52
م ی ح ر ل ا ن م ح ر ل له ا م الس ب ی م لا سی ا ا ض ق و وق ق ح یص ص خ ت ر ک ر م+ ش ه و+ پ ت ن عاو م ری ف ی کحکام رای ا ج ا ی ق ا زز ن می ل س م لم و ا لا سلا ه ا ج ح اد: ت س ا1393 1

بسم الله الرحمن الرحیمnews.mhqe.ir/wp-content/uploads/2015/06/... · Web viewبر اساس موازین قانونی اجرای احکام به عنوان بخشی

Embed Size (px)

Citation preview

بسم الله الرحمن الرحیم

مرکز تخصصی حقوق و قضای اسالمی

معاونت پژوهش

اجرای احکامکیفری

استاد: حجه االسالم و المسلمینرزاقی

1393

1

*** کیفری *** احکام اجرایرزاقی: استاد

به قلم: علی رضا پورنگ

اساس مراحل بر از بخشی عنوان به احکام اجرای قانونی موازینرکن جزایی . دادرسی بهتر تعبیر به دهد می تشکیل را رسیدگی مهم

توجه مورد همواره صحیح دادرسی تبلور عنوان به احکام اجرای . احکام اجرای درس از مقصود باشد می دعوا اصحاب و قانونگذار

اجرای شرایط و احکام،ضوابط اجرای بر حاکم اصول با آشنایی کیفری . اجرای قانونگذار امروزه است حکم یک اجرای چگونگی و کیفری حکم

و دادسرا رسالت باب کلی بخشهای از یکی عنوان به را کیفری حکممی آغاز دادستان نزد در جزایی رسیدگی که است داده قرار دادستان

. که گفت باید لذا یابد می پایان دادستان توسط مرحله آخرین در و شودبه دارد مهمی جایگاه دادستان توسط جزایی رسیدگی انجام و آغاز

نظر زیر احکام اجرای دادیار مباشرت به که اجرا بخش خصوص . در درس این لذا شود می مدیریت :4دادستان گردد می ارائه بخش

: کیفری احکام اجرای اهمیت اول بخش : کیفری احکام اجرای بر حاکم اصول دوم بخش

: کیفری احکام اجرای شرایط سوم بخش : کیفری احکام اجرای چگونگی و ترتیب چهارم بخش

: کیفری- احکام اجرای اهمیت الف*1: دادرسی- پایان

و اعدادی قرارهای صدور با چه کیفری رسیدگی انجام که معنا بدیندادگاه در محاکمه انجام و دادسرا سوی از نهایی قرارهای صدور با چه

به منتهی که هایی پرونده یعنی شود می ختم احکام اجرای مرحله در

2

اجرای دایره به باید گردد می متهم محکومیت بر مبنی حکم صدورپس معموال که است رسیدگی پایان حکم اجرای و شود ارسال احکام

مورد قضایی مراجع از مرجعی هیچ در پرونده طبیعی طور به اجرا از . اجرای به پرونده وصول از پس دیگر تعبیر به گیرد نمی قرار رسیدگی

چه اگر نیست آن نتیجه یا رسیدگی روند تغییر به امیدی دیگر احکامراه جزایی دادرسی مقاطع از بعضی در حیثیت اعاده برای امروزهمنوط دادرسی اعاده درخواست آنکه مثل است شده بینی پیش هاییمحکوم وکیل نیز حکم اجرای از بعد حتی و نیست حکم اجرای عدم بهدادرسی اعاده درخواست علیه محکوم که موردی در یا او وراث یا علیه

حکم اجرای مانع دادرسی اعاده درخواست مقررات، بود،مطابق نمودهحکم یک از دادرسی اعاده درخواست به رسیدگی اثنای در و نیست

اجرا قابلیت همچنان حکم باشد می کشور عالی دیوان در که کیفریازآن پس و شده اجرا رسیدگی اثنای در اعدام حکم بسا چه و دارد

در که شود پذیرفته کشور عالی دیوان توسط دادرسی اعاده تقاضایگفت باید لذا ندارد وجود حیات یا حکم اعاده امکان موارد اینگونه

حبسی يا شد اجرا که ،شالقی نیست آسان چندان اجرا از بعد تدارکباید لذا باشد نمی تدارک قابل گردید اجرا که شد،اعدامی واقع که

دارای جهت این از و است دادرسی مرحله آخرین احکام اجرای گفت. است ویژه اهمیت

*2: احکام- کنترلاجرای دادیار توسط که کیفری احکام اجرای دایره که توضیح بدین

را واصله احکام همه باید شود می مدیریت دادستان سوی از احکامقطعی و صادر بدوی دادگاه توسط مزبور حکم آنکه از اعم نماید کنترل

عالی دیوان یا و شده صادر نظر تجدید دادگاه توسط یا باشد شده . احکام اجرای دادیار واقع در باشد نموده تایید را مزبور حکم کشور

هیچگونه بدون را احکام همه باید و است قضایی دستگاه صافی و فیلتر . دایره در که کیفری احکام تصفیه دهد قرار بررسی مورد محدودیتیحکم اجرای در دخیل عنصر مهمترین گیرد می انجام احکام اجرای

پیش. نادرست حکم اجرای از جلوگیری برای را طریقی قانونگذار استبدین است دادستان سوی از خواهی نظر تجدید آن و است کرده بینی

دایره به پرونده وصول از قبل احکام از بعضی است ممکن که معنااز احکام اینگونه واقع در باشد نشده اعالم دادستان به احکام اجرای

3

با احکام اجرای دادیار و است تجدیدنظرخواهی قابل جهت اینتجدیدنظر احکام از دسته این به نسبت تواند می دادستان هماهنگی

احکام اجرای دایره به و بوده قطعی صادره رای اگر و نماید خواهینظرخواهی تجدید دادستان توسط قبال آنکه از اعم باشد شده واصل

تجدیدنظرخواهی آنکه یا و باشد شده قطعی حیث این از و نشدهارسال احکام اجرای به شدن ازقطعی پس و باشد شده رد دادستان

را صادره رای احکام اجرای دادیار گاه هر نیز حالت این در باشد شدهخواستار تواند می دادرسی اعاده درخواست طریق از بداند مخدوش

. اعاده که آنجایی از گفت باید اساس این بر شود مجدد رسیدگیاحکام اجرای دادیار که زمانی هر در نیست زمان به محدود دادرسی

کشور عالی دیوان از بداند دادرسی اعاده مشمول را موضوعاجرای از خود حالتی چنین در و نمود خواهد دادرسی اعاده درخواستاحکام صحت تشخیص فیلتر گفت باید نمود،لذا خواهد جلوگیری حکم

. است دادستان و احکام اجرای دادیار با اجرا قابل*3: قضایی- دستگاه اقتدار

در همواره کشور مدیریت نبض عنوان به قضایی دستگاه که معنا بدینو ناهنجاریها با مبارزه و عدالت از پاسداری و حق احقاق راستای

به تبهکاران با مبارزه و جامعه به امنیت گرداندن باز و حدود اجرایهمه درباره را تبعیض،قانون هیچگونه بدون ای حرفه مجرمین ویژه

. مراحل در قوی قضایی دستگاه که است بدیهی درآورد اجرا به افراد. در بکشاند گریزان قانون رخ به را خود قدرت تواند نمی اجرا از قبلبا قضایی دستگاه کار و سر همواره ومحاکمه تامین و تحقیق مرحله

عنوان به حکم صدور از بعد ولی دارد متهم عنوان که است فردیقاطع اجرای و است قضایی دستگاه اختیار در علیه محکوم و مجرم

کامل اقتدار تواند می که است عنصری تنها تعلل هیچگونه بدون حکم. بدهد نشان را دستگاه این

*4: حق- به دستیابیخواستار قضایی دستگاه به مراجعه با کیفری حق مدعی که معنا بدین

. حق مدعی توجه مورد همواره که آنچه است خویش حقوق احقاق . یا اولیه،احضار تعقیب است خویش حق به ملموس دستیابی است

،صدور محاکمه جلسات او،برگزاری توقیف و متهم،بازداشت جلب

4

متضرراز و شاکی لذا نیستند بیش مقدماتی وهمه همه کیفری حکماز پس حتی و است خویش حق به دستیابی مترصد همواره جرم

نخواهد قانع شاکی نشود اجرا حکم که مادامی حکم شدن قطعیاو. برای و میرسد خویش حق به شاکی که است حکم اجرای با تنها شد

. گردد می حاصل مالی زیان و ضرر جبران یا خاطر تشفیکیفری** احکام اجرای بر حاکم اصول

زیر اصول باید کیفری حکم یک اجرای برای قانونی مقررات اساس بر: شود مراعات

*1: حکم- قطعیت . حکم از مراد ندارد اجرا قابلیت شدن قطعی از قبل حکمی هیچ یعنی

: از است عبارت قطعی1- . دسته این قانونی مقررات موجب به یعنی باشد قطعی ذاتا که حکمی

. که احکامی آنکه توضیح ندارند نظر تجدید و واخواهی قابلیت احکام ازبدوی دادگاه در همواره شوند می صادر متهم علیه غیابی طور به

ظرف 10ظرف نظر تجدید دادگاه در و از 20روز واخواهی قابل روز . محکوم انحصاری حق واخواهی هستند او وکیل یا علیه محکوم سوی

می درخواست قابل وی وکیل یا نامبرده توسط فقط که است علیهاینکه. کما ندارند واخواهی حق دادستان یا علیه محکوم هیچگاه باشدهمان واخواهی به رسیدگی مرجع یعنی ندارد انتقالی حالت واخواهیقابل حکم یک که مادامی حال هر در است حکم کننده صادر دادگاه

از علیه محکوم هرگاه است بدیهی باشد نمی قطعی است واخواهیصادره رای واخواهی مهلت انقضا از پس نکند استفاده واخواهی حق

باشد تجدیدنظر قابل است ممکن صورت این در و شد خواهد حضوریواخواهی قابل حکمی هر زیرا نباشد تجدیدنظر قابل است ممکن و . معیار مقنن نیست تجدیدنظرخواهی قابل حکمی هر ولی هست

بندهای را احکام .232مادهتجدیدنظرخواهی . ک. د آ داده ق قراراز. که آنچه پس خواهد 232مادهاست ذاتی قطعی حکم باشد خارج

اعالم تجدیدنظرخواهی قابل را خویش رای دادگاه که چند هر بوداین. بر البته کند نمی دعوا اصحاب برای حق ایجاد دادگاه اعالن نماید

موضوع قانونی حکم اگر اینکه آن و است وارد اجرایی ایراد مقنن بیان

5

دیه خمس از بیش دادگاه رای در ولی باشد کامله دیه خمس از کمترمورد این در است دادگاه اشتباه از ناشی قهرا که شود ذکر کاملهاینگونه در و نیست تجدیدنظر قابل حکمی چنین مقنن بیان مطابق

براساس باید بلکه بود نخواهد تجدیدنظرخواهی کار راه 7بند موارد.272ماده . . ک د آ . ق این در پرداخت موضوع به دادرسی اعاده باب از

قانونی حکم اگر اینکه آن و است صادق نیز موضوع عکس رابطهآن از کمتر مقرر حکم لکن باشد کامله دیه خمس از بیش موضوعرای حالتی چنین در قهرا نماید اعالم قطعی را حکم دادگاه و باشد

رای،تاثیری در بودن قطعی قید و هست تجدیدنظرخواهی قابل دادگاه. ندارد موضوع در

تجدیدنظرخواهی -2 مهلت گذشت با ولی نیست قطعی ذاتا که حکمیاز هیچیک قانونی ابالغ وصف با آنکه مثل نگرفته قرار اعتراض مورد

از پس صورت این باشدودر ننموده اعتراض قطعی غیر رای به طرفین. شد خواهد قطعی خود به خود صادره رای مهلت، انقضای

تجدیدنظرخواهی -3 حق برسقوط طرفین کتبی توافق با که حکمیاند نموده توافق حکم صدور از قبل متهم شاکی یعنی باشد شده صادر

رای نیز صورت این در باشد ساقط آنان تجدیدنظرخواهی حق کهحق اسقاط لحاظ به نیست قطعی ذاتا انکه علیرغم صادره

. در چنانکه شد خواهد قطعی .246مادهتجدیدنظرخواهی . ک. د آ آمده قاست.

نفع -4 ذی سوی از و بوده تجدیدنظرخواهی قابل دادگاه حکم که آنجاغیر تجدیدنظر،اعتراض مرجع در و است گرفته قرار اعتراض مورد نیز

. قطعی نیز حکمی چنین است شده تایید بدوی رای و تشخیص موجهمثل باشد استان تجدیدنظر دادگاه تجدیدنظر مرجع انکه از اعم استبر که اعدام حکم جز به بدوی عمومی محاکم از صادره احکام همه

مصوب 21مادهاساس احیا به 81قانون که اعدام حکم از غیراطالق 715شماره رایموجب کشوراز عالی دیوان عمومی هیات

دادگاه 21ماده در بدوی عمومی محاکم احکام سایر است شده خارج . کیفری دادگاه آیا اینکه در البته است اعتراض قابل استان تجدیدنظر

در نیز آن آراء که خیر یا میشود محسوب بدوی دادگاه جزئ استان

6

جزء دادگاه این آنکه یا باشد اعتراض قابل تجدیدنظراستان دادگاهاست؟ قطعی آن احکام و است تجدیدنظر دادگاههای

آغاز در مقنن بیان نص اساس بر گفت قانون 20ماده1 تبصره بایدمی احیا ابتدایی رسیدگی و است بدوی دادگاه نیز کیفری دادگاه

آراء. نظر تجدید مرجع که است نموده اعالم صریحا قانونگذار لکن کند . این در مقنن بیان چه اگر است کشور عالی دیوان استان کیفری دادگاه

قابل دادگاه این آراء همه که میشود تصور ابتدائا و است مطلق قانونناسخ اطالق این گفت باید ولی است خواهی مادهتجدیدنظر

232. . ک. د آ از ق استان کیفری دادگاه رای موضوع گاه هر و نیستتجدیدنظر 232مادهشمول و اعتراض قابل و است قطعی باشد خارج

. نیست خواهیحق- 5 که اشخاصی اعتراض مورد بدوی دادگاه رای که است موردی

) - - ( نظر تجدید مرجع در و گرفته قرار دادستان متهم شاکی دارند اعتراض . گفت باید رابطه این در است شده صادر جدید رای و گردیده نقض

قطعی گردد می صادر تجدیدنظر دادکاه از که حکمی مقررات مطابقتجدید با بدوی عمومی دادگاه رای گاه هر اساس این بر است

گیرد قرار رسیدگی مورد تجدیدنظراستان دادگاه در ذیحق نظرخواهیچنانچه کند صادر جدید رای و نماید نقض را رای این تجدیدنظر دادگاه و

. واخواهی از پس بود خواهد واخواهی قابل باشد غیابی مزبور رایبه اقدام و نموده مجدد رسیدگی نظر تجدید دادگاه هرگاه علیه محکوم

. در قانونگذار است قطعی رایی چنین کند حضوری رای مادهصدور365. . م. د آ تجدیدنظر ق مرحله در صادره آراء که است نموده تصریح

اگر اینکه کما بود خواهد قطعی رای این شود صادر جدید رای و نقضتجدیدنظر دادگاه و نماید صادر رای متهم محکومیت به بدوی دادگاه

. است قطعی نیز رای این کند صادر برائت حکم و نقض آنرااعتراض و شود صادر استان کیفری دادگاه توسط بدوی رای اگر حال

کند نقض را دادگاه رای دیوان و گردد مطرح کشور عالی دیوان در . نقض تجدیدنظر دادگاه توسط رای زیراهرگاه کرد خواهد فرق موضوع

به اقدام خود کند می ماهوی رسیدگی تجدیدنظر دادگاه چون شوددیوان ولی بود خواهد قطعی رای این و کرد خواهد جدید رای صدور

. پرونده استان کیفری رای نقض از پس قهرا کند نمی ماهوی رسیدگی

7

شعبه مانند عرض هم شعبه رای و شد خواهد ارجاع عرض هم شعبه بهدادگاه رای اگر صورت این در که بود خواهد تجدیدنظر قابل نخست

دیوان باشد،تایید دیوان قبول مورد و بوده اول دادگاه رای به شبیه دومرای شبیه دوم دادگاه رای اگر ولی است رای بودن قطعی موجب

هیات در و تلقی اصراری نباشد دیوان قبول مورد و باشد اول دادگاه . عمومی هیات هرگاه شد خواهد مطرح دیوان کیفری شعب عمومی

کند تایید را دیوان رای اگر و بود خواهد قطعی کند تایید را دادگاه رای . دادگاه رای گردید خواهد ارجاع سوم دادگاه به رسیدگی جهت پرونده

. به باشد عمومی هیات رای مخالف لو و است قطعی باشد هرچه سوم. ندارد اجرا قابلیت نباشد قطعی رای یک که مادامی حال هر

*2: اجرا- فوریتگردد می صادر کیفری محاکم از که احکامی قانونی موازین اساس بر

اجرای متصدی چند هر شود اجرا قانونی مقامات توسط بالفاصله بایداساس بر لکن باشند می احکام دادیاراجرای و دادستان کیفری امر

نظامی از اعم کشور قوای همه و دولتی مقمات کلیه قانونی مقرراتدارای دادگاهها از صادره حکم قبال در ادارات روسای و انتظامی و

در مقنن چنانکه باشند می قانونی .284مادهوظیفه . ک. د آ این ق به . مقامات مسئولیت مقنن بیان اساس بر است نموده اشاره موضوع

کیفری احکام اجرای دایره با همکاری معنای به مزبور قوای و دولتینهادهای برای تکلیفی متضمن صادره حکم گاه هر اینکه کما است

محکوم انفصال یا جرم ازارتکاب ناشی اموال تحویل مانند باشد مزبور . مزبور قوای و مقامات فعالیت گفت باید اساس این بر ازخدمت علیه

قاضی درخواست راستای در که است مستقیم غیر فعالیت نوع از . از یک هر قانون اساس بر است بدیهی نماید می فعالیت احکام اجرای

نمایند استنکاف قضایی مقامات دستور از که موسسات و قوا و نهادها. داشت خواهند نیز کیفری محکومیت صنفی و انتظامی تعقیب بر عالوه

به- 3* پرونده ارسال دستور صدور در بدوی دادگاه مباشرتحکم چند هر احکام تجدیدنظر اجرای دادگاه توسط صادره

. باشد شده صادراز اعم کیفری محاکم از صادره احکام که است آن بیان این مفهوم

توسط یا باشند شده قطعی و صادر بدوی دادگاههای توسط آنکه

8

بدوی دادگاه توسط کشور،باید عالی دیوان یا تجدیدنظر دادگاههای . برائت بر عقیده بدوی دادگاه اگر پس شود صادر آن اجرای دستور

نموده محکوم را متهم و نموده نقض آنرا تجدیدنظر دادگاه و داشته . این در بود خواهد بدوی دادگاه مباشرت به حکم اجرای دستور باشد. جمعی است اهمیت حائز استان کیفری دادگاه جایگاه به توجه خصوص

در مقنن بیان ولی است تجدیدنظر دادگاه نوع از دادگاه این که برآنندبدوی احیا قانون 20ماده 1تبصره نیز دادگاه این که است آن موید

بسا چه و باشد می استانها مراکز در دادگاه این مقر چه واگر استنیازی شود مقرر شهرستان یعنی جرم وقوع محل در حکم اجرای

مستقیما بلکه شود ارسال شهرستان دادگاه به مزبور پرونده که نیستخواهد ارسال نظر مورد دادسرای به استان کیفری دادگاه سوی از

گردید.*4: حکم- اجرای در دادسرا مباشرت

دادسرا به ها پرونده کلیه کیفری حکم صدور از پس که معنا بدیناز اعم است کیفری حکم اجرای مسئول دادسرا و شد خواهد ارسال

یعنی باشد نداشته یا داشته دادسرا در رسیدگی سابقه پرونده آنکهارسال دادگاه به کیفرخواست با که باشد هایی پرونده قبیل از پرونده

مستقیما و دادسرا دخالت بدون یا سرقت و ربایی آدم مثل است شدهیا عفت منافی اعمال و اطفال جرائم مثل شود رسیدگی دادگاه در

با همراه لواط متهم اتهام آنکه مثل باشد نوع دو از ترکیبی پرونده آنکهدادسرا در باید ربایی ادم جرم حالت این در که باشد ربایی آدم

به کیفرخواست صدور با مجرمیت احراز صورت در و شده رسیدگیعدم قرار باید دادسرا لواط جرم به نسبت چند هر گردد ارسال دادگاه

مطابق که آنجایی از و کند صادر .183مادهصالحیت . ک. د آ رسیدگی قاستان کیفری دادگاه در موضوع دو هر است ضروری اتهامات به تواماستناد با دادسرا قضات ار برخی امروزه اینکه و شد خواهد رسیدگی

بدون نیز را جرح و ضرب یا ربایی آدم پرونده توام رسیدگی ضرورت بهفاقد نمایند می ارسال دادگاه به صالحیت عدم قرار با کیفرخواست

. موضوع دو به نسبت باید موارد اینگونه در بلکه است قانونی مبنایدادگاه کیفرخواست تنظیم عدم صورت در و شود نظر اظهار جداگانهنسبت تنها و کند اعاده دادسرا به و تفکیک را پرونده از بخش این باید

و مناسب وقت تعیین و مقررات رعایت با یا کرده رسیدگی لواط به

9

بخش دو هر به کیفرخواست صدور از پس دادسرا در پرونده تکمیل . مفاد اساس این بر کند رسیدگی در 183مادهیکجا رسیدگی مستلزم

نبودن مهیا لحاظ به را پرونده از بخشی توان می بلکه نیست زمان یک. نمود موکول آینده به

*5: بدوی- محاکم توسط اجرایی اشکالت رفعاشکاالتی با دادسرا کیفری حکم یک اجرای برای هرگاه که توضیح بدین

صادر خود چند هر است بدوی دادگاه با اشکاالت این رفع شود مواجه . معین جرم یک علنی اجرای برای خاصی محل اگر مثال نباشد رای کننده

مواجه اجرایی اشکاالت با محل آن در حکم آن اجرای متعاقبا و گردیددر ولی نبود خاصی محل مزبور محل جرم ارتکاب زمان آنکه مثل شود

با دادستان مورد این در باشد شده خاصی مکان به تبدیل اجرا زماناحیانا و نمود خواهد تکلیف کسب بدوی دادگاه از اشکال جهات درج

. شد خواهد انجام دیگری درمحل یا طورغیرعلنی به حکم اجرای*6: حکم- کننده صادر دادگاه توسط ابهام رفع

نیاز که باشد داشته وجود ابهاماتی صادره حکم در اگر که توضیح بدینبه علیه محکوم تعیین در دادگاه آنکه مثل باشد آن شدن مرتفع به

آنکه مثل کند صادر مبهم حکم اسمی تشابه به 2لحاظ متهمین از تنپدر نام مثل ممیزات سایر ذکر بدون دادگاه و باشند یکسان اسامی

به... را یکی به 2و را دیگری و حبس کند 4سال محکوم زندان سالصادر را حکم که دادگاهی توسط باید و است ابهام حاوی احکام اینگونه

. دادگاه هرگاه خصوص این در است بدیهی شود مرتفع است نمودهدادگاه در بدوی دادگاه حکم یا باشد نموده صادر را قطعی حکم بدویخواهد ابهام رفع مرجع بدوی دادگاه همان باشد شده تایید تجدیدنظر

صادر تجدیدنظر دادگاه در بدوی رای نقض با مزبور حکم اگر ولی بودبدیهی است استان تجدیدنظر دادگاه ابهام رفع مرجع باشد گردیده

مقنن بیان مخاطب کشور عالی دیوان هیچگاه خصوص این در استابتدایی رای و کند نمی ماهوی رسیدگی هیچگاه دیوان زیرا نیست

پرونده آن نقض با یا کند می تایید را بدوی رای یا بلکه نماید نمی صادردر دادگاه کلمه قید درهرحال نماید می ارسال عرض هم دادگاه به را

.285ماده باشد می ظرافت این به مشعر

10

*7: اجرا- نظر از صادره حکم ویژگی رعایتهر ماهیت به مربوط مقررات احکام اجرای دایره در که توضیح بدین

به توجه خصوص این در گیرد قرار توجه مورد مستقل طور به باید حکم: دارد ای ویژه اهمیت حالت دو

: استیذان- حالت الفدارای حکم یک اگر که معنا به 2بدین نیاز آن از بخشی باشد بخش

در ندارد استیذان به نیاز دوم بخش و باشد اجرا قابل تا دارد استیذاناجرا به نسبت موضوع تفکیک با باید احکام اجرای دایره صورت اینمقتول اموال سرقت و عمدی قتل اتهام به کسی اگر مثال نماید اقدام

حکم اجرای باشد شده شالق و حبس و نفس قصاص به محکومنهاد به باید دادنامه از بخش واین دارد قوه رییس تنفیذ به نیاز قصاص

شالق و حبس مجازات اجرای ولی گردد ارسال قضاییه قوه ریاستاین اینکه کما بود خواهد ممکن فورا تشریفات هیچگونه به نیاز بدون

. گردد رعایت باید نیز علیه محکوم تعدد مورد در تفکیک: مالی- غیر و مالی حکم بین تفکیک ب

. جزایی حکم بخشی است بخش دو حاوی کیفری دادنامه یک گاهی . حکم اجرای موقع در جرم از ناشی زیان و ضرر دیگر بخش و است

به مربوط مقررات با نیز مالی حکم و خود خاص مقررات با کیفری. بود خواهد آن امثال و اجراییه صدور قبیل از مدنی احکام اجرای

برخی- 8* اجرای به نسبت حکم کننده صادر دادگاه مباشرت. است تعقیب موقوفی یا تعقیب منع برائت، حاوی که آراء از

است مکلف نماید صادر برائت حکم دادگاه اگر که توضیح بدین . آزاد فاصله بال را زندانی متهم کند اجرا را خویش حکم خود بالفاصله

امکان با منافاتی امر این و کند اثر رفع ماخوذه تامینات نماید،از . بین تفاوتی خصوص این در ندارد دیگر مرحله در پرونده به رسیدگی

. ندارد وجود تعقیب موفوقی و منع و برائتتاثیر- 9* که مسائلی با رابطه در حکم اجرای مسئولین دخالت

. دارد حکم اجرای عدم یا اجرا در

11

ممنوع دشمن سرزمین در حدود از بعضی اجرای قانونی نظر از مثالسرزمین. در است شده خمر شرب مرتکب که کسی مثال است

براو حد اجرای دانند نمی ممنوع را خمر شرب که اسالم دشمنانخودداری حکم اجرای از اجرا مسئولین حالت این در باشد نمی صحیح

اجرای ایران در علیه محکوم حضور زمان تا بدوی دادگاه موافقت با و. افتاد خواهد تعویق به حکم

جوی- 10* خاص وضعیت در احکام از برخی اجرای مثل.عدمکه شود اجرا نباید گرم وبسیار سرد بسیار هوای در شالق حکم آنکه

دادگاه هماهنگی و حکم مجریان توسط گزارش تهیه با نیز امر این. گیرد می صورت مناسب زمان در و مناسب نحو به حکم اجرای بدوی

: باید تذکر* شد بیان کیفری حکم اجرای با رابطه در که آنچه به توجه بابرخی و حکم کننده صادر دادگاه توسط برخی اصول این رعایت گفت

رفع موارد کلیه در و باشد می الزم حکم مجری دادستان توسطاجرایی اشکال هرگونه رفع و حکم کننده صادر دادگاه با ابهام هرگونه

. شود می اجرا آن نظر زیر حکم که است ای بدوی دادگاه باکیفری** حکم اجرای :چگونگی

گفت باید دارد وجود کیفری احکام ماهیت در که اختالفی به توجه باجهت همین به بود خواهد صادره حکم ماهیت تناسب به حکم هر اجرای. گیرد می قرار بررسی مورد جداگانه طور به کیفری احکام تک تک

1- : و است مجازات وصف واجد و مالی احکام از دیه دیه حکم اجرایبیان صدمات و قتل با رابطه در مقنن و شارع که آنچه از است عبارت

یا است شده بیان شرع در آن میزان که مقدره دیه از اعم است نمودهآن نسبت و ضایعه نوع اساس بر و نیست خاصی میزان دارای که ارش

توسط کارشناس عنوان به قانونی پزشکی نظر اخذ با کامله دیه بهرویه و فقها بیان اطالق مطابق که آنجایی از و گردد می تعیین دادگاهپرداخت مهلت نظر از پس باشد می دیه نوعی نیز ارش موجود قضایی

به جهت همین به است دیه تابع آن اجرای چگونگی و پرداخت مسئول و. پردازیم می دیه حکم اجرای چگونگی

دیه** حکم اجرای :شرایط

12

باشد -1 قطعی ذاتا حکم آنکه از اعم دادگاه سوی از قطعی حکم صدورشده قطعی تجدیدنظرخواهی عدم با یا باشد کامله دیه خمس زیر یعنی

دادگاه در و گرفته قرار تجدیدنظرخواهی مورد صادره حکم یا باشددیه جدید حکم به منتهی نقض از پس یا شده تایید بدوی حکم تجدیدنظر

. است قطعی دیه حکم صدور موارد این کلیه در باشد شده2- : کیفری پرونده مجموع یعنی احکام اجرای دایره به پرونده وصول

. باشد شده صادره احکام اجرای دایره به دیه به منتهی3- : این غیر در احکام اجرای دادیار نظر در قانونی ایراد وجود عدم

اساس بر .272ماده گانه7بندهای صورت . ک. د آ اعاده ق درخواست. نمود خواهد دادرسی

4- : ازآنکه اعم دیه پرداخت مهلت که توضیح بدین قانونی مهلت انقضایغیرمقدره یا باشد مقدره ازآنکه اعم و صدمات یا باشد قتل به مربوط

عمد شبه یکسال،در عمد در غیرآن یا باشد مغلظه ازآنکه اعم سال 2وخطا در نشود 3 و منقضی قانونی های مهلت که مادامی و است سال

خود چند هر نمود اجبار هنگام زود پرداخت به را علیه محکوم توان نمیدریافت از ندارد حق له محکوم و بپردازد موعد از زودتر که دارد اختیار . محض خطای دیه فقها از جمعی دیدگاه اساس بر البته کند امتناع آن

آن 3قسط 3به سوم یک باید سال هر در و شود می تقسیم ساله . به منقسم را دیه عمد شبه در نیز بعضی گردد می 2پرداخت قسط

را علیه محکوم توان نمی ها مهلت این انقضا از قبل حال هر در دانند . تاریخ از ها مهلت این آغاز است ذکر به الزم نمود پرداخت به اجبارشدن طوالنی و مهلت انقضای لحاظ به بسا چه و است جرم وقوع

. باشد شده نقد حکم صدور هنگام در دادرسی5- : نمی قانونی مهلت گذشت از پس که معنا بدین له محکوم درخواست

له محکوم آنکه مگر نمود دیه پرداخت به مجبور را علیه محکوم توان. کند تقاضا

6- : هرگاه یعنی قبلی توافق صورت در به محکوم از درمان هزینه کسردرمان برای که دهد اجازه وی بستگان یا علیه مجنی به جانی

پرداخت جانی خود آنکه یا و بپردازند او ناحیه از را ها ،هزینه مصدومپرداخت را وجوهی مصدوم بستگان از اذن با جانی که صورتی در نماید

13

اگر ولی شد خواهد کسر به محکوم میزان از که است طبیعی کندبرعدم عقیده جمعی باشد وی شخص یا مصدوم بستگان اذن بدون

از که درمان هزینه که است آن بر احکام اجرای رویه ولی دارند کسربدون که هایی هزینه اما و شد خواهد کسر میشود پرداخت جانی سوی

در جانی از آن وصول شود می خرج مصدوم اولیای توسط جانی اذنکه است اشکال با مواجه متعلق دیه و به محکوم محدوده از خارجدر چند هر دانند نمی مشروع را درمان هزینه مطالبه فقها معموالاست شده تلقی اشکال بدون وجوه اینگونه مطالبه ما روایات برخی

نمایندگان بین درگیری در که روایتی الشان مثل عظیم پیامبر) سلم) و آله و علیه الله و صلی کشته جمعی ها قبیله از یکی با

و شدند (مجروح والثنا ) التحیه آالف علیه امیر برایحضرتفرمودند بازگشت در ایشان شدند فرستاده لکل(:) قضاوت اعطیت

دیه،اعطیتهم جرح لکل و دیه فزع درهم و نسائهم لروعهو اطفالهم((. میدانند مشروع آنرا نیز فعلی فقهای از برخی چنانکه

. دانند می جایز را دیه بر مازاد خسارت به حکم

: دیه** به علیه محکوم توقیفخودداری دیه پرداخت از علیه محکوم چنانچه قانونی موازین براساس

دیه پرداخت زمان تا بازداشت یعنی وی توقیف به نسبت توان می کند . زیر شرایط به منوط وی بازداشت لکن نمود اقدام اعسار اثبات یا

است:احکام- 1 اجرای به پرونده وصولاز -2 را پرداخت زمان شدن حال مقنن که دیه پرداخت مهلت انقضای

. از پیش علیه محکوم چنانچه است بدیهی است دانسته اساسی شرایطاقدام آن از قسمتی یا تمام پرداخت به دیه پرداخت قانونی مهلت اتمام

به را مراتب دیه پرداخت پذیرش ضمن احکام اجرای قاضی کند . در قانونگذار چنانکه کند می اعالم له . 534مادهمحکوم . جدید. ک د آ ق

. است نموده تصریح بدان

14

3- . : با پس له محکوم سوی از ان وصول تقاضای یعنی دیه درخواستقاضی نکند حکم اجرای تقاضای له محکوم که مادامی مهلت انقضای. کرد نخواهد علیه محکوم جلب یا احضار به اقدام احکام اجرای

4-. علیه محکوم سوی از دیه پرداخت از امتناعدسترسی- 5 چنانچه است بدیهی علیه، محکوم اموال به دسترسی عدم

به نسبت مزبور مال محل از باید باشد مقدور علیه محکوم اموال به . محکوم مال به دسترسی و شناسائی امروزه گردد اقدام دیه وصول

. از بانکی حسابهای بررسی جمله از است ممکن مختلف طرق به علیهبه نسبت اسناد ثبت اداره از استعالم و مرکزی بانک از استعالم طریق

شناسائی به راجع مربوطه مراکز از استعالم ومنقول نقدی غیر اموالافراد از که اطالعاتی طریق از اموال سند،شناسائی با منقول اموال

. ... از مالی چنانچه حال هر در آید می دست به و له محکوم یا متفرقهدین مستثنیات رعایت با شود کشف و معرفی صالح ذی منابع سوی

: مسکن از است عبارت که علیه محکوم ضروری های نیازمندی یعنیو علیه محکوم زندگی ومناسب،اثاثیه نیاز مورد نقلیه مناسب،وسیله

مثل مشاغل سایر یا کتاب مثل ازعلمی اعم کار وی،ابزار خانواده ... گذاردر قانون که و نجاری یا کشاورزی . 524ماده وسائل . . م د آ آنق

به مزاید طریق از علیه محکوم اموال سایر است، نموده احصا را ها . جا این تا شد استیفاءخواهد له محکوم وحقوق رسید خواهد فروش

. نیست علیه محکوم توقف برای وجهی6-. له محکوم سوی از بازداشت درخواستدادگاه - 7 به احکام اجرای قاضی توسط بازداشت تقاضای انعکاس

. علیه محکوم توقف اذن جهت حکم کننده صادر8- : که مواردی درکلیه آنکه توضیح علیه اعسارمحکوم اثبات عدم

می کند امتناع آن پرداخت از و گردد دیه پرداخت به محکوم شخصزیر حکم که بدوی دادگاه به اعسار اعسار،دادخواست ادعای با تواند

حکم صدور مرجع آنکه از اعم نماید تقدیم شود می اجرا آن نظر . حتی علیه محکوم برای حق این نظر تجدید یا باشد بدوی دادگاه قطعی

. در قانونگذار چنانکه است شده پذیرفته نیز دیه مهلت انقضای از قبلماده . 534تبصره . . ک د آ :) 92ق شده بینی پیش های مهلت گوید می

15

پذیرش از مانع محض خطای و عمد شبه جرائم در دیه پرداخت برای .) جهت دو از مقنن بیان این اگرچه نیست تقسیط یا و اعسار تقاضای

. شبه به اختصاص دیه پرداخت مهلت آنکه اول جهت است ایراد واجدیکساله مهلت دارای نیز عمدی جرائم بلکه ندارد محض وخطای عمد

یکسال انقضای از قبل تواند می علیه ومحکوم باشد می دیه پرداخت. نماید اعسار ادعای

که حالی در داد قرار اعسار قسیم را تقسیط قانونگذار آنکه دوم جهتعدم ادعای که علیه محکوم یعنی است اعسار از قسمی تقسیط

او اعسار دادخواست مفاد نماید می را به محکوم پرداخت در توانائی: بود خواهد گونه دو

معسر -1 حیث این از و باشد نمی دیه همه یکجای پرداخت به قادر آنکهاز بخشی قسطی هر در تا شود تقسیط او برای دیه باید قهرا که است

. نماید پرداخت را دیهبه- 2 قادر وجه هیچ به بگوید یعنی کند مطلق اعسار درخواست انکه

خواهد تاخیر به دیه پرداخت صورت این در که باشد نمی دیه پرداختخواهد کارسازی المال بیت یا اقربا از مقررات مطابق آنکه یا و افتاد

در. پس چه 2شد و تاخیر تقاضای چه و تقسیط تقاضای چه حالتخواهد دیه یکجای پرداخت از اعسار مصادیق از همه معافیت تقاضای

بود.: از تذکر* پس گفت باید دیه پرداخت از اعسار موضوع با رابطه در

یا اعسار در شک و له محکوم سوی از دیه درخواست و مهلت انقضایدر چنانکه گردد می اقدام وی بازداشت به نسبت علیه محکوم ایسار

است آمده نیز طلب:)) فقه و ایساره و اعساره فی شک لو.)) الحال یتبین ان الی الحاکم حبسه،حبسه اگر المدعی لکن

مثل است معلوم افراد اعسار موارد اغلب در که باشد محرز او اعسارغیر قتل مرتکب اشتباه اثر در اضافی سرمایه داشتن بدن که کسیمسبوق علیه محکوم که مواردی کلیه در همچنانکه شود نفر چند عمدی

محکوم توان نمی قوه رییس بخشنامه نباشد،مطابق ایسار حالت بهارثیه آنکه مثل باشد محرز ایسار سابقه اگر ولی نمود بازداشت را علیه

تا علیه باشد،محکوم به معتنا تجارت باشد،دارای اختیارش در فراوانی. شد خواهد بازداشت اعسار اثبات یا دیه پرداخت

16

: له تذکر* محکوم و نباشد معلوم علیه محکوم اعسار یا ایسار هرگاهعلیه له،محکوم محکوم تقاضای اساس بر نماید بازداشت تقاضای

بازداشت حین در تواند می علیه محکوم و شد خواهد بازداشتکه مدتی در و بازداشت از قبل همچنانکه کند تقدیم اعسار دادخواست

علیه محکوم نماید می او جلب یا احضار به اقدام احکام اجرای قاضیولی کند تقدیم اعسار درخواست زندان به ورود از قبل تواند می

. و فرصتی هر در لذا بود نخواهد او بازداشت از مانع اعسار دادخواستبیابد را او احکام اجرای اعسار،قاضی دادخواست آوردن درهنگام لواعسار اثبات است بازداشت مانع که چیزی تنها و کرد خواهد بازداشت

محکوم. بازداشت برای جلب یا توقیف دستور چنانچه اینکه کما استپذیرش برای مانعی باشد فراری نامبرده و باشد شده صادر علیه

. نیست اعسار دادخواست: است تذکر* متجددالحصول امری ایسار و اعسار موضوع که آنجایی از

به با نزدیک آینده در است ممکن شد محرز او اعسار که کسی یعنیقبلی اعسار حکم حالتی چنین در که شود موسر مال آوردن دستتوان می و شود می محسوب یکن لم کان فعلی وضعیت به نسبت

. به حکم و اعسار دادخواست رد اینکه کما نمود بازداشت را نامبردهفقر احراز با بودن متجددالحصول لحاظ به نیز علیه محکوم ایساراعسار علیرغم تواند می علیه محکوم لذا ندارد منافاتی علیه محکوم

یا اعسار حکم شود می گفته لذا بدهد اعسار دادخواست مجددا وی. ندارد مختوم امر اعتبار هرگز ایسار

: است تذکر* بهتر کند صادر دیه تقسیط به حکم بخواهد دادگاه چنانچهدر کامله دیه صدم یک مثل باشد مشاع قسط،چنانچه 100کسر

اقدام قسط آن پرداخت به نسبت قسط هر رسید سر در علیه محکومرا او بازداشت تقاضای قسط همان به نسبت تواتند می له محکوم نکند

قسط آن پرداخت به نسبت تواند می نیز علیه محکوم اینکه کما بنماید. کند تقدیم اعسار نیزدادخواست

: نقدی** جزای حکم اجراینقدی جزای یا جریمه پرداخت به که کسی قانونی مقررات اساس بر

به پرونده وصول و حکم شدن قطعی محض به است شده محکومباید علیه محکوم به احکام اجرای سوی از مراتب ابالغ و احکام اجرای

17

آن پرداخت به اقدام که صورتی در و نماید پرداخت یکجا را نقدی جزایمستثنیات رعایت با و شده شناسایی اجرا دایره توسط او اموال نکند

خواهد وصول نقدی جزای آن فروش محل از و رسیده فروش به دینو باشد دارایی فاقد علیه محکوم یا نشود شناسایی مالی چنانچه و شد

از اعم نموده رسیدگی موضوع به بدوی نماید،دادگاه تقسیط تقاضایدادگاه یا شده صادر بدوی دادگاه توسط مزبور حکم آنکه

با صورت این است،در بدوی دادگاه رسیدگی تجدیدنظر،متصدینقدی جزای اقساطی پرداخت به حکم تقسیط تقاضای به رسیدگی

و شد خواهد اخذ علیه محکوم از نیز مناسب تامین و نمود خواهد صادرنیز اقساطی پرداخت به قادر اصوال و نکند تقسیط تقاضای چنانچه

: شد خواهد عمل زیر ترتیب به نشودتا الف- نقدی مجازات هر 15در ریال ساعت 30میلیون یک به ریال هزار

محکوم پس شد خواهد تبدیل رایگان صورت به عمومی خدمات انجام. شد نخواهد بازداشت نقدی جزای اینگونه قبال در علیه

هر ب- ازای در مزبور مبلغ از باالتر نقدی جزای یک 300در ریال هزارخواهد آزاد نقدی جزای استهالک از پس که شد خواهد بازداشت روز

حکم. صدور از قبل علیه محکوم چنانچه قانونی موازین اساس بر شداعم باشد شده بازداشت پرونده همان اتهامات یا اتهام خاطر به قطعی

به یا باشد موقت بازداشت قرار قالب در مزبور بازداشت آنکه ازروز هر قبال در قبلی بازداشت قرارها،مدت سایر تومان 30خاطر هزار

. در را علیه محکوم شخصیت مقنن شد خواهد کسر وی نقدی جزای ازدر و است داده قرار نظر مد نقدی .529ماده3تبصرهجزای . ک. د آ ق

:) جدید مدت ظرف علیه محکوم چنانچه است ابالغ 10گفته تاریخ از روزشود حاضر اجرا دایره در اختیاری طور به احکام اجرای احضاریه

از اورا تواند می احکام اجرای کند 20قاضی معاف نقدی جزای درصدبه احضاریه در را ارفاق موضوع است مکلف احکام اجرای دفتر که

.) جدید مقررات شد گفته که آنچه حال هر در نماید قید علیه محکوم . . یعنی. سابق مقررات اساس بر ولی است ک د آ . ق . ک. د آ هرگاه 78ق

هر ازای در میکرد خودداری آن پرداخت نقدی،از جزای به علیه محکوممعافیت 30روز موضوع و شد می بازداشت تومان درصدی20هزار

. نداشت وجود رایگان عمومی خدمات ارائه یا مزبور

18

دادگاه :1تذکر* سوی از که تقسیطی حکم قانونی مقررات اساس بر. مقنن بود خواهد باالتر دادگاه در خواهی نظر تجدید قابل میشود صادر

. 521مادهدر . جدید. ک د آ : ق تقسیط حکم از خواهی نظر تجدید میگوید . اجرای به نسبت احکام اجرای دایره یعنی نیست بدوی رای اجرای مانع

مشکالتی حاوی امر این است ممکن چند هر نمود خواهد اقدام حکم . در مقنن بود خواهد مواجه آن با اجرا دایره که گفته 532مادهباشد

عدم: و نقدی جزای تقسیط بر مبنی حکم صدور درصورت استاحکام اجرای قاضی اعالم با علیه محکوم سوی از اقساط پرداخت

نمود خواهد تقسیط حکم لغو به اقدام قطعی حکم کننده صادر دادگاهپرداخت به را علیه محکوم مزبور حکم نمودن لغو با است بدیهی

. نمود خواهد نقدی جزای یکجایحکم :2تذکر* آیا اینکه در نماید فوت نقدی جزای به محکوم فرد گاه هر

موضوع این برای راهکاری گذشته خیر،در یا گردد می اجرا نقدی جزاینقدی جزای به محکومیت که بودند برآن جمعی بود نشده بینی پیش

اجرای علیه محکوم فوت با شالق،قهرا مثل است شخصی محکومیتیذاتا نقدی جزای که بودند آن بر گروهی و گردید می متوقف حکم

پرداخت به ملزم او ورثه علیه محکوم فوت با و است مالی حکمیاز یا باشند کرده قبول را ترکه براینکه مشروط بود خواهند نقدی جزای

ورثه که صورتی در شد خواهد وصول نقدی جزای علیه محکوم اموال . تصویب با امروزه ولی باشند نکرده قبول را .529مادهترکه . ک. د آ ق

قابل جدید را آن ابتدائا و داند می مالی محکومیتی را نقدی جزای کهعلیه محکوم فوت با گفت باید داند می علیه محکوم اموال از وصول

خواهد وصول او ترک ما از و نشده متوقف نقدی جزای حکم اجرایشد.

یا :3تذکر* دارد دادخواست به نیاز نقدی جزای تقسیط این با رابطه دردادخواست تقدیم و مدنی دعوای طرح با باید علیه محکوم آیا خیر،یعنیآن تقسیط تقاضای و نقدی جزای پرداخت از اعسار خواسته به

رسیدگی او درخواست به تقاضا صرف به یا شود رسیدگی خواستار . در قانونگذار شد :) 539ماده خواهد تقسیط دادخواست است گفته

). آن از حاکی مقنن بیان این شود نمی پذیزفته تاجر از نقدی جزای . این در حال شود تقدیم دادخواست باید تقسیط تقاضای برای که است

خوانده القاعده علی گفت باید دعوا چنین این خوانده به راجع رابطه

19

که دولت از نمایندگی به که بود خواهد العموم مدعی و دادستان دعوادر اعسار مدعی دعوای از دفاع به است احکام اینگونه له محکوم

. نوع این بودن مدنی حکم به اینکه کما یافت خواهد حضور دادگاهکلی مقررات اساس بر دادخواست تقدیم دعاوی سایر دعوا،مانند

گونه هر کیفری های پرونده در اصوال و باشد می الزم مدنی دعاویدر که اندکی موارد جز است دادخواست تقدیم مستلزم مالی تقاضای

مقید تکلیف این و شده مالی حکم صدور به مکلف راسا دادگاه قانون. کالهبرداری مثل باشد نشده دادخواست تقدیم به

: حبس** حکم اجرایعلیه محکوم معرفی با حبس حکم اجرای قانونی مقررات براساس

. شود می آغاز زندان به احکام اجرای دایره . .513ماده توسط ک. د آ ق:) جدید سابقه ذکر با میشوند حبس به محکوم که اشخاصی گوید می

نزدیکترین یا قضایی حوزه همان زندان به کیفر تحمل برای بازداشتبرای مرد مامور یعنی مناسب مامور همراه به استان آن قضایی حوزه

). سابقه است بدیهی شود می معرفی زن برای زن مامور و مرددر چنانکه افراد . 18 مادهبازداشت . ماده و سابق ا م 515ق

. . ک. د آ .ق رویه میگردد کسر آنها حبس محکومیت از است آمده جدیدایام کسر موضوع حبس حکم ضمن در دادگاه که است برآن قضایی

در و میکند قید رای متن در را گذشته قانون 517ماده بازداشت این ( را قبلی بازداشت ایام حکم کننده صادر قاضی چنانچه است آمدهاقدام ایام این احتساب به احکام اجرای قاضی باشد نکرده محاسبه

). به حبس بر عالوه مرتکب شخص که مواردی در قانونگذار نمود خواهدمورد در تنها نکرد نظر اظهار صریحا باشد شده محکوم مجازاتها سایر

(: انفصال مجازات اجرای است گفته دولتی خدمات از موقت انصال ). بیان این میشود شروع حبس مجازات یافتن پایان زمان از موقت

در که میشود 521مادهمقنن حبس تمام اجرای شامل تنها است آمدهاز بخشودگی و عفو یا مشروط آزادی با شخص که مواردی شامل و

انفصال نیز موارد دراین که حالی در بود نخواهد میگردد آزاد زندان . جای به بود بهتر پس شد خواهد شروع آزادی از پس بالفاصله موقت

می استفاده زندان از آزادی ازجمله حبس مجازات یافتن پایان جملهشد.

20

باشد همراه مجازاتها سایر با حبس مجازات گاه هر است بدیهیمجازات هردو نشود مجازاتها سایر اجرای مانع حبس اجرای که مادامی

تبعید و حیس مجازات یا شالق و حبس مجازات مانند شد خواهد اجرا . اجرای خصوص در لکن بود خواهد زندان از آزادی از بعد نیز تبعید که

اجرای اینکه لحاظ به نفس قصاص یا اعدام مجازات و حبس مجازاتشدن آماده محض به لذا است حیات سلب مجازات با تزاحم در حبسو بود نخواهد حبس اجرای برای وجهی اعدام اجرای برای پرونده

. حبس،قاضی اجرای موارد در است بدیهی میگردد منتفی موضوعاتعیین دستور زندان به علیه محکوم معرفی دستور ضمن حکم اجرای

. وقت را وقت این اصطالحا کرد نیزصادرخواهد پرونده برای وقتحداقل که نامند می حبس،پرونده 10نظارت مدت اتمام از قبل روز

اتمام تاریخ تعیین با تا گیرد قرارمی احکام اجرای قاضی نظر تحت . نیز زندان رییس شود صادر تاخیر بدون وی آزادی دستور حبس مدت

دیگری علت به علیه محکوم چنانچه حبس اتمام از پس است مکلفاجرای قاضی به را مراتب و اقدام وی آزادی به نسبت نباشد بازداشت

. نماید اعالم حکم: مثل تذکر* بوده متعدد حبس حکم که مواردی ماه،و5ماه،3ماه،6در

امانت،در در سرقت،خیانت باشدمثل متعدد نیز محکومیت موضوعاگر ولی شد خواهد اجرا جداگانه طور به ها حبس کلیه موارد اینگونه

های سرقت اتهام به شخصی آنکه مثل باشد واحد آنها از بعضی عنوانگونه این در باشد شده حبس به محکوم متعدد دادگاههای در متعدد

است موظف حکم اجرای باشد،قاضی حاکم جرم تعدد قاعده که مواردآراء اگر موارد اینگونه در بنماید را ها محکومیت ادغام درخواست

دادگاه آخرین به موضوع باشند شده صادر بدوی دادگاه توسط همگیرا خویش قبلی رای جمله از آراءقبلی کلیه تا شود می اعالم بدوی . می جدید حکم این کند صادر واحد حکم جرم تعدد رعایت با و نقض

یا باشد آنها از یکی اندازه به یا بوده مجازاتها از برخی از بیش تواند . میشود صادر مقطع این در که حکم یک حال هر در باشد ازهمه متفاوت

صادر تجدیدنظر دادگاه از مزبور احکام از برخی اگر و دارد اجرا قابلیتشد خواهد ارسال تجدیدنظر دادگاه آخرین به ها پرونده کلیه باشد شده

از یکی هرگاه ولی نماید صادر جدید رای صادره احکام نقض با دادگاه تاحوزه در متعدد احکام یا باشد شده صادر کشور عالی دیوان از آراء

21

دادگاههای در یا دارند یکسان ذاتی صالحیت که مختلف قضایی هایخواهد ارسال عالی دیوان به ها پرونده کلیه باشد شده صادر ناهمگون

مطابق واحد رای صدور برای و نقض را احکام کلیه دیوان و شدصادر واحد رای تا نمود خواهد ارجاع مربوطه دادگاه به گذشته مقررات

در. قانونگذار را موضوع این .184مادهنماید . ک. د آ مجمل 78 ق طور بههای دادگاهه یا استان دو دادگاههای موضوع به و بود کرده بیان

قانونگذار ولی بود نکرده ای اشاره استان دو یا استان یک از ناهمگوندر .510مادهجدید . . ک د آ .92ق گردید موضوع این متعرض روشنی به: براساس تذکر* شد معرفی زندانی که همین قانونی مقررات براساس

در حکم اجرای قاضی تایید و زندان بندی طبقه شورای تصمیمزندانهای و بسته ،زندانهای باز زندانهای مثل زندان مختلف بخشهای

. حرفه مراکز در است ممکن همچنانکه شود می داری نگه باز نیمهنگه میگردد محسوب باز زندان نوعی وافع در که اشتغال و آموزی

کانون . در که نوجوانان و اطفال است ممکن همچانکه شوند داریبه میشوند داری نگه حبس مجازات تحمل عنوان به تربیت و اصالح

مشغول اشتغال و آموزی حرفه مراکز در آنها توان و استعداد تناسبگردند.

: به تذکر* علیه محکوم که است آن بر اصل قانونی مقررات اساس برغیر دادگاه اگردر و نماید حبس تحمل خویش زندگی و اقامت حبس،در

محل زندان به حبس ادامه تحمل برای شود محکوم اقامت محلاقامتگاه زندان در حبس تحمل آنکه مگر شد خواهد منتقل خود اقامت

صادر قاضی تشخیص به صورت این در که باشد ای مفسده متضمنخواهد منتقل اقامت محل زندان نزدیکترین به قطعی حکم کننده

در. چنانکه .513ماده 3تبصرهشد است شده اشاره بدان: در تذکر* توانند می زندان به محکومین قانونی مقررات اساس بر

امتیاز کسب و نموده شرکت اصالحی و تربیتی و فرهنگی های برنامهحداکثر ماهانه مناسب تامین سپردن با امتیاز اخذ با و از 3کنند روز

بستگان فوت یا حاد بیماری موارد در همچنانکه کنند استفاده مرخصیدرجه سببی و فرزندان،زندانی 1نسبی ازدواج یا همسر یا اول طبقه از

تا حداکثر دادستان تشخیص به تواند استفاده 5می مرخصی از روز

22

برای مراقب مامور همراه به تامین دادن از عجز صورت در و نمایندمدت 1 به و ماه در .10روز نماید استفاده امتیاز این از تواند می ساعت

: شاکی تذکر* دارای زندانی که مواردی در قانونی مقررات مطابقجلب در مرخصی اعطای دادستان تشخیص به بنا و است خصوصیهای مرخصی بر عالوه تواند می زندانی باشد موثر شاکی رضایت

دیگر نوبت یک حبس مدت طول در مناسب تامین سپردن از پس مقرردر چنانچه و کند استفاده مرخصی از هفته یک مدت به حداکثر و

او رضایت یا کند پرداخت را شاکی خسارت از بخشی بتواند مرخصیهفته یک مدت به دیگر یکبار برای فقط مرخصی این آورد فراهم را

. میباشد تمدید قابل: شالق** حکم اجرای

با جهت این در که است شرعی مقررات مطابق شالق حکم اجرایبه شالق نواختن با است شده شالق به محکوم که قانون،کسی رعایت

و صورت و سر اصابت از پرهیز و علیه محکوم بدن مختلف نقاط . شالق اجرای است بدیهی شد خواهد اجرا او درباره شالق حکم عورتینموارد از بعضی در حدی شالق و است حدی شالق از تر خفیف تعزیری

و محصن غیر زنای حد شالق مثل میشود نواخته حالت شدیدترین بهروایت تعبیر به که محصنه ((.غیر اشدالضرب)) حد یضرب شالق البته

حال در باشد محرمیت بدون و عنف بدون و احصان بدون که زناعورتین برای ساتری از غیر که ای گونه به مرد به نسبت ایستاده

و باشند نشسته که حالی در زنان ولی شد خواهد نواخته باشد نداشتهضخیم لباسهای پوشیدن از و باشد شده بسته آنها بدن بر لباس

توسط شالق حکم نمایند درد تحمل که ای گونه به باشد شده خودداریخمر شرب حد به مربوط شالق با رابطه در و میشود اجرا زن یا مرد،تحمل جلد حد به محکوم اگر حال هر در و میشود عمل همینگونه نیز

صادر قاضی نظر با اینجا در باشد نداشته را متعدد ضربات نواختنکردن جمع یعنی ضغث طریق از حکم بر 100کننده شالق ترکه،یکبار

. شد خواهد نواخته او بدن: گرم تذکر* بسیار هوای در شالق حد اجرای قانونی مقررات موجب به

. است ممنوع سرد بسیار و

23

: شیرده تذکر* یا باشد حامله زن یا باشد بیمار شالق به محکوم چنانچهبه شالق اجرای رضاع دوره پایان یا حمل وضع یا بیماری تاریخ تا باشد

حد اجرای و باشد درمان قابل غیر بیماری اگر ولی افتد خواهد تاخیرمثل شد خواهد اقدام مناسب طریق از شود بیماری تشدید موجب

. محکوم که مواردی در حال هر در دیگر مجازات به شالق تبدیل یا ضغثتا شالق اجرای باشد استحاضه یا نفاس عادت در و بوده زن شالق به

. افتاد خواهد تاخیر به مانع رفع: در تذکر* امروزه قانونگذار که آنچه مطابق قانونی مقررات اساس بر

باشد علنی غیر طور به باید حکم اجرای است نموده بینی پیش قانونجمله از قبلی قوانین در مقنن که حالی اسالمی در مجازات قانون

در 70سال را مردم شرع حاکم است مناسب که بود نموده اعالممقررات اساس بر لکن دهد قرار حکم اجرای مکان و زمان جریان

حد اجرای مثل خاص موارد در مگر است ممنوع علنی اجرای فعلیفرموده کریم قران که زنا من:)) شالق طائفه عذابهما فلیشهد

در المومنین((. .مقنن . . ک د آ ماده 92ق :) 499در اجرای است گفتهصورتی در یا قانونی الزام موارد در مگر است ممنوع مجازات علنی

یا جرم ارتکاب نحوه یا ارتکابی بزه اجتماعی تبعات و آثار لحاظ به کهپیشنهاد به یا راسا دادگاه دیگران یا مرتکب تجری بیم یا مرتکب سوابق

علنی اجرای و دهد تشخیص ضروری را مجازات علنی اجرای دادستان ). که شود می استفاده مقنن بیان این از کند تصریح رای در را مجازات . که مواردی در است بدیهی مجازاتهاست اجرای بودن علنی غیر اصل

اجرای و باشد شده بینی پیش علنی اجرای برای خاصی زمان یا مکانو دادستان پیشنهاد با باشد مفسده حاوی مکان یا زمان آن در علنی

. کرد خواهد تغییر آن زمان یا حکم اجرای دادگاه،محل موافقت: . تذکر* . . جدید ک د آ ق در کیفری مجازاتهای اجرای با رابطه در مقنن

(: قاضی دستور و تشخیص به زیر موارد در مجازات اجرای است گفته: افتد می تعویق به احکام اجرای

بارداری- دوران الفتا- حداکثر زایمان از پس ماه6ب

سن- به طفل رسیدن تا شیردهی دوران سالگی2پ

24

). استحاضه- یا حیض ایام در شالق مجازات اجرای تدر . آمده501ماده چنانکه در مقنن شود می مالحظه که همانگونه است

نمود بیان شالق مجازات تاخیر عامل را حیض شالق مجازات اجرایدر .288مادهولی . ک. د آ .78ق دانست می تاخیر عامل را نفاس

: تبعید** حکم اجرایمحکوم احکام اجرای دادیار گردید تبعید به محکوم شخصی آنکه از پس

خواهد معرفی تبعید اجرای محل دادسرای به حکم اجرای برای را علیهچند. هر ندارد وجود تبعید در حضور برای محدودیتی است بدیهی کرد

. در مقنن شود صادر نیز ای نوبه معرفی دستور است مادهممکن545 . . جدید. ک د آ :) ق اجباری اقامت یا تبعید به که شخصی است گفته

). و شود می اعزام حکم اجرای محل دادسرای به است شده محکوم:) 546ماده در محل در محکومان فعالیت و حضور بر نظارت است گفته

محل کیفری احکام اجرای قاضی عهده نیر اجباری اقامت یا تبعیدمی.(. اعالم دادگستری وزارت توسط همواره تبعید های محل استدر. علیه محکوم سوی از تبعید محل ترک با رابطه در لکن قانونگردد

. فعلی. ک د . آ چند هر است نشده تکلیف . 20مادهتعیین سال. ا م قنقطه:)... آمده70 در اجباری اقامت یا تبعید به محکوم که صورتی در بود

را محل حکم اجرای اثنای در معین نقطه در اقامت از ممنوعیت یا ایپیشنهاد با تواند می دادگاه گردد باز ممنوعه نقطه به یا و کند ترک

یا و نقدی جزای به تبدیل را مذکور حکم،مجازات مجری دادسرای ) . مغایر موارد در تنها جدید مجازات قانون که آنجایی از و نماید زندان

لذا نیامده جدید قانون در حکم این و است کرده نسخ را سابق قوانین. بود خواهد صحیح همچنان ماده این به عمل

: اعدام** حکم اجرایحکم باشد می خاص تشریفات دارای آن اجرای که مهم احکام از یکی

. بر آداب این است ویژه آداب دارای که است :3اعدام اند دسته: اعدام- حکم اجرای از قبل آداب الف

25

1- . از اعم اعدام حکم آنکه از پس یعنی قضاییه قوه رییس از استیذانتشریفات ... رعایت جهت باید گردید قطعی صادرو و حدی،قصاصی

به پرونده مسلمین امر ولی سوی از قوه رییس از استیذان و قانونیو شرع خالف را صادره حکم له معظم که صورتی در برسد ایشان نظر

با احیا 18مادهمنطبق اجرا قانون جهت و تنفیذ را اعدام حکم نداند. کرد خواهد اعاده

قصاص -2 و حد موضوع غیر در علیه محکوم عفو درخواست به توجهدر قانونگذار :) 542مادهکه در حیات سلب به محکوم گاه هر است گفته

الزم از پس قصاص و نیستند عفو قابل که حد مستوجب جرایم غیرکننده صادر دادگاه دستور به کند عفو درخواست حکم شدن االجرا

عفو کمیسیون سوی از نتیجه اعالم تا یکبار برای فقط آن اجرای حکم . ظرف حداکثر است مکلف مزبور کمیسیون افتد تاخیرمی به 2به ماه

). کند اعالم دادگاه به را نتیجه و رسیدگی تقاضا اینضرورت و عفو درخواست به توجه موضوع است روشن که همانگونه

یا حد مشمول که است مواردی مخصوص اعدام حکم اجرای توقف. نباشد قصاص

احکام -3 اجرای دادیار با دادستان توسط اجرا دستورو -4 مذاکره انجام منظور به قصاص حکم موارد در دم اولیا دعوت

همراه به پرونده ارسال مقتضی موارد در و توافق حصول احیانا. اصالحی مذاکرات انجام جهت اختالف حل شورای به طرفین

نمودن -5 آماده مثل حکم اجرای مقدمات و وسایل نمودن مهیاسایر و کافی مقدار به ماموران از ،جرثقیل،دعوت صندلی دار،آوردن

. شمشیر با اعدام هرگاه قانون اساس بر است بدیهی نیاز مورد موارد . قرار نحوه نیز آویز حلق در چنانکه است الزم ابزار بودن تیز شود انجام

پشت در گره نقطه استقرار و علیه محکوم گردن به ریسمان دادن. گیرد قرار توجه مورد باید علیه محکوم

6-.. و نامه وصیت تنظیم و کفن و غسل مثل مذهبی مراسم انجام7- . آزادی حکم مجری دادستان تشخیص به که معنا بدین مالقاتها آزادی

مورد نزدیک بستگان مخصوصا وی بستگان با علیه محکوم مالقات

26

. و احکام اجرای قاضی نظر به مالقات نحوه گرفت خواهد قرار توجه. دارد قرار زندان ناظر

گذشته -8 قوانین اساس بر که علیه محکوم به حکم مفاد 48اعالمکه گردید می ابالغ علیه محکوم به آن مفاد حکم اجرای از قبل ساعت

شد می انجام علیه محکوم از حفاظت در شدید مراقبت پس آن ازدر قانونگذار امروزه ماده ولی :) گفته542تبصره اجرای قاضی است

سلب حکم اجرای از پیش هفته یک حداقل است مکلف کیفری احکام). کند ابالغ علیه محکوم به را موضوع حیات

: اعدام- حکم اجرای حین آداب باجرای -1 قاضی توسط حکم اجرای لوازم و وسائل و اسباب بازبینی

حکمموجب -2 به که حکم اجرای مناسب زمان تعیین و مادهاعالم

101 . سال. ا م چند 70ق هر شد می علنی اعالن نیز اعدام حکم اجرای . . . شرح به جدید ک د آ ق در مقنن غیرعلنی 499مادهامروزه بر را اصل

و نیروها هماهنگی برای حال هر در ولی داد قرار مجازات اجرای بودن. است الزم مکان و زمان دم،تعیین اولیای حضور

و -3 نامه آیین اساس بر که اعدام حکم اجرای خاص زمان به توجهطلوع مقارن صبح اول در اعدام حکم اجرای مربوطه دستورالعمل

. مردم فراغت ازجهت هم زمان این انتخاب شاید بود خواهد خورشیدبوده ... و ترافیک ایجاد عدم جهت از هم اطفال حضور عدم جهت از هم

باشد.یا -4 حکم کننده صادر قاضی یا حکم کننده صادر دادگاه رییس حضور

حکم اجرای حسن بر نظارت جهت از اجرا صحنه در دادگاه نمایندهاجرا -5 محل در حکم قرائت جهت دادگاه منشی حضورکه -6 پرونده اصل همراه به احکام اجرای دادیار یا دادستان حضور

محل در دادستان شخص آنکه از اعم گیرد قرار تایید مورد بعدا مراتب . با پرونده است ممکن همچنانکه یابد حضور او نماینده یا باشد حاضر

خالصه صورت این در که شود آماده اجرا جهت قضایی نیابت اعطای. گردید خواهد رای ضمیمه جرم صحنه توصیف و پرونده

27

محل- 7 در وی نماینده یا انتظامی نیروی فرمانده حضوررییس -8 محلی موقعیت حسب بر که زندانها سازمان رییس حضور

. یافت خواهد حضور محل زندان سازمانمراقبت -9 تحت معموال که حکم اجرای محل به علیه محکوم آوردن

. یافت خواهد حضور محل در مامورین شدیدبدنی -10 بازرسی قبیل از انتظامی مامورین توسط محل امنیت حفظ

حفظ نظیر الزم موارد سایر و تصنعی های درگیری از افراد،جلوگیریعلیه محکوم فرار برای اقدام انجام یا دم اولیای

معاینه -11 منظور به محلی معتمد پزشک یا قانونی پزشکی حضوراعدام از قبل وی حیات اعالم و علیه محکوم

محل -12 در نفع ذی حضورصرفا -13 و حکم اجرای در مداخله حق بدون طرفین وکالی حضور

. حکم اجرای بر نظارت جهتدر -14 و قصاص در دم اولیای مثل حکم اجرای در نفع ذی مباشرت

مامورین به امکان،توکیل عدم صورتحکم -15 مجری دادیار یا دادستان توسط اجرا دستور صدورقاضی -16 علم به که آنجا رجم مانند موارد بعضی در که اجرا به شروع

شد ثابت شهود شهادت به اگر یا بزند سنگ باید قاضی ابتدا شود ثابت . در مقررات رعایت حال هر در کنند می شروع زدن سنگ به ابتدا

. است الزم حکم اجرای به شروع مرحله17- . وجهی اعدام اجرای به شروع از پس که معنا بدین اجرا فوریت

در دم اولیای گذشت مثل خاص موارد در جز نیست آن توقف برای . به جز گردید آغاز حکم اجرای آنکه از پس حال هر در قصاص اثنای

. است ممنوع توقف دستور قانون موجب

: اعدام- حکم اجرای از بعد آداب ج

28

: است الزم زیر آداب رعایت شد اجرا حیات سلب حکم آنکه از پساز -1 کافی تعداد به مامورین گماشتن با که جسد از مراقبت و حفاظت

خودداری جسد کردن مثله یا جسد سرقت یا انتقال و نقل هرگونه. شد خواهد

امر -2 این فلسفه آنکه از اعم دار روی بر یکساعت مدت به جسد ابقا . امروزه حال هر در تماشاگران برای تنبه ایجاد یا باشد مرگ احراز

. است حکم اجرای با رابطه در اماره عنوان به ساعت یک ابقایجواز -3 و فوت گواهی صدور و قانونی پزشک توسط معدوم معاینه

مذکور مرجع سوی از دفنقانونی -4 مقررات اساس بر که حکم اجرای صحنه از برداری عکس

و ها رسانه و عکاسان از مناسب رسانی اطالع با حکم مجری دادستانمی عمل به دعوت اجرا صحنه مشاهده برای جراید اصحاب

انتشار. محلی روزنامه یا االنتشار کثیر روزنامه در مربوطه تصویر آوردمناسب نیروهای گماردن با قضایی دستگاه نیاز صورت در و یابد می

. نمود خواهد برداری عکس به اقدامحکم -5 اجرای از پس جسد آوردن پایینشناسایی -6 عدم صورت در و دفن جهت معدوم اولیای به جسد تحویل

دفن عمومی قبرستانهای از یکی در احکام اجرای دادیار دستور به اولیاو مکان و معدوم مشخصات و پرونده شماره قبرستان دفتر در و

. داشته دارایی و اموال معدوم چنانچه و شد خواهد منعکس قبر شمارهمراجعه با که شد خواهد حفاظت دادستان توسط مزبور اموال باشد

مدت به دادگستری سپرده حساب در اال و شود آنها تحویل ورثهواریز 10 دولت خزانه اولیا،به مراجعه عدم صورت در و داری نگه سال

. شد خواهداجرای -7 دادیار یا دادستان توسط حکم اجرای صورتجلسه تنظیم

این که اجرا چگونگی و مکان و زمان گزارش بر مشتمل احکام. شد خواهد امضا حاضر مامورین کلیه توسط صورتجلسه

پرونده -8 به حکم اجرای صحنه و معدوم تصویر نمودن ضمیمه

29

روزنامه -9 در آن خبر و حکم اجرای موضوع چاپ دستورو -10 حکم مجری دادیار یا دادستان توسط حکم اجرای ختم اعالم

دایره در پرونده دستور این با که اجرایی پرونده شدن بایگانی دستور. شد خواهد بایگانی کیفری احکام اجرای

30