19
جود داشتهرانی و شهروند ای میلیونها براین پرسش اصولیید ای شا نظرظهارئل اه ی مساون هم پیراممنه ای که؛ در حالی که خا باشدوت کرد؟دپاشی سکک اسیبر جنایت هولنا براما چگونه در می کند، اقد ارزش خواهدمر فا این اما بگوید، است بعدها سخنیمکن ا البته من آن برای همگر چه بیا روشن است؛ اسخ به این پرسش بود. پایست که خامنه باری نن اولین دارد. اینی سنگینه یان، هزی میهن گیرد،فدارانش صورت می که از سوی طرتیبر جنای برا ای درمنه ای سکوت خاد پاشی وت اسی جنایانزده سال پیش،شته باشید، شطر داگر به خاوت می کند. ا سکره ای او زنجیقوع قتلهای هنگام وفت، به هفتاد و ه در آذر ماه گرفت،ضات با پس از این که اعتراماوت کرد، ا ابتدا سک نامید، را دشمن فروهرد و ضمن این کهه به میدان آم سراسیممین توجیه،ست. با هن کم خطر بوده ا کرد که او دشمم اعما اوسط مقامات بزرگی که ت آشکار زده و جنایات دست به فرافکنی توسط فقیهان حاکم،رآمده وت به اجرا دعا ارشد وزارت اطرائیل نسبت داد. و اس به آمریکاه بود رار شدی آن صاد فتوا پیش در حملهی پانزده سالمنه ان خا که پیروااتی در جنایین همچن که جنبشت کرد و پس از آن ابتدا سکوه آفریدند، اونشگا به کوی دا، مزورانه، از بیم فراگیر تر شدنه کرد مشاهدی را دانشجوی توفنده ین حملهخورد با عامح برای بر صری دستوریما حاضر نشد گریه نمود، ابگر اوان سرکوسط پیرود. به محض این که توشگاه صادر کن به کوی دانجده تیری ه دانشجویتظامی، جنبشمی و انتی، نظا امنیادهای در نه فرمان سرکوب شدیدتروحیه گرفت وی دوباره رمنه ا سرکوب شد، خاه در صفحه سوم ادامرشادر بمعروف و گشت ا تحول فرهنگی، ام حشمت اله طبرزدیوین درجتماعی نب فرهنگی، ا به انق پیشین سرمقاله ی درره داشتم و آنشا جدید ا نسل های ویژهردم ایران به بین مشی به دست عواملسیدپایت از جناله البته پیش ا سرمقاوجه است که طی شایان تین بود. همچن شده نوشته حکومت بود که باه داده وعدر حزب انصای گذشته، ا هافته هرد تا به زعم خود، می آوا هجوم خیابانهای موتوری به گردانههبریجام بدهند. ر را انهی از منکرضه ی امر به معروف و ن فریه از یک سوشم به دست دارد ک محت فردی به نامن راین جریا ا سو رابطهن است و از دیگررت الحسی نشریه یالثا مدیر مسئولحمدی از و شخص حسین مهبری با بیت رار خوبی بسی ید درد. این فرمی اش دار قدی های هم حزبین بیت و از مسئودی داشته و ازن زیا دختران و پسراخورد با سابقه ی خود بر. گفته می شود ری بوده است شهراطی در افر بسیارهای پروهارزه بای که در مبهاید، با گروهتهای خوز فعالی در دورانی ای داشته و بسیار تندخوردهای خشن دختران بر بدحجابی بای، حضورهبر حال، بیت ر هرده است. در می کرند، همکاری اح را ص ردر خیابانهانهای موتوری گرداله بار حزب انصا ا در اولیند تاه دا آنها وعدحتشم را کشید و بهفسار م ندانست، اه در صفحه پنجم ادامجو مطرح شد؛م دانش فروهر با پیافتگوی پرستو در گره ای زنجی قتلهایفشا نشده پروندهیق ا حقاقدمفتگو از جواد خرمی م گفتگو باه ای در گ زنجیرگرد قتلهایزدهمین سال در شان فروهر پرستوران وزارتفات مامو به بخشی از اعتراشاره انشجو بام داه پیا نشریمی ون جمهوری اس مخالفا بر اینکه حذفعات مبنی اط اینف سازمانیر جزو وظایرج از کشوخل و خان در داندیشا دگرا قتلهایایق پروندهرد: هیچیک از حق، تصریح کنه استرتخا وزا نشده است.فشاره ای ا زنجی پدر وسم یادبودی مراگزارر که برای بر فروهش و پروانه داریو فرزنددنم خوان هنگاشان کرد که بسر می برد، خاطرن تهران مادرش در یافتههمی دسته مطالب مر و مادرش، ب مربوط به قتل پد پروندهورت می بخشد.ا ضرونده رد این پری مجدست که بازگشای اتهم در اینوان معات که به عنران وزارت اط کرد مامو تاکید ویره ای زنجی قتلهای پروژه که دره اند، اعتراف کردفته اندنده حضور یا پروها نقش یک تن فرمانبرر می شده صادز بان اند و فرما را داشته ا است. مخالفان و، آنها در قتلعاتران وزارت اطفات ماموس اعتراسا بر ادیشان دگرانفه سازمانی وظی و در گذشته نیزه اندم دادنجا خود را اه اند.م دادنجای را ان ماموریت های چنید کهشان می ده هست ن پروندهفاتی که درصریح کرد: اعترا فروهر تعات به صورتران وزارت اط مامو چهارم ادامه در صفحهیم قرن یک و نارزه با مبی دیانت بهای صفحه دوم جدید دوره یقتصادی ا فرهنگیجتماعی ااسی سیول آذر ماه شنبه ا سوم شماره1393 22 نوامبر2014 پیش به سوىشهاى بزرگ جنبجتماعیسی، ا سیا دهم صفحه

شماره سوم پیام دانشجو

Embed Size (px)

DESCRIPTION

 

Citation preview

Page 1: شماره سوم پیام دانشجو

شاید این پرسش اصولی برای میلیونها شهروند ایرانی وجود داشته

باشد که؛ در حالی که خامنه ای پیرامون همه ی مسائل اظهار نظر

می کند، اما چگونه در برابر جنایت هولناک اسیدپاشی سکوت کرد؟

البته ممکن است بعدها سخنی بگوید، اما این امر فاقد ارزش خواهد

بود. پاسخ به این پرسش روشن است؛ اگر چه بیان آن برای هم

میهنان، هزینه ی سنگینی دارد. این اولین باری نیست که خامنه

ای در برابر جنایتی که از سوی طرفدارانش صورت می گیرد،

جنایت اسید پاشی و سکوت خامنه ایسکوت می کند. اگر به خاطر داشته باشید، شانزده سال پیش،

در آذر ماه هفتاد و هفت، به هنگام وقوع قتلهای زنجیره ای او

ابتدا سکوت کرد، اما پس از این که اعتراضات باال گرفت،

سراسیمه به میدان آمد و ضمن این که فروهر را دشمن نامید،

اما اعالم کرد که او دشمن کم خطر بوده است. با همین توجیه،

دست به فرافکنی آشکار زده و جنایات بزرگی که توسط مقامات

ارشد وزارت اطالعات به اجرا درآمده و توسط فقیهان حاکم،

فتوای آن صادر شده بود را به آمریکا و اسرائیل نسبت داد.

همچنین در جنایاتی که پیروان خامنه ای پانزده سال پیش در حمله

به کوی دانشگاه آفریدند، او ابتدا سکوت کرد و پس از آن که جنبش

توفنده ی دانشجویی را مشاهده کرد، از بیم فراگیر تر شدن، مزورانه

گریه نمود، اما حاضر نشد دستوری صریح برای برخورد با عامالن حمله

به کوی دانشگاه صادر کند. به محض این که توسط پیروان سرکوبگر او

در نهادهای امنیتی، نظامی و انتظامی، جنبش دانشجویی هجده تیر

سرکوب شد، خامنه ای دوباره روحیه گرفت و فرمان سرکوب شدیدتر

ادامه در صفحه سوم

تحول فرهنگی، امر بمعروف و گشت ارشاد

حشمت اله طبرزدی

در سرمقاله ی پیشین به انقالب فرهنگی، اجتماعی نوین در

بین مردم ایران به ویژه نسل های جدید اشاره داشتم و آن

سرمقاله البته پیش از جنایت اسیدپاشی به دست عوامل

حکومت نوشته شده بود. همچنین شایان توجه است که طی

هفته های گذشته، انصار حزب اهلل وعده داده بود که با

گردانهای موتوری به خیابانها هجوم می آورد تا به زعم خود،

فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر را انجام بدهند. رهبری

این جریان را فردی به نام محتشم به دست دارد که از یک سو

مدیر مسئول نشریه یالثارت الحسین است و از دیگر سو رابطه

ی بسیار خوبی با بیت رهبری و شخص حسین محمدی از

مسئوالن بیت و از هم حزبی های قدیمی اش دارد. این فرد در

سابقه ی خود برخورد با دختران و پسران زیادی داشته و از

پروههای بسیار افراطی در شهر ری بوده است. گفته می شود

در دورانی از فعالیتهای خود، با گروههایی که در مبارزه با

بدحجابی با دختران برخوردهای خشن و بسیار تندی داشته

اند، همکاری می کرده است. در هر حال، بیت رهبری، حضور

انصار حزب اله با گردانهای موتوری ردر خیابانها را صالح

ندانست، افسار محتشم را کشید و به آنها وعده داد تا در اولین

ادامه در صفحه پنجم

در گفتگوی پرستو فروهر با پیام دانشجو مطرح شد؛

حقایق افشا نشده پرونده قتلهای زنجیره ای گفتگو از جواد خرمی مقدم

پرستو فروهر در شانزدهمین سالگرد قتلهای زنجیره ای در گفتگو با

نشریه پیام دانشجو با اشاره به بخشی از اعترافات ماموران وزارت

اطالعات مبنی بر اینکه حذف مخالفان جمهوری اسالمی و

دگراندیشان در داخل و خارج از کشور جزو وظایف سازمانی این

وزارتخانه است، تصریح کرد: هیچیک از حقایق پرونده قتلهای

زنجیره ای افشا نشده است.

فرزند داریوش و پروانه فروهر که برای برگزاری مراسم یادبود پدر و

مادرش در تهران بسر می برد، خاطرنشان کرد که هنگام خواندن

پرونده مربوط به قتل پدر و مادرش، به مطالب مهمی دست یافته

است که بازگشایی مجدد این پرونده را ضرورت می بخشد.

وی تاکید کرد ماموران وزارت اطالعات که به عنوان متهم در این

پرونده حضور یافته اند، اعتراف کرده اند که در پروژه قتلهای زنجیره ای

را داشته اند و فرمان از باال صادر می شده “ فرمانبر”تنها نقش یک

است.

بر اساس اعترافات ماموران وزارت اطالعات، آنها در قتل مخالفان و

خود را انجام داده اند و در گذشته نیز “ وظیفه سازمانی”دگراندیشان

چنین ماموریت هایی را انجام داده اند.

فروهر تصریح کرد: اعترافاتی که در پرونده هست نشان می دهد که

ماموران وزارت اطالعات به صورت

ادامه در صفحه چهارم

یک و نیم قرن

مبارزه با

دیانت بهایی صفحه دوم

2014نوامبر 22 1393شماره سوم شنبه اول آذر ماه سیاسی اجتماعی فرهنگی اقتصادی دوره ی جدید

پیش به سوى

جنبشهاى بزرگ

سیاسی، اجتماعی

صفحه دهم

Page 2: شماره سوم پیام دانشجو

پیام دانشجو از این شماره به تاریخ یکصد و شصت سال مبارزه

با دیانت بهایی می پردازد. بخشهایی از کتب تاریخ دیانت بهایی

با تغییرات جزیی در پی می آید تا همگان از ظلمی که سالیان

دراز بر هم وطنان دگراندیش دینی پیرو آئین بهایی وارد شده،

آگاه باشند . امید که با انتشار کوشه ای از این جنایات، مرهمی

باشیم بر زخم های جامعه ی بهایی در ایران .

قسمت اول نگاهی دارد به شروع مبارزات بابی و متشکل شدن

نیروهای مدنی در مقابل قوای حکومتی و علل گسترش دیانت

.نوپا در بین مردم ایران

حدود یکصد و شصت سال پس از ظهور آیین بهایی از

ایران، هنوز این دین برای بسیاری از مردم در حاله ای از

ابهام وجود دارد که زمینه ی تهمت ها و شایعاتی را مهیا

کرده و باعث ناشناخته ماندن این دین در بین عوام شده

است .

آنچه که مبرهن است این که از آغاز پیداش این آیین، به

خاطر سرکوبها و کشتار مریدان باب و بهاء اهلل توسط

حکومتهای وقت، حتی پژوهندگان و روشنفکران نیز به

صورت جدی به آن نپرداخته و این آیین را در هاله ای از

ابهام نگه داشته تا جایی که به این دین به صورت معمایی

نگرسته و آشنایی با آن را هراس انگیز می یابند.

نهضت دینی جدیدی که تا آن زمان در وسعت و نیروی

جذب توده های مردم، در سراسر تاریخ اسالمی ایران تقریبا

بی سابقه بود، به گونه ای از سوی پژوهندگان تاریخ ایران

نادیده گرفته شد. نویسندگانی هم که در نگارش تاریخ قاجار

ناچار به گفتگو درباره ی آن شدند، یا با اشاراتی از آن گذشتند و

یا به تکرار روایات ردیه نویسان بسنده کرده و یا کتابها و روایاتی

که در مورد این دین نوشته شده بود را تحریف کرده و در ضدیت

با آن برخواستند.

در مقابل تحریف ها، کتابها و مقاالت ردیه ای از سوی مالیان و

سازمانهای اسالمی نوشته شد تا این دین را به صدها افترا آلوده

کنند.

همه ی اینها به همراه مبارزات پیگیر و برنامه ریزی شده ی

مقامات مذهبی، و به دست حکومت وقت، به بهاییان چهره ای

مرموز و مجهول داد و در ضمیر نا خودآگاه مردم، نقشی منفی از

این نهضت بر جای گذارد. در این حال اما سالها سکوت

اجباری و ناخواسته ی بهاییاندر رویارویی با این مبارزه ی همه

جانبه و دامنگیر دستگاه دروغ پراکنی اسالمی و حکومت

حاضر، مردم نا آگاه را در باورهایی که از سوی دستگاه عظیم

تبلیغات دولتی و مالیان تغذیه می شدند، راسخ تر کرد و از

بهاییان جمعیتی مهیب و ترسناک ساخت. تا جایی که ما

حصل این شایعه پراکنی ها، آنان را ساخته ی دست روس و

انگلیس و اخیرا آمریکا و اسرائیل وانمود می کند. که در تمام

ارکان و سازمانهای حساس دولتی و جاسوسی سرویس های

اطالعاتی آمریکا و اسرائیل نفوذ دارند.

مهم تر آنکه در تبلیغات ضد بهایی، از آغاز تا کنون، از عدم

وجود مسائل ناموسی و عفت و همخوابگی دختر و پدر و از این

–به زعم مروجان دینی اسالمی -قبیل شایعات و تهمت ها،

پرده برداشته شد و این دلیلی برای نجس خواندن و حتی مباح

دانستن خون یک بهایی بر مسلمانان در دوران قاجار شد.پ

در آن دوران، شورش بابیان بر نظم موجود، به دنبال شکستی

که از نیروهای دولتی و مذهبی خورد، نا خواسته به روحانیت

نیرو بخشید و جانی تازه داد. و بدین ترتیب آخوندها را به

جرگه ی سیاست و قدرت کشاند و راه سرکوب و کشتار را

هموار کرد. تیر باران باب در تبریز در سال هزار و هشتصد و

پنجاه میالدی و حوادث بعد از آن موجب کشته شدن اکثر

سران بابی، و تبعید چند تن از ایشان، از جمله بهاءاهلل، به

عثمانی شد که در واقع تحوالت مهمی در آیین باب ایجاد کرد

و آن را در لباس دین بهایی، و به ویژگی ها و رهنمودهای تازه

ای آراست.

با برخاستن بهاءاهلل، هزاران تن دیگر از بابیان ایران که در خفا

می زیستند به آئین جدیدی روی آوردند که اینبار نه از راه

مبارزات مسلحانه و رو در رو با حکومت وقت همچون باب و

یارانش، بلکه هدف عمده ی بهاء اهلل در ایجاد صلح و آشتی و

ایجاد نیرویی سازنده از طریق تعلیم و تربیت و روشنگرائی

فکری بود. در آن برهه از تاریخ، هزاران مسلمان دیگر از اقصی

نقاط ایران به آیین جدید روی آوردند و جامعه ای نو با اهداف

عالیه از دل جامعه ی خواب زده ی دوران قاجار درست کردند

که افق های روشنی را پیش پای مریدان خود می گذاشت.

ادامه در صفحه هفتم

یک و نیم قرن

مبارزه با

دیانت

بهایی

رضا مبین

2

Page 3: شماره سوم پیام دانشجو

ادامه از صفحه نخست

را صادر نمود.

همچنین به یاد داریم که از سال هفتاد و سه تا سال

نود و سه همواره انصار حزب اله، گروههای فشار

انتظامی و امنیتی، در -متشکل از نیروهای نظامی

کسوت لباس شخصی ها، به دفاتر نشریات، احزاب،

جلسات سخنرانی، سینما، میتینگ های سیاسی و

دانشجویی و شهروندان بی پناه حمله ور شده اند؛ در

این حمالت، از زنجیر، چاقو، پنجه بکس، و حتا نارنجک

های صوتی و گاز اشک آور نیز استفاده نموده و در

آخرین مورد، بر صورت دختران اسیدپاشیده اند. ولی

خامنه ای نه هیچ گاه به صورت جدی چنین

وحشیگری هایی را محکوم کرده و نه خواهان شناسایی

و برخورد با عامالن آن شده است. دلیل اصلی اش این

است که او همواره به چنین قداره بندهایی نیاز دارد و

همواره اراذل و اوباش گرداگرد بسیاری از روحانیون از

کاشانی تا نواب صفوی و خمینی و خامنه ای و به قصد

ترساندن مخالفین حضور فعال داشته اند. حضور این

اراذل و اوباش در خیابانها و سرکوب جنبش سبز و حتا

تجاوز به دختران و پسران بازداشت شده، دلیل دیگر

برای ایجاد وحشت در مخالفین و به نفع فقها به ویژه

ولی فقیه در عصر حاضر است.

خامنه ای اگر عاقل بود، می بایست یک بار برای

همیشه با دست برداشتن از سیاست دوگانه و یکی به

نعل، یکی به میخ، با چنین پدیده های بسیار شوم

برخورد می کرد. برای این که او اینک در موضع رسمی

حکومت است و شرایط او با فقهای عصر قاجار تفاوت

دارد. اگر آنها از گروههای دون پایه، بی سواد و به ویژه

اراذل و اوباش به ظاهر مذهبی، برای برخورد و

ترسانیدن مخالفین خود استفاده می کردند و در یک

روز شکم چندین نفر از جمله بابی ها، بهایی ها و

دراویش را پاره پاره می کردند، به این دلیل بود که

مسئولیت رسمی نداشتند. خامنه ای اما دقیقا در یک

کاخ شیشه ای نشسته است. برای این که، هرگاه چنین

فجایعی مثل اسیدپاشی، قتلهای زنجیره ای، حمله به

کوی دانشگاه، حمله به سینما و دفاتر نشریات، اتفاق

افتاده، فورا انگشت اتهام به سوی شخص خامنه ای و

نیروهای وفادار به او نشانه رفته است. چرا این

-انگشت اتهام به طرف سایر گروههای مذهبی

سیاسی موجود در قدرت، مثل اصالح طلب های

حکومتی نشانه نرفته است؟ برای اینکه رهبران آنها،

با صراحت چنین جنایتهایی را محکوم کرده و آن را

بر خالف شرع و قانون دانسته اند.

خامنه ای اما هیچگاه چنین نکرده و همواره با چنین

فجایعی، برخورد دوگانه داشته است. برای این که

می داند روزی فرا خواهد رسید که در برابر جنبش

مردمی، به چنین عناصری که ظرفیت جنایتکاری

داشته باشند، نیاز پیدا خواهد کرد. اما او از این امر

غافل است که همواره نمی توان با برخوردهای خشن

و داعشی گری، از جنبش های اعتراضی که علیه

جنایت افراطیون طرفدار ولی فقیه و مذهب حکومتی

به وجود می آید، پیشگیری کرد.

اتفاقا او باید نگران روزی باشد که جنایتی مشابه

اسیدپاشی یا حمله به کوی دانشگاه و یا تجاوز در

زندان و ترور در کوچه و خیابان توسط طرفدارانش و

حتا به احتمال بسیار ضعیف، از سوی یک نیروی

ناشناخته به وجود بیاید. در هر حال انگشت اتهام به

سمت مقامات ارشد حکومت نشانه گرفته می شود و

همچون حادثه ی جنایتکارانه ی سینما رکس

آبادان، طومار خامنه ای و حکومت ولی فقیه در هم

پیچیده خواهد شد.

اوباید به عاقبت چنین جنایاتی بیندیشد و نه به تاثیر

کوتاه مدت در ایجاد وحشت در مخالفین. او نباید

فراموش کند که جنبش دانشجویی هجده تیرماه و

اعتراضات سال هفتاد و هفت و هشت و نیز

اعتراضات خیابانی سال هشتاد و هشت، بیش از آن

که حاصل برنامه ریزی مخالفین باشد، نتیجه ی

حمله ی وحشیانه ی طرفداران او به مخالفین است.

باید از روزی بترسد که اعتراضات مردمی در برابر

چنین جنایات دهشتناکی، سراسری باشد. در آن

صورت نه از نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی

کاری ساخته است و نه از اراذل و اوباشی که به نام

دین، قداره می بندند و شکم می درند.

جنایت اسید پاشی

و سکوت خامنه ای

از حمله به پیام دانشجو تا انصار کاوه؛

اسیدپاشی های زنجیره ایدر قضیه اسیدپاشی های زنجیره درپی مشخص شدن دست داشتن عوامل انصار حزب اهلل اصفهان

.محسنی اژه ای و مصطفی پور محمدی بر بسته شدن سریع پرونده تاکید کرده اند غالمحسین ای،

گفتنی است محسنی أژه ای از طرف صادق الریجانی و پورمحمدی از طرف حسن روحانی

.پیگیری پرونده اسیدپاشی های زنجیره ای شده اند مسوول

.یادآوری می شود که محسنی اژه ای و پور محمدی از عوامل پشت پرده قتلهای زنجیره ای بوده اند

به گزارش خبرنگار خبرهای اختصاصی پیام دانشجو، در پی مشخص شدن دست داشتن عوامل انصار

حزب اهلل اصفهان که همگی از کادرهای اصلی سپاه پاسداران و بسیج می باشند در ماجرای

اسیدپاشی های زنجیره ای، محسنی اژه ای و پورمحمدی تاکید کرده اند که نباید نام انصار و سپاه و

.تکرار شود ٧٧١١بسیج در این ماجرا بیایید و قضیه قتلهای زنجیره ای سال

منظور محسنی اژه ای و پورمحمدی ، مطرح شدن ارتباط ماموران وزارت اطالعات با قتلهای سازمان

.زنجیره ای بوده است یافته

بنابراین این دو نفر در یک فرار رو به جلو اعالم کرده اند که اسیدپاشی های زنجیره ای سازمان یافته

!نبوده و انگیزه شخصی داشته است

انصار حزب اهلل اصفهان که به گروه کاوه مشهور است نام خود را از حجت االسالم کمیل کاوه گرفته

.که ریاست این گروه را بر عهده دارد

.این گروه در بسیاری از اقدامات خشن علیه دانشجویان ، مخالفان و دگراندیشان دست داشته است

مشروعیت رهبری را زیر سوال برد از حمله این ١٧یادآوری می شود پس آنکه پیام دانشجو در دهه

به فلفل، چاقو، زنجیر، پنجه بوکس و ... اسپری گروه خشن در امان نماند و عوامل آن با گاز اشک آور،

.حمله کرده و آنها را زخمی کردند دفتر پیام دانشجو و مدیرمسوول آن حشمت اله طبرزدی

داریوش و پروانه فروهر از جمله نخستین کسانی بودند که حمله یادآوری می شود که در آن زمان

.انصار خشونت به دفتر پیام دانشجو را محکوم کردند

که توسط جبهه دموکراتیک ایران به دبیرکلی مهندس نیز ٧٧١١گروه کاوه در تجمع خرداد ماه سال

طبرزدی در پارک الله تهران برگزار شد با حمله به شرکت کنندگان در این تجمع، چهره خشن خود

.را بار دیگر به نمایش گذاشت

افشاي ارتباط "سرافراز" با شبكه مافيايي مجتبي خامنه اي در قلب اروپا

برون مرزي صدا و سيما و بازوي رسانه اي شبكه مافيايي مجتبي محمد سرافراز معاون سابق خامنه اي در قلب اروپا ، رييس صدا و سيماي جمهوري اسالمي شده است.

افشاگري در خصوص شبكه مافيايي مجتبي خامنه نشريه پيام دانشجو در شماره گذشته خود بهآيت اهلل حائري شيرازي" در -لنتسل -ارتباط اين شبكه با باند "عاليشاهي اي پرداخت و از

وين، پرده برداشت.به گزارش خبرنگار خبرهاي اختصاي پيام دانشجو، سرافراز به عنوان رييس جديد صدا و

و آيت اهلل حائري شيرازي داشته و طي دو دهه سيما ارتباط نزديكي با باند عاليشاهي، لنتسلحضور خود در معاونت برون مرزي به عنوان بازوي رسانه اي اين باند عمل كرده و به تبليغ

عاليشاهي پرداخته است و عاليشاهي را گسترده در خصوص مركز مافيايي "وادي ايمن علي"است به عنوان دكتر و متخصص كه طبق اسناد منتشره پيام دانشجو فردي شياد و كالهبردار

است! معرفي كرده سرطان طبق سند منتشره توسط پيام دانشجو ، مركز مافيايي "وادي ايمن علي" اقدامات تروريستي

جمهوري اسالمي در خارج از كشور را حمايت مالي مي كند.سرافراز نيز به عنوان يك چهره امنيتي، رد پايش در قتل بسياري از مخالفان جمهوري اسالمي

و دگرانديشان ديده مي شود.ی برنامه کننده ای تهيه سرافراز در تيم رسانه حضور داشته است. اين برنامه در سال «هويت»

انتقاد از نويسندگان و روشنفكران و از شبکه اول سيمای جمهوری اسالمی پخش شد و ۵۷۳۱های تلويزيونی برخی از زندانيان سياسی را که در زندان ضبط شده بود، در اعتراف پخش

دستور كار خود داشت.اهلل سحابی و عزت اکبر سعيدی سيرجانی، های علی در اين برنامه اعتراف

ميرزاصالح پخش و هوشنگ گلشيری در آن غالمحسين توصيف شد. از سعيد امامی، «خائن»اندرکاران تهيه اين برنامه نام برده به عنوان دست اصغر پورمحمدي و حسين شريعتمداري

شود. می هنوز چندي از پخش اين برنامه نگذشته بود كه پروژه قتلهاي زنجيره اي كليد زده شد.

نكته جالب اينكه، سرافراز به عنوان رييس جديد صدا و سيما، در نخستين اقدام خود اصغر براي قتلهاي زنجيره اي زمينه چيني مي پورمحمدي، يعني همكارش در برنامه هويت را كه

به عنوان مدير تلويزيون انتخاب كرده است. كرد، مصطفي پور نكته جالبتر اينكه اصغر پورمحمدي برادر مصطفي پورمحمدي است، از

عوامل اصلي پشت پرده قتلهاي وزير دادگستري حسن روحاني به عنوان يكي از محمدي زنجيره اي ياد مي شود.

گفتني است پيام دانشجو در شماره مهرماه خود به افشاگري در خصوص باند امنيتي حسن

روحاني پرداخته و مصطفي پورمحمدي و حسام الدين آشنا را از جمله عوامل اصلي اين باند معرفي كرده بود.

مصطفي پورمحمدي و حسام الدين آشنا محمد سرافراز رابطه بسيار نزديكي با اين باند به ويژهعليه جنبش سبز در صدا و سيماي جمهوري دارد و در برنامه هايي كه طي سالهاي گذشته

آشنا با سرافراز همكاري مي كرده است. اسالمي تهيه شده ، در ليست از سوی اتحاديه اروپا به نقض حقوق بشر متهم شد و نامش ۱۵در اسفند سرافرازهای اين اتحاديه قرار گرفت. وی متهم شده که با نيروهای امنيتی همکاری کرده و تحريمی

هايی را با محور سلسله برنامه « شدگان اعتراف بازداشت پخش کرده است. اتحاديه اروپا «های خواستار آن شده بود که دارايی ،های رييس جديد صدا و سيما ضمن محکوم کردن فعاليت

وی ضبط و از ورودش به کشورهای عضو اتحاديه اروپا جلوگيری شود.

خبرهای اختصاصی

3

Page 4: شماره سوم پیام دانشجو

ادامه از صفحه نخست

سازمان یافته قتلها را انجام می داده اند و این

دست به این اقدامات زده “ عده ای خودسر”موضوع که

اند، دروغی بیش نیست.

وی یادآور شد که حتی ماموران وزارت اطالعات اعتراف

کرده اند که برای به قتل رساندن پدر و مادرش، حقوق

اضافه کاری گرفته اند و فیش حقوقی مربوط به اضافه

کاری نیز در پرونده موجود است.

حذف ”خانم فروهر افزود: در این اعترافات بارها واژه

بکار رفته است که در حقیقت دستور سازمانی “ فیزیکی

برای به قتل رساندن مخالفان و دگراندیشان بوده است.

“سفید سازی”** اعتراف ماموران وزارت اطالعات به

وی گفت: یک واژه دیگری که برای من بسیار تکان

بود؛ ماموران وزارت “ سفید سازی”دهنده بود، واژه

اطالعات اعتراف کرده اند که بعد از قتل ، محل قتل را

سفید سازی کرده و سپس آنجا را ترک می کرده اند.

بر اساس این اعترافات، به آنها به صورت سازمانی دستور

داده شده است که پس از به قتل رساندن مخالفان و

دگراندیشان، به سفید سازی محل قتل بپردازند تا همه

چیز حالت عادی پیدا کند.

فروهر خاطرنشان کرد: بر اساس محتویات پرونده، وقتی

و “ دستور سازمانی”ماموران وزارت اطالعات در خصوص

اعتراف کرده اند، بازجوی پرونده حتی “ سفید سازی”

یک سوال در خصوص این اعترافات هولناک نپرسیده

چرا که قرار بوده است پرونده سرهم بندی شود.

وی افزود: در پرونده از قول چند نفر از ماموران باالرتبه

وزارت اطالعات به عنوان متهم، تاکید شده بود که

وزیر وقت اطالعات “ دری نجف آبادی”دستور قتل را از

گرفته اند ولی دری نجف آبادی در یک پرسش و پاسخ

سرهم بندی شده، رای برائت گرفته بود!

پرستو فروهر تصریح کرد: من شخصا از دری نجف آبادی

شکایت کرده ام ولی این شکایت را ثبت نکرده اند.

وی یادآور شد که هاشمی شاهرودی به عنوان رییس

وقت دستگاه قضایی ، بجای دادرسی بر بستن سریع

پرونده تاکید کرد و حتی آقای زرافشان وکیل پرونده را

بدلیل افشاگری در این زمینه به پنج سال زندان محکوم

کردند.

حکم برائت گرفتن دری نجف آبادی در این پرونده و ”

محکوم شدن وکیل پرونده به پنج سال حبس، نشان می

“.دهد که دستگاه قضایی ایران چه وضعیتی دارد

** پرونده قتلهای زنجیره ای باید بازگشایی شود

حقایق

افشا نشده ی

پرونده قتلهای

زنجیره ای

ختر فروهرها تاکید کرد: هیچیک از این حقایق افشا نشده و این

پرونده، دادرسی نشده است؛ برای دادرسی باید پرونده قتلهای

زنجیره ای بازگشایی شود و در یک دادگاه صالحه مورد

رسیدگی قرار گیرد و تمامی حقایق تاریخی آن که تا کنون

مخفی مانده است، فاش شود.

“ جنبش دادخواهی”وی افزود: چنین دادگاهی فقط در بستر

ایرانیان محقق خواهد شد و تنها با تشکیل چنین دادگاهی می

توان از تکرار و ادامه فجایع قتلهای زنجیره ای جلوگیری کرد و

دفاع از حقوق دگراندیشان را نهادینه کرد.

پرستو فروهر گفت: وقتی دادخواهی تبدیل به جنبش می شود

که با افشاگری و یادآوری چنین جنایت هایی ، ذهن جامعه را

نسبت به سرنوشت دگراندیشان و برخورد حکومت با آنها،

حساس کنیم؛ بازماندگان قربانیان قتلهای زنجیره ای طی

سالهای گذشته به رغم اعمال فشار حکومت ، با پیگیری پرونده

و افشاگری در این زمینه، در این مسیر حرکت کرده اند.

وی یادآور شد که خانواده های مختاری، پوینده و فروهر در

همین راستا سه شکایت در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل

مطرح کرده اند و همچنین تقاضای تحقیق در خصوص پرونده

قتلهای زنجیره ای نموده اند ولی تاکنون به نتیجه نرسیده است.

خانم فروهر ابراز امیدواری کرد که جنبش دادخواهی در بستر

یک اعتراض عمومی ، خواستار گشوده شدن دوباره پرونده

قتلهای زنجیره ای شود تا بدین وسیله جلو خشونت سازمان

یافته حکومتی علیه دگراندیشان در جمهوری اسالمی گرفته

شود.

** این قتل ها جدا از هم قابل بررسی نیست

پرستو فروهر در پاسخ به این سوال که آیا قتل مشکوک اخیر

آقای حسینی فعال حقوق بشر در ترکیه را نیز در راستای ادامه

قتلهای زنجیره ای می داند، گفت: قتل دگراندیشان وجهی از

خشونت سازمان یافته حکومتی است که علیه مخالفان سیاسی و

دگراندیشان صورت می گیرد و پرونده این قتل ها جدا از هم

قابل بررسی نیست.

وی افزود: تا زمانی که بسترهای خشونت خشکانده نشود، این

خشونت ها ادامه می یابد و برای نهادینه شدن حقوق مخالفان و

دگراندیشان ، باید در خصوص این بافت خشونت سازمان یافته

حکومتی در جمهوری اسالمی ، افشاگری و دستگاه حکومتی را

مجبور به پاسخگویی و پاالیش کرد.

خانم فروهر خاطر نشان کرد که اگر به پرونده قتلهای زنجیره ای

درست رسیدگی می شد و اعترافات ماموران وزارت اطالعات

مبنی بر اینکه این قتلها در گذشته هم صورت گرفته و در آینده

نیز در داخل و خارج ادامه می یابد و این یک امر طبیعی و یک

برنامه سازمانی است، مورد توجه قرار می گرفت شاید شاهد

تکرار این اقدامات نبودیم.

وی ادامه داد: ارتباط قتلهای زنجیره ای با یکدیگر، یک ارتباط

منطقی است و باید همه آنها در یک مجموعه مورد بررسی قرار

گیرد و پرونده حذف فیزیکی افرادی چون پیروز دوانی و یا

برنامه ای که برای سقوط اتوبوس حامل نویسندگان تدراک دیده

بودند و ... در یک مجموعه بررسی شود.

او تصریح کرد: باید مشخص شود چطور دستگاهی که وظیفه

اش حفظ امنیت شهروندان است ، می تواند آیین نامه مربوط به

حذف و قتل دگراندیشان و سفید سازی داشته باشد.

** پرونده اسیدپاشی ها؛ بدنبال رد گم کنی هستند

از خانم فروهر در خصوص مشابهت های پرونده قتلهای زنجیره

ای با پرونده اسیدپاشی های زنجیره ای پرسیدیم.

او نیز معتقد است که تشابهاتی میان این دو پرونده وجود دارد،

از جمله اینکه ادعا شده است اسیدپاشی ها سرنخ های بیرونی

دارد و یا اینکه ادعا می شود این جنایت ها توسط عده ای

خودسر انجام می شود.

نیز برخی ١١پرستو فروهر یادآور شد که پس از قتلهای آذر

در پرونده بودند “ رد گم کنی”شخصیت ها و مقامات رژیم درپی

و از جمله مدعی شدند که این قتلها توسط دستگاههای

اطالعاتی بیگانه صورت گرفته و یا اینکه نتیجه اختالفات

سازمانی و درون گروهی بوده است!

وی افزود: بنابراین اینکه مقامات رژیم در پرونده اسیدپاشی های

زنجیره ای در پی رد گم کنی هستند، دارای سابقه است؛ البته

جامعه بالفاصله واکنش نشان می دهد و این ادعاها را نمی

پذیرد.

پرستو فروهر تصریح کرد: واکنش جامعه و افکار عمومی به این

ادعاها، جای خوشحالی دارد و نشان می دهد که با طرح یکسری

و کلیشه ای و بی پایه نمی شود “ سر هم بندی شده”مباحث

جامعه را آرام کرد بلکه باید مسببین و عوامل اصلی جنایت ها

4 مشخص شوند.

Page 5: شماره سوم پیام دانشجو

ادامه از صفحه نخست

فرصت، طرح یا الیحه ای موسوم به )امر به معروف و

نهی از منکر ( را در مجلس شورای اسالمی تحت امر

رهبر، به مشورت فرمایشی بگذارد و تصویب کن که کرد.

اما همزمان با تصویب این قانون بسیار واپسگرایانه و ضد

مردمی که هیچ حریمی را پاس نمی دارد و به همین

گروههای افراطی و داعشی شیعی، اجازه می دهد تا به

بهانه ی مسائل دینی به جان زنان و دختران افتاده و

امنیت را از همگان سلب نمایند، بخش افراطی تر این

جریان خشن و افراطی در اصفهان دست به کار شد و بر

صورت دختران اسید پاشید.

من در سال هفتاد و شش طعم خشونت های این گروه

افراطی را از نزدیک چشیدم و آنها با کابل و پنجه بکس تا

سر حد مرگ من را کتک زده و خون آلود نمودند و فقط

حضور نیروی انتظامی موجب شد تا از مرگ قطعی نجات

پیدا کنم . چند سال پس از آن در شهر اصفهان، در حالی

که یک روحانی جوان به نام کاوه، پیشاپیش گروهی از

جوانان افراطی حرکت می کرد،به دختران و زنان تذکر

می دادند و در بین آنها وحشت می آفریدند که در یک

مورد، خود از نزدیک شاهد این برخوردها بودم.

پرسش اساسی این است که چرا فقهای حاکم و در راس

آنها، ولی فقیه، مقطع زمانی کنونی را برای انجام چنین

کارهایی انتخاب کرده اند؟ آیا قرار است با سد کردن

آزادی های اجتماعی و ایجاد محدودیت های زیاد تر در

این حوزه، همانگونه که در حوزه ی سیاسی عمل کرده

اند، مثال در کار دولت روحانی اخالل ایجاد کنند یا مساله

بسیار عمیق تر از این است .

از دیدگاه من، طرح مساله ی امر به معروف و نهی از

منکر، حکومتی و آمرانه کردن یک توصیه ی محلی و

ارشادی مذهبی، و اسید پاشی زمانی مطرح می شود که

گشت های ارشاد به دلیل ناکارآمدی و نیز وجود اختالف

در رده های گوناگون دولتی، اداری و انتظامی، امکان

مقابله با جنبش اجتماعی گسترده ی کنونی را نداشته

است. امروز دختران و پسران ایرانی، با دور زدن قوانین

حکومتی یا تجویزهای آمرانه و معطوف به -اجباری دینی

تقویت حکومت باندی و مافیای فقهای حاکم و شرکا، و

گزینش فرهنگ ارتباطی آزاد جهانی، ایدئو لوژی حاکم و

قدرت سخت و نرم آن را به بازی گرفته اند. برای اینکه

آنها می خواهند آزاد زندگی کنند. آنها بیش از این تحمل

استهار فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فقهای

حاکم و شرکا، از جناح اقتدار گرا، چپ و میانه را ندارند.

آنها از امر و نهی های حکومتی و از فرهنگ منحط حاکم

به تنگ آمده اند.

نه اینکه هرگز ینشی در برابر فرهنگ آمرانه ی منحط

حاکم، لزوما صحیح و بهترین است، اما دوست دارند تجربه های

جدیدی داشته باشند و خود درست و نادرست بودن زندگی فردی

و اجتماعی را معین کنند. برای نمونه، همزمان با پدیده ی شوم و

جنایتکارانه ی اسیدپاشی در اصفهان، اطالعیه ای از سوی سپاه

پاسداران همان شهر منتشر می شود که در روزنامه ها درج

گردید. در این اطالعیه، ادعا شده بود یک شبکه ی اجتماعی به

تعبیر خودشان ضد اخالقی متشکل از شش سر شاخه را دستگیر

کرده اند که هر شاخه ی آن بین سیصد تا سیصد و

شصت هزار عضو داشته است. اگر چنین ادعایی صحیح

باشد، نشانگر آن است که با گسترش تکنولوژی ارتباطی

و خارج شدن آن از انحصار حکومتی که همواره و طی

سی و پنج سال گذشته، عرضه کننده ی کاالی فرهنگی

بی ارزش و بی اعتبار شده اش بوده است، اینک جوانان

می خواهند خود گزینش کنند. آنها از بین کاالهای

اجتماعی گوناگون، آنچه را با سلیقه و مصرف -فرهنگی

خود سازگار تر می بینند انتخاب می کنند. در این بازار

رقابتی، مطمئنا هیچ کس به سراغ اجناس بی کیفیت

که قرار است با زور و تو سری تحمیل شود و با ضرب

شالق و زندان و اسیدپاشی به مشتری انداخته شود،

نخواهند رفت. جوانان در این شهر جهانی، به دنبال

هوای آزاد هستند. آنهایی که طی سی و پنج سال به

ملت ایران به ویژه جوانان و بیش از همه به زنان و

دختران زور گفته اند، باید آگاه باشند به زور امر به

معروف و نهی از منکر و اسید پاشی نیز کاری از پیش

نخواهند برد. همانگونه که گشت ارشاد، جز ضد تبلیغ،

هیچ کاری نداشت. دوران تحمیل دین حکومتی و

حجاب اجباری و الگوهای رفتاری سکتاریستی به پایان

رسیده و ملت ایران به ویژه بانوان شجاع و آگاه،

پیشاپیش مبارزه ای فرهنگی و مدنی به سوی دنیای

آزاد و خالی از تبعیض در حرکت هستند. هرگاه رفتار و

یا ارزش هایی از سوی یک نسل خردگرا و سکوالر، نفی

شد و امکان توجیه گری عقالنی نداشت، به صورت

دیالکتیک وار، ارزشهایی جای آن را می گیرد که مورد

پذیرش زندگی عصری و عزمی باشد. در شرایط عادی

این انقالب و دگرگونی اجتماعی مسیر خودش را طی

کرده و هیچ نیرویی توان مقابله با آن را ندارد. حال اگر

با وضعیتی که فقها، حاکم بر سرنوشت ملت باشند،

روبرو شویم که شده ایم، ضرب و زور اسیدپاشی یا امر

به معروف و نهی از منکر نیز به صورت موقت، حرکت

جنبش را سد یا موجب می شود تا بنحوی در الیه های

زیرین مسیر خود را طی کند، اما همواره منتظر فرصت

است تا پوسته ها را شکسته و ظهور و نمایش خود را

اعالم نماید. کاری که فقهای حاکم در سرکوب جنبش

اجتماعی رهایی بخش و مدرن انجام می دهند، همچون

کوبیدن آب در هاون یا مشت زندن بر سندان است. آنها

بودجه های کالنی طی سی و پنج سال گذشته هدر داده

و ستادها و نظامهای اداری، امنیتی، انتظامی و تبلیغی

متعددی به وجود آورده اندتا از طریق ارزش های

اجتماعی مورد نظر دین حکومتی را بر مردم -فرهنگی

تحمیل نمایند. اما به اعتراف خودشان هیچ یک از این

ترفندها مانع حرکت توفنده ی ترقی خواهان نگردیده

است. نکته ی جالب اما این است که قرار نیست هیچ

نیروی ارتجاعی و سرکوبگر، از تاریخ درس بگیرد.

تحول

فرهنگی

امر به

معروف

و گشت

ارشاد

5

Page 6: شماره سوم پیام دانشجو

تا به 1357اگر نگاهی به جامعه ایران از انقالب

امروز داشته باشیم متوجه خواهیم شد که زنان

همیشه در صحنه های اجتماعی فعالیت داشته اند.

زنان با تمام محدودیت های موجود در عرصه های

سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی و علمی همیشه

مطرح بوده اند و شایستگی خودشان را در تمام این

عرصه ها ثابت کرده اند. برای مثال به رشد قابل

مالحظه زنان شاغل در ایران و کسب مقام های باال

در عرصه ورزش و حضور گسترده زنان در دانشگاه با

بیشترین ورودی ها در این سال ها میتوان اشاره

کرد که خود حکومت نیز این رشد را زنگ خطری برای

جامعه اعالم کرده است زیرا که از دید این حاکمان

درصد زنان دارای تحصیالت عالی و رشد علمی

نسبت به مردان نباید بیشتر باشد و این برای آنها

ایجاد خطر می کند.

جمهوری اسالمی در ایران هرگز نتوانست زن را به

حاشیه براند هر چند که از ابزار های سرکوب شدید

استفاده کرد، بخصوص در مورد پوشش زنان. این

حکومت حجاب اجباری را در قانون مجازات اسالمی

به تصویب رساند و از طریق قانون به مقابله با زنان

معترض پرداخت ولی زنان هرگز خاموش نشدند بلکه

شکل مبارزاتشان تغییرکرد. زنان پس از اعتراضات

خیابانی و سرکوب های شدید به تدریج و بنرمی با

رشد آگاهی های خود و نافرمانی های مدنی تاکنون

با حکومت به مقابله پرداخته اند و در واقع با همین

زنان هرگز خاموش نخواهند شد

حتی با اسیدنوع پوشش کنونی ) به قول خود نظام بدحجابی( دهن

کجی به این استبداد و حجاب اجباری داشته اند.

همواره زنان با روش های گوناگون سعی بر آن داشته اند

که با این تبعیض ها مقابله کنند ولی رژیم نه تنها توجهی

به این نوع اعتراض ها نمی کند بلکه عرصه را برای زنان

تنگتر از قبل مینماید که نوع بارز آن تفکیک جنسیتی در

مدارس و دانشگاه ها بوده است و از آغاز روی کار آمدن

این حکومت تا کنون هر روز تصویب قوانین و صدور احکام

ضد زن در ایران افزایش یافته است مثل قانون شرط سنی

سال برای خروج زنان از ایران یا قانون عدم اعطاء 40باالی

سرپرستی به مادر حتی اگر مادر شاغل باشد و احکام

سنگسار و اعدام زنان در جرائم ناموسی. اگر زنی ازخود

دفاع کند تا مورد تجاوز جنسی قرار نگیرد باز مجرم است

و مجازات اعدام شامل او میگردد که نمونه اخیر آن ریحانه

جباری بوده است. از بدترین اقدامات ضد زن، اسید پاشی

های اخیر به دلیل بد حجابی در شهر اصفهان بوده است

که نوعی مجازات خیابانی بود و بجای آنکه حکومت

جلوی این نوع امر به معروف کردن ها که حاصل آموزش

های امام جمعه ها است را بگیرد، قانون امر به معروف را

تصویب می کند.

جامعه زنان ایران تناقضهای بسیاری دیده می شود و

عمده آن تقابل بین سنت و مدرنیته است. حکومت سعی

بر آن دارد که زنان را مطابق قوانین سنتی اسالمی به

عقب براند و از حقوق اجتماعی شان محروم سازد و زن را

در یک چارچوب محدود به نام خانه حبس کند تا فقط

ماشین تولید مثل باشد و اسباب لهو و لعب مرد را

فراهم سازد ولی زن امروز در دنیای مدرن هرگز حاضر

به پذیرش این امر نیست. یک زن تحصیل کرده نگاهش

به دنیا متفاوت است با زن دوران صدر اسالم. چرا باید

زن امروزی طبق قوانین اسالمی زندگی کند؟ یک زن

امروزی که سرپرست خانواده است و در مواردی

همپای مردان در اختراعات واکتشافات سهیم است

چرا باید طبق قوانین بدوی زندگی کند ؟

در جامعه کنونی ایران، زنان بخش عمده ای از

مسئولیت های اجتماعی را بعهده دارند یعنی عالوه

بر اینکه مسئولیت خانه و خانواده را بر دوش دارند بلکه

بخش اعظم فعالیت های اقتصادی را هم بر عهده دارند

مثل طبابت ، وکالت، معلمی درمدارس یا در غالب

کارگر ، کارمند و مدیران الیق در سازمان ها و وزارتخانه

ها یا بنگاهای اقتصادی دیگر . این حکومت اسالمی

چگونه می تواند بدون زنان جامعه را اداره کنند. از

سویی می گوید زن بیمار باید توسط پزشک زن معالجه

شود و از سویی دیگر دستور می دهند زنان باید در

خانه بمانند و نیاز نیست دردوران دبیرستان ریاضی

بخوانند.

در نتیجه حکومت هرگز نمی تواند زنان را از جامعه

حذف کند چرا که این زنان همپای مردان برای پیشبرد

جامعه تالش کرده اند و تالش خواهند کرد. در واقع در

بدنه این اجتماع تنیده شده اند و غیر قابل تفکیک

هستند اما در سال های اخیر بخصوص بعد ازسال

و حضور گسترده زنان در جنبش سبز و مطرح 1388

شدن مبارزات آنها در سطح بین الملل و کشته شدن

آنها در کف خیابانها )مانند ندا آقاسلطان و ترانه

موسوی و غیره( هراس در دل حکومت ایجاد شد و

حکومت به دلیل وحشتی که از زنان دارد به شکل

مختلف این سرکوب را شدت داده و سعی در خاموش

کردن زنان داشته است . برای مثال به بهانه تفکیک

جنسیتی جداسازی کارمندان زن و مرد در شهرداریهای

تهران را انجام داد. در واقع به نوعی جنگ با زنان را

شروع کرده است که حتی ما در سال های اول انقالب

هم شاهدش نبودیم و علل این محدود سازی ها فقط

و فقط حضورمحکم زنان در دادخواهی خودشان و

کشته شدن فرزندانشان است و مقابله آنان با

فشارهای قوانین ضد بشری و ضد زن حکومت است .

اگر دقت کنیم تعداد زنان زندانی سیاسی در سال

های اخیر نسبت به سالهای قبل بیشتر شده است و

این دلیل بر آگاهی زنان نسبت به حقوق خودشان و

فعالیت های حقطلبانه زنان می باشد پس زنان هرگز

خاموش نخواهند شد.

طاهره صادقی

6

Page 7: شماره سوم پیام دانشجو

ادامه از صفحه دوم

آن جامعه، به مفاهیم تازه ای دست یافت که با برداشتهای

علمای اسالمی از دین و خدا متفاوت بود که در غالب این

افکار دینی، خواهان تساوی حقوق بین زن و مرد بود و بر

تعلیم و تربیت دختران و پسران پا فشاری می کرد. با فساد و

دزدی و دروغ و تباهی اخالقی مخالف بود و خواستار عدم

دخالت مالیان در امور کشوری و ایجاد مشروطیت بود.

اینها تماما در حالی بود که آخوند ها با قدرت مطلقه ای که

در حکومت به دست آورده بودند، مدار س دخترانه را به آتش

کشیدند و با علم و تحصیل مخالفت می کردند، برای زنان نیز

حقی قایل نبوده و هر گونه دگر اندیشی و در واقع نو اندیشی

دینی را کفر محض دانسته و شخص خاطی را مستحق

مجازات می دانستند.

مروجان دینی اسالمی از همان روزهای نخست راههای مبارزه

با دین جدید را تکفیر و کشتن و نابود کردن بابیان و بهائیان

می دانستند و نیروی عظیم دولت و نفوذ ماموران دولتی و

دیگر توده های نا آگاه مردم و فرصت طلبان را بر علیه دین

جدید شوراندند.

در میان اما دولتیان با چشم بستن بر آشوب های بابی

کشی که به تحریک مذهبیون صورت می گرفت، پشتیبانی

دستار به سران را برای خود می خریدند و از تیر تکفیر می

رهیدند. کوچکترین حمایت از بابی ها و بهاییان کافی بود تا

بر آنان نیز مهر این دین زده شود و خون و مالشان مباح

اعالم شود.

در این میان کار به جایی رسید که کشتارو آزار بهاییان

برای مردم ناآگاه ثواب محسوب می شد با این ضمانت

روحانیون که با این کار خانه های بهشت را از آن خود می

کردند.

فشاهی در کتاب خود کشتارهای سالهای نخستین ظهور

باب را چنین توصیف می کند که؛

شکم هایشان را پاره می کردند، امعاء و احشاء آنها را بیرون

می ریختند و اجساد آنها را به ریسمان می بستند و در

کوچه و خیابان می گرداندند. بعضا آنها را زنده به دهانه ی

توپ و خمپاره می بستند و تبدیل به گوشت تکه تکه می

کردند. اجساد مردگان را از گور بیرون کشیده، آتش می

زدند و در شهر ها می چرخاندند. سرهای آنان را از تن جدا

کرده، از کاه پر می کردند و بعنوان هدیه برای روسای ارتش

و صاحب منصبان می فرستادند. زن و کودک و پیر و جوان

را قتل عام می کردند . در قتل عام تهران، حاجی قاسم نی

ریزی و حاجی سلیمان خان را به زنجیر بسته و بدنهایشان

را سوراخ نموده و شمع آجین می کردند.

در ابتدا حرکتهای پیش رفت طلبانه و کوششهایی برای

ترقی و سواد جامعه، آموزش و تربیت دختران و بانوان و

دادن حق مساوی به ایشان، رعایت نظافت، باال بردن سطح

زندگانی مردم و آشنا ساختن مردم به حقوق اولیه خود بود

و معموال با هجوم و یورشی وحشیانه نابود می شد.

ادامه دارد ...

در شماره ی بعدی، بخشی از زندگی مال علی جان

ماهفروزکی را با شما به اشتراک خواهم گذاشت.

یک و نیم قرن مبارزه با

دیانت بهایی

7

Page 8: شماره سوم پیام دانشجو

که از رنه دکارت پرسیدند: چرا از فلسفه به ریاضیات و زمانی

حقیقت یک صورت ”سپس به فیزیک روی آورد؟ پاسخ داد:

ها خود را برتر و کلید حقایق را از آن خود دارد و تمامی فلسفه

گوید. به این خاطر خود را به دنیای میدانند، کدام درست می

سپردم تا شاید حقیقت را آنجا بیابم. اما تجریدی اعداد و ارقام

آنجا نیز جز اعداد و ارقام چیز دیگری نیافتم. پس به فیزیک

روی آوردم و آنجا پاسخ خود را یافتم. در دنیای صادق و بدون

در واقع اولین و “. آری از هر گونه سفسطه، تزویر و گناه

از شناخت از محیط و آگاهی یعنی مهمترین غریزه انسانی

آید و به کجا جایگاه خود در پهنه گیتی و اینکه از کجا می

های او جای دارد. اساس بقا و خواسته رود، در صدر تمامی می

تولید مثل انسان دستیابی به پاسخ آخرین سواالتی است که

میتواند به این شناخت کمک کند. انسان این مهم را در

های بعدی دیده که با پایداری نسل خود و انتقال آن به نسل

و تجربه گذشتگان گام به گام به این کوله باری از آگاهی

مسائل پاسخ دهد.

دارد و در واقع در کودکی خود علم گرچه عمر نه چند طوالنی

از سواالت بشر که برد اما توانسته است به خیلی به سر می

روشن دهد. این تنها ادیان هرگز به آنها پاسخ ندادند، جوابی

، رفاه و تندرستی یک روی قضیه است. روی دیگر آن، آسایش

است که علم در اختیار انسان گذاشته که از هیچ دینی ممکن

رسیم که تضاد علم و دین نبود. اگر ژرفتر بنگریم به جای می

گیرد و علم گیرد که میتوان گفت: دین جان می چنان باال می

آفریند. جان می

خوردن واکنشهای فیزیکی و از دید علم، علت مرگ برهم

شیمیایی و رابطه آن با انرژی درون یک سیستم است که باعث

شود. اگر چه هنوز این پروسه از کار افتادگی سیستم مزبور می

تواند آن را برگشت پذیر برای انسان قابل درک نیست و نمی

تواند به که تاکنون آموخته می هایی کند، اما با تکیه بر داده

نوعی دست به آفرینش بزند و آنچه را که از دست داده، باز یابد.

توان با تکیه بر آن به این ای است که می کلون سازی پدیده

مهم نائل آییم، گرچه بنیاد مسجد، کلیسا و کنیسه سخت با آن

کشاند. اما از مخالف هستند چرا که سروری آنها را به زیر می

دیدگاه علم هیچ محدودیت و یا ممنوعیتی که در جهت

آفرینش و به نفع بشریت باشد، وجود ندارد، چرا که اساس علم،

از آن در جهت ویرانی و تباهی آفرینش است گرچه بعضی

کنند. کلون نه قلو است و نه انسان دیگر، همان استفاده می

موجود اولیه است با همان روحیات و فرم فیزیکی. بدون

“ ندا”

و

ای “ریحانه”

می رود

و“ ندا”

ای “ریحانه”

به دنیا خواهد

آمد

کوچکترین تفاوت. برای گام نهادن در این حیطه تنها

یک سلول کافیست که با باز سازی آن شخص را باز

آفرید.

در برای اجرای چنین امر شگرفی تنها یک همت ملی

جهت جمع آوری سرمایه برای دست زدن به این امر

کند. مسلما ارتجاع نیز بیکار نخواهد نشست و کفایت می

تمام نیروی خود را

که کند تا جایی صرف جلوگیری از وقوع این کار می

حتی ممکن است اختالفات و تضّاد خود را موقتاً به

به این مهم و ترغیب کناری بگذارد. اما برای دست یابی

یک تالش همگانی و جمعی نیز ضروری یک مرکز علمی

دیگری برای مبارزه با ارتجاع باز است که این خود جبهه

خواهد

نیست و به سبب بود. البته این یک جنگ معمولی

آن، کسب تجربه در این رابطه از ضروریات است. ویژگی

پیماید، زمانی که اجتماع، تکامل عادی خود را نمی

پیوندند. پیشرفت و تکامل در جوامع انقالبات بوقوع می

گیرد. بشری با دستیابی به دموکراسی و آزادی صورت می

و اگر “ انسان محکوم به آزادی است”بقول برتراند راسل

ها سرکوب شوند، وقوع انقالب غیر قابل خواسته

پیشگیری است. شاید بتوان تأخیری در تکامل یک پدیده

تواند مانعی در برابر سیر تکامل انداخت اما هیچ چیز نمی

آن شود. این مقوله نیز از نوع آن انقالباتی است که نتیجه

ما اگر نتوانستند سرکوب و کشتار است. قهرمانان ملی

عادی خود را داشته باشند، و در جوانی به زندگی زندگی

آنها پایان داده شد، ما حق داریم بار دیگر آنها را به

زندگی فرا بخوانیم. مسلما عشق مادری و پدری آنقدر

واال است که حاضر است حتی در دوران کهنسالی بار

داشته باشد و شاهد بزرگ دیگر فرزند خود را در آغوش

که شدنش باشند. باید امیدوار باشیم این عزیزان زمانی

که هرگز به آن نرسیدند، دست یافتند، نه به سنی

ای بر قلب ندا و نه طناب داری بر گردن ریحانه را گلوله

شاهد باشیم.

، شکست گویند: هیچ تجربه و آزمایشی دانشمندان می

شود. حتی یک شکست، فرایندی است در محسوب نمی

انسان و هر دستیابی نیاز جهت گسترش درک و آگاهی

به تاریخ به پرداخت قیمتی دارد. با یک نظر اجمالی

میبریم افراد بیشماری آن را با از مرموز تکامل بشر، پی

خود، پرداخت کرده اند و از جان دست دادن زندگی

گذشتگی آنها در تاریخ بشر ثبت خواهد شد. و چنین

کالرک در بخش آخرین کتاب خود است که آرتور سی

اودیسه فضای” تحت عنوان

دیوید بومنی ”نویسد؛ )در ایران؛ راز کیهان( می“ ۱٧٧٧

“.آید میرود و دیوید بومنی به دنیا می

افشین اعرابی

8

Page 9: شماره سوم پیام دانشجو

آقای حقوق بشر سالم، رسیدن به خیر، سفر به سالمت،

آقای حقوق بشر، مصاحبه تلویزیونی و مطبوعاتی شممما

را در ژنو از طریق کانال های مختلف ماهواره ای دنبمال

می کردم و بار دیگر به بی صداقتی و زیر پا گمذاشمتمن

حقایق و لوث کردن مشکالت عدیده دیگمر انمدیشمان

ایرانی، مخصوصاً بهائیان ستم کشیده که هممیمشمه از

طرف آن مقام معظم مطرح شده پی بردم و بار دیمگمر

پی بردم که وجدان چه ارزش واالئی اسمت کمه اگمر

مسئول و یا مسئولین امور می داشتمنمد و چشمم از

حقایق بر نمی بستند و لب به صداقت می گشودند.

راستی آقای حقوق بشر، چرا در ممقمابمل آن خمانمم

که به زبان انگلیسی جواب ممی دادیمد BBCخبرنگار

چشم هایتان را بسته بودید؟ میترسیدید صداقت سموال

های ایشان برق از چشمانتان بپراند؟ و در عوض ممثمل

همیشه لب های دروغ گویتان را باز نموده بودید و برای

تبرئه خود و دیگر مسئولین نظام هر چه خمواسمتمیمد

گفتید؟ فکر نکردید بازتاب جوابهای شما چمه خمواهمد

بود؟

آقای حقوق بشر،

شاید اگر ریاکاریها و خیال پردازی ها و واژگون جملموه

دادن حقایق از جانب شما نمبمود و از اول پمذیمرش

مسئولیت خطیر حقوق بشری ظلم هایی که در ایران از

جانب قوه قضائیه و دیگر مسئولیمن نمظمام بمر دگمر

اندیشان و بهائیان روا میشد را صادقانه در رسانه همای

جمعی و سایت ها بر مال میکردید و بمه جمای پمرده

پوشی و کتمان حقیقت و زیر پا گذاشتن حق و حقیقت

و چشم بر بستن از حقایق تلخ جاری در ایران کمه از

جانب قوه قضائیه و دیگر مسئولین بر دگر انمدیشمان و

بهائیان روا شده و میشود لب به صداقت گمویمی ممی

گشودید، حتمًا نرد محبت می باخمتمی و کمار خمود

میساختی و میلیونها ایرانی را از ظملمم و سمتمم و

بیدادگری و تبعیض نجات میدادید؟

باری اینجانب و دیگر وجدانهای بیدار ایرانی و خمارجمی

شاهد مصاحبه هایی از جانب مسئولین قوه قضائمیمه و

دیگر مسئولین نظام جمهوری اسالمی بودیم کمه بمه

استناد به حرف ها و گفته های شما مهر تائید بر سمتمم

کاری ها و تبعیض های خود نهادند.

آقای حقوق بشر،

به خودتان بیائید و لحظه ای فکر کنید و ببیمنمیمد بمر

کدام صندلی جالس شده اید؟ و مسئولیت خطیر شممما

در مقابل ستم گران و زورمندان و بی منطقان چیست؟

شما در طی چند ماه گذشته هم چنان که بر صنمدلمی

حقوق بشری لم داده و پای چپتان را روی پای راسمت

انداخته بودید و پاهایتان را به سبک اربابان غل و زنجیر روی

هم انداخته بودید فرموده بودید که در ایران هیچ دانشجویمی

به جرم بهایی بودن از تحصیل محروم نشده، ممیمدانمم کمه

مشغله زیادی دارید، از جمله مشغله ها نشستن و سمر همم

کردن دروغ و بهتان و افترا است که اگر این بمار از طمریمق

رسانه ها و یا از طرف خبرنگاری سوالی در مورد بهائیان شمد

چه بگویم و چه ببافم . . . . . . .ولی از مشاوران حقوقی خمود

بپرسید که چه حجم نامه هایی به دفتر ستاد حمقموق بشمر

جمهوری اسالمی ایران رسید که همگی یک معضمل بمزرگ

نقص پرونده به خاطر بهمایمی ” مشترکی را مطرح کرده بودند

و چه حجم حضوری از جوانان بهایی که بعضی ها بمه “ بودن

اتفاق پدر و یا مادرشان آمده بودند آن هم از تمرس ایمنمکمه

مبادا فرزندانشان را به خاطر بازگویی حقایق روانه اوین کننمد

و تعداد زیادی جوان که تنها در دفتر حقوق بشر حضور پیمدا

کرده بودند و مشکالت خود را چه به طور کتبی و چمه بمه

گونه شفاهی مطرح می کردند.

آقای حقوق بشر، پای راستتان خسته شد حاال پای راستتمان

را بیندازید روی پای چپ. این پاها چه تقصیری دارند که بمه

خاطر جاه طلبی زبانتان باید تحمل فشار نمایند.

آقای حقوق بشر،

روز اول محرم امسال یعنی همین چند روز پمیمش عمواممل

ببخشید عوامل نظام جمهوری اسالمی در “ استکبار جهانی”

واحمد صمنمفمی 0٧استان کرمان و شهرهای تا بعه حدود

بهائیان را به خاطر رعایت شئونات دینی شان مهمر و مموم

کردند. حتماً حضور ذهن دارید چون از طریق رسانمه همای

جمعی و فراگیر دنیا اعالن شده بود که از چهار سمال قمبمل

واحد صنفی کسبی یهائیان استان همدان هم بمه ٧٧حدود

خاطر رعایت شئونات دینی شان پلمپ گردیده اند و عملمی

رغم مراجعه صاحبان واحدهای فوق به حضور مسمئمولمیمن

اسمت “ دست ما کوتاه و خرما بر نخمیمل ” ذیربط از آنجائیکه

هنوز واحدهای صنفی فوق پلمپ هستند.

شهر سمنان را که می شناسید ، زادگاه آقای روحانی رئیمس

سال اسمت 0جمهور محترم ایران، آقای حقوق بشر، بیش از

که هیچ واحد صنفی متعلق به بهائیان در آن شمهمر فمعمال

نیست حتی کارگاه های تولیدی را هم پلمپ کمرده انمد و

وسایل و ابزار آالت و ماشین های تولمیمدی کمارگماه همای

به تاراج بردند.“ داعشیان”بهائیان را به سبک

دیگر شهرهای ایران مانند یزد، اصفهان و شیراز و تنکابمن و

سنگسر هم وضعیتی مشابه به شهر سمنان و همدان را دارند

و بهائیان ساکن این شهر ها هر لحظه ممکمن اسمت ممورد

، ببخشمیمد “ عوامل استکبار جهانی” ببخشید “ داعش” تهاجم

آقای حقوق بشر مورد تهاجم مدعیان دروغین عدالت پرور و

حکومت عدالت محور و حکومت ظلم ستیز ایران قرار گیرند.

آقای حقوق بشر، بهتر است هر دو پایتان را زمین بمگمذاریمد

چون خسته شده اند. پاهایتان مثل زبانتان نیستند که خسته

نشوند و اگر بخواهد هر لحظه به هر طرف بچرخد و مطلبمی

بگوید و بابت یاوه گوئی پول بگیرند.

آقای الریجانی، پیشنهاد می کنم اگر نمی توانید کالهتان را

قاضی کنید و منصفانه حرف بزنید و بیان حقیقت کنید و از

حقوق مسلم و حقه مظلومین بهائی دفاع کنمیمد، زبمان بمر

بندید و پاهایتان را به حرکت در آورید و از پشت آن ممیمز

کبر و غرور و نخوت .برخیزید و صحنه ریاست حقوق بشمری

را ترک کنید تا شاید فرد دیگری که شاید، شاید، شایمد ذره

ای انصاف در وجودش باشد بر آن صندلی تکیه زند تا شایمد

دریچه ای به سوی عدالت باز شود.

هر بد که می کنی تو مپندار آن بدی

ایزد فرو گذارد و گیتی رها کند

قرض است نیک وبدت نزد پروردگار

هر زمان وهر روزکه بخواهد ادا کند

نامه ای از یک شهروند بهایی به

آقای

حقوق بشر

9

Page 10: شماره سوم پیام دانشجو

جنبش هاى اجتماعى در تمامى تغییر و تحوالت سیاسى

جهان نقشى اساسى ایفاء کرده اند، تمامى انقالبات در

سراسر جهان بر بستر جنبشهاى اجتماعى از سد

سرسخت ترین و بیرحم ترین حکومتهاى مستبد و

دیکتاتور قرن عبور کرده اند، استبداد سخت سر و

دیکتاتورهاى جاه طلب بدلیل وابستگى بیمارگونه به

قدرت سیاسى، بیش از أنکه به جامعه و شرایطى زیستى

ملتها بیندیشند به حوزه سیاسى، حفظ قدرت و چگونگى

ادامه قدرت میندیشند، در برخى تحوالت سیاسى جهان

تنها اعتراضات مسالمت آمیز اجتماعى منجر به سقوط

دیکتاتورها شد و جوامعى توانستند دیکتاتورها را وادار

قدرت سیاسى دست نمایند از طریق انتخابات آزاد از

بردارند، بعبارت روشنتر اینگونه مستبدین و دیکتاتورها با

خود داده اند اما در فشارهاى اجتماعى تن به برکنارى

یک استبداد سخت، امکان برکنارى بدین گونه وجود

ندارد. تمایز حکومتها و دیکتاتورهایى که از طریق

با استبداد سخت را میتوان انتخابات بزیر کشیده شدند

بشرح زیر خالصه نمود.

استبداد و دیکتاتور ى هایى که از طریق انتخابات بزیر

کشیده مى شوند، داراى ویژه گى و ظرفیت ایدئولوژیک

پر قدرتى نبوده و یا با فرسودگى آن روبرو شده اند، این

نوع حکومتها عمدتا با ضعف پایگاه اجتماعى و انشقاق در

نیروهاى نظامى و تفرقه در سطوح فوقانى قدرت روبرو

هستند، با این مهمترین فاکتورها، اگر حکومتها با

اعتراضات و خیزشهاى اجتماعى روبرو شوند، بدلیل

آگاهى نسبت به نقاط ضعف خود، ناچار به عقب نشینى

شده و در غایت کار براى جلوگیرى از نابود شدن ، قدرت

را واگذار مینمایند.

اما براى شناخت استبداد سخت و دیکتاتور هاى غیر

منعطف به ویژه گى حکومتهاى توتالیتر و شبه فاشیستى

توجه خواهیم کرد تا تفاوت آنرا نسبت به استبداد فوق

دریابیم.

در کلیت، هر نوع استبدادى میتواند بر بستر جوامع عقب

مانده و یا مرعوب شده رشد نموده، بقدرت سیاسى دست

پیدا کند، حکومتهاى توتالیتر و فاشیستى و شبه

که داراى ایدئولوژى پرقدرت هستند، ممکن فاشیستى

است هم از طریق انتخابات و هم از طریق ایجاد انقالبات به

قدرت برسند، دلیل اینکه چرا اینگونه حکومتها بقدرت مى

رسند را باید در درون جامعه جستجو کرد، ویژه گى هر

جامعه ایى که به هر دلیل ممکن تن به استبداد بدهد در

عقب ماندگى فرهنگ سیاسى و اجتماعى و زمینه اقتصادى

و در تفکر حاکم بر پیشروان فکرى آن قرار آن جامعه

دارد، بقول اریک فروم این جوامع دارى ویژگى گریز از

آزادى و قیام بر علیه ماهیت اصلى خود که همانا

آزادیخواهى است برمى آیند، لذا تا رسیدن به آگاهى و

جامعه مذکور به برون رفت از کمند پس رفت فرهنگى،

درک ضرورت آزادى نائل نمى شود، بقول آیزایا برلین،

براى مردمى که درکى از آزادى ندارند، آزادى به چکار مى

آید،!!. اما آن معیار و دلیلى که جوامع را همواره بسوى

تغییر منفى و جابجایى حکومتهاى مستبد میراند، فقر و

گرسنگى ناشى از اختالفات شدید طبقاتى، و تبعیض بین

بین فقر و غناست، در این وضعیت هر بینش و تفکر

ایدئولوژیک قادر به جلب و فریب توده هاست تا با وعده

هاى غیر عملى آنها را در کمند یک ایدئولوژى دیگر گرفتار

نماید، بنا بر این چرخه هاى تکرارى انقالبات ایدئولوژیک تا

زمانى بر قرار است که توده ها قادر به تشخیص مسیر برون

رفت از تیره روزى هاى خود نباشند، از ویژه گى جوامع

عقب مانده، اعتقاد به ایدئولوژى سیاسى و مذهبى و دینى

است که توده ها را در زندان جهل و نا آگاهى به بند

کشیده است. راه برون رفت از این بحران اجتماعى بیش از

آنکه در مجموعه تئورى قابلیت اعمال کردن باشد، جنبه

هاى عملى و کارکردى است، بدین مضمون که جوامع در

برخورد عملى و رویا رویى با آرمانهاى اتوپیایى نظیر مذهب

و دین و ایدئولوژى هاى دیگر و آسیبهایى که از ویرانگر

به نفى آن میرسند،این یهاى این پدیده ها متوجه آنهاست

واقعیت را میتوان در یک معادله دیگر نیز بیان کرد که جوامع

با درک واقعیت ایدئولوژیک به نفى نفى )نفى در نفى( خود

نقطه پایان میگذارند، یعنى جوامع از خود ویرانگرى بسوى

رهایى و نجات خود و تجدید حیات اجتماعى مى رسند.

وبژه گى هاى حکومتهاى توتالیتر و شبه فاشیستى

حکومت داراى یک رهبر بال منازع و یا یک حزب است -الف

حکومت داراى یک ایدئولوژى براى توجیح حاکمیت و -ب

فریب توده هاست

حکومت داراى ماشین سرکوب) نیروى پلیس و نیروى -ج

در مقابله با مخالفان سیاسى خود است نظامى(

حکومت داراى پلیس مخفى ) سازمان یا وزارت -د

جهت رد یابى مخالفان حکومت است اطالعات(

حکومت داراى رسانه انحصارى جهت اعمال سیاستهاى -ه

ایدئولوژیک است

حکومت داراى انحصار بر ثروت و در آمد کل است -ى

اینگونه حکومتها اساس سلطه خود را نه بر خواست توده ها

که بر پایه امیال خود پایه ریزى مى کنند، امیال جاه طلبانه

آنها با سلطه بر ثروت ملى یک کشور و بر بخشهایى از اقشار

فقیر جامعه بعنوان پشتوانه اجتماعى تضمینهاى مقدماتى

براى تداوم سلطه را ایجاد میکند. با سپرى شدن زمان و قطبى

شدن تدریجى قدرت سیاسى و اقتصادى و متمرکز شدن تمام

قدرت در دستان یکنفر، توازن قدرت در میان مراکز متعدد

قدرت از بین رفته و ایجاد بلوکهاى مخالف درمیان حکومت

در یک افزایش مى یابد. اینگونه حکومتها که نقش پدر)رهبر(

خانواده را الگوى حکومت خود قرار داده اند، بدلیل ناتوانى در

مخالفتهاى پاسخگویى به مطالبات و خواسته هاى جامعه،با

اجتماعى ربرو شده و جبرا آلترناتیو سرکوب را در مقابل آنها

قرار میدهند. ایدئولوژیک بودن مطلق این حکومتها بگونه اى

است که اگر از آن دست بردارند به هیچ تبدیل مى شوند و

ادامه در صفحه یازدهم

پیش به سوى جنبشهاى بزرگ

سیاسی، اجتماعی عباس خرسندی

10

Page 11: شماره سوم پیام دانشجو

ادامه از صفحه دهم

پیش به سوی جنبشهای بزرگ

سیاسی، اجتماعی

دلیلى براى ادامه حکومت نخواهند داشت، لذا همواره در تبلیغ

ایدئولوژى از هر وسیله اى از جمله ایجاد رعب و وحشت بهره

مىگیرند، این حکومتها بدلیل سخت شدگى ایدئولوژى، توانایى

انعطاف پذیرى خود را از دست میدهند و بدلیل تملک بر

ثروتهاى کالن، حاضر به مصالحه و سازش با جامعه نیستند، به

همین دلیل همواره از ایجاد فرصت براى جامعه در بهره بردارى

بمنظور تغییر اساس حکومت اجتناب مى از ابزار انتخابات

کنند. سرانجام اینگونه حکومتها از دو جهت زیر فشار و تهدید

قرار مى گیرند، یک،مخالفت اجتماعى مردم، و دو، مخالفت

جامعه جهانى از زاویه حقوق بشر. اما عمده مخالفتى که قابلیت

بزیر کشاندن چنین حکومتهایى را دارد، تضاد اجتماعى بر

اساس جنبشهاى بزرگ سیاسى است. جنبشهایى که بر اساس

آگاهى هاى حاصل از ماهیت استبدادى و دیکتاتورى مطلقه،

بسوى یک تغییر بزرگ تاریخى یعنى دموکراسى خواهى و

آزادى به پیش مى رود.

جمهورى اسالمى بمثابه یک حکومت ایدئوژیک شبه فاشیستى

در ایران موجب روشنگرى دوران حاکمیت دین تلخ تجربه

هاى عملى اجتماعى بسیارى شده است، این آگاهى باعث

بزرگ اجتماعى جامعه ایران درمسیر ایجاد تحوالت گردید که

و سیاسى بسوى جنبشهاى سراسرى به پیش برود. تمامى

شواهد موجود در کشور و منطقه نشان میدهد که ایران یکى از

کشورهایى است که زمینه هاى تغییرات سیاسى و اجتماعى را

در خود ایجاد کرده است. بر خالف برخى تصورات، جمهورى

نیم قرن اخیر اسالمى بدرستى یکى از ساختارهاى سیاسى

است که با ظهور خود در عرصه سیاسى توانسته است پتانسیل

جهش بسوى دموکراسى را در جامعه ایران پدید آورده و آنرا

پرورش دهد، بعبارت روشنتر، هیچ فاکتور قدرتمند دیگرى بجز

سیستم سیاسى دینى حاکم بر ایران نمى توانست این همه

آگاهیهاى ضرورى جهت شناخت آزادى و ضرورت دموکراسى را

جامعه و کشور ایران را و نسلهاى کنونى گوشزد کرده به

بسوى خواسته ها وجنبشهاى آزادیخواهانه و دموکراسى طلبانه

سوق دهد. این براى اولین بار در تاریخ کشورما است که جامعه

سیاسى -و نسل جوان کشور با روبرو شدن با ایدئولوژى دینى

حاکم بر کشور و بدون آگاهى پذیرى موثر سیاسى از سوى فرد،

سازمان یا حزب سیاسى معین، حتى در وسعت اپوزیسیون،

مطالبات جنبشى را طرح کرده است که جمهورى اسالمى نه

تنها قدرت پاسخگویى به آنها را ندارد، بلکه این خواسته هاى

گسترده، به موتور جنبشهاى موجود و به عامل تحول بزرگ

یعنى عبور از جمهورى اسالمى تبدیل شده است.

براى نسل کنونى و جوانان کشور ما روشن شده است که

و مدیریت کشور بدست حقیر ترین و پست ترین اداره

عناصر ضد اجتماعى و لمپنهایى قرار گرفته است که از

بیرون آمده اند،انقالبى با وعده هاى 0١انقالب سال

که عمدتا جنبه فریب توده ها داشت، توده هایى دروغین

که قائل به پذیرش بد ترین نوع حکومت در جهان یعنى

حکومت دینى شده بودند،! به نوعى گریز از حداقلهاى

موجود و پناه بردن به حکومتى که در مکتب خود هیچ

چیزى بجز ضدیت و دشمنى نسبت به انسانیت و ایرانیت

با نیاموخته و بسیارى از هموطنان ) بسیج و بدنه سپاه( را

اموزه هاى ضد ایرانى در مقابل جامعه و مردم کشور ما

قرار داده است. منشاء این دشمنى و ضدیت در بیش از

سه دهه براى همه آحاد مردم روشن شد، که تنها و تنها

بر جامعه و در تفکر حاکمیت دین و توسط روحانیت

سیاست کشور تحمیل شده است. تفکرى که در قاموس

بجز شبه فاشیزم از آن بیرون نیامده است.

دو پدیده و دو قشر ضد اجتماعى یعنى روحانیت ) قشرى

از اعماق تاریخ که با تشبث بر احکام الهى توده ها را

و لمپنها) قشر کوتاه فکر و بیکاره بفریب واداشته است(

اى از جامعه که نه در تولید کشور نقشى داشته اند و نه در

خدمات رسانى به جامعه مسئولیتى بر عهده گرفته اند(،

این دو قشر هم اکنون در موقعیت حاکمیت سیاسى و در

جایگاه اداره و مدیریت کشور قرار گرفته اند و با سوء

مدیریت کشور را بسوى ویرانى هر چه بیشتر به پیش مى

رانند.

جمهور ى اسالمى با اعمال سیاستهاى شبه فاشیستى

عملى نمودن خشن ترین قواعد دینى بر علیه جامعه و

همان نقشى را در جامعه ایران ایفا کرد که در گذشته از

فاشیستى و توتالیتر بر آمده است. این نظام حکومتهاى

فرتوت با تکیه بر فلسفه امت سازى و با حیف و میل ثروت

ایران را از تمامى منافع ملى محروم کرده هاى ملى، مردم

است. جمهورى اسالمى براى ادامه بقاى خود کمترین

و بمنظور کنترل و ترحم را در مقابل مردم بکار برده

سرکوب پیشروان سیاسى، فرهنگى و اعتراضات اجتماعى

ممکن ) زندان، شکنجه، تجاوز از تمامى ابزار سرکوب

جنسى، اعدام، قتلهاى دسته جمعى و کشتار زنجیره اى و

شلیک رو در روى به معترضان خیابانى، اسید پاشى و

باتصویب تشکیل گروه ،،،،،،،،،( بهره بردارى کرده است.

هاى مذهبى سرکوب، تحت نام امر به معروف و نهى از

منکر در مجلس ضد مردمى، سرکوب روزانه مردم در هر

کوى وبرزن عمال در دستور کار حکومت قرار گرفته است،

تصویب امر به معروف و نهى از منکر اما بتمام معنى نشان

از وحشت رژیم از گسترش نارضایتى هاى عمومى است

که بدلیل بى کفایتى حکومت در اداره کشور هر روز ابعاد

مختلف و گسترش یابنده اى بخود میگیرد.

جمهورى اسالمى با اتخاذ سیاستهاى ضد ملى و ضد مردمى و

سوء مدیریت در زمینه هاى اقتصادى، فرهنگى و سیاسى و با

ایجاد بحران هاى مداوم، کشور را در روند عقب ماندگى قرار داده

و با اعمال سیاستهاى دینى و احکام الهى خط بطالنى بر قوانین

و حقوق مدنى و حقوق بشرى جامعه ایران کشیده و بدین ترتیب

جامعه خواهان برابرى، عدالت و آزادى ایران را در زندان بزرگ

ایران محبوس نموده است. جمهورى اسالمى با تبدیل خود

بمثابه یک حکومت سرکوبگر و شبه فاشیستى، جامعه بزرگ

عبور از ”ایران را در مقابل یک گزینه محتوم قرار داده است.

“حکومت جمهورى اسالمى

سیاسى -پیش بسوى جنبشهاى اجتماعى

سیاسى تنها عامل موفقیت مردم ایران در -جنبشهاى اجتماعى

گذار از جمهورى شبه فاشیستى اسالمى حاکم بر کشور هستند،

مبتنى “ استقرار دموکراسى و آزادى”این جنبشها با هدف گذارى

فاکتور و تنها مسیر تنها بر سکوالر دموکراسى، به

رهایى ملى در آینده کشور تبدیل شده اند. پتانسیل و تضمین

سیاسى در کشور ما بسیار قوى -ظرفیت جنبشهاى اجتماعى

است اما سازماندهى این جنبشها از ضرورى ترین اقدامات گذار از

نظام دینى حاکم محسوب مى شود.

زمینه بروز و ظهور جنبشهاى موجود در کشور بالفاصله از پس از

اولین جنبشهایى که در مخالفت با نظام انقالب شروع گردید،

کنونى سر بر آوردند جنبشهاى قومى و جنبش زنان ایران بودند،

سپس جنبشهاى دانشجویى که افت و خیزهاى فراوانى را طى

کرده است مجددا و آرام آرام رشد نموده و پس از یک دهه با

١٧جنبش بزرگ دانشجویى سال قرار گرفتن در مسیر مبارزات،

را آفرید، جنبش کارگران، دستمزد بگیران و حقوق بگیران که در

یک دهه اخیر بدلیل سوء مدیریت حکومت، بیشترین واکنشها را

در مقابل آن خلق کرده اند، جنبش معلمان کشور که در هر

مرحله تالش کرده اند از حقوق خود دفاع نمایند، نمایندگان این

طیف بزرگ اجتماعى در زندانهاى حکومت بتعداد باالیى

محبوس هستند. رفتار ضد انسانى حکومت بر علیه مردم کشور

در ابعاد دیگر نیز آنچنان فاجعه آمیز شده است که اعتراضات

عمومى و اجتماعى را بر انگیخته است. مسئله اعدام گسترده،

رفتارهاى وحشیانه با زندانیان سیاسى و مدنى، بى تفاوتى

حکومت در امر محیط زیست و کم آبى، تهاجمات خیابانى به

ویا گسیل نمودن اوباشان و و فلفل مردم با اسید پاشى

لمپنهایى تحت لواى امر به معروف و نهى از منکر همه و همه به

بغضهاى در گلو مانده جامعه ما تبدیل شده است که تنفر

عمومى نسبت به کلیت جمهورى اسالمى را تقویت کرده است.

همه این رویدادها فاکتورهایى هستند که در صورت ترکیب

بندى، جنبش سراسرى کشور را شکل خواهند داد. بررسى بیشتر

جنبشها را در شماره آینده خواهیم داشت.

11

Page 12: شماره سوم پیام دانشجو

از سایه سنگین حکومتت که میگریزی، پا در وادی بی

نشانی میگذاری.

در سیاهیهای وحشت صدایی با زبان مادریت، تنت را به

لرزه وامیدارد.

نمیدانی سراب است یا یک آغوش محبت! بادهای سرد

تنهایی درغربت تورا به تردید می اندازد که شاید میتوانی

به همزبانت در این بیابان انسانیت که زبان گفتاریشان هم

با تو بیگانه است، یکبار دیگر اعتماد کنی.

آرام آرام بارقه های امید دروجودت ریشه میدواند تا آنجا که

تجربه ها وعقالنیتت را یک بار دیگر به کناری بگذاری و

دست همزبانت را بگیری برای دقایقی درددل کردن. از فرار

و تعقیب ها گفتن، از فراز و نشیب ها، از درهای بسته، از

رانده شدن از خانه پدریت؛ وطنت، که همه دار و ندارت

بود....

اما دریغا...... که از یاد برده ای مشکل من و مای زن در

این جامعه، حکومت نیست، خود جامعه است...

عمق افکار پوسیده مردساالرانه ایست که رنگ خود را

مانند آفتاب پرست عوض میکند.

مشکل من و ما، منم، تویی، فرهنگمان است.

خرافه پرستی و اسیر مذهب شدنمان است.

از" زن " بودنمان ترساندنمان آنقدر که خود را نشناختیم،

درنیافتیم "زن" چه قدرتی میتواند داشته باشد.

نیاموختیم این واژه موجودیست تمام، خواسته هایی

دارد غریزی، مانند همه، اما تن دادن به غریزه همیشه

هم باعث زیر سوال بردن هویت انسانی نیست، چه

بسا تأییدی است بر موجودیت. نگذاشتند بفهمیم به

خاطرغریزه مان، تن به عشقهای دروغین ندهیم.

نگذاشتند دریابیم بهای ارضای حس نوازش و دوست

داشته شدن، اسارت و واگذاری تمام حقوق انسانیمان

نیست.

نگذاشتند دریابیم چه فاصله ژرفی میان ما و

انسانها کشیده اند. آنجا که از حقوق انسانی

و شهروندی سخن میگویند ما دچار توهمیم

که خود را در چنین اجتماعی محق میدانیم.

برای اثبات هر حقی باید ابتدا وجودمان را ثابت

کنیم، برای اثبات خودمان باید بر تک تک به

اصطالح ارزشها و تابوهای فرهنگیمان پا

بگذاریم و انگشت نما شویم، متهم شویم،

مورد توهین و سرخوردگی قرار گیریم و اگر

تسلیم و ویران نشدیم، سرگردان و بی آشیان

شویم.... پا به وادی ناآشنایی بگذاریم که با

رنگ و ظاهری فریبا، کمر به سرکوبت بسته

اند.

در این فرهنگ و دراین اجتماع، باید برای

گذراندن روزهایت محتاج باشی. محتاج

صحبت، محتاج نوازش، محتاج محبت، محتاج

همخوابی، محتاج به جنسی دیگر... و اگر

نبودی تیشه به ریشه ات باید بزنند...

در تبعید“ زن” آزاده شیرازی

ادامه از صفحه پانزدهم

است و عقب نشینى و یا پیشروى ها از دو سوى مذاکره کننمدگمان

آنقدر بطئى است که اگر شرطى بمنظور ادامه ممذاکمرات ممطمرح

باشد، این مذاکرات براى همیشه ادامه خواهد یمافمت، جمممهمورى

اسالمى اما با این شرط، فرصت ساخت بمب اتمى را نخواهد یافت و

غرب نیز که هدفش جلوگیرى از دستیابى جمهورى اسمالممى بمه

بمب اتمى است، به همین سیاست و روند کجدار و ممریمز اداممه

خواهد داد. اما هر دو سو بخوبى آگاهند که این روند باید در جایمى

بپایان برسد و تکلیف دو طرف روشن شود.

علیرغم ایجاد هیجانات کاذب توسط نمایندگان جمهورى اسالمى و

وزیر امور خارجه آمریکا و شخص اوباما که ممدعمى هسمتمنمد در

پیشرفت زیادى صمورت گمرفمتمه اسمت، تما کمنمون مذاکرات

امتیازى نه براى جمهورى اسالمى و نه اطمممیمنمانمى بمراى هیچ

کشورهاى غربى مذاکره کننده بوجود نیاممده اسمت. جمممهمورى

اسالمى با حفظ پروژه اتمى که شمشیر داموکلس باالى سر غمربمى

ها و شیشه عمر سیاسى خود حکومت محسوب مى شود، خواستمار

حاضر نیمسمت بر چید شدن تحریمها شده است ، در حالیکه غرب

نهد، رئیس جمهور روحانى و ظمریمف بما سالح تحریم را بکنارى

شادمانى اعالم کرده اند که حق غنى شدن براى آنها توسمط غمرب

برسمیت شناخته شده است، بنا براین آنها قادر خواهند بود، امتیماز

و علم ساخت بمب اتم را همچنان حفظ نمایند. اینکه این اطمینان

براى خوراک داخلى و کاهش تنش داخلى حکومت مطرح مى شود،

تردیدى نیست، اما نتیجه اى که از این دوره از مذاکمرات بمدسمت

آمده است تنها بن بست سیاسى و فنى است که از گذشته ادامه

داشته است. آیا در هفت ماه آینده غربى ها قادر خواهمنمد بمود

جمهورى اسالمى و رهبر این حکومت را وادار به تمکین نمایند،

و بعبارتى شمشیر داموکلس را از دست آنها خارج سازند،؟ بایمد

دقیقتر بررسى کنیم.

بودن یا نبودن مسئله در این است؛

جمهورى اسالم به رهبرى خامنه اى به هر شکل ممکن از سوى

غرب خواستار تضمینهاى الزم براى ادامه حاکمیت والیى خمود

نزدیک به دو دهه تالش کرده اند تما در ایران است. غربیها طى

با تقویت اصالح طلبها و تالشهاى انتخاباتى خامنه اى را از راس

قدرت بزیر بکشند، اما خامنه اى و سپاه پاسداران همممه ایمن

تالشها را بى اثر گذاشتند. عدم موفقیت طرح جابجایمى قمدرت

در جمهورى اسالمى، بر اقتدار خامنه اى افزود و باعث گمردیمد

رهبر حکومت در وضعیت قدرت مطلقه قرار گرفته و بمر همممه

امور حکومت و جامعه سلطه کامل بیابد.

اکنون این خامنه اى است که تعیین مى کمنمد ممذاکمرات در

خامنه اى بدلیل تالشهاى غرب براى وضعیتى قرار بگیرد ، چه

حذف وى در دو دهه گذشته اطمینانى بمه غمرب نمدارد، وى

اطمینان ندارد که غرب بر اساس استمراتمژى خمود در ممورد

و بروى کار آوردن اصمالح جابجایى قدرت در جمهورى اسالمى

طلبان و حتى مخالفان جمهورى اسالمى اقدام نخواهد کرد. این

در خامنه اى باعث گردیده کمه ممذاکمرات تفکر عدم اطمینان

هسته اى با بن بست ربرو شود، از دید خامنه اى و جناح مسلط

بر کشور دو بینش مطمح نظر است،، اول اینکه غمرب

امکان غنى سازى را از حکومت نتواند بگیرد کمه در

آنصورت جمهورى اسالمى هرآینه قادر بمه تمغمیمیمر

ماهیت پروژه اتمى بسمت ساخت بمب اتممى گمردد،

اگر غرب تمامى فرصتها را از حمکموممت دوم اینکه

بگیرد و این احساس بوجود آید که حکومت قادر بمه

حکموممت، دستیابى به بمب اتمى نباشد، در انصورت

علیرغم تحریمهاى گسترده بر علیه جمهورى اسالممى

و اقتصاد کشور، به اقتصاد مقاومتى )ریاضت اقتصادى(

و به سوى روسیه و چین و کشورهاى غمیمر ممتمحمد

چرخش کند، بدون آنکه به خواست غرب گردن نهمد،

بعبارت روشن، رهبر خامنه اى، سپاه و کلیت قمدرت

مسلط حاکم بر کشور با ترجیح پذیرش تحریمممهما و

فشارها، شمشیر خود را بر زمین نخواهند گذاشمت و

بسوى ساخت بمب اتمى حرکت خواهند کرد.

و اینکه پیماممد اقمداممات جمممهمورى اسمالممى

کشورهاى غربى در فرآیند آتى چه خمواهمد واکنش

بود و چه نتیجه اى در بر خواهد داشت ، در ممطملمب

شماره آینده منتشر خواهیم کرد.

گروه بررسى مسائل سیاسى نشریه

پیام دانشجو

بین المللى و آینده ایران بحران ، بن بست مذاكرات هسته اى

12

Page 13: شماره سوم پیام دانشجو

2اتهام 3اتهام محکومیت توضیحات 1اتهام ردیف نام و نام خانوادگی محل نگهداری

1 امیر نوذری اوین بند هشت توهین به مقدسات اجتماع و تبانی ده سال

2 یاسر حمیدی شهرابی گوهر دشت توهین به مقدسات اجتماع و تبانی پنج سال

3 آرمان هاشمی اوین بند هشت توهین به مقدسات توهین به رهبری دوازده سال

4 آرش مردانی گوهر دشت توهین به مقدسات یک سال

5 مهدی عظیمی گوهر دشت توهین به مقدسات اجتماع و تبانی پنج سال

6 آرش مقدم گوهر دشت توهین به مقدسات اجتماع و تبانی هشت سال

7 سهیل بابادی گوهر دشت توهین به مقدسات شش سال

8 حسین ذوالفقاری گوهر دشت توهین به مقدسات سه سال

350بند توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری بیست و یکسال 9 امیر گلستانی

350بند توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری بیست سال 10 فریبرز کاردار

350بند توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری نوزده سال 11 مسعود طالبی

12 محمد نصیری گوهر دشت توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری نه سال و نیم

13 کامران ایاذی گوهر دشت توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری نه سال

14 شروین بشری ؟ توهین به مقدسات اجتماع و تبانی هشت سال

15 وحید اصغری گوهردشت بالتکلیف هقت سال

350بند توهین به مقدسات یازده سال 16 ری شهری

350بند توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری چهارده سال 17 فرید کرم پور

350بند توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری نوزده سال 18 مسعود قاسم خانی

350بند سب النبی سب النبی سب النبی اعدام 19 سهیل عربی

20 محمود الهربی ؟ توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری ؟

21 محسن زمانی ؟ توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری ؟

22 سعید احمدی جزنی ؟ توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری پنج سال

23 فرزاد ربیعی ؟ توهین به مقدسات اجتماع و تبانی توهین به رهبری ؟

احمد شهید در گزارش اخیر خود با تاکید بر

وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسالمی ”اینکه

در “ ایران همچنان باعث ایجاد نگرانی جدی است

تصریح کرده بود: در “ آزادی مذهب”بخش

بررسی دوره ای جهانی ایران، دولت جمهوری

توصیه در خصوص حقوق مذهبی، ٩اسالمی

شامل تعهد به حمایت از آزادی عقیده و عبادت،

گسترش حمایت از همه گروههای مذهبی ،

مبارزه با تحریکات نفرت مذهبی و اصالح تمام قوانینی که

علیه گروههای اقلیت تبعیض قائل می شوند، پذیرفت با این

حال هیچ نشانه ای از پیشبرد این توصیه ها مشاهده نشده

است.

در این گزارش یادآوری شده است که تا اوت

بهایی در زندان بسر می ٧۱١حداقل ۱٧٧٢

برند.

پیام دانشجو در راستای گزارش احمد شهید ،

دو فهرست از زندانیان عقیدتی و بهایی را به

همراه اتهام و محکومیت آنها منتشر می کند تا

مجامع بین المللی حقوق بشری به صورت

مستند بتوانند از حقوق آنها دفاع کنند.

حقوق بشر بدون روتوش؛

دو فهرست از زندانیان عقیدتی و بهایی

اسامی تعدادی از زندانیان عقیدتی

13

Page 14: شماره سوم پیام دانشجو

ردیف نام و نام خانوادگی مدت محکومیت ردیف نام و نام خانوادگی مدت محکومیت

سال 5 سال 4 19 کمال کاشانی 1 شاهرخ طائف

سال 5 سال 5 20 فواد فهندژ 2 کوروش زیاری

سال 5 سال 5 21 پیام مرکزی 3 سیامک صدری

سال 10 سال 5 22 فرهاد فهندژ 4 فرهمند سنایی

سال 3 سال 10 23 شمیم نعیمی 5 عادل نعیمی

سال 20 سال 20 24 وحید تیز فهم 6 عفیف نعیمی

سال 20 سال 20 25 بهروز توکلی 7 سعید رضایی

سال 12 سال 20 26 نوید خانجانی 8 جمال خانجانی

سال 1 سال 4 27 سارنگ اتحادی 9 فواد خانجانی

سال 4 سال 4 28 شهاب دهقانی 10 شهاب دهقانی

سال 5 سال 4 29 عزیز سمندری 11 افشین حیرتیان

سال 4 سال 4 30 ریاضت اهلل سبحانی 12 کامران رحیمیان

سال 4 سال 4 31 محمود بامرام 13 فرهاد صدقی

سال 5 سال 4 32 امان اهلل مستقیم 14 رامین زیبایی

سال 5 سال 5 33 فرهاد اقبالی 15 فواد مقدم

سال 5 سال 5 34 کامران مرتضایی 16 شهرام چینیان

سال 5 سال 4 35 ایقان شهیدی 17 شاهین نگاری

سال 4 18 پیمان کشفی

بند نسوان زندان اوین

سال ٢ نوشین خادم 0 سال ٢ فاران حسامی ٧

سال ٧ شمس مهاجر ١ سال ٧ نسیم اشرفی ۱

سال ۱٧ مهوش ثابت ١ سال ۱٧ فریبا کمال آبادی ٧

سال ٢ نسیم باقری ٧ سال ٢ الهام فراهانی ٢

14

اسامی تعدادی از زندانیان بهایی

Page 15: شماره سوم پیام دانشجو

دوازده سال از مذاکرات بین نمایندگان جمهورى اسمالممى و

نمایندگان کشورهاى پنج به اضافه یک مى گذرد، بعبارتى ایمن

مذاکره از نظر زمانى یکى از طوالنى ترین مذاکراتى اسمت کمه

در جهان رخ داده است و البته همچنان ادامه دارد. اینکه نقطه

پایانى بر این روند تصور شود در حال حاضر همچنان ممبمهمم

است.

واقعیت این است، از روزى کمه سمران اما موضوع چیست،؟!!

جمهورى اسالمى ازجمله خامنه اى که بناى حکومتشان را بمر

شالوده ایدئولوژى دینى گذاشته بودند، تصمیم گرفتند که براى

حفظ کیان اسالم، یعنى حکومت جمهورى اسالممى، بصمورت

پنهانى بسمت تولید بمب اتمى بروند و بر اساس محاسباتى که

انجام داده اند، به این نتیجه رسیده اند که مى توانند با تولمیمد

چند بمب اتمى، نظام خود را براى همیشه بیمه کنند. المگموى

جمهورى اسالمى در بقاء و ماندگارى سیاسى، کشورهاى چیمن

و کره شمالى بودند، بگونه اى که رفسنجانى در تمالش بمود،

برنامه اقتصادى چین را در ایران پیاده نماید و حتى ممبماحمث

کالنى را در این زمینه دامن زد، اما بدالیل روشن عدم انطبماق

فرهنگمى، -شرایط مدیریتى و عدم شباهت فاکتورهاى تاریخى

ایران منطبق نشد. بمحمران سیستم اقتصادى چین با سیستم

اقتصادى گسترش یافت، چرخه هاى تولید یکى پس از دیگرى

از حرکت باز ایستاد و جمهورى اسالمى مجمبمور گمردیمد از

کاالهاى بى کیفیت چینى براى تامین مصارف جاممعمه ایمران

بن بست مذاكرات هسته اى بین المللى و آینده ایران بحران

استفاده نماید.

بنا بر این آنچه که هدف و برنامه جمممهمورى اسمالممى را

تشکیل داده است نه الگوى پیشرفت اقتصادى مبتمنمى بمر

مشارکت عمومى، و تکیه بر جامعه ایران، که بر پایه ایمجماد

بحران و خطر از طریق دستیابى به بمب هسته اى ، همراه با

انحصارى کردن سیاست، اقتصاد، و فرهنگ و کنترل کماممل

بر تمامى امورات زندگى فردى و اجتماعى است. بر همممیمن

اساس هنگامى که برنامه اتمى حکومت افشا گردید،) توسمط

سازمان مجاهدین خلق و سپس منابمع دیمگمر(، رهمبمران

حکومت تالش کرده اند که هدف این پروژه خمطمرنماک را

صرفا تهیه دارو و برق و امکانات رفاهى بمراى ممردم ایمران

مطرح نمایند. سوال اما این است که خدمات رسانى از طریق

پروژه هسته اى اگر در خدمت مردم بوده، چرا از دید ممردم

ایران و جهانیان پنهان مانده بود و بدلیل اهمیت این پمروژه،

چرا در آغاز این پروژه که حساسیت جهانى را بمخماطمرات

بمه تمایمیمد خطرات احتمالى بر انگیخته، به راى عمومى و

مردم ایران رسانده نشد که امروز رئیس جمهور نظام، حسن

در مذاکرات و سخنرانى هما بصورت شرمگینانه اى روحانى

در سطح بین المللى، کل پروژه هسته اى را بنام ملت ایمران

اساسا چنین نیست و با تجربه اى کمه تمام کند، در حالیکه

از مجموعه نظام در خدمت به مردم ایران،!!! تا کنون بدسمت

آمده است، تمامى ظرفیتهاى کشور در اختیار پدیمده اممت

) قبیله حکومت( بجاى ملت قرار گرفته است، آمارى که همم

اعالم شمده اسمت، اکنون از طریق رسانه هاى خود حکومت

نشان مى دهد که چهل در صد مردم ایران زیر خط فقر قمرار

گرفته اند و با شکم سیر سر بر بالین نمیگذارند.

در مذاکرات هسته اى این دوره نیز تحریمها نه تنها لغو نشمد

بلکه ادامه یافته و احتمال تحریمهاى هر چه بیشمتمر وجمود

دارد. جمهورى اسالمى از پروژه هسته اى همچون شمیمشمه

عمر خود محافظت مى کند و قصد دارد فن تولید بمب اتممى

را که هزینه گزافى بر شانه مردم ایران تحمیل کرده، حمفمظ

نماید. کشورهاى مذاکره کننده نیز در تالشند از دسمتمیمابمى

حکومت به بمب اتم جلوگیرى نمایند. نتیجه این گفتگوها بمه

کجا خواهد انجامید و چه سرانجامى را در آینده رقم خمواهمد

زد، همواره سوالى است که در مقابل جامعه ایران و جماممعمه

جهانى قرار دارد. براى بررسى، باید تالش شود تا نزدیکتریمن

در مورد اهداف طرفین احتمال مطرح شود و بیشترین نکات

طرح شود، تا نتیجه اى ملموس بدست آیمد، آیمنمده ایمران

آبستن چه حوادثى است، !؟

بن بست در مذاکرات:

اینکه زمان مذاکرات اینقدر طوالنى شد تنها نشمان از یمک

واقعیت دارد، مذاکرات همواره با بن بستهاى پیاپى روبرو شده

ادامه در صفحه دوازدهم15

Page 16: شماره سوم پیام دانشجو

16

در شماره دوم نشریه پیام دانشجو نخست آشنا شدیم با

چکیده اى از شرایط فرهنگى سیاسى دورران صفاریان و

سامانیان و باز پس گرفتن شکوه و شیوایى زبان پارسى درى

بدانجا که یعقوب لیث صفارى با گفته مشهور خویش به

شاعرى که مدح او را با قصیده اى عربى آغاز کرده بود اشاره

مینماید : چیزى را که من اندر نیابم چرا باید گفت و در

همان انجمن بنیان شعر پارسى نهاده شد و دستکم هشت

شاعر آغاز به سرودن شعر پارسى نمودند ، سپس در دوران

سامانیان که نُه امیر و حدود صدسال با روح آزاد و

آزاداندیشى همراه با شکوه براى بازتاب فرهنگ از دست رفته

وارد کارزار شده بودند ، بزرگان بیشمارى در میدان شعر و

فرهنگ ادب پارسى قد برافراشتند که میتوان از پنجاه شاعر

برجسته این دوره نام برد ، اکنون با چنین پیشگفتارى که ما

را پیوند میزند با بخش نخست حماسه زن و شعر با رابعه

بلخى بانوى شاعرى آشنا میشویم که داراى دیوان و در

صنعت شعر شناخته شده بوده و در تذکره ها و تواریخ ادبیات

از او به نیکى یاد شده و بگونه اى که عطار او را در الهى نامه

خود ستایش نموده و در دیدارى که رابعه با رودکى بزرگ

داشته و به مشاعره مى پردازند جایگاه ویژه اى از او بدست

میدهد . او رابعه بلخى و یا رابعه قزدارى یا رابعه بنت کعب

نام داشته اما براستى او کیست و چه داستانى شور انگیزى

برایش به نظم آمده :

در یکى از کهن ترین تذکره شعر پارسى که لباب االلباب نام

دارد و از محمد عوفى میباشد اینگونه از رابعه در جلد دوم و

صفحه شصت و یک سخن رفته : رابعه بنت کعب القزدارى ،

دختر کعب اگرچه زن بود اما به فضل بر مردان جهان

بخندیدى ، فارِس هر دو میدان و والى هر دو بیان بر نظم

تازى قادر و در شعر پارسى به غایت ماهر و با غایت ذکاء

خاطر و حدّت طبع ، پیوسته عشق باختى و شاهد بازى

کردى و او را مگس رویین خواندندى و سبب این نیز آن بود

که وقتى شعرى گفته بود :

خبر دهند که بارید بر سر ِ ایوب

ز آسمان ، ملخان و سر ِ همه زرین

اگر ببارد زرین ملخ بر او از صبر

ادامه جستار

حماسه

زن وشعربخش دوم ؛

سزد که بارد بر من یکى مگس رویین

رضا قلى خان هدایت در مجمع الفصحاء در باره نخست بانوى

چنین آورده : ١0٢شعر پارسى در جلد دوم و صفحه

رابعه مذکوره ، در حسن و جمال و فضل و کمال و معرفت و حال

، وحیده روزگار و فریده ى هر ادوار ، صاحب ِ عشقى حقیقى و

مجازى و فارِس میدان فارسى و تازى بوده است ، او را میلى به

بکتاش نام غالمى از غالمان برادر مفرد به هم رسیده و انجامش

به عشق حقیقى کشیده و باالخره به بد گمانى، برادر او را کشته

و حکایت او را فقیر نظم کرده ، نام آن ، مثنوى گلستان ارم نهاده

، معاصر آل سامان و رودکى بوده و اشعار نیکو مى فرموده ...از

نوشته هدایت در مى یابیم که داستان ویژه اى براى رابعه و

عشق او بکتاش از سوى فقیر به نظم کشیده شده است .

عبدالرحمان جامى که از بزرگ بزرگان زمان خود بوده و بر حافظ

شیرازى چون استادى گرانمایه نقش آفرینى داشته در کتاب کم

و از قول ابوسعید ابى ١۱٩نظیر خود نفحات االنس و در صفحه

الخیر در مورد رابعه چنین آورده " سخنى که او گفته است نه

چنان است که کسى را در مخلوق افتاده باشد "

عطار نیشابورى شاعر نام آور و استاد بسیارى از بزرگان دیگر ِ

میدان ادب پارسى حکایت رابعه و عشق پاک او را به بکتاش در

الهى نامه خود به زیبایى آورده است ، عطار نقل میکند که رابعه

موجودى پاک و با صفا بوده که با پاکى عشق و با دامانى پاک ،

در خاک و خون مى غلتد و جان میبازد و در حین جان کندن

کلمات شعر خود را در خون مى زند و بر پهنه ى دیوار گرمابه

سعید اوحدی

مى نویسد و پیام عشق پاک خود را از پس قرن ها به ما

میرساند ، عطار بزرگوار هنگامیکه رابعه را در گرمابه توسط

مزدوران برادرش و به گناه عشق پاکش رگ زدند و او با تالش

شگفت آورى و در حالیکه به پایان زندگى نزدیک میشد با

خون گرمى که از او جارى بود بر دیوار گرمابه اشعار خود را

نوشته اینگونه نقل میکند :

نگه کردند بر دیوار ، آن روز

نوشته بود این شعر ِ جگر سوز

نگارا بى تو چشمم چشمه سار است

همه رویم به خون دل ، نگار است

ز مژگانم به سیالبم سپردى

غلط کردم ! همه آبم ببردى

ربودى جان و در وى خوش نشستى

غلط کردم ! که در آتش نشستى

چو در دل آمدى ، بیرون نیایى

غلط کردم ! که تو در خون نیایى

کنون در آتش و در اشک و در خون

برفتم زین جهان ، دلخسته ، بیرون

مرا بى تو سر آمد زندگانى

منت رفتم ، تو جاویدان بمانى

جا دارد که از مختار نامه عطار یادى داشته باشیم و تو گویى با

درس گیرى از جانبازى رابعه این سروده را که امروز زبانزد

همه مبارزین و آزادیخواهان میباشد چنین آورده :

گر مرد رهى ، میان خون باید رفت

از پاى فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به راه درنه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

مثنوى دیگرى در دست داریم بنام بکتاش نامه موسوم به

گلستان اِرَم که رضا قلى خان طبرستانى سروده و آورده است

که حکایت رابعه را فقیر نظم کرده و نام آن مثنوى را

"گلستان ارم"نهاده . پیش از اینکه به زندگى کامل رابعه

بپردازم نگاهى کوتاه داشته باشیم به شیوه سرودن هدایت و

سخن بردن از رابعه و بکتاش :

حدیث عشق بنت کعب و بکتاش

هم آخر شد به پیش مرد و زن فاش

به رسوایى صالى عشق دادند

بنایش هم به ناکامى نهادند

ادامه در صفحه هفدهم

Page 17: شماره سوم پیام دانشجو

17

ادامه از صفحه شانزدهم

یکى شعله است عشق بیکرانه

که بر گردون کشد هر دم زبانه

رابعه بجز عشق و شاعرى پهلوان بانویى است که لباس رزم

میپوشد و با دشمن به ستیزه برمیخیزد و هنگامى که عشقش

بکتاش در میدان نبرد زخم بر میدارد او دالورانه به مرکز

دفاعى دشمن یورش میبرد و با شکستن حلقه محاصره

بکتاش را از میدان جنگ شجاعانه مى رباید و او را نجات

میدهد و در جایى دیگر هنگامیکه برادرش حارث به همراه

بکتاش بخاطر مستى دچار سستى و ناتوانى شده اند و بمرور

به بستر میخزند ، رابعه را تاب نمى آورد لباس رزم و اسب

میخواهد و به صف دشمن میتازد و پس از شکست آنها

پیروزمندانه به خیمه و خرگاه باز میگردد، از مثنوى بکتاش

نامه چنین مى آورم:

یکى تیغى چو ابروى کجش خواست

که چون ابروش بودى در کجى راست

کمندى همچو گیسوى بلندش

که بودى صد شکن در بند بندش

چو آمد آشنا پا با رکابش

به میدان بود جا ، از بس شتابش

پرند آور برآور از نیامش

به یاد دوست بهر انتقامش

به قلب دشمنان خوش حمله آورد

کمان ، گویا که قلب دوستان کرد

چو با فتح و ظفر انباز گردید

سوى خرگه ز میدان باز گردید

این دخت برومند که رابعه نام دارد همه هنرها را دارامیباشد ،

شاعر است ، عاشق است ، پهلوان است و دلبند پدر و سرانجام

پس از مرگ پدر با تعصب کور برادرش که حارث نام داشته

کشته میشود ، شرح دالورى و بیباکى او را از زبان عطار

بشنویم :

به پیش صف در آمد همچو کوهى

وز او افتاد در هر دل شکوهى

ادامه در صفحه هفدهم

اگر شمشیر بُران بر کشم من

جگر از شیر غران بر کشم من

بگفت این و چو مردان درشت ، او

از آن مردان ، تنى را ده بکشت او

و یادى از رستم و رخش در این زور آزمایى مى آورد:

بتازم رخش و بگشایم در فصل

که من در رزم رُسْتَم ، رستمم ز اصل

و اینست حکایت بانوى ایرانى که امروز هم در پیشگام مبارزه بر

علیه جهل و خرافه است و لرزه بر اندام سبک و تهى حاکمیت

اسالمى انداخته است و از سوى دیگر دختران و بانوان دلیر کوبانى

که هر کدام به تنهایى یاد آور دالورى پهلوان بانوانى چون رابعه

هستند ، تالش دارم که در شماره آینده نشریه پیام دانشجو با

سرودها و زندگى رابعه بیشتر آشنا شویم ، تا آن هنگام ،

هنگامتان خوش

ادامه جستار حماسه زن وشعر بخش دوم ؛

در شماره دوم نشریه پیام دانشجو نخست آشنا شدیم با چکیده

اى از شرایط فرهنگى سیاسى دورران صفاریان و سامانیان و باز

پس گرفتن شکوه و شیوایى زبان پارسى درى بدانجا که یعقوب

لیث صفارى با گفته مشهور خویش به شاعرى که مدح او را با

قصیده اى عربى آغاز کرده بود اشاره مینماید : چیزى را که من

اندر نیابم چرا باید گفت و در همان انجمن بنیان شعر پارسى

نهاده شد و دستکم هشت شاعر آغاز به سرودن شعر پارسى

نمودند ، سپس در دوران سامانیان که نُه امیر و حدود صدسال با

روح آزاد و آزاداندیشى همراه با شکوه براى بازتاب فرهنگ از

دست رفته وارد کارزار شده بودند ، بزرگان بیشمارى در میدان

شعر و فرهنگ ادب پارسى قد برافراشتند که میتوان از پنجاه

شاعر برجسته این دوره نام برد ، اکنون با چنین پیشگفتارى که

ما را پیوند میزند با بخش نخست حماسه زن و شعر با رابعه بلخى

بانوى شاعرى آشنا میشویم که داراى دیوان و در صنعت شعر

شناخته شده بوده و در تذکره ها و تواریخ ادبیات از او به نیکى یاد

شده و بگونه اى که عطار او را در الهى نامه خود ستایش نموده و

در دیدارى که رابعه با رودکى بزرگ داشته و به مشاعره مى

پردازند جایگاه ویژه اى از او بدست میدهد . او رابعه بلخى و یا

رابعه قزدارى یا رابعه بنت کعب نام داشته اما براستى او کیست و

چه داستانى شور انگیزى برایش به نظم آمده :

در یکى از کهن ترین تذکره شعر پارسى که لباب االلباب نام دارد

و از محمد عوفى میباشد اینگونه از رابعه در جلد دوم و صفحه

شصت و یک سخن رفته : رابعه بنت کعب القزدارى ، دختر کعب

اگرچه زن بود اما به فضل بر مردان جهان بخندیدى ، فارِس هر

دو میدان و والى هر دو بیان بر نظم تازى قادر و در شعر پارسى

به غایت ماهر و با غایت ذکاء خاطر و حدّت طبع ، پیوسته عشق

باختى و شاهد بازى کردى و او را مگس رویین خواندندى و سبب

این نیز آن بود که وقتى شعرى گفته بود :

خبر دهند که بارید بر سر ِ ایوب

ز آسمان ، ملخان و سر ِ همه زرین

اگر ببارد زرین ملخ بر او از صبر

سزد که بارد بر من یکى مگس رویین

ادامه در صفحه هجدهم

حماسه

زن

و

شعر

Page 18: شماره سوم پیام دانشجو

18

حماسه

زن وشعر

ادامه از صفحه هفدهم

رضا قلى خان هدایت در مجمع الفصحاء در باره نخست بانوى

چنین آورده : ١0٢شعر پارسى در جلد دوم و صفحه

رابعه مذکوره ، در حسن و جمال و فضل و کمال و معرفت و

حال ، وحیده روزگار و فریده ى هر ادوار ، صاحب ِ عشقى

حقیقى و مجازى و فارِس میدان فارسى و تازى بوده است ، او

را میلى به بکتاش نام غالمى از غالمان برادر مفرد به هم

رسیده و انجامش به عشق حقیقى کشیده و باالخره به بد

گمانى، برادر او را کشته و حکایت او را فقیر نظم کرده ، نام

آن ، مثنوى گلستان ارم نهاده ، معاصر آل سامان و رودکى

بوده و اشعار نیکو مى فرموده ...از نوشته هدایت در مى یابیم

که داستان ویژه اى براى رابعه و عشق او بکتاش از سوى

فقیر به نظم کشیده شده است . عبدالرحمان جامى که از

بزرگ بزرگان زمان خود بوده و بر حافظ شیرازى چون

استادى گرانمایه نقش آفرینى داشته در کتاب کم نظیر خود

و از قول ابوسعید ابى الخیر ١۱٩نفحات االنس و در صفحه

در مورد رابعه چنین آورده " سخنى که او گفته است نه

چنان است که کسى را در مخلوق افتاده باشد "

عطار نیشابورى شاعر نام آور و استاد بسیارى از بزرگان دیگر ِ

میدان ادب پارسى حکایت رابعه و عشق پاک او را به بکتاش

در الهى نامه خود به زیبایى آورده است ، عطار نقل میکند که

رابعه موجودى پاک و با صفا بوده که با پاکى عشق و با دامانى

پاک ، در خاک و خون مى غلتد و جان میبازد و در حین جان

کندن کلمات شعر خود را در خون مى زند و بر پهنه ى دیوار

گرمابه مى نویسد و پیام عشق پاک خود را از پس قرن ها به

ما میرساند ، عطار بزرگوار هنگامیکه رابعه را در گرمابه توسط

مزدوران برادرش و به گناه عشق پاکش رگ زدند و او با تالش

شگفت آورى و در حالیکه به پایان زندگى نزدیک میشد با

خون گرمى که از او جارى بود بر دیوار گرمابه اشعار خود را

نوشته اینگونه نقل میکند :

نگه کردند بر دیوار ، آن روز

نوشته بود این شعر ِ جگر سوز

نگارا بى تو چشمم چشمه سار است

همه رویم به خون دل ، نگار است

ز مژگانم به سیالبم سپردى

غلط کردم ! همه آبم ببردى

ربودى جان و در وى خوش نشستى

غلط کردم ! که در آتش نشستى

چو در دل آمدى ، بیرون نیایى

غلط کردم ! که تو در خون نیایى

کنون در آتش و در اشک و در خون

برفتم زین جهان ، دلخسته ، بیرون

مرا بى تو سر آمد زندگانى

منت رفتم ، تو جاویدان بمانى

جا دارد که از مختار نامه عطار یادى داشته باشیم و تو گویى

با درس گیرى از جانبازى رابعه این سروده را که امروز

زبانزد همه مبارزین و آزادیخواهان میباشد چنین آورده :

گر مرد رهى ، میان خون باید رفت

از پاى فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به راه درنه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

مثنوى دیگرى در دست داریم بنام بکتاش نامه موسوم به

گلستان اِرَم که رضا قلى خان طبرستانى سروده و آورده

است که حکایت رابعه را فقیر نظم کرده و نام آن مثنوى را

"گلستان ارم"نهاده . پیش از اینکه به زندگى کامل رابعه

بپردازم نگاهى کوتاه داشته باشیم به شیوه سرودن هدایت و

سخن بردن از رابعه و بکتاش :

حدیث عشق بنت کعب و بکتاش

هم آخر شد به پیش مرد و زن فاش

به رسوایى صالى عشق دادند

بنایش هم به ناکامى نهادند

یکى شعله است عشق بیکرانه

که بر گردون کشد هر دم زبانه

رابعه بجز عشق و شاعرى پهلوان بانویى است که لباس رزم

میپوشد و با دشمن به ستیزه برمیخیزد و هنگامى که

عشقش بکتاش در میدان نبرد زخم بر میدارد او دالورانه به

مرکز دفاعى دشمن یورش میبرد و با شکستن حلقه محاصره

بکتاش را از میدان جنگ شجاعانه مى رباید و او را نجات

میدهد و در جایى دیگر هنگامیکه برادرش حارث به همراه

بکتاش بخاطر مستى دچار سستى و ناتوانى شده اند و بمرور به

بستر میخزند ، رابعه را تاب نمى آورد لباس رزم و اسب

میخواهد و به صف دشمن میتازد و پس از شکست آنها

پیروزمندانه به خیمه و خرگاه باز میگردد، از مثنوى بکتاش نامه

چنین مى آورم:

یکى تیغى چو ابروى کجش خواست

که چون ابروش بودى در کجى راست

کمندى همچو گیسوى بلندش

که بودى صد شکن در بند بندش

چو آمد آشنا پا با رکابش

به میدان بود جا ، از بس شتابش

پرند آور برآور از نیامش

به یاد دوست بهر انتقامش

به قلب دشمنان خوش حمله آورد

کمان ، گویا که قلب دوستان کرد

چو با فتح و ظفر انباز گردید

سوى خرگه ز میدان باز گردید

این دخت برومند که رابعه نام دارد همه هنرها را دارامیباشد ،

شاعر است ، عاشق است ، پهلوان است و دلبند پدر و سرانجام

پس از مرگ پدر با تعصب کور برادرش که حارث نام داشته

کشته میشود ، شرح دالورى و بیباکى او را از زبان عطار

بشنویم :

به پیش صف در آمد همچو کوهى

وز او افتاد در هر دل شکوهى

اگر شمشیر بُران بر کشم من

جگر از شیر غران بر کشم من

بگفت این و چو مردان درشت ، او

از آن مردان ، تنى را ده بکشت او

و یادى از رستم و رخش در این زور آزمایى مى آورد:

بتازم رخش و بگشایم در فصل

که من در رزم رُسْتَم ، رستمم ز اصل

و اینست حکایت بانوى ایرانى که امروز هم در پیشگام مبارزه بر

علیه جهل و خرافه است و لرزه بر اندام سبک و تهى حاکمیت

اسالمى انداخته است و از سوى دیگر دختران و بانوان دلیر

کوبانى که هر کدام به تنهایى یاد آور دالورى پهلوان بانوانى

چون رابعه هستند ، تالش دارم که در شماره آینده نشریه پیام

دانشجو با سرودها و زندگى رابعه بیشتر آشنا شویم ، تا آن

هنگام ، هنگامتان خوش

Page 19: شماره سوم پیام دانشجو

ارگان رسمی جبهه دموکراتیک ایران

صاحب امتیاز و مدیر مسئول

حشمت اله طبرزدی

زیر نظر شورای نویسندگان

ایمیل :

شما می توانید از طریق ایمیل نشریه، اخبار، مقاالت و گزارشات خود را در زمینه های مختلف

سیاسی،اجتماعی و فرهنگی ارسال کنید.

تحریریه ی نشریه حق ویرایش مطالب ارسالی را دارد. آخر

پیام دانشجو در نظر دارد از این شماره در صفحه ی آخر نشریه

به بخشی از زندگی و خاطرات مهندس حشمت اله طبرزدی،

دبیر کل جبهه دموکراتیک و مدیر مسئول نشریه ی پیام

دانشجو در توقیف بپردازد.

«خود زندگی نامه نوشت کوتاه»

حشمت اله طبرزدی. بخش یک

/خورشیدی.1338/فروردین/1تاریخ تولد:

خط و زبان: پارسی

از توابع شهرستان گلپایگان از فالت «در»محل تولد: روستای

مرکزی ایران.

میزان دانش اموختگی و دوره های گوناگون:

ورودی در مهر/ -نظان قدیم اموزشی-دوره ی ابتدایی-الف

در 1344 و اتمام با مدرک ششم ابتدایی «دبستان دانش در «

در همان روستا. 1350در سال

و 1350. ورودی در مهر ماه -دبیرستان-دوره ی متوسطه-ب

-سال هفتم و هشتم دبیرستان-در دبیرستان فردوسی گلپایگان

در کالس نهم در دبیرستان امیرکبیر 1352. ادامه ی ان مهر/

-/ کالس های دهم و یازدهم ریاضی1354/ و 1353ابادان.

در دبیرستان رازی شهر ابادان.

در دبیرستان فرخی ابادان و اخذ دیپلم ریاضی در 1355سال

از همان دبیرستان. 1356خرداد

دوره ی عالی: ورود به مدرسه ی عالی ساختمان وابسته به -پ

خورشیدی.پایان 1356دانشگاه پلی تکنیک تهران در مهر ماه/

-دوره ی عالی با مهندسی عمران از دانشگاه پلی تکنیک تهران

/خورشیدی.1368در سال -امیرکبیر

وضعیت خانوادگی و شغلی :

سالگی با خانم محبوبه 20در سن 1358ازدواج در سال -الف

.-سالگی 16سن -ی علی نقیان

-فرزند که به ترتیب از این جمله اند: معصومه 6دارای -ب

. 1362متولد -دو قلو-. محمد و علی1360متولد سال -زینب

.1371. فاطمه متولد 1368. حسین متولد 1366صدیقه متولد

-سعادت اباد-ساکن تهران

شغل: روزنامه نگار که به دلیل توقیف نشریه ی پیام دانشجو -

که سمت سردبیری و مدیر مسئولی اش را بر عهده داشته ، به

هویت خویش و گزارش روز که سمت -و نشریات ندای دانشجو

سردبیری و تدارک چاپ و انتشار ان ها را بر عهده داشته ام،

سال است که بیکار و به جای ان زندانی 17اینک به مدت

سیاسی هستم.

اجتماعی:-شرایط سیاسی

و با بدو ورود به دانشگاه به ازادیخواهان 1356در سال -1

،پیوسته و -مذهبی و چپ-مستقل از گروه های سیاسی موجود

و با فعالیت در 56مخالفت خود را با رژیم حاکم از سال

1332اذر 16جنبش دانشجویی به ویژه به مناسبت بزرگداشت

که سه دانشجو توسط رژیم شاه کشته شدن، شروع کردم. به

از دانشکده اخراج موقت 56دلیل همین مبارزات درترم دوم سال

گردیدم.

در مبارزات جنبش دانشجویی و توده های مردم 57در سال

علیه نظام حاکم و در اکثر میتینگ ها و تظاهرات خیابانی فعال

بوده و در همین سال تحت تاثیر افکار ایدئلوژیک شریعتی و

انقالبی -مذهبی ایت اله خمینی به گروه مذهبی-رهبری سیاسی

انجمن اسالمی دانشجویان پیوستم.

عمال فعالیت های 1357بهمن 22با پیروزی انقالب در -2

تشکیالتی خود را در انجمن اسالمی -سیاسی-فرهنگی

دانشجویان ادامه داده و به زودی در گروه رهبری این انجمن در

طباطبایی دو تن از -امده و با مطالعه ی کتب فلسفی مطهری

فیلسوفان معاصر اسالمی،از مروجین اندیشه ی اسالم

انقالبی شدم.از جمله کار های فرهنگی در این دوره

تشکیل جلسات اموزش فلسفی اندیشه ی اسالم انقالبی

برای دانش اموزان و دانش جویان و چاپ و انتشار

اثاری از مطهری بود.

جزو اولین گروه دانشجویی 1358در تابستان -3

اعزامی از دانشگاه پلی تکنیک تهران به جهاد سازندگی

به منطقه ی دور افتاده ی خور بیابانک در نطنز

اصفهان بودم.

به عنوان نماینده ی انجمن 58در پایان سال -4

اسالمی در شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بودم.در

همین رابطه و به دنبال صدور پیام نوروزی خمینی در

جزو دانشجویانی بودم که دست به حرکت ضد 59سال

فرهنگی به اصطالح انقالب فرهنگی زدیم که همواره

از بابت شرکت خود در این حرکت، اگر چه نقش

موثری نداشته ام اما از مردم ایران به ویژه دانشجویان و

اساتیدی که به بهانه ی این حرکت ،از دانشگاه اخراج

شدند ،پوزش خواسته و می خواهم.

و 60-59به دنبال تعطیلی دانشگاه ها در سال های -5

ضمن تداوم فعالیت های انجمن اسالمی در قالب 61

کمیته های فرهنگی که کار بحث و بر رسی رو ی

اندیشه های فلسفی و مذهبی را ادامه داده و از جمله

چند کتاب از مطهری را چاپ و منتشر نمودیم، برای

مدت موقتی در بنیاد مسکن شمیران فعال و دو سال

اموزشی را به عنوان مسئول امور تربیتی و معلم دینی

در دبیرستان های دانشگاه ملی و دبیرستان بزرگ

تهران مشغول به فعالیت بودم.

[email protected]