11
http://www.arianafghanistan.com 11 از1 ترسال مقا ا: [email protected] و یا[email protected] م، نعیم بارز19 / 05 / 2020 مختصر نقدی از مارکس- مارکسی سمشاره و ا های فیلسوفان دیگر! به بعضیلسفه از پیش از این در قلمرو ف در نوشته ای، هراکلیتوس،" hērákleitos " سقراط ،" socrate " طون اف، " Platon " دیکارت رونی" ، René Descartes " دیگر و چند تای کمی سخن رفت که در وبسایت« ستانفغان ا آریانا وزینین آن» به نشر رسید ه است. ستفاده این بخش با در ا از کتاب دو جلدیقی تحقی کارل ریموند پوپر" ، Karl Raimund Popper " به نام« جامعۀ باز ومنانش یا دشن در خدمت خود کامگان خردمندا» و مارکسی به مارکس سم هایشاره ام داشت که خواه در دوران رشد صنعت غربی ع در جوامع بیش از یک قرنً مفکار ا بخشی بزرگی ازفکران روشن و جوانب مختلف زندگی م یلیون تأثیرحتسان ت ان ها آن قرار گرفت و بروری های پایه تی مذکوربات خونی انق نی در جهان روی داد و نظام های استبدادیف بر پا گردید و خ آنمه هبلیغات ت و آرزوها ی ی کهذهان در اردم م و چیز فهمان خلق شده و شکل گرفته بود، با گذشتزدیک به یک قرن ن هیچ یک بر آورده نشد بلکه میلیونن ها دگر راهی زنداسان ان ها، تبعیدگاه ها ها و قتل گاه شد ند. قبل ازینجا در ا پرداختن به مارکس، ازنجائیکه اسفه غرب ف را چهار به عطف مقطع تقسیم کرده اند، از سقراط، پس ارسطو و دیکارت نقطه عطفلسف در ف ه،« یمانویل کانت ا» لمانی مطرح ا استشار که بعد از ا ۀ به آن به بحث اصلیارکسیزم مارکس و م خواه ی م رسید. Karl Raimund Popper یمانوئل ا کانت! ( کانت1804 1724 در شهری از) سکاتلندی بودندجران از مهانواده اش در اصل ا پروس بدنیا آمد. خا پادشاهیای قبل به پروس نسل ه کهن امروزلما ا یا ی رفته بودند، ویت خود را تحصیز بورگ در لونیگورستی در یونیلسفه و فزیک، ریاضیات، فز گرفتن دوکتوری در سال ادامه داد و پس ام ک1755 در هماندی قوه داوری؛ عملی، نقا. کتاب های نقد عقل محض، نقادی عقلدریس پرداختورستی به ت یونیورالطب ما یعهنت استای عمده کا هیدار از نوشتهق وصلح پا ؛ اخ. گ ف ته می شودوان به عنً کانت عموما آیداسی بشمار نمی نظریه پرداز سی، توجه او بیشتر در ف لسفهو در بارۀ ماهیت بحث ژرف اماوق بود. السفه حقق و فلسفه اخ علم، فوقی، حقق مسئولیت اخ و آزادی، ویدان بزرگ را در ردیف اندیشمنت او و نظریااسی سی در زمرۀ نظریات پر رااسی در نفوذ سی آورده است.

مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

  • Upload
    others

  • View
    3

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

http://www.arianafghanistan.com

1از 11

[email protected]و یا [email protected] :ارسال مقاالت

19/05/2020 م، نعیم بارز

سممارکسی - مارکساز نقدیمختصر به بعضی فیلسوفان دیگر!های و اشاره

،در نوشته ای پیش از این در قلمرو فلسفه از

و چند تای دیگر "René Descartes، "رونی دیکارت "Platon" ، افالطون" socrate"سقراط ، "hērákleitos" هراکلیتوس،

. ه استبه نشر رسید« آنالین وزین آریانا افغانستان »سخن رفت که در وبسایت کمی

وجامعۀ باز » به نام " Karl Raimund Popper، "پوپر کارل ریموندتحقیقی جلدی کتاب دواز در این بخش با استفاده

در دوران رشد خواهم داشت کهاشاره های سم به مارکس و مارکسی« خردمندان در خدمت خود کامگاندشمنانش یا

یلیون مزندگی مختلف و جوانب روشنفکران از بخشی بزرگی افکار مال بیش از یک قرن در جوامع غربی ع صنعت

و نظام های روی داد در جهان نیانقالبات خونیمذکور پایه تیوری های برگرفت و قرار آن ها انسان تحت تأثیر

فهمان و چیزمردم در اذهان که ییآرزوها و تبلیغاتهمه آن بر پا گردید و خالف استبدادی

میلیون بلکه بر آورده نشدیک هیچ نزدیک به یک قرن با گذشت ،بود و شکل گرفتهخلق شده

پرداختن به در اینجا قبل از .ندشدو قتل گاه ها ها تبعیدگاه ،ها انسان دگر راهی زندان ها

پس از سقراط، ،تقسیم کرده اندمقطع عطف به چهار را فالسفه غرب انجائیکه از ،مارکس

ۀ که بعد از اشار استالمانی مطرح «ایمانویل کانت» ه،در فلسفنقطه عطف دیکارت ارسطو و

Karl Raimund Popper .رسیدم یخواهمارکس و مارکسیزم بحث اصلی به به آن

! کانت ایمانوئل

پادشاهی پروس بدنیا آمد. خانواده اش در اصل از مهاجران اسکاتلندی بودند ( در شهری از1724 – 1804کانت )

در یونیورستی لونیگز بورگ درتحصیالت خود را وی ،رفته بودند ییا المان امروز که نسل های قبل به پروس

در همان 1755کالم ادامه داد و پس از گرفتن دوکتوری در سال فزیک، ریاضیات، فلسفه و

یونیورستی به تدریس پرداخت. کتاب های نقد عقل محض، نقادی عقل عملی، نقادی قوه داوری؛

.؛ اخالق وصلح پایدار از نوشته های عمده کانت استیعهماورالطب

لسفه توجه او بیشتر در ف ،نظریه پرداز سیاسی بشمار نمی آیدکانت عموما به عنوان شود ته میفگ

مسئولیت اخالقی، حقوقعلم، فلسفه اخالق و فلسفه حقوق بود. اما بحث ژرف او در بارۀ ماهیت

آورده است. نفوذ سیاسی در را در زمرۀ نظریات پرسیاسی و نظریات او را در ردیف اندیشمندان بزرگوی ،و آزادی

Page 2: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 2

ق و قانون، کانت آئین اخالقی را خارج از قلمرو نظارت قانون بیرون محسوب می دارد و تائید میکند در مورد اخال

و قانون گذاری اخالق( درونی). پس کانت رابطه قانون گذاری محدود بماند« عمل به حوزۀ بیرونی»که قانون باید

تنها متباین و مخالف با اصل احترام به کرامت ( را می گسلد و دخالت قضایی در حوزه اخالق را نه یبیرونی )قضای

انسانی بلکه موجب اختالل در نظام سیاسی به حساب می آورد.

!نقد و سنجش نظریۀ سیاسی کانت

وجود دارد که همواره خواهان انجام در آدمی وجدان اخالقی»ظاهرا این است که یک کانت فرض بنیادی این نگرش

ی و مجرد با دنیای انضمامی و عینخاص محض، یعنی مسئوولیت به مفهوم مسئولیت فی نفسه است. اما این مسئولیت

در تقابل قرار می گیرد زیرا دنیای انضامی و عینی از اصول و قوانین دیگری پیروی میکند که از سنخ و جنس

«سنخ و جنسی غیر از وجدان اخالقی دیگری است،

کرامت انسان را به عنوان غایتی در خود )فی نفسه( تعریف می کند، کرامت انسان « اخالقالطبیعه ما بعد»در کانت

از هر بهایی است. هر چیزی بهایی دارد و با چیز های دیگر قابل سنجش است، اما برای کرامت انسان نمی فراتر

ان عوض کرد. احترام به کرامت انسمقایسه وتوان بهایی تعیین کرد و هیچ چیز نیست که بتوان کرامت انسان را با آن

و چنین همطراز با خود قانون اخالقی است. این قاعده را کانت در اساس نظریه اخالقی و حقوقی خود بکار می برد

فورمول بندی میکند:

که انسانیت را در شخص خود یا دیگری همواره به صورت غایت به حساب آوری نه هرگز همچون چنان عمل کن»

«. . .دلیلش آن است که کرامت انسان جوهر انسان به عنوان فاعل اخالقی است ،یله ایوس

!کمونیستی وی ۀو انگیز مارکسکارل اینک

لسفۀ فاز یک نکتۀ کلیدی ذکر چیز پیش از هر؟ برسدستی ه اندیشه های کمونیمارکس ب هچه چیز باعث شدکه این

عامل عمده چه می رساند که زیرا در چند جمله می دانمضروری را تحلیلی میشل فوکو

ه راجع ب. او و شکل گیرد بدمارکس راه یاذهن درسم اندیشه کمونیباعث شده که اخالقی

اف شفبسیار با منطق مارکسیزم س وکمارو دلیل به میان آمدن تیوری های انگیزه این

ه بود، دو تب شدیدی کقرن بیستم با دو بیماری بزرگ قدرت آشنا : »چنین گفته است

که هر دوی این بیماری فاشیزم ست بدیهی ،تجلیات سراسیمه شان راه زیادی را پیموده اند

میشل ظر از ن .هستند که نبض زمانه اول قرن بیستم را تحت تسلط خود داشتندسم و کمونی

ن و ریبان اکثریت متفکرافالکت بود، مشکل بزرگی که گ فوکو مشکل بزرگ قرن نوزدهم ال اقل در اروپا فقر و

: این بود کهذیال و آن فالسفه اوایل قرن نوزدهم را گرفت

ت توام تولید ثروبه آشکار شدن گذاشت این ب رودر تمام غرآن چطور ممکن بود تولید ثروت که تأثیرات خیره کننده

«باشد با فقیر شدن؟

س عاطفیاحسا ،ه استدادپاسخ خود به آن وکرده ی را مطرح پرسشکه میشل فوکو نکته ای در کنار آن مسأله دوم

الش ورزد تکه انگیخته جا او را برناثر گذاشته و تا آوی ایجاد تیوری های فلسفی افکار ودر بوده که مارکس اخالقی

Page 3: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 3

ریق طنزدیکترین ،برای رسیدن به عدالتدریافته و تحوالت مادی و برقراری مناسبات اجتماعی غیر عادالنه را علل

نماید.مطرح بوسیله طبقه کارگر را (انقالب)

، نینلچون رهبرانی تیوری هاآن از که با استفاده کشیدمی پیش تاریخ، تولید و مبارزه طبقاتی رابحث مارکس

یانقالبات و ندو کارگران را جلب کرداز روشنفکران زیادی یبخشتوجه ، فیدل کاسترو و غیره ئوتسه دوناستالین، ما

حاکمیت های یکاستقرار در نتیجهمگر آن آرزو ها و نیت نیک انداختند. به راه توام با خونریزی های بی حساب را

در حق میلیونآن ر و زیان ضرو ی استبدادروش های که تا هنوز هم نتایج معکوس را به بار آوردحزبی و استبدادی

.نداکامال پایان نیافته ها انسان

در ایام جوانی، مارکسبر آن اضافه نمود که باید این را هم ، آمدطوری که در باال از قول میشل فوکوی فرانسوی

بودند هم در آن زمان ریاکارانی ،در دوره ای زندگی میکرد که استثمار در کمال بی رحمی وبی شرمی رواج داشت

دمیان آزادند به پای هرآ ،ل می شدند و میگفتندصمتوکه به اصل آزادی انسان و حق انسان به تعیین سرنوشت خود

رده بی پ ،بدین سان در کمال بد خصلتی از آن استثمار قرار دادی که موافق مصالح خود می شمارند امضا بگذارند و

میکردند.دفاع

گذشته بود که ماه از عمرش هفت سال و دو ویلیام وود،» مارکس نقل میشود: در اینجا دو نمونه از کتاب سرمایۀ

وارد کار شد. . . در سراسر هفته هر روز از ساعت شش صبح مشغول کار میشد و حدود ساعت نه شب از کار

«می گردید. . . هخالص

پانزده »به نقل از مارکس، چنین فریاد می زند: 1863سیون استخدام کودکان به سال یهای رسمی کم یکی از گذارش

«ک هفت ساله!زحمت برای یک کود ساعت کار و

شان میکردند که در سراسر و یا مجبورشدند گماشته میاز ساعت چهار صبح بکار کودکان دیگری هم بودند که

غیرعادی نبود. کودکان شش ساله به پانزده ساعت رنج و زحمت روزانه امر ا کنند و اجبار ساعات شب تا صبح کار

ن سی ت ،همراه شصت دختر خورد سال دیگر، کارکرده بود ساعتو نیم مری ان واکلی، بدون وقفه، بیست وشش»

ش کرده دیر خبربسیار آقای کینر، که به نامطب داکتر. یک ها در یک اطاق مشغول کار بودند.. از این دخترک

«کارگاه پر ازدهام فوت کرده است... علت کار زیاد در یکمنصفه چنین شهادت داد: متوفی ب تأبودند، در برابر هی

بی اندیشه های مارکس و به وجود آمدن احساس عاطفی و اخالقی دیک در بر انگیختن یتراژاین نوع رویداد های

ه رد ککمنفی اکثرا جوامع رشد در حدی در فرهنگ چپی های انقالبی تبلیغات وعمل کرد اما بعد ها است. نبودهتأثیر

به از سوی چپی ها فقیر و درمانده روزگارکمک و خیر رسانی به انسان ورحم ،دل سوزیجنبه های اخالقی چون

بزرگش از سوی تزار روس لینن که برادرچنانکه از .شدمی تحقیر «افکار خرده بورژوازی»عنوان به اصطالح

مک رساندکیک روبل به انسان نیازمند کسی اگر »نقل قول می شد که ،تشنۀ انقالب بودو بسیار به قتل رسیده بود

«یک گام انقالب را به عقب می اندازددر واقعیت امر

های یدر میان چپ به یک فرهنگ مبدل شد، وغانستان نیز بلکه در افو جا های دیگر این طرز دید نه تنها در روسیه

ین حتاثیر منفی برجا گذاشت که چنان « حزب دیموکراتیک خلق»اعضای بخصوص گروه های اسالمی،و کمونیست

ههیچ نوع جنبدریغ نکرده و خود افراد هموطن شکنجه گرفتاری و تحقیق از افراد مخالف دولت از هیچ نوع آزار و

.کردندمی رعایت ندر حق شان را ، حقوق بشری اخالقیای

Page 4: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 4

سالمی حزب ا»اعضای که بعضا چون نیز تنظیم های اسالمی ،بازار تبلیغاتی و عمال کشتار و شکنجهآن آشفته در

نه تنها ،اسالمی گلو پاره می کردنداخوانیت به افتخار ومی نمودند بودن را اسالمیصد درصد ادعای « حکمتیار

همه رفتار کردهملحد کفر ودشمن و به مثابه غان فا مسلمانان همهعلیه کمونیست ها بلکه به غیر از گروه خود،علیه

درزمان به .نمایدشرعی رفع تکلیف ا هر فرد مسلمان مکلف است شخصمری که دانسته یعنی االقتل واجب»را

سران تنظیم ها در پاکستان می گفتند:حزب اسالمی به رهبری گلبدین حکمتیار چنان به عشق قدرت ،اصطالح جهاد

تا دبجای مبارزه جدی با نیرو های روس و دولت تحت حمایت آن بیشتر علیه تنظیم های دیگر می جنگیبود که حتی

داشتهدر دست یانحصاربه صورت قدرت دولت را در افغانستان دولت تحت حمایت آنبعد از شکست شوروی و

را به روس ها گزارش می داد. ی دیگر حتی مواضع نیرو های تنظیم هابه حساب باشد،

نمسجد و قرآاز آتش زدن پیش رفتند که در این جهت تا آنجا دیگر نیز گروه های اسالمی رنگارنگ همه سخن کوتا

.ندورزیدنابا هیچگاه معصوم و اطفال شیر خوار بی گناه دریغ نکرده، حتی از کشتن زنان هم

جهان و سطح در نه تنها از چهل سال بدین سو بلکه دینی گروه های اعضای رهبران و خشونت آمیز البته رفتار

به بی مذه –ینی سال ها و قرن ها قبل رهبران د ، تازه ای نبودهامر داشته وتاریخی پیشنۀ دیرینه افغانستان منجمله

عرفای . حتی نورزیده انددریغ خود دینی ردر حق هم نوع و برادخشم و خشونت نوع خاطر قدرت و منفعت از هیچ

ستفاده از ا و در این عصر ان تاخته اندهمواره بر آزادی و عقل انس ،شده اندکه بمثابه خردمندان شناخته اسالمی

و ندبخشید یاسالمکهنه فرهنگ جان و ایمان تازه ای به اصطالحات و استدالل های ظاهرا منطقی مکتب کمونیزم

ر وسیله ف هرسی به هددست» :که رسیدندماکیاولیسم و منحط منفی مندی این باور به در عمل دیگر بیشتر از هر باور

« ای را توجیه می کند

کهن که فراخور درک و احساس مردم عوام افکار گرفتن از بهره از وه عالگروه های اسالمی رهبران بدین ترتیب

جدید چپ اندیشه های منطق و از لغات و جمالت و هم تا حدودی برای جذب چیز فهمان و روشنفکران ، ضمنا بوده

.کار گرفتندسالح های مودرن از بجای شمشیرهای زنگ زده و استفاده کرده نیز

بعضا دانشمندان و فیلسوفان بسیار انسان دوست بحث پیرامون رهبران گروه های اسالمی بگذریم.از در اینجا اگر

چون ژان ژک روسو و کارل مارکس که از حاکمیت های دینی و دیکتاتوری فردی سخت نا راض و متنفر بودند،

زحمت اجتماعی دفاع از حقوق اقتصادی و به و به زعم خود شان خیر خواهانه در جهت بهبود زندگی اجتماعی نیز

و در فرانسه، روسیه، چین و جاهای دیگر شدزمینه ساز انقالب که پیش کشیدند کشان جهان راه و روش های را

با آن همه خون ریزی های بی حساب نظام های استبدادی به وجود آمدند که به غیر متأسفانه ،آمدطوری که در باال

.شدنو افغانستان جهان نسیب مردمان دیگری وستم چیزی از فقر

وه ها ه قتل گابمیلیون ها انسان دفاع از انقالب و مبارزه علیه مخالفان انقالب به نامو 1917انقالب اوکتوبردر اثر

ردم و جاهای دیگر میای شمالی رکوچین در روسیه، یش از صد سال تا هنوز بفرستاده شدند و با گذشت ها تبعیدگاه

بعضی لط فکری تسگفت میتوان لذا .اندهایی نیافته راز شر استبداد و استثمار بیرحمانه رژیم های انقالبی و کمونیستی

جیاولی نتگفته بزرگ مردان، مایه گمراهی و تفرقه کسانی شده است که در دفاع از تمدن و آزادی و عدالت سخن

.معکوس بوده استعمال

Page 5: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 5

:ر زیادی در مارکس داشته استیکه بی تردید افکار آن تاث مثال ژان ژک روسو

عمر خود را در فرانسه گذرانید. طرح بیشتراما ( در ژنف شهر سویس بدنیا آمد. 1712 – 1778سو ) ژان ژک رو

کلی نظام فکری روسو که در کتاب قرار داد اجتماعی او در بارۀ جامعۀ سیاسی و باز سازی است، از همان مبادی

نا و ،ندا سو در وضع طبیعی انسان ها جدا افتاده از یکدیگر ، به نظر روشود هابز یعنی وضع طبیعی شروع می

.برابری و مالکیت را منشاء تمام شرور بشمار می آورد

در و دادسالمی را پرورش انسان ، در جامعه فاسدممکن نیست می خواهد نشان دهد که « امیل»سو در کتاب رو

دی آزا تا انسان در آن به خود آئینی و ،کتاب قرار داد اجتماعی از جامعه عقالیی سخن می گوید که باید ساخته شود

این طرز دید به اصطالح ،رسخت حاکمیت شاهان و مخالف حق مالکیت فردی و آزادی فرد بودساو مخالف ،برسد

زاب کمونیستی گردیده و زیر نام دفاع از حقوق طبقه در انسان های سخت تشنه قدرت نفوذ کرده و زمینه ساز اح

پس از پیروزی انقالب ها رژیم های انقالبی که افتاد ه انقالبات خونینی به را ،، دهقانان و اقشار زحمت کشانکارگر

نمودند.ها و راهی زندان ، تبعید گاه تعداد بیشماری را به قتل گاه ها

خالف راه و روش دیموکراتیک وی نظر دو نقطه تنها از ،افکار ژان ژک روسودر اینجا گذشته از نیت خیر و کلیت

در آخرین فصل کتاب قرار داد اجتماعی زیر عنوان دین مدنی از لزوم پیدایش به اصطالح دین تازه م.یمتذکر می شو

ی جامعه اخالق کسانی که اصول» ای برای بر انگیختن روح راستین همبستگی اجتماعی تاکید کرده چنین می گوید:

باید از آن اخراج شوند )تبعید شوند( و کسانی که تظاهر کنند که به اصول مذکور عمل می کنند ،را زیر پا می گذارند

« ولی در حقیقت آن را زیر پا می گذارند باید اعدام شوند

راه به ن ا جنایات انگیزاسیودینی بود که در اسپانیدینی وغیر اندیشه ها از جانب فیلسوفان و بزرگان نوع این تاثیر

روایتی است که در اوایل قرن دوازدهم میالدی زمانیکه مذهبی های حاکم در آن دوران فلسفه وجودی تفتیش افتاد.

هزاران انسان را زیر شکنجه قرار ،عقاید را در مقابل آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی عقیده راه اندازی کردند

.داده، به قتل رسانده و سوزاندند

پخش آن بوده که انقالب فرانسه به راه افتاد و رهبران انقالب یعنی این نوع سخنان از سوی بزرگان فلسفه و نشر و

ن فرستادند تیغ گیوتیزیر روبسپیر و دیگران بیرحمانه و نا سنجیده مردم خود را کشتند، حتی دوستان و رفقای خود را

و سرانجام خود نیز به قتل رسیدند.

های چپ کمونیستی و راستی های رنگارنگ اسالمی هدر افغانستان از سوی گرور بیرحمانه چهل سال جنایات و کشتا

بر هیچ کس پوشیده نیست.

سم ارکسیمما در انتقاد از میراث فلسفی، برنامه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی »پوپررموند کارل به گفته بنابر این اگر

و گذشته به زبان صریح سخن نگوییم، مسئولیت آن گمراهی مصیبت بار و تفرقه مهلک و به اصطالح بزرگان حال

به مارکس می پردازیم:مختص اینک ،آنچه به اختصار گفته شد «به دوش ما باقی خواهد ماند

ه ک و روش دیالکتیک خود را از هیگل گرفته استبوده مارکس در هستی شناسی نزدیک به فیور باخ از لحاظ فلسفی

در اینجا می توان. قبال به آن پرداخته شده است« نقد دین چیست و چرا پیش شرط آزادیست»نوشتۀ در بخش سوم

اما ،در کتاب کاپیتال مفصال بیان گردیده استمهمترین کار مارکس همان تیوری اقتصادی او می باشد که گفت:

Page 6: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 6

،موتور حرکت تاریخ و انقالب گفته شده به نامکه است مبارزه طبقاتی مسأله سیاسی و تاریخی بحث از آن مهمتر

بر بنیاد آن در روسیه انقالب کرد.لینن چنانکه

ربه که بعد از فاشیزم، بزرگترین ض شودپرداخته می قدری بیشتر آن تاریخی، اقتصادی و سیاسی بر موضع اکنون

بشریت وارد نموده است. بر پیکرو آسیب را

ه ک ترین اندیشه های انسان دوستانه بوده اند سهمناک ترین دشمنان نوع دوستی، مدعیان دل انگیزفراموش نکنیم که

و مایۀ نفاق و اغتشاش کامل شده انددر لباس دوستی به اردوگاه انسان دوستانه رخنه کرده شان و یا خود یاندیشه ها

« یدابعاستروش »و « افالطونی« عدالت»اندیشۀ ازاند. واقعیت نشان می دهد که بسیاری از نوع دوستان هنوز

« آزادی ملی»ۀ ژان ژک روسو و اندیش« ارادۀ کل»ندیشه ااز مسیحیت قرون وسطی ومیالدی و اسالم قرن هفت

اگر قرار است که تمدن بشر زنده بماند، ما باید عادت دفاع از »به قول پوپربرآن بنا. حمایت می کنندفیخته و هیگل

«بزرگ مردان را به ترک گوییم زیرا بزرگ مردان چه بسا خطا های بزرگ مرتکب شوند

مارکس درتاریخ پردازی!

ت، یعنی دو فیلسوف اس در این نکته شک نتوان کرد که فلسفۀ تاریخ پردازی هیگل ومارکس نتایج برجسته عصر آن

ین، میل، المارک و دارو عصر تغییر و تحول اجتماعی. فلسفۀ این دو نیزهمانند فلسفۀ هراکلیوس وافالطون، کنت و

اجتماعی بر اذهان آنانی که در آن محیط زندگی می فلسفۀ تغییر و تحول است و گواه صادق براین که محیط متغیر

برجای میگذارد. کنند، نقشی بس ژرف و تاحدی خوفناک

انگیزه های اقتصادی به خصوص : »باید گفت جوهر مکتب مارکس عبارت از این اصل اعتقادی است که می گوید

به «ماتریالیسم تاریخی»یا « تفسیر ماتربالیست از تاریخ»منافع طبقاتی نیروهای محرک تاریخ اند و عنوان دقیقا

.داشته اندارائه جوهر تعالیم خود را همین نوع دید تاریخی لس به همان اصل اعتقادی اشاره دارد و مارکس و انگ

فیلسوف مزاج، فرد انسانی را پیاده شطرنج می شمارد و او را در مسیر تکامل حیات یک افزار بی »می گوید: پوپز

گران حقیقی در صحنه تاریخ، ملت های بزرگ و رهبران بزرگ، یا گفته می شود، بازیچنانکه ،گمارد مقدار می

ید گفت:در باب فیلسوف با بگذریم،بزرگ از بازیگران در اینجا موقتا طبقات بزرگ یا اندیشه های بزرگ هستند. اگر

وانین بد که قفیلسوف مزاج می کوشد تا بفهمد این نماشنامۀ که بر صحنه تاریخ می آید چه معنایی دارد، تا بعد دریا

تکامل تاریخی کدام اند؟

بدیهیست اگر در این کوشش موفق شود به زعم خود می تواند حوادث و وقایع آینده را به راحتی پیش بینی کند. آنوقت

کدام اقدام می دهد که بما رهنمای عمل و را بر پایه ای محکم استوار می کند به زعم خود سیاست است که فیلسوف

عظیمی بخشیسیاسی منجر به توفیق یا منجر به شکست می شود. در واقعیت متاسفانه این اندیشه ها چنان با روحیه

و به ندرت بر آن شکی به خود گرفته ایم عجین شده که اصالت و صحت آن را حتمی به اصطالح روشنفکران ما از

داشته ایم.روا

از یکطرف مسی دو روایت است که عبارتند از فلسفه تاریخی نژاد گرایی، یا فاشیقسمت اعظم این مبحث بررسالبته

ودانسته ز طرف دیگر )طرف چپ( که یکی نژاد را سرنوشت ساز سم ا)طرف راست( و فلسفه تاریخی مارکسی

بوده فزاری این طبقه ا کهاست تقریبا چنین به گفته مارکس و دانسته یک طبقه را برگزیده سم دیگری یعنی مارکسی

Page 7: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 7

ی بهشت بجا»اما به گفته پوپر: برای ایجاد یک جامعه بی طبقه و با رسالتی که دارد زمین را به بهشت مبدل میکند.

«دوزخ آفریدندعمال

جنبه به قوانین تاریخسم از نظر نژاد گراها، تاریخ چیزی نیست مگر تنازع نژاد ها برای کسب برتری و در مارکسی

برتری ای کسبتاریخ گذشته و آینده بشر چیزی نیست جز تنازع یا مبارزه طبقات بر :دی میدهند و می گوینداقتصا

ر بخش سفه قدیم بوده و طوریکه دنیز اساسا مقلد برخی فال هیگل و رسداقتصادی که ریشه هردو نظر به فلسفه هیگل می

.هراکلیوس، افالطون و ارسطو اثر و مایه گرفته اندو اندیشه های کسانی مثل ا اول( ذکر آن رفت از آر)

وقایع زمان مارکس و رنج او از دیدن مصائب انسان های آن زمان، احساس او در باب نیاز مردم ستم زده به یک

رسالت آرام بخش و کاشتن بذر امید و یقین به پیروزی در دل انسان ها، همه درهم ادغام شده و منظومۀ فلسفی بسیار

این مکتب پر جالل و جبروت از مکتب تقدس مآب افالطون و هیگل هیچ که وه مارکس را به وجود آورده اندپرشک

چیز کم ندارد و می توان گفت که عالی تر از مکتب آن دو فیلسوف است.

«جیان کارلو بوزنتی»مصاحبه ای ، 52صفحه «سمانتقاد های اصلی به مارکسی»تحت عنوان کتاب درس این قرن، در

ام کار را چگونه به انج این ،آغاز کردید سمنقد خود را از مارکسییاد شما تکمیل بن»می پرسد: پوپرریموند از کارل

رساندید؟

را آغاز کردم و متوجه شدم که استدالالت اصلی آن بدین قرار است: (capital) من مطالعۀ کتاب سرمایه»پوپر:

ه ب را نمی توان اصالح کرد بلکه تنها می توان آن را نابود کرد. دستیابینظام سرمایه داری : »استگفته شده –اول

یک جامعۀ بهتر در گرو نابودی نظام سرمایه داری است.

استدالل مربوط به افزایش بدبختی و فالکت، این اندیشه که شرایط کارگران بدتر و بدتر خواهد شد، و به همین –دوم

نابود ساخت. راداری دلیل است که می باید نظام سرمایه

داران را سرزنش کرد چون آنها تک سرمایه یک استدالل بسیار جالب و بسیار مهم این است که نمی توان تک -سوم

زیرا من دریافتم که کمونیست ها هیچ گاه آن را یاد آوری این نکته حایز اهمیت است خود قربانی این نظام هستند.

و می کوشیدند نفرت علیه شخص آنها را بر داران را مورد سرزنش قرار می دادندآنها خود سرمایه ، ذکر نمی کنند

زۀ اندابه در حالی که مارکس گفته بود نظام سرمایه داری نظیر نوعی ماشین است که در آن سرمایه داران انگیزند

مارکس عمال این نظریه که آنچه ماشین به آنها تحمیل می کند انجام دهند.و نمی توانند کاری جز کارگران اسیراند

سممارکسی ،سرمایه داران را آدم های بدی معرفی می کرد یعنی افرادی که شریرانه قصد استثمار مردم را دارند

. .«عوامانه لقب داده بود.

لمی و عبه صورت منطقی « جامعۀ باز و دشمنانش» به نامپاسخ این سوال ها را پوپر در کتاب دوجلدی تحقیقی خود

.نموداشاره های می شود به نکات چندی از آن در اینجا داده است که

ظهور سوسیالیسم!

ه میآید صرفا قدرت سازمان یافت اقتدار سیاسی که اصطالح درستی بشمار»مانیفست کمونیست چنین آمده است: در

حکومت یک نیروی باز دارنده » :میگویددر بارۀ دولت انگلس « یک طبقه است از برای ستم کردن بر طبقه دیگر

«در دست حاکمان برای زور گفتن برحکومت شوندگان ،ویژۀ است

Page 8: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 8

ست ابه عقیده مارکس حکومت حالتی است از برای استیالی طبقاتی، آلتی »یفی نظیر بدست میدهد و میگوید: نیز تعر یننل

خالصه . ...مجاوید ساختن این ست برای قانونی کردن واست از یطبقۀ دیگر، مقصد آن ایجاد نظمازبرای ستم کردن یک طبقه بر

«بکار می برد خود ۀاست که طبقه حاکم از برای تداوم مبارز یحکومت صرفا جزئی از ماشین

اما بجای انکه بگوید من چه میخواهم ،موظف بوظایفی میداند مارکس، نهاد های قانونی و دولت را» :پوپر می گویددر این مورد

به گفته نتایج نظریه مارکس در باب دولت کدام اند؟ چیست؟ دولت»: و چه پیشنهاد های در باب این وظایف دارم می پرسد

مهمترین نتیجه آن است که سیاست و تمامی نهاد های قانونی و سیاسی و باالخره کل مبارزات سیاسی هرگز اهمیت » مارکس:

ن و بن تغییر دهد. عمده تری نخواهند داشت. سیاست ناتوان است. سیاست هرگز نمیتواند واقعیت اقتصادی را از بیخ ورا اولی

غییرات در سیاسی با ت تا تغییرات نمای قانونی ود شاید تنها وظیفۀ هر گونه فعالیت روشن گرانۀ سیاسی آن است که مواظبت کن

یرات و هر آینه که سیاست در پس این تغی و در روابط بین طبقات همگام شوندوسایل تولید واقعیت اجتماعی یعنی با تغییرات در

«ناچار دشواریها پدید می آید و فقط به طریقی که گفته شد میتوان از این دشواری ها در امان شدیا کج وج رفتار کند تلو تلو

توده های استثمار شده را بهبود بخشد ولی نبرد آن حزب حزب کارگران نمیتواند با افعال خود سرنوشت »مارکس می گوید:

ا وجدان طبقاتی را بیدار میکند و متع «قه را برای انقالب آماده می سازدآن طب ،قبا

که در تاریخ عرضه میشود چنین است سوی جناح میانه رو است. استدالل دیگر که ازچپ این استدالل جناح » :پوپراز دید

یابند و در این دوره ها عمل سیاسی مستقیما به کمک می آید. در نیروهای مخالف تقریبا توازن می وجود دارد کهبشر دوره هائی

«قدرت سیاسی برای نیل کارگران به اصالحات مهم نقشی قاطع دارند یک چنین دوره ها جهد و

ست ابه ثبوت رسانده عادالنه بودنش با تمام عیب و نا در جوامع سرمایه داری لیبرال تا حدودی این نظر پوپر حقانیت خود را

به ی سیاسی و اجتماعریفورم ها و تغییراتی که در برنامه های اقتصادی به کار گیری با در اثر مبارزات سندیکایی و یعنی

حس و درک نکرده اند و از همه مهم را انقالب توصل به به مبارزه قهر آمیز و ضرورت دهقانان کارگران و میان آمده است،

انقالب روسیه، چین و جا های دیگر نیستند. تر بی خبر از نتایج فالکتبار و استبداد و استثمار بیرحمانه

پس از انقالب اجتماعی دولت در آغاز کار استبداد کارگری خواهد بود. اما این دولت گفته می شود، سمتیوری مارکسی مگر طبق

د آنکه مقاومت بورژوازی را درهم شکند، لزوما وظیفه خود را از دست میدهد، زیرا انقالب کارگری بیک کارگری به مجر

بی طبقه منتهی می گردد و در این جامعه لزوما استبداد طبقاتی منتفی میشود. بنا بر این دولت ۀجامعه تک طبقه یعنی به جامع

«دولت می پژمرد.» کالم انگلس: ه بو می گردد از هر گونه وظیفه عاری میشود و ضرورتا نا پدید

ر و همچنین نظ نظریه مارکس در باب دولت درست نیست، بخصوص نظر او راجع به نا توانائی کل سیاست»پوپر از نظراما

باید اعتراف کرد که تجربۀ بس ترسناک هستند، بلکه خطای مهلک اند. خطا غلط و او در بارۀ نظام مردم ساالری، همه نه تنها

و مالل انگیز در پس این نظریه های مهیب و بدیع نهفته است. مارکس از درک آینده ای که به پیش بینی آن سخت عالقه داشت،

«و ناکام ظاهر شدعاجز

تی از اوضاع اجتماعی نظام مردم ساالری که به اعتقاد مارکس پوششی می نمود بر روی استبداد بورژوازی، روای ۀدر بار

به قول اما ن وی این روایت را تائید میکند.رویدادهای غم آلود آن زما ،زمان وی بدست میدهند و این روایت کامال درست است

مزد های »دو جمله توصیف کرده است: نصفانه درداری آن زمان را به وجهی بسیار مختصر و م پارکز وضع واقعی سرمایه

طوالنی کار کردن کودکان بدان سان که مارکس پیش بینی می کرد خصایص دوران کهولت نظام سرمایه داری پائین، ساعات

واقعا در دنیای امروز و بخصوص در جوامع غربی که جاپان نیز نبوده بلکه خصایص دوران طفولیت سرمایه داری بوده اند.

ی کاری کارگران به وجود آمده که اصال با زمان مارکس بشامل آن است چنان تغییرات مثبت در وضعیت کار و حتی دوران

و از کار اطفال اصال خبری نیست. هقابل مقایسه نبود

ظهور سوسیالیسم !بری مارکس و پیش گویی مپیا

Page 9: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 9

تاریخ پردازی اقتصادی روشی است که مارکس در تحلیل خود از تغییرات قریب الوقوع جامعه بشری بکار می »به نظر پوپر:

کند وعلت هم صرفا این است که هر نظامی باید با انهدام خود منهدم برد، به عقیده او هر نظام خاص اجتماعی باید خود را

ش از اندکی پییعنی فیودالیسم اگر در نظام کالن مالکی گفته می شود وجود آورد که سازندۀ تاریخ بعد باشد. ه بی را نیروها

که در شرف انهدام کالن مالکی بودند بدست می آمد و مهمترین ییمی شد، رد پای نیروهاتحقیق انقالب صنعتی با دقت کافی

اری ددرحیطه پیش بینی قرار می گرفتند. همین روال اگر گسترش نظام سرمایه داری ص دوره بعدی یعنی دوره سرمایه یخصا

ص دورۀ جدید تاریخییمهمترین خصا شناخت، و ،که دست اندر کار انهدام آن نظام هستند ی رادر آید میتوان نیروهایتحقیق به

فوقا بیان شد، بسیار خلص اصول آن بر اساس این روش مارکس که را که در افق رو به روی ما قراردارد، پیش بینی کرد.

به ضرب آنها منهدم یا متحول میگردد، باید در تحول وسایل مادی تولید جستجوداری نیروهای بنیادی و ذاتی را که سرمایه

از تاثیر آنها بر روابط اجتماعی طبقات و بر نظام های قانونی و سیاسی ییمجرد کشف این نیرو های بنیادی پی جوه کرد. ب

امکان پذیر میشود.

تاریخی مارکس را میتوان استدالل بسیار در چیده توصیف کرد. اما درکتاب سرمایه فقط مطالبی را که گام اول ییپیش گو

به تفصیل در آورده است و در این گام قوای بنیادی و تاثیر آنها را بر روابط طبقاتی مورد تجزیه و تحلیل است استدالل

منتهی میشود به منجر به این نتیجه گیری میشود که انقالب اجتماعی گریز ناپذیر است. و گام سوم قرارمیدهد. و گام دوم

ی یزیا چو مارکس از این دو گام اخیر در کتاب سرمایه فقط انگاره .کمونیستیاز ظهور جامعۀ بی طبقه، یا جامعۀ ییپیش گو

«بدست داده است.خیال واره

!در رابطه به انقالب اجتماعی

تان مثل انگلسجهان درپیش رفته ترین کشور زودتر از همه جا می باید اینکه مارکس پیش بینی نموده بود انقالب کارگری

ه وقوع نه بانقالب در انگلستان تا کنون اگر می گفت، ظاهرا منطقی و تبلیغات عوام فریبانه ی لینن با استدالل ها ،گیردصورت

مستعمرات از فشار استثمار بر کارگران داخل انگلستان استثمار مردمان از همذکور با استفاد پیوسته بدین معنا است که دولت

، انقالب اولتر باید در جای صورت گیرد که تضاد های هگفتدولت و انقالب »در کتاب خالف نظر مارکس لینن کاسته است و

سیه در رولینن سر انجام و است.گفته « اجاق تضادها»را روسیه و به این لحاظ د نباشو حاد شده گونا گون به اوج خود رسیده

عقب مانده و جنگ زدۀ شکست خورده از جاپان، انقالب را به راه انداخت.

مامی ت گفته میشود که به استثنی طبقه بورژوا وکارگر یی، در این پیشگوداریاز ساخت طبقاتی در نظام سرمایه ییپیشگو

بین طبقه بورزوا وطبقه کارگر، اگاهبود نزاع طبقات متوسط، محکوم به فنا هستند و بعد به علت افزایش بخصوص طبقات

طبقاتی و اتحاد طبقۀ کارگر روبه افزایش می رود.

شان ندر جوامع صنعتی یک قرن ت ها پیش گویی و حکم صادر نموده اند تجارب بیش از سگونه که مارکس و مارکسی نآ – 1

یدر تمام جوامع صنعتاز آنجائیکه به سوی زوال و فنا نرفته اند بلکه بزرگ و دخوراقشار که نه تنها طبقه متوسط و می دهد

مل عابه عنوان دیموکرات افراد و احزاب سیاسی اساسا لذا ،را می سازد همتوسط از لحاظ کمیت اکثریت جامع یا قشرو طبقه

متوسط خص قشرهمه و بالخواست های کوشیده اند راضی نگاه داشتن اکثریت افراد جامعه برای رسیدن به قدرت و تعیین کننده

.خود مد نظر قرار دهندکاری اصلی راه و روش های انتخاباتی و را در برنامه جامعه

بود طبقاتیمسأله آگاهبود طبقاتی، از زمان مارکس تا کنون در هیچ کجای جهان دیده نشده که طبقه کارگر به چنان آگاه - 2

ر در طبقه کارگ .خود در جهت دفاع از منافع طبقه خود فکر و عمل کرده باشندو ملی و فامیلی فردی رسیده باشد که از منافع

دیگری ان کارگر سیارستو کرابه سیستم به اصطالح هستند که یرگرانکامیان خود هم منافع متفاوت و تفکر متفاوت دارند و

.وا میدارندبه کار بیشتر و مزد کمتر آنها را استثمار می کنند و به نفع خود و صاحبان سرمایه با فشار بیشتر را

Page 10: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 10

«گران جهان متحد شویدرکا»و شعار اینکه « رو به افزایش می رود»است:گفته شده و اینکه اتحاد طبقه کارگر »راجع به -3

تعداد نهاانفورماتیک نه تروی کار آمدن سیستم وبا رشد تکنالوژی حتی کارگران چنین چیزی تا کنون عمال تحقق نیافته و اما

.دنسازیمبخش خدمات اکثریت افراد را همه جوامع پیش رفته در و افزایش نیافته بلکه کاهش یافتهآنها در جوامع پیشرفته جهان

های خود در کشور مهاجرت های کارگران جوامع عقب مانده ت بامخالفدر مذکورکارگران جوامع ها این سال در دیگرجانب از

اضات اعتربه حتی معاش شان پائین نیاید یا و کار شان را از دست ندهند خود آنهاکار، با استخدام ارزان تراینکه بخاطر شان

. رو آورده اندعلیه مهاجرت خیابانی و تظاهرات

دولت ها بین کارگران ونزاع گفته میشود که دفع این ییدر این پیشگو ها، و کشمکشها نزاع روی داد ییبخش پیشگودر – 4

امکان پذیر نیست و ناچار منتهی میگردد به انقالب اجتماعی کارگری.

ر د کل روال استدالل پیامبرگونۀ او سازگاری دارد. است که با کتاب سرمایه و بامارکس این موضع افراطی : »پوپرنظر از

ش یکد یگر لزوما افزایه و کارگر نسبت ب دشمنی سرمایه دار :میگوید هه ترین اصل اعتقادی او این است ککتاب سرمایه عمد

«. . اصالح نمی پذیرد بلکه المحال منهدم می گردد.داری می یابد و هیچ مصالحه ای بین آن دو میسر نیست و نظام سرمایه

حتمیت انقالب اجتماعی را استخراج کرد. فقط میتوان گفت راساس نظریه ثروت و نکبت فزاینده، ببه رد آن گفته می شود،

، اما چون نمیتوان به اتحاد طبقاتی و پدید آمدن آگاهبود طبقاتی هستندگریز ناپذیر اعتراضات و اعتصابات و تظاهرات خیابانی

ات در زمان حیحتی . ا نمیتوان با انقالب اجتماعی همسان گرفترو اعتراضات در میان کارگران یقین کرد، اینگونه طغیان ها

این اصالحات را به چشم خود دید ولی هرگز مارکس .مارکس اصالحاتی صورت گرفتند که برحسب نظریۀ اوامکان پذیر نبودند

تاریخ نظر او. خود ردیه ای است بر نظر ،به ذهن او خطور نکرد که آن اصالحات و بهبود یافتن سهم وقسمت کارگران

پردازانه و مبهم او در بارۀ انقالب اجتماعی سبب شد که این اصالحات را پیش پرده یا حتی اغاز انقالب بشمار آورد.

انقالب اجتماعی گریز ناپذیر ممکن است به یاری کار افزار از حال نتیجه رسید که در انگلستان به هرمارکس بدین اما باالخره

نداشتم ک طبقۀ حاکمه او هر گز از این نکته هم غافل نماند که بگوید انتظاراما . جلو گیری شودقانونی های مسالمت آمیز و

سالمت آمیز و قانونی تن در میدهد.انگلستان بدون یک عصیان برده طلب به این انقالب م

!داین دو اصطالح خالصه میکن ابهام را دراین پوپر

قدرت، این دو ابهام هم در نظریه تاریخ پردازی ریشه دارند و هم در نظریه مارکس راجع ابهام زور و عنف و ابهام تصرف »

است و از سوی دیگر تنها چاره کار عبارت خواهد به دولت. اگر دولت ذاتا استبداد طبقاتی است پس از یکسو زور و عنف جایز

بیم زیاد از نظام مردم ساالری صوری صرفا از فقدان آگاهی بود از گذاردن استبداد کارگری به جای استبداد بورژوا. نگرانی و

یر گسترش در مسگذار فقط یک مرحله یا دیموکراتیک نن نظام مردم ساالری یتاریخی حکایت میکند. از اینها گذشته بنا بر قول ل

«تاریخ است

امریکا ۀحزب کمونیست ایاالت متحدعنی اما بر خالف استدالل تاریخی مارکس و مارکسیست ها، در پیشرفته ترین کشور جهان ی

اکنون میگوید که نه تنها مدافع انقالب نیست بلکه هیچ وقت مدافع انقالب نبوده، پس مناسب است که چند جمله ای از برنامه بین

ن بدین قرار نقل میکند که قسمتی از آرا پارکز، بند هائی از آن برنامه هآنگا»( نقل شود 1928الملل کمونیست ) مدون بسال

دولت آماده شده بورزوازی از طریق اکثریت پارلمان نیست. تصرف قدرت توسط کارگران به معنی قبضه مسالمت آمیز» است:

حزب در و. . . است داریانهدام دستگاه دولت سرمایه . . تصرف قدرت . . . یعنی بر انداختن قهری قدرت بورژوازی و

«توده های کارگر را به حمله مستقیم بر دولت بورزوازی رهبری کند مقابل این وظیفه قرار گرفته که

کمونیست ها از پنهان کردن نظرات و هدف های خود عار ندارند. آشکا را اعالم » چنین است : کمونیست آخرین بند مانیفست و

پیروان مارکس است . . . ما میکنند که هدف های آنان فقط با سرنگون ساختن قهری تمام شرایط موجود اجتماعی قابل حصول

Page 11: مسیسکرام سکرام زا یدقن رصتخم · 11زا 2 دنکیم دیئات دراد یم بسحم نریب نناق تراظن رملق زا جراخ ار یقلاخا

11از 11

اما در پیش گرفته شود، زمدرصورتی که بتوانیم ترجیح میدهیم که یک حرکت مسالمت آمیز و مردم ساالرانه بسوی سوسیالی

چون از لحاظ سیاسی واقع بین هستیم، این احتمال را پیش بینی میکنیم که بورژوا ها هنگامی که ما به کسب اکثریت آرا نزدیک

رام نخواهند نشست. بلکه خواهند کوشید تا نظام مردم ساالری را منهدم سازند، در یک چنین مورد ما نباید شانه خالی شویم ا

بجنگیم و قدرت سیاسی را بتصرف در آوریم، چون محتمل است یک چنین حرکتی پیش آید، پس با آنان انگلس به قول کنیم باید

ایم.به داعیۀ خود خیانت ورزیده اگر آماده نسازیم، زیمما باید کارگران را برای آن کار آماده سا

مذهبی و فاشیزم یا کمونیزم و سوسیالیزم هرکدام بین انسان ها تفاوت قایل اند. مثال مکتب های –مکتب های ایدئولوژیک دینی

ما نتایج ، اکندبرقرار را تا به اصطالح عدالت هستند خداگونه نجات بخش ا انسانمذهبی به دنبال انسان خاص پیغمبر و –دینی

تاریخی نشان داده است که تا هنوز در هیچ کجا زمینه اقتصادی و اجتماعی، انصاف و عدالت و آزادی بر قرار نگردیده و در

ار زن کماکان، گردن زدن ها و سنگسابریدن ه هیچ کجای جهان آزادی و حقوق نسبتا متعادل بوجود نیامده است. مگر دست و پا

در جوامع اسالمی وجود داشته است.

ما ابه برتری نژادی معتقد است و برای مارکس و سوسیالیست ها انسان طراز نوین مطرح است مکتب فاشیزم دربین انسان ها

تیم.کمونیسم هسدر المان شاهد خشونت فاشیسم و در روسیه شاهد خشونت در نتیجه عمال بجای آزادی و عدالت استبداد آفریدند.

عدالت و بلکه آزادی ،درا در برابر هم نمی شناسی و ازادعدالت ،لیبرالیسم معتقد به تعقل اجتماعی است از آنجائیکه اساس مکتب

البته به این دلیل که نا داشته باشد.حق اعمال قدرت در اجتماع هر فرد که هم می داند و طرفدار تقسیم قدرت بوده، انضمام را

اگر جامعه بدون سلسله مراتب باشد، از حرکت متعالی باز بوده واقتصادی و اجتماعی الزمه دینامیسم حرکت جامعه برابری

عمومی تاکید می ورزد و طرفدار معقول کردن نابرابری هاست. در سیستم لیبرالیسم بر حدود آزادی و همگرایی لذا می ماند.

ردد.قانون تنظیم و تعیین می گ طبقجانب نمایندگان انتخابی مردم بر ازدنی انسان لیبرالیسم حدود آزادی ها و حقوق اجتماعی و م

منی نگارنده این سطر شخصا طرفدار نوع سیستم سوسیال دیموکراسی هستم ولی باور دارم که بدون لیبرالیسم ممکن نیست به

ز ارسید. باید نظام لیبرالیسم باشد تا سوسیال دیموکراسی و یا نوع دیگری سیستم بتواند به صورت آزاد و سوسیال دیموکراسی

.برسدبه حکومت و قدرت طریق انتخابات در یک مدتی که قانون مشخص نموده باشد

خالصه این نوشته را بازهم به یک نقل قول از کارل ریموند پوپر به پایان می رسانیم:

یک جهان خوش منظر را به غیب گوئی در آوریم و به ضرب ست که ما به تفکر و تامل بنشینیم،قضیه آن نی»گوید: می« پوپر

و زور و تبلیغات و سایر وسایل غیر معقول و حتی با قهر و خشونت به زایش آن جهان مطلوب مدد رسانیم. چه بسی که مثال

ر ادی اصالحات دیبیش و مداخله مردم تا حدود ز سی کم وروشی از برای مهندفناوری و با تکمیل تکنالوژی و به کمک توسعه

این جهان دل بست و آن عبارت ریق میتوان به حصول جهان بهتر ازطاین فقط از یکاحوال زندگی ما میسرگردد. بنا براوضاع و

ایانپ باشند. فقر شر ور بر رهایی بشر از است از برنامه ریزی گام بگام برای نهاد هایی که ناظر بر آزادی و به خصوص ناظ

تذکر:

د را مطالعه کنند، می توانن ۀ معززگاه خوانندگان محترم متمایل باشند که نبشته ها و مطالب دیگری از این نویسندهر

نویسنده در صفحۀ مقاالت، به فهرست "آرشیف" شان رهنمائی شوند!عکس با اجرای "کلیک" بر