51
ا و ت م و و ) ق ١ ار ر ( د ا رد ا د ر ا : و و ا ر ل اول٩٢ - ٩٣

مسئولیت قراردادی

Embed Size (px)

DESCRIPTION

دکتر علیرضا انتظاری

Citation preview

Page 1: مسئولیت قراردادی

ت �� وا���� ���م و �

) ��ر����� ار�����١ق ��� (��� ��و�

� ��ارداد��� � �� ا�ر� د�� �

� و ��و��:�

� ر��ا���

٩٣-٩٢ اول��ل ���

Page 2: مسئولیت قراردادی

2 � مسئوليت قراردادي

�� ا� ا��� ا�����

منابع درس

منابع اصلي. 1

.انتشار يشركت سهام، (آثار قرارداد)، دكتر ناصر كاتوزيان 3 جلد :قواعد عمومي قراردادها .1

، انتشارات مجد.شهيديمهدي دكتر آثار قراردادها و تعهدات: .2

منابع فرعي. 2

.انتشار يشركت سهام: كاتوزيانناصر ، دكتر 1جلد عقود معين: .1

، انتشارات دانشگاه تهران.كاتوزيانناصر دكتر :يت مدنيالزامات خارج از قرارداد، مسئول .2

، انتشارات مجد.شهيديمهدي دكتر تشكيل قراردادها و تعهدات: .3

، انتشارات مجد.شهيديمهدي دكتر قراردادها و تعهدات: اصول .4

.دانش گنجانتشارات لنگرودي، جعفري محمدجعفر دكتر مدني: حقوق فلسفه .5

طباطبـايي محمـدكاظم ديآيـت اهللا سـ شيخ مرتضي انصاري با حواشـي آيت اهللا كتاب المكاسب: .6

يزدي.

.نجفى محمدحسن آيت اهللا :)(کتاب التجارة اإلسالم شرائع شرح يف الكالم جواهر .7

.خوييسيد ابوالقاسم آيت اهللا مصباح الفقاهه: .8

.عبدالرزاق السنهوري :لجديدا المدنيوسيط في شرح القانون ال .9

.م) 1980( كاال المللي ينب يعب يسازمان ملل متحد راجع به قراردادها يونكنوانس .10

11. Treitel: The Law of Contract: by G.H. Treitel.

12. Cheshire and Fifoot's Law of Contract: by Michael Furmston.

Page 3: مسئولیت قراردادی

3 � مسئوليت قراردادي

مباحث مقدماتي

. طرح مبحث1

و يا به عبارت از نقض قرارداد يت ناشيمسئولمسئوليت قراردادي يا ،از مباحث مهم آثار قراردادها يكي1هاي ناشي از نقض قراردادديگر جبران

.است

ـ داراي مـا حقـوقي در نظـام بحث مسئوليت قراردادي ن جهـت يبـه همـ و اسـت و ايرادهـايي اقص ون پردازيم.ها ميبه آن درسكه ما در اين ر وجود دارديدر تفاس اتياختالف

نتيجة عدم اجراي قرارداد بـه طـرف التزام متعهد به جبران خسارتي كه در مسئوليت قراردادي:تعريف شود. مي يناشو عدم اجراي تعهد ن التزام از نقض قرارداد يا شود.مقابل وارد مي

هـايي كـه بـراي جبـران گـردد؛ يعنـي راه در اثر به وجود آمدن اين التزام، بحث طرق جبراني مطرح مـي گردند:ارت وجود دارد كه به دو دسته تقسيم ميخس

پذيرد).(كه از طريق دادگاه صورت مي ييقضا يطرق جبران. 1

.(كه در اختيار خود متعهد له و مشروط له قرار دارد) ييرقضايغ يطرق جبران. 2

بينـي از حـق حـبس، پـيش انـد عبارتكه پردازيم يم يرقضاييغ يطرق جبران به ين درسامباحث ما در ر ايفا.بيني انفساخ در صورت تخلف، تعذر ايفا و تعسفسخ در صورت تخلف، پيش

صحت قرارداد، مبناي مسئوليت قراردادي. 2

اگر معامله فاسـد و شود اثر بر صحت مترتب مي يعني ؛بر صحت قرارداد است يت قراردادي مبتنيمسئول .ق.م.) 365(مادة ستيبر آن مترتب ن يچ اثريباشد ه

مال را قبض كـرده، ضـامن عـين و ه ك يكساين وجود، اگر در معاملة فاسد عين تلف يا ناقص شود، با»ضـمان يـد «دة فقهـي ي نيست، بلكـه قاعـ . مبناي اين ماده، مسئوليت قراردادق.م.) 366منافع است (مادة

2 است.

1 . Remedies for breach of contract.

را گـرى يد مـال كـس هر ، »هيتؤدد ما أخذت حتى يعلى ال« ت معروف نبوىين است كه بر اساس روايان آمنظور از . 2

.برگرداند صاحبش به را مال كه زمانى تا اوست متوجه برسد، آن به خسارتى هر رديبگ

Page 4: مسئولیت قراردادی

4 � مسئوليت قراردادي

تقصير متعهد، شرط مسئوليت قراردادي. 3

بـه اسـت؛ متعهد له اجراي تعهد مقصر باشد، ملزم به جبران خسارتتنها در صورتي كه در عدم متعهد، عبارت ديگر عدم اجرا بايد منسوب به متعهد باشد و لذا اگر ثابت شود حوادث خارجي موجب عدم وفـاي

.ق.م.) 229 و 227(مواد گرددان خسارت معاف ميربه عهد شده، متعهد از الزام به جب

؛ يعني بار دليـل بـر دوش همواره مفروض استاز تعهد قراردادي، خلف با اين وجود تقصير متعهد در تخارج از ارادة خود را اثبات كند (مـادة متعهد قرار دارد و او بايد براي رهايي خود از مسئوليت، وجود مانع

.ق.م.) 227

عقد تعريف .4

ا چنـد يـ ك ينكه يا ازعقد عبارت است : «كند يمچنين تعريف در معناي مصدري عقد را ق.م. 183مادة

».ها باشدند و مورد قبول آنينما يتعهد بر امر گرينفر د ا چنديك يمقابل نفر در

بر تعريف عقد در اين ماده وارد است:كه اشكاالتي برخي از

يمتقسر ماثكه يكيتمل عقود شاملو ده رتعهد ك يجاداثر عقد را منحصر به ا يندانون مقف يتعر �

2و1ت.اس املرا ش يد عهدوط عققو ف گردد ينمت اسمال يكن تملآ

رفط دو يابركه يياقرارداده شاملو كند ينم يانبض را عوعقود م يتماه ينمدانون ق يفرعت �

.گردد ينمتعهد كند ايجاد

.گردد ينمد اشب يقوقحخاص اش آنو طرف د يا يككه يياقراردادهل امش يندانون مقف يتعر �

: ئـه كـرد، عبـارت اسـت از ارادر معنـاي مصـدري توان بـراي عقـد كه مي نسبتا جامع و مانعي تعريف

».چند شخص در جهت ايجاد ماهيت حقوقي همكاري متقابل ارادة دو يا«

ماهيـت حقـوقي كـه بـا همكـاري «توان چنين تعريف كـرد: همچنين عقد در معناي اسم مصدري را مي ».آيدميمتقابل ارادة دو يا چند شخص در عالم اعتبار به وجود

. عقد معين و عقد نامعين5

در معني اعم، عقود معـين و عقد از حيث دايرة شمول و فراگيري آن داراي دو معني اعم و اخص است. شود.گيرد، ولي در معني اخص منحصرا شامل عقود معين ميغيرمعين را دربر مي

دانند ولي در مـورد بيـع كلـي در معـين اخـتالف دي ميرا تمليكي و بيع كلي را عه بيع عين معينانان داكثر حقوق. 1

وجود دارد.

تمليك و ايفاي تعهد است. ،. نقش تسليم در عقود تكميلي فقط ايفاي تعهد و در عقود عهدي2

Page 5: مسئولیت قراردادی

5 � مسئوليت قراردادي

ر آثار و احكامش را بيان كرده اسـت گذاشود كه سابقة تاريخي دارد و قانونعقد معين به عقدي گفته ميو آثـار و آيـد ، ولي عقد نامعين عقدي است كه بر اساس نيازهاي معامالتي روز به وجود مي(بيع، بيمه و...)

.و...) (قرارداد نقاشي، قرارداد چاپ ها در قانون بيان نشده استاحكام آن

معين طبق قواعد عمومي معامالت است.ناآثار و احكام عقود

، مالك قواعد عمومي معامالت است.گذار حكمي را بيان نكرده باشدقانوننيز اگر ر عقود معين د

و عقد منجز معلقعقد . 6

.ق.م.) 189(مادة شودعقد از جهت كيفيت انشاء به عقد معلق و منجز تقسيم مي

گردد.و مشروط تقسيم مي (بدون شرط) مطلقدو نوع نيز به (قطعي) عقد منجز

تعليق و احكام آن به صورت ذيل است:اقسام

وجـود بـه يهنـوز عقـد و ده ش معلقجاد عقد يا زيرا ؛باطل است ):عقد جاديا( ءق در انشايتعل �فروشم اگر شهرداري پروانـة ام را به شما ميخانه«مثل اينكه فروشند چنين بگويد: ؛است دهماين

».دصادر كنزمين مرا تا سه ماه آينده

ام را بـه شـما خانـه «است؛ مثل اينكه فروشند چنين بگويد: ح يصح ):تحقق عقد( ق در منشأيتعل � ».صادر كندم اگر شهرداري پروانة زمين مرا تا سه ماه آينده ختفرو

ت تمليكي كه ماهيـت آن پـس از ايجـاب يمثل وص ؛ح استيصح: جاد شدهيق در اثر عقد ايتعل �انتقال مالكيت اسـت، معلـق بـر فـوت شود، ليكن اثر آن كهموصي و قبول موصي له محقق مي

.ق.م.) 827موصي است (مادة

بـه قـرائن و شـواهد و بـه طـور ، بايدمنشأ يااست ق در انشاء يتعلاردة طرفين بر هميم كه بف براي اينكهمعموال در تعليق در .برند توجه كنيمها به هنگام اظهار خواستة خود به كار ميي كه آناتكلمالفاظ و معمول

رود.انشاء، صيغة مضارع و در تعليق در منشأ، صيغة ماضي به كار مي

و شـود و واقع ميعقد تابع شرط نيست در عقد مشروط، تفاوت عقد معلق با عقد مشروط اين است كه ـ اگـر معلـق عل و ه اسـت يتحقق عقد منوط به معلق عل ،اما در عقد معلق دارد؛ يشرط جنبة فرع ه حاصـل ي

.شود عقد برطرف مي ،اگر حاصل نشد ه ودش گرديد، عقد واقع

» بـه شـرط اينكـه «و براي مفهوم شرط، از عبارت » اگر«براي ارائة مفهوم تعليق معموال از كلمة همچنين

شود.استفاده مي

جايزعقد عقد الزم و .7

-تقسـيم مـي الزم و جايزبه ها راآن از جهت دوامكرده كه د را تقسيم واز چند جهت عقق.م. 184مادة

كند.

Page 6: مسئولیت قراردادی

6 � مسئوليت قراردادي

عقـد ولـي ، اسـت د الزم عقدي است كه تنها در مرحلة تشكيل نيازمند ارادة طـرفين قعبه عبارت كلي، هم در مرحلة تشكيل و هم استمرار، نيازمند ارادة دو طرف است. ،جايز

حـق ن معامله يك از طرفيچ يعقد الزم آن است كه ه«كند: عقد الزم را چنين تعريف ميق.م. 185مادة ».نهيموارد مع فسخ آن را نداشته باشد مگر در

ها بحث فسخ، ، خيارات، اقاله و قانون هستند كه به ترتيب نسبت به آنمقصود از موارد معينه در اين ماده گردد.تفاسخ و انفساخ مطرح مي

ـ ز آن است كـه هـر يعقد جا«كند: عقد جايز را چنين تعريف ميق.م. 186همچنين مادة ن يك از طـرف ي ».بخواهد آن را فسخ كند يبتواند هر وقت

تواننـد آن را بـه هـم است؛ زيرا هر زماني كه طرفين بخواهنـد مـي معني يبفسخ و تفاسخ در عقد جايز بزنند.

»يجهشرط نت«به صورت بايد آن را ، ضمن عقد الزم بيايدصورت شرط در به يعقد جايزبخواهيم اگر 1

شـرط ينـوع يـن بودن زوجه از جانب زوج شرط شـود ا يلوكدر عقد نكاح، اگر به عنوان مثال .كنيم يانباسـت يبـاق يكه عقـد اصـل يزمان تا ؛شوديبه مجرد عقد ظاهر م يجهخواهد بود و چون اثر شرط نت يجهنت

»شرط فعل«اگر به صورت يشرط آن اثر خود را خواهد داشت. ولديگر عقد جايز ضمن عقـد ،شود يانب 2

.دارد ينياز به عقد جديد؛ زيرا ر آن را نداردو آثا الزم نيست

لزوم اصل يا قاعدة .8

.است يد حكم واقعيفقاعده مولي بوده يد حكم ظاهريفاصل م فرق اصل با قاعده:

ـ بـه عنـوان و چون پذير است انعطاف نبوده و يك قاعده عموميگويند اصل لزوم اي مي عده ك اصـل ي .گوييم مي» اصالة اللزوم« به آن ،رفته شدهيپذ

كه حكم لزوم را به عنوان حكـم اصـلي بـراي دانند مي ياز قواعد حقوق يكيگر اصل لزوم را ياي د عدهنظيـر آنچـه در اصـول عملـي يحكم ظـاهر يك عقود، از نظر آنان مفاد اصل لزومعقود مقرر كرده است.

يكمـ حبلكه شده،نوضع ك، سرگرداني در موارد مشكورفع يبراانعكاس دارد نيست و اين اصل منحصرا ادةمبراي عقود ثابت شده است. به اين جهت، و شه گرفته ير يمعامالت يات زندگيكه از ضرورواقعي است

تحير در مقام رفع لزوم را به عقود نسبت داده است نه ،يقانون يحكم واقعيك وضع ر موقعيتدق.م. 219 .و بالتكليفي

.م).ق 234(ماده درخارج شرط شود يآن است كه تحقق امر يجهشرط نت. 1

234(مـاده شرط شـود يا بر شخص خارجين ياز متعامل يكيبر يا عدم اقدام به فعليشرط فعل آن است كه اقدام . 2

. م).ق

Page 7: مسئولیت قراردادی

7 � مسئوليت قراردادي

آنمفاد د و التزام به قن لزوم عيبتفاوت .9

ن را از فسـخ عقـد يعقـد طـرف به مفاد آن تفـاوت هسـت: لـزوم از لحاظ نظري، بين لزوم عقد و التزامبـه مفـاد التـزام اما ؛باشندبه عهد يبندپانگاه دارند و اند وجود آوردهبه آنچه راكند تا دارد و ملزم مي بازمي

خواه آن پيمان الزم باشـد هست از آن اطاعت شود، يمانيا پت عقد و رعايت احترام آن بدين معني است كه .يا جايز

در زيـرا ؛وجـود دارد ياريخ ز، الزم ويد جاوعقتمام است كه در يك قاعده عموميالتزام به مفاد عقد، .ن ملزم به مفاد آن هستنديطرف ،عقد پابرجاستكه يهم تا زمان ياريز و خيد جاوعق

مثال:چند

د يـ م باياما قبل از ابالغ تصـم ؛ل را عزل كنديتواند هر زمان وك ز است موكل مييجا يعقدوكالت كه در ل گرفته پرداخت كند.يل به نام و حساب او تحويرا كه وك يونيد

ـ كند با يوكالت كوتاه ياما اگر در اجرا ؛ل حق استعفا دارديوكهمچنين ـ (د خسـارت بدهـد ي 666 ادةم

.ق.م.)

آن مال است. ياما موظف به نگهدار ؛به هم بزندن حق دارد عقد را يعه، اميدر عقد ود

ق.م 219مادة تفسير .10

هـا الزم االتبـاع اسـت ن و قائم مقام آنين متعامليكه بر طبق قانون واقع شده ب يعقود«: همادطبق اين بر .»فسخ شود يا به علت قانونين اقاله يطرف ينكه به رضايمگر ا

:وجود دارد يهدو نظر ،به مفاد آن ا بر التزاميت بر لزوم عقد دارد ماده داللن يا ايآدر اينكه

ن ماده در مقـام يدوم ابخش ل كه ين دليبه ا ،شود ن ماده اصل لزوم قراردادها استنباط ميياز انظرية اول: كلمـة و اسـت شده سخن گفتهاز لزوم عقد نخستدر بخش كه دهد ن نشان ميايك استثناء است و يان يب

1كند. را تأييد مي مطلبن يا نيز »الزم االتباع«

دوم را جملـة تـوان نمـي ، به اين دليـل كـه شود اصل لزوم قراردادها استنباط نمي ن مادهياز ا :دوم ةينظركه طبـق يدقوع( :شودميصورت چنين اين در جمله يمعن چون ؛ردك يتلق نخست جملةبه نسبت ءاستثنا

توان صحيح دانست؛ زيرا معني جمله و اين معني را نمي )دونكه فسخ شيمگر ا استشد الزم مي واقعقانون ديگر عقد الزم نيست و ممكن است به ذهن برسـد كـه در صـورت پس از فسخ ،عقد الزمشود كه اين مي

عقد الزم پس از فسخ ديگر وجود حقوقي نـدارد نـه اينكـه از الزم بـه كه يدرحالشود، فسخ عقد، جايز مي كند.جايز تغيير پيدا مي

.610، ش 226، ص 3. رك: دكتر ناصر كاتوزيان، قواعد عمومي قراردادها، ج 1

Page 8: مسئولیت قراردادی

8 � مسئوليت قراردادي

منظـور از گيرد ودر بر ميز را يجاهم و الزم هم عقود ةهم ،ماده نخست جملة پذيرفت كهبنابراين بايد يعني همة ، م و جايز استاز الزهمة عقود صرفا عقود الزم اصالحي نيست، بلكه منظور بودن »الزم االتباع«

فسـخ عقـود به ايـن ترتيـب .گرددمگر اينكه به علت قانوني فسخ عقود الزم االتباع است و بايد اجرا شود .ت الزم االتباع بودن عقد استين رفتن خاصياز ب يبرا ياز علل قانون يكي نيزز يجا

1

تعهدتعريف . 11

خـواه در ،يگـر يدر برابر د عمليا ترك يعهده گرفتن انجام رب(عبارت است از يمصدر يدر معنتعهد در اين معني به كار رفته است. ق.م. 221). براي مثال، تعهد در مادة برابر عوض باشد يا نباشد

شخص متعهد ثابت عهدةر كه قانونا باست يحقوق فةيوظعبارت است از ( ،يمصدراسم يدر معنتعهد .)متعهد له ملزم به انجـام آن خواهـد شـد يكرد به تقاضا يفه خودداريا وظيشود كه اگر از انجام تعهد مي

در اين معني به كار رفته است. ق.م. 226و 222تعهد در مواد

:ستيجاد تعهد نيبه او منحصر آثار عقد محدود بايد توجه داشت كه

ثيق شود (عقد رهن).باعث ايجاد تو عقد ممكن است �

اذن و اباحه كند (عقد وكالت، عقد عاريه). جاديعقد ممكن است باعث ا �

نتقال ملكيت شود (عقد بيع عين معين).عقد ممكن است باعث ا �

.(عقد وقف) شود يت حقوقيجاد شخصيعقد ممكن است باعث ا �

و... �

.تعهد قراردادي در زمره آثار عقد استبه عبارت ديگر

عقـد مطـرح يو فرعـ يثـانو اثـر ا به عنـوان ياست و شرط ياه عقد يم و اوليا اثر مستقيتعهد همچنين .شود مي

عقد. اثر آني و مستمر 12

عقد از حيث وابستگي و عدم وابستگي تحقق اجزاي مورد آن به زمان، به عقد مستمر و عقد آني تقسيم شود.مي

، مانند عقد اجارة اشـياء دكن مي تحقق پيدازمان يدر اجزا مورد عقد يعقدي است كه اجزا عقد مستمر:

.گرددكه اجزاي منافع عين مستأجره در اجزاي زمان محقق مي

كـه دو عيمانند عقد ب ،زمان تحقق داردن يمع لحظاتمورد آن در است كه تمام اجزاي يعقد :يعقد آن مورد آن يعني مبيع و ثمن، در زمان معين، شخصا يا نوعا محقق است.

.121، ش 273-271. ر.ك: دكتر مهدي شهيدي، اصول قراردادها و تعهدات، صص 1

Page 9: مسئولیت قراردادی

9 � مسئوليت قراردادي

هاي بين آثار حقوقي عقد مستمر و آني:تفاوتبرخي از

در عقود مستمر، هر گاه عين مستأجره پس از تسليم به مستأجر در اثناي جريان زمـان مقـرر از �در عقود آني تلف شدن تمـام يـا كه يدرحالشود؛ بين برود، عقد نسبت به زمان آينده منحل مي

شود.عقد نمي لحالس از تسليم منتقل اليه، سبب انقسمتي از مورد عقد پس از تشكيل آن، يا پ

در صورت دگرگوني شرايط اجراي قرارداد، مربوط به عقود مستمر تغيير وضعيت روابط طرفين �نه عقود آني، مثال افزايش قيمت نيروي كار و لوازم مربوط بـه اجـراي يـك پـروژه بـه وسـيلة

تواند موجب سـلب بيني نبوده باشد، ميپيشپيمانكار، در صورتي كه به هنگام تشكيل عقد قابل مسئوليت پيمانكار نسبت به تخلف از انجام تعهدات او باشد.

، شـود حاصل مي عيبه محض عقد بكه ك يملت مثلآيد ميوجود به يآنعقد به طور اثر كه ييجادر پس ـ اثلذا آو آيد وجود مي با خود عقد بهاجرا زيرا ؛شود بحث نقض مطرح نمي عقـد و شـرط از شـمول ير آن

بحث خارج است.

شرايط مورد معامله. 13

قسمتي از شرايط مورد معامله را بيان كرده است؛ ولي شرايط ديگري نيز موجـود ق.م. 216 و 215مواد است كه در برخي مواد مربوط به هر يك از عقود معين بيان شده است. بدين جهت اين شرايط را با لحـاظ

كنيم:مواد ديگر بررسي ميو 216 و 215مواد

داشتنماليت الف)

بايـد داراي ارزش به عبارت ديگر، مورد معامله؛ مورد معامله بايد ماليت داشته باشد ق.م. 215طبق مادة اقتصادي و داد و ستد باشد.

فايده بودن جنس آن مانند سوسك يا مگس، يا بـه دليـل معامله چيزي كه ماليت ندارد، خواه به علت بيقارت آن مانند يكه حبه برنج، يا به دليل فراواني آن مانند هوا، باطل است، هر چند ممكن است اين اشياء ح

ملك و مورد تصرف شخص باشد.

بنـابراين ؛ شـود ليت يك مفهوم نسبي است و با شرايط و اوضاع خـاص سـنجيده مـي ابايد دانست كه مافراد جامعه نباشد، ولي در شرايط خاصي مـورد ممكن است شيئي در وضع معمولي، مورد نياز هيچ كس از

. مثل هوا كه بـراي غـواص و فضـانورد اين شيء داراي ماليت خواهد بود كه نياز يك يا چند فرد قرار گيرد داراي ارزش است.

Page 10: مسئولیت قراردادی

10 � مسئوليت قراردادي

منفعت عقاليي داشتنب)

اين است كه مورد معامله داراي منفعت عقاليـي باشـد بـه ايـن ق.م. 215شرط ديگر ذكر شده در مادة داراي منفعـت عقاليـي به عنوان مثال الشة يـك حيـوان را تأييد نمايند. معاملهمعني كه عقال منفعت مورد

نيست.

تعيين ضابطة عقاليي بودن منفعت نيز نسبي بوده و تابع معيارها و ضوابط زمان و مكان است.

شتنمنفعت مشروع داج)

مورد معامله بايد داراي منفعت مشروع باشد. منفعت مشروع، در اصـطالح حقـوقي، ق.م. 215طبق مادة .ق.م.) 348منفعتي است كه قانون آن را منع نكرده باشد (مادة

، مـال ق.م.) 349مـال وقـف (مـادة ، ق.م.) 27تـا 23به عنوان مثال خريد و فروش اموال عمومي (مواد .عتيقه و نيز اسلحه طبق قانون ممنوع استشياء مرهون، اسلحه و ا

بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه مطابق اصل، هر عملي كه قانونـا ممنـوع نباشـد، ارتكـاب آن جـايز است.

مقدور بودن تسليمد)

صحت بيع مشروط است به قدرت واقعي بايع بر تسليم مبيع و بر فرض كه بايع هنگام معاملـه خـود را بيع باطل است. ق.م. 348تسليم مبيع بداند يا نشان دهد ولي در واقع عاجز باشد، مطابق مادة قادر بر

بايد به اين نكته توجه داشت كه قدرت بر تسليم، موضـوعيت نـدارد بلكـه طريقيـت دارد؛ يعنـي از آن جهت الزم دانسته شده است كه مورد معامله در اختيار منتقل اليه قرار گيرد. بدين جهت هر گاه ناقل، قـادر

348له صحيح خواهد بـود (مـادة بر تسليم مورد معامله نباشد ولي منتقل اليه خود قادر بر تسلم باشد، معام

خود قدرت تسـليم آن را كه يدرحالمثال هر گاه شخصي اسب خود را كه به جنگل گريخته بفروشد .ق.م.)ولي خود خريدار به علت در اختيار داشتن وسايل الزم، امكان پيدا كردن اسب و تصـرف ،به خريدار ندارد

لي معامله، صحيح خواهد بود.آن را دارد، اين معامله به دليل تحقق هدف اص

معين بودن) ه

معين بودن مورد معامله را يكي از شرايط صحت معامله معرفي كرده است. ق.م. 190بند سوم مادة

منظور از معين بودن مورد معامله، مردد نبودن آن بين دو يا چند چيز است. در صورتي كه مورد معاملـه ينكه شخص يكي از دو قطعه فرش خود را به طور نامشخص بفروشد.مردد باشد، معامله باطل است؛ مانند ا

Page 11: مسئولیت قراردادی

11 � مسئوليت قراردادي

معلوم بودنو)

. رفـع ق.م.) 216اين است كه موضوع تعهدهاي ناشي از آن معلوم باشد (مـادة قراردادشرط درستي هر 342(مـادة وصـف و جـنس ،مقـدار پذيرد: جهالت از مال موضوع انتقال با معلوم شدن سه عامل انجام مي

.)ق.م.

مقدار

كه عرف بلـد پذيرد يمتعيين مقدار از طريق وزن يا كيل يا عدد يا ذرع يا مساحت و يا مشاهده صورت .ق.م.) 342كند (مادة مي مشخصوسيلة متناسب را

عرف محل وقوع عقد است، مگر اينكه خالف آن تصريح شـود ق.م. 342در مادة » عرف بلد«مقصود از .ق.م.) 968يا از قراين برآيد كه عرف شهر معيني مقصود طرفين بوده است (مالك مادة

شـود و طبـق مـادة شود كه به آن مبيع به شرط گفته ميهمچنين گاهي مقدار با شرط كردن مشخص مي د فروش زمين به شرط اينكه هزار متر باشد.مانن بيع در چنين حالتي صحيح است، ق.م. 343

جنس

بر دو نوع است: شودكه به آن ماهيت و ذات نيز گفته مي »جنس«

يعني آن چيزي كه مورد معامله از آن تشكيل يافته است. ماهيت طبيعي: �

و شـود منظور از آن هويت عرفي است كـه شـيء بـا آن معرفـي مـي ماهيت عرفي و حقوقي: � مبناي اصلي ارزش اقتصادي آن شيء است.دهندة تشكيل

ماهيت عرفي در بيشتر موارد همان ماهيت طبيعي شيء است؛ اما در برخي مـوارد بـا آن دوگـانگي پيـدا كند. مثال ماهيت طبيعي يك ظرف عتيقة برنجي با ماهيـت عرفـي آن كـامال متفـاوت اسـت؛ ماهيـت مي

ماهيت عرفي و حقوقي آن قـدمت كه يدرحالاست، هاي فلزي خاصي طبيعي آن، فراهم شده از مولكولدر واقع همين عتيقه بودن مبناي ارزش اقتصادي آن است نه برنجي بودن كه اگر و عتيقه بودن آن است.بود ارزش آن بسيار كم و شايد كمتر از يك هزارم عتيقه بود. همچنين، اشـتباه در ظرف مزبور عتيقه نمي

353اشتباه در ماهيت عرفي و حقوقي و موجب بطالن عقد است (مادة عتيقه بودن آن ظرف، در حقيقت

-اي بر صحت معاملـه وارد نمـي اشتباه در ماهيت طبيعي يعني برنجي بودن آن، خدشه كه يدرحال، ق.م.)

سازد.

Page 12: مسئولیت قراردادی

12 � مسئوليت قراردادي

وصف

:عبارت است از انواع وصف

كـه در حقيقـت بودن يقهعتهمان است كه در مثال باال ذكر شد و در آن، :ذات ينوصف جانش �شود و آن ماهيت جنبـة وصف ماهيت طبيعي ظرف (برنجي بودن) است، جانشين آن ماهيت مي

.شودمياشتباه در عتيقه بودن آن ظرف، موجب بطالن عقد و گيرد وصفي به خود مي

معموال در جلب تمايل اشخاص مؤثر است، هر چند ممكن اسـت كه ي است صفو :وصف مهم �صـفت شـرط وصف، همـان ينا .يلاتومب، مانند رنگ اثري نداشته باشد در ارزش مورد معامله

به آن اشاره شده و ضمانت اجراي تخلف از آن، ايجـاد حـق فسـخ ق.م. 235است كه در مادة .بردزيان ميآن براي طرفي است كه از

تفاوت هستند و اين اوصاف اثري در ي است كه اشخاص نسبت به آن بيصفو :مهم يروصف غ �نزد طرفين عقـد، معاملهجلب تمايل اشخاص ندارد و مجهول ماندن اين دسته از اوصاف مورد

، ماننـد شـود) (نه باطل و نه قابل فسـخ مـي سازداي بر صحت و اعتبار آن وارد نميخدشه هيچ وصف فرآورده بودن فلز به كار رفته در اتومبيل، از معدن معين.

چگونگي رفع ابهام از مورد معامله. 14

اگر مورد معامله عين معين يا كلي در معين باشد، ماهيت و مقـدار و اوصـاف مـورد معاملـه معمـوال بـا گردد، اما در عين حال ممكن است رفع ابهام با توصيف نيز به عمل آيـد، ماننـد اينكـه مشاهده مشخص مي

خود هنگام فروش، از مورد معامله رفع ابهام كند. شخصي با ذكر همة اوصاف مهم اتومبيل معين

تواند معلوم شود و بايـد بـا در صورتي كه مورد معامله كلي باشد، بديهي است كه با مشاهده معلوم نمي .ق.م.) 351معرفي و توصيف معلوم شود (مادة

ربـارة اوصـاف مبيـع، براي احتراز از هر گونـه اخـتالف احتمـالي د در معاملة كلي، اي از موارد، در پاره ياگـر در انجـام معاملـه از رو در اين صـورت كند.فروشنده با ارائة نمونة كاالي خود از مبيع رفع ابهام مي

ةمـاد ،مالك ينجاادر ،اوصاف مورد اختالف واقع شوداين و بعد مبيع در قرارداد ذكر نشوداوصاف ،نمونه مصداق كلي است.متعهد در تعيين اصل بر آزادي بوده و ق.م. 279

هاضمن عقد و تخلف از آن طو. شر15

از اقسـامي در كـه بـراي هـر يـك گردد يمشروط ضمن عقد به دو دستة شروط باطل و صحيح تقسيم قانون مدني ذكر شده است.

به سه قسم شرط صفت، شرط نتيجه و شرط فعل اثباتا يا نفيا تقسـيم ق.م. 234صحيح طبق مادة شروط گردد.مي

Page 13: مسئولیت قراردادی

13 � مسئوليت قراردادي

شرط صفت الف)

.ق.م.) 234(مادة مورد معامله(مقدار) ط راجعه به كيفيت يا كميت عبارت است شرشرط صفت

، ايجـاد (اعم از كيفي يـا كمـي) كه اشاره شد، ضمانت اجراي تخلف از شرط صفت گونه همانهمچنين .ق.م.) 235(مادة حق فسخ براي مشروط له است

تـا يمكنـ شرط مقدار در آن ذكر شـده اسـت را بررسـى مـى مقدار و كهرا موادى در اينجا چند مورد از .روشن شودها آناختالفات

م.ق 355 هماد

بنابراين اختيار فسخ قرارداد در نتيجة شده است و فروختهمقدار معين داشتن شرط به مبيع ،355ة در ماد .است وصفيا شرط از تخلف خيار كم يا زياد بودن آن، مستند به

گيـرد؛ امـا ناپذير از جهت عينـي را در برمـي پذير و تجزيهاين ماده اطالق داشته و اموال تجزيههمچنين نگرفته است.ثمن قرار يدر مقابل اجزا يعمب ياجزا

ثمن قرار نگرفته يدر برابر اجزا مبيع يمورد معامله دارد و اجزا يبرا يمقدار، جنبه وصفدر اين ماده كه يبـرا يعكمتر بودن مب يعني يتخلف از شرط صفت كم گيرد، يمبلكه مجموع آن در برابر مجموع ثمن قرار

يـدار خر ،كمتر بودن مقـدار در صورت ينبنابرا كند، يم يجادحق فسخ ا يعبا يبودن آن برا يشترو ب يدارخر

قـرار ياز ثمن در برابـر كسـر يزيچ يراز ؛داد كنداستر يكسر ياز ثمن را در برابر مقدار يقسمت تواند ينمهمچنـان يفزايد،ب) مجاور زمينمثال از ( يعرا به مب يرا مجبور كند مقدار كسر يعبا تواند ينم همچنين ندارد.

كند. ياضاف يمترا مجبور به پرداخت ق خريدار ،يعبودن مب يشتردر صورت ب تواند ينم يزن يعبا كه

ق.م 384مادة

معين است و شرطي در كار نيست. پس اگر در وقت تسـليم مطـابق بـا مقـدار مبيعمقدار ،384 ةدر ماد اعالم شده درنيايد، خيار فسخ مشتري به دليل تبعض صفقه است نه تخلف از شرط.

گيرد؛ امـا ناپذير از جهت عيني را در برميپذير و تجزيههمچنين اين ماده نيز اطالق داشته و اموال تجزيه رد.ثمن قرار دا يدر مقابل اجزا يعمب ياجزا

ثمن قرار يدر مقابل اجزا يعمب ياجزا ينكهبا توجه به ا رد،دا يو مقدار جنبه اساس يتكه كمدر اين ماده هر گاه مورد معامله كمتـر از ،بلكه داخل در ذات مورد معامله است ،ندارد يداشته و مقدار صرفا جنبه وصف

يزانباطل و نسبت به م يكسر يزاننسبت به م ،شده يهتجزمتعدد عقودعقد به ،باشد ينطرف ينمقرر ب قدارمو فقط فتهيرآن را پذ يامعامله را فسخ كند و تواند يم يدارصورت خر ينكه در ا خواهد بود يحصحموجود

بيشـتر مبيـع نانچهچولي .به بايع بدهد گيرد، يمقرار يعمب ياز ثمن معامله را كه در برابر مقدار واقع يقسمت

ندارد. فسخ حق مبيع درآمدن زياده صرف به وى و است بايع به متعلق زياده باشد،

Page 14: مسئولیت قراردادی

14 � مسئوليت قراردادي

ق.م 385مادة

شده و اختيار فسخ قـرارداد در نتيجـة كـم يـا فروختهمقدار معين داشتن شرط به مبيع نيز، 385در مادة .است وصفيا شرط از تخلف خيار زياد بودن آن، مستند به

ثمـن قـرار يدر مقابل اجـزا يعمب ياما اجزا ،يستن يهتجزقابل يناز جهت ع يعماده كه مباين در مورد يشـتر كه مورد معامله ب يو در صورت يدارخر از ميزان مشروط درآيد،مورد معامله كمتر كه يصورتدر ،دارد حق فسخ دارد. يعمشروط باشد با يزاناز م

شرط نتيجه ب)

: ، عبارت است ازانجام دادق.م. 236 و 234نتيجه با توجه به مواد توان براي شرطميبهترين تعريفي كه

اينكـه بـدون وبه صرف شرط كـردن (اعم از عقد و ايقاع) نتيجة يكي از اعمال حقوقي شرط نتيجه يعني، « .»دشوحاصل ديگري باشد، راحتياج به ام

است؛ زيرا اگر شرط فعل باشد، نياز به عقد جديـد شرط نتيجه از نوع ق.م. 679شرط ذكر شده در مادة شود.دارد و ديگر مقصود اين ماده حاصل نمي

كه مانند خود عقود ،شود يشرط به نفس اشتراط حاصل م يراز يست؛تخلف قابل تصور ن يجهدر شرط نت دگرد يم ديجاا يقتوث ،به محض انعقاد عقد رهن يا شود يم حاصلك يملقوع تبه محض و ينمع ينع يعدر ب

.شود يم يجادا يحقوق يتشخص ،به محض انعقاد عقد وقف ياو

ـ ينكه ا شود يبا مانع روبرو م يعني شود يممتنع م يجهشرط نت يگاه يـا باشـد يمانع ممكـن اسـت عقل يطشـرا معاملـه، حـال اگـر طـرف ي؛من باش يلكه وك يام را فروختم به شرط خانهبايع بگويد: . مثال يشرع

معامله را فسـخ تواند يله م و باطل است و مشروط شدهممتنع يجهشرط نت ينجاادر ،شدوكالت را نداشته با .ق.م.) 240(مادة كند

ـ بگو اينكـه مـرد بـه زن مثل ؛ييمنما يررا به شرط فعل تفس يجهشرط نت توانيم يمنيز يگاه ام را خانـه :ديكـه قصـد ينيمبب يدبا شود وميط حاصل نارتشاصرف طالق با ينجاادر . يكه مطلقه باش يفروختم به شرط

، بـه شـرط شرط ينجاا شد كه دراممكن است قصد آنان، طالق با رعايت شرايط آن بچه بوده است. ينطرف .گردد يم يرتفس فعل

شرط فعل ج)

شـرط شـود يا بر شخص خارجين ياز متعامل يكيبر يا عدم اقدام به فعليشرط فعل آن است كه اقدام

گردد.منفي تقسيم ميفعل شرط فعل به دو دستة شرط فعل مثبت و شرط ينبنابرا؛ ق.م.) 234(ماده

Page 15: مسئولیت قراردادی

15 � مسئوليت قراردادي

شرط فعل مثبت ازتخلف

اسـت ق.م. 239تـا 237طبق مواد ،يتعهدات قرارداد به طور كليو فعلتخلف از شرط در يقاعده كلدر طـول اين سه مادهكرده است. البته يروير مشهور پنظاين هم از يو قانون مدن فقها بودهكه نظر مشهور

و در آخـر ) 238(مادة يگزينيجا يبعد اجرا ،)237(مادة ياجبار ياجرا ياابتدا الزام يعني ؛هستند يكديگر .گردد) مطرح مي239(مادة حق فسخ

برسند؛ يبه توقعات قرارداد خواهند يممعامله يناست كه طرفقاعده ذكر شده اين يناتوجيهي كه براي ياجرا شود. لذا برا كه قرارداد شود يم ينهدف تأم ينا يدر صورت و تنها روديآنچه از قرارداد توقع م يعني

.دنمومتعهد را الزام ابتدا بايدهدف ينا ينتأم

خواهـد ياز اول معلوم است كـه فـرد نمـ يگاهبه عنوان نمونه است. وارد ياشكاالتبر توجيه ذكر شده ـ شود، ختهسال سا يكدر مدت يساختماندر قراردادي ذكر شده كه تعهد را انجام دهد. فرضا پـس از يول

گاهي مشروط اينكه ا ي .ردداناي فايدهالزام ينجاااست كه در ده شنجام ان هم يهنوز گودبردار ،ماه 9گذشت كند.يك راه مناسب ديگري را انتخاب ميخود ،له

در گانـه كـه مـوارد سـه ندهسـت نظـر يناقائل به الت ذكر شده برخي از فقها و حقوقدانانبه دليل اشكا

.دمايستفاده ناها از آن يكياز تواند مي له مشروط و هم طول در نه هستند هم عرض

حق فسخ يمااز موارد مستق يدر بعضشود اين است كه قانون مدني اشكال ديگري كه در اينجا مطرح ميبه وبحث شرط فعل است يقاكه دقدر مورد اجاره ق.م. 496 ةمادقسمت دوم انندم ،كرده است بيني يشرا پ

در مـورد شـرط ق.م. 379و 243، 242، 241همچنين مـواد كرده است. بيني يشحق فسخ را پ يممستقطور اينكه قاعده كلي در اينجـا ياو دو مبنا هستند ها ينا ياآ .نيز به همين صورت استفعل رهن يا ضامن دادن،

است؟ خورده يصتخص

توانـد گذار نمـي زيرا قانون ؛)فسخ يتاالزام و نها(است يكي قاعده و مبنا يرخ در پاسخ بايد گفته شود كهـ كه گوييم يم موارد ذكر شده جيهتو در بنابراين؛ دو مبنا داشته باشد حـق فسـخ يجـاد باعـث ا ،ارتعـذر اجب

در صـورتي كـه ،كنـد يضامن معرف يدمتعهد با گويد يكه مق.م. 379 يا 242در مواد مثال .شود يم يممستق پـس ،وجـود دارد تعذر اجبار ينجاا و در داو نمايرا ملزم به ضمانت از يكس دتواننميدادگاه ،دركن يمعرف

به الزام كمح باشد، ينمع ،رهن يبرامال كه در صورتي ،مالرهن در بحث همچنين. ماندباقي مي فسختنها يرا به تو فروختم به شـرط مينماشاينكه بايع بگويد لمث(باشد يننامع ،اگر مال كه يدرحال شود؛ميو اجبار

ينجـا ادر يگربه عبارت دو كند يدادن مالرهن فرد را ملزم به تواند ينمدادگاه )،1يرا به رهن بده يكه مالدر مورد اجاره نيز ق.م. 496 يا 476واد م .شود ياعمال م يماو حق فسخ مستق مطرح استبحث تعذر اجبار

.به همين صورت است

است. يكاف يعلم اجمال آندر و داشته باشد وجودمعامله مورد يطتمام شراكه يستشرط الزم ندر . 1

Page 16: مسئولیت قراردادی

16 � مسئوليت قراردادي

شرط فعل منفي ازتخلف

يبه حالت تواند ينم، يهعل مشروط يلهپس از انجام فعل به وس ،بر خالف شرط فعل مثبت يشرط فعل منفمشروط يه،عل توسط مشروطآن لذا در صورت انجام .كند كه شرط به طور كامل قابل اجرا باشد يداتحول پ

معامله را فسخ كند. ،تخلف از شرط ياربه استناد خ تواند يله م

قادر به انجام ،يهعل كه مشروط دهد ينشان م ينگرفته و ا ترك عمل مورد شرط قرار يمنف لدر شرط فعواقـع ط بر خالف شـر كه يا معامله نمونهبه عنوان . پس ستا تركش را شرط كرده مشروط لهعمل بوده و

.درا فسخ كناول ةمعامل دتوان يم تنها شروط لهاست و م يحشده صح

مورد تعهدمورد عقد با تفاوت. 16

ولـي در سـت ين يچ تفـاوت يتعهد همورد و (معامله) ن مورد عقدين است كه بياق.م. 214 ادةمظاهر در .ها تفاوت وجود داردبين آن ند وستين كسانيواقع

. دپذير مي صورت يتراض هاآن وقوع يكه برااست يتحوالت حقوقعمليات و موضوع معامله مجموعه

تمليـك موقـت ،هدر اجـار ودر برابر ثمن يعتمليك مب ،بيععقد در و مبادلة دو مال ،در معاوضه ،لامثبراي عهده گرفتن دين ديگري رهمچنين ممكن است مورد معامله، ب .است )بهااجارهعوض معين (در برابر منافع

ـ ها باشـد. يا ايجاد وثيقه براي پرداخت دين يا اعطاي نيابت براي معامله يا ايجاد شركت و مانند اين در يولآيد كـه ها، تعهداتي به وجود ميها، براي دو طرف قرارداد يا يكي از آنموضوع گونه ينانتيجة توافق دربارة

انجام كار معين باشد.ها ممكن است تسليم مال يا مورد آن

به عنوان مثال، در عقد اجاره، تمليك منفعت در برابر عوض موضوع عقد است، ليكن در اثر آن تعهداتي بهـا و نگهـداري از عـين) بـه جداگانه براي موجر (تسليم مورد اجاره و تعمير) و مستأجر (پرداخت اجـاره

آيد.وجود مي

اثـر كه يدرحال ؛شود است از تعهدهايي كه بين طرفين ايجاد مي اثر عقد عبارتتوان گفت كه مي ينبنابرالذا تعهدات قراردادي در زمرة شود. تعهد ايجاد الزامي است كه در مورد اجراي مفاد آن بر متعهد تحميل مي

تواند عقد باشد. منشأ تعهد ميو گيرد يعني تعهد نيروي خودش را از عقد مي ؛آثار عقد است

قرارهميشه موضوع قصد انشاء نيز قراردادي ياهتعهد تر از سبب ايجاد تعهد دارد.هگسترد يفهوممعقد در بنابراين،؛ شود آثار قرارداد به طرفين تحميل ميتعبير اراده و عنوان و زيرگاه به حكم قانون و د گيرن نمي

ياهبـا تعهـد بندنـد، و دو طرف به خاطر آن پيمـان مـي د گير ميقرار آنچه موضوع توافق ،بسياري از موارد تفاوت ندارد؟مورد تعهد باعقد وضوع كه مادعا كرد توانچگونه مي پس ،ناشي از عقد يكي نيست

موضـوع لـيكن ؛معاوضـه نـدارد و مـالي چهـرة بـوده و عقد نكاح به منظور ايجـاد زوجيـت المثبراي ر مستقيم موضـوع توافـق طـرفين طو بهاست كه يهايانجام كار يا ناشي از اين عقد گاه دادن پول ياهتعهد

.واقع نشده است

Page 17: مسئولیت قراردادی

17 � مسئوليت قراردادي

د:كربه دو دسته تقسيم توان مي ،به اعتبار اجرارا آثار عقد

ـ د و با نفوذ عقد مالزمه دارنآي وجود مي آثاري كه بالفاصله و همراه با عقد به. 1 مثـل تمليـك عـين ،دن شود. اذن و اباحه حاصل مي ن عقد،واقع شدكه به محض يا در عقود اذني و معين

.مثل بيع كلي ،ماند آثاري كه بر عهده يكي از طرفين يا هر دو باقي مي. 2

و آيد وجود مي با خود عقد بهفرض بر اين است كه زيرا ؛ندارد ياجراي عقد در مورد دستة اول مفهوماجـراي تعهـد ،عقـد وقوع د از بع ،دومدستة ولي نسبت به آثار ؛ماند باقي نميبراي اجرا شدن تعهدي ديگر

.شود مي هم مطرح

گاهي عقد همچنين . تشبيه كرد شرط فعلرا به آثار گروه دوم شرط نتيجه و توان به را ميآثار گروه اول شـود ولـي ل مـي صـ كه در آن تمليك با عقـد حا مانند بيع عين معين شته باشد،ثر را دااهر دو ممكن است

.دارد تسليم نياز به اجرا توسط بايع

. گسترة تعهدات قراردادي17

مشـترك و ارادة الزم اسـت كـه بـه قصـد ،قلمرو تعهدات قراردادي را مشخص كنيمبتوانيم براي اينكه آن راهـم ق.م. 10حاكميت اراده است كه مادة اصلو اين همان )العقود تابعة للقصود( طرفين رجوع كنيم

د.ماين يمبيان

.و گاهي ارادة ظاهريطرفين گاهي ارادة واقعي ؛ق به اراده استتعهدات قراردادي متعل همچنين

صريح و يا ضمني است.هم يا ارادة واقعي

بـر نكه ايمگر ،داخل در تعهدات استنيز ست هطرفين يو ظاهرق ارادة مفروض بنابراين آنچه كه متعل شود. معلوم مي تكميلي نينقوا وعرف دة مفروض از تصريح شود. اين اراآن خالف

عرف. 18

طرفين فرض بر اين است كه يعني د؛وش فرض مي هاعلم آنگاهي عرف آن ارادة ضمني طرفين است كه .ق.م.) 225 (مادة انددر هنگام قرارداد عرف را پذيرفته

عه يا يك نس ذهن جاما و در اصطالح حقوقي، عبارت است از عرف يكي از وسايل تفسير قرارداد است .شودنيز گفته مي »سيره«به عرف گاهي .مربوط به روابط حقوقي استبه امري كه گروه خاص

كه عقد را انشاءاست يارادة اشخاصو مستقيم بر قصدغيرطور به آن ناشي از داللتاساسا ،اعتبار عرف

به طـور يا گروه خاص راروش معامالتي مأنوس جامعه به هنگام تشكيل آن، ،طرفين قرارداديعني ؛دانردهكبـر از آن پـيش بايد در زمان انشاء قرارداد يا كنار بگذارند،روش را آن ندضمني در نظر دارند و اگر بخواه

، ظاهر اين است مزبور روش نسبت به ناايشتصريح كنند. پس با سكوت طرفين و فرض آشنايي آنخالف .اند يرفتهپذحقوقي ناشي از قرارداد خود كه آن روش را در روابط

Page 18: مسئولیت قراردادی

18 � مسئوليت قراردادي

عرفحاكميت قلمرو . 19

. سازد يمو ابهام آن را برطرف كند يمروشن شدابامور موضوعي قرارداد را كه مبهم ،به طور كلي عرف

،نيست گذار قانوندر صالحيت ذاتا آنكه تعيين استاموري در برابر امور حكمي، امور موضوعي منظور از ـ در مقام ارشـاد آن را اعـالم به جهت ارتباط آن با حكم قانوني و يا ممكن است در مواردي هر چند د. نماي

تأثير در عقد اعالم شده و اكراه بـا ضـوابط كلـي بيو اضطرار موجب عدم نفوذ معامله اكراه در قانون، مثال بين ارد اكراه و اضطرار و مرزو مواما مصاديق ؛ق.م.) 206و 202، 199مورد تعريف قرار گرفته است (مواد

ه است.يدردگبه عرف واگذار در حقيقت اين اموراست و تشخيص آن دو در قانون تعيين نشده

انعكاس يافته است كه در اينجا بـه برخـي از قانون مدني در مواد مختلف ،امور موضوعيدر تأثير عرف كنيم.ها اشاره ميآن

ة طرفينارادالف) حاكميت عرف در شناسايي ماهيت عقد در

ةمعاملـ ممكن است ترديـد شـود كـه مثال تواند در مواردي وسيلة تشخيص ماهيت عقد گردد. عرف مية مـال بـه مـال اسـت در مبادلدر معاوضه از آنجا كه .معاوضهعقد يا است بودهبيع مورد ارادة طرفين عقد

ابتدا قصد طرفين پس را داريم، ق.م.) 338(مادة بيع ما تمليك عين به عوض معلوم اما در؛ ق.م.) 464ماده ( گويـد معاملـه يمـ رويم كه يماگر قصد مشتركي را پيدا نكرديم به سراغ عرف تجاري و كنيم يمرا واكاوي

كاال به كاال باشد معاوضه و اگر كاال به پول باشد بيع است. اگر

اصيل قرارداد ب) تأثير عرف در تشخيص طرف

كند آن معامله براي خود آن شـخص محسـوب اسـت كسي كه معامله مي: «داردمي مقررق.م. 196 مادةمـاده، اصـل ناي مطابق...». مگر اينكه در موقع عقد، خالف آن را تصريح نمايد يا بعد، خالف آن ثابت شود

. اسـت دهركـ معامله ريگدي يبرا دوش ثابت اينكه مگر كند،مي معامله دوخ براي معامله طرف كهاين است

يگـر د شخصـي بـراي را معاملـه عقـو و ف،رعـ احـوالي و عضـا او اساس بر ايمعامله در است ممكن حال

نولييم دصپان مبلغ به ياخانه خريد رمتمكني د خصش وكيل كهسري مع صشخ كهاين مانند؛ دهد تشخيص ناي در كه نكند م الاع كلوم از را دوخ وكالت ،عقد لتشكي امگهن در و خردب مبلغ همين به را ايخانه ،باشد

.داشت بوحسم لكوم يبرا را عقد قوعو بايد فعر حكم به عيتضو

تأثير عرف در تعيين مورد عقد ج)

حكم فعر ني،كومس ايخانه اجارة در المث. باشد داشته ثريؤم شنق عقد ردوم تعيين در اندوتمي فعر

.ق.م.) 490 ماده( آن در كار و بسك دنكر برقرار نه ،است خانه يناسك عقد، ردمو عمناف كه كندمي

Page 19: مسئولیت قراردادی

19 � مسئوليت قراردادي

د) تأثير عرف در تعيين حدود تعهدات طرف قرارداد

انـد وتمي عرف د،شو خصمش يقادق عقد امگهن به قراردادطرف داتهتع حدود اينكه بدون اردي،مو در

يحكه در آن تصـر يزيچ يرا به اجرا ينعقود نه فقط متعامل« :داردمي رقرمق.م. 220 ةماد. كند تعيين را نآبه موجـب قـانون ياهم كه به موجب عرف و عادت يجينتا يةبه كل ينبلكه متعامل نمايد يشده است ملزم م ظف بهون و آجر) نه تنها مآه ير(نظ يح ساختمانلمصا ةفروشند المث .»باشند يملزم م شود ياز عقد حاصل م

محل ساختمان خريدار نيز (هر چند بـا به حكم عرف متعهد است آن را بهتسليم آن به خريدار است، بلكه دريافت اجرت) حمل كند، مگر اينكه طرفين بر خالف آن توافق كنند.

جزاء و لوازم و توابع مورد معاملهتأثير عرف در تعيين ا) ه

مقـرر ق.م. 225مادة توابع مورد معامله را مشخص كند. تواند اجزاء و لوازم وعرف در موارد ترديد، ميهم منصرف به آن باشـد بـه يحكه عقد بدون تصر يدر عرف و عادت به طور يمتعارف بودن امر«دارد: ميهاي ساختمان و نيز زمين مثال در عقد بيع يك خانه، به حكم عرف، درها و پنجره». ذكر در عقد است ةمنزل

شود، مگـر برق و اسناد مربوط به آن از لوازم و توابع خانه و داخل در بيع محسوب مي آن از اجزاء و آب و اينكه طرفين بر خالف آن توافق كنند.

از يـا ءكه بر حسـب عـرف و عـادت جـز يزيهر چ«دارد: در عقد بيع مقرر ميق.م. 356مادة همچنين است اگر يو متعلق به مشتر يعداخل در ب يدنما يعقرائن داللت بر دخول آن در مب ياشمرده شود يعتوابع مب

.»جاهل بر عرف باشند ينذكر نشده باشد و اگر چه متعامل يحاصر چه در عقد

معاني و مفاهيم عبارات قراردادر تعيين دنقش عرف و)

عقود الفاظ «اي كوتاه در تأثير عرف در تعيين معاني الفاظ عقود مقرر داشته است: با جملهق.م. 224مادة .»يهعرف يمحمول است بر معان

مثال، امروزه متداول است كسى كه وسايلى را از همسايه براى مراسم مهمانى و جشـن بـه امانـت براى، در اصطالح عرف عام هم بـه ايـن عمـل، »وسايل را قرض گرفتم«گويد: به او برگرداند مى بعداگيرد تا مى

در اينجا، ». قرض«نه دشو محسوب مى» عاريه«اين عمل در اصطالح حقوقى، كه يدرحالگويند؛ مى» قرض«واقـع ينمتعاقـد را براى عمل خود به كار برده باشند، اين لفظ كـه در كـالم » قرض«، لفظ ينمتعاملهرچند

شود نه بر معناى قانونى و حقوقى آن؛ زيرا معلوم است كه قصـد طـرفين عرفى آن حمل مى يبر معناشده، شود و سپس او مثل آن را رد كند. قلز اين نبوده كه مالكيت اين وسايل به همسايه منتهرگ

جهل به عرف ادعاي. 20

؛يستن ورد اعتناماصوال جهل به عرف است كه ادعاي اينق.م. 356مادة آخر منظور از عبارت قسمتو ادعـاي خـالف آن ه شـود مفروض دانست ،ينطرف يالزم است كه آگاه يحفظ نظام معامالتزيرا به جهت

Page 20: مسئولیت قراردادی

20 � مسئوليت قراردادي

گر يد يدارد و در جا يعماده فقط اختصاص به عقد ب ينمعتقدند كه ا يا خصوص عده ين. در اپذيرفته نشودثبـات ايجاد يبرااين مطلب را گذار قانون وندارد يتيخصوص يعتوابع مبكه گفت يداما با ؛دگرد ينم يجار

ذكر كرده است. در معامالت ينانو اطم

زيـرا بـا ؛نكـرده يـت تبع »تابعة للقصود العقود« ةاز قاعد 356مادة آخر قسمت گويند يم برخيهمچنين ؛ اسـت جزء يا تابع عرفي مبيع داخل در بيع و متعلق به مشتري معرفي شـده ،عرف ربمتعاملين جهل وجود

ـ ينطـرف يعنـي ؛كرده اسـت يتقاعده تبع يناتفاقا از همكه بايد گفتاما در پاسخ يعـرف را بـه طـور كل .اند جاهلآن ياتجزئنسبت به يول اند يرفتهپذ

خالفش مسموع يو ادعا كند يم كومتح ينآور بر قصد مشترك طرف الزام يا قاعده همچونحكم عرف خـالف عـرف را يادعـا تـوان جامعه، نمـي يمعامالت ينظم عموم يلبه دل فت كهگتوان يم بنابراين؛ يستن

.كنند يم تعبير يزعقد ن ةادار ياعقد ابقاء به اهيگامر ينكه از ا فتپذير

و گيـرد يمـ ينطـرف ياست كه اعتبار خود را از تراض يشرط ضمن ينوع ،عقد يلوازم عرف ياعرف يبنا يشـرط ضـمن ينا ،. اگر بر خالف عرف شرط نشده باشدشود يفسخ م خيار يجادسبب ا يحرمانند شرط ص

مشروط به وجـود ميالزا يليتكم ينهمانند قوان ،يقراردادنوع عادات ينا ديگر،به عبارت ؛شود يم ياجبار .آورند يم

. قوانين تكميلي21

خأل ندرپر كاين مقررات براي . هستندتفسير قرارداد و ابزارهاي از وسايل نيزتكميلي و مقررات ن يانوقو بـه همـين استطرفين ارادة مشترك اصلي آنر دام و گرديده استوضع قرارداد ناشي از سكوت طرفين

بـر خـالف قـوانين قـوانين امـري اين در حالي اسـت كـه .كنند وافقتآن توانند بر خالف طرفين مي جهتاز آن منحـرف شـد و بـر تـوان كه نمي گرددوضع مينظم عمومي معامالتي حفظ تكميلي، اساسا در جهت

د.توافق كر خالف آن

توان گفت كه بـا وجـود ايـن مقـررات، لي با ارادة مشترك طرفين چنين ميدر بيان ارتباط مقررات تكمي ند.اهطور ضمني پذيرفت را بهمقررات اينيعني ،كنندميسكوت زماني كه طرفين نسبت به حاكميت آن

يـه دأت يـا يـع مب يمتسـل يبرا ياذكر نشده يشرط يع،اگر در عقد ب«دارد: كه مقرر ميق.م. 344مثال مادة كـه بـر حسـب عـرف و ينو ثمن، حال محسوب است مگـر ا يقطع يع،نگشته باشد ب ينمع يموعد يمت،ق

معهود باشد اگـر چـه در يموعد ياوجود شرط يعرف و عادت تجارت در معامالت تجارت ياعادت محل شود كـه بـراي تفسـير ارادة مشـترك ، از مقررات تكميلي قانون محسوب مي»نشده باشد يذكر يعقرارداد ب

توانند بر خالف آن توافق كنند.هاي قرارداد وضع شده است و ايشان ميفطر

قانون مدني بـر خـالف اصوالنيز از قوانين تكميلي هستند. 486و 382، 381، 375، 280همچنين مواد قانون تجارت، تكميلي است.

Page 21: مسئولیت قراردادی

21 � مسئوليت قراردادي

آن تـر نقـش مهـم و نيستتنها تفسير ارادة طرفين تكميلي بعضي از حقوقدانان معتقدند كه نقش قوانين در ولـي ،كننـد ضيارقوانين تكميلي تمفاد توانند بر خالف طرفين مي تكميل قرارداد است. درست است كه

، بـاز نـد اثابت شود كه مخالف بـوده كه به راه حل موجود در قانون توجه نداشته باشند و حتي هم صورتي 1ناچار از اطاعت قانون هستند.

شـود كـه ارادة طـرفين آن را فـرض مـي و نقش عـرف اسـت شبيه تكميلي، نقش قانون در هر صورتتصـريح ف آنمگر اينكه بر خـال ،داخل در تعهدات است باشد،ق ارادة مفروض و آنچه متعلاست پذيرفته

.گردد

مفروض طرفيناراده و اصول عملي. 22

قـرارداد طـرفين مفروض متعلق ارادة يزن ياصول عملشود اين است كه آيا سؤالي كه در اينجا مطرح مي شود يا خير؟واقع مي

شامل قواعد حقوقي، مثل قاعـدة صـحت و نيـز كه آن استم امعناي ععملي در اينجا، اصول منظور ازنهادهاي علم اصول يعني اصول حاكم در موارد ترديد، براي رفع سرگرداني و بالتكليفي كه در موارد ناپيـدا

گيرند، مانند استصحاب و اصل برائت و اصل عدم است.نوني مورد استناد قرار ميبودن حكم يا موضوع قا

يءآن ش ،عرفا مشكوك باشد يعدر مب يئيهر گاه دخول ش«دارد: مقرر ميق.م. 359مادة ،به عنوان نمونهعـدم اصـل برخي به در مورد دليل حكم اين ماده .»شده باشد يحمگر آن كه تصر ،نخواهد بود يعداخل در ب

د؛ زيرا يقين سابق اين است كه شيء داخل نمو شارهتوان به اصل استصحاب نيز اهمچنين مي .اندكرده شارهادر اينجـا بقـاي شود كهشك ايجاد ميباشد باقي ملكيت بايع در ز هنوكه در اينو حال بودهدر ملكيت بايع

شود.ملكيت، استصحاب مي

؛ اما اند كرده ينمبه اصل عدم يا اصل استصحاب فكر آن در هنگام تشكيل قرارداد مسلم است كه طرفين تراضـي شانخواستند بايد بر خالفها را نمياند و اگر اينكه طرفين اين اصول را پذيرفته استفرض بر اين

داخل در و گيرند در تفسير قرارداد مورد استفاده قرار مينيز (به معناي عام) اصول عملي بنابراين؛ كردندمي .ندستهتعهدات

با قوانين تكميليقرارداد تعارض ارادة ضمني طرفين . 23

هيچ باشند، كرده بيان صراحت به تكميلي قوانين خالف بر را خود ارادة قرارداد طرف دو كه ورتيص در

قـوانين اجـراي بـر نيـز آنـان ضـمني اراده تگف توان مي آيا ولي. ندارد وجود تراضي حكومت در ييدترد

؟دارد ترجيح تكميلي

.524، ش 48، ص 3قواعد عمومي قراردادها، ج . دكتر ناصر كاتوزيان،1

Page 22: مسئولیت قراردادی

22 � مسئوليت قراردادي

همين است، قراردادي رابطة بر حاكم قانون طرفين مشترك قصد چون ت،فگ توان مي سؤال اين پاسخ در

بايـد شـود، تنباطسا عقد ادفم از يا دباش ريحص آن بيان خواه كرد، وبسمن آنان ارادة به بتوان را حلي راه كه

شود، رعايت يدبا آن مفاد كه ودشمي تصريح تكميلي قوانين از ايپاره در ،ناي وجود با ؛داشت محترم را آن

هر «: داردمي ررقمق.م. 357 ماده كه چنان. ندباش كرده مقرر را ريگدي ترتيب صراحت به طرفين اينكه مگر

صـريحا اينكه رگم شود،نمي بيع در داخل نشود شمرده عمبي تابع يا ءجز عادت و عرف حسب بر كه چيزي

آن باشـد، مشـكوك عرفـا مبيـع در شيئي دخول هر گاه «: كند مي اعالم 359 ماده و »دباش هدش ذكر عقد در

.»باشد شده تصريح آنكه مگر بود، نخواهد بيع در داخل شيء

صـريح شـرط بـا جـز كـه »محض تكميلي«: اندكرده تقسيم گروه دو به را تكميلي قوانين مبنا، همين بر

.ق.م.) 344(مانند مادة پرهيز كرد آن اجراي از توانمي نيز ضمني ارادة با كه »اختياري« و شودنمي نقض

. تعارض عرف با قوانين تكميلي24

عـرف حكم باشد، گرفته پا قانون تصويب از بعد عرف اگر تكميلي، قوانين و عرف تعارض صورت در

فـرض قـراردادي رابطـة بـر حاكم قانون كه »مشترك دقص « با نآ اميگهم احتمال زيرا ؛داشت مقدم بايد را

280 ةماد در چنانكه: است برده كار به را قاعده همين گوناگون مواردي در مدني قانون. است ترشبي شودمي

قـرارداد متعـاملين بـين اينكـه مگـر آيـد، عمـل به شده واقع عقد كه محلي در بايد تعهد انجام« خوانيممي

بيـع عقـد در اگر « :است مدهآ 344 مادة در و »نمايد اتخاذ ريگدي ترتيب ادتع و عرف يا باشد مخصوصي

حـال ثمـن و قطعـي بيـع باشـد، شـته گن معين موعدي قيمت ةديتأ با مبيع تسليم براي يا دهشن ذكر شرطي

تجـارتي معـامالت در تجـارت عـادت و عرف يا محل عادت و عرف حسب بر اينكه رگم است، محسوب

مادة مورد در است همچنين. »دشبا دهشن ذكري بيع قرارداد در اگرچه د،شبا معهود موعدي يا شرطي وجود

.اعانتف هايهزينه و جرهمستأ عين تعمير به بتسن 486

را آن به استناد ظاهر به تكميلي قانون است، شده ايجاد قانون تصويب از پيش عرف كه موردي برعكس،

هر گاه اين، وجود با. بگيرد تصميم آن مفاد برخالف كه دهد مي اجازه طرف دو تراضي به تنها و كندمي منع

ادامـه را سنتي شيوة كنندگان معامله شود كه جاري بر اين عادت و دهد ادامه خود اجتماعي زندگي به عرف

وانگهي،. باشد گرفته پا نو از جديدي عرف كه است اين مانند زيرا است، نخست فرض تابع موضوع دهند،

اطالق. بخشدمي فزوني را »مشترك قصد « با آن همگامي احتمال آن، برابر در سكوت و عرف به مردم اقبال

بـه نسـبت دو طرف تعهد تعيين از پس نيز،ق.م. 382 ماده. كندمي تأييد را تحليل همين نيزق.م. 280 مادة

مخـارج از بابـت عـادت و عـرف هـر گـاه « كندمي اعالم ، 381 و 375 مواد در تسليم مخارج و محل تأدية

بر بايد باشد، شده شرط آن بر خالف عقد در يا و شده ذكر كه باشد ترتيبي بر خالف تسليم محل يا معامله

نيـز الوكالـه حق ميزان مورد درق.م. 676 در مادة ترتيب اين »...رفتار شود عقد در مشروط يا متعارف طبق

.شودمي ديده خوبي به

Page 23: مسئولیت قراردادی

23 � مسئوليت قراردادي

قوانين امري. 25

تـوان هـا نمـي كنند كه بـر خـالف آن در تعهدات قراردادي گاهي قوانين امري نيز تعهداتي را تحميل ميـ ارعگـذار در مـواردي بـه جهـت مثال قانون ها تراضي شد، باطل است.تراضي كرد و اگر بر خالف آن ت ي

شـود كـه ايـن در اينجا گفته ميكند كه مصلحت و نظم معامالتي در قراردادهاي خصوصي افراد دخالت مي .ندماينها را محدود ميو آن هستندمانع آزادي و حاكميت اراده و مقررات، قوانين

اما بايد به اين نكته توجه كرد كه اصل حاكميت ارادة يا آزادي قراردادي، هدف حقوق قراردادها نيست، عدالت قراردادي نيز از وسايلي اسـتفاده بلكه هدف از آن رسيدن به عدالت قراردادي است. براي رسيدن به

گردد، مانند اصل حاكميت اراده كه يك وسيله براي رسيدن به عدالت قراردادي است.مي

ما را به عدالت قراردادي برساند، مقدماتي الزم است. مثال (اصل حاكميت اراده) اگر بخواهيم اين وسيله قرارداد شود كه مشاهده ميدر بعضي موارد .طرفين باشدواقعي و انتخاب آزاد محصول تراضي بايد قرارداد

پديـده، مواجه هسـتيم كـه ايـن ي كه با پديدة انحصار جايدر خصوصا ؛آزاد طرفين نيستانتخاب محصول ن رساند. به هميدر اينجا حاكميت اراده ما را به عدالت قراردادي نمي بيشتر در صنعت مطرح است وامروزه

اين دخالـت در مـوارد د. مايندخالت مي جهت برقراري موازنه بين فروشنده و خريداردر گذارجهت قانوننيـز كننـده مصرفكار يا در روابط استيجاري و يا حقوق انونروابط بين كارگر و كارفرما در ق ديگري مانند .دپذيرصورت مي

قهريمسئوليت و مسئوليت قراردادي هاي. تفاوت26

هـا بـوده و در آن مسـئوليت . هـر دو گونـه، دارنـد تفاوتي ن خودماهيت در قهريو مسئوليت قراردادي بـه همـين جهـت منظـور از .شـود جبران يا نقض تعهد و يا افعال ديگر بايد بار يانزفعل ازي خسارت ناش

و به تبـع أ تحقق دو گونه بودن از حيث ماهيت منطقي نيست بلكه از جهت منش» دو گونه مسئوليت«عنوان به همين دليل اركان مسئوليت قراردادي با مسئوليت قهري متفـاوت اسـت و است.آن در عوارض و احكام

شرايطشان يكي نيست.

در قانون مـدني، مقررات قانوني بين اين دو مسئوليت تفاوت وجود دارد. قوانين و از جهت در كشور ما مربـوط بـه مسـئوليت 335تـا 328مواد بوده ويت قراردادي راجع به بحث مسئول 230تا 226و 221مواد

پردازد.قهري هستند و قانون مسئوليت مدني نيز به بحث مسئوليت قهري مي

:توانيم ذكر نماييمگونه مسئوليت مي تفاوت بين اين دومقام بيان در برخي از مواردي كه

كاركردتفاوت در نقش و الف)

نقـش داراي مسئوليت قهري صـرفا كه يدرحالدارد را ع هاي متوق جبران زيانمسئوليت قراردادي وظيفة -و طرفين مـي روددر اينجا، آن چيزي است كه از قرارداد توقع مي» متوقع«. منظور از است كنندگي يتحما

Page 24: مسئولیت قراردادی

24 � مسئوليت قراردادي

ن را انـد و بايـد آ ي حاصل شد يعني به آن توقعات نرسيدهضپس اگر نق .خواهند از راه قرارداد به آن برسنداي را مـثال كسـي كـه شيشـه رسيم.در مسئوليت قهري از يك نقطه به همان نقطه مي كهدرحاليد. رجبران ك

گري را جايگزين آن نمايد.يشكند بايد شيشة دمي

از جهت منشأتفاوت ب)

ولي مسئوليت قهري تخلف از تعهـدات ؛خود شخص استقراردادي اتتعهد ،منشأ مسئوليت قراردادي جرم مدني بوده كه ناشي از جرم و شبهعام آن يعني در اينجا، معناي يقانونمنظور از تعهدات قانوني است.

.است يرعمديغآور عمدي يا يك عمل زيان

يعني تعهد به تـرك فعـل يـا ،ال در رابطة با تخلف از تعهدات منفي استمعمومسئوليت قهري همچنين .ال در مورد تخلف از تعهدات مثبت استمعمواما مسئوليت قراردادي ؛ عدم اضرار به ديگران

و بيشتر حقوقدانان به سـمت وحـدت و يگـانگي متمايـل شده استواقع نتقادورد ام يةنظراين هامروزگوينـد مـي اين است كـه هاآندليل بين اين دو مسئوليت تفاوت اساسي وجود ندارد.كه د گرديده و معتقدن

نيـز هماننـد ايـن مسـئوليت . پسقراردادوجود مسئوليت قراردادي ناشي از نقض قرارداد است نه ناشي از

حتي در قوانين بعضي از كشورها .نيست يتفاوت و بين اين دوشود به حكم قانون ايجاد ميمسئوليت قهري يكي هستند.اين دو مسئوليت

بـه وجـود اما تحوالتي كه در حقـوق قراردادهـا اراده است؛بر ني تراردادي مبمسئوليت قبا وجود اينكه در مواردي تعهداتي نيز قانون ند واشدهست كه منشأ بعضي از تعهدات قراردادي غيرارادي ااي ده به گونهآم

.مستأجر و مثل تعهدات موجر ،كند را بر طرفين تحميل مي

، دنمايـ عهدات مثبت بر اشخاص يا گروهي از اشخاص بـار قانون تكه همچنين در مواردي ممكن است مثل اينكه مقامات دولتي متعهد هستند كه براي جلوگيري از برخي حوادث طبيعي يا بعضي از امراض قابـل

به عنوان . اگر اين اقدامات را انجام ندهند موجب مسئوليت مدني است و ي تمهيداتي را انجام دهندگير پيشباعـث سـيل و اين كار را انجام نـداد اگر مايد.ن يروبيالآب را هايموظف است كه جويشهرداري نمونه

.شهرداري مسئول استد، گرديها غازهآسيب به م

عوارض و احكامتفاوت از جهت ج)

تقصير و اثبات تقصير است. تقصير در اصطالح حقوقي به معناي خروج از پيرامون بحث اصلي در اينجا هاست.عمل نامشروع يا قابل سرزنش و مانند اين ،قض يك تعهد قانونين ،رفتار متعارف

Page 25: مسئولیت قراردادی

25 � مسئوليت قراردادي

ديده الزم نيست كه تقصـير واردكننـده يعني زيان ؛اثبات تقصير الزم نيستاصوال در مسئوليت قراردادي مسـئوليت در واقـع ايـن فرض بر تقصير است.كه گوييم لذا در مسئوليت قراردادي ميو زيان را اثبات كند

.است 1بر مسئوليت محض مبتني

و مسـئوليت مبتنـي بـر تقصـير اسـت ايـن لـذا و سـت ااثبات تقصير الزم اصوال مسئوليت قهري اما در .ديده بايد تقصير عامل زيان را اثبات كند زيان

. تعهد به وسيله و تعهد به نتيجه27

مسئوليت مبتنـي اين واردي ولي در م ،اثبات تقصير الزم نيستاصوال هر چند كه در مسئوليت قراردادي .)اثبات تقصير الزم است(بر تقصير است

امـا اگـر ؛ يـا امـين تعهد وكيل انندم، الزم استدر آن اثبات تقصير باشد، 2در صورتي كه تعهد به وسيلهچنانچه نتيجه حاصل نشود، فرض بر اين است كه تعهـد انجـام نگرفتـه اسـت و لـذا 3ه نتيجه باشد،تعهد ب

، مانند تعهد بايع بر اينكه مبيع را سالم به خريـدار اثبات تقصير الزم نيست (عدم حصول نتيجه كافي است) تسليم كند.

در هـم مسـئوليت در اين نوعولي است،اثبات تقصير الزم اصوال اينكه با وجوددر مسئوليت قهري نيز .)ستنياثبات تقصير الزم ( شودمواردي فرض تقصير ديده مي

الزم نيست، مثل خسارات ناشي از اشياء تحت حفاظت انسان كـه اثبات تقصير ،اگر تعهد به نتيجه باشددر كشـورهاي پيشـرفته، وارد نگـردد. ديگـران ه از ايـن مـال خسـارتي بـه ك شودميدر آن شخص متعهد

از اين ، مسئوليت توليدكننده نسبت به خسارات ناشي از عيب توليد و محيط زيست گانكنندآلودهمسئوليت

مختلفي دارد:. مسئوليت انواع 1

عامـل زيـان ندارد؛ اما آنديده نياز به اثبات زيانو در اين نوع مسئوليت فرض بر تقصير است الف) مسئوليت محض:

د، مانند مسئوليت متصدي حمل و نقـل كـه در آن در صـورتي كـه ناز اسباب معافيت از مسئوليت استفاده ك دتوانمي

ل نيست.متصدي قوه قاهره را اثبات كرد، ديگر مسئو

د، نـ از اسباب معافيـت از مسـئوليت نيـز اسـتفاده ك دتواننميعامل زيان در اين نوع مسئوليت ب) مسئوليت مطلق:

تواند از مسئوليت معاف گردد.مانند غاصب كه حتي در صورتي كه وجود قوة قاهره را اثبات كند، نمي

و يـل از تمام دال اواست و يدهديانعهده ز رب يرتقص، بار اثبات يتنوع مسئول يندر ا :يربر تقص يمبتن يتمسئولج)

يـه از ناح يو يرزننده مشروط بـه اثبـات تقصـ يانز يت. در واقع مسئوليداستفاده نما يراثبات تقص يتواند برايامارات م

قانون مسئوليت مدني مبتني بر تقصير است. 1مادة است. يدهد يانز

تعهدي است كه متعهد نسبت به مراقبت و احتياط دارد؛ يعني تعهد دارد كه تالش خود را بـه طـور ،وسيله . تعهد به2

.اي براي مراقبت استفاده كند، بدون اينكه حصول نتيجة آن مورد تعهد باشدكامل انجام دهد و از هر وسيله

، مانند تعهد بايع بر اينكه مبيع را دهدتعهدي است كه متعهد نسبت به واقع شدن يك امر خاص مي ،تعهد به نتيجه. 3

سالم به خريدار تسليم كند.

Page 26: مسئولیت قراردادی

26 � مسئوليت قراردادي

ير الزم نيست و چه عمدي باشـد و اثبات تقص در قوانين كشور ما نيز در بحث اتالف، است.مسئوليت نوع چه غيرعمدي، بايد آن را جبران نمود.

در تعهد قهري، بيشتر تعهد به وسيله است، اثبات تقصـير اما در صورتي تعهد به وسيله باشد كه معموال ير است).مسئوليت قهري مبتني بر تقصالزم است (

تقصيراثبات امين در مورد بين مالك و. اختالف 28

مـدعي اختالف به وجود آيد، به اين صورت كـه مالـك امين بين مالك وممكن است در موردي گاهي

گويد كه تعـدي امين شود و بگويد كه او مرتكب تعدي و تفريط گرديده است؛ در مقابل امين نيز مي تقصير است؟چه كسي عهده بر تقصيراثبات و تفريط انجام نداده است. در چنين حالتي

گذاشت:تفاوت انجام فعل و ترك فعلاينجا بايد بين در

اين كار را انجام كه يعني بايد ثابت كند هد بود؛خوابر عهده امين آناثبات ،اگر انجام فعل باشد � ه است تا مسئول شناخته نشود.داد

زيرا در اينجا ؛كه امين آن كار را انجام داده استمالك بايد دليل بياورد ،اگر ترك فعل باشدولي �نـافي ( اثبـات دارد اگر چيزي طبق اصل عدم باشد وجود آن احتياج به و استجاري اصل عدم

.)است كافي را نفي

كـه يماشـين با عير ستممثال شود، يمپشيمان از آن بعد ليو نمايدمي يطتفرشروع به تعدي و امين گاهياينجـا يـد در شـود. يمـ ه پشـيمان راوسـط در ليرود وبه اصفهان مي گرفته،براي مسافرت به تهران عاريه

گونه است؟مستعير چ

اطمينان داريـم كـه ،تهران مسيررف خروج از صبه زيرا ؛است يضمانيد ،طبق نظر مشهور مورد ايندر بقاي پس ،كه يد اماني است يا ضماني نيمك يمشك است، تهران برگشته مسيرحاال كه به و شدهيد ضماني

.كنيم يميد ضماني را استصحاب

اين است كه يد اماني ،ستنيز هيزدي و دكتر كاتوزيان محمدكاظمسيد آيت اهللا نظر غيرمشهور كه نظر ايجـاد (تعـدي و تفـريط) ولي مانع ،وجود دارد و هنوز همبه دليل اينكه اذني در سابق وجود داشته ؛است.كند يماذن ادامه پيدا ،حال كه مانع برطرف شده است.شده

1

امكان انتخاب يكي از دو مسئوليت. 29

دي و هم ناشي از تخلف از تعهـدات قـانوني در مواردي مسئوليت هم ناشي از تخلف از تعهدات قراردا مانند تعهد پزشك كه از يك طرف مسئوليت قراردادي دارد و از طرف ديگر مسئوليت قهري.؛ است

.34، ش 58-55، صص 4. دكتر ناصر كاتوزيان، عقود معين، ج 1

Page 27: مسئولیت قراردادی

27 � مسئوليت قراردادي

يكـي را ،توانـد بـين ايـن دو مسـئوليت ديده مي آيا زيانشود اين است كه سؤالي كه در اينجا مطرح مي ،تواند با استناد بـه قواعـد اتـالف آيا مي. را تلف كند آن نمايد،كسي كه باري را حمل مي مثال ؟انتخاب كند

؟ يعني در حالي كه مسئوليت قراردادي است، از مسئوليت قهري (اتالف) را از اثبات تقصير معاف كند خود استفاده نمايد.

سـارت (خواه خ بابت نقض قرارداد است ق.م.) 230ماده (وجه التزام ذكر كرد، توان يممثال ديگري كه جبـران تواند بـراي ديده مي زيانآيا شد،اگر وجه التزام تعيين حال .وارد شود، خواهد خسارت وارد نشود)

؟به مسئوليت قهري متوسل شودبقيه خسارات

ها اين است از جمله داليل آننظر مشهور نيز همين بوده و اي قائل به جايز نبودن انتخاب هستند كه عده :كه

د.نگذار اين بوده است كه اين دو مسئوليت جدا باشنونارادة قا :اوال

(مسئوليت قراردادي بـراي طـرف تواند هم طرف قرارداد و هم شخص ثالث باشد يك شخص نميثانيا: .قرارداد و مسئوليت قهري براي خارج از قرارداد است)

يعني خواهان مسـئوليت ؛استه انجام دادبراي يك بار انتخاب خودش را ،قرارداد عقادشخص با انثالثا: .تواند از مسئوليت قهري استفاده كند ديگر نميقراردادي شده و

ها اين است كه بين نهادهاي حقـوقي سلسـله اي نيز قائل به جايز بودن انتخاب هستند و دليل آناما عدهقهري هـم بـاالتر از مسئوليت ،طور كه قانون و نظم عمومي باالتر از قرارداد است همان. مراتب وجود دارد

عـدالت لـذا .يممـاي را از مراجعه به قواعد قهـري منـع ن صاشختوانيم ا پس نمي .قراردادي استمسئوليت .مند شود ه بهرهدر اختيارش قرار دادقانون كه وسايليكليه ابزار و از شخص بتواند كه كند ايجاب مي

يك از دو مبنـا آزاد اسـت، مشـروط بـر اينكـه در انتخاب هر ديدهزيان: «گويند مياز حقوقدانان ي عضببين دو عـوض تعادل ديده، دادن چنين اختياري به زيان يراز ؛قرارداد بيهوده نشود و مفاد تراضي از اثر نيفتد

.»زنداند بر هم ميخود در نظر داشته و نظمي را كه طرفين هنگام امضاي پيمان، بين تعهدات1

تعادل قراردادي را بر ،انتخاب بين دو مسئوليتمسلما شود اين است كه اشكالي كه به اين گفته وارد مي نمايد.كند و مسئوليت مورد نظر خود را انتخاب ميديده تنها به نفع خود نگاه ميزيان زند؛ زيراهم مي

و قانون . لزوم جبران خسارت در فقه30

عبـارت ديگـر مسـئوليت به ؛اند نكردهتعهد تصريح نقض لزوم جبران خسارت ناشي از به فقها در فقه، فقهـا چگونـه مسـئوليت پس . است مسئوليت قهري مطرح شدهو تنها قراردادي در فقه عنوان خاصي ندارد

كنند؟ قراردادي را توجيه مي

.7، ش 19. دكتر ناصر كاتوزيان، دورة مقدماتي حقوق مدني، وقايع حقوقي، ص 1

Page 28: مسئولیت قراردادی

28 � مسئوليت قراردادي

در . ايـن كـرد ن به اين قاعده اسـتناد اتواي مي در هر مسئله وجنبه عمومي دارد ،ضرر از جهتي قاعده القاعده به اين مطلب قائل بود كه يعني ؛ودمضرر اثبات حكم ن با قاعده ال امكان داشته باشد هاست كصورتي

.كند از طرف ديگر وضع حكم مي وضرر از يك طرف رفع حكم ال

حكـم ( كنـد ضـرر فقـط رفـع حكـم مـي قاعده الكه گويند بعضي مياين مطلب مورد اختالف است و ،گويند عالوه بر رفـع حكـم اما بعضي مي است؛ تمرر وارد كردن ححكم تكليفي ضر مانند اينكه ،)تكليفي

عـالوه بـر ضـرر، وارد كـردن در )، مثل اينكـه حكم وضعي(هم حكم تكليفي و هم كند وضع حكم هم مي .يردپذصورت بايد جبران هم ،فعل حرامشدن انجام

در مـوارد ،كنـد كه وضع حكم هم مـي مطلب را استفاده كرد اينضرر از قاعده البتوان نتيجه اينكه اگر

).از جمله در مسئوليت قراردادي( دنمواستناد آن به شودميزيادي

بـر .ق.م.م 2و 1اد وهمچنين مـ .شودمي باطاستن 221اصل لزوم جبران خسارت از مادة دني،مدر قانون .دنكن ضرورت جبران خسارت تاكيد مي

تعهـد يارا بكند يتعهد اقدام به امر ياگر كس« :كند را بيان ميي دشرايط مسئوليت قرارداق.م. 221مادة مشـروط بـر ،كند، در صورت تخلف مسئول خسارت طرف مقابل اسـت يخوددار يكه از انجام امر يدنما

برحسب قانون موجب ضـمان ياباشد و يحتصر ةتعهد عرفا به منزل ياشده و يحكه جبران خسارت تصرينا ».باشد

زيرا ؛زائد نيست بايد گفت كه اين حكمولي 1حكم اين ماده زائد است.كه معتقدند انانبرخي از حقوقد كند يل ميماساس شروط تح فقيه مسئوليت قراردادي را برو در فقه مسئوليت قراردادي عنوان خاصي ندارد

ارادة طـرفين اين مسـئوليت را بـر اسـاس است كه واسته خگذار هم قانون .آورد)(آن را در قالب شروط مي است. حل كرده شروطبر اساس قواعد را پس آن ،دقرار ده

:كه در اين ماده آمده است نوع شرط داريم سهما

...». شده يحجبران خسارت تصر : «...شرط صريح .1

...». باشد يحتصر ةعرفا به منزل «... :شرط ضمني .2

».برحسب قانون موجب ضمان باشد «... :شرط قانوني .3

و قـانون وجود نداردي زائدشود و هيچ حكم شرط توجيه مي سهبر اساس اين راردادي مسئوليت قپس .است اساس فقه بيان كرده برآن را

. 776، ش 133-132، صص 4. دكتر ناصر كاتوزيان، قواعد عمومي قراردادها، ج 1

Page 29: مسئولیت قراردادی

29 � مسئوليت قراردادي

غيرقضايي طرق جبراني

. طرح مبحث1

غيرقضـايي تقسـيم و قضـايي بـه دو دسـتة هـاي قـراردادي طرق جبران مسئوليت ،مگفتيطور كه همان .شوند مي

1شوند. ي كه به نوعي كمك به خود محسوب مينبراجهاي طرق جبران غيرقضايي يعني راه ايـن طـرق،

؛ها استفاده كند تواند از آن در صورت نقض قرارداد مي و قرار داردكه در اختيار متعهد له هستند هايي روشبه مـوارد توان ياي آن مياز مزا عدم ضرورت مراجعه به مراجع حل اختالف است. طرقبنابراين فلسفه اين

ذيل اشاره كرد:

.سرعت در جبران مسئوليت قراردادي .1

.كم هزينه بودن .2

.از موانعي كه در طرق قضايي در خصوص حقوق شكلي و ماهوي وجود دارد. عبور 3

بيني حـق فسـخ در صـورت تخلـف و ديگـر مـورد آن ها حق حبس است. ديگري پيش يكي از اين راه انفساخ قرارداد در صورت تخلف است. آخرين مورد آن نيز بحث تعذر ايفاء و تعسر ايفاء است.بيني پيش

حق حبس در معامالتو مبناي . مفهوم 2

كـه ندبر اساس آن حق دار وحق حبس اختياري است كه براي هر يك از طرفين قرارداد به وجود آمده ثمن را منـوط پرداختتواند مثال در بيع خريدار مي .دناجراي تعهد خود را منوط به اجراي تعهد ديگري كن

را حقاين عمالثمن منوط نمايد. ا پرداختمبيع را به يلتحوتواند مي نيزفروشنده و هدرمبيع ك دريافتبه .نامندمي »حق حبس«در اصطالح ،آورد تعليق در ميحال كه بدون فسخ قرارداد اجراي تعهد را به

.گرديـده اسـت اسـتفاده واژه احتبـاس از يا و شده تعبيراز حق حبس به حق امتناع يگاه در آثار فقهي

اي از مقـررات پـاره در ايـن حـق را همچنين است. ه نموداشاره ه حق حبس ب 377 در مادةنيز دنيمانون ق .).ق.ت 533و 390، 371توان يافت (مواد نيز ميقانون تجارت

1. self-help remedies.

Page 30: مسئولیت قراردادی

30 � مسئوليت قراردادي

هـاي و در بيشتر نظـام شتهحقوق ايران ندافقه و اختصاصي به ،حقاين ذكر اين نكته ضروري است كه بـه .بدان اشاره شده استنيز هاي مختلف در معاهدات و كنوانسيون حتي و حقوقي دنيا پذيرفته شده است

فروشنده مجاز كه داردخود اعالم مي 58مادة ) در 1980مصوب كاال ( المللي بيع بينكنوانسيون ،لامثعنوان ريدار، منوط به دريافت ثمن نمايد.خمربوطه را به اسناد ياتحويل كاال كه است

است.ده وربه وجود آرا نظرهايي اختالف ،در بحث بيع مطرح شدهق.م. 377مادة از آنجا كه

ي اسـت و حكـم يو يك حكم استثنا بودهبعضي معتقدند كه حق حبس فقط مربوط به عقد بيع � و به قدر متيقن اكتفا كرد. مودهناستثنايي را بايد مضيق تفسير

شود. عقود معوض جاري مي بس اختصاصي به بيع ندارد و در همةحكه حق گويند مي بعضي �

هم در عقـود غيرمعـوض جـاري و اند كه حق حبس هم در عقود معوض حتي بعضي نيز گفته �جي كه بابت تواند براي دريافت مخار امين مي كه غيرمعوض است، عقد وديعهدر مثال ،دگرد مي .مورد وديعه را حبس كند ،داري مال ودعي كرده است نگه

.نمودبايد به مبناي حق حبس مراجعه ه خاطر مختلف بودن نظراتبپس

وقتي كه طـرفين زيرا كه مبناي حق حبس ارادة مشترك طرفين است؛ آيد نظريات فقها برميبه با مراجعه

خواهند دو عوض ظاهر در اين است كه مي ،گذارند قرار خاصي نمي ،معامله در مورد زمان مبادلة دو عوضيعني ؛ د. اين توافق ضمني ناشي از معناي معاوضه در ديدگاه عرف استندر يك زمان مورد مبادله قرار بگير

.شودهمزمان انجام بايد نيزتسليم عوضين ،آيد كه ملكيت در يك زمان براي طرفين به وجود ميگونه ناهم مشترك طرفين است. ، ارادةمبناكه گوييم ميلذا

تـراز هم ،در برابر هم ،است كه عوض و معوض اين ،نوعي قابل انتساب به طرفين به عبارت ديگر ارادة

ايـن رابطـة گيرد و يعني هر يك از دو مورد عقد در عوض مورد ديگر قرار مي ند؛و علت تعهد هم باشهم توانـد بـا كدام از طرفين نمي بر ديگري ترجيح ندارد. به همين جهت هيچكدام هيچو بودهدو با عقد يكسان

تواند مبيع را نگـه مثال بايع نمي ،الزام ديگري را به انجام تعهد درخواست كند ،خودداري از ايفاء تعهد خود ار را به پرداخت ثمن مطالبه كند.دارد و الزام خريد

حـق حـبس كـه فـت تـوان گ مـي ،ر تقابل دو عـوض) بين نوعي طرف ذكر شد (ارادةكه يياساس مبنا بر اش اراده مفروض است. چون ريشه ،شود اختصاص به عقد بيع ندارد و در همة عقود معوض جاري مي

است. با اين وجود، حـق به حق حبس استناد شده نيز 1085مادة در ،377 دني عالوه بر مادةمانون در ق ،نكـاح زيـرا ؛معـامالت نيسـت در به معناي حق حـبس بوده و بحث نكاح مربوط به ،1085 حبس در مادة

لذا آثار و احكام حق حبس ،گذار است قانوناز جانب يك حكم حمايتي ماده، و اين شودميمعاوضه تلقي ن در معامالت را ندارد.

اجير با تمـام اختالف شده است كه آيا .در عقد اجاره اشخاص هم ممكن است حق حبس به وجود آيدكه كـار بـر روي آن انجـام شـده اسـت را را كاالييبگيرد يا بايد را تواند اجرت شدن عمل مورد تعهد مي

Page 31: مسئولیت قراردادی

31 � مسئوليت قراردادي

و حق حبس در اجاره را پذيرفته ،»جامع الشتات«د. ميرزاي قمي در كتاب بگيراجرت سپس دهد و حويلتوجر تسـليم نكنـد و همچنـين واجـب واجب نيست تسليم اجرت مادامى كه عين موجره را م«... گويد: مي

تواننـد منـع از تسـليم ها مىنيست تسليم عين موجره تا اجرت را نگيرد و ظاهر اين است كه هر يك از آن...».كنند تا آن ديگرى تسليم كند

1

. قلمرو حق حبس3

شـود و در عقـود معـوض جـاري مـي تنهـا حـق حـبس كه گفتتوان ميبا توجه به مطالب گفته شده، ايـن يعني قلمرو حق حبس را تعيين كرد؛ توان اختصاص به تعهدات اصلي و متقابل دارد. بر اين اساس مي

.دگرد و در كجا جاري نمي هدر كجا جاري شد حق

الف) حق حبس در شروط

بـه .مگر در مـوارد خـاص ،راه نداردآن حق حبس درپس ،و تعهد اصلي نيست بودهشرط فرع بر عقد هكتار 100فروش ضمن قرارداد مثال در ،عوضي قرار گرفته باشد ،جايي كه در برابر شرطدر عنوان نمونه،

100اين خانه در برابـر كه ميليون به فروشنده بفروشد 100اش را به مبلغ خريدار خانهكه زمين شرط شود در اكثـر ولـي .نـد ماياز حق حبس اسـتفاده ن توانند مياينجا هر يك از طرفين در و است قرار گرفته ميليون

تـوان گفـت مي به طور كليو لذا عوضي قرار نداردآن برابر در ،آيد موارد وقتي كه شرط در ضمن عقد مي حق حبس در شروط راه ندارد.كه

يكي از طرفين به تعهد خود عمل نكـرد، اگر توان نوعي حق امتناع ايجاد كرد كه يمبه وسيلة شرط، تنها ر تخلف از شرط، قابل فسخ باشد.معامله به استناد خيا

د مجاني يا غيرمعوضودر عق حق حبسب)

زيرا دو تعهـد در مقابـل يكـديگر ؛د مجاني راه نداردوقلمرو حق حبس در عقود معوض است و در عق عوض است. دول و در برابر هم قرار گرفتن قابتدر حق حبس مبنا و نداقرار نگرفته

شرط عوضحق حبس در عقد غيرمعوض با ج)

فرعي دارد و عقد غيرمعوض را به معـوض ؛ زيرا شرط عوض جنبةداردنراه نيز عقد اين حق حبس در .كند تبديل نمي

و عقد غيرمعوض با شرط عوض معوضبين عقد هايتفاوت

هاي مختلفي وجود دارد:بين اين دو تفاوت

.243، س 476، ص 3 ج ،جامع الشتات ،قميابوالقاسم ميرزا . 1

Page 32: مسئولیت قراردادی

32 � مسئوليت قراردادي

؛ مشـروع باشـد عقاليـي مورد معامله بايد ماليت داشته و متضـمن منفعـت ق.م. 215مادة طبق .1 ،نباشـد نداشته مشروع ومنفعت عقاليي يامورد معامله ماليت ،عقد معوضچنانچه در بنابراين

ومنفعت وفايده دون عقد غيرمعوض با شرط عوض اگر مورد شرط بدر ولي ؛عقد باطل استدارد در صورتي حق فسـخ نيز شروط له مو شرط باطل است. بودهعقد صحيح ،نامشروع باشد

د حق فسخ هم ندارد.والم بنباشد و اگر عنبوده كه عالم به شرط

مبهم نباشد، مگر در مـواردي كـه علـم اجمـالي مورد معامله نبايد ق.م. 216مادة طبقهمچنين .2مورد و يلي استصپس اصل بر علم تفباشد). كرده مواردي كه قانون بدان تصريح(كافي است

اگر مورد شـرط تفصـيال عوض، اما در عقد غيرمعوض با شرط ؛ شدمعامله بايد تفصيال معلوم بازيرا مـورد شـرط از اركـان هستند؛نه شرط و هر دو صحيح و باشد نه عقد باطل است نمعلوم

، پس الزم نيست كه تفصيال معلوم باشد.نبوده و فرعي استعقد

اگر معلوم شود كه مورد معامله قبل از عقـد موجـود ،ديگر اين است كه در عقد معوض تفاوت .3(در مورد اول معامله باطل د گرد يممعامله منحل ،از تسليم تلف شده و قبلنبوده يا بعد از عقد

اگر معلوم شود كـه مـورد عوض، اما در عقد غيرمعوض با شرط و در مورد دوم منفسخ است)؛ و باطـل بـوده شـرط فقـط و اسـت عقد صحيح ،شرط موجود نبوده يا قبل از تسليم تلف شده

.ق.م.) 240(مادة مشروط له حق فسخ دارد

امـا در عقـد د؛دارراه حـق حـبس ،معوضعقد اين است كه در كه وجود دارد يتفاوت ديگر .4حق حبس راه ندارد. به همين جهت در عقـد غيرمعـوض بـا شـرط ،غيرمعوض با شرط عوض

الزام او درخواسـت ،ين صورتا يرغدر و د عمل كند يك از طرفين بايد به تعهد خوهر عوض رد.توان از حق حبس استفاده كمعوض ميعقد اما در شود؛ يم

در كـه يحـال در ؛تقابل اسـت و توازن ها آنين و بمعوض هر دو تعهد علت هم هستند در عقدبنابراين مثال در صلح محاباتي يكي از ،باشد و تقابلتوازن ها آنبين كه الزم نيست ،غيرمعوض با شرط عوضعقد

ندارد.وجود و تقابل تعادلاين لذا و ناچيز است شيءتعهدات يك

شبه معوض (عقد ناقص) در عقدحق حبس د)

ولـي ،شباهت بـه عقـود معـوض دارد كهقرض عقد انندم ،راه ندارد نيزشبه معوض عقد حق حبس در . ق.م.) 648(مـادة بلكه مثل آن بايد پس داده شـود ،دنشو ينمهم مبادله مال با دو زيرا ؛عقد معوض نيست

شود. يم به دستدر قرض يك مال دست در واقع

Page 33: مسئولیت قراردادی

33 � مسئوليت قراردادي

مدت در عقد قرض

ياگر برا« دارد:مقرر ميق.م. 651مادة ، اختالف وجود دارد.الزم است يا جايز ،عقد قرضدر اينكه آيا مـدت، طلـب خـود را يقبل از انقضـا تواند ينممقرض ،شده باشد ينمع ياجل يقرض به وجه ملزم يادا

.»مطالبه كند

الزم الوفا است يـا خيـر؟ مـثال ،در بحث مدت است. مدت در ضمن عقد قرض 651وجه ملزم در مادة آن رامـاه شـش تواند قبل از يمآيا دهد،يمقرض به مدت شش ماه به ديگري شخصي كه مقداري پول را

؟پس بگيرد

ـ يمـ مقرض پس ،الزم الوفا نيست ،مدت در ضمن عقد قرض ،651طبق مادة آن را مـدت قبـل از دتوانفته شـود مثال ضمن عقد بيع گ ،ضمن عقد الزم ديگري شرط شودمدت، اين در صورتي كه ؛ اما پس بگيرد

.گرددميالوفا اينجا مدت الزم در ،ماه پس داده نشود تا ششمورد قرض كه

،عقد قرض الزم استكه قائل شويماگر زيرا ؛عقد قرض جايز استكه گويند يم رخيبجهت همين بهقرض جايز است، كه گفتيم اگرهمچنين . )كند يممدت از اصل عقد تبعيت ( شودميالزم آن همپس مدت .گرددميهم جايز آن پس مدت

مشهور در فقه جايز بودن نظرولي استثناست. آن و مدت بودهعقد قرض الزم كه گويند يمبعضي ديگر از همين نظر مشهور پيروي كرده است. 651قرض است و قانون مدني نيز در مادة عقد

وجود آن بر عدمة واقعي طرفين ارادحق حبس در صورت ) ه

زيـرا اصـل بـر ؛حق حبس راه نـدارد ،وجود حق حبس باشد بر عدمة واقعي طرفين اراد در صورتي كهيـا هـم واقعـي . ارادةرسد ينمظاهري دةة واقعي وجود داشته باشد نوبت به اراارادر اگ اراده واقعي است و

.ميدهقرار ميبررسي مورد را هر دو نوع ،در خصوص حق حبسكه يا ضمني و صريح است

)بودن مبيع و ثمن ارادة صريح (مؤجل

باشند و در صورتي حالثمن واين است كه مبيع آمده، ق.م. 377در مادة يكي از شرايط حق حبس كه مثال هر گاه براي تسليم مبيع اجلي معين .استي تفحبس من ) باشد، حقدار مدتاين دو مؤجل (از ييك كه

كـه اگـر همان طـور تواند پرداخت ثمن را كه حال است موكول به تسليم مبيع كند؛ شده باشد، خريدار نمي واند از تسليم مبيع تا دريافت ثمن خودداري كند.تبراي تأدية ثمن مهلتي تعيين شده باشد، بايع نمي

بر خواهند كه اجراي تعهد يكي يمبا تعيين مدت معامله در واقع طرفين كه شودفته ميگ به همين جهت .ة صريح استاراداين كه حق حبسي وجود نداشته باشد و يگري مقدم باشدد

:باشدموجود كه دو شرط شودميدر صورتي مانع از ايجاد حق حبس )مدت(وجود اجل

Page 34: مسئولیت قراردادی

34 � مسئوليت قراردادي

ثمـن گويند كـه ب دطرفين در ضمن قرارداخود مانند اينكه؛ باشد هاراد مدت از روي اختيار و .1حق حـبس از ،نباشد يمدت اراد اگرولي . دگردماه بعد تسليم شش بيعمو هشدپرداخت اآلن

با لحاظ وضعيت مديون، به او مهلت دهد ق.م. 277مثال هر گاه دادگاه مطابق مادة .رودبين نمي ، حق حبس در اين صورت منتفي نيست.يا دين او را تقسيط كند

آيد:در اينجا دو فرض پيش مي .تعهد در اجرا باشددو باعث تقدم يكي از .2

اتومبيلي مثال .ولي مدتشان يكي است ،هستند دار مدتهر دو عوض شود كه ميگاهي �تسـليم شش مـاه ديگـر مبيع و ثمن مقرر گردد كه ته شود و به مبلغ سي ميليون فروخ

؛ زيرا هيچ يك از دو تعهد بر ديگري شودصورت حق حبس ساقط نمي در اين .دشون مقدم نشده است.

در متفاوت اسـت. مـثال هستند، ولي مدتشان دار مدتشود كه هر دو عوض گاهي مي �در .تسـليم گردنـد مـاه ديگـر ثمن شش وماه شود كه مبيع سهضمن معامله مقرر مي

؛ زيرا يكي از دو تعهد بر ديگري مقدم شده است.داينجا حق حبس راه ندار

)تسليم شدن يكي از عوضينارادة ضمني (

مورد معامله را به ديگري تسليم نكرده ،كدام از طرفين يچهيكي ديگر از شرايط حق حبس اين است كه بـدين وسـيله طـرفين يعنـي رد؛ادداللت ضمني بر اسقاط حق حبس ،باشد. لذا تسليم اختياري مبيع يا ثمن

.نندحق حبس را ساقط ك ندخواهمي )(تسليم

اينجـا سـببي و در اعاده نياز به سـبب دارد زيرا ؛ديگر قابل اعاده نيست ،دوساقط شكه حق حبس وقتي مبيع را به ميل خود تسـليم ،يع قبل از اخذ ثمناگر با« گويد: يمق.م. 378وجود ندارد. به همين جهت مادة

.»خيارمورد مگر به موجب فسخ در ،نخواهد داشت آن رامشتري نمايد، حق استرداد

اينكـه شـود يـا يمـ فرض علم را شـامل آيا فقطاين است كه شود مطرح ميين ماده امورد در بحثي كه مورد تعهـد را بوده،به حق حبس جاهل مثال اگر طرف معامله كه ؟گيرد يدر برمرا نيز و اشتباه فرض جهل

اينجـا در د يـا خيـر؟ توانـد مـال را پـس بگيـر يمآيا است، بعد بفهمد كه حق حبس داشته و د مايتسليم ن وجود دارد: نظر اختالف

.شود يمرا شامل علم و جهل و اشتباه اردوم تمامو ماده اطالق دارد كه اين اند گفتهبعضي �1

مثـل .شودو جهل و اشتباه را شامل نميشامل علم است ماده تنهاكه اين گويند يمبعضي ديگر �مبلغ به تصور اينكه نيز فروشنده و دهد بچكي را براي پرداخت ثمن به فروشنده ،اينكه خريدار

.459، ص 1. دكتر سيد حسن امامي، حقوق مدني، ج 1

Page 35: مسئولیت قراردادی

35 � مسئوليت قراردادي

ته شـ داناز ابتـدا محـل چـك كـه متوجه شود بعد و دكن سليمشود مبيع را ت يمچك وصول آن .بردنمي از بينحق حبس را چنين اجرايي است،

1

. پـس خالفـش قابـل اثبـات نيسـت ،علم به قانون است ،امارهكه شودگفته مياينجا در ،در هر صورت

.پذيرد ينمآن را دادگاه ،جهل داشتمكه بگويد اگر وعلم به حق حبس داشته باشد معامله بايد طرف

آن را بـه ها در نظر داشت و همـه جـا با اين وجود، امارة علم به قانون، فروض مختلفي دارد كه بايد آن كار نبرد:

كسي است كه در تحصيل » جاهل قاصر«چه كسي است. رمقص و جاهلجاهل قاصر كه بايد ببينيم اوال: . اسـت ر شرايطي بوده كه امكان دسترسي به حكم براي او وجـود نداشـته د يعني ؛علم كوتاهي نكرده است

كوتاهي كرده است؛ يعني، امكان آموختن و ياد گرفتن احكام كسي است كه در تحصيل علم» جاهل مقصر«

ولي جاهل مقصر سزاوار آن ،گيرد ينمقرار ها را ياد نگرفته است. جاهل قاصر مورد عقاب ولي آن ،را داشته است.

است كهخمسه همان احكامحكم تكليفي منظور از ؟وضعي است ياحكم تكليفي كه آيا بايد ببينيم ثانيا: احكـام تنهـا در مـورد قـانون و جهـل بـه كار داريمسر و متحرو وجوب تنها باها از آندر اين بحث ما .يد، نه احكام وضعوشمطرح مي يفيتكل

خاص قانوني نعحق حبس در مواو)

خـاص، در قـوانين گاهيموانع خاص قانوني است. ،راه نداردكه در آن از موارد ديگري كه حق حبس امكـان «لذا اين حكـم خـاص بـر قاعـدة ،ه استمقدم داشته شد يبر ديگر ،متقابل اجراي يكي از دو تعهد

.دگرد حق مياين مانع از ايجاد وكند حكومت پيدا مي »تعهد حبس

گـردد كـه متعلـق جعالـه را يمـ عامل وقتي مستحق جعل « :گويد يم 567مادة در دنيمانون ل قامثبراي بنابراين، اگر كسي براي يافتن اتومبيل گمشدة خود با ديگري پيمان ببنـدد، ؛ »يا انجام داده باشدكرده تسليم

هتعهد جاعل معلق ب تواند تسليم اتومبيل يافته شده را منوط به دريافت دستمزد كند. به بيان ديگر،عامل نميتعلـق اشد تا اجـرت بـه او ام داده ببايد كار را انج عاملو استو به دست آمدن نتيجة مورد نظر انجام كار

بگيرد؛ پس حق حبس در آن راه ندارد.

ز) حق حبس در صورت معلق بودن طلب

طلب بايد منجـز بنابراين، ؛ معلق باشد راه ندارد اين است كه طلبدر آن از موارد ديگري كه حق حبس ـ گير يمـ ديني در برابر هم قرار دوكه شود يمفته اصطالح گ و درو قابل مطالبه باشد د و بـه طلبكـار حـق ن

.توان به حق حبس استناد كرد ينمد. پس بر مبناي حق معلق ند كه قابل مطالبه باشنده يمحبس

.751، ش 98، ص 4. دكتر ناصر كاتوزيان، قواعد عمومي قراردادها، ج 1

Page 36: مسئولیت قراردادی

36 � مسئوليت قراردادي

ـ ،1362مصوب روابط موجر و مستأجر قانون 4مادة طبق المثبه عنوان ه تعهـد خـود در مـوجر بايـد ببـر موعـد تراضي اينكه مگر زد،پردابگذشته را ان هر ماه بايد اجارةستأجر در پايمزيرا تسليم عين وفا كند؛

-شـود و مـوجر مـي بها، اگر موعدي نداشته باشد، به نقد پرداخته ميولي در قانون مدني، اجاره ؛ديگر باشد

.)490مادة 3بهاي تمام مدت اجاره را از او بگيرد (بند تواند اجاره

:كهاست اين قانوندو اين در تفاوت حكم دليل

كـه گويـد يمـ نه تمليكي، لذا داند يمعقد اجاره را عهدي ، 1362مصوب قانون روابط موجر و مستأجرذرات ،اين نظر مبتني بر ايـن اسـت كـه مـورد اجـاره . مستأجر در پايان هر ماه بايد اجارة گذشته را بپردازد

جا حق مستأجر، منجز و حـق مـوجر، در اين. دفعي الوصول نيست ه ودشمنفعت است كه به تدريج حاصل پـس حـق حـبس ايجـاد ،شود صاحب مال االجاره نميموجر يعني تا يك ماه اجاره تمام نشود ؛معلق است

د.گردمين

وقتـي و تمليك موقت منافع اسـت ،اجارهعقد ،قانوناين در داند.ميتمليكي را اجاره ،دنيمانون ق ولي د،باشـ نشده د خاصي گذاشته علذا اگر مو د.كن أديههم بايد مال االجاره را ت مستأجر ،تمليك شدمنفعت كه

تواند پرداخت آن را موكول به تسليم مورد اجاره كنـد پس مستأجر مي. دبايد بالفاصله مال االجاره را بپرداز و موجر نيز حق دارد در تسليم عين از حق حبس استفاده كند.

عرفصورت وجود حكم ح) حق حبس در

تعهد يكـي ،عرف به حكمگاهي حكم عرف است. ،ه نداردرادر آن از موارد ديگري كه حق حبس يكي سكوت طـرفين زيرا ؛بر قانون استحاكم ،حكم عرفكه گوييم يماينجا در شود. يممقدم بر تعهد ديگري

عـرف بـر . مثال ندكردمي شرطخالفش بر ند،خواستو اگر نمي است آنپذيرش ةبه منزلدر برابر اين حكم اول آن بايد علي االصول در صورتي كه ،پردازند يمكرايه را آخر شدن به تاكسي،سوار هنگام كه اين است

پس حق حبس راه ندارد. ،است اينجا عرف مقدم بر پرداختدر . پرداخت نمايند

ط) حق حبس در مقام فسخ قرارداد

حـق حـبس سـاقط ،اين است كه در مقام فسخ قـرارداد ،راه ندارددر آن حبس حق ي كه ديگر موارد ازدر مقـام و برگـردد آن د بايد عوضين به دو طـرف وشمي فسخ قراردادوقتي كه به اين صورت كه .دگرد يم

پـس حق حبس ندارند؛ زيرا در اينجا ديگر قراردادي وجود نـدارد. عوض هيچ كدام از طرفين وبازگشت د .ندماين يمالزام به بازگشت مال را او مال خودداري كند از برگرداندناگر يكي از طرفين

معاملـه بـا اسـتفاده از اگر كه داردبيان ميو داشتهبه همين مطلب اشاره نيزق.م. 378قسمت اخير مادة گردد. يم حق حبس ساقط ود،ش فسخ ،خيار حق

Page 37: مسئولیت قراردادی

37 � مسئوليت قراردادي

. آثار و احكام حق حبس4

حبس مدت در مبيع تلفالف)

كنـد در يمـ يا استفاده از حق حبس موجب تحقق ضمان هست يا خير؟ مثال بايع از حق حبس استفاده آ بـه عبـارت يا خير؟ است مبيع تلف شود آيا بايع ضامن است يا خير؟ در حكم غاصب ،مدت حبس حابس

ق حبس صادق است يا خير؟ اگـر بگـوييم صـد مدتدر خصوص تلف مبيع در ،تلف مبيع ةقاعدآيا ديگر بدهد. آن راكند فروشنده بايد بدل ينمشود اما اگر بگوييم صدق يمكند بيع منفسخ يم

توضيح قاعدة تلف مبيع

تلـف يعو اهمـال از طـرف بـا يربدون تقص يم،قبل از تسل يعاگر مب«دارد: ق.م. چنين مقرر مي 387مادة مقـام او قـائم يـا بـه حـاكم يمتسل يبرا يعكه باينمسترد گردد مگر ا يبه مشتر يدمنفسخ و ثمن با يعشود، ب

.»خواهد بود يصورت، تلف از مال مشتر ينرجوع نموده باشد كه در ا

تواند داشته باشد: يمچند صورت مبيع قبل از قبض، تلف

از مشـتري قرارداد صـحيح اسـت و ،اگر تلف در اثر تقصير بايع باشد تلف مبيع به وسيلة بايع: .1كنـد. ينمبگيرد، پس در اينجا تلف مبيع صدق آن راند مثل يا قيمت توا يمباب اتالف و تسبيب

آيد يا خير؟ اگر قائل بـه حـق فسـخ باشـيم بـه يم به وجودآيا حق فسخ براي خريدار در اينكه توانيم عقد را فسخ كنيم. شرط ضمني اين اسـت كـه بـايع يمتخلف از شرط ضمني خيار استناد

دهد.مبيع را سالم به مشتري تحويل

در قرارداد صحيح است؛ زيـرا باشد، تلف در اثر تقصير مشترياگر :مشتري تلف مبيع به وسيلة .2 كند. يمصدق 1اقدام اينجا قاعدة

مال ديگري را تلـف كه كرده كند (فكر مي يممشتري بر اثر اشتباه مال خود را تلف اوقات گاهيكنـد و در حكـم يمـ قاعده اقدام صـدق نيز كه در اينجا ،ي كه مال خودش بوده)حالدر ،كند يم

ـ ،ع مال خود را تلف كنديديگري مثل باشخص اما اگر در اثر فريب ؛ قبض است كـه گـوييم يم سبب اقوي از مباشر است و بايع مقصر است.

در ايـن حالـت باشـد، تلف در اثر تقصير شخص ثالـث اگر :شخص ثالث تلف مبيع به وسيلة .3اگـر و شود يماگر ثالث معين باشد به شخص ثالث رجوع .نامعينشخص ثالث يا معين است يا

شود. يممنفسخ بيع يعني ،ثالث نامعين باشد، در حكم تلف مبيع استشخص

اند از:عبارت شرايط تلف مبيع قبل از قبض

. مفاد اين قاعدة فقهي اين است كه هر كس به ضرر خود نسبت به مال خود اقدامي كند، در مورد اقدام وي كسي بـه 1

نفع او مسئوليت مدني ندارد.

Page 38: مسئولیت قراردادی

38 � مسئوليت قراردادي

مبيع عين معين باشد. .1

بـاز هـم قاعـده ،يفتدببعد از تسليم اتفاق اگر ي حت ،اما در جايي ؛قبل از تسليم اتفاق افتدتلف، .2مختص به مشتري باشد كه آن خيارات اتو آن جايي است كه تلف در زمان خيار كند يمصدق مجلس.خيار ج) .حيوانخيار ب) .شرطخيار الف) :از اند عبارت

حكم تلف مبيع در مدت حبس

از استفاده دوران در مبيع هر گاه شود كهمي مطرح سؤال اين بايع، يلةبه وس مبيع حبس در صورت حال

و شـود مـي وارد بايع به حوادث از اين ناشي خسارت آيا شود معيوب و ناقص يا تلف بايع نزد حبس حق .خير يا گرددمي مشتري يلةبه وس فسخ قابل ،425 و 388 مواد طبق يا منفسخ 387 مادة حكم به بيع

اما است، ساكت قانوني دموار به مربوط لئمسا از بسياري مانند لهئمس اين به نسبت مدني قانون چند هر

.تسني حقوقي لاصو و قواعد كمك هب حكم استنباط نعما سكوت اين

شودنمي منفسخ حبس قح اعمال دوران در عمبي تلف سبب به عقد كه رسدمي نظر به خصوص اين در

ايـن فرض طرف، يك از يرا؛ زكندنمي ايجاد فسخ قح مشتري براي مدت، اين در نقص و عيب حدوث و

در يعبـا و اسـت شـده انجـام حبس، قانوني حق استناد به خريدار به عمبي متسلي از عباي خودداري كه است

عبـاي گيآمـاد كـه 387 مادة ذيل در مندرج استثناي مالك جهت اين به و است بوده يعمب تسليم ةآماد لصا ليمسـ ت كه بحث مورد در ،سازدمي يفتمن عمبي خسارات به نسبت را عباي وليتئمس و باشد عمبي ليمست براي

كـه دارد ناي در ظهور. م.ق 387 ةماد آن، بر افزون. است جودمو نيز گيرد،نمي صورت حبس حق استناد به

ة مـاد حكـم شـمول در ترديد صورت در رگدي طرف از و يردگ ورتص حق وندب عيبم ليمست از خودداري به سحب حق اعمال اندور در عمبي عيب و نقص و تلف بحث، مورد به بتسن گر،دي كورذم مقررات و 387

.است مذكور حكم ثبوت عدم ،اصل ما، نظر به مذكور احكام بودن قاعده با مخالف علت1

هزينه نگهداري مورد حبسب)

بـراي او داشـته باشـد، مثـل هايي دارد، ممكن است هزينهميوقتي كه حابس مال را در حبس خود نگه . نگهداري و ... ،انبارداري هزينة

خريـدار بـر عهـده اينكـه و يـا فروشنده يا حابس است كه مبيع را حبس كرده عهدة رها باين هزينهآيا است؟

.173و172 ص، صقراردادها و تعهداتثار آ، يديي شهدمهدكتر . 1

Page 39: مسئولیت قراردادی

39 � مسئوليت قراردادي

ندارد، ولي با توجه به اينكه هر مالكي بايد هزينه نگهداري مال خود يقانون مدني در اينجا حكم صريح)الغرم فعليه الغنم له من( را پرداخت كند

ة مالك آن مال پـس از عهد رنگهداري از مال حبس شده ب ةهزين ،1 .عقد است، يعني خريدار

انعقـاد به محـض خريدار كه از آنجا و گفت هدنمو. نيز استفاده مق. 105 توان از مالك مادةهمچنين مي .وستا ودخ ر عهدةبنيز هامطلق است، پس هزينهدر اينجا يتش مالكشود و مي مبيعمالك عقد

ـ بنابراين هزينه؛ قانون مال را در تصرف خود نگه داشته به حكماز طرف ديگر فروشنده يا حابس رهـا ب ر اينجا خريدار است.كه د بودهمالك عهدة

ان و قائم مقام خاص و وراثحق حبس در برابر طلبكارج)

.و وراث اشاره كرد 2قائم مقام خاص ،توان به حق حبس در برابر طلبكارانمي آنو احكام از ديگر آثار

بـه عنـوان مثـال، يعنـي را دارد؛و وارث قائم مقـام خـاص ،حق حبس قابليت استناد در برابر طلبكارانتوانند مال حبس شده را توقيـف نمي ،استناد قرار گرفته موردحق در برابرشان اين طلبكاران طرف مقابل كه

ل توقيف نيست.گر مال حبس شده قابدي ؛ به عبارتكنند

بسشيوه اجراي حق ح. 5

ع فـا ار در ديـد . خركند يمبه پرداخت ثمن را درخواست يداراز دادگاه اجبار خر ياهدفروشن يمفرض كن از يـز ع دارد، او ننـا به عهد امت يده است و فروشنده از وفاشن يملسبه او ت يعچون مب كهدارد يخود اظهار م يدبا يو دعوا با وضع كنون بخواهدتواند اجبار او را از دادگاه يخواهان نمكند و ياستفاده م ثمنحق حبس

ود.شرد

:قرارداد بررسي مورد را دادگاه وظيفة بايد صورت اين در

طرف دو هر خويش، تعهد موضوع تسليم از طرفين خودداري صورت در فقها، از برخي نظر به �

او بـه آن تسـليم به تعهد و انتقال داده ديگر طرف به عقد در كه شوندمي موردي تسليم به الزام .اندكرده

-دانسـته طرف، گناه به خويش تعهد و تمليك مورد تسليم از را طرفين خودداري فقها از برخي �

.اند

.برد، زيان را هم بايد تحمل كندآن كه منافع را مي :يعني. 1

، و است. شخصي كه مالي به هر نسبت به او انتقال يافته، قائم مقام ناقل نسبت به حقوق و تعهدات وابسته به آن مال 2

شود.منتقل اليه مال مزبور، قائم مقام خاص گفته ميبه چون قائم مقامي مزبور ارتباط به مال خاص و معين دارد،

Page 40: مسئولیت قراردادی

40 � مسئوليت قراردادي

كـه جهـت از آن شوداجبار مي خريدار سسپ و فروشنده ابتدا اند كهعقيده اين بر ديگر، بعضي �

از پـيش مبيـع اگـر اينكه چه كند؛مي پيدا استقرار بيع عقد مبيع، تسليم با و است مبيع تابع ثمن

.گرددمي منفسخ يعب شود، تلف تسليم

تسـليم به اجبار طرفين از يك يچه است، شده داده نيز نسبت شافعي فقه به ديگر كه نظر مطابق �

دو طـرف از هر يـك به نسبت لزوم تسليم زيرا شود،مي گرفته ايشان نزاع جلوي ولي شودنمي

هـر دو اگـر پـس . اسـت خـويش تعهد مورد ديگر از تسليم طرف نكردن خودداري به مشروط ديگـري، بـه خـود تعهـد مورد تسليم به نسبت يك هر تكليف كنند، خودداري تسليم از طرف

.شد خواهد منتفي1

انحالل قرارداد. 6

قرارداد را مطرح كرد در شرط ةواسطبه توان انحالل قرارداد از ديگر طرق غيرقضايي جبران خسارت مي يي دارد:ها مصداقكه اين انحالل خود

شرط به عنوان ،طرفين حق فسخ را در صورت عدم انجام تعهد بيني حق فسخ در قرارداد: يشپ �

.بيني كنند يشپ

منفسخ خود خودبه قرارداد ،اگر چك برگشت خورد به عنوان مثال :در قرارداد انفساخبيني يشپ � .شداب

طرفين چند حالت دارد:ة اراد ديگر انحالل قرارداد به اعتبار به عبارت

.)يا تفاسخ (اقاله انحالل به تراضي �

.(فسخ) يك طرفة انحالل به اراد �

.)انفساخ( انحالل قهري �

له)اي (اقتراضانحالل به . 7

آن نيز خود ةبا اراداند، خود عقد را به وجود آوردهة كه طرفين به اراد همان طوري يعني تراضانحالل به بـوده و طرفينـي از باب تفاعل تفاسخ. شودفته ميگيا تفاسخ برند كه اصطالحا به آن اقاله عقد را از بين مي

ز اسباب سقوط تعهدات شمرده است.ا آن را ق.م. نيز 264 ق.م. ذكر شده و مادة 283 اقاله در مادة است.

شـود اقالـه پس آيا اقاله را مـي ،عقد است يا خير؟ اگر عقد استاقاله گردد كه اين سؤال مطرح ميحال كرد؟

ي كه قابل اقاله نباشد، عقد نيست.اقاله قابل اقاله نيست و چيز كهشود در پاسخ بايد گفته

.175-173 ص، صتعهداتآثار قراردادها و ، مهدي شهيديدكتر . رك: 1

Page 41: مسئولیت قراردادی

41 � مسئوليت قراردادي

.دانندمي استثنارا اقاله ة عدم قابليت اقال و اقاله عقد است بعضي از اساتيد معتقدند كه1نظـر ر حـال ه به

اركـان بـه نياز ،وافقير از تغ ،ن است كه اقاله عقد نيست. اقاله فقط توافق است و براي انعقاد عقدمشهور اي .نيز وجود داردديگري

كيلو يك شود كم يا زياد كرد؟ مثال شخصي آيا اقاله را مي گردد اين است كهسؤال ديگري كه مطرح ميك هفته عقد را اقاله كنند. اگر قيمـت طـال افـزايش خرد، به اين شرط كه بعد از يطال را به قيمت معين مي

ايـن عقـد چـه بـه التفـاوت دهـد. طال مابه التفاوت دهد و اگر قيمت كاهش يابد، خريدار ما شندةيابد، فرو شرط اقاله كم و زياد)(صحت قرارداد شرط چه وضعيتي دارد؟ بر فرضوضعيتي دارد؟

عين معين قابـل خريـد و به صورتعقد باطل است. طال مال قيمي است و فقط بايد گفت كهدر اينجا .رسدمي به نظركلي ،مورد معاملهمذكور، ولي در سؤال ش است،فرو

زيرا معامله نيز باطل است؛اما اگر بگوييم طال شمش بوده و شمش هم مال مثلي است، قرارداد در اينجا 2كالي به كالي

.شودمي

ه ارادة يك طرف (فسخ). انحالل ب8

ماننـد فسـخ، ابـراء، ؛ نـد گويآيد كه در قانون به آن ايقـاع مـي مي به وجودانحالل ارادي با ارادة يك نفر اعراض و...

هـا تصـريح شود كه در قانون به آنفرق تعهد يك طرفه با ايقاع در اين است كه ايقاع به اعمالي گفته مي .استدر حالي كه تعهد يك طرفه عام شده،

اختياري است كه طرف عقد الزم ،يك طرف نياز به تراضي نيست و فسخ يله ارادةبه وسدر انحالل عقد .اين حق اشاره دارد هبنيز ق.م. 449 مادة گويند.مي» خيار«كند و به آن زدن عقد پيدا مي هم ربدر مورد

قرارداد را فسـخ مشتري ،تخلف كرددهند كه اگر فروشنده ي را قرار طرفين در قرارداد چنين شرط فرضا .دمايرا فسخ ن فروشنده قرارداد شد،پرداخت نتوسط مشتري يا اگر اقساط ثمن به موقع و دكن

مـادامي كـه وصـف سـت كنـد؟ بايـد دان حقوقي را پيدا مي وصف اين نوع شرط چيست و كدام ماهيت .مودمترتب ن بر آنتوان آثار و احكام شرطي را ينم ،حقوقي مشخص نشود

شـرط ايـن دانند، امـا باطل مي آن راپذيرند و ها اين شرط را نميبعضا در دادگاه كه بايد گفت پاسخدر شود اين است كه اين شرط چه نوع شرطي است؟ آيـا شـرط صحيح است، ولي بحث خاصي كه مطرح مي

يا شرط فعل يا شرط تخلف از شرط. خيار تأخير ثمن است

.874، ش 21و20 صص، 5ج ، قواعد عمومي قراردادها، ناصر كاتوزياندكتر رك: . 1

مؤخر و موجل هستند. ي،هر دو كل يع،كه ثمن و مب شود ياطالق م يا در فقه به معامله يبه كال يكال يعب. 2

Page 42: مسئولیت قراردادی

42 � مسئوليت قراردادي

با توجه به شرايطي كه در رابطه كه شبيه خيار تأخير ثمن است، اما بايد گفتكه ممكن است گفته شود م را مطـرح خيـار مايفسـد ليـو 409مادة خود البته ( ق.م وجود دارد 409تا 402با خيار تأخير ثمن در مواد

ير ثمن نيست.تأخ يارخاين شرط، شرط كند)،مي

روز از انعقاد عقد 3گذشت اين است كه مدت شروع حق فسخ بعد از تأخير ثمن از جمله شرايط خيار يك روز اند: نهايت نيز نيست. بعضي گفتهاما بي نبوده،است كه مختص به بيع است. هرچند اين خيار فوري

.هستند مدت عرفيبه ديگر قائلو بعضي

ه باشد و اگر مدت يا اجـل شرط ديگر اين خيار اين است كه اجل يا مدت براي تأديه ثمن وجود نداشتپس خيار ،قرار اقساط)(وجود داشته باشد، اين خيار موضوعيت ندارد. در فرض ما اصوال مدت تعيين شده

يست.نتأخير ثمن

ين است كه بايع مبيع را تحويل داده و تسليم كـرده در حـالي كـه در خيـار بر ادر سؤال فرض همچنينپـس خيـار تـأخير ثمـن ،آيدنمي به وجودمبيع تسليم شود، ديگر خيار مبيع تسليم نشده و اگر ،تأخير ثمن

نيست.

بايد گفـت كـه در باشد؟ ق.م. 401تا 399تواند خيار شرط موضوع مواد مي آيا شرط فسخ مذكورحال است. دليل بطالن آن هم عقد خيار شرط مدت بايد معين باشد و اگر مدت معين نباشد، شرط باطل و مبطل

معامله است. ري بودنرغ

گيري خواهند عقد متزلزل باشد و در مدت معين تصميماين است كه طرفين ميشرط فلسفه اصلي خيار فلسـفه مثال مـذكور، خواهند در استحكام عقد خلل ايجاد كنند، اما در خيار فسخ در مي ها آنبنابراين ؛ كنند

يعنـي مـا ايـن ؛ استحكام عقد است مذكور،در مثال اين خيار با خيار شرط متفاوت است. فلسفه خيار فسخ خيار را در جهت تأكيد بر لزوم وفاي به عهد در عقد آورديم و يك نوع تهديد است كه طرف معامله تخلف

نكند.

سـت، تصـرفات ديگر آيا وقتي بيع متزلـزل ا به عبارتتوان مبيع را فروخت؟ حال آيا در مدت خيار مي ناقل ممكن است يا خير؟

تواند در مبيـع تصـرفي كـه در بيع شرط مشتري نمي«بدين سؤال پاسخ گفته شده كه ق.م. 460 ادةمدر ماده مربوط به بيـع شـرط اسـت، امـا چند كه اين . هر»نمايدباز قبيل نقل و انتقال و غيره ،منافي خيار باشد

بـه خيـار شـرط فرق خيار شرط با بيع شرط در اين است كه(و قابليت تعميم دارد. بودهن آنمخصوص به به وجـود خيار ،بعد از رد ثمن در بيع شرطاست و فعل شرط به نحوبيع شرط ليو بوده،شرط نتيجه نحو .آيد)مي

شـرط شـده كـه اقسـاط در مـورد معـين زيرا ؛، شرط فعل استمذكور شرطكه گفته شودممكن است بـه ابتـدا الـزام و بعـد اجبـار در اين صورت . پرداخت شود و اگر پرداخت نشد، تخلف از شرط فعل است

.وجود داردديگر و نهايتا حق فسخ يلةوس

Page 43: مسئولیت قراردادی

43 � مسئوليت قراردادي

فـك پـالك طرف مقابـل از اما ؛ شرطي كه فك پالك شود د بهخررا ميشخصي اتومبيلي به عنوان مثالو اگر نشـد اجـراي جـايگزيني ودبايد الزام به فك پالك نمق.م. 237مادة طبق اينجا در . دكنميخودداري

ق.م.). 239(مادة آيدمي به وجودو اگر باز هم نشد حق فسخ ق.م.) 238مادة (

بـا توافـق ايـن امـر كـه يا خريدار داده شـده به فروشنده مستقيما ،حق فسخ ما، فرضو موضوعاما در ـ كن فسخ ياو د الزام يا اجبار نتوانكه مي شده . در واقع اين اختيار دادهاست آمده به وجودطرفين د. از ايـن ن

تواند از مصاديق شرط فعل باشـد كـه تخلـف از آن بيني حق فسخ مي يشپنتيجه گرفت كه اين توان ميامر يعنـي اينكـه بر تعذر اجبار نباشد،مبتني اند كه توقف خيار اما طرفين توافق كرده؛ شودسبب ايجاد خيار مي

-ياز اين رهگذر م .اندشرط كرده ،م قرار دادهرا در طول ه 239تا 237كه مواد دنيمانون ق خالف برها آن تكميلي است. از قواعد امري نبوده و 239تا 237اد كه مو توان فهميد

بـه را اين شـرط ،به اصل صحت اگر شك كنيم كه آيا شرط صحيح است يا خير با توجهاز طرف ديگر زيرا تا جايي كه ممكن اسـت بايـد شته باشند؛ قي داونفوذ حقهم شرط و نمايم كه هم عقد ي حمل مييمعنا

.در جهت استحكام قراردادها قدم برداشت

شود اين است كه آيا فسخ يك عمل قضايي است يا خير؟سؤال ديگري كه مطرح مي

حق فسخ را اعمال كنـد و خود، بايد يعني شخص ابتدا؛ فسخ يك عمل ارادي، ايقاعي، غيرقضايي است. در دارد يـا خيـر وجـود كند كه آيا حق فسخ كند. دادگاه اعالم مياز دادگاه درخواست آن راصحت سپس از زمـان اعمـال حـق نيز منافع و نمائات .آن شود، نه از زمان اعالمق واقع ميفسخ از زمان اعمال ح ،نتيجه

رسد.كننده ميفسخ به فسخ

خـالف انفسـاخ بر ؛ف اصل است، بايد دليل داشته باشدلامخو چون دارد وجودفسخ فقط در عقد الزم كه هم در عقد جايز و هم در عقد الزم است.

آيا فسخ كننده الزم است فسخ را اطالع دهد؟

چون ممكن است در صورت د،گردليت خارج از قرارداد الزم مياما از جهت مسئو؛ اصل الزم نيست در عدم اطالع به طرف مقابل زيان وارد آيد.

)انفساخ( انحالل قهري. 9

كه آن واقعـه بـه يا به گونه يندهدر آ اي هواقع وقوع ةبه واسطقهري عقد انحاللعبارت است از انفساخ .قهري شودقرارداد موجب انحالل ياحكم قانون

اراده باشـد، امـا خـودش ارادي سـببش كـه البته ممكن است .شودانحالل قهري خود به خود انجام ميجايي كـه مباشـرت فـرد در اجـاره و يان مستأجره در اجاره مثل تلف مبيع قبل از قبض يا تلف عي نيست.

كند.شرط شده و وي فوت مي

Page 44: مسئولیت قراردادی

44 � مسئوليت قراردادي

رود و بـراي از بين مي به خودقرارداد خود د،بدون اينكه به يك عمل حقوقي اضافي نياز باشدر انفساخ .انتخاب وجود نداردحق دادگاه يكي از طرفين يا

كرد: تقسيمتوان به سه گروه مي ،سبب آن دارد يجادكه اراده در ا يبا توجه به نقشعقد را انفساخ

كه اگر مثال تا كنند يم صريحدر ضمن قرارداد ت ينطرف ينكها يعني ؛ينطرف يحصر ةادار اانفساخ ب .1ـ تأخيراين كه يمنفسخ شود و وقت قرارداد ،شد ثمن تأخيردر پرداخت ينمدت مع ، دااتفـاق افت .شود يمنفسخ مقرارداد

در قـانون كـه آيـد است، ولي از تحليل حكم چنين برميگذار از حكم قانون يكه ناش يانفساخ .2 گونه ينا ينكه طرف كند يحكم م يعني، آورد يرا به اجرا درم ينطرف ضمنيمفروض و ةواقع اراد

انفساخ را گذار حكم كه قانون ،)ق.م. 387 ادةقبل از قبض (م مبيع تلفقاعدة مثلد. ان كردهاراده .در صورت حاصل شدن شرايط، براي آن وضع نموده است

را اجرا ينطرف ةاراد قانون پذيرد، ولي در آن،صورت ميگذار حكم قانون يجةنت كه در يانفساخ .3 گويـد يمـ يزعقد جامورد در قانون ينكهمثل ا .آورد يخودش را به اجرا درم ةاراد بلكه ،دكن ينم

.ق.م.) 954(مادة شود يمنفسخ م وتف ابكه

:وجود داردانفساخ نوع سهبه عبارت ديگر پس

.يحصر شرطانفساخ با �

.آورد يگذار آن را به اجرا درم كه قانون يشرط ضمن انفساخ با �

.يشرط قانون انفساخ با �

صريحانفساخ با شرط . 10

صـورت خـود خودبـه چند كه منحل شـدن هر ،اند كرده يجادرا اانفساخ سببخودشان ينطرف ينجاادر .دگير يم

در تعليـق بحـث مربـوط بـه ينجـا اما در ا گردد، يممطرح عقد يلدر مرحله تشك يگاه ،تعليقبحث از .آن يلنه تشك شود يم معلق انحالل عقد است كه در آن انحالل عقد

در خصـوص ينطرف يتوافق و تراض خ يعني. شرط فاسكنند يم يرتعبخ در انحالل را به شرط فاس تعليق يطعدم وقوع شـرا ياو يناز عقد را محدود به زمان مع يتعهدات ناش يلهوس ينكه بد يندهانفساخ عقد در آ

بيـع ،پرداخـت نكـرد ينـي ثمن را در مدت مع ،يداركه اگر خر كند يمثال فروشنده شرط م .ندماين يم خاص منفسخ باشد.

كه در عقد ينمثل ا .كند يندهدر آ ياحتمال ةحادث ل قرارداد را منوط به وقوعممكن است انحالخ شرط فاسعقد منحـل ،كه اگر فرزندم از مسافرت برگشت دهم يه مرمن خانه را به شما اجاكه شرط كند وجر اجاره م .مسافرت برنگردد فرزندم از ينكهبه شرط ا ياو باشد

Page 45: مسئولیت قراردادی

45 � مسئوليت قراردادي

شرط انحالل قرارداد بعد از مانند؛ افتد يكه حتما اتفاق م ندكن يم ياهواقع وقوعانفساخ را منوط به يگاهو شرط كند يمطلق م حبس اش را به نفع او خانه ،كمك به برادر ناتوان خود يبرا يشخص مثال .ينمدت مع

كه قرارداد بعد از پنج سال منفسخ شود. كند يم

مـثال اسـت. تقصـير ط بـه ارتكـاب منـو يـا و يانجام كار اراد ،منوط به عدم انجام تعهد ،انفساخ يگاه .قرارداد منحل باشد ،كه كار خالف انجام شدينبه محض ابه اين شرط كه دده يه مررا اجا ايخانهشخصي

در ضمن قرارداد خشرط فاس يلتحل. 11

شرط يارخ اب فاسخ شرط تفاوتالف)

يـا طـرف و هر دو يااز طرفين يكي يبراق.م. 399مادة كه طبق است يقرارداد ياراتشرط از خ يارخ

است. ينهم مع آن و مدتشود اده ميدفسخ قرار حق ،ثالث خصش

ـ يمـ واسـت آنصاحب در اختيارحق آن،در و كند يم يجادفسخ ا حق ،شرط يارخ آن را اعمـال دتوان باشد. ياراد كه سببش هر چند ،شود يخود انجام م به اما شرط فاسخ خود؛ داعمال نكن يانموده و

وجـود شرط فعـل ،شرط ياراما در خ ؛است يجهشرط نت ،شرط فاسخ ،حق از جهت اعمال يگرد يربه تعبو شـود يشرط فاسخ خود به خود انجام م يول ؛است يو اضاف يعمل حقوق يكبه يازشرط ن ياردر خ .دارد

شود. شرط محقق مي ،واقعه ض وقوعبه مح

بيع شرطو فاسخ شرط تفاوتب)

يـار نـدارد حق خ يعكه با يمدت يبرا را يعمب توانديم يمشتر ،شرط يعب در« :اردديبيان مق.م. 500 ةماد را محفـوظ يعحـق بـا يار يا نحو آنجعل خ يلةوسه ب، بايد باشد يار بايعخ با يمنافو اگر اجاره اجاره دهد؛

.»بود باطل خواهد باشد يعحق با با يكه مناف يحد تا دارد و اال اجاره

فروشـد و در آن شـرط شخصي مال خود را مـي مثال .آيد يود مثمن به وج بعد از رد يارخ ،شرطدر بيع كند كه اگر در مدت يك سال بتواند ثمن را بازگرداند، عقد را فسخ كند و مبيع را پس بگيرد.مي

است، صورت شرط فعل به شرط يعو ب يجهبه صورت شرط نت شرط فاسخ ،خيار يجاداز جهت ا ينبنابرا يد.به وجود آ يارثمن رد شود تا خ يدبا يعني

يقيشرط فاسخ با شروط تعلج) تفاوت

شرط ينكه ا يوقت .آيد يبه وجود م نيزاز عقد يتعهدات ناشو دگرد واقع مي منجزاعقد ، شرط فاسخ دراما شرط ؛ندارد) يي(اثر قهقرا شود يم اثر يب يندهو تعهدات نسبت به آ هزدهم ررا بيت وضع ،كرد يداتحقق پ يتعهـد ،اگر آن حادثه رخ نـداد يعني ،است يبه تحقق حادثه خارج منوطاثر عقد و بودهن گونه ينا تعليقي

.آيد يهم به وجود نم

Page 46: مسئولیت قراردادی

46 � مسئوليت قراردادي

ـ يـدم اسـب را خر ينو شرط كند كه ا هدرك يداريرا خر ياسب يشخص ال اول:مث در ينكـه ا رمشـروط ب مسابقه برنده شود.

قرارداد منحل باشد. ،برنده نشوداگر اسب د كهمايرد و شرط نبخرا باس يدارخر :مثال دوم

اتفـاق يخارج ةحادث يدو با كند يم يدااز برنده شدن انتقال پ بعد اسب يناست و ا تعليقمثال اول شرط است.منعقد شده عقد منجزا چون ،شودمياسب منتقل ،از زمان انعقاد عقد ،اما در مثال دوم ؛يفتدب

،كنـد يباطل م يزعقد را ن ،باطل باشد ،بر آن شده معلق د،قكه ع ياست كه اگر شرط ينادر يگرتفاوت د ،اگر شـرط باطـل باشـد ،فاسخ شرطاما در )؛چه عقلي و چه شرعي( وط به امر محال استناثر عقد م يراز

.منافات داشته باشد عقد يبا مقتضا ينكهمگر ا ،كند يرا باطل نم عقد

شـود باعث انفساخ عقد ،از سه ماه يشمدت ب يكه عدم پرداخت نفقه برا شود شرطمثال در عقد نكاح

امـا نكـاح ،شرط خارج از آن باطل است موارد فسخ نكاح احصا شده و يراز ،شرط باطل است ينجااكه در است. يحصح

ياثـرش از ابتـدا ،محال باشـد يااگر آن حادثه واقع نشود ي قيلعاست كه در شرط ت ينادر يگرتفاوت دامـا در شـرط ؛شـود يبرطـرف مـ عقدو برد يم ينرا از زمان توافق از ب يو تمام تعهدات احتمالعقد است

.كند ياثر نم يدر تعهدات قبل ،است يندهناظر به آ چون ،فاسخ

استخدامش در كه كند يو در ضمن قرارداد شرط م بندد يكارفرما قرارداد م يكبا يشخص به عنوان مثال، مزدش تواند يكارفرما نم ،استخدام شد يگريد يجادر يانفساخ قرارداد است. حال اگر وباعث يگرد يجا

خسارت كند. ةمطالب ،از بابت خسارات وارده تواند يالبته م .را پرداخت نكند

خشرط فاس يحقوقد) وضعيت

ـ و فقه نيز يدر قانون مدنو ندپذيرميرا ن اين شرطها دادگاهاز يبعضاز آنجا كه وجـود يعنـوان ينچن ؟ودمن يداپبايد از كجا رامسئله ينحكم اكه شود يواقع م يدلذا ترد ،ندارد

در صـورتي كـه بـه . دآوربـه دسـت شـرط يـار شـرط و خ يعمثل ب ياتعوراز فاين مسئله را بايد حكم است. يحشرط صحكه اين فتگ توان يم اده شود،پاسخ د ،كه وارد شده يدهاييترد

صحت يطاز شرا تنجيز كه همان طور و بوده معلقشرط يك ،خاست كه شرط فاس يناز اشكاالت ا يكي .باطل استعقد هم و هم شرط ،باشد معلقهست و لذا اگر شرط نيزصحت شرط يطاز شرا ،عقد است

. وجود ندارد ،منجز باشد يدكه شرط باتنجيزي اشتراط يبرا يليدل در پاسخ به اين اشكال بايد گفت كه

معلـق اكثـر شـروط دني،م انوندر ق .يستباطل ن معلقشرط يول ،يمرا باطل بدان معلق ينكه عقدبر فرض ادر منشـأ و اثـر تعليـق باطل اسـت و ءدر انشاتعليق و فقط بودهباطل ن كال معلق عقد يگراز طرف د است. .نديستباطل ن

Page 47: مسئولیت قراردادی

47 � مسئوليت قراردادي

و ثمـن در كن اسـت رشرط ديگر يربه تعب .از مورد معامله است ياست كه شرط بخش ينا يگراشكال دفـرض در واقـع . شـود يهم مباعث معلق شدن عقد ،معلق باشد لذا اگر شرط ،گيرد يقرار م هم برابر شرط

شدن معلق باشد باعث معلق ءجز يكاگر . شرط و ديگري مورد معامله يكي دارد:عقد دو ركن كه مكني يم .(شرط و عقد) گردندمي طلهر دو با يجهدر نتو هشد يگرد ءجز

كـه گويد يماول نظر وجود دارد: يهدو نظر عقد و شرط يندر خصوص ارتباط ب بايد گفت كهپاسخ در

عقـد و ةرابطـ ،نظـر دوم بر طبق . گيرد ياز ثمن در برابر شرط قرار م يبخش يعني )؛من الثمن قسط شرطلل( ينجـا از ا .خواهـد بـود تـابع عقـد شرط و و شرط فرع است بودهقد اصل عاصل و فرع است. رابطة ،شرط

شـرط هـم ،بود يزشرط هم الزم است و اگر عقد جا ،اگر عقد الزم بود يعني ؛دگرد يمطرح م يتبحث تابع خواهد بود. يزجا

ير ك حق مسلم و غي يتتابع يناما ا؛ تسا نظر ينمطابق انيز دنيم انونق نظر دوم است كه ،نظر مشهور .موجود مستقل است يكو بودهعقد ن شرط تابع ،از موارد يرخدر ب بلكه ،يستن يدترد قابل

اگر مستأجر بـه تصـرف خـود ،مدت يبعد از انقضاكه شرط شود ،در ضمن عقد اجارهبه عنوان مثال، عقد هنگامي كه ،باشدمطرح يتبحث تابعدر اينجا اگر .باشد يالمسم اجرت ةبه انداز المثل اجرت ،ادامه داد

501مـادة بـه يهشـب و شـود يعمال به شرط عمل م مورد ينادر ا ام ؛شود يهم تمام م شرط ،اجاره تمام شد .مستقل استدر اينجا است كه شرطمطلب هم اين يه است. توجق.م.

يـت اگـر قائـل بـه تابع ير؟خ ياممكن است يزشرط الزم در ضمن عقد جا ياآدر پاسخ به اين سؤال كه بـا ايـن تعـارض اما ؛ هستنددر تعارض با هم و بوده و شرط الزم يزچون عقد جا پاسخ منفي است، ،يمباش

.صورت پـذيرد شرط الزم عدم عزل ،وكالت يزجا عقد در ضمنمثال .قابل حل است ي كه ذكر شد،يهتوج

خـالف ،امـر يـن اكـه يـد بگو يممكن است كس شرط مستقل است. ،شرط يناست كه ا اينمطلب يه توج اطالق عقد است. يخالف مقتضا ينا در پاسخ بايد گفت كهما ا ؛ذات عقد است يمقتضا

بـوده ي يـا قـانوني سبب شـرع يكمتوقف بر يدبا ياثر قانون يجاداست كه ا ينا يگرد اشكاالت ازيكي .باشد طور ينهم يدشرط هم با ينا باشد و در مورد

است. با توجه بـه يناراده طرفامر، ينسبب او بودهسبب ن بدون ينجاانفساخ در ا در پاسخ بايد گفت كه .وجود ندارد يديشك و ترد ،شرط يندر صحت ا ،اراده يتاصل صحت و اصل حاكم

فاسخ شرطميزان نفوذ ) ه

شـرط ،ممكن باشد آن انحالل ،ينكه با توافق طرف عقديدر هر (: وجود دارد يكل يارمع يكدر اين باره مثال .ندارددر آن يراه فاسخ نيزشرط ،نباشد ممكن با اراده عقد اگر انحاللپس .)فاسخ هم در آن راه دارد

.كند يم يداتعارض پ ينظم عمومبا زيرا مود؛منحل ن يبا تراض نكاح را ياو وقف توان ينم

Page 48: مسئولیت قراردادی

48 � مسئوليت قراردادي

يـا و شـخص ثالـث له مضمون ينضمان ب عقد .نيز شرط فاسخ راه ندارد مطلقدر عقد ضمان همچنيندر .دگـرد يبه ضامن منتقل م نهعمضمون ةو ذم هشد يجادا ذمهنقل ،قمطلدر ضمان .شود يضامن منعقد مدوبـاره مشـغول عنـه مضمون ةذم ؛ زيراآن را بر هم بزنند توانند يمديگر نه لو مضمون ضامناين صورت،

.شود يم

ينجاادر وجود دارد كه ذمه به ذمهضم ،باشدي تضامن يتو مسئول هدوضمان مشروط بكه در صورتياما .نيز در آن راه دارد فاسخ شرطپس د،زو آن را بر هم مودن عقد را اقاله توان يم

مثال در وكالـت شـرط .راه دارد نيز يزجاعقد در ،الزمعقد عالوه بر ، شرط يارخ خالف بر ،شرط فاسخاز يـل وك كـه واقعـه ينبه محض ا ،يجهنتدر .عقد استموكل سبب انفساخ اذناز وكيل تجاوز كه شودمي

.دگرد يم يفضول ،دهكه انجام د يو هر كار هشدوكالتش تمام ،حدود اذن خارج شود

از شـرط توانـد مـي مشـروط لـه ،يفتـد اتفـاق ب واقعهكه يناز ا قبل از وقوع واقعه: قبل بودن اسقاطقابل .دماين نظر صرف از شرط تواند يكه بخواهد م هر موقع ،هلمشروط زيرا ؛كندنظر صرف

چـك ،يند معـ عـ كـه اگـر در مو شود شرط ،مثال در ضمن قرارداد از وقوع واقعه: بعد بودن اسقاطقابل .شـد منفسـخ عقـد و هنشد پرداختچك ليو ،يدرس فرا ينحال موعد مع منفسخ شود. عقد ،پرداخت نشد

پرداخـت او كـه چـك يـداري خر ينكهمثل ا ،نداگفته شده اقواليصورت گرفته و يعمالا ،هواقعاين از عدبرا ينقش و اقوال چهل افعا ينا است كه ينبحث در ا .گيرد يو او هم م هدادمبلغ چك را به فروشنده ،نشده :است شده بيانسه نظر در اين مورد، يا خير؟ است اسقاطبر يلدل ياآد؟ نكن يمايفا

عقـد ،اتفـاق افتـاد هقعاكه و يوقت ،شرط طبقبر .يستمترتب ن ،اقوالو افعال ينابر ياثر يچه .1 تـوان ينمـ ،معدوم شد يزيچكه يوقت ،يگربه عبارت د؛ دنندار ياثر يدعاعمال ب ومنحل شده

است. ينهم نيزمشهور نظر .ودمآن را زنده ن

را يديجد عقداند كه خواسته يم هاآناست كه ينا ةدهند نشان ،ينطرف يال بعدقوافعال و ا ينا .2فـرض يعنـي ؛اسـت يفرضكه چند هر به طرفين بوده،تساب ناراده قابل ا ينا .ياورندب به وجود

بايد گفت به اين نظر در پاسخ .را به وجود آورند يديعقد جد خواهند يمها آنكه است ينابر ةتابعـ ودعقـ ال( باشـد يناست كه مقصود طرف ينبه طرف قابل انتساب وقتي ،يدانعقاد عقد جد كه

آثـار و با ،باشد ييدجد عقداگر زيرا ؛اند نكردهرا يديجدقصد عقد در اينجا طرفين ).للقصود قبلي.عقد آثار و احكام با نه ،استخود احكام

يـن از ا ،(فروشـنده) لـه است كـه مشـروط يناز ا كاشف ،را گرفته پولكه فروشنده مطلب ينا .3پابرجا عقد قبليكه خواستهمي ،التزام ينبا ا يعني ؛قبل از وقوع واقعه منصرف شده است ،شرط .ستها ااستحكام قرارداد چون اصل بر ،باشد

Page 49: مسئولیت قراردادی

49 � مسئوليت قراردادي

انفساخ ياو فسخ اآثار انحالل ب. 12

دو اثر دارد:، انفساخ ياو فسخ اانحالل ب

.ينطرف ينب يحقوق ةقطع رابطالف)

.سابق يحقوق ةآثار رابط زوالب)

.ينطرف ينب يحقوق ةقطع رابطالف)

و بـوده ينـده به آنسبت اثر انحالل يراز ؛پذيردصورت مياز زمان انحالل ينطرف ينب يحقوق ةرابط قطع :كند يم يجادا ياثر عمل دوامر، ينندارد. ا يگذشته اثر در مورد

ل.د تا انحالعق ينب يعمال حقوقا �

.منافعو نمائاتوضعيت �

لد تا انحالعق ينب يعمال حقوقا

:وجود دارد يتانحالل دو وضع تا عقد ينب يدر خصوص اعمال حقوق

يـن ا ،نباشـد يعـ مناگـر ،يططبق اصل تسـل ):يو نه ضمن يحنه صر( وجود ندارد يعمن يچكه ه يزمان .1 .يدارتوسط خرمبيع ةاجار انندم ،است يحاعمال صح

. آيـد يقاعده به دسـت مـ يكدو ماده يناز ا و كند يامر اشاره م ينبه ا 455و 454اد ودر م دنيم انونقدر آن يبعـد فسخنافذ است و يكدر موضوع تمل ،شده عقد مالككه در اثر يتصرف طرف ،قاعدهاين طبق

اينكه اين دو ماده در مورد اجاره است ولـي وجود با .شده باشد يتراض آن خالفبر ينكهمگر ا ،ندارد ياثر .فترگ يجهنتنيز را مانند بيع ييگرتصرفات دنافذ بودن توان يم هاآناز مالك

كـه انجـام ياعمـال حقـوق ،صورت يندر ا ):يضمن يا يحصر(منع وجود داشته باشد يعكه من زماني .2 .شود ياستفاده مق.م. 455و 454 از مواداين مطلب نيز كه يستو معتبر ن يحصح ،شود يم

قح ،باشد. مثال شخص يشرط فعل منف ياو يجهشرط نت ممكن است در قالبنيز عمناين خود همچنين يجهنت. تصرفات را از خود سلب كند قحكه شود يتعهد مم و يا اينكه دماين يرا از خودش سلب م تصرفات

ت.متفاو يها در قالب ماااست، ي يكاين دو

اختصـاص بـه آنحكم كه دداروجود بيع شرطبحث درنيز ق.م. 460مادة ،455و 454 ادوبا وجود مـ بيـان مـي ق.م. نيـز 500مادة يگراز طرف د .دگرد يم يجار هم شرط يارو در خ شتهشرط ندا يعب كـه دكن

است.حق بايع با يمناف ،هراجا

گونـه فـت كـه ايـن گبايد ما اد؛ وجود دار عارضت 455و 454 و مادةبا د 500و 460د وام بين ،در ظاهر

به فروشـنده ملك را آماده پس دادن ،يدارخر كه ندماين يم يتراض ينطرف ،شرط يعشرط و ب يارخ درنيست.

Page 50: مسئولیت قراردادی

50 � مسئوليت قراردادي

و شـرط يارخ ينبنابرا ؛شود يار پرهيزبا اعمال خ ياست كه از تصرفات مناف ينا يتراض ينا الزمه .نگه دارد شرط شده است. يو منفعت بر مشترعين ه در اقلعدم تصرفات ن ،يبه طور ضمنكه دان يشرط از موارد يعب

يـدار خر ينجـا ادر .دفسـخ داشـته باشـ قحتا سه ماه كه شرطاين به دفروشرا ب شاخانهفروشنده مثال

كـه اسـت اي يشـرط ضـمن داراي ،شـرط يارخ ينخود ا .را در مدت سه ماه منتقل كند اين خانه تواند يمن مشخص شود. يتتا وضع نكند يتصرف يدارخر گويد يم

او ،دكـر فسـخ عيكه اگر با شرطاين به ددهدارد كه مثال خانه را اجاره وجود راه براي مشتري اين البته .ايدعقد اجاره را فسخ نم يزن

منافعو نمائات يتوضع

،شود قچا يوانحدر صورتي كه مثال .دنشو يم يمتقس متصل و منفصلدو نوع به يعيطبو منافع نمائات به ، انحالل ةمتصل به واسط نمائاتمنفصل است. اين منفعت ،دهد يوهدرخت ماما اگر ؛متصل است منفعتمسـتفاد از ( انـد شده يجادا يچون در ملك و هستند، يدارخر يبرا منفصل نمائاتاما ؛دنگير يم تعلق مالك ).ق.م. 287مادة

مستقل. و ديگري يرمستقلغ ييك :دو گونه استنيز بر يعمل مشتر ةحاصله به واسط يادتز

:دارد حالت دو يرمستقلغزيادت

تعلـق ينههزبه آن ،انفساخ ياو بعد از فسخ يا. آ)كلب معلم( سگ آموزش مثل اثر محض: به صورت. 1كارشـناس ق.م.) و 288مشتري مستحق دريافت مابه التفاوت خواهد بود (مستفاد از مادة ينجاا در؟ گيرد يم

.كند ينظر م اعالمميزان آن در مورد

، مثل اضافه نمـودن اضافه كرده استبه عين را يزيچمشتري حالت، در اين : نعيصورت افزودن به. 2 اوبـه آن را جـدا كـرده و ،قابـل جـدا شـدن باشـد ، شده افزودهشيء اگر ينجاادر .در و پنجره به ساختمان

.دهندو قيمت آن را به مشتري مي هدرك گذاري يمتقآن را ،اگر قابل جدا شدن نباشد ليو ؛دهند يم

دارد:وجود دو حالت ينجاا كه در احداث كند يندر زمرا ييبنامشتري، ينكهمثل ا ،مستقلزيادت

.شود يم تخريب و قلع و قمعاجبار به در اين صورت مشتري : منعوجود داشتن در حالت . 1

ق.م. 504و 503مـواد از مالكتوان ميدر اين صورت ):يضمن يا يحصر( منعوجود عدم در حالت .2وجـود بـا احداث بنـا در مورد 504مادة ما ا؛ احداث بنا بدون اذن استدر رابطة با 503مادة .ودنماستفاده

چـون ود، مـ ن قلع و قمع آن را توان يممورد دوم، ناما در ؛ ودمن قلع و قمع آن را توان يم يدر اول اذن است. .ماندبهمچنان باقي بناكه اين است بر اذني كه موجر داده

مزارع حق ،باشد يدهزرع نرس شود و اتفاقا يهر گاه مدت مزارعه منقض«: داردبيان مينيز ق.م. 540مادة و 504اد ومـ بـين است كه ينادر بحث ». يدالمثل ابقا نما اخذ اجرت اآن را ب يادارد كه زراعت را ازاله كند

وازالـه تـوان ينم 504در مادة ليو كرد، ازاله توان يم 540چرا بر اساس مادة ؟وجود دارد يتفاوتچه 540

Page 51: مسئولیت قراردادی

51 � مسئوليت قراردادي

وحـدت 540 ولـي از مـادة ه،رفته شـد گ وحدت مالك 504مادة ازدر مورد مذكور، ا چر ود؟منقلع و قمع ؟شودفته نميمالك گر

يبـه طـور اتفـاق زرع ،540مـادة در امـا رد؛اوجود د اذن بر بقاء 504مادة در دليل اين امر اين است كه .نبوده است عقدمدت پايان بعد از بقاء بنا بر و كشت نشده

سابق يحقوق ةآثار رابط ب) زوال

از يكـي اگـر حـال .افتـد ياتفـاق مـ سـابق اعاده وضع به حال صورت گرفت،و انفساخ فسخكه ي وقتبايـد داده يچه زمان كه قيمت وجود داردسؤال اين ،مورد بدل در د.نرا بدهآن بدل يدتلف شده باعوضين

؟؟ روزي كه بايد ادا شودزمان انحالل ؟زمان رد؟ لفت مانز ؟شود

يزيدر زمان تلف چ زيرا ؛استمطرح زمان انحالل يةنظر يشتربو نظر وجود دارداختالف در اين مورد .دگرد يذمه مشغول ماست كه در زمان انحالل بر ذمه نبوده و