78
www.English247.ir 09196880384 ﺑﺮاﺑﺮ ﺳﺮﯾﻌﺘﺮ4 آﻣﻮزش زﺑﺎن1 1515 ﻟﻐﺖ ﭘﺮﮐﺎرﺑﺮدable ﺗﻮاﻧﺎ ﺑﻮدن, ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ داﺷﺘﻦ, ﻻﯾﻖ ﺑﻮدن, ﻗﺎﺑﻞ ﺑﻮدن, ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﻮدن, اﻣﺎده ﺑﻮدن, اراﯾﺶ دادن, ﻟﺒﺎس ﭘﻮﺷﺎﻧﺪن, ﻗﺎدر ﺑﻮدن, ﻗﻮي ﮐﺮدن. about درﺑﺎره, ﮔﺮداﮔﺮد, ﭘﯿﺮاﻣﻮن, دور ﺗﺎ دور, در اﻃﺮاف, ﻧﺰدﯾﮏ, ﻗﺮﯾﺐ, در ﺣﺪود, در ﺑﺎب, راﺟﻊ ﺑﻪ, در ﺷﺮف, در ﺻﺪد, ﺑﺎ, ﻧﺰد, در, ﺑﻬﺮ ﺳﻮ, ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ, ﺑﺎﻻ ﺗﺮ, ﻓﺮﻣﺎن ﻋﻘﺐ ﮔﺮد. above در ﺑﺎﻻ, ﺑﺎﻻ ي, ﺑﺎﻻ ي ﺳﺮ, ﻧﺎم ﺑﺮده, ﺑﺎﻻ ﺗﺮ, ﺑﺮﺗﺮ, ﻣﺎﻓﻮق, واﻗﻊ درﺑﺎﻻ, ﺳﺎﺑﻖ اﻟﺬﮐﺮ, ﻣﺬﮐﻮردرﻓﻮق. abuse ﺑﺪ ﺑﮑﺎر ﺑﺮدن, ﺑﺪ اﺳﺘﻌﻤﺎل ﮐﺮدن, ﺳﻮ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮدن از, ﺿﺎﯾﻊ ﮐﺮدن, ﺑﺪرﻓﺘﺎري ﮐﺮدن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ, ﺗﺠﺎوز ﺑﻪ ﺣﻘﻮق ﮐﺴﯽ ﮐﺮدن, ﺑﻪ زﻧﯽ ﺗﺠﺎوز ﮐﺮدن, ﻧﻨﮕﯿﻦ ﮐﺮدن. accept ﻗﺒﻮل ﺷﺪن, ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ, ﭘﺴﻨﺪﯾﺪن, ﻗﺒﻮل ﮐﺮدن. accident ﺣﺎدﺛﻪ, ﺳﺎﻧﺤﻪ, واﻗﻌﻪ ﻧﺎﮔﻮار, ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ, ﺗﺼﺎدف اﺗﻮﻣﺒﯿﻞ, ﻋﻼ ﻣﺖ ﺑﺪ ﻣﺮض, ﺻﻔﺖ ﻋﺮﺿﯽ) ارازي( , ﺷﯿﯽ ء, ﻋﻼ ﻣﺖ ﺳﻼ ح, ﺻﺮف, ﻋﺎرﺿﻪ ﺻﺮﻓﯽ, اﺗﻔﺎﻗﯽ, ﺗﺼﺎدﻓﯽ, ﺿﻤﻨﯽ, ﻋﺎرﺿﻪ) در ﻓﻠﺴﻔﻪ( , ﭘﯿﺸﺎﻣﺪ. accuse ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮدن, ﺗﻬﻤﺖ زدن. across ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ, ازاﯾﻦ ﺳﻮ ﺑﺎن ﺳﻮ, درﻣﯿﺎن, ازﻋﺮض, ازﻣﯿﺎن, ازوﺳﻂ, ازاﯾﻦ ﻃﺮف ﺑﺎن ﻃﺮف. act ﮐﻨﺶ, ﻓﻌﻞ, ﮐﺮدار, ﺣﻘﯿﻘﺖ, ﻓﺮﻣﺎن ﻗﺎﻧﻮن, اﻋﻼﻣﯿﻪ, ﭘﯿﻤﺎن, ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ, ﭘﺮده ﻧﻤﺎﺑﺶ) ﻣﺜﻞ ﭘﺮده اول( , ﮐﻨﺶ ﮐﺮدن, ﮐﺎر ﮐﺮدن, رﻓﺘﺎر ﮐﺮدن, اﺛﺮ ﮐﺮدن, ﺑﺎزي ﮐﺮدن, ﻧﻤﺎﯾﺶ دادن, ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﺮدن, ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪن, ﺑﻪ ﮐﺎر اﻧﺪاﺧﺘﻦ. activist ﻃﺮﻓﺪار ﻋﻤﻞ. actor ﺑﺎزﯾﮕﺮ, ﻫﻨﺮﭘﯿﺸﻪ, ﺧﻮاﻫﺎن, ﻣﺪﻋﯽ, ﺷﺎﮐﯽ, ﺣﺎﻣﯽ. add اﻓﺰودن, اﺿﺎﻓ ﻪ ﮐﺮدن. administration اداره ء ﮐﻞ, ﺣﮑﻮﻣﺖ, اﺟﺮا, اﻟﻐﺎء, ﺳﻮﮔﻨﺪ دادن, ﺗﺼﻔﯿﻪ, وﺻﺎﯾﺖ, ﺗﻘﺴﯿﻤﺎت ﺟﺰء وزارﺗﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎ در ﺷﻬﺮﻫﺎ, ﻓﺮﻣﺪاري. admit ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻦ, راه دادن, ﺑﺎر دادن, راﺿﯽ ﺷﺪن) ﺑﻪ( , رﺿﺎﯾﺖ دادن) ﺑﻪ( , ﻣﻮاﻓﻘﺖ ﮐﺮدن, ﺗﺼﺪﯾﻖ ﮐﺮدن, زﯾﺮﺑﺎر) ﭼﯿﺰي( رﻓﺘﻦ, اﻗﺮار ﮐﺮدن, واﮔﺬار ﮐﺮدن, دادن, اﻋﻄﺎء ﮐﺮدن. adult

Dic1515 لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

  • Upload
    hozour

  • View
    669

  • Download
    11

Embed Size (px)

DESCRIPTION

Dic1515 لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم www.english247.ir

Citation preview

Page 1: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

1

1515 لغت پرکاربرد

able , قابل بودن ,الیق بودن , شایستگی داشتن , توانا بودن

, لباس پوشاندن , ارایش دادن , اماده بودن , مناسب بودن .قوي کردن, قادر بودن

about , نزدیک , در اطراف , دور تا دور , پیرامون , گرداگرد , درباره , با , در صدد , در شرف , راجع به , در باب , در حدود , قریب

.فرمان عقب گرد, باال تر , تقریبا , بهر سو , در , نزد

above , مافوق , برتر , باال تر , نام برده , باال ي سر , باال ي , در باال

.مذکوردرفوق, سابق الذکر , واقع درباال

abuse سو استفاده کردن از , بد استعمال کردن , بد بکار بردن

تجاوز به حقوق , بدرفتاري کردن نسبت به , کردن ضایع, .ننگین کردن, به زنی تجاوز کردن , کسی کردن

accept .قبول کردن, پسندیدن , پذیرفتن , قبول شدن

accident

تصادف , مصیبت ناگهانی , واقعه ناگوار , سانحه , حادثه , شیی ء , ) ارازي(صفت عرضی, عال مت بد مرض , اتومبیل

, تصادفی , اتفاقی , عارضه صرفی , صرف , عال مت سال ح .پیشامد, ) در فلسفه(عارضه , ضمنی

accuse .تهمت زدن, متهم کردن

across

, ازمیان , ازعرض , درمیان , ازاین سو بان سو , سرتاسر .ازاین طرف بان طرف, ازوسط

act , پیمان , اعالمیه ,فرمان قانون ,حقیقت ,کردار ,فعل ,کنش

کار , کنش کردن , ) مثل پرده اول(پرده نمابش, سرگذشت , نمایش دادن , بازي کردن , اثر کردن , رفتار کردن , کردن

.به کار انداختن, مرتکب شدن , تقلید کردن

activist .طرفدار عمل

actor .حامی, شاکی , مدعی , خواهان , هنرپیشه , بازیگر

add .ه کردناضاف, افزودن

administration , تصفیه , سوگند دادن , الغاء , اجرا , حکومت , اداره ء کل

.فرمداري, تقسیمات جزء وزارتخانه ها در شهرها , وصایت

admit رضایت , ) به(راضی شدن , بار دادن , راه دادن , پذیرفتن

) چیزي(زیربار, تصدیق کردن , موافقت کردن , ) به(دادن .اعطاء کردن, دادن , واگذار کردن , اقرار کردن , رفتن

adult

Page 2: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

2

.به حد رشد رسیده, کبیر , بزرگ , بالغ

advertise .انتشار دادن, اعال ن کردن , اگهی دادن

advise پند , قضاوت کردن , توصیه دادن , اگاهانیدن , نصیحت کردن

.رایزنی کردن, دادن

affect , تغییر دادن , اثر کردن بر , برخورد , ت احساسا, نتیجه , اثر

) به(تمایل داشتن, دوست داشتن , وانمود کردن , متاثر کردن .تظاهر کردن به,

afraid غالبا با (از روي بیمیلی, ترسیده , ترسنده , ترسان , هراسان

oمتاسف, ) ف میاید.

after , ي در جستجو, درپی , پشت سر , در عقب , بعداز , پس از

.بیادبود, بتقلید , مطابق , در صدد

again , از طرف دیگر , دیگر , یکباردیگر , باز , دوباره , پس , دگربار

.ازنو, بعال وه , نیز

against , برضد , مقارن , بسوي , مجاور , پیوسته , درمقابل , دربرابر .با, بر , به , علیه , مخالف

age وء .(.عصر, دوره , ) فoبا (رشد, بلوغ سن , پیري , سن , عمر

).شراب(کهنه شدن, پیرنماکردن , پیرشدن ): وت.&

agency

, وساطت , ماموریت , گماشتگی , وکالت , نمایندگی .دفترنمایندگی, پیشکاري

ago ) ادج).(.در حالت صفت همیشه دنبال اسم میاید(قبل , پیش

.پیش رفتن, صادر شدن :

agree , اشتی دادن , پسندامدن , ممنون کردن , کردن خوشنود

) کسیرا(خشم, درست کردن , ترتیب دادن , مطابقت کردن , موافقت کردن , ناءل شدن , جلوس کردن , فرونشاندن .سازش کردن, همراي بودن , متفق بودن , موافق بودن

agriculture .برزگري, کشاورزي , زراعت , فال حت

aid , پشتیبانی کردن , مساعدت کردن , یاري کردن , کمک کردن

, بردست , همدست , حمایت , یاري , کمک , حمایت کردن .یاور

aim , رسیدن ,شمردن , ارزیابی کردن , فرض کردن , دانستن

قصد داشتن , قراول رفتن , به نتیجه رسیدن , ) به(ناءل شدن, ن گما, حدس ) :ن.(.نشانه گرفتن, هدف گیري کردن ,

, هدف , نشان , رهبري , راهنمایی , مراد , میدان , جهت .مقصد

air , جریان هوا , نسیم , باد , ) بخار, گاز (هر چیز شبیه هوا, هوا

, اهنگ , اواز , اوازه , سیما , نما , استنشاق , شهیق , نفس .اشکار کردن, بادخور کردن

airplane .هواپیما

airport .فرودگاه

Page 3: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

3

album

.البوم, جاي عکس

alcohol .هرنوع مشروبات الکلی, الکل

alive .حساس, سرشار , سرزنده , روشن , در قید حیات , زنده

all , همه چیز , همگی , هرگونه , جمیع , کلیه , تمام , همه

).دیگر(و ) غیر(بمعنی :, بسیار , تماما , یکسره , داروندار

ally .معین, دوست , هم پیمان , ردن متحد ک, پیوستن

almost .بطور نزدیک, تقریبا

alone .محضا, صرفا , فقط , یکتا , تنها

along .موازي با طول, در امتداد خط , پیش , جلو , همراه

already .قبال, پیش از این

also .گذشته از این, بعال وه , همینطور , همچنین , نیز

although .بااینکه, هرچند , گرچه , رچه اگ

always .همه وقت, پیوسته , همیشه , همواره

ambassador .مامور رسمی یک دولت, پیک , ایلچی , سفیر

amend .ترمیم کردن

ammunition .مهمات

among .ازجمله, درزمره ء , درمیان , میان

amount .قدار میزانم, مبلغ :, رسیدن , بالغ شدن , سرزدن

an حرف ا در جلو حروف صدادار و جلو حرف ح بصورت ان , یک

.استعمال میشود

anarchy , بی نظمی , بی ترتیبی سیاسی , هرج و مرج , بی قانونی .خودسري مردم, اغتشاش

ancestor .اجداد, جد , ) جمع نیاکان(نیا

ancient .پیر, کهنه , کهن , قدیمی , دیرینه , باستانی

and ).حرف ربط(و

Page 4: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

4

anger .غضبناك کردن, خشمگین کردن , غضب , خشم , براشفتگی

animal مربوط به روح و جان یا , جانوري , حیوانی , حیوان , جانور .حس و حرکت, اراده

anniversary مجلس یادبود یا , جشن سالیانه عروسی , سوگواري سالیانه

.گاريجشن یاد, جشن سالیانه

announce , خبر دادن , اخطار کردن , اعال ن کردن , اگهی دادن .مدرك دادن, اشکارکردن , انتشاردادن

another .شخص دیگر, یکی دیگر , علیحده , جدا , دیگري , دیگر

answer , ضمانت کردن , از عهده برامدن , جواب دادن , پاسخ دادن بدرد , بکاررفتن , بکار امدن ,جوابگو شدن , ) از(دفاع کردن

جواب ) :ن(.جواب احتیاج را دادن , ) با(مطابق بودن , خوردن .دفاع, پاسخ ,

any , هر , هیچ , چقدر , چه نوع ) در پرسش(, چقدر , کدام , چه

.هیچ, هیچگونه , هیچ نوع , ازنوع

apologize .عذر خواهی کردن, معذرت خواستن , پوزش خواستن

appeal .استیناف, جذبه , التماس , درخواست

appear .پدیدار شدن, ظاهرشدن

appoint , گماشتن , منصوب کردن , برقرار کردن , تعیین کردن

.واداشتن

approve پسند , ازمایش کردن , ) با(موافقت کردن , تصویب کردن

.رواداشتن, کردن

archeology .باستان شناسی

area .ناحیه, فضا , مساحت

argue , دلیل اوردن , مشاجره کردن , گفتگو کردن , بحث کردن

.استدال ل کردن

arm .مسلح کردن, بازو

army .صف, جمعیت , دسته , گروه , سپاه , لشگر , ارتش

around در , در هر سو , درحوالی , دراطراف , پیرامون , دور , گرداگرد .نزدیکی

arrest .جلوگیري کردن, بازداشتن , توقیف کردن , قیف تو

arrive .موفق شدن, رسیدن , وارد شدن

Page 5: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

5

art .نیرنگ, استادي , استعداد , صنعت , فن , هنر

artillery .توپ, توپخانه

as , نظر باینکه , چون , هنگامیکه , همچنانکه , بطوریکه , چنانکه

مانند, مثال بعنوان, بهمان اندازه , در نتیجه

ash خاکستر , ) سuفراضءن(درخت زبان گنجشک

بقایاي جسد انسان پس از , خاکسترافشاندن یا ریختن , .مرگ

ask براي چیزي بی تاب , خواهش کردن , جویا شدن , پرسیدن

.دعوت کردن, خواستن , طلبیدن , شدن

assist .مساعدت کردن, کمک کردن

astronaut .مسافرفضایی, فضانورد

astronomy .طالع بینی, ستاره شناسی , علم نجوم , علم هیلت , هیلت

asylum .تیمارستان, یتیم خانه , نوانخانه , گریزگاه , بستگاه , پناهگاه

at در , بنابر , دم , نزدیک , پهلوي , در , به , بطرف , بسوي .شغولم, سرتاسر , بقرار , از قرار , بر حسب , نتیجه

atmosphere

فضاي اطراف هر , واحد فشار هوا , جو , کره ء هوا , پناد ).مثل فضاي الکتریکی ومغناطیسی(جسمی

attach , چسباندن , ضمیمه کردن , پیوست کردن , پیوستن , بستن

دلبسته , توقیف شدن , ضبط کردن , گذاشتن , نسبت دادن .شدن

attack مبادرت کردن به , حمله کردن بر , ت تاخ, تکش , تک , افند

حمله , با گفتار ونوشتجات بدیگري حمله کردن , تاخت کردن , .اصابت یا نزول ناخوشی, یورش , تاخت و تاز ,

attempt , تقال کردن , مبادرت کردن به , قصد کردن , کوشش کردن .قصد, کوشش , جستجو کردن

attend رسیدگی , ) به(وش کردن گ, مواظبت کردن , توجه کردن

همراه , در مال زمت کسی بودن , ) در(حضور داشتن , کردن , منتظرشدن , از دنبال امدن , درپی چیزي بودن , ) با(بودن

.انتظار داشتن, انتظار کشیدن

attention .رسیدگی, توجه

automobile , ماشین خودرو , ماشین متحرك خودکار , اتومبیل , خودرو

.اتومبیل سوار شدن, مبیل راندن اتو

autumn , زمان رسیدن و نزول چیزي , برگ ریزان , خزان , پاییز

.زردي, سومین دوره زندگی , اخرین قسمت , دوران کمال

available

Page 6: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

6

.موجود, سودمند , قابل استفاده , فراهم , دردسترس

average حد , میانگین , درجه عادي , متوسط , میانه , حد وسط , معدل , میانگین گرفتن , میانه قرار دادن , پیدا کردن ) چیزیرا(وسط

.بالغ شدن, رویهمرفته

avoid , طفره رفتن از , اجتناب کردن , احتراز کردن , دوري کردن از

.موقوف کردن, الغاء کردن

awake .بیدار, بیدار کردن , بیدار ماندن , بیدار شدن

award امانت , سپردن , اعطا کردن , مقرر داشتن , راي ,جایزه

.گذاردن

away , غایب , بیرون از , خارج , دوراز , بیک طرف , یکسو , کنار

از , مرتبا , متصال , بطور پیوسته , پیوسته , بیدرنگ , درسفر , رفته , غایب , از انروي , بعد , پس از ان , از ان زمان , انجا

.متفاوت, ناجور , فاصله دار , دور , دورافتاده, بیرون

baby نوازش , مانند کودك رفتار کردن , نوزاد , طفل , کودك , بچه

.کردن

back پشتی , پشتی , گذشته , عقبی , پس , ) بدن(پشت , عقب

, پاداش , برگشت , درعقب , به عقب , تکیه گاه , کنندگان , پشتی کردن , ه بدهی پس افتاد, پشت سر , ازعقب , جبران

برپشت چیزي , بعقب بردن , بعقب رفتن , پشت انداختن ظهرنویسی , پشت چیزي نوشتن , سوارشدن , قرارگرفتن

.کردن

bad

بی , ناصحیح , زشت , بد : , زمان ماضی قدیمی فعل بءد , بدکار , شریر , بداخال ق , زیان اور , مضر , نامساعد , اعتبار .ال وصول, بدخو

balance , برابرکردن , تتمه حساب , موازنه , تراز , میزان , ترازو

.توازن, موازنه کردن

ball , ایام خوش , رقص , مجلس رقص , توپ بازي , گوي , گلوله

.گرهک, گلوله کردن

balloon .مثل بالون, با بالون پروازکردن , بادکنک , بالون

ballot مجموع اراء , راي مخفی , عه کشی مهره راي و قر, ورقه راي

.قرعه کشیدن, با ورقه راي دادن , نوشته

ban حکم تحریم , لعن , لعن کردن , تحریم کردن , قدغن کردن

.اعال ن ازدواج در کلیسا, یا تکفیر

bank در , رویهم انباشتن , ضرابخانه , بانک , ساحل , لب , کنار

بطور ) ابر یا دود(شدن بلند , کپه کردن , بانک گذاشتن .بانکداري کردن, متراکم

bar جاي ویژه زندانی , مانع , نرده حاءل , تیر , شمش , میله , میل

بارمشروب , میکده , هیلت وکال ء , دادگاه , وکالت , در محکمه , بستن , رد کردن دادخواست ) ادعا(ازبین رفتن, فروشی

, باستنثاء , بجز , ممنوع کردن , بازداشتن , مسدودکردن .بنداب

barrier .مانع

Page 7: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

7

base .پایگاه, مبنا , پایه

battle زد و , نزاع , نبرد , جنگ , ستیز , مبارزه , جدال , پیکار , رزم

.جنگ کردن, خورد

be , زیستن , وجود داشتن , امر فعل بودن , مصدر فعل بودن

.باش, ماندن , شدن

beat , کوبیدن ,شال ق زدن , چوب زدن , کتک زدن , زدن , تپیدن

, غلبه , ضربت موسیقی , تپش , ضربان نبض وقلب , ضرب : .زنش, پیشرفت

beauty .زنان زیبا, جمال , حسن , خوشگلی , زیبایی

because .براي اینکه, چونکه , زیرا که , زیرا

become , بودن مناسب , امدن به , برازیدن , درخوربودن , شدن

.زیبنده بودن, درخوربودن , تحویل یافتن

bed .کف, بستر

before , قبل , درحضور , پیش روي , جلو , پیش , قبل از , پیش از .پیش انکه, پیشتر , پیش از

begin

.اغاز شدن, شروع کردن , اغاز نهادن , اغاز کردن

behavior .اخال ق, سلوك , وضع , حرکت , رفتار

behind داراي , عقب مانده , باقی دار , باقی کار , پشت سر , عقب

کپل , اتکاء , پشتیبان , دیرتراز , بعداز , عقب تراز , پس افت .نشیمن گاه,

believe , ایمان اوردن , گمان داشتن , اعتقادکردن , باور کردن

.معتقدبودن, اعتقادداشتن

belong .وابسته بودن, دن مال کسی بو, تعلق داشتن

below .مادون, پایین , درزیر

best , خوبترین , نیکوترین , بهترین , ) دooصفت عالی گ(

برتري ,عظیم ترین , بزرگترین , پیشترین , شایسته ترین , به نیکوترین روش , به بهترین وجه , سبقت گرفتن , جستن

).عللwصفت عالی :(, بهترین کار

betray .فاش کردن, خیانت کردن به , دشمن کردن تسلیم

better .کسی که شرط می بندد, شرط بندي کننده

between .درمقام مقایسه, دربین , مابین , درمیان , میان

Page 8: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

8

big , ابستن , ادم برجسته , ستبر , سترك , با عظمت , بزرگ

.داراي شکم برامده

bill چون (وك بنوك هم زدن ن, نوعی شمشیر پهن , منقار , نوك

, سند , برات , صورتحساب , قبض , ال یحه قانونی , ) کبوتران .صورتحساب دادن, اسکناس

biology .زیست شناسی

bird .مرغان, جوجه , مرغ , پرنده

bite , گزندگی , گزش , گاز , نیش زدن , گزیدن , گاز گرفتن

.نیش

black , تهدید امیز , زشت , ك وکثیف چر, سیاه شده , تیره , سیاه

سیاه رنگی , سیاه رنگ , لباس عزا , دوده , سیاهی , عبوسانه .سیاه کردن,

blame مال , سرزنش کردن , عیب جویی کردن از , مقصر دانستن

, اشتباه , لکه دار کردن , گله کردن , انتقادکردن , مت کردن .سرزنش, گناه

bleed خون , خون گرفتن از , اري شدن از خون ج, خون امدن از

.اخاذي کردن, ریختن

blind : , بی بصیرت , غیر خوانایی , ناپیدا , تاریک , نابینا , کور

اغفال , گرفتن ) چیزي را(درز یا راه, خیره کردن , کورکردن

هرچیزي که , مخفی گاه , سنگر , پناه , چشم بند : , کردن .در پوش, پرده , مانع عبور نور شود

block اتحاد دو یاچند دسته , جعبه قرقره , انسداد , بنداوردن

, بستن , قطعه , مانع ورادع , کنده , بلوك , بمنظور خاصی , توده , قالب کردن , بازداشتن , مانع شدن از , مسدود کردن

.قلنبه

blood خون ,نیرو , نژاد , خویشاوندي , نسبت , مزاج , خوي , خون , خون کسی را بجوش اوردن , خون جاري کردن , ردن الودک

.عصبانی کردن

blow .ترکیدن, در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن , وزیدن , دمیدن

blue ) باتهع(داراي خلق گرفته , مستعد افسردگی , نیلی , ابی

.اسمان نیلگون, اسمان

boat یق قا, هرچیزي شبیه قایق , کرجی , قایق , کشتی کوچک

.رانی کردن

body , اطاق ماشین , بدنه , جسم , ال شه , بدن , تن , تنه , جسد

غلیظ , ضخیم کردن , داراي جسم کردن , جرم سماوي .کردن

boil , جوشاندن , تحریک , هیجان , التهاب , جوش , دمل , کورك

.خشمگین شدن, بجوش امدن

bomb .مخزن, بمباران کردن , نارنجک , بمب

Page 9: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

9

bone

, خواستن , گرفتن یا برداشتن , استخوان بندي , استخوان .تقاضاکردن, درخواست کردن

book درکتاب یادفتر , کتاب , دفتر , مجلد , فصل یاقسمتی از کتاب

.توقیف کردن, رزرو کردن , ثبت کردن

border لبه گذاشتن , خط مرزي , مرز , کناره , لبه , حاشیه , سرحد

.مجاور بودن, حاشیه گذاشتن , سجاف کردن , )به(

born .متولد, زاییده شده

borrow .اقتباس کردن, وام گرفتن , قرض گرفتن

both .هم, نیز , این یکی وان یکی , هردوي , هردو

bottle .دربطري ریختن, محتوي یک بطري , شیشه , بطري

bottom .تحتانی, پایین , ته

box , اطاقک , صندوق , قوطی , جعبه ) پل.ضo ب&ضعس oب(

, مشت زدن : , بوکس , سیلی , توگوشی , لژ , جاي ویژه , درجعبه محصور کردن , سیلی زدن , بوکس بازي کردن

.درقاب یا چهار چوب گذاشتن, احاطه کردن

boy .خانه شاگرد, پسر , پسر بچه

boycott .بایکوت, تحریم , تحریم کردن

brain , مغز کسی را دراوردن , فهم , ذکاوت , هوش , کله , مخ , مغز

.بقتل رساندن

brave بادلیري و رشادت , عالی , دلیرانه , دلیر , شجاع , تهم , دال ور

.بالیدن, ال فزدن , اراستن , باامري مواجه شدن

bread .نان زدن به, قوت , نان

break .تنشکس, شکستگی , انقصال

breathe .استنشاق کردن, نفس کشیدن , دم زدن

bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد , برامدگی بینی , جسر , پل

پل ساختن , بازي ورق , استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد .اتصال دادن,

brief , کوتاه کردن , خال صه کردن , دستور , حکم , کوتاه مختصر

.اگاهی دادن

bright .باهوش, زرنگ , افتابی , تابان , درخشان , روشن , تابناك

bring .موجب شدن, رساندن به , اوردن

Page 10: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

10

broadcast ) از رادیو(پخش کردن , رساندن , اشاعه دادن , منتشر کردن

.سخن پراکنی,

brother .همقطار, برادر

brown قهوه اي , ردن برشته ک, سرخ کردن , خرمایی , قهوه اي

.کردن

budget .بودجه

build .درست کردن, بناکردن , ساختن

building .بنا, ساختمان

bullet .گلوله تفنگ, گلوله

burn دراتش , مشتعل شدن , سوختن , اتش زدن , سوزاندن

.اثر سوختگی, شهوت سوختن

burst .پشت سر هم, قطاري

bury .از نظر پوشاندن, کردن دفن, بخاك سپردن

bus

.مسیر عمومی, گذرگاه

business , موضوع , بنگاه , کاسبی , دادوستد , حرفه , سوداگري

تجارت

busy .اشغال, مشغول

but بطور , نه تنها , فقط , باستثناي , مگر , جز , لیکن , اما , ولی

.بدون, بی , محض

buy .تطمیع کردن, ابتیاع , خرید , خریدن

by نزدیک , پهلوي , بواسطه , از , بوسیله , با , بتوسط , بدست

محل , از پهلو , درکنار , ازکنار , ازپهلوي , از نزدیک , کنار , .درجه دوم, فرعی , سکنی

call .فرا خوان, فرا خواندن

calm , ساکت , ارام , سکوت , اسوده , بی سروصدایی , ارامش .فرونشاندن, ساکت کردن , ارام کردن : , ساکن

camera .دوربین یا جعبه عکاسی

camp چادر زدن , اردو زدن , منزل کردن , لشکرگاه , اردوگاه , اردو

).تouبیشتر با (

Page 11: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

11

campaign , لشکرکشی , یک رشته عملیات جنگی , جلگه , زمین مسطح

.مسافرت درداخل کشور, مبارزه انتخاباتی

can , حلبی :, ) ماي(امکان داشتن , قدرت داشتن , ادربودن ق

اخراج , زندان کردن , درقوطی ریختن , قوطی کنسرو , قوطی .ظرف, کردن

cancel .باطل کردن, لغو کردن , فسخ کردن

cancer .خرچنگ, برج سرطان , سرطان

candidate .داوخواه, کاندید , نامزد , خواهان , داوطلب

capital , سرستون , سرمایه , پایتخت , حرف درشت , حرف بزرگ

, مستلزم بریدن سر یا قتل , راسی , فوقانی , سرلوله بخاري .عالی, داراي اهمیت حیاتی , قابل مجازات مرگ

capture .گرفتن, تسخیر , اسیر کردن , دستگیري

car اطاق , هفت ستاره دب اکبر, اطاق راه اهن , واگن , اتومبیل

.اسانسور

care پروا , غم .) م.م(دلواپسی , بیم , مواظبت , پرستاري , تیمار

.عال قمند بودن, غم خوردن , داشتن

carry .رقم نقلی

case

.غال ف, مورد

cat .شال ق لنگربرداشتن, قی کردن , شال ق زدن , گربه

catch درك , ردن جلب ک, بدست اوردن , از هوا گرفتن , گرفتن , اخذ , عمل گرفتن , دچار شدن به , فهمیدن , کردن

.شعار, لغت چشمگیر , دستگیره

cause موضوع منازع , مرافعه , هدف , انگیزه , موجب , علت , سبب

ایجاد کردن , واداشتن , سبب شدن , جنبش , نهضت , فیه ).غالبا بامصدر(

celebrate نگاه ) جشن یاعیدي را (ایین, عیدگرفتن , جشن گرفتن

.تجلیل کردن, تقدیس کردن , داشتن

center .مرکز

century .قرن, سده

ceremony .مراسم, جشن , تشریفات

chairman .اداره کردن, ریاست کردن , رءیس , فرنشین

champion .پشتیبانی کردن, دفاع کردن از , مبارزه , قهرمان , پهلوان

chance

Page 12: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

12

اتفاق , اتفاقی , مجال , فرصت , شانس , تصادف , ت بخ افتادن

change , مبادله , پول خرد , تغییر , دگرگونی , دگرگون کردن یاشدن

, ) پول(خردکردن , معاوضه کردن , تغییردادن , عوض کردن .عوض شدن, تغییر کردن

charge .مطالبه هزینه, هزینه , بار

chase , واداربه فرار کردن , شکار کردن , بال کردن دن, تعقیب کردن

, تعقیب , ) ففoت و ouاي و wباا(راندن واخراج کردن .شکار, مسابقه

cheat خدعه کردن , فریب دادن , گول , فریب , ادم متقلب وفریبنده

.جر زدن, گول زدن ,

cheer تشویق , دلخوشی دادن , هورا , فریادوهلهله افرین , خوشی

.هلهله کردن , کردن

chemical .کیمیایی, شیمیایی

chemistry .علم شیمی

chief .مهم, عمده , فرمانده , ساال ر , قاءد , پیشرو , سر , رءیس

child .فرزند, طفل , کودك , بچه

choose .پسندیدن, خواستن , انتخاب کردن , گزیدن

circle مدور , دورزدن , قلمرو , ه حوز, محفل , محیط دایره , دایره

.احاطه کردن, گرفتن )چیزي را(دور, ساختن

citizen .شهروند, تبعه یک کشور , رعیت , تابع

city .شهر

civil .مدنی, غیرنظامی

civilian .غیر نظامی, شخص غیر نظامی

claim .ادعا کردن, مطالبه , دعوي , ادعا

clash .صادم شدید کردنت, تصادم , برخورد

class , طبقه بندي کردن , نوع , جور , زمره , طبقه , دسته , کال س

.گروه, رسته , هماموزگان , رده

clean پاك , تمیزکردن , عفیف , طاهر , نظیف , تمیز , پاکیزه , پاك

.زدودن, درست کردن , کردن

clear

Page 13: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

13

واضح , کردن روشن : , واضح , صریح , صاف , زال ل , اشکار .فهماندن, تبرءه کردن , صاف کردن , توضیح دادن , کردن

clergy .دین یار, روحانیون , کاتوزي , مردروحانی

climate .اب وهوا

climb .ترقی کردن, صعود کردن , باال رفتن

clock .ساعت, تپش زمان سنجی , زمان سنج

close .بستن, نزدیک

cloth .قماش, پارچه

clothes .رخت, ملبوس , جامه لباس

cloud , ابري شدن , تیره وگرفته , توده انبوه , توده ابرومه , ابر

.سایه افکن شدن

co .پیشوندیست بمعنی با و باهم

coal .زغال کردن, زغال , زغال سنگ

coast .سرازیر رفتن, سریدن , دریاکنار , ساحل

coffee . قهوهدرخت, قهوه

cold .سردشدن یا کردن, زکام , سرماخوردگی , سرما

collapse , دچار سقوط واضمحال ل شدن , متال شی شدن , فروریختن

.اوار, غش کردن

collect .وصول کردن, جمع کردن , گرداوردن

college .دانشگاه, کالج

colony .جرگه, مهاجر نشین , مستملکات , مستعمره

color ملون , رنگ کردن , تغییر رنگ دادن , بشره , فام , رنگ .کردن

combine .ترکیب کردن

come .رسیدن, امدن

command .فرمان

comment .توضیح

Page 14: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

14

committee

.مجلس مشاوره, کمیسیون , هیلت یا کمیته

common , پیش پاافتاده , مشترك , عادي , متعارفی , معمولی , عمومی

, مشارکت کردن , عمومی , مردم عوام : , عوامانه , پست .مشترکا استفاده کردن, مشاع بودن

communicate مراوده , کاغذ نویسی کردن , مکاتبه کردن , گفتگوکردن

.کردن

community .عوام, اجتماع , انجمن

company .شرکت

compare .باهم سنجیدن, برابرکردن , مقایسه کردن

compete .مسابقه دادن, هم چشمی کردن , رقابت کردن با

complete

.کامل, تمام

complex .مختلط, پیچیده

compromise .تسویه کردن, مصالحه کردن , توافق , مصالحه , تراضی

computer .ماشین حساب, شمارنده

concern

نگران , دن دلواپس کر, مربوط بودن به , بابت , بستگی , ربط .اهمیت داشتن, بودن

condemn .محکوم شدن, محکوم کردن

condition .شرط نمودن, مقید کردن , شرط , چگونگی , وضعیت , حالت

conference .همرایزنی, مذاکره , گفتگو , کنگاش , مشاوره

confirm .تثبیت کردن, تصدیق کردن , تایید کردن

conflict , ناسازگاري , برخورد , نبرد , کشمکش , اکش کش, ستیزه .مبارزه کردن, ناسازگار بودن , تضاد

congratulate .شادباش گفتن, تبریک گفتن

congress .مجلسین سنا ونمایندگان, مجلس , انجمن , کنگره , همایش

connect .وصل کردن, بستن

conservative .پیرو سنت قدیم, محافظه کار

consider .تفکر کردن, مال حظه کردن , ) به(رسیدگی کردن

Page 15: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

15

constitution

, مشروطیت , تاسیس , تشکیل , ساختمان ووضع طبیعی .بنیه, مزاج , نظام نامه , قانون اساسی

contact .تماس گرفتن, تماس , محل اتصال

contain , شامل بودن , دربرداشتن , دارا بودن , محتوي بودن

.بازداشتن, ودداري کردن خ

container .کانتنینر, محتوي , ظرف

continent .خوددار, پرهیزکار , قاره , اقلیم

continue .ادامه دادن

control .کنترل

convention .میثاق, مجمع , انجمن , پیمان نامه , هم ایی , هم ایش

cook .پختن, اشپز

cool .خنک کردن, خنک

copy .نسخه برداري, نسخه , رونوشت

corn

.نمک زدن, دانه دانه کردن , میخچه , ذرت .) امر(دانه , غله

correct تادیب , اصال ح کردن , صحیح کردن , صحیح , درست

.کردن

corruption .انحراف, فساد

cost .ارزیدن, ارزش , هزینه

cotton .نبه پوشاندنباپ, پارچه نخی , نخ , پنبه

count .شمردن, شمار

country .ییال ق, دهات , بیرون شهر , دیار , کشور

court .خواستگاري, اظهار عشق , دادگاه , دربار , حیاط , بارگاه

cover .جلد, سرپوش , پوشش , تامین کردن , پوشاندن

cow .تضعیف روحیه کردن, ترساندن , ماده گاو , گاوماده

crash

سقوط کردن , ریز ریز شدن , درهم شکستن , خردکردن در اثر (صداي بلند یا ناگهانی , ناخوانده وارد شدن , هواپیما

.سقوط, ) شکستن

Page 16: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

16

create

.ایجاد کردن, افریدن , خلق شدن

creature .جانور, مخلوق , افریده

credit درستون , د کردن اعتقا, نسیه , ستون بستانکار , ابرو , اعتبار

.نسبت دادن, بستانکار وارد کردن

crew .کارکنان هواپیما وامثال ان, خدمه کشتی

crime .بزه, تبه کاري , تقصیر , جرم , گناه , جنایت

criminal .گناهکار, جانی , جنایتکار , بزهکار , جنایی

crisis .بحران

criticize .نکوهش کردن, ن انتقاد کرد, نقد ادبی کردن

cross قلم کشیدن بر ,تقلب ,اختالف ,ممزوج ,حد وسط ,خاج ,صلیب

خالف ,قطع کردن ,مصادف شدن ,عبور دادن ,گذشتن ,روي .پیودن زدن,میل کسی رفتار کردن

crowd , ازدحام کردن , گروه , اجتماع , شلوغی , ازدحام , جمعیت .مانبوه مرد, بازور وفشارپرکردن , چپیدن

crush

, باصدا شکستن , خردشدن , له شدن , چال ندن , فشردن .پیروزشدن بر, شکست دادن

cry , گریه , فریاد , صدا کردن , گریه کردن , داد زدن , فریاد زدن

.بانگ زدن, بانگ , خروش

culture .تمدن, پرورش , فرهنگ , برز , کشت میکرب در ازمایشگاه

cure .بهبودي دادن, شفا دادن , دارو , ا شف, عال ج

curfew .مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب

current .جاري, رایج , جریان

custom برحسب , گمرك , حقوق گمرکی , عرف , عادت , سنت , رسم

.عادتی, عادت

custom برحسب , گمرك , حقوق گمرکی , عرف , عادت , سنت , رسم

.عادتی, ت عاد

cut قطع , پاره کردن , زدن , چیدن , گسستن , گسیختن , بریدن عبور کردن , ) الماس وغیره(تراش دادن , کم کردن , کردن

, جوي , کانال , معبر , شکاف , چاك , برش , گذاشتن , .بریدگی, تخفیف

dam مانع شدن یاایجاد مانع , سد ساختن , بند , اب بند , سد

.محدود کردن, کردن

Page 17: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

17

damage .خسارت زدن, خسارت

dance .رقص, رقصیدن

danger .خطر

dark

.تاریک کردن, تیره کردن , تیره , تاریک

date , تاریخ گذاردن , زمان , تاریخ , نخل , درخت خرما , خرما

.سنه, مدت معین کردن

daughter .دختر

day .یوم, روز

dead .مهجور, کهنه , منسوخ , س بی ح, مرده

deaf .فاقد قوه شنوایی, کر

deal , سر و کار داشتن با , معامله کردن , حد , قدر , اندازه , مقدار

.توزیع کردن

debate مباحثه , مناظره کردن , منازعه , مذاکرات پارلمانی , بحث .کردن

debt .قصور, دین , قرض , وام , بدهی

decide .یم گرفتنتصم

declare .شناساندن, اظهار کردن , اعال ن کردن

decrease .کاهش, کاستن

deep .عمیق, ژرف , گود

defeat .مغلوب ساختن, هزیمت , شکست دادن

defend .حمایت کردن, دفاع کردن از

deficit .کسر درامد, کسرعمل , کسر , کمبود

define .معنی کردن, کردن تعریف , معین کردن

degree .دیپلم یا درجه تحصیل, پایه , رتبه , درجه , زینه

delay .به تاخیر افتادن, به تاخیر انداختن , تاخیر

Page 18: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

18

delegate .نماینده, محول کردن به , وکالت دادن , نمایندگی دادن

demand , تقاضا کردن , طلب , مطالبه , درخواست , خواستارشدن

.به کردنمطال

democracy .حکومت قاطبه مردم, دموکراسی

demonstrate تظاهرات , شرح دادن , نشان دادن , ) با دلیل(اثبات کردن

.کردن

denounce , کسی یا چیزي را ننگین کردن , علیه کسی اظهاري کردن

.تقبیح کردن

deny .انکار کردن, رد کردن

depend .منوط بودن, ودن مربوط ب, وابسته بودن

deplore .رقت اوردن بر, دلسوزي کردن بر

deploy , بحالت صف دراوردن , گسترش یافتن , جبهه , گسترش

.قرار دادن قشون

depression

describe .وصف کردن, شرح دادن

desert , سزاواري , استحقاق , شایستگی , صحرا , دشت , بیابان

.گریختن, ن ترك کرد, ول کردن :

design , نقشه , طرح :, تخصیص دادن , قصد کردن , طرح کردن

.مقصود, خیال , قصد , تدبیر , زمینه

desire , خواستن , کام , ارزو , میل , ارزو کردن , میل داشتن

.خواسته

destroy .تباه کردن, نابود ساختن , ویران کردن , خراب کردن

detail , حساب ریز , اقال م ریز , تفاصیل , جزءیات , تفصیل , جزء

ماموریت , بکار ویژه اي گماردن , بتفصیل گفتن , شرح دادن .دادن

detain .توقیف کردن, معطل کردن , بازداشتن

develop .ایجاد کردن, توسعه دادن

device .اسباب, دستگاه

dictator .خودکامه, فرمانرواي مطلق , دیکتاتور

die .جفت طاس

Page 19: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

19

diet .شورا, رژیم گرفتن , پرهیز

different .متفاوت, متمایز

difficult .گرفتگیر, صعب , سخت گیر , مشکل , دشوار , سخت

dig فرو , کاوش کردن , کندن , کنایه , حفاري , کاوش , حفر

.کردن

dinner هر و یعنی غذاي عمده روز که بعضی اشخاص هنگام ظ(ناهار

.مهمانی, شام , ) بعضی شب می خورند

diplomat .دیپلمات, رجل سیاسی , سیاستمدار

direct .هدایت کردن, مستقیم

direction .هدایت, سو , جهت

dirt .خاك, لکه , کثافت , چرك

disappear .پیدا نبودن, غایب شدن , ناپدید شدن

disarm . اشتی درامدنبه حالت, خلع سال ح کردن

disaster .ستاره ء بدبختی, بال , مصیبت , حادثه بد , بدبختی

discover , کشف کردن , پیدا کردن , یافتن , دریافتن , پی بردن

.مکشوف ساختن

discrimination .تبعیض, فرق گذاري , تمیز

discuss .گفتگو کردن, مطرح کردن , بحث کردن

disease .دچارعلت کردن, علت , مرض ,ناخوشی

dismiss .معاف کردن, مرخص کردن , روانه کردن

dispute مباحثه , جدال کردن , نزاع , مشاجره , چون وچرا , ستیزه .انکارکردن, کردن

dissident .ناموافق, معاند , ) عقیده عموم(مخالف

distance .فاصله

dive , تفحص کردن , فرو رفتن , غواصی کردن , شیرجه رفتن

.غور, شیرجه

divide

Page 20: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

20

.اب پخشان, جداکردن , پخش کردن , تقسیم کردن

do این کلمه در , کفایت کردن , انجام دادن , عمل کردن , کردن

.فعل معین, ابتداي جمله بصورت عال مت سوال میاید

doctor .درجه دکتري دادن به, طبابت کردن , دکتر , پزشک

document .سندیت دادن, مال ك , دستاویز , سند , مدرك

dog مثل , دنبال کردن , گیره , میله قال ب دار , سگ نر , سگ

.سگ دنبال کردن

dollar

donate .اهداء کردن, هدیه دادن , هبه کردن , بخشیدن

door .راهرو, در , درب

double دوبرابر :, همزاد , المثنی , وسر د, دوال , جفت , دوتا , دو برابر

).پuبا(تاکردن , دوال کردن , مضاعف کردن , کردن

down پرهاي ریزي که براي متکا بکار , پر دراوردن جوجه پرندگان

بطرف پایین , سوي پایین , کرك صورت پایین , کرك , میرود .پیش قسط, غمگین , دلتنگ , بزیر , زیر ,

dream

.رویا دیدن, یدن خواب د, خواب

drink .مشروب, نوشابه , اشامیدنی , نوشانیدن , اشامیدن

drive سواري , ) تouبا(بیرون کردن , عقب نشاندن , بردن , راندن ).میخ وغیره(کوبیدن, کردن

drop , افتادن , از قلم انداختن , اب نبات , نقل , چکه , قطره , ژیگ

.قطع مراوده, انداختن , رهاکردن , چکیدن

drown .خیس کردن, غرق شدن , غرق کردن

drug .تخدیر کردن, دارو خوراندن , دوا زدن , دارو

dry خشک , خشک کردن :, اخال قا خشک , بی اب , خشک

.تشنه شدن, انداختن

during .در طی, درجریان , هنگام , درمدت

dust , گردگیري کردن , ه ذر, خاکه , غبار , گرد وخاك , خاك

.تراب, ) مثل گرد(پاشیدن , ریختن , ) ففoبا(گردگرفتن از

duty , ماموریت , خدمت , کار , فرض , تکلیف , وظیفه , گماشت

.عوارض, عوارض گمرکی

each

Page 21: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

21

.هر, هریکی , هریک از , هر یک

early ر د, در اوایل , اولیه , عتیق , مربوط به قدیم , بزودي , زود .ابتدا

earn دخل , بدست اوردن , کسب معاش کردن , تحصیل کردن

.درامد داشتن, کردن

earth سکنه , دنیاي فانی , کره زمین , سطح زمین , زمین , خاك .با خاك پوشاندن, زمین

earthquake .زلزله, زمین لرزه

ease د ازا, سبک کردن , راحت کردن , اسودگی , سهولت , اسانی .کردن

east .بسوي خاور رفتن, خاورگرایی , شرق , خاور مشرق

easy .سلیس, روان , مال یم , اسوده , بی زحمت , سهل , اسان

eat .تحلیل رفتن, مصرف کردن , خوردن

ecology بوم , علم عادت وطرز زندگی موجودات و نسبت انها با محیط

.شناسی

economy

.اقتصاد

edge .بهل

education .اموزش و پرورش

effect .اجراکردن, نتیجه , اثر

effort .سعی, کوشش , تال ش , تقال

egg .تحریک کردن, تخم , تخم مرغ

either .این و ان, هریک از دوتا ,

elect .برگزیده منتخب, انتخاب کردن , برگزیدن

electricity .نیروي کهربایی, برق

embassy .سفارت خانه, ایلچی گري , سفارت کبري

embryo .مرحله بدوي, گیاهک تخم , رویان , جنین

emergency .اورژانس, ناگه اینده , حتمی , امر فوق العاده و غیره منتظره

Page 22: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

22

emotion .هیجانی, شور , هیجانات , احساسات

employ مشغول , ن استخدام کرد, بکار گماشتن , استعمال کردن

.شغل, بکار گرفتن , کردن

empty .خالی, تهی

end .خاتمه یافتن, خاتمه دادن , خاتمه , انتها

enemy .دشمن کردن, خصم , عدو , دشمن

energy .انرژي

enforce , مجبورکردن , وادار کردن , از پیش بردن , اجراکردن .تاکیدکردن

engine .ماشین, موتور

engineer .مهندس

enjoy , دارابودن , بهره مندشدن از , برخوردارشدن از , لذت بردن

.برخوردارشدن

enough

, بقدرکفایت , انقدر , نسبتا , باندازه ء کافی , بس , کافی .بسنده, باندازه

enter .داخل شدن, ثبت کردن

environment

equal یکسان , شبیه , همرتبه , پایه هم, مساوي , برابر , هم اندازه

هم تراز , مساوي بودن , برابر شدن با :, همگن , همانند , .کردن

equipment

escape خال , رهایی جستن , فرارکردن , دررفتن , گریختن , رستن

.خال صی, رهایی , فرار , گریز , جان بدربردن , صی جستن

especially

establish , ساختن , برپاکردن , بنانهادن , دایرکردن , تاسیس کردن

کسی رابه مقامی , تصفیه کردن , تصدیق کردن , برقرارکردن .شهرت یامقامی کسب کردن, گماردن

estimate , شهرت , قیمت , ارزیابی , تقویم , تخمین , دیدزنی , براورد .تخمین زدن, براوردکردن , اعتبار

ethnic .کافر, وابسته به نژادشناسی , قومی , نژادي

Page 23: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

23

evaporate , بخارشدن , تبخیرشدن , تبدیل به بخارکردن , تبخیر کردن

.بربادرفتن, خشک کردن

even .زوج

event .رویداد

ever .درهر صورت, اصال , هیچ , هرگز , همواره , همیشه

every .هرکسی, هرکه , هرکس , همه , هر

evidence شهادت , شهادت , گواهی , مال ك , ) مدارك( مدرك ,گواه

.ثابت کردن, دادن

evil .زیان, بدي , شریرانه , مضر , زیان اور , بد

exact .دقیق

examine بازجویی کردن , معاینه کردن , بازرسی کردن , امتحان کردن

.ازمون کردن, ازمودن ,

example بامثال و نمونه , مسلله , عبرت , سرمشق , مثل , مثال , نمونه

.نشان دادن

excellent

.شگرف, بسیارخوب , ممتاز , عالی

except نج oث(.,اعتراض کردن , مشمول نکردن , مستثنی کردن

.سواي, غیر از , باستثناي , مگر , بجز , جز ) :پرعپ.&

exchange .ردو بدل کننده, معاوضه

excuse معذرت , معاف کردن , معذور داشتن , عذر , دستاویز , بهانه

.تبرءه کردن, خواستن

execute نمایش , نواختن , قانونی کردن , اداره کردن , اجرا کردن

.اعدام کردن, دادن

exercise تمرین , استعمال کردن , عمل کردن , مشق , تمرین , ورزش

.بکارانداختن, دادن

exile .عید کردنتب, جال ي وظن , تبعید

exist .بودن, موجود بودن , وجود داشتن , زیستن

expand .منبسط شدن, بسط یافتن , بسط دادن

expect .حامله بودن, منتظر بودن , انتظار داشتن , چشم داشتن

expel .بزور خارج کردن, منفصل کردن , بیرون انداختن

Page 24: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

24

experience تجربه , ازمایش , تجربه , کارازمودگی, ورزیدگی , اروین .تمرین دادن, تحمل کردن , کشیدن , کردن

experiment .تجربه, ازمایش

expert .خبره, ماهر , کارشناس , متخصص , ویژه کار , ویژه گر

explain شرح , باتوضیح روشن کردن , روشن کردن , توضیح دادن

دادن

explode , منبسط کردن , یدن ترک, منفجر شدن , محترق شدن .گسترده کردن

explore .کاوش کردن, اکتشاف کردن , سیاحت کردن

export .صادرات, کاال ي صادره , بیرون بردن , صادر کردن

express , صریح , سریع السیر , اداکردن , بیان کردن , اظهارداشتن

.ابراز کردن, روشن

extend .عمومیت دادن, تمدید کردن , توسعه دادن

extra , خارجی , یدکی , بزرگ , اضافی , فوق العاده , زاءد , زیادي .خیلی, بسیار

extraordinary .شگفت اور, غیرعادي , فوق العاده

extreme , دورترین نقطه , درمنتهی الیه , حداکثر , خیلی زیاد , بینهایت

.مفرط, فزونی

extrimist .فزونرو, تندرو , افراطی

face .مواجه شدن, روبه , نما , صورت

fact .وجود مسلم, حقیقت , واقعیت

factory .کارخانه

fail .موفق نشدن, تصورکردن , خراب شدن

fair , منصف , بدون ابر , بور , متوسط , نسبتا خوب , لطیف , زیبا

.بی طرفانه, بازار مکاره , نمایشگاه

fall , افتادن , ابشار , زوال , نزول , هبوط , سقوط , اییز پ, خزان

.تنزل کردن, پایین امدن , فرو ریختن , ویران شدن

false .کف کاذب

family

Page 25: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

25

.خانواده

famous .عالی, نامی , معروف , مشهور , بلند اوازه

fan .وزیدن بر, باد زدن , تماشاچی ورزش دوست , باد بزن

far خیلی , زیاد , بمراتب , بسیار , ) ايwت یا اouفف یا o با(دوراز

.بعال وه, بعید , دور دست ,

farm , پرورشگاه حیوانات اهلی , زمین مزروعی , مزرعه , کشتزار

.کاشتن زراعت کردن در, ) تouبا(اجاره دادن به

fast , پایدار , رنگ نرو , جلد و چابک , سریع السیر , تندرو , تند .فورا, روزه گرفتن , روزه , سفت , فا باو

fat فربه , چربی دار کردن , چربی دار , چربی , چرب , چاق , فربه

.یا پرواري کردن

father .پدري کردن, بوجود اوردن , موجد , موسس , والد , پدر

favorite .محبوب, سوگلی , مخصوص , برگزیده , مطلوب

fear .وحشت, ) از(ترسیدن, هراس , بیم , ترس

federal .اتفاق, اتحادي , اءتال فی , فدرال

feed .جلو بردن, تغذیه کردن , خوراندن , خورد

feel .محسوس شدن, لمس کردن , احساس کردن

female .نسوان, زن , جانور ماده , زنانه , مونث , جنس ماده

fence خاکریز , شمشیر بازي ,سپر , محجر , پرچین , دیوار , حصار

.شمشیر بازي کردن, نرده کشیدن , حفظ کردن , پناه دادن ,

fertile .پربرکت, برومند , بارور , پرثمر , حاصلخیز

few ).با ا(کمی از , اندکی از , کم , اندك , معدود

field .پایکار, رشته , میدان

fierce .خشم الود, تندخو , سبع , حریص , شرزه , درنده , ژیان

fight نزاع , جنگ کردن , زد وخورد , پیکار , کارزار , نبرد , جنگ .جنگیدن, کردن

fill , انباشتن , پر شدن , نسخه پیچیدن , سیر کردن , پر کردن

.باد کردن, اکندن

film

Page 26: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

26

تاري , غبار , سینما , فیلم سینما , فیلم عکاسی , پرده نازك .اشتن ازفیلم برد, چشم

final .قاطع, قطعی , غایی , نهایی , پایانی , اخرین

financial .مالی

find , کشف کردن , تشخیص دادن , جستن , یافتن , پیدا کردن .یابش, مکشوف , چیز یافته , پیدا کردن

fine , جریمه گرفتن از , جریمه کردن , غرامت , تاوان , جریمه

, خوب , رقیق شدن , صاف شدن , ن کوچک کرد, صاف کردن .شگرف, ریز , نرم , لطیف , عالی , نازك , فاخر

finish تمام شدن , رنگ وروغن زدن , تمام کردن , بپایان رسانیدن

پرداخت , پایان , دست کاري تکمیلی , پرداخت رنگ وروغن , .کار

fire , ن افروخت,اتش زدن , حرارت , تندي , شلیک , حریق , اتش

.انگیختن, بیرون کردن , تفنگ یاتوپ را اتش کردن

fire works

firm , استوار , موسسه بازرگانی , کارخانه , تجارتخانه , شرکت .استوار کردن, سفت کردن , راسخ , پابرجا , ثابت , محکم

first .مقدماتی, مقدم , یکم , اول , نخستین , نخست

fish صیداز , ماهی گرفتن , ماهی صید کردن , یان انواع ماه, ماهی

.طلب کردن, جستجو کردن , ) به(بست زدن , اب

fit .خوراندن, شایسته , مقتضی , در خور

fix , نصب کردن , پابرجا کردن , درست کردن , کار گذاشتن چشم , جادادن , سفت کردن , استوارکردن , محکم کردن

, بحساب کسی رسیدن , اردادن قر, تعیین کردن , دوختن به , گیر , مستقر شدن , ثابت ماندن , ثابت شدن , تنبیه کردن

.افیون, مواد مخدره , تنگنا , حیص وبیص

flag برگ , زنبق , دم انبوه وپشمالوي سگ , علم , بیرق , پرچم

پرچم دار کردن , جاده سنگ فرش , سنگ فرش , شمشیري , سنگفرش کردن , مت دادن باپرچم عال, پرچم زدن به ,

.پژمرده کردن, از پا افتادن , سست شدن , پایین افتادن

flat .مسطح, پهن , تخت

flee یلف.,بسرعت رفتن , فرار کردن , گریختن

float بستنی مخلوط با , سوهان پهن , جسم شناور بر روي اب

.سوهان زدن, روي اب ایستادن , شناور شدن , شربت وغیره

flood , سیل گرفتن , غرق کردن , اشک , دریا , رو د , طوفان , سیل

.طغیان کردن

floor

Page 27: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

27

.طبقه, اشکوب , کف

flow , جاري بودن , سال ست , ) برابر جزر(مد , روانی , جریان

.شریدن, بده , سلیس بودن , روان شدن

flower شکوفه ,گل کردن , نخبه , سر , درخت گل , شکوفه , گل

.گلکاري کردن, دادن

fluid .متحرك, مایع , نرم وابکی , روان , سیال

fly , پرواز دادن ,پراندن , پرش , پرواز , حشره پردار , مگس

, فرار کردن از , گریختن از , زدن , افراشتن , بهوافرستادن .چابک وزرنگ, تیز هوش : , پرواز کردن , دراهتراز بودن

fog .مه الود بودن, مه گرفتن , تیره کردن , ابهام , تیرگی , مه

follow , تعقیب کردن , دنبال کردن , متابعت کردن , پیروي کردن از

, پیروي , منتج شدن , در ذیل امدن , درك کردن , فهمیدن .متابعت, استنباط

food .طعام, قوت , غذا , خوراك

fool فریب , گول زدن , مسخره , دلقک , لوده , ابله , احمق , نادان .دست انداختن, دادن

foot

مقیاس طول انگلیسی معادل (فوت , دامنه , پاچه , قدم , پا پرداختن , پازدن , پایکوبی کردن , هجاي شعري , ) اینچ21

.مخارج

for , درمدت , به بهاي , از طرف , بجاي , بواسطه , بجهت , براي مال , مربوط به , بطرفداري از , برله , درمقابل , در برابر , بقدر

.چونکه, زیرا که , براي اینکه ,

force .مجبور کردن, تحمیل , زور , نیرو

foreign .نامناسب, ناجور , بیرونی , خارجی , بیگانه

forest .درختکاري کردن, تبدیل به جنگل کردن , بیشه , جنگل

forget .غفلت, صرفنظر کردن , اموشی فر, فراموش کردن

forgive .امرزیدن, عفو کردن , بخشیدن

form , برگه , طریقه , روش , وجه , تصویر , ترکیب , ریخت , شکل قالب , بشکل دراوردن , ساختن , تشکیل دادن , فرم , ورقه

.فراگرفتن, سرشتن , شکل گرفتن , پروردن , کردن

former در , قبل , جلوي , سابق , پیشین , ب گیر قال, تشکیل دهنده

.جلو

forward , فرستادن , جسور , گستاخ , جلوي , ببعد , پیش , جلو

.بازي کن ردیف جلو, جلوانداختن , رساندن

Page 28: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

28

free .میدانی, مستقل , ازاد

freedom .روانی, اسانی , معافیت , استقال ل , ازادي

freeze , فلج کردن , بی اندازه سردکردن , منجمد شدن, یخ بستن , یخ زدگی , غیرقابل حرکت ساختن , ثابت کردن , فلج شدن .افسردگی

fresh , سرد , خنک , باروح , با نشاط , زنده , خرم , تازه , تر وتازه

خنک , بتارزگی , جسور , پر رو , تازه کار ناازموده , تازه نفس .شیرین, سرخوش , ماده ا, خنک شدن , تازه کردن , ساختن

friend .یاري نمودن, دوست کردن , یار , رفیق , دوست

frighten .ترساندن, بوحشت انداختن

from .از پیش, مطابق , از روي , درنتیجه , بواسطه , از

front .پیش, جلو

fruit .ثمر, میوه دادن , فرزند , فایده , سود , بر , میوه

fuel سوخت , سوخت گیري کردن , تقویت , اغذیه , غذا , سوخت

.تجدید نیرو کردن, تحریک کردن , ) به(دادن

full .کامل, تمام , مملو , پر

fun , مفرح , شوخی امیز , سرگرمی , خوشمزگی , بازي , شوخی .خوشمزگی, شوخی کردن , مطبوع , باصفا

funeral وابسته به ایین تشییع , مراسم تشییع جنازه , مراسم دفن

.مجلس ترحیم وتذکر, دفنی , جنازه

future .اخرت, اتیه , بعد اینده , بعدي , مستقبل , اینده

gain .حصول, بهره تقویت , سود

game یک دور , جانور شکاري , شکار , سرگرمی , مسابقه , بازي یح تفر, دست انداختن , شوخی , مسابقه هاي ورزشی , بازي

.سرحال, اهل حال , کردن

gas , باگاز خفه کردن , گازدار کردن , گازمعده , بنزین , بخار , گاز

.اتومبیل رابنزین زدن

gather .گرد اوري کردن

general , همگان , معمولی , کلی , متداول , همگانی , جامع , عمومی

.ارتشبد, ژنرال

generation

Page 29: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

29

.نسل, تولید نیرو

genocide .قتل عام, کشتار دسته جمعی

gentle مال , اهسته , مهربان , لطیف , ارام , مال یم , با تربیت , نجیب

.ارام کردن, رام کردن , یم کردن

get بدست , فرزند , بدست امده , کسب کرده , تحصیل شده

تهیه , تحصیل کردن , حاصل کردن , فراهم کردن , اوردن , فاءق امدن , ربودن , عادت کردن , رسیدن , فهمیدن, کردن

.تولد, زایش , زدن

gift , استعداد , موهبت , نعمت , پیشکش , پیشکشی , بخشش

داراي , هدیه دادن , ) به(بخشیدن , ) به(پیشکش کردن .هدیه, ره اورد , استعداد کردن

girl .معشوقه, کلفت , دوشیزه , دختربچه , دختر

give پرداخت , دادن , دهش , بخشیدن , ) به(دادن , گذار کردن وا

بمعرض , اراءه دادن , فدا کردن , اتفاق افتادن , کردن , نسبت دادن به , تخصیص دادن , رساندن , نمایش گذاشتن

.گریه کردن, افکندن , شرح دادن , بیان کردن

glass , ایینه , استکان , جام , گیال س , لیوان , ابگینه , شیشه

الت , شیشه اال ت , عدسی , شیشه ذره بین , شیشه دوربین شیشه , عینک دار کردن , شیشه گرفتن , عینک , شیشه اي .صیقلی کردن, اي کردن

go

گذشتن , عزیمت کردن , رهسپار شدن , روانه ساختن , رفتن , تمام شدن , رواج داشتن , گشتن , کارکردن , عبور کردن ,

درصدد بودن , بران بودن , روي دادن , نابود شدن , راه رفتن .راهی شدن,

goal .مقصد, هدف

god .اهللا, پروردگار , یزدان , ایزد , خدا , خداوندگار , خداوند

gold اندود زرد , رنگ زرد طال یی , ثروت , پول , سکه زر , طال , زر

.جامه زري, نخ زري ,

good , سودمند , مهربان , خوش , پسندیده , نیک , نیکو , خوب , ارجمند , ممتاز , صحیح , معتبر , پاك , قابل , شایسته , مفید

.محموله, مال منقول , مال التجاره , سود , خیر , کامیابی

good , سودمند , مهربان , خوش , پسندیده , نیک , نیکو , خوب , ارجمند , ممتاز ,صحیح , معتبر , پاك , قابل , شایسته , مفید

.محموله, مال منقول , مال التجاره , سود , خیر , کامیابی

govern حاکم , تابع خود کردن , حکمرانی کردن , حکومت کردن

مقرر , کنترل کردن , معیف کردن , فرمانداري کردن , بودن .داشتن

government قل ع, طرز حکومت هیلت دولت , فرمانداري , حکومت , دولت .صال حدید, اختیار

grain یک , تفاله حبوبات , دان , حبوبات , حبه , جو , دانه , رنگ , ذره , خرده , گرم 8460/0معادل ) مقیاس وزن(گندم

Page 30: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

30

دانه دانه , چنگال , شاخه , بازو , حالت , خوي , مشرب , رگه , رگه , پشم کندن , تراشیدن , دانه زدن , جوانه زدن , کردن

.طبقه

grass چمن زار , با علف پوشاندن , ماري جوانا , چمن , سبزه , علف

.علف خوردن, چریدن , چراندن , کردن

gray سفید , ) درمورد موي سرو غیره(سفید, کبود , خاکستري

, نا امید , پیر , کهنه , باستانی , روبه سفیدي رونده , شونده .بیرنگ, بد بخت

great , متعدد , تومند , زیاد , هنگفت , مهم , یر کب, عظیم , بزرگ .طوال نی, ابستن , بصیر , ماهر

green رنگ سبز , بی تجربه , نارس , ترو تازه , تازه , خرم , سبز

, چمن , سبزه , سبز کردن , سبز شدن , سبزیجات ) در جمع(, .معتدل

grind کار , سایش , عمل خرد کردن یا اسیاب کردن , کوبیدن

, ساییدن , تیز کردن , خردکردن , اسیاب کردن , کنواخت ی .سخت کارکردن, اسیاب شدن , اذیت کردن

ground بنا , پایه , اساس , کف دریا , زمینه , میدان , خاك , زمین اصول نخستین را یاد , بگل نشاندن , برپا کردن , کردن

اضی زمان م, اساسی , بزمین نشستن , فرودامدن , ) به(دادن دنءرگ.فعل

group .گروه بندي کردن, گروه

grow

زیاد , بزرگ شدن , سبز شدن , رشد کردن , روییدن , رستن .کاشتن, رویانیدن , گشتن , شدن , ترقی کردن , شدن

guarantee تعهد , ضمانت کردن , سپرده , وثیقه , ضامن , تعهد , ضمانت

.عهده دار شدن, کردن

guard .پاسداري کردن, پاسدار , ن نگهبا

guerrilla .جنگجوي غیر نظامی, پارتیزان

guide .راهنمایی کردن, هادي , راهنما

guilty .محکوم, مجرم , بزهکار , مقصر , گناهکار

gun سرنگ امپول زنی و , تلمبه دستی , ششلول , توپ , تفنگ

.تیر اندازي کردن, امثال ان

hair .گیسو, زلف , سر موي, مو

half .بطور ناقص, نیمی , ناقص , شریک , طرف , سو , نصفه , نیم

halt , مکث کردن , ایست کردن , سکته , درنگ , مکث , ایست لنگیدن

hang

Page 31: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

31

, مصلوب شدن , بدار اویختن , اویزان کردن , اویختن , تردید , مفهوم , طرزاویختن , متکی شدن بر , چسبیدن به

.تعلیق, مایل ت

happen تصادفا , واقع شدن , رخ دادن اتفاق افتادن , روي دادن

.پیشامدکردن, برخوردکردن

happy , خرسند , خوشدل , خوشوقت , شاد , خوشحال , خوش

.فرخنده, مبارك , سعید , راضی , سعادتمند

hard , سخت گیر , قوي , شدید , مشکل , دشوار , سفت , سخت

.درمضیقه, خسیس , زمخت , بوع نامط

harm اسیب رساندن , خسارت , ضرر , زیان , اذیت , صدمه , اسیب

.گزند, صدمه زدن , ) به(

harvest , حاصل , نتیجه , وقت خرمن , هنگام درو , محصول , خرمن

.درو کردن وبرداشتن

hat .کال ه کاردینالی, کال ه

hate , نفرت , دشمنی , کینه ورزیدن , بودن بیزار , نفرت داشتن از

.تنفر

have , مجبور بودن , ناگزیر بودن , مالک بودن , دارا بودن , داشتن

دانستن ,عقیده داشتن , باعث انجام کاري شدن , وادار کردن جلب , رسیدن به , کردن , گذاشتن , صرف کردن , خوردن ,

.مالک, دارنده , بدست اوردن , کردن

he

.جانور نر, ) ان مرد(و ا

head , دهانه , دماغه , انتها , ابتداء , نوك , عدد , راس , کله , سر

, موي سر , منتها درجه , موضوع , عنوان , ساال ر , رءیس , سر درخت , سرستون , سرصفحه , فرق , خط سر , فهم

, داراي سرکردن , سرگذاشتن به : , مهم , عمده , اصلی درباال واقع شدن, رهبري کردن , بر ریاست داشتن

headquarters

heal .خوب شدن, التیام دادن , خوب کردن , شفا دادن

health .حال, مزاج , سال مت , بهبودي , تندرستی

hear استماع , پذیرفتن , گوش دادن به , گوش کردن , شنیدن

.کردناطاعت , سعی کردن , درك کردن , خبر داشتن , کردن

heat , اشتیاق , عصبانیت , خشم , تندي , حرارت , گرمی , گرما , طلب شدن جانور , تحریک جنسی زنان , نوبت , وهله

.بهیجان امدن, برانگیختن , گرم کردن , فحلیت

heavy دل , کند , متال طم , سخت , زیاد , وزین , گران , سنگین , ابستن , فاحش , لود خواب ا, غلیظ , ابري , تیره , سنگین

.باردار

helicopter .هلیکوپتر

Page 32: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

32

help

همدستی , ) با(مساعدت کردن , یاري کردن , کمک کردن , یاري , کمک , بهترکردن چاره کردن , مدد رساندن , کردن

.مزدور, نوکر , مدد , مساعدت

here , نسو بدی, در این باره , اکنون , در این موقع , در اینجا , اینجا .حاضر

hero .پهلوان داستان, گرد , دال ور , قهرمان

hide پنهان کردن , چرم , پوست خام گاو وگوسفند وغیره , پوست

پوست , نهفتن , پنهان شدن , مخفی نگاه داشتن , پوشیدن , .سخت شال ق زدن, کندن

high , ال متع, بلند پایه , جاي مرتفع , عالی , مرتفع , بلند , فراز

, متکبر , خشن , خشمگینانه , گزاف , وافر گران , زیاد , رشید , بو گرفته , باصداي بلند , باصداي زیر , تند زیاد , متکبرانه

.اندکی فاسد

hijack .دزدي هواپیما وسایر وساءط نقلیه ومسافران ان

hill .انباشتن, توده کردن , توده , تل , پشته , تپه

history .بیمارنامه, پیشینه , سابقه , تاریخچه , خ تاری

hit نمایش یافیلم , موفقیت , تصادف , ضربت , خوردن , اصابت

.اصابت کردن به هدف زدن, خوردن به , زدن , پرمشتري

hold

جا , گرفتن , دردست داشتن , نگاه داشتن , نگهداشتن .نگاهداري, چسبیدن , تصرف کردن , گرفتن

hole , ال نه خرگوش و امثال ان , نقب , حفره , گودال , اخ سور

.در ال نه کردن, روزنه کندن

holiday .تعطیل مذهبی, روز تعطیل , تعطیل , روزبیکاري

holy .خدا, وقف شده , منزه وپاکدامن , مقدس

home , شهر , اقامت گاه , وطن , میهن , مرزوبوم , منزل , خانه

.بطرف خانه, ) به(خانه دادن, بخانه برگشتن

honest صادق , بیغل وغش , جال ل , امین , درست کار , راد , راستکار

.عفیف,

honor عفت , ناموس , ابرو , شرافت , شرف , افتخار , عزت , احترام

حضرت , جناب , امتیازویژه ) در دانشگاه(تشریفات , نجابت , , امتیاز تحصیلی اوردن , محترم شمردن , احترام کردن به ,

.شاگر اول شدن

hope , انتظار داشتن , چشم انتظاري , امیدواري چشم داشت , امید

.امیدواربودن, ارزو داشتن

horrible .موحش, ناگوار , رشت , سهمگین , مهیب , مخوف

Page 33: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

33

horse قوه , وابسته به اسب , اسبی , سواره نظام , اسب , اسب اسب دادن به , سوار اسب کردن , کردن اسب دار , , اسب

بدوش کشیدن , شال ق زدن , برپشت سوار کردن , باال بردن , .غیرمنصفانه,

hospital .مریضخانه, بیمارستان

hostage .وثیقه, شخص گروي , گروگان , گرو

hostile .ضد, متخاصم , خصومت امیز , دشمن

hot , برانگیخته , تند مزاج , اتشین , ن تابا, تیز , تند , حاد , گرم

.داغ کردن یا شدن, داغ , بگرمی

hotel .مسافرخانه, مهمانخانه , هتل

hour .مدت کم, وقت , دقیقه 06, ساعت

house , اهل خانه , برج , خاندان , جا , جایگاه , منزل , سراي , خانه

, زل گزیدن من, پناه دادن , منزل دادن , جادادن , اهل بیت .خانه نشین شدن

how , راه , چگونگی , به چه سبب , چطور , از چه طریق , چگونه .چنانکه, کیفیت , متد , روش

however .اما, هنوز , بهر حال , هر قدر هم , اگر چه , هرچند

huge .بزرگ جثه, تنومند , گنده , کال ن , سترگ

human . داراي خوي انسانی,وابسته بانسان , انسانی

humor خوشی , خوشمزگی , شوخی , خلق , مزاح , خیال , مشرب

.تنابه, خلط , راضی نگاهداشتن , دادن

hunger , گرسنگی دادن , گرسنه کردن , قحطی , اشتیاق , گرسنگی

.اشتیاق داشتن, گرسنه شدن

hunt , تفحص کردن , جستجو کردن در , صید کردن , شکار کردن

.نخجیر, جستجو , شکار

hurry بستوه اوردن , چاپیدن , عجله کردن , شتابیدن , شتاب کردن

.دستپاچگی, عجله , شتاب , راندن , باشتاب انجام دادن ,

hurt جریحه , اذیت کردن , ازردن , اسیب زدن به , ازار رساندن

.صدمه, زیان , ازار , اسیب , خسارت رساندن , دار کردن

husband , شخم زدن , نر , گیاه پرطاقت , کشاورز , شوي , شوهر

.جفت کردن, شوهردادن , باغبانی کردن , کاشتن i

, ) درحال مفعولی مع گفته میشود(من , اول شخص مفرد .نهمین حرف الفباي انگلیسی

Page 34: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

34

ice , شکر پوش کردن , منجمد شدن , یخ بستن , منجمد کردن

.دي و بی اعتناییخونسر, سردي , یخ

idea , مقصود , نیت , گمان , خیال , فکر , اندیشه , تصور , انگاره .طرزفکر, نقشه کار , خبر , اگاهی , معنی

identify .یکی کردن, تشخیص هویت دادن , شناختن

if

اي کاش , هر وقت , هرگاه , چه , خواه , ایا , چنانچه , اگر .بفرض, تصور , فرض , حالت , رط ش, چنانچه , اگر , کاش ,

ignore , رد کردن , چشم پوشیدن , نادیده پنداشتن , تجاهل کردن

.برسمیت نشناختن, بی اساس دانستن

illegal .غیرمجاز, حرام , نا مشروع , غیر قانونی

imagine حدس زدن , انگاشتن , فرض کردن , پنداشتن , تصور کردن

.تفکر کردن,

immediate , انی , پهلویی , بال واسطه , بال فاصله , فوري , بی درنگ

.ضروري

immigrant .اواره, کوچ نشین , غریب , تازه وارد , مهاجر

import

, دخل داشتن به , اظهار کردن , به کشور اوردن , وارد کردن , تسخیر کردن , با پیروزي بدست امدن , تاثیر کردن در .واردات, کاال ي وارده , کاال ي رسیده , اهمیت داشتن

important .مهم

improve , بهبودي یافتن , اصال ح کردن , بهتر کردن , بهبودي دادن

.اصال حات کردن, پیشرفت کردن

in , میانی , درونی , درون , در موقع , هنگامه , الي , توي , در

نزدیک , رف به ط, امده , رسیده , دم دست , شامل , داراي .جمع کردن, در میان گذاشتن , با امتیاز , ساحل

incident .تابع, حتمی وابسته , ضمنی , حادثه , واقعه , روي داد , شایع

incite .تحریک کردن, باصرار وادار کردن , انگیختن

include , قرار دادن , متضمن بودن , شامل بودن , در برداشتن

.وردنبه حساب ا, شمردن

increase ترفیع دادن , توانگرکردن , توسعه دادن , زیاد کردن , افزودن

.زیادشدن, ترقی , رشد , افزایش , اضافه ,

independent .داراي قدرت مطلقه, خود مختار , مستقل

individual .متعلق بفرد, منحصر بفرد , تک , فرد , شخص

Page 35: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

35

industry

.مجاهدت, ابتکار , هنر پیشه و , صناعت , صنعت

infect مبتال و دچار کردن , گند زده کردن , ملوث کردن , الوده کردن

.سرایت کردن, عفونی کردن ,

inflation .تورم

influence .تجلی, توانایی , تفوق , برتري , اعتبار , تاثیر , نفوذ

inform اطال ع , گفتن , اگاه کردن , مستحضر داشتن , اگاهی دادن

.چغلی کردن, دادن

information , معلومات , سوابق , اطال عات , مفروضات , اخبار , اطال ع

.خبر رسانی, استخبار , پرسشگاه , اگاهگان

inject .سوزن زدن, اماله کردن , زدن , تزریق کردن

injure ).به(ازار رساندن, ) به(اسیب زدن

innocent ادم , ادم بیگناه , معصوم , مقدس , مبرا , صیر بی تق, بیگناه .بی ضرر, ساده

insane .احمقانه, بی عقل , مجنون , دیوانه

insect

, کرم ریز , ) مثل کرم پنیر و غیره(کرم خوراك , حشره .جمنده, کارتنه , عنکبوت

inspect رسیدگی , تفتیش کردن , بازرسی کردن , سرکشی کردن

.کردن

instead .در عوض

instrument .سند, وسیله , ادوات , اسباب , الت

insult فحش , خوار کردن , بی احترامی کردن به , توهین کردن به

.توهین, بالیدن , دادن

intelligence روح پاك یا , اگاهی , بینش , فهم , فراست , زیرکی , هوش

.جاسوسی, خبرگیري , فرشته , دانشمند

intelligent .هوشمند, باهوش

intense .مشتاقانه, قوي , شدید , سخت , زیاد

interest وء .(.عال قه, دلبستگی , مصلحت , سود , تنزیل , بهره

.بر سر میل اوردن, ذینفع کردن , عال قمند کردن ) وت.&

interfere .مداخله کردن, پا بمیان گذاردن , دخالت کردن

international

Page 36: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

36

.وابسته به روابط بین المللی, بین المللی

internet

intervene در ضمن روي , پا میان گذاردن , مداخله کردن , در میان امدن

.حاءل شدن, فاصله خوردن , دادن

invade حمله , تهاجم کردن , هجوم کردن , تاخت و تاز کردن در

.تجاوز کردن, کردن بر

invent , جعل کردن , ساختن , از پیش خود ساختن , ن اختراع کرد .تاسیس کردن, چاپ زدن

invest اعطاء کردن سرمایه , منصوب کردن , نهادن , گذاردن .گذاردن

investigate بازجویی , وارسی کردن , ) به(رسیدگی کردن, جستار کردن

اطال عات , استفسار کردن , تحقیق کردن , ) در(کردن .اوردنمقدماتی بدست

invite مهمان کردن , وعده گرفتن , خواندن , طلبیدن , دعوت کردن

.وعده دادن,

involve در گیر , گرفتارشدن , وارد کردن , گیر انداختن , گرفتار کردن

.کردن یا شدن

iron .اهن پوش کردن, اتو زدن , اتو کردن , اتو , اطو , اهن

island خکوبی شده وسط خیابان و میدان محل می, جزیره , ابخست

.جزیره دار کردن, جزیره ساختن , و غیره

issue خارج , بیرون امدن , فرستادن , نشریه , پی امد , بر امد , رواج دادن , انتشار دادن , ناشی شدن , صادر شدن , شدن

, موضوع , نتیجه بحث , اوال د , کردار , عمل , نوع , نژاد .شماره

it

ضمیر سوم شخص (او , ان کودك , ان جانور , ان چیز ,ان ).مرد

jail .حبس کردن, محبس , زندان , حبس

jewel مرصع , با گوهر اراستن , زیور , سنگ گرانبها , جواهر , گوهر .کردن

job دال لی , مقاطعه کاري کردن , ایوب , شغل , سمت , امر , کار

.کردن

join , گراییدن , ازدواج کردن , پیوند زدن , تن پیوس, متصل کردن .در مجاورت بودن, متحد کردن

joint جاي کشیدن , زانویی , پیوندگاه , مفصل , بند , بند گاه , درزه

, شرکتی , توام , مشترك , لوال , تریاك با استعمال نوشابه , بند بند کردن , خرد کردن , کردن , متصل , شریک , مشاع

.ركمساعی مشت

Page 37: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

37

joke .شوخی کردن, بذله , لطیفه , شوخی

judge , حکم دادن , فتوي دادن , داوري کردن , قضاوت کردن

.کارشناس, دادرس , قاضی , تشخیص دادن

jump پراندن , وفق دادن , جور درامدن , خیز زدن , پریدن , جستن

.ترقی, افزایش ناگهانی , جهش , پرش , جهاندن ,

jury .داورگان, ژوري , لت منصفه هی

just , بی طرف , باانصاف , منصف , دادگر , عادل :, = ستouج

, درست , فقط .) گ.د:(, مستحق , بجا , مقتضی , منصفانه .درهمان دم, اندکی پیش , الساعه , عینا , تنها

justice .دادگستري, درستی , انصاف , عدالت , داد

keep نگهداري کردن , محافظت کردن , اره کردن اد, نگاه داشتن

, جلوگیري کردن , توجه , امانت داري , حفاظت , نگاهداري , .مداومت بامري دادن, ادامه دادن

kick .تندي, پس زنی , لگد , باپازدن , لگدزدن

kidnap .ادم دزدي کردن, ادم سرقت کردن , بچه دزدي کردن

kill .ضایع کردن, ذبح کردن , بقتل رساندن , کشتن

kind , کیفیت , دسته , گروه , جنس , جور , قسم , نوع , گونه

مهربانی شفقت , مهربان , غیرنقدي , ) درمقابل پولی(,جنسی .بامحبت, امیز

kiss .ماچ کردن, بوسه گرفتن از , بوسیدن , ما , بوس , بوسه

knife .تیغه, گزلیک , کارد , چاقو:, ) به(کارد زدن , ) به(چاقو زدن

know .شناختن, اگاه بودن , دانستن

knowledge .اطال ع, بصیرت

labor , عمله , کارگر , درد زایمان , کوشش , زحمت , رنج , کار

.کوشش کردن, تقال کردن , زحمت کشیدن , حزب کارگر

laboratory .ال براتوار, ازمایشگاه

lack ناقص , فاقد بودن , کسري , فقدان , احتیاج , نداشتن, نبودن .کم داشتن, بودن

lake .برکه, استخر , دریاچه

land , به خشکی امدن , دیار , سرزمین , خاك , خشکی , زمین

.بزمین نشستن, رسیدن , پیاده شدن

Page 38: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

38

language

بصورت لسانی بیان , تکلم , سخنگویی , کال م , لسان , زبان .کردن

large , سترگ , کامل , جامع , لبریز , درشت , پهن , جادار , وسیع .هنگفت, حجیم , بزرگ , بسیط

last دوام , قطعی , نهانی , اخیر , اخرین , اخر , پسین , بازپسین

, به درازا کشیدن , طول کشیدن , دوام کردن , داشتن .پایستن

late اخیرا , تا دیر وقت , کند , ه گذشت, تازه , اخیر , دیراینده , دیر

.مرحوم, زیاد , تادیرگاه ,

laugh .خندان بودن, خندیدن , خنده , صداي خنده

launch , روانه کردن , پرت کردن , انداختن , به اب انداختن کشتی

.اقدام کردن, شروع کردن , مامور کردن

law .قانون

lead . تقدم,پیش افت , منجر شدن , سوق دادن

leak .فاش شدن, تراوش کردن , رخنه , تراوش

learn .اموختن, فراگرفتن

leave , رها کردن , باقی گذاردن , رخصت , مرخصی , اذن , اجازه

عازم , رهسپار شدن , دست کشیدن از , گذاشتن , ول کردن .برگ دادن) لعاف: (, ترك کردن , شدن

left .چپ

legal .حقوقی, مشروع , شرعی , قانونی

legislature .قوه مقننه, مجلس , هیلت مقننه

lend متوجه , معطوف داشتن , وام دادن , قرض دادن , عاریه دادن

.متوجه شدن, کردن

less .پست تر, کمتر , کوچکتر , اصغر , کهتر

let , اجاره دادن , ول کردن , رها کردن , اجازه دادن , گذاشتن

.اجاره دهی, انسداد , مانع , درنگ کردن , اره رفتن اج

letter .نویسه, حرف

level .تراز کردن, هموار , تراز , میزان , سطح

liberal , ازادي خواه , روشنفکر , داراي سعه نظر , نظر بلند , ازاده .سخی, وافر , جالب توجه , زیاد

Page 39: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

39

lie ): وت.&وء(.,کذب , روغ د, سخن نادرست گفتن , دروغ گفتن

افتادن , خوابیدن , ) نowبا د(استراحت کردن , دراز کشیدن , وضع , موقتا ماندن , قرار گرفتن , واقع شدن , ماندن ,

.چگونگی, موقعیت

life دوران , دوام , مدت , رمق , عمر , حیات , زندگی , جان

.حبس ابد, موجودات , موجود , زندگی

lift , مرتفع بنظرامدن , باال رفتن , سرقت کردن , دن بلند کر, سرقت , دزدي , یک وهله بلند کردن بار , باال بري , بلندي باال , جر ثقیل , باال رو , اسانسور , ترفیع , پیشرفت , ترقی

.بر

light اشکار , جنبه , لحاظ , کبریت , اتش , نور , روشنایی , فروغ اهسته , خفیف , ضعیف , ن مشتعل شد, اتش زدن , کردن

هوس امیز ,فرار ,مختصر ,قلیل ,کم قیمت ,اسان ,اندك ,غیرجدي ,سرگرم کننده ,خل ,هوس باز ,بی عفت ,وارسته ,وفوع ,واقع شدن ,فرودامدن ,تخفیف دادن ,باررا سبک کردن ,

.رخ دادن,سر رسیدن ,یافتن

lightning .برق زدن, اذرخش زدن , ) در رعد وبرق(برق , اذرخش

like بشکل , نظیر بودن , دل خواستن , مایل بودن , دوست داشتن

, نظیر , قرین , مثل , مانند , بودن ) چیزي یا کسی(یا شبیه هم شکل , همچنان , بسان , همچون , شبیه , متشابه , همانند

, فی المثل , احتماال , شاید , به تساوي , متمایل , هم جنس , .همگونه, مثال

limit , محدود کردن , وسعت , اندازه , پایان , کنار , حدود , حد

.منحصر کردن, معین کردن

line .رشته, ردیف , سطر , خط

link .پیوند دادن, بهم پیوستن , پیوند

liquid پول , نقد شو , سلیس , روان , چیز ابکی , ابگونه , مایع

.سهل وساده, شدنی

list میدان , نرده , شیار , کنار , سجاف , جدول , صورت , فهرست

فهرست , در فهرست وارد کردن , میل , کجی , تمایل , نبرد , اماده کردن , شیار کردن , در لیست ثبت کردن , کردن

.کج کردن, دوست داشتن , خوش امدن

listen پیروي کردن , استماع کردن , پذیرفتن , گوش دادن , شنیدن

.تماعاس, از

literature .نوشتجات, مطبوعات , ادب وهنر , ادبیات

little , ناچیز , مختصر , کوتاه , قد کوتاه , خرد , کوچک , کم , اندك

درخور بچگی , بچگانه , معدود , محقر , حقیر , خورده , جزءي .پست,

live , موثر , سرزنده , زنده :, زنده بودن , زیستن , زندگی کردن

.ایرد

load عمل پرکردن , بارالکتریکی , مسلولیت , فشار , کوله بار , بار

پر , بار کردن , عملکرد ماشین یا دستگاه , تفنگ باگلوله

Page 40: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

40

) دردوربین(فیلم , سنگین کردن , گرانبارکردن , کردن تفنگ یا سال حی را پر , بار زدن , بار گیري شدن , گذاشتن

.کردن

loan قرض , عاریه دادن , واژه عاریه , عاریه , قرضه , قرض , وام

.کردن

local .موضعی, محلی

lonely .بیغوله, متروك , بی یار , غریب , بیکس , تنها

long : , گذشته ازوقت ,دیر , کشیده , مدید , طویل , طوال نی , دراز

طوال , ارزوي چیزي را داشتن , میل داشتن , اشتیاق داشتن .مناسب بودن, نی کردن

look چشم رابکاربردن , دیدن , نگریستن , نگاه کردن , نظر , نگاه

ظاهر , وانمود کردن , بنظرامدن مراقب بودن , ظاهر , قیافه , .جستجو کردن, شدن

lose زیان , از دست دادن , تلف کردن , مفقود کردن , گم کردن

شکست , ) مار وغیرهدر ق(باختن, منقضی شدن , کردن .خوردن

loud زرق وبرق دار , گوش خراش , پر صدا , بلند اوا , باصداي بلند

.مشهور, رسا , پرجلوه ,

love عشق داشتن , دوست داشتن , معشوقه , محبت , عشق , مهر

.عاشق بودن,

low

, فرومایه , دون , کوتاه , پست : , مع مع کردن , صداي گاو , کم , افتاده , فروتن , سربزیر , پست ومبتذل , هسته ا, پایین .زبانه کشیدن, مشتعل شدن , خفیف , اندك

loyal پا , ثابت , صادقانه , وظیفه شناس , صادق , وفادار , باوفا

.مشروع, برجاي

luck .خوشبختی, اقبال , بخت , شانس

machine .ماشین

magazine .مخزن, مجله

mail با , پستی , نامه رسان , پست , زره دار کردن , جوشن , ره ز

.چاپار, پست فرستادن

main .عمده, اصلی

major .متخصص شدن, عمده , بزرگ , مهاد

majority .اکثریت

make خلق , تصنیف کردن , درست کردن , بوجود اوردن , ساختن

, س کردن تاسی, وادار یامجبور کردن , باعث شدن , کردن .شبیه, نظیر , سرشت , ساخت , ساختمان , گاییدن

Page 41: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

41

male .گشن, نرین , نرینه , مردانه , مذکر , جنس نر

man , اداره کردن , مستخدم , نوکر , بر , شخص , انسان , مرد

.مردي, مهره شطرنج , شوهر , ) امور(گرداندن

manufacture .تولید, مصنوع , ساخت , تولید کردن , جعل کردن , ساختن

many .بسیاري, گروه , بسا , چندین , خیلی , زیاد , بسیار

map .ترسیم کردن, نقشه کشیدن , نقشه

march موسیقی , گام نظامی , قدم برداري , قدم رو , راه پیمایی

راه , ماه مارس , پیشروي , روش , سیر , نظامی یا مارش پیشروي , نظامی وار راه رفتن , ن قدم رو کرد, پیمایی کردن

.تاختن بر, کردن

mark نقطه , پایه , هدف , داغ , عال مت , نشان , نشانه , نمره , ارزه

.توجه کردن, عال مت گذاشتن , حد , مرز , درجه ,

market در بازار داد , فروختن , مرکز تجارت , محل داد وستد , بازار

.قرار دادندرمعرض فروش , وستد کردن

marry .شوهر دادن, ازدواج کردن , ) با(عروسی کردن

mass

.جرم, توده , انبوه

mate شاه مات , شاگرد , همدم , رفیق , کمک , همسر , جفت , لنگه

.جفت گیري یا عمل جنسی کردن, کردن

material , اساسی , جسمی , کلی , عمده , مهم , جسمانی , مادي

.ماده, جسم , مربوط , مقتضی , ناسب م, اصولی

mathematics .علوم دقیقه, علوم ریاضی , ریاضیات

matter , مطلب , امر , موضوع , جوهر , ماهیت , ذات , جسم , ماده .اهمیت داشتن, مهم بودن , اهمیت , چیز

may , ممکن است , قادر بودن , توانایی داشتن , امکان داشتن

بهار , جشن اول ماه مه , ایکاش , انشاء اهللا , ید شا, میتوان .ماه مه, ریعان شباب , جوانی

mayor .شهردار

meal ) معموال غیر از ارد گندم(ارد , شام یا نهار , خوراکی , غذا

.بلغور

mean , متوسط , حد وسط , واقع دروسط , وسطی , متوسط , میانه

, پست فطرت , عایدي , د منابع درام, اعتدال , میانه روي هدف , مقصود داشتن , قصد داشتن , اب زیرکاه , بدجنس .میانگین, معنی دادن , معنی ومفهوم خاصی داشتن , داشتن

measure

Page 42: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

42

.سنجدین, اندازه گرفتن , اندازه

meat , شام , ناهار , غذا , خوراك , ) فقط گوشت چهارپایان(گوشت

.غذاي اصلی

media .رسانه ها, میانی سرخرگ پوشش

medicine .علم طب, طب , پزشکی , دوا , دارو

meet .مواجه شدن, مال قات کردن , اشتراك , تقاطع

melt .ذوب کردن, مخلوط کردن , گداختن , اب شدن , گداز

member .جزء, بخش , شعبه , کارمند , عضو , اندام

memorial .وابسته به حافظه, ه یادبود لوح, یادبود , یادگار

memory .حافظه

mental .روانی, فکري , هوشی , مغزي , روحی , دماغی

message .پیغام, رسالت کردن , پیغام دادن , پیام

metal

, سنگ ریزي کردن :, ماده مذاب , فلزي , جسم , ماده , فلز .با فلزپوشاندن, فلزي کردن

method .طریقه , اسلوب, روش

microscope .ذره بین, میکروسکپ , ریزبین

middle .میان سال, دوره بین جوانی وپیري

militant .جنگ طلب, اهل نزاع وکشمکش , ستیزگر

military .ارتشی, ارتش , جنگی , نظام , سربازي , نظامی

militia ,امنیه , ) بومی(نیروي نظامی , جنگجویان غیر نظامی

.مجاهدین

milk .شیره کشیدن از, دوشیدن , شیره گیاهی , شیر

mind , فکر چیزي را کردن , فهم , مغز , خیال , ذهن , خاطر , فکر

, مواظبت کردن , مراقب بودن , تذکر دادن , یاداوري کردن .تصمیم داشتن, حذر کردن از , اعتناء کردن به , ملتفت بودن

mine مال , مامن , منبع , مین , راه زیر زمینی , قب ن, معدن , کان .کندن, استخراج کردن یا شدن , معدن حفر کردن , مرا , من

mineral

Page 43: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

43

.معدن, اب معدنی , معدنی , کانی , ماده معدنی

minister خدمت , کمک کردن ): وء&وت.(.کشیش, وزیر مختار , وزیر

.بخش کردن, پرستاري کردن , کردن

minor شخص نابالغ , اصغر , خردسال , پایین رتبه , کوچکتر , کمتر

در رشته ثانوي یا , صغري , کهاد , رشته فرعی , محزون , .کماد, فرعی تحصیل کردن

minority .اقلیت

minute , یادداشت ,مسوده , پیش نویس , لحظه , ان , دم , دقیقه

صورت , ن خال صه ساخت, خال صه مذاکرات , گزارش وقایع جزءي , ریز , بسیار خرد :, پیش نویس کردن , جلسه نوشتن

.کوچک,

miss , گم کردن , احساس فقدان چیزي راکردن , از دست دادن

.دوشیزه): ن(.فاقدبودن, نداشتن , خطا کردن

missile .پرتابه, موشک , گلوله , اسلحه پرتاب کردنی

missing .ناپیدا, مفقود , گم

mistake

mix , امیختن , قاتی کردن , سرشتن , اشوردن , درهم کردن

.اختال ط, مخلوط کردن

mob .ازدحام کردن, غوغا , جمعیت , انبوه مردم

model , طرح ریختن , نقشه , طرح , قالب , سرمشق , نمونه , مدل

نمونه , مطابق مدل معینی در اوردن , شکل دادن , ساختن .قرار دادن

moderate اداره کردن , محدود , مناسب , میانه رو , ارام , مال یم , معتدل

.تعدیل کردن,

modern .مدرن, جدید , کنونی , امروزي , نوین

money .ثروت, مسکوك , سکه , اسکناس , پول

month .برج, ماه قمري , ماه شمسی , ماه

moon , ماه زده شدن , واره بودن ا, سرگردان بودن , مهتاب , ماه

.بیهوده وقت گذراندن, دیوانه کردن

moral , پند , اخال ق , روحیه , وابسته بعلم اخال ق , معنوي , اخال قی

.سیرت, مفهوم , معنی

more .بیش, زیادتر , بیشتر

morning .پیش از ظهر, صبح , بامداد

Page 44: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

44

most .بیش از همه, زیادترین , بیشترین

mother , سرچشمه , مام , والده , ننه , مادر , پروردن , مادري کردن

.اصل

motion پیشنهاد , پیشنهاد , جنب وجوش , حرکت , تکان , جنبش .اشاره کردن, طرح دادن , کردن

mountain ).سuربoس(انواع تیس

mourn .گریه کردن, ماتم گرفتن , سوگواري کردن

move .نقل مکان, حرکت کردن , کت دادن حر, حرکت

movement .جنبش, حرکت

movie .سینما

much عالی , عالی , کامال رشد کرده , خیلی بزرگ , بسیار , زیاد .بسی, بفراوانی دور , تقریبا , مقام

murder .بقتل رساندن, کشتن , ادمکشی , کشتار , قتل

music

.رامشگري, یا خن, اهنگ , موسیقی , موزیک

must .ال بد, ضروري , بایسته , میبایستی , بایست , باید

mystery .پیشه, حرفه , هنر , صنعت , معما , سر , راز , رمز

name .نام

narrow , محدود , کم پهنا , دراز و باریک , باریک , کم پهنا , تنگ

.کوته فکر, محدود کردن , باریک کردن

nation .کشور, طایفه , خانواده , امت , قوم , ت مل

native .محلی, اهلی , بومی

natural , بدیهی , جبلی , فطري , ذاتی , نهادي , سرشتی , طبیعی .دیوانه, احمق , استعداد ذاتی , مسلم

nature , نوع , گونه , افرینش , خوي , ماهیت , گوهر , ذات , طبیعت

.خمیره, سرشت , خاصیت

navy .کشتی جنگی, ناوگان , بحریه , نیروي دریایی

near .نزدیک شدن, صمیمی , قریب , تقریبا , نزدیک

Page 45: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

45

necessary

.بایا, بایسته , ضروري , واجب , ال زم

need نیازمند , در احتیاج داشتن , نیازمندي , احتیاج , لزوم , نیاز

.نیازداشتن, بودن

negotiate چک و (به پول نقد تبدیل کردن , مذاکره کردن , دن گفتگو کر

.طی کردن, ) برات

neighbor .همسایه شدن با, مجاور , نزدیک , همسایه

neither .هیچیک از این دو, هیچیک , نه این و نه ان

neutral .نادر گیر, بیرنگ , خنثی , بدون جانبداري , بیطرف

never .حاشا, ابدا , هیچ , ت هیچ وق, هیچگاه , هرگز

new .جدیدا, نوین , اخیرا , نو , جدید , تازه

news .اوازه, اخبار , خبر

next , نزدیک ترین , مجاور , جنبی , پهلویی , اینده , دیگر , بعد

.کنار, جنب , بعد , سپس , پس ازان

nice .نجیب, مودب , مطلوب , دلپذیر , خوب , دلپسند , نازنین

night .تاریکی, برنامه شبانه , شب هنگام , غروب , شب

no .)No (نuابدا, خیر , مخالف , منفی , پاسخ نه : , = مبعر.

noise .سروصدا, پارازیت , اختال ل , خش

nominate .نامزد کردن, معرفی کردن , نامیدن , کاندید کردن

noon .وسط روز, ظهر , نیمروز

normal .به هنجار, متوسط , میانه , طبیعی , معمول , عادي

north .در شمال, رو به شمال , باد شمال , شمالی , شمال

not .نفی, نقض , نقیض

note .ذکر کردن, توجه کردن , تبصره , یاداشت

nothing .ابدا, بی ارزش , صفر , نیستی , هیچ

now .اینک, هان , لحظه در این , فعال , اکنون , حاال

Page 46: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

46

nowhere .در هیچ مکان, هیچ کجا , هیچ جا

nuclear .اتمی, مغزي , هسته اي

number .شماره, عدد

obey , حرف شنوي کردن , فرمانبرداري کردن , اطاعت کردن .تسلیم شدن, موافقت کردن

object .شی ء, مقصود

observe مال حظه , مشاهده کردن , مراعات کردن , رعایت کردن

).جشن و غیره(برپاداشتن, گفتن , دیدن , کردن

occupy .تصرف کرد, اشغال کردن

ocean .اقیانوس

of , در سوي , در جهت , از لحاظ , از طرف , از منشا , از مبدا , از

.بوسیله, بسبب , درباره

off .دور, پرت , ملغی , خاموش , قطع

offensive , زشت , کریه , رنجاننده , اهنانت اور , متجاوز , مهاجم .حمله, یورش

offer , پیشنهاد کردن , عرضه , پیشکش کردن , تقدیم داشتن

.اراءه, پیشکش , تقدیم , پیشنهاد

office .منصب, اداره , دفتر

officer , افسر معین کردن , متصدي , مامور , صاحب منصب , افسر

.فرمان دادن, ی کردن فرمانده

official .موثق و رسمی, رسمی , عالیرتبه , صاحب منصب

often .غالب اوقات, بکرات , کرارا , بسی , خیلی اوقات , بارها

oil نقاشی , رنگ روغنی , مواد نفتی , نفت , مرهم , چربی , روغن

روغن , روغن کاري کردن , روغن زدن به , با رنگ روغنی .نساخت

old , دیرینه , فرسوده , مسن , کهن سال , سالخورده , پیر

.باستانی, سابقی , گذشته , کهنه , پیرانه , کهنه کار , قدیمی

on .برقرار, روشن , وصل

once .سابقا, یکوقتی , فقط یکبار , یکبار دیگر , یکمرتبه

only

Page 47: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

47

, منحصرا , صرفا , عمده , بیگانه , بس , محض , تنها , فقط .فقط بخاطر, یگانه

open .باز شدن, باز کردن , اشکار , ازاد , باز

operate راه , اداره کردن , گرداندن , بکار انداختن , بفعالیت واداشتن

.عمل جراحی کردن, دایر بودن , انداختن

opinion .گمان, فکر , اندیشه , راي , نظر , عقیده , نظریه

oppose .مصاف دادن, مخالفت کردن , ضدیت کردن , افتادن در

opposite .عکس قضیه, از روبرو , وارونه , ضد , مقابل , روبرو

oppress درمضیقه , تعدي کردن , کوفتن , ستم کردن بر , ذلیل کردن .پریشان کردن, قرار دادن

or .چه, خواه , یا انکه , یا اینکه , یا

orbit بدور , قلمرو , حدود فعالیت , دور , مسیر , فلک , دار م, حدقه

.دایره وار حرکت کردن, مداري گشتن

order ارایش ,انجمن ,سامان ,فرقه مذهبی ,زمره ,دسته ,راسته

.حواله,فرمایش ,دستور ,مرحله ,سبک ,مرتبه ,

organize

سرو صورت , درست کردن , تشکیال ت دادن , سازمان دادن دادن

other .دیگري, متفاوت , نوع دیگر , غیر , دیگر

our موجود درما , متعلق بما , مان , براي ما , مال خودمان , مال ما

.متکی یا مربوط بما,

oust .اخراج کردن, دورکردن , برکنار کردن

out بیرون , خارج , اشکار , افشا شده , خارج از , بیرون از , خارج

اخراج , اخراج کردن , راه حل , حذف شده , د خارج از حدو, ظاهر , رفتن , خاموش کردن , کشتن , قطع کردن , شدن .بیرونی, فاش شدن , شدن

over , درسرتاسر , ان طرف , بر فراز , باال ي سر , روي , باال ي شفا , بیرونی , رویی , باال یی , متجاوز از , بسوي دیگر , درباال پیشوندي بمعنی زیادو , به انتها رسیدن , یافتن پایان , یافتن

.زیاده و بیش

overthrow , منقرض کردن , سرنگون کردن , بهم زدن , بر انداختن

.انقراض, موقوف کردن , مضمحل کردن

owe .دارا بودن, مرهون بودن , مدیون بودن , بدهکاربودن

own تن در , ار کردن اقر, مال خود دانستن , دارا بودن , داشتن

.مال خودم, شخصی , خودم , خود , دادن

Page 48: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

48

pain .درد کشیدن, درد دادن , محنت , زحمت , رنج , درد

paint , رنگ شدن , نقاشی کردن , نگارگري کردن , رنگ کردن

.رنگ, رنگ نقاشی

paper , ورق کاغذ , ورقه , پروانه , جواز , مقاله , روزنامه , کاغذ با کاغذ , یادداشت کردن , روي کاغذ نوشتن ,اوراق

.پوشاندن

parachute .پاراشوت بکار بردن, پاراشوت , چتر نجات

parade , خودنمایی , نمایش , جلوه , نمایش با شکوه , سان , رژه

اجتماع , عملیات دسته جمعی , تظاهرات , میدان رژه , جوال ن .خود نمایی کردن, رژه رفتن , مردم

pardon , حکم , مغفرت , گذشت , امرزش , بخشش , پوزش

.معذرت خواستن, بخشیدن , فرمان عفو , بخشش

parent .بعنوان والدین عمل کردن, منشاء , والدین , پدر یا مادر

parliament .پارلمان, مجلس شورا , مجلس

part .جداشدن, جدا کردن , پاره , قطعه , جزء

partner .یار, همسر , انباز , همدست , شریک , ریک شدن یاکردن ش

party , دسته متشکل , حزب , دسته همفکر , دسته , بخش , قسمت , طرف , طرفدار , متخاصم , پارتی , بزم , مهمانی , جمعیت

.مهمانی دادن یارفتن, یارو

pass تصویب کردن , سپري شدن , رد شدن , عبور کردن , گذشتن

وفات , تمام شدن , قبول کردن , رخ دادن , ول شدن قب, , پاس دادن , خطور کردن , سبقت گرفتن از , پاس ,کردن

گردونه , راه , گذرگاه , عبور , گذر , اجتناب کردن ,رایج شدن .بلیط, گذرنامه , جواز , پروانه , گدوك ,

passenger .مسافرتی, عابر , رونده , مسافر , گذرگر

passport .کلید, وسیله دخول , تذکره , گذرنامه

past , پیش , وابسته بزمان گذشته , پیشینه , پایان یافته , گذشته

پیش , دور از , درماوراي , ماوراي , گذشته از , ماضی , ماقبل .از

path .میسر

patient , بیمار , پذیرش , از روي بردباري , صبور , بردبار , شکیبا .مریض

pay , انجام دادن , بجااوردن , کار سازي داشتن , دادن , پرداختن

, اجرت , حقوق ماهیانه , پرداخت , پول دادن , تال فی کردن .وابسته به پرداخت

peace

Page 49: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

49

.ارامش, صلح , اشتی , سال متی , صلح وصفا

people , اباد کردن , ملت , قوم , جمعیت , مردمان , خلق , مردم

.ساکن شدن, ت کردن پرجمعی

percent .درصد, از قرار صدي , بقرار در صد

perfect , کامال رسیده , تمام عیار , بی عیب , درست , مام , کامل

.عالی ساختن, تکمیل کردن

perform , بازي کردن , اجرا کردن , بجا اوردن , کردن , انجام دادن

.ایفاکردن, نمایش دادن

period , گردش , عصر , روزگار , وقت , گاه , موقع , مدت , دوره قاعده , جمله کامل , نقطه پایان جمله , مکث , ایست , نوبت , منتهادرجه , کمال , نتیجه غایی , پایان , حد , طمث , زنان

.دوران مربوط به دوره بخصوصی

permanent .سیر داءمی, ماندنی , ثابت , ابدي , پایدار

permit , پروانه , ندیده گرفتن , روا کردن , مجاز کردن , جازه دادن ا

.اجازه, جواز

person .هیکل, ذات , وجود , کس , ادم , نفر , شخص

persuade .ترغیب کردن, بران داشتن , وادار کردن

physical

.فیزیکی, مادي

physics .فیزیک

picture .مجسم کردن, تصویر , عکس

piece .وصله کردن, مهره , دانه , تکه

pig ادم , خوك زاییدن , مثل خوك رفتار کردن , گراز , خوك

.قالب ریخته گري, حریص وکثیف

pilot اسباب تنظیم , راننده کشتی , خلبان هواپیما , لیدر , رهبر

, رهبري کردن , چراغ راهنما , پیلوت , ومیزان کردن چیزي .ازمایشی , راندن, خلبانی کردن

pipe , لوله حمل موادنفتی , نی زنی , فلوت , ناي , نی , چپق , پیپ

با صداي تیز و زیر , فلوت زدن , نی زدن , ساقه توخالی گیاه .لوله, لوله کشی کردن , صفیر زدن , حرف زدن

place .گماردن, قرار دادن , مرتبه , محل , جا

plan نقشه کشیدن, خیال , اندیشه , بیر تد, نقشه , طرح , برنامه

planet .ستاره بخت, ستاره سیار , سیاره

Page 50: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

50

plant

.کاشتن, مستقر کردن , گیاه , کارخانه

plastic پال ستیک , قابل تحول و تغییر , تغییر پذیر , نرم , قالب پذیر

.ماده پال ستیکی, مجسمه سازي ,

play , تفریح , گرمی مخصوص سر, نواختن ساز و غیره , بازي

, الت موسیقی نواختن , ساز زدن , تفریح کردن , بازي کردن , روي صحنه ء نمایش ظاهرشدن , رل بازي کردن , زدن

.نمایشنامه, نمایش

please , سرگرم کردن , کیف کردن , خشنود ساختن , دلپذیرکردن

.خواهشمند است, لطفا

plenty .بمقدار فراوان, کفایت , بسیاري , ی فراوان, بسیار , فراوان

plot , نقطه , قطعه , دسیسه , توطله , موضوع اصلی , طرح , نقشه

.توطله چیدن, طرح ریزي کردن , نقشه کشیدن , موقعیت

poem .نظم, چکامه , منظومه , شعر , چامه

point , درجه , جهت , موضوع , اصل , ماده , نکته , نقطه , سر , نوك

, قله , مرحله , مسیر , هدف , پوان , نمره درس , امتیاز بازي نوك , نوکدار کردن , گوشه دارکردن , تیزکردن , پایان

متوجه , نشان دادن , خاطر نشان کردن , ) به(گذاشتن .نقطه گذاري کردن, ساختن

poison .مسموم کردن, سمی , زهرالود , شرنگ , سم , زهر

police کشور یا شهري (حفظ نظم وارامش , پاسبان , شهربانی اداره

.بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن, کردن ) را

policy , مصلحت اندیشی , سیاستمداري , خط مشی , سیاست , سند معلق به انجام شرطی , ورقه بیمه , بیمه نامه , کاردانی

.اداره یاحکومت کردن

politics

pollute .ملوث کردن, الودن , نجس کردن

poor , ناچیز , معدود , مستمند , بی پول , بینوا , مسکین , فقیر

.دون, نامرغوب , پست

popular .عوام, توده پسند , ملی , خلقی , وابسته بتوده مردم , محبوب

population .سکنه, مردم , تعداد مردم , نفوس , جمعیت

port فرودگاه , مبدا مسافرت , مامن , اه لنگرگ, بندرگاه , بندر

شراب , مخرج , در رو , دورازه , درب , بندر ورودي , هواپیما , بردن , حمل کردن , ببندر اوردن , بارگیري کردن , شیرین .ترابردن

position .جایگاه, مقام , مرتبه , موضع , موقعیت

Page 51: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

51

possess دارا , داشتن در تصرف, متصرف بودن , داشتن , دارا بودن

.متصرف شدن, شدن

possible .امکان, مقدور , میسر , امکان پذیر , ممکن , شدنی

postpone پست تر , موکول کردن , بتعویق انداختن , عقب انداختن

.در درجه دوم گذاشتن, دانستن

pour مقدار ریزپ چیزي , تراوش بوسیله ریزش , پاشیدن , ریزش

, روان ساختن , ریختن , اع ومسلسل ریزش بال انقط, .باریدن, جاري شدن , افشاندن , پاشیدن

poverty .بینوایی, کمیابی , تهیدستی , فال کت , فقر , تندگستی

power .برق, توان , قدرت

praise تمجید وستایش , پرستش , تحسین , نیایش , ستایش

.ستودن, تعریف کردن , نیایش کردن , کردن

pray , بدرگاه خدا استغاثه کردن , نماز خواندن , دعا کردن

.درخواست کردن, خواستارشدن

predict .قبال پیش بینی کردن, پیشگویی کردن

pergnant .حامله, متضمن , حاصلخیز , باردار , ابستن

present , زمان حاضر , پیشکشی , اهداء , ره اورد , هدیه , پیشکش

معرفی , حاضر , مهیا , اماده , موجود , اکنون ,زمان حال .اراءه دادن, اهداء کردن , کردن

president .رءیس دانشگاه, رءیس جمهور , رءیس

press , مطبوعات , مطبعه , ماشین چاپ , جمعیت , ازدحام , فشار

, ازدحام کردن , فشردن زور دادن , وارداوردن , جراید .چاپ, دستگاه پرس , اتوزدن

pressure .مضیقه, فشار

prevent , مانع شدن , بازداشتن , پیش گیري کردن , جلوگیري کردن

.ممانعت کردن

price .قیمت گذاشتن, بها قاءل شدن , بها , قیمت , ارزش

prison .زندان کردن, وابسته به زندان , حبس , محبس , زندان

private اعضاء , سرباز , مستور , انه محرم, خصوصی , اختصاصی

.تناسلی

prize , ارزش بسیار قاءل شدن , غنیمت , ممتاز , جایزه , انعام

.مغتنم شمردن

probably

Page 52: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

52

.شاید, محتمال

problem .مشکل, مسلله

process جریان , پیشرفت تدریجی ومداوم , مراحل مختلف چیزي

مراحلی را , ه کردن تهی, طرز عمل , دوره عمل , مرحله ,عمل , فراشد , فرا گرد , تمام کردن , بانجام رساندن , طی کردن

.فرایند, روند

produce .زاییدن, اراءه دادن , محصول , تولید کردن , فراوردن

profession , پیشگانی , حرفه یی , اعتراف , اقرار , شغل , حرفه , پیشه

.پیشه کار

professor .معلم دبیرستان یا دانشکده, ور پرفس, استاد

profit .سود بردن, نفع , سود

program , دستور کار , پروگرام , روش کار , نقشه , دستور , برنامه

.برنامه دار کردن, برنامه تهیه کردن

progress .پیشرفت کردن, پیشرفت

project پیش , برجسته بودن , طرح ریزي کردن , نقشه کشیدن

.پروژه, نقشه , طرح , پرتاب کردن , پیش افکند , کندن اف

promise قول , انتظار وعده دادن , نوید , پیمان , عهد , قول , وعده .پیمان بستن, دادن

propaganda .پروپاگاند, تبلیغات , تبلیغ

property .دارایی, ولک , ویژگی , خاصیت

propose .پیشنهاد کردن

protect حفظ , نگهداري کردن , نیکداشت کردن , راست کردن ح

.حمایت کردن, کردن

protest واخواست , شکایت , واخواست رسمی , پروتست , اعتراض

.اعتراض کردن, کردن

prove .در امدن, ثابت کردن

provide .تدارك دیدن, مقرر داشتن , تهیه کردن

public .مردم, اشکار , عمومی

publication .انتشار, نشریه

publish .منتشر کردن, طبع ونشر کردن , چاپ کردن

Page 53: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

53

pull

کندن , کشیدن دندان , کشش , بطرف خود کشیدن , کشیدن .چیدن, پشم کندن از ,

pump با تلمبه , تپ تپ , تپش , صداي تلمبه , تلمبه زنی , تلمبه

.تلمبه زدن, باتلمبه بادکردن , خالی کردن

punish , مجازات کردن , گوشمال دادن , تنبیه کردن , ادب کردن .کیفر دادن

purchase .خریداري کردن, خرید

pure پاال , خالص کردن , اصیل , ژاو , ناب , تمیز , پاك , خالص

.بیغش, یش کردن

purpose در نظر داشتن , پیشنهاد , مقصود , هدف , منظور , عزم , قصد

.نیت, پیشنهادکردن , داشتن قصد,

push .فشار دادن, نشاندن

put تقدیم ,عذاب دادن ,به زور واداشتن ,قراردادن ,گذاردن ترغیب کردن , منصوب کردن ,بکار بردن ,تعبیر کردن ,داشتن

.ثابت,سعی ,پرتاب ,استقرار ,

quality .چونی, کیفیت

question

.پرسش نشان, عال مت سوال

quick .زنده, سریع , جلد , چست , فرز , چابک , تند

quiet .ساکت کردن, تسکین دادن , ارام کردن

race مسابقه دادن , دویدن , مسیر , دوران , دور , گردش , مسابقه

.طبقه, قوم , طایفه , تبار , نسل , نژاد , بسرعت رفتن ,

radar .رادار

radiation .جال, برق , تشعشع , نی پرتو افشا, تابش

radio پیام رادیویی , با رادیو مخابره کردن , رادیویی , رادیو

.فرستادن

raid , ورود ناگهانی پلیس , حمله ناگهانی , یورش , تاخت و تاز

.هجوم اوردن, یورش اوردن

railroad سرهم بندي , با راه اهن فرستادن یا سفر کردن , راه اهن

.وش درست کردنپاپ, کردن

rain .باریدن, بارندگی , بارش , باران

raise .اضافه حقوق, ترقی دادن , باال بردن

Page 54: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

54

rape بزوربردن یا , تجاوز بناموس کردن , هتک ناموس کردن

.گرفتن

rare .نیم پخته, لطیف , رقیق , کم , کمیاب , نادر

rate .ارزیابی کردن, سرعت , میزان , نرخ

reach .برد, رسایی , حصول , کشش , ناءل شدن به , رسیدن به

react عکس العمل نشان دادن , واکنش کردن , واکنش نشان دادن

.تحت تاثیر واقع شدن,

read .باز خواندن, خواندن

ready .اماده, حاضر کردن , مهیا کردن , اماده کردن

real , طبیعی , غیر مصنوعی , موجود , واقعی , حقیقی , راستین

.صمیمی, بی خدشه , اصل

realistic

reason , استدال ل کردن , شعور , خرد , عقل , علت , سبب , دلیل

.دلیل و برهان اوردن

reasonable

.مستدل, معقول

rebel یاغی گري , متمرد , ادم افسار گسیخته , سرکش , یاغی .طغیان گر, شورشی , شوریدن , تمرد کردن , کردن

receive جا , پذیرایی کردن از , پذیرفتن , رسیدن , دریافت کردن

.وصول کردن, دادن

recent .جدیدالتاسیس, متاخر , اخیر , جدید , تازه

recession .بحران اقتصادي, کسادي , اعاده , بازگشت , پس رفت

recognize .تصدیق کردن, تن برسمیت شناخ, شناختن , تشخیص دادن

record .ثبت کردن, ضبط کردن , سابقه , مدرك

recover .بازیافتن, بهبود یافتن , ترمیم شدن

red .کمونیست, انقال بی , خونین , سرخ , قرمز

reduce استحاله , فتح کردن , تنزل دادن , ) از(کاستن , کم کردن

.مطیع کردن, کردن

reform

Page 55: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

55

اصال , ترمیم کردن , بهسازي کردن , زساخت با, بهسازي .تجدید سازمان, حات

refugee .اواره شدن, پناهنده سیاسی , فراري , مهاجر

refuse مضایقه , قبول نکردن , نپذیرفتن , رد کردن , سرباز زدن .ادم بیکاره, اشغال , فضوال ت , تفاله کردن

register , پیچ دانگ صدا , ه تعدیل گرما دستگا, ثبت امار , دفتر ثبت

در دفتر وارد کردن , نگاشتن , ثبت کردن , لیست یا فهرست .منطبق کردن, نشان دادن ,

regret حسرت بردن , افسوس خوردن , تاسف , افسوس , پشیمانی

.تاثر, نادم شدن ,

reject .نپذیرفتن, رد کردن

relation نقل , کارها , خویشاوند , شرح, ارتباط , نسبت , وابستگی

.وابسته به نسبت یا خویشی, قول

release , منتشر ساختن , مرخص کردن , ازاد کردن , رها کردن

.بخشش, ترخیص , استخال ص , ازادي , رهایی

religion .مذهب, دین , ایین , کیش

remain .باقیماندن, ماندن

remains

remember .بخاطر داشتن, یاد اوردن , بخاطراوردن

remove .عزل کردن, رفع کردن , برداشت کردن

repair .تعمیر کردن, مرمت , تعمیر

repeat دوباره , دوباره انجام دادن , تکرار کردن , دوباره گفتن

باز , بازگو , بازگو کردن , باز گفتن , تجدید , تکرار , ساختن .انجام

report .ش دادنگزار, گزارش

represent وانمود , نمایندگی کردن , فهماندن , نمایاندن , نمایش دادن

.بیان کردن, کردن

repress در خود , سرکوب کردن , فرونشاندن , باز کوفتن , باز فشردن

.کوفتن

request تمنا , خواستار شدن , خواسته , تقاضا , درخواست , خواهش

.تقاضا کردن, کردن

require نیاز داشتن, مستلزم بودن , خواستن , ال زم داشتن , بایستن

Page 56: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

56

rescue

.رهایی, خال صی , رهانیدن , رهایی دادن

research , کاوش , تتبع , تحقیق , تجسس , جستجو , پژوهش

.پژوهش کردن, پژوهیدن

resign استعفا دادن از , تفویض کردن , کناره گرفتن , مستعفی شدن

.ت کشیدندس,

resist , استقامت کردن , ایستادگی کردن , پایداري کردن , پایداري

.مخالفت کردن با, مانع شدن

resolution , نیت , قصد , عزم , ثبات قدم , نتیجه , حل , تجزیه , تحلیل

.تصویب, تصمیم

resource .وسیله, منبع

respect احترام , مال حظه , رام احت, مراجعه , رجوع , نسبت , رابطه

.بزرگداشتن, بزرگداشت , محترم داشتن , گذاشتن به

responsible .ابرومند, معتبر , مسلولیت دار , عهده دار , مسلول

rest استراحت , اسودن , محل استراحت , استراحت , اسایش

متکی بودن , تکیه دادن , کردن , تجدید قوا , ارمیدن , کردن .باقیمانده, دیگران , سایرین , بقایا , نتیجه , قی البا, به

restaurant

.کافه, رستوران

restrain .مهار کردن, نگهداشتن , جلوگیري کردن از

restrict .منحصرکردن به, محدود کردن

result نتیجه , ناشی شدن , نتیجه دادن , برامد , دست اورد , پی امد

.حاصل, اثر ,

retire بازنشسته , استراحت کردن , استراحتگاه , کناره گیري کردن

.پس رفتن, کردن یا شدن

return .مراجعت, بازگشت

revolt , شورش , طغیان , اظهار تنفر کردن , شورش یا طغیان کردن

.شوریدن, انقال ب , بهم خوردگی

rice بصورت رشته هاي برنج مانند , دانه هاي برنج , برنج

.دراوردن

rich زیاده , پر پشت , غنی , باشکوه , گرانبها , دولتمند , توانگر

.چرب یا شیرین

ride .سوار شدن, گردش سواره , سواري

right

Page 57: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

57

, حق , بجا , واقعی , صحیح , درست , راست , مستقیم , درست کردن , در سمت راست , درستکار , قاءمه , عمودي

قاءم , درست شدن , م کردن از دفع ست, اصال ح کردن .نگاهداشتن

rights

riot عیاشی , داد و بیداد , غوغا , بلوا , فتنه , شورش , اشوب .شورش کردن, کردن

rise .ترقی خیز, ترقی کردن , برخاستن

risk , گشاد بازي , احتمال زیان و ضرر , ریسک , مخاطره , خطر

.بخطر انداختن

river .نهرودخا

road .راه اهن, خیابان , طریق , معبر , راه , بجاده

rob .لخت کردن, چاپیدن , ربودن , دزدیدن , دستبرد زدن

rock تخته , سنگ , نوسان کردن , جنباندن , تکان نوسانی دادن

.تکان, جنبش , صخره , سنگ خاره , سنگ یا صخره

rocket , با سرعت از جاي جستن ,راکت , فشفشه , موشک , پرتابه

.موشک وار رفتن, بطور عمودي از زمین بلندشدن

roll

فهرست , ثبت , صورت , ) پارچه و غیره(توپ , لوله , طومار , نورد , غلتک , گردش , چرخش , چیز پیچیده , پیچیدن ,

, گردکردن , غلتک زدن , غل دادن , غلت دادن , غلتاندن , تراندن , گشتن , غلت خوردن , غلتیدن , بدوران انداختن

.تال طم داشتن, تردادن

room , مسکن گزیدن , مجال , موقع , محل , فضا , جا , خانه , اتاق

.وسیع تر کردن, منزل دادن به

root , اساس , پایه , بنیان , بنیاد , اصول , اصل , بن , ریشه

از , غریدن, داد زدن , ریشه کن کردن , زمینه , سرچشمه .ریشه دار کردن, عددي ریشه گرفتن

rope بشکل طناب در , باطناب بستن , ریسمان , رسن , طناب .امدن

rough دست مالی , ناهنجار , ناهموار , زمخت , درشت , خشن , زبر

.زمخت کردن, بهم زدن , کردن

round , دور زدن , تکمیل کردن , کامل کردن , کردن ) گعرد(گرد

.مبلغ زیاد, عدد صحیح , دایره وار , منحنی , گردي , مدور

rub , اصطکاك پیدا کردن , پاك کردن , ساییدن , سودن , مالیدن

.ساییده شدن

rubber , ابریشمی یا کاپوت , ال ستیکی , کاءوچو , ال ستیک , رزین

.مالنده یاساینده

Page 58: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

58

ruin فنا , خراب کردن , تباهی , ویرانه , خرابه , خرابی , نابودي .فاسد کردن, کردن

rule حکومت , فرمانروایی , قانون , بربست , حکم , دستور , قاعده .گونیا, حکم کردن , اداره کردن , کردن

run .اداره کردن, دایر بودن , رانش , راندن

rural .رعیتی, روستایی

sabotage .ابکاري کردنخر, کارشکنی وخراب کاري , خرابکاري عمدي

sacrifice , قربانی دادن , فداکاري , قربانی براي شفاعت , قربانی

.قربانی کردن جانبازي, فداکاري کردن

sad دلتنگ , اندوهناك , محزون , نژند , غمناك , اندوگین , غمگین

.افسرده وملول,

safe .گاوصندوق, بی خطر , امن

sail هر وسیله اي که با باد بحرکت , شراع کشتی بادي, بادبان باکشتی حرکت کردن روي هوا با بال گسترده پرواز , دراید .با ناز وعشوه حرکت کردن, کردن

sailor ناوي, مال ح , قایق بادبانی , ملوان , دریا نورد

salt

نمکدان , نمک هاي طبی , نمک میوه , نمک طعام نمک , نمک زده ن به , ) مارسه سالت(نمکزار, ) سالتسهاکعر(

.شور کردن, پاشیدن

same همان جور , همان کار , همان , همان چیز , یکنواخت , یکسان

.بهمان اندازه,

sand سنباده , شن پاشیدن , شن کرانه دریا , ریگ , شن , ماسه .شن مال یا ریگمال کردن, زدن

satellite .ماهواره

satisfy .قانع کردن, خشنود کردن , کردن راضی, خرسند کردن

save پس , اندوختن , نگاه داشتن , رهایی بخشیدن , نجارت دادن

.بجز اینکه, فقط بجز , انداز کردن

say , سخن گفتن , بیان کردن , حرف زدن , اظهار داشتن , گفتن

.مثال, نوبت حرف زدن , اظهار , حرف , صحبت کردن سخن

school تحصیل در , دبیرستان , دبستان , مکتب , موزشگاه ا, مدرسه , دسته , مکتب علمی یا فلسفی , تدریس درمدرسه , مدرسه

گروه پرندگان , دسته ماهی , گروه , جماعت , جماعت همفکر .درس دادن, بمدرسه فرستادن , تربیب کردن ,

science .دانش, علوم , علم

Page 59: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

59

sea .دریا

search .و کردنجستج, جستجو

season , ادویه زدن , چاشنی زدن , دوران , هنگام , فرصت , فصل

.خودادن, معتدل کردن

seat مرکز , کفل , سرین , مسند , نشیمنگاه , نیمکت , صندلی , جا

.جایگزین ساختن, نشاندن , جایگاه , محل اقامت , مقر ,

second , ثانیه , مجدد ,ثانوي , دومین بار , ثانی , دومی , دوم

, دوم شدن , درجه دوم بودن , لحظه , کمک , پشتیبان .تایید کردن, پشتیبانی کردن

secret .راز, محرمانه

security , تامین , اطمینان , اسایش خاطر , امنیت , امان , ایمنی

.ضامن, تضمین , گرو , وثیقه , مصونیت

see مقر یا حوزه , فهمیدن , نگاه کردن , مشاهده کردن , دیدن

.بنگر, اسقفی

seed , تخم ریختن , تخم اوري , اوال د , ذریه , تخم , دانه , بذر

.کاشتن

see king

seem وانمود , وانمود شدن , مناسب بودن , نمودن , بنظر امدن

.ظاهر شدن, کردن

seize له دچار حم, توقیف کردن , قاپیدن , ربون , بتصرف اوردن

.درك کردن, شدن ) مرض وغیره(

self شخصیت , عین , نفس خود , نفس , خویشتن , خویش , خود

.لقاح کردن, وضع , حال , حالت , جنبه ,

sell .بفروش رفتن, فروختن , فروش ومعامله

senate .مجلس سنا

send .ارسال داشتن, فرستادن

sense , معنی , شعور , وش ه, احساس , حس , حواس پنجگانه

.پی بردن, احساس کردن , مفهوم , حس تشخیص , مفاد

sentence , راي دادن , گفته , قضاوت , راي , فتوي , حکم , جمله

.محکوم کردن

separate .تفکیک کردن, جدا کردن , جداگانه , جدا

series

Page 60: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

60

.سري, دنباله

serious .وخیم , خطرناك, سخت , خطیر , مهم , جدي

serve , بدرد خوردن , بکار رفتن , خدمت انجام دادن , خدمت کردن

.توپ رازدن

service .تعمیر کردن, روبراه ساختن , بنگاه , یاري , خدمت

set .دستگاه, نشاندن , مجموعه

settle , ساکن کردن , مقیم کردن , ماندن , جا دادن , تسویه , واریز

, ته نشین شدن , معین کردن , فیه کردن تص, واریز کردن .نشست کردن, تصفیه حساب کردن

several .متعدد, مختلف , جدا , برخی از , چندین , چند

severe .شدید, شاق , طاقت فرسا , سخت گیر , سخت

sex , احساسات جنسی , تذکیر وتانیث , ) مذکر یا مونث(جنس

.ی کردنسکس, سکس , جنسی , روابط جنسی

shake , جنباندن , تکان دادن , لرز , تزلزل , لرزش , تکان , ارتعاش .لرزیدن, اشفتن

shape

.شکل دادن, ریخت

share سهم , بخش کردن , قسمت , بهره , بخش , حصه , سهم .قیچی کردن, بردن

sharp .تیز کردن, زیرك , زننده , تند , نوك دار , تیز

she .جانور ماده, ن دختر یا زن ا, او

sheep .ادم ساده ومطیع, چرم گوسفند , گوسفند

shell کاسه یا ال ك محافظ جانور , صدف حلزون , قشر , پوست

پوست , جلد , عامل محافظ حفاظ , ) مثل کاسه ال ك پشت(پوکه فشنگ , گلوله توپ , بدنه ساختمان , کالبد , فندق وغیره

مغز میوه , پوست کندن از , س گیري کردن سبو, قشر زمین , ).از پوست(را دراوردن

shelter پناه , محافظت کردن , حمایت , محافظت , جان پناه , پناهگاه

.دادن

shine روشن شدن , براق کردن , نورافشاندن , درخشیدن , تابیدن

.درخشش, تابش , فروغ , روشنی ,

ship , با کشتی حمل کردن , هواپیما , کشتی هوایی, جهاز , کشتی

.ناو, سفینه , سوار کشتی شدن , فرستادن

shock

Page 61: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

61

تال طم , تصادم , لطمه , هراس ناگهانی , هول , صدمه , تکان , توده کردن , خرمن , توده , تشنج سخت , ضربت سخت ,

, هول وهراس پیدا کردن , تکان سخت خوردن , خرمن کردن دچار هراس , سخت خوردن تکان, ضربت سخت زدن

.سراسیمه کردن, سخت شدن

shoe نعل , داراي کفش کردن , کفش پوشیدن , نعل اسب , کفش .زدن به

shoot پرتاب , ) از کمان وغیره(رها کردن , ) گلوله وغیره(درکردن

فیلمبرداري , امپول زدن , رها شدن , گلوله زدن , زدن , کردن , سوزش داشتن , درد کردن , عکسبرداري کردن , کردن

, درد , رویش شاخه , رویش انشعابی , انشعاب , جوانه زدن .رگه معدن, حرکت تند وچابک

short , کمتر , کسردار , باقی دار , کوچک , قاصر , مختصر , کوتاه

بی مقدمه , یکمرتبه , تنکه , شلوار کوتاه , خال صه , غیر کافی .اتصالی پیدا کردن, وتاه کردن ک, ندرتا , پیش از وقت ,

should لالهس.زمان ماضی واسم مفعول فعل معین

shout داد زدن, جیغ زدن , فریاد زدن , فغان , جیغ , داد , فریاد

show , اراءه , نشان , فهماندن , ابراز کردن , نمودن , نشان دادن

.اثبات, جلوه , نمایش

shrink اب , عقب کشیدن , کوچک شدن ,جمع شدن , چروك شدن

.شانه خالی کردن از, ) پارچه(رفتن

sick

, مریض شدن , مریض , ناتندرست , ناساز , بیمار , ناخوش عال مت چاپی بمعنی عمدا چنین , جستجوکردن , کیش کردن .برانگیختن, نوشته شده

sick ness

side در , ن از طرفداري کرد, جنب , پهلو , سمت , سو , طرف

.یکسو قرار دادن

sign , اعال ن , تابلو , ایت , صورت , اثر , عال مت , نشانه , نشان

.اشاره کردن, نشان گذاشتن , امضاء , امضاء کردن

signal .عال مت دادن, سیگنال , عال مت

silence ساکت , فروگذاري , ارامش , سکوت , خاموشی , خموشی

. خاموش شدن,ارام کردن , کردن

silver .نقره فام شدن, نقره پوش کردن , سیم , نقره

similar .همانند, همسان

simple .ساده

since , ازاینرو , نظر باینکه , چون که , از وقتی که , پس از , بعد از .از انجایی که, چون

Page 62: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

62

sing , ن سرود خواند, اواز خواندن , تصنیف , سرودن , سرود , اواز

.سراییدن

single جدا کردن , مجرد , یک نفري , تنها , فرد , تک , منفرد , واحد

.انتخاب کردن, برگزیدن ,

sink .فروبردن, فرو رفتن , چاهک

sister .خواهري کردن, دخترتارك دنیا , پرستار , همشیره , خواهر

sit .قرار گرفتن, جلوس کردن , نشستن

site .قرم, محل

situation .وضع, محل , موقعیت

size ساختن یارده بندي کردن , سایز , قالب , مقدار , قد , اندازه

.بر اورد کردن, اهارزدن , چسب زنی , برحسب اندازه

skeleton , طرح , شالوده , ساختمان , استخوان بندي , اسکلت , کالبد

.طرح ریزي

skill زبر , استادي , مهارت , تردستی ,ورزیدگی , چیره دستی

کاردان , مهارت عملی داشتن , کاردانی , هنرمندي , دستی .فهمیدن, بودن

skin

لخت , با پوست پوشاندن , پوست کندن , جلد , چرم , پوست .کردن

sky , زیاد باال بردن , در مقام منیعی قرار دادن , فلک , اسمان

.اب وهوا, توپ هوایی زدن

slave سخت , غال می کردن , اسیر , زرخرید , برده , بنده , غال م

.کار کردن

sleep .خفتن, خواب رفتن , خوابیدن , خواب

slide , کشو , سرسره , ریزش , سراشیبی , سرازیري , لغزش

, تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگري , سورتمه , اسباب لغزنده .سریدن, لغزیدن , ه پس وپیش روند, سرخونده , لغزنده

slow اهسته کردن , یواش , تنبل , کودن , تدریجی , کند , اهسته .یاشدن

small جزءي , غیر مهم , پست , خفیف , محقر , ریز , خرده , کوچک

.کوچک شدن یاکردن, دون , کم ,

smash , شکست دادن , خرد کردن , برخورد , خردشدگی , تصادم

, پرس کردن , منگنه کردن , ت زدن بشد, درهم شکستن .درهم کوبیدن, ورشکست شدن

smell , بوکشی , استشمام , عطر , رایحه , بو , شامه , بویایی .حاکی بودن از, رایحه داشتن , بودادن , بوکردن , بوییدن

Page 63: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

63

smoke , دودکردن , استعمال دخانیات , استعمال دود , مه غلیظ , دود

.کشیدنسیگار, دود دادن

smooth , روان , نرم , هموار , قسمت صاف هر چیز , سطح صاف

روان , دلنواز , مال یم , صیقلی , بی مو , بی تکان , سلیس مال یم شدن , صاف شدن , تسکین دادن , ارام کردن , کردن

.صافکاري کردن, بدون اشکال بودن , صاف کردن ,

snow .برف امدن, برف باریدن , برف

so چندان , انقدر , بقدري , چنان , همچو , اینطور , اینقدر , چنین

, از انرو , بنابراین , پس , همینقدر , همچنان , همینطور , .باین زیادي, خیلی

social گروه دوست , اجتماعی , وابسته بجامعه , دسته جمعی , انسی

.تفریحی, جمعیت دوست , معاشرتی ,

soft سبک , نیم بند , عسلی , نازك , مهربان , مال یم , لطیف , نرم

.لطیف, گوارا , شیرین ,

soil زمین , خاك , چرك شدن , لکه دار کردن , کثیف کردن , خاك

.خاکی کردن, مملکت پوشاندن باخاك , سرزمین , کشور ,

soldier .نظامی شدن, سربازي کردن , سپاهی , نظامی , سرباز

solid

سه , مکعب , سخت , سفت , ماده جامد , ز جسم , جامد , منجمد , بسته , ناب , خالص , قوي , استوار , محکم , بعدي

, توپر , سه بعدي , حجمی , مکعب , یک پارچه , سخت .قابل اطمینان, نیرومند

solve .باز کردن, گشادن , رفع کردن , حل کردن

some , قدري , چندتا , اندکی , ب رخی از , بعض , بعضی , برخی

شخص , کسی , کم وبیش , تقریبا , غالبا , تعدادي , کمی از .یا چیز معینی

son .مولود, زاد , ولد , پسر , فرزد ذکور

soon .طولی نکشید, قریبا , عنقریب , زود , بزودي

sort سوا , جورکردن , رقم , طبقه , طور , گونه , نوع , قسم , جور

دمساز , پیوستن , جور درامدن , دسته دسته کردن , کردن شدن

sound دقیق , بی خطر , استوار , بی عیب , درست , سالم , اوا , صدا

بصدا , بگوش خوردن , بنظر رسیدن , صدا دادن , مفهوم , ژرفاسنجی , کامال , بطور ژرف , زدن , نواختن , دراوردن

.گمانه زدن, کردن

south .نیم روز, بسوي جنوب , جنوبی , جنوب

space مدت , فرصت , مهلت , فاصله , جا , مساحت , وسعت , فضا

, فاصله دادن , درفضا جا دادن , دوره , زمان کوتاه ,معین .فاصله داشتن

Page 64: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

64

speak تکلم , صحبت کردن , حرف زدن , سخن گفتن , دراییدن

.سخنرانی کردن, گفتگو کردن , کردن

special .استثنایی, خاص , ویژه

speech , قوه ناطقه , گویایی , نطق , صحبت , گفتار , حرف , سخن

.سخنرانی

speed .سرعت

spend , تحلیل رفتن قوا , خرج کردن , پرداخت کردن , صرف کردن .صرف شدن, تمام شدن

spill

spirit , ن روح داد, جرات , روحیه , رمق , روان , جان , روح

.بسرخلق اوردن

split .شکافتن, دوبخشی , انشعاب , ترك

sport شکار , تفریحی , ورزش , شوخی , بازي , سرگرمی , ورزش

سرگرم , تفریحی , بازیچه , الت بازي , وماهیگري و امثال ان پوشیدن وبرخ دیگران , بازي کردن , نمایش تفریحی , کردن

.کشیدن ورزش وتفریح کردن

spread .پهن شدن, پهن کردن , شیوع , وسعت

spring حالت , جست وخیز , انبرك , فنر , سرچشمه , چشمه , بهار

, جهیدن , جهش کردن , پریدن , حالت ارتجاعی فنر , فنري .ظاهر شدن, حالت فنري داشتن , قابل ارتجاع بودن

spy .جاسوسی کردن, جاسوس

square .مجذور کردن, گوشه دار , وش چهارگ, مجذور , مربع

stab تیر , زخم چاقو , سوراخ کردن , زخم زدن , خنجر زدن

کشیدن

stand .بساط, دکه , موضع , تحمل کردن , ایستادن

star .نشان ستاره, ستاره

start .عازم شدن, دایرکردن , اغازیدن , اغاز , شروع

starve , گرسنگی دادن , ن از گرسنگی مرد, گرسنگی کشیدن .قحطی زده شدن

state , اظهار داشتن , جزء به جزء شرح دادن , توضیح دادن , دولت , کیفیت , چگونگی , , حال , تعیین کردن , اظهارکردن

, کشوري , ایالت , کشور , جمهوري , ملت , استان حالت.دولتی

Page 65: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

65

station سکون , وقفه ,درحال سکون , جا , مرکز , جایگاه , ایستگاه

, توقفگاه نظامیان وامثال ان , ایستگاه اتوبوس وغیره , پاتوق ,درپست , مستقرکردن , مقام , رتبه , وضع , موقعیت اجتماعی

.معینی گذاردن

statue .پیکر سازي, تمثال , پیکر , هیکل , مجسمه , پیکره , تندیس

stay مکث , توقف , بازداشتن, نگاه داشتن , توقف کردن , ماندن

, مهار , تکیه , نقطه اتکاء , عصاء , مانع , سکون , ایست , .توقفگاه, حاءل

steal بلند کردن , ربودن , بسرقت بردن , دزدیدن , دستبرد زدن

.چیزي

steam .بخار کردن, بخار دادن , بخار اب , دمه , بخار

steel .فوال د

step قدم , درجه , رتبه , پلکان , رکاب , پله , صداي پا , قدم , گام

.قدم زدن, برداشتن

stick سوراخ کردن , گیر افتادن , گیر کردن , فرورفتن , چسبیدن

, وضع , چماق , عصا , چوب , الصاق کردن , نصب کردن ,تحمل , پیچ درکار , تاخیر , الصاق , چسبناك , چسبندگی

.وقفه, تردید کردن , چسباندن , کردن

still

, هنوز , همیشه , راکد , بی حرکت , ساکت , خاموش , ارام خاموش , ساکت کردن , ارام کردن : , هنوزهم معذلک , بازهم .خاموشی, سکوت , عرق گرفتن از , دستگاه تقطیر , شدن

stone سنگسار , سنگ قیمتی , سنگی , سنگ میوه , هسته , سنگ .دنتحجیرکر, هسته دراوردن از , کردن

stop .ایستاندن, ایستادن , ایست

store .ذخیره کردن, انبار کردن , انباره

storm باحمله , توفانی شدن , تغییر ناگهانی هوا , توفان , کوال ك .یورش اوردن, گرفتن

story , طبقه , شرح , گزارش , روایت , نقل , داستان , حکایت .تان در اوردنبصورت داس, داستان گفتن , اشکوب

stove .کوره, گرمخانه , فرخوراك پزي , بخاري

straight .مستقیما, مستقیم , راست

strange .غیر متجانس, عجیب , غریبه , خارجی , بیگانه , ناشناس

street .مسیر, جاده , خیابانی , کوچه , خیابان

stretch

Page 66: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

66

کش امدن , ردن منبسط ک, بسط دادن , امتداددادن , کشیدن , ارتجاع , بسط :, گشادشدن , کش دادن , کش اوردن ,

.مدت, دوره , خط ممتد , کوشش , اتساع , ) زمین(قطعه

strike سکه , بخاطر خطورکردن , خوردن به , ضربت زدن , زدن

, اعتصاب کردن , اصابت , اعتصاب کردن , ضرب کردن .برخورد, ضربه , اعتصاب

strong .سخت, محکم , پر زور , قوي , ند نیروم

structure .ساخت

struggle دست وپا , کوشش کردن , تقال کردن , کشاکش , ستیز .تنازع, کشمکش , منازعه , کردن

study .مطالعه کردن, بررسی , مطالعه

stupid .دبنگ, خنگ , احمق , گیج , نفهم , کند ذهن

subject .درمعرض گذاشتن, موکول به ,مبتدا , زیرموضوع

submarine با زیر , زیر دریا حرکت کردن , تحت البحري , زیر دریایی

.دریایی حمله کردن

substance .استحکام, مفاد , جوهر , جسم

substitute , تعویض کردن , جانشین کردن , تعویض , جانشین , عوض

.بدل, جابجاکردن

subversion وابسته به , خرابکاري , تخریب , انهدام , ی درون واژگون

.خرابکاري

succeed , بدنبال امدن , نتیجه بخشیدن , موفق شدن , کامیاب شدن

.بطور توالی قرار گرفتن

such .این طور, این جور , این قبیل , یک چنین , چنین

sudden ر بطو, تند , فوري , بی مقدمه , بی خبر , ناگهان , ناگهانی .سریع, غیر منتظره , غافلگیر

suffer .رنج بردن, تن در دادن به , کشیدن , تحمل کردن

sugar , با شکر مخلوط کردن , ماده قندي , شیرینی , شکر , قند

.متبلور شدن, شیرین کردن , تبدیل به شکر کردن

suggest پیشنهاد , اظهار کردن , بفکرخطور دادن , اشاره کردن بر

.تلقین کردن, ردن ک

suicide .وابسته به خود کشی, خودکشی کردن , انتحار , خودکشی

summer .ییال ق, تابستان را بسر بردن , چراندن , تابستانی , تابستان

Page 67: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

67

sun

.تابیدن, درمعرض افتاب قرار دادن , خورشید , افتاب

supervise .رسیدگی کردن, برنگري کردن , نظارت کردن

supply .تدارك دیدن, تامین کردن , موجودي , منبع

support , نگاهداري , متکفل بودن , حمایت کردن , تحمل کردن

پشتیبانی , زیر بري , پشتیبان زیر برد , کمک , تایید , تقویت .کردن

suppose .فرض کنید, پنداشتن , فرض کردن

suppress .موقوف کردن

sure , مسلم , قطعی , از روي یقین , مطملن , جمع خاطر, یقین

.راسخ یقینا, استوار , محقق

surface جال , سطحی , ظاهري , نما , بیرون , ظاهر , سطح , رویه ).به سطح اب(باال امدن , تسطیح کردن , دادن

surplus .زیادي, اضافه , باقی مانده , زاءد , مازاد , زیادتی

surprise .غافلگیر کردن, متعجب ساختن , حیرت , شگفت ,تعجب

surrender

تحویل دادن , تسلیم شدن , رهاکردن , سپردن , واگذار کردن .صرفنظر, واگذاري , تسلیم ,

surround .احاطه, احاطه شدن , محاصره کردن , فرا گرفتن

survive , ن گذراند, بیشتر زنده بودن از , باقی بودن , زنده ماندن

.طی کردن برزیستن, سپري کردن

suspect , شک داشتن , گمان کردن , ظنین بودن از , بدگمان شدن از

.موردشک, مظنون , مظنون بودن

suspend موقتا بیکار , معلق کردن , اندروابودن , اویزان شدن یا کردن

.معوق گذاردن, کردن

swallow , فرو بردن , فورت دادن , عمل بلع , مري , چلچله , پرستو .بلعیدن

swear .ناسزا گفتن, فحش , قسم دادن , سوگند خوردن , ناسزا

sweet .نوشین, مطبوع , خوش , شیرین

swim .شناوري, شنا , شناور شدن , شناکردن

sympathy .موافقت, همفکري , رقت , دلسوي , همدردي , همدمی

system

Page 68: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

68

.نظومهم, دستگاه , سیستم

take , خوردن , برداشتن , بردن , لمس کردن , ستاندن , گرفتن

.پنداشتن

talk .حرف زدن, مذاکره , حرف , صحبت , گفتگو

tank .حوض, مخزن

target .تیر نشانه, هدف گیري کردن , نشان , هدف , نشانگاه

taste , طعم, مزه , مزه دادن , مزه کردن , لب زدن , چشیدن .سلیقه, ذوق , چشاپی

tax , مال مت , تقاضاي سنگین , تحمیل , خراج , باج , مالیات متهم , مالیات گرفتن از , مالیات بستن , سخت گیري , تهمت .فشاراوردن بر, کردن

tea .رنگ چاي, چاي

teach معلمی یا , مشق دادن , درس دادن , تعلیم دادن , اموختن

.تدریس کردن

team , تیم , یک دستگاه , جفت , دست , دسته , گروهه , گروه

.بصورت دسته یاتیم درامدن, دسته درست کردن

tear , دراندن : , گریه , سرشک , اشک ) معموال بصورت جمع(

, دریدن , پاره کردن , چاك , پارگی , گسستن , گسیختن .چاك دادن

technical .صناعت, فنی , اصطال حات و قواعد فنی , فن

technology .شگرد شناسی, فنون , فن شناسی , اشنایی باصول فنی

telephone .تلفن کردن, تلفن زدن , تلفن , دورگو

telescope .تلسکوپ بکار بردن, تلکسوپ , دوربین نجومی

television .تلویزیون, دور نشان

tell تشخیص دادن , ردن فاش ک, نقل کردن , بیان کردن , گفتن

.فهمیدن, فرق گذاردن ,

temperature .درجه حرارت, دما

temporary .موقتی, موقت

tense , تصریف زمان فعل , زمان فعل , عصبی وهیجان زده , کشیده .تشدید یافتن, وخیم شدن , وخیم , ناراحت , سخت , سفت

term .شرط, دوره , اصطال ح , لفظ

Page 69: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

69

terrible , بسیار بد , هولناك , ترسناك , وحشت اور , وحشتناك

.سهمناك

territory .قلمرو, کشور , ملک , زمین , خطه , خاك , سرزمین

terror .بچه شیطان, بال , وحشت , ترس زیاد , دهشت

terrorist .طرفدار ارعاب وتهدید, ارعابگر

test امتحان , معیار , محک , امتحان کردن , ازمایش , ازمون .ازمودن کردن, محک زدن , کردن

than .غیر از, بجز , تا اینکه , که , تا , نسبت به

thank , تقدیر , اظهارتشکر , سپاسگزاري , سپاس , تشکر

.تشکر کردن, سپاسگزاري کردن

that .براي انکه, که , ان یکی , اشاره بدور , ان

the .یا شخص معینیحرف تعریف براي چیز

theater .تاال ر سخنرانی, بازیگر خانه , تماشاخانه , تالتر

them

.بانها, بایشان , ایشان را

then , در انوقت , دران هنگام , انگاه , بعد , ) از ان(پس , سپس .متعلق بان زمان, انوقتی

theory .فرضیه, نگره , نظریه

there , دراین موضوع , در این جا , بدانجا , نجا به ا, درانجا , انجا .ان مکان, انجا

these .اینان, اینها

they .انان, ایشان , انها

thick , تیره , گل الود , انبوه , سفت , غلیظ , صخیم , ستبر , کلفت .پرپشت, زیاد , گرفته , ابري

thin کم , رقیق , ت کم پش, کم چربی , نزار , ال غر , باریک , نازك نازك , بطور رقیق , کم جمعیت , رقیق و ابکی , سبک , مایه

, نازك شدن , ال غر کردن , رقیق کردن , کم کردن , کردن .کم پشت کردن

thing , لباس , جامه , اشیاء , دارایی , اسباب , کار , شی ء , چیز

.موجود

think .ردنگمان ک, خیال کردن , فکر کردن , اندیشیدن

Page 70: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

70

third به سه بخش تقسیم , ثلث , یک سوم , ثالث , سومی , سوم کردن

this ., این

threaten .خبردادن از, تهدید کردن ترساندن

through .سرتاسر, در ظرف , بواسطه , از طریق , ازمیان

throw .ویران کردن, افکندن , پرت کردن , انداختن , پرتاب

tie , عال قه , الزام , قید , گره , بند , کراوات , دن دستمال گر

.زدن, گره زدن , تساوي بستن , برابري , رابطه

time مد , روزگار , ایام , زمانه , مجال , فرصت , گاه , زمان , وقت مرور , متقارن ساختن , وقت معین کردن , مدت , عهد , روز

.ساعتی, موقعی , زمانی , زمان را ثبت کردن

tired .باخستگی, خستگی , بیزار , سیر , خسته

to , تا نسبت به , نزد , پیش , روبطرف , بطرف , سوي , بسوي

عال مت مصدر , بنا بر , مطابق , برحسب , دربرابر ,در .انگلیسی است

today .امروز

together .باضافه, بضمیمه , با همدیگر , متفقا , بایکدیگر , باهم , با

tomorrow .روز بعد, فردا

tonight .امشب

too , بعال وه , هم , همچنین , بحد افراط , بیش از حد لزوم , زیاد

.نیز

tool , داراي ابزار کردن , الت دست , اسباب , ابزار , افزار , الت

.بصورت ابزار دراوردن

top , روك ک, روپوش , راس , اوج , قله , رو , فرق , نوك , سر

.سرازیر شدن, کج کردن , درجه یک فوقانی , رویه

torture .زجر دادن, عذاب دادن , زجر , عذاب , شکنجه

total , سرجمع , جمله , جمع , مجموع , مطلق , تام , کلی , کل

.سرجمع کردن, جمع کردن , حاصل جمع

touch , ه رسیدن ب, زدن , پرماسیدن , لمس کردن , دست زدن به

حس ال , پرماس , لمس دست زنی , متاثر شدن , متاثر کردن .مسه

toward

Page 71: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

71

, نزدیک به , درباره , نسبت به , بطرف , بسوي , روي , اینده .براي, درراه , مقارن

town .شهر, قصبه حومه شهر , شهر کوچک , قصبه , شهرك

trade پیشه وري , کسب , داد وستد , تجارت , بازرگانی , سوداگري

ازار , سفر , امد ورفت , پیشه , حرفه , شغل , مسیر , کاسبی , .داد وستد کردن, تجارت کردن با , مبادله کاال , مزاحمت ,

tradition عقیده , روایت متداول , عرف , عقیده موروثی , سنت , رسم .سنن ملی, رایج

traffic داد , وساءط نقلیه ,عبو ومرور, رفت وامد , امد وشد , شد وامد

تردد , امد وشد کردن , مخابره , کاال , کسب , وستدارتباط .کردن

tragic .فجیع, محزون , غم انگیز , حزن انگیز

train .تربیت کردن, سلسله , قطار

transport .حامل, حمل کردن

transportation .انتقال, تبعید , بارکشی , حمل ونقل , ترابري

trap محوطه , گیر , ه -دریچ, دام , زانویی مستراح وغیره تله

در , بدام انداختن , فریب دهان , نیرنگ , شکماف , کوچک .تله انداختن

travel , رهسپار شدن , سفر کردن مسافرت کردن , درنرودیدن

.جهانگردي, گردش , جنبش , حرکت , سفر , مسافرت

treason .غدر, بی وفایی ,پیمان شکنی , خیانت

treasure , گنجینه اندوختن , جواهر , ثروت , خزانه , گنجینه , گنج

.دفینه, گرامی داشتن

treat .مورد عمل قرار دادن, تلقی کردن , رفتار کردن

treatment .درمان, طرز عمل , معالجه , معامله , رفتار

treaty .عهد نامه, امه پیمان ن, قرار داد , معاهده , پیمان

tree .درخت

trial .کوشش, رنج , امتحان , ازمایش , دادرسی , محاکمه

tribe .قبایل, عشیره , ایل , طایفه , قبیله , تبار

trick فوت , رمز , لم , حقه , شعبده بازي , خدعه , نیرنگ , حیله .شوخی کردن, حقه بازي کردن , حیله زدن , وفن

trip

Page 72: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

72

, لغزش خوردن , پشت پا خوردن یازدن , رفتن سبک سفر , گردش , گردش کردن , سفر کردن , سکندري خوردن

.سکندري, لغزش ,

troop فراهم , گرد اوردن , استواران , عده سربازان , دسته , گروه .رژه رفتن, دسته دسته شدن , امدن

trouble , دچار کردن , زحمت دادن , رنجه کردن , ازار دادن , ازار

.رنجه, زحمت , مزاحمت , مصدع شدن , اشفتن

truce .قرار داد متارکه موقت جنگ, متارکه جنگ , جنگ ایست

truck , معامله خرده ریز , مبادله , سروکار داشتن با , معامله کردن

.چرخ باربري, واگن روباز , کامیون , بارکش

true .ر ظهر ان صحه گذارنداعال م جرمی که هیلت منصفه د

trust , اعتقاد , امید , پشت گرمی , اطمینان , توکل , ایمان , اعتماد , اءتال ف , اتحادیه شرکتها , ودیعه , امانت , مسلولیت , اعتبار

.پشت گرمی داشتن به, مطملن بودن , اعتماد داشتن

try محاکمه , ازمودن , کوشیدن , سعی کردن , کوشش کردن

, ازمون , امتحان , ازمایش , سنجیدن , جدا کردن , ن کرد .کوشش

tube .لوله, ال مپ

turn

گشت , چرخ , ) بدور محور یامرکزي(گردش , چرخش , نوبت , تمایل , میل , استعداد , قرقره , پیچ خوردگی , ماشین تراش

, گشتن , پیچاندن , برگرداندن , تاه زدن , تغییر جهت تغییر دادن , تبدیل کردن , وارونه کردن , اندن گرد, چرخیدن

دگرگون ساختن,

under , تحت تسلط , کمتر از , پایین تراز , تحت , درزیر , زیر

.زیرین, کسر , کسري دار , مخفی در زیر

understand .رساندن, درك کردن , دریافتن , ملتفت شدن , فهمیدن

unite وصلت , متفق کردن , کی کردن ی, متحد کردن , بهم پیوست

.سکه قدیم انگلیسی, ترکیب کردن , دادن

universe .جهان

university .دانشگاه

unless .مگر, جز اینکه , مگراینکه

until .تا وقتی که, وقتی که , تااینکه , تا

up .در حال کار, باال

urge , تسریع شدن , تن انگیخ, با اصرار وادار کردن , اصرار کردن .انگیزش, ابرام کردن

Page 73: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

73

urgent

.مبرم

us .نسبت بما, خودمان , بما , مارا

use بکارانداختن , مصرف کردن , بکاربردن , استعمال کردن

, استفاده , سودمندي , فایده , مصرف , استعمال , کاربرد )ن(. .ممارست, تکرار , تمرین

usual .متداول, مرسوم , ي عاد, معمول , همیشگی

vacation مرخصی گرفتن , اسودگی , مهلت , مرخصی , بیکاري , تعطیل

.به تعطیل رفتن,

vaccine .واکسن, مایه ابله

valley .شیار, گودي , میانکوه , وادي , دره

value .قدر, ارزش

vegetable .سبزي, رستنی , نبات , سبزه , علف , گیاه

vehicle .رسانگر, برندگر , رسانه , حامل , ناقل , وسیله نقلیه

version .متن, نسخه , تفسیر , ترجمه , شرح ویژه

very , واقعی , حتمی , زیاد , فراوان , چندان , بسی , خیلی , بسیار .عینا, همان , خودان , فعلی

veto , ردن رد ک, راي مخالف , نشانه مخالفت , منع , رد , حق رد

.راي مخالف دادن, قدغن کردن

victim .تلفات, هدف , شکار , دستخوش , طعمه , قربانی

victory .غلبه, فتح و ظفر , نصرت , فتح , ظفر , فیروزي , پیروزي

video .تلویزیون, تلویزیونی

village .قریه, ده , روستا , دهکده

violate , هتک احترام کردن , ض کردن نق, شکستن , تجاوز کردن به

.مختل کردن, بی حرمت ساختن

violence بی , اشتلم , غصب , زور , شدت , سختی , تندي , خشونت

.حرمتی

visa .ویزادادن, روادید گذرنامه , ویزا , روادید

visit

Page 74: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

74

, عیادت کردن , زیارت کردن , مال قات کردن , دیدن کردن از , عیادت , مال قات , بازدید کردن دید و , سرکشی کردن

.دیدار, بازدید

voice .ادا کردن, صدا

volcano .اتشفشان, کوه اتشفشان

volunteer .داوطلب شدن, خواستار , داوطلب

vote .راي دادن, دعا , اخذ راي , راي

wage جنگ , حمل کردن , دسترنج , کار مزد , اجرت , دستمزد , مزد

.اجر, اجیر کردن , کردن بر پا

wait , انتظار کشیدن , منتظر شدن , چشم براه بودن , صبر کردن

.پیشخدمتی کردن, معطل شدن

walk گردش , پیاده رفتن , گردش کردن , گام زدن , راه رفتن

.پیاده رو, گردشگاه , پیاده

wall یوار د, حصار دار کردن , محصور کردن , حصار , جدار , دیوار

.دیواري, کشیدن

want , نیازمند بودن به , ال زم داشتن , خواستن , خواسته , خواست کسر داشتن , محتاج بودن , فاقد بودن , کم داشتن , نداشتن

.نداري, نیاز , نقصان , عدم , نداشتن , فقدان ,

war دشمنی , جنگ کردن , نزاع , محاربه , رزم , حرب , جنگ .ش کردنکشمک, کردن

warm گرم , گرم کردن , صمیمی , خونگرم , غیور , با حرارت , گرم .شدن

warn .تذکر دادن, اخطار کردن به , اگاه کردن , هشدار دادن

wash , غسل , شستشو , پاك کردن , شستشو دادن , شستن

.رختشویی

waste , نیازمند کردن, بیهوده تلف کردن , حرام کردن , هرزدادن

.اتال ف, زاءد , باطله , ازبین رفتن , بی نیرو و قوت کردن

watch ساعت , مدت کشیک , کشیک , پاسداري , دیدبان , پاییدن

بر , مواظب بودن , مراقبت کردن , ساعت , جیبی و مچی .پاسداري کردن, کسی نظارت کردن

water .اب دادن, مایع , پیشاب , ابگونه , اب

wave , موجی بودن , دست تکان دادن , فر موي سر , خیزاب , موج

.موج زدن

way .طریقه, طرز , ) سابک(سبک , طریق , جاده , راه

Page 75: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

75

we .ضمیر اول شخص جمع, ما

weak .کم رو, کم زور , کم بنیه , ضعیف , کم دوام , سست

wealth .زیادي, وفور , تمول , مال , ثروت , دارایی , توانگري

weapon .مسلح کردن, حربه , اسلحه , سال ح , جنگ افزار

wear کفش و (پاکردن , بر سر گذاشتن , در بر کردن , پوشیدن

, دوام کردن , فرسودن , عینک یا کراوات زدن , ) غیره .پوشاك

weather در معرض هوا , باد دادن , اب و هوا , تغییر فصل , هوا

.کردنتحمل یابرگزار, گذاشتن

web .تنیدن, بافته , منسوج , تار , بافت یا نسج

week .هفت روز, هفته

weigh .وزن داشتن, وزن کردن , سنجیدن , کشیدن

welcome .خوشایند, پذیرایی کردن , خوشامد گفتن , خوشامد

well روامدن اب , بباال فوران کردن , دوات , جوهردان , چشمه سالم , تندرست , خوب :, امدن وجاري شدن درسطح , ومایع

بدون , تمام وکمال , تماما , به چشم , بسیارخوب , راحت , .خیلی خوب, اوه , اشکال

west .مغرب زمین, غرب , مغرب , باختر

wet تر , رطوبت , تري , اشکبار , بارانی , خیس , مرطوب , تر

.نمناك کردن, مرطوب کردن , کردن

what , هرچه , چقدر , کدام , چه , حرف ربط , ال مت استفهام ع

.چه مقدار, چه اندازه , انچه

wheat .گندم

wheel .گرداندن, چرخیدن , رل ماشین , چرخش , دور , چرخ

when .در موقع, موقعی که , وقتیکه , چه وقت , کی

where , موقعیتی درچه, در کدام محل , کجا , در کجا , هرکجا , کجا

.درجایی که, اینجا , از چه منبعی , از کجا , در کدام قسمت

whether .چه, خواه , ایا

which .کدام, ) هم(که این , ) هم(این , که

while

Page 76: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

76

, در حین , مادامیکه , حال انکه , هنگامیکه , در صورتیکه .گذراندن, سپري کردن , تاموقعی که

white .سفید کردن, سفید شدن , سپیده , سفیدي, سفید

who .چه کسی, چه اشخاصی , چه شخصی , که , کی

whole , همه , بی خرده , کامل , دست نخورده , درست , تمام

.سالم, تمام , سراسر

why .بچه جهت, براي چه , چرا

wide , پرت , زیاد , پهناور , وسیع , فراخ , گشاد , عریض , پهن .وسیع, نامحدود , عمومی , باز کامال

wife .خانم, عیال , زوجه , زن

wild .شیفته و دیوانه, خود رو , جنگلی , وحشی

will , وصیت , قصد , نیت , ارزو , خواهش , میل , اراده , خواست

میل کردن , وصیت کردن , اراده کردن , خواستن , وصیت نامه '. خواهم'فعل کمکی ,

willing .راغب, خواهان , حاضر , راضی , مایل

win

بدست , غلبه یافتن بر , فاتح شدن , پیروز شدن , بردن .برد, پیروزي , فتح , تحصیل کردن , اوردن

wind ازنفس , درمعرض بادگذاردن , بادخورده کردن , نفخ , باد

: , ازنفس افتادن , خسته کردن یاشدن , نفس , انداختن , ) ساعت و غیره(کوك کردن, پیچ دان , پیچیدن , پیچاندن

.چرخاندن, حلقه زدن , انحنایافتن , انحناء

window .پنجره دار کردن, دریچه , ویترین , روزنه , پنجره

winter , زمستانرا بر گذار کردن , قشال ق کردن , شتا , زمستان .زمستانی

wire مخابره , شی کردن سیم ک, سیم تلگراف , مفتول , سیم .کردن

wise ' و' راه و روش و طریقه و جنبه'کلمه پسوندیست بمعنی

'.عاقل

wish , ارزو , ارزو کردن , ارزو داشتن , میل داشتن , خواستن .دلخواه, خواست , کام , حاجت , مراد , خواسته , خواهش

with , بطرف , برخال ف , در ازاء , بعوض , مخالف , بوسیله , با

.درجهت

withdraw .بازگیري, صرفنظر کردن , باز گرفتن , پس گرفتن

without

Page 77: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

77

, انطرف , بطرف خارج , از بیرون , بیرون از , بیرون , برون .بدون, فاقد

witness دیدن , شهادت دادن , مدرك , شاهد , گواه , شهادت , گواهی

.گواه بودن بر,

woman , ماده , زن صفت , ) نامشروع(رفیقه , فت کل, زنانگی , زن

.جنس زن, مونث

wonder حیرت , درشگفت شدن , اعجوبه , حیرت , تعجب , شگفت

.غریب, انگیز

wonderful .عجیب, شگفت , شگفت انگیز , شگفت اور , شگرف

wood الوار , درختکاري کردن , چوبی , جنگل , بیشه , هیزم , چوب

.انباشتن

word پیغام , عبارت , حرف , سخن , واژه , گفتار , لفظ , لغت , کلمه

بالغات بیان , لغات رابکار بردن , فرمان , عهد , قول , خبر , .کردن

work اثار , نوشتجات , عملکرد , عمل , زیست , وظیفه , شغل , کار

موثر واقع , کار کردن , استحکامات , کارخانه , ادبی یا هنري .عمل کردن, عملی شدن ,شدن

world .روزگار, عالم , گیتی , دنیا , جهان

worry

اذیت , نگران کردن , اندیشناك کردن یابودن , اندیشناکی دلواپسی, اضطراب , نگرانی , اندیشه , بستوه اوردن , کردن

worse .بدتري, وخیم تر , بدتر ,

worth .با ارزش, وت ثر, سزاوار , بها , قیمت , ازرش

wound , وت .&وء .(.رزوه شده, کوك شده , پیچ خورده , پیچانده

.زخم زدن, مجروح کردن , جریحه , جراحت , زخم ) ن.

wreck , ال شه کشتی و هواپیما و غیره , خرابی , کشتی شکستگی

.خرد و متال شی شدن, خسارت وارد اوردن , خراب کردن

wreckage .اتال ف, خرابی , ا یا ماشین و غیره ال شه هواپیم

write .تحریر کردن, انشا کردن , تالیف کردن , نوشتن

wrong غیر منصفانه , ناصحیح , تقصیر و جرم غلط , اشتباه , خطا

.سهو, بی احترامی کردن به , رفتار کردن

year .سال نجومی, سنه , سال

yellow .زردي, ترسو , اصفر , زرد

yes .بلی گفتن, اري , بلی , بله

Page 78: Dic1515     لغت نامه انگليسي به فارسي لازم 1515 لغت مهم

www.English247.ir 09196880384 آموزش زبان 4 برابر سریعتر

78

yesterday .زمان گذشته, روز پیش , دیروز

yet , باز هم , تاحال , تا انوقت , تا کنون , تا ان زمان , هنوز

.درعین حال, ولی , بااینحال

you .شمارا, شما

young .برنا, نورسته , نوباوه , نوین , تازه , جوان

zero نقطه , پایین ترین نقطه , محل شروع , مبداء , هیچ , صفر

.روي صفرمیزان کردن, گذاري کردن

zoo . جانور و متحرك-پیشوند بمعنی حیوان ) :ooذ-.(باغ وحش

1515 لغت پرکاربرد

دریافت اطالعات بیشتر از طریق سایتwww. English247

.ir 09196880384 مشاوره رایگان

رایگان دانلود

تسترنرم افزاEnglish247