237
هادت ش و ت س ا ی س ا ت ولادت ازی از ز م د اوت ی ج عل مد ح م د ی س ه ت س و ن& سان را خ وزی ه م ج ت ی مکازی سا ه ا ی ت از ج م ای ض فه دز د ز س ش9 ت ی م

rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

  • Upload
    buidang

  • View
    231

  • Download
    10

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

شهادت و سیاست تا والدت از مزاری

جاوید علی محمد سید نوشته

خراسان جمهوری سایت همکاری با مجازی فضای در شده منتشر

Page 2: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

١

مزارىبر مزارى مرورى مرحوم زندگى

نصر سازمان نيروهاى بين كه شمال هاى جنگ حركت و چوندر بند در ١٣٦٠سال اسالمى آغاز پشت به ١٣٦١تاسال و سمنگان

تا و شد كشانيده طرف ١٣٦٤چهاركنت يك يافت، ادامه آن از بعد حتى وبودند مجاهدينى طور كه آن، مزارى به آقاى فرمان تحت مستقيم

رسد قرارداشتند، نظرمى به در الزم مقدارى ى كه تكون بارهمدرسه، شخصيت، تحصيالت، عسكرى، دوران ى هاى ادامه فعاليتاو ديگر و سياسى، شخصيتى المقدور ابعاد و با حتى صداقت حفظ

را مطالبى قلم آرم عفت نگارش به منظور. به توهين مزارى من آقاىبيشتر نيست، معرفى و او بلكه موافقان و براى باشد مى مخالفانش

و بپذيريد مرا معذرت نخست باشم، كرده اشتباه مطالب، بيان در اگرشود اقدام آن اصالح در تا سازيد مطلع مرا اميدوارم .سپس

از يكى شك بدون مزارى عبدالعلى هاى تأثيرگذار آقاى چهره ترينمعاصردر سال تاريخ اخير چهل است تحوالت شخصيت او. افغانستانساز، منش، دالور، سختكوش، پرآوازه، تاريخ بود و درويش .جنجالى

از پس طالبان، مخصوصا دست به وى مقام از شهادت به عده يك سوىارتقا فوق ما و انسان كشيدند او گرد بر را قداست از اى هاله و يافت

هزاره، احياگر قوم، هويت تاريخ، رهبر منجى دوشان به ريسماناز معصوم سياس، سياسى، خردمند، خطاى غيره هرگونه و نظامى،

و دادند در لقب هاى حتى عدالت " نشريه براى "ما امروز" و" عصرىپيشرو شد پيامبر و امام خوانده جبرئيل از بى و كه آمده تاريخ حراى

را محرومان آزادى است پيام گرفته قرائت به آيه .آيهروانى، نظر از اما اختالل داراى ديگر، افروز، ساديست، برخى جنگ

طلب، محور، قدرت سواد، بدخلق، تك داخلى، بى هاى جنگ عاملكابل، ويرانى كمونيستها، باعث ها، پناهگاه قوم و چرسيها، ديوانه

آمد حساب به كور، متناقض، . گرايى ديدهاى وسيع، اين ى پيمانه به آنهم

Page 3: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و زدن قلم را هرگونه افراد در قضاوت گونه اين ى و باره مشكل بسىگرداند دشوار اگر . مى او اندر كه و وصف مخالفين آيد، در اگر گفتهاو نقص

٢

شود زده بلند فرياد موافقين، سخن نويسنده . شد خواهد شان ويژه بهو عميق اختالف ى سابقه كه من مثل با اى ساله مزارى شهيد چندين

است .داشتهدانند مى در همه بنده از كه مزارى آقاى سياسى مخالفين حيات

و بودم ايشان از اكثر سرسخت كه هايم سى " راديو مصاحبه بى و" بىبيانگر شد، مى پخش است كابل حقيقت به . همين نمى پس وجه هيچ

و قلم مزارى چاك سينه عاشق يك عنوان به مخالفت توانم و بزنم سخنكرد خواهد وسوسه وى عليه زدن، قلم سوى به مرا ام خدا . ديرينه ولى

را و را وجدانم آنچه كه گرفتم را گواه آنچه نه دانم مى دوست حقيقتدر خامه به نويسنده يك عنوان به شخصيت در تا. آرم دارم، اين ى باره

گردد شهره، روشن بيشترى تاريك .زواياى

مزارى آقاى اصالتفرزند مزارى خداداد عبدالعلى سال در حاجى شمسى ١٣٢٦جوزاى

از در نانوايى ى شد قريه زاده پائين چهاركنت زمان آن داى عالقه .قراىو از اصل مزارى آقاى ى بود دايزنگى، ريشه ورس جوى سرخ ى .قريهاز گويا در جدش آمده، تركستان به گشت دايزنگى متوطن .چهاركنت

مزارى آقاى مالدار، پدر بالنسبه و متنفذ، پولدار، زميندار، شخصىشمار به قوم رفت بزرگ خداداد . مى ديندار حاجى مخلصين از و انسان

البيت در ( ع)اهل و هميشه دينى كرد مراسم مى شركت و مذهبىو عميق ى با رابطه داشت حسنه علم حاجى . اهل غير خداداد مرحوم

دو از مزارى؛ غالم ديگر پسر آقاى هاى نام و به دو و سلطانعلى نبىو دختر كبرى هاى نام داشت به آن . خديجه به فزندان گذارى نام

از و اسامى، خداداد تدين حاجى مذهبى كند اعتقادات مى .حكايتدر ها خديجه باخلقى چهاركنت هاى جنگ و اثر در حين سرما مشكالت

كرد در فوت آوارگى با و حال پدرش توسط دختر كبرى گل حليمه؛ حاج

Page 4: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

گرديد قوريق، احمد شوهر . سربدل و كه داشت نام امين شيخ در كبرىرسيد شهادت به هريك و انقالب حليمه و : شوهران على بعد سلطان

و نبى مزارى، غالم عبدالعلى دارد سپس خواهد داستانى نوشته بعدا كهتا مادر. شد سطور مزارى اين و ( ١٣٩١سال )نوشتن شهرقم در زنده

سر به برد ايران .مىخداداد، و در حاجى تدين قوم، عين سرزور بزرگى دنده و آدم يكاو .بود هاى گفت مثل مى " كه ما : مدد پانزده ما از تول ى شانزده

گفت " است زيادتر مى يا ما نكند خدا: " و ديوار را خود سر كه بند بهاگر كه و را ديوار يا كرديم بند كنيم خود يا چپه ايم را گردن ،"شكسته

است ياد از هنوز نرفته .مردمنام به مزارى ى مدد " قبيله شد ياد" تول بصير . مى ى نوشته طبق

بود، مزارى آقاى جد خداداد،كه حاجى پدر آبادى دولت نام مدد احمددر . داشته مدد، تول اسم اما به دايزنگى سلطو " قوميت ("سلطان)قوم

شدند مى به . خوانده معروف كه مزارى آقاى بود،" سرورديوانه" عموىاز هزاره يكى قوم در متنفذين از كه از اصل ولى بود، قوم دايزنگى

نام نبود، سلطان ملك " به قتل كارد با را" قربان به زده، زخم چنديناز . رسانيد شديد پس اختالف وى دو قتل در بين دايزنگى ى هزاره قوم

گرديد پديدار پدر . چهاركنت ملك؛ به قربان معروف رسول غالم ملكو چهاركنت انقالب در كه بود ميكن رسول در غالم واليتى هم شوراى

اسالمى، مال حركت محمد معاون شد دين به به و خان دليل همينرسول " غالم يافت " معاون از . شهرت پس ديوانه ملك سرور كشتن

از اكثر و گشت مشهور قربان، ترسيدند او مردم آخرعمر، در. مىسرور داد و شد بيشتر ديوانگى مى انجام عجيبى .كارهاى

از سرورديوانه، پس پسر مرگ خداداد برادر جعفر؛ حاجى ديگرىو با شجاع كسى و برآمد در بدماش افتاد وى از اكثر و نمى مردمترسيدند جعفر دستگير در جعفر. مى تركى حكومت .شد شهيد و زمانافضل، جعفر از پس نام به و پسرش هم جنگى افضل و گرديد بدماش

پسر تنها و گرديد الدرك كارمل ببرك زمان در كمونيستى دولت توسطاست فعال و زنده كنون تا جويا علم محمد قوم . جعفر؛ بين اختالف

خداداد حاجى رهبرى به ديگر و سلطان ملك قوم رهبرى به دايزنگىتا رسول يافت آغاز غالم دوام افغانستان اسالمى آقاى . انقالب چون

با ديگر مزارى اى نصر عده كرد، را سازمان در تأسيس رسول غالمقرار مزارى آقاى و مخالفت در گرفت اسالمى حركت عضويت .آمد بهنيز معاون، رسول متدين، غالم و طينت، پاك شخص مردمدار مجاهد،

Page 5: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

خويش، او. بود دارى قريه و درمدت حبه رشوت از دينار يك كسىو مخالفين نگرفت را موضوع اين كه كرد مى خدمت مردم به همواره

دارند قبول هم رسول غالم امر . ملك شد همين مردم موجب كهبعد نفر را او چهاركنت، محمد مال از دوم معاون و بپذيرند دين حيث به

كنند تعيينش در . وى خود وى معاونت المال از زمان بيت مصرف پولخود و نكرد آورد از را غذاى مى .خانه

آقاى و بود مدد تول كه قوم آن از اى شاخه و سلطان قوم اختالفاتبا رفت، مى شمار به مدد تول و سلطان قوم از كه مزارى بهسود قوم

غير دايزنگى قوم از بخشى و بود خان محمد دين مال شان قوم از بزرگبيشتر شد، مى رهبرى رسول غالم ملك توسط كه پس را خود سلطان

داد نشان احزاب نصر . ازتأسيس سازمان وجود را مزارى و آورد بهمحمد و دين بهسودى اصالتا غير خان دايزنگى رسول غالم قوم از ملك

پيوستند سلطان اسالمى حركت و هرچند. به نداشت كليت مسئله ايناز بهسود برخى آقاى قوم محمد چون نصر حاجى سازمان به و محققاز آمدند بعضى اسالمى حركت به مزارى .اقوام

بر مزارى مرورى خصوصى زندگىاز در مزارى خصوصى زندگى ى تا باره و كودكى از طلبگى

تا و از شهادت، سياست پرسيدم و همدرسان، نزديكان هايش قريه .همدر شد باال آنچه خوانيد، و خوانده مى ذيال چشم و آنها اظهارات آنچه

و خودم با ديدهاى ساله چندين تحرير آشنايى به كه است كشيده مزارىاز . شد نانوايى ى مدرسه طالب و مزارى مرحوم هاى قريگى من هم

از تا خواستند برخى را ملحوظات، روى شا به اسامى كه ننويسمرا خود وعدهء آنان هاى نام كرده دارم عمل مى .محفوظ

در هرچند و دخالت شايسته افراد، خصوصى يك زندگى ى بايستهنيست افراد، . نويسنده شخصيت چون خصوصى از بيشر ولى حيات

يابد، مى تكون و شان تواند بيان مى آن شناخت تر زياد گذارش بهكند كمك اشخاص در شهيد. واقعى جايى تا و مزارى نظرموافقان

مرور بدون كه است شده مطلق خويش، زندگى بر مخالفان زواياىوى، او شخصى شد، . بود خواهد دشوار شناخت گفته كه همانگونه

در مزارىدنيا ١٣٢٦سال به پدر . آمد خورشيدى و او چون دوستدار متدين

را علمابود، هنوز عبدالعلى بود، كه نرسيده بلوغ سن ى به مدرسه بهفرستاد چهاركنت را . نانوايى نانوايى ى خدانظر مدرسه از شيخ اصالتا

Page 6: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

بهسود ى هزاره از حدودهشتاد قوم پيش بنا سطور اين تحرير سالبود از . كرده سرپرستى پس عبدالغياث حاجى پسرش وى؛ مرگ

را دار مدرسه قنبر در. گرديد عهده شيخ نخست مدرسه و وفايى آنمحمد سلطان شيخ الله آيت شريفى، سپس ميرحسين سيد تركستانى،

زعيم، قاسم عبداالحمد و شيخ كردند آخند شيخ مى تدريس .كرباليىرا رياست مدرسه دار وتوليت عهده عبدالغياث شيخ مزارى .بود حاجى

پوشيد طلبگى شريفى، سيد نزد و لباس زعيم، ميرحسين قاسم و شيخحسن شيخ هم تلمذ كمى به را او. نشست ذكى درس خوب مطالب

كتاب، عبارت خواندن ولى فهميد، مشكل مى از . بود برايش كه مزارىنيز بود دايزنگى سلطان و با قوم بود هيبت مدرسه و صالبت طالب

از زدند اكثرا مى چشم در . وى ى وى و مدرسه دوست رفيق نانوايى،توكلى، سخى غالم از شيخ سرشار يكى مدرسه و طالب سرشوخ

ديگر و گرديد خود را طالب فرمان چون . آوردند تحت خداداد حاجىرا عبدالعلى پسرش مصارف بود، مادى امكانات نمود داراى مى .تأمين

از لذا كرد مزارى نمى استفاده مدرسه شيوه، و وجوهات همين بهاو نفس خود مناعت و گرديد احساس را حفظ مدرسه شهريه محتاج

نمود .نمى

مزارى خشم نخستينمقدار پاو )گوشت كيلو چند روزى پنج چهاركيلو مزار، ظاهرا (معادلآورد را مدرسه به خيرات عنوان به را . كسى آن عبدالغياث به شيخ

خود اطاق به نكرده توزيع مدرسه خود طالب نموده، رفت به قفل .خانهو مزارى را توكلى، آقاى گفتند طالب آنان به خطاب نموده :جمع

و است شما حق عبدالغياث گوشت حاجى نه است طالب براى .خيراترا بايد در از گوشت وى شما اطاق بين كنيم آورده طالب. تقسيم

دادند خود و رضايت دست به مزارى آقاى ى گفته به سخى غالم شيخرا اطاق را قفل گوشت طور شكسته به طالب توزيع فيمابين مساوى

را . نمودند طالب حركت، را و خرسند اين عبدالغياث ناراحت حاجىاز . ساخت كه بهسود عبدالغياث را بود، قوم موضوع قومى اين رنگها و بخشيد دايزنگى ها در تعرض بهسودى نمود حريم از . تلقى نزاع

و دايزنگى ى دوتيره بين در يافته گسترش چهاركنت بهسود مدرسه،يافت .وسعت

نانوايى، دار قريه از و خرلدگا، آبتال، قوريق، ابراهيم كه راموزا،از بود، بهسود و قوم بانى پشت عبدالغياث كرد حاجى قوم و حمايت

Page 7: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و مدد سلطان از تول و دايزنگى حمايت مزارى به خداداد حاجىناچيز . برخاستند كيلوگوشت چهار دو تقسيم ميان بزرگ اختالف موجب

گرديد اند از. قوم زده مثل از " كه قديم كيك فتنه بر(كك) پستان ".خيزد

در مزارى انقالب مدرسه دومينسيد الله آيت داده مرحوم اجازه وقت، تقليد مرجع حكيم، محسن

چهار بودند را ( ربع) يك كه در زكات به داخل مومنين افغانستانتا بپردازند، دينى گرفتار مدارس دينى در طالب خود مضيقه معيشت

در مقدار رو اين از. نشوند گندم، شده زيادى جمع نانوايى ى مدرسهاز هرچند. بود طالب ى كفاف شهريه ولى شد، مى پرداخت گندم آن

را شان كرد احتياجات .نمىتقاضاى مزارى زياد عبدالعلى ى بيشتر و تر شهريه گندم براى پرداخت

نمود طالب، عبدالغياث حاجى مورد از واقع كه وى باز. نگرديد پذيرشمزارى، را آقاى را آورده، گرد طالب و آنان ايفاى تهييج براى تحريك

نمود شان با . حقوق مدرسه گرديدند طالب همداستان آقاى. مزارىانبار قفل را مزارى دست گندم به را خود شكسته توزيع گندم طالب به

دو . نمود مزارى، اين ى پرخاشگرانه مرد را او حركت يك ى چهره بهو خواه در عدالت و انقالبى گرساخت جلوه مدرسه از نظرطالب پسقدر ى ديده به در احترام و آن پيمانه همان با و نگريستند مى مزارى به

نمود وا اغتشاشگر و ظلب آشوب وى، حاميان و عبدالغياث حاجى نظرگندم، . گرديد تقسيم و باز موضوع دايزنگى قوم اختالف را بهسود هم

و باال قرار رو برد هم روى .گرفتند بهسيد كودتا عالمه جرم به كه بلخى پادشاهى اسماعيل نظام عليهاول محمد در در و دستگير١٣٢٩سال ظاهرشاه سال پانزده مدت

سربرد، به از زندان كار پس سردار روى ى كابينه يوسف محمد آمدندر آزاد از ١٣٤٣سال خان ديدار ١٣٤٤سال در و شد زندان به

به رفت هموطنانش افغانستان و . شمال بزرگان ديدن براى مردم بلخىو و غيور نمود سفر آنجا به چهاركنت خداداد متدين حاجى كه مهمان

بود قريه چندين جوان . گرديد بزرگ زمان آن كه با بود ساله ١٨مزارىآشنا او و بلخى سخنان ى از گرديد گرويده مزارى شخص همواره كه

ياد نمود آن .مىاز تر پس جدى مزارى آقاى تحرك پرخاشجويى بيشتر و گرديد آن، بهآورد .روى

Page 8: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

مزارى آقاى شدن مريضاز در قبل زود اينكه مريضى بنويسم، گذر مورد چيزى مزارى آقاى

مزارى، آقاى كه رسانم مى عزيزان توجه بندهء به در را حقير اينخود تاريخ سخنرانى ملى، غرب در ١٣٧٣/١٠/٥به خيانت به متهم كابلخاد اكبرى، فهيم، جاسوسى نام به پول در دزدى افروزى جنگپرست، داراالمان، و توطئهء نژاد در كودتا، كه نموده، معرفى غيره

و شده چاپ هويت احياى نوار كتاب موجود هم مسائل ما. است آن آنرا و سال اتهامات حوادث بخش برسى ١٣٧٣در به نموده مطرح ،

و گرفت طور اينجا خواهيم تا به نويسم مى عزيز اجمال خوانندگاندر من زدن قلم كه باشند، و مورد متوجه زندگى خصوصيات زواياى

تا از مزارى و حدى البديت نيز روى باشد ناچارى اگر . مى اينكه چههرخطا از عارى شود و مزارى پنداشته او و اشتباهى تا از سخن يا الف

باشد، راست در همه آنچه نيز پس است، گفته من و حق راست صادقتاريخ و بود خواهد محكوم ملى خائن عنوان به من كه است زمان آنخائن، و بود خواهم انسان يك نسل عنوان به من آينده هاى جانى، نسل

در و جاسوس، دزد، آن سر امثال جامعه خواهندماند بين لذا. افگندهتا ديدم، در ضرورت كه ى بارهء چيزهايى تبرئه براى دانم مى مزارى

بنويسم و خود ام آينده هاى . نسل وجدان عهدهء به نهائى قضاوت البتهو از از. بود خواهد تاريخ پاك باالخص عزيز، دوستداران خوانندگان

مى شهيد معذرت را مزارى مريضى واژهء كه به خواهم ايشان براىبرم را . كارمى مفهوم كه اى كلمه تر ادا چون محترم نيافتم از كند، .آنابتال بايد كه باشيم داشته توجه مسئله اين مختلف، به امراض به

از كاهد هيچگاه نمى كسى ى آينده هر . شخصيت است انسانى ممكنمبتال به در . شود مرضى بيمارى به تا اختيار ابتالى نيست انسان شخص

شود گذاشته وى نقص و ضعف حساب و . به عارضه ايست، بل حادثهنا بر كه وارد خواسته گردد انسان از چنانچه. مى جانب ١٣٨٣سال ايندپريشن ١٣٩٠تا روانى مرض به سال هفت مدت به (افسردگى)يعنى

از دچار كه ديگر شدم بدتر اختالالت خيلى آنهم . بود روانى روانى خللطور را موقت، و گذرا به و انسان رنج كشاند به نمى از . عذاب خيلى

روان و ها پريش سرمست آنها خوشحالند چنان نشاط به انسان كهخورد مى افسردگى . غبطه مرض نام ولى به فرنگى زبان به كه

گردد، ياد" دپريشن" و مى روح را چنان انسان و فشار زير روان

Page 9: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

دهد مى قرار بسا شكنجه خود كه به دست افسرده هاى كشى انسانزنند در آمار. مى فروان هاى بيشتر خودكشى زمان بيماران اين به

گردد مى مربوط شديد، در. افسرده هاى از افسردگى ما و دنيا انسانآيد فيها مى و زندگى، از. بدش و فرزند، زن و دارايى، مال پست

و قدرت، دنيا، لذت به بيزار عيش و جز شده و زشتى و سياهى رنجدر چيز اندوه، هيچ جهان بيند ديگر اين مى آخر در و نمى اى نقطه به

بايد رسد را كه كند از خويشتن خالص جانكاه رنج خود لذا. اين به دستزند مى .كشى

كه ١٣٤٦سال در مزارى به ٢٠آقاى داشت شد سال گرفتار .مريضىخداداد، حاجى مرحوم متأثر پدرش؛ را سخت وى داكتر گشته .برد به

مفيد نگرديد ولى از . واقع جمله پس از خوان، قصيده مالهاى نزد به آندعا محمد سيد كه ايالق و عظيم بود خوان مقدارى او. بردند تعويذده

خواند باز داد ها تعويذ و قصيده بهتر ولى مزارى را . نشد هم وى سپسسيد تعويذ پيش در نصرالدين بردند ده تعويذگر . يولمرب مالهاى مسلك

را مرض هرگونه كه است و از اين دانند جن مى عظيم سيد. شياطيننظر را داد هم عبدالعلى گرفته، كه را و دعا جن او قصيده شروع باالى

كه نيز سيد طومار و دعا كرد از . نيفتاد كارگر نصرالدين پدرش پس آنخداداد، مزار را او حاجى به بعد و پل سر در يحيى حضرت مزار به

برد در مزار. سپاوان زار سپاوان شوره بيابان و در يك شهرمزار نزديكقرار آن شرقى شمال بر . دارد در بنا گنبدى آن و باالى معلوم شده

باشد؟ مى كسى چه آرامگاه اهل . نيست، عوام مردم هست هركهدارند بيشترى ى عقيده آن به مى . تسنن زيارت آن به گاهى گاه مردم

بود بيشتر و روند هاست و محل ملنگ را با. باش شبى آن در اينكهبهبود مزار ولى كرد، و سپرى ناچار نيافت آورد به خانه سيد به

تا تعويذده سطور نصرالدين اين )نوشتن و ( ١٣٩١ حيات قيد در زنده.است

سيد در آقايان زمان حسينى، آن سجادى، سيد عظيم ميرهادىآقا سيد مدرسى، طاهر محمد سيد عابدين، سيد غالم علوى، جان شيخ

توكلى، ديگر و سخى حاضر مدرسهء در برخى شاهد نانوائى آن وبودند در داستان اكثرشان مزارى ١٣٤٧سال در .حياتند قيد كه ٢١كه

رسيد عسكرى جلب سن به داشت بر . سال سربازى زمان اساس آنو بود احضار جلب را . اجبارى كردند مزارى جلب عسكرى حاجى. به

نزد خداداد مزارى آقاى برادر پدر ييالقى رسول محمد غالم ييالقى غالمها پدر. رفت بود ييالقى ئين خوجه سخى در غالم ى كه دره آب ى قريه

Page 10: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كرد مى زندگى با . چهاركنت ئين خوجه سخى حاجى خواهر غالمبود :يعنى خداداد، كرده ازدواج مزارى آقاى ى رسول . عمه غالم ولىو محمد ييالقى ديگر غالم خانم از ئين ييالقى خوجه سخى غالم حاجىو شدند اندر پسر بودند مى مزارى آقاى ى عمه رسول . هاى غالم

آهو بوت شركت رئيس با و ييالقى بود و نفوذ شخص حاجى. اعتبارىتقاضا غالم از خداداد ييالقى استفاده خود نفوذ از تا نمود رسول

شود عسكرى به مزارى آقاى اعزام مانع گفت . نموده، وى چون: بهدچار سخت مريضى به است، عبدالعلى مريضى داكتر بايد شده او هم

كند را گردد از تا تصديق معاف شش . عسكرى گروپ يك زمان آنعساكر را نفرى، در جلبى كرده يا معاينه مرض نظر باره شان صحت

دادند با . مى ييالقى رسول از غالم داكتر يكى او ها آن زده، را حرفرا نمود وادار عبدالعلى مرض كند كه نمود او. تصديق تصديق كه هم

ولد : يعنى جلبى سرباز و در خداداد عبدالعلى تكليف به بودن اثرمصابتواند نمى برآيد از مريضى، عسكرى خدمت ى معاف بايد لذا. عهده

داكتر . گردد ديگر، وقتى را هاى مزارى نظر آقاى همه كردند، معاينهو كه دادند صحيح و وى است عسكرى سالم از مانع كه مرضى هيچگونه

و نشد نديده او در گردد، را بايد وى عسكرى ى رساند به وظيفه .انجامرا مزارى و آقاى سوق عسكرى غند به در به وظيفه پكتيا فراشوت

.دادندخداداد حاجى با مرحوم آمده، نانوايى ى مدرسه ناراحتى و تأثر به

ما : گفت او تالش و نرسيد جايى به عبدالعلى معافيت در را براىيعنى قطعه اند :بدترين گرفته نذر . فراشوت گردن من به ياسين چهل

از پسرم كه گردد غند گرفتم خالص را . فراشوت خود طالب ى خانه بهو قرآن خواندند برده، از دعا مزارى آقاى يابد غند كه نجات .فراشوت

در مزارى آقاى و ١٣٤٨سال سرانجام سوق عسكرى خدمت در بهگرديد از ١٣٥٠سال ترخيص با . سربازى رسول مزارى غالم وساطت

و زمان ٥١٠٠٠خرج ييالقى آن افغانى حاجى از روپيه پدرش طرفغند از خداداد به فراشوت ى گرديد قطعه تبديل هرچند. پياده

از مزارى مرحوم بسيار طرفداران وى شخص اند زبان گويا : نوشته كهخود او تصميم هاى و به بود تشويق رفته عسكرى به بلخى عالمه .قبلىو از عسكرى ى و نحوه چگونه كرد، كجا اينكه اطالعات نيز خدمت

در خود دقيقى آن نوشتن از كه است چند دست فقط و كنيم مى دارىاز را جمله مزارى آقاى شخص نويسندگان اظهارات كانون كه

در سال افغانستان سراج ى آقاى از ١٣٧٤مجله شخص هاى گفته

Page 11: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

در خود مورد مزارى رفتن اند، عسكرى عزيز ديد از نوشته خوانندگانگذرانيم از . مى اند آنان نوشته چنين مزارى آقاى دستور :" قول و به

بلخى رفتم تشويق عسكرى در ... به تعيين ژاندار جايم شبرغان مرىبود خاطر . شده به در ولى كه ستانى مزار رشوه آمد مكلفيت و پيش

اعزام در ما فرستادند مرا كرديم، دعوا وقت كابل مرا . به وقتى به ولىفرستادند، افتادم آنجا كابل فراشوت آنجا . قسمت مرا ولى اضافه هم

كشيدند فرستادند و بست خوست از . به يكى زمان آن بدترين كهبود عساكر جاهايى را كه جاها از سرشوخ آنجا باقى به تنبيه مى جهت

".فرستادند

را اگر مزارى مرحوم اظهارات همين كنيم، فقط توجه اندكىشود مى با فهميده وى مزار كه مكلفيت ى اداره و دعوا مأموران كرده

در دليل همين و به است غند كابل گرديده بست تعيين از . فراشوت ولىاز چگونه افراد غند اينكه كه و فراشوت و ورزيده در چست آن اليق

شد مى كمبود و جذب به مدام اضافهء هم بوده، مواجه عساكرى چنينو شده بود در بست كرده سرشوخى چه را كابل ايشان جهت كه به

است نگفته چيزى هيچ فرستادند؟، خوست به را ما و تأديب كامالمى آننويسيم نمى احتراما ولى .دانيم

مزارى ازدواج داستاناز مدرسه، مزارى آوان و شجاع، شوخ، همان شق، كله نترس،

بود فكر و انقالبى كرد هيچگاه رانمى حد .ازدواج به ازدواج چون و بلوغاو رسيد، به كند بايد: گفت پدرش گويا . ازدواج كه مزارى همان در ولى

سر به فكرهايى را داشت، زمان آن تا. نپذيرفت ازدواج رسم به باالخرهآنها فرزندان، اطالع بدون پدران، اكثرا كه و را زمان، قول ديگرى به

دادند، مى به شيرينى مزارى خود؛ فرزند اطالع بى خداداد، حاجىاحمد دختر" حليمه" خواستگارى گل رفت حاجى قوريق ى قريه .ساكناحمد گل دختر راضى حاجى آن نام را شده مزارى " به "عبدالعلى

احمد گل حاجى پسر امين شيخ براى را خود دختر كبرى و كرد شيرينىسربدل : يعنى. داد را دختر دو آلش )آن سر ديگر تعبير چون. كردند( به

از گفت مزارى كرده مخالفت سخت گرديد، مطلع زن : قضيه فعال منگيرم پيوند . نمى خداداد چون حاجى بين گل و خويشى بر احمد حاجىرا قرار حليمه ناچار بود، سلطان، شده عقد كوچكتر برادر به مزارى

Page 12: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

در . نمودند كمونيست جهاد سلطان مجروح ١٣٥٨سال در ها عليهاز گرديد پس بهبود كه زخمش محلى از تداوى پس و در شش يافت ماه

باز دهان زخمش كردن حمام دچار حين شديد كرده و گرديد خونريزىاز . شد شهيد دو حليمه دنيا ( دوقلو) دوگانه فرزند سلطان، آورده به

از . بود از باز پس مزارى آقاى چهاركنت، گشت به پيشنهاد ايران پدرشبرادر كرد ى بيوه مزارى كرده باز. بگيرد را كه مخالفت مزارى هم

بايد : گفت آن، به رسيدن براى كه دارم اهدافى كنم من زن و مبارزهمرا سازد مقيد گرفتن رسم . مى در چون افغانستان غلط روستاهاى

و بوده بايد اين متوفى ى بيوه كه ازدواج يا و برادر با هست وى نزديكاننشود تا كند با . بيگانه قبال نبى حاجى به معروف نبى غالم دختر حاجى

از على غالم بود حاجى كرده ازدواج نانوايى ى انقالب . قريه كه زمانىآغاز قرار و شد چهاركنت خلقى قواى تهاجم مورد نانوايى ى محله

در در گرفت، چهار حاليكه ييالق هاى سرما كوه بود، و كنت زيادى برفافتادند راه پياده ييالق طرف به نانوايى بار . مردم كه نبى حاجى خانم

بيمار و سرما اثر در بود، دار روى، پياده شد و فشار حاجى. مرحومرا خداداد سلطان ى عقد بيوه در به نبى حاجى از حليمه. آورد حاجى

دو هم دنيا قلو دو پسر نبى و آورد به حسن كردند كه گذارى نام حسينرشيد و و جوان اند اينك از . شده نصر پس بين چهاركنت و جنگ

دستگير حركت، اسالمى حركت به منسوب نيروهاى توسط نبى و حاجىتير بيرحمانه خداداد حاجى پدرش شدند همراه حليمه باز و باران هم

گشت از . بيوه وحدت پس حزب مزارى تشكيل آقاى ى اسالمى،عمهرا برد حليمه ايران با عمه، فشار و اصرار با و به مزارى حليمه آقاىكرد است ازدواج زينب نام به دخترى آن، ى ثمره و . كه زينب اينك كه

نبى، پسر دو و حاجى زنده خانم، حليمه و از هستند سالم .جواندر مزارى در با ٧٣يا ١٣٧٢سال مرحوم قندهارى جوان دختر كابل يك

معلوم نيز دختر آن نوشت سر و آورد دنيا به دخترى كه نمود ازدواجكند مى زندگى پاكستان ى كويته در شود مى گفته و .نيست

و فرهنگى مزارى حيات سياسىدر استعداد مزارى درس، داشت فهميدن خوبى . بالنسبه اكثرا

را كرد بر از مطالب بازگو و مى ديگران با توانست مى خوبى .كند بهاز و ولى خط و لحاظ داشت كتابت مشكل جدا عربى عبارات .خواندن

او مخالفين كه بندند، آنگونه مى سواد اتهام بى مزارى از او. نبود آقاى

Page 13: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

تا المقدمات كفاية جلد آخر جامع را دوم و االصول آن خوانده مطالببود را فهميده خوبى اوبد . به و بلكه امال خط بسا بود بى جاى چه يك به

نوشت، حرف، مى ديگرى و حرف مصالح و مثل سلطه و .صلته مسالحرا مزارى شناختم در من نمى از ٥٣ يا ١٣٥٢سال در. افغانستان

رفتم كربال زيار به مسافر در نجف با اطاق معمم طالبى كه بودم، خانهدر قبا و عبا شده اطاق نشست داخل آرام اى و از بعد .گوشه حال

از و احوال واليت را وى اش پرسيدم در محله داد . افغانستان :پاسخو مزارى هستم از عبدالعلى چهاركنت دارى عالقه بلخ، اينكه از. واليت

خود را او واليتى گرفتم هم گرم باوى را به. يافتم شب كه نيست يادمما در از ديگر بار. رفت؟ يا بود اطاق در چند پس در روزى، حاليكه

)حويش بازار الحويش از ( سوق چند نجف ايرانى فروش كتاب يكاز را كتابى مزارى خريدم، مى جوان نسل در انتشارات كه پهلويم ديدم

از او. ايستاده ها پس كتاب آن گفت بسيار مرا خريدن كرده :تشويقما جوانان بينم مى است خوشحالى بيدار جاى هاى كتاب روى به كننده

اند سال را او ديگر. آورده از ١٣٥٥تا بودم كه نديده آمدم، قم به .نجفزياد در ايشان اطاق به و قم رفتم تر با مى زياد و هم دوست رفيق

داشتيم هم غليظ هاى شوخى گاهى و نوع . شديم آن از مرحوم آنبود بلد بسيار ها خود .شوخى وضع و سر به نمى مزارى رسيدگى چندان

نا . كرد و اطاقش و منظم ترتيب بود بى .ناجاروبرا كتاب عربى خواند عبارت مى استعداد در. غلط خوب سخنرانى

و . نداشت قرآن ى و آيه كمتر حديث تشكيل از بعد. بود بلد تاريخوحدت، حزب سپس و نصر نظامى، در سازمان و سياسى مسائل

كند سخنرانى بهتر توانست مى ها جنگ در آخر تا و مخصوصاو علمى و موضوعات و تاريخى نگفت يا اقتصادى، اجتماعى سخن هيچ

يا در و گفته آنچه نبود خور هم جهاد . توجه نوشتن، دوران هنگام كهو مقاومت، شعر افشاگرى، فكرى استعداد ظهور مقاالت -هاى

و ننوشت هيچ مزارى مرحوم بود، يك هرگز فرهنگى حتى و نسرودده ى از مقاله هم ياد سطرى به است گار ايشان آخر، . نمانده تا ايشانرا را " ليلين"لينين نژاد كرد " نجات"و مى و .تلفظ مصاحبه سخنان

در احزابى هايش اتفاق، : چون محكوميت اسالمى، شوراى حركتاسالمى، در جمعيت و اسالمى، هفتگانه حزب احزاب پشاور، مجموعها، خوانين، تجاوز از بيشتر زمينداران، و ارباب و محكوميت شوروى

و خلق باشد حكومت مى توانند . پرچم مى مندان مصاحبه عالقه متن

Page 14: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

را ايشان و راديو در هاى سى بى و بى الله حبل ى حزب مجله نشرياتببينند .بشنوند و وحدت

سرشار، او و روح ماجراجو، ناآرام، داشت سركش، مى . انقالبى واگر و خيزد بر مقابله به وى با كه باشد داشته دشمنى همواره كوشيد

كند خلق آنرا كرد، مى تالش كوش بسيار. نداشت، و و سخت نستوهبود فكر . نترس به و همواره رفيق و مسير در همكار يافتن مبارزه

ورزيد مى تالش خواست مى خود كه اى تا. پيكارى گونه به حوادث اينكهخورد گم رقم وى خود كه ى و را شده شد يافت دگرگون اش .زندگى

خداداد ١٣٥٥سال در حاجى شخص پدرش و كه بود، متمول دارى پولرا حج به تشرف پول مزارى آقاى برادرش . فرستاد براى همراه مزارى

نبى اخذ غالم رفتند جهت سوريه به سعودى سعودى، . ويزاى سفارترا نداد مزارى مكه . ويزا به و برادرش عراق رفت به در . مزارى ظاهرا

با زمان، آن در ديگر ى طلبه هر مثل ديدار عراق خمينى كرده، امامايران، به مراجعت و از مقدار يك هنگام خمينى امام مواد دو كتب بسته

كن، پاك و .داشت خود با را رنگ ها كتاب ى همه مذكور كه به را موادمحمد گل محمد برادر حاجى سپرده خان، دين مولوى حاجى به معروف

بود گفته وى در مرا شايد به هستم روحانى تالشى بيشتر مرزايران، كهتو . كنند به ندارند ولى تو اگر. كارى ها را هم كتاب نموده تالشى احيانا

از را مواد و كه نگويى است يافتند، تو . شيخ .ندارند كار زياد بهدر مرز تا هردو آمدند خسروى در . ايران مرزى، رسى باز پوليس

و خمينى امام هاى كتاب را خود، كن پاك مولوى نزد از رنگ حاجىاو . يافت گفت فشار را وقتى مولوى حاجى ها : دادند، از مواد و كتابمى بود باشد شيخ نموده تسليم من به چيست و كه دانم نمى اصال .من

را مزارى تحت نيز آقاى نموده، او . دادند قرار فشار دستگير منكر ولىرا : گفت و شد آدم شناسم اين نمى اصال سر . من همين او مرز فقطهر . ديدم را ايران كرد را نفر دو ساواك اعزام تهران زندان در و به

تهران، تحت ساواك مزارى شديد آقاى هاى و قرار شكنجه گرفترا سيگار بدنش و را سوزاندند كردند روشن خاموش صورتش .روى

دادند اش او . بيدارخوابى اقرار ولى نموده مقاومت حاجى. نكرد مردانهگفت مى مرا در بار دو: مولوى رو با زندان مزارى .كردند برو آقاى

از پرسيدند نخست مى شناسى؟ : من گفتم اورامى اسمش! بلى: مىخداداد پدرش نام از . مى باشد..و و و عبدالعلى وقتى مى ولى مزارى

گفت مى را : پرسيدند، آدم اين شناسم من نمى از تا. هيچ پس اينكههردو چهار زندان و در. شدند مرز رد نفر ماه شدن گرفتار زندان هنگام

Page 15: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

خداداد حاجى مزارى، سخنان آقاى خمينى امام به نسبت آمده، قم بهرا گفته ناروا دانست ايشان مى پسرش گرفتارى .سبب

در مزارى آمد با ١٣٥٦سال آقاى ايران به بدل نام در و پاسپورتطور به دوستان از يكى ى برد خانه سرمى به دوست . پنهانى آن روزى

بود، زاده حاكم عبدالله سيد كنم فكرمى او كردن فراموش عين در كهدر من ى خانه آباد به آمد زنبيل مواد و قم با نمودكه كننده تقاضان پاك

بروم ايشان منزل به داشتم، من كه رنگ، در با. ى ايشان تعجب منزلرا مزارى از او. ديدم آقاى چيزى را يك يادم پاسپورتش به فعال كه

تغيير داد نمانده را . مى نوشته آن او من كه چيزى كرده، مى پاكاو و نوشتم رفت خواست سوريه .به

در مزارى هاى در هرچند مبارزه، و جهاد آغاز آقاى گيرى موضعنداشت، و تند خود، ابايى خونين، هاى جنگ از راه اين در و بود افراطى

او شك بى و ولى شيعه روحانى اسالمى خواستار يك بر )حكومت حتىفقيه واليت بود در( مبناى تا . افغانستان وحدت حزب تأسيس هنگام در

داكتر حكومت و سقوط از نجيب وى كابل، به مزارى تز آمدن همينكرد مى از . پيروى و پس كابل به به رسيدن هريك چپى نيروهاى خزيدنخود، قوم جنرال حزب جان، چون عظمى، بابه دالور، نبى به آصف

اسالمى، اسالمى، و جمعيت حزب به خلقى هاى پشتون از و برخىداد، خد غرجى، جنرال و جنرال كورگه وحدت، جنرال حزب به ديگران

آهسته، آقاى آهسته ايدئولوژيك از نگرش به مزارى مذهب سمتگرديد متمايل قوميت اخير در و سمت هاى رسيد سال اوج .به

آيا در سياسى، اينكه هاى گيرى داخلى، نظامى، موقف هاى جنگشديد با ناسيوناليستى، گرايشات خونين هاى حتى مقابله شيعى احزاباز اى وحدت، شاخه هاى حزب و از مملو سخنرانى تحقيربه توهين

ناروا ديگران، هاى پيوند نسبت مزارى آقاى شخصيت با كه ديگران، بهياغلط؟ بوده درست است، خورده تنگاتنگ نويسم فعال نمى زيرا. چيزى

تعبير به كه ديگرى از كسى مزارى آقاى چاكان مفتخوار سينه ى قبيلهنيست، سربار و سيد تاريخ دوشان به ريسمان ى خود قبيله هزاره بلكه

است، و مزارى آقاى خون اسم مشترك به ى " كتابى اسطورهدر " شكسته كه است و نوشته موجود سايبرى مجازى و فضاى است

را آن توان نمود خواند مى قضاوت .ونظراز و قطع مثبت هاى سياسى در منفى، جنبه آقاى نظامى - حيات

بايد شك : گفت مزارى بى بود كه بزرگى شخصيت ماندگار وى كهماند برجاى خود از هايى كار و گرديد بهتر در اما. تاريخ شناخت ى باره

Page 16: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

نيست هنوز او فراهم بسيارى . زمينه هاى خون مزارى هاى جنگ در زيراو موافقان احساسات و هنوز ريخت و مخالفانش و است داغ .آتشين

از ها پس سال كردن گذشت فروكش و نسل دو يكى انقراض از پس وتوان مى خرد، و عقالنيت به گرايش و آقاى احساسات اصلى ى چهره

را در يافته، مزارى درستى در مورد به كرد قضاوت تأثير مورد وىيا مثبت چه مزارى در آقاى از روند منفى داخلى ها تحوالت تا جنگ

نام به شيعى حزب يك اسالمى " تشكيل وحدت و "حزب هاى نبرد با هماهنگى شوراى تشكيل و كابل صبغت خونين و دوستم و حكمتيار

جنگ و مجددى، تأكيد ٢٣الله و كليدى بر سنبله در و وزارت غيره،هاى سال نوشت ١٣٧٣و ١٣٧٢خاطرات الله .خواهيم شاء .ان

كابل به مزارى آقاى ورودتاريخ از ١٣٧١ثور ٢١به مزارى مزار آقاى طياره طريق با شريفگرديد وارد از . كابل ورود من مراسم ملى نظاميان و تلويزيون استقبال

را و وحدت حزب و از وابستگان ديدم خودگفتم ايشان ى عائله خدا :بهكند را خير وارد . پيش مزارى شد آقاى همراه كند خدا. كابل ديگران كه

نجنگند را . ايشان مزارى آقاى بر زيرا هرجا عقيده كه است ديگران ايناويند در افتند اودر با و كمين آرزوهاى . مى متأسفانه شد هرچه باالخره

برباد اتحاد، و شد مردم نيروهاى ميان خونينى هاى آقاى جنگ رهبرى بهو آغاز سياف مزارى آقاى رهبرى به وحدت جنگ . گرديد حزب نخستين

طرفين، برخورد و فيمابين جوزا، روز در خونين روز ٢٠ :يعنى دوازدهماز آقایان ورود پس ترور با كابل به مزارى اسمعیل : آقاى کریمی، سید

مرکزی کادر از آنها تن چهار هر که وثیق و ابوزر، علی چمن حسینی،اسالمی " وحدت خلق "حزب مجاهدين عضو ظاهرا (مستضعفين)و

نيروهاى توسط آنها كه آمد وجود به تصور چنين بودند، افغانستان سابقاند شده كشته حزب . سياف میان جنگ کابل، سیلوى منطقه در لذا

عبدالعلی استاد رهبری به اسالمی به " مزاری"وحدت اسالمی اتحاد ورسول عبدالرب استاد بیرحمی " سیاف"رهبری با و پیوست وقوع به

سابقه بی جانی و مالی ویرانی و خسارات و یافت ادامه تصور قابل غیرگذاشت جا به خود از از" چنداول"و "افشار"، "سیلو"مناطق . ای

شدند متقبل را جانی تلفات و مالی خرابی بیشتر که است نقاطى جملهتا ها جنگ اين يافت و دوام مزارى .شهادت

مزارى مخالفت و وحدت باحزب مجددى تعامل

Page 17: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

از كابل، پيش به مزارى آقاى بين آمدن سودمندى مذاكراتو اسالمى وحدت حزب حزب نمايندگان آن پيوستن جهت مجددى آقاىو گرفت صورت اسالمى دولت بر به مبنى اى حزب توافقنامه شركت

با در وحدت موقت كليدى دولت وزارت يك امنيت ) سهم دو و (وزارتديگر و چند و وزارت توافق نفر ٨سفارت جهادى شوراى در عضو

بود آقاى شده جناب تاريخ كه به گرديد وارد ١٣٧١ثور ٢١مزارى .كابلبايد بود، حزب اول شخصيت مزارى آقاى را چون مى امضا موافقتنامه

را . كرد موافقتنامه مزارى آقاى امضاى و امضانكرد ولى عدم خود دليلدانست را مى جنگ بودن الوقوع گفت او. قريب جنگ : مى زودى به

آغاز گردد داخلى در مى كاغذى هاى موافقتنامه اينگونه امضاى جو وو درد جنگ به خورد تفنگ . نمى

فراز شكسته اسطوره كتاب ى از نويسنده دستنويس هايى خاطراتضامن دايمرداد آقاى محقق وحدت مورد در را على حزب هيئت توافق

و با مى امضا مجددى چنين مزارى آقاى جلسات در:" نويسد نكردنمركزى، از شوراى شد صحبت نمى سياسى يك . مذاكرات فقط

كار اين براى بود كمسيون شده شوراى اما. انتخاب جلسات به نتيجهشد نمى داده گزارش در . مركزى زاهدى آقاى جلسات سرانجام

كرد نمى گفت . شركت قهر : كسى رفتم . كرده ايشان ديدنش .بهگفت از ! برادر: ايشان ناراحتم من مزارى ما: گفت. چرا؟: گفتم. آقاى

را سياسى بوديم مذاكرات رسانده مطلوبى جاى چهار: بود قرار. بهجمهورى، وزارت، رياست معاونت وزارت، يك معاونت سفارت سه سه

ملى، از رياست، چند و امنيت وزارت شود جمله داده وحدت حزب .بهكند اما مى تعلل مزارى كند امضا و آقاى گفتم ... نمى در چرا: بنده

كنيد؟ نمى مطرح گفتند . جلسه كنيد شما: ايشان ى در. مطرح جلسهمركزى، فرداى شد شوراى پرسيده موضوع سياسى : اين مذاكرات كه

كجا و. رسيده؟ به قرار شد گوشزد ضمنا مطلوبى مسموع، كه نتايج بهرسيده تاخير و امضا در بايد و هم آن ناچار . نشود اعالن به مزارى آقاى

جور اما!. آرى:" گفتند شما اين باور كه اين. نيست هستيد، خوشاز آرامش، قبل است آرامش و ... طوفان سرانجام تا اصرار مخالفت

گفتند سخنى نبود ايشان ايشان شأن مطابق بينيم ما:" گفت او. كه مىمقام شما دهيد ... براى عرفانى ". مى در آقاى ى يكاولنگ همه كه حالى

فرو در اعضا بودند، بهت آقا :" گفت رفته قرمز از شما حاجى خطشويد مى ".خارج

Page 18: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

نظر به يقينا شكسته اسطوره ى نويسنده محقق نگارنده، خاطراتو را دايمرداد محقق خوانده خطى نوشته همان آورده قلم به آنچه

دوست . است و سابق جهاد پاسداران عضو كه شناسم مى را هردو منآن اختيار در را خود خاطرات باليقين دايمرداد، محقق و هستند هم

است داده قرار و . نويسنده زنده آن تيار محقق صدق توان مى و استپرسيد ايشان خود از را فجر در. نوشتار ى ٣٠و ٢٩شماره اميد، مجله

از را قسمتى زاهدى آقاى سخنرانى و يك چاپ بودند، نشر به رسانيدبود گفته چنين زاهدى وزارت ما:" كه گرفتن براى مجددى آقاى بادولت

رسيده توافق وارد به مزارى آقاى كه شد بوديم مجرد . كابل اينكه بهرابا كرديم، توافق مطرح آتيمه برو: گفت تبختر و تكبر با ايشان

با ( پدرمن) كه و زور حق نداره جنگ مزه نشوه گرفته تفنگ ى ".لولهبا وحدت حزب هيئت كه است واقعيت يك توافق اين به مجددى آقاى

بود را و رسيده توافقنامه آن مزارى .نكرد؟ امضا چرا. نكرد امضا آقاىرا در خود دليلش مزارى خود مرحوم تاريخ سخنرانى ١٣٧٣/١٠/٥به

دارد مى بيان از :" چنين مجددى كرد آقاى تعيين هيئت قيادى كه شوراىكند مذاكره ما نفر . با هشت و در به كرديم موافقت جهادى به شوراى

و دو خانه كليدى وزارت ى خانه وزارت محض ( وزارت ٣مجموع )يك بهتا و مسئله اين روى بود در هنوز موافقت نشده اعالن آقاى بيرون كه

بر كرد ما سياف هويت ".]حمله [.٩٢.ص.احياىو وحدت بين جنگ كه تذكراست به آقاى يا اتحاد الزم ى كفته به

بر سياف ى حمله تاريخ مزارى به وحدت ١٣٧١جوزاى ١٢حزبدر اول جنگ به كه گرفت ها صورت وحدتى شود بين مى عالوه. ناميده

را ديگرى دليل مزارى آقاى فوق، دليل امضا بر موافقتنامه براى نكردنفرمود بيان چنين طرفين پيداكرد، از بعد:" ى خاتمه اول جنگ اين اينكه

مجددى ) موافقتنامه ودولت وحدت حزب سى، راديو از( بين بى بىشد دايرشد در فاصله، بال. اعالن قيادى شوراى اين در. چهلستونپيشنهاد جلسه، محسنى بايد : كرد آقاى امنيت وزارت شود كه و منحلبود شد همان منحل هشت ...كه جهادى در را نفر عضويت شوراى

جاويد . پذيرفتند برخاست، از آقاى اگر جلسه قدر شما كه اين وحدت بهما امتياز دهيد، هويت ". ]نيستيم شما كنار در ديگر مى [.٩٢. ص.احياىاز و آنچه واضح مزارى مرحوم هاى گفته اين اين است روشن

از پيش كه يعنى است اول از : جنگ بين ١٣٧١/٣/١٢پيش توافقنامهسياف حملهء دليل به ولى بوده تكميل مجددى وآقاى وحدت حزب

و محسنى نگرديد جاويد، ومخالفت عملى موافقتنامه حقيقت . آن اما

Page 19: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

است موجود محسنى الله آيت نزد كه قيادى شوراى تصويبات در مسئلهتاريخ به كه است اين شده، منتشر و چاپ اخيرا در ١٣٧١ثور ١٦و

بود، نيامده كابل به هنوز مزارى آقاى كه رهبرى شوراى اجالس نخستينآقايان حضور : با

ربانى - ١ . استادنبن - ٢ محمد . مولوىمجددى - ٣ . آقاىاحمدزى - ٤ احمدشاه . انجنيرخالص - ٥ حزب از . عبدالقيوممحسنى، - ٦ الله آيت از ١١و بودند عبارت كه رسيد تصويب به :مادهسابق - ١ رژيم ى كابينه .الغاىخاد - ٢ . الغاىاسالمى - ٣ شريعت خالف مصوبات و قوانين تمام . الغاىوطن - ٤ حزب رهبرى ...]و. و . و . ممنوعيت شوراى مصوبات جزوه

ص [.٤مجاهدين،خاد الغاى همان امنيت، وزارت الغاى از مزارى آقاى منظور اگر

در و كابل به مزارى آقاى آمدن از قبل روز پنج تصويب اين باشد،مخالفت با تباطى ار هيچ و گرديد اتخاذ رهبرى شوراى اجالس نخستين

شدن جايگزين شان منظور اگر و نداشت وحدت حزب با محسنى آقاىبه تصميم اين است، آن جاى به دولتى امنيت وزارت همانند ى اداره

آقايان ١٣٧١خرداد /جوزا ١٠تاريخ حضور با ستون چهل :در. سياف- ١ . حكمتيار- ٢محمدى - ٣ . مولوىربانى - ٤ . استادخالص - ٥ حزب از محمد دين . حاجىاول - ٦ ى ماده و شد اتخاذ اسالمى، حركت رهبر محسنى آصف محمد

بود چنين آنان ى - ١: فيصله قبال كه دولتى امنيت وزارت اعضاى فعاليتو ( ١٣٧١/٢/١٦در : يعنى) است قانون خالف و ممنوع بود، شده ملغى

شود مى تعيين رهبرى شوراى طرف از آن بديل ى صص ."]اداره همان،٢١- ٢٠.]

اداره دولتى، امنيت وزارت جاى به كه است شده گفته فيصله اين دربديل و در تغيير با ى بى كاجى هاى جاسوس حذف و جايگزين پرسونل

وفادار پرسونل و ساختن انقالب آرمانهاى مى به فعال بايد شهدا خون

Page 20: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

را جديدالتأسيس ى اداره آن نام مجددى آقاى باالخره و وزارت" گرديدملى نمود " امنيت پيشكش مزارى آقاى به و محسنى . گذاشت الله آيتپيشنهاد وجه هيچ ارگان به كشور انحالل يك نكرد را اطالعاتى اينكه چه

داند مى هم دبستانى در طفل كشور، كه سيستم يك و داشتن اطالعاتو الزم مانند خبررسانى وگرنه است عصا واجب حتى كه است كورى

ندارد ما . هم ى گفته بر از صدق مبنى مجددى آقاى ى وى نامه تقاضاىوزرا از معرفى جهت وحدت و در حزب جهت كابينه ديگر، اعضاى

در و شركت جهادى اثبات شوراى خوبى به نامه آن تاريخ به توجهاست .ميگردد اين مجددى آقاى ى نامه :متن

الرحيم الرحمن الله بسمافغانستان اسالمى دولت

٢٨٣: شماره ١٣٧١/٣/١٩: مورخ

افغانستان اسالمى وحدت حزب :بهجهادى، شوراى نمايندگان ى مفاهمه فيصله بر و شما با نظربه اساس

جهادى، شوراى اعضاى قاطع اكثريت عمل ى به توافق ذيل نكات بهاست :آمده

منحل -١ قبال كه دولتى امنيت با وزارت بود، گرديده تشكيالت اعالننام جديد ملى " به امنيت شود " وزارت از و تشكيل تن اعضاى يك

وحدت، تعيين حزب وزارت آن سرپرست حيث .گردد بهسر از غير -٢ ملى، امنيت دو وزارت ديگر پرست از نيز وزارت

گردد تعيين وحدت حزب .اعضاىنفر -٣ حيث از هشت به افغانستان، اسالمى وحدت حزب اعضاى

شود عضو آن شامل جهادى .شوراىنفر -٤ شامل از يك قيادى شوراى عضويت به وحدت حزب رهبران

.گرددشما به آگاهى غرض شد موضوع اعضاى مورد در تا نگاشته معرفى

حزب، تعيين آن مراجع بفرمائيد شده، به الزم .اقداممجددى صبغةالله حضرت

افغانستان اسالمى دولت .ممثل سال ه��اى تج��اوز و مق��اومت، ب��ه قلم محم��د اك��رام انديش��مند،: منبع]

[.٣٣٥- ٣٣٤صص

Page 21: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

از كه همانطورى نامه پيدا اين بعد تاريخش هفته يك درست استو شده نوشته اول و از بعد جنگ دولتى امنيت وزارت از بعد انحاللنفر باهشت من )مخالفت مزارى آقاى زعم در از (به وحدت حزب

تحرير به جهادى و شوراى دو آمده يكى يا روز همان به بعد روز شايدبود رسيده مزارى حمله . آقاى رغم على كه زمان آن مزارى مرحوم چرا

و سياف و ى من محسنى مخالفت مزارى )آقاى آقاى قول به باز (البتهاز مجددى آقاى خواهد هم مى وحدت وزرا حزب شوراى و كه اعضاى

و را جهادى نمايد، تعيين نكرد؟ معرفى معرفى مجددى آقاى اگر. به و قبال من هاى ومخالفت سياف ى حمله ى بوده، بهانه اين در محسنى

ديگر وجود تاريخ چرا . نداشت مخالفتى و باز پس داد خرج به تعلل همرا افراد وحدت ننمود؟ در حزب معرفى شده داده هاى چه ديگر. پست

وجودداشت؟ اى . هيچ.بهانهباز كه ديگرى ماند سوال مى پاسخ بى مرحوم هم كه است اين

گفت حمله : مزارى ما بر سياف كه بوديم رسيده تفاهم به مجددى با مااگر . كرد بر خب كرد، سياف حمله وحدت بود حزب چه مجددى كه گناه

در او اشتراك نموديد؟ را دولت اختالف . بايكوت كه دانيم مى همهكمتر با سياف با از مجددى سياف نبود اختالف سياف مجددى،. مزارى

و را و اخوانى دانست مى را وهابى مجددى هم مزدور و غربگرا سيافكرد مى خطاب بهتر . ظاهرخان چه الفور بود پس فى آقاى با كه

امضا توافقنامه و و مجددى گرديد مى اعالن موضع مشتركا سياف عليهگرفتيد از . مى پر مجددى دلى سياف و آقاى داشت مراسم در خون

تنها ربانى به قدرت از روز ١٨انتقال وحدت پس حزب به كه نامه آنبود، از فرستاده شد هرچه بيرون را دهنش ناسزا حضور در سياف همه

نپيوستيد؟ از او با چرا. گفت نويسيم . قبل مى نيز بعدا مورد، اين . درربانى ودولت وحدت حزب درگيرشدن

از زياد پس بسيار، مبادلهء و گفتگوهاى هاى وحدت هيئت حزبو پيوست ربانى آقاى دولت عضويت به محمد اسالمى خليلى آقاى كريم

وزير را عنوان تجارت به وزير حيث به را غزنوى بالغى الله حيات و ماليهنمود نرسيدند . معرفى توافق به ملى امنيت رييس روى دولت. اما

آن رييس تا شد خواستار داده، وحدت حزب براى را ملى امنيت ربانى،شود طرف . معرفى از اما كرد، پيشنهاد را خداداد جنرال مزارى، شهيد

جنرال كه كردند مى استدالل آنان و نشد پذيرفته ربانى و مسعودشهادت به را تعدادى و برده يورش مجاهدين هاى سنگر بر بارها خداداد،

است كس . رسانده بايد وحدت حزب و است كمونيست جنرال يك او

Page 22: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كند معرفى را جنرال . ديگرى صداقت و تخصص به كه مزارى آقاىكس هيچ يا خداداد يا گفت مى داشت، اعتماد استدالل . خداداد مزارى

جان بابه جنرال چون ها كمونيست از بعضى دولت تركيب در كه كرد مىمسعود جانب از اى بهانه خداداد، جنرال نپذيرفتن و دارند حضور غيره و

باشد مى ربانى .وحال خليلى درهر كار آقاى ماليه وزارت به روزى آقاى چند و كرد

نمود آغاز كار به و شد تجارت وزير هم حزب تا. بالغى ميان درگيرىو داد وحدت روى ربانى به از و دولت بالغى و خليلى آقايان پس آن

نيامدند خود هاى تنها ١٣٧١خزان اواخر تا .وزارت وحدت برابر در حزبجنگيد مى سياف نيز از و نيروهاى اسالمى حركت نظاميان حمايت

در هرچند. بود برخوردار شركت محسنى الله را آيت كابل هاى جنگو دانست مى را حرام حزب اين نظامى در از نيروهاى منع اشتراك آن

بود، از كرده نشين هزاره و شيعه مناطق كه هنگامى زير ولى پغمانقرار بارى گرفت، آتش مستقر مى اسالمى حركت هاى ى در قوت تپه

را اسكاد، رفتند پغمان مى حركت بارها. نشانه مجاهدين فيرهاى توسطبود اتحاد افراد پيشروى اسالمى، گرديده متوقف آيت . سياف روزى

از محسنى محمد الله پرسيد قوماندن صخره پغمان چرا: انور سوى بهفير كنى؟ توپ با . مى گفت صخره آقا : شوخى چند !. حاجى دانه يك

انداختم پغمان طرف به را . سنگچل مسكونى مناطق اينكه براى هم آنزدند .مىو ١٣٧١خزان اواخر در و درگيرى يافت گسترش مسعود جنگ پاى

شد نيز كشيده جنگ آغاز . به و داستان وحدت بود جنگ چنين :دولتسيد رهبرفرقهء منصور آقاى كابل وارد افغانستان، اسماعيليهء نادرى

از . شد فرقهء تعدادى مسلح امر ٨٠افراد تحت قرار منصور سيد كهاز داشتند، استقبال شدند براى كابل هوايى ميدان راهى نيروهاى. وىدفاع نظار ) وزارت مسعود، ( شوراى تا آقاى ندادند مسلحانه آنها اجازه

بروند به هوايى در . ميدان فرودگاه و افراد اختيار اصل حواشى دوستمدر نيروهاى آن در . داشت قرار مسعود تصرف ميدان درگيرى نزديك

فرقهء هاى قوت بين آغاز و ٨٠هوايى دفاع زودى و گرديد وزارت تا بهو منطقهء است كابل نشين اساعيليه محل كه پروان كارتهء تايمنى

يافت طرفين، . گسترش غير متأسفانه مردم دستگيرى نظامى بهخود مقابل طرف قوم به پنجشيرى . كردند آغاز مربوط هاى تاجيك

و پهن بينى و قيافهء هركه داشت وحدت، هزارگى حزب هاى هزارهبلند دماغ را غير و هركه داشت كانتينر دستگير هزارگى به نموده

Page 23: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كردند مى از در. زندانى اى عده ها، دستگيرى از موجى هاى اين هزارهنيز غير اسالمى حدت حزب و اسالمى حركت زندانى و گرفتار نظامى

را . گرديدند جنگ اسالمى از حركت نديده، صالح و به مذاكره گفتگو راهمردم آزادى آزاد غير براى را خود طرفداران و نمود اقدام شيعه نظامى

از . كرد دفاع به وحدت حزب هاى برخاسته، ٨٠فرقهء ولى قوت عليهرا مسعود نيز . آغازكرد جنگ مزارى آقاى خود در مرحوم هاى سخنرانى

غير مرم دستگيرى را نظاميان نظار، هزاره شوراى نيروهاى توسطنمود بيان جنگ روز . دليل پنج جنگ، و اين كشته چندين و كرد ده دوام

زخمى ها گذاشت و نفر جاى بر طرفين . آواره ميان ديگرى جنگ بعدانقطهء كه گرديد جنگ، آغاز بود منطقهء در اوج اكثر چنداول ها كه خانه

گرديد سان يك خاك .بهدر مزارى از آقاى كه سوالى در جواب درگيرى وى علت ى باره

و وحدت حزب جمعيت نيروهاى )نيروهاى دفاع شده (وزارت پرسيده ما:" گفت بود خصمانه با قبال ى رابطه هيچگونه اسالمى جعيت

در . نداشتيم متأسفانه نظار ولى شوراى كه وقتى گذشته با يكسالسيد ) ٨٠فرقه به رهبر منصور مربوط اسماعيليه نادرى هاى (هزارهدر درگير سيد شد، آمدن از و منصور جريان فرقه تعدادى ٨٠نيروهاى

بودند در رفته هوايى نظار برگشت، در. ميدان شوراى در آنها با وقتىسيد از گيرشد، پيروان بودند از آقا منصور اينكه هزاره حزب مليت و

از شان اكثريت هم هستند، وحدت هزاره فرقه مليت درگيرى ٨٠اينشد و كشانده وحدت حزب ميان درگيرى نظار به ".شوراى

مزارى .فريادعدالت] هاى مصاحبه [.٢٣٠ص. چاپشهيد بيان را اين سوالى كند در مزارى مى تداعى چرا ذهن كه

به فقط وحدت حزب سيد نيروهاى پيروان اينكه هزاره آقا منصور دليلنظار با را خود بودند، درگير و مسعود و شوراى در . ساخت؟ ربانى كه

و كوبيده هم چنداول آن شد تداوم تا و خراب هم مزارى جنگ شهادتيافت ادامه طرف هردو هاى آيا. بين هزاره نفع به وحدت حزب جنگ

شد؟ تمام و . اسماعيليه مسعود با بعد اندكى منصور سيد و نشد كهگرديد رفيق تا بهتر آيا. ربانى با نبود اسالمى حركت نظار مثل شوراى

دستگير گفتگو را كرده، وحدت حزب هاى كردند؟ آزاد شده !بلى .مىنظار از شوراى و تعدادى قيافهء هزاره كه داشتند، ساداتى گى هزاره

در آنان عضويت ظن ها ٨٠فرقهء به كه دستگير اسماعيليه بودند، كردهما صحبت محض آنها و به شدن از ٨٠فرقهء عضو كه شناخته و نيستند

آزاد هستند، اسالمى حركت مربوطين يقينا و وحدت اگر گرديدند حزب

Page 24: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

تفاهم ازراه روز دو يكى در مشكله آن شد، نمى متوسل درگيرى حل بهگرديد چرا .مى اينكه مسعود اما دستور البد) نيروهاى را ( او به چنداول

به كدام هر درگير، طرفين كوبيدند؟، بيرحمانه خود چنان مى نفع پاسخها . دادند بودند دولتى از مدعى و منطقهء كه چنداول، شيعه مسكونىشديد گلوله آنها بارى ساختن مشغول غرض نيروهاى و به پيشروى

بر آسمايى، كوه به وحدت گرفت حزب صورت ها . آنان وحدتى ولىكردند ادعا مسعود مى با كه دشمنى جهت و فقط اين شيعه هزاره

را داد جنگ در . فرمان مزارى خود آقاى تاريخ سخنرانى جدى ١٦بهدر ١٣٧١ ها كه موجود سايت را نيز مسئله طور است كرده همين بيانهردو .است نگارنده براى نظر ادعا ولى به رسد عجيب راست. مى

مسعود، طرفداران ادعاى بعيد از بودن جهت نظر اين آيد به كه مىدر وحدت حزب چنداول، نيروى به . بودند نفر صد از كمتر پايگاه ها آن

منطق، و كدام تلويزيون بر كوه مشرف چند را خود آسمايى احتماال كهآنها مورد برابر مستقربودند آن در دفاع وزارت و نظامى موشك پرتاب

قرار دادند؟ راكت دانستند آيا. مى نمى انتحار آنان مثابه به عمل اين كهاست؟ نبايد . نظامى آغازگر پس وحدت در حزب چنداول حمله جنگ

ديگر از. باشد نيز جانب ها وحدتى مى غير ادعاى تشخيص قبول قابلاگر . گردد اينكه ها مسعود چه شيعه خواست مى شيعه، دشمنى را به

ببندد، توپ و ٤و ٣كارتهء آباد، وزير چرا به برچى دشت مناطق ديگر ورا نشين در شيعه آنجا كه داشت، ها همه پايگاه وحدت دور در حزت آن

و از باران گلوله ها و جنگ نكرد را تخريب چنداول و فقط توپ بهبست؟ .موشك

جبههء بود، هرچ باز حقيقت وحدت حزب عليه جنگ و شد جديدىو چون بى رهبرى كه مزارى بايد در چرا آقاى داشت، وحدت در حزب

جنگيد دو مى جبههء . جبهه و اتحاد يكى جبههء سياف قدرتمند ديگرىاز با. مسعود پس جنگ اين روز اينكه آن پنج تبعات ولى گرديد، خاموش

و و باران درگير گلوله اطراف ميان پراگنده هاى پيدا جنگ تا كرد دوامو مجر سقوط افشار به ى .گرديد فاجعه

با مزارى مالقات آقاىاز ها آغاز پس اتحاد جنگ حزب وحدت و ميان از و حزب ترس

كه درگير وحدت حزب بانيروهاى اسالمى، حركت مجاهدين بيش شدنبا سال وحدت؛ بدنهء ازده حزب يعنى:اصلى نصر آقاى و سازمان

Page 25: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و جنگ خزان مزارى اوايل در داشتند، شوراى از ١٣٧١درگيرى جانبو گرديد مركزى موظف هيئتى اسالمى مزارى با تا رهبرحركت آقاى

و اسالمى حركت بين ائتالف طرح نموده، را صحبت وحدت پيش حزبو . كنند و بنده احمدى جهان شاه مدبر داكتر آقاى وظيفه را صادق

تا مالقات با دادند، مزارى از . نمائيم آقاى و پس وقت، تماس به تعييندر مقر رفتيم ايشان اجتماعى علوم دانشگاه معطل كمى. ساختمانكردند نزد . مان وارد سپس مزارى ما . شديم آقاى احترام به از وى

خود كرده، را ما و شد بلند چوكى خود روى جلو در نشستن به تعارفخود دو خود چوكى به را . نشست باره صحبت اينگونه آغاز من به نموده

و پرداختم گفتم موضوع مضمون اين ما حاال: به در شما و نيروهاىقرار و پايگاه هم نزديك كابل، دارند غرب كنند نكند. گاه روى و جهالت

با اى مسئله درگير كدام رهبر از ما. شوند هم اعضاى و طرف ى همهو وحدت حزب بين ائتالف طرح كه داريم؛ نمايندگى مركزى شوراى

را اسالمى شما حركت ما شايد. نمائيم پيشنهاد به كه بوده اين مصلحتباشيم دو دو در و حزب قدرت اين ما پيشنهاد. بگيريم سهم معادالت

هردو ائتالف و كنند ائتالف هم با اسالمى حركت و وحدت حزب كه استاز گردد حزب هااعالم ما . رسانه پيش را خود روزانهء كارهاى احزاب

در ولى و ببرند، سياسى مهم اتخاذ نظامى، مسايل مشترك تصميمهر بهتر .نمايند بار روز چند است حزب، يك هردو مركزى شوراهاى

داير جلسهء همهء مشترك و امور نموده ساز كالن با را سرنوشتيكديگر كنند تفاهم نمايند هردو و فيصله عمل آن مطابق .جريان

از پس مزارى ما آقاى سخنان گفت شنيدن مضمون اين :بهو قول به هيچگاه اسالمى حركت و بند پا خود قرار متأسفانه در نبوده

از جهاد، چون دوران محمد : خوانينى دار، خان، دين قريه خان طالبچمتالى، خان حسين و غالم شولگرى، خان رسول ها غالم و ده خان

و و ارباب قدوس كل چون او مفسدينى نموده امثال كدام با ما. حمايتبا كنيم؟ تضمين ائتالف اسالمى مثل باز آيا. حركت اعتماد هم گذشته

باشيم؟ شاهد و كنيم؟ شكنى ائتالف، آيا. پيمان بقاى تضمينى براىاز ما .دارد؟ وجود بوديم، كه شده ناراحت وى مزارى سخنان آقاى بهو از ما: گفتم ضعف شما ضمانت موضع خدمت ايم دادن شما. نيامدهدانيد ما مى نيروى شما در كه نيروى از كابل .نيست كمتر غرب

حساس، اسكاد و حاكم، نقطقهء هاى با استراتيژيك موشك همه آندر و اسكاد عظيم دارد ما اختيار مهمات و . قرار خان ارباب موضوع

ما شده و بارها شما و كهنه بحث آن، تكرار روى به الزم كه كرديم جدل

Page 26: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

باشد و ما. نمى شرعى مسئوليت ايفاى براى زجر فقط مردم مصالحشما ديدهء خدمت ايم شيعه شما . آمده كه توانيد حال كنيد، اعتماد نمىرويم آقاى . سالمت را ما و خير را شما. مامى احساس چون مزارى

ايم، كرد شده ناراحت ما است : گفت كه مى . خوب تعيين من هيئت يكو تا كنم كنيد، تعيين شما هم نتيجه يكى نموده بحث ائتالف موضوع روى

كنند را و . گزارش يكاولنگى عرفانى قربانعلى آقاى ديگر نفر دو ايشانرا ما و لولنجى خروش سيدعباس آقاى كه دو با هم كرديم نفرتعيين

تدوير به از موفق نشدند بيش جلسه و سه نتيجه بدون شان جلسات وگرديد تعطيل .دليل،

فاجعهء افشار مقدمات سقوطاز ديگر پس چنداول، سيد جنگ تا منصور نيروهاى زمستان نادرىمسعود با ١٣٧٢ نظامى هاى دوش تنها جنگ، بار و نجنگيد قوت به

و وحدت افتاد حزب مزارى در . آقاى كه وحدت دو حزب دشمن مقابلو قدرتمند مهم هاى سنگر تقويت به جنگيد، افشار مى كوه استراتيژيك

زيارت كوه اجتماعى تا. پرداخت و علوم بر مشرف كه افشار كوه باالىو تانگ كشيده جاده ود است، را يگراسلحهء توپ مستقر آنجا سنگين

افشار . ساخت داشت دو از كوه فراوان اهميت بر :يكى. جهت، اينكهو شرق بود مناطق مسلط كابل مدافع : ديگر. غرب از اينكه مقر قوى

در مزارى قرارداشت، آقاى كوه آن پائين كه اجتماعى علوم به دانشگاهرفت شمار سنگر . مى در چنين فقط مسعود اختيار حساس هاى قوت

بود در آسمايى دو سنگرى سياف، اتحاد و كوه آن حساسيت سنگر بهمسعود . نداشت اختيار در بر و نيروهاى هموراه، گلوله يكديگر مزارى

كردند مى كوشيد هر و بارى مى صحنه امتياز تا جانب در بيشترىآرد دست به از از. نظامى بيش شدن نزديك ديگر، آقاى حد سوى

ديرينهء دشمن حكمتيار؛ به را مزارى وى از مسعود، انتقام مزارى براىنمود بيشتر بود . تحريك داليل همين فاجعهء به وقوع افشار كه به

دلو . پيوست برج اوايل در من كابل، در ها جنگ يافتن شدت اثر ١٣٧١درمنزل در و بردم شريف مزار به دوستم هاى طياره با را خود ى عايلهبراى منزل كردن پيدا صدد در و بردم مى سر به هاشمى عزيز سيد

و افشار كه شدم خبر آمريكا و سى بى بى راديو طريق از بودم، عايلهى فاجعه كه شد معلوم كم كم بعد و كرده سقوط اجتماعى علوماز وپس شد من شديد تأثر باعث كه است داده روى افشار در انسانى

Page 27: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

تاريخ حدود در آنجا در خود ى عايله استقرار و منزل ى ٢٠يا ١٥تهيهگشتم ١٣٧١حوت بر كابل به مزار .از

١٣٧١فاجعه افشار در و كشيد مى زبانه گاهى از هر طرفين، ميان در جنگ ٢٢روز آتش

سالروز ( بهمن)دلو به مصادف بود، كه هم ايران اسالمى انقالب پيروزىهاى مسعود قوت خود سياف- مشترك وسيع افشار بر را حمالت كوهبا سنگر. كردند آغاز افشار، و محكم قوى مهاجمين فشار ى جانبه همه

كرد قلعهء . سقوط به مزارى كرد آقاى نشينى عقب لشكر. شاده،لشكر چون كشتار چنگيز پيروز، به زد و دست به بسيار. غارت كشته

افتاد ها و زمين ها . گرفتند قرار هدف مورد نيز زخمى ويران خانهفاجعهء و گرديد داد يك روى حدود . انسانى پيشتر ٢٠من سقوط از روز

مزار به را ام درگير افشارعائله نموده منتقل خانه پيدا شريف كردنافشار سقوط كه از .شنيدم را بودم فرماندهان فاجعهء پس افشار،

وحدت، در حزب مزارى آقاى شخص ويژه ضعف صدد به و توجيهخود را بر افشار از شكست آن عهدهء آمده، خائن سنگر به فروشانكردند را . فرافگنى سنگر به تعدادى فروش اعدام و دستگير جرم بعدا

نور :چون كردند برادر درمحمد دايكندى كرباليى مردم ى نماينده اكبرىو جرگه ولسى شدند در اعدام كه صداقت چندبار . جنرال مزارى آقاى

نفر چهار توسط افشار هاى سنگر كه كرد اعالم خود هاى سخنرانى درباز و اند شده دستگير كه شده فروخته ها سنگر همان قوماندانان ازاند شده دستگر و شناسايى افشار، سقوط عاملين تمام كه نمود اعالم

شد خواهند دستگير زودى به كه است فرارى شان نفر دو تنها بعد . و اماعليه تبليغات و شد انداخته ديگران ى عهده بر افشار سقوط چندى از

گرفت اوج سنگر .ديگران اتهام به قوم يك ويژه در به كوه فروشىمورد افشار، رحمانه قرار بى تبليغاتى كه تا. گرفتند تهاجم حدى

از قوم دربرخى آن را ( سادات)مناطق، شان هويت كوشيدند از مىكنند پنهان .ديگران

ى فاجعه از پس و افشار سقوط از بعد سال به ٢٣دو كه سنبلهو انورى آقاى افتاد، اتفاق مزارى مرحوم در فرمان هادى تيز لبهء آقاى

قرار افشار سقوط و معامله مورد در سيد آز. گرفتند تبليغات، بليغ آقاىدر : گفتند اش كه افشار نامه سقوط انورى را را به آن گفته، فتح تبريك

است خوانده را . المبين در بنده زمان آن نيز كه نبودم از كابل دعا گاهىكردند نمى فراموش ادعا كمتربود . و من عليه تبليغات حجم ما. گرچه

Page 28: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و يافته دربارى تشيع شديم لقب مى متهم ملى خيانت اتهامات . به اينافكار و دغدار، حساس، روى تأثير عزادار رنجديد، مخرب مردم

و بايد. گذاشت افشار مردم سقوط علت از در را جهان، نيروى خارجو وحدت و در حزب ملى خائنين اصطالح به بى سنگر ميان فروشان

كردند جستجومى و در نه. وجدان وحدت حزب نيروهاى تاكتيك ضعفنا مزارى پختهء جنگى در . آقاى سپاهيان چون آبروى هم صورت اين

پرستيژ دلير هم و ريخت مى وحدت مى فرزانهء رهبر حزب پائين آندو آمد اين نبايد كه وجه هيچ به گرفت كار مى تنها . صورت راه پس

و فرافگنى همان مانده؛ خود باقى ديگران را گناه گردن بود، به انداختنبا و كه از زرنگى و استفاده مردم صورت با احساسات وسيع تبليغات

افشار با. گرفت ى حادثه تنها اينكه ولى بود، فاجعه شك نبود بى .فاجعهاز پيش در افشار زيرا خونبار هم هاى ٤و ٣چنداول،كارتهء جنگ

كارتهء سيلو، خان، خوشحال و دهمزنگ، ها سخى، از ديگر منطقهء دهافشار دو هر طرف شبيه جناياتى درگير، صورت از تر باال يا جانب آنبود ها تعداد. گرفته جنگ در كشته و هاو آن اموال ها غارت خانه خرابى

افشار از كمتر افشار اما. نبود سقوط مثل فاجعهء هيچكدام يك بهنگرديد تبديل در . چرا؟. ملت اينگه ها ديگر براى بودند جنگ مردم اين

كشته، و كه به غارت، طرف رسيد يك مى حزب اما. پيروزى رهبرىو وحدت، در ثابت اجتماعى، مقاوم علوم ولى. بود برجا پا ساختمانافشار رسيد از سقوط حساسيت اوج به جهت مركز آن رهبرى كهكرد حزب، افتاد به و سقوط مخالفين آقاى مركز اگر: كنيد فكر. دست

در بود ٣كارتهء مزارى مى افشار فاجعهء و مى باز اتفاق هم افتاد،كردند؟ مى تبليغات را و. همينگونه حسين آن امام خانى روضه و( ع) در

با بر خواندند؟ آواز سينه مى در . حزين كه است اين افشار باورنگارندهداد فاجعهء روى از اما. انسانى استفادهء متأسفانه و آن سياسى

گرفت صورت .حيثيتى

.شد؟ شهيد نفر چند افشار درتا فوق، متأسفانه پرسش است كنون مانده پاسخ بارهء در. بى

اند بسيار افشار فاجعهء خونين، . نوشته سرخ هاى آتشين داستان متونجنايت، ادبى، اوج خوار، افشارخونچكان، روايت آدم هاى گرگ قساوت

ها و صد ده و ها بلكه از عنوان كه روز و افشار مقاله دلو ٢٢جناياتو با ١٣٧١ است ياد سوز درد از اما. گرديده معتبرى منبع تعداد هيچ

افشار گونهء شهداى ياد به و دقيق كنار نكرده عبور از خاموشانه آن،

Page 29: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

اند خود، . نموده بر اين چرا پرشس كه در انگيزاست دانيم افشار نمىاند؟ نفرشهيد چند شهدا، . شده داشت گرامى ترين براى ضرورى

همانا ولو مسئله از حدا و شهدا از ناقص شناختى اطالع آنان تعداد قلباشد كربال از. مى را شهداى بسيارى نام دانيم ياد هم مى ولى نداريم

آنها و ٧٢كه على رهبر تن ابن حسين هم و( ع) شان سپهدارشانعلى ابن از و (ع)عباس از برخى شان بازان اكبر جان و و على قاسم

و مظاهر تا جعفر عون ابن ابن و حبيب بودند مسلم همين. عوسجهاما است كم اگرچه شناخت، حماسهء مقدار يك خلق ماندگار، براى

كند مى شهدا . كفايت مظلوميت در و اماروايت كشان آدم جنايتهرچند انكاراست، غير افشار، ابعاد قابل ابهام نمى ولى واضح را جنايت

ماند . تواند مى باقى سوال اين چندنفر باالخره افشار در كشته كههزار؟ . دوهزار؟. هزار؟. صد؟. شدند؟ و اگر. چقدر؟. ده درست رقم

نيايد، دست به نميگردد ابعاد لوتخمينى روشن جنايت .جنايت زيرانفر هزار كشتار با كشتارده كند نفر ده مى و در. فرق جنايت ده يكى

است در شده واقع جنايت هزار ده هرجنايتى نظر از. ديگرى كيفىاست از . جنايت آيد نظركمى، ولى مى پيش تفاوت بر ما. خيلى

گرييم مى كسانى دارد ) شهادت هم گريه چند ( حق دانيم نمى نفر كهرا و بودند كسانى دانيم، نيز نمى كه خوانيم مى عمومى تعداد قاتل چه

را اند انسان تنها . كشته نه مطلب افشار در اين در جنگ جنگ كه تمامو جهادى كند هاى مى صدق .داخلى

حدود از من و مقاله، يكصد بيش را كتاب قتل در نوشته به رابطهافشار كردم، عام بايد بررسى كرد ولى ذكر تأسف به همه كه

كشتار و افشار محكوميت زده اند ابعاد از قلم ننوشته هيچ گذاشتن. آنافشار تصوير هاى از خرابه تنها پس به بيانگر يكسال، تفنگ هاى دزدى

از پس كه است فرهنگ بى بر دستان چوب تسلط تمام اى منطقهو و سقف گلى هاى خانه را دستك وپخته بتونى هاى خانه برق مى سيم

تا از. دزديدند و دهمزنگ ها ٤كارتهء پوهنتون خانه و تمام توپ ضرب بهاكثر بلكه بود، نشده خراب ها تانگ آفرينان خانه حماسه همان دست به

و چپه حزب، و فالن به چوب آن بود كلكين رفته چوب . غارت غارتها بود خانه شده جنگ تواند . فرهنگ نمى ها كه كشته وسعت و دليل

شهدا در . باشد فزونى از فقط متفاوت رقم سه مقاله ٥٠٠حدود سهاست ذكر افشار فاجعه در شهيد ١٢٠٠٠الى اى در. گرديده نوشته

عنوان افشارسكوت " تحت در " يك سايت، به ٢٠١٠سال گذاشتنتعداد شهدا ميالدى هشتصد االثرها مفقود و كل زده نفر را تخمين

Page 30: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

آدرس . است به ديگرى سايت تحت و" www.hazarapeopel. com" درناسور " afshar" عنوان افشار " تاريخ زخم ذكر نفر ١٢٠٠٠را شهداىو در مقالهء در نموده عنوان ديگرى تحت افشارجنايتى" انترنتافشار از " آشكار تعدا شهداى است ياد نفر ٨٠٠٠به ظاهر. كرده

رساند مى متناقض هاى هر نوشته بى كه خواسته دلش هرچه كساست را شهدا تعداد دليلى، و مدرك، منبع، كشيده قلم مرحوم . به اما

پنجصد را افشار شهداى خود، سخنرانى چند در و ( ٥٠٠)مزارى تنصد دو را است ( ٢٠٠)مفقودين كوده ياد حقيقت . تن به احتماال كه

و باشد تر چيز نزديك مردم هم ديگر يك احساسات تحريك براى ظاهرااند گويا : نوشته در كه بسيارى افشار، زنان محارم سقوط چشم پيشبودند قرار تجاوز مورد شان، شود . گرفته مى فهميده ذكر چنين اين كه

شايد ننگين، مسئلهء كه باشد اصال نشده و با واقع صراحت اينو هرچند قاطعيت، شيعيان احساسات تحريك ياد براى ساختن زنده

باشد، افشار رحمانهء بى كشتار گرفته غرور صورت به مردم سختوارد لطمه افشار، است متدين . نموده

تاريخ به سيد از ١٣٩١ميزان ٧من در جواد آقاى اش خانه كه هاشمىو داشت قرار شاهد روز در افشار بوده، جنگ و شهدا تعداد از آن

افشار تجاوز زنان در . پرسيدم به گفت وى دقيق را شهدا تعداد: جوابدر ولى دانم قبر نمى تعداد يك به جمعى گرديد شهيد ٧٠دسته كه دفن

سيد با برادرم همراه هاشمى نفر صادق گذر از سى و وكالى كابل غربها قوماندان شهدا بعض دفن زدند آنها. بودند مسئول مى كه تخمين

برسد ٥٠٠به شهدا تعداد شايد جسد و تن را حتى با يافتند پيرمردى كهدر طفل شهادت يك به بود بغلش تجاوز . رسيده و ولى زنان دختران به

است افشار دروغ گلوله ١٣٧١دلو ٢١روز عصر:افزود سيدجواد. كامالاز سنگين يعنى باران طرف و :سه و پغمان تلويزيون خانه، خير كوه

افشار كوه كرد ٤ساعت تا و گرديد آغاز باالى دوام از . صبح بسيارىاز هزاره، مظلوم مردم مخصوصا جنگ، مردم، افشار منطقهء از ترس

شدند تعداد . بيرون يك مانده افشار در ولى صبح ٤ساعت . بودند باقىاتحاد حملهء و مشترك نظار سياف افشار شوراى كوه شد باالى شروع

سنگرها كه و در نخست سياف نيروهاى دست به سقوط مسعود كوهى . كردند منطقه طرف به و سپس در مقر مسكونى مزارى علوم آقاى

كردند تعرض تا از. اجتماعى زيارت كوه باالى تصرف علوم حملهنيز ها اجتماعى كشيدند از را خود خيلى مانده . منطقه باقى كه كسانى

Page 31: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

پنجصد بودند، حدود رسيدند نفر گمانم شهادت سيد".]به سخن ختم [.جواد هاشمى

در مغول هزاره نو نسل تنظيم ى نماينده با ديدار در نيز مزارى مرحومگفت كه :" كابل است اى منطقه افشار آمد، پيش كه افشار ى قضيه در

بوده افشار مردمان از سابق از است، بوده آنجا در كه هايى قلعه اصلنجات غير كه مذهبند (نژاد)است شيعه ولى هست مردم . هزاره باقى

شده شهر انداخته خانه آنها پهلوى آمدند، همو . كه نام به مانده اينقزلباش . افشار نام به افغانستان در است معروف كه . كه وقتى اينها

كردند فرار هزاره مردمان كرد، مى سقوط و . افشار شدند بيروناست جنگ كه كردند بيرون را خود هاى خانه يا كشيدند را خود .اموال

ها برادر ها : يعنى)اين ( قزلباش نجاتا اينكه احساس )به هزاره( نژادانكنند ظلم شايد ماره اينها . نيستيم، را صدمه ترين ها( قزلباش)باال

چيز . ديدند هيچ به شدند، مسلط مخالف نيروهاى آمدند كه وقتىها :يعنى)اينها نكردند ( قزلباش است .]رحم موجود كليپ البته[. عين

دقت به را خود اطراف كه حالى عين در را اظهارات اين مزارى مرحومآورد زبان بر كرد مى ها، . نظاره سخنرانى و عمومى محافل در ولى

كرد مى صحبت ديگر . طوردر فروشى سنگر به متهمان از تن دو اعدام از پس مزارى مرحوم

تاريخ به صداقت، جنرال و كرباليى محمد در هريك ١٩افشاركرد ١٣٧٢خرداد /جوزا اعالم صراحت وحدت : با حزب قوماندان چهار كه

بودند فروخته را ها گفت . سنگر چنين از :" وى تعدادى وساطت بهدفاع وزارت كنيم، روشن را اين نيست، صالح كه شما و ما هموطمنان

شود مى معامله وارد افشار دور . روى در كه قوماندانى تا چهار سرنيرو اينها بودند، مستقر آنجا در كه هايى تام و جز و افشار كوه و افشار

كند . داشتند مى توزيع قوماندان چهار براى مليون صد قوماندانى . دو هرمليون جاهاى . پنجاه نبودند، افشار در آنجا در كه هايى قوماندان باقى

دهند مى تخصيص هزار پنجاه مليون، يك آنها براى بودند، كه . ديگر كسىبراى دهد، مى تحويل ها قوماندان به آورد، مى را مليون دوصد اين

دهد مى اينها براى مليون بيست كه .رساندنش است همين اش نامه برنيستيد وحدت حزب تام جزو ديگر دفاع . شما وزارت ى قومانده تحت

نجنگيد، . هستيد آيد، مى پيش نظار شوراى و اتحاد طرف از كه جنگىكنيد نشينى .عقب

شود مى تقريبا رابطه اين گرفتيم ( گفت)در را اينها قاطع .اكثريتحاال تا كه مانده نفر سه دو يكى اعترافاتش، از شده پر هم نوار

Page 32: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

شد . نگرفتيم خوانده محكوميتش مردم شما خدمت در اينها از نفرى دوشد رسانده اعمالش جزاى به اش . و پرونده ديگرش تاى چهار سه

تصميم . تكميل شوراى و نظارت شوراى طرف از كه را هيئتى آن ولىكند، صادر را حكمش و كند بررسى را اينها كه بود شده تعيين گيرى

هستيم آنها آمدن منتظر و رفتند مسافرت شان هاى احياى".]بعضىص [.٩٩هويت،

سخنرانى در مزارى مرحوم مسجد ١٣٧٢/١٢/٣همچنين در خودگفت كابل غرب ما :" محمديه و است روشن و واضح افشار ى مسئله

بوديم داده وعده مردم شما سر : براى كه تاريخى خيانت اين اينكه براىبگيريم را اين عاملين آمده، پيش داده . شما وعده شما به را مسئله اين

شديم . بوديم موفق مسئله اين با كسانى . خوشبختانه از بيشتر نفر دونفر دو اين كه نمانده باقى نشده، محاكمه و كرده خيانت افشار در كه

شده تكميل هم اينها هاى پرونده و ايم گرفته را ديگران و است ".فرارىص ] هويت، [.١٣٦احياى

هاى سنگر شود، مى فهميده مزارى آقاى هاى سخنرانى اين از آنچهجز كه بود شده معامله وحدت حزب خود هاى قوماندان توسط افشار

را نفر دو و نموده، دستگير را خائنان ديگر بوده، فرارى كه آنها نفر دوبودند كرده اعدام و . هم هادى نه و است متهم انورى نه تاريخ اين تا

ى . جاويد فاجعه از تاريخ : يعنى ١٣٧٣سنبله ٢٣بعد ١٣٧٣جدى ٥بهمعرفى معامله شريك هم هادى و انورى كه بود، بعد دوسال به نزديك

. شدندپنجصد شود مى گفته كه افشار يك ( ٥٠٠)در شك بى شدند كشته نفر

نظر به و بود بسيار فاجعه هم انسان يك كشتن و من نا سنگين گناهاست در خداوند. بخشودنى فرمايد مجيد قرآن متعال قتل و ":مى من

او بغير نفسا ما فساد نفس فكان االرض فى جميعا اس الن :يعنى" قتلرا انسان يك كه ها كسى انسان تمام كه است اين مثل بكشد، سبب بى

باشد را رسد . كشته پنجصد چه كه . نفر؟ به است معلوم هم اين ولىپنجصد كشتن هزار جرم كشتن ازجرم كمتر هزار و نفر .است نفر ده

كشتار هر به كه است ثابت و حال افشار از بعد قبل بعضا دستور كه بهانجاميد، يا سياف، مسعود، وقوع به تر دامنهء مزارى تلفاتى و گسترده

با آيا .داشت افشار فاجعهء از بيشتر هاى در جنگ مجموع، سياف،داشت؟ افشار از كمتر از آيا. كشته چنداول بستن توپ سوى به

نظار شوراى قدر نظاميان نداشت؟ افشار به مهمتر از. تلفات همهو ١٣٧٣سنبلهء ٢٣كودتاى مزارى آقاى شخص اعتراف به نوشته كه

Page 33: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و رسانه تمام با هاى وحدت حزب زمان آن مسئولين هاى يك مصاحبهاز گرفت، پالن صورت شده طرح كشته افشار اندازهء به قبل

را .نداشت؟ دشمن عمل عمل افشار در كه ولى بشريت، عليه جنايترا خود هاى و ٢٣در قومندان شكن اسارت قيام سنبله هاى از ، حماسه

خوانند؟ مى و . ماندگار افشار بود ٢٣فرق اين در سنبله اولى، كهو را تاجيك، پشتون هزاره (سنبله ٢٣)دومى در و كشتند هزاره فرزندان

كشتار ها به هزاره زدند در عمومى دست كابل چه ٢٣در. غرب سنبلهو از تعداد گناه بى شهيد غير مردم هزاره دقيق تعداد. شدند؟ نظامى

نشد معلوم از .آن بعضى گان ولى كشته نويسان را ٢٣واقعه از سنبلهو تعداد و نفر ١٠٠٠٠و ٦٠٠٠تا ٣٠٠٠و ٢٦٥٠و ٢٥٠٠ كشته مجموع

را آمار و نفر هزار ٢٩تا ٢٧و ٢٥و ٢٢از زخمى به سرخ مطابق صليبو مرز جهانى بدون و هزار ٢٧رقم پزشكان را كشته تر زخمى درستاند از . دانسته مردم شدن را آواره كابل ذكر نفر هزار ٥٠تا ٢٧از غرباند را نموده آن توان مى شده "اسطورهءشكسته "كتاب در كه چاپ كه

در موجود و هم خواند انترنت از . فهميد و است زاهدى جان على آقاىوحدت، حزب معروف هاى اقوام " كتاب در چهره شكست روايت

صفحهء افغانستان؛ را ٢٣قربانيان تعداد ٩٩محروم نفر هزار ١٠سنبلهو است اكبرى، نشريهء نوشته آقاى جناح از از بالغ نقل سيد به آقاى

و مرتضوى الله نيز رحمت را ديگران خونين حركت اين هاى ١٠كشتهو غير هزار اند نظامى شده مدعى گناه نيز . بى خونين از زنان يورش

در ٢٣در نماندند سنبله محمد وهمسر امان شاه فرماندهء آقاى ذاكرىاز اسالمى حركت باشد جملهء معروف مى آن چرا . قربانيان ٢٣حال

و شكن اسارت قيام را مراتب سنبله به تلفاتى كه را افشار سقوطداشت، ٢٣تلفات از كمتر مى سنبله شيعه مردم تاريخ چكان خون زخم

حزب رهبرى سازى قديس و حزبى عصبيت طريق از جز خوانند،باشد؟ نمى تحليل قابل مظلوم آيا. وحدت، از ٢٣شهداى مردم سنبله

نبودند؟ چند در. هزاره كشته همه آن از نفر ميان آقايان قول اقوام بهدر و قزلباش، ازبيك، پشتون، تاجيك، وجود سادات شايد. داشت؟ بارى

شدند . هيچ عام قتل كه بودند هزاره مردم تنها . اين نه كشتگان بر ولىدر عزا ٢٣هزاره مراسم بر پا بر سنبله كه بى نشد، آن گورستان

و جشن و چارگان بر پايكوبى پيروزى هاى حماسه آن پا سرودن كردهرا بيرحمانه و كشتار شكن اسارت لقب انفجار قيام خواهى آزادى تاريخ

ى ما. دادند فاجعه پاشانيد ١٣٧٣سنبلهء ٢٣درمورد درون از را شيعه كهدر در تا نوشت خواهيم مستند و تفصيل به سال همان ما خاطرات زمان

Page 34: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

خود و بخوانند ما از بعد و قضاوت در تاريخ كه دانيم مى و كنند قضاوتاست رحم .بى

قصد نافرجام بازهم قتلها جنگ گرفتن باشدت نوشتم قبال كه اوايل در همانگونه در كابل،

را ١٣٧١دلو ام شهر عائله از مزار به و كه بر آرامش خوردار امنيتو بود، بودم كرده بار دو هر منتقل يك مزار از ماه به و كابل رفتم مى

گشتم مى بر هفته يك از تاريخ . پس مجيد با ١٣٧٢ثور ١٤به جنرالفرماندهء در روزى دوستم، نيروهاى گرفته، عمومى تماس كابل

خود انتقال پرواز خواهان تا طيارهء توسط زمان، . شدم مزار جنبش آندوستم، جز جنرال به مربوط هاى مزار طياره به ديگرى پرواز طيارهء

كرد از ١٠ساعت فردا: گفت مجيد جنرال. نمى اولين با ظهر قبلفرستم را شما پرواز ساعت ١٥روز .مى لندكروزر در ٩/٣٠ثورحدودآمد خود يادم كه بروم فرودگاه به خواستم مى مزار بايد نشسته به

تا من انتقال براى كه بگويم نموده موتر مخابره عراده يك ميدان خانه بهبياورند مزار خانهء . هوايى طرف به قلعهء لذا به انورى الله آقاى فتح

در . رفتم حزب مخابرهء بود آنجا زيرا شدم، از تا. نصب پياده ماشينبرخورد دو ناگهان بين در شديدى اسالمى جمعيت خانهء گروپ نزديك

آغاز انورى موتر دريور.گرديد آقاى و از را من راكت اصابت ترسبا كوچهء مرمى، داخل بروى سرعت رو كه برد انداز دست از پر خاكى

بود واقع انورى و .منزل نكرد دوام دقيقه پنج از بيش جنگ اين اماشد با . خاموش باقر من در قوماندان گفتتم مزار رضايى كرده :صحبت

برگشتم و بفرستد مزار هوايى ميدان به موترى ساعت چون. فالنبا كردم، باز را موتر دروازهء نارنجك يك كه شكسته ديدم پنسل تايم

در من پاى قرار پيش نشستم مى كه چوكى راننده از. دارد همانرا : پرسيدم بمب اينجا اين خود او. گذاشته؟ كه و كه بود از مجاهدو سر نارنجك داشت، بمب مرا از رشته خورده تكان آن، از ديدندور برادر ماشين و با كرد كبير نام به انورى؛ آقاى شير عيال خطر دل

شد را نزديك گرفته جان را و به آن نارنجك انفجارى پنسل تايم گرفته،نمود را مزار رفتن از. خنثى و به مهمانهء منصرف مقر ٩نمبر به كه

و اسالمى بر حركت بود، من را . گشتم اطاق خود به مسئولين اتاقرا خواسته، نمودم داستان تعريف شان گفتند . براى در : آنان وقت حتما

شما شما در حركت چوكى زير بمب اين جا و همين شده اين گذاشتهيكى كه است دفتر از كارى دارهاى انجام يا پيره مسئولين محافظين

Page 35: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

است غزنى محمد داكتر. داده واليتى شوراى رئيس جهان؛ شاه عارفدفتر از بايد گفت نظاميان تمام روز، تبديل همين مسئولين محافظين وشد او نظر. گردند در و پذيرفته بودم، فكرعوض من ها نظامى كردن

دار پيره گفت كه خواهد پرويز: اتاقم جوان پرويز. ببيند را شما مى يكبود او مزارى عمويش باديگارد را كه عنوان بود به نموده معرفى .من

ولگرد، او داده اخالق بد و بازيگوش، جوان جوابش رسيده، نظرم بههنوز .بودم مزار ولى بود به سر و نرفته به خانه مهمان همان مى درشد . برد مى گم همواره بود، من محافظ او كه پيدا ما و زمانى براى

افتاديم مى زحمت به روز . كردنش او يك را : گفتم به چيز من يكفهمى؟ تو. نفهميدم چيز !. صاحب: گفت. مى هنوز: گفتم. ؟ را چه

تو كه ام هستى باديگارد ندانسته باديگارد يا من خنديده او. تو؟ مننگفت پرويز . چيزى خواستم با .ببينم را نمى راه اصرار ولى .دادم وى،

شد داخل با و وقتى نارنجك همان به افتاد، نوار چشمش سرخ چسپاست : گفت جهش ظاهر كار فرزند ظاهر. اين از جهش خان اكرم

و دايكندى از خوشك آقاى يكى بود محافظين پرسيدم از. انورى :پرويزدليل؟ چه داد . به گفت : پاسخ من به جهش ظاهر كارتهء تا: ديروز،

دارم كار با بهتر. پروان برويم است .هم٣٥٣

سوار (پرويز)من جهش موتروالگاى جلوى چوكى تا به كارتهء شدهشد او. رفتيم پروان را داشبرد و پياده خود خانهء موتر به نموده قفل

رفت ازدوستانش داشبرد . يكى به اتفاقا و ماندم موتر در تنها دست منباز . زدم و بود نشده قفل با . شد درست نارنجك همين نوار ديدم همين

با پالستيكى سالم، ولى پنسل .داشت قرار موتر داشبرد در تايمرا بمب اين چه براى است؟ ندانستم در حاال .ساخته كه شنيدم موتر كه

پيدا شما و بمب آمدم كه شده، است ديروزى نارنجك همان اين كه ديدمبودم ديده جهش موتر .در

شد در معلوم را نارنجك جهش بود زير كه شده گذاشته من چوكىبا و رفتيم الله فتح قلعه به ما ولى شود منفجر هوايى ميدان مسير در تا

دو بين جنگ از شروع در گروپ اسالمى سبب قلعهء جمعيت الله، فتحدريور كه بود موتر شده كوچهء سرعت، با را من، و به انداز دست از پر

در برده، خاكى موتر، اثر كپرك سخت هاى از تكان نارنجك زير آنو شده بيرون بود جلو چوكى خورده غلت :گفته شاعر. پايم

Page 36: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

بجنبد اگر عالم جاى ز تيغتا نبرد خداى نخواهد رگى

جهش ظاهر اعترافرانندهء احمدى غالم شاه پرسيدم را خود من امروز، آيا: خواسته

ما حركت را از نزديك كسى موتر اينجا، يانه نزديك داد . ؟ ديدى :پاسخآمد !. بلى جهش ظاهر كه ديدم رامى بطرى ترمينل هاى سيم و من

كنم؟ : گفت را :گفتم. كمكت ماشين نباشد روغن كم كه روغن او.ببينگفت را كرده نيست . است خوب: معاينه و . كم (جاويد )من .بس همين

زده اقدام اين به دست جهش كه انگيزهء .فهميدم كار در را او ولى اينشناختم . نفهميدم نمى بودم، ديده اگر يا و بودم نديده يا آن تا را .جهش

خود اتاق به را را جهش نارنجك گفتم خواسته داده بمب : نشان اينساز را دست اى؟ قبال !.نه: گفت. ديده ام؟ كجا از من او . ديده بهاز : گفتم ضررى شما چه به قصد من كه كردى؟ رسيده پدرت. جانماز اكرم كربالئى شد خان آواره نيلى صادقى پاكستان و دست به

به سيرت اكبر برادرت و در خانهء گريخت اصرار من آمده كه: كرد قممجاهد را او يك عنوان شهيد را او. بپذيرم به به در مشتاق پذيرفته

خود منزل كردم همان از امروز تا. معرفى شوراى يكى مسئوليناست شده كابل و جز. واليتى در نيكى چيزى شما كمك نداده حق انجام

چرا . ام مرا قصد پس گفت با او. كردى؟ كشتن آقا : جرئت !.حاجىچرا شما قصد من باشم؟ را قتل از در. داشته كه هميشه شما صورتى

و ايم خوبى ديده كنيد نا مرا شما. كمك مى متهم جهش . حق بهدادم بگويد، اگر: اطمينان بخشيد را او راست همچنان .خواهم وى ولى

را . بود منكر تا جهش سپردم ذاكرى آقاى كند در به زندانى .اتاقىمزار به روز خودم ده را . برگشتم بعد رفته نزد باز جهش خود هم

تا خواستم را طلبيده گفت بگويد راستش مى او كار : ولى اين را منام نداده فشار، . انجام بدون كردم احساس كند، اقرار وقتى به نمى

گفتم آقاى او : ذاكرى و فشار را مقدارى بدهد روحى و جسمى امالتنكند زور، كوب به اعتراف و نظر از كه اعتبار شرع ذاكرى. ندارد قانون

و را او ترس چند اميد قدرى سپس را داده، وى هاى دست اى دقيهپا يك سر بسته سرش نمود پشت اش . ايستاده

كه كرد توجه نكته اين به است الزم جهش، اعترافات نقل از پيشو بود گفته راست او كه دانم نمى هنوز تا و نويسم مى را او اعتراف من

Page 37: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

انداخت مزارى مرحوم ى عهده بر را خود عمل دروغ به الغيب. ياداشت . عندالله مرا كشتن قصد جهش ظاهر بود، هرچه .واقعيت

بود گفته جهش كرد، وارد فشار اندكى ذاكرى آقاى اينكه از مرا: پسآقا نزد او . ببريد( جاويد) حاج به را گويم حقيقت مى وى . راست ذاكرىآورد نزد را را . من ام اتاق بره خسر احمد بصير سيد تنها و كردم خلوت

ماند اطاق گفتم . در جهش ظاهر اظهار : به قبال برايت كه همانگونهبودم، چرا اگر نموده كه بگويى مرا قصد راست آزادت كردى، كشتن

كنم برحق، . مى اعتراف صورت در كه يافت اطمينان اينكه از پس وىگفت و شود گ سخن به لب كنم، مى آزاد را پيش، چند" :او ماه

ام ) شخصى كرده فراموش نگارنده را ارتباط( جهش)من با( اسمشگفت هستى، تو: گرفته هزاره روشن جوان هزاره رهبر با چرا يك

آقاى . ندارى؟ ارتباط" مزارى استاد" محافظين از و حركتى من گفتمهستم، نزد انورى چه بروم؟ براى مزارى .ندارد پروا: گفت او. استادرا همهء استاد هزاره هاى دارد بچه از . دوست هاى خيلى قوماندان

مثل اسالمى از سرور، و قدم، صابر، قنبر،: حركت رفته استاد نزدشگيرند مى خواهد از استاد. كمك نمى بپيوندد كسى وحدت حزب به .كه

است تو خوب بيايى .هماو همراه رفتيم من مزارى آقاى ديدن بسيار . به مزارى استاد

و برخورد خودمانى هاى .رفتم نيز ديگر بار چند. كرد گرم حرف كم كمدر استاد و بارهء مزارى شيعه نشست مظلوميت دلم به او . هزاره به

و روز محبت ام اظهار . شد تر زياد بروز عالقه مزارى آقاى به روزىكه باشد، و امر هر: كردم كرد اجرا دستورى گذشت . خواهم باز. مدتىفرد مرا همان برد نزد ارتباطى مزارى من . آقاى به مزارى :گفت آقاى

كار تو يك به سپارم مهم كنى؟ اجرا آيا. مى هركارى! بلى : گفتم. مىچند . باشد مزارى دادم و كرد تأكيد بار آقاى اطمينان :گفت آخر در. من

ما مردم به خائن اسالمى حركت هاى ما با آنها .هستند كالن دشمنانافشار كوه كرده، از . فروختند را همكارى هزاره آنها مردم و دست تباه

درشدند در تو . به و باديگارد چون هستى انورى خانهء در آقاى مهمانحاضر ٩نمبر شوى، همواره جاويد بايد مى آقاى ببرى از را اول !.بين

شود تا گرفته تصميم شان ديگران .براىمن پيشنهادبراى اين بود ( جهش)پذيرفتن مشكل قبول . خيلى ولى

مرا . كردم علوى، سپس سيدعلى كرد خود سكرتر به يك او. معرفىرا شناسم قوماندان نمى من كه و . خواست نارنجك يك قوماندان آن

انفجارى ى ماده "مقدارى TNT "خود از را گفت دستكول :كشيده

Page 38: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كنم مى درست پنسل تايم دستى بمب را . برايت مواد باز نارنجك نمودهرا آن را داخل تى ان تى و و در كشيد گذاشت را آن پنسل نصب تايم

گفت و كرد من است : به ساعت نيم بمب اين را . وقت طورى هر آنزير توانى جاويد مى آقاى خواب از . بگذار تخت دست با گذاشتن، پيش

را لولهء خود پنسل فشار تايم تا قدرى صدا بده از ترق پس و نيم كندمنفجر شود ساعت )من. مى كردم (جهش را . قبول نارنجك همين

رفتم خانه به قرار . گرفته بى بودم نا و ولى طبقهء از بار چند. آرامباال منزل رفتم و دوم قهر .پائين سيرت اكبر گفت برادرم؛ او: شده

قدر چرا!. بچه اى وارى دوى؟ و باال سگ مى درد . پائين دلم مى گفتمبيشتر اگر. كند شود بنشينم هستم . مى تر راحت بروم مهمان . راه به

نمبر منتظر ٩خانه بودم آمده هوا شما تا. فرصت تبديل اتاق از براىدر شده رفتيد بين خارج خانه مهمان با باديگارد. چمن .رفت شما هم

باز در شما اطاق ى خود از. بود وازه اتاق شما شيشهء آمدن مراقببر . بودم اتاقت به كه كردى حركت اتاقت گردى، وقتى داخل عاجل من

خواستم زير : شده را شما بمب و . بگذارم تخت قرآن به چشمم ولىافتاد در مفاتيح نماز كنار كه اگر .دادشت قرار شما جاى كه ترسيدم

شما را آنها بكشم، شويد بيرون مى اثر در باشند همانجا اگر و متوجهسوزند و گيرند آتش انفجار از . مى شريف من قرآن سوختاندن

را و ترسيدم .نگذاشتم بمببا مزارى قرار آقاى بود من هر گذاشته ظهر از بعد ٢ساعت روز كه

مستعار نام با به چند احمد، گرفته تلفنى تماس را و من كارم با چونكند شفر او روز هر. پرسان و گرفت مى تماس نام همان از را با

كردم مى مطلع چند . اوضاع او روز چون گفت گذشت، شده :ناراحترا بايد ات دهى زود وظيفه شما تا. !انجام شنيدم مزار اينكه مى به

را . رويد بمب گرفتم جا تصميم كه وقتى جاكنم هوايى در به ميدان راهبرساند را شما و شود منفجر قتل شمارعازم . به كه صبحى همان

بوديد، هوايى موتر ميدان رانندهء . آمدم نزديك احمدى غالم شما شاهو ديدن بود مشغول بطرى هاى سيم كردن حركت . درست كى پرسيدم

كنى؟ بعد : گفت. مى دقيقه را . بيست موتر ى دروازه آهسته باز منرا پنسيل تايم را كرده بمب شما زير شكسته، و چوكى مطمئن گذاشتم

در كه انفجار بودم هوايى ميدان شما . كرد خواهد راه زود ولى دقيقه دهكرديد تر خدا تا. حركت بر فضل مرا زنده حال. نموديد دستگير گشته

ايد داده وعده كه نگوئيد و كنيد آزاد مرا همانطورى هم كسى من به كهرا گپ شما اصل ام به اگر . گفته بفهمد، استاد چون زنده مرا مزارى

Page 39: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

ماند خود . نمى اظهارات تمام و را جهش همهء فردا. كرد امضا نوشتهرا را مسئولين جهش گفتم خود نزد خواسته مسئولين به و اين: طلبيدم

كه او جوان شناسيد، را همه مرا مى خواست خدا مى ولى بكشد،را او. نخواست و حقيقت آزادش گفته كنم من در . مى جمع سپس

بودند عبارت كه انورى، سيد: آقايان از مسئولين محمد داكتر حسينجهان، شاه احمدى، سيد عارف جهان مدبر داكتر شاه نفر چند و صادق

گفتم جهش به برو هرجا !. هستى آزاد: ديگر، خواهى ياد سوگند!. مىاگر كه كنم و باز مى كردى باز دستگير قصدجانم كنم شدى، مى آزادت

اگر جانت و نوش شدى شد او. موفق كه . رفت و خوشحال زمانىنزد سيرت اكبر برادرش؛ دوبار يكى بود، زندانى من نزد در جهش ظاهر

گفت آمده را : من او جزايى هر و كنم مى بيزارى اعالم خود برادر از منندارم حرفى من جهش . بدهيد، كسى چه كه نگفتم كسى به ها مدت تا

بود داده وظيفه مركزى . را شوراى عضو نورى حسين با بار اولين تاگذاشتم ميان در وحدت گويم . حزب مى مكررا اخير تنها :در من كه

نوشتم را جهش ظاهر هاى آيا . گفته اينكه او اما هاى گفته در واقعاو بارهء كرد، دهندهء دستور مسبب معرفى را مزارى آقاى كه من قتل

بود و از يا و راست و تنش من بين كه وجود ناراحتى مزارى آقاىاو كرده استفاده كرد؟ دستور را داشت، معرفى دانم . دهنده .نمىداند مى خدا را امر .حقيقت

داكتر بعد روز چند الظاهر على نظامى رياست طرف از كه شنيدماز يكى قوماندان حيث به جهش مدبر، در صادق مستقر هاى گروپ

است اسكاد شده گفتم . مقرر انورى آقاى به شده، ناراحت چرا: منرا قصد جهش مرا كه بود جان شاهد و كرده هم باز خودت هم بودى،

مقرر كرد . كردى؟ قوماندان اطالعى بى اظهار انورى كفتم . آقاى :منرا نكنم جهش مجازات كه مقرر . بخشيدم گروپ رئيس اينكه .شود نه

بود هرچه بر ولى ى قضيه را كنار من جهش پيگيرى از كردن قوماندانىكودتاى تا. نكردم از بعد هماهنگى، ١٣٧٢جدى ١١اينكه عالى شوراى

در اسالمى حركت مجاهدين از گروپ يك رأس در جهش ظاهربود شده بجا جا دشمن برابر در بس ملى حزب . ساختمان و جنبش با او

از تعدادى و نمود پسته داخل را آنها شب گرفته، تماس اسالمىو كشتند شان خواب در را مسعود ى ورزيده گروپ سر چند و مجاهدين

و پيوست وحدت حزب به گريخته كابل غرب به شد جهش .مقرباسالمى وحدت حزب انتخابات در تشنج

Page 40: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

اساسنامهء حزب مطابق ى كنگره سال هر بايد وحدت، حزبگرديد مى انتخاب حزب مركزى رييس جمله از رئيسه هيئت شده .داير

تعداد به باميان در اسالمى وحدت حزب كنگره از ٣١١اولين عضو نفرهاى كميته اعضاى و نظارت عالى شوراى مركزى، شوراى اعضاى

مسئولين و كشور از خارج نمايندگان و واليتى هاى شورا و مركزىدر شهرى شوراهاى مسئولين و تا /سنبله ٢حوزات سنبله ٤شهريور

مدت ١٣٧٠ به حكومت ٢نخست ولى گرديد، تشكيل ميان با در روزتلفاتى گاو يك جز كه نمود هوايى ى حمله باميان بر كابل كمونيستى

تا . نداشت مجموع در و گرديد منتقل يكاولنگ به كنگره اجالس دوام لذابراى ١٣٧٠سنبله ١٠ عبدالعلى آقاى و انتخاب وحدت حزب رئيسه هيئت

گرديد منتخب حزب آن مركزى شوراى رياست به يكسال تا . مدت امارياست ١٣٧٣سال به مزارى آقاى و نشد داير حزب ى كنگره ديگر

ماند باقى مركزى كودتاى . شوراى مسايل ١١با شدن حساس و جدىاكثريت مزارى، آقاى هاى محورى تك و ربانى دولت با وحدت حزب

گرفتند تصميم وحدت حزب مركزى شوراى بر : اعضاى دوم ى كنگره تاگيرد صورت مجدد انتخابات و گردد شوراى . گذار اعضاى اكثريت

تا داشتند، تصميم وحدت حزب را و خود مركزى وحدت استبداد حزب ازبخشيده، رهايى محورى تك مذكور و با از را حزب و جنگ همه در همه

مذاكره، داشته باز جا بر و تساهل، تفاهم، به منافع تصميم اساسجامعهء با سياسى بنشانند تشيع سال . ديگران بهار در ١٣٧٣لهذا

آمدند هم گرد كابل در وحدت حزب ى كنگره .اعضاىو نظارت عالى شوراى و حزب مركزى شوراى اعضاى اكثريت

مأمول، اين تحقق براى كشتى بهترين كنگره، توانست مى كه اى گزينهرا وحدت حزب نشسته كند، طوفان هدايت آرامش ساحل آقاى به

را محمد دادند اكبرى خاصى محمد. تشخيص هاى ويژگى داشت اكبرىاو در شايستهء را كه شدن بود انتخاب گردانيده وحدت حزب . رهبرىجو و آرام روحيهء- ١ و مسالمت در بود معتقد داشت گيرشدن كه

با وحدت افغانستان، حزب اقوام به باعث تمام شيعيان بين ملى شقاقو ها هزاره ها ديگر ويژه گردد قوميت با مى بودن كه اقليت به توجه

هزاره، برخورد قوم طلبانهء ها اين حق هاى آرمان نابودى هزاره باعث.گرديد خواهد ها

از -٢ اى نمايه اكبرى آقاى بود - هزاره اينكه هردو قزلباش كهدو را ويژگى در از او. داشت خود با قوم ولى قزلباش دايزنگى قوم

دنيا به پيتابجوى ى قريه ورس، ولسوالى جات؛ بود هزاره ريش با. آمده

Page 41: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

الغر، كم، از بدن هزارگى چهرهء داد خود يك مى مردم عامهء و نشاناو پنداشتند نژاد از را هم مى اكبرى . هزاره زرنگ، آقاى انسانى

بيان، تحليلگر، سياسى، اعتقاد و متواضع، خوش كه بود، روى ميانهبا همكارى دوماههء دو داشت استاد لت دولت سپس و ربانى، مجددى

تا بيشتر است هزاره و شيعه نفع و با اتحاد به با حكمتيار و مسعود جنگ.ربانىدر -٣ اكبرى پاسدا اينكه نام به جريانى جهاد رارأس داشت قرار ن

در هم جهاد كه بعد و دوران مثابهء از هم به آن، نسبتا قدرت قوى يكشمار به نصر نظامى سازمان جز كه رفت اسالمى، و مى ساير حركت

با شيعى هاى جهاد، گروه قدرت، از پاسداران مقايسه قابل لحاظنور .نبودند االسالم حجت كابلى، محقق الله آيت چون هاى احمد چهره

زاهدى، تقدسى، جان بالغى، على الله (عبدالحق) غالمحسين حياتسرپلى، بهسودى، شفق محقق على زاده، سيد ضامن مصباح سيد باقر

كاظمى، صوفى، مصطفى دره فاضل عباس رضاعادلى شيخ سيدحسنارزگانى، بلخابى، محسنى محمدعظيم نيلى، محمد شيخ صادقى حسين

ها و و فرمانده، ده در عالم كرده قرار كنار تحصيل .داشتند اكبرىجهاد از بعد در پاسداران تا و نيمروز نظامى و مركز فراه، جات هزاره

تا از افغانستان، هرات و شمال داشت قرار پايگاه هرچند. گاهبا جهاد، وحدت، پاسداران حزب و ظاهر در تشكيل حزب منحل به

اما گرديد، ادغام در در وحدت منحله احزاب تمام وحدت، واقع حزبو و اعضا خود تشكيالت حزبى بودند را گرايشات كرده جمله از. حفظ

جهاد اكبرى، . پاسداران آقاى كه بود شده موجب الذكر فوق هاى ويژگىقد او مقابل در وحدت، حزب بر مزارى آقاى رياست سال سه از بعد

كند . علمو مركزى شوراى در اعضاى وحدت حزب نظارت عالى كابل شوراى

شدند گرد جمع مى از. هم وحدت، حزب نظارت عالى شوراى اعضاىاز بهشتى، : آقايان توان سيدعلى الله عالمى سيد آيت محمدعلى

زاهدى، بلخابى، جان فاضل، على سيدابوالحسن الله لوخك آيت صادقىرا حكيمى عباس سيد و برد جاغورى، در نام حضور كه بودند كابل .يافته

در كه هم اسالمى مشترك حركت سرنوشت وحدت حزب با كابل غربو از داشت، شده خسته مزارى آقاى هاى طلبى اكبرى از جنگ جناح

كرد مى در . حمايت من راستا باالخص و بسيار اين بودم براى فعالوحدت، حزب مركزى شوراى ازرياست مزارى اكبرى حذف آقاى از

كردم مى .حمايت

Page 42: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

را رابطه بيشترين اكبرى آقاى جناح آقايان با از باقر محمد: منو ورسى داشتند سيد فصيحى مرتضوى الله گاهى .رحمت فصيحى آقاى

در بار چند روز كه من منزل رود ٤كارتهء به و خانهء لب منزل با كابلنيز كه اكبرى رود آقاى در خانهء لب من ٣كارته كابل منزل نزديك و

آمد مى محمد . بود، از آقاى با اكبرى فصيحى تنگاتنگ خبر ارتباط منو گردد نداشت مطلع وى خواست نمى هم با . فصيحى همراه چونو را فصيحى دوم كنگره و وحدت حزب مركزى شوراى آراى مرتضوى

قرار محاسبه مورد نموده بينى پيش نظر داديم، دقيقا آمد ما به قطعىبرندهء اكبرى آقاى خواهد كه را ما و شد ميدان خواستيم همين .مى

با و من اكبرى و آقاى نظامى جنرال نقش وقت، آن كه مغز كاظمىرا متفكر اكبرى تماسى بازى آقاى مذكور انتخاب با رابطه در كرد، مى

مرا . نداشتم آنان كه دليل اين گر به و در مداخله جهت امورحزبىشد، دهندهء مى تمام گران شان براى كه در . نكنند فكر خود همه اينثور اواخر .بود ١٣٧٣برج

و آدمكشى تظاهراتو مزارى كردند آقاى احساس در هوادارانش رياست كه انتخابات

طور به مركزى خواهند شوراى اكبرى آقاى به يك لذا. باخت قطعىرا غير افراد تعداد شد نظامى مى گفته سازمان از بيشتر كه اعضاى

از پس كه هايى چپى همچنين و وحدت نصر حزب به نجيب رژيم سقوطروز دوسه براى بودند، عليه پيوسته زده، تظاهرات به دست متوالى

و اكبرى مزارى، آقاى آقاى نفع دادند سر شعارها به كه . مى حالى دررييس انتخابات و نداشت وجود هوى، و هاى و تظاهرات براى دليلى هيچ

و بود حزب آن در شده پذيرفته اصل يك وحدت، حزب مركزى شوراىقانون و اصول به كسى متشنج جو آن در ولى گرفت مى صورت بايد

گذاشت نمى از . احترام كه تظاهر طبقهء من منزل، را دوم كنندگانديدم بين مى نظر نفر ٦٠٠تا ٥٠٠تعدادشان رسيد به .مىمقر از به رفته، بهشتى الله آيت تا مرحوم خواستم آقاى از ايشان

از نموده، حمايت در نفوذ اكبرى و خود مركزى عالى شوراى شوراىاز نموده، استفاده وحدت حزب در نظارت مزارى آقاى پيروزى

نمايد جلوگيرى نزد . انتخابات از من مفصلى تحليل بهشتى مرحومو وحدت حزب اش وضعيت عصاره كه دادم ارائه اسالمى حركت حزب

بود ما : اين در گفتم خواهيم شما نمى حزب امور و مسائل داخلى

Page 43: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كنيم مداخله هردو .وحدت مشترك سرنوشت توانيم نمى را ولى حزباند شده افغانستان شيعيان كشتى دار سكان اينك ناديده نيز را كه

و با ما. بگيريم خانه به خانه وحدت همسايه حزب كوچه به كوچهو اگر. هستيم بر بمب شود، راكت انداخته وحدت وابستگان حزب خانه

كند هردو مى خراب از . را تعدادى اسالمى غير چنانچه حركت نظاميانشدند اثر در كشته كابل غرب در سياف آقاى باران آقاى تا. راكت

در باشد، مزارى وحدت حزب ها رأس جنگ به اين سياه آن فرجام كهرسد نظر نخواهد مى و . شد متوقف كابل غرب آرامش جلوگيرى براى

در از وحدت حزب مشاركت و آينده هاى و جنگ سياسى تأمين قدرتنظر آيندهء به ضرورى رئيس تشيع حيث به اكبرى آقاى تا رسد مى

شود انتخاب وحدت حزب مركزى بهتر . شوراى مراتب به او از انتخابخواهد مزارى آقاى .بود انتخاب

از كه بهشتى نداشت، دو هر آقاى خوشى پرداخت دلى گويى كلى بهدر و را خود خواهد نمى كه شدم متوجه سياسى چالهء من جنجال

اندازد - مزارى كارهاى . اكبرى و نشدم بهشتى مرحوم مزاحم ديگر لذاساختم متمركز حزب آن شوراى اعضاى از ديگر افراد روى را از. خود

و ناشناخته حلقات از برخى تند جانب هاى اعالميه شده تلخى و شناختهاكبرى، مركزى، عليه وحدت و شوراى حزب نظارت عالى شوراى

گرديد را پخش مزارى از كه برخاسته مردم رهبرى هاى توده متنبود از در. خوانده نياز : بود نوشته آنها يكى مزارى ندارد كه انتخابات .به

قوم، او اجماع مااست رهبر به و . ملت مزارى آقاى استقبالو تنش ها، اطالعيه آن از را طرفدارانش وحدت دو در تشنج حزب جناح

زد بيشتر .دامنآغاز ديگر بار١٣٧٣خرداد /جوزا ٦روز در بار . شد تظاهرات اين

پر تظاهر تر و تر صدا و سر كنندگان، نظر خشمگين رسيدند به .مىداشتند مقر : تصميم به كار نخست رفته، بهشتى انجام را خود آقاى به

بروند اكبرى آقاى سراغ به سپس چند . رسانده بهشتى آقاى كوچه منزلتر طرف دور ديد از و آن به . بود من كه مرتضوى الله رحمت سيد آقاىو بود، شجاعت معروف بهشتى قاطعيت آقاى مقر محافظين تمام به

از هركه كه بود داده جلو حد دستور قدم شده، رگبار بگذارد تر معين بهرسيدند . ببنديد بهشتى الله آيت بيت نزديك به . متظاهرين، محافظين

اگر دادند اخطار آنها جلوتر كه را بگذاريد، قدمى به همه بسته گلوله بهو كشيم خاك مى و . خون حمله بدون ترسيده، آقايان آنان به تعرض

و بر بهشتى .گشتند مرتضوى

Page 44: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

تظاهر از بعد خشمگين با ظهرجمعيت شعار سر كنندگان، دادنبر مرگ بر اكبرى، هاى مقر منافق، مرگ سوى به خائن، بر آقاى مرگافتادند راه از . اكبرى دروازهء من به آنها كه ميديدم دوم طبقه بالكن

رسيدند خانهء اكبرى را . آقاى دروازه اكبرى آقاى بودند محافظين .بستهتظاهر كه ديدم بسيار مى دروازه، به باز فشار چيان ولى .نشد آوردند،

كرد بيان چنين كه پرسيدم اكبرى آقاى از را داستان تظاهر:" بعدادروازه نزديك تا زننده و مختلف هاى شعار با مرد و زن از اعم كنندگان

كه روسى قديم مدل جيپ عراده يك كردند، كه كارى نخستين و آمدندزدند آتش را شدم مى سوار گفتم ( اكبرى)من . من محافظين آنها : به تانكنيد فير اند، نشده منزل فير . داخل به منزل بيرون از چيان مظاهره

كردند آغاز نارنجك انداخت و از . كالشنكوف و بودم پايين ى طبقه در مننداشتم خبر فصيحى انداخت . آقاى و تفنگ فير به را شام تا متظاهرين

شدند متفرق و دادند دوام كشته . نارنجك عارف نام به سرباز نفر يكعبدالوهاب سيد و ناطقى قاسم سيد هاى نام به ديگر تن دو و بود شده

آقاى كه دادند خبر مرا شام از بعد و بودند شده زخمى باميان از واثقكشته نارنجك انفجار اثر در و بوده دوم ى طبقه در فصيحى باقر محمد

است تعداد . شده به روز آن كه ١٩در شد پرتاب من منزل به نارنجكبود باخته جان نارنجك توسط منزل . فصيحى داخل مهاجمين چون اما

نگرفت صورت فيرى هيچ من محافظين طرف از كالم ". ]نشدند، ختماكبرى [.استاد

دستور اكبرى آقاى هم باز انداختن، نارنجك و ها فير آن ى همه فير باتظاهر سوى نداد به را در و كنندگان شايد گرنه جمعيت، تراكم يك با آن

در از نفر چند گلوله، آمد پاى بار . مى كه آمد نزد بار فصيحى مى و منداشتم، را او مى متأثر از دوست مرگش همچنان . شدم شنيدن اكبرىتظاهر در ى قرار محاصره فرا تا. داشت كنندگان تظاهر شب و رسيد

افراد كه با كنندگان در مسلح شخصى نبودند، لباس كم آنان ميانشدند متفرق آهسته از . آهسته آقاى پس دوستان از يكى آنان، تفرق

نزد احمدى داكتر نام به بيرون اكبرى براى همكارى تقاضاى آمده، منو ما كردن توسط منزل از اكبرى آقاى به . نمود نجات اغلب، زيرا گماندر خانهء برخى بودند او اطراف نشسته شدنش بيرون كمين به . به من

گفتم ابوالفضل را طور هر: قوماندان اكبرى آقاى توانى خانه از مىاز آورده، رود بيرون زياد خانهء آب كه من نبود كابل منزل به گذرانيده،

اتخاذ تا بياورد بعدى بعد . گردد تصميم كمى و ابوالفضل :گفت برگشت

Page 45: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

را موتر اكبرى آقاى سرخ، صليب منتقل از هاى امن جاى به منزلش.كردند

و حمله دو اين بين فاصله را خونريزى، وحدت حزب و بيشتر جناحها تر را كينه و عميق اكبرى آقايان آمدن كنار و مشكل، ساخت مزارى

نظر به محال رسيد بلكه يار . مى خون اكبرى چون و نزديك ريختهزير از خودش نظار، مزدور تحقير، توهين، طوفانى شوراى خواندن

و قزلباش، هزاره محروم مليت ها دشمن و ده ديگر عنوان لقببود شده تبليغاتى از . بمباران بيشتر كه اكبرى منحلهء ياران هاى گروه

نصر از غير و بودند، سازمان را مزارى سابق هاى افروز، نصرى جنگو فساد النهء مائوئيست، آدمكش، طلب، آشوب خلقى كمونيستهاى

خواندند ديكتاتور و مستبد پرچمى، مداخلهء .مى دلسوزانهء ولىچون بزرگى مردان كه وحدت حزب نظارت عالى الله : شوراى آيت

سيد الله بهشتى،آيت معروف سيدعلى شخصيت فاضل ابوالحسنسيد جهادى؛ بلخابى، علمى، عالمى على عضويت آن در محمدعلى

نا داشتند، را اين و ممكن ساخت و در پا با ممكن به ميانى نصايحآنها كشانيدند را طرفين، آشتى از . به و پس خشن كشته تظاهرات

دو مزارى، نفر شدن مرحوم حاميان دست به افكار به مردم، عمومىو مركزى شوراى قاطع اكثريت حزب ويژه نظارت عالى شوراى

بيشتر او وحدت، و گشت مايل اكبرى سوى و را به و با مظلوم گذشترا و مقابلش دادند زورگو ظالم و . تشخيص مزارى به آقاى همكارانش

در مزارى آقاى بودند شكست يافته يقين جهت از. انتخابات مدت اين بهاز را بيش انتخابات ماه تأخير يك با به و آقاى انداختند دست به كه پولى

در پيروزى جهت بود، مزارى رسيده منابع برخى از تبليغ، انتخابات بهآغاز و توجيه، از تطميع بيش مدت به كار كرده، پروژه اين روى ماه يكو دادند دقيق انجام شده آقاى در. پالن رابطه ها ...اين تالش بيشترين

و سازماندهى نمود را گرديد و رهبرى هم .موفقروزها در از همان وحدت، برخى حزب مركزى شوراى به اعضاى

اسالمى حركت حزب كه سابق هاى مرا و جزنصرى طرفدار باالخصدانستند، مى اكبرى آقاى ديگر پيروزى از نمايندگى آقاى به ناراضيان

نزد اظهار مزارى آمده و : داشتند من ما فشارها تبليغات شديد عليهاند كرده وعده پول ما وبه فشار . است از ولى تهديد و كسى نترسيده،

ها از خيلى اند كه آمده را خارج كابل باران راكت و گردند مى بر در ونخواهند و آينده افتاده پول طمع به خود ديد، فروش در را راى معرضاند قرار هنوز . داده گويند ولى را : مى مان تر راى ارزان اكبرى آقاى به

Page 46: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

فروشيم را ٥٠٠و مى اكبرى دهيم هزار بر دالر مى ترجيح مزارى .دالررا مرتضوى آقاى نشستيم من برسى به از . خواسته هم آنچه مرتضوى

اظهار بود، آمده گفت پيش كرده زياد : ناراحتى رود احتمال آقاى مى كهبخورد شكست گفتم . اكبرى مرتضوى آقاى مرا زمينهء: به با نشست

كند آماده اكبرى دو . آقاى در بعد روز يكى كاظمى شهيد منزل بهو . رفتم ٣كارتهء كاظمى هر آقايان .داشتند حضور دو اكبرى

با در از آنها ديدارم صحبتى و طى اكبرى آقاى آقاى شكست پيروزىاظهار گفتم مزارى كرده مركزى افكار: نگرانى شوراى اعضاى اكثريت

و اثر در است تطميع، پول مزارى جانب به چرخش هنوز .در ولىاز فرصت، است كامال نرفته با هنوز. دست توان مقدارى مى مصرف

آنها پول، خود آراى نفع به داشت را عالقهء : افزودم. نگه كدام منشما به از .ندارم شخصى با ولى مزارى، آقاى جناب به پيروزى توجه

ها با و جنگ وى، هاى و درگيرى مختلف، احزاب هاى احساس طرفكنم دود . خطرمى و است مشترك كابل غرب در ما سرنوشت زيرا

رفت خواهد نيز ما چشمان به دارد . هرجنگى دوست اسالمى حركتصورت جنگى كابل غرب در ديگر تا شويد وحدت حزب رييس شما

كنيد :خواهشمندم شما از لذا. نگيرد مصرف پول من نداريد اگر. قدرىشما كرد از براى خواهم گدايى بودكه ). جايى خبررسيده من به البته

از بيش زمان آن كه دوملياردافغانى شد، مبلغ مى هزاردالر آقاى پنجاهاز است استاد كاظمى گرفته نظر ( .ربانى اكبرى به آقاى شوراى مثبت

خود تسبيح و داشت كرد را مركزى حساب دانه دانه گرفته دست و بهبا اعضا، اكثريت كه گرفت باشد نتيجه مى مرخص . وى موفقيت بدون

از . شدم خود پس آمادگى پذيرفته، را انتخابات مزارى آقاى مدتى، اندككرد را از با. اعالم كه توسط اطالعاتى مركزى شوراى داخل

خبر ... و...و...آقايان رسيد، مى من مزارى از به آقاى قطعى پيروزىداد مرتضوى . مى آمده، آقاى من منزل و به كرديم اين مشوره به

رسيديم، نبايد نتيجه خود كه اكبرى او . كند كانديد را آقاى نفع گذشت بهاو حيثيت هم برد باال را مزارى، شمشير و مى را تيز هم در مزارى

سازد كند خود برابر تقاضا آقاى از. مى همين مرتضوى كه كردمرا بدهد مشوره اكبرى آقاى داد او. به اكبرى . مشوره آقاى ولى

در كانديد نپذيرفته، شد انتخابات، مركزى شوراى همان و رياستدر شد مى بينى پيش كه خورد برابر طورى شكست مزارى من. آقاى

خانهء نامهء سيد داكتر به كه بودم مهمان از سلطان ...آقاى كوچكى

Page 47: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

وحدت حزب مركزى شوراى فرد عضو رسيد توسط كه ارتباطىبود خورد " نوشته شكست اكبرى آقاى ".متأسفانه

از بودند بعضى دوستانم جمله از كه شورا آن رغم و اعضاى علىدادند، رأى مزارى آقاى به شان باطنى كردند ميل حكايت من نام):به

را ذكر از شان امانت آقاى ( نكردم باب و ...كه پول توزيع خريد مسئولبود شده تعيين يكهزار . رأى از مركزى شوراى اعضاى پنجهزار تا براى

را دالر فراخور امريكائى و به نمود حال توزيع شان به... آقاى .موقعيتاز بودند، هريك گرفته پول كه و كسانى تعيين نشانى خاص عالمتبود عدد . كرده يكى به حرف و ١٥مثال شفر، " و"ديگرى آن امثال و

بايد بودكه گفته نموده خود در مشخص دهى رأى كه ورقهء بنويسيد، را ...آقاى حتما خواهد آن كار با. كرد مالحظه را اين تقلب و راه بست

بستاند پول مزارى آقاى از كسى كه نماند باقى اكبرى و جايى نفع بهدهد .راى

از و پس مزارى آقاى با پيروزى اكبرى، آشتى شوراى آقاى يكاز متشكل نفرى آقايان دو هر شش شامل و مرتضوى، اكبرى، :جناح

بلخى، اكبرى از عالمى خليلى مزارى، :آقايان و جناح و محمدكريمعرفانى، مزارى، از قربانعلى تا جناح گرديد، از تعيين همهء پس اينمشورهء تصاميم، اتخاذ هردو به ديگر و شود جناح مزارى، به آقاى

نگيرد تصميم شورا . تنهائى آن داشت جلسات اكبرى ادامه آقاى وگرديد بعد مطمئن تصاميم، از كه ى همه خواهد اين، اتخاذ شورائى

اكبرى، . گرديد آقاى ى گفته مشترك، طبق شوراى اجالس به آخرينظهر از بعد ى ٢٢تاريخ از در ١٣٧٣سنبله ساختمان يكى هاى اتاق

جرگه ولسى ملى ) مجلس دائر ( شوراى مزارى و گرديد فعلى آقاىبهبود اسالمى، امور براى وحدت نمود پيشنهاد حزب ارائه مفيدى هاى

مورد و كه قرار استقبال جز در. گرفت پذيرش به جلسه آقايان اينو سفر مرتضوى ايران به كه بودند، عرفانى ديگر نفر چهار كرده

داشتند شورا اعضاى شب . اشتراك نصف از بعد به ٢٣ولى سنبله،حمله اكبرى قرارگاه و اسالمى حركت مراكز باالى مزارى استاد دستور

وقایع بخش در كه گرفت شد 23صورت مسطور ، مفصل .سنبله ١٣٧٣ هنگ��ام ن��زاع و ج��دال بزرگ��ان ح��زب در اواخ��ر به��ار س��ال

جواد آمده قوماندان منزلم به اسالمى حركت فرماندهان از تركمنىشفيع : گفت خواهد ( ديوانه) قوماندان كند را شما مى كه . مالقات من

را شفيع و نام زشتى بودم، به شنيده سواد، از ديوانگى بى آدم اويكو نافهم، منطق در بى خود خشن او ذهن مالقات به و داشتم ترسيم

Page 48: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

ندادم نشان با . عالقه از جواد اصرار ولى و كه شفيع تركمن واليتى همكردم بود، ساعت . قبول آمد ١٠حوالى شفيع باريك، او. شب جوان

نظر تا و چاالك، به قيافه خوش و .رسيد حدى كرد آغاز گفتن از بهو مزارى خود آقايان داد بسيار را خليلى، مى نشان از . عصبانى وى

آقاى چگونه او اينكه و را مزارى جنبش كمك به وحدت حزب باگروپدر اسالمى شور مرنجان، تپهء باالحصار، حزب چگونه و فرستاد بازار و

بد قوماندان توسط وى حكمتيار گروپ نام نام و " زرداد"به سالح خلعو شد فرار خود كشته چگونه گفت كرد، وى سخن تفصيل از. به

و گرفت مى كار لغات گفت استعمال مى سخن ادبى چنين . بالنسبه منباسواد، جوانى شفيع، كه و اما هوشمند، فهميدم بى نترس و شجاع

ايجاد براى و ندارد ابايى ها انسان كشتن از كه است در رحم وحشتديگران، خواند را خود دل مى در اگر. ديوانه شفيع مثل هايى جوان

كار مسير به شدند درست مى سر انداخته توانستند، به مى انجامگردند تبديل ملى شفيع، اما. قهرمان بازى ديوانه خربازار در متأسفانه

واقعا كابل، غرب بود هاى شده از . درعمل،ديوانه تهديدى نثار اوپسخليلى آقاى تقاضا از چند،عليه مسعود را او تا: كرد من مالقات به

است : گفتم. بنشانم با . خوب كردم مسعود بعدا مسعود . صحبت آقاىاست : گفت جانى و ديوانه يك با . او دارد؟ مالقات معنى چه به. وى

ماند هوشيار شفيع: گفتم مسعود مى ديوانه به كارهايش ولى .استاست خوب و با اگر. ببينى از پول بتوانى جدا كنار وعده كنى، مزارى

از را شمشير يكى مزارى اى از هاى گرفته او . دستش گويم را نمىلشكر را !. بسازى قوماندان وى جد از فقط مزارى مسعود. اكن آقاى

را مالقات وقت مسعود آخر در. كرد تعيين پذيرفته، آقاى :گفتم بهنزد من اطمينان به آيد شما شفيع موافقه هرچند. مى به هم باوى

و را او نبايد نرسى، !نمايى دستگير توقيف داد مسعود. .اطمينانرا نزد شفيع تركمنى جواد با . فرستادم مسعود همراه به مسعود شفيع

بود زده گپ مسعود . تفصيل نرسيده، موافقه به وى ولى بود به :گفتهفكر پيشنهاد بارهء در دهم هايت مى خبرت خبر . كرده اصال .نداد كه

در از بعدها در مالقاتى شفيع مسعود، ى پول او: گفت. پرسيدم بارهكرده و زياد تعلل من كه خواست مى را كالن گروپ يك قوماندانى

ندادم .جوابو دار و گير در در انتخابات من اكبرى، فعاليت آقاى پيروزى راستاى

را مزارى، شهيد شولگرى نورى حسين شاگرد آقاى من و كه واليتى همبود كرده پيغام فرستاده، نزدم از بود، امور كه در حزب مداخله داخلى

Page 49: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

بردارم وحدت دادم . دست پاسخ يك : من عنوان به اينكه نخستو كنم مسلمان تبليغ كسى نفع به دارم حق مداخله ديگر و شيعه اينكه

!كردى آغاز تو را قدم، . قوماندان به و صابر، سرور، قنبر، ماهانهاز كه هستند، ديگران اسالمى حركت پردازى تو فرماندهان مى !.پول

را جهش از ظاهر من كشتن و براى پول كرده جذب هاى حركت وعدهدادى دستگير تا !. بسيار آسا معجزه نمود و گرديد اينكه آن تا. اعتراف

بودم، داده جهش به كه اى وعده طبق نزد زمان، را مزارى كسى نامروز .افشانكردم آن و ولى اولين بار، براى نوشتهء آخرين صورت

دادم نورى حسين شيخ به را جهش كرده، او. اعترافات مطالعه دقيقو متعجب شد سخت آقاى : گفتم. حيران بگو به كنى، تا! مزارى مداخله

كنم مى كنم اگر. مداخله نمى تا . نكردى رفت تعبير نورى به كميته اينكهوحدت، حزب شكن فرهنگى اسارت و ٢٣قيام دليران دست به سنبله

داد روى بابه .گردان

است نكندمحكوم اگردفاع .متهمدر و بارهء در قسمت های مختلف چون مزارى ٢٣كودتاى آقاى

و ١٣٧٣سنبلهء عامل كه گفتم معرفى سخن مزارى آقاى آن فاعلمزارى شايد شده، آقاى كه كسانى ويژه به برخى براى آن تحمل

و ساخته ها، رامطلق خوبى ها، تمام ها، ارزش خواهى مبارزات عدالتفرياد از تجسمى طلبانه، تاريخ، و ها مظلوم حق هاى ها و محكوم صد

را خير و بيان، انقالب، خشم، عصيان، جنگ، قيام، چهره، در مطلقو كوبنده سخنان نگرند، حتى مى وى كنندهء و توهين سنگين سخت

خائن . باشد مرا مورد، چندين در مغفور، مرحوم آن كه چاره چه اماگرفته قرار هوادرانش استناد مورد و چاپ هايش گفته و كرده معرفى

سال، . است بيست از بعد من تا گفت، نمى چيزى مرا او كاش اىشدم نمى پاسخ به تا هرچند. مجبور كوشم آميز كالم از مى توهين

را ام ديده آنچه ماليم و معتدل ادبيات با نموده كشم خوددارى قلم . بهو اعمال دادن به نسبت دارند، وشرعى حقوقى بارمنفى كه افعالى

خود خود كسى كند به مى داللت كس آن بودن متهم به با. به احتراماز اعتقاد برخى به راسخ عزيزم، وعاشقان هموطنان طرفداران ويژهمزارى، را آقاى دفاع خود حق و براى دانم مسلم مى مرحوم. محفوظمزارى، را آقاى و اينجانب جرم به چنان و آن متهم محكوم جنايت

اگر كه نگيرد، نموده، صورت در دفاعى ملى خائن يك عنوان به من اسم

Page 50: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

ماند مى باقى خائن و تاريخ گان بازمانده حيث به من بعدى هاى نسلفروش، لكهء وطن را اين خواهند بر ننگ است، . داشت جبين طبيعى

نتواند اگر خود از متهمى وارده كند، را اتهامات قانون، نظر از تبرئهخواهد تاريخ، و جامعه، شريعت، هرگز . شد محكوم چنين من

پذيرم نمى را تاريخى با . محكوميت توأم انسانى، عدالت عدالت پساگر اسالمى، كه پذيرد كنم مى بيان باشم داشته اى همين . دفاعيه من

و را كار كنم را مى و قضاوت مردم عهده گذارم به مى اگر تا. تاريخو مستدل من عليه مزارى آقاى بود، اتهامات را معقول كرده، آن قبول

بدانند مرا منطقى، اگر و محكوم من پذيرش و مستدل، دفاع قابلخطاكار مرا باشد، مزارى آقاى دانسته گناه و بى سهوى يا عمدى

.بشمارنددر مزارى آقاى از مرحوم و خيلى حزبى مردمى، جلسات

خصوصى، و و گفتگوهاى خود فكاهيات هاى ناروايى شوخى هاى نسبتداد مى من از . به اسنادى در چون نيست، آن كنم ذكر دسترس .نمى

را چه دليل بى اتهام پسندد اينكه مى عقل شرع و نه يك از تنها. نهدر كه ايشان از حضور سخنرانى عظيمى به جمعيت كابل غرب مردم

بود ايراد ١٣٧٣/١٠/٥تاريخ نام در و گرديده به هويت " كتابى؛ كه" احياىچند و حاوى چاپ است مزارى آقاى و منتشر سخنرانى در گرديده

موجوداست، نيز كه انترنت است داده نسبت اينجانب به را اتهام چندينباز در آنرا كرده قرار اختيار نويسى دهم عموم ثابت بر تا. مى همگاناز گردد پس من در ٢٠كه كه از سال مقال، اين نوشتن زمان هنگام آنگذرد، ام، مى كوشيده يازيده دست جواب كنم خود از تنها به اتهام .رفع

را مزارى اينكه ما در ديگر كه نه و جمع و نيست نفع از هيچ ضررىما به وى رسد، جانب و نمى گردانم متهم احياى" كتاب ناشر. محكوم

معتقد " هويت و : است كه مزارى در آقاى كتاب، سخنانش احياگر ايندر هويت كه است؛ از قومى و طوفانى گذشته، ستم زعماى استبداد

و بود اصالت مرده شان را و هويت آن مزارى عنوان احيا آقاى به كرد،گذاريم مى ارج و احترام نظر از يك ناشر كه پذيريم مى منظر و

دارد مسلم حق مبارز خودش انسان يك به اعتقاد پرتالش، و كه و چنينو باور نداريم محكم متين مورد آن در منفى نظر هيچ و باشد .داشته

در خوانيم مقدمهء ولى مى چنين سخنرانى آن تاريخ :" چاپ ٥بهبا ١٣٧٣( دى)جدى از مراسم تجليل جهت شهداى شكوهى، مقام

افغانستان، در سنبله ٢٣مخصوصا مظلوم به كه دست ملى، خائنين آندر بودند، زده وسيعى برگذار جنايت مراسم، در. شد كابل رهبر اين

Page 51: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

را مزارى، استاد مقاومت، ملى خائنين مبسوط، خيانت صورت افشا بهكه است است نموده العاده فوق اهميت ]داراى هويت ". ص. احياى

١٥٩.]از در سخنرانى از افراد اين و زيادى خائن عنوان به اينجانب جمله

گر همهء ياد معامله به خواهم نمى كه و شده بپردازم متهمين ديگر آناكثر هستند تا كه زنده از بايد كنون كنند خود خودشان آن تنها و دفاع به

است كرده وارد جانب اين به نسبت كه پردازيم مى اتهاماتى. اتهاماتىسياسى، خائن، دزد،: چون داراالمان، آغازگر دالل كننده جنگ توطئه

مزارى آقاى براندازى هكذا از براى و كابل، را . غرب هريك بيان كهداد خواهيم جواب .نموده

مزدورخاد -١ خاد مزدور مورد در براى من، جاسوسى و بودن سازمان

فرمايند مى بيان چنين مزارى مرحوم مسعود ديگر، ":آقاى ازطرفجاويد بود آقاى اسالمى حركت اسالمى و رئيس حركت برادران تمامى

را ١٤ رياست اين كردند سال حركت و قبول مربوط شريف مردمرا اسالمى، نفر او.كشيدند زحمتش بود در دومين اسالمى اما. حركت

آمد، كابل كه مسعود، خاد از اول، روز از وقتى پنجصد آقاى هزار ماهكرايهء افغانى، عنوان گرفت به حزبى دانيد مى شما.منزلش سر كه كه

همچو در نوشتش، بيفتد دست شود آدمى مى جاويد ..... ؟ چه به آقاىپنجصد ماه اسالمى حركت مركزى شوراى مسئول افغانى هزار عنوان

گرفت مى الزحمه را و.حق الزحمه حق گرفت، اين مى كارمى كه چهاو در و كرد؟ پول، از اينكه امور اين خود براى مى شخصى استفادهنيست كرد، شك هويت ". ]جاى احياى [.١٩٢- ١٩١صص .كتابپست - ٢ و گر معامله .داللو بارهء در با داللى من گرى خاد ادارهء معامله زمان از) جاسوسى

شايد و بود شده دولتى امنيت وزارت آن، نام نجيب مزارى داكتر آقاىنزد و( نداشت خبر وى هاى قوماندان آن بردن ملى امنيت رئيس فهيم؛

است گفته چنين ما آن، برعالوهء اما:" زمان قوماندانان مى دنبالكند آنها با تا رفت، ببرد را آنها و معامله فهيم جناب كاش ...پيش اىجاويد، ما آقاى كرد را قوماندانان مى دعوت حركت را او. به با اينهاوزير خود موتر بود كه بود، و صاحب اسالمى حركت فهيم نزد رئيسبرد از . مى آمدند تعدادى مى را . قوماندانان حرف گفتند اين مى من به

كردند از و مى تكليف كسب اينكه . من براى را من بدانم، مسئله روشن

Page 52: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

اينها اند، چقدر كه گفتم پست اينها ببينيد و برويد: مى چه را شما كهگويند داد؟ . مى مى انجام مكررا را ها كار اين جاويد، ]آقاى احياى".

[.١٩٣-١٩٢ هويت،صصهزاره ضد و نژادگرا -٣

مزارى، آقاى مى ضد و گرا نژاد مرا جناب چنين خوانده هزارهطالقانى :" فرمايد جاويد نزد...سيرت رود آقاى گويد و مى كه: مىدر شما صالح كه است وحدت با) اين جا ( حزب قوم . باشيد يك يك چونهستيد . هستيد مردم جاويد . يك گويد آقاى ما : مى ها ) اينها كه (هزاره

دانيم چنگيز اوالد را نمى تقليد اينها از شوند، مجتهد اينها اگر .مىديگر .... كنيم صحبت يك گويد خود در ليلين :مى حكومت را (لينين )كه

داريم را .قبول مزارى نداريم ولى نژاد . قبول كه گوييم مى را اينها ماكنند مى خيانت ما ملت به كه اينهايند و دارند هويت، ".]گرايى ص احياى

١٩٦.]از - ٤ يكى نفرخائنين چهار جاويد

در مزارى خود، آقاى بار سخنرانى :يعنى نفر چهار از چندينمحسنى، در بنده و انورى، هادى، آقايان كاران خيانت عنوان حق به

در برده نام كند مردم مى خالصه چنين است :" مجموع مسئله اين روىما كنيم، اينجا كه مى فقط اعالم برابر در حركت، از نفر چهار كه

ما و مردم كردند خيانت داريم در ما و معامله موضع شان ".مقابلهويت، ] [.٢٠٥ ص احياىاكبرى -٥ نام به پول .دزدى

و داده من به هم پول دزدى نسبت مغفور، مرحوم اند آن كه: گفتهاز حمايت نام به در من مركزى هنگام اكبرى شوراى رياست تعيينات

وحدت، را از حزب آن ولى گرفته پول ربانى به آقاى و خوردم خودمكردم پنهان هم اسالمى حركت و انورى از و ندادم نام :يعنى .اكبرى

را قراردادم وسيلهء اكبرى فرمايند ايشان.دزدى مى كه :" چنين وقتىآيد، مى پيش وحدت حزب اينجا در تعيينات كه اى صورت معامله

جاويد گرفت، آقاى را جناب كالنى گرفت از پول از . ربانى مسئله اينبود پنهان انورى شود، . آقاى مى آگاه كه جاويد وقتى آقاى زيادى كه پول

اما است، گرفته، نداده تحويل خزانه جاويد از به مى باز آقاى خواستچرا كند كار كه كردى؟ اين را چرا. را و پول ندادى؟ گرفتى .تحويل

جاويد بود آقاى گفته را : صريح اين من خاطر كه به اكبرى تعيينات براىبودم گرفته وحدت حركت . حزب براى از بعد. نه رفته انورى آقاى آقاى

Page 53: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

باز كند اكبرى مى آيا خواست جاويد كه را آقاى شما پولى به گرفته كهاست؟ بود .داده داده جواب اكبرى نه : آقاى جاويد از ما. !كه پول آقاى

دهد مى پول مستقيم را ما خودش دولت ولى هويت، ". ]نگرفتيم احياى[.١٨٥ص

در - ٦ افروزى داراالمان جنگديگر از جنايت مزارى، منظر من آقاى داراالمان آغاز جناب جنگ

موتراست عراده يك باز . براى را كه تان توجه جلب هم ايشان سخن بهكنم جاويد :" مى آقاى آقاى و همين

به شدند، آور ياد را مسئله اين هم مدبر صادق آقاى مان برادر محسنىموتر يك جنگيدند با سر اسالمى ص ".]حزب هويت، [.١٨٠احياى

مزارى -٧ آقاى براندازى براى .توطئههمانا اند داده پيوند حقير اين به مزارى مرحوم كه ديگرى نسبت

گويا كه است و اتهامى با من اكبرى آقاى جناح با مشتركا انورىربانى، دولت و همكاريى مزارى آقاى كه بوديم، كرده همكاران پالن

را در . برداريم كابل از شان مورد ايشان گويد اين مى آقاى:" چنينگويد خود مصاحبهء در جاويد بود : مى توطئه اين اما.... اين واقعيت

اينها كه گرفتند است با تصميم نمايند كه پالن را ما هماهنگى با و دولتكنند بر اينجا از نابود را ما هاى نظامى و ما .... دارند را جلو اما توطئهگرفتيم روز از اينجا ديديد شما. اول چنان، كه پيش آن كشى وآدم جنگ

صص ". ]نيامد هويت، [.٢٠١-٢٠٠و ١٩٤- ١٩٣احياىمزارى با آقاى هاى گفته نص كنم و نوشتن مى احساس آن، خواندنو هر منصف اجازهء وجدان، داراى انسان من و به را دفاع اتهام رفع

شد، . بخشيد خواهد گفته كه همانگونه هم و با من قلم حرمت حفظرد شيوهء به يك يك پردازم عقال، مى وارده آن، . اتهامات از پيش اما

شود ذكر مطلب دو است اين : يكى. الزم از پيش روز چند اينكهى قلعه از اسالمى، حركت نظامى معاون مدبر صادق داكتر سخنرانى،

بود رفته مزارى آقاى نزد كابل غرب در كرده فرار الله اينكه: دوم. فتحاز بعد مزارى حركت ٢٣آقاى هاى پايگاه بر حمله جهت به كه سنبله

جنگ، آن در تن هزار چندين شدن كشته و اكبرى آقاى مقر و اسالمىتا و بود گرفته قرار عمومى افكار فشار تحت يعنى ٥سخت ماه ٣: جدى

سخنرانى ١٢و هيچ و نكرد مصاحبه كس هيچ با و بود ساكت كامال روزنداد اعمال . انجام توجيه براى واقع در را سخنرانى اين ايشان باالخره

در مستحق ٢٣خود كه كند معرفى موجوداتى را ما تا داد انجام سنبله

Page 54: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

بوديم سكوت . سركوب مزارى آقاى جناب زمان، آن تا چطور وگرنهنكرد؟ مطرح را ما جنايات اصطالح به رد . كرده، به اينك حال، هر در

پردازيم مى مزارى مرحوم هاى . گفتهبگير مورد در -١ الزحمه حق و مزدور مرا ايشان، كه "اول "خاد

و است را خوانده الزحمه حق در مبلغ بار يك خود هم ى جمله اولو كرايهء هزارافغانى پنجصد را آخرجمله، در منزل نقد آن دانسته پول

آيا و كه است جاويد پرسيده را " آقاى الزحمه حق چه اين گرفت مى كهكرد؟ كرايه منزل بوده و به صاحب منزل. خب معلوم است." كارمى

خود . داده مى شده قبل سطر چند ادعاى خالف بر مزارى آقاى سپسگويد مى داده او در:" پاسخ امور از اينكه براى پول خود اين شخصى

كرد، مى نيست استفاده به ( جاويد)من باالخره". شكى كه نفهميدمپنجصد نظر در هزار ايشان،آن كرايهء افغانى زمان يا آن بوده منزلنقد؟ منزل كرايهء اگر. پول صاحب به كه است معلوم بوده، منزل

گرديد مى با و پرداخت ايشان كه نيست سوال و جاى شد همه مد آنپرسد را مى پول كرد؟ كه مى من اگر و. چه الزحمه حق براى نقدا

گرديد، مى چرا پرداخت در پس گويد ايشان مى خاد از" جاويد: اولمسعود، پنجصد آقاى كرايهء هزار ماه عنوان به مى افغانى منزلش

نيست، ". گرفت مزارى آقاى كه ايشان بايد حال چاك سينه عاشقاندهند صدر جواب يا كه است دروغ آن؟ كالم بايد . ذيل ازآن، باالخره يكىباشد .دروغ

گويد ديگر مى ايشان وارد " جاويد: اينكه كه شد، وقتى روز از كابلاز مسعود، خاد اول، كرايهء هزار پنجصد ماه آقاى عنوان به افغانى

گرفت مى با ". منزلش حساب، پس روز اين شام كه ١٣٧١ثور ١٤درروز بايد شديم، كابل وارد ثور ١٥ما پنجصد ١٣٧١برج افغانى هزار مبلغ

روز از را ثور همان باشم پانزدهم ال . گرفته همه؛ ها ولى حركتى و اقلدانند مى محسنى الله جا آيت مدتى و كه كانتيننتال در نداشتم هوتل

و بودم مجددى آقاى دولت مهمان از كابل با پس بود آن نزدم كه پولىدانست، مى محسنى الله وزير وآيت حجت عبدالولى شئون منزل

را نجيب دولت صدهزاركلدار اسالمى سه مبلغ توسط به پاكستانىسيد در حاجى سال يك مدت به سنگالخى على خان حسين خوشحال

رهن جائز ) مينه با ( بيع محسنى الله آيت كه نموده كردم ناراحتى منها چرا: گفت نكردى؟ را پول تسليم من ايشان . به به شده ناراحت من

ام، نخورده رامن پول اين كه دادم است پاسخ محفوظ جايى . بلكه چونبود خودنداشتم، و براى گرو مجبور باش منزل سهم . )كنم شدم پول آن

Page 55: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

گرفته ها پاكستانى از خودم بودكه ائتالف شوراى از اسالمى حركتگفتم .( بودم محسنى آقاى و : به است محفوظ از پول به پس سال يكو . گردانم مى بر شما سياف آقايان هاى قهرمان جنگ بركت به ولى

كشيده مزارى، آتش به خان خانهء خوشحال به من و اسماعيل شد حاجمحمد ولد فيض دار حاجى وزير تيكه در به كه شدم فرارى اكبرخان

سال افتاد ١٣٧١خاطرات ديگر . مذكور مثل هم خانه هاى آن خانهشد خراب مينه خان حجت، . خوشحال عبدالولى تا پسر و رفت خارج به

و كنون مانده خراب اش ما خانه نداده را پول بندهء از بعد. هم يك آنرا از خدا اش خانه طور ٤كارتهء در شمالى به كابل، ى خانه رود لب بر

در تا مجانى كه گذاشت و ٢٣حملهء اختيارم البيت سنبله اثاث غارتبه ام در خانه مزارى آقاى قهرمان فرماندهان بود اختيار دست و من

را دانست اين مى خودش مزارى كجااست : آقاى ام خانه در . كه گاهو وزير در اكبرخان كردم زندگى ٤كارته گاه .مىسال در از ١٣٧٢تابستان بعضى براى ربانى آقاى كه يافتم اطالعانجنير وزرا عبدالمجيد ايوب، مثل داخله، منشى وزارت و سرپرست

ديگر، است بعضى كرده كرايه از . خانه كه مداوم من هاى جنگ بركتو وحدت حزب مردم دليران از كه مزارى آقاى گفته به و مخالفينش

بردند، تا هلمند مى پس مرده و آمدند مى وحدت حزب جنگ به بدخشانچرا كه كردم اعتراض ربانى آقاى به بودم، آمده ستوه به كابل غرب در

و نموده كرايه منزل دوستانش به در فقط فرزندانم كه من غرب براىدر شان جان كند؟ خطراست، كابل نمى كرايه گفت او. منزل من :به

پيدا !كن منزل را . اش كرايه پردازم من از . مى يكى انورى آقاىرا قندهارى حاجى نام به از دوستاتش و كه بود هزاره هاى به بچه

چند اينكه خوانده مناسبت نام آن به بود، كرده سكونت قندهار در سالشد نمود مى معرفى من او . به تابستان را منزل وزير ١٣٧٢در در

دو مدت به پنجصد اكبرخان مبلغ ماهانه و هزار سال كردم كرايه افغانىرا بردم نزد خوش ربانى دستور . آقاى خود افراد از يكى به كه داد ربانى

كرايهء را ماهانه، قندهارى حاجى خود او. بپردازد منزل وقت را پول چهگرفت، كجا از و دانم مى نمى انورى . من زنده و آقاى قندهارى حاجى

از و هستند حركت بسيارى مركزى شوراى از اعضاى اين اسالمىدارند اطالع را . قضيه عظيم كشف اين كه بود، بزرگ مزارى جناب فقط

از آن اهميت بشريت تاريخ در اسحاق كه توسط زمين ى جاذبه كشفو بزرگتر نيوتن هم پاستورفرانسوى لويى توسط مكروب را كشف بودهجاويد، نمود آقاى روز از كه ورود همان ماه اول كابل هزار پنجصد به

Page 56: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

از گرفت مسعود خاد افغانى و !!!.مى هوشمندى اين به آفرينمى !. استعداد مزارى آقاى كه منزلى كه نبود مهم من براى ولى

؟ بود كسى چه از ؟ . نشست، بود نشسته زور به يا داد مى كرايه اگر. آيا؟ پول كدام از داد، مى ؟ . كرايه المال بيت از يا بوده جاسوسى .ووو. از

ديگر و با اينكه، موضوع واضح اتهام اين بودن مسخره دقت كمىگردد مى مزارى، . آفتابى آقاى شخص اعتراف و به حزب رئيس من

بودم وزير حزب، . دولت يك كه دانست مى و چقدر روزانه خودشو داشت ماهانه خرچ اندازه چه به در. ساالنه افغانى كه اول سالدالربود، يك از بيشتر حد دالردر فى افغانى هزار نيم و يك تا هزار

حد اسالمى و حركت مليون يك روزى از سال در اقل بعدى ده دوتا هاىو داشت مصرف افغانى را همهء مليون مصارف و بايد اين تأمين من

كردم مى با اين از. مصرف كه جهت دريافت توان مى ساده حساب يكبرابر ١٣٧١سال در شصت و پنجصد ماهانه دالر ١٣٧٣سال در هزار كهبيشتر بود، هزار دو از به رسيده يكصدوپنجاه حد افغانى ماهانه اقل

را پنجصدهزار برابر و افغانى تأمين كردم من مى حساب . مصرف حالدر كه وزير ١٣٧٢سال كنيم منزل ربانى را كه كرايه اكبرخان برايم

هر طور دالر نمود، معامله ١٨٠٠اوسط به شد افغانى با مى اين كهپنجصد حساب، بود هزار ملبغ معادل !!!.امريكائى دالر ٢٧٧با افغانى

آدم و هرچند كدام باور نادان كند جاهل وزير مى كه حزب رئيس يك كهباشد قدر و هم آن خود ماهانه حزب براى هم كند، پول برابر در مصرف

خود خاد، جاسوسى فقط براى مزد دالر ٢٧٧ماهانه يافت در امريكايىمقدار اگر. كند؟ بود، گفتنى مزارى مرا مرحوم خاد ى الزحمه حق پول

از حد را ماهانه، حزب، اقل آورد بيشتر مصرف مى زبان باعث تا. بهشد نمى دوستانش براى . سرافگندگى بود، دروغ اساس از مسئله چون

دالر هزار ده مبلغ مثال ماهانه را آن كه نداشت اى هزينه مزارى آقاىگفت مى مشكل زياد .آمريكايى مزارى آقاى براى كه .نداشت گفتن

مقيد ايشان و زيرا دليل نبود به مى و اثبات خواست مى دلش هرچهدر . گفت نرخ، اين زمانى :يعنى ١٣٧٣سال در اما. بود ١٣٧٢سال تازه

آن مزارى آقاى و كه افشاگرانه خود سخنرانى فرموده ايراد را تاريخىبا بودند، افغانى برابرى قرار افغانى ٢٥٠٠متوسط حد در دالر، نرخمذكور . داشت مبلغ حساب، اين با گرديد دالر ٢٠٠با برابر كه .مى

كنيد و بدانيد، بخوانيد، مقتدر قضاوت حزب يك رييس و وزير يك آيا كهكند؟ مى جاسوسى دالر صد دو ماهى و . به عمومى وجدان ملى زيرا

است قاضى .بهترين

Page 57: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

جا مسئلهء همين كه تا ديگرى شود، در گفته گفتن به مسائل نيازىنباشد، است آينده دليل بدون تواند . ادعاى مى را هركس و چشم بستهرا هرچيزى باز دهان هركس به كرده،

و . بگويد عاقل انسان خود خردمند، ولى و را ادعاى دليل برهان بدونراند بر نمى بر . زبان كه اتهاماتى حيثيت، آنهم حيات و عرض، حتى

وارد لطمه ملى، . كند كسى خيانت جاسوسى، دزدى، آدمكشى، اتهاممسلحانه، توطئهء افروزى، جنگ صدها و براندازى مسلمان قتل انسان

را و گناه مسلمان، بى يك دليل، به خود شهود، و ثبوت، برهان، بىو بزرگ از نظر از جرم آيد دينى مى حساب به كبيره گويندهء گناهان كه

بايد گردد آن زيبا . مجازات چه مقدس مورد در قرآن ادعاهاى همينمزارى دارد با مرحوم مى اعالم " :صراحت اواثما خطيئة كسب ي ومن

بريئا به يرم ثم بهتانا احتمل فقد اثما و خودش :يعنى "مبينا كه كسىرا يا و خطا را جرمى آن ولى شود، مى ديگرى مرتكب كس گردن بهاندازد خطا مى آن مرتكب نشده، و كه و جرم آشكارى، بهتان را گناه

است آورده عمل آيه در. به غير اين گردد حتى مى شامل هم .مسلمانخود نبايد :يعنى كافر را گناه گردن به رسد .انداخت حتى به چه

ديگر باز. مسلمان فرمايد جاى مى المومنين :" بالصراحه يوذون ذين والماكتسبوا بغير احتملوا والمومنات فقد بهتانا اثمامبينا كسانى :يعنى" و

با و كه ناراحتى باعث سخنانى و گفتن مردان مى اذيت مسلمان زنانآنها و شوند به دهند سخنى مى اند، نسبت نداده انجام يقين كه به

و بهتان آشكار مرتكب اند و گناه گرديده ديگر در و علنى نيز جاىاست لعنوا " :فرموده الغافالت المحصنات يرمون ذين ال ان وال الدنيا فى

عظيم عذاب ولهم زنا :يعنى" خرة نسبت كه اى كسانى مومنه زنان بهدهند آنها مى روح خبراست، زنا از كه مورد و دنيا در بى لعنت آخرتگرفتار خدا بزرگ عذاب به تأكيد نيز و گشت خواهد گشته مقدس قرآنكند يأتوا " كه مى لم ثم المحصنات يرمون ذين شهداء وال باربعة

جلدة ثمانين زنا :يعنى" فاجلدوهم اتهام زنى به كه بايد كسى بندد، مىخود، ادعاى اثبات را بياورد شاهد چهار براى كننده تهمت ٨٠وگرنهبزنيد حد شرعى اند فقها. تازيانه بايد : گفته شهود، زنا كه عمل و عين

را المكحلة "دخول فى باشند " كالميل و و ديده زن خوردن تكان اگررا نا مرد و زير در محرم باشند، لحاف نموده مشاهده آن، قابل امثال

نيست بخوردند بايد و قبول تأكيد . شالق همه اين كه نيست شك جاىدر دليل، مورد قرآن بى و اتهام مسلمان آبروى حفظ تأمين براى

جامعهء است سالمت خود انسان دلخواه طبق خواست هركس وگرنه

Page 58: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و تهمت هرگونه مخالفين خواهد به ناروا آموزه . بست نسبت از گذشتهكه كند مى حكم المللى بين قوانين و انسان عقل قرآنى، و دينى هاى

داليل و اسناد با آنرا بايد كند، مى ادعا ديگر كسى عليه را چيزى هركسباشد، كسى هيچ سوى از صرف، ادعاى و برساند اثبات به پسند محكمه

قرار قانونى پيگرد مورد طرف، شكايت صورت در و نيست قبول قابلگيرد ..مىاز با متبركهء آنچه المللى آيات بين قوانين و انسانى خرد و قرآن

شد، كنيد گفته دقت از اندكى اينجانب عليه مزارى آقاى سخنان چه كهاست؟ با آيا. نوع است؟ اتهام ثبوتيه داليل و . مدرك قطعا چنين كه

و را پيشتر نيست مزارى مرحوم سخنان يا نص و اتهامات خوانديددليل، بدون است . است؟ شهود و سند، مدرك، ايشان، چنين قطعا كه

در قرآن لحن شما را گويندهء مورد و اتهاماتى دانستيد چنين لعن نيز كهو و است نفرين عظيم صدها . عذاب قتل دادن نسبت كه دانيم مى همه

ملى، مسلمان، انسان ها و خيانت بيگانه براى نفرت بسيار جاسوسىزنا از بزرگتر و تر انگيز دادن است و نسبت آقاى . لواط دانم نمى

خدا جواب خواهد را مزارى بستن . گفت؟ چه تهمت براى اسالم فقهاىكالن، قتل، هاى تهمت، ملى، دزدى، چون امثال و جاسوسى، خيانترا آن، كننده چهار تهمت و هفتاد به اثبات، بدون اتهام نسبت هر براى

دانند مى محكوم شالق تنها اگر. ضربه كه مزارى يك در آقاى همينمحسنى، آقايان عليه بلخى، انورى، هادى، فاضل، سخنرانى، عالمى

سيد و سلطانى، اكبرى، جاويد اينجانب ٨مجموع در)محمدعلىو (نفر شرعى دليل هيچ كه گفته پسند سخنانى دست در محكمه

نفر اثر در. نداشت هشت حد و شكايت اتهام جرم بيست و اقلبه در ٧٤هرتهمتى شد، مى محكوم شالق بايد ضربه چند مجموع متحمل

گرديد؟ مى شالق ١٤٨٠آرى . ضربه؟ هشتاد و صد چهار و هزار. ضربهدر شالق، سخنرانى ضربه .يك

مرا -٢ مزارى و آقاى پست خوانده آدم حزب، در دالل رئيس كه حالىوزير آنها و رفته ايشان هاى قوماندان دنبال به بودم خود موتر با را هم

خاد نزد رئيس بردم فهيم؛ مى از . مسعود نمى ولى اسم قوماندانى هيچما در. برد كه زمان ايشان ) خائنين آن قول و شكست( به فرار خورده

و بوديم از كرده هم مزارى ترسيد ما آقاى نمى هيچ مالحظهء و هيچو را چيز نداشت ما هم حقيقى هاى چهره افشاى اصطالح به براى

و افشاگرى به ما رسوا دست بود ساختن را و زده تاريخى سخنرانى آنما ١٣٧٣جدى ٥در چرا ايراد عليه با از فرمود، من كه قوماندانى يك

Page 59: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

بودم، خود موتر برده فهيم برد؟ نزد نمى همه از چرا. نام آن مياننفر يا دو قوماندان، خود را سه كه در نگفت سخن شان مردم جمع

گفتند كردند افشا و مى در مى روز كه جاويد تاريخ، و فالن را ما آقاىبرد؟ نزد و و فهيم چنين هم گفت؟ فهيم مزارى .چنان آقاى سخنان اينو از جز استيصال از روى پس كه نبود گرفتار ٢٣درماندگى آن به سنبله

و بود را آمده فهمد اين مى شعورى .هرذىدر : گفت بايد و كه مزارى آقاى حيات طول زمان در و حكومتربانى، با آقاى من هم دقيقه يك براى نداشتم حتى مالقاتى . فهيم اصال

زمان، فهيم، آن مرتبهء از آقاى تر از سياسى، لحاظ پائين خيلى منو او. بود ملى امنيت اسالمى، رئيس حركت رئيس و پالن، وزير من

صدر بعدا و معاون با اعظم صدارت سرپرست صدر حتى اختياراتبودم نداشتم و اعظم فهيم آقاى به آمر . نيازى شهادت از بعد فهيم

جمهور رييس اول معاونت و مارشالى ى رتبه به و شد بزرگ مسعودخداوند . رسيد آن، از و آنقدر متعال گذشته و عزت نفس غرور مناعت

بود داده من نزد به يكبارهم حتى نرفتم كه تبريك جز. مسعود بهدر و وزارتش دفاع مسعود در وزارت آقاى و داراالمان تحميلى را جنگ

در يا فقط ديدم مهمانى جلسات مسعود، . هامى آقاى از هرچند ولىو المللى بين شهرت از لحاظ نظامى باال قدرت بسيار ولى تر من بود،

صدر معاون و من و وزير اعظم حكومتى، از پالن تشريفات لحاظباال مسعود از تر مقامم همين . بود آقاى و بود نجيب انسان مسعود

داشت نظر در را ها دليل، . باريكى همين بار به مسعود چندين از آقاىگرفتهى وقت وزير من در ام خانه به من ديدن آمد به مى اين. اكبرخان

را ها موضوع حركتى مسعود و هم آقاى محافظين بيشتر هم مطمئنا كههستند زنده دانند شان ها مسعود. مى فهميد را نزاكت مى خوبى از. به

مرا هم يكبار جهت رفتم خود نزد اين مى خواست مى اگر و .نخواستدر مسعود آقاى كه در وقتى دفتر ١٣٧٦سال طالقان اسالمى به حركت

لحظه آمد، با همان در نفر دو من آقاى امريكائى كه بودم صحبت حالدر گفت باز را انورى آمده آمر: نموده خواهد صاحب .ببيند را شما: مى

مسعود، آمر تا: گفتم را صاحب كند، چاى ما صرف ى تمام جلسه همشود را و مى بينم آمرصاحب ها . مى امريكائى ازآن زبان يكى كه

را دانست، فارسى مى خوبى پرسيد از به آمرمسعود : من به كدامآمده؟ تان و در: گفتم. ديدن جز افغانستان آمر جهان بيش مسعود يك

و است نداريم مسعود احمدشاه پرسيد با او. آنهم او :يعنى: تعجبو ديگر در آمده هر بلى: گفتم. نشسته؟ اتاق از آمرصاحب وقت

Page 60: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

آيد، و پنجشير مى تالقان به ما شمالى گيرد را ما دفتر و سراغ .مىباز دقيقه چند از گفت بعد آمده انورى كار : آقاى اگر. دارد آمرصاحب

كشد، مى طول مى شما ى شود جلسه تمام :گفتم. مرخص جلسهبيارند . است تشريف كار . ايشان اين امريكائى سازى را آن صحنه يك

پنداشته، انورى وآقاى من بود بين باور معلوم است كه لذا. نكردهرفتن، بند را خود هنگام خود به تا كفش ساخت شهيد مشغول اينكهمسعود احمد امريكائى، . شد وارد در از شاه را مسعود آن مى كامال

و بود با بارها شناخت كرده صحبت گرفت با مسعود. وى گرم .وىباور دفتر امريكائى به او كه ما و كرد است ديدن كه . آمده امريكائى آن

را در نامش ام كرده و فراموش خوانده درس كابل همراه پوهنتوننيز كه ربانى بود، آقاى كابل پوهنتون ها دانشجوى هنگام سال از پيش

آشنا بود دانشجويى .شدهاز !. بلى اى از عده وحدت حزب و بزرگان نظارت عالى شوراى

فاضل مرحوم آقايان چون مركزى كه هنوز زنده... و...و...و...شوراىبرده شوند، نام خواهند نمى و تقاضا نزداند آمده، كردند من تا مى

آنها مالقات بگيرم از براى وقت ربانى تعيين . آقاى مالقات وقت چونآنها گرديد، و از مى مزارى آقاى جناب خيانت ترس اتهام به نشدن متهم

با و ملى از ارتباط خواستند دشمن، مى با : من از موتر كه را آنان خود،جبههء مقدم مزارى خط آقاى ى ديوانه به موسوم اكثرا هاى قوماندان

تا تير برسانم كرده كانتيننتال موتر . هوتل خودشان چون را هاىشناختند مى مزارى آقاى توانستند و جاسوسان قرمز از نمى خط

مذكور .عبوركنند پول آقايان توقع شان كدام نداشتند از هيچ ربانى .آقاىاگر اينكه ها چه مالقات اصلى عامل توقعى، بود چنين مى كه مرا حتما

دهندهء ها ترتيب و مالقات از بودم داشت، ربانى شنوى حرف بايد منگفتند مى من را : به ربانى كنم وادار كه كمك شان .به هيچكدام ولى

از زد حرفى نمى .پولو در!. آرى كشمكش و دار و گير زمان وحدت حزب پس تعيينات

كه از شفيع قوماندان سالح با خلع بود، ديوانه شفيع به وساطت معروفجواد تقاضاى حركتى، تركمنى قوماندان آمده من مالقات با به مالقات

مسعود و نمود را آقاى گرفتم وقت برايش جواد او كه مسعود با همراهكردند مسعود مالقات آقاى را كه شفيع و تقاضاهاى آن نپذيرفت

ماند نتيجه بى را . مالقات مالقات اين حزب در داستان تعيينات خاطراتام نوشته تفصيل به ادعا بر. وحدت مزارى مرحوم آنچه كرده خالف

قوماندان، است، مركز، عضو دبير، رئيس، هيچ شوراى عضو شورى

Page 61: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

نزد را وحدت حزب نظارت بودم عالى نبرده با . فهيم در من طول فهيماستاد و حكومت رابطه هيچ نداشتم، ربانى، اى رسد تا عالقه به چه

را مزارى آقاى هاى قوماندان ببرم نزد اينكه نفر !. بلى. فهيم از سهمركزى شوراى اعضاى از برخى و نظارت عالى شوراى بزرگ اعضاى

بودند، االسالم حجت و الله آيت هريك كه وحدت تقاضاى از حزب منبا را استاد مالقات تا نمودند ربانى گرفته وقت شان براى هم من كه

با بودم خود موتر كانتيننتال حاضر هم جلسه در و دادم مى شان انتقالگردانيدم مى بر باره دو .و

دو اگر مالقت سازى و نفر، زمينه باشد، جرم ملى آن نخست خيانتاند را شده مرتكب مزارى آقاى حكمتيار جناب را و كه كه دوستم

بودند، هم در يكجا دشمن عالى نشانده شوراى شان هماهنگى بينرا اسالمى را كرد ايجاد انقالب مزارى آقاى عمل اين ايشان هواداران و

ابتكار عنوان رهبر به ايجاد در مقاومت، عزيز بزرگ وحدت راستاىبا ملى، هاى مليت كردند فيمابين ياد برادر حكمتيار گو. هم آنها را اينكه

و پشتون همهء تمام را ربانى، دوستم ولى دانند، مى ازبيك قومخان، ، نمايندهء و اسماعيل اصال و مسعود، تاجيك .نبوند برادر مليت

آقاى بين مزارى آقاى گرى واسطه را و حكمتيار همچنين از مجددى كهسال تا جهاد آغاز خون و ١٣٧٢زمستان به هماهنگى شوراى تشكيل

ايجاد يكديگر و بودند آنها تشنه بين از ائتالف رهبر را مى ياد ابتكاراتاز . كنند پيش كه ديديم همه هماهنگى، ولى شوراى تنها تشكيل در جنگو كابل ربانى آقاى دولت و بين طرف يك از سياف و آقاى مزارى آقاى

ديگر از حكمتيار و طرف داشت تا از ديگر جريان از و غرب شرقاز تا شمال افغانستان برخوردار جنوب نسبى از . بود امنيت پس

شورا آن سال ١١كودتاى و تشكيل در جنگ ١٣٧٢جدى مناطق آتشكشور در در. گرفت فرا نيز را شمال كه خونينى هاى جنگ كمتر جريان

و از سال بود، دو يك زنده كودتا آن از پس مزارى آقاى كه چند ماهىو هزار برادر از مسلمان هاى مزارى ) مليت آقاى قول كشته،( به

هزار و آواره، زخمى، در چندين گرديد خانه ويران كابل اين و غربخانمانسوز، گرديد ظهور زمينهء جنگ كابل تا و طالبان دست سقوط به

ادامه طالبان، شدت تا در. يافت به كه جنگ مدت اين به كابل سقوطو سال و سه يافت ادامه ماه و ده و و قندوز و سمنگان بلخ بغالن

را جات و فرا هزاره بار گرفت به مردم به عظيمى همه آورد، مصائبو از استاد ابتكارات ى طلبانه وحدت بود اقدامات . مزارى اين واقعا كه

زنجير بابه، قيام ايجاد شكن گرديد باعث از وحدتى عده يك طالبان كه

Page 62: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

انديش، ضدشيعه، متعصب، نادان، دگم سنى، ضد دشمن و ستمگر،را خود متحد هزاره خون و كنند جمع را همه بساط تا آقاى ساخت

و بريزند را شريف مزارى تا و مردم رفت مى كه را هزاره به متديندر شان انقالب شهداى هاى خون خود قطار بركت حق ايستاده، ديگران

دمار بستانند، را نموده، عام آرند روزگار از قتل پيروان . شان سرانجاماز پس مزارى بابه خط وى، راستين دولتى شهادت همان دامن به

و خزيدند، آن ساختن سرنگون براى مزارى آقاى ساختن كه جايگزينرا هماهنگى شوراى ملى، وحدت حكومت بود يك نموده ياران. تأسيس

مسعود همان تالقان، را مزارى در كوكچه، ماوراء پنجشير، پذيرفتهبهاءالدين، شمالى، كردند با او كنار در وخواجه مى زندگى در و امنيت

وزير ربانى، ى كابينه شدند و همان تعبير رئيس به شهيد، رهبر كهو هزاره بود درجه جنايتكار دشمن و . اول جنگ همه آن و پس مقاومت

و طلبى دادن حق از شعار و كشته هزاره شد؟ آزادى چه جز. اسارتنفر هزاران چند و مرگ هاى و مهاجر هزار صد آوارگى خرابى خانه

و و وسيع ويرانه به كابل ساختن و مبدل سقوط به سرانجام برگشتملى، خائنين اصطالح به دربرداشت؟ سوى اى نتيجه ولى. هيچ. چه

چند مالقات و ترتيب هم روحانى مورچه به ضررشان كه دينى عالمبود با از بعد و نرسيده من توسط نرسيد، هم ربانى، آن و آقاى داللى

آمده، حساب به ملى شكن و خردمند رهبر خيانت )اسارت استاد را ( مزارى و آن اثبات و بدون از مدرك شده پيامبر مسند و منبر مسخ

كند مى جاويد، اعالم از كه مرا خيلى هاى برد نزد قوماندان مى . "فهيمرا بايد تعصب هاى پرده چهرهء اندكى به كرده و پاره حقيقت حق

آيا كه و ايجاد نگريست حكمتيار بين آشتى و بين دوستم،و مالقاتو هماهنگى تشكيل و حكمتيار مجددى و جدى ١١وكودتاى شوراى

در جنگ دادن ى اكثر توسعه فاجعه ايجاد و كشور و ٢٣نقاط سنبلهنفر هزاران شدن ها و كشته ها و آوارگى خرابى و و خانه سال ده سه

جنگ، يا ماه بوده، اى چند خيانت ساده با مالقات جمهور كه يك رئيسبود؟ كشور گرفته دنبال . صورت به منفى تبعات هيچ كه هايى مالقات

چند تا اگر. نداشت كه از كنون بيش جانگداز سالى حوادث نمى آنكند، هنوز و گذرد مى حكومت اى برعده كور، حقايق احساسات

با ولى بماند، و پوشيده زمان حقيقت گذشت جديد، هاى نسل آمدنخواهد مردم، . گشت برمال كه است زمان و آن ظالم غير خائن و خائن

را مظلوم و و شناخت خواهند بر خواهند تاريخ بندان پيرايه خنديد ريشروز، و .بود نخواهد دير آن

Page 63: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و در غير واضح كه انكاراست جهاد قابل پيروزى مردم روزهاىو وسيلهء افغانستان به حكومت هفتگانهء تشكيل به رهبران مجاهدين

اتحاد در ١٣٧١ثور ٤تاريخ رهبران به پشاور هفتگانهء پشاور،تمامحكمتيار، را توافقنامهء استثناى عبورى آقاى. امضاكردند حكومتكشور حكمتيار داخل بود به الدين و رفته قطب آقايان هايش نماينده

و سرفراز هالل را نيز مولوى دو . كردند امضا آن معروف ولى حزبو شيعهء وحدت مصاحبه حزب نموده،طى اعتراض اسالمى حركت

را مجاهدين دولت حاضر هايى دليل دو به آن نمايندگان حزب، نبودنو غير و اعتبار فاقد مشروع خواندند قانونى اسالمى از. حقوقى حركت

و كردند از اينجانب مصاحبه خليلى آقاى وحدت آقاى . حزب هاى نمايندهنزد و مجددى برد مجددى نزد مرا آمدند را من در مشكل كرده حل

به وى شديم گونهء دولت شريك صالحيت اما. رسمى خليلى آقاىو نداشت گيرى در شوراى بايد تصميم شان مى مركزى تصميم باميان

آمديم، . گرفت كابل به ها جز وقتى گروه و احزاب تمامى حكمتيار،بودند عضو كشور . دولت شمال هاى دوستم، قدرت جنرال فرمان تحت

هيچگاه متعهد شد، نمى ايجاد مجاهدين ميان نفاق اگر و شدند دولتنداشت را دولت با مخالفت جرئت دوستم گيرى . جنرال تصميم شوراى

وحدت، توافقنامهء حزب بر يك مبنى به آبرومندى وحدت حزب پيوستنبودند كرده قبول را مجددى باآقاى وزرا در و دولت تعيين و گرماگرم

بودند مجددى آقاى به جهادى شوراى اعضاى تن مزارى هشت آقاى كهگرديد وارد هاى . كابل جنگ كابل، در مزارى آقاى ورود از پس اندكى

اتحاد بين و تنظيمى آغاز سياف مزارى كتاب نويسندهء. گرديد وحدتشكسته " از "اسطوره نقل ناشدهء به چاپ ضامنعلى خاطرات آقاى

نويسد مى دايمردادى بهسودى با :محقق مزارى، كه آقاى آقاى" آمدندر كرد زاهدى نمى شركت گفت .جلسات قهركرده : كسى به .ايشانرفتم گفتند . ديدنش از ! برادر: ايشان ناراحتم من .چرا؟: گفتم. مزارى

سياسى ما: گفت بوديم را مذاكرات رسانده مطلوب جاى بود قرار. بهجمهورى، و وزارت چهار رياست معاونت معاونت يك سه وزارت، سه

وحدت از رياست، چند و سفارت، حزب به ملى امنيت وزارت جملهشود كند اما. داده مى تعلل مزارى كند امضا و آقاى مجددى . نمى وقت

گذرد مى ندهد . هم دست ديگر فرصت اين است فردا ". ممكن در چونشورا گرديد اجالس شورا و مطرح آقاى خواستار اعضاى امضاىشدند، باز مزارى رد وى كرده كرد تعلل شورا . مى بيش چون اصرارى

گفت نمود، حد از مزارى شما ما:" آقاى بينيم مى مقام كه يك براى

Page 64: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

دهيد ... از .مى عرفانى كه در يكاولنگ، آقاى در حالى جلسه اعضاىو فرو بهت بودند حيرت آقا : گفت رفته خارج حد از شما! حاجى ترخصنويسندهء ". شويد مى از مذكور همچنين نقل فجراميد، مجلهء به

از نشريهء بخشى كه سيم و ونهم بيست ى شماره اسالمى حركترا زاهدى آقاى بود، سخنرانى كرده چاپ نويسد هم آقاى كه مى وقتى

آمد، كابل به او مزارى رسيده با ما: گفتيم به توافق به مجددى آقاىشما حاال. ايم امضاى ايد، شماآمده جناب فرد را كه عنوان حزب به اول

خواهد مى گفت . وحدت مزارى با ( باباجان)!. آتيمه برو:" آقاى كه حقنشود زور گرفته نداره تفنگ ".مزه

خير اگر سخن مزارى را آقاى وحدت حزب به شنيده، خواهانپيوست، مى مجددى بود دولت گرفته كه حقى هم در همان ربانى دولت

ماند، مى از . محفوظ كه باقى همانطورى اسالمى بدين. ماند حركتو احزاب ى همه ها طريق شدند گروه مى تنها از و متحد حزب دست

و نبود اسالمى ساخته چيزى هيچ يا . حكمتيار، مى سرانجام دولت بهو گور فشار و زور با يا پيوست جمعى، گرديد و دسته مى وقت . گم آن

و اسالمى اتحاد و اسالمى وحدت حزب جنگ مداوم نه هاى جنگ نهو ونه ديگر هماهنگى شوراى و ... نه آمد جود به و . مى آرام افغانستانو و آباد كشور خوشنام جرقه اما. بودند خوشنود شهدا مجاهدين

را تا اختالف زد مزارى شد آقاى تبديل سركشى آتش بنياد به و كه همهرا مزارى .سوخت آقاى

رهبر -٣ و جناب مزارى احياگر مقاومت استاد جناب مردم؛ ملى هويترا نژاد بنده عنوان اند ضد و گرا به كرده معرفى آفرين باز. هزاره هم

و هوش اين كه بر اسالمى حركت هاى هزاره كه استاد، ١٤استعدادبا در سال داشتند من مشترك زندگى حزب يكجا حضر و سفر در و يك

و بسا بوديم ها چه نتوانستند كمك كردند، نژاد مرا برايم و بشناسندآنقدر مزارى آقاى شناخت قدرت ولى كنند درك را ام و گرايى قوى

مرا كه بوده العاده سيرت از فوق زبان از خودش ادعاى به و دوراست شناخته ازبيك محترم قوم به مربوط مزارى .تالقانى آقاى شخص

گويد در مى سخنرانى جاويد :" همين بود آقاى اسالمى حركت و رئيساسالمى حركت برادران را ١٤تمامى رياست اين كردند سال و قبول

راكشيدند زحمتش اسالمى حركت شريف "مردم هويت،ص...] احياى ١٩١.]

سال و تا كنون سى و ش��ش س��ال رييس و١٤ من كه تا آن زمان، بعدا رهبر حزب بودم و هستم و تا هن��وز س��تون فق��رات ح��زب ح��ركت

Page 65: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

اسالمى را مردم مومن هزاره تشكيل مى دهند، مرا به عنوان نژاد گرا نشناخته اند و آقاى م��زارى ب��ا ي��ك درگوش��ى ك��ه آنهم از اس��اس دروغ

.است، ماهيت مرا درك كرده بودبه وابسته مردم اتفاق به قريب اكثريت كه نيست پوشيده بركسى

و اسالمى ها حركت را و قوماندان اسامى حركت مردم مجاهديندهند مى و دادند مى تشكيل هزاره بيش در. متدين كه مركزى شوراى

يعنى اكثر نداشت، عضو نفر ١٥از داكتر : آن مدبر، آقايان قاضى صادقجان، ضيا، انجنيرعبدالواحد ناصرى، داود محمد شاه عارف محمد داكتر

كاشفى، حسن غديرمهدوى، غالم صوفى، شيخ دره ناطقى حسين خادمچهاركنتى، محمد دين باميانى، خان رضوانى عبدالحسين حاجى و شيخ

فيضى، حسين بودند از ضامن هزاره در . قوم شوراى همچنين انتخاباتبود همانگونه وضعيت و . اجرايى سال درست از زمستان تا ١٣٥٩دقيق

از ١٣٧٠ اسالمى، حركت نظامى رئيس كاشفى، حسن غالم قوم شهيدبود را . هزاره اسالمى حركت اجرائى شوراى قاطع هزاره نيز اكثريت

معلوم همه به كه دادند مى رياست در هربار. است هاتشكيل انتخاباتو مركزى هزارهء شوراى اعضاى فقط اسالمى، حركت آن اجرايى

دادند شوراها مى راى من از . به و كنار قبل الله رفتن آيت استعفاىاز با محسنى همواره به رهبرى، مركزى شوراى هاى هزاره اعضاى راى

شدم حيث مى انتخاب شورا آن محسنى، با. رئيس الله آيت استعفاىمرا بودند، هزاره كه اسالمى حركت ى كنگره اعضاى رهبرى اكثريت به

كردند انتخاب اسالمى حركت تنها در. حزب كه شخصيت حالىدر برجستهء من سادات مخالفت به كه بود، هادى آقاى كنگره آنو كانديد در را خود برخاست از تعداد و نمود برابرم سادات كمى قوم

عضو دادند كه راى هادى آقاى به بعضا بودند، در . كنگره ٣همچنيندر اسالمى حركت عالى شوراهاى بزرگ جهاد تشكل در دوران داخل كه

بود، كشور شده محمد تأسيس دين عالى آقاى شوراى رئيس خانمحمد مقاومت، ايثار، آقاى عالى شوراى رئيس سيد و فياض، آقاى

جهاد " هادى"هادى محمد عالى شوراى من رئيس قلم شده مقرر بهدو بودند از نفر كه بودند اول هزاره .قوم

و جنجال از متأسفانه ديگر، حزب هر مثل حزبى درون كشمكشآغاز در ١٣٦٠سال اسالمى حركت در تا و شد داخل من رهبرى زمانيافت ١٣٨٣سال با باز. ادامه در هم كه مدت تأسف سال ٢٤اين

از در هميشه سادات قرار برابر قوم هاى و داشتند من هزاره هميشهاز اسالمى كردند حركت حمايت مخالفت . من و ها نخستين من ميان

Page 66: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

اكبر سيدعلى جعفر صالحى، آقايان سيد مصطفوى، سيدمحمدكاظمسيد رضوانى، سيدمحمدتقى زاده، پديدار واعظ زاده معلم محمدسالم

گرديد گشت، وحدت حزب به آنان اكثر پيوستن موجب سرانجام .كهو من بين اختالف سيد دومين آمد آقاى پيش مالستانى رضوى موسى

نداشتم را او برابر در خالف قصدى هيچ من فهميد .كه سرانجام كه وىتواند را بر نمى اسالمى حركت كند، غلبه و من ساخت در منشعب

نمود تأسيس را نوين حركت از . پاكستان كارى نتوانست پيش چونحزب به سپس و اسالمى جمعيت به نخست و ببرد، پيوست اسالمى

با كار اينك انورى كند آقاى و . مى وسيع و تنش من بين آقاى طوالنىاز هاى انورى يافت ١٣٧٧سال تا و گرديد آغاز ١٣٦٤-١٣٦٣سال ادامه

نمود تا انشعاب انورى آقاى ها همهء در. اينكه كشمكش همواره، اينعضو هاى هزاره و شوراى اكثريت از مركزى كردند اجرائى حمايت من

و با و دادن مرا راى رهائى از فداكارى حزبى درون مشكالت خيلىتا كه از بخشيدند، گذارم قيامت سپاس تواند . آنان نمى يك از كسى

ببرد نام برابر هزاره در باشد كه شده دارمخالفت پرچم همه. مناز من مخالف بودند پرچمداران سادات رود . قوم نمى در يادم روزى كه

گويا كه مركزى شوراى اعضاى از يكى شريف، تأثير مزار تحتو اين زبان از كه قومى بود شعارهاى شنيده بر قرار آن و گرفته روش

مرا خورد بر كرده، اعتراض با من مخالفت به متهم مزارى آقاى مثلها نداشت در. كرد هزاره دليلى هيچ كه گفتم . حالى ايشان به شما: من

در ها داديد هزاره راى من به مركزى شوراى نفر از. انتخابات نهدر مركزى شوراى آباد، جلسهء اعضاى محمدداود اسالم قاضى آقايان

جان، محمد داكتر ضيا، انجنيرعبدالواحد ناصرى، شاه خليل عارف حاجكاشفى، حسين غالم و و زهاد، هزاره غير ظاهر همه هراتى عظيمى

داديد سيد، راى من در به سيد و يك حتى اجالس نداد آن راى من به .همبعد گرديد چندى دائر مركزى شوراى انتخابات ندهيد كه راى من و به

را هزاره كنيد يك كرد . انتخاب خواهى عذر دانسته معقول را سخنم .اودر ١٣٧٧سال در مركزى شوراى رياست انتخابات دائر كه شهرقم

اتفاق، باز گرديد به قريب اكثريت شورا مرا هم رئيس حيث انتخاب بهها در. كردند كشمكش بيشتر و اينكه كه حزبى درون هاى يك تنش

قرار من آن چرا طرف گرفتم، و و مى كس چه وجود توسط به كسانىاز كه است ديگرى بحث آمد؟، فيه " مى شايد " مانحن و است، در خارج

شود نوشتار كشيده قلم به .ديگرى

Page 67: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

بود هزاره حزب يك اسالمى حركت حزب فقط و اصال و هستقزلباش ى شيعه يك آنرا محسنى )رهبرى الله شوراى ( آيت رياست و

سيد يك آنرا رهبرى معاونت و تعداد ( من)مركزى مجموع در و داشتمهزاره تعداد به نسبت اسالمى حركت در اقوام ديگر و قزلباش و سادات

تعداد اين با و هست و بود كم بسيار و از اندك ها سادات قولباش، قومنبود ممكن هيچ ديگران، و و وسيع حزب وجود چنين به و فراگيرى آيد

با جهاد روسىدشمن آنگونه پا و به به نگرانى مبارزه موجب كه خيزدگردد كابل كمونيستى حكومت و و رؤسا، فرماندهان، اگر. شوروى

را بزرگان اسالمى كنيم، حركت خواهدشد طومار فهرست كه بلندىچند، در جزتنى از آن تحرير همه هزاره توجه با. گرديد خواهد رزمندگان

شد، گفته آنچه دايهء به ياد از داغتر كاسهء و مادر از مهربانتر مثل آشآيد مى از انسان اسالمى عضوحركت هاى هزاره مى كه حمايت من

با . كردند همواره كه و آنان نشست بهتر من خيلى و داشتند خاست برمرا از مزارى دانستند، آقاى نمى گرا نژاد و هزاره ضد مرا شناختند، مى

از است مدعى كه را سخنى مزارى آقاى جناب طالقانى ولى سيرتبا نشنيده، يا و شنيده بر قطعيت نموده ( ص) پيامبر منبر قاطعيت اعالم

و مرا قومى متعصب عنوان ضد به كند نژدگراى مى معرفى در. هزارهها هزاره كه را در حالى اينجانب اسالمى حمايت حركت عنوان به

شناختند همهء كنندهء مى هزاره متدين مردم ويژه به .اقوامدينى، العلم طالب يك عنوان به و من توانستم نخواهم نمى

فكر نژاد توانست، ها در. كنم پرستانه سخنرانى هاى و تمام نوشتهبار يك از خود حمايت به اى جمله ها هم هزاره مثل كه سادات قوم

بودند، تاريخ شود مظلوم نمى در . ديده كه اسالم ظلمى تاريخ طولها سال كربال و ازآغازين و تا دشت اموى هاى و حكومت از بعد عباسى

بر بر آنها است، رفته نيامد سادات پيش مسلمانى جد از. هيچ شهادتعلى سادات، امام )حضرت دو تا ،(ع حسن شهادت امام فرندش؛

حسين )وامام زيد، زيدشهيد، ،(ع ابن زكيه، محمد يحيى حسين نفسفخ، و بعد و صاحب كوفته همه سادات ايشان، گرديدند از .سركوب

و علوى و جرم اعدام موجب بودن مى فاطمى مخوف هاى .شد زنداندر علوى در گرد سادات شده، پراگنده اسالم و جهان خفيه خوف

كردند مى و . زندگى جرم بودن باال شيعه بودن بود علوى آن از در. ترششصد و طول اميه بنى حاكميت عباس، سال بر بنى سادات آنچه

داند گذشت، نمى هم تاريخ از . حتى متعال خداى است فقط آگاه .آنبندهء وقت حقير ولى و از هيچ نگفتم سخن سادات رنج حتى و تاريخ

Page 68: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

از و هميشه مسلمانان شيعه اكثريت كه كردم مى صحبت مسلمانرا دهند افغانستان، در شيعه مى تشكيل هزاره متدين اساس بر. مردم

معصومين احاديث و قرآن هاى فرد ( ع) آموزه نبايد يك نژاد مسلمانفكر نمايد و گرايانه در . عمل مورد من در اين نوشته اى سايت مقاله

تواني�د مى ك�ه ام آدرس گذاش�ته مراجع�ه" wwwsmajawid.com" ب�هآنرا در . بخوانيد نموده تاريخ ولى به مزارى آقاى سخنرانى يك

ببينيد ١٣٧٣/١٠/٥ كرده چند : مراجعه و از بار كه و شيعه چند مسلماناز است مرتبه برده نام خواهيد .هزاره قضاوت نژاد كرد سپس و گرا كه

كيست؟ پرست .قومكه - ٤ است گفته مزارى كه اينجا از ما حاال" آقاى كنيم مى اعالم

چهارنفر ما در حركت از فقط مردم و برابر كردند خيانت ما و معاملهداريم در موضع شان صص ".]مقابل هويت، اين با[. ٢٠٥-٢٠٤احياى

و مرا قاطعيت محسنى، صراحت الله آيت آقايان انورى، و هادى، باو گر خائن از معامله كه است با خوانده پيشنهادى مخالفت اعضاى

در وحدت و حزب مجددى، كابينه آقاى جهادى افشار، فاجعهء تا شوراىدر وحدت حزب قوماندانان بردن و داراالمان فهيم، نزد داللى جنگ

اسالمى، سهمگين و باحزب ء ٢٣فاجعه گرفتن در را١٣٧٣سنبله بدلو و با شخصى، امتياز پول مسعود و آقايان معامله كرده ربانى خيانتو .ايم خيانت همه آن براى سندى ايشان و بيان دليلى هيچ گرى، معامله

كند نمى و . ارائه قتل كه ملى خيانت همه آن دادن هزاران كشتار نسبتو و تن و جراحت ها آوارگى ده خرابى داشت، را نفر هزار خانه دنبال به

مدرك، دليل، تواند شهود و بدون نمى پسند، هيح مورد محكمه قبولقرار عقلى و . بگيرد صاحب انديشه كه آنهايى نزد زير خرد مگر شان

و غبار و گرد پرستى باشد، قوم گشته پنهان چنان سخن نژادگرايى كهشائبهء را رهبر دانسته منزل تثبيت و دروغ، جعل، وحى براى تالش

از را شخصيت قائد ساحهء كيش و مقدس به قبيلهء رهبر قوم ريسماندور تاريخ و دوشان است برهان خود مزارى سخن كه پندارند و بدانند

ندارد اثبات و سند به جود . نيازى ذى وجود در است خوبى هرچه كهدر است، وقاحت و بدى وهرچه است مزارى شده جمع وى به. مخالفين

شاعر گفت قول خسرو :" كه آن بود هرچه شيرين ".كندما - ٥ مزارى در را مرحوم كه كرد، با مهتم اسالمى دارالمان حزب

موتر سر گفت يك و جاويد :" جنگيديم آقاى بر و همين محسنى آقاىموتر يك جنگيدند با سر اسالمى [.١٨٩احياى هويت، ص ". ]حزب

Page 69: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

ك��ه در زم��ان جن��گ داراالم��ان، آق��اى محس��نى اص��ال در: باي��د گفت افغانستان نبود و در پاكستان به سر مى برد و اين ادعاى آقاى م��زارى

چوناز اساس بى بنياد است و مسئوليت آن جنگ را من مى پذيرم و در مسئله، با اين داراالمان جنگ شد، داستان بيان آن به جزئيات نيازى

باشد باز نمى .نويسىپيشتر -٦ را چنانچه مزارى آقاى كالم مرا نص ايشان كه نوشتيم

از كه نموده در متهم ربانى مركزى آقاى شوراى رياست تعيينات وقتاز حمايت براى وحدت را حزب آن ولى گرفتم، پول اكبرى خودم آقاى

ندادم اكبرى آقاى به از . دزديده انورى آقاى مطلع وقتى من گرفتن پولشود باز از مى كند اكبرى مى گويد اما خواست مى آقاى از ما: اكبرى

نگرفتيم جاويد خود . پول ربانى ما مستقيما كند به مى عين . كمك اينكمزارى استاد آيد، :" فرمايش مى پيش وحدت حزب تعيينات كه وقتى

اينجا در كه اى گرفت، معامله جاويد، صورت آقاى را جناب كالنى پولگرفت از از . ربانى مسئله بود اين پنهان انورى مى . آقاى آگاه كه وقتى

جاويد شود، آقاى اما كه گرفته، زيادى است، پول نداده تحويل خزانه بهجاويد از كند باز آقاى مى چرا خواست كار كه كردى؟ اين پول چرا. راو را ندادى؟ گرفتى جاويد . تحويل بود آقاى گفته را : صريح اين من كه

خاطر به اكبرى بودم براى گرفته وحدت حزب حركت . تعيينات براى .نهاز بعد رفته انورى باز آقاى اكبرى كند آقاى مى آيا خواست آقاى كه

را جاويد شما پولى به گرفته است؟ كه داده .داده جواب اكبرى آقاىنه : بود !كه جاويد از ما. را آقاى ما خودش دولت ولى نگرفتيم پول

دهد مى پول ص ". ]مستقيم هويت، [.١٨٥احياى آيد :اوال مى پيش سوال بر اين مزارى آقاى اول كه بخش اثبات

خود از ) مدعاى من گرفتن و ( ربانى پول دليل دارد؟ چه با آيا. مدركىكرد؟ رامحكوم كسى توان مى صرف مزارى . ادعاى آقاى متأسفانه

ادعاى فقط داده، نسبت ديگران و من بر كه اتهاماتى از يك هيچ براىاست نكرده اقامه آن اثبات براى مدركى هيچ و نموده با . محض من

و تنگه كه گويم مى و صراحت و قرانى از حبه براى دينارى ربانى آقاىو بودم نگرفته اكبرى ادعا آقاى دانم را اين مى محض حديث . دروغ چه

و و پرمعنا و زيبا گشا را راه و راهنمائى اساس شيعه كرده روايت سنىقرار اند قضاوت اند ده فرموده حضرت آن الناس :" كه لويعطى

رجال، بدعواهم، و الدعى قوم البينة و دمائهم اموال المدعى لكن علىانكر اليمين و من مجرد اگر :يعنى". على ادعا ادعا به به كسى عليه

شود، داده حق از كننده ادعا خيلى در : كرد خواهند مردم كه مالى كه

Page 70: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

از است كس فالن است دست كند ادعا يا و من فالنى مى آدم كهو قتل موجب و و كشته شده شود بايد خيانت ريخته اين در. خونش

اگر هر صورت، شود به عمل مدعى خواست مطابق اموال ادعائىو هرج و ريخته زيادى هاى خون رفته غارت به در زيادى جامعه مرج،

بايد . گرديد خواهد پديدار مدعى خود پس نمايد بينه با را ادعاى و اثباتنتواند اگر منكر بايد اثبات كه بخورد شخصى قسم اين در. است

گردد صورت، مى ثابت مدعى مى و دروغ مجازات شريعت مطابقاز . گردد عبارت و بينه با دليل كه است بودن برهانى راست آن، ارائه

گردد مى اثبات مدعى را . ادعاى كسى اينكه مى مثل دزدى به متهماثر . كنند مأمورين دزد وقتى مثال انگشت كه گاوصندوق را دروازه به

و را با بوده آن فعلى با بر وسايل متهم، داشته انگشتان خطوطگردد ثابت و دهد مى اثر مطابقت دزد كه است، و انگشت يكى متهم

چهار موارد برخى در و عادل شخص دو يا و گردد مى ثابت وى دزدىكند اعتراف شكنجه بدون متهم يا و دهد شهادت عادل اين . شخص به

گردد مى اثبات برمتهم جرايم ديگر و دزدى جرم .ترتيبو عقلى از سوال مرحوم شرعى كه است اين مزارى آقاى حاميان

اين اثبات براى اى بينه چه خود مزارى محض آيا. داشت؟ ادعاى بهبركسى، ايراد شود؟ اتهام مى محكوم شما . متهم بى همهء كه اتهاماترا پايهء مزارى ها ديد برابر در داده، اشتهار آقاى انسان مليون

چند گذاشته، ايد؟ آبروى گرفته بازى رابه مسلمان محض اگر. مومنباشد، اشاعهء و انتشار مجوز ادعا قبول قابل و ادعا ما گسترده هم

صد مبلغ شيعه نابودى براى مزارى آقاى كه كنيم دالر مى از مليونو تا حكمتيار سعودى ها گرفت، ور در را جنگ شعله مردم كابل ساخته

را دالر و كند نابود شيعه مليون سى مبلغ "از همچنين آى آى "استا گرفت را پاكستان هماهنگى و و حكمتيار با شوراى مجددى دوستم

را ربانى داده، را تشكيل حكومت تمام ساخته حكمتيار سرنگون بهامريكا به خودش تنها فرار داده، را شيعه مردم ادعاى . بگذارد كرده اين

با من دارد؟ دروغين تفاوتى چه مزارى آقاى دروغين او . ادعاهاى بينه نهمن نه و باور . دارد بينه بى اتهامات آن به كه كند كسى اين مى به

نيز بينه بى كه از چون. كند باور بايد اتهامات مانده عربى مثل يك قديمتجر " التجر؟ بائك ".بائى را :ثانيا پول آن حتما بودم، گرفته پول من اگر طور اينكه از به مخفى

بودم گرفته در . ربانى مى چون اپراتيفى پول را پول اينگونه زمان آناز گفتند با كه گاه امنيت، رياست و دستور طرف گاه و مسعود ربانى

Page 71: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

اجرا آنان دستور گرديد بى غير مى و از كه دهنده گيرنده، پول پولخبر شد كسى گردد . نمى مى مطرح سوال اين از باز انورى آقاى كه

خبرشد؟ و كجا داستان، ديگر. چگونه اين است از اينكه دروغ .اساس من : ثالثا چگونه كرد، مى كمك مستقيما را اكبرى آقاى ربانى، آقاى اگر

بگيرم پول ربانى از اكبرى نام به به . توانستم كه نداشت زبان ربانى مگربگويد واسطه : من به نيازى و دهد مى پول اكبرى آقاى به خودش كه

نيست؟ من .گرى در :رابعا آخر ايشان خود بخش گويد كالم گفت : مى اكبرى از ما: كه

جاويد ايم آقاى نگرفته خود .پول به ربانى آقاى كند ما بلكه مى .كمكرا مسئله تواند اين مى عاقلى آقاى كند باور كدام پولى كه چنان اكبرى

و از گرفته ربانى و آقاى تعذيب بدون انورى آقاى بلبل به مثل شكنجهكند ما اقرار در از كه تخريب براى ربانى پول آقاى وحدت حزب تعيينات

ايم شهيد . گرفته كه بودم شده خبر اكبرى آقاى نزديكان از بعضى از مندو سيد مبلغ كاظمى را مليارد مصطفى ها در افغانى زمان يا همان

و تعيينات ديگر هم يا براى مسايل بعضى بود جهت را و گرفته پول آنبود خود نزد و در. نگهداشته شوراى جوش رياست تعيينات خروش

وحدت حزب با مركزى من با كه اكبرى كاظمى حضور آقاى آقاىكرده بايد :گفتم مالقات خود كه مركزى شوراى اعضاى بدهيد به و پول

تا نداريد اگر كنم تالش نمايم من تهيه تان براى پولى اكبرى . بتوانم آقاىو دوست در كه من سنخ بود، هم روحانيت اختيار لباس سكوت اصال

ازبابت و نگفت كرد چيزى من به ربانى آقاى انورى . پول آقاى به چگونهنداشت، اكبرى آقاى به هم نظرخوبى چندان كه از كه اپراتيفى پول آن

بود، گرفته كاظمى و آقاى مگر . كرد؟ اقرار اعتراف نيست، تهمت اينيقين . آشكار و بودم شنيده را مليارد دو آن خبر يك حد در هم من تازهنداشتم .كامل

در -٧ مزارى و آقاى سخنرانى،بنده و آن انورى را آقاى اكبرى آقاىخود براندازيى به و متهم نموده كابل غرب كه از بود شده مدعى

و اسالمى حركت و شاخهء اگرعليه اقدام به و تحرك اكبرى نظامىزد، تدابير نمى دست ايشان ما پيشگيرانه كرده نظامى كودتاى زودى به

كابل از را داشتيم غرب مزارى . برمى آقاى ادعاى عين آقاى:" اينكگويد خود مصاحبهء در جاويد بود : مى توطئه اين اما.... اين واقعيت

اينها كه گرفتند است با تصميم نمايند كه پالن را ما هماهنگى با و دولترا جلو ما.... دارند بر اينجا از گرفتيم روز از توطئه كه ديديد شما. اول

Page 72: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

چنان، اينجا نيامد آن پيش كشى وآدم صص ". ]جنگ هويت، - ١٩٣احياى[.٢٠١-٢٠٠و ١٩٤با بهسود ولى به هادى آقاى اينكه به توجه بود اندك مدت و رفته

روز در چندين بستر صد چهار ى شفاخانه در شده جراحى عمل منبه و خوابيده بيمارستان و تخت بودم نرفته كابل آرام غرب انورى آقاى

خانهء هيچگونه خود به ما كه گردد مى آشكار حقيقت اين بود، خوابيدهنداشتيم نظامى تحرك جنگ .قصد مورد در مزارى مى ٢٣آقاى سنبله

اسكاد :" گويد در پايش گرفت، در جنگ اينجا در اينكه از بعد انورى آقاىغرب جاويد، آقاى نبود ( كابل)ننشسته اصال اش، هادى آقاى و نديده ".را

صص ] هويت، كه [. ٢٠٢-٢٠١احياى بوديم نادانى گران كودتا عجب ماخانه در سومى و خوابيده بيمارستان تخت در ديگرى و رفته بهسود يكى

بود رفته آرام خواب به دغدغه بدون خود با . ى فقط اكبرى آقاى نيز ونفر پنج و بودند در بيست لميده آرام خود نفر تنها و پايگاه دار يك پيره

بود . داشت ممكن ما چگونه كودتا كه و مزارى اندازى بر داشتيم قصدبرديم؟ مى سر به آرام خيال با و رفته جايى به كس هر ذى . اما هر براى

كودتا به تصميم كه كسانى كه است روشن گيرند، شعورى ها مى هفتهها ماه نيرو پيش، بل سر در كرده آرايش به برند آمادگى در . مى زيرارا كودتاها آن دقيق جلوگيرى زمان آن، از جهت فرماندهء جز افشاى

داند نمى ديگرى كس ما . كودتا، نيرو ولى آرايش و نه به كرديم نهگفتيم چيزى جز . نيروها كه بوده طورى ما كودتا حتى گويا مزارى، آقاى

نا ما از كودتاچيان هم خبر قابل در . نداشتيم آن، و مورد چون فاجعهننگين را ٢٣كودتاى كمرشيعه كه و سنبله آقاى سر شكست خون انجام

در هم ريخت، مزارى آن و در پاى تفصيل به آينده قدم صفحات به قدمايم، بيشتر از نوشته زنى ميكنم خود اينجا در قلم .دارى

يا ٢٣كودتاى .كشى؟ خود سنبلهو نظامى مثابهء ١٣٧٣شهريور/سنبله ٢٣خونين كودتاى داغ به

بر كه است تشيع جبين ننگى هرگز تاريخ كه نخواهد نشسته .شد زدودهكور در اگر هاى ديگر ديگر، جنگ را اقوام آنها و هزاره مى را هزاره

و ٢٣كودتاى در كشتند، هزاره رهبر فرمان به شمشيرهزاره، سنبله بهگشت جارى هزاره، هزاران خون فاسد هرچند. سيل زنان ستگاه قلم

را كودتا، قهرمانان آن شكن اسارت و قيام دلير راستين مجاهداننوشتند بود، از اما. گفتند و هزاره بزرگ فاجعه رسوايى بس طبل آواى

Page 73: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

رسيد آن همه گوش نيز تا به كودتاچيان جلوگيرى از نتوانستند جايى آنخود . كنند خود نيز بلكه جنايت طبل باره در بيشتر اگر. كوفتند بر اين

كشيم، مى نياز ببخشيد قلم تا كه امروز است جزئيات از بعد، و نسلاز بشنوند آن خود كسى قرار زير كه توطئه بين به و داشته ذره جان

است برده مرگ، .سالمت به محكوم و شاخص اهداف از در يكىمرا ٢٣سناريوى بودند قرار سنبله كار داده دلخواه به آن، كه گردان

را در . نكردم ايفا نقشم من نقش وقت بود آن تحسين قابل بازى ايندر و كه بازن شدم خانه مى كشته را .فرزندم مرگ بازى من ولى

از فرار صحنهء فهميده بود . كردم بازى مرا اين بازى در بد بچهء كه آندادند رخداد ما. لقب انگيز اين گونهء محور چند در را هول جداگانه به

بحث نشينيم و به مى گردد تا. بررسى روشن آن تاريك .زواياى

كودتا ٢٣قيام آيا -١ .بود؟ سنبلهبايد در فوق پرسش به داد پاسخ مثبت كودتا . جواب . !بود آرى

و خونين العيار آنهم با . كامل و چون نظامى، دقت تحوالت كودتا تحليلكرد را تعريف گونه اين توان از كودتا:" مى است آميز قهر قيام عبارتسياسى، مسلحانهء و حاكم نظام عليه شده داده سازمان گروه يك

و و سازمان احزاب نظامى نيروى داراى كه بر هايى سرزمين حاكميتباشند يا و بيشتر واژهء هرچند" جمعتى مسلحانهء بر كودتا هاى قيام

ها حكومت براندازى براى كه شود عسكرى مى اطالق گردد، مى اعمالقهر مورد در ولى و مسلحانهء و آميز دگرگونى تصفيه براى بر حزبى

حاكم مناطق از برخى در و نظامى تشكيالت دااراى كه رقيب اندازىنيز رود كلمهء است، كارمى به حزبى تعريف، با. كودتاى اين به توجه

آميز قهر و مسلحانه در و حركت اسقاط ٢٣نظامى غرض به سنبلهدو و حاكميت اسالمى حركت آقاى جريان درغرب نيروهاى در كه اكبرى

و گرديد اعمال و را هردو كابل مناطق حاكميت نموده مردم سرنگوننفوذ دارد به را آنها تحت مطابقت كودتان تعريف با كامال گرفتند، .دست

وجود كودتاها در ريختن خون مورد . دارد خصلت كه هجوم اگرنظامىكودتا، پيروزى صورت در كند، مقاومت كودتاگران مقابل در قرارگرفته

و نظام، سران و مدافعان گردند يا كشته سنبله ٢٣حركت در. اسيرمىكودتا ١٣٧٣ خصلت بود اين نمايان وضوح اگر .به اينكه و چه يگى يا منافتاديم، از ديگر مى گران قيام دست به اسالمى حركت همان مسئولين

كردند مى مان تيرباران اكبرى . لحظه طور و آقايان به كه كاظمىآسا فرار معجزه به بودند موفق را نيز شده سرنوشت .داشتند همان

Page 74: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و -٢ كودتا سيرتكون .بارورىو آشكار بارورى بدون اى پديده هيچ كه علل، و سير است پيدايش

دهد نمى روى خود از بر اين و پيش و همهء قانون طبيعى هاى پديدهدارد جريان را ٢٣رخداد . اجتماعى پيش در بايد سنبله به از حوادثى آن

نشست عوامل، و بررسى آن چگونه كه داده، دانست هم دست به دستمذكور گردانيد از را كودتاى متحول پديده يك به ايده به ما. يك نخست

را مسئله پرداخته، آن علل بررسى به سپس و كنيم فهرست مى .دنبالو -١ شديد اختالفات هاى و جنگ اسالمى حركت نصر ساز بين از مان

كودتا تا ١٣٦٠سال .وقوعپدر -٢ در برادر و قتل ها حركتى توسط مزارى در ١٣٦١سال آقاى

چهاركنت .جنگو -٣ فكرى اكثر تشابه سياسى از بينش اسالمى؛ حركت مسئولين

و محسنى الله آيت و با نگارنده جمله ربانى و آقاى تفكر طرز همخوانىو مزارى از آقاى نصر بسيارى سازمان آنها با مسئوالن اينكه و حكمتيار

بودند اسالمى حركت از تر افراطى حكمتيار .مثلو -٤ و همكارى اسالمى حركت با عضويت آن آقاى مسئولين دولت

و و ربانى حكمتيار مخالفت و مزارى آقاى رهبرى به وحدت حزب جنگربانى حكومت . با

از پر -٥ مزارى آقاى ذهنيت بر بودن مبنى غلط آيت اتهامات مخالفتو محسنى در الله با بنده مخالفت و مورد وحدت حزب هاى خواسته

و گيرى سهم براى مزارى در آقاى مجددى شركت آقاى .دولتو -٦ اسالمى حركت مسئولين از برخى مزارى آقاى دانستن شريك

و هادى، محسنى، الله آيت را آقايان و انورى سقوط .افشار فاجعهء درو -٧ و رژه در رسم اسالمى حركت زرهى قواى به ١٣٧٣ثور ٨گذشت

سالگرد خلقى مناسبت حكومت و روسى قواى بر مجاهدين .پيروزىاز -٨ برخى از حمايت اينجانب ويژه به اسالمى حركت آقاى مسئولين

در در اكبرى وحدت حزب مركزى شوراى رياست .١٣٧٣بهار انتخاباتتر از -٩ مهم غير همه بر منتظرهء پيروزى اسالمى حزب حركت

و مركزنظامى، اسالمى بزرگترين اسالمى تصرف حزب سياسىكرد در( قصرداراالمان) اثبات را اسالمى حركت باالى قدرت كه .كابل

بر حكمتيار فشار -١٠ مزارى مبنى آقاى نظامى حركت اقدام عليهو برباد اعادهء اسالمى اسالمى رفتهء حيثيت .حزب

Page 75: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

محور و در فوق، ده باعث كودتاى مجموع، گرديد ٢٣عامل كه سنبلهو توضيح يك گردد يك مى .شكافته

و محور يكم دو مورد در :دوم هاى يعنى اين هاى : محور، جنگآقاى برادر و پدر قتل و جهاد دوران در نصر سازمان و اسالمى حركت

در ها حركتى توسط و مزارى، سخن سطور صفحات تفصيل به قبل،و است باز رفته به نيست نيازى .گفتن

و :محورسوم شك اكثر نبود ترديد جاى سازمان كه اعضاىرهبر و نصر بعدا كه مزارى شد، و آقاى اسالمى وحدت حزب پيشواى

و نظر از ها فكرى همگونى مبارزاتى با و بينش فراوان حزب تشابهاتو ساير از روشنفكرتر را خود حكمتيار. داشتند حكمتيار اسالمى

سنت اهل جهادى را رهبران آنان ارتجاع، پنداشته كوته واپسگرائى، به و فكرى، نمود طرفدار بعضا مى معرفى غربى جوانان امپرياليزم و

آقايان چون دره خليلى، عرفانى، شفق، مزارى،: نصرى حسينىشفائى، ناطقى محمدناطقى، سرخ، صوفى، اخگر، افتخارى و قسيم

ها صدها ده آنان، بلكه از محسنى، تن الله رهبر نماد آيت حركت ورا ديد اسالمى فكر، مرتجع، به و كهنه خوانين طرفدار ارباب، حامىامام، ضد امريكا، و خط فقيه واليت نگريستند ...مخالف همين و مىدو تضاد نگرش، بين بسيارى و هاى اسالمى حركت نصر جريان سازمان

فكرى لحاظ وجود از منجر آورد به و كه قتل بسيارى و كشتار به بربادىو از شمال در شيعه هاى گرديد مركز خانواده ها . افغانستان نصرى

و به معتقد و اوليت جنگ با اولويت و مبارزه اتفاق حركت شوراىاز قبل با اسالمى ها جنگ ها . بودند روس دو آن را اين خارهاى جريان

خود سر حركت با در راه ها جنگ دانستند روس داشتند و مى :تحليلبايد نخست در راه از را خطر كه سپس و كرد برداشت پاك قدم .راه

نصر از " شعار سازمان قدس گذرد كربال راه با در" مى عراق جنگتغيير كمى با را شعار ايران از " به كابل و راه گذرد شورا حركت "مى

بودند ساخته حزب . تبديل رهبران به اينك كه نصر سابق رهبران لذاكار روى رغم على بودند، شده تبديل از وحدت كه ربانى آقاى متن آمدن

بود، برخاسته تاجيك محروم ى را توده دامن وى به نكرده همراهىكردند سقوط داشت، نصر سازمان با بيشتر سنخيت كه .حكمتيار

بر شاهدى اينكه درمورد گفتهء براى گذاشتن خويش نمايش بهنصر سازمان اعضاى روشنفكرى آن؛ و اكت سابق فقيد رهبر و سمبل

را مزارى ناچار با آقاى باشيم، كرده ثابت شخص دليل دامن به دست

Page 76: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

طرز شده مزارى و و تفكر آقاى ايشان ساز نگرش نصر اعضاى مانو را سابق كنونى وحدت خود حزب بشنويم ازبان مزارى ايشان. آقاى

در در فرمودند سخنرانى چنين كابل از در:" غرب اعم اسالم جهان تمامو و دو سنى، شيعه فكر دو گرايش دارد نوع فكر، . وجود فكر يكو و مبارزه طلبى و حق و عصيان است فكر انقالب فكر هم، يك

و انديشى و مصلحت كارى با محافظه در . اوضاع سازش تمام ايناست اسالم هست در. جهان هم هم جامعهء در و افغانستان تشيع

پيروز . داشت وجود مرجع يك رهبرى به ايران انقالب كه اين شد، وقتىقشر مربوط كدام . بود؟ به بود از دقيقا قشرى گفت آن مى انقالب .كه

گفت مى گفت . عصيان مى زجرها ما... حق بوديم كه ها . ديده زندان بهبوديم بوديم از. افتاده شده اخراج تبعيدها. مدارس طبعا بوديم، از ديده

متأثر انقالبى خط پيروزى اين خاص ]بوديم غرور هويت، ". احياىمزارى، آقاى [.١٧١-١٧٠صص سخنرانى

دانيم مورد در مى قدر همين شد، زندانى بار چند مزارى آقاى اينكهسال در يكبار ايشان افتاد ١٣٥٦كه زندان به ايران دليل . در به آنهم

بود، گرفته نجف از كه را خمينى امام مرحوم هاى كتاب از تعدادى اينكهدين برادر محمد گل حاجى به و برساند ايران روحانيون از بعضى به تامرز در چون و بود نموده تسليم بود، ايشان همراه كه خان محمد

را محمد گل حاجى گرديد كشف پوليس توسط ها كتاب ايران، خسروىگفت حاجى و داد قرار پرسى باز عبدالعلى : تحت شيخ از ها كتاب

است گفت . مزارى شده منكر مزارى آقاى : اما اصال را شخص اين منو بودند زندانى ماه چهار و رفتند زندان به هردو نتيجه، در و شناسم نمى

از هرقدر مزارى زير آقاى ساواك مستنطقين شديد طرف هاى شكنجهشد قرار سيگار و داده خاموش را حتى مزارى آقاى صورت روى

كرد باز كردند، جانانه مقاومت را : نمود تأكيد و هم آدم اين من كه اصالو ما. نميشناسم زندان مورد يك همان خبر از مزارى آقاى شدن شكنجه

و ديگر. داريم بود كى شده زندانى بارديگر چند و گويد كجا مى ما:" كهها زندان بوديم كه از "شده مرتبه چند بود؟ و شده اخراج ومدرسه

جرمى؟ چه به و كى؟ از چرا؟ مدرسه؟توسط جرم كدام چه وبهشدند؟ اخراج از . )وگناهى طالب يك اخراج خاصى چون داليل مدرسه

و چند و كجا در و( دارد كجا در بار به سال، كه تبعيد كدام شدند،نداريم؟ خبرى هيچ آن از شهيد . ماغافالن دارد، اطالع نگارنده كه جايى تا

در و نشد اخراج اى مدرسه هيچ از ايران، در زندان بار يك جز مزارىنگرديد تبعيد جايى . هيچ

Page 77: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

سخنان، با اين ترديد شنيدن ماند جاى مزارى، نمى مرحوم خود كهو را از سمبل و تجسمى و خشم دانست عصيان مى طلبى اين . حق اما

حد تا ادعا ديگر چه موضوع داشت؟، و .است حقيقت شك همچنيندر اى گرايى، شبهه سنت انديشى پيامبر )دگم (نيست(ص)منظورسنت

خوانند، تفكر و مذهبى تعصب مى دينى ارتجاع نام به كه در طالبانىطرز ى خالص تفكر باره در . نداشت وجود مولوى عين خالص،نظر، بسيار ديندارى، مذهبى، تنگ سياسى، متعصب قوم دگماتيك و

بود خشك مزارى، . گراى را آقاى محسنى الله خالص با آيت مولوىمثل هم محسنى كه بود، رسيده نتيجه اين به طبعا و كرده مقايسه

خالص، و مولوى باشد نژاد و عقبگرا مرتجع مى را . پرست محسنى وىدو در به سخنانش، جاى كرده و خدعه، رويى، جاى متهم طلبى منفعت

از كه گذريم است مى را تنها. همه محسنى الله آيت بودن همسانبا مزارى، االسالم حجت گفته مولوى ازبان كه كشيم مى قلم به خالص

:" بود قبال كه خالص را مولوى است شعارهايش مصاحبه در. داده يكبا كه دارد، خبر اى در نگارانگليسى محسنى است آقاى نشسته .كنارش

خبرنگار كند از اين مى بازخواست خالص تو مولوى گفتى كه من: مىها ندارم را شيعه در حاال .قبول محسنى آقاى هست كه .چطور؟.كنارت

گويد مى واضح خالص ما . است ما از محسنى: مولوى اين بايد مردمرا كنند نكته چيست؟ بدانند و توجه براى از . كه من است استنباط اينجا

بر خالص مولوى عمل شعارش، كه مذهبى خالف نه است چرا. نژادىهست شيعه محسنى هست . كه هم شيعه چطور . عالم شد پس كه مى

بگويد خالص از :مولوى محسنى است آقاى محسنى !بلى. ما آقاىنيست با و هزاره هم خالص ها مولوى داشت هزاره مى . اختالف راست

هويت، ". ]گويد [.١٧٤-١٧٣صص احياىآقاى و گرفته صورت خالص مولوى طرف از مصاحبه چنين اينكه در

دليل بى ادعاهاى همان از بوده، حاضر مصاحبه مجلس در هم محسنىاست نبوده كم مرحوم آن زندگى در كه است مزارى آقاى اما. جناب

چيزى توان نمى مزارى مرحوم ى مجتهدانه استنباط اين ى دربارههر . گفت از زيرا برداشت حق و آدمى و حوادث خود ماحول اتفاقات

را را اما. دارد تاريخ رهبر خوانندگان يك كه دهم مى توجه نكته اين بهو سياست سمبل عنوان به باشد، كه مطرح قوم اين تا بايد آيا كياست

با و اندازه زند؟ ضعف سخن گفتارى، از و ناتوانى و تا ادبيات تحليلو حد تا اجتهاد استنباط و اين سياسى پياده بغرنج مسائل اى -كوچه خود را نظامى، كند؟، كنيد بررسى مطلب . قضاوت چند ادعا همين در

Page 78: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

دارد اثبات به اى - ١. نياز مصاحبه چنين محسنى - ٢. وجود آقاى حضورمجلس آن خالص - ٣. در مولوى به سى بى بى نگار خبر -٤. اعتراض

خالص مولوى مولوى - ٥. پاسخ سخن از محسنى رضايت سرانجامنكرده . خالص ارائه آن اثبات براى هم دليل يك مزارى آقاى متأسفانه كه.استو با :محورچهارم مورد توضيح محور تبيين اين مفهوم سوم،

است ربانى دولت با محسنى همكارى گرديد نيز كه به و روشن نيازىبيشتر قلم .نيست فرسائى

از :محورپنجم پس مزارى را آقاى وحدت حزب موافقتنامه اينكهدر با مجددى و مورد آقاى در سهم وحدت حزب مجددى شركت دولت

خود در نكرد، امضا از :" داشت اظهار بيانات مجددى شوراى آقاىكرد تعيين هئيت با قيادى كند ما كه نفر . مذاكره هشت شوراى در به

كرديم موافقت دو . جهادى خانهء وزارت، به وزارت وزارت)كليدى، يكملى مسئله، ( امنيت اين روى موافقت محض اعالم در هنوز تا به بيرونبود بر نشده سياف كرد ما كه پيدا از بعد. حمله خاتمه اول جنگ اينكه

از كرد، توافق شد راديو اين اعالم سى بى چهل در فاصله بال. بىدائر شوراى ستون، پيشنهاد در. شد قيادى محسنى آقاى جلسه اين

و كرد بايد كه امنيت شود زارت بود و منحل منحل همان كهنفر ....شد هشت در را عضويت پذيرفتند، كه جهادى جاويد شوراى آقاىاگر از كه برخاست قدر شما جلسه اين وحدت دهيد، امتياز به ما مى

[.١٧٩-١٧٨احياى هويت، صص ".]نيستيم شما كنار در ديگررا آن نموده درنگ ايشان سخنان روى اندكى و اينك بررسى

كنيم، مى شود تدقيق ممتد كجا از كار: تاديده هاى جنگ به و شد خرابگشت . منتهى

همواره - ١ و نكرد امضا مجددى آقاى با را موافقتنامه اصال مزارى آقاىآن مركزى شوراى اعضاى تمام را مسئله اين و داد مى خرچ به تعلل

دانند مى وحدت حزب .زماندر - ٢ ى نامه مجددى آقاى هم باز بود نكرده امضا مزارى آقاى اينكه با

هشت ١٣٧١خرداد /جوزا ١٩تاريخ و وزير سه كه نوشت وحدت حزب بهخوانيد مى ذيال را نامه متن كه كند معرفى وى به را خود : نفر

الرحيم الرحمن الله بسمافغانستان اسالمى دولت

Page 79: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

٢٨٣: شماره ١٣٧١/٣/١٩: مورخ

افغانستان اسالمى وحدت حزب :بهجهادى، شوراى نمايندگان ى مفاهمه فيصله بر و شما با نظربه اساس

جهادى، شوراى اعضاى قاطع اكثريت عمل ى به توافق ذيل نكات بهاست :آمده

١- قبال كه دولتى امنيت با ( منحل)وزارت بود، گرديده تشكيالت اعالننام جديد ملى " به امنيت شود " وزارت از و تشكيل تن اعضاى يك

وحدت، تعيين حزب وزارت آن سرپرست حيث .گردد بهسر از غير -٢ ملى، امنيت دو وزارت ديگر پرست از نيز وزارت

گردد تعيين وحدت حزب .اعضاىنفر -٣ حيث از هشت به افغانستان، اسالمى وحدت حزب اعضاى

شود عضو آن شامل جهادى .شوراىنفر -٤ شامل از يك قيادى شوراى عضويت به وحدت حزب رهبران

.گرددشما آگاهى غرض شد موضوع آن مورد در تا نگاشته اعضاى معرفى

تعيين حزب، مراجع بفرمائيد شده، به الزم .اقدام

افغانستان اسالمى دولت ممثل مجددى، صبغةالله .حضرت.امضا

انديشمند ] اكرام محمد مقاومت، و تجاوز هاى [. ٣٣٥-٣٣٤صص . سالبا - ٣ ايشان كه مزارى آقاى تصريح مواقفت به به مجددى آقاى

نفر و هشت جهادى شوراى نفر در وزارت در سه شمول به كابينهبود، رسيده دولتى از امنيت پيش آن، و اخبار كه بر اعالن حزب سياف

كرد حمله از . وحدت شهيد حال راه داران مى پرچم پرسيده مزارىدر مجددى گناه كه جنگ شود، بود؟ آن بعد آيا. چه كه از مجددى

و حكمتيار را بدترين رابطه ترين و با خراب داشت به را او سيافكرد، مى متهم گرى اخوانى به اقل ال و گرى سياف وهابى آقاى به

بود دستور موافقتنامهء داده تخريب جهت وحدت كه حزب باالى مذكور،كند؟ بود، اگر. حمله نبود )چنين و چرا( كه عجله همه آن مجددى آقاى

داد؟ مى خرچ به موافقتنامه امضاى در نبود آيا. حرص رهبر منطقى كهخود اعضاى وحدت را در را حزب خود وزراى و جهادى كابينه در شوراى

از نموده، وجههء فرستاده استفاده را مجددى نظامى جبههء در سياف

Page 80: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

داد؟ و مى شكست و آيا. سياسى تعلل در اين ايشان تراشى بهانهنبود مورد شعر اين بيانگرمضمون عبورى، دولت در شان اشتراك عدم

بود گفته شاعرى :كه

كرد آهنگرى مصر در گنهزدند كاشان مسگرى به گردن

حملهء جرم به در كه گرفتن سهم وحدت حزب بر آقاى سياف دولترا كردند؟ مجددى .تحريم

نام - ٤ به كه دولتى امنيت در " خاد"وزارت شد، مى خوانده همبه قيادى شوراى اجالس از : يعنى ١٣٧١ثور ١٦نخستين پس روز دو

اعالم منحل كابل، به مزارى آقاى ورود از پيش روز شش و رهبران وروددر . شد مزارى آقاى از ١٣٧١ثور ٢١زيرا بخشى ما و گرديد كابل وارد

كنيم مى نقل عينا آنرا مصوبات و جلسه : آناول .جلسه.١٣٧١ثور ١٦تاريخ

گلخانه ) (قصرالدين برهان محترم رياست به خود جلسه اولين در رهبرى شوراى

جناب عضويت و رهبرى شوراى رييس :ربانى؛اسالمى - ١ انقالب حركت رهبر نبى محمد .مولوىدولت - ٢ موقت ممثل مجددى الله صبغت پروفيسور .محترماسالمى - ٣ اتحاد نماينده احمدزى شاه احمد انجنير .محترماسالمى - ٤ حزب نماينده عبدالقيوم خالص )محترم (.مولوىبه - ٥ را زير امور اسالمى، حركت از محسنى آصف محمد اينجانب

رسانيدند؛ تصويب به آراء اتفاقاسالمى - ١ شريعت مخالف مصوبات و قوانين تمام .الغاىسابق - ٢ رژيم كابينه .الغاىخاد - ٣ دولتى )الغاى امنيت وزارت .(نگارنده. همانوطن - ٤ حزب و ... ممنوعيتص ] مجاهدين، رهبرى شوراى [.٤مصوبات

در مصوبات سال /عقرب ٢٥اين با ١٣٨٦آبان آن اصل و شده چاپاست موجود محسنى الله آيت نزد رهبران، وزارت . امضاى انحالل پس

ولى بود، گرفته صورت كابل به مزارى آقاى ورود از قبل دولتى امنيتبه داشتند، وابستگى سابق شوروى بى جى كا به بيشتر كه آن اعضاى

Page 81: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

مجاهدين نوپاى حكومت ضرر به اين و دادند مى ادامه خود هاى فعاليتافغانستان . بود تلويزيون راديو طريق از شب همان در مذكور ى مصوبه

گرديد .اعالممحسنى در- ٥ الله آيت اينكه بر مبنى مزارى آقاى ادعاى مورد

وحدت حزب به تا گردد منحل دولتى امنيت وزارت كه نمود پيشنهادربانى، آقايان كه ستون چهل در قيادى شوراى تصويب عين نگيرد، تعلقمولوى ى نماينده محمد دين حاجى سياف، نبى، محمد مولوى حكمتيار،

بود چنين داشتند، شركت محسنى آقاى و تاريخ :" خالص هشتم، جلسهستون ١٣٧١/٣/١٠ چهل جلسه؛ . محل

ممنوع - ١ بود، شده ملغى قبال كه دولتى امنيت وزارت اعضاى فعاليتتعيين رهبرى شوراى طرف از آن بديل ى اداره و است قانون خالف و

شود صص ...".]و . مى مجاهدين، رهبرى شوراى [.٢١-٢٠مصوباتقرار ممنوع را خاد اعضاى فعاليت تنها مصوبه، اين در رهبرى شوراى

گردد تشكيل آن بديل ى اداره كه كردند تصويب و اندكى . داده كه قرارىتاريخ به نوشتيم، يعنى ١٩قبل حزب ٩: جوزا از مجددى آقاى بعد، روز

شوراى در را خود نمايندگان كه تقاضاكرد مزارى، آقاى رهبرى به وحدتمعرفى ايشان به ملى امنيت وزير شمول به را خود وزير سه و جهادى

ملى . كند امنيت وزارت همان دولتى، امنيت وزارت بديل واقع در پسبود نموده منظور را آن جديد تشكيل مجددى آقاى كه آقاى . بود، اما

نكرد معرفى را خود وزراى نموده، تعلل را . مزارى آن مزارى آقاى چونيكى و گذاشت ملى امنيت رياست را آن نام ربانى آقاى بعدا نپذيرفت،

و از مسعود ياران ترين فرد در نزديك نظار واقع شوراى :يعنى دومفهيم محمد كه قسيم گماشت آن رييس حيث مراتب در رابه سلسله

اقتدار نظامى، مسعود را اولين وزير آقاى عنوان و به دومين دفاعرا بودند قدرت آورده دست به ملى امنيت رئيس حيث به فهيم .آقاى

احمدزى واحمدشاه بود شده سپرده سياف آقاى به كه داخله وزارتشد، وزير گرديد از داخله خارج منشى چند در. گرودنه سرپرستى سال

داخله، بر عبدالمجيد نيرو وزارت هيچ وزارت نداشت آن رياست. وتوانتا حكمتيار امنيت كه بود، فعال خود در جايى هاى درهء از شكستملى و غوربند جنبش نيروهاى را و شكست هماهنگى عالى عضوشوراى

مال هاى توطئه عنوان ياد به را فهيم وى مسخره ذكر با كرده مال، عنوانكرد تا . مى دولتى امنيت مخوف وزارت جاسوسى سازمان انحالل

K.G.B شوروى، از جمهور رييس گرباچوف؛ زير سوى فرمان جاسوسبود و آن ى اداره از و تحت اتحاد پس باز جماهير سقوط هم شوروى،

Page 82: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

دولتى، امنيت روش وزارت را كا همان بى كرد جى مى بايد تعقيب كهگرديد مى هر . اصالح آرزو مجاهد البته ادارات متدين همه كه داشت

از و عناصر وجود دولتى پاك و كمونيستى و كارمندان دلسوز نخبگانجاگزين آنان جاى به نشد گردند مسلمان، .كه

گويا مورد در- ٦ كه مزارى مرحوم نفر ( جاويد)من گفتهء هشت بادر مخالفت ايشان به نموده، اندازى سنگ جهادى شوراى عضويت

مزارى برخاستم، آقاى گوش به چگونه دانم نمى كه است دروغىو بودند باور رسانده هم از ايشان پس و نموده، سى آن دو گذشت ماه،

نمودند جعل را سخنى چنين خود يا و افشاكردند هشت . را با من هيچگاهدر از نفر وحدت نكردم حزب مخالفت جهادى شوراى . شوراى بلكه

عضويت مجددى ٨جهادى آقاى پيشنهاد اثر در را وحدت ازحزب نفردر مجددى آقاى كه مورخه پذيرفتند ى حزب خود ١٣٧١/٣/١٩نامه از

بود خواسته وحدت وحدت حزب جهادى، شوراى تصويب طبق هشت كهكند را خود نفر معرفى وى به جهادى شوراى اعضاى حيث كه به

باز و متأسفانه نپذيرفت مزارى آقاى توافقنامه حاضر هم امضاى بهواقع . نگرديد موثر مخالفت اين ولى بودم كرده مخالفت من بالفرض

مجددى آقاى و جهادى شوراى و پذيرفتند ٨نشد وحدت حزب از را .نفرو وزرا و نكرد امضا را مجددى با موافقتنامه مزارى استاد چرا پس

نفرمود معرفى را وحدت حزب جهادى شوراى . اعضاىگفت باز- ٧ چنين مزارى آقاى كه ر د:"جناب دورانى بر ١٣اين جنگشد ما از و تحميل هزار بيش و نفر بيست شده زخمى هزار تان سه

هزار شايد. داديد شهيد شد ده خراب تان بار ما. خانه آقاى از يكو جاويد محسنى باشند، آقاى گفته كه هاى ما نشنيديم جنگ اين عاملينرا مى تحميلى جاويد .... كنيم محكوم برادر و آقاى كه محسنى آقاى

مدبر صادق آقاى را مان مسئله اين بر آور ياد هم موتر شد، يك با سرجنگيدند اسالمى صص ".]حزب هويت [.١٨٩-١٧٩احياى

شهيد اما آقاى نالد اينكه مى بر ١٣كه مزارى شد ما جنگ و تحميلو هزار چند و كشته آمد، زخمى پيش خرابى را هر خانه وجدانى صاحب

سازد زنان، . متأثرمى غير كودكان، تلفات جوانان و بى پيران نظامى،و وحشيگرى يك ضد شك است عملى مى .بشرى پيش پرسش اين ولى

چرا آيد با كه جنگ همه حزب؟ اين مزارى بنا .يك مرحوم قول ١٣بهو ديگران جنگ قول در ٢٢به با از كمتر جنگ آنهم سال از سه نيمى

وحدت جنگيد )حزب نمى اكبرى جناح تاجيك، ( زيرا سوى و پشتون، ازآمد پيش حزب يك با شهيد . ازبك، قول گفت به كه جنگ در:" مزارى

Page 83: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

در تا سوم، دوم، اول، جريانى هيچ را، وجود چهارم نداشت، افغانستانبا باشد جنگ شما و ما كه ما . نكرده سنگرهاى در شما و بعد همين هم

كابل، بود غرب خانه به شما . خانه شما خواستيد، وقتى يارى را خداشد و كرد پاك مناطق از . همهء از تخار، از هرات، از قندهار، دشمنان

جا از ازهلمند، بدخشان، بردند . آمدند همه هويت، ".]مرده [.٢١٨احياىنگفتند مزارى آقاى حزب اما با جنگ و دشمنى همه اين ديگران چرا

داشتند؟ تا از چرا. وحدت دشمن بدخشان، و قندهار و تخار هرات همهبودند؟ شده وحدت مناطق . حزب و اقوام دشمنى و ستيزه همه اين آيا

قوى رهبرى از ديگران بخل و حسادت از ناشى وحدت، حزب با مختلفيا بود، وحدت حزب غيور فرماندهان و مزارى آقاى خردمندانه و

مشترك دشمن ى مثابه به را او مزارى، مرحوم آلود تنش هاى سياست؟ بود ساخته ها جريان و . تمام غرب و شرق از مزارى آقاى قول به كه

زنده شده، كشته بسيارى و آمدند مى وى جنگ به كشور جنوب و شمالبردند مى پس مرده شان شهيد در چرا .ماندگان هاى و مصاحبه مزارى

نام تحت كه ايشان هاى هويت " و" عدالت فرياد" سخنرانى " احياىو شده، در و تكثير چاپ هاگذاشته از سايت سخن ايشان جنگ، فقط

جنگ، ها، تعداد تحليل ها، جنگ جنگ ها، ابعاد تاريخ ها تعداد جنگ كشتهها، و دشمنان، تعداد زخمى كثرت شده، خراب هاى تا از خانه هرات

بيشتر و بدخشان، جنگ براى مردم نسخهء تحريك هيچ ولى رفته، سخنبر شفا زجر بخشى ملت عميق هاى نگرديده ديدهء زخم ارائه هزاره

و شهيد آيا. است؟ اجتماعى معضل حل راه هزاره مزارى، حق احقاقخواست؟ لولهء از را مى شش . تفنگ مجددى آقاى ى كابينه در وگرنه

و اسالمى حركت از وزير سه از بودند عبارت كه موجود شيعه وزيرمحمد و گوهرى اسحاق سيد و نجات ملى جبهه از يارى سليمان حاجى

طرف بى لعلى حزب . يعقوب از مجددى آقاى هم را ديگر وزير سه وى كابينه از كرد، مى معرفى مزارى جناب اگر كه بود خواسته ٣٠وحدت

تعداد به اسالمى دولت يعنى ٩نفرى شان را : نفر كابينه ثلث تقريبادادند مى تشكيل ها هزاره سنت، اهل برادران عبارت به و ٩آيا . شيعيان

تفنگ، و توپ ى لوله با مزارى آقاى جناب كه بود، كم شيعيان براى نفرخواست؟ مى را شيعه بود، از غير اگر. حق رفت كو اين بيرون طرح

از شيعه و مردم فقر، رنج جانكاه سوادى، عذاب جان بى تأمين عدمو وناموس، كهنه و از دوامدار محروميت ساسى بود . مدنى؟ حقوق كجا

در مردمى كه رهنمودى و بند آن را اسارت خزنده مى بردگى رهايىو افتخار آيا. بخشيد؟ جنگ وسعت بود؟ در دشمنان .كثرت

Page 84: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

فرمودند مورد در -٨ جاويد :" اينكه آقاى و محسنى آقاى از بار يكباشند گفته كه مى : نشنيديم محكوم را تحميلى هاى جنگ اين عاملين ما

اين . كنيم كه است گفته و كرده صحبت اينجا محسنى آقاى كه بسا چهاست كور هاى جنگ اين و مفهوم بى ها ص ".]جنگ هويت، [.١٨٠احياى

آقاى !. بلى هاى جنگ از علنا محسنى الله آيت و بنده كه است درستنكرديم محكوم را ايشان مخالفين نكرده، حمايت آقاى . مزارى اما

گويد مى خود جمالت همين ذيل در در : مزارى محسنى آقاى كهبنده و است خوانده كور و مفهوم بى را ها جنگ اين خود، هاى سخنرانى

را افروزان جنگ و محكوم را ها جنگ خود، هاى سخنرانى تمام در نيزكردم مى انتقاد تفاوت . شديدا بى كابل غرب هاى جنگ برابر در ما پس

مى . نبوديم مزارى آقاى با كه را كسانى كه گفتيم نمى اينكه منتهىكنيم مى محكوم ور . جنگند، شعله در مزارى تقصير اگر ما نظر به زيرا

نبود كمتر هرگز نبود، مسعود و سياف آقاى از بيشتر ها جنگ ما. ساختنكه يكبار نه كرديم مى محكوم را افروزان جنگ تمام سربسته، طور به

بار ها صد بلكه ها محسنى : گفت بايد. ده آقاى تنها كه ها نه را جنگنيز را افرازان جنگ كه كرد، مى و محكوم خواند منفور محكوم .مى

وگرنه برديم نمى نام افروزان جنگ از بنده، و محسنى آقاى كه بود خوبمسعود و سياف و فهرست صدر حكمتيار، انجنير و مزارى استاد جناب

معلوم هست و بود همين ما ى عقيده كه گرفتند مى قرار رديف در نيزكابل، غرب هاى جنگ نفس ساختن محكوم و افروزان جنگ نكردن

بود مزارى مرحوم نفع به شرايط . بيشتر آن در جنگ، عامالن بردن نامما عليه را همه دشمنى و ساخت مى تر ور شعله را جنگ آتش متشنج،

انگيخت مى .براند اما- ٩ گفته مزارى آقاى جاويد :"اينكه آقاى آقاى و همين

موتر بر محسنى يك اسالمى با سر خاطرنشان بايد". جنگيدند حزبدر محسنى الله آيت كه و ساخت و پاكستان انورى در مدبر آقايان

بردند سرمى به از آيا. سويس محسنى با آقاى اسالمى پاكستان حزبجنگيد؟ در . مى كه و را سنگر خود عمر جاويد به نديده هم گلوله يك

بود، فيرنكرده كسى حاضر سوى خود با شد چگونه كه اسالمى را حزبكرد مى حساب نظامى حكمتيار . بجنگد؟ غول كه است اين آخند نه يك

را طلب نمود؟ مجبور اصالح جنگ كجا . به من جنگ و وگرنهبا . كجا؟ جنگ، داستان را تفصيل اسالمى نوشته در حزب قبل صفحات

آنجا اگر. ام كنيد خواستيد، .مراجعه

Page 85: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

نظر :محورششم باالى به رده مسئولين مزارى، آقاىدر اسالمى افشار، حركت ى تنها فاجعه و نه طراح كه بودند، دخيل

ريز افشار نقشه سقوط بودند اصلى حركت بزرگان در . همين وىخود از سخنان پرده نموده افشاگرى اصطالح بر راز به مخفى هاىگفت انورى، :" داشته را آقاى آقاى مبلغ و برد مسعود نزد سلطانىگرفت، دوصد پول چهار تا مليون در نفر براى كه قوماندانانى

شدند و )افشاربودند افشار سقوط كند ( باعث آقاى ....توزيع به بليغ آقاىفرستاد تبريك پيام مسعود قضيهء از بعد... انورى آقاى آقاى افشار، به

غند پنج در . داد هادى انورى آقاى مثل هادى آقاى فاجعه چون اينداشت ( افشار) كننده تعيين مسعود ... نقش آقاى به مى انورى اعتراض

شما كه را كند كنيد غير از حركت مى تقويت حركت مسئول. كانالهستم من شما . نظامى بايد اگر كنيد، مى كمك حركت من از به كانال

ديگر باشد، جاى مسعود . نه گويد آقاى را : مى كمك اين براى منام نكرده در . حركت ام بلكه داده هادى آقاى شخص به خدمتى مقابل

در ايشان ما افشار قضيهء كه كردند به و و كمك سياسى حياتما دادند از را اجتماعى نجات خون ...مرگ كه است هادى جناب اين

هفتصد و افشار در را شما مفقود و شهيد نفر بهاى ويرانى دربهاى وچهارهزار را تاراج غند خانه صصص ".]گرفتند پنج هويت -١٨٦احياى١٨٨-١٨٧.]از تذ پيش به الزم مزارى آقاى سخنان حالجى به كراست، پرداختن

حدود من از روز ٢٠كه غرب پيش در بارى گلوله اثر در افشار سقوطبراى باش و بود جاى تا و كردم منتقل شريف مزار به را ام عايله كابل،

حدود و گرفت بر در را روز چهل از بيش كردم، تهيه از ٢٠آنها پس روزبر كابل به افشار ى و فاجعه بودم هم گشته مرا مزارى مرحوم گرنه

نكرد كه كرد مى اعالم افشار كنندگان معامله از آن . يكى هواداران اماو انورى رديف در نيز را بنده ايشان، شهادت از سال چند از پس مرحوم

كردند قلمداد افشار فروشندگان از داده، قرار .هادىبايد اما كه است اين مطلب منطق و انديشه، خرد، از اصل

تا مزارى آقاى سخنان كه نمود دقت و حد كارگرفت باور چه ارزشدارد؟ دو . كردن گذشت از پس را هادى و انورى آقايان مزارى، آقاى چرا

؟ نمود معرفى افشار كنندگان معامله نكرد . سال، افشا را آنها قبال چرااز پس و ١٣٧٣سنبله ٢٣و آفريد فاجعه كابل غرب در مزارى مرحوم كه

تاريخ به بعدا و كرد سكوت مدتى و گرديد عامه افكار جدى ٥محكوم؟ ١٣٧٣ زد افشاگرى به دست اصطالح انحراف . به به مگر نبود اين

Page 86: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

ى فاجعه از مردم حركت ٢٣كشانيدن مسئولين به اتهام سوى به سنبلهاى . اسالمى وسيله هر به هدف به رسيدن براى كه است افسوسشد .متوسل

ديگر و بنده و محسنى الله آيت عليه خواست، هرچه مزارى مرحوممشكل ايشان براى كار اين و آورد زبان بر اسالمى حركت مسئولين

هر . نبود دادن نسبت هر را چيز زيرا كار به نيست كس ولى. مشكلىاز اتهام محاكماتى، نظر اثبات و حقوقى و و بسا شرعى خور در مشكل

است نگرش و دنيا . دقت قوانين تمام در جرم، اثبات بدون ناروا نسبتو است جرم مسلمان يك به اسالمى فقه نظر از و است در ممنوع

حد اجراى موجب مى مواردى، مسلمانى اگر. گردد شرعى به كسىزنا بايد نسبت قاعدهء بدهد، چهار طبق عين شاهد شرعى كه عادل

را المكحلة " عمل فى ديده( مثل سرمه چوب در سرمه دان" )كالميلجبر زنا يا و كند حاضر را باشند بدون دهنده، و اقرار فشار و كننده

بر . كنند دهنده، خود وگرنه هشتاد حد نسبت كه است قذف شالق ضربهگردد مى تنها . اجراء و اين قذف يك نفراست براى يك بار اگر. براى سه

زنا بار و بدهد نسبت نتواند، هيچ گردد ثابت مى اعدام به همه. محكومزنا جرم كه دانيم صدها از مى قتل مراتب جرم به مسلمان، انسان

نيز بارهء در. است كوچكتر مسلمان يك براى لواط است نسبت .چنيننظر ساير مورد در طبق كبيره، گناه در اتهامات عدم قاضى صورت

جرم، هفتاد اثبات تا كه تعزيرى دهنده است، و برنسبت شالق ضربه پنجشود مى دادن . زده دليل، نفر صدها كشتار نسبت و شهود، بدونمتهم، در اعتراف كه است بزرگ بس از گناه گناه شريعت نام به آن

است يادشده پروپاگند .كبيره اين ناروا و هاى هادى نسبت آقايان بهشريعت قانون طبق بود، كرده اعالم و جعل هرشخصى را وانورى

گرديد مى تعزير بايد اثباتيه، داليل بدون اتهام هر براى خداوند.اسالمىفرمايد مى قرآن در مى : متعال شما به فاسق انسان كه خبرى هر به

نشويد پشيمان آخر در كه ندهيد اثر ترتيب مباركه آيهء. رساند،فرمايد مى " :بالصراحه بنبأ فاسق جائكم نوا ان تصيبوا فتبي ان قوما

فتصبحوا نادمين بجهالة مافعلتم فاسق :يعنى" على انسان يك هرگاهشما بايد براى آورد، و خبرى ن جرم، تبي اثبات بدون و كنيد تحقيق

و قوم نكنيد برعليه اقدام خود گروهى ازعمل از فردا از اعم كه اتهامو خواهيد مصادرهء قتل پشيمان ديگران مرحوم .شد اموال دانم نمى

در اندازه چه و مزارى و صدق تفحص مخبرين، كرد، كذب مى تحقيقو گفت مى سخن آنگونه نمود؟ كه مى .عمل

Page 87: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

فاجعهء هفتصد افشار انتساب مزارى آقاى اعتراف به نفر كهمفقود )مفقواالثر و شهيد دوصد و شهيد پنجصد ايشان منظور احتماالبوده ى چهار و( االثر داشت، هزارخانه و ويران هادى آقايان انورى، به

معيار كدام غير روى و اسالمى قوانين از اعم قانونى ى شده پذيرفتهبود؟ داد . اسالمى نمى احتمال مرحوم خبرها آن اين است ممكن كه

بود ) نكرده جعل خودش باشد؟ ( اگر از و صدا اگر. دروغ در سندى آنانبود، تا از چرا دست زمان منتشر آن است؟ كنون هيچ اگر و نگرديدهو پسند مدرك محكمه و شرعى و نداشت، دليل قتل مجوزى چه بهرا صدها كشتار شيعه و مومن هادى به توان داد؟ مى نسبت از. انورى

و انورى بين در مسعود مكالمات غند كه پنج گرفتن ى هادى بارهوزير مسعود؛ شاه احمد و كرد پاسخ اعتراض در را سخنان آن دفاع

گفت، خبرداد؟ انورى مزارى آقاى به كسى چون. انورى؟ يا مسعود. چهراز در كه اى افشا و افشار جلسه هادى شود نام و حتما بين خصوصى

بوده و مسعود مسعود، . انورى آقاى وجه هيچ به و چون جاسوساعتقاد )خود، كارگذار را ( ايشان به هادى افشا در آقاى مردم نمى جمع

افشار . كرد كه رفت مى هم خودش آبروى نه رابا چون گرفته توطئهو اش؛ باقوت گماشته نظر )آبروى ريخت ( ايشان به مى هم هادى آقاى

شيعه، مالى يك را كه شيعه و سنگرهاى و فروخته قتل كشتار عاملاست گرديده شيعيان .وسيع

از شد، گذشته گفته مختصر گونهء به ناروا آنچه هاى نسبت چنينهركسى، و نظر از به زبان قلم، جنبانيدن است بسيار كشيدن .آسان

حكمتيار مثال عليه چنداتهام نويسم من آى :" مى اس آى به حكمتياربود، گفته از پاكستان حكومت كه هماهنگى نشد ما حالى شوراى من

و درست كنم را شما مى كنيد طالبان حمله كرده و مسعود تا جمعنتوانند حكومت هم بود . ربانى در همين ها ١٣٧٢سال كه پاكستانىرا هماهنگى كردند شوراى را ١٣٧٣سال در و درست به طالبان

كردند روان چند حكمتيار.افغانستان آى اس دستورآى ساختگى به جنگكرد با آنها و طالبان بيائيد شما: گفت به كابل چهار . نزديك آسياب منرهبر ايال را هم كه شرطى به كنم ها مى مزارى آقاى هزاره عبدالعلىمسعود و بكشيد را نتوانستيد اگر را هم كنيد پنجشير تا كشته .تعقيببايد در ها شمالى خانه انگور و تمام هاى ها تاك و بسوزانيد را تاجيك

را يكاولنگ و باميان كافر اگر مردم را گرفتيد، كنيد هزاره عام ".قتلحكمتيار هاى حرف از را اين دلسوز يكى حزب ما بردران به نفوذى كه

ما به بوديم، فرستاده داد اسالمى ".گزارش

Page 88: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

من دروغ ادعاى و اين وجدان كه كسى پذيرش دارد خرد براى قابلحكمتيار . نيست به اتهام اثبات براى من و جز زيرا مدرك ثبوتى ادعا،كند . ندارم قضاوت مبنى خواننده مزارى مرحوم ادعاهاى اشتراك بر كه

و در انورى با افشار فاجعهء هادى تفاوتى در چه من بارهء اتهاماتو گر ا.دارد؟ حكمتيار راست هم اين است راست اين آن است اگردروغ

باشد مى دروغ از . هم ها گذشته نسبت اين بودن دروغ و صدر از آنگردد مى معلوم وضوح به مزارى آقاى كالم ايشان . ذيل اينكه براى

ادعا كند نخست مسعود افشار، قضيهء از بعد" كه مى آقاى آقاى بهغندداد پنج انورى، .هادى آقاى مثل هادى آقاى نقش در چون فاجعه، اين

داشت كننده را اگر". تعيين مزارى مرحوم الصدق ادعاى مفروضو البد بگيريم، هادى در آقايان با انورى مساعى تشريك فاجعه، هم اينافشار تا داشتند سقوط ى زمينه داده، هم دست به شكست و دسترا كنند مزارى از در و فراهم ايشان كالم از ذيل انورى آقاى خبرى بى

در هادى انورى نقش كه شود مى فهميده بالوضوح افشار سقوطاز نموده پرسد مسعود اعتراض چرا : مى غندداده؟ كه پنج هادى .به

در مسعود هادى افشار نقش گويد را سقوط مى افشاكرده وى :"بهرا كمك اين در من بلكه ام نكرده حركت خدمتى، براى شخص مقابل به

در ايشان كه ام داده هادى كردند افشار قضيهء آقاى مادكمك پس". بهاز انورى با همكارى آقاى هادى مسعود آقاى افشار قضيهء در آقاىبا كه شد خبرنبوده آرام آن است . شنيدن همان شد اين گفته :يعنى. كه

صدر بين موجوداست، و تناقض ايشان كالم يكديگر ذيل مى را كه نفى.كند

ديگراز :محورهفتم ها يكى از و ناراحتى مزارى آقاى خشمدر اسالمى و حركت و رژه بود رسم نهفته در گذشتى ثور ٨روز كه

در در ١٣٧٣ شوهنزى بر حربى كابل بار، . گذارگرديد غرب نخستين براىاز بزرگى نمائى قدرت چنان اسالمى كه خود حركت گذاشت نمايش به

از نداشت پيش سابقه ها، . آن ها، تانگ اسكاد توپ هاى با موشكزرهى وسايط ، انداز موشك هاى كه و دستگاه مسلح مجاهدين نمايش

و با از لباس خاص لژ نظم گذشتند مقابل شوراى . مى رئيس كه منو از فرد مركزى حزب و دوم حقوقى از لحاظ حزب اجرائى نظر اول

را بودم، اسالمى قدرتمند حركت گونه كردم فكر اين . نمى خصوصامحمد قوماندان هاى عبور انورصخره، اكت هاى حين موشك دادن

از و اسكاد آن، پرتاب هاى ما دستگاه چشمان و غرور بسا مقابل آفرينبر دولت . انگيزبود تحسين اعتماد مورد فرد و سخنگو عزيزمراد؛ آقاى

Page 89: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و از ديگر فرد چند ربانى نمايندگى به در استاد كه مراسم ربانى اينبا حضور گزيده دندان به حيرت دست من نا داشتند، به خطاب باورىثقيلهء !. صاحب جاويد:" گفت است از شما نيروى تر قوى .دولت

فكر چنين اين كردم من را . نمى مراسم اين گزارش استاد من بهداد خواهم بود در. "ربانى سفر در انورى آقاى رژه آقاى . اين ولى

صفدر . داشت حضور مدبر داكتر را وى موسيقى با توكلى گروهتا بود، خوانده فرا از مراسم، آغاز در وى تجليل روز، به آهنگ آن

نپذيرفتم . بخواند من رفته . ولى وحدت حزب مراسم به توكلىخود .كرد اجرا را آهنگاز وحدت حزب ما اطالعات ما و مراسم مراسم از اطالعاتوحدت، و حزب كرده فيلم تهيه را . بودند عكس فيلم مالحظه وقتى

و كرديم، كمتر تانگ خيلى وحدت حزب بود از توپ اسالمى .حركتبر در اسكاد آن، عالوه فقط چند جز. داشت قرار ما اختيار افغانستان

نزد كه محدود آقاى موشك دولت حتى ديگرى گروه بود، دوستم جنرالاسكاد موشك يك نداشت ربانى از . هم آنقدر عالوه آمد، نمايش به آنچه

و اسلحهء در ثقيله مختلف براى بود، موجود اسكاد قطعهء مهمات كهالعيار چند كامل جنگ يك پاسخگوى توانست مى باشد با سال .دشمن

رو از ما همين را مردم قطعه خواندند آن مى شيعه ولى. ناموسچند بعد متأسفانه نمايش، از ماه را اين شيعه حكمتيار ناموس به

كرد .سپردند احساس مزارى آقاى دليل، همين در به جنگ كه يكو مى كالسيك، سنگين اسالمى باشد تواند حركت داشته باالئى .دست

از لذا روز احتماال فكر همان قطعهء به . افتاد اسكاد تصرفاسالمى، :محورهشتم حركت در مخصوصا انتخابات نگارنده،

شوراى كرد رياست حمايت اكبرى آقاى از وحدت، حزب .مركزىو من از حمايت از بخشى اسالمى و اكبرى؛ حركت درون مخالف رقيبمزارى، آقاى را حزبى بيشتر وى اسالمى حركت به نمود نسبت حساس

را و ايشان و تصميم سركوب به از نسبت اسالمى حركت غرب نابودىكرد تسريع حزب در ما. كابل مركزى شوراى رياست انتخابات بخش

در در وحدت، كه ايم نوشته تفصيل به موضوع اين ى صورت بارهآنجا به شود مرا تمايل، .جعه

از :محورنهم و همهء بيش تا علل كه مورد عواملى در كنوندر مزارى آقاى شد، ٢٣يورش گفته كابل غرب در غير سنبله پيروزيى

حركت ى در بر اسالمى، منتظره اسالمى بود حزب داراالمان .جنگ

Page 90: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كوچك، گروه يك عنوان به كه اسالمى تشكيالت، ناتوان، حركت فاقد بىاز و مشروعيت، مردمى منحله پايگاه نصر سازمان وابستگان سوى

زمان ) آن وحدت مى و (حزب تبليغ آنها هاى جنگ در شد، رسانه يكرا اما سنگين اسالمى حزب پايگاه بزرگترين از سريع، هم منظر كه

و از سياسى اسالمى نظامى، بعد هم حزب حياتى شاهرگ ى مثابه بهشمار رفت، به گرفت مى تصرف در .به اسالمى حركت جنگ پيروزيى

و قصر داراالمان داراالمان، تصرف حكمتيار تاريخى خفت براى بسىبود تحقير و آور ها . كننده مدت تا و گرفت پيش مرگبار سكوت حكمتيار

نمود اختيار مطلق خاموشى و نكرد مصاحبه جمعى ى رسانه هيچ .باكرد بايد در اعتراف اسالمى حركت خوب كه بسيار داراالمان جنگ

مركز بزرگترين توانست - سياسى درخشيده، اسالمى نظامى حزبداراالمان ) در ( قصر چند را حيرت ظرف موجب شده، متصرف ساعت

در گردد جامعهء همگان المللى بين هاى رسانه و كه در. ملى صورتىاز مزارى در آقاى فرقه تا ١٣٧١سال آغازجنگ، مركز جز و ٧٠كنون

پنج، تنها رياست آورد نه و دست افشار كه نداشت مركز مهمىخود داده، در را حكومت ازدست اجتماعى علوم قلعه پوهنتون به

و بود ٣كارتهء شهاده نموده نشينى پيروزى . عقب مزارى، مرحومرا اسالمى حكمتيار بر حركت خود حزب وى از توانمند را كه همه ترين

كرد، قائد و فكرمى خود انقالب براى خطرى كرد زنگ مرحوم. احساسشد انديشه اين به اگر مزارى با كه اسالمى حركت و روزى توان تمام

خود از نيروى حمايت در و مسعود به بر ربانى هماهنگى شوراى مقابلتر خيزد، سنگين آنان نفع به موازنه است كه . گردد ممكن حالى در

وحدت، حزب و هماهنگى شوراى با صورت هيچ به اسالمى حركتبود اشتباه كامال مزارى، آقاى برداشت آن و نداشت جنگ .تصميم

داراالمان، تا قطعهء جنگ اجازهء اسكاد همواره بدون و رهبر حتىدر اسالمى حركت مركزى ها شوراى مزارى از جنگ آقاى قواى

كرد مى در با. پشتيبانى اسالمى حركت ها اينكه طرفانه جنگ بى موقفطرفين اتخاذ از كدام هيچ از كه بود كرده منع را اسكاد ى قطعه كرده،

نكند حمايت در . جنگ قطعهء اما ثقيله در اسكاد اشتراك هاى انداختو سياف آقاى نيروهاى مسعود عليه جنگ، در آقاى از حين حمايت به

وحدت، حزب كرد قواى نمى باران . سختگيرى راكت دليل به بلكهكابل، غرب مسكونى را مناطق فيرها گونه اين نظامى گاه مناطق به

مى بار . پنداشت ضرورى محمد ها من آقاى آمر انور به كه غند صخرهدر را تأكيد بود اسكاد توپچى مسكونى مناطق كه كردم ولى. نزند مى

Page 91: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و از كردم نمى منع مهاجم نيروهاى باالى دادم دستور انداخت نمى .هماسالمى، حركت خود هيچگاه و ضد بر را نيروى مزارى حزب آقاى

كرد نمى بسيج از .وحدت كه متأسفانه و ولى درست درك يا عدمو غلط هاى بود يا گزارش گروهى هاى درشب حسادت سنبله ٢٣كه

و اسالمى حركت عليه شد كودتائى انجام اكبرى را آقاى آن تفصيل كهخواهيد سطور در .خواند بعدىداراالمان، در :محوردهم و شكست حزب وجهه ابهت

بر و اسالمى رفت تحقير حكمتيار باد حزب . شد شديدا خاموشىو حكمتيار اسالمى ندادن حكايتگر جواب خبرنگاران، مسئله به همين

در هرچند. بود سندى و من ندارم نيز دست با شاهد خودم ولى نبودم،و با تحليل زمان، آن حوادث ى آقاى تجزيه كه توانم مى گفته اطمينان

از متحد مزارى حكمتيار جانب آقاى فشار خود؛ قرار شديد تحتاز حكمتيار. داشت حيثيت خواست رفتهء مى حزب و خود دست

را پذير و يابد باز اسالمى امكان وحدت حزب همكارى بدون كار اينيكبار . نبود با چون اسالمى كرده، حزب آزمايى زور اسالمى حركت

و بود خورده را ديگر شكست جرئت آن تنهايى شكست به نيروهاى بهروحيهء بدون و ديد خورده نمى فشار بر لذ. خويش مزارى آقاى

از . واردكرد كه هم و مزارى پيروزى ها بلند از طبعا حركتى هاى پردازىبود خطر و ناراحت احساس تقاضاى حتى يا فشار اين كرد، مىدر مطابق را حكمتيار دانسته خويش بر صدد خواست حمله تدارك

بر اسالمى با او. آمد حركت خواست تير مى افراد يك زده، دونشانچون اكبرى، : مزاحمى را و مرتضوى، كاظمى، آقايان فاضل الله آيت

با بدنهء از وحدت يا حزب دور كشتن آنان ساختن به متوارى ساختهو وحدت حزب هاى راحتى يا جنگ را تحميلى كند انتخابى برخى. رهبرى

از ها نقل اند به نوشته چنين اكبرى آقاى از دو:" سخنرانى قبل ٢٣هفتهحكمتيار آقاى كرد سنبله شاهد اعالم افغانستان مردم زودى به كه

سياسى، و . خواهندشد نظامى، تحول سياسى تحول كه نظامى، اينحكمتيار بود آقاى ديده ميداد، و تدارك بشارت دوستانش تحرك به كدامدر . بود؟ كه در ٢٣همين گرفت سنبله صورت كابل سخنرانى". ]غرب

اكبرى وحدت "آقاى نامه هفته [.١٢شماره "چاپ

كرديم؟ كودتا ما آيا .مى

Page 92: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

در شايد مزارى آقاى كابل، سخنرانى ياد غرب آنجا اكثر به مردمدر حاضر كه باشد، بودند سخنرانى با مانده ايشان چنين كه صراحت

پالن :" گفت دولت با كه گرفتند تصميم اينها كه است اين واقعيت امانابود را ما هاى نظامى و بردارند اينجا از را ما هماهنگى با و نمايند

ما ... كنند رسيد براى اينجا خبر مى كه گرفته كه است تصميمى همچوبود، . شود در مسلم از كه كسانى فقط گيرى تصميم شامل حركت اينوارد بودند بودند كه شده ديگر و معامله داكتر اشخاص و مثل صادقو داكتر جان نبودند در اينها شاه را جلو ما... جريان .گرفتيم توطئهاينجا شما و ديديد جنگ چنان نيامد آن پيش كشى احياى ". ]آدم كتاب

صصصص مزارى آقاى [.٢٠١-٢٠٠-١٩٩- ١٩٤هويت،سخنرانىدر افشار ايشان سقوط به است :" فرمودند رابطه هادى جناب اين

هفتصد بهاى خون و و افشار در را شما مفقود و شهيد كه ويرانى بهاىچهار را هزار تاراج غند خانه گيرد پنج ]مى هويت ". سخنرانى.احياىمزارى [.١٨٩ص .آقاىفوق، در هاى از گفته ذيل و نكات واضح مزارى آقاى هويدا سخنان:استو -١ اسالمى و حركت حزب عليه توطئه تصميم اكبرى حدت آقاى

كابل غرب از را ايشان نظاميان و مزارى آقاى خواستند مى و داشتندو . بردارند چى توطئه اين كه نكرده واضح است؟ ولى بوده .چگونه

بوده؟ . كجابوده؟ و از. بودند؟ نفر چند. كى ها كى اسالمى از حركتها كى اكبرى يافت؟ . بودند؟ جناح اطالع آن از مزارى آقاى چگونه .و

مى اينها سواالتى در باشد همه آقاى كه كه بزرگى آن به ى توطئهرا را تا كرد وادار مزارى توطئه هاى با ولو جلو خون زيادى ريختنبايد و بگيرد، دقيق شود مستند پاسخ .داده

افراد در -٢ توطئه و اين داشتند شركت و خاصى داكترصادقو آنها داكترشاجان نكرد باز و نداشتند خبر امثال بيان واضح آن هم كه

بودند؟ كسانى چه خبر بى داكتر : يعنى. فرماندهان امثال و اينها منظورو بودند؟ داكتر صادق كسانى چه جان منظور . شاه زياد، احتمال به كه

بود اسالمى حركت ى هزاره قوماندانان ديگر .ايشانو با در تعمق مزارى، دقت الذكرآقاى فوق سوال سخنان اين

شود، مى خبر مطرح بى هاى قوماندان آن از كه جاويد، كه ى توطئهكودتا واكبرى، انورى، و براى اطالع بى كامال مزارى آقاى خبر عليه بىو از غير بودند، جان، داكترصادق ها داكترشاه قوماندان و كدام

بودند؟ حركت هزارهء آيا. مسئولين هاى قوماندان اسالمى تمام حركت

Page 93: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

خبر اكبرى و انورى، جاويد، كودتاى طرح طور . نداشتند؟ از اگراينو سيد نفر دو بوده، انورى هاى نام كودتا با جاويد به قدرتى مى كدام

در . كردند؟ كه مزارى آقاى جناب قول به هم هادى خود آقاى سخنرانىگفت ٢٣حادثه بارهء در اصالنبود :"سنبله هويت ". ]هاديش صص. احياى

٢٠٢-٢٠١.]است !. بلى از . درست پيش ها مدت و ٢٣هادى بهسود به سنبله

سرانجام كه بود رفته ها ولسوالى كردن فعال جهت جات هزاره مناطقنشد با اگر. موفق هم هزاره دو قوماندانان گر سيد اين و نبودند توطئه

از اصال نداشتند، خبرى و توطئه انورى وتوان با جاويد، پس نيرو و كدامو فرمانده كودتا كدام سيد، انداختند؟ قوماندان مى از . راه زيرا

و برجسته آقايان، غير فرماندهان اسالمى حركت قنبر، صخره، برجستهصابر، صفر، صوفى حسين سيد شاجان، جواد، سرور، قدم، شاه

مدثر، ماما پغمان، خرد و حبيب هاى سرگروپ و ديگر ى فرمانده و چندديگر مى . بودند كوچك ناديده را حركت ى هزاره فرماندهان اگر

تنها و گرفتيم، حسينى حسين شاه غير ماما سيد قندهارى مدثر حبيبماندند مى باقى نفوذ دوفرماندهء با آيا. سيد در كه نظامى محدودى بين

و داشتند، ها كودتا وجود توطئهء امكان وحدت حزب عليه نظامىديگر . داشت؟ كودتاچيان، سوال از اينكه طرف كودتا قبل به يكىرود بهسود نشيند (. هادى)مى نمى كابل غرب به پايش هم (.انورى)يكى

را و كابل غرب اصال هم شفاخانهء يكى به بسترى چهارصدبستر، نديدهشود بود (. جاويد)مى كودتائى چه هرسو اين به نادان كودتاگران اين كه

خبر ازديگرى يكى شده .نداشتند؟ متفرقگويد - ٣ مى مزارى را جلو ما: مرحوم ٢٣در ما : يعنى. گرفتيم توطئه

و سنبله تعرض، و را جنگ حمله، سازى خنثى كردن جهت سركوبجاويد، و اكبرى، و هادى، انورى، كودتاى گران توطئه آن نابودى براى

آغاز شان نظامى مراكز و تصرف و كرديم شديم جنگ پيروزهم آنچناننيامد و پيش هم . "آدمكشى

شما كه است درست راه بلى خون جوى كرده، نظامى اقدامگفتيد بود : انداخته گرفتيم ما و توطئه را معلوم سطور از. جلوآن قبل

بيشتر سطور در و شد خواهد آينده، در گرديد روشن همه خبرى كه بىسر به و مطلق توپ كه برديم شما مى آمد تانگ غرش شما و به تفنگ

نمود سرفهء با آيا. مرگ رهبر خود يك زند؟ مردم مى حرف گونه .ايندر آيا پايه، بى سخنان گونه اين خرد القاى گرفتن بازى به مردم، ذهنيت

نيست؟ و شما. آنان انورى مخابراتى گفتگوى حتى ثبت را قنبر كه

Page 94: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

در در نموده، سخنرانى گفتيد بارهء همين صلح براى مردم كشى :"علماز در قمبر سيم كند بى مى بازخواست انورى اينجا آقاى مردم آمده كه

گذارند را ما و نمى كردن را . جنگ اند علم آورده كاركنيم؟ ما. هم .چهدر انورى داد آقاى زند جواب بر مى لعنت پدر كه مردم شان . اين علم

بزنيد را زدند بوديد شاهد شما و. هم امينى ...كه فرقهء )آقاى قوماندانوحدت ٩٦ است ( حزب كرده هويت ". ]ثبت احياى آقاى .كتاب سخنرانى

ص [.١٩٨مزارىشما شما افراد قول به را كه زدن علم اند، يك كرده از چرا ثبت

وعكس جلسهء فيلم داده، گزارش شما به كه شما عليه توطئهشما . نگرفتند؟ هاى در نفوذى جلسهء كه و آن شركت سرى محرم

شما به و اند، داشته از چرا خبرداده يكى صداى قول نفر دو الاقل بهو شما گر خائن نكردند را معامله سند ثبت در و كه كودتا توجيه مدركى

شما كشتار و دردست كابل غرب صوت . باشد؟ مردم ضبط يك داشتنو و كوچك مشكل كه نداشت جيبى اى .هزينه

گفت - ٤ مزارى و ٢٣در :آقاى تلفات چنان آن نيفتاد كشتار سنبله اتفاقشدند سركوب كم تلفات بدون و بارهء در ما. "و هاى تلفات ٢٣زخمى

قبال ها از سنبله در و تخمين كه نوشتيم مختلف ها مجموع، منابع كشتهدو را تا و هزار بين ششهزار، و هزار پنجصد و و ده كشته مجموع

را اند ٢٩-٢٧-٢٥زخمى كرده بيان نفر اخير و هزار سازمان را رقمو جهانى سرخ مرز صليب بدون تأئيد داكتران اند هم ارقام .نموده اين

از در شكسته اسطوره است كتاب شده نقل مختلف .منابعمزارى - ٥ تعداد آقاى است افشار و شهدا گفته نفر هفتصد مفقودين

آنها بودند خون هادى آقاى غند را كه پنج بهاى رسانيد به فروش الزم .بهشهدا جمع مزارى مرحوم كه است، دهانى ياد ى و به فاجعه مفقودين

ياد دانسته، نفر هفتصد را افشار با جهت مظلوم شهداى آن و آورى آهگويد مى تا فاجعهء و افشار قضيهء:" ناله كه آن، ما دردناك زنده مردم

آيندهء تا و باشند هاى برند از باشند، ما نسل مى رنج سوزند و آن .مىخاطر بود به هايى گرى معامله سر همين در كه آن آقاى نخ دست

بود مزارى . احياهويت". ]انورى آقاى [.١٨٦ص . سخنرانىو راست شك بى مزارى آقاى گفتهء است اين زيرا. درست

بايد وجدانى و هرصاحب مرگ حدود به شدن بى نفر هفتصد الدركبسوزد گناه، در و همواره در كه سوزش جناياتى قابل شد، واقع افشار

و بوده گريستن تعداد .هست و مزارى استاد و ولى شهداى تلفاتاست ذكر نفر هفتصد را افشار حد اما. كرده شدن كشته اقل براى

Page 95: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

ششهزار پنجصد و دوهزار متوسط حد هزار حد و و در نفر اكثردهو ننگين ى گزد ٢٣ تاريخى فاجعه نمى هم ككش اصطالح به بلكه. سنبله

را فاجعه جلوگيرى نموده، تأئيد آن بر و نام توطئه سازيى مى خنثى آنبا و گذارد هم گويد افتخار خيلى را :" كه مى توطئه جلو اول روزدر ما

اينجا . گرفتيم در كه ديديد و شما جنگ چنان نيامد آن پيش كشى ".آدمهويت ] [.٢٠١-٢٠٠صص .احياىحد قتل مزارى دو مرحوم جنگ " را نفر پنجصد و هزار اقل آنچنانداند " آدمكشى و فاجعهء اگر. نمى شهدا جزو نيز را افشار مفقودين

شما نفر هفتصد كشتار چرا بدانيم، رقيب يورش با شدند، كه كشتهو رنج است؟ سوز قابل تانسل كشتار .نسل حد ولى اقل، حداقل

دستور به كه در كسانى مزارى آقاى خون ٢٣فاجعهء شخص به سنبلهو خور در تپيدند آه نمى يك هم اشك قطره يك ريختن يك ارزش بهكشتگان . باشد؟ تعداد كه رسد بدانيم ٢٣چه تن هزار ده را آيا. سنبله

حدس خطور و خردمند هر انديشهء در گمان و اين شعورى نمى ذىدرد كند، نه و كه شان، وهوادارن مزارى مرحوم شهدا سوز كه براى

دفتر در و براى شان بود دستگاه اجتماعى علوم متأسفانه ساختمان كهرا خود آن داده، دست و را از خورده احساس تحقير شكست شده

دردناك . كردند؟ ى فاجعه قربانيان نيز ٢٣وگرنه شهداى مانند سنبلهو افشار مسلمان، .بودند شيعه انسان،

Page 96: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

با قدم به .كودتا قدمكودتاى در جزئيات در ٢٣بيان را سنبله افرادى نوشتار، از اين

و وحدت حزب برد جناحين خواهيم نام اسالمى زنده، حركت بالغ، كهدر .بودند شاهد و عاقل، توانم نمى آدم، چشمديد برابر من همه آن

كنم اساس بى گير و ادعاى اش قافيه به كه بسرايم اگر. بمانم شعرىمزارى خود آقاى حرف گفت، براى نمى همان شايد دليل ايشان روش

و . طوربود گفتن من روش با ولى و دليل، نوشتن .است شاهد مدرك،سنبلهء در نيست، ١٣٧٣اوائل يادم دقيقش تاريخ ساعت كه ٦حوالى

قوماندان از بعد و جواد ظهر، سراسيمه با تركمنى، موتر هراسانخود سياه شيشه در وارد والگاى من حالى در. گرديد چهار كارتهء منزل

از رنگ بود كه پريده با و صورتش چرخيد، زبانش مى مقدمه لكنت بىعايلهء ! باشيد زود: گفت با موتر خود همراه شويد به سوار شما تا من

برسانم را كابل شرق خبر :پرسيدم. به همه چرا. است؟ چه اينو داد . پريشانى؟ ناراحت را سوار شما: پاسخ آن دليل و موتر در شويد

گويم مى شما را : گفتم. به خانه جهت بى كنم من نمى به مجبور. تركگفت آمده احمد : سخن گل از ) قوماندان حركت يكى فرماندهان

بود پيوسته وحدت حزب به كه تركمن در خبر ( اسالمى من كه داد بهامروز مزارى خود، در آقاى قوماندانان تا شوراى گرفت عليه تصميم

در اسالمى كابل، حركت حملهء غرب يك و به بزند دست اگر سراسرى

Page 97: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كرد، مقاومت شود كسى بر در و كشته شما حمله سيماى و منزلو هادى آقاى مركز سيد غند شاهد؛ مصطفوى، عبداالحمد حاج به شاهمير پهلوان هريك و و حر علم قوماندانان اند شده موظف انجنيرلطيف

يكجا دو كنند آن مى و هرچند. عمل نشده مشخص حمله دقيق با زمانگردد توسط شفر، مى اعالم مزارى . آقاى كنند احتماال حمله .امشب

در شما اگر حتما باشيد، مى منزل جواد . شويد كشته قوماندان به منباور : گفتم قابل حرف با ما. نيست اين مشكلى وحدت هيچ حزب

با . نداريم من در اختالف فقط مزارى سياسى حد آقاى و فكرى اختالفو مسئلهء است يك باشد اين مى چرا . طبيعى مزارى حمله دستور آقاى

را بر در كند صادر حزبى ها كه جنگ از تمام حمايت فرماندهانش وىاند؟ ها : گفت جواد. كرده حرف اين فهمم را من حمله .نمى ولى حتما

گيرد مى كنيد . صورت شويد سوار. عجله در . ماشين شدن من بيرونترديد از كابل آقاى . كردم پيدا غرب جاويد سيد ولى خواهرزاده" حسينگفت " ام است، متدين بسيار روحانى و فاضل شخص اين هرچند: كه

بعيد نظر حمله رسد به خوب مى احتياط شما بهتر. است ولى استسيد . برويد به شده، آماده جاويد من و : گفتم حسين همراه من عايلهشما جواد و رويم من "كروال "موتر با مى ما ى دنبال كنيد به .!حركتبا در فرزند دو و همسر من جواد كوچكم قوماندان موتر به منزل، داخل

از و نشسته، شديم بيرون منزل منزل از بودند نفر ٧كه محافظيننشدند مطلع من بفهمد . رفتن كسى اينكه مى جواد موتر و بدون كه رادهد، توقف محلهء شناختند؛ در وزير به در اكبرخان كه ديگرى منزل

و از آنجا رسيديم بودم كرده كرايه قندهارى جاويد سيد حاجى حسينما دنبال به و . آمد هم است لندن ساكن اينك جاويد حسين سيد

و دوبى و ژاپان ميان و باشد مى تجارت مشغول جواد قومانداندارد آمد و رفت .افغانستان

٤٢٧

انورى آقاى به اطالعبا وزير از گفتم اكبرخان گرفته تلفنى تماس انورى حزب: آقاى

گرفته اسالمى حركت باالى حمله به تصميم و وحدت همين احتماالكنند حمله همهء شما. امشب ها قرار به اسالمى و گاه حركت مراكز

كابل، در صادر غرب يك نمبر احضارات مبادا !كن فرمان گير كه غافلو متالشى همه كند ما مراكز شده از . سقوط با پس انورى ساعتى آقاى

گرفته، تلفنى پرسيدم در تماس احضارات ى در . باره جواب ايشان

Page 98: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

همهء : گفت در مراكز به كابل، نظامى نمبر غرب دادم احضارات .يكباشيد شما رفته، فردا. مطمئن الله فتح قلعه در انورى آقاى منزل از به

مزارى، آقاى كردم حمله بارهء در تصميم از . صحبت نامى گل ولىجواد و احمد احمد . نبردم قوماندان گل قوماندان شراى عضو زيرا

بود وحدت حزب در فرماندهى شورا كه آن گيريى تصميم مهم جلساتشد حاضر همواره در و مى سابقه عضويت داشتن دليل حركت به

خود هنوز اسالمى، سابق داشت در را حزب مى دوست همين . دل بهجواد قوماندان از را دليل و كه اسالمى حركت واليتى هم فرماندهانداد اطالع بود، خود تا وى آورم از را من بيرون خبر درز. مهلكه به اين

و آن بيرون مزارى، رسيدن آقاى گوش و به اعدام گل تير احتماال بارانداشت را احمد دنبال خواستم و به نمى بودن من نفوذى جرم به وى كه

ببيند جاسوسى، و ديگر از. آسيب داكتر سوى به سخت انورى آقاىمدبر و اعتماد صادق را داشت خبرى ولى از هيچ كرد، نمى پنهان وىداكتر به و من بودم بدگمان را صادق با ايشان مزارى همگام آقاى

و هر معتقد پنداشته كه را بودم رساند خبرى مى مزارى آقاى به .وىاحمد از لذا و گل نگفتم چيزى انورى آقاى جواد نيز به .نبردم را نام

انورى آقاى فشار را جواد وگرنه داد قرار تحت خبر مى منبع اصل را كهكند فاش ايشان تذكر . به به احمد الزم گل قوماندان كه تصميم از است

جواد، قوماندان به اكبرى آقاى عليه مزارى نگفته آقاى يا چيزى و بودو نداشت و اگر خبر گفت خبر مى شدم، من مى اكبرى حتما آقاى به

دادم مى سخن شايد. اطالع هم كرد باور مرا اكبرى مى فكر اما. نمىتنها كه و كردم اسالمى و حركت حمله تحت آن، قرار مسئولين يورش

گيرند در و مى مزارى صلح برابر آقاى باوى پيش چندى كه اكبرى آقاىو اند، نموده ساخته گيرى تصميم مشترك و شوراى قيام به اقدام دست

نخواهد .زد نظامىو گذشت شب نگرفت آن صورت اى . حمله من بعدا محافظينساعت كردند اظهار شب ٨كه از آن داكتر يكى مدبر دوستان صادقگفت آقا : آمده چراغ ما. دارم كار را( جاويد) حاجى كه شديم متوجه

نيست روشن را با. خانه گوشى كسى زديم زنگ هرچه اندلكى تلفنشخص . نگرفت آن شده ) به فراموش خاموش : گفتيم( اسمش چراغ،و را است تلفن گوشى هم گيرد كسى آقا شايد. نمى (جاويد) حاجى

را موترش ولى باشد، رفته و جايى خبر را ما نبرده رفته هم ناكرده.است

Page 99: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

استهزاگرفتند مرابهروز از از همان آقاى اول ويژه به حزبى؛ درون مخالف جناح طرف

مدبر داكتر در صادق انورى آقاى معاون حركت كه نظامى رياستو در نيز اسالمى وى كار معين بود، امور و وزارت دار اجتماعى پرچم

شد من عليه سيد . تبليغات خروش، آقايان جهان عباس سيدشاهديگر و احمدى، مرا برخى سخت داخلى، مخالفان و از استهزاء به

با گرفته گفتند مسخره مى نموده مقايسه مزارى جان نوش: آقاىدارد مركزى شوراى رئيس مزارى آقاى چون كه وحدت مثل حزب كه

ابرو برابر در شير به خم شده، ايستاده حوادث ترين نمى خطرناكاز ما. آورد كه داريم مركزى شوراى رئيس ترسد خود سايهء هم و مى

خبر با يك و شنيدن مرد دروغ پاى تپ تپ با يك خان وارى خانمشخود تا ايال را ومان زنان نفس است وزير كرده، آدم . اكبرگريخته ايندرد به خورد؟ چه خود بهتر. مى رأى درست را است آدم يك گرفته پس

را و كنيم حسابى انتخاب مركزى شوراى در اينگونه. رئيس كه تبليغاتو بود شده انداخته راه وسيع خيلى سطح حزب احتماال اطالت بخش

در هم داشت، وحدت سهم آن و بسيار مرا گسترش متألم آزردهروز ظهر از بعد. ساخت در آن شركت با جلسه براى مركزى شوراى

خطر قبول ولى رفتم احتياط كابل غرب و . به ها هاى برخورد نگاهاز برخى ى اسالمى، گزنده حركت مركزى شوراى مرا اعضاى سخت

تحقير از و به گرفته و توهين بزدل آدم يك مى ترسو من نمايش بهآمد . كشاند پيش هرچه هرحال و به كردم همواره تحمل انورى آقاى به

گفتم بايد : مى تا كه نظامى در نيروهاى ثانى نمبر اطالع احضارات حال.باشند ١

كابل غرب به برگشتنمبر احضارات فرمان انورى غرب و كرد صادر ١آقاى به هم من

بر در . گشتم كابل كه دانستم ما، مى نيروهاى يك نمبر احضارات حالبر كه كنند نمى جرئت وحدت حزب كنند ما نيروهاى دفاع . حمله به چون

درازا شديد به جنگ گشته كشد مواجه خواست و مى نمى مزارى آقاىمسعود در ى دوجبهه در كه درگير و حالى جبههء سياف در بود، جديدى

خود عليه كابل غرب خواست . كند باز متن مى خبر، : بلكه و سريع، بى

Page 100: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

برداشته، از را ما قاطع، كابل حكمتيار تا غرب تقاضاى به پاسخ همباشد داده خودش، و مثبت گمان به همكار هم آيندهء امكان را ما شدنمسعود ببرد از بانيروهاى با در. بين نظامى همكارى كه آقاى صورتى

و مسعود، تضعيف در جهت وحدت حزب به زدن هم ضربه ما ذهنبود خطور را و نكرده خود آن مردم به دانستيم خيانت از هرچند. مى

با جنگ طبل و كوفتن ديگر اقوام مزارى نيروهاى آقاى قول به از" كهآمدند تا هلمند وحدت حزب جنگ به بردند و بدخشان پس نيز" مرده

بوديم .ناراضى

كرد فروكش احضاراتنمبر چند احضارات كرد ١شبى از .دوام بعضى كم به كم مسئولين،

را انورى آقاى مدبر، داكتر اغلب از كرد متقاعد گمان خطرى هيچ كهو ناحيهء گروه نيست شخصى، هيچ اسالمى حركت بچه نبايد و متوجه

داد بدون را ها خوابى بى كرد و جهت را لذا. خسته وضعيت انورى آقاىكرد اعالم خاتمه و عادى چند از. يافت احضارات نيروهاى اينكه شبى

بودند، گرفته احضارات اسالمى بود حركت شده متيقن مزارى كه آقاىها اند از حركتى يافته اطالع وى گل تا. تصميم قوماندان به كه جايى

در گرديده، بدگمان احمد را او خود ديگر نظامى بر شوراى حمله كهمورد اسالمى قرار حركت گرفت، بررسى نداد مى جهت از. راه اين

احمد از گل حمله، هم دقيق نداشت زمان جواد .آگهى به مرتب ولىداد خبر هنوز مى است در خطر كه مجبور . كمين باديگاردها من و شدم

خود به ٧از را محافظين مجهز و برسانم نفر ٢٠نفر برديم؛ تانگ به يكرا دروازهء مسلسل كنم خود به جديد . ايستاده از محافظين من

و غزنى واليت .بودند اعتماد مورد و مجهز، باروحيه، زنده، مجاهدينسنگر جلو آنها من و منزل ايجاد خوب و و كردند مستحكم روز، شببودند در احضارات سيماى . حال مسئولين به مربوط شاهد همچنين كه

و هادى مصطفوى آقاى سيدعبداالحمدشاه آقاى به مربوط كه غندىگفتم باشند : بودند، داشته گرفتند . احضارات احضارات شبى سه دو .آنها

با كه دانم نمى و دستور ولى هادى از يا آقاى دست امنيت، احساسكشيدند و . احضارات ماندم من نفر فقط شب يا دو .محافظ بيست سه

و پيره نفرى كردند شش مى با . گزمه توان نمى كه كردم احساس مننفر حملهء جلو بيست را يك رو از. گرفت وسيع را اين كابل ترك غرب

وزير به شدم نموده مقيم همانجا و رفتم .اكبرخان

Page 101: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

ها خورى مهمانىچند قبال با در بار من همكارى اسالمى، حركت مركزى جناح شوراى

را اكبرى بودم آقاى كرده ولى هرچند. مطرح نگرفت، صورت مصوبهوجود مجموع، در هم جدى از . نداشت مخالفت من كه غرب زمانى

شدم، بيرون داخلى كابل مخالفين تقاضاى به مركزى شوراى جلساتمحمد من قاضى رياست در داود به مركزى شوراى معاون ناصرى

دائر غرب گرديد كابل را . مى جارى مسايل گرفته، آنان بحث بهاز را بسيارى از مشكالت با همكار ناشى من اكبرى شدن آقاى جناح

را آن داكتر با. دانستند مردود دانسته آقاى مدبر تالش نظر صادقبيشتر اسالمى حركت مركزى شد شوراى متمايل مزارى آقاى سوى به

از و يكى خود طى هماهنگى در جلسات كابل، حركت و غرب همكارىرا رساندند با اسالمى تصويب به مزارى از . آقاى شوراى برخى اعضاىمرا مركزى، حركت بارهء در سخنان عليه مزارى آقاى نظامى اقدامو اسالمى، پايه از بى و برخاسته من ديرين روى اختالفات مزارى آقاى

در قدرت پنداشتند جدال مى افغانستان نمودند و شمال مى كه تحليلو دو طلب قدرت در انسان مزارى و من مثل خواه شمال تماميت

گنجيم نمى در از. افغانستان مزارى و من جهت تضعيف صدد اينيكديگر عليه تبليغات به شده ايم يكديگر يازيده اينكه در. دست كالم يك

و مرا و عامل حزب روابط سردى با باعث اسالمى حدت حركتبودند داده ديگر . تشخيص كه رفتم حال نمى كابل غرب اين در. به واقع

از شد مانع برداشته شان روى را تا جلو دوستى باب آقاى با اينكهگشودند .مزارىيكنفر توسط مركزى شوراى هاى قاضى گزارش توسط ارتباطى

مى من گوش به از روز هر و رسيد ناصرى متأثر بيش شدم پيش .مىو و و آمد رفت مزارى آقاى حزب بين خورى حركت مهمانى مسئولين

آغاز از و گرديد اسالمى جدا خطر ناحيهء من احساس كردم آنان .مىانجنير آقاى گفتم راخوا ضيا عبدالواحد روزى حرف : سته انورى آقاى

پذيرد مرا و بگوئيد برايش شما. نمى رفت را و آمد كه بازى مهمانىكند در در را نيروها و قطع باش آماده خودش حال جان هم وگرنه آورد،

در و اسالمى حركت موجوديت مواجه هم خطرجدى به كابل غرببر ضيا انجنير. است و و رفت گويد : گفت گشت مى انورى آقاى: آقاى

و است مرد شما . بود همكار و دوست بايد مرد با مزارى اين اشتباهبا بود سر كه خاصيت بى را اكبرى انورى لذا. گرفتيد دوستى آقاى

Page 102: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

مرا روز . نپذيرفت حرف آن را فرداى يكاولنگى مبارز با سيديوسفاو كه فرستادم پيغام نوادگان سادات از همان از و يكاولنگ معروف

ميرزا شاه او حاجى حرف انورى آقاى شايد و است كند را حسين .قبولگفت بر هم مبارز شما :گشته گفتم هرچه انورى آقاى به بوديد، گفتهاو پذيرد ولى نمى وجه هيچ بودم در من. به شده فشار يكسو از. مانده

پيدا براى و داخلى پول به كردن آن حساب بى و كميتهء سپردن نظامىو صادق داكتر اختيار ديگر از تحت را سوى اسالمى حركت در نابودى

در آيندهء با نزديك كابل و غرب جان خسته، عمق مى روان احساسناچار . كردم در با به محسنى الله گرفته آيت تماس وضعيت از پاكستان

اظها نا تفصيل به خواستار تأثر بسامان تا كرده، استعفايم شدم ايشانمرا . بپذيرد را ايشان صبر ولى به داد توصيه دلدارى .نموده انداخت شديد فشار بسترم بهدر با من كابل، آمدن تهيهء شديد فشار شرق و براى اكماالت پول

مقدم خط نيروهاى تقويت در جهت داراالمان قصر تصرف از پس كهشد سنگرها حكمتيار جبههء برابر مى وارد برمن مبلغ يكروز. داشتند،

از مليون صد دو كه بودم، افغانى گرفته ربانى دو آقاى با ظرف ساعتگرفتند از تهديد سيد . من مأمور مبارز يوسف آقاى كه انتقال يكاولنگىاز بود، نزد پول مدير داكتر نزد و نظامى رياست به مرا من ديده وضع

سوخت برايم بود تا .دلش نزديك كه كند حدى باالجبار . گريه پول ولىبرد نزد از را از باز. من دلم كرده تحمل حملهء هم و جهت وحدت حزب

قطعهء مخصوصا كابل، غرب در اسالمى حركت شور اسكاد سقوطزد و پيام با. مى فرستاده انورى آقاى به كه در هايى مناسب پاسخ

بودم، نكرده كشور يافت تا گرفتم بروم را تصميم ايران به نموده .تركرسيد نظرم به انديشيدم خوب وقتى از ولى خروج در كه ينا كشور

خواهد من تاريخى بدنامى باعث بهانهء بهتر. شد زمان پيدا است ديگرىخود مدتى كنار كرده بواسيربود . بكشم را مرض بهانه از بهترين كه

مبتال آن به طرف اين به چهار لذا. بودم چندسال بيمارستان صد بهرا اردو بستر نامش اينك سردار كه به داود شفاخانه اند، گذاشته خان

و ١٨تاريخ بسترى شدم سنبله آمد كمتر. عمليات مى سراغم به كسىمطرود و از من گرديده برخى اسالمى حركت مركزى شوراى اعضاى

سهيال . بودم در خانم كه كابينهء صديق وزير نخستين كرزى صحت آقاىشد، شفاخانهء عامه رئيس زمان او . بود بستر ٤٠٠آن يك فقط روزى

از آمده جويا بار شد احوالم ديگر . مى و با كسى نداشت رابطه از من

Page 103: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

تنها بيرون خبر از اوضاع شدم طريق مى مطلع سى بى بى راديو .هاىبودم شده تنگ و ديگر. دل كار و هوا حال نمانده نشاط من به سياسى

استعفا و براى راهى يافتن صدد سر از در به مركزى شوراى رياستبردم .مى

از كودتا اطالع .وقوعزود ١٣٧٣سنبلهء ٢٣روز داكتر صبح انورى، و آقايان جان، شاه

دو از در ديگر نفر يكى ناراحتى كه هويدا حالى شان ديدنم بود، چهره بههنوز ازيكسو. آمدند كه شدم اعضاى خوشحال نيم هم مركزى، شوراى

دارند سويم به از و نگاهى پس در روزها باالخره به خوابيدنم بستربيماىو اند پرسان آمده ديگر از و سراغم و از سوى پريشانى شان رخساره

را و اندوه تشويش باعث كه خواندم بود دلهرهء مى گشته از . من پساز با حالم، پرسيدن انورى گفت آقاى ساعت : ناراحتى شب ٣همين

در اسالمى حركت هاى پايگاه باالى مزارى آقاى نيروهاى غرب بجه،تا و حمله را كابل شوهنزى اند حربى كرده شوهنزى تنها. تصرف حربى

درآ اسكاد تپهء و كه مانده جا باقى دارد نيز ن دوام شنيدن . جنگ از مناز خبر اتفاق اين ترسيدم، مى آن از آنچه و خوردم زمين به آسمان

بود گفتم با. افتاده نموده تلخى اوقات انورى از : آقاى روز بيش بيستبر كه كردم خبرت كه شود ما است مى نكرديد . حمله مهمانى و قبول

را انداختيد با خورى راه مزارى گفت . آقاى انورى : آقاى همين اتفاقابوديم از امشب، دعوت مزارى آقاى به . طرف داشتم تصميم منبروم بودند . دعوت اصراركرده خيلى آنها بيشتر : زيرا دعوت اين كه

شما است براى شده وعدهء . گرفته هم بودم من داده ولى. قطعىاز از پيش مدتى كه ام خاله ديدن به سر آن رفتم او بودم وقتى. نزده

در اشتراك جهت كابل غرب سوى به خواستم كنم، مى حركت مهمانىگفت شده مانعم جدا ام غذا : خاله ايم برايت كرده شب بايد. آماده نان

جان : گفتم. !باشى ما با را دارم ! خاله وعده است جلسهء. من .مهممرا مزارى كرده آقاى وعدهء . دعوت دادم من نروم، اگر. قطعى

رود مى گفت . آبرويم ديگر !. برو: خاله است تو و ما رابطهء ولى .قطع فكر اصال ندارى كن نزد مجبور. خاله و شدم ماندم ام مهمانى خاله به

رفتند؟ ديگر: پرسيدم. نرفتم سرنوشت از اما!. آرى : گفت. مسئولينندارم اطالعى گرنه . شان و نرفت دعوت به كه بود كرده چانس انورى

شد مى كشته و نبوديم، . دستگير حاضر مهمانى در انورى و من چون

Page 104: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

پس آنها و نكرد مزاحتمى مركزى، شوراى ديگراعضاى به مزارى آقاىرفتند خود هاى خانه به غذا صرف سيد . از همسر انورى، آقاى ى خاله

بود دهات انكشاف وزير گوهرى؛ .اسحاقتأكيد انورى آقاى به فورا كه از كردم دشت خودت باالى طريق

قطعهء به ما ! برو اسكاد برچى براى است كه مهم پايگاه . خيلى سقوطكارته ديگر ٣و٤هاى آنقدر و مسكونى، ندارد مناطق ولى. اهميت

قطعهء مخالفين، اسكاد سقوط دست بر به مرگبارى پيكر ضربهءو اسالمى آبرو حركت ما باعث مسئولين گردد ريزى را اسكاد بايد. مى

بر كه باشيم و داشته مسلط كابل غرب اسلحهء تمام و ديپوى ثقيلهو و مهمات زرهى سنگين دور وسايط هاى مهمتر از و برد توپ همه

اسكاد هاى مستقر در موشك .است آنخبر را راديو نگار من سى بى مصاحبه بى خواسته شفاخانه بهو گذشته : گفتم كردم كودتا شب به دست مزارى حركت آقاى عليه

و زده را اكثر اسالمى كابل غرب در مناطق تصرف و به تعدادى آوردهاست را با :افزودم. كشته مزارى كار كه و را خود گور خود، اين كنده

شد خواهد كشته زودى خود . به راست دست است را چون در. بريدهگرديد پخش مصاحبه آن سى؛ بى بى خبر .اخبارشامگاهى نداشتيم هيچ

با مزارى آقاى تير، كه را تا دو يك و هدف زده آقاى مقر بر نشانهنيز است اكبرى كرده نداشت . حمله نظامى پايگاه اكبرى تمام و .آقاى

بودند مزارى آقاى فرمان تحت نظامى هاى تنها و پايگاه كمتر اكبرى بادر نفر ٣٠از قبلى مقر محافظ گزارى خبر ساختمان در ايتار"خود

برد " تاس سرمى به كابل غرب در .شوروىداكتر فرماندهى به اسالمى حركت بين و جنگ مدبر نيروهاى صادق

پيدا دوام در . كرد مزارى خود كرايى منزل در و مرخص خانه شفا از منشدم مستقر خان اكبر ديگر . وزير اى وعده شوراى از بنده اعضاى

مدبر مركزى، صادق داكتر به فكر نسبت ناحق يا حق به و بوديم بدبينكرديم كار : مى زير وى و با كه ساخت مزارى دارد آقاى تا اينكه.بافت

در گير دار اتخابات اخيركه قرار بود داكتر ص��ادق ب��ه حيث مع��اون يكى از كانديد هاى آقاى كرزى معرفى شود ولى ه�واداران آق��اى م��زارى او را به عنوان حركتى و مخالف آقاى مزارى معرفى كردند، داكتر ص��ادق در فيسبوك خود نوش��ت ك��ه وى اس��تاد م��زارى را ب��ه حيث ره��بر خ��ود

با وى در ارتب�اط ب��وده و معل�وم ش�د ك�ه١٣٧١قبول داشته و از سال انورى، . بدگمانى ما بى جا نبوده است آقاى داكتر ولى به صادق سخت

و داشت دانست از را او اعتماد مى برى اتهام .آن

Page 105: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

اكبرى مقر انفجار آقاىتاريخ در انفجار ١٣٧٣سنبلهء ١٩به واقع مقر مهيبى اكبرى آقاى

خبر در داد ساختمان روى سابق شوروى ايتارتاس آقاى گزاريى كهطور به يافت اكبرى نجات آسايى گفته . معجزه حزب طبق مسئولين

شاخهء انفجار اكبرى، وحدت دستور اين و به مزارى آقاى نقشهء آقاىاجرا سيد به مزارى آقاى نظامى كل رئيس هاشمى؛ شناس يزدان

بود شده از سيد .گذاشته شناس بود يزدان افغانستان خلق .مجاهدينايران، از بعد خلق مجاهدين اسالمى، با درگيريى خلق جمهور مجاهدين

خود نام مستضعفين "به را افغانستان هاشمى و داد تغيير " مجاهدينمتفكر از در مغزهاى و آن دستى هاى بمب حساب ساخت به انفجارات

رفت گفتهء . مى ناظر آنان، طبق شيخ از آقاى آقاى يكى وفادارانخريد اكبرى، مى مهمات چند و مقدارى از روزى پيكا مرمى صندوق

در خريده ناشناسى در آدم مهمات، كه ديپوى اكبرى آقاى جواراتاقاز ديوار بيش با ٣٠يك مترى جا سانتى نداشت، فاصله جا اكبرى به

بود ساعت با .نموده روى عقربه نيروى و چرخش الكتريسته، جريانداد انفجار روى خراشى خود گوش باالى اتاق سقف نموده را كه خراب

دو شدن كشته سمندر نفر باعث شيخ هاى نام ياسر و به از غالمدرهء گرديد مجاهدين شدت قضا از. تركمن باال انفجار كه طرف به

و ديپو ديوار بوده بين به و حايل جان وى نشده خراب اكبرى آقاىبود برده و ٢٢روز . سالمت بلخى، عالمى مزارى، اكبرى، آقايان سنبله

در شوراى مقر خليلى، مجلس روى فعلى نموده جلسه افغانستان ملىو بهبود وحدت حزب نموده، اوضاع بحث امنيتى اتخاذ مسائل تصاميمى

مقر نمودند به شب همان ادعاى كه صحت و نمودند حمله اكبرى آقاىپرسيد اجالس، آن در حاضرين و اكبرى آقاى از توان مى را .ما

فرار اكبرى سناريوى آقاىفرار از داستان اكبرى و آقاى كابل شرق، غرب به رسيدنش

ماند مى جنگى هاى داستان جذاب فيلم يك سناريوى به شايد .درستگرد كه بنشيند و روزى ها تراشى قهرمان و تبليغات از ناشى و غبار

گردد، نمايان حقيقت ى شود چهره تبديل فيلم به داستان از . آن يكىدر كه و بزرگانى بود مانده گير صحنه در خود شب مالحظات آن براى

شود برده نامش نخواست و سياسى مى خوانندهء حتما حدس محترم

Page 106: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و زند كس چه تاريخ كه به بود، مهمى آدم تلفن ١٣٩١/٦/١٣كدام توسطرا داستان آن نگارنده، كرد به مطلب، حكايت نوشتن روان جهت آنها كه

ياد ضمير با را كنيم غائب داستان اما. مى ناگهان ٣ساعت :" اصل شبفير و رگبار و صداى رسيد مسلسل گوش به ثقيله هاى فراد ازا. سالح

وحدت، پايهء بلند در تنها حزب اكبرى سيد . بود آنجا آقاى آقاى شب آنسيد آقاى ى خانه به كاظمى شكر مصطفى ولسوالى وكيل ظاهرشاه؛

در كابل ى محمد دره بود ظاهرشاه، سلطنت از . مهمان كه فيرها پسمقر و دور بر گرفت، اطراف صورت اكبرى ناظر آقاى همان با شيخ

بيرون ٢٥گروپ مركز ديدند و شدند نفرى سوى به پياده، نيروهاى كهدارند پيشروى اكبرى ناظر . آقاى سنگر برابر در شيخ زد آنان به گرفته

باز از آنها. پرداخت خورد و دميد . ماندند پيشروى همچنان و صبح جنگداشت سالح . ادامه آتش و كرد سقوط اسالمى حركت هاى پايگاه تمام

شد خاموش فير تنها. شان و از صداى شوهنزى به اسكاد تپهء حربىرسيد مى ناظر . گوش كرد شيخ مى مقاومت دليرانه از بعد. همچنان

جنگ ٢٣ظهر صداى گرديد از فير و سنبله خاموش هم شوهنزى .حربىبود كودتاچيان، : معلوم را كه شوهنزى مهم حربى هاى پايگاه از يكى كه

اند كرده تصرف نيز بود، اسالمى زد . حركت تپهء از تنها خورد و صداىشد اسكاد مى در ٢٣روز عصر. شنيده محاصره مقر سنبله اطراف

تنگتر اكبرى داشت، هر. شد آقاى امكان ناظر لحظه شكست شيخبيفتد و بخورد مزارى آقاى نيروهاى دست به اكبرى آقاى لذا. مركز

ناظر شيخ به ما كرد پيشنهاد اكبرى قرارگاه در كه مقاومت برابر تابرا مهاجم بزرگ تا نيروى است ممكن و بعد، ندارد كند ساعات و سقوط

شويم همه هر بهتر. كشته به مى است كه جا نحوى اين ترك را شود،ناظر . كنيم شيخ و ولى قطرهء تا: گفت نپذيرفت در آخرين برابر خون

كرد متجاوزين، خواهم شب . مقاومت هاى نيمه تا دوام ٢٤جنگ سنبله.يافت

خود كه اكبرى خطر در را آقاى مجيد معرض قرآن به ديد، مرگليسهء طرف به اما نيامد خوب جهت چند در و نمود حبيبيه استخاره

آمد خوب رو از. استخاره ساعت ديگر نفر ١٠با اين سنبله ٢٤شب ٢بهپناه ليسهء و ديوار در سوى به آهسته آهسته شب، راه حبيبيه تاريكى

در . افتادند كه بود دميده رسيدند جوار صبح خرابه يك به همانجا. ليسهروز را ٢٤تمام ماندند سنبله را و پنهان آنان هم نان .نديد كسى نه

و آب داشتند همانجا ٣ساعت تا. نه اكبرى ٣ساعت و ماندند شب آقاىامينى ديگر نفر دو با نام كارتهء و به سوى به افتادند ٤اسلم .راه

Page 107: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

برده سالمت به جان ناظر شيخ و بود كرده سقوط ناظرهم شيخ پايگاهاكبرى نيز كودتاچيان،. بود كه دانستند؛ اكبرى آقاى قرارگاه تصرف با

است فرار ها لذا. كرده كابل، سراسر در گزمه را تمام غرب مناطقو بررسى گرفتند تحت را كنترول اكبرى آقاى و . كنند دستگير كه اكبرى

و تفنگچه يك هركدام داشت اسلم، كالشنكوف يك گزمه از. امينى بينشدند تير ها ها از و مى كردند آن مى هم در پرسان شب كه وقت اين

رويد؟ كجا كار . مى هستيد؟ . داريد؟ چه شد . كى مى داده از جواب كههستيم وحدت حزب گروپ كار و فالن فالن جا براى فالن به مى فالن

اكبرى . رويم آقاى شان و هيچكدام نديده نزديك از شناختند قبال .نمىرا وى كالن بودند نام كردند فكر و شنيده او : مى ى مثل جثه هم

و نامش، است ستبر خبر . كالن او از بى و اينكه كوچك آدم الغر هماندر اينك كه است شان برابر اندامى و . دارد قرار چشم اكبرى

تا از ٤كارته همراهانش جا رفته كارته آن سوى تا ٣به سرخ پيچيده پلاز .آمدند گروپ در يك مزارى آقاى باز گماشتگان جهت سرخ، رسى پل

و موظف مردم اكبرى را بود شناختن اكبرى آقاى شناختند كه لذا. مىبر همراهان و از اكبرى ده گشته سوى به سرخ صليب شفاخانهء پشت

از رفته نفر بورى يك خانهء به گذشته وحدت تا پل روز رفته ٢٥شامدر سر آنجا سنبله .بردند به

را كسى اكبرى اكبر تا فرستاد آقاى معتمدين كربالئى جمله از كه رااز بود، نزد شهادهء قلعهء اكبرى به بياورد كهنه اكبر . وى كربالئى آقاى

هوا . آمد شد، چون نفر با تاريك اكبر ديگر يك كربالئى در همراه پيادهرا بايسكل شاخ اكبرى آقاى كه جانب حالى به بود، گرفته دست به

رفتند قلعهء خود در. شهاده را راه بسيارى ديدند مردم مثل مى آدم كهديوانه، رفت هاى مى هرطرف به هركس معلوم نا مقصد. سراسيمهكجا و بود به دانست نمى هيچ كس رود هيچ در . مى اسكاد قطعهء جنگ

داشت خانهء . جريان اكبر به ٢٦روز . رسيدند شاده قلعهء در كربالئىدر خانهء زير سنبله بودند زمينى پنهان از و كربالئى بيرون آنجا شبباز دست، آمده در بايسكل شاخ راه هم باغبانان اونچى طرف به پياده

بودند از. افتادند گذشته ششم ى حوزه گزمه، پهلوى گروپ يك جلو كهاز را آنها پرسيدند اكبر گرفته رويد؟ كجا: كربالئى داد . مى به: جواب

روم مى باغبانان اونچى در ام همهء با. خانه ها اينكه مأموريت گزمهرا تا داشتند ببرند، از يا و دستگير و پيدا اكبرى از بين ها كسى گزمه

خود دستى چراغ نكرد را برق اكبرى اگر. روشن كردند، مى را چنينشناختند در . مى را اكبرى كسى برادر ديد مسيرراه به مثل كه شفق

Page 108: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

آنها آيد سوى برادر . مى كه كرد است گمان شفق عزيزالله چون. آقاىاو به زيادى شد، . داشت شباهت نزديك حركت چون اسالمى؛ قوماندان

بود ابوالفضل پرسيد . آقاى اكبرى روى؟ كجا آقاى پاسخ . مى ابوالفضلقطعهء داد روز . اسكاد به پايدار ٢٦همان عباس قوماندان از سنبله

با بهسود آمده، كابل منطقهء به شديد، تعرض را يك گرفته اونچى پسخود اختيار در و بود قرار نيروهاى روز . داده را ٢٦اكبرى بى سنبله

در هراس، و سر ترس به قوماندان ٢٧روز و برد اونچى سنبله،او نزد خود موتر با( لنگ)قمبر آمده، .برد اسكاد قطعهء تا را اكبرى

در فرماندهء مدبر داكتر اسكاد جنگ از داكتر و بود صادق هم جان شاهآن به كابل بود جا شرق از . آمده اكبرى جنگ داكتر آقاى وضعيت صادق

ها و بچه طورغير او. پرسيد را مقاومت و به اكبرى واضح به مجملاسكاد فهماند است ممكن كند كه از . سقوط پس ساعت اكبرى يكدر با قطعهء توقف جان، داكتر موتر اسكاد، دشت از شاه باالى طريق

كابل شرق به گذشته از و آمد برچى گونه اين يافت به نجات بعد. مرگنيز او از كاظمى مصطفى سيد اسكاد از آقاى آقاى را خود راه به

رسانيد .اكبرىدر مدت جنگ به يافت روز ١٣اسكاد و و دوام زمينى نيروهاى

شدت، به هم دوستم كوبيدند را اسكاد هوايى آقاى . مى هوايى نيروهاىمراكز مسعود كردند را آنها هم مى و . بمباران وحشتناك پر جنگىبود و .تلفات كابل غرب مردم آن اصلى قربانى مردم كه از اكثريت

بودند هزاره با مظلوم كام كه به شكن، اسارت اصطالح به قيام اينميرفتند كتاب .مرگ در رويش عزيز نوشته بكشم "طبق نفس "بگذار

بخورند شكست كامل طور به مزارى آقاى نيروهاى كه بود ولى. نزديكگفت مزارى دهم : آقاى انجام كارى من تا كنيد مقاومت همين". كمى

ابتكار اسالمى حزب كه اسكاد بود با در را جنگ همراه و گرفت دستبه سرانجام و نمودند اسكاد بر جانبه همه ى حمله مزارى، آقاى قواى

كودتا اسكاد ١٣٧٣/٧/٧تاريخ دست كرد به سقوط نيروهاى. گرانافراد را حكمتيار، مزارى كردند اسكاد قطعهء از آقاى آن خود و بيرون

در كه بزرگ ناموس پايگاه نام به مردم بود بين شده مسمى را شيعهزيبا عروس در چون شود كه گرفته اسارت به تا در جنگ كشيده آغوش

سردادند عربده .آسماناز ها شب گزارش اسالمى حزب از و راديوتلويزيون تصاويرىشد اسكاد، قطعهء را و پخش پيروزى آن بودند نام گذاشته الفتوح .فتح

اسكاد داده را فتح نسبت اسالمى حزب قهرمانان حركت و به مسئولين

Page 109: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

را بودند اسالمى گرفته مسخره از در. به ها يكى خود گزارش كهاين به با شنيدم و و شور مضمون گفت پر نشاط اسكاد در: غرور،مى

تا اسحلهء از و خفيفه، و توپ تا تانگ پيكر مهمات غول هاى موشكرا بود موجود اسكاد آن ساخت ناپذير تسخير كه كه تنها. مى چيزىو نداشت، وجود الئق از فرماندهى نتوانست كه بود، اسكاد شايستهكند و همهء. دفاع اسكاد افتخارات قطعهء در كه جودداشت، و هرچيزى

حكمتيار حزب و و گرديد نصيب خشك نام يك از خالى حتى حزب همبر نكردند وحدت جارى ها . زبان سوى در حركتى به نشينى عقب هنگام

شدند سالح خلع سياف نيروهاى دست به كابل، و و شرق كوفتهو آمدند سرشكسته كابل شرق به سالح .بى

فورا را جلسهء من مركزى خود . كردم دائر شوراى را همهخورده، و شكست كردند تحقير ذليل، مى حس داكتر . شده ويژه به

صد كه جان بود از نيرو نفر شاه خواسته از و غزنى اثرى ديده آنها اينكشد، و نمى ناراحت و سخت نظر افسرده به رسيد پژمان هم . مى من

بودم ديگران چون . مثل عهدهء ولى به حزب بود، سرپرستى را خود منديگر روانى تقويت جهت داده نشان تفاوت بى زور، در: گفتم اعضا به

و جنگ، نبايد شكست كه هست گردد پيروزى غرور يا اميدى نا .باعثزياد از ما اگر خورديم، شكست كابل نيست غرب از . مهم شرق چون

تا و كابل نيرو هرات داريم و بلخ در بازندهء .پايگاه آقاى اصلى جنگ اينبا كه است خود خود شمشير مزارى كرد را دست شما و ما. قطع

و حامى و همواره بوديم پشت مزارى با . پناه هميشه اسكاد، هاى بچهخود ى ثقيله جلو از فيرهاى دشمنانش كردند پيشرويى مى .گيرى

خواهد كشته زودى به در و ما و شد مزارى شايد يا شما منزل همينديگر نموده، جاى بعد جلسه كنيم از حوادثى بررسى را مزارى .مرگمرا شما گفتهء كنيد ياد قيقه، و ساعت، تاريخ، با اين آنروز تا داشت

ياد تان ننوشت . شوم آور براى آقاى . كسى غدير فقط از شيخ مهدوىرا اش كتابچه دايكندى كندوى كشيد از بغل نمود ياد و جيب .داشت

شد گرفته تصميم وقت با تا آن انورى مسعود آقاى تفاهم آقاىاز كند كرده، كمك درخواست پراگندهء وى مجاهدين گرد خود و راتجهيز نمايد و آورده تعداد مسعود. تسليح يك و هم سرباز نظامى

شمس جنرال فرمان تحت را از و دولتى خود تعدادى جنگ نيروهاى بهخورده . فرستاد شكست دختران چهل كوه از از . برگشتند ولى آن پس

مسعود ميان جنگ هماهنگى، مجموع، در و هم مزارى شوراى قتل به تادر طالبان و دست كابل از غرب تا پس پيدا آن ادامه كابل .كرد سقوط

Page 110: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

ترتيب، اين و آغاز ١٣٧٣سنبلهء ٢٣كودتاى به انگيز زشت غم انجاماز و داشت مزارى آقاى كه آورد نتائجى دست به خونين اقدام به آن

گردد مى فهرست ذيل هاى :شمارهشدن - ١ شيعه از نفر چندهزار كشته :مردم

كودتاى تعداد هاى را ٢٣كشته و ٢٦٥٠تا ٢٥٠٠اقل حد از سنبلهحتى ٦٠٠٠تا و ٣٠٠٠ و و ١٠٠٠٠نفر و سر نفر ها كشته ها جمع زخمى

را و هزار ٢٩تا ٢٧تا ٢٥تا ٢٢از را غرب مردم صد در ٧٠تا ٥٠آوارگاناند نوشته در . كابل توان مورد مى نوشتهء اين حسين به غالم آقاى

زير شكسته اسطوره كتاب در پيامد و تلفات، خسارات،" عنوان آزادى،كرد " سنبله٢٣هاى و . مراجعه ها شمار رقم تا از را آواره كابل غرب

است ذكر نفر هزار ١٥٠حدود در . نموده كه مزارى شهادت آقاىپا در نفر هفتصد به هنگامه و ناله همه آن بارهء در نمود، افشار،

با ٢٣كشتگان فرمود سنبله سردى اينجا بوديد شاهد شما:" خون آن كهو جنگ نيامد چنان پيش كشى دشمن نفر ٧٠٠اگر ! بلى". آدم دست به

اگر ولى است فاجعه شدند فرمان ٢٥٠٠اقل حد كشته به گناه بى آدمو خاك به آدم وى خواست مى مزارى آقاى دل كه آنچنان رفتند، خوننيامد پيش از مگر. كشى براى رهبر قلب كه است اين دادن نه دست

و اجتماعى علوم سوخت پايگاه مى خودش شهداى . تحقيرشدن براى نهشهدا و افشار؟ نبود خون بيش اى كشتگان بهانه نيز ٢٣وگرنه سنبله

بودند .آدمخود -٢ راست دست :بريدن

با انگيز مزارى حيرت شمير خود اقدام كه مانست مى آدمى را بهخود راست دست كند را گرفته در . قطع انسان كه دستى مصاف همان

با زند شمشير آن، دشمن از . مى اسالمى حركت پيروزى آغاز نيروهاىو ٢درست ١٣٧٣سنبله ٢٣تا ١٣٧١ثور ٨در جهاد و ٤سال روز،٢٥ماه

با درگير هيچگاه وحدت حزب زورگوئى، . نشدند نيروهاى ديوانگى، تمامآنرا و ى ديوانه قوماندانان طرف قلدريى به اى گلوله كرده، تحمل

نكردند شليك متحد . شان حمايت به مسعود حتى آقاى نخاسته بر شان؛او به رد همواره در جواب اشتراك با براى دادند جنگ مى وحدت .حزب

نبود در اما جنگى با آنها كه هيچ نشتافته مزارى آقاى كمك مخالفين بهباشند نجنگيده از . وى سياف باربار آقاى محسنى آقاى كرد حاج مى گلهشما هاى بچه را اسكاد از كه ضربه ميزنند بيشترين من هاى .برنيروى

در الله گفت آيت مى اوال:جواب ما : هاى اجازهء قوماندان من بدون

Page 111: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كار كنند را اين . مى غير : ثانيا زنيد، مى را مسكونى مناطق وقتى شمامى كشته نيز ما فرماندهان هاى خانواده و اسالمى حركت نظاميان

دهند مى پاسخ شما هاى فير به آنان و يكى . شوند در مزارى آقاىاز كه هايش و راديو ازمصاحبه سى بى پرس بى فرانس خبرگزارى

گرديد اين پخش حقيقت به با قبال كرده بود اعتراف گفته :"صراحتدر اسالمى حركت در نيروهاى ها جنگ ى زيرا. بوده ما كنار همه

هم است اسالمى وحدت حزب به مربوط هم مردم مسكونى مناطقاسالمى حركت شود، . مربوط مى شروع جنگ آنها وقتى خود از طبعا

كنند مى ]دفاع ص ". عدالت، با٢٤٤فریاد مزاری استاد مصاحبه ، [. فرانس پرس سی و.بی.بیحساب، با و اين بزرگترين مزارى، خود قدرتمند آقاى حامى را ترينو از انداخت خود پاى افتاد آخر و كند را بيخ چاهى به خودحفر هم كه

بود غرور پرتو در. كرده مزارى از !!سنبله ٢٣آفرين قيام آقاى سوىبار ممتد ديگر، يك هاى مجاهد در جنگ نيروهاى كشيد بين زبانه و شيعه

و تا مركزى كشور مناطق به شمال كابل سقوط تا و يافت گسترشو يافت ادامه طالبان را صدها دست شيعه گرفت جوان مى . قربانى كه

از شيبر، توان باميان، هاى شيخلى، پنحاب، ورس، يكاولنگ، جنگو صوف چهاركنت، .كرد ياد دره

:تضعيف كامل نيروهاى شيعه- ٣كودتا و اين قوى هاى شيعهء نيروى و مستقل وحدت حركت حزب

را كرد اسالمى تضعيف شدت هردو . به كه متحدان تاجائى به حزبو خود، شدند محتاج تا . وابسته مزارى بر آقاى دوستم حكمتيار حدى ودو نفوذ آن كه را داشت بيباك يكديگر دشمن خون به بودند كه و تشنه

با مجددى حكمتيار گلب هم نشانيد كنار در را الدين عالى و هم شوراىرا اسالمى انقالب وجود هماهنگى در . آورد به مزارى آقاى شخص

خود تاريخ مسجد در سخنرانى به كابل غرب در با ١٣٧٢/١٢/٣محمديهبر تمام آورد صراحت افتخار :" گفت و زبان اين و را ما داريم داريم حق

در را افتخار اينجا كه ملى وحدت اينكه براى وجود كنيم، ...آورديم بهآمد دوستم آقاى كه شد اينجا، وقتى ما ميانجى جمعيت بين ما. و

و جنبش بين شديم اسالمى ميانجى حكمتيار و حزب آقاى و آقاىنشست افتخار و دوستم را اين دارد ملى وحدت در و حزب اين حتىبر كام صص ".]داشتيم راه هويت، [.١٤٩-١٤٨احياى

نظر و از قطع نشست اين تنها اينكه نه وجود آشتى به ملى وحدتكودتاى نياورد باعث موفقيت با و گرديد نيز ١٣٧٢جدى ١١كه عدم

Page 112: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

از بزرگ، جنگ اين تا كودتاچيان، و كابل جات كشور هزاره شمالاز گسترش بيش و پيدا ٣يافت دوام آنقدر سال مزارى آقاى توان كرد،

را نفوذ و اعتبار و خونى دشمنان توانست كه داشت هم دور كالمايجا و بنشاند هماهنگى شوراى شان بعد . دكند بين كودتاى ولى ٢٣از

عمر هاى ماه آخرين كه بود، سنبله مزارى غرب آقاى اقتصاد تأمين درو و كابل اسالمى حزب به چنان خود، فيزيكى حيات وابسته حكمتيار هماز گرديد پس از فرار كه تاريخ وى به اسياب لغمان، دلو ٢٤چهار به

از بيش بماند نتوانست زنده ماه از و يك دقيقا به طالبان همانجايىرا مزارى آقاى آمده، كابل رسانيدند دستگير غرب شهادت به كه كرده،

و اسالمى حزب به تكيه بود حكمتيار وى چهارآسياب : يعنى. نموده .ازاز قبل كه حرمتى آن اسالمى حركت نزد ٢٣همچنين آقايان سنبله

به و مسعود داشت كمتر ربانى بيشتر مراتب اسالمى حركت و گرديدو اقتصادى كمك بود به دوخته چشم آنان حركت ديگر. نظامى آن

از كه بود، نمانده سابق با اسالمى قوى بزند موضع سخن حضور و آنانو در را خود كابل افغانستان اختيار در غرب سالح بزرگترين داشتن

را (اسكاد) بكشد شان رخ از در. به پيش كه از صورتى همواره آن،برخورد قوت وااليى موضع احترام از مسعود و ربانى نزد در و كرد مى

بود .برخوردارمهمات - ٤ و ها سالح بزرگترين :تاراج

پيكر غول هاى انداز و اسكاد موشك موشك هاى با دستگاه بيش آن،و ٥٠از تانگ و توپ عراده و برد دور ثقيل ابوس و غير چون هزاران آن

و ثقيله مهمات و و خودروها تن حساس بر مناطق كه تمام استراتيژيكبود، حاكم كابل افتاد تنها غرب اسالمى حزب دست اسكادها به سر كه

در از قطعهء با. آورد كشورپاكستان ها اسكاد، تصرف پاكستانى خيالو بودند نگران سال چندين مبادا كردند مى فكر كه هاى كه كوه دل در

باشد آن، آميز اسرار خفته را سالحى پاكستان آيندهء امنيت نظر كه ازتهديد كند، نظامى كرديد كامال آى و آرام اس آى هاى جنرال يقين به

از پس حكمتيار فتح پاكستان بر و الفتوح اسالمى حزب به اسكاد تسلطچيز آنجا همه خود با را آمده، با چشم پس خاطر، ديده، جمعيت

را بعدى مزارى، . كردند صادر دستورات آقاى كاش خود را اسكاد اىمى و و كرد تصرف منطقه را اسلحهء اين آن شيعه حساس ناموس كه

زرداد قوماندان آغوش به بود، يافته حزب ديگر و نام هاى بدمستانداخت نمى .اسالمى

Page 113: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

حكمتيار اسكاد در نوشته تصرف بارهاز روز چند حكمتيار ٢٣كودتاى پس الدين گلب آقاى قلم سنبله، بهاز مورد در خود اسالمى حزب در و غوربند درهء شكست غرب پيروزى

و كارنامهء كابل نوشت مسعود يكسالهء شمردن جانب از:" چنينايشان ديگر، به مربوط در با( مسعود) قطعات پى هاى در شكست پى

مواجه مكمل، در. گرديد جبهات يكسال استقامت در تنها جريانو از غوربند، كافى پول توزيع افراد طريق پيشروى بدضمير، خريدن

داشتند در محدودى مجبور نتيجه، كه اسالمى حزب عقب مجاهدين بهاز در . گرديدند غوربند درهء نشينى بر كه تهاجم قطعات غوربند، مقابلاسالمى، مجبور در مستقر حزب در گرديدند، كابل كابل عملياتى غرب

شد با داشته استراتيژيك نقاط ترين مهم تصرف عمليات . براى اين طىآن، و اسكاد مهم، به مربوط هاى كوت مهم سالح مناطق شمول بهشد ديگر شهر، و فتح غرب مهم هاى قسمت شمول به كابل از جنوبآنان وجود اسالمى :يعنى)حامى گرديد (حركت ميثاق ".]تصفيه نامه هفته

شماره اسالمى، حزب نشريه [.٢٨ايثار،حكمتيار نوشتهء از شخص قلم به كه دو فوق اساسى بود، مطلب

ما گردد در كه مى واضح خوبى به هستيم آن اثبات :پىو ٢٣كودتاى : يكم تصميم به جواب دستور سنبله جهت حكمتيار،

در مسعود متقابل قصر و)غوربند در پيشروى به سقوط داراالماناسالمى حركت نيروهاى كه ( دست در بوده مزارى انداختن راه آقاى

فاجعهء و آن نمود همكارى حكمتيار با و بزرگ، كمك حزب به حمايتدر و شتافت تا اسالمى خواست، آن خود سر خار جنب اندرون راه در

وحدت درو با را( اكبرى)حزب خونين نوشتهء در حكمتيار. كند داستشكر از خود يك فداكارى اين پاس به حتى وحدت و حزب خالى خشك

است نكرده و و هم فتوحات حزب را سنبله ٢٣افتخارات تمام بهاست داده نسبت .اسالمى

با در حكمتيار: دوم اش قطعهء نوشته تمام كه كرده بيان صراحتو و اسكاد را مهمات آن كوت خود سالح تصرف و در به يك آورده اين

نفر هزاران كه بود، هم راست را ادعاى آن كابل غرب چشم به ساكنانداز . ديدند خود موشك هاى اسكاد و دستگاه هاى پر و موشك ديپوهاى

و از چند مهمات براى كه ثقيله هاى را گلوله بزرگ جنگ يك كافى سالكام با بود در مزارى آقاى قهرمانان شد همكارى انداخته اسالمى حزب

را ننگين جنگ اين نام مزارى آقاى طرفداران ملت، " و يك رنسانسانفحار زنجير تاريخ، نقطه و قيام درباى شكن، تشيع گذاشتند" شكست

Page 114: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

نشريهء و كه عدالت براى بسيار تعبيرات، اينگونه از ما امروز عصرىنوشتهء در حكمتيار اما. دارد از خود آن هم آقاى نامى و وحدت حزب

برد نمى .مزارى

فيزيكى - ٥ و نظامى :انتحارخود جان مزارى، آقاى جناب كودتاى را سرانجام پيامدهاى قربان

نمود ٢٣ مسعود . سنبله آقاى اينكه بود، چه پيشرفت توانستهرا طالبان شهر در محيرالعقول محكم و دارد باز ميدان در خط دفاعى

ايجاد برابر تا از. نمايد شان بولدك شهر، اسپين جلو ميدان مانعى هيچرا در .نتوانست گرفته طالبان شهر ولى ميخكوب و زمينگير ميدانفرار حكمتيار اگر. ماندند لغمان كرد به طالبان برابر در و نمى تهاجم

ايستاد و و مى وحدت او حزب هم ملى در جنبش كه همانگونه جنگ راكردند، مسعود با نمودند، يارى مى شد حمايت مى كشته مزارى نه و نه

كرد مى سقوط گفت حتى. كابل توان كامل : مى سقوط ى زمينهاز گرديد طالبان مى شروع تاخته با و كابل پيش به كه سرعتى همان

شكست به شدند بودند، مى حكمتيار مگر. مواجه آقاى متأسفانه،را و تنها مزارى از را خود جان گذاشت هم و كشيد معركه زنده دوستم

در طالبان بمباران جاى و به كابل مزارى، غرب آقاى جبهات تقويترا اسماعيل نمود در خان بمباران مور . هرات چون طالبان اينكه و تا

و ريختند كابل غرب به را ملخ دستگير مزارى شهادت و اول به سپسبا . رساندند مزارى آقاى توافق رغم بر على مبنى هماهنگ طالبان جنگ

از و كه مسعود، عليه نيز مشترك جهان گرديد، راديوهاى يك با پخشفهيم، حملهء آقاى بزرگ چندان اجازهء نه مسعود، بدون طالبان آقاى

از ديده، ضربه شدت و به شدند متوارى كابل به غرب نزديك مدت بهو وجنوبى غربى هاى دروازه پشت در طالبان كابل دوسال شرقى جنوب

ماندند معطل آورد، دست باز تا بى با اينكه به هم اسالمى حزب پيوستناز درست دولت شكست ربانى، آقاى در دولت اسالمى حزب مناطق

ننگرهار كه و واليات سروبى ولسوالى ويژه به عمدهء مركز لغمانشمار به اسالمى رفت، حزب رسيد آغاز مى كابل تا و هم و گرديد كابل

وجود بركت نمود حكمتيار به سقوط طالبان دست به . به طالبان تهاجمدر كابل آنها دستاورد يك تنها ١٣٧٣زمستان غرب همانا براى كه داشتو بود دستگيرى مزارى آقاى و و كشتن دو تا بس به ديگر سال نزديك

نداشتند دستاوردى سفير با هرچند. هيچ ايران تالش اسالمى جمهورىبر كابل، مبنى غرب از مزارى آقاى كردن بيرون مسعود سالمت آقاى

Page 115: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كرد بيايد موافقت كابل شرق به مزارى را و كه تضمينى براى هرگونهپذيرفت وى در . سالمتى مزارى آقاى پيشنهاد ولى اين طريق از مقابل

ود راديو سى بى ها بى خبرگزارى كرد يگر پيمان اعالم طالبان با كهتا مسعود با بسته آقاى مشترك را و همكارى بردارند از ربانى و كابل

نمود اعالم از حتى خواهد كه مى دوستم چند تا جنرال انداخت موشك بارا تا چاريكار از اسكاد سازد با خيرخانه يكسان در خاك نه آخر كهآقاى و شد اسكاد جناب فقط و دوستم گرديد نه قربانى از و مزارى

تا دوستم و جنرال خليلى و آقايان و محقق آقاى ايشان، متحد دوستقرار در حكمتيار دولتى جهت گرفتند كنارهمان مزارى مرحوم كهآن، را اسقاط هزاره جوانان كشيده مشقت و زحمت همه كشتن اين به

دور . داد يك فقط حركت، و اين بود باطل دور ! آرى. خونين !.باطل يكسفير مورد در در وساطت حملهء ايران به بخش كابل غرب به طالبان

خواهد زده قلم .شد تفصيل

از نوشتار و گفتار .سنبله ٢٣پساز و ٢٣كودتاى پس نمودن مصاحبهء سنبله محكوم بر مبنى من

محمد آقاى مزارى، حزب آقاى سياسى رئيس ايران در وحدت ناطقى؛حركت و اكبرى آقاى عليه وحدت حزب كه نمود اعالم كرده مصاحبه

خواستند مى كه بر اسالمى نظامى اقدام به وحدت ضد دست حزبما و بردارند، از را بزنند كابل پيشگيرانه غرب نظامى قيام به دست

آنها و را زده، داده است و تار شكست نموده ناطقى مصاحبهء. مارو تشويش افكار باعث گرديد نگرانى اين تا عمومى بزرگان جائيكه

در از حزب را نتوانستند كشورنيز خارج حمله و آن تلقى مجاز مشروعمير لذا. كنند عضو آقاى پروانى، صادقى نظارت حسين عالى شوراى

نوشت چنين اى نامه طى :حزب،كابل مركزى شوراى !.به

عليكم سالماستحضار به بدينوسيله سالمت آرزوى رساند ضمن :مى

كابل، : الف جنگى و وضعيت اينجانب نگرانى باشد باعث مى .مهاجرينما اميد و درجر را است قرارداده اوضاع كامل و از يان تلفات ميزان

و جانى دهيد خسارات معلومات .مالى

Page 116: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

با مصاحبهء: ب ناطقى در راديو آقاى سى بى و بى سياسى محافلمهاجرين، گويا جمع كه است داشته منفى متجاوز بازتاب وحدت حزبباشد . مى نظر در لطفا باره را اين سازيد تان .مشخص

پروانى . احترام با صادقى الله ١٣٧٣/٦/٢٦. آيتدر كميتهء وحدت حزب اسكاد نظامى مقاومت برابر جريان در

صادر اى اعالميه در كرد كودتا، و كه حمله را آن وحدت حزب بر تعرضو اسالمى حركت طور مواضع به اكبرى نمود آشكار آقاى مى كه بيان

بود آغاز در و :" نوشته مسلمان عمليات !. پرور شهيد ملت دنبال بهدلير پيروزمندانهء توطئهء در شما فرزندان سازى خنثى و جهت شوم

نظار خائنانهء شوراى افروزان و و جنگ صفت دون مزدورانمذبوحانهء آنان، سرسپردهء هاى تالش آخرين شكست دشمن، اينك به

شده نزديك خود مورد و نهائى پايگاه در( تپهءاسكاد) آنها اعتماد آخرينخورد زير در كنندهء ضربات تان قهرمان از مجاهدين رفتن حال بين

وحدت كميتهء ٤شماره . نظامى اطالعيهء.]است حزب .[.كابل. نظامىهر خبرنامهء كه وحدت شد، منتشر روز حزب روز ٣درست مىاز نوشت كودتا پس چهار :" چنين شب گذشته نيمه (سنبله٢٣) شنبه

و قهرمان اسالمى ايثارگر نيروهاى وحدت و حزب نزديك باهمكاريىاز صادقانهء عظيمى و بخش دوست مردم ضمير مجاهدين روشن

اسالمى، و با حركت بزرگ خداى ما، ياريى مردم دريغ بى حمايترا برزگى تصفيوى و در عمليات غرب ى انداختند ساحه راه كابل جنوب

در ممكن، كه فرصت ترين توطئهء اندك و بزرگترين را... خائنانه شومساخت نطفه در وحدت ".]خفه حزب كميتهء . خبرنامه .فرهنگى نشرات

.[.١٣٧٣سنبله ٢٧تاريخ ٥٧٨شماره و اعالميه آشكارا اين گفت نوشته هنوز : مى توطئه نطفه در كه

بود و بود نگرفته شكل هنوز توطئه و صورت خفه شد كه :يعنى. منهدماز نظامى تحرك هيچ و اينكه اسالمى حركت وجود جانب اكبرى آقاى

وحدت حزب قهرمانان كه بود، شده ريخته آن ى نطفه تازه و نداشتهر از اين نموده سركوب را برداشتند دو .ميان

از بنياد پس مزارى آقاى رهبر شهادت كويتهء در شهيد فرهنگىمذكور مورد در پاكستان، و كودتاى پرده بى و خيلى نوشته را عريان آن

و از رهبر ابتكارات نگارد شهيد دستاوردهاى مى چنين رهبر:" دانستهرا وجود با شهيد عمليات كلى طرح خود با آنكه ميان در قوماندانان

بود، را گذاشته عمليات بود وقت نموده موكول مناسبى فرصت كه بهرا خود نهائى كرد اتخاذ تصميم نيز بناء. مى دربارى وجود با شيعيان

Page 117: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

خويش، كلى دانستند از آمادگى نمى چيزى عمليات دقيق و وقتنمودند، حاصل اطالعات كه آنها هنگامى كليدى هاى شخصيت صرف

شدند خود موفق سازند از را كه خارج رهبر . صحنه براى شهيد تصميمشام آغازعمليات، هاى شد ٢٢نزديكى ابالغ قوماندانان براى .سنبله

از مورد پيش نقاط تاريخ، تقسيم حمله اين مختلف هاى گروپ ميانو بود بندى گرديده آمر .مشخص بهرامى آقاى اظهارات كشف طبق

اسالمى، وحدت مناطق، حزب بنديى بود تقسيم :قرارذيلشاهد - ١ قرار ٤كارتهء در سيماى غند كه توسط گاه بود، سيدهادى

انجنير و نيروهاى شد لطيف مى حرتصفيه نيز . )پهلوان من نزديك منزلشاهد سيماى دو و بود قرارگاه همان بود به شده (..نگارنده. نفرسپرده

پايدار - ٢ عباس كوتهء در قرارگاه على نزديكى نيرهاى به سنگى.جان

و - ٣ سرخ پل مرادى قرارگاه نيروهاى به .دارالتأديبليسهء - ٤ و قرارگاه احمد حربى گل نيروهاى به آن .اطرافآزادگان - ٥ آخردشت هاى برچى )قرارگاه از ( دشت عمدتا كه

سيد به وابسته انجنير نيروهاى نيروهاى به بودند .شيرحسين انورىو - ٦ ناظر پستهء قرارگاه فرقهء شيخ جنرال ٩٥به به مربوط

.قاسمىقصر - ٧ داراالمان، فرقهء تپهء و خطوط به به ٩٧اسكاد، مربوط

مزارى .نيروهاىرهبر اظهارات در شهيد، طبق هماهنگى با اسكاد تپهء عمليات

و گرفت مى صورت اسالمى حركت از نيروهاى عناصر تصفيهء پسسيد به مجموعهء اسكاد قطعهء ادارهء انورى، وابسته نيروهاى به

شد حركت مى سپرده )اسالمى بوده . منظور،داكترصادق .احتماال.(.نگارنده

و - ٨ اسالمى، حركت سازماندهى شوراى اكبرى، قرارگاه اقامتگاهاسالمى داكتر وحدت حزب كشف گروپ به .احمدى

سيد - ٩ نيروهاى به اسالمى حركت ميدان محاصرهء و اعالء شوراىبود شده سپرده سيدهاشمى نيروهاى به مدبر، داكترصادق .اقامتگاه

گفت بهرامى در : آقاى كه مجموعا نيروهاى از نفر يكهزار عملياتداشتند اشتراك وحدت حزب يا نيروها بقيهء. نظامى تحت شخصا

قرار دربارى تشيع به وابسته قوماندانان از يا داشتند فرماندهى اينكهو روحى در لحاظ بودند ذهنى اى توانستند مرتبه نمى همچون در كه

مورد .گيرند قرار اعتماد عملياتى

Page 118: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

رهبر بر اظهارات در و شهيد اساس كه قرار قوماندانانى جريانبود داشتند، شده ريخته طورى ساعت برنامه عمليات طريق از ٣كه

در كه رهبرشهيد مخابره با اقامتگاه به شفر قرارداشت، مخصوصشد مى رسانيده عمليات هاى گروپ نيز آغاز و اطالع توسط عمليات

كشف گرفت گروپ مى عمل، در اما. صورت نيروهاى جريانباش، آماده اعالم محض به نموده پيشدستى توسط سيدهاشمى

و با مركزى، مخابرهء و راكت جى داكتر پيكا رگبار آرپى صادق منزلقرار مورد را مدبر در آن، نتيجهء در كه. دادند حمله نقاط جنگ تمام

آغاز كابل اندك، در و شد غرب استثناى وقت به كابل غرب تمامناظر، شيخ ايتارتاس ) آژانس در قرارگاه اسكاد، قطعهء( خبرگزارى

تيل، تانگ آزادگان، دشت در و قرارگاه رحمان قلعهء قرارگاه نزديكشد تصفيه ]قاضى فرهنگى ". كانون عدالت، براى عصرى نشريه

[.١٢شماره . رهبرشهيددر كودتاى مورد آنچه در ٢٣جزئيات نوشته نشريهء سنبله فوق

اگر كه است مسائلى نوشتند، شده، نمى آن در هرگز ما آنها جريانگرفتيم قرار از . نمى بايد كرد بناء تشكر بابه راه غير رهراون كه

را و رهروان راه رهبر به نويسنگان هرچند. كردند آشنا شهيد روشعدالت " نشريهء براى را ٢٣خونريزى "عصرى رهبر از سنبله ابتكارات

دانسته تاريخ دوشان به نوشته ودر ريسمان جاى نشريات و ها جاىرا خود اند جاويد حماسهء آن خوانده همان . بابه درست ناخواسته ولى

را اند چيزى ما نوشته دامان و از را كه آقاى گناه عليه اقدام تهمتدر سازند ٢٣فاجعهء مزارى مى پاك .سنبله

دقت نكته اين به است منحرف شود الزم نويسندگان عصرى"كهعدالت اعتقاد " ما امروز "و " براى و و كه دين به ندارند، باورى مذهب

و خود پنهان، خزنده قلم فرو پيكر بر را نيش تشيع برند مذهب آنها. مىداستان از گزارش تعبير ٢٣در بارها را سنبله دربارى كاربرده تشيع به

. اند كامال فهمند چون غير مى شيعه پيرو . است تشيع از كه شيعهاست تشيع است و مذهب مذهب اصل از . تشيع است عبارت شيعه

شيعهء بد و خوب افراد يك است ممكن دربار و بد كه جزوى منحرفو قرار ظالمان آن . بگيرد ستمگران كردن به شيعهء محكوم دربارى

نيست تشيع مذهب نمودن محكوم معناى به وجه كه . هيچ همانگونهفاسد مسلمان نمودن معنى محكوم نمى به اسالم دين ساختن محكوم

واژهء . باشد دربارى ولى است تشيع دربارى مذهب معناى :يعنى. بهتعبير اين به تشيع و مذهب شاهان مى مذهب براى گردد ستمگرانى كه

Page 119: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

دربار جنايات جعل خود، توجيه را تشيع توجيه مذهب مذهب آن و كردهباشد مى آنان زشت اعمال دكتر . گر كه مرتكب اشتباهى شريعتى على

بار نخستين براى وى كه بود اين را شد، تشيع دو مذهب تشيع شاخهء بهو نمود علوى تقسيم صفوى نظر . تشيع به يك ما البته تشيع مذهب

از برگرفته كه نيست بيش على مذهب يافته و( ع) حضرت گسترشائمه ساير و صادق امام بر و است( ع)توسط آن و تقسيم صفوى علوى

بود گرديد غلطى آن مرتكب شريعتى اعمال اگر. كه صفويه شاهانبا اى رابطه هيچ اند، داده انجام آنها زشتى بلكه نداشته تشيع مذهب

را مذهب گذاشتند سرپوش مى آن و كما. برروى سعودى شاهان اينكهخود معمر اعمال هم ليبى ديكتاتور به قذافى مى را انجام اسالم ناماز دادند اسالم روح بيزار كه اعمال مدعى ما و است آن توانيم نمى

دو كه وجود شويم اسالم محمد دارد دين دين دين ديگر و( ص)يكىو و . مستكبران شاهان يكى دين آور بلكه پيام توسط كه است همان

بشر به گرديد وحى دهند و ابالغ مى انجام ستمگران از آنچه انحرافاسالم را .است دين نامش كه دينى بگذاريم نه شاهان در و اسالم

نيز تشيع است مذهب .چنينگفت در ما خواهيم سخن آينده سطور در نوشتار اين اما. بارهءاز رهبر پيش سخنان متن يكجا را شهيد آن نموده نظر نقل و به

گرفت خواهيم در . سنجش مزارى از آقاى در يكى هايش سخنرانىبه كودتاى در ١٣٧٣جدى ٥تاريخ كابل ى سخن ٢٣باره اينگونه سنبلهاينها :" گفت كه است اين گرفتند واقعيت با تصميم نمايند كه پالن دولت

ما با و ما و دارند بر اينجا از را هماهنگى هاى در. كنند نابود را نظامىبا چند رابطه مسئله از روز اين شيخ حادثه، پيش از با ناظر جناب يكى

حاال كه است، قوماندانانى وزير بندى رود به مى با آنجا در. اكبرخانكنند مى جلسه انورى رود بعد. آقاى مى السراج جبل به انورى در. آقاى

سيد حال عماد همين زود : گويد مى نورالله پيش به تحولى فرصت ترينآيد در و مى ديگر ما كنار وحدتى كه ندارد ما با است آقاى. مخالفت

را حرف اين هم جلسهء در مشهد در فاضل گويد يك مى من. خصوصىاين كه قسمت در گفتم فرار بارهء در. اين كه هايى در وحدتى كرده

مسعود كنار كنم جناب نمى صحبت اند، منتشر . رفته يك. شده اسنادديگر وقت كرد مفصال خواهم قدر حاال اما .صحبت كه اين گويم مى

در محسنى كار آقاى آن حركت كند را داخل به مى هم فاضل آقاى كهوحدت حزب نظارت عالى شوراى رئيس مسعود با عنوان امضا آقاى

كند گويد و مى را ( مزارى) فالنى من: مى تشكيالتش و نظامى و را

Page 120: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

را در از هايش ولى برم، مى كار، بين اين و شما مقابل سادات حقوقها اخير ا ...بگيريد نظر در را قزلباش ى توطئه مورد در ى )ما ٢٣حادثه

بودم ( سنبله گفته دهم : كه مى توضيح شما كه - براى رسيد خبر ما براىشود مى گرفته كه است تصميمى يك همچو اينجا در . در كه بود مسلم

معامله وارد كه بودند شامل حركت از كسانى فقط گيرى تصميم اينبودند ص ... ]شده هويت، [.١٩٩و ١٩٤احياى

گفت همهء : بايد مثل هم مورد دراين مزارى آقاى حرف سخنانو جالب است هايش توجه دليل، . قابل بدون هميشه مثل مدرك، ايشان

را و شهود، سند، منطق و خرد چشم و گشوده را زبان مسئوليت، بدوناست نموده بيان خواست، مى آنچه و اينكه . بسته قبيل ناظر : از شيخ

رفت انورى نزد . پيش عماد سيد. رفت مسعود انورى چنين نوراللهرا . گفت قرلباش و سادات حق و كرد امضا پروتوكل مسعود با فاضل

و كذا و كذا و و از خواست آسمان قبيل را اين بافته با ريسمان همو عقول دهد تحويل مى مردم به و اذهان اتهام نسبت كه نينديشيده هيچو بينه خواهد ديگران مى و اثبات اطفال ها وگرنه بر ديوانه هرچه هم

گويند مى آيد شان را و زبان آنان هم مقدس عفو از شرع مجازاتگويند .نموده مى چه دانند، نمى بالغ، اما. چون مزارى عاقل، آقاى

و مكلف، اكراه راند اجبار، بدون مى سخن گونه منبر سنگر از و اينخدا و و حيثيت، آبرو، قلب، رسول دين هم مسلمان برادران هم امنيتخود را مذهب واقعا گيرد، مى تأثر نشنانه شرايط از .است آور سخت

رهبر يك در اساسى كه است جرئت، اين داشتن تقوى، عين و آگاهى،بگويد با بايد سخن صادقانه و رهبر اگر. پيروانش گفت را دروغ مردم

نمود، جهل به و عقل، با اغراى است خرد، كرده بازى مردم همه. حياتكه داريم در اطمينان اى توطئه در . نبود كار هيچ آقاى شفاخانه، من

در در و خانه انورى اكبرى آقاى و بهسود در هادى ايتارتاس آقاى آژانسدر مان همه بابهء كابل، فرمان به كه بوديم و خواب رهبرشهيد بزرگ

ها آمدند توپ غرش تانگ و به چرخش ها چين نبايد افتاد. به مى آنچهو و افتاد رفت آسمان به كودكان ى بر ناله عروسان خود، تازه سر

از نهادند تاجى خون ى .كاللهدر كه ديگرى اين موضوع است دقت قبل مزارى آقاى سخنان

اقرار ايشان كه دارند و است تنها اعتراف خبر كه ايشان شده به دادهاست :" بود تصميمى يك همچو اينجا كدام ". كه از خبر آن ندانستيم ما

بوده؟ خبر شايد. طريق بوده هم ناشناس شخصى توسط و يا. تلفنىشوخى تلفن پشت خبر . كرده كسى چنين مفسدى و مغرض انسان يا

Page 121: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

نيست . آورده معلوم در .هيچ مزارى جناب خون ولى ريختن توجيهو نظامى غير انسان و نفر هزار ٢٧هزاران و كشته بيش زخمى آوارگى

و از نفر هزار يكصد از كابل و غرب خرابى و اضرار خانه اقتصادى مخصوصا روانى، هاى و ضربه فاجعهء بركودكان يك توجيه براى خالصه

بسيار انسانى و عظيم تفاوت گويد خونسرد بى ما :" مى خبر براىاينجا رسيد مى همچو كه گرفته كه است تصميمى جلو ما... شود يك

را گرفتيم روز از توطئه در بوديد شاهد شما. اول چنان اينجا كه آنو كشى جنگ نيامد آدم كه ".پيش باشد راست مزارى مرحوم سخن اگر

است شرعى و عقلى و منطقى آيا بود، داده خبرى چنين او براى كسىشود؟ ريخته خون همه اين گزارش يك براى فقط گزارش . كه كسى چه

ياتلفنى؟ . داد؟ يا . حضورى داشت؟ و سند. شوخى؟ جدى چه .مدركبود؟ . عادل؟ شهود. صوت؟ و تصوير. عكس؟ دوست. گزارشگركه

داد . ما؟ نمى گزارش ما؟ . كه نبود . دشمن قبول قابل گزارشش .كهگزارشگر داشت؟ آنگاه صفت بود؟ . چه چند. بلى اگر. عادل

بود؟ . نفرعادل؟ خبر از گذشته. فاسق را اينكه بدون فاسق عاقلى هيچفرمايد مى مقدس قرآن پذيرد، نمى :" دليل بنبأ فاسق جائكم نوا ان فتبي

تصيبوا ان نادمين قوما مافعلتم فتصبحواعلى انسان اگر: يعنى" بجهالةرسانيد، فاسقى خبرى تان و براى بخواهيد بينه و بر تا اثبات قوم

نا و گروهى، يورش فردا حق كرده نشويد تعرض مرحوم. پشيمانگويد مى در بوديد شاهد شما:" مزارى آدمكشى اينجا كه و جنگ آنچنان

نيامد منظور ". پيش كه دانيم از نمى جنگ " ايشان چگونه" آنچنانبود؟ چندآدم؟ از و جنگى كشى، در . آدم كه دانيم مى را اين ولى

از ٢٣كودتاى احصائيهء تا آغاز سنبله طبق و فرجام، سرخ صليبمرز دوكتوران و )بدون نوشته نويسندهء به اسطوره تحقيق كتابو هزار ٥متوسط حد(شكسته و ٢٧مجموع در كشته كشته تن، هزارشدند از و زخمى خانمان نفر هزار ٦٠بيش جنگ باز. بى چنان آن هم

بود ايشان دلخواه طبق نيامد كه . پيش است واقعا لنگ تيمور. عجيب"كتاب در تيمورجهانگشا است "منم در :" نوشته مى من كه شگفتم

خود كه كنند، با را پرستان مى مست مى جام به شمشير چرا نوشيدنگيرند؟ نمى وارد و دست خونريزى شوند؟ كارزار براى :بدانند تا. نمى

از ناشى يكصد مستى تر بار جنگ، بخش از از لذت ناشى مستىشراب

از [." ١٨٢ص ".]است خود من دشمنان خون مى ريختن لذترا .برم لذتى از همان ديگران كنند كه مى ادراك شراب ص". ]نوشيدن

Page 122: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

كليد [. " ٥٢ خونريزى كه فهميدم و من است قدرت عظمت ".تحصيلتيمور [.٧٦ص ] كه امر در وقتى به را امير آغازجوانى مردى از ياخماق،

ختاى "طائفهء زد " قره گرديد گردن لذت غرق مشاهده :" چنين وقتىفوارهء مثل كه منزل كردم آسمان " اميرياخماق"بزرگ طرف به خون

رفت، كردم مى كسب عجيبى [.١٥ ص".]لذتدر از اظهارات گونه بسيار اين كتاب و آن است است آمده عجيب

از بعضى و كه هروئين چون ريختن خون و جنگ به ها مورفين انسانشوند معتاد رسند از و مى مى لذت اوج به خون قصد . ريختن البته

شهيد به را توهين هم . ندارم مزارى بزرگ حقيقت يك كتمان ولى قابلدر كه در نيست ايشان كه مدتى بودند، تمام سخنرانى كابل يك حتى

غير نكردند از براى نصر از و جنگ سازمان تا طلبگى حزب و زمانتا با وحدت، و شهادت و پرخاش ديگران خشم به نسبت بدگمانىكردند . زندگى

داشتند قصد اكبرى و اسالمى حركت كه مزارى آقاى ادعاى مورد :دردليل همين به و بردارند كابل غرب از را وحدت حزب نيروهاى و ايشان

چند شد، گرفته آنها گردد جلو مى مطرح از سوال آقاى كه راه رهروانشود مى خواسته و با تا مزارى را دقت آن دهند هوشمندى آن . جواب و

است اين ها :سوالبهتر - ١ در نبود آيا وحدت حزب نيروهاى تمام و مزارى كمين آقاى

گران تا توطئه نشستند، بر مى كارى هاى ضربه آنان، اقدام محض بهوارد پيكر مثل شان توطئه سران را جاويد و انورى، اكبرى، نموده،

در نموده، تا مالء دستگير كردند مى محاكمه ديگر عام براى عبرتىگرديدند؟ مى .خائنين

در -٢ كه هايى حركتى قيام آن اندازيى با ٢٣راه مزارى سنبله آقاىكردند، از همكارى يك بودند؟ كدام اسالمى حركت قمبر، آيا. قوماندانان

مدبر، شاجان، صخره، رحمان، كرم، سرور، قدم، صابر، قضوى، صادقماما پايدار، عباس گوهر، جواد، حبيب، شيركاراته، پغمان، على حسينى

با ابوالفضل، ديگر برخى و همكار ذاكرى، مزارى ؟ آقاى .بودندتا جنگيدند نامبردگان مزارى آقاى مهاجم نيروهاى با فشنگ و آخرين

آخر دستگير يا در مزارى آقاى نيروهاى دست چون و به شدند، زندانىو شير از يا كاراته از پس گريدند شكست متوارى كابل ديگر غرب چون

حركت قوماندان دلير با يا و هاى قهرمانان شكن و گلوله به صف بابهپايدار عباس چون تپيدند، نكرده با اينها اگر. خون همكارى مزارى آقاى

نكرده )بودندى در ديگر( بودند كه با قوماندانى كه نبود اسالمى حركت

Page 123: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

شوند همكار كودتاچى آگاه، .نيروهاى هاى قوماندان آن پس مردم تاو ضمير دوست ها روشن كى اسالمى مزارى بودند حركت آقاى نه كهبود از تازنده و آنها نامى بعد گرفت ايشان راه رهروان آيا. وى؟ از نه

و از ممكن نظرعقل كه خبرى آنهم خبر، يك گزارش محض به شرعگردد، بسيارى هاى خون ريختن موجب به است دست كه است درست

و شد را خون اقدام بودند؟ هايى وى وحامى دوست همواره كه .ريختكه نامهء خبر در يعنى ٢٣كودتاى از بعد روز ٣وحدت در :سنبله

منتشر ٢٧ و سنبله نظامى خونين كودتاى انداختن راه دليل گرديد،سوز كشتار ستم حزب قهرمان نيروهاى توسط را مردم اسالمى وحدت

بودند نوشته نظار :" چنين شوراى به نزديك منبع در سياف، اتحاد و يكبا اسالمى، تماسى وحدت حزب در شد آور ياد خبرگزارى توطئه كه اين

كودتاى ) از شوراى( سنبله ٢٣تصميم اى عده اتحادسياف، افراد نظار،شدهء اسالمى فروخته از عناصر نيز و حركت النفس، حزب ضعيف

داشتند اشتراك اسالمى مشترك، بود قرار و وحدت عمليات طى از كهنيروها گوناگون، را و جوانب اسالمى وحدت حزب حمله مورد مواضع

سنبله٢٧ تاريخ، ٥٨٧خبرنامه روزانه حزب وحدت، شماره ".]قراردهند١٣٧٣.]عجيب، با توجيه ها اين سوال گردد اين مى آن مطرح منبع" كه

نظار شوراى به بود؟ سياف و نزديك از تا چرا. كه بيش كه ١٨كنوناز گذرد ٢٣فاجعهء سال مى بابه هنوز و سنبله راه آن پيروان مزارى

را و كشتار حماسهء خونريزى و خلق برابر جاويدان در شكن ذلت قيامخوانند، مى دربارى از تشيع تا نامى نشده برده كذايى منبع همه آن

تا بدانند حد كه باور چه ؟ اطمينان و قابل منبع، آيا. است يك گزارشاز مزارى، افراد آنهم آقاى كه دشمنى از با همان به آنان سال ٣نزديكتا يعنى ر د(سنبله٢٣)كنون پيش بود نبرد شورى :" حال به نزديك منبعگردد " سياف اتحاد و نظار واقع مزارى آقاى قبول قابل توانست چگونه

در و خونين جنگ چنين به بگيرد؟ ٢٣تصميم اگر. سنبله چنين واقعايا تلفن توسط آيا كسى بود، داده خبرى چنين آقاى حضورى جناب

نبرد گمان ايجاد مزارى براى و كه اين شقاق شيعيان فيمابين خونريزىو را خبر كرده جعل دروغ به فورا كه باشد، رسانيده ايشان سمع به

كار به و دست جنگ انداخت؟ و كشتار شده راه كه . ويرانى معتقديم ماوحدت، حزب ى خبرنامه اندركاران دست و است دروغ بيخى ادعا آن

بر مزارى آقاى ى قومانده به وحدت حزب نيروهاى تعرض و توجيه براىبودند كرده جعل آنرا اكبرى، مقر و اسالمى .حركت

Page 124: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

برآن اسناد عالوه اصطالح به فتوكپى مزارى آقاى كه خيانت وقتىو اكبرى، را كاظمى، جلسهء فاضل وحدت، به حزب مركزى شوراىتكثير كرد، انتشار و جهت سيد مطرح آقاى حسينى باقر محمد جناب

بغالنى ) ميدانى پرسد از( فعالحسينى مى استاد : ايشان اصل!. آقاىها . است كجا اسناد فتوكپى اعتبار اين پاسخى . ندارد كه مزارى آقاى

و ماند نداشت از " ى. م "آقاى. خاموش شوراى عرفانى اعضاىوحدت، حزب را بنياد نشريهء در مركزى مزارى آقاى سكوت وحدت،

نويسد مى شاهد خداوند:" چنين استاد متعال كه هست، مزارى قضيهاز بر لب لب و روى و با نداشت ايشان كردن نگاه خيره سكوت خيره

ديگران، كاغذها متقابل در آن آنكه گرفته آنها انتشار بارهء بى تصميمىشدند شود ها و جمع ديگر صحبت مسايل شد به بنياد وحدت،".]كشيده

آقاى [. ٥٩شماره و اينك حى در حسينى بغالن شهر حاضر، خمرى پلكند مى را و زندگى داستان بود همين كرده حكايت هم من اگر. براى

از واقعا مزارى، ها آقاى فتوكپى آن مى جعل هم ششم صنف طفل كهرا تواند آن اعتبار، چند آيا نداشت، خبر كند جعل مثل بى فتوكپى برگه

و دليل توانست كنندهء مى خونين توجيه جنگ باشد؟ ٢٣در آن .سنبلهاگر باز اسناد استناد با هم آن بر فتوكپى، به اكبرى مجوزحمله آقاى

شد، اسناد مورد در صادر فتوكپى حتى كه اسالمى اصطالح حركت بهوجود هم و به چرا نداشت، توطئه يازيد؟ حمله دست .تعرض

طالبان برابر در مزارى آقاى گيرى موضعدر مزارى از آقاى محاصره باز حين اميد هرطرف با هم صلح

را نمى .داشت طالبان فكر مسعود و ربانى با آشتى مورد در اصال ولىدر . كرد ى مزارى تاريخ راديو با خود مصاحبه به كه سى بى ٢٦بىپرسيد از ١٣٧٣بهمن /دلو اگر وى بر كه كنند طالبان حمله چه شما

داد . كرد؟ خواهيد شود فكر" :پاسخ جنگ كنم منجر . نمى به مذاكراتاساسى حل راه شود يك هستند، . مى اين خواهان همه يك چون كه

در بيايد صلح بر و افغانستان هاى حكومتى در پايه همه كه آن وسيعباشند از از. شريك هم طالبان جهت حمايت اين ملل سازمان طرح

مكرر ما. كرده كرديم هم بيايد فكر. حمايت پيش جنجال كنم ".نمى[.١٣٧٣ دلو ٢٦راديو بى بى سى، برنامه شامگاهى ]بود لوحانه ساده بسيار طالبان به نسبت مزارى آقاى نگرش گونه .اين

كرد مى فكر چنين او متأسفانه از . اما پس مزارى از آقاى محاصرهبا هرطرف، مذاكره را باب حملهء طالبان آقاى جهت عليه مشترك

مسعود با شايد تا گشود مسعود نيروى طالبان كوبيده، را همكاريى

Page 125: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و ربانى مسعود حكومت آقاى بردارد از را حاكميت طالبان . كابل ولىبا بر همكارى نپذيرفته را مزارى مى آقاى تأكيد عمومى سالح خلع

گفتند . كردند مزارى آقاى به وارد : طالبان جنگ بدون كابل زمانى غربشوند به مى وى اسلحهء كه تمام جنگ، بدون و و آرامى سنگين سبك

را وحدت كند حزب طالبان يك در. تسليم زمان سر همين به هيئتسيد الله آيت با پرستى فاضل گفتگو ابوالحسن تا طالبان به كردند

نكنند حمله است نشين شيعه اكثرا كه كابل گفتند . غرب به: طالبانكنند نمى حمله در شرطى كرام طلباى با كه مزارى آقاى غزنى كه

است، را جنگيده كابل گويد غرب غرب . ترك ترك به مزارى آقاى ولىنشد و كابل راضى سالح با و خلع مشترك تهاجم عليه روى طالبان،

پا ربانى مى حكومت كرده خلع تا: گفت فشارى وى مخالف نيروهاىنشوند، خود او سالح نخواهد را سالح تاريخ . داد تحويل به مزارى آقاى

با در ١٣٧٣اسفند /حوت١ سى "راديو مصاحبه بى امروز: گفت" بىما كه كه است ها با سومين طلبه كرديم گروه به تا و صحبت نتيجه حال

است نرسيده پا آنها. جايى شان مسئلهء حرف سر سالح فشارى خلعاست در در و عمومى كه شرائطى طبق رابطه حاكم اين كابل غرب

تا ايم حاال است نرسيده توافق دارد اما. به ادامه ما آنها. مذاكره مى بهرا : گويند همه مى كه سالح و . كنيم خلع سياف طرف طرف چون

بار ما با مسعود، تا جنگ سيزده مشكل را آنها كردند، نكنند، سالح خلعما خود است شامگاهى".]بدهيم را سالح برنامه سى، بى بى راديو

[.١٣٧٣حوت ١اشغال را كابل غرب طالبان اينكه از پيش خواست مى كه مسعود

تاريخ به آورد، در خود تصرف به آنرا را ١٥كنند، شديدى حمالت حوتآغازكرد وحدت شديد در. برمراكزحزب جنگ چند اين طالبان كيلو كه

تر متر طرف خيرآباد در آن هاى تماشا ريشخور و تپه بودند، به نشستهشد وارد مزارى آقاى نيروهاى بر سختى در . فشار مزارى مصاحبه آقاى

از با سى بى از بى بااستفاده موشكى ى اسكاد حمله هاى موشكگفت نموده تهديد را مسعود دوستم، جنرال دوستم از:" توسط جنرال

مسعود كه كند زياد خواستم مى السراج، . شرارت و چاريكار، جبلرا خود بزند خيرخانه آمادگى هم دوستم جنرال داد را كه اگر. نشانمسعود نشد، شرارت گويم كم اسكاد :مى كند كه شليك بى".]را بى

شامگاهى، برنامه حوت ١٥سى، از [. ١٣٧٣ دوستم جنرال دور ولىبر و دستى داشت نشتافت آتش مزارى آقاى كمك .به

Page 126: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

با در مسعود فشار از جنگ مزارى آقاى و نيروهاى هوا زمينبيشتر مزارى . يافت شدت آقاى نمود چون ديگر احساس نيروهاى كه

در مقاومت تاب مسعود برابر وى نيروهاى خلع ندارد، را حمالت بهنمود موافقه وحدت حزب نيروهاى خواست از و سالح وارد تا :طالبان

آنجا شده، كابل خود را غرب تصرف مسعود تحت عليه و گرفته ربانى ووارد شوند سياف خواست شهيد.عمل مى كابل : مزارى غرب اگر

مسعود دست به نه كند سقوط طالبان دست به بايد كند، .سقوطاز بخشى كه دانست مى بودند مزارى هايى وهابى همان كه طالبان

و مردم را در هزاره شيعه دانستند مجموع، نمى چون . مسلمان ولىمسعود به حمله حاضر بودند، آمادهء پرداخته سنگينى بهاى مزارى آقاى

حزب تا شد، نيروهاى شده، داخل كابل غرب به را طالبان خلع وحدتنمايند مسعود سالح كه شرطى را و به بدهند ربانى لذا. شكست

با سريعا بر طالبان مبنى مزارى آقاى حزب موافقت نظاميان سالح خلعتاريخ وحدت، نيروهاى ١٧به از بخشى شده، داخل كابل غرب به حوت

را وحدت كردند حزب سالح ها و خلع جنبشى سالح خلع به طالبان نيزاز پس حكمتيار فرار كه الدين و گلب سروبى سوى غرب لغمان، به به

در و كابل، سالح خلع را أنها پرداخته بودند، آمده مزارى آقاى پناهيعنى خود رهبر نزد نموده، فرستادند : دستگير قندهار، به عمر محمد مال

از و سالح بسيارى خلع طالبان توسط هم وحدت حزب نيروهاىو در. گرديدند تحركات حزب جا اين ى اسلحه گيرى تسليم و ها جايى به

طالبان و مسعود نيروهاى بين طالبان، توسط چهل در وحدت حوالىو هاى ستون در نزديكى سختى جنگ طالبان داراالمان كه گرفت

ريشخور به خورده خيرآباد، و شكست هاى كردند عقب تپه .نشينىبر مسعود فشار يافت همچنان ادامه مزارى طى . نيروهاى مزارى آقاى

از اى در نامه طالبان عمومى قوماندان خواست محاذ مالبورجان كابلاسلحهء را كه وحدت بدهند حزب توان تا پس وحدت حزب نيروهاى

با مسعود مقابله باشند را حمالت خلع . داشته به نپذيرفته طالبان مگرباز وحدت حزب عمومى كردند سالح پافشارى آقاى . هم ى نامه متن

و شده بردارى عكس مالبورجان به در با مزارى مزارى آقاى امضاىتجاوز "كتاب اينگونه "مقاومت و سالهاى انديشمند، اكرام محمد نوشته ، و است نشر چاپ :گرديده

تالى بسمهبورجان مال آقاى و !. جناب عليكم ...السالم

Page 127: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

شما به شما : گفتم قبال ما از كه توانيد سنگرهاى نمى هم حاال. دفاعشما حاضريم، ما كه هاى از بگذاريد، ما اختيار در را سالح ما كه مردم

كنيم با حاضر. دفاع كه مردم، هستيم درمقابل همين دفاعى ى جبههنظار بدهيم شوراى تشكيل ما . ربانى رسد هيئت مى مواضع. خدمترا آنها داريد، اعالم خويش را كه كابل كنند غرب مى .تصرف

مزارى عبدالعلى ١٣٧٣/١٢/٢٠

سفير مزارى تالش آقاى خروج براىبود شده خطرناك خود . وضعيت كرده آمادهء را طالبان حمله

كابل، . بودند غرب گمان سقوط رسيد هرلحظه مى نظر به و رفت مىارگ سوى به باال باغ و دهمزنگ راه از كابل غرب تصرف با طالبان كه

كنند پيشروى كابل شمال و شرق بخش و جمهورى رياست لذا. رياستما و جلسات دائر فشرده روزه گرديد همه دو حوت، ١٩روز دو. مى

از روز غرب قبل در جنگ در كابل، واقع بچه، غالم رحيم گردنهء خانهءباال رضا باغ غالم آقاى كه داشتيم سفير جلسه جمهورى حدادى؛

از آمده، جلسه به ايران اسالمى شديدا كابل غرب اظهار وضعيتگفت نموده در :نگرانى مزارى قرار محاصرهء آقاى و كامل گرفته

وجود مقاومت سالح . ندارد امكان خلع طالبان توسط اكثرا نيروهايشاند بر . شده خود هيچ طالبان نخواهند مخالف رو از. كرد رحم جان اين

در هم مزارى مأمور . است خطر آقاى كه من كنم شما با شدم .صحبتها گذشته همه است شود خوب از . فراموش و حفاظت مردم جان مال

باشد شما و ما همهء وظيفهء شما . مى موافقت نزد اگر من باشد،را ايشان رفته مزارى با آنجا از آقاى نموده، كابل خود خارج شرق به

با . بياورم داكتر من كه كردم زننده و سخت هاى صحبت حدادى آقاىنيامد خوشش مسعود . عبدالله آقاى گفت سپس حدادى آقاى اگر: به

باشد با اجازه و من كنم صحبت را سپس دوستان شما نتيجه خواهم بهديگر . گفت اتاق به شد حدادى مسعود و رهنمايى آمدن آقاى موضوع

را مزارى گذاشت با آقاى مشوره به اكبرى، . ما و كاظمى، آقايانبودند موافق گفتم تنها. انورى و : من اطمينان تأمين هيچ براى تضمينى

توانيم نمى داده كابل شرق به وى درانتقال مزارى آقاى زيرا. امنيتتاريخ در زد ٢٣ايشان كودتايى به دست خشم سنبله موجبات كه

ما نمود را مجاهدين از . فراهم است تا مسير ممكن كه دهمزنگ، جايى

Page 128: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

گردد مى برسد منتقل وى به ما . آسيبى وقت بود آن نخواهيم .مسئولمسعود شد از آقاى ناراحت سخن با . اين گفت ولى نام: خونسردىدار را خود و لكه كنم را نمى تاريخى پذيرم ننگ راضى اگر. نمى

خود من و هستيد، گيرم مى مزارى آقاى خواست امنيت او كه هرجايىو كنم مى در اگر منتقل به نداريد، سفير قبول رد خواست مى جواب

گفتم . دهم و بد منظور: من در از تنها نداشتم مزارى آقاى شرق امنيتداشتم هراس او شما اگر. كابل كامل من به را امنيت گيريد، مى عهده

كنم هرگز نمى را . مخالفت حدادى آقاى مسعود، آقاى خواسته آنگاههمه : گفت هستند دوستانم مزارى آقاى آمدن كه . موافق هرجايى

كنند، مى انتخاب كنيد همانجا ايشان به و منتقل من وى، امنيت تأمين ازدهم شما مى افراد :اطمينان توسط كه وى مورد كامال امنيت اعتماد،

شود مشورهء . گرفته تا ولى كه است اين براى من مزارى آقاى تصميمخود، سكونت و محل مطمئن محل كه ايران سفارت بود در است امن

باشند و داشته اگر . باش يا آنگاه مزار به برود، خواست با باميانشما هليكوپتر همراه خودم فرستم اختصاصى اظهار . مى حدادى آقاى

برود تشكر كابل غرب به گرفت تصميم در . نموده و اثر ولى بارى گلولهجنگ، و بر لذا. نتواست شدت نفر گشت يك آقاى افراد از همراهآسمايى مسعود كوه تلويزيون ) به با باال( كوه توسط شده مزارى آقاىدر بود مخابره گفته شده، تا : تماس ايشان از كه آمده با آنجا دهمزنگ

بيايد سفارت تا ايران، سفارت مزارى . موترهاى آقاى متأسفانه ولىو بود نپذيرفت داده جواب حدادى آقاى به : به من تسليم مسعود كه

و شوم دهم نمى مى ادامه جنگ كردند تا. به حمله طالبان پيش و اينكهنبايد آمد آمد آنچه مى زمانى . پيش مزارى آقاى گيريى موضع اين

حكمتيار كه گرفت را صورت و رها چهارآسياب بود دوستم كرده جنرالاز طالبان نفع به خود هم هوائى گرفت كار قواى .مى

تذكر به بعد الزم كه و از است وحدت حزب شدن آقاى تسليمو طالبان به حزب مزارى نيروهاى سالح خلع براى مزارى موافقت

طالبان، توسط مسعود وحدت خود آقاى كابل، بر را حمالت غربطالبان تا كرد تر شديد و بيشتر دست به كابل غرب اينكه از پيش

كند، جا سقوط خود را آن تصرف هنوز در به و حزب آورد مقدم جبهاتكارته جبهات چون و ٤وحدت سخى، كارته دهمزنگ، اسلحه ، سيلو،

مردانه برابر در و داشتند و مجدانه مسعود، مى نيروهاى مقاومتنبود هرچند. كردند قوى سابق مثل شان .مقاومت

Page 129: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

م آقاى .ن. حكايتم با . ن. آقاى نامش نخواست شود، كه نوشته براى صراحت

از روز نگارنده، و و آن حدادى در ماجراى مزارى آقاى به وى ى نامهمالموى ٢٠١٢اكتوبر ٢١برابربه ١٣٩١عقرب ١تاريخ شهر در ميالدى

ذيال كه كرد حكايت است به سويدن، آمده مذكور، . نگارش آقاى البتهكرد مي فعاليت اسالمى درحركت پدرش با از .قبال پس تشكيل ولى

وحدت، پيوست حزب حزب آن ى و به حادثه از در ٢٣پس جناح سنبلهقرار اكبرى و آقاى سيد گرفت الله آيت فاضل همراه ابوالحسن

نمود مى كرد او. همكارى حكايت رضا :" چنين غالم آقاى كه وقتىو اثر در نتوانست، ايران، سفير حدادى، برود كابل غرب به جنگ شدت

از هايش با صحبت مخابره نيز طريق مزارى نداشت، آقاى اى نتيجهاز يكى مرا توسط نمود پيدا دوستانم، دعوت ايران سفارت به .كرده،

نزد سفارت به رفتم من تقاضا از او. حدادى را كرد من اش نامه به تابرسانم استاد را نامهء. مزارى اى كرد سربسته تسليم من از به كه

و نداشتم خبر آن از . ندارم مضمون جنگ شدت اثر در راه چوننبود، كابل غرب به رفتن امكان سيلو، و لوگر از ناچار دهمزنگ و سرك

با از چهارآسياب، طالبان آنها ميان شبيه حوالى لباس در گذشته،خود ٢٠ظهر از بعد ٢ساعات مقر حوت به در را مزارى ٣كارته آقاىدفتردار . رسانيدم از سيدعلى مزارى بود آقاى من از و دوستانم آمدن

روز در پرسيد خطرناك، آن گرديده جان : متعجب اين در چرا!. بولهخطرناك آمدى؟ وضعيت كابل غرب استاد :گفتم. به اى به نامه مزارى

دارم سفير از داد . ايران اطالع مزارى آقاى در . به كه گپ ايشان حالدر نامه زدن آمده نزدم مخابره، در خود سخنان ختم از پس بود، مخابره

و گرفت نگفت . خواند را برايم چيزى گفتم . اما مزارى آقاى جناب: بهو با چرا!. استاد ربانى كنيد مسعود دولت نمى يكجا با تا. مذاكره هم

جلو بگيريد؟ شده، را گفت . طالبان مزارى را : آقاى مردم چه جواب؟ گفتم .بدهم هميشه و : كه شما مسعود ربانى با اگر. هستند دشمن

كنم، ائتالف در و آبرو آنان از حيثيتم مردم خواهد بين .رفت بينساعات بدتر از بعد ٣/٣٠حوالى وضعيت و . شد ظهر، برخى سيدعلى

كردند از ديگر خواست در مزارى ترى از: آقاى امن جاى به خود منزلشود و او. منتقل پذيرفت ح : گفت هم منزل به رويم . ر .پس البته. )مى

واضحا ندانستم صالح من ولى گفت من به را شخص آن كامل نام ايشانبا .( نگارنده.بنويسم پر خود چيزى بوجى يك سيدعلى فقط و از نگرفتند

بكس كلدار وسه را پاكستان گفت استاد. آورد ديپلومات بكس: مزارى

Page 130: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

خورد ها مى چشم آنرا . به كنيد در پول جاى نيايد تا. بوجى چشم .بهپر همه ديپلومات هاى . بود دالر از بكس دالر احتماال مليون خالى را پنج

انداختند بوجى يك به نامزد . كرده تازه كه بود، سيدعلى من شده بهيك مشهد اگر: كفت نامزدم براى از رفتى خريده به تحفه من جانب

بده بدهد تا!. مادرش نامزادم بدتر . به اوضاع سيدعلى شد، چونوضعيت، برو اينجا از!. جان ( پسرخاله) بوله: گفت بدتر كه مى مرتبگفتم . شود روز در: من كجا اين شما . بروم؟ خراب، همراه هم من

رفت را . خواهم تفنگ گيت شده، ناراحت كفت سيدعلى اگر: كشيدهبندم مى رگبارت به گفتم با. نروى جان : شوخى مرا باشد خير!. بوله

و . !نكش روم شوم مى نمى شما با از لذا. مزاحم شده آنجابيرونو هزار خود زحمت آباد را دروغ، دوغ را به شب يكى در رسانيده، منزل

روز از به گذرانيده، سنت اهل دو ٢١آشنايان كابل حوت شرق به بارهاز صحبت آمده باسفيرايران مزارى آقاى ندادن وجواب نامه رسانيدن.[.ن. ختم سخنان آقاى م".]كردمتاريخ مور ١٣٧٣( اسفند)حوت ٢١به چون غرب و طالبان، به ملخ

از ريخته، برچى كابل تصرف تا دشت آسا برق را دهمزنگ هاى نزديكىرا . كردند مخابره مسعود، و فهيم آقايان چينل از كه دادم، من مى گوش

كابل، جنگ قوماندان فهيم؛ تلويزيون از آقاى با ( آسمائى) كوه مرتبخالد به شبكهء ) مخابره، آمرمسعود نام كرد صدا( مخابره كه: مى

تا اند طالبان رسيده دهمزنگ ها . حوالى بچه كه بده كنند اجازه .جنگهمينطور تا وگرنه مرش خواهند مرش جمهورى رياست اما. رفت قصرحل مسعود اميد هنوز ظاهرا و داد نمى جنگ فرمان و كرد مى تعلل

داشت طالبان با گفتگو طريق از را ى .مسئله اجازه بدون ناچار فهيم،امر را مسعود، امر جنگ تحت نيروهاى و . كرد صادر خود به حمله جنگ

آغاز طالبان باالى شدت به استقامت، چند از فهيم، نيروهاى .گرديد ىبودند، با طالبان، آمده پيش كه سرعتى مواجه با همان سختى شكست

با از شده، سنكين تلفات به دادن گريخته، سرعت همان با كابل غربو كابل خيرآباد، و ريشخور جنوب هاى كردند تپه نشينى .عقب

ديگر از روز در سوى مزارى ١٣٧٣اسفند /حوت ٢١همان آقاى با ،تعداد و از يك وحدت، فرماندهان حزب ازغرب مسئولين خروج جهت

و از دور كابل طالبان، شدن حاكميت ى خواست حيطه طور :مى بهو مسير از ناشناس، خود گلباغ ديگر، مسير يا و للندر يا را چهارآسياب

رسانده باميان احتماال ترى امن جاى خواست به مى گويا آنجا : و دور ازخود جديد ى آغاز را مبارزه هردو، يا و مسعود يا طالبان ولى. كند عليه

Page 131: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و در گلباغ و حوالى شناسائى طالبان توسط چهارآسياب به نرسيدهطالبان . گرديد دستگير سخنگوى نيازى؛ عبدالمنان شب طريق از همان

كرد راديو اعالم سى بى در : بى طالبان اسارت به مزارى آقاى آمده كهاعالم، . است و باعث اين ما تأثر تأسف ى مزارى گرديد همه آقاى كه

پيشنهاد ما به سوى به و نكرد گوش نيامد و سفيرايران كابل و شرقدر و اينك رحم بى نيروهاى شده خونريز دست اسير و گرفتار طالبان،عضو . است كه خيل تره و مولوى اسالمى و حزب ربانى آقايان دشمن

رهبر بود، مسعود محمدعمر؛ ازمال اى نامه خواست طى تا: طالبانرا مزارى ى . كند آزاد آقاى ترجمه ولى پشتواست زبان به نامه اصل

نويسيم مى طورفشرده رابه آن :درىتعالى بسمه

سيدآغا مولوى١٣٧٣/١٢/٢٢تاريخ

الشريف الحديث خيل .المدارس.شيخ .تره

محترم !.دوستان ديگر و عمر محمد مال:ارجمندانو عليكم و رحمة السالم .بركاته الله

كرام، طالبان كه يافتم را اطالع مزارى عبدالعلى كرده دستگير محترماستاد . اند ما چون با تا ما. است متعهد شما و مزارى كنيم مى تالش

خود مزارى استاد شما با را سنگرهاى عليه سنگرهاى ساخته يكىچون دجال، زودتر لذا. بجنگد سياف، و مسعود، ربانى،: دشمن هرچه

كنيد مخابره چهارآسياب را استاد تا به نزد آزاد مزارى روان كرده مناست كنند ضرورت يك برسد، اگر. كه ضررى كدام مزارى استاد من به

شد شديدا خواهم ديروز . ناراحت دجال؛ ١٣٧٣حوت ٢١من دشمن عليهو مسعود، كردم ربانى، اعالن ".سياف،

.احترام با الحديت خيل . شيخ تره .مولوى

سيد مولوى ى نامه نيست و معلوم يانه رسيد مالعمر به خيل آغاترهو فرهنگ بى ضد خود اسير وجدان، بى طالبان هاى شكنجه زير را

تاريخ به گرفته، رگبار ١٣٧٣حوت ٢٢انسانى شهيد به .كردند بستهبه تنها نويسم، مى مزارى مرحوم عليه مطالبى نوشتار، اين در اگراين ايشان مجاهدين، حكومت و جهاد دوران طول در كه است دليل ايناول در را آنها از بخشى كه نمود، متهم ها تهمت انواع به را حقير ى بنده

Page 132: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

سال تاريخ ١٣٧٣خاطرات در بدنامى و اتهام رفع براى من و نوشتيمرا ايشان اشتباهات برده سوال زير را مزارى مرحوم هاى كاركرد آينده،

خودم ) ى عقيده به اقل سازم ( ال مى .برمالاز تا حال برايم كه از مشكلى مانده، الينحل مرحوم كنون پيروان

را ايشان سخنان آخرين كه نيز مزارى دريوتيوب و اند كرده چاپاند مانور و گذاشته آن دهند، روى جواب مى وارم اميد و پرسم مى

در بخش شوم قناعت قانع دو . يافته از نخست شخصيت دو خاطرهسردار كشور؛ و محمد معروف مسعود احمد داودخان كرده شاه نقل

را مزارى آقاى سخنان متن خود سپس سوال خواهم را نوشته مطرحكنند .ساخت مى در نقل چون خلقى، ١٣٥٧ثور ٧روز كه كودتاگران

را قصر افغانستان جمهورى قرار تحت رياست داود بمباران خان دادند،چند با خود از تنى گفتگو وزراى و در مشغول خلق رهبران پرچم، بارهء

كارمل، تركى، محمد نور :چون بود، و ببرك روز ديگران يك پيش كهبود دستگير انداخته زندان به فهميد داود. نموده اينكه محضى به خان

گفت كودتا وزيران به جا شما: شده، همين من و و برويد مانم مىكنم مى .مقاومت

تاجيار، الرحمن گارد فضل اپراسيون خان، داود محمد آمرخود نويسد از را خاطرات مى ديدارش به :" آخرين که باري آخ��رين

بگ�يريم، ه��دايت گ��ارد ص��احب ق��وم��اندان از تا رف�تم گلخ��انه قص��رج�مه���ور ص�احب رييس خان ) اتف�اق�ا داود ديدم (محمد ه�مين . را در

آم��ده، نزدم م��اليه ص�اح�ب وزير و داخ�له ص�اح�ب وزير وقتخ��واس���تند گفتم . م�ع�ل�وم��ات ش���ان "براي م���انند : وض�ع�يت

است ج�مه���ور ". س���ابق ص��احب داوود )رييس م�ح�م�د به( س��ردارف���رم��ودند چ�نين و ش��دند نزديک "م��ن اس��تيد، ! بچ��يم: ج��وان

ک�نيد تس��ليم را خ��ود ام . برويد، گ��رفته را تص�ميمم اين ." م��ن درجان صاحب گ�ارد )اثناء گ�ف�ت ( ق��وم��اندان برايم ص��احب : "نيز رييس

اس�ت گ�رفته را خ��ود تصميم س��الح . ج�مه���ور خ�ل�ع را قط�عه برويدک�نيد تس��ليم را خ��ود و دهم ".]ک��رده بخش س�نگ، س������ياه صبورالله

بهار باران گلوله آن [email protected] [.وانديشمند محمد در از اكرام راديوكابل مى ١٣٥٧ثور ٨تاريخ قول

محمد دو:" نويسد وار از بعد نعيم، محمد و داود برادر؛ ديوانه مقاومتنشدند انقالبيون تسليم كه رسيدند خود، قتل حقيقت ". به كه يك است

را داود ارگ نكرد خان قدير و ترك چون خود؛ وزراى وزير به نورستانىوزير داخله، وزير ماليه، سيدعبداالله خان الله عزيزالله عدليه، وفى

Page 133: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

وزيرزراعت، عمر واصفى عامه، عبدالله :گفت وزرا ديگر و وزيرصحتبرويد تان هاى خانه از . به ماندند و رفتند وزرا خيلى داود . زنده ولى

از نشد ارگ خان در . خارج و سالح گرفت از دست داخل باكودتاچيانقدر قصر آن دست تا جنگيد گلخانه از به الدين كماندو ٤٤٤قطعهء امام

شد از نفر ٣٩با كشته .خاندانشدر احمد همچنين مسعود بارهء اند شاه در : نوشته وقتى پنجشير كهها در روس و قرار محاصرهء شد، در گرفت پنهان سنگى به پيشت

از دستور يكى بود همراهانش اگر : داده خواستند مرا ها روس كه يافتهكنند، مرا از دستگيرم سر، رگبار پشت روس تا !. ببند به چنگ به زنده

. نگردم گرفتار ها مسعود نفهميدند ها روس اتفاقا قدمى چند در كهيافت نجات مسعود و است شده پنهان سنگ پشت نماند نا .شان گفته

از خاطره نقل يا داود كه تأئيد مسعود خان معنى از يا به آنان طرفدارىاگر . نيست نقد در چون باشيم، مقام مزارى از بيشتر شايد آنان آقاى

آنها به شود نسبت كشى از . قلم من چون متهم نظر اما مزارى، مرحومملى، خيانت هستم، و جاسوسى، دزدى، به كشى و آدم تبرئه بى براى

در خود، هاى مورد گناهى نسل اگرننويسم، و نويسم مى مزارى آقاىمرا مفسد آينده، عنوان خواهند و به ملى و . شناخت خائن اصل اينك

در مزارى آقاى سخنان آخر روز متن نخواستم خدا از:" هاى وقت هيچشما بدون من بروم در كه و در را شما و جايى بگذارم خودم معركه

خود بدهم را جان را . نه. نجات در . نخواستم خدا از اين كه خواستماينجا شما كنار شوم شما بين در و بريزد خونم از در و كشته كنار خارجندارد شما ارزش برايم زندگى [.٢٢٢احياى هويت، ص ".]هيچ

سردار اينجا تا عمل و داود هم احمد خان سخنان مسعود هم و شاهدر مزارى، و خور آقاى است تحسين رهبر .ستايش كه يك مردمى

خود جان او را مردم، كنند، فداى بايد او مى و هم در پرصالبت قاطعبايستد كنار شود يا و پيروز تا مردم شهيد . كشته در آقاى واقع مزارى

از كه گفت رهبر سخنى يك و دل خيزد بر فداكار انقالبى دل بر و مىهوادرانش و ايستادگى، تحرك، نشاط، اميد، هاى فداكارى، شور،

تا ايجاد مقاومت نفس كند آخرين خواستم . مى مى كه سوالى ولىاست اين كنم آيا :مطرح تا كه مزارى داود آقاى مثل فشنگ؛ آخرين

ديوانه )خان اصطالح نو برابر در( به طالبان و ظهور گروه فاشيستو در در ايستاده كابل غرب هاى شهيد كنار سنگر در. شد؟ مردمش

فدا كنار مردم غرب همان در مقاومت سال سه به نزديك كه كارى

Page 134: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

از كابل، تن را هزاران شان سنگرها فرزندان به مزارى آقاى امر بهشوند تا فرستادند بود استاد آيا. كشته نگفته وقت از:" مزارى خداهيچشما نخواستم، بدون من و در كه بروم تنها در را شما جايى معركه

و خود بگذارم جان بدهم را خودم را !. نه . نجات .نخواستم خدا از ايندر خدا از كه اينجا شما كنار خواستم از در و بريزد خونم كنار خارج

ندارد شما ارزش برايم زندگى جدى ". هيچ هاى سوال اين اينجا درگردند مى جان مطرح نجات براى مزارى مرحوم چرا پس از خود كه

رفت؟ كنار را چرا. مردم كابل غرب از مردم طالبان كه تسلط ترسبر و وحشى بيد جان برگ چون شان ناموس و لرزند، مال تنها مى

و از با خود گذاشت نزديكش بيرون ياران كابل مثل چرا. شد؟ غربو داود قول هيچ كه با خان در قرارى كه بود، نداده سخت مردم روزهاى

دست به تفنگ مزارى آقاى كرد، چنين ولى كنم شمامى فداى را جانمدر و سنگر گرفته در تا ننشست مرمى دشمن برابر آخرين كه طالبانو نجنگيد؟ هزاره بودند، در رها. شيعه مردم بر روز كردن طالبان تهاجم

و كابل از غرب با مسير حركت چهارآسياب هاى قريه سوى به گلباغبدلى، مردم لباس گذاشتن تنها معناى در به كابل جنگ غرب معركهءمزارى، چرا. نبود؟ بود، خون گفته خودش كه كابل در همانگونه غرب

و ؟ در نريخت ريخت شما .چهارآسياب بدون بود، گفته كه مزارى آقاىتا روم نمى بمانم جايى در از اگر. زنده طالبان گلباغ؛ طرف منطقهء

آيا شد نمى گرفتار و شناسايى كابل يا جنوب باميان رفت مزار به نمىبماند؟ تا . زنده رفت؟ اصال كابل جنوب طرف به چه براى مزارى .آقاى

طالبان؟ به شدن تسليم است، اگر. براى مثبت به آيا پاسخ شدن تسليمنژاد و گروه ها پرست گفته خالف طالبان آقاى و فاشيست شعارهاى

گفت مى كه نبود، ى : مزارى را جامعه هزاره و از مظلوم اسارتدهم؟ مى نجات تاريخى رفته، اگر و. بردگى ديگر جاهاى به خواست مى

خود خود را مبارزات مردم هويت احياى دهد، براى چرا ادامه به پسآنگونه كابل، غرب داد مردم از اطمينان من روم دور شما كنار كه نمى

در و خونم خواهم شود؟ مى ريخته كابل غرب به . همين مزارى باالخرهرسيد شهادت به طالبان در اگر آيا. دست شهادت غرب اين سنگرهاى

و در در كابل گرفته، دست به تفنگ مزارى آقاى كه طالبان برابر حالىگرفت، مى صورت جنگيد، رهروان افتخار يك مى براى بزرگ، تاريخى

و مزارى نبود؟ غرب راه شيعيان همه بلكه ازغرب . كابل، رفتن تابيرونو به كابل و اسارت طالبان در دست ديگر؟ شهادت آيا. جاى واقعا

و اسارت با نحوهء مزارى سخنان شهادت مطابقت آخرين ايشان

Page 135: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

از . دارد؟ و است مانده باقى الينحل برايم كه بود، هايى سوال اينمرد آن و پيروان فحش نه منطقى، جواب خواهم مى نترس و پرصالبت

كنند ارائه آشنا تا.دشنام امر، حقيقت به گريم همه قانع .ومحمد انديشمند آقاى ارزشمند در اكرام تجاوز "كتاب و سالهاى

و مورد در" مقاومت چنين دستگيرى مزارى آقاى شهادت ى نحوهاست رفت رهبر:" نوشته كابل جنوب استقامت به وحدت از تا. حزب

خود طريق برساند را آن جات هزاره در . به حومهء ولى گلباغ ساحهءكابل، دستگير جنوب طالبان اسير با و توسط شكل به به همراهانش

شد داده انتقال در حزب رهبر. چهاراسياب مورد چهارآسياب، وحدتو قرار شكنجه طالبان او . گرفت اذيت با شكنجهء و توأم تحقير توهين

[.١٧٨ص ".]بود تقريبا استاد من پيروان هاى نوشته را تمام اسارت در مزارى بارهء

او و مورد، .خواندم شهادت از جزيك در نحوهء همه كه وى، كجا اسارتچيزى و نموده، عبور بسته چشم گرفت؟ صورت اند چگونه و ننوشته

گفته تاريخ : اند فقط به سرانجام طالبان ١٣٧٣حوت ٢٢كه دست بهرسيد جالد شهادت اند آنها گويا. به اگر فهميده شهيد رهبر: بنويسند كه

از در خروج در حين كابل در غرب گلباغ دستگير ساحهء كابل و جنوبرسيد، در شهادت به ياغزنى مزارى با چهارآسياب آقاى اظهارات آخرين

دارد از لذا تناقض اند كنار آهسته گذشته كه . آن است تعجب جاىافغانستان مركز" نويسندگان سراج، در" فرهنگى ١٣٧٤در مجله

در استاد:" نوشتند و كرد رهبرى را مردم مقاومت نفس، آخرين تارا امان بى نبرد خود فشنگ آخرين تا طالبان شكن عهد قواى مقابل

تاريخ به باالخره اما داد به ١٣٧٣/١٢/٢٢ادامه همراهانش ساير با همراهقرار مسلسل رگبار زير بسته پاى و دست با و مظلومانه و فجيع طرز

آمدند نائل شهادت بزرگ فيض به و سال ".]گرفتند سراج، [.١٣٧٤مجلهبپرسد را سوال اين دارد حق هركس شهيد : حال در كه كدام مزارى

نبرد و سنگر به كسانى چه پرداخت؟ همراه امان از چند. بى نفررا مذكور از غير چرا. كشت؟ دشمن آقاى نويسندهء نزديك ياران حتى

بعد كه ماندند، او از مزارى نبرد از زنده گويند؟ آن نمى چيزى امان .بىبى نبرد اين كابل غرب در نظامى غير و نظامى از اعم نفر يك حتى چرا

؟ نديد را نبرد اگر. امان چرا چنين انداخت راه امان نبرد سنگر از بىتا بر آمد خاسته ببرد؟ گلباغ ديگرپناه جاى به سنگر . كه همان در چرا

؟ نريخت خونش شهيد اگر. نبرد، آخرين هوادارن كه سخنان مزارىرا با در ايشان كابل، و غرب اشك همه كنند، منتشر آه، آن آن از مى

Page 136: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

خبر رهبرشهيد ى دليرانه شدند، جنگ و از را دنيا آيا مى هياهو تبليغاتكردند؟ پر چرا . نمى نبرد از پس تا آن امان چيزى آخرين بى هيچ فشنگ

گويند نويسند؟ و نمى .نمىاز را يكى وى اسارت مزارى شهيد و هواداران دليل ارائهء بدون

كند مى توجيه چنين در :" مدرك راستا سرانجام با همين مذاكره جهتطالب، روزها جنايتكاران آن با در كه مالئك سراغ هيئت به خدا قرآن

خدا آمدند، خلق مى از با پيش شمارى و انگشت فرماندهان طرفدارانخطر همچون و روزهاى ابراهيمى شهيد غزنوى، ابوذر شهيد :ضررش

مزارى، سيد شهيد بهسودى، علوى محمد شهيد على تركمنى، جانشد رهسپار بر . چهارآسياب طلب فرصت انسانيت طالبان رسم خالف

پر و افغانيت، فرهنگ خويش، اشارهء با پيشينهء مرزى برون او بادارانبا و را ياران گرفتند وفايش اسارت بدترين در ١٣٧٣حوت ٢٢در و به

رساندند شهادت به وعجوالنه وحشيانه ]شكنجهء مالحظه ". درانترنتاستاد mazari.blogfa.com/post-3.aspx" كنيد نامه [.مزارى زندگىنويسندهء او اين ندانسته مزارى آقاى اسارت توجيه جاى به محترم،

و را جهل كه صفت بدترين است به نموده مهتم است اينكه . نادانى چهديد مى خود چشم به سرگروپ مزارى به حتى طالبان و كه كوچك هاى

را آنان نكرده، رحم عادى يا مردم چهارآسياب اسير كشته به نموده،فرستادند نظر و مى به مزارى مذكور آقاى قدر نويسندهء بود آن ناداننفهميد برود، نزد اگر كه را طالبان يارانش و ديگران چون نيز او

خواهند و دستگير قتل قدرت . رساند به مزارى آقاى كه زمانى آن چونرا كابل داشت، در غرب در كف خود طالبان نتيجه با مذاكرات به وى

مجبور و نرسيدند مزارى مسعود تا شد آقاى تسلط عدم غرب بر جهتدر وحدت حزب سالح خلع به راضى محضى كابل، وبه گردد كابل غرب

وارد اينكه شدند طالبان كابل و غرب سالح خلع گستردهء به دستگيرىنمودند اقدام صد و مردم را تن سه دوستم هاى بيشتر ازمليشه كه

و ساده بودند، سربازان چگونه. نمودند قندهار روانهء و دستگير عادىهنوز مزارى با آقاى مذاكره اميد به نفهميده چهار هم سوى به طالبان

شتافت؟ را اگر. آسياب خطرناك وضعيت اين صنف وى هاى بچه كهفهميدند، مى هم مكتب بود، اول نكرده جامعه درك توانست مى چطور

و محروم بزرگ را ى هزاره ديدهء كند؟ ستم قضاوت خود. رهبرى تان.كنيد

شهيد چون كه است اين مطلب كرد راست احساس كه مزارى،وجود ديگر مقاومت تا با ندارد، امكان خواست دوستانش از مشورهء

Page 137: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

يا باميان به شده، خارج كابل برود مزار غرب در . شريف متأسفانه كهو شناسايى گلباغ آقاى شعار هرچند. شد شهيد و دستگير منطقهء

در در مزارى ايستادگى سخنرانيش بود كنار آخرين كابل غرب و مردموفا وعده اين اما به او نكرد، عاقالنه از خروج تصميم يك كابل، غرب

اتخاذ بود وى از . نمود كه نشينى از عقب يكى خطرناك ها شيوه مناطقاست و جنگ هاى اميد . تاكتيك كه رهبرى براى براى مخصوصا مردم

و هويت در احياى حق، باشد وجود احقاق شده خالصه مزارى . وى آقاىمتبلور كاريزما، شخصيتى چنين به هوادارانش بود براى بايد او. گشته

ماند مى را و زنده كرد مردمش مى در . رهبرى او كابل ماندن غربشد خود مى تلقى خروج لذا. كشى تصميم اتخاذ را اصل نمود، عاقالنه

را خروج راه بد ولى مسير در و از گرفت خطرناك منجر .پيش به كهو گرديد اسارت سفير اگر. شهادتش كه و همانطورى بود خواسته ايران

كابل شرق به مزارى آقاى كه كردند، تضمين همه وى متحدين و مسعودتهديد بيايد، بر و هيچ طرف او خطرى اين به و پذيرفت مى باشد، نمى

مى كه هرجايى به و ماند مى سالم و زنده يقين طور به آمد، مىرفت مى او . خواست متأسفانه و ولى از نپذيرفت رفت بيرون براى

را محاصرهء راهى كابل نبايد غرب كه كرد كرد انتخاب مى .انتخاباز با پس طالبان تاريخ اينكه به مزارى آقاى حوت ١٧موافقت

و وارد ١٣٧٣ شدند كابل و غرب دوستم جنرال نيروهاى سالح خلع بهو وحدت و حزب فرماندهان دستگيرى

نمودند، اقدام شب فرا تا سربازان آقاى حوت، ٢٢رسيدن ازسرنوشتنبود خبرى جمعى هاى رسانه در اعالم تا. مزارى طالبان :كردند اينكه

را مزارى آقاى اند كه نموده خبر . دستگير بود يك توانسته در نگارغربىمى كش او گوش از و بسته ريسمان با را مزارى پاى و دست كه حالى

ها عكس و بگيرد عكس هرانسانى كرد منتشر را كردند، تأثر باعث كهشد .مى

مزارى آقاى خبرشهادتبا مسعود حملهء طالبان أقاى شكست در نيروهاى كابل غرب

كردند نشينى عقب مسعود جا آن و خورده، نيروهاى تصرف .آمد در بهبه نزديك كه به ٣نيروهايى ايشان ياران و مزارى شهيد طرف از سال

Page 138: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و مفسد، قاتل، و نام شيعه مردم بودند دشمن گرديده معرفى .هزارهزدهء فلك را مردم عام قتل يك هراس كابل، نيرو غرب جانب هاى از

در مى فاتح كابل غرب سراسر در افشار ى فاجعه تكرار از و داشتند دلاز . ترسيدند ولى نداد، روى عامى قتل كه خوشبختانه ها ولى خانه غارت

رسيد چپاول و مى هايى گزارش مردم، رو از. اموال تاريخ اين ٢٢بهرا جلسهء ١٣٧٣حوت مركزى خود شوراى منزل اكبرخان وزير در در

و دائر بررسى مشغول از كرده كابل جلوگيرى غرب هاى نظمى بىگفت آمده چى مخابره كه شوراى : بوديم معاون يار؛ الله كاظم حاجى

و است مخابره پشت غزنى شما واليتى مخابره . دارد كار به اتاق بهكردم صحبت وى با با . رفته، گفت او ما : ناراحتى به دادند خبر طالبان

طيارهء سقوط اثر در مزارى آقاى گوسپندى در هليكوپتر كه دشتشده را ما و كشته در جنازه وحدت حزب دهيم به نمى جهت. غزنىآنها اند با اينكه جنگيده كرام را شما. طلباى جنازه و شويد بيائيد .تسليم

متأثر در. چيست؟ ما وظيفهء حاال كه گفتم حالى را : شدم تحويل جنازهدر گرفته اسالمى وحدت حزب برادران بدهيد به تحويل .غزنىاعضاى دو به را مزارى آقاى شهادت خبر گشته بر جلسه به باره

دادم گزارش مركزى همه . شوراى شدند و متأثر آنان يك ناراحت كهو عهد رهبر روحانى رغم على به پيمان، و شيعه، ناجوانمردانه چنين

رسد مى قتل به متعصب طالبان تنها . دست نه و طالبان يارانش مزارىديگر ٢٣بلكه را را از تن وحدت حزب تمام، با وابستگان رحمى بى

و كردند پا دست تيرباران چهارآسياب در از . بسته پس شكست كهاز از اجساد چهارآسياب، طالبان كشف آنان دولتى نيروهاى سوى

.گرديديار، الله محمدكاظم اسالمى، حاجى حركت واليتى شوراى به معاون

گوسپندى دستورمن، دشت را رفته، به مزارى آقاى ى موتر با جنازهخود، موتر با را شهدا ديگر و خود باال فرقهء مقر تا همراهان در غزنى

در هنوز تا كه بود، اختيار حصار وحدت ساختند حزب آقاى . منتقل سپسيار و الله شهر بزرگان ى شيعه سفيدان از غزنى، محاسن وحدتى اعم

را و داد حركتى شهدا تا طالع به احترام در و براى و تصميم دفن ى بارهآنها مقر كفن مركز . حاضرشوند ١٤فرقه به به غزنى در فرقه بزرگان

از حصار باال پس آمده و غزنى نشسته، تأثر گريه مشوره تصميم بهدر مسجد به را شهدا اجساد تا: گرفتند غزنى ى شاده ى ى قلعه حومه

دهند شهر سيد . انتقال رئيس آقاى حكيمى در عباس وحدت حزبمسجد به ها غزنى جنازه آمده، شهاده ى شهداى را قلعه و گرديد تسليم

Page 139: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

و را غزنى شان هاى ولسوالى شهيد به ى و جنازه را مزارى شهيدعلوىدادند انتقال شريف مزارى .به

شهيد مزارى كه با شد، روزى جات هزاره هاى سنگين راه برفنداشت مسدود وجود موتر تردد امكان و و لهذا. بود مربوطين مردم

جسد وحدت، تا حزب را مزارى خود مرحوم شانه به از آوردند باميان واز را جنازه بود، موجود موتر تردد امكان كه مزار تا مزار تا آنجا باميان

با و موتر شريف كردند تاريخ منتقل ى در ١٣٧٤حمل ٧به منطقهمزار سپردند زراعت خاك به داد داكتر معاينهء. شريف مى كه نشان

از پس زياد وى هاى و شكنجه رسيده قتل بر به مبنى طالبان ادعاىهليكوپتر هليكوپتر در خورد و زد يا سقوط نبوده داخل بيش .دروغى

چهار از را مزارى آقاى آنان، كه شد مى شنيده طالبان زبان از بعضارا مزارى هاى دست احتراما و ساختند مى منتقل قندهار به آسياب

بودند حمله . نبسته هليكوپتر داخل در غزنى فضاى در مزارى آقاىبه كه نمود تهديد را پيلوت گرفته، را نگهبانان از يكى سالح نموده،

دست از كنترول طياره، داخل در كشمكش اثر در و آيد فرود جاغورىو مزارى آقاى و خورد مى زمين به شدت به هليكوپتر شده، خارج خلبانبه طالبان ى اسلحه فير اثر در كه گذارند مى فرار به پاى ايشان، ياران

رسند مى در . شهادت نود احتمال به و است جعلى سراسر داستان اينرسيد شهادت به آسياب چهار در مزارى آقاى .صد

در مزارى آقاى اينكه جفا با اسالمى حركت هيچ حق ولى بود، كردهنبود راضى و كس فرهنگ بى طالبان به ايشان اعتماد كه متعصب

خود مذهب هم برادران سوى به حركت نيامدهنموده، طالبان جانب به ، گردد دچار سرنوشتى چنان به و چگونه در مورد .كند مزارى آقاى اينكه

و شد و دستگير است تا. شد؟ شهيد كجا در چگونه نشده معلوم .كنونبا تنها چون مزارى جاغورى، غزنوى، ابوذر :آقايان آقاى عيد اخالصى

بهسودى، و محمدابراهيمى بهسودى، علوى قائمى حاكم) سيدعلىو بودند مزارى،( زاده رسيدند شهادت به طالبان دست به شان همه كه

است مانده سربسته راز اين .هنوزمزارى آقاى شهادت از اطالع و غزنى با مخابروى صحبت از پس بنده

از برخى كه مجلس اعضاى بودند به عبارت داكتر انورى،: آقايان از آنانناصرى، مهدوى، غدير احمدى، خروش، ضيا، انجنير شاجان، و قاضى

از : گفتم ديگر، تعداد قبل و كه ماه از پنج شما ٢٣كودتاى پس به سنبلهبودم با :"گفته مزارى آقاى كار، كه داد را خود اين كشتن ممكن و به

بزنيم گپ بعدازوى مسايل به راجع منزل درهمين "است متأسفانه.

Page 140: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

طور شد همين از . هم مرا شما يكى بود ياد حرف كرده آنگاه. داشتغدير شيخ دايكندى، آقاى كندوى بغل را مهدوى اش خود كتابچه جيب از

خواند آورده جاويد : بيرون و در كه تاريخ و و روز فالن دقيقه ساعتخواهد : گفت كشته از . شد مزارى پرسيد مهدوى چطور شما من

نبود : گفتم. فهميديد؟ مشكل آن ياران . فهميدن ديگر چون مزارى آقاىكه با ما مجاهدين و نبودند سپر وى او چون كنار ايستاده در دفاع به

حكمتيار، و بودند تقاضاى به مزارى خود سپر آقاى .شكست را بالىجز حكمتيار كه طلب قدرت انسان و يك شناخت نمى چيزى هيچ قدرتاز دور، دوستم ى بر منطقه هيچ دستى كه مجددى و داشت همى آتش

بود مواجه خطر با مزارى حيات كه بود معلوم ديگر . نداشت، ازسوىاو دشمن بر بر مسعود؛ مشرف هاى و كوه بود مسلط كابل غرب

از مسعود مزارى اما زد، مى كوه به مسكونى مناطق باالى از داخلرا مسكونى مناطق گرفت كوه مى از . هدف پس ويژه ظهور به

تنها طالبان، جنرال از حكمتيار. شد مزارى و گريخت چهارآسياببر طالبان حمايت به تا .خاست دوستم مزارى آقاى جنگ ولى به غزنى

لشكر با هر لذا .فرستاد آنان متأسفانه آدمى كه فهميد، مى دقت اندكبا مزارى دارد آقاى ناسنجيده حركات را اين كند نابود خود .مى

كابل ازغرب ديدناتخاذ جلسهء در تصميم مركزى از تا گرديد شوراى اى عده

رفته، كابل غرب به را بزرگان امنيتى با از اوضاع ديده مردم نزديككنند محسنى، لذا. صحت الله فاضل، آيت الله انورى، آيت و بنده، آقاى

ديگر اى رفتيم عده كابل غرب در . به مسعود، پيروز هاى نيروهاى سركاز بارپس اولين براى كابل زدند غرب مى گشت مجاهدين از. پيروزيى

در مردم هاى و چهره و كوچه ناراحتى بود خيابان، نمايان هرچند.ماللتو از جل دزدى ها خس خانه برخى ولى چيزهايى پستك شد، مى گفته

و قتل بود خوشبختانه نگرفته صورت در . تجاوزى سفيد مسجد مردمبودند گرد شاده قلعهء كرد . آمده صحبتى را و هركس مردم از اوضاعاز گرديد جويا از بد كه برخى نظار افراد رفتارى حد در شوراى

خبر صاحب بى هاى خانه به دادند دستبرد، فقرهء از و مى و هيچ قتلنگرديد تجاوز مطرح شكايتى مردم ناموس كردم، . به صحبت من وقتى

با از و توافق ايران سفير حدادى گفته آقاى سخن مزارى آقاى نپذيرفتنچند :افزودم از كه پيش خبر ساعت من به بد : دادند غزنى طالبان كه

Page 141: rokh.afrokh.af/wp-content/uploads/2016/09/... · Web viewهمه مى دانند كه بنده در حيات سياسى آقاى مزارى از مخالفين سرسخت ايشان

را مزارى آقاى اند شهيد بخت گفتم و كرده غزنى مجاهدين را : به جنازهبه گرفته، در تحويل وحدت حزب كنند برادران تسليم شنيدن از. غزنى

خبر در آثار اين ها ناراحتى گريهء . شد بيشتر چهره را ولى كسىتا ما. نديديم كه سپرديم وعده مردم خود فردا به هاى براى را گروپ

و جان و تأمين آنها مال فرستيم ناموس مى كابل غرب از . به باز پسكابل، غرب از آقاى : آقايان گشت با كاظمى مصطفى سيد و انورى

خود مسعود هاى گروپ كرده فرستادند را صحبت كابل غرب آنجا. بهگرديد نشد ديگر و آرام .شكايتى