Imperialist Competitve Algorithm

با تكاملي، سازي بهينه هاي روش ساير همانند نیز الگوریتم این

اوليه جمعيت تعدادي

. يك جمعيت، عنصر هر الگوريتم، اين در شود مي ناميده كشورشروع

دسته. دو به ها كشور ميشود

. گر استعمارو مستعمره به بسته استعمارگر، هر ميشوند تقسيم

رهاي كشو از تعدادي خود، قدرت

. كند مي كنترل را نها آ و درآورده خود سلطه به را مستعمره

جذب سياست

رهاي كشو توسط تاريخي، صورت به كه جذب سياست مطابق

مي اعمال مستعمراتشان در انگليس، و فرانسه همچون استعمارگري

احداث همچون هايي روش از استفاده با استعمارگر كشورهاي شد،

با مستعمره، كشور كردن خود بي خود از در سعي خود، زبان به مدارس

. در داشتند آن رسوم و فرهنگ و مستعمره كشور زبان بردن ميان از

يك مستعمرات دادن حركت با سياست اين الگوريتم، اين ارائه

. پذيرد مي صورت خاص رابطه يك مطابق امپراطوري،

: سمت به ها مستعمره حركت جذب سياست سازي مدل

امپرياليست

انقالبكشور سياسي اجتماعي ساختارهاي نابودي عين در جذب سياست

. داشت پي در آنها براي نيز را مثبتي نتايج موارد بعضي در مستعمره

خودباوري از نوعي به سياست اين اعمال نتيجه در كشور از بعضي

عبارت ) به هگان تحصيلكرد همان مدتي از پس و يافتند دست عمومي

) براي خود ملت رهبري به كه بودند استعماري فرهنگ شدگان جذب ديگر

پرداختند استعمار چنگال از رهايي

تعویضبهتري موقعيت به استمارگر، به نسبت مستعمره، يك حركت، حين در اگر

. شوند مي عوض هم با دو آن جاي برسد،

امپراطوري يك كل قدرتمجموع صورت به امپراطوري يك كل قدرت ضمن، در

قدرت از درصدي اضافه به استعمارگر كشور قدرت

. شود مي تعريف آن مستعمرات به ) ميانگين امپرياليست كشور يعني آن دهنده تشكيل بخش دو هر به امپراطوري، هر

) و مركزي هسته عنوان

. قدرت تعريف با وابستگي اين رياضي، حالت در دارد بستگي آن، مستعمرات

صورت به امپراطوري

مستعمرات قدرت ميانگين از صدي در اضافه به امپرياليست، كشور قدرت مجوع

. است شده مدل آن،

استعماري رقابت . دهد مي تشكيل را الگوريتم اين از ديگري مهم بخش

را خود قدرت تدريج به ضعيف، يهاي امپراطور استعماري، رقابت طي در

. روند مي بين از شدن تضعيف با زمان مرور به و داده دست از

در كه برسيم حالتي به زمان، مرور به كه شود مي باعث استعماري رقابت

. كند مي اداره را آن كه دارد وجود دنيا در امپراطوري يك تنها آن

نقطه به رسيدن با استعماري رقابت الگوريتم كه است زماني حالت اين

شود مي متوقف هدف، تابع بهينه

رقابت قدرت و بيفزايد خود قدرت بر نتواند كه اي امپراطوري هر

حذف امپرياليستي، هاي رقابت جريان در بدهد، دست از را خود

. . پذيرد مي صورت تدريجي صورت به شدن، حذف اين شد خواهد

مستعمرات ضعيف، هاي امپراطوري زمان، مرور به كه معني بدين

را مستعمرات اين قويتر، يهاي امپراطور و داده دست از را خود

افزايند مي خويش قدرت بر و كرده تصاحب

امپراطوريهاي ناخواه، خواه امپرياليستي، هاي رقابت جريان در

به ضعيف

قوي هاي امپراطوري دست به مستعمراتشان و كرده سقوط تدريج

. يك سقوط براي توان مي را متفاوتي شروط افتد مي تر

گرفت نظر در امپراطوري

تعداد اتمام تا يا و همگرايي، شرط يك شدن برآورده تا نظر مورد الگوريتم

ادامه تكرارها، كل

. يك تنها و كرده سقوط ها، امپراطوري همه مدتي، از پس يابد مي

بقيه و داشت خواهيم امپراطوري

گيرند مي قرار واحد، امپراطوري اين كنترل تحت كشورها