998
و اب ت ك ر ظ ن م از ت ي ر ي مد ت ن س ی م وا ق! ن يم الد صا م ص

…ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

  • Upload
    others

  • View
    1

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و كتاب منظر از مديريتسنت

قوامی الدين صمصام

http://www.fa.islamic-sources.com

Page 2: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عناوين فهرستنويسنده مقدمه 1

: بحث كليات و مقدمات اول بخش 1

: كليات اول فصل 1

اسالمى - مديريت مباحث از هدف 1

اسالم - در مديريت نظريه بحث اهميت و ضرورت 1

اسالمى - مديريت در تحقيق روششناسى 1

شيعى - دانشمندان بين در بحث پيشينه 1

اسالم - در مديريت باره در تحقيق موانع 1

سنت - اهل دانشمندان بين در اسالم مديريتى مباحث پيشينه 1

: نقد بوته در اسالمى مديريت دوم فصل 2

اسالمى - مديريت يا فقهى مديريت 2

: اسالمى مديريت نظريه سوم فصل 3

اول - مقدمه 3

دوم - مقدمه 3

سوم - مقدمه 3

چهارم - مقدمه 3

پنجم - مقدمه 3

ششم - مقدمه 3

Page 3: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) اسالمى ) مديريت پارادايم مقدمات نتيجه 3

: شناسى منبع چهارم فصل 4

خداوندى. مديريت 4الفپيامبران. مديريت ب 4

سنت .2 4

) ( ع معصومين ديگر سنت 4

پيرو .2 - منابع 4

مطالب معرفى 4

: انسانى منابع مديريت دوم بخش 5

سازمان .1 انسانى نيمه 5

سازمان .2 مادى نيمه 5

سازمان. عمليات الف 5

سازمان. هدف ب 5

سازمان. محيط ج 5

: انسانى منابع مديريت ماهيت اول فصل 5

انسانى - منابع مديريت نقش گسترش مهم عوامل 5

انسانى - منابع مديريت وظايف 5

سازمان - سوددهى در انسانى منابع مديريت نقش 5

: انسانى منابع مديريت پيدايش تاريخچه دوم فصل 6

كارگرى - 6نهضتعلمى ) - مديريت م.(1878نهضت 6

صنعتى ) - .(1913روانشناسى م 6

Page 4: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

انسانى - نيروى امور متخصصان 6

- ( انسانى روابط .(1923مكتب م 6

: انسانى منابع مديريت در اسالم نظريه سوم فصل 7

اسالمى - مديريت در رشد نظريه 7

رشد - انواع 7

قرآن - ديدگاه از رشد بر مبتنى مديريت 7

رحيمانه - يا رحمانى مديريت 7

رحمانى - مديريت مبانى 7

خداوند - مديريتى 7نظام

رحمانى - مديريت پردازش 7

رحمانى - مديريت اصول تبيين و كشف چگونگى 7

رحمانى - مديريت ادارى قواعد هاى ويژگى 7

رشد - نظريه و رحمانى مديريت ارتباط 7

- ) ( ص خدا رسول رحمانى مديريت 7

: شغل تحليل و تجزيه چهارم فصل 8

شغل - احراز شرايط و شغل شرح تنظيم 8

شغل - تحليل و تجزيه كاربرد 8

شغل - تحليل و تجزيه مشكالت 8

شغل - طراحى 8

علمى .1 مديريت روش 8

انگيزش .2 روش 8

) شغل ) سازى غنى هرزبرگ عاملى دو نظريه 8

Page 5: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

فعالسازى نظريه 8

شغل ويژهگىهاى نظريه 8

سيستمى .3 روش 8

انسانى .4 عامل ويژگىهاى بر مبتنى روش 8

سنت - و كتاب ديدگاه از شغل طراحى 8

سنت - و كتاب از برگرفته شغل احراز شرايط 8

امامت .1 منصب 8

وزارت .2 منصب 8

قضاوت .3 منصب 8

نظامى .4 فرماندهى 8

مشاورت .5 منصب 8

سفارت .6 منصب 8

شجاعت .7 8

9. ) ( مخصوص مشاور امينالسر منصب 8

بندى - جمع 8

دارد؟ - حكمى چه مناصب، تصدى براى شدن داوطلب 8

معيارها - جمعبندى 8

مهم نكات 8

: انسانى نيروى برنامهريزى فرآيند پنجم 9فصل

انسانى - نيروى برنامهريزى مراحل 9

يابى - كارمند 9 فرآيند

كارمنديابى مراحل 9

Page 6: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: كارمنديابى منابع و مراكز 9 شناسايى

خارجى. منابع 9 ب

كارمنديابى روشهاى اثربخشى 9 ارزيابى

نبوى سيره در عضويابى منابع و 9 مراكز

منابع انواع 9

1. ) عجم ) يا عرب نژادى 9منابع

سرزمينى .2 9 منابع

3. )... و ) قريش قبيلهاى 9 منابع

خويشاوندگرايى. ب 9

9 جمعبندى

قبيلهاى و سرزمينى و نژادى منابع بر ارزشى منابع 9 تقدم

رانتخوارى باره در 9 بحثى

بومى .6 9 منابع

قلوبهم .7 9 مؤلفة

8. ) اقليتها ) دينى منابع 9

عقيدتى .9 9 منابع

معيارها - جمعبندى 9

منفى. معيارهاى ب 9

ميانه. معيارهاى 9 ج

9 مالحظه

: انتخاب فرآيند ششم فصل 10

- ) ستادى ) انتخاب 10 روش

Page 7: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رحمانى - مديريت در اصلح گزينش 10 شيوه

: آزمايش اول 10 اصل

10 جمعبندى

امتحانى 10 مواد

: انتخاب در فرد سوابق به توجه دوم اصل 10

آزمونه - باره در پرسش 10 چند

- ) ابتال ) آزمايش از 10 هدف

- ( زنان (27گزينش 10

تأهل و 10 تجرد

زنان گزينش و اشتغال 10

سنت - و قرآن ديدگاه از زنان گزينش 10

10 جمعبندى

پايانى نكته 10

امانت و عفت آزمون 10

: دستمزد و حقوق مديريت هفتم فصل 11

دستمزد - و حقوق نظام طراحى مراحل 11

ارزشيابى روشهاى 11

دستمزد .7 و حقوق تفاضلى 11ارزيابى

شايستگى؟ يا 11ارشديت

پايه - حقوق تعيين 11

- ) حرفهاى ) و مديريتى مشاغل قيمتگذارى ارزشيابى 11

دستمزد - و حقوق نظريههاى 11

Page 8: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دستمزد - و حقوق معيشتمحورى نظام در كار نقش 11

چيست؟ - معيشت تأمين 11 مالك

شغل - ارزشيابى 11معيار

- ) استخدام ) اجاره مشروعيت ادله 11

روايات .2 و 11 اخبار

11 اجماع .3

11 ضرورت .4

: كاركنان شايستگى تعيين هشتم فصل 12

شايستگى - تعيين مزاياى و هدفها 12

كاركنان .3 پيشرفت و 12 اصالح

شكايات .5 12 كاهش

مؤثر .6 آموزش برنامههاى 12 تنظيم

شايستگى .7 تعيين 12 طرح

شايستگى - تعيين 12 نظامهاى

ارزيابى - 12 شاخصهاى

كاركنان فعاليتهاى نتيجه دادن قرار معيار 12 مزاياى

آن 12 معايب

او عملكرد ارزيابى براى كارمند فعاليتهاى دادن قرار معيار 12 مزاياى

آن 12 معايب

ارزيابى - انواع 12

ارزيابى - بهترين 12

شايستگى - تعيين براى عملكرد، ارزيابى 12مالكهاى

Page 9: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آرزوگرايى .1 عدم 12

3. ) كوچك ) كار دانستن بزرگ نه نيك كار شمردن اندك 12

بىحوصلگى .4 و تنبلى عدم 12

سستى .5 عدم 12

كار .6 در نظم 12

نتايج .7 ارزشيابى و مقدمات در 12 تدبير

پوزشخواهى .8 و كارى نسنجيده از دورى 12

آن .9 رعايت لزوم و كار هر 12 مرتبه

راهكار .10 كردن 12 پيدا

خود .11 وقت به كارى هر دادن انجام 12

فرصت .12 شمردن 12 غنيمت

كار .13 در تأخير از 12 پرهيز

12 آيندهنگرى .14

مذكور مالكهاى 12 تحليل

: انفصال نهم فصل 13

اخراج - و بركنارى قرآنى تحليل 13

ميثاق .1 كنندگان نقض 13

شايعهپراكنان .2 و دروغ بيماردالن، منافقان، 13

3. ) ( ص پيامبر و خدا آزاردهندگان 13

خائن .4 كارشناسان و نافرمانان و تبهكاران 13

دانش .5 كتمانكنندگان 13

سيره - در بركنارى مالكهاى 13

Page 10: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اقتصادى .3 فساد 13

4. ) اقتصادى ) و اجتماعى اخالقى، فساد خيانت 13

فسق .5 و سياسى فساد 13

شكنى .7 قانون 13

ديگر .8 مكان به انتقال 13

اصلح .12 13 وجود

تهمت .14 از شده، بركنار فرد كردن 13 دور

بركنارى - 13كيفيت

مكتوب .2 بركنارى 13

: شام واليت از معاويه بركنارى 13

آرام .3 بركنارىهاى 13

: مصر واليت از بكر ابى بن محمد بركنارى 13

: بحرين فرماندار مخزومى، ابوسلمه بن عمرو بركنارى 13

رهبر .4 13 بركنارى

رهبر بركنارى موجبات 13

استخدامى - يا انتصابى عقود چگونگى 13

استعفا - 13

- ) تقاعد) 13 بازنشستگى

است؟ - حق بازنشستگى آيا 13

ايقاع؟ - يا است عقد بازنشستگى آيا 13

: آموزشى برنامهريزى گامهاى دهم فصل 14

آموزشى - روشهاى طبقهبندى 14

Page 11: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دانش افزايش روش 14

مهارته افزايش روشهاى 14

) سازمانى ) توسعه يا نگرش تغيير فكرى تحول روشهاى 14

سازمانى - توسعه 14 اهداف

سازمانى - توسعه روشهاى 14

است؟ - مؤثر حساسيت آموزش آيا 14

گروهى آموزش از انتقاد 14

گروهى - آموزش باره در رهنمودهايى 14

قرآن - ديدگاه از 14 آموزش

آموزشه 14 عناوين

نبوى - سيره در آموزش 14

2. ) ( ص اكرم نبى ادارى سيره در آموزشى روشهاى 14

آموزشى .3 14موضوعات

آموزش .4 14مركز

آموزشه .5 كردن كاربردى 14

علوى - ادارى و حكومتى سيره در پرورش و آموزش 14

آموزش - اصول و معيارها 14

: پاداش نظام يازدهم فصل 15

پاداش - انواع 15

پاداش - اعطاى مبانى 15

سازمان .1 در عضويت 15

سازمان .2 در حضور 15

Page 12: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عملكرد .3 15

ارشديت .4 15

مؤثر - پاداش نظام ويژگىهاى 15

سيره - و قرآن ديدگاه از پاداش 15

رحمانى - مديريت در پاداش انواع 15

دنيوى .1 پاداشهاى 15

اخروى .2 پاداشهاى 15

رحمانى - مديريت در پاداش اعطاى مبانى 15

باشد؟ - ويژگىهايى چه داراى بايد پاداش 15

شود؟ - داده پاداش بايد كسى چه به 15

مىگيرد؟ - تعلق پاداش عملى چه به 15

: انضباط دوازدهم فصل 16

انضباط - تعريف 16

انضباط - فرآيند 16

تخلفات - انواع 16

تخلفات - ارزيابى و بررسى 16

مؤثر - انضباطى نظام ويژگىهاى 16

- ) بىمجازات ) انضباط مثبت انضباط 16

است - مرحله سه داراى مثبت، انضباط فرآيند 16

خطا - از پيشگيرى براى مشاوره مركز تأسيس 16

انضباط - قرآنى تحليل 16

اخراج - شرايط 16

Page 13: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اخراج - به قرآنى نگرشى 16

اخراج - 16چگونگى

رحمانى - مديريت ديدگاه 16

دارد؟ - بيشترى قدرت يك كدام تنبيه، و پاداش نظام 16

: مديريت وظايف سوم بخش 17

چيست؟ - مديريت وظايف 17

: برنامهريزى اول فصل 18

برنامهريزى - هدف 18

برنامهريزى - فرآيند 18

هدفه - سطوح 18

سازمانى - برنامهريزى ابعاد 18

برنامهريزى - سطح 18

برنامه - زمانى چهارچوبهاى 18

برنامهريزى - قلمرو 18

برنامهريزى - استمرار 18

ها پروژه و طرحها شامل يكبارى، هاى برنامه 18

قوانين و روشها خطمشىها، شامل هميشگى، هاى برنامه 18

اقتضايى برنامههاى 18

برنامهريزى - به قرآنى نگاه 18

مستمر - سنتهاى 18

ستمگران .1 نابودى 18 سنت

دينى .2 رهبر به اقتداربخشى 18 سنت

Page 14: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دينى .3 حكومت تحت جامعه در امنيتبخشى سنت 18

دينى .4 حكومت براندازان برابر در قاطعيت سنت 18

متغير - برنامههاى 18

برنامهريزى - مسؤوليت 18

مؤثر - برنامهريزى 18

غيرمؤثر - برنامهريزى 18

مؤثر - برنامهريزى مالكهاى و معيارها 18

برنامهريزى - ابزارهاى 18

پرت - شبكه مراحل 18

زمان - مديريت 18

قرآن - ديدگاه از زمان مديريت 18

تسويف درمان راه 18

3. ) نظم ) وقت تقسيم 18

: سازماندهى دوم فصل 19

سازماندهى - فرآيند 19

سازمانى - ساختار 19

سازمانى - ساختار اهداف 19

غيررسمى - و رسمى ساختار 19

- ) ( ص خدا رسول حكومتى ساختار اصول 19

حكومت .1 براى مسجد مركزيت 19

امامت .2 و امارت اتحاد 19

مختار . خود حدودا واليات اساس بر كشورى تقسيمات 19

Page 15: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

واليى .4 مراتب سلسله 19

سياست .5 و دين وحدت 19

سازمانى - نمودار 19

كار - تقسيم 19

واحدسازى - 19

مراتب - سلسله 19

تمركز - عدم درجه با نظارت حيطه رابطه 19

مسطح؟ - يا باشد بلند بايد سازمان 19

فرماندهى - زنجيره 19

قرآن - ديدگاه از فرماندهى وحدت 19

هماهنگى - 19

رحمانى - مديريت در هماهنگى 19

اختيار - 19

چيست؟ قدرت 19

اختيار و قدرت تفاوت 19

اختيار منشأ 19

قرآن - در اختيار منشأ 19

- ) اختيار ) تفويض واگذارى 19

اختيار - تفويض اصول 19

اختيار - تفويض مزاياى 19

اختيار - واگذارى موانع 19

سازماندهى - قرآنى تحليل 19

Page 16: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( ع سليمان حضرت سازماندهى 19

) ( ص خدا رسول حكومت در سازماندهى اصول 19

اطاعت .1 اصل 19

اولويت .3 و واليت اصل 19

4. ) ( ص خدا رسول قوانين و دستورها حجيت و سنديت اصل 19

نظره .5 اختالف و مشاجرات و منازعات در رسول، مرجعيت اصل 19

6. ) ( ص خدا رسول از استيذان اصل 19

7. ) ( ص خدا رسول به احترام لزوم اصل 19

مالى .8 امور در تمركز اصل 19

9. : وگزارشها اطالعات به نسبت پيامبر مركزيت اصل 19

اختيار - تمركز عدم و تمركز 19

تمركز مزاياى 19

تمركز عدم مزاياى 19

رحمانى - مديريت در تمركز عدم يا تمركز 19

ستاد - و صف 19

ستاد - انواع 19

: رهبرى سوم 20فصل

رهبرى - موفقيت عوامل 20

1. ( رهبر (1ويژگىهاى 20

رهبرى .2 20 شيوه

مشاركتجو و مستبد 20 رهبران

مشاركتجويانه و مستبدانه رهبرى 20 مقايسه

Page 17: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

باشد؟ هم فردگرا كارگرايى ضمن در مىتواند رهبر يك 20 آيا

رهبرى .3 اثربخشى 20

موقعيت. 20 ب

رهبرى - نظريههاى 20

فيدلر .1 اقتضاى نظريه 20

2. ) ( هدف نگرش هاوس ديدگاه از رهبرى 20 روش

قرآن .3 در رهبرى نظريه 20

1. ) ( لهم لنت مهربانى و نرمى اصل 20

2. ) عنهم ) فاعف بخشش و عفو 20 اصل

عفو 20 آثار

3. ) استغفرلهم ) و استغفار 20 اصل

مشورت .4 20 اصل

اول نظريه 20 ادله

دوم نظريه 20 ادله

سوم نظريه 20ادله

: اقتض چهارم نظريه 20

تكليفگر .1 و دستورى سبك 20

2. ) مشاورتى ) ترغيبى سبك 20

تصميمگيرى در مشاورتى و ترغيبى سبك 20 اهداف

گيرى .3 تصميم در مشاركتى و حمايتى 20 سبك

4. ) ارشادى ) يا رشد تفويضى سبك 20

5. ( گيرى تصميم (50اصل 20

Page 18: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مختار نظريه 20

« » شورا » بر همه مديريت و است صحيح باال از تصميمگيرى نظريه دو مقايسهاست« 20

الزامى؟ يا است اخالقى وظيفه يك مشورت 20

توكل .6 اصل 20

: انگيزش چهارم فصل 21

انگيزش - نظريههاى 21

نيازه .2 سلسلهمراتب و مازلو 21 ابراهام

3. ) هرزبرگ ) فردريك بهداشتى عوامل و محرك عوامل 21 نظريه

4. ) كالند ) مك و اتكينسن وابستگى و قدرت موفقيت، كسب به نياز نظريه 21

5. ) انگيزش ) مفهوم گلرمن سل 21 نظريه

گرىدسلر .6 21 نظريه

رحمانى - مديريت در انگيزش 21 نظريه

مردمى .1 مجموعه 21

نظامى .2 مجموعه 21

آموزشى .3 مجموعه 21

كارگرى .4 مجموعه 21

كارمندى .5 و ادارى مجموعه 21

ورزشى .6 مجموعه 21

المنفعه .7 عام خدماترسانى مجموعه 21

بندى - جمع 21

است؟ - نيازها رفع بر مبتنى فقط انگيزش آيا 21

Page 19: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نياز؟ - فقدان يا دهد مى انگيزه نياز، تأمين آيا 21

دارند؟ - بيشترى انگيزش قدرت نيازها كدام 21

تكليفمدار؟ - يا است حقمحور انگيزش، 21

انگيزشى - الگوى يا الگويى 21انگيزش

) ( : كنترل نظارت پنجم فصل 22

شود؟ - كنترل بايد چيزى چه 22

2. ( جديد (4ديدگاه 22

نظارت - قرآنى 22 تحليل

- ( نظارت (8فرآيند 22

رحمانى - مديريت 22 نظريه

- ( كنترل و نظارت (9سطوح 22

نظارت - 22 انواع

كنترل - و نظارت 22 معيارهاى

افراد .1 و اعمال بر نظارت اصل 22

است .2 نظارت تحت كه بداند بايد هركس 22

هستند .3 مراقبت و نظارت تحت نيز كارگزاران 22 باالترين

4. ) كاربردى ) نظارت مىشود مناسب و بههنگام تصميمگيرى، نظارت، 22 با

مىگيرد .6 انجام دقيق بسيار 22نظارتها

22 خاتمه -

علوى - سيره در نظارت از عالى 22 نمونههايى

ها نامه بندى جمع 22

آيات ترجمه 23

Page 20: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عربى روايات 23

فارسى روايات 23

اشخاص 23

الحكم نظام منابع 23

قرآن تفسير منابع 23

رجال و تاريخ و سيره منابع 23

متفرقه منابع 23

1

نويسنده مقدمه

كه شد فراهم نوينى مباحث و مسائل طرح زمينه اسالمى، انقالب پيروزى از پس . اين از يكى نداشت وجود آنها به پرداختن براى انگيزهاى و ضرورت آن، از پيش

پيدايش موجب كه بود انقالب درون از اسالمى نظام يك شكلگيرى مسائل،انديشوران اذهان در اسالم، اجتماعى و سياسى فلسفه باره در گوناگونى پرسشهاى

» « . بود اسالمى مديريت مبحث مباحث، اين جمله از همچنين شد انقالب حاميان و . پرسشهاى از برخى گرفت قرار بررسى و بحث مورد گوناگونى جنبههاى از كه

از عبارتند باره، اين در شده :مطرح

روشن را جامعه بر مديريت نوع بايد خود بشر آيا دارد؟ تعريفى چه اسالمى مديريتاهميت و ضرورت مىكند؟ بيان را مديريتى نظام ماهيت و هويت اسالم يا سازد

متولد غرب در مديريت اينكه به توجه با چيست؟ اسالمى مديريت مسأله به پرداختنوضعيت به توجه با نظريه اين كاربرد هستند، غربى آن، نظريهپردازان بيشتر و شده

محورهاى مهمترين مىشود؟ ارزيابى چگونه دهد، مى ارائه كه ارزشهايى عمومىبين تمايز وجه چيست؟ غرب در رايج مديريت با اسالمى مديريت افتراق و اشتراك

اسالم ديدگاه از مديريت اصول چيست؟ حكومت و مديريت رابطه و رهبر و مديركه اسالمى مديريت است، ثابت تقريبا مديريت اصول اينكه به توجه با است؟ كدام

Page 21: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

به توجه با داشت؟ خواهد نقشى چه مىشود، محسوب مديريت اقسام از بخشىاز نمىتوانيم حاضر حال در ما و مىكند استفاده تجربى روش از درغرب مديريت اينكه

گام مديريت سوى به مىتوانيم چگونه كنيم، استفاده اسالمى مديريت در روش اينو ارزشى مديريت فقهى، مديريت اسالمى، مديريت در رايج اصطالحات برداريم؟

نظام يك توقع دارد؟ ترجيح يك كدام و برخوردارند اعتبارى چه از دينى مديريتاز مديريتى روشهاى و ادارى

را خود ويژه مديريتى مكتب يك اسالم آيا است؟ بهجا و درست اندازه چه تا اسالم )... اگر ) ؟ و اقتضايى انسانى، روابط علمى، مديريت مديريتى مكاتب ديگر مانند دارد،

بر اصرارى چه است، بشر جمعى عقل به متكى و عقاليى مبحثى مديريتدارد؟ غيراسالمى و اسالمى هم مديريت آيا است؟ اسالمى منابع در آن جستوجوىكدام اسالمى مدير شايستگى شاخصهاى چيست؟ بودنش اسالمى معيار دارد، اگر

است؟

نظريه اسالم آيا است؟ سازگارتر اسالم با نظريه كدام مديريت، نظريههاى بين دربر و است معتبر ما براى كه موضوعهاى اصول دارد؟ زمينه اين در مستقلى و خاص

در تحقيق درست روش كدامند؟ كنيم، حل را مديريت مسائل بايد آنها اساسرفتارهاى بر بايد ارزشىاى نظام چه اسالمى جامعه در چيست؟ اسالمى مديريت

چيست؟ ارزشى نظام اين اعتبار دليل و باشد حاكم مديران

آنها به پاسخ كه هستند حاضر تحقيق آمدن پديد عوامل از اينها مانند و پرسشها اينكند تبيين را اسالمى مديريت نظريه مىتواند دينى متون به توجه .با

پيشگفتار

سال از پهلوى رژيم ضد بر ايران شريف و ديندار مردم قيام و به 1342نهضت اقشار - - فداكارى و ايثار و سره قدس خمينى امام آن، رأس در و روحانيت رهبرى

ماه بهمن در آن پيروزى درنهايت، و مردم، دينى 1357مختلف حركت يك شك بدون . نوين، انديشه اين آور، شگفت پيروزى آن با بود اسالم مقدس حريم از دفاع براى و

Page 22: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

با و جامعالشرائط فقيه يك رهبرىهاى با كه آمد وجود به اسالم جهان و ايران درو طاغوتيان با سالح بدون حتى مىتوان مردم دينى واحساسات ايمان از بهرهگيرى

. و معجزهآسا پيروزى آن با شد پيروز و كرد پيكار سالح و زور و زر صاحبانمعنوى نفوذ و دينى رهبرى حساس نقش و ايمان و اسالم قدرت شگفتآور،

. مردم، مختلف اقشار قاطع اكثريت كه چنان آن شد آشكار همگان براى روحانيت،دين كه روستايى، و شهرى كشاورز، كارگر، ادارى، بازارى، فرهنگى، دانشگاهى،

و اسالم حاكميت خواستار فراوان شوق با داشت، ديرينه سابقه جانشان در خواهىشدند آن نورانى قوانين و احكام .اجراى

شده - - واقع فقيه واليت جايگاه در عمال زمان، آن در كه سره قدس خمينى امامبر را حكومت نوع انتخاب بودند، پذيرفته را او رهبرى مردم، قاطع اكثريت و بود . » در » ساخت مطرح پيشنهاد عنوان به را اسالمى جمهورى و گذارد مردم عهده

)11/1/1358تاريخ مردم قاطع اكثريت و آمد عمل به به%( 32/98همهپرسى » دادند» مثبت رأى اسالمى جمهورى .

به نياز آن، تدوين و مىشد محسوب ضرورت يك قانوناساسى، تهيه آن، از بعد . نيز آنان انتخاب باشند متخصص اسالمى و قانونى مسائل در كه داشت كارشناسانى

. تاريخ در شد گذاشته مردم عهده شركت 12/5/58بر عمومى انتخابات يك در مردم آرا اكثريت با و منظور 72كردند بدين را اسالمشناسان و قانوندانان از نفر

تمام،. جديت با آن اعضاى و شد تشكيل قانوناساسى خبرگان مجلس برگزيدند - - . و طرح صدها و سره قدس خمينى امام رهنمودهاى از شدند كار به مشغول

ماه، سه حدود در مدتى در و كردند استفاده مىرسيد نظران صاحب از كه پيشنهادى . و شد واگذار مردم آراى به نيز آن تصويب سپس كردند تدوين را قانوناساسى متن

تاريخ حدود ) 12/9/58در چشمگيرى اكثريت با پرسى، همه يك شد%( 75در تصويب . ايران اسالمى جمهورى نظام مشى خط ترتيب، بدين رسيد خمينى امام تأييد به و

) ( ) ( الهام ع بيت اهل مكتب و ص اكرم پيامبر سنت و قرآن از كه قانوناساسى، پايه برگشت استوار و مشخص .گرفته،

خود به قانونى جنبه آن، اركان و اهداف و حكومت نوع قانوناساسى، تصويب بارسميت و شد قانونى الشرائط، جامع مجتهد و فقيه ولى زعامت و واليت گرفت،

.يافت

Page 23: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كه چرا شد؛ سپرى سرعت با قانوناساسى تصويب و تدوين تهيه، مختلف مراحلچنين ايران، اسالمى جمهورى نظام نهادهاى سريعتر چه هر استقرار ضرورت

اين بر امام، قاطعانه و ژرفبينانه رهبرىهاى كه آن ويژه به مىطلبيد، را سرعتىمىورزيد تأكيد .سرعت

الله - صلوات طالب ابى بن على و اسالم پيامبر حكومت از بعد كه اين به توجه با اماو - مىشد تأسيس شيعه مبانى طبق بر قانونى، حكومتى كه بود بار نخستين عليهما

اسالم، - اجتماعى سياسى قوانين و احكام اجراى و فقيه ولى گسترده زعامتفلسفه و دينى نظام به مربوط مسائل بود، نشده تجربه و نداشت عملى سابقه

. بود نشده تدوين و تحقيق دقيق طور به نيز فقيه واليت ويژه به اسالم، سياسىفلسفه به مربوط مسائل اسالمى، حكومت استقرار از بعد بود الزم بنابراين،

مربوطه، كارشناسان و محققان وسيله به عميق و گسترده طور به اسالم، سياسىگيرد قرار بررسى و تحقيق .مورد

همه عهده بر است، مبتنى آن بر اسالمى نظام استحكام كه سنگين، مسؤوليت اين . كه بود بجا بسيار است شده نهاده شناسان اسالم و فقها و متعهد دانشمندان

دعوت با و مىشد پيشقدم مهم كار اين در قم علميه حوزه ويژه به علميه، حوزههاىگسترده و عميق تحقيقات سرى يك وسيله دانشگاه، متعهد دانشمندان و اساتيد ازاسالمى نظام و سياسى فلسفه به مربوط مسائل و موضوعات همه در را جمعى

. تاكنون زمان آن از البته شد كوتاهى جهت اين در متأسفانه ولى مىساخت؛ فراهمانتشار و تهيه سودمندى مقاالت و ها كتاب گرفته، انجام كارهايى رابطه، اين در

يك جاى بوده، انفرادى غالبا شده، انجام تحقيقات كه اين به توجه با ولى است؛ يافتهاست خالى هنوز جمعى فراگيرتر و عميقتر تحقيقات .سلسله

خامنهاى - الله آية حضرت رهبرى، معظم مقام مكرر تأكيدهاى و نياز اين به توجه بااجالسيه - در رهبرى خبرگان مجلس كه بود مسؤوليت 28/11/1371مدظلهالعالى

. وظايف شرح در گذاشت خبرگان مجلس دبيرخانه عهده بر را تحقيقات اين انجام « : باألخص اسالمى، حكومت موضوع در پژوهش و تحقيق است آمده چنين دبيرخانه .» مقدمات، تهيه از بعد دبيرخانه مناسب هاى صورت به آن نشر و تأليف فقيه، واليت

Page 24: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. انجام و كرده شروع را كارهايى بزرگ، مسؤوليت اين انجام در كرد كار به شروع : مختلف مسائل و موضوعات در تحقيق از است عبارت آنها مهمترين كه مىدهد

. نيازمند موضوعات از فهرستى آغاز، در فقيه واليت ويژه به اسالم، سياسى فلسفهبه دعوت همكارى براى دانشمندان و محققان از و شد تهيه تحقيق و بررسى به

. طرح تصويب و تهيه از پس و پذيرفتند را ما دعوت آنان از تعدادى آمد عملشدند كار به مشغول .تحقيقاتى،

محققان از نفر يك عهده بر موضوعات، از يك هر انجام مستقيم مسؤوليت گرچهاستفاده نيز صاحبنظران ديگر نظر اظهار و افكار از كه اين به توجه با اما مىباشد؛

. انجام صورت بدين تحقيقات آورد شمار به جمعى تحقيق يك را آن مىتوان مىكند،:مىگيرد

مىكند .1 استفاده راهنما و مشاور اساتيد نظر از مراحل، همه در .محقق

صاحبنظر .2 دانشمندان از تعدادى اختيار در شده، نگاشته محقق توسط كه مطالبى . نويسنده، حضور با و آنان جمع در سپس مىگيرد قرار نظر اظهار و مطالعه براى

مىگيرد قرار نقد و بحث .مورد

مراحل .3 همه در نيز دبيرخانه علمى تحقيقات مركز مسؤول و دبيرخانه رياستدارند نظارت كارها بر نزديك از .تحقيق،

از .4 نيز و گرفته انجام دبيرخانه توسط قبال كه تحقيقاتى و بحثها نتايج از محققمىكند استفاده موجود .فيشهاى

و است برخوردار كامل آزادى از خود تحقيقات در محقق كه اين به توجه با ولىسقم و صحت مسؤوليت ندارد، پيشنهادى ديدگاههاى همه اعمال جهت در الزامى

بود خواهد او خود عهده بر نيز .مطالب

Page 25: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سنت و كتاب ديدگاه از مديريت موضوع بررسى به مىشود، ارائه اينك كه تحقيقىقوامى الدين صمصام سيد آقاى حجةاالسالم پرتوان، پژوهشگر وسيله به و مىپردازد

. اهم به اسالمى، مديريت درباره كلياتى طرح از پس پژوهش اين است گرفته انجام » » در » و مىپردازد مديريت وظايف و انسانى منابع مديريت مانند موضوع اين مباحث

در گسترده تبتع با ويژه به مختلف، زواياى از مديريت فراوان مسائل آن، ضمناست گرفته قرار بررسى مورد اسالمى، سنت و .سيره

كه محترمى اساتيد همه و اثر، اين سختكوش محقق تالشهاى و زحمات از خاتمه درمىكنم تشكر نمودند، همكارى تحقيق اين رسيدن ثمر به .در

امينى ابراهيم

82زمستان

: بحث كليات و مقدمات اول بخش

: كليات اول فصل

اسالمى - مديريت مباحث از هدف

مديريت .1 اصول تدوين

مطلوب .2 سازمان يك سازى الگو

Page 26: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آن .3 ضد و اسالمى نظام كارگزاران و مدير الگوى ارائه

اسالمى .4 مديريت نظريه تعميم

به .5 دستيابى براى پايه، عنوان به تحقيق به كشور فرهنگى علمى مراكز جدى توجهمديريت باره در اسالم .نظريات

مديريت، .6 و اداره علم متخصصان و دانشپژوهان و محققان توجه كردن معطوفبه توجه و تطبيقى مطالعات در آن، استداللى طرح و اسالم در مديريت نظريه به

غرب و شرق و اسالم مديريت بين اساسى .تمايزات

حوزه .7 بزرگ فقيهان ويژه به اسالمى، محققان و صاحبنظران همكارى به دعوتاسالم در مديريت الگوى ارائه براى .علميه،

اجرايى .8 جهت در علمى، راهكارهاى يافتن براى جدىتر و بيشتر تالش زمينه ايجاددارد، خود در را اسالمى حكومت جوهره كه اسالمى، مديريت فراگير نظريات كردن

(. مكان و زمان نقش و بشرى دستآوردهاى و قرآنى رهنمودهاى به توجه (1با

اسالم - در مديريت نظريه بحث اهميت و ضرورت

مىبريم پى ضرورت از مواردى به مسلمان، مديريتپژوهان آثار البهالى :در

Page 27: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بحث .1 لزوما اسالمى، ايران در دينى حكومت استقرار و اسالمى انقالب ظهورندارد امكان مديريت بدون حكومت، زيرا دارد؛ پى در را .مديريت

نظام .2 مانند نظاماتى داشتن مستلزم اسالم، دين مفروض خاتميت و جامعيتاست .ادارى

و .3 شده داده نشان عمل در كه غيراسالمى، و غيردينى مديريتى مكاتب كاستىهاىاسالم مديريتى نظام در كه مىدارد آن بر را ما است، غربىها خود اعتراف مورد بعضا

كنيم .جستوجو

نظام .4 عملى و نظرى مبانى از پرسشگر جهان به ابعاد، همه در اسالم معرفى.اسالمى

5. . و شكست باعث امر اين كرد هدايت غيردينى مديريت با را دينى حكومت نمىتوانشد خواهد اسالمى نظام در تناقض و .تعارض

انقالبى .6 مستقل تفكر و اسالم تمدن و فرهنگ با رايج مديريتهاى تناسب .عدم

كه .7 است دينى مديريتى اصول وجود از حاكى مديريت، اعمال در اوليا و انبيا سيرهشود كشف .بايد

به .8 مسلح و اسالمى اخالق به متخلق كه مديرانى به اسالمى نظام فراوان نيازباشند مديريت .دانش

Page 28: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پيشبرد .9 در مهمى نقش كه اسالمى مديران به اصيل مديريتى الگوى ارائه لزوماست آنان عهده بر جامعه در نيز سازى فرهنگ نقش و دارند اسالمى نظام .اهداف

حجم .10 و خويشتن، رهبرى و مديريت خانواده، مديريت عمق تا رشته، اين توسعهرا مديريت در اسالم بودن صاحبنظريه موارد، اين در اخالقاسالمى و احكام بسيار

مىسازد .آشكار

پيشرفت .11 در اسالمى، انقالب اهداف تحقق در اسالمى مديريت مهم بسيار نقشكشور همهجانبه توسعه .و

اسالمى - مديريت در تحقيق روششناسى

توجه .1 با و غربى مديريت از شناخت ضعف با مديريتپژوهان و محققان از گروهىموضوع وارد و كرده نفى كلى به را غربى مديريت اسالم، در مديريت به صرف

روبه درستى به آن با بتوان تا دانست علم يك را مديريت بايد كه حالى در نشدهاند،كردند رفتار يونان فلسفه با ما پيشينيان كه گونه همان شد؛ .رو

توجيه .2 با كوشيدهاند غربى مديريت كردن فرض درست و خوب با ديگر گروهى . مرعوب عدهاى گروه، اين در كنند اسالميزه نوعى به را آن غربى، مديريت اسالمى

براى انتقادى، برخوردى با نيز برخى و پذيرفتهاند را آن همه و شده نظريات آن . و كالبدشناسى با كردهاند سعى دوم دسته كوشيدهاند آن تكميل و تصحيح

مباحث توليد، و انسانى منابع مديريت يعنى مواد، و انسانى به مديريت، تقسيمبندىدر را انسان موضوع صرفا دوم، بخش پذيرش با و كنند جدا غيرارزشى از را ارزشى

كنند بررسى .مديريت

تقسيم .3 دسته چند به را اسالمى مديريت تحقيقات مجموعه مىتوان ديدگاه يك ازو: است شده تنظيم اسالمى تخصص بدون مديريت متخصصان توسط دستهاى كرد

Page 29: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نگارش مديريتى شناخت و تخصص بدون اسالمى متخصصان توسط ديگر دستهاىرشته به تخصص دو هر فاقد نويسندگان توسط سومى دسته بسا چه و است يافته

. نوع دو هر داراى كه جستارى و تحقيق خالى جاى ميان، اين در است آمده در تحريراست خالى باشد، .تخصص

است .4 شده استفاده شيوه سه از مديريتى آثار :در

:) و( ) ارزشها استخراج و اسالم اصيل منابع به مراجعه مستقل قياسى روش الفآنها از مديريتى .اصول

:) كه( ) نظرياتى مطالعه و روز مديريت منابع به مراجعه تطبيقى استقرايى روش بآن از كه قضايايى و نظريات اصل و پيشفرضها شناخت و است مطرح آن در

. مشخص مثال تا شود انجام تطبيقى مطالعهاى سپس شود مى استفاده نظرياتمىگذارد كنار يا مىكند امضا را نظريات اين اسالم مكتب آيا كه .گردد

منابع( در آن معناى كردن پيدا و علمى مديريت متون از واژهها كليد برخى انتخاب جشود استفاده فهرست يك شكل به فقط روز مديريت از حقيقت، در كه .اسالمى،

. همچنين است شده گرفته علمى مديريت متون از مباحث فهرست تحقيق، اين درو است شده تشريح نوين مديريت اصطالحات و نظريات نخست مبحث، هر در

سنت و قرآن از مبحث، آن خصوص در رحمانى يا اسالمى مديريت نظريه سپس . پايان، در است شده گذاشته خوانندگان عهده بر آن تطبيق و گرديده استخراج

. است شده داده اسالمى منابع از استفاده با آنها پاسخ و شده مطرح پرسشهايىآنها با امروزى مديريتنويسان كه شود طرح پرسشهايى كه است بوده اين بر تالش

از مانع دادهاند، پاسخ اگر يا و نداشتهاند آنها براى پاسخى و بوده رو به رواست نبوده اسالمى مديريت خاص .پاسخگويى

Page 30: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شيعى - دانشمندان بين در بحث پيشينه

پس دوران به محدود شيعه، بين در آن، سابقه كه است موضوعى اسالمى مديريت . در نخست چند هر است بوده توجه مورد ديرباز از بلكه نمىشود، اسالمى انقالب از

دانش يك شكل به مديريت، پيدايش دوران در ولى داشت، جاى كالمى مباحث ضمنسال اواخر در مىتوان را اثر اولين شهيد 1340مستقل، استاد كه كرد جستوجو

» و » اسالم در رهبرى و مديريت عنوان تحت مقاله، دو تقديم و تنظيم با مطهرى(. » شد» مباحث اين طرح پيشتاز شهيد( 2رشد استاد سخنرانى متن نخست مقاله

مديريت عالى مدرسه در بعثت ايام با همزمان انقالب، از پيش سال چند كه است(. است گرديده ايراد با( 3كرمان كه است اسالم در مديريت متن نخستين متن، اين

از مديريتى مفاهيم استنباط شيوه و است شده نوشته اسالمى مفاهيم از استفاده . بهطور را اسالم در مديريت تحقيق روشهاى همچنين مىآموزد ما به را اسالمى متون . اثر، اين ويژگىهاى از مىدهد ارائه را آن انجام از نمونههايى و مىكند بيان مشخص

. تبيين روش است اسالمى منابع از مديريت استخراج در آن بنيادى و عمومى گرايشگرديده تنظيم عمومى مديريت بيشتر، و عام مديريت حوزه در و بوده قياسى مقاله،

است معتبر و ارزشمند پايهاى حال، هر به .و

(4)

حدود القرشى شريف باقر محمد عرب، دانشمندان ميان كتاب 35در پيش، سال . برجسته محققان از كه ايشان است نوشته را االسالم فى االدارة و الحكم نظام

حدود است، نجف .)25اهل است% داده اختصاص اداره مباحث به را كتاب در( 5اين انسانى علوم پژوهشكده مديريت گروه توسط كه تحقيقى ضمن اخير، سال چند

) ( تا چهل دهه آخر سالهاى طى كه شد مشخص گرفت، انجام ع امامحسين دانشگاه تقريبا قرن، ربع حدود يعنى هفتاد، دهه پاياننامه 160اوايل مقاله، كتاب، از اعم اثر،

. طرح يك قالب در آثار، اين سپس است شده ارائه زمينه اين در آموزشى، جزوه وعلمى كار يك بناى سنگ و اوليه دستمايه و شد ارزيابى و تنظيم تلخيص، تحقيقى،

(. گرفت قرار دانشگاه و حوزه ميان (6مشترك

Page 31: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شامل تفكيك به مجموعه، و 13مقاله، 21كتاب، 60اين نامه جزوه 53پايان . نشان آمار است شده نگاشته انقالب از پيش آن، عنوان چهار كه است كمكدرسى

طى در كه چاپ 25مىدهد اسالمى مديريت باره در عنوان هشت سال هر سال، هر انسانى، منابع مديريت باره در فقط كه غرب، دنياى با مقايسه در كه است شده

و كتاب يك . 86روز نشان بررسىها است اندك مىرسانند، چاپ به تخصصى مجله ديگر و دانشگاه حوزه، علماى گروه سه ميان از گذشته، دهه چهار طى كه مىدهد

اسالمى مديريت باره در مطالبى نگارش به نفر سى حدود گروه هر از محققان،(7پرداختهاند.)

كه مىدهد نشان حقوقى و حقيقى محققان باره در تفصيلى هاى :بررسى

زدهاند .1 قلم موضوع باره در بار يك الزامى يا اتفاقى طور به نويسندگان .برخى

شكل .2 به كه يافت مىتوان را اثرى كمتر و است فردى كارهاى آثار، همه تقريباباشد شده تدوين يا تأليف .گروهى

به .3 مراجعه بدون محترم، مؤلفان از برخى كه مىدهد نشان آثار محتواى بررسىو مديريت ادبيات به مراجعه بدون حداكثر يا و فارسى زبان در مديريت ادبيات

به توجه بدون خود، شخصى و عمومى اطالعات بر تكيه با صرفا و اسالم در رهبرىرساندهاند چاپ به را خويش نوشته محققان، ديگر شده ارائه .آراى

اين كارنامه ولى است؛ تكامل و تقويت به رو اسالمى، مديريت به توجه روند البته . حقوق درسهاى نخستين در كه است جالب نيست برخوردار مطلوبيت از مهم، بحث

و مأخذ كه است گرديده اشاره نكته اين به است، شده برگزار ايران در كه ادارى، ) ( جمله، از است؛ ع اميرالمؤمنين حضرت تعليمات ايران، در ادارى حقوق مبناى

. به آنان مواجب و حقوق و دولتى عمال و افراد انتخاب باره در امير حضرت تعليماتاز بخشى با شده، آورى گرد آن در درسها اين كه كتابى موضوع، اين اهميت علت

( ) ( يكن ال ثم شود مى آغاز اشتر مالك به ع على امام مشهور دستورالعمل .) از... يكى امر، اين به ويژه توجه علت به حتى بذلك الظن حسن و اختيارك

Page 32: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) حضرت ) تعليمات ، مختلف كشورهاى در عملى ادارى حقوق امتحانى پرسشهاىاست بوده ايشان صالحيت و ادارى اعمال انجام در حكام رفتار باره در .امير

وجود علت به اما است؛ داشته وجود همواره كار، اين زمينه كه مىشود معلوم(. است نگرفته انجام عميقى كار مىشود، بيان كه (8موانعى

اسالم - در مديريت باره در تحقيق موانع

غربى .1 رايج مديريت فراوان .تبليغ

اخير .2 قرون در اسالم حاكميت .عدم

رنسانس .3 از پس .دينزدايى

مسلمانان .4 فالكتبار .وضعيت

پيشرفته .5 كشورهاى با مسلمانان وضعيت .مقايسه

دانشگاه .6 و حوزه از اعم كشور، علمى ساختار در انقالبى و اساسى تحول .عدم

خود .7 توانايىهاى باورنداشتن و روزمرگىها در شدن .غرق

Page 33: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

را .8 اجتماعى عمل چهارچوب كه مكتبى عنوان به اسالم، به قرنه چند توجه عدممىكند .مشخص

9. (. عمومى حقوق رشتههاى ديگر مانند ادارى، حقوق يا ادارى نظام به (9بىتوجهى

سنت - اهل دانشمندان بين در اسالم مديريتى مباحث پيشينه

تحقيقات از بسيارى مانند سنت، اهل فرهيختگان ميان در اسالم ادارى نظام تدوين . نسلى دانشمندان، اين دارد طوالنىتر پيشنهاى ديگر، سياسى و حكومتى و اجتماعى

» به » كه آوردهاند پديد سنت و كتاب مبناى بر را السياسة و الحكم نظام كتابهاى از . ميان، اين در كردهاند معرفى نيز را اسالم مديريتى نظام التزامى، يا تضمنى داللت

پرداختهاند اسالم ادارى مباحث به بالمطابقه يادشده، آثار .بعضى

مسعود بن محمد بن على به مربوط زمينه، اين در پژوهش قديمىترين و اولينمتوفاى ) كان.( 789خزاعى ما على السمعية الدالالت تخريج عنوان تحت كه است ق

) ( سالهاى فاصله در الشرعية العماالت و الصنائع و للحرف ص الله رسول عهد فىاز 786تا 776 . 76تا 66، محمد دكتر قول به كه خزاعى است نگاشته سالگى

است،( 10عماره،) دينى شامخ دولت سازمان معمار و سنت اقيانوس ماهر غواص مغازى و سيره مختلف كتابهاى در كه را، اسالم ادارى نظام كه داد نشان را هنر اين

. كرد عرضه پيوسته شكل به بود، گسيخته هم از تسبيح، دانههاى مانند و پراكندهمتوفاى ) طهطاوى رفاعه بعد، سال جزئى( 1290پانصد و كرد تلخيص را كتاب اين ق

داد قرار الحجاز ساكن سيرة فى االيجاز نهاية كتاب .از

تعليقه آن بر آمده، اعجاب به خزاعى كتاب از نيز مغربى عالم كتانى، ادريس ابن. آورد پديد االداريه تراتيب عنوان تحت را اثرى و افزود آن فصول و اجزا به و زده

) خزاعى ) كتاب جزء آخرين دهم جزء فاقد يافت، دست آن به كتانى كه نسخهاى البتهبود ناقص .و

Page 34: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دورهاى در كه مىدهد نشان كتانى و طهطاوى و خزاعى بين قرنه چند فاصله . تخريج كتاب از تراتيب، كتاب اكنون البته است بوده ناشناخته كتانى كتاب طوالنى، . اعمال و صنايع و حرفهها مجموعه وجود نشانگر فقط آثار اين دارد بيشترى شهرت

) ( و اصول از و است ص خدا رسول توسط آنها براى متخصصانى و مسؤوالن نصب وكار تقسيم و سازماندهى وجود گر بيان حقيقت، در كه است، خالى مديريت كليات

) ( استخراج مديريتى قواعد اينكه بدون است ص خدا رسول مديريت و حكومت در.شود

سابقه نيز و سنت اهل ميان در اسالم، ادارى مباحث در نامبردگان پيشگامى البته. مىآيد بهدست فوق موارد از كه است نكاتى شيعه، از سنت اهل دانشمندان بيشتر

. توجه قابل تكيه مهم، نكته دارد ادامه تاكنون و يافت تكامل سيره اين بعدهامديريتپژوهان و دانشمندان كه حالى در است، نبوى سيره بر سنت اهل پژوهشهاى

. كه مجموعهاى جاى ميان، اين در كردهاند تأكيد مديريت در علوى سيره بر شيعى،و مبنايى شكل به قرآن آيات آن، از قبل و كامل بهطور علوى و نبوى سيره شامل

) ( اسالمى مديريت مباحث سلسله در باشد، ارشادى شكل به ع معصومين سخناناست خالى .كامال

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

ش (1 مصباح، ص 19فصلنامه ،112 .

ش (2 مصباح، ص 19فصلنامه ،100 .

ص (3 101همان، .

Page 35: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

.همان (4

5) : ص. اسالم، ادارى نظام قدسى، ك 6ر .

ش (6 مصباح، ص 19فصلنامه ،100 .

ص (7 105همان، .

8) : اسالم. ادارى نظام ك .ر

9) : ش. مصباح، فصلنامه ك ص 11ر ،19 .

ج (10 الدينية، السلطة و بينالعلمانية االسالمية الدولة عماره، ص 1محمد ،217 .

2

: نقد بوته در اسالمى مديريت دوم فصل

) ( در خاص عدهاى سوى از فزاينده و تدريجى موجى قده خمينى امام رحلت از پس . مبتنى مخالفت، اين رسيد اوج به و گرفت شكل اسالمى مديريت مباحث با مخالفت

« : شخصى امور به مربوط دين است قائل كه بود دين از ويژه برداشتى و ديدگاه برمرگ و حيات معماهاى حل به و مىگويد سخن خدا با انسان ارتباط از است، انسانها

. داشت را بشرى معضالت از بسيارى به گويى پاسخ انتظار نبايد آن از و مىپردازد . و دارد دينى فرا جنبه اخالقى ارزشهاى است محدود بسيار نيز اخالق در دين حضور

Page 36: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. كننده تضمين بايد دين شود گرفته دين از اخالقى نبايدهاى و بايدها كه نيست الزم . به بايد خود جمعى عقل با بشر آنان دنيوى سعادت نه باشد، انسانها اخروى سعادت

. . بيان به دين نه است عقل با بشر اجتماعى امور تدبير بپردازد خويش دنياى تدبيرسياسى، اقتصادى مطلوب نظامهاى سيماى كه داشت انتظار نبايد دين از ديگر،

معضالت خود، برنامهريزىهاى با آنكه به رسد چه تا كند ترسيم را فرهنگى و حقوقىكند حل را بشر .«اجتماعى

» مطرح » را حداقلى دين نظريه اسالم، با رويارويى در ديدگاه، اين طرفداراناصول از برخى شدهاند ناگزير كنند، دفاع نظريه اين از بتوانند اينكه براى و كردهاندارائه خود نظريه با مناسب تفسيرى آنها از يا سازند خدشهدار را اسالمى مبانى وآنها از برخى كه بروند دين سراغ به خاصى پيشفرضهاى با ديگر، بيان به و دهند

از :عبارتند

و - قبض دچار است، بشرى معارف تابع چون دينى معرفت و است صامت دين - . . گوهر است، اصل دين در آنچه است عصرى و نسبى دينى، معرفت مىشود بسط

- . است آن صدف احكام، و دين گوهر عرفانى، تجربههاى آن، صدف نه است آنقدسى تجربههاى محصول دين بلكه نيست، معصوم و خدا كالم مجموعه اسالم

. تجربيات گزارش بلكه خدا، كالم نه دين ديگر، بيان به است عارفان و نبى شخص - . آبادانى و اصالح براى نه پيامبران بعثت است او از پس عارفان و پيامبر دينى

- . احكام است اخروى طيبه حيات از آنان ساختن برخوردار براى كه انسانها، دنياى . اسالم و بوده معاصر زمان به مربوط اسالم، اجتماعى احكام نيست ابدى اسالمى

. است داده ارائه جاودانه اصول عنوان به را كلى ارزشهاى و اصول سلسله يك فقطتكامل- تدريج به بشر و است انبيا مكتب از انسان شدن بىنياز معناى به خاتميت

- . كمال و است كامل بلكه نيست، جامع دين، مىگردد التفات انبيا تذكار به و مىيابد - . موجب بشر، حيات مختلف عرصههاى در دين حضور است حداقلى نيز آن

مىشود آن گرديدن عرفى و سكوالر و .ايدئولوژيك

شبسترى، مجتهد تهرانى، حائرى مهدى مانند صاحبنظرانى نظريات چكيده اينهافضاى از متأثر و خود خاص كالمى مبانى با كه است آنان پيروان و بازرگان مهندس

شكستهاى بنبستهاو آن، طبيعى و سياسى نشيبهاى و فراز و اسالمى انقالبعوامل ديگر و آن رهبران و اسالمى نظام از ويژه دلخورىهاى دائمىنظام، مقطعىيا

Page 37: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پس شد، گفته كه طور همان كه كردند عرضه جامعه به تاريخى، يا و عملى و علمى . ) ( ديدگاههاى مقصد و حاصل رسيد اوج به و گرفت شدت قده امام حضرت رحلت از

كه است خصوصا آن رسمى و فعلى نظام و عموما اسالم سياسى نظام نفى فوق،داشت خواهد دنبال به اولى طريق به را ادارى نظام نفى .علىالقاعده

و حوزوى فرهيختگان بين در مشتركانى و مشتريان و پايگاهها كه انديشه اينبررسى، به نياز است، شده تبديل اجتماعى واقعيت يك به و كرده پيدا دانشگاهى . كتاب اين هدف بحث، اين در همهجانبه ورود دارد منطقى گويى پاسخ و تحليلبررسى مورد بايد فقه، فلسفه و دين فلسفه مباحث يعنى خود، جاى در و نيستپايههاى با كلى منظورآشنايى به اينجا، در فوق مبانى اجمالى بيان اما گيرد؛ قرار . با بيشتر آشنايى براى اكنون است اسالم مديريتى نظام نفىكنندگان نظرى

با ملموسترى برخورد كه فوق، ديدگاه از گوشههايى بيان به شده، ياد انديشههاىمىپردازيم دارد، ريزى برنامه و مديريت :نظام

« نهادهاى مديريت يا هنر يا را فلسفه يا را علم خواست، دين از نبايد را چيز همهنه فلسفى، معرفتشناسى نه درمىآيد، شيمى نه دين از يعنى ؛ را بزرگ

نه صنفى، نه شبانى، جامعه نه آبستره، هنر نه تكنولوژى، نه علمى، جامعهشناسىطب نه زبان، دستور نه .«روانشناسى،

« از جامعه، اداره باب در را پرسشى هر پاسخ كه است اين فقهى، مديريت از مراد . چاره راه دنبال طبيعى منابع حفظ براى مثال زيرا نيست؛ مقبول اين بپرسيم فقه

. يا بپرسيم؟ فقه از را اين آيا كنيم حفظ كشور در را طبيعى منابع چگونه كه هستيميا كنيم مصرف خوراكى پنىسيلين جا فالن در كه مىشويم مواجه پرسش اين با « .»... عقاليى تدبيرهاى با عقال بايد را جهان اين بپرسيم؟ فقه از را اين آيا تزريقى؟ . . فقه نمىدهد دست به برنامهريزى فقه كردند چنين تاكنون واقع در و كنند اداره

. تدبير براى آدميان آنچه است برنامه از غير حكم و است احكام از مجموعهاى . براى فقه كه گفت مىتوان حكم نه است برنامه دارند، احتياج آن به خود زندگى

.» . فقه نه است علم كار برنامهريزى نيست كافى معيشت و برنامهريزى و تنظيماست» اين دين، يك عنوان به اسالم، درباره واقع با نامطابق و مدلل غير دعوى يك

بر اقتصادى و حقوقى سياسى، نظامهاى چنان آن داراى دين، يك عنوان به اسالم كه

Page 38: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

از نيز خداوند و كرد زندگى آن با مىتوان عصرها همه در كه است فقه علم از آمده(.» كنند زندگى نظامها اين با عصرها همه در كه است خواسته (1انسانها

« مجازات، قضاوت، حكومت، اجتماعى، روابط خانوادگى، روابط باره در آنچهو اصالح با همراه ياامضاءات بىتصرف امضاءات صورت به اينها مانند و معامالت

قوانين تعيين منظور به سنت و كتاب ابداعات دارد، وجود سنت و كتاب در تعديلومانند حكومت مسأله يا جامعه حقوقى روابط يا خانواده حقوق روابط براى جاودانه

. اهداف كه است ارزشى اصول است، جاودانه آنچه امضاءات، اين در نمىباشد اينها . اين است گرفته الهام آن از مداخالت و مىباشد سنت و كتاب تعديالت و اصالحات

. نشأت انسان توحيدى سلوك ضرورتهاى از نيست امورمستقل ارزشى، اصولمىآورد دست به آن از را خود اعتبار و مىشود معنا آن با .«مىگيرد،

« و خانواده حقوقى، روابط به مربوط نهادهاى و قوانين عصر، هر در است الزماينها، مانند و معامالت قصاص، ديات، حدود، قضاوت، آن، شكل و حكومت اجتماعى،

و سازگارى درجه كه معيار اين با است، استناد و عمل مورد مسلمانها جامعه در كهقرار بررسى مورد است، اندازه چه مردم توحيدى سلوك امكان با آنها ناسازگارى

.«گيرد

« دنياو زندگى امور اصطالح، به و مديريت و اقتصاد حكومت درس كريم قرآن درو عدالت فيمابين، روابط در شما كه شده گفته كلى طور به بلكه نشده، داده اجتماع

(.» كنيد پيشه را اصالح و خدمت و (2انفاق

را دين هدف مىدانند، فردى مسائل به محدود را دين قلمرو شده، ياد ديدگاه صاحبانو دردها به دهى معنا در را دين از بشر انتظار و مىكنند قلمداد توحيدى سلوك

مىدانند محدود بشرى .رنجهاى

انديشه تقابل شبيه اسالمى، مديريت اثبات و نفى در انديشه، دو اين تقابل . على دكتر است خزاعى انديشه با مصرى صداى و سر پر قاضى عبدالرزاق،

رمضان در است، معروف ازهرى فقيه به كه هشتاد 1343عبدالرزاق، يعنى قمرى،

Page 39: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

از پس و نگاشت را الحكم اصول و االسالم جنجالى كتاب پيش، به 557سال سال . سياسى نظام نفى به صراحتا كتابش در او پرداخت خزاعى فكر طرز با مقابله

. وى نيست قائل اسالم براى اى ادارى سازمان و تشكيالت هيچ و مىپردازد اسالم(3مىگويد:)

) از) شايبهاى هيچ بدون داشت، دينى خالص دعوت و بود رسول يك فقط ص محمدآن امروزين سياسى مفهوم با كشور يك تأسيس به اقدام و حكومت، و سلطنت

) ( ... بر. ص محمد واليت خود قبلى پيامبران مانند بود، رسول يك فقط او نكردهپادشاهى و حكومتى ابعاد از خلطى هيچ بدون بود، رسالت واليت .مؤمنان،

چند تأخير با ادارى، سياسى نظام مخالف ايرانى و شيعى صاحبنظران بيان، اين با وانديشه همان بازگويى و بازآفرينى به پيروانش، و عبدالرزاق به نسبت دههاى

. باظهور ديدگاه، اين صاحبان كه مىرسد نظر به نياوردهاند اى تازه سخن و پرداختهرا آن ابراز جرأت يا نداشتند را نظرى چنين دينى، حكومت تشكيل و اسالمى انقالب

ضعفهاى ولى بود؛ ديدگاه اين به عملى پاسخى بود، شده واقع آنچه چون نداشتند؛را آنان گوناگون، عوامل و موانع و اجرايى بىتجربگىهاى و انقالب مجريان تدريجى

واقع، در و بپردازند خود انديشههاى ابراز و احيا به بيشترى شجاعت با تا برانگيخت ) ( با قده خمينى امام رحلت از پس كه نظرى تجديد بزنند، دست نظر تجديد نوعى به

شد مطرح بىپرده و صريح ويژه، .اغراض

پاسخ و اسالم ادارى نظام شناخت پى در صرفا پيشفرضى هيچ بدون كتاب، اين . اين اگر كه است باور اين بر نگارنده است تحقيق آغاز در شده طرح پرسشهاىمباحث صرف زيرا بود؛ خواهد آن مخالفان به پاسخ بهترين خود شود، شناخته نظام

نمىبرد بهجايى راه .نظرى،

اسالمى - مديريت يا فقهى مديريت

انقالب از بعد و قبل شيعى، دانشمندان ميان در مديريتنويسى نهضت آغاز از آنچهمديريت » عنوان تحت مطالبى جمعآورى بوده، متداول سال چهل فاصله در اسالمى،

Page 40: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» فقهى« » مديريت اصطالح اخير، سال چند در ولى هست؛ هم هنوز و بوده اسالمىگفته سخن آن، اثبات و نفى در و است شده رايج جامعه انديشمندان قلم و زبان بر

و. شكلى نظر از و دارد ريشهاى چه شده، گرفته كجا از اصطالح اين ديد بايد مىشوداست معتبر اندازه تاچه .ماهوى

فقيه، واليت نظريه پايه بر اسالم سياسى نظام گرفتن قرار مىرسد نظر به . ديدگاههاى از نظريه اين است بوده اصطالحى چنين پيدايش براى منشأ اصلىترين

خود به را گفتارها و نوشتارها از بزرگى حجم و شد گذاشته نقد بوته در گوناگون . نظريه، اين از تلقىها از يكى شود پرداخته بدان خود، جاى در بايد كه داد اختصاص

» « » را» فقهى مديريت ناچار خود، دنبال به كه است اسالمى جامعه بر فقيه مديريت . پرهيز با روشنفكران برخى است فقهى حكومت همان آن، از مراد و داشت خواهد

و غيرمستقيم هاى راه از را نظريه اين نقد فقيه، واليت نظريه با مستقيم برخورد از . حكومت و دينى دمكراتيك حكومت ميان گاهى مىكنند دنبال گوناگون عباراتى با

فقهى حكومت و مىدانند دلها بر حكومت را دينى حكومت مىشوند، قائل تمايز فقهى . در اما مىپردازند؛ حدود اجراى به حاكمان فقهى، حكومت در تنها بر حاكميت را

مىكنند توجه احسن جدال و موعظه به دينى، :حكومت

ايمانى حكومت علىاالصول است، دينى كه حيث آن از دينى حكومت ما نظر درآن مؤمنند، و محقق و انسانند اينكه دليل به مؤمنان كه است حكومتى يعنى است؛

كه آورد فراهم را فضايى مىداند ملزم را خود هم دينى حكومت و مىكنند بنا را . تفاوت مىتوان جا اين در باشد مؤمنان دينى تجربه آگاهانه و آزادانه ايمان پاسبان

. حكومت دينى، حكومت كه است مدعى ديگر نظريه دريافت ديگر رأى با را رأى اينو - - پاسدار است مكلف شرعى وظيفه بنابر است فقيه كه حاكمش كه است فقهى

. واجد شرع، ديگر، بيان به باشد جامعه در فقهى فروع و احكام مجرى و حافظاين است موظف هم دينى حاكم و كنند عمل آنها به بايد مردم كه است احكامى

. اجبار از آمد، الزم هم الزام و اجبار كار، اين براى اگر بدارد مجرى و جارى را احكام(. نمايد تأمين را مردم اخروى سعادت طريق، اين از و نكند دريغ الزام (4و

غير و دمكراتيك دسته دو به را حكومت ايشان اينكه به توجه با اساس اين بر . اين طبق مىكند تلقى غيردمكراتيك را فقهى حكومت مىكند، تقسيم دمكراتيك

Page 41: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

به از بود خواهد عبارت است، فقهى حكومت از ناشى كه فقهى، مديريت ديدگاه،ايمانى بينش مقابل در فقهى، بينش توسط امور زمام گرفتن :دست

صورت مصروف تالشش نخستين مىگيرد، دست به را امور زمام فقهى بينش وقتىبر اصرار و گرفتن ديه و حدزدن به مىكند شروع و است جامعه به دادن شرعى ... براى را آنها نمىكند، آغاز جاها اين از را كار ايمانى بينش اما الخ؛ ورزيدن حجاب

. و مىكند آغاز احسن جدال و موعظه و حكومت راه از را شدن دينى او مىگذارد آخر(. برسد بدنها نوبت آن، از پس تا مىربايد را دلها (5ابتدا

است معقتد كه دارد وجود فقهى مديريت از هم دومى تلقى :اما

از جامعه، اداره باب در را پرسشى هر پاسخ كه است اين معنايش فقهى مديريت(. نيست مقبول اين و بپرسيم (6فقه

در و كنند اداره عقاليى تدبيرهاى با عقال بايد را جهان اين كه است اين حق سخن ... اصال و نمىدهد دست به برنامهريزى فقه كردهاند چنين نيز تاكنون واقع،

. دين، عنصر و چهره نزديكترين و بارزترين است آشكار تناقض يك فقهى برنامهريزى . فروع به علم فقه است فقه همان است، مرتبط جهان اين معيشت و حيات با كه

كارهاى براى نواهى و اوامر و دستورات متضمن كه است آشكار و است احكام . برنامه جهان اين زندگى براى دين معتقدند كه كسانى همه است فردى و اجتماى

قابل رأى اين ولى مىكنند؛ استناد سياست به مربوط فقهى احكام همين به دارد، . كه چرا مىدهم؛ قرار بررسى و تأكيد مورد را فقه بيشتر اينجا در من است مناقشه

(. است شده ادعايى چنين كمتر اعتقادات، و اخالق به (7نسبت

و فقه منبع به توجه با جامعه براى برنامهريزى يعنى فقهى مديريت ديدگاه، اين طبق » برنامهريزى » عنصر و دين ، است داور يك و نيست منبع يك دين اينكه به توجه با

باشند ادارى مشكالت حل براى منبعى و مرجع نمىتوانند كدام هيچ فقه، يعنى .آن،

Page 42: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: ديگرى و فقيه مديريت يكى داشت خواهد وجود فقهى مديريت از تلقى دو بنابراين،جامعه اداره باب در پرسشى نوع هر پاسخ گرفتن و فقه منبع اساس بر برنامهريزى . بر فقيه واليت و حاكميت از ناشى ؛ تلقى دو هر شد، گفته كه همانطور فقه از

فقيه واليت لزوما تلقى، دو هر بر بنا فقهى، مديريت نفى با كه است اسالمى جامعه . مىشود، گفته ديدگاه اين به پاسخ مقام در آنچه مىشود كشيده چالش و نقد به هم

. ارائه فقهى مديريت پذيرش بر مبتنى پاسخ، اين باشد تلقى دو هر بر ناظر مىتوانداست :شده

ضوابط و معيارها اساس بر جامعه حركتهاى مجموع دادن سامان فقهى، مديريتدر چه اقتصاد، ساحت در بخواهيم اگر يعنى كلمه؛ وسيع معناى به فقه هم آن فقه،

و طراحىها مجموعه بايد دهيم، انجام عملى كالن، ناحيه در چه و خرد ناحيه . ما ساده، خيلى بيان به باشد سازگار مىكند، ارائه فقه آنچه با اقتصادى سياستهاى

اما ؛ مىكنيم استفاده علوم دستاوردهاى از و مراجعه علوم به برنامهريزى، براىكرده ارائه فقه در كه معيارهايى و احكام مالكات و ارزشها با را علم دستاوردهاى . سازگار فقهى ارزشهاى با كه راهحلى آن علمى، راهحلهاى اين از مىسنجيم است،

. آرمانهاى جهت در جامعه مديريت يعنى فقهى مديريت پس مىكنيم انتخاب باشد،مفاهيم. و ارزشها مجموعه با مىبايست اسالمى جامعه در فعاليتها مجموعه اسالمى

(. باشد سازگار اسالمى احكام (8و

فقهى، مديريت از مقصود كه است درست صورتى در علمى و فقهى مديريت تقابل . بايد فقهى مديريت در باشد آرمان بدون علمى، مديريت از مراد و آرمانى مديريت

نيست، تخصصها و بشرى علوم شأن انكار فقهى، مديريت و كرد استفاده علم از(. است اسالمى آرمانهاى مسير در جامعه فعاليتهاى مجموعه دادن سامان (9بلكه

مقتضاى به يعنى است؛ آرمان بدون مديريت علمى، مديريت صورت، اين درنباشد چه باشد، سازگار دينى مفاهيم و ارزشها با چه كنيم، عمل .تخصص

. . اين پس دارد برنامه بشر براى فقه مىكند معرفى دنيا براى را فقهى مديريت دين،(. است خطا باشيم، داشته فقهى مديريت نمىتوانيم ما كه (10ادعا

Page 43: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

به استناد با مديريتى صحنههاى همه در فقيه كه نيست اين معنايش فقهى مديريتكليات و ارزشها آرمانها، فقيه كه است اين مقصود بلكه كند، مديريت اسالمى منابع . و علوم صاحبان از ارزشها و آرمانها اين تحقق براى سپس مىگيرد اسالم از را

. بلكه ندارد، فقهى مديريت با منافاتى هيچ علم، از بهرهبردارى مىگيرد كمك تخصصكند .) استفاده متخصصان از تخصصى زمينههاى در كه است الزم فقيه (11بر

ثابت امورى مطهرى، شهيد تعبير به دارد، وجود اسالم در كه هايى ارزش و آرمانها . اين بين كند شناسايى را ماندنى و ثابت امور اين ابتدا مىبايست فقيه و هستند

. يك اگر دليل همين به دارد وجود هماهنگ ارتباط نوعى ماندنى، و ثابت آرمانهاىبه نهايت در دهد، قرار شناسايى مورد مجموعه، يك صورت به را آرمانها اين فقيه

. و آرمانها اگر مثال، عنوان به مىكند پيدا دسترسى اجتماعى عمل حوزه در نظام يكرا چيزى امور اين مجموعه شوند، شناسايى اقتصاد زمينه در اسالمى ارزشهاى

(. كرد تعبير اقتصادى نظام و مكتب به آن از مىتوان كه مىدهد (12تشكيل

چگونگى و تعريف بر ناظر فقهى، مديريت مخالف نظريه به فوق متين پاسخهاىاست علمى مديريت با آن امتيازات بيانگر و آن .تحقق

» و » اصالت از فقهى مديريت اصطالح كه است اين معتقديم، بدان ما آنچه اماتوسط شده پرداخته و ساخته اصطالح يك و نيست برخوردار الزم اعتبار و جامعيت

« . مديريت اصطالح ما است فقيه واليت بر مبتنى اسالم سياسى نظام به نقاد ذهن » « » واقعيت« » به نزديكتر و معنادارتر دينى مديريت يا فقهى مديريت از را اسالمى

اقدامى به كردهاند، اقدام پاسخگويى به كه كسانى مىكنيم احساس و مىدانيمزدهاند دست .واكنشى

اعتقاديات، از مىگيرد، سرچشمه اسالمى معارف مجموعه از اسالمى مديريت .) بدون ) آن، دايره كردن تنگ فقهى، بعد به آن كردن محدود احكام فقه و اخالقمديريتى مكتب بناى زير كه ارزشى، نظام يك بر كه زمانى ويژه به است؛ موجب

. تا شد خواهد استوار اخالق و اعتقاد بر بيشتر نظام، اين مىشود تأكيد است، اسالم

Page 44: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

در. كه است اين كند، پيدا هم تحقق مىتواند كه مطلوب نظريه يك البته احكام« » « » كتاب » يا الوكاله كتاب يا االجاره كتاب همپاى و همسان فقهى، مباحث

» روش« » همان با يعنى بشود؛ تحقيق و تدريس و نگاشته هم االداره كتاب ، الجعالهو اجتهاد چالش به هستند، عقاليى و امضايى نوعا كه معامالت، مباحث كه فقهى،

هم مديريت مباحث مىگردد، ارائه آنها شرعى احكام و مىشوند كشيده استنباط » ارائه » عروهاى شكل به و شود بررسى و طرح جواهرى فقه روش با و فقيهانهآن عمق و غنا و گستره بر غيره، و خارج تدريس و تعليقات و شروح با و شود

« . جامعه، و انسان اداره نظريه فقه كه ديدگاه اين با مىتواند نظريه اين شود افزوده « » خالى واقعهاى هيچ اينكه مانند پايههايى بر و باشد مطابق ، است گور تا گهواره از

» گردد استوار نيست حكم .از

. آب با نيز برخى مىطلبد بهتر فرصتى و ديگر نوبتى باشد، درست هم اگر ديدگاه، اين(. مىكنند تشويق را آن تاب، «13و فقهى( » مديريت نام به اين، ناميدن اينكه آنگاه،

. را آن كه است مناسبتتر بسا چه است تأمل قابل نكتهاى خود خير، يا است درست » « » از» مراد و است حكومتى فقه خانواده از كه بناميم مديريت فقه يا االداره فقه

و فردى فقه مقابل در است، سياسى و اجتماعى موارد به فقيهانه پرداختن آن،« » « » فقه. » ، االقتصاد فقه ، السياسه فقه است مقوله اين از همچنين شخصى

الدوله« » فقه ، .«األسره

» « » « صرفا ، فقهى مديريت آن، مسامحى بيان به يا اسالمى مديريت صورت، اين درارائه و استفتا و افتا عرصه و جزئيات وارد بلكه بود، نخواهد ارزشى نظام يك

به اينكه بدون كرد، خواهد بيان را مديريتى احكام و شد خواهد فقهى راهكارهاىمىكنند، معلوم را متعاقدين شرايط كه همانگونه مثال بپردازد؛ موضوعات مصاديق

شود روشن فقهى بوته يك در نيز مدير يك .شرايط

. دوباره مراجعهاى با نيست انديشمندان اثبات و رد موضوع فقهى، مديريت نوع اين . و توان كه معتقديم ما دريافت را نكته اين مىتوان شده، ذكر جواب و اشكال به

انگيزه فقها شايد و است سوم معناى به فقهى، مديريت فراخور در فقه، ظرفيتبودن علمى و امضايى و عقاليى صرف زيرا كنند؛ پيدا آينده در را مباحثى چنين

در را خود استعداد فقه چون نيست؛ فقه گردونه به آن ورود مانع مديريت، مباحثبيشتر اتفاقا كه است داده نشان امضايى و عقاليى مباحث از بسيارى با چالش

Page 45: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(( 48ابواب ( و ) اخص معناى به معامالت از قده حلى محقق تقسيم طبق فقه گانه كشف را شرعى حكم و پرداختهاند آنها به موشكافى و ذكاوت با فقها و هستند اعم

.كردهاند

. مقصد و مدار نيست مباحث گونه اين به پرداختن درصدد حاضر كتاب حال، هر بهقالبهاى در بيشتر، كه است اسالمى مديريت نظريه و پارادايم بيان مجموعه، اين

- - . و شود باز راهى انشاءالله تا مىكنيم بيان را نظريه اين ما شود مى بيان ارزشىبپردازد زمينه اين در خود نقش ايفاى به فقهى قدرتمند .نظام

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

ش (1 راهنو، ص 19مجله ،8 .

2) ( : معاصر. دينشناسى در ديدگاهها بررسى دين از بشر انتظار نصرى، عبدالله ك (ر .

ص (3 الحكم، اصول و االسالم عبدالرزاق، 45على .

ص (4 مديريت، و مدارا سروش، 356عبدالكريم .

ص (5 375همان، .

ص - (6 پرسشها، باورها هادوى، 74مهدى .

Page 46: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (7 مديريت، و 253مدارا .

ص - (8 پرسشها، 110باورها .

ص (9 80همان، .

ص (10 70همان، .

ص (11 111همان، .

.همان (12

ص (13 ايران، و توسعه اسالم، بر درآمدى خاكبان، 20سليمان .

3

: اسالمى مديريت نظريه سوم فصل

( اسالمى مديريت (پارادايم

Page 47: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» در » كه ، پارادايم اصطالح باره در است جا به اسالمى، مديريت نظريه بيان از پيششود ارائه توضيحاتى باشد، نقشآفرين مىتواند تحقيق .اين

( كوهن ساموئل تامس اصطالح، اين از( 1996 - 1922واضع و تاريخدان فيزيكدان، ، . دوم نيمه در علم تكون و تحول تحليلگران پرنفوذترين از او است علم فيلسوفان

. در بار نخستين علمى، انقالبهاى ساختار وى، ماندنى ياد به كتاب است بيستم قرنسال 1962سال در سپس و رسيد چاپ باره 1970به دو آن، به پىنوشتى الحاق با

به دنيا زبان نوزده به كتاب، اين از جلد ميليون يك از بيش تاكنون و رفت چاپ زير . ژوئن سىام در كتاب، اين انگليسى دوباره چاپ فروش است رفته 1990فروش

(. بود جلد هزار چهل و هفتصد از شاگرد( - 1متجاوز و علم فيلسوف هالبردن، ال جى » كوهن » ساختار كتاب بناى سنگ پارادايم مفهوم كه است معتقد كوهن برجسته

« 2است.) آن( » اصطالحات ترين كليدى از را پارادايم اصطالح بتوان شايد بنابراين، شده استوار آن ويژه مفهوم بر كوهن، علم فلسفه رفيع بناى كه دانست كتاب

بىسابقه. چنان آن سو يك از كه مىداند بزرگى علمى دستاورد را پارادايم كوهن استداشته طرفدار گوناگون، علمى روشهاى ميان رقابت عرصه در مىتواند كه است

كه مسائلى از مجددى تعريف مىتواند كه است چنان ديگر، سوى از و باشد(. كند ارائه دارند، اشتغال آن به (3دانشمندان

آزمودن، براى كه است بعدالطبيعى ما و علمى اعتقادات از مجموعهاى پارادايممىآورد فراهم چوبى چهار علمى، نظريههاى اصالح لزوم، صورت در و كردن .ارزيابى

محور بر مىكند، بازى را اول نقش پارادايم، مفهوم آن، در كه كوهن، اصلى نظريهنظريههاى تغيير باره در منطقى يا تجربهگر ديدگاه كه است يافته سامان برهانى

- . خطى روندى را نظريهها تغيير روند تجربهگرايان مىدهد قرار انتقاد مورد را علمى . حين در كه تجربىاى واقعيتهاى آنان نظر به مىدانند پيشرفت حال در تراكمى

اصالح را نظريههايمان كه مىسازد وادار را ما مىشود، كشف آزمايش يا مشاهده . اين. كنار در مىكند رشد خارج، جهان از ما فزاينده دائما معرفت ترتيب، اين به كنيم

قادر را ما كه دارد وجود نيز يكديگر به نظريهها تحول روند نظريهها، اصالح روند . وحدت به نهايتا تحويل، روند اين كنيم درك خرد امور مدد به را كالن امور تا مىسازد

مىانجامد .علوم

Page 48: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. است ناسازگار داده، رخ مكررا تاريخ در آنچه با ديدگاه، اين كه است معتقد كوهنو مىكنند سرنگون را پيشين پارادايم كه انقالبهايى مىكند، تغيير انقالبها طريق از علم

. است قياسناپذير حتى يا ناسازگار پارادايم، آن با كه مىنشانند چهارچوبى آن، جاى بهاقامه پيشين نظريه تحكيم براى كه تجربى، واقعيتهاى اصطالح به آن ترتيب، بدين

پيشين چهارچوب در كه پرسشهايى داشت، نخواهند جديد نظريه به ربطى مىشدند، . چوب، چهار دو اين واژگان واقع، در داشت خواهند تفاوت كامال مىشدند، پرسيده

است دشوار بسيار يكديگر به آنها ترجمه كه مىآورند پديد را متفاوتى .زبانهاى

. » دارد » قرار متعارف علم حاكميت طوالنى دوران علمى، انقالب دو ميان فاصله دربسط و شده اصالح و تقويت مسلط، پارادايم به متعلق نظريههاى دوران، اين در

اين. در كه تغييراتى زيرا خواند؛ نيز جدول حل دوران مىتوان را دوران اين مىيابندنه است، پديدارها نجات براى نظريهها جزئيات با كردن بازى نوعى مىآيد، پديد دوران

. غير پارادايم، مفهوم كه معتقدند فيلسوفان از برخى حقيقت سوى به برداشتن گام . كه پذيرفت بعد سال پانزده كوهن واقع در بيايد كوهن كار به كه است آن از دقيقتر

است شده پنهان پارادايم مفهوم در متمايز رأى :دو

1. تقريبا عالمان مىشود موجب كه دارد وجود عالمان ميان در كه مشتركى عناصراجماعى به داورى مقام در و داشتهباشند مفاهمه و ارتباط يكديگر با مشكل، بدون

شوند نايل .نسبى

به ) .2 سرمشق عنوان به را خاص شيوههايى مسائل، حل براى عالمان از گروهى(. ) پذيرفتهاند كلمه رايج (4معناى

(. » « » مىخواند » شاخص نمونه و تعليمى قالب اصطالحا را دو اين (5كوهن

وجود انقالب علم، حوزه در كه بود رسيده نتيجه اين به كوهن كه مىرسد نظر بهانقالبى، و شده ثابت نظريه و شده ساقط نظريه بين خود، بدوى ديدگاه در اما دارد؛

Page 49: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. و كرده نظر تجديد بعدها اما است نمىديده مشتركى زبان حتى و تشابهى وجه هيچاست پذيرفته مغلوب و غالب نظريه بين را .مشتركاتى

چند هر است، گرفته قرار غرب انديشمندان توجه مورد پارادايم اصطالح حال، هر به . مترجمى اصطالح، اين ترجمه در كردهاند توصيف مبهم و دقيق غير را آن كه

» شده » واقع انتقاد مورد كه است برگزيده را نمونه واژه آرام، احمد مانند ورزيده(6است.)

كه است نظريهها تحول و علمى انقالب مفهوم است، اثرگذار تحقيق، اين در آنچه . مانند علمى، نظريه يك است پارادايم واژه باره در انديشمندان نسبى توافق مورد

. علمى نظريههاى در ثبات مىكند تغيير سپس و است برقرار مدتى سياسى، رژيم يك . . مكاتب نيستند مصون انقالب و تحول اين از نيز مديريت نظريههاى ندارد وجود

مدعايند اين گواه آمدهاند، پديد تيلور فردريك از پس كه .گوناگونى

تحوالت آن، و باشد داشته مىتواند فراتر مفهومى پارادايم مديريت، دانش زمينه دردر اما است؛ سود محور بر غربى، مديريت پارادايم مثال است؛ موازى و همعصر

. مديريت مبانى از گرچه مديريت، دو هر لذا است گرفته شكل كار محور بر ژاپن،بر كه ژاپنى مديريت كه گونهاى به دارند، جلوه نوع دو ولى گرفتهاند، بهره علمى

غربى مديريت از حاصلخيزتر و روتر پيش شده، استوار كشور آن تمدن و فرهنگاست گرديده گر .جلوه

دو از متمايز و متحول نظريهاى را اسالمى مديريت نظريه مىتوان اساس، همين بربا ولى مىگيرد؛ بهره علمى مديريت از دو آن مثل كه دانست ژاپنى و غربى مديريت

. در مىكند عرضه مديريت از ويژه پارادايمى خود، ويژه تمدن فرهنگ به توجهبه گوناگون فرهنگهاى با علمى مديريت تلفيق از مديريت، پارادايمهاى حقيقت، . مستثنا قاعده اين از است، غنى تمدنى و فرهنگ داراى كه نيز، اسالم مىآيند وجود

هم و باشد علمى هم كه كند ارائه را انقالبى و مستقل نظريهاى مىتواند و نيستديگر پارادايمهاى از .متمايز

Page 50: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. مىپردازيم اسالمى مديريت پارادايم تبيين به اكنون طوالنى، مقدمه اين به توجه بااز يكى از كدام، هر كه است مقدمه چند بر متوقف پارادايم، يا نظريه اين

است شده گرفته اسالمى بزرگ .انديشمندان

اول - مقدمه

روح يك با جهان، فرهنگهاى ميان در است خاص و ويژه فرهنگ يك اسالمى، فرهنگ . بشناسيم را فرهنگ يك اينكه براى خود به مخصوص مشخصات سلسله يك و خاص

يا است برخوردار ويژهاى حيات و روح از و دارد مستقل شخصيت و اصالت آيا كهپيشين فرهنگهاى استمرار و ادامه احيانا و ديگر فرهنگهاى از است التقاطى صرفا

و رشد آهنگ حركت، و جهت فرهنگ، آن بر حاكم انگيزههاى است الزم است،بگيريم نظر در را آن برجسته عناصر .همچنين

را خود مخصوص حركت و جهت باشد، برخوردار ويژه انگيزههاى از فرهنگى اگرعناصر است، متفاوت فرهنگها ساير حركت آهنگ با حركتش آهنگ باشد، داشته

كه است آن دليل باشد، داشته خاص برجستگى عناصر، آن و كند مى وارد ويژهاى . و فرهنگ يك اصالت اثبات براى كه است بديهى دارد شخصيت و اصالت فرهنگ، آن

بلكه باشد، نگرفته بهره ديگر فرهنگهاى از فرهنگ آن كه ندارد ضرورت تمدن، يك . تمدنهاى و فرهنگها از كه نداريم جهان در فرهنگى هيچ نيست ممكن چيزى چنين

است استفاده و بهرهگيرى كيفيت در سخن ولى باشد؛ نگرفته بهره .ديگر

قلمرو در تصرفى هيچ بدون را ديگر تمدن و فرهنگ كه است آن بهرهگيرى نوع يكيعنى كند؛ تغذى ديگر تمدن و فرهنگ از كه است آن ديگر نوع اما دهد؛ قرار خويش

آورد وجود به تازه موجودى و كند هضم و جذب خود در را آنها زنده، موجود يك .مانند

. ديگر، فرهنگهاى و كرد رشد زنده سلول يك مانند است دوم نوع از اسالمى فرهنگبا جديد موجودى صورت به و كرد جذب خود به را غيره و ايرانى و هندى و يونانى از

تاريخ محققان اعتراف به و داد بروز و ظهور خود به مخصوص سيمايى و چهرهاست بشرى تمدنهاى و فرهنگها بزرگترين رديف در اسالمى تمدن تمدن، و .فرهنگ

Page 51: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رشد نقطهاى چه از و كسى چه دست به و محل چه در فرهنگى، و حياتى سلول ايننامحسوس و كوچك آغاز در كه ديگر، سلول هر مانند سلول اين كرد؟ آغاز را خود

) ( علوم از و شد پايهگذارى ص پيامبر شخص وسيله به و مدينه شهر در است،(. كرد كار به آغاز اول نوع (7اسالمى

دوم - مقدمه

در كه است بوده اين علوم، در مسلمانان پيشرفت سرعت علل و عوامل از يكىاز نقطه هر در علم از و نمىورزيدند تعصب هنرها و صنايع و فنون و علوم آموختن

روح امروز، اصطالح به و مىبردند بهره مىيافتند، كه كس هر دست در و جهانبود حاكم آنان بر .تساهل

و علم كه است شده داده توجه نكته اين به نبوى احاديث در مىدانيم، كه چنان) ( . ص اكرم رسول گيريد فرا يافتيد، كه كس هر دست در و جا هر در را حكمت » دانش: » همانا يعنى ؛ بها احق فهو وجدها فحيث المؤمن ضالة الحكمة كلمة فرمود

. است سزاوارتر بدان خودش بيابد، را آن جا هر است مؤمن گمشده .راستين،

» « : ؛ النفاق اهل من لو و فخذالحكمة المؤمن ضالة الحكمة است آمده نهجالبالغه در . مردم از گرچه بياموز، و فراگير را آن پس است مؤمن گمشده راستين، دانش يعنى» ؛. » المشركين من لو و الحكمة خذوا كه است حضرت آن كلمات از هم و منافق

مشركان از گرچه بياموزيد، را .حكمت

« ) ( اهل من الحق خذوا كه كردهاند نقل مسيح حضرت از ع اطهار ائمه روايات، در) ( » چند هر را حق يعنى ؛ الكالم نقاد كونوا و الحق اهل من الباطل تأخذوا ال و الباطل

. ) و ) سخنسنج نگيريد فرا حق اهل از چند هر را باطل اما و فراگيريد باطل اهل ازباشيد شناس .حقيقت

Page 52: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

فراگيرى در را مسلمانان نداشتن تعصب و بلندنظرى و ديد وسعت زمينه روايتها اينمقام در تعصب عدم روح آنان در و كرده فراهم مسلمانان غير از معارف و علوم

. علوم كه نمىدادند اهميت مسلمانان رو، اين از آورد وجود به آموزى علم و فراگيرىبه و مىشود نقل و ترجمه اشخاصى چه وسيله به و مىگيرند كسى چه دست از را

بودند، آموخته خود الشأن عظيم پيشواى از آنچه اساس بر بلكه مىرسد، آنان دستمىدانستند - - جهان حكمتهاى اصلى وارث و صاحب ايمانند اهل اينكه علت به را خود

. مولوى قول به مىكردند تصور عاريه ديگران نزد را حكمت :و

! است جاريه نخاسى نزد در چو هم است عاريه حكمت تو بر برادر اى

. در حكمت كنند زيست جدا يكديگر از نبايد ايمان و علم كه بودند شده معتقد آنان . است بديهى است ايمان اهل قلب آن، وطن و است بيگانه و غريب بىايمانى، محيط

» را » معانى اين همه بها احق فهو وجدها فحيث المؤمن ضالة الحكمة كلمة جمله كه . و علوم بر كه بود اين تالششان و همت همه مسلمانان كه بود اين دارد بر در

(. يابند دست جهان روح( 8معارف اسالم، كارنامه كتاب در نيز كوب زرين دكتر (. مىشمارد آنان پيشرفت سرعت در مهمى عامل را مسلمانان بىتعصبى و (9تسامح

(. مىكند اعتراف امر اين به اسالم تمدن تاريخ كتاب در هم زيدان (10جرجى

سوم - مقدمه

: : است نياز دسته دو داراى انسان متغير و ثابت . 1نيازهاى ثابت. و اولى .2نيازهاى . . دسته اين انسانند وجودى ساختمان لوازم از ثابت، نيازهاى متغير و ثانوى نيازهاى

: مىشوند تقسيم مهم گروه سه به نيازها و. 1از غذا به نياز مانند جسمانى؛ نيازهاى و. 2پوشاك. زيباجويى كنجكاوى، به ميل خدا، پرستش به ميل مانند روحى؛ نيازهاى

آزادىخواهى،. 3فضيلتخواهى. ديگران، با معاشرت به ميل مانند اجتماعى؛ نيازهاى . نيازهاى از چند هر كه هستند نيازهايى متغير نيازهاى مساواتطلبى و عدالتجويى

تغيير آنها ارضاى شيوه مختلف، زمانهاى در اما مىگيرند، سرچشمه انسان اوليه . نيازمندى. است اجتماعى ضرورتهاى و زندگى توسعه به مربوط نيازها اين مىيابد

Page 53: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نوع اين از مىكند، تغيير زمان طى در كه زندگى، وسايل و ابزار انواع به انسان.است

براى و است شده وضع ثابت قوانين ثابت، نيازهاى براى اسالم، قانونگذارى نظام در . . به برخى متغيرند قوانين روح منزله به ثابت قوانين متغير قوانين متغير، نيازهاى

. ندارد وجود عالم در ثابتى چيز هيچ و مىكند تغيير چيز همه كه اند كرده تصور غلط . تغيير طبيعى پديدههاى نمىكند تغيير چيز همه نيز طبيعت در كه ندارند توجه اينان

است ثابت آنها بر حاكم قوانين اما .مىكنند؛

. خط و انسانند كمال به مربوط قوانين، اين انسانند نوعيت به مربوط ثابت، قوانيندر بايد كه اجتماعى اصل اين اسالم، در مثال مىدهند؛ نشان را انسان انسانيت سير

« : من استطعتم ما لهم اعدوا و است شده بيان چنين كرد، ايستادگى دشمن برابر( »... ؛ به ترهبون الخيل رباط من و و( 11قوة نيرو از مىتوانيد، آنچه آنان با جنگ براى

. بايستد، دشمن برابر در توان، همه با بايد انسان اينكه سازيد آماده بسته اسبان . در است متغير بپردازد، دشمن با مبارزه به چگونه اينكه اما ثابت؛ است اصلى

با امروزه اما پرداخت؛ مى دشمن با جنگ به نيزه و شمشير با بشر گذشته، . اصل اما است؛ متغير امرى جنگى، ابزارهاى از استفاده مىجنگد پيشرفته سالحهاى

است ثابت امرى .دفاع،

پس است، جامعى دين اسالم چون كه مىكنند خيال مىدهند، خرج به جمود بعضىها(. . نيست طور اين نه، باشد كرده روشن معين تكليف هم جزئيات در (12بايد

چهارم - مقدمه

بر حاكم ارزشهاى است، مطرح مديريت در تحقيق باب در كه مسألهاى مهمترين . مبتنى ناخواه خواه اجتماعى، چه و فردى چه انسانى، رفتار هر است مديريتى نظام

. و صريح و آگاهانه خواه شدهاند پذيرفته كننده رفتار سوى از كه است ارزشهايى بر . رفتارهاى ندارد وجود ارزشى پايه بدون انسانى رفتار ناآگاهانه، و مبهم خواه

و كالن مديريت در بهويژه است؛ مديريت مسائل از مهمى بخش موضوع سازمانى،

Page 54: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. نظام اين شناخت بدون است ارزشى اصول برخى بر مبتنى طبعا جامعه، رهبرى ومديريت يا صحيح مديريت نظام يك وجود ادعاى نمىتوان اسالم در ارزشى

داشت را .ارزشمندترى

نظامهاى اين تغيير با كه هستند ارزشى نظامهايى بر مبتنى مديريتى، نظريههاى همه . كه بگويند كسانى است ممكن كرد خواهد تفاوت نيز مديريتى روشهاى ارزشى،

يك براى اما است؛ پذيرفته را اسالمى ارزشهاى و است اسالمى جامعهاى ما جامعهمكتب برابر در بخواهد كسى اگر بهويژه نيست؛ كافى گفتن سخن اينگونه محقق،

. تعبدا اسالم در كه كند ادعا نمىتواند او كند اثبات را خود برترى و اصالت معارض، . و مديريت نظام از دنيا، علمى محافل در كه هنگامى يا شدهاند پذيرفته ارزشها اين

علمى نظر از بايد شود، مى بحث مديران رفتار در آن تأثير و اسالم ارزشى نظام ازارزشهايى چه است، مديران رفتار مبناى كه اسالمى، ارزشهاى كه شود اثبات

(. دارند ارزشها ديگر بر برترىاى چه و (13هستند

پنجم - مقدمه

ارزشى مديريت كرده، مشغول خود به را صاحبنظران ذهن كه مهمى بسيار مسأله( . هيوم بار نخستين است علمى مديريت كرد( 1786 - 1711و مطرح را پرسش اين

» « » « » چه » ارزشى نبايدهاى و بايدها و مىگويند علما و علم كه ها هست بين كهزمينه رو، اين از و نداد دست به نظامى ارتباط، اين براى او است؟ برقرار ارتباطى

. برخى قول به و شد وارد او به خوبى انتقادهاى بعدها گذاشت باقى را بحثمديريت بحث كه كرد، درست كار متفكران، فراغت اوقات براى هيوم فيلسوفان،

. دو، اين سازش عدم شبهه باشد آن مصاديق از مىتواند علمى مديريت و ارزشىدارند را هماهنگى توانايى روش، دو اين و است پاسخ .قابل

ارزش روشهايش در انسان اينكه شرط به مىخواهيم، علمى مديريت كه معتقديم ما: . مىگوييم كه وقتى آيا است انسان كه نكند فراموش يعنى كند؛ مراعات را انسان

» ضدعلم» اين ، درآيد ماشين ناآگاه شانههاى و دندهها حد در موجود، اين نگذاريد . اينكه مىكند كشف ضرورى بسيار استىهاى يك از ارزش، باره در ما بحث است؟

Page 55: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» « :، كرد علمى تفسير را او رفتار نمىتوان است، اختيار داراى انسان چون مىگويندشدهاند مرتكب را آن هم بزرگان از برخى گرچه است، بزرگى .اشتباه

» و » بايستىها ارزشها، نمىگذارد اختيار كه نمىرسد بهنظر قوى استدالل، اين . علمى مديريت با ارزشى مديريت بگيرند قرار علم مجراى و مدار در شايستگىها

. تفكيك ارزشى مديريت روش از علمى، مديريت روش است محال است هماهنگ . علمى مديريت كنيد فرض نيست علمى مديريت منكر ارزشى، مديريت زيرا شود؛

را: آنان نيازهاى بايد كنيد، اداره خوب را سازمان اعضاى بتوانيد اينكه براى مىگويد . نكنيد؟ برآورده را آنان نيازهاى كه مىگويد ارزشى مديريت آيا كنيد برآورده خوبى به

: مناسب و طبيعى بايد روشنايى و هوا نظر از كار جايگاه مىگويد علمى مديريت ياارزشى. مديريت است؟ نادرست سخن اين كه مىگويد ارزشى مديريت آيا باشد

: ارزشهايى انسان اين و داريد كار سرو انسان با شما مىگويد و دارد توصيه يك فقط( . به هم ديگرش نيم كردهايد حذف را او از نيمى نكنيد، مراعات را آنها اگر كه دارد .» « ) در مديريت، علمى و تكنيكى مقتضيات همه هوش با گوريل مىشود تيلور تعبير

هست نيز ارزشى مديريت در صد در صد و است .ارزشها

. : به انسان نگيريد نظر در را كارگر بىاساس رضايت مىگويد ارزشى مديريت . نمىداند، را خود كار ارزش چون ندارد قبول اصوال كه مىدهد رضايت چيزهايى

» « : . ارزش مطابق يعنى ؛ اشياءهم الناس تبخسوا ال مىگويد اسالم مىدهد رضايت . كه وقتى است؟ ضدعلم اين آيا رضايتش مطابق نه بدهيد، مزد او به كارش » چه: » پيشرو فرهنگ به جمله اين مىداند خدا علمى يا است ارزشى مىگويند

. و طبيعت عالم قوانين بين انداختن تضاد همه اين است بس مىزند ضربهاى(. انسان (14خواستههاى

ششم - مقدمه

نظريههاى پيدايش موجب امروز، جهان در مديريت، دانش تكامل و پيشرفت . سازمان به خاصى ديدگاه از يك هر نظريهها اين است شده رشته اين در گوناگونى

. وجود به نظريهها در را تقابلى و تضاد ديدگاهها برخى كردهاند توجه مديريت و. است گرديده واقعيتها و مفاهيم درك در ابهامهايى ايجاد باعث احيانا كه آوردهاند

Page 56: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» نظريههاى » جمعبندى و تحليل با كه است اقتضا نظريه نوين، نظريههاى از يكىو كرده تبيين دركى قابل طور به را موجود ابهامهاى و آنها تقابل و تضاد متقدم،

مديريت شيوههاى كاربرد و سازمانها ويژگى شناخت براى را روشنى معيارهاىاست داده قرار مديران اختيار در .متناسب،

. است اقتضا نظريه طرفداران و پيشروان از فلوريدا، دانشگاه استاد دسلر، گرىچهارده اصول كه است فايول اصولگرايى نظريه مقابل نقطه درست نظريه، اين

پذيرند تغيير اصول، اين او خود اعتراف به چند هر است، معروف او .گانه

هر كه است معتقد و بوده مديريت در جهانشمول اصول مخالف اقتضا نظريهثابت نسخهاى اصولگرايان، مانند اينكه نه مىخواهد، خاص نسخه جا هر در سازمان

. و مىگذارد كنار را اصولگرايى نظريه نظريه، اين كنيم تنظيم سازمانها همه براى(. مىكند مطرح را مكان و زمان (15اقتضاى

اسالمى ) مديريت پارادايم مقدمات (نتيجه

مىتوان و است ترسيم قابل اسالمى مديريت نظريه گذشت، كه مقدماتى اساس بر : » اسالم » است چنين آن خالصه كه نهاد نام نيز اسالم در مديريت پارادايم را آن

. فعال، دستگاهى داراى است انعطاف و بالندگى حيات، اصيل، تمدن و فرهنگ داراى . و علوم از زمان، هر در مىتواند است پااليش و گوارش جذب، نظام با كننده، تغذيهو دهد قرار خويش اصيل و نيرومند زنده، وجود در را آن كند، تغذيه بشرى معارف

) تكليف ) يا حق قانون يك عنوان به هستند، تمدن و فرهنگ اين تابع كه مردمى براى . اليتغير و ثابت كه مىشود تشكيل ارزشى اصولى از تمدن، و فرهنگ اين كند عرضه

خلقت و فطرت بر مبتنى دارند، انسانها جاويد و ثابت نيازهاى در ريشه و بودهارزشى دستگاه و رژيم يك اند، شده تنظيم سنت و كتاب و وحى توسط و هستند

.هستند

قانون نسلها و عصرها همه براى مىتواند جاويدان و آرمانى و ارزشى منظومه اين . اقتصاد، علم از مثال كه است اينگونه آن، مكتبآفرينى و قانونسازى فرآيند دهد ارائه

Page 57: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سنجش به خويش چهارچوب در را آن و مىكند تغذيه است، بشرى فرآورده كهدكترين و مكتب يا اقتصادى پارادايم و مىپردازد آن ترميم و تعديل به و مىگذارد

. تعاملى چنين نيز مديريت علم با مىتواند همچنين مىكند عرضه را اسالم اقتصادى. كند عرضه را اسالم در مديريت پارادايم يا اسالم مديريتى مكتب و باشد داشتهنظام از است عبارت مديريت، پارادايم يا مكتبآفرينى يا نظامسازى فرآيند بنابراين،

ارزشهاى از مجموعهاى كه مىآيد دست به مديريتى مكتبى آن، از كه ثابت، ارزشى . يك و مديريتى رهنمود و خطمشى يك مديريتى، نظام يا مكتب اين است مديريتى

قوانين، از مجموعهاى كه مىدهد ارائه اداره براى اسالم كه است عمومى نقشههستيم آن كشف پى در تحقيق، اين در ما و است اصول و .كليات

ژاپن - - مديريت پارادايم شد بيان قبال كه همانطور مىكند تأييد را فوق مطلب آنچهو كرد ادغام خويش تمدن و فرهنگ با گرفته، غرب از را مديريت علم كه است

مختصات با كامال كه كرد ارائه كارمحور شكل به و كار اساس بر را مديريتى مكتبى. است داده جواب نيز بهخوبى و است هماهنگ خويش تاريخى و مردمى و اكولوژيك

. در است غربى تمدن و فرهنگ بر مبتنى و سودمحور شكل به درغرب مديريت، اينعلم از ژاپنى، چه و غربى مديريت چه پارادايم، دو هر كه مىشود معلوم مقايسه يك

و بهرهمندى مقام در اما بردهاند؛ بهره است، وعمومى وطنناپذير كه مديريت،دو از كه كشاورزى منطقه دو مانند مىدهند؛ ارائه را مديريت از شكل دو حاصلخيزى،

تغييراتى با را مشابه محصوالت و مىگيرند بهره خاص شرايط و هوا و آب و زمينمىكنند عرضه شرايط آن بر .مبتنى

. است علمى تكون و تحول و علمى انقالب همان اين باشد چنين مىتواند نيز اسالم كامال را قبلى نظريه يعنى نظريه؛ اين شده تكميل شكل در البته مىگويد، هاتل كهعرضه را جديدى محصول و مىدهد قرار جديد شرايط در را آن بلكه نمىكند، ساقط

. آن تمايز دارد تمايزاتى و شباهتهاى متداول، و رايج مديريتى نظريههاى با كه مىكندكه تمدنى و فرهنگ است، ويژه تمدن و فرهنگ يك بر مبتنى ارزشى نظام از ناشى

گونهاى به ديگر، سرزمينهاى كه را گياهى و مىكند عمل هوا و آب و زمين مثابه به . سودمحور، مديريتى مكاتب رو، اين از مىروياند خويش در كرده، نما و نشو خاص

شرايط، اقتضاى به اما مىگيرند؛ بهره مديريت علم از همگى زورمحور، و كارمحوردارند متكثرى و متنوع ثمرات و هها .جلو

Page 58: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» جهان » در نظريه پيشرفتهترين كه است اقتضايى مديريت با همافق مطلب، اين : مثال مىشود؛ تعريف محيط اقتضاى به اينكه يكى دارد معنا دو و است مديريتاست، زور اساس بر پادگان مديريت است، سود اساس بر كارخانه يك مديريت

ارادت اساس بر احزاب مديريت است، خدمت اساس بر خيريه مؤسسات مديريت . و فرهنگها اقتضاى به مديريت آنكه دوم ايثار اساس بر جنگها مديريت و است

است .تمدنها

خود كه است هماهنگ اقتضايى مديريت نظريه با اسالم، مديريتى مكتب بنابراين،بعضى و تجربى را آن برخى كه مديريت، علم يعنى است؛ مديريتى مكتب يك

ثابت ارزشى دستگاه و اسالم تمدنى و فرهنگى اقتضائات با مطابق مىدانند، انسانىمىگيرد شكل .آن،

و است اسالم توسعه الگوى با مطابق نظامى مستقل، تفكر بر مبتنى پارادايم اين . به را منفى عوارض كمترين و است پاسخگو نيست نامتناسب و واقعى غير تقليدى،

( . . معناى به متجدد نه و است متحجر نه بىحساب و رها نه و است جامد نه دارد دنبالكه( متغير، و ثابت قانون اساس بر متعادل، و معتدل است نظامى بلكه ، مدرنيته

نظر اشتراك آن بر مطهرى شهيد و صدر شهيد طباطبايى، عالمه چون بزرگانى . اقتضائات. كه است صرف اصولگراى نه است سازگار علوى و نبوى سيره با دارند

منكر را ثابت اصول كه است محض اقتضاگراى نه و نكند مالحظه را مكان و زمانزمان. متغير شرايط با را خود هم و دارد ثابت اصول هم كه است بينابين امرى شود

مىدهد وفق مكان .و

بدون و پيشفرض هيچگونه بدون مىآيد، دست به اكتشافى روندى از نظريه، اين . دارد، مديريت اسالم اينكه پيشفرض با ما هرمنوتيك منفى عوارض در شدن گرفتار

. اين از ببينيم مديريتى آهنگ و رنگ با را روايت و آيه هر تا نمىشويم متون صحنه واردپايه بر تحقيق، اين روند بلكه نمىدهيم، قرار قبلى دادههاى بر مبتنى را متون فهم رو،

. مثبت پاسخ مىكنيم، سؤال است پژوهشگر هر طبيعى حق كه است پاسخ و پرسشنمىكنيم تحميل متون بر را خواستهاى و مىپذيريم را منفى .يا

Page 59: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است، گرفته پا عصمت و وحى اساس بر كه سنت، و كتاب منظومه خوشبختانهو دانشمندان فراوان پرسشهاى به پاسخگويى در را خويش ظرفيت و استعدادفقها، اخالق، عالمان متكلمان، يعنى است؛ داده نشان تاريخ طول در انديشمنداناين به را شبهات و پرسشها اسالمى، فرهنگ عالمان ديگر و عارفان فيلسوفان،

به گوناگون علوم شكل به را پاسخها و دادهاند ارائه علم، معدن و نورانى دستگاه . اسالمى، علوم طبقهبندىهاى و نظاممندىها تقسيمبندىها، همه كردهاند عرضه بشر

مگر نيستند سنت و كتاب و وحى زيرا است؛ گرفته صورت اسالم دانشمندان توسط . در سنت، و كتاب ديگر، بيان به متراكم و نشده دستهبندى اطالعات از انبوهى

و پرسش آمدن پديد از پس كه است پرسشها همه براى اجمالى پاسخى حقيقت، . و وحى از تنظيم و تنسيق و دستهبندى توقع عدم مىدهد تفصيلى پاسخ آن، به شبهه،

بودن آسمانى انكار مقام در عدهاى كه است بوده وضوح از اندازهاى به سنت، . را خود مديريتى پرسشهاى ما حال، هر به مىكردند استناد آن نسبى نظم به قرآن،

و مىپرسيم اسالمى اصيل منابع از است، عصرى مديريتى ادبيات از برگرفته نوعا كه . اگر مىدهيم شكل را اسالم مديريتى نظام داده، قرار منطقى نظم يك در را پاسخها

مىشويم تسليم ماند، بىپاسخ ما پرسشهاى .هم

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

تابستان (1 و بهار پنجم، سال قبسات، ص 76فصلنامه ،146 .

ص (2 509هالبردن، .

ش (3 دانشگاه، و حوزه ص 230فصلنامه ،181 .

ص (4 پارادايم، در تازه تأملى 135كوهن،

Page 60: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ش (5 اول، سال نو، راه انديشه ص 30مجله ،15 .

.همان (6

ج (7 آثار، مجموعه مطهرى، ص 14مرتضى ،18 .

ص (8 393همان، .

ص (9 اسالم، كارنامه زرينكوب، 14 - 13عبدالحسين .

ص (10 اسالم، تمدن تاريخ زيدان، 247جرجى .

آيه (11 60انفال، .

ص (12 دين، از بشر مرتضى.) 133انتظار زمان، مقتضيات و اسالم از برگرفته (مطهرى

ش (13 ص 19فصلنامهمصباح، يزدى.) 12، مصباح تقى محمد از (گفتارى .

ش (14 مصباح، ص 19فصلنامه جعفرى.) 23 - 16، تقى محمد از (گفتارى

Page 61: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مدنى (15 داود ترجمه مديريت، و مبانى دسلر، .گرى

4

: شناسى منبع چهارم فصل

بحث .1 - اصلى منابع

كريم .1 قرآن

است، دينى و علمى جستار هر منبع اصلىترين و وحيانى مجموعه كه كريم، قرآنراهگشايند و اسوه همگى كه مىدهد ارائه را مديريت :چند

خداوندى. مديريت الف

« » « . مالك معناى به را رب طباطبايى عالمه است خدا ربوبيت بر مبتنى مديريت، ايننيز« مديريت و تدبير انسان، و جهان آفرينش از غير خداوند يعنى مىكند؛ معنا مدبر

. مديريت نوع است نكرده رها خود حال به را عالم اعتزال، نظريه رغم على و داردباخالق » تخلقوا قاعده اساس بر و است استنتاج قابل فراوانى آيات از خداوند،

است« الزم بلكه ممكن، آن، از اقتباس ، .الله

» خداوند » صفات اساس بر را رحيمانه مديريت نظريه مديريتپژوهان، برخى اخيرا . فرشتگان، عظيم دستگاه مديريت پرداخت خواهيم آن به آينده در كه كردهاند ارائه

و گزينش نوع آنان، كار پىگيرى و نظارت آنان، گسترده كار تقسيم و سازماندهى . اداره است قبيل اين از همچنين است خداوندى مديريت جلوههاى از آنان، انگيزش

Page 62: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. است مشغول فعاليت به ماشين، يا ساعت مانند چيز، همه كه گونهاى به طبيعت،تبديل مريدان و مديران براى وحيانى الگويى به و شود شناسايى بايد مديريت اين

.گردد

پيامبران. مديريت ب

1. )) ( هارون، ) موسى، سليمان، حضرت مانند ص خدا رسول از غير پيامبران مديريت ) ( اين از مديريتى عام قواعد و شده ارائه زيبا قصص قالب در كه ع يوسف و داود

است استفاده و استنباط قابل مديريتى .سيرههاى

2. ( ) ( انفال، احزاب، سورههاى در را قرآن آيات از بخشى كه ص خدا رسول مديريت )... رسول مديريت چگونگى بيان به و است داده اختصاص خويش به و نور حجرات،

) مىپردازد) ادارى و اخالقى اجتماعى، نظامى، ابعاد در ص .خدا

: مانند( صالحى شخصيتهاى ويژگىهاى بيان به قرآن در خداوند صالحان مديريت جمىپردازد سبا ملكه نيز و موسى حضرت خواهر و مادر و ذوالقرنين خضر، حضرت

كند راهنمايى مديريت از اصولى به را ما مىتواند آنان سيره بر قرآن تقرير اين .كه

سنت .2

چند هر است، معصوم تقرير و فعل و قول كه است آن رايج تفسير سنت، از مرادويژه به است؛ آشكارتر معصوم، فعل بر اسالم مديريت نظام ابتناى القاعده، علىمقطع دو در معصومانه مديريتى و حكومتى تجربه دو بيانگر كه علوى و نبوى سيره

اسالمند صدر .حساس

Page 63: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: باشند متمايز بخش دو داراى مىتوانند علوى سيره حتى و نبوى سيره ميان، اين دراتقان و وحيانى ويژگى كه آيات، نزول شأن دهنده تشكيل است سيرهاى اول بخش

. براى سيره، دو هر اعتبار چند هر ندارد، را ويژگى اين دوم، بخش دارد بيشترىاست شده اثبات خود جاى در .كاوشگران،

تنظيم به سنت اهل اهتمام شود، بيان سيره باره در بايد كه توجهى درخور نكته . چند هر است گرفته انجام شيعى عالمان ميان در آنچه از پيش است نبوى سيرهدوره مورخان نخستين است، كرده پيروى سيوطى از كه زيدان، جرجى نظر بنابر : موالى از كه مطلبى اسحاق بن محمد يكى بودهاند يكديگر همعصر نفر دو اسالم،

العوام، بن زبير به او نسب كه زبير بن عروة ديگرى و است شيعى و عينالتمراولين كه است كرده ثابت صدر حسن سيد عالمه ولى مىرسد، معروف صحابى

) ( است نوشته ع اميرالمؤمنين كاتب رافع، ابى بن الله عبيد اسالم، دوره در را تاريخ . باره در است، كرده تأليف او كه كتابى است مصرى و مىرسد قبط به او نسب كه

. ) ( كردهاند همراهى خالفت دوره در را ع على حضرت كه است صحابه از افرادى ناماست آن شرح و است اسحاق ابن سيره همان كه هشام، ابن .سيره

:) ( كس هيچ مستقل طور به كه كنيم فرض اگر ص پيامبر سنت از بهرهگيرى لزوماساسىترين جزو كه بپذيريم مىتوانيم راحتى به نداشت، تاريخى رويدادهاى به توجه

) ( انجام ) را ص پيامبر رفتارى و گفتارى سنت شناخت كار كه كسانى محدثان وظايف ) ( بوده( اخالق و فقه در بهرهگيرى براى ص پيامبر رفتارهاى ثبت و توجه مىدادندصورت. به كه آنها چه پرداختهاند، احاديث آورى جمع به كه مختلفى كتابهاى استحاوى يافته، نگارش موضوعى طور به و سنن شكل به كه آنها چه و است مسند

. اين است نقلها اين دينى جنبههاى بر تأكيد با اسالم پيامبر تاريخ از بزرگى بخش ) ( و مسلمانان توسط ص پيامبر رحلت از پس كه شده ساخته رواياتى از مجموعهها

(. شد گردآورى بهتدريج دينشناسى، ضرورت (1به

كتاب » اما است، آمده نقلها البهالى در و فقه ابواب بيشتر در كه تاريخى، نكات » رسول« » مغازى با دقيقا كه است فقهى باب نزديكترين السير كتاب يا الجهاد

. ) به) جنگها تاريخى مسائل عمده، طور به كه است باب اين در دارد ارتباط ص خدا . اخيرا كه قرارى ابواسحاق السير كتاب است آمده آنها احكام دانستن ضرورت

است؛ محدثان تاريخى توجه بر نشان وضوح به است، رسيده چاپ به و شده يافت

Page 64: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. به السير كتاب است داشته الكبير السير كتاب نيز شيبانى حسن بن محمد چنانكه ) ( . به ص پيامبر است آمده مجموعهها اين همه در حديثى كتابهاى از جزئى عنواندر خويش براى را ويژهاى تاريخى نقش مىتوانست برجسته شخصيت يك عنوان

) ( . اسوه، عنوان به ص پيامبر به مسلمانان نگرش آورد وجود به مسلمانان اذهان . رو، اين از است بوده حضرت آن زندگى از موشكافانه و دقيق بررسى مستلزم

. ) ( آنها مقايسه داريم دست در ص پيامبر شخصيت باره در را گزارشها ريزترين اكنوننشانگر بعد، دورههاى در اسوه، شخصيتهاى ديگر زندگى از جزئيات همين ثبت با

(. است بوده مسلمانان ميان در آن تاريخنگارى و تاريخى (2تأثير

سيره بررسى از هدف السيره نقد كتاب در السيوطى رمضان سعيد محمد دكتر . فهم و سيره اين بررسى از غرض كه است معتقد وى است كرده تحليل را نبوى

فرد كه است آن هدف بلكه نيست، تاريخى وقايع برخى بر وقوف صرف آن،مطالعه و كند تصوير و تصور نمونه شخص يك قالب در را اسالم حقيقت مسلمان،

شؤون همه در كامل الگوى يك يافتن رسول، شخصيت شناخت موجب نبوى، سيرهو اسالمى معارف و فرهنگ با عملى آشنايى كريم، قرآن درست فهم فاضله، حيات

) ( . جوانان، براى ص خدا رسول بعدى چند شخصيت مىشود تعليم و تربيت الگوى(. است كامل الگويى سياستمداران، و رهبران (3دولتمردان،

. ندارد وجود شيعى پژوهشگران براى آنچنانى دغدغه علوى، سيره اعتبار در البتهشيعيان چند هر است، سنت اهل طريق از عموما نبوى، سيره رسيدن هست، آنچه . كه ابديت، فروغ تاريخى مجموعه مؤلف پرداختهاند مهم اين به خود حد در هم

جا هر است، شده تأليف سنت اهل سيرههاى از رسيده نبوى سيره بر مبتنىتعارض رفع به مناسب استدالل با مىشود، پيدا شيعه عقايد و اصول با تعارضى

خود كه مىشود ديده نبوى سيره از بخشى نقل در فقط روند، اين ولى مىپردازد؛نقل در كه ويژه به ؛ است استناد قابل بيشتر نبوى، سيره كه است آن از حاكى

. فراوان تكيه رو، اين از است اندك بسيار تصحيف و تحريف انگيزه مديريتى، سيرهخدشهاى تحقيق نتايج اعتبار بر آن، روى سرمايهگذارى و نبوى سيره بر تحقيق اين

چند زبان و قلم از سيره، يك مكرر نقل و قراين فراوانى زيرا نمىكند؛ وارداز محقق شدن محروم از مانع شيعى، اصول با داشتن منافات بدون سيرهنويس،

كه بهويژه مىشود؛ است، بسيارى ادارى قواعد و ادبيات حاوى كه بزرگ، ذخيره اينابعاد قرآن، آيات نزول شأن چهارچوب در سيره، اين از بيشترى درصد گرفتن قرار

مىكند تأمين نيز را آن .وحيانى

Page 65: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رهبرى خبرگان مجلس دبيرخانه علمى تحقيقات مركز در كه ارزشمندى تحقيق در( يافته، گذاشته( 4انجام بحث به اسالم در جامعه و حكومت اداره قوانين منابع اعتبار

و فقهى منابع نوع با آشنايى ضمن آن، دقيق مطالعه و مراجعه با و است شدهصاحبنظران ديدگاه از اسالم حكومتى مباحث پشتوانه عنوان به حقوقى، و اصولى

. كه است آمده تحقيق اين در است خورده محك نيز آنها اعتبار سنى، و شيعهتمسك سنت و كتاب به بيشتر اسالم، در حكومت نظام تدوين در شيعه، صاحبنظران . حاوى كه عقل، ضرورت كردهاند مراجعه منبع دو اين غير به ندرت به بلكه جسته،هستند ديگرى عناصر نظام، مصلحت نيز و عقال بناى يا باشد، شارع رضايت به قطع . آنان هدف كه باشد اين علت شايد البته استنادند مورد روايات، و قرآن از غير كه

به حداكثر كه است بوده اسالم ديدگاه از آن كليات و اصول و حكومت اركان بيان . اصول تنها رو، اين از مىشود مطرح اسالم ديدگاه از اساسى حقوق دايره گستردگى

مىآيند، دست به سنت و كتاب از و هستند پاياتر معموال كه را قوانينى از كلياتى وكردهاند .بيان

( ع معصومين ديگر (سنت

) ( ) ( حركت و ع حسن امام ششماهه حكومت با رويارويى ع معصومين ديگر ميان در ) ( ) ( مورد مىتواند واليتعهدى، دوران در ع رضا امام سيره و ع حسين امام عاشورايىبه عاشورايى، مديريت بر تحقيقات، برخى در اخيرا كه بهويژه گيرد؛ قرار توجه

است شده توجه مديريت توسعه و توسعه مديريت از كاملى نمونه .عنوان

) ( نجاشى، به خطاب مديريتنامهاى ع صادق امام مانند معصومين، كلمات البهالى در ) ( . از حاكى ع سجاد امام حقوق رساله است توجه مورد كه شده نوشته اهواز حاكمنام همين به تحقيقى شده باعث كه است اسالمى مديريت در انسانى مناسبات بيان

گيرد صورت انقالب اوايل .در

) ( تحقيق اين براى ديگرى منبع روايى جوامع در ع معصومين گفتارهاى مجموعه.است

Page 66: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بهرهگيرى اسالم گرانسنگ خزاين و ذخاير مجموعه از است شده تالش بنابراين،بر ما تكيه بيشتر چند هر شود، افزوده تحقيق غناى و عمق بر بيشتر، چه هر تا شود

است علوى سيره سپس و نبوى سنت و .قرآن

پيرو .2 - منابع

نسلى .1 عنوان به شد اشاره آنها انبوه حجم به قبال كه الحكم، نظام كتابهاىشدهاند گردآورى سنت اهل انديشمندان توسط .ارزشمند

انقالب .2 از پس بيشتر و اخير سال چهل طى در كه اسالمى، مديريت كتابهاى . انقالبى و شيعى دانشمندان تالش حاصل كه نسل، اين شدهاند نگاشته اسالمى

بود خواهند ارزشمند راهنمايى هستند، غيرايرانى و .ايرانى

توسط .3 و بوده ترجمه بيشتر و فراوانند كه مديريت، علم يا علمى مديريت كتابهاى . به مديريت به كه دارد وجود نيز ترجمهاى غير آثار برخى شدهاند تنظيم دانشگاهيان

دينى ديدگاه و آرمانگرايى هرگونه از فارع و نگريسته ابزار و علم يك عنوانو. فنى پرسشهاى با آشنايى بحث، سازى فهرست براى منابع، اين نگريستهاندو اصطالحات و واژهها و تعاريف با آشنايى همچنين و بحث قابل مهم محورهاى

مديريت بعد در دين، و علم بين مقارنهاى تحليل براى نيز و متداول مديريتى ادبياتاست. برده را وافى بهره نسل اين از تحقيق، اين .مفيدند

نظريه كشف براى ارزشمندى مجموعه پيرو، و پايه قالب دو در شده، ياد منابعهستند اسالم در .مديريت

مطالب معرفى

Page 67: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

علوى و نبوى حكومتى و مديريتى سيره تحقيق، اين منبع اصلىترين اينكه به توجه باحقيقت، در و كالن سطح در اسالمى حاكم دو مديريت بيانگر سيره، دو اين و است

ياد دولتى مديريت عنوان به آن از امروزه كه هستند دولت دو مديريت نمايشدهندهاز علىالقاعده و مىكنند معرفى سياسى نظام در را اساسى حقوق بنابراين، مىشود،

درون از اسالم، مديريت ارزشى نظام كشف اما نمىگردند؛ خارج چهارچوب اينبر تالزم ادارى، و سياسى نظام دو بين زيرا است؛ طبيعى امرى كالن، سياسى نظام

) ( . يك قالب در چند هر است، مهم ص پيامبر مديريتى روش ما براى است قرار . را جامعه مديريت بايد حاكم حال، هر به باشد گرفته قرار كالن سطحى در حاكم،ما مقصود كه است ارزشى مالكهايى و معيارها بر مبتنى مديريت، اين و دهد انجام

مىكند فراهم تحقيق در .را

نظام يك در اساسى حقوق تشكيلدهنده عناصر مىكند، تأييد را باال مطلب آنچه : او، اختيارات و حاكم شرايط اسالمى، نظام اهداف از عبارتند كه است سياسىمانند و كردن حكومت چگونگى مردم، و دولت متقابل حقوق مردم، با حاكم رابطه

خاص،. ديدگاهى در شده، ياد عناصر بيشتر كه مىشود معلوم مقايسه و دقت با آنسطح در مدير شرايط همان حاكم، شرايط مثال هستند؛ ادارى نظام تشكيلدهنده

. روابط و مىدهد نشان را جامعه مديريت كيفيت كردن، حكومت چگونگى است كالنو باالدست بين و مدار و مدير بين ارتباط ايجاد نوع بيانگر مردم، و حاكم متقابل

. . دارد وجود وثيق ارتباطى ادارى، و سياسى نظام دو بين بنابراين، است زيردستگذاشته بحث به كالن سطح در تحقيق، اين در اسالم، مديريتى يا ادارى نظام پس

.مىشود

نظام و دينى حكومت استقرار با مالزم اسالمى، مديريت اجراى اينكه ديگر نكتهكه معنا اين به دارند؛ تالزم ثبوت، و كشف مقام در بلكه نيست، اسالم سياسى

در اما مىآيد؛ دست به علوى و نبوى سياسى نظام درون از ادارى، نظام مالكاتاجرا به جامعه، در اسالمى حكومت وجود بدون مىتواند اسالمى مديريت اثبات، مقام

براى انسانى، مجموعه فالن اسالمى، جامعه در غيردينى حكومت در مثال آيد؛ درگيرد بهره پارادايم و نظريه اين از مىتواند مطلوب .اداره

Page 68: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ديگر - - اصلى بخش دو در كليات و مقدمات اول بخش بر عالوه كتاب، اين مطالبمىشود :ارائه

انسانى منابع مديريت ، دوم بخش

مديريت ) وظايف مديريت كليات و اصول سوم، (بخش

« » نيروى پرورش و تربيت استخدام، انتخاب، شناسايى، يعنى انسانى منابع مديريت . همه سازمان، يك انسانى منابع از منظور سازمان اهداف به نيل منظور به انسانى

. تقسيمبندى در كارند به مشغول سازمان يك مختلف سطوح در كه است افرادىقرار غيره و مالى مديريت توليد، مديريت رديف در انسانى، منابع مديريت سازمان،(. است شده گذاشته معين حوزهاى عهده بر آن، به مربوط امور انجام و (5گرفته

زمان تا سازمان يك به ورود بدو از كه هستند انسانها بخش، اين موضوع حقيقت، درو آموزش پرورش، گزينش، مراحل كه مىگيرند قرار فرآيند يك در آن، از خروج . منابع مديريت باره در اسالم نظريه مىدهد تشكيل را ظريفى مباحث آنان انگيزش . جاى در بحث، مقدمه در انشاءالله مىدهد تشكيل را تحقيق از بخش اين انسانى،

گفت خواهيم سخن آن، جايگاه و ماهيت تاريخچه، باره در تفصيل به .خود

هماهنگى، همچون اصولى باره در است، مديريت وظايف و مبانى كه سوم، بخشدرباره اسالم نظر كشف دنبال به و مىكند بحث سازماندهى و نظارت برنامهريزى،

است .آنها

مىشود ارائه آن ادامه در كه دارد نيز ضميمه و تكمله دو تحقيق، اين .البته

Page 69: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اتحاد .1 كليدى معيارهاى و اسالم مديريت ارزشى نظام براساس شده، تهيه طرحجلوه حقيقت، در و است شده تنظيم و تهيه مساجد، مركزيت و امامت و امارت

بود خواهد آن .كاربردى

و .2 حاكمان آن، فرآوردههاى كه اسالمى، مديريت يا حكومتى فقه دانشگاه پيشنهادمدير تربيت حقيقت، در و بود خواهند دينى حكومت و اسالمى جامعه مديران

دارد عهده بر دقيق و علمى فرآيند يك در را .اسالمى

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

ص (1 اول، ج اسالم، سياسى تاريخ جعفريان، 7رسول .

2) : همان. ك .ر

ص (3 السيره، نقد السيوطى، رمضان سعيد 17محمد .

صرامى (4 سيفالله اسالمى، حكومت در قانونگذارى .منابع

ص (5 انسانى، منابع مديريت سعادت، 1اسفنديار .

5

Page 70: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: انسانى منابع مديريت دوم بخش

مديريت: - علم موضوع مقدمه

. مديريت، علم موضوع است آن موضوع شناخت گرو در علمى، هر شناخت . . » اجزاى» است آن اجزاى شناخت بر متوقف خود سازمان، شناخت است سازمان

« » « : مواد و انسان از عبارتند سازمان دهنده .«تشكيل

سازمان .1 انسانى نيمه

در را سازمان مختلف امور كارگزارى كه است انسانهايى از متشكل بخش ايندارند عهده بر كارگر، و كارمند متخصص، مدير، چون گوناگون، .ظرفيتهاى

سازمان .2 مادى نيمه

از عبارتند آنها مهمترين كه مىشود تقسيم متعددى عناصر و اجزا به بخش :اين

انبار .1 و محوطه زمين،ساختمان، شامل فضا، و .ساختمان

نقليه .2 وسايط و آالت ماشين اثاثيه،ملزومات، ابزار، شامل دستگاهها، و .تجهيزات

اوليه .3 .مواد

Page 71: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مالى .4 و پولى .امكانات

.اطالعات .5

است ذيل اساسى متغيرهاى تابع كه دارند نسبتى يكديگر با نامبرده بخش :دو

سازمان. عمليات الف

قلمداد سازمان در عمليات انجام لوازم شد، بيان كه استعدادهايى و امكانات » انسانى. » عناصر تركيب كميت و كيفيت كه است متغيرى سازمان عمليات مىشوند

آن در عمليات، گوناگون انواع سازمانها ماهيت حسب به و مىكند تعيين را مادى ويك و آموزش آموزشگاه، يك معالجه، بيمارستان، يك عمليات مثال دارد؛ جريان

است توليد .كارخانه،

سازمان. هدف ب

» « كه مىنامند سازمان محصول مىكند، تالش بدان رسيدن براى سازمان كه را هدفى » « » مىگيرد » نام خدمت صورت، اين غير در و كاال باشد، ملموس و فيزيكى .اگر

سازمان. محيط ج

بر محيط، سوى از كه هستند ارزشهايى و شرايط از فوق،تابعى مقوالت همه . سازمان كه است فضايى منزله به سازمان واقع،محيط در مىشوند تحميل سازمان

Page 72: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. خويش محيط شرايط تأثير تحت سخت سازمان علت، همين به مىكند تنفس آن دردارد .قرار

(. » « » مىشود: » ناميده كاركرد آن، هدف و ساختار سازمان، عناصر تركيب (1نكته

» است، » سازمان انسانى نيمه مديريت كه انسانى منابع مديريت مسأله به اكنون.مىپردازيم

--------------------------------------------------------------------------------

نوشت :پى

ص (1 صفر، ش مصباح، 42فصلنامه .

: انسانى منابع مديريت ماهيت اول فصل

نيروى » پرورش و تربيت استخدام، انتخاب، شناسايى، را انسانى منابع مديريت . » منابع از منظور كردهاند تعريف سازمان اهداف به دستيابى منظور به انسانى

و كشورى از اعم دولتى، سازمانهاى و ادارات در كه است افرادى همه انسانى،و روستاها دانشگاهها، و مدارس صنعتى، و بازرگانى غيردولتى مؤسسات لشكرى،

. امور اداره اساسى هدف دارند اشتغال ملى توليد در مؤثر فعاليتهاى ديگر ) جمعى ) تالشهاى از مطلوب نتايج حصول انسانى منابع مديريت ديگر نام استخدامى . محيط سازمانها در موظفند استخدامى امور اداره مسؤوالن رو، اين از است افراد

و بيم از آسوده خاطرى و رغبت و ميل با كاركنان تا آورند بهوجود مناسبى شرايط و. سازند معطوف مشترك هدفهاى به نيل جهت در را خويش كوششهاى اضطراب،

Page 73: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

روشهاى و اصول بستن كار به مستلزم مهم، اين انجام در توفيق ترديد، بدوناست انسانى منابع .مديريت

نيروى حفظ و پرورش استخدام، در شايستگى، نظام رعايت مديريت، اين وظيفهتحقق را سازمان هدفهاى صرفهجويى، و كارآيى حداكثر با كه است شايسته كار

در. موظفند دارند، كار و سر استخدامى امور اداره با اى گونه به كه آنانى بخشددور خاطر از را انسانى مقام و شأن هيچگاه كارگزينى، تصميمات و روابط همه

پيروى عموم منافع به توجه و جامعيت اصل از خويش افعال و اعمال همه در ندارند،بدون را اختيارات نيز و وظايف و مسؤوليتها و جسته دورى تبعيض هرگونه از كنند،

. منابع مديريت آشكار اهميت وجود با گيرند كار به شخصى منافع گرفتن نظر دروظيفه و نقش واقعى، ماهيت باره در تعبيرهايى سوء و ابهامات همواره انسانى،

وظيفه، اين بودن جديد امر، اين علتهاى از يكى و است داشته وجود آن واقعىآن جداكردن به نيازى پيش، چندى تا زيرا است؛ سازمان در وظايف ديگر به نسبت

مىرفت شمار به مديريت عمومى وظايف جزو و نمىشد .احساس

و قضاوت تفكر، به قادر كه است زنده موجودى انسان كه اين مهمتر و دوم علت . شكل ديگران دست در راحتى به كه نيست بىجان مادهاى او است تصميمگيرى

با. همسو يا موافق هميشه شاغل، نيروهاى آمال و اهداف خواستهها، رو، بدين گيرد . گرفته آنان درباره كه تصميمهايى برابر در كاركنان مقاومت نيست سازمان اهداف

. دارد وجود انسانها كنترل و اداره امر در كه است تنشهايى و دشوارىها منشأ مىشود،رفتارهاى و واكنشها نتوانستهاند هرگز انسانى علوم دانشمندان علت، همين به

. ويژگىهاى اين، بر افزون كنند پيشبينى دقيق طور به خاصى الگوى طبق را انساننتيجه، در و گروهها پيدايش و انسانها تجمع كه مسائلى انسان، شخصيتى و فردى

را انسانها كنترل و اداره افزوده، موضوع پيچيدگى بر و آورده وجود به گروهى رفتارمىسازد دشوارتر مراتب به سازمان، .در

انسانى - منابع مديريت نقش گسترش مهم عوامل

در شاغل نيروهاى بالقوه استعدادهاى تشخيص نخست انسانى، منابع مديريت نقش . در تغيير با همراه است آنها شكوفايى براى امكاناتى آوردن فراهم سپس و سازمان

Page 74: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

وظايفى از را پا تدريج به انسانى منابع مديريت كاركنان، امور اداره وجودى فلسفهروابط در هماهنگى ايجاد و مزايا و حقوق تعيين نيرو، استخدام و انتخاب چون . طرحريزى در انسانى، منابع مديريت كه شاهديم امروزه گذاشت فراتر كارگرى،

. بسيارى مقررات و قوانين امروزه دارد فعالى مشاركت راهبردى، و مهم برنامههاىآنها از تخلف تر، بيش و مىكند نظارت سازمان فعاليتهاى چگونگى و استخدام بر . ايمنى و بهداشت مىشود سنگين جرايم پرداخت يا حقوقى كيفرى، تعقيب موجب

از عادالنه، و كافى دستمزد و حقوق پرداخت و استخدام در تبعيض از اجتناب كار،سازمان و هستند دولت مستقيم كنترل و نظارت تحت كه است مواردى جمله

است آنها رعايت به .مكلف

انسانى، نيروى تركيب در دگرگونى قبل، به نسبت كار نيروى بيشتر توقعاتهر كه است شده باعث مردان درآمد تكافوى عدم نتيجه، در و اقتصادى مشكالت

سازمانها در استخدام داوطلب دوم، نانآور عنوان به زنان، از بيشترى تعداد روزبه. الزام زايمان، باردارى، چون خاصى مسائل با همراه آنان استخدام شوند

آن براى بايد كه است اشتغال حين در خانهدارى به اجبار و كودكان از مراقبت . جمله از كار، نيروى جوانى يا پيرى از ناشى مسائل همچنين شود اتخاذ تدابيرى

آن با اخص طور به انسانى منابع مديريت و اعم طور به سازمان كه است مشكالتىاست رو به .رو

انسانى - منابع مديريت وظايف

و .1 قانون چهارچوب در امر اين كه گونهاى به سازمان، در استخدام بر نظارتنگردد پايمال مشاغل متقاضيان حقوق و گيرد انجام مقررات و قوانين با .مطابق

شود .2 معين و مشخص يك هر ويژگىهاى كه طورى به شغل، تحليل و .تجزيه

سازمان .3 نياز مورد انسانى نيروى تأمين براى .برنامهريزى

Page 75: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارند .4 سازمان در استخدام براى را الزم شرايط كه كسانى يعنى .كارمنديابى،

در .5 مشاغل تصدى براى ممكن نيروهاى شايستهترين و بهترين استخدام و انتخاب.سازمان

به .6 و تسهيل سازمان به را جديد كاركنان ورود كه برنامههايى تنظيم و طراحىبيابند آن در را خود اجتماعى و سازمانى صحيح جايگاه تا مىكند كمك .ايشان

كاركنان .7 .آموزش

مدير .8 .تربيت

كاركنان .9 عملكرد ارزيابى نظام .طراحى

پاداش .10 نظام .طراحى

دستمزد .11 و حقوق نظام .طراحى

كارگرى .12 سنديكاى و سازمان ميان .وساطت

كاركنان .13 شكايات يا خواستهها به رسيدگى براى نظامى .طراحى

Page 76: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كار .14 محيط ايمنى و بهداشت نظام .طراحى

انضباط .15 نظام .طراحى

است ستادى مذكور .وظايف

و اصول كرده، تغيير آنچه حاضر، حال در ولى است؛ بوده هم قبال امور اين البتهبر نظارت و انسانها بهكارگيرى روشهاى آن، تبع به و انسانى منابع مديريت ماهيت . در كه كاركنان، با بيرحمانه اغلب و خشن و خشك رفتار است آنان عملكرد و كار

امروزى اصول با مىشد، تلقى ضرورى حتى يا و عادى دور، چندان نه گذشتهاى . به تفاهم خشونت، جاى به حوصله و صبر ندارد سازگارى انسانى منابع مديريتطور به و اجبار جاى به انگيزه ايجاد تنبيه، جاى به ترغيب و تشويق نهى، و امر جاى

ادارى و خصوصى زندگى كردن پربار براى مناسب فضايى آوردن فراهم كلى،در اجتماعى، فعاليتهاى و سازمان در كار امروزه كه است اصولى جمله از كاركنان،

مىشود انجام آن .چهارچوب

سازمان - سوددهى در انسانى منابع مديريت نقش

كارآيى، و توليد افزايش با مىتواند كه پرسنلى، امور مسؤوالن اقدامات از نمونههايىاست شرح اين به كند، كمك سازمان بيشتر دهى سود :به

عادى .1 ساعات در كار راندمان افزايش با ضرورى غير كارىهاى اضافه .كاهش

آنها .2 كنترل و موجه ظاهر به مرخصىهاى و غيبت كاهش براى تدابيرى .اتخاذ

Page 77: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كاركنان .3 وقت اتالف از جلوگيرى براى مشاغل، درست .طراحى

و .4 انسانى روابط برقرارى و درست مديريت با سازمان، ترك از جلوگيرىدر و كاركنان، خشنودى باعث كه مناسبى محيط كردن فراهم و سالم اجتماعى

گردد آن از ناشى هزينههاى و سازمان ترك از مانع .نتيجه،

از .5 جلوگيرى براى آن، بر دقيق نظارت و مؤثر ايمنى و بهداشتى نظام طراحىبيكارى بيمههاى درمان، هزينه پرداخت مانند هزينههايى شدن متحمل و حوادث بروز

وقت اتالف و كار توقف از ناشى زيانهاى و كارافتادگى از .يا

داشته .6 را بازدهى بيشترين كه كاركنانى تربيت منظور به الزم، مهارتهاى آموزش.باشند

سطح .7 هر در و شغل هر براى ممكن، فرد شايستهترين .استخدام

نگهدارى .8 و جذب در بتواند كه مزايا و حقوق پرداخت براى نظامى طراحىكند رقابت سازمانها ديگر با كار .نيروهاى

ديدگاههايشان .9 ابراز براى مساعدى زمينه كه گونهاى به مشاغل، متصديان تشويق(. آيد فراهم هزينهها كاهش (1درباره

--------------------------------------------------------------------------------

نوشت :پى

Page 78: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (1 انسانى، منابع مديريت سعادت، 7 - 1اسفنديار .

6

: انسانى منابع مديريت پيدايش تاريخچه دوم فصل

( انگلستان در صنعتى انقالب وقوع با انسانى، منابع مديريت نوين م.(1760فلسفه . در انسان جاى به ماشين كردن جانشين صنعتى، انقالب از منظور است شده آغاز

. فراهم كوچكتر اجزاى به كار تقسيم امكان صحنه، به ماشين ورود با است صنعتسيستم يا كارخانه در كار كل از كوچكى بخش دادن انجام به موظف هركس و شد

. و مشخص ماشين با كار مأمور بلكه نبود، پراكنده كار به مجبور كارگر گرديد توليدىبود كار آن در مهارت يافتن نتيجه، .در

اصول رعايت عدم و عاطفى جنبههاى به بىاعتنايى صنعتى، نظام ديگر ويژگىهاى از . . از گاهى آنان نداشت قانونى منع كودكان، از استفاده بود كارخانهها در انسانى

( . و توليد افزايش مثبت اقتصادى آثار صنعتى انقالب مىكردند كار شب تا آفتاب طلوع( )... كاال داشت منفى اجتماعى آثار و و تجارت فوقالعاده رونق سرمايه، بازدهى

خريدوفروش براى كارگر، شدن (تلقى .

كارگرى - نهضت

سنديكا و اتحاديه شدند، متحد و آمده جان به كارگران كارفرمايان، ستم پى در . وضع با صنعتى كشورهاى گرفتند نيز نتايجى و زدند اعتصاب به دست دادند، تشكيلادامه كارگران مقاومت اما برخاستند؛ مقابله به كارگرى نهضت با مقرراتى و قانونآنان نفع به را دولت و جامعه فكر طرز اتحاديهها، پيدايش و آنان همبستگى و يافت

» صنعتى » دموكراسى و شد كارفرما و كارگر ميان قدرت، توازن موجب و داد تغييرآورد وجود به صنعتى جوامع در را عميقى اجتماعى .تحوالت

Page 79: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

علمى ) - مديريت .(م1878نهضت

سال.( 1917 - 1856تيلور ) در را 1878م علمى مديريت مهم و اساسى اصل چهار از عبارتند كه كرد :ارائه

: باشد علمى بايد مديريت اول .اصل

: باشد داشته علمى اساس بايد كاركنان انتخاب دوم .اصل

: باشد داشته علمى جنبه بايد كاركنان تربيت و آموزش سوم .اصل

: وجود وكاركنان مدير بين بايد همكارى روحيه و دوستانه و نزديك روابط چهارم اصلباشد .داشته

و كارخانهها در كارآيى و توليد افزايش جهت در بلندى گام توانست نهضت اينبردارد .سازمانها

صنعتى ) - .(م 1913روانشناسى

سال در مانستربرگ كه مشهورى كتاب كه 1913در بود آورده ساخت، منتشر . كرد طراحى آزمونهايى او ديگرانند از مناسبتر كارها برخى براى كاركنان از بعضى

. كه داد پاسخ پرسش اين به او بسنجد را افراد توانايىهاى و استعدادها تفاوت تابالقوه و بالفعل توانايىهاى و استعداد بانيرو، كه مشاغلى براى را افراد مىتوان چگونه

Page 80: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. روان بود، مهندس كه تيلور، خالف بر وى كرد انتخاب باشد، داشته مطابقت آنان . را گروهى كار تيلور استفادهكند صنعت در خود رشته از داشت اصرار و بود شناس

كارآيى مىكنند، كار گروهى طور به كاركنان هرگاه كه بود معتقد و نمىدانست مفيدگروهى كار مانستربرگ ولى مىكند؛ پيدا تنزل گروه ضعيفترين كارآيى سطح به آنان

مىدانست مفيد را كار محيط در اجتماعى روابط وجود .و

انسانى - نيروى امور متخصصان

و علمى مديريت نهضت كارگرى، نهضت صنعتى، انقالب از ناشى تحوالت پى درتخصصى وظيفه يك عنوان به را خود انسانى، منابع مديريت صنعتى، روانشناسى

اين. ظهور زمينهساز آمد، خواهد زير در كه تخصصى، وظيفه پنج پيدايش نماياند ( سال بود .(م 1912مديريت :

شايستهترينها .1 استخدام و انتخاب

كاركنان .2 رفاهى مسائل رعايت

كار .3 قيمتگذارى

كار .4 ايمنى

بهداشتى .5 و آموزشى مسائل

- ( انسانى روابط .(م 1923مكتب

Page 81: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سال در باركر و بوش نامهاى به محقق گرفتند 1923دو نتيجه و داده انجام تحقيقاتى . نيافت كاهش توليد آن، كاهش با ولى مىشود؛ توليد افزايش باعث نور افزايش كه

استفاده زمينه اين در نيز اجتماعى علوم دانشمندان از كه كردند پيشنهاد رو، اين از.شود

سال در مايو، التون توسط ديگرى تابع 1930تحقيق توليد، ميزان كه داد نشان . علت به كاركنان، در اشتياق و شور و همكارى روحيه ايجاد است گروهى همكارىهاى

زمان، آن در معمول خشك روابط جاى به كارخانه، سرپرستان توجه و عالقهجمله تصميمگيرىها،از در دادنشان دخالت و آنان نظريات به دادن اعتبار همچنين

بهسزايى تأثير كاركنان در قوى روحيه و انگيزه ايجاد در كه بودند مهمى عواملعاملى. سرپرستان، و كارگران ميان انسانى روابط ايجاد كه گفت مىتوان داشتند

است بوده كارآيى و توليد افزايش در .مهم

انتخاب مشاغل، درست طراحى كه علمى، مديريت بانهضت مقايسه درتوليد افزايش در مهم عوامل جمله از را فرد در انگيزه ايجاد و مناسب،آموزش

در عامل مهمترين گروهى، رفتار و گروه هاتورن، در مايو التون مطالعات در مىداند،. است شده شناخته توليد نتيجه،افزايش در و مناسب فضايى ايجاد روحيه، تقويت

مكتب » يا نهضت به بعدها كه بود جنبشى سرآغاز درهاتورن مايو التون مطالعات » و نظريات كه گونه همان دارد؛ ادامه امروز تابه و شد مشهور انسانى روابط

گشته متبلور صنايع مهندسى قالب در امروزه نيز علمى مديريت نهضت مفاهيم.است

خالصه طور به امروزى، صورت به انسانى منابع مديريت شكلگيرى در مؤثر عواملاز :عبارتند

صنعتى .1 انقالب اثر در مشاغل، شدن تخصصى و فناورى سريع تحول و .پيشرفت

Page 82: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

همه .2 سوى از نمايندگى به كه اتحاديهها ظهور و كارگرى نهضتهاى اوجگيرىشدند مذاكره وارد كارفرمايان با .كارگران،

علمى .3 .مديريت

صنعتى .4 .روانشناسى

انجام .5 و صحنه به انسانى نيروى كارشناسان و متخصصان ورود و ظهوركاركنان، رفاه استخدام، قبيل از زمنيههايى در تخصصى وظايف از مجموعهاى

سازمان در خاص حوزهاى ايجاد و پزشكى خدمات ايمنى،آموزش، كار، قيمتگذارىفعاليتها اين بر نظارت .براى

6. (. انسانى روابط (1مكتب

--------------------------------------------------------------------------------

نوشت :پى

1) . ص. انسانى، منابع مديريت ك 31 - 9ر .

7

: انسانى منابع مديريت در اسالم نظريه سوم فصل

Page 83: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رحمانى - مديريت و رشد نظريه

كسب مديريتى مكاتب در مهمى جايگاه رفت، آن شرح كه انسانى، منابع مديريت . هر اصلى ركن كه هستند انسانها شود، اداره بايد آنچه مديريت، اين در است كرده

» « . كه است رشد نظريه باره، اين در اسالم نظريه روند مى شمار به سازماننظر در هم با را سازمانى و انسانى رشد يعنى مىشود؛ دو هر مواد، و انسان شامل

از. پيش دهه يك از بيش در مطهرى شهيد استاد بار، نخستين را نظريه اين مىگيرد » « » اين » با و كرد عرضه رشد و رهبرى و مديريت مقاله و سخنرانى دو در انقالب،شد آن براى اسالمى نظريه كننده عرضه و اسالمى مديريت بحث پيشقراول .كار،

» استحصال » به سپس و مىآوريم را شهيد استاد رشد نظريه از خالصهاى نخستمىپردازيم آن از قواعدى و .نتايج

» « رحمانى مديريت مىشود، استنباط توحيدى معارف و كريم قرآن از كه دوم، نظريه » و » انسان بر تعالى و تبارك خداوند مديريت شرح كه است رحيمانه مديريت ياآن به اسالم، ادارى مباحث تكاملى روند در اسالمى مديريتپژوهان كه است جهان

مديريتى مكتب يك كشف شاهد آن، گسترش و تعميق و تعريف با ما و رسيدهاند . معرفى را اسالمى مديريت هم، كمك به نظريه، دو اين بود خواهيم فطرى و وحيانى

شد. خواهند بررسى تحقيق اين در اجمال به نظريه، دو هر .مىكنند

اسالمى - مديريت در رشد نظريه

است، يافته كه شمولى و گسترش همه با مديريت، و رهبرى براى بخواهيم اگرو هدايت يا رشد و ارشاد كه بگوييم بايد كنيم، پيدا اسالمى مصطلحات در مرادفى

. اسالمى، اصطالحات در است ارشاد و هدايت بر قدرت همانا رهبرى، قدرت رشد، » است » شده ناميده رشد اسالمى، فقه اصطالح در كه است همان مديريت، .قدرت

Page 84: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

«. است« اندام براى صفتى و جسمى كيفيتى معمولى، و عرفى اصطالحات در رشدمىشوند؛ رشد صفت به متصف امروزى، فارسى زبان و اصطالح در اندامها و قامتها

بلوغ مقابل در است، بلوغ نوعى يعنى روحى، كيفيتى اسالمى، فقه اصطالح در ولىنيز. روحى بلوغ بايد جسمى، بلوغ از پس كودك كه مىشود گفته رو، اين از جنسى . جنسى بلوغ تنها كه مىشود گفته يا گذاشت اختيارش در را او اموال بتوان تا كند پيدا

. و رشد از مقصود است الزم نيز روحى بلوغ و رشد بلكه نيست، كافى ازدواج براىرهبرى و اداره لياقت و زيان و سود درك تشخيص، توانايى و شايستگى روحى، بلوغو. نگهدارى براى لياقت و شايستگى از است عبارت رشد ديگر، بيان به است . درباره درست تعبير زندگى سرمايههاى و وسايل از درست بهرهبردارى و استفاده

(.» « » رشادت » نه است رشاقت زيبا، (1اندام

رشد داشت، را شايستگى و لياقت اين بهخصوص، موضوع يك در انسان اگررشد مسأله فروع از يكى مديريت، اساس، براين و دارد را موضوع آن به مخصوص

(2است.)

رشد - انواع

: و اسالمى رشد اخالقى، و فردى رشد ملى، رشد مىشود تقسيم دسته چهار به رشداجتماعى .رشد

بردن .1 سود و بهرهبردارى نگهدارى، براى ملت يك شايستگى و لياقت ملى، رشداست خويش انسانى و طبيعى امكانات و سرمايهها .از

يك .2 درون اخالقى و فردى سرمايههاى از درست استفاده اخالقى، و فردى رشد . سرانجام، و غرايز عواطف، و احساسات خود، يعنى ديگر، بيان به است شخصمديريت در رشد و عبادت در رشد مانند كردن؛ اداره خوب را خود دل و قلب

مىكند بيان را امتياز دو اين از بهتر بهرهبردارى چگونگى كدام هر كه .حافظه،

Page 85: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و .3 سرمايه يك عنوان به اسالم، برابر در كردن مسؤوليت احساس اسالمى، رشداست فوقالعاده امكان يك و معنوى .ثروت

حال، .4 عين در و نيروها كردن آزاد و تحريك كردن، مجهز توان اجتماعى، رشد(. است آنها به بخشيدن سازمان و سامان و آنها انداختن درست مجراى در و كنترل

3)

و سرمايه اين اداره و است انسانى سرمايه آنها، مهمترين بلكه و سرمايهها از يكى . است رشد آن از صحيح بهرهبردارى و استفاده و آن ندادن هدر و آن نگهدارى

و آنها دادن پرورش آنها، گرفتن كار به انسانى، هاى سرمايه از بهرهبردارىو سردى از و بخشيدن حرارت كردن، آزاد آنها، به دادن سامان و آنها از بهرهبردارى

روحى و معنوى زنجيرهاى كردن پاره يعنى آنها، كردن باز و آنها كردن خارج خمودى(. » عليهم » كانت التى االغالل و اصرهم عنهم يضع يعنى رشدى( 4آنها، چنين اين

(. » مىشود » ناميده رهبرى يا و مديريت نام به امروز كه است (5همان

« : ) ( الذين مىفرمايد كه آنجا دارد، ص اكرم پيامبر درباره عجيبى تعبير مجيد قرآنيأمرهم االنجيل و التوراة فى عندهم مكتوبا يجدونه الذى االمى النبى الرسول يتبعونعنهم يضع الخبائث عليهم يحرم و الطيبات لهم يحل المنكر عن ينهيهم و بالمعروف

عليهم كانت التى االغالل و .«اصرهم

حالل آنان بر را خوب چيزهاى است، شده ياد او از انجيل و تورات در كه پيامبر، ايناز را غلها و برمىدارد آنان دوش از را سنگينى بار و مىسازد حرام را پليدىها و مىكند

. قوىترين ملتها ضعيفترين از و كرده باز را بسته نيروهاى اين پيغمبر مىكند باز مردم ) ( . در ص اكرم رسول عملى سيره است رهبرى معجزه اين و مىپروراند را ملتها

. اداره روش است عجيب بسيار او مىدهد، زمينه اين در كه دستورهايى و رهبرى(. مىدهد نشان ما به را انسانها انسانى،( 6كردن منابع مديريت به اهتمام و توجه اين

است امر چند بر :مبتنى

Page 86: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. وجود. اهميت است آن سرمايه بزرگترين اجتماع، هر انسانى سرمايههاى الفاست نهفته او در كه است نيروهايى و ذخاير به .انسان،

و. اكتشاف و رهبرى و مديريت نيازمند انسانها يعنى انسانى، سرمايههاى اين بو تصفيه استخراج، اكتشاف، نيازمند نفت مثال كه همچنان هستند؛ استخراج

. غريزهاند، خودكار نيروى به مجهز كه حيوانات، برعكس بشر است بهرهبردارىديگر،نيازمند بيان به و اكتساب و تحصيل نيازمند هدايت در و است غريزه فاقد

و ايشان تعليمات اساس رهبرى، به بشر نيازمندى مسأله و است رهبرى و راهنمايى ) ( . به بشر نيازمندى فلسفه اساس بر ص اكرم رسول بعثت است انبيا بعثت فلسفه

است مديريت و .رهبرى

يا. قوانين داراى آنان روحى حيات و رفتار و انسانها كه است اين سوم اصل ج . بايد كنيم، كار آنان با بخواهيم اگر هستند اختصاصى انفعالهاى و فعل و راهكارها

. . رمزند صندوق مثابه به انسانها بشناسيم را آنان رفتار بر حاكم قوانين و راهكارمىخواهد، ظرافت و آگاهى چيز، هر از بيش آنان همكارى جلب و روح كتاب گشودن

. كشف فيزيولوژى و شيمى و فيزيك قوانين مانند بايد را انسانى رفتار قوانين زور نهوضع نه .كرد،

. انسانى، ذخاير اهميت مىشود ديده روشن طور به اصل، سه هر به اهتمام اسالم درمسجود و الله خليفة كه است آمده انسانى مقام درباره اسالم در كه است چيزى آن

و كنند ظاهر را عقول دفاين كه آمدهاند پيامبران و است الهى روح داراى و مالئك « » « ! فى ما لكم سخر و ألجلى خلقتك و ألجلك االشياء خلقت انسان اى اينكه

« » « » و االرض من أنشاكم هو و معايش فيها لكم جعلنا و جميعا االرض و السمواتفيها .«استعمركم

امروزه كه است چيزى آن سوم، اصل و است انبيا بعثت فلسفه همان دوم، اصل(. » مىشود» ناميده مديريت (7اصول

قرآن - ديدگاه از رشد بر مبتنى مديريت

Page 87: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

( » «: ؛ برشيد فرعون امر ما و مىفرمايد تفسير( - 8قرآن تعبير به كه فرعون كار يعنى بوده او حكومتى برنامه و روش و سنت از عبارت و فعل و قول از اعم الميزان،داراى - فرعون مديريت و حكومت يعنى است؛ نبوده صواب و رشد مطابق است

رشد ادعاى او كه حالى در كند، دعوت راست راه و صواب و حق به تا نبوده رشد( ) ؛: ) الرشاد سبيل اال اهديكم وما ماارى اال اريكم ما فرعون قال يعنى( 9مىكرد

: صحيح راه به جز را شما و نمىدهم ارائه شما به معتقدم، آنچه جز من گفت فرعوننمىكنم .راهنمايى

لحاظ از فرعون كه حالى در مىكند، تكذيب را او ادعايى رشد خداوند حقيقت، درو مردم و سازمانها كارگيرى به سياست، مديريت، قدرت فناورى، پيشرفت،

: . صرحى و برج من براى مىگويد هامان به او بود قدرتمند بسيار حكومتى، اثربخشى . خود، نوع در است، شده ساخته كه ثالثهاى اهرام بشناسم را موسى خداى تا بساز

عظيمى انسانى نيروى كارگيرى به و تدبير با كه است بوده ملى و بزرگ طرح يك . داشت نفوذ و جذبه آنچنان و مىكرد اداره را مصر حكومت فرعون است شده خلق . ناشى است، تاريخ بزرگ تمدنهاى از مصر،كه تمدن مىكردند سجده او برابر در كه . حكومت قرآن، و تاريخ شهادت به است بوده فراعنه نفوذ پر و مقتدرانه مديريت از . مغزى و هامان چون سياستمدارى عناصر است بوده قدرتمند و پيشرفته بسيار او

رشيد او حكومت اين، وجود با اما بودهاند؛ او تشكيالت در قارون چون اقتصادى . سه را او رشد عدم علت قرآن است داشته رشد ادعاى او خود چه گر است، نبوده

: زيردستان استعباد و مردم استخفاف انسان، استضعاف مىداند :چيز

1. ( » ؛: » منهم طائفة يستضعف ضعف( 10استضعاف به را مردم از طايفهاى يعنى بود .كشيده

2. ( » ؛: » فاطاعوه قومه فاستخف را( 11استخفاف او تا مىكرد خوار را مردم يعنى . مىراند فرمان ايشان بر سپس و مىكرد منكوب را آنان شخصيت كنند .اطاعت

Page 88: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

3. ( » ؛: » بنىاسرائيل عبدت ان على تمن نعمة تلك نعمتى( 12استعباد اين آيا يعنى گرفتهاى؟ بندگى به را بنىاسرائيل كه مىنهى را آن منت من بر كه است

برده و انسانها شخصيت اعتنابه عدم فراعنه، مديريت و حكومت رشد عدم علت . مىتوان جا اين در است داشتن باز تكامل و تعالى از را ايشان و آنان دانستن

آورد دست به انسانى، منابع مديريت باب در را :قواعدى

رشد عالمت سازمانى، اثربخشى و توليد افزايش و پيشرفت صرف كه آن اولانسانهاى. وجودى ابعاد به ويژه توجه رشيد، مديريت الزمه كه آن دوم نيست

و است ضدرشد آنان شخصيت و كرامت به بىتوجهى هرگونه و است سازمانىمىدهد نشان را نامطلوب رهبرى و .مديريت

همراه را انسان معنوى و مادى رشد كه است مديريتى رشيد، مديريت كه آن سومنيست رشد نشانه تنهايى، به يك هر تأمين و كند ارائه يكديگر .با

» ارزشهاى » و قرآن آيات از برگرفته ، انسانى منابع مديريت رشد نظريه خالصه اين . و ظاهرى موفقيتهاى با صرفا غربى، مديريت نظريه، اين اساس بر است انسانىقرار تأييد ومورد شود رشيد به موصوف نمىتواند آمارى و توليدى و مادى پيشرفتهاى

در. خوشبختانه كه است انسان انسانيت به توجه مديريت، در رشد مالك گيرداين چند هر مىشود، بيشتر انسان به توجه همواره غربى، مديريتى پيشرفته مكاتب

و سازمانى اهداف به دستيابى هدف با بلكه نيست، انسان خود رشد هدف با توجه، . نظريه در سازمان در انسان كه حالى در است سازمانى اثربخشى و توليد افزايشاعتالى بايد و دارد موضوعيت بلكه ندارد، اهداف به طريقيت رشد، پارادايم يا رشد

) ( ) ( مديريت ع المؤمنين امير و ص خدا پيامبر كه گونه آن شود، لحاظ او همهجانبه « : . اذا والرسول لله استجيبوا مىفرمايد قرآن مىداشتند بر را اغالل و اصر و مىكردند

(» يحييكم لما تا( 13دعاكم مىخوانند را شما كه كنيد اطاعت او رسول و خدا از يعنى ؛ . مديريت دستاورد نشاط، و روان و روح حيات، طيبه، زندگى ببخشند حيات شما به

است نبوى و .الهى

Page 89: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رحيمانه - يا رحمانى مديريت

مديريت براى محور اصلىترين بيانگر كه است رحمت نظريه اساس بر مديريت، اين(» « : خلقهم لذلك و ربك رحم من اال است انسان و جهان بر مگر( 14خداوند يعنى ؛

) خلق ) رحمت همين براى و كند هدايت را او خود، خاص رحمت به خدا كه كس آن.شدند

« (» شىء كل وسعت رحمتى گرفته( 15و فرا را موجودات همه من رحمت يعنى ؛ است. پرداخته رحمت اصل بيان به الهى عدل كتاب در مطهرى شهيد استاد است

مديريت نظريه پردازش به سپس و مىكنيم نقل را آن از خالصهاى نخست ما كه . ممكن گوناگون ابعاد از نظريه، اين پردازش كه است گفتنى مىپردازيم رحمانى

. شد. خواهد شنيده بيشتر آن از پس، اين از و است تازه و جوان نظريه، اين استاست نگارنده استنباط تحقيق، اين در نظريه، اين پردازش .سبك

رحمانى - مديريت مبانى

: انسان خود كه گامهايى و اعمال جريان بر عالوه سعادت، به نيل براى رحمت جاذبهرحمت سابقه جريان آن، و است جهان در هميشه نيز ديگرى جريان يك برمىدارد،

(.» « . غضبه رحمته سبقت من يا كه است آمده دينى متون در است (16پروردگار

فسقها و كفرها و است رستگارى و سعادت و رحمت آن از اصالت هستى، نظام درسبب به است، عارضى كه آنچه همواره و مىباشند اصيل غير و عارضى شرور، و

. و غيبى امدادهاى وجود مىگردد برطرف است، ممكن كه حدى تا رحمت جاذبهاست غضب بر رحمت غلبه شواهد از يكى رحمانى، .تأييدات

و رأفت تسلط شواهد از ديگر يكى گناه، عوارض ساختن زايل و پروردگار مغفرتمىباشد او قهر و غضب بر او رحمت و .مهربانى

Page 90: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(. : است تطهير نمود الهى، رحمت هاى جلوه از يكى هستى، نظام در تطهير (17اصل

: همواره كه است اين هستى، نظام در غضب بر رحمت غلبه شواهد از سالمت اصلو استثنايى بيمارىها و ها مرض و است صحت و سالمت آن از اصالت جهان، در

(18اتفاقىاند.)

كششى است، گرديده منحرف خود اصلى مسير از كه موجودى، هر سرشت در . از گريز نيروى جهان در هميشه مىگرداند بر اوليه حالت سوى به را او كه دارد وجود

است حكمفرما صحت و سالمت به توجه و .انحراف

. اصل همين از نيز مغفرت وجود است غضب بر رحمت چيرگى از شواهدى اينها : . كلى فرمول يك نيست، استثنايى پديده يك مغفرت، اصل عام رحمت مىشود ناشى

. مىشود دانسته جا اين از است شده نتيجه هستى نظام در رحمت غلبه از كه استفرا آنها قابليت و امكان حدود در را موجودات همه و است عام الهى مغفرت كه

مؤثر. رستگاران همه براى عذاب، از نجات و سعادت به فوز در اصل اين و مىگيرد » « : در. كه هركس ؛ رحمه فقد يومئذ عنه يصرف من مىفرمايد كريم قرآن لهذا است

اگر يعنى است؛ گرفته قرار خدا رحمت مشمول يابد، نجات خدا عذاب از روز آن(. نمىشود برداشته احدى از عذاب نباشد، (19رحمت

. همين به گيرد انجام نظام بدون پروردگار، رحمت جريانهاى از هيچيك ندارد امكانبه اوليا و انبيا بزرگ ارواح و كملين نفوس طريق از بايد پروردگار مغفرت دليل،

. . رحمت كه دليلى همان به است جهان داشتن نظام الزمه اين، برسد گناهكارانبرانگيخته نبوت به خدا جانب از مردم همه و نمىگيرد انجام واسطه بدون وحى،

(. نمىشود واقع واسطه بدون نيز ديگر رحمت هيچ (20نمىشوند،

خداوند - مديريتى نظام

Page 91: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» « » در » مىشود، خوانده اسباب قانون و جهان نظام نام به فلسفه، اصطالح در آنچهثابتى فرمول و مخصوص شيوه خدا كار يعنى مىشود؛ ناميده الهى سنت دين، زبان

(. نيست تغييرپذير و (21دارد

. به مىباشند الهى اليتغير سنتهاى و ثابت قوانين سلسله يك محكوم جهان، پديدههاىآن از بيرون را كارها گردش كه دارد معينى شيوههاى جهان، در خدا ديگر، تعبير

(. نمىدهد انجام ها (22شيوه

شده انتزاع اشيا هستى چگونگى از زيرا نيست؛ اعتبار و قرارداد يك آفرينش، قانون(. است. محال نيز آن براى تغيير و تبديل دليل، همين به (23است

موجب به و مىشود اداره اليتغير و ذاتى قوانين و نظامات سلسله يك با هستى جهانآن، در را تبديل و تغيير و دارد خاصى موقع و مقام و مرتبه پديده، هر و شىء هر آن،

(. نيست (24راه

رحمانى - مديريت پردازش

مىآيد بر مطهرى شهيد استاد عبارت از آنچه اساس :بر

( ياعرضى طولى است نظام داراى هستى (اول، .

است خدا با هستى نظام اداره .دوم،

است رحمت آن از اصالت هستى، نظام در .سوم،

Page 92: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نمىگيرد انجام قانون و نظام بدون پروردگار، رحمت جريانهاى از هيچيك .چهارم،

دارد سبقت او غضب بر خدا رحمت .پنجم،

... آن از ناشى و رحمت اصل بر فرع ، و وحى مغفرت، تطهير، سالمت، اصول ششم،.است

رحمت يك كدام، هر و هستند رحمت افراد و مصاديق باال، شده ياد اصول هفتم،مىشوند .محسوب

. مديريت مبانى مذكور، موارد نمىرسند انسان به واسطه بدون رحمتها اين هشتم، . به هستى، اداره در رحمتمحورى مىدهند تشكيل را جهان و انسان بر خدا رحمانى

« : سالم فقل بآياتنا يؤمنون الذين جاءك واذا مىفرمايد خود خداوند كه است گونهاىو. بعده من تاب ثم بجهالة سوء منكم عمل من انه الرحمه نفسه على كتب عليكم

( » ؛ رحيم غفور فانه آيند،( 25اصلح تو نزد مىگروند، ما آيات به كه آنان گاه هر و يعنى ! كار: شما از هركس كه نمود فرض را رحمت خود بر خدا باد شما بر سالم بگو

مهربان و بخشنده خدا البته نمايد، اصالح و كند توبه آن از بعد و كرد نادانى به زشتى.است

« ( » ؛ شى كل وسعت رحمتى و اشاء من به اصيب عذابى : 26قال عذاب( گفت يعنى . است گرفته فرا را موجودات همه من رحمت وليكن خواهم،رسد؛ كه هر به من

و بوده فراگير رحمت، و است كرده واجب خود بر را رحمت خداوند فوق، آيات طبقاست ضرورتى و موردى ثانوى، غضب، و .عذاب

» قولى » به كه است الرحيم الرحمن الله بسم شريفه آيه رحمتمحورى، نشانههاى از . آيه، اين است كارها همه و سورهها آغازگر و بوده كريم قرآن همه بار 114خالصه

رحيم و رحمان را خود و مىشناساند آن با را خود خدا و است شده تكرار قرآن در

Page 93: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« . » كتب » آيه تفسير آيه، اين حقيقت، در يافتهاند اشتقاق رحمت از دو هر كه مىداند . » مىشد بيان بود، محور رحمت، از غير ديگرى اصل اگر است الرحمه نفسه .على

. « : » الرحيم » الرحمن الله بسم است آمده است، الكتاب فاتحة كه حمد، سوره در .» . دو بين عالميان، بر را خود ربوبيت خداوند الرحيم الرحمن العالمين رب لله الحمد

. مدبريت و مديريت همان ربوبيت، كه اين به توجه با است داده قرار رحيم و رحمان ) و ) داده زينت رحمت دو ميان در عالمين انسان و جهان بر را خود مديريت است،

. و رحيمى يا رحمانى مديريت نظريه همان اين است كرده رحمت به محفوف . اسالم، مديريتى اصول و قواعد همه نظريه، اين مطابق است رحمتمحور مديريت . » غضب » رحمت، اصل اساس بر باشند خداوندى سابقه رحمت از مصداقى بايد

بر دلسوزى و شفقت از ناشى كه پدرانه عضب مانند است؛ رحمت نوعى نيز الهى ) ( . حضور نشانگر سنت، و قرآن در ص خدا رسول مديريتى سيره است خاطى فرزند

. چگونگى و ادارى قواعد است سازمانى و انسانى زواياى و ابعاد همه در رحمترحمت براى فقط را او خدا زيرا بود؛ رحمت از بازتابى مىكرد، اعمال كه مديريتى

« : للعالمين رحمة اال ارسلناك وما بود .«فرستاده

به نبوى و الهى سيره دو از را اسالم در مديريت نظريه كه آنيم بر تحقيق، اين در ما ) ( . براى مديريت نوع تأسىترين قابل ص رسول و خدا مديريت روش آوريم دست

. است مشكل بسيار او پيچيدگى و ناشناختگى علت به انسان، مديريت است انسان . كه گوناگونى برداشتهاى است دانشمندان و فرهيختگان اعتراف مورد امر، اين و

ناتوانى از حاكى داشتهاند، انسان از دكارت و كانت نيچه، ماكياول، مانند افرادى . اما است؛ انسان شناخت بر فرع انسانى، منابع مديريت است انسانشناسى در آنان

مىداند را او اداره روش و مىشناسد و كرده خلق را انسان :خداوند

«( » ؛ الوريد حبل من اليه اقرب نحن و نفسه به توسوس ما نعلم و االنسان خلقنا لقدرگ( 27 از و آگاهيم كامال او نفس انديشههاى و وساوس از و كردهايم خلق را انسان

تريم نزديك او به .گردن

« ( » ؛ يعذبكم يشأ ان او يرحمكم يشأ ان بكم اعلم بهتر( 28ربكم را شما صالح خدا مىكند. عذاب بخواهد، اگر و مىدهد قرار رحمت مورد را شما بخواهد، اگر .مىداند

Page 94: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« ( » ؛ غفورا لالوابين كان فانه صالحين تكونوا ان نفوسكم فى بما اعلم (29ربكم . صالح انديشه دل، در همانا اگر پس است داناتر است، شما دلهاى در آنچه خدابه

بخشيد خواهد كند، وتوبه تضرع او درگاه به و پاك انانيت از كه را هركس خدا .داريد،

. داد خواهد رشد رحمت اساس بر را او بپردازد، انسان اداره به خدايى چنين وقتىپارادايمهاى پاسخ بدون پرسشهاى پاسخگوى كه رحمانى، مديريت پارادايم در

رحمان خداى مديريتى اصول كه دارد وجود قواعدى است، معدوم و موجود مديريتى . اين. است جهت اين در تالشى تحقيق، اين و شوند كشف بايد اصول اين هستند

تشكيل را اسالم در مديريت نظريه مبناى كه هستند ارزشى نظام همان قواعد،.مىدهند

رحمانى - مديريت اصول تبيين و كشف چگونگى

آموزش انتصاب، انتخاب، عضويابى، مراحل از است عبارت انسانى، منابع مديريت . اين سازمان انسانهاى جسمى و روحى تأمين و تنبيه و تشويق و انگيزش پرورش، و

است؛ شده پرداخته آن به مديريت، علم در كه است اصولى و قواعد داراى مراحل،دارد، كارگزاران و مديران و رهبران گزينش براى قواعدى چه خداوند كه اين امافصل - در ه الل شاء ان ما كه است، استنتاج قابل قرآن آيات از روشنى و بهخوبى

« : المضلين متخذ كنت ما مىفرمايد خداوند مثال مىپردازيم؛ آن به تفصيل به خود،( ؛« . 30عضدا اين( از نمىكنم انتخاب كارگزار و عضو عنوان به را گمراهان من يعنى

شوند گزينش نبايد مضلين و گمراهان كه مىشود استخراج قاعده اين .آيه،

« : و االرض فى يفسدون الذين المسرفين امر تطيعوا وال مىفرمايد ديگر جاى در( ؛« . 31اليصلحون مديران( ديگر، بيان به نكنيد اطاعت را مفسدان و مسرفان اوامر

باشند اسراف و فساد اهل .نبايد

Page 95: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« : من تقنطوا ال انفسهم على اسرفوا الذين لعبادى قل مىفرمايد انگيزش درباره و(.» الله كارگزار( 32رحمة هر كه است اين مىشود، استخراج آيه اين از كه قاعدهاى

است باز او براى جبران راه بلكه شود، نااميد نبايد كرد، خطا كه مديرى .و

. بدين هستند رحمت اصل بر مبتنى خداوندى، مديريت قواعد همه كه است اين مهم . » اصل » طبق بود خواهد رحمانى مديريت پارادايم نظريه، اين و مديريت اين نام رو،

.رحمت

برائت ) - هستند بد كه شود اثبات كه اين مگر خوبند، (همه .

مغفرت ) - مىشود بخشيده و پوشانده (عيبها .

- ( . احسان و عدالت مىگيرند بهره خويش تالش از استحقاقشان اندازه به (همه .

- ( كرامت مىشود داشته نگاه محفوظ افراد، (آبروى .

مساوات ) - برخوردارند مساوى حقوق از (همه .

مىشود گماشته همت آنها كشف به تحقيق اين در كه قواعدى ديگر همچنين .و

رحمانى - مديريت ادارى قواعد هاى ويژگى

شد ) .1 گفته آنچه طبق برخوردارند رحمت روح از (همگى .

Page 96: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

منابع .2 از شدن گرفته از پس كه هستند فقهى قواعد مشابه يا مثابه به قواعد اينهستند خود مصاديق بر تطبيق قابل قرآن، بهويژه .معتبر،

آنها .3 پيرامون مكان، و زمان اقتضاى به متغير، مقررات و هستند تغييرناپذير و ثابتچرخيد .خواهد

4. . مناسبى اتقان و درستى از رو، اين از هستند قرآن و وحى از برگرفته و وحيانى.برخوردارند

جهان .5 بر مديريت نوع بهترين كه هستند رحمان خداوند مديريتى روش از برگرفتهاست انسان .و

زيرا است؛ رحمانى مديريت نيز نبوى مديريت شد، بيان نيز قبال كه طور همان البته« » ال: » و نمىكنم عمل وحى اساس بر جز من يعنى ؛ الى يوحى ما اال اتبع ان مىفرمايد

» . يعنى نمىگويد؛ سخن وحى اساس بر جز و ؛ يوحى وحى اال هو ان الهوى عن ينطق . سرچشمه وحى از مستقيم يا كه معنا اين به است وحى طبق او گفتار و رفتار

سخن و مىكند عمل الهى احكام چهارچوب در است، معصوم چون يا و است گرفتهباشد. خداوندى اداره روش با تعارض در نبوى مديريتى سيره كه است محال مىگويد

هست نبوى و علوى حكومت بين نسبت، همين .و

كشف علوى و نبوى و خداوندى مديريتى سيرههاى مجموعه از كه قواعدى اين، بنابرداد خواهد تشكيل را اسالمى مديريت اساس .مىشود،

Page 97: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ديگر از است، كرده امضا و نقل را آن خداوند كه پيامبران، ديگر مديريتى روش . نظريه يا اسالمى مديريت اين، بنابر بود خواهد رحمانى ادارى قواعد كشف منابع

بود خواهد رشد و رحمانى مديريت شاخصه دو داراى اسالم، در .مديريت

رشد - نظريه و رحمانى مديريت ارتباط

« : » « » ربنا » باشند شده جمع قرآن آيه اين در ، رحمت و رشد نظريه دو هر بسا چه( » ؛ رشدا امرنا من لنا هيىء و رحمة لدنك من ! 33آتنا خودت( سوى از را ما پروردگارا

. با نظريه دو هر ارتباط ساز فراهم برايمان را نجات و رشد راه و كن عطا رحمتى . استاد توسط كه رشد، نظريه باشد انسانى و آسمانى مديريتى بيانگر مىتواند هم

» كوششهاى » طبيعى محصول كه ، رحمت نظريه و شد مطرح مطهرى شهيدمديريت پارادايم يكديگر، ضميمه به است، سال چهل طى در مسلمان مديريتپژوهان

. از اصول ديگر و باشد رحمت با جهان، اداره در اصالت اگر مىدهد نشان را اسالمى . حساب، اين با بود خواهد رحمت بر فرع نيز رشد اصل باشند، شده مشتق آن

. رحمانى، مديريت نتيجه ديگر، بيان به است رشد مديريت همان رحمانى، مديريتاست سازمانى و انسانى همهجانبه .رشد

- ( ص خدا رسول رحمانى (مديريت

) ( است بوده رحمت اساس بر ص اسالم پيامبر :مديريت

« ( » ؛ رحمةللعالمين اال ارسلناك ما براى( 34و رحمت جز نفرستاديم را تو ما و يعنى عليكم. » حريص عنتم ما عليه عزيز انفسكم من رسول كم جاء لقد جهانيان

( » ؛ رحيم رؤوف مديريت( 35بالمؤمنين و هدايت براى شما جنس از رسولى همانا او بر شما فالكت و جهل و پريشانى و فقر پرورى، نوع و محبت فرط از كه آمد خلق

) است ) مهربان مؤمنان با و حريص بسيار شما نجات و آسايش بر و مىآيد .سخت

Page 98: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« فاعف حولك من النفضوا القلب غليظ فظا كنت فلو لهم لنت ه الل من رحمة فبمايحب الله ان ه الل على فتوكل عزمت فاذا االمر فى شاورهم و استغفرلهم و عنهم

( ؛« بودى،( 36المتوكلين سختدل اگر و گردانيد خوشخو خلق با را تو خدا رحمت . براى خدا از و درگذر آنان از كنند، بد امت چون پس مىشدند متفرق تو گرد از مردم

خود آنچه ليكن نما؛ مشورت كار، در آنان دلجويى براى و كن آمرزش طلب آنانكنند، اعتماد او بر كه را آنان خدا كه بده، انجام خدا به توكل با گرفتى، تصميم

دارد .دوست

« ( » ؛ ترحمون لعلكم الرسول اطيعوا مورد( 37و كه باشد كنيد، اطاعت را ما رسول گيريد قرار رحمت و .لطف

بيان بهخوبى را او مديريت بودن رحمانى و رسول شخص بودن رحمت فوق، آيات ) ( قائم رسول، و است خداوند مديريت مانند ص خدا رسول مديريت يعنى مىكند؛

. مىكند مديريت او مانند و بوده او خليفه است، انسانها اداره در خدا جانشين و مقام . ) بنابر ) است همين آيات، از بسيارى در خدا كنار در ص رسول گرفتن قرار فلسفهانسانها همهجانبه رشد آن، حاصل و است رحمانى دو هر نبوى، و الهى مديريت اين،

« » اسوة » الله رسول فى لكم و ه الل خالق با تخلقوا كلى قاعده دو مبناى بر و استتأسى« و اقتباس شايسته مسلمان، كنندگان اداره و حاكمان و مؤمنان براى حسنه

.است

مكمل: و همسو رشد، نظريه پردازش در مطهرى مرتضى شهيد استاد تالش نكتهدر بلكه دانست، متفاوت نظريه دو را آنها نبايد و است رحمانى مديريت نظريه

. و بسط پس، اين از مديريتپژوهان، وظيفه مديريتند يك از پردازش دو حقيقت، » « » است » رشد و رحمت نظريههاى .گسترش

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

Page 99: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

8

1) :. ص. رهبرى، و مديريت مطهرى، مرتضى ك 228 - 209ر .

ج (2 مصباح، نامه ص 11فصل ،163 .

ص (3 رهبرى، و 228 - 209مديريت .

آيه (4 17اعراف، .

ص (5 232همان، .

ج (6 مصباح، نامه ص 11فصل ،166 .

ص (7 رهبرى، و ج 325مديريت مصباح، نامه فصل ص 11؛ ،164 .

آيه (8 97هود، .

29مؤمن،آيه (9 .

4قصص،آيه (10 .

Page 100: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (11 54زخرف، .

22شعراء،آيه (12 .

آيه (13 24انفال، .

119هود (14 .

53اعراف،آيه (15 .

ص (16 الهى، عدل مطهرى، 273مرتضى .

ص (17 274همان، .

ص (18 275همان، .

ص (19 276همان، .

ص (20 278همان، .

ص (21 126همان، .

Page 101: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (22 128همان، .

ص (23 130همان، .

ص (24 135همان، .

آيه (25 54انعام، .

آيه (26 153اعراف، .

آيه (27 6ق، .

54اسراء،آيه (28 .

آيه (29 25اسراء، .

51كهف،آيه (30 .

آيه (31 151شعراء، .

53زمر،آيه (32 .

Page 102: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (33 9كهف، .

آيه (34 107انبياء، .

آيه (35 128توبه، .

آيه (36 عمران، 159آل .

آيه (37 56نور، .

: شغل تحليل و تجزيه چهارم فصل

. اين مىگيرد انجام آن اعضاى وسيله به كه است وظايفى سازمان، اساس و پايهسازمان اهداف به رسيدن جهت در هماهنگى داراى و يكديگر با متناسب بايد وظايف

از. مهمى بخش سازمان، در مشاغل شناخت و تحليل و تجزيه بنابراين، باشدمىشود محسوب انسانى منابع مديريت .وظايف

از يك هر ويژگىهاى و ماهيت آن، راه از كه است فرآيندى شغل، تحليل و تجزيهو جمعآورى آنها باره در كافى اطالعات و مىگردد بررسى سازمان در مشاغل،

. را وظايفى چه شغل هر كه مىشود معلوم شغل تحليل و تجزيه با مىشود گزارشتوانايىهايى و دانشها مهارتها، چه آن، شايسته انجام و احراز براى و مىشود شامل

است .الزم

همه تحليل و تجزيه براى يكسان طور به كه بهخصوصى روش حاضر، حال درباشد، برخوردار نيز الزم روانى و پايايى از و بوده مناسب شرايطى هر در مشاغل

Page 103: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. مؤثرتر گوناگون، روشهاى از تركيبى كه معتقدند صاحبنظران از برخى ندارد وجودبر جداگانه طور به روشها از هيچيك و است تنهايى به آنها از يك هر كارگيرى به از

ندارد برترى روشها .ديگر

شغل - احراز شرايط و شغل شرح تنظيم

. مىشود بيان خالصه طور به كار كلى شرايط و مسؤوليتها وظايف، شغل، شرح درداشته بايد شغل متصدى كه است شرايطى حداقل شرح نيز شغل احراز شرايط

. و مهارتها دانش، ديگر، بيان به برآيد كار عهده از موفقيت با بتواند تا باشداحراز شرايط فرم در است، ضرورى شغل مؤثر و موفق انجام براى كه توانايىهايىاز بهتر را كار است، شرايط آن داراى كه كسى مىرود انتظار و مىشود منعكس

دهد انجام است، آنها فاقد كه .كسى

با و مىكند ايفا افراد انتخاب فرآيند در مهمى نقش شغل، احراز شرايط تنظيمرا شايستگى بيشترين كه كرد استخدام و انتخاب را فردى مىتوان آن از استفاده

. در درست انتخاب از منظور واقع، در باشد داشته نظر مورد شغل تصدى براىشرايط ) در كه مشخصاتى به توجه با شاغل كه است اين انسانى، منابع مديريت

) ( ) هم با است آمده شغل شرح در كه طور آن شغل و گرديده درج شغل احرازباشند داشته .تناسب

: وظايف شغل، از خالصهاى شغل، محل شغل، عنوان مانند عناوينى شغل، شرح در . در مىآيد شغل در موجود خطرهاى و شغل شرايط زيردستان، يا رئيس شغل،

: قدرت تخصصى، دورههاى تجربيات، تحصيالت، مانند عناوينى شغل، احراز شرايطمفاهيم، انتقال در مهارت جسمى، مهارتهاى تصميمگيرى، توان ابتكار، قضاوت،

پنجگانه، حواس از يكى از اندازه از بيش استفاده به نياز و روانى و روحى ويژگىهاىمىآيد چشم، .مانند

شغل - تحليل و تجزيه كاربرد

Page 104: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

به مربوط گوناگون امور در مىآيد، دست به شغل تحليل و تجزيه از كه اطالعاتى: از عبارتند آنها مهمترين كه مىگيرد قرار استفاده مورد انسانى، منابع مديريت

طراحى دستمزد، و حقوق عملكرد، ارزيابى ايمنى، انتصاب، و انتخاب كارمنديابى،مقررات و قوانين تنظيم و پژوهش و تحقيق و انسانى نيروى برنامهريزى شغل،

.استخدامى

شغل - تحليل و تجزيه مشكالت

. اين شود ارائه شغل از مبهمى تصوير شغل، تحليل و تجزيه نتيجه در است ممكننيز باشد گرفته صورت بههنگام تحليل و تجزيه كه هنگامى حتى همواره احتمال،

. نگاه شغل يك به مختلف ديدگاههاى از مختلف افراد كه است اين علت دارد وجود . تحليلگران و كارشناسان است ممكن رو، اين از دارند متفاوتى برداشتهاى و مىكنند

. اين كنند تفسير گوناگون صورتهاى به را آمده دست به اطالعات و ارقام آمار،كه فرآيندى هر در بلكه نمىشود، محدود مشاغل تحليل و تجزيه به تنها مشكل،

دارد وجود باشد، داشته دخالت آن در عامل، عنوان به .انسان

شغل - طراحى

وجود كرد، استفاده آن از بتوان همواره كه واحدى روش مشاغل، طراحى براىبرده كار به متفاوتى الگوهاى و طرحها گوناگون، موقعيتهاى و شرايط در و ندارد

: علمى، مديريت روش مىشود استفاده بيشتر روش، چهار از معموال ولى مىشود؛انسانى عامل ويژگىهاى بر مبتنى روش و سيستمى روش انگيزش، روش

علمى .1 مديريت روش

Page 105: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

را آن تيلور كه است علمى مديريت روش شغل، طراحى براى شيوه رايجترين ) ( . مبناى بايد تخصص اساس بر كار تقسيم كه بود معتقد او است كرده پيشنهاد

گيرد قرار مشاغل .طراحى

انجام براى اضافى حركات كه است آن شغل، هر براى طرح بهترين نظريه، اين در . مىداد قرار توجه مورد را زير نكات او باشد كرده حذف را آن :دادن

آنها عهده از وجه بهترين به مىتوان كه شود محدود مسؤوليتها و وظايف به بايد شغلآمد .بر

باشد آموخته را شغل هر خاص مهارتهاى و فنون بايد .شاغل

تعداد از كه گونهاى به شود، داده قرار كاركنان دسترس در بايد كار وسايل و ابزارشود كاسته ضرورى غير .حركات

انگيزش .2 روش

كاركنان رضايت باعث كه شوند طراحى گونهاى به بايد مشاغل روش، اين اساس بر . گرديده پيشنهاد زير نظريههاى اساس بر انگيزش روش گردد آنان در انگيزه ايجاد و

:است

شغل ) سازى غنى هرزبرگ عاملى دو (نظريه

Page 106: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مسؤول كاركنان، شود، داده شغل محتواى در تغييرى اينكه بدون نظريه، اين بنابرمسؤوليت نتيجه، در و مىشوند كار فرآيند بر نظارت و خويش كار براى برنامهريزى

مىگردد مشخصتر كار، برابر در .آنان

فعالسازى نظريه

فعال را كاركنان خستگى، كاهش و كار در تنوع ايجاد با بايد نظريه، اين طبقگرفته. بهكار منظور اين به كه است روشهايى از يكى شغلى، گردش ساخت

باشد،. بهخصوصى كار مسؤول و مأمور همواره فردى اينكه جاى به مىشودمىدهد انجام را متنوع و مختلف وظايف از .مجموعهاى

شغل ويژهگىهاى نظريه

كار انجام براى هنگامى كاركنان كه است معتقد هرزبرگ، نظريه مانند نظريه، اينچگونگى از و است ارزش با شغلشان كنند احساس كه داشت خواهند انگيزه

توصيه آن، در كه هرزبرگ، نظريه خالف بر ولى بگيرند؛ بازخورد خود، عملكرددر زير شرح به كار ابعاد نظريه، اين در نمىشود، ارائه شغل طراحى براى ويژهاى

مىگيرد قرار توجه مورد شغل، :طراحى

داشته .1 نياز متنوع و گوناگون توانايىهاى و مهارتها از مجموعهاى به بايد كار انجام.باشد

به .2 را كار يك بايد كاركنان كار، از بخشى جاى به يعنى باشد؛ معلوم بايد كار هويتدهند انجام كامل .طور

Page 107: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ديگران، .3 نظر از هم و است آن دادن انجام مسؤول كه كسى نظر از هم بايد كارآيد شمار به مهم آن، از خارج در چه و سازمان داخل در .چه

و .4 باشد داشته عمل آزادى و استقالل آن، شاغل كه شود طراحى طورى بايد شغلكند تصميمگيرى كار، رويه باره در .بتواند

بگيرد .5 بازخورد خود عملكرد از بتواند شاغل كه باشد گونهاى به بايد شغل .طراحى

) كار ) كه كند احساس كارمند مىشود باعث اهميت و هويت تنوع، عامل سه وجود . خود كار نتيجه مسؤول را خود كه مىشود باعث عمل آزادى و استقالل دارد مهمى

فعاليتهاى عملكرد واقعى نتايج از فرد كه مىشود باعث بازخورد دريافت و بداند . بيشتر، انگيزه كاركنان، در روحى حالتهاى اين از حاصل نتيجه گردد آگاه خويش

است كمتر غيبت و بيشتر رضايت كار، كيفيت .افزايش

سيستمى .3 روش

به كار نظام مشاغل، تكتك طراحى جاى به كه است اين سيستمى، روش از منظورباشند يكديگر مكمل كار، فنى و اجتماعى ابعاد كه شود طراحى .گونهاى

تا آن دادن انجام و نباشد عادى و افتاده پيشپا كه است خوب شغلى كاركنان، نظر ازوجود عمل آزادى و تنوع آن در اندازهاى تا باشد، داشته نياز فكرى توان به حدودى

فراهم را شاغل پيشرفت امكان و باشد داشته خوبى اجتماعى وجهه باشد، داشتهكاركنانى. از دسته آن كه شود طراحى طورى بايد كار نظام ضوابط اين، بنابر كند

در پيشرفت و رشد و تصميمگيرىها در مشاركت بيشتر، مسؤوليت خواهان كهباشند داشته را اهداف اين به دستيابى امكان هستند، .سازمان

Page 108: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عمليات كارآيى كه است اين هدف علمى، مديريت روش مانند سيستمى، روش دركارآيى افزايش به توجه جاى به علمى، مديريت روش خالف بر ولى يابد؛ افزايشدارند؛ كار روند در مهمى نقش كه مىشود توجه وظايفى به شغل، وظايف همه در

كه كارگرى شود، ايجاد كاال كيفيت كنترل براى سازمان در واحدى اينكه جاى به مثال . طراحى مىگردد آن عيوب رفع و كيفيت حفظ مسؤول خود مىكند، توليد را كااليى

يعنى سطح، پايينترين در را مشكل رفع براى تصميمگيرى شكل، اين به كار نظاممىكند امكانپذير آن، ايجاد .منشأ

انسانى .4 عامل ويژگىهاى بر مبتنى روش

كه مىشود طراحى گونهاى به كار، شرايط و تجهيزات وسايل، ابزار، روش، اين در . به بيفزايد كاركنان رضايت نيز و ايمنى و بهداشت به و آيد دست به كارآيى بيشترين

طراحى انسانى عامل ويژگىهاى با مطابق كار، روش كه است اين هدف ديگر، بيان(1شود.)

سنت - و كتاب ديدگاه از شغل طراحى

آن از بتوان همواره كه واحدى روش مشاغل، طراحى براى مديريتپژوهان، ديدگاه ازالگوهاى و طرحها مختلف، موقعيتهاى و شرايط در و ندارد وجود كرد، استفاده

(. مىشود برده كار به (2متفاوتى

اما نمىكند؛ منع و ردع را نامبرده روشهاى از هيچيك علىالقاعده نيز اسالمى مديريتشغل است، رحمانى مديريت مايه خمير كه رحمت، اصل و رشد نظريه اساس بر

را او كند، فراهم را شاغل همهجانبه رشد زمينههاى كه شود طراحى گونهاى به بايدرا او ابتكارهاى ندارد، نگاه بسته قالب يك در و سازد شكوفا استعداد، نظر ازكارآيى به صرفا و كند تقويت را او انگيزههاى باشد، او رضايت مايه سازد، جلوهگر

بسنده او كارآيى ارتقاى و محصول و توليد ازدياد و فنى و كمى رشد و سازمانى.نشود

Page 109: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. از پس است سازگارتر رحمانى مديريت اندازههاى با اول، درجه در سيستمى روش . روش قوت نقطه و حسن گيرد قرار لحاظ مورد مىتواند انگيزشى روش آن،

طراحى گونهاى به كار نظام مشاغل، تك تك طراحى جاى به كه است اين سيستمىنيز امر اين كه هستند، يكديگر مكمل كار، فنى و انسانى اجتماعى، ابعاد كه مىشود . با فاعل، و فعل مبنا، اين بنابر است سازگارتر كار، فاعلى و فعلى حسن مبناى با

. حداكثر بر ناظر فعلى، حسن باشند خداپسندانه درجات و حسن داراى بايد هماين و است فاعل انگيزههاى و نيات و روحيات بيانگر فاعلى، حسن و است كارآيى

هستند مهم دو، .هر

تحقيقات زيرا دارد؛ را مطلوبيت كمترين تيلور، علمى مديريت روش ديگر، سوى ازنارضايتى، چون زيانبارى عواقب كوچكتر، اجزاى به كار تقسيم كه است داده نشان

(. است داشته پى در را كاركنان عملكرد افت و عصبى در( 3فشارهاى امور اين قرار اسالم، در ضرر نفى و حرج و عسر نفى همچون مسلمى، قواعد خالف جهت

.دارند

علوى - و نبوى سيره و قرآن در شغل شرح

. هم است رحمانى مديريت انكارناپذير اصول از تكاليف، معلوميت و وظايف تبيينرسوالن هم و مىشناسند را خويش وظايف خداوند، كارگزاران عنوان به فرشتگان ) ( از عبارتند ص خدا رسول وظايف مثال دارند؛ مشخصى وظايف شرح :الهى

1. (. بدانند نمىتوانند يا نمىدانند مردم كه حقايقى (4تعليم

2. (. خوبىها سوى به آنان دادن سوق و بدىها از انسانها پاكسازى و (5تزكيه

3. (. بشر وجود در نهفته متعالى، فطرى گرايشهاى و بينشها (6يادآورى

Page 110: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

هوا .4 از پيروى كه زنجيرهايى برداشتن و سلطهجو قدرتهاى اسارت از انسان آزادى(. است بسته او روح پاى و دست بر هوس، (7و

5. (. منكر از نهى و معروف به (8امر

6. (. پليدىها و خبائث كردن حرام و طيبات كردن (9حالل

7. (. توانمندان از صدقات و ماليات (10گرفتن

8. (. خدا راه در جهاد و جنگ براى نيروها (11بسيج

9. (. شبانه بيدارى و (12تهجد

10. (. مردم به آسمانى و الهى پيام (13ابالغ

11. (. مردم به دادن بيم و (14انذار

12. (. صالح وعامالن مؤمنان به دادن (15بشارت

13. (. جامعه محرومان با همنوايى و (16همراهى

Page 111: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

14. (. پروردگار نعمتهاى كردن (17بازگو

15. (. خدا راه در (18استقامت

16. (. خدا بر كردن (19توكل

17. (. حكومت امر در مردم با كردن (20مشورت

18. (. آنان براى استغفار و مردم خطاهاى (21بخشش

19. (. اجتماعى عدالت (22برقرارى

20. (. كمال طالبان براى بودن الگو و (23اسوه

مىشود استفاده اصل اين است، فراوان قرآن در كه آن، امثال و شده ذكر آيات ازو اجمالى شكل به او وظايف شرح بايد مىشود، گماشته كارى بر كه كسى كه

. در باشد شده حجت اتمام او با هم و باشد پاسخگو هم تا باشد مشخص تفصيلىتكاليف و وظايف كردن مشخص و تبيين رسول، وظايف از يكى زمينه، همين

« : نزل ما للناس لتبين الذكر اليك انزلنا و است خويش كارگزاران جمله، از ديگران،( ؛« ( 24اليهم مردم( ) سوى به را آنچه تا كرديم نازل تو بر را قرآن ذكر اين ما يعنى

سازى روشن آنان براى است، شده .نازل

. ) ( ما مىكرد مراعات كامال مديريتى، اصول ديگر مانند را اصل اين ص اكرم پيامبرسالهاى در آنها بيشتر كه داريم دست در را حضرت آن نامههاى از مجموعهاى اكنون

. و قبايل رؤساى به خطاب نامهها اين از بخشى شدهاند نوشته هجرى دهم تا هشتم

Page 112: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. ) ( پيامبر است قبيله آن بر ص خدا رسول عامل و حاكم عنوان به آنان نصب براى ) نيز) و قضايى مسائل عدالت، رعايت باره در دستورهايى نامهها اين در ص اكرم

(. كردهاند صادر آنان خاص حقوق و قبيله جغرافيايى كه( 25حوزه معتقدند برخى ) ( و ص پيامبر زمان در كه است بوده وظيفهنويسى شرح همان عهدنامهنويسى،

(. ) ( شد آغاز ع على (26حضرت

( ص االسماع امتاع كتاب در (1039مقريزى ( ص( خدا رسول از وظايفگونهاى شرح خالى والى نام جاى كه است آورده خويش كارگزاران و واليان عموم به خطاب

. » شكل » وظايف، شرح اين نقل، اين بنابر است شده تنظيم فالن اصطالح با و استمىكند بيان كارگزاران همه براى را همسانى و شده :استاندارد

. . فالن به خدا پيامبر سوى از است فرمانى اين بخشايشگر بخشاينده خداوند نام بهو پرهيزگاران با خداوند زيرا بپرهيزد؛ خدا نافرمانى از خويش كارهاى همه در

. آن و بستاند است، گردانيده واجب تعالى خداى كه آنسان را حقوق است نيكوكاران . آسان خويش رفتار با را نيك كار به پرداختن كاربرد به است، داده دستور او كه گونه

و. دادگرى كه است خدا ريسمان قرآن زيرا نپردازد؛ جدال به مردم با گرداند . و كاربنديد به را آن محكم آيههاى رو، اين از است آن در دلها خرمى و دانشاندوزى

كنيد باور را آن متشابه و گيريد كار به را آن حرام و حالل .همه

كار آن براى را او و بپذيرد نيكوكار از را نيك كار كه دادهام دستور خود نماينده به ... مردم كه است اين من كارگزار وظيفه بازگرداند بدكار به را بد كار فرآيند و بستايد

! . زيرا مسازيد؛ تباه را خود من نمايندگان اى دارد باز يكديگر به كردن ستم از را... اى است داده قرار نيرومندان از دارندگان باز و ناتوانان ياور را سرپرستان خداوند

! كامل را وضو و بگزارند خود وقتهاى در را نمازها كه ده دستور مردم به من نمايندهبردارى. ايشان دارايى از بپردازند، بايد كه را زكاتى كه است تو وظيفه .سازند

را قرآن حافظان و سالمندان كه دهد دستور مسلمانان به است موظف من نماينده . . دست آن به وضو با و دارند مطهر را قرآن نهند ارج را نامداران بدارند گرامى

.گيرند

Page 113: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

- ) ( حزم عمروبن به خطاب ص خدا رسول از را نامهاى خود، سيره كتاب در ابنهشاماست - كرده نقل شود آنجا والى بود قرار و بود يمن عازم :كه

. عمروبن به خطاب رسولش و خدا از است نامهاى اين الرحيم الرحمن ه الل بسميمن به كرد مبعوث را او كه زمانى :حزم،

- - . عمل حق به كه مىكند دعوت را او امور همه در الهى تقواى به مىكند امر را او - . - . قرآن مردم به كند امر خير به و دهد بشارت خير به را مردم باشد حقمدار و كند

- . قرآن با تماس از را مردم سازد دينشناس را آنان و دهد تعليم

- . آنان عليه و له كه مطالبى به را مردم دهد خبر باشند طاهر آنكه مگر كند نهى - .) ماليم) و آرام هستند، حق بر كه مردمى با نواهى و اوامر و حرام و حالل است

آن از و ندارد دوست را ظلم خداوند كه بگيرد، شدت آنان بر ظالمند، اگر و باشد - .» « : و بهشت به را مردم الظالمين على الله لعنة اال است فرموده و كرده نهى

- . مردم دهد بيم آتشآفرين عمل از و بترساند آتش از و دهد بشارت بهشتى اعمال - . بياموزد را آن مستحبات و واجبات حج، قوانين مردم به بياموزند دين تا آورد گرد را - . بپوشند مناسب لباس كه بياموزد مردم به است كرده امر اكبر حج به خدا اينكه و

- . - . نبندند سر پشت از را موها و كنند درست را مو آرايش نكند نمايان را عورت كهرا ملىگراها و دهد سوق خداگرايى به و كند نهى عشيرهگرايى و قبيله از را آنان - . اتمام. - و آن وقت در نماز به را مردم كند امر گرفتن وضو زياد به را مردم بكشد - . و جمعه نماز به را آنان بياموزد آنان به را نماز اوقات و كند امر سجود و ركوع

. - . زكات بگيرد خمس بگيرد، غنايم و مغانم از سهمى مردم از كند امر جمعه غسل . هر براى گوسفند، دو شتر، ده هر براى بگيرد آبى از بيستم يك و ديم از دهم يك را

- . ... آورد، اسالم و ايمان كه نصرانى و يهودى هر بگيرد و گوسفند چهار شتر، بيستبايد بماند، نصرانى و يهودى كه هركس و بود خواهد مسلمانان و اسالم قوانين تابع

(. است مؤمنان و خدا رسول و خدا دشمن گرنه و بدهد (27جزيه

(. است شده نقل نيز جبل معاذبن به خطاب وظايف، شرح اين (28همانند

Page 114: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( بهگونهاى را خويش استانداران وظيفه و شغل نيز ع اميرالمؤمنين زمينه، همين درميان در كه است مالكاشتر وظايف شرح آن، كامل نمونه كه مىفرمود بيان مشروح

دارد را خود خاص برجستگى نهجالبالغه در حضرت، آن .نامههاى

) ( براى ص خدا رسول رسولش، براى خدا وظايف شرح همسانى توجه، درخور نكته ) ( مقايسه با كه است كارگزارانش و استانداران براى ع اميرالمؤمنين و كارگزارانش

مىشود مشخص بهخوبى امر اين يكديگر، با .آنها

سنت - و كتاب از برگرفته شغل احراز شرايط

: كارى چه داد پاسخ دست اين از پرسشهايى به بايد شغل، احراز شرايط تعيين براىمهارتهايى و نگرشها قبلى، تحصيالت دانش، چه و شود داده انجام بايد شغل اين درپرسشهاى است الزم ندارند، ايستايى حالت شغلى، پايگاههاى كه آنجا از است؟ نياز

داد؟ انجام را كار متفاوتى روشهاى با مىتوان آيا اينكه مانند شوند؛ مطرح نيز ديگرىو پرسشها اين به پاسخگويى براى كدامند؟ الزم شرطهاى است، آرى پاسخ اگر

( پرداخت؛ شغل تحليل و تجزيه به بايد همانند، و( 29پرسشهاى دامنه حدود، يعنى باشد مديريت الزم مهارتهاى بردارنده در و متناسب بايد شغل .گستردگى

مديريت سطح در انسانى منابع مديريت كه تحقيق، از بخش اين قلمرو به توجه با . اين در مىپردازيم حكومتى مناصب احراز شرايط بيان به است، دولتى يا كالن

. مديريت از اعم اسالم، مديريتى نظام در مىشود تلقى منصب يك شغل، هر نگرش،. است شده لحاظ متناسب شرايطى منصب، هر احراز براى علوى، و نبوى رحمانى،

دارد اشاره امر اين به چند مواضعى در :قرآن

1. « . : هنگامى گردانم خود خاصان از را وى تا بياوريد من نزد را يوسف گفت پادشاه. : هستى اعتماد مورد و دارى واال جايگاهى ما نزد امروز تو گفت كرد، گفتوگو او با كه

گفت :يوسف

Page 115: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(. ) آگاهم ) و نگهدارنده كه ده قرار مصر سرزمين خزاين سرپرست (30مرا

: اقتصاددان و امانتدار دارد تناسب شرط و ويژگى دو خزانهدارى، منصب با يعنى.بودن

2. « ) ( ! : من براى را سبا ملكه او تخت شما از يك كدام بزرگان اى گفت سليمان : نزد را آن من گفت جن از عفريتى آيند؟ من نزد تسليم حال به كه آن از پيش مىآورد

آن از پيش مىآورم تو

(.» هستم امين و توانا امر اين بر من و برخيزى خود جاى از (31كه

: بودن امين و كافى قدرت است متناسب خطير، مأموريت اين با ويژگى، دو يعنىاست) زن يك مأموريت، مورد (زيرا .

3. «: گفتند خود پيامبر به كه را موسى از بعد بنىاسرائيل از جمعى نكردى مشاهده آيا : . قتال دستور اگر شايد گفت كنيم پيكار خدا راه در تا كن انتخاب فرماندهى ما براى

: . خدا راه در است ممكن چگونه گفتند نكنيد جهاد و كنيد سرپيچى شود، داده شما به . به قتال دستور وقتى شدهايم رانده فرزندانمان و خانهها از حالىكه در نكنيم پيكار

آگاه ستمكاران از خداوند و كردند سرپيچى همگى كمى، عده جز شد، داده آنان : فرمانده. عنوان به شما براى را طالوت خداوند گفت آنان به پيامبرشان است

: . او از ما كه حالى در مىكند حكم ما بر او چگونه گفتند است كرده انتخاب : . را او و برگزيد شما بر را او خدا گفت ندارد چندانى ثروت و مال او شايستهتريم،

(.» ) است ) بخشيده وسعت جسم قدرت و علم (32در

است الزم نظامى دانش و قدرت صفت دو نظامى، فرماندهى براى .يعنى

Page 116: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

4. « . ! مردم، ميان در پس داديم قرار زمين در خود نماينده و خليفه را تو ما داود اىسازد منحرف خداوند راه از را تو كه نكن، پيروى نفس هواى از و كن قضاوت بهحق

روز كردن فراموش علت به شديدى عقاب شوند، گمراه خدا راه از كه كسانى و(.» دارند (33حساب

است الزم عدالت، و بودن پاك هوا، از دورى صفت قضاوت، منصب براى .يعنى

شرايط منصبى، و شغل هر احراز براى كه است اين آنها مانند و شده ذكر آيات پياماست نياز .ويژهاى

) ( شرايط حكومتى، مناصب برخى احراز براى ع معصومين سخنان در قرآن، از پسجمله از است؛ شده بيان :ويژهاى

امامت .1 منصب

داشتن .1 كامل عقل

آوردن .2 ايمان و اسالم

داشتن .3 ورع و عدالت

گناهان .4 همه از دورى

Page 117: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نبودن .5 كفور و گناهكار

نبودن .6 دين برنامه كننده تعطيل و رشوهخوار تبعيضگر، جاهل، جفاكار، بخيل،

نبودن .7 كافر و مجرم

نبودن .8 ستمكار

بودن .9 مستودع و حافظ قيم، امين،

داشتن .10 علم و فقاهت

بودن .11 مديريت حسن و اجرايى قدرت داراى

نبودن .12 سازش و طمع اهل

داشتن .13 شجاعت

بودن .14 دلسوز و مهربان

بودن .15 دين حافظ و مردم خيرخواه

Page 118: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

داشتن .16 كامل بردبارى

داشتن .17 مقبوليت

بودن .18 سياسى امور به عالم و سياستمدار

داشتن .19 رسا بيانى

بودن .20 زمان به عالم

زيستن .21 ساده

آمد ) .22 خواهد مستقلى بحث باره، اين در بودن (مرد

بودن .23 حاللزاده

وزارت .2 منصب

باشد .1 صالحان .از

گوناگون .2 نقشههاى و اسرار و اطالعات سپردن كه گونهاى به باشد، اعتماد موردباشد سزاوار او .به

Page 119: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نگيرد .3 را او مقام، .بزرگى

نباشد .4 غفلت .اهل

مردم ) .5 حضور در بهويژه نباشد نداشته مسلمين حاكم بر (جرئت .

باشد .6 استوار حاكم با خويش پيمان .بر

نباشد .7 نبوده وزير قبلى حكومتهاى .در

نباشد .8 سيرت .بد

نباشد .9 گو دروغ و .فاجر

باشد .10 مشورت اهل و .بردبار

باشد .11 ديانت .اهل

باشد .12 .امانتدار

نباشد .13 فاسق و كار ستم سنت، كننده تعطيل رشوهخوار، كار، جفا جاهل، .بخيل،

Page 120: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

باشد .14 مديريت هنر و اجرايى قدرت داراى و تقوا .با

نشود .15 قلمداد جاهطلب و متكبر مردم، .نزد

نباشد .16 .ناتوان

اشرار .17 نه باشد اخيار و نيكان .از

نباشد .18 .قدرتطلب

باشد .19 .خردمند

باشد .20 تجربه داراى و .كارورزيده

نباشد .21 .خودكامه

قضاوت .3 منصب

باشد .1 حاكم نزد فرد .بهترين

نيايد .2 سخت او بر .كارها

Page 121: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نكنند .3 تحميل او بر را خود رأى لجاج، و ستيزه در كنندگان .نزاع

باشد ) .4 نداشته اشتباه بر اصرار نكند پايدارى لغزشها (در .

نباشد .5 درمانده شناخت، را آن هرگاه حق، به بازگشت .از

كمك ) .6 حق به نمىتواند باشد، داشته طمع اگر زيرا نباشد مايل آز و طمع به او نفس(كند .

نكند .7 اكتفا كافى انديشه بهكاربردن بدون فهم، اندك به دادن، حكم .در

باشد .8 بيشتر همه از او درنگ و تأمل شبهات، .در

گيرد .9 فرا همه از بيش را دليلها و .حجتها

گردد .10 دلتنگ دادخواه مراجعه از همه از .كمتر

همه .11 از حكم، شدن روشن هنگام و شكيباتر همه از كارها، ساختن آشكار برباشد قاطعتر و .برندهتر

واندارد .12 خودبينى به را او ستودن، .بسيار

Page 122: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نگرداند .13 مايل طرف دو از يكى به را او زدن، گول و .برانگيختن

فقهى، متون در آنها، از غير و است آمده اشتر مالك عهدنامه در همگى فوق، موارداست شده ذكر نيز زير :شرايط

كامل .14 عقل

بلوغ .15

ايمان .16

عدالت .17

18. ( زادگى حالل مولد (طهارت

است ) .19 اختالف مورد بسيار كه اجتهاد يا (علم

20. ( است بحث قابل بودن (مرد

بودن ) .21 آزاد (حريت

Page 123: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

22. (. شنوايى و (34بينايى

نظامى .4 فرماندهى

زيادى ) .1 نه بداند برابر را خود اصل از باشد داشته مواسات و همراهى لشكر (با .

است ) .2 او دست در كه آذوقه انبار از باشد احسان (اهل .

بخواهد .3 را زيردستان .آسايش

باشد .4 مقاوم تشنگى، و گرسنگى برابر .در

باشد .5 داشته نظامى .تخصص

باشد .6 ناگريزنده و كننده حمله .بسيار

باشد .7 نداشته را ديگرى چيز قصد پيروزى، .جز

باشد .8 نداشته قرار و آرام جنگ ميدان .در

نترسد .9 دشمن از .هرگز

Page 124: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

باشد .10 سختتر آتش سوزندان از بدكاران، .بر

مشاورت .5 منصب

باشد .1 .عاقل

باشد .2 .خردمند

باشد .3 خيرخواه و .ناصح

باشد .4 .عالم

باشد .5 .دورانديش

باشد .6 تجربه .صاحب

باشد .7 .دلسوز

باشد .8 خداترس و ورع .داراى

نباشد .9 .بخيل

Page 125: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نباشد .10 دنيا بر .حريص

نباشد .11 .دشمن

نباشد .12 .ترسو

نباشد .13 .دروغگو

نباشد .14 .احمق

نباشد .15 .پست

نباشد .16 ناتوان و .عاجز

نكند .17 كتمان را آن اسرار، از اطالع از .پس

سفارت .6 منصب

مىشود .1 اعزام آنجا به كه محلى زبان و لغت با .آشنايى

بيان .2 در بالغت

Page 126: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اقناع .3 بر توانايى

فراوان .4 مقاومت و صبر

جمال .5 و هيبت

جاسوسى ) .7 عيون (منصب

ترس .1 عدم و داشتن تجربه

تيزهوشى .2

بودن .3 ناشناس و مخفىكارى بر توانايى

اطالعات .4 فراگيرى و شناخت توانايى

فرض ) .5 و حدس تقدير و زدن تخمين (توانايى

بودن .6 وثوق و اطمينان مورد

شجاعت .7

Page 127: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

داشتن .8 خود عمل به ايمان

باشد .9 اصحاب و افراد كارترين درست و بهترين .از

مردم ) .10 با رويارويى در داشتن خوب اخالق و (خوشرفتارى

گناه .11 از درونى كنترل و اخالقى استقامت داشتن

مقاومت .12 و ثبات

بودن .13 امانت و وفا و صدق اهل

8. ( دفتر رياست بطانه (منصب

باشد .1 حق محور بر مردم .عاملترين

باشد .2 داشته را احتياط بيشترين ضعفا مراعات .در

باشد .3 داشته ماليم رفتارى مردم .با

نباشد .4 مردم عيوب .جستوجوگر

Page 128: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

باشد .5 داشته مردم به خدمتگزارى در را تالش .بيشترين

باشد .6 شده آزموده و تجربه .داراى

باشد .7 خود مسؤول با .همدين

باشد .8 .رشيد

9. ( مخصوص مشاور امينالسر (منصب

نباشد .1 .جاهل

2. باشد .ثقه

3. باشد .امانتدار

4. ( همسر حتى نباشد (زن .

5. نباشد .سخنچين

6. نباشد .احمق

Page 129: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

7. كند حفظ نيز را خويش .اسرار

8. باشد امينالسر داراى نيز .خود

9. نكند تالش اسرار، آوردن دست به .براى

10. نباشد .فاجر

بندى - جمع

مختلف ) و پراكنده منابع از كه شده ياد مناصب در احراز شرايط مجموعه از ) مىشود استفاده نكته چند است شده :جمعآورى

ويژگىهاى .1 برخى گزينش، عمومى شرايط از غير منصب، و شغل هر اينكه بر تأكيددارد نيز را خود .خاص

2. . امكان است مشترك مناصب، همه بين خصوصيات، اين از توجهى قابل بخشاينكه ضمن مشترك، صفات بيان ولى كنيم؛ اكتفا ويژه شرايط به فقط كه داشتاسالمى جامعه مديران براى مىتواند است، نظر مورد منصب در آنها وجود بر تأكيدىسيره از كه را شده دستهبندى و مجموعى شرايط اين منصب، هر در تا باشد مفيد

) ( دهند قرار توجه مورد است، شده گرفته ع معصومين عملى و .نظرى

مىتوان .3 مثال است؛ مطلوبى كار ممتاز، شرايط از مشترك شرايط سازى جدا البتهتوجه مورد بايد آن از درجهاى منصب، هر در كه كرد تصور عام شرايط از را عدالت

Page 130: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بيشتر تكرارى، شكل به گرچه منصب، هر شرايط جداگانه بيان مطلوبيت ولى باشد؛.است

و .4 فنى نيز بخشى و است اخالقى شرايط شده، بيان شرايط از توجهى قابل بخشو روشن دستهبندى نوع زيرا نيست؛ آنها جداسازى به نيازى كه است تخصصى

مىكند آسان خواننده بر را تفكيك اين .منظم،

نوع .5 يك مىتواند و دادهاند ارائه غيرمعصومين نوعا كه دارد تعريفى منصبى هرشود محسوب شغل .شرح

دارد؟ - حكمى چه مناصب، تصدى براى شدن داوطلب

مىكنيم آغاز وحيانى و رحمانى مديريت از :نخست

« . توبه خداوند درگاه به او سپس افكنديم جسدى او تخت بر و آزموديم را سليمان ما ! : سزاوار. من از پس كه كن عطا من به حكومتى و ببخش مرا پروردگارا گفت كرد . به تا ساختيم او مسخر را باد ما پس بخشندهاى بسيار تو كه نباشد كس هيچ

. مسخر را شياطين و برود مىخواهد، او كه جا هر به و كند حركت نرمى به فرمانش ) ( . زنجير و غل در را شياطين از ديگرى گروه و را آنها از غواصى و بنا هر كرديم، او

. صالح و مىخواهى كه هركس به است، ما عطاى اين داديم قرار او سلطه تحتامين ) تو نيست تو بر حسابى و كن امساك مىخواهى، كه هركس از و ببخش مىبينى،

(.» است( نيكو سرانجامى و ارجمند است مقامى ما نزد سليمان براى (35هستى

« . : كه هنگامى گردانم خود مخصوص را وى تا بياوريد من نزد را يوسف گفت پادشاه. : هستى اعتماد مورد و دارى واال جايگاهى ما نزد امروز تو گفت كرد، گفتوگو او با

گفت :يوسف

Page 131: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. ) اين ) و آگاهم و نگاهدارنده من كه ده، قرار مصر سرزمين خزاين سرپرست مرامنزل آن در مىخواست جا هر كه داديم قدرت مصر سرزمين در يوسف به ما گونه

) ( .) بدانيم ) شايسته و بخواهيم هركس به را خود رحمت ما كرد مى تصرف و مىگزيد(.» نمىكنيم ضايع را نيكوكاران تالش و (36مىبخشيم

داوطلب السالم يوسفعليهما و سليمان حضرت شد، نقل كه آيههايى اساس بر . بر باشد دليلى مىتواند اين فرمود عطا آنان به نيز خداوند و شدند وزارت و حكومت

منعى و است جايز شايستگى، و لياقت داشتن صورت در شدن، داوطلب اينكه.ندارد

) ( وارد مشابه مضمون با اخبارى ص خدا رسول از سنت اهل طريق از مقابل، در . صاحب مىداند مردود را مناصب و واليات براى شدن داوطلب كه است شده

مىكند( 37جواهر) نقل را آنها از يكى قضا، منصب براى داوطلبى مبحث در :

« : عن اعطيتها ان فانك االمارة تسأل ال بكرة بن لعبدالرحمن قال انه النبى عن » به خدا رسول يعنى ؛ عليها اعنت مسأله غير عن اعطيتها ان و اليها، وكلت مسألة « : ) ( اگر زيرا مباش؛ خواهان را منصب و امارت فرمود سمره بكره بن عبدالرحمان

خودت متوجه تنهايى به مسؤوليتها و تبعات تحمل شوى، دارا داوطلبى با را مقامىخواهى عنايت بذل آن، باره در برسى، مقامى به خواهش بدون اگر ولى بود؛ خواهد

( ) تا ) كرد خواهد كمك خداوند ديگر، سوى از و گرفت خواهى قرار حمايت مورد شد(.) نبودى آن داشتن پى در كه كنى احراز را (38منصبى

) ( : ص پيامبر بر پسرعموهايش نفراز دو همراه به ابوبرء است آمده ديگر روايتى در ! : . تو خداوند چه آن از قسمتى بر را ما خدا رسول اى گفت دو آن از يكى شدند وارد. . گفت را اين نظير سخنى نيز ديگرى ده زمامدارى داده، حكومت و واليت آن بر را» « : ؛ عليه احرص احدا وال سأله احدا هذاالعمل على نولى ال الله و انا فرمود حضرت

! اگر نمىكنيم متولى و متصدى را كسى مسؤوليتها اين بر ما سوگند خدا به يعنى(. باشد داشته طمع و حرص آن بر اگر و باشد آن داوطلب و (39خواستار

Page 132: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« » « : من عملنا على نستعمل ال و نريده من عملنا على نستعمل ال انا مىفرمود يا و(.» عليه (40يحرص

نيستند مسؤوليت شايسته قدرتطلبان، كه است مطلب اين بيانگر اينها .همه

يك حكومت و استاندارى كه فرمود اشعرى ابوموسى برادر پسران به حضرت آنچنين داشتن در طمع يا برسند آن به مىكنند تالش كه افراد، گونه اين به منطقه،

(. رسيد نخواهد دارند، مالك( 41منصبى بن انس به كه است آمده ديگرى حديث در : و تبارك خداوند كند، احراز را منصبى باشد نداشته دوست شخصى اگر شد گفته

(. مىگمارد او به كمك براى فرشتهاى كه( 42تعالى الحكم، نظام كتابهاى در الوالية » عنوان تحت فصلى فوق، اخبار از ملهم نوشتهاند، سنت اهل حكومتپژوهان

» در تيميه ابن تقىالدين آن، مبتكر مىرسد نظر به كه است شده گشوده تطلب ال . مذكور، روايات مسلم، صحيح در البته باشد الشرعيه السياسة خود، معروف كتاب

» است » آمده االماره طلب عن النهى باب االماره، كتاب عنوان .تحت

پس زبير و طلحه كه است آورده خود سياست و امامت كتاب در دينورى قتيبه ابن : ) ( كردهايم بيعت تو با گفتند و آمده حضرت آن نزد ع على حضرت با همگانى بيعت از

. با حضرت آن امام، با آنان گفتوگوى از پس باشيم شريك تو با زمامدارى در اينكه بر : . آن من نظر به گفت عباس ابن خواست نظر وى از و نشست گفتوگو به عباس ابن

. حكومت به را طلحه و بصره حكومت به را زبير پس هستند حكومت خواهان دو ! « : . بسيار مردان و اموال كوفه در تو بر واى فرمود و خنديد حضرت بگمار كوفه

آنان... به بود ممكن بود، نشده آشكار من بر زمامدارى، بر دو اين حرص اگر است(.» باشم داشته (43نظرى

. باشند داشته مقاومتى آيات، صريح مدلول برابر در اخبار، اين كه نمىآيد نظر به( جواهر گونهاى( 44صاحب به االسالم، شرائع از را مسألهاى قضاوت، بحث در نيز

: . اگر مىگويد شرائع صاحب مىآيد در آيات مضمون با موافق نهايتا كه مىدهد شرح ) امام) به را خود است واجب قاضى آن نمىشناسد، را الشرايط جامع قاضى ع امام . جواهر صاحب است منكر از نهى و معروف به امر باب از قضاوت زيرا كند؛ معرفى

معرفى: و است واجب منكر از نهى و معروف به امر مقدمه تحصيل زيرا مىگويد

Page 133: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. انحصار صورت در معرفى، وجوب اين البته است التحصيل واجب مقدمه نيز شخصاشكال هم معرفى استحباب در حتى گرنه و است شخص اين وجود در قاضى

سمره. يا بكره بن عبدالله به خطاب نبوى حديث به جواهر صاحب اينجا در استو باشد داشته وثوق خود به كسى اگر كه مىكند استدراك پايان در ولى مىكند؛ اشاره

حتى ) قضا براى داوطلبى و خود معرفى نيست بعيد باشد، حق كلمه اقامه هدفش ) بدهد پول باشد بنا اگر حتى باشد داشته رجحان و استحباب انحصار عدم صورت در

را ) نظر اين شرائع صاحب چند هر شود جور قاضى جانشين يا شود قاضى تا .) منصب، داوطلبى بين بايد كه مىرسد نظر به مىكند قلمداد رشوه را آن و نمىپذيرد

مقام، بر حرص و قدرتطلبى هدف با داوطلبى بين و حق كلمه اعالى و خدمت براى . مىشود جمع اخبار و آيات بين تفصيل، اين بنابر شد قائل .تفصيل

( الملوك، سراج كتاب كه( 45در است شده گشوده بابى الطرطوشى ابوبكر تأليف پيامبرانى زيرا است؛ پرداخته سليمان حضرت توسط ملك طلب توجيه در آن، در

يوسف حضرت بهويژه نداشتهاند؛ خدمت جز هدفى يوسف، و سليمان حضرت ماننددر زمخشرى قول به و است بوده منحصر و متعين او در منصب اين تصدى كهبسط و حق اقامه و كند اجرا را الهى احكام تا داشت قصد يوسف كشاف، تفسير

. توليت پس نمىآيد بر كار اين عهده از او از غير كس هيچ كه مىدانست و نمايد عدلسلطنت داشتن دوست علت به نه مىكرد، طلب خدا رضاى جلب هدف با را مقام و

(. دنيا (46و

( ) ( مىكند اشاره ع هشتم امام از روايتى به فوق، آيه ذيل در طباطبايى كه( 47عالمه تشبيه يوسف حضرت توسط وزارت پذيرش به را مأمون واليتعهدى پذيرش

مىشود محسوب يوسف حضرت روش بر تقريرى كه .مىفرمايد

و سليمان حضرت شدن داوطلب تنها نه كه است رحمان خداوند تقرير باالتر، همه ازآنان به آن از بيش بلكه خواستند، را آنچه بىدرنگ بلكه نشمرد، مذموم را يوسف ) ( . است كرده نقل ص خدا رسول قول از كشاف در زمخشرى چند هر فرمود عطاداوطلب چون ولى مىگرفت؛ را منصب فورا نمىشد، داوطلب يوسف حضرت اگر كه

(. افتاد تأخير به سال يك به( 48شد، كه است آمده سفيان قول از عياشى تفسير در ) ( : ) ( ؟ كند نفس تزكيه كند تعريف خود از مىتواند انسان آيا كرد عرض ع صادق امام

. قول : » نشيندهاى مگر شد تعريف به نيازمند و مضطر اگر بله، فرمودند حضرت

Page 134: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( » را » هود عبدصالح قول و عليم حفيظ انى االرض خزائن على اجعلنى كه را يوسفامين » ناصح لكم انى .««كه

بودن انحصارى و يوسف حضرت شرايط بودن اضطرارى از حاكى فرمايش ايناست بوده او شخص در مردم، به .خدمت

است آن نزديكتر احتياط، به و بهتر كه گرفت نتيجه مىتوان فوق، مطالب مجموعه ازقرار قدرتطلبى و رياستطلبى تهمت معرض در تا نشود منصب داوطلب فرد، كه

اينكه مگر بماند، محفوظ او شخصيت و عزت و باشد مصون آن عوارض از و نگيرد . قاعدتا ندارد را كار اين توان كسى او جز كند احساس كه باشد گونهاى به شرايط

به گزينشى نظام و نيست مشكل كنندگان نصب و زمامداران بر امر، اين تشخيصيابد دست امر واقعيت به مىتواند .آسانى

و: اجرايى امور براى شدن داوطلب مبحث آن،در نتيجه و مسأله اين بسا چه نكتهمىداند شرايط داراى را خود كه كسى هر كه باشد راهگشا نيز مناصب ديگر و تقنين

معرض در را خود است الزم مىبيند، اسالمى نظام و اسالم زيان به را رفتن كنار واست بهتر نشدن داوطلب گرنه، و دهد قرار .آرا

تصدى براى الزم شرايط داراى فرد، كه است درست صورتى در مطالب، اين همهباشد نظر مورد .منصب

كار اولى طريق به نبود، مذكور شرايط داراى و شد داوطلب كسى اگر حال . اهل طريق از حديثى زمينه، اين در شود گزينش نبايد و است داده انجام ناپسندى) ( ص خدا رسول از ابوذر زمانى آن، اساس بر كه است شده نقل شيعه و سنت « : . اين و ضعيفى تو فرمود حضرت بدهد او به را منصبى و امارت كه كرد خواهش

: » فرمود نشود، ناراحت ابوذر اينكه براى و ندامت و خزى قيامت در و است امانت » تو» براى دارم، دوست خود براى را آنچه من يعنى ؛ لنفسى احب ما لك احب انى

(. نمىدهم مسؤوليت تو به ولى دارم؛ دوست (49نيز

Page 135: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مىنويسد حديث اين ذيل در مسلم، صحيح محقق الباقى، فؤاد :محمد

مناصب، براى داوطلبى از پرهيز باره در است برجسته اصل يك بيانگر حديث، ايناست ضعيف و ناتوان او به شده واگذار وظايف تحمل در كه كسى باره در .بهويژه

و بىآبرويى آن، پايان كه دهد قرار مسؤوليتى معرض در را خود ندارد حق مؤمن . بر مبنى است شده وارد شيعى روايى جوامع در بسيارى احاديث است پشيمانى

رسول از حديثى روايات، اين جمله از ندارد؛ را خود كردن ذليل حق مؤمن اينكه : . « : ) يذل) كيف و له قيل نفسه يذل ان للمؤمن ينبغى ال مىفرمايد كه است ص خدا

( » : ؛ يطيق ال بما يتعرض قال .50نفسه؟ بيندازد( ذلت به را خود ندارد حق مؤمن يعنى : : از بيش كه كند كارى داوطلب را خود فرمود مىافتد؟ ذلت به چگونه شد پرسيده

است او .توان

(.» « : بندد طمع رياست به نبايد خودرأى تجربه كم فرد مىفرمايد صادق (51امام

او به اگر بلكه شود، شغل داوطلب نبايد انسان ناتوانى، صورت در اساس، اين برو خزى زيرا بپذيرد؛ را آن نبايد دارد، خود از كه شناختى و بصيرت با شد، هم پيشنهاد

صورت در چند هر نيست، آن عدم و داوطلبى مدار داير ناتوانى، صورت در ندامت، . اگر كه است اين مىشود، طرح اينجا در كه پرسشى مىشود تشديد بودن داوطلبدهد؟ انجام بايد عكسالعملى چه شد، پيشنهاد او به و بود الزم شرايط داراى كسى : سازگار فرد شأن با منصب گاهى است صورت دو داراى مسأله كه است اين پاسخ

. كار ) شرايط و توان گاهى دارد تفاوت شأن با توان نيست طور اين گاهى و استاست باالتر فرد، شأن ولى است، (محرز .

: پسنديده و مطلوب امرى عقل، و شرع ديدگاه در منصب، اين پذيرش اول صورت ) ( فضل. از كه رواياتى از است مشحون ص نبوى سيره و روايى كتابهاى است

Page 136: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(. گفتهاند سخن عادل و خدوم و توانا منصبان صاحب و امور متصديان براى فراوان52)

« : ) ( ه الل رزقه سيرته فحسنت شيئا امتى امور من ولى من مىفرمايد ص خدا رسول( » ؛ قلوبهم فى از( 53الهيبة خوب و شود من امت امور از امرى متصدى كسى اگر

مىيابد هيبت مؤمنان دل در آيد، بر .عهده

« : ) ( عزوجل الله على حقا كان الناس امور من امرا تولى من مىفرمايد ع صادق امام( » ؛ الجنة يدخله و القيامة يوم روعته يؤمن از( 54ان خدمتى متصدى و متولى هركس

بهشت وارد و دارد ايمن ترس از را او قيامت، روز كه است حق خدا بر شود، مردم.كند

) ( درخواست حضرت آن از و شده اهواز فرماندار كه نجاشى، به ع صادق امام « : گرفتى منصب كه شدم خوشحال مىنويسد بود، كرده خود مديريت براى راهنمايى

. محرومان فرياد به كه است علت بدين من خوشحالى شدى مشغول خدمت به وآنان براى و كنى تقويت را ضعيفان بپوشانى، را برهنهها بدهى، عزت آنان به برسى،

... از بسيارى نيازهاى خداوند كند، آورده بر را مؤمنى نياز كسى هر كنى ايجاد امنيت . را مؤمنى خدمتگزارى هركس است بهشت او نيازهاى از يكى كه مىكند برآورده او

وامىدارد او خدمت به را مخلدون ولدان خداوند بگيرد، عهده .«بر

بسنده حكومتى روايات به تنها اينجا در كه است شده نقل بسيار باره اين در روايات.مىكنيم

مردم،: به خدمت هدف با باطل دستگاه در نجاشى توسط منصب پذيرش وقتى نكته ) ( در منصب پذيرش پس مىگيرد، قرار ع صادق امام تأييد و تمجيد مورد گونه اين

فراوان اجر موجب اولى طريق به شأن، با تناسب و حق حكومت وجود صورت.است

Page 137: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: گرو در او عزت كه است داده منزلتى و شأنى هركس به خداوند دوم صورت . خويش مشكل كردن برطرف براى امر، مسؤوالن گاهى است آن نشدن خدشهدار

. كه ببيند بايد شونده، پيشنهاد فرد مىدهند مسؤوليت پيشنهاد مناصب، خأل كردن پر و . مصداق فرد، توان از پايينتر شغلهاى نوعا نه يا هست او شأن در منصب، آن آيا

. » مىشود» شاغل و شغل تضييع موجب ها آن پذيرش و هستند شأن با تناسب عدم » كه » است مؤمن كرامت و عزت و احترام حفظ وجوب قاعده مطلب، اين دليل

هستند آن به موظف ديگران و او .خود

: در شغلى تصدى پيشنهاد او به و هست شغلى شرايط واجد فردى اگر پايانى نكتهاز پرهيز دارد، وجود نيز او از اصلح و شايستهتر شخص ولى است، شده شأن خور

« : ) ( . فيهم و قوما ام من مىفرمايد ص خدا رسول دارد اولويت مسؤوليت، پذيرش( » ؛ القيامة يوم الى سقال فى امرهم يزل لم منه افقه او منه هركس( 55اعلم يعنى

كارشان پيوسته دارد، وجود او از اصلح آنان ميان حالىكه در بپذيرد را گروهى رياستاست سقوط و پستى .در

معيارها - جمعبندى

انحصار .1 و اضطرار شرايط در مگر منصب، احراز براى شدن داوطلب .عدم

احراز .2 عدم و ناتوانى صورت در منصب، براى شدن داوطلب و تصدى از پرهيزالزم ) تخصص و (شرايط .

توانايى .3 صورت در تصدى، از پرهيز .عدم

شأن .4 با آن تناسب عدم صورت در منصب، تصدى از .پرهيز

Page 138: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارد .5 وجود او از اصلح آن، براى كه منصبى تصدى از .پرهيز

مهم نكات

شاغلمحورى .1 به را اولويت شاغلمحورى، و شغلمحورى بين اسالم كه گفت مىتوان.مىدهد

2. . شغلهاى باره در است حكومتى و دولتى و كالن مناصب باره در معيارها اين ) مىيابد ) كاهش آن درجات كارمندى و كارگرى .پايينتر

3. . اگر حتى است الزم دو هر كننده، نصب و شاغل سوى از فوق، معيارهاى رعايتكند غفلت آن از نبايد ناصب نيست، آگاه خود توانايى و شأن به منصوب، .شخص

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

9

1) : ص. انسانى، منابع مديريت ك 57 - 23ر .

.همان (2

ص (3 50همان، .

Page 139: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (4 آيه 129بقره، عمران، آل آيه 151؛ جمعه، 2؛ .

آيه (5 آيه 129بقره، عمران، آل 151؛ .

آيه (6 21غاشيه، .

آيه (7 157اعراف، .

.همان (8

.همان (9

آيه (10 103توبه، .

آيه (11 65انفال، .

آيه (12 آيه 2مزمل، اسراء، 79؛ .

آيه (13 67مائده، .

آيه (14 3مدثر، .

Page 140: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (15 25بقره، .

آيه (16 7و 6ضحى، .

آيه (17 11انشراح، .

آيه (18 111هود، .

آيه (19 217شعراء، .

آيه (20 عمران، 161آل .

.همان (21

آيه (22 25حديد، .

آيه (23 21احزاب، .

آيه (24 44نحل، .

ج (25 خالفت، و دولت تحول تاريخ جعفريان، ص 1رسول ،57 .

Page 141: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (26 تاريخ، بستر در مسلمانان جعفرى، ص 1يعقوب ،65 .

ج (27 ابنهشام، ص 4سيره ،241 .

ص (28 ج 237همان، بحاراالنوار، ص 74؛ ،126 .

ج (29 مديريت، اصول ص 2رضائيان، ،48 .

آيه (30 55 - 54يوسف، .

آيه (31 39 - 38نمل، .

آيه (32 247 - 246بقره، .

آيه (33 26ص، .

ج (34 االسالم، ص 4شرائع ،67 .

آيه (35 40 - 34ص، .

آيه (36 56 - 54يوسف، .

Page 142: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (37 ص 40جواهر، ،42 .

ص (38 اسالم، در مديريت بر نگرشى مقاالت 217مجموعه .

ج (39 مسلم، حديث 3صحيح ج 1652، القضاة، ص 1؛اخبار ،67 .

ج (40 بيهقى، ص 10سنن ،100 .

ج (41 مسلم، ح 3صحيح ،1733 .

ص (42 اسالم، در مديريت بر 217نگرشى .

ج (43 السياسه، و االمامة دينورى، قتيبه ص 1ابن تهرانى، 52، دلشاد مصطفى ؛ ج نبوى، ص 3سيره ،17 .

ج (44 ص 40جواهر، ،41 .

ص (45 الملوك، 25سراج .

ج (46 كشاف، ص 2زمخشرى، ،463 .

Page 143: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (47 ص 13الميزان، ،207 .

ج (48 ص 3كشاف، ،464 .

ج (49 مسلم، ص 3صحيح ج 147، بحاراالنوار، ص 22؛ ،406 .

ج (50 ص 11وسايل، ،424 .

.همان (51

العشره 72و 71بحاراالنوار،ج (52 كتاب ، .

ج (53 ص 72بحاراالنوار، ح 359، ،75 .

ص (54 ح 340همان، ،18 .

ج (55 برقى، ص 1محاسن ص 23، االعمال، عقاب و االعمال ثواب صدوق، شيخ ؛246.

: انسانى نيروى برنامهريزى فرآيند پنجم فصل

) منابع ) ، اعتبار و پول مالى منابع به خويش، اهداف به دستيابى براى سازمانى هر ) دارد ) نياز انسانى منابع و تجهيزات و ساختمان زمين، .فيزيكى

Page 144: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كه مىكند معين سازمان آن، وسيله به كه است فرآيندى انسانى، نيروى برنامهريزىو مشاغلى چه براى مهارتهايى و تخصص چه با كارمند تعداد چه به خود، اهداف براى

. حفظ و استخدام تأمين، انسانى، نيروى برنامهريزى از هدف دارد نياز زمانى چه دردارد بستگى آنان وجود به سازمان گسترش و بقا كه است .كاركنانى

انسانى - نيروى برنامهريزى مراحل

: انسانى نيروى موجودى تعيين اول مرحله

: سازمان اهداف بررسى دوم مرحله

: نياز مورد انسانى نيروى برآورد سوم مرحله

: انسانى نيروى عرضه برآورد چهارم مرحله

( : تقاضا و عرضه مقايسه پنجم (1مرحله

يابى - كارمند فرآيند

توانايى مىرسد نظر به كه كسانى آن، وسيله به كه است فرآيندى كارمنديابىشناسايى دارند، محول وظايف دادن انجام و سازمان در عضويت براى بالقوهاى

. شناسايى كارمنديابى، از منظور مىگردد فراهم سازمان در آنان جذب زمينه و شدهاست استخدام براى افراد شايستهترين و بهترين انتخاب .و

Page 145: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كارمنديابى مراحل

سازمان .1 نياز مورد نيروى نوع و تعداد تعيين

شغل .2 شرح نوشتن

شغل .3 احراز شرايط تعيين

كارمنديابى .4 منابع و مراكز شناسايى

كارمنديابى .5 روش انتخاب

كار .6 درخواست فرمهاى بررسى

مقدماتى .7 مصاحبه برگزارى

شرايط .8 داراى افراد نام از فهرستى تهيه

كارمنديابى منابع و مراكز :شناسايى

Page 146: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بود خواهد موفقيتآميز هنگامى مناسب، انسانى نيروى براى جستوجو و كارمنديابىو يافتن براى مثال كنيم؛ پيدا مىتوانيم كجا در هستيم، دنبالش كه را كسى بدانيم كه

به نه كرد، مراجعه مهندسى دانشكده به بايد مهندسى رشته التحصيل فارغ جذب . در آگهى داريم، نياز ساده كارگر يك به اگر يا مىكند تربيت تكنسين كه آموزشگاهىرا پتروشيمى مجتمع يك كه مديرى يافتن براى ولى است؛ كافى محلى روزنامههاى

كرد آگهى الملل بين سطح در بايد كند، .اداره

داخلى. منابع الف

» از » مشاغل، تصدى براى مديران كه است معنا اين به داخل از ارتقا سياستانسانى منابع سراغ به هنگامى تنها و مىكنند استفاده سازمان در موجود نيروهاى

اين احراز براى شرايطى واجد و شايسته افراد نتوانند كه مىروند سازمانى برونبيابند .مشاغل

خارجى. منابع ب

را اليقى و شايسته افراد سازمان، در موجود نيروهاى ميان از نتواند سازمان اگرنيازش مورد مهارتهاى كسب و تخصصى آموزش براى را كسانى نتواند يا كند پيدا

. مؤسسههاى آگهى، داشت نخواهد سازمان خارج از نيرو تأمين جز چارهاى بيابد،و سازمان اعضاى توصيه و معرفى آموزشى، مراكز ديگر و دانشگاهها كاريابى،از كارمنديابى روشهاى مهمترين جمله از سازمان، به داوطلبان مستقيم مراجعه

است خارجى .منابع

كارمنديابى روشهاى اثربخشى ارزيابى

بنابر كه بودهاند كسانى كاركنان، بهترين كه مىدهد نشان باره، اين در تحقيقىكاركنانى آنان، مقابل نقطه و شدهاند استخدام سازمان كاركنان توصيه و معرفى

Page 147: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

به كارمنديابى مؤسسههاى طريق از يا نشريات در آگهى درج راه از كه بودهاند(. درآمدهاند سازمان (2استخدام

نبوى سيره در عضويابى منابع و مراكز

) ( مىكند كمك را اسالمى مديران ص رسول و خدا توجه مورد انسانى منابع شناسايىبپردازند انسانى نيروى برنامهريزى به منابع، اين مالكهاى اساس بر .تا

منابع انواع

عجم ) .1 و عرب مانند نژادى (منابع

2. ( مدينه و مكه مانند سرزمينى (منابع

قريش ) .3 مانند قبيلهاى (منابع

ذىالقربى ) .4 و بنىهاشم مانند نسبى (منابع

مجاهدان ) .5 و انصار مهاجران، مانند ارزشى (منابع

بومى .6 منابع

داراالسالم - ) .7 و دارالكفر مانند اعتقادى سرزمينى (منابع

Page 148: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نصارا ) .8 و يهود مسلمانان، مانند اعتقادى (منابع

عجم ) .1 يا عرب نژادى (منابع

) ( ) ( عرب ع اميرالمؤمنين و ص اكرم پيامبر است، شده نازل عربى زبان به قرآنمديريت و دينى حكومت اولين و است كرده طلوع عربستان در اسالم هستند،

. عربيت آيا است شده تشكيل است، عربى منطقهاى كه الرسول، مدينة در اسالمى،مىفرمايد قرآن است؟ بوده اسالم اداره انسانى نيروى نظام در :اولويتى

« ان لتعارفوا قبائل و شعوبا جعلناكم و انثى و ذكر من خلقناكم انا الناس ايها يا(.» اتقيكم ه عندالل ! 3اكرمكم و( آفريديم زن و مرد يك از را شما ما مردم اى يعنى

. نيست امتياز مالك اينها و بشناسيد را يكديگر تا داديم قرار قبيلهها و تيرهها را شما . است آگاه و دانا خداوند است شما تقواترين با خداوند نزد شما .گرامىترين

) فرمود) مكه فتح روز در ص :پيامبر

« . لعربى ليس و اتقيكم ه عندالل اكرمكم ان تراب من آدم و آلدم كلكم واحد، اباكم ان(.» بالتقوى اال فضل عجمى هستيد( 4على آدم از شما همه است، يكى شما پدر يعنى

. جز عجم بر عرب و است تقواترين با خدا نزد شما كرامتترين با است خاك از آدم وندارد فضيلت تقوا .به

نفى آن غير بر را عرب نژاد اولويت و فضيلت آشكارا آنها امثال و فوق روايت و آيهو سياست و شدند غيرعرب بر عرب برترى تفكر جنبان سلسله امويان اما مىكند؛

(. گرديد پايهگذارى اصل اين بر آنان عمال( 5مديريت همه به بخشنامههايى در معاويه . به مهلكى ضربه عمل، اين شوند قائل تقدم حق عرب، براى كه داد دستور خويش

بديهى زيرا گرديد؛ كوچك حكومتهاى به اسالمى حكومت تجزيه منشأ و زد اسالم

Page 149: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. بدان اسالم بپذيرد را ديگر ملت قيمومت و برترى نيست حاضر ملتى هيچ كه است(. نداشت قومى و نژادى رنگ مزايايش ديگر بر افزون كه بود ملتها همه مقبول علت

6)

« ) ( وزرايى من براى خداوند كه مىكند نقل ص خدا رسول از اربعين كتاب در آجرى: ) ( .» از عبارتند كه مىكند ذكر را وزرا اين نام ع على حضرت استيعاب، در داد قرار

عماربن سلمان، مسعود، بن عبدالله حسين، حسن، على، ابوبكر، جعفر، حمزه، . عرب حبشى بالل و فارسى سلمان جمع، اين در مصعب و بالل اباذر، حذيفه، ياسر،

( . ابنهشام،. نقل طبق است عربگرايى عدم بر تأكيدى اين سنان،( 7نيستند بن صهيب زيدبن فارسى، ابوكثبه حبشى، وحشى است، بوده رومى كه يحيى، ابو به ملقب ) ( بودهاند ص پيامبر غيرعرب كارگزاران جمله از حبشى، مخبر ذو و حبشى .حارثه

) ( غيرعرب پادشاهان و حكام به ص خدا رسول مكتوب وعده نظريه، اين مؤيدات از . پذيرش وعده، اين معناى داد خواهند ادامه حكومت به شوند، مسلمان اگر كه است

. ) ( شدن مسلمان است ص پيامبر حكومت كالن مديريت در غيرعرب مديران( بودند، ايرانى كه كارمندانش، همه و يمن حاكم بازان، توجيه،( 8دستهجمعى همين با

است ارزيابى .قابل

نام به را فردى كه آنجا گرفت، قرار تأكيد مورد نيز علوى مديريت در رويه، ايننصب هرات، غور ناحيه فرماندار عنوان به بود، غوريان نسل از و ايرانى كه شنسب،

در( 9فرمود.) خويش فرماندار عنوان به را ايرانى سلمان نيز سوم و دوم خلفاى گماشتند .مدائن

) ( با و مىآيد دست به او از پس خلفاى و ص خدا رسول مديريتى سيره از كه مالكىعربگرايى ويژه، به و نژادگرايى نفى است، هماهنگ نيز حجرات سوره سيزدهم آيه

است اسالم مديريت در كارمنديابى و انسانى نيروى برنامهريزى .در

سرزمينى .2 منابع

Page 150: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( : حضرت. آن وطن و ص خدا رسول و اسالم زادگاه شهر، اين مكرمه مكه الف . رسول. كه مىكنند نقل مفسران داشت دوست بسيار را شهر اين پيامبر است

. ) رسيد) جحفه سرزمين به مدينه، به هجرت قصد به مكه از حركت از پس ، ص خدا . و شد نازل جبرئيل شد نمايان چهرهاش در اندوه آثار و افتاد وطن ياد به آنجا در

: از مباش اندوهگين مىگويد و مىرساند سالم را تو تعالى خداى محمد اى كرد عرضمكه به تمامتر هرچه اعزاز و اكرام و ظفر و فتح با را تو من كه مكه مفارقت

(10درآورم.)

اوال زيرا نشد؛ تبديل اسالم ادارى، نظام در اولويتدار منبع يك به مكه اين، وجود باهمه به متعلق و عمومى سرزمين يك بلكه نيست، آن اهل مخصوص مكه، ارزشهاى

( » ؛: » الباد و فيه العاكف سواء مردم،( 11است همه براى را الحرام مسجد يعنى مىشوند آن وارد دور نقاط از يا مىكنند زندگى آنجا در كه كسانى داديم، قرار .برابر

است آيه اين عموميت، اين ادله جمله :از

« ان اولياءه كانوا ما و الحرام المسجد عن يصدون هم و الله يعذبهم اال لهم ما و( » ؛ المتقون اال عبادت( 12اولياءه از اينكه با نكند مجازات را آنان خدا چرا يعنى

نيستند؟ آن سرپرست كه حالى در مىكنند، جلوگيرى مسجدالحرام كنار در موحدانپرهيزگارانند فقط آن .سرپرست

« : صاحب ما يعنى الحرم؛ والة نحن مىگفتند كه شد نازل كسانى باره در آيه اينبخواهيم، را هركس و مىشويم او ورود مانع بخواهيم، را هركس هستيم، حرم اختيار

(.» مىدهيم ورود ( 13اجازه ( را( جالبى واقعه آيه، اين ذيل در قده مطهرى شهيد استاد : . گفتند بعضى بدهند توسعه را الحرام مسجد مىخواستند زمانى كه مىكند نقل : . رضايت گفتند سنت اهل فقهاى مىكنيم خراب و مىگيريم زور به را اطراف خانههاى

را ) رضايت خانهها آن در سكونت خصوص در گرچه شود كسب بايد خانهها صاحبان « : ) ( .) بود اينجا كعبه اول آيا فرمود امام رسيدند، ع باقر امام خدمت نمىدانستند شرط

چون و ساختند؟ را كعبه بعد آمدند، مردم اول يا آمدند اينجا كعبه خاطر به مردم و

Page 151: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و كعبه حق پس آمدند، مردم بعد شد، ساخته ابتدا كه است مسجدى تنها اين . نشوند، مسجدالحرام و كعبه مزاحم كه جايى تا مردم است محفوظ مسجدالحرام

(.» آزادند زمين (14درتملك

كه آنجا مىشود، نفى مسجدالحرام و مكه به منسوب افتخارهاى ديگر، آيهاى در ) ( اين و مىدانست حاجيان دادن آب و سقايت صاحب را خود ص پيامبر عموى عباس،

. . بود كعبه كليددار نيز شيبه بن طلحة مىكرد قلمداد مرتبهاى و شرف خود، براى را « : . به من فرمود حضرت آن مىپنداشتند برتر اميرالمؤمنين از را خود نفر، دو اين

(.» برترم شما دوى هر از جهاد، : » 15علت سقاية( اجعلتم شد نازل آيه اين سپس ال الله سبيل فى جهد و اآلخر اليوم و بالله آمن كمن الحرام المسجد عمارة و الحاج

( » ؛ الظالمين القوم يهدى ال الله و ه عندالل و( 16يستوون حجاج كردن سيراب آيا يعنى قيامت روز و خدا به كه داديد قرار كسى عمل همانند را مسجدالحرام كردن آباد

. خداوند و نيستند مساوى خدا نزد دو، اين است؟ كرده جهاد او راه در و آورده ايماننمىكند هدايت را ظالمان .گروه

نمىكند اولويت ايجاد آن، كليدى منصبهاى نه و مكه در بودن مقيم نه اساس، اين .بر

. ) ( فهرست در ندادند قرار خود مديريت و حكومت مركز را مكه ص خدا رسول . بين در است مساوى غيرمكى و مكى سهم برديم، را آنان نام قبال كه ايشان، وزراى

مكى نفر شش و مدينه اهل نفر يك يمن، اهل نفر ده حضرت، آن استاندار هفدهبه مكه، استاندار سمت به او نصب كه است اسيد بن عتاب آنان جمله از و هستند

گرفته صورت بودن بومى مالك و علت به بلكه است، نبوده او بودن مكى علت .) نجران ) والى ابوسفيان، مكىها از ديگر يكى مىشود بررسى مستقال مالك اين است

نيز ) مالك اين بودن مكى نه گرفت، را منصبى چنين قلوبهم مؤلفة مالك به كه استشد خواهد گذاشته بحث (به .

و وزرا انتخاب در نه و حكومت مركز انتخاب در نه اهميت، همه آن با مكه اين، بنابراولويتى و مزيت گونه هيچ ستاد، در نه و صف در نه امروز، اصطالح به و استانداران

) ( . مدير و حاكم عنوان به ص خدا رسول سيره اين نكرد ايجاد خود اهل و خود براى

Page 152: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

انسانى نيروى برنامهريزى در هموطنگرايى و همشهرىگرايى نفى معناى به اسالمى،.است

: پيامبر،. بيت و ايمان شهر و بود اكرم رسول حكومت مركز مهم، شهر اين مدينه بنمىشد محسوب امتياز حضرت، آن ادارى نظام در بودن مدنى ولى داشت؛ .لقب

. ) ( مىشود ديده مسعود عبدالله نام به مدنى نفر يك ص خدا رسول وزراى ميان در .) بن) زياد تنها استانداران، بين در مىشود اضافه نيز او باشد، االصل مدنى اگرعمار

. آن به كه است امتياز يك خود بودن، انصارى البته است مدينه اهل انصارى لبيد . است بودن مدنى از غير بودن، انصارى شد خواهد .پرداخته

و ) .3 قريش قبيلهاى ...(منابع

. رو آن از را قبيله اين است كتانه نضربن آن، بزرگ كه است قبيلهاى نام قريش . قريش از عباسيان و علويان امويان، بودند جمعشده حرم گرد كه مىنامند قريش

. ) ( منسوب. افتخار، بزرگترين رو، اين از بودند قرشى نيز ص محمد حضرت بودند . نام به ريشهدارى بيمارى دچار عرب، جامعه اينكه به توجه با بود قبيله اين به شدن

كامال طايفه، اين برترىطلبى يا برترى زمينه بود، قبيله و خانواده و فاميل به تفاخر( . مىداند؛ شناسايى عامل صرفا را شعوب و قبايل كريم قرآن بود دو( 17فراهم مثال متمايز يكديگر از شعوب، و قبيله اختالف به باشند، داشته اسم يك كه شخص

. اين فقدان صورت در مىشود شناخته زيدقرشى از كه زيدتميمى مانند مىشوند؛(. . نيستند تفاخر مايه شعوب، و قبايل اين، بنابر مىشود مختل زندگى نظام تمايزات،

18)

) ( نيز و خزرج و اوس قبايل براى ص پيامبر مكه، فتح روز كه است كرده نقل زهرى . به حقيقت، در حضرت، آن شوند شناخته هم از تا داد قرار عالماتى مهاجران براى

(.» « : لتعارفوا قبائل و شعوبا جعلناكم و مىفرمايد كه كرد عمل خدا (19قول

Page 153: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

فرمود قريشگرايى از پيشگيرى براى مكه، فتح از پس حضرت، :آن

« من انكم و اال بآباءها تفاخرها و الجاهلية نخوة عنكم اذهب قد ه الل ان الناس ايها( » ؛ اتقاه عبد عبادالله خير اال طين من آدم و ! 20آدم شما( از خداوند مردم اى يعنى

خاك از آدم و هستيد آدم از شما همه برداشت، را جاهليت دوران تفاخر و غروراست. آنان باتقواترين خدا بندگان بهترين .است

استاندار هفده بين در قرشى نفر شش حضور است، سؤال مايه آنچه وصف، اين با . قضات بين در آنان است گانه چهارده وزراى بين در آنان از نفر هشت حضور نيز و

. ) ( منزله به اين آيا بودهاند نيز ص خدا رسول حكومت مديريتى مناصب ديگر ونيست؟ قريش براى اولويتى

مؤلفة مهاجرين، گانه سه عناوين داشتن علت به گير، چشم حضور اين كه گفت بايدهيچ شده، ياد ادله به كه بودن، قرشى سبب به نه است، بوده بنىهاشم و قلوبهم

.) ( . از روايتى البته شد خواهد بحث تفصيال عناوين، اين باره در است نداشته امتيازى ) ( مىفرمايد كه شده نقل ص خدا :رسول

« قريش تبطر ان ال لو و التعلموها و قريش من تعلموا و تقدموها ال و قريشا قدموا( » ؛ تعالى ه عندالل بمالها و( 21الخبرتها نگيريد پيشى او بر و كنيد مقدم را قريش يعنى

ارزش نمىكردند، پيدا غرور قريش اگر و نياموزيد آنان به چيزى و بياموزيد قريش از ) مىكردم ) بيان بيشتر خداوند نزد را .آنان

(. است شده نقل اين شبيه روايتى نيز اميرالمؤمنين (22از

جامع شرح در مناوى، قول به و است شده نقل سنت اهل طريق از روايات اين( كردهاند؛ استناد روايات اين به شافعى، قول تقديم براى بعضىها زيرا( 23صغير،

Page 154: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(. مىرسد هاشم فرزند مطلب، به شافعى در( 24نسب ما فقهاى كه است جالب (. دارند ترديد كنند، وارد بنىهاشم در را مطلبى (25اينكه

بحث در صدوق، شيخ و مفيد شيخ مانند فقها، از برخى كه است آمده ذكرى كتاب درچنين به اينكه جز ندارند راهى بدهند، هاشمى به اولويتى اينكه براى ميت، نماز

(. نمىشود مشاهده آنها از اثرى ما روايات در حالىكه در كنند، استناد (26رواياتى است اين ما :پاسخ

: . مىشوند: نقض مذكور روايات دوم است اعتبار فاقد سند، لحاظ از روايات اين يكم ) ( در نماز، يك در ص خدا پيامبر توسط غيرقرشى، يمانى حذيفه داشتن مقدم به

: . قريش؛ همه نه هستند بنىهاشم منظور، سوم بودند قرشى او مأمومين كه حالى ) ( او با و كردند اخراج دادند، آزار را ص خدا رسول كه بودند قريش كه بهويژه

! نشود؟. آنان معلم كسى و شوند همه بر معلم و مقدم بايد كه است چگونه جنگيدند : . آن: از ديگر فرمايشى با پنجم دارد تعارض حجرات سوره سيزدهم آيه با چهارم

(.» « : بالتواضع اال عربى ال و لقرشى حسب ال فرمود كه است تعارض در (27حضرت

قرشى، زنان كه است آمده ما فقهى جوامع در حيض بحث در آنچه ديگر، سوى از( مىرسند، يائسگى به ديرتر سال است( 28ده بعيد و است تكوينى يا تعبدى امرى

امتياز نيز نبطيه براى بايد صورت، اين در زيرا شود؛ محسوب قريش براى امتيازىآن به مقنعه در مفيد شيخ و است قرشيه دوش هم روايات، در كه شود محسوب

(. است كرده (29تصريح

) ( است نبوده ص خدا رسول مطلوب ادارى، لحاظ از قريشگرايى مجموع، .در

) ( شكل: به ص خدا رسول خصوص در كه قبيلهگرايى، اينكه توجه درخور مطلب نكتهبه را هركس و بوده آسان اسالم، صدر در آن تشخيص داشت، تبلور قريشگرايى « : ) ( . آبا به منسوب كه كسانىاند قبايل مىفرمايد ع صادق امام مىشناختند قبيلهاش

يافت؛( 30هستند«.) مىتوان دودمان يا خاندان يك در را نسبتى چنين نيز ما زمان در » رواج » و بوده متداول فارس، خليج كشورهاى در و است معروف آل به آنچه مانند

Page 155: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» يا » خاندان آن، ترجمان بهترين شايد كه صباح، آل و نهيان آل سعود، آل مانند دارد؛ » است» دودمان .

خاندان و دودمانگرايى حقيقت، در گرايى، قبيله و قريشگرايى نفى با اساس، اين برمىشود نفى .گرايى

نسبى .4 منابع

هاشم. بنى الف

اجداد از و بنىهاشم سلسله جد مره، بن كالب بن قصى بن مناف عبد بن هاشم ) ( مىرفت، شمار به خود عهد در قريش معاريف و بزرگان از يكى ، ص اسالم پيامبر

. ايشان العقد واسطة كه اويند احفاد و اوالد بنىهاشم بود هاشم لقبش و عمرو نامش . ) ( تقسيم عباسيان و علويان طايفه دو به بنىهاشم است ص عبدالله بن محمد حضرت

(. ) داشتند. ) عهده بر را كعبه خانه سدانت پردهدارى غالبا اينان بنىهاشم( 31مىشوند ) ( . آنان به ص خدا رسول حال عين در مىشوند محسوب قريش مهم شاخههاى از

:فرمود

« ! و هستم نيز شما سوى به خدا فرستاده من عبدالمطلب و هاشم فرزندان اىنكنيد تصور ولى است؛ ناگسستنى شما و من ميان مهربانى، و مودت رشتههاى

. را مطلب اين بخشد نجات رستاخيز روز در را شما مىتواند من خويشاوندى پيوندو باشد پرهيزگار كه است كسى ديگران و شما ميان از من دوست كه بدانيد همگى

مىآيند، خود خداى سوى به گران گناهى با رستاخيز روز كه كسانى با من ارتباط . خود عمل گرو در شما و من و نيست ساخته من از كارى روز، آن در و است بريده

(32هستيم«.)

Page 156: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( ص خدا رسول با خويشاوندى از ناشى امتيازات توهم زدودن قصد به سخنان، اين. ) ( . بودند ص پيامبر آزار عدم زمينه در قريش، شاخه سالمترين بنىهاشم البته شد بيان

است قرآن شده نفرين و پيامبر عموى كه ابولهب، جز .به

: ) ( از بودند عبارت كه داشتند قرار ص خدا رسول وزراى ميان در بنىهاشم، از تن پنج . فراوان صالحيتهاى علت به مگر نبود اين حمزه و جعفر و على و حسين و حسن

خويشاوندى علت به صرفا نه .اينان،

) ( پيش جنگها در را خود اهلبيت خويشگرايى، توهم دفع براى ص خدا رسول ) ( مىنويسد. معاويه به نامهاى در ع على اميرالمؤمنين :مىفرستاد

« و بيم از مردم كه شد، سخت كارزار و فرمود امر مشركين دفع به خداوند چونياران آنان وسيله به و مىفرستاد پيش به را خود اهلبيت خدا رسول مىايستادند، ترس

. بن حارث بن عبيدة پس مىكرد حفظ شمشيرها و نيزه داغى از را لشكريانش وآن عموى حمزه، و شد كشته بدر جنگ در حضرت، آن عموى پسر عبدالمطلب،

(.» موته جنگ در من برادر جعفر، و احد جنگ در (33بزرگوار،

) ( ) ( خواستار او عموى پسر و داماد ، ع على حضرت و ص پيامبر عموى عباس، «« : . االمانات تؤدوا ان يأمركم ه الل ان فرمود و نپذيرفت ايشان شدند كعبه كليددارى

(» اهلها خانواده( 34الى در كليددارى كه است طلحه بن عثمان امانت، اين اهل و (.» است مورثى (35آنان

) ( قثم، نامهاى به را پيامبر عموى عباس، فرزندان از نفر سه ع اميرالمؤمنين بعدهاو مكه واليت به ترتيب، به بودند، نيز ايشان عموهاى پسر كه ه، عبيدالل و عبدالله

(. كرد انتقاد آنان از هم موقع به ولى كرد؛ منصوب بحرين و ايشان( 36بصره همچنين ) ( او و داد نظامى فرماندهى و لشكر بسيج قضاوت، قبيل از پستهايى را ع حسن امام

( فرستاد؛ كوفه به خود، رسول عنوان به : » 37را حسن( اگر فرمود حال عين در ولى (» شد خواهند تنبيه كنند، خطا هم حسين : » 38و را( حسين و حسن اگر فرمود نيز و

بلكه است، فرق بنىفاطمه و بنىعلى بين كه است علت بدين نه دادم، قرار خود وصى

Page 157: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( با خويشاوندى و او به احترام و ص اكرم پيامبر به تقرب و خدا خشنودى براى صرفا( » ؛ است حضرت و( 39آن خدا بلكه نيست، خويشگرايى بنىهاشم، نصب يعنى

است .رسولگرايى

) ( ) ( بنىهاشم برابر در خويش، مديريت در ع على حضرت و ص خدا رسول اين، بنابررا آنان حال، درعين و مىدادند مسؤوليت و مىگذاشتند احترام آنان به داشتند، تعادل

) ( . محافظت بهخوبى ص پيامبر از نيز بنىهاشم نمىدادند مصونيت و مىكردند نقد) ( ع على امام بعدها كه بودند صالحيت از حدى در كه جعفر و حمزه بهويژه مىكردند؛

(.» مىشدم: » پيروز من بودند، دو آن اگر (40مىفرمود

چند هر مىخورد، چشم به غيرهاشمى بر هاشمى ترجيح بر دال قراينى ما فقه در: » مىگويد » مجلسى كبير، محدث و ندارد مآخذى هيچ اولى الهاشمى مشهور جمله

(» األخبار» فى مذكورا نره : » 41لم مستند،( ضعف علىرغم مىگويد ديگر جاى در و (.» است هاشمى تقدم (42احوط

اولى هاشمى كه گفتهاند آنان اتباع و جعفر مفيد، شيخ طوسى، شيخ بابويه، ابن . كه. بعضىها است شمرده واجب ميت نماز در را اولويت اين مفيد شيخ استمعصوم امام تقدم بر حمل را مفيد شيخ سخن بپذيرند، را مطلب اين نتوانستهاند . شيخ و است داده نسبت پدرش به را گفته اين صدوق شيخ كردهاند هاشمى

« . ال و قريشا قدموا جمله عالمه، جناب ندارد آن براى دليلى تهذيب در طوسى ) ( اين« كه حالى در است، دانسته هاشمى اولويت دليل ص اكرم نبى از را تقدموها

و هست نيز مدعا از اعم ديگر، سوى از و است نشده وارد شيعه طريق از روايت،. داديم را آن پاسخ قريشگرايى، بحث در ما و نمىكند اثبات را هاشمى خصوص تقدم

نماز يا جماعات نماز با ارتباط در مىكند، بحث هاشمى تقدم از كه سخنان، اين البته « : بشرايط كان اذا اولى الهاشمى مىفرمايد شرائع صاحب كه آنجا است، ميت

قول( 43االمامه«) از آن، شهرت به اعتراف ضمن آن، شرح در جواهر صاحب و (. است بىاصل شهرت، اين كه مىكند نقل بسيارى (44فقهاى

) ( و ص اكرم رسول اكرام دليل به اولويت، اين شهرت كه است معتقد حدائق صاحبوادار و تسليم را همه كه است قوى قدر آن شهرت، اين ولى است؛ او طاهرين آباى

Page 158: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: . شود، مقدم هاشمى است قرار كه اكنون مىگويد جواهر صاحب مىكند احتياط بهتقوا و علم به او پدران آيا كه شود نگريسته هم خودش نسب به هاشميت، از بايدغير

(. است اشرف كه آن بلكه بنىهاشم، هر نه يعنى نه؛ يا هستند (45مسلح

تقويت را اولويت اين ظن آنچه و است ويژه و ارزشى معيارى توليد حقيقت، در اينعامالن كه اين مانند دارند؛ شيعه فقه در هاشمىها كه است ويژهاى احكام مىكند،

( باشند بنىهاشم از نبايد داده( 46زكات قرار هاشمى نبايد زكات مستحق اينكه يا )47شود.) جواهر( بنىهاشم،( 48صاحب از مراد كه مىگويد احكام، اين پذيرش ضمن

است، منقرض او نسل چون حمزه و هستند ابىلهب و حارث عباس، ابىطالب، اوالد(. است نشده برده او از ما( 49نامى زمان در كه است اين مىكند، آسان را امر آنچه

نيستند شده شناخته ديگر، تيرههاى ابوطالب، اوالد .جز

(. است شيعه و فقرا مخصوص خمس كه است اين ويژه، احكام اين جمله (50از ) ( قرار زكات عامالن از را ما چرا كه بنىهاشم اعتراض پاسخ در ع صادق امام

« : و نيست حالل شما و من بر صدقه مىفرمايد هستيم، اولى ما كه حالى در نمىدهيد،(.» آخرت و دنيا در هستيد ديگران بر مقدم من، نزد (51شما

است معتقد مطهرى :استاد

. در ما نظر به بماند باقى مشخص نژاد اين سادات نسب سلسله مىخواهد اسالمبه نشوند، مخلوط ديگران با پيامبر اوالد كه نيست، عنايتى اين از بيش اسالم، ) ( . يك بلكه ، خمس نيست اقتصادى امتياز يك اين نشود گم آنها نسب كه شكلى

نتيجه روانى حالت اين از اسالم و سادات نسب حفظ براى است روانى حالت . . در است سادات از حوزه ثلث مىكنند حمايت بيشتر اسالم از اينها و مىگيرد

. نسب اگر هستند محور سادات نوعا عباسىها و اموىها مقابل در علويون، نهضتهاى . بلكه است، نبوده اقتصادى امتياز يك صرف لذا مىشد محو انگيزهها اين مىشد، گماسالم از حمايت و اسالم سوى به نژاد يك در كردن ايجاد محرك براى نژاد يك حفظ

(. ) ( غيره و ص پيامبر نسل و آنان به مردم عالقه (52و

Page 159: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

در را صالح و اصيل سادات كه مىشود احتياط اين موجب فوق، موارد مجموعه . البته بدانيم اولويت داراى انسانى، نيروى برنامهريزى در شرايط، تساوى صورت

است خويشاوندگرايى از غير .بنىهاشمگرايى،

خويشاوندگرايى. ب

) ( برادران و مادر خواهر، زيرا هستند؛ بنىهاشم از اعم ص خدا رسول خويشانداستان كه او دختر و شيما سعديه، حليمه مانند مىشود؛ شامل نيز را ايشان رضاعى

(. ) ( است معروف آنان به ص خدا رسول ويژه رسول( 53عنايت خوانده پسر ) بن) هند همچنين مىگنجد؛ حضرت آن فاميل دايره در نيز حارثه بن زيد ، ص خداحفاظت ايشان از ثور، غار مقابل در پيامبر، امر به كه خديجه، حضرت پسر ابىهاله،

) ( پسر مكتوم، بن عبدالله بود، ص خدا رسول زن پسر كه ابىاميه، بن ه عبدالل مىكرد،از كه ديگر بسيارى و بود مدينه در پيامبر جانشين بار هفده كه خديجه، حضرت دايى

(. ) ( بودند شده خويشاوند ص خدا رسول با نكاح، يا رضاع (54راه ( الف( قبل بحث در شد بيان فوق معناى به خويشگرايى نفى .ادله

اعتمادتر: قابل قاعدتا بودن، شده شناخته علت به مدير، يك خويشاوندان نكتهنمىتوان خويشگرايى خطرناك آفات علت به ولى دارند؛ آسانترى گزينش و هستند

) ( . آمده ع موسى حضرت داستان در كريم، قرآن در البته شد قائل آنان براى امتيازى( » . . ؛ » ازرى به اشدد اخى هارون اهلى من وزيرا لى اجعل و كه يعنى( 55است

كن محكم را پشتم او با را، هارون برادرم ده، قرار من براى خاندانم از .وزيرى

و ويژگىها علت به بلكه نيست، خويشاوندگرايى و خاندانگرايى معناى به انتخاب اين« : برادرم، مىشود تصريح امر اين به ديگر، آيهاى در كه است هارون صالحيتهاى

. مرا و باشد من ياور تا بفرست من همراه را او دارد من از فصيحتر زبانى هارون : . . وسيله به را تو بازوان زودى به فرمود كنند تكذيب مرا مىترسم كند تصديق

(.» مىكنيم محكم (56برادرت

Page 160: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: « : كرد عرض پروردگارش به نوح نيست امتيازآور بودن، خاندان و اهل تنهاحق! خاندانم نجات باره در تو وعده است من اهل و خاندان از پسرم پروردگارا ! : . تو خاندان و اهل از او نوح اى فرمود برترى كنندگان حكم همه از تو و است

. . به من مخواه من از نيستى، آگاه آن از آنچه پس است ناشايستهاى فرد او نيست،(.» نباشى جاهالن از كه مىدهم اندرز بودن،( 57تو اهل و اهليت براى اساس، اين بر

. از يك هر در مالكها اين وجود صورت در است الزم صالحيت و توانايى مالكهاى ( . انتصاب و انتخاب مباحث در مالكها اين بود خواهد ديگران مانند نيز او خاندان،

« : .) كه را هنگامى آوريد خاطر به مىفرمايد قرآن در خداوند شد خواهد بررسىآزمايشها اين عهده از بهخوبى او و آزمود گوناگونى وسايل با را ابراهيم خداوند،

: . : از. كرد عرض دادم قرار مردم پيشواى و امام را تو من فرمود او به خداوند برآمد( : . و نمىرسد ستمكاران به من پيمان فرمود خداوند بده قرار امامانى نيز من دودمان

(.» مقامند اين شايسته باشند، معصوم و پاك كه تو فرزندان از دسته آن (58تنها

ارزشى .5 منابع

مهاجران. الف

) ( بدون يا و ص اكرم پيامبر با اسالم صدر در كه بودند فداكارى انسانهاى مهاجران . مدح مورد اينان كردند مهاجرت حبشه يا ابىطالب شعب يا مدينه به مكه از ايشان

هستند كريم :قرآن

« كردند، پيروى آنان از نيكى به كه كسانى و انصار و مهاجران از نخستين پيشگامانبراى بهشت از باغهايى و شدند خشنود او از نيز آنان و گشت خشنود آنان از خداوند

. ماند خواهند آن در جاودانه است جارى درختانش زير از نهرها كه ساخته فراهم آنان(.» بزرگ پيروزى است اين (59و

« جهاد خدا راه در خود جانهاى و اموال با و نمودند هجرت و آوردند ايمان كه كسانىآوردند ايمان كه آنان و يكديگرند ياران آنان كردند، يارى و دادند پناه كه آنان و كردند

Page 161: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

هجرت تا نداريد آنان برابر در تعهدى و دوستى و واليت هيچگونه نكردند، مهاجرت و(60كنند«.)

« شما از كردند، جهاد شما همراه و كردند هجرت و آوردند ايمان بعدا كه كسانى(61هستند«.)

« (.» . است شايستهاى روزى و رحمت و آمرزش آنان براى حقيقىاند مؤمنان (62آنان

شده نقل مختلفى نظريههاى هستند، هجرت پيشتازان همان كه مهاجران، باره در) ( ص خدا رسول به حديبيه صلح زمان تا كه بودند كسانى آنان مسلم، قدر اما است؛

. اولون ولى هستند؛ مهاجران مكه، فتح تا آن از پس نماندند دارالكفر در و پيوستند( » « : ) ( . ) ؛) بعدالفتح هجرة ال فرمود ص خدا رسول مكه فتح از پس نيستند پيشتازان

نيست( 63 مهاجرى و هجرت مكه، فتح از بعد يعنى .

. ) ( جنگ در مىدادند تشكيل مهاجران را ص خدا رسول ادارى كادر از عظيمى بخشاست، كرده نقل ابنهشام كه آمارى طبق .)87بدر داشتهاند حضور مهاجران از نفر

انجام( 64 مهاجران را عمليات و اطالعات و شناسايى مراحل بدر، جنگ از پيش (. ) ( داشتند را مدينه در ص پيامبر از حفاظت تعهد فقط انصار زيرا (65مىدادند؛

) ( و معاويه به متعدد نامههاى در ع اميرالمؤمنين كه بس همين هجرت، ارزش در « : و االيمان الى سبقت مىفرمايد دانسته، خود اصلى امتيازات از را هجرت ديگران،

( ؛« : » 66الهجره . المهاجر( ليس مىفرمايد يا بودم پيشتاز هجرت، و ايمان در من يعنى ( ؛« . 67كالطليق معروف( خطبه در سجاد امام نيست شده آزاد مانند مهاجر، يعنى

يعنى ) است كرده هجرت دوبار كه مىداند كسى فرزند را خود شام، در خويشع) ((اميرالمؤمنين .

Page 162: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( و ص خدا رسول قرآن، ديدگاه از قطعى ارزش يك هجرت اين، بنابر ) مىآمده) شمار به قطعى اولويت علوى، و نبوى مديريت در و بوده ع اميرالمؤمنين

.است

» فقها » و مفسران بين دارد، مصداقى چه اكنون مهاجر عنوان كه باره اين در اما . و هستند مكه فتح از پس هجرت، انقطاع به قائل برخى دارد وجود اختالفهايى

(. كردهاند اختيار است، باقى كفر كه زمانى تا را هجرت تداوم قول( 68بعضى دليل » « ) ( فتح از پس اينكه و بعدالفتح هجرة ال كه است ص خدا رسول فرمايش نخست،(. ندارد معنا هجرت ديگر و شده تبديل دارااليمان به دارالكفر از شهر اين (69مكه،

از فقط نه است دارااليمان به دارالكفر از هجرت مراد، كه است آن دوم، قول دليل( . مىكند خالف عدم ادعاى باره، اين در جواهر صاحب مدينه به ظاهر( 70مكه از و

سنت اهل فقهاى بعض در منحصر را هجرت تداوم مخالفان كه مىآيد بر مسالكاست ) هماهنگ شيعى دانشمندان اجماع ادعاى با سخن، اين (مىداند .

شامل را هجرت از بعد و قبل و است مطلق هجرت، آيات و روايات اينكه ديگر دليل.مىشود

» وارد » شيعه طرق از كه دارد سندى اشكال اوال ، بعدالفتح هجرة ال نبوى روايت اما « : . تنقطع ال مىفرمايد كه است معارض ديگرى نبوى روايت با ثانيا است نشده

(.» مغربها من الشمس تطلع حتى التوبة تنقطع ال و التوبة تنقطع حتى (71الهجرة نيست؛ اعال و كامل هجرت مكه، فتح از پس يعنى مىشود؛ كمال نفى بر حمل ثالثا

« : جنگيدند، و كردند انفاق مكه، فتح از پيش كه كسانى مىفرمايد خداوند كه همانگونه . كسانى از مقامتر بلند آنان نيستند يكسان كردند، انفاق فتح از پس كه كسانى با

داده نيك وعده دو، هر به خداوند و جنگيدند و نمودند انفاق فتح، از پس كه هستند( ؛« همينطور( 72است و مأجورند دو هر ولى است؛ كاملتر فتح، از پيش انفاق يعنى

است مطلوب نيز فتح از پس ولى كاملتر، فتح، از قبل كه هجرت .است

الكفر » مادام باقية الهجرة كه است قائل قاطعيت با شرائع صاحب رو، اين از( ؛« : » 73باقية المهاجرة( تجب مىافزايد و است باقى كفر تا است باقى هجرت يعنى

» از مهاجرت يعنى ؛ االسالم شعار اظهار عن يضعف من على الشرك بلد عن

Page 163: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. صاحب است واجب ندارد، را اسالم شعار اظهار توان كه كسى بر شرك، سرزمين « : » آن » امثال و اذان و روزه و نماز مراد مىگويد اسالم شعار معناى تفسير در جواهر

(74است«.)

« ) ( به سرزمينى از هركس كه است ص خدا رسول فرمايش نظريه، اين مؤيدات ازرفيق و است واجب او بر بهشت باشد، وجب يك چه اگر كند، فرار سرزمينى

(.» است خدا پيامبر و خليل مالك( 75ابراهيم مدينه به مكه از هجرت تنها اين، بنابر . تداوم به قائالن گيرد صورت مىتوان ديگر سرزمين به سرزمينى هر از بلكه نيست،

كردهاند ذكر مكانها و زمانها ديگر در آن براى را مصاديقى :هجرت،

مصاديق .1 از را علم تحصيل در سبقت قطيفى، و سعيد بن يحيى مانند علمايىمىدانند فتح از پس .هجرت

مصداق .2 را مدينه به باديه از يا شهر به روستا از آمدن شاگردانش، و كركى محققشمردهاند .هجرت

مىداند .3 مهاجرت مصداق را شدن مسلمان زودتر تذكره .صاحب

محسوب .4 مهاجر تذكره، صاحب ديد از بودهاند، حقيقى مهاجر كه كسانى اوالد.مىشوند

( مىداند دليل و شاهد بدون را همه شده، ياد اقوال نقل از پس جواهر و( 76صاحب . ) ( آن در مىكند مجازى هجرت بر حمل شده، نقل ع صادق امام از كه را روايتى

كبر » ما بعد فيه دخل من و عربى فهو االسالم فى ولد من انه كه است آمده روايت( » ؛ مهاجر از( 77فهو پس هركس و است عربى يابد، تولد اسالم در كس هر يعنى

است مهاجر شود، مسلمان .بلوغ،

Page 164: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

حقيقى را مدينه به مكه از كه نيست مجازى و حقيقى هجرت، كه است اين ما نظر ) كلى ) معناى يك هجرت بلكه ، جواهر صاحب نظريه خالف بر بدانيم مجازى را باقى و

مصاديقى داراى كه خوبىها سوى به بدىها از كردن دورى معناى به است جامع وتوسط شده ذكر موارد و است مدينه به مكه از هجرت آن، بارز مصداق و است

( شهيد، و كركى محقق تذكره، . 78صاحب بر( مىشوند شمرده آن از ديگر مصاديقى از مصداقى تمدن، و تعالى سوى به رفتن و جهل و گناه از دورى نوع هر اساس، اين

سابقه كه هستند مبارزى و مجاهد انسانهاى آن، اصلى مصاديق از كه است هجرت . مقدم داليل از يكى بسا چه نهادهاند ميدان اين به پا ديگران از زودتر و دارند مبارزه

(. است همين جماعت، نماز امامت در هجرت، پيشگامان جماعت( 79دانستن امامت . تصدى در مهاجران، مصاديق پس است مديريتى و حكومتى منصب يك از نمونهاى

باشند مقدم بايد منصب، .اين

و انسانى نيروى جذب براى برنامهريزى در مهاجرگرايى معيار گذشت، آنچه از . ) ( اساس بر شد ثابت اولويت، يك عنوان به ص خدا رسول سازمان عضويابى

مبارزگرايى، مالكهاى شد، داده آن مصاديق و هجرت مفهوم در كه توسعهاىانتخاب، و استخدام در امتيازاتى عنوان به كه مىشوند كشف ايثارگرايى و ايثارگرى

مىگيرند قرار اسالم مديريتى دستگاه توجه .مورد

انصار. ب

. ) ( رساندند يارى و داده پناه ص خدا رسول و مهاجران به كه بودند كسانى انصارمىكند مدح چنين مهاجران، كنار در را ايشان :قرآن

« بيرون خود اموال و كاشانه و خانه از كه است مهاجران از فقيران براى اموال، اينيارى را رسولش و خدا و مىطلبند را او رضاى و الهى فضل حالىكه در شدند، رانده

) و ) مدينه سرزمين سرا اين در كه است كسانى براى و راستگويانند آنان و مىكنندهجرت سويشان به كه را كسانى و گزيدند مسكن مهاجران از پيش ايمان، سراى

احساس شده، داده مهاجران به آنچه به نيازى خود دل در و مىدارند دوست كنند،. باشند نيازمند بسيار خودشان چند هر مىدارند، مقدم خود بر را آنان و نمىكنند

(.» رستگارانند شدهاند، داشته باز خويش نفس حرص و بخل از كه (80كسانى

Page 165: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است داده آنان به خدا را انصار :لقب

« ( »... ؛ االنصار و المهاجرين من االولون السابقون از( 81و نخستين، پيشگامان يعنى انصار و . ...مهاجران

مىداند مهاجران ياران را آنان :قرآن

« جهاد خدا راه در خود جانهاى و اموال با و نمودند هجرت و آوردند ايمان كه كسانى(.» يكديگرند ياران آنان كردند، يارى و دادند پناه كه آنان و (82كردند

) ( و انصار بين چگونه ص خدا رسول كه است آمده ديگر، تفاسير و كشاف تفسير درخود براى بازو دو و بال دو مثابه به را آنان و مىسازد برقرار ارزشى تعادل مهاجران

. مىفرمود انصار به خطاب حضرت آن مىكند :قلمداد

« ! و عزيز من واسطه به را شما خداوند و نبوديد ذليل شما آيا انصار معشر اى « : ! : » گمراه شما آيا فرمود آن از پس الله رسول يا بلى گفتند نساخت؟ ارجمند

! : » سپس الله رسول يا بلى گفتند نكرد؟ هدايت را شما من سبب به خداوند و نبوديد « : ! : » پاسخ: » در فرمود الله رسول يا بگوييم چه گفتند نمىدهيد؟ مرا پاسخ چرا فرمود

خود پناه در و داديم جاى تو به ما پس كردند، اخراج را تو تو، قوم كه بگوييد من . مخذول. را تو آنان كرديم تو تصديق ما پس كردند، تكذيب را تو تو، قوم درآورديم

.» را آنان پسنديده صفات حضرت آن گونه، اين داديم نصرت را تو ما پس كردند، ! : تو فداى ما جان و تن ه الل رسول يا گفتند و آمدند در زانو به همه كه آن تا مىشمرد

كه( 83باد!) مىسرود را جمله اين خندق، كندن براى زدن كلنگ هنگام حضرت، آن ( » ! و» االنصار اغفر اللهم ده قرار خود غفران مورد را مهاجران و انصار خدايا

(84المهاجره(.)

Page 166: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

فرمود انصار به غنايم تقسيم :هنگام

« ! طايفه و كنم تقسيم شما ميان را بنىنضير اموال مىخواهيد، اگر انصار گروه اىهمه مىخواهيد، اگر و بمانند، ساكن شما خانههاى در سابق، قرارداد طبق مهاجران،

خويش پاى بر و بيايند بيرون شما منازل از ايشان و بدهم مهاجران به را اموال اين! : الله«. رسول يا گفتند خزرج و اوس سران عباده، بن سعد و معاذ سعدبن بايستندما خانههاى در همچنان ايشان و كنى تقسيم مهاجران بين را اموال داريم دوست ما

) ( . درحق ص رسول حضرت است ايشان به ما منازل بركت و روشنايى كه باشند( ايثار آيه و كرد دعا .)85ايشان شد( (86نازل

) ( « : ) ( آياتى با ايثار آيه اين فرمود ثورى سفيان به كه است شده نقل ع صادق امام از « » بين » كان و يقتروا لم و يسرفوا لم انفقوا اذا الذين و السبط كل تسبطها ال مانند

» است شده منسوخ قواما .«ذلك

آن تعديل معناى به بلكه نيست، ايثار تعطيل معناى به فرمايش، اين مىرسد نظر به ) است) مكان و زمان شرايط حسب به .

لقب كسى هر كه بود ارزشمند چنان كه نصرتى است، نصرت اوج ايثار، حال، هر به . انصار مىكرد افتخار بدان و مىكشيد يدك سينه و دوش بر نشان، يك مانند را انصارى

. جناده انصارى، ه عبدالل جابربن ماندهاند نيك نام به تاريخ در عنوان، همين بارا نفر هفتاد كه انصارى، زراره اسعدبن بهويژه ديگران، و انصارى ابودجانه انصارى،

از بيايند، مدينه به كه كرد دعوت رسما پيامبر از و آورد مكه به هجرت، از پيشبودهاند نصرت .پيشتازان

از خود، سيره كتاب در نام 231ابنهشام خزرج و اوس قبيله از مركب انصارى، به موظف تنها عقبه، پيمان طبق كه حالى در داشتند، حضور بدر جنگ در كه مىبرد

) ( با ولى بودند؛ معاف مدينه بيرون جهاد از و بوده مدينه در ص خدا رسول از حفاظت . از نفر هزار چهار مكه، فتح در واقدى، نقل طبق آمدند بدر به خود، اصرار و رضايت

مكه، فتح تا طوالنى مدت طول در آنان كه مىدهد نشان اين و داشتهاند حضور انصار

Page 167: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(. بود شده افزوده تعدادشان بر بلكه بودند، نشده خسته تنها وزراى( 87نه بين در ) ( استانداران بين در و مىخورد چشم به مسعود عبدالله نام به نفر يك ص خدا رسول ) ( . حنيف بن سهل نيز ع اميرالمؤمنين مىخورد چشم به انصارى لبيد بن زياد نام

(. داد قرار مدينه در خود عامل را (88انصارى

تابعين. ج

« : اتبعوهم الذين و االنصار و المهاجرين من االولون السابقون مىفرمايد خداوند(.» عنه رضوا و عنهم الله رضى (89باحسان

حمايت را او مديريت و حكومت كه خدا رسول ياران از دسته سه به آيه، اين در« : الذين يعنى تابعين؛ و انصار مهاجران، از عبارتند كه است، شده اشاره كردهاند،

باحسان .«اتبعوهم

مىگويد ليلى ابى :ابن

: ايشان حق در تعالى خداى كه انصار، و مهاجر از صحابه طبقهاند سه ايمان اهل » در: » كه كسانىاند اينان كه تابعين اتباع و تابعين و االيمان و تبوءالدار الذين فرمود

(.» « : بعدهم من جاءوا الذين فرمود ايشان كه( 90حق مىكند سفارش سپس وى (. نباشى بيرون گروه سه اين از تا كن (91تالش

) ( : نكردند؛ درك را ص پيامبر اينان كه اين يكى دارد وجود نظريه دو تابعين، باره در . سابقون تابع كه كسانىاند آنان اينكه دوم كردند يارى را ديگر معصومين ولى

(. ) اطاعت) و ايمان و احسان با شدند انصار و طبق( 92مهاجرين تابعين اين، بنابر پيوسته نور قافله اين به ديرتر اما انصار؛ يا مهاجرند يا كه هستند كسانى دوم، نظريه

رضايت اعالم آنان باره در خدا و هستند الحقون از بلكه نبودهاند، سابقون جزو و .» براى: » نيكو منبعى نيز اينان نتيجه، در عنه رضوا و عنهم ه الل رضى مىكند

) ( بودهاند ص خدا رسول ادارى و حكومتى .عضويابى

Page 168: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مجاهدان. د

. آنچه كه مىگوييم بسا چه است انصار و مهاجران واژههاى با همراه نوعا جهاد، واژه . آيههاى است آنان جهاد مىدهد، امتياز و ارزش تابعين و انصار و مهاجران 74و 72به

. و سوم ضلع نصرت، و هجرت اساس، اين بر است ادعا اين بر دليل انفال، سوره» « : ، حقا مؤمنون از است عبارت آن، نتيجه كه دارد جهاد نام به كنندهاى تكميل

« » كريم» رزق و مغفرة لهم و عنه رضوا و عنهم ه الل رضى ».

( » « : ؛ عظيما اجرا القاعدين على المجاهدين ه الل فضل مىفرمايد صراحت به (93قرآن است بخشيده برترى بزرگ پاداشى با قاعدان بر را مجاهدان خداوند .يعنى

) ( عزت و تقوا لباس ع اميرالمؤمنين فرمايش به كه بس همين جهاد، ارزش باره در(. حقارت و ذلت لباس آن، غير و بن( 94است كعب مانند انسانهايى ذلت، نمونه

« : الذين ثالثة كردند ترك را جهاد كه بودند ربيع بن مرادة و اميه بن هالل مالك، . نيز...«. آنان كنند ترك را آنان با مجالست ايمان، اهل كه داد دستور پيامبر خلفوا

. زنان حتى شد پذيرفته توبهشان تا زدند خيمه آنجا در و رفتند صحرا به روز پنجاه(. ) ( نمىكردند تمكين ايشان براى ص خدا رسول دستور به نيز (95آنان

جايگاهى جا، همه در مجاهدانه حضور اولين علت به كه بودند بدريون نيز عزت نمونه . و حكومت در و معامالت در همچنين بود مقدم و پذيرفته آنان شهادت و داشتند واال

(. بودند ارزشى جمع يك و داشتند اولويت ادارى لقب( 96نظام همانند بدرى، لقب ) ( . ص خدا رسول انسانى نيروى برنامهريزى در اينان بود درخشان نشانى انصارى،

. رسول وزيران و داشت برترى غيرمجاهد بر مجاهد ديدگاه، اين در داشتند اولويت ) بودند) جهاد و جنگ اهل همگى ص .خدا

جمعبندى

Page 169: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» « » « » « » مجموعه » و منبع يك مجاهدان و تابعين ، انصار ، مهاجران عنوان چهار » رسول » و مىشوند جمع ايثارگران عنوان تحت كه مىدهند تشكيل را ارزشى

) آن) ادارى سازمان و مىداد اهميت و اولويت ايشان به كريم، قرآن نص به ص خدا . نيروى برنامهريزى در ايثارگرايى، معيار اين، بنابر بودند كرده پر اينان را حضرت

است توجه مورد اسالمى، مديريت و حكومت .انسانى

قبيلهاى و سرزمينى و نژادى منابع بر ارزشى منابع تقدم

) ( داراى كارگزار، هر كه مىشود مشخص ص خدا رسول ادارى كادر دوباره مطالعه باهم و است مدنى هم يا مهاجر، هم و است مكى هم مثال است؛ عنوان يك از بيش

و مهاجر و است قرشى اينكه يا مجاهد هم و است عرب هم حال، عين در و انصارىاين .مانند

منابع تقدم آن و مىآيد دست به اهميت داراى نكته يك گذشته، مباحث ميان ازمايه آنچه يعنى است؛ اسالمى مديريت عضويابى در ارزشى غير منابع بر ارزشى

) ( و نصرت هجرت، عناوين بود، ص خدا رسول ادارى سازمان به پيوستن براى امتياز . عناوين، اين قرشى و عربى مدنى، مكى، عناوين نه بود، ايثار كلمه، يك در و جهاد

براى خوبى الگوى اين، و نمىشدند باعث را اولويتى هيچ گذشته، استداللهاى طبقاست اسالمى مديريت .هر

دارد: شرايطى ايثارگرى، اولويت :نكته

در و باشند داشته نيز را الزم مهارت و تخصص منصبى، هر اشغال براى اينكه يكى . خود ايثارگران، اينكه دوم بود خواهند مقدم ديگر، افراد بر شرايط، تساوى صورت

. ايثارگرى اينكه سوم بداند آنان بدهكار را خود اسالمى، اداره بلكه ندانند، طلبكار رانمىماند باقى ايثار از اثرى صورت، اين در زيرا نشود؛ رانتخوارى به .تبديل

Page 170: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رانتخوارى باره در بحثى

از است عبارت است، ما انقالبى جامعه در متداولى اصطالح كه رانتخوارى،قبيل از امتيازاتى اجتماعى، امتيازات برخى از كالن نيمه يا كالن سوءاستفاده

و رهبران با داشتن نسبت و اجتماعى رفيع جايگاه آقازادگى، كليدى، مناصبضدعدالت. مقولهاى رسيدن، امكاناتى به نتيجه، در و معنا اين به رانتخوارى بزرگان

بارز مصداق و سياسى و اجتماعى نظام فروپاشى و فرسايش عامل و اجتماعى . گرچه نيستند، مصون آفت اين از غيراسالمى، چه اسالمى چه انقالبها، است ظلمسياسى، گوناگون عوامل ايجاد پى در تدريجا ولى نباشد؛ اثرى رانتخوارى از آغاز، در

. اوليه فضاى و مىكند غلبه خودگرايى و سودگرايى مىيابد بروز نفسانى و اجتماعى. مىماند باقى شعار يك قالب در بلكه مىشود، تبديل دور خاطره يك به انقالب، هراز شاخهاى كه ايثارگرانند هستند، آفت اين معرض در شديدا كه گروههايى از يكى

كردهاند، خدا با كه معاملهاى بر و هستند باقى خويش آفريده ارزشهاى بر آنان) انسان ) سوره از شده گرفته اصطالح دو شكور و جزا پى در و پايدارند و وفادار

. ديگر،. شاخهاى مىپذيرند كريمانه باشند، شاهد را ارجى و احسان اگر البته نيستنداين و مىگذرند آن از كريمانه مىگيرند، قرار ادارى دستگاه ستم و اهانت مورد كه

اين از است ممكن زيادهخواه و متوقع شاخهاى اما وامىگذارند؛ خدا به را رفتار . نوعى دچار زيرا ندارند؛ اولويتى اينان شود رانتخوارى اسير و سرزند طيبه درخت

(. رسيدهاند استيثار به ايثار، جاى به و هستند ارزشى داشتن( 97ارتداد مقدم ايثار . معاملهاى بايد ايثارگران ديگران بر خود داشتن مقدم استيثار و است خود بر ديگرانعوض دنيوى بىارزش و اندك متاع با بردهاند، ابدى سودى و كردهاند خدا با كه را

. دولت ديگر، سوى از نخرند خود براى را اخروى و دنيوى خذالن و خسران و نكنند . اين، بنابر است شده استوار فداكاران اين ايثار بر او اركان كه بداند بايد نيز اسالمىآنان پايدار عناصر به را كليدى مناصب و دارد محفوظ را آنان احترام و عزت شرايط

و نسپارد فراموشى به حوادث خم و پيچ در و بسته درهاى پشت را ايشان و واگذاردو قانونمند آنان عزت و عزيزند هنوز دوم، و اول جهانى جنگهاى بازماندگان كه بداند

. است آنان بدهكار اسالمى دولت نباشند، طلبكار ايثارگران اگر است شده .نهادينه

بومى .6 منابع

Page 171: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سوى از خويش وطن و منطقه در كه هستند كارگزارانى عنوان، اين از مراد . مناطق به پيامبران ارسال باره در قرآن در مىشوند نصب اسالمى حكومت

است آمده سنت، يك شكل به :خودشان

1. « (» قومه بلسان اال رسول من ارسلنا ما او( ) 98و قوم سوى به جز را رسولى هيچ (نفرستاديم .

2. « (» هودا اخاهم عاد فرستاديم( ) 99الى را هود برادرشان عاد، قوم سوى (به .

3. « (» صالحا اخاهم ثمود فرستاديم( ) 100الى را صالح برادرشان ثمود، سوى (به .

4. « (» شعيبا اخاهم مدين فرستاديم( ) 101الى را شعيب برادرشان مدين، سوى (به .

5. « (» قومه الى نوحا ارسلنا لقد خودش( ) 102و قوم سوى به را نوح تحقيق به و داشتيم (گسيل .

) ( شد عمل سنت همين به نيز ص خدا رسول باره :در

1. « (» منهم رسوال االميين فى بعث الذى امىها( ) 103هو ميان در كه است خدايى او داشت اعزام خودشان از (رسولى .

2. « (» منكم رسوال فيكم ارسلنا از( ) 104كما رسولى شما ميان در كه همانگونه فرستاديم (خودتان .

Page 172: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بوده آنان ارسال در شرط يك يا و اصل يك رسوالن، بودن بومى آيات، اين اساس بر » « . نيز نفر معروف آيه در هستند موفقتر و دارند اولويت بومى افراد زيرا است؛ ) ( اجراى براى مىكردند، دين در تفقه ص خدا رسول نزد كه آن از پس اسالم مبلغان

« : رجعوا اذا قومهم لينذروا مىروند خويش قوم ميان به خود، مأموريت و رسالت( » ؛ يحذرون لعلهم آنان( 105اليهم سوى به كه آن از پس كنند انذار را خود قوم تا

(. باشد قومشان ارشاد تفقه، از ايشان اصلى هدف كه بايد يعنى (106بازگشتند؛

بود توجه مورد بيش و كم بومىگرايى، اصل نيز نبوى مديريتى سيره :در

1. (. است مكه اهل كه مكه، فرماندار عنوان به اسيد بن عتاب (107نصب

يمن .2 در يمنى باذان خاندان .نصب

3. (.) طى ) خودش قبيله در بود، طى اهل كه حاتم، بن عدى (108نصب

4. (. حمدان در مالك بن قيس (109نصب

توسط .5 كه بنىسعد، قبيله سرسخت مرد حنين، جنگ آتشافروز عوف، بن مالك(. ) شد) سلمه و سفر قبيله سرپرست ص (110پيامبر

6. (. قاضى عنوان به يمن، در يمنى، جبل معاذبن (111نصب

7. (. ثقيف در ثقفى جوان يك (112نصب

Page 173: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

8. (. كعبه كليددارى منصب در مكى طلحه بن عثمان (113ابقاى

9. : ) ( فرمود وى به آن در كه يمامه، زمامدار الحنفى، على بن هوذة به ص پيامبر نامه(.» بماند» باقى تو سلطنت و قدرت و باشى امان در تا به( 114اسالمآور نامه يا

( مضمون همين با فسان حاكم سلطان( 115حارث، به دست همين از نامههايى و گذشت عربيت بحث در كه ايران، كسراى و روم قيصر و .حبشه

در .10 را قلوبهم مؤلفة تا مىگيرد مسؤوليت مكه در مكى، ابوسفيان مكه، فتح در(. كند جمع (116منزلش

آن مگر داشت، اولويت و مىشد لحاظ االمكان حتى بومىگرايى نيز علوى سيره دربود كار در مانعى :كه

1. (. مكه فرماندار عنوان به مكى عباس بن قثم كردن (117نصب

2. (. مدينه در خود عامل عنوان به بود، مدنى كه انصارى، حنيف بن سهل كردن نصب118)

3. (. خودش منطقه در هرات غور اهل و ايرانى شنسب كردن (119منصوب

نيز آنجا در اصل، اين رعايت گرنه و نداشت تسلطى شام بر حضرت آن البته : . غير افراد نصب با منافاتى و است اصل يك بومىگرايى، اولويت نكته بود مشهود

) ندارد ) امنيتى موارد مانند ضرورى طور به .بومى

Page 174: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عضويابى روند در و بوده عقاليى و شرعى عقلى، اصلى بومىگرايى اصل حال، هر بهبايد اسالمى مديريت بهويژه مديريت، و حكومت هر انسانى نيروى برنامهريزى و

باشد توجه .مورد

قلوبهم .7 مؤلفة

آيه .60در است شده معرفى زكات مصرف مصاديق از قلوبهم مؤلفة توبه، سوره اسالم به ميل كه هستند كفارى اينان مىآيد، بر فقها عبارات و روايات از كه گونه آن

. اين مشمول االعتقاد ضعيف مسلمانان همچنين دارند اسالم نفع به جهاد به تمايل يا(. . مىشدند جذب و استمالت زكات، پرداخت با اينان هستند (120عنوان

) ( و هستند زمانها همه در قلوبهم مؤلفة كه است آمده ع صادق امام از روايتى در(. مىدهند تشكيل هم را مردم (121بيشتر

به بلكه نمىشد، اكتفا زكات پرداخت به قلوب، تأليف براى نبوى، مديريتى سيره درآوردن اسالم از پس بالفاصله كه ابوسفيان مانند مىشد؛ داده هم مسؤوليت آنان

( گرفت عهده بر نظامى عمليات يك در را قريش از نفر هزار دو فرماندهى ظاهرى،122(. شد( فرمانده السالسل ذات در كه عاص عمرو بتپرست،( 123و ابوسفيان

از پس اينكه توجه قابل نكته و كرد پيدا را طائف بتهاى شكستن مأموريت حتىرا عدهاى قرضهاى و فروخت و كرد درست هيزم آنها مانده باقى از بتها شكستن

مأموريت( 124پرداخت.) حضرت، آن سوى از استبصار، از پس حبشى وحشى (. گرفت .)125جنگى ) ( شد( ص خدا رسول كاتبان جزو نيز (126معاويه

بارز مصداق و است عام عنوانى مهاجران، همانند قلوبهم، مؤلفة كه مىرسد نظر به . به توجه با همچنين هستند االعتقاد ضعيف مسلمانان نيز و او امثال و ابوسفيان آن،

اين به زكات پرداخت جواز علت و دارد اشعار عليت بر وصف، بر حكم تعليق اينكهپرداخت ) نه بود خواهد قلوب تأليف با محوريت پس است، قلوب تأليف طايفه،

مسؤوليت(. دادن مانند زكات، پرداخت از غير ديگر، راههاى از اين، بنابر زكات

Page 175: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) تقويت) قلوب، تأليف از هدف و كرد قلوب تأليف مىتوان نيز نبوى سيره طبق است حكومت ريشههاى تحكيم و مردمى .پايههاى

افراد گونه اين از نبايد عضويابى براى اسالمى، حكومت و مديريت در اين، بنابر . سپردن ولى باشند؛ داشته اولويت كه نيستند ايثارگران مانند اينان البته بود غافل

است، مشروع و جايز امرى فوق، استداللهاى طبق آنان به كليدى غير مسؤوليتهاىمىآورد بار به مثبتى نتايج و آثار كه .بهويژه

كه گفت بايد هستند، كسانى چه زمان هر در قلوبهم مؤلفة مصاديق اينكه باره درمالك با تا مىشود واگذار حكومت و جامعه سياسى عرف به كه است نكتهاى اين

به كه افرادى انقالب، يك در مثال شود؛ مشخص آن مصاديق قلوب، تأليف عمومىنيز و دادن مسؤوليت با و ندارند چندانى اعتقاد يا مىپيوندند، انقالب به تازگى

. اميه بن صفوان مىآيند عنوان اين مصاديق از مىشوند، جذب آنان، به حقوق پرداخت . دوستتر: او از كرد، عطا من به وقتى بودم من خدا رسول با فرد دشمنترين مىگويد

(. نداشتم را كسى جهان (127در

اقليتها ) .8 دينى (منابع

كتاب اهل اصطالحا كه هستند اينان مانند و يهوديان و مسيحيان دينى، اقليتهاىهستند، االعتقاد ضعيف مسلمانان و بتپرستان كه قلوبهم، مؤلفة با و مىشوند ناميده

. سبيل نفى اصل مشمول و هستند نيز كفار عنوان مشمول اقليتها البته دارند تفاوت « : على للكافرين ه الل يجعل لن و است قرآنى آيه اين از گرفته بر كه مىشوند

( » ؛ سبيال نداده( 128المؤمنين قرار سلطهاى مسلمانان عليه كفار، براى خداوند يعنى (» صاغرون » هم و يد عن الجزية يعطوا اصل مشمول نيز و يعنى( 129است هستند؛

نداشته ) مسلمانان بر سلطه دست باشند خاضع قانون، برابر در و بدهند جزيه بايدبر(. اينان توسط سلطهاى و برترى هيچ آن، امثال و اصول اين اساس بر باشند

نيست مشروع .مسلمانان،

Page 176: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(. شدهاند منع كفار ميان از بطانه گرفتن از مسلمانان ديگر، آيهاى به( 130در بطانه آگاه اسرار از را وى او، به اعتماد علت به كه است كسى وصف حضيص، معناى

مىگويد( 131سازند.) شعرانى مرحوم :

از و نگيرند خود دوست را كفار كه است ما زمان مردم براى الهى پند آيه، اين . جا همه در و نمىكنند اعتنا مسلمانان بر چيرهدستى هر با آنها بينديشند آنان دشمنى

اعتماد آنان به مسلمانان اما بگمارند؛ كار به را مالحده و منافقين دارند دوست(132دارند.)

مستشاران وسيله به كه است سلطهگران به مربوط بدبينى اين كه مىرسد نظر بهكه است اقليتهايى در ما بحث دارند؛ را اسالم منابع بر تسلط قصد ميسيونرها و

. شواهدى نبوى، مديريتى سيره در مىشوند برخوردار مدنى حقوق از و مىدهند جزيهدارد وجود ادارى مناصب از برخى در كتاب اهل و اقليتها از استفاده :بر

به .1 طال صليب كه حالى در اوبه، بن يوحنا نام به ابله، شهر مسيحى فرمانرواىبه هديهاى بود، آمده تبوك سرزمين به خود فرمانروايى مقر از و بود انداخته سينه

) ( آيين بر و بدهد جزيه شد حاضر و گرفت ايشان از هديهاى و داد ص خدا رسول(. بماند كه( 133مسيح داد مأموريت او به و بماند مسيحى كه بست پيمان او با پيامبر

كند پذيرايى مىگذرند، ابله از كه مسلمانانى .از

2. ) ( پذيرش از و رسيد ص پيامبر حضور به الجندل، دومة مسيحى فرمانرواى اكيده،(. باشد مسلمانان باجگزار شد حاضر ولى ورزيد؛ امتناع : 134اسالم در( نتيجه

اقليتها از استفاده ولى دارد؛ اولويت اسالمگرايى اسالم، انسانى نيروى برنامهريزىكردن محروم زيرا كليدى؛ غير منصب در و آنان سلطه عدم شرط به است جايز نيز

نيست عقاليى متخصصان، خيل از اسالم ادارى .سازمان

عقيدتى .9 منابع

Page 177: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

غيراسالمى و اسالمى كشور امروزى، اصطالح به و دارالكفر، و داراالسالم منظور. بود. دارالكفر از مصداقى فتح، از پيش مكه، و داراالسالم از مصداقى مدينه، است

اينان آيا نكردهاند، هجرت كه هستند دارالكفر مقيم مسلمان افراد بحث، موضعمىفرمايد قرآن خير؟ يا مىروند شمار به اسالمى اداره عضويابى براى :منبعى

« ) شما ) با ارتباطى هيچ نكردهاند، دارالكفر از هجرت ولى آورده، ايمان كه كسانى(.» كنند هجرت اينكه تا (135ندارند

) ( و ماند مكه در كه مىدانند ص پيامبر عموى عباس، را فوق آيه مصداق بعضى ) ( در را قريش سپاه در جاسوسى مأموريت او به ص خدا رسول ولى نكرد؛ هجرت

. . دست به بدر جنگ در بعدها مىداد گزارش پيامبر به نيز او داد دارالكفر همان(. . برسد او به صدمهاى مبادا كه بود كرده را او سفارش پيامبر شد اسير مسلمانان

136)

زيرا اولويت؛ بدون البته است، افرادى چنين كارگيرى به جواز بر شاهدى واقعه، ايناست داراالسالم افراد با .اولويت

ايرانيان: و غيراسالمى كشورهاى در تحصيلكرده اشخاص حاضر، شرايط در نكته . در افراد، اين هستند ما بحث از مصداقى دارند، تخصصهايى كه كشور، از خارج . و عضويابى البته ندارند داخلى متخصصان بر اولويتى و امتياز مساوى، شرايط

اين، و گيرد قرار اسالمى دولت انسانى نيروى برنامهريزى جزو مىتواند آنان دعوتغيراسالمى، فرهنگهاى از آنان پذيرى تأثير بسا چه بلكه است، مشروع و جايز كارى

آيد حساب به منفى .نكتهاى

معيارها - جمعبندى

مثبت. معيارهاى الف

Page 178: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

( دارند اولويت خود غير بر شرايط، تساوى صورت در ذيل :(عناوين

1. :) انصار، ) مهاجران، مانند ارزشى، عناوين از مجموعه، اين ايثارگرايى ايثارگرانو فداكارى سابقه كه مىگردد اطالق افرادى بر و مىشود تشكيل تابعين و مجاهدان

دارند اسالم براى .دلسوزى

2. :) دارد ) اولويت غيرمسلمان بر مسلمان اسالمگرايى مسلمان .نيروهاى

3. : دارالكفر مقيم مسلمانان بر داراالسالم، مقيم مسلمانان داراالسالم نيروهاى.مقدمند

4. : از اگر داراالسالم، در بهويژه باشند، كه نقطهاى هر در بنىهاشم بنىهاشم نيروهاىبود خواهند بيشتر توجه مورد باشند، برخوردار كامال ديگر .شرايط

5. :) آن ) مسؤوليتهاى احراز براى منطقه، هر بومى افراد بومىگرايى بومى نيروهاىمقدمند بومىها غير بر .منطقه،

منفى. معيارهاى ب

عضويابى مقام در اولويتى هيچ داراى كه است انسانى نيروى از منابعى منظورباشند نداشته وجود كافى اندازه به مثبت، معيارهاى داراى افراد اينكه مگر :نيستند

Page 179: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

1. :) در ) مسؤول و حاكم و مدير هموطنگرايى و همشهرى هموطن و همشهرى افرادآنان و دهد اولويت خويش هموطن يا همشهرى افراد به نمىتواند اسالمى مؤسسات

دارد مقدم اسالمى اداره در .را

2. :) مدير ) خاندانگرايى و آلگرايى دودمانگرايى، دودمان يا خاندان يك اشخاصآل و عشيره قبيله، خاندان، به نبايد است، خاندان يك عضو حال هر به كه اسالمى

) ( بود متبلور قريشگرايى در ص خدا رسول زمان در كه دهد اولويت .خود،

3. :) فاميل ) خويشگرايى و فاميلگرايى فاميلى، مديريت خانواده و خويشاوند اعضاىندارند تقدم حق عضويابى در رضاعى، و نسبى و سببى خويشان خانواده .و

اين: در شرايط داراى و صالح افراد گرنه و ندارند اولويت صرفا شده، ياد منابع نكته . ذكر معيارهاى كردن قلمداد منفى از منظور ندارند جذب براى منعى مجموعهها

است فاميلى حكومتهاى و ضوابط بر روابط حاكميت خطرناك آفات از پرهيز شده،افراد به وابستگى علت به صرفا و شخصى برجستگى و شايستگى بدون افرادى كه

كنند اشغال را مناصب اسالمى، نظام جسته .بر

ميانه. معيارهاى ج

وجود ترديد آنان اولويت عدم و اولويت در كه است انسانى منابع از دسته آن منظورگيرند قرار توجه مورد و نشود غفلت آنان از كه مىشود توصيه و .دارد

1. : اسالم راه در جهاد به ميل كه كفارى يا االعتقاد ضعيف مسلمانان قلوبهم مؤلفةتحكيم و آنان قلوب تأليف و جذب براى نيستند، قدرتگرا و طلب سلطه و دارند

تا باشند داشته مديريت و حكومت در ناچيز، گرچه سهمى، بايد حكومت، پايههاىشود راسختر چه هر اسالم، و اسالمى حكومت مردمى .پايگاههاى

Page 180: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

2. :) كه ) اسالمى، پايتخت مقيم افراد گرايى پايتخت و مركزگرايى پايتخت مقيم افرادداشته اولويتى اينكه بدون كنند، پيدا برترى ويژگىهاى است ممكن ناخواه خواه

باشند توجه مورد بايد و مىآيند حساب به قدرتمند مجموعهاى .باشند،

مالحظه

شيوهاى با مىتوان چگونه كه مىبخشد را آگاهى اين خواننده به اخير، فصل بر مرورىاسالمى حقوق و احكام جواهرى، گونهاى به و شد روبهرو مديريتى مسائل با فقهى

. كه است گرفته صورت منظور بدين تحقيق، اين در شيوه اين ارائه كرد كشف راشكلى به اسالم، در مديريت نظريه و بوده ممكن كار، اين تداوم كه شود داده نشان

است استخراج قابل حقيقى و .دقيق

به بزرگى خدمت يابد، اختصاص مبحث اين به خارج، درس كرسى چند اگر اين، بنابر « . هو ما الى فقه حامل رب مصداق به اينرو، از است شده اسالم نظام و خدا دين

» براى را راه تا است شده ارائه نگارنده، اندك بضاعت با شيوه، اين ، منه افقهسازد هموار فقهى انديشه .صاحبان

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

10

ص (1 انسانى، منابع 93 - 58مديريت .

ص (2 115 - 90همان، .

Page 181: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (3 13حجرات، .

ج (4 ص 76بحاراالنوار، ،350 .

ص (5 ايران، و اسالم متقابل خدمات مطهرى، 406مرتضى .

ص (6 412همان، .

ج (7 ابنهشام، ص 2سيره ،322 .

ص (8 اسالم، و ايران متقابل 290خدمات .

ج (9 ص 2همان، ،392 .

الصادقين،ج (10 ص 7منهج ،134 .

آيه (11 35حج، .

آيه (12 34انفال، .

ج (13 الصادقين، ص 4منهج ،89 .

Page 182: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (14 انفال، سوره تفسير مطهرى، 76مرتضى .

ج (15 الصادقين، ص 4منهج ،233 .

آيه (16 19توبه، .

آيه (17 13حجرات، .

ج (18 الصادقين، ص 8منهج ،429 .

ج (19 الكالم، ص 21جواهر ،315 .

ج (20 ابديت، ص 2فروغ ،472 - 473 .

ج (21 ص 10حدائق، ج 375، صغير، جامع سيوطى، ص 2؛ ،85 .

ج (22 العمال، ص 6كنزل ،195 .

ج (23 سيوطى، جامع ص 4شرح ،512 .

تهران (24 دانشگاه .لغتنامه

Page 183: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (25 ص 10حدائق، ج 395، جواهرالكالم، ص 13؛ ،353 .

.همان (26

ج (27 ص 1بحاراالنوار، ،207 .

ج (28 الكالم، ص 3جواهر ،161 .

باب (29 الشيعه، حديث 4وسايل حيض، ابواب از ،9 .

ج (30 الصادقين، ص 8منهج ،429 .

ج (31 ص 15بحاراالنوار، ،124 .

ج (32 ابديت، ص 2فروغ ج 340، بحاراالنوار، ص 21؛ ،11 .

ص (33 نامه 849نهجالبالغه، ج 10و 9، ابنهشام، سيره ص 2؛ ،333 .

آيه (34 58نساء، .

ج (35 الصادقين، ص 3منهج ،49 .

Page 184: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نامه (36 41نهجالبالغه، .

نامه (37 63همان، .

نامه (38 41همان، .

نامه (39 24همان، .

ج (40 ابديت، ص 1فروغ ،292 .

ج (41 ص 18بحاراالنوار، ،66 .

ج (42 ص 81همان، ،356 .

ج (43 االسالم، ص 1شرائع ،115 .

ج (44 الكالم، ص 13جواهر ،354 .

.همان (45

ج (46 االسالم، ص 1شرائع ،149 .

Page 185: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (47 151همان، .

ج (48 الكالم، ص 13جواهر ،354 .

ج (49 مسالك، ثانى، ص 2شهيد ،51 .

ص (50 165همان، .

باب (51 الشيعه، ج 29وسايل كافى، فروع زكاةت؛ مستحقين ابواب ص 2از ،58 .

ص (52 انفال، سوره تفسير مطهرى، 85و 82مرتضى .

ابنهشام،ج (53 490، 2سيره .

ج (54 ابديت، ص 1فروغ ج 421، ص 2؛ ،321 .

آيه (55 31 - 29طه، .

آيه (56 34قصص، .

آيه (57 46 - 45هود، .

Page 186: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (58 124بقره، .

آيه (59 100توبه، .

آيه (60 72انفال، .

آيه (61 75همان، .

آيه (62 74همان، .

باب (63 الشيعه، ح 36وسايل عدو، جهاد ابواب 7از .

ج (64 ابنهشام، ص 2سيره ،363 .

ج (65 ابديت، ص 1فروغ ،480 .

خ (66 56نهجالبالغه، .

نامه (67 17همان، .

ج (68 الكالم، ص 21جواهر ،26 .

Page 187: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (69 ص 13همان، ج 363، الصادقين، منهج ص 4؛ ،17 .

ج (70 ص 21جواهرالكالم، ،26 .

ج (71 بحاراالنوار، ص 67همان؛ ،359 .

آيه (72 10حديد، .

ج (73 االسالم، ص 1شرائع ،279 .

ج (74 الكالم، ص 21جواهر ،34 .

ص (75 35همان، .

ج (76 ص 13همان، ،363 .

ج (77 ص 67بحاراالنوار، ،179 .

ج (78 البهيه، ص 1الروضة ،39 .

ج (79 الكالم، ص 13جواهر ،363 .

Page 188: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (80 10 - 9حشر، .

آيه (81 100توبه، .

آيه (82 72انفال، .

ج (83 الصادقين، ص 9منهج ،228 .

.همان (84

آيه (85 9حشر، .

ج (86 الصادقين، ص 9منهج ،230 .

ج (87 مغازى، ص 3واقدى، ،779 .

نامه (88 70نهجالبالغه، .

آيه (89 100توبه، .

آيه (90 10حشر، .

Page 189: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (91 الصادقين، ص 9منهج ،234 .

.همان (92

آيه (93 95نساء، .

خ (94 27نهجالبالغه، .

ج (95 الصادقين، ص 4منهج ،310 .

ج (96 ص 41بحاراالنوار، ،59 .

االثره ) (97 فاساء استأثر شقشقيه خطبه از (برگرفته .

آيه (98 4ابراهيم، .

آيه (99 50هود، .

آيه (100 61همان، .

آيه (101 84همان، .

Page 190: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (102 25همان، .

آيه (103 2جمعه، .

آيه (104 157بقره، .

آيه (105 125توبه، .

ج (106 الصادقين، ص 4منهج ،333 .

ج (107 ابنهشام، ص 2سيره ج 500، اسالم، سياسى تاريخ ص 1؛ ،162 .

ج (108 ص 4اسدالغابه، ج 442، ابديت، فروغ ص 2؛ ،382 .

ص (109 الرسول، 262دولة .

ص (110 372همان، .

ج (111 ابديت، ص 2فروغ ،452 .

ص (112 554همان، .

Page 191: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (113 338همان، .

ص (114 263همان، .

ج (115 ابنسعد، ص 1طبقات ،261 .

ج (116 ابديت، ص 2فروغ ،352 .

نامه (117 67نهجالبالغه، .

نامه (118 70همان، .

ج (119 اسالم، و ايران متقابل خدمات مطهرى، ص 2مرتضى انتشارات 393، ،دفتر .اسالمى

ح (120 زكات، مستحق ابواب از اول باب الشيعه، ج 7وسايل جواهرالكالم، ص 15؛ ،346.

زكات (121 مستحق ابواب از اول باب الوسائل، .مستدرك

ج (122 ابديت، ص 2فروغ ،352 .

Page 192: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (123 304همان، .

ص (124 420همان، .

ج (125 ص 21بحاراالنوار، ،413 .

ج (126 ص 22همان، ج 248، اسدالغابه، ص 5؛ ،209 .

ج (127 الصادقين، ص 4منهج ،275 .

آيه (128 141نساء، .

آيه (129 18توبه، .

آيه (130 عمران، 111آل .

ج (131 الصادقين، ص 2منهج ،315 .

پاورقى) (132 (همان، .

ج (133 ابنهشام، ص 2سيره ج 526، بحاراالنوار، ص 21؛ ،160 .

Page 193: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (134 ابنسعد، ص 2طبقات ج 146، بحاراالنوار، ص 2؛ ،246 .

آيه (135 72انفال، .

ج (136 ص 3اسدالغابه، ،165 .

: انتخاب فرآيند ششم فصل

با انسانى، نيروى برنامهريزى مرحله در پرسنلى، نيازهاى كيف و كم تعيين از پسمتصدى كه ويژگىهايى همچنين و آن ويژگىهاى مىشود، شغل از كه تحليلى و تجزيه

. مىگردد مشخص آيد، بر آن عهده از شكل بهترين به بتواند تا باشد داشته بايد شغلصالحيت كه كسانى از گروهى مىشود سعى اطالعات، اين از استفاده با سپس

.) ( بايد مرحله، اين در اكنون كارمنديابى فرآيند شوند شناسايى دارند، را شغل احرازاين است، گرديده مشخص شغل، احراز براى كه معيارهايى و ضوابط اساس بر

شوند گزينش دارند، را شايستگى بيشترين كه كسانى آنان ميان از و ارزيابى .افراد

مىگيرد، انجام انتخاب فرآيند در مختلف، مراحل طى كه فعاليتهايى از اصلى هدف ) احتمال ) افزايش و غلط انتخاب نادرست تصميمگيرى احتمال از كاستن

) است ) صحيح انتخاب درست .تصميمگيرى

ستادى ) - انتخاب (روش

مىشود پيشنهاد گوناگونى مراحل و روشها انتخاب، براى امروز، دنياى :در

Page 194: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

1. : متقاضى، آيا كه كرد مشخص مىتوان نگاه يك با مرحله، اين در متقاضى پذيرفتنخير؟ يا هست تقاضا مورد شغل قطعى شرايط داراى

2. : ويژگىهاى تطبيق باره در بيشتر بررسى و مطالعه آن، از هدف مقدماتى مصاحبهاست شغل قطعى شرايط با .متقاضى،

مىدهد ) .3 قرار اختيار در را الزم اساسى اطالعات كه شغل درخواست (فرم :

استخدامى. مصاحبه براى متقاضى باره در الزم اطالعات الف

پرونده. در ضبط براى متقاضى، كار سوابق ب

به .4 مراجعه طريق از كه شغل، درخواست فرم مندرجات سقم و صحت تعيينمىشود ميسر زير :منابع

قبلى. كارفرمايان الف

تحصيل. محلهاى ب

خصوصى. معرفان ج

5. : شايستگى و كار نيروى تعيين و آزمايش راه بهترين گرچه استخدامى آزمونهاىشناسان روان از بعضى اين، وجود با اما است، او خدمت به اشتغال كارمند،

مورد خدمت، به ورود از پيش را افراد ويژگىهاى از برخى مىتوان كه معتقدند

Page 195: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: . مىشود اعمال آزمايش نوع چهار نوعا زمينه، اين در داد قرار .2هوش. 1سنجش شخصيت. 4مهارت. 3استعداد

6. : همه طبقهبندى و تركيب و تجزيه جمعآورى، آن، از هدف استخدامى مصاحبهنجام درا او توفيق احتمال پيشبينى و متقاضى شرايط و ويژگىها به مربوط اطالعات . نكته سه به آن در كه است انتخاب نهايى حلقه مصاحبه، اين است محوله وظايف

مىشود :توجه

شغل. شرايط با متقاضى سوابق و ويژگىها مقايسه و ارزيابى الف

كه. ترتيبى به آن، انجام چگونگى و كار نوع سازمان، با متقاضى ساختن آشنا ببگيرد منطقى تصميم پيشنهادى، شغل رد يا پذيرش براى .بتواند

متقاضى. و مؤسسه بين نيت حسن و اطمينان تفاهم، ايجاد ج

دهد خرج به دقت زير، ويژگىهاى باره در بايد كننده :مصاحبه

: ايمان. و پشتكار صداقت، اعتماد، قابليت چون صفاتى منظور اخالقى ويژگىهاى الف.است

: مرتبط. آنان عقالنى ظرفيت و هوش ميزان با افراد فكرى رشد فكرى رشد ب . فاقد هوش، با اشخاص از بسيارى شود اشتباه تحصيالت سطح با نبايد و است

. كرد توجه زير عوامل به بايد فكرى رشد تشخيص براى هستند منظم :تحصيالت

حافظه .1 قدرت

Page 196: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بيان .2 سالست

رياضى .3 محاسبات در مهارت

استدالل .4 ظرفيت

بصيرت .5

تشخيص .6 و درك ظرفيت

: ايفا. را مهمى نقش افراد، كار و زندگى در ويژگى، اين جسمانى شايستگى ج. است. نشاط و بدنى نيروى نفسى، سالمت مستلزم كارى هر دادن انجام مىكند

ضروريات از نشاط و سالمتى نيست، بدنى نيروى ها آن الزمه كه كارهايى در حتى . شايستگى و جسمانى شرايط كارمند، انتخاب در اين، بنابر مىرود شمار به اوليه

مىگيرد قرار مطالعه و دقت مورد فرد، .فيزيكى

: سوم. بعد در را اجسام روابط مىدهد امكان فرد به ويژگى، اين فنى توانايى د . » يك » صرفا مهارت، اين شود ناميده فضايى تجسم است ممكن كه كند تجسم

نيست فيزيكى .مهارت

: : و . مردم با جوشش توانايى است چيز دو ويژگى، اين از منظور بودن اجتماعى ه ( . . . . حاالت شغلى هر افراد طبيعى حاالت ز عاليق و ديگران دادن قرار تأثير تحت

مىطلبد را خود خاص عاطفى و (طبيعى .

Page 197: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

7. : گفتار صدق از اطمينان به دستيابى محلى، تحقيقات از هدف محلى تحقيقاتاست او شغل درخواست برگ مندرجات و مصاحبه در .داوطلب

نامه .8 .معرفى

9. (. بهدارى (1آزمايشهاى

رحمانى - مديريت در اصلح گزينش شيوه

«! : . پروردگارا گفت موسى است كرده طغيان او كه برو فرعون سوى به اينكسخنان تا بگشاى زبانم از گره و گردان آسان برايم را كارم و كن گشاده را سينهام

را پشتم او به را، هارون برادرم بده، قرار برايم خاندانم از وزيرى و بفهمند مراياد بسيار را تو و گوييم تسبيح بسيار را تو تا ساز شريك كارم در را او و كن محكم

! : . تو به خواستى، آنچه موسى اى فرمود بودهاى آگاه ما كار از هميشه تو كه كنيم، . آنچه مادرت به كه زمان آن ساختيم خود نعمت مشمول را تو ديگر بار ما و شد دادهتا بينداز دريا به را صندوق آن و بگذار صندوقى در را او كه كرديم الهام بود، الزماز محبتى من و برگيرد را آن او دشمن و من دشمن و افكند ساحل به را آن دريا . هنگام آن در يابى پرورش و شوى ساخته من ديدگان برابر در تا افكندم تو بر خودم : نشان شما به را كسى آيا مىگفت و مىرفت راه فرعون كاخ نزديكى در خواهرت كه

. به را تو پس بود خواهد او براى خوبى دايه او مىكند؟ كفالت را نوزاد اين كه بدهم . از يكى تو نگردد غمگين و شود روشن تو به چشمش تا گردانيديم باز مادرت

. از پس آزموديم را تو بارها و داديم نجات اندوه از را تو ما اما كشتى؛ را فرعونيانفرمان براى مقدر زمان در سپس كردى، توقف مدين مردم ميان در ساليانى آن،

. ! . دادم پرورش و ساختم خودم براى را تو من موسى اى آمدى اينجا به رسالت . فرعون سوى به نكنيد كوتاهى من ياد در و برويد من آيات با برادرت و تو اكنون

(.» است كرده طغيان او كه (2برويد

مىشود كشف رحمانى مديريت در گزينشى اصل چندين محكمات، آيات اين :از

Page 198: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آزموديم ) .1 را تو بارها آزمايش (اصل .

2. : مقام براى موسى حضرت گزينش به تصميم كه خداوند سوابق به توجه اصلبه توجه با و مىدهد شرح گزينش هنگام تا كودكى از را او گذشته همه دارد، رسالت

مىگزيند بر را او سوابق، .همين

3. » « :) اين ) در بار دو ساختن، معناى به اصطناع كلمه سازى كادر عضوسازى اصل( ) اى ) يابى پرورش و شوى ساخته من ديدگان برابر در تا است رفته كار به آيات

.) و! عضويابى از عضوسازى دادم پرورش و ساختم خودم براى را تو من موسىاست مهمتر .عضوگيرى

: آزمايش اول اصل

) گزينش ) در ثابت اصلى كه است فتنه و ابتال امتحان اصيل، شيوههاى از يكىخالفت و امامت تفويض در بهويژه مىرود؛ شمار به :رسوالن

« بهخوبى او و آزمود گوناگون وسايل با را ابراهيم خداوند كه را هنگامى آوريد ياد به : . مردم پيشواى و امام را تو من فرمود او به خداوند برآمد آزمايشها اين عهده از

(.» دادم . 3قرار طلب( » ازپروردگارش رو، اين از آزمودهايم را او ما كه دانست داود . . ما نزد او بخشيديم او بر را عمل اين ما كرد توبه و افتاده سجده به و كرد آمرزش ! . در خود نماينده و خليفه را تو ما داود اى است نيكو سرانجامى و باال مقامى داراى

(.» ) ( . كن حكومت داورى حق به مردم ميان داديم قرار (4زمين

است خود مجاهد لشكريان گزينش براى خداوند، امتحان :گاهى

Page 199: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« سپاهيان او كرديم، منصوب بنىاسرائيل لشكر فرماندهى به را طالوت كه هنگامى : آزمايش آب نهر يك وسيله به را شما خداوند گفت آنان به و برد بيرون خود با را

كف. يك جز كه آنان و نيستند من از بنوشند، آن از تشنگى، هنگام به كه آنان مىكند . آب آن از كمى، عده جز پس هستند من از نخورند، آن از بيشتر خود، دست

( » 5نوشيدند«.) ( مگر( نوشيدند آب آن از كه مىكند نقل ع باقر امام از 313ابوبصير . جالوت برابر در وقتى ننوشيدند اصال بعضى و نوشيدند پيمانه يك بعضى كه مرد

: با مقابله قدرت امروز ما گفتند بودند، نوشيده پيمانه يك كه آنان گرفتند، قرار : ) ( . مقدار چه گفتند ، پيمانه يك حتى بودند ننوشيده كه آنان و نداريم را جالوت

است صابران با خدا و خدا اذن به كردند غلبه فراوان لشكريان بر كه كم .«لشكريان

جمعبندى

) ( ) داود ) اولوالعزم غير پيامبر و ابراهيم اولوالعزم پيامبر گزينش براى آزمايش، اصلاست گير فرا طالوت، سپاه لشكريان .و

امتحانى مواد

آيه تفسير در طباطبايى : » 124عالمه آيه، اين در كلمات مىفرمايد بقره سوره .» هستند امامت مقام براى ابراهيم حضرت لياقت كننده اثبات كه هستند امورى

مىتواند و نيست خاص تعدادى به امتحانى مواد كردن محدود به نيازى اين، بنابراست، امامت الزمه آنچه هر و هوش رشد، صداقت، شخصيت، استقامت، آزمون

است. آمده طالوت سپاه و داود حضرت باره در آن، از مصاديقى .باشد

حقيقت، در كه مىداند تسديد و تنبيه آزمون را داود حضرت آزمون طباطبايى عالمهنياز كه است شغلى زيرا مىدهد؛ نشان را قضاوت يعنى انتصاب، مورد شغل اهميت

(. دارد حزم و درايت استقامت، تدبير، (6به

Page 200: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. از يكى در زمانى مىشد داده اهميت آزمايشها به نبوى سيره در زمينه، همين در ) ( گزينش ص خدا رسول سوى از رزمنده عنوان به جندب بن سمرة دوست جنگها : ) ( . كشتى. دوستت با فرمود ص پيامبر نشدم انتخاب من چرا كه كرد گله وى شد

: دارى. اجازه فرمود حضرت او، بدنى قدرت شدن آشكار و شدن برنده از پس بگير(7بجنگى.)

مىشد تأكيد و سفارش شيوه، اين بر نيز علوى مديريتى سيره :در

« روى از و بگمار كار به امتحان و آزمايش با را آنان و بنگر كارگزارانت كارهاى دراز كانونى شدن، تمايل تسليم و استبداد زيرا وامدار؛ كارى به را آنان استبداد، و ميل

(.» است خيانت و جور (8شعبههاى

« خود، خوشگمانى و خوشبينى و فراست به هرگز منشيان، اين انتخاب در سپسبا را زمامداران خوشبينى و نظر جلب طريقه زرنگ، مردان زيرا مكن؛ تكيه

ظاهر اين ماوراى كه حالى در مىدانند، خوب خوشخدمتى، به تظاهر و ظاهرسازىكه منصبهايى راه از را آنان بلكه ندارد، وجود خيرخواهى و امانتدارى هيچگونه جالب،

. كن اعتماد كسانى بر اين، بنابر بيازماى داشتهاند، تو از پيش صالح حكومتهاى براى(.» معروفند امانتدارى در و خوشسابقهتر مردم، ميان در (9كه

: انتخاب در فرد سوابق به توجه دوم اصل

فرد كنونى حال مالك، آيا كه است اين است، مطرح گزينش در كه مهمى پرسشاو؟ استعداد و توانايى يا است فرد تجربه مالك، آيا و او سوابق يا است

است گزينش زمان در فرد، گذشته به توجه اهميت مىآيد، دست به قبل آيات از آنچهو حاالت روحيات، داده، انجام كه مهمى كارهاى فردى، زندگى سوابق، از منظور و

. شد تفصيل به قائل مىتوان اينجا در البته است او خانوادگى زندگى :نيز

Page 201: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

1. ) فرد، ) سوابق دقيق ارزيابى وزارت و امامت همانند كليدى و اصلى منصبهاى دراست تأثير و اهميت .داراى

صورت .2 در چند هر است، فرد كنونى حال مالك، كليدى، غير و عادى منصبهاى در . استنباط زير آيه از نكته اين است خوشسابقه فرد با تقدم حق شرايط، تساوى

:مىشود

« پيروزى، از پس كه كسانى با جنگيدند، و كردند انفاق پيروزى، از پيش كه كسانى . انفاق فتح، از پس كه هستند كسانى از واالمقامتر آنان نيستند يكسان كردند، انفاق

مىدهيد، انجام آنچه به خدا و است داده نيك وعده دو، هر به خداوند و كردند جهاد و(.» است (10آگاه

) و ) كنونى حال ولى مىداند؛ بلندمقامى مايه را فتح از پيش خوشسابقگى آيه، اين . البته است تأييد مورد بوده، همراه خداوندى نيك وعده با نيز فتح از پس نيكوى

. آيه ذيل در كه است واقعهاى مطلب، اين مؤيد است برترى مايه خوب، سابقهاست شده نقل :مذكور

. ) ( بوديم مسفان منزل در حديبيه در ص خدا رسول با كه مىگويد خدرى ابوسعيد : . ) ( آيا پرسيديم كرد تعريف شدند، اسالم كمككار بعدا كه يمن، اهل از ص خدا رسول « : از پيش شما چون نيستند؛ جلوتر شما از ارزش، همه با فرمود بهترند؟ ما از آنان

(.» نبودهاند چنين آنان و كرديد جهاد و انفاق (11فتح

( ) ( ) مالك ) به خطاب ع اميرالمؤمنين سخنان سوابق به توجه باره در مؤيدات ديگر ازاست( :اشتر

Page 202: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

«. بودهاند تو از پيش اشرار و بد زمامداران وزير كه هستند كسانى وزرا بدترين. باشد تو سر صاحبان جزو نبايد داشته، شركت كارها در گناهكاران آن با كه كسىاز را جانشين بهترين تو كه حالى در ستمكارانند، برادران و گنهكاران همكاران آنان

كمتر اجتماعى، نفوذ و فكر نظر از كه كسانى يافت، خواهى آنان جاى به مردم ميانبا كه كسانى ندارند، دوش بر را آنان گناهان بار مقابل، در و نيستند آنان از

. افراد، اين نبودهاند شريك آنان گناه در و نكرده همكارى ستمشان در ستمكاران،و انس و بيشتر تو با محبتشان بهتر، تو با همكارىشان سبكتر، تو بر هزينهشان . و خود دوستان و خواص از را آنان اين، بنابر است كمتر بيگانگان با الفتشان

(.» ده قرار خويش (12رازداران

« خوشسابقه و صالح خاندانهاى و اصيل و شخصيت با افراد با را خود روابط سپس(.» ساز (13برقرار

« زيرا برگزين؛ اسالمند، در پيشگامتر و پاكتر و تجربهتر با كه را افرادى آنان ميان ازعواقب سنجش در و طمعتر كم همچنين و پاكتر آنان خانواده و بهتر آنان اخالق

( .» بيناترند اداره( 14كارها گزينش در مهمى مالك افراد، سوابق به توجه بنابراين، ) ( . ع اميرالمؤمنين نامه در كه است كليدى نيروهاى باره در توجه، اين است اسالمى

» جزء، » كارمندان و كارگزاران گزينش در مالك اما شدهاند؛ موسوم سر صاحبان به . دارند را مافات جبران احيانا و خدمت فرصت اينان است آنان كنونى .حال

) ( و: عمروعاص ابوسفيان، امثال به مكه، فتح از پس ص اكرم پيامبر نكته( داد، مسؤوليت بد، بسيار سوابق با (15وحشىحبشى ( ع( اميرالمؤمنين كه حالى در

. پاسخ چيست؟ تفاوت اين علت مىفرمود سوابق لحاظ بر بسيارى تأكيد گزينش، دركه است :اين

) ( تعداد افزايش و جذب و قلوب تأليف شرايط ص خدا رسول زمان شرايط اوال، . قلوب، تأليف باب از رو، اين از مىگرويدند خدا دين به فوج فوج كه بود مسلمانان

زمان اما مىداد؛ مسؤوليت آنان به شد، پرداخته بدان قبل فصل در كه ) و) بود معاويهگرايى و دنيا به گرايش حق، و دين از خروج زمان ع اميرالمؤمنين

مىشد علوى ادارى نظام فساد و تخريب باعث بدسابقه، افراد .گزينش

Page 203: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( منصبهاى در و فرمود واگذار آنان به را كليدى غير منصبهاى ص خدا رسول ثانيا، ) رفتار ) كه شد بيان قبل فصل در كه مىداد ايثارگران به را اولويت كليدى،

) بود) هماهنگ سيره، اين با نيز ع .اميرالمؤمنين

كارى استعداد و توانايى يا است مهم افراد تجربه گزينش، در آيا اينكه ديگر پرسشآنان؟

. خانوادگى، سوابق باره در قبلى پرسش دارد تفاوت قبلى پرسش با پرسش اينسوابق باره در پرسش، اين اما بود؛ اينها مانند و سياسى فردى، اجتماعى،

است شخص مهارتى و مديريتى .تخصصى،

احراز شرايط از يكى معموال كه است قائل جديد نظريه يك پرسش، اين به پاسخ در . بررسى و مطالعه مورد امر، اين كه است شده توصيه است تجربه داشتن شغل،

كار، شايسته انجام براى واقعا تجربه، داشتن كه شود ثابت تا گيرد قرار سازمان . تازگى به كه دانشجويانى مثال شغل، متقاضيان از بسيارى است ضرورى و الزم

قبال اجتماعى، و طبقاتى محروميتهاى داليل به كه كسانى يا شدهاند فارغالتحصيليا و ندارند كارى تجربه اصال يا كه هستند بىشمارى افراد جمله از نبودهاند، شاغل

. سازمان اگر حال آورند دست به را الزم تجربه تا نبودهاند شاغل چندانى مدتكار، انجام اصوال كه حالى در دهد، قرار سابقه سال پنج مثال را شغل احراز شرط

به ورود به موفق سابقه، ياكم سابقه بدون افراد باشد، نداشته تجربه به نياز(. آورد شمار به تبعيض نوعى مىتوان را اين و شد نخواهند (16سازمان

افراد استخدام به چندانى تمايل خصوصى، بخش در سازمانها اينكه ديگر نظريهفارغالتحصيل تازگى به كه را كسانى يا جوانان مىدهند ترجيح وغالبا ندارند سال ميان

ثانيا و دهند پرورش خود سليقه و ميل به را آنان اوال تا كنند استخدام شدهاند،در نخستين سال چند طى و ورود آغاز در كه سرمايهگذارىهايى بتوانند كاركناناست، شده الزم تخصصهاى و مهارتها و كسب و كار با آنان آشنايى براى سازمان،

سن. باالترين عنوان به سنى بيشتر، نيز دولتى بخش در داليل، همين به بازگردانند

Page 204: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

در تصميمگيرى براى سن، دادن قرار معيار ولى مىشود؛ تعيين استخدام براى مجازفرد، سن كه كند ثابت بايد سازمان بلكه نمىشود، توصيه كاركنان، استخدام باره

(. دارد شغل شايسته انجام در مستقيمى (17تأثير

يك در فصل، اين مقدمه در دو هر چند هر هستند، هم مقابل در نوين، نظريه دو اين . » اختالف، » اين شدند مطرح شغل با عوامل بعضى بىارتباطى عنوان ذيل در مسير، : جوانان از ضرورتا اينكه مگر است، تجربه اصل، اينكه يكى است مبنا دو از ناشى

از ضرورتا اينكه مگر است، توانايى و جوانى اصل، اينكه ديگرى و شود استفادهشود استفاده تجربه با .افراد

شايستگى و توانايى اصل، كه است اين مىآيد، دست به رحمانى مديريت از آنچه . را ساله هفده طالوت رحمان خداوند نيستند اصل كدام هيچ جوانى، و تجربه و است

) ( . به را ساله نوزده اسامه ص خدا رسول برگزيد بنىاسرائيل لشكر فرماندهى بهقرار مكه فرماندار را ساله بيست اسيد بن عتاب و كرد نصب خود لشكر فرماندهى

) ( كه. حالى در داد، قرار مصر والى را جوان ابىبكر بن محمد ع اميرالمؤمنين داد . افراد اين توانايى و دانايى نصبها اين علت داشتند وجود نيز تجربه با و پير افراد . رسول. مىكند توصيف توانايى و دانايى و جسم و علم با را طالوت خداوند است

! « : ) آيا) عتاب اى مىفرمايد خويش جوان استاندار اسيد، بن عتاب به خطاب ص خدارا تو كردم؟ فرمانروا قوم كدام بر و برگزيدم مقام اين به را تو چه براى كه مىدانى

) مسلمانان ) ميان در اگر و ساختم مكه ساكنان و خدا حرم اهل اهلالله فرماندار(.» مىسپردم او به را كار اين مىيافتم، تو از شايستهتر مقام، اين براى را (18كسى

« : ) از) گروهى بر اسامه فرماندهى گويا مىفرمايد اسامه نصب توجيه در ص پيامبرتازگى شما سرپيچى و اعتراض ولى گشودهايد؛ انتقاد به زبان و آمده گران شما

! . ) او ) پدر هم سوگند خدا به مىكرديد انتقاد نيز زيد او پدر فرماندهى از قبال ندارد،او من و است شايسته و اليق مقام، اين براى فرزندش هم بود، منصب اين شايسته

! . نيكو او حق در را ديگران و كنيد نيكى او باره در مردم اى دارم دوست سخت را(.» . است شما نيكان از او كنيد (19سفارش

Page 205: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نه هستند، جوانگرا علوى و نبوى و رحمانى مديريت كه نيست معنا بدان اين ولىكار به توانايى و شايستگى علت به افرادى مواقع، بسيارى در زيرا تجربهگرا؛

. چهل در پيامبران، بيشتر برگزيدن بيشتر تجربه علت به نه مىشدند، گماشتهرسول سوى از لشكر، فرماندهى به حمزه انتخاب رحمانى، مديريت در سالگى،

) سوى) از مصر، فرماندارى و لشكر فرماندهى به اشتر مالك نصب و ص خدا . ) ( صورت در البته است توانايى و شايستگى اصل اهميت كننده اثبات ع على حضرت

. است مقدم جوانى بر تجربه كه مىرسد نظر به شايستگى، و توانايى شرط تساوى(. ) ( است تجربهها با نصب در اشتر مالك به ع اميرالمؤمنين سفارش فلسفه (20اين،

آزمونه - باره در پرسش چند

نبوى و رحمانى مديريت اساس بر آن ضرورت و اصل كه گزينش، آزمونهاى باره دراست مطرح پرسش چند رسيد، اثبات به علوى :و

است، وقت چه آزمون، اين زمان گرفت؟ بهره بايد آزمونها اين در روشهايى چه ازآن تطابق و نتيجهبخشى و روايى درجه نصب؟ از پس يا نصب هنگام نصب، از پيش

درست آزمون، حاصل كه شد مطمئن مىتوان چگونه دارد؟ ضمانتهايى چه واقع با) ( ع معصومين يا خداوند توسط آزمون اگر است؟ نشده پايمال كسى حق و است

ديگران آزمايشهاى صحت تضمين مالك اما دهد؛ مى نتيجه واقع مطابق پذيرد، انجامچيست؟ آن هدف نيز و آزمون مواد چيست؟

: اثر در يا بيكارى از فرار براى و اقتصادى فشار اثر در افراد بعضى اجمالى پاسخمىشوند؛ كار به مشغول رشتهاى در و شده سازمان يك وارد دوست، يك سفارش

. رو، اين از ندارند را كار آن صالحيت و شايستگى كه مىشود معلوم مدتى از پس اماخويش عمر از بخشى دادن دست از براى و مىشوند افسردگى و سرخوردگى دچار

. و مراجعان حقوق تضييع كار، شدن ضايع باعث همچنين مىخورند تأسف و حسرتاشغال شخص اين توسط او جاى و بوده كار اين شايسته كه كسى حق شدن پايمال

) ( . نظر به تلخى رفتار ابتدايى گرچه دقيق تقريبا آزمون يك مىگردند است، شدهبا و مىشود مذكور نامطلوب پىآمدهاى مانع و بوده درست عملى واقع، در ولى مىآيد؛

( .» « : لكم خير فهو شيئا تكرهوا ان عسى است سازگار خداوندى (21رحمت

Page 206: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ابتال ) - آزمايش از (هدف

« يافتيد، كافى رشد آنان در اگر بيازماييد، رسيدند، بلوغ حد به چون را يتيمانبدهيد ايشان به را .«اموالشان

« اندام« وصف يك و جسمى كيفيت يك ما معمولى و عرف اصطالحات در رشدرشد. صفت به متصف فارسى، امروز عرف در و اصطالح در اندامها و قامتها است

بلوغ نوعى يعنى است؛ روحى كيفيت يك اسالمى، فقه اصطالح در ولى مىشود؛ : . نيز روحى بلوغ بايد جسمى بلوغ از پس كودك مىگويند جسمى بلوغ مقابل در است

: ازدواج براى جسمى بلوغ تنها مىگويند و بگذاريم اختيارش در را ثروت تا كند پيدااست الزم نيز روحى بلوغ يعنى رشد نيست، .كافى

و زيان و سود درك تشخيص، قدرت و شايستگى روحى، بلوغ و رشد از مقصود . و شايستگى از است عبارت رشد ديگر، عبارت به است بهرهبردارى و اداره لياقت

(. حيات سرمايههاى و وسايل از صحيح بهرهبردارى و استفاده و نگهدارى براى لياقتشرط( 22 رشد، و خودش مال در است يتيم تصرف در استقالل مقتضى نكاح، بلوغ

. معامالت نوع در ولى است؛ كافى نكاح بلوغ عبادات، نوع در است تصرف نفوذاز اين و داشت نخواهد تأثير مقتضى، اال و شود ضميمه بايد هم رشد و نيست كافى

. امام مىشود نظام اختالل باعث رشد، گرفتن ناديده و است قانونگذارى لطايف(.) ( » « ) المال) حفظ الرشد ايناس مىدانند مال حفظ را الرشد ايناس ع (23صادق

است شده مطرح مطهرى، شهيد استاد رشد نظريه ذيل در رشد، .بحث

« : چنين آيا است شده ذكر آزمايش براى نيز ديگرى اهداف رحمانى مديريت درهنوز خداوند كه حالى در شد، خواهيد بهشت وارد ايمان ادعاى با تنها كه پنداشتيد

(.» است؟ نساخته مشخص را صابران و شما از (24مجاهدان

Page 207: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« : و مىشوند رها خود حال به آورديم، ايمان بگويند كه همين كردند گمان مردم آيانيز را اينان و آزموديم بودند، آنان از پيش كه را كسانى ما شد؟ نخواهند آزمايش . دروغ كه كسانى و مىگويند راست كه كسانى باره در خدا علم بايد مىكنيم امتحان

(.» يابد تحقق (25مىگويند،

« از صابران و واقعى مجاهدان كه شود معلوم تا مىآزماييم قطعا را شما همه ما(.» بيازماييم نيز را شما اخبار و كيانند شما (26ميان

صبر، رشد، درجه شدن مشخص كه مىآيد دست به آنها نظاير و آيات اين مجموع ازاست آن آثار و الهى آزمايشهاى اصلى اهداف از خبرويت، و ايمان صداقت، جهاد،

و مطهرى استاد و دارد گزينشها در را اصلى جايگاه رشد عناصر، اين ميان در كهدادند دست به آن از جامعى تعريف طباطبايى .عالمه

- ( زنان (27گزينش

. كه است هنگامى استثنا تنها نيست قانونى آنان جنسيت اساس بر افراد استخدامبه كه دارد را كارى شايسته انجام با مستقيم رابطه فرد، جنسيت كه كرد ثابت بتوان

را شخصى بخواهد انتظامى نيروهاى يا پليس اداره اگر مثال شد؛ خواهد واگذار وىو انتخاب شغل اين براى كه كسى طبيعتا كند، استخدام زنان بدنى بازرسى براى

. از زنان اينكه فرض با نبايد سازمان همچنين باشد زن بايد نيز مىشود استخداماستخدام از ندارند، را خاصى كار انجام توانايى بوده، ضعيف جسمانى، قدرت لحاظ

. توانايى ميزان كه شود داده فرصت شغل، متقاضى زنان به بايد كند خوددارى آنانشىء مرتبا آن متصدى كه است الزم كارى انجام براى اگر مثال دهند؛ نشان را خودچه و زن چه شغل، متقاضيان از بايد سازمان كند، جا به جا و بلند را كيلويى سى

بگذارند نمايش به كار اين براى را خود جسمى توانايى كه بخواهد .مرد،

Page 208: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

يا شيرخوار كودكان داراى كه زنانى استخدام از سازمانها كه مىشود مشاهده اغلب . هم كه باشد مشكل زن يك براى است ممكن مىكنند خوددارى هستند، خردسال

مطرح را بحث اين غربى جوامع در زنان اخيرا اما باشد؛ مادر هم و اداره كارمنداگر اين بنابر و است دو هر مادر، و پدر وظيفه كودكان، از مراقبت كه كردهاندمىتوان را اين شود، زنان دامنگير تنها آن، از ناشى پىآمدهاى و كودكان از مواظبت

) ( . دو هر ، مادر و پدر زن و مرد كه نيست شكى چه اگر آورد شمار به تبعيض نوعىو آداب اما دارند، مشترك مسؤوليت خود، فرزندان تربيت و سرپرستى برابر در

دارد مهمى نقش مسؤوليتها اين تقسيمبندى در اجتماعى .سنن

تأهل و تجرد

ولى نيست؛ قانونى خود خودى به آن، باره در پرسش و تأهل و تجرد كه است بديهىتأهل كه حالى در مثال نمىشود؛ برخورد يكسان مسأله، اين با كه است اينجا مشكل

علت به نيز امتيازاتى مواردى در حتى يا و نمىآيد شمار به او براى منفى عاملى مرد،خانواده دوم آور نان چشم به متأهل زنان به معموال مىگيرد، تعلق او به عائلهمندى

مزاياى و حقوق يكسان، مشاغل انجام براى علت، همين به و مىشود نگريستهمىشود داده آنان به .كمترى

زنان گزينش و اشتغال

محسوب زنان سياسى مشاركت حوزههاى از زنان، اشتغال و گزينش مسأله« » اجتهاد. » مسأله و القضاء كتاب در شيعى، فقهى متون در مسأله، اين البته مىشود. » است گرفته قرار بحث مورد مجتهد، و قاضى شرايط از بحث ضمن ، تقليد و

مقوله اين اختصار، به امارت، و امامت و قضاوت مباحث در نيز سنت اهل فقيهانكردهاند بررسى .را

امامت، قضاوت، چون مناصبى تصدى براى زنان صالحيت عدم فقه، دسته دو هر دراز مىشود، محسوب عامه واليت شؤون از كه ديگر، منصب هر و حكومت مرجعيت،

مخالفت و است شده انگاشته شرع مذاق با مطابق و اجماعى و مسلم امور

Page 209: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

توجيه مورد قمى، ميرزاى و اردبيلى محقق همچون اندكى، منتقدان و صاحبنظراناست نشده تلقى اجماع با مقابله و گرفته .قرار

قضاوت جواز عدم سوى به شيعه فقه ادله، ضعف رغم على كه شده باعث آنچهكه است بوده اعصار و قرون طول در شيعه محكوميت كند، پيدا گرايش زنان براى

شرعى غير را حاكم قضايى رژيم بهويژه، و مىشمردند ظالم را حكومتى دستگاههاى .) اين،. ) بنابر كوتاه مقاطعى در جز نمىپرداختند قضاوت به نيز مردان حتى مىدانستند

است بوده انگيزه از خالى قضاوت، بحث نظرى و فقهى مبانى در .مناقشه

قضاوت، جمله از حكومتى، مناصب همه كه اسالمى، نوپاى نظام فضاى در اماتوجه مورد آن، به مربوط مباحث كه است بديهى مىكند، پيدا مشروع وجههاى

. قاضى، شرايط از بحث غيراسالمى، نظامهاى در ديگر، بيان به مىگيرد قرار بيشترىنفى غرض با هم آن مىشد، تكيه اجتهاد يا و عدالت شرط بر حداكثر و نداشت داعى

. سايه در بودن، مرد مانند شرطى بنابراين، وغاصب حاكم قضايى نظام مشروعيت . مسند در زنان حضور علت به مىشد، پرداخته آن به هم اگر مىشد محو قبل شرايطامثال و حجاب عدالت، به حقيقت، در كه بود شرعى موازين رعايت بدون قضاوت،

مىشد داده نشان حساسيت .آن،

كشيده فقهى جدى چالش به امور، از بسيارى مانند شرايط، اين كه انقالب، از پساستحساناتى به صرفا آن، دنبال به و مىشود آشكار آن بودن دفاع قابل غير مىشود،

« » در » شك كه بيان اين با مىشود، تكيه حجيت عدم اصل يا و شرع مذاق ماننداست حجيت عدم با مساوق .«حجيت،

سنت - و قرآن ديدگاه از زنان گزينش

كليدى ) .1 واليى مناصب (در

Page 210: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اين از و داده قرار محور و اصل را بودن مرد پيامبران، گزينش در رحمان خداى « : اهل فسئلوا اليهم نوحى رجاال اال قبلك ارسلنا ما و است نرفته فراتر محدوده

( » ؛ تعلمون ال كنتم ان وحى( 28الذكر آنان به كه مردانى جز تو از پيش ما يعنى . بپرسيد آگاهان از نمىدانيد، اگر نفرستاديم .مىكرديم،

. است اديان همه اركان و بزرگان شهادت و پيامبران زندگى تاريخ مطلب، اين مؤيد . ائمه هستند مرد همگى كه است شده برده پيامبر سى تقريبا نام قرآن سراسر در

اعتقادى و كالمى مباحث در اصوال و هستند مرد همگى هستند، نفر دوازده كه شيعه، . سنت، اهل اعتقادات در است بودن مرد پيامبر، و امام شرايط از يكى شيعه،

ولى و خليفه شرط نيز آنان و هستند مرد چهارگانه، مذاهب ائمه و راشدين خلفاى . است رحمانى گزينش از ملهم امور، اين همه مىدانند بودن مرد را بودن .مسلمين

گرفتهاند قرار الهام مورد و شده التفات و توجه نيز زنان به رحمانى، مديريت :در

« ! : پاك و برگزيده را تو خدا مريم اى گفتند فرشتگان كه را هنگامى آوريد ياد به) ( ! . نعمت اين شكرانه به مريم اى است داده برترى جهان زنان همه بر و ساخته

(.» كن ركوع كنندگان ركوع وبا آور جاى به سجده و كن خضوع خود پروردگار براى29)

« را وى ترسيدى، او بر كه هنگامى و ده شير را او كه كرديم الهام موسى مادر به مارسوالن واز مىگردانيم باز تو به را او ما كه مباش غمگين و نترس و بيفكن دريا در

( .» مىدهيم سيده( 30قرار و برگزيده زنى عيسى حضرت مادر آيات، اين اساس بر ) كه) بود خداوندى عنايت و الهام مورد زنى موسى حضرت مادر و زنان بانوى و الگو

به ماندن زنده براى را موسى حضرت مانند پيامبرى كه داده مأموريت او به خدابيندازد نيل .درياى

) ( ) ( زنان الگوى ص خدا رسول زبان از س زهرا فاطمه حضرت شيعى، اعتقادات درخويش ) زمان در زنان الگوى كه مريم حضرت برابر در است زمانها همه در عالميان

. ) ( آن( القاب از دارد برترى و واال جايگاه ع معصومين ائمه و اهلبيت ميان در و است

Page 211: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( با ص خدا رسول وفات از پس خود، حيات طول در زيرا است؛ محدثه حضرت، ) ( حضرت نه و س زهرا حضرت نه است، مسلم آنچه اما مىكرد؛ گفتوگو جبرئيل

يقينا مىبودند، مرد اگر كه نشدند، مبعوث خدا سوى از پيامبرى و امامت به مريممىشدند .منصوب

و نبوت همچون مناصبى در بودن مرد اصل شده، گفته نكات و آيات مجموع از . در بودن مرد اصل است ترديد بدون و مسلم وحيانى، و رحمانى مديريت در امامت،

و كالم در كه شده موجب خداوندى گزينش سيره در عامه، امامت و نبوت واليت،همانند باشد؛ شرط بودن مرد است، واليت و امامت شؤون از آنچه در شيعى، فقه

حكومت رياست و مرجعيت جماعت، و جمعه امامت .قضاوت،

قرار خداوندى گزينشهاى چهارچوب در بلكه نيست، بىپايه و غريب امرى نگرش، اين » است،. » رايج فقيهان، قلم در كه ، شرع مذاق استحسانى اصطالح بسا چه دارد

باشد خداوند گزينشى و مديريتى شيوه اين از .ترجمهاى

تاريخ طول در حكومت، و امامت مرجعيت، قضاوت، در بودن مرد اشتراط مسأله . را نظريه اين است بوده دغدغه بدون و تسالم مورد امرى سنى، و شيعه فقاهت . چون بزرگانى فقط شيعه، فقهاى ميان در مىدانند مشهور بعضى و اجماعى بعضى

گونهاى به آنان نظريات كه كردهاند مخالفت آن با قمى ميرزاى و اردبيلى مقدس . شهرت تحقق نباشد، توجيهپذير هم اگر نباشد اجماع مانع تا است شده توجيه

است يقينى است، سندى ضعف كننده جبران كه .فتوايى،

مرد است، آمده ادلته و االسالمى الفقه كتاب در كه گونه آن عامه، فقهاى آراى درحنفيه اما است؛ قضا نفوذ و صحت شرط حنابله، و شافعيه مالكيه، نزد قاضى، بودن . جرير محمدبن باشند قضا عهدهدار مالى، امور حوزه در توانند مى زنان كه گفتهاند

مىتوانند مردان مانند زنان، كه است معتقد است، تاريخ و تفسير صاحب كه طبرى، . قرار مذاهب ديگر حمله مورد ابوحنيفه، و طبرى نظر باشند قاضى امور، همه در : . اينكه بر افزون نيست، اجماع خالف اقوال به اعتبار مىگويد ماوردى است گرفته

. » از » كه مىشود مشاهده مىسازد مردود را آن نيز النساء على قوامون الرجال آيهعظيم خيل ميان در كه است قضاوت در اختالف، مهمترين واليى، مناصب ميان

Page 212: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

گزينش شيوه به مؤيد كه عظيمه، شهرت و ندارد مقاومتى بودن، مرد طرفدارانوا احتياط به را مخالفان اصطالحا و مىگيرد را مخالفت جرئت است، رحمانى

.مىدارد

از متأثر و برجسته فقهاى و مراجع از غير صاحبنظرانى ميان در انقالب، از پس اماچالش به بودن مرد اشتراط آمد، وجود به قضا عملى زمينه آن در كه انقالب، فضاى

و نبوده برخوردار بااليى دفاع قابليت از اشتراط، موافقان ادله زيرا شد؛ كشيدهبين نيز رويهاى وحدت هيچ و است درايى و داللى رجالى، اصولى، مناقشه قابل . مذاق بعضى مىدانند، دليل تنها را اجماع بعضى ندارد وجود دليل اقامه در فقيهاناز اينها همه كه را، قرآن از آياتى بعضى و را ابىخديجه صحيحه بعضى را، شرع . گوناگون محافل در بحث، اين كه آنجا از دارد مناقشه و ايراد جاى مدرسهاى ديدگاه

ما دارد، وجود آن از انبوهى تقريرات و است شده مطرح كافى اندازه بهمىدهيم ارجاع مباحث آن به را .پژوهشگران

از هم آن گزينشى، و مديريتى نگرش است، مهم تحقيق، اين چهارچوب در آنچهاست علوى و نبوى سپس و رحمانى مديريت .ديدگاه

ائمه و انبيا گزينش در مردمحورى كه آورديم دست به رحمانى مديريت از تاكنوناست، كرده تصريح آن به جواهر صاحب كه مشهور، نظر طبق اگر و دارد وجود

مانند مناصبى و است شرط آن در بودن، مرد باشد، واليت و نبوت شؤون از قضاوتنيست مستثنا قاعده اين از نيز حكومت رياست و جماعت و جمعه .امامت

. زنانى تعداد سيره، اين در هست نيز عقال سيره به مؤيد ساالرانه، مرد گزينش اينحاكى اين كه است اندك رسيدهاند، محورى و كليدى مقامات به تاريخ، طول در كه

. از سطحى آمار يك معاصر، جهان در حتى است عمومى قانون آن در بودن استثنا ازكاريزماتيك، غير و كاريزماتيك رهبران و نظامى فرماندهان و جهان دولتهاى كابينه

. پيشبينى اخيرا چند هر كند تغيير كه است بعيد و است مردساالرى غلبه نشاندهندهبه تخمين اين تبديل ولى است، زنساالرى قرن يكم، و بيست قرن كه است شده

سنت و فطرت بر مبتنى كه رحمانى، مديريت عمومى قانون به توجه با واقعيت،مىآيد نظر به مشكل .است،

Page 213: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مناصب در مردساالرى اين گزينشى، و مديريتى بعد در علوى، و نبوى سيره دريافت تداوم .واليى

مردان از ارشد، نظاميان و قاضيان وزيران، واليان، معصوم، دو اين حكومت راست. داشته تداوم تاكنون اسالمى، به موسوم حكومتهاى ميان در سيره، اين .بودند

غيرواليى ) .2 عادى مناصب در زنان (گزينش

قصد به مىتوانند و دارند را خانه از خارج در اشتغال اجازه زنان رحمانى، مديريت در . فرماييد توجه باره اين در آياتى به شوند حاضر جامعه در :مأموريتهايى،

« پايان چهار كه ديد را مردم از گروهى رسيد، مدين آب چاه به موسى كه هنگامىو ) خويشند گوسفندان مراقب كه ديد را زن دو آنان كنار در و مىكنند سيراب را خود

: : .) گفتند چيست؟ شما كار گفت آنان به موسى شوند نمى نزديك چاه بهكهنسالى پيرمرد ما پدر و شوند خارج همگى چوپانها تا نمىدهيم آب را گوسفندانمان

. .) رو ) سپس كشيد آب دو، آن گوسفندان براى موسى نيست كار اين بر قادر است ! : آن به فرستى، من بر كه نيكى و خير هر پروردگارا كرد عرض و آورد سايه به

بر. گام حيا نهايت در كه حالى در آمد، او سراغ به زن دو آن از يكى ناگهان نيازمندم : ما. براى كه را گوسفندان به دادن آب مزد تا مىكند دعوت تو از پدرم گفت مىداشت

. را خود سرگذشت و آمد شعيب نزد موسى كه هنگامى بپردازد تو به دادى، انجام! : . : پدرم گفت دختر دو آن از يكى يافتى نجات ظالم قوم از نترس، گفت داد، شرح

كه است كس آن كنى، استخدام مىتوانى كه كسى بهترين زيرا كن؛ استخدام را او (.» باشد امين و (31قوى

« . : دور، از نيز او كن پىگيرى را او حال، و وضع هر در گفت او خواهر به موسى مادر . ) شيرده ) زنان همه ما بودند بىخبر فرعونيان آنان كه حالى در كرد، مشاهده را ماجرا

: ) خانوادهاى ) به را شما آيا گفت خواهرش و كرديم حرام موسى او بر پيش، از را

Page 214: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(.» باشند؟ او خيرخواه و كنند كفالت شما براى را نوزاد اين مىتوانند كه كنم رهنمايى32)

) آنها ) چرادادن احتماال و گوسفندان سقايت به پيامبر شعيب دختران آيات، اين طبقاين بمانند، خانه در بايد و هستند پيامبر دختر چون و مىشوند مشغول خانه بيرون در . است كار اين پشتيبان پيامبر، يك اجازه نيست اجتماع در آنان حضور از مانع مسأله،

. آنان اشتغال و اجتماع در حضور البته است فرموده تقرير را كار اين نيز خداوند و . در كه موسى حضرت با بهويژه مىگويند؛ سخن مردان با است وقار و حيا با همراه

موازين رعايت گفتوگو اين در ولى است؛ بوده مجرد و ساله هجده هنگام، آن . اختالط آنان با كردهاند، ازدحام آب چاه سر بر چوپانان وقتى مىشود شرعى

. سپس كنند ترك را آنجا و برسد پايان به كارشان آنان تا مىمانند منتظر بلكه نمىكنند، . به كه نمىشود اين از مانع پيامبرزادگى و وقار و حيا مىپردازند خود كار به اينان . هنگام تفسير، بنابر بگيرد مزد تا بيايد پدرشان نزد كه دهند پيشنهاد موسى حضرتو مىكنند حركت او سر پشت دختران و جلو موسى حضرت پدر، سوى به رفتنميان ) و چاه اطراف كه زمانى خالف به هستند تنها زيرا نگويند؛ سخن كه مىكوشند

بودند (مردم .

نشان را وقار و اشتغال با همراه زنان، اجتماعى حضور از مناسب الگويى آيات، اينحساس. اطالعاتى مأموريت يك به موسى حضرت خواهر بعد، آيات در مىدهد

و. ترفند با و مىرود بودند، دشمن و خطرناك افرادى كه فرعونيان، ميان به او مىرود . اجتماعى حضور رو، اين از مىگرداند باز مادرش به را موسى حضرت خداوندى، كيدمورد موسى، حضرت خواهر امنيتى حضور و شعيب حضرت دختران اقتصادى و

. نبايد باشد، زن پوشيدگى بر قرآن و شرع نظر اگر است تعالى و تبارك خداى تأييد . ديگر آيهاى به مطلب، اين بر تأكيد براى باشيم ويژه حضورهاى گونه اين شاهد

فرماييد :توجه

« مىكنند، كسب آنچه از نصيبى نيز زنان و دارند مىكنند، كسب آنچه از نصيبى مردان(33دارند«.)

Page 215: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مىكند - - اثبات را زن اقتصادى استقالل مطهرى شهيد استاد قول به كه آيه ايندر نيز را زنان دانسته، حق داراى خود فعاليت و كار نتايج در را مردان كه طور همان

(. مىشمرد حق صاحب فعاليتشان و كار (34نتيجه

» مىداند » اختصاص و حيازت نوعى را آيه اين در اكتساب از مراد طباطبايى عالمه(. مىشود نيز حرفه و صنعت به اكتساب مانند اختيارى، عمل شامل اين( 35كه با

و مشروع اجتماعى، و ادارى شغل هر و صنعتى و حرفه هر در زنان اكتساب تفسير،از مانع حتى و دارد خودشان به اختصاص باشند، داشته درآمدى اگر و است مجاز

نيست شوهر سوى از آنان به نفقه پرداخت .تداوم

. البته باشد كافى اشتغال، مشروعيت اثبات براى شده، ياد آيات كه مىرسد نظر بهدستمزد و حقوق مبحث در دارد، نقشى چه اينجا در همسر اذن كه مسأله اين

شد خواهد .بررسى

نيز آنان گزينش باشد، مشروع اشتغال و حضور وقتى قاعدتا گزينش، بحث منظر از . مناصب در زنان كارگيرى به و استخدام مىكند، تأييد را نكته اين آنچه است بىاشكالمىشود اشاره آن از نمونههايى به كه است علوى و نبوى مديريتى سيره در :عادى،

امدادگر .1 عنوان به جنگ در زنان :حضور

) ( در س فاطمه حضرت جمله از زن، نفر چهارده است، آمده تاريخ در كه گونه آن . مىكردند، حمل خود پشت بر را اسالم سربازان آب و غذا آنان بودند حاضر احد جنگ

(. مىكردند مداوا را آنان و مىدادند آب مجروحان حضور( 36به نيز خيبر در آنان .)37داشتند.) است( كرده شركت جنگ هفت در عطيه (38ام

جنگجو .2 و مدافع عنوان به زنان :حضور

Page 216: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( مىكرده دفاع ص خدا رسول از كه مىشود برده نام شيبه نام به زنى از احد جنگ دراز » نسيبه مقام كه مىفرمود و كرده تأييد را او عمل لبخند، با حضرت، آن و است

(.» است برتر فالنى و مسيلمه( 39فالنى معروف، فتنهگر با جنگ در زن، همين (. مىكند فدا را خود دست يك (40كذاب،

علمى .3 صحنههاى در زنان حضور

) ( و ص خدا رسول جمع به داشت، شهرت زنان نماينده و خطيب به كه زنى اسماء،: . مىفرمايند و مىكنند تشويق را وى و مىدهند پاسخ او به پيامبر مىشود وارد مردان

(.» كن» ابالغ نمايندهاى، آنان طرف از كه زنانى همه به گفتم، (41آنچه

5. (. حسبه امور در زنان (42نصب

6. (. نگهبان عنوان به ايمن ام (43نصب

7. (. قرآن مربى عنوان به حارث بن عبدالله دختر ورقه، ام (44نصب

8. (. زنان كتابت معلم عنوان به حثمه ابى بن سليمان ام (45نصب

مىشد داده حضرت آن سوى از مأموريتهايى زنان به نيز علوى مديريتى سيره :در

1. (.) ( ع على حضرت با همراه جمل، جنگ در الغفاريه ليلى (46حضور

2. (. تبليغى مؤثر بسيار نقش با صفين جنگ در كوفى رقيه يا الخير ام (47حضور

Page 217: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

3. ) ( با ع اميرالمؤمنين سوى از جمل، جنگ از پس مسلح، زن چهل به مأموريت دادن(. مردانه (48لباس

اين .4 در زن، اين حضور تأييد و او عزل و استاندار يك از سوده شكايت به توجه(. ابالغ براى او به جديد استاندار نصب حكم دادن و (49مورد

) ( در ايشان سخنرانى و س زهرا حضرت اجتماعى نقش مىشود اضافه اينها همه به ) ( نظامى مأموريتهاى و ع اميرالمؤمنين واليت از دفاع و انصار و مهاجران بين

آن در حاضر زنان ديگر و كربال در حسين امام سوى از كلثوم ام و زينب حضرات.صحنه

) ( زنان انتصاب و اشتغال ع معصومين و خداوند مديريتى سيره در اساس، اين برمشاركت نوع حساسترين كه امنيتى، و نظامى مأموريتهاى در حتى است، جايز

است اسالمى نظام در زنان اجتماعى .سياسى

جمعبندى

جماعت، .1 و جمعه امامت حكومت، رياست منصبهاى در زنان رحمانى، مديريت درشؤون از كه مناصبى ديگر و مرجعيت همچنين و قضاوت احتياطا ردهاى هر در

نمىشوند گزينش است، عامه امامت و .واليت

امكان .2 و است بيرون فوق دايره از كالن، مديريتهاى و وزارت مانند مناصبىدارد وجود زنان .گزينش

ندارد .3 اشكالى حرفهاى، و ادارى گوناگون مناصب در زنان انتصاب و .اشتغال

Page 218: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پايانى نكته

غيرادارى، و ادارى امور اشغال و هجوم لزوم، معناى به اشتغال، جواز و مشروعيت ) ( . به كه س زهرا فاطمه حضرت عملى و نظرى سيره به تأسى نيست زنان سوى از

يك براى نيكو معيارهايى بيانگر است، مطرح زمانها همه در زنان، الگوى عنوان . كه است كسى زنان بهترين كه است شده نقل حضرت آن از است سالم جامعه

. پيامبر كه كارى تقسيم از حضرت، آن خود نبيند را مردى او و نبيند را او مردى ) ( ) كه) شكل اين به بود، راضى فرمودند، ع اميرالمؤمنين و ايشان بين ص اكرم ) ( ) ( اداره را منزل درون امور س اطهر زهراى و را خانه بيرون كار ع على حضرت

.كند

ضرورت، صورت در و است خانهدارى و فرزندان تربيت زنان، اول وظيفه اين، بنابربر مردان عهده از كه زنان، ويژه كارهاى به و مىورزند اشتغال خانه بيرون كار به . مىكنند رعايت نيز را وقار و عفاف امور، اين دادن انجام در البته پردازند مى نمىآيد،

گيرد كار به مرد و زن اختالط عدم براى را تالش بيشترين بايد اسالم ادارى نظام .و

و طبيعىتر شكل خانوادهها و شد خواهد حل مردان اشتغال مشكل ترتيب، اين باخانواده، زيرا مىآيد؛ فراهم جامعه و آنها تحكيم زمينههاى و مىگيرند خود به سالمترى

. حد سر تا سطح، هر در و توسعهاى هر در است توسعه نوع هر نشدنى تفكيك عاملداشت نگاه محفوظ را خانواده سنتى و فطرى ترتيب و تركيب بايد .امكان

فرصتهاى كنند، پيدا ادارى غير و ادارى مناصب اشغال به كمترى ميل زنان اگرنانآوران مردان، بيكارى كاهش با و مىشود پيدا مردان براى بيشترى شغلى

مفاسد از بسيارى و مىشود تشكيل بيشترى خانوادههاى و مىشوند تقويت خانوادههامىبندد بر رخت است، اشتغال بحران از ناشى كه اقتصادى، و .اجتماعى

Page 219: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

صورت در زنان، گزينش آن، از پس و مردان گزينش به دادن اولويت اين، بنابرو دارد بسيارى بركات كه است فرمولى گزينش، به آنان خود تمايل و ضرورت

عملى و نظرى سيره از ملهم و علوى و نبوى و رحمانى مديريتى سيره با مطابق . ) ( و جواز فقهى، لحاظ از چند هر است اهلبيت محور عنوان به س زهرا حضرتصورت در كه است مشروعيتى ولى است، ثابت زنان اشتغال و انتصاب مشروعيت

مانند مناصبى حتى مىتواند نگارنده عقيده به كه ضرورتى مىآيد، كار به ضرورت . را قضاوت براى اجتهاد بودن شرط كه ضرورتى همان شود شامل نيز را قضاوتنيز را بودن مرد شرط مىتواند مىكند، غيرمجتهد قضاوت جواز به حكم و مىزند كنار

بزند .كنار

امانت و عفت آزمون

انتصاب مورد فرد عفت و پاكى باالتر، مناصب در بهويژه استخدام، شرايط از يكىبه. زنان، به تعرض بحث كارشناسان، اعتقاد به امروزى، ادارى نظامهاى در است

. مىشود منتشر فراوانى مقاالت آن، حل راه براى كه است شده تبديل مهمى مسأله . كه آيهاى ذيل طباطبايى عالمه است شده توجه نكته اين به نيز رحمانى مديريت در

نقل قمى تفسير از است، مربوط موسى حضرت و شعيب حضرت دختران قصه بهكه :مىكند

« . : فقال االمين القوى استأجرت من خير ان استأجره ابت يا شعيب بنات احدى قالت . : امانته؟ عرفت فبم وحده الدلو يستسقى انه عرفتنيه، فقد قوته اما شعيب لها

ينظرون : ال قوم من فانا الطريق على دلينى و عنى تأخرى لى قال لما انه فقالت(.» امانته فهذه النساء اعجاز ينظرون الذين من ليس انه عرفت النساء ادبار (50فى

« ! : بهترين همانا كن، استخدام را موسى من پدر اى گفت شعيب دختران از يكى: . گفت دخترش به شعيب باشد امين و نيرومند بايد كنى، استخدام بخواهى كه كسى

. امانت اما مىكرد بلند را سنگين دلو تنهايى به كه شناساندى من به را او قدرت اما : : ) پشت) تو گفت من به موسى كه زمانى گفت شناختى؟ كجا از را او پاكى و عفت قومى از ما زيرا پدرت؛ منزل به كن راهنمايى مرا جا همان از و كن حركت من سر

Page 220: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. نيست كسانى از او كه دانستم من پس نمىكنند نگاه زنان اندام پشت به كه هستيم ! . است او امانت اين پدر اى مىشوند خيره زنان اندام و بدن به .«كه

) ( است آمده البيان، مجمع تفسير در ع اميرالمؤمنين زبان از حكايت، اين .مانند

يك از حاكى و كند استخدام را ديگرى پيامبر مىخواهد پيامبر يك كه واقعه، اين ازيكى و استخدامى آزمون مواد از عفت صفت كه مىيابيم در است، رحمانى گزينش

. شده فراموش نوين، مديريتهاى در كه است امرى اين است مديران شرايط ازافتادهاند آن فكر به اخيرا چند هر .است،

« ) ( شما كه است آمده نيز ع اميرالمؤمنين فرمايش در سداد، و عفت صفت بر تكيه(.») راستى ) سداد و عفت و ورع با كنيد كمك مرا اما باشيد؛ من مانند (51نمىتوانيد

در است كارگزينى و گزينشى دستگاه تالش زمينه، اين در اجراها ضمانت از يكىگزينش ) بحث در كه كارى محيط در مردان با آنان اختالط عدم و زنان كمتر گزينش

مىشود يا شد مطرح (زنان .

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

11

ص (1 انسانى، منابع مديريت ستارى، شده) 145 - 109حسن (تلخيص .

Page 221: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (2 43 - 24طه، .

آيه (3 124بقره، .

26 - 24ص،آيه (4 .

آيه (5 249بقره، .

ج (6 ص 17تفسيرالميزان، ،193 - 194 .

ج (7 الغابه، ص 2اسد ،454 .

نامه (8 53نهجالبالغه، .

.همان (9

آيه (10 10حديد، .

آيه (11 تفسير الميزان، حديد 10تفسير ، .

نامه (12 53نهجالبالغه، .

Page 222: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

.همان (13

.همان (14

ج (15 ص 72بحاراالنوار، ،361 .

ص (16 انسانى، منابع مديريت ستارى، 123حسن .

ص (17 122همان، .

ج (18 االداريه، ص 2تراتيب ،231 .

ج (19 ابنسعد، ص 2طبقات ،195 .

نامه (20 53نهجالبالغه، .

آيه (21 214بقره، .

ص (22 رهبرى، و 209مديريت .

ج (23 الميزان، ص 4تفسير ،173 .

Page 223: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (24 عمران، 142آل .

آيه (25 3و 2عنكبوت، .

آيه (26 31محمد، .

ص (27 سعادت، اسفنديار انسانى، منابع 121مديريت .

آيه (28 7انبياء، .

آيه (29 43و 42همان، .

آيه (30 7قصص، .

آيه (31 7 - 3قصص، .

آيه (32 12 - 11همان، .

آيه (33 34نساء، .

ص (34 اسالم، در زن حقوق 256نظام .

Page 224: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (35 الميزان، ص 5تفسير ،337 .

ج (36 مغازى، ص 2واقدى، ،248 .

ج (37 ابنهشام، ص 2سيره ،356 .

ج (38 الكبرى، طبقات ص 11ابنسعد، ،445 .

ج (39 نهجالبالغه، شرح الحديد، ابى ص 14ابن ،266 .

.همان (40

ج (41 ابنهشام، ص 3سيره ،365 .

ج (42 ص 3بحاراالنوار، ،310 .

ج (43 ص 1تراتيب، ،200 .

ص (44 47همان، .

ص (45 49همان، .

Page 225: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (46 ابنهشام، ص 3سيره ،356 .

ج (47 الشيعه، ص 3اعيان ،476 .

ص (48 الجمل، مفيد، 415شيخ .

ج (49 الشيعه، ص 3اعيان ،478 .

ج (50 ص 16تفسيرالميزان، ،29 .

نامه (51 45نهجالبالغه، .

: دستمزد و حقوق مديريت هفتم فصل

دستمزد و حقوق مىدهند، انجام سازمان در كه كارى جبران براى كاركنان بهو جهت در كاركنان كه نيرويى و وقت و زحمات جبران از غير اما مىشود؛ پرداخت

نيز انگيزشى جنبه بايد پرداخت مىكنند، صرف سازمان اهداف به رسيدن براىعملكرد به را كاركنان كه گردد طراحى نظامى پرداخت، براى بايد يعنى باشد؛ داشته

بالقوه توانايىهاى همه كارگيرى به و سختكوشى براى محركى و كند تشويق مؤثرباشد .آنان

متنوع و متعدد نيازهاى ميان از كه است مطرح روانشناسى در نظريه، اين امروزهچون بسيارى، غيرمادى انگيزههاى و كرد ارضا پول با مىتوان را معدودى تنها انسان،

انسان رفتار و اعمال در خوديابى و كمال به ميل و قدرت و موفقيت كسب به ميل . جمله از پول هنوز كه نيست ترديدى و شك هيچ جاى اين، وجود با مىگذارد تأثير

Page 226: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پاداش دستمزد، و حقوق از غير سازمان، كاركنان چه اگر و است انگيزهها مهمتريناهميت از هنوز نقدى پرداختهاى اما مىدارند، دريافت بسيارى نقدى غير مزاياى و

دارد نيروها حفظ و جذب در سزايى به نقش و است برخوردار .بسيارى

: آن، محاسبه مبناى كه است پرداختى دستمزد، از منظور دستمزد و حقوق تفاوت. مىگيرد صورت ماهانه كه است پرداختهايى حقوق، از منظور و است ساعت

به پرداخت شيوه متداولترين حقوق و كارگران به پرداخت شيوه متداولترين دستمزداست .كارمندان

دستمزد - و حقوق ويژگىهاى

از بپردازد، خود كاركنان به بايد سازمان كه دستمزدى يا حقوق ميزان تعيينو ) حقوق كه پاداش نظام اوال زيرا است؛ انسانى منابع مديريت جنبههاى مهمترين

) كاركنان رضايت و جذب در سزايى به تأثير مىدهد تشكيل را آن از بخشى دستمزد، . است هزينههايى سنگينترين از كاركنان، به پرداخت ثانيا دارد آنان در انگيزه ايجاد و . نظام بنابراين، شود متحمل خود، اهداف تحقق و پيشبرد براى بايد سازمان هر كهو سياستها اساس بر آن اجراى و شده طراحى دقت به كه دستمزدى و حقوق

كارگيرى به همچنين و سازمان اقتصادى سالمت در باشد، صحيح خطمشىهاىحقوق نظام داشت خواهد مهمى نقش سازمان، در موجود نيروهاى مؤثر و درست

باشد برخوردار ويژگىها اين از كه شود طراحى گونهاى به بايد دستمزد :و

پوشاك، خوراك، به كاركنان اوليه نيازهاى بتواند و باشد كافى معاش امرار براىسازد برآورده را ايمنى و .مسكن

شود بهتر همبستگى به كاركنان تشويق باعث و كرده انگيزه .ايجاد

Page 227: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مهارتهاى و توانايىها با ثانيا و سازمان مالى توان با اوال يعنى باشد؛ مؤثر و اقتصادىپرداخت كه دستمزدى و حقوق برابر در كه گونهاى به باشد، متناسب كاركنان

آيد دست به بازدهى بيشترين .مىشود،

و حقوق نظام اين يعنى كند؛ رقابت ديگر سازمانهاى با كه سازد قادر را سازماندستكم يا بهتر مشابه، سازمانهاى دستمزد و حقوق نظام با مقايسه در دستمزد،

. مؤثر نيروها حفظ و جذب در امر، اين كه است طبيعى باشد جذابيتها همان داراى.است

بپذيرند را آن بودن منطقى كاركنان، و باشد .منطقى

مهارت، تخصص، با متناسب دستمزد، يا حقوق اوال يعنى باشد؛ عادالنه و منصفانهيكسان آن اعطاى براى شرايط و ضوابط ثانيا و شود تعيين افراد كار سابقه و تجربه

پذيرش. و مقبوليت در دستمزد، و حقوق نظام بودن عادالنه كه است بديهى باشداست مؤثر شغلى، رضايت ايجاد در نيز و .آن

دستمزد - و حقوق نظام طراحى مراحل

كه است واقعيت اين گر بيان شد، ذكر كارآمد پرداخت نظام يك براى كه ويژگىهايىپيچيدهاى متقابل روابط داراى كه دارند دخالت بسيارى متنوع عوامل آن، طراحى در

. صنعت، در رايج دستمزدهاى و حقوق سطح كاركنان، نسبى ارزش هستند يكديگر بامهمى عوامل جمله از كشور، اقتصادى اوضاع و كارگرى تشكلهاى و اتحاديهها نقش . بررسى با شوند گرفته نظر در دستمزد و حقوق نظام طراحى هنگام بايد كه هستنداساس بر كه آورند وجود به را نظامى مىتوانند سازمان مسؤوالن عوامل، قبيل اين

. اين شود پرداخت و معين سازمان، در شاغل افراد از يك هر دستمزد و حقوق آن،مىشود انجام ذيل مراحل طى :كار،

Page 228: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شغل .1 تحليل و تجزيه

مهارتها، چه آن، انجام براى و است وظايفى چه شامل شغل، هر كه مىكند مشخصاست الزم توانايىهايى و .دانش

شغل .2 شرح

آن، ) در استفاده مورد ابزار وظايف، است شغل ويژگىهاى و ماهيت كننده آشكاركار شرايط و مشاغل ديگر با (ارتباط .

شغل .3 ارزشيابى

اعتصاب و كارى خراب كار، محيط در بحث و مشاجره كاركنان، روحيه بودن ضعيف. باشد دستمزد يا حقوق از كاركنان نارضايتى از نشانههايى مىتواند سازمان ترك و

كاركنان كه مىشود خارج كنترل از و گرفته شدت هنگامى ويژه به مسائل، قبيل ايننيست؛ منصفانه سازمان در پرداخت نظام كه باشند باور اين بر حتى يا و بدانند

وظايف انجام براى يا نيست شغل مسؤوليتهاى و ها سختى با متناسب پرداخت يعنى . تعيين مىكنند دريافت دستمزد يا حقوق ديگران از بيشتر افراد، بعضى يكسان،

اين رفع براى بلند گامى آن، با متناسب دستمزدى يا حقوق تعيين و مشاغل ارزشاست .مشكل

نسبى اهميت و ارزش آن، وسيله به كه است فرآيندى شغل، ارزشيابى از منظورشغل آن ارزش با شغل، هر به پرداخت تا مىشود تعيين سازمان در گوناگون مشاغل

. تعيين اساس، آن بر و مشاغل نسبى ارزش تعيين باشد متناسب سازمان، براىاست مزايايى داراى گيرد، تعلق شغلى هر به بايد كه دستمزدى يا .حقوق

Page 229: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كه مشاغلى يعنى مشاغل، ارزشترين با به پرداختها بيشترين كه است منطقى . باعث امر اين گيرد تعلق دارند، سازمان اهداف به دستيابى در را سهم بيشترين

. حقوق كه مىكنند احساس كاركنان مىشود كاركنان سوى از پرداخت، نظام پذيرشاحساس، اين و است منصفانه آنان با سازمان مسؤوالن رفتار و شده رعايت آنان

. باعث دارد، پى در پرداختى نظام چنين كه مثبتى آثار مىشود شغلى رضايت باعثباشد موفقتر خود اهداف به دستيابى در سازمان كلى طور به كه .مىشود

ارزشيابى روشهاى

اما دارد؛ سازمان اهداف درتحقق شغل، آن كه است سهمى شغل، يك نسبى ارزشآسانى به سازمان موفقيت در شغل، سهم دقيق تعيين و اندازهگيرى كه آنجا از

آنها اندازهگيرى با كه يافت را ديگرى متغيرهاى و شاخصها بايد نيست، امكانپذير . شغل ارزشيابى براى معموال كه متغيرهايى كرد مشخص را شغل ارزش بتوان

: كار شرايط و تالش مهارت، مسؤوليت، از عبارتند مىشوند، .انتخاب

: امتيازى، روش از عبارتند كه دارد وجود اصلى روش چهار مشاغل، ارزشيابى براىرتبهبندى و طبقهبندى عوامل، .مقايسه

. آشنايى براى است خارج تحقيق اين محدوده از روشها به پرداختن كه است گفتنىكرد مراجعه شده ارائه منابع به مىتوان آنها .با

صنعت .4 در متداول دستمزدهاى و حقوق نرخ بررسى

پرداخت .5 نرخ تعيين

پرداخت .6 نظام ترميم و تعديل

Page 230: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مىشود، پرداخت مشاغل به كه دستمزدهايى يا حقوق رايج نرخ بررسى كه آنجا ازنظام موضوع، اين به توجه بدون نمىتواند سازمانى هيچ است، مهمى بسيار مرحله

از كه مىگردد فشارهايى تسليم زود يا دير و كند طراحى را مؤثرى و كارا پرداختانعطافپذير بايد پرداخت نظام اين، از غير اما مىشود؛ وارد سازمان به ناحيه اين

باشد؛ داشته هم را اجتماعى روندهاى و اقتصادى نوسانات با تطابق قابليت و بودهدر نيروها حفظ و استخدام و جذب است، تورم دچار اقتصاد كه دورهاى در مثالباالرفتن و قيمتها افزايش با متناسب پرداختها اينكه مگر بود نخواهد ممكن سازمان

يابد افزايش زندگى، .هزينههاى

متخصص، نيروهاى استخدام و جذب براى صنعت، در رقابت صورت در همچنينخود كاركنان به بيشترى حقوق كه باشند داشته آمادگى بايد سازمانها طبيعتا

.بپردازند

دستمزد .7 و حقوق تفاضلى ارزيابى

با متناسب و شده مشخص درستى به كاركنان، شغلى پايه گروه، عملكرد ارزيابى با . در دستمزد و حقوق تفاضلى نظام يك ترتيب، بدين مىشود پرداخت حقوق آن،

مهارت، تحصيالت، با متناسب كس هر آن، موجب به كه مىآيد وجود به سازمانپيمودن و مسؤوليت پذيرش براى و مىكند دريافت حقوق ويژگىهايش ديگر و تخصص

مىكند تالش سازمانى مراتب سلسله در ترقى .درجات

ميان پرداخت تفاوت كاهش جهت در مقررات، و قوانين تنظيم روند اخير، ساليان دراست انجاميده نرخها تراكم كهبه روندى است، بوده مختلف شغلى .گروههاى

. واقع، در برود بين از مشاغل ميان پرداخت تفاضل كه مىشود باعث نرخها تراكمو ديگران از گرفتن پيش كه مىشود باعث پرداختها در برابرى ايجاد سوى به حركت

Page 231: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ايجاد بر يقينا امر، اين و نباشد همراه بيشترى مزاياى و حقوق دريافت با ارتقاگذاشت خواهد منفى اثر سازمان، پويايى نيز و كاركنان در تحرك و .انگيزه

اتحاديههاى نفوذ و قدرت صنعتى، كشورهاى در دولتى، مقررات و قوانين از غيركه بىآن شود افزوده كارگران دستمزد بر همواره كه مىشود باعث بيشتر نيز كارگرى

. قابل پرداخت تفاضل امروزه نتيجه، در بشود ادارى كارمندان شامل تفاضل، اينو نمىخورد چشم به جوامع قبيل اين در كارگرى، و كارمندى مشاغل ميان مالحظهاى

است شده كارمندان ناخشنودى و دلسردى باعث امر، .اين

يا ماهر نيروهاى جذب براى سازمانها ميان رقابت نرخها، درتراكم مؤثر ديگرعامل . به مىتواند باال حقوقهاى پرداخت با تنها سازمان است كمياب تخصصهاى با نيروهايى

. سازمان وارد كه كسانى حقوق نتيجه، در باشد اميدوار نيروها اين استخدام و جذبكه بود خواهد تجربهاى با كاركنان حقوق به نزديك بسيار ورود، بدو در مىشوند،

. براى مؤثرى حلهاى راه يافتن بودهاند مشغول خدمت به سازمان در درازى ساليان . و وضع با مىتواند سازمان اين، وجود با نيست آسان چندان مذكور، مشكل رفع

. اين مهمترين بكاهد نرخها حد از بيش تراكم از اندازهاى تا ويژه، سياستهاى اجراىاز عبارتند :سياستها

پرداخت نرخهاى مستمر ترميم و تعديل با منطقى توازن ايجاد

بار هر در ارزش، با و سابقه با كاركنان و كارمندان به بيشتر سهميه اختصاصنرخ .افزايش

مىكنند درخواست را بااليى بسيار حقوقهاى كه كاركنانى استخدام از .خوددارى

پرداخت نرخهاى ميان اوليه تفاوتهاى كه گونهاى به دستمزد، و حقوق نظام طراحىباشد زياد شغلى پايههاى و گروهها .به

Page 232: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سازمانى .8 درون مقررات و قوانين بررسى

در فرد خدمت طول به اندازه چه تا دستمزد، يا حقوق افزايش كه باشد معلوم بايدبستگى وظايفش انجام در او مؤثر عملكرد و شايستگى به اندازه چه تا و سازماناصالحات اعمال براى دستمزدها و حقوق بايد بار يك وقت چند هر يا داشت، خواهد

دوباره خاصى شغل كه است ضرورى شرايطى چه تحت و شود بررسى مجددا الزم،گيرد قرار باالتر گروهى در و گردد .طبقهبندى

شايستگى؟ يا ارشديت

) ( اصل را خدمت سنوات ارشديت معموال اتحاديهها و شايستگى معموال سازمانهابه باره، دراين قضاوت ولى دانستهاند؛ سازمان كاركنان ترقى و پيشرفت در مهماز مهمى جنبههاى شايستگى، هم و خدمت سنوات هم زيرا نيست؛ ممكن سادگى

. هنگام به سازمانها برخى در دليل، همين به هستند سازمان در فعاليت و كارو ارشديت گردد، اعطا كاركنان به بايد كه هايى پاداش ميزان باره در تصميمگيرى

مىشود گرفته نظر در دو هر كار، .كيفيت

براى اتحاديه، كارشناسان از دعوت مشكل، اين رفع راه بهترين مىرسد نظر بهاست سازمان در دستمزدها و حقوق تعيين نظام طراحى در .مشاركت

پرداخت .9 بر حاكم دولتى مقررات و قوانين بررسى

مراجع ديگر و دولت كه مقرراتى و قوانين به توجه با بايد سازمان در پرداخت نظام . قوانين شود طراحى كردهاند، وضع دستمزد و حقوق باره در صالحيت، داراى

قانون، مواردى در و هستند قوانين اين مهمترين جمله از دستمزد، حداقل به مربوطجذب را قوى افراد قوى، سازمانهاى تا مىكند تعيين نيز را مزايا و حقوق حداكثر

Page 233: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

زيرا نمىكند؛ حل كلى طور به را مشكل قوانينى، چنين اعمال چند هر نكنند،مىدهند قرار خود كاركنان اختيار در جذاب مزايايى قوى، .سازمانهاى

پايه - حقوق تعيين

است مطرح پرسشهايى اينجا :در

باشد؟ پايينتر يا باالتر يا صنعت، در متوسط حد در پرداختها مىخواهيم آيا

مشاغل مىخواهيم يا باشد داشته وجود نرخ يك تنها شغلى، گروه هر در مىخواهيم آياپرداختى، نرخ حداكثر و حداقل ميان ضوابط و ويژگى بر بنا گروه، هر داخل در

چه در ويژگىهايى، چه اساس بر را مشاغلى چه مىخواهيم شوند؟ درجهبندىدهيم؟ قرار شغلى گروههاى

ميان پرداخت تفاوت و شغلى گروههاى ميان پرداخت نرخ تفاوت مىخواهيم آيامىخواهيم همچنين زياد؟ يا باشد كم شغلى، گروه هر درون در مختلف، مراتب

باشد؟ حدى چه در مجاور گروههاى ميان نرخها تداخل

- ) حرفهاى ) و مديريتى مشاغل قيمتگذارى ارزشيابى

يا پزشكان مهندسان، مانند حرفهاى، كاركنان و مديران به پرداخت ميزان تعيينديگر براى حقوق تعيين شبيه بسيار هستند، سازمان اختيار در كه دانشمندانى

. و حقوق پرداخت نيز مشاغل نوع اين در اصلى هدف است سازمان در كاركنانسازمان در آنان ماندن و نخبگان استخدام و جذب باعث كه است سطحى در مزايا

.مىگردد

Page 234: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارند، اصولى تفاوت كارگرى، و كارمندى مشاغل با مشاغل اين كه آنجا ازدر مثال كند؛ حل را آنها گذارى قيمت مشكالت از بخشى مىتواند تنها آنها ارزشيابى

و قضاوت مسائل، تشخيص قدرت چون عواملى حرفهاى، و مديريتى مشاغل. ) دارند ) مهمى نقش كرد اندازهگيرى را آنها كميت نمىتوان آسانى به كه تصميمگيرى

بالقوه، يا واقعى قابليتهاى و شايستگى مانند پويا، عوامل مشاغل، اين در همچنينو كارگرى مشاغل در كه حالى در هستند، پرداخت مالك و داشته بسيارى اهميت . تعيين بنابراين، شود مى بيشترى توجه كار، شرايط مانند ايستا، عوامل به كارمندى،

برخوردار بيشترى نسبى پيچيدگى از حرفهاى، و مديريتى مشاغل به پرداخت ميزاناستفاده مشاغل اين گذارى قيمت در ارزشيابى، معمول روشهاى از چه اگر و است

و مديريتى مشاغل متصديان براى كه فوقالعادهاى امتيازات و مزايا پاداش، مىشود،(. دارد زمينه اين در مهمترى نقش مىشود، گرفته نظر در (1حرفهاى

نظام تنظيم پيچيدگى و اهميت با تا شدند طرح بودن، طوالنى وجود با فوق، نظريات . كه شود مشخص همچنين شويم آشنا مديريت، نوين نظريات در دستمزد، و حقوق

اگر يا و دارد وجود مسير دراين حلى راه بدون مشكالت و پاسخ بى پرسشهاى چههر اين، وجود با و دارند تفاوت يكديگر با اندازه چه تا مىشود، ارائه نيز حلهايى راه . كه است مفيد علت بدين فرآيند، اين با آشنايى دارند قرار تغيير معرض در لحظهباره در داورى يا و كمك مثابه به حقيقت، در شد، ارائه اسالم سوى از نظريهاى اگر

. برغناى نظريات، اين طرح ديگر، سوى از كرد خواهد نقشآفرينى نظريات، اينداشت خواهد مديران براى را خود خاص استفادههاى و افزود خواهد .تحقيق

دستمزد - و حقوق نظريههاى

و مشخص كارهاى دادن انجام براى دستمزد، و حقوق عادالنه نرخ تشخيص و تعيينبايد شغلى، مسؤوليتهاى و وظايف دادن انجام برابر در كارگر، يا و كارمند به اينكهاساس بر بايد دستمزد و حقوق پرداخت آيا اينكه و شود؟ پرداخت دستمزد مقدار چه

عواملى به يا و كارفرما پرداخت قدرت يا باشد كارمند معلومات و تجربه كاردانى،مسائل جمله از دارد، بستگى زندگى هزينه يا و كارمند عائله تعداد كار، شرايط چون

هستند استخدامى امور اداره مشكالت .و

Page 235: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

وظيفه انجام و كار ساعت هشت برابر در كارگر، يك به وقتى كه است اين مسألهنبايد كار آن براى كه باشيم مطمئن چگونه مىپردازيم، ريال چهارصد يا 250معين،

يا 350 با 500و و نيست ساده چندان مسائل، اين به قاطع پاسخ شود؟ پرداخت ريال عمل به مديريت كارشناسان و اقتصاد علماى كه كوششهايى و بررسىها وجودعادالنه دستمزد و حقوق برقرارى براى كلى و جامع نظريه يك تاكنون آوردهاند،

. بيان زير شرح به مىتوان را دستمزد و حقوق نظريههاى مهمترين است نشده ابراز:كرد

تقاضا .1 و عرضه نظريه

را قيمتى مىتوان خدمات و اجناس و كاالها مانند نيز افراد كار براى نظريه، اين طبقارزش كه مىشود مالحظه بگيريم، نظر در بازار در را كااليى هرگاه مثال كرد؛ تعيين . نقصان به رو كاال اين مصرف ميزان هرگاه است تقاضا و عرضه عامل دو تابع آن

كاالى قيمت معين، مدتى از پس يابد، افزايش يا بماند ثابت آن توليد مقدار و گذارد. كند عرضه كمترى قيمت به را آن است مجبور كننده توليد و مىآيد پايين مزبور

كااليى مصرف ديگر، بيان به يا شود زياد كااليى به نياز اگر عكس، بر همچنينقيمت كوتاهى، مدت از پس يابد، كاهش يا بماند ثابت آن توليد ميزان و يابد افزايشباشند، داشته كاال نوع آن مصرف به بيشترى نياز كه كسانى و مىيابد افزايش كاال آن

آورند بهدست را آن بيشترى مبلغ پرداخت با .حاضرند

و تجزيه تابع اقتصادى، لحاظ از نيز افراد كار قيمت يا دستمزد ترتيب، همين به . افزون روز نيازهاى علت به كارگر، كمبود زمان در است قيمتها عمومى تحليل

اعتصاب و كارگرى اتحاديههاى تصميمات علت به يا صنعتى مؤسسات و كارخانههااثر در عكس، بر و مىيابد افزايش دستمزد نرخ قبيل، اين از عواملى و كارگرانكارگرى نيازهاى كاستن در كه ديگرى عوامل يا و بيكارى شيوع توليد، شدن مكانيزه

. و عرضه گاه هر كلى، طور به مىيابد كاهش افراد دستمزد و حقوق نرخ مؤثرند،سطح مىتوانيم بگيريم، نظر در عمومى طور به كار، بازار لحاظ از را كار تقاضاى

كنيم مشخص تقاضا و عرضه منحنى وسيله به را رايج دستمزد و .حقوق

پرداخت .2 قدرت نظريه

Page 236: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مؤثر دستمزد نرخ تعيين در مؤسسه، مالى وضع و پرداخت قدرت نظريه، اين بنابرو. هستند فوقالعادهاى نفوذ داراى كارگرى، اتحاديههاى كه كشورهايى در است

استناد مورد پرداخت، قدرت نظريه است، معمول كار، دستجمعى قراردادهاى . سود ميزان كارگرى، اتحاديههاى وسيله به كارگران است كار قرارداد طرفين

اضافه و دستمزد نرخ افزايش براى خود، تقاضاى اصلى علت عنوان به را مؤسسه . و مؤسسه فعاليتهاى كاهش از نيز كارفرمايان مقابل، در مىسازند مطرح حقوق

و مىگويند سخن عمليات هزينههاى افزايش و كارگران كارآيى وضع بودن نامساعدمىورزند مخالفت دستمزد، افزايش هرگونه با ترتيب، .بدين

كارآيى .3 نظريه

افزايش نسبت به مؤسسه، يك دستمزدهاى سطح كارآيى نظريه، اين اساس بر . جهانى جنگ از پيش سالهاى در كند تغيير بايد آنان كار بازدهى و كاركنان كارآيى

. در گرفت قرار توجه مورد آمريكا متحد كشورهاى در ويژه به نظريه، اين دوم،و فناورى پيشرفتهاى به مربوط توليد، سطح افزايش موارد، بيشتر در واقع،

كار ساعات از فنى، پيشرفتهاى و اقدامات نتيجه در كه است، بوده فنى ابداعاتگرديدهاند بهرهمند بيشترى مزاياى و امتيازات از كارگران و شده .كاسته

زندگى .4 هزينه نظريه

و نرخ و حقوق ميزان تعيين در كه است مهمى عوامل از ديگر يكى زندگى، هزينه . قيمتها سطح افزايش موازات به زندگى، هزينه كه اندازه هر است مؤثر دستمزد

. در مىشود كاسته دستمزدها و حقوقها حقيقى ارزش از نسبت، همان به رود، باالدر ) آن كاهش و مستخدمان دستمزد و حقوق افزايش بين ارتباط اخير، سالهاى ) گرفته قرار توجه مورد قيمتها شاخص در شده منعكس تغييرات با استثنايى موارد

(2است.)

Page 237: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رحمانى .5 مديريت نظريه

وارد اشكاالت و دستمزد و حقوق اساسى پرسشهاى به پاسخ در گوناگون نظريات با . . اين كرد بررسى باره دراين را اسالمى مديريت پاسخ بايد اكنون شديم آشنا آنها بر . ) ادله ) داللت از ناشى ترديد، اين است نياز معيشت و كار محور دو بين مردد پاسخ،

است اسالم مديريتى نصوص در موجود مؤيدات .و

معيشت. تأمين محور بر دستمزد، و حقوق پرداخت اينكه بر كننده داللت ادله الفمعيشتمحورى ) (است :

معيشت .1 :آيه

« بينشان دنيا حيات در را آنان معيشت ما مىكنند؟ تقسيم را پروردگار رحمت آنان آياهم ) با و كرده مسخر را يكديگر تا داديم برترى بعضى بر را بعضى و كرديم تقسيم

(.» ) است بهتر مىكنند، جمعآورى آنچه همه از پروردگارت رحمت و كنند (3تعاون

. داللت و است بندگان معايش از يكى عنوان به اجاره، مشروعيت مبانى از آيه اينكننده تأمين بايد حقوق اين آيه، مفاد طبق و دارد دستمزد و حقوق بر بالمالزمهاى

)) ( تأمين ) مشروع راههاى از ع اميرالمؤمنين تفسير طبق اجاره زيرا باشد؛ معيشت(. است معيشت (4كننده

2. ) ( مىفرمايد ص خدا :رسول

« و مسكنا فليتخذ مسكن له يكن لم من و يتزوج امرئة له يكن فلم شيئا لنا ولى من» ؛ سارقا غاال القيامة يوم جاء ذلك سوى اتخذ فمن خادما فليتخذ خادم له يكن لم من

اگر و كند ازدواج ندارد، همسر اگر باشد، داشته مسؤوليت ما سوى از كس هر يعنى

Page 238: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اين از غير اگر و كند استخدام ندارد، خدمتكار اگر و كند اختيار مسكن ندارد، مسكنمىشود محشور دزد و خائن قيامت روز كند، برداشت المال بيت .از

: خادم، استخدام و مسكن تأمين و آن اداره و زندگى تشكيل هزينههاى استدالل وجهو حقوق باال روايت طبق و هستند زندگى هزينههاى و معيشت تأمين از نمادى

بايد مىشود، مشغول خدمت به اسالمى اداره در كه كارگزار، و مسؤول يك دستمزدباشد او زندگى و معيشت كننده تأمين كه باشد مقدارى .به

3. ) ( است شده نقل ص خدا رسول :از

« يكن لم الماء، و الرجل عورة يوارى وثوب خبز حلق و بيت ظل عن فضل شىء كل( » ؛ حق فيه آدم كه( 5البن جامهاى و خشكنانى و خانهاى سايه از بيشتر آدميزاد يعنى

ندارد حقى آب، و بپوشاند را او .عورت

يك: حقوق پوشاك، و آب نان، مسكن، همچون عواملى روايت، اين طبق استداللشود تأمين بايد حقوق اين قاعدتا استخدام، صورت در كه مىدهند تشكيل را .انسان

4. ) مىفرمايد) اشتر مالك به ع :اميرالمؤمنين

« عن لهم غنى و انفسهم استصالح على لهم قوة ذلك فان االرزاق عليهم اسبغ ثم( » ؛ امانتك ثلموا او امرك خالفوا ان عليهم حجة و ايديهم تحت ما پس( 6تناول يعنى

در را آنان فراوانى، و كفايت اين زيرا كن؛ فراوان را كارمندانت حقوق و ارزاقبىنياز است، آنان زيردست كه اموالى در خيانت از و مىكند تقويت خويش اصالح

.) سرپيچى) دستورها از اگر است آنان برابر در حجتى اين همچنين رشوه مىسازدورزند خيانت امانت در يا .كنند

Page 239: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. ) ( » اين: » است دادن توسعه و كردن تمام ايساع و اتمام معناى به اسباغ استداللآيه در «.20واژه « : باطنه و ظاهرة نعمه عليكم واسبغ است آمده نيز لقمان سوره

« : توسعه و كرد كامل شما بر را خود نعمتهاى يعنى فرمايد مى طباطبايى عالمه(7داد«.)

) ( كامل، وسيع، بايد كاركنان حقوق كه مىدهد دستور ع اميرالمؤمنين اساس، اين برباقى را نيازى و بوده معيشت كننده تأمين حقيقت، در كه باشد مكفى و فراگير

. واژه در اينكه از غير ندارد معنا ايساع و اسباغ نياز، بقاى صورت در زيرا نگذارد؛ » ما» مطلوب معناى بر است ايمايى و اشاره رزق .

)... ( ، ذلك فان است آمده فرمايش اين ذيل در كه گانهاى سه تعليل ديگر، سوى ازهزينه تأمين صورت در تنها كه است روشن زيرا است؛ معيشت تأمين با متناسب

آنان با و مىگردد اصالح امورشان و مىشوند گرفتن رشوه از بىنياز كارمندان زندگى، . مىكنيد خيانت و سرپيچى چرا مكفى حقوق اين وجود با كه مىشود حجت .اتمام

: مىكند تأكيد او نياز شدن برآورده بر قاضى، حقوق باره در حضرت نامه، همين دربين» از نيازمندىاش كه چنان آن بگستر، را سخاوت سفره او به بخشش و بذل در

(.» نكند پيدا مردم به نيازى نظاميان( 8برود حقوق باره در فرمان، همين ادامه در :مىفرمايد

« همه از بيش سپاهيان، به كمك در كه باشند كسانى بايد تو لشكر فرماندهانهم كه اندازهاى به نمايند كمك آنان به بيشتر خود، امكانات از و كنند مواسات

همه كه گونهاى به شوند، اداره هستند، آنان تكفل تحت كه كسانى هم و سربازان(.» است دشمن با جهاد آن، و بينديشند چيز يك به تنها (9آنان

المالية .5 النظم كتاب در عبده، عيسى دكتر كه است مطلبى نظريه، اين مؤيدات ازمساوى طور به ابوبكر زمان در حقوق، و المال بيت كه مىكند نقل االسالم فى

: . : . است خداوندى ثواب آن گفت ابوبكر داريم سوابقى ما گفت نفر يك مىشد تقسيم » « : به تأسى يعنى ؛ االسره من خير فيه االسوة افزود و است معاش به مربوط اين و

Page 240: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رسول شيوه اينكه به دارد اشاره كه ديگر، معيارهاى از است بهتر خدا رسول ) است) بوده معاش تأمين ص .خدا

دستمزد( و حقوق پرداخت در كار محوريت بر كننده داللت ادله :ب

1. « : اين به درآورم، تو همسرى به را دخترم دو از يكى مىخواهم من گفت شعيبمحبتى دهى، افزايش سال ده تا را آن اگر و كنى كار من براى سال هشت كه شرط

- - . مرا شاءالله ان و بگذارم تو دوش بر سنگين كار نمىخواهم من است تو سوى از ) ( : . تو و من ميان قراردادى اين ندارد مانعى گفت موسى يافت خواهى صالحان از

بر. خدا و بود نخواهد من بر منتى دهم، انجام را مدت دو اين از كدام هر البته باشد(.» است گواه مىگوييم، ما چه (10آن

او: براى سال ده يا هشت تا مىكند اجير را موسى حضرت شعيب، حضرت استداللشايد ) مىدهد قرار حقوق عنوان به را دخترانش از يكى ازدواج مقابل، در و كند كار

.) در و كار اندازه به حقوق قرارداد، اين طبق مىدهد قرار حقوق او مهريه اندازه بهمعيشت ) لحاظ بدون مىشود پرداخت كار (مقابل .

2. » « : ) ( هر ؛ اجره فليعلمه اجيرا احدكم استأجر اذا است شده نقل ص خدا رسول از(. كنيد مشخص را او حقوق مىكنيد، استخدام را كسى شما از (11كدام

تأمين: حقوق زيرا است؛ آمده كار مقابل در حقوق، و اجر روايت، اين در استداللندارد مستخدم و مستأجر به كردن اعالم و شدن مشخص به نيازى معيشت، .كننده

3. ) ( « : ) ( ان ص الله رسول نهى مىفرمايد مناهى حديث در ع پدرانش از صادق امام( » ؛ اجرته ما يعلم حتى اجير ( 12يستعمل ( اجيرى( اينكه از فرمود نهى ص خدا رسول

است مقدار چه او اجرت كه شود مشخص اينكه مگر آيد در خدمت .به

Page 241: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است: كار مقابل در اجرت گرفتن قرار است، متبادر روايت اين از چه آن .استدالل

4. ) ( آن كارگزاران كه است شده نقل ع رضا امام سيره از معروفى حديث دردستمزد، و اجرت شدن مشخص بدون و قرارداد بدون را اجير چند حضرت،

. فرمودند و داده نشان خود از شديدى واكنش حضرت آن بودند كرده :استخدام

« ) ( على يقاطعوه حتى اجير احد معهم يعمل ان مرة غير هذا مثل عن نهيتم قد انىثالثة الشىء لذلك زدته ثم مقاطعة بغير شيئا لك يعمل احد من ما انه اعلم و اجرتهحمدك اجرته اعطية ثم قاطعته اذا و اجرته نقصته قد انك ظن اال اجرته على اضعاف

( » ؛ زدته قد انك رأى و لك ذلك عرف حبة زدته فان الوفاء شما( 13على بار چند من را كسى اگر كه بدان و كردم نهى كاربگيريد، به قرارداد بدون را اجيرى اينكه از را

مىكند گمان بدهى، دستمزد او به برابر سه پايان، در و كنى استخدام قرارداد بدونتو از بدهى، او به را حقوق همان و كنى قرارداد اگر ولى ؛ دادهاى حقش از كمتر

كه مىشود معتقد و مىداند تو سوى از را آن بدهى، اضافه حبه يك اگر و مىكند تشكرافزودهاى او دستمزد به .تو

است واضح دستمزد و كار تقابل بر حديث، اين .داللت

. االجاره، كتاب به رجوع با پذيرفتهاند را دوم ديدگاه ما فقهاى ديدگاه، دو اين ميان از . فوق ادله نيز آنان مستند مىشود آشكار عمومى گرايش اين عمل، اجاره بخش در

مىفرمايد. اجاره صحت شرايط بيان ضمن در االسالم شرائع صاحب :است

« ( » ؛ الكيل او بالوزن معلومة االجرة تكون ان كه( 14الثانى است اين دوم شرط و دارد حجمى يا وزن چه كه مقدار، هر به باشد معلوم . ...اجرت

كه است حدى از غير چيزى است، بوده مرتكز فقها ذهن در معلوميت، اين از چه آنكند معيشت .تأمين

Page 242: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مىداند جهالت و غرر شدن منتفى را اجرت معلوميت اين علت شرائعاالسالم صاحب . بر كه جعاله، عقد در است عقدى هر كننده ابطال باالجماع غرر، و جهالت زيرا ؛

از بايد اجرت و پاداش باشد، نامعين و مجهول مىتواند كار خصوصيات اجاره، خالف(. باشد مشخص تعداد يا وزن حتى و وصف نوع، جنس، (15نظر

حقوقى( و حقيقى شخصيت بين تفصيل نظريه ج

. است حقوقى و حقيقى اشخاص بين تفصيل كه هستيم معتقد سومى نظريه به ماكه است شده فرض حقيقى شخص يك همواره كننده اجاره اجير، استخدام بحث در

. پرداختى، اجرت و دستمزد اينكه تصور قاعدتا مىكند استخدام را فرد چند يا يكنامعقول و نامربوط تصورى باشد، مستخدم و اجير معيشت و زندگى كننده تأمين

با كه است دولتى و كالن مديريت تحقيق، اين در ما بحث محط كه حالى در است،كارگران و كارگزاران و كارمندان خيل گزينش به دست خود، گزينشى دستگاه . نگرش. اساس، اين بر است حقوقى شخص يك از بحث ديگر، بيان به مىزند

مىكند تغيير كامال .عمومى

از دستمزد، و حقوق معيشتمحورى از دفاع در شده ارائه مؤيدات و ادله بيشتر ) ( ) ( دستگاه داراى حضرت، دو هر كه شدهاند نقل ع اميرالمؤمنين و ص خدا رسول

در معيشتمحورى به خود، حكومتى جايگاه به توجه با و بودهاند حكومتى و مديريتى . فلسفه و حكمت اساس بر نظريه، اين قاعدتا داشتهاند گرايش دستمزد، و حقوق . در تفصيل به قول اساس، اين بر است شده ارائه خاصى اجتماعى و سياسى

توسط كه استخدامهايى در اينكه آن و مىرسد نظر به نزديكتر حق به مسأله،آن ارزش و مقدار و بوده كار مقابل در دستمزد مىشود، انجام حقيقى اشخاص

) گزينه ) معيشتمحورى، حقوقى شخص دولتى گزينش در ولى مىشود؛ پرداختاست دستمزد و حقوق نظام در .مطلوب

) ( ) ( به ع اميرالمؤمنين و ص خدا رسول سخنان با بودن همسو از غير نظريه، اين. مىشود تأييد نيز شده تجربه ادارى و اجتماعى واقعيات با اسالمى، حاكمان عنوان

Page 243: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كارىهاى اضافه پنهان، بيكارى اختالس، رشوه، مانند ادارى، مفاسد فزاينده رشدحتى ادارى، وقت از خارج در شأن، از دور كارهاى به اقدام و مفيد غير و تشريفاتى

مزايا و حقوق تكافوى عدم از ناشى همگى تخصصى، و نظامى باالى پرسنل دربايد. داد، قرار اسالمى دولت خدمت در را خود تخصص و كار عمر، كسى اگر است

. كه است واضح شود تأمين ارزاق، و مسكن قبيل از او، زندگى نيازهاىاسالمى دولت دائم استخدام به كه است كاركنانى باره در نظر، مورد معيشتمحورى

شده ارائه كار محور بر دستمزد و حقوق غيردائمى، مستخدمان باره در و مىآيند در . شهيد بزرگ، فقيه كه است جالبى تقسيمبندى فوق، نظريه مؤيدات از مىزند دور

. مىفرمايد ايشان است داده ارائه :صدر

مىشوند تقسيم گروه سه به جامعه :افراد

زندگى. سطح مىتوانند عملى انرژى و فكرى برترى داشتن علت به كه گروهى الفباشند بىنياز هميشه و ببرند باال را .خود

نيازهاى. برآوردن حدود در تنها كارشان حاصل ولى كنند؛ كار مىتوانند كه گروهى باست اساسى نيازهاى رفع و زندگى .اوليه

از. را انسان كه ديگرى عوامل يا عقلى نقص يا جسمى ضعف علت به كه گروهى جكنند كار نمىتوانند مىدهد، قرار توليد و كار مرز از خارج را او و مىدارد باز .فعاليت

اين مبناى كه است كار بلكه ندارد، ثروت توزيع در نقشى نيازمندى، الف، گروه در . كار، كه ترتيب بدين دارند، تكيه نياز و كار به همواره ب، گروه مىباشد توزيع از گروه

تضامن، و همكارى اصول طبق نياز و مىكند ضمانت را زندگىشان اوليه وسايلرفاه و سطح در يابند فرصت گروه، اين رهگذر، اين از تا مىيابد افزايش آنان مداخل

كنند زندگى .عمومى

Page 244: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. از ميزانى به گروه، اين افراد است نياز اساس بر تنها ثروت، توزيع ج، گروه درضمانت دارند، كه نيازهايى اساس بر را آنان زندگى همه كه مىشوند بهرهمند توزيع

اسالمى. جامعه در اجتماعى تضامن و عمومى همكارى اصول طبق ضمانت، اين كند(16است.)

. و دستمزد و حقوق از ب گروه تقسيمبندى، اين طبق است ب گروه ما بحث محور . و حقوق حقيقت، در مىبرند بهره نياز و كار مالك دو با ثروت، توزيع ايشان، تعبير به

نيازهاى و معيشت بايد مىشود، پرداخت اسالمى دولت المال بيت از كه دستمزد،دهند ارائه كار مقابل، در نيز آنان و كند برطرف و تأمين را گروه .اين

« : مركب خادم، مسكونى، خانه داشتن است خمينى امام فرمايش ديگر، مؤيدلباسهاى داشتن همچنين و موقعيت و شؤون و حال حسب به نياز مورد سوارى

آن گرفتن و زكات اعطاى از مانع غيره، و فرش و سفر لباس تابستانى، و زمستانىباشد داشته وضعش و حال حسب به متعارف، نياز و مقدار از بيش آنكه مگر نيست، . زكات نمىتواند صورت اين در كند تأمين را خود ساليانه مخارج بتواند آن صرف با كه

(17بگيرد«.)

: و حقوق باره در ما بحث و است زكات توزيع باره در بحث، اين چند هر تأييد وجهعمومى بودجه با بايد كه نيازى سطح كه مىكند مشخص را نكته اين ولى دستمزد،

) حتى) ديدگاه، اين طبق است؟ اندازه چه شود، برطرف دستمزد و حقوق جمله، از شأن طبق ولى باشد، داشته را مذكور موارد ديگر و خادم ماشين، خانه، كسى اگر

برطرف نياز اين حقوق، يا زكات با بايد مىشود، محسوب فقر خط زير هنوز خود،.شود

دستمزد - و حقوق معيشتمحورى نظام در كار نقش

پرداخت اين قاعدتا مىدهيم، قرار معيشت محور بر را حقوق پرداخت ما كه هنگامىبه نه محور، معيشت حقوق كه گفت بايد و مىدهند ارائه كارى كه است كسانى به

معمول زمانهاى از كمتر زمانى در گرچه مىگيرد، تعلق مفيد كار به بلكه كارى، هر

Page 245: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نظام كه باشد مصلحتى داراى كه كارى جواهر، صاحب فرموده به و پذيرد انجاممىآيد پيش نظام در اختالل آن، بدون و است استوار آن بر .اجتماع

: كار اساس بر مزايا و حقوق كه است سزاوار مىگويد فقيه واليت كتاب صاحباول، بنابر زيرا اوقات؛ و ازمنه حسب بر نه شود، پرداخت و تعيين مفيد و خوب

كم و وقت دفع دوم، بر بنا و مىشود بيشتر اعمال در مداقه و سياق و مسارعت(. مىگردد بيشتر اهمال و (18كارى

اسالمى مديريت نظريه در كار، ارزشيابى در كه است مالكاتى با مطابق گفتار، ايناست .مطرح

چيست؟ - معيشت تأمين مالك

نتيجه، در و نياز شدن آورده بر شد، مشخص معيشتمحورى ادله از كه گونه آنهستند معيشت تأمين در مهم مالك دو ديگران، از .بىنيازى

. است فرد شأن آن، معيار و است عرف عهده بر آن، شدن برطرف و نياز تشخيصبه و اجتماعى شأن با مطابق فرد، نيازهاى شدن برطرف با معيشت، تأمين بنابراين،

. در زكات، و خمس مصرف موارد در عمومى، مالك اين بود خواهد عرف قضاوتو فقير تشخيص براى است مالكى حقيقت، در و است مشهود خوبى به فقها فتاواى

شود گرفته نظر در دستمزد، و حقوق بحث در مىتواند عينا كه نيازمند، و .مسكين

. پرسش اكنون بود دستمزد حداقل و پايه حقوق باره در شد، بيان كنون تا آنچهطول آن، مالك آيا دارد؟ مالكى چه حقوق، تفاضل يا افزايش كه است مطرح ديگرى

حقوق اينكه ديگر و نرخها؟ تراكم يا تفاضل يا شايستگى يا است خدمت سالهاى ) متوقف ) پرسشها اين به پاسخ دارد؟ مالكى چه نخبگان حرفهاى و مديريتى مشاغل

است مقدماتى بيان :بر

Page 246: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

1. (.» « : يعلمون ال الذين و يعلمون الذين يستوى هل دارند تفاوت توانها و استعدادها19)

2. (.» «: سعى ما اال لالنسان ليس است او تالش و عمل به انسان (20ارزش

3. (.» «: لشتى سعيكم ان است گوناگون انسان (21تالشهاى

4. (.» «: البصير و االعمى يستوى ما نيستند مساوى كار، در غيرخبره و (22خبره

5. (.» ... «: عندالله درجات هم عملوا مما درجات لكل دارند گوناگونى درجات عملكردها23)

6. «: بعضهم فضلنا كيف انظر تبعيض نه است تفاوت دارد، وجود خلقت در چه آن(.» بعض (24على

فرق افراد بين همسان، استحقاقهاى و مساوى شرايط در كه است آن تبعيض. شود گذاشته فرق نامساوى شرايط در كه است آن تفاوت ولى شود؛ گذاشته

(. دهنده ناحيه از تبعيض و است گيرنده سوى از (25تفاوت

شغل - ارزشيابى معيار

Page 247: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: از عبارتند كه كرد توجه آن دهنده تشكيل عوامل به بايد شغل يك ارزشيابى براىخود خاص عناصر به ناظر كدام هر كه كار، شرايط و فعاليت مسؤوليت، مهارت،

(26دست.)

مهارت .1 :عناصر

) ) ابتكار( ج تجربه ب معلومات الف

مسؤوليت .2 :عناصر

) ) ) سرپرستى( د ديگران ايمنى ج محصول يا مواد ب روش يا وسايل الف

فعاليت .3 :عناصر

) بصرى( يا فكرى ب يدى الف

شغل .4 شرايط :عناصر

) حوادث( و خطرات ب كار شرايط الف

آن بهينه دادن انجام در افزونترى تأثير و نقش فوق، عناصر و عوامل كه شغلى هرآن عامل براى بيشترى دستمزد و حقوق بايد دارد بيشترى قيمت و ارزش دارند،

كرد .لحاظ

Page 248: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

به ذوالقرنين سدسازى طرح در خود، درجه باالترين در عناصر، و عوامل اين همهمىخورد :چشم

« را قومى كوه، دو آن كنار در و رسيد كوه دو ميان به تا داد ادامه همچنان ذوالقرنين: .) گفتند ) او به بود خودشان مخصوص زبانشان نمىفهميدند را سخنى هيچ كه يافت

. ! ما است ممكن آيا مىكنند فساد سرزمين اين در مأجوج و يأجوج ذوالقرنين اى: ) گفت ) ذوالقرنين كنى؟ ايجاد سدى آنان و ما ميان كه دهيم قرار تو براى هزينهاى.) مىكنيد ) پيشنهاد شما چه آن از است بهتر گذارده، من اختيار در پروردگارم چه آن

. بزرگ قطعات دهم قرار محكمى سد آنان و شما ميان تا دهيد يارى نيرويى با مرا .) پوشاند، ) را كوه دو ميان كامال كه وقتى بچينيد هم روى را آنها و بياوريد برايم آهن

) را: ) آهن قطعات تا دميدند آنان بدميد آن در و بيفروزيد آتشى آن اطراف در گفت : . بريزم آن روى بر تا بياوريد برايم شده ذوب مس اكنون گفت كرد گداخته و سرخ

) ( ) نبودند) قادر مأجوج و يأجوج طايفه آنان كه ساخت محكمى سد چنان آن سرانجام : . رحمت از اين گفت آنگاه كنند ايجاد آن در نقبى نمىتوانستند و روند باال آن از

مىكوبد هم در را آن رسيد، فرا پروردگارم وعده كه هنگامى اما است؛ من پروردگار(.» است حق پروردگارم وعده (27و

توانا، و دانا انسان يك دست به ارزشمندى طرح چنين براى قوم آن آيات، اين طبق . هر است، نكرده رد را عقاليى سيره اين قرآن بپردازند را مبلغى هر بودند حاضر

كرد را كار آن داوطلبانه و ايثارگرانه ذوالقرنين .چند

كسانى دستمزد از باالتر بسيار است، باال بسيار طرحى، اجراى چنين دستمزد قاعدتا . . اين بر تبعيض نه است تفاوت مصداق تفاضل، اين مىكنند كار او زيردست كه

و: - است الزم مديريتى و فنى نخبگان براى باال، و ويژه حقالزحمه و دستمزد اساس . به آنان رضايت بايد است شايستگىها به نهادن ارج نيز و پيشرفت و رشد باعث . حاصل ولى مىكند، تحميل بيتالمال بر را سنگينى هزينه گرچه باال، حقوق آيد دست

است كننده جبران و هزينه آن برابر چندين .آن،

Page 249: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عدم - مصداق نرخها تراكم و تبعيض نه است تفاوت از مصداقى حقوق، تفاضلنيست مناسب رحمانى مديريت معيارهاى با و است رشد عدم و .عدالت

- . طول هستند دستمزدها افزايش براى مهمترى معيار توانايى، و كارآيى شايستگى،. است شايستگى درجه از پايينتر بسيار آن تأثير درجه ولى است، مهم گرچه سنوات،

ولى هستند؛ دستمزد افزايش باعث دو هر شايستگى، و سنوات طول ديگر، بيان بهشايستگى، مبناى بر و حسابى تصاعدى سنوات، طول مبناى بر حقوق افزايش

است هندسى .تصاعدى

و حقوق كننده توجيه كه شرعى، قاعدهاى بيان به بحث، تكميل براى پايان درمىپردازيم است، .دستمزد

( » انسانها » معيشت كسب راههاى از يكى اجاره العباد معايش احد االجارة (قاعده :

(. دانستهاند فقهيه قواعد از را قاعده كلى( 28اين قاعدهاى فقهيه، قاعده كه آنجا از مطرح حقيقيه قضيه نحو به و است هميشگى و گوناگون مصاديق بر تطبيق قابل و

بنابراين، دارند، را شدن پديدار قابليت همواره آن، موضوعات و مصاديق كه مىشودمىتواند و است حقوقبگيرى و استخدامى نظامهاى انواع بر تطبيق قابل قاعده اين

. از پيش رو، اين از گيرد قرار گزينش مباحث مجموعه براى محكم مبنايى و پايهمىپردازيم فوق قاعده مبانى بيان به شده، طرح پرسشهاى به .پاسخ

استخدام ) - اجاره مشروعيت (ادله

قرآن .1

Page 250: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اتممت. » فان حجج ثمانى تأجرنى ان على ابنتىهاتين احدى انكحك ان اريد انى الف(.» عندك فمن (29عشرا

(» االمين. » القوى استأجرت من خير ان استأجره ابت يا احداهما قالت و يكى( )30ب . ! : مىكنى استخدام كه است كسى بهترين او كن استخدام را او پدر اى گفت دو آن از

است امين و قوى (كه .

(» « . اجرا عليه التخذت شئت لو طلب( ) 31ج مزدى كار، اين براى مىخواستى، اگر (مىكردى .

ليتخذ. » بعض فوق بعضهم رفعنا و الدنيا الحياة فى معيشتهم بينهم قسمنا نحن د(» يجمعون مما خير ربك رحمة و سخريا بعضا در( ) 32بعضهم معيشت آنان بين ما

يكديگر از تا بخشيديم برترى ديگر گروه بر را گروهى و كرديم تقسيم را دنيا زندگىمىاندوزند آنچه از است بهتر پروردگارت رحمت و بگيرند (كار .

به نعمانى تفسير از نقل به متشابه، و محكم كتاب در مرتضى سيد را فوق آيه ) ( مىنويسد و كرده نقل ع اميرالمؤمنين از :اسنادش

زيرا است؛ خلق معايش از يكى اجاره، كه است داده پيام ما به آيه، اين طبق خداونداين و فرمود ايجاد تفاوت مردم حاالت ديگر و ارادهها و همتها بين خود، حكمت با او

. مىتواند انسانى هر اساس، اين بر داد قرار مردم زندگى تأمين براى پايهاى را تفاوت(. درآورد استخدام به نمىتواند، يا نمىداند خود كه كارى براى را ديگر (33انسانى

روايات .2 و اخبار

Page 251: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( العقول. تحف در ايشان از شعبه بن على كه طوالنى، روايتى در ع صادق امام الفاست، آورده مكاسب شريف كتاب آغاز در را آن نيز انصارى شيخ و مىكند نقل

وجوه: » از يكى است، او اختيار در چه آن يا را، خودش انسان دادن اجاره مىفرمايد(.» است بندگان (34معايش

) ( شد. نقل مرتضى سيد متشابه و محكم رساله از ع اميرالمؤمنين از كه روايتى .ب

اجماع .3

. : است. ترديد بدون و مسلم اجاره، مشروعيت بر فقها همه اتفاق قولى اجماع الف : براى. اجير، استخدام بر اسالمى، فرق همه از متدينان همه اتفاق عملى اجماع ب

نيازهايشان ساختن .برآورده

ضرورت .4

« : و اجاره مشروعيت و ثبوت شود ادعا كه نيست بعيد مىفرمايد بجنوردى مرحوم(.» باشد ضروريات از آن، بر اثر ترتيب : 35لزوم و( انسان اجاره گاهى اجاره نكته

. اينجا در ما مراد است غيرمنقول و منقول اموال اجاره گاهى و است او كار نيروىاست اول .نوع

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى12

Page 252: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (1 انسانى، منابع مديريت شده.) 301 - 271سعادت، (تلخيص

ص (2 انسانى، منابع مديريت 181 - 170ستارى، .

آيه (3 32زخرف، .

ج (4 الشيعه، ص 13وسايل ح 247، ،4 .

ج (5 العمال، ص 3كنزل ح 194، ،6526 .

نامه (6 فراز 53نهجالبالغه، ،74 .

ج (7 ص 21تفسيرالميزان، ،229 .

فراز (8 69همان، .

فراز (9 56همان، .

آيه (10 27قصص، .

ج (11 العمال، ص 3كنزل ح 586، ،8027 .

Page 253: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (12 الشيعه، ص 6وسائل ح 245، ،3 .

.همان (13

ج (14 االسالم، ص 2شرائع ج 141، الكالم، جواهر ص 27؛ ،219 .

ج (15 الوسيله، ص 1تحرير ،586 .

ج (16 ص 1اقتصادنا، ،423 .

ج (17 الوسيله، ص 1تحرير ،338 .

فقيه (18 واليت منتظرى، .حسينعلى

آيه (19 16زمر، .

آيه (20 39نجم، .

آيه (21 4ليل، .

آيه (22 19فاطر، .

Page 254: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (23 آيه 132انعام، عمران آل 163؛ .

آيه (24 21اسراء، .

ص (25 الهى، 114عدل .

ص (26 انسانى، منابع مديريت 205ستارى، .

آيه (27 98 - 92كهف، .

ج (28 الفقهيه، القواعد بجنوردى، حسن محمد ص 7سيد ،57 - 58 .

آيه (29 28 - 27قصص، .

26همان، (30 .

آيه (31 77كهف، .

آيه (32 32زخرف، .

ص (33 متشابه، و محكم مرتضى، ج 59سيد الشيعه، وسايل ص 13؛ ،144 .

Page 255: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (34 الشيعه، ص 13وسايل ص 242، العقول، تحف 333؛ .

ج (35 الفقهيه، ص 7القواعد ،58 .

: كاركنان شايستگى تعيين هشتم فصل

انجام لحاظ از كاركنان، لياقت و كفايت درجه ارزيابى شايستگى، تعيين از منظور . كاركنان شناخت است سازمان در مسؤوليتها پذيرش و محوله مشاغل وظايف،

و آنان عملكرد بهبود براى انگيزه ايجاد راه، اين از و آنان به پاداش اعطاى و قوىاست شايستگى تعيين اصلى علل جمله از كاركنان، .ديگر

گروهى فعاليت هرگونه طبيعى پديدههاى از افراد، كار ارزش باره در نظر اظهاريكديگر با همكارى به مشترك، هدف يك تحقق براى عدهاى هرگاه چه است؛

نظر اظهار خود، همكاران كفايت و لياقت باره در گروه، اعضاى از يك هر مىپردازند،كفايت. و لياقت مراتب و ويژگىها باره در ما از يك هر نيز روزانه زندگى در مىكنند

كه قضاوتهايى بيشتر ولى مىپردازيم؛ نظر اظهار به همكاران، و خويشان آشنايان،استوار شخصى اغراض و عواطف احساسات، پايه بر مىگيرد، صورت ترتيب بدين

.است

عهده بر را مربوطه واحدهاى امور اجراى مسؤوليت سازمانها در سرپرستان چوناز اعم خود، سرپرستى تحت افراد شايستگى مراتب باره در آنان نظر اظهار دارند،

شايستگى مراتب نشود، پيروى يا شود پيروى الگويى و نظام از سازمان در اينكهتصميمگيرى مالك و شده تعيين شخصى قضاوت پايه بر رسمى، غير گونه به افراد،

هرگونه از عارى بايد كه خدمت، خاتمه و انتظار انتقال، ترفيع، چون امورى باره درمىگيرد قرار باشد، تبعيض و بغض و .حب

Page 256: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ارزيابى يعنى پرسنلى، مهم فعاليت اين كه داشت انتظار نمىتوان وضعى چنين درگرفتن زيرا آيد؛ در اجرا مرحله به انصاف و عدل موازين طبق كاركنان، عملياتاطالعات آن، در كه شخصى، قضاوت و ذهنى نظر اظهار بر مبتنى تصميم هرگونه

نظر تجديد مورد متناوبا و تحليل و تجزيه طبقهبندى، جمعآورى، علمى راه از الزمتعصب از ناشى لغزشهاى از دور به و منصفانه كامال نمىتواند هرگز باشد، نشده واقع

. حس ايجاد جز چيزى شايستگى، تعيين نوع اين نهايى نتيجه باشد تبعيض ودر كارآيى كاهش و آنان كار بازده تقليل و كاركنان در فوقالعاده ناكامى و محروميت

(. نيست (1سازمان

شايستگى - تعيين مزاياى و هدفها

ترفيع .1

و منطقى مبنايى ايجاد شايستگى، تعيين ارزشمند و مهم بسيار هدفهاى از يكىاست ترفيع شايسته افراد تعيين و تشخيص براى .عادالنه

اساسى شرط معموال ترفيع، براى كارگرى، قراردادهاى در آمريكا متحده اياالت دركيفيت و مهارت قابليت، لحاظ از افراد، شرايط تساوى صورت در كه است آن

فرد انتخاب مالك بايد خدمت سابقه عامل محوله، مسؤوليتهاى و وظايف اجراىمديريت بين غالبا مزبور، شرايط مقايسه و تشخيص چگونگى باره در اما گيرد؛ قرار

. راه از كه معتقدند مديران دارد وجود نظر اختالف اتحاديهها نمايندگان و سازمانهاو مهارت قابليت، شرايط تساوى عدم و تساوى به مىتوان كاركنان شايستگى تعيين

رضايت وسيله را شايستگى تعيين كارگرى، اتحاديههاى اما برد؛ پى آنان در غيرهنمىكنند تلقى منظور اين تأمين براى .بخشى

بيشتر است، شده وارد شايستگى تعيين مختلف روشهاى بر كه را انتقادهايى مىتوانبا كارگرى، مسائل بيشتر در گرچه اتحاديهها زيرا دانست؛ نظر اختالف اين از ناشى

است ممكن ندرت به موضوع، اين باره در اما باشند، داشته نظر اتفاق كارفرماياناتحاديههاى ) لحاظ از مسأله اين فعال ما كشور در البته كنند ابراز مساعد نظر

Page 257: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

از برخى مديريت و كارگران و كارمندان جامعه ولى نيست؛ اهميت داراى كارگرى،(.) مىشوند قائل اهميت ترفيع در خدمت، سابقه عامل براى (2مؤسسهها،

انتقال .2 و نقل

به افراد گماردن منظور به را داخلى انتقاالت و نقل امكان كاركنان، شايستگى تعيينبدنى و روحى و فكرى مختصات و شرايط با فعلى، شغلهاى از بيش كه مشاغلى

مىسازد فراهم باشد، داشته تناسب .آنان

كاركنان .3 پيشرفت و اصالح

مشكالت و موانع و پيشرفتها زمينه در را مقتضى اطالعات افراد، شايستگى تعيين . از يك هر با مىتوانند مديران اطالعات، اين اساس بر مىدهد سرپرستان به امور،

آن معايب و ستايش را او كار محسنات و شده مذاكره وارد خود، نظارت تحت افراد . موجب سياست اين اجراى دهند نشان وى به را اصالح راههاى و كنند خاطرنشان را

) راه ) و شود برطرف كار كاستىهاى كارمند و سرپرست متقابل تالش پرتو در مىشودگردد هموار شايسته افراد براى سازمانى، بهتر مشاغل .ترقى

خدمت .4 از بركنارى

تقليل هنگام صنعتى، و بازرگانى مؤسسههاى در ويژه به خدمت، از بركنارى موضوع . وجود نظامى بايد بنابراين، است اجتنابپذير امرى فروش، و توليدات حجم چشمگير

خدمت در را كفايت با و شايسته افراد ضرورت، مقتضاى به بتوان تا باشد داشتهمالحظات مبناى بر افراد اخراج يا حفظ گرنه، و كرد بركنار را نااليق كارمندان و ابقا

گرفت خواهد صورت خدمت سابقه اصل با و .شخصى

Page 258: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شكايات .5 كاهش

كارمند، هر و مىبندد مسؤوالن بر را غرض اعمال هرگونه راه شايستگى، تعيين نظام . از ناشى شكايات رو، اين از مىكند پيشرفت خود، شايستگى و لياقت اساس بر

(. مىيابد كاهش بركنارىها و (3ترفيعات

مؤثر .6 آموزش برنامههاى تنظيم

و شناسايى افراد ضعف نقاط شايستگى، تعيين نظام نتايج شدن مشخص باتدوين ) راه از را مناسب آموزشى برنامههاى ضعفها اين جبران براى برنامهريزان

)... مىكنند تنظيم و كارمندان آموزش مشاغل، راهنماى .دفترچه

شايستگى .7 تعيين طرح

از را كاركنان منظم، طور به مىتوان شايستگى تعيين طرح يك اجراى و تهيه باتوفيق درجه و سازمانى موقعيت و ساخت آگاه كارشان ضعف و قدرت جنبههاى

. اجراى ترتيب، بدين كرد مشخص سازمان، مشاغل مسؤوليتهاى پذيرش در را آنانبهتر را خود كارمندان كه مىدهد امكان مديران به سازمان، در شايستگى تعيين طرح

بهبود مؤسسه در را گروهى كار و جمعى تعاون مطلوب، روابط ايجاد با و بشناسندنقايص. رفع براى مىتوانند ارزشيابى، نتايج از استفاده با نيز سازمان كاركنان بخشند

خود براى سازمان در را باالتر مدارج به دستيابى راه و كرده تالش خود كمبودهاى و(. سازند (4هموار

شايستگى - تعيين نظامهاى

Page 259: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. اين از پارهاى در است معمول متعددى نظامهاى كاركنان، شايستگى تعيين براى ) ذهنى ) عوامل خطى، مقياسهاى فرد با فرد مقايسه درجه نظام مانند نظامها،

. مانند جديد، نظامهاى در عكس، بر مىكنند ارزيابى را كارمند ويژگىهاى به مربوط ) بررسى ) و عمليات تجزيه حساس، رويدادهاى اجبارى انتخاب ليست چك نظامهاى

. شود توجه كارمند عمليات كيفيت بر ناظر عينى عوامل به مىشود تالش محلىو مديريت تشخيص به منوط شايستگى، تعيين در موجود روشهاى از يك هر انتخاب

(. است سازمان خاص شرايط و احوال و اوضاع به (5توجه

ارزيابى - شاخصهاى

. رو، اين از دارند را خود خاص ويژگىهاى يك، هر و هستند متنوع و مختلف مشاغلداشته عموميت كه كرد تعيين را خاص شاخصهاى از مجموعهاى نمىتوان هرگز

ولى كرد؛ استفاده شغلى هر در كاركنان عملكرد ارزيابى براى آنها از بتوان و باشندبايد مىشوند، برده كار به عملكرد ارزيابى براى كه شاخصهايى كلى، طور به

ارزيابى فرآيند اثربخشى و صحت دقت، آنها از استفاده كه باشند داشته خصوصياتى . از عبارتند خصوصيات اين دهد افزايش :را

كرد .1 اعتماد آن به .بتوان

از .2 را آنها داده، تشخيص دارد، وجود كاركنان ميان عملكرد، نظر از كه تفاوتهايىسازد جدا .يكديگر

به ) .3 هوش چون شاخصى باشد داشته را آن بر گذارى تأثير توانايى شغل، متصدىكمهوش يا هوش با زيرا نيست؛ مؤثر چندان فرد، عملكرد در مؤثر عاملى عنوان

نيست انسان اختيار در (بودن، .

4. (. باشد پذيرفتنى مىشوند، ارزيابى آن وسيله به كه كسانى (6براى

Page 260: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شايستگى ) - تعيين عملكرد ارزيابى نظام طراحى در مهم (نكات

ارزيابى براى نظام، اين كه شود مشخص بايد عملكرد، نظام طراحى هنگامبه فعاليتها اين از بايد كه نتايجى ارزيابى براى يا مىشود طراحى شغل فعاليتهاى

مىشوند، انتخاب كاركنان عملكرد ارزيابى براى كه هايى شاخص يعنى آورد؛ دستبه فعاليتها اين از كه نتايجى به مربوط يا است شغل در آنان فعاليتهاى به مربوط

. دارد معايبى و مزايا اينها از يك هر مىآيد :دست

كاركنان فعاليتهاى نتيجه دادن قرار معيار مزاياى

سازمان اهداف به رسيدن براى آنان تشويق موجبات كردن .فراهم

آن معايب

ارزيابى .1 نظام در هدف به دستيابى وسيله انعكاس .عدم

شغل .2 در احتمالى ضايعات و رفته هدر منابع انعكاس .عدم

از .3 خارج عوامل كه حالى در هدف، به دستيابى عدم عوامل شدن كارمند متوجههمكارى عدم كارى، نامساعد فضاى كار، ابزار و اسباب بودن ناقص مانند او، كنترل

دارند بيشترى تأثير هدف، به دسترسى عدم در وى، با .ديگران

Page 261: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كمك .4 امكان عدم و هدف به رسيدن در كارمند موفقيت عدم علل نشدن مشخصعملكرد بهبود براى او .به

او عملكرد ارزيابى براى كارمند فعاليتهاى دادن قرار معيار مزاياى

مىدهد .1 انجام هدف به رسيدن براى كه اعمالى كيف و كم از .آگاهى

ضعيف .2 كاركنان عملكرد بهبود براى سودمند آموزشى برنامه .طراحى

آن معايب

ارزيابى .1 مورد فعاليتهاى در كارمند، تالش همه شدن .متمركز

سازمان .2 در كارمند فعاليتهاى مقاصد و اهداف از .غفلت

ارزيابى، نظام يك كه است روشن شد، داده شرح كه معايبى و مزايا به توجه باو كنند پيدا انگيزه همكاركنان تا باشد معيار دو هر شامل كه بود خواهد مؤثر هنگامى

در آنان پيشرفت و رشد موجبات الزم، مهارتهاى كسب در آنان به كمك با همآيد فراهم .سازمان

كاركنان، عملكرد ارزيابى نظام كه گفت بايد بخش، اين مباحث جمعبندى براىاهداف، به دستيابى براى آن از بايد كه است سازمان مسؤوالن دست در ابزارى

. اثربخش و موفق مىتواند هنگامى تنها سازمان، كه طور همان شود مؤثر استفادهنظام نيز طور همان كند، سازگار خويش پيرامون محيط با را خود بتواند كه باشد

و باشد انعطافپذير كه بود خواهد مؤثر و موفق هنگامى كاركنان، عملكرد ارزيابى

Page 262: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تغييراتى آن در محيطى، و سازمانى تغييرات با متناسب و واقعيات با همگام بتواند(. كند (7ايجاد

ارزيابى - انواع

مستقيم .1 سرپرست ارزيابى

زيردستان .2 وسيله به مدير ارزيابى

3. ( يكديگر عملكرد از همقطاران (8ارزيابى

گروهى .4 ارزيابى

خودسنجى .5 كمك به ارزيابى

( الجمع مانعة ندارند تعارض يكديگر با تنها نه باال، ارزيابى مختلف انواع از يك هيچدر( مثال كرد؛ استفاده آنها تلفيق و تركيب از بايد موارد، از بسيارى در بلكه نيستند

و تعصب غرض، از خالى افراد، عملكرد باره در قضاوت كه اين براى مواردىمسؤوالن و مديران از تعدادى مستقيم، سرپرست همقطاران، از باشد، پيشداورى

ارزيابى را فرد عملكرد كه مىشود خواسته پايينتر ردههاى كاركنان و باالتر ردههاىتصور. ارزيابى، در خطا احتمال كاهش از غير چندجانبهاى، و جامع ارزيابى چنين كنند

( . مىدهد ارائه فرد واقعى عملكرد از روشنترى و (9بهتر

ارزيابى - بهترين

Page 263: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

توجه مورد مىتواند كه است جانبهاى چند مفيد آثار داراى مستقيم، مدير ارزيابىگيرد :قرار

و: سوابق از كرده، نصب شناخت با را خود زيردست مستقيم، مدير نوعا اولاست آشنا او روحيات و حاالت با و آگاه او .خصوصيات

اين: كه كند داورى چنين ديد، او از را خطايى اگر و بزند تغافل به را خود مىتواند دومآگاه مشكل از نيز ديگران ديگر، شيوههاى در كه درحالى است، بوده اتفاق يك تنها

مىكند كمك فرد آبروى رفتن و خطا شيوع به اين و .مىشوند

و: دارد كمترى حذفى رفتار و كينه و انتقام حس زيردست، برابر در باالدست سوم . مىكند رعايت را عدالت رو، اين از مىافتد اتفاق كمتر زيردست، عليه .طغيان

) ( طور: به خود، و مىفرمود استفاده شيوه همين از نيز ص اسالم پيامبر چهارم ) ( . زمان از ع اميرالمؤمنين ارزيابى آن، بارز نمونه مىپرداخت ارزيابى به مستقيم

. شد باعث مختلف، صحنههاى در ارزيابىها همين در او شايستگىهاى احراز بود كودكى . عدهاى كه شد باعث ارزيابىها اين همچنين شود تعيين حضرت جانشينى براى او كه

نشود توجهى آنان به و شوند .طرد

ارزيابى نوع مؤثرترين خود، از كس هر ارزيابى و انسان از خداوند ارزيابى البته . قالب در مىكنيم، مطرح اينجا در ما آنچه است خدايش و فرد به مربوط كه است

. عيب اساس بر عملكرد، ارزيابى يا شايستگى تعيين نظام آيا است ادارى نظامعيبپوشى بر اخالقى، تعاليم و متون در است، مسلم آنچه عيبجويى؟ يا است پوشى

. الغيوب عالم عين در رحمان، خداوند است شده داده پرهيز عيبجويى از و تأكيدبشر نقايص و كاستىها از را آگاهى بيشترين اينكه با يعنى است؛ العيوب ستار بودن،

دارد نيز را عيبها بر پردهپوشى بيشترين حال، عين در .دارد،

Page 264: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كنارى بر جمله، آن از كه آن، هدفهاى به توجه با شايستگى، تعيين نظام در اما . مىشود؟ حل چگونه مشكل اين است معايب و كاستىها دانستن كار، الزمه است،

كه است افراد رشد انتقاد، از هدف عدالت، و رشد نظريه اساس بر كه گفت بايد . كاستىها از آگاهى بدون است خود كاستىهاى و عيبها از آگاهى نيز رشد الزمه

: . كنيد پيدا راز، يك عنوان به را عيب مىگويد عدالت مالك كرد تأمين را رشد نمىتوان .» « : دينى، برادرى الزمه عيوبى الى اهدى من الى اخوانى احب كنيد هديه او به و

احساس فرد كه شود بيان گونهاى به يعنى است؛ آنها كردن هديه و عيبها شناخت . هدف، همين با نيز معروف به امر و نصيحت هستند او رشد فكر به ديگران كه كند

. عيبگويى و جويى عيب رشد، الزمه پس است شده داده قرار اخالقى تعاليم جزواست عيبها كردن هديه و خوبگويى عدالت، الزمه و .است

شيوه بيانگر كه است رحمانى مديريت در عملكرد ارزيابى مبناى عيبها، كردن هديهمىگيرد صورت پايانى مصاحبه در نوين، نظامهاى در و است ارزيابى كار .نهايى

شايستگى - تعيين براى عملكرد، ارزيابى مالكهاى

كرد ارائه دسته، چهار در مىتوان را معيارها :اين

به .1 مىتوانند شدند، بيان پيشين مباحث در شغل، ارزشيابى در كه مالكهايى همانانجام براى مهارت درجه اگر مثال باشند؛ تأثير داراى نيز عملكرد ارزيابى در نوعى

مورد فرد كه كرد مشخص مىتوان كار طول در شد، مشخص شغل، يك بهينه دادن . تعيين از غير صورت، اين در مىدهد نشان خود از را مهارت از درصدى چه ارزيابى،

مىگردد مشخص نيز فرد لياقت و شايستگى دستمزد، و .حقوق

Page 265: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

يا .2 بودن شدهاند، تعريف رزايل و فضايل عنوان به كه اخالقى، صفات مجموعه . عجب، كبر، مانند رذايلى دارد فرد شايستگى تعيين در سزايى به تأثير نبودنشان

نظافت توكل، ايمان، خلق، حسن مانند فضايلى و دروغگويى و ورزى كينه حسادت،و تأثيرگذارند افراد شايستگى و صالحيت ميزان در كه هستند عواملى خوشرويى، و

گيرند قرار توجه مورد بايد عملكرد ارزيابى .در

مورد .3 نيز ارزيابى در شدند، گذاشته بحث به خود جاى در كه گزينش، مالكهاى همههوش، دانايى، تخصص، كارى، توان اعتماد، عالقه، مانند مالكهايى هستند، توجه . فرآيند در مالكها اين كاركرد كه تفاوت اين با سختكوشى و قاطعيت استعداد،

و تداوم ارزيابى، فرآيند در كه حالى در است، انتصاب و انتخاب صرف گزينش،مىگيرد قرار ارزيابان دقت مورد خدمت، مدت در آنها، تضعيف يا .تقويت

4. . هستند جدا باال دسته سه از و مىآيند كار به خدمت دوران در بيشتر كه معيارهايىيا رذيلت عناوين از يكى تحت نهايتا شود، برده نام كه رفتارى، ويژگى هر از چند هر

. اين مىكنند جلوه بيشتر خاص، ويژگىهاى خاص، مواقع در ولى مىشود، درج فضيلتاز عبارتند :مالكها

آرزوگرايى .1 عدم

زودى: » به كه دارد سرگرمشان آرزو و جويند كام و بخورند تا واگذار را آنان قرآن(.» دانست خواهند را ! 10عاقبت « :) ( هوشيار( و زيرك مؤمن، همام اى ع على حضرت

« » و كار بر كمك بهترين و مىبندد دل شدنى اميدهاى به و مىكوشد همواره است،: .» . توضيح نكند كار خوب بندد، دراز آرزوهاى به دل كه هر است آرزو كوتاهى عمل،

ولى است؛ رشد لوازم از و حسنه صفات از واال، اهداف و بلند همت داشتن . نوعا آرزوها است شده شمرده منفى و مذموم صفات از داشتن، طوالنى آرزوهاى

واقعيات بر تكيه همتها ولى استوارند؛ نيافتنى دست و واقعى غير امور و توهمات برمرزبندى. صفت، دو اين بين بايد روانشناسانه حالتى با كارگزار، ارزيابى در دارند

محور. بر قاعدتا آرزوگرا، فرد ولى يابد؛ ترفيع و كند رشد دارد حق كس هر شودو ضعف دچار را خويش سازمانى مسؤوليتهاى و فعاليتها از بسيارى توهمزدگى،

Page 266: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

خود، واقعگرايى محوريت با است، واال همت داراى كه فردى اما مىكند؛ خدشهمحكم پلهاى و پايه تا مىدهد انجام مؤثر و منظم و شده حساب را خويش وظايف

باشند او ارتقاى .براى

گفتار .2 سپس كردار،

! « : عمل آن به كه مىگوييد را چيزى چرا آوردهايد ايمان كه كسانى اى كريم قرآن(.» نكنيد عمل آن به و بگوييد را چيزى كه است زشت بسيار خدا نزد (11نمىكنيد؟ (.» مىكنيد؟» فراموش را خويشتن و مىدهيد فرمان نيكوكارى به را مردمان (12آيا

(.» ! « :) ( كردار با مگر نيست خيرى هيچ گفتار، در على اى ص خدا از( 13رسول منظور عمل از بيش دادن، شعار و وعده به كه است كسانى ارزيابى و مرزبندى مالك، اين

. عمل بگويند، سخن آنكه از بيش كه دارند را ترفيع صالحيت كسانى مىدهند بها كردن . در مىپردازند كردن كار به كنند، تكيه آمار و كار گزارش به آنكه از بيش و كنند مى

شود توجه مهم ويژگى اين به بايد عملكرد .ارزيابى

كوچك ) .3 كار دانستن بزرگ نه نيك كار شمردن (اندك

« :) ( و بنمايد كوچك شما چشم در چند هر مگيريد، كوچك را شرى هيچ ص خدا رسول(.» شود جلوهگر بزرگ شما نظر در چند هر مشماريد، بزرگ را خيرى (14هيچ

كارهاى به همواره نياورد، حساب به را آن و شمارد اندك را خود نيك كار كس هرمىپرهيزد، كار چند به كردن بسنده از و مىزند دست تازهتر ابتكارهاى و ديگر نيك

مىشود بازتر برايش تعالى و رشد مسير و گيرد نمى را او .غرور

بىحوصلگى .4 و تنبلى عدم

Page 267: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

! « :) ( چون كه تنبلى، و بىحوصلگى بپرهيز، خصلت دو از على يا ص خدا رسولادا را چيز هيچ حق باشى، تنبل چون و نمىپذيرى را حقى هيچ شوى، بىحوصله

: 15نمىكنى«.) و( » مىرسد افراط به تا مىكند سستى چندان است نشانه سه را تنبل (.» مىانجامد گناه به تا مىكند اهمال چندان و مىكشد اهمال به تا مىكند افراط چندان

16)

سستى .5 عدم

« : و جنگيدند ايشان همراه فراوانى خداگرايان كه پيامبران بسيار چه كريم قرآنبه تن و نمىشدند ناتوان و سست مىديدند، خدا راه در كه سختى هر كه بود چنين

(.» دارد دوست را بردباران خدا و نمىدادند (17زبونى

« (.» است شما با برترى باشيد، مؤمن اگر كه نباشيد اندوهگين و مكنيد (18سستى

« :) ( را ديگران و خود حق شود، انگارى سهل و سستى تسليم كه هر ع على حضرت(.» مىسازد (19تباه

« (.» مىرسد آن به جدى سختكوش و مىكند گم را راست راه بازيگوش (20عاقل

. كاهش در تنبلى، و سستى عنصر تأثير يكديگرند مكمل پيشين، مالك و مالك اين . ارزيابان چشمان از و است ممكن راحتى به آن تشخيص است بديهى اثربخشى . تحولآفرين و تحركبخش كارگزارانى نشاط، با و جدى انسانهاى نمىماند پنهان خبره

هستند شايستگان بارز مصداق .و

كار .6 در نظم

Page 268: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« : و محكم صف يك در مىجنگند، او راه در كه كسانى دارد دوست خدا كريم قرآن(.» باشند (21منظم

« :) ( مىكنم سفارش امور در نظم به را شما ع على .«امام

نتايج .7 ارزشيابى و مقدمات در تدبير

(.» « :) ( است تدبير حسن عقل، زيادى دليل بهترين ع على (22امام

پوزشخواهى .8 و كارى نسنجيده از دورى

« :) ( پوزش در راستگويى از گرانبهاتر نگشتن، نيازمند پوزشخواهى به ع على حضرت(». است (23خواستن

آن .9 رعايت لزوم و كار هر مرتبه

« :) ( دست از را مهمتر دارد، مشغول مهم غير چيز به را خود كه كس آن ع على امام(24مىدهد«.)

راهكار .10 كردن پيدا

« : كسى نيكوكار بلكه آييد، در آنها به خانهها بام از كه نيست آن نيكوكارى كريم قرآن(.» . آييد در خانهها به درها از شما باشد پرهيزگار كه (: 25است ( در( ع باقر امام

Page 269: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« : وارد آن راه از باشد، چه هر كارها در كه است آن مقصود مىفرمايند باال آيه تفسير(26شويد«.)

خود .11 وقت به كارى هر دادن انجام

(.» « :) ( است خود وقت گرو در همه كارها ص خدا مناسب،( » 27رسول هنگام در فرار (.» است (: » 28پيروزى ( بچيند،( رسيدن، وقت در جز را ميوه كه كسى ع على امام

(.» كند زراعت خود زمين غير در كه است كشاورزى (29همچون

فرصت .12 شمردن غنيمت

« :) ( غنيمت را آن بايد شود، گشوده او بر خير و نيكى در كه كسى ص خدا رسول(.» شد خواهد بسته او روى به وقت چه كه نمىداند زيرا (:30شمرد؛ ( ع( على حضرت

(.» نگردد» غصه مايه تا درياب را (31فرصت

كار .13 در تأخير از پرهيز

! « :) ( از و است تو آن از امروز كه بپرهيز عمل در تأخير از ابوذر اى ص خدا پيامبر . اگر و امروز، در كه باش چنان فردا آن در داشتى، فردايى اگر ندارى خبر فردا

! . بامداد در ابوذر اى شد نخواهى پشيمان امروز كردن كوتاهى براى نداشتى، فردايى(.» بامداد رسيدن به اميدى شام در و مدار شام رسيدن به (32اميدى

آيندهنگرى .14

Page 270: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

! « : چه فردا براى كه بنگرد شما از كس هر و داريد پروا خدا از مؤمنان اى كريم قرآن(.» است فرستاده پيش (33چيز

« :) ( آن اكنون هم از و است خويش فرداى مراقب امروز خردمند، انسان ع على امام(.» مىبيند دارد، پيش در (34چه

مذكور مالكهاى تحليل

قابل گزينش، زمان در بيشتر كه هستند عمل هنگام ارزيابى به مربوط مالكها، اين. مىكنند بروز كار به اشتغال و خدمت عرصه به فرد ورود با بلكه نيستند، كشف

نقش و است كار در موفقيت كننده تعيين آنها ميزان نيز و فرد در آنها وجود تشخيص . ارزيابى براى كه شيوهاى هر دارند كارگر يا كارگزار شايستگى تعيين در سزايى به

بهترين بلكه كند، مشخص بهخوبى را فوق صفات درجه بايد شود، اتخاذ عملكرديابد دست معيارها اين به بيشترى شفافيت با كه است آن ارزيابى، .شيوه

شيوه خوردن محك براى معيارى خود مالكها اين بيشتر چه هر شفافيت حقيقت، درشده شناخته شيوههاى ميان از كه شود پرسيده اگر يعنى بود؛ خواهد ارزيابى

كه است اين پاسخ است، دقيقتر و بهتر يك كدام امروز، دنياى در عملكرد، ارزيابىباشد روشنتر شكل به فوق مالكهاى بيانگر كه روشى .هر

) ( و ص خدا رسول قرآن، از شده، ياد معيارهاى كه است اين توجه درخور نكته ) و) نبوى و رحمانى مديريت سه ناحيه از واقع، در كه است شده نقل ع اميرالمؤمنين. . دارند كامل تناسب تحقيق، اين چوبهاى چهار با بنابراين، است گرديده طرح علوى

كه آنها از برخى ويژه به ندارد؛ نياز تحليل و توضيح به مالكها اين تك تك البتهاست همراهشان .قياسهايشان

نباشد، آرزوگرا و پرداز خيال حال، درعين و باشد آيندهنگر مديرى اگر مجموع درآنكه از بيش دهد، انجام مناسب فرصت در را كارها بوده، تدبير و نظم اهل بلكه

Page 271: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كار حاصل و عمل فردى، چنين باشد، اقدام مرد كند، عمل گزارشى و بگويد سخناندازه، چه تا نيست معلوم كه او متنوع آمارهاى و زيبا سخنان نه است، او تبليغ او

. با و جدى بلكه نباشد، اراده سست و تنبل مديرى اگر است واقعيت از بهرهمندكلى طور به بداند، را لحظهها قدر دهد، تشخيص و بداند را راهكار باشد، نشاطظرفيت و مسؤوليت هر اهليت و ترفيع قابليت كه مىشود ارزيابى شايسته انسانىاثربخشى حقيقت، در شود، بيشتر صفات اين درجه اندازه، هر و دارد را پاداش هرانحطاط به او سازمان و او خود يابد، كاهش مقدار هر و مىشود بيشتر سازمانىمعيارهاى عنوان به موارد، اين دادن قرار از نيز حاضر تحقيق هدف كه مىگروند،

است امر همين عملكرد، ارزيابى و شايستگى .تعيين

. اعتماد قابل نظام يك نيست دشوار چندان خبره، ارزيابان براى امور، اين تشخيصاين به آسانى به شود، اطالعاتى تغذيه موثق، منابع از كه دقيق، و شده تجربه و

رسيد خواهد .هدف

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

13

ص (1 انسانى، منابع مديريت 223ستارى، .

ص (2 انسانى، منابع مديريت 218سعادت، .

ص (3 انسانى، منابع مديريت 227ستارى، .

ص (4 229همان، .

Page 272: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (5 257همان، .

ص (6 انسانى، منابع مديريت 218سعادت، .

ص (7 226 - 218همان، .

ص (8 انسانى، منابع مديريت 225 - 224ستارى، .

ص (9 انسانى، منابع مديريت 226سعادت، .

آيه (10 3حجر، .

آيه (11 2صف، .

آيه (12 44بقره، .

ص (13 االخالق، 517مكارم .

ج (14 ص 73بحاراالنوار، ،355 .

ص (15 االخالق، 502مكارم .

Page 273: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (16 العقول، 48تحف .

آيه (17 عمران، 146آل .

آيه (18 142همان، .

ج (19 ص 2نهجالبالغه، ،197 .

ج (20 الحكم، ص 2غرر ،254 .

آيه (21 4صف، .

ج (22 الحكم، ص 2غرر ،92 .

ج (23 ص 2نهجالبالغه، ،134 .

ص (24 الحكم، 283غرر .

آيه (25 189بقره، .

ج (26 عياشى، ص 1تفسير ،165 .

Page 274: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (27 ص 77بحاراالنوار، ،165 .

.همان (28

ج (29 عبده، نهجالبالغه ص 1نهجالبالغه، ،45 .

ج (30 ص 77بحاراالنوار، ،165 .

ص (31 938نهجالبالغه، .

ص (32 االخالق، 540مكارم .

آيه (33 18حشر، .

ج (34 ص 1نهجالبالغه، ،155 .

: انفصال نهم فصل

مستخدم دائم يا و موقت خدمت قطع يا انفصال زمينه است ممكن گوناگونى علل . و تعليق اخراج، استعفا، مىتوان علل، اين جمله از سازد فراهم مؤسسهها در را

برد نام را .بازنشستگى

Page 275: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اصالح استخدام در ارتكابى اشتباه مىشود موجب مواردى در استعفا كه آن وجود باو تغيير آن، حد از بيش وقوع اما شود، وارد سازمان رگهاى در جديدى خون و گردد

و شده تمام گران مخارج، و هزينه نظر از كه مىكند ايجاد را حاصلى بى تبديالتو مىدهد هدر به مىشود، آموزش و انتصاب انتخاب، كارمنديابى، صرف كه را مبالغى

مىسازد محروم مناسب استعدادهاى از را مؤسسه .احتماال

. طور به است مستخدم اخراج يا كنارى بر سازمان، در تبديلها و تغيير ديگر عاملباشد زير موارد از مورد چند يا يك از ناشى خدمت، از بركنارى است ممكن :كلى

سازمان .1 در توليد ظرفيت تقليل يا و فعاليتها كاهش

شده .2 مشخص استانداردهاى با مستخدم كار بازدهى تطبيق عدم

كارمند .3 سوى از سازمان مقررات و قوانين رعايت عدم

كار .4 محيط در زيانبخش حوادث ايجاد

طوالنى .5 و پى در پى غيبتهاى و تأخير

رفتار .6 در سوءنيت يا و عمدى اشتباههاى ارتكاب

مخدر .7 مواد و الكلى نوشابههاى به اعتياد

فيزيكى .8 و فكرى شايستگى و كفايت عدم

Page 276: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

خدمات .9 دادن انجام در امانتدارى و صداقت عدم

وظايف .10 دادن انجام در مسامحه و بىعالقگى

كار اين از ندارد، وجود اخراج براى كافى داليل كه هنگامى تا شود كوشش بايد . مورد دقيقا بايد كه هستند مواردى از اخراج، و استعفا تقدير، هر به شود خوددارى

. صنعتى مؤسسههاى بيشتر در گيرند قرار استخدامى امور اداره مديران بررسىكه تبديالت، و تغيير درصد تحليل و تجزيه با مربوط، مقامات پيشرفته، كشورهاى

موجود اشتباههاى جبران براى را الزم تدابير است، اخراج و استعفا از ناشى بيشترمىانديشند استخدام .در

مستخدم خدمت به نياز عدم و عمليات كاهش پى در موقت، بركنارى يا تعليق از . در سازمان، پرسنلى هزينههاى كاهش تعليق، از اساسى هدف مىشود استفاده

. بديهى كند استفاده مطلوب طور به مستخدم، از نمىتواند مؤسسه كه است مواردىاست، كرده مشخص قانون كه مواردى استثناى به باره، اين در تصميمگيرى است

شود انجام مشمول افراد شايستگى و خدمت سابقه به باتوجه .بايد

و عادى راه از است ممكن كه است بازنشستگى انفصال، مورد آخرين سرانجام، و . معاش و زندگى تأمين اول، درجه در بازنشستگى، از هدف پذيرد صورت الزامى يا

يا مؤسسه يك در خدمت صرف را خود جوانى سنين كه است افرادى به پاداش و . از كارافتادگى، از و كهنسالى علت به نيز گاهى كردهاند مشخص مؤسسههاى

(. مىشود استفاده اجبارى (1بازنشستگى

اخراج - و بركنارى قرآنى تحليل

است استوار عدالت و مغفرت رحمت، اصول بر كه رحمانى، مديريت اساس :بر

Page 277: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است. ضرورت صورت در اخراج، و بركنارى و بوده ابقا و حفظ بر اصل .الف

انابه. ) و توبه است شدن بهتر براى دادن فرصت و گذشته جبران بر اصل (ب .

است. گذشت و بخشش بر اصل .ج

نمىشود طرد و دور رحمت، از كسى باشد، نداشته وجود كافى داليل تا اين، .بنابر

ديگر سوى :از

« : ذلك. ما و جديد بخلق يأت و يذهبكم يشأ ان است تغيير و برعزل قادر خداوند الف(.» بعزيز ه الل (2على

(.» « : نذير. فيها خال اال امة من ان و است حجت اتمام بر متوقف عزل (3ب

« : بظلم. القرى ليهلك ربك كان ما و نباشد اصالح امكان كه است صورتى در عزل ج(.» مصلحون اهلها (4و

. درگاه و دستگاه از كه كسانى مىگيرد صورت لعن و طرد شود، طى باال مراحل اگر . » « » راغب » مىشوند ناميده مطرود و ملعون اصطالحا مىشوند، طرد الهى رحمت

» مىكند » تعريف گونه اين را لعن مفردات، كتاب در :اصفهانى

Page 278: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و عقوبة اآلخرة فى تعالى ه الل من ذلك و السخط سبيل على االبعاد و الطرد اللعنتوفيقه و رحمته قبول من انقطاع الدنيا .فى

. سوى از لعن، اين است سخط و خشم اساس بر كردن دور و طرد معناى به لعنشدن جدا و شدن منقطع صورت به دنيا در و است عقوبت صورت به آخرت در خدا

ديگرى عليه است نفرينى انسان، سوى از لعن و خدا توفيق و رحمت پذيرش .از

« : » و » الرحمة من التبعيد ه الل من اللعن مىكند معنا گونه اين را لعن طباطبايى عالمه » رحمت از كردن دور خدا سوى از لعن يعنى ؛ ه الل من سؤاله الالعنين من و السعاده

(. خدا از است لعن خواستن انسانها سوى از و است خوشبختى (5و

» رحمانى، » مديريت نظريه به توجه با و است رحمت از طرد و دورى لعن اين، بنابر » از » كردن دور و طرد و اخراج كه است واژهاى لعن است، رحمت بر مبتنى كه

. مديريت، اين در اخراجىها رو، اين از مىكند افاده رحمانى دستگاه از را رحمت . » آنان » از برخى كه شدهاند معرفى ملعونان كريم، قرآن در هستند ملعون اصطالحا

از :عبارتند

ميثاق .1 كنندگان نقض

مىكنند عمل خدا با خود تعهدات و مقررات قراردادها، خالف كه كسانى :يعنى

« (.» ساختيم دور خويش رحمت از را آنان شكنى، پيمان خاطر (6به

است شده مشخص قبل آيه در خدا با پيمان :مفاد

Page 279: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« ) و ) انگيختيم بر سرپرست نقيب دوازده آنان از و گرفت پيمان بنىاسرائيل از خدا . : و بپردازيد را زكات و داريد پا بر را نماز اگر هستم شما با من گفت آنان به خداوند

به ) بدهيد قرضالحسنه خدا به و كنيد يارى را آنان و بياوريد ايمان من رسوالن به ) كه بهشت، از باغهايى در را شما و مىپوشانم را شما گناهان ، كنيد كمك نيازمنداناين از پس كه شما از هركس اما مىكنم؛ وارد است، جارى درختانش زير از نهرها

(.» است گرديده منحرف راست راه از شود، (7كافر

. بركنارى و اخراج و لعن و طرد پايان، در و است گزينش نخست آيات، اين در. ) هستند ) گروه مدير يا سرپرست يا نقيب شدهاند، گزينش خداوند توسط كه كسانى

شكسته پيمان اگر ولى است؛ روشن قرارداد مفاد و شود مى تنظيم قرارداد آنان بامىشوند لعن .شد،

و پيمان بستن اساس بر اخراج و گزينش در است رحمانى مديريت از نمونهاى اين( . طبق كرد نقض را تعهدات و قرارداد كسى اگر نيز انسانى مديريتهاى در آن نقض

) بود خواهد اخراج مستوجب مىشود گرفته رحمانى مديريت از كه .الگويى

شايعهپراكنان .2 و دروغ بيماردالن، منافقان،

« پخش مدينه در بىاساس شايعات و دروغ اخبار كه آنان و بيماردالن و منافقان اگر . مدت جز سپس مىشورانيم آنان ضد بر را تو ندارند، بر خود كار از دست مىكنند،

جا هر و مىشوند طرد جا همه از و بمانند شهر اين در تو كنار در نمىتوانند كوتاهى . خداوند، سنت اين رسيد خواهند قتل به سختى به و شد خواهند گرفته شوند، يافته(.» يافت نخواهى تغييرى هيچگونه الهى سنت براى و است پيشين (8دراقوام

سنت و قانون يك اين و است لعن موجبات از پراكنى شايعه و بيماردلى نفاق،. . بود خواهد حكمفرما قانون، اين نيز انسانى مديريتهاى در قاعدتا است تغييرناپذيرو دولت كالن اداره درون در رسمى، غير سازمانهاى و باندها افراد، گونه اين حضور

رشد و اثربخشى از مانع و سازمان انحطاط و فساد موجب كوچكتر، ادارههاى(. كنند. طرد بايد نيز همگان و كرده طرد و لعن را اينان خداوند (9است

Page 280: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

3. ( ص پيامبر و خدا (آزاردهندگان

« و دنيا در خود رحمت از را آنان خداوند مىدهند، آزار را پيامبرش و خدا كه آنان(.» است كرده آماده خواركنندهاى عذاب آنان براى و ساخته دور (10آخرت

» رسول » و خدا باره در سوء قصد را باال آيه در ايذا و آزار از مراد طباطبايى عالمهاين در رسول و خدا مشاركت ولى ندارد، تصور خدا باره در آزار اينكه با و مىداند

رحمانى مديريت وحدت از حاكى و رسول دانستن بزرگ و تشريف حقيقت، در امر،است مديريتى مالكهاى همه در نبوى، .و

باالتر مديران با و رهبرى با نامناسب رفتار نوع هر مىتواند سوء قصد مىرسد نظر بهباشد داشته خود در نيز را تضعيف و نافرمانى كه شود شامل .را

خائن .4 كارشناسان و نافرمانان و تبهكاران

« تبهكاران ) از گروهى سبت اصحاب كه همانگونه سازيم؛ دور خود رحمت از را آنان(.» است( شدنى انجام حال هر در خدا فرمان و ساختيم دور را (11بنىاسرائيل

مىفرمايد خداوند داشتند؟ خصوصيتى چه و بودند كسانى چه سبت :اصحاب

« ) آنان ) كه زمانى بپرس، بود، دريا ساحل در كه شهرى سرگذشت باره در آنان از وروز ماهيانشان كه هنگام همان مىكردند، خدا نافرمانى و تجاوز شنبه، روزهاى در

) اما ) مىشدند؛ آشكار آب سطح بر بود، عبادت و استراحت و تعطيل روز كه شنبه . كرديم آزمايش چيزى به را آنان چنين اين نمىآمدند آنان سراغ به شنبه روز درغير

(.» مىكردند نافرمانى ماهىگيرى( 12كه شنبهها كه بودند مأمور خدا سوى از آنان

Page 281: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

يك ) طبق مىگرفت قرار آنان دسترس در فراوان ماهى روز، اين در اما نكنند؛ .) را ماهيان و ساختند حوضهايى دريا كنار در و كشيدند نقشه آنان حكيمانه آزمايش

بودند، آزاد كه ديگر روزهاى در و مىكردند هدايت حوضها آن درون به شنبه روز در . . بدين بود خدا فرمان از سرپيچى توجيه و شرعى حيله يك اين مىكردند صيد را آنها

(. گرفتند قرار الهى رحمت از مطرود و ملعون (13علت،

در كه خائنانه، و كارشناسانه حيله نوع هر كه كرد استفاده مىتوان داستان اين ازبود خواهد بركنارى و اخراج براى عاملى شود، تلقى سازمانى نافرمانى .نهايت،

دانش .5 كتمانكنندگان

« كتاب در كه آن از پس كرديم، نازل كه را هدايتى وسيله و روشن داليل كه كسانىكنندگان لعنت همه و مىكند لعنت را آنان خدا كنند، كتمان نموديم، بيان مردم براى

(.» كنند مى لعن را آنان (14نيز

مىفرمايد آيه اين ذيل الميزان، تفسير :صاحب

. كتمان اگر كنند آشكار و منتشر را خود دانش كه گرفت پيمان دانشمندان از خداوندديگران و خدا سوى از مطرودان و ملعونان جزو پس شدند، آن نشر از مانع و كردند

و( 15هستند«.) دانستهها علت، هر به كه متخصصان، و كارشناسان اساس، اين بر قصدى نمىگيرند، كار به ادارى دستگاه اثربخشى بهبود راه در را خود تخصصهاى

مىگيرند قرار رحمانى مديريت مطرودان فهرست در و دارند .سوء

شيطان. 1نكته رحمانى، مديريت در اخراجى و مطرود شخصيت يك از كاملى نمونه (» « : رجيم انك اخرج است رفته كار به او باره در اخراج لفظ رسما كه (16است

.) از) كاملى ميزان او شخصيت و صفات شناخت هستى شده رانده تو شو، خارج

Page 282: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. به نگاهى است اسالمى مديريت در شخص، يك بودن نامطلوب براى معيارها . از عبارتند صفات اين نيست فايده از خالى اينجا در شيطانى، صفات :فهرست

( خدا، )17نافرمانى مفاسد،( و منكرات )18ارتكاب منكر،( و فحشا به (19امر ( فريبندگى، و )20وسوسهگرى انسانيت،( با )21دشمنى تبذير،( و (22اسراف ( افروزى، آتش و )23فتنهگرى ورزى،( كينه و دشمنى و( 24القاى ترس ايجاد

)25وحشت،) )26حقپوشى،( )27خرابكارى،( و( 28گمراهگرى،( استكبار )29خودبرتربينى،) )30تمرد( سركشى( (31و .

«2نكته هبوط. » اصطالحا كه مىشود بحث درجه تنزل از گاهى رحمانى، مديريت در ترفيع احتمال بلكه نيست، دائمى طرد و ندارد را لعن و اخراج شدت و دارد نام

مىرود نيز درجه :دوباره

« ! : جا هر از آن، نعمتهاى از و كن سكونت بهشت در همسرت با تو آدم اى گفتيم وخواهيد ستمگران از كه نشويد درخت اين نزديك اما بخوريد؛ گوارا مىخواهيد، كهبودند،. آن در آنچه از را آنان و شد بهشت از آنان لغزش باعث شيطان پس شد

) ( : ) كه ) حالى در آييد، فرود زمين به همگى گفتيم آنان به هنگام اين در و كرد بيرونو قرارگاه معينى مدت تا زمين در شما براى و بود خواهيد ديگر بعض دشمن بعضى

( . با و كرد دريافت را كلماتى پروردگارش از آدم سپس بود خواهد بهرهبردارى وسيله. ) است مهربان و توبهپذير خداوند زيرا پذيرفت؛ را او توبه خداوند و كرد توبه آنها

. كه: كسانى آمد، شما براى من سوى از هدايتى هرگاه آييد فرود آن از همگى گفتيم(.» شوند غمگين نه و است آنان بر ترسى نه كنند، پيروى آن اين( 32از اساس بر

مىشود؛ درجه تنزل دچار است، خدا خليفه و شده گزينش كه آدم، حضرت آيات،صورت به پايان در خداوند و مىيابد باز را درجه آن دوباره لغزش، آن جبران با ولى

هدايتهاى از درجه، تنزل و هبوط از پس هركس كه مىفرمايد همگانى قانون يك . يك اين يابد باز را خود رفته دست از جايگاه مىتواند دوباره گرفت، بهره پيامبران

را منصبى شروط، زوال علت به و خاص شرايطى در هركس كه است روشن معيارو تالش با مىتوان بلكه نيست، درجه آن از هميشگى تنزل معناى به اين داد، دست از

يافت باز را درجه آن دوباره .بصيرت،

Page 283: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

گاهى: 3نكته بلكه نيستند، خاص مفاسد معلول و طرد و لعن مترادف بركنارىها همه علوى، و نبوى سيره در امور، اين به كه است اصلح افراد وجود و ناتوانى علت به

است شده اشاره تر روشن و .بيشتر

سيره - در بركنارى مالكهاى

گوناگونى مالكهاى با علوى، و نبوى سيره در بهويژه اسالم، صدر مديريتى سيره درمىشوند كنار بر :افراد

مردم .1 شكايت و نارضايتى

) ( قدرت. اينكه با ص خدا رسول توسط بحرين واليت از حضرمى عالء بركنارى الف(. داشت فراوانى (33اجرايى

(. دوم. خليفه توسط ابىوقاص سعيدبن كنارى بر (34ب

سوده. نام به زنى شكايت پى در اميرالمؤمنين، توسط واليان از يكى بركنارى ج(35همدانى.)

كمتجربگى .2 و وظيفه انجام در ناتوانى

) ( با. ع اميرالمؤمنين توسط مصر استاندارى از بكر ابى بن محمد بركنارى الف(. او از (36استمالت

Page 284: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دانش. از و ندارد كفايت او كه بهانه اين به دوم خليفه توسط ياسر عمار بركنارى ب(. است محروم (37سياسى

اقتصادى .3 فساد

) ( با. ع اميرالمؤمنين توسط بصره، استاندارى جانشينى از ابيه بن زياد بركنارى الف « : و زبون و سنگين بارت و كم ثروتت كه گيرم سخت تو بر چنان عبارت اين

(38خوارگردى.«)

) ( اينكه. علت به اقتصادى، منصب از ص اكرم رسول توسط ابوالليث بركنارى ب(. بود گرفته فراوان (39هديههاى

اقتصادى ) .4 و اجتماعى اخالقى، فساد (خيانت

) ( عبارت. اين با ع اميرالمؤمنين توسط فرماندارى، از جارود بن منذر بركنارى :الف

« پيرو هم تو كه كردم گمان و ساخت خوشبين تو به مرا پدرت شايستگى بعد، اما . و هوا از پيروى در تو كه دادند خبر من به ناگهان ميروى او راه از و هستى او هدايت

ويرانى با را دنيايت نگذاشتهاى، باقى چيزى آخرتت براى و نمىكنى فروگذار هوسبرقرار خود دين قطع قيمت به خويشاوندانت با را پيوندت و مىسازى آباد آخرتت

بند و خانوادهات باركش باشد، درست است، رسيده من به تو از آنچه اگر و مىكنىحفظ كه دارد را اين شايستگى نه باشد، تو مانند كه كسى و است بهتر تو از كفشت

در يا و برند باال را قدرش يا شود اجرا او وسيله به كارى نه و بسپارند او به را مرزى . رسيدن با كنند اعتماد او به بيتالمال حقوق جمعآورى در يا و سازند شريكش امانتى

(.» ! انشاءالله كن حركت من سوى به نامه، (40اين

Page 285: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و. نويره بن مالك قتل از پس دوم، خليفه توسط وليد، خالدبن جنجالى بركنارى ب(.) عده ) زمان انقضاى بدون او همسر با (41نكاح

فسق .5 و سياسى فساد

وجود. با اميرالمؤمنين توسط شام، واليت از ابىسفيان بن معاوية بركنارى الفمعاويه كنارى بر عدم منظور به حضرت، آن اطرافيان كه سياسى مالحظهكارىهاى

(42داشتند.)

لياقت .6 و اهليت عدم

(.) ( ع. اميرالمؤمنين توسط كوفه، قضاوت و واليت از اشعرى ابوموسى بركنارى الف43)

(.) ( ع. اميرالمؤمنين توسط قضاوت، منصب از شريح قاضى بركنارى (44ب

شكنى .7 قانون

) ( علت. به قضاوت، منصب از ع اميرالمؤمنين توسط دوئلى ابواالسود بركنارى الف(. بود برده باالتر متحاكمان از را صدايش (45اينكه

ديگر .8 مكان به انتقال

Page 286: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( شهرهاى. و منصبها در ص خدا رسول توسط جبل، معاذبن مكرر جايىهاى به جا الف(. يمن و مكه در قرآن، معلمى صدقات، جمعآورى واليت، قضاوت، مانند (46مختلف؛ (. نظامى. فرماندهى و آذربايجان به مصر واليت از سعد بن قيس جايى به جا (47ب

:ترفيع .9

عجالن. بن نعمان نصب و بحرين فرماندار مخزومى، ابوسلمه عمروبن بركنارى الف ) با ) نظامى فرماندهى مناسبتر و بهتر جاى در او تخصص از استفاده براى او، جاى به

« : و دادم قرار بحرين فرماندار را زرقى عجالن بن نعمان من بعد، اما عبارت اينمالمت يا مذمت تو براى كار اين اينكه بدون برگرفتم، آنجا فرماندهى از را تو اختيار

. بنابر كردى ادا را امانت حق و دادى انجام نيكى به را زمامدارى تو زيرا باشد؛ داشتهزيرا باشى؛ گناهكار يا متهم يا سوءظن مورد كه بىآن كن، حركت ما سوى به اين،

من با تو دارم دوست و كنم حركت شام اهل ستمگران بهسوى گرفتهام تصميم منستونهاى پاداشتن بر و دشمن با جهاد در من كه هستى كسانى از تو زيرا باشى؛

(.» تعالى - ه انشاءالل مىجويم استعانت آنان از (48دين،

نبودن .10 مردمى

: محرومان با نشستن و بيماران از عيادت مانند اجتماعى؛ مسائل برخى رعايت عدم(. دوم. خليفه توسط عمال از يكى بركنارى (49الف

11. () سوم ) خليفه عثمان، توسط عقبه بن وليد بركنارى (50شرابخوارى

اصلح .12 وجود

) ( اشتر. مالك وجود علت به ، ع اميرالمؤمنين توسط ابىبكر، بن محمد بركنارى .الف

Page 287: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

علت. به دوم خليفه توسط حضرمى، بن عالء نصب و غروان بن عتبة بركنارى ب(. بود عقبه از قوىتر عالء (51اينكه

) ( وجود. علت به ص خدا رسول توسط مكه، در برائت آيه قرائت از ابابكر بركنارى ج(.) ع) (52اميرالمؤمنين

بن. معاوية نصب و دوم خليفه توسط شام، واليت از حسنه بن شرحبيل بركنارى د(. وى جاى به سفيان (53ابى

اجازه .13 بدون اشتغال

) ( آن. بيمارى زمان در ص خدا رسول توسط نماز، اقامه از ابوبكر بركنارى الف(54حضرت.)

تهمت .14 از شده، بركنار فرد كردن دور

باطلى شعر علت به دوم، خليفه توسط ميسان، فرماندار عدى، بن نعمان بركنارى(. است دروغ نسبت اين كه مىدانست خليفه اينكه با بودند، داده نسبت او به (55كه

زياد .15 قدرتگيرى عدم

(. دوم خليفه توسط وليد، بن خالد و كتابت شغل از شعبه، بن مغيرة (56بركنارى

Page 288: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سبب ) .16 بدون اقتراحى (بركنارى

كننده زايل كه رفتارى سرزدن بدون كه است عزلى اقتراحى، بركنارى از منظور« . عزل عنوان ذيل ما فقه در بحث اين گيرد انجام است، منصب احراز شرايط

(. . مىشمارد« جايز را عزلى چنين شرائع صاحب است آمده ديگر( 57قاضى برخى (. نمىدانند جايز را آن ديگر، عدهاى و جواهر صاحب ولى دادهاند؛ فتوا او مانند (58نيز

همواره وصى، يا وكيل مانند امام، با قاضى رابطه كه است اين جواز، به قائالن دليلواگذار ديگرى به را آن مىتواند كه است امام حق قضاوت اصوال و است زوال قابل

(. كند سلب او از (59يا

نصب، و شرايط وجود با قاضى، واليت كه است اين جواز، عدم به قائالن دليلاست؛ عبث عزلى چنين و نيست زوال قابل دليل، بدون و است يافته استقرار شرعا

نزد نيز را او آبروى و است دانستن شرايط فاقد مساوى را شرايط واجد قاضى زيرا(. مىبرد (60مردم

. قبيل اين از عزلهايى علوى، و نبوى سيره در مىرسد نظر به قوىتر اول، گروه دليلاست داشته :وجود

(.) ( ص. خدا رسول توسط يمن، امارت از جبل معاذبن بركنارى (61الف

(. اميرالمؤمنين. توسط مصر، واليت از سعد بن قيس بركنارى (62ب

(. دوم. خليفه توسط ابىسفيان بن زياد بركنارى (63ج

Page 289: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عناوين از يكى تحت سرانجام، زيرا نيست؛ تصور قابل سبب، بدون عزلى هيچ البتهعزلى، چنين وجود و مشروعيت فرض بر ولى گنجيد؛ خواهد مذكور گانه شانزده

گرفت نتيجه را كنندگان نصب اختيارات گسترده محدوده امر، اين از .مىتوان

بركنارى - كيفيت

هديه ) .1 عنوان به رشوه گرفتن علت به شفاهى (بركنارى

. از پس وى ساخت صدقه و خراج گرفتن مأمور اسد، قبيله از را مردى خدا رسول : ) ( اين و است شما مال مبلغ اين گفت ص خدا رسول به كار گزارش ارائه و بازگشت

« : ) ( . مىرسد چه فرمود و رفت منبر بر ص خدا رسول است من به مردم هديه مبلغ، : پول اين و شما پول اين مىگويد و مىكنيم نصب مسؤوليتى بر را او كه را ما كارگزاربه. قسم مىشد؟ داده هديه او به آيا مىنشست، مادرش و پدرش خانه در او اگر من

نمىكند برداشت و نمىگيرد را مبلغ اين از چيزى است، او دست به جانم كه خدايى .» حضرت، سپس باشد چه هر مىكند، سنگينى برگردنش قيامت، روز در اينكه مگر

! « : خدايا فرمود بار دو و شد پيدا او بغل زير گودى كه گونهاى به برد باال را دستهايش(.» كردم ابالغ بود، الزم آنچه (64من

مىگويد روايت اين ذيل جواهر :صاحب

دادن هديه به سفارش حضرت، آن خود زيرا نيست؛ هديه حرمت حضرت، منظوركه است معروف و است مىگرفته هديه نيز او خود و است مىكرده وگرفتن

(. » مىپذيرم: » بشود، داده من به فراوان هديه اگر ؛ لقبلته كراع الى اهدى لو مىفرمود65)

Page 290: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نوع و مىشود بركنارى موجب كه است رانتخوارى نوعى اين، كه است اين مهم نكته . جمله، از اقتصادى، مفاسد است فرد آبروى بردن و افشاگرى شكل به بركنارى،

مىطلبد را شديد چنين برخوردى .رانتخوارى،

مكتوب .2 بركنارى

) ( را نامهاى مىكند، منصوب بحرين واليت به را حضرمى بن عالء ص خدا رسول وقتىمىنويسد آن پايان در و مىفرستد او همراه به العمل دستور عنوان :به

« يعدل فلم كثيرا او قليال المسلمين امر من شيئا وليته من كل على الله اشهد اناو المسلمين من معه الذين ذمم برأت قد و وليته مما خليع هو و له طاعة ال ان فيهم

فى افضلهم عليهم ليستعملوا ثم ذلك عند ه الل فليستخيروا عهدهم و ايمانهم( ؛« امور( 66انفسهم از امرى براى او به كه كسى هر بر مىگيرم شاهد را خدا يعنى

) مردم ) ميان را عدالت اگر بزرگ يا كوچك مسؤوليت دادم مسؤوليت مسلماناناز را مسلمان ذمه من و مىگردد خلع مسؤوليت از و ندارد اطاعت حق نكرد، رعايت

. . خدا كمك به را خير راه آنان پس ندارند او با پيمانى و تعهد هيچ مردم مىكنم برى اوبرگزينند خويش امور اداره براى را اصلحى و افضل فرد خويش ميان از و كنند .پيدا

براى مىتوانند مردم و است خلع سبب عدالت، اجراى عدم كلى، معيار اين طبق . عالء كه است بركنارى كلى حكم حقيقت، در فرمايش، اين كنند انتخاب رئيس خود،

است آن مصاديق از يكى حضرمى .بن

شده داده مردم به آن اختيار كه است بركنارى براى جالب روش از سخن اينجا درشايسته فردى او جاى به و كنند خلع و عزل خود را ناشايست والى و رهبر تا است

. به نيز مردم كند نصب را فردى ايشان و برسد خدا رسول به خبر اينكه تا بگمارند را ) ( او جاى به را سعيد بن ابان بعدا ص خدا رسول و كردند عمل عمومى عزلنامه اين

(. فرمود (67منصوب

Page 291: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رسول حكومت در مردم مشاركت حق كرد، استفاده مطلب اين از مىتوان آنچه . ) مشروع) نصبى چنين كنند انتخاب رئيس خويش براى مىتوانند كه است ص خدا

. ) ( اين مىدهد ادامه رسمىتر شكل به كارخود به ص خدا رسول تنفيذ از پس او و استباشد رهبر تنفيذ و مردم توسط جمهورى رياست انتخاب براى مبنايى مىتواند .سيره

مىشوند، عزل سياسى و اجتماعى بدرفتارى علت به كه كسانى بركنارى حال، هر بهباشد ديگران براى نيز هشدارى ضمنا تا باشد افشاگرانه و علنى شكل به .بايد

) ( يافت ادامه محكمتر لحنى و بيشتر شدتى با ، ع اميرالمؤمنين توسط نبوى سيره .ين

شام واليت از معاويه :بركنارى

« نيست؛ تو عزل مانع و نيست امتيازى است، كرده نصب را تو عمر مىگويى اينكه . عزل را عمر منصوبان همه عثمان كرد عزل را ابوبكر منصوبان همه عمر، خود زيرا

چه و مىداند خود اجتهاد و رأى اساس بر را خود صالح حاكمى و امام هر اصوال و كرد . همه حال، هر به و است بوده پوشيده قبلىها بر كه ديده خطايى پيشين واليان از بسا

( .» است تغيير حال در (68چيز

كوفه واليت از اشعرى ابوموسى :عزل

) ( براى حركت از را كوفه اهل ابوموسى كه رسيد خبر ع اميرالمؤمنين به وقتىنوشت بدو است، داشته باز جمل جنگ در حضرت آن :همراهى

« را كمربندت و زن كمر بر دامن فورا مىشود، وارد تو بر من فرستاده كه هنگامى . را حق اگر كن دعوت هستند، تو با كه كسانى از و آى بيرون خانهات از و ببند محكم

پيشه را سستى اگر و بفرست ما سوى به را آنان گرفتى، را خود تصميم و يافتى

Page 292: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. و آمد خواهند سراغت به باشى، جا هر سوگند خدا به شو دور خود مقام از كردى،هم به را خشكت و وتر استخوان و گوشت تا داشت نخواهند بر تو از دست

تعجيل. كنارىات بر و بازنشستگى در كه آن از پيش ده انجام را كار اين درآميزند . برايت. اگر فراگيرد ترس را وجودت سراسر كه گيرند سخت تو بر آنچنان شود

(.» رو كنار نيست، (69خوشايند

مىفرمايد اشتر مالك به حضرت باره، همين :در

« او بر را ننگ داغ و كن مجازات را او كرد، خيانت مفسدان و واليان از كسى اگرده قرار آتش جايگاه بر را او و .«بنشان

عبدى جارود منذربن :بركنارى

« او پيرو هم تو كه كردم گمان و ساخت خوشبين تو به مرا پدرت شايستگى بعد، اما . هوس و هوا از پيروى از تو كه دادند خبر من به ناگهان مىروى راه او راه به و هستى

ويرانى با را دنيايت و نگذاشتهاى باقى چيزى آخرتت براى و كنى نمى گذار فروبرقرار خود دين قطع قيمت به خويشاوندانت با را پيوندت و مىسازى آباد آخرت،

از. كفشت بند و خانهات باركش باشد، درست رسيده، من به تو از آنچه اگر مىكنىاو به را مرزى حفظ كه دارد را اين شايستگى نه تو، مانند كسى و است بهتر تو

امانتى در يا و برند باال را قدرش يا شود اجرا او وسيله به كارى نه و سپارند . اين رسيدن با كنند اعتماد او به بيتالمال حقوق جمعآورى در يا و سازند شريكش

(.» انشاءالله - كن حركت من سوى به (70نامه،

بصره واليت از او بركنارى بههنگام ابيه، بن زياد به خطاب حضرت، آن همچنين:مىنويسد

« (.» گردى خوار و زبون و سنگين بارت كم، ثروتت كه گيرم سخت تو بر (71چنان

Page 293: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بيانگر بوده، اجتماعى و اقتصادى سياسى، مفاسد آنها علت كه شده، ياد بركنارىهاىاست مطلب :چند

است .1 روشن و .صريح

است .2 محكم و .قاطع

است .3 ديگران براى حجت اتمام با .همراه

است .4 شده بيان آن در بركنارى، علت و .نوع

است .5 رودربايستى بدون و .افشاگرانه

است .6 ديگران براى تربيتى ابعاد .داراى

است .7 مجامله بدون و .فورى

است .8 مجازات بيان با .همراه

- - ) ( وجود شد بيان كه طور همان نيز ص خدا رسول بركنارىهاى در ويژگىها اينبودهاند عمومى و علنى پيامبر، عزلهاى كه اين به توجه با .داشتهاند،

Page 294: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

فاصله با علوى، و نبوى سيره دو در كه كنارىها بر گونه يك 25اين عمر كه سال، شرايط و زياد فاصله زيرا است؛ عيار تمام الگوى يك گرفته، صورت است، نسل

. ثبات نوعى از حاكى امر، اين است نبوده مؤثر كيفيت اين تغيير در مكان، و زمان . مجامله، بدون و محكم روشن، چنين اين رفتارهايى قاعدتا است معيارها اين در

فاسد، عناصر حذف كه است بديهى زيرا مىسازد؛ كارآمد و سالم را ادارى دستگاهسازمان سالمت با است .مساوى

درسى كه است نظام باالى رده كارگزاران به شده نقل خطابهاى مهم، نكتهاخراج و كشى ضعيف به صرفا كه دارد همراه به حاكمان، براى را هميشگى

نپردازند پايين .نيروهاى

آرام .3 بركنارىهاى

به بركنارىها از ديگر برخى اما بود؛ فاسد عناصر كنارىهاى بر باره در شد، گفته آنچه . چگونگى و لحن موارد، گونه اين در است بوده ترفيع يا انتقال ناتوانى، علت

كند مى تفاوت .بركنارى

مصر واليت از بكر ابى بن محمد :بركنارى

« فرماندارىات سوى به اشتر مالك فرستادن از كه رسيده خبر من به بعد، اماخود، تالش در تو كه دادم انجام علت بدين نه را كار اين من ولى شدهاى؛ ناراحت

. در آنچه اگر دهى خرج به بيشترى جديت كه باشد اين براى يا و ورزيدهاى كندىآسانتر تو بر آن هزينه كه دادم قرار جايى والى را تو گرفتم، تو از قراردارد، اختيارت . بودم، كرده مصر فرماندار را او من كه مردى آن است جالبتر برايت آن حكومت و

كوبنده هم در و گير سخت ما دشمنان بر و خيرخواه و ناصح ما براى كه بود مردى (.» ! بوديم. راضى او از ما كند رحمت را او خداى (72بود

Page 295: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و گله خود بركنارى از و بود نوشته حضرت به نامهاى بكر ابى بن محمد آن، از پيشو بود گرديده حضرت آن تصميم تابع حال، عين در ولى بود؛ كرده توجيه را خود كار

(. شد ابقا مصر فرماندارى در دوباره اشتر، مالك شهادت از (73پس

بحرين فرماندار مخزومى، ابوسلمه بن عمرو :بركنارى

« از را تو اختيار و دادم قرار بحرين فرماندار را زرقى عجالن بن نعمان من بعد، اماباشد؛ داشته مالمت يا مذمت تو براى كار، اين اينكه بدون برگرفتم، آنجا فرماندارى . به اين، بنابر كردى ادا را امانت حق و دادى انجام نيكى به را زمامدارى تو زيرا

زيرا باشى؛ گناهكار يا متهم يا مالمت يا ظن سوء مورد كه بىآن كن حركت ما سوىمن با تو دارم دوست و كنم حركت شام اهل ستمگران سوى به گرفتهام تصميم من

ستونهاى داشتن پا بر و دشمن با جهاد در من كه هستى كسانى از تو چون باشى؛( .» تعالى - ه شاءالل ان مىجويم استعانت آنان از (74دين،

ويژگى چند عزل، كيفيت مفسده، عدم از ناشى كنارىهاى بر در گذشت، آنچه بنابر:دارد

است .1 روحيهبخش و اطمينانبخش .آرام،

است .2 دلجويى و استمالت با .همراه

است .3 مناسبتر مناصب در شده، بركنار فرد از استفاده وعده با .همراه

است .4 بركنارى علت .بيانگر

Page 296: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عزيزان .5 و نزديكان باره در حتى است، مجامله بدون و صريح و .روشن

جمعبندى: اين به مىتوان شده ذكر عزلنامههاى و بركنارىها انواع مجموع از خالصه : است ذيل امور از يكى بركنارى، علت كه يا. 1رسيد اقتصادى سياسى، فساد بروز

. 2اجتماعى. منصب. احراز شرايط منصب. 3زوال احراز شرايط عدم كشف .

يك مقام باالترين كه رهبرى، حتى حكومتى، و ادارى ردههاى همه در عوامل، اين . انعزال يا دربركنارى البته مىشوند بركنارى موجب است، ادارى و سياسى نظام

در مثال مىكند؛ ممتاز بركنارى ديگر از را آن كه دارد وجود خصوصياتى رهبرى،چون رهبرى، منصب در ولى هست؛ نيز عزلكننده نصبكننده، ديگر، بركنارىهاى

در دارد، وجود انتخاب و انتصاب از تركيبى يا انتخاب يا انتصاب در مبنا اختالف . بحثى به سبب، بدين مىشود مشاهده تأثيراتى و تغييرات نيز بركنارى كيفيت

مىپردازيم رهبرى بركنارى باره در فقهى نگرشى با .مستقل،

رهبر .4 بركنارى

معصوم را امام زيرا است؛ شده پرداخته كمتر مقوله اين به شيعى، متون دررسميت به نيز معصوم وغير است نمىرفته او باره در بركنارى تصور كه مىدانستهاندعلت به كه سنت، اهل دانشمندان خالف بر است، نمىشده شناخته مشروعيت و

قلم موضوع اين باره در مشروح و مفصل طور به عصمت، شرط به اعتقاد عدم.زدهاند

وى بركنارى موجبات نه؟ يا است بركنارى قابل رهبر آيا كه است اين پرسشاست؟ چگونه او بركنارى كيفيت و كيست؟ كننده بركنارى كدامند؟

منصب احراز شرايط آيا كه است ديگر پرسش چند بر مبتنى اول، پرسش پاسخجايز؟ يا است الزم امامت عقد آيا و بقا؟ يا حدوثند شرايط رهبرى، و امامت

Page 297: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: شدهاند، اقامه رهبرى شرايط براى كه ادلهاى گفت بايد نخست، پرسش باره در . اطالق به نيز سنت اهل دانشمندان دارند استمرار و حدوث در ظهور و بوده مطلق

(. مىكنند اثبات را شروط بودن استمرارى خليفه، شرايط باره در شده وارد نصوصبود( 75 خواهد شروط استمرار به مشروط امامت، استمرار اساس، اين بر .

اينكه ) فرض بر جايز؟ يا است الزم عقد امامت، آيا كه است اين بعدى پرسش ) را آن بعضى البته و دارد وجود عقد لزوم بر قاطعى شهرت بدانيم عقد را امامت

(. مىپندارند وكالت نوع از و جايز آن( 76عقدى لزوم بر اجماع ادعاى نيز برخى (77كردهاند.)

از عبارتند كرد، اقامه آن لزوم بر مىتوان كه :ادلهاى

» « . بيع. و است بيع باب از بيعت مىپذيرد انجام بيعت، با كه است عقدى واليت الف . بود خواهد الزم عقدى نيز واليت پس است الزم .عقدى

تمكينزا. و اطاعتآفرين و شده حفظ حاكم منصب تا است لزوم بر واليت، طبع ب.باشد

عام. معناى به وكالت نوع از كه عليهم، مولى و والى بين است عقدى واليت جاست( 78است) تصور قابل شكل سه به و :

1. : نمىشود محسوب عقد و است معاطات صورت، اين در تصرف در .اذن

2. : وى عمل گويا و است عنه منوب منزله به نايب شكل، اين در تصرف در استنابه . است جايز عقدى فقيهان، اجماع به عقدى چنين است عنه منوب عمل .همان

Page 298: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

او .3 كه شرطى به ديگرى براى مستقل سلطه احداث و واليت احداث شكل بهعقود،. در اصل شك، وجود با و است نشده اقامه عقدى چنين جواز بر دليلى بپذيرد » « است، سوم شكل از واليت، عقد چون و بالعقود اوفوا اطالق دليل به است، لزوم

(. بود خواهد الزم عقدى (79پس

. مىكنند. بار واليت عقد بر را لزوم آثار عقال است عقد لزوم با متناسب عقال سيره دمىكنند مذمت است، نداده دست از را شرايط رهبر كه زمانى تا را عقد ناقضان .و

مىشود، مترتب عقد لزوم و شروط بودن استمرارى يعنى شده، ياد محور دو بر آنچهوظايف » كه مادامى و ندارد وجود محدودى مدت رهبرى براى كه است ماده اين

.» بر مىتوان كه ادلهاى مىماند باقى رهبر است، شرايط واجد و مىدهد انجام را خوداز عبارتند كرد، اقامه ماده :اين

1. (» بالعقود » اوفوا شريفه ( 80آيه از( ) مصداقى واليت، عقد و باشيد وفادار عقود به دارند وفا آن بر طرفين كه است .عقود

2. (.» شروطهم » عند المؤمنون (81قاعده

اطاعت .3 و بيعت ادله .اطالق

را بيعت و كرده مكلف او با بيعت و رهبرى از اطاعت به را مردم كه ادلهاى مجموعه . نوع اين براى مىتوان كه قيدى تنها ندارند زمان قيد و مطلقند دانستهاند، رهبرى حق

است نشده زايل رهبرى شرايط كه زمانى تا يعنى است؛ آن غايت كرد، تصور .ادله

Page 299: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

4. ) ( نگاشتهاند معاويه به خطاب كه نامههايى در ع اميرالمؤمنين :فرمايش

« نخواهد فسخ اختيار آن، در و ندارد راه آن در نظر تجديد نيست، بيشتر بار يك بيعتدر. كه آن و مىشود خوانده عيبجو و طعنهزن بتابد، سر بيعت اين از كه كس آن بود

(.» است منافق كند، انديشه آن رد و قبول (82باره

« . بنابر كردهاند بيعت من با كردند، بيعت ابوبكر و عثمان و عمر با كه كسانى همان(.» كردن رد اجازه نبود، حاضر كه آن نه و دارد فسخ اختيار بود، حاضر كه آن نه اين،

83)

5. ) ( بيعت داشت تصميم كه اعرابى، شخص اقاله پذيرش از ص خدا رسول كردن ابا(. بگيرد پس را حضرت آن با (84خود

6. (. ) ( داشتهاند عمر آخر تا مطلقه بيعت كه راشدين، خلفاى و ص پيامبر (85سيره

مىكردند .7 تصاحب را خالفت دائمى منصب آنان خلفاى كه مسلمانان، تاريخى سيره(. ) ( كرد چنين نيز قده خمينى امام معاصر، زمان در نيز( 86و مؤيداتى باره، اين در

دارد :وجود

به. را بيعت نقض كه است شده نقل السالم كاظمعليهما امام و صادق امام از الف(. كردهاند مذمت ( 87شدت ( را( مردم بر حاكم حقوق از يكى نيز ع اميرالمؤمنين

( . مىشمارند بيعت به مدتدار( 88وفاى بيعت، كه مىشود دانسته مجموعه، اين از .نيست

از. الدين، شمس مهدى شيخ و سنت اهل دانشمندان از جوينى، الحرمين امام ب(. دارند امر اين بر اجماع ادعاى شيعى، (89صاحبنظران

Page 300: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اقامه باشد، رهبرى بودن دائمى مخالف كه دليلى شده، ياد مؤيدات و ادله مقابل در . دليل به كردهاند، را آن بودن موقت ادعاى معاصران، از برخى فقط است نشده

(. ديكتاتورى از ترس و اگر( 90مصلحت كه است معتقد نيز فقيه واليت كتاب صاحب مىيابد پايان آن انقضاى با باشد، موقت شكل به رهبرى، .انتخاب

نرفته بين از رهبرى شرايط و نشده يافت اصلحى فرد كه زمانى تا مىرسد نظر بهواجد فرد فرض، طبق زيرا ندارد؛ وجود بركنارى يا كنارهگيرى براى موجبى است،وجود با كه ندارد امكان و است افراد اصلح مىشود، انتخاب رهبرى به كه شرايطى

. دارد، تداوم اصلحيت اين كه زمانى تا باشد داشته مشروع انتخابى غيراصلح اصلح،غيراصلح شدن جانشين با است مساوى او بركنارى زيرا نيست؛ مشروع او بركنارى

. از بود خواهد نظام مشروعيت عدم موجب و نامشروع انتخابى خود، كه او، جاى بهكه بدانند بايد مىدهند، را بودن موقت پيشنهاد ديكتاتورى، خوف از كه كسانى رو، اينيا عزل باعث و مىدهد پايان فرد اصلحيت به كه است عواملى از ديكتاتورى به تمايل

شد خواهد رهبرى .انعزال

رهبر بركنارى موجبات

نيز رهبر عزل موجبات شد، شمرده بر صاحبمنصبان بركنارى براى كه موجباتى همهو توانايى عدم از حاكى يا و است عدالت كننده زايل يا آنها از يك هر زيرا هستند؛

رهبرى شرايط .فقدان

بركنارى چگونگى

) بر ) ، انتخاب يا انتصاب شود پذيرفته رهبر گزينش در كه نظريهاى هر مىرسد نظر بهبر زيرا است؛ نخبگان و عقد و حل اهل عهده بر آن، موجبات تشخيص و كنارى

عهده بر را بركنارى فرآيند مردم، از نمايندگانى مردم، مستقيم انتخاب مبناىو. قيام با نيز مردم نظريات، برخى طبق كنارهگيرى، عدم صورت در البته مىگيرند

Page 301: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شاهد سوم خليفه بركنارى در را آن نمونه كه شد خواهند صحنه وارد خويش اقدام.بوديم

استخدامى - يا انتصابى عقود چگونگى

رهبر .1 بين و عقد و حل اهل بين الزم، عقدى شد، گفته آنچه طبق رهبر، مورد در ) و ) حل اهل نه و است اصلح كه زمانى تا دهد استعفا مىتواند رهبر نه يعنى است؛

. انعزال مفاسد، بروز يا رهبرى شروط ازاله صورت در كنند بركنار را او مىتوانند عقدمىكنند معرفى را اصلح فرد انعزال، تشخيص با عقد و حل اهل و مىگيرد .صورت

2. : مقوله از اولى شد قائل تفصيل مشاغل و مناصب بين بايد ديگر، موارد دراستخدام مقوله از دومى و است .انتصاب

اين. مىشود، منعقد نصبشونده و نصبكننده بين كه انتصاب، عقد مناصب، در الفشرايط ) كه زمانى تا البته است الزم منصوب، سوى از و جايز ناصب، سوى از عقد

) رهن سوى از و الزم رهندهنده، سوى از كه رهن عقد مانند ؛ است باقى عقد . را منصوب مىتواند ديد، صالح كننده نصب هرگاه اساس، براين است جايز گيرنده،

كننده نصب اينكه مگر ندارد، را كنارهگيرى و فسخ حق منصوب ولى كند؛ بركنارباشد .راضى

. . در. ج شد بيان قبال كه است اقتراحى عزل مشروعيت بر مبتنى نظريه، اين بعمل است، الزم عقدى كه عقداجاره، براساس عادى، مشاغل در استخدامى، عقود

طرفه يك اجير، و مستأجر از هيچيك است، باقى شرايط كه زمانى تا يعنى مىشود؛ . تا باشد، شده داده قرار مدتى استخدام و اجاره براى اگر ندارد را قرارداد فسخ حق

اصطالحا و باشد نشده داده قرار مدتى اگر و پايدارند آن بر طرفين مدت، انقضاىآن بر بازنشستگى مانند تبعات، برخى و يافت خواهد تداوم باشد، استخدام مقوله از

(.) شد ) بحث اجاره عقد مبانى باره در نيز قبال شد خواهد بيان كه مىشود (91مترتب

Page 302: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« 1نكته از: » بيمه، مانند را آن مىتوان كه گفت بايد انتصاب عقد تسميه وجه باره در (. » مىكند » پيروى بالعقود اوفوا معروف قاعده از كه دانست جديد (92عقود

. 2نكته شرايط: مشمول منصب، حيث از هستند حيث دو داراى مناصب، صاحبان سازمان در استخدام و عضويت حيث از و هستند لزوم و جواز در انتصاب، عقد

. اين بين تمايز عدم بود خواهند آن لزومى شرايط و عقداجاره مشمول اسالم، ادارىمشمول فقط را منصبان صاحب صاحبنظران، برخى كه است شده باعث حيث، دو

(. بدانند اجاره (93عقد

استعفا -

است استنتاج قابل ذيل موارد استعفا باره در شد، مطرح عقود بحث در آنچه :طبق

شرايط .1 وجود با زيرا ندارد؛ استعفا حق است، شرايط واجد كه زمانى تا رهبراست واجب او بر و مىشود تلقى او تكليف مسلمانان زمامدارى .اصلحيت،

زيرا .2 است؛ شرط نيز كننده نصب رضايت اما دارند؛ استعفا حق مناصب، صاحباناست الزم منصوب، سوى از انتصاب، .عقد

3. ) عقد ) كه استخدام، و اجاره قرارداد طبق كارمندان و كارگران عادى مستخدمانكار انجام از مىتوانند كارفرما توافق با تنها و هستند كار تداوم به موظف است، الزم

شوند .معاف

ادارى حقوق با هماهنگ عادى، مستخدمان و مناصب صاحبان باره در باال استنتاجهاى « : در او تعهدات رفع به مستخدم، استعفاى هيچگاه است چنين آن مفاد كه است

Page 303: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. مربوط، دولتى مؤسسه يا وزارتخانه كه تاريخى از استعفا انجامد نمى دولت برابر(.» مىيابد تحقق كرد، موافقت آن با رسمى، حكم موجب (94به

تقاعد) - (بازنشستگى

« از كه باشد داشته انگور و خرما درختان از باغى كه دارد دوست شما از كسى آيا ) داشته ) وجود ميوهاى هرگونه از باغ آن در او براى و بگذرد نهرها آن، درختان زير

اين در دارد، ضعيف و كوچك فرزندانى و رسيده پيرى سن به كه حالى در باشد،شعلهور و كند برخورد آن به است، سوزانى آتش آن، در كه كوبنده، گردبادى هنگام،بينديشيد، شايد كند، آشكارمى شما بر را خود آيات خداوند چنين اين بسوزد؟ و گردد

(.») بيابيد) را حق (95راه

« . از بعد سپس بوديد ضعيف كه حالى در آفريد، را شما كه است كسى همان خدابخواهد، چه هر و قرارداد پيرى و ضعف قوت، از پس باز و بخشيد قوت ناتوانى،

(.» است توانا و دانا و (96مىآفريند

. عالمه دارند اشاره دوران آن در نياز شدت و پيرى و ضعف دوران به باال آيههاىمىفرمايد اول آيه ذيل :طباطبايى

جمع ضعيف فرزندان وجود و پيرى دوران بين مثال، اين در تعالى و تبارك خداوندجوان اگر سوخته باغ صاحب زيرا برساند؛ را آيه در شد ذكر باغ به نياز نهايت تا كرد

مصيبت و داشت را باغ بازسازى بر قدرت نداشت، ضعيفى فرزندان يا بود قوى وپيرى هنگام در ولى مىكردند؛ كمك او به قوى فرزندان و نمىنمود سنگين او بر خيلىرفته دست از ثروت بازگرداندن توان باغ، شدن سوخته و فرزندانش و خود ضعف و

(97نيست.)

Page 304: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پيرى و ناتوانى دوران بيانگر بهخوبى اما است؛ ريايى انفاق باره در آيه، موضوع البتهبود نياز دوران آن فكر به اراده، و عزم با جوانى دوران از بايد اينكه و .است

توجه توانا، فرزندان بر نيز و والدين بر نفقه وجوب حكمتهاى از يكى بسا چه . جواهر صاحب است شدن زمينگير دوران در عزيزان اين اداره به رحمانى، مديريت

( دارد؛ نفقه وجوب بر را مسلمانان همه اجماع است( 98ادعاى هزينهاى نفقه زيرا عبارت مىدهد، تشكيل را نفقه آنچه و است واجب كفايت قدر به كه نياز، رفع براى

. عجز نفقه، اين شرط البته پوشاك و خوراك مسكن، مانند اوليهاى نيازهاى از استاست فقر .و

امور به رسيدگى براى اسالم، مقدس شرع در اكيد دستورهايى زمينه، همين در(. است گرفته تعلق آنان به نيز زكات از سهمى و شده وارد روشن( 99محرومان

است درماندگى و ناتوانى بارز مصاديق از پيرى، دوران كه .است

زمينگير و پيران از حمايت به را همگان كه است رحمانى مديريت كلى روح اين ) ( . وضوح به كه است شده نقل مطلبى ع اميرالمؤمنين سيره در مىدهد توجه شدگان

. فقيرى كوفه بازار در حضرت، آن مىكند اشاره بازنشستگى مسأله به صراحت، و. : . . است پير و ناتوان نصرانى يك او گفتند ايستاد امام مىكرد گدايى كه ديد را نابينا

! « : را او اكنون و كشيديد كار او از داشت، توانايى كه وقتى تا عجب فرمود حضرتتوانايى كه مدتى در كه است آن از حاكى مرد، اين سوابق كردهايد؟ رها خود حال به

. كه است اجتماع و حكومت عهده بر اين، بنابر است داده انجام خدمت و كار داشته،(.» . بدهيد مستمرى او به المال بيت از برويد كند تكفل را او عمر، پايان (100تا

» در » ، بازنشستگى عنوان با داستان شكل به را حديث اين مطهرى، شهيد استاد . مفاد ايشان كه است معنا بدان اين است آورده خود راستان داستان مجموعه

. عالمان از برخى كمااينكه، است دانسته مطابق بازنشستگى ويژگىهاى با را حديثكردهاند برداشت را بازنشستگى حديث، همين از :شيعى،

Page 305: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تنظيم انحرافى قوانين اساس بر كه است غربى منحرف قانون يك بازنشستگى . . پس اسالمى دولت كارگزاران نمىبيند بازنشستگى بر دليلى اسالم است شده

هستند قسم دو پيرى، دوران و وظيفه انجام از :خروج

و .1 داد پول اغنيا به ملت كيسه از نمىشود و شوند رها بايد كه بىنياز، و هستند غنىنيستند راضى هم .مردم

2. . فقرا از حمايتى ارشادات و قوانين از است پر اسالم كه نيازمند، و هستند فقيراسالم زيرا است؛ بهرهمند مسلمين المال بيت از باشد، كافر ولو فقيرى هر

. ) ( . توقف ديد را فقيرى كوفه بازار در ع اميرالمؤمنين باشد فقير بالدش در نمىخواهد « :) ( . : اذا. حتى استعملوه انصفتم، ما ع فقال است پير و ناتوان نصرانى يك گفتند كرد

.» ! المال بيت از او براى اين، بنابر راتب المال بيت من له اجروا تركتموه عجز و كبر . عقل مخالف بلكه اسالم، مخالف تنها نه بازنشستگى قانون لذا داد قرار راتبى

دينار. صد ماه در كارمند هر مثال كرد؛ پيدا مىتوان فقهى و شرعى راه يك بله، است . . سود مىتواند بپردازد او به بعدا بگذارد، كنار را آن دينار ده دولت دارد حقوق

. شرعى راه اين نمىكند فرقى بپردازد، را مال اصل يا بپردازد هم را آن مضاربهاى . سهم طبق او ورثه به بايد پول اين ثانى، در بود خواهد سنگين دولت بر ولى است؛

(. شود پرداخته (101االرث

با مخالفتى نهايت، در نظريه، اين صاحب كه مىشود مشخص گفتار، اين در تأمل با . نظرى پيرى و افتادگى دوران در كارمندان، تأمين شيوه در فقط ندارد بازنشستگى

. براى را خود جوانى كه است كسانى نكردن رها است، مهم آنچه مىدهد ارائه خاصهماهنگ اسالم روح با امر، اين و شوند حمايت بايد اكنون و كردهاند صرف دولت

) ( فرمايد. مى مالك به ع على حضرت :است

« مانند ندارند؛ چارهاى كه آنان اجتماع، پايين طبقات مورد در را خدا را خدا . غالت از قسمتى و المال بيت از قسمتى كارافتادگان از و نيازمندان مستمندان،

(.» بده اختصاص آنان براى محل، هر در را اسالمى (102خالصجات

Page 306: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است؟ - حق بازنشستگى آيا

« .» كار از و محروم آيه، اين طبق است محروم و سائل براى حقى آنان اموال در » « . را معلوم حق كه است تعالى و تبارك خداوند حق، اين منشأ دارد حق افتاده، . گرچه هستند، حق داراى نيز پيران است داده قرار اغنيا اموال در محرومان، براى

اين جوانى، در خدمت ارائه صورت در كه باشند نكرده كارى دولت براى جوانى درمىشود تشديد .حق

ايقاع؟ - يا است عقد بازنشستگى آيا

از باره يك به تا است اداره سوى از ايقاع عقد بازنشستگى كه معتقدند برخى . رشد از مانع تا دارد وجود نيز اجبارى بازنشستگى نشود محروم سابقه با كارمندان

نشود .جوانان

ايفا را حق اين كه است تكليفآور مقابل، طرف براى است، حق يك بازنشستگى اگروقت. هر است، اختيار صاحب و همهكاره آن، در كارفرما بدانيم، ايقاع را آن اگر كند

نخواهد، اگر و باشد جوانى و شوق داراى گرچه مىكند، بازنشسته را شخص بخواهد، . دارد منافات او حق با اين باشد پير و خسته كارمند چند هر نمىكند، .بازنشست

بر و است عيار تمام عقد يك اسالمى، مديريت در بازنشستگى، كه مىرسد نظر بهو شود محروم سابقه با افراد از سازمان نه تا مىشود انجام تراضى و توافق اساس

. طبيعى، طور به كه است آن عقد، اين تبعات از گردد محروم خود حقوق از فرد نهتوافق يك به سازمان و فرد سىساله، مثال طوالنى، نسبتا خدمت دوره طى از پس . بودن ايقاع با كه هست مطلبى جديد، ادارى حقوق در يافت خواهند دست نسبى

« : خدمت سال سى با ساله، پنجاه يا شصت كارمند است ناسازگار بازنشستگى .» است بديهى است آن قبول به مكلف دولت و كند بازنشستگى تقاضاى مىتواند

فعال دولت ايقاع، در حالىكه در است، تام اختيار عدم از حاكى دولت، شدن مكلفبود خواهد يشاء .ما

Page 307: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و ملحوظ كامال طرفين حقوق بازنشستگى، عقد در اينكه به توجه با اين، بنابراست سازگارتر رحمانى مديريت با ايقاع، با مقايسه در عقد اين است، .محفوظ

آن و است نزديكتر صواب به بسا چه كه است طرح قابل نيز سومى نظر اينجا درو اجاره عقد در شرط يك مثابه به بلكه ايقاع، نه و است عقد نه بازنشستگى اينكه

سى مثال گذشت از پس كه شود شرط اجاره، عقد ضمن در كه است استخدامشد خواهد برخوردار داد قرار طبق حقوقى از و مىشود بازنشست مستخدم سال،

شروطهم) عند (المؤمنون .

است؛: 1نكته سازگار نيز فرد غناى با بلكه نيست، عجز و فقر با مالزم بازنشستگى از پس و مىشود منعقد كننده، استخدام توافق با كه است عقدى يا شرط زيرا

شود مى پرداخت .بازنشستگى

هر: 2نكته به ولى است؛ عقاليى شيوهاى بازنشستگى، شرط يا عقد اجراى شيوه و حق يك شكل به بايد بلكه باشد، داشته منافات انسان كرامت و باعزت نبايد شكل

شود پرداخت آبرومندى كمال .با

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى14

انسانى، (1 منابع مديريت شده.) 161 - 160ستارى، (تلخيص

Page 308: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه، (2 16فاطر .

آيه (3 24همان، .

آيه (4 117هود، .

ج (5 ص 1الميزان، ،390 .

آيه (6 13مائده، .

آيه (7 12همان، .

آيه (8 62 - 60احزاب، .

ج (9 ص 16تفسيرالميزان، ،340 .

آيه (10 57احزاب، .

آيه (11 57نساء، .

آيه (12 163اعراف، .

Page 309: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (13 الصادقين، ص 4منهج ،125 .

آيه (14 157بقره، .

ج (15 الميزان، ص 1تفسير ،390 .

آيه (16 34حجر، .

آيه (17 44مريم، .

آيه (18 91مائده، .

آيه (19 21نور، .

آيه (20 64اسراء، .

آيه (21 29فرقان، .

آيه (22 27اسراء، .

آيه (23 27اعراف، .

Page 310: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (24 91مائده، .

آيه (25 عمران، 175آل .

آيه (26 27اسراء، .

آيه (27 52حج، .

آيه (28 60نساء، .

آيه (29 35بقره، .

آيه (30 7صافات، .

آيه (31 187نساء، .

آيه (32 38 - 35بقره، .

ج (33 الكبرى، ص 4طبقات ،494 .

ص (34 االسالم، فى الحكم 172نظام .

Page 311: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (35 الغمه، 50كشف .

نامه (36 ج 34نهجالبالغه، بحاراالنوار، ص 33؛ ،563 .

ج (37 طبرى، ص 3تاريخ ،164 .

نامه (38 30نهجالبالغه، .

ج (39 الكالم، ص 4جواهر باب 132، الشيعه، وسايل ح 18؛ يكتب، ما ابواب 18از .

نامه (40 71نهجالبالغه، .

ج (41 طبرى، ص 3تاريخ ،601 .

ج (42 ص 33بحاراالنوار، ج 97، التاريخ، فى الكامل ص 3؛ ،197 .

ج (43 ص 32بحاراالنوار، نامه 86، نهجالبالغه، 63؛ .

ص (44 الحكم، تجربة و ابىطالب بن على االمام الزين، 213حسن .

ج (45 البحار، ص 2سفينة ،668 .

Page 312: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (46 الرسول، ص 2مكاتيب ،599 .

ج (47 ص 38بحاراالنوار، ،589 .

نامه (48 42نهجالبالغه، .

ص (49 جوزى، ابن 89تذكره .

ج (50 طبرى، ص 4تاريخ ،476 .

ص (51 االسالم، فى المالية النظم عبده، . عيسى

ج (52 ص 35بحاراالنوار، ،303 .

ص (53 كبرى، 496طبقات .

ج (54 ص 28بحاراالنوار، ،164 - 174 .

ص (55 االسالم، فى المالية .النظم

ج (56 طبرى، ص 3تاريخ ،601 .

Page 313: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (57 االسالم، ص 4شرائع ،63 .

ج (58 الكالم، ص 40جواهر ،62 .

.همان (59

.همان (60

ص (61 الدستور، 93مقدمة .

ج (62 ص 33بحاراالنوار، ،589 .

ص (63 االسالم، فى الحكم نظام پنهانى، الدين 172تقى .

ج (64 الكالم، ص 4جواهر ،132 .

.همان (65

ج (66 الرسول، ص 2مكاتيب ،619 .

ج (67 الرسول، ص 2مكاتيب ج 625، الكبرى، طبقات ص 4؛ ،414 .

Page 314: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (68 ص 32بحاراالنوار، ،57 .

نامه (69 63نهجالبالغه، .

نامه (70 71همان، .

نامه (71 20همان، .

نامه (72 34نهجالبالغه، .

.همان (73

نامه (74 42همان، .

ص (75 ماده 159الدستور، ،43 .

ص (76 االسالميه، 243النظم .

ص (77 االسالم، فى االدارة و الحكم 168نظام .

نامه (78 51نهجالبالغه، .

Page 315: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (79 فقيه، ص 1واليت ،574 .

آيه (80 1مائده، .

ج (81 الشيعه، ص 12وسايل ح 253، ،2 .

نامه (82 7نهجالبالغه، .

نامه (83 6همان، .

ص (84 االسالم، فى الحكم ص 110نظام الدستور، مقدمه ماده 14؛ ص 39، ،159و 43ماده .

ص (85 االسالم، فى الحكم ص 84نظام الدستور، مقدمه 156؛ .

ص (86 االسالميه، الشريعة فى الحكم 77دعائم .

ج (87 كافى، ص 1اصول ج 40، بحاراالنوار، ص 3؛ ،366 .

خ (88 34نهجالبالغه،، .

Page 316: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (89 جامعه، و ص 254اسالم الحكم، مشكله و على االمام و 78؛ الحكم نظام ؛ ص االسالم، فى 168االدارة .

ص (90 االسالمى، الفكر فى شلبى.) 65السياسية (احمد

91) : ص. الدستور، مقدمه ك ماده 149ر ص 40، السلطانيه، احكام نظام 322 - 321؛ ؛ ص االسالم، فى 207الحكم .

ص (92 ادارى، حقوق مؤتمن، 91منوچهر .

ص (93 االسالم، فى الحكم نظام 207پنهانى، .

ص (94 ادارى، 232حقوق .

آيه (95 266بقره، .

آيه (96 54روم، .

ج (97 ص 2تفسيرالميزان، ،392 - 393 .

ج (98 الكالم، ص 31جواهر ،366 .

Page 317: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (99 60توبه، .

ج (100 الشيعه، ص 11وسايل ،49 .

ص (101 االسالمية، الدولة اوليات شيرازى، محمد 30 - 29سيد .

نامه (102 53نهجالبالغه، .

: آموزشى برنامهريزى گامهاى دهم فصل

: براى كارمندان كردن آماده بايد وپرورشى، آموزشى برنامههاى از هدف اول گام . برنامه يك تهيه مرحله اولين اين، بنابر باشد سازمان هدفهاى به بهتر دستيابى

. اهميت علل از يكى است سازمان جارى عمليات و هدفها تحليل و تجزيه آموزشى،سازمان، مشكالت و عمليات محيط، طرحها، هدفها، مرور سازمانى، تحليل و تجزيه

دهيد تشخيص است ممكن شما مثال مىكند؛ كمك مشكالت تشخيص به كه است اينسطح با سطح يك افراد بين ارتباط يا است ضعيف سازمان كاركنان همه روحيه كه

. برگزارى راه از بيشتر، دست، اين از مشكالتى نيست برقرار بايد كه طور آن ديگر،مىشود كشف نامهها پرسش وسيله به يا كارمندان از تعدادى با مشورتى .مصاحبه

: : معمول عملكرد و مطلوب عملكرد بين آيا مهم عملكردى تفاوتهاى تعيين دوم گامشغل مشخصات و شغل شرح به شما كار، اين براى دارد؟ وجود تفاوتى كارمندان . تشريح را كارمندان مطلوب عملكرد مىتوان وسيله اين به داشت خواهيد نياز افراد

آن. نتيجه در كه است عملكرد ارزشيابى اجراى تفاوتها، تشخيص راههاى از يكى كردكرد مشخص را كارمندان واقعى عملكرد .مىتوان

Page 318: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كه رسيد نتيجه اين به بايد مراحل، اين از پس كه معتقدند پايپ پيتر و ميچر روبرتتفاوتها » جمله كه مىكنند پيشنهاد آنان نه؟ يا مهمند عملكردها در موجود تفاوتهاى آيا

« : »... ناديده را تفاوتها اگر پرسيد خود از سپس و كرد تكميل بايد را زيرا هستند؛ مهم .» خواهد روشن را تفاوتها اهميت علل پرسش، اين پاسخ شد؟ خواهد چه بگيرم،

.كرد

: : برخوردهاى مىشود، تحليل و تجزيه سازمان كه هنگامى مشكل تشخيص سوم گامبرقرار رابطه هم با مىكنند، مجادله يكديگر با مىكنيد، مشاهده افراد بين شديدى

. گفته سطحى نگاهى با شايد مىشود؟ تعريف چگونه مشكل اين اين مانند و نمىكننداينكه آموزش مىشود، حل اخالقى آموزش با و است ادارى اختالف يك اين كه شود

معلوم عميق نگاهى با ولى باشند؛ داشته انعطاف يكديگر با و كنند تفاهم بيشترطبق و است اختالفات اين ريشه وظايف، شرح نبودن مشخص مثال كه مىشود

وظايف شرح كردن روشن با مشاوران پيوست، وقوع به سازمان يك در كه تجربهاىدادند پايان قدرت جنگ .به

چيست؟ پس نيست، آموزشى نوع از باال مسأله اگر

و آموزشى نيازهاى تشخيص براى پيشنهادى روشهاى از برخى ترسى ويليام . حل راه آموزش موارد، بيشتر در كه داشت توجه بايد است داده ارائه را پرورشىدرست شغلى برنامهريزى روشنتر، خطمشىهاى سازمان، تجديد بلكه نيست، مشكل

است نياز مورد كار مناسب روشهاى .يا

: : موقعيت، دقيق بررسى از پس اگر آموزشى روشهاى و هدفها انتخاب چهارم گامصورت، اين در بدانيد، امكانپذير كارمندان آموزش راه از را ادارى مشكالت حلپرورش و آموزش روش بهترين انتخاب و آموزشى هدفهاى تعيين مسأله با شما

بود خواهيد .روبهرو

آموزشى - روشهاى طبقهبندى

Page 319: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تغيير و مهارتها توسعه و پرورش دانش، افزايش ميزان اساس بر آموزشى روشهاىمىشوند طبقهبندى .نگرشها

دانش افزايش روش

: است. ذيل موارد شامل بيشتر سخنرانى، كاربرد سخنرانى :الف

سازمانى - تحوالت يا آموزشى برنامههاى باره در نگرانىها و تشويشها .كاهش

آن - هدفهاى از چشماندازى تصوير و موضوع يك .معرفى

فراهم - بعدى فعاليتهاى براى را عمومى آگاهى زمينه كه اساسى، مطالب ارائه.مىكند

تلخيص - يا توضيح نظر، تجديد اصول، يا مفاهيم مقررات، كاربرد .تشريح

. روش، اين با مربى است آن بودن كارآمد و سادگى سخنرانى، روش اصلى مزيتو كند ارائه معينى زمان در را بيشترى مطالب مىتواند ديگر روشهاى با مقايسه در

: عدم از عبارتند آن معايب اما كند؛ منتقل بيشترى گروههاى به را مطالب اين نيزموضوع نبودن جذاب صورت در يادگيرى، بودن دشوار گيران، فرا مشاركت

يا دشوار و عمل از آن بودن خالى صورت در ياددهى سطح آوردن پايين سخنرانى،گروه يك درون متفاوت افراد با سخنرانى ساختن متناسب بودن .غيرممكن

Page 320: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: دستگاه. يك توسط يا درسى كتاب راه از روش، اين شده برنامهريزى يادگيرى باست مرحله سه شامل و مىشود :انجام

كارآموز - به مسائل يا مطالب پرسشها، .ارائه

كارآموز - به پاسخگويى فرصت .دادن

كارآموز - پاسخ درستى از اطمينان .ايجاد

: حدود به آموزش زمان كاهش روش اين آسان 3/1مزاياى اشتباه، خطر كاهش ، مستقيم تأثير وجود و يادگيرى .بودن

: كتاب، تهيه هزينه بودن باال و كتاب از بيش مطالب فراگيرى عدم روش اين معايبامكانات و .جزوه

: دارد. وجود كنفرانس نوع سه كنفرانس :ج

حقايق،: كه مىكند هدايت سويى به را بحث جريان معلم شده؛ هدايت مباحثه اولشود داده توضيح مفاهيم يا .اصول

جلب: و گروه گذشته تجربههاى و دانش جمعآورى معلم كار آموزشى؛ كنفرانس دوماست مسأله سوى به مختلف، نظريههاى .كردن

Page 321: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. گروه،: اينجا در است مسأله براى حل راه يا پرسش يك پاسخ يافتن سمينار؛ سوم . به افراد تشويق و مسأله تعريف مربى، نقش مىكند انتخاب را حل راه بهترين

است آن از اطمينان به دستيابى و بحث در كامل .مشاركت

فعال طور به كه مىشود داده فرصت افراد به كه است اين كنفرانس، اصلى مزيتاظهار فرصت مردم، بيشتر براى زيرا است؛ مهمى امر اين و كنند شركت بحثها در

باشد مشوق بسيار مىتواند .عقيده

مهارته افزايش روشهاى

: كارمند. كه است كارورزى زمينه، اين در روش مشهورترين كار ضمن آموزش الفمىبيند آموزش خود مستقيم سرپرست وسيله .به

) ( : فاصلههاى. در مديريت كارآموز معموال كارمند روش، اين در مشاغل گردش باست حركت در ديگر شغل به شغلى از شده، برنامهريزى .زمانى

جلسهها. تشكيل و ويژه مأموريتهاى .ج

: كه. دارد مستقيم شركت فعاليت، خود در كارآموز روش، اين در مديريت بازىهاى د ) يا ) پنج فرضى مؤسسههاى گروههاى به كارآموزان مثال است؛ يادگيرى روش بهترين

. تعيين فروش، رساندن حداكثر به مثال آنان، فرضى هدف مىشوند تقسيم نفره ششكنند اتخاذ را خاصى تصميمات مىشوند موظف و .مىگردد

) سازمانى ) توسعه يا نگرش تغيير فكرى تحول روشهاى

Page 322: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بيشترى عمق از دانش، افزايش روش بهويژه پيشين، روشهاى به نسبت روش، اين . اين با مىگيرد بهره بيشترى عمقى مداخله از نگرش تغيير زيرا است؛ برخوردار

» ناميدهاند » سطحى مداخله را قبلى روش كه است .مقايسه

مىشود؟ برده كار به سازمانى توسعه چرا

تغيير براى بيشترى آمادگى و انعطاف قابليت كه شدهاند تشكيل جديدى سازمانهاىمىكنند. تبعيت كمتر فرماندهى، خط از كه است اين سازمانها اين ويژگىهاى از دارند

نظريه ارزشهاى و گستردهتر مشاغل به بيشتر «Y» و ، و اعتماد صراحت، بر كهمىدهند اهميت مىورزد، تأكيد مشاركت بر مبتنى .رهبرى

. مىشود داده تشخيص ضرورت يك آن، مديران سوى از گاهى سازمانها بودن پوياو انحصارى محصول با را خود قبلى، برنامهريزى بدون مىشود مجبور سازمان زمانى

خود ادارات مديران از نفر چند رفتار با شما زمانى يا كند هماهنگ رقيب جديداز را شما واحد پذيرى انعطاف و خالقيت است ممكن كه رفتارى مىشويد، روبهرو . سوق سازمانى توسعه سوى به را مديران كه است موقعيتهايى نمونه اين، ببرد بين

.مىدهند

سازمانى - توسعه اهداف

اعمال زير هدفهاى تحقق جهت در همگى سازمانى، توسعه مختلف روشهاى:مىشوند

افراد .1 بين در اعتماد و پشتيبانى سطح بردن .باال

سازمانى .2 مشكالت با مستقيم رويارويى توانايى .افزايش

Page 323: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سازمانى .3 ارتباطات صراحت و صحت .افزايش

خويش .4 بر نظارت و شخص جديت .افزايش

نگرشها، تغيير از است عبارت سازمانى، توسعه برنامه از هدف جمله، يك درسازمانى تغييرات چنين بتوانند افراد خود كه گونهاى به كارمندان، باورهاى و ارزشها

كنند اجرا و داده تشخيص .را

سازمانى - توسعه روشهاى

: روش گروهى، يا آزمايشگاهى آموزش يا حساسيت آموزش حساسيت آموزش . از است عبارت روش اين آرگريس كريس نظر به است بحثانگيزى بسيار توسعه

بازخورد» مبادله رفتار، ارائه امكان افراد، در كه شدهاى ريزى طرح گروهى تجربه .» مىآورد وجود به را ديگران و خود از آگاهى پرورش و توسعه و جديد رفتار آزمايش

مىشود ارائه گروهى آموزش برنامه يك از خالصهاى اينجا :در

دور .1 شده، پيشبينى كار دستور بدون شغلى از نفر پانزده يا ده از مركب گروهىمىآيند گرد .هم

2. . از اينكه بدون كنندگان شركت ديگر، بيان به مىزند دور موجود وضعيت روى بحثگفتوگو به هم با گروه، در رفتارشان چگونگى باره در بكنند، بحثى گذشتهشان رفتار

.مىپردازند

Page 324: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دستور .3 مثال كنند؛ پىريزى بحث براى را اساسى مىكنند سعى كارآموزان از بعضى . است تالشها اين كننده هدايت معموال نيز مربى كنند تهيه .كارى

4. . امنى كامال شرايط در بايد كارآموزان اين، بنابر است مهم بسيار بازخورد، فرآيندكنند آگاه رفتارشان از را يكديگر تمام، صداقت با بتوانند كه گونهاى به بگيرند، قرار

كنند تفسير را رفتارشان از ناشى احساسات انواع .و

5. » بستگى » كارآموزان روانى ايمنى سطح به گروهى، آموزش موفقيت اين، بنابراز. دفاع و احساسات ابراز خود، مسائل افشاى براى كارآموزان ديگر، بيان به دارد

كنند امنيت احساس بايد .خود،

است؟ - مؤثر حساسيت آموزش آيا

يكديگر به و صريحتر گروهى، آموزش گذراندن از پس كارآموزان، معموال كه مىدانم . سطح بردن باال در را حساسيت آموزش محققان، ديگر، سوى از مىشوند حساستر

مىدانند مؤثر مؤسسه، سود و .عملكرد

گروهى آموزش از انتقاد

مىپردازد، بيشتر كارآموزان احساسى جنبههاى به اينكه علت به حساسيت، آموزش . از آموزشى، جلسههاى در كه دارند نياز آنان است بحثانگيزى بسيار روش

جنبه آموزش، گونه اين كه است طبيعى و بگويند سخن خود درونى احساسات . گسترده طور به حساسيت، آموزش از كه است نظر اين از كرد خواهد پيدا شخصى

كه شدهاند يادآور نويسندگان مثال مىشود؛ :انتقاد

است - مبتنى فشار حاالت ايجاد بر آگاهانه، طور به حساسيت، .آموزش

Page 325: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

- ) هستند ) بىاطالع جلسهها نتيجه از اغلب كارآموزان و كنندگان .شركت

زندگى - آن در كه كارى و اقتصادى دنياى با بيشتر آن، نهايى روشهاى و هدفهانيست سازگار .مىكنيم،

كند - شركت آموزش اين در مىتواند نام ثبت هزينه پذيرش با كسى .هر

مىكنيد، - پيشنهاد گروهى آموزش برنامه در شركت براى را كارمند شما وقتىشود محسوب داوطلبانه نمىتواند هرگز او .حضور

است - رسيده اثبات به كارآموزان اعصاب ضعف در گروهى آموزش .تأثير

گروهى - آموزش باره در رهنمودهايى

در بايد كه است شده گروهى آموزش باره در نيز پيشنهادهايى انتقادها ضمنجمله از گيرد؛ قرار توجه مورد گروهى آموزش :برنامهريزى

كه .1 زمانى است، مناسبتر توسعه، حال در زنده سازمانهاى براى گروهى آموزشباشد، - - زنجير خط همانند انعطافناپذير مشخص سازمانى ساختار داراى سازمانى

بود نخواهد مفيد سازمان اين براى گروهى .آموزش

باشد .2 داوطلبانه و اختيارى بايد .برنامهها

Page 326: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيد .3 عمل به كافى دقت كنندگان شركت .درانتخابات

باشد .4 تجربه با و گروهى آموزش متخصص بايد آموزشى .مشاور

به .5 آموزش بازگرداندن براى شرايطى آوردن وجود به در كه شود حاصل اطميناناست شده بسيار دقت .مؤسسه،

اطمينان .6 دارند، آگاهى خود آموزش نوع از وقت، از پيش كارآموزان، همه اينكه ازشود .حاصل

. : بيانگر شبكه است سازمانى توسعه از ديگرى روش مديريت، شبكه شبكه آموزشاز مختلف تركيب دهنده نشان شيوه، هر و است ممكن رهبرى شيوه چند

) تأكيد ) توليد بر رهبر، يك مثال است؛ توليدگرايى و فردگرايى اساسى دوجهتگيرى . به رهبر، يك ديگر، سوى از ندارد افرادش نيازهاى به چندانى توجه اما مىورزد؛

نمىكند چندانى تأكيد توليد باره در ولى دارد؛ توجه بيشتر .افرادش

هدف كه است شده تهيه مديريت شبكه اساس بر كاملى پرورش و آموزش برنامهگرايش ) با رهبران پرورش و سازمانى مسائل با باز رفتارى آوردن وجود به آن،

(. ) است توليد و فرد به (1شديد

قرآن - ديدگاه از آموزش

« : انگيخت بر امىها ميان از را پيامبرش او است اصل يك اسالم در پرورش و آموزشو كتاب و گمارد همت آنان آموزش و پرورش به و كند تالوت را الهى آيات آنان بر تا

(.» بودند آشكار گمراهى در قبال كه حالى در بياموزد، (2حكمت

Page 327: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. » مىرود » شمار به اصول بارزترين از رشد اصل رحمانى، مديريت در ديگر، سوى ازرشد نيز را سازمان و كنند رشد بايد سازمانى مجموعه يك افراد اصل، اين طبق

جانبه ) همه رشدى (دهند .

. » « » بهتر، » بيان به دارد وجود وثيق ارتباطى ، پرورش و آموزش و رشد اصل دو بين . اسالمى رهبران و مديران اين، بنابر است پرورش و آموزش بر متوقف رشد

تا گيرند بهره پرورشى و آموزشى شيوههاى قوىترين و ترين غنى از كه موظفندبرسانند تعالى و رشد به را .كارگزاران

قرار خويش متبوع سازمان اختيار در را خود توانايى و مىكند كار كه انسانى هرو اطالعات از همواره و نباشند مساوى هم با روزش دو كه دارد حق مىدهد،

گردد بهرهمند خويش حال خور فرا به جديد، .مطالعات

تشويق ديدن آموزش و دادن آموزش به را همگان كه اسالمى، ادبيات عظيم حجم . در البته نيست آن بازگويى به نيازى كه است معروف اندازهاى به مىكند،

شد خواهد اشاره آن از شمهاى به .بحثانگيزش،

آموزشه عناوين

« انگيخت بر خودشان از رسولى نخوانده، درس جمعيت ميان در كه است كسى او ) حكمت ) و قرآن كتاب آنان به و مىكند تزكيه را آنان و مىخواند آنان بر را آياتش كه

(.» بودند آشكارى گمراهى در آن، از پيش مسلما و (3مىآموزد

) ( است، امت به آنها انتقال مأمور ص خدا رسول كه تعاليمى و معارف باال آيه طبق : بتوان شايد كه حكمت، و كتاب اخالق، تزكيه، آيات، تفسير قرآن، تالوت از عبارتند

كه معارفى كرد، استنتاج آن از را اخالق و احكام عقايد، گانه سه معارف نوعى به

Page 328: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« : ) ( در منحصر علم همانا مىكند تصريح آنها به مستقل فرمايش يك در ص خدا رسول : است فضل اينها از وغير قائمه سنت و عادله فريضه محكمه، آيه است چيز .«سه

سنت از منظور و احكام عادله، فريضه از منظور عقايد، همان محكمه، آيه از منظور . سخن مكلفان رفتار از دو هر اخالق، و احكام اينكه به باتوجه است اخالق قائمه،

رفتار ) از عمدتا اخالق و ظاهرى و جوارحى رفتار از احكام كه فرق اين با مىگويند ) شامل مىتوانند نيز را سازمانى رفتار نوع هر مىكند بحث قلبى افعال و جوانحى

.شوند

بدين مىگيرد، قرار چهارچوب اين در سازمانى، پرورش و آموزش نوع هر اين، بنابردر آن، پرورشى ابعاد و احكام چهارچوب در سازمانى، رفتار آموزشى ابعاد كه گونه

. و مىكند عمل محكمى پشتوانه عنوان به نيز عقايد شناخت مىگنجد اخالق چهارچوب . آموزشى نوع هر حساب، اين با مىشود محسوب احكام و اخالق براى اجرايى ضامن

نباشد آنها از غيرمتأثر يا و عناوين اين از خالى .بايد

افزايش ) دانش، افزايش بعد سه در منحصر را سازمانى پرورش و آموزش اگر ) كنار در مىتوانند آنها همه بدانيم، نگرش تغيير يا سازمانى توسعه و مهارت

كه سازمانى توسعه ويژه به پذيرند؛ انجام آنها چهارچوب در يا اسالمى آموزشهاىكه ) روشى هر با است شده ترسيم آن براى جديد، مديريتنويسان توسط زير اهداف

پذيرد (انجام :

افراد .1 بين در اعتماد و پشتيبانى سطح بردن .باال

سازمانى .2 مشكالت با مستقيم رويارويى توانايى .افزايش

سازمانى .3 ارتباطات صراحت و درستى .افزايش

Page 329: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

خويش .4 بر نظارت و شخص جديت .افزايش

ارزشها نگرشها، تغيير از است عبارت سازمانى توسعه برنامه از هدف جمله، يك دررا سازمانى تغييرات چنين بتوانند افراد خود كه گونهاى به كارمندان، باورهاى و

كنند اجرا و داده .تشخيص

و اخالقى و ارزشى عناوين همگى باال عناوين مىشود، مالحظه كه طور همانو توحيدى وعقايد اسالمى اخالقى آموزشهاى برخى با كه عناوينى هستند، جوانحى

. العملها دستور از مشحون اسالمى، معارف انتقاند قابل اسالمى، فقه و احكام بعضاعناوين همه قدرتمندانه و مىشوند القا نبايد و بايد شكل به كه هستند برنامههايى و

مىبخشند تحقق سازمان يك افراد ميان در را سازمانى توسعه نظر .مورد

برنامه هر است، تعالى و رشد مديريت كه رحمانى، مديريت در مقدمه، اين بنابر . ) بسا ) چه باشد دارا بعد سه هر در را اسالمى معارف بايد پرورشى و آموزشى

آنها به قبال و است شده وارد سازمانى توسعه آموزشهاى به كه نقدهايى مجموعه . چگونه است آنها اهداف با غيرمتناسب و كمتأثير محتواى از ناشى شد، اشاره

... در را و مشكالت با مقابله توانايى جديت، صراحت، صداقت، اعتماد، حس مىتوانيا و بيگانهاند اهداف اين با يا كه گرفت بهره ادبياتى يا روش از ولى كرد، ايجاد افراد

دانستن ناظر و خدا به ايمان تقويت كه حالى در مىرسانند، هدف به ناقص شكل بهشكل به كه احكامى و اخالقى نبايدهاى و بايدها ضدارزشها، و ارزشها بيان و او

و مهذب افراد سوى از و مناسب روش با اگر مىشوند، طرح يكديگر با مرتبطتوسعه اهداف و داشت خواهند تأثير از را بااليى درصد و درجه شوند، ارائه مجرب

بين » فاصلحوا اخوة المؤمنون انما مانند آياتى مثال كرد؛ خواهند محقق را سازمانى« ) تعاونوا« ) و برقراركنيد سازش و صلح آنان بين يكديگرند، برادران مؤمنان اخويكم

( » و نيكى اساس بر يكديگر با العدوان و االثم على تعاونوا ال و التقوى و البر على( » « ) مؤمنان بينهم شورى امرهم و دشمنى و گناه اساس بر نه كنيد، همكارى تقوا ) تحققبخش كه هستند آياتى ، مىدهند انجام شورايى و گروهى شكل به را خويش امر

و سازمانند يك افراد در آن، مانند و جديت همفكرى، گروهى، كار صداقت، اعتماد،مىكنند مرتبط يكديگر به زنجير، حلقههاى مانند را .آنان

Page 330: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

( » الهى » ريسمان به تفرقوا ال و جميعا ه الل بحبل اعتصموا و آيه است قبيل همين از ) كه را، سازمانى ارتباطات مىتواند كه باشيد نداشته جدايى و تفرقه و زنيد چنگ

. اگر كند تضمين باشد، ظاهرى يا كمرنگ الهى، غير سازمانهاى در است ممكنغيبت، تجسس، ظن، سوء از را مؤمنان كه حجرات، مباركه سوره اخالقى آيههاى

آموزشهاى در مىكنند، منع و نهى دادن، بد لقب و كردن مسخره سوء، گزارششد خواهد ايجاد آسمانى و معنوى فضايى شوند، گرفته نظر در .سازمانى،

» سازمان » افراد بر آياته عليهم يتلوا مثابه به آيهها اين اگر كه است اين منظورسازمانى توسعه اهداف شود، بيان آن بركات و آثار و گردد تفسير شود، خوانده

يافت خواهد .تحقق

) ( وارد ع معصومين تعاليم از انبوهى حجم آنها، نظاير و باال آيههاى تفسير و شرح دربرساند اوج به را تأثيرگذارى آيات، ضميمه به مىتواند كه است .شده

: از عبارتند كه دارد شرايطى مقتضى، اين و است تأثير مقتضى شد، گفته آنچه البتهو زيبا متون و مهذب و مجرب اساتيد وجود جذاب، و مطلوب روشهاى و برنامهها

: تبعيض. نامناسب، فضاى عبارتنداز كه شوند برداشته راه سر از بايد نيز موانع شيواو پاداش شايستهساالرى، عدم ناكافى، دستمزد و حقوق سازمانى، رفتار در ستم و

. آن شدند، مفقود موانع، آن و موجود شرايط، اين اگر اينها مانند و غيرعادالنه تنبيهگذاشت خواهند را خود تأثير رحمانى و خداوندى آيات كه است .گاه

. آموزش حقيقت، در مىيابند وتيد و وثيق رابطهاى انگيزش، و آموزش كه است اينجااست مناسب آموزش تأثيرگذارى مقدمه خوب، انگيزش و است انگيزش خود خوب،

خواهند بىطرفدار و نفرتانگيز گاه و خنثى و بىتأثير كامال اسالمى، آموزشهاى گرنه، ومشاهده اخير دوران در عقيدتى، و اسالمى آموزشهاى در آشكارا كه واقعيتى بود،

.مىشود

نبوى - سيره در آموزش

Page 331: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پرورش .1 و آموزش تأثيرگذارى

) ( و تعليم به مأمور ص خدا رسول كه امتى كه مىشود دانسته جمعه سوره دوم آيه ازسر به جاهليت در يعنى بودند؛ آشكار گمراهى در بعثت، از پيش بود، آنان تربيت

) ( و. نمىرسيد دست انگشتان به باسوادان، تعداد ع اميرالمؤمنين شهادت به مىبردند(. مىپردازد دوران آن سياه شرايط بيان به بليغ عباراتى با خطبه، چند در حضرت آن

تحقق( 4 مترقى معيارهاى با حكومتى منوره، مدينه در هجرت، و بعثت از پس و. ساالرى شايسته مطلوب، انسانى منابع مديريت مناسب، سازماندهى مىيابدتحقيق، اين البهالى در كه بودند حكومت اين شاخصههاى جمله از جذاب، برنامههاى

مىشود و شده پرداخته .بدانها

واليات در كه كارگزارانى و مىگماشت مدينه در خويش ستاد در پيامبر كه افرادىدرجات و حكومتى مفيد دانش داراى مىكرد، نصب مناسب مناصب در گوناگون،

به مراجعه با كه امرى بودند، عميق نگرشهاى و باال مهارتهاى مناسب، كارشناسى . ) ( جذاب نمايندگى يافت دست آن به مىتوان آسانى به ص خدا رسول حكومتى سيره

نزد ابىطالب، بن جعفر شگفتانگيز سفارت مدينه، در عمير بن مصعب مؤثر بسيار ومانند - افرادى امنيتى اطالعاتى برانگيز تعجب فعاليتهاى حبشه، در حبشى نجاشى

) ( ) ( در ع اميرالمؤمنين بىبديل هاى مهارت ، ص پيامبر عموى وعباس، مسعود بن نعيممتعددى جنگهاى در عملياتى نقشههاى فنىترين كردن اجرا سياست، و قضا و جنگ

( حضرت، آن ياران توسط احد و خندق و( 5مانند سازمانى و حكومتى عالى رفتار و همه خويش، سازمانى جايگاه در هركس مطلوب نقش ايفاى و احترامات اداى

) ( خويش كادر به ص خدا رسول شخص توسط عميق آموزش و تربيت از حاكى همه، ) » آن ) » از نمىتوان زيرا ؛ است علت به معلول از بردن پى كه ان برهان راه از است

قرآن سايه در مگر رسيد، فردى و سازمانى رشد و نظم و علم زالل به مبين، ضاللرحمانى و آسمانى پرورش و نبوى تعليمات ديگر .و

) ( با ص رسول حضرت نظام در پرورش و آموزش اصل اثبات ضمن برهان، اين با . به تأسى لزوم حكم به اين، بنابر مىشود حاصل آشنايى نيز آن شگفتانگيز تأثيرات

) ( تا جست بهره عقيدتى و اخالقى فقهى، معارف مجموعه از بايد ص خدا رسول

Page 332: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

برخوردار بااليى رشد درجه از آن، پرتو در نيز وقتى مهارتى و سازمانى آموزشهاى.گردد

2. ( ص اكرم نبى ادارى سيره در آموزشى (روشهاى

خصوصى. تربيت و تعليم الف

. فرد آموزش حقيقت، در مىشود محسوب سازمانى آموزش روش بهترين روش اين . آموزش نوع اين بارز نمونه دارد بااليى آموزش قابليت او مستقيم سرپرست توسط

) ( دو شماره مرد و مقام قائم عنوان به ع اميرالمؤمنين تربيت و تعليم نبوى، سنت در . از كه گشود مى او بر را علم باب هزار آموزشى، عمل هر در است حكومت و اداره

(. مىشد گشوده ديگر باب هزار باب، ( 6هر ( از( حرف هزار ع اميرالمؤمنين تعبير به . ) ( از يكى با امر، اين مىشد باز باب هزار حرف، هر از كه آموختم ص خدا رسول

) ( ع ائمه توسط علم آموختن راههاى از يكى كه است هماهنگ اسالمى كالم مباحث ) ( . سلمان، همچون كارگزارانى ص خدا رسول مىشمارد قبلى پيشوايان از آموختن را

و ورزيده را آنان مىفرمود، تربيت و مىداد آموزش راه اين از را بالل و مقداد ابوذر، . اين ادامه مىفرستاد نظامى و ادارى سياسى، ميدانهاى به و مىساخت آزموده

) ( و اشتر مالك كميل، مانند قوى، كادرهايى تربيت در ع اميرالمؤمنين شيوه در سيره،مىشود ديده بهخوبى ابىبكر بن .محمد

) ( چه است، بوده ع معصومين سيرههاى و شيوهها بارزترين از كادرسازى، نوع اين . بن هشام مانند افرادى باشند نكرده چه و كرده مديريت و حكومت ايجاد به اقدام ) ( در يقطين بن على ، ع صادق امام زمان در عياض، فضيل و سالم بن هشام حكم،

) ( ) ( دست اين از نمونههايى ع هشتم امام زمان در اباصلت و ع كاظم امام زمان.هستند

سخنرانى. ب

Page 333: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. ) ( ايشان است فرموده تعليم او به را بيان خداوند و است بيان امير ص خدا رسولمنبر باالى بر باشد، روشن مخاطبان براى تا مىگفت سخن خويش قوم زبان به كه

را بليغى نصايح و مواعظ حنانه، ستون بر تكيه با آن، از پيش و خويش نورانىكه آنجا جمله، از مىداد؛ ارائه خصوصا خويش كارگزاران و عموما مردم به خطاب

. همين داد تعاون و اعتماد و برادرى درس آنان به و كرد جمع را انصار و مهاجر . و كرد جمع را قريش مكه، فتح از پس شد تكرار نيز خزرج و اوس باره در مطلب،

نيست ديگران بر انسان برترى باعث ديگرى عامل هيچ تقوا جز كه آموخت آنان .به

: به را سفيرانى مىخواست بار نخستين كه هنگامى حضرت آن همايشى آموزشروز كه داد دستور خويش كارگزاران و ياران به دارد، گسيل كشورها سران سوى

. . شد گذاشته بحث به مسأله، اين شود گذاشته بحث به مهمى مطلب تا آيند گرد بعد . همايش، اين در شوند اعزام گوناگون نقاط به نفر شش كه شد اين همايش نتيجه

(. داد تغيير مطلوب جهت در را خويش ياران نگرش حضرت، همايش،( 7آن از پيش نبود توجيهپذير آنان براى اعزامهايى .چنين

- :) نماز ) همچون عبادتى آموزش مقام در حضرت آن نمايشى عملى آموزش.) ( » بخوانيد: » نماز مىخوانم، نماز من كه گونه آن اصلى رأيتمونى كما صلوا مىفرمود

نه اين و است آموزش يك خود ايشان عمل كه مىآموخت مردم به فرمايش، بااين . ) اين ) است صادق نيز مديريت و حكومت جمله، از معامالت در بلكه عبادات، در تنها

از عبارت را سنت و مىشود مطرح فقه اصول در كه است قاعدهاى مطابق امر،(. مىداند معصوم تقرير و فعل و رسول( 8قول سكوت و عمل اساس، اين بر

. ) ( ) بر) است آن جواز و مشروعيت بر دال دستكم و آموزشى ابعاد داراى نيز ص خدا ) ( همه مىداند، اسوه را ص خدا رسول كه شريفهاى آيه اساس بر و اساس اين

يك يك از او كارگزاران و داشت آموزشى جنبه مديريت، در پيامبر، حركات و سكناتمىگرفتند الگو و كرده اقتباس ايشان سياسى .اعمال

: شكل به را او وظايف مىفرمود، منصوب را هركس حضرت، آن مكاتبهاى آموزش . فرد هم يعنى داشت؛ پى در را مضاعفى آموزش شيوه، اين مىكرد گوشزد مكتوبهم و مىساخت آشنا حكومتىاش و ادارى وظايف با و مىداد آموزش را خطاب مورد

. حزم، عمروبن به اساس، همين بر مىبردند بهره آن از مردم غيرمستقيم، طور بهمىفرمود بود، يمن والى :كه

Page 334: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« . نواهى و اوامر و حرام و حالل كن دينشناس را آنان و بده تعليم قرآن يمن مردم به . . اينكه و بياموز را حج قوانين مردم به بياموزند دين تا آور گرد را مردم ده تعليم را. نبندند سر پشت از را موها و كنند درست را مو آرايش بپوشند، مناسب لباس

(.» بياموز آنان به را نماز (9اوقات

مىفرمايد معاذ سعد :به

« . آموزشگر افراد و كن تربيت صالحه اخالق اساس بر را آنان بياموز قرآن مردم به(.» بفرست آنان بين (10را

) ( نكات حاوى ص خدا رسول مكتوب وظايفهاى شرح صاحبنظران، از يكى قول بهو مىكند تشويق مفيد علوم آموختن به را مردم اينكه جمله از است؛ مهمى آموزشى

(. مىبرد باال را آنان وظايفها( 11فرهنگ شرح اين بيشتر كه دانست بايد كلى طور به رسول ادارى نظام بر حاكم روح از حاكى كه است داشته تربيتى و تعليم محتواى

) است) ص .خدا

آموزشى .3 موضوعات

. خود دبيرخانه به مىداد آموزش خويش كادر به را مهارتها انواع اسالم پيامبر » « » آشكار: » را سين مىنويسيد، را الرحيم الرحمن ه الل بسم كه هنگامى مىفرمود

) ( دهان. در را قلم مىنوشت، نامه ص پيامبر براى وقتى سفيان ابى بن معاوية كنيد « : است. بهتر اين بگذار، گوش روى را قلم فرمود و كرد نگاه او به پيامبر مىگذاشت

(.» مىكند امال كه كسى و تو خوشخط( 12براى كاتبانى پيامبر قلقشندى، نقل طبق ) ( . مأمور كه ثابت، زيدبن به ص خدا رسول روزى بودند ديده آموزش كه داشت

(: فرمود بود، محرمانه اخبار ندارم( » 13جمعآورى دوست كه است من نزد نامههايى (.» . بگير فرا را سريانى و عبرى لغت بخواند را آنها كسى السر( 14هر كاتب او

Page 335: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) قبطى) رومى، فارسى، زبانهاى با و بود پيامبر مترجم و محرمانه نامههاى نويسنده (. بود آموخته مدينه در را همه كه بود آشنا حبشى (15و

) ( . ) ( براى را ع على حضرت كه هنگامى مىداد قضايى آموزش گاهى ص خدا رسول « : نشستند، تو روى به رو دعوا طرفين وقتى فرمود او به مىفرستاد، يمن به قضاوت

(.» بدهى گوش دومى مانند او سخن به كه آن مگر نكن (16قضاوت

مدينه وارد وقتى كه آموخت بريده به كه آنجا مىداد، نظامى آموزش گاهى ايشان(. باشد داشته پرچم (17مىشود،

همواره و مىداد آموزش بيشتر دوام و جلوه منظور به را شمشيرها دادن جال گاهى(.» بگيريد: » ياد را سوارى اسب و تيراندازى (18مىفرمود

« : را مردم و نباشيد حجاب در مىفرمود كه آنجا مىداد، انسانى مهارت آموزش گاهى . . مردم به باشيد، مهربان مردم با كنيد احترام باالتر مقامات به بپذيريد حضور به

(.» باشيد نداشته سوءظن و كنيد (19اعتماد

يمن به قضاوت براى را معاذ بن سعد كه آنجا مىداد، ادراكى مهارتهاى آموزش گاهى. : » « : رسول و خدا حكم طبق بر گفت مىكنى؟ قضاوت چگونه فرمود و فرستاد

فرمود :حضرت

: » عمل خود اجتهاد اساس بر گفت مىكنى؟ چه نداشتى، دسترسى آنان به اگرفرمود. تأييد را او پيامبر .مىكنم

همه و نكردهايد فكر تا كه مىآموخت و مىكرد برنامهريزى به امر اساس، همين برانجام خوب بايد مىكند، را كارى هر هركس و نگيريد تصميم نسنجيدهايد، را جوانب

(20دهد.)

Page 336: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آموزش .4 مركز

. ) ( بعد درجه در نيز ديگرى مراكز البته بود مسجد ص اسالم پيامبر آموزشى مركز . نظامى، آموزش نوع هر براى مسجد، مركزيت شايد مىگرفتند قرار استفاده مورد

گوناگون، آموزشهاى به كه است بوده منظور اين به آن، مانند و سياسى علمى،تا شود گرفته نظر در كارها همه در خدا نام و ياد و شود داده آرمانى و خدايى جهت

فاعلى، و فعلى حسن از بود، آموزش مورد كه وظايف، انجام و سازمانى رفتارهاىبگيرند الهى رنگ و شوند برخوردار هم .همراه

آموزشه .5 كردن كاربردى

« : ) ( نگيرد، كار به را آن و ببيند نظامى آموزش هركس مىفرمود ص اسالم پيامبر(.» است كرده نعمت (21كفران

« : مىدانيد، را آنچه ديد بايد ولى نيستم؛ نگران نمىدانيد، آنچه از من مىفرمود همچنين(.» مىبنديد كار به (22چگونه

كاربردى جنبه بايد آموزش اوال كه مىشود تأسيس آموزشها در اصلى اين، بنابر صرفا نه باشد، آن به عمل هدف با ثانيا و نباشند بىفايده و فرمايشى و باشد داشته

كار گزارش و آموزش .براى

علوى - ادارى و حكومتى سيره در پرورش و آموزش

) ( . خطبه در ع اميرالمؤمنين است اصل يك پرورش و آموزش نيز سيره اين درمىفرمايد حقوق :معروف

Page 337: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« صرف شما راه در را المال بيت اينكه و است شما خيرخواهى من، بر شما حق اما(.» گيريد فرا تا كنم تربيت را شما و يابيد نجات نادانى از تا دهم تعليم را شما و كنم

23)

تكاليف و وظايف از قاعدتا و مردم حقوق از تربيت، و تعليم سخنان، اين طبقمىآيد حساب به علوى .حكومت

. آن خطبههاى كرد مراجعه نهجالبالغه به است كافى مطلب، بيشتر تبيين براى. است نوشتارى تعاليم حاوى ايشان نامههاى و گفتارى آموزش شامل حضرت،

عقيدتى، موضوعات انواع است، شده تنظيم كارگزاران به خطاب كه نامههايىاشتر مالك معروف عهدنامه بهويژه مىشود؛ شامل را ادارى و نظامى فنى، اخالقى،

است مديريت و حكومتدارى آموزش .كه

آموزش - اصول و معيارها

است .1 اسالمى مدير اصلى وظايف جزء فنى، و دينى .آموزش

محسوب .2 وظيفه نوعى مديران، براى نيز روحى و اخالقى تربيت و پرورش.مىشود

بود .3 خواهند آموزش مشمول جوان، و پير و مرد و زن از اعم كادر، .همه

4. ) مىتوان ) اعتقادى هر با و كشورى هر از معلمى هر از فنى، آموزشهاى باره دركرد .استفاده

Page 338: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مفسده ) .5 كه جايى تا و عقال عملى سيره مطابق متنوع و گوناگون روشهاى از . ) مكاتبهاى، مستقيم، آموزش شيوه جست بهره آموزش در مىتوان باشد نداشته

است تأكيد مورد بيشتر نمايشى، و .همايشى

خود .6 اين كه باشند عمل اهل و شرايط داراى خود بايد نخست درجه در مديراناست آموزش نوع .بهترين

7. . بود خواهد ادراكى و فنى انسانى، مهارتهاى همه شامل آموزشى، موضوعات ) موضوع، ) و طريق عنوان به اخالق و احكام اعتقادات، اسالمى معارف آموزش

هستند نظر .مورد

عقيدتى .8 درآموزشهاى بهويژه شود؛ داده خاص اهميت مسجد به بايد آموزشها .در

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

15

1) : ص. مدنى، داود ترجمه مديريت، مبانى دسلر، گرى ك شده ) 170 - 48ر (تلخيص .

آيه (2 2جمعه، .

.همان (3

Page 339: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

خ (4 192و 104، 89، 33نهجالبالغه، .

ج (5 ص 25بحاراالنوار، ج 44، ابنهشام، سيره ص 2؛ ،69 .

ج (6 ص 36بحاراالنوار، ،28 .

ج (7 ابنهشام، ص 2سيره ،606 .

ص (8 اولى، حلقه االصول، علم فى دروس صدر، باقر 52محمد .

ج (9 ابنهشام، ص 4سيره ،241 .

ج (10 ص 74بحاراالنوار، ،126 .

ص (11 االسالم، فى السياسى القرشى.) 140النظام شريف (باقر

االدارية،ج (12 ص 1تراتيب ،125 .

ص (13 ج 398همان، حسن، اسالم،ابراهيم سياسى ص 1؛تاريخ ،463 .

ج (14 الغابه، ص 2اسد ،279 .

Page 340: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (15 االداريه، ص 1تراتيب ،251 .

ج (16 ص 21بحاراالنوار، ،360 .

ج (17 االداريه، ص 1تراتيب ،317 .

ج (18 ص 5اسدالغابه، ح 144، الفصاحه، نهج 1954و 83؛ .

ح (19 الفصاحه، ج 1379و 254، 34، 20نهج ابنهشام، سيره ص 2؛ ،240 .

ج (20 ص 68بحاراالنوار، ،339 .

ح (21 الفصاحه، 2935نهج .

ح (22 1016و 959همان، .

خطبه (23 34نهجالبالغه، .

: پاداش نظام يازدهم فصل

Page 341: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كه نيرويى و وقت ازاى در مىشود، متحمل سازمان در فرد كه زحمتى جبران براىو خالقيت تالفى به و مىكند صرف سازمان اهداف به دستيابى براى سازمان، در اوفرد به سازمان بهتر، و جديدتر كارى روشهاى كارگيرى به و يافتن براى وى ابتكارات

. وظايف انجام علت به يا مىكند، دريافت سازمان از فرد كه پاداشى مىدهد پاداشناميده دستمزد يا حقوق صورت، اين در كه است، متعارف و عادى حد در محول،

است كارى عادى استانداردهاى از باالتر سطحى در وظايف انجام علت به يا مىشود،فوقالعاده، كار علت به فوقالعاده مزاياى عنوان به پاداش از صورت، اين در كه

. و مىگيرد بر در را عملكرد نوع دو هر سازمان، در پاداش نظام مىآيد ميان به سخنرا كاركنان از يك هر پاداش خاص، شيوههاى و موازين اساس بر كه است نظامى

مىدهد آنان به كارشان با .متناسب

. در پاداش اعطاى و تخصيص ديگر، بيان به باشد بخش اثر او كار بايد پاداش نظام . در سازد ممكن سازمان براى را بازده بيشترين كه باشد گونهاى به بايد سازمان

پاداش، اعطاى كه شود طراحى گونهاى به بايد نظام راه، اين در گام نخستين ( . در كه است عملكردى مؤثر، عملكرد از منظور باشد مؤثر عملكرد به مشروط .) از استفاده كه است صورت اين در تنها باشد سازمان اهداف به دستيابى جهت

(. بود خواهد كاركنان در انگيزه ايجاد و تشويق براى كارساز راهكارى (1پاداش،

پاداش - انواع

درونى .1 :پاداشهاى

كارى. رساندن انجام به احساس الف

شايستگى. و لياقت احساس ب

استقالل. و عمل آزادى احساس ج

Page 342: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آرامش. و رضايت احساس د

داشتن . كمال و رشد به رو بودن مفيد احساس ه

بيرونى .2 :پاداشهاى

تر. بيش دستمزد و حقوق دريافت الف

تر. بيش مزاياى دريافت ب

مقام. ترفيع ج

شدن. ستايش د

بهتر . كارى شرايط و محيط ه

پاداش - اعطاى مبانى

به خود كاركنان از سازمان آن، از استفاده با كه است وسيلهاى واقع، در پاداشرا آنان احترام، اداى و قدرشناسى اين با و مىكند سپاسگزارى آنان شايستگى علت

اين پاداش، نظام طراحى در بزرگ مشكل ولى مىكند؛ تشويق خود كار ادامه به . اينكه در همچنين است شده شايستگى مفهوم از مختلفى تعاريف كه است

چگونه و است شده تشكيل عناصرى و شرايط و اجزا چه از چيست، شايستگى

Page 343: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

قابل ) كمى حالت به كيفى حالت از را آن مقدارى، شاخصهاى تعيين با مىتوانافكار( كه است مباحثى جمله از و دارد وجود نظر اختالف كرد، تبديل اندازهگيرى

. اين داشتن نظر در با اكنون است داشته مشغول خود به را بسيارى محققانداده پاداش كاركنان به آنها مبناى و اساس بر معموال كه معيارهايى مشكالت،

مىگيرند قرار بررسى و بحث مورد .مىشود،

سازمان .1 در عضويت

او براى امتيازهايى سازمان، در فرد عضويت علت به صرفا سازمانى، هر در معموال . هزينه رفتن باال و تورم علت به پرداخت افزايش مىشود اعطا و گرفته نظر در

براى حقوق، افزايش و مزايا ديگر و بيمه سود، در كاركنان كردن سهيم زندگى،تحصيالت و دانشگاهى درجه بودن دارا يا خدمت سنوات و ارشديت نيروها، حفظ

هستند عضويت مبناى بر پاداش اعطاى از نمونههايى .عالى،

: در امر اين اوال دارد اهميت نظر دو از سازمان، در عضويت علت به پاداش اعطاى . نظام كيف و كم ثانيا است مؤثر بسيار شايسته، و توانا نيروهاى استخدام و جذب

است مؤثر نيز سازمان در اعضا ماندن باقى در .پاداش،

سازمان .2 در حضور

پاداش نظام دارد، وجود معكوس رابطه شغل، از رضايت و غيبت ميان كه آنجا ازتدابيرى يعنى باشد؛ مؤثر كاركنان غيبت كاهش در كه شود طراحى گونهاى به بايد

سازمان اعضاى رضايت جلب در مهمى عامل اوال پاداش نظام كه گردد پيشبينىدارند، حضور سازمان در منظم طور به كه كاركنانى نظام، اين در ثانيا و باشد

شوند تنبيه نامنظم، كاركنان و .تشويق

عملكرد .3

Page 344: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

در كه است اصولى منطقىترين از فعاليت، و كار علت به سازمان از پاداش دريافت . مهمترين شايد است شده پذيرفته نيز جامعهاى هر در و مىشود رعايت سازمانى هركه است بالقوهاى تأثير كند، ايفا سازمان در مىتواند پاداش نظام يك كه نقشى

. عقيده سازمان كاركنان اگر مىگذارد كاركنان عملكرد در پاداش، دريافت انتظارپاداش، دريافت به اميد شود، مى پاداش به منجر بهتر، عملكرد كه باشند داشته

داشت خواهد آنان مؤثرتر و بهتر عملكرد در مثبتى .نقش

ولى نيست؛ شكى باشد، داشته وجود پاداش و عملكرد بين رابطهاى بايد اينكه درزيرا است؛ دشوارى كار معموال رابطهاى چنين :ايجاد

به - تا باشد داشته وجود سازمان در دقيق، بسيار عملكرد ارزيابى نظام يك بايدپاداش دريافت سزاوار عملكردى نوع چه كه كرد معلوم درستى به بتوان آن وسيله

.است

كسى - چه براى پاداشى چه كه كنند تعيين درستى به بتوانند بايد سازمان مسؤوالناست ارزنده و .مهم

معلوم - كامال پاداش، دريافت و بهتر عملكرد ميان ارتباط چگونگى كاركنان براى بايدباشد معين .و

- . الزم اعتمادى چنين وجود باشند داشته اعتماد خود سرپرست به بايد كاركنانكه بود خواهد مؤثر انگيزه ايجاد براى راهكارى عنوان به هنگامى پاداش زيرا است؛

مىتواند سرپرست و ماند نخواهد بىپاداش آنان خوب عملكرد شوند مطمئن كاركنانكند اعطا است، داده را آن قول كه .پاداشى

ارشديت .4

Page 345: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تخصص .5

كار .6 دشوارى

گيرى .7 تصميم و قضاوت

به باشد، داشته شاغل عمل ابتكار و تصميمگيرى به بيشترى نياز كار انجام چه هرباشد بيشتر او به سازمان پرداختهاى بايد نسبت، .همان

مؤثر - پاداش نظام ويژگىهاى

تشويق نيروها، حفظ و جذب پاداش، اعطاى اهداف مهمترين جمله از كه شد گفته. است بهتر عملكرد به آنان ترغيب و سازمان در مرتب و منظم حضور به كاركنان

باشد داشته را زير ويژگىهاى كه است مؤثر اهداف اين به نيل در هنگامى :پاداش

تأثير: .1 او عملكرد بر تا باشد ارزش با و مهم كارمند، براى بايد پاداش اهميت . عمال دارد، وجود افراد ميان كه سليقهاى و شخصيتى بسيار تفاوتهاى علت به بگذارد

داشته يكسانى اهميت و ارزش كاركنان، همه براى كه كرد تعيين را پاداشى نمىتوان.باشد

حد در بايد نظام اوال كه است اين پاداش، نظام طراحى در دشوار كار اين، بنابر . و متنوع پاداشهاى ثانيا باشد داشته جذابيت كاركنان، از بيشترى تعداد براى امكان،

با و مهم سازمان، در عضوى براى آنها از كدام هر كه گردد شامل را گوناگونىباشد .ارزش

Page 346: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عملكرد: .2 كاهش يا افزايش با متناسب را پاداش ميزان يا مقدار بتوان بايد انعطافداد پاداش هستند، پاداش سزاوار واقعا كه كسانى به فقط و داد تغيير .مؤثر،

3. :) هر ) ندهد، دست از را خود اهميت تكرار، اثر در پاداشى اگر دفعات فراوانىبيشتر فرد، عملكرد بر بالقوهاش تأثير باشد، بيشتر آن اعطاى دفعات كه اندازه

بود .خواهد

در: .4 را مثبت آثار تا باشد آشكار شكل به و جمع در بايد پاداش آشكارىدهد افزايش كنندگان، مشاهده و .پاداشگيرنده

5. : فاصله و باشد مقايسه قابل ديگر، سازمانهاى پاداش با بايد پاداش منصفانه توزيع(. شود داده تبعيض بدون نيز سازمان درون در و نباشد آنها ميان (2چندانى

سيره - و قرآن ديدگاه از پاداش

آن در مندرج بعضى و انگيزش از مستقل را پاداش بحث نويسان، مديريت برخى » « . يعنى است؛ سائق همان اصطالحا انگيزش كه مىرسد نظر به مىدهند قرار

. كردن سريعتر و بهتر براى روحيه، بردن باال عمل سوى به حركتدهنده و سوقدهندخودجوش طور به كه است فرد درون در نيرويى ايجاد همچنين و انگيزش مورد فرد

. شد خواهد داده عمل از پس پاداش، اما ببرد؛ پيش به را كارش نظارت، بدون ونوبت گاه آن داد، انجام خوب و مطلوب شكل به را عملى يافته، انگيزش فرد وقتى

. پاداش، و است عمل حين و قبل انگيزش، جمله، يك در است او به پاداش اعطاىعمل پايان .در

انگيزشى عاملى خود است، عملكننده فرد منتظر كه اجمالى، شكل به پاداش البتهبودن منتظره غير نوع يك نيست، معلوم آن نوع و مقدار چون ولى مىآيد؛ حساب به

Page 347: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مشخص پاداش با را دستمزد و حقوق بين مرز ويژگى، همين و دارد وجود پاداش در.مىكند

در پاداش، جايگاه و است سازمانى رفتار بحث در انگيزش، جايگاه نظريه، يك در . بلكه است، مستقل انگيزش از پاداش تنها نه حساب، اين با انسانى منابع مديريت

. تحقيق، اين در مىشوند مطرح جدا كامال فصل دو در نيز بحث جايگاه لحاظ ازمطرح مديريت وظايف بخش در انگيزش و انسانى منابع مديريت بخش در پاداش

.مىشود

آيهاى مناسبترين و دارد مناسبى جدول و جايگاه پاداش، نظام رحمانى، مديريت در « : عملوا و آمنوا فالذين از است عبارت كرد، مطرح مىتوان زمينه اين در كه

( » ؛ فضله من يزيدهم و اجورهم فيوفيهم و( 3الصالحات آوردند ايمان كه آنان يعنى ) و ) فضل از و داد خواهد كامل طور به را پاداششان خدا دادند، انجام صالح اعمال

: . اينكه يكى مىشود اشاره بخش دو به آيه، اين در افزود خواهد آنان بر خود بخششداده اجر مىشود، صادر مؤمن انسانهاى از كه صالح، عمل طبق خداوند، مديريت در . اولى. شد خواهد داده نيز زيادتى اجر، بر اضافه خداوند، فضل از اينكه دوم مىشود

. دومى و دستمزد و حقوق مشابه اولى است آن بر اضافه دومى و عمل مقابل دراست پاداش .مشابه

« : تعلم فال مىشود اشاره پاداشها اين بودن منتظره وغير نامعلوم به ديگر، آيهاى در( » ؛ يعملون كانوا بما جزاء اعين قرة من لهم اخفى ما نفسى( 4نفس هيچ يعنى

و شده گرفته نظر در برايشان چشمى كننده روشن هاى پاداش چه كه نمىدانداست شده .مخفى

« : تنگناها از خروج راه او براى خداوند كند، پيشه تقوا هركس مىفرمايد ديگر جاى در(.» مىدهد پاداش و رزق محاسبه، غيرقابل و غيرمنتظره شكل به را او و مىدهد قرار

به( 5 رحمانى، مديريت در پاداشها بودن محاسبه قابل غير و مخفى حال، هر به » اهميت، » اعين قرة اصطالح و مىكند عمل انگيزه كننده تقويت اصل يك صورت

نباشد معلوم تفصيل به گرچه مىرساند، را آن اجمالى رضايتبخشى و .ارزش

Page 348: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رحمانى - مديريت در پاداش انواع

. بيان به مىشوند تقسيم معنوى و مادى نيز و اخروى و دنيوى دسته دو به پاداشهابه نيز اخروى پاداشهاى و هستند معنوى و مادى نوع دو داراى دنيوى، پاداشهاى بهتر،

مىشوند تقسيم نوع دو :همين

دنيوى .1 پاداشهاى

) ( : و( پيروزى ، مىشوند اسير جنگ در كه كنيز و عبد جنگى، غنايم مادى دنيوى الفشدن برابر هفتصد و حسنه شدن برابر ده زمين، در رياست و خالفت وعده فتح،

.صدقه

: و( مؤمنان دلهاى در آرامش و سكينه القاى غيبى، امدادهاى معنوى دنيوى بپيروزى .بشارت

اخروى .2 پاداشهاى

: روح. فضاى نوشيدنىها، بهشتى، فراوان خوراكىهاى بهشتى، زنان مادى اخروى الفطهور شراب و عسل و شير نهرهاى رفاه، و .افزا

: شنود. و گفت الهى، رضايت و رضوان كسب خدا، به كردن نگاه معنوى اخروى بو دوستان با ديدار و گفتوگو بىپايان، شادمانى مفيد، و ....سالم

Page 349: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

وجد به را مؤمن انسان اخروى، و دنيوى معنوى و مادى پاداشهاى اين مجموعهو مىدهد تداوم اسالمى سازمان در را او حضور مىكند، بهينه را او عملكرد و مىآورد . كه است چيزهايى امور، اين مىدهد افزايش خويش سازمان در كار از را او رضايت

. شعاع امتداد رحمانى، مديريت در باالتر، همه از مىرود انتظار خوب پاداش يك ازدنيوى پاداش به منحصر پاداشها يعنى است؛ قيامت و آخرت در آن، پاداش و عمل

تكرار، از پس و فانى و محدود موقت، دنيوى، پاداشهاى اينكه به توجه با و نيستو نامحدود ابدى، اخروى، هاى پاداش مقابل، در و مىشوند اثربخشى جنبههاى فاقد

دارند مؤمنان بر عميقترى تأثير پاداشها اين ندارد، راه آنها در فنا و نفاد و بوده باقى . از باشند كننده جبران مىتوانند دنيوى، پاداشهاى ضعف يا و فقدان صورت در حتى و

ترجيح مادى بر را معنوى و دنيوى، بر را اخروى پاداش برتر، انسانهاى رو، ايندر. ) كه مىشود دانسته مديريت در پرورش، و آموزش نقش كه است اينجا مىدهند

.) را رحمانى پاداش نظام بايد مديران كه معنا بدين شد مطرح پيشين فصول . ترجيحات و درجات با هركس قاعدتا كنند بيان را آن تأثيرهاى و انواع و دهند آموزش

نمىشود خطا دچار صحيح، ترجيح در شود، آشنا رحمانى .پاداشهاى

رحمانى - مديريت در پاداش اعطاى مبانى

مبناى دو پاداش، براى كه مىشود استفاده شد، آورده بحث اين آغاز در كه آيهاى از : كه مؤمن، و صالح انسان از آن صدور ديگرى و صالح عمل يكى دارد وجود اصلى

: . » ( » مىفرمايد » قرآن مىنامند فاعلى حسن را دومى و فعلى حسن اصطالحا را اولىداده» كامل طور به آنان پاداش دادند، انجام صالح عمل و آوردند ايمان كه كسانى

.» كه آيه، اين شد خواهد افزوده آنان پاداش به خدا فضل از آن، بر اضافه و مىشودصالح انسان از صالح عمل صدور را پاداش دريافت شايستگى است، بحث مبناى

.مىداند

باشد؟ - ويژگىهايى چه داراى بايد پاداش

در مىشود، استفاده است، رحمانى مديريت بيانگر كه قرآن، آيات از آنچه بنابرباشد توجه مورد زير ويژگىهاى بايد :پاداش

Page 350: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

1. (.» « : عنه رضوا و عنهم ه الل رضى كند راضى را گيرنده پاداش و بوده رضايتبخش6)

2. (.» « : االحسان اال االحسان جزاء هل باشد احسان برابر در احسان عنوان (7به

3. (.» « : لهم سكن صالتك ان باشد (8تسكينبخش

4. (.» « : الكوثر اعطيناك انا باشد (9فراوان

5. « : به لتطمئن و لكم بشرى اال ه الل جعله ما باشد اطمينانبخش و شادىآفرين(10قلوبكم«.)

6. (.» «: نافله يعقوب و اسحاق له وهبنا و باشد انتظار حد از (11بيش

7. (.» « : للمجرمين ظهيرا اكون فلن على انعمت بما بيفزايد مثبت فعاليت (12بر

8. (.» « : تفرحون بهديتكم انتم بل باشد شأن (13مطابق

9. (.» « : الحسنى جزاء فله باشد زيبا و (14خوب

10. « : احسن من اجر نضيع ال انا نباشد آن در حق تضييع شائبه و باشد منصفانه(15عمال«.)

Page 351: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شود؟ - داده پاداش بايد كسى چه به

و روحيات اراده، نيت، يعنى باشد؛ صالح بايد عامل شد، نقل كه مبنايى آيه طبق . شدند، بيان شايستگى بحث در كه معيارهايى گيرد قرا توجه مورد بايد او ويژگىهاى

روحيه ايمان، اخالص، ارشديت، سابقه، مانند دارند؛ كننده تعيين نقش اينجا دردلسوزى و خالقيت و ابتكار .احسان،

مىگيرد؟ - تعلق پاداش عملى چه به

پاداش نوع هر مبناى صالح عمل رحمانى، مديريت و قرآن ديد از كلى، طور به . مديريت. چهارچوب در است سازمانى شغل از فراتر صالح، عمل البته است

است عملى صالح، عمل از منظور مىشود، معرفى قرآن آيات خالل از كه رحمانى، « : و الطيبات من كلوا الرسل ايها يا مىدهند انجام خداوند كارگزاران و بندگان كه

. ! » دهيد انجام صالح عمل و كنيد تناول پاكيزهها از رسوالن اى يعنى ؛ صالحا اعملواآگاهم مىدهيد، انجام آنچه به .من

كه مىفرمايد خداوند و هستند صالح عمل انجام به موظف رسوالن خطاب، اين در . هيچ پاداش و اجر كه مىكند تأكيد فراوانى آيات در همچنين آگاهم شما اعمال به من

. خدا رضايت مورد اعمال از كه آياتى همه اساس، اين بر كنم نمى ضايع را كسمىشوند محسوب صالح عمل از تفسيرى واقع، در مىگويند، .سخن

1. (.» « : شكرا داود آل اعملوا گيرد انجام خدا نعمات شكرگزارى عنوان به بايد عمل16)

2. (» « : ) زيادة ) و الحسنى احسنوا للذين باشد حسن من( » 17زيبا اجر نضيع ال انا و (.» عمال (18احسن

Page 352: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

3. (.» « : صبغه الله من احسن من باشد داشته خدايى (19رنگ

4. (.» « : ترضيه صالحا اعمل ان باشد خدا (20مرضى

5. (.» « : نقبا له اسطاعوا ما و يظهروه ان استطاعوا فما باشد (21محكم

«: . گفتيم پرندگان و كوهها به ما بخشيديم بزرگ فضيلتى خود سوى از داود به ما و ! را آهن و گوييد خدا تسبيح او همراه و شويد همآواز او با پرندگان اى و كوهها اى

: و اندازه به را حلقهها و بساز فراخ و كامل زرههاى گفتيم او به و كرديم نرم او براى(.» هستم بينا مىدهيد، انجام آنچه به من كه آوريد جا به صالح عمل و كن (22متناسب

بينا و است شده اطالق وغيره فنى و صنعتى اعمال بر صالح عمل آيات، اين دراست اعمال براى پاداش گرفتن نظر در از حاكى اعمال، بر خدا .بودن

« خدا رسول از هستند، آن اطراف كه نشينانى باديه و مدينه اهل كه نيست سزاوار . است علت بدان اين بپوشند چشم او جان از خويش جان حفظ براى و كنند تخلف

كه گامى هيچ و نمىرسد آنان به خدا راه در گرسنگىاى و تشنگى و خستگى هيچ كهاينكه مگر نمىخورند، دشمن از ضربهاى و نمىدارند بر مىشود، كافران خشم موجب

را نيكوكاران پاداش خداوند زيرا مىشود؛ نوشته آنان براى صالحى عمل آن، براىسرزمينى هيچ و نمىكنند انفاق راه اين در را بزرگى يا كوچك مال هيچ و نمىكند تباهنوشته آنان براى اينكه مگر نمىپيمايند، بازگشت در يا و جهاد ميدان سوى به را

(.» دهد پاداش اعمالش بهترين عنوان به را آن خداوند، تا (23مىشود

نظام براى را اصولى مىتوان شد، نقل قبال كه نساء، نيز و توبه سبأ، سوره آيات ازكرد استخراج :پاداش

Page 353: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مىشود .1 محسوب صالح عمل غيرفنى، چه فنى چه عملى، .هر

نيز .2 گرسنگى، و تشنگى خستگى، مانند كارى، هر براى الزم تالشهاى و مقدماتمىشوند محسوب صالح .عمل

آنها .3 و مىكند محاسبه صالح عمل عنوان به را اصلى و فرعى تالشهاى همه خداونددارد نظر زير دقيق .را

نمىكند .4 ضايع هرگز را تالشگران و نيكوكاران پاداش .خداوند

تالشهاى .5 و شده انجام عمل ارزش از بيشتر و بهتر مىشود، داده كه پاداشىاست آن .مقدماتى

دارد .6 را خود خاص پاداش بزرگ، چه و كوچك چه عملى، .هر

7. » شده » صادر را صالح عمل و مىدهد نشان را عمل جهت الله سبيل فى اصطالحمىدهد قرار صالح عامل .از

است .8 حتمى پاداشها تحقق خداوند، بودن الوعد صادق به توجه .با

به باال انگيزش با رحمانى، مديريت در كارگزارى، و عامل هر باال، اصول اساس بر . از اسالمى، سازمان يك در اگر اين، بنابر مىپردازد مضاعف تالشى و كوشش

و شوند نصب خدايى و عالى صفات با مديران و شود اقتباس رحمانى مديريت

Page 354: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شده ياد اصول بر را خود پاداش نظام و كنند القا سازمان در را اعتماد و عدالت . هم فرض بر نمىدهد وعده خالف احتمال كارگزارى هيچ كنند، تنظيم و ساخته مبتنى

رضايت اخروى، پاداشهاى و دنيا در درونى پاداشهاى نباشند، رضايتبخش پاداشها كهكرد خواهند حاصل را .او

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى16

ص (1 انسانى، منابع مديريت 265 - 254سعادت، .

ص (2 برابرى، 266نظريه .

آيه (3 173نساء، .

آيه (4 17سجده، .

آيه (5 3طالق، .

آيه (6 22مجادله، .

آيه (7 60الرحمن، .

Page 355: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (8 103توبه، .

آيه (9 1كوثر، .

آيه (10 عمران، 126آل .

آيه (11 72انبياء، .

آيه (12 17قصص، .

آيه (13 36نمل، .

آيه (14 88كهف، .

آيه (15 30همان، .

آيه (16 13سبأ، .

آيه (17 26يونس، .

آيه (18 30كهف، .

Page 356: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (19 138بقره، .

آيه (20 15احقاف، .

آيه (21 97كهف، .

آيه (22 11 - 10سبأ، .

آيه (23 121 - 120توبه، .

: انضباط دوازدهم فصل

( كاركنان نامطلوب رفتار (اصالح

[ ص انسانى، منابع مديريت 327 - 306سعادت، .]

مسؤوالن و مديران كوشش رغم على كه دارند وجود كاركنانى سازمان در هموارهو كارشكنى اخالل، با و هستند مشكلساز فعاليت، و كار مناسب محيطى ايجاد براى

. تأخير يا و غايبند بيشتر افراد، اين مىشوند امور همريختگى به و بىنظمى باعث تمرد،نمىكنند مدير دستورهاى به اعتنايى دارند، درگيرى مراجعان و خود همكاران با دارند،

. حل راه بررسى به فصل، اين در مىشمرند بىاهميت را ادارى مقررات و قوانين ومىپردازيم مسائل .اين

Page 357: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

انضباط - تعريف

به بتوان تا باشد داشته وجود سازمان در بايد كه دانستهاند قدرتى را انضباط گروهى. كرد تنبيه مىگذارند، پا زير را ادارى مقررات و قوانين كه را كاركنانى آن، وسيله

كه كردهاند تعريف سازمان در خاصى شرايط و فضا وجود را انضباط نيز گروهىمقررات و قوانين چهارچوب در را مقبول و معقول رفتارى مىكند ملزم را كاركنان

گيرند پيش در .سازمان

رفتار را انضباط دوم، گروه و خاطى كاركنان تنبيه را انضباط اول، گروه اين، بنابرمىدانند سازمان در آنان مرتب و .منظم

براى آن از مدير كه است ابزارى انضباط معتقدند كه دارند وجود نيز سومى گروه . كه است انضباط اعمال با ديگر، بيان به مىكند استفاده نامطلوب رفتار اصالح

با مطابق و مناسب رفتارى اتخاذ و ادارى مقررات و قوانين رعايت به وادار كاركنانمىگردند سازمان در شده وضع .استانداردهاى

عملكرد » و رفتار اصالح و تغيير بايد انضباط، از اصلى هدف كه تعبير اين امروزه » مقررات و قوانين از بسيارى تنظيم مبناى و است گرفته قوت باشد كاركنان

. خود خودى به سازمان، در خاطى كاركنان تنبيه اين، بنابر مىدهد راتشكيل انضباطىآنان در مطلوب رفتارى تغييرات آن، وسيله به كه است راهكارى بلكه نيست، هدف

مىآيد وجود .به

كلمه كه است اين داشت، نظر در بايد انضباط باره در بحث هنگام كه جالبى نكته » « » كلمه» از كه است ديسيپلين كلمه ترجمه انضباط «Disciple» و شاگرد معناى به

) رفتار ) شكلگيرى در مراد رئيس مهم نقش به اشاره و است شده گرفته مريد ) چگونگى ) در اصلى عامل مدير، مؤثر رهبرى كه مىدهد نشان و دارد مريد زيردست

است فرد كردار و .رفتار

Page 358: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آنان از انتظارى چه كه شود تشريح كاركنان براى سازمان، به ورود آغاز در اگر معموال بدانند، منطقى و معقول را كارى مقررات و قوانين كاركنان و دارد وجود

به ولى باشند؛ داشته منظم رفتارى تا مىكوشند و مىكنند مراعات را قوانين خود،در كافى انگيزه فقدان يا و مديران ضعيف مديريت و رهبرى جمله، از گوناگون، علل

ناچار به و نمىشود مشاهده سازمان اعضاى همه در انضباط و خودنظمى كاركنان،سازمان، نظر از كه ساخت وادار رفتارى به وادار را افراد تنبيه، به توسل با بايد

است مطلوب و .درست

انضباط - فرآيند

. در تحول و تغيير فناورى، در تغييرات است خارجى محيط از متأثر انضباط، فرآيندتوسعه، و رشد اثر بر سازمان، ارزشى نظام و فرهنگ تغيير و سازمان داخلى محيط

. تابع انضباطى مقررات و قوانين مىشود انضباطى مقررات و قوانين در تغيير باعث. نيست يكسان دانشگاه، يك در انضباط با كارخانه، يك در انضباط تند شرايط

تذكرات نقض، صورت در آن، از پس و شوند تفهيم بايد نخست انضباطى، مقرراتشود داده خاطى به .الزم

تخلفات - انواع

در كارمند نامعقول رفتار غيبت، و تأخير يعنى اصلى، گروه چهار به ادارى تخلفاتسازمان، از بيرون در كارمند نامعقول رفتار و نادرستى و تقلب سازمان، درون

شدهاند .تقسيم

تخلفات - ارزيابى و بررسى

قالب در شوند، رعايت ادارى تخلفات ارزيابى در بايد كه نكاتى از خالصهاىمىشود طرح زير :پرسشهاى

Page 359: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

چيست؟ .1 دقيقا است، شده مرتكب كارمند كه خالفى

است؟ .2 خالف او عمل كه مىدانسته آياكارمند

است؟ - شده سرپيچى مقرراتى و قانون چه از

باشد؟ - خبر با قانون اين وجود از مىتوانسته چگونه كارمند

است؟ - شده داده كافى تذكر كارمند به آيا

است؟ .3 متخلف واقعا كارمند آيا

است؟ - آمده دست به كجا از تخلف، واقعيات باره در سرپرست اطالعات

وجوددارد؟ - كارمند عليه ناپذيرى انكارى مدارك و داليل آيا

است؟ - شده توجه مىدهد، ارائه كارمند كه نظرياتى به آيا

دارد؟ .4 وجود تخفيف امكان آيا

است؟ - نشده داده او به نقيض و ضد دستور آيا

Page 360: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ندارد؟ - دشمنى او با كسى آيا

است؟ .5 شده اجرا همه باره در استثنا بدون قانون، اين آيا

6. ) دارد؟ ) ارتباط سازمان با حيثيت لحاظ از شده، انجام كه تخلفى آيا

7. ) چيست؟ ) خدماتى و انضباطى نظر از كارمند سوابق

مؤثر - انضباطى نظام ويژگىهاى

جزايى .1 تا باشد داشته ارشادى جنبه بيشتر بايد انضباطى .اقدامات

باشد .2 داغ بخارى يك مانند بايد انضباطى .نظام

است - عبرتآموز و دردناك تجربهاى سوختن، بار .يك

است - مشخص سوختن علت و مىسوزاند .بالفاصله

است - دهنده هشدار آن .حرارت

مىسوزاند - تبعيض بدون و يكسان را .همه

Page 361: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

باشد .3 تضاعفى و مرحلهاى بايد انضباطى .اقدامات

و - حقوق كسر گروه، تقليل خدمت، از موقت انفصال كتبى، اخطار شفاهى، تذكرشد ) بعدى مرحله وارد نبايد است، كافى مرحله هر اگر اخراج پايان، در و (مزايا .

بىمجازات ) - انضباط مثبت (انضباط

به كارمند نامطلوب رفتار اصالح شيوه رايجترين تضاعفى، و مرحلهاى تنبيه چه اگرآن درستى و بودن منطقى باره در صاحبنظران، از گروهى اخيرا اما مىآيد، شمار

كه است معايبى و كاستىها داراى روش، اين كه ساختهاند نشان خاطر و كرده شككه مىداند حريفى را كارمند واقع، در روش، اين اينكه جمله از مىكاهد؛ آن كارآيى از . گاه علت، همين به كرد تهديد سنگين و شديد مجازاتهاى به را او و درافتاد او با بايد

مىآيد دست به است، بوده نظر مورد آنچه خالف كامال .نتايجى

. معمول، روشهاى خالف بر است شده پيشنهاد بىمجازات و مثبت انضباط رو، اين ازمسؤوليت مثبت، انضباط در است، مدير با كارمند، عملكرد و رفتار كنترل آن، در كه

. مىشود گذاشته او خود عهده بر كارمند، شغلى و شخصى كردار و رفتار درستىفكرى هم و همكارى با و مطرح را مسائل دوستانه، فضايى در كارمند و مدير

. نمىكند، تحميل را حلى راه هيچ مدير مىكنند تالش آنها حل راه يافتن براى يكديگر، . يافتن به كارمند تشويق اين، بنابر مىرسند توافق به مشكل حل راه باره در بلكه

مىشود ارعاب و تهديد جانشين رفتارش اصالح براى .راهى

است - مرحله سه داراى مثبت، انضباط فرآيند

: را مذاكرات و مىكند مطرح را مشكل و مىگويد سخن كارمند با مدير اول مرحلهمىكند پىگيرى و .ثبت

Page 362: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. : به مذاكره نتايج دارد وجود هنوز مشكل كه مىشود يادآورى كارمند به دوم مرحله . شرط و دارد وجود مشكل كه مىپذيرد نيز او مىشود تسليم كارمند به كتبى شكل

است آن رفع او خدمت .ادامه

: در خود آينده به تا مىشود داده مرخصى روز دو يا يك كارمند به سوم مرحلهخدمت به خويش رفتار اصالح با مىخواهد آيا كه بگيرد تصميم و بينديشد سازمانادامه او تخلفات حال، عين در و دهد ادامه گرفت تصميم اگر خير؟ يا دهد ادامه

مىشود خواسته او عذر .يافت،

خطا - از پيشگيرى براى مشاوره مركز تأسيس

فرد، تنبيه از خالف، عمل وقوع از پيشگيرى كه باورند اين بر محققان، از گروهىانضباطى، اقدامات به توسل و تنبيه از پيش يعنى است؛ مهمتر آن ارتكاب از پس

. اين به برد بين از را آن و فهميد را كاركنان خالف احتمال علت كرد تالش بايدكه كاركنانى به تا مىآيد وجود به سازمان در مشاوره، براى بهويژه مراكزى منظور،

. اين شود كمك نيستند، خويش وظايف انجام به قادر شخصى، مسائل علت بهدستمزد و حقوق مانند ادارى، حتى و شخصى و خانوادگى مسائل به مشاوره، مراكزهر يا و همكاران با فرد شخصى روابط كار، انجام روش ارتقا، و انتقال مزايا، و

. هدف مىپردازند نيز مىسازد، مشغول را كارمند فكر كه ديگرى مشكل و مسألهبراى كه است مشكالتى موقع به رفع و تشخيص مراكزى، چنين ايجاد از اصلى

هستند آفرين مشكل سازمان، براى نهايت، در و .كارمند

انضباط - قرآنى تحليل

از مشاورهاى پيشگيرى روش و بىمجازات انضباط تضاعفى، مجازات نظريه سه با . طبق است؟ نظريهاى چه تابع رحمانى، مديريت كه ديد بايد اكنون شديم آشنا جرم،

خداوند مديريت در قرآن، :آيات

Page 363: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارد .1 وجود :مجازات

« و شديد عذابى داراى خداوند همانا پس ورزد، مخالفت رسولش و خدا با كه هر(.» است (1سخت

« آنچه از و كنند نقض شدهاند، متعهد آن به كه آن از پس را خدا پيمان كه كسانىكنند، تبهكارى و فساد زمين در و شوند جدا داده، را آن پيوستن دستور خداوند

(.» بود خواهد بدى منزلگاه آنان براى و لعنتند مورد (2ايشان

توافق، و تعهد مورد مقررات و قوانين نقض و رسول و خدا نافرمانى آيات، اين طبق: . مىفرمايد نيز اميرالمؤمنين دارد دنبال به را رحمت از دورى و لعنت و شديد عذاب

(.» كنم» وارد حق آبشخور به را او تا مىكشم بينى حلقه با را (3ستمكار

مىگيرد .2 انجام تبعيض بدون انضباطى .مجازاتهاى

( ) ( ، ع آدم حضرت همچون پيامبرانى رحمانى، مديريت ()4در ( ع( يونس و( 5حضرت () ( ص خاتم پيامبر( 6پيامبر باره در خداوند بهويژه گرفتهاند؛ قرار تنبيه و تهديد مورد

مىفرمايد :اسالم

« او راست دست با ما دهد، نسبت ما به نيست، ما از كه را گفتههايى خدا پيامبر اگراين مانع نمىتواند شما از هيچيك و مىكنيم قطع را گردنش رگ سپس و مىگيريم را

شود .«امر

نيستند مصون خداوند تنبيه از نيز پيامبران :وابستگان

Page 364: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« فرمان تحت كه مىزند مثال را لوط زن و نوح زن شدند، كافر كه كسانى براى خدا . . خدا از را آنان چيز، هيچ پس كردند خيانت دو آن به پس بودند ما صالح بنده دو

(.» : شويد داخل آتش به شوندگان داخل با شد گفته زن دو آن به و نكرد (7بىنياز

مىفرمايد خود فرزندان از يكى به خطاب اميرالمؤمنين باره، همين :در

« با بودند، شده مرتكب دادهاى، انجام تو را آنچه هم حسين و حسن اگر قسم خدا به(.» نمىكردم آشتى و صلح (8آنان

مىكند خطاب ديگرى كارگزار به :و

« از و كرد خواهم خوار و زبون را تو شود، ثابت المال بيت به تو خيانت گزارش اگر(.» مىگردى سبك من نزد مرتبه، و (9مقدار

دارد .3 وجود منطق و استدالل قدرت، از استفاده از قبل مجازاتها :در

« آن، از پيش كه آن مگر نمىكند، هالك را ديارى و شهر هيچ اهل تو پروردگار وديارى هيچ ما و كنند بيان برايشان را ما آيات كه برانگيزد آن مركز در را فرستادهاى

(.» باشند ستمكار آن، اهل كه آن مگر نمىكنيم، هالك (10را

« داشت وجود آن براى دهندهاى هشدار كه آن مگر نكرديم، هالك را قريهاى هيچ ما(.» نيستيم ستمكار ما و مىداد تذكر آنان به (11كه

Page 365: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شده اشاره متعددى پيامبران ارشادى و تبليغى زندگى به شعراء و هود سوره درمىخواندند، را خدا آيات مىكردند، دعوت خداوندى هدايت به را مردم همه كه است

عذاب كنيد، عصيان اگر كه مىگفتند ضمن در و مىكردند استدالل و تبشير انذار،در. بسيارى تأثير باشند، داشته منطقى پشتوانه كه مجازاتهايى رو، اين از مىشويد

. اميرالمؤمنين دارند مىفرمايد 7ديگران نيز :

«. است ممكن آن با مدارا كه زمانى تا مىكنم اصالح مدارا به را امر اين زودى به(.» است نهادن داغ دارو، و درمان آخرين پس نيابم، چارهاى (12هرگاه

مىفرمايد خود فرمانداران از يكى به خطاب :و

« كه هنگامى كن، مهربانى و مدارا و بياميز نرمى مقدارى با را درشتى و سختىسختگيرى، جز كه گاه آن شو، متوسل درشتى و سختى به و باشد شايستهتر مدارا

(.» نمىسازد بىنياز را (13تو

نمىرسد .4 مجازات به نوبت هست، بخشش امكان كه زمانى :تا

« (.» است دردناك عذابم اينكه و مهربانم و بخشنده من كه كن آگاه را (14بندگانم

« ايمان و كردند توبه آن از پس و شدند ناشايست و بد اعمال مرتكب كه كسانى(.» است مهربان و بخشنده آنان ايمان و توبه اين از بعد تو پروردگار همانا آوردند،

15)

است .5 مرحلهاى :مجازاتها

Page 366: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« كه فسادى علت به داشتند، باز خدا راه از را مردم و شدند كافر كه كسانى(.» مىافزاييم عذابشان بر عذابى (16مىكردند،

« را او حقوق و اسرار خود، همسر غياب در و متواضعند كه هستند ،زنانى صالح زنانزنان از دسته آن اما و مىكنند حفظ داده، قرار آنان براى خدا كه حقوقى مقابل در

) در ) نشد واقع مؤثر اگر دهيد اندرز و پند داريد، بيم مخالفتشان و سركشى از كهانجام به كردن وفادار براى عمل شدت جز راهى هيچ اگر و كنيد دورى آنان از بستر

به تعدى براى راهى كردند، پيروى شما از اگر و كنيد تنبيه را آنان نبود، وظايفشان(.» نجوييد (17آنان

« ) و ) گياهى آفت و ملخ و طوفان كرديم نازل آنان بر هم سر پشت بالها سپس ) تكبر ) نشدند بيدار آنان ولى بودند؛ جدا هم از نشانههايى كه خون، و قورباغهها

: . اى مىگفتند مىشد، مسلط آنان بر بال كه هنگامى بودند گنهكارى جمعيت و ورزيدند . از! را بال اين اگر كند رفتار كرده، تو با كه عهدى به مابخواه براى خداوند از موسىاما فرستاد؛ خواهيم تو با را بنىاسرائيل و مىآوريم ايمان تو به قطعا سازى، مرتفع ما

پيمان مىداشتيم، بر آنان از مىرسيدند، آن به كه معينى مدت از پس را بال كه هنگامى . كرديم؛ غرق دريا در را آنان و گرفتيم انتقام آنان از سرانجام مىشكستند را خويش

(.» بودند غافل آن از و كردند تكذيب را ما آيات (18زيرا

كينهورزى .6 و شخصى اهداف نه است، فرد توجه و بيدارى مجازاتها از :هدف

« مبتال كشاورزى آفت و نقص و معاش تنگى و قحطى به سخت را فرعونيان و(.» شوند متذكر شايد تا (19ساختيم

است نافرمانىها از برداشتن دست و شدن خطاها متوجه تذكر، از .منظور

Page 367: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« و سختىها دچار را آن اهل كه آن مگر نفرستاديم، پيامبرى ديارى و شهر هيچ در ما(.» كنند تضرع ايشان شايد ساختيم (20مشكالت

است توجه و پشيمانى تضرع، از .منظور

است .7 نيكوكاران و متعهدان به دادن دلگرمى و تشويق كاران، خطا تنبيه از :هدف

« بر را شما و مىگرداند خوار و مىكند عذاب را آنان شما دست به خدا را، آنان بكشيد(.» مىدهد شفا را مؤمنان قلبهاى و مىگرداند پيروز (21آنان

) مىفرمايد) اشتر مالك به ع :اميرالمؤمنين

« موجب كار، اين زيرا باشند؛ داشته مساوى جايگاه تو نزد بدكار، و نيكوكار نبايدبا را گروه هر و مىشود بد كار به بدكاران تشويق و نيك كار به نيكوكاران بىرغبتى

(.» ساز همراه و مالزم كرده، مالزم آن با را خويش خودش (22آنچه

نيستند .8 بخشش قابل خطاها :برخى

« اين از پايينتر كه گناهى هر و نمىبخشد را آن شود، ورزيده شرك او به اگر خداوندبه پس مىورزد، شرك خدا به هركس و مىبخشد بخواهد، كه هركس براى باشد،

(.» است شده گرفتار آشكارى گمراهى در (23تحقيق

« ايمان دوباره كفرشان از بعد و شدند كافر سپس آورده، ايمان كه كسانى هماناخداوند افزودند، خود كفر بر سپس شدند، كافر دوباره دوم، ايمان از بعد و آوردند

(.» نمىكند هدايت راهى هيچ به و نمىآمرزد را (24آنان

Page 368: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« . اگر ندارد آنان حال به فرقى نكنى، آمرزش طلب يا كنى آمرزش طلب آنان براى. بخشيد نخواهد هرگز را آنان خداوند كنى، آمرزش طلب آنان براى هم بار هفتاد

گروه خداوند و شدند كافر رسولش و خدا به آنان كه است آن امر، اين علت(.» نمىكند هدايت را (25بدكاران

نخواهد بخشش باشد، الهى حقوق از و حد موجب خطايى اگر نيز القضا فقه درغير. خطاهايى مىتوان مجازاتى و انضباطى نظام هر در مالك، اين اساس بر داشت

كرد تضمين و تصور را بخشش .قابل

است .9 ديگران آموزى عبرت انضباطها و مجازاتها از :هدف

« . فاسق قومى آنان كردند، اطاعت او از نتيجه، در شمرد سبك را خود قوم فرعونغرق را همه و گرفتيم انتقام آنان از آوردند، خشم به را ما كه هنگامى اما بودند؛

(.» داديم قرار آيندگان براى عبرت و الگو را آنان و (26كرديم

مىفرمايد كلى صورت به فرعون، مجازاتهاى بيان از پس ذاريات، سوره در :خداوند

«(.») ( هستند اصالح اهل مىترسند كه كسانى براى است عبرتى مجازاتها اين در همانا27)

استفاده .10 انسانها تربيت و جرم از پيشگيرى براى مجازاتها انواع كردن بيان از:مىشود

Page 369: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« آتشافروز كه داريد نگه آتشى از را خانوادهتان و خود آوردهايد، ايمان كه كسانى اىهرگز كه مأمورند گير سخت و تندخو فرشتگانى آن، بر و هستند سنگها و مردم آن

(.» نمىكنند خدا (28نافرمانى

مىشود .11 استفاده ناصالح عناصر تهديد براى مجازاتها كردن بيان :از

« سر پشت و مقابل از آتش كه را زمانى آن مىدانستند ورزيدند، كفر كه كسانى اگر(.»... نمىشوند كمك و شد نخواهد رد (29ايشان

اخراج - شرايط

: شديدى روحى ضربه شغل، دادن دست از و كار از اخراج كه آنجا از نخست ديدگاهدرباره تصميم دهد، تغيير را او زندگى مسير است ممكن حتى و مىكند وارد فرد به

. امروزه مىشود گرفته جوانب همه بررسى از پس و بسيار تأمل با كارمند اخراجطرح با كرده، اعتراض سازمان مديران تصميم اين به آسانى به مىتوانند كاركنان

كنند حيثيتى و مالى خسارتهاى ادعاى دادگاه، در .دعوا

: صورت در و كنترل هدايت، فايول، هنرى مانند كالسيك، نظريهپردازان دوم ديدگاهمهم و اوليه اصول از را انضباط و مىدانند مدير حق را متخلف كاركنان تنبيه لزوم،

. مقررات و قوانين بايد سازمان اعضاى كه معتقدند آنان مىكنند قلمداد مديريتكنند اطاعت آنها از و شمرده محترم را سازمان بر .حاكم

خود، دلخواه به مىتوانست كارفرما نظرياتى چنين تأثير تحت بيشتر گذشته، در . كه زمان هر كه مىداد اجازه كارفرما به قانون حتى و عرف كند اخراج را كارمند

اخراج را كارمند دليل، بدون حتى يا و موجهى غير يا موجه دليل هر به كند، اراده.كند

Page 370: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. » « » « : هرگز رو، اين از مىرود شمار به او دارايى و حق انسان، شغل سوم ديدگاهگيرد صورت دليل بدون اخراج .نبايد

:) براى ) كه استخدامى، قوانين نمىتواند تنها نه كارفرما قانونى ديدگاه چهارم ديدگاهاخراج و تنبيه به تصميم رأسا و گذارد پا زير شده، وضع شاغل افراد منافع از حمايت

در جامعه اعضاى همه براى قانوناساسى كه نيز را حقوقى بايد بلكه بگيرد، كاركنانكند رعايت است، گرفته .نظر

عقيده به ولى مىرسد، نظر به كاملتر اخير ديدگاه باال ديدگاههاى بين اينكه رغم علىمىتوانند مواردى در كارفرمايان زيرا ندارد؛ چندانى كارآيى قانونى، ديدگاه اين بعضى

تضاعفى مراحل همه و است بوده حق به و موجه كارمند، اخراج كه شوند مدعىبه او تخلف باره در كافى تحقيقات و شده داده هشدار است، گرديده طى مجازات

) نظام ) و شده اعمال مشابه موارد در نيز ديگران باره در است، آمده عملدر كه كند اثبات مىتواند سازمان جمله، يك در و است نبوده زا تخلف نيز سازمانىكارى سوابق و كارمند وضعيت همچنين و تخلف اهميت ماهيت، نوع، مجازات، تعيين

است شده گرفته نظر در وى عملكرد .و

اخراج - به قرآنى نگرشى

و است استوار رشد و عدالت مغفرت، رحمت، مبناى بر كه رحمانى، مديريت دروجود اخراج شدهاند، وضع جامعه عبرت و فرد اصالح براى آن، انضباطى اقدامات

) ( شيطان. فقط و مىشود هبوط دچار و اخراج بهشت از ع آدم حضرت حتى دارد ) ( . بلد نفى و تبعيد را افراد برخى گاهى نيز ص خدا رسول مىشود اخراج كه نيست. » « ) ( كرد. عقوبت المساس مجازات به را سامرى هم ع موسى حضرت مىكرد « : من عذاب و مهربانم و بخشنده من كه بده خبر من بندگان به مىفرمايد خداوند

است .«دردناك

الهى رحمت از دورى معناى به كه شديم آشنا طرد و لعن اصطالحات با اين، از پيش . رو، اين از ندارند را اصالح صالحيت كه هستند كسانى ملعونان، يا مطرودان و است

Page 371: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است؛ شرعى حرام و مىشود محسوب غصب اسالمى، مسؤوليت يك در آنان تصدىسلب كه كسانى و كنيد واگذار اهلش به را امانات كه است كرده امر خداوند زيرا

بمانند منصب يك در نبايد لحظهاى شدهاند، اهليت و .صالحيت

او دارايى و حق هركس شغل اينكه بهانه به و است حتمى امرى اخراج اين، بنابرحفظ اسالمى سازمان در را ناصالح فرد نمىتوان مىشود، متالشى او زندگى يا است

امر دوران در كه شد بيان قبال و است اجتماع حقوق كردن ضايع او حفظ زيرا كرد؛است اجتماع حق رعايت با اولويت اجتماع، حقوق و فرد حقوق .بين

كوشش بيشترين آن، از پيش و است حل راه آخرين اخراج، كه دانست بايد البته ) ( . در ايشان، با بيعت از پس ع اميرالمؤمنين مىگيرد صورت اصالح و مدارا براى : داشتند، دست عثمان كشتن در كه آنان بود خوب مىگفتند كه گروهى پيشنهاد مقابل

فرمود عمومى و قانونى جملهاى مىكردى، :كيفر

« خون كه جويانى مفسده برابر در است، ممكن كه آنجا تا كار اصالح براى منشد، مسدود چاره راه اگر اما مىكنم؛ خويشتندارى دادهاند، قرار دستآويز را عثمان

(.) مىبرم ) شمشير به دست ناچار به يعنى است كردن داغ دارو (30آخرين

« : هالك را قومى خداوند مىفرمايد كه است قرآن آيه اين با همسو فرمايش، اين( » ؛ باشند مصلح اگر تنبيهات( 31نمىكند باشد، داشته وجود اصالح از روزنهاى تا يعنى

. . نيز را اخراج اگر مىگيرد صورت حجت اتمام عذاب، از پيش نمىگيرد صورت شديداخراج ) براى شديدى اجتماعى و روحى عواقب زيرا بدانيم هالك و عذاب از نمونهاى

) حجت اتمام و نصيحت از پس و او اصالح از شدن نااميد از پس بايد دارد شوندهگيرد .صورت

اسالمى، مالكات اساس بر رحمانى، مديريت در مديران كه هنگامى ديگر، سوى ازنباشد، آنان در انتقامگيرى و شخصى كينه و باشند شده نصب تقوا، و عدالت همانند

خوبى قدرت و سرعت با كارها تا بشود داده ايشان به نيز اخراج اختيار و قدرت بايدشود كاسته تمرد از و شود حاكم بيشترى اطاعتپذيرى و مدير نفوذ و رود پيش .به

Page 372: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

توجيه و فرار براى راهى اينكه از غير فراسازمانى، و قانونى حمايتهاى اين، بنابربراى امنى حاشيه مىشود باعث زيرا داشت؛ خواهد معكوس و منفى اثر دارد،

چون بيفزايند؛ خويش تخريب و عصيان درجه بر و شود ايجاد صالح غير انسانهاىبه عادالنه امرى ظاهرا گرچه قانونى، تمسكهاى به توجه با اخراج، طوالنى فرآيند . و عمل سرعت كه است بديهى شد خواهد خاطيان تشجيع باعث اما مىآيد، نظر

و دارد سازمانى انضباط و نظم ايجاد در مثبتى بسيار آثار مجازاتها در قاطعيتشد، بيان كه طور همان زيرا زدا؛ مشكل نه است، مشكلزا قانونى، ظاهرا تأخيراتاقدام بخواهد انتقامگيرى روحيه و كينهجويى علت به اگر اسالمى، سازمان در مدير . داغ و حربه نبايد مىشود عزل خويش منصب از و ساقط عدالت از كند، اخراج به

. چنين مدير اگر ديگر، بيان به شد او اقتدار كاهش مايه و گرفت مدير از را اخراج . پرهيز براى البته بود نخواهد خويش مسؤوليت ايفاى به قادر باشد، نداشته اختيارى

گرفت اخراج به تصميم خاص، مشاوران كمك با مىتوان احتياط .و

كه مىآيد بر مىفرمود، كه تفويضهايى و خود واليان با اميرالمؤمنين عهدنامههاى ازاين در اگر كه مىدانستند آنان و مىكرد اعطا خويش منصوبان به را اخراج قدرت . خداوند بود خواهند اخراج و عزل براى موضوعى خود دهند، خرج به ناعدالتى زمينه

و غلظت و عذاب و تنبيه قدرت مىنامد، اليم عذاب صاحب را خود كه نيز رحمان ! « : جهاد منافقان و كفار با پيامبر اى مىكند تفويض خويش رسول به را شديد برخورد

) بد ) كه است جهنم آنان جايگاه كه بدان و كن اعمال درشتى و غلظت آنان بر و كن .» سازمان خاطيان و متمردان از نمونههايى را منافقان و كفار اگر است سرنوشتى ) ( شديد تنبيه و اخراج اختياردار رهبر، و مدير عنوان به ص خدا رسول بدانيم، الهى

از بايد نيز ردهها ديگر اختيار، تفويض و مراتب سلسله قانون به توجه با و است . اخراج اين، بنابر شوند بهرهمند اختيارى :چنين

است .1 ضرورى اصالحناپذير، انسانهاى .براى

است .2 حل راه .آخرين

Page 373: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مىشود .3 حجت اتمام و نصيحت و مدارا آن، از .بيش

است .4 سازمان مدير اختيارات .از

بگذارد .5 را خود اثر تا شود اجرا قاطع و سريع .بايد

دوباره شد، پشيمان خود كرده از و كرد اصالح را خود بعدا شده، اخراج فرد اگر البته ) ( . و بهشت از ع آدم حضرت اخراج از پس خداوند گيرد قرار رحمت مورد مىتواند « : توبه خدا پس آموخت، را كلماتى پروردگارش از آدم مىفرمايد او، به هبوط دستور

« : .» پايين من بهشت از فرمود آنگاه است مهربان و توبهپذير خدا و پذيرفت را اوكرديد، تبعيت آن از شما و آمد شما براى هدايتى من سوى از اگر پس اين از و آييد

» به اين ولى دارد؛ وجود اصالح و بازگشت راه يعنى ؛ نيست شما بر حزنى و خوف ) ( گذشته ع آدم حضرت همچون شخصيتى اگر زيرا نيست؛ اخراج عدم معناى

گمراهى به سوگند با را خود ناپذيرى اصالح مانندشيطان، موجودى كرد، راجبرانكرد دريافت را جهنم وعده رو، اين از و داد نشان .بندگان

مانع مىرود، سؤال زير او حيثيت و مىپاشد هم از او زندگى كه نگرانى اين اين، بنابر . هنگامى قرآن، نقل بنابر است باز حيثيت اعاده و اصالح راه زيرا نيست؛ اخراج از

! : . موسى اى گفتند سپس بخشيد را آنان خداوند شدند، گوسالهپرست بنىاسرائيل كه ( . چيزى كه شدند صاعقه دچار آنگاه بياوريم ايمان تو به تا بده نشان ما به را خدا

) شدند، زنده مرگ، از پس باز حال، عين در ولى ؛ است حل راه آخرين و اخراج شبيه . حلقات و مراحل اين نبودند اصالحپذير هم باز ظاهرا كه باشند شكرگزار شايد

ولى است؛ محفوظ خود جاى به خويش، مرحله در اخراج كه مىدهد نشان رحمانى،فراهم سازمان، به دوباره اتصال و آبرومند زندگى و حيثيت اعاده و جبران فرصت

) ( مىفرمايد. ع اميرالمؤمنين :است

« بر و خواند نماز او جنازه به آن، از پس ولى كرد؛ رجم را محصن زانى اكرم، پيغمبر( » ؛ مىداد فىء از نيز را آنان سهم ولى كرد؛ جارى حد سارق، و غيرمحصن (32زانى

Page 374: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» رحمانى » مديريت در رحمت اصل مقتضاى به اين و نمىشود كلى طرد كسى يعنى.است

اخراج - چگونگى

و صريح بسيار ولى آرامى، به و كوتاهى نشست طى كه است معتقد فولمر ويليام . همين در شود رسانده او اطالع به خصوصى طور به كارمند، اخراج خبر محكم،

از او وضعيت شد، خواهد قطع او حقوق موقع، چه اينكه مانند اطالعاتى، بايد جلسهبايد موقع چه و بود خواهد چه او مزاياى و بازنشستگى حقوق اينكه و بيمه، نظر

پرسش به چگونه كه شود گفته او به و شود داده كارمند به كند، ترك را سازمانشد خواهد داده پاسخ مىشود، پرسيده وى باره در كه .هايى

رحمانى - مديريت ديدگاه

از و است مناسب انسانى، شؤونات رعايت با و است توجيهپذير چند هر باال نظريهتا مىكند كمك او به و مىكند جلوگيرى فرد آبروى و حيثيت به خدشه آمدن وارد

. چه است نقادى و مناقشه قابل ولى بگيرد، عبرت آن از و دريابد بهتر را خود مشكلرا او رفتار و معرفى را اخراجى و خاطى فرد كه مىكند اقتضا موارد بعضى بسا

مؤثر نيز اجتماعى نظم و سازمانى انضباط در و شود ديگران تاعبرت كرد افشاو دعوا مخدر، مواد از استفاده مانند تخلفاتى مديريتنويسان، برخى كه بهويژه افتد؛

و اموال عمدى تخريب و دزدى وظايف، انجام از خوددارى و تمرد مشاجره، . فرد رفتار اصالح را مجازات مبناى اگر مىدانند فرد اخراج علت را سازمان دارايىهاى

اشكاالت سرايت از مانع و بدانيم آن عبرتآفرينى و درسآموزى تأثيرات نيز و خاطىبه اقدام محدود، گرچه موارد، برخى در است الزم شويم، ديگر سازمانهاى به او ) ( باره در مالكاشتر به ع اميرالمؤمنين كه همانطور كرد؛ افشاگرانه و علنى اخراج

و بنشان آنان بر را ننگ داغ كه مىدهد دستور مالى فساد به متهمان و اختالسكنندگان . شد خواهد اختالس شيوع از مانع كار، اين بريز را آنان .آبروى

Page 375: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رسول كه شد بيان قبال و است عفو و رحمت بر رحمانى، مديريت در اصل البته ) اقتضا) امرى اگر ولى بود؛ استغفار عفوو به مأمور خويش رهبرى در نيز ص خدا

« : من رحمت مىفرمايد رحمان خداوند كه طور همان كرد؛ عمل اصل خالف بايد كرد،.» كرد خواهد اصابت بخواهم، كه هركس به من عذاب و است گرفته فرا را چيز همه

از كه نفر سه آن مانند نمىبخشيد؛ و مىكرد غضب گاهى رحمت، رسول رو، اين ازكرده سب را خدا رسول كه نفر سه آن مانند و بودند ورزيده خوددارى جنگ به رفتن

.بودند

ولى شود؛ او شامل عفو بايد است، نرسيده اخراج مرحله به فرد اگر اين بنابر . دو را تخلفات مىتوان نيز اينجا در است فرد اصالح عدم از حاكى اخراج، مرحله

: به اخراج بايد كه آن، كالن نوع از بهويژه اختالس؛ و دزدى مانند تخلفى كرد دستهاست سازگارتر جمع، حقوق با اين و باشد افشاگرانه و علنى .طور

دارد؟ - بيشترى قدرت يك كدام تنبيه، و پاداش نظام

. مىكند مشغول خود به را سازمانها و مديران ذهن كه است مهمى پرسش اينتربيت، علماى كه هستند آن بيشتر تأثيرگذارى به معتقد و پاداش طرفدار گروهى

. را تنبيه قدرت نيز برخى مىدانند تنبيه از كارآمدتر را تشويق و گروهند اين در عمدتامىدانند .افزونتر

به مربوط آيات و آيه ششصد حدود تنبيه، قدرت به مربوط آيات تحقيق، يك طبقاستفاده بر اسالمى، و الهى مديريت در يعنى است؛ آيه سيصد حدود پاداش، قدرت

. داده قرار مالك آيات، تعداد اگر بسا چه است شده بيشترى تأكيد تنبيه قدرت ازآنچه يعنى است؛ پاداش قدرت برابر دو تنبيه قدرت تأثير رحمانى درمديريت شود،

اقتدار گر نمايان كه است تنبيه قدرت است، اجتماعى انضباط يك اجراى ضامن . . لزوما تنبيه، از منظور البته بود نخواهد نيز انسجام و نظم نباشد، اقتدار تا استمديريت در انضباط فرآيند در گذشت، كه طور همان بلكه نيست، مجازات و تهديدموعظه، مانند مراحل، ديگر و مىدهند تشكيل را بخشى مجازات، و تهديد رحمانى،

پيشگيرانهترى و كنندهتر تعيين نقش حجت، اتمام و عفو استدالل، منطق، نصيحت،مىآورند پديد .را

Page 376: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

از بهتر ترس، عامل است، زيادهخواهى و آزادى به انسان، عمومى ميل كه آنجا از. . دارد را خود انگيزش نقش نيز تشويق البته بپردازد عوامل اين مهار به مىتواند تنبيه

قدرت و است انضباط و نظم ايجادكننده تنبيه، قدرت كه گفت مىتوان جمله يك در . از ترسيدن و بردن حساب اگر مديريتى هر در انگيزش و حركت عامل تشويق،

مىپاشد هم از امور شيرازه نباشد، .قدرت

همه براى قرآن كه اوصافى از كه مىشود دانسته قرآن، آيات به ديگرى آمارى نگاه با » « » معناى » به نذير و مژدهدهنده معناى به بشير صفات مىكند، ذكر پيامبران

» « » « » « » « . ، منذر و نذير و مبشر و بشير صيغه دو در صفت، دو اين است بيمدهندهدر 58 است آمده يكديگر كنار در آن، مورد شانزده كه شدهاند تكرار قرآن در 42بار

) ( » « » شده » ذكر مبشر يا بشير با همراهى بدون تنهايى به منذر يا نذير واژه مورد،و. تبشير از تنبيه افزونتر كارآمدى بر باشد مؤيدى مىتواند آمارى تركيب اين است

.پاداش

» مانند » است؛ شده غيرمثبت صفات به موصوف بارها اكثريت قرآنى، فرهنگ دربه متصف اندك، جمعيت مقابل، در و شكرگزارى عدم و ايمان عدم تعقل، عدم

. فساد بر آنان بيشتر استعداد كه جمعيت، اين مهار شدهاند ايمان و شكرگزارى . نوبت گاه آن گرفتند، آرام تنبيه قدرت با كه هنگامى است مجازات و تنبيه با است،

. بدينرو دهد سوق تعالى و رشد سوى به را همگان تا مىرسد پاداش و تشويق بهآبادانى امنيت، دين، احكام اجراى ضامن مقتدر، حكومت يك وجود كه معتقدند برخى

. است آمده كريم قرآن در است صالح انسانهاى آزادى :و

« ميزان و آسمانى كتاب آنان با و فرستاديم روشن داليل با را خود رسوالن ماو كنند عدالت به قيام مردم تا كرديم نازل عادالنه قوانين و باطل از حق شناسايىبداند خداوند تا است مردم براى منافعى و شديد نيروى آن در كه كرديم نازل را آهن

. و قوى خداوند ببيند را او كه بىآن مىكند، يارى را رسوالنش و او كسى چه كه(.» است (33شكستناپذير

Page 377: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مأموريتهاى اجراى ضمانت عنوان به است، شديد بأس داراى كه حديد، آيه، اين در . به نيز پايان در است شده ذكر آنان همراه شده نازل قوانين و رسوالن آسمانى

و انضباط و آهن در آن جلوه كه است شده اشاره خداوند بودن شكستناپذير و قوىاست تنبيه .قدرت

چه باشد، آموزشى مركز يك در يا و گيرد قرار نصيحت و وعظ مقام در كسى اگرو حكومت پاى وقتى ولى كند؛ توجه بيشتر پاداش، و تشويق قدرت به بايد بسا

است بين در اقتدار، از سخن ديگر اينجا آمد، ميان به انضباط و نظم ايجاد مسؤوليتگوسفندان و رسيد مستضعفان و مظلومان داد به بتوان تا بود آهنين و محكم بايد و

داد نجات گرگها چنگال از .را

مىشود، گفته سخن پاداش قدرت به نسبت تنبيه قدرت افزونى از كه هنگامى البتهقوى و قادر و قاهر خدايى رحمان، خداى زيرا ندارد؛ منافات رحمانى مديريت با اين

مهربان تنبيه، قدرت و اقتدار عين در و است مقتدر عزيز اخذ و شديد بطش داراى و . خاطيان او تنبيه باالى قدرت است برخوردار بااليى بخشش و عفو درجه از و است

. آن از تشويق مىسازد آرام و امن را جامعه و مىكند دلگرم را صالحان و مرعوب راطبق كه است ظالمان براى تنبيه و مىگذارد تأثير آنان در بيشتر و است صالحان

مىدهند تشكيل را اكثريت قرآنى، .گزارش

را خود خاص تجلى اقتدار، و حاكميت قدرت بايد اسالمى سازمانهاى در اين، بنابرتجاوز و شود كم تمرد شود، تضمين و تأمين كار، سازمان و انسجام تا باشد داشته

يك مثابه به كه انسجام، و نظم اين سايه در و يابد كاهش ديگران حقوق و حدود بهتعالى و رشد و رهبرى و انگيزش و تشويق به است، باال تنبيه قدرت از ناشى و اصل

.پرداخت

خشونت و ديكتاتورى گر توجيه و مشوق كه ماكياوليسم، با روحيه، و رويه اينعليه قدرت، اعمال ماكياوليسم، نظريه در زيرا دارد؛ بسيار تفاوت است، حاكمانقرآن، گزارش طبق كه بود فرعون حكومت در كه آنگونه است؛ مظلومان و ضعفااو از تا بود كشيده استعباد و استضعاف به را مردم داشت، غيررشيد حكومتىبراى امن فضاى ايجاد رحمانى، مديريت تنبيه قدرت در كه حالى در كنند، اطاعت

Page 378: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. دو اين ميان اين، بنابر است تعالى به رو و رشدآميز حركت و صالحان و مظلومان(. است بسيار تفاوت شيطانى، و رحمانى (34انديشه

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى17

آيه (1 13انفال، .

آيه (2 35رعد، .

خ (3 136نهجالبالغه، .

آيه (4 36 - 35بقره، .

آيه (5 144 - 143صافات، .

آيه (6 47 - 43الحاقه، .

آيه (7 100تحريم، .

Page 379: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نامه (8 41نهجالبالغه، .

نامه (9 43همان، .

آيه (10 59قصص، .

آيه (11 209 - 208شعرا، .

خ (12 168نهجالبالغه، .

نامه (13 53همان، .

آيه (14 50 - 49حجر، .

آيه (15 153اعراف، .

88نحل،آيه (16 .

آيه (17 34نساء، .

آيه (18 136 - 133اعراف، .

Page 380: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (19 130همان، .

آيه (20 94همان، .

آيه (21 14توبه، .

53نهجالبالغه،نامه (22 .

آيه (23 116نساء، .

آيه (24 137همان، .

آيه (25 80توبه، .

آيه (26 56 - 54زخرف، .

آيه (27 26ذاريات، .

آيه (28 6تحريم، .

آيه (29 39نساء، .

Page 381: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

خ (30 فراز 168نهجالبالغه، ،15 .

آيه (31 117هود، .

خ (32 168نهجالبالغه، .

آيه (33 25حديد، .

34) : ص. اسالمى، مديريت در قدرت قمى، نادرى مهدى محمد ك 190 - 184ر .

: مديريت وظايف سوم بخش

مقدمه -

. » از » دوم، بخش بود انسانى منابع مديريت تحقيق، اين نخست بخش موضوع . . مديريت است مشخص مبحث دو اين تفاوت مىكند بحث مديريت اصول يا وظايف

مانند مىشود؛ منتهى انسان به كه مىكند بحث امورى مديريت از انسانى، منابعوظايف مبحث در اما او؛ تنبيه و پاداش دستمزد، و حقوق آموزش، فرد، گزينش

وظيفه كه مىشود بحث امورى از بلكه نمىشود، بحث انسان از مستقيما مديريت،بندى بودجه و سازماندهى برنامهها، كنترل و برنامهريزى مانند است؛ .مدير

» مطرح » سازمانى رفتار عنوان تحت مديريت، مباحث از نيز سومى بخش البته( مىشود؛ مطرح آن در قدرت و رهبرى انگيزش، همچون موضوعاتى كه ولى( 1است

كافى حق، ايفاى براى را دو آن زيرا مىكند؛ اكتفا بخش دو همان به تحقيق اين.مىداند

Page 382: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

چيست؟ - مديريت وظايف

(: مىشود: زير دورانهاى شامل مديريت، مكاتب (2مقدمه

علمى. مديريت از قبل دوران الف

كالسيك. مديريتهاى دوران ب

انسانى. روابط مكتب ج

(. ج. و ب از تركيبى (3د

. در است تكامل و تطور حال در ديگر، انديشه هر مانند اداره، فن و مديريت دانشو مدون فرمولهاى بدون و فطرى شكل به مديريتها علمى، مديريتهاى از پيش دوران

( روميان و چينيان زمان در تجارى واحدهاى مانند بود؛ بينش( 4مبين نوع يك داراى كه ( . شد، آغاز علمى مديريت دوران تيلور، فردريك ظهور با بودند ساده كه( 5مديريتى

باره در نوشتههايش حاضر، قرن اوايل در و شد معروف علمى مديريت پدر به. . بود فناورى اساس بر وى مديريت مبناى داشت بسيار خوانندگان مديريت، نظريه

به كارگران كه بود هايى روش و فنون بهبود بازده، افزايش راه بهترين وى گمان به . توجه سازمانى نيازهاى به بيشتر او طرح در و مىدانست ابزار را افراد او مىبرند كار

(. افراد نيازهاى به نه (6مىشد،

» سالهاى » فاصله در را انسانى روابط نهضت و كرد ظهور مايو التون تا 1920بعدها 1930 . از غير كه مىگفتند پيروانش و او كرد تيلور آراى جانشين و مطرح ميالدى بايد اينكه

Page 383: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

روحيات به بايد داد، قرار توجه مورد بازده افزايش براى را فناورى روشهاى بهترين . فناورى روابط بر انسانى روابط كه مىكردند ادعا آنان كرد توجه نيز انسانى امور و

» آورده » دست به هاتورن به معروف آزمايشهاى از را اين و دارد ترجيح كارى و(7بودند.)

كه بود مديريت نظرى مكاتب دوران تيلور، فردريك از پس و مايو التون از پيششاخصترين فايول، اصولگرايى و وبر بوروكراسى و كشيد درازا به سال پنجاه حدود

(. است .)8آنها شمردهاند( مكاتب اين زمره از را تيلور فردريك تكنوكراسى (9برخى

به باشد، اين از نامنظمتر و بيشتر بسيار مديريت، نظريات كه مىآيد نظر به ولى( است نظريهها از جنگلى مديريت، علم صاحبنظران از بعضى نظر به كه (10گونهاى

(. است ناموفق علوم از بعضى، نظر به نظريه( 11و جنگل اين در مىتوان چگونه حال به آنها از بتوانيم تا باشد اتفاق مورد كه يافت دست ثابت اصولى به ناموفق، علم و

كارش كه اصولگرايان، رهبر كه گفت بايد كنيم؟ استفاده موضوعى اصل عنوانمعروف علم، اين در او اصول و است سازمان و مديريت علم در اصل تأسيس

من كه مىگويد فايول هنرى يعنى مىدانند، علم اين اصولگرايان پدر را او و است . او » « قانون نه است، عمل راهنماى اصول، اين و دارم ترديد اصل كلمه دراطالق

قرار تبدل و تغيير معرض در طبيعى، قوانين از بيشتر مديريت، اصول كه مىافزايدآن از توجيه، قابل و صحيح منطقى اساس بر كه هستند پيروى قابل زمانى تا و دارند

(. شود گردانده (12روى

اين به بستن دل پس دارد، اصول باره در عقيدهاى چنين اصولگرايان، رهبر وقتىتوجه او اصول به اين، وجود با اما نيست؛ روا آن، از اصل آوردن چنگ به و جنگل

روشها. نيست، مطلق مديريت، در چيز هيچ كه واقعيت اين بيان ضمن فايول مىكنيمانجام يا سازمان پيكره تقويت در را آنها و بود رسيده بدانها تجربه در كه را فنونى و

داد ارائه مديريت گانه چهارده اصول عنوان به دانست، مى مفيد مديريت، :وظايف

Page 384: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

منافع وابستگى مديريت، وحدت فرماندهى، وحدت انضباط، اختيار، كار، تقسيمعدالت، نظم، مراتب، سلسله تمركز، كاركنان، خدمات جبران كلى، هدف به فردى

(. يگانگى احساس و عمل ابتكار (13ثبات،

سال در را باال اصول .)1916او كرد اعالم اداره فن اصول نام به كتابى در ميالدىاز( 14 هم و پرداختند شده ياد اصول آرايش به گيوليك و ارويك مانند افرادى بعدها

(. دادند قرار اختصارى عالمت آنها براى هم و كاستند آنها واژه( 15تعداد «POSDCROB» ( ،هدايت كارگزينى، سازماندهى، برنامهريزى، عنوان هفت نشانه

. ) سه بر مديريت، امروزين دانشمندان است بودجهبندى و گزارشدهى هماهنگى، . : وى كنترل و سازماندهى برنامهريزى، از عبارتند كه شدهاند متفق و معتقد اصل

از و ندارد آن عرض در استقاللى و است سازماندهى از ركنى هماهنگى، كه مىافزايدهماهنگى همان مديريت، زيرا نيست؛ اصل يك عنوان به آن ذكر به نيازى رو، اين

(16است.)

(. افزودهاند نيز را رهبرى يا انگيزش اصول، اين به آنچه( 17برخى مجموع از وجود آنها تعداد و مديريت اصول زمينه در اتحادى و اتفاق كه شد دانسته گذشت،

پنج. عناوين براى را وحدتى بتوان شايد نهايى جمعبندى يك در اين، وجود با نداردكرد تصوير زير :گانه

.) ( ) بيشتر ) نظارت كنترل و انگيزش رهبرى هماهنگى، سازماندهى، برنامهريزى،(. هستند پاىبند اصول اين به مديريت، كرده( 18علماى كه پژوهشى با نيز نويسنده

به بىاصلى دوران از كلى، روند يك در كه است معتقد و مىكند تأييد را امر اين است،بر مىتوان كه است رسيده باال متسالم تقريبا اصول به سرانجام، و انبوه اصولگرايى

. دوم بخش كه هستند مديريت وظايف حقيقت، در اصول، اين كرد اعتماد و تكيه آن، . طرح سازماندهى ذيل در هماهنگى، وظيفه البته مىدهند تشكيل را تحقيق اين

.مىشود

--------------------------------------------------------------------------------

Page 385: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ها نوشت :پى

18

ص (1 سازمانى، رفتار .سعادت،

ص - (2 سازمانى، رفتار مديريت بالنچارد، 73هرسى .

ص (3 سازمانى، رفتار 73مديريت .

ص (4 مديريت، 15اصول .

ص (5 انسانى، منابع مديريت ستارى، 17حسن .

ص (6 سازمانى، رفتار 73مديريت .

.همان (7

ص (8 مديريت، و سازمان اقتدارى، محمد 17على .

.همان (9

ص (10 سازمانى، رفتار 13مديريت .

Page 386: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (11 11همان، .

ج (12 اسالم، مديريت بر ص 1نگرشى ،101 .

ص (13 ص 98همان، مديريت، اصول 12؛ .

ص (14 مديريت، و 17سازمان .

ص (15 مديريت، 15اصول .

مديريت،ص (16 و 62سازمان .

.همان (17

ص (18 62همان، .

: برنامهريزى اول فصل

[ ص قدرت، الزمه 46 - 45مديريت .]

Page 387: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آن به مىخواهيم كه جايى و هستيم كه جايى ميان است پلى مانند برنامهريزىكه. آنها، به نيل براى اقداماتى و هدفها مأموريتها، انتخاب يعنى برنامهريزى برسيم(. است سازمان آينده اقدام براى بديلها ميان از انتخاب و تصميمگيرى (1مستلزم

. وظايف ديگر است مديريتى وظايف ميان در وظيفه اساسىترين برنامهريزىفرآيند در كه مىگيرند پى را هايى هدف كنترل، و رهبرى سازماندهى، يعنى مديريتى،

. در بايد آينده در سازمان كه را جايگاهى برنامهريزى است شده پىگيرى برنامهريزىبراى كه را كارساز اعمال از مجموعههايى سپس و مىكند تعيين گيرد، قرار آن

. افراد، همه مىكند اجرا و انتخاب است، ضرورى آينده در وضعيت، اين به رسيدنخواستههاى به بتوانند تا كنند برنامهريزى خود فعاليتهاى براى بايد گروهها و سازمانها

بپوشانند عمل جامه .خود

برنامهريزى - هدف

فعاليته .1 تنظيم راه از هدف، به رسيدن احتمال افزايش

آن ) .2 بودن صرفه به مقرون عمليات اقتصادى جنبه (تقويت

مسير .3 تغيير از احتراز و هدفها و مأموريتها بر تمركز

كنترل .4 براى ابزارى تهيه

برنامهريزى - فرآيند

Page 388: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پديد و هدفها كردن مشخص سازمان، مأموريت تعيين شامل برنامهريزى، فرآيند . دوباره تأييد يا اصالح ايجاد با را برنامهريزى فرآيند مديران است برنامهها آوردن

. از سپس مىكنند آغاز مىكند، تشريح را سازمان غايت و هدف باالترين كه مأموريت،برنامههاى بعد و مىگيرند بهره سازمانى هدفهاى آوردن پديد براى سازمان مأموريت

مىكنند اجرا و ريزى طرح هدفها اين تحقق براى را .الزم

. فرآيند از استفاده با است اهميت داراى باز، و بسته سازمانهاى براى فرآيند اين(. دهند تطبيق محيطى تغييرات با را خود مىتوانند بهتر مديران (2برنامهريزى،

هدفه - سطوح

(. : عملياتى و مدت كوتاه راهبردى، دارند سطح سه سازمان، در (3هدفها

1. . مىكند تالش آنها به رسيدن براى سازمان كل كه هستند نتايجى راهبردى، هدفهاىمىكند تعيين سازمان عالى مديريت را هدفها .اين

سازمانى .2 شبعههاى و واحدها طريق از كه هستند نتايجى مدت، كوتاه هدفهاى. . مىكنند تعيين ميانى مديران همكارى با عالى، مديران را هدفها اين مىيابند تحقق

تا كنند اجرا بايد سازمانى واحدهاى كه مىكنند تعيين را هايى فعاليت هدفها اين(. باشند راهبردى هدفهاى (4پشتيبان

تعيين .3 اول خط مديران با ميانى مديران كه هستند هدفهايى عملياتى، هدفهاىشاغل. كاركنان و مختلف بخشهاى وسيله به بايد كه هستند نتايجى هدفها اين مىكنند

(. يافت دست آنها به تخصصى، واحدهاى (5در

آهن راه شركت يك در :مثال

Page 389: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كيفيت( با خدمت ارائه و مشتريان نيازهاى تأمين و شناخت مدت بلند اهداف الفمحيط سالمت برابر در مسؤوليت و .باال

افزايش( و هزينه كنترل راه از بهرهورى، آوردن دست به مدت كوتاه اهداف ببازاريابى تالشهاى طريق از .درآمد

افزايش( براى سوخت، نظر از كارآمد جديد لكوموتيو چند خريد عملياتى اهداف جبهتر كيفيت با نقل و حمل خدمت ارائه و تجهيزات .بهرهورى

سازمانى - برنامهريزى ابعاد

: قلمرو زمان، سطح، كردهاند تعيين برنامهها براى اصلى بعد چهار روزنوبگ و كاستاستمرار .و

برنامهريزى - سطح

سه در نيز برنامهها يافتهاند، گسترش سازمانى سطح سه در هدفها كه طور همان . : به برنامهريزى، سطح تعدد عملياتى و مدت كوتاه راهبردى، آمدهاند پديد سطح

را الزم اقدام خود، هدفهاى تحقق براى كه مىدهد اجازه مختلف سطوح در مديران . شود اجرا مىتواند سازمان مأموريت ترتيب، بدين آورند عمل .به

: راهبردى هدفهاى به دستيابى براى ابزارى راهبردى برنامههاى راهبردى برنامههاى . سازمان، مأموريتهاى و فعاليتها كلى خطوط و هدفها برنامهها اين در مىآيند شمار به . اقدامات و شده داده تشخيص اولويتها برنامهها اين در مىشوند تعيين مدت دراز در

(. مىگردند معين هستند، ضرورى سازمان هدفهاى به نيل براى كه كليدى، و (6اصلى

Page 390: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: سازمان مدت كوتاه هدفهاى به دستيابى براى برنامهها اين مدت كوتاه برنامههاىو مىكنند پشتيبانى را راهبردى برنامههاى اجراى مستقيم، طور به و شدهاند طراحى

دارند آنها به نسبت محدودترى .حوزه

: را سازمان عملياتى هدفهاى به رسيدن وسايل برنامهها اين عملياتى برنامههاىتنظيم روزانه شكل به مىكنند، پشتيبانى مدت كوتاه برنامههاى از و مىكنند تشريحيا قسمتها وسيله به كه هستند ضرورى اقداماتى و تصميمها شامل و مىشوند

مىشوند اجرا تخصصى .بخشهاى

در: است مايل حرفهاى، تكنسينهاى و مكانيكها براى ابزار توليدى شركت يك مثال . بلند گذارىهاى سرمايه از است عبارت راهبردى برنامهريزى كند رشد جهانى سطح

. دهد ارائه خدماتى جديد، بازارهاى به بتواند تا توليد، و نگهدارى امكانات، در مدتصنعتى بازار در كننده عرضه معتبرترين بتواند كه است اين مدت، كوتاه هدفهاى

.باشد

جديدى رايانهاى شبكه نصب شامل فروش، بخش براى مدت كوتاه برنامهريزىفهرست در كه را محصولى هر كه مىدهد اجازه شركت نمايندگان به كه است

مستقيم، طور به و كنند پيدا كشور از محلى هر در است، موجود شركت محصوالت(. بفرستند مشترى براى را (7آن

جديد صنعتى مشتريان گروههاى نياز مورد ابزارهاى توليد هدفهاى تحقق براىكرده اجرا را عملياتى برنامهاى ويژه، ابزارهاى توليد مركز مثال است؛ كرده طراحى

آچار توليد و طراحى راهنماى ذوب 5/5تا كاركنان براى ضدزنگ، فوالد از و فوتى (. باشد (8آلومينيوم

برنامه - زمانى چهارچوبهاى

Page 391: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

1. : بيش است ممكن كه راهبردى، برنامههاى و هدفها شامل مدت بلند برنامهريزىبكشد طول سال پنج .از

2. : دارد سال پنج تا يك بين زمانى محدودهاى عموم، طور به مدت ميان برنامهريزىاست مدت كوتاه برنامههاى و هدفها شامل .و

3. : را فعاليتهايى و است عملياتى برنامههاى و هدفها شامل مدت كوتاه برنامهريزىمىشود انجام كمتر يا سال يك زمانى دوره در كه مىكند .تعقيب

برنامهريزى - قلمرو

. و گيرند فرا بسيار آنها از برخى دارند تفاوت هم با قلمروشان حسب بر برنامههابسيار ديگر، برخى قلمرو كه حالى در مىشوند، طرحريزى مؤسسه همه براى

.) به ) راهبردى، برنامههاى قلمرو بازاريابى مانند است قسمت يك براى و محدوددر مقصد كدام سوى به مؤسسه كه مىدهد نشان و بوده گسترده معمول طور

. نسبت به مدت، كوتاه برنامههاى قلمرو برسد آن به مىخواهد چگونه و است حركتچگونه كه مىدهد توضيح روزانه، طور به و جزئيات بيان با و است محدودتر

(. آمد خواهند در اجرا به مؤسسه راهبردى (9برنامههاى

برنامهريزى - استمرار

: احتمال كه موقعيتهايى مىشوند اجرا موقعيت سه در نياز، مورد برنامههاى عموماو دارند استمرار و شده تكرار معمول طور به كه موقعيتهاى ندارد، وجود تكرارشان

است كم تكرارشان احتمال كه .موقعيتهايى

Page 392: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

از : عبارتند ترتيب به مىبرند، كار به موقعيت اين در مديران كه برنامههايىاقتضايى برنامههاى و هميشگى برنامههاى يكبارى، .برنامههاى

ها پروژه و طرحها شامل يكبارى، هاى برنامه

هدفى به مىخواهد كه است همه به مرتبط اقدامات از تركيبشدهاى مجموعه طرح،يابد دست مىگردد، اتخاذ بار يك فقط كه .اساسى،

يكبارى هدف به دستيابى منظورش و دارد طرح به نسبت محدودترى حوزه پروژه، . تركيب هم با را كمترى منابع و فعاليتها طرحها به نسبت پروژهها است خاصىبيمارستان، يك احداث مثال مىكنند؛ عمل طرحها زيربخش عنوان به بيشتر و مىكنند

پروژه يك بيمارستان ساخت براى طريق، هر از سرمايه افزايش و است طرح يك.است

قوانين و روشها خطمشىها، شامل هميشگى، هاى برنامه

در. بايد آينده تصميمهاى كه است حدودى و راهنما سياست، يا خطمشى الف . كه است برنامهاى مشى خطى ديگر، بيان به شوند معين و گرفته آن محدودهاجرا، قابليت وضوح، و صراحت از بايد و مىكند مشخص را هدف اجراى چگونگى

(. باشد برخوردار بودن مدون و مستدل هماهنگى، جامعيت، (10انعطاف،

فعاليتهاى. اجراى براى مشخص شيوهاى كه هستند هميشگى برنامههايى روشها ب(. . كردن فكر راهنماى نه هستند، كردن عمل راهنماى آنها مىكنند برقرار (11آينده

Page 393: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. مىكنند. معين را ويژهاى الزامى اقدامات كه هستند هميشگى برنامههايى قوانين، جدر و بكند نبايد چه و بكند بايد چه سازمانى عضو كه مىدهند نشان قوانين اصل، در

(. نمىدانند مجاز را تفسيرى و تعبير هيچ راه، (12اين

(. است دومى در آزادى عدم و اولى در عمل آزادى قانون، و خطمشى ميان (13فرق

اقتضايى برنامههاى

اجرا كردهاند، برنامهريزى مديران كه گونه آن دقيق، طور به موقعيتها ندرت بهشرايط. با اقتصادى ركود مانند انتظار، قابل غير محيطى آمدن وجود به مىشوند . برنامههاى مديران اين، بنابر شود جدى مشكالتى ايجاد سبب مىتواند جوى سخت

رويدادهاى با برخورد در عملى، حلهاى راه عنوان به تا مىآورند پديد را اقتضايى . برنامهريزىهاى بيشتر كه حالى در شوند گرفته كار به محيطى اوضاع تغيير از ناشى

اقتضايى برنامههاى دارند، وقوع احتمال كه مىشوند موقعيتهايى شامل مديريتى، (. دارند كمترى وقوع احتمال كه مىشوند وقايعى (14شامل

برنامهريزى - به قرآنى نگاه

در برنامهريزى اسلوب و اصول به مىتوان كريم قرآن آيات بعضى در دقت با . « : استوارى كوههاى زمين در او است جهانيان پروردگار او برد پى رحمانى مديريت

. در همه اينها فرمود مقدر را آن غذايى مواد و داد قرار آن در بركاتى و داد قرار . آسمان آفرينش به سپس كنندگان تقاضا نياز اندازه به درست بود، روز چهار

. و آييد وجود به داد دستور زمين به و آن به بود دود صورت به كه حالى در پرداخت، : . مىآييم طاعت روى از ما گفتند آنها اكراه خواه و طاعت روى از خواه گيريد، شكل

مىگيريم شكل .و

كار آسمانى هر در و آفريد روز دو در آسمان، هفت صورت به را آنها هنگام اين در ) ( ) زينت ) ستارگان چراغهايى به را پايين آسمان و فرمود مقرر وحى را آسمان آن

Page 394: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. ) توانا ) خداوند تقدير است اين كرديم حفظ شياطين رخنه، از شهابها با و بخشيديم(.» دانا (15و

اين با و مىدهد ارائه را خود برنامهريزى و تقدير از نمونه يك خداوند آيات، اين در » كه » مىفرمايد گويا مىآورد، نمونه اين پايان در كه ، العليم العزيز تقدير ذلك جمله

برنامهريزى ) همان تقدير، براى ترجمه بهترين من برنامهريزى از نمونهاى است اين(است .

و اندازهگيرى و پيشبينى نظم، كار، استحكام زمان، عوامل برنامهريزى، اين در . برنامهريز كه مىشود يادآور را نكته اين نيز مىخورد چشم به بهخوبى كشى، نقشه

و الزم زمان بشناسد، را نيازها باشد، داشته تسلط خود كار بر و باشد دانا و توانا بايدكند تنظيم را زمانى جدول حقيقت، .در

اندازه .2 به چيز هر آن، در و است حق هدف داراى و هدفمند رحمانى، برنامهريزى(.» « : آفريديم اندازه به را چيزى هر ما البته مىشود توليد معين مدت براى ما( »16و

(.» نيافريديم بازى روى از است، آنها ميان در را آنچه و زمين و ما( »17آسمان معينى سرآمد براى و حق به جز است، دو اين ميان در را آنچه و زمين و آسمانها

(18نيافريديم«.)

مىشود .3 تنظيم ديگر عنصر با اصطكاك بدون عنصر، هر رحمانى، برنامهريزى :در

«) ( . برنامهريزى تقدير اين است حركت در قرارگاهش سوى به پيوسته خورشيدمنازل اين كه هنگامى و داديم قرار منزلگاههايى ماه براى و است بوده قادر خداوند

. مىآيد در خرما رنگ زرد و شكل قوسى كهنه شاخه صورت به سرانجام كرد، طى رادر كدام هر و گيرد پيشى روز بر شب نه و رسد ماه به كه است سزا را خورشيد نه

(.» شناورند خود گونهاى( 19مسير به روز و شب و ماه و خورشيد آيات، اين طبق هستند حركت در خويش محور در كدام هر كه مىشوند و شده تدبير و تنظيم و تقدير

ندارند يكديگر با تزاحمى .و

Page 395: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مىشود .4 لحاظ كامال زمانى اقتضائات و شرايط رحمانى، برنامهريزى :در

« : كه كمى جز كرديد، درو را آنچه و مىكنيد زراعت جديت با سال هفت گفت يوسف .) سال ) هفت آن، از پس كنيد ذخيره بگذاريد باقى خود خوشههاى در مىخوريد،

) مىخورند، ) كردهايد، ذخيره سالها آن براى را آنچه كه مىآيد قحطى و خشكى سخت . فراوان باران كه مىرسد فرا سالى سپس كرد خواهيد ذخيره بذر براى كه كمى جزمىگيرند را روغنى غلههاى و ميوهها عصاره مردم سال، آن در و مىشود مردم نصيب

(.» است بركتى پر سال (20و

در است، رحمانى مديريت كارگزار و خداوند منصوبان از كه يوسف، حضرتوقايع شامل كه مىكند طراحى را اقتضايى برنامهاى آيات، اين طبق حقيقت،

محيطى اوضاع تغيير از ناشى وقايع براى عملى حل راه عنوان به و است غيرمترقبه(. مىشود گرفته كار چشم( 21به به عامل چند يوسف، حضرت برنامهريزى در

:مىخورد

سخت .1 شرايط .پيشبينى

سال ) .2 هفت مىشود تقسيم ساله هفت منظم دوره چند به كه زمانى، جدولرونق سال هفت و (قحطى .

مىانديشد .3 چاره راه پيش، از زمانى، دوره هر .براى

است .4 شده حساب كامال ذخاير، اين از بعدى استفاده و .ذخيرهسازىها

Page 396: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: « : من نزد را يوسف گفت پادشاه كه بود مدبرانه و اقتضايى برنامهريزى اين از پس . سخن او با و آمد وى نزد يوسف كه هنگامى گردانم خود خاصان از را وى تا آوريد

: دارى واال جايگاهى ما نزد امروز تو گفت و برد پى او درايت و عقل به پادشاه گفت، : . كه ده قرار مصر سرزمين خزاين سرپرست مرا گفت يوسف هستى اعتماد مورد و

(.» آگاهم و (22نگاهدارنده

آگاهى، داراى بايد برنامهريزى رحمانى، مديريت طبق كه مىشود معلوم اين، بنابرباشد پيشبينى و حسابرسى درايت، حفاظت، .قدرت

مىشود .5 داده نشان موفق طرح يك از كاملى نمونه رحمانى، برنامهريزى :در

« ) در ) را چيز هر اسباب و داديم حكومت و قدرت زمين، روى در ذوالقرنين او به ما(.» ) ( . كرد استفاده پيروى اسباب اين از او گذاشتيم (23اختيارش

«. ! : مىكنند فساد سرزمين اين در مأجوج و يأجوج ذوالقرنين اى گفتند او به گروه آنايجاد سدى آنان و ما ميان در كه دهيم قرار تو براى هزينهاى ما كه است ممكن آيا

: شما آنچه از است بهتر گذارده، من اختيار در پروردگارم آنچه گفت ذوالقرنين كنى؟ ) ( . محكمى سد آنان و شما ميان كه كنيد يارى افرادى نيرويى با مرا مىكنيد پيشنهاد

. كامال كه وقتى تا بچينيد هم روى را آنها و بياوريد برايم آهن بزرگ قطعات دهم قرار( : . آنان بدميد آن در و بيفروزيد آتش آن اطراف در گفت پوشانيد را كوه دو ميان

: برايم( مذاب مس اكنون گفت كرده، گداخته و سرخ را آهن قطعات تا دميدند( . طايفه آنان كه ساخت نيرومندى سد آنچنان سرانجام، بريزم آن روى بر تا بياوريد

. ) آن كنند ايجاد آن در نقبى نمىتوانستند و روند باال آن از نبودند قادر مأجوج و يأجوج : فرا پروردگارم وعده كه هنگامى اما است؛ من پروردگار رحمت از اين گفت گاه

(.» است حق پروردگارم وعده و مىكوبد هم در را آن (24رسد،

دقيقى برنامهريزى اصول است، سدسازى طرح يك كننده بيان كه آيات، اين درمىشود :مشاهده

Page 397: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

را .1 چيز همه و داد ذوالقرنين به را قدرت اين خداوند اوال كه برنامهها، خدايى جهت . از است؛ حكومت و مديريت لوازم همه اسباب، از منظور گذاشت اختيارش در . رحمت از اين كه مىگويد ذوالقرنين طرح، اجراى پايان در برنامهريزى و تدبير جمله،

. از را مهارتها و اسباب او مىكند نفى خود از را قدرت نوع هر و است من پروردگاراين كه استحكامى همه با كه مىگويد و مىكند اقرار و است اندوخته و آموخته خدا

. الهى جهت و خدايى رنگ اين، بنابر شد خواهد خرد كند، اراده خدا هرگاه دارد، سددو آن، فايده و است الهى برنامهريزى ويژگى نخستين پايان، تا آغاز از برنامهها

فاعلى حسن در هم و فعلى حسن در هم است، برنامه شدن .بعدى

بين .2 كار تقسيم و بزرگى طرح چنين اجراى براى الزم انسانى نيروى احتساب.آنان

است .3 انسانى نيروى همان كه الزم، كادر براى نيرو و قوه .اصطالح

مس .4 و آهن از الزم مواد .احتساب

سد .5 استحكام براى آهن، و مس تركيب .نقشه

تركيبها .6 و اندازهها براى الزم مهندسى و .هندسه

الهى ) .7 وعده آمدن تا طوالنى مدت براى سد، اين استحكام از اطمينان (احراز .

برسانند .8 سد به آسيبى هيچ نمىتوانند مأجوج و يأجوج طايفه اينكه از اطمينان احرازامكانات ) و انسانى نيروى دقيق احتساب از حاكى خود كه كنند عبور آن از يا و

Page 398: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. .) هدف است عملياتى و مدت كوتاه راهبردى، اهداف داراى طرح، اين است دشمنهدف ضعيف، و بىدفاع مردم از گروه يك براى حفاظتى سپرى ايجاد آن، راهبردى

و استحكام عملياتى، هدف و مأجوج و يأجوج قوم تجاوز از جلوگيرى آن، مدت كوتاهباشد نفوذناپذير سدى كه است انجام دست در طرح كمال و .زيبايى

. از ذوالقرنين اينكه با است مسببات و اسباب دنياى دنيا، كه مىدهد نشان طرح اينمادى مراحل همه ولى است، گرفته قدرت او از و است منصوب خداوند سوى

. اين رويداد، اين نمىگيرد بهره خارقالعاده و ماورايى قدرت از و مىكند طى را وعادىرا آن الزم دانش بايد و مىطلبد را خود خاص فناورى كارى، هر كه دارد را پيام

كرد پيروى برنامهريزى اصول از و .آموخت

برنامه يا ذوالقرنين سدسازى طرح مانند وقايعى برنامهريزى، امر از گذشته ) ( و سازمانى پيامهاى از سرشار اسالمى، مديران براى ع يوسف حضرت اقتصادى

منابع ) مديريت حتى و برنامهريزى رهبرى، نظارت، سازماندهى، باره در ادارى . هستند،( رحمانى مديريت از عملى نمونههاى خواهان كسانى اگر است انسانى

صنعتى طرحهاى چنين هم كنند؛ مطالعه را وحيانى و قرآنى وقايع اين مىتوانند .» « » البته » سبا و ص سورههاى در را السالم داودعليهما حضرت و سليمان حضرتاست گرفته بهره حكومتى و مديريتى داستانهاى اين از متناوب شكل به تحقيق، .اين

مستمر - سنتهاى

. برنامهريزىها اين در دارد مؤثرى نقش الهى، برنامهريزىهاى در مكان و زمان عنصر . است سنت نام به ثابت، قوانينى داراى خداوند مىشود تبعيت متغير و ثابت عنصر از

. هستند هميشگى و راهبردى اصولى مثابه به سنتها اين ناپذيرند تحويل و تبديل كه . در دارند جاودانگى بعد جهان، و انسان طبيعت و فطرت با انطباقشان به توجه با كه

و زمان عنصر به توجه با هميشگى، سياستهاى و سنتها اين مبناى بر و چارچوباست شده پيشبينى نيز متغيرى برنامههاى الفراغ، منطقة كليدى عنصر و .مكان

Page 399: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

جهان پايان تا را انسان و هستى اداره رحمانى، مديريت كه است اساس اين بر . در الهى، برنامههاى پذيرى انطباق و انعطاف خاصيت مىگيرد عهده بر بهخوبى

. است هميشگى برنامههاى كنار در اقتضايى برنامههاى وجود از حاكى حقيقت،قلمروى با دقيق برنامهاى نيازمند عصرها همه در نسلها همه نيازهاى به پاسخگويى

تحقيق، اين مقدمه در كه است متينى زمانبندى و دقيق سطوحى و گسترده . توجه باره اين در آياتى به اكنون شد متغير و ثابت برنامهريزى گونه اين به اشارهاى

:كنيد

ستمگران .1 نابودى سنت

« سراغشان به انذاركننده پيامبرى اگر كه خوردند سوگند خدا به تأكيد، نهايت در آنانو فرار جز آمد، آنان براى پيامبرى چون اما بود؛ خواهند امتها يافتهترين هدايت آيد،

. و زمين در استكبار علت به همه اينها نيفزود آنان بر چيزى حق، از گرفتن فاصله . چيزى آنان آيا مىگيرد را صاحبانش دامان تنها نيرنگها اين اما بود؛ بدشان نيرنگهاىخدا سنت براى هرگز دارند؟ انتظار را آنان دردناك عذابهاى و پيشينيان سنت جز

. زمين در آنان آيا نمىيابى تحويلى خدا سنت براى هرگز و يافت نخواهى تبديلىاز كه همانها بود؟ چگونه بودند، ايشان از پيش كه را كسانى عاقبت ببينند تا نگشتند

بودند نيرومندتر و قوىتر .اينان

. او رفت نخواهد بيرون او قدرت حوزه از زمين، در چيزى نه و آسمانها در چيزى نه . مجازات دادهاند، انجام كه كارهايى سبب به را مردم خداوند اگر است توانا و دانا

تا را آنان لطفش به ولى گذاشت؛ نخواهد باقى زمين پشت بر را جنبندهاى كند،را هركس خداوند رسد، فرا آنان اجل كه هنگامى اما مىدهد؛ فرصت معينى سرآمد . آگاه همه نيات و اعمال از و است بينا بندگانش به او مىدهد جزا عملش مقتضاى به

(25است«.)

مىشود استخراج آيات اين از هميشگى، برنامه و راهبردى اصل :چندين

امت .1 هر براى دهنده هشدار و منذر وجود .ضرورت

Page 400: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پيشبينى ) .2 بد نيرنگهاى و انذارى برنامههاى با استكبار، روى از گروهى، (ناسپاسى .

آنها .3 عواقب به نيرنگها صاحبان شدن .دامنگير

خدا .4 سنتهاى گر نمايان كه تاريخى، ميراث عنوان به الهى، نشانههاى و آيات وجوداست اجتماعى بعد .در

آنان .5 نابودى حال، درعين و پيشين ناسپاس امتهاى بودن .قوىتر

خدا .6 قدرت حوزه از هستى، در چيز هيچ نبودن .بيرون

اصالح .7 براى كار، خطا امتهاى به دادن مهلت .سنت

مهلت .8 و حجت اتمام از پس عملش، مقتضاى به هركس ديدن .جزا

الهى .9 بينايى و علم حوزه از عمل، و نيت كوچكترين نبودن .خارج

كه مىشود تأكيد دوبار و شدهاند تعبيه طوالنى و بحرانى مسير يك طول در سنتها اينناپذيرند تحول و .تبديل

جوامع در كه هستند تاريخى و اجتماعى سنتهايى آيات، اين در شده، ياد سنتهاى البتهمىشوند اعمال .انسانى

Page 401: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دينى .2 رهبر به اقتداربخشى سنت

« . الهى، سنت اين نيست كرده، واجب او بر خدا آنچه در پيامبر، بر منعى گونه هيچو حساب روى خدا فرمان و بوده جارى نيز بودهاند اين از پيش كه كسانى باره در

است «.) دقيقى (26برنامه

خداوند شده برنامهريزى و دقيق فرمانهاى اجراى براى الهى، رهبران آيه، اين طبقو ندارند را ايشان به انتقاد حق نيز مردم و ندارند حرجى و منع گونه هيچ آنان، به . و فرمانها دقيق اجراى زيرا دارد؛ فرق ديكتاتورى با اين هستند تمكين به موظف

. عمل آزادى اين نمىشود تلقى خودكامگى و نيست مردم صالح به جز الهى، قوانين قاعدتا و خداوند هميشگى سنت دستورهايالهى، چهارچوب در دينى، رهبران

. اقتدار حقيقت، در اين است الهى مديريت و رحمانى حكومت پايههاى تحكيمبخشكند عمل نافعتر و نافذتر خويش مديريت در تا رهبر به است مشروع .بخشيدن

دينى .3 حكومت تحت جامعه در امنيتبخشى سنت

« پخش مدينه در بىاساس شايعات و دروغ اخبار كه آنان و بيماردالن منافقان، اگركوتاهى مدت جز سپس مىشورانيم، آنان بر را تو برندارند، خود كار از دست مىكنند،

شوند، يافته جا هر و مىشوند طرد جا همه از و بمانند شهر در تو كنار در نمىتوانند . اقوام در خداوند سنت اين رسيد خواهند قتل به سختى به و شد خواهند گرفته

(.» يافت نخواهى تغييرى گونه هيچ الهى، سنت براى و است (27پيشين

اقتدارآفرينى و امنيتبخشى جنبه در خداوند، هميشگى سنت آيات، اين اساس بر . سنت مىشود بيان رحمانى حكومت از شده اقتباس مديريتهاى و حكومتها براىبيماردالن و منافقان كه است اين اقتدار، و امنيت ايجاد باره در خداوند، تغييرناپذير

شديدى برخورد و شوند كن ريشه و مستأصل زن، دروغ گران توطئه و شايعهپردازحاكم مرج و هرج و شد نخواهد ايجاد امنيتى الهى، سنت گرنهطبق و بشود آنان با

Page 402: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

الهى. سنت جريان خالف بر حركتى اينكه ضمن زمينه، اين در مسامحه مىشودبود خواهد شهروندان و مظلومان به ستم .است،

دينى .4 حكومت براندازان برابر در قاطعيت سنت

« غير تا بفريبند كردهايم، وحى تو بر آنچه از خود، وسوسههاى با را تو آنان بود نزديكرا تو ما اگر و برگزينند خود دوستى به را تو صورت، آن در و دهى نسبت ما به را آن

. مىكردى، چنين اگر كنى پيدا تمايل آنان به اندكى بود نزديك نمىساختيم، قدم ثابت ) از ) پس را آنان مجازات برابر دو و دنيا زندگى در مشركان مجازات برابر دو ما

. بود نزديك و نمىيافتى خود براى ياورى ما برابر در سپس و مىچشانديم تو به مرگ،چنين هرگاه و كنند بيرون آن از تا بلغزانند سرزمين اين از را تو توطئه، و نيرنگ با

) باقى ) كمى مدت جز تو از پس و شده الهى سخت مجازات گرفتار مىكردندبراى. هرگز و فرستاديم تو از پيش كه است پيامبرانى باره در ما سنت اين نمىماندند

(.» يافت نخواهى دگرگونى و تغيير ما (28سنت

براندازان و توطئهگر وسوسهگران نفاق و كفر با دينى، رهبران اگر آيات، اين بنابرو دنيوى عذاب برابر دو عذابى كنند، مداهنه و سازش كاران، فريب و دينى حكومت

بر كوتاهى مدت از بيش نيز توطئهگران خود و داشت خواهند گران توطئه اخروى . مخالفان سلطه پذيرش و سازش تغييرناپذير، سنت اين مطابق نمىمانند قدرت سر

دارد دردناكى عواقب و نيست جايز دينى، حكومت براندازان .و

متغير - برنامههاى

« ( قلمرو از و بردهاند اعمال،پيش اين با نكنند گمان كردند، پيشه كفر راه كه آنان . .) قدرت در نيرويى هر كرد نخواهند ناتوان را ما هرگز آنان رفتهاند بيرون ما كيفر

( ) ( ) براى ) ورزيده اسبهاى همچنين و سازيد آماده دشمنان آنان با مقابله براى داريد، ) گروه همچنين و بترسانيد را خويش دشمن و خدا دشمن آنها وسيله به تا نبرد ميدانراه در چه هر و مىشناسد را آنان خدا و شناسيد نمى شما كه را اينها از غير ديگرى

) بازگردانده ) شما به كامل طور به كنيد، انفاق اسالم دفاعى بنيه تقويت و خدا

Page 403: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(.» شد نخواهد ستم شما به و متغير،( 29مىشود و ثابت قوانين بيانگر آيات، اين هستند هم با .همراه

و( كامل طور به نظامى، و سياسى شدن مهيا از است عبارت ثابت قانون الفآنان كه گونهاى به دينى، حكومت و دين توانمند ظاهر به دشمنان برابر در نيرومند،

شوند مرعوب هستند، نهان و آشكار كه دشمنانى و بترسانند .را

كارآمدترين( و پيشرفتهترين تهيه از است عبارت ثابت غير برنامه و متغير قانون ب . آيات، اين نزول زمان در كه آنجا از مكان و زمان اقتضاى با مطابق روز، سالحهاىاست شده زده آن به مثال است، بوده نظامى و تجهيزاتى آمادگى از نمادى .اسب

( است رسيده آن به نيز مطهرى شهيد استاد آنچه طبق اين، اصل( 30بنابر ، قانون ولى است؛ باطل برابر در حق، از ترساننده و مستحكم دفاع همانا راهبردى،

روز سالح از استفاده مىگنجد، راهبردى و كلى سياست آن چهارچوب در كه متغير،بشرى. ثابت نيازهاى مطابق ثابت، قوانين و متغير نيازهاى طبق متغير، قوانين است

مىشوند تقنين و .تدوين

سنتها اين بودن سياسى و حكومتى اجتماعى، شده ياد سنتهاى در توجه درخور نكته : نابودى و باطل برابر در حق اقتدار دادن نشان از عبارتند ميانگين طور به كه است

چگونگى و باطل پيروان با مقابله راههاى حق، برابر در باطل ناتوانى باطل، نهايى . است دين عرصه در تالشگران براى پيام يك حاوى خود اين آنان .مجازات

سنت اصطالح ولى ثابتند، قوانين داراى گرچه تشريعى، چه و تكوينى چه ديگر، امور . اجرا براى كه است پندآموز نكتهاى اين است نرفته كار به آنها باره در قرآن، در

آن راه در بايد و است حاكميت و اقتدار قدرت، به نياز الهى، قوانين و برنامهها شدنبرنامههاى همه براى اجرايى ضامن شود، حاكم مقتدر مديريت اگريك يعنى كوشيد؛

. سنتهاى ميان در اصل رو، اين از بود خواهد الهى كوتاهمدت و مدت ميان مدت، بلندحاكم برنامه و است مقتدر حاكميت اصل الهى، هميشگى برنامههاى و تغييرناپذير

Page 404: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آن، چهارچوب در كه است خداوند برنامه راهبردىترين صالح، انسانهاى شدنمىشوند اجرا و اعمال شده، زمانبندى طرحهاى و فعاليتها و اقتضايى .برنامههاى

برنامهريزى - مسؤوليت

ستاد در برنامهريزى متخصصان از تن چند يا يك عهده بر است ممكن برنامهريزىكوچكتر سازمانهاى در يا و باشد گرفته صورت ضربت، گروه يك وسيله به يا و باشد

مسؤوليت شخصى طور به مديران رشد، حال در و بزرگ هاى سازمان برخى و(. گيرند عهده بر را (31برنامهريزى

. خويش كار است موظف هركس دارد وجود همگانى مسؤوليت رحمانى، مديريت درشكل بهترين به را آن خداوند، به شدن نزديك هدف با و بداند عبادت و تكليف را

. همه اساس، براين بخواهد پاداش خويش خداى از بلكه كارفرما، از نه و دهد انجاماقدام به دست ابتكار، و تدبر با و كنند فكر خويش كار كردن بهينه باره در موظفند

هستند. دخيل ريزى برنامه در همگان ديگر، بيان به :بزنند

« ايراد و سؤال جاى آنان كارهاى در ولى بگيرد؛ خرده او كار بر نمىتواند كس هيچمسؤولند( 32است«.) ديگران ولى نيست؛ مسؤول خداوند آيه، اين طبق .

كارهاى در دارد، ويژه شناخت و تخصص به نياز چون برنامهريزى، امر حال، عين در « : قرآن باره در آيا كرد مراجعه متخصصان به بايد برنامهريزانه ابعاد داراى و پيچيده

كه هنگامى و مىيافتند آن در فراوانى اختالف بود، خدا غير سوى از اگر نمىانديشند؟در مىسازند، شايع را آن تحقيق بدون برسد، آنان به شكست يا پيروزى از خبرىگردانند، باز دارند، كافى تشخيص قدرت كه پيشوايان، و پيامبر به را آن اگر كه حالى

عده جز نبود، شما بر خدا رحمت و فضل اگر و شد خواهند آگاه مسائل ريشههاى از(.» مىشديد گمراه و مىكرديد پيروى شيطان از همگى (33كمى

Page 405: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اهميت از واقع، در ولى مىكنند، بيان را مختلف موضوع دو ظاهرا چند هر آيه، دو اين . به تدبر است برنامهريزى با همافق كه مىكنند بحث تعمق و تدبر نام به موضوعى

است، نگرى آينده و پيشبينى معناى به كه تدبير، با و است نگرى عمق معناى . موضوعات در هم و باشد قرآن آيات در بايد هم تدبر، اين است همخانواده

. در كه دارند اشاره اصل يك به شده، ياد آيات ادارى و سياسى حكومتى، اجتماعى،نبايد هست، استنباط قدرت و كافى تشخيص قدرت به نياز كه پيچيده، امور

» متخصصان » و اولوالعلم كه اهلش، به را امور اين بايد بلكه شود، عمل خودسرانهو است گمراهى اين، از غير كه شوند، ريشهيابى تا وانهاد هستند، برنامهريزان و . است اين كرد، استنتاج مىتوان آنچه بود خواهند مفيد غير و بىهدف و بىسامان كارها

در ولى است، همگانى و فراگير پايين، سطوح در كه حال عين در برنامهريزى، كهاست برنامهريزى متخصصان گروه نيازمند شده، حساب روند .يك

مؤثر - برنامهريزى

. اين اثر شناخت با مىكند تهديد را برنامهريزى اثربخشى كه دارد وجود متعددى موانع . مؤثر موجب زير، موارد به توجه ديد تدارك را مؤثرى برنامهريزى مىتوان موانع

مىشود ريزى برنامه :بودن

.زمان .1

اجراى: .2 چگونگى و برنامه از خود، كار حيطه در افراد، همه درست درك ارتباطات.آن

همكارى ) .3 مساعى (تشريك .

باال ) .4 سطوح از بايد برنامهريزى براى سازى آماده مناسب فضاى آوردن وجود به(.) باشد يافته سازمان و شود (34آغاز

Page 406: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

غيرمؤثر - برنامهريزى

يك اهداف كننده تأمين مىتوانند زمانى برنامهريزها قوىترين و برنامهها بهترين . عدم موانع، مهمترين شده، ياد ديدگاه در نشوند روبهرو موانع با كه باشند سازمان

فضاى نبودن آماده همچنين و زمان مديريت عدم اصطالح، به و زمان سنجش . كه است ضرورى بسيار سازى، فضا اين، بنابر است برنامه اجراى براى سازمان،

. داده مشاركت و بوده توجيه همگان اگر شد پرداخته بدان نيز آموزش مبحث دربا برنامهاى اجراى براى باال انگيزش با و مىشوند تشويق مساعى تشريك به شوند،

مىكنند كوشش مطلوب، .كيفيت

خود كار، اين كه گردد بررسى آنها آثار و شده شناسايى بايد قبال موانع اين البته . ايجاد مؤثر، برنامهريزى حقيقت، در مىشود تلقى برنامهريزى فرآيند از مرحلهاى

است شرايط بررسى و موانع بردن بين از و مقتضى :كردن

« وا استحكام، از پس را خود تابيده پشمهاى كه نباشيد مغز سبك زن آن همانند(35مىتابيد«.)

نبودن انديش عاقبت و كمدقتى كارى، دوباره از را برنامهريزان و مؤمنان آيه، اين . برنامه، سرانجام نشوند، ارزيابى قبال كار موانع اگر كه است بديهى مىدهد پرهيز

. است نبودن بخش اثر جمله، يك در و تابيدهها تابيدن وا و ها رشته شدن پنبه مانندمىورزد تأكيد آنها از عبور و دورى و موانع شناخت بر كريم :قرآن

« ) ( ! و پليد بختآزمايى نوعى ازالم و بتها و قمار و شراب آوردهايد ايمان كه كسانى اى . به مىخواهد شيطان شويد رستگار تا كنيد دورى آنها از است، شيطان عمل از

از و خدا ياد از را شما و كند ايجاد كينه و عداوت شما ميان در قمار، و شراب وسيله(.» ) ( . كرد خواهيد خوددارى اكيد نهى اين با و فساد و زيان همه اين با آيا دارد باز نماز

36)

Page 407: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اين به رسيدن براى باشند، عبادى برنامهاى نماز، و خدا ياد اگر آيات، اين طبق . و است مثال شراب و قمار كرد دورى آنها از و شناخت را راه موانع بايد اهداف،

است متعالى كارهاى براى مانع نوع هر .منظور،

مؤثر - برنامهريزى مالكهاى و معيارها

1. (.» « : بپيماييد راه بدان كه مىدهد قرار نورى شما براى خدا قرآن بر (37تكيه

2. « : چيز همه به خدا و آموخت خواهد شما به خدا كه كنيد پيشه پرهيز تقوا مراعات(.» است (38دانا

3. (.» « : نمود ما به را راهها او كه آن با نكنيم توكل خدا به ما چرا خدا بر (39توكل

4. « : راه كنند، تالش ما راه در كه آنان برنامهها گشاى راه خدا، رضاى گرفتن نظر در(.» مىدهيم نشان ايشان به (40را

5. « : با آرند، آنان ياد به را پروردگارشان آيات چون كه كسانى نگرى سطحى عدم(.» ننگرند آن به بسته گوش و (41چشم

6. « :) ( : از قبل عمل، هر در شتاب از ع على حضرت كردن عمل پخته و نكردن عجله(.» بپرهيز مناسب، (42زمان

Page 408: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

7. « :) ( مبهم : نكات در توقف برنامهريزى، اصل ع على حضرت برنامهريزى در دقت(43است«.)

8. (.» « :) ( : است آن پايان كار، هر مالك ع على حضرت عاقبتانديشى و (44پاياننگرى

9. « :) ( : ندارم، را آن پول كه چيزى هرگز ص خدا رسول هزينه و بودجه حساب(45نمىخرم«.)

10. « :) ( : و حل راه كارى هر براى ع على حضرت مشكل هر حل امكان به اعتقاد(.» هست مخصوص (46برنامهاى

11. « : هركس و مىخورد فريب است، كم تجربهاش هركس ديگران تجربه از استفاده(.» مىشود كم او پوزشخواهى است، زياد (47تجربهاش

12. (.» « : است تفكر حاصل چارهانديشى، و برنامهريزى كافى تعمق و (48تفكر

13. « : مشكل زيرا بيفكن؛ آن در را خود ترسيدى، امرى از اگر ترديد و وسواس عدم(.» مىترسى آن از كه است چيزى از سخت، حالت (49اين

14. (.» هست: » زمانى شرايطى، هر براى و موقعيتى كارى، هر براى موقعيتسنجى50)

را :» .15 خود نادانى منتهاى شود، علم همه به رسيدن مدعى هركس خودبينى عدم(.» است كرده (51آشكار

Page 409: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

16. « : به چشمها گاه زيرا نيست؛ چشمها با ديدن محسوسات به نكردن اكتفادروغ گردد، او اندرز خواستار كه هركس به عقل ولى مىگويند؛ دروغ خود دارندگان

(52نمىگويد«.)

17. « : قياس است، شده آنچه با است، نشده را آنچه مشابه برنامههاى با مقايسهيكديگرند مانند امور، و كارها كه .«كن،

18. « : غافل آمادگى از بشناسد، را پيشآمدها و روزها هركس تاريخ قوانين شناخت(53نماند«.)

19. (.» « : بشناسند دارند، پيش در را آنچه كه آنانند مؤمنان پيشبينى و نگرى (54آينده گرفتار» را خود زند، اقدام به دست كار، عاقبت در نگريستن بدون كه كس آن

(. » سازد فروتنى( » 55پيشآمدها به مىيابد؛ دست آرامش به مىانديشد، ديندار مرد امان در پشيمانى از تا مىنگرد كار پايان به و مىرسد؛ تواضع مقام به مىنگرد، درخود

(56ماند«.)

20. « : قرار خود جاى در را چيز هر كه است كسى عاقل چيز هر جايگاه شناخت(57دهد«.)

برنامهريزى - ابزارهاى

اطالعات: .1 اساس بر آينده، رويدادهاى يا شرايط برآورد از است عبارت پيشبينى(. گذشته تجربه و پژوهش (58جارى،

Page 410: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

را كاركنانى چه خريد؟ بايد موادى چه كه گرفت تصميم مىتوان كه است پيشبينى بااندازه چه هزينه ميزان و است قدر چه توسعه براى نياز مورد وام كرد؟ گزينش بايد

(. بود (59خواهد

2. : بايد كه فعاليتهايى جزئيات از فهرستى تنظيم براى است فرآيندى زمانى جدولمىشود تنظيم شيوه دو به كه شود، اجرا هدف هر تحقق :براى

(: گانت. نمودار فردريك( 60الف دستپرورده كه گانت، ال هنرى وسيله به نمودار، اين . در معمول، طور به نمودار اين آمد پديد گذشته قرن آغاز در بود، تيلور وينسلور

و فعاليت هر براى الزم زمان مختلف، فعاليتهاى و مىرود كار به پروژه برنامهريزىمىدهد نشان نظر مورد پروژه در را يك هر جارى .وضعيت

چگونگى و متقارن و متوالى فعاليتهاى دادن نشان و تعيين نمودار، اين مزيت . متقابل روابط كه است اين گانت نمودار اساسى ضعف است آنها زمان احتساب

نمىكند روشن شوند، اجرا بايد كه را .فعاليتهايى

فعاليتى چه كه نمىدهد نشان نمودار اما مىشوند؛ ثبت فعاليتها همه نمودار، اين دربرسد پايان به بايد ديگر فعاليت از .قبل

:) كه. ) است مفيد صورتى در گانت نمودار پرت برنامه ارزيابى و بازنگرى فن ب . طرح براى بخواهد مدير اگر باشند مستقل هم از و محدود پروژهها يا فعاليتها

مستلزم طرحهايى چنين بكند؟ بايد چه كند، برنامهريزى سازمان، يك مانند بزرگى،. . شوند اجرا همزمان بايد فعاليتها از بعضى است فعاليت هزاران يا صدها هماهنگى

. ساختن حال در شما اگر شود كامل قبلى فعاليت تا كرد آغاز نمىتوان را برخىرا ديوار نمىتوانيد نشود، تمام ساختمان پىريزى تا كه است آشكار هستيد، سازمانى

. ارزيابى و بازنگرى فن از بزرگى، پروژههاى چنين زمانى برنامهريزى براى كنيد بنا ) سال ) در كه مىشود استفاده پرت است 1958برنامه شده ارائه ميالدى .

Page 411: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

يك تكميل براى نياز مورد فعاليتهاى توالى كه است كارى گردش نمودار پرت، شبكه . پرت، شبكه يك در مىدهد نشان را فعاليت هر به مربوط هزينههاى يا زمان و طرح

. ارتباط و بستگى همچنين شود انجام بايد كارى چه كه مىكند معين طرح مدير . تأثيرات مقايسه پرت مىكند تعيين را مشكلآفرين نقاط و يكديگر به را رويدادها

طرح يك پيشرفت كه مىدهد امكان مديران به و مىسازد امكانپذير را راهحلها اجراىرا الزم منابع لزوم، صورت در و نمايند تعريف را احتمالى تنگناهاى كنند، پىگيرى را

. اين چگونگى درك براى يابد ادامه برنامه مطابق طرح، اجراى تا سازند هم فرا « » « » « : بحرانى مسير و فعاليت ، رويداد شود تعريف بايد واژه سه .«شبكه،

. زمان: يا هزينه نيازمند رويداد است فعاليت يك انجام و آغاز نشانگر رويداد رويداد.نيست

. اجزا: اين هستند طرح يك يا برنامه يك دهنده تشكيل اصلى اجزاى فعاليتها فعاليتبه نياز آن، واجراى مىيابند خاتمه معين زمانى در و شده آغاز مشخص، زمان يك از

دارد زمان و هزينه .صرف

(. : مىنامند بحرانى مسير را زمان نظر از مسير، طوالنىترين بحرانى (61مسير

پرت - شبكه مراحل

از ) .1 مجموعهاى آمدن پديد موجب فعاليت، هر اجراى مهم فعاليت هر كردن تعريفمىشود (رويدادها .

شوند .2 واقع بايد رويدادها اين كه ترتيبى باره در كردن .تحقيق

پايان .3 تا آغاز از فعاليتها گردش نمودار .ترسيم

Page 412: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

فعاليت .4 هر براى زمانى .برآورد

فعاليت .5 هر پايان و آغاز تاريخ براى زمانى، برنامه .تنظيم

زمان - مديريت

. را فعاليتهايى چه كه بداند بايد مدير است شخص زمانى جدول زمان، مديريتتكميل براى نياز مورد زمان و فعاليتها اين اجراى ترتيب بهترين و كند اجرا مىخواهد

است؟ كدام فعاليت هر

. در را زمان وفور تساوى، به مديران همه است جايگزين بدون و كمياب منبع زمان،نامساوى طور به دنيا اين در منابع، ديگر و كار نيروى پول، كه حالى در اختياردارند،

. مديرى هر شدهاند ولى 24توزيع دارد؛ وقت هفته در روز هفت و روز در ساعت مىگيرند بهره ديگران از بهتر خود سهميه اين از .عدهاى،

. و دارد مزاحمتهايى روزمره طور به او كند كنترل را خود زمان همه نمىتواند مدير . است؛ كنترل قابل غير پاسخگويى زمان گويد پاسخ غيرمنتظره بحرانهاى به بايد

تهيه با مىتوان و است بهينه استفاده و كنترل قابل و اختيار تحت زمان، ولىفعاليتهاى از فهرستى تهيه اهميت، نظر از آنها طبقهبندى هدفهاى از فهرستى

كرد تهيه روزانه فهرستى فعاليتها، بندى اولويت و مهم اهداف به نيل براى ضرورى(. باشد انجام قابل مهم كار چند شامل بايد كه مىگويند روزانه برنامه آن، به (62كه

قرآن - ديدگاه از زمان مديريت

Page 413: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تدبير و منزل تدبير نفس، تدبير شعاع سه در كه رحمانى، مديريت برنامهريزى درو خود خانه اداره بر قدرت كند، مديريت را خود بتواند هركس مىكند، جلوه حكومت

تدبير بر كه استانداردهايى و اصول و داشت خواهد را حكومت يا سازمان يك سپس . كه زمان، مديريت بحث است حاكم نيز بزرگتر تدبير دو بر است، حاكم نفس

مربوط اصل، در مىكنند، مطرح برنامهريزى ضمن در را آن مديريت، نظريهپردازانتسرى وسازمان محيط به سپس و است خويشتن مديريت يعنى نفس، تدبير به » كنار. » در كه مىشود تعبير فرصت اغتنام به آن از رحمانى، مديريت در مىيابد

» « » « » « » عناصر » مبنايىترين ، اعتدال و سبقت ، مسارعت ، نظم مانند واژگانىمىدهند تشكيل را خويشتن بر .مديريت

« فرا ايشان از يكى مرگ كه زمانى تا مىدهند ادامه خود غلط راه به همچنان آنان ! : نمودم، كوتاهى و كردم ترك آنچه در شايد گردانيد باز مرا پروردگارا مىگويد رسد،

: به او كه است سخنى اين نيست، چنين مىگويند او به ولى دهم؛ انجام صالحى عمل . برزخى آنان سر پشت و است گذشته همچون كارش گردد، باز اگر و مىگويد زبان

(.» شوند برانگيخته كه روزى تا (63است

استفاده فرصتها از كه كسانى و است برگشتناپذير زمان آيه، اين اساس برجبران براى زمان، بازگشت آرزوى و مىشوند خسارت و حسرت دچار نكردهاند،

است منفى آنان به پاسخ ولى دارند؛ را صالح عمل دادن انجام و .گذشته

(» « : ) است) پشيمانى و غصه موجب فرصت، رفتن دست از مىفرمايد ع اميرالمؤمنين64(.» مىگردد( » بر دير و مىرود دست از زود فرصت (65و

(.» « : ) مىگذرند) ابرها مانند كه بشماريد مغتنم را فرصتها مىفرمايد ع (66اميرالمؤمنين

» مانند » كه كردن، فردا و امروز يعنى است؛ تسويف فرصت، اغتنام مقابل در ) ( . يكى براى كه نامهاى در ع اميرالمؤمنين مىبرد بين از و مىخورد را زمان موريانه،

فرمودند نوشتند، خود :اصحاب

Page 414: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« : پس و فردا نگو و است مانده باقى كه را عمرت از مقدارى آن كن جبران و تداركو. آرزوها علت به بودند، تو از پيش كه كسانى شدند هالك كه درستى به فردا

(.» بودند غافل كه حالى در گرفت را آنان گريبان خدا فرمان ناگهان اينكه تا تسويف،67)

تسويف درمان راه

نكردن ) .1 حساب آن روى آينده به نداشتن (اميد

) ( مىفرمايد ص خدا :رسول

« ! ولى است؛ تو اختيار در امروز زيرا نشو؛ تسويف دچار آينده، به اميد با اباذر اى(.» . شد نخواهى پشيمان امروزت عمل از بودى، هم فردا و آينده در اگر پس نه آينده

68)

فرصته .2 در كردن شتاب

« آسمانها آن، وسعت كه بهشتى و پروردگارتان آمرزش به رسيدن براى كنيد شتاب(.» است شده آماده پرهيزگاران براى و است زمين :69و ) ( مىفرمايد( ع على حضرت

مبادرت» نيك كار به برود، بين از كار اسباب آنكه از پيش كه، كسى حال به خوشا (70ورزد«.)

نيز را تهديدها بلكه نمىدهد، دست از را فرصتها تنها نه كه است آن مطلوب، مديريتپيش مدير هر زندگى در كه را زندگى بحرانى لحظات يعنى مىكند؛ فرصت به تبديلآنها از و كند فرصت به تبديل مهارت با بريزد، هم در را او سامان تواند مى و مىآيد

Page 415: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. تأكيد آن بر اخيرا كه است مقولهاى راهبردى، مديريت يا بحران مديريت بگيرد بهرهحيطه سه در رحمانى مديريت كه است فرصت اغتنام همان درحقيقت، و مىشود

مىورزد اهتمام بدان اداره، و منزل نفس، بر .مديريت

نظم ) .3 وقت (تقسيم

) ( . مىفرمايد ع حسين امام است آن توسيع وقت، توزيع كه است :معروف

« ) ( آن كه فرمود پدرم كردم، سؤال خانهاش در ص پيامبر برنامه باره در پدرم از : را قسمتى مىكرد تقسيم قسمت سه به را خود اوقات مىشد، كه منزل وارد حضرت

و مىداد اختصاص خود براى را قسمتى و خانواده براى را قسمتى عبادت، براىو خاص كه مىداد اجازه و مىكرد تقسيم مردم و خود ميان را خود به مربوط بخش . به هركس، براى و بود محدود ديدارها البته شوند شرفياب حاجت عرض براى عامآن با عمومى يا شخصى مسائل باره در كه مىداد وقت صالحيتش و فضيلت مقدار

(.» كند گفتوگو (71حضرت

) ( مىفرمايد ع صادق :امام

« خويش الهى وظايف و عبادت براى را ساعتى خردمند، مسلمان كه است سزاوارامر در را او كه دينى، برادران با مالقات براى را ساعتى بعد، مرحله در و كند منظوردهد قرار حالل لذات و خود براى را ساعتى و مىدهند يارى و كنند مى تشويق آخرت

(». است ديگر ساعت دو آن بازوى ساعت، اين كه كند نيرو تجديد بتواند (72تا

) ( مىفرمايد ع على :حضرت

« (.» ده قرار نياز و راز و عبادت براى را اوقات بهترين سبحان، خداى و خود (73ميان

Page 416: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارند اشاره زمان مديريت در وقت، تقسيم اصل به آنها محتواى از فارغ باال، رواياتباشند منظم و شده حساب بايد فعاليتها همه .كه

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

19

1) : ص. مديريت، سازمان مبانى فيضى، طاهره ك 82 - 72ر .

ص (2 مديريت، سازمان ص ) 72مبانى بينالملل، مديريت يووى، از نقل (205به .

ص (3 الملل، بين مديريت 207يووى، .

ص (4 208همان، .

.همان (5

ص (6 عمومى، مديريت مهدى، سيد الوانى، مهدى 14 - 13سيد .

ص (7 الملل، بين 212مديريت .

Page 417: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

.همان (8

ص (9 مدنى، داود ترجمه مديريت، 32مبانى .

ص (10 مديريت، اصول 106رضائيان، .

ص (11 قدرت، الزمه مديريت 50كونتز، .

ص (12 مدرن، مديريت 187سرتو، .

ص (13 قدرت، الزمه 52مديريت .

ص (14 الملل، بين 315مديريت .

آيه (15 12 - 9فصلت، .

آيه (16 49قمر، .

آيه (17 16انبياء، .

آيه (18 30احقاف، .

Page 418: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

40 - 38يس، (19 .

آيه (20 49 - 47يوسف، .

ص (21 مديريت، سازمان 84مبانى .

آيه (22 55 - 54يوسف، .

آيه (23 85 - 84كهف، .

آيه (24 98 - 94همان، .

آيه (25 45 - 43فاطر، .

آيه (26 38احزاب، .

آيه (27 62 - 60همان، .

آيه (28 77 - 73اسراء، .

آيه (29 60 - 59انفال، .

Page 419: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

30) . زمان. مقتضيات و اسالم ك .ر

ص (31 الملل، بين 271مديريت .

آيه (32 24انبياء، .

آيه (33 83و 82نساء، .

ص (34 مديريت، سازمان 85مبانى .

آيه (35 92نحل، .

آيه (36 91 - 90مائده، .

آيه (37 28حديد، .

آيه (38 282بقره، .

آيه (39 12ابراهيم، .

آيه (40 69عنكبوت، .

Page 420: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (41 73فرقان، .

ص (42 المسلمين، انهاض الى السبيل 480شيرازى، .

ج (43 ص 75بحاراالنوار، ،51 .

ج (44 ص 15كنزالعمال، ،921 .

ج (45 ص 4كنزالعمال، ،75 .

ج (46 الحكمه، ص 2ميزان ،551 .

ج (47 ص 68بحاراالنوار، ،321 .

همان (48 الحكمه، .ميزان

ص (49 همان، 320بحاراالنوار، .

همان (50 المسلمين، انهاض الى .السبيل

300غررالحكم، (51 .

Page 421: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (52 فيضاالسالم، البالغه 1223نهج .

ج (53 ص 8كافى، ،23 .

ج (54 ص 78بحاراالنوار، ،25 .

ص (55 العقول، 66تحف .

ج (56 ص 2بحاراالنوار، ،53 .

ص (57 فيضاالسالم، 1191نهجالبالغه .

ص (58 الملل، بين 221مديريت .

ص (59 مديريت، ص 59مبانى مدرن، مديريت 194؛ .

ص (60 عمومى، 34مديريت .

ص (61 8 - 6همان، .

ص (62 مديريت، سازمان 266مبانى .

Page 422: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (63 100نساء .

ص (64 فيضاالسالم، 931نهجالبالغه .

ج (65 الغمه 79 / 78بحاراالنوار، كشف از ، .

ص (66 فيضاالسالم، 1096نهجالبالغه .

ج (67 ص 73بحاراالنوار، ،75 .

ج (68 ص 77همان، ،75 .

آيه (69 عمران، 135آل .

ص (70 الحكم، 207غرر .

ج (71 البيضاء، ص 4مهجة ،160 .

ج (72 كافى، ص 5فروع ،87 .

ص (73 الحكم، غرر موضوعى 411فهرست .

Page 423: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: سازماندهى دوم فصل

- ( چيست؟ (1سازماندهى

ساختار با محيطى در كه تن چند يا دو از متشكل گروهى از است عبارت سازمان(. مىكنند همكارى يكديگر با گروهى، اهداف براى شده، تعيين پيش از و (2منظم ) منظور ) به بيشتر يا نفر دو دستكم افراد، تالش با را مادى منابع مديران، كه هنگامى

مىشود .) انجام سازماندهى عمل مىكنند، تركيب هدفها به (3رسيدن

به مديريت، نظام در موجود منابع همه از استفاده موارد تعيين فرآيند سازماندهى . آنها به دستيابى براى و مديريت نظام هدفهاى به توجه با منابع اين است منظم طور

. انجام سازمان در كارى چه افراد، كه مىشود تعيين سازماندهى در مىروند كار بهاهداف تحقق براى شكل بهترين به آنان فردى تالشهاى چگونه و داد خواهند . فرآيند نتيجه به سازمان هر موقعيت اين، بنابر شد خواهد تركيب سازمانى

دارد بستگى .سازماندهى

سازماندهى - فرآيند

. . كنند تغيير است ممكن راهبردها است مستمر و مديريتى فرآيندى سازماندهى، . سازمانى، فعاليتهاى اثربخشى و كارآيى شود دگرگون است ممكن سازمانى محيط . همين به نيست رشد و افزايش حال در دارد، دوست مدير كه گونه آن همواره

كار مشغول كه سازمانى در تغيير ايجاد يا جديد سازمانى تشكيل هنگام چه علت،چهار بايد مديران سازمانى، روابط الگوهاى در بنيادى دگرگونىهاى ايجاد يا است

كنند طى سازماندهى درباره تصميمگيرى هنگام را اساسى :مرحله

Page 424: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

از .1 راحتى به و منطقى طور به بتوانند گروهها و افراد كه وظايفى به كارها همه . مىشود ناميده كار تقسيم مرحله، اين مىشوند تقسيم برآيند، آنها اجراى .عهده

2. . طور به وظايف، و افراد دستهبندى شوند تلفيق كارآمد و منطقى طور به وظايفمىشود واحدسازى موجب .كلى

به .3 كسى چه سازمان در گردد معين كه گونهاى به شود، مشخص افراد بين ارتباطاست مراتب سلسله نتيجه واحدها ارتباط اين مىدهد، گزارش كسى .چه

شود .4 تنظيم كارهايى و ساز منسجم، قالبى در واحدها فعاليت كردن يكپارچه براى . ناميده هماهنگى مرحله، اين گردد پىگيرى تلفيق، و يكپارچگى اين اثربخشى و

(4مىشود. )

سازمانى - ساختار

. اسكلتى انسان كه گونه همان مىدهد نشان را سازمان چهارچوب سازمانى، ساختاروضعيت كه هستند ساختارى داراى نيز سازمانها مىكند، مشخص را او شكل كه دارد

. و تقسيم براى مديران كه است چهارچوبى سازمانى، ساختار مىكند مشخص را آنها . سازمانى ساختارهاى مىكنند ايجاد را آن سازمان، اعضاى فعاليتهاى هماهنگى

كه اهدافى و راهبردها محيطى، شرايط زيرا متفاوتند؛ هم با مختلف، سازمانهاى(. متفاوتند هم با مىكنند، دنبال (5سازمانها

سازمانى - ساختار اهداف

هنگام .1 آنان اطمينان عدم ميزان تا مربوطه مديران سوى به اطالعات دادن جهتيابد كاهش .تصميمگيرى

Page 425: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سازمان .2 اعضاى كه صورتى به مؤثر، طور به تصميمگيرى براى اختيار توزيعكنند اجرا را خود برنامههاى سطحى هر در انسجام با و دردسر بدون .بتوانند

كه .3 شود حاصل اطمينان كه گونهاى به كارى، واحدهاى ميان روابط كنترل و تعييندر واحدها همه و است شده اجرا و واگذار مرتب و منظم شيوهاى به كارها همه

(. داشتهاند مشاركت سازمان (6موفقيت

غيررسمى - و رسمى ساختار

آن، در و مىكنند تصويب و بنيانگذارى قانونى طور به مسؤوالن را رسمى ساختارمىشود مشخص آنها اجراى چگونگى و اختيارات و وظايف و حدود مشاغل، .تعداد

شده، پيشبينى كه گونه آن سازمان زيرا هستند؛ آرمانى واقع در رسمى، سازمانهاىعمل چگونگى يعنى است؛ واقعى حالت بيانگر رسمى، غير ساختار اما نمىكند؛ عمل

. مىشود، ايجاد رسمى ساختار كه آن از پس مىدهد نشان واقعى طور به را سازمان . غير سازمان مىگردد پديدار آن چهارچوب در طبيعى طور به غيررسمى سازمان

تحكيم و تعديل را رسمى ساختار و است مداوم اجتماعى تعامل حاصل رسمى،همه كه شود مقرر است ممكن رسمى ساختار در مثال مىدهد؛ گسترش يا مىكند

ولى شود؛ گذاشته ميان در پرسنل رئيس با مستقيم طور به انسانى، نيروى مسائلوى به بگيرند، بيشترى كمك پرسنلى معاون از مىتوانند كه دريابند كاركنان اگر

(. كرد خواهند (7مراجعه

- ( ص خدا رسول حكومتى ساختار (اصول

. ) ( صفوف بودند داده قرار صف را ديگر شهرهاى و ستاد را مدينه ص اكرم پيامبر. . مىشد ابالغ مدينه از كلى سياستهاى داشتند اجرا و تصميمگيرى در كافى اختيار

Page 426: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مأموريت، حين در برخى و كتبى يا شفاهى شكل به اعزام، هنگام سياستها از برخى . و نظارت مانع كه نبود گونهاى به ستاد، از صف جدايى مىگشت بيان پيكها وسيله به

) ( . و مىرسيد ص خدا رسول به گوناگون راههاى از گزارشها و اطالعات باشد كنترلعزل يا و تنبيه تشويق، براى را الزم اقدام اطمينان، و تفحص از پس حضرت، آن

مىكرد .اعمال

ستاد و صف وظايف حضرت آن خود سازمانى، بساطت به توجه با مدينه، ستاد درستادى وظايفى كه را، پشتيبانى و نظارت برنامهريزى، هم يعنى مىدادند؛ انجام را

. كار تقسيم حضرت، آن مىكردند فرماندهى و اجرا را آنها هم و مىدادند انجام است،نظامى، قضايى، كارهاى در توانايىهايشان بنابر را خود كارگزاران و داشتند

خردتر امور بسيارى و حفاظتى و مالى امور سفارت، آموزشى، تبليغاتى، اطالعاتى،اين به كتانى ادريس ابن نوشته االداريه، تراتيب نفيس كتاب در كه مىگماشتند

. ادارى ساختار و نظام نويسنده، اين است شده پرداخته تفصيل به كار تقسيم ) ( او از كتاب متن كه خزاعى، از حتى و مىداند كامل و پيشرفته را ص خدا رسول

ادارى، وظايف همه كه مىكند اعالم كتابش مقدمه در و انديشيده گستردهتر است، ) ( . دبيرخانه، ص خدا رسول حتى است داشته وجود زمان آن در شد، متداول بعدها كه

كننده ) تقسيم موزع مصدق، مستوفى، مخصوص، خادم محافظ، دفتر، رئيس ) و( ) نظامى تبليغات مسؤول ديپلمات، صدقات، كاتب گذار قيمت خارص ، بيتالمال

داشتهاند اطالعات .حفاظت

شده حساب كارى تقسيم و است بوده دقيق و كامل حضرت، آن نظامى ساختاراداره آن، دليل و است .57داشته است سال هشت تا هفت مدت در سريه و غزوه

وا اعتقاد اين به و مىكند آشنا دقيق اطالعات اين با را خواننده االداريه، تراتيب كتاب( . مدعى خزاعى حتى است بوده پيشرفته ساختار، اين كه اين( 8مىدارد كه مىشود

. زمينه اين در كه ديگرى كتابهاى باشد بعدى هاى دولت براى الگويى مىتواند ساختارنپرداختهاند نبوى حكومتى دقيق ساختار به گسترده و قاطع چنين شدهاند، .نوشته

اسالمى نظامهاى براى مىتوان ساختار اين از كه است معيارهايى است، مهم آنچهاصول همه از و كامل نظام، اين كه اين فرض بر زيرا كرد؛ اقتباس آينده و امروزى

كه داشته را ويژگىهايى چه كه ديد بايد است، بوده بهرهمند مديريتى عقاليى . كه اين نفس البته هستند آنها فاقد ادارى، علمى نظامهاى و مديريتى بعدى نظامهاى

Page 427: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

امتياز يك خود بودهاند، مديريت اصول در پيشتاز علوى، و نبوى و رحمانى نظامنيز عقال و علما زيرا نيست؛ كافى اين ولى مىرساند؛ را اسالم بودن كامل و است

مىيابند دست اصول اين به شرع، بر تكيه .بدون

و تأسيسى اصول كه ديد بايد اما است؛ موفق حكومت يك الزمه مديريت، اصولجوامع ساخت و بافت با هماهنگ كه چيست نبوى و رحمانى ساختار اختصاصى

. نبوى، نظام در اصول برخى ما گمان به باشد اسالم مكتب از برخاسته و اسالمىاز عبارتند كه هستند ممتاز و :برجسته

حكومت .1 براى مسجد مركزيت

امامت .2 و امارت اتحاد

خودمختار .3 حدودا واليات اساس بر كشورى، تقسيمات

واليى .4 مراتب سلسله

سياست .5 و دين وحدت

حكومت .1 براى مسجد مركزيت

بوده ايشان بين خلفاى ديگر و علوى و نبوى حكومت بين مشترك مسجد، مركزيت. مىكند. سفارش بدان بسا چه و تأييد را آن بلكه ندارد، آن با مخالفتى نيز قرآن است

مىكند اشاره مسجد اهميت به آيه، چند در :قرآن

Page 428: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« بههنگام: ) و مسجد هر در را خود توجه و است كرده عدالت به امر پروردگارم بگوخالص( او براى را خود دين كه حالى در بخوانيد، را او و كنيد او سوى به عبادت

... و كرده هدايت را جمعى مىگرديد باز آفريد، را شما آغاز در كه گونه همان گردانيد، . جاى به را شياطين كه هستند كسانى آنان است شده مسلم آنان بر گمراهى جمعى

! . آدم فرزندان اى يافتهاند هدايت كه مىكنند گمان و كرده انتخاب خود اولياى خداوند،و بخوريد الهى نعمت از و برداريد خود با مسجد، به رفتن بههنگام را خود زينت

(.» ندارد دوست را مسرفان خداوند كه نكنيد اسراف ولى (9بياشاميد؛

مساجد در را خود زينتهاى و آورند روى مساجد به كه مأمورند مؤمنان آيات، اين در» « » « ) ( . زينت و وجوه اصطالح دو ع صادق امام از روايت دو در باشند داشته همراه

» « » ائمه » به مسجد كل عند زينتكم خذوا و مسجد كل عند وجوهكم اقيموا آيات در( است؛ شده تفسير آبروى( 10جماعات مايه و امت وجوه بايد جماعات ائمه يعنى

. محسوب مساجد زينت و نگين همچنين آنان باشند آبرودار نيز خود بوده، اسالماصلى. پيام مساجد، به مردم كردن توجه نيز و مساجد به مردم دادن توجه مىشوند

و عادل بايد كه امامى است، آن امام آن، آبروى و زينت كه مسجدى است، آيات ايناست شده بيان خويش جاى در كه باشد ديگرى شرايط و بينش داراى و .عالم

براى مساجد، محوريت بر قرآن اصرار و مساجد به روىآورى بر تأكيد اين علت امانظر در مساجد براى مهمترى نقش كه اين يا است عبادت و نماز صرف آيا چيست؟

در مسلمانان، واقعى هويت و سياسى و اجتماعى حيات آيا است؟ شده گرفته « : وجوهكم اقيموا بفرمايد كه اين از پيش خداوند نيست؟ هويدا مسجد نام به نمادى

.» « : » رعايت و عادالنه نصيب قسط، بالقسط ربى امر مىفرمايد ، مسجد كل عند( است تفريط و افراط از اجتناب و امور در عدالت( 11اعتدال همان كالم، يك در و

مردم توسط قسط به قيام نيز كتب انزال و رسل ارسال از هدف كه است اجتماعى( . است (12بوده

مساجد به روآورى كه مىكند حكم سياق، وحدت به هم، كنار در پيام دو اين گذاردنو تأمين نقش بايد هم مساجد يعنى باشد؛ عدل و قسط تقويم و تقويت براى نيز

Page 429: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. از آياتى مىكند، تأييد را معنا اين آنچه باشند داشته اجتماعى عدالت كننده تضميناست توبه :سوره

« به رساندن زيان براى ساختند مسجدى كه هستند كسانى آنان از ديگر گروهىاز كه كسى براى كمينگاه و مؤمنان ميان تفرقهافكنى و كفر تقويت و مسلمانان

. و نيكى و خير جز كه مىكنند ياد سوگند آنان بود كرده مبارزه پيامبرش و خدا با پيش . در هرگز هستند دروغگو آنان كه مىدهد گواهى خداوند اما نداشتهايم؛ نظرى خدمت،

. شده، بنا تقوا پايه بر نخست روز از كه مسجدى آن نكن قيام و نايست مسجد آن . دوست كه هستند مردانى آن، در بايستى عبادت به آن در كه است شايستهتر

(.» دارد دوست را پاكيزگان خداوند و باشند پاكيزه كه (13مىدارند

پايگاه و مركز دو عنوان به و مىشود اشاره ضرار و قبا مسجد دو به آيات، اين در . بنايى - اولين قبا مسجد مىشود ياد آنها از تفرقه يا وحدت محل و سياسى اجتماعى

) ( براى موقعيتى آنچنان و شد تأسيس تقوا مبناى بر ع مدينةالنبى در كه استعليه » مذهب نظريه طبق و انداخت وحشت به را منافقان كه كرد ايجاد مسلمانان

به« رساندن زيان براى قرآن، تعبير به كه پرداختند مسجد ساخت به نيز آنان ، مذهبمانند كسى براى كمينگاه و مؤمنان ميان افكنى تفرقه و كفر تقويت و مسلمانان

(. بود شده بنا مىكرد، مبارزه خدا رسول با كه عامر، ادبيات( 14ابى و مضامين - صرفا نه و است مسجد به سياسى اجتماعى نگاهى از حاكى آيات، اين در موجود

. مى تأييد را مساجد كاركرد يا رويكرد نوع اين همه، از بيش آنچه عبادت مركز يك ) ( . هر با مورخان، همه نظر اتفاق به ص خدا رسول است علوى و نبوى سيره كند،. بود داده قرار خود سياسى و حكومتى مركز را قبا مسجد گرايشى، و مذهب

. به دارد بسيار تأكيد مركزيت اين بر اسالم، سياسى تاريخ كتاب در حسن، ابراهيم( ابنهشام، مانند سيرهنويسانى نظر )15اتفاق الخميس( )16تاريخ حلبى،( (17و

قضايى و سياسى آموزشى، امور بلكه است، نبوده پرستش مركز صرفا قبا مسجد . جهاد، به مردم تحريك براى آتشين خطابههاى ايراد است مىگرفته انجام آن در نيز

. ) زمان ) در نيز كوفه مسجد مىشد انجام مسجد در ص خدا رسول توسط . ) گواه ) بهترين معصوم، حاكم دو اين سيره است داشته نقشى چنين ع اميرالمؤمنين

است مساجد در حكومتى و اجتماعى سياسى، فعاليتهاى مشروعيت .بر

Page 430: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» كتاب » مجموعه در مساجد احكام عنوان تحت ابوابى ما حديثى جوامع در البتهدنيوى امور بعضى كراهت از آن، ابواب از بخشى در كه است شده وارد الصالة

دنيوى ) امور به مربوط گفتوگوهاى و شعر سرودن كراهت مانند است؛ رفته سخن18( مسجد( در صنعتى كارهاى يا كردن برهنه شمشير كراهت يا كراهت( 19و يا

الهى، ) احكام و حدود اجراى يا فروش و ( 20خريد ( شخص( حتى و ع معصومين كه ) سيره ) با منافاتى مضامين، اين ولى هستند؛ امور اين نهىكنندگان از ص خدا رسولسياسى امور در مساجد، به بخشيدن مركزيت در اميرالمؤمنين، و خدا رسول عملى

دكةالقضاء و مىكردهاند قضايى كار عمال بزرگوار دو آن زيرا ندارد؛ اجتماعى و . ) مىكند) فرق احكام اجراى با احكام اثبات ثانيا است معروف ع .اميرالمؤمنين

. سر معصوم از مكروه فعل كه اين توجه با است احكام اجراى است، مكروه آنچه. ندارد دنيوى هدف زيرا ندارد؛ كراهت حكومتى و سياسى امور كه گفت بايد نمىزند،

مكروه شده ياد ابواب در شعر، سرودن كه است اين مطلب، اين مؤيدات از ) ( حسانبن و كعببنزهير مانند را شعرايى ص خدا رسول ولى است؛ شده شمردهمسجد در اسالم، از دفاع در يا اسالم نبى مدح در را خود قصيدههاى كه ثابت،

( . مىداد خلعت و مىكرد تشويق (21مىخواندند،

جاى يك در معموال كه بىهدف، و مبتذل اشعار سرودن كه مىشود دانسته امر اين ازمكروه مىشود، اخروى و دنيوى اساسى كارهاى از مانع و مىگيرد صورت دنج

آنان منافع جهت در و مىكند كمك مسلمانان مصالح به آنچه نه است، شده شمرده.است

شيوه يك و اسالم صدر شرايط از ناشى نبوى، حكومت در مساجد، مركزيت آيادر اسالمى، حكومت هر براى است راهبردى اصل يك اينكه يا است؟ بوده اقتضايى

به دستيابى كه هستند كليدى و مهم پرسشهايى اينها زمانى؟ و مكانى شرايط هراست ساز سرنوشت آنها .پاسخ

اين، و راهكار نه است، راهبرد يك دادن، قرار حكومت مركز را مسجد ما گمان بهاست اقتباس .قابل

Page 431: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

امامت .2 و امارت اتحاد

جمعه نماز اقامه به موظف فرمانداران، و استانداران بيشتر علوى، و نبوى سيره درطولى يا موازى شأن دو غالب، شكل به و بودهاند خويش واليت اداره و جماعت و

موارد ) برخى در مگر است نداشته وجود هم از جدا شكل به امامت، و امارت(خاص .

) يك ) كه حكومتى، سفارشهاى ضمن اشتر، مالك عهدنامه در ع اميرالمؤمنيناقامه چگونگى دهد، انجام مركزى حكومت سياسى نماينده عنوان به بايد استاندار ) ( . معاذبن به خطاب ص خدا رسول معروف جمله است فرموده بيان نيز را جماعت

و » يسر و التنفر و بشر كه است مطلب همين گوياى مىشد، اعزام يمن به كه جبل، .» و امارت وظيفه دو هر كوتاه، جمله اين در اضعفهم صالة بهم صل و تعسر ال

. « : . آسان مباش تنفرانگيز و باش بشارتزا مىفرمايد حضرت است آمده هم با امامت، » يعنى ؛ كن اقامه مأموم ضعيفترين توان طبق را نماز و مباش گير سخت و باش گير . اين نيز حنيف بن عثمان و فارسى سلمان همچون افرادى امام هم و اميرى هم تو،

بودند .گونه

) ( است آمده نيز ع هشتم امام از سخنى در امامت، و امارت در :اتحاد

« سبب لالمير يكون ان فاراد عام مشهد الجمعة الن الجمعة يوم الخطبة جعلت انمااراد ما على توقيفهم و المعصية من ترهيبهم و الطاعة فى ترغيبهم و موعظتهم الى

التى االهوال من و اآلفاق من عليهم ورد بما يخبرهم و دنياهم و دينهم مصلحة من(» المنفعة و المضرة فيها اين( 22لهم براى شده داده قرار جمعه روز خطبه يعنى ؛

باشد وسيلهاى امير، براى كه كرده اراده خداوند و است عمومى اجتماعى جمعه، كهاز ترس ايجاد و خداوند از اطاعت براى آنان در رغبت ايجاد و مردم موعظه براى

و دنيوى مصلحت از خداوند آنچه بر مردم كردن وادار و خداوند معصيت انجامآفاق در كه دهد خبر حاالتى از مردم به بتواند امير و است كرده اراده آنان اخروى

هست اسالم امت ضرر و نفع آنها در كه حوادثى از مىافتد، .اتفاق

Page 432: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» كلمه » از ، امام كلمه جاى به شريف، بيان اين در مىشود، مالحظه كه طور همان - . » و» آمده االخبار عيون و الشرايع علل در كه حديث اين است شده استفاده امير

امير - عهده به را جمعه امامت وظيفه است كرده نقل را آن وسايلالشيعه صاحب . از دارد تأكيد آن بر تحقيق، اين كه است امامت و امارت اتحاد همان اين و مىداند

) ( حاكم كه را، ص خدا رسول جمعه، سوره در كه است خداوند كتاب باالتر، همهمىكند معرفى جمعه امام بود، آنان امير و :مسلمانان

« ! به مىشود، داده اذن جمعه نماز براى كه هنگامى آوردهايد ايمان كه كسانى اىاگر است، بهتر شما براى اين كه كنيد رها را فروش و خريد و بشتابيد خدا ياد سوى

) از ) و شويد پراكنده زمين در آزاديد شما گرفت، پايان نماز كه هنگامى و مىدانستيد . آنان كه هنگامى شويد رستگار شايد كنيد، ياد بسيار را خدا و بطلبيد خدا فضل

را تو و مىروند آن سوى به و مىشوند پراكنده ببينند، را لهوى يا سرگرمى يا تجارت : . است تجارت و لهو از بهتر است، خدا نزد آنچه بگو مىكنند رها خود حال به ايستاده

( .» است روزىدهندگان بهترين خداوند (23و

« » و مىكنند رها جمعه خطبه ايراد حال در يعنى مىكنند رها خود حال به ايستاده، را تو ) ( است ص خدا رسول جمعه امامت بر دال .اين

« كنى، پا بر را نماز آنان براى جنگ، ميدان در و باشى آنان ميان در كه هنگامى وهنگامى و برگيرند خود با را سالحهايشان و برخيزند نماز به تو با ايشان از دستهاى

بروند نبرد ميدان به شما سر پشت بايد رساندند، پايان به را نماز و كردند سجده كه.»... بخوانند نماز تو با و بيايند بودهاند، پيكار مشغول و نخوانده نماز كه ديگر، دسته و

(24)

) ( هم و است نظامى فرمانده و امير هم زمان، هم طور به ص خدا رسول آيه، اين درجماعت .امام

Page 433: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شخص در امارت، و امامت اتحاد بر خوبى شاهد نيز قبله تغيير به مربوط آيات(. است خدا (25رسول

3

مختار . خود حدودا واليات اساس بر كشورى تقسيمات

به نبوى رحمانى حكومت از كه شفاهى، و كتبى وظايفهاى شرح و دستورالعملها ازمىشود استفاده نهجالبالغه، در شده گردآورى عهدنامههاى از نيز و است رسيده ما

آن وارد خودمختار، محلى دولت رئيس يك مثابه به اعزامى، حاكم و والى هر كه ) اسيد، ) بن عتاب باره در ص خدا رسول نامه در را نمونهاش كه است مىشده محل

مشاهده علوى حكومت در اشتر، مالك معروف عهدنامه در همچنين و مكه استانداراست خودمختار دولت يك كننده ترسيم كامال كه اشتر، مالك عهدنامه بهويژه كرديم؛

و ديوان المال، بيت اطالعات، سازمان ارتش، قضايى، دستگاه داراى كه . واليت يك محدوده در دارد، دولت يك آنچه حال هر به است وزير و بوروكراسى

. عهدنامه، اين بر گذرا مرورى مركزى حكومت نظارت تحت اما مىگنجد، اسالمى . اين به اختيار، تفويض و تمركز عدم و تمركز بحث در مىكند اثبات را ما مدعاى . كالن و دولتى مديريت حقيقت، در است شده اشاره خودگردانى و خودمختارى

است داشته را ساختارى چنين علوى، .حكومت

واليى .4 مراتب سلسله

( است شده ياد اولىاالمر نام با اسالمى، حاكمان از قرآن، از آيههايى در( 26در و (. است شده برده نام ولى عنوان با آنان از ديگر، آنها( 27آيهاى مانند و واژگان اين

سلسله كه مىكنند مطرح است، اسالمى حكومت ويژه كه را، واليت نام به مضمونىمىدهد قرار واليى سلسلهاى را سازمانى :مراتب

« (.» آوردهاند ايمان كه آنان و او پيامبر و است خدا تنها شما ولى و (28سرپرست

Page 434: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» چيزى » گرفتن قرار مفردات، كتاب در راغب گفته بر بنا ، ولى كلمه اصلى معناىچيز دو اگر يعنى نباشد؛ كار در فاصلهاى كه گونهاى به است، ديگر چيز كنار در

» برده » كار به ولى ماده نباشد، آنها ميان در چيز هيچ كه باشند متصل هم به آنچنانقرب. از اعم نزديكى، و قرب درباره كلمه، اين طبعا مناسبت، همين به مىشود

. يارى، دوستى، درباره تناسب، همين به همچنين است رفته كار به معنوى و مكانىآنها همه در زيرا است؛ رفته كار به قبيل اين از ديگرى معانى و تسلط امر، تصدى

(. دارد وجود اتصال و مباشرت اين( 29نوعى كاربرد موارد درباره اصفهانى راغب مىگويد :واژه

يك در بودن صاحباختيار و تصدى معناى به واليت اما است؛ نصرت معناى به واليت . و تصدى همان آن، حقيقت و است يكى دو هر معناى كه شده گفته است كار « : . گيرد، عهده به را ديگرى كار كه كسى هر مىگويد جوهرى است اختيارى صاحب

(.» است او (30ولى

است معتقد طباطبايى :عالمه

) ( خدا سوى به آنان دادن سوق جهت در اسالمى، امت شؤون همه بر ص خدا رسول . اين از دارد واليت ميانشان در قضاوت و آنان بر روايى فرمان و حكمرانى براى و

. در واليت، اين البته است اسالمى امت عهده بر او، براى حقى مطلق، پيروى رو،اطاعت او از اطاعت چون يعنى است؛ الهى تفويض از ناشى و خداوند واليت طول

(. كرد اطاعت او از بايد و است خدايى واليت او واليت نتيجه، در است، خداوند (31از

يعنى است؛ سياسى و قضايى دينى، واليت سه داراى ولى مطهرى، شهيد ديدگاه از(. دارد عهده بر را سياسى رهبرى و خصومت فصل (32هدايت،

جامع مديرى اگر كه است دينى حكومت ويژگىهاى از واليى، مراتب سلسله اينرا امور مجارى و سازمانى كارهاى پيشبرد واليت، داشتن با باشد، اصلح و الشرايط

Page 435: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. و سنديت او تصميم مىگيرد، تصميم كه زمانى مىسازد بهرهمند مطلوبى سرعت از . مىتواند ولى هر شود اطاعت بايد و است اختالفنظرها رافع و مىكند پيدا حجيت

. كه دارد شرعى جنبه او از اطاعت درنوردد اضطرارى شرايط در را مراتب سلسله . بكند، هم خطا اگر حتى داشت خواهد دنبال به را خود خاص اخروى و دنيوى آثار

جلوه با هم آن اطاعت، بر تمرين زيرا است؛ سازمان نفع به نهايت در او از اطاعترا اندك و احتمالى خطاهاى جبران و دارد بىشمارى مزاياى مجموع، در شرعى،

. و مىشود ارائه نظريات بلكه نيست، كوركورانه اطاعت، اين البته كرد خواهد . مبحث در نكته، اين به است مدير و رهبر با تصميم اما مىگيرد؛ صورت مشورتها

) ( . مىفرمايد ص خدا رسول است شده اشاره :رهبرى

« فقد اميرى اطاع من و الله عصى فقد عصانى من و الله اطاع فقد اطاعنى من( » ؛ عصانى فقد اميرى عصى من و را( 33اطاعنى خدا كند، اطاعت مرا كس هر يعنى

هر و است كرده نافرمانى خدا از كند، نافرمانى من از هركس و است كرده اطاعتاز هركس و است كرده اطاعت من از كند، اطاعت من منصوب فرمان از كس

است كرده نافرمانى من از كند، نافرمانى من منصوب .فرمان

« : بمعصيته يؤمر ان اال واكره احب فيما والطاعة السمع المرء على مىفرمايد نيز و( » ؛ طاعة ال و سمع مطابق( 34فال چه كند، اطاعت باالدست از بايد فردى هر يعنى

... علت كند اطاعت نبايد كه شود امر معصيت به مگر نباشد، چه باشد، او ميلنمىداند زيردست كه مىداند چيزهايى امر، ولى و باالدست كه است اين .اطاعت

او امر كه كرده صورتى به منحصر را امر ولى از تمرد و تخلف صورت روايت، اينكام به و باشد خطا زيردست، نظر به گرچه نبود، معصيتآميز اگر و باشد معصيتآميز

. كه است آن واليى، مراتب سلسله ويژگىهاى از شود اطاعت بايد نيايد، خوش اوطور همان مىشوند؛ موصوف لعن و كفر مانند اصطالحاتى با نافرمانان، و عاصيان

(. شد شنيده حضرت آن از اسيد، بن عتاب و اسامه فرمان از متمردان درباره (35كه

باالتر، مرتبه از عصيان و اطاعت كه است اين مراتب، سلسله اين ويژگىهاى ديگر ازاست مهمى نكته اين و است رسول و خدا عصيان و .اطاعت

Page 436: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سياست .5 و دين وحدت

براى ) مساجد مركزيت است پيشين چهارگانه راهبردهاى از برگرفته راهبرد، اينو(. دين وحدت ترجمان واليى، مراتب سلسله و امامت و امارت اتحاد حكومت

مردم دين و دنيا اداره براى كريم، قرآن و اسالم دين ظرفيت بيانگر و سياستاز. بزرگى بخش و هستند دين متن از برخاسته سياسى امور دينى، حكومت در است . و حكومتى ساختار است اجتماعى و سياسى مسايل به مربوط اسالم، احكام و فقه

) ( پا بر و گرفته شكل سياست و دين از آميخته پايهاى بر ص خدا رسول مديريتى . . كه است اصلى اين ديگر كنارى در سياست و نيست كنارى در دين است ايستاده

. از بىشمارى آيات است شده اثبات بااللتزام و غيرمستقيم تحقيق، اين سرتاسر درحاكى گرفته، قرار نوشتار اين استفاده مورد كه اخبار، و روايات از بسيارى و قرآن

هستند سياست و دين اندماج .از

از - نبوى، رحمانى حكومتى سازمانى و ادارى نظام راهبردى، پنجگانه اصول اين با . تغييرناپذير و جاويدان اصول، اين تك تك مىگردد ممتاز مديريتى ساختارهاى ديگر

است خداوند سازمانى سنتهاى از ديگر، بيان به و .است

سازمانى - نمودار

ترسيم را سازمانى ساختار درون روابط و پستها كه است نقشهاى سازمانى، نمودار.مىكند

. يك نمودار، در مىدهد نشان سازمان در را وظيفهها و واحدها و پستها محل نمودار،نماينده انقطاع، بدون و پيوسته خطوط و سازمانى پست يك نماينده مستطيل،

. نمودارها اين در است پست دو بين گزارشگيرى و دهى گزارش رسمى ارتباطپستهاى و است سازمان قسمت باالترين در عالى، مديريت كه مىشود داده نشان

. سازمانى، نمودار هر سنتى، طور به يافتهاند گسترش نمودار انتهاى در پايينتر

Page 437: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

افراد به نسبت بيشترى اختيار و مسؤوليت هرم، باالى افراد كه دارد هرمى شكلىدارند هرم .پايين

فرماندهى ساختار از احتماال سازمان، هرمى ساختار كه مىشود گفته تاريخى نظر از . با است مراتبى سلسله نيز مذهب ساختار غرب، دنياى در است شده اقتباس ارتش

(. مىشود جارى باال از كه (36اختيارى

كار - تقسيم

و شده داده آموزش آسانى به كه مىكند ايجاد را شدهاى ساده وظايف كار، تقسيم . شغل در مىتواند فردى هر و مىدهد ترجيح را تخصص كار، اين اين، بنابر مىگردد اجرا . افراد مىآورد، پديد گوناگونى مشاغل كار، تقسيم چون شود ماهر و كارآزموده خود،

و استعداد با متناسب كه شوند منصوب پستى در يا كنند انتخاب را پستى مىتواننداست آنان .عالقه

. تقسيم مجزا و كوچك مراحل به وظايف، اگر دارد نيز معايبى شغلى تخصص البتهبه مىتواند بيگانگى احساس باشد، مرحله يك مسؤول فقط فردى هر اگر و شود

) ( . بىحوصلگى كسالت كردهاند، تجربه بسيارى كه طور همين شود ايجاد آسانىرا افراد و مىشوند تكرارى معموال كه است، شده تخصصى وظايف فرعى محصول

. منفى ثأثيرات از يكى مىتواند كار از غيبت كه دريافتهاند پژوهشگران نمىكنند ارضا . كار محيط از بيگانگى احساس بر شدن چيره براى راه دو باشد شغلى تخصص

: رهبرى، بخش در كه شغلى، تقويت و شغلى غنىسازى از عبارتند كه دارد وجود(. مىگيرند قرار بحث (37مورد

واحدسازى -

Page 438: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سازمان كارهاى همه اجراى براى كه را فعاليتهايى مىكنند، كار تقسيم مديران وقتىدستهبندى و تنظيم مشاغل، قالب در را آنها سپس و مىآورند گرد است، نياز مورد

.مىكنند

منطقى گروههاى در فعاليتها و مشاغل آن، در كه است ترتيبى واحدسازىهمه تا مىشود تركيب بزرگترى واحد و بخش در گروه هر و مىشوند دستهبندى

. از عبارتند واحدسازى شيوههاى ترين متداول شود داده شكل :سازمان

وظيفه .1 اساس بر .واحدسازى

محصول .2 اساس بر .واحدسازى

جغرافيايى .3 يا منطقهاى اساس بر .واحدسازى

مشترى .4 اساس بر .واحدسازى

. بيان به شمردهاند را معايبى و مزايا باالتر شيوههاى از يك هر براى مديريتپژوهانمتداولترين اول، شيوه چند هر نيست، اشكال و عيب از مصون شيوهاى هيچ ديگر،

است .شيوه

مراتب - سلسله

بايد فرماندهى، انقطاع بدون و روشن زنجيره يك كه مىكند بيان سلسلهمراتب اصلهم به سطح، پايينترين تا باالترين از سرپرستانشان، با سازمان در را افراد همه

( . دهد را( 38پيوند سطحى چند الگويى فرماندهى، زنجيره و نظارت حيطه تعيين

Page 439: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. سازمانى، سلسلهمراتب باالى در مىشود ناميده مراتب سلسله كه مىآورد پديدو هستند سازمان همه عمليات مسؤول كه دارند قرار مديران يا مدير طبقه عالىترين

(. دارند قرار سازمان پايينتر سطوح در ديگر، (39مديران

يك به مستقيم، طور به كه هستند افراد از عدهاى مديريت، حيطه يا نظارت حيطه. مىكند هماهنگ و اداره را آنان مستقيم، طور به مدير يك و مىدهند گزارش مدير

هر به مستقيم طور به كه زيردستانى عده كه مىكند بيان نظارت، حيطه اصل . به قدمتى نظارت، حيطه موضوع باشد محدود بايد مىدهند، گزارش سرپرست

به نمىتواند تنهايى به مدير، يك كه است عقيده اين از ناشى و دارد سازمان اندازه . كه شد تقويت وقتى عقيده اين كند سرپرستى را افراد از بسيارى عده مؤثرى طور

كارآمدتر رزمى موقعيتهاى در محدود نظارت، حيطه كه دريافتند ارتش فرماندهانگزارش. مدير يك به كه زيردستانى عده كه بود معتقد مديريت سنتى نظريه است

(. باشند تن دوازده تا چهار بين مىتوانند (40مىدهند،

تعيين سازمان هر در را سلسلهمراتب سطوح تعداد نظارت، حيطه گستردگى ميزان . حيطه. چه هر دارد معكوس نسبت نظارت، حيطه با سازمانى، ساختار بلندى مىكند

(. بود خواهد بلندتر سازمانى ساختار باشد، محدودتر (41نظارت

تمركز - عدم درجه با نظارت حيطه رابطه

. تن صد گسترده، نظارت حيطه در گذاشت خواهد تأثير نيز تمركز بر نظارت، حيطه . تنهايى به را تصميمها همه نمىتواند كه او مىدهند گزارش مدير يك به سرپرست

. حيطه با كند واگذار تصميمگيرى براى را اختيارات از بخشى است مجبور كند، اتخاذسلسله چه هر ولى دارد؛ وجود مدير براى تمركز امكان محدود، و كوچك نظارت

سازمانهاى در و مىشوند دورتر عملياتى رده از عالى مديران گردد، بيشتر مراتب،عدم به مجبور تصميمگيرى، فرآيند به بخشيدن سرعت براى مديران متحول، بسيار

(. مىشوند (42تمركز

مسطح؟ - يا باشد بلند بايد سازمان

Page 440: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است شده ارائه داليلى ديگرى، بر يك هر برترى و شكل دو از يك هر .براى

) ارائه ) محدودتر نظارت حيطه بيشتر سطوح برترى براى سازمانها كه داليلى:كردهاند

و .1 برنامهريزى به را بيشترى وقت زيردستان، محدود عده دليل به مىتوانند مديراندهند اختصاص .تصميمگيرى

كنند .2 نظارت آنان براعمال و هدايت را خود كاركنان مىتوانند بهتر .مديران

مىيابند .3 پرورش بيشترى مديران ضرورى، طور .به

) است ) شده ارائه گستردهتر نظارت حيطه كمتر سطح برترى براى كه :داليلى

است .1 سادهتر و بهتر .ارتباط

2. ) مىشوند ) اتخاذ عمليات منطقه به نزديك و هدايتكننده سريع، بهتر .تصميمها

است .3 كمتر ادارى هزينه نتيجه، در و كمتر سرپرستان، .عده

4. (. دارند باالترى روحيه (43افراد

Page 441: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

زيرا است؛ سازگارتر محدودتر، نظارت حيطه با رحمانى، مديريت كه مىرسد نظر به . نظارت حيطه مقايسه، مقام در است همهجانبه رشد مديريت رحمانى، مديريتبيشتر شيوه اين در مدير، پرورش امكان زيرا است؛ نزديكتر رشد به محدودتر،

و فردى رشد تقويت خود، اين كه دارند برنامهريزى فرصت مديران نيز و است . بدون كه است بيشتر شيوه، اين در نيز نظارت و هدايت امكان است سازمانى

. حيطه براى كه امتيازاتى كه حالى در است زيردستان تعالى و رشد اسباب از ترديد،توليد از زيرا است؛ كمى توسعه مقوله از نوعا است، شده برشمرده وسيع نظارتياد امتيازات اين عنوان به آسانتر، ارتباطات و عمل سرعت كمتر، هزينه بيشتر،

مىفشرد پاى كيفيتها بر رحمانى، مديريت كه حالى در است، .شده

نظارتى توان فرد هر زيرا است؛ محدودتر نظارت حيطه مؤيد نيز عقلى دليل . زيردست مستقيم، شكل به كه افرادى تعداد چه هر اساس، اين بر دارد محدودى

اول شيوه ترجيح موجب اين و مىشود بيشتر آنان كنترل امكان باشد، كمتر هستند، . است مسطح سازمان از مطلوبتر بلندتر، سازمان اين، بنابر است دوم .بر

فرماندهى - زنجيره

متصل يكديگر به فرماندهى زنجيره با مديران، و كاركنان عمودى، ساختار دركه. مىكند تعيين مىيابد، امتداد سازمان باالى سطح از كه اختيار، پيوسته خط مىشوند

. به كاركنان فرماندهى، زنجيره تسلسل در دهد گزارش كسى چه به بايد كسى چهمىدهند گزارش باال سطح مديران به خود، نوبه به نيز آنان و مىدهند گزارش مديران

دارد ادامه باال مديران به گزارشدهى تا كار، اين .و

است استوار اصل دو بر فرماندهى :زنجيره

Page 442: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. هم. هنوز اصل اين باشد داشته رئيس يك بايد فرد هر يعنى فرماندهى؛ وحدت الف(. مىگيرد قرار بحث مورد معاصر، سازمانهاى موفقيت براى حياتى عنصرى عنوان به

44)

شد. ) بيان قبال كه مراتب سلسله اصل (ب .

مصلحت به هميشه فرماندهى، زنجيره از مطلق پيروى كه است داده نشان فايولطوالنى بسيار عالى، مدير به پايين مديران از اطالعات رسيدن مسير زيرا نيست؛

. مدير ميان پلى كه مىكند پيشنهاد او مىشود تمام گران سازمان براى و بود خواهد . كار، اين البته شود داده اطالعات واسطه، بدون تا شود زده عالى مدير و پايين

شدهاند زده كنار كه كنند مى احساس ميانى مديران زيرا است؛ .حساس

) ميانى ) مدير پايين مدير از اطالعات گرفتن از پس عالى مدير كه است اين حل راه(. سازد آگاه نيز (45را

قرآن - ديدگاه از فرماندهى وحدت

« ) هيچگاه ) فرشتگان اويند نزد كه آنان و زمينند و آسمانها در كه آنان است او آن از . تسبيح را روز و شب همه نمىشوند خسته هرگز و نمىورزند استكبار عبادتش از

. و مىكنند خلق كه برگزيدهاند زمين از خدايانى آنان آيا نمىگردند سست و مىگويندمىشدند فاسد بود، ديگرى خدايان ه، الل جز زمين، و آسمان در اگر مىسازند؟ منتشر

.) كه) توصيفى از عرش پروردگار خداوند، است منزه مىخورد هم به جهان نظام و (.» مىكنند (46آنان

« اگر كه نيست او با ديگرى معبود و نكرد انتخاب فرزندى خود براى هرگز خداوندبر بعضى و مىكردند اداره و تدبير را خود مخلوقات خدايان، از يك هر مىشد، چنين

Page 443: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

.) خدا ) است منزه مىكشيدند تباهى به را هستى جهان و مىجستند برترى ديگر بعضى(.» مىكنند توصيف آنان آنچه (47از

مىشود استفاده زير نكات آيات، اين :از

مىدهند .1 انجام بهخوبى را خود وظيفه هستند، خدا محض مطيع فرشتگان، سازماننمىشوند خسته .و

فرماندهى .2 وحدت از ناشى باال، انگيزش و سازمانى انسجام اطاعتپذيرى، اين.است

مىخورد .3 هم به نظام اين بود، يكى از بيشتر آنان فرمانده .اگر

داشت .4 خواهند متعدد خلقتهاى متعدد، .خدايان

داشت .5 خواهند متعدد اداره شيوههاى و تدابير متعدد، .خدايان

برمىخاستند .6 نزاع به ديگرى، حذف و ديگرى بر برترى براى متعدد، .خدايان

7. (. بود خواهد هستى جهان تباهى اختالفات، اين (48حاصل

و اطاعتپذيرى انتظام، و انسجام فرماندهى، وحدت الزمه خالصه، طور بهمتالشى و فروپاشى و عصيان تباهى، فساد، فرماندهى، تعدد محصول و حاصلخيزى

است .شدن

Page 444: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. » وحدت » الزمه است سازماندهى اصول همه مادر فرماندهى وحدت اصلاست فرماندهى زنجيره و فرماندهى مراتب سلسله :فرماندهى،

« (.» ! كنيد اطاعت االمر اولى و رسول و خدا از آوردهايد ايمان كه كسانى (49اى

سازمانى، اليههاى همه اطاعت امكان طويل، و عريض و طوالنى سازمان يك براىهست واسطه به نياز بلكه نيست، سازمان رأس :از

« و: بدارد دوست را شما نيز خدا تا كنيد پيروى من از مىداريد، دوست را خدا اگر بگو : . كنيد اطاعت را رسول و خدا بگو است مهربان آمرزنده خدا و بيامرزد را گناهانتان

(.» ندارد دوست را كافران خدا كنيد، سرپيچى اگر (50و

رسول از اطاعت و تبعيت راه از خداوندى، محبت و عزت به دستيابى آيه، اين طبق ) ( . فقط كه كند گمان كسى مبادا يعنى است؛ كفر ص رسول مخالفت است ممكن . در نه است، هم طول در رسول، و خدا از اطاعت البته كرد اطاعت خدا از بايد

باشد معنا اين موهم است ممكن آيه ظاهر چند هر هم، .عرض

سازماندهى مسلم اصول برقرارى پى در كه است آرامشى از كنايه گناهان، آمرزشمىشود پديدار .مذكور

هماهنگى -

تحقق كارآمد پىگيرى براى يكديگر، از جدا واحدهاى فعاليتهاى تلفيق فرآيند هماهنگى . سازمان، در را خود نقش افراد است ممكن هماهنگى بدون است سازمانى هدفهاى

Page 445: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عمل جامه را خود واحد خواستههاى سازمان، هدفهاى بهاى به كنند تالش و فراموشاست( 51بپوشانند.) بسيار هماهنگى مستلزم زير، موارد كلى طور به :

باشند .1 پيشبينى قابل غير و يكنواخت غير كارها .وقتى

باشند .2 دگرگونى حال در مؤثر، محيطى عوامل كارها بعضى اجراى در .وقتى

باشد .3 زياد كاركنان، فردى متقابل وابستگىهاى كارها، اجراى در .وقتى

4. ( . كنند تعيين خود براى بااليى اجرايى اهداف سازمانها (52وقتى

رحمانى - مديريت در هماهنگى

« . ) گيريم، ) برمى آن از را روز ما خدا عظمت از است نشانهاى آنان براى نيز شب . به پيوسته كه است آيتى آنان براى نيز خورشيد و مىگيرد فرا را آنان تاريكى ناگهان

. . ماه براى و است دانا و قادر خداوند تقدير اين است حركت در قرارگاهش سوى ) صورت ) به سرانجام كرد طى را منازل اين كه هنگامى و داديم قرار منزلگاههايى

. به كه است سزا را خورشيد نه مىآيد در خرما رنگ زرد و شكل قوسى كهنه شاخه(.» است شناور خود مسير در كدام هر و گيرد پيشى را روز شب نه و رسد (53ماه

« رحمان خداوند آفرينش در آفريد، يكديگر فراز بر را آسمان هفت كه كسى همان . مىكنى؟ مشاهده خللى و شكاف هيچ آيا كن، نگاه ديگر بار نمىبينى عيبى و تضاد هيچ

) نقصان ) و خلل جستوجوى در چشمت سرانجام كن، نگاه هستى عالم به ديگر بار(.» است ناتوان و خسته كه حالى در مىگردد، باز تو سوى به مانده، (54ناكام

Page 446: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

«. حركتند در ابر مانند كه حالى در مىپندارى، جامد و ساكن را آنها و مىبينى را كوهها . كارهايى از او است آفريده متقن را چيز همه كه است خداوندى آفرينش و صنع اين

(.» است آگاه مسلما مىدهيد، انجام شما (55كه

« سود به دريا در كه كشتىهايى و روز شبانه شد و آمد و زمين و آسمانها آفرينش درمرگ از پس را زمين آن، با و كرده نازل آسمان از خداوند كه آبى و حركتند در مردم

) و ) بادها مسير تغيير در همچنين و گسترانده آن در را جنبدگان انواع و نموده زندهو خدا پاك ذات از است نشانههايى مسخرند، آسمان و زمين ميان كه ابرهايى

(.» مىانديشند و دارند عقل كه مردمى براى او (56يگانگى

است استفاده قابل اصولى آيات اين :از

نيز ) .1 انسانى مديريتهاى در هستند متقن و محكم خدا مخلوقات و مصنوعاتباشند استحكام و اتقان داراى بايد (محصوالت .

2. . در كدام هر نيست آنها در اختالفى و تضاد و هستند متحد و هماهنگ خدا مخلوقاتمىدهند انجام را خويش وظيفه ندارند، ديگرى براى مزاحمتى و شناورند خود مسير . ذرهاى بدون ماه، و خورشيد و روز و شب خدايند آهنگ با هماهنگ حال، عين در و

مىكنند حركت خويش كارى حيطه در درنگ، لحظهاى و .اختالف

اين .3 و برقرارند موزون و هماهنگ حركت يك در فلك، و خورشيد و ماه و باد و ابرهماهنگ اداره يعنى است؛ خداوند يگانگى و فرماندهى وحدت از نشانهاى هماهنگى،

جنبندگان كشتزارها، باران، دريا، كشتى، زمين، آسمان، مختلف، موجودات همه اين ) هماهنگ ) مديريت نشانه عالم، عقالى براى ابرها و بادها ، انسان جمله از گوناگون

است .خدا

Page 447: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

فرماندهى وحدت از نشانى و يگانگى از حاكى و ناشى هماهنگىها كوتاه، جمله يك در.است

سازمان از تقليد پى در كه بشرى، سازمانهاى براى مهم، آموزه يك عنوان به آنچهو است يگانگى و هماهنگى معلولى و على ارتباط است، مطرح هستند، خداوندى

چندگانگى يا دوگانگى از ناشى است، سامانى به نا و تشتت كه آن، عكس قاعدتا » « باشد،. فيكون كن قرآنى، اصطالح به و باشد نافذ فرمانش كه واحد، اراده است

. اين جاى جاى در كه است اصلى اين آورد خواهد دنبال به را هماهنگى الجرمجنبه دينى، سازمان يك فرماندهى و رهبرى كه است شده فشرده پاى آن بر تحقيق،

. شود تضمين ها انسجام و هماهنگىها تا شوند سرازير او در قدرتها بايد و دارد واليىتكيه قابل كه مىكند تبديل ستونى و عمود به را نهاد اين فرماندهى، به قدرتها انتقال

چرخيد خواهد آن پيرامون چيز، همه كه ساخت خواهد محورى آن، از و .است

اختيار -

آن، مبناى بر بتواند فرد تا مىشود داده پستى به كه است حقى سازمان، در اختيار( بندد، كار به ديگران بر گذار تأثير تصميماتى گرفتن براى را خود تشخيص (57قوه

. دادن دستور يا كردن عمل حق اختيار، واقع، در مىگويند نيز رسمى اختيار آن، به كهو كند عمل معينى و ويژه روشهاى اساس بر كه مىدهد اجازه آن دارنده به كه است

. بگذارد اثر مىدهند، انجام دستور اساس بر ديگران كه اقداماتى بر مستقيم، طور بههدفهاى تحقق جهت در را سازمانى منابع كه مىدهد اجازه آن دارنده به همچنين

(. دهد اختصاص (58سازمانى

چيست؟ قدرت

نظر مطابق آنان رفتار كه گونهاى به ديگران، بر نفوذ اعمال توانايى يعنى قدرت . در باشد داشته وجود رابطهاى نوع هر در مىتواند و كند تغيير قدرت صاحب

در كه نيستند كسانى تنها مديران، اما مىكنند؛ اعمال را قدرت مديران سازمانها

Page 448: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. را كارهايى و مىگويند را سخنانى كه كاركنان مىبرند كار به را خود قدرت سازمان،مىكنند نفوذ اعمال مديران بر نيز مىدهند .انجام

اختيار و قدرت تفاوت

. اما است، قدرت نوعى اختيار اين، وجود با دارد اختيار از گستردهتر مفهومى قدرتدارد قرار سازمانى مجموعه يك در كه .قدرتى

اختيار منشأ

: به سپس و مىشود ناشى سازمان باالى سطوح از بعضى از اختيار كالسيك نظريه . مراتب، سلسله اين باالى در مىكند عبور ديگر سطح به سطحى از قانونى، طور

باشد داشته قرار مردم جمعى اراده يا حكومت خدا، است .ممكن

: كننده نفوذ در تا است نفوذپذير در بيشتر اختيار، منشأ پذيرش .نظريه

همه در دستورها يا قانونى مقررات همه كه شد آغاز نظر اظهار اين با نظريه، اين . شرايطى پذيرش، نظريه نيرومند طرفدار بارنارد، چستر نمىشوند اطاعت شرايط،

اختيار و مىكند اطاعت باالتر مقام از شخص شرايط، آن طبق كه است برشمرده را . از عبارتند شرايط اين مىپذيرد دستور صدور براى را : او

كنند .1 درك مىشود، داده آنان به كه .دستورى

2. دارد هماهنگى و سازگارى سازمان هدف با دستور كه باشند داشته .عقيده

Page 449: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارد .3 هماهنگى پرسنل منافع با دستور كه .دريابند

باشند .4 داشته را دستور از پيروى توانايى جسمى، و روحى نظر .از

و شود پذيرفته اختيار كه هست كمى احتمال باشد، نداشته وجود شرط چهار اين اگر(. يابد تحقق كامل صورت به (59فرمانبردارى

قرآن - در اختيار منشأ

مافوق از زيردست تبعيت بر الزام كسى چه كرد؟ اطاعت مافوق از بايد دليل چه بهداده او به منبعى چه را قدرت و اختيار اين دارد؟ من بر برترى چه مافوق مىكند؟

. اين مىشوند مطرح مشروعيت عنوان تحت آنها، نظاير و پرسشها اين است؟و محدودتر سازمان يك در هم و دولتى و كالن مديريت سطح در هم پرسشها،

مطرحند .كوچكتر

قدرتى هر مشروعيت و مىشود منتهى خداوند به قرآن، ديد از قدرت، و اختيار منشأ . مدبر و مالك خالق، زيرا دارد؛ مولويت و طاعت حق او مىشود تأمين ناحيه اين از

و. رسوالن از عبارتند كه مىشود منتقل بخواهد، او كه كسانى به حق، اين البته است(60اولىاالمر.)

« : فاتقوا مىگويند خويش امت به مىشود، ياد آنان از شعراء سوره در كه رسوالنى . » دعوت ايشان كنيد اطاعت من از و كنيد پيشه را خدا تقواى يعنى ؛ اطيعون و ه الل

حق خويش براى اگر يعنى مىكنند؛ الهى تقواى بر مبتنى را خويش اطاعت به مردم . بر مقدم را خدا تقواى رو، اين از است خدا آن منشأ واقع، در قائلند، اطاعت

. تا و مىشود ناشى خدا از ترتيب، اين با مشروعيت مىكنند مطرح خويش از اطاعتمىشود نازل و جارى سازمانى، حلقات .پايينترين

Page 450: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. نظريه، اين طبق است هماهنگ رحمانى مديريت با كالسيك، نظريه جا اين تامجازات و عقاليى يا عقالنى مذمت مستحق وگرنه، كنند اطاعت بايد زيردستان

:هستند

« ديگرى از پس يكى و مىشوند پنهان ديگران سر پشت كه را شما از كسانى خداوند . اين از بترسند بايد مىكنند، مخالفت را او فرمان كه آنان پس مىشناسد مىكنند، فرار

(.» برسد آنان به دردناك عذابى يا و بگيرد را دامنشان فتنهاى (61كه

. همان كه است مقبوليت ديگر، نيم است واقعيت و مسير از نيمى مشروعيت امافرمان، نوع يعنى است؛ دستور پذيرش قابليت بهتر، بيان به يا فرمان پذيرش

تحت عناصر و پيروان عمومى شرايط فرمان، صدور شرايط آن، مقدماتى توجيهات . قدرت، مشروعيت ديگر، بيان به دارند نقش فرمان، تأثيرگذارى در آن، امثال و امر

و دارد نياز را شرايطى تحقق تأثير، براى مقتضى، اين ولى است؛ اطاعت مقتضى . است مهم بسيار موانع، اين شناسايى دارد موانعى .نيز

. را اقتدار اگر است الزم نيز اقتدار بلكه نيست، كافى تنهايى به قدرت سوم، بيان به . زمينه اگر باشد داشته وجود آن زمينه بايد بدانيم، قدرت نفوذ و اعمال معناى به

. شد، موجود شرايط همه اگر بله است لغو دادن دستور نباشد، قدرت اعمالتلقى عصيان وگرنه است مجازات موجب و مىشود محسوب عصيان مخالفت،

: و. بلوغ علم، عقل، از عبارتند تكليف عمومى شرايط اسالمى، فقه در نمىشودبه. بايد يعنى ندارد؛ وجود تكليفى شود، منتفى اختيار و علم اگر رو اين از اختيار

يعنى باشد؛ زور و اكراه بدون و باشد داشته وجود آگاهى و علم تكليف، و فرمان . كه باشد اين مىتواند موانع از يكى باشد داشته وجود اطاعت براى مانعى نبايد

. مقبوليت را حالت اين باشد اطاعتپذيران عمومى منافع و مصالح خالف بر فرمان،تكميل اطاعت فرآيند در را يكديگر قدرت، مشروعيت كنار در كه مىنهيم، نام فرمان

.مىكنند

Page 451: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

جمع رحمانى، مديريت نظريه و مىشود تقويت چستربارنارد پذيرش نظريه اين، بنابرنظريه دو هر كه دارد اقتضا مقبوليت و مشروعيت جمع زيرا است؛ نظريه دو هر

. فرماندهى كه اين صرف اساس، اين بر كنيم تأييد را چستربارنارد و كالسيكمرتد را خود مخالف و باشد داشته اطاعت انتظار و دهد دستور نبايد است، مشروع

. دهد فرمان سپس و بسنجد را شرايط همه بايد بلكه بداند، متمرد و عاصى و ) مىفرمايد ) اشتر مالك به باره، همين در ع على :حضرت

« و مىآيد پيش كه كارى در هرگز نيز و مبال خود به نمودهاى، كه كيفرى از هيچگاه ) ( : . امر ، مسلطم اوضاع بر و مأمورم من مگو مده خرج به سرعت دارد، چاره راهنزديك و دين خرابى و قلب در فساد ورود موجب اين كه شود، اطاعت بايد و مىكنم

. در كه قدرتى و موقعيت اثر بر كه گاه آن است قدرت در تحول و تغيير شدنملك و قدرت عظمت به آيد، پديد تو در خودپسندى و عجب و كبر اختياردارى،

و مىآورد پايين سركشى آن از را تو اين كه افكن نظر است، تو مافوق كه خداوند،نيروى يعنى است، رفته دستت از آنچه و مىدارد باز تو از را تندى آن و شدت آن

. همتايى از مىگردد باز تو به شده، واقع خودپسندى اين تحت كه انديشهات، و عقلبركنار را خود جبروتش در او به تشبه از و باش برحذر خداوند با بزرگى و علو درخواهد خوار را متكبرى و خودپسند فرد هر و ذليل را جبارى هر خداوند زيرا دار؛

(62ساخت«.)

طور به اما ندارد؛ توضيح به نيازى كه است روشن اندازهاى به سخنان اين معناىسلسله از و دارى مشروعيت كه است درست كه مىفرمايد مالك به حضرت خالصه،وادارد حالتى به را تو نبايد قدرت و اختيار اين ولى گرفتهاى، اختيار مشروع مراتب

. : اثبات را ما ادعاى بهخوبى، سخنان، اين شود اطاعت بايد مىگويم، چه هر بگويى كه.مىكنند

- ) اختيار ) تفويض واگذارى

رهبر و مدير خاص وظايف و اختيارات از بخشى انتقال معناى به اختيار تفويضو امور اجراى در تسريع منظور به تابع، واحدهاى مديران و زيردستان به سازمان

. است اين اختيار تفويض از هدف نتيجه، در است سازمان هاى هدف موقع به تحقق

Page 452: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

هر در و بگيرند تصميم مستقل طور به محول، وظايف حدود در بتوانند زيردستان كه(. كنند نظرخواهى خود مافوق از نباشند موظف (63مورد

اين كه شده، محول وظايف اجراى به كاركنان تعهد از است عبارت مسؤوليتاست كاركنان توسط شغلى پذيرش از ناشى .پذيرش،

. وقتى مىكنند تالقى هم با جا آن در مسؤوليت و اختيار كه است نقطهاى پاسخگويىدر و مىپذيرند را حاصل نتايج مسؤوليت يعنى مىكنند، استفاده خود اختيار از مديران

(. هستند پاسخگو خود، ناكامى يا موفقيت (64برابر

اختيار - تفويض اصول

آن .1 همه در نه است، ممكن اختيار از قسمتى در اختيار، .تفويض

نمىكند .2 مسؤوليت سلب اختيار، واگذارنده از اختيار .تفويض

است .3 فسخ قابل اختيار، .تفويض

باشد .4 همراه نظارت، با بايد اختيار، .تفويض

5. (. شود حفظ بايد مسؤوليت و اختيار بين (65تناسب

اختيار - تفويض مزاياى

Page 453: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مهمتر .1 مسؤوليتهاى انجام براى مدير يافتن .فرصت

هستند .2 نزديكتر عمليات منطقه به كه كسانى توسط معتبر، تصميمات .گرفتن

تصميمگيرى ) .3 براى مافوق، دستور منتظر زيردست، زيرا تصميمگيرى در تسريع(نيست .

4. (. زيردستان مهارت و نفس به اعتماد (66افزايش

اختيار - واگذارى موانع

كار .1 ندادن انجام درست از مديران .ترس

زيردستان .2 ابتكارات برابر در آنان شدن واقع تحتالشعاع از مديران .ترس

3. (. شفاف شكل به مديران مسؤوليت و اختيار تعيين در (67نقص

سازماندهى - قرآنى تحليل

انسان و هستى بر رحمان خداوند مديريت از اقتباس بر تحقيق، اين در اساسكه. عرش، طريق از است، جهان مدبر و مالك كه تعالى، و تبارك خداى است

. در كه عرش، از مراد مىكند اعمال را خود مديريت است، مركزى و اصلى سازمان

Page 454: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

در كه است خدا قاهره قدرت همان است، سلطنت تخت و اريكه معناى به لغت، » « . به عرش جاى به كرسى لفظ نيز گاهى است شده اشاره آن به قرآن از آيه چند

مىرود .كار

» لقب » امر مدبرات كه مىكند اداره فرشتگان سازمان طريق از را جهان خداوند، . بررسى هستند خداوند كارگزاران حقيقت، در كه امور، گردانندگان يعنى دارند؛

» امر » همين به نيز نهجالبالغه اشباح خطبه كه است جالب بسيار فرشتگان، سازمانپرداخت خواهيم آن به فصل، اين در و است يافته .اختصاص

است( شده تقسيم آنها بين بهخوبى وظايف، و كارها :الف

« باران از سنگينى بار كه ابرها آن به سوگند ابرها، درآوردندگان حركت به به سوگندو مىآيند در حركت به آسانى به كه كشتىهايى به سوگند مىكنند، حمل خود با را

(.» مىكنند تقسيم را كارها كه فرشتگانى به (68سوگند

كلى تدبير و عامه مديريت به باال چهارگانه آيات كه است معتقد طباطبايى عالمه . از خشكى، امور كه موجودات، از نمونهاى آيات، اين در مىكنند اشاره هستى عالم

اعمال را خدا مديريت درياها در كه موجوداتى بادها، يعنى شود، مى تدبير آنها طريقنهايت، در و ابرها يعنى مىكنند، چنين فضا در كه موجوداتى و كشتىها يعنى مىكنند،

تدبير واسطههاى كه مىشود انجام فرشتگانى توسط كه كنندهتر، تمام و عالىتر تدبير(. » مىشوند » معرفى شدهاند، ناميده امر مقسمات و هستند نقل( 69خداوندى طبق

) مىفرمايد ) اشاره معنا همين به نيز ع على حضرت درالمنثور، و قمى .تفسير

در كارها تقسيمكننده و هستند خدا مركزى و كل ستاد فرشتگان باال، تفسير طبقمىباشند فضا و دريا و :زمين

Page 455: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« باد تند همچون كه آنها و مىشوند فرستاده پى در پى كه فرشتگانى به سوگندسوگند و مىكنند جدا كه آنها و مىگسترانند را ابرها كه آنها به سوگند و مىكنند حركت

(.» مىكنند القا انبيا به را الهى بيدارگر آيات كه آنها (70به

« و مىكشند بيرون بدنهاشان از شدت به را مجرمان جان كه فرشتگانى به سوگنددر كه فرشتگانى و مىسازند جدا نشاط و مدارا با را مؤمنان روح كه فرشتگانى

(.» مىكنند تدبير را امور كه آنها و مىكنند حركت سرعت به الهى فرمان (71اجراى .

است روشن كه مىدهند انجام را شدهاى تقسيم كارهاى فرشتگان آيات، اين .طبق

) مىفرمايد ) اشاره چنين كار، تقسيم اين از نمونهاى به هم ع :اميرالمؤمنين

«. ساخت مختلف فرشتگان از مملو و گشود هم از را باال آسمانهاى گاه آن پسيا و نمىكنند قيام و ركوعند به يا و ندارند ركوع و سجدهاند به هميشه آنان از گروهى

و مىگويند تسبيح همواره يا و دارند قرار نمىگردند، پراكنده هم از كه صفوفى درآنان عقول و نمىپوشاند را آنان چشمان خواب، هيچگاه و نمىشوند خسته هرگز

. آنان به نسيان و غفلت و نمىگرايد سستى به آنان بدن نمىگردد سهو و نسيان گرفتارنمىشود .عارض

رساندن براى پيوسته و پيامبرانند سوى به او زبان و او وحى امينان ديگر، گروهىدربانان و اويند بندگان حافظان ديگر، جمعى و آمدند و رفت در فرمانش، و حكم

از گردنهاشان و ثابت زمين، پايين طبقات در پايشان آنان از بعضى او، بهشتبراى آنان كتفهاى و رفته بيرون جهان اقطار از وجودشان اركان و گذشته باال آسمان

در و افكندهاند پايين را سر او عرش برابر در و است آماده خدا عرش پايههاى حفظ . قرار پايينتر مراتب در كه كسانى با آنان ميان در پيچيدهاند خود به را بالها آن، زير

. با را خود پروردگار هرگز است انداخته فاصله قدرت پردههاى و عزت حجاب دارند، . در را وى هرگز نشوند قائل او براى را مخلوقات صفات و نكنند تصور وهم نيروى

(.» نمىكنند اشاره او به چشمها با و نمىسازند محدود باال،( 72مكانى زيباى خطبه در

Page 456: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نيرومند سازمان و مراتب سلسله پذيرى، اطاعت هماهنگى، به كار، تقسيم ضمناست شده اشاره نيز .فرشتگان

« . : از است منزه او است كرده انتخاب خود براى فرزندى رحمان خداوند گفتند آنان . ) ( . پيشى او از سخن در هرگز اويند شايسته بندگان فرشتگان آنها نقص و عيب اين . را آنها گذشته و آينده و امروز اعمال مىكنند عمل او امر به پيوسته و نمىگيرند

از. و نمىكنند شفاعت است، او شفاعت به راضى خدا كه كسى براى جز آنها مىداند : جهنم را او كيفر ديگرم، معبودى خدا جز من بگويد آنها از هركس و بيمناكند او ترس

(.» داد خواهيم كيفر گونه اين را ستمگران و (73مىدهيم

فرشتگان الهى سازمان در اطاعتپذيرى، و فرماندهى وحدت به صريحا آيات اين . تحت كه بندگانند اعمال ضبط و ثبت و نظارت مأمور آنها از بعضى دارند اشارهشد اشاره آنها به نظارت، بحث در و معروفند آن امثال و عتيد و رقيب .عنوان

دو شكل به كه فرشتهاى دو مانند دارند؛ انسانها ميان در مأموريتهايى آنها از بعضىتبهكار قوم نابودى مژده و شدند نازل السالم لوطعليهما و ابراهيم حضرت بر جوان،

( دادند را از( 74لوط گروهى آزمايش براى ماروت، و هاروت نام با كه فرشتهاى دو و ( شدند مأمور فرزند( 75مردم بشارت مريم حضرت به شد مأمور كه فرشتهاى و

.)76دهد) دادند( را يحيى والدت مژده زكريا حضرت به كه فرشتگانى (77و

جبرئيل، مانند فرشتگانى دارد، نيز روايى شهرت كه معروف تقسيمبندى يك طبقعزرائيل معيشت، و ارزاق تقسيم مأمور ميكائيل خدا، رسوالن به وحى ابالغ مأمور

تقسيم از حاكى اين كه هستند صور در دميدن مأمور اسرافيل و جان گرفتن مأمورفرشتگان، اين از كدام هر كه مىآيد بر آيات بعضى ظاهر از و است دقيق كارى

. نسبت مالئكه به را جان گرفتن كه جا آن دارند امرى تحت فرشتگان و سازمان. 78مىدهد،) ) سوره( ) هستند عزرائيل الموت ملك امر تحت آنها كه مىشود معلوم

شب در كه فرشتگانى رأس در است، جبرئيل همان كه االمين، روح از قدر، مباركه . احد حنين، بدر، جنگ در مىبرد نام مىشوند، ارسال احياگران ميان به و زمين به قدر

به نفره هزار پنج يا نفره هزار سه واحدهاى قالب در آنها از عدهاى جنگها ديگر و(. مىآمدند اسالم مجاهدان (79كمك

Page 457: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اسالمى سازماندهى براى مىتوان را دقيقى معيارهاى فرشتگان، دقيق سازمان ازاز عبارتند كه كرد :اتخاذ

كار .1 تقسيم اصل

هماهنگى .2 اصل

اطاعتپذيرى .3 اصل

مراتب .4 سلسله اصل

فرماندهى .5 وحدت اصل

نظارت .6 اصل

( ع سليمان حضرت (سازماندهى

« ! : من، از پس كه كن عطا من به حكومتى و ببخش مرا پروردگارا گفت سليمان . تا ساختيم او مسخر را باد ما پس بخشندهاى بسيار تو كه نباشد، كس هيچ سزاوار

او مسخر را شياطين و برود مىخواهد، او جا هر و كند حركت نرمى به فرمانش بهتحت زنجير، و غل در را شياطين از ديگرى گروه و را آن از غواصى و بنا هر كرديم،

( .» داديم قرار او (80سلطه

Page 458: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« عصرگاهان و مىپيمود را ماه يك صبحگاهان، كه ساختيم مسخر را باد سليمان بر وپيش جن از گروهى و ساختيم روان او براى را مذاب مس چشمه و را ماه يك مسير

سرپيچى ما فرمان از كه آنها از كدام هر و مىكردند كار پروردگارش اذن به و او روى . مىخواست، سليمان چه هر آنها مىچشانديم سوزان آتش عذاب از را او مىكردند،

ديگهاى و حوضها همانند غذا، بزرگ ظروف تمثالها، معبدها، مىكردند، درست برايش( : سازمان داود آل اى گفتيم آنها به و نبودند نقل و حمل قابل بزرگى، از كه ثابت،

بندگانش(! از كمى عده ولى آوريد؛ جاى به را نعمت همه اين شكر داود(81شكرگزارند«.)

« زياد قدر آن كه شدند جمع او نزد پرندگان، و انس و جن از سليمان، لشكريان و ... هدهد جستوجوى در سليمان شوند ملحق هم به تا مىكردند توقف بايد كه بودند : كيفر را او قطعا است؟ غايبان از او كه اين يا نمىبينم را هدهد چرا گفت و برآمد

براى غيبتش براى روشنى دليل كه اين مگر مىكنم، ذبح را او يا داد خواهم شديدى : . تو كه يافتم آگاهى چيزى بر من گفت و آمد هدهد كه نكرد درنگ چندان بياورد من

... . هنگامى آوردهام تو براى قطعى خبر يك سبا سرزمين از من نيافتى آگاهى آن بر : و كنيد كمك مال به مرا مىخواهيد گفت آمد، سليمان نزد سبا ملكه فرستاده كه ... سوى به است داده شما به آنچه از است بهتر داده، من به خدا آنچه دهيد؟ فريب

آنها با مقابله قدرت كه مىآيم آنان سوى به لشكريانى با كه كن اعالم و گرد باز آنان . سليمان مىكنم بيرون خوارى و ذلت با سرزمين، آن از را آنان و باشند نداشته را

! به: كه آن از پيش مىآوريد، من براى را او تخت شما از يك كدام بزرگان اى گفت : . آن از قبل مىآورم تو پيش را آن من گفت جن از عفريتى آيند من نزد تسليم حالاز دانشى كه كسى اما هستم؛ امين و توانا امر اين به من و برخيزى جايت از كه

: خواهم تو نزد را آن زنى، هم بر چشم كه آن از پيش گفت داشت، آسمانى كتاب(82آورد«.)

) ادارى ) و حكومتى سازمان ع سليمان حضرت كه مىشود استفاده آيات اين ازو بادها حتى و جنها انسانها، حيوانات، را آن پرسنل كه است داشته طويلى و عريض

گزارشدهى، بازخواهى، انضباط، دقيق، كار تقسيم كه دادهاند، مى تشكيل عفريتهاو نيرومند مأموران حساس، مأموريتهاى قاطع، و واحد فرماندهى اطاعتپذيرى،

. ... قرآن، شهادت به سليمان حضرت است بوده سازمان اين ويژگىهاى از و مطيع . وحيانى داستان نقل است بوده پيامبران ميان در حكومتى سازمان قوىترين داراى

Page 459: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است، دينى حكومت وجود بيانگر كه اين ضمن تحقيق، اين در نبى سليمان حضرتاست سازماندهى و ادارى باالى استانداردهاى از .حاكى

و تأمل با مىتوان كه مىرسد نظر به چيست؟ آن امثال و قصه اين نقل از قرآن هدفاز كه گونه همان كرد؛ استخراج را رحمانى مديريت مالكهاى و اصول آن، در تعمق

آمد دست به معيارهايى فرشتگان، .سازمان

( ص خدا رسول حكومت در سازماندهى (اصول

) سازمان ) داراى و گسترده حكومتى داراى روايات، تواتر به ص اسالم پيامبركه. دارد، حكومتى سازمان اين به اشارههايى آيات، بعضى در كريم قرآن بودهاند

كرد استخراج را اصولى آنها از :مىتوان

) ( با( او از اطاعت دادن قرار همسنگ و ص خدا رسول از اطاعت لزوم آيات الفاطاعت دو اين كردن ذكر هم كنار در و خدا از :اطاعت

اطاعت .1 اصل

« است كرده اطاعت خدا از تحقيق به كند، اطاعت رسول از .«هركس

حكم آن لزوم و حسن به عقل نخست كه است سازمانى اصل يك اطاعت، اصل . و دارد اطالق اطاعت لفظ است كرده ارشاد آن به نيز مقدس شارع و مىكند

مىشود شامل هم را حكومتى و ادارى .اطاعتهاى

مراتب .2 سلسله اصل

Page 460: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« ! و را خدا پيامبر كنيد اطاعت و را خدا كنيد اطاعت آوردهايد ايمان كه كسانى اى ) پيامبر ) و خدا به را آن داشتيد، نزاع چيزى در هرگاه و را پيامبر وصاياى اولواالمر

) ( . كار اين داريد ايمان رستاخير روز و خدا به اگر بطلبيد، داورى آنان از و بازگردانيد(.» است نيكوتر پايانش و عاقبت و بهتر شما (83براى

) ( از پس حكومت، امر صاحبان و ص خدا رسول و خدا از اطاعت آيه، اين طبقاست الزم شرعا و عقال زنجيرهاى، و مسلسل شكل به خدا، .رسول

اولويت .3 و واليت اصل

« (.» است اولى آنان خود از مؤمنين به نسبت (84پيامبر

. رأس در اصلح فردى اگر است نبوى و رحمانى مديريت در اصل يك بيانگر آيه اين . سلسله فوق كه معنا اين به مىكند پيدا اولويت و واليت گيرد، قرار ادارى سازمان

و كند فصل و راحل كارها الخطاب، فصل عنوان به مىتواند سازمانى امور و مراتب . داشت نخواهد را واليت اين نباشد، اصلح اگر البته كند باز را .گرهها

) ( شده نازل فرماندهى و رهبرى درباره آيه، اين كه است شده نقل ع باقر امام از(85است.)

از مراد و است فهميده را مديريت و تدبير آيه، اين از تبيان تفسير در طوسى شيخ » « » مدير» شايستهترين را پيامبر و است كرده معنا بتدبيرهم احق را بانفسهم اولى

( . است شمرده مدبر (86و

Page 461: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

حل كه مىكند مطرح را اولويت و واليت با همراه مديريت مذبور، آيه تفاصيل، اين بااست مديريتى معضالت از بسيارى .كننده

4. ( ص خدا رسول قوانين و دستورها حجيت و سنديت (اصل

«.» بايستيد مىدارد، باز را شما آنچه از و بگيريد است، آورده شما براى پيامبر را آنچه(87)

. ) است ) حجت او كارگزاران و پيروان براى ص پيامبر فعل و قول آيه، اين طبقعهده بر دينى مديريت و اسالمى حكومت در مسؤوليتى و مديريت هركس قاعدتا

مىتوان كه مىسازد حجت را او دستورالعملهاى و بخشنامه منصب، و مقام اين بگيرد، . جامع مدير عمل و سخن كه گفت بايد جمله يك در كرد احتجاج و استناد آنها به

است حجت و سند .الشرائط،

نظره .5 اختالف و مشاجرات و منازعات در رسول، مرجعيت اصل

« در اينكه مگر نيست، حقيقى مردم ايمان سوگند، پروردگارت به است چنين نه(.» بپذيرند داور و حاكم عنوان به را تو اختالفات، و نزاع( » 88مشاجرات امرى در اگر

(.» كنيد رد رسول و خدا به را آن حل كرديد، اختالف (89و

) ( اختالف جمله، از گوناگون، اختالفات در ص خدا رسول كالم آيات، اين طبق . با بايد اصل اين طبق نيز اسالمى مديران است الخطاب فصل سازمانى، نظرهاى

منظم سازمان، كار تا كنند تمكين هم ديگران و كنند فصل و حل را مسائل قاطعيت، . الخطاب فصل با منافاتى اين گرفت، صورت آنان با هم مشورتى اگر رود پيش به

ندارد مدير سخن .بودن

Page 462: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

6. ( ص خدا رسول از استيذان (اصل

« در كه هنگامى و آوردهاند ايمان رسولش و خدا به كه هستند كسانى واقعى مؤمنان . به مىگيرند، اجازه تو از كه كسانى نمىروند جايى او بىاجازه باشند، او با مهمى كار

. كارهاى بعضى براى هرگاه صورت، اين در آوردهاند ايمان پيامبرش و خدا به راستى ) اجازه ) مىبينى صالح و مىخواهى كه آنان از يك هر به بخواهند، اجازه تو از خود مهم

(.» است مهربان و آمرزنده خداوند كه بخواه، آمرزش خدا از برايشان و (90بده

) اذن ) بدون يعنى است؛ اجازه نوع هر مرجع ص خدا رسول آيه، اين مضمون مطابق . و ادارى عمل هر ذيل در بايد حضرت آن امضاى نمىيابند جريان امور ايشان

. ايشان استيذان با تركى و فعل هر جامع، امر و مهم كارهاى در باشد سازمانىمىگيرد .انجام

اقدامى هر شرط آنان اذن و هستند امضا صاحب اصل، اين طبق اسالمى مديرانخواهيم. آن به فصل همين در كه اختيار، تفويض اصل طبق مىتوان البته است

كرد واگذار پايينتر مراتب به را حق اين .پرداخت،

) ( حتى كه بود افتاده جا ص پيامبر حكومتى و ادارى سازمان در آنچنان اصل، اينمىخواستند اجازه ايشان از واهى، بهانههاى به گرچه جهاد، ترك براى :منافقان

« همراه و بياوريد ايمان خدا به كه دهد دستور آنان به و شود نازل سورهاى كه هرگاهو مىخواهند اجازه تو از دارند، توانايى كه آنان از افرادى كنيد، جهاد پيامبرش

(.» باشيم: هستند، معاف جهاد از كه آنان با ما بگذار (91مىگويند

7. ( ص خدا رسول به احترام لزوم (اصل

Page 463: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« (.» ندهيد قرار يكديگر زدن صدا مانند خود، ميان در را پيامبر زدن (92صدا

« ( ! او از نشماريد مقدم رسولش و خدا بر را چيزى آوردهايد ايمان كه كسانى اى . ) كه كسانى اى است دانا و شنوا خداوند كه كنيد پيشه الهى تقواى و نگيريد پيشى

! بلند او برابر در و نكنيد پيامبر صداى از فراتر را خود صداى هرگز آوردهايد ايمان ) بلند ) بعضى، برابر در شما از بعضى كه گونه آن نكنيد فرياد و داد و مگوييد سخن

. صداى كه آنان نمىدانيد كه حالى در گردد، نابود شما اعمال مبادا مىگويند، سخنرا دلهاشان خداوند كه هستند كسانى همان مىكنند، آهسته خدا رسول نزد را خود

كه كسانى ولى است؛ عظيمى پاداش و آمرزش آنان براى و ساخته خالص تقوا براى . تو تا مىكردند صبر آنان اگر نمىفهمند بيشترشان مىزنند، صدا حجرهها پشت از را تو

(.» است مهربان و آمرزنده خداوند و بوده بهتر آنان براى آيى، سراغشان به (93خود

«. : است خوشباورى آدم او مىگويند و مىدهند آزار را پيامبر كه هستند كسانى آنان از . تصديق: را مؤمنان و دارد ايمان خدا به او است شما نفع به او بودن خوشباور بگو

رسول كه آنان و آوردهاند ايمان كه شما از كسانى براى است رحمت و مىكند(.» ) دارند) دردناكى عذاب مىدهند، آزار را ص (94خدا

« خدا رسول از هستند، آنان اطراف كه باديهنشينانى و مدينه اهل كه نيست سزاوار(.» پوشند چشم او جان از خويش جان حفظ براى و جويند (95تخلف

بيان نبوى حكومتى و ادارى سازمان در را پيروان وظيفه حقيقت، در اصل، اين . و باشد نيرومند اندازه هر رهبرى مىداند پيروان اطاعت در را رهبرى اقتدار و مىكند

گونهاى به دارد، مطيع و صميمى صديق، پيروان به نياز حال، عين در شرايط، واجدرا او قداست و كنند حفظ را رهبرى حريم و بدانند خود شرعى وظيفه را پيروى كه

» احترام. » همه اين كه شد اشاره تحقيق اين در تنبيه مباحث در نكته، اين به نزدايندنيست، استبداد و خودكامگى مايه شايسته، و صالح مديران براى قداست، و اقتدار و

آن منافع كه شد خواهد تن يك مثابه به سازمان، شدن يكدست و روان موجب بلكهساخت خواهد بهرهمند و كامياب را .همگان

Page 464: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اين در و دادهاند نشان بيشترى اهتمام پيروى نظريات به اخيرا نوين، مديريتپژوهانزيگموند و وبر ماكس مانند شناسانى روان و شناسان جامعه نظريات از مسير،

( . جستهاند بهره (96فرويد

مالى .8 امور در تمركز اصل

« براى و پيامبر و خدا براى آن خمس آورديد، دست به غنيمتى هرگونه بدانيد(.» است راهماندگان در و مسكينان و يتيمان و (97ذىالقربى

« (.» : است رسول و خدا آن از انفال بگو مىپرسند، تو از انفال (98درباره

« و رسول و خدا آن از بازگرداند، رسولش به آبادىها اهل از خداوند را آنچه(.» است راهماندگان در و مستمندان و يتيمان و او (99خويشاوندان

درباره تصميمگيرى قاعدتا و مالى امور مركزيت آنها، نظاير و آيات اين مطابق ) ( مىگردد باز ص خدا رسول به اموال، كردن هزينه و .مصرف

آن، كردن هزينه و مالى امور برابر در مديران كه مىشود استفاده اصل اين ازمفاسد از و باشند داشته كافى آگاهى بودجهها جذب از بايد و هستند مسؤول

. مالى قدرت به اقتدار، از بخشى كه مىشود دانسته همچنين كنند جلوگيرى اقتصادىمىكند ايجاد را تنبيه و پاداش توانايى كه .برمىگردد

وگزارشها .9 اطالعات به نسبت پيامبر مركزيت :اصل

Page 465: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« ) شايع ) را آن تحقيق بدون برسد، آنان به شكست و پيروزى از خبرى كه هنگامىكافى - تشخيص قدرت كه پيشوايان و پيامبر به را آن اگر كه حالى در مىسازند،

بر خدا رحمت و فضل اگر و شد خواهند آگاه مسائل ريشههاى از گردانند، باز دارند(.» مىكرديد پيروى شيطان از همگى كمى، عده جز نبود، (100شما

) و ) اطالعات مركز بايد باال آيه طبق رهبر، و مدير يك مثابه به ص خدا رسولرا آنها خويش كاردان مشاوران با تا باشد حساس و امنيتى اخبار بهويژه گزارشها، . يك اصل، اين طبق كند اعالم مردم به اضطراب، رفع براى و كرده تحليل و تجزيه

آگاهى اخبار و اطالعات آخرين از كه دارد حق رحمانى، مديريت در اسالمى، مديركند استفاده آنها از تصميمگيرىها و برنامهريزى در تا .يابد

اختيار - تمركز عدم و تمركز

مانده باقى و شده جمع مديريت عالى سطوح در كه است اختيارى ميزان تمركزمديريت. پايينتر سطوح به اختيار واگذارى يعنى تمركز عدم .است

. به بيشترى اختيار چه هر هستند پيوستار يك افراطى سوى دو تمركز، عدم و تمركز . كه صورتى در داشت خواهد وجود بيشترى تمركز عدم شود، واگذار پايينتر سطوح

وجود به تمركز از باالترى درجه بماند، باقى عالى مديران دست در بيشتر اختيار اگر(101مىآيد.)

تمركز مزاياى

را .1 مختلف فعاليتهاى مىتوانند مىگيرند، را اساسى تصميمهاى عالى مديران وقتىكنند ايجاد تعادل سازمان، گوناگون بخشهاى نيازهاى ميان و كنند .هماهنگ

Page 466: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اتخاذ .2 مديران را اساسى تصميمهاى زيرا دهد؛ كاهش را هزينهها مىتواند تمركزنمىيابند تداخل پايين سطوح در فعاليتها و منابع و .مىكنند

تجربه، .3 با مديران كه مىدهد اطمينان تمركز شود، ايجاد بحرانى موقعيت وقتىداشت خواهند نظر در را مهم مالحظات و گرفت خواهند را بزرگ .تصميمات

تمركز عدم مزاياى

دوش .1 بر سنگينى بار خود، تصميمهاى با عالى مديران غيرمتمركز، سازمان دردارد، اثر سازمان كل بر كه برنتايجى تصميمها بر تأكيد جاى به و نمىگذارند كسى

مىورزند .تأكيد

زيرا .2 گويند؛ پاسخ محيطى تغييرات به مىتوانند سرعت به غيرمتمركز، سازمانهاىهستند آشنا دارند، را شرايط آن در تصميمگيرى اختيار كه شرايطى با محلى مديران

در شود، ابالغ آنان به فرماندهى زنجيره از تصميمها تا بمانند منتظر كه آن جاى به ومىگيرند را ضرورى تصميمهاى مناسب، .زمان

تصميمگيرى .3 زمينه در تجربه كسب امكان پايينتر، سطح مديران براى تمركز عدم . كردهاند اتخاذ باالتر سطوح كه تصميماتى اجراى براى مديران، اين مىكند فراهم را

(. مىشوند برانگيخته و يافته ترى بيش آمادگى (102نيز

مىداند مؤثر سازمان كردن غيرمتمركز در را زير عوامل :سرتو

سازمان .1 .بزرگى

Page 467: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

2. مشتريان .پراكندگى

توليد .3 خط .تنوع

سازمان .4 نيازهاى كننده عرضه منابع .پراكندگى

تصميمگيرى .5 در سرعت به .نياز

6. (. خالقيتها بودن (103مطلوب

رحمانى - مديريت در تمركز عدم يا تمركز

ديدگاه از تمركز عدم و تمركز شيوه دو از يك هر معايب و مزايا با كنون تا . هستند اختيار تفويض اصل فروع از شيوه، دو اين شديم آشنا .مديريتپژوهان

. صورتى در اين مىدهد نشان را تمركز به گرايش رحمانى مديريت نخست، نگاه در . صورت، اين در بدانيم تصميمگيرى در تمركز را آن عدم و تمركز در مالك كه است

ماده از آنها در كه آياتى مىشود، ديده آيات برخى در تصميمگيرى، در انحصار نوعى : » بخواهد،» هركس به مانند است؛ خواستن معناى به كه است شده استفاده مشيت رحمت بخواهد، را هركس و نمىبخشد يا مىبخشد بخواهد، را هركس يا مىدهد قدرت

. تعبيرها گونه اين مىكند معزول بخواهد، را هركس يا مىسازد حالش شامل را خويش . در است تصميمگيرى در تمركز نشانگر قاعدتا و است شده تكرار فراوان قرآن در

« : انجام كارى كند اراده كه زمان هر خداوند مىفرمايند كه هستند آياتى زمينه، همين » : شفاعت كه دارند وجود آياتى يا مىشود بىدرنگ پس باش، مىگويد آن به پس بشود،

مىدانند خدا اذن به را معجزات .و

Page 468: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

را فرشتگان كه آياتى مانند سازگارند؛ تمركز عدم با كه هستند آياتى ديگر، سوى ازتصميمگيرى در اختيار نوعى از حاكى اين كه مىدانند، امر مقسمات يا امر مدبرات

از نداشت؟ اختيارى هيچ ولى بود، امور كارگردان و مدبر مىتوان چگونه وگرنه استو آدم حضرت باره در كه مىدانند خدا خليفه را انسان كه آياتى دستهاند همين

. اختيار نوعى با مقامى، قائم و استخالف اصوال است شده تصريح السالم داودعليهماحضرت به مثال است؛ الهى سياستهاى چهارچوب در جانشينى اين اما است؛ همراه

) ( » «: فرمايد مى ص اسالم پيامبر به و كن حكم حق به مىفرمايد :داود

« هوسهاى از و كن پيروى آن از داديم، قرار حق آيين و شريعت بر را تو سپس(.» نكن پيروى ندارند، آگاهى كه (104كسانى

و شريعت چهارچوب در اما دارد؛ تصميمگيرى اختيار و قدرت پيامبر آيه، اين طبق . مىفرمايد ديگر آيه در حق :آيين

« ميان در آموخته، تو به خداوند چه بدان تا كرديم نازل تو بر حق، به را كتاب اين(.» مىكنند حمايت خائنان از كه مباش كسانى از و كنى قضاوت (105مردم

) ( اما خصومت؛ فصل براى تصميمگيرى يعنى قضاوت و مىكند قضاوت ص خدا رسولاست گرفته فرا خداوند از كه است حضرت آن آموختههاى چهارچوب در اختيار، .اين

تفويض و جبر عنوان تحت نيز كالمى مباحث در تمركز، عدم و تمركز بحث نظير. است انسان اختيار درباره تفريطى و افراطى نگرش دو بيانگر كه است مطرح

و متمركز را اختيار و مىكنند سلب انسان از را اختيارى هرگونه جبر، طرفداران . انسان به كال اختيار، كه معتقدند نيز تفويض حاميان مىدانند خداوند در منحصر

. و آفريده را انسان فقط او ندارد آن در نقشى ديگر خداوند و است شده واگذارخودمختار و داده انجام خواست، را كارى هر تام، اختيار با تا است ساخته رها سپس

) بدين. ) ع صادق امام سوى از مقبولى و معروف حل راه زمينه، اين در باشدصحيح » امر دو آن بين امرى بلكه تفويض، نه و جبر نه كه است شده نقل مضمون

» مىكنند« » ياد اختيار عنوان با ميانگين، و وسط حد اين از دينپژوهان كه ، .است

Page 469: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. اين اگر حال تفويض نه و است جبر نه كه است ويژهاى واژه اختيار ديگر، بيان بهبه و دهيم قرار رحمانى مديريت در تمركز وعدم تمركز بحث مبناى را كالمى بحث

ايجاد را تمركز عدم و تمركز ميان حالتى بايد بپذيريم، را آن نظرى، مبناى عنوانرا اختيارات همه نه و بدانيم عالى مديران اختيار در را تصميمگيرىها همه نه كه كنيم . و كليدى تصميمات كه است اين داد، ارائه مىتوان كه تصويرى بدانيم شده واگذار

. جمعبندى از كنيم واگذار را بقيه و بدانيم باال مراتب محدوده در را حياتى و اساسى . تمركز مزاياى از ترتيب، اين با مىشود استفاده ديدگاهى چنين تأييد شده، نقل آيات

مىگردد پرهيز نيز دو آن معايب از و مىشود استفاده تمركز عدم .و

. رسول ستاد اگر است مشهود ميانگين ترتيب و تركيب اين نبوى، مديريتى سيره در ) و) مكه يمن، مانند، مناطق، ديگر به كه كارگزارانى شود، فرض مدينه در ص خداپيامبر دستورالعملهاى چهارچوب در مىشدند، منصوب جا آن واليت به و اعزام طائفهم نظارت آنان كار بر البته و داشتند تام كامل اختيار خويش منطقه اجرائيات در . در حالت، همين مىشدند عزل يا تنبيه چهارچوبها، آن از تخلف صورت در و مىشد . شرح و سياستها بيانگر اشتر مالك عهدنامه است مشهود نيز علوى مديريتى سيره

تصميمگيرى، در اشتر مالك ولى است؛ حضرت آن سوى از شده ابالغ وظايفهاى ) ( . است شده نقل ع صادق امام از است شده گذاشته :آزاد

« « : خلق لعلى انك و قال االدب له كمل فلما ادبه فاحسن نبيه ادب عزوجل الله ان « : ماآتاكم« و عزوجل فقال عباده ليسوس االمة و الدين امر اليه فوض ثم عظيم

» القدس بروح مؤيدا موفقا ه الل رسول ان و فانتهوا عنه نهاكم ما و فخذوه الرسول(.» ه الل بآداب فتادب الخلق به يسوس مما شىء فى يخطى ال و (106اليزل

كامل او تربيت چون و كرد تربيت خوب و كرد تربيت را پيامبرش خداوند همانا يعنى .» « : تفويض او به را مردم و دين امر سپس هستى عظيم اخالق داراى تو فرمود شد،

« : . براى رسول آنچه فرمود خداوند سپس كند اداره و سياست را خدا بندگان تا كرد » خدا رسول همانا و كنيد دورى كرد، نهى را شما آنچه از و بپذيريد آورد، شما

خطا مردم سياست و امور اداره در و بود القدس روح به مؤيد و موفق هموارهكرد. ) عمل خدا دستور مطابق يعنى نمود تأدب خدا آداب به حقيقت در او پس (نكرد .

Page 470: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارد وجود تأمل خور در نكاتى شريف، روايت اين :در

است .1 كرده تفويض پيامبر به را آن كه است، خدا وظيفه .سياست

تفويض .2 او به را كارها سپس و مىكند تربيت عظيم اخالق به و مىپرورد را پيامبراطمينان او به نخست بايد بلكه كرد، اختيار تفويض نبايد هركس به يعنى مىكند؛

.داشت

همان .3 داد؛ قرار حجت و سند را خدا رسول فعل و سخن كرد، نازل كه آيهاى با . قدرت و بخشيد اعتبار او به حقيقت، در است حجت خودش احكام و سخن كه گونه

. گردد پيروان تمكين مايه تا كرد منتقل او به را شده،. 4خود تفويض اختيار از پيامبر نكرد تخطى آنها از و برد بهره خداوندى تربيتهاى و سياستها چهارچوب .در

هستند رحمانى مديريت در اختيار و تفويض اصول نكته، چهار اين حقيقت، .در

« ) ( ) ( آنچه نيز پيامبر كه مىفرمايد نقل ص خدا رسول از ديگر روايتى در ع صادق امامكرد واگذار ديگر ائمه و على به بود، شده تفويض او به .«را

( مجلسى زبان( 107عالمه از رسا بيانى به را اختيار تفويض مسأله بلند، روايتى در ) مىكند) نقل چنين ص :رسولخدا

«.. ) ( به كارها و يافت معظمه مكه بر قطعى و حتمى تسلط ص خدا رسول وقتى . آنان به خبر اين وقتى داد قرار مكيان امير را اسيد بن عتاب آمد، سبات و ثبات

: سن كم جوانكى كه گونهاى به مىدهد، ادامه ما تحقير به همچنان محمد گفتند رسيد،

Page 471: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پيران ما، ميان كه حالى در بخشيد، امارت و واليت ما بر را ساله هجده و سال ودارند وجود است، زمين بقعه بهترين كه الهى، امن حرم همجواران و .سالخورده

) ( نگاشت گونه بدين عتاب، نفع به و مكه اهل به خطاب نامهاى ص خدا :رسول

. پس بعد، اما آن سكانداران و الحرام ه الل بيت همسايگان به خدا رسول محمد، ازو تصديق را او اقوال و افعال است، خدا نبى محمد، و خدا به مؤمن شما از كدام هر

از بعد خدا خلق بهترين و او وصى و رسول و محمد برادر على، به و مىكند تصويباو مخالف هركس و است ما سوى به و است ما از او مىكند، نگاه ولى عنوان به او،

را اعمالش از هيچيك خداوند است، دردناك عذاب و سحق مستحق است، . كه بدانيد جاويدان شكل به شد خواهد جهنم وارد و باشد بزرگ چند نمىپذيرد،هر

شؤون و احكام و مصالح براى كرد نصب را اسيد بن عتاب محمد خدا، رسولجاهالن تعليم و شما غافالن تنبيه همچون را امورى او به كرد تفويض و شما گوناگون

بهخوبى خدا رسول زيرا شما؛ بىادبان تأديب و شما منحرفان نمودن مستقيم و شمادر و است آگاه خدا رسول از مواالتش و تبعيت در شما بر جوان اين فضيلت از

. ما خدمتگزار عتاب، اين پس است خدا ولى كه على، به عالقهمندى در رجحانشدشمن و است ما دوستداران دوستدار و است ما برادر خدا راه در و است

خورشيدى و پاك و حاصلخيز زمينى و سار سايه آسمانى شما بر و است دشمنانمان . محمد از مواالت و محبت خاطر به داد تفضيل شما همه بر را او خدا است فروزان . . اراده خدا آنچه به او داد قرار شما حاكم را او خدا دو آن خاندان از پاكان و على و

. از را شرف و خط او چون مىكند؛ يارى و مىدهد توفيق را او خدا مىكند عمل مىكند، ( . تصميمگيرىها در يعنى ندارد مطالعه و مؤامره به نياز او است آموخته على و محمد

) و پايدار و راستگو او بلكه ، باشد ارتباط در ما با همواره نيست نياز و است آزاداست .امين

مخالفت او با هركس و است فراوان پاداش سزاوار كند، اطاعت را او هركس پس . هيچ مبادا كرد خواهد غضب او بر عزيز و غالب خداى و است شديد عذاب اليق كند،

بلكه نيست، افضل اكبر زيرا كند؛ احتجاج و بگيريد خرده او جوانى به شما از كدامبا دشمنى و ما دوستان دوستى و ما دوستى در است اكبر عتاب و است اكبر افضل

. . پس گردانيديم رئيس و داديم قرار شما امير را او كه بود علت بدين ما دشمنانفرمانبردارانش به .مرحبا

Page 472: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

به ايستاد، جايگاهى در و خواند را حكمش و عهدنامه آمد، مكيان نزد عتاب وقتى! مكه مردم اى كه مكيان جماعت در كرد ندا و زد صال و مىديدند را او همه كه گونهاى

به و كرد پرتاب شما منافقان سوى به آتشزا شهاب يك عنوان به مرا خدا رسولهستم شما به مردم داناترين من و كرد نازل شما مؤمنان بر بركتى و رحمت عنوان

. . پيوست، آن به هركس مىداريم پا بر را نماز زودى به مىشناسم خوب را منافقان ومگر داشت، خواهم دشمن را او گسست، هركس و كرد خواهم مؤمن معامله او با

را او گردن و شد خواهد مجازات وگرنه، است پذيرفته عذرش كه باشد معذوركنم پاك منافقان از را خدا حرم تا زد .خواهم

ميان در فحشا و گناه و است خيانت فجور و امانت شرط راستى همانا بعد، اما ! . شما، قدرتمند مردم اى شدند عليل و ذليل آنكه مگر نيافت رسوخ و شيوع قومى

تا است قدرتمند من نزد شما، ضعيف و بستانم او از را حق تا است ضعيف من نزد . ذليل را خود و شويد الهى اطاعت به مشرف و باشيد داشته تقوا بستانم را او حق

(.» نكنيد خدا مخالفت : 108به انصاف( و عدل به گفت، آنچه به عتاب مىگويد راوى يعنى ) نبود مكرر مراجعه و مؤامره نيازمند و ساخت جارى را خدا احكام و كرد عمل

) ( ص خدا رسول مزاحم تصميمگيرى در و مىكرد عمل شده، تفويض اختيارات مطابق(نمىشد .

) ( و ، ص خدا رسول حكومتى ساختار همه براى واقعى بيانيهاى بيانگر روايت، اينمراتب سلسله و شونده گزينش ويژگىهاى گزينش، مانند متعددى اصول شامل

. تفويض. بحث اقتضاى به اكنون اما است راهگشا بسيار نامهاى رو، اين از استمىكنيم استفاده آن از را نكاتى :اختيار،

1. «: احكامكم اسيد بن عتاب الله رسول محمد قلد قد است آمده نامه از بخشى درو مضطربكم اود تقويم و جاهلكم تعليم و غافلكم تنبيه اليه فوض قد و مصالحكم و

. » بخش اين در حضرت گذشت آن ترجمه قبال كه منكم ه الل ادب عن زال من تأديب » «: نيز قبلى مدارك از و كردهام تفويض عتاب به را مهمى امور مىفرمايد صريحا

(. است كرده تفويض ايشان به خدا را امور اين كه شد آنچه( 109معلوم در اگر : و تعليم يافت مىتوان را حكومتى امور همه شود، دقت خوب است، شده تفويض

Page 473: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

منكرات و بىادبىها با مقابله و گوناگون اضطرابهاى و انحرافات با مبارزه تربيت،شدنى انجام حاكميت قدرت و حكومت تيغ با جز وظايفى چنين قاعدتا اجتماعى،

: به. را كارها همه نمىتواند حاكم مىگويد كه است اختيار تفويض همان اين نيستهمان اين و كند واگذار خود زيردستان به را امورى بايد ناچار و دهد انجام تنهايى

مىرود شمار به نوين ساختارهاى در مستحكم مالكى كه است عدمتمركز .سياست

2. «: و مواالته بفضل كافتكم على الله فضله قد است آمده نامه از ديگرى بخش در .» اين ه الل يريد بما يعمل عليكم حكمه و آلهما من الطيبين و على و لمحمد محبته: . ) ( مىفرمايد دارد ص اكرم پيامبر حكومتى ساختار بودن وحيانى از نشان جمله

. او عملكرد است داده قرار شما بر حاكم را او و داده برترى شما بر را عتاب خداوند ) آسمانى ) وظايف شرح طبق يعنى ؛ ه الل يريد بما يعمل است خدايى برنامه طبق

. مسأله مىگيرد نشأت آسمان از چيز همه يعنى كردهام؛ تنظيم برايش من كه است . از نيز وظايف شرح حتى است خدايى همه ناصب، و منصوب و نصب و منصب

. حكومتى ساختار بودن وحيانى در كه را كسانى مىتواند نكته اين است خدا سوىسازد قانع نيستند، قاطع رسول .حضرت

3. .» « : االمين السديد هو بل واليطالعه الله رسول امر اليؤ مىفرمايد ديگر بخشى در ] [ « : انفذ و انصف و وعدل قال لو كما عتاب ففعل مىافزايد نامه پايان در نيز راوى

مراجهه ال و مؤامره الى محتاج غير الله بهدى مهتديا .«االحكام

. » « » « » است » توجه قابل مراجعه و مطالعه ، مؤامره اصطالح سه عبارات، اين در . مراجعه و است نظارت در تداوم معناى به مطالعه است مشاوره معناى به مؤامره

زيرا است؛ ناسازگار اختيار تفويض اصل با اينها كه مركز، به مرتب رجوع يعنىمجبور وى حال، عين در ولى كرد، تفويض او به اختياراتى و گماشت را والى نمىشود

مشاوره او با و مراجعه حكومت رئيس و مركز به تصميمگيرى كوچكترين براى باشدكند اطالع كسب .و

) را ) اختيار تفويض اصل مىتوان نيز جبل بن معاذ و ص خدا رسول جذاب گفتوگوى از ) ( . او به ص خدا رسول مىشد، اعزام يمن مأموريت به معاذ وقتى كرد استفاده

: » « : . : » به:» گفت نيافتى؟ اگر فرمود خدا كتاب به گفت مىكنى؟ حكم چه به فرمودند

Page 474: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: » «: . را كار و مىكنم عمل خودم اجتهاد به گفت نيافتى؟ اگر فرمود خدا رسول سنت «: . با كرد هماهنگ را خدا رسول فرستاده كه سپاس را خدا فرمود نمىاندازم تأخير به

(.» دارند دوست رسولش و خدا (110آنچه

ستاد - و صف

هدفهاى تأمين در مستقيم طور به كه هستند وظايفى سازمان، يك در صف، وظايفبه مربوط واحدهاى صنعتى، سازمانهاى در مثال دارند؛ كننده تعيين نقش سازمان آن

به و بازار به كاال ارائه يعنى سازمان، هدف با مستقيم طور به كه فروش، و توليد . نظر از مىشوند محسوب صف واحدهاى مىكنند، پيدا ارتباط منافع، آوردن دست

مىسازند نمايان سازمانى موفقيت در را خود نقش زودتر صف، وظايف .زمانى،

خود، زيردست بخشهاى و واحدها بر صف، واحدهاى نظارت، و فرماندهى نظر ازو مىكنند صادر را دستورها كه ترتيب بدين دارند، مستقيم نظارت و فرماندهى . هستند وظايفى ستاد وظايف مىدارند دريافت مستقيم طور به نيز را كارها گزارش . طور به اين، بنابر دارند نقش سازمان هدفهاى تأمين در غيرمستقيم، طور به كهواحدهاى جزو آن، نظاير و كارگزينى ريزى، برنامه واحدهاى سازمان، يك در معمول . چهارچوب در باشد، صف وظايف از خارج آنچه ديگر، بيان به مىشوند محسوب ستاد

. صف، فعاليتهاى خالف بر ستادى، واحدهاى فعاليت آثار مىگيرد قرار ستاد وظايف . فورا است ممكن نيز آنها حذف گاهى اين، بنابر مىدهند نشان را خود مدت دراز در

. بر ستادى، واحدهاى نگذارد چشمگير تأثير خدمات، يا محصول نوع و ميزان برآنها پيشنهادهاى و نظريات بلكه ندارند، مستقيم نظارت و فرماندهى صف، واحدهاى

. ديگر، بيان به گردد مى ابالغ مراتب سلسله رعايت با و صف واحدهاى طريق ازستاد، واحدهاى وظايف كه حالى در است، اجرايى وظايف صف، واحدهاى وظايف

(. است صف وظايف اجراى به كمك براى تخصصى خدمات و برنامهريزى مشورت،111)

راه ارائه و است مطرح مديران براى مشكلى عنوان به همواره ستاد، و صف وابط(. مىكند مشغول را مديريتپژوهان ذهن مشكالت، اين براى (112حل

Page 475: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ستاد - انواع

1. :) طراحى ) و هماهنگى برنامهريزى، وظيفه كل ستاد مركزى ستاد يا عمومى ستادارتباط سازمان، اجرايى مقام باالترين با مستقيم طور به و دارد عهده بر را عمليات

.دارد

2. : تشكيل سازمان رئيس مانند خاص، شخص از پشتيبانى براى شخصى ستاددر شركت و مختلف راهحلهاى ارائه اطالعات، تحليل و تجزيه تهيه، با كه مىشود،

مىدهد يارى را رياست رئيس، سوى از كميسيونها و .مجالس

3. : با كه است خاص رشته يك متخصصان از گروهى از متشكل تخصصى ستاد . چند اينان دهند افزايش را سازمان كارآيى تا مىكنند كار صف مديران از عدهاى

(. مشورتى: و وظيفهاى نظارتى، خدماتى، (113دستهاند

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

20

1) : ص. مديريت، سازمان مبانى ك 105 - 103ر .

ص (2 بينالملل، 7مديريت .

Page 476: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (3 سازمانى، رفتار در مديريت اصول جين، وينوپورت رابرت 152ثروانا .

ص (4 مديريت، 315اصول .

ص (5 مديريت، 315اصول .

ص (6 بينالملل، 274مديريت .

ص (7 مديريت، 136-135اصول .

السمعيه،ص (8 الدالالت تخريج الخزاعى، مسعود بن محمد بن 22على .

آيه (9 31-29اعراف، .

ج (10 الميزان، ص 8تفسير ،91 .

ص (11 73همان، .

آيه (12 20حديد، .

آيه (13 108-107توبه، .

Page 477: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (14 الميزان، ص 11تفسير ،390 .

ج (15 ابنهشام، ص 1سيره ،96 .

ج (16 الخميس، ص 1تاريخ ،345 .

ج (17 حلبى، ص 3سيره ،76 .

ج (18 ص 3وسايلالشيعه، ،492 .

ص (19 496همان، .

ص (20 507همان، .

ص (21 ابديت، 453فروغ .

ج (22 الشيعه، ص 5وسايل ،39-40 .

آيه (23 11-9جمعه، .

آيه (24 101نساء، .

Page 478: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (25 150-142بقره .

آيه (26 83و 58نساء، .

آيه (27 55مائده، .

.همان (28

ص (29 واليتها، و والءها مطهرى، 7مرتضى .

ج (30 اللغه، ص 6صحاح ،2528 .

ج (31 ص 6تفسيرالميزان، ،14 .

ص (32 واليتها، و 56والءها .

ص (33 االسالم، فى الحكم 237نظام .

ص (34 237همان، .

ج (35 ابنهشام، ص 4سيره ج 300، بحاراالنوار، ص 21؛ ،123 .

Page 479: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (36 مدرن، ص 218مديريت مديريت، سازمان مبانى 106؛ .

ص (37 مديريت، 317 - 316اصول .

ص (38 ريگل، 261هل .

ص (39 مديريت، 318اصول .

ص (40 ريگل، 362هل .

ص (41 مديريت، 106 - 100اصول .

ص (42 156همان، .

ص (43 مديريت، 136مبانى .

ص (44 مدرن، 229مديريت .

.همان (45

آيه (46 22-19انبياء، .

Page 480: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (47 91مؤمنون، .

ج (48 الميزان، ص 15تفسير ،61-63 .

آيه (49 58نساء، .

آيه (50 عمران، 32-31آل .

ص (51 مديريت، ص 320اصول مديريت، و سازمان 201؛ .

.همان (52

آيه (53 40-36يس، .

آيه (54 4-3ملك، .

آيه (55 88نمل، .

آيه (56 164بقره، .

ص (57 قدرت، الزمه 208مديريت .

Page 481: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (58 مديريت، 242اصول .

ص (59 مدرن، ص 243مديريت مديريت، اصول 350؛ .

آيه (60 59نساء، .

آيه (61 63نور، .

نامه (62 53نهجالبالغه، .

ص (63 ايران، در سياسى و ادارى تمركز عدم و تمركز نبوى، 54مصطفى .

ص (64 ريگل، 367 - 366هل .

ص (65 ايران، در سياسى و ادارى تمركز عدم و 56تمركز .

ص (66 مديريت، 354اصول .

ص (67 ريگل، 368هل .

آيه (68 4-1ذاريات، .

Page 482: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (69 ص 26تفسيرالميزان، ،365 .

آيه (70 6-1مرسالت، .

آيه (71 5-1نازعات، .

اول (72 خ .نهجالبالغه،

آيه (73 19-16انبياء، .

آيه (74 28ذاريات، .

آيه (75 103بقره، .

آيه (76 19مريم، .

آيه (77 عمران، 39آل .

آيه (78 100نساء، .

آيه (79 آيه 9انفال، عمران، آل 126؛ .

Page 483: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (80 38-35ص، .

آيه (81 13-10سبأ، .

آيه (82 41-17نمل، .

آيه (83 57نساء، .

آيه (84 6احزاب، .

ص (85 البحرين، 62مجمع .

ج (86 ص 8التبيان، ،317 .

آيه (87 7حشر، .

آيه (88 65نساء، .

آيه (89 57همان، .

آيه (90 62نور، .

Page 484: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (91 86توبه، .

آيه (92 63نور، .

آيه (93 5-1حجرات، .

آيه (94 69توبه، .

آيه (95 120همان، .

ش (96 مصباح، ص 20فصلنامه ،169 .

آيه (97 41انفال، .

آيه (98 1همان، .

آيه (99 7حشر، .

آيه (100 83نساء، .

ص (101 مدرن، 252مديريت .

Page 485: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (102 بينالملل، 280مديريت .

ص (103 مدرن، 253مديريت .

آيه (104 18جاثيه، .

آيه (105 105نساء، .

ج (106 ص 17بحاراالنوار، ح 2، ،3 .

ج (107 ص 21بحاراالنوار، ح 123، ،20 .

.همان (108

ج (109 ص 17همان، ح 2، ،2 .

ج (110 ص 2همان، ،310 .

ص (111 مديريت، مبانى و اصول جاسبى، 170 - 169عبدالله .

ص (112 230-198همان، .

Page 486: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (113 مديريت، اصول لئونارد، 172-171كازماير .

: رهبرى سوم فصل

به نيل منظور به را ديگرى شخص بخواهد شخصى كه مىيابد تحقق هنگامى رهبرى . وظيفههاى از بسيارى خالف بر رهبرى وادارد كار به شده، پيشبينى هدفهاى

با كه رفتارى كامال است وظيفهاى سازماندهى، و برنامهريزى مانند مديريت،دارد مالزمه شخصى روابط در فراوان .درگيرى

رهبرى - موفقيت عوامل

: ماهيت رهبرى، شيوه آنان، ويژگىهاى دارد بستگى زير عوامل به رهبران موفقيتپيروان نياز و .كار

1. ( رهبر (1ويژگىهاى

نظريه از اصل، در هستند، برجسته خصايص داراى رهبران، برخى كه عقيده اين . » مانند» افرادى كه است مدعى نظريه، اين است شده ناشى رهبرى در بزرگ مرد

اين با زيرا بودند؛ بزرگى رهبران ژاندارك، و آيزنهاور دوايت چرچيل، وينستون . مطالعه با كه رسيدهاند نتيجه اين به محققان اخيرا بودند آمده دنيا به ويژگىها

كه ويژگىهايى مجموعه به زود يا دير بزرگ، رهبران گرايشهاى و هوش شخصيت،برد خواهند پى است، درآورده برجسته رهبران صورت به را افراد .اين

رهبران كه داريم اعتقاد هنوز بودند، بىنتيجه شده، انجام مطالعات بيشتر كه حالى درمحققان از گروهى مثال دارند؛ خود در را ويژگىها از مشخصى الگوهاى اغلب، مؤثر،

ناموفق مديران از نفستر به متكى و شجاعتر هوشتر، با موفق، مديران كه دريافتند

Page 487: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شايد. نيز و است بوده مديران ديگر از بيشتر آنان شايستگى و دانش همچنين بودندحفظ ديگران با را فاصلهشان مثال مىكنند؛ رفتار خاص طورى به قوىتر رهبران

نمىجوشند معمولى افراد با و .مىكنند

سرپرستان، شامل كه مدير، صد چند باره در ديگرى بررسى در گسلى ادوين . اين به نيز او داد انجام مطالعاتى بودند، عالى مديران و متوسط سطح مديران

و نفس به اعتماد ابتكار، هوشيارى، مانند ويژگىهايى از قوى، رهبران كه رسيد نتيجه « . از مؤثر استفاده را سرپرستى توانايى گسلى برخوردارند سرپرستى توانايى » تعريف مىكند ايجاب را آن موقعيت، خاص شرايط كه سرپرستى، عمليات هرگونهتشخيص. در سرپرستى، توانايى و هوشيارى عامل دو كه رسيد نتيجه اين به او مىكند

است مهم بسيار غيرمؤثر، از مؤثر .رهبران

رهبرى .2 شيوه

: به مربوط فعاليت انجام دارند عهده بر مهم وظيفه دو معمول، طور به رهبران . در لزوما رهبرى، مردمى و كارى وظيفه دو اين پيروان رضايت جلب و هدف تحقق

مىشود برداشت چنين اوقات، برخى چه اگر نيستند، .تقابل

كه چند هر شوند، گرفته نظر در مستقل وظيفه، دو اين كه است بهتر عملى نظر ازبه مربوط را مردمى و كارى جنبه دو هر خود، رهبرى شيوههاى در رهبران، بيشتر

. رفتارش و مىكند كار چه رهبر كه است اين رهبرى، شيوه مفهوم مىدهند جلوه هم . راههاى مردم، بر مبتنى و كار بر مبتنى رهبرى شيوههاى بررسى براى است چگونه

و تشكيالتى رهبران بين مشخص، طور به محققان مثال دارد؛ وجود مختلفىجو، مشاركت رهبران و مستبد رهبران و كارمندگرا و كارگرا رهبران مالحظهگر،

مىشوند قائل .تفاوت

نداريم، پرسش اين براى دقيقى پاسخ اينكه با است؟ كدام رهبرى شيوه مؤثرترينهمراه كارمند روحيه افزايش با معموال افراد، بر مبتنى رهبرى شيوه كه مىدانيم ولى

Page 488: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

باالى روحيه با گاهى و باالتر عملكرد با بيشتر وظيفه، بر مبتنى شيوه اما است؛است همراه .كارمند

مشاركتجو و مستبد رهبران

را بيشترى قدرت مستبد، رهبر اينكه از است عبارت شيوه، دو اين بين مهم تفاوت . اما مىگيرد؛ گروه براى را تصميمات بيشتر خود، او مىكند اعمال خود كارمندان بر

بيشتر و مىكند درگير تصميمگيرىها در را خود گروه بيشتر جو، مشاركت رهبر . دارند عقيده رفتار، علم دانشمندان از بسيارى مىكند واگذار گروه به را تصميمات

. اين بر ديدگاه، اين است مستبدانه رهبرى از مؤثرتر مشاركتجويانه، رهبرى كهموفقيتآميز وظيفه انجام و برنامهريزى از بيشتر كارمندان، كه است مبتنى فرضيه

كارى درگيرىهاى در را خود افراد نيز مشاركتجو رهبران و مىكنند رضايت احساسمىكنند .تشويق

مشاركتجويانه و مستبدانه رهبرى مقايسه

. نتيجه اين به محققان از تن چند دارد مزايايى عمل، در مشاركتجويانه، رهبرىاز داشتند، كار و سر مشاركتجو رهبران با كه صنايع، در كارى گروههاى كه رسيدهاند

همان به آنان ميان در نيز شكايتها و انتقاالت و نقل و بودند برخوردار باالترى روحيه . كار مستبد رهبران با كه گروههايى عملكرد ديگر، سوى از بود كمتر نسبت،

كوتاهى مدت از پس كارمندان، اين ولى بود؛ باال مالحظهاى قابل طور به مىكردند، . بسيارى عوامل به كلى طور به رهبرى، شيوه بهترين اين، وجود با مىشدند دلسرد

دارد بستگى پيروان شخصيت و كار ماهيت جمله، .از

باشد؟ هم فردگرا كارگرايى ضمن در مىتواند رهبر يك آيا

Page 489: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. : است فردگرا رهبرى يكى دارد وجود رهبرى براى اصلى شيوه دو خالصه، طور به . وظيفهگرا رهبرى دوم است كارمندگرا و مشاركتجو كار، مالحظه رهبرى، چنين

است. تشكيالتى و توليدگرا مستبد، وى .است

زيردستانى داراى معموال مردمگرا، رهبر كه است اين يافتهايم، دست آن به ما آنچه . را كارى گروه بهرهورترين اغلب وظيفهگرا، رهبر ديگر، سوى از است راضى بسيار

. كارمندانى مىتوانيم آيا كه بپرسيد خود از شما است ممكن اين، بنابر دارد اختيار درمثبت پاسخ باشند؟ هم راضى و باشند داشته بيشترى بهرهورى كه باشيم داشته

هر وظيفهاى، و فردى جهتگرايى كه دارند را اين توانايى رهبران، بيشتر زيرا است؛باشند داشته را .دو

هم و كنيد كنترل كامال را توليد نتوانيد شما كه ندارد وجود دليلى هيچ ديگر، بيان به . بر موتون چين و بليك روبرت كنيد حمايت كارمندانتان خواستههاى از آن، با زمان

باشد وظيفهگرا هم و فردگرا هم مىتواند رهبر يك كه بودند عقيده .اين

اما باشد، مؤثر موقعيتى در رهبرى، شيوه يك است ممكن كه داشت خاطر به بايد . عمليات يك در كه شخصى دليل، همين به شود واقع مؤثر كمتر ديگر، موقعيتى در

نتواند خارجيان از گروهى براى ضيافتى در است ممكن است، بزرگى رهبر نظامى،باشد خوبى .مهماندار

رهبرى .3 اثربخشى

كارمندان. نيازهاى و ارزشها الف

اصول به كه كسانى مثال است؛ آنان ارزشهاى در تفاوت افراد، مهم ويژگىهاى ازارائه خوب را سخت كارهاى ديگران از بيشتر هستند، معتقد پروتستان اخالق

نتيجه. اين به و كردند بررسى را بسيارى كارگران بلود ميلتون و هولين چارلز مىدهند

Page 490: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نظر به و است قوى پروتستان، اخالقى ارزشهاى كارگران، از بعضى در كه رسيدند . چنين ديگر كارگران مىدهند ترجيح همواره را مسؤوليت پر كار آنان كه مىرسد

. را كممسؤوليتترى كار كه مىدادند ترجيح آنان نداشتند خود در را قوىاى كارى ارزشكنند وظيفه انجام رهبرانشان الگوى و هدايت چهارچوب در بيشتر و بگيرند عهده .بر

كارمندان شخصيت

مطالبى از يكى مثال هستند؛ خود به منحصر شخصيت داراى كارمندان، از كدام هربه نياز ديگران، از بيشتر مطيع، افراد از بعضى كه است اين رسيدهايم، آن به ما كه

. در افراد، گونه اين كه مىدانيم واقع در دارند كارى رهنمودهاى و توضيح راهنمايى، . چند نمىدهند ارائه را خوبى عكسالعمل مشاركتجويانه، رهبرى شيوه با رويارويى

برابر در كارمندان، عكسالعملهاى كه رسيد نتيجه اين به روم ويكتور پيش سالاندازه چه تا آنان كه دارد اين به بستگى بسيارى اندازه تا مشاركتجويانه، شيوه

. بيشتر را انعطافپذيرى و اختيار داشتن غيراستبدادگرا، كارمند هستند استبدادگرا . بهتر را نيازها اين مشاركتجويانه، رهبرى شيوه كه مىرسد نظر به مىدهد ترجيح

مىكند .تأمين

را استبدادى شيوه به رهبرى است، گرا استبداد بيشتر كه كارمندى ديگر، سوى از . كمتر زيردست، كارمند تجربه يا آگاهى كاردانى، سطح چه هر همچنين مىدهد ترجيح

مىكند وادار ساختار و هدايت به بيشتر را مدير .باشد،

كاركنان انگيزه

. است متفاوتى انگيزههاى داراى كارمند، هر كه شد خواهيم متوجه بعدى مباحث در . كشانده خوب كار سوى به بسيار، عالقه با و فعاالنه اينان است قوى برخى انگيزه

الزامى. خود براى را يافتنى دست و روشن هدفهاى داشتن افراد، گونه اين مىشوند.مىدانند

Page 491: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

موقعيت. ب

رهبرى شيوه در ويژگىاى هيچ كه عقيدهاند اين بر اشميت وارن و بام تنن روبرترهبر، شخص به مؤثر رهبرى بلكه باشد، اجرا قابل جهانى، سطح در كه نيست

. در نيروهايى كه دارند عقيده دو اين دارد بستگى آنان بين رابطه و موقعيت پيروان، ( يا مردمگرا رهبرى شيوه انتخاب بههنگام كه نهفتهاند موقعيت و كارمندان مديران،

: . . شامل( مدير، در موجود نيروهاى مديران الف شوند گرفته نظر در بايد وظيفهگرادر امنيت احساس و رهبرى شيوه يك به گرايش كارمندان، به اعتماد او، ارزشهاى

. در كه است مهم نظر اين از مدير، ارزشى نظام هستند نامطمئن موقعيت يك . نظام همچنين مىگذارد تأثير تصميمگيرىها در كارمندان شركت لحاظ از او احساس

. مدير اعتماد است مؤثر مىشود، واگذار كارمندان به كه مسؤوليتى ميزان در ارزشى . رهبرى گرايشهاى است مؤثرى عامل مسؤوليت، ميزان تعيين در نيز كارمندان به

بيشتر ديگر، رهبران به نسبت طبيعى طور به رهبران، از بعضى زيرا است؛ مهم هم ) هستند ) وظيفهگرا يا .فردگرا

زيرا دارد؛ بسيارى اهميت نامطمئن، موقعيت در مدير، امنيت احساس همچنين معموال كار نتيجه مىشود، تفويض كارمندان به تصميمگيرى، و مسؤوليت كه هنگامى

: . . در كه دارد وجود كارمندان در نيز نيروهايى كارمندان ب نيست مطمئن چنداناز بسيارى مثال شود؛ گرفته نظر در بايد رهبرى شيوه انتخاب باره در تصميمگيرى

مىدهند ترجيح و كنند تحمل نمىتوانند را پيچيده بسيار وضعيتهاى نمىتوانند كارمندان، . پذيرش براى كارمندان آمادگى همچنين شود ارائه آنان به روشنى خطمشى كه

. است مهم سازمان، هدفهاى باره در آنان تشخيص و درك ميزان و مسؤوليتبيشتر عمل آزادى كسب در نيز مسائل حل براى او تجربه و دانش اين، از گذشته

است .مؤثر

: موقعيت. در معينى نيروهاى كارمندان، و مدير در موجود نيروهاى از غير موقعيت جنيز سازمانها زيرا است؛ مؤثر رهبرى شيوه بهترين تعيين در كه دارد وجود عمومى

. نوع به مديران بيشتر هستند معينى روشهاى و رسوم ارزشها، داراى افراد، مانندولى مىيابند؛ آگاهى سرعت به است، شده پذيرفته آنان سازمان در كه رفتارى

ديگر، سازمانهاى به نسبت سازمانها بعضى مثال نمىرسند؛ آگاهى اين به نيز تعدادى ) ارتباطى ) خطوط داراى كه ترتيب اين به هستند، ساخت داراى تشكيالتى بيشتر

Page 492: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. شيوه طبيعى، طور به شرايطى، چنين در هستند روشنى مشاغل شرح و تغييرناپذيربود خواهد تشكيالتى و وظيفهگرا شيوهاى مدير، هر انتخابى .رهبرى

بدانها: بايد كه دارد وجود موقعيت و كارمندان مديران، در فعالى نيروهاى خالصه . را رفتارش مناسبترين كه نيروهايى از بتواند كه است كسى موفق مدير شود توجه

مطابق نيز عمل در و آورد عمل به دقيقى ارزيابى مىكند، مشخص معين زمان دركند رفتار ارزيابى .همين

رهبرى - نظريههاى

فيدلر .1 اقتضاى نظريه

هدف كه است داده انجام مطالعهاى نيز فيدلر اشميت، و بام تنن نگرش مقابل دردر عمال موقعيت، به مربوط عوامل چگونگى كه است موضوع اين به رسيدن آن، از

. با ارتباط در عامل سه فيدلر، نظريه اساس بر بود خواهند مؤثر رهبر، يك اثربخشى . يك كدام كه مىكنند تعيين عوامل، اين مجموع كه مىكند ادعا او دارد وجود موقعيت . ) از ) عبارتند عوامل اين است مناسبتر گرا وظيفه يا فردگرا رهبرى شيوههاى :از

: گروه. اعضاى آن، وسيله به مىتواند آن دارنده كه قدرتى مقام از ناشى قدرت الفكند وادار خود رهبرى و هدايت پذيرش و اطاعت به .را

: است. ناظر گروه وظيفه پيشبينى قابليت و يكنواختى ميزان بر وظيفه ساختار .ب

: خود. گروه اعضاى با رهبر سازگارى ميزان بيانگر عامل، اين اعضا و رهبر رابطه جاست او به اعضا وفادارى و اعتقاد .و

Page 493: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اعضا، و رهبر رابطه كه موقعيتهايى در كه است گرفته نتيجه فيدلر كلى، طور بهباشند، پايين يا باال بسيار سطح در همگى رهبر، شغلى قدرت و وظيفه ساختارموقعيت كه مواردى در و متوسط شرايط در اما است؛ مؤثرتر وظيفهگرا رهبرى

است مناسبتر فردگرايانه رهبرى شيوه نباشد، روشن چندان .رهبرى،

درك در را ما او يافتههاى اما است، شده انتقاد فيدلر بررسىهاى از اينكه وجود با . گونه هيچ كه مىدهد نشان وضوح به او مطالعات مىكند كمك رهبرى پوياى عواملكار براى رهبر بلكه باشد، مؤثر موقعيتها همه در نمىتواند رهبرى شيوه يا ويژگى

باشد مناسب بايد .معين

2. ( هدف نگرش هاوس ديدگاه از رهبرى (روش

هدف » - نظريه را آن و كرده ارائه را موقعيت بر مبتنى رهبرى نظريه هاوس رابرت : . كردن« برقرار از عبارتند رهبر، يك اصلى وظايف كه مىگويد وى است ناميده روش

هدفها اين به دستيابى روشهاى كردن روشن و كارمندان براى اصلى .هدفهاى

كارمندان اگر كه است اين آن، مفاهيم از يكى دارد؟ مفهومى چه درعمل بيان، اينراه و دهيد سازمان را آنان كار كه است اين وظيفه بكنند، بايد كار چه كه ندانند شما

. طور به پيش از شما كارمندان وظايف اگر كنيد عرضه اجرا براى روشنى روش و ) بايد ) شما باشند كار مشغول توليد، زنجير خط يك در مثال باشد شده روشن دقيق . بيان كافى اندازه به قبال آنان روش و راه مورد، اين در بگذاريد خود حال به را آنان

. رشته يك بايد شما كه است مفهوم اين به نيز روشن هدف نظريه است شدهبراى را هدفها اين اهميت داليل و كنيد مشخص كارمندانتان براى را روشن هدفهاى

. هماهنگ موقعيت، با را رهبرى شيوه بايد شما نيز مورد اين در دهيد توضيح آنان.كنيد

قرآن .3 در رهبرى نظريه

Page 494: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« فاعف حولك من النفضوا القلب غليظ فظا كنت لو و لهم لنت ه الل من رحمة فبمايحب ه الل ان ه الل على فتوكل عزمت فاذا االمر فى شاورهم و استغفرلهم و عنهم

(2المتوكلين«.)

) ( ] خشن: ] اگر و شدى مهربان و نرم مردم آنان برابر در الهى، رحمت بركت به يعنى . آنان براى و ببخش را آنان پس مىشدند پراكنده تو پيرامون از بودى، سنگدل و

گرفتى تصميم كه هنگامى اما كن؛ مشورت ايشان با كارها در و بطلب آمرزش ) دارد) دوست را متوكالن خداوند زيرا كن؛ توكل خدا بر و باش قاطع .

مبتنى وحيانى اصول برخى بر كه است رحمانى رهبرى شيوه كننده بيان باال آيه:است

مهربانى .1 و نرمى اصل

بخشش .2 عفوو اصل

استغفار .3 اصل

مشورت .4 اصل

تصميمگيرى .5 اصل

توكل .6 اصل

Page 495: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مىتوانند هم يعنى هستند؛ ارزيابى قابل طولى، و عرضى دوگونه به اصول، اين . خداوند آيه، اين در درآيند تفسير به فرآيند يك شكل به هم و شوند تعريف مستقال

. است، توجه خور در آنچه مىدهد آموزش را انسانها رهبرى رحمت، رسول به رحمان .»... « : حاكى كلمات، اين ه الل من رحمة فبما مىشود آغاز آن با آيه كه است كلماتى

. با كه اصولى است رهبرى شيوه در رسولش به خداوند دستور بودن رحمانى ازقوى انگيزش و پيروان روحيه ارتقاى در شدند، شمرده بر شريفه، آيه اين راهنمايى

دارند سزايى به تأثير سازمانى، باالى اثربخشى و .آنان

1. ( لهم لنت مهربانى و نرمى (اصل

: پيرامون از بودى، سنگدل و خشن اگر است شده بيان آيه همين در اصل اين تأثير . » « . عامل اين است نرمخويى جاذبه پر رهبرى الزمه مبنا اين بر مىشدند پراكنده تو

و معنوى و قلبى ارتباطى و مىكشد خود به را پيروان آهنربا همانند كه است جذابعشق و ارادت سر از رهبرى، فرمانهاى و مىكند ايجاد پيرو و رهبر بين ناگسستنى

.) كارهاى ) دادن انجام به منجر ارتباطى چنين تكليف و وظيفه روى از نه مىشود اجرامىشود ماندگار و .بزرگ

. . « : مىرود كار به اجسام در صفت، اين است ضدخشونت لين مىگويد اصفهانى راغب(.» است شده استعاره معانى، ديگر و خو و خلق در (3سپس

. روبهرو مىتوان نيز ديگر آيهاى در اصل، اين با نيست خشن الهى رهبرى اين، بنابر:شد

« و است سخت او بر شما رنجهاى كه آمد سويتان به شما خود از رسولى يقين به(.» است مهربان مؤمنان، با و دارد شما هدايت بر (4اصرار

Page 496: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) است، ) همدردى اصل به ناظر است سخت او بر شما رنجهاى كه خصوصيت اينمعنوى و مادى گوناگون رنجهاى كه گونهاى به همدردى، فوق است صفتى بلكه

. مىكند احساس و درك را دردها او يعنى است؛ سخت رهبر بر پيروان، و زيردستانوقوع از باالتر، بلكه مىپردازد، آنها جبران و درمان به قاعدتا و مىبرد رنج خود گويا

مىكند پيشگيرى .رنجها

« : ) باره) در را خويش قلب مىفرمايد اشتر مالك خويش، استاندار به ع اميرالمؤمنين(.» كن لطف و محبت و رحمت از مملو خود، (5ملت

مىنويسد باال عبارت تفسير در جعفرى تقى محمد :عالمه

)... ( : مختصات از اشعار للرعية الرحمة قلبك اشعر مىفرمايد حضرت كه جمله اين دراست، حضورى خويشتن از دفاع ضرورت كه همانطور يعنى است؛ حضورى دريافت

(. است حضورى هم محبت و رحمت احساس و (6اشعار

» است » رحمانى مديريت بر تأكيدى باال، عبارات و آيات در رحمت كلمه .تكرار

) ( و مىكرد طلب نيز خويش منصوب كارگزاران براى را خصلت اين ص خدا رسول:مىفرمود

« ! . بر را من امت امور از بخشى سرپرستى هركس خدايا است حكمت رأس رفقآنان بر هركس و كن مدارا او با نيز تو كرد، رفتار مدارا به آنان با و گرفت عهده

بگير سخت او بر نيز تو گرفت، .«سخت

خشونت موارد از سختگيرى و نرمخويى مصاديق از مدارا كه نيست توضيح به نيازىرا. نرمخويى با همراه رفتار ظرفيت اندك، گرچه عدهاى، كه آنجا از البته است

Page 497: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

با آنان با بايد ناچار مىنمايند، تمرد و كرده استفاده سوء مدير، حالت اين از و ندارندكرد رفتار شدت و .تندى

) مىفرمايد) ع :اميرالمؤمنين

« « » نرمى با را تندى و دارد نرمش خاصيت تندى باشد، حماقت نرمش كه جايى(» كن استفاده ضرورت زمان در شدت از و كن اعمال بههنگام، را نرمى و (7بياميز

(.» كرد » اصالح مكافات با را او بايد نمىشود، اصالح مدارا با كه كسى (8و

در تندى، و شدت زيرا مىگنجند؛ رحمت بودن اصل چهارچوب در باال عبارات همهنيست، خصومت و انتقام از ناشى چون است؛ رحمت نوعى خود ضرورت، صورت

. در و فرع تندى، و اصل نرمخويى، اين، بنابر است سازمان و فرد اصالح براى بلكهاست ضرورت .حالت

عنهم ) .2 فاعف بخشش و عفو (اصل

و مدح در اخبار، و آيات و است كشيدن ضدانتقام و خطا و گناه از گذشت عفو،( » « : . ؛ بالمعروف امر و العفو خذ مىفرمايد خداوند است بسيار آن عفو( 9حسن يعنى

كن معروف به امر و كن پيشه را بخشش .و

( » « : ؛ اصفحوا و فاعفوا مىفرمايد كنيد( 10نيز گذشت و عفو بايد يعنى .

عفو آثار

Page 498: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

1. ) ( : كه است شده روايت ص خدا رسول از بيشتر :عزت

« . عزيز را شما خدا تا كنيد گذشت پس را مگرعزت نمىكند زياد گذشت، و عفوبر( 11گرداند«.) مىبخشد، و مىپوشد را زيردستش خطاى كه مديرى اساس، اين بر

شود كم او اقتدار اينكه نه مىافزايد، خويش .عزت

2. ) ( : كه است شده نقل ع باقر امام از كمتر :پشيمانى

« (.» عقوبت و برانتقام پشيمانى از است آسانتر و بهتر عفو، بر ممكن( 12پشيمانى را پشيمانى نوعى كه گردد كارى كم در او تشجيع و كارمند تمرد باعث عفو است

پشيمانىهاى و عقوبت مدت طوالنى آثار ولى داشت؛ خواهد دنبال به مدير براىگردد صورى اطاعت باعث مدت، كوتاه در چه اگر است، بيشتر آن، .متعاقب

استغفرلهم ) .3 و استغفار (اصل

« خطاها« خودش اينكه از غير رسولگونه، رهبرى يعنى است؛ عفو از باالتر استغفاراين بر و مىكند بخشش طلب خاطى فرد براى هم خداوند از مىبخشد، را كمكارىها و

. به ذيل، آيه در رهبرى، شيوه اين به مىزدايد را گناه اخروى و دنيوى عواقب اساس،است شده اشاره روشن، :بيانى

« در كه هنگامى و آوردهاند ايمان رسولش و خدا به كه هستند كسانى واقعى مؤمنان . به مىگيرند، اجازه تو از كه كسانى نمىروند جايى او بىاجازه باشند، او با مهمى كار

. كارهاى بعضى براى هرگاه صورت، اين در آوردهاند ايمان پيامبرش و خدا به راستىاجازه مىبينى، صالح و مىخواهى كه آنان از يك هر به بخواهند، اجازه تو از خود مهم

(.» است مهربان و آمرزنده خداوند كه بخواه، آمرزش خدا از برايشان و (13ده

Page 499: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» كه » ، جامع امر در هم آن مشروع، گرچه گوناگون، بهانههاى به رسول گذاشتن تنها ) ( . مأمور ص خدا رسول است خطا امرى است، مشاركتطلبانه و مهم كار معناى به

كارمند و كارگزار اين از آمرزنده، خداى تا كند استغفار بايد ولى دهد؛ اجازه كه استرا. رحمانى مديريت و رهبرى رسم و راه رحيم، رسول به رحمان خداى درگذرد

.مىآموزد

آنان براى استغفار به امر رسول، به خدا كه مىفرمايد طباطبايى عالمه( ) آنان،) بر رحمت و نفوس تطييب براى مىكند، بر( 14اجازهگيرندگان تأكيدى اين، كه

. در تدبر براى را مردم كه مىداند امرى را جامع امر ايشان است رحمانى مديريت( آن؛ امثال و جنگ مانند مىآورد؛ گرد آن، باره در تصميمگيرى و مشاوره و آن باره

سازمانى( 15 و حكومتى و مديريتى امر يك يعنى .

رسول گاه هر كه شد نازل گروهى باره در آيه، اين كه است آمده قمى تفسير در ) ( ) آن) با هماهنگى بدون ، غيرجنگ يا جنگ مىكرد جمع مأموريتى براى را آنان ص خدا

. . از يكى كرد نهى كار اين از را آنان خداوند اين، بنابر مىشدند متفرق حضرت،غسيل حنظله به معروف ابىعياش، بن حنظلة گرفت، اجازه پيامبر از كه كسانى

) ( طور همان كرد؛ استغفار برايش و داد اجازه او به ص خدا رسول كه بود المالئكهكرد آمرزش طلب اجازهگيرندگان، همه براى .كه

است آيه اين دارد، اشاره زيردستان براى استغفار اصل بر كه ديگرى آيات :از

« ! را چيزى كه كنند بيعت تو با تا مىآيند تو نزد مؤمن زنان كه هنگامى پيامبر اىافترايى و تهمت نكشند، را خود فرزندان نكنند، زنا و دزدى ندهند، قرار خدا شريك

با نكنند، مخالفت تو فرمان با شايستهاى كار هيچ در و نياورند خود پاى و دست پيشو آمرزنده خداوند كه بطلب، آمرزش خداوند درگاه از آنان براى و كن بيعت آنان

(.» است (16مهربان

. دارد سازمان هر كاركنان در انكارناپذيرى انگيزشى و روحى آثار استغفار، اصلعفو از فراتر بسى مىشود، حادث و حاصل استغفار پى در كه روحيهاى ارتقاى

Page 500: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

احساس خود به رهبر، سوى از را عالقه و عاطفه نهايت كار، خطا كارمند زيرا است؛با مدير كه مىشود متوجه زيرا دارد؛ سزايى به تأثير او اصالح در امر همين و مىكند

اخروى رشد و تعالى فكر در و نيست او دشمن هرگز استغفارى، رهبرى شيوه اينعاملى يا و شود تلقى سازمانى صرفا امر يك مىتواند عفو كه حالى در هست، نيز اواست رحمان خداوند استجابت مورد كه پيامبر، استغفار بهويژه قلوب؛ جذب :براى

« اگر و شود اطاعت وى از خدا فرمان به اينكه مگر نفرستاديم را پيامبرى هيچ ماپا ) زير را رسول و خدا فرمانهاى و مىكردند ستم خود به كه هنگامى مخالفان اين

آنان( براى هم پيامبر و مىكردند آمرزش طلب خدا از و مىآمدند تو نزد مىگذاردند(.» مىيافتند مهربان و توبهپذير را خدا مىكرد، (17استغفار

. آيه از است شده درج متنوع حكومتى و مديريتى آيات دل در آيه، 84تا 58اين حدود يعنى نساء، . 26سوره ) ( در دارد خود در را ص خدا رسول مديريتى بار آيه،

) و ) خدا اذن به مىشود معرفى االطاعه واجب خدا رسول نخست نيز آيه همين ) اينان ) اگر و تنها رسول بر ستم نه مىشود تلقى خويش بر ستم نوعى او با مخالفت

براى پيامبر بيايند، رحمت رسول نزد و كنند توبه سازمانى نافرمانى و تمرد اين از . از تمرد و تخلف اين، بنابر مىآمرزد را ايشان هم خداوند و مىكند استغفار آنان ) ( مىبخشد خود هم پيامبر، ولى است؛ خدا از تمرد حقيقت، در ص خدا رسول فرمان

ببخشد را آنان كه مىخواهد خدا از هم .و

) ( ص خدا رسول كارگزاران و پيروان تمردات و تخلفات از فهرستى طباطبايى عالمه : از اعراض محاكمه، براى طاغوتى محاكم به مراجعه از عبارتند كه مىكند نقل را

) ( خوب را خود كارهاى و خود كارهاى توجيه و سوگندها بهانهجويى، ، ص خدا رسول . مىفرمايد ايشان دادن :جلوه

) ( و قيد بدون خداوند، كه حالى در است، ص خدا رسول با مخالف نوعى به اينها همهاطاعت، كه نكند گمان كسى و است دانسته واجب را خدا رسول اطاعت شرط،

. نبايد اينان ندارد اطاعت حق است، بشر چون پيامبر و است خدا فرامين مخصوص ) ( است ص خدا رسول از اطاعت عدم در مصلحت كه بگويند و كنند مصلحتانديشى

Page 501: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

... در است رسول عبادت حقيقت، در و است شرك نوع يك رسول، از واطاعت(. است شرط و قيد بدون رسول، اطاعت كه (18حالى

جلوه رحمانى مديريت در را مديريتى و دقيق نكتهاى طباطبايى، عالمه از تفسير اين) ( ص خدا رسول بلكه نيست، خدا اطاعت در منحصر فقط اطاعت اينكه آن و مىدهد

ائمه از اعم ايشان، جانشينان ترتيب، همين به و است مطاع حكومتى امور در هم . ) سازمان) مديران نيز االطاعهاند واجب همگى عادل، اولىاالمر و ع معصومين

. صورت نافرمانى دليلى، هر به بنا اگر البته شوند اطاعت بايد اسالم مديريتىو انتقام هدف نبايد آن مرتكب است، شده داده انجام بزرگى گناه چون گرفت،

و فردى رشد هاى زمينه تا گيرد قرار استغفار و عفو مورد بايد بلكه شود، واقع انتقادگردد فراهم .سازمانى

مشورت .4 اصل

و همكاران با حكومت، و مديريت امور در كردن مشورت مذكور، آيه بنابر ) ( . موصوف كه ص خدا رسول وقتى مىرود شمار به ترديدناپذير اصول از زيردستان،

به معصوم، غير رهبران و مديران باشد، مشورت به مأمور است، عصمت و علم به . حكم از حاكى امر، اين بودن ارشادى هستند كار اين به مأمور و ملزم اولى طريق

است مشورت براى عقال بناى و .عقل

مشهور آيه جمله، از دارند؛ داللت مشورت اهميت بر نيز ديگرى آيات آيه، اين از غير » است» شده نقل سبا ملكه زبان از كه آيهاى نيز و بينهم شورى امرهم و :

« . ! : اين است شده فرستاده من سوى به پرارزشى نامه اشراف اى گفت سبا ملكه . : اين من توصيه مهربان بخشنده خداوند نام به است چنين و است سليمان از نامه

حق تسليم كه حالى در آييد، من سوى به و نكنيد جويى برترى من بر كه است ! : هيچ. من كه بگوييد من به مهم امر اين در را خود نظر اشراف اى گفت پس هستيد

: . نيروى داراى ما گفتند ندادهام انجام شما مشورت و حضور بدون را مهمى كارچه ببين است، تو با نهايى تصميم ولى هستيم؛ فراوان جنگى قدرت و كافى

Page 502: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: . فساد به را آن مىشوند، منطقهاى وارد كه هنگامى پادشاهان گفت مىدهى دستورىاكنون من و است گونه همين آنان كار مىكنند، ذليل را آن عزيزان و مىكشند تباهى و ) من) فرستادگان ببينم تا مىفرستم آنان براى گرانبهايى هديه نمىبينم صالح را جنگ

(.») مىآزمايم ) را آنان راه، اين از و مىآورند خبر (19چه

مورد كه مىكند، بيان را او تصميمگيرى چگونگى و حاكم يك مشورت سير آيات، اين . مشورت مهم امور همه در حاكم آيات، اين طبق است نگرفته قرار نيز قرآن ردع

مىگيرد خود را نهايى تصميم ولى .مىكند؛

شده نقل شيعى روايى جوامع در مشورت، باره در نيز بسيارى روايات آيات، از غيردر آنها جمعآورى بهويژه است؛ فردى و اخالقى مسائل بر ناظر آنها بيشتر كه است،

نگرش از حاكى الشيعه، وسايل در و است اخالقى كتابى كه العشره، كتاباست مشورت اخبار به غيرحكومتى دستكم، يا و .غيراجتماعى

اجتماعى نگاه تدريجا مىشويم، دورتر حضور عصر از چه هر شيعى، فقيهان ميان درباره در فقها برخى كه گونهاى به مىگردد، پررنگتر مشورت، و شورا به حكومتى و

) ( » قده» خمينى امام تا نائينى مرحوم از و داشتهاند مساعد نظر شورايى قضاوت اخيرا و است گرفته قرار فقهى نگارش و نگرش مورد حكومت، در مشورت نقش

(. است شده مطرح مرجعيت، و افتا در شورا مسأله (20نيز

فردى، ابعاد در هم آن فتاوا، و روايات آيات، در مشورت، مهم جايگاه به توجه بااين رهبران، تصميمگيرى در آن ترديدناپذير نقش و مديريتى و حكومتى اجتماعى،

الزامى اگر است؟ الزامى مديران براى مشورت آيا كه مىشود مطرح پرسشنظريه سه به زمينه، اين در است؟ الزم امرى مشاوران، نظر از تبعيت آيا است،

(: است شده (21اشاره

حاكم .1 علم عدم به مشورت لزوم بودن مقيد

Page 503: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مشاوران .2 اكثريت از تبعيت لزوم عدم و مشورت لزوم

مشاوران .3 اكثريت از پيروى لزوم

مورد نيز برخى كه است، شده اقامه ادلهاى شده، ياد نظريات از كدام هر براىاست گرفته قرار .مناقشه

اول نظريه ادله

حقيقت( به علم كه كسى و است حقيقت به دستيابى مشورت، لزوم فلسفه الفاست حاصل و تحصيل و لغو كارى شود، الزام مشورت به اگر .دارد،

) ( نمىديدهاند( مشورت به ملزم را خود همواره ع معصومين .ب

دوم نظريه ادله

.» پس. » آيه، اين در ه الل على فتوكل عزمت فاذا االمر فى شاورهم و شريفه آيه الف ) ( بر گرفتى، تصميم كه هنگامى كه مىشود خطاب ص پيامبر به مشورت، به امر از

. نقش تصميمگيرى در ديگران كه است اين شريفه، آيه مدلول ظاهر كن توكل خدا » مىشد » استفاده عزمت اذا تعبير از آنان، نظر اعتبار صورت در زيرا .ندارند؛

) ( « : ) ( و. مىكرد مشورت خويش اصحاب با ص اكرم پيامبر مىفرمايد ع رضا امام ب(.» مىگرفت تصميم مىكرد، اراده آنچه بر (22آنگاه،

Page 504: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( استاندارى. درخواست و حضرت آن با ابنعباس مشورت برابر در ع اميرالمؤمنين جفرمود :معاويه،

«. مىانديشم آن باره در نيز من و دهى ارائه را خويش مشورتى نظر است الزم تو بر(.» ) كنى ) تبعيت من از بايد تو كردم، مخالفت تو با نهايت در اگر (23پس

) ( مىفرمايد. حنفيه محمدبن فرزندش، به وصيتى در ع اميرالمؤمنين :د

« آنها دورترين و درستى به را آنها نزديكترين و بياميز هم به را انديشمندان نظريات(.» كن انتخاب ترديد و شك از (24را

در . كند، واليت اعمال مشاوران، نظر اساس بر موارد، همه در حاكم، اگر همديرعامل يك مانند نقشى حكومت در حاكم شخص و است شورا از واليت حقيقت،

استفاده دينى انديشه منابع از كه بهويژه است؛ فاسد تالى يك اين و دارد را شركتجمعى نه است فردى اسالمى، حكومت مسؤوليت كه .مىشود

سوم نظريه ادله

: خطاى. احتمال عقل باشند، بيشتر نظريه، يك طرفداران مقدار هر عقل حكم الفمىداند كمتر را نظريه .آن

صالح. : و دارد مردم عامه با ارتباط كه اجتماعى، كارهاى در مشورت عقال سيره بآيه دو و است آن بر عالم عقالى بناى كه است امورى از نيست، روشن آنها فساد و

. » « » بنابر» است عقال بناى همان امضاى بينهم شورى امرهم و االمر فى شاورهم و آن از نيز مقدس شارع و است اكثريت نظر به عمل بر عقال بناى چون اين،

Page 505: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مطابق عالم عقالى نظر با اسالم، بنيانگذار نظر كه مىشود معلوم نكرده، جلوگيرى(25است.)

) ( : ضمن. در بنحنظله، عمر مقبوله طبق ع صادق امام نقلى ادله از استيناس جمىفرمايد آن، بر مبتنى حكم و ديگرى بر روايت يك :ترجيحات

« روايت و كن عمل است، تو اصحاب نزد عليه مجمع روايت اساس بر كه حكمى بهاتفاق مورد آنچه زيرا واگذار؛ نيست، مشهور اصحاب، نزد كه را نادرى و شاذ

(.» نيست آن در ترديدى كردهاند، نقل همه و است (26اصحاب

ال » عليه المجمع فان كه است شده وارد تعليل طور به كالم روايت، اين پايان در » « » موارد شامل است، ديگر روايت به نسبت و اضافى عليه مجمع چون و فيه ريب

» « ) مشهور ) معناى ، عليه مجمع كالم اين از نيز راوى كه بهويژه مىشود؛ هم اكثريتكرده فرض را متعارض روايت دو شهرت خود، بعدى پرسش در و است فهميده را

اجتهاد( 27است.) و رأى دو بين تعارض روايت، دو تعارض مورد از خصوصيت الغاء با . اشاره چنين مسأله، اين به نيز نائينى ميرزاى گردد حكم اين مشمول مىتواند نيز

:مىكند

اخذ است، ثابت كتاب نص بر كه درستى شور اساس الزمه دانستى كه آن از گذشتهاخذ و نوعيه مرجحات اقوا عندالدوران اكثريت و التعارض عند است ترجيحات به

بن عمر مقبوله در وارد تعليل عموم و است شاذ به اخذ از ارجح عقال، اكثر طرفحفظ مشروعيت جهات در تساوى آرا اختالف با و است آن به مشعر هم حنظله

(. است نظام حفظ لزوم بر داله ادله همان هم ملزمش و متيقن (28النظام

: اقتض چهارم نظريه

. كه دارد ديگرى بر نقدهايى يك، هر طبعا شد ذكر آن داليل با نظريه سه تاكنون . در مذكور، نظريات از كدام هر كه مىرسد نظر به نيست آنها به پرداختن به نيازى

Page 506: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. نظريه سبب، بدين شود اعمال مىتواند شرايط، اقتضاى به و است صحيح خود جاى . » است» مقدمه يك بر مبتنى نظريه، اين توضيح مىگيرد شكل مشورت در اقتضا :

مديريت و رهبرى نوع چهار تصميمگيرى، برآيند و فرآيند محور بر كه دانست بايداست شده :شناسايى

تكليفگرا ) .1 دستورى (سبك

2. ( مشورتى ترغيبى (سبك

مشاركتى ) .3 حمايتى (سبك

4. ( رشد تفويضى (سبك

1. :) حد ) از بيش تكليفگرايى رفتار مدير سبك، اين در تكليفگرا دستورى سبك . تصميم اقتدارى شيوه به وى دارد متوسط حد از كمتر رابطهگرايى و متوسط

اتخاذ تنهايى به را خود تصميمات بگيرد، كمك كسى از اينكه بدون يعنى مىگيرد؛و. است ناتوانى درحد زيردستان، آمادگى سطح كه است حالتى در سبك، اين مىكند

(. . باشند نامطمئن و نگران است ممكن همچنين ندارند را الزم انگيزه و (29تعهد

2. :) حد ) از مدير، رابطهگراى و تكليفگرا رفتار سبك، اين در مشورتى ترغيبى سبك . از پيش مدير، يعنى است؛ مشاورهاى مدير، تصميمگيرى سبك است باالتر متوسط

تصميم خود سرانجام، ولى مىگيرد؛ زيردستان از را اطالعات برخى تصميم، گرفتن . داراى مىكنند، كوشش اما ندارند؛ توانايى زيردستان سبك، اين در است گيرنده

و بوده مطمئن مىكند، هدايتشان يا است آنان كنار رهبر كه زمانى تا و هستند انگيزه(. ندارند (30نگرانى

Page 507: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

3. :) حد ) از بيش مدير، رابطهگراى رفتار شيوه، اين در مشاركتى حمايتى سبك . مدير، تصميمگيرى سبك است كمتر متوسط حد از وى تكليفگراى رفتار و متوسط

آنان زيرا مىدهد؛ مشاركت تصميمگيرى در را زيردستان مدير، يعنى است؛ مشاركتى . زيردست، كه است وضعيتى در سبك، اين دارند را تصميمگيرى در مشاركت توانايى

براى است ممكن يا و ندارد آن از استفاده به تمايلى اما دارد؛ را تكليف اداى توانايى(. كند نگرانى احساس تنهايى، به تكليف (31اداى

4. : متوسط حد از مدير، تكليفگراى و رابطهگرا رفتار سبك، اين در تفويضى سبك . بر خود و وامىگذارد زيردستان به را خود اختيارات از بخشى مدير است كمتر . . اين است تفويضى نيز مدير تصميمگيرى سبك دارد كلى نظارت آنان عملكرد

الزم تعهد و توانايى زيردستان، آمادگى سطح كه است مناسب وضعيتى در سطحهستند مطمئن و خاطر آسوده آن، اداى در و است كار انجام .براى

مديريتپژوهان ديدگاه از تصميمگيرى، در سبك چهار شامل كه مقدمه، اين از پسبر تقسيم، محور وجود اما است؛ منطقى باال تقسيمبندى كه گفت بايد است، جديد

گوناگونى باال، تقسيم اساس بلكه نيست، صحيح زيردست، ضعف و توانايى اساسسبك، چهار هر آنها به توجه با و است تصميم مورد موضوع خصوصيات و شرايط

توجيه قابل هم توانمند زيردستان با كدام هر و مىآيند نظر به مطلوب و درست ) ( وحى. با هماهنگ كه ص خدا رسول مديريتى و رهبرى سيره مطالعه در است

مىشوند ديده مذكور سبكهاى همه است، مىگرفته .صورت

تكليفگر .1 و دستورى سبك

« » مىكنم تبعيت وحى از فقط من ؛ الى يوحى ما اال اتبع .ان

Page 508: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( و شرعى حكم موارد ، ص اكرم رسول سيره در تصميمگيرى، از سبك اين موضوع . و مشاوره كه است واضح است بوده خداوند غيرمستقيم يا مستقيم دستورهاى يا

) ( . است ع اميرمؤمنان از سخنى امر، اين مؤيد ندارد راه محدوده اين در :مشاركت،

« پنهان شما از را جنگى اسرار جز كه است اين من بر شما حق كه باشيد آگاهانجام شما نظر بدون را كارى حكم، در جز مىآيد، پيش كه امورى در و نسازم

(32ندهم«.)

و حساسيت جنبه كه است حكومتى ياحكم الهى حكم باال، جمله در حكم از مرادبوده مشورت اهل حضرت، آن موارد، ديگر در زيرا است؛ داشته جنگى اسرار

ايشان مشورتناپذيرى موهم كه است شده نقل سخنانى حضرت، آن از البته است،مىفرمايد كه آنجا است، امور همه :در

« ] حكومت ] باره در بپذيرم را شما بر حكومت و بدهم مثبت پاسخ من اگر كه بدانيد(.» داد نخواهم گوش كسى توصيه و سرزنش به و مىكنم عمل خود علم به شما بر

33)

« برادران و شما با تا است نيفتاده اتفاق باشم، جاهل آن به كه مسألهاى هيچ تاكنونبر روى شما از غير و شما از مىافتاد، اتفاق چيزى چنين اگر و كنم مشورت خود

نظام( 34نمىگرداندم«.) در تكليفگرا و دستورى سبك وجود بر سخنان، اين ) ( ديگر نفىكننده و مشورتناپذيرى معناى به ولى دارد؛ تأكيد ع معصومين تصميمگيرى

. زمان ويژه شرايط و مذكور جمالت صدور شأن البته نيست تصميمگيرى سبكهاى . سوابق به توجه با است بوده سخنانى چنين ايراد باعث حضرت، آن حكومت

داشتند، قدرت قبضه يا مشاركت در قدرتطلبان، كه طمعهايى و عثمان حكومتمىساختند اميد نا را آنان سخنانى چنين با امام .ناچار

داشته وجود علوى و نبوى سيره در تصميمگيرى، در دستورى سبك حال، هر به . سبك اين از مىتوانند هم غيرمعصومين است بوده خود خاص موضوع داراى و است

. اقتضاى و باشد فورى تصميمگيرى به نياز كه ويژهاى شرايط در البته كنند پيروى

Page 509: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. چنين در قاعدتا باشد داشته وجود درآن سرعت و تصميمگيرى مركز وحدتو كرد صرفنظر است، بيشترى زمان نيازمند كه شورايى تصميمات از بايد وضعيتى،

. فورى تصميمگيرىهاى است قبيل اين از آورد روى فردى و دستورى تصميمات به . كه مواردى غيركالن، مديريتهاى در سياسى رويارويىهاى نيز و دفاعى و نظامى

است فراوانتر باشد، دستورى سبك .نيازمند

. همچنين دانست زيردستان ناتوانى از حاكى را سبك اين وجود نمىتوان اين بنابركند، اقتضا شرايط گاه هر بلكه دانست، معصوم رهبرى به منحصر را آن نمىتوان

نيز جامعه و جمع مصلحت بسا چه و مىشود انجام دستورى سبك به تصميم، گرفتن . ايجاب را تصميمگيرى نوع اين كه ديگرى موارد جمله از مىطلبد را سبك همين

. در است زيردستان با او كيفى بسيار فاصله و مدير در ويژه شرايط وجود مىكند،نوين، سازمانهاى در فراوانى مصاديق چند هر مىشود، مشورت از بىنياز او نتيجه،

نمىشود يافت آن .براى

مشاورتى ) .2 ترغيبى (سبك

على » فتوكل عزمت فاذا االمر فى شاورهم و شريفه آيه كامل مصداق سبك، اين . آغاز« در و مىكند ياد سبا ملكه تصميمگيرى فرآيند از كه آياتى بر همچنين است ه الل

دارد كامل انطباق شد، اشاره آنها به .بحث،

مورد در را سبك اين كه است پالنچارد و هرسى پل نظريه خالف بر آيات، اينانگيزه داراى و مىكنند كوشش اما ندارند، توانايى كه مىدانند اعمال قابل زيردستانى

: » 35هستند؛) بأس( اولو و قوة اولو نحن مىگويند صريحا سبا ملكه زيردستان زيرا توييم« تصميم تابع ولى هستيم؛ قوى تدبير و قدرت داراى ما يعنى ؛ .شديد

) ( قرار حضرت آن مشورت مورد خدا دستور به كه ص خدا رسول ياران همچنان . گفته قبل سبك باره در آنچه اين، بنابر بودند برخوردار بااليى ظرفيتهاى از مىگرفتند،

. خاص اهدافى و كرد اقتضا شرايط جا هر كه معنا اين به است جارى نيز اينجا شد،وحيانى سبك، اين كه بهويژه مىگيرد؛ شكل تصميمگيرى از شيوه اين بود، نظر در

Page 510: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( . رهبر و مدير يك عنوان به ص خدا رسول است منطبق قرآن با كامال و بوده:مىفرمود

« براى را مشورت خداوند ولى بىنيازند؛ مشورت از او رسول و خدا كه باشيد آگاه(.» است داده قرار من امت بر (36رحمت

مىگويد باره اين در نيز مفيد :شيخ

چنان آنان، با مشورت به نيازش و آنان آراى به نياز علت به خويش اصحاب با پيامبربراى بلكه نبوده، طريقى وى براى مشورت يعنى نكرد؛ مشورت كردهاى، گمان كه

(.» است بوده ديگرى (37امر

به بهتر دستيابى آن، هدف كه است مشورتى طريقى، مشورت از ايشان مراد(. است عمل و انديشه در خطا كردن كم و رجوع( 38واقعيت باب از مشورتى چنين

و است متحير واقع، باره در كه است مطلوب كسى باره در و است جاهل به عالم . ) ( مشورت آن، مقابل در است دور به ص خدا رسول ساحت از مشورتى چنين

به احترام و شوندگان مشورت حقوق رعايت آن، از هدف كه مىگيرد قرار موضوعىاست .آنان

. ) ( آن اساس، همين بر است مشورتى چنين به ملزم قرآن، آيه طبق ص خدا رسولو آنان حقوق به احترام براى مشاوران، ديدگاه زيانبار نتايج به علم با گاهى حضرت

. گونه اين موارد از يكى مىكرد عمل آنان نظر طبق بر خدا، فرمان از تبعيت« : اشيروا فرمود بلند صداى با خدا رسول كه آنجا است، احد غزوه از قبل مشورت،

( ؛« .39الى . بجنگيم( يثرت قلعه درون از كه داد نظر ابى بن ه عبدالل بدهيد نظر يعنى بودند، موافق قلعه بيرون در جنگ با حمزه و جوانان ولى كردند؛ موافقت نيز پيران

) ( و قلعهدارى بر را شهر از خروج و دانست قاطع را اكثريت نظر ص اسالم پيامبر . حمايل و زره پوشيدن با دفاع، شيوه تبيين از پس پيامبر داد ترجيح تن به تن جنگ

دست به نيزهاى و آويخت شانه به كمان و انداخت پشت به سپرى شمشير، كردن . كه انداخت تصور اين به را مسلمانان منظره، اين ديدن آمد بيرون خانه از و گرفت

Page 511: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. در ما كه كردند عرض رو اين از است نبوده پيامبر رضاى مورد رفتن، بيرون شايد. . مىمانيم جا همين در نيست، صالح رفتن بيرون اگر هستيم شما تابع دفاع، شيوه

« : زمانى تا آورد بيرون را آن نيست شايسته پوشيد، زره پيامبرى وقتى فرمود پيامبر(.» كند نبرد دشمن با (40كه

) ( بود، گرفته كه را تصميمى گاهى كه بود آنچنان سبك، اين به ص خدا رسول التزام . فزاره و غطفان يهوديان با مىخواست پيامبر كه آنجا مىداد تغيير مشورت، از پساحزاب صفوف از آنان تا بدهد آنان به را مدينه ميوههاى از سوم يك كه ببندد پيمان

: اگر گفتند و نبودند موافق داد قرار امضاى با عباده سعد و معاذ سعد شوند، خارجنظر و است حضرت آن شخصى نظر اگر و مىپذيريم است، خدا دستور پيمان، اين

دانه يك حتى نداشتند جرئت آنان كنون تا زيرا نيستيم؛ موافق ما مىخواهد، را ماعزيز تو دين سايه در كه اكنون به رسد چه بگيرند، ما از فشار و زور به نيز خرما

« : . شر. از را شما داشتم تصميم من فرمود پيامبر جنگيد خواهيم آنان با ما شدهايممىكنم متوقف را قرارداد شد، آشكار شما فداكارى كه حال ولى دهم؛ نجات احزاب

.» با معاذ سعد لحظه، اين در است نساخته خوار را خود پيامبر خداوند كه گويم مى و : ما حق در مىخواهند، چه هر بتپرستان گفت و كرد پاك را نامه مطالب اجازه، كسب

(. نيستيم باجدهى ملت ما بدهند، (41انجام

رسول تصميمگيرى شيوه در دستورى سبك وجود بر دال را سيره اين عدهاى البته ) و) است بوده گرفته تصميم قبال حضرت، آن كه مىدهد نشان زيرا دانستهاند؛ ص خدا

عدول سبك، اين از ولى كند؛ اعمال را خود تصميم توانست مى مشورت بدون(. آورد روى مشاورتى سبك به (42كرده،

) ( . ص پيامبر به منذر بن حباب كه هنگامى آمد پيش نيز خيبر جنگ در حالت، اين شبيه : كوچكترين من آمدهايد، فرود نقطه اين در خدا فرمان به شما اگر كرد عرض

آن باره در مىتوانند افسران كه است عادى و عرفى امرى اگر ولى ندارم؛ اعتراضى) ( . ص پيامبر است دشمن چشمانداز در اينجا كه بگويم ناچارم كنند، نظر اظهار

» را: » نقطهاى خيبر، اراضى بررسى از پس حباب دارى؟ سراغ بهترى جاى فرمود(. بود نخلها پشت كه كرد نيز( 43تعيين بدر جنگ در را نظر اعالم اين نظير حباب

(. پسنديد را آن پيامبر كه (44داشت

Page 512: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تصميمگيرى در مشاورتى و ترغيبى سبك اهداف

. مفسران طريقى نه است، موضوعى تصميمگيرى، از سبك اين كه شد روشن » مشورت » موضوعى اغراض به االمر فى وشاورهم شريفه آيه ذيل سنى، و شيعه

( . ) معاصر) نويسندگان از يكى كردهاند اشاره ص وجوه( 45پيامبر گردآورى ضمن ، است كرده اشاره وجه ده به :مختلف،

امت .1 به دادن شخصيت براى .مشاوره

آزمايش .2 براى .مشورت

مردم .3 فكرى رشد براى .مشورت

مردم .4 تأييد از استفاده براى .مشاوره

مشورتشوندگان .5 شدن آگاه براى .مشورت

نيست .6 استبدادى او حكومت بدانند اينكه براى .مشورت

نكنند .7 بىجا انتقاد شكست، صورت در اينكه براى .مشاوره

خدا .8 نزد خدا خلق شود معلوم كه اين براى امت، با خدا رسول مشورت به امردارند .احترام

Page 513: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نيست .9 عار و عيب ديگران از نظرخواهى بدانند مردم اينكه براى .مشورت

10. ) ( كنند تأسى او به امت اينكه براى ص خدا رسول .مشورت

كردن، مشورت نفس كه است اين از حاكى و عقاليى شده، ياد اغراض همهبودن، طريقى با جمع قابل البته و مىرود شمار به انگيزشى عملى و دارد موضوعيت

هست نيز غيرمعصومين مشورتهاى در .بهويژه

و غزوات در است، رسيده ما به كه خدا، رسول مشورتهاى بيشتر اينكه به توجه بامىگيرد؛ قرار تأكيد مورد آنها بودن موضوعى و انگيزشى است، گرفته انجام جنگها

. دقيقى نكته است برخوردار بااليى ضريب از جنگها در انگيزش، عنصر به نياز زيرامشورتهايى چنين كه است اين مىشود، استفاده مشورت در شده ياد اغراض از كه

نيز زيردستان قوىترين با بلكه نمىپذيرد، انجام انگيزه با ناتوان زيردستان با لزوماپالنچارد ) و هرسى پل نظريه خالف به است (سازگار .

گيرى .3 تصميم در مشاركتى و حمايتى سبك

فى » شاورهم شريفه آيه دو بين مقايسهاى مشاركت، از مشاورت تفكيك براى . » يا« » مشاورت لزوم بر داللت نخست، آيه است الزم بينهم شورى امرهم و االمر

دارد مشاركت مطلوبيت بر داللت شورا آيه و آن ترجيح و .مطلوبيت

) ( است مدير و مجرى و حاكم عنوان به ص خدا رسول شخص به خطاب اول، آيه دركند؛ استفاده ديگران نظريات از خود، حكومت به مربوط امور در تصميمگيرى در كه

) ( صورت به امرهم خود امور صالح براى كه مىكند بيان را مردم وظيفه دوم، آيه ولىشور نتيجه البته و بپردازند خود مشكالت و مسائل حل به دستهجمعى و شورايى

) ( نوعى، به و دارند عرضه مسلمين امر ولى عنوان به ص خدا رسول خدمت را خود

Page 514: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. عقال سيره امضاى حقيقت، در آيه، اين كنند مشاركت الله رسول تصميمگيرى دربهويژه مهم، مسائل در گوناگون، قانونگذارى مجالس طريق از باز دير از كه است

تصميمساز قوانين به مىشوند، مربوط جامعه افراد از مجموعهاى به كه امورىطرفداران. مقدار هر كه است عقل حكم به ارشاد مذكور، آيه همچنين مىرسيدهاند

) ( . همين در ص خدا رسول مىداند كمتر را خطا احتمال عقل باشند، بيشتر نظريه يك » « : اجتماع و اجماع خطا بر من امت يعنى ؛ خطأ على امتى تجتمع ال مىفرمايند باره

كنند .نمى

شمار به رهبران براى خوبى كمك ايمانى، و مردمى شوراهاى اين كه است بديهىتصميمهاى. و راهكارها به راهبردى، اجتماعات بر تكيه با مىتواند رهبر و حاكم مىروند

يابد دست امور اداره در منتجى و .درست

) ( اعتماد و اعتنا از حاكى كه مىخوريم بر مواردى به ص خدا رسول مديريتى سيره درو بود مكه در پيامبر كه آغاز، همان در مثال است؛ شورايى تصميمات به حضرت آن

) به ) ترغيب را ايشان و بودند آمده حضرت آن با بيعت قصد به مدينه يثرب از عدهاى ( « : و اوس خود ميان از و گرديد بر فرمود آنان به حضرت مىكردند، مدينه به آمدن

بيعت( من با مدينه، مردم از نمايندگى به آنان و كنيد انتخاب را نفر دوازده خزرج) آزاد«. ) انتخابات يك در اوس از تن سه و خزرج از تن نه و شد انجام كار اين كنند

. رسول و پذيرفت پايان بيعت مراسم است آمده تاريخ در آنان نام كه شدند برگزيده(. ) بيايد) مدينه به و گويد ترك را مكه مناسب، زمانى در كه داد قول ص (46خدا

عملكردى حضرت، آن منصوب واليان از يكى كه افتاد اتفاق زمانى ماجرا اين نظير . شهر آن مؤمنان از شورايى به را او جانشين انتخاب حضرت داشت نامطلوب

(. كرد ( 47واگذار ( فرد( ص خدا رسول نهايت، در و بود موقت انتخاب، اين چند هر در مردم مشاركت شاهد نيز كوتاه مدت همان در ولى كردند، نصب را ديگرى

هستيم حضرت آن .تصميمات

وجود باشد، تصميمگيرى در سبكى چنين بيانگر مىتواند سازمان يك محدوده در آنچه . كه است اين مهم نكته است رهبران و مديران كارى محدوده در گوناگون شوراهاى

حاكم حق جمع، نظر اعالم از پس و هستند اكثريت تابع خود، ميان در شوراها اين

Page 515: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و هستند تقنين مقوله از شوراها زيرا نه؛ يا بگيرد تصميم آن مطابق كه است اين . مدير، و حاكم نظريات بودن الخطاب فصل است اجرا مقوله از حاكم تصميمات

گاهى كه نيست ناسازگار نيز عقال سيره با و ندارد مشاركتى سبك اعمال با منافاتى . اگر مىزنند دست شوراها و مجالس انحالل به گاهى و مىكنند استفاده وتو حق ازنظر در بدون يقينا بگذاريم، اسالمى مديران و حاكمان آگاهى و عدالت بر را فرض

جمع نظر خالف بر تصميمى و نمىدهند نهايى نظر مسلمانان، عمومى مصالح گرفتن.نمىگيرند

ارشادى ) .4 يا رشد تفويضى (سبك

آن كمالبخشى و رشددهى درجه و است تصميمگيرى روش انگيزشىترين روش، اين . رشيد مديريت و رهبرى لوازم از ديگران، به تصميمگيرى تفويض است باال بسيار

بر همچنان تصميمگيرى عواقب مسؤوليت، تفويض نوع اين با كه چند هر است،و اختيار ولى نيست، تفويض قابل مسؤوليت، اصطالحا و است تفويضكننده دوش

. كه مىخوريم بر مواردى به نبوى، مديريتى سيره در است تفويض قابل تصميمگيرى،هجرى، پنجم سال اوايل در جمله، از است؛ شده استفاده تصميمگيرى روش اين از

داشتند، را مسلمانان با خود پيمان به خيانت سابقه كه بنىقريظه، قبيله كه هنگامى. ) ( كرد تفويض معاذ سعد به را آنان باره در تصميمگيرى ص خدا رسول شدند، تسليم

) ( . : و پذيرفت ص خدا پيامبر مىشويم تسليم معاذ سعد تصميم به ما گفتند بنىقريظهمعاذ: » سعد يعنى گروه، رئيس و شما بزرگ عهده بر را باره اين در داورى فرمود .» حضار. همه پذيرفت خواهم من دهد، نظر و بگويد چه هر باره اين در او مىگذارم

. حق در كه مىخواستند او از معاذ سعد ياران پذيرفتند دل صميم از را پيامبر پيشنهاداين خالف بر او ولى دهد؛ نجات مرگ خطر از را آنان جان و كند نيكى بنىقريظه

تقسيم اموالشان اعدام، ايشان جنگنده مردان كه داد نظر مجلس آن در پافشارىها،(. شوند اسير فرزندانشان و زنان (48و

. ) ( حضرت آن سفيران همچنين بودند؛ آزاد تصميمگيرى در ص خدا رسول استانداران) ( ص خدا رسول قرضهاى و امانات باره در تصميمگيرى تفويض است مقوله همين از

(. ) ( ليلةالمبيت در مدينه، به حضرت آن هجرت هنگام ، ع على حضرت (49به

Page 516: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( :) وحى ) از ملهم ص خدا رسول كه همانگونه چهارم نظريه اقتضا نظريه جمعبندىخويش تصميمگيرى در را گوناگون سبكهاى گوناگون، شرايط اقتضاى به و الهىبه نيازى اين، بنابر بود، منتج و مثبت خود، جاى در سبك هر و مىكرد اعمالنظريات نافى شورا در نظريهاى هر نيست نياز كه چنان نيست؛ سبكها درجهبندى

. اسالمى رهبرى در جذاب و بصير و منعطف شيوه بيانگر اقتضا، نظريه باشد ديگرخود. جاى در تفويضى، و مشاركتى مشاورتى، دستورى، سبكهاى از كدام هر است

اهداف به دستيابى به كمك ضمن كدام، هر اعمال و است مثبت و گذار تأثيرمىكند ايجاد كارگزاران در را بااليى و مناسب انگيزش .سازمانى،

5. ( گيرى تصميم (50اصل

نقش اما آمده، شمار به مديريت گانه چند وظايف از وظيفهاى چه اگر تصميمگيرى،فعاليتهاى همه در را آن اثر مىتوان كه است كننده تعيين اندازهاى به مديريت، در آن

. را آن كه بس همين تصميمگيرى، اهميت در كرد مشاهده وضوح به مديريتى،خيمه ستون و مديريت شغل جوهره مديريت، وظايف و فعاليتها همه هسته و جوهره

. و تصميم شبكه را سازمان نويسندگان، از برخى حتى آوردهاند حساب به مديريتمترادف مديريت، با تصميمگيرى كه جايى تا مىدانند تصميمگيرى عمل را مديريت

است شده .تعريف

. » كتاب » در راغب است شده ياد عزم واژه با تصميمگيرى، از بحث، مورد آيه در » بر » قلبى اعتقاد و اراده يعنى مىداند؛ امر امضاى بر قلب عقد را عزم مفردات،

. ريشه از حاكى كه است، قلبى فعل يك عزم اساس، اين بر امر يك اعمال و اجرا . به كافى اعتقاد يقينا دارد، را كارى بر عزم كه فردى است قلب در آن بودن دار

. جمعبندىها، از ناشى اعتقاد، اين قاعدتا است كرده پيدا آن آثار و آن اجراى . و است تصميم و عزم مقدمه مشورت قرآن، آيه طبق است مطالعات و مشاورهها

) ( شديم آشنا ص خدا رسول مشورتهاى با قبلى، بحث .در

. گروههاى گروهى نه است، فردى تصميمگيرى مىآيد، دست به شده ياد آيه از آنچه . سيره كتاب در مطهرى شهيد نيستند تصميمگير ولى هستند؛ تصميمساز مشاور،

) ( و نرم اخالق شؤون از يكى را مشورت ص اكرم رسول اوصاف شمارش در نبوى،

Page 517: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تصميم گرفتن در مشورت، فوايد از مورد چند به و كرده ذكر حضرت آن ماليم » را » مشاوره عمل الله على فتوكل عزمت فاذا آيه اجمالى توضيح با و مىكند اشاره

در قاطعيت و متعال خداوند بر توكل به را اسالمى رهبر و دانسته تصميم از پيش(. مىكند دعوت تصميم (51اجراى

شديم آشنا بالنچارد كنت و هرسى پال از تصميمگيرى، سبك چهار با پيشين، بحث درزيردستان، آمادگى سطح و بود تصميمگيرى در زيردستان نقش بر ناظر بيشتر كه

آمادگى سطح نگارنده، چند هر بود، شده دانسته مؤثر مدير، گيرى تصميم سبك درموقعيت براى بلكه نمىدانست، تصميمگيرى سبك شكلگيرى عامل تنها را زيردستان

. عنصر به بحث، از بخش اين در بود قائل ترى اصلى نقش تصميم، مورد موضوع ومىپردازيم تصميمگيرىها در مدير، .آمادگى

در مديران سازمان، پيچيدگىهاى و علوم توسعه و تخصصها گستردگى به توجه با . زيردستان، آمادگى گاهى دارند متفاوتى تمايل و توان تصميمگيرى زمينههاى برخى

. زمانى چه كه پرسش اين به پاسخ در همچنين است بيشتر مدير آمادگى سطح ازاين كه دريافتهاند محققان است، بهتر فردى تصميمگيرى از گروهى، تصميمگيرى

اين با كه كسانى تجربه و معلومات تصميم، نوع جمله، از متعددى، عوامل به پاسخ، . پيچيدگى گاهى كه معتقدند محققان از تن دو دارد بستگى دارند، ارتباط تصميم

. اين در شود خارج تنهايى به مدير توان از تصميمگيرى، كار كه مىشود باعث مسأله . همچنين كنند اقدام تصميمگيرى به مختلف، تخصصهاى با افراد از گروهى بايد حال

اما باشد؛ نياز تصميمگيرى به كه دهد رخ سازمان در مسائلى و موارد است ممكن . باره در باشد نداشته آنها باره در تصميمگيرى براى را الزم مهارتهاى مدير،

مدير كه است معتقد صاحبنظران از يكى تصميمگيرى، در افراد مشاركت معيارهاى(: كند تعيين زير عوامل اساس بر تصميمگيرى، در را افراد مشاركت ميزان مىتواند

52)

مدير ) .1 خود تخصص و (مهارت .

زيردستان .2 تلقى طرز و ترجيحات استعداد، توانايىها، .تجربه،

Page 518: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

3. (.) تصميم) مورد مسأله ماهيت و موجود وضعيت (53موقعيت

گونهاى به امروزى سازمانهاى پيچيدگى و وسعت كه دارند عقيده صاحبنظران برخىدر است مجبور مدير و نمىآيد بر تنهايى به فرد يك عهده از آنها مديريت كه است

. شركتهاى در اين، بنابر بگيرد كمك ديگران از سازمان، امور اداره و تصميمگيرىها . مانند مؤسسات، برخى در همچنين دارد وجود نيز مديره هيأت مدير، از ،غير بزرگ

(. است الزامى امنا هيأت وجود (54دانشگاهها،

سبك انتخاب در آن تأثير و مدير آمادگى سطح بالنچارد، و هرسى نظريه در . كرد توجيه گونه سه مىتوان را سكوت اين است مانده مسكوت :تصميمگيرى،

آمادگى: سطح از همواره مدير كه شده گذاشته اين بر فرض مذكور، نظريه در اولحالى در است، برتر خود زيردستان از مطلقا زمينهها همه در و بوده برخوردار بااليى

كه مىيابيم در مدير، نياز مورد مهارتهاى و مديريت سطوح ارتباط به توجه با كهاست ناچيز فنى، زمينه در مثال عالى، مدير براى الزم .مهارت

تصميمگيرى، در كاردانى بهرههاى به دستيابى براى كه است معتقد نيز سايمون(. دارند را مهارت آن كه شود واگذار افرادى به بايد تصميمگيرىها (55مسؤوليت

زمينههاى برخى در مدير، مهارتهاى باره در بالنچارد و هرسى ديدگاه استناد بهمدير توانايى مىطلبد، را فنى مهارت و است فنى جنبه به مربوط كه تصميمگيرى،

. خود كارهاى باره در زيردستان غالبا است كمتر پايينتر، رده مديران از عالىهنگام است ممكن يا و نمىداند چيزى آن باره در يا رئيس كه مىدانند چيزهايى . اطالعات معموال زيردست بماند غافل آن از و نگيرد نظر در را آن تصميمگيرى،

از ارعاب و تهديد يا زور به را آنها نمىتوان كه دارد خود كار باره در ارزندهاى و مهم(. است تصميمگيرى در مشاركت براى وى از دعوت درست، راه تنها گاه و گرفت او

56)

Page 519: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

انتخاب: در تأثيرى هيچ مدير، آمادگى سطح بالنچارد، و هرسى نظر به شايد دومنمىرسد نظر به واقعى امر، اين كه ندارد وى تصميمگيرى .سبك

سبك: بر مدير آمادگى سطح تأثير از آگاهى با بالنچارد و هرسى است ممكن سومگذشتهاند مسأله اين كنار از وى، .تصميمگيرى

( معاصر صاحبنظران از و( 57يكى مديران آمادگى سطوح گرفتن نظر در با ) ( شكل سه تصميم مورد زمينه در يكديگر با سطح دو اين مقايسه و زيردستان

است كرده نتيجهگيرى را :مختلف

باشد .1 بيشتر زيردستان آمادگى سطح از مدير آمادگى A) سطح

باشد .3 كمتر زيردستان آمادگى سطح از مدير آمادگى به .(A>B) سطح توجه باالزم، مهارتهاى و مديريت سطوح ارتباط نيز و علوم توسعه و تخصصها گستردگى

و توان شود، تصميمگيرى است قرار كه موضوعى يا و زمينهاى در است ممكنباشد بيشتر مدير تمايل و توان از زيردستان .تمايل

نظر به كه را سبكهايى مىتوان وضعيت، سه اين به توجه با كه است معتقد ايشانميدانى تحقيقات طريق از را آنها اثربخشى و كرد تعيين باشند، بخش اثر مىرسد

زد .محك

و .1 بگيرد مدير خود را تصميم يعنى است؛ مناسب اقتدارى سبك اول، وضعيت دركند جلوگيرى هزينه و وقت اتالف از و كرده ابالغ شدن، اجرا .براى

Page 520: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مدير .2 خود نهايى، گيرنده تصميم كه است مفيد مشاورهاى سبك دوم، وضعيت در.است

3. . زيردست به اگر است مناسب مشاركتى يا تفويضى سبك سوم، وضعيت درزيردستان به را تصميم گرفتن و كند استفاده تفويضى سبك از باشد، كامل اعتماد

سبك از بداند، الزم تصميمگيرى جزئيات در را خود حضور مدير، اگر اما واگذارد؛ببرد بهره .مشاركتى

مختار نظريه

مختار نظر اعالم به نوبت اكنون تصميمگيرى، گوناگون نظريات با آشنايى از پسمانند. رهبرى و مدير شد، گفته پيشين بحث در آنچه طبق كه مىرسد نظر به مىرسد

) ( با و مشهود زيردستانش بر عصمت، و علم علت به او برترى كه ، ص اكرم رسولهمه به كه مىجست بهره تصميمگيرى چهارگانه سبكهاى همه از است، بسيار فاصله . سطح مقايسه تصميمگيرى، نوع كردن مشخص براى اين، بنابر شد اشاره آن موارد

در هم اگر مدير، بلكه نمىشود، تلقى كاملى معيار زيردست، و فوق ما آمادگىمشاركت ضريب گوناگون، عقاليى اغراض به باشد، بينش و دانش از سطح باالترين

. قبل، بحث در مىبرد پايين و باال تصميمگيرى، و تصميمسازى فرآيند در را زيردستان . و كرامت و رشد بر مبتنى سبكها اين اعمال شد اشاره عقاليى اغراض از وجه ده به

است كامل توجه مورد نيز روحيهها و انگيزهها تقويت و بوده زيردستان .حقوق

اصل يك مشاركت و مشاورت يادشده، آيه طبق تصميمگيرى، و درعزم اين، بنابرتفويض هم مواردى در اگر حتى و است مدير با بيشتر نهايى، تصميم ولى است؛

. و انسجام به نظام، اين كند نقض را زيردست تصميم مىتواند نهايت در مىكند، اختياردارد نظر انسانى كمال و رشد تأمين با همراه سازمانى .نظم

از ملهم و اسالم نظريه عنوان به باال، فرآيند وقتى اينكه توجه، خور در نكات ازبه مديران مىشود تالش گرفت، قرار اعتنا و توجه مورد وحيانى، و رحمانى مديريت

مقبوليت و قاطع تصميمگيرى لياقت شجاعت، قدرت، كه شوند گزينش گونهاى

Page 521: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. درون افراد سوى از شدن پذيرفته قابل مديرى اگر است بديهى باشند داشتهتصميمات تا بوده آنان با مشورت و شور دائمى تماس يك در بايد باشد، سازمان

(. باشد كاركنان خواستههاى بيان (58مديريت،

« » شورا » بر همه مديريت و است صحيح باال از تصميمگيرى نظريه دو مقايسه«است

» بحث » نقد به ، است صحيح باال از تصميمگيرى عنوان با تحقيقات، برخى در » انسان» پيكر تشبيه با و شده پرداخته ديگر تحقيقى در است شورا بر همه مديريت و تصميمگيرى آنها جمعبندى و مطالب دريافت از پس كه مركزى به وى مغز و

است شده مبادرت نظر، مورد نظريه اثبات به مىكند، صادر .فرمان

در و امروزى صورت به را مديريت سبك بخواهيم اگر كه مىنويسد نيز ديگر طرفمساعى اشتراك بر مبتنى اسالمى، مديريت كه گفت بايد كنيم، بيان كالسيك معيارى

. ديگر، بيان به است سطوح همه در كاركنان به بيشتر چه هر دادن نقش و . و مدير تصميمات است باال به پايين از اسالمى، سازمانهاى در تصميمگيرى

كننده منعكس دارند، قرار او كنار در كه كاركنان، منتخب مشورتى شوراهاى(. است سازمان اندركاران دست اكثريت مشروع پيشنهادهاى و (59نظريات

آيه مفاد طبق زيرا نيست؛ معارضهاى نظريه، دو اين بين كه مىرسد نظر بهو مدير با تصميمگيرى ولى است؛ استوار شور مبناى بر اسالمى مديريت مشورت،

. نظر به كه است تصميمات بودن شورايى است، اسالم نفى مورد آنچه است رهبرمخالفند آن با نظريه، دو هر صاحبان .مىآيد

الزامى؟ يا است اخالقى وظيفه يك مشورت

مشورت در رجحان يا الزام نوعى مىشود، استفاده مشورت آيه مدلول از آنچه . ) ( مديران اين، بنابر است شده مشورت به امر ص خدا رسول زيرا است؛ مديران

Page 522: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. يابد كاهش آنان تصميمگيرى در خطا ضريب تا هستند مشورت به ملزم غيرمعصوم،اجرا حيطه در مشورتى، و شورايى تصميمگيرى اثبات براى دليلى كه تأكيد اين با

كرد استفاده ادله از مىتوان را آن خالف بلكه ندارد، .وجود

توكل .6 اصل

اساسى نقش خداوند، با ارتباط رحمانى، مديريت در اسالمى، رهبرى فرآيند در ) ( خورده. پيوند خدا رحمت با ص پيامبر بودن مهربان و نرم بحث، مورد آيه در دارد

خداوند. از خطاكار زيردستان براى بخشش طلب از حاكى استغفار، اصل استمشورت، بر مبتنى تصميمگيرى از پس و حلقه آخرين در و است تعالى و تبارك

اجراى در خداوند، بر اعتماد و تكيه از است عبارت كه مىرسد توكل اصل به نوبت.تصميمات

. حساس مرحلهاى تصميم، اجراى مىكند بروز تصميم اجراى مرحله در اصل، اين . به مىتوان توكل با مىشود مشخص آن در تصميمات، ندادن يا دادن پاسخ كه است . جمله طبق زد عمل به دست خداوند، از خواستن يارى با و داد خدايى رنگ اجراييات

( » و » تدبير و برنامهريزى خدا بنده يقدر الرب و يدبر العبد معروف و شريف ) ولى است؛ رهبران و مديران از تدبير ، كند مى تقدير خداوند و مىكند تصميمگيرى

. مىسازد نافذ را تصميمات بداند، صالح و باشد راضى اگر خداوند است خدا از تقدير . موفقيت عدم و موفقيت شود، اعتماد و توكل او بر وقتى مىكند رو به رو مانع با يا و

. از گرفتن كمك ديگر، سوى از داشت امورنخواهد روند در منفى تأثيرى برنامه،صاحبان و مىافزايد تصميمگيرى نظامهاى توانمندى و نيرومندى بر الهى، نيروىداشت خواهند خداوند پيشگاه در را خود اجر نيز ناموفق ظاهر به .تصميمهاى

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى21

Page 523: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

صص (1 مديريت، مبانى دسلر، گرى به بنگريد زمينه اين شده ) 76 - 88در (تلخيص .

آيه (2 عمران، 159آل .

لين (3 كلمه مفردات، اصفهانى، .راغب

آيه (4 128توبه، .

نامه (5 53نهجالبالغه، .

ص (6 اسالم، در انگيزش جعفرى، تقى 171محمد .

ج (7 ص 75بحاراالنوار، ،51 .

نامه (8 46نهجالبالغه، .

آيه (9 199اعراف، .

آيه (10 109بقره، .

ص (11 السعاده، 186معراج .

Page 524: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

.همان (12

آيه (13 62نور، .

ج (14 الميزان، ص 15تفسير ،166 .

.همان (15

آيه (16 12مجادله، .

آيه (17 64نساء، .

ج (18 الميزان، ص 4تفسير ،404 .

آيه (19 35 - 29نمل، .

ج (20 اسالمى، حكومت ص 6فصلنامه ،132 .

.همان (21

ج (22 ص 75بحاراالنوار، ،101 .

Page 525: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ح (23 321نهجالبالغه، .

ص (24 نهجالبالغه، 153مستدرك .

ص (25 اسالم، در حكومت ش 57نظام اسالمى، حكومت مجله ص 6؛ ،148 .

ج (26 الشيعه، ص 18وسايل ،75 - 76 .

.همان (27

ص (28 المله، تنزيه و االمة تنبيه نائينى، حسين محمد 52ميرزا .

ش (29 مصباح، نامه ص 15فصل 105و 104، .

.همان (30

ص (31 106همان، .

نامه (32 51نهجالبالغه، .

خ (33 92همان، .

Page 526: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

خ (34 205همان، .

ج (35 مصباح، ص 15فصلنامه ،105 .

ج (36 المنثور، ص 2الدر ،90 .

ج (37 المختاره، ص 2الفصول ،31 .

ج (38 اسالمى، حكومت ص 6فصلنامه ،132 .

ج (39 ص 1مغازى، ج 211، ابنهشام، سيره ص 3؛ ،66 - 67 .

ج (40 ابديت، ص 2فروغ ج 34 - 26، ابنهشام، سيره ص 3؛ ،66 - 67 .

ابديت،ج (41 ص 2فروغ ج 140 - 139، ابنهشام، سيره ص 2؛ ج 223، بحاراالنوار، ،2؛ 252ص .

ج (42 اسالمى، حكومت ص 6فصلنامه ،135 .

ج (43 حلبى، ص 3سيره ،390 .

Page 527: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (44 ابنهشام، ص 1سيره ،620 .

صص (45 حديث، و قرآن در شورا رضا، 36 - 31استادى، .

ج (46 ابنهشام، ص 2سيره ج 254و 240، طبرى، تاريخ ص 2؛ ،250 .

47) . ميانجى. احمدى الرسول، مكاتيب ك .ر

ج (48 ص 2مغازى، ج 510، طبرى، تاريخ ص 2؛ ،250 .

ج (49 العمال، ص 6كنز ج 407، الغدير، ص 2؛ ،44 .

ج (50 مصباح، ص 25فصلنامه ج 104 - 111، ص 12؛ ،101 - 104 .

ج (51 مصباح، ص 11فصلنامه ،149 .

ج (52 مصباح، ص 25فصلنامه ،107 .

ص (53 (1979،)141مارلند، .

ص (54 انسانى، منابع مديريت 313سعادت، .

Page 528: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ج (55 مصباح، ص 25فصلنامه ص 109، ، 70؛ .

ص (56 انسانى، منابع 313مديريت .

ج (57 مصباح، ص 25فصلنامه ص 109، بالنچارد، و هرسى 70؛ .

ش (58 مصباح، ص 12فصلنامه ،147 .

فصلنامه ) (59 از نقل به اسالم، ديدگاه از علمىمكتبى مديريت اخترى، عباسعلىج ص 12مصباح، ،146 - 147) .

: انگيزش چهارم فصل

تعريف -

. اين به است مديريت وظايف پيچيدهترين حال، عين در و سادهترين از انگيزشدارد، پى در پاداشى كنند احساس كه رفتارى سوى به مردم، كه است ساده دليل

. دشوارى چندان كار نبايد شخص برانگيختن اين، بنابر مىشوند برانگيخته و جذبعنوان. به آن، از بتوان تا مىخواهد چه شخص كه شود مشخص بايد فقط باشد

) كرد ) استفاده انگيزه .پاداش

. به نفر يك را آنچه اينكه اول مىشود پيچيده انگيزش كه است مرحله همين در امايك مثال نباشد؛ مهم ديگر شخص براى است ممكن مىكند، تلقى مهم پاداش، عنوان

تا است محرك بيشتر است، بوده سوزان بيابان در ساعتها كه كسى براى آب، ليوان . پاداشى انتخاب حتى است نوشيده خنك نوشابه يك هنگام، همان در كه كسى براى

Page 529: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

انگيخت؛ برخواهد را او پاداش، اين كه نمىكند تضمين است، مهم شخص، براى كه ) را ) او زمانى آن مانند و ترفيع هنرمند، يك با مالقات وعده آب، ليوان يك پاداش زيرا

. نظر از افراد شد خواهد پاداش دريافت سبب او كوشش دهد احتمال كه برمىانگيزد . كه كارى دادن انجام است ممكن اين بنابر متفاوتند هم با موفقيتشان پيشبينى نحوه

نباشد چنين ديگر، شخصى نظر از مىشود، پاداش به منجر فردى نظر .از

مديريت اساس انگيزش، كه نيست ترديدى انگيزش، پيچيدگى رغم على حال، اين بامديريت. در كنند، كار به تشويق را كاركنان گونهاى به نتوانند مديران اگر است

. واقعيت يك عنوان به را انگيزش پيچيدگى است بهتر اين، بنابر شد نخواهند موفقبپردازيم كارمندان انگيزش بررسى به صرفا آن، در تعمق جاى به و .بپذيريم

انگيزش - نظريههاى

روم ) .1 ويكتور انگيزش در انتظار (الگوى

زيرا نيست؛ كافى كند، ارضا را او مهم نيازهاى كه چيزى دادن شخص، انگيزش براىبه وقتى مثال دارد؛ را پاداش دريافت توانايى كه شود قانع مستدل طور به بايد او

مديريت به خود، عملكرد حوزه در فروش، افزايش صورت در كه شود گفته كسى احتماال بداند، غيرممكن عمال را كار اين تحقق او و شد خواهد گمارده فروش

كرد نخواهد پيدا كار اين براى .انگيزهاى

براى انتظار آن، در كه است كرده ارائه انگيزش باره در نظريهاى روم ويكتور . الزم را عنصر دو انگيزش، تحقق براى وى است گرفته قرار توجه مورد موفقيت،

است :دانسته

) بسيار( ) فرد هر براى شدن فروش مدير مانند خاصى نتيجه ارزش يا ظرفيت الفباشد .باال

Page 530: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

زيادى( شانس نتيجه، آوردن دست به و كار دادن انجام براى كه كند احساس فرد ب.دارد

كه است معقتد و مىانگارد معقول را روم نظريه مديريت، مبانى كتاب در دسلر گرىتحقق - - چگونگى توضيح براى و مىكنند تأييد را آن آنها همه نه تحقيقات بيشتر نتايج

مىكند استفاده چهارچوب عنوان به روم، الگوى از .انگيزش،

مىشوند رفتارى جذب مردم اينكه از است عبارت خالصه طور به روم، انتظار الگوىگفتار، در فقط فرد، انگيختن بر اما شد؛ خواهد پاداش به منجر كنند احساس كه

. مطلب اين، بنابر هستند متفاوتى كامال نيازهاى داراى افراد، زيرا است؛ آسانيعنى مىخواهند؟ چيزى چه مردم كه است اين شود، بررسى اينجا در بايد كه ديگرى

مىانگيزاند بر را آنان چيزى .چه

در و مىشود اشاره روانشناس پنج نظريه به روانشناسانه، پرسش اين به پاسخ درشد خواهد پرداخته رحمانى مديريت و اسالم نظريه بيان به .پايان،

نيازه .2 سلسلهمراتب و مازلو ابراهام

: هستند اصلى گروه پنج شامل انسان، نيازهاى كه است معتقد مازلو ابراهام . نيازها اين كه مىگويد وى خودشكفتگى و نفسانى اجتماعى، ايمنى، فيزيولوژيكى،

فعالتر بعدى سطح شود، ارضا پايين سطح نياز هرگاه كه مىسازند را نردبانى.مىشود

: فيزيولوژيكى نيازهاى مازلو، سلسلهمراتب سطح پايينترين در فيزيولوژيكى نيازهاى . مسكن آشاميدن، غذا، به نياز مانند هستند؛ همه نيازهاى اساسىترين اينها دارند قرار

Page 531: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: . نياز و بيكارى يا خطرات برابر در محافظت به نياز مانند ايمنى نيازهاى استراحت وامنيت .به

: دوستى به نياز و تأثر و تأثير به نياز وابستگى، مانند اجتماعى .نيازهاى

: از عبارتند گريگور مك داگالس تعبير به كه نفسانى :نيازهاى

نفس،. به اعتماد به نياز مانند مىشوند؛ نفس احترام به مربوط كه نيازهايى الفآگاهى كسب و كردن اعتماد موفقيت، .استقالل،

مقام،. به نياز مانند مىشوند؛ مربوط شخص اعتبار و شهرت به كه نيازهايى بهمكاران سوى از شايسته احترام و قدرشناسى .شناساسى،

: آن، اساس بر كه نيازى است، تكامل و تجلى همان نياز، اين خودشكفتگى نيازهاى . اين داريم را آن شايستگى مىكنيم احساس كه برسيم موقعيتى به مىخواهيم ما همه

در گاه آن و كند كار را روز سراسر كه مىانگيزاند بر را دانشجو كه است نيازى همان . بلكه هيچگاه، نه اگر نفسانى، نيازهاى مانند نياز، اين بگيرد ليسانس شبانه مدرسه

مىشود ارضا ندرت .به

هرزبرگ ) .3 فردريك بهداشتى عوامل و محرك عوامل (نظريه

: پايين دسته كه اولى دستهاند دو انسان، نيازهاى كه است معتقد هرزبرگ فردريك ) او) اساسى نيازهاى ارضاى و رنج از دورى به بشر تمايل از است، پايين سطح

: . نيز و منزل لباس، غذا، مانند چيزهايى به نياز از عبارتند نيازها اين مىشود ناشىآنها آوردن دست به براى پول به .نياز

Page 532: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. به نيازها سلسله اين است باال سطح نيازهاى برخى داراى انسان، همچنينرشد به نياز توانايى و موفقيت كسب توانايى مانند مىشوند؛ مربوط انسان ويژگىهاى

قرار شناسايى مورد و حيثيت كسب دشوار، وظيفهاى دادن انجام به نياز روانى،.گرفتن

به كه كار، به مربوط عوامل كه شد متوجه داد، انجام كه تحقيقاتى با هرزبرگ ) ( ) آنها، ) نتيجه كه بهداشتى عواملى با ، محرك مىشوند، منجر انگيزش و رضايت

. و حقوق كار، بهتر شرايط مانند بهداشتى، عوامل اگر دارند تفاوت است، نارضايتىاين بيشتر چه هر افزايش اما مىشود؛ ناراضى كارمند نباشند، سرپرستى شيوه

) كافى ) اندازه به كارمند زيرا انگيخت؛ نخواهد بر را او حقوق مانند بهداشتى عواملشد خواهند او نارضايتى مانع صرفا عوامل، اين بلكه است، برخوردار آنها .از

)... مىتوانند ) و شناسايى موفقيت، برانگيزنده عوامل يا شغل محتواى ديگر، سوى از . فرصت شغل، درون از شما اگر هرزبرگ اعتقاد به اين، بنابر انگيزند بر را كارمندان

خواهند راغب بيشتر شما كارمند آوريد، دست به شناسايى و موفقيت براى هايى.شد

كالند ) .4 مك و اتكينسن وابستگى و قدرت موفقيت، كسب به نياز (نظريه

دارند، قرار كالند مك ديويد و اتكينسن جان آنان، رأس در كه نويسندگان، از تن چنددارند وابستگى و قدرت موفقيت، كسب به نياز انسانها همه كه .معتقدند

ريسكهاى حاوى كه را موقعيتهايى هستند، موفقيت كسب درصدد شديدا كه افرادىمشاهده درآن را خود تالش سهم بتوانند تا مىدهند ترجيح هستند، بزرگ چندان نه

به. ملموس و سريع را عملكردشان نتيجه دارند عالقه همچنين افراد، گونه اين كنند . مىشوند برانگيخته مبارزهجويانه، كارهاى دادن انجام به نياز راه از آنان آورند .دست

Page 533: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بتوانند آن در كه مىدهند ترجيح را موقعيتهايى هستند، قدرتطلب بسيار كه افرادى. دارند نگه خود براى را موقعيت اين و آورند دست به را ديگران در نفوذ ابزار كنترل

و كنند عقيده ابراز بدهند، پيشنهاد كه گيرند قرار مقامى در دارند دوست افراد، اين . را آنان قدرتطلبى حس امر، اين سازند متقاعد را ديگران گوناگون، مسائل باره در

مىكند .ارضا

. به مفرطى عالقه اينان دارند وابستگى به بسيارى نياز كه هستند نيز ديگرى افرادايجاد دنبال به همواره و دارند ديگران با عاطفى روابط و نزديك دوستى روابط حفظ

هستند دوستانه .روابط

خود در را نيازها اين از مقدارى افراد، همه كه است رسيده نتيجه اين به گالند مكنياز است ممكن مثال ندارند؛ نسبت يك به دقيقا را نيازها اين نفر، دو حتى اما دارند؛

. طرفى، از باشد پايين سطح در وابستگى به نياز و باال خيلى شخصى در موفقيت بهضعيف او قدرتطلبى اما باشد؛ قوى وابستگى به نياز است ممكن ديگرى شخص در

.باشد

انگيزش ) .5 مفهوم گلرمن سل (نظريه

شناخته و موفقيت مقام، پول، مانند چيزهايى به ما همه كه است معتقد گلرمن سلآن، ارضاى براى شخص نشود، ارضا نيازها اين از كدام هر اگر و داريم نياز شدن

. وسيلههايى اينها بلكه نمىخواهيم، خودشان براى را اينها البته شد خواهد برانگيختهباشد شخصى آنچنان يا باشد خودش اينكه به رسيدن براى همواره شخص كه هستند

: . به بايد نهايى انگيزش مىگويد وى مىبرد كار به را آنها دارد، را شايستگىاش كهشخص ترجيحى نقش با كه گونهاى به كردن زندگى يعنى بخشد؛ تحقق خودپندارى

و باشد شخص ترجيحى مقام پاسخگوى كه شيوهاى به كردن رفتار است، متناسب . اين، بنابر دارد مطابقت خود، توانايىهاى از شخص برآورد با كه روشى با شدن تقدير

تا مىكوشيم و هستيم داريم، نظر در كه شايستهاى نقش درپى همواره ما همهببخشيم عينيت خويش باره در را خود .ذهنيت

Page 534: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارد شباهت روانشناسان ديگر و مازلو نظريه به بسيارى اندازه تا موضوع .اين

گرىدسلر .6 نظريه

پرسش دو به است پاسخى و قبل نظريههاى جمعبندى حقيقت، در نظريه، اينآيا و مىدهند؟ تشكيل را سلسلهمراتبى واقعا نيازها آيا اينكه از عبارتند كه اساسى،

باشد؟ محرك تواند مى هنوز شده، ارضا نياز

مىگيرد انجام محور پنج بر پرسشها اين به او :پاسخ

كه .1 يافت نمىتوان را نفر دو حتى و هستند متفاوتى بسيار نيازهاى داراى مردمباشد نسبت يك به نيازهايشان .سطح

2. . ارضا نياز كه مىدهند نشان شده، انجام بررسىهاى نيست محرك شده، ارضا نيازمىدهد دست از فاحشى طور به محرك، يك عنوان به را خود اهميت .شده،

3. . نيازهاى پايينتر، سطح در مىشوند طبقهبندى سطحى دو مراتب سلسله در نيازهامنزلت، و قدر اجتماعى، نيازهاى باالتر، سطح در و دارند قرار ايمنى و فيزيولوژيكى

. دو است بهتر مازلو، طبقهاى پنج نيازهاى جاى به هستند خودشكفتگى و استقاللفعال هنگامى فقط باال سطح نيازهاى بدهد نشان كه شوند گرفته نظر در طبقهاى

باشند شده ارضا پايينتر سطح نيازهاى كه .مىشوند

مىآيد نظر به كه است آن از پيچيدهتر مسأله، اين كه شود فراموش نبايد حال، اين با. هستند نسبى حدودى تا پايين، سطح نيازهاى كه است اين آن، علل از يكى و

كرده عادت تفريحى قايق و مدل آخرين اتومبيل يك خانه، سه داشتن به كه شخصى

Page 535: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ديگرى براى ولى آورد؛ حساب به خود كمكهزينه را گزاف حقوق است ممكن است،شود محسوب غيرمنتظره ثروت است .ممكن

هيچ با كه كنيم برخورد بااليى حقوق داراى مديران به كه نيست تعجب جاى همچنين ) نمىشوند ) برانگيخته پول مانند پايين سطح نيازهاى جز .چيز

4. . نيازهاى مىكنند فرق مىكنند، ارضا را آنها چيزهايى چه اينكه اساس بر نيازهاخارجى و ملموس جنبه شخص، براى كه مىشوند ارضا نتايجى وسيله به پايين، سطح

) ( . و پول غذا، همانند چيزهايى شامل بيرونى خارجى نتايج اين باشند داشتههستند .قدرشناسى

طريق از صرفا كه مىرسد نظر به لياقت، ابراز و خودشكفتگى به نياز ديگر، سوى از . انجام ارزش كه است شخص خود اين، بنابر مىشود ارضا شخص درونى برآمدهاى

مىكند درك را ديگر امور يا و تابلو يك نقاشى دشوار، وظيفه .يك

5. . زمان، از معينى لحظه در فردى هر است فعال نياز، يك از بيش زمان، هر در . تهديد با نيازها اين ارضاى تا او شود برانگيخته نياز يك از بيش وسيله به مىتواند

شد خواهد برانگيخته نيازها اين وسيله به پايين، سطح .نيازهاى

6. . پول كه مىرسد نظر به چنين نخست، نگاه در مىكند ارضا را مختلف نياز چند پولنيست؛ چنين واقع در اما مىشود؛ ارضا فورى كه است، پايين سطح نيازهاى از يكى

كه است وسيلهاى اوقات، بيشترين در بلكه نيست، مبادله وسيله يك صرفا پول زيرا . براى كه شخصى رو، اين از كرد ارضا را باالتر سطح نيازهاى ديگر آن، با مىتوان

انجام پولش كردن خرج از بيشتر كارى مىكند، تالش لوكس و جديد خودرو يك خريدديدن. قابل نمودهاى و تشخص اعتبار، كسب حال در خود، نظر از دستكم او مىدهد

. باالتر سطح نيازهاى از بعضى ارضاى براى پولش از اين، بنابر است موفقيتهايش ازمىكند استفاده .خويش

Page 536: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. كه مىگويد او مىكند اشاره شدهاى جمعبندى نكته به خويش، نظريه پايان در دسلرروشهاى و نظريهها از خود آگاهى روى صرفا نبايد كارمندان، در انگيزه ايجاد براى

. تهيه از مىگيرد، بر در را مديريت وظايف همه واقع، در انگيزش كرد تكيه انگيزشحصول تا گرفته مناسب مشاغل براى مناسب افراد استخدام و مفيد طرحهاى

طور به مديريت، وظايف همه فعاليت، نوع با سازمانى، ساختار انطباق از اطمينانمىكند كمك كارمندان انگيزش به غيرمستقيم، يا .مستقيم

رحمانى - مديريت در انگيزش نظريه

بدين است؛ جبران و پاداش رهبرى، مباحث از مركب بحثى اسالمى، انگيزش نظريهو حقوق حتى و مذكور بخش دو در شده مطرح مباحث از مجموعهاى كه معنا

اخير نظريه مطابق مىتوان باالتر، بلكه دارند، انگيزشى تأثيرگذارى دستمزد، . يك اساس، براين دانست انگيزش با مرتبط را مديريت وظايف مجموعه گرىدسلر،

انجام زيردستان انسانى ابعاد به توجه با را خود گوناگون وظايف كه جذاب، مديريتبه يا كند اقدام گزينش به خواه است، انگيزشى دهد، انجام كه كارى هر مىدهد،

اگر عكس، بر و بدهد حقوق و پاداش يا و كند نظارت و ارزيابى يا بپردازد آموزشكه سرخوردگى، به نسبت، همين به باشد، داشته اداره در ضعف يا مديريت سوء

است كرده كمك است، .ضدانگيزش

مديريت اصول طبق كه ناميد اعم معناى به انگيزش مىتوان را رويه اين البتهتعالى و رشد اساس بر زيرا است؛ انگيزش سراسر اسالمى، مديريت رحمانى،

. چيزى شد، ارائه تحقيق اين در كه رهبرى، نظريه با آيا است شده نهاده بنا انسانىكه پاداش نظام يا و دستمزد و حقوق نظام همچنين مىرود؟ توقع انگيزش از غير

هميشگى روش كه آنجا از ولى دارند؛ شگرفى انگيزشى تأثيرات شد بيانمديريت و است انگيزش عنوان تحت جداگانه، فصلى گشودن مديريتپژوهان،

مبادرت امر اين به هم تحقيق اين مىكنند، پيروى شيوه اين از نيز اسالمى نويسان.مىورزد

يك صورت به كه است انگيزش و نيازها وثيق ارتباط انگيزش، باره در نكته اولين . از ناشى نظريههاى اختالف البته دارد نمود انگيزشى نظريات همه در اصل،

Page 537: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

شدن برانگيخته در آنها، ضعف و شدت همچنين و نيازها اولويتبندى و طبقهبندىو. مىشود انسان به كه نگاهى به بسته است، انسان انگيزش، محور كه آنجا از است . به آسمانى و الهى نگاه مىگردند درجهبندى او نيازهاى مىشود، پيدا او از كه شناختى

شد خواهد او انگيزش باره در نظر اختالف منشأ او به عادى و مادى نگاه با .انسان،

درجهان ساله چند زندگى براى فقط و است او مقام قائم و خدا خليفه انسان، اگرحب داراى و حقيقتجو جمالخواه، كمالطلب، و جاويدان موجودى است، نشده آفريده

چند براى كه انسانى با مىيابد تفاوت او باره در انگيزشى نظريه و است بقا و ذات . روح هم آن است، روح و جسم از مركب او است شده گرفته نظر در دنيا روزه

. مىشوند تقسيم نيز او نيازهاى اساس، اين بر است شده دميده او در كه :خدايى،

صرف. جسمانى نيازهاى الف

روحانى. جسمانى نيازهاى ب

روحانى. نيازهاى ج

دفاع،. پوشاك، خوراك، در كه هستند حيوانى نيازهاى همان او جسمانى نيازهاى الف ... جديد، انگيزشى نظريات و دراصطالحات كه مىشوند، خالصه و جنسى امور

» مىشوند» ناميده فيزيولوژيك نيازهاى .

به. نياز همسر، و فرزند به عاطفه و عشق همان كه جسمانى، روحانى نيازهاى ببه نياز سياسى، و اجتماعى موقعيتهاى به نياز شخصيت، و احترام به نياز محبت،

... هستند و ترفيع و .ارتقا

Page 538: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

انفاق،. و ايثار به نياز خداوند، به محبت و معرفت عبادت، به نياز روحانى، نيازهاى ج ... هستند و حقيقتجويى الهى، و بلند آرمانهاى به .نياز

طبقه پنج به را نيازها كه است بهتر برگ هرز و مزلو تقسيمبندى از تقسيمبندى اينمبناى بر كه تقسيم، مناط زيرا مىكنند؛ تقسيم باال و پايين طبقه دو يا گوناگون

مىرسد نظر به منطقىتر است، انسان جسم و روح .تركيب

. است مطلوب فىنفسه كه است ذات حب و خوددوستى داراى انسان ديگر، سوى ازعبارتند كه شود متولد او در حب از شعبه چند كه مىشود باعث داشتن دوست همين

لذتجويى: ) لذت حب و كمال حب بقا، حب (از .

. با البته است نوعگرايش هر از فارغ انسانها همه تسالم و توافق مورد نكته اين مثال داشت؛ خواهد خاصى تفسير شده، ياد حبهاى از كدام هر انسان، به نگرش تغيير

تجلى رضوانخواهى و بهشتگرايى آخرتگرايى، شكل به الهى، انسان در بقا حباما بود؛ خواهد شدن او ذات در فانى و محو و رسيدن خدا به آن، برتر شكل و مىكندبا همراه طوالنى، عمر درخواست به تبديل عادى، و مادى انسان در بقا حب همين

. دوست دنيا، زندگى بر حريص انسانهاى قرآن، تعبير به شد خواهد بلند آرزوهاى. است دنيا در بقا و خلود حب از كنايه هزار، عدد كه بمانند دنيا در سال هزار دارند

شد بيان كه تفاوتى با البته دارند، بقا حب نگرش، دو هر اين، .بنابر

. در مىكند جلوه حقيقتجويى و قدرتطلبى قالب دو در كه كمال، حب است همچنيندر نفوذ اقتصادى، و سياسى مادى، قدرتهاى دنبال به مادى انسانهاى قدرت، شاخه

... و اخالقى قدرتهاى الهى، انسانهاى و هستند و تصميمگيرى فرماندهى، ديگران، . گاهى نيز حقيقتجويى بعد در خواهانند نفس بر تسلط براى را ارادى و روحى

به شدن دانا و آزادى صلحطلبى، قالب در و مىشوند جلوهگر مادى ابعاد در حقيقتهاحقايق الهى انسان ولى مىكنند؛ جلوه معلومات به مجهوالت تبديل و گوناگون علوم

. و زيبايىخواهى قالب در كه نيز، لذت حب مىكند جستوجو ماديات وراى در را اصلىبا نياز و راز قالب در باشد، اخروى و معنوى زيبايىهاى مىتواند است، خواهى جمالو روحانى زيبايىهاى و معنوى و باال تصاوير ديدن و راستين قصههاى شنيدن و خدا

مىشود بيان برين بهشت توصيف در كه .اصيل،

Page 539: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

برداشت همانا مىدهد، جهت الهى و عادى نگرشهاى بين مشترك حبهاى اين بر آنچهاست انگيزش موضع انسان زيرا است؛ او هويت و انسان .از

و ) روحانى جسمانى جسمانى، انسان گانه سه نيازهاى همه به رحمانى، مديريت در . و( ذات حب به مىشود سعى همچنين مىشود داده منطقى و كافى پاسخ روحانى . ) در ) شود داده الهى جهتى جمال حب و كمال حب بقا، حب آن گانه سه شاخههاى

است اخير جمعبندى همين رحمانى، انگيزشى نظريه خالصه .حقيقت،

با حتى كه است افراد بعضى در ضدانگيزش، عناصر وجود است، توجه درخور آنچه . رسول انگيزشى نظام اگر نمىشوند برانگيخته انگيزشى نظامهاى قوىترين ) منافقان،) كفار، وجود بدانيم، رحمانى مديريت از كامل نمونهاى را ص اكرم

آنان تحذير و انذار و آنان به خطاب قران آيات از انبوهى كه گناهكاران، و متخلفانباشد نداشته انگيزش مقتضى و گيرنده كسى اگر كه است مطلب اين بيانگر است،

رسول انگيزشى دستگاه در حتى باشند، او انگيزش از مانع نيرومندى موانع يا ) به) و برمىخيزد لجاج و عناد و واكنش به بلكه نمىشود، برانگيخته نيز ص خدا

اطاعت تنها نه جنگها در مىزند، دست اجتماعى و سياسى و نظامى صفآرايىاز و خوشحال اسالم سپاه شكست از و مىكند خدمت دشمن جبهه به بلكه نمىكند،

مىشود نگران آن، فتوحات و .پيروزى

بلكه ندارند، باقى و دوام با انگيزشى شدهاند، برانگيخته كه نيز آنان ديگر، سوى ازطفره اقتصادى كمكهاى از مىكنند، آغاز را بهانهجويى و مىشوند سرد زودى به

مىشوند خسته خود هاى پشتيبانى از و .مىروند

. كه است نكتهاى اين است پوشيده و پيچيده بسيار امرى انسانها انگيزش رو، اين ازانگيزش مقتضى گاهى زيرا است؛ شده تأكيد آن بر جديد انگيزش نظريههاى همه در

. در كه انسانى است صعبالعبور و قوى بسيار انگيزش، موانع گاهى و نيست موجودكنود و هلوع جهول، ظلوم، كفور، قرآن، تعبير به و مىكند مقاومت خود خالق برابر

در مىتواند چگونه است، ضعيف و عجول بهانهجو، شديد، ثروت حب داراى است،

Page 540: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نظام از كه وقتى اين، بنابر شود؟ برانگيخته بشرى مديريت گوناگون نظامهاىو تمرد درآن، كه نيست معنا اين به مىگوييم، سخن الهى و رحمانى انگيزشى

. برابر در انصار ايثار نهايت از آنچه كه است علت همين به ندارد وجود ضدانگيزشحضور نخستين سالهاى به منحصر فقط مىخوانيم، حشر سوره در مهاجرين،

گذاشت كاهش به رو كمكم انگيزش، اين اما است؛ مدينه در .مهاجرين

به را رحمانى انگيزش نظام مىتوان انگيزش تأثرات و تأثير از فارغ حال، اين درجست بهره سيره و روايات و آيات از مسير، اين در و كشيد .تصوير

مجموعههاى همه براى واحد، انگيزش نسخه يك كه شود گفته بايد مقدمه باب ازحكومتى، سياسى، نظامى، مجموعههاى زيرا نيست؛ تنظيم و ارائه قابل انسانى،

... خاص انگيزشى به كدام هر و خدماتى كارگرى، ادارى، ورزشى، كشورى،كشيد تصوير به نيز را مشتركاتى مىتوان مجموعهها همه بين چند هر .نيازمندند،

مجموعهها. همه بين انگيزش مشترك عناصر :الف

نيازها .1 و انگيزهها بين .ارتباط

2. ) آنان ) همه در جمال حب و كمال حب بقا، حب انگيزشى عناصر همه .حضور

3. ) است ) اعمال قابل مجموعهها همه در شد بيان پيش فصل در كه رهبرى فرآيندتوكل) و عزم مشورت، استغفار، عفو، (مهربانى، .

مجموعه. هر خاص عناصر :ب

Page 541: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مردمى .1 مجموعه

. بخواهد حاكمى اگر مىكند اداره را آنان حكومتى كه هستند ملت و مردم منظور،تأمين را آنان اقتصاد دهد، مشاركت حكومت در را آنان بايد يابند، انگيزش مردمش

زمينه كند، ادا را آنان گوناگون حقوق كند، تربيت دهد، آموزش را ايشان كند،به باشد، آنان خيرخواه سازد، فراهم را آنان امنيت و رفاه تحصيل، ازدواج، اشتغال،

گوناگون ابعاد از را شهرهايشان و مرزها امنيت بدهد، عقيده و بيان آزادى ايشان ) ( كند، رسيدگى سفلى طبقه به ع اميرالمؤمنين بيان به و پايين طبقات به كند، تأمينامور تواند مى تا كند، اعتماد آنان گفته به ماليات، گرفتن وقت در و بگيرد كم مالياتدر آنچه به و دارد نگه راضى را رجوع ارباب كند، الغر را دولت واگذارد، آنان به راعمل است، آمده اشتر مالك نامه در بهويژه، و است مطرح اسالم سياسى فلسفه

و اقتصادى فساد دچار نكند، زياد آنان با اقتصادى لحاظ از را خود فاصله كند،هرگونه از باشد، صالح و صادق باشد، قانون و اسالم به عالم نشود، تجملگرايى

خود و دهد گسترش را عدالت و تعالى و رشد كلمه، يك در و بپرهيزد آنان به ستمىمىكنند پيدا انگيزش مردمى چنين خود، براى را مردم نه بداند مردم براى .را

آنها مهمترين كه خود، تكاليف به متقابال نيز ايشان شد، ادا مردم حقوق وقتىبه و كرد خواهند عمل دل و جان با است، خويش دولت و حاكم از حمايت و اطاعت

) تنها ) سختى لحظات در را خويش دولت هيچگاه ، ع اميرالمؤمنين زيباى بيانلبيك مىخواند، را آنان خطر، و بحران لحظات در كه هنگامى و گذاشت نخواهند

خويش تكاليف به نيز مردم كنند، پايمال را مردم حقوق حاكمان اگر وگرنه، مىگويندمىكند فراهم را دولتها زوال و سقوط زمينه همين، و مىدهند نشان .بىرغبتى

را آنان بگمارد، امامت و امارت و وكالت و وزارت به را پاكان و صالحان كه حاكمىكند، نظارت آنان كار بر بينديشند، مردم به خدمت به فقط كه كند ترغيب و توجيهو فساد و فقر ريشهكنى كند، استوار ساالرى شايسته اساس بر را ادارى نظام

خويش ملت در را انگيزش از بااليى درصد دهد، قرار خود همت وجهه را تبعيضهستيم روبهرو انگيزشهايى چنين با علوى، و نبوى سيره در كه مىكند، .ايجاد

نظامى .2 مجموعه

Page 542: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. خوف اساس بر ارتش اول، درجه در مىطلبند را ويژهاى انگيزش سپاهيان و ارتشهاعوامل ولى شود؛ تمرد موجب بسا چه اينجا در حد، از بيش نرمى زيرا مىچرخد؛

كامل طور به بايد آنان مادى جيرههاى و ارزاق اينكه از غير كه است اين انگيزشىو جنگى شرايط در تا دارند نياز انگيزهها قوىترين بلكه باال، انگيزه به شود، تأمين

) ( . درعين آنان ع اميرالمؤمنين فرموده به برآيند دفاع عهده از بهخوبى نبرد، ميدانشوند رعيت قوام باعث و باشند نيز امن سبل بايد هستند، واليان زينت كه .حال

روحيه و باشند آماده همواره تا دارند انگيزش تداوم به نياز سپاهيان نيز صلح حال در . توجيه همواره بايد آنان خود و فرماندهان رو، اين از ندهند دست از را خويش جنگى

مداوم آموزشهاى شود، تكرار ايشان براى آرمانها و ارزشها متعالى، اهداف شوند،بپردازند سازندگى و تمرين به و باشند داشته سياسى و .عقيدتى

. سوره هر كريم، قرآن در مىرسد خود درجه باالترين به انگيزش نبرد، هنگام در اما . جنگ از توبه سوره بدر، جنگ از انفال سوره دارد اختصاص غزوه و جنگ يك به

از حشر سوره و خندق جنگ از احزاب سوره احد، جنگ از عمران آل سوره تبوك، . بلكه بااليى، انگيزشى ادبيات سورهها، اين مطالعه با مىگويد سخن خيبر جنگوعده بيشترين اينكه جمله، از كرد؛ مشاهده مىتوان را انگيزشى ادبيات باالترين

آن و است ايثارگران و شهدا مجاهدان، براى و جنگها در آن، قصور و حور و بهشتزخمى هر برمىدارد، كه گامى هر برابر در مجاهد است، آمده توبه سوره در كه طوراتفاق هر و كفار با رويارويى هر مىنهد، گام كه خوفناكى وادى هر به مىكند، پيدا كه

صالح عمل كدام، هر ازاى به مىافتد، اتفاق او براى راه اين در كه درشتى و ريزمىشود ثبت او براى عمل، آن از بهتر و زيباتر پاداشى و مىشود .نوشته

و مقيم نعيم وعده آنان به و مىكند اعالم مجاهدان از را خود رضايت خداوند همچنين . فرشتگان توسط غيبى امدادهاى و نصرت وعده مىدهد رضوان و رحمت به بشارترزمندگان به قلوب، اطمينان صورت به را خود يارى و مىآيند آنان كمك به كه مىدهد

فتح. قريب، فتح مىشود، ياد نامرئى جنود نام با آنها از كه غيبى، امدادهاى مىرساننددر پيروزى كه الحسنيين، احدى به بشارت مىشود، داده وعده كه مطلق، فتح و مبين

اجرها از عظيمى حجم خالصه، و پيروزى يا شهادت از است عبارت يا و آخرت و دنيا

Page 543: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

( . خانهنشينان مخالفان از خداوند مقابل، در مىشود مطرح دنيوى اخروى پاداشهاى و ) دردناك عذاب وعده آنان به مىكند، ياد بدى به ونافرمانان متخلفان و گريزان جنگ و

و نشسته انسانهاى و حامله زنان و خوالف همرديف را آنان و مىدهد اخروى و دنيوى . نفر سه كه آنگاه حتى مىدهد وعده ايشان به را عار و خزى و مىكند معرفى شكسته

اجتماعى و سياسى و اقتصادى محاصره در را آنان و نمىپذيرد مىكنند، توبه اينان ازمىنامد جاسوسشان و منافق و مىكند دور آنان از را همسرانشان حتى و مىدهد قرار

نمىگذارد باقى آنان براى آبرويى خالصه، و مىنامد زبان لقلقه را آنان سخنان .و

مشهود جهاد خطبه در بهويژه گوناگون، خطبههاى در نهجالبالغه، در ادبيات، اين ) ( و خفته رزمندگان محكم، بيانى و بليغ خطابه و هيجان با ع امير حضرت كه است

و مىفرمايد بيان را جهاد ارزش و مىكند تهييج دشمن سوى به و پامىدارد بر را خسته « : قبال شويد، سيراب مىخواهيد اگر مىفرمايد و دانسته بهشت درهاى از درى را آن

كنيد سيراب دشمن خون از را .«شمشيرهايتان

هستيم روبهرو متنوع انگيزشهاى اين با نيز علوى و نبوى سيره .در

آموزشى .3 مجموعه

. جا اين در مىشود متفاوت كامال انگيزشى، ادبيات آموزشى، مركز و مجموعه يك در . كه مىشود نورى علم، مىگردد بيان بليغ و زيبا گونهاى به متعلم و عالم و علم ارزش

. از كه هستند كسانى تنها دانشمندان مىافكند بخواهد، كه هركس دل در را آن خدا . . بيشتر عابد هفتاد از ايشان از يكى فضل آسمانند ستارگان مانند آنان مىترسند خدا

زير. را خويش بال فرشتگان مىگذارند، گام دانش فراگيرى راه در كه گاه آن است . و آسمان پرندگان و دريا ماهيان مىكنند استغفار برايشان و مىگسترانند آنان پاى

علم راه در و مىكنند استغفار و دعا آنان براى فرشتگان، با هماهنگ زمينى، خزندگانمىرود كنار موانع همه .آموزى،

شود، ريخته خون اگر يا رود فرو درياها در انسان اگر حتى دانش، فراگيرى براى . كسب براى بايد گور تا گهواره از و است واجب مرد و زن بر علم طلب دارد ارزش

Page 544: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. منية مانند كتابهايى در زيبايى به استادان، و دانشجويان آداب كرد تالش دانش . هر براى قهرا عالم، و علم ارزشمدارى از بااليى حجم چنين است شده بيان المريد

و قرآن در ادبيات، اين با ما كه مىكند توليد را بااليى انگيزش آموزشى، مجموعه . از علم فراگيرى راه در عالمى اگر اينكه همه از باالتر هستيم روبهرو سيره، و سنت

صداى و مىخورد سوگند قلم به خداوند و دارد را شهيد پاداش و ارزش برود، دنيادارد دوست را كاغذ بر قلم .حركت

كارگرى .4 مجموعه

را كارگر دست كه پيامبرى يعنى هستيم؛ روبهرو قوى ادبياتى با نظام، اين در« » « : اگر و بدهيد شود، خشك عرقش آنكه از پيش را اجير حق مىفرمايد و مىبوسد

او كار و بوده ه الل سبيل فى مجاهد مانند كند، تالش خانوادهاش معاش براى كسى .» را آن و دارد دوست را كارخانهها ماشينهاى صداى خداوند مىشود شمرده عبادت

مىداند نويسندگان قلم صداى و مجاهدان اسبهاى پاى صداى رديف .در

كارمندى .5 و ادارى مجموعه

: در كارمندان، خوب گزينش شد گفته كه است مديريت تمام از سخن اينجا دردستمزد و حقوق پرداخت آنان، توان و استعداد با متناسب و عالقه مورد كارهاى

ارتقاى مطلوب، جبران و پاداش نظام اجراى شايستهساالرى، رعايت آنان، به خوبتا آنچه هر و تصميمگيرىها در آنان دادن مشاركت شايستگىها، اساس بر بههنگام

از برخاسته همگى كه شد، خواهد و شده گفته انسانى منابع مديريت باره در كنونانگيزشها بردن باال جهت در است ادارى خاص ادبيات است، اسالم .متون

ورزشى .6 مجموعه

Page 545: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( به دادن جهت و آنان مسابقات در ص پيامبر شركت ورزشكاران، ترغيب و تشويقتشويق تيراندازى، و اسبدوانى مسابقات در جايزه شمردن حالل ورزشى، حركتهاى

خدماتى و جنگى آمادگىهاى كسب براى ورزش، دانستن مقدمه و .قهرمانان

المنفعه .7 عام خدماترسانى مجموعه

را آن بارز نمونه كه خودگذشتگى، از به دادن ارزش اطعام، و انفاق و ايثار به دعوت ) ( مهاجرين و انصار باره در حشر، سوره در و ع اهلبيت باره در انسان، سوره در

مائده سوره در كه تقوا، و بر اساس بر همكارى و تعاون به تشويق و امر مىبينيم،در كه كهنساالن، و مستمندان درماندگان، براى نيكوكارى ارزش بيان است، آمده

بهخوبى آن، امثال و بقره سوره در انفاق آيات است، آمده مختلف روايات و آياتتشويق را آشكار و پنهان و روزانه و شبانه انفاق كه است انگيزشى چنين گوياى

.مىكند

پنهانى انفاق انفاق، بهترين دارد، برابر هفتصد پاداشى انفاقى، هر اينكه همچنينو كند انفاق كسى هر هست، مرحوم و سائل براى حقى ثروتمندان، اموال در است،

از بايد انفاق مىرسد، خودش به آخرت و دنيا در آن، نتيجه نرساند، آزار و منتكه فراوانى نصوص نيز و دارد دوست بيشتر انسان آنچه از بلكه باشد، اموال بهترين

كارشان از گرهگشايى و آنان نيازهاى كردن برطرف و مؤمنان به خدمت باره درهستند انگيزش اين بيانگر همه، و همه است، شده .وارد

آسمانى، دين يك با ادبيات هماهنگترين كه خدماتى، امور در انگيزشى ادبيات اينيا و بپيوندند خيريه سازمانهاى به تا مىدهد انگيزه همگان به است، اسالم همچون

كنند شخصى كمك .خود،

بندى - جمع

Page 546: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نوعى انسانى، مجموعه هر به بسته مىشود، گفته سخن انگيزش از كه هنگامىاقتضائاتى چنين اساس بر انگيزش، در اسالم نظريه كه است الزم انگيزش از خاص

همه بين مىتواند انگيزش موارد از بسيارى چند هر گردد، مى تبيين و تنظيماشباع نيازها از نوعى خاص، و عام انگيزشهاى همه در و باشد مشترك مجموعهها

مىگردد حركتها بسيارى باعث جسمانى، و روحانى نيازهاى تأمين و .مىشود

است؟ - نيازها رفع بر مبتنى فقط انگيزش آيا

گاهى بدانيم، مجموعه يك اهداف به سريعتر و بهتر دستيابى را انگيزش هدف اگرفرعون، مثال مىكنند؛ ايجاد را انگيزش بيشترين طمع، و خوف كه مىشود احساس

ارعاب با مىساخت، حيرتانگيز اهرام و برجها و مىكشيد خود مردم از را كار بيشترينو نمىكرد برآورده را آنان نيازهاى بسا چه و مىكرد كار به وادار را مردم استعباد، و

را هايشان دارايى مىزد، شالق مىكرد، شكنجه را آنان كه است معروف حتى . وجود با مىداد قرار مصر اهرام البالى در را خسته بردگان بدن و مىكرد مصادره

بين وثيقى ربط اسالمى، حتى و انگيزش نظريههاى همه در كه است چگونه اين،است؟ شده داده نيازها و انگيزش

سر از و خودجوش شكل به كه است آن انگيزش، از ما مراد كه است اين پاسخرا خود كار فرد كه گونهاى به گيرد، انجام طمعكارى و ترس بدون و خدمت و ارادت

ارتقاى عامل را كارش و كار به نيازمند را خود نخست، درجه در و بداند عبادتهم نظارت اگر حتى و مىافزايد او درجات بر كه بداند عاملى و معنوى و روحانى

و كند كار ترس از اينكه نه دهد، خرج به ابتكار و كند كار عالقه و عشق سر از نشود، . گرچه نيست، مشهود فرعونى نظام در انگيزشى چنين كند تمرد آن، رفع محض به . نيازهاى گونهاى به خويش، انگيزشى نظريه در اسالم باشد داشته را حاصل باالترينتعليم اين با مىدهند، خرج به ابتكار و مىكنند كار همگان كه مىدهد پاسخ را گوناگون

حاصل و است عبادت كارش گمارد، همت تالش و كار به قربت قصد با هركس كهباالترين دادن يعنى اين و آخرت، در چه و دنيا در چه مىرسد، او خود به كارش

.انگيزش

Page 547: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و مديران اينكه با ندارد منافاتى انگيزشى، چنين برپايى كه است گفتنى البتهو تمرد ضدانگيزش، و بىانگيزه عناصر تا كنند استفاده هم قاطعيت از فرماندهان،

رو به رو كارگزار نوع دو با ما كه البته صد زيرا دهند؛ نشان را كمترى عصيان : و مىكنند كار نيز نظارت بدون و دارند درونى انگيزش كه كسانى شد خواهيم

. را اولى مىگيرد، كار به را دو هر گوناگون، شيوههاى با اسالم تمردند اهل كه كسانىاعتالى نهايى، ارزشگذارى مقام در ولى قاطعيت؛ با را دومى و اسالمى انگيزش با

اولى كه ذخيرهاى و نمىيابد تحقق دومى در هرگز مىكند، پيدا اولى كه الهىاى و روحىندارد دومى هرگز .دارد،

نياز؟ - فقدان يا دهد مى انگيزه نياز، تأمين آيا

) ( : منشأ او نيازمندى اين آيا آن نوع هر از است نيازمند كه كسى پرسش توضيحهرگاه اينكه يا كند برطرف را نيازهايش تا مىشود برداشتن خيز و انگيزش پيدايش

وجود آيا خالصهتر، بيان به مىكند؟ پيدا انگيزش گرديد، تأمين و شد اشباع نيازهايشنياز؟ تأمين يا است انگيزش باعث نياز

گفته اين بر نوين، انگيزشى نظريههاى انواع كه است علت بدين پرسش، اين طرحفاحشى شكل به را خود انگيزش شد، تأمين كه نيازى هر كه دارند نظر اتفاق مزلو

اگر مثال مىشوند؛ انگيزش منشأ كه هستند نشده تأمين نيازهاى و مىدهد دست ازبرانگيخته بعد، اين از ديگر او گرديد، تأمين انسانى فيزيولوژيكى و جسمانى نيازهاى

هنگامى ولى مىدارد؛ وا كار به را او دادن، غذا وعده است، گرسنه اگر مثال نمىشود؛است بىتأثير او براى دادن، غذا وعده ديگر شد، سير .كه

. انسان دارند انگيزش قدرت دو هر نياز، تأمين و وجود كه است اين مطلب حقيقتكار و خدمات معرض در را خود نيازهايش تأمين براى تا مىشود برانگيخته نيازمند

. كه مادى، نياز چه است، كار زمينهساز نياز نمىدهد كار به تن گرنه، و دهد قرارجايگاهى و اعتبار كه مىشود باعث او كار كه اجتماعى، نياز چه و است معاش تأمين

كند پيدا جامعه .در

Page 548: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

او به داد، را او حق كار، ازاى در و كرد برطرف را او نياز فردى اگر ديگر، سوى ازرا او روحانى و جسمانى نيازهاى انواع و نهاد اجر را او شايستگىهاى گذاشت، احترام

» در » واكنش و جبران به ميل ، االحسان عبيد االنسان مصداق به ساخت، برطرف. مىدهد نشان افزونتر اطاعت و بيشتر كار با را روحيه اين و مىشود ايجاد شخص اين

دارد وجود سپاسگزارى روح انسانها در كه است قاعده اين بر مبتنى حالت، .اين

عرض در بلكه نمىشوند، قلمداد يكديگر طول در گوناگون، نيازهاى اساس، همين بر . لحاظ از البته شوند اشباع و تأمين همزمان طور به مىتوانند يعنى هستند؛ هم

باشند؛ همزمان مىتوانند تأمين لحاظ از ولى هستند؛ متفاوت درجه سه در ارزشى،سير را خود آن، با كه مىكند تأمين را او مادى نياز هم نفر، يك به دادن پول مثال

اجتماعى جايگاه شدن، غنى وصف با هم مىشود، برطرف او جسمى نياز و مىكندو خدا رضاى كسب كه را، خويش روحانى نياز ايثار، و انفاق با او هم و مىكند پيدا

مىسازد اشباع است، همنوع به .خدمت

دارند؟ - بيشترى انگيزش قدرت نيازها كدام

ديگر، - بيان به يا روحانى، و جسمانى روحانى جسمانى، نياز نوع سه ميان ازاين، بنابر و دارند؟ فرد انگيزش در بيشترى تأثير يك كدام الهى، و انسانى حيوانى،

دارند؟ اولويت شدن، تأمين در يك، كدام

نشان را بيشترى قدرت جسمانى، نيازهاى تأمين يا وجود شايد سطحى، نگاه يك درنيازهاى بلكه نيست، چيزى چنين مىشويم متوجه دقيقتر، نگاه با كه حالى در دهد،

حيوانى يا جسمانى نيازهاى آن، پى از و انسانى نيازهاى سپس و قوىترند .الهى

انقالبها و آرمانخواهانه حاد شرايط در انسانها همه كه است اين مدعا، اين شواهد ازو حقيقتجويى و آرمانگرايى عالى نياز حقيقت، در آن، در كه شورشها، يا

) جسمانى ) نيازهاى مىگردد، تأمين افراد خاص نگرش با گرچه فضيلتخواهىتحمل را رنجى و شكنجه و سختى نوع هر است حاضر فرد بلكه و مىشود فراموش

« . زير اقتصاد كه شعار، اين خالف بر شرايطى، چنين در يابد دست آرمانش به تا كند

Page 549: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» نظام اگر حتى دارد، اولويت دلخواه نظام برپايى و نظر مورد آزادى ، است بناباشد كرده تأمين را رفاه بيشترين .فعلى،

. جاهطلب انسانهاى هستند مادى نيازهاى از قوىتر معنوى، نيازهاى جمعبندى، يك دردست باال جايگاههاى به تا هستند محروميتى نوع هر تحمل به حاضر سياستمدار، و

.يابند

روزه خودشان كه وجودى با كه است برتر انسانهاى در تقدم، اين نوع برترين البتهنياز، اوج در و مىبخشند اسير و يتيم و مسكين به را خود غذاى افطار، هنگام دارند،

( . داشتن مقدم يعنى ايثار مىدارند مقدم را ديگران تشنگى، وجود با مىكنند ايثار ) آنان معنوى نيازهاى خاص، شرايط در پايين، سطح انسانهاى ولى ؛ خود بر ديگرى

كه غذايى نوع مىخورد، غذا كه حال عين در مثال مىكنند؛ ايجاد بيشترى انگيزشو مىكند اختيار كه صندلىاى و ميز و ظروف برمىگزيند، كه رستورانى مىكند، انتخاب

انسانى نياز بلكه نمىكند، اشباع را او جسمانى نياز فقط مىكند، دعوت كه ميهمانىانجام و غذا صرف پايان و آغاز دعاى و خدا نام بردن با حتى و مىكند تأمين نيز را او ) هم ) او الهى و روحانى نيازهاى ، نكند حرامخوارى مثال واجبات و مستحبات دادنخوردن غذا و مىكند كسب را خدا رضاى حقيقت، در عمل، اين با زيرا مىشود؛ تأمين

مىشود محسوب خدا عبادت و خدا خلق به خدمت براى بدنى قدرت تأمين مقدمه .او

و برتر نيازهاى است، جسمانى و حيوانى عملى كه خوردن، غذا درعين اين، بنابر . به را او باال شخصيت با انسانى اگر رو، اين از مىكند تأمين نيز را خود باالى سطح

قدرت باالتر، نياز زيرا بخورد؛ غذا منزل در كه مىدهد ترجيح كند، دعوت خوردن غذا . كه است همين خوردن، درغذا انسان، و حيوان تفاوت بسا چه دارد بيشترى انگيزشو الهى كارهاى مقدمه خوردن، انسان، براى ولى است؛ خوردن صرفا حيوان، همت

است .انسانى

برآوردن در انگيزش، همه كارمندى، يا كارگرى سازمان يك در اساس، اين براو و شود تأمين فرد شخصيتى نيازهاى اگر بلكه نمىشود، خالصه پايين نيازهاى

. مىكند تحمل را مادى محروميتهاى اندازهاى تا باشد، شايستگىاش رعايت از مطمئن

Page 550: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

او شخصيت و روحيه به ولى بگيرد، تعلق او به فراوانى مادى حقوق اگر عكس، برنمىدهد ادامه سازمان در كار به و نمىآورد دوام نشود، .اعتنايى

تكليفمدار؟ - يا است حقمحور انگيزش،

آنان آيا و كرد تأمين را كارگزاران و كارمندان و زيردستان حقوق بايد آيا اينكه توضيحغفلت، مانند عللى به اگر حتى اينكه يا مىشوند؟ برانگيخته حقوقشان رعايت با

مىدانند، خود تكليف را خدمت و كار چون شد، گرفته ناديده آنان حقوق بعضىمىماند؟ باقى همچنان آنان انگيزش

و عظمتترين با تكليفگرايانه، ديدگاه اساس بر انگيزش كه معتقدند فرزانگان برخىاز نه و هست خبرى منفعتگرايى از نه آن، در كه است انگيزشها و هدفها شريفترين

اشباع نه و است خودنمايى و خودخواهى به آلوده نه واجتماع، محيط جبرى استفاده . پيامبران كه است انگيزهاى همان اين است آن محرك عامل غيره، و ذاتى عالقه

اجتماعى و فردى حيات توجيه و تنظيم به را راستين حكماى و اوصيا و الهى(. است كرده وادار جوامع دارد( 1انسانهاى جلوه دو تكليفمدارى ديدگاه، اين در :

و .1 ذاتى شرافت و كرامت به مستند انسانى متعهدترين از ناشى تكليف احساسكمالجويى

حقگرايى .2 احساس از ناشى انگيزش

به بايد حقوق نگرش، اين طبق كه دارد قرار حقگرايان ديدگاه ديدگاه، اين برابر در. مىدانند مترادف حقوق، با را بشرى نيازهاى بسا چه اينان و شود تأمين كامل طور

همچون :عباراتى

Page 551: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

حقوق ادبيات در كه ازدواج، حق و بيان آزادى حق شغل، انتخاب حق مسكن، حقخدشه ترادف، اين بر چند هر است، ترادف اين بر شاهدى است، شده درج بشرى

است هواخواهى و استكبار زيادهخواهى، از ناشى نيازها از بسيارى زيرا است؛ وارد . ديدگاه اين بر مبتنى غربى، انگيزشى نظريههاى بيشتر شود قلمداد حقوق نمىتواند و

.است

اينها بين زيرا مىچرخد؛ دو هر تكليف، و حق محور بر انگيزش، كه مىرسد نظر به . بر كدام هر سازمان، يك در دست، باال و زيردست است برقرار متقابل ارتباط . ) ( اين است شده اشاره آن به ع سجاد امام حقوق رساله در كه دارد حق ديگرى

. و احترام حق زيردست، اگر مىكند درست تكليف مقابل، طرف براى قاعدتا حقوق،دارد حمايت و اطاعت حق نيز او مدير و فرمانده درمقابل، دارد، شخصيت حفظ حق

. در بهخوبى متقابل، حقوق اين مىشود تكليف به تبديل ديگرى براى حقوق، اين و ) ( است شده بيان ع اميرالمؤمنين معروف .كالم

. ديگر، بيان به برانگيزاند را خود مدير است موظف هم زيردست نظريه، اين طبق . كنند، ايجاد انگيزش بايد كه نيستند رهبران و مديران فقط نيست طرفه يك انگيزش

به انگيزش آنان در خويش رهبران حقوق اداى با بايد نيز كارمندان و كارگزاران بلكه . . نوع در است رحمانى و اسالمى انگيزش طرفينى، انگيزش اين آورند وجود

. برانگيخته مدير يك قاعدتا است شده غفلت نكته اين از غربى، انگيزشى نظريههاىمىپردازد زيردستان حقوق ايفاى به بيشترى انگيزش با .شده،

تكليفمدارند؛ كه هستند مردم از اوحدى اصطالح، به و برتر انسانهاى ديگر، سوى از» « : ؛ له معاش ال له معاد ال من است اين شعارشان كه است اندك اينها تعداد ولى

» انگيزش » و مىكنند حركت له معاد ال له معاش ال من محور بر مردم، بيشتر ولىنيازمدارى. و حقمحورى غلبه با انگيزشى سازمانى، انگيزش اساس، اين بر مىيابند

) است ) محور تكليف و حق طرفينى انگيزشى حداكثر، و .است

انگيزشى - الگوى يا الگويى انگيزش

Page 552: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( زيبا؛ و عيار تمام الگوى يك يعنى مىداند؛ حسنه اسوه را ص خدا رسول كريم قرآنايمان شده، نازل او بر آنچه به رسول است، آمده بقره سوره در آنچه طبق زيرا

شده( 2دارد) نازل او بر آنچه به را خود است، آمده هود سوره در كه آيهاى طبق و (. مىداند عامل )3است، بزرگان،( بعضى گفته :4طبق مىگويد( كه است كسى امام

» « » « : » رائد» نقشى، صاحب چنين به امامت، ادبيات در كه ، برو نمىگويد و بيا براى را مناسب جايى و مىكند حركت آنان از سريعتر و ديگران از جلوتر كه مىگويند

مىكند دعوت دعوتشان آمدن، به داده، خبر آنان به و مىكند پيدا قافله آمدن .فرود

به عامل نخستين و مؤمن اولين خود، رحمانى، مديريت مديران اساس، اين برهمه از ديرتر و مىآيند همه از زودتر امروزى، اصطالح به و هستند مقررات و قوانين

. مديرى، چنين وجود مىروند شمار به كارمند سختكوشترين و منظمترين و مىروندكه مىكند عمل روايت اين در شده ارائه ديدگاه مطابق و است انگيزش خود

« : .» آيا: » مىفرمايد قرآن در خداوند كنيد دعوت زبان از غير به را مردم مىفرمايدمىكنيد؟ فراموش را خود و مىكنيد دعوت نيكى به را .«مردم

: حضرت از كه است جمله اين در انگيزش، همه مىگويد غربى نظريهپردازان از يكىداريد » انتظار كه باشيد داشته را رفتارى همان ديگران با كه است شده صادر مسيح

(.» باشند داشته شما : » 5با يك( به نسبت مدير شخص مىگويد نيز جعفرى عالمه . رابطهاى، چنين با است خود بدن اعضاى به نسبت او شخصيت مانند مجموعه،

. كه هدفى هر مىدهند قرار مديريت اختيار در را خود انرژى آزادانه شوندگان، اداره .» اين در مىآورد حركت به هم را او اعضاى درآورد، حركت به را مدير خود انگيزش

باشد راضى بايد گيرد، قرار عضو هر جاى اگر مدير .نظام،

« : ) ( هركس مىفرمايد كه است هماهنگ ع اميرالمؤمنين فرمايش اين با ديدگاه، اين .» نشان فرمايش اين دارد حق بميرد، و بشنود زن آن پاى از را خلخال كندن داستان

فرد هر يعنى است؛ مجموعه افراد همه به ستم زن، آن به ستم گويا كه مىدهد . او زيردست شادى و غم مدير، شادى و غم كند فرض ديگرى جاى را خود مىتواند

« : من. به كه كنم قانع را خود آيا مىفرمايد حضرت علت، همين به استو مشاركت آنان با زندگى، سختىهاى در من كه حالى در بگويند، اميرالمؤمنين

باشم نداشته .«همدردى

Page 553: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

غير و راحتطلب غير پيشتاز، عامل، مؤمن، مدير كه گفت مىتوان جمعبندى يك در. . است انگيزشى الگوى او است سازمان در انگيزش عامل بهترين رياستطلب،

ديگران بر نمىپسندد، خود بر را آنچه كه است اين از عبارت نيز الگويى انگيزش ) بيشترين. ) به سازمانها الگويى انگيزش و انگيزشى الگوى معيار دو اين با نپسندد

تمام آنان بر را حجت و كم را متمردان آمار و رسيد خواهند شكوفايى و رشد حد.مىكنند

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى

22

ص (1 اسالم، در 176 - 173انگيزش .

آيه (2 285بقره .

آيه (3 121هود .

4) . كامل. انسان مطهرى، مرتضى استاد ك .ر

اسالم،صص (5 در 173-176انگيزش .

( : كنترل نظارت پنجم (فصل

Page 554: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نظارت - اهميت

. را كنترل تعريفها اين همه در كردهاند تعريف مختلف گونههاى به را كنترل يا نظارت . از تعاريف، اين از يكى دانستهاند باشد، بايد آنچه و هست آنچه بين مقايسه نوعى

مىگويد كه است :استونر

شده، انجام فعاليتهاى اينكه از اطمينان حصول جهت است فرآيندى مديريتى، كنترل(. دارد مطابقت شده برنامهريزى فعاليتهاى (1با

. تا مىكند كمك مديران به كنترل است برنامهريزى از فراگيرتر كنترل واقع، در . اصلى بخش باشند هدايت و سازماندهى برنامهريزى، فعاليتهاى اثربخشى مراقب

است نياز مورد اصالحى اقدامات اعمال كنترل، .فرآيند

است كرده تعريف نيز كنترل فرآيند اصلى عوامل اساس بر را كنترل :استونر

در عمليات، اجراى استانداردهاى تعيين براى است منظم تالشى مديريتى، كنترلعمليات مقايسه اطالعات، بازخورد نظامهاى طراحى برنامهريزى، هدفهاى جهت

اهميت سنجش و انحرافات ميزان تعيين شده، پيشبينى استانداردهاى با شده اجراكارآمدترين و مؤثرترين با اينكه از اطمينان براى ضرورى اقدام هر اجراى و آنها

(... است شده استفاده مشترك هدفهاى تحقق براى موجود، منابع همه از (2شيوه،

: ساختار شده، انجام برنامهريزى است ممكن سازمان يك در نظارت اهميتاطمينانى هيچ هنوز ولى باشند، شده برانگيخته و هدايت كاركنان و ايجاد سازمانى

كه آنطور هدفها و شدهاند برنامهريزى كه آنگونه ها فعاليت كه باشد نداشته وجود . وظايف زنجيره حلقه آخرين عنوان به كنترل اين، بنابر يابند تحقق خواهانند، مديران

Page 555: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. با رابطه در بيشتر كنترل، وظيفه ارزش اين، وجود با است اهميت داراى مدير،مىشود تعيين اختيار تفويض و برنامهريزى .فعاليتهاى

كه است اين كنند، اختيار تفويض سختى به مديران مىشوند موجب كه عللى از يكىانجام درستى به است، آنان برعهده مسؤوليتش كه را كارى زيردستان نگرانند آنان

و. دهند انجام خودشان را كارها كه مىدهند ترجيح مديران از بسيارى اين، بنابر ندهند . اين آورد، وجود به مؤثرى كنترل نظام مدير، اگر مىكنند خوددارى اختيار تفويض از

. و اطالعات مىتواند كنترلى نظام چنين مىيابد كاهش اختيار تفويض به بىميلى. كند فراهم است، شده تفويض آنان به اختيارات كه را زيردستانى عملكرد بازخورد

را خود اختيار كه مديرانى زيرا است؛ اهميت دارى مؤثر، كنترل نظام اين، بنابربه مىگيرند، زيردستان كه هستند تصميمهايى مسؤول نهايتا خود چون مىكنند، تفويض

(. نيازمندند بازخورد كار و (3ساز

شود؟ - كنترل بايد چيزى چه

سنتى .1 ديدگاه

. تأكيد او است علمى مديريت پدر تيلور، وينسلور فردريك كار بر مبتنى ديدگاه اينكه مىشود ايجاد نظمى كار، محيط سراسر در مديريتى، جدى كنترل با كه مىكرد

مىگردد كار نيروى كارآيى تحقق .موجب

. بود شده تقسيم كوچكى اجزاى به كار بود، تيلور مطالعات عرصه كه محيطى درساختار و بود شده استاندارد بودند، آن اجراى مسؤول كه افرادى براى مشاغل

كارگر، كارآيى افزايش براى مىكرد تالش كه داشت وجود مراتبى سلسله مديريتى . مىبايست زيرا بود؛ اجرا از برنامهريزى جدايى طرفدار تيلور كند كنترل را كاركنان

. كه مىكرد فكر تيلور باشند اجرا مسؤول كاركنان، و برنامهريزى مسؤول مديران،هستند سازمانى عملياتى فرآيندهاى براى نياز مورد دانش فاقد .مديران،

Page 556: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

2. ( جديد (4ديدگاه

. مشاركت با شركتها اين علت، همين به كرد كنترل را فرآيندها افراد، جاى به بايدبه فرصت دادن با و مشاغل حوزه گسترش با كنترل، وظيفه در كاركنان دادن

و بهرهورى بهبود موجب گوناگون، مسائل به پرداختن براى خودگردان، گروههاى . وظايف كردن اجرا جاى به كاركنان شركتها اين در مىگردند سازمان در كيفيت

مىشوند تشويق خود كارى فعاليتهاى اصالح و مراقبت براى .محدود،

نظارت - قرآنى تحليل

. جهت دو از افراد البته مىشوند كنترل فرآيندها هم و افراد هم رحمانى، مديريت در : و عملكرد كيفيت جهت از دوم و خطاها و تخلفات جهت از يكى مىشوند كنترل

» « . جهت و انضباط عنوان تحت انسانى، منابع مديريت در اول، جهت برنامهها اجراىمىشود بحث است، مديريت وظايف زمره در كه نظارت، بحث در .دوم،

آنها تسريع عوامل و موانع بررسى و برنامهها اجراى كيفيت همان كه نيز، فرآيندها . آيات عموميت ادعا، اين بر ما دليل مىشوند نظارت افراد، كنترل كنار در هستند،

. و افراد آيات، اين پرداخت خواهيم آنها به زودى به كه است نظارت بعد در قرآن،مانند مىكنند؛ قلمداد كنترل و نظارت موضوع را :برنامهها

«): گفتيم ) پرندگان و كوهها به ما بخشيديم بزرگ فضيلتى خود سوى از داود به ما و . ! براى را آهن و گوييد تسبيح او همراه و شويد همآواز او با پرندگان اى و كوهها اى : . و اندازه به را حلقهها و بساز فراخ و كامل زرههاى گفتيم او به كرديم نرم او

(.» هستم بينا مىدهيد، انجام آنچه به من كه آوريد جا به صالح عمل و كن (5متناسب

به و شده ذوب آهن از زرهسازى طرح و برنامه خداوند آيات، اين مضمون طبقاو سازمان از و مىكند واگذار او كارگزاران و داود حضرت به را زيبا و محكم شكل

Page 557: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

: مىفرمايد پايان در و دهند انجام بهينه و مفيد و شايسته را عمل اين كه مىخواهد » من» نظارت و كنترل تحت كامال شما يعنى ؛ هستم بينا مىدهيد، انجام آنچه به من

حضرت. كه عملى ولى است؛ صريح برنامه، و عمل كنترل درباره آيه، البته هستيدعملى يعنى مىكند؛ طلب آنان را صالح عمل خداوند مىدهند، انجام او پرسنل و داود

. خدا بودن بينا و بصير قاعدتا باشد او توسط شده ارائه برنامه و او اوامر مطابق كه . دنبال به همچنين فرآيند و افراد بر او نظارت همان جز نيست چيزى زمينه، اين در

است نشده انجام صالح عمل چرا كه است اصالحى تذكرات يا پاداش .آن،

تحت بينايى با را ايشان است، آنان مدير كه خداوند، كه بدانند افراد كه هنگامىباشد صالحتر شده، انجام عمل تا مىافزايند خويش ابتكارات و دقتها بر دارد، .نظارت

مىفرمايد ديگر آيهاى در :خداوند

« ! آنچه به من كه دهيد، انجام صالح عمل و بخوريد پاكيزه غذاهاى از پيامبران اى(.» آگاهم مىدهيد، (6انجام

سازمان مركزى اعضاى و خدا اول درجه كارگزاران و منصوبان مثابه به پيامبران . جاى به و كنند استفاده امكانات از كه مأمورند آنان فوق، آيه طبق هستند رحمانى

خداوند نظارت تحت آنان اعمال همه كه باشند متوجه و دهند انجام صالح عمل آن، » « . و دقيق آگاهى يعنى است عليم است آگاه ايشان اعمال به خدا و مىشود انجام

دارد .عميق

شده مطرح ايمان كنار در صالح عمل قرآن، در بار، هشتاد حدود ديگر، سوى ازاز. است عبارت سازمانى، عمل سنجش براى رحمانى استاندارد ترتيب، اين با است

« : عزت خواهان كه كسى هم با فاعلى و فعلى حسن يعنى صالح؛ عمل و ايمان . سوى به پاكيزه سخنان است خدا براى عزت، همه زيرا بخواهد؛ خدا از بايد است،

. عذاب مىكشند، بد نقشههاى كه آنان و مىبرد باال را صالح عمل و مىكند صعود او(.») نمىرسد ) جايى به مىشود نابود آنان مكر و است ايشان براى (7سختى

Page 558: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بلكه نيست، عزيز خداى قبول مورد و عزتبخش تنهايى به صالح عمل آيات، اين طبقرا صالح عمل است، پاك نيت و ايمان و اراده همان كه پاكيزه، سخنان و طيبه كلمه

نمره داراى و باالرونده صالح، عمل حتى گرنه، و مىبخشد درجه و رفعت و مىبرد باالنيست .باال

صالح عمل از مركب مىشود، عملكرد تصديق موجب كه استانداردى اساس، اين بر . سرعت را صالح عمل كه است بال و چاشنى منزله به پاك اراده است طيبه كلمه و

. صادر واالمقام انسانهاى از و باشد حد عالىترين در بايد كار برد مى باال و مىدهد . عملكرد سنجش مقام در رو، اين از باشد عزتبخش و باال استاندارد داراى تا شود

و انگيزه چه داراى آن، عامل و نه؟ يا است صالح شده، صادر عمل آيا كه ديد بايد . عامل اين كمىكردن و باال استاندارد تشخيص البته است بوده ارادهاى و روحيهقوانين و سوابق به توجه با و دقيق ارزيابى يك با ولى است؛ دشوارى كار كيفى،

بود خواهد تشخيص قابل .موجود،

- ( نظارت (8فرآيند

: استانداردها، تعيين از عبارتند كه است مرحله چهار داراى كارآمد، فرآيند يككردن اقدام و استانداردها با عملكرد مقايسه عملكرد، .سنجش

) مىگيرد ) انجام شكل سه از يكى به كردن اقدام چهارم :مرحله

شود ) .1 مشاهده استاندارد و عملكرد بين مغايرتى اگر اصالحى (اقدام .

باشد ) .2 آن از باالتر يا استاندارد با مطابق عملكرد، اگر عملكرد (تصديق .

Page 559: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

باشد ) .3 استاندارد از كمتر اكثرا يا هميشه سازمانى عملكرد اگر استانداردها (تغيير .

رحمانى - مديريت نظريه

وحيانى و قرآنى ديدگاه با مخالفتى و است مثبت و طبيعى عقاليى، شده، ياد فرآيند . فقط. ندارد وجود نيز مديريت متخصصان بين آن، درباره نظرى اختالف ظاهرا ندارد

مىشود، مطرح رحمانى مديريت در كه استانداردى كه شد يادآور بايد را نكته اينچند تحقيق، اين در و است رشدآميز و بهينه عمل يك از نمادى كه است صالح عمل

. كمترين از آن، در كه است عملى صالح عمل شد داده توضيح آن درباره بارمطابق و زيبا و كامل جهت، هر از و شود برده بازده و بهره بيشترين امكانات،

- . است عملى كه صالح عمل با نظارتها در اعمال، همه باشد روز ركوردهاى آخرينمىشوند - سنجيده خدا پسند .مورد

- ( كنترل و نظارت (9سطوح

1. : سازمان بلندمدت برنامههاى موفقيتآميز اجراى كه است كنترلى راهبردى كنترلداشته ادامه دهه يك تا فصل يك از مىتواند كار طبيعت تناسب به و مىكند تضمين را

است سازمان عالى مديريت عهده بر آن، مسؤوليت و .باشد

2. : سطح در را برنامهها موفقيتآميز اجراى كه است فرآيندى مدت كوتاه كنترل . شكل به و است مدت كوتاه كنترل مسؤول ميانى، مديريت مىكند تضمين واحدها

مىشود اعمال فصلى و ماهانه .هفتگى،

3. : را روزانه عملياتى برنامههاى موفقيتآميز اجراى كه است فرآيندى عملياتى كنترل . مسؤول اول، خط مديران مىكند تضمين نظر، مورد داخلى فعاليتهاى ارزيابى با

. بازخوردى كنترل، اين است اول خط سرپرستان عهده بر كه هستند عملياتى كنترلمىكند فراهم را هفتگى يا ساعتى روزانه، صورت به معموال مدت، .كوتاه

Page 560: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نظارت - انواع

1. : از هدف و مىگيرد صورت فعاليتى هر وقوع از پيش نظارت، اين آيندهنگر نظارتنوع ) مطلوبترين و است اصالحى اقدامات رساندن حداقل به و اشتباهات كاهش آن،

) با را آن توسعه كه است، دقيق و موقع به اطالعات كسب مستلزم اما ؛ است كنترلمىكند روبهرو .دشوارى

2. : طريق از و مىشود اجرا فعاليت انجام با زمان هم نظارت، اين همزمان نظارتانجام سرپرست توسط و مىشوند حل شوند، پرهزينه كه آن از پيش مشكالت، آن،

(10مىگيرد.)

3. . : است كنترلى است بازخورد به وابسته نظارت، اين گذشتهنگر كنترل و نظارت . هنگامى مدير كه است اينجا در آن ضعف نقطه مىآيد عمل به اقدامى هر از پس كه

سازمان به و آمده وجود به اشكال كه مىآورد دست به موجود مسائل از اطالعاتى . دارد امتياز دو همزمان، و آيندهنگر به نسبت كنترل، اين است كرده وارد :صدمه

را. استاندارد و عملكرد مقايسه و است واقعى آمده، دست به اطالعات الفمىشود تنبيه يا پاداش موجب كه مىدهد، نشان .بهخوبى

مىشوند. آگاه خويش كار نتايج از موقع به زيرا مىشود؛ كاركنان انگيزش باعث .ب

كرد: اعمال را كنترل سه هر از تركيبى مىتوان شرايط تناسب به .نكته

Page 561: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

هيچ كه گونهاى به است، هميشگى و همگانى اسالم، نظارت نظام قرآن، آيات بنابرنيست دور نظارت، بين تيز ديد از لحظهاى :انسانى

« قلبش رگ از او به ما و مىدانيم را او نفس وسوسههاى و آفريديم را انسان ما ) انسانند،. ) مالزم كه چپ، و راست فرشته دو كه را هنگامى بياوريد ياد به نزديكتريم

. همان اينكه مگر نمىآورد، زبان بر را سخنى هيچ انسان مىدارند دريافت را او اعمال(.» ) است ) آن ضبط مأموريت انجام براى آماده و مراقب فرشتهاى (11دم،

« . قرار قدرت تخت بر سپس آفريد روز شش در را زمين و آسمان كه است كسى او . و مىداند مىرود، فرو زمين در را آنچه پرداخت جهان مديريت و تدبير به و گرفت

باال آسمان به را آنچه و مىگردد نازل آسمان از را آنچه و مىشود خارج آن از را آنچه(.» است. بينا مىدهيد، انجام آنچه به خداوند و است شما با او باشيد، جا هر (12مىرود

« از را او سرش پشت از و رو پيش از پىدرپى، كه هستند مأمورانى انسان براى . كه آن مگر نمىدهد تغيير را قومى هيچ سرنوشت خداوند مىكنند حفظ خدا فرمان

قومى به سوئى اراده خدا كه هنگامى و دهند تغيير است، خودشان در را آنچه آنان ) نخواهد) سرپرستى خدا جز و شد نخواهد آن مانع چيز هيچ كند، اعمالشان علت به

(13داشت«.)

خدا، ناظر مأموران چه و خداوند چه كه است اين مىشود، استفاده آيات اين از آنچهخود و او اعمال و نمىكنند دور خود كنترل و مراقبت و نظارت از را انسان لحظه يك

. ويژگى اين گويا و است هميشگى نظارت ترتيب، اين با دارند كنترل تحت را او . نيز هميشگى نظارت مىكند پيدا گرايش فساد به نشود، نظارت اگر كه است انسان

است جمع قابل مدت، كوتاه و مدت ميان مدت، دراز نظارتهاى .با

كنترل - و نظارت معيارهاى

Page 562: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

افراد .1 و اعمال بر نظارت اصل

« هيچ و نمىكنى تالوت را قرآن از قسمتى هيچ و نيستى انديشهاى و حال هيچ درآن وارد كه هنگام آن در هستيم، شما بر گواه ما اينكه مگر نمىدهيد انجام را عملى

اندازه. به حتى نمىماند، پنهان تو پروردگار از آسمان، و زمين در چيز هيچ و مىشويدكتاب در آنها همه اينكه مگر نيست آن از بزرگتر نه و كوچكتر نه و ذرهاى، سنگينى

(.» ) است ) ثبت خداوند علم محفوظ لوح او (14آشكار

و گزارشها برنامهها، طرحها، افكار، شامل و است همهجانبه نظارت آيه، اين طبق . تحت باشند، كه ارزشى و درجه هر با و سطحى هر در همچنين مىشود عملكردها

. بر نبايد چيز هيچ سازمانى، محدوده در اساس، اين بر هستند ضبط و ثبت و كنترلبماند پنهان .مديران

است .2 نظارت تحت كه بداند بايد هركس

« (.» ) ؟ ) را اعمالش همه مىبيند خداوند كه نمىداند او (15آيا

« (.» نمىبيند؟ را او كسى مىكند گمان (16آيا

نظارت و كنترل تحت اعمالش كه بداند بايد هركس كه است اين آيات، گونه اين پيامبيفزايد كارهايش دقت بر تا .است

هستند .3 مراقبت و نظارت تحت نيز كارگزاران باالترين

Page 563: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« برمىخيزى، كه هنگامى به را تو كه كسى همان كن، توكل رحيم و عزيز خداوند بر .) خداى ) است او دارد نظر تحت سجدهكنندگان ميان در را تو حركت نيز و مىبيند

(.» دانا و ( 17شنوا ( است،( خداوند منصوب باالترين كه ص خدا رسول آيه، اين طبق است نظر زير سكناتش و حركات .همه

كاربردى ) .4 نظارت مىشود مناسب و بههنگام تصميمگيرى، نظارت، (با

« يا شب سوم دو به نزديك هستند، تو با كه آنان از گروهى و تو كه مىداند پروردگارت . . مىداند او مىكند اندازهگيرى را روز و شب خداوند مىخيزيد پا به را آن ثلث يا نصف . . اكنون بخشيد را شما پس كنيد اندازهگيرى دقت به را آن مقدار نمىتوانيد شما كه

(.» بخوانيد قرآن است، ميسر شما بر (18آنچه

) ( اينكه از پس و دارد نظارت او ياران و ص خدا رسول كار بر خداوند آيه، اين مطابق . نتيجه و تأثير بايد نظارتها اساس، اين بر مىدهد تخفيف ديد، آنان بر را كار سنگينى . كه است نظارت با اين، بنابر باشند دلگرم نظارتشوندگان تا باشند داشته فورى

در و زدود را كاستىها داد، حقدار به را حق و كرد سنجش دقت به را كارها مىتوان . كرد ايجاد تعادل و. 5عملكردها باشند داشته بزرگوارى و كرامت بايد نظارتكنندگان

نكنند عدول حقيقت از

« ) كه ) است شده گمارده نويسنده و واالمقام ناظرانى نگاهبانانى شما بر بىشك،(.» مىكنيد چه شما (19مىدانند

كه هستند دانايى و نويسندگى بزرگوارى، صفات داراى ناظران آيات، اين اساس برمىسازد كارآمد را نظارت و است دقيق و شده حساب اينها از يك .هر

مىگيرد .6 انجام دقيق بسيار نظارتها

Page 564: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« گفته ايشان به و مىشوند عرضه پروردگارت پيشگاه در صف، يك در همگى آنان . ) ( ... پس مىشود گذارده آنجا اعمال نامه كتاب و آمديد ما نزد همگى كه مىشود

: ما، بر واى مىگويند و هراسانند و ترسان است، آن در آنچه از كه مىبينى را گنهكارانرا آن اينكه مگر نگذاشته، فرو را بزرگى و كوچك عمل هيچ كه است كتابى چه اين . و مىبينند حاضر را خود اعمال همه كه است حالى در اين و است آورده شمار به

(.» نمىكند ستم كس هيچ به (20پروردگارت

مىشود .7 استناد آنها به و مىشوند نوشته و ثبت شده، نظارت :اعمال،

«.) مىكند ) بازگو را شما اعمال و مىگويد سخن شما با حق به كه است ما كتاب اين(.» مىنوشتيم مىداديد، انجام را آنچه (21ما

خاتمه -

است نظارت بحث ساختن متوجه مىشود، مالحظه اسالمى مديريت ادبيات در آنچه . براى مىشود، استناد بدانها كه هم رواياتى و آيات بىنظمىها كنترل و تخلفات مهار بهبه استشهاد بهويژه است؛ اسالمى اداره در شده ياد معناى با نظارت وجود اثبات

) ( لحن با بيشتر كه خود، زمامداران به خطاب ع اميرالمؤمنين حضرت متعدد نامههاىتخلفات به اصوال و عموما نظارت، بحث كه حالى در است، همراه قاطعى و تند

ندارد .كارى

تشكيل سازمانها در نظامى معموال و مىيابد ربط تخلفات به نظم، و انضباط مبحثاز جدا مبحثى در كه كند رسيدگى تخلفاتى و اخالقى مسائل انواع به تا مىشود

. برنامه اجراى و عملكرد به نظارت، بحث گرديد مطرح انسانى نيروى منابع مباحث . يا كارگران بهتر، بيان به مىگردد باز عملكردها و استانداردها مقايسه و بودجه و

به را خود تالش بيشترين شوند، مرتكب انضباطى بى يا تخلف اينكه بدون كارگزاران . نقص به پيشرفت، عدم علت ندارد پيشرفتى برنامه، و كار مثال ولى مىبرند؛ كار

عدم و توانى كم يا كار تقسيم و سازماندهى ضعف به يا نظام، نارسايى يا برنامه ... مىگردد باز و كاركنان صحيح .گزينش

Page 565: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اختيار تفويض و برنامهريزى سوى به بيشتر نظارت، رويكرد و جهتگيرى اين، بنابرمباحث. جمله از را انضباط مبحث نوعا مديريت، نظريهپردازان اساس، اين بر است

مطرح مديريت وظايف مطالب زمره در را نظارت مبحث و انسانى منابع مديريت.مىكنند

به نظارت، بحث و برمىگردد خاطى افراد تنبيه و مجازات و اصالح به انضباط، بحث . در بايد اصطالح، اين طبق مىشود مربوط نظامها تصحيح و تنظيم و برنامهها اصالح

. را كاستىهايى نظارت، نتيجه اگر كرد نظر تجديد اسالمى مديريت نظارتى ادبيات . بايد هست، خطابى و عتاب هم اگر است مديريت كاستىهاى حقيقت، در دهد، نشان

) ( . كارگزاران به خطاب ع اميرالمؤمنين تند لحن ترتيب، اين با باشد مديران متوجهاعم معنايى نظارت و شود تسامح اينكه مگر مىشود، خارج نظارت مقوله از خود،. . دارند تفاوت هم با نيز نظارت و ارزيابى گيرد بر در نيز را انضباط و كند پيدا

تخصص، توان، درجه كه است، افراد شايستگى درجه تعيين هدف به شاغل ارزيابىحساب به شايستگى تعيين اصلى شاخصهاى از دلسوزى، مهارتو تجربه، ابتكار،

پيدا. موضوع ترفيعات و ارتقاها پاداشها، كه است شايستگى تعيين از پس مىآيندپيشرفت. از بلكه نمىشود، بحث افراد شايستگى از نظارت، در كه حالى در مىكنند

. به انضباط، مانند نيز ارزيابى مبحث مىآيد ميان به سخن آن، موانع و عوامل و كار . مطرح آنها متعاقب هم، تنبيه و پاداش نظام مىگردد باز انسانى منابع مديريت

. اجماال انضباط، و ارزيابى درباره رحمانى مديريت نظريه با تحقيق، اين در مىگردد . . مديريت اساس مىپردازيم نظارت درباره مديريت، اين ديدگاه به اكنون شديم آشنا

و سرمايه رشد توليد، رشد رشد، جلوههاى از و است گرفته قرار رشد بر رحمانى، . . اينكه به توجه با است امكانات از بهينه استفاده رشد، است سازمانى رشدبرنامهريزى مىشود، محسوب آن جدايىناپذير زوج و برنامهريزى بر متفرع نظارت،

در وگرنه، باشد دقيق آن، اجراى عوامل و موانع پيشبينى كه باشد گونهاى به بايدآيد مى پديد اخالل رشد، .تحقق

و كرد پيدا نظارت و انضباط ارزيابى، نظام سه بين را مشترك نكته يك بتوان شايدتحت بايد كارها حال، هر در يعنى هست؛ ناظر نظام يك به نياز سه، هر در كه اين آن

از پس و برنامهها كيفيت نظارت، از پس و شايستگىها ارزيابى، از پس تا باشند نظر . در نظارتى نظام يك از حاكى كه آياتى اين، بنابر آيند دست به تخلفات مراقبت،

Page 566: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

( . آيات اين به باشند داشته اشتراك عنصر سه هر در نوعى به مىتوانند هستند، قرآنشد (اشاره .

) ( ناظر و مراقب اگر مؤمنان يا و ص خدا رسول يا فرشتگان يا خداوند مبنا اين براين علمى، دقت با اما مىكنند؛ نظارت را كار نوع سه هر مىشوند، معرفى يكديگر

مىيابند استقرار مديريت مباحث جاى جاى در و مىكنند پيدا تمايز يكديگر از .مباحث

كه شدهاند، آورده برنامهها بر نظارت مبحث در بيشتر نظارت، آيات تحقيق، اين دراست بيشتر تناسب امر، اين .علت

امر سه هر در است، داشته كه بساطتى با نيز علوى و نبوى نظارتى نظام . ) كه) نبوده اينطور است بوده مشترك امور پيشرفت و تخلفات شايستگى،

تخلفات صرفا مىشدند، گمارده معصوم حاكم دو آن سوى از كه عيون، و جاسوسانخبر نيز را امور پيشرفت و مثبت امور بلكه كنند، گزارش و بررسى را تمردات و

.مىدادهاند

«: و واالمقام كه شده داده قرار نگاهبانانى شما بر همانا مىفرمايد كه قرآن سخن اين( » ، آگاهند مىكنيد، عمل آنچه به و هستند اين( 22نويسنده و دارد عام معنايى

» مىدهيد، » انجام را آنچه يعنى هستند؛ تفعلون ما يعلمون قرآن، تعبير به فرشتگان، » و. » اخالقى منفى، و مثبت اعمال كه است عام عنوانى مىدهيد انجام آنچه مىدانند

. ... اصل آيات، اين از ديگر، بيان به مىشود شامل را و برنامهاى و بودجهاى كارى،مىشود استنباط رحمانى مديريت در سازمانى، .نظارت

. مديريتنويسان اتفاقا است بوده عام هم نبوى و علوى نظارتى نظام علت، همين بهمىشوند روبهرو اطالعات از بسيارى حجم با مىرسند، كه نظارت مبحث به اسالمى

) ( و مىآيد دست به علوى و عملى و نظرى سيره و ص خدا رسول سنت و قرآن از كهديگر مباحث به نسبت نظارت، يعنى اسالمى، مديريت مباحث از بخش اين اصطالحا

و شد اشاره آن به كه است تحليلى از خالى انبوه، حجم اين ولى مىشود؛ تورم دچاراين موضوع كه نمىشود معلوم و مىپذيرد صورت نيز تفكيك عدم و خلط بسا چه

Page 567: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

لحاظ آن تعزيراتى و تخلفاتى و انضباطى جنبههاى بيشتر، بلكه چيست، نظارت،تخلفات. كه مىدهد نشان علوى حكومت اقتضائات و ويژگىها شرايط، البته مىشود

از تخلف توقع كه مسؤوالنى و منصوبان سوى از حتى است، مىشده انجام فراوانى ) ( و اسالم نوپايى علت به ص رسول حضرت زمان در كه حالى در است، نمىرفته آنان

و معجزات مشاهده و پياپى پيروزىهاى مسلمانان، تازه باالى انگيزش حكومت،ولى بود؛ كم حضرت آن كارگزاران سوى از دستكم تخلفات، فراوان، كرامات

از پس كه علوى، كاهش 25حكومت با مىشد، تشكيل نبوى حكومت از سال كه بود گونهاى به متنوع، حكومتى هاى سيره و خالفت انواع تجربه و انگيزهها

مىطلبيد خيانتها و تخلفات بعد در را بااليى .نظارت

فراوان نهجالبالغه در عتابآميز، و خطابى گفتههاى بلكه و نامهها حجم اساس، اين برتخلفات بعد به منحصر حضرت، آن نظارتهاى كه نيست معنا بدان اين باز ولى است؛بر نظارت آمد، خواهد آنها از تعدادى كه نامهها، همين ميان در بلكه است، بوده

مىشود مالحظه نيز برنامهها و .شايستگىها

از بخش اين در است، پرفايده اسالمى مديران براى نامهها اين مطالعه كه آنجا از . نامهها چينش مىپردازيم آنها جمعبندى به پايان، در و مىآوريم را آنها از برخى تحقيق،

كه مىشود تأكيد نكته اين بر و دارد وجود تحليلى هرگونه براى جا كه است گونهاى به ) شده ) لحاظ نامهها اين در برنامهاى و تخلفاتى شايستگى، نظارتى عام جنبههاى

) نظارت ) تحقيق بخش آخرين در چون اما نيست؛ ها برنامه بر نظارت صرفا و استنيست فايده از خالى نيز عام جنبه همين به پرداختن .هستيم،

علوى - سيره در نظارت از عالى نمونههايى

) نظارتهاى ) تكامليافته شكل كه است ضربالمثل ع اميرالمؤمنين زمان در نظارتفراوان و دقيق بسيار نظارتهاى همين كه معتقدند بسيارى عده بلكه است، بوده قبل . در كه حضرت، آن نامههاى شد حضرت آن شهادت زمينهساز عدالت، بر مبتنى

آن زمان در نظارت چگونگى بيان براى اسناد گوياترين شدهاند، گردآورى نهجالبالغه . اكنون ما است سياسى و اقتصادى انضباط انواع به ايشان اهتمام كيفيت و حضرت

مىآوريم را تذكرات اين از شاخصى :نمونههاى

Page 568: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

1. ) ع ) على امام حكومت عصر در قاضى، حارث بن شريح كه است شده نقل . را وى رسيد، امام به گزارش اين وقتى خريد دينار هشتاد به خود براى خانهاى

فرمود او به كرده، :احضار

« و كردهاى قباله را آن و خريده دينار هشتاد قيمت به خانهاى كه رسيده خبر من به. ! .» است بوده چنين مؤمنان امير اى كه داد پاسخ شريح گرفتهاى گواه و شهود آن بر

فرمود و كرد او به خشمآلودى نگاه :امام

« ! از نه و مىكند نگاه را قبالهات نه كه مىآيد سراغت كسى زودى به شريح اى! . . شريح اى مىدهد تحويل قبرت به تنها و مىكند خارج آن از را تو مىپرسد شهودت

نپرداخته خود حالل مال غير از را آن و نخريده خود غير ثروت از را خانه اين كه بنگر . اگر كه باش آگاه كردهاى زيانكار را خود آخرت، در هم و دنيا در هم كه باشى،در ديگر كه مىنوشتم گونه اين را قباله نسخه بودى، آمده من نزد خريد، هنگام . قباله، نسخه ندهى خرج به عالقه بيشتر، يا درهم يك بهاى به حتى خانهاى خريدن

: خريده است، كوچ آماده كه مردمان، از ذليل بندهاى كه است چيزى اين است اين . به. خانه، اين هالكان كوچه در و فانىشوندگان محله در غرور، سراى از خانهاى است

. : حد و مصائب به دوم حد مىخورد بالها و آفات به آن حد يك مىشود منتهى حد چهارمىشود منتهى اغواگر شيطان به آن چهارم حد و سستكننده هوسهاى و هوا به سوم

. مدت از پس كه كسى از آرزوها مغرور را خانه اين است جا همين خانه، در وذلت در ورود و قناعت عزت از خروج مبلغ به برمىبندد، رخت جهان اين از كوتاهىشود، واقع معامله اين در خالفى كشف و نقص و عيب هرگونه و خريده دنياپرستى

سلطنت زايلكننده و جباران جان گيرنده و پادشاهان اجسام بيمارىبخش عهده بهرا مال كه كسانى عهده به و است حمير و تبع قيصر، كسرى، همچون فرعونها،

كردند طالكارى ساختند، محكم و كردند بنا كه آنان و افزودند آن بر و كردند گردآورىباقى خود فرزندان براى خود، گمان به و كردند نگهدارى و اندوختند و دادند زينت و

يعنى مىشوند؛ رانده عقاب و ثواب محل و حساب پاى در همگى كه همانها گذاردند،زيان به آنجا در بيهودگان و باشد رسيده الهى قضاوت داورى فرمان كه هنگامى

و. گردد خارج هوس و هوا تأثير تحت از كه آنگاه است، عقل قباله، اين شاهد برسند(.» برد در به سالم جان دنيا عاليق (23از

Page 569: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

خريد براى پايه، بلند شخصيتهاى از يكى به جالبى نظارت و مراقبت و تذكرات چهخانه !يك

2. ) ( آذربايجان زمامدار قيس، بن اشعث به ع حضرت آن :نامه

« نيز تو و تو گردن در است امانتى بلكه نيست، نان و آب وسيله تو براى فرماندارى، . . مورد در دهى خرج به استبداد ندارى حق رعيت، درباره باشى مافوق مطيع بايد

. تو اختيار در خدا اموال مكن اقدام اطمينان و احتياط با جز كارى هيچ به بيتالمال،است اميد و بسپارى من دست به را آن بايد كه هستى او خزانهداران از تو و است

( .» نباشم تو براى بدى رئيس (24من

3. ) بصره ) فرماندار عباس، بن عبدالله به ع حضرت آن نامههاى :از

« . بنىتميم طايفه دادهاند گزارش من به را آنان با خشونت و بنىتميم با تو رفتارى بدميانشان در ديگرى نيرومند دادهاند، دست از نيرومند مردى هرگاه كه هستند همانها

! بر ... آنچه مورد در خداوند است اميد كن، مدارا ابوالعباس اى است گشوده چشمرفتار اين در دو، هر زيرا بيامرزد؛ را تو شده، جارى شر و خير از دستت، و زبان

دگرگون تو درباره نظرم و بماند پايدار تو به من ظن حسن كن سعى و شريكيم( .» والسالم. (25نشود

4. ) فرماندارانش ) از يكى به ع حضرت آن :نامه

« تو سنگدلى و تحقير قساوت، خشونت، از فرماندارىات محل دهقانان بعد، امايافتم؛ شدن نزديك شايسته نه را آنان انديشيدم، آنان درباره من و آوردهاند شكايت

. از لباسى پس بستهايم پيمان آنان با زيرا جفا؛ و دورى سزاوار نه و مشركند؛ زيرا . با نرمش و شدت ميان رفتارى با بپوشان آنان بر شدت از كمى با همراه نرمش،

Page 570: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. زياد نه كن نزديك را آنان زياد نه كن، رعايت آنان ميان در را اعتدال كن معامله آنان(26دور«.)

5. ) ( ) ( كه ، عباس بن عبداله بصره فرماندار جانشين ابيه، بن زياد به ع على امام نامهاز را آنجا نواحى ديگر و كرمان فارس، اهواز، بصره، فرماندارى روزگار، آن در

بود عهدهدار امام :(سوى

« بيتالمال غنايم از كه رسد گزارش اگر كه مىكنم ياد سوگند خداوند به صادقانهدر كه بگيرم سخت تو بر آنچنان برداشتهاى، خيانت به زياد، يا كم چيزى مسلمين،

( .» . والسالم شوى ضعيف و حقير و نوا بى و بهره كم (27زندگى،

مىنويسد .6 او به :همچنين

« . از و باش فردا فكر به امروز از كن پيشه را ميانهروى و بگذار كنار را اسرافاز نيازت روز براى را زيادى و نگاهدار خويش براى ضرورت، مقدار به دنيا اموال

(.) كن ) ذخيره قيامت براى و بفرست (28پيش

7. : ( ) هيچ ) اسالم، پيامبر سخنان از پس مىگويد كه عباس بن عبدالله به ع امام نامهنيافتم سودمند سخن، اين اندازه به را (سخنى :

« دستش از هرگز كه چيزى به رسيدن علت به مىشود، مسرور گاهى انسان بعد، اماآن. به هرگز كه چيزى دادن دست از علت به مىشود، ناراحت گاهى و نمىرفت

و. شدهاى نايل بدان آخرت، راه در كه باشد چيزى از بايد تو خوشحالى نمىرسيد . آنچه به دادهاى دست از و است آخرت به مربوط كه باشد امورى از بايد تو تأسف

آن بر مىدهى، دست از دنيا از كه را چه آن و مباش خوشحال آنقدر مىرسى، دنيا از(.» . رسيد خواهى آن به مرگ، از پس كه باشد آن در همتت مكن جزع و مخور تأسف

29)

Page 571: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

8. ) ( مىشدند زكات جمعآورى مأمور كه افرادى به ع امام سفارشهاى :از

« اين در و كن حركت بىشريك، و يكتا خداوند برابر در مسؤوليت احساس و تقوا با . حق از آنچه از پيش مگذر ناخشنود او سرزمين از و مترسان را مسلمانى هيچ راه، . كنار در رسيدى، قبايل آبادى به كه گاه آن پس مگير او از است، اموالش در خداوند . تا برو آنان سوى به وقار و آرامش با سپس مشو خانههاشان داخل و آى فرود آب . . آن از پس نورز بخل تحيت اظهار از و كن سالم آنان به قرارگيرى ايشان ميان در

! : تا فرستاده شما سوى به خليفهاش و خدا ولى مرا خدا بندگان اى مىگويى آنان به . كه هست خدا از حقى شما اموال در آيا بگيرم هست، اموالتان در كه را، خدا حق

: اگر و مكن مراجعه او به ديگر نه، گفت كسى اگر بپردازيد؟ نمايندهاش به را آن : را او يا كنى تهديد يا بترسانى را او كه اين نه اما برو؛ همراهش بلى، داد پاسخ كسى

. داراى اگر و بستان داد، تو به نقره و طال از چه هر سازى مكلف مشكلى كار بهكه گاه آن و است او آن از بيشتر زيرا مشو؛ داخل او اذن بدون بود، شتر يا گوسفندو مده فرارى را حيوانى مكن، عمل سختگير و مسلط شخصى همچون شدى، وارد

) ( ... شخص به جز را شتران و گوسفندان چوپانى مركز به آوردن وقت نكن ناراحتمىراند تند نه اجحافگر، نه است، سختگير نه كه حافظ، و امين و مهربان و خيرخواه

مسپار مىكند، خسته را حيوانات نه .و

كه مصارفى در را آنها تا ساز روانه ما سوى به فورا كردى، جمعآورى چه هر سپسخود، امين دست به را آنان كه گاه آن و كنيم مصرف است، داده فرمان خداوندجدايى نوزادش و شتر بين كه كن سفارش او به سپردى، مركز به رساندن براى

شتران، بر شدن سوار در و شود وارد زيان بچهاش به كه ندوشد را آن شير و نيفكنددادن سوارى كه را، زخمى يا و خسته شتر مراعات نيز و كند مراعات را عدالت

. به علفدار، جاده كنارهاى از و ببرد آب بركه به را آنها بكند است، مشكل برايشو آب به كه گاه آن و بدهد استراحتشان ساعاتى و نسازد منحرف بىگياه جاده درون

ما به كه هنگامى تا بخورند علف و بنوشند آب كه دهد مهلت مىرسد، علفزاركتاب طبق را آنها تا كوفته، و خسته نه باشند، سرحال و فربه خدا اذن به مىرسند، . تو هدايت و پاداش بزرگى باعث برنامه، اين كنيم تقسيم پيامبرش سنت و خدا

(.» . ه شاءالل ان بود (30خواهد

Page 572: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

9. ) ( زكات گردآورى براى كه كارمندانى از بعضى به ع امام سفارشهاى از:مىفرستادند

« آنجا در مىدهد، فرمان مخفى اعمال و پنهانى امور در خدا از ترس و تقوا به را اوكه داده فرمان او به نيز و نيست او از غير احدى و گواه و شاهد خدا جز كس هيچ كه

مىدهد انجام را آن خالف پنهانى، در كه ندهد انجام آشكارا را خدا اطاعتهاى از عملى ) نداشته ) مخالفت هم با گفتارش و كردار آشكارش، و پنهان كه كس آن بداند بايد و

است داده انجام خالصانه را خدا عبادت و كرده ادا را الهى امانت .باشد،

. به و نزند بهتان را آنان نشود روبهرو مردم با عبوس چهره با كه داده فرمان او به وآنان زيرا نكند؛ بىاعتنايى است، رئيس كه اين علت به برترىجويى، حساب به آنان

حقوق استخراج در كمككاران و هستند دينى .برادران

از شريكانى و است معينى حق و مشخص نصيب زكات، اين در تو براى كه بدان . به بايد هم تو مىدهيم، را تو حق ما كه گونه همان دارى بىنوا ضعيفانى و مستمندان

. رستاخيز، در كه بود خواهى مردمى از نكنى، چنين اگر باشى وفادار آنان حقوق . خداوند، پيشگاه در كه كسى حال به بدا دارى شكايتكننده و دشمن همه، از بيش

و بدهكاران و ماندهاند محروم حقشان از كه آنان و سائالن و مساكين و فقرا . خوار را امانت كه كسى باشند او شاكى و خصم ماندگان، راه در و ورشكستگان

درهاى نسازد، منزه آن از را دينش و خويشتن و بيااليد خيانت به دست و بشماردخواهد رسواتر و خوارتر قيامت، در و گشوده خود روى بر دنيا در را رسوايى و ذلت

پيشوايان به تقلب تقلب، رسواترين و است ملت به خيانت خيانت، بزرگترين و بود(.» والسالم. (31مسلمين

10. ) ( مصر حكومت به را وى كه هنگامى ابىبكر، بن محمد با ع حضرت آن عهدنامهكرد :منصوب

Page 573: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« . چهره بگذار زمين بر را ماليمت و نرمش پهلوى و بگستر آنان بر را محبت بالهاىتا كن مراعات نگاهت در حتى را ايشان بين در تساوى و گشادهدار آنان بر را خويش

تو از عدالت، انجام در ضعيفان و نورزند طمع تو بىدليل حمايت در كشور، بزرگاننشوند .مأيوس

! مصر لشكر يعنى لشكرم، بزرگترين سرپرست را تو من كه بدان ابىبكر محمدبن اىكنى،. دفاع دينت از و مخالفت دلت خواستههاى با كه است الزم تو بر پس ساختم

براى را خداوند هرگز و باشد نمانده باقى بيش زندگانىات از ساعت يك چه گرو مىگيرد را كس همه جاى خداوند زيرا نياور؛ خشم به مخلوقاتش از احدى رضايت

. كه آن نه آر، جاى به خويش اوقات در را نماز بگيرد را خداوند جاى نمىتواند كسىاندازى تأخير را آن كار، به اشتغال بههنگام و كنى تعجيل انجامش در بيكارى بههنگام

... دل در كه مىترسم شما از كسانى از بود خواهد نماز تابع اعمالت همه كه بدان و(.» ناپسند و زشت دارند اعمالى و دلپسند مىگويند سخنانى دانا، زبان در و منافقند

32)

11. ) ( فرماندارانش از يكى به ع امام :نامه

« باشى، داده انجام اگر كه است شده گزارش جريانى من به تو درباره بعد، اما) فرماندارى ) امانت و كردهاى عصيان را امامت آوردهاى، خشم به را پروردگارت

. ويران را آباد زمينهاى تو كه رسيده خبر من به اى كشيده رسوايى به را خوداست، بوده دستت زير كه بيتالمال، از و كردهاى تصاحب توانستهاى، آنچه و كردهاى . از خداوند حساب كه بدان و بفرست برايم را حسابش فورا خوردهاى خيانت به

(.» . والسالم است سختتر مردم (33حساب

12. ) ( فرماندارانش از ديگر يكى به ع امام :نامه

« ) صاحب ) را تو و دادم قرار زمامدارى و حكومت امانتم در شريك را تو من بعد، اما . به نيافتم، تو از مطمئنتر خود، خويشاوندان و خاندان ميان از من ساختم خود اسرار

ديدى كه همين تو اما داشتم؛ سراغ تو در كه امانتى اداى و يارى مواسات، سبب

Page 574: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ميان در امانت ايستاده، محكم نبرد، در دشمن و گرفته سخت عمويت پسر بر زمانحمايتكنندهاى داده، دست از اختيار را امت اين و شده بىمقدار و خوار مردم،

مفارقت ديگران همراه و ساختى دگرگون عمويت پسر با را پيمانت و عهد نمىيابد،او به خائنان، با و شدى همصدا كشيدند، يارىاش از دست كه كسانى با جستى،

. تو گويا نمودى ادا را امانت حق نه و كردى يارى را عمويت پسر نه ورزيدى، خيانت . پروردگارت سوى از بينهاى و حجت گويا ندادهاى انجام خدا براى را خود جهاد

نيرنگ و حيله دنيايشان غصب و تجاوز براى امت، اين با تو گويا و نداشتهاى دريافت. اختيارگيرى در را غنايمشان و بفريبى را اينان كه بود اين مقصدت و بردى كار به

به عجله با نمودى، تسريع كردى، پيدا را امت به خيانت تشديد امكان كه گاه آن پسزنان براى كه اموالشان، از داشتى، اختيار در آنچه از و افتادى آنان بيتالمال جان

و زخمى گوسفند كه گرسنهاى گرگ همانند ربودى؛ مىشد، نگهدارى ايتامشان و بيوه . دل و گشاده سينهاى با حجاز سوى به را آن سپس بربايد را شكستهاى استخوان

! . گويا دشمنت با بىپدر كنى گناه احساس كار، اين در كه بىآن كردى، حمل خوشبه - - آيا ه الل سبحان مىكردى حمل خود خانه به سرعت به را مادرت و پدر ميراث

نمىترسى؟ قيامت روز در حساب دقيق بررسى از ندارى؟ ايمان معاد

! آشاميدنى و خوردنى چگونه مىآمدى شمار به خردمندان از ما پيش در كه كسى اىبا چگونه مىآشامى؟ حرام و مىخورى حرام مىدانى حالىكه در مىبرى، فرو دهان در را

به را زنان و مىخرى كنيز خدا راه مجاهدان و مؤمنان و مسكينان و يتيمان اموالو داده اختصاص آنان به خداوند را اموال اين مىدانى كه حالى در مىگيرى، همسرى

اموال و بترس خدا از مىكنند؟ حفظ و نگهدارى را اسالم بالد آن، وسيله به مجاهدان،دهد، امكان من به خداوند و نكنى را كار اين اگر كه بازگردان سويشان به را اينان

كس هيچ كه شمشيرم اين با و داد خواهم انجام تو درباره خدا برابر در را وظيفهامزد خواهم تو بر شد، دوزخ داخل كه اين مگر نزدم .را

هواخواهى و پشتيبانى هيچ بودند، كرده را كار اين حسين و حسن اگر سوگند خدا بهاز را حق كه گاه آن تا نمىگذاردند تأثير من اراده در و نمىكردند دريافت من ناحيه از

. كه خداوندى به سازم دور دادهاند، انجام كه ناروايى ستمهاى و بستانم آنان ] [ ! بود، حالل من براى گرفتهاى، تو آنچه فرضا اگر سوگند است جهانيان پروردگار

. و دار نگه دست اين، بنابر دهم قرار بازماندگانم براى ميراث را آن تا نبود خوشايندمو شدهاى پنهان خاكها زير در رسيدهاى، زندگى آخر مرحله به كه كن انديشه

. حسرت نداى بلند، صداى با ستمگر كه جايى در است شده عرضه تو به اعمالت

Page 575: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

راه ] ولى مىكند بازگشت درخواست ساخته، ضايع را خود عمر كه كسى و مىدهد(.»] است مسدود چاره و (34فرار

13. ( ) ( شهرهاى از داروشيرفره فرماندار شيبانى، هبيره بن مصقلة به ع امام نامه(فارس :

« داده - انجام را كار اين و باشد درست اگر كه رسيده گزارش تو درباره من بهغنايم - تو كه كردهاى عصيان را امامت و آورده خشم به را پروردگارت باشى،خونهايشان و آمده دست به اسبهايشان و اسلحه وسيله به كه مسلمانان، به مربوط

برگزيدهاى، خود كه قبيلهات، باديهنشينان از افرادى بين در شده، ريخته راه اين درمىكنى .تقسيم

! اين اگر آفريد را انسانى روح و شكافت خاك زير در را دانه كه كسى به سوگندخواهد كم مقدارت و ارزش و شد خواهى خوار من نزد در تو باشد، درست گزارش

از. كه مكن اصالح دينت نابودى با را دنيايت و مشمار سبك را پروردگارت حق بود ... تو پيش يا من نزد كه مسلمانانى حق كه باش آگاه بود خواهى افراد زيانكارترين

سهميه و آيند من نزد به آنان همه بايد و است مساوى اموال اين تقسيم در هستند،(.» بگيرند من از را (35خود

14. ) ( بصره فرماندار حنيف، بن عثمان به ع حضرت :نامه

« ! اهل متمكنان از مردى كه است شده داده گزارش من به حنيف پسر اى بعد، اماشتافتهاى، آن سوى به سرعت با تو و كرده دعوت ميهمانىاش خوان به را تو بصره،

تو پيش ديگرى از پس يكى غذا، بزرگ ظرفهاى و رنگارنگ هاى طعام كه حالى دركه كنى قبول را جمعيتى دعوت تو كه نمىكردم گمان من و مىشد داده قرار

. آيا كه بنگر مىخورى، آنچه به مىشوند دعوت ثروتمندانشان و ممنوع نيازمندانشان . آنچه و بينداز دهان از بود، مشتبه تو بر بودنش حالل آنچه گاه آن حرام يا است حالل

! ... خدا از حنيف پسر اى اين، بنابر كن تناول يقيندارى، بودنش حالل و پاكيزگى به

Page 576: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

(.» گردد امكانپذير جهنم آتش از تو خالصى تا كن اكتفا نان قرصهاى همان به و بترس36)

15. ) ( سپاهش سران به ع امام نامههاى :از

« و برترى كه است اين است، الزم آن انجام زمامدار و والى بر كه حقى بعد، امارعيت برابر در را او نبايد شده، داده او به كه خاصى مقام و رسيده او به كه فضلى

به را او بيشتر، چه هر بايد داشته، ارزانى او به خداوند كه نعمتى اين و كند دگرگون . اين شما بر من حق كه باشيد آگاه سازد مهربان برادرانش به و نزديك خدا بندگان

پيش كه امورى در و نسازم پنهان شما از را سرى هيچ جنگى، اسرار جز كه استشما از را حقى هيچ ندهم، انجام شما مشورت بدون كارى الهى، حكم در جز مىآيد،در شما همه و كنم پرداخت آن سررسيدن و وقت در را آن بلكه نيندازم، تأخير به

. به خداوند نعمت و دادم انجام را وظايف اين كه گاه آن باشيد مساوى من پيشگاهمن فرمان از كه موظفيد گرديد، الزم شما بر من اطاعت حق و مسلم شما

. تفريط و سستى است، مصلحت و صالح به آنها انجام كه كارهايى در نكنيد سرپيچى . من برابر در را وظايف اين اگر رويد فرو حق، براى سختى، درياهاى در و نداريد روا . را او سپس است خوارتر من نزد همه از برود، كج راه از كه كس آن ندهيد، انجام

. از را فرمان اين داشت نخواهد من نزد فرارى راه هيچ و مىكنم كيفر سختى به. بگذاريد اختيارشان در امورتان اصالح راه در را خود آمادگى و بپذيريد خود امراى

(37والسالم«.)

16. ) ( مصر استاندار اشتر، مالك به ع امام :نامه

و است عام و خاص نزد آنها معروفترين و نهجالبالغه نامه طوالنىترين نامه، اينطول در چون ما ولى شود؛ ارائه حكومت دستورالعمل عنوان به بايد آن مجموعه

آن نظارتى ابعاد و بخشها بيان به اكنون كردهايم، استفاده آن از بارها پژوهش، اينمىكنيم .بسنده

Page 577: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

را خود نابهجاى خواستههاى كه مىدهد فرمان مالك به نامه، اين از بخشى در حضرتنفس زيرا گيرد؛ پيش را خويشتندارى نفس، وسوسههاى بههنگام و بشكند هم در

او حال شامل الهى رحمت كه آن مگر مىكند، وادار بدى به را انسان همواره اماره،:شود

زيرا - شمارى؛ غنيمت را آنان خوردن كه نباش، مردم با درندهاى حيوان همچون : تو همچون انسانهايى يا هستند تو ايمانى برادران يا نيستند بيش گروه دو .آنان

كه - كيفرى از هيچگاه و مباش پشيمان كردهاى، كه بخششى و عفو از هرگزمبال خود به .نمودهاى،

كه - دارند عيوبى مردم زيرا باشند؛ دورتر تو از عيبجوترند، رعيت از كه آنان بايد . پنهانى عيب كه نباش درصدد است سزاوارتر همه از عيوب، آن پوشاندن در والىاصالح گشته، ظاهر برايت آنچه كه است آن تو وظيفه بلكه آورى، دست به را آنان . كه آنجا تا اين، بنابر مىكند حكم آن درباره خدا است، مخفى تو از آنچه و كنىمردم بر دارى دوست كه را عيوبى خداوند تا ساز پنهان را مردم عيوب تواندارى،

] [ . اسباب و بگشا دارند، كينه كه را آنان عقده خوب رفتار با دارد مستور نشود، فاش . تصديق در نكن غفلت نيست، روشن برايت آنچه از و كن قطع را عداوت و دشمنىخيانت شوند، جلوهگر خيرخواهان لباس در گرچه آنان زيرا مكن؛ تعجيل سخنچينان

.مىكنند

سبب - كار اين زيرا باشند؛ مساوى نظرت در بدكار، و نيكوكار افراد نبايد هرگزبدشان عمل در بدكاران و شوند بىرغبت نيكىهايشان در نيكوكار افراد كه مىشود

. ده پاداش كارش مطابق را اينان از كدام هر گردند .تشويق

و - باشى خوشبينتر گرفتهاند، قرار تو احسان مورد بيشتر كه آنان به است سزاواربدبينتر ، شدهاند واقع تو بدرفتارى مورد كه آنان به .برعكس،

Page 578: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كارهاى - و كن تشويق را آنان پىدرپى و بخش توسعه را سپاهت سران اميد ميدانبه را شجاعانشان آنان نيك كارهاى يادآورى زيرا برشمار؛ دادهاند، انجام كه را مهمى. ان مىشوند تشويق كار به مىورزند، كندى كار در كه آنان و مىكند وادار بيشتر حركت

تالش. و زحمت هرگز و بدانى دقت به را آنان از كدام هر زحمات بايد سپس شاءاللهبه هست، آنچه از كمتر را او خدمت ارزش و ندهى نسبت ديگرى به را آنان از كسى

ارجش پر خدمت كه نشود سبب كسى كوچكى و حقارت همچنين و نياورى حسابآورى حساب به كوچك .را

زد - خيانت به دست آنان از يكى اگر بگير، نظر زير سخت را خويش انصار و اعوان ) از ) مقدار همين به دادند، گزارش چنين متفقا جاسوسان تو سرى مأموران و

او داده، انجام كه خيانتى مقدار به و بگير كيفر تازيانه زير را او و كن قناعت شهادت . او بر را خيانت نشانه و بنشان مذلت و خوارى جايگاه در را او سپس كن كيفر را

كن ] معرفى چنان جامعه به را او بيفكن گردنش به را تهمت و ننگ گردنبند و ده قرارگردد ديگران عبرت [كه .

- ... باشد دهندگان ماليات صالح كه گونهاى به بگير، نظر زير دقيقا را ماليات و خراجبه و مىپردازند اموال جمع به زمامداران كه است آن علت به آنان فقر و بيچارگى

نمىگيرند عبرت گذشته زمامداران تاريخ از و بدگمانند حكومتشان .بقاى

داراى - كه بگذار كسانى اختيار در را خود مخفى طرحهاى و نقشهها و سرى نامههاىو سست را آنان مقام، و موقعيت كه كسانى باشند، اخالقى اصول اساسىترين

و كنند گستاخى و مخالفت تو با مردم، سران و بزرگان حضور در كه نسازد، مغروراز صحيحش پاسخهاى گرفتن و تو به كارمندانت، نامههاى رساندن در غفلت اثر در

كنند كوتاهى .تو

آنان - شورش و نيرنگ از و سالمند مردمى صنعتگران، و پيشهوران و بازرگانان . در كه آنان چه آنان، وضع از بايد اما آرامشطلبند؛ و صلحدوست آنان نيست بيمى

و جستوجو هستند، كنار و گوشه در كه آنان چه و مىكنند زندگى تو فرماندارى مركزو تنگنظر گروهى آنان ميان در شد، گفته آنچه همه با كه بدان ولى كنى؛ بازرسىمورد مواد احتكار پى در همواره كه هستند آن قبيح و زشت صورت به هم آن بخيل،

Page 579: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

و عيب و مردم توده زيان موجب اين و معامالتند همه بر يافتن تسلط و مردم نياز ) ( . آن از ص خدا رسول كه كن جلوگيرى شدت به احتكار از است زمامداران بر ننگ

. نرخهايى و عدل موازين با گيرد، صورت آسان شرايط با معامالت بايد فرمود منعاز تو نهى از پس كسى هرگاه و خريدار به نه و رساند زيان فروشنده به نه كه

اين ولى بكوش؛ او مجازات در و كن كيفر را او بزند، دست كارى چنين به احتكار،باشد حد از بيش نبايد .مجازات

طبقه - مردم وضع تا برگزين باشد، متواضع و ترس خدا كه اطمينان، مورد فردى . مالقات بههنگام كه كن رفتار گونهاى به گروه آن با سپس دهد گزارش تو به را پايين

باشد پذيرفته عذرت .پروردگارت،

- . مجلس كنى رسيدگى شخصا آنان نياز به كه كن مقرر وقتى خود، مراجعان براى . به نبند كس هيچ روى به را آن درهاى و ده تشكيل آنان براى همگانى و عمومى

از را پاسبانان و محافظان و لشكريان و كن تواضع آفريد، را تو كه خداوندى خاطرتو با را خود سخنان لكنت، و ترس بدون و صراحت با هركس تا ساز دور مجلس اين

.بگويد

از - زمامداران بودن دور زيرا مدار؛ پنهان رعيت از طوالنى زمانى در را خود هيچگاه . اين و است مملكت امور از بىاطالعى و محدوديت نوعى موجب خود رعايا، چشم . نتيجه، در مىكند قطع نهانى مسائل از را آنان آگاهى زمامداران، داشتن پنهان چهره

نيكو زشت كار و زشت نيك كار بزرگ، آنان نزد در كوچك و كوچك آنان نزد در بزرگاز كه امورى و است بشر حال هر به زمامدار زيرا شود؛ مى آميخته باطل به حق و

. بشود تا ندارد مشخصى عالمت هميشه حق ديگر، سوى از نمىداند است، پنهان اوداد تشخيص دروغ از را .راست

موجب - آنچه درباره را خويش عذر و كن افشاگرى برند، بد گمان تو به رعايا هرگاه. ساز برطرف را آنان بدبينى صراحت، با و بگذار ميان در آنان با آشكارا شده، بدبينى

رد است، آن در خدا رضاى و مىشود پيشنهاد دشمن جانب از كه را صلحى هرگزو هم از آرامش خودت براى و نيرو تجديد و آسايش سپاهت براى صلح، در كه مكن

صلح، پيمان از پس دشمنت از زنهار، زنهار، اما است؛ امنيت ملتت براى غمها

Page 580: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

. اين، بنابر سازد غافلگير كه مىشود نزديك گاهى دشمن زيرا باش؛ برحذر سختبگذار كنار را خوشبينى روح موارد، اين در و گير كار به را .دورانديشى

انتقام، - كيفر ساختن نزديك در چيز هيچ زيرا بپرهيز؛ ناحق به خون ريختن از زنهار،همچون زمامدارى، به بخشيدن پايان و نعمت زوال سرعت مجازات، ساختن بزرگ

ميان در چيز هر از پيش قيامت، دادگاه در سبحان خداوند و نيست ناحق خون ريختن . اين، بنابر كرد خواهد دادرسى شده، ريخته كه خونهايى درباره خود، بندگان

مىكند، سست و تضعيف را آن زيرا مكن؛ تقويت حرام خون ريختن با را زمامدارىاتو خدا نزد عذرى هيچگونه و مىكند منتقل ديگران به را آن و مىكند را آن بنياد بلكه

خطا قتل به اگر و است قصاص آن كيفر زيرا نيست؛ پذيرفته عمد قتل در من نزدغرور مبادا كرد، كيفر را كسى ناروا به دستت و تازيانه و شمشير و گشتى مرتكب

جلب را آنان رضايت و بپردازى را مقتول اولياى حق كه شود آن از مانع زمامدارى،.كنى

. همچنين باشى خود از پيش عادالنه حكومتهاى ياد به همواره كه است واجب تو بركتاب در كه فريضهاى يا و رسيده پيامبر از كه اثرى يا خوب روشهاى بر را خود توجه

. مشاهده من روش در كه حكومت از خطوطى به دار معطوف آمده، خداوندتمام تو بر را خود حجت آن با كه عهدنامه، اين از پيروى براى و كن اقتدا كردهاى،داشته من نزد عذرى شود، چيره تو بر سركش نفس اگر كه كن كوشش ساختهام،

.باشى

خواستهها، همه انجام بر عظيمش قدرت و وسيع رحمت آن با بزرگ، خداوند از مننزد كه كنيم كارى و آوريم دست به را او رضاى تا دارد موفق را تو و من كه مىطلبمدر خوب آثار و بندگان ميان در نيك ثناى و مدح با همراه باشيم، معذور خلقش و او

كه مىخواهم او از نيز و او پيشگاه در شخصيت فزونى و نعمت تماميت و شهرهاباز او سوى به هم ما كه بخشد پايان شهادت و سعادت با را تو و من زندگى

. بسيار. و فراوان سالمى باد، پاكش دودمان و خدا پيامبر بر درود و سالم و مىگرديم(38والسالم«.)

17. ) ( عراق كشور آبادىهاى از هيت، فرماندار نخعى، زياد بن كميل به ع امام :نامه

Page 581: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

« وظيفه در آنچه بر اصرار و شده گذارده او برعهده آنچه انجام در سستى بعد، اما . قرمتيا اهل به تو است كننده هالك و باطل نظريه و روشن ناتوانى يك نيست، او

رها بىدفاع گذاردهايم، تو عهده بر را حفظش كه را مرزهايى ولى كردهاى؛ حمله . براى. شدهاى پلى حقيقت، در تو است بيهوده و نادرست فكر يك كار اين ساختهاى

. نه دارى، توانايى بازوى نه بگشايند غارت دست دوستانت بر مىخواهند كه دشمنانشوكت نه و مىكنى حفظ را مرزى نه مىكنى، ايجاد دشمن دل در ترسى و هيبت

بهخوبى آنان از و كنى مى كفايت را ديارت و شهر اهل نه مىشكنى، هم در را دشمن(.» مىسازى بىنياز آنجا در دخالت از را پيشوايت و امير نه و مىكنى (39دفاع

18. ) ( كوفه زمامدار اشعرى، ابوموسى به ع امام :نامه

« . كه هنگامى تو ضرر به هم هست، تو سود به هم كه دادهاند گزارشى من بهو ببند محكم را بندت كمر و زن كمر بر دامن فورا مىشود، وارد تو بر من فرستاده

. و يافتى را حق اگر كن دعوت هستند، تو با كه كسانى از و آى بيرون خانهات ازاز كردى، پيشه را سستى اگر و بفرست ما سوى به را آنان گرفتى، را خود تصميم ! . از دست و آمد خواهند سراغت به باشى، جا هر سوگند خدا به شو دور خود مقام

تو خشك و تر و استخوان و گوشت تا ساخت نخواهند رهايت و داشت نخواهند بر تو . بركنارىات و بازنشستگى در كه آن از پيش ده، انجام را كار اين آميزند در هم به را

. . سر پشت از كه ترسيد خواهى گونه همان است، تو روى پيش آنچه از گردد تعجيلقدر همان دنيا در و گيرد فرا ترس را وجودت سراسر كه گيرند سخت تو بر آنچنان

. بر بايد كه است بزرگى بسيار حادثه اين آخرت در كه شد خواهى زده وحشترا ناصافش كوههاى و ساخت هموار را سختىهايش و مشكالت و شد سوار مركبش

. را نصيب و بهره و باش خويش كار مالك و گير كار به را خود انديشه پس كرد صافراه به رسيدگى و كاميابى بدون رو، كنار نيست، خوشايند تو براى اگر و درياب

به. آنچنان و داد خواهند انجام را وظيفهات ديگران باشى، خواب تو اگر رستگارى ! . : راه اين سوگند خدا به است كجا فالنى نگويند كه شوى سپرده فراموشى دستچه خدانشناسان كه ندارم باكى من و مىگردد انجام حق مرد دست به و است حق

(.» . والسالم مىكنند (40كار

Page 582: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

19. ) ( مدينه فرماندار حنيف، بن سهل به ع امام :نامه

« . بر پيوستهاند معاويه به مخفيانه تو قلمرو از افرادى كه رسيده خبر من به بعد، اما . براى مخور افسوس ماندهاى، بىبهره آنان كمك از و دادهاى دست از كه تعداد اين

اين و شتافتهاند جهل و كوردلى سوى به حق، هدايت از كه بس گمراهى همين آنان . روى آن به سرعت با كه هستند پرستانى دين آنان خاطراست آرامش مايه تو براى

خاطر به و شنيده را آن گزارش و شناخته بهخوبى را عدالت كه حالى در آوردهاند، . اين از آنان دارند برابر حقوق ما حكومت آيين در ما، نزد در مردم همه كه سپردهاند

. رحمت از باشند دور گريختهاند منفعتطلبى و تبعيض و خودخواهى سوى به برابرى، ! اميدواريم! ما و نياوردهاند روى عدل به و نگريختهاند ستم از آنان سوگند خدا به خدا

. ان هموار را سختىها و سازد آسان ما بر را مشكالت خداوند راه، اين در كهه«.) (41شاءالل

20. ) ( كرده خيانت خويش فرماندارى كار در كه عبدى، بنجارود منذر به ع امام نامه:بود

« هم تو كردم گمان و ساخت تو به خوشبينى گرفتار مرا پدرت شايستگى بعد، اما . از پيروى در تو كه دادند خبر من به ناگهان مىروى او راه از و هستى او هدايت پيرو

با را دنيايت نگذاشتهاى، باقى چيزى آخرتت براى و نمىكنى فروگذار هوس و هوابرقرار دينت قطع قيمت به خويشاوندانت با را پيوندت و مىسازى آباد آخرتت ويرانى

و. خانوادهات باركش شتر باشد، درست است، رسيده من به تو از آنچه اگر مىكنىكه دارد را اين شايستگى نه باشد، تو همچون كه كسى و باشد بهتر تو از كفشت بند

يا و باالبرند را قدرش يا شود اجرا او وسيله به كار نه و بسپارند او به را مرزى حفظ . با كنند اعتماد او به بيتالمال حقوق جمعآورى در يا و سازند شريكش امانتى در

(.» كن حركت من سوى به نامه، (42رسيدن

ها نامه بندى جمع

Page 583: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

را توجه درخور نكته چند شد، نقل نهجالبالغه از كه بيستگانه، نامههاى جمعبندى ازكرد استفاده :مىتوان

1. - ) كه ) مىآيد دست به نامهها عنوان از كه ع اميرالمؤمنين گسترده بسيار حكومت ) ( ) را ) ديگر نقاطى و آذربايجان و شيراز ايران ، مدينه و مكه حجاز عراق، مصر،

ارتباطى - وسايل با آنهم دارد، نياز را دشوارى بسيار نظارتى نظام مىشود شامل« » به » يعنى ؛ بلغنى كه است اين نامهها همه در ثابت عبارت ولى زمان؛ آن بسيط

.»... و اطالعاتى دستگاه چه كه شويم مى متوجه كه است رسيده گزارش منآن به را گزارشها و اخبار كه است داشته وجود قدرتمندى نظارتى و تجسسى - » نامه » در كه العيون والبعت عبارت به تنها نمىتوان و است مىرسانده حضرت

كرد - اكتفا است اشتر .مالك

نظام .2 عالى مديران كه استانداران، و كارگزاران بر نظارت ضرورت و اهميت . دانسته آنها موضوعات و نامهها تنوع و فراوانى از است مشهود كامال هستند،

. نامههايى از بخشى اينها البته است داشته وجود مستمرى نظارتى سيره كه مىشودطوالنى و تكرار از جلوگيرى براى نيز را بخشى و است رسيده ما دست به كه است

نياورديم .شدن

هستند .3 متنوع كامال نظارت :موضوعها

همچنين( و مىشود خالصه بيتالمال ميل و حيف در بيشتر كه اقتصادى، انضباط الفخراج دريافت .نظام

در( كه بود مشخص عباس عبداللهبن و زياد بن كميل نامه در كه نظامى، انضباط ببودند كرده قصور خود نظامى .مأموريتهاى

Page 584: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

به( مردم، با خراج كارگزاران رفتار چگونگى در كه اخالقى، و اجتماعى انضباط جبود شده ارائه جاودانه توصيههاى .صورت

از( پيروى عدم در آنها به را قاضى شريح و اشتر مالك آنچه مانند اخالقى، وجدان دبود كرده سفارش صالح عمل و تقوا داشتن و هوس و هوا و .نفس

4. . خراجگيران نامه مانند است؛ انضباطى آييننامههاى شبيه نامهها برخى مضمونو كرد مشخص را انضباط ثغور و حدود و وظايف بايد نخست كه مىدهد نشان اين

داد تذكر .سپس

5. . با متناسب حضرت، لحن است ديگر نكات از توبيخها و مؤاخذهها و تذكرات تنوع . ابوموسى عزل به تهديد از مىشود ميانه يا و شديد و غليظ شده، انجام تخلف

بيانگر خود، كه ديگر، اخالقى تذكرات و جارود منذربن اموال مصادره تا اشعرىاست جرم و كيفر تناسب نظارتى .معيار

عليهما .6 حسين امام و حسن امام حتى بىانضباطى، مؤاخذه در كه اين بر تأكيدبن ه الل عبد خود، عموى پسر حتى همگان، ديدن يكسان و نيستند مستثنا نيز السالم

.عباس

پرداختيم .7 آن به قبال كه انفصال، از استفاده .شرايط

8. ) رفتار ) در را مالك ع امام كه است جالب بسيار اشتر، مالك نامه پايانى نكته ) ( سفارش خود معصومانه شيوه نيز و ص خدا رسول و قرآن از پيروى به حكومتى،

ما اصرار همواره تحقيق، اين آغاز از و باشد توجه قابل ما براى مىتواند اين كه مىكنداكرم پيامبر حكومت از را ادارى نظام الگوى و حكومتى شيوه بايد كه بوده اين بر . ) شيوه) كه مىشويم متوجه آن، به سفارش و تأسى اين از گرفت قرآن آيات و ص

. ) ( ) ( اين از است ص خدا رسول شيوه از شده اقتباس خود، ع على حضرت نظارتى

Page 585: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) نرسيده ) ما دست به نامهها از بخشى ص خدا رسول نظارتى نظام از اگر رو، ) به ) خويش پاياننامه در ع على حضرت كه معيارى زيرا نيست؛ نگرانى جاى است،

نور مانند معصومان، نظارتى نظامهاى كه مىكند معلوم دادهاند، ارائه اشتر مالكشدهاند گرفته وحى از همه و ندارند هم با تفاوتى و هستند .واحد

آيا كه اين يعنى بوديم، آن به دستيابى پى در تحقيق، اين آغاز از ما آنچه همچنين ) ( مؤثر، و كليدى جمله اين با نه، يا است وحيانى ص خدا رسول حكومتى نظام

مىشود .مشخص

اين .9 داشتن موضوعيت آورديم، روان ترجمه با و پياپى را نامه بيست كه اين علت. كند نظارت بايد چگونه كه ببرد پى بتواند آنها مطالعه با هركس تا است نامهها

معصومانه نظارتى استانداردهاى اين با را خود فاصله ما اسالمى حكومت همچنينو. مسامحه عدم هراس عدم تبعيض، عدم قاطعيت، صداقت، صراحت، بسنجد

جامعه مديران براى آن، مؤاخذات و بيتالمال در انضباط عدالت، در مالحظه . پياپى، نامههاى اين ديدن تنها رو، اين از است اقتباس قابل و جالب بسيار اسالمى،

باشد مفيد مىتواند تحليلى، هيچ .بدون

--------------------------------------------------------------------------------

ها نوشت :پى23

ص (1 مديريت، 558اصول .

.همان (2

Page 586: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ص (3 رفتارشناسى، مديريت ص 572-571راپينز، سازمان، مديريت مبانى -217؛219.

ص (4 بينالملل، 602مديريت .

آيه (5 11و10سبأ، .

آيه (6 51مؤمنون، .

آيه (7 10فاطر، .

ص (8 بينالملل، 606مديريت .

ص (9 611 - 610همان، .

سازمانى،ص (10 رفتار 578مديريت .

آيه (11 8-6ق، .

آيه (12 4حديد، .

آيه (13 11رعد، .

Page 587: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آيه (14 61يونس، .

آيه (15 14فلق، .

آيه (16 7بلد، .

آيه (17 69-67شعراء، .

آيه (18 20مزمل، .

آيه (19 12-11انفطار، .

آيه (20 49كهف، .

آيه (21 29جاثيه، .

آيه (22 11-10انفطار، .

نامه (23 3نهجالبالغه، .

نامه (24 5همان، .

Page 588: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نامه (25 18همان، .

نامه (26 19همان، .

نامه (27 20همان، .

نامه (28 21همان، .

نامه (29 23همان، .

نامه (30 25همان، .

نامه (31 26همان، .

نامه (32 27همان، .

نامه (33 40همان، .

نامه (34 41همان، .

نامه (35 43همان، .

Page 589: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نامه (36 ، 45همان .

نامه (37 53همان، .

نامه (38 54همان، .

نامه (39 61همان، .

نامه (40 63همان، .

نامه (41 70همان، .

نامه (42 71همان، .

ها فهرست

اشخاص روايات آيات

آيات

عليم حفيظ انى االرض خزائن على 130اجعلنى

Page 590: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رجيم انك 253اخرج

يحييكم لما دعاكم اذا والرسول لله 95استجيبوا

شكرا داود آل 310اعملوا

مسجد كل عند وجوهكم 378اقيموا

الظالمين على ه الل لعنة 116اال

خلقهم لذلك و ربك رحم من 95اال

العالمين رب لله 98الحمد

باحسان اتبعوهم 159الذين

االيمان و تبوءوالدار 160الذين

بعدهم من جاءوا 160الذين

االنجيل و التوراة فى عندهم مكتوبا يجدونه الذى االمى النبى الرسول يتبعون الذينالخبائث عليهم يحرم و الطيبات لهم يحل المنكر عن ينهيهم و بالمعروف 91يأمرهم

Page 591: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

النساء على قوامون 192الرجال

الرحيم 98الرحمن

صالحا اخاهم ثمود 164الى

هودا اخاهم عاد 163الى

شعيبا اخاهم مدين 164الى

بالقسط ربى 379امر

بينهم شورى 450، 442، 439، 289امرهم

الكوثر اعطيناك 309انا

الى يوحى ما اال اتبع 444، 101ان

ترضه صالحا اعمل 310ان

عمال احسن من اجر نضيع ال 309انا

Page 592: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اهلها الى االمانات تؤدوا ان يأمركم ه الل 148ان

لشتى سعيكم 222ان

لهم سكن صالتك 309ان

بعض على بعضهم فضلنا كيف 222انظر

اخوة المؤمنون 289انما

هاتين ابنتى احدى انكحك ان اريد 225انى

جديد بخلق يأت و يذهبكم يشاء 249إن

امين ناصح لكم 130انى

بالعقود 270، 267اوفوا

اآلخر اليوم و بالله آمن كمن الحرام المسجد عمارة و الحاج سقاية 143أجعلتم

الرحيم الرحمن الله 98بسم

Page 593: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تفرحون بهديتكم انتم 309بل

للمجرمين ظهيرا اكون فلن على انعمت 309بما

التقوى و البر على 289تعاونوا

بنىاسرائيل عبدت ان على تمن نعمة 94تلك

خلفوا الذين 161ثالثة

معايش فيها لكم 93جعلنا

بالمعروف امر و العفو 435خذ

مسجد كل عند زينتكم 378خذوا

العليم العزيز تقدير 349ذلك

بكم اعلم 99ربكم

نفوسكم فى بما اعلم 99ربكم

Page 594: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رحمة لدنك من آتنا 102ربنا

عنه رضوا و عنهم ه الل 309، 160رضى

السموات فى ما لكم سخر

جميعا االرض في ما 93و

الباد و فيه العاكف 142سواء

لكم خير فهو شيئا تكرهوا ان 186عسى

اطيعون و الله 398فاتقوا

فاطاعوه قومه 94فاستخف

عنهم 435فاعف

اصفحوا و 435فاعفوا

الصالحات عملوا و آمنوا فالذين

Page 595: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اجورهم 306فيوفيهم

لهم لنت ه الل من رحمة 433، 432، 103فبما

القاعدين على المجاهدين ه الل فضل

عظيما 160اجرا

جزاء اعين قرة لهم اخفى ما نفس تعلم فال

يعملون كانوا 306بما

الحسنى جزاء 309فله

نقبا له استطاعوا ما و يظهروه ان استطاعوا 310فما

اشاء من به اصيب عذابى 98قال

الرشاد سبيل اال اهديكم وما ارى ما اال اريكم ما فرعون 93قال

الله رحمة من تقنطوا ال انفسهم على اسرفوا الذين لعبادى 100قل

Page 596: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

منكم رسوال فيكم ارسلنا 164كما

الهوى عن ينطق 101ال

عليه عزيز انفسكم من رسول كم جاء لقد

عنتم 103ما

توسوس ما نعلم و االنسان خلقنا لقد

نفسه 99به

... عندالله درجات هم عملوا مما درجات 222لكل

حسنة اسوة الله رسول فى 103لكم

زيادة و الحسنى احسنوا 310للذين

اجرا عليه التخذت شئت 225لو

كريم رزق و مغفرة 160لهم

Page 597: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سعى ما اال لالنسان 222ليس

اليهم رجعوا اذا قومهم 164لينذروا

لتطمئن و لكم بشرى اال ه الل جعله ما

قلوبكم 309به

عضدا المضلين متخذ كنت 100ما

البصير و االعمى يستوى 222ما

صبغة الله من احسن 310من

رحمه فقد يومئذ عنه يصرف 96من

حقا 160مؤمنون

شديد بأس اولو و قوة اولو 446نحن

الدنيا الحياة فى معيشتهم بينهم قسمنا نحن

Page 598: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بعض فوق بعضهم رفعنا 225و

اهلى من وزيرا لى اجعل 152و

فقل بآياتنا يؤمنون الذين جاءك واذا

الرحمة نفسه على كتب عليكم 98سالم

باطنة و ظاهرة نعمه عليكم 215واسبغ

436واستغفرلهم

ترحمون لعلكم الرسول 103واطيعوا

تفرقوا ال و جميعا الله بحبل اعتصموا 289و

من و قوة من استطعتم ما لهم اعدوا و

الخيل 52رباط

المهاجرين من االولون السابقون و

Page 599: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

االنصار 159، 157و

اليهم نزل ما للناس لتبين الذكر اليك انزلنا 115و

نذير فيها خال اال امة من ان 249و

شىء كل وسعت رحمتى 95و

االمر فى شاورهم 450، 449، 446، 442، 441و

االمين القوى استأجرت من خير ان استأجره ابت يا احداهما قالت 225و

المسرفين امر تطيعوا 100وال

قومه الى نوحا ارسلنا لقد 164و

سبيال المؤمنين على للكافرين ه الل يجعل لن 168و

فسئلوا اليهم نوحى رجاال اال قبلك ارسلنا ما و

تعلمون ال كنتم ان الذكر 190اهل

Page 600: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

للعالمين رحمة اال ارسلناك 103، 99وما

قومه بلسان اال رسول من ارسلنا ما 163و

برشيد فرعون امر ما 93و

بظلم القرى ليهلك ربك كان ما و

مصلحون اهلها 249و

ان اولياءه كانوا ما و الحرام المسجد عن يصدون هم و الله يعذبهم اال لهم ما والمتقون اال 142اولياءه

اسحاق له وهبنا 309و

االحسان اال االحسان جزاء 309هل

يعلمون ال الذين و يعلمون الذين يستوى 222هل

منهم رسوال االميين فى بعث الذى 164هو

فيها استعمركم و االرض من أنشاكم 93هو

Page 601: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اعملوا و الطيبات من كلوا الرسل ايها 310يا

انثى و ذكر من خلقناكم انا الناس ايها يا

لتعارفوا قبائل و شعوبا جعلناكم 145، 140و

آياته عليهم 289يتلوا

منهم طائفة 94يستضعف

عليهم كانت التى االغالل و اصرهم عنهم 91يضع

صاغرون هم و يد عن الجزية 168يعطوا

ها فهرست

اشخاص روايات آيات

آيات ترجمه

پذيرفت را او توبه خدا سپس آموخت، را كلماتى پروردگارش از 329آدم

Page 602: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سراغشان به انذاركننده پيامبرى اگر كه خوردند سوگند خدا به تأكيد، نهايت در آنانبود خواهند امتها يافتهترين هدايت 354آيد،

ساختيم دور خود رحمت از را 250آنان

را عاقبت زودى به كه دارد سرگرمشان آرزو و جويند كام و بخورند تا واگذار را آناندانست 238خواهند

آخرت و دنيا در خود رحمت از را آنان خداوند مىدهند، آزار را پيامبرش و خدا كه آنانساخته 251دور

مىدهيم نشان ايشان به را راه كنند، تالش ما راه در كه 362آنان

بردهاند پيش اعمال، اين با نكنند گمان كردند، پيشه كفر راه كه 357آنان

است كرده انتخاب خود براى فرزندى رحمان خداوند گفتند 404آنان

حقيقىاند مؤمنان 153آنان

فرا ايشان از يكى مرگ كه زمانى تا مىدهند ادامه خود غلط راه به همچنان آنان ! گردان باز مرا پروردگارا مىگويد 367رسد،

مىشوند عرضه پروردگارت پيشگاه در صف، يك در همگى 498آنان

Page 603: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بگيريد است، آورده شما براى پيامبر را 408آنچه

و رسول و خدا آن از بازگرداند، رسولش به آبادىها اهل از خداوند را آنچهاست راهماندگان در و مستمندان و يتيمان و او 411خويشاوندان

! مىكنند فساد سرزمين اين در مأجوج و يأجوج ذوالقرنين اى گفتند او به گروه آن223 ،352

... مىكنند؟ تقسيم را پروردگار رحمت آنان 214آيا

خداوند كه حالى در شد، خواهيد بهشت وارد ايمان ادعاى با تنها كه پنداشتيد چنين آيااست؟ نساخته مشخص را صابران و شما از مجاهدان 187هنوز

نمىانديشند قرآن باره در 359آيا

زير از كه باشد داشته انگور و خرما درختان از باغى كه دارد دوست شما از كسى آيا ) باشد، ) داشته وجود ميوهاى هرگونه از باغ آن در او براى و بگذرد نهرها آن، درختان

رسيده پيرى سن به كه حالى 271در

مىكنيد؟ فراموش را خود و مىكنيد دعوت نيكى به را مردم 485آيا

مىشوند رها خود حال به آورديم، ايمان بگويند كه همين كردند گمان مردم 187آيا

Page 604: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

گفتند خود پيامبر به كه را، موسى از بعد بنىاسرائيل از جمعى نكردى مشاهده آياكنيم پيكار خدا راه در تا كن انتخاب فرماندهى ما 118براى

است خوشباورى آدم او مىگويند و مىدهند آزار را پيامبر كه هستند كسانى آنان از410

زمينند و آسمانها در كه آنان اوست آن 392از

آييد پايين من بهشت 329از

او راست دست با ما دهد، نسبت ما به نيست، ما از كه را گفتههايى خدا پيامبر اگرمىگيريم 320را

كنيد رد رسول و خدا به را آن حل كرديد، اختالف و نزاع امرى در 409اگر

سر پشت و مقابل از آتش كه را زمانى آن مىدانستند ورزيدند، كفر كه كسانى اگرنشوند كمك و شد نخواهد رد 325ايشان

پخش مدينه در بىاساس شايعات و دروغ اخبار كه آنان و بيماردالن و منافقان اگرمىشورانيم آنان ضد بر را تو ندارد، بر خود كار از دست 356، 251مىكنند،

آفريديم اندازه به را چيزى هر ما 350البته

است جهان پروردگار 349او

Page 605: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

برانگيخت امىها ميان از را پيامبرش 286، 164او

روز شش در را زمين و آسمان كه است كسى او

496آفريد

! بخوريد پاكيزه غذاهاى از پيامبران 492اى

! كن جهاد منافقان و كفار با پيامبر 328اى

! شريك را چيزى كه كنند بيعت تو با تا مىآيند تو نزد مؤمن زنان كه هنگامى پيامبر اى ... كن بيعت آنان با ندهند قرار 437خدا

! داديم قرار زمين در خود نماينده و خليفه را تو ما داود 119، 118اى

! كنيد اطاعت االمر اولى و رسول و خدا از آوردهايد ايمان كه كسانى 393اى

! و را خدا پيامبر كنيد اطاعت و را خدا كنيد اطاعت آوردهايد ايمان كه كسانى اىرا 407اولواالمر

! نمىكنيد؟ عمل آن به كه مىگوييد را چيزى چرا آوردهايد ايمان كه كسانى 239اى

Page 606: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

! نشماريد مقدم رسولش و خدا بر را چيزى آوردهايد ايمان كه كسانى 410اى

آتشافروز كه داريد نگه آتشى از را خانوادهتان و خود آوردهايد، ايمان كه كسانى اىهستند سنگها و مردم 325، 324آن

) ( ! و پليد بختآزمايى نوعى ازالم و بتها و قمار و شراب آوردهايد ايمان كه كسانى اىاست شيطان عمل 361از

! به مىشود، داده اذان جمعه نماز براى كه هنگامى آوردهايد ايمان كه كسانى اىبشتابيد خدا ياد 382سوى

! كنيد پروا خدا از مؤمنان 242اى

بيرون خود اموال و كاشانه و خانه از كه است مهاجران از فقيران براى اموال، اينشدند 157رانده

است كرده طغيان او كه برو فرعون سوى به 178اينك

ميان در آموخته، تو به خداوند چه بدان تا كرديم نازل تو بر حق، به را كتاب اينكنى قضاوت 415مردم

مىگويد سخن شما با حق به كه است ما كتاب 498اين

Page 607: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ذىالقربى براى و پيامبر و خدا براى آن خمس آورديد، دست به غنيمتى هرگونه بدانيداست راهماندگان در و مسكينان و يتيمان 411و

دارد من از فصيحتر زبانى هارون 152برادرم،

ندارد آنان حال به فرقى نكنى، آمرزش طلب يا و كنى آمرزش طلب آنان 324براى

از را او سرش پشت از و رو پيش از پىدرپى، كه هستند مأمورانى انسان براىمىكنند حفظ خدا 496فرمان

كن توكل رحيم و عزيز خداوند 497بر

مىكند عذاب را آنان شما دست به خدا را، آنان 323بكشيد

كنيد پيروى من از مىداريد، دوست را خدا اگر 393بگو

هنگام ) به و مسجد هر در را خود توجه و است كرده عدالت به امر پروردگارم بگوبخوانيد( را او و كنيد او سوى به 378عبادت

مهربانم و بخشنده من كه كن آگاه را كن 322بندگانم حكم حق 414به

آزمود گوناگونى وسايل با را ابراهيم خداوند كه را هنگامى آوريد خاطر 179، 152به

Page 608: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ساختيم دور خويش رحمت از را آنان شكنى، پيمان خاطر 250به

! ساخته پاك و برگزيده را تو خدا مريم اى گفتند فرشتگان كه را هنگامى آوريد ياد به191

است سخت او بر شما رنجهاى كه آمد سويتان به شما خود از رسولى يقين ،433به 434

) است ) شده گمارده نويسنده و واالمقام ناظرانى نگاهبانانى شما بر ،498بىشك، 501

گردانم خود خاصان از را وى تا بياوريد من نزد را يوسف گفت ،127، 118پادشاه 351

يا شب سوم دو به نزديك هستند، تو با كه آنان از گروهى و تو كه مىداند پروردگارتمىخيزيد پا به را آن ثلث يا 497نصف

آموخت خواهد شما به خدا كه كنيد پيشه 362پرهيز

است اولى آنان خود از مؤمنين به نسبت 408پيامبر

كردند، پيروى آنان از نيكى به كه كسانى و انصار و مهاجران از نخستين پيشگامانگشت خشنود آنان از 153خداوند

Page 609: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نمود ما به را راهها او كه آن با نكنيم توكل خدا به ما 362چرا

جنگيدند ايشان همراه فراوانى خداگرايان كه پيامبران بسيار 240چه

) انگيختيم ) بر سرپرست نقيب دوازده آنان از و گرفت پيمان بنىاسرائيل از 250خدا

بپيماييد راه بدان كه مىدهد قرار نورى شما براى 361خدا

مىزند مثال را لوط زن و نوح زن شدند، كافر كه كسانى براى 320خدا

مىجنگند او راه در كه كسانى دارد دوست 240خدا

نمىبخشد را آن شود، ورزيده شرك او به اگر 323خداوند

باشند مصلح اگر نمىكند هالك را قومى 327خداوند

ديگرى از پس يكى و مىشوند پنهان ديگران سر پشت كه را شما از كسانى خداوندمىشناسد مىكنند، 398فرار

باش مىگويد آن به پس بشود، انجام كارى كند اراده كه زمان هر 414خداوند

نكرد انتخاب فرزندى خود براى هرگز 392خداوند

Page 610: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آفريد را شما كه است كسى همان 272خدا

است حركت در قرارگاهش سوى به پيوسته 359خورشيد

آزمودهايم را او ما كه دانست 179داود

... است نشانههايى و آمد و زمين و آسمانها آفرينش 395در

است محروم و سائل براى حقى آنان اموال 274در

است رسول و خدا آن از انفال بگو مىپرسند، تو از انفال 411درباره

نمىكنى تالوت را قرآن از قسمتى هيچ و نيستى انديشهاى و حال هيچ 496در

را قومى كوه، دو آن كنار در و رسيد كوه دو ميان به تا داد ادامه همچنان ذوالقرنيننمىفهميدند را سخنى هيچ كه 223يافت

است گرفته فرا را چيز همه من 330رحمت

متواضعند كه هستند زنانى صالح، 322زنان

) و ) گياهى آفت و ملخ و طوفان كرديم نازل آنان بر هم سر پشت را بالها سپسبودند جدا هم از هايى نشانه كه خون، و 323، 322قورباغهها

Page 611: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

داديم قرار حق آيين و شريعت بر را تو 415سپس

است خدا تنها شما ولى و 384سرپرست

خدا رسول از هستند، آن اطراف كه نشينانى باديه و مدينه اهل كه نيست سزاواركنند تخلف

311 ، 410 ، 411

شماست با برترى باشيد، مؤمن اگر كه نباشيد اندوهگين و مكنيد 240سستى

) ( ! مىآورد من براى را سبا ملكه او تخت شما از يك كدام بزرگان اى گفت سليمانآيند من نزد تسليم حال به آنكه از 118پيش

! كن عطا من به حكومتى و ببخش مرا پروردگارا گفت 405سليمان

ابرها درآوردندگان حركت به به 402سوگند

مىشوند فرستاده پى در پى كه فرشتگانى به 402سوگند

مىكشند بيرون بدنهاشان از شدت به را مجرمان جان كه فرشتگانى به 403سوگند

Page 612: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) خدا ) عظمت از است نشانهاى آنان براى نيز 394شب

پروردگارتان آمرزش به رسيدن براى كنيد 368شتاب

ندهيد قرار يكديگر زدن صدا مانند خود، ميان در را پيامبر زدن 410صدا

فاسق قومى آنان كردند، اطاعت او از نتيجه در شمرد، سبك را خود قوم فرعون324بودند

داده كامل طور به آنان پاداش دادند، انجام صالح عمل و آوردند ايمان كه كسانى308مىشود

جهاد خدا راه در خود جانهاى و اموال با و نمودند هجرت و آوردند ايمان كه كسانىيكديگرند ياران آنان كردند، يارى و دادند پناه كه آنان و 153كردند 157،

) شما ) با ارتباطى هيچ نكردهاند، دارالكفر از هجرت ولى آورده، ايمان كه كسانىهجرتكنند اينكه تا 169ندارند

شما از كردند، جهاد شما همراه و كردند هجرت و آوردند ايمان بعدا كه كسانى153هستند

انفاق فتح از پس كه كسانى با جنگيدند، و كردند انفاق مكه، فتح از پيش كه كسانىنيستند يكسان 155كردند، 181،

Page 613: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آنچه از و كنند نقض شدهاند، متعهد آن به كه آن از پس را خدا پيمان كه كسانىايشان كنند، تبهكارى و فساد زمين در و شوند جدا داده، آنرا پيوستن دستور خداوند

اند لعنت 320مورد

آن به بسته گوش و چشم با آرند، آنان ياد به را پروردگارش آيات چون كه كسانى362ننگرند

كتاب در كه آن از پس كرديم، نازل كه را هدايتى وسيله و روشن داليل كه كسانىمىكند لعنت را آنان خدا كنند، كتمان نموديم بيان مردم 252براى

مىكردند، كه فسادى علت به داشتند، باز خدا راه از را مردم و شدند كافر كه كسانىمىافزاييم عذابشان بر 322عذابى

ايمان و كردند توبه آن از پس و شدند ناشايست و بد اعمال مرتكب كه كسانىاست مهربان و بخشنده آنان، ايمان و توبه اين از بعد خداوند همانا 322آوردند،

بخواهد خدا از بايد است، عزت خواهان كه 493كسى

مىپندارى جامد و ساكن را آنها و نمىبينى را 394كوهها

به رساندن زيان براى ساختند مسجدى كه هستند كسانى آنان از ديگر گروهى379مسلمانان

نيافريديم بازى روى از است، آنها ميان در را آنچه و زمين و آسمان 350ما

Page 614: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

معينى سرآمد براى و حق به جز است، دو اين ميان در را آنچه و زمين و آسمانها ما350نيافريديم

) داديم ) حكومت و قدرت زمين، روى در ذوالقرنين او به 351ما

قلبش رگ از او به ما و مىدانيم را او نفس وسوسههاى و آفريديم را انسان ما495نزديكتريم

را وى ترسيدى، او بر كه هنگامى و ده شير را او كه كرديم الهام موسى مادر به مابيفكن دريا 191در

كن پىگيرى را او حال، و وضع هر در گفت او خواهر به موسى 194مادر

و سختىها دچار را آن اهل كه آن مگر نفرستاديم، پيامبرى ديارى و شهر هيچ در ماكنند تضرع ايشان شايد ساختيم 323مشكالت

فرستاديم روشن داليل با را خود رسوالن 332ما

افكنديم جسدى او تخت بر و آزموديم را سليمان 126ما

مىآزماييم قطعا را شما همه 187ما

شود اطاعت وى از خدا فرمان به اينكه مگر نفرستاديم را پيامبرى هيچ 437ما

Page 615: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

داشت وجود آن براى دهندهاى هشدار آنكه مگر نكرديم، هالك را قريهاى هيچ ما321

دارند مىكنند، كسب آنچه از نصيبى 195مردان

! است شده فرستاده من سوى به پرارزشى نامه اشراف اى گفت سبا 439ملكه

آوردهاند ايمان رسولش و خدا به كه هستند كسانى واقعى 436، 409مؤمنان

بفريبند كردهايم، وحى تو بر آنچه از خود، وسوسههاى با را تو آنان بود 356نزديك

! است من اهل و خاندان از پسرم پروردگارا كرد عرض پروردگارش به 152نوح

نيست حقيقى مردم ايمان سوگند، پروردگارت به است چنين 409نه

آييد در آنها به خانهها بام از كه نيست آن 241نيكوكارى

) آنان ) كه زمانى بپرس، بود، دريا ساحل در كه شهرى سرگذشت باره در آنان از ومىكردند نافرمانى و تجاوز شنبه، روزهاى 252در

مىپيمود را ماه يك صبحگاهان، كه ساختيم مسخر را باد سليمان بر 405و

Page 616: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

آن، از پيش آنكه مگر نمىكند، هالك را ديارى و شهر هيچ اهل تو پروردگار ومىانگيزد بر آن مركز در را 321فرستادهاى

مبتال كشاورزى آفت و نقص و معاش تنگى و قحطى به سخت را فرعونيان و323ساختيم

! كن سكونت بهشت در همسرت با تو آدم اى گفتيم 254و

زياد قدر آن كه شدند جمع او نزد پرندگان، و انس و جن از سليمان، لشكريان وشوند ملحق هم تابه مىكردند توقف بايد كه 406بودند

بخشيديم بزرگ فضيلتى خود سوى از داود به ما 492، 310و

كنى، پا بر را نماز آنان براى جنگ، ميدان در و باشى آنان ميان در كه هنگامى و ... برخيزد نماز به تو با ايشان از 383دستهاى

است كرده اطاعت خدا از تحقيق به كند، اطاعت رسول از 407هركس

مىدهد قرار تنگناها از خروج راه او براى خداوند كند، پيشه تقوا 307، 306هركس

و شديد عذابى داراى خداوند همانا پس ورزد، مخالفت رسولش و خدا با كه هراست 320سخت

Page 617: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

همراه و بياوريد ايمان خدا به كه دهد دستور آنان به و شود نازل سورهاى كه هرگاهمىگويند و مىخواهند اجازه تو از دارند، توانايى كه آنان از افرادى كنيد جهاد پيامبرش

باشيم هستيم، معاف جهاد از كه آنان با ما 410بگذار

مىترسند كه كسانى براى است عبرتى مجازاتها اين در 324همانا

ايمان دوباره كفرشان از بعد و شدند كافر سپس آورده، ايمان كه كسانى هماناخداوند افزودند، خود كفر بر سپس شدند، كافر دوباره دوم، ايمان از بعد و آوردند

نمىآمرزد را 324آنان

رحمان خداوند آفرينش در آفريد، يكديگر فراز بر را آسمان هفت كه كسى هماننمىبينى عيبى و تضاد 394هيچ

مىتابيد وا استحكام، از پس را خود تابيده پشمهاى كه نباشيد مغز سبك زن آن همانند361

) شايع ) را آن تحقيق بدون برسد، آنان به شكست و پيروزى از خبرى كه هنگامى359مىسازند 412،

را سپاهيان او كرديم، منصوب بنىاسرائيل لشكر فرماندهى به را طالوت كه هنگامىو برد بيرون خود 179با

پايان چهار كه ديد را مردم از گروهى رسيد، مدين آب چاه به موسى كه هنگامىمىكنند سيراب را 194، 193خود

بگيرد خرده او كار بر نمىتواند كس 359هيچ

Page 618: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نيست كرده، واجب او بر خدا آنچه در پيامبر، بر منعى گونه 355هيچ

كه كمى جز كرديد، درو را آنچه و مىكنيد زراعت جديت با سال هفت گفت يوسفگذاريد باقى خود خوشههاى در 351، 350مىخوريد،

ها فهرست

اشخاص روايات آيات

عربى روايات

عيوبى الى اهدى من الى اخوانى 238احب

اجره فليعلمه اجيرا احدكم استأجر 217اذا

إلى 447اشيروا

النفاق اهل من لو و فخذالحكمة المؤمن ضالة 50الحكمة

يقدر الرب و يدبر 459العبد

شروطهم عند 267، 275المؤمنون

Page 619: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

فيهم يعدل فلم كثيرا او قليال المسلمين امر من شيئا وليته من كل على الله اشهد اناوليته مما خليع هو و له طاعة ال 260ان

تراب من آدم و آلدم كلكم واحد، اباكم 140ان

نريده من عملنا على نستعمل ال 128انا

ادبه فاحسن نبيه ادب عزوجل الله 416ان

عليه حرص احدا وال سأله احدا هذاالعمل على نولى ال ه الل و 128انا

سبب لالمير يكون ان فاراد عام مشهد الجمعة الن الجمعة يوم الخطبة جعلت انماموعظتهم 382الى

عربى فهو االسالم فى ولد من 156انه

لنفسى احب ما لك احب 131انى

) ( على يقاطعوه حتى اجير احد معهم يعمل ان مرة غير هذا مثل عن نهيتم قد انى217اجرته

المال حفظ الرشد 187ايناس

Page 620: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

نخوة عنكم اذهب قد ه الل ان الناس ايها

145الجاهلية

بهم صل و تعسر ال و يسر و التنفر و بشر

اضعفهم 381صالة

الله باخالق 103، 61تخلقوا

االرزاق عليهم اسبغ 215ثم

... بذلك الظن حسن و اختيارك اليكن 28ثم

الكالم نقاد كونوا و الحق اهل من الباطل تأخذوا ال و الباطل اهل من الحق 50خذوا

المشركين من لو و الحكمة 50خذوا

ألجلى خلقتك و ألجلك االشياء 93خلقت

الهجرة و االيمان الى 154سبقت

Page 621: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

اصلى رأيتمونى كما 293صلوا

طاعة ال و سمع فال بمعصيته يؤمر ان اال واكره احب فيما والطاعة السمع المرء على385

مسألة عن اعطيتها ان فانك األمارة تسأل ال بكرة بن لعبدالرحمن قال انه النبى عنوكلت

127اليها

مواالته بفضل كافتكم على ه الل فضله 420قد

احكامكم اسيد بن عتاب الله رسول محمد قلد قد

مصالحكم 419و

قريش من تعلموا و تقدموها ال و قريشا قدموا

و التعلموها 150، 145و

يكن لم الماء، و الرجل عورة يوارى وثوب خبز حلق و بيت ظل عن فضل شىء كلآدم البن

Page 622: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

حق 214فيه

فهو وجدها فحيث المؤمن ضالة الحكمة كلمة

بها 50احق

اشياءهم الناس تبخسوا 54ال

خطاء على امتى تجتمع 450ال

التوبة تنقطع حتى الهجرة تنقطع 155ال

بالتواضع اال عربى ال و لقرشى حسب 146ال

عليه يحرص من عملنا على نستعمل 128ال

بعدالفتح هجرة 155، 154، 153ال

نفسه يذل ان للمؤمن ينبغى 132ال

السديد هو بل واليطالعه الله رسول اليؤامر

Page 623: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

420االمين

لقبلته كراع الى اهدى 260لو

كالطليق المهاجر 154ليس

الله اطاع فقد اطاعنى 385من

القيامة يوم الى سقال فى امرهم يزل لم منه افقه او منه اعلم فيهم و قوما ام من133

القيامة يوم روعته يؤمن ان عزوجل الله على حقا كان الناس امور من امرا تولى من132

يتزوج امرئة له يكن فلم شيئا لنا ولى 214من

قلوبهم فى الهيبة ه الل رزقه سيرته فحسنت شيئا امتى امور من ولى 132من

) يعلم ) حتى اجيرا يستعمل ان ص الله رسول نهى

اجرته 217ما

Page 624: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ها فهرست

اشخاص روايات آيات

فارسى روايات

نسازم پنهان شما از را جنگى اسرار جز كه است اين من بر شما حق كه باشيد آگاه445

بىنيازند مشورت از او رسول و خدا كه باشيد 447آگاه

كن قياس است شده آنچه با است نشده را 363آنچه

كن ابالغ نمايندهاى، آنان طرف از كه زنانى همه به گفتم، 196آنچه

گرفتار را خود زند، اقدام به دست كار عاقبت در نگريستن بدون كه كس آنسازد 363پيشآمدها

مىدهد دست از را مهمتر دارد، مشغول مهم غير چيز به را خود كه كس 241آن

كعبه بعد آمدند مردم اول يا آمدند اينجا كعبه خاطر به مردم و بود اينجا كعبه اول آياساختند 143را

Page 625: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سختىها در من كه حالى در بگويند، اميرالمؤمنين من به كه كنم قانع را خود آياباشم نداشته دردى هم و مشاركت آنان با 486زندگى

مگر نوشيدند آب آن اصال 313از بعضى و نوشيدند پيمانه يك بعضى كه مرد 179ننوشيدند

كردم سؤال خانهاش در پيامبر برنامه باره در پدرم 368از

بپرهيز مناسب زمان از قبل عمل هر در شتاب 362از

آن سكانداران و الحرام ه الل بيت همسايگان به خدا رسول محمد، 417از

برگزين اسالمند، در پيشگامتر و پاكتر و تجربهتر با كه را افرادى آنان ميان 182از

بگذار كنار را 505اسراف

بماند باقى تو سلطنت و قدرت و باشى امان در تا 165اسالمآور

است مبهم نكات در توقف برنامهريزى، 362اصل

مىشدم پيروز من بودند، دو آن 149اگر

بيفكن آن در را خود ترسيدى، امرى از 363اگر

Page 626: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بنى و بنىعلى بين كه است علت بدين نه دادم قرار خود وصى را حسين و حسن اگراست فرق 149فاطمه

شد خواهند تنبيه كنند خطا هم حسين و حسن 149اگر

كمك براى فرشتهاى خداوند كند، احراز را منصبى باشد نداشته دوست شخصى اگرمىگمارد او 128به

كن مجازات را او كرد، خيانت مفسدان و واليان از كسى 262اگر

بوده الله سبيل فى مجاهد مانند كند، تالش خانوادهاش معاش براى كسى 477اگر

كرد خواهم خوار و زبون را تو شود، ثابت المال بيت به تو خيانت گزارش 321اگر

كنيد سيراب دشمن ازخون را شمشيرهايتان قبال شويد، سيراب مىخواهيد 477اگر

دستش از هرگز كه چيزى به رسيدن علت به مىشود، مسرور گاهى انسان بعد، اما505نمىرفت

! اهل متمكنان از مردى كه است شده داده گزارش من به حنيف پسر اى بعد، اماكرده دعوت ميهمانىاش خوان به را تو 510بصره،

Page 627: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ناراحت فرماندارىات سوى به اشتر مالك فرستادن از كه رسيده خبر من به بعد، اما264شدهاى

پيوستهاند معاويه به مخفيانه تو قلمرو از افرادى كه رسيده خبر من به بعد، 516اما

و برترى كه است اين است، الزم آن انجام زمامدار و والى بر كه حقى بعد، اما ... كند دگرگون رعيت برار در را او نبايد و رسيده او به كه 510فضلى

است شده گزارش جريانى من به تو درباره بعد، 508اما

تو سنگدلى و تحقير قساوت، خشونت، از فرماندارىات محل دهقانان بعد، اماآوردهاند 504شكايت

او وظيفه در آنچه بر اصرار و شده گذارده او برعهده آنچه انجام در سستى بعد، امااست كننده هالك و باطل نظريه و روشن ناتوانى يك 515نيست،

ساخت خوشبين تو به مرا پدرت شايستگى بعد، 517، 262، 255اما

) دادم ) قرار زمامدارى و حكومت امانتم در شريك را تو من بعد، 508اما

و دادم قرار بحرين فرماندار را زرقى عجالن بن نعمان من بعد، 264، 257اما

شماست خيرخواهى من، بر شما حق 296اما

Page 628: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كردهام تفويض عتاب به را مهمى 419امور

است خويش فرداى مراقب امروز خردمند، 241انسان

مىدهد فرمان مخفى اعمال و پنهانى امور در خدا از ترس و تقوا به را 506او

! نشو تسويف دچار آينده، به اميد با اباذر 368اى

! ندارى خبر فردا از و است تو آن از امروز كه بپرهيز عمل در تأخير از ابوذر 242اى

! شهودت از نه و مىكند نگاه را قبالهات نه كه مىآيد سراغت كسى زودى به شريح اى503مىپرسد

! برگزيدم مقام اين به را تو چه براى كه مىدانى آيا عتاب 185اى

! كردار با مگر نيست خيرى هيچ گفتار، در على 239اى

! و هستم نيز شما سوى به خدا فرستاده من عبدالمطلب و هاشم فرزندان 147اى

! كنم تقسيم شما ميان را نضير بنى اموال مىخواهيد اگر انصار گروه 158اى

! ارجمند و عزيز من بواسطه را شما خداوند و نبوديد ذليل شما آيا انصار معشر اى158نساخت

Page 629: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

)... ( ) ( ) يسرفوا ) لم انفقوا اذا الذين و البسط كل التسبطها مانند آياتى با ايثار آيه اينشده 158منسوخ

نيست تو عزل مانع و نيست امتيازى است، كرده نصب را تو عمر مىگويى 261اينكه

مبعوث را او كه زمانى حزم، عمروبن به خطاب رسولش و خدا از است نامهاى اينيمن به 116كرد

! مىكوشد همواره است، هوشيار و زيرك مؤمن، همام 238اى

كن حركت بىشريك، و يكتا خداوند برابر در مسؤوليت احساس و تقوا 505با

بگير كشتى دوستت 180با

بگستر آنان بر را محبت 507بالهاى

نيستند جلوتر شما از ارزش، همه 182با

) مصر ) استاندار اشتر مالك به ع على امام نامه از 513، 512، 511، 510بخشهايى

) حكومت ) باره در بپذيرم را شما بر حكومت و بدهم مثبت پاسخ من اگر كه بدانيدكنم عمل خود علم به 445شما

Page 630: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بودهاند تو از پيش اشرار و بد زمامداران وزير كه هستند كسانى وزرا 182بدترين

دادهاند گزارش من به را آنان با خشونت و بنىتميم با تو رفتارى 504بد

هست مخصوص برنامهاى و حل راه كارى هر 362براى

هست زمانى شرايطى، هر براى و موقعيتى كارى، هر 363براى

دهى ارائه را خويش مشورتى نظر است الزم تو 441بر

) كنيد ) انتخاب را نفر دوازده خزرج و اوس خود ميان از و گرديد 451بر

است تفكر حاصل چارهانديشى، و 362برنامهريزى

شد تعريف به نيازمند و مضطر اگر 130بله،

است خواستن پوزش در راستگويى از گرانبهاتر نگشتن، نيازمند پوزشخواهى به241

است تدبير حسن عقل، زيادى دليل 241بهترين

كن عمل است، تو اصحاب نزد عليه مجمع روايت اساس بر كه حكمى 442به

Page 631: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

با بودند، شده مرتكب دادهاى، انجام تو را آنچه هم حسين و حسن اگر قسم خدا بهنمىكردم صلح 321آنان

مىكنم اصالح مدارا به را امر اين زودى 321به

بياموز قرآن مردم 294به

بده تعليم قرآن يمن مردم 293به

كردهاى قباله را آن و خريده دينار هشتاد قيمت به خانهاى كه رسيده خبر من 502به

باشى، داده انجام را كار اين و باشد درست اگر كه رسيده گزارش تو درباره من بهآورده خشم به را 510پروردگارت

... تو ضرر به هم هست، تو سود به هم كه دادهاند گزارشى من 516به

در فالن به خدا پيامبر سوى از است فرمانى اين بخشايشگر بخشاينده خداوند نام بهبپرهيزد خدا نافرمانى از خويش كارهاى 115همه

ندارد راه آن در نظر تجديد نيست، بيشتر بار يك 268بيعت

گشود هم از را باال آسمانهاى گاه آن 403پس

Page 632: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تكيه خود، خوشگمانى و خوشبينى و فراست به هرگز منشيان، اين انتخاب در پس181مكن

عقوبت و برانتقام پشيمانى از است آسانتر و بهتر عفو، بر 435پشيمانى

مىكرد مشورت خويش اصحاب با اكرم 441پيامبر

كرد واگذار ديگر ائمه و على به بود، شده تفويض او به را آنچه نيز 417پيامبر

مىكرد رجم را محصن زانى اكرم، 329پيغمبر

است نيفتاده اتفاق باشم، جاهل آن به كه مسألهاى هيچ 445تاكنون

است مانده باقى كه را عمرت از مقدارى آن كن جبران و 367تدارك

است نشانه سه را 240تنبل

بياميز نرمى با را 435تندى

ندامت و خزى قيامت در و است امانت اين و ضعيفى 131تو

بگيريد ياد را سوارى اسب و 295تيراندازى

Page 633: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دارى؟ سراغ بهترى 449جاى

دارد نرمش خاصيت تندى باشد، حماقت نرمش كه 435جايى

مىكنى؟ قضاوت 295چگونه

گردى خوار و زبون و سنگين بارت و كم ثروتت كه گيرم سخت تو بر ،255چنان 263

و بيم از مردم كه شد، سخت كارزار و فرمود امر مشركين دفع به خداوند چونمىفرستاد پيش به را خود اهلبيت خدا رسول مىايستادند، 148ترس

شما پول اين مىگويد و مىكنيم نصب مسؤوليتى بر را او كه را ما كارگزار مىرسد چهمن پول اين 260و

بدهيد شود، خشك عرقش آنكه از پيش را اجير 477حق

ندارند چارهاى كه آنان اجتماع، پايين طبقات مورد در را خدا را 274خدا

داد قرار وزرايى من براى 141خداوند

ده! قرار خود غفران مورد را مهاجران و انصار 158خدايا

Page 634: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

مبادرت نيك كار به برود، ميان از كار اسباب آنكه از پيش كه كسى حال به خوشا368ورزد

شدى مشغول خدمت به و گرفتنى منصب كه شدم 133خوشحال

.. مىگذارم معاذ سعد يعنى گروه رئيس و بزرگ عهده بر را باره اين در 452داورى

بگستر را سخاوت سفره او به بخشش و بذل 216در

بپذيريد حضور به را مردم و نباشيد حجاب 295در

بگمار كار به امتحان و آزمايش با را آنان و بنگر كارگزارانت كارهاى 180در

مىگويند دروغ خود دارندگان به چشمها گاه زيرا نيست؛ چشمها با 363ديدن

است حكمت رأس 434رفق

بجوى دانش گور تا 477زگهواره

خوشسابقه و صالح خاندانهاى و اصيل و شخصيت با افراد با را خود روابط سپسساز 182برقرار

Page 635: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كنم وارد حق آبشخور به را او تا مىكشم بينى حلقه با را 320ستمكار

بياميز نرمى مقدارى با را درشتى و 322سختى

خويش الهى وظايف و عبادت براى را ساعتى خردمند، مسلمان كه است سزاواركند 369منظور

باشيد من مانند نمىتوانيد 200شما

بيتالمال غنايم از كه رسد گزارش اگر كه مىكنم ياد سوگند خداوند به صادقانهگيرم سخت تو بر چنان آن برداشتهاى، خيانت به زياد، يا كم چيزى 504مسلمين،

نيست حالل شما و من بر 151صدقه

كند گم را راست راه بازيگوش، 240عاقل

دهد قرار خود جاى در را چيز هر كه است كسى 363عاقل

رها! خود حال به را او اكنون و كشيديد كار او از داشت، توانايى كه وقتى تا عجب273كردهايد

را عزت مگر نمىكند زياد گذشت، و 435عفو

Page 636: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

است پيروزى مناسب، هنگام در 242فرار

بندد طمع رياست به نبايد خودرأى تجربه كم 132فرد

نگردد غصه مايه تا درياب را 368، 342فرصت

مىگردد بر دير و مىرود دست از زود 367فرصت

مىگذرند ابرها مانند كه بشماريد مغتنم را 367فرصتها

نيست نان و آب وسيله تو براى 504فرماندارى،

همه از بيش سپاهيان، به كمك در كه باشند كسانى بايد تو لشكر فرماندهانو كنند 216مواسات

هستند آبا به منسوب كه كسانىاند 147قبايل

كن لطف و محبت و رحمت از مملو خود، ملت باره در را خويش 434قلب

بگذار گوش روى را 294قلم

است خود وقت گرو در همه 241كارها

Page 637: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

كرد اصالح مكافات با را او بايد نمىشود، اصالح مدارا با كه 435كسى

شمرد غنيمت را آن بايد شود، گشوده او بر خير و نيكى در كه 242كسى

درغير كه است كشاورزى همچون بچيند، رسيدن، وقت در جز را ميوه كه كسىكند زراعت خود 242زمين

آمده گران شما از گروهى بر اسامه فرماندهى 185گويا

... مىانديشد ديندار 363مرد

كنيد دعوت زبان از غير به را 485مردم

است برتر فالنى و فالنى از نسيبه 196مقام

شويد وارد آن راه از باشد، چه هر كارها در كه است آن 241مقصود

است آن پايان كار، هر 362مالك

كار به چگونه مىدانيد، را آنچه ديد بايد ولى نيستم؛ نگران نمىدانيد، آنچه از من296مىبنديد

برترم شما دوى هر از جهاد علت به 143من

Page 638: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

دهم نجات احزاب شر از را شما داشتم تصميم 448من

ده قرار نياز و راز و عبادت براى را اوقات بهترين سبحان، خداى و خود 369ميان

بشناسند دارند، پيش در را آنچه كه آنانند 363مؤمنان

بخواند را آنها كسى هر ندارم دوست كه است من نزد 294نامههايى

باشند داشته مساوى جايگاه تو نزد بدكار، و نيكوكار 323نبايد

بياميز هم به را انديشمندان 441نظريات

تفويض نه و جبر 415نه

! است بسيار مردان و اموال كوفه، در تو بر 129واى

آورد بيرون را آن نيست شايسته پوشيد، زره پيامبرى 448وقتى

نكن قضاوت نشستند، تو روى به رو دعوا طرفين 295وقتى

است كرده نعمت كفران نگيرد، كار به را آن و ببيند نظامى آموزش 296هركس

Page 639: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

او بر بهشت باشد، وجب يك چه اگر كند، فرار سرزمينى به سرزمينى از كس هراست 155واجب

مىخورد فريب است، كم تجربهاش 362هركس

است حق بميرد و بشنود زن پاى از را خلخال كندن داستان 486هركس

نماند غافل آمادگى از بشناسد، را پيشآمدها و روزها 363هركس

است كرده آشكار را خود نادانى منتهاى شود، علم همه به رسيدن مدعى هركس363

مىسازد تباه را ديگران و خود حق شود، انگارى سهل و سستى تسليم كه 240هر

نمىخرم ندارم، را آن پول كه چيزى 362هرگز

مىشد باز باب هزار حرف، هر از كه آموختم خدا رسول از حرف 292هزار

از وغير قائمه سنت و عادله فريضه محكمه، آيه است چيز سه در منحصر علم همانااينها

است 287فضل

Page 640: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

» « » كنيد » آشكار را سين مىنويسيد، را الرحيم الرحمن ه الل بسم كه 294هنگامى

زن كمر بر دامن فورا شود، وارد تو بر من فرستاده كه 262هنگامى

و بنمايد كوچك شما چشم در چند هر مگيريد، كوچك را شرى 239هيچ

مبال خود به نمودهاى كه كيفرى از 399هيچگاه

! تنبلى و بىحوصلگى بپرهيز، خصلت دو از على 240يا

ها فهرست

اشخاص روايات آيات

اشخاص

احمد 47آرام،

كريس 284آرگريس،

دوايت 425آيزنهاور،

Page 641: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

292اباصلت

سعيد بن 261ابان

حسن 380، 294ابراهيم،

) ع ) 180، 179، 152ابراهيم

الحديد ابى 196ابن

ليلى ابى 159ابن

اسحاق 63ابن ،

بابويه 149ابن

الدين تقى تيميه، 128ابن

سعد 196ابن

عباس 519، 518، 517، 505، 504، 441، 129ابن

Page 642: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عبدالله مسعود، 159، 144، 141ابن

هشام 154، 141، 116، 63ابن

دوئلى 256ابواألسود

255ابوالليث

128ابوبرء

بصير 179ابو

268، 261، 258، 216، 141ابوبكر

حنيفه 192ابو

انصارى 159ابودجانه

غفارى 292، 242، 131ابوذر

خدرى 182ابوسعيد

Page 643: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

183، 167، 166، 165، 144ابوسفيان

150ابوطالب

فارسى 141ابوكثبه

150، 148ابولهب

جان 466اتكينسن،

ميانجى 451احمدى

عباسعلى 458اخترى،

339ارويك

زيد بن 386، 185، 184اسامه

489استونر

انصارى زراره بن 159اسعد

Page 644: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

196اسماء

قيس بن 504اشعث

ابوموسى 518، 516، 262، 256، 128اشعرى،

وارن 431، 429اشميت،

محمد على 340اقتدارى،

169اكيده

ابوبكر طوشى، 130الطر

هنرى گانت، 364ال

مهدى سيد 346الوانى،

) كوفى ) رقيه الخير 197ام

جوينى الحرمين 268امام

Page 645: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( ع باقر 435، 408، 241، 179، 143امام

) ( ع حسن 519، 518، 321، 149، 65امام

) ( ع حسين 368، 197، 321، 149، 65امام ،

518 ، 519

) ( ع رضا 441، 382، 292، 130، 217، 65امام

) ( ع سجاد 154، 484، 65امام

) ( ع صادق 133، 132، 130، 123، 65امام ،

147 ، 151 ، 156 ، 158 ، 166 ، 187 ، 217 ، 226،

268 ، 292 ، 369 ، 378 ، 415 ، 416 ، 417 ، 442

حثمه ابى بن سليمان 197ام

عطيه 196ام

Page 646: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ورقه 197ام

ابراهيم 16امينى،

مالك بن 128انس

يمنى 164باذان

85باركر

چستر 399، 397بارنارد،

حسن سيدمحمد 224، 226بجنوردى،

292، 141بالل

ميلتون 428بلود،

روبرت 428بليك،

85بوش

Page 647: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

پيتر 279پايپ،

الدين تقى 271، 259پنهانى،

ويليام 280ترسى،

روبرت بام، 431، 429تنن

فردريك 491، 490، 365، 338، 113، 109، 84، 54، 47تيلور،

انصارى عبدالله بن 159جابر

عبدالله 421جاسبى،

ابيطالب 291، 149، 148، 141جعفربن ،

رسول 115، 63جعفريان،

تقى محمد 484، 434، 54جعفرى،

يعقوب 115جعفرى،

Page 648: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

انصارى 159جناده

384جوهرى

وينستون 425چرچيل،

مهدى تهرانى، 34حائرى

150، 148حارث

منذر بن 449، 48حباب

146، 141حذيفه

ثابت بن 380حسان

) ع ) آدم 414، 329، 326، 320حضرت

) ( س كلثوم ام 197حضرت

) ( س خديجه 151حضرت

Page 649: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

) ( س زهرا 199، 198، 197، 191حضرت

) ( س زينب 197حضرت

) ( ع شعيب ( 216، 200، 199، 195، 194حضرت ( ع عيسى 191حضرت

) ( س مريم 404، 191حضرت

) ( ع يونس 320حضرت

380حلبى

سعديه 151حليمه

) ( ع سيدالشهدا 447، 185، 150، 149، 148، 141حمزه،

عياش ابى بن 437حنظلة

سليمان 42خاكبان،

وليد بن 258، 256خالد

Page 650: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سيدعلى 15خامنهاى،

مسعود بن محمد بن على 29خزاعى، 377،

) ع) 62خضر

) ( عمر دوم 258، 257، 256، 255خليفه

امام ] [ الله روح سيد 37، 33، 14، 13خمينى، ،

220 ، 268 ، 440

) ع) 492، 414، 353، 180داود

99دكارت

مصطفى 129دلشادتهرانى،

گرى 469، 468، 464، 425، 286، 55دسلر،

470

Page 651: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

قيبه ابن 128دينورى،

352، 351، 224، 223، 62، 353ذوالقرنين

حبشى مخبر 141ذو

490راپينز

اصفهانى 433، 384، 249راغب

348، 117رضائيان

سعيد محمد 64رمضان،

345روزنوبگ

ويكتور 464، 429روم،

129، 128زبير

العوام بن 63زبير

Page 652: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

عبدالحسين كوب، 51زرين

) ع) 404زكريا

130زمخشرى

145زهرى

ابيه بن 504، 263، 255زياد

انصارى لبيد بن 159، 144زياد

جرجى 63، 51زيدان،

ثابت بن 294زيد

حبشى حارثه بن 151، 141زيد

تميمى 145زيد

قرشى 145زيد

Page 653: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

425ژاندارك

455سايمون

حسن 230، 222، 213، 184، 178ستارى، ،

232 ، 235 ، 248 ، 338

عبدالكريم 38سروش،

اسفنديار 231، 210، 188، 79، 68سعادت، ،

233 ، 236 ، 301 ، 313 ، 337

عباده بن 448، 158سعد

معاذ بن 448، 295، 294، 158سعد ،

452

وقاص ابى بن 255سعيد

Page 654: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

130سفيان

ثورى 158سفيان

فارسى 381، 292، 141سلمان

) ع) 406، 405، 353، 130، 127، 126، 114، 62سليمان

جندب بن 180سمرة

348سرتو

همدانى 255سوده

انصارى حنيف بن 516، 165، 159سهل

مرتضى 265سيد

الدين جالل 15، 63سيوطى،

146شافعى

Page 655: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

حسنه بن 258شرحبيل

قاضى حارث بن 518، 503، 502، 256شريح

باقر محمد القرشى، 294، 27شريف

احمد 269شلبى،

مهدى شيخ الدين، 268شمس

165، 141شنسب

اول 156شهيد

ثانى 150شهيد

صدر 219، 157، 57شهيد

محمدبنحسن 63شيبانى،

196، 143شيبه

Page 656: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

انصارى 226شيخ

صدوق 149، 146، 133شيخ

طوسى 408، 150، 149شيخ

محمدبننعمان مفيد، 447، 197، 149، 147، 146شيخ

حدائق صاحب بحرانى، يوسف 150شيخ

محمد سيد 362، 273شيرازى،

151شيما

تذكره 156صاحب

حسن محمد جواهر، 150، 129، 127صاحب ،

154 ، 155 ، 221 ، 259 ، 360

حسن 63، 57صدر،

Page 657: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

باقر محمد 293صدر،

الله سيف 65صرامى،

سنان بن 141صهيب

185، 184، 180، 179، 118طالوت ،

حسين محمد عالمه 130، 61، 57طباطبايى، ،

180 ، 188 ، 195 ، 199 ، 215 ، 249 ، 251 ، 272،

384 ، 403 ، 436 ، 438

128طلحه

شيبه بن 143طلحه

رفاعد 30طهطاوى،

) پيامبر ) عموى 291، 169، 148، 143عباس

Page 658: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بكرة بن 127عبدالرحمن

على 37، 36عبدالرزاق،

149، 147عبدالله

امير ابى بن 447، 151عبدالله

مكتوم بن 151عبدالله

نصرى 36عبدالله

عيسى 258، 216عبده،

محمد 242عبده،

149عبيدالله

رافع ابى بن 63عبيدالله

اسيد بن 383، 185، 184، 164، 144عتاب ،

Page 659: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

386 ، 417 ، 418 ، 419

غروان بن 258عتبة

445، 327، 268، 261، 258عثمان

حنيف بن 510، 382عثمان

طلحه بن 165، 148عثمان

حاتم بن 165عدى

زبير بن 63عروة

تقى محمد جعفرى، 486، 434عالمه

شعرانى 168عالمه

باقر محمد مجلسى، 417، 149عالمه

حسين محمد نائينى، 440، 442عالمه

Page 660: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

حضرمى بن 261، 260، 258، 255عالء

صفحات اكثر در اميرالمؤمنين علىبنابىطالب،

شعبه بن 226على

يقطين بن 292على

ياسر بن 255، 144، 141عمار

محمد 29عماره

حنظله بن 442عمر

مخزومى سلمه ابو بن و 264، 257عمر

حزم 293، 116عمروبن

166، 183عمروعاص

) هاشم ) به ملقب 147عمرو

Page 661: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

391، 339، 338، 325، 55فايول

479، 333، 324، 178، 94، 93فرعون

زيگموند 411فرويد،

عياض 292فضيل

ويليام 325فولمر،

431فيدلر

طاهره 343فيضى،

محمد الباقى، 131فؤاد

165، 149قثم

27قدسى

ابواسحاق 63قرارى،

Page 662: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

سيدصمصامالدين 16قوامى،

155قطيفى

294قلقشندى

سعد بن 259، 257قيس

مالك بن 165قيس

345كاست

95كانت

ادريس ابن 376، 30كتانى،

زهير بن 380كعب

مالك بن 161كعب

زياد بن 518، 515، 292كميل

Page 663: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

348كونتز

ساموئل تامس 47، 46، 45كوهن،

ادوين 426گسلى،

سل 467گلرمن،

339گيوليك

كازماير 422لئونارد،

حكيم لقمان

) ع) 404، 320لوط

الغفاريه 197ليلى

455مارلند

404ماروت

Page 664: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

ابراهام 468، 467، 465مازلو،

333، 99ماكياول

اشتر 258، 215، 185، 122، 117، 28مالك ،

264 ، 262 ، 292 ، 297 ، 323 ، 330 ، 381 ، 383،

399 ، 416 ، 434 ، 447

عوف بن 165مالك

نويره بن 256مالك

عباسى خليفه 130مامون،

85، 84مانستربرگ

192ماوردى

التون 338، 86، 85مايو،

Page 665: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

محمد شبسترى، 34مجتهد

اردبيلى 192، 189محقق

حلى 42محقق

شرائع صاحب حلى، 155، 150، 129محقق ،

259

كركى 156محقق

255، 507، 292، 258، 184محمدبنابىبكر ،

264

طبرى جرير بن 192محمد

حنفيه بن 441محمد

) ( ) اكثر ) در ص خدا رسول عبدالله بن محمد

Page 666: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

صفحات

داوود 347، 286، 55مدنى،

182مسفان

كذاب 196مسيلمه

محمدتقى يزدى، 53مصباح

141مصعب

عمير بن 291مصعب

شيبانى هبيره بن 510مصقلة

شافعى جداعالى 146مطلب،

اسحاق بن محمد 62مطلبى

89، 57، 52، 49، 40، 26مطهرى،مرتضى ،

Page 667: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

90 ، 95 ، 96 ، 97 ، 102 ، 104 ، 141 ، 143 ، 151،

165 ، 187 ، 188 ، 195 ، 273 ، 358 ، 384 ، 385،

453 ، 485

يمنى جبل بن 259، 257، 165، 117معاذ ،

381 ، 420

ابىسفيان 167، 154، 148، 141معاويهبن ،

256 ، 261 ، 268 ، 294 ، 441 ، 516

شعبه بن 258مغيره

292مقداد

115مقريزى

ديويد كالند، 465مك

Page 668: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

داگالس گريگور، 465مك

سبا 446، 439، 406، 118، 62ملكه

146مناوى

حسينعلى 221منتظرى،

جارود بن 518، 517، 262، 255منذر

چين 428موتون،

) ( ع جعفر بن 268، 292موسى

عمران بن 178، 152، 118، 93، 62موسى ،

179 ، 191 ، 193 ، 194 ، 195 ، 199 ، 200 ، 216،

322 ، 326 ، 329

50مولوى

Page 669: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

روبرت 279ميچر،

قمى 192، 189ميرزاى

منوچهر 270مؤتمن،

مهدى محمد قمى، 333نادرى

مصطفى 400نبوى،

291، 133، 65نجاشى

كتانه بن 144نضر

عجالن بن 257نعمان

عدى بن 258نعمان

99نيچه

196، 159واقدى

Page 670: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

411، 338وبر

حبشى 183، 166، 141وحشى

عقبه بن 258وليد

رابرت ثروانا جين، پورت 373وينو

338، 86هاتورن

مهدى 39هادوى،

404هاروت

) ع) 62هارون

مره كالببن قصىبن منافبن 147هاشمبنعبد

ال جى 45هالبردن،

93هامان

Page 671: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

رابرت 432هاوس،

471، 466، 110هرزبرگ

بالنچارد 455، 454، 450، 446، 338هرسى، ،

456

حكم بن 292هشام

سالم بن 292هشام

ريگل 401، 400، 389، 388هل

هاله ابى بن 151هند

) ع) 163، 130هود

الحنفى على بن 165هوذه

چارلز 428هولين،

Page 672: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

53هيوم

سعيد بن 155يحيى

) ع) 404يحيى

اوبه بن 168يوحنا

) ع) 353، 350، 130، 127، 118، 62يوسف

344يووى

منابع

علوم - 1 كتب تدوين و مطالعه سازمان انسانى، منابع مديريت اسفنديار، ، سعادت( سمت دانشگاهها (انسانى

چاپ - 2 سازمانى، رفتار سيستم مديريت و سازمان علىمحمد، تهران، 14اقتدارى، ، ت ب، مؤلف

ج - 3 عمومى، مديريت مهدى، سيد نى 8الوانى، نشر تهران، ،1364

Page 673: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

الله - 4 عين ترجمه سازمانى، رفتار و مديريت اصول جين، نيوپورت و رابرت شروانازوار تهران، 1360عال،

ج - 5 مديريت، مبانى و اصول عبدالله، اسالمى 5جاسبى، آزاد دانشگاه تهران، ، 1371

چاپ - 6 مدنى، داود ترجمه مديريت، مبانى گرى، قومس 3دسلر، نشر ،1373

ج - 7 مديريت، اصول على، علوم 4رضائيان، كتب تدوين و مطالعه سازمان تهران، ، ) ( سمت دانشگاهها 1370انسانى

ج - 8 مهروزان، آرمن و زمرديان اصغر ترجمه مديريت، اصول ،3كازمايرلئونارد، دولتى مديريت آموزش مركز 1368تهران،

محمد - 9 سيد و پارسانيان على ترجمه سازمانى، رفتار مديريت پى، استفن رابينز،اول چاپ بازرگانى، پژوهشهاى و مطالعات مؤسسه 1374اعرابى،

سازمان - 10 تهران، ايران، در سياسى و ادارى تمركز عدم و تمركز مصطفى، نبوى،خواجه 1352چاپ

ترجمه - 11 انسانى، منابع كاربرد سازمانى رفتار مديريت كينت، بالنچارد پل هرسى،ج عالقهبند، اميركبير 5على تهران، ،1371

انسانى - 12 منابع مديريت حسن، ستارى،

Page 674: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

تير - 13 هفتم چاپ نور، پيام دانشگاه مديريت، سازمان مبانى طاهره، 1379فيضى،

و - 14 آموزشى مؤسسه اسالمى، مديريت در قدرت مهدى، محمد قمى، نادرىاول چاپ خمينى، امام 1378پژوهشى

مقاالت - 15 مجموعه اسالم، در مديريت بر نگرشى

اسالم - 16 در رهبرى و مديريت مرتضى، مطهرى،

ادارى - 17 حقوق منوچهر، مؤتمنى، طباطبايى

18 - ( ع حسين امام دانشگاه مصباح، نامه فصل (سرى

اسالم - 19 در انگيزش تقى، محمد جعفرى،

اسالم - 20 ادارى نظام قدسى،

حديث منابع

بحاراالنوار - 21 تقى، محمد مجلسى،

Page 675: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

الشيعه - 22 وسايل محمد، عاملى، حر

الوسائل - 23 مستدرك نورى،

تهران - 24 دارالكتاب انصارى، على محمد ترجمه غررالحكم، عبدالواحد، آمدى،

البالغه - 25 نهج شرح و ترجمه علينقى، االسالم، فيض

مصر - 26 االسالميه، دارالكتب البالغه، نهج شرح الحديد، ابى ابن

نشر - 27 دفتر مصطفوى، جواد ترجمه كافى، اصول يعقوب، بن محمد كلينى، ) ( تهران ع البيت اهل فرهنگ

پاينده - 28 ابوالقاسم الفصاحه، نهج

مسلم - 29 صحيح

بيهقى - 30 سنن

رىشهرى - 31 محمدى محمد الحكمه، ميزان

يعقوب - 32 بن محمد كلينى، كافى، فروع

Page 676: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

بحرانى - 33 شعبه بن حسن العقول، تحف

هندى - 34 متقى على العمال، كنز

الحكم نظام منابع

الله - 35 رسول عهد فى كان ما على السمعيه الدالالت تخريج خزاعى،

االداريه - 36 تراتيب ادريس، كتانى،

للكتب - 37 العامة المصرية الهيئة الحكم، اصول و االسالم على، عبدالرزاق

الحجاز - 38 ساكن سيرة فى االيجاز نهاية رفاعه، طهطاوى،

بيروت - 39 العربى، دارالبيان الموسوى، حسن الرسول، دولة

الطبعة - 40 بيروت، دارالنفائس، التاريخ، و الشريعة فى الحكم نظام ظافر، قاسمى،السادسه

الحكم - 41 تجربة و ابيطالب بن على االمام حسن، الزين،

Page 677: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

االسالم - 42 فى المالية النظم عيسى، عبده،

االسالم - 43 السياسى الفكر فى السلطنة يوسف، بيش،

االسالمية - 44 الشريعة فى الحكم دعائم

للدراسات - 45 الغدير مركز طى، محمد الدكتور الحكم، نظام مشكلة و على االماماالسالميه

له، - 46 الموجبة االسباب او الدستور نويسندگان ) 1963ه، 1382مقدمة از جمعى م (سورى

ايران، - 47 دارالثقافه، االسالم، فى االداره و الحكم نظام مهدى، الدين، شمسالثالثه الطبعة

االولى - 48 الطبعة بيروت، درالزهراء، مكى، كاظم محمد الدكتور االسالمية، النظم

التوزيع، - 49 و النشر و للطباعة داراالمة االسالم، فى الحكم نظام تقىالدين، بنهانىالثالثه الطبعة

الرسول - 50 مكاتيب احمد، ميانجى،

السياسه - 51 و االمامة قتيبه، ابن دينورى،

Page 678: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

االسالمى - 52 الفكر فى السياسة احمد، شلبى،

السلطانيه - 53 االحكام ماوردى،

االسالمية - 54 الدولة فى االوليات محمد، شيرازى،

فقيه - 55 واليت حسينعلى، منتظرى،

الملة - 56 تنزيه و االمه تنبيه نائينى،

قم - 57 رهبرى، خبرگان دبيرخانه اسالمى، حكومت فصلنامه سرى

سيدالشهداء - 58 مطبعة المسلمين، من انها الى السبيل محمدحسن، شيرازى،الطبعةاالولى قم، عليهالسالم،

قرآن تفسير منابع

الثانيه 59 الطبعة القرآن، تفسير فى الميزان محمدحسين، السيد 1391الطباطبايى، ق. .ه

سوم 60 چاپ تهران، اسالميه، كتابفروشى الصادقين، منهج الله، فتح كاشانى،شمسى1346

Page 679: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

التبيان 61 محمد، طوسى،

انفال 62 سوره تفسير مرتضى، مطهرى،

عياشى 63 تفسير عياشى،

كشاف 64 زمخشرى،

اصول و فقه منابع

الكالم - 65 جواهر على، محمد نجفى،

حلى - 66 محقق االسالم، شرائع

الناضره - 67 حدائق يوسف، بحرانى،

االفهام - 68 مسالك الدين، زين

الدمشقيه - 69 اللمعة شرح فى اليهة الروضه الدين، زين

المتشابه - 70 و المحكم سيدمرتضى، علمالهدى،

Page 680: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

الفقهيه - 71 القواعد بجنوردى،

االصول - 72 علم فى دروس محمدباقر، سيد صدر،

الوسيله - 73 تحرير الله، روح خمينى،

رجال و تاريخ و سيره منابع

عرب - 74 تمدن تاريخ جرجى، زيدان،

اسالم - 75 كارنامه عبدالحسين، كوب، زرين

السيره - 76 نقد سعيد، محمد السيوطى، رمضان،

تاريخ - 77 طبرى،

سيره - 78 حلبى،

مغازى - 79 واقدى،

Page 681: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

العربى، - 80 التراث داراالحياء االثير، بن لعزالدين الصحابه معرفة فى اسدالغابهبيروت

ابديت - 81 فروغ جعفر، سبحانى،

البيضاء - 82 محجة كاشانى،

بيروت، - 83 العربى، التراث احياء دار ربه، عبد بن احمد ق .1407عقدالفريد، ه

االثير - 84 ابن التاريخ، فى الكامل

اسالم - 85 سياسى تاريخ رسول، جعفريان،

اسالم - 86 سياسى تاريخ حسن، ابراهيم، حسن

االمين - 87 محسن السيد العالمة الشيعه، اعيان

العربى - 88 التراث االحياء دار الزهرى، منيع بن سعد بن محمد كبرى، طبقات

نبوى - 89 سيره مصطفى، تهرانى، دلشاد

تاريخ - 90 بستر در مسلمانان يعقوب، جعفرى،

Page 682: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

الخميس - 91 تاريخ

متفرقه منابع

نو - 92 راه مجله

نو - 93 راه انديشه مجله

قبسات - 94 فصلنامه

دانشگاه - 95 و حوزه فصلنامه

دين - 96 از بشر انتظار محمد، نصرى،

پرسشها - 97 باورها، مهدى، هادوى،

مديريت - 98 و مدارا سروش،

آثار - 99 مجموعه مرتضى، مطهرى،

السعاده - 100 معراج احمد، نراقى،

Page 683: …ديريت از... · Web viewالبته اكنون كتاب تراتيب، از كتاب تخريج شهرت بيش ترى دارد.اين آثار فقط نشان گر وجود

طبرسى - 101 االخالق، مكارم

بيروت - 102 داراالضواء، االربكى، ابوالفتح الغمه، كشف

103 - ) جمل ) ، مفيد شيخ محمد نعمان، ابى

طوسى، - 104 شيخ جشنواره گردآورى نويسندگان، از جمعى تحقيق جامعه، و اسالماسالمى علوم جهانى مركز

اقتصادنا - 105 محمدباقر، صدر،

توسعه - 106 و اسالم بر درآمدى سليمان، خاكيان،

البحرين - 107 مجمع طريحى،

تهران - 108 دانشگاه لغتنامه

اجتماعى - 109 عدالت سيدقطب،