4
هدی الذی م علی ا السرض قسطا و عد ا یمز این راه سخت وزآغا ا قصد ما ور برای مر تنهاله را ت روح الن بود که پیام حم ای عظیر شویم، چه اینیش یادآو خوزه بر خویشلفبای مبار ارانی که در باشد یا زرسای آمریکای م لشکر اسارزه با مبا نفس میکشد. و ری امن تزویره ی حاشیی و آمریکای متند اس یکدیگر هس در خور و چه عمیق وه این است ت و ثروت، مگر ن تشنه ی قدرران مایه سا دان فرزن و عافیت طلبنییک، وی م شی که این اس ورشمان خود پر در دا و تزویرن اهل زر و زور خلفی چو ور و م یا تن پرد ؟ مگر جز این است که این اس میدهنزند و یا بسوطین ها در آتش بس تا فلسر است سازشکاند، مصداقشل میکشا اموی به جدا م اس با م علوی را اس را چه کبیرنیب خمیگردیم، انقخ برمید، به تاریبینی را ب چه کار به دربارنی را؟ خمی و عباسی اموی مر به اس کا چه کار به مصلحتنی را؟ خمییان روم ا و ک قیار به سکوت درنی را چه کانه؟ خمیی عوامشی ها اندی برابر ظلم؟عت از دست این ج پیر ما پدر خون دل ها خورد و چهت سالها بعد... چه میدانسی متحجر آمریکایای مقدسرهای مساجده ای پشت د م عدن اسی جها ام القرا دربهای آنن خوان در کاخ هایشا مسئو میکنند و جانمی هاى کج فهن میدانست ه میبینند؟ چهانی چن در قالب، دین راا ین و مقدسعمم از م بع عرضه میکند وردم تو خالی به م شیک وی کاب سفره ی انق ی بر ومایه دربار آخوندهاى فر را جدا کنند های خود همپالگیند تا سهم ه زده ا چمضعف! پرت کنند... مست ا برای قله اش ر و تفان مار های خوش از دست ای د پیر ما خون دل ها خور چهام امه با ا همراستکبار ر اارزه با که عدالت و مب خط و خالند... دفن کرد68 خرداد درتله اش آخرین مقا قلمیدان اهل سید شه زمانی کهن ه م اس که با دموکراسی غربلت نه باه عدا به مثابه سپا را را بهی و مبارزهم عدالت خواه میداند و علی آمریکای دنباله روبل سوم انقرثانش میسپارد تا نسن وا دستا م را درشند و پرچم اسد متوسلیان باج احم چشمهای حا دار نجا کهرآورند، ه از د اهتزل بهی درجه ی ک اعاد عزم سفری زور و استبد ها دروازه ای در هم کوف بر هنوز قدس ی ما کهن عزم بی ارادهوس بر ای کرد، افس است...سارتیف در ا ام، از امفه بازگردیم صحیِ م، به آفتابیزه بازگردیه مبار ب امید ومو که جوانه ی، هله ت روح الیم، از ح بگویشانرزه را نه مبامو که را وراند، هجودمان پررزه را در و مبارزان راهان و مبام آزادی خواا و که دست و بازوی داد، اک علمداریین خاانش در انیا بوسید تا فرزند د ا در کنند... اقتدا کنیم ...دمان به پیر و مراردمد و میا گل زده بو الزی به اساداد عزی که خد76 آذر بودیم شهرکا رفتهها، با بچه خیابانهند توی ریخته بود بود دیگر.علوم بود چه جوری. میستاده بودیم ا غرب. آنجاجره ماشینی از پن جشن بود. یک دخد و بو شهرک غربد و داشت کف بو یاش عقب ون و روه بود بیر آمدتاده بود. با یک سوز ایسجی کنار ماک بچه بسیزد. ی می دادیم شهیدمه اینهق جانش گفت: آخه ما و دردی از عم ادریدم این بر؟ و من دد بیرونای بینجوریفت ایین کثا ا تار ماشینفت چرا سواین کثاارد که ا اضی ندزم هیچ اع عزیوست. حا ی ا اضش به رو اع؟ تنهاونی است میلی60 ًشد اص نشسته با ماشینم چادری توی آنگر یک خان اعنی اگر بود. ینجوری ایً قعانی وانگار. یک زمار نه انگا اد و میگفتند امروزی میکردنا دست به یکن بیحجابه ایلهیچه حزبال بًم بیرون، اص برویا حجابخواهیم ب می ر واس حضو چه جور احس. دیگررسید به پوچی میسه کنید مقایمعه؟ خب این راجود کنیم در جااس و احسها ونه م پابرهگوید. اس میام که ام جنگ فقر و غنا با آن رایهالهچه حزبالم تنگه احد بمان بیدرد. ا مرفهی م اس ایناد میزد. هی میگفت آقا فریاخته بود که آنجوری شند ولی به بودی آداب مبالی همشته باشید. خی تنگه را دالی! تعابیر خین احمق بیشعور متحجریش میگفت وقتیح. مه دین است/ دین هلی وحید جلیگی خون بهاجتماعی ، فرهنسی، انامه سیا ماهره اول ش95 آذر نیاسئول: فاطمه قرباناز و مدیر محب امتی صاخی دبیر: زهرا شی تی ، هدایه : آقای تحریری هیئتا شهرکی، معافی و گرشاسبی خانم ه،

اهب نوخ یگنهرف ، یعامتجا ،یسایس همانهام لوا هرماش 95رذآ ...farhangi.umz.ac.ir/uploads/نشریه_خون_بها_آذر_و_دی_95.pdf ·

  • Upload
    others

  • View
    2

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

  • السالم علی املهدی الذی

    یمال االرض قسطا و عدال

    قصد ما ازآغاز این راه سخت و

    عظیم این بود که پیام حرضت روح الله را تنها برای مرور

    الفبای مبارزه بر خویشنت خویش یادآور شویم، چه این

    مبارزه با لشکر اسالم آمریکایی باشد یا زرساالرانی که در

    حاشیه ی امن تزویر و ریا نفس میکشد.

    و چه عمیق و در خور یکدیگر هستند اسالم آمریکایی و

    رسمایه ساالران تشنه ی قدرت و ثروت، مگر نه این است

    که این اسالم شیک، ویرتینی و عافیت طلب فرزندان

    خلفی چون اهل زر و زور و تزویر در دامان خود پرورش

    میدهند ؟ مگر جز این است که این اسالم یا تن پرور و

    سازشکار است تا فلسطین ها در آتش بس بسوزند و یا

    اسالم علوی را با اسالم اموی به جدال میکشاند، مصداقش

    را ببینید، به تاریخ برمیگردیم، انقالب خمینی کبیر را چه

    کار به اسالم اموی و عباسی؟ خمینی را چه کار به دربار

    قیرص و کرسایان روم؟ خمینی را چه کار به مصلحت

    اندیشی های عوامانه؟ خمینی را چه کار به سکوت در

    برابر ظلم؟

    و چه خون دل ها خورد پدر پیر ما از دست این جامعت

    مقدس منای متحجر آمریکایی... چه میدانست سالها بعد

    در ام القرای جهان اسالم عده ای پشت درهای مساجد

    جان میکنند و مسئوالن در کاخ هایشان خوابهای آن

    چنانی میبینند؟ چه میدانست هامن کج فهمی هاى

    بعىض از معممین و مقدس منا، دین را در قالب

    کاالی شیک و تو خالی به مردم عرضه میکند و

    آخوندهاى فرومایه درباری بر رس سفره ی انقالب

    چمربه زده اند تا سهم همپالگی های خود را جدا کنند

    و تفاله اش را برای قرش مستضعف! پرت کنند...

    چه خون دل ها خورد پیر ما از دست این مار های خوش

    خط و خال که عدالت و مبارزه با استکبار را همراه با امام

    در خرداد68 دفن کردند...

    هامن زمانی که سید شهیدان اهل قلم آخرین مقاتله اش

    را به مثابه سپاه عدالت نه با دموکراسی غرب که با اسالم

    آمریکایی میداند و علم عدالت خواهی و مبارزه را به

    دستان وارثانش میسپارد تا نسل سوم انقالب دنباله رو

    چشمهای حاج احمد متوسلیان باشند و پرچم اسالم را در

    اعالی درجه ی کامل به اهتزاز درآورند، هامنجا که رسدار

    برای در هم کوفنت دروازه های زور و استبداد عزم سفر

    کرد، افسوس بر این عزم بی اراده ی ما که هنوز قدس

    رشیف در اسارت است...

    به مبارزه بازگردیم، به آفتابی ِ صحیفه بازگردیم، از امام

    بگوییم، از حرضت روح الله، همو که جوانه ی امید و

    مبارزه را در وجودمان پروراند، همو که راه مبارزه را نشان

    داد، او که دست و بازوی متام آزادی خواهان و مبارزان را

    در رسارس دنیا بوسید تا فرزندانش در این خاک علمداری

    کنند...

    به پیر و مرادمان اقتدا کنیم ...

    آذر 76 که خداداد عزیزی به اسرتالیا گل زده بود و مردم

    ریخته بودند توی خیابانها، با بچه ها رفته بودیم شهرک

    غرب. آنجا ایستاده بودیم. معلوم بود چه جوری بود دیگر.

    شهرک غرب بود و جشن بود. یک دخرتی از پنجره ماشین

    آمده بود بیرون و رورسی اش عقب بود و داشت کف

    می زد. یک بچه بسیجی کنار ما ایستاده بود. با یک سوز

    و دردی از عمق جانش گفت: آخه ما اینهمه شهید دادیم

    تا این کثافت اینجوری بیاید بیرون؟ و من دیدم این برادر

    عزیزم هیچ اعرتاضی ندارد که این کثافت چرا سوار ماشین

    60 میلیونی است؟ تنها اعرتاضش به رورسی اوست. حاال

    اگر یک خانم چادری توی آن ماشین نشسته باشد اصالً

    انگار نه انگار. یک زمانی واقعاً اینجوری بود. یعنی اگر

    این بی حجابها دست به یکی می کردند و می گفتند امروز

    می خواهیم با حجاب برویم بیرون، اصالً بچه حزب اللهی

    به پوچی می رسید. دیگر چه جور احساس حضور و

    احساس وجود کنیم در جامعه؟ خب این را مقایسه کنید

    با آن جنگ فقر و غنا که امام می گوید. اسالم پابرهنه ها و

    اسالم مرفهین بی درد. امام تنگه احد بچه حزب اللهی ها را

    شناخته بود که آنجوری فریاد می زد. هی می گفت آقا این

    تنگه را داشته باشید. خیلی هم مبادی آداب بود ولی به

    وقتش می گفت متحجرین احمق بی شعور! تعابیر خیلی

    رصیح.

    وحید جلیلی/ دین همه دین است

    ماهنامه سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی خون بهاشامره اول

    آذر95

    صاحب امتیاز و مدیر مسئول: فاطمه قربان نیا

    رسدبیر: زهرا شیخی

    هیئت تحریریه : آقای هدایتی ،

    ، خانم ها شهرکی، معافی و گرشاسبی

  • 1آن روزها که فیلَم یاد هندوستان

    نکرده بود

    شعرهایم را در کوزه می گذاشتم

    و آبش را با اجازه می خوردم

    و امروز می خواهم شاعری باشم

    با شمشیِر وجدان در دست

    و واژه هایم را به مواخذه بگیرم

    تا با من همدردی کنند.

    ))گریسنت((

    نخستین قطعه ی کودکانه ی من بود

    و فقر

    تنها همبازِی آن روزهایم

    و پدری که دلش می خواست یک ریال را

    بین دو برادر به عدالت قسمت کند.

    2ما با یک سامور برقی متمدن شدیم

    و یاد گرفتیم بگوییم :

    ))مرسی عالیجناب((!

    و امسال ، سال قحطی عاطفه بود

    سالی که آخرین بازمانده های

    ))انوری((

    دیوانشان را چاپ کردند

    و رفوزه های هرنی

    با تکامده ی دیپلم افتخار قبول شدند

    و هیچکس به ریشداراِن بی ریشه

    نگفت

    باالی چشمتان ابروست

    3جنگ که متام شد

    عمو جان فرانک هم از فرانسه برگشت

    هرنمندان برای گاو مش حسن

    رمان نوشتند

    و بر اساس )) یه قل دو قل((

    آخرین فیلمشان را ساختند

    و هرنمندان دلسوز

    در فضای ملکوتِی چوب گردو

    به مصاحبه نشستند

    و باز

    هامن آش بود و هامن کاسه

    و سان گالسه ، کافه گالسه ، کاپوچینو

    و بستنی های هفت رنِگ ایتالیایی

    کفاره ی اینهمه غفلتامن بود.

    وقتی دنداِن عقلامن عاریه ای باشد

    باید هم عکس هرن پیشه ها را بزرگ کنند

    و رسدمداران ))یونسکو((

    برای حفظ پرستیژ حافظ

    عکس شهیدان دانشگاه را جمع کنند

    و روزنامه ها بنویسند :

    خامنها برای تناسب اندام از یوگا استفاده کنند!

    برادرم می گوید :

    اوشین دخرتک زحمتکشی است

    تلویزیونهای رنگی می گویند :

    اوشین یعنی هفت قلم آرایش!

    من می گویم :

    ژاپنی ها به دنیا تعظیم کرده اند

    ما به اوشین!

    پدرم می گوید :

    خدا و پیغمربی هم در کار است

    من بعضی وقتها در خیابان

    دنباِل یک رس سوزن غیرت می گردم

    4بیا بی خیال باشیم!

    در روزگار جوک و غیبت،

    در روزگار چرخش های صد و هشتاد درجه ای ،

    یادش بخیر ،

    تلخ و شیرین ،

    داریوش و گوگوش ،

    نعمت نفتی ،

    گل گفتی!

    روزگار دمپایی های الانگشتی،

    آدمهای الاُبالی،

    مسرت های آمریکایی ،

    بیا به امامزاده داود برویم ،

    کباب بره اش معرکه است!

    مطمنئ باشید بد منی گذرد ،

    هوای آزاد کوههای دربند ،

    حرف ندارد ،

    آرامش رویایی

    بعد از ظهرهای کنار دریا ،

    فراموش نشدنی است.

    بیا به فکر متدن باشیم

    وقتی تابوت شهید منی آید

    5اینهمه خوِن حجامِت ملت بود

    تا حاج آقا همچنان چلوکباب سلطانی کوفت کند

    قلیان بکشد

    به تسبیِح شاه مقصودش بنازد!

    بی روغِن کرمانشاهی لب به غذا نزند

    و با تلفن ))زیمنس(( معامله کند

    و گاه که هوس متدن به رسش می زند

    به فرنگ برود

    و از شب نشینی هایش فیلم ویدئویی بگیرد

    تا اگر نانش آجر شد

    آجر را گرانرت از نان بفروشد

    اینهمه خون حجامت ملت بود

    تا یک موی سبیِل شاپور خان ، سه دانِگ فالن بانک باشد

    تا در اداره ها ، حق و حساب بگیرند و قایم موشک بازی کنند

    تا جناب آبدارچی با متسخر بگوید :

    ))اصالً ترا چه به این فضولی ها(( ؟!

    6راستی چرا کار بنده های خدا راه منی افتد؟

    چرا بعضی ، از سادگِی انقالب سوء استفاده

    می کنند؟

    دانشگاه به کلیله و دمنه معتاد است

    معلم ها به رونویسی از ))تکلیف کربی((

    اکتفا کرده اند

    و هرنمندان ، مرتب برای هم جادو و جنبل

    می کنند

    راستی چرا خانه ی هیچ کلّه گنده ای در

    خیابان ))شهید رجایی(( نیست؟

    آقایان! اشتباه به عرض رسانده اند

    عقِل مردم ، توی کلِه شان است

    7همسایه ی بغلِی ما ، شخص رشیفی است

    با 800 مرت زیربنا

    به دنیا اعتقاد ندارد

    و مرتب حدیث قرقره می کند

    یک پایش این دنیاست و یک پایش آن دنیا

    او در پاک کردِن حساب مردم مهارت خاص دارد

    و از ))والالضالین(( همه ایراد می گیرد

    هر وقت که جنگ جدی میشد ، به جبهه می رفت

    و یک تغار آب پرتقال تگری می خورد

    او از خدا چند هزار رکعت طلب دارد

    و خاطر خواِه جیبهای برآمده است

    بی خرب از همه جا.

    برای بنیاد نبوت صلوات می فرستد

    و گاه بر رس منرب ))مارکوس(( را محکوم می کند

    تا سیاستش عین دیانتش باشد

    8بگذار اندیشه های شاعری دق مرگ شود

    بگذار چانه ی شاعری درد بگیرد

    قانون ماست مالی شود

    حاج آقا مناز و روزه ی هفتاد سالش را به مزایده

    بگذارد

    برای امام حسین)ع( بوقلمون بکشد!

    و مرغ کوپنی

    برایش واژه ی خنده داری باشد

    بگذار صغری رِس بچه هایش را با سیراب و شیردان

    گرم کند

    زینب همچنان پیه آب کند

    مادِر سه شهید دق کند

    امام خوِن دل بخورد

    حلیمه به خاک سیاه بنشیند

    و حاج آقا صیغه ی چهاردهمش را بخواند!

    خدایا!

    به ما اسالِم ناِب آمریکایی عطا کن!

    علیرضا قزوه

    کالم ِ امیراگر میخواستم به پالوده این عسل و مغز این گندم و بافته های این ابریشم راه می یافتم،

    ولی هیهات که هوای نفس بتواند بر من پیروز شود، و شدت حرص مرا به گزیدن خوراک ها

    برانگیزد، در حالیکه شاید در حجاز و یاممه کسی باشد که امید به قرص نانی نداشته باشد و

    هیچگاه یک شکم سیر غذا نخورده باشد!

    هیهات که من با شکم سیر بخوابم و در پیرامون من شکمهایی گرسنه و جگرهایی تشنه دیده

    شود.

    آیا تنها باید به این خرسند باشم که مرا امیراملومنین بخوانند، و در تلخیهای روزگار رشیک مردم

    نباشم، و در تحمل خشونت زندگی نتوانم برای مردم منونه باشم؟

    نامه حرضت امیر به عثامن بن حنيف انصارى

    پیامرب اکرم: خداوند روزی مستمندان را در میان اموال توانگران و اغنیا قرار داده است، پس

    اگر محرومان گرسنه و برهنه مبانند و دارای هرگونه کمبود باشند، این از گناه ثرومتندان

    است)که حق آنان را برده و خورده و نداده اند(

    مستدرک الوسایل

    چرا خانه ی هیچ کّله گنده ای در خیابان »شهید رجایی« نیست؟

  • آقا باال بروی پایین بیایی، جامعه ای را که اصال باالی رسش قرآن پهن کنید،

    مادامی که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از رسما بلرزد وجود دارد

    و در سوی دیگر متنعامن برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است، متام

    چهره اش را هم با قرآن بپوشانید، باز لجن است!

    شهید بهشتی/ باید ها و نباید ها، ص85

    از کارکردهای مهم جنبش دانش جویی ایفای نقش واسط بین مردم و مسئوالن است. بدین معنا که مطالبه کننده ي یک سو از دانش جویی جنبش دیگر سوی از و است مسئوالن از مردم حقوق گفت مان سازی نقش جامعه پیشانی عنوان به ایفا نیز را عمومی افکار هدایت و جامعه در

    می مناید. بر فرض پذیرش دوم خرداد 76 و سوم تیر 84 به عنوان نقاط عطف ایفای نقش جنبش دانش جویی در رسنوشت کشور؛ مسأله ي فعلی این است که چرا جنبش دانش جویی اینک آن گونه که شایسته ي شأن او و انتظار جامعه است در رسنوشت کشور مجموعه ي اثرگذاری قابلیت و نیست؟ اثرگذار با اخیر سال های در دانش جویی تشکل های

    گذشت زمان رو به کاهش است؟ البته از آن جا که فعالیت تشکل های دانش جویی در بطن جامعه و دانش گاه انجام می پذیرد؛ باید نیز آن در قوتی و ضعف هرگونه که پذیرفت علی رغم لیکن است. اجتامعی تحوالت از متأثر منشأ این که از اعم زیر پارامرتهاي مسأله، این داشته تشكياليت و دانش گاهي يا و اجتامعی اثرگذاری کاهش در عوامل مهم ترین از باشند،

    جنبش دانش جویی اند: به و دانش جویی فعاالن فکری عمق کاهش 1ـ

    تبع آن فعالیت هامتأثر از تغییرات اجتامعی کشور به ویژه افزایش نسل های به نسبت جدید نسل در بی تفاوتی سیاسی، فعالیت به نسبت منفی نگرش گذشته، دغدغه های آینده، به جدید نسل نگرش تغییر متفاوت نسل جدید، تشديد پدیده ي کنکور و...، فکری منش از دانش گاه ها جدید ورودی های نسبت پایین تری مطالعاتی سطح و متفاوت مسأله، این تبع به برخوردارند. گذشته گان به نسل های جدید فعالین دانش جویی که برآمده از

    هم این جمعیت اند نیز با این ضعف مواجه اند. در تشکل ها اول موضوع دیگر سوی از و است خروجی ارايه ي و فعالیت دانش گاه ها خروجی محوری بر تأکید )دانش جو(. انسان نه نوعی تشکل ها از فراوان انتظارات القای و آورده هم راه به تشکل ها در را عمل زدگی از بسیاری در متأسفانه اساس این بر است. براي تعریف شده اي و مدون برنامه ي تشکل ها سازگاری و دانش جویی بصیرتی و معرفتی رشد ندارد. وجود دانش جویی دوران فعالیت های با البته اتحادیه های دانش جویی دوره های آموزشی محل نوشتار این که می کنند برگزار را متعددی اجامل به صورت اما نیست. آن ها آسیب شناسی

    فرآیندی بصیرتی و معرفتی رشد گفت بايد مستمر و در دل فعالیت است و نه مقطعی و در این فرآیند، هم نیازسازی معنا دارد و هم نیازیابی مورد کم تر رایج آموزشی فرآیندهای در که و...

    توجه قرار می گیرد. 2ـ کاهش ارتباط تشکل ها با بدنه ي دانش جویی و

    در نتیجه کاهش جذبکاهش دانش جویی تشکل های در دیگر پدیده ارتباط میان اعضای تشکل ها با بدنه ي دانش جویی نتیجه کاهش کّمی اعضای تشکل ها است. و در جدای از بی رغبتی دانش جویان که در بخش قبل به نسبت بی نیازی احساس بررسی شد، مخترصاً با بیگانه گی تشکل ها، در دانش جویی بدنه ي در ناتوانی و دانش جویان عمومی ذهنی فضای برقراری ارتباط با عموم دانش جویان، ناتوانی در نداشنت دانش جویی، باالی پتانسیل از استفاده علل از برخی ... و دانش جویان برای پیام جدی

    این مسأله است. 3ـ فاصله گرفنت از مردم

    دانش جویی؛ تشکل های رسالت های با متناسب ارتباط با بدنه ي مردم به عنوان یکی از مهم ترین ملزومات فعالیت های آن ها شناخته می شود. یکی در عدالت گفت مان پیروزی علل مهم ترین از سال های گذشته نیز پیوند آن با مطالبات به حق مردم بوده است. امروز در اثر خأل مجرای ارتباطی موجود، مجاری از بهینه استفاده ي عدم یا و دانش جویی مجموعه های مطالبات متأسفانه مشکالت و دغدغه ها با زیادی فاصله ي کشور مردم دارد و از این رو پشتوانه ي مردمی جریانات نیز آن ها اثرگذاری امکان و کم، دانش جویی ناچیز است. به عنوان مثال هیچ یک از تشکل های

    به موسوم طیف در به ویژه ـ دانش جویی اصول گرا ـ مطالبه و یا برنامه ي مستمری درباره ي مشکل مسکن، تورم و... انجام نداده اند که این در

    نوع خود آسیب بزرگی است. با تشکل ها آسیب زای و گسرتده ارتباط 4ـ

    مسئوالن و جریانات سیاسیدر دانش جویی کار چارچوب های به توجه عدم کمیت و کیفیت این ارتباطات آسیب های زیر را به هم راه دارد: • آشناشدن فعاالن دانش جویی به مجموعه های تدریج به که مسئوالن مالحظات سوق محافظه کاری سمت به را دانش جویی مقدورات با آشنایی میان این در البته می دهد. انصاف در قضاوت ها و مطالبه ها برای مسئوالن آشنایی این مرز خط اما است. پذیرفتنی امری نقادی آرمان گرایی دانش جویی و روحیه ي حفظ

    و مطالبه است. بر اثرگذاری امکان و رابطه این تشدید با •اعضای رابطه ي طریق از مسئوالن تصمیامت سایر و سیاسی جریانات آن ها، با تشکل اصلی طریق از اثرگذاری به متایل تأثیرگذار، اجزای دانش جویی عمومی افکار هم راه کردن و جذب )و مردمی( کم می شود. به عبارت دیگر مخاطب به جای مردم، مسئولین تشکل های دانش جویی، می شوند و به تدریج تشکل ها از منتقدین مسئوالن به مشاورین آن ها تبدیل خواهند شد. این آسیب و حاکمیت بدنه ي با هم فکر تشکل های برای

    به ویژه دولت به مراتب تشدید می شود. عمق یک بدون سیاسی جریانات با ارتباط •سیاسی خط کشی های در هضم به منجر فکری می شود و خط کشی های سیاسی جای گزین مبانی اعتقادی و فکری می شوند. در نتیجه با نیروهایی مواجه خواهیم بود که به واسطه ي جریان شناسی سیاسی و اطالعات به روز سیاسی به جای گاه هایی می رسند که متناسب با سطح فکری و توانایی های

    آن ها نیست. تشکل های در فوق آسیب های مجموعه امروز دانش جویی مشاهده می شود و رضورت دارد تا با توجه ویژه ي تشکل های دانش جویی و بازخوانی حوزه های در دانش جویی فعالیت های اصول

    مذکور برای رفع این آسیب ها گام برداشته شود.

    مرتضی فیروز آبادی

    دبیر اسبق جنبش عدالتخواه دانشجویی

    با را خود دانشجویی عمر از باقیامنده روزهای

    متام کرختی ها و بی حوصلگی ها مغتنم بشامریم

    برای چند ثانیه بلند کردن کاله از رس خویش به

    افتخار قهرمانان املپیک 1972 مونیخ!

    یک و نقره دو با ایران کاروان که است درست

    املپیک به را خودش خداحافظی مراتب برنز

    کرد فراموش میشود مگر اما کرد اعالم مذکور

    فلسطینی دانشجویان از ای عده که را زمانی

    رقص به که واداشت را آنها انسان سکوت که

    اعضای از چند تنی و بزنند لبخند خویش مرگ

    تا بگیرند گروگان به را ارساییل مجعول کاروان

    شاید فریاد باطلی گوش حق طلبی را شنوا کند و

    بشنود صدای دانشجویانی که خانواده شان از این

    اردوگاه به آن اردوگاه رسگردان شده بودند...هامن

    زمان که این دانشجویان دستگیر شدند و دسته به

    دسته برای روبرو شدن با جوخه اعدام به ارساییل

    از آنها در دفرت و اردن فرستاده میشدند،گروهی

    اتحادیه عرب شهر »بن« منتظر سالم مرگ بودند

    محصلین و دانشجویان کنفدراسیون اعضای که

    به داخل پلیس عبور کردند و از محارصه ایرانی

    آملان پلیس که بود نگذشته رفتند،دقایقی دفرت

    مواجه فلسطینی لباس محکومان در ایرانیانی با

    روز چند از پس که کنفدراسیون شد!...اعضای

    اعتصاب غذا نتوانسته بودند مجالی برای شنیدن

    صدای همقطاران فلسطینی خود بیابند دست به

    با عوض کار شده بودند و در عرض چند دقیقه

    کردن لباس هایشان با محکومان فلسطینی فرصت

    فرار آنها را فراهم کردند...

    از ایستگاه مونیخ تا ایستگاه16آذر سالها چرخید

    اعضای از نامی نه اگر حتی اما چرخید و

    کنفدارسیون دانشجویان و محصلین ایرانی مانده

    باشد نه مصلحتی اقتضا کند که از شهامت دیروز

    یک اما شود تولید فیلمی رسزمین این فرزندان

    دیروز دبستانی یاران نام پسوند که است نیکی

    فراموش دانشجویی جنبش بر میشود...فاتحه

    نشود!

    صاد.ف

    فاتحه برجنبش دانشجوییفراموش نشود!

  • و شاعر آزاده دربند است!

    شاعری که انبوهی از تخلفات بعضی قاضیان مسئله دار را

    به صدور منجر ابتدا در و گذاشت قضاییه قوه اختیار در

    فشارها سبب شد اما مزبور شد قاضی علیه کیفر خواست

    و شود منتقل پرونده بازپرس شود بایگانی کیفرخواست

    که کاری -یعنی غیر امر در دخالت جرم به نظری منصور

    است زندان محکوم شده به ۱ سال – نداشته او ربطی به

    زندان حکم اجرای و دستگیری از ماه دو از بیش حال و

    ایشان میگذرد.

    و بوده انقالب و دلسوخته انقالبی که شاعر نظری منصور

    اشعار بسیاری از ایشان در مدح مدافعان حرم منترش شده

    است امروز به جرم مبارزه با فساد در زندان است.

    او نه به جریان سیاسی وصل بوده است و نه انگیزه سیاسی

    داشته است برای همین است که کسی داعیه دار او نیست

    استفاده او از اللهی ها میتوانند به اصطالح حزب نه چون

    سیاسی کنند و نه سبزها.

    که است مظلوم و دفاع بی فرد یک منونه نظری منصور

    صدای هل من نارصش را کسی نشنیده است

    بیش از دو سال است که مدارک تخلف را به متامی مراجع

    ذیربط در نظام داده است ولی انگار وجود تخلف برای همه

    عادی شده است و بدتر ازآن برخورد با ناهی از منکر دارد

    عادی میشود

    پیگیر که نکند خطور خیالش و فکرش به دیگر کسی تا

    برخورد با ظامل بشود و امید به برقراری عدالت داشته باشد و

    عدالتخواهان را خوابی عمیق فراگرفته…

    فرهاد بیضائی

    دیوار خانه منصور نظری در شهرکرد منقش به جمله سید حسن نرصالله

    - اصلی ترین هدف انقالب:

    الف: دموکراسی

    ب: قطع دست بیگانگان

    - مهمرتین خواست مردم

    الف: آزادی اندیشه

    ب: حفظ ارزشها

    - جدی ترین خطر و معصل انقالب

    الف: جناح راست

    ب: جناح چپ

    امروز شام دغدغه مهمرتین -

    چیست

    الف: توسعه سیاسی

    ب: توسعه ی همه جانبه

    - نظر شام درمورد مستضعفین

    الف: سلب آزادی شده اند

    ب: آسیب پذیر و مظلومند

    نجات برای شام حل راه -

    مستضعفین

    الف: برقراری دموکراسی

    ب: مبارزه با بدحجابی

    - نظر شام در مورد مبارزه با فقر

    الف: الزم است

    ب: واجب است

    - نظرتان در مورد تجمل گرایی

    الف: ناپسند است

    ب: محکوم است

    - پس چرا خودتان؟

    الف: این آقایان را بگو

    ب: این آقایان را بگو

    - شام امروز با چه ماشینی آمدید؟

    الف: لکسوس

    ب: بنز

    - این تجمل نیست؟

    الف: چرا مطبوعات را بستند؟

    ب: چرا به ارزشها توهین میکنند؟

    - نظرتان در مورد امام خمینی

    الف: آزاد مرد قرن

    ب: الهم صل علی محمد

    - مهمرتین دغدغه ی امام

    الف: برقراری دموکراسی

    ب: مبارزه با کفر

    رسمایه و فقرا درمورد امام نظر -

    داران

    دار از رسمایه باید فقیر حق الف:

    گرفته شود

    ب: مبارزه با فقر و رسمایه داری

    مطلوب اقتصادی نظام چه -

    شامست؟

    الف: رسمایه داری

    ب: حق با ایشان است

    - پس نظر امام...؟

    الف: تلکیف حرص را مشخص کنید

    ب: نقض برجام تو دهنی خوبی به

    دولت بود

    معرفی کتاب: جنبش دانشجویی در ایران/ شهریار

    زرشناس

    این کتاب از یک مقدمه و نه بخش و دو پیوست

    تشکیل شده است. نظام آموزش عالی شبه مدرن و جنبش

    دانشجویی در ایران، مروری کوتاه بر جنبش دانشجویی

    ایران، بیان اجاملی ادوار جنبش دانشجویی ایران قبل از

    پیروزی انقالب اسالمی، ویژگی های کل دوره های اول و

    دوم جنبش دانشجویی ایران، ویژگی های عمومی دوره

    دوم جنبش دانشجویی ایران 1313 - 1320 ، کودتای 28

    مرداد و رکود و انفعال موقت جنبش دانشجویی، حامسه

    15 خرداد و دهه سیاه انقالب سفید، ویژگی های جنبش

    دانشجویی در نیمه اول دهه پنجاه و نقطه اوج؛ دوره

    پنجم جنبش دانشجویی عناوین بخش های این کتاب

    هستند. در پایان هم دو پیوست با عناوین سخنی با

    جنبش دانشجویی ایران و سیری گذرا در تاریخ جنبش

    دانشجویی آمده است.

    نویسنده در بخشی از این کتاب مینویسد: نکات مهم در

    خصوص جنبش دانشجویی در ایران هامنا تأکید ورزیدن

    بر دو عنرص برجسته کردن گفتامن عدالت طلبانه و عمل

    کردن ذیل هژمونی انقالب دینی و روحانیت تحقق

    می یابد. به دلیل جوهر دینی انقالب، جنبش دانشجویی

    به عنوان یک اهرم و بازوی مهم اجرایی و عملیاتی حرکت

    فراگیر دینی جامعه نقش بازی می کند. بنابراین امتسفر

    هژمونیک جنبش دانشجویی در ایران امروز جز از منت

    و بطن روح اسالمی انقالب منی تواند برخاسته باشد و

    گفتامن عدالت طلبانة جنبش دانشجویی نیز باطن آرمان ها

    و اندیشه های خود را نه در شعارها و ایدئولوژی های

    عرص روشنگری و سکوالر آن ها، که در چشم انداز فراخ و

    معنوی تفکر اسالمی جست وجو می مناید.«

    معرفی کتاب#

    Gra

    phist :

    telegr

    am.m

    e/m

    aars

    hi2