6
ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﻣﻠﻲ ﭘﻮﺷﺎﻥ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﻛﺸﻮﺭ ﺑﺔ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﻛﺒﺎﺩ!2 ﺷﻤﺎﺭﺓ ﺳﻰ ﺍﻡ ﺟﻤﺸﻴﺪﻯ5692 ﺧﻮﺭﺷﻴﺪﻯ ـ1392 ﺩﻯ/ﺟﺪﻯ22 ﻳﻜﺸﻨﺒﻪ.﹫﹡ام و آن را﹢﹡ ه﹠﹞ دت﹨︐ از اس﹢﹫﹀﹠﹋ 82 ﺭﻭﺯﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺗﺎ30 | ﻣﺤﻤﺪﺍﻛﺮﺍﻡ ﺍﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪ| 3 5 4 ﺗﻮﺳﻌﺔ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﺍﺻﻠﻰ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴــﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﺎﻟــﺔ ﺍﺑﻬﺎﻡ ﻭ ﺳﺮ ﺩﺭ ﮔﻤﻰ ﺍﻭﺭﻧﮓ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺗﻌﻠﻴﻖ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺍﻣﻨﻴﺘﻰ ﺗﺎﺭ ﻫﺎﻳﻰ ﺯﻧﺪﺍﻧﻴﺎﻥ، ﺭﺍﻫﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﺔ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻋﺮﺍﻕ"ﻏﻴﺮﻣﺘﻌﺎﺩﻝ" ﻭ ﺳﻴﺎﺳﺖ"ﻫﻮﻳﺖ ﺑﺰﺭگ" ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺍﺷﺮﻑ ﻏﻨﻰ ﺍﺣﻤﺪﺯﻯ| ﻣﺤﺴﻦ ﺧﺮﺍﺳﺎﻧﻰ| | ﻣﺤﻤﺪ ﺍﻛﺮﺍﻡ ﺍﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪ| ﺍﺷﺮﻑ ﻏﻨﻰ ﺍﺣﻤﺪﺯﻯ، ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺭﻳﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﻯ، ﻃﻰ ﻳﻚ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻭﻳﮋﻩ ﺑﺎ ﺗﻠﻮﺯﻳﻮﻥ ﺧﺼﻮﺻﻰ ﻳﻚ، ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻛﺮﺯﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺩﻫﻪ ﺍﺧﻴﺮ ﺯﻳﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺁﻧﺮﺍ ﻳﻚ ﺧﻮﺍﻧﺪ.«ﻏﻴﺮ ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ» ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺭﻳﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﻯ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ[ﭘﺸـــﺘﻮﻥ ﻫﺎ] ﺩﺭ ﺻﺪ ﮔﻮﻳﻨﺪﻩ ﻳﻚ ﺯﺑﺎﻥ98 ﻛﻪ ﻓﻘـــﻂ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﮕﺮﺍﻡ ﺑﺴﺮ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ؟ ﻭﻯ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺣﻤﻼﺕ ﺷـــﺒﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﭘﺸـــﺘﻮﻥ ﻧﺸﻴﻦ ﺑﺎﺯﻧﺪﺓ؛(ﺩﺭﻯ) ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﺗﺎﺟﻴﻚ ﺩﺭﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﻓﺪﺭﺍﻝ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺻﻠﻰ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻧﻈﺎﻡ ﻓﺪﺭﺍﻟﻰ ﺩﺭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻫﺎﻯ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻭ ﺣﺘﻰ ﻣﺘﻀـــﺎﺩ ﺑﻪ ﺑﺤﺚ ﻭ ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻴﺸـــﻮﺩ. ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻭ ﻣﺪﺍﻓﻌﺎﻥ، ﭘﻬﻠﻮﻫﺎﻯ ﻣﻨﻔﻰ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳـــﻰ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺳﻮﺩ ﻭ ﺯﻳﺎﻥ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺳـــﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ. ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺗﻮﺟﻪ ﺷـــﻮﺩ، ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻮﺍﻓﻘﺎﻥ ﻭ ﺧﻄﺮ ﺗﺠﺰﻳﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻧﻜﺘﺔ ﻣﺤﻮﺭﻯ ﺍﻳﻦ ﺑﺤﺚ ﺭﺍ ﺷﻜﻞ ﻣﻴﺪﻫﺪ. ﻣﻮﺍﻓﻘﺎﻥ ﻭ ﻣﺪﻋﻴﺎﻥ ﻧﻈﺎﻡ ﻓﺪﺭﺍﻟﻰ، ﺳﻴﺴـــﺘﻢ ﺩﻭﻟﺘﻰ ﻓﺪﺭﺍﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴـــﺘﺎﻥ ﻣﻮﺟﺐ ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻰ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﺑﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺗﺤﻘﻖ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻭ2 ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺻـ2 ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺻـ2 ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺻـ

Pirozi_30

Embed Size (px)

DESCRIPTION

 

Citation preview

Page 1: Pirozi_30

پيروزي ملي پوشان فوتبال كشور بة همگان مباركباد!

2

يكشنبه 22 دى/جدى 1392 خورشيدى ـ 5692 جمشيدىشمارة سى ام

﹋﹠﹀﹫﹢ساز ا︐﹨ت ﹢د ﹝﹠ه ﹡﹢ و آن را ︗م ﹡ا﹡﹫.

روز82تا انتخابات

30

| محمداكرام انديشمند |

3

5

4

توسعة منابع انسانىاولويت اصلى افغانستان

هالــة در افغانســتان ابهام و سر در گمى

اورنگ سخن

از تعليق پيمان امنيتى تار هايى زندانيان، راهى براى برگشت بة سرنوشت عراق

"هويت بزرگ" و سياست "غيرمتعادل"از ديدگاه اشرف غنى احمدزى

| محسن خراسانى |

| محمد اكرام انديشمند |

اشرف غنى احمدزى، نامزد رياست جمهورى، طى يك گفتگو ويژه با تلوزيون خصوصى يك، سياست حكومت كرزى را در يك دهه اخير زير انتقاد قرار داده، آنرا يك

سياست «غير متعادل» خواند.اين نامزد رياست جمهورى گفت: آيا همين اعتدال است كه فقـــط 98 در صد گوينده يك زبان [پشـــتون ها] در

زندان بگرام بسر مى برند؟وى همچنان از حمالت شـــبانه در مناطق پشـــتون نشين

تاجيك ها و زبان فارسى(درى)؛ بازندةاصلى نظام فدرال درافغانستان

تشكيل نظام فدرالى در افغانستان با نگاه ها و ديدگاه هاى متفاوت و حتى متضـــاد به بحث و ارزيابى گرفته ميشـــود. مخالفان و مدافعان، پهلوهاى منفى و مثبت اين نظام را بررســـى ميكنند و هر كدام از سود و زيان آن براى افغانستان ســـخن ميگويند. اما اگر به استدالل هر دو طرف در اين موافقت و مخالفت توجه شـــود، عدالت اجتماعى براى موافقان و خطر

تجزيه براى مخالفان نكتة محورى اين بحث را شكل ميدهد.موافقان و مدعيان نظام فدرالى، سيســـتم دولتى فدرال را در افغانســـتان موجب دستيابى اقوام به حقوق شان در جهت تحقق عدالت اجتماعى و

ادامه صـ 2ادامه صـ 2

ادامه صـ 2

Page 2: Pirozi_30

2

در پى ابا ورزيدن رييس جمهور كرزى براى امضاى پيمان امنيتى با اياالت متحده امريكا، تنش ها ميان وى و امريكا قسما شدت گرفت و

در تداوم آن سناريوى رهايى زندانيان از بگرام آغاز گرديد.با آنكه رييس جمهور كرزى براى اين اقدامات خود از جمله انعقاد پيمان امنيتى، شرايطى گذاشـــته است، اما هيچ نشانه يى از انعطاف پذيرى در پيشرفت اين پيمان به چشم نمى خورد و ديده مى شود كه هنوز آقاى كرزى براى در هم شكستن روابط افغانستان با امريكا، به پيش مى رود. تداوم اين تنش ها به جايى رسيد كه آقاى كرزى اقدام به رهايى بيش از هشـــتصد زندانى از زندان بگرام نمود كه اين اقدام رييس جمهور نه تنها سبب خشم مردم افغانستان شده است كه جامعه جهانى از جمله اياالت متحده امريكا نيز ازين اقدامات بر آشفته شده

است.پيمان امنيتى يا سند گروگان

انعقاد پيمان امنيتى با امريكا كه قرار بود پيوست با اعالم مشوره هاى جرگه مشـــورتى، صورت گيرد، هنوز با پيش شرط هايى افزودى جناب كرزى در هالة يى ابهام قرار دارد. در ظاهر امر نمى شود شرايط رييس جمهور را ناديده گرفت، اما واقعا رييس جمهور دنبال تحقق اين شرايط است؟ تصور عمومى اينست كه رييس جمهور در پس اين شرايط دنبال مصئونيت حقوقى پس از ختم دوره كارى اش و در كنار آن سهم برجسته در حكومت بعدى است و پيمان امنيتى را روى همين خواست ها گروگان گرفته است تا از آن به عنوان يك حربه در برابر بر آورده شدن خواست هايش كار گيرد. اينكه رييس جمهور چه نقشـــى در حكومت آينده خواهد داشت بيشتر از دو طريق ممكن است؛ كنار آمدن با تكت انتخاباتى داكتر عبداهللا كه به گمان اغلب تيم برنده محسوب مى شود و يا هم با قبوالنيدن برادرش از طريق تقلب و جعل كارى كه زمينه هاى مقدماتى آن نيز چيده شده است. اما گزينه دوم به هيچ صورت افغانستان را از بحران بزرگ كه در فرآيند تكرار انتخابات 2009 در 2014 درپيش گرفته شود، مصئون نگه نمى دارد. آقاى كرزى بايد به اين درك قانع شود كه تحمل حكومت خانواده گى به پايان رسيده و نياز به مديريت جديد محسوس مى شود. بگزار فرداى اين كشور در دست يك فرزند ديگر اين سرزمين نيز تجربه شود. گروگان گرفتن سرنوشت يك مملكت به بهاى چند خواست شخصى، جز جفا در حق مردم و اين سرزمين چيز ديگرى محسوب

نمى شود.رييس جمهور در جايگاه رييس دادگاه عالى

رييس جمهور كرزى طى نامه يى دستور رهايى صد ها زندانى را كه در بگرام به سر مى بردند، صادر كرده است. اين دستور در حاليكه هيچ دادگاهى دســـتور رهايى آنانرا نداده است، چگونه ميتواند جايگاه حقوقى خود را پيدا كند. در ميان اين زندان ممكن كسانى باشند كه در ترور، انتحار و برهم زدن ثبات كشـــور نقش داشته اند، آيا رييس جمهور صالحيت آنرا دارد كـــه در جايگاه رييس دادگاه عالى بر سكوى داورى تكيه كند و به دستور خودش هركه را كه خواست رها كند و هركه را خواست در بند بگزارد؟ اين اقدام رييس جمهور نه تنها هيچ وجهه يى قانونى ندارد كه بيشترينه توهين و بى باورى نسبت به

دستگاه عدلى و قضايى كشور است. سواى اينكه اين اقدام رييس جمهور چه آسيب هايى را متوجه نظام و ثبات كشور مى نمايد، جفا در حق خون هزاران انسانى است كه بوسيله

اين زندانيان به زمين ريخته شده است. رييس جمهور مكلف به تأمين ثبات و پاسدارى از حقوق مردم است، اما ديده مى شود كه ايشان بيشتر در نقش رهبرى اين زندانيان ظهور كرده است. چه توجيهى ميتواند قناعت آنانى را فراهم كند كه قاتلين خانواده هاى شـــان در برابر چشمان شان سبز كند و رييس جمهور

كشور شان هم عامل اين سبز شدن باشد. سكوت دادگاه عالى

سكوت مرگبار دادگاه عالى كشور در برابر اين اقدام غير قانونى رييس جمهور، پرسش بر انگيز و در خور تأمل است. اين امر نشان مى دهد كه دادگاه عالى كشور بصورت مستقيم در دايره دستور رييس جمهور قرار دارد و هيچ اســـتقالليتى هم وجود ندارد. ورنه اين سكوت جز شرمســـارى و زبونى و بى پاسخى در برابر خون مردم، چيز ديگرى

محسوب نمى شود.تكرار ماجراى عراق

عراق، ســـرزمينى كه تنش ها با امريكاسبب شد امروز فاقد هرگونه حمايت جهانى باشد. اما افغانستان به مراتب نيازمند تر از عراق است تا در محراق توجه جامعه جهانى بويژه اياالت متحده امريكا باشـــد. كشورى كه هنوز بخش اعظم معاش ماموران خود را از كمك هاى جهانى تأمين مى كند، دارد با كشور هاى كمك كننده خود به تقابل مى پردازد. اين ذهنيت رييس جمهور براى افغانستان بسيار پر آسيب و خطر آفرين است. تالش هاى آقاى كرزى نشان مى دهد كه ايشان جلو اين كشور را بسوى مبدل شدن به عراق دومى در حال كشانيدن است و آسيب هاى آنرا مردم اين سرزمين متحمل مى شوند تا جناب رييس جمهور. ايشان ميتوانند در هر گوشه يى از دنيا مسكن گزين شوند و به قدر كافى بحره مند از سرمايه هاى باد آورده نيز هستند. اما اين مردم افغانستان است كه غم هاى آفريده ايشان را بر دوش

مى كشند.

يكشنبه 22 دى/جدى 1392 خورشيدى ـ 5692 جمشيدىشمارة سى ام

﹑م ﹫وزیاز تعليق پيمان امنيتى تار هايى زندانيان

راهى براى برگشت بة سرنوشت عراق

تاجيك ها و زبان فارسى(درى)؛ بازندة اصلى نظام فدرال درافغانستان... زمينه ساز حل بحران در مسير صلح و ثبات تلقى ميكنند. در حالى كه مخالفان نظام فدرال از زاوية حل بحران، نظام مذكور را در شـــرايط فعلى ناكار آمـــد ميخوانند و حتى مخالفان از منظر قومى، با نگاه نامساعد تر، نظام فدرالى را

عامل تجزية افغانستان ارزيابى ميكنند.صرف نظر از بحث بر ســـر مخالفت و موافقت و درستى يا نادرستى اســـتدالل دو طرف در مورد خوبى و بدى نظام فدرال، پرســـش اصلى اين اســـت كه كدام گروه قومى و زبانى بازندة اصلى در نظام فرضى و احتمالى فدرال خواهد

بود؟پاسخ به اين پرســـش از اين جهت بسيار اهميت ميابد كه موضوع اقوام در محور بحث نظـــام فدرالى قرار دارد. از يكسو نظام مذكور نسخة حل معضل نابرابرى و بى عدالتى قومى تجويز ميشود، و از سوى ديگر عامل تجزية افغانستان

در خط قومى تلقى ميگردد.اگر در يك احتمال فرضى نظام فدرالى در افغانستان محقق شود كه بصورت طبيعى معيار هاى قومى نقش اصلى را در شكل گيرى واحد هاى فدرال خواهد داشت، تاجيك ها و

زبان فارسى يا درى بازندگان اصلى اين نظام هستند.تاجيك ها برخالف ساير اقوام در بخش بزرگ جغرافياى افغانستان سكونت دارند. تاجيك ها به همان حدى كه در شهرهاى شمالى قندز و بغالن به سر ميبرند به همان حد در

شهر هاى جنوبى گرديز و غزنى زندگى ميكنند. تاجيك ها به همان حدى كه در واليات شمال شرقى تخار و بدخشان هستند، بيشـــتر از آن در واليات غربى و شمال

غربى بادغيس، فراه و هرات موقعيت دارند. تاجيك ها آنگونه كه در واليات شمالى فارياب، جوزجان و ســـرپل زندگى ميكننـــد در واليات شـــرقى و جنوبى

ننگرهار، لغمان و لوگر هم حضور دارند. حضور و سكونت تاجيك ها در مناطق مركزى افغانستان و

واليات مركزى نيز بسيار گسترده است.تشكيل نظام فدرالى و مرزبندى هاى واليات در واحد هاى فدرال شرايط بسيار دشـــوارى را براى تاجيك ها تحميل ميكند. تاجيك ها در بسيارى از اين واحد ها به اقليت هاى قومى تحت فشار تبديل ميشـــوند. در حالى كه هنوز هيچ نشـــانى از ايجاد نظام فدرال در افغانســـتان ديده نميشود، مرزهاى كه هواداران قومى اين نظام به واحد هاى فدرالى مى كشـــند، ترســـيمى از بى عدالتى و تصويـــرى از آتية

تاريك سقوط در خصومت و منازعات قومى است.زيان و ضرر نظـــام فدرال براى زبان فارســـى درى، زبان فراقومى و زبـــان تفاهم ملى در افغانســـتان جبران ناپذير

خواهد بود.

كاربرد زبان فارســـى(درى) كه زبـــان اول و زبان مادرى تاجيك ها و هزاره ها و زبان دوم تمام اقوام افغانستان است در نظام فدرالى محدود ميشـــود. نه تنها زبان فارسى قلمرو حضور و نفوذ سرتاســـرى خود را در افغانســـتان از دست ميدهد، بلكه مردم اقوام ديگر از بزرگترين زبان تاريخى و علمى ســـرزمين خود و از يگانه زبـــان تفاهم بين القومى محروم ميشوند. اين محروميت براى جوامع اقوام ديگر كه ظهور نخبگان آنها در تاريخ كهن و معاصر اين ســـرزمين پيوســـته با زبان فارســـى درى پيوند دارد غير قابل جبران خواهد بود. زيـــرا هيچ زبان ديگر قومـــى در واحد هاى فدرالى كه بر مبناى هويت قومى و زبانى تشـــكيل ميشود، خالى زبان فارسى را به عنوان زبان پر بار فرهنگى و علمى

پر نخواهد كرد.در حالى كه نظام فدرالى، تاجيك ها و زبان فارســـى را در

افغانستان متضرر ميكند، منفعت آن براى اقوام ديگر نيز غير قابل پيش بينى و ناروشن است. طرح و ديدگاه حل معضل بى عدالتى قومى و اجتماعى از راه فدرالى ساختن نظام سياسى افغانستان مبتنى بر تجارب تاريخى و علمى نيست. در هيچ كشور و جامعة چند قومى داراى نظام فدرال، معضل نابرابرى و تبعيض قومى در

توسل به اين نظام مرفوع نگرديده است. راه حل مشكالت قومى در تحول از جامعة قومى به جامعه شهر وندى، تغيير از جامعة سنتى به جامعة مدرن و در تغير افراد جامعه از رعيت به شهر وند نهفته است. اين تغير و تحول مستلزم تحول در انديشه و فرهنگ، پيشرفت در عرصة آموزش و پرورش و مستلزم توسعه در عرصه هاى حيات سياسى و اقتصادى است. وقتى جامعة افغانستان و هر جامعة ديگر وارد اين تحوالت نشود، معضل بى عدالتى هاى اجتماعى و تبعيض قومى در نظام فدرالى

هم راه حل پيدا نميكند.

"هويت بزرگ" و سياست "غيرمتعادل" از ديدگاه اشرف غنى احمدزى پشتون نشين افغانستان به شدت انتقاد كرد و گفت: چند فيصد حمالت شـــبانه، متمركز باالى خانه هاى پشتون ها

بوده است؟جنـــاب غنى احمدزى! فرديكه مرتكب جرم مى شـــود، انتحارى مى كند، بايد زندانى شود. شما چرا قوميت را در اينحا مطرح مى كنيد؟ افراديكه فعـــال در بگرام زندانى هستند، آنها احتماال در حمالت تروريستى دست داشتند؛ موجوديت آنها در زندان بگرام به هيچ صورت از خاطر

پشتون-بودن شان نيست.اگر شما رييس جمهورى شويد، كه من شخصآ انرا خيلى بعيد مى دانم، بخاطري اجراي عدالت اگر يك تروريست قوم پشـــتون زنداني شـــود، بايد يك كارگر زحمتكش هـــزاره، يك آموزگار تاجيك و يك بازرگان ازبيك را

هم زنداني كنيد تا تعادل برقرار شود؟اگر نيروهاي خارجي بخاطري دستگيري تروريست هاي القاعدة و طالب باالي خانه هايشـــان حمالت شبانه انجام ميدهند، پس بايد در باميان هـــم باالي خانه دهقان و در تخار هم باالي خانه مامور دولت و در سمنگان هم باالي خانه چوپان حمله شـــبانه صورت بگيرد تا عدالت تطبيق

شود؟به باور آقاى اشـــرف غنى، پيش از كودتاه ثور، سياست هويتى نبود، بلكه سياســـت فكرى بود. از همين جهت، بگفته آقاى غنى، سرمايه گذارى باالى يك فكر نو براى ما حياتى اســـت تا از هويت هاى كوچك بطرف، هويت

بزرگ ما كه «افغان بودن» است برويم.جنـــاب آقاى غنى احمدزى! شـــما از كدام فكرى بودن سياســـت در گذشـــته حـــرف مـــى زنيـــد؟ آيـــا اين اميرعبدالرحمان خان نبود كه هزاره ها را بر دهن توپ مى بست، بر دختران شان توسط مردان پشتون تجاوز جنسى صورت مى گرفت، به كنيزى برده مى شـــدند، و خانه و

زندگى شان تاراج ميگرديد؟و هدفتان از كدام فكر نو اســـت؟ از فكرى كه استوار بر

تفكر فاشيستى عبدالرحمان خان باشد؟يا به اصطـــالح پدر ژورناليزم افغانســـتان، آقاى محمود طرزى كه به نقل از نويســـنده گرامى "على ميثم نظرى"، فرديكه يك فرايند ملت-ســـازى قوم-محـــور را به راه انداخـــت و براى جنبـــش هاى قومگـــراى افغانى يك دوكترين و راهنمود را پيشكش نمود؟ تا سرانجام، رشد و تحميل زبان پشـــتو يا افغانـــى، تحميل هويـــت افغان، بازنويســـى تاريخ افغانســـتان و گره زدن اســـالم براى مشـــروعيت دادن به اين برنامه، اصول استوار و دگرگون

ناشدنى ملت افغان گشت.پس اين تفكرى را كه شـــما جناب غنى احمدزى، يك تفكر نو عنوان مى كنيد، يك تفكر جديد و خود جوش نيست. در يك كشورى كثيرالمليت با اقليت هاى قومى چون افغانســـتان، تفكر حكومت قومى از قرنها به اين سو وجود داشته، همواره سعى در جهتى به خرچ داده شده، تا نوعى حكومت قومى را با تســـلط سياسى-فرهنگى يك قوم بر سايرى اقوام ساكن تحميل گردد. تاريخ اين سلطه

جويى بر بنياد وحشت و آدم كشى استوار بوده است.جناب غنى احمدزى! شما مى توانيد به هر رنگ كه دلتان خواست، جامه بپوشيد، لقب هاى كاذب را بخود نسبت بدهيد، اما، توده حاال بيدار و اگاه شده، افرادى مثل تو و

همفكرانت را از طرز خرامتان مى شناسند.

توسعة منابع انسانى؛ اولويت اصلى افغانستان

Page 3: Pirozi_30

3

يكشنبه 22 دى/جدى 1392 خورشيدى ـ 5692 جمشيدىشمارة سى ام

مطابق ديدگاه سنتى در افغانستان مبناء اصلى توسعه در يك كشـــور ميزان بهره مندى آن از مواهـــب طبيعى و منابع زير زمينى تلقى مى شده است. - چنانچه افغان ها به خاطر داشتن منابع معدنى سرشـــار هميشـــه افتخار مى كنند.- هرچند اين منابع در شكلدهى و پيشبرد جريان توسعه بسيار مهم اند؛ اما اين عنصر به تنهايى نمى تواند به عنوان عامل كليدى توسعه

به حساب آيد. كشـــورهايى زيادى در دنيا وجود دارند، كه از منابع طبيعى اندكى برخوردار اند؛ اما تمام مراحل توســـعه را با مؤفقيت پشت سر گذاشـــته اند. اين كشورها در حال حاضر از مؤفق ترين كشـــورها در زمينه هاى برنامه ريزى و اجراء توسعه به شـــمار مى روند؛ و ميزان عوايد ناخالص ملى آنها از بسيارى كشـــورهاى داراى منابع وسيع طبيعى زير زمينى و سر زمينى بيشتر است. چه رمزى مى تواند در اين امر وجود داشته باشد؛ آيا اين قبيل كشورها در موقعيت جغرافيايى مناسب ترى قرار دارند؛ يا اينكه از انسجام بيشتر ملى برخوردار اند؟ آيا منطقة آنها به امنيت و ثبات مطلوب دست يافته است؛ يا اينكه نوعى اتحادهاى منطقه اى براى توســـعه و رشد نهادهاى اقتصادى، صنعتى و تجارتى وجود دارنـــد؟ آنها چگونه به اين ثروت، تكنولوژى، قدرت و اعتبار دســـت يافته اند؟ چرا افغانستان با اين همـــه منابع متنوع و اين همه حمايـــت هاى بين المللى؛ كماكان در حالت عقب افتادگى و فقر به سر مى برد و نشانة بارزى از شكلگيرى يك توســـعة پايدار در اين جا به ظهور نرسيده است؟ يا مسائل ديگرى ست، كه جريان توسعه را در

اين كشور به بنبست مى كشد.پاسخ به اين پرســـش ها به تحقيقات و پژوهش هاى عميق، علمى و گســـترده اى نياز دارد، كه بايـــد صاحب نظران و دانشمندان مربوط به آن بپردازند؛ اما براى باز شدن بيشتر اين مبحـــث الزم مى دانم مطالب فشـــرده اى را در اين زمينه به

عرض برسانم:1. اولتر از همه پذيرفتن مشروعيت و موجوديت يك كشور توسط كشورهاى همسايه و كشـــورهاى بزرگ جهانى در راستاى فراهم شدن زمينه هاى توسعه حياتى ست. هرگاه اين كشورها به ثبات و استقرار اوضاع در كشور احترام نگذارند؛ طبيعى اســـت، كه چنين كشـــورهايى به صورت متناوب با جنگ ها و بحـــران هاى متنوع از نوع درونى و يا بيرونى آن درگير مى شـــوند. در چنين وضع تمام امكانات و تالش ها صرف حفظ كشـــور و اعادة ثبات خواهد شد. و حتى تصور توســـعه در يك چنين شـــرايطى غير واقعبينانه خواهد بود. افغانســـتان متأســـفانه كم از كم از دو قرن گذشته در چنين وضعى قرار داشته اســـت. سياست داخلى پس از استقالل به خصـــوص بعد از جنگ جهانى دوم، كـــه مباحث مربوط به توســـعه به صورت گسترده اى در بسيارى از كشورها مطرح شـــد؛ با اين مســـائل بيگانه بود؛ و در بســـيارى موارد حفظ جهالت به عنوان بسترى براى حفظ اقتدار سنتى تلقى مى شد. و از طرف ديگر تكية بيش از حد به سياست هاى نا پايدار و دپلوماســـى ناكارآمد همراهى ها و حمايت هاى متداوم بين المللى را از اين كشور سلب كرد. برخى از همسايگان ما در حال حاضـــر نيز به موجوديت و مشـــروعيت ما احترام نمى گذارنـــد؛ و با انواع مداخله ها و تجاوزات بزرگترين فرصت هاى افغانســـتان براى توسعه و پيشرفت را سد كرده اند. براى حل اين مشكل در حال حاضر ما فقط يك راه داريم؛ انسجام و همبستگى ملى پس از شناسائى دشمنان و درك تهديدهاى بزرگ منطقه اى. بناء موقعيت جغرافياى سياسى و اقتصادى

در زمينه هاى توسعه بسيار مهم است.2. موجوديت انسجام ملى نيز براى مؤفق شدن جريان توسعه و رشد اقتصادى حياتى است. به هر ميزانى كه شهروندان يا به تعبير قديمى تر اتباع يك كشور نسبت به قوانين، ارزش ها، نمادهاى ملى و سرزمين آبايى شان تعلق و احترام داشته باشند به همان ميزان با تعهد و التزام بيشـــتر براى توســـعه و آبادى كشـــور خويش تالش مى نمايند. انســـجام ملـــى نمايانگر شـــكلگيرى يك فرهنگ ملى فراقومى و فرازبانى است، كه نوعى احســـاس مســـؤوليت جمعى را در برابر كشور و ملت خلق مى نمايد. اين انســـجام زمينه هاى سربازگيرى دشمنان وطن از شهروندان كشـــور خودى را بيسار محدود و ديواره هاى ملى را انسجام مى بخشـــد. در افغانستان متأسفانه زمينه هاى فراوانى براى استفاده از اتباع اين كشور توسط دشمنان منطقه اى آن وجـــود دارد، كه از فقدان يك هويت واحد و

وفادارى ملى نسبت به سرزمين خودى ناشى مى شود. تحقق توســـعه و يا هر تحول بنيادى ديگر بدون موجوديت انگيزه هاى ملى ممكن نيســـت؛ اين انگيـــزه ها هم زمانى به وجود مى آيند كه اتباع، كشـــور را خانة كالن خود فرض

نمايند و نسبت به آن عشق بورزند.3. همچنانى كه امنيت، پايه و پيشزمينه اصلى تداوم جنبه هاى مختلف حيات انسانى اســـت، از الزامات اصلى توسعه نيز به شمار مى رود. بدون امنيت طرح مسائل مربوط به توسعه كه پروژه هـــاى كالن و درازمـــدت را در بر مـــى گيرد؛ غير واقعبيينانه است. به همين دليل است، كه حجم عظيم كمك هاى جامعة جهانى به افغانستان تا حال صرف تأمين امنيت و تحقق ثبات گرديده اســـت. اما به علت نا همسويى سياست برخى كشورهاى منطقه اى نظير پاكستان در اين زمينه، چشم انداز مؤفقيت افغانســـتان و جامعة جهانى هنوز در هاله اى از ابهام قرار دارد. طبيعى اســـت، كه شموليت كشور در نوعى اتحادهاى منطقه اى و فرامنطقه اى و يا مشـــاركت در پيمان هاى اســـتراتيژيك كه افغانستان تازه آنرا تجربه مى كند؛ نيز بســـيار مهم و حياتى است؛ چرا كه توســـعه به معناى واقعى كلمه يك امر فراملى است و بدون توافق كشورهاى ذيربط

امكان پذير نيست. تأخير در تحقق پروژة انتقال گاز از تركمنستان به افغانستان- پاكســـتان- هند نيز به علت عدم امنيتى اســـت كه توســـط كشورهاى منطقه اى همچون ايران و پاكستان دامن زده مى شود. هر چند پاكستان از اين پروژه منافع فراوان دارد؛ ولى تا زمان ايجاد يك حكومت وابسته در كابل از همكارى براى تأمين امنيت افغانستان و تطبق عملى آن اجتناب خواهد كرد. موجوديت همكارى هاى منطقه اى براى توســـعة تجارت و رشـــد اقتصاد نيز مهم است. على رغم آن كه تحقق ثبات در افغانســـتان به عنوان دهليز تجارتى و ترانزيتى كشـــور هاى آسيايى مى تواند در جهت توسعه اقتصاد كل كشورهاى اين حوزه مؤثر باشـــد؛ اما به دليل بازى هاى كالن قدرت هاى منطقـــه اى و فرامنطقه اى و حضور امريكا در اين كشـــور؛ همسايگان جنوبى و غربى و برخى كشورهاى منطقه هنوز بر تـــداوم جنگ تأكيد مـــى كنند. بناء عـــدم همآهنگى ميان كشورهاى منطقه اى و فرا منطقه اى مى تواند آشكارا زمينه

هاى توسعه را در اين حوزه به مخاطره اندازد.4. اينكه چرا برخى كشورها توانســـته اند بسيارى از مراحل توســـعه را پشت ســـر بگذارند و به ثروت، تكنولوژى برتر، قدرت و اعتبار دســـت يابند به عوامل متعددى بستگى دارد، كه در اين مجال اندك پرداختن به آنها مقدور نيست؛ معهذا اشاره به نقاط مهمى در اين زمينه مى تواند ما را به نتايج اين

بحث نزديك سازد. 4-1. اگـــر فرهنگ ها و ارزش ها ظرفيت شـــكلدهى چنين بسترهايى را نداشته باشند؛ بايستى انعطاف پذيرى الزم براى بازنگرى و تغيير در ذات آنها وجود داشته باشد. دگم انديشى و تحجر هيچگاه جريان هاى نوگرايانه را بر نمى تابد و دايم بر برخى از عادات و رسوم سنگواره اى و ناكارآمد تأكيد مى كند. در اين وضـــع نوعى مقاومت منفى در برابر پديده هاى جديـــد ايجاد مى شـــود، كه گاه به جنگ و خشـــونت مى انجامد. اگر در برابر نوانديشـــى و نوگرايـــى كه از الزامات اصلى توسعه به شمار مى آيند، موانع ايجاد شود طبيعى است،

كه زمينه هاى توسعة واقعى بسيار محدود خواهد بود.4-2. خردگرايى و عمل گرائـــى و دور بودن از خرافات و وهم گرايى و توسل به شـــناخت خردورزانه از آموزه هاى

اصيل دينى مى تواند بسترهاى مناسبى را براى گزينش ارزش هاى جديدى كه نيازهاى روز را برآورده بتواند منجر شـــود. در كشور ما متأسفانه در وضعى كه رويكرد عقالنى به امواج جديد تحول و دگرگونى و برخورد واقعبينانه نســـبت به آنها ضرورى مى شـــود؛ عقل به گونـــه اى تعطيل مى گردد و بر

مبانى غيرعقاليى تأكيد مى شود. در كشـــورهايى كه به پيشرفت و توسعه مطلوب دست يافته اند، بى ترديد، رويكردهاى مبتنى بر مرجحات عقلى فربه تر است و همة امور بر مبناء نتايج عملى امور سنجيده مى شود.

4-3. متودلوژى و روش شناســـى علم از ويژگى هاى اصلى جوامع توسعه يافته است. در اين كشورها روش هاى تحقيق و پژوهش در زمينه هاى گوناگون آموزشـــى و علمى، و نيز فعاليـــت هاى عرصة تكنولـــوژى و توليد بـــه گونة منظمى ساماندهى شـــده اســـت؛ طوريكه در همة اين امور به نتايج كارها و ارزش هاى علمى و اقتصادى پژوهش ها تأكيد مى شـــود. به تعبير ديگـــر پژوهش ها و تحقيقات ســـرانجام به

دستآوردهاى عينى، محسوس و كارآمد منتهى مى شوند. در حالى، كه روش شناســـى، مســـير كاروان هاى علمى را مشـــخص و از انحراف آنها جلوگيرى مى كند؛ در كشورما بســـارى از امور بر مبناى يك روش تنظيم شـــده و تجربى استوار نيســـت. به بيان ديگر اغلب راهكارها بر شالودة سنت

هاى قديمى يا تجربه هاى اثبات ناشدة افراد بنا يافته است.براى ساخت بســـترهاى توسعه، الزم اســـت تا روش منظم انديشيدن، منظم فراگرفتن، منظم عمل كردن و منظم تجربه كردن را فرا بگيريم. و بين تمامـــى اين مراحل و پيآمدهاى

عملى آنها پيوند برقرار كنيم.4-4. برخوردارى از سيستم هاى مدرن و كارآمد سازمانى و مديريتى، كه حوزه هاى گوناگون زندگى انسانى را به گونة روشمند تنظيم نمايد؛ از جملة عواملى است، كه جريان امور و فرآيند تطبيق توسعه را سامان مى دهد. اعمال يك مديريت كارآمد در تمام شـــئون انســـانى به خصوص در زمينه هاى توســـعه از ويژگى هاى اصلى جوامع مدرن و توســـعه يافته است. چنين شـــكلى از مديريت در افغانستان در عمل وجود ندارد و برداشـــت ها از اصول نظرى آن نيز با پارادايم هاى

متعددى روبروست.4-5. تفكيك نقش ها و افتراق حوزه ها نيز از اصول بنيادى و تجربه شدة جوامع پيشـــرفته است؛ در اين جوامع ساختار، وظائف، نقش ها و ســـرانجام حوزة تأثيرگذارى هر نهاد به خوبى مشخص شده است. هم آميزى نقش ها و تداخل غير ضرورى نهادها در امور يكديگر از جملة عواملى اســـت كه جريان نوانديشـــى و توسعه را در كشـــورهاى عقب مانده تضعيف مى كند. الزم است؛ هر نهاد نقش اختصاصى خود را بـــه عهده گيرد تا كاركـــرد ها بر مبنـــاى موازين جديد

تفكيك و نوعى نظم نوين به وجود آيد.4-6. در كشورهاى پيشـــرفته، ملت به عنوان تنها نهاد معتبر، وحدت بخش، عينى و شناخته شده تلقى مى شود، كه داراى خصائص نسبتا قابل اندازه گيرى است. در اين كشورها اتكاء به آرمانها، منافع و ارزش هـــاى ملى براى تثبيت موجوديت يك كشور و يك ملت در اولويت قرار مى گيرد. در حالى، كه ما با اتكاء به انديشـــه هاى وارداتى نظير نبودن مرز ميان

كشـــورهاى اسالمى و... شـــديد ترين آسيب ها را توسط برخى از همين كشـــورها متحمل شده ايم. و مساعد ترين زمينه ها كه با حضور جامعة جهانى براى توســـعة كشـــور فراهم شده اســـت؛ در زير سياست هاى مخربانة آنها نابود مى شود. بناء الزم اســـت تا در گام نخست، خانوادة ملى خود را بســـازيم؛ طوريكـــه اعضاى خانواده با دوســـتان يكديگر دوســـت و با دشمنان شان دشـــمن باشند؛ و هيچ باور ديگرى نتوانـــد آنها را در برابر هم قرار دهد؛ چراكه ما سالهاســـت كه زير تأثير باورهاى واهى با خون برادران خود آســـياب دشـــمن را چرخانده ايم. و هميشه به عنوان افزار ديگران مورد اســـتفاده قرار گرفته ايـــم. تا ملت به معناى واقعى كلمه شـــكل نگيرد؛ هيچ تحول و توسعه اى

نخواهد شد. رونما 1. امـــا آنچه در فرآيند دگرگون ســـازى عميق جوامع به خصوص جوامع سنتى و ايستا در راستاى توسعه نقش مهم و كليدى دارد؛ منابع بشـــرى و نيروهاى انسانى آنهاست. نيروى انســـانى متخصـــص و مؤلد در واقع منبع اساســـى توسعه و سرماية اصلى ملت ها و جوامع انسانى است. تمام منابع ديگر فرع بر اين منبع اســـت. در حال حاضر قدرت كشورها از يك جهت بر اســـاس بهره مندى آنها از منابع انســـانى و ميزان متخصصان و دانشمندان آنها و يا به تعبير ديگر با در نظرداشـــت مغزهايى كه در اختيار آنهاســـت ســـنجيده مى شـــود. جاپـــان و تركيه از كمتريـــن منابع زيرزمينـــى برخوردار انـــد؛ اما به علـــت برخوردارى از نيروهـــاى حرفه اى كارآمد و به كارگيرى يك سيســـتم آموزشى و تحصيلى بســـيار مؤثر و توسل به يك فرهنگ اجتماعى نظم گرا و كار محور؛ مراحل بلندى از توسعه و فرهنـــگ توســـعه را تجربه مـــى كنند. اما در افغانســـتان متأســـفانه آنگونه كه ايجاب مى نمايد به اين امر اساسى و مهم پرداخته نشـــده است. و منابع فرعى ديگر كماكان در اولويت قرار دارند. هرچند كمك برخى كشورها به ويژه هنـــد در زمينة تربية نيروهاى انســـانى و قراردادن فرصت هاى تحصيلى براى افغان ها اميد واركننده اســـت؛ اما على رغم اميد به نتايج بســـيار مؤثر اين كمـــك ها بايد اذعان كرد كه با در نظرداشـــت نيازهـــاى موجود اين كمك ها بسنده نيســـت. بناء نياز هست تا همزمان در سه زمينه توجه جدى صـــورت گيرد: يك؛ ايجـــاد فرصت هاى آموزش عالى مدرن و اســـتندرد در داخل افغانســـتان، همزمان با تمركز بر جذب بيشـــتر بورس هـــاى تحصيلى خارجى از اساسى نظر پيشـــرفته. دو؛ تجديد كشورهاى دوســـت و بـــاالى نظام آموزشـــى و تحصيلـــى افغانســـتان و ترويج فرهنگ و روش هاى پيشرفته در اين زمينه ها؛ تا با ترويج ميتودهاى تجربه شـــده و مؤثر؛ مديريت ايـــن نظام ها بر مبنـــاى نتايج عملى آنها در عرصة توليد و بازدهى صورت گيرد. سه؛ بايستى سياســـت هاى مؤثرى در زمينة كنترول جمعيت در نظر گرفته شود؛ زيرا چنانچه قبال اشاره كردم نمى شـــود بخش اعظم شـــهروندان يك كشور كه عضو يك خانـــوادة ملى اند، از نعمـــت تخصص و كارآمدى؛ حتى از نعمت ســـواد بى بهره باشند و فقط بخش كوچكى در پروســـة توليد شركت نمايند. آدم هاى بى سواد و فاقد توانائى هـــاى تخصصى مدرن نه تنها بار دوش ملت خود؛ بلكه بار دوش انســـان هاى جوامع ديگر خواهند بود. بناء جميعيت يك كشور بايد همان قدر باشد، كه ظرفيت ها و بهداشـــت، درمان، براى آمـــوزش، فرصت هـــاى الزم تحصيل، اســـكان و كار براى آنها وجود داشته باشد. در غير صورت ما شـــاهد بحـــران هاى اجتماعـــى، امنيتى و اقتصادى خواهيم بود. در اين حال دشـــمنان به آسانى مى توانند از ميان جماعت هاى بى سواد و فاقد درك سياسى و ملى ســـربازگيرى كنند و بر ضد منافع كشـــور استعمال

نمايند. كيفيت نفوس و ميزان بهره مندى شـــهروندان از دانش ها و مهارت هاى جديـــد تأثير قابل مالحظـــه اى بر جريان توسعه و پيشرفت كشـــور بر جاى مى گذارد. بناء چنانچه در آغاز اين نوشته اشاره شـــد؛ تنها داشتن منابع طبيعى و معدنى نمى تواند به عنوان عامل اصلى پيشـــرفت و توسعه به شـــمار آيد. اگر انبوه عظيمـــى از عناصر گوناگون در اعماق زمين وجود داشته باشـــد؛ اما ما قادر به استخراج، پروســـس و بهره بردارى از آن نباشـــيم؛ هيـــچ مؤثريتى نخواهند داشت. از اين رو الزم است تا در گام نخست در زمينة تأمين نيروى انســـانى و منابع بشـــرى كارآمد تالش كنيم تا هم يك ملت متشكل به وجود آيد و هم بسترهاى

مناسبى براى توسعه و ترقى در كشور فراهم شود.

توسعة منابع انسانى؛ اولويت اصلى افغانستان| عزيز اهللا آريافر |

Page 4: Pirozi_30

4

دو شعر از حسن حسين زاده

بگو به من عزيزم از ميان دره كيستى؟بگو همان گوزن زخمى هميشه گيستى؟

همان كه در مسير برفكوچ و چله هاى سختچو كوه با كبودى درخت پسته زيستى؟

منم همان غريو در سكوت سنگالخهاتو هم همان شكوه سرزمين بلخ نيستى؟

نگاه تو به چشم من دقيق ختم ميشوداگر به روى قلة غرور خود بايستى

بيا و از فراز حس شرقى ات طلوع كنچرا به روى غربت غروب خود گريستى؟

بخواب قندلك ناز موى خرمايىنترس جانم از اين لشكر مقوايى

صداى سرخى آتش كه آيد از پس كوهربوده خواب ترا؟ تف بر اين صف آرايى

بخواب شوخك قندم، كه ميرود پس كوهپدر شبيه عمويت شبانه، تنهايى

چرا، جالى زمين و زمان! نميخوابىدر اضطراب كدامين غزال صحرايى

چه قدر آهوى مستت خزيده در پستوىتو نيز در غم دردانه هاى فردايى؟

تو نيز ميشنوى اسپ پاى ميكوبدكه ببر آمده از بيشه هاى بااليى

* * *بيا، ببند دو چشم مرا، پريچهره!مرا ببر به تماشاى شهر رؤيايى

بده دوتار مرا تا بخوانمت جانمبه كوههاى پر از ديو، جاى الاليى

شنو حكايت كوه و كنار فردا راكه قصه است پلنگ و پرى دريايى

كمر ببند، فراز و فرود هندوكشتويى و ماندن اين سرزمين آبايى

كمر ببند كه بايد دوباره، سر از نوز تكه هاى تنت ملك را بيارايى

ش�وه �ز��ن ب�خ

�از و �ود ��دو�ش

دو شعر از نور محمد نورنيا

چشمهايم دوتا چراغ مزار، دو چراغ پر از خدايا «عشق»شامها پرسه ميزنم تنها سايه ام با من است و با ما عشق

شامهايى كه روضة موال غرق در نور تا نجف گرددمينشينم كنار گلدانى روى چوكى منجمد با عشق

خيره در روبه روى گنبدها... كه صداى خفيف ميشنوم:هر چه در دل حالوتى دارد بنگر يا هوس بود يا عشق

لحظه يى با «شهيد» ميخوانم هى «به جان تو صعب سوگندى»باز با مولوى به گرد على ميزنم چرخ: يا خدا... يا عشق...

شمس مى آيد و مرا با خود ميبرد در ديار درياهادامنى تر نميكنم شايد زهد غزالى است آيا عشق؟

شمس رفته ست و شمس مى آيد خرقة شب سفيد ميگرددميشوم از كنار راست بلند مينشينم كه نيست تنها عشق

گامها گرم گردش اند ولى سوى آماجهاى نامعلوماشهد ال رفيق اال هو اشهد ال دليل اال عشق

سكوت شهر ز غوغاى ما به هم خوردهتمام عمر مرا داغ و درد و غم خورده

رها نميكندم گرگهاى گرگين خودوباره آمده اند و مگر قسم خورده

چه ميشود بگذاريد تا بچرد خوبكه گوسفند من از باغ خويش كم خورده

به جاى آب و علف كوكنار ككاريديدبه رنگ سبز شما گول خورده سم خورده

چه قدر كاج و سپيدار ما ز پا افتادچه گونه لطف بهار مرا عدم خورده

به تخت بخت نشانديد گرسوزها راو رستم از گز دست خودش ستم خورده

بــاز بــا �و�ــوی � �د ع�ــی ��ز�م �خ

و ر��م از � د�ت �ودش ��م �ورده

صالح محمد خليق

«بلخ بامى»، شهر جاويدان مشرقزنده چون افسانه هاى سالمند است

تا هنوز استوره يى ديوارهايش همچو نامى¬نام «وارا»يش بلند است

* * *

تا كنون در چهر چوپانان «البرز»ابهت سيماى «جمشيد» است پيدا

در توانايى دهقانان «بخدى»زور «برزو» و «تهمتن» آشكارا

* * *

تا كنون از الله¬ها در «شاديان¬دشت» پاره¬آتشهاى «زردشت» است پاشانتا كنون درياى دستانگوى «جيحون»

از سرود «زند» ميباشد خروشان

* * *

عطر باغستان اشعار «دقيقى»تا كنون باقيست در هر كوچه ¬باغى

تا هنوز از نقش پاى «پير بلخى»هست در «ديه بهاؤالدين» سراغى

* * *

از دل ويرانه¬ هاى مردة «بلخ»تا كنون هم ميتراود بوى هستى

وز بر افتيده ¬ديوار حصارشميبرآيد نعرة ميهن پرستى

«ب�خ با�ی»، ��� جاو�دان ��رق

يكشنبه 22 دى/جدى 1392 خورشيدى ـ 5692 جمشيدىشماره سى ام

متصدى صفحه: صالح محمد خليق افغانستان در هالة ابهام و سر در گمى

Page 5: Pirozi_30

5

يكشنبه 22 دى/جدى 1392 خورشيدى ـ 5692 جمشيدىشمارة سى ام

ء

خط مشي:خط مشي انكشافي ما(دولت) داراي سه بنياد است :

1. كمك هاي بشر خواهانه را به مردم برسانيم (دولت ) و در قسمت سياست هاي اجتماعي براي مردم زندگي با مصئونيت كه حيات شان محفوظ باشد تأمبن نمائيم، چرا كه اين اولين تهدابگذاري در تشـــكل ســـرمايه گذاري

انساني به منظور قابليت نگهداري آن مطرح ميباشد.2. استفاده از كمك هاي خارجي براي اعمار و ساخت و ســـاز هزينه ســـاختار هاي بنيادي فزيكي كه اساس آن بامطابقت ســـكتور خصوصي گذاشته شده باشد و اين روشي اســـت كه ميتواند ساختمان سرمايه هاي انساني و

اجتماعي را حفظ و پشتيباني نمايد.3. تخليق سيســـتم هاي خود كفائي كه به اســـاس ايجاد سيستم هاي رقابتي آزاد از طريق خصوصي سازي كه از هر دو طريق ماشـــين يا ميكانيزم وســـايطى كه اجتماع گنجايش آن را داشته باشد بخاطر تخليق امكانات جديد قبال مى اين خصوصى ســـازيها صورت ميبندد.(ماهيت بايست تحليل و تثبيت گردد كه بكدام اندازه به نفع رشد

بشرى ميباشد؟ يانه)قطع راه هاي كه توســـط آن ما بتوانيم فعاليتهاي خود را بمنظور تأمين امنيت خوب و مطمئن و مديريت ســـالم و

اصالحات بهتر مالي در بودجه بياوريم.طرح و شـــكل بندي روشـــن برنامه ها و برنامه ريزيها داراي يكي ازستوني ميباشـــد كه در اين جا به طول و

تفصيل شرح ميگردد.ستون اول - سرمايه گذاري هاي اجتماعي بشر خواهانه

با مردم:ما هنوز در يك بحران عميق اجتماعي (بشـــري) مواجه هستيمـ ما مشتاقانه و آگاهانه ضروريات و حاالت مردم مجروح و مصـــدوم را در نظر داريم، ما در اين زمينه ها

بعمل عاجل و فوري ضرورت داريم : مهاجرين و باز گشت (به اصطالح) داوطلبانه شان كه در بين 4/1 تا 2 مليون نفر ميشود انتظار برده ميشود كه بخانه هاي شـــان بر گردند و نياز منـــد كمك عاجل و فوري هســـتند اينها به عالوه هزاران نفري هســـتند كه در بين كشور بيجا شده اند كه اين پروسه خود به كامل كردن و نزديك ساختن سيستماتيك دقيق نياز مند است. وقتي مـــا بصورت كامل آنها را كمك نمائيـــم و اين به اين معني اســـت كه كامآل مصونيت، محافظت ومصئونيت معيشـــتي آنها را ال اقل به تناسب محل زيست اوليه شان

تأمين نمائيم. تعليم و تربيه، بعد از ســـالهاي مشـــكالت جنگ ها و بيقيـــدي ها يكي از زير ســـاختهاي اساســـي درنماي اقتصادي جامعه اســـت كه دايره فقر را كاهش ميدهد، تعليمات مسلكي و تخنيكي از ارجحيت ها و اولويت ها

بحساب ميرود.بانوان از نقطه نظـــر آزادي (زندگى) به وضع بدي قرار دارند، رســـيدگي حاالت آنها از ارجحيت ها محسوب

ميشود.صحت و تغذي به ســـرمايه گذاري وسيع و دراز مدت ضرورت دارد. قســـميكه مشاهده ميشود به دوساحه نياز مندي و مراقبت جدي احساس ميشود كه ضرورتا توجه عاجل صورت بگيرد، بى توجهى به مرگ و مير نوزادان و مادران كه نظر به حاالت بد زندگي ميباشد با مواجهه با ســـوء تغذي، عدم دسترســـي به حمايه هاي كلينيكي ميزان آن را در افغانســـتان بسيار باال برده است. افغانستان داراي مردمان مصيبت ديده وبال كشـــيده اي هستند كه بحد قابل مالحظه اي با دوام جنگ و محروميت رو برو شـــده اند واكثرا معيوبيني هستند كه زياد به كمك نياز دارند. ضرورت اســـت تا در ســـاحات معيشـــتي آنها امكاناتي را وضع نمائيم كه تكفل ما باعث خوب شدن

معيشت آنها شود.در اخير پس از ويراني و غارت كه توسط طالبان صورت گرفت ما نشـــان ميدهيم كه ســـريعا ما ميـــراث ملي را محافظت ميكنيم. ما حتما بخاطر داريم كه قوانين حياتي

و كلتوري در بازسازي ملي و محافظت از آن را در نظر بگيريم. ما نخواهيم توانســـت پروژه هاي محلي را كه بصـــورت غير فعال باقي مانده اند ســـفارش كنيم. ما دو موضوع را شناســـايي و مورد دقت قـــرار ميدهيم كامل كردن و مكمل كردن زير ســـاخت هايى كه در اولويت اين ســـتون قرار دارد در برنامه ريزي اول انكشاف ملي جمعيت را كه از اولويت ها اســـت ارتقاء ميدهيم واين مسأله را بايك ضمانت مســـتحكم در بين جامعه استوار ميســـازيم. و بعدا ما در 10 نقطه كـــه از نقطه نظر قوانين انســـاني و حقوق بشـــر ارجحيـــت دارد وآنهـــا مراكز مهاجريني اند كه توسط و همياري اداره ( اي- دي – بي ) تحت برنامه هاى انكشافي ملل متحد باز گشت مينمايند معطوف ميداريم. ما به شـــعبات و نمايندگي هاي ملل متحد پيشنهاد ميكنيم كه بصورت دو جانبه و بطور سريع و روشن، فوري در مورد انتقال سالم مهاجرين با تمويل كنندگان مالي اين پروژه را ســـرعت بخشند و در ساحه

هاي در نظر گرفته شده عمل نمايند.ستون دوم:

ساخت و سازهاي نو، باز سازي فزيكي و منابع طبيعي:ما متوقع هستيم كه بر نامه هاي باز سازي با ساخت و ساز هـــاي پر هزينه فزيكي را هر چه زود تر شـــروع كنيم. حكومت بخاطر برنامه هاي دعوت ســـاخت و ساز كار هاي مردمي كميته يي را موظف كرده اســـت تا بصورت هرچـــه عاجل تر زمينه هـــاي كاري را در اين مورد با

امكانات در نظر گرفته شده ايجاد و شروع بكار نمايند.مـــا يك تعداد از برنامه ها را در اين ســـاحه مشـــخص ساختيم كه آنها در ساحات مشخص شده با بكار انداختن بعضي پروژه ها ي مخصوص كه هر كدام داراي اهداف مشخص اند بكار انداحته ميشـــود. بطور مثال ساختمان ســـركها، تهيه آب آشـــاميدني حفـــظ الصحه محيطي سكتور هاي انرژي و آب كه همه آنها به توجه خاص نياز

دارند.

وقتيكه مملكت از نوتوسط فاميل ها، آباد خواهد شد ما ضرورت داريم تا مردم ازكار كرد هاي ما مراقبت نموده و اجازه ندهند تا سامان و وسايل ساختماني و ساخته هاي

مربوط از حفاظت شان بيرون شود.در ساحه مديريت شهري ما در خصوص انكشاف شهر ها كه داراي ساختمان ها يا فعاليتهاي اقتصادي باشند با توازن معين ســـرمايه گذاري ميكنيـــم، بطوريكه در آن فعاليت هاي اقتصادي مهيـــا گردد، و توجه زياد تر ما به انكشاف روستا ها معطوف خواهد بود، زمانيكه انبوهي از مردم در شـــهر ها تجمع نمايند آنها نقش عمده را در

درست ساختن انكشاف انساني نشان ميدهند. در خصوص ســـاختمان هاي زير ســـاختي شـــهري ما ضرورت داريم تا مســـايل ضروريات عمده شهري را مد نظر داشته قواي خود را بطور عاجل در زيرساخت هاي ذيل از قبيل جاده ها، خدمات ترانســـپورتي شهري، آب آشـــاميدني و ســـاختار هـــاي حفاظت محيط زيســـت

تركيزنمائيم.اكثر تأسيســـات زير بنائي متعلق بـــه دولت ازبين رفته و تخريب شده اســـت، مايك برنامه ساختاري و ترميماتي براي اينكار به اســـتخدام مي گيريم تا بتوانيم اين زير بنا هاي صدمه ديده متعلق به دولت را كه حياتي هستند در

تمام مملكت باز سازي و قابل استفاده نمائيم.تماس ما در مورد زير ساختهاي فزيكي مربوط ميشود به درســـي كه ما از تجربيات بين المللـــي خويش داريم. حكومت بخوبي قادر اســـت از ســـاحات متقدم دفاع و حفاظت نمايد، اما اين را نميتواند بوسيله نمايندگي هاي

خود انجام دهد. زيرا ما بطرف ملي شدن و بين المللي شدن سكتور هاي محلي روان هستيم تا آنها را كمك كنيم، شكل بدهيم و پروژه هايشـــان را بكار بياندازيم، جمعيت ها و موسسات غيـــر دولتي در مورد، تشـــخيص، تشـــكل، كنترول و حســـابدهي و ارزيابي اين بر نامه ها در پروژه ها سهيم

هســـتند، ما توجهـــات بخصوصي را بـــراي آنها بخاطر فعاليتهاي شـــان و مصارف مواظبـــت و نگهداري آنها و پرداخت قيمت بـــه آنها بخاطر ديدار ازپروژه هاي زير ســـاختمان كمك هاي چشـــم گير اقتصـــادي و پولي مينمائيم كه دلچسپي ما در كوتاه مدت و دراز مدت در پروژه هاي زير ســـاختي وكوچك به اين نقطه معطوف خواهد بود كه ما در قسمت سكتور هاي صحي خدمات

ما هميشه و بصورت مداوم خواهد بود. البته اين چـــار چوكات پالن اســـتراتيژى ملى در يك كشورى است كه بعد از گذار از مراحل جنگ هاى سى ســـاله كه پاى بزرگترين تجاوزگـــران و ابر قدرتان قرن بيستم در آن كشانيده شده بود در حالى ميباشد كه تمام داشـــته هاى حياتى در اين كشور به تباهى رسيده بود و قسميكه مى بينيم در اكثر ساحات رشد و انكشافات چشم گير صـــورت گرفته، مثال در موارد وقايع و پيشـــگيرى امراض و تطبيق واكســـين ها، رشد شبكه هاى اطالعاتى صوتى، تصويرى، بى ســـيم و ماهواره يى، ايجاد شـــبكه انترنيتى، ســـاختمانهاى مكاتب و مراكز صحى در هاى هرگوشه كشـــور، ايجاد و امتداد راه هاى اسفلت، مونتاژ كيبل هاى انتقالى برق با ولتاژ قوى،اصالحات در محاكم و دستگاه هاى قضايى كشور، بهتر ساختن وضع اسناد در بايگانى خانه هاى قضاء، اصالحات در تطبيق شبكه هاى آب و ماستر پالن هاى شـــهرى و ايجاد صد ها پروژه از كار كرد هاى دولت محســـوب ميشـــود كه نبايد آن را دســـت كم گرفت. تنها چيزى كه مايه تشويش و نگرانى هســـت داخل شدن در جزئيات و سهل انگاريهاى كه در زمينه تطبيق و اجراى كار ها صورت گرفته اســـت كه قابل اغماض نميباشـــد، با آنهم در اين چار چوب صدها مشـــكل وجود دارد كه ميشود با تساند و همكارى آن را

بثمر رساند ويا با مشاوره هاى مفيد بهتر ساخت.

بخش نهم

افغانستان در هالة ابهام و سر در گمى| عبدالواحد سيدى |

Page 6: Pirozi_30

0799072621

[email protected] weekly

پار گرافيك

دكتور ذبيح اهللا فطرت

www.facebook.com/piroozi نشانى فيسبوك:

طراحى:

يكشنبه 22 دى/جدى 1392 خورشيدى ـ 5692 جمشيدىشمارة سى ام

راى من سرنوشت منسرنوشت من در دستان من