا عصر جهانى شدن، پژوهش حقوق

و سياست، فصلنامه دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه عالمه طباطبايى، شماره 12 ــى صلح محور در فلسفه كانت، فصلنامه مطالعات برنامه درسى، سال 11. قادرى، مصطفى و ديگران [تبيين برنامه درس

2، شماره 8.]ــح از ديدگاه حقوق بين الملل، ــى، عاليه. زير نظر محمد رضا دبيرى (1373) جنگ و صل ــائلى، محمود و ارفع 12. مس

تهران، وزارت خارجه.13. لينكليتر، آندرو، (1385) صلح ليبرالى، ترجمه عليرضا طيب، تهران، مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.14. محسنيان راد، مهدى، (زمستان 1382)، آسيب شناسى توجه به صلح در رسانه ها، فصلنامه رسانه، سال 13 شماره 4.

87تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

منابع انگليسى:1. Azar, Edward, 1. (1999) "The Analysis and Management of Protracted Con-flict" in Vamic Volkan Demetrios A. Julis & Joseph Montville (eds) The Psycho-dynamic of International Relationship; vol. 2: Tools of Unification Diplomacy. lexington: M.A. Lexington Book2. Bartoli, A. (2009) “NGOs and Conflict Resolution” in Bercovitch,J.; Kreme-nyuk, V. & Zartman, W. The Sage Handbook of Conflict Resolution. London: Sage Publication PP. 392- 4123. Bercovitch,J.; Kremenyuk, V. & Zartman, W. (eds) (2009) The Sage Hand-book of Conflict Resolution. London: Sage Publication 4. Jacson (2001) An Exploration of Factors Affecting the Choice of Conflict Management in International Conflict. Negotiation Journal, 17 pp. 59-775. Borisoff, D, & Victor, D. A. (1989). Conflict management: A communication skills approach. Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall.6. Davice, John & Kaufman, Edward (2002) Second Track Citizen Diplomacy: Concept And Techniqes for Conflict Transformation. Boston: Rowman and Lit-tlefield7. Deutch, Morton (1973) the Resolution of conflict: Constructive and Desterac-tive Processes. New York: Yale University press 8. Donohue, W. (2009) “Terrorism and Conflict Resolution” in Bercovitch,J.; Kremenyuk, V. & Zartman, W. Op.Cit. PP.437-4549. Druckman, D. (2001) “Turning Points in International Negotiation: A Com-parative Analysis” Jurnal of Conflict Resolution. Vol.45 No.4 pp.519-54410. Fisher, Roger & W. Ury (1991) Getting to Yes: Negotiating Aggreement Without Giving in. New York: Penguin Books 11. (Kamilleri, J. A & Jim falk )1992 The End of Soverienty: The Politics of Shrinking and Fragmenting World. Aldershlt: Edward Elgar12. Kant, Imanouel(1991) “Perpetual Peace : A Philosophical ketch”, trans. H. B. Nisbet, Kant ,Political Writings, ed. H. S. Reiss, Cambridge University Press 13. Krisberg, Louis (1997) “The Development of the Conflict Field” in William

فصلنامه ره نامه سياستگذارى، سال سوم، شماره اول، بهار881391

14. Lax, David A. & K. Sebenius (1986) The Manager as Negotiator: Bargain-ing for Cooperation and Competitive Gain. New York: Free press15. Lederach, John Paul (1995) Preparing for Peace: Conflict Transformation Across Cultures. Syracuse University Press16. Miall, Hugh (1992) The peace Makers, peaceful Settlement of Disputes Since1945. London: Macmillan17. Montville, Joseph V. (1999) “The Arrow and the Olive Branch: A Case for Track Two Diplomacy” in Volkan , Julis & Montville(eds) OpCit 18. Peck, C. (2009) “United Nation Mediation Experience: Practical Lessons for Conflict Resolution” in Bercovitch,J.; Kremenyuk, V. & Zartman, W. Op.Cit. PP. 413-43419. Potter, David [ and others] (eds) (1997) Democratization. cambridge: polity press20. Ramsbotham, Oliver, Tom Wodhouse, Hugh Miall; Contemporary Conflict Resolution; Cambridg:Polity Press, 20021. Rummel, R. J. (1975-81) Understanding Conflict and War. 5 Vol. California: Sage Publication22. Rupsinghe, K. ed (1992) Conflict Transformation. London: Macmillan23. Lewicki Roy J.; David M.Sanders & John W.Minton (1999) Negotiation. Sanfrancisco: Trwin, McGraw – hill. PP.5-624. Sandol,Dennis J.D. & Vander Merre, hugo. eds (1993) Conflict Resolution Theory and practice: Integration and Application. Manchester: Manchester Uni-versity press.25. Sapolsky Robert M (2006) “A natural history of peace” Forign Affairs. Jan-uary-February26. Susskind, Lawrence & Jeffrey Crukshank (1987) Breaking the Impasse: Consensual Approaches to Resolving Public Dispute. New York: Basic Books27. Ury, William (2000) Third Side. New York: Penguin Book 28. Zartman, W. (2009) “Conflict Resolution and Negotiation” in Bercovitch,J.; Kremenyuk, V. & Zartman, W. Op.Cit. PP. 322-339

89تحول مفاهيم، نگرش ها و روش ها در حل منازعه درآمدى بر حل و فصل منازعات پيچيده و مزمن

29. Akin, Jenifer(30 July 2005) “Interpersonal Small Seal Communication” Byond Intractability Available at <http://www.beyondintractability.org/meta interpersonal-communication. 30. Burgess, Heidi (30 July 2005) “ Intermediary Roles” Beyond Interactability Available at <http:// www. beyond intractability org/ author.31. Fitzduff, Mari.(August 2005) “meta Conflict Resolution”. Available at: Be-yond Intractability <http://www.beyondintractability.org/meta conflict resolu-tion. html.32. Galtung, J. (1977-88) Essays in Peace Research. 6 Vols. Copenhagen:Christian Ejlers33. Honeyman, Chris (30 July 2005) “Mediation” Available at Conflict Rosolu-tion Information (crinfo) <http://www.crinfo. org/ the conflict resolution infor-mation source mediation. 34. Maiese, Michel (30 July 2005) “Negotiation” Byond Interactability Avail-able at < http: //www beyondinteractability.org/negotiation35. Schultz, Norman (5 August 2005) «Communication Skills» Conflict Ro-solution Information (crinfo) available at: <http://www. V4 crinfo. org/ m/ the Conflict rosolution Information source- communication skcills and techniques. 36. Wertheim, E. (2005) « Negotiations and Resolving Conflicts at Overview›› cba. Available at <http:// WWW.cba.nev.edu/>

Quarterly Of Doctrine Of Policy Making - Vol 3. No.1 .Spring 2012 6

Concepts, Attatudes and Methods in Conflict Resolution Introduction to Resolving

of Complicated and Protracted Conflicts

Abolfazl DelavariAssistant Professor of Political Science

in Allameh Tabataba’i University

In recent decades Conflict Resolution (CR) has became an important and attractive subject for many scholars, researcher and political activist. As a result, Increasing books and articles pub-lished abut different dimensions of CR. In this paper we’ll say that there is not a rich literature on CR in Iran. Then we seek to ask this question that how to develop this field study and how to evolve approaches, attitudes, methods and techniques on resolving and management of political and international conflict. And finally to referring certain Kind of conflict – that we’ve called Complicated and Protracted Conflict (CPC) we will propose an appropriate strategy for dealing with this kind of conflict and introduce suitable methods and techniques for resolving this. In this strategy we focus on Technical aspect of CR and explain that how to applied methods and techniques such as: track two diplomacy, mediation, communication skills and negotiation in resolving process of this conflict.

Keywords: Conflict Resolution, conflict management, Conflict Transformation, Complicated and Protracted Conflict, two track diplomacy mediation communication skills, negotiation.