20
پژوهش هاي ﻧﻘﺪ ادبي و سب ك شناسي شمارة٣ پي) درپي٢٣ ( بهار١٣٩٥ ، ﺻﺺ١٩٦ - ١٧٧ مﻘايسه حكايات ويات روا درستان دا هاي موﻟوي،ي سناي و غزاﻟي مريﻢﺤمودي، م١ مژﮔان زماني٢ چكيده جهاﻧي بودن ﻋرﺻه هاي روايت ازجود و ﻋناﺻري حكايت مي كنﺪ كه درامي تميتها، روا از هر فرهنگ وتي ملي مي توان آﻧه ا را يافت. در معناي خاص، متوني رواي دارايهايژگي وي قصه و حﻀور قصه گو و تﻐيير حاﻟت در يك دوره زماﻧي هستنﺪ. روايت در اسطوره،فساﻧه، ا حكايت اخﻼقي، قصه، تراژدي، كمﺪي، حماسه، تاريخ و... حﻀور دارد. غزاﻟي و موﻟوي در مسلك كﻼمي، اشعري و معتﻘﺪ به رؤيت خﺪاوﻧﺪ هستنما ا آﻧها درباره كيﻔيت، محﻞ و ابزار رؤيت خﺪاوﻧﺪ، ﻧگرش و تﻔسير ﻋرفاﻧي هﻢ دارﻧﺪ. ديﺪگاه كﻼمي غزاﻟي غاﻟب بر ديﺪگاه ﻋرفاﻧي اوما ا ديﺪگاه ﻋرفاﻧي موﻟوي غاﻟب بر ديﺪگاه كﻼمي اوست. حكايت پردازيي سناي ﺻرفا ابزاري براي تبييﻦ و تعليﻢ مسائﻞ اخﻼقي است و جز در چنﺪ ﻧم وﻧه، ساختار و ظرافتستاﻧي دا مطرح ﻧيست. مﻀاميﻦتهاي حكاي موﻟوي،ي سناي و غزاﻟي را مي توان در چهاروان ﻋن خﻼﺻه ﻧمود: اﻟﻒ- ستايش فﻀايﻞ اخﻼقي ب- ذكروﺻاف ا خﺪا ج- ﻧكوهش رذايﻞ اخﻼقي د- ري فناپذي و بيي وفاي روزگار وردم م آن. ايﻦ پژوهش بر آن است تا ضمﻦ بر شمردن مﻘا ﺻﺪ حكايات درستاﻧهاي دا موﻟوي، غزاﻟي وي، سناي به مﻘايسه روايت موﻟوي و غزاﻟي و ﻧيزكات اشترا فكريي سناي و غزاﻟي پرداخته و شيوه هاي روايت گري، ساختارستاﻧي دا ،راوي و... را در مورد هر كﺪام از آﻧها تبييﻦ ﻧمايﺪ. كليد واژه ﻫا:ي، سناي غزاﻟي، موﻟوي، مﻘايسه روايت، مﻘاﺻﺪ حكايات.١ . دﻧشيار ا زبان ودبيات ا فارسيحﺪ دهاقان، واﻧشگاه دا آزاد اسﻼمي، دهاقان(ﻧويسنﺪه مسئول) . ، ايران[email protected] ٢ . داﻧشجوي دكتري زبان ودبيات ا فارسيحﺪ دهاقان، واﻧشگاه دا آزاد اسﻼمي، دهاقان ، ايران.[email protected] ﺻول: تاريخ و١٤ / ٠٩ / ٩٤ يخ پذيرش: تار١٥ / ٠٢ / ٩٥

ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

  • Upload
    others

  • View
    5

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

شناسيكسب و ادبي نقد هايپژوهش

١٧٧ - ١٩٦ صص ،١٣٩٥ بهار )٢٣ درپي(پي ٣ شمارة

هايداستان در روايات و حكايات مقايسه غزالي و سنايي مولوي،

٢زماني مژگان ١محمودي، مريم

چكيده در كه كندمي حكايت عناصري وجود از روايت هايعرصه بودن جهاني

خاص، معناي در يافت. را اآنه توانمي مليتي و فرهنگ هر از روايتها، تمامي دوره يك در حالت تغيير و گوقصه حضور و قصه ويژگيهاي داراي روايي متون

كمدي، تراژدي، قصه، اخالقي، حكايت افسانه، اسطوره، در روايت هستند. زماني و اشعري كالمي، مسلك در مولوي و غزالي دارد. حضور ... و تاريخ حماسه،

خداوند، رؤيت ابزار و محل كيفيت، درباره آنها اما دهستن خداوند رؤيت به معتقد او عرفاني ديدگاه بر غالب غزالي كالمي ديدگاه دارند. هم عرفاني تفسير و نگرش

سنايي پردازيحكايت اوست. كالمي ديدگاه بر غالب مولوي عرفاني ديدگاه اما ساختار ونه،نم چند در جز و است اخالقي مسائل تعليم و تبيين براي ابزاري صرفا

را غزالي و سنايي مولوي، حكايتهاي مضامين نيست. مطرح داستاني ظرافت و ذكر -ب اخالقي فضايل ستايش -الف نمود: خالصه عنوان چهار در توانمي

مردم و روزگار وفاييبي و فناپذيري -د اخالقي رذايل نكوهش -ج خدا اوصاف داستانهاي در حكايات صدمقا شمردن بر ضمن تا است آن بر پژوهش اين آن.

فكري اشتراكات نيز و غزالي و مولوي روايت مقايسه به سنايي، و غزالي مولوي، را ... و ،راوي داستاني ساختار گري،روايت هايشيوه و پرداخته غزالي و سنايي

نمايد. تبيين آنها از كدام هر مورد در حكايات. مقاصد ، روايت مقايسه مولوي، غزالي، سنايي، ها:واژه كليد

، ايران. (نويسنده مسئول)دهاقان اسالمي، آزاد دانشگاه واحد دهاقان، فارسي ادبيات و زبان انشيار. د١

[email protected] ، ايران. دهاقان، اسالمي آزاد دانشگاه واحد دهاقان، فارسي ادبيات و زبان دكتري دانشجوي .٢

[email protected] ١٥/٠٢/٩٥تاريخ پذيرش: ١٤/٠٩/٩٤تاريخ وصول:

Page 2: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٧٨

مقدمهالف) مؤثر مكتبي عنوان به فرودش و اوج آغاز، تكامل، مسير در اسالمي تصوف و عرفان

قرن در كه علمي شخصيت مهمترين .است بوده فارسي ادبيات و زبان محتواي و فرم در

را وعرفان دين آميختگي انديشه و برخاست آن از حمايت به ،تصوف شكوفايي و پنجم

حكيم شاعران همه كه نيست ترديد جاي« پس. بود غزالي محمد ابوحامد امام هاد،ن بنيان

»اندقرارداد خود مداقه و مطالعه مورد را غزالي ششم،آثار سده از بعد ايراني عارف و

درآثارسنايي همه از بيش غزالي ردپاي فرهنگ، و ادب بزرگان درميان .)١ :١٣٧٦ ي،حسين(

. شودمي ديده

نزديك كه-سنايي درآثار تنها نه و است داردامنه فارسي ادبيات رد غزالي رافكا رشته

ومولوي عطار چون سنايي مسيرفكري دهندگانهادام در بلكه هويداست، - اوست دوره به

بايكديگر سادگي و عمق حيث از غزالي و عطار آنكه با حقيقت در«و است آشكار هم

همچنان غزالي و مولوي هرچند و دهدمي نشان سيارب قرابت آنها تعليم دارند، بارز تفاوت

زندگي شيوه به نسبت شايد زيستند،مي دوره دريك اگر كندمي خاطرنشان نيكلسون كه

تمام فهم كه دارد ارتباط هم با نانچ آنها تعاليم ليكن دادند،نمي نشان تفاهم چندان يكديگر

)مولوي و عطار الي،زغ( تن سه اين ارآث و احوال اب آشنايي بدون ايراني عرفان هايجنبه

.)١٠ :١٣٦٩ كوب، زرين( »تنيس ممكن

اختالفات شد، مطرح شاعري و شعر در و نهاد وجود عرصه به پا سنايي كه ايدوره در

فرقه وپرطرفدارترين ترينقموف گيرودار، دراين البته .بود اوج در ومذهبي كالمي فكري،

كامل طور به سنايي كه پردازينظريه .بودند ناشعريا وجماعت سنت اهل مذهبي، و كالمي

و مفاهيم و بيان قدرت در فرد انگيزترين شگفت غزالي محمد ابوحامد امام اوست، از متأثر

عرفان تصوف، با اشعريان فكري اشتراكات به توجه با و است عرفاني بارنگ اسالمي تعاليم

.داد تطبيق آن با را خود تصوف و

و صداقت و مناظرات و تدريس در او آشكار سوابق و ديني علوم در غزالي تبحر

عيوب افشاء در كه شجاعتي و كرد پيشه وسالطين صدور از كه استغنايي و شسخنان زاللي

ترغيب و دين گوهر پيراستن به كه گرمي اشتياق و ناب عشق و داد سوءنشان شريعتمداران

Page 3: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٧٩ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

دل احوال تفقد و عاقبت از خوف و دنيوي حظوظ در قناعت و زهد و نفس تزكيه به

از عظيمي خيل چند، مخالفاني كنار در و ساخت استوار و دلپذير را او سخنان ،تداش

دراين جاودانه عشق، سخن صداي چون او صداي و آورد فراهم او براي مشتاقان و پيروان

اقوال انوار از ايپاره آينه، چون واستعداد حال تناسب به هريك آيندگان و دبمان دوار گنبد

. ساختند منعكس را او واحوال

مشابهت .تداش پيوند غزالي ابوحامد با سر در هفتم قرن حال شوريده عارف موالنا،

روزگار آن ديني عالمان شهرت و حرمت از دو هر .نبود كم بزرگ، روح دو اين ميان

بودند توانا ندانچ گوييمعرفت و پردازيسخن و سنجينكته در دو هر و بودند برخوردار

هردو داشتند. نگاه پررونق را منبر و مدرسه و آورند جمع خود گرد به فراوان متعلمان كه

.بودند زمان خواجگان و امرا مقبول و محبوب هردو و داشتند تدريس مسند و منصب

غزالي كه نيست معلوم اما درآمد عارفان جرگه به تبريزي شمس دستگيري با موالنا

آغاز در كه شودنمي آشكار اين از بيش غزالي اشارتهاي از شد. عرصه اين دوار چگونه

دهندهتكان هشدار كه كساني .است داشته هاييمصاحبت ازعارفان برخي با سلوك

آن كه درنباو اين بر الجرم ،اندخوانده وي عزلت و زهد انگيزه وي به را احمد ،برادرش

شريعت آداب به تقيد و بلند هايرياضت است. هبرخاست ناگهاني ايازضربه شگرف، تحول

را مولوي و غزالي نيز ،منام و طعام وقلت شبانه قيامهاي و سماع تجويز و اشعريت اصول و

.بخشدمي بيشتر مشابهت يكديگر به پژوهش پيشينه )١. الف

ي،اخالق روايتهاي و حكايتها آوردن در غزالي و مولوي سنايي، بودن پيشرو به توجه با

هاحكايت تكامل و تحول سير تبيين براي آنها حكايات مقاصد و روايات مقايسه و بررسي

زندگي درباره بسياري مقاالت و كتابها كنون تا است. ضروري عرفاني و اخالقي روايات و

و سنايي و غزالي مولوي، مقايسه به مختلف ديدگاههاي از و شده نوشته تن سه اين آثار و

« عنوان تحت ايمقاله : جمله از است. شده پرداخته اند،پذيرفته يكديگر از كه تأثيري نيز

عرفاني ديدگاه « يا )١٣٨٨: وشكاكه( »سنايي آراي بر غزالي كالمي هايانديشه تأثير

با ايمقاله نيز روايت باب در )١٣٩١ (محرمي: »خداوند رؤيت باب در مولوي و غزالي

Page 4: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٨٠

به )١٣٨٦ (كتابي: »صورتگري و نقاشي علم در چينيان و نروميا كردن مري قصه « عنوان

اما است. پرداخته حسني داعي و انوري نظامي، غزالي، روايات با مولوي روايت مقايسه

ارائه بپردازد، سنايي و غزالي مولوي، روايات مقايسه به مستقل طور به كه اثري تاكنون

.است نشده

بحث ب) سنايي و مولوي مقايسة )١. ب

مولوي گريروايت هشيو )١. ١. ب

شود.مي آغاز كل داناي نويسندة راوي، روايت با موالنا (حكايتها)ي اهقصه بيشتر

صورت به را قهرمانان خوي و خلق نيز و ظاهري ويژگيهاي و دارد كلي ديدي راوي

و هددمي شرح را قهرمان عقايد كند،مي نظر اظهار آنها دربارة و كندمي توصيف خالصه

با او مكالمه مستقيم شرح قالب در را قهرمان دروني احوال و ذهنيت نيز و كندمي تفسير

نويسنده آن، ضمن در كه است روايت مقدمه واقع در قسمت اين كشد.مي تصوير به خداوند

روايت سير پذيرش براي را خواننده ذهنيت قهرمان، معرفي و داستان محيط انتقال ضمن

ميانة در دقوقي داستان در مثال كند.مي القا وي به را داستان كلي آهنگ و لحن و آماده

داستان به ربطي كه را مطالبي و كندمي صحبت (خواننده) مخاطب با مستقيما راوي مقدمه،

گويد:مي دقوقي درباره كه آنجا كند؛مي بيان معاني تداعي مناسبت به ندارد

پـــدر از تـــرشهي مــــادر از بهتـر مستقـر و مهربـان را بـد و نيك )١٩٣٥ /١٣٦٣،١(مولوي،

شخص سوم راوي هيأت در و دهدمي تغيير را خود ديدگاه نويسنده روايت، ادامه در

قول نقل وسيلة به ديدگاه تغيير اين گيرد.مي پي را داستان دنبالة نويسنده) من عيني(همان

انجامدمي روايت شدن ترعيني به مستقيم قول نقل« شود.مي ممكن داستان قهرمان مستقيم

(اخوت، »دهدمي تقليل عيني شخص سوم حد به مطلق داناي از را راوي ديدگاه و

قصه) قهرمان مشاهدات و سفر شرح ( رفتپي يك صورت به كه شيوه اين ).١١٢:١٣٧١

اين به و كندمي عوض نيز را روايت ديد زاوية است گرفته جاي اول رفت پي دل در

كند.مي دنبال را روايت شخص، اول ديد زاوية از خواننده ترتيب،

Page 5: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٨١ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

)، دهدنمي تغيير را خود (جايگاه دارد ثابتي ديدگاه است، داستان قهرمان راوي، من اين

بوده آن شاهد آنچه از را خود برداشتهاي و ترديدها ذهنيت و دارد دسترسي خود ذهن به

شخص اول راوي كه آنجا از اما دهدمي شرح شخص سوم اوير نيز و خواننده براي است

شخص سوم راوي روايت، ادامة در كند، استفاده بيروني ديدگاه از زياد تواندنمي (قهرمان)

مردمي اعمال و صحنه توصيف بر عالوه و گيردمي عهده بر را داستان روايت خود، عيني،

دهد.مي شرح دقيقا قهرمان به نسبت را نهاآ ذهنيت گذرند،مي ماجرا كنار از تفاوتبي كه

مستقيم قول نقل روش از مجددا قهرمان، ذهنيت دادن نشان براي شخص سوم راوي

كندمي بيان را مطالبي راوي، مانند نيز او و كشدمي درازا به قهرمان سخن كند.مي استفاده

راوي، مخاطب مقام در مولف روايت، قبلي هايپاره در اگر ندارد. داستان به ربطي كه

قهرمان، مخاطب مقام در راوي بار اين دارد،مي باز رفتن بيراهه به و پرگويي از را راوي

كند:مي تكرار را كار همان

گوش است قحط چند؟چون گويي؟ چند ! خموش هين ران ترتيز دقوقي اي

)١/٢٠٤٧ ، ١٣٦٣ (مولوي،

گفت مستقيم، قول نقل صورت به و دهدمي ادامه را روايت قهرمان راوي ترتيب، اين به

تكرار هم باز قهرمان و راوي بين مكالمه دهد.مي شرح را خدا مردان و خود گوي و

پيش از بيش قهرمان، مخاطب عنوان به روايت بيان در را شخص سوم چهرة و شودمي

كند:مي آشكار

رو پيـش ـيدقــوقــ آمــد نمـــاز هين! تيـزدو ندارد پــايــان سخن ايــن )٢٠٨٦بيت (همان،

از منطقي دليل هيچ بدون نويسنده) دوم (من عيني راوي و قهرمان ميان مكالمه اما

را روايت جريان راوي، نه و مولف حضور بعد بيتهاي در و شودمي قطع نويسنده سوي

در بلكه كندمي روايت دروني عناصر از كه راوي عنوان به موالنا واقع، در كند.مي مختل

از و كندمي تحميل متن بر را خود حضور است، متن از خارج عنصري كه نويسنده مقام

در تابد،نمي بر را خود از خارج عناصر وجود بسته، ساختار يك عنوان به متن كه آنجا

حواس كند،مي مختل خود نهايت سوي به را روايت سير كه آيدمي وجودبه گسستي روايت

اين زند.مي لطمه روايت منسجم و پيوسته ساختار به نهايت در و ندكمي پرت را خواننده

Page 6: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٨٢

در را داستان روايت شخص سوم راوي كه بيت چند از پس مولف، طوالني نسبتا حضور

نقل طريق از عيني راوي نويسنده نهايت، در تا كندمي پيدا ادامه هم باز گيرد،مي پي

به را روايت كل داناي مقام در ديدگاه رتغيي با سپس و روايت كنشگران مكالمه مستقيم

شودمي رو به رو صدا سه با متن در مخاطب، مقام در خواننده ترتيب اين به برد.مي پايان

عيني راوي با كه نويسنده صداي است؛ كردن روايت عمل سه بر سه اين نزاع شاهد گاه و

مقام در كه سنده)نوي دوم (من عيني شخص سوم راوي صداي كند،مي صحبت خواننده و

عمل شخص،درگير سوم مقام در ديگر، سوي از و دهدمي شرح را داستان كل داناي

نيز و كندمي گو و گفت قهرمان و خواننده با خود نوبة به و شودمي مكالمه) ( داستاني

كند.مي صحبت خواننده و عيني راوي با كه شخص) اول (راوي قهرمان صداي

روايت ساختار به متن در مولف واسطةبي حضور ديگر، چيز ره از بيش ميان اين از

و داستان در حضور با معاصر نويسندگان از برخي چند هر شد يادآور بايد زند.مي لطمه

و تفكر كار در مستقيما كه اينويسنده نماياندن به دارند تمايل«ديد فاقد بيان از استفاده

اين از و زنندنمي باز سر ماجرا گزارش از هرگز اما )٥٤:١٣٨١جو، (يزدان »است تامل

در .)٢٠٣:١٣٧٩ (بورخس، »باشد ماجرا شاهد بلكه بازيگر نه نويسنده، تا كوشندمي« طريق

حاضر هم راوي نويسنده مقام در حتي مولف دقوقي) (قصه موالنا هايقصه در كه حالي

بر را خود سلطه مهابا،يب كه است داستاني ساختار و ماجرا از بيرون عنصري بلكه شودنمي

كند.مي تحميل متن

اما است كرده استفاده سخن مستقيم سبك از خود (داستانهاي) هاقصه بيشتر در موالنا

كنشگران ديگر و راوي سبك ميان گذشته روايتهاي غالب مانند چون دقوقي روايت در

قصه به نمايشي ايجنبه كه آن وجود با شيوه اين كاربرد ندارد، وجود سبكي تمايز متن

روايتهاي برخي برخالف نيز و نيست يكديگر از سخن گويندگان تمايز عامل دهد،مي

شخصيتهاي ميان كوتاه يا بلند گوهاي و گفت برقراري طريق از« آنها در موالنا كه مثنوي

شخصيت شخصيتها، موقعيت و مقام با هاگو و گفت مضامين و زبان تناسب به داستان

.)٣١٧:١٣٨٠(پورنامداريان، »كنديم پردازي

تمام بلكه كندنمي ايفا پردازي شخصيت در نقشي مستقيم سخن (دقوقي) روايت اين در

رو اين از گويند.مي سخن مولف زبان به قهرمان و نويسنده من راوي حتي و متن گويندگان

Page 7: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٨٣ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

و بيان تفكر، طرز حال همه در كه هستيم روبرو نويسنده سلطه با نيز سخن وجه زمينه در

عناصر تمامي ديگر، عبارت به و كندمي تحميل آن كنشگران و متن بر را خود ديدگاه

در چند هر را خود ديدگاههاي و هاانديشه تا كوشدمي كه هستند مولفي خدمت در روايت

كند. بيان متفاوت، قالبي

سخن يك يعني است محور تك روايتي گذشته، روايتهاي غالب مانند دقوقي روايت

بازنمايي -مختلف گويندگان وسيله به چند هر – را واحدي رخداد مولف) (سخن واحد

با است افتاده اتفاق گذشته در را آنچه راوي و است نگرگذشته روايتي روايت، كند.مي

و ماضي فعل از موالنا استفاده كند.مي بازنمايي رخدادها زمان خطي جريان رعايت

است. روايت منديزمان ويژگي اين دهنده نشان روشني به ساده، ماضي بخصوص

نسبتا زماني دوره در و گذشته در كه كندمي بازنمايي را رخدادي روايت ترتيب، اين به

زمان از تركوتاه بسيار شده) روايت (رخداد روايت زمان و است افتاده اتفاق طوالني

است افتاده اتفاق روز چند در حداقل كه رويدادي ديگر عبارت به است. داستاني رخداد

است.اين شده نموده باز است، كافي آن خواندن براي كمي بسيار زمان كه روايتي در

است. گذشته حكايتهاي و روايت غالب ويژگي ويژگي،

سنايي پردازي داستان شيوة )٢. ١ .ب

هاناظرهم يا تاريخي روايتهاي بازگويي و حكايت و داستان انواع نقل سنايي، تعليم در

قصد به چه و شاعري هنر منظر از چه تصوف، و اخالق و دين بزرگان گوي گفت و

ديگر بر سنايي تقدم «است. بوده او كار مباني از يكي صوفيانه، تعليم و آموزي حكمت

از بسياري سرمشق هم، زمينه اين در او، آثار تا شده باعث تعليمي ادبيات عرصه شاعران

(تقوي، »دانندمي تمثيل موجد را وي محققان برخي اساس اين بر .آيد شماربه شاعران

وسيله به اخالقي و عرفاني حكايتهاي و تمثيلها اين سرودن در سنايي شيوة .)٦٠:١٣٨٤

.)١:١٣٦٩ نيا، (صنعتي رسيد اوج به موالنا مثنوي در و يافت گسترش عطار

و اخالقي مسائل تعليم و تبيين براي ابزاري صرفا تمثيل، و حكايت ،سنايي ديدگاه از

بينش در مخاطب رضايت جلب و پردازي داستان دقايق به توجه و است عرفاني

قالب در و است كوتاه اغلب منظومه اين حكايتهاي سبب همين به ندارد. جايي حكيمانهاو

Page 8: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٨٤

شيوه در تنوع مانند پردازي داستان تكنيكهاي از و شودمي ارائه ساده گوي و گفت يك

دروني، توصيف قبيل از داستان، كنندة جذاب عوامل و تعليق ايجاد و داستان نبيا

است. بهرهبي آن، مانند و حوادث بيان علت انداختن تاخير به يا طوالني گفتگوهاي

حديقه حكايتهاي ويژهبه سنايي حكايتهاي بررسي به متفاوتي ديدگاه از نيز حاضر پژوهش

توصيف و تشريح پردازي داستان در را سنايي شيوة ا،حكايته اين تحليل با و پرداخته

كند.مي

سنايي حكايتهاي ساختار )١ .٢ .١ب.

شامل كه روايي غير و اصلي بخش است؛ شده تشكيل بخش دو از سنايي حديقة

و طريقت شريعت، باب در مختلف مسائل طرح و پيامبر نعت خدا، ستايش و حمد مقدمه،

قالب ضمن در كه روايي بخشهاي و شده بيان كتاب گوناگون فصلهاي در كه است حقيقت

ميان پيوند ايجاد براي است. شده نقل مستقل حكايتهايي صورت به كتاب تعليمي و اصلي

كار به مستقيمي دهنده پيوند عبارت گونه هيچ كتاب اصلي بخش با تمثيلها و حكايتها اين

براي سپس و سازدمي مطرح را خود رنظ مورد عرفاني و اخالقي مفاهيم سنايي رود.نمي

اين ارتباط« بنابراين كند.مي ذكر را حكايتهايي و تمثيل مناسبت، به بيشتر تفسير و توضيح

و )١٥٨:١٣٧٦ (اخالقي، »است اضافي نوع از و معنايي ارتباط اصلي، متن با حكايات

آورد.نمي وجود به متن معني در خللي آن حذف

كه تيبتربدين كند.مي استفاده حكايت و اصلي متن بين ژگانيوا از معدودي موارد در

را آن و استفاده آورده، اصلي متن بيت آخرين در كه واژگاني از حكايت، اول بيت در

آينه: و زنگي حكايت مانند كند، ايجاد پيوندي حكايت و اصلي متن تابين كندمي تكرار

هـنـر جـوي عيــب و بيمـــار همــه عنبـــر دشمـــن و مغــــزبــي همه

روشــــن آينــــه خــفـاش هـمـه دشمــــن آينــــه زشتـــان همــــــه

نگــــاه كـــرد خويش روي او انـدر راه در ايزنگــــي آيينه يـــــافــــت

انگشـــت... ز لبي و آتش از چشـمـي زشــت دورخ و ديــــد پخـــج بينـــي )٩٨:١٣٨٢(سنايي،

Page 9: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٨٥ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

انسجام نوعي دارد قصد حكايت، اول بيت در »آيينه «لفظ تكرار با شودمي مشاهده

بياورد. وجود به حكايت و اصلي متن ميان پيوندي

حكايتها هستند.اين تعليمي حكايتهاي بيان، شيوه از صرفنظر حديقه، حكايتهاي تمامي

و تاريخي و ديني بزرگان احوال شرح با تمثيل يا عاميانه و ساده هايقصه غالب در چه

موضوعات برگيرندة در هجو، و هزل و طنز به يا جدي لحن با چه و تصوف مشايخ

را آنها سنايي، حكايتهاي هايمايه درون بررسي با است. اخالقي و ديني عرفاني، گوناگون

داد: جاي توانمي گروه چهار در

خداوند صافاو ذكر-١

اخالقي رذايل نكوهش -٢

اخالقي هايارزش و فضايل ستايش-٣

مردم. و روزگار وفاييبي و فناپذيري -٤

مهم موضوعات ديگر از دنيوي اسباب به نبستن دل و جهل و نفساني هواهاي از دوري

وجهت مورد ديگر موضوعات از بيشتر پادشاه عدل لزوم مضمون اما است سنايي حكايتهاي

در دربار نقش اهميت به سنايي كه است آن نشانگر خود مطلب اين و است بوده شاعر

نيست. اعتنابي خود جامعه اجتماعي و سياسي مسائل به و است واقف مردم زندگي

مقدمه،« است: اصلي بخش سه شامل روايي ساختار با مطابق داستاني يا حكايت هر

حكايتهاي در )١٥:١٣٤٠(يونسي، »گيرينتيجه يا گشايي گره داستان، تنه يا افكني گره

نمود بخشها، اين از يك هيچ آنها، ظاهر شكل بودن ايمكالمه نيز و كوتاهي دليل به سنايي

مرحله سه اين طي در را رويداد يك يا گفتگو بيان توانمي اين وجود با ندارند. مستقلي

داد: نشان

از يكي نام ذكر و گفتگو فعل آوردن اب شاعر حكايتها، بيشتر در مقدمه قسمت در -١

يا حالت يا مكان يا زمان معدودي موارد در كند،مي باز را داستان به ورود باب شخصيتها،

زني را خود شوي مانند كند.مي بيان نيز است الزم داستان به ورود براي كه را وضعيتي

)٢٩٩( بقالي بلخ شهر در بود – )٢٣( گذري ره، به عمر روزي كرد -)١٩٤( دژم بديد

گردد.مي ذكر است،شده گفته آنچه و داده روي آنچه دوم، قسمت در -٢

Page 10: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٨٦

يك ذكر يا گفتگو طرفين از يكي جوابي حاضر با داستان گيري، نتيجه قسمت در -٣

مانند: )٣٣:١٣٨٦حيدري، رسد.(مي پايان به اخالقي يا عرفاني نكتة

خــواهــي؟ ، بخشمـت بـرد اي جبــه داهــي(مقدمـه) يكــي را بهلــول گفت

داستان) (تنه بگو آرزوست چه چوبت گفت او بـر چــوب دويست خـــواهـم گفت

گيري) رنج(نتيجهبي كس نيافت راحت هيچ سپنــج ســــراي در كـــه زيـــرا گفت )١٤٩:١٣٨٢(سنايي،

با ايترو كه كرد خالصه صورت اين به را حكايتها اين طرح توانمي كلي بطور

مشترك درفعل آنان درگيري سبب اختالف اين شود.مي آغاز فاعل دو ميان اختالف

پيروزي درگيري، نتيجةاين طرفه) يك گفتگوي شكل به (گاه شودمي مكالمه يا مناظره

)١٣٧:١٣٧٥ (پورنامداريان، است ديگري شكست و يكي

فيزيكي كنش بدون تهاحكاي بيشتر است. همراه كنش با گفتگو حكايتها، از بعضي در

معمول مطابق حكايتها، اين در شود.مي ارائه گفتگو يك قالب در داستان جريان و است

ديدن، رفتن، مانند افعالي با مختصر صورت به داستاني كنش سنتي، و اخالقي حكايتها

آن بدون گردد.مي بيان مانندآن و رفتن شكار به رفتن، عيادت به دادن، دشنام زدن، ربودن،

ايستاي فضاي و باشد داشته انتظار با تعليق حالت ايجاد ايجاد در تاثيري داستاني، كنش كه

دهد. تغيير را حكايتها اين

مطلق، سنتي، حكايتهاي ديگر مانند حديقه) (حكايات سنايي حكايات هايشخصيت

دارند.برخور تمثيلي خصوصيات از گاه و ندارند زباني تشخص و هستند كلي و ايستا ساده،

و العاده خارق ندارند، شخصي هويت و فرديت چه اگر مجموعه اين انساني شخصيتهاي

يك به منحصر و اندشده انتخاب مردم مختلف طبقات ميان از آنها نيستند. نيز انگيز شگفت

اكثر كه دهندمي تشكيل گمنام و نامعلوم اشخاص را شخصيتها بيشتر شوند.نمي طبقه و تيپ

اند.مشاغل صاحبان موارد برخي و ناشناس و عام اسامي آنها

از و حديقه) در ويژه (به نيست پردازي داستان سنايي، اصلي هدف اينكه به توجه با

شخصيتها ويژگي توصيف و تشريح اوست، نظر مد آنها اخالقي نتيجه صرفا حكايتها، نقل

سنتي، هاينمونه مانند و گويندمي سخن زبان يك به شخصيتها همه ندارد. اهميتي او براي

در شود.تنهانمي مشاهده آنها در رفتاري تغيير و دگرگوني و هستند ثابت و ايستا و ساده

Page 11: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٨٧ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

شخصيت كه است )٣٠١(ص زاولي محمود رفتن شكار به حكايت مانند حكايتها از بعضي

و متنبه رفته، وي بر كه ستمي و دردمنديها شرح شنيدن و دادخواه پيرزن ديدن با اصلي

تاثير تحت حكايت اين در هشام كه )٢٥٦( هشام و كوفي حكايت در نيز و شودمي آگاه

شود.مي متحول و گيردمي قرار كوفي سخنان

سنايي حكايتهاي در راوي )٢ .٢ .١ب.

پذيرد:مي صورت شيوه دو به (حديقه) سنايي حكايتهاي طرح يا نقل

است. داستان شخصيتهاي از يكي تحكاي راوي شيوه اين در دروني: ديد زاوية -الف

نقل خودسنايي زبان از روايت مستقيم، طور به مورد چهار تنها حديقه، حكايتهاي ميان در

به )،١٨٨هدي( زمين در كه شد چنان آن )،١٠١كين( تف در عوام را اي قاضي شود:مي

).٢١٠بست( در مردمي به را ايخواجه )،١٩٥نادان( اي بگفتم گدايي

گويي شود،مي نقل شخص سوم ديد زاويه از حكايتها بيشتر در بيروني: ديد زاوية -ب

.گفتگوي كندمي رهبري را آنها گفتگوي و است خبر با شخصيتها همه افكار از راوي

گيرد:مي صورت زير شكلهاي به حديقه حكايتهاي

بيت يك حداكثر يا مصراع يك در گفتگوها اين كوتاه مقدمة طرفه: دو گفتگوي -١

شخصيت و اول شخصيت گفتگوي شخصيتها، از يكي ورود با و شودمي بيان راوي زبان زا

يا سوال يك طرح ساختار، اين در مخالف شخصيت نقش گيرد.مي صورت مخالف

وسيله به موارد بعضي در و اصلي شخصيت وسيله به آن پاسخ كه است انتقاد يا درخواست

يا محكوم طرف و است دارانهجانب وگوها گفت اين در راوي لحن« شود.مي كامل گوينده

انتخاب او براي شاعر كه تعابيري آنكه ضمن يابد.نمي استدالل براي مجالي قهرمان ضد

.)٦٩:١٣٨٥ (تقوي »كندمي روشن را او ضعف موضع آغاز از كه است ايگونه به كندمي

مخاطب: با شخصيتها از يكي طرفه يك گفتگوي -٢

غـم اين گفت شـوي به شـد تنگـدل دژم بــديــد ـيزنــ را خـــود شـوي

بـــاد است،پيشـــت دل بــراي وز شـــاد است،بـــادي تــن بــراي ار

مجـوي بـوغـيـاث ز يـشـيبــوحب روي از آب مـــريـز نــان پــــي از )١٩٤:١٣٨٢ (سنايي،

Page 12: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٨٨

از گفتگوها دارد، وجود شخصيت دو از بيش كه رواياتي در جانبه: چند گفتگوي -٣

شود:مي بيان نفر چندين زبان

مهتــر و كهتـــر خـــوانــــد را همـه اسكنـــدر مــرگ وقـــت در گفـــت

دستــم در ستـچي بگــوييـــد هيــن بستم خــــود دســت دو اينك گفـــت

داري ريــگفـــت،گــوهـ رـدگـ وان داري جـــوهـــري گفـــت يكــي آن

است ملك خـــاتـم گفــت دگــر وان تـاس ملــك نــامـــه گفت يكـي آن )٣٠٠: (همان

اصلي: شخصيت دروني گويي تك -٤

خــامش گفتــن ز خـــامش گشــت دشنــامــش عــدوش را دادخـــوان

بنگــــارم بيــــش گفـت او آنچـــه آزارم چــــه او ژاژ ازيـــــن گفــت

بد... گويم چــه بــدي بــا نيـم ور خـود از آن بشــويم انمگـــرچنــــ )٢٠٨: (همان

و نيست محض ناظر و روايتگر سنايي، موارد بيشتر در گفتگو، اشكال از يك هر در

اظهار داستان پيام دربارة نيز خود گر، مداخله كل داناي و راوي عنوانبه حكايت پايان در

از يكي سخنان ادامه در گيرينتيجه اين چون و كندمي اخالقي گيري نتيجه آن از و نظر

سنايي سخن آغاز و حكايت پايان ميان مرز دقيقا گاهي گيرد،مي صورت شخصيتها

نيست. مشخص

حكايتها مكان و زمان )٣ .٢ .١ب.

در مكان و زمان بودن نامعلوم و آنها كليت سنتي، حكايتهاي ويژگيهاي از يكي

با است، نامشخص مكان و زمان نيز حديقه) (بويژه سنايي حكايتهاي ثراك در آنهاست.

آنها دوي هر يا مكان يا زمان عنصر دو از يكي كه دارد وجود هم حكايتهايي اين وجود

است. شده مشخص

مورد ٤ تعداد اين از است. شده مشخص حكايت ١٩ زمان حديقه، حكايات مجموع از

زمان موارد بقيه در و افتاده اتفاق سنايي خود زمان در است شده نقل راوي زبان از كه آن

مانند: نامهايي شود.مي مشخص آمده، حكايت در كه تاريخي نامهاي قرينه به هاداستان

. ... و هشام نوشروان، لقمان، حجي، حيدر، بهلول، عمر، خليل،

Page 13: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٨٩ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

جه،كري بغداد، مانند: مكانهايي است، شده مشخص داستان مكان حكايت ١٥ در

. ... و كشتزار بلخ، باغ، مسجد، مناره، رهگذر، چكاو، روستاي هري، ري، بستان، نيشابور،

دربارة حكايتها از يك هيچ در و شودمي مشخص آنها نام بردن با تنها داستانها مكان

شود.نمي ارائه بيشتري توضيح يا توصيف مكان،

مولوي و غزالي مقايسه )٢ب.

را غزالي كه نيست حظي ديني معارف از شاخه هيچ در را مولوي كه نيست ترديدي

كه نيست ترديد هم و بود »عالميان عالم« مولوي تصديق به او باشد. او از وافرتر نصيبي

در يا و كرده وام او از را خود اخالقي و عرفاني شناسي جهان عناصر از ايپاره مولوي

ممتاز او چون عارفاني و غزالي از را مولوي آنچه اما است. كرده همگامي وي با آنها

آتش خود تنها نه مولوي اوست. آتشكار دست و آلود آتش سخنان و آتشناك جان كندمي

اگر شناخت.نمي عشق آتش از كارگرتر دارويي درمانگر، يك مقام در بلكه بود صفت

كه را جان شوخگين جامه ساخت.مي دارو آتش از مولوي كرد،مي درمان آب به غزالي

اوساخش تا سپردمي عشق آتش به مولوي كرد، خواستمي طهارت ورع آب به غزالي

و ذكر زنجير به خواستمي غزالي كه را وسوسه ديو و )١بپذيرد( طراوت و صفا و بسوزد

و جبر دشوار عقده و زدمي گردن عشق ساطور به مولوي )،٢كند( بند در مجاهدت بازوي

به مولوي )،٣كرد( خواستمي باز منطق و انديشه تانگش سر به غزالي كه را قدر

)٤گشود.(مي عشق دلرباي هاياشارت

از مولوي تعلم و اقتباس و اخذ موارد اما است دست اين از مولوي و غزالي تفاوتهاي

و هادغدغه و دردها كه رساندنمي باور اين به جز را خواننده كه است چندان نيز غزالي

گويي و بوده مشابه و مشترك عظيمي مقدار به بزرگ روح دو اين لطافتهاي و شناختها

گفته سخن معبود راز و ناز از او با و نشسته مولوي هوشمند دل در تمكين به غزالي مثال

غزالي دست از سر سر در اندنوشيده معرفت هورط شراب مثنوي، كوزه از كه آنان و است

مشتاقان، در و افشاندمي نور ماه چون نشستمي هم زبانبي اگر غزالي و اندگرفته جام

در و نتابد مولوي چون ايآيينه بر چگونه آمده نطق در كه حال كردمي بصيرت اشراق

)٥نخواند؟( اسرار او گوش

Page 14: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٩٠

عشق، و مهار، با و است كلي علم عالم. بود عاشقي مولوي و عاشق بود عالمي غزالي

مولوي شعر و بود دين احياء در كلي هايگزاره غزالي سخن مهار.بي و است شخصي

چون يك اين و بود ذهني وجود چون يكي خون.آن جوشش از او شخصي هايگزاره

سوخت. را قابالن ،فقط آتش چون اين و باريد همه بر باران چون آن خارجي. وجود

از الدين جالل كه رواياتي و تمثيالت و قصص از هايينمونه ذكر به ما مجال، اين در

ذكر به بلكه پردازيمنمي است، شده استخراج خوبي، به خود جاي در و برگرفته غزالي آثار

نيز و است غزالي خاص كه را ايانديشه نها آ در كه پردازيممي مثنوي ابيات از هايينمونه

ميان تعارضها ايپاره يا و است غزالي متوجه مستقيما گويي كه مولوي از تعريضها ايپاره

كرد. خواهيم اشاره دو آن تفسيرهاي و تهادرياف

نخستين دليل است. آورده عمده دليل سه نجوم علم مذموميت تعليل و تفسير در غزالي

و مضمون كه را شناسي سبب و دانيسبب كلي طور به و ندارد نجوم علم به اختصاصي

خفي خطري متضمن است، نجوم جمله از و بشر تجربي و عقلي كاوشهاي محصول

به توجه از را ذهن وسائط، و روابط كشف در اسباب بر قصرنظر اينكه آن و شماردمي

كه بخشدمي قوت ناتوان و مايه اندك نفوس در را وهم اين و داردمي باز االسباب مسبب

نيست. كار در جنباني سلسله و دار سررشته و اندكاره همه خود ها،رشته گويي،

مولوي:

آن زاصـل گــردي دور وسـايط كـز بمــــان را ايطوسـ بين مبـــدل آن

است افزونتـر وصـل ذوق كم، واسطه جست وصل شد فزون جا هـر واسطــه

ضــــرتتح در دهـــد رهتو حيـرت حيـرتت كـم شــــود دانـــي سبب از )١١٤٨-١٣٦٣،٥/١١٤٦ ، (مولوي

فكري خطاي نوعي بر اليغز دارد. بيشتري مضموني غناي ،مولوي سخن حال عين در

حيرت و ديدار به جا همه كه مولوي اما داردمي برحذر را ما انديشيساده از و كندمي تنبيه

و محبوب از دوري ساز سبب را داني سبب انديشد،مي معشوق در عالمانه) (نه عاشقانه

به و شماردمي وصال از محروميت و كثرت در سازي ور غوطه و وسائط به جستن توسل

معشوق و معلوم با اتحاد بلكه نيست هم صادق علم حتي عاشقان مطلوب ديگر، سخن

دريدني. الجرم و است حجاب ايگونه نهايت در علمي گونه هر رو اين است.از

Page 15: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٩١ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

جهان برابر در شناسي خود به بخشيدن (تقدم علم دربارة را غزالي هايانديشه مولوي

در و نفروختن دنيا به را علم و داشتن قبتعا حسن و نهايي نيكبختي دغدغه و هستي

كلي طور به خوردن) را خود غم و نشدن ور غوطه حاصلبي كالمي و فقهي مجادالت

است: آورده زير ادبيات در تفاريق به را آنها و پذيرفته

يــــافتـــن دريـا قعـــر از درهــا بافتن را زركشــي هــايجـــامــــه

فلسـفــه و طـــب علـم و نجـــوم يــا هندســـه علـــم هايكــــاري خــــرده

بــــرنيستــش آسمـان هفتــم بــــه ره ستــش دينـــي همين بــــا تعلق كـــه

اشتـــرسـت و عمـــادبودگـــاو كــه آخــــورست بنــــاي علم همـه ايـــن

رمــوز گيجــان ايــن كــردند آن نـــام روز چنـد حيـــوان استبقــــاي بهـــر

دلـــش رايـــا آن دانــد دل صــاحب منــزلش علــــم و حــــق راه علــــم

)٢٣٥٠-٤/٢٣٤٥(همان،

نيست: پوشيده شناسان ستاره و فقيهان و فيلسوفان موالنا تعريض زير ابيات در و

اليعلمــــون نبـــي: در ايــزد گفــت ــــوننذوف عـــــاقالن ايـــن پــــي از

بســـي پنـدارد علــم را خـــويشتن كســي دزدي ز ترســـان يكــــي هـــر

خـري چون خـود جــوهـر بيـــان در جــوهـري هــــر خـــــاصيت او دانـــد

عجــوز يـا يجوزي تـو نــداني خـود يجــوز ال و يجـوز دانـــم همــــي كـــه

ايناشسته يـا تـو سعـدي ننگــــري ايهــستـدان هــانحـــس و هاعـــدـس

دين يوم در امكـــي مــن بـداني كـه اين است ايـن علـــمهـــا جمله جـــان )٨٢٧-٣/٨٢٢(همان،

نحو به نيز را فيلسوف كند،مي ذم را متكلم و بردمي نامي كالم از جا هر نيز غزالي

زيركيهاي و پيچيدگيها گونه آن برابر در و داردمي طعن مورد و منظور مساوي، و مشابه

از زدايي تقدس و انكارحق و تمسخر و جسارت و عقالني شيطنت به جز كه فيلسوفانه

مهر و ناصحانه موارد، اين در غزالي نهد.لحنمي ترجيح را ابلهي شود،نمي منتهي مقدسات

سر از بلكه جاهالنه عداوت سر از نه وي افكار كه هددمي اطمينان خواننده به و است آميز

و زندمي موج نيز مولوي كلمات در اطمينان اين و تحقير و طرد آن است. آگاهانه تعمق

مورد كامال گيرد،مي تلسف نفي معني به را بالهت كه نبوي حديث از غزالي تفسير خصوصا

Page 16: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٩٢

و غزالي شناختي جامعه تفسير با ناموال شناختي روان تفسير تفاوت است. مولوي تاييد

نيست. پوشيده آگاهان بر امر، غايت و مبدا دانستن الهي در دو هر تساوي

اصول بيان هنگام دو هر است. مولوي و غزالي فكري مشترك محورهاي از اشعريت

آزار دل و سوز عقل خشكي آن موارد، بر تطبيق در گاه هيچ اما اند،گذشتبي و جزمي آن،

و تقدم نوعي از و او بر بخل قبح از خداوند، فعل نبودن بحث از غزالي دهند.نمي شانن را

با كدام هيچ اينها و گويدمي سخن جهان در مشروطي و شرطي و معلولي و علي تاخر

خداوند از جاهالنه و گزاف فعل نفي نيز مولوي نيست. سازگار اشعريت مواضع بر تصلي

كندمي استدالل آدمي، در اختيار وجود بر خداوند نهي و امر اللتد در المثلفي و كندمي

قبول يعني اين و شودمي ناپسند عقل و جاهالنه خداوند فعل اختيار، عدم صورت در كه

مصرند: ابطالش و نفي در قدر آن اشعريان كه امري عقل؛ تقبيح و تحسين

كند؟ كيـن و خشـم سنگ و ـوخكلـ بــا كند اين عـــاقل هيــچ دانــا چــهي

كنــد؟ چــــون جـاهالنه نهــي و امـر كند گــردون و اختــر كــو خــالقي )١٦٥٣-٥/١٦٥٢(همان،

اندآمده نائل رضا حال) (نه مقام به كه داندمي كساني زمرة از را دعا تاركان مولوي،

كه است توكل مقام) نه حال( انوجد براي فقط داردمي روا را ناكردن دعا كه غزالي ولي

است حال اين در فقط واقع در است. »ترس از چهره زردي حالت «دوام اندازه به دوامش

: و است خودانبي دعاي ، بگذرد او لب بر دعايي هم اگر و دعا نه و ماندمي وداعي نه كه

اسـت وردا نيسـت،گفــت او ز دعـا آن است ديگــر خـود خودانبي دعـاي آن

خـــداسـت از اجـابت آن و دعــا آن فنـاست او چـون كندمي حــق دعــا آن )١٢٤٤-٣/١٢٤٣ ، همان (

ديده مولوي و غزالي قول ميان تمايزي و تفاوت رضا، اهل دعاي مسئله در حال هر به

دارد.ن ورود مجال دعا سلوك، منازل از منزلي در كه قائلند دو هر اينكه عين در شود،مي

اول دفتر انتهاي در كه گونه بدان غزا در پهلواني بر (ع)علي حضرا يافتن دست داستان

معمول مطابق است.البته غزالي »سعادت كيمياي «منبعش تنها ظاهرا است، آمده مثنوي

آن از هم بسياري حكيمانه و لطيف نكات و افزون داستان بر بسياري نكات ،مولوي

است: اينگونه غزالي نقل به تانداس است. كرده استنباط

Page 17: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٩٣ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

علي روي در دهان آب وي بكشد، تا بيفكند را كافري (رض) علي كه بود اين از و «...

تعالي خداي براي كه .ترسيدم شدم خشمگين گفت: و نكشت و بداشت دست را وي پاشيد،

)٥١٧سعادت؛ كيمياي (غزالي، »باشم. نكشته

مولوي:

دغـــل از منــزه دان را حـــق شيــر عمـــــل اخــــالص آمـــوز علـــي از

شــتــافت و بـرآورد شمشيــري زود يـــافـت دست پهلـواني بـــر غـــزا در

ولـــــي هـــر و نبــي افتخـارهــر علــي روي بــــر انـــداخت خـــدو او

كـاهلـي... غــزايــش انـــدر او كــرد علـــي شمشيـرآن انداخت زمـــان در )٢٢٦٤-١/٢٢٦١ ،١٣٦٣ ، (مولوي

منصور گفتن الحق أنا و عارفان شطحيات مورد در غزالي با موالنا اختالف همچنين

غلط « صريحا را گفتن أناالحق غزالي است. دو آن فكري تعارض بارز موارد از حالج

بايزيد شطح هم مولوي كه حالي در خواندمي مسيح درباره نصاري دعوي مشابه و »محض

كند.مي تصويب و تفسير را حالج شطح هم و

يسناي و غزالي اشتراكات )١. ٢ ب.

او، از پس دورانهاي تمام در بلكه خويش، دوره در تنها نه غزالي احوال و افكار تاثير

كه مردي زندگي در «ديگر عبارت به است. انكار قابل غير عرفان، و اسالم در ويژه به

يهافكري كوته در ماندن محدود از متكلمان چراي و چون در توقف از را اسالم دنياي

يك نمونه پارسيان تمام براي بازداشت، باطينان هايگستاخي به گرايش از و فقيهان

بزرگترين از يكي در ترديدبي و )٢٠٩:١٣٦٩ كوب،(زرين »شودمي تلقي مقدس زندگي

هم غزنوي حكيم و بود گذار تاثير ناگونگو ابعاد در سنايي، چون ايراني عارف شاعران

داده نشان عرفاني، جذاب و زيبا نماي و رنگ با همراه را اسالمي مضامين غزالي، چون

است. باقي پژوهش جايگاه هنوز شود، تحقيق باره اين در كه اندازه هر وصف اين با است.

با هم نهايت در و كندمي آغاز احاديث و آيات از تاثير با را كالمش جا همه سنايي

نتيجه اين به سنايي فكري منابع بررسي در كند.مي گيرينتيجه حديث و قرآن تائيد

اختيار در زيادي شريعتي و ديني كتب (ص)، پيامبر سنت و قرآن بر افزون او كه رسيممي

Page 18: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٩٤

(زرقاني، »است بوده او فكري تغذيه منابع تريناصلي از غزالي محمد آثار« و داشته

٢٥:١٣٨١(.

عبارتي به يا دهد؛ نشان را غزالي و سنايي فكري اشتراك تواندمي كه اينكته مهمترين

اخالق غزالي كه است اين كند، آشكار غزالي از را سنايي ديني و عرفاني انديشه تأثر بهتر،

نثر در را عرفان نظري و عملي اصول و تلطيف عرفاني هايآموزه مباني بر را ديني

- حديقه ويژه به – آثارش در را شيوه همين هم سنايي كرد؛ تعديل و تبيين متقابال شيوايش

ديباي و رنگ به آراسته شريعت و قرآن از برگرفته كه ايانديشه برد. كار به شعر حله در

جو و جست قابل غزالي و سنايي كماالت كيمياي معدن در است مقامات مسير و عرفاني

است.

امور و كالبد از كه بردارد گام طريقت در تواندمي سالكي سنايي نظر از است بديهي

تعاليم و هارهنمود با شرعي، امور اجراي از پس و باشد گذشته شريعت عملي و عبادي

بر غزالي هايانديشه تاثير تطبيق و بررسي از پس رسد.مي مقصود منزل سر به حديقه

و سنايي آرماني انسان سلوك و سير و مقامات كه رسيممي نتيجه اين به سنايي حديقه

منطبق هايايده و دارد او از پيش و سنايي دوره متصوفه مقامات با بارزي تفاوت غزالي

است. سعادتمندي و كمال كيمياي بهترين سنايي) و (غزالي دو آن

نتيجه ج) در نويسنده دوم من گردد:مي روايت مختلف ديدگاههاي از متن موالنا، روايت در-

گاه نظر و دارد ثابتي جايگاه كه (قهرمان) شخص اول و عيني شخص سوم و كل داناي مقام

در آشكار صورت به مولف واسطهبي صداي و حضور اين بر عالوه دهد.نمي تغيير را خود

تاثير تحت خود، زباني شيوه وسيله به را روايت راوي دو هر مولف و شودمي ديده متن

ديدگاههاي از مولف صداي بازتاب و آوايي تك متني او، جهت،متن ينا به دهد.مي قرار

است. مختلف

غالب مانند و بوده نگر گذشته و محور تك متني مولوي متن مندي،زمان لحاظ از -

است. داستاني رخداد زمان از كوتاهتر آن در سخن زمان گذشته، روايتهاي

Page 19: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٩٥ □ ١٧٧-١٩٦ صص مريم محمودي و... هاي مولوي، سنايي و ... مقايسة حكايات و روايات در داستان

پيرنگ يا طرح رو اين از است، هطرف دو گفتگوهاي شكل به سنايي حكايتهاي اكثر -

آنها در داستاني ساختار ،نمونه چند در جز و است ابتدايي و ضعيف بسيار حكايتها اين

نيست. مطرح

اشخاص از را شخصيتها بيشتر كند.مي استفاده اجتماعي مختلف هايطبقه از سنايي -

در كه هستند انامير و شاهان ميان از بيشتر خاص شخصيتهاي دهند.مي تشكيل گمنام

و هستند ثابت و ايستا ساده، موارد اكثر در شخصيتها است. مثبت آنها نقش موارد بيشتر

يا دو آوردن پياپي يا عام صفت يك ذكر با تنها آنها اجمالي معرفي ندارند. زباني تشخص

گيرد.مي صورت كنش راه از و مستقيم غير شيوه ندرت به يا و صفت چند

نام ذكر با تنها داستانها مكان است، شده مشخص موارد اكثر در ستاندا مكان و زمان -

است. گرديده معلوم تفسير و توصيف بدون و محل

در زيادي شريعت و ديني كتب كه رسيممي نتيجه اين به سنايي فكري منابع بررسي در-

است. بوده او فكري تغذيه منابع تريناصلي از غزالي محمد آثار و داشته اختيار

طي در غزالي و سنايي كه تصويري كه است آن غزالي و سنايي فكري اشتراكات از-

مومني يا مدار شريعت صوفي از كمال كيمياي جوي و جست و سلوك و سير مراحل

(ابونصر چون: ايشان از قبل فن آن استادان آثار در كه نظامي و نظم آن دارند؛ عارف

عربي ابن (عطار، چون: ايشان از بعد حتي و ...) و هجويري انصاري، عبداهللا خواجه سراج،

اين دهنده نشان و شودنمي ديده سنايي) و (غزالي بزرگ دو آن در بوده مرسوم ...) و

دارند. ديگران از متمايز و مشترك ديدگاهي غزالي و سنايي كه بوده موضوع

Page 20: ÉZŽZf Y{ { cZËYÁ Á cZËZ°u Ä ËZ¬» Ê·Y £ Á ÊËZÀ ,É·»lit.iaushk.ac.ir/article_527489_1ff74a8f13371e2b4e497e25... · 2020. 6. 6. · Á É{¼v» ºË » Á

١٣٩٥) بهار ٢٣ درپيپي، (٣ شمارة، م، سال شششناسيسبك و ادبي نقد هايپژوهش □ ١٩٦

منابع فردا. نشر اصفهان: ، عطار الطير منطق ساختاري تحليل ، )١٣٧٦(. اكبر اخالقي، . ١

فردا. نشر اصفهان: ،داستان زبان دستور )،١٣٧١( احمد، اخوت، . ٢

نيلوفر. چاپ تهران: حسيني، سيد كاوه ترجمه ،بابل كتابخانه، )١٣٧٩لوئيس،( بورخس،خورخه . ٣

دانشگاهي. مطالعات و انساني علوم پژوهشگاه تهران: ،باسيمرغ ديدار ، )١٣٧٥پورنامداريان،تقي،( . ٤

سخن. انتشارات تهران: ،آفتاب سايه در )،١٣٨٠( ،------------ . ٥

انتشارات تهران: غزنه، در ايشوريده در مندرج مقاالت مجموعه ،سنايي پردازي قصه )،١٣٨٥محمد،( تقوي، . ٦

سخن.

،باطباييط عالمه دانشگاه ادب و زبان فصلنامه فارسي، غزل در روايي ساختار بررسي )،١٣٨٦حيدري،مريم،( . ٧

)٢٥١-٢٤٦ صص ، ٣١ شماره

روزگار. تهران: سوز، عالم زلف ، )١٣٨١زرقاني،مهدي،( . ٨

كبير. امير تهران: ،مدرسه از فرار ، )١٣٦٩كوب،عبدالحسين،( زرين . ٩

تهران: حسيني، مريم تصحيح ،الطريقه شريعه و الحقيقه حديقه )،١٣٨٢ آدم( بي مجدود ابوالمجد غزنوي، سنايي. ١٠

دانشگاهي. نشر مركز

حسين كوشش به خوارزمي، محمد الدين مويد ترجمه ،الدين علوم احياء ، )١٣٦٨محمد،( بوحامدا غزالي،. ١١

فرهنگي. و علمي انتشارات تهران: دوم، چاپ خديوجم،

فرهنگي. و علمي تهران: ،شريف مثنوي شرح ، )١٣٧٣( الزمان، بديع فروزانفر، .١٢

شناختي اسطوره و عرفاني ادبيات مجله ، سنايي آراي بر غزالي كالمي يهاانديشه تاثير )١٣٨٨( فرهاد ش،و كاكه .١٣

.١٥١-١٢٩ صص ،١٤ ش ،٥ دوره ،

- ٣٦ ش ميراث، آينه مجله ، صورتگري و نقاشي علم در چينيان و روميان كردن مري قصه )١٣٨٦( احمد ، كتابي .١٤

.٢٧١-٢٥٨ ،صص٣٧

،٤٥ دوره ، عرفان و اديان مجله خداوند، رؤيت باب در مولوي و غزالي عرفاني ديدگاه )١٣٩١( رامين ، محرمي. ١٥

.١٢٤-١٠٥ صص ،٢ ش

سروش. تهران: ، كودكان ادبيات نقد شناسي روش ، )١٣٧٨دي،(هامحمد محمدي، .١٦

زوار. تهران: استعالمي، محمد اهتمام به معنوي مثنوي ، )١٣٦٣بلخي،( محمد الدين جالل موالنا،. ١٧

فرهنگي. و علمي انتشارات تهران: چهارم، چاپ ،داستاني ادبيات ، )١٣٨٢ جمال،( صادقي، مير. ١٨

شفا. انتشارات تهران: ، داستان عناصر ، )١٣٦٤( ،-------------- . ١٩

مركز. نشر تهران: ،پسامدرن ادبيات )،١٣٨١پيام،( جو، يزدان. ٢٠

. آفاق انتشارات تهران: ،نويسي داستان هنر، )١٣٤٠يونسي،ابراهيم،(. ٢١

.فرهنگي و علمي انتشارات تهران: جم، خديو حسين كوشش به سعادت، كيمياي )١٣٦١( ابوحامدمحمد غزالي. ٢٢